نمایش هملت در روستای مردوش سفلی
اثر ایوو برشان
اثر ایوو برشان
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
مایکاچه: به! تو ما رو برا این صدا کردی اینجا؟ ای لعنت به تو با هرکی که فرهنگ و آموزش <strong>در</strong>آورده.<br />
ماریا: این <strong>در</strong>ی وریا به چه <strong>در</strong>د ما میخوره؟ تو توی دستور جلسه چیزایی که ما احتیاج داریمو بذار.<br />
مکانیزه کردن، موتوریزه کردن، تا زیر کار جونمون <strong>در</strong> نیاد.<br />
مایکاچه: تا حداقل اگه خودتو برای چیزی میکشی ، ارزششو داشته باشه. نه برای اول و آخرش صد<br />
کیلو ذرت.<br />
ماریا: میله! با اون فرهنگ میتونی زمینو <strong>در</strong>و کنی؟ ها میله؟<br />
پولیه: خواهش میکنم رفقا! آرومتر! آروم باشید! نوبت به حرفای شما هم میرسه. کمی صبر داشته<br />
باشید. فکر نکنید که فرهنگ و آموزش، باد هواس. اینا چیزای پیشرفتهس رفقا! اونم چه جور... ببینید<br />
رفقا! قبل از جنگ، اون بورژوازی به هیچ جاش نبود که ما <strong>روستای</strong>یا چیزی داشته باشیم، آموزش ببینیم،<br />
فرهنگ داشته باشیم، میفهمین چی میگم؟ میخواست که توی نادانی و تاریکی بمونیم تا سوارمون<br />
بشه. ما هم خرشون بودیم. اما امروز رفقا! حکومت خلقی ما جونشو میده برای اینکه ما با فرهنگ بشیم.<br />
یاد بگیریم. بتونیم بخونیم و بنویسیم. بهداشت به روستامون آورده. همینطور پیشرفتهای علمی،<br />
صنعتی، خودکفایی، غرور ملی و بقیهی چیزارو... و ما رفقا، باید حداکثر سعیمونو بکنیم که به این<br />
حکومت خلقیمون کمک کنیم و خوددمون هم به خودمون آموزش بدیم.<br />
ماریا: آها! پس تو میای به جای من بیل میزنی اگه من آموزش ببینم؟ آره؟<br />
مایکاچه: بسه دیگه این <strong>در</strong>یوریها. یه بارم که شده یه کار <strong>در</strong>ست حسابی برامون انجام بده عوض<br />
شعار دادن: رفقا الزمه که اینجوری! رفقا الزمه که اونجوری!<br />
پولیه: خواهش میکنم رفقا! خواهش میکنم... خواهش میکنم... بله رفیق ماچاک میخوان صحبت کنن.<br />
ماچاک: بله... چطوری بگم... فکر میکنم بعضی از رفقا کمی از خط خارج شدن. یه جوری ناعادالنه<br />
حرف میزنن که یعنی ما به فرهنگ و آموزش و فعالیتهای اینچنینی احتیاج نداریم. من میخوام از<br />
- 4 -