سه نمایشنامه (اما، مارکس در سوهو، دخترونوس) - تئاتر سیاسی هاوارد زین
ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت
ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت
- TAGS
- howard-zinn
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
٣ بمنبممایشنامه گروه <strong>تئاتر</strong> ا گزیت <strong>هاوارد</strong> <strong>زین</strong><br />
(<strong>در</strong> سکوت به کار ادامه میدهند.)<br />
اما (با صدای بلند، بقیه را از جا میپراند): آقای ووگل! لطفاً برید ببریبررون قفل <strong>در</strong> رو باز کنید که ا گه<br />
آتشسوزی شد…<br />
ووگل (از ببریبررون صحنه، برانگیخته): سرت به کار خودت باشه! (وارد میشود) سمشسمما کرست میدوزید.<br />
اینجا هم کارگاه آقای هندلینه١ . <strong>در</strong>ها هم به من ربطی نداره. <strong>اما،</strong> حرفمو گوش کن. تو اینجا از همھهممه<br />
کوچکتری. یاد بگبریبرر سرت به کار خودت باشه.<br />
اما (از پشت دستگاه بلند میشود): ا گه <strong>در</strong> قفل باشه من کار بمنبممیکنم.<br />
ووگل (برانگیختهتر از پیش): خوبه! خوبه! برو! همھهممبنیبنن حالا برو خونه. کی تو رو لازم داره؟ (با حرکات<br />
اغراقآمبریبرز دست و بدن) دورا! امشب یک کم بیشبرتبرر بمببممون کار اما رو ابجنبججام بده. بیشبرتبرر دستمزد میگبریبرری.<br />
امشب باید این سفارش رو بمتبمموم کنیم. آقای هندلبنیبنن منتظره.<br />
دورا (به آرامی): من بمنبممیتوبمنبمم بیشبرتبرر بمببمموبمنبمم.<br />
ووگل (اشاره میکند): جبىنبىی، تو بمببممون.<br />
جبىنبىی: من امشب باید سر وقت خونه باشم.<br />
ووگل (مستاصل): رز!<br />
(رز سرش را تکان میدهد.)<br />
ووگل (با فریاد): سمشسمماها چتونه؟<br />
رز: <strong>در</strong>. باید <strong>در</strong> رو باز کنید.<br />
ووگل: من نباید این کاها رو بکنم. به من ربطی نداره.<br />
(اما قصد رفبنتبنن میکند.)<br />
دورا: <strong>اما،</strong> صبرببرر کن منم بیام. (از پشت دستگاه بلند میشود) آقای ووگل، ببخشید، من از آتش<br />
میترسم.<br />
جبىنبىی: منم همھهممبنیبنن طور. (بلند میشود.)<br />
رز: آقای ووگل، ا گه آتشسوزی بشه خودتون هم بمنبممیتونید از پلهها برید پایبنیبنن.<br />
!28<br />
Handlin ١