صحنه معاصر - ویژه نامه هنر و سرمایه
صحنه معاصر ویژه نامه هنر و سرمایه الن وودز، مرداخای پیرگوت، جک الیور، روپرت اوشی ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد بهار نود و هفت
صحنه معاصر
ویژه نامه هنر و سرمایه
الن وودز، مرداخای پیرگوت، جک الیور، روپرت اوشی
ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد
بهار نود و هفت
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong><br />
بهببههار ١٣٩٧| گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت<br />
<strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
<br />
<br />
✮ <strong>سرمایه</strong> داری <strong>و</strong> هبرنبرر، آبهنبهها قیمت را می دانند <strong>و</strong>لىللىی نه ارزش را ‐ مرداخای پبریبررگ<strong>و</strong>ت ✮<br />
✮ حفاظت از هبرنبرر بجتبجحت سلطه نظام <strong>سرمایه</strong> داری‐ جک الی<strong>و</strong>ر ✮<br />
✮ هبرنبرر <strong>و</strong> مبارزه طبقابىتبىی ‐ الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز ✮<br />
✮ مارکسیسم، ماتریالیسم <strong>و</strong> هبرنبرر ‐ ر<strong>و</strong>پرت ا<strong>و</strong>شی ✮ <br />
✮ فتیشبریبرزم <strong>سرمایه</strong> داری <strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال هبرنبرر ‐ الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز ✮<br />
✮ با مقدمه الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز برای این <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> <strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> ✮
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong><br />
<strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز، مرداخای پبریبررگ<strong>و</strong>ت، جک الی<strong>و</strong>ر، ر<strong>و</strong>پرت ا<strong>و</strong>شی<br />
ترجمججممه گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت ‐ شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
بهببههار ١٣٩٧<br />
!2
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
!3
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
فهرست مطالب<br />
✮ هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong> داری ‐ مقدمه الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز ……………………………………..………..صفحه ۶<br />
✮ مارکسیسم، ماتریالیسم <strong>و</strong> هبرنبرر ‐ ر<strong>و</strong>پرت ا<strong>و</strong>شی……………………….………………صفحه ٢۵<br />
✮ هبرنبرر <strong>و</strong> مبارزه طبقابىتبىی ‐ الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز ………………….………………….………………صفحه ۴١<br />
✮ <strong>سرمایه</strong> داری <strong>و</strong> هبرنبرر، آبهنبهها قیمت را می دانند <strong>و</strong>لىللىی نه ارزش را ‐ مرداخای پبریبررگ<strong>و</strong>ت ..……..صفحه ٨٢<br />
✮ حفاظت از هبرنبرر بجتبجحت سلطه نظام <strong>سرمایه</strong> داری‐ جک الی<strong>و</strong>ر…………….……..………صفحه ٩٠<br />
✮ فتیشبریبرزم <strong>سرمایه</strong> داری <strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال هبرنبرر‐ الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز………..……..………………..……صفحه ٩۵<br />
!4
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
!5
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
مقدمه الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong> داری<br />
از س<strong>و</strong>ی مجممججله ی ایرابىنبىی «<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong>» از من درخ<strong>و</strong>است شده است که مقاله ای برای <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> ی<br />
«هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong> « بن<strong>و</strong>یسم. من اخبریبرراً با این نشریه که نشریه ای تئ<strong>و</strong>ریک درباره ی هبرنبرر <strong>و</strong> به ط<strong>و</strong>ر<br />
مشخص هبرنبرر <strong>صحنه</strong> ای است آشنا شده ام. فکر می کنم علاقه ی ر<strong>و</strong>زافز<strong>و</strong>ن به اندیشه های<br />
مارکسیسبىتبىی در میان ج<strong>و</strong>انان، هبرنبررمندان <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>شنفکران در ایران، پیشرفبىتبىی بسیار چشمگبریبرر است<br />
<strong>و</strong> خ<strong>و</strong>شحالمللمم که می ت<strong>و</strong>ابمنبمم در این مبحث مهم سهیم باشم.<br />
!6
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
یک بار تاجری به شاعر انگلیسی رابرت گری<strong>و</strong>ز١ گفت:«در شاعری پ<strong>و</strong>لىللىی نیست» <strong>و</strong> ا<strong>و</strong> در ج<strong>و</strong>اب<br />
گفته ب<strong>و</strong>د:«نه، اما در پ<strong>و</strong>ل هم شاعری نیست.» قضا<strong>و</strong>ت قاطعانه ی من این است که <strong>سرمایه</strong> داری،<br />
خص<strong>و</strong>صاً در د<strong>و</strong>ران ز<strong>و</strong>ال کهنسالىللىی اش عمیقاً نسبت به هبرنبرر دسمشسممنانه است. <strong>سرمایه</strong> دارها هبرنبرر را<br />
ط<strong>و</strong>ری می بینند که هر چبریبرز دیگری را می بینند: یک کالا. آبهنبهها قیمت یک اثر هبرنبرری را می دانند، اما<br />
نه ارزش آن را. برای آبهنبهها هبرنبرر <strong>و</strong> هبرنبررمندان مانند هر کالای دیگری قابل خرید <strong>و</strong> فر<strong>و</strong>ش هستند.<br />
هنگامی که هبرنبررمند بزرگ هلندی <strong>و</strong>رمبریبرر درگذشت، همھهممسرش مجممججب<strong>و</strong>ر شد چند نقاشی به جا مانده از<br />
ا<strong>و</strong> را به نان<strong>و</strong>ا بفر<strong>و</strong>شد تا از پس هزینه ها برآید. به همھهممبنیبنن ترتیب، <strong>و</strong>ن گ<strong>و</strong>گ در بمتبممام ط<strong>و</strong>ل عمرش تنها<br />
یک نقاشی فر<strong>و</strong>خت. حال نقاشی های عالىللىی (<strong>و</strong> حبىتبىی نقاشی های نه چندان عالىللىی) به قیمت های<br />
هنگفت در حراجی های لندن <strong>و</strong> نی<strong>و</strong>ی<strong>و</strong>رک فر<strong>و</strong>خته می ش<strong>و</strong>ند. هبرنبرر در دنیای مدرن صرفاً م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع<br />
دلالىللىی است: عرصه ی <strong>سرمایه</strong> گذاری بسیار س<strong>و</strong>دآ<strong>و</strong>ر <strong>و</strong> امن.<br />
در گذشته برخی افراد ثر<strong>و</strong>بمتبممند مانند خان<strong>و</strong>اده ی مدبجیبجچی در فل<strong>و</strong>رانس حامیان سخا<strong>و</strong>بمتبممند هبرنبرر ب<strong>و</strong>دند.<br />
درست است، آبهنبهها آنقدر پ<strong>و</strong>ل داشتند که بمنبممی دانستند با آن چه کنند، اما برخی از آبهنبهها دست کم<br />
علاقه ای به هبرنبرر داشتند <strong>و</strong> نسبت به آثاری که سفارش می دادند درک <strong>و</strong> قدردابىنبىی نشان می دادند.<br />
اما امر<strong>و</strong>ز، شخصیت های گمنام که تلفبىنبىی در مزایده شرکت کرده <strong>و</strong> میلی<strong>و</strong>ن ها دلار برای نقاشی<br />
پیکاس<strong>و</strong> پیشنهاد می کنند، آن را از ر<strong>و</strong>ی عشق به هبرنبرر ابجنبججام بمنبممی دهند.<br />
اغلب نقاشی هابىیبىی که به این ترتیب به دست آمده اند، هرگز ت<strong>و</strong>سط عم<strong>و</strong>م <strong>و</strong> شاید حبىتبىی خ<strong>و</strong>د<br />
خریدار دیده بمنبممی ش<strong>و</strong>ند. آبهنبهها در گا<strong>و</strong>صند<strong>و</strong>ق بانکی س<strong>و</strong>ییسی دفن می ش<strong>و</strong>ند؛ به همھهممان اندازه ی آثار<br />
باستابىنبىی شگفت انگبریبرز هبرنبرری که از س<strong>و</strong>ی <strong>و</strong>حشیان داعشی در عراق <strong>و</strong> س<strong>و</strong>ریه منفجر شده <strong>و</strong> یا با<br />
خا ک یکسان شده است، برای انسانیت از دست می ر<strong>و</strong>ند. شاید بت<strong>و</strong>انیم بیافزاییم که بمتبممام این<br />
آثار از نظر فبریبرزیکی ناب<strong>و</strong>د نشده اند. بسیاری از آبهنبهها با دقت برداشته شده <strong>و</strong> به خارج از کش<strong>و</strong>ر<br />
قاچاق شده اند <strong>و</strong> در خفا به «هبرنبررد<strong>و</strong>ستان» ثر<strong>و</strong>بمتبممند آمریکابىیبىی که این آثار را همھهممچ<strong>و</strong>ن بیچارگابىنبىی که<br />
در زندان های زیرزمیبىنبىی داعش هستند، به اسارت می گبریبررند، فر<strong>و</strong>خته شده اند. <strong>و</strong>حشیان <strong>و</strong><br />
ناب<strong>و</strong>دگران <strong>و</strong>اقعی هبرنبرر در نی<strong>و</strong>ی<strong>و</strong>رک <strong>و</strong> لندن یافت می ش<strong>و</strong>ند.<br />
!7<br />
Robert Graves ١
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ادبیات <strong>و</strong> انقلاب<br />
از نظر تاربجیبجخی ادبیات <strong>و</strong> شعر اغلب مجممجحملی برای پیشرفته ترین <strong>و</strong> انقلابىببىی ترین اندیشه ها ب<strong>و</strong>ده اند.<br />
مارکس پرسی شلی٢ شاعر بزرگ انقلابىببىی انگلیسی را که به طرز دلحللحخراشی در ج<strong>و</strong>ابىنبىی درگذشت<br />
بسیار بجتبجحسبنیبنن می کرد. در میان آثارش شاهکارهابىیبىی انقلابىببىی همھهممچ<strong>و</strong>ن ش<strong>و</strong>رش اسلام <strong>و</strong> بالمللمماسکه ی<br />
آنارشی را می یابیم. اثر د<strong>و</strong>م تقبیح خشمنا ک قتل عام مردان، زنان <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دکان به دست د<strong>و</strong>لت<br />
استبدادی <strong>و</strong> اربجتبججاعی است.<br />
در ١۶ آ گ<strong>و</strong>ست ١٨١٩ در میدان سنت پیبرتبرر منچسبرتبرر، ۶٠،٠٠٠ معبرتبررض به ص<strong>و</strong>رت صلح آمبریبرز گرد<br />
هم آمدند تا خ<strong>و</strong>استار آزادی <strong>و</strong> رهابىیبىی از فقر ش<strong>و</strong>ند. آبهنبهها در ر<strong>و</strong>یدادی که به عن<strong>و</strong>ان قتل عام پیبرتبررل<strong>و</strong><br />
شناخته شد به طرز <strong>و</strong>حشیانه ای م<strong>و</strong>رد جمحجممله ی س<strong>و</strong>اره نظام قرار گرفتند. در آن ر<strong>و</strong>ز بجتبجخمبنیبنن زده<br />
می ش<strong>و</strong>د که ١٨ نفر از جمججممله چهار زن <strong>و</strong> یک ک<strong>و</strong>دک در اثر زخم سمشسممشبریبرر <strong>و</strong> لگدمال شدن جان<br />
باختند. نزدیک به هفتصد مرد، زن <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دک به شدت زجمخجممی شدند.<br />
د<strong>و</strong>لت [حزب حا کم] ت<strong>و</strong>ری بهنبههایتاً مسئ<strong>و</strong>ل این قتل عام ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> <strong>و</strong>یسک<strong>و</strong>نت کَسِلرِی٣ رهبرببرر حزب<br />
ت<strong>و</strong>ری در مجممججلس ع<strong>و</strong>ام مدافع اقدامات تندِ سرک<strong>و</strong>ب سیاسی که در بىپبىی آن ابجنبججام شد ب<strong>و</strong>د. شلی<br />
بالمللمماسکه ی آنارشی را به عن<strong>و</strong>ان اعبرتبرراضی پرش<strong>و</strong>ر علیه این قتل عام ن<strong>و</strong>شت. این شعر<br />
ابهتبههام <strong>نامه</strong> ای ق<strong>و</strong>ی علیه د<strong>و</strong>لت <strong>و</strong> نبریبرر<strong>و</strong>های سرک<strong>و</strong>ب است. در این شعر چنبنیبنن می خ<strong>و</strong>انیم:<br />
در راه کشتار را دیدم‐<br />
نقابىببىی همھهممچ<strong>و</strong>ن کسلری داشت‐<br />
ظاهری فریبنده، <strong>و</strong> در عبنیبنن حال عب<strong>و</strong>س<br />
هفت سگ شکاری به دنبال ا<strong>و</strong>:<br />
همھهممگی فربه ب<strong>و</strong>دند، <strong>و</strong> شاید<br />
در سرسبرپبرردگی ست<strong>و</strong>دبىنبىی<br />
چرا که تک تک، <strong>و</strong> د<strong>و</strong> به د<strong>و</strong><br />
!8<br />
Percy Shelley ٢<br />
Viscount Castlereagh ٣
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
قلب انسان ها را [برایشان] می انداخت تا بدرند<br />
[قلب هابىیبىی] که از زیر ردایش ببریبرر<strong>و</strong>ن می آ<strong>و</strong>رد.<br />
سپس فریب آمد، <strong>و</strong> بر تن داشت،<br />
همھهممچ<strong>و</strong>ن الدن٤ ، جامه ای خز د<strong>و</strong>زی شده؛<br />
اشک های درشتش، چ<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>ب می گریست<br />
تبدیل به سنگ آسیاب می شدند همھهممچنان که فر<strong>و</strong>می ربجیبجخت.<br />
<strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دکان خردی که<br />
گرد پاهایش جست <strong>و</strong>خبریبرز می کردند،<br />
<strong>و</strong> فکر می کردند هر قطره اشکی ج<strong>و</strong>اهری است،<br />
مغزهایشان به <strong>و</strong>سیله ی آبهنبهها ناب<strong>و</strong>د می شد.<br />
امر<strong>و</strong>ز، این ابیات پس از بالغ بر ٢٠٠ سال که از ن<strong>و</strong>شته شدن شان می گذرد، به هیچ <strong>و</strong>چه قدرت<br />
خ<strong>و</strong>د را در اعجاب <strong>و</strong> برانگیخبنتبنن خشم انقلابىببىی از دست نداده اند. این تصادفىففىی نیست که همھهممبنیبنن<br />
چند ماه پیش رهبرببرر دست چبىپبىی حزب کارگر بریتانیا جرمی ک<strong>و</strong>رببنیبنن٥ د<strong>و</strong> بند پایابىنبىی این شعر عالىللىی را<br />
برای جمججممعیت پرش<strong>و</strong>ر ج<strong>و</strong>انان در فستی<strong>و</strong>ال پاپ گلستنبرببرری نقل ق<strong>و</strong>ل کرد:<br />
مردان انگلستان، مبریبرراث داران افتخار،<br />
قهرمانان داستان نان<strong>و</strong>شته،<br />
شبریبررخ<strong>و</strong>ارگان یک مادرِ ت<strong>و</strong>انا،<br />
امیدهای ا<strong>و</strong>، <strong>و</strong> امیدهای یکدیگر؛<br />
به پا خبریبرزید همھهممچ<strong>و</strong>ن شبریبرر که از خ<strong>و</strong>اب برمی خبریبرزد<br />
!9<br />
Eldon ٤<br />
Jeremy Corbyn ٥
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
در سمشسمماری شکست ناپذیر،<br />
زبجنبججبریبررهایتان را بر زمبنیبنن فر<strong>و</strong> ریزید همھهممچ<strong>و</strong>ن شبنم<br />
که در هنگام خ<strong>و</strong>اب بر سمشسمما نشسته است‐<br />
سمشسمما بسیارید ‐آبهنبهها اندک.<br />
هزاران ج<strong>و</strong>ابىنبىی که به این ابیات الهللهھام بجببجخش گ<strong>و</strong>ش می کردند، از ر<strong>و</strong>حیه ی انقلابىببىی خ<strong>و</strong>د غرق شادی<br />
ب<strong>و</strong>دند. آبهنبهها به فستی<strong>و</strong>ال آمده ب<strong>و</strong>دند تا به م<strong>و</strong>سیقی پاپ گ<strong>و</strong>ش کنند، اما برافر<strong>و</strong>خته از ش<strong>و</strong>ر انقلابىببىی از<br />
آبجنبججا رفتند. در اینجا به ر<strong>و</strong>شبىنبىی قدرت شعر را در برافر<strong>و</strong>خبنتبنن آتش در قلب مردان <strong>و</strong> زنان<br />
می بینیم. این قدربىتبىی است که با گذر زمان مجممجح<strong>و</strong> بمنبممی ش<strong>و</strong>د، بلکه احتمالاً ق<strong>و</strong>ی تر می ش<strong>و</strong>د.<br />
<strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث <strong>و</strong> انقلاب فرانسه<br />
چند سال پیش از آنکه شلی این ابیات را بن<strong>و</strong>یسد، شاعر شهبریبرر انگلیسی <strong>و</strong>یلیام <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث٦ شعر<br />
عالىللىی خ<strong>و</strong>د، «پیش درآمد» را سر<strong>و</strong>د. در آن زمان <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث در کنار بسیاری از ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong><br />
شعرای انگلستان، مسح<strong>و</strong>ر انقلاب کببریبرر فرانسه ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> در ج<strong>و</strong>ابىنبىی از فرانسه ی انقلابىببىی دیدن کرد <strong>و</strong><br />
در بجتبججلیل بجتبججربه ی خ<strong>و</strong>د این ابیات را ن<strong>و</strong>شت:<br />
سعادبىتبىی ب<strong>و</strong>د در آن صبح زنده ب<strong>و</strong>دن،<br />
اما ج<strong>و</strong>ان ب<strong>و</strong>دن سعادبىتبىی بسیار [بیشبرتبرر]! آه! آن د<strong>و</strong>ران،<br />
که در آن شی<strong>و</strong>ه ی ضعیف، مبتذل <strong>و</strong> بازدارنده ی<br />
عرف، قان<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> مص<strong>و</strong>بات یکباره<br />
ت<strong>و</strong>جه کش<strong>و</strong>ری عاشق را به خ<strong>و</strong>د جلب کرد!<br />
!10<br />
William Wordsworth ٦
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
<strong>و</strong>درز<strong>و</strong>رث بعدها در زندگی اش به دنبال ظه<strong>و</strong>ر ناپلئ<strong>و</strong>ن بناپارت از انقلاب فرانسه ناامید شد.<br />
بسیاری دیگر از ر<strong>و</strong>شنفکران راه ا<strong>و</strong> را دنبال کردند <strong>و</strong> حبىتبىی مجممجحافظه کارابىنبىی اربجتبججاعی شدند. اما یک<br />
نفر در تضادی آشکار، متمایز از این جریان قرار گرفته است: شاعر بزرگ اسکاتلندی رابرت<br />
برنز٧ . علبریبررغم دیگر شعرا <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان آن د<strong>و</strong>ران، برنز از خان<strong>و</strong>اده ای ثر<strong>و</strong>بمتبممند <strong>و</strong> اشرافىففىی یا حبىتبىی<br />
طبقه ی مت<strong>و</strong>سط نب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> که فرزند مزرعه داری خرده پا <strong>و</strong> فقبریبرر ب<strong>و</strong>د، دنیای فقر <strong>و</strong> کار سخت را<br />
می شناخت. ا<strong>و</strong> از طریق نب<strong>و</strong>غ ذابىتبىی خ<strong>و</strong>د، از میان رده های شاعران بزرگ زمان خ<strong>و</strong>د، یا هر زمان<br />
دیگر، قد برافراشت.<br />
برنز جدا از اینکه شاعری پرش<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د، دم<strong>و</strong>کرات انقلابىببىی شجاع <strong>و</strong> ثابت قدمی نبریبرز ب<strong>و</strong>د. در آثار ا<strong>و</strong><br />
مکرراً ارجاعابىتبىی خصمانه <strong>و</strong> گزنده به م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عات م<strong>و</strong>رد تنفرش را می یابیم: زمبنیبنن داران، پادشاهان،<br />
کشیش ها <strong>و</strong> <strong>و</strong>کلا. برای مثال، در شعر بلند طبرنبرزش «بمتَبمم ا<strong>و</strong>شَنبرتِبرر»٨ چنبنیبنن می خ<strong>و</strong>انیم.٩ این ابیات به<br />
زبان ب<strong>و</strong>می برنز، اسکاتلندی جن<strong>و</strong> بىببىی ن<strong>و</strong>شته شده است. [ترجمججممه ی فارسی آن از] زبان انگلیسی<br />
مدرن از این قرار است:<br />
زبان سه <strong>و</strong>کیل، پشت <strong>و</strong> ر<strong>و</strong> شده،<br />
با در<strong>و</strong>غ همھهممچ<strong>و</strong>ن لباس گدایان د<strong>و</strong>خته شده؛<br />
قلب سه کشیش، گندیده، سیاه همھهممچ<strong>و</strong>ن سرگبنیبنن<br />
متعفن، زننده، نشسته در هر گ<strong>و</strong>شه.<br />
در شعر مجممجختصر اما بمتبممسخرآمبریبرز <strong>و</strong> گزنده اش «شکرگزاری برای یک پبریبرر<strong>و</strong>زی ملی» برنز ببریبرزاری بمتبممام<br />
خ<strong>و</strong>د را نسبت به تب میهن پرسبىتبىی که در ط<strong>و</strong>ل جنگ های ط<strong>و</strong>لابىنبىی علیه فرانسه ی انقلابىببىی بمتبممام<br />
بریتانیا را در بر گرفته ب<strong>و</strong>د نشان می دهد:<br />
Robert Burns ٧<br />
:Tam o’Shanter ٨ کالهی که اعضای جنبش راستافار بر سر می گذاشتند. جنبش راستافار جنبشی مذهبی ب<strong>و</strong>د که پادشاه<br />
<strong>و</strong>قت اتی<strong>و</strong>پی هایله سالسی را مسیح می دانست <strong>و</strong> بر این با<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د که سیاهپ<strong>و</strong>ستان ق<strong>و</strong>م برگزیده هستند که در نهایت به <strong>و</strong>طن خ<strong>و</strong>د<br />
در آفریقا بازمی گردند. -مترجم<br />
٩ در منت اصلی شعر به زبان اسکاتلندی <strong>و</strong> انگلیسی آمده است که در اینجا تنها ترجمه ی فارسی آن ن<strong>و</strong>شته شده است. -مترجم<br />
!11
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ای ریا کاران! این است ش<strong>و</strong>خ طبعی تان؟<br />
که مردان <strong>و</strong> زنان را کشتار کنید <strong>و</strong> خدا را شکر بگ<strong>و</strong>یید!<br />
دست بردارید، به خاطر شرم! بیش از این ادامه ندهید؛<br />
خدا<strong>و</strong>ند شکرتان بابت کشتار را بمنبممی پذیرد!<br />
رابرت برنز ابمیبممان خ<strong>و</strong>د به انقلاب فرانسه را تا پایان عمرش حفظ کرد <strong>و</strong> در دفاع از آن صرتحیتحح ب<strong>و</strong>د.<br />
تنها جمحجممایت طرفداران اشرافىففىی اش ب<strong>و</strong>د که ا<strong>و</strong> را از حبس یا بدتر از آن بجنبججات داد. با این حال، د<strong>و</strong>لت<br />
با مجممجحر<strong>و</strong>م کردن ا<strong>و</strong> از دفبرتبرری راحت در خدمات عم<strong>و</strong>می انتقامش را از ا<strong>و</strong> گرفت. ا<strong>و</strong> عمرش را در<br />
حالىللىی به پایان رساند که همھهممچ<strong>و</strong>ن پدرش در شرایط سخبىتبىی که <strong>و</strong>ضعیت آسیب پذیر سلامتش را به<br />
خطر می انداخت بر ر<strong>و</strong>ی زمبنیبنن کار می کرد <strong>و</strong> در بهنبههایت جانش را گرفت.<br />
تئاتر انقلابىببىی<br />
در تئاتر، شعر <strong>و</strong> نبرثبرر بعد <strong>و</strong> معنای جدیدی می یابند. رابطه ی میان شاعر <strong>و</strong> فرد خ<strong>و</strong>اننده، رابطه ی<br />
میان د<strong>و</strong> ابمتبمم ماهیتاً نامرتبط است. تئاتر زندگی جدیدی به کلام مکت<strong>و</strong>ب می بجببجخشد که بالاخره از<br />
بندهای مجممجحد<strong>و</strong>د ادبیات مکت<strong>و</strong>ب می گریزد <strong>و</strong> چشم ها را به خ<strong>و</strong>د خبریبرره می کند تا با مجممجخاطبىببىی گسبرتبررده تر<br />
به شی<strong>و</strong>ه ای بسیار عیبىنبىی تر <strong>و</strong> بىببىی <strong>و</strong>اسطه تر ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> ش<strong>و</strong>د.<br />
این امر برای ادبیات آزادی عمل بسیار بیشبرتبرری را نسبت به آبجنبجچه در شکل مکت<strong>و</strong>ب ممممممکن است<br />
فراهم می کند. تئاتر قدرت بسیار بیشبرتبرری در اعجاب، تاثبریبررگذاری <strong>و</strong> سرگرم کنندگی دارد.<br />
ژانرهای اصلی آن به ط<strong>و</strong>ر سنبىتبىی تراژدی <strong>و</strong> کمدی ب<strong>و</strong>د، هر چند که نابغه ای چ<strong>و</strong>ن شکسپبریبرر ت<strong>و</strong>انست<br />
این د<strong>و</strong> را با تاثبریبرری عالىللىی در هم بیامبریبرزد. بنابراین پتانسیل استفاده از تئاتر برای مقاصد سیاسی <strong>و</strong><br />
انقلابىببىی بسیار ر<strong>و</strong>شن است.<br />
حبىتبىی در کهن ترین شکل، تئاتر برای انتقال پیامی معبنیبنن استفاده می شده است. در تراژدی ی<strong>و</strong>نابىنبىی<br />
پیام ضدجنگ قدربمتبممندی را در زنان تر<strong>و</strong>ا اثر بمنبممایش<strong>نامه</strong> ن<strong>و</strong>یس ی<strong>و</strong>نابىنبىی ا<strong>و</strong>ریپید می یابیم. این<br />
بمنبممایش<strong>نامه</strong> که در سال ۴١۵ پیش از میلاد در ط<strong>و</strong>ل جنگ پل<strong>و</strong>پبرنبرزی خلق شده است، اغلب به<br />
عن<strong>و</strong>ان شرحی بر تسخبریبرر جزیره ی مل<strong>و</strong>س در دریای اژه به دست آتن <strong>و</strong> به دنبال آن کشتار <strong>و</strong><br />
اسارت سا کنانش تفسبریبرر می ش<strong>و</strong>د. ا گر این تفسبریبرر صحیح باشد، قطعاً بیانیه ی سیاسی بسیار<br />
!12
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
شجاعانه <strong>و</strong> جس<strong>و</strong>رانه ای ب<strong>و</strong>ده است. این بمنبممایش<strong>نامه</strong> تسلط <strong>و</strong> ستمگری بر زنان اسبریبرر شده را به<br />
عریان ترین <strong>و</strong> تکان دهنده ترین شکل ممممممکن نشان می دهد. همھهممانند بمتبممام بمنبممایش<strong>نامه</strong> های عالىللىی، بیش<br />
از ٢٠٠٠ سال بعد هم ذره ای از قدرت تکان دهندگی اش را از دست نداده است.<br />
در سطحی بمتبمماماً متفا<strong>و</strong>ت کمدی های آریست<strong>و</strong>فان پیام سیاسی به همھهممان اندازه صربجیبجحی داشت.<br />
بمنبممایش<strong>نامه</strong> هابىیبىی که به دست ما رسیده است حا<strong>و</strong>ی نقدی گزنده بر جامعه ی ی<strong>و</strong>نان عصر خ<strong>و</strong>د، آداب<br />
<strong>و</strong> رس<strong>و</strong>م <strong>و</strong> سیاست <strong>و</strong> حبىتبىی فلسفه اش است. مشخص ترین پیام سیاسی آریست<strong>و</strong>فان مرب<strong>و</strong>ط به<br />
جنگ های خ<strong>و</strong>نبنیبنن <strong>و</strong> ط<strong>و</strong>لابىنبىی میان آتن <strong>و</strong> اسپارتا است. چهار بمنبممایش<strong>نامه</strong> از بمنبممایش<strong>نامه</strong> های ا<strong>و</strong><br />
درخ<strong>و</strong>است های مشتاقانه برای صلح است.<br />
با این حال، علبریبررغم بمنبممایش<strong>نامه</strong> های ا<strong>و</strong>ریپید، در آثار آریست<strong>و</strong>فان هیچ اخلاقیات یا اص<strong>و</strong>ل <strong>و</strong>الابىیبىی را<br />
بمنبممی یابیم. آریست<strong>و</strong>فان از نظر سیاسی مجممجحافظه کار <strong>و</strong> دسمشسممن سرسخت دم<strong>و</strong>کراسی آتبىنبىی ب<strong>و</strong>د که آن را<br />
منشاء بمتبممام شرها می دانست. بمنبممایش<strong>نامه</strong> های ا<strong>و</strong> حا<strong>و</strong>ی جمحجمملات ک<strong>و</strong>بنده ی بسیاری به مردم آتن ب<strong>و</strong>د<br />
که آبهنبهها را صرفاً فریب خ<strong>و</strong>ردگابىنبىی در دستان ع<strong>و</strong>ام فریبان بىببىی اخلاق می دانست. احتمالاً میل ا<strong>و</strong> به<br />
صلح با اسپارتا نشان دهنده ی ن<strong>و</strong>عی همھهممدلىللىی با نظام سیاسی مجممجحافظه کار <strong>و</strong> تندر<strong>و</strong> در آن کش<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د.<br />
در هر ص<strong>و</strong>رت، در آثار آریست<strong>و</strong>فان هبرنبرر کمدی به همھهممان ا<strong>و</strong>جی می رسد که رقبای ا<strong>و</strong>، تراژدین های<br />
<strong>صحنه</strong> ی آتن، به آن دست یافته ب<strong>و</strong>دند.<br />
شکسپبریبرر <strong>و</strong> ایبسن<br />
هبرنبرر بمنبممایشی با آثار شکسپبریبرر به سطحی <strong>و</strong>اقعاً عالىللىی می رسد که تا کن<strong>و</strong>ن چبریبرزی با آن برابری نکرده<br />
است، چه رسد به آنکه از آن پیشی بگبریبررد. در اینجا شعر <strong>و</strong> تئاتر در یک فرم هبرنبرری در هم<br />
می آمبریبرزند. هر جمججممله از این بمنبممایش<strong>نامه</strong> های عالىللىی، شعری در بالاترین سط<strong>و</strong>ح است. این به هیچ <strong>و</strong>جه<br />
از تاثبریبرر دراماتیک بمنبممایش<strong>نامه</strong> ها بمنبممی کاهد. کاملاً برعکس، تاثبریبرر دراماتیک با تص<strong>و</strong>یرسازی شاعرانه<br />
حبىتبىی ق<strong>و</strong>ی تر نبریبرز شده است.<br />
این ن<strong>و</strong>شتار جای بسط بجتبجحلیل آثار شکسپبریبرر نیست (در جای دیگری به آن مبادرت کرده ام). قطعاً<br />
در این قضا<strong>و</strong>ت تزلزل ناپذیرم تنها نیستم که شکسپبریبرر بزرگ ترین ن<strong>و</strong>یسنده ی بمتبممام د<strong>و</strong>ران ها ب<strong>و</strong>ده<br />
است. اما از آبجنبججا که تکیه ی اصلی این مقاله مرب<strong>و</strong>ط به رابطه ی میان سیاست (<strong>و</strong> به خص<strong>و</strong>ص<br />
سیاست انقلابىببىی) <strong>و</strong> ادبیات است، باید اشاره کنم که چنبنیبنن رابطه ای با اینکه می ت<strong>و</strong>اند در برخی از<br />
آثار شکسپبریبرر یافت ش<strong>و</strong>د، اهمھهممیت عمده ای ندارد.<br />
!13
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
درباره ی ر<strong>و</strong>یکرد شکسپبریبرر نسبت به انقلاب، می ت<strong>و</strong>ان از بعضی مت<strong>و</strong>ن مثلاً در هبرنبرری پنجم بجببجخش<br />
٢ <strong>و</strong> ژ<strong>و</strong>لی<strong>و</strong>س سزار، نتاتحیتحج مشخصی گرفت، اما چنبنیبنن نتابجیبججی می بایست خصلبىتبىی مشخصاً منفی داشته<br />
باشد. خاطرات جنگ های خ<strong>و</strong>نبنیبنن داخلی که به عن<strong>و</strong>ان جنگ های گل های سرخ شناخته می ش<strong>و</strong>د<br />
در د<strong>و</strong>ران شکسپبریبرر هن<strong>و</strong>ز در ذهن مردم حض<strong>و</strong>ری عمده داشت <strong>و</strong> مردم طبقه ی اجتماعی ا<strong>و</strong><br />
ر<strong>و</strong>یکرد مساعدی نسبت به بازگشت به بجتبجح<strong>و</strong>لات سیاسی <strong>و</strong> اجتماعی نداشتند. از این بعد دیدگاه<br />
شکسپبریبرر مجممجحافظه کارانه ب<strong>و</strong>د، هر چند که در زمینه ی هبرنبرر <strong>و</strong> ادبیات یک انقلابىببىی بزرگ <strong>و</strong> مبتکری<br />
جس<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د.<br />
در قرن ١٩ آثار بمنبممایش<strong>نامه</strong> ن<strong>و</strong>یس نر<strong>و</strong>ژی هبرنبرریک ایبسن را دار بمیبمم. این بمنبممایش<strong>نامه</strong> ها می ت<strong>و</strong>انند به<br />
مبریبرزان بسیاری ماهیت <strong>و</strong> مشکلات جامعه ی نر<strong>و</strong>ژ در آن د<strong>و</strong>ران <strong>و</strong> خص<strong>و</strong>صاً بىببىی فرهنگی ک<strong>و</strong>ته بینانه <strong>و</strong><br />
اخلاقیات ریا کارانه ی طبقه ی مت<strong>و</strong>سط نر<strong>و</strong>ژ را ر<strong>و</strong>شن کنند. ایبسن این مسائل را در بمنبممایش<strong>نامه</strong> های<br />
خ<strong>و</strong>د م<strong>و</strong>رد نقدی نافذ <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>بنده قرار می دهد.<br />
این بمنبممایش<strong>نامه</strong> ها در آن زمان ار<strong>و</strong>پا را تکان داده <strong>و</strong> با نقض اخلاقیات م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د <strong>و</strong>حشت زده کرد.<br />
ایبسن در بمنبممایش<strong>نامه</strong> هابىیبىی چ<strong>و</strong>ن «خانه عر<strong>و</strong>سک» به م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع رهابىیبىی زنان می پردازد. در اینجا زبىنبىی<br />
بالاخره از بندهای خفقان آ<strong>و</strong>ر ازد<strong>و</strong>اجی نا کام می گریزد. صدای دری که پشت سر خ<strong>و</strong>د می ک<strong>و</strong>بد<br />
سمسسممبلی قدربمتبممند از زندابىنبىی است که پشت سر می گذارد. این بمنبممایش<strong>نامه</strong> مجممجحک<strong>و</strong>میت <strong>و</strong>یرانگر<br />
ارزش های ریا کارانه ی قرن ١٩ است که تلاش می کرد بردگی زنان برای مردان را در لباس<br />
<strong>و</strong>ضعیت طبیعی، غبریبررقابل تغیبریبرر <strong>و</strong> خدادادیِ ام<strong>و</strong>ر بپ<strong>و</strong>شاند.<br />
در «دسمشسممن مردم» شخصیت اصلی دکبرتبرر استکمان درمی یابد که سیستم بجتبجخلیه ی آب جمحجممام آل<strong>و</strong>ده<br />
شده است. ا<strong>و</strong> به چندین نفر از اعضای جامعه هشدار می دهد <strong>و</strong> در ابتدا بابت این یافته ی خ<strong>و</strong>د<br />
قدردابىنبىی <strong>و</strong> جمحجممایت می بیند. اما صبح فردا، برادرش که شهردار شهر نبریبرز هست، به ا<strong>و</strong> می گ<strong>و</strong>ید که<br />
باید شهادتش را پس بگبریبررد، چرا که هزینه ی تعمبریبررات بالاست <strong>و</strong> در هر حال شهردار هم از<br />
یافته ی ا<strong>و</strong> متقاعد نشده است.<br />
شهردار اذهان عم<strong>و</strong>می را علیه برادرش بسیج می کند <strong>و</strong> حامیان سابقش یکی یکی ا<strong>و</strong> را ترک<br />
می کنند. از آبجنبججا که ا<strong>و</strong> بمنبممی پذیرد افکارش را انکار کند، از س<strong>و</strong>ی جامعه ی مجممجحبرتبررم طبقه ی مت<strong>و</strong>سط<br />
طرد می ش<strong>و</strong>د. خانه اش <strong>و</strong>یران می ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> به همھهممراه دخبرتبررانش اخراج می ش<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> دسمشسممن مردم شده<br />
است.<br />
!14
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
سالهللهھا بعد، هنگامی که انقلابىببىی بزرگ لئ<strong>و</strong>ن تر<strong>و</strong>تسکی در تبعید اجباری در نر<strong>و</strong>ژ زندگی می کرد، بر<br />
ر<strong>و</strong>ی بمنبممایش<strong>نامه</strong> های عالىللىی ایبسن تامل کرد. ا<strong>و</strong> که از س<strong>و</strong>ی حزب کارگر حا کم در نر<strong>و</strong>ژ<br />
«دم<strong>و</strong>کراتیک» پذیرفته شده ب<strong>و</strong>د، به ز<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د را در شرایطی بسیار بدتر از آبجنبجچه پیش تر در<br />
فرانسه داشت یافت. با مجممجحر<strong>و</strong>میت از ارتباط با دنیای ببریبرر<strong>و</strong>ن، ممممممن<strong>و</strong>عیت از ن<strong>و</strong>شبنتبنن <strong>و</strong> یا حبىتبىی اظهار نظر<br />
درباره ی مسائل خارجی در د<strong>و</strong>رابىنبىی که استالبنیبنن مشغ<strong>و</strong>ل برپابىیبىی مجممجحا کمات مهیب مسک<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>د، عملاً<br />
در حبس خانگی به سر می برد.<br />
شی<strong>و</strong>ه ی عمیق <strong>و</strong> صادقانه ی بمنبممایش<strong>نامه</strong> ن<strong>و</strong>یس بزرگ نر<strong>و</strong>ژی قرن ١٩ در تقبیح صرتحیتحح ریا کاری ای که<br />
در کل شاخصه ی خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی اسکاندینا<strong>و</strong>ی <strong>و</strong> به ط<strong>و</strong>ر مشخص خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی «پیشر<strong>و</strong>» <strong>و</strong><br />
«لیبرببررال» (که امر<strong>و</strong>ز می ت<strong>و</strong>ان گفت س<strong>و</strong>سیال دم<strong>و</strong>کرات) ب<strong>و</strong>د، برای تر<strong>و</strong>تسکی بسیار جالب ب<strong>و</strong>د. در<br />
پس نقاب خندان لببریبررالبریبرزم، همھهمم<strong>و</strong>اره چهره ی کریه اربجتبججاع ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی را می بینیم. هر که جسارت<br />
داشته باشد که این نقاب را بدرد خ<strong>و</strong>د به خ<strong>و</strong>د به عن<strong>و</strong>ان دسمشسممن مردم مجممجحک<strong>و</strong>م می ش<strong>و</strong>د.<br />
هبرنبرر سیاسی<br />
ن<strong>و</strong>یسنده ی آلمللممابىنبىی برت<strong>و</strong>لت برشت در جابىیبىی اشاره می کند:«اینکه هبرنبرر «غبریبررسیاسی» ش<strong>و</strong>د، تنها به این<br />
معناست که با «گر<strong>و</strong>ه حا کمه» همھهممدست ش<strong>و</strong>د.» البته این برای هبرنبرر ممممممکن است که به کلی از اظهار<br />
نظر سیاسی پرهبریبرز کند، خ<strong>و</strong>د را در بسبرتبرری از گل های خ<strong>و</strong>شب<strong>و</strong> غرق کند، چشمانش را به ر<strong>و</strong>ی<br />
<strong>و</strong>اقعیت زشت سرک<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> بهببههره کشی که آن را احاطه کرده است ببندد. اما هبرنبرری که به خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong>فادار<br />
است، بیش از همھهممه، هبرنبرر عالىللىی، بمنبممی ت<strong>و</strong>اند نسبت به سرن<strong>و</strong>شت ن<strong>و</strong>ع بشر بىببىی تفا<strong>و</strong>ت باشد.<br />
این به این معنا نیست که هبرنبرر باید تا حد تبلیغات خام تبرنبرزل یابد. تبلیغات به عرصه ی سیاست<br />
تعلق دارد که در آن نقشی مهم ایفاء می کند. اما سیاست عرصه ی طبیعی هبرنبرر نیست. هبرنبررمند<br />
باید احساسات قلب <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ح را بیان کند. این احساسات بمنبممی ت<strong>و</strong>اند از س<strong>و</strong>ی تاثبریبررات ببریبرر<strong>و</strong>بىنبىی دیکته<br />
ش<strong>و</strong>د، چه سیاسی، چه مذهبىببىی <strong>و</strong> چه پ<strong>و</strong>لىللىی. با این حال، احساسات هبرنبررمندانه می ت<strong>و</strong>اند درام <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
انسابىنبىی را در قدربمتبممندترین شکل بازتاب دهد.<br />
برای آنکه هبرنبرر بت<strong>و</strong>اند حقیقتاً آزاد ش<strong>و</strong>د، برای آنکه فرهنگ بت<strong>و</strong>اند به ملک خص<strong>و</strong>صی ب<strong>و</strong>دن عده ای<br />
اندک پایان دهد <strong>و</strong> حقیقتاً انسابىنبىی ش<strong>و</strong>د، ابتدا ضر<strong>و</strong>ری است که قی<strong>و</strong>د بردگی، بهببههره کشی <strong>و</strong> سرک<strong>و</strong>ب<br />
را متلاشی کند. به همھهممبنیبنن دلیل است که هبرنبرر ا گر بجببجخ<strong>و</strong>اهد به خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong>فادار باشد، باید هبرنبرر انقلابىببىی<br />
باشد. <strong>و</strong> همھهممان گ<strong>و</strong>نه که در م<strong>و</strong>رد پیکاس<strong>و</strong> دیده ابمیبمم، هبرنبرر انقلابىببىی می ت<strong>و</strong>اند به سطح نب<strong>و</strong>غ دست یابد.<br />
!15
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
در زمینه ی ادبیات <strong>و</strong> تئاتر، می ت<strong>و</strong>انیم بمنبمم<strong>و</strong>نه هابىیبىی از ن<strong>و</strong>یسندگابىنبىی را نقل کنیم که با م<strong>و</strong>فقیت کار<br />
انقلابىببىی را با دستا<strong>و</strong>رد های عالىللىی هبرنبرری ترکیب کردند. مایا ک<strong>و</strong>فسکی از سنبنیبنن ج<strong>و</strong>ابىنبىی عض<strong>و</strong> فعال<br />
حزب ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یک در ر<strong>و</strong>سیه ب<strong>و</strong>د. در شعر ا<strong>و</strong> می ت<strong>و</strong>انیم ترکیب عالىللىی ش<strong>و</strong>ر انقلابىببىی با بالاترین سط<strong>و</strong>ح<br />
ممممممکن دستا<strong>و</strong>ردهای شعری را ببینیم. ا<strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن بمنبممایش<strong>نامه</strong> های م<strong>و</strong>فقی چ<strong>و</strong>ن «ساس» را ن<strong>و</strong>شت <strong>و</strong><br />
پ<strong>و</strong>سبرتبررهابىیبىی را با سبک کانسبرتبررا کتی<strong>و</strong>یست خلق کرد که این شاخه ی هبرنبرری را به بالاترین سطح<br />
دست یافته در بمتبممام زمان ها چه پیش از آن <strong>و</strong> چه تا کن<strong>و</strong>ن برد.<br />
این تصادفىففىی نیست که شعر مایا ک<strong>و</strong>فسکی به دنبال انقلاب ا کتبرببرر، تاثبریبرری ق<strong>و</strong>ی بر ذهن میلی<strong>و</strong>ن ها<br />
کارگر <strong>و</strong> دهقان عادی ر<strong>و</strong>سیه گذاشت. این عمل بزرگ رهابىیبىی بجببجخشی ت<strong>و</strong>ده ها را الهللهھام بجببجخشید تا نه<br />
تنها در سیاست، بلکه در فرهنگ نبریبرز مشارکت کنند. شک<strong>و</strong>فابىیبىی شگرف هبرنبرر، شعر <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی در<br />
دهه ی ١٩٢٠ زیر بقایای سنگبنیبنن ب<strong>و</strong>ر<strong>و</strong>کراسی استالینیست خفه شد. خ<strong>و</strong>دکشی مایا ک<strong>و</strong>فسکی در<br />
سال ١٩٣٠ بىببىی شک اعبرتبرراضی علیه ضدانقلاب سیاسی استالینیسبىتبىی ب<strong>و</strong>د.<br />
مثال برجسته ی دیگر م<strong>و</strong>رد برت<strong>و</strong>لت برشت ب<strong>و</strong>د. برشت همھهممچ<strong>و</strong>ن مایا ک<strong>و</strong>فسکی مارکسیسبىتبىی راسخ<br />
ب<strong>و</strong>د که از بمنبممایش هایش استفاده می کرد تا ببریبررجمحجممانه <strong>سرمایه</strong> داری را تقبیح کند. در بمنبممایش هابىیبىی چ<strong>و</strong>ن<br />
«اپرای سه پ<strong>و</strong>لىللىی»، «ماها گ<strong>و</strong>بىنبىی» <strong>و</strong> «هفت گناه کببریبرره» (که ه<strong>و</strong>سمشسممندانه به دست همھهممکار بااستعداد<br />
برشت کرت <strong>و</strong>یل١٠<br />
آهنگسازی شده است)، جامعه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی را درباره ی ریا کاری <strong>و</strong> اخلاقیات<br />
بازخ<strong>و</strong>است می کند. برشت بیش از همھهممه به خاطر تئاترهای بجتبججر بىببىی اش <strong>و</strong> نظریه ی انقلاب دراماتیک<br />
خ<strong>و</strong>د مشه<strong>و</strong>ر است. اما ا<strong>و</strong> شاعر برجسته ای نبریبرز هست که ١۵٠٠ شعر ن<strong>و</strong>شته است. در میان آبهنبهها<br />
شعر «پرسش های کارگری کتابجببجخ<strong>و</strong>ان» را می یابیم که ارزش آن را دارد که به ط<strong>و</strong>ر کامل آن را<br />
بازگ<strong>و</strong> کنیم:<br />
چه کسی شهر هفت در<strong>و</strong>ازه ی تب را ساخت؟<br />
در کتاب ها نام پادشاهان را می یابید.<br />
آیا پادشاهان بجتبجخته سنگ ها را بر د<strong>و</strong>ش کشیدند؟<br />
<strong>و</strong> بابل که بارها <strong>و</strong>یران شد.<br />
چه کسی بارها آن را برپا کرد؟ در کدام یک از خانه های<br />
شهر طلابىیبىی درخشان لیما، سازندگانش زندگی می کردند؟<br />
شبىببىی که دی<strong>و</strong>ار چبنیبنن به ابمتبممام رسید، بنایانش کجا رفتند؟ رم بزرگ<br />
!16<br />
Kurt Weill ١٠
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
پر از طاق های پبریبرر<strong>و</strong>زی است. چه کسی آبهنبهها را برپا داشت؟ بر چه کسی<br />
سزارها پبریبرر<strong>و</strong>ز شدند؟ آیا ببریبرزانس، که در سر<strong>و</strong>دها بسیار ست<strong>و</strong>ده شده است،<br />
تنها قصر برای سا کنانش داشت؟ حبىتبىی در آتلانتیس افسانه ای<br />
شبىببىی که اقیان<strong>و</strong>س آن را به کام خ<strong>و</strong>د فر<strong>و</strong> برد<br />
غریقان همھهممچنان بر سر بردگان شان فریاد می کردند.<br />
اسکندر ج<strong>و</strong>ان هند را فتح کرد.<br />
آیا تنها ب<strong>و</strong>د؟<br />
سزار «گل»ها را مغل<strong>و</strong>ب کرد.<br />
آیا حبىتبىی یک آشبرپبرز هم همھهممراه خ<strong>و</strong>د نداشت؟<br />
فیلیپ اسپانیا اشک ربجیبجخت <strong>و</strong>قبىتبىی نا<strong>و</strong>گان دریابىیبىی اش<br />
غرق شد. آیا ا<strong>و</strong> تنها کسی ب<strong>و</strong>د که گریست؟<br />
فردریک د<strong>و</strong>م جنگ هفت ساله را پبریبرر<strong>و</strong>ز شد. چه کسی<br />
جز ا<strong>و</strong> پبریبرر<strong>و</strong>ز شد؟<br />
هر صفحه یک پبریبرر<strong>و</strong>زی.<br />
چه کسی برای پبریبرر<strong>و</strong>زمندان آشبرپبرزی می کرد؟<br />
هر ده سال یک مرد بزرگ.<br />
چه کسی بهببههایش را می پرداخت؟<br />
ر<strong>و</strong>ایات بسیار.<br />
پرسش های بسیار.<br />
با این حال، بىببىی شک برشت بیش از همھهممه به خاطر آثار دراماتیکش در یادها مانده است. ا<strong>و</strong><br />
نظریه ی تئاتر بمتبمماماً جدیدی را بسط داد که با عن<strong>و</strong>ان اثر فاصله گذاری (به آلمللممابىنبىی<br />
(Verfremdungseffekt شناخته می ش<strong>و</strong>د، که بمنبمماینده ی شی<strong>و</strong>ه ای غبریبررمعم<strong>و</strong>ل در استفاده از<br />
تئاتر است. ا<strong>و</strong> آن را این گ<strong>و</strong>نه ت<strong>و</strong>صیف می کند:«بازی به شی<strong>و</strong>ه ای که مجممجخاطب به دش<strong>و</strong>اری بت<strong>و</strong>اند با<br />
!17
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
شخصیت های بمنبممایش هم ذات پنداری کند. پذیرش یا رد اعمال <strong>و</strong> بیانات آبهنبهها به جای ناخ<strong>و</strong>دآ گاه<br />
مجممجخاطب که تا پیش از این معم<strong>و</strong>ل ب<strong>و</strong>ده است، قرار است در سطحی آ گاهانه رخ دهد.»<br />
با ناب<strong>و</strong>دی ت<strong>و</strong>همھهممی که به <strong>و</strong>سیله ی آن مجممجخاطب ناخ<strong>و</strong>دآ گاه با اندیشه ها <strong>و</strong> انگبریبرزه های بازیگران بمنبممایش<br />
هم ذات پنداری می کند، برشت ما را <strong>و</strong>امی دارد که درباره ی مجممجحت<strong>و</strong>ای <strong>و</strong>اقعی آبجنبجچه برایشان بمنبممایش<br />
داده می ش<strong>و</strong>د فکر کنند. این امر گاه منجر به بجتبججربه ای ناخ<strong>و</strong>شایند می ش<strong>و</strong>د. اما برشت به عن<strong>و</strong>ان<br />
یک بمنبممایش<strong>نامه</strong> ن<strong>و</strong>یش انقلابىببىی کمبرتبرر علاقه ای به آن داشت که کاری کند که مجممجخاطب احساس راحبىتبىی<br />
کند.<br />
به یاد دارم که سال ها پیش <strong>و</strong>قبىتبىی ماها گ<strong>و</strong>بىنبىی در لندن به ر<strong>و</strong>ی <strong>صحنه</strong> آمده ب<strong>و</strong>د، فریادهای اعبرتبرراض<br />
علاقمندان تئاتر از طبقه ی مت<strong>و</strong>سط را که احساسات شان از پیام سازش ناپذیر آن جربجیبجحه دار شده<br />
ب<strong>و</strong>د برآ<strong>و</strong>رده ب<strong>و</strong>د. در جابىیبىی یکی از شخصیت های بمنبممایش در صف اعدام قرار دارد <strong>و</strong> تنها با<br />
پرداخت مبلغ مشخصی می ت<strong>و</strong>اند بجنبججات یابد. بازیگری به جل<strong>و</strong>ی <strong>صحنه</strong> آمد <strong>و</strong> مستقیماً با مجممجخاطبان<br />
ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> شد <strong>و</strong> از آبهنبهها خ<strong>و</strong>است که برای بجنبججات جان یک انسان ایثار مالىللىی لازم را ابجنبججام دهند.<br />
طبیعتاً هیچ اعانه ای در راه نب<strong>و</strong>د، در حالىللىی که جمججمماعت حبریبررت زده ی لندن دست در جیب شان<br />
می کردند تا مطمبنئبنن ش<strong>و</strong>ند که کیف پ<strong>و</strong>ل شان هن<strong>و</strong>ز سر جایش است. متعاقباً این ماجرا به عن<strong>و</strong>ان<br />
«ت<strong>و</strong>هیبىنبىی به ن<strong>و</strong>ع بشر» مجممجحک<strong>و</strong>م شد. ا گر قصد هرگ<strong>و</strong>نه ت<strong>و</strong>هیبىنبىی ب<strong>و</strong>د، هدف آن نه بشریت به ط<strong>و</strong>ر<br />
کلی، بلکه تنها خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اهای خسیس <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>دخ<strong>و</strong>اه تئاترد<strong>و</strong>ست لندن ب<strong>و</strong>د که جمحجممله ی خشم<br />
درستکارانه شان به من نشان داد که تبریبرر تبریبرز برشت به درسبىتبىی به هدفش زده ب<strong>و</strong>د.<br />
ادبیات، شرق <strong>و</strong> غرب<br />
از جهات بسیاری شرق از غرب فرهنگی تر است. در حالىللىی که شعر در غرب امر<strong>و</strong>زه در قرق<br />
تعدادی مجممجحد<strong>و</strong>د است <strong>و</strong> اغلب از س<strong>و</strong>ی مردم عادی با س<strong>و</strong>ءظن نگریسته می ش<strong>و</strong>د، در شرق<br />
همھهممچنان سنبىتبىی مجممجحب<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> زنده بافىقفىی مانده است. همھهممانند شعر، تئاتر در کش<strong>و</strong>رهای مسلمان هبرنبرری است<br />
با سابقه ی ط<strong>و</strong>لابىنبىی. شعرای ر<strong>و</strong>زگار گذشته درباری ب<strong>و</strong>دند، ملازمان فئ<strong>و</strong>دالىللىی از رده ای نامشخص<br />
که <strong>و</strong>ظیفه شان این ب<strong>و</strong>د که هر گاه <strong>و</strong>لىللىی نعمت شان می خ<strong>و</strong>است با خ<strong>و</strong>ش طبعی ا<strong>و</strong> سرگرم ش<strong>و</strong>د یا سر<br />
ذ<strong>و</strong>ق بیاید دم دست باشند. در اغلب بمنبمم<strong>و</strong>نه ها شاعران دربار بردگان سلطان مطلق بر بجتبجخت<br />
ب<strong>و</strong>دند.<br />
با این حال به نظر من این گ<strong>و</strong>نه می رسد که ر<strong>و</strong>یکرد ایرانیان به شعر همھهمم<strong>و</strong>اره مجممجحت<strong>و</strong>ابىیبىی ماهیتاً<br />
اجتماعی <strong>و</strong> انتقادی داشته است. به من گفته اند که امر<strong>و</strong>ز در بمتبممام زمینه های هبرنبرر ایرابىنبىی اتفاقات<br />
بسیار جالبىببىی در حال <strong>و</strong>ق<strong>و</strong>ع است. متاسفانه باید به بىببىی خبرببرری تاسف آ<strong>و</strong>ری درباره ی جزئیات این<br />
!18
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع اعبرتبرراف کنم. بجببجخشی از آن ناشی از این <strong>و</strong>اقعیت است که در غرب ت<strong>و</strong>جهی نا کافىففىی به<br />
فرهنگ عالىللىی شرق شده است، نه تنها در حال حاضر، بلکه حبىتبىی در گذشته.<br />
در کتاب های درسی تا امر<strong>و</strong>ز اسکندر مقد<strong>و</strong>بىنبىی به عن<strong>و</strong>ان مردی بزرگ به تص<strong>و</strong>یر کشیده شده است<br />
که ار<strong>و</strong>پا را از بربرهای ایرابىنبىی «بجنبججات» داد. کلمه ای درباره ی هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ متعالىللىی ایران باستان<br />
گفته نشده است که به فرازهابىیبىی شگفت آ<strong>و</strong>ر دست یافته ب<strong>و</strong>د، آن هم در زمابىنبىی که مردم مقد<strong>و</strong>نیه<br />
چ<strong>و</strong>پان هابىیبىی فقبریبرر ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> پدر اسکندر (که در میان ی<strong>و</strong>نانیان به عن<strong>و</strong>ان فیلیپ بربر شناخته می شد)<br />
در تقلای آم<strong>و</strong>خبنتبنن زبان ی<strong>و</strong>نابىنبىی ب<strong>و</strong>د. ف<strong>و</strong>ج های ی<strong>و</strong>نابىنبىی‐مقد<strong>و</strong>بىنبىیِ غارتگر چنان بجتبجحت تاثبریبرر عجایب<br />
پرسپ<strong>و</strong>لیس قرار گرفته ب<strong>و</strong>دند که لحللححظه ای برای به آتش کشیدن آن درنگ نکردند. بمتبممام این ها<br />
برای مردم ایران به خ<strong>و</strong> بىببىی آشناست اما برای اغلب مردم غرب که اسکندر همھهممچنان برایشان<br />
«کببریبرر» است کتابىببىی نا گش<strong>و</strong>ده است.<br />
با این حال عمده مشکلی که دارم زبان است. هبرنبررهای بصری را می ت<strong>و</strong>ان بد<strong>و</strong>ن داشبنتبنن هیچ گ<strong>و</strong>نه<br />
مهارت زبابىنبىی درک کرد. لازم نیست هلندی صحبت کنیم یا بجببجخ<strong>و</strong>انیم تا نقاشی های <strong>و</strong>ن گ<strong>و</strong>گ را<br />
بجتبجحسبنیبنن کنیم. از این لحللححاظ نقاشی <strong>و</strong> مجممججسمه سازی (<strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن م<strong>و</strong>سیقی) تقریباً در جذابیت شان<br />
فرا گبریبرر هستند. اما در ادبیات <strong>و</strong> خص<strong>و</strong>صاً شعر، عالىللىی ترین شکل ادبیات <strong>و</strong>ضع متفا<strong>و</strong>ت است.<br />
شعر بمنبممی ت<strong>و</strong>اند ترجمججممه ش<strong>و</strong>د. ترجمججممه ی شعر، ناب<strong>و</strong>د کردن آن به عن<strong>و</strong>ان شعر است. تنها د<strong>و</strong> امکان<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. می ت<strong>و</strong>ان آن را ترجمججممه ی بجتبجحت اللفظی کرد، کلمه به کلمه، که آنگاه بمتبممام کیفیات شعری<br />
آن از ببنیبنن می ر<strong>و</strong>د. یا می ت<strong>و</strong>ان به زبابىنبىی دیگر آن را باز آفریبىنبىی کرد که در این م<strong>و</strong>رد ممممممکن است<br />
شعری خ<strong>و</strong>ب یا حبىتبىی عالىللىی خلق کرد، اما چبریبرزی بمتبمماماً متفا<strong>و</strong>ت از اصل آن است.<br />
با این حال م<strong>و</strong>فقیت هابىیبىی نسبىببىی از طریق کار معد<strong>و</strong>د مبرتبررجمججممان ت<strong>و</strong>انا به دست آمده است. برخی از<br />
زیباترین اشعار زبان انگلیسی از رباعیات عمر خیام با ترجمججممه ی دلپذیر اد<strong>و</strong>ارد فیبرتبرزجرالد است.<br />
معتقدم که جزبىئبىی از جاد<strong>و</strong>ی شعر اصلی در ترجمججممه ی فیبرتبرزجرالد منتقل شده است. اما کاملاً<br />
آ گاهم که اشعار فیبرتبرزجرالد هر چقدر هم که عالىللىی باشند، رباعیات خیام نیستند، بلکه چبریبرزی<br />
بمتبمماماً متفا<strong>و</strong>ت اند.<br />
تا جابىیبىی که می دابمنبمم، خیام شخصیبىتبىی برجسته ب<strong>و</strong>د، از بسیاری جهات شبیه ن<strong>و</strong>ابغ رنسانس غرب، اما<br />
چندین قرن پیش از آن. همھهممچ<strong>و</strong>ن لئ<strong>و</strong>نارد<strong>و</strong> دا<strong>و</strong>ینچی دانشمندی جامع الاطراف ب<strong>و</strong>د. آثار ا<strong>و</strong> در<br />
همھهممان قرن ١١ عرصه های ستاره شناسی، ریاضیات، فلسفه <strong>و</strong> شعر را پ<strong>و</strong>شش می داد.<br />
با اینکه قادر نیستم شعرش را به زبان اصلی بجببجخ<strong>و</strong>ابمنبمم، <strong>و</strong>اضح است که این شعری سرشار از زیبابىیبىی<br />
شگرف است که لذت را با حسی عمیق <strong>و</strong> تاثبریبررگذار از شکنندگی <strong>و</strong> ناپایداری عمر ترکیب کرده<br />
!19
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
است. خیام در شی<strong>و</strong>ه ی طبرنبرز ه<strong>و</strong>سمشسممندانه، م<strong>و</strong>ز<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> مل<strong>و</strong>دراماتیک نه تنها احساسابىتبىی ق<strong>و</strong>ی را<br />
برمی انگبریبرزد، بلکه از طریق این ها بر فلسفه ی عقل گرا <strong>و</strong> خدانابا<strong>و</strong>رش که بسیار از زمانه ی خ<strong>و</strong>د<br />
جل<strong>و</strong>تر ب<strong>و</strong>د نبریبرز تا کید می <strong>و</strong>رزد. جدا از ارزش های ذابىتبىی شاعرانه <strong>و</strong> فلسفی، این ادبیات کهن فارسی<br />
به خاطر خصلت منتقدانه <strong>و</strong> عصیان گرش جالب است. خیام در کنار درخ<strong>و</strong>است پرش<strong>و</strong>رش از<br />
انسان ها به گرامیداشت زندگی <strong>و</strong> استفاده از این زمان مجممجحد<strong>و</strong>د بر ر<strong>و</strong>ی زمبنیبنن به بهببههبرتبررین شکل<br />
ممممممکن ‐که اغلب از طریق تص<strong>و</strong>یرسازی شراب که بمنبمماد ش<strong>و</strong>ر <strong>و</strong> زندگی <strong>و</strong> نبریبرز خ<strong>و</strong>د شراب است <strong>و</strong> از<br />
س<strong>و</strong>ی ر<strong>و</strong>حانیت ممممممن<strong>و</strong>ع شده ب<strong>و</strong>د منتقل شده است‐ خاری در چشم ساختار مذهبىببىی ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> شعر<br />
فارسی بد<strong>و</strong>ن عشق، شراب <strong>و</strong> میخانه کجا می ت<strong>و</strong>انست باشد؟<br />
حافظ نبریبرز شاعری ب<strong>و</strong>د که از لذت عشق <strong>و</strong> شراب می سر<strong>و</strong>د اما گاه به ریا کاری مذهبىببىی نبریبرز جمحجممله<br />
می کرد. ا<strong>و</strong> به خاطر اشعارش مشه<strong>و</strong>ر است، اما درباره ی سیاست <strong>و</strong> مذهب نبریبرز می ن<strong>و</strong>شت. زبان تبریبرز<br />
ا<strong>و</strong> سخت به ریا کاری مذهبی<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> قدربمتبممندان حا کم در قرن ١۴ انتقاد می کرد.<br />
از این مثال ها (باید مثال های بسیار دیگری باشد که متاسفانه اطلاعی ندارم) ر<strong>و</strong>شن است که از<br />
د<strong>و</strong>ران بسیار قدبمیبمم، ادبیات فارسی حا<strong>و</strong>ی عناصر انتقادی، سازش ناپذیر <strong>و</strong> عصیان گر ب<strong>و</strong>ده است.<br />
شعرای بزرگ فارسی استفاده از طبرنبرز را به عن<strong>و</strong>ان سلاحی سیاسی تکامل بجببجخشیدند. <strong>و</strong> این سلاح<br />
قدرت اثرگذاری اش را در ایران ر<strong>و</strong>زگار مدرن حفظ کرده است.<br />
آیا هبرنبرر آینده ای دارد؟<br />
شاید بزرگ ترین نقاشی قرن بیستم گ<strong>و</strong>ئرنیکای پیکاس<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>د که آن را در <strong>و</strong>ا کنش به خش<strong>و</strong>نت های<br />
جنگ داخلی اسپانیا <strong>و</strong> جنایات فاشیسم کشید. هیچ کس بمنبممی ت<strong>و</strong>اند این اثر بزرگ را تبلیغات صرف<br />
ت<strong>و</strong>صیف کند. با این حال پیام سیاسی ر<strong>و</strong>شن <strong>و</strong> بسیار قدربمتبممندی را در بر دارد. این نقاشی،<br />
مستقیماً از نسل اثر سیاه قلمِ به همھهممان اندازه قدربمتبممند از نقاش بزرگ اسپانیابىیبىی گ<strong>و</strong>یا با عن<strong>و</strong>ان فجایع<br />
جنگ است.<br />
این آثارِ بسیار قدربمتبممند هبرنبرری مجممجحص<strong>و</strong>ل <strong>و</strong>ا کنش های عمیقاً احساس شده ی هبرنبررمند نسبت به<br />
سرن<strong>و</strong>شت نا گ<strong>و</strong>ار مردان زنان در جنگ های خ<strong>و</strong>نبنیبنن زمانه ی خ<strong>و</strong>د ب<strong>و</strong>ده اند. من مکرراً از خ<strong>و</strong>د<br />
می پرسم که آثار هبرنبرری هم سنگ امر<strong>و</strong>زی آن آثار کجا هستند؟ دنیای ما با جنگ های دابمئبممی،<br />
کشتارهای خ<strong>و</strong>نبنیبنن، پا کسازی ق<strong>و</strong>میبىتبىی <strong>و</strong> خش<strong>و</strong>نت در مقیاس بىببىی سابقه از هم دریده شده است. ا گر<br />
بجببجخ<strong>و</strong>اهیم تنها یک مثال را در نظر بگبریبرر بمیبمم، در جنگ های داخلی دهشتنا ک در کنگ<strong>و</strong> دست کم<br />
!20
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
پنج میلی<strong>و</strong>ن مرد، زن <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دک کشتار شدند. با این حال این قسا<strong>و</strong>ت ها حبىتبىی در صفحه ی ا<strong>و</strong>ل<br />
ر<strong>و</strong>ز<strong>نامه</strong> هم قرار بمنبممی گبریبررند.<br />
همھهممچنان که ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی در عرصه ی فلسفه حرفىففىی برای گفبنتبنن ندارد، در عرصه های هبرنبرر <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی<br />
نبریبرز بسیار پیش از این هرگ<strong>و</strong>نه ادعابىیبىی را مببىنبىی بر به ر<strong>و</strong>ز ب<strong>و</strong>دن رها کرده است، چه برسد به عالىللىی<br />
ب<strong>و</strong>دن. ا گر امر<strong>و</strong>ز هبرنبرر اصلاً معنابىیبىی داشته باشد، انتظار می ر<strong>و</strong>د که در مقابل این پرسش ها حرفىففىی<br />
برای گفبنتبنن داشته باشد. اما ما بیه<strong>و</strong>ده در هبرنبرر امر<strong>و</strong>ز به دنبال هم سنگ مدرن گ<strong>و</strong>ئرنیکای پیکاس<strong>و</strong> یا<br />
فجایع جنگ گ<strong>و</strong>یا هستیم. در ع<strong>و</strong>ض، هبرنبررمندان ما در بریتانیا <strong>و</strong>قت شان را صرف ت<strong>و</strong>لید آثاری<br />
درباره ی م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عات چنان جالبىببىی چ<strong>و</strong>ن بجتبجختخ<strong>و</strong>اب نامرتب یا ک<strong>و</strong>سه ای در فرمالدئید می کنند. هبرنبرر در<br />
د<strong>و</strong>ران ما به چنبنیبنن سط<strong>و</strong>ح پیش پاافتاده ای تبرنبرزل کرده است.<br />
آیا این یعبىنبىی هدف هبرنبرر به طرز غبریبررقابل بازگشبىتبىی از دست رفته است؟ گرفبنتبنن چنبنیبنن نتیجه ای سق<strong>و</strong>ط<br />
در ن<strong>و</strong>ع بدبیبىنبىی <strong>و</strong> نیهیلیسم هبرنبرری ای است که بىببىی شک فرا گبریبررترین حالبىتبىی است که امر<strong>و</strong>ز در<br />
رده های ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی <strong>و</strong> طفیلی های طبقه ی مت<strong>و</strong>سط آن است. اما مارکسیسم بنا به ماهیتش خ<strong>و</strong>ش ببنیبنن<br />
<strong>و</strong> انقلابىببىی است. ما به د<strong>و</strong>ر از بدبیبىنبىی نسبت به چشم اندازهای هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ به ط<strong>و</strong>ر کلی، بسیار به<br />
نقشی که می ت<strong>و</strong>اند هم امر<strong>و</strong>ز <strong>و</strong> هم در آینده ایفاء کند مطمبنئبنن هستیم.<br />
مارکسیست ها به هیچ <strong>و</strong>جه دستا<strong>و</strong>ردهای بزرگ به دست آمده ت<strong>و</strong>سط هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ در ط<strong>و</strong>ل<br />
٢٠٠٠ سال اخبریبرر بمتبممدن بشری را رد بمنبممی کنند. اما مت<strong>و</strong>جهیم که در بمتبممام این د<strong>و</strong>ران راه فرهنگ به<br />
ر<strong>و</strong>ی ا کبرثبرریت غالب مردان <strong>و</strong> زنان بسته ب<strong>و</strong>ده است. در بمتبممام این د<strong>و</strong>ران هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ در ابجنبجحصار<br />
اقلیبىتبىی ممممممتاز ب<strong>و</strong>ده است، همھهممان اقلیت ممممممتازی که از مزایای ثر<strong>و</strong>ت <strong>و</strong> آم<strong>و</strong>زش بهببههره مند ب<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> در نتیجه<br />
حک<strong>و</strong>مت <strong>و</strong> سرن<strong>و</strong>شت مردم را کنبرتبررل می کردند.<br />
بمتبممام تارتحیتحخ نشان می دهد که هبرنبرر بنا به ماهیت خ<strong>و</strong>د انقلابىببىی است. زیر لایه ی ببریبرر<strong>و</strong>بىنبىی، هبرنبرر عالىللىی<br />
همھهمم<strong>و</strong>اره به دنبال آن است که خ<strong>و</strong>د را از سنت های پ<strong>و</strong>سیده رها کرده <strong>و</strong> راه هابىیبىی جدید در نگاه<br />
کردن به جهان بیابد. هبرنبرر درگبریبرر جستج<strong>و</strong>ی بىببىی پایان حقیقت است. به همھهممبنیبنن علت نسبت به بمتبممام<br />
اشکال ریا کاری، در<strong>و</strong>غ <strong>و</strong> فریب خصمانه است. ا گر هبرنبرر مدرن می خ<strong>و</strong>اهد از تنگنابىیبىی که خ<strong>و</strong>د را<br />
در آن می یابد برهد، باید با سیستم برخ<strong>و</strong>رد کند.<br />
تلاطمات سیاسی <strong>و</strong> اجتماعی اخبریبرر در ایران به ناچار الهللهھام بجببجخش نسلی جدید از شاعران،<br />
ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> بمنبممایش<strong>نامه</strong> ن<strong>و</strong>یسابىنبىی خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د که آثارشان ر<strong>و</strong>یدادهای جامعه را بازتاب خ<strong>و</strong>اهد داد.<br />
امر<strong>و</strong>ز بیش از هر زمان دیگر، برای ن<strong>و</strong>یسندگان ایرابىنبىی غبریبررممممممکن است که خ<strong>و</strong>د را از <strong>و</strong>اقعیت<br />
اجتماعی جدا کنند. نسل جدید راه ها <strong>و</strong> <strong>و</strong>سائلی خ<strong>و</strong>اهد یافت تا احساسات، افکار <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>استه های<br />
!21
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ت<strong>و</strong>ده ها را بیان کند. در ابجنبججام این امر به سنت های غبىنبىی ادبىببىی <strong>و</strong> هبرنبرری گذشته باز خ<strong>و</strong>اهند گشت <strong>و</strong><br />
نفس حیابىتبىی ن<strong>و</strong> را در آن خ<strong>و</strong>اهند دمید.<br />
دیالکتیک به ما می گ<strong>و</strong>ید که دیر یا ز<strong>و</strong>د همھهممه چبریبرز برعکس خ<strong>و</strong>اهد شد. تارتحیتحخ عم<strong>و</strong>ماً می ت<strong>و</strong>اند گاه<br />
چرخه ای پایان ناپذیر به نظر برسد که در آن ر<strong>و</strong>یدادهابىیبىی که در گذشته دیده شده اند تکرار<br />
می ش<strong>و</strong>د. در این نظر عنصری از حقیقت <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، اما نابمتبممام <strong>و</strong> نتیجتاً نادرست است. چرخ<br />
تارتحیتحخ همھهمم<strong>و</strong>اره در حال چرخش است. اما در بمتبممام انقلاب هایش، هرگز به نقطه ی آغازین خ<strong>و</strong>د باز<br />
بمنبممی گردد. تارتحیتحخ تکرار می ش<strong>و</strong>د، اما همھهممیشه در سطح کیفی بالاتری پایان می پذیرد که غبىنبىی از بمتبممام<br />
مجممجحت<strong>و</strong>ای انباشته شده ی گذشته است.<br />
این ملاحظات نه تنها بر رشد ج<strong>و</strong>امع، بلکه بر هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ نبریبرز قابل اطلاق است. در گذشته،<br />
ایران د<strong>و</strong>ره های دستا<strong>و</strong>ردهای هبرنبرری عالىللىی را بجتبججربه کرده است که به دنبالش د<strong>و</strong>ره های اف<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> حبىتبىی<br />
بربریت آمده است. اما ت<strong>و</strong>ان خارق العاده ی مردم ایران <strong>و</strong> هبرنبررمندان، ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>شنفکرانش<br />
بىببىی کم <strong>و</strong>کاست بافىقفىی می ماند. در آینده این پتانسیل ایران را قادر خ<strong>و</strong>اهد ساخت که چنان بر بلندای<br />
دستا<strong>و</strong>ردهای فرهنگی صع<strong>و</strong>د کنند که بمتبممام افتخارات گذشته را در تاریک ترین سایه ها قرار<br />
دهد. امر<strong>و</strong>ز بیش از هر زمان دیگر هبرنبررمند حقیقی به دنبال ابجتبجحاد ک<strong>و</strong>شش های خلاقه ی شخصی<br />
خ<strong>و</strong>د با ک<strong>و</strong>شش های ت<strong>و</strong>ده ی استثمار شده <strong>و</strong> مردم سرک<strong>و</strong>ب شده است تا جامعه را تغیبریبرر دهند <strong>و</strong><br />
دنیابىیبىی بهببههبرتبرر بسازند. یقیناً هیچ فرم هبرنبرری <strong>و</strong>الاتر از این <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بجنبجخ<strong>و</strong>اهد داشت.<br />
لندن<br />
۴ آ<strong>و</strong>ریل ٢٠١٨<br />
درباره ن<strong>و</strong>یسنده:<br />
الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز در سال ١٩۴۴ در س<strong>و</strong>ان سی، <strong>و</strong>لز جن<strong>و</strong> بىببىی در خان<strong>و</strong>اده ای کارگر با سنت های کم<strong>و</strong>نیسبىتبىی ق<strong>و</strong>ی به<br />
دنیا آمد. در سن ١۶ سالگی به س<strong>و</strong>سیالیست های ج<strong>و</strong>ان حزب کارگر پی<strong>و</strong>ست <strong>و</strong> مارکسیست شد. ا<strong>و</strong> در<br />
دانشگاه ساسکس <strong>و</strong> سپس در ص<strong>و</strong>فیه (بلغارستان) <strong>و</strong> دانشگاه د<strong>و</strong>لبىتبىی مسک<strong>و</strong> به بجتبجحصیل فلسفه <strong>و</strong> زبان<br />
ر<strong>و</strong>سی پرداخت. ا<strong>و</strong> بجتبججربه ی گسبرتبررده ای در جنبش های جهابىنبىی کار <strong>و</strong> همھهممبستگی دارد، خص<strong>و</strong>صاً در<br />
آمریکای لاتبنیبنن، پا کستان، ر<strong>و</strong>سیه <strong>و</strong> نبریبرز اسپانیا که در آبجنبججا در مبارزه با دیکتات<strong>و</strong>ری فرانک<strong>و</strong> شرکت کرد.<br />
!22
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ا<strong>و</strong>عض<strong>و</strong> سندیکای ملی ر<strong>و</strong>ز<strong>نامه</strong> نگاران انگلستان است. الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز در کنار تد گرنت١١ یکی از<br />
تئ<strong>و</strong>ریسبنیبنن های اصلی گرایش قهرآمبریبرز در بریتانیا در دهه های ١٩٧٠ <strong>و</strong> ١٩٨٠ <strong>و</strong> نبریبرز سردببریبرر «میلیتنت<br />
اینبرتبررنشنال ری<strong>و</strong>ی<strong>و</strong>» ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> در حال حاضر سردببریبرر سیاسی <strong>و</strong>بسایت مجممجحب<strong>و</strong>ب «در دفاع از مارکسیسم»<br />
١٣ ١٢<br />
<strong>و</strong> دببریبرر گرایش جهابىنبىی مارکسیسبىتبىی (IMT) است. ا<strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسنده ی هزاران مقاله، جز<strong>و</strong>ه <strong>و</strong> کتاب است که<br />
طیف گسبرتبررده ای از مسائل را از جمججممله سیاست انقلابىببىی <strong>و</strong> ح<strong>و</strong>ادث جاری، اقتصاد، تارتحیتحخ، فلسفه، هبرنبرر،<br />
م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong> علم پ<strong>و</strong>شش می دهد.<br />
<strong>و</strong><strong>و</strong>دز در سال ٢٠٠٢ «کمپبنیبنن جهابىنبىی دست ها از <strong>و</strong>نز<strong>و</strong>ئلا ک<strong>و</strong>تاه!» را تأسیس کرد <strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن به شدت<br />
درگبریبرر کار کمپبنیبنن دفاعی ابجتبجحادیه های صنفی پا کستان ب<strong>و</strong>ده است. ا<strong>و</strong> ایده ی مارکسیسم انقلابىببىی را به ده ها<br />
هزار نفر در صدها کنفرانس، جلسات ابجتبجحادیه های صنفی <strong>و</strong> دانشگاه های سرتاسر جهان به علا<strong>و</strong>ه ی صدها<br />
مصاحبه با مطب<strong>و</strong>عات ارائه کرده است. ا<strong>و</strong> به چندین زبان صحبت می کند که از جمججممله ی آبهنبهها انگلیسی،<br />
اسپانیابىیبىی، فرانس<strong>و</strong>ی، آلمللممابىنبىی، ر<strong>و</strong>سی <strong>و</strong> بلغاری است.<br />
از کتاب هابىیبىی که برای <strong>و</strong>ِل رِد١٤<br />
انگلستان <strong>و</strong> <strong>و</strong>ِل رِد آمریکا ن<strong>و</strong>شته است می ت<strong>و</strong>ان به عنا<strong>و</strong>ین ذیل اشاره<br />
کرد: «لنبنیبنن <strong>و</strong> تر<strong>و</strong>تسکی: آبجنبجچه <strong>و</strong>اقعاً خ<strong>و</strong>اهانش ب<strong>و</strong>دند»؛ <strong>و</strong> «عقل در ش<strong>و</strong>رش: فلسفه ی مارکسیسم <strong>و</strong> علم<br />
مدرن» (که هر د<strong>و</strong> با همھهممکاری تد گرنت فقید به رشته ی بجتبجحریر درآمده ب<strong>و</strong>د)؛ «ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یسم: جاده ای به<br />
انقلاب»؛ «مارکسیسم <strong>و</strong> ایالات متحده ی آمریکا»؛ «تارتحیتحخ فلسفه»؛ «ایرلند: جمججممه<strong>و</strong>ری خ<strong>و</strong>اهی <strong>و</strong> انقلاب»؛<br />
«انقلاب <strong>و</strong>نز<strong>و</strong>ئلا: یک چشم انداز مارکسیسبىتبىی»؛ «اصلاح طلبىببىی یا انقلاب: مارکسیسم <strong>و</strong> س<strong>و</strong>سیالبریبرزم در<br />
قرن ٢١‐ پاسخی به هایبرنبرز دیبرتبرریش<br />
١٥<br />
». <strong>و</strong><strong>و</strong>دز همھهممچنبنیبنن یکی از ن<strong>و</strong>یسندگان «مارکسیسم چیست؟» ب<strong>و</strong>ده<br />
<strong>و</strong> بر مجممججم<strong>و</strong>عه های متعددی مقدمه ن<strong>و</strong>شته است که از جمججممله ی آبهنبهها «چهار اثر کلاسیک مارکسیسم» <strong>و</strong><br />
«مارکسیسم <strong>و</strong> آنارشیسم» است. ا<strong>و</strong> در حال حاضر مشغ<strong>و</strong>ل به پایان رساندن کتابىببىی درباره ی<br />
مارکسیسم <strong>و</strong> هبرنبرر است.<br />
سخبرنبررابىنبىی ها <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>شته های ا<strong>و</strong> به زبان های بسیاری از جمججممله اسپانیابىیبىی، ایتالیابىیبىی، پرتغالىللىی، ی<strong>و</strong>نابىنبىی، آلمللممابىنبىی،<br />
دابمنبممارکی، س<strong>و</strong>ئدی، نر<strong>و</strong>ژی، فنلاندی، ر<strong>و</strong>سی، لیت<strong>و</strong>انیابىیبىی، کانت<strong>و</strong>بىنبىی، ترکی، عر بىببىی، فارسی، ارد<strong>و</strong> <strong>و</strong> اند<strong>و</strong>نزی<br />
ترجمججممه شده است.<br />
Ted Grant ١١<br />
Militant International Review ١٢<br />
www.marxist.com ١٣<br />
: WellRed ١٤ انتشارات گرایش جهابىنبىی مارکسیسبىتبىی<br />
Heinz Dietrich ١٥<br />
!23
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
!24
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ر<strong>و</strong>پرت ا<strong>و</strong>شی<br />
مارکسیسم، ماتریالبریبرزم <strong>و</strong> هبرنبرر<br />
مارکسیسم اغلب خ<strong>و</strong>د را به عن<strong>و</strong>ان س<strong>و</strong>سیالبریبرزم علمی تعریف می کند. این امر آن را تبدیل<br />
به علمی کاربردی با هدف مشخص سیاسی می کند. برای مثال، <strong>و</strong>قبىتبىی انگلس در تشییع<br />
جنازه ی مارکس سخبرنبررابىنبىی خ<strong>و</strong>د را ابجنبججام داد، گفت که مارکس بیش از همھهممه یک انقلابىببىی ب<strong>و</strong>د.<br />
!25
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
اما پیش فرض نگرش مارکس این ب<strong>و</strong>د که انقلاب تنها زمابىنبىی پبریبرر<strong>و</strong>ز می ش<strong>و</strong>د که بر اساس<br />
درکی از فرآیندهای فعال در یک جامعه به عن<strong>و</strong>ان کل باشد.<br />
البته جهان اجتماعی مردم تنها بجببجخشی از <strong>و</strong>اقعیت گسبرتبررده تر مادی است که شبکه ای بهپبههنا<strong>و</strong>ر<br />
از ارتباطات متقابل داخلی است. به همھهممبنیبنن دلیل است که مارکسیسم به عن<strong>و</strong>ان علم انقلاب<br />
بمنبممی ت<strong>و</strong>اند به دقت از علم به عن<strong>و</strong>ان یک مجممججم<strong>و</strong>عه بمتبممایز یابد. یک <strong>و</strong>جه از این ر<strong>و</strong>یکرد<br />
کل گرایانه این است که مارکسیسم باید ت<strong>و</strong>جهی علمی <strong>و</strong> عملی به هبرنبرر داشته باشد،<br />
پدیده ای که گاه می ت<strong>و</strong>اند کاملاً مجممججزا از سیاست ظاهر ش<strong>و</strong>د.<br />
فلسفه های ایده آلیست <strong>و</strong> ماتریالیست هبرنبرر<br />
علم <strong>و</strong> هبرنبرر اغلب به عن<strong>و</strong>ان تلاش های بشری کاملاً مجممججزا در مقابل هم قرار داده می ش<strong>و</strong>ند.<br />
یقیناً علم هبرنبرر نیست. اما علم، سکس یا عشق یا تیله بازی هم نیست. آبجنبجچه این پدیده ها <strong>و</strong><br />
علم همھهممگی با هم در آن مشبرتبررک اند این است که م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع بجتبججربه ی آ گاهانه ی انسابىنبىی هستند.<br />
اما بجتبجحلیل علمی می ت<strong>و</strong>اند بر هر یک از آبهنبهها متمرکز ش<strong>و</strong>د بد<strong>و</strong>ن آنکه ادعای تقلیل آبهنبهها را به<br />
مجممججم<strong>و</strong>عه ای از ق<strong>و</strong>انبنیبنن علمی داشته باشد. هرگ<strong>و</strong>نه مطالعه ی جدی بر ر<strong>و</strong>ی هبرنبرر نشان می دهد<br />
که در حالىللىی که هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند پ<strong>و</strong>یابىیبىی خ<strong>و</strong>د را داشته باشد، به ر<strong>و</strong>شبىنبىی ریشه در بسبرتبرر گسبرتبررده تر<br />
تاربجیبجخی دارد <strong>و</strong> اینکه حبىتبىی انبرتبرزاعی ترین <strong>و</strong> تصفیه شده ترین هبرنبرر هم به ن<strong>و</strong>عی بر جهان<br />
پبریبررام<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>د اثرگذار است. با این حال افسانه ای دابمئبممی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد که می گ<strong>و</strong>ید هبرنبرر<br />
شی<strong>و</strong>ه ای از بیان خ<strong>و</strong>د است که تنها ر<strong>و</strong>ح هبرنبررمند <strong>و</strong> تارتحیتحخ پیشبنیبنن خ<strong>و</strong>د هبرنبرر را بازتاب می دهد.<br />
این افسانه <strong>و</strong>جهی از فلسفه ی ایده آلیسبىتبىی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی است، این مفه<strong>و</strong>م که اندیشه های افراد<br />
تارتحیتحخ را تعیبنیبنن می کند، در حالىللىی که خ<strong>و</strong>د اندیشه ها تنها متاثر از رشد پیشبنیبنن خ<strong>و</strong>د اندیشه ها<br />
هستند. طبق این دیدگاه نسبت به تارتحیتحخ، یک هبرنبررمند بزرگ ممممممکن است بر تارتحیتحخ اثر<br />
بگذارد، اما ا<strong>و</strong> این کار را به عن<strong>و</strong>ان عملی نب<strong>و</strong>غ آمبریبرز که تنها از ر<strong>و</strong>ح خ<strong>و</strong>دش سرچشمه<br />
می گبریبررد ابجنبججام می دهد. این عدم پذیرش درک مبنای هبرنبرر در بسبرتبرر مادی خ<strong>و</strong>د تبیبنیبنن<br />
می بمنبمماید که چرا فلسفه ی ایده آلیست برایش تا این حد دش<strong>و</strong>ار است که حبىتبىی تعریف کند که<br />
!26
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
هبرنبرر چیست. بد<strong>و</strong>ن بسبرتبرر گسبرتبررده، هرگ<strong>و</strong>نه تعریفی از این قبیل می بایست تا حدی سلیقه ای<br />
باشد.<br />
ماتریالبریبرزم دیالکتیک استدلال می کند که درک جهان بمنبممی ت<strong>و</strong>اند از تعاریف مقرر اجزاء<br />
تشکیل دهنده ی خ<strong>و</strong>د پیشی بگبریبررد. ما باید با مفاهیم به عن<strong>و</strong>ان ابزارهابىیبىی که با آن می ت<strong>و</strong>ان<br />
جهان را بررسی کرد آغاز کنیم. اما این مفاهیم باید دست کم ابتدائاً مشر<strong>و</strong>ط <strong>و</strong> نیازمند<br />
بررسی <strong>و</strong> بمتبممایز در زیر ن<strong>و</strong>ر ش<strong>و</strong>اهد مادی تلقی ش<strong>و</strong>ند. مفاهیم بهببههبرتبرر منجر به پرسش هابىیبىی بهببههبرتبرر<br />
می ش<strong>و</strong>ند که می ت<strong>و</strong>انند برای کا<strong>و</strong>ش جهان <strong>و</strong>اقعی م<strong>و</strong>رد استفاده قرار گبریبررند. ا گر قرار باشد<br />
چنبنیبنن مفه<strong>و</strong>م تعریف ناپذیری چ<strong>و</strong>ن هبرنبرر را درک کنیم، این تعامل پربمثبممر میان اندیشه ها <strong>و</strong><br />
جهان مادی ای که به آن تعلق دارند مشخصاً لازم است.<br />
پس بیایید با تعریفی ساده <strong>و</strong> م<strong>و</strong>قت از هبرنبرر آغاز کنیم <strong>و</strong> سپس از آن برای کا<strong>و</strong>ش جهان مادی<br />
استفاده بمنبمماییم. هدف ما نه دستیابىببىی به تعریفی ساده <strong>و</strong> برتر از هبرنبرر، بلکه کسب درکی است<br />
از اینکه چگ<strong>و</strong>نه هبرنبرر در جهابىنبىی در حال تغیبریبرر رشد کرده است. این ر<strong>و</strong>ش تاربجیبجخی به کار<br />
گرفته خ<strong>و</strong>اهد شد تا مفه<strong>و</strong>م معم<strong>و</strong>ل ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی درباره ی هبرنبرر را نسبىببىی سازی کنیم. البته<br />
می خ<strong>و</strong>اهیم نتاتحیتحج سیاسی نبریبرز بگبریبرر بمیبمم.<br />
زیبابىیبىی <strong>و</strong> ارتباط<br />
!27
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
هبرنبرر به معنای <strong>و</strong>اقعی کلمه مفه<strong>و</strong>می مدرن است. این ایده که هبرنبرر ک<strong>و</strong>ششی است که می ت<strong>و</strong>اند<br />
به خاطر خ<strong>و</strong>دش پیگبریبرری ش<strong>و</strong>د تنها در عصر ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ا گسبرتبررش یافته است. با این حال<br />
انسان های مدرن می ت<strong>و</strong>انند هبرنبرر، یا شاید به بیان دقیق تر، هبرنبررمندی (مهارت هبرنبرری) را در<br />
بسیاری از ت<strong>و</strong>لیدات فرهنگ های باستابىنبىی تشخیص دهند. پس در معنای <strong>و</strong>سیع تر، چبریبرزی<br />
بینافرهنگی به <strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ح در هبرنبرر <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، چبریبرزی که میان انسان ها همھهممگابىنبىی است. با این<br />
حال ت<strong>و</strong>لید هبرنبرری اهداف بسیاری در تارتحیتحخ داشته است <strong>و</strong> این امر امر<strong>و</strong>ز هم صادق است.<br />
برای مثال، یکی از انگبریبرزه های هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند برانگیخبنتبنن ترس باشد. این امر قاعدتاً می ت<strong>و</strong>اند<br />
به دست ساخته های متفا<strong>و</strong>بىتبىی همھهممچ<strong>و</strong>ن ماسک آییبىنبىی سنبىتبىی د<strong>و</strong>گ<strong>و</strong>ن از مالىللىی <strong>و</strong> نقاشی «ساترن<br />
پسرش را می بلعد» از فرانسیسک<strong>و</strong> گ<strong>و</strong>یا (١٨١٩-١٨٢٣) نسبت داده ش<strong>و</strong>د.<br />
این آثار ترسنا ک در کل نشانگر د<strong>و</strong> جنبه ی کلیدی هبرنبرر است. بجنبجخست آن که با احساسات<br />
ارتباط برقرار می کنند، در این م<strong>و</strong>ارد مشخص به شی<strong>و</strong>ه ای کاملاً <strong>و</strong>اضح. د<strong>و</strong>م این که<br />
!28
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
تاثبریبررشان برآمده از ت<strong>و</strong>انابىیبىی هبرنبررمند در ت<strong>و</strong>سل به درک بیننده از زیبابىیبىی است. نقاشی ناشیانه ای<br />
که به دست یک ک<strong>و</strong>دک از همھهممبنیبنن س<strong>و</strong>ژه به طرزی ضعیف ابجنبججام شده باشد تاثبریبرر نقاشی گ<strong>و</strong>یا را<br />
به دنبال بجنبجخ<strong>و</strong>اهد داشت؛ استادی شناخته شده که حبىتبىی خان<strong>و</strong>اده ی سلطنبىتبىی اسپانیا حاضر<br />
ب<strong>و</strong>دند پرتره های نه چندان خ<strong>و</strong>شایند اما زنده ی ا<strong>و</strong> را، از جمججممله پرتره ی چارلز چهارم اسپانیا<br />
<strong>و</strong> خان<strong>و</strong>اده اش (١٨٠٠) سفارش دهند.<br />
انگبریبرزه های مشخص برای ت<strong>و</strong>لید هبرنبرری می ت<strong>و</strong>اند چنان طیف گسبرتبررده ای داشته باشد که تنها<br />
مقص<strong>و</strong>دی که <strong>و</strong>اقعاً می ت<strong>و</strong>انیم به هبرنبرر در کل نسبت دهیم ارتباط است. ما می ت<strong>و</strong>انیم هبرنبرر را<br />
مقدمتاً به عن<strong>و</strong>ان ابزاری برای ارتباط تعریف کنیم که دست کم به شکل جزبىئبىی متکی بر<br />
قدرتش در ابجیبججاد ارتباط با احساسات مجممجخاطب <strong>و</strong> درک ا<strong>و</strong> از زیبابىیبىی یا فقدان زیبابىیبىی است. این<br />
البته احتمال اینکه ت<strong>و</strong>لیدات هبرنبرری شاید اهداف اضافىففىی غبریبرر از ارتباطات داشته باشند را رد<br />
بمنبممی کند: برای مثال، معماری سرپناه فراهم می کند. البته این تعریف د<strong>و</strong> پرسش مطرح<br />
!29
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
می کند: زیبابىیبىی چیست؟ <strong>و</strong> چرا با ارتباط پی<strong>و</strong>ند دارد؟ ابتدا نیاز است که به پرسش ا<strong>و</strong>ل<br />
پرداخته ش<strong>و</strong>د.<br />
ا گر دقت نکنیم، ممممممکن است در تعاریف چرخه <strong>و</strong>اری گرفتار ش<strong>و</strong> بمیبمم که در آن زیبابىیبىی چبریبرزی<br />
است ت<strong>و</strong>سط هبرنبرر ت<strong>و</strong>لید می ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> هبرنبرر ک<strong>و</strong>شش انسابىنبىی است برای ت<strong>و</strong>لید زیبابىیبىی. اما لازم نیست<br />
که در چنبنیبنن تله ای بیفتیم. ادرا ک زیبابىیبىی مجممجحد<strong>و</strong>د به ت<strong>و</strong>لیدات کار انسابىنبىی نیست. مردم<br />
زیبابىیبىی را در یک منظره ی <strong>و</strong>سیع یا در چهره ی یک انسان می بینند. می ت<strong>و</strong>انند زیبابىیبىی را در<br />
غذابىیبىی عالىللىی بجببجچشند، بب<strong>و</strong>یند، حس کنند، ببینند <strong>و</strong> گاه حبىتبىی بشن<strong>و</strong>ند (مثلاً تردی غذا).<br />
تکامل بی<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژیک ظرفیت بجتبججربه ی زیبابىیبىی به خ<strong>و</strong> بىببىی درک نشده است. اما می ت<strong>و</strong>انیم دست کم<br />
دست به حدس <strong>و</strong> گمان منطقی بزنیم. زیبابىیبىی ن<strong>و</strong>عی لذت است. انسان ها همھهممانند بمتبممام<br />
حی<strong>و</strong>انات، تکامل یافتند تا لذبىتبىی را بیابند که برای بقاء <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>لید مثل به آن نیاز دارند. مثال<br />
بارز آن البته سکس است. نه تنها عمل ت<strong>و</strong>لید مثل از نظر جسمابىنبىی لذتبخش است، بلکه به<br />
اشکال گ<strong>و</strong>نا گ<strong>و</strong>بىنبىی با زیبابىیبىی نبریبرز پی<strong>و</strong>ند دارد. برای مثال، نشان داده شده است که یک ص<strong>و</strong>رت<br />
زیبا اساساً ص<strong>و</strong>ربىتبىی معم<strong>و</strong>لىللىی یا مت<strong>و</strong>سط است. هر ص<strong>و</strong>ربىتبىی که از نرم فاصله بگبریبررد، مثلاً به ط<strong>و</strong>ر<br />
مشخص نامتقارن باشد، می ت<strong>و</strong>اند نشانه ی بیماری یا غبریبررطبیعی ب<strong>و</strong>دن بدن به ط<strong>و</strong>ر کلی <strong>و</strong> به<br />
دنبال آن نامناسب ب<strong>و</strong>دن برای ت<strong>و</strong>لید مثل باشد. ارزش بقابىئبىی یافبنتبنن مناظر طبیعی گسبرتبررده<br />
احتمالاً در این است که فرصت های بالق<strong>و</strong>ه <strong>و</strong> خطرات را آشکارا نشان می دهند.<br />
پس زیبابىیبىی می ت<strong>و</strong>اند به عن<strong>و</strong>ان ن<strong>و</strong>عی لذت دیده ش<strong>و</strong>د که تنها غبریبررمستقیم به بقاء مرتبط است.<br />
هنگامی که یک چشم انداز سبرببرز را بجتبجحسبنیبنن می کنیم، ممممممکن است الزاماً قصد نداشته باشیم<br />
که هیچ یک از چبریبرزهابىیبىی که در آن است را بجببجخ<strong>و</strong>ر بمیبمم، همھهممچنان که الزاماً علاقه ندار بمیبمم با هر<br />
کسی که ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong> بمیبمم که چهره ی زیبابىیبىی دارد رابطه ی جنسی داشته باشیم. اما مردم<br />
آبشارها <strong>و</strong> صدای خش خش برگ ها در باد را هم زیبا می دانند. ارزش بقابىئبىی این ها چیست؟<br />
در چنبنیبنن م<strong>و</strong>اردی احتمالاً همھهممچنان صادق است که چبریبرزی مفید را زیبا می بینیم. اما آن چبریبرز<br />
احتمالاً تشخیص الگ<strong>و</strong> است، مهاربىتبىی بسیار ابتدابىیبىی اما بسیار حیابىتبىی. الگ<strong>و</strong> به معنای<br />
قاعده مندی است که یعبىنبىی قابل پیش بیبىنبىی ب<strong>و</strong>دن، که یعبىنبىی قابلیت بقاء. به بیان مشخص تر،<br />
تشخیص الگ<strong>و</strong> کلید حل برخی از دش<strong>و</strong>ارترین مسائل است. حل مسئله خ<strong>و</strong>د احتمالاً مثال<br />
!30
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
دیگری از چبریبرزی است که انسان ها تکامل یافته اند تا از آن لذت ببرببررند، چرا که برایشان<br />
خ<strong>و</strong>ب است.<br />
پس چرا درک زیبابىیبىی یا فقدان زیبابىیبىی نقشی چنبنیبنن مهم در ارتباط انسابىنبىی ایفاء می کند؟<br />
اجداد انسان مدرن بسیار پیش از آنکه انسان ش<strong>و</strong>ند، حی<strong>و</strong>انابىتبىی اجتماعی ب<strong>و</strong>دند. ارتباطات<br />
در<strong>و</strong>ن گ<strong>و</strong>نه ای برای تعامل اجتماعی <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>لید حیابىتبىی است. برای انسان ها آسان است که<br />
فرض کنند زبان مهم ترین شکل ارتباط است. با این حال اما اجداد ما پیش از آنکه زبان<br />
در زمابىنبىی ببنیبنن ٢٠٠،٠٠٠ تا ۵٠،٠٠٠ سال پیش به ط<strong>و</strong>ر کامل گسبرتبررش یابد، میلی<strong>و</strong>ن ها سال<br />
با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند. به ط<strong>و</strong>ر مشخص تر، برای انسان های مدرن آسان است<br />
که فرض کنند گفتمان منطقی کارآمدترین شکل ارتباط است. با این حال حبىتبىی امر<strong>و</strong>ز هم<br />
این امر همھهممیشه صادق نیست، مثلاً چنان که تکنیک های تبلیغات نشان می دهند. با ت<strong>و</strong>جه<br />
به ت<strong>و</strong>سل هبرنبرر به احساسات <strong>و</strong> اینکه چنبنیبنن ت<strong>و</strong>سلی چقدر می ت<strong>و</strong>اند در دستیابىببىی به اهداف م<strong>و</strong>ثر<br />
باشد، چندان عجیب نیست که هبرنبرر به قدمت بشریت است.<br />
از آبجنبججا که هبرنبرر راهی برای ارتباط است، می ت<strong>و</strong>انیم ببینیم که چرا آثار هبرنبرری گاه به عمد<br />
دربردارنده ی عناصر زشت، سطحی <strong>و</strong> دم دسبىتبىی هستند. در میان برخی فرهنگ ها، اشکال<br />
هبرنبرری نظام های معنابىیبىی مشابه زبان گسبرتبررش داده اند. عناصری که به ط<strong>و</strong>ر معم<strong>و</strong>ل زیبا<br />
نیستند، می ت<strong>و</strong>انند با تضادی که ارائه می کنند، ارتباط هبرنبرری را تق<strong>و</strong>یت کنند. آثار هبرنبرری که<br />
حا<strong>و</strong>ی چنبنیبنن عناصر «منفی» هستند، همھهممچنان به عن<strong>و</strong>ان هبرنبرر شناخته می ش<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> به خاطر<br />
مجممجحت<strong>و</strong>ایشان تاثبریبرر دارند. بگذارید مثالىللىی افراطی را در نظر بگبریبرر بمیبمم. بجتبجختخ<strong>و</strong>اب من (١٩٩٧)<br />
اثر هبرنبررمند بریتانیابىیبىی تریسی اِمبنیبنن١٦<br />
متشکل از بجتبجختخ<strong>و</strong>اب نامرتب ا<strong>و</strong> <strong>و</strong> اشیا ء مرتبط با آن در<br />
آشفتگی بمتبممام است. ا گر زمابىنبىی در سال ١٩٩۶ <strong>و</strong>ارد اتاق امبنیبنن می شدید <strong>و</strong> آن را در چنان<br />
<strong>و</strong>ضعی می دیدید، هرگز به ذهن تان خط<strong>و</strong>ر بمنبممی کرد که بجببجخش هابىیبىی از مجممجحت<strong>و</strong>یات آن یک اثر<br />
هبرنبرری را تشکیل می داد. بجببجخشی از آبجنبجچه «بجتبجختخ<strong>و</strong>اب من» را تبدیل به یک اثر هبرنبرری می کند،<br />
جدا از دیگر ارزش هایش، این است که امبنیبنن هبرنبررمندی شناخته شده بجتبجختخ<strong>و</strong>اب <strong>و</strong> دیگر<br />
اشیاء را از بسبرتبرر اصلی خ<strong>و</strong>د یعبىنبىی اتاق خ<strong>و</strong>ابش جدا کرده <strong>و</strong> ادعا می کند که قطعاً اثری<br />
هبرنبرری را تشکیل می دهند. در سال ١٩٩٨ این اثر در تیت مدرن، م<strong>و</strong>زه ی هبرنبررهای مدرن<br />
!31<br />
Tracey Emin ١٦
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
برجسته ی بریتانیا به بمنبممایش درآمد <strong>و</strong> نامزد جایزه ی ترنر، بالاترین جایزه ی هبرنبرری بریتانیا<br />
شد: ر<strong>و</strong>شن است که بجببجخشی از ساختار هبرنبرری تصمیم گرفته ب<strong>و</strong>د که این نه تنها یک اثر هبرنبرری<br />
ب<strong>و</strong>د، بلکه اثر بسیار خ<strong>و</strong> بىببىی هم ب<strong>و</strong>د. این دیدگاه ارزش ها <strong>و</strong> دغدغه های مجممججم<strong>و</strong>عه داران<br />
ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی را بازتاب می داد که در آن زمان بر بازار هبرنبرر بریتانیا سلطه داشتند؛ برای مجممجخاطبان<br />
عام د<strong>و</strong>ستدار هبرنبرر در سطح گسبرتبررده تر، این اثر بجببجحث برانگبریبرز ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> همھهممچنان بافىقفىی ماند.<br />
البته آبجنبجچه که زیبا تلقی می ش<strong>و</strong>د تا حدی شخصی است. زشبىتبىی <strong>و</strong>حشتنا ک امر<strong>و</strong>ز می ت<strong>و</strong>اند هبرنبرر<br />
بزرگ فردا باشد. در سال ١٩۵٨ آیرا گیتلر١٧<br />
می ن<strong>و</strong>شت، تک ن<strong>و</strong>ازی های مبتکرانه ی جان کالبرتبررین١٨<br />
منتقدی که در مجممججله ی جاز دا<strong>و</strong>ن بیت<br />
با سا کس<strong>و</strong>ف<strong>و</strong>ن را «صفحات صدا»<br />
ت<strong>و</strong>صیف کرد. نقد گیلبرتبرر <strong>نامه</strong>ربانانه نب<strong>و</strong>د بلکه نشان دهنده ی عدم درک ب<strong>و</strong>د. هنگامی که<br />
تک ن<strong>و</strong>ازی های کالبرتبررین را می شن<strong>و</strong>م، «صفحات صدا» که ت<strong>و</strong>ده ای نامتمایز را القاء می کند، به<br />
نظر ت<strong>و</strong>صیفی بمتبمماماً نابجببججا می رسد. در ع<strong>و</strong>ض، من آبشار نت های سریع کالبرتبررین را چ<strong>و</strong>ن جریان<br />
!32<br />
Ira Gitler ١٧<br />
John Coltrane ١٨
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
آهنگبنیبنن پیچیده ی دابمئبمماً در حال تغیبریبرری از خلاقیت مبه<strong>و</strong>ت کننده می شن<strong>و</strong>م. به گ<strong>و</strong>ش های<br />
من، این یکی از زیباترین م<strong>و</strong>سیقی هابىیبىی است که تا کن<strong>و</strong>ن شنیده ام.<br />
هبرنبرر عصر حجر<br />
همھهممبنیبنن که انسان ها به جای حی<strong>و</strong>اناتِ صرفاً مصرف کننده حی<strong>و</strong>انات کارگر شدند، عمداً چبریبرزهابىیبىی<br />
را ت<strong>و</strong>لید می کردند که علا<strong>و</strong>ه بر مفید ب<strong>و</strong>دن به طرق دیگر، زیبا هم ب<strong>و</strong>دند. ش<strong>و</strong>اهد<br />
باستان شناسی از نقاشی های غارها <strong>و</strong> مهره های تراش خ<strong>و</strong>رده در گ<strong>و</strong>رها نشان می دهد که هبرنبرر<br />
به قدمت خ<strong>و</strong>د ت<strong>و</strong>لید است. همھهممچ<strong>و</strong>ن امر<strong>و</strong>ز، بسیاری از اشیاء عصر حجر هم زیبا <strong>و</strong> هم<br />
کاربردی هستند. تقارن یک سرنبریبرزه نه تنها شیء را زیبا می کند، بلکه به عن<strong>و</strong>ان یک سلاح<br />
آن را م<strong>و</strong>ثرتر نبریبرز می سازد. میل به ساخبنتبنن اشیاء زیبا ممممممکن است به مجممجخبرتبررعبنیبنن سرنبریبرزه کمک<br />
کرده باشد که بیشبرتبرر به ص<strong>و</strong>رت شه<strong>و</strong>دی به طراحی های کارآمد رسیده باشند. اما نقاشی های<br />
غارها، گردنبندها <strong>و</strong> فل<strong>و</strong>ت های استخ<strong>و</strong>ابىنبىی هیچ ارزش ماه<strong>و</strong>ی جدا از زیبابىیبىی شان ندارند،<br />
دست کم از دیدگاه مردم مدربىنبىی که آبهنبهها را در کتاب ها <strong>و</strong> م<strong>و</strong>زه ها می بینند. به همھهممبنیبنن دلیل<br />
است که معم<strong>و</strong>لاً این اشیاء <strong>و</strong> نه سرنبریبرزه ها را به عن<strong>و</strong>ان هبرنبرر عصر حجر طبقه بندی می کنند. اما<br />
آیا باید معتقد باشیم که این اشیاء تنها ت<strong>و</strong>لید شده ب<strong>و</strong>دند تا میلی مطلق به خلق زیبابىیبىی را<br />
ارضاء کنند؟ ما هیچ گ<strong>و</strong>نه ش<strong>و</strong>اهد مستقیمی از انگبریبرزه های پیش از تارتحیتحخ ندار بمیبمم اما به دلایل<br />
متعدد به نظر نامجممجحتمل می رسد.<br />
!33
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
یک تص<strong>و</strong>یر می ت<strong>و</strong>اند داستابىنبىی بگ<strong>و</strong>ید <strong>و</strong> یک آهنگ می ت<strong>و</strong>اند پیامی را ارسال بمنبمماید. بنابراین ما<br />
در هبرنبرر عصر حجر نه تنها به دنبال زیبابىیبىی، بلکه به دنبال معنا نبریبرز هستیم. بالاخره برای<br />
ت<strong>و</strong>لید برخی از این اشیاء تلاش بسیاری ص<strong>و</strong>رت گرفته است. هزاران ساعت برای ساخت<br />
مجممججم<strong>و</strong>عه ی بزرگی از مهره های سنگی تراش خ<strong>و</strong>رده که در گ<strong>و</strong>ر یک ک<strong>و</strong>دک یافت شده،<br />
برآ<strong>و</strong>رد شده است.<br />
برخی پرندگان به منظ<strong>و</strong>ر جلب جفت، نبریبرر<strong>و</strong>ی بسیاری را صرف رشد اعضابىیبىی به ظاهر<br />
بىببىی مصرف یا حبىتبىی ساخبنتبنن اشیاء بىببىی مصرف می کنند، مانند دم طا<strong>و</strong><strong>و</strong>س، یا مجممججم<strong>و</strong>عه ی<br />
گنجینه های آبىببىی رنگ مرغ کرتحیتحچ ساز. در نظریه ی تکامل، این انتخاب جنسی است. اما در<br />
پستانداران مبریبرزان کمی از این رفتار <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. انسان های د<strong>و</strong>ران تاربجیبجخی با تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی<br />
عصر حجر ت<strong>و</strong>سط انسان شناسان مطالعه شده اند. جلب جفت تنها یکی از انگبریبرزه های ت<strong>و</strong>لید<br />
هبرنبرری در میان این چنبنیبنن مردمی است. پس چندان مجممجحتمل نیست که هبرنبرر از طریق انتخاب<br />
جنسی تکامل یافته باشد.<br />
در ع<strong>و</strong>ض هبرنبرر در ج<strong>و</strong>امع بجنبجخستبنیبنن همھهمم<strong>و</strong>اره در ارتباط با اعمال آییبىنبىی به منظ<strong>و</strong>ر تضمبنیبنن تندرسبىتبىی<br />
به جا آ<strong>و</strong>رندگان آن <strong>و</strong> ج<strong>و</strong>امع شان به اشکال گ<strong>و</strong>نا گ<strong>و</strong>ن ب<strong>و</strong>ده است. هم ترازان هبرنبرر پیش از<br />
تارتحیتحخ ق<strong>و</strong>یاً حا کی از انگبریبرزه هابىیبىی مشابه در آن ر<strong>و</strong>زگار هستند. برای مثال، گفته می ش<strong>و</strong>د که<br />
هبرنبرر غارنشیبىنبىی به عن<strong>و</strong>ان اعمالىللىی جاد<strong>و</strong> بىیبىی در تلاش برای قادر ساخبنتبنن هبرنبررمندان آن به بهببههبرتبرر<br />
شکار کردن حی<strong>و</strong>انابىتبىی که نقاشی می کردند ابجنبججام می شده است. اما بسیاری از حی<strong>و</strong>انات<br />
نقاشی شده شکارچی ب<strong>و</strong>دند نه شکار. پس ت<strong>و</strong>ضیح بهببههبرتبرر احتمالاً می ت<strong>و</strong>اند در ست<strong>و</strong>ن های ت<strong>و</strong>بمتبمم<br />
مشه<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>میان آمریکا در سمشسممال غرب اقیان<strong>و</strong>س آرام یافت ش<strong>و</strong>د. در اینجا هدف این است که<br />
انسان ها خص<strong>و</strong>صیات حی<strong>و</strong>انات به تص<strong>و</strong>یر کشده شده را به دست آ<strong>و</strong>رند: قدرت خرس،<br />
درندگی شبریبرر، بینابىیبىی عقاب. ت<strong>و</strong>بمتبمم ها با ابجیبججاد سمسسممبل هابىیبىی برای ه<strong>و</strong>یت مشبرتبررک قبایل <strong>و</strong> ام<strong>و</strong>ری از<br />
این قبیل، به یکپارچگی اجتماعی نبریبرز کمک می کنند. در <strong>و</strong>اقع هیچ هبرنبرر بجنبجخستیبىنبىی برای خاطر<br />
خ<strong>و</strong>دش ت<strong>و</strong>لید بمنبممی ش<strong>و</strong>د. مردمان بجنبجخستبنیبنن حبىتبىی <strong>و</strong>اژه ای برای هبرنبرر هم ندارند. آبجنبجچه ما آن را<br />
ت<strong>و</strong>لید هبرنبرری می نامیم به طرزی جدابىیبىی ناپذیر با فرهنگ به عن<strong>و</strong>ان یک مجممججم<strong>و</strong>عه، آن گ<strong>و</strong>نه که<br />
مردم در کنار هم سازمان می یابند <strong>و</strong> برای بقاء <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>لید مثل کار می کنند در ارتباط است.<br />
!34
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ر<strong>و</strong>شن است که مفه<strong>و</strong>م معم<strong>و</strong>ل ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی هبرنبرر به عن<strong>و</strong>ان چبریبرزی جدا از بافىقفىی <strong>و</strong>اقعیت که تنها در<br />
رابطه با خ<strong>و</strong>دش درک می ش<strong>و</strong>د، در این ج<strong>و</strong>امع هیچ معنابىیبىی ندارد.<br />
هبرنبرر در ج<strong>و</strong>امع طبقابىتبىی پیش از <strong>سرمایه</strong> داری<br />
در ج<strong>و</strong>امع طبقابىتبىی پیش از <strong>سرمایه</strong> داری، هبرنبرر برخی از اهداف پیشبنیبنن را داشت <strong>و</strong> برخی<br />
اهداف جدید. آبجنبجچه که اقتصاد سیاسی بمتبممام این ج<strong>و</strong>امع طبقابىتبىی را از اقتصاد شکارگر‐<br />
گردآ<strong>و</strong>ران <strong>و</strong> کشا<strong>و</strong>رزان <strong>و</strong> دامداران بجنبجخستبنیبنن متمایز می ساخت، <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د مازاد اقتصادی کافىففىی<br />
برای تامبنیبنن طبقه ی مصرف کننده ای مرفه ب<strong>و</strong>د که از س<strong>و</strong>ی طبقات ت<strong>و</strong>لیدکننده ی استثمار شده <strong>و</strong><br />
سرک<strong>و</strong>ب شده تامبنیبنن می شد. این طبقات مرفه <strong>و</strong>قت آن را داشتند که هبرنبرر ت<strong>و</strong>لید کنند <strong>و</strong> قدرت<br />
آن را داشتند که دیگران را به کار گبریبررند تا برایشان ت<strong>و</strong>لید کنند. این امر ت<strong>و</strong>لید هبرنبرر را در<br />
مقیاسی بسیار بزرگ تر <strong>و</strong> با شک<strong>و</strong>ه <strong>و</strong> پیچیدگی بسیار بیش از آبجنبجچه پیش تر ممممممکن ب<strong>و</strong>د، میسر<br />
کرد. برای مثال، ار<strong>و</strong>پای فئ<strong>و</strong>دالىللىی قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی را در نظر بگبریبررید. تقریباً بمتبممام نقاشان<br />
حرفه ای <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقیدان ها برای پادشاهان، لردها <strong>و</strong> خص<strong>و</strong>صاً کلیسا کار می کردند. هبرنبرر مذهبىببىی<br />
به ط<strong>و</strong>ر مشخص نه برای بیان شخصی هبرنبررمندابىنبىی که حبىتبىی نام تعداد کمی از آبهنبهها را<br />
می دانیم، بلکه برای آم<strong>و</strong>زش ت<strong>و</strong>ده های بىببىی س<strong>و</strong>اد بجتبجحت دکبرتبررین مذهبىببىی <strong>و</strong> پی<strong>و</strong>ند معتقدان به<br />
کلیسا به عن<strong>و</strong>ان بجببجخشی از آیبنیبنن مذهبىببىی ساخته شده ب<strong>و</strong>د. در اینجا امتداد مناسک آییبىنبىی<br />
ج<strong>و</strong>امع ابتدابىیبىی تر را می بینیم. اما هبرنبرر به نقش کلیسا به عن<strong>و</strong>ان عامل تبلیغی اصلی برای<br />
طبقه ی زمبنیبنن دار در دنیابىیبىی که پادشاهی <strong>و</strong> لردی مقدس ب<strong>و</strong>د هم کمک می کرد.<br />
ت<strong>و</strong>لید هبرنبرر برای مصرف خ<strong>و</strong>دبمنبممایانه ی بجنبججیب زادگان فئ<strong>و</strong>دال <strong>و</strong> دربارهای سلطنبىتبىی کم کم به<br />
لذت از هبرنبرر «برای خاطر خ<strong>و</strong>دش» که ایده آل دنیای ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی است نزدیک می ش<strong>و</strong>د. اما به<br />
همھهممبنیبنن سادگی هم نب<strong>و</strong>د. پادشاهان اشیاء ارزسمشسممندی را به لردها <strong>و</strong> ش<strong>و</strong>الیه ها می دادند تا به<br />
تضمبنیبنن <strong>و</strong>فاداری آبهنبهها کمک کند. این امر اهمھهممیت داشت چرا که در جامعه ای که لردهای<br />
بزرگ <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>چک می ت<strong>و</strong>انستند <strong>و</strong>فاداری شخصی ش<strong>و</strong>الیه ها <strong>و</strong> لردهای فر<strong>و</strong>دست را که<br />
زمبنیبنن هایشان را در ازای خدمات نظامی نگه می داشتند بجتبجحت فرمان داشته باشند، قدرت<br />
!35
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بمتبممایل به بجتبججزیه داشت. برای مثال، ش<strong>و</strong>اهدی در دست دار بمیبمم مببىنبىی بر اینکه دربار شارلمللمماین<br />
امبرپبررات<strong>و</strong>ر بزرگ فرانک ها در ابتدای قرن ن<strong>و</strong>زده عمداً ط<strong>و</strong>ری طراحی شده ب<strong>و</strong>د که افراد را<br />
بجتبجحت تاثبریبرر ابهببههت خ<strong>و</strong>د قرار دهد. هیچ یک از کسابىنبىی که دربار ا<strong>و</strong> را می دیدند چبریبرزی مشابه آن<br />
را بجتبججربه بمنبممی کردند، جز معد<strong>و</strong>د دیپلمات ها <strong>و</strong> بجتبججاری که دربار شک<strong>و</strong>همھهممندتر امبرپبررات<strong>و</strong>ر ببریبرزانس را<br />
در آن س<strong>و</strong>ی ار<strong>و</strong>پا دیده ب<strong>و</strong>دند.<br />
در کنار ت<strong>و</strong>لید گسبرتبررده ی هبرنبرر به دست یا برای طبقات حا کم در ار<strong>و</strong>پای فئ<strong>و</strong>دالىللىی، هبرنبرر مردمی<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت که به دست رعایا برای مصرف خ<strong>و</strong>دشان ت<strong>و</strong>لید می شد. این عم<strong>و</strong>ماً همھهممان<br />
کارکرد جاد<strong>و</strong> بىیبىی <strong>و</strong> عملی در اقتصادهای بجنبجخستبنیبنن را داشت. از آبجنبججا که هبرنبرر سرک<strong>و</strong>ب شدگان<br />
ب<strong>و</strong>د، می ت<strong>و</strong>انست شر<strong>و</strong>ع به ابراز عناصر اعبرتبرراضی بمنبمماید که معم<strong>و</strong>لاً از دیدگاه مذهب،<br />
ایدئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی حا کم د<strong>و</strong>ران بر<strong>و</strong>ز می یافت. به ق<strong>و</strong>ل جان بال١٩<br />
کشیش <strong>و</strong> یکی از رهبرببرران<br />
انقلاب دهقابىنبىی ١٣٨١، «زمابىنبىی که آدم شخم می زد <strong>و</strong> ح<strong>و</strong>ا بافندگی می کرد، چه کسی<br />
آنگاه ارباب ب<strong>و</strong>د؟»<br />
در د<strong>و</strong>ران م<strong>و</strong>خر قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی به قدر کافىففىی مازاد اقتصادی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت تا به ن<strong>و</strong>ازندگان <strong>و</strong><br />
بازیگران د<strong>و</strong>ره گرد که به عن<strong>و</strong>ان «مامر<br />
٢٠<br />
« شناخته می شدند اجازه دهد با اجرای خیابابىنبىی<br />
برای دهقانان <strong>و</strong> شهرنشینان امرار معاش کنند. با این حال مردم پ<strong>و</strong>ل چندابىنبىی نداشتند که<br />
به آبهنبهها بدهند <strong>و</strong> به همھهممبنیبنن خاطر بمنبممی ت<strong>و</strong>انستند زمابىنبىی ط<strong>و</strong>لابىنبىی در هیچ ر<strong>و</strong>ستا یا شهری بمببممانند. آبهنبهها<br />
اغلب چبریبرزی کمی بیشبرتبرر از گدا ب<strong>و</strong>دند.<br />
هبرنبرر در دنیای ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی<br />
تنها در دنیای ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی این تفکر تبدیل به نرم شده است که کارکرد بجنبجخستبنیبنن هبرنبرر بیان<br />
شخصی هبرنبررمند <strong>و</strong> سرگرمی عم<strong>و</strong>م است. مبنای مادی این امر فر<strong>و</strong>ش آثار <strong>و</strong> اجراهای<br />
!36<br />
John Ball ١٩<br />
mummer ٢٠
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
هبرنبررمندان <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقیدانان در بازار آزاد است که تبدیل به طریق اصلی تامبنیبنن هزینه ی هبرنبرر<br />
شده است. ژ<strong>و</strong>زف هایدن٢١<br />
م<strong>و</strong>سیقیدان، گذار از ت<strong>و</strong>لید هبرنبرری فئ<strong>و</strong>دالىللىی به ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی را در<br />
ط<strong>و</strong>ل یک عمر به منصه ی ظه<strong>و</strong>ر می گذارد. بجببجخش عمده ی ا<strong>و</strong>ایل فعالیت حرفه ای ا<strong>و</strong> به<br />
عن<strong>و</strong>ان خدمتکار دربار اسبرتبررهازی<br />
٢٢<br />
، شاهزادگان مجممججارستان گذشت، البته خدمتکاری<br />
بسیار م<strong>و</strong>رد احبرتبررام <strong>و</strong> با درآمد بسیار بالا، چرا که ا<strong>و</strong> آهنگساز <strong>و</strong> مدیر م<strong>و</strong>سیقی دربار<br />
اسبرتبررهازی ب<strong>و</strong>د. اما بجببجخش م<strong>و</strong>خر فعالیت حرفه ای هایدن به عن<strong>و</strong>ان م<strong>و</strong>سیقیدابىنبىی خ<strong>و</strong>یش فرما<br />
گذشت که اجراهای عم<strong>و</strong>می خ<strong>و</strong>دش <strong>و</strong> آثار دیگر آهنگسازان را در شهرهای بزرگ ار<strong>و</strong>پا<br />
رهبرببرری می کرد. البته به عن<strong>و</strong>ان مجممجحب<strong>و</strong>ب ترین م<strong>و</strong>سیقیدان عصرش، در حالت خ<strong>و</strong>یش فرما پ<strong>و</strong>ل<br />
بسیار بیشبرتبرری درمی آ<strong>و</strong>رد تا با کار کردن برای اسبرتبررهازی ها. ا<strong>و</strong> جد بزرگ ستاره های را ک<br />
امر<strong>و</strong>ز ب<strong>و</strong>د. در جامعه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی برای بجنبجخستبنیبنن بار خص<strong>و</strong>صیت تقسیم هبرنبرر به «هبرنبررهای زیبا»<br />
<strong>و</strong> سرگرمی را نبریبرز می بینیم، گرچه البته تشابهببههابىتبىی با تقسیم هبرنبرر قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطابىیبىی به هبرنبرر درباری<br />
!37<br />
Franz Joseph Haydn ٢١<br />
Esterházy ٢٢
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
<strong>و</strong> هبرنبرر مردمی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. در سرگرمی، هبرنبررمند بیان شخصی خ<strong>و</strong>د را فدای ارضاء سلائق<br />
ت<strong>و</strong>ده ها می کند تا بت<strong>و</strong>اند امرار معاش بمنبمماید. همھهممزمان با کنبرتبررل از س<strong>و</strong>ی بجتبججارت بزرگِ اغلب<br />
رسانه های جمججممعی که سازندگان سرگرمی به آبهنبهها متکی هستند، سرگرمی اغلب نقشی<br />
اربجتبججاعی در بجتبجحمیق دیدگاه ت<strong>و</strong>ده ها نسبت به جهان ایفاء کرده <strong>و</strong> فرار از <strong>و</strong>اقعیت را به عن<strong>و</strong>ان<br />
جایگزیبىنبىی برای مبارزه ی طبقابىتبىی تر<strong>و</strong>تحیتحج می کند.<br />
هبرنبررهای زیبا که برخی آن را با عن<strong>و</strong>ان هبرنبرر ناب نبریبرز می شناسند شامل نقاشی، مجممججسمه سازی <strong>و</strong><br />
م<strong>و</strong>سیقی کلاسیک است. هدف هبرنبررمند هبرنبررهای زیبا <strong>و</strong>فادار ماندن به ایده آل بیان شخصی<br />
است. اما حبىتبىی متعهدترین هبرنبررمندان هبرنبررهای زیبا نبریبرز باید زندگی کنند. در بجببجخش اعظم<br />
عصر ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی، هبرنبررمندان هبرنبررهای زیبا یا اعضای مرفه طبقه ی <strong>سرمایه</strong> دار ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> یا برای<br />
زندگابىنبىی شان متکی به پشتیبابىنبىی <strong>سرمایه</strong> داران یا د<strong>و</strong>لت ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی ب<strong>و</strong>دند. پس با اینکه ایده آل<br />
هبرنبررهای زیبا بیان شخصی ب<strong>و</strong>د، در عمل به س<strong>و</strong>ی بازتاب دادن سلائق <strong>و</strong> علائق مادی<br />
طبقه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ا گرایش داشت.<br />
با این حال باید تا کید ش<strong>و</strong>د که در راستای علاقه ی افراطی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی به فردیت، نه هبرنبررهای<br />
زیبای ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی <strong>و</strong> نه هبرنبرر ت<strong>و</strong>ده ای سازندگان سرگرمی هیچ یک ماشبنیبنن های تبلیغات<br />
یکپارچه ای که هبرنبرر قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی به آن شکل ب<strong>و</strong>د نیستند. برخی از بزرگ ترین هبرنبررمندان<br />
به ط<strong>و</strong>ر مشخص فراتر از علائق مجممجحد<strong>و</strong>د طبقه ی <strong>سرمایه</strong> دار رفته تا آثاری را خلق کنند که<br />
عمیقاً منتقد دنیای <strong>و</strong>انفسای بازار ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی است.<br />
چشم انداز هبرنبرر<br />
امر<strong>و</strong>ز شکاف د<strong>و</strong>گانه میان هبرنبرر <strong>و</strong> سرگرمی به ط<strong>و</strong>ر فزاینده ای بجتبجحلیل رفته است. علبریبررغم<br />
آغاز بجببجحران اقتصادی، کارگران بیشبرتبرر <strong>و</strong> بیشبرتبرری زمان <strong>و</strong> منابع لازم برای خلق هبرنبرر خ<strong>و</strong>د<br />
دارند <strong>و</strong> به ط<strong>و</strong>ر ر<strong>و</strong>زافز<strong>و</strong>بىنبىی قادرند به مجممجخاطبابىنبىی دست یابند بد<strong>و</strong>ن آنکه مره<strong>و</strong>ن غ<strong>و</strong>ل های<br />
!38
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
رسانه ای دنیای سرگرمی <strong>و</strong> یا حامیان ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ای هبرنبررهای زیبا باشند. مبنای مادی این تغیبریبرر<br />
هبرنبرری مطابق معم<strong>و</strong>ل رشد نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد است. دست کم برای برخی از مردم، ساعات کار<br />
ک<strong>و</strong>تاه تر <strong>و</strong> کار یدی کمبرتبرر از یک قرن پیش است، حبىتبىی با این <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د که تغیبریبرر آهسته <strong>و</strong><br />
ناپی<strong>و</strong>سته ب<strong>و</strong>ده است. این به آبهنبهها <strong>و</strong>قت <strong>و</strong> نبریبرر<strong>و</strong>ی بیشبرتبرری می دهد تا هبرنبرر خلق کنند. ارزان<br />
شدن تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی منجر به آن شده است که بجتبججهبریبرزات ضبط <strong>و</strong>یدی<strong>و</strong> <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی که چند دهه<br />
پیش تنها در دسبرتبررس ستاره های را ک <strong>و</strong> است<strong>و</strong>دی<strong>و</strong>های فیلمسازی ب<strong>و</strong>د، ا کن<strong>و</strong>ن حبىتبىی در<br />
دسبرتبررس کارگران نسبتاً کم درآمد قرار دارد. اینبرتبررنت هم هبرنبرر را در بسبرتبرری تقریباً رایگان<br />
در مقیاسی جهابىنبىی فراهم می کند.<br />
پیامد این ت<strong>و</strong>انابىیبىی جدید برای کارگران برای بیان خ<strong>و</strong>د از طریق هبرنبرر بالق<strong>و</strong>ه انقلابىببىی است. این<br />
امر به راحت ترین شکل ممممممکن می ت<strong>و</strong>اند در قلمر<strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی دیده ش<strong>و</strong>د، فرم هبرنبرری ای که<br />
تا کن<strong>و</strong>ن بیشبرتبررین بهببههره را از این تغیبریبررات برده است. این امر نبریبرز هم برای ترانه <strong>و</strong> هم<br />
تنالیته ی م<strong>و</strong>سیقی معم<strong>و</strong>ل شده است که نارضایبىتبىی از دنیابىیبىی که در آن زندگی می کنیم را<br />
بیان کند. با سک<strong>و</strong>ن در مبارزه ی طبقابىتبىی از سال ١٩٨٠ به بعد <strong>و</strong> غیبت قطب جاذب<br />
س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی جمججممعی، این نقد هبرنبرری <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقابىیبىی اغلب چاشبىنبىی منفی <strong>و</strong> بدبینانه ای داشته<br />
است. تق<strong>و</strong>یت مبارزه ی طبقابىتبىی در سرتاسر جهان ناشی از بجببجحران اقتصادی سال ٢٠٠٨، این<br />
گرایش بدبینانه را تبدیل به هبرنبرر انقلابىببىی صرتحیتحح تری می بمنبمماید، حبىتبىی در سطحی بالاتر از د<strong>و</strong>رابىنبىی<br />
که م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong> سایر هبرنبررها از جنبش های اجتماعی دهه های ١٩۶٠ <strong>و</strong> ١٩٧٠ الهللهھام گرفته<br />
ب<strong>و</strong>دند. هبرنبرر انقلابىببىی از شرایط مادی <strong>و</strong> مبارزه ی طبقابىتبىی برمی خبریبرزد <strong>و</strong> به ن<strong>و</strong>به ی خ<strong>و</strong>د این<br />
مبارزه ی طبقابىتبىی را تق<strong>و</strong>یت خ<strong>و</strong>اهد کرد. به عملی ترین شی<strong>و</strong>ه، یک بار دیگر نشان داده<br />
خ<strong>و</strong>اهد شد که هبرنبرر نقشی ضر<strong>و</strong>ری در تغیبریبرر اجتماعی ایفاء می کند <strong>و</strong> صرفاً تزئیبىنبىی زیبا نیست.<br />
۱ اکتبر ۲۰۱۵<br />
!39
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
!40
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> مبارزه طبقابىتبىی<br />
آبجنبجچه در اینجا منتشر کرده ابمیبمم مبنتبنن سخبرنبررابىنبىی الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز درباره ی رابطه ی میان هبرنبرر <strong>و</strong> مبارزه ی<br />
طبقابىتبىی است. سخبرنبررابىنبىی در مدرسه ی تابستابىنبىی مارکسیسم در بارسل<strong>و</strong>ن (اسپانیا) در ماه ج<strong>و</strong>لای<br />
سال ٢٠٠١ ابجنبججام شد. این بجنبجخستبنیبنن باری است که چنبنیبنن م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عی را در جلسه ای ببنیبنن المللممللی به<br />
بجببجحث گذاشته ابمیبمم. شاید این برای برخی مستلزم ت<strong>و</strong>جیه باشد. برخی هبرنبرر را مسئله ای ثان<strong>و</strong>ی <strong>و</strong> فاقد<br />
اهمھهممیت می دانند. با این حال هبرنبرر در <strong>و</strong>اقع یکی از اساسی ترین جنبه های <strong>و</strong>ضعیت بشری است؛ به<br />
قدری اساسی که برخی انسان شناسان معتقدند می ت<strong>و</strong>ان گفت آغاز گ<strong>و</strong>نه ی بشری با ظه<strong>و</strong>ر هبرنبرر ب<strong>و</strong>ده<br />
است.<br />
این یک حقیقت است که یکی از بجنبجخستبنیبنن نشانه های جدی ظه<strong>و</strong>ر گ<strong>و</strong>نه ی ما یعبىنبىی ه<strong>و</strong>م<strong>و</strong>سپبنیبنن سپبنیبنن<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د هبرنبرر است، یعبىنبىی بر<strong>و</strong>ز مشخص <strong>و</strong> قطعی حس زیبابىیبىی شناسی. این نظریه اخبریبرراً به خاطر کشف<br />
آثار هبرنبرری مشخصی متعلق به گ<strong>و</strong>نه ای پیش بشری یعبىنبىی انسان نئاندرتال م<strong>و</strong>رد بجببجحث قرار گرفته<br />
است. این بىببىی شک نشان دهنده ی یک مشخصه ی زیبابىیبىی شناسی است. اما آبجنبجچه در اینجا دار بمیبمم<br />
هن<strong>و</strong>ز هبرنبرر نیست، بلکه تنها نطفه ای است که هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند از آن رشد <strong>و</strong> پیشرفت کند.<br />
در <strong>و</strong>اقع ممممممکن است این استدلال مطرح ش<strong>و</strong>د که چنبنیبنن عناصری در گ<strong>و</strong>نه های جان<strong>و</strong>ری دیگر نبریبرز<br />
م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د است، حبىتبىی در گ<strong>و</strong>نه های پست تر. برای مثال مرغ کرتحیتحچ ساز چبریبرزی می سازد که می ت<strong>و</strong>ان نام<br />
سازه ی معماری بر آن بهنبههاد، چبریبرزی که لانه هم نیست. ظاهراً این سازه ها هیچ کارکرد عملی<br />
ندارند <strong>و</strong> پرنده ای که این سازه را می سازد آن را با جزئیابىتبىی ف<strong>و</strong>ق العاده پیچیده تزئبنیبنن می کند. آبهنبهها<br />
از چنان ترکیب رنگ هابىیبىی استفاده می کنند که می ت<strong>و</strong>ان استدلال کرد که نشان دهنده ی حض<strong>و</strong>ر<br />
حس زیبابىیبىی شناسی حبىتبىی در این پرندگان است.<br />
اما در <strong>و</strong>اقع سازه های مرغ کرتحیتحچ ساز بىببىی مصرف نیستند؛ آبهنبهها در <strong>و</strong>اقع سازه هابىیبىی بسیار کاربردی اند.<br />
این سازه ها به دست نرها ساخته می ش<strong>و</strong>ند تا ماده ها را به خ<strong>و</strong>د جذب کنند. به عبارت دیگر به<br />
هدف جفت گبریبرری ساخته می ش<strong>و</strong>ند. در قلمر<strong>و</strong> حی<strong>و</strong>انات می ت<strong>و</strong>ان باز هم پدیده های مشابه این را<br />
یافت. معم<strong>و</strong>لاً این نر است که در لباسی با رنگ های پرزرق <strong>و</strong>برق درمی آید تا ماده را که عم<strong>و</strong>ماً در<br />
!41
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بیشبرتبرر م<strong>و</strong>ارد چندان جذاب نیست به خ<strong>و</strong>د جلب کند. اما در هر ص<strong>و</strong>رت، تفا<strong>و</strong>بىتبىی اساسی میان این<br />
م<strong>و</strong>ارد که در گ<strong>و</strong>نه های جان<strong>و</strong>ری به <strong>و</strong>ف<strong>و</strong>ر یافت می ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> هبرنبرر انسابىنبىی یافت. این فعالیت ها در<br />
گ<strong>و</strong>نه های پست تر غریزی هستند <strong>و</strong> به لحللححاظ ژنتیک بر<strong>نامه</strong> ریزی شده اند. در این م<strong>و</strong>رد مشخصاً<br />
برای نیل به هدف جفت گبریبرری.<br />
هبرنبرر به عن<strong>و</strong>ان شکلی از ارتباط<br />
این فعالیت حی<strong>و</strong>ابىنبىی ماهیتاً غریزی <strong>و</strong> انفرادی است، در حالىللىی که هبرنبرر انسابىنبىی مشخصات بمتبمماماً متفا<strong>و</strong>بىتبىی<br />
دارد. مادرزادی نیست، بلکه باید آم<strong>و</strong>خته ش<strong>و</strong>د، <strong>و</strong> ماهیتاً فعالیبىتبىی جمججممعی است. در <strong>و</strong>اقع هبرنبرر از<br />
اشکال ارتباط انسابىنبىی است، هرچند که عجیب باشد. ظه<strong>و</strong>ر هبرنبرر در کنار فعالیت ت<strong>و</strong>لیدی انسابىنبىی<br />
ظه<strong>و</strong>ر می کند: به ط<strong>و</strong>ر مشخص با ت<strong>و</strong>لید ابزار سنگی. حال ا گر ابتدابىیبىی ترین ابزار سنگی را با ابزار<br />
سنگی د<strong>و</strong>ران جدید تر مقایسه کنید، خارق العاده ترین تفا<strong>و</strong>ت را درمی یابید. ابزارهای م<strong>و</strong>خر<br />
بسیار تکمیل شده تر، با جزئیات بیشبرتبرر <strong>و</strong> بسیار کامل تر از آبجنبجچه در بمنبمم<strong>و</strong>نه های ا<strong>و</strong>لیه می ت<strong>و</strong>ان دید<br />
هستند. چنبنیبنن پیشرفبىتبىی به س<strong>و</strong>ی تکامل عظیم تر در شکل ابزار سنگی بازتاب دهنده ی تکامل<br />
ذهن انسابىنبىی است، از جمججممله آغاز حس زیبابىیبىی شناسی.<br />
درباره ی زیبابىیبىی شناسی یا<strong>و</strong>ه پردازی های عرفابىنبىی بسیاری شده است، که یعبىنبىی تشخیص این که چه<br />
چبریبرزی زیبا <strong>و</strong> چه چبریبرزی زشت است. این چبریبرزی که آن را زیبابىیبىی می نامند چیست؟ این در نگاه<br />
ا<strong>و</strong>ل ظاهراً عجیب <strong>و</strong> مرم<strong>و</strong>ز به نظر می رسد. تا به حال از خ<strong>و</strong>د پرسیده اید: زیبابىیبىی چیست؟ ما همھهممه<br />
معتقدبمیبمم که می دانیم چه چبریبرزی زیبا <strong>و</strong> چه چبریبرزی زشت است. اما آیا <strong>و</strong>اقعاً می دانیم؟ ا گر به<br />
تارتحیتحخ <strong>و</strong> ارزش های زیبابىیبىی شناسی ج<strong>و</strong>امع مجممجختلف بشری نگاهی بیانداز بمیبمم، بلافاصله مشه<strong>و</strong>د می ش<strong>و</strong>د<br />
که چبریبرزی به عن<strong>و</strong>ان مفه<strong>و</strong>م کلی هبرنبرر که قابل اعمال بر بمتبممام د<strong>و</strong>ران ها <strong>و</strong> بمتبممام ج<strong>و</strong>امع باشد <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
ندارد. ادرا ک انسابىنبىی از زیبابىیبىی تکامل یافته است؛ به همھهممان طریقی که اخلاق <strong>و</strong> مذهب با گذشت<br />
هزاران نسل تکامل یافته است. در اینجا لازم است کمی درباره ی ماتریالیسم تاربجیبجخی صحبت<br />
کنم. این تایید می کند که بهنبههایتاً ‐ بر ر<strong>و</strong>ی «بهنبههایتاً» تا کید می کنم‐ رشد جامعه <strong>و</strong> فرهنگ بشری<br />
اساسی مادی دارد که می ت<strong>و</strong>ان آن را در رشد نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد جستج<strong>و</strong> کرد. از قضا نشان دادن<br />
این ارتباط در اشکال ا<strong>و</strong>لیه ی جامعه ساده تر است تا ج<strong>و</strong>امع متاخر <strong>و</strong> پیچیده تر.<br />
!42
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
این ارتباط میان فرهنگ <strong>و</strong> پایه های اقتصادی جامعه در اشکال بجنبجخستبنیبنن هبرنبرر از همھهممه ر<strong>و</strong>شن تر<br />
است. قبیله ی ماسابىیبىی در شرق آفریقا را به عن<strong>و</strong>ان مثال در نظر بگبریبررید. آبهنبهها زبىنبىی را که گردن بسیار<br />
بلندی داشت، جذاب ترین زن می دانستند. برای آنکه به چنبنیبنن نتیجه ای دست یابند، گردن زنان<br />
ج<strong>و</strong>ان را تا حد بسیار غبریبررمعم<strong>و</strong>لىللىی می کشیدند تا ظاهری زرافه مانند ابجیبججاد کنند. این به نظر<br />
بسیاری از ما جذاب بمنبممی رسد. اما می ت<strong>و</strong>ان آن را ت<strong>و</strong>ضیح داد. منشاء این عمل به این ترتیب است:<br />
ثر<strong>و</strong>ت جامعه ی ماسابىیبىی از یک س<strong>و</strong> در سمشسممار گله مجممجحاسبه می شد <strong>و</strong> از س<strong>و</strong>ی دیگر در مس که بسیار<br />
نادر <strong>و</strong> به همھهممبنیبنن جهت بسیار قیمبىتبىی ب<strong>و</strong>د. زبىنبىی جذاب سمشسممرده می شد که مقادیر زیادی از حلقه های<br />
مسی به بدن خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong> خص<strong>و</strong>صاً به د<strong>و</strong>ر گردنش می آ<strong>و</strong>بجیبجخت. بنابراین زنان با کشیده شدن گردن<br />
می ت<strong>و</strong>انستند تعداد بیشبرتبرری از حلقه های مسی را به گردن بیا<strong>و</strong>یزند.<br />
این منشاء این عمل ب<strong>و</strong>د، اما با گذشت د<strong>و</strong>ره های ط<strong>و</strong>لابىنبىی منشاء چنبنیبنن اعمالىللىی فرام<strong>و</strong>ش شده است.<br />
با این حال از طریق آداب <strong>و</strong> رس<strong>و</strong>م <strong>و</strong> سنت ها مردم پذیرفتند که گردن بلند به خ<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د<br />
جذاب است. می ت<strong>و</strong>ان مثال های مشابه بسیاری را یاد کرد: مثلاً دیگر قبایل آفریقابىیبىی دندان های<br />
جل<strong>و</strong> بىیبىی را می کشیدند. این به این علت است که برخی از جان<strong>و</strong>ران نشخ<strong>و</strong>ارکننده ای که پر<strong>و</strong>رش<br />
می دادند بمنبمماینده ی ثر<strong>و</strong>ت <strong>و</strong> مقام ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> آبهنبهها هم می خ<strong>و</strong>استند خ<strong>و</strong>د را به شکل این جان<strong>و</strong>ران<br />
دربیا<strong>و</strong>رند.<br />
پس چه نتیجه ای می گبریبرر بمیبمم؟ فقط همھهممبنیبنن: اینکه مفه<strong>و</strong>م زیبابىیبىی پدیده ای مطلق نیست، بلکه از نظر<br />
تاربجیبجخی تکامل می یابد <strong>و</strong> به دفعات بسیار تغیبریبرر کرده است. با این حال در این مقطع باید<br />
هشداری بدهیم. این خطر <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد که ر<strong>و</strong>یکرد مکانیکی در پرداخبنتبنن به این پرسش داشته<br />
باشیم. مارکس ت<strong>و</strong>ضیح می دهد که چبریبرزهابىیبىی مانند مذهب <strong>و</strong> هبرنبرر بمنبممی ت<strong>و</strong>انند مستقیماً به رشد نبریبرر<strong>و</strong>های<br />
م<strong>و</strong>لد مرتبط باشند.<br />
اینجا نقل ق<strong>و</strong>لىللىی از مارکس دارم که آن را بازگ<strong>و</strong> می کنم:«قلمر<strong>و</strong>های ایدئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی که در ه<strong>و</strong>ا<br />
شنا<strong>و</strong>رند، می ت<strong>و</strong>انند در ا<strong>و</strong>ج آسمسسممان پر<strong>و</strong>از کنند، از منشاء خ<strong>و</strong>د جدا شده <strong>و</strong> حیات خ<strong>و</strong>دشان را به<br />
دست می آ<strong>و</strong>رند، <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی مستقل.»<br />
مارکس در اینجا از مذهب <strong>و</strong> فلسفه صحبت می کند اما می ت<strong>و</strong>انیم هبرنبرر را نبریبرز به آن بیافزاییم. ا<strong>و</strong><br />
ادامه می دهد:«این ها دارای پشت<strong>و</strong>انه ی پیش تاربجیبجخی، منشاء پیش تاربجیبجخی هستند.» به عبارت دیگر<br />
ریشه هابىیبىی عمیق در آ گاهی انسابىنبىی دارند که دست کم به صدها هزار سال پیش بازمی گرد. «آبهنبهها<br />
م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د هستند <strong>و</strong> در د<strong>و</strong>ران تاربجیبجخی به تسخبریبرر درمی آیند.»<br />
!43
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
به عبارت دیگر به زبان ر<strong>و</strong>انشناسی ریشه ی هبرنبرر در عمق آ گاهی جمججممعی ما بهنبههفته است؛ به<br />
د<strong>و</strong>ره های د<strong>و</strong>ر تارتحیتحخ <strong>و</strong> پیش از تارتحیتحخ بازمی گردد، درست مانند مذهب. حال ا گر به بجنبجخستبنیبنن<br />
اشکال هبرنبرر بنگر بمیبمم، ا<strong>و</strong>لبنیبنن چبریبرزی که می بینیم این است که بسیار کم از آن بافىقفىی مانده است. بجببجخش<br />
عمده ای از این هبرنبرر با استفاده از م<strong>و</strong>اد ناب<strong>و</strong>د شدبىنبىی ابجیبججاد می شد: چ<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> استخ<strong>و</strong>ان یا حبىتبىی پ<strong>و</strong>ست<br />
انسان، یعبىنبىی همھهممان خالک<strong>و</strong> بىببىی. می بینم که برخی از سمشسمما تت<strong>و</strong> دارید. مشخص است که می خ<strong>و</strong>اهید به<br />
د<strong>و</strong>ران پیش از تارتحیتحخ بازگردید! چنبنیبنن ن<strong>و</strong>عی از هبرنبرر تقریباً به ط<strong>و</strong>ر کامل ناپدید شده است، با این<br />
حال جسد تحیتحخ زده ی زبىنبىی از د<strong>و</strong>ران پیش از تارتحیتحخ را در سیبرببرری یافته اند که تت<strong>و</strong>ی پیچیده <strong>و</strong> پر از<br />
جزئیابىتبىی بر ر<strong>و</strong>ی بدنش دارد.<br />
هبرنبرر غارنشیبىنبىی<br />
امر<strong>و</strong>زه <strong>و</strong>قبىتبىی که به هبرنبرر پیش از تارتحیتحخ فکر می کنیم، بیش از همھهممه یاد نقاشی های دی<strong>و</strong>اری در غار<br />
می افتیم، مانند نقاشی های شگفت انگبریبرز منطقه ی د<strong>و</strong>رد<strong>و</strong>ن٢٣ فرانسه <strong>و</strong> آلتامبریبررا٢٤ در سمشسممال اسپانیا.<br />
این نقاشی ها قطعاً می بایست بمنبمماینده ی یکی از بالاترین مقاطع هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ بشری باشد.<br />
<strong>و</strong>یژگی های عجیبىببىی نبریبرز دارد که آن را کاملاً از هبرنبرر پس از آن تفکیک می کند. برای مثال، این ها<br />
تقریباً منحصراً نقاشی های حی<strong>و</strong>انات هستند. می ت<strong>و</strong>ابمنبمم بگ<strong>و</strong> بمیبمم عملاً هیچ انسابىنبىی نیست. اما در یکی<br />
از نقاشی های فرانس<strong>و</strong>ی نقشی بسیار مرم<strong>و</strong>ز <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد که شکلی شبه انسابىنبىی دارد: بدن انسان <strong>و</strong><br />
سر گ<strong>و</strong>زن. این به ط<strong>و</strong>ر کلی به عن<strong>و</strong>ان ساحر در نظر گرفته شده است، ن<strong>و</strong>عی جاد<strong>و</strong>گر.<br />
ا گر هیچ انسابىنبىی نیست، هیچ گلی هم نیست، هیچ گیاهی هم نیست <strong>و</strong> حی<strong>و</strong>انابىتبىی که به تص<strong>و</strong>یر<br />
کشیده شده اند تنها حی<strong>و</strong>انات مشخصی هستند. بجنبجح<strong>و</strong>ه ای که این حی<strong>و</strong>انات به تص<strong>و</strong>یر درآمده اند نبریبرز<br />
خارق العاده است. همھهممچنان به نظر ما زیبا می رسد، ده ها هزار سال بعد. این چبریبرزها به خاطر<br />
رئالیسم حبریبررت انگبریبرزشان برای ما زیبا هستند، چرا که طبیعی هستند <strong>و</strong> آ گاهی زیادی درباره ی<br />
آنات<strong>و</strong>می را نشان می دهند که بسیار قابل ت<strong>و</strong>جه است. به قدری دقیق است که هر رباط، هر رگ <strong>و</strong><br />
هر عضله به دقت به تص<strong>و</strong>یر کشیده شده است.<br />
!44<br />
Dordogne ٢٣<br />
Altamira ٢٤
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
اما با این که این نقاشی های شگفت انگبریبرز به نظر ما زیبا می رسند، برای ما از همھهممان لحللححاظ که برای<br />
مردم آن زمان که آن را کشیده یا به آن نگاه می کردند زیبا ب<strong>و</strong>ده زیبا نیست. منظ<strong>و</strong>رم را کمی<br />
بعد ت<strong>و</strong>ضیح می دهم. اما بگذارید به نکته ای که در ابتدای بجببجحثم اشاره کردم بازگردبمیبمم <strong>و</strong> این<br />
فکر برخی از مردم که هبرنبرر امری حیابىتبىی نیست، که هبرنبرر مهم نیست، که هبرنبرر برای طبقه ی کارگر<br />
نیست. آیا این <strong>و</strong>اقعاً درست است؟ خب، بگذارید ببینیم. فقط سعی کنید دنیا را بد<strong>و</strong>ن هبرنبرر تص<strong>و</strong>ر<br />
کنید، دنیابىیبىی بد<strong>و</strong>ن م<strong>و</strong>سیقی، دنیابىیبىی بد<strong>و</strong>ن رقص <strong>و</strong> آ<strong>و</strong>از، دنیابىیبىی بد<strong>و</strong>ن شعر. فقط برای یک دقیقه<br />
آن را تص<strong>و</strong>ر کنید <strong>و</strong> بلافاصله خ<strong>و</strong>اهید دید که هبرنبرر چقدر برای ت<strong>و</strong>ده ها اهمھهممیت دارد، نه فقط برای<br />
ر<strong>و</strong>شنفکران، بلکه برای همھهممه.<br />
آبجنبجچه که قطعاً حقیقت دارد این است که در جامعه ی طبقابىتبىی خص<strong>و</strong>صاً در جامعه ی غر بىببىی امر<strong>و</strong>ز<br />
هبرنبرر به ابجنبجحصار طبقات ممممممتاز درآمده است. به شکل گسبرتبررده ای خارج از دسبرتبررس ت<strong>و</strong>ده هابىیبىی قرار<br />
گرفته است که در رقت آ<strong>و</strong>رترین شرایط، نه تنها از نظر مادی بلکه از نظر معن<strong>و</strong>ی زندگی می کنند.<br />
<strong>سرمایه</strong> داری ا کبرثبرریت مردم را به شرایط زندگی زشت، بجتبجحقبریبرر شده <strong>و</strong> از خ<strong>و</strong>د بیگانه مجممجحک<strong>و</strong>م<br />
می کند. متاسفانه این حقیقت دارد که زنان <strong>و</strong> مردان می ت<strong>و</strong>انند به چنبنیبنن شرایطی عادت کنند. در<br />
<strong>و</strong>اقع ن<strong>و</strong>ع بشر می ت<strong>و</strong>اند تقریباً به همھهممه چبریبرز عادت کند.<br />
یک برده می ت<strong>و</strong>اند زبجنبججبریبررهایش را د<strong>و</strong>ست بدارد. مردم به خانه های بد، به غذای بد عادت<br />
می کنند <strong>و</strong> کم کم فکر می کنند که این غذای بد، این بر<strong>نامه</strong> های تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>بىنبىی بد، م<strong>و</strong>سیقی بد،<br />
خص<strong>و</strong>صاً م<strong>و</strong>سیقی بد، فیلم های بد <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ز<strong>نامه</strong> های بد را د<strong>و</strong>ست دارند. آبهنبهها کم کم با<strong>و</strong>ر می کنند که<br />
بمتبممام این ها را آزادانه انتخاب کرده اند. لایبنیتس٢٥<br />
فیلس<strong>و</strong>ف جمججممله ای مشابه این گفته ب<strong>و</strong>د که ا گر<br />
یک س<strong>و</strong>زن مغناطیسی می ت<strong>و</strong>انست فکر کند، معتقد ب<strong>و</strong>د که از ر<strong>و</strong>ی اراده ی آزاد خ<strong>و</strong>د سمشسممال را<br />
نشان می دهد. در <strong>و</strong>اقع شرایط ما به گ<strong>و</strong>نه ایست که این ها <strong>و</strong> بسیاری چبریبرزهای دیگر را که حقیقت<br />
ندارند با<strong>و</strong>ر کنیم.<br />
این برای طبقه ی حا کم بسیار مناسب است. ت<strong>و</strong>ده ها تش<strong>و</strong>یق می ش<strong>و</strong>ند که این شرایط فقر مادی <strong>و</strong><br />
فرهنگی را بپذیرند، در حالىللىی که طبقه ی حا کم در خانه های زیبا زندگی می کنند، در تئاتر<br />
بمنبممایش های بسیار خ<strong>و</strong>ب می بینند، (گاهی ا<strong>و</strong>قات) کتاب های بسیار خ<strong>و</strong>ب می خ<strong>و</strong>انند، به تعطیلابىتبىی<br />
بسیار عالىللىی می ر<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> در رست<strong>و</strong>ران های گرانقیمت غذا می خ<strong>و</strong>رند. پس طبیعتاً معتقدند که هر<br />
آشغالىللىی برای ت<strong>و</strong>ده ها به قدر کافىففىی خ<strong>و</strong>ب است. این طبیعی است. آبجنبجچه که جای تاسف دارد این<br />
!45<br />
Leibnitz ٢٥
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
است که اعضای طبقه ی کارگر ‐حبىتبىی آبهنبهها که پیشرفته ترند‐ به این با<strong>و</strong>ر رسیده اند که این<br />
<strong>و</strong>ضعیت ام<strong>و</strong>ر طبیعی <strong>و</strong> حبىتبىی کاملاً رضایتبخش است.<br />
من معم<strong>و</strong>لاً درباره ی پیشینه ی خان<strong>و</strong>اده ی خ<strong>و</strong>دم صحبت بمنبممی کنم، اما در اینجا صحبت خ<strong>و</strong>اهم<br />
کرد. تنها یک کلام درباره ی پدربزرگم می گ<strong>و</strong> بمیبمم که مرد خ<strong>و</strong> بىببىی ب<strong>و</strong>د: یک کارگر کارخانه ی ف<strong>و</strong>لاد<br />
اهل <strong>و</strong>لز <strong>و</strong> یک کم<strong>و</strong>نیست. من در خانه ی ا<strong>و</strong> در یک ناحیه ی پر<strong>و</strong>لبرتبرری در س<strong>و</strong>ان سی٢٦<br />
بزرگ<br />
شدم. همھهممیشه در آن خانه کتاب ب<strong>و</strong>د، از جمججممله کتاب های مارکسیسبىتبىی مانند آنبىتبىی د<strong>و</strong>رینگ انگلس.<br />
م<strong>و</strong>سیقی کلاسیک خص<strong>و</strong>صاً اپرای ایتالیابىیبىی هم ب<strong>و</strong>د که کارگران <strong>و</strong>لزی که معم<strong>و</strong>لاً خ<strong>و</strong>اننده های<br />
خ<strong>و</strong> بىببىی هم ب<strong>و</strong>دند بسیار طرفدارش ب<strong>و</strong>دند.<br />
پدربزرگم که <strong>و</strong>قبىتبىی هن<strong>و</strong>ز مدرسه ای ب<strong>و</strong>دم مرا با مارکسیسم آشنا کرد، یک بار چبریبرزی به من گفت<br />
که هرگز فرام<strong>و</strong>شش نکرده ام. ا<strong>و</strong> گفت:«هیچ چبریبرز برای طبقه ی کارگر زیادی خ<strong>و</strong>ب نیست.»<br />
شخصاً بسیار خشمگبنیبنن می ش<strong>و</strong>م <strong>و</strong>قبىتبىی می شن<strong>و</strong>م که مردم، خص<strong>و</strong>صاً طبقه ی مت<strong>و</strong>سط می گ<strong>و</strong>یند که<br />
کارگران به فرهنگ علاقه ای ندارند. بمتبممام تارتحیتحخ نشان می دهد که این نادرست است، خص<strong>و</strong>صاً<br />
تارتحیتحخ انقلاب ها که آن را نشان خ<strong>و</strong>اهم داد.<br />
ب<strong>و</strong>د.<br />
اما این بیگانگی، این تفکیک میان زندگی <strong>و</strong>اقعی <strong>و</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> این جدابىیبىی بزرگ که بسیاری از<br />
کارگران عادی را نسبت به هبرنبرر مظن<strong>و</strong>ن می کند را می بینید. «من این را د<strong>و</strong>ست ندارم، این<br />
م<strong>و</strong>سیقی را د<strong>و</strong>ست ندارم، اپرا را د<strong>و</strong>ست ندارم.» علتش این است که درکش بمنبممی کنند، <strong>و</strong><br />
درکش بمنبممی کنند چ<strong>و</strong>ن فرصت آن را نداشته اند که با آن آشنا ش<strong>و</strong>ند. آبهنبهها به این هبرنبرر دسبرتبررسی کمی<br />
داشته <strong>و</strong> یا اصلاً دسبرتبررسی نداشته اند. با این حال این تفکیک میان هبرنبرر <strong>و</strong> زندگی همھهممیشه <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
نداشته است. در جامعه ی بجنبجخستبنیبنن هبرنبرر بجببجخشی از زندگی هر زن <strong>و</strong> مردی ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> بجببجخش مهمی نبریبرز<br />
بگذارید به یک تفکر، یک تفکر بسیار غلط که از س<strong>و</strong>ی هبرنبررمندان ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ا <strong>و</strong> خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ا مطرح<br />
می ش<strong>و</strong>د ببرپبرردازم:«هبرنبرر برای هبرنبرر». این تفکری بسیار راتحیتحج است که هبرنبرر را چبریبرزی در آسمسسممان تلقی<br />
می کند که با زندگی هیچ ارتباطی ندارد، چبریبرزی که برای خ<strong>و</strong>دش <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، در انز<strong>و</strong>ابىیبىی باشک<strong>و</strong>ه<br />
از زندگی <strong>و</strong>اقعی <strong>و</strong> جامعه. همھهممان ط<strong>و</strong>ر که فیلس<strong>و</strong>ف ماتریالیست ر<strong>و</strong>س چرنیش<strong>و</strong>سکی اشاره کرده<br />
است، چنبنیبنن عباربىتبىی بىببىی معناست. به همھهممان اندازه بىببىی معناست که «بجنبججاری برای بجنبججاری».<br />
!46<br />
Swansea ٢٦
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
هبرنبرر برای چبریبرزی است <strong>و</strong> همھهممیشه همھهممبنیبنن ط<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>ده است. قدبمیبممی ترین هبرنبرر برای چه ب<strong>و</strong>ده است؟<br />
نقاشی های غار برای چه ب<strong>و</strong>ده اند؟ در اینجا با ا<strong>و</strong>لبنیبنن معما ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong> بمیبمم چرا که این نقاشی ها<br />
مانند نقاشی قدبمیبممی بالای ش<strong>و</strong>مینه برای تزئبنیبنن صرف نب<strong>و</strong>ده اند. آبهنبهها به هیچ <strong>و</strong>جه تزئیبىنبىی نب<strong>و</strong>ده اند <strong>و</strong><br />
این را به راحبىتبىی می ت<strong>و</strong>ان اثبات کرد. آبهنبهها در عمیق ترین <strong>و</strong> د<strong>و</strong>ر از دسبرتبررس ترین گ<strong>و</strong>دی های دی<strong>و</strong>ار<br />
غار در سیاهی کامل کشیده شده ب<strong>و</strong>دند، که ا گر بت<strong>و</strong>انید تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی آن د<strong>و</strong>ران را تص<strong>و</strong>ر کنید،<br />
شگفت انگبریبرزتر هم هست. کسابىنبىی که این نقاشی ها را کشیدند باید بجتبجحت شرایطی دش<strong>و</strong>ار<br />
می خزیدند <strong>و</strong> در زیر ن<strong>و</strong>ر لرزان <strong>و</strong> پرد<strong>و</strong>د مشعلی ساخته شده از چر بىببىی حی<strong>و</strong>ابىنبىی کار می کردند که<br />
ا گر درنگ کرده تا به آن فکر کنید بسیار حبریبررت انگبریبرز است.<br />
علتش چیست؟ مردم در جابىیبىی که این نقاشی ها کشیده می شد زندگی بمنبممی کردند. احتمالاً اصلاً<br />
در غار زندگی بمنبممی کردند یا ا گر زندگی می کردند، در قسمت ببریبرر<strong>و</strong>بىنبىی آن ب<strong>و</strong>د که کمی ن<strong>و</strong>ر داشت.<br />
این هبرنبرر برای هبرنبرر نب<strong>و</strong>د، هبرنبرر برای هدفىففىی بسیار عملی، اقتصادی <strong>و</strong> اجتماعی ب<strong>و</strong>د. در <strong>و</strong>اقع می ت<strong>و</strong>ان<br />
گفت که در این مقطع هبرنبرر، علم <strong>و</strong> مذهب یکی ب<strong>و</strong>دند. آبهنبهها با هم درآمیخته ب<strong>و</strong>دند.<br />
این ها ج<strong>و</strong>امع شکارگر‐گردآ<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>دند که به شکار حی<strong>و</strong>انابىتبىی متکی ب<strong>و</strong>دند که به تص<strong>و</strong>یر کشیده<br />
می شد <strong>و</strong> با<strong>و</strong>رشان این ب<strong>و</strong>د که با نقاشی حی<strong>و</strong>ان، به شکارچی قدرت غلبه بر حی<strong>و</strong>ان اعطا می شد.<br />
به عبارت دیگر هبرنبرر جاد<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>د، با جاد<strong>و</strong> درآمیخته ب<strong>و</strong>د، <strong>و</strong> جاد<strong>و</strong> نسخه ی پیش از تارتحیتحخ علم ب<strong>و</strong>د،<br />
تلاشی از س<strong>و</strong>ی مردان <strong>و</strong> زنان برای درک <strong>و</strong> سلطه بر مجممجحیط. می ت<strong>و</strong>اند این هم باشد که بجببجخشی از<br />
افس<strong>و</strong>ن هبرنبرر حبىتبىی تا د<strong>و</strong>ران کن<strong>و</strong>بىنبىی همھهممبنیبنن است، که جزبىئبىی از این جاد<strong>و</strong> هن<strong>و</strong>ز بافىقفىی مانده است.<br />
همھهممبنیبنن امر درباره ی م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong> رقص هم صدق می کند. م<strong>و</strong>سیقی از رقص زاده شد <strong>و</strong> رقص های<br />
مردم باستان همھهممیشه جمججممعی ب<strong>و</strong>د، آبهنبهها افراد جدا گانه ای نب<strong>و</strong>دند که بجببجخرامند <strong>و</strong> تانگ<strong>و</strong> یا هیپ هاپ یا<br />
بمنبممی دابمنبمم، هر رقصی که امر<strong>و</strong>ز باب است را برقصند. فکر می کنم بجتبججزیه ی جامعه ی مدرن را<br />
می ت<strong>و</strong>ان در این <strong>و</strong>اقعیت دید که مردم این چنبنیبنن به تنهابىیبىی می خرامند. آبهنبهها حبىتبىی هنگام رقص به<br />
یکدیگر نگاه هم بمنبممی کنند، آبهنبهها به در<strong>و</strong>ن دنیای ک<strong>و</strong>چک خ<strong>و</strong>دشان بجتبججزیه شده اند؛ در گذشته<br />
اینط<strong>و</strong>ر نب<strong>و</strong>د. خب، احتمالاً سمشسمما با سلیقه ی من در زمینه ی م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong> رقص مجممجخالفید، اما می خ<strong>و</strong>اهم<br />
نتیجه ی مهمی در اینجا بگبریبررم.<br />
نکته این است: ا<strong>و</strong>لبنیبنن رقص ها رقص های جمججممعی ب<strong>و</strong>دند، همھهممیشه بمتبممام جامعه را در بر می گرفتند <strong>و</strong><br />
همھهممیشه مرب<strong>و</strong>ط به یک فعالیت ت<strong>و</strong>لیدی ب<strong>و</strong>دند. رقص های ب<strong>و</strong>میان آمریکا را در نظر بگبریبررید که<br />
!47
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
حرکات پرندگان <strong>و</strong> ب<strong>و</strong>فال<strong>و</strong> ها <strong>و</strong> دیگر حی<strong>و</strong>انابىتبىی که شکارشان می کردند را تقلید می کردند. در اینجا<br />
یک فعالیت اجتماعی مهم <strong>و</strong> ضر<strong>و</strong>ری دار بمیبمم، نه کاری بجتبججملی.<br />
منشاء شعر چه؟ شعر احتمالاً قدبمیبممی ترین هبرنبررهاست <strong>و</strong> ریشه در ج<strong>و</strong>امعی چندان د<strong>و</strong>ر دارد که<br />
هیچ مستندی از آن به جا بمنبممانده است. این تصادفىففىی نیست، چرا که ن<strong>و</strong>شبنتبنن پدیده ای نسبتاً جدید<br />
است که تنها حد<strong>و</strong>د ۵٠٠٠ سال است که <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. امر<strong>و</strong>زه تص<strong>و</strong>ر جامعه ای بد<strong>و</strong>ن رادی<strong>و</strong>،<br />
تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن، اینبرتبررنت، کتاب، یا ر<strong>و</strong>ز<strong>نامه</strong> بسیار دش<strong>و</strong>ار است. با این حال فرهنگ بشری باید از نسلی<br />
به نسل دیگر دست به دست ش<strong>و</strong>د، <strong>و</strong>گرنه از دست می ر<strong>و</strong>د. ما انسان ها مانند جان<strong>و</strong>ران پست تر<br />
نیستیم. ما متفا<strong>و</strong>تیم چ<strong>و</strong>ن همھهممه ی آبجنبجچه می دانیم، حس زیبابىیبىی شناسی <strong>و</strong> دانش مان، مذهب <strong>و</strong><br />
علم مان، ق<strong>و</strong>اعد رفتاری مان، سنت ها <strong>و</strong> اخلاقیات مان، بمتبممام این دانش گسبرتبررده <strong>و</strong> پیچیده بمنبممی ت<strong>و</strong>اند<br />
آن گ<strong>و</strong>نه که درباره ی دیگر حی<strong>و</strong>انات صدق می کند به ص<strong>و</strong>رت ژنتیک منتقل ش<strong>و</strong>د.<br />
بمتبممام این اطلاعات می بایست آم<strong>و</strong>خته ش<strong>و</strong>د، <strong>و</strong> این بد<strong>و</strong>ن کمک ن<strong>و</strong>شبنتبنن بسیار دش<strong>و</strong>ار است. فرام<strong>و</strong>ش<br />
نکنید که ق<strong>و</strong>اعد ج<strong>و</strong>امع بجنبجخستبنیبنن که ما به غلط آن را بد<strong>و</strong>ی می نامیم، ق<strong>و</strong>اعد بسیار پیچیده ای<br />
ب<strong>و</strong>دند. ن<strong>و</strong>شبنتبنن <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د نداشت <strong>و</strong> با این حال بمتبممام این ر<strong>و</strong>ایات ق<strong>و</strong>می، این ر<strong>و</strong>ایات قبیله ای پیچیده <strong>و</strong><br />
افسانه ها باید از نسلی به نسل بعد منتقل می شد. این چگ<strong>و</strong>نه ابجنبججام می شد؟ تنها یک راه <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
داشت: شفاهی. این منشاء چبریبرزی است که ما آن را شعر جمحجمماسی می نامیم که در این د<strong>و</strong>ران یعبىنبىی<br />
د<strong>و</strong>ران بربریت معم<strong>و</strong>ل ب<strong>و</strong>د.<br />
بهببههبرتبررین مثال همھهممان است که به نام ه<strong>و</strong>مر ن<strong>و</strong>شته شده است، هر چند قطعیبىتبىی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد که ه<strong>و</strong>مر<br />
اصلاً <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشته است. اشعاری اعجاب انگبریبرز است <strong>و</strong> به سنت شفاهی کهن شگفت انگبریبرزی تعلق<br />
دارد. این سنت باستابىنبىی کارکردی عملی داشت. برای مثال، ا گر بجنبجخستبنیبنن کتاب ایلیاد را بجببجخ<strong>و</strong>انید،<br />
ق<strong>و</strong>اعد رفتار با زندانیان جنگی را خ<strong>و</strong>اهید یافت؛ پس از آن ق<strong>و</strong>اعد مسابقه ی ارابه رابىنبىی <strong>و</strong> نبریبرز شرح<br />
جالبىببىی از آغاز جامعه ی طبقابىتبىی را خ<strong>و</strong>اهید یافت که به ر<strong>و</strong>شبىنبىی بمتبممام بیان شده است.<br />
دنیای ایلیاد <strong>و</strong> ا<strong>و</strong>دیسه جامعه ای است که ت<strong>و</strong>سط ر<strong>و</strong>سای قبایل مانند آ گاممممممن<strong>و</strong>ن حکمرابىنبىی می ش<strong>و</strong>د،<br />
اما عناصری از دم<strong>و</strong>کراسی ابتدابىیبىی قبیله ای نبریبرز در آن حض<strong>و</strong>ر دارد. در اینجا مناظرابىتبىی می یابید که<br />
افراد در آن خ<strong>و</strong>دشان را با زبابىنبىی مستقیم <strong>و</strong> غبریبررپارلمللممابىنبىی بر<strong>و</strong>ز می دهند، مانند جابىیبىی که آشیل از<br />
رئیس قبیله اش، پادشاهش ‐نقل به مضم<strong>و</strong>ن می کنم‐ با عن<strong>و</strong>ان «سگ ص<strong>و</strong>رت» <strong>و</strong> القابىببىی از این<br />
!48
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
قبیل یاد می کند. در این جامعه شخصی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت به نام رامشگر ٢٧ (که اتفاقاً <strong>و</strong>اژه ای <strong>و</strong>لزی<br />
است، <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع مردم کلتیک٢٨<br />
این بهنبههاد را تا مدت های مدید حفظ کردند).<br />
<strong>و</strong>ظیفه ی رامشگر قبیله حفظ مبریبرزان انب<strong>و</strong>هی از اطلاعات <strong>و</strong> بازگ<strong>و</strong> کردن شان در مناسبت های خاص<br />
در مقابل بمتبممام قبیله یا طایفه ب<strong>و</strong>د. امر<strong>و</strong>زه حبىتبىی آن دسته از ما که حافظه ی بسیار خ<strong>و</strong> بىببىی دار بمیبمم هم<br />
بمنبممی ت<strong>و</strong>انیم بمتبممام آن ابیات را به خاطر بسپار بمیبمم اما در آن ر<strong>و</strong>زگار برای برخی افراد مشخص این کار<br />
بسیار معم<strong>و</strong>ل ب<strong>و</strong>د. به عن<strong>و</strong>ان راهی برای به خاطر سبرپبرردن این انب<strong>و</strong>ه اطلاعات، از ترفندهابىیبىی<br />
استفاده می کردند: ریتم هابىیبىی مشخص، تکرارهابىیبىی مشخص <strong>و</strong> <strong>و</strong>سایل مشخص دیگر، قافیه <strong>و</strong><br />
سجع، استعاره، تشبیه همھهممگی به کار گرفته می شدند تا در به خاطر سبرپبرردن به آبهنبهها کمک کند. این<br />
منشاء شعر است.<br />
البته که ما در حال حاضر در مرحله ی جامعه ی طبقابىتبىی قرار دار بمیبمم. <strong>و</strong> در طبیعت هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ<br />
تغیبریبرری به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د آمده است. راب س<strong>و</strong><strong>و</strong>ل٢٩<br />
دیر<strong>و</strong>ز به خ<strong>و</strong> بىببىی ت<strong>و</strong>ضیح داد که چط<strong>و</strong>ر کم<strong>و</strong>نبریبرزم<br />
قبیله ای ابتدابىیبىی قدبمیبمم سرنگ<strong>و</strong>ن شد <strong>و</strong> جامعه شر<strong>و</strong>ع به تقسیم شدن میان د<strong>و</strong> طبقه کرد. این به<br />
معنای تغیبریبرری بنیادین در همھهممه چبریبرز ب<strong>و</strong>د، در جایگاه زنان، در مذهب. در <strong>و</strong>اقع ا گر اساطبریبرر ی<strong>و</strong>نابىنبىی<br />
را به دقت مطالعه کنید خ<strong>و</strong>اهید دید که اغلب اسط<strong>و</strong>ره های ی<strong>و</strong>نابىنبىی بر اساس یک چبریبرز هستند:<br />
سرنگ<strong>و</strong>بىنبىی مادرسالاری <strong>و</strong> جایگزیبىنبىی آن با جامعه ی پدرسالار.<br />
بجنبجخستبنیبنن ج<strong>و</strong>امع خدا نداشتند، بلکه الهللهھه داشتند، می بینید که م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع قدبمیبممی ترین مجممججسمه ها همھهممگی<br />
زنان هستند، به اصطلاح <strong>و</strong>ن<strong>و</strong>س های د<strong>و</strong>ره ی پارینه سنگی. از س<strong>و</strong>ی دیگر خدایان المللممپ خدایان<br />
مذکر هستند که بازتاب دهنده ی جامعه ای است که مردان بر آن مسلط هستند.<br />
برده داری <strong>و</strong> فرهنگ<br />
بجنبجخستبنیبنن شکل جامعه ی طبقابىتبىی جامعه ی برده داری است، ت<strong>و</strong>ده ها در حد برده تقلیل یافته اند.<br />
برای ما برده داری به نظر چبریبرز بدی می رسد، چبریبرزی به غایت مبرنبرزجر کننده. اما هگل که فیلس<strong>و</strong>فىففىی<br />
بسیار اندیشمند <strong>و</strong> عمیق ب<strong>و</strong>د نکته ای را که در ادامه می آید خاطرنشان کرد. ا<strong>و</strong> گفت:«انسان نه<br />
bard ٢٧<br />
celtic ٢٨<br />
Rob Sewell ٢٩<br />
!49
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
چندان از بردگی، بلکه از طریق برده داری است که آزاد می ش<strong>و</strong>د.» این کلامی بسیار<br />
پرمعناست. چرا که ا گر به پیشرفت جامعه ی بشری فکر کنید، آبجنبجچه جلب ت<strong>و</strong>جه می کند آهستگی<br />
مفرط پیشرفت ا<strong>و</strong>لیه ی ماست. برای میلی<strong>و</strong>ن ها سال، ما پیشرفبىتبىی بسیار کند ‐<strong>و</strong> به طرز دردنا کی<br />
کند‐ داشته ابمیبمم. بعد شر<strong>و</strong>ع به حرکت می کند. با چه؟ با جامعه ی برده داری. بمتبممدن ما از<br />
برده داری می آید.<br />
ارسط<strong>و</strong> تقریباً ٢۵٠٠ سال پیش گفته ب<strong>و</strong>د:«انسان زمابىنبىی به فلسفه می پردازد که نیازهای<br />
زندگی اش تامبنیبنن شده باشد.» نکته ای بسیار مهم! ا<strong>و</strong> ادامه می دهد:«در نتیجه ریاضیات <strong>و</strong><br />
ستاره شناسی در مصر به این دلیل کشف شد که کاهنان مجممججب<strong>و</strong>ر نب<strong>و</strong>دند کار کنند.» آبهنبهها از ضر<strong>و</strong>رت<br />
کار کردن رها شده ب<strong>و</strong>دند. به ق<strong>و</strong>ل ن<strong>و</strong>یسنده ی مارکسیست، پل لافارژ<br />
٣٠<br />
، بجتبجحت سلطه ی نظام<br />
<strong>سرمایه</strong> داری زنان <strong>و</strong> مردان این مهم ترین حق را به دست می آ<strong>و</strong>رند: حق بیکار ب<strong>و</strong>دن، حق این<br />
که هیچ کاری نکنند. این حق هم ا کن<strong>و</strong>ن امتیاز تعداد کمی از استثمارکنندگان ثر<strong>و</strong>بمتبممند است <strong>و</strong><br />
استفاده ی خ<strong>و</strong> بىببىی هم از آن می کنند! برخی از آبهنبهها <strong>و</strong>قت شان را به دراز کشیدن در ساحل دریای<br />
کارائیب می گذرانند. اما نه همھهممه شان. اغلب مردم ترجیح می دهند از <strong>و</strong>قت آزادشان استفاده ی<br />
بهببههبرتبرری بکنند، <strong>و</strong> این اساس پیشرفت هبرنبرر، علم <strong>و</strong> بمتبممام فرهنگ به ط<strong>و</strong>ر کلی است.<br />
طبقه ی کاهنان در مصر باستان <strong>و</strong>قت لازم برای فکر کردن را داشتند: می ت<strong>و</strong>انستند به ستارگان<br />
نگاه کنند <strong>و</strong> ا کتشافات مهمی ابجنبججام دهند. این پایه ی فرهنگ مصری است. بر همھهممبنیبنن اساس تفکیک<br />
عمده ی جامعه به طبقات را به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د می آ<strong>و</strong>رد که در آن برای ا<strong>و</strong>لبنیبنن بار هبرنبرر از ت<strong>و</strong>ده ها جدا<br />
می ش<strong>و</strong>د، کاملاً جدای از زندگی. مبنای هبرنبرر مصر چیست؟ از س<strong>و</strong> بىیبىی بىببىی بهنبههایت بسیار پیشرفته تر از<br />
پیشرفته ترین هبرنبررهای پیشبنیبنن، اما همھهممچنان هبرنبرر برای هبرنبرر هم نیست: قطعاً هبرنبرر برای چبریبرزی است.<br />
هدف <strong>و</strong> علت <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی اش را دارد. اما [هدف <strong>و</strong> علتش] چیست؟<br />
ا<strong>و</strong>لاً هبرنبرر مذهبىببىی است، <strong>و</strong> بنابراین هبرنبرری بسیار مجممجحافظه کار است. به علا<strong>و</strong>ه عمدتاً هبرنبرر گمنام است.<br />
آفرینش های هبرنبرری بزرگی ب<strong>و</strong>ده است، بله، اما نام آبهنبهها که خلق شان کرده اند را بمنبممی دانیم. رامبرببرراند<br />
مصری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد، پیکاس<strong>و</strong>ی مصری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد <strong>و</strong> علتش هم این است که هبرنبرر هم اشبرتبررا کی<br />
<strong>و</strong> اجتماعی ب<strong>و</strong>د، نه فردی. این <strong>و</strong>ظیفه ی طبقه ی کاهن ب<strong>و</strong>د که هبرنبرر را کنبرتبررل کند. آبهنبهها ب<strong>و</strong>دند که<br />
مطلقاً بمتبممام ق<strong>و</strong>اعدش را تعیبنیبنن می کردند، هبرنبررمندان بمنبممی ت<strong>و</strong>انستند یک میلیمبرتبرر فراتر بر<strong>و</strong>ند. همھهممبنیبنن<br />
رژ بمیبمم بازدارنده است که فقدان عجیب رشد هبرنبرر مصر را در گذر د<strong>و</strong>ران هزار ساله ت<strong>و</strong>جیه<br />
!50<br />
Paul Lafargue ٣٠
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
می کند. با اینکه بهببههبرتبررین ت<strong>و</strong>لیداتش مسلماً بسیار عالىللىی هستند، اما به بجنبجح<strong>و</strong>ی فاقد آن زندگی هبرنبرر<br />
ی<strong>و</strong>نان است.<br />
این هبرنبرر است که به س<strong>و</strong>ی خلق تص<strong>و</strong>یر یک انسان هدف گبریبرری شده است: خدا‐شاه، که در آن<br />
اهرام عظیم <strong>و</strong> آن مجممججسمه های ستبرببرر گرامی داشته شده است. در م<strong>و</strong>زه ی بریتانیا می ت<strong>و</strong>انید یک<br />
دست یکی از فراعنه را بیابید <strong>و</strong> این دست به تنهابىیبىی به بزرگی یک انسان یا شاید کمی بزرگ تر<br />
است. این هبرنبرر چبریبرزی را می گ<strong>و</strong>ید. این چبریبرزی است که می گ<strong>و</strong>ید:«من شاهم، من قدربمتبممندم، سمشسمما<br />
هیچ نیستید. پس سمشسمما همھهمم<strong>و</strong>اره مرا پرستش کرده <strong>و</strong> از من اطاعت خ<strong>و</strong>اهید کرد.»<br />
همھهممبنیبنن پیام در هبرنبرر آش<strong>و</strong>ری نبریبرز یافت می ش<strong>و</strong>د که به خاطر نب<strong>و</strong>د سنگ در ببنیبنن النهرین عمدتاً نقش<br />
برجسته است. اغلب این آثار خص<strong>و</strong>صیبىتبىی جنگا<strong>و</strong>رانه دارند. اما پیام همھهممان است. نقاشی های<br />
بسیار زنده ای از شاه در حال شکار <strong>و</strong> کشبنتبنن شبریبررها از داخل ارابه <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. آبهنبهها نشان<br />
دهنده ی دانش دقیقی از آنات<strong>و</strong>می هستند. می ت<strong>و</strong>انیم بمتبممام عضلات <strong>و</strong> رباط ها را در باز<strong>و</strong>ان قدربمتبممند<br />
پادشاه که شبریبرر را بد<strong>و</strong>ن هیچ رجمحجممی سلاخی می کند ببینیم. خ<strong>و</strong>ن از شبریبرری زجمخجممی ف<strong>و</strong>ران می زند <strong>و</strong><br />
شبریبرری دیگر با تبریبررهای متعدد بر جا میخک<strong>و</strong>ب شده است. این تص<strong>و</strong>یری از قدرت است، نامجممجحد<strong>و</strong>د <strong>و</strong><br />
سبریبرری ناپذیر.<br />
همھهممبنیبنن تفکر در <strong>صحنه</strong> های جنگ نبریبرز جای گرفته است. شاه ارتشش را علیه یک شهر رهبرببرری<br />
می کند. شهر <strong>و</strong>یران شده است، زنان، ک<strong>و</strong>دکان <strong>و</strong> حی<strong>و</strong>انات به عن<strong>و</strong>ان غنیمت برده می ش<strong>و</strong>ند در<br />
حالىللىی که اسرای مرد بر ر<strong>و</strong>ی زان<strong>و</strong>ان شان در مقابل بجتبجخت پادشاه طلب رحم می کند. اما رجمحجممی در<br />
کار نیست. در کنار بجتبجخت پادشاهی تلّی از سرهای بریده قرار دارد <strong>و</strong> اسرای دیگر را نبریبرز می بینیم<br />
که زنده زنده پ<strong>و</strong>ست شان کنده می ش<strong>و</strong>د. این هبرنبرر سند جامعه ای مشخص است: حک<strong>و</strong>مبىتبىی بسیار<br />
نظامی <strong>و</strong> مستبد که ت<strong>و</strong>سط خدا‐شاه اداره می ش<strong>و</strong>د که همھهممچنان که دسمشسممنانش را زیر پا خرد می کند<br />
می خندد. یک تص<strong>و</strong>یر بالاتر از بمتبممام تصا<strong>و</strong>یر دیگر قرار دارد: تص<strong>و</strong>یر شاه.<br />
در عهد باستان مهم ترین پیشرفت ها را در هبرنبرر کلاسیک ی<strong>و</strong>نان می بینیم. در آتن باستان ابزار<br />
ت<strong>و</strong>لید، علم <strong>و</strong> فن به بالاترین حد ممممممکن در د<strong>و</strong>ران باستان رسید. البته بمتبممام این دستا<strong>و</strong>ردها بر<br />
اساس کار بردگان ب<strong>و</strong>د، اما برای جمججممعیت آزاد آتن آزادی حقیقی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت. ر<strong>و</strong>ح این آزادی به<br />
بجنبجح<strong>و</strong>ی م<strong>و</strong>جب تسری این هبرنبرر می شد، خص<strong>و</strong>صاً در مجممججسمه های اعجاب انگبریبرزش.<br />
این هبرنبرر مانند هبرنبرر مصر نیست. این چبریبرزی کاملاً متفا<strong>و</strong>ت است. در اینجا برای بجنبجخستبنیبنن بار شک<strong>و</strong>فابىیبىی<br />
عظیم بیان بشری، فرهنگ بشری <strong>و</strong> هبرنبرر بشری را می بینیم که ‐البته به شکلی نارس‐ تص<strong>و</strong>ری<br />
!51
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
به ما می دهد از اینکه آینده در س<strong>و</strong>سیالبریبرزم چگ<strong>و</strong>نه خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د. در اینجا برای بجنبجخستبنیبنن بار هبرنبرر در<br />
مجممجحت<strong>و</strong>ایش حقیقتاً انسابىنبىی می ش<strong>و</strong>د. ذهن مردم فراتر از مرزهای مجممجحد<strong>و</strong>د مذهب رفته است. فلسفه ی<br />
ی<strong>و</strong>نان دیگر به خدایان نیازی ندارد تا کائنات را ت<strong>و</strong>ضیح دهد: بمتبممام معنای فلسفه ی ی<strong>و</strong>نان تلاشی<br />
است برای یافبنتبنن ت<strong>و</strong>ضیحی برای طبیعت بد<strong>و</strong>ن خدایان.<br />
فقط به دستا<strong>و</strong>ردهای خارق العاده ی مجممججسمه سازی ی<strong>و</strong>نان نگاه کنید. این نقطه ی ا<strong>و</strong>ج پیشرفت هبرنبرر<br />
انسابىنبىی برای بسیاری از مردم است. متاسفانه بجببجخش اعظم آن ناب<strong>و</strong>د شده است، البته نه به دست<br />
بربرها، بلکه به دست مسیحیابىنبىی که به عمد مبریبرزان عمده ای از این هبرنبرر را خراب کرده <strong>و</strong> از ببنیبنن<br />
بردند. اما از این هبرنبرر حبریبررت انگبریبرز هن<strong>و</strong>ز به مقدار کافىففىی در دسبرتبررس ما هست تا زیبابىیبىی <strong>و</strong> معنایش را<br />
قدردابىنبىی کنیم.<br />
به بمتبممامی سمشسمما ت<strong>و</strong>صیه می کنم، حبىتبىی به آبهنبههابىیبىی که عادت ندارند به گالری های هبرنبرری بر<strong>و</strong>ند، که به یک<br />
گالری بر<strong>و</strong>ید <strong>و</strong> مدبىتبىی در مقابل یکی از این مجممججسمه ها بایستید. برای بجنبجخستبنیبنن بار احساس خ<strong>و</strong>اهید<br />
کرد که در حض<strong>و</strong>ر یک آفرینش انسابىنبىی حقیقی، هبرنبرر انسابىنبىی حقیقی قرار دارید. به نظر می رسد که<br />
این مجممججسمه ها با ما سخن می گ<strong>و</strong>یند، با<strong>و</strong>رتان بمنبممی ش<strong>و</strong>د که این ها از سنگ ساخته شده اند. با این<br />
حال بمتبمماماً رئالیسبىتبىی نیستند، آبجنبجچه در اینجا دارید به ط<strong>و</strong>ر دقیق رئالیسم نیست. ما شکل انسان را<br />
دار بمیبمم، زیبابىیبىی بدن عریان هم مردان <strong>و</strong> هم زنان. اما <strong>و</strong>اقعاً هبرنبرر ایده آل شده است. آن بجببجخشی از<br />
تفکر <strong>و</strong> فلسفه ی ی<strong>و</strong>نان را بازتاب می دهد که ایده آلیسم در آن نقش بسیار بزرگی را در آثار<br />
افلاط<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> فیثاغ<strong>و</strong>رس ایفا می کرد. فیثاغ<strong>و</strong>رس معتقد ب<strong>و</strong>د که ریاضیات <strong>و</strong> هارم<strong>و</strong>بىنبىیِ مبتبىنبىی بر اعداد<br />
اساس همھهممه چبریبرز ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> این با<strong>و</strong>ر برای مدبىتبىی ط<strong>و</strong>لابىنبىی تاثبریبرر شگرفىففىی بر تفکر ی<strong>و</strong>نابىنبىی داشت. بنابراین<br />
هبرنبرر ی<strong>و</strong>نابىنبىی بسیار همھهمماهنگ ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> بمتبممامی نسبت ها در آن به دقت رعایت می شد. این امر درباره ی<br />
معماری کلاسیک ی<strong>و</strong>نان نبریبرز صدق می کند.<br />
هبرنبرر رم ادامه ی هبرنبرر ی<strong>و</strong>نان است اما بسیار رئالیسبىتبىی تر. در این مقطع البته با تغیبریبرری بنیادین ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong><br />
هستیم. تارتحیتحخ هبرنبرر، پیشرفت تارتحیتحخ بشری را دقیقاً بازتاب بمنبممی دهد‐ <strong>و</strong> بمنبممی ت<strong>و</strong>اند بازتاب دهد. این<br />
برداشت نادرسبىتبىی است که هیچ ارتباطی با مارکسیسم ندارد. برای مثال، نه این امر لز<strong>و</strong>ماً صادق<br />
است که چ<strong>و</strong>ن نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد افزایش می یابند، هبرنبرر هم الزاماً جان تازه ای می گبریبررد (همھهممان ط<strong>و</strong>ر که<br />
تارتحیتحخ نیم قرن گذشته به خ<strong>و</strong> بىببىی نشان داده است)، <strong>و</strong> نه این درست است که د<strong>و</strong>ره ی بجببجحران <strong>و</strong> اف<strong>و</strong>ل<br />
اقتصادی بمنبممی ت<strong>و</strong>اند هبرنبرر عالىللىی ت<strong>و</strong>لید کند.<br />
!52
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
گاه در د<strong>و</strong>ران رک<strong>و</strong>د در اجتماع با رشد عجیب دیالکتیکی ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong> بمیبمم که در آن آ گاهی<br />
انسان به در<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>د بازمی گردد <strong>و</strong> این می ت<strong>و</strong>اند نتاتحیتحج بسیار مهم هبرنبرری <strong>و</strong> فلسفی در بر داشته<br />
باشد. این حقیقت دارد که در بجتبجحلیل اخبریبرر، بمتبممام فرهنگ انسابىنبىی به رشد نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد بستگی<br />
دارد. <strong>و</strong> یک فر<strong>و</strong>پاشی عم<strong>و</strong>می به ناچار در پایان به معنای فر<strong>و</strong>پاشی عم<strong>و</strong>می فرهنگ انسابىنبىی نبریبرز<br />
خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د.<br />
قر<strong>و</strong>ن تاریک<br />
داستان ک<strong>و</strong>تاه شگفت انگبریبرزی از جک لندن٣١<br />
مجممجحب<strong>و</strong>ب تد گرنت٣٢<br />
ن<strong>و</strong>یسنده ی س<strong>و</strong>سیالیست آمریکابىیبىی هست که بسیار<br />
است. عن<strong>و</strong>انش «طاع<strong>و</strong>ن سرخ» است <strong>و</strong> تص<strong>و</strong>یری <strong>و</strong>حشتنا ک از آینده است.<br />
جامعه ای را ت<strong>و</strong>صیف می کند که بمتبممام بیماری ها در آن ریشه کن شده است <strong>و</strong> بیماری ناشناخته ی<br />
جدیدی که دار<strong>و</strong> بمنبممی ت<strong>و</strong>اند کنبرتبررلش کند به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د آمده <strong>و</strong> بجببجخش عمده ی جمججممعیت کره ی زمبنیبنن را<br />
می کشد. در نتیجه، بمتبممدن سق<strong>و</strong>ط می کند.<br />
این یک داستان ک<strong>و</strong>چک ه<strong>و</strong>سمشسممندانه است، یک داستان ک<strong>و</strong>تاه، چرا که رابطه ی میان نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد<br />
<strong>و</strong> فرهنگ را نشان می دهد. اغلب مردم این را دست کم می گبریبررند. با این حال فر<strong>و</strong>پاشی نبریبرر<strong>و</strong>های<br />
م<strong>و</strong>لد ‐علم، صنعت، تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی‐ تاثبریبرری شدید دارد. تنها در یک نسل، ک<strong>و</strong>دکابىنبىی که بعد از<br />
فاجعه به دنیا آمدند معتقد ب<strong>و</strong>دند که <strong>و</strong>قبىتبىی پدربزرگ شان ‐دانشمندی که از <strong>و</strong>یرابىنبىی بزرگ جان به<br />
در برده ب<strong>و</strong>د‐ سعی می کند به آبهنبهها ت<strong>و</strong>ضیح دهد که جامعه ای <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت که در آن ماشبنیبنن <strong>و</strong><br />
قطار <strong>و</strong> ه<strong>و</strong>اپیما ب<strong>و</strong>د، [گفته هایش] افسانه ای خیالىللىی <strong>و</strong> مسخره است. حبىتبىی خاطره ی بمتبممدن در حال<br />
بجتبجحلیل رفبنتبنن است. در حالىللىی که پدربزرگ پبریبرر همھهممچنان به زبان انگلیسی صحیح صحبت می کند،<br />
ن<strong>و</strong>ه ها دیگر به زبابىنبىی سلیس صحبت بمنبممی کنند. آبهنبهها با صداهابىیبىی گنگ ارتباط برقرار می کنند، چرا که<br />
دیگر نیازی به صحبت کردن به زبان پیچیده <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد.<br />
خط تاربجیبجخی سبریبرری صع<strong>و</strong>دی دارد، اما سبریبرر نز<strong>و</strong>لىللىی را هم می شناسد، همھهممچ<strong>و</strong>ن زمابىنبىی که امبرپبررات<strong>و</strong>ری<br />
رم سرنگ<strong>و</strong>ن شد. در پایان، رم به دست بربرها ناب<strong>و</strong>د نشد؛ آبهنبهها فقط آخرین فشار را <strong>و</strong>ارد کردند.<br />
رم به دست تضادهای داخلی خ<strong>و</strong>دش ناب<strong>و</strong>د شد. در نتیجه ی تضادهای داخلی نظام برده داری،<br />
!53<br />
Jack London ٣١<br />
Ted Grant ٣٢
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
فر<strong>و</strong>پاشی نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد رخ داد. مسیحیان بجنبجخستبنیبنن بمنبمماینده ی جنبشی انقلابىببىی <strong>و</strong> کم<strong>و</strong>نیسبىتبىی ب<strong>و</strong>دند که<br />
مدافعان نظام فاسد قدبمیبمم با انزجار از آن به عن<strong>و</strong>ان مذهب زنان <strong>و</strong> برده ها یاد می کردند. چنان که<br />
اغلب در جنبش های انقلابىببىی فقرا <strong>و</strong> مجممجحر<strong>و</strong>مان پیش می آید، مسیحیان بجنبجخستبنیبنن که به دنیا به عن<strong>و</strong>ان<br />
شر پشت کرده ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> از زندگی بجتبججملابىتبىی طبقات ثر<strong>و</strong>بمتبممند ‐«مادر هرزگی ها <strong>و</strong> پلیدی های زمبنیبنن»‐<br />
برائت جسته ب<strong>و</strong>دند، سرشار از ر<strong>و</strong>حیه ای راسخ ب<strong>و</strong>دند که عمیقاً در برابر هبرنبرر، فرهنگ <strong>و</strong> علم<br />
خصمانه ب<strong>و</strong>د.<br />
در این د<strong>و</strong>ران، حد<strong>و</strong>د قرن پنجم، بزرگ ترین جنبش مردمی بمتبممام تارتحیتحخ بشری رخ داد. با<br />
جابجببججابىیبىی قبایل ژرمن <strong>و</strong> اسلا<strong>و</strong> به س<strong>و</strong>ی غرب، جامعه ی برده داری قدبمیبمم سق<strong>و</strong>ط کرد، هرچند که در<br />
حقیقت به هر حال در حال فر<strong>و</strong>پاشی ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> همھهممراه با این فر<strong>و</strong>پاشی، فر<strong>و</strong>پاشی کامل فرهنگ نبریبرز رخ<br />
داد. من فکر می کنم تص<strong>و</strong>ر عمق این فر<strong>و</strong>پاشی دش<strong>و</strong>ار است. بگذارید تنها یک <strong>و</strong>اقعیت به سمشسمما<br />
بگ<strong>و</strong> بمیبمم که بسیار گ<strong>و</strong>یای [<strong>و</strong>ضعیت] قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی است. در سال ١۵٠٠، پس از صدها سال<br />
بىببىی ت<strong>و</strong>جهی، جاده هابىیبىی که به دست رمی ها ساخته شده ب<strong>و</strong>د همھهممچنان بهببههبرتبررین جاده های قاره ی ار<strong>و</strong>پا<br />
ب<strong>و</strong>دند. سایر جاده ها اغلب چنان در <strong>و</strong>ضعیت خرابىببىی ب<strong>و</strong>دند که غبریبررقابل استفاده ب<strong>و</strong>دند. بمتبممام بنادر<br />
ار<strong>و</strong>پابىیبىی نبریبرز تا قرن ١٨ که بجتبججارت شر<strong>و</strong>ع به جان گرفبنتبنن کرد همھهممبنیبنن <strong>و</strong>ضعیت را داشتند.<br />
از جمججممله ی هبرنبررهای گمشده بنّابىیبىی ب<strong>و</strong>د. در بمتبممام آلمللممان، هلند، انگلستان <strong>و</strong> اسکاندینا<strong>و</strong>ی در ط<strong>و</strong>ل ١٠<br />
قرن عملاً هیچ ساختمان سنگی جز کلیسا ساخته نشد. به عبارت دیگر در نتیجه ی فر<strong>و</strong>پاشی<br />
نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد، اف<strong>و</strong>ل کامل فرهنگی رخ داده ب<strong>و</strong>د. بجتبجحت شرایط چنبنیبنن فر<strong>و</strong>پاشی <strong>و</strong>حشتنا کی، چرا از<br />
<strong>و</strong>ضعیت ت<strong>و</strong>ده ها گفته ش<strong>و</strong>د؟ بگذارید چکیده ای را از ن<strong>و</strong>یسنده ی قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطابىیبىی نقل ق<strong>و</strong>ل کنم،<br />
راهبىببىی به نام الفریک٣٣<br />
در <strong>و</strong>ینچسبرتبرر که کتابىببىی درباره ی آم<strong>و</strong>زش مکالمللممه ی لاتبنیبنن ن<strong>و</strong>شت:<br />
استاد: مرد شخم زن، چه می کبىنبىی؟ کارت را چگ<strong>و</strong>نه ابجنبججام می دهی؟<br />
شا گرد: من بسیار سخت کار می کنم، آقا. هنگام سحر ببریبرر<strong>و</strong>ن می ر<strong>و</strong>م تا گا<strong>و</strong>های نر را به مزرعه<br />
ببرببررم <strong>و</strong> آبهنبهها را به گا<strong>و</strong>آهن ببندم. هر چه زمستان سخت باشد هم از ترس اربابمببمم جرأت بمنبممی کنم<br />
در خانه بمببممابمنبمم؛ <strong>و</strong> <strong>و</strong>قبىتبىی که به گا<strong>و</strong> افسار زدم <strong>و</strong> تیغه ی خیش را آماده کردم <strong>و</strong> مجممجحکم به خیش<br />
بستم، هر ر<strong>و</strong>ز باید یک جریب یا بیشبرتبرر را شخم بزبمنبمم.<br />
استاد: آیا کسی را هم با خ<strong>و</strong>د داری؟<br />
!54<br />
Aelfric ٣٣
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
شا گرد: پسری دارم که گا<strong>و</strong> را با مهمبریبرز می راند، <strong>و</strong> ا کن<strong>و</strong>ن به خاطر سرما <strong>و</strong> فریاد زدن صدایش<br />
گرفته است.<br />
استاد: در ط<strong>و</strong>ل ر<strong>و</strong>ز چه کار دیگری باید ابجنبججام دهی؟<br />
شا گرد: بسیار بیشبرتبرر از این. باید آخ<strong>و</strong>ر گا<strong>و</strong>ها را از کاه پر کنم <strong>و</strong> به آبهنبهها آب بدهم <strong>و</strong> سرگبنیبنن ها را<br />
ببریبرر<strong>و</strong>ن ببرببررم.<br />
استاد: <strong>و</strong> این کار سخت است؟<br />
شا گرد: بله، سخت است، چ<strong>و</strong>ن آزاد نیستم.<br />
ظه<strong>و</strong>ر نظام فئ<strong>و</strong>دالىللىی همھهممراه با د<strong>و</strong>ران ط<strong>و</strong>لابىنبىی ایستابىیبىی فرهنگی ب<strong>و</strong>د. به استثناء د<strong>و</strong> اخبرتبرراع، آسیاب<br />
آبىببىی <strong>و</strong> بادی، در حد<strong>و</strong>د هزار سال <strong>و</strong>اقعاً هیچ اخبرتبرراعی ابجنبججام نشد. <strong>و</strong> حال بمتبممام فرهنگ بجتبجحت<br />
سلطه ی کلیسای کات<strong>و</strong>لیک ب<strong>و</strong>د. البته اشاره ی من به فرهنگ ار<strong>و</strong>پابىیبىی است، چرا که متاسفانه فرصت<br />
ندارم که به فرهنگ جهابىنبىی ببرپبرردازم. زمان زیادی می برد. مسئله ی فرهنگ آسیا، خا<strong>و</strong>رمیانه،<br />
آفریقا <strong>و</strong> آمریکای لاتبنیبنن را می بایست در فرصت دیگری باز کنیم. همھهممبنیبنن بس که رک<strong>و</strong>د فرهنگی در<br />
ار<strong>و</strong>پای قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی در جهان اسلام صادق نب<strong>و</strong>د. هنگامی که ار<strong>و</strong>پای مسیحی غرق در بربریت<br />
ب<strong>و</strong>د، در کش<strong>و</strong>رهای اسلامی خا<strong>و</strong>رمیانه <strong>و</strong> اسپانیای بجتبجحت سلطه ی مسلمانان پیشرفت های علمی <strong>و</strong><br />
هبرنبرری چشمگبریبرری ص<strong>و</strong>رت می گرفت که بعدها به بار<strong>و</strong>ری فرهنگ ار<strong>و</strong>پا کمک کرد. بسیاری از<br />
یافته های عرب ها <strong>و</strong> ایرابىنبىی ها نبریبرز به ن<strong>و</strong>به ی خ<strong>و</strong>د ریشه در هند داشت.<br />
با این حال، در اینجا به رشد <strong>سرمایه</strong> داری می پرداز بمیبمم که به عن<strong>و</strong>ان یک پدیده ی عمدتاً ار<strong>و</strong>پابىیبىی<br />
آغاز شد. از مشخصات قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی در ار<strong>و</strong>پا، دیکتات<strong>و</strong>ری فرهنگی کلیسا است که نفی کامل<br />
فرهنگ کلاسیک ب<strong>و</strong>د. هبرنبرر ی<strong>و</strong>نان <strong>و</strong> رم شکل انسابىنبىی را گرامی می داشت. هبرنبرر مسیحی فئ<strong>و</strong>دال نه<br />
تنها شکل انسابىنبىی، بلکه جهان <strong>و</strong> بمتبممام فعالیت های حیابىتبىی انسانیت را پس می زند. چشم زنان <strong>و</strong><br />
مردان را به س<strong>و</strong>ی آسمسسممان ها می گرداند، به ما می آم<strong>و</strong>زد که این جهان، جهان اهر بمیبممنان <strong>و</strong> شیاطبنیبنن<br />
است، شر است، <strong>و</strong> بدن شر است، ر<strong>و</strong>ابط میان زن <strong>و</strong> مرد شر است. زنان مشخصاً به دیده ی شر<br />
نگریسته می شدند، از همھهممان کتاب ا<strong>و</strong>ل خلقت [در ابجنبججیل] به ما می گ<strong>و</strong>ید که بمتبممام زیان های ن<strong>و</strong>ع<br />
بشر از زنان می آید («گناه بجنبجخستبنیبنن»).<br />
م<strong>و</strong>سیقی اساساً در کلیساها ممممممن<strong>و</strong>ع شد. نقل ق<strong>و</strong>لىللىی از سنت ت<strong>و</strong>ماس می آ<strong>و</strong>رم که در کتابش «س<strong>و</strong>ما<br />
تئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژیکا» درباره ی شر سازها هشدار می دهد. ا<strong>و</strong> چنبنیبنن می گ<strong>و</strong>ید:«سازها از عبادت <strong>و</strong> از کلیساها<br />
!55
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
خارج شدند، چرا که شکل بدن را دارند. آبهنبهها دابمئبمماً مزاحم ذهن می ش<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> حبىتبىی انسان را به<br />
لذت جنسی تش<strong>و</strong>یق می کنند.» چه فکر <strong>و</strong>حشتنا کی، انسان را به لذت جنسی تش<strong>و</strong>یق کنند!<br />
نقطه ی ا<strong>و</strong>ج این فرهنگ، این هبرنبرر، کلیساهای قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی، کلیساهای گ<strong>و</strong>تیک، باز مانند<br />
مجممججسمه های مصری فراعنه بیانیه ای ساخته شده از سنگ است. <strong>و</strong>ارد یکی از این کلیساها<br />
می ش<strong>و</strong>ید <strong>و</strong> بلافاصله صدایتان را پایبنیبنن می آ<strong>و</strong>رید، تاریک است، ن<strong>و</strong>ر تنها از پنجره های شیشه ای گاه<br />
رنگی <strong>و</strong>ارد می ش<strong>و</strong>د، تنها رنگی که در آبجنبججا <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. تص<strong>و</strong>یری عرفابىنبىی از تاریکی ر<strong>و</strong>ح، <strong>و</strong> این<br />
بناهای عظیم که به بالا اشاره می کنند، به آسمسسممان ها اشاره می کنند، ط<strong>و</strong>ری طراحی شده اند که<br />
زنان <strong>و</strong> مردان احساس ک<strong>و</strong>چک <strong>و</strong> بىببىی اهمھهممیت ب<strong>و</strong>دن کنند. بسیاری از مردم این هبرنبرر را بجتبجحسبنیبنن<br />
می کنند ‐هر چند شخصاً برای من جالب نیست. از نظر من هبرنبرری عمیقاً غبریبررانسابىنبىی است‐ بیابىنبىی<br />
سنگی از بیگانه سازی انسانیت از <strong>و</strong>ضعیت انسابىنبىی خ<strong>و</strong>دش.<br />
بجببجحران فئ<strong>و</strong>دالیسم<br />
در بمتبممام این د<strong>و</strong>ران میلی<strong>و</strong>ن ها مرد <strong>و</strong> زن بجتبجحت سلطه ی این دیکتات<strong>و</strong>ری معن<strong>و</strong>ی به دنیا آمدند،<br />
زندگی کردند <strong>و</strong> مردند. حبىتبىی بمنبممی ت<strong>و</strong>انستند درک کنند که در کلیساها چه گفته می ش<strong>و</strong>د، چ<strong>و</strong>ن به<br />
لاتبنیبنن گفته می شد. با این حال ببریبرر<strong>و</strong>ن از کلیسا خ<strong>و</strong>رشید می درخشید، پرندگان می خ<strong>و</strong>اندند، زنان<br />
<strong>و</strong> مردان عشق می <strong>و</strong>رزیدند، رقص <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی ادامه یافت <strong>و</strong> بهنبههایتاً تغیبریبرری در مجممجحت<strong>و</strong>ای طبقابىتبىی<br />
جامعه با پیامدهای مهم هبرنبرری دار بمیبمم.<br />
حال در مرحله ی اخبریبرر فئ<strong>و</strong>دالیسم، ا<strong>و</strong>اخر قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی، شاید از قرن سبریبرزده به بعد جامعه <strong>و</strong>ارد<br />
بجببجحرابىنبىی جدی می ش<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> هنگامی که یک جامعه <strong>و</strong>ارد این ن<strong>و</strong>ع از بجببجحران می ش<strong>و</strong>د، می ت<strong>و</strong>اند مدبىتبىی<br />
ط<strong>و</strong>لابىنبىی د<strong>و</strong>ام بیا<strong>و</strong>رد. این فرآیند خطی مستقیم نیست، بلکه می ت<strong>و</strong>اند افت <strong>و</strong> خبریبرزهابىیبىی داشته<br />
باشد، اما همھهممگی در راستای همھهممان اف<strong>و</strong>ل کلی.<br />
در چنبنیبنن د<strong>و</strong>ره هابىیبىی، مردم احساس می کنند که جامعه در بجببجحران است، نه فقط به دلایل<br />
اقتصادی، <strong>و</strong> حبىتبىی می ش<strong>و</strong>د بگ<strong>و</strong> بمیبمم نه عمدتاً به دلایل اقتصادی. احساس عم<strong>و</strong>می فر<strong>و</strong>پاشی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
دارد، بجببجحران اخلاقیات، بجببجحران خان<strong>و</strong>اده، بجببجحران کلیسا، بجببجحران اعتقاد، بجببجحران علم، بجببجحران هبرنبرر. در<br />
ا<strong>و</strong>اخر قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی هم این امر صادق ب<strong>و</strong>د. تغیبریبرری عمده در میان رتحنتحج عم<strong>و</strong>می، سق<strong>و</strong>ط، جنگ ها،<br />
بیماری های همھهممه گبریبرر <strong>و</strong> قحطی در حال <strong>و</strong>ق<strong>و</strong>ع ب<strong>و</strong>د. بسیاری از مردم معتقد ب<strong>و</strong>دند که پایان جهان<br />
!56
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
دارد فرا می رسد، <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع، داشت فرا می رسید. نه پایان جهان به معنای <strong>و</strong>اقعی کلمه، بلکه<br />
پایان فئ<strong>و</strong>دالیسم، فر<strong>و</strong>پاشی نظام فئ<strong>و</strong>دالىللىی. این فکر پایان جهان در هبرنبرر در آثار ف<strong>و</strong>ق العاده بدیع<br />
پیبرتبرر بر<strong>و</strong>گل٣٤ <strong>و</strong> بیش از همھهممه هبریبرر<strong>و</strong>نیم<strong>و</strong>س ب<strong>و</strong>ش٣٥ بر<strong>و</strong>ز یافته است که می ت<strong>و</strong>ان در م<strong>و</strong>زه ی پراد<strong>و</strong> در<br />
مادرید اسپانیا آن را یافت.<br />
ظه<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی<br />
البته مسئله ی تعیبنیبنن کننده در اینجا ظه<strong>و</strong>ر طبقه ی انقلابىببىی جدید ب<strong>و</strong>د که جامعه ی کهن ، نظام<br />
اجتماعی ، با<strong>و</strong>رها <strong>و</strong> مذهبش را به چالش می کشید. ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی شهرها به تدرتحیتحج، تکه به تکه مکابىنبىی<br />
برای خ<strong>و</strong>د در جامعه ی فئ<strong>و</strong>دالىللىی فتح کرد. به همھهممان ترتیبىببىی که طبقه ی کارگر مدرن از طریق<br />
سازماندهی جنبش کارگری جابىیبىی در جامعه برای خ<strong>و</strong>د حک می کند.<br />
ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی شهرها را به شکل بهنبههادهابىیبىی مجممججزا برقرار کرد، نه بر اساس کشا<strong>و</strong>رزی <strong>و</strong> مناسبات قدبمیبمم<br />
فئ<strong>و</strong>دال، بلکه بر اساس بجتبججارت، بازرگابىنبىی، پ<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> <strong>و</strong>ام. آبهنبهها سبک زندگی جدیدی را گسبرتبررش دادند<br />
<strong>و</strong> در کنار آن به تدرتحیتحج سلائق جدید <strong>و</strong> مفاهیم هبرنبرری جدید <strong>و</strong> مهم تر از همھهممه مذهبىببىی جدید یعبىنبىی<br />
پر<strong>و</strong>تستانبریبرزم ظه<strong>و</strong>ر کرد.<br />
آیا تا به حال فکر کرده اید که تفا<strong>و</strong>ت نظری بنیادین میان کات<strong>و</strong>لیسبریبرزم <strong>و</strong> پر<strong>و</strong>تستانبریبرزم چیست؟<br />
بسیاری از مردم بمنبممی ت<strong>و</strong>انند به این پرسش پاسخ دهند، اما پاسخ بسیار ساده است. مذهب<br />
کات<strong>و</strong>لیک رستگاری از طریق اعمال را آم<strong>و</strong>زش می دهد، اما مذهب پر<strong>و</strong>تستان رستگاری از طریق<br />
ابمیبممان را آم<strong>و</strong>زش می دهد. به بیابىنبىی ناشیانه ‐اما به شی<strong>و</strong>ه ای که ماهیت طبقابىتبىی این تفا<strong>و</strong>ت را آشکار<br />
می کند‐ ابمیبممان بسیار ارزان است، هزینه ای ندارد، در حالىللىی که اعمال معم<strong>و</strong>لاً تا حدی گران<br />
هستند. معنای طبقابىتبىی آن چیست؟ درست در قلب تفا<strong>و</strong>ت میان ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی <strong>و</strong> اشرافیت فئ<strong>و</strong>دالىللىی<br />
جای می گبریبررد.<br />
بجتبجحت سلطه ی نظام فئ<strong>و</strong>دالىللىی، نظامی مبتبىنبىی بر کشا<strong>و</strong>رزی، نیازی به ن<strong>و</strong>آ<strong>و</strong>ری نب<strong>و</strong>د، نیازی به<br />
<strong>سرمایه</strong> گذاری بر ر<strong>و</strong>ی فنا<strong>و</strong>ری اطلاعات یا هر چبریبرز مشابه دیگری نب<strong>و</strong>د (حبىتبىی ا گر فرض کنیم که<br />
در دسبرتبررس ب<strong>و</strong>د). علت این است که زمبنیبنن داران فئ<strong>و</strong>دال انب<strong>و</strong>هی از نبریبرر<strong>و</strong>ی کار رعایای بىببىی زمبنیبنن را<br />
!57<br />
Pieter Bruegel the Elder ٣٤<br />
Hyeronimus Bosch ٣٥
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
در اختیار داشتند که عملاً برده ب<strong>و</strong>دند، به زمبنیبنن زبجنبججبریبرر شده ب<strong>و</strong>دند، هر چند رسمسسمماً آزاد ب<strong>و</strong>دند. <strong>و</strong><br />
ا گر نبریبرر<strong>و</strong>ی کار ارزان داشته باشید، احتیاجی به ماشبنیبنن آلات ندارید تا بهببههره <strong>و</strong>ری را افزایش دهید.<br />
پس برای چه زجمحجممت ن<strong>و</strong>آ<strong>و</strong>ری به خ<strong>و</strong>د بدهید؟ در جامعه ی برده داری هم <strong>و</strong>ضعیت مشابهببههی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
داشت. هر چند که ی<strong>و</strong>نانیان اسکندریه م<strong>و</strong>ت<strong>و</strong>ر بجببجخاری اخبرتبرراع کرده ب<strong>و</strong>دند که <strong>و</strong>اقعاً کار می کرد، اما<br />
در حد یک اسباب بازی <strong>و</strong> کنجکا<strong>و</strong>ی بد<strong>و</strong>ن کاربرد عملی بافىقفىی ماند.<br />
اما ا گر نیازی به <strong>سرمایه</strong> گذاری مجممججدد نب<strong>و</strong>د، این س<strong>و</strong>ال پیش می آید که طبقه ی حا کم با مازاد چه<br />
می کرد؟ البته که همھهممیشه می ت<strong>و</strong>ان بجببجخشش کرد، <strong>و</strong> برخی از آنان <strong>و</strong>اقعاً این کار را می کردند. برخی<br />
از این افراد بسیار سخا<strong>و</strong>بمتبممند ب<strong>و</strong>دند‐ امکانش را داشتند که باشند. یا می ت<strong>و</strong>انید آن را خرج<br />
لباس ها <strong>و</strong> ج<strong>و</strong>اهرات فخرفر<strong>و</strong>شانه <strong>و</strong> چبریبرزهابىیبىی از این قبیل کنید‐ که اغلب اشراف <strong>و</strong> همھهممسران شان<br />
این کار را می کردند. یا می ت<strong>و</strong>انید آن را به کلیسا بدهید. تا ا گر زندگی خیلی بدی داشتید، چنان<br />
که بسیاری از آبهنبهها داشتند، کشیش ها تا پانصد سال برای ر<strong>و</strong>ح تان دعا کنند، تا بلیت درجه یک به<br />
قلمر<strong>و</strong> پادشاهی بهببههشت برایتان تضمبنیبنن ش<strong>و</strong>د.<br />
به همھهممبنیبنن علت است که کلیسای قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی می ت<strong>و</strong>انست با پ<strong>و</strong>لىللىی که از اشراف می گبریبررد، از پس<br />
هزینه های ساخت کلیساهای عظیم برآید. در <strong>و</strong>اقع ابجنبججیل درباره ی اینکه کلیسا یک ساختمان<br />
باشد هیچ نگفته است. عیسی مسیح در جابىیبىی می گ<strong>و</strong>ید:«هر کجا که د<strong>و</strong> یا سه نفر از سمشسمما به نام<br />
من گرد هم آیید، من همھهممابجنبججا هستم.» این همھهممان معنابىیبىی است که کلمه ی کلیسا در زبان لاتبنیبنن<br />
دارد: ecclesia به معنای گرد آمدن، به هیچ <strong>و</strong>جه ساختمان نیست.<br />
پس هنگامی که فردی به نام ل<strong>و</strong>تر پیدا شد <strong>و</strong> ابجنبججیل را به آلمللممابىنبىی ترجمججممه کرد ‐<strong>و</strong> از قضا آلمللممابىنبىی بسیار<br />
خ<strong>و</strong> بىببىی که زبان ادبىببىی مدرن را پایه ریزی کرد‐ <strong>و</strong> مردم شر<strong>و</strong>ع به خ<strong>و</strong>اندن ابجنبججیل کردند، این آغاز<br />
انقلاب ب<strong>و</strong>د. پر<strong>و</strong>تستان ها قصد کردند که اساس را بر این ابجنبججیل قرار دهند نه هیچ چبریبرز دیگر. این<br />
کلام خدا ب<strong>و</strong>د که مستقیماً بر انسان آشکار شده ب<strong>و</strong>د. می گفتند:«ا گر ابمیبممان داشته باشیم، ا گر به<br />
عیسی مسیح اعتقاد داشته باشیم از طریق ابجنبججیل بجنبججات می یابیم». <strong>و</strong> این پیامی بسیار انقلابىببىی در<br />
آن د<strong>و</strong>ران ب<strong>و</strong>د.<br />
این جمحجممله ای ر<strong>و</strong> در ر<strong>و</strong> به کلیسا، به این دیکتات<strong>و</strong>ری معن<strong>و</strong>ی ب<strong>و</strong>د؛ این ب<strong>و</strong>ر<strong>و</strong>کراسی عظیم که بسیار<br />
پرهزینه، اسرافکار <strong>و</strong> فاسد از هر نظر ب<strong>و</strong>د؛ این ر<strong>و</strong>حانیت نفرت انگبریبرز که بىببىی دلیل از آبهنبهها مالیات<br />
می گرفت. به یاد داشته باشیم که در اینجا از آبجنبجچه مارکس درباره ی د<strong>و</strong>ران انباشت بد<strong>و</strong>ی ثر<strong>و</strong>ت<br />
!58
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ت<strong>و</strong>صیف می کند حرف می زنیم. ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اها می خ<strong>و</strong>استند پ<strong>و</strong>ل شان را برای مقاصد <strong>سرمایه</strong> گذاری<br />
حفظ کنند.<br />
د<strong>و</strong> قرن بعد، شعار انقلابی<strong>و</strong>ن آمریکابىیبىی «نفی مالیات بد<strong>و</strong>ن بمنبممایندگی»٣٦<br />
ب<strong>و</strong>د، در حالىللىی که در قرن<br />
١٩، لیبرببررال ها «د<strong>و</strong>لت ارزان!»٣٧ را طلب می کردند. اما بجنبجخستبنیبنن شعار ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اها «مذهب<br />
ارزان!»٣٨<br />
ب<strong>و</strong>د. ما به این همھهممه کلیسا <strong>و</strong> این همھهممه کشیش <strong>و</strong> این همھهممه اسقف <strong>و</strong> این همھهممه پاپ نیازی<br />
ندار بمیبمم‐ این ایده ی اصلی ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> این هم البته به خ<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د بیان زیبابىیبىی شناسی هبرنبرری هم<br />
داشت.<br />
انقلاب ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی<br />
پی<strong>و</strong>ریبنتبنن های بریتانیا لباس های مشکی بسیار ساده می پ<strong>و</strong>شیدند. این به خ<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د بیانیه ای<br />
انقلابىببىی علیه ثر<strong>و</strong>بمتبممندان، علیه بمتبممام این فخرفر<strong>و</strong>شی، این آراستگی افراطی، این ج<strong>و</strong>اهرات، این<br />
فساد ب<strong>و</strong>د. تل<strong>و</strong>تحیتحح انقلابىببىی <strong>و</strong>اضحی داشت. <strong>سرمایه</strong> داری بر خلاف فئ<strong>و</strong>دالیسم یا جامعه ی<br />
برده داری، برای بجنبجخستبنیبنن بار در تارتحیتحخ درباره ی حق<strong>و</strong>ق انسان، حق<strong>و</strong>ق فرد م<strong>و</strong>عظه می کند.<br />
فردگرابىیبىی <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong> داری در <strong>و</strong>اقع جدابىیبىی ناپذیرند. <strong>و</strong> این نتیجه ی مهمی در هبرنبرر دارد، برای<br />
بجنبجخستبنیبنن بار در تارتحیتحخ بشر، چرا که بمتبممام یا تقریباً بمتبممام هبرنبررهای پیشبنیبنن هبرنبرر گمنام ب<strong>و</strong>دند.<br />
در اینجا ظه<strong>و</strong>ر هبرنبررمندان بزرگ را شاهدبمیبمم، کسابىنبىی که به عن<strong>و</strong>ان فرد برابمیبممان شناخته شده هستند.<br />
شر<strong>و</strong>ع آن از قرن چهاردهم <strong>و</strong> پانزدهم. در ایتالیای سمشسممالىللىی <strong>و</strong> بعدها در هلند، شاهد آغاز آن<br />
د<strong>و</strong>ران شگفت انگبریبرز تارتحیتحخ بشریت هستیم که آن را رنسانس می نامیم. این هبرنبرر چه <strong>و</strong>یژگی<br />
جدیدی دارد؟ در م<strong>و</strong>رد فلاندرها ٣٩ افرادی مثل برادران فان آیک٤٠ را دار بمیبمم، ه<strong>و</strong>برت <strong>و</strong> ژان<br />
فان آیک که م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عات مذهبىببىی را به شی<strong>و</strong>ه ای ن<strong>و</strong> نقاشی می کردند. آبهنبهها مذهبىببىی ب<strong>و</strong>دند، اما بمتبممام<br />
مجممجحت<strong>و</strong>ای این نقاشی ها متفا<strong>و</strong>ت از هبرنبرر پیشبنیبنن ب<strong>و</strong>د.<br />
No taxation without representation ٣٦<br />
Cheap Government ٣٧<br />
Cheap religion ٣٨<br />
:Flanders ٣٩ ناحیه ای در شمال غرب ار<strong>و</strong>پا که اکن<strong>و</strong>ن میان بلژیک، فرانسه <strong>و</strong> هلند تقسیم شده است <strong>و</strong> زبان شان هلندی است.<br />
!59<br />
Hubert van Eyck ٤٠<br />
Jan van Eyck
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ا گر به این هبرنبرر فلاندرها نگاه کنید، زنان <strong>و</strong> مردان <strong>و</strong>اقعی را می بینید، انسان د<strong>و</strong>باره به هبرنبرر باز<br />
می گردد. در فلسفه معادل این را در ظه<strong>و</strong>ر ا<strong>و</strong>مانیسم می بینیم که همھهممان تفکر ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی حق<strong>و</strong>ق<br />
افراد را بیان می کند. این ت<strong>و</strong>سط افرادی چ<strong>و</strong>ن اراسمسسمم<strong>و</strong>س٤١ <strong>و</strong> سر ت<strong>و</strong>ماس م<strong>و</strong>ر٤٢ ارائه شد. مکاتب<br />
فکری جدید بیش از همھهممه مجممجحص<strong>و</strong>ل ایتالیا ب<strong>و</strong>دند که هبرنبرر در آن به بالاترین نقطه ی ا<strong>و</strong>ج خ<strong>و</strong>د پس از<br />
د<strong>و</strong>ران ی<strong>و</strong>نان رسید. این بر<strong>و</strong>ز مستقیم ظه<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی ب<strong>و</strong>د.<br />
این مفه<strong>و</strong>م انقلابىببىی انسان به عن<strong>و</strong>ان فرد در آثار کسابىنبىی چ<strong>و</strong>ن ب<strong>و</strong>تیچلی٤٣<br />
به شکلی عالىللىی بر<strong>و</strong>ز<br />
می یابد. ت<strong>و</strong>لد <strong>و</strong>ن<strong>و</strong>س یکی از بزرگ ترین نقاط ا<strong>و</strong>ج بمتبممام نقاشی هاست. این نقاشی زیبا هیچ ارتباطی<br />
به قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی یا مسیحیت ندارد. س<strong>و</strong>ژه ای صرفاً بت پرستانه است: الهللهھه ی عشق، آفر<strong>و</strong>دیت در<br />
حال زایش از میان م<strong>و</strong>ج ها. در مرکز، فرم م<strong>و</strong>نث است، بدبىنبىی عریان، م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عی که از س<strong>و</strong>ی<br />
کلیسای قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی م<strong>و</strong>رد تکفبریبرر ب<strong>و</strong>د، کلیسابىیبىی که بدن را شر می دانست <strong>و</strong> زن را منشاء گناه<br />
بجنبجخستبنیبنن. از آن س<strong>و</strong> در اینجا گرامیداشت باشک<strong>و</strong>ه بدن انسان را دار بمیبمم. این ج<strong>و</strong>هر انسابىنبىی، خ<strong>و</strong>د<br />
زندگی، راهش را به پیش باز می کند، همھهممان گ<strong>و</strong>نه که در د<strong>و</strong>ران ی<strong>و</strong>نان باستان کرده ب<strong>و</strong>د.<br />
این نقاشی آزادی ای در خ<strong>و</strong>د دارد، آن گ<strong>و</strong>نه که جسم <strong>و</strong> ام<strong>و</strong>اج کشیده شده اند، حبىتبىی باد که در<br />
طرزی که لباس های لطیف تارمانند حرکت می کنند بجتبججلی یافته است. این یک بیانیه ی انقلابىببىی<br />
است، نفی کامل بجتبجحجر پیشبنیبنن، یا<strong>و</strong>ه های عرفابىنبىی مذهبىببىی پیشبنیبنن. تاریکی پیشبنیبنن به ط<strong>و</strong>ر کامل تبعید<br />
شده است. اینجا همھهممه ن<strong>و</strong>ر است. هیچ چبریبرز ثابت نیست، همھهممه چبریبرز حرکت می کند، می رقصد <strong>و</strong><br />
می خندد. اینجا بالاخره غبریبررانسابىنبىی ب<strong>و</strong>دن هبرنبرر پایان می یابد، <strong>و</strong>اقعاً هبرنبرر انسابىنبىی است.<br />
این تغیبریبرری اساسی در برداشت انسان از جهان <strong>و</strong> جایگاه ما در آن را بازتاب می دهد. این همھهممان<br />
دیدگاه جس<strong>و</strong>رانه است که در علم منجر به عصر جدید بجتبجحقیقات <strong>و</strong> آزمایشات شد <strong>و</strong> در سیاست<br />
مستقیماً منجر به تضاد ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی قیام کننده علیه اربجتبججاع کات<strong>و</strong>لیک فئ<strong>و</strong>دال شد. خص<strong>و</strong>صاً در هلند،<br />
که ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی در حال ابجنبججام مبارزه ی انقلابىببىی قهرمانانه علیه قدرت اربجتبججاعی اصلی در اسپانیا ب<strong>و</strong>د<br />
که می ت<strong>و</strong>ان آن را با امبرپبرریالیسم آمریکابىیبىی کن<strong>و</strong>بىنبىی مقایسه کرد.<br />
Erasmus ٤١<br />
Sir Thomas More ٤٢<br />
Botticelli ٤٣<br />
!60
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ش<strong>و</strong>رش هلند<br />
ش<strong>و</strong>رش هلندِ اسپانیابىیبىی مانند جنگ <strong>و</strong>یتنام <strong>و</strong> انقلاب ر<strong>و</strong>سیه در یک ترکیب <strong>و</strong>احد ب<strong>و</strong>د. این جنگی<br />
بىببىی رجمحجممانه ب<strong>و</strong>د، جنگی انقلابىببىی که در مقطعی از آن پادشاه اسپانیا بمتبممام جمججممعیت هلند را با برخی<br />
استثنائات مجممجحک<strong>و</strong>م به مرگ کرد. این د<strong>و</strong>رابىنبىی ب<strong>و</strong>د که در آن داشبنتبنن ابجنبججیل در خانه جرمی ب<strong>و</strong>د که<br />
مجممججازاتش مرگ به <strong>و</strong>حشتنا ک ترین شی<strong>و</strong>ه ی ممممممکن ب<strong>و</strong>د. هر کس که مرتد شناخته می شد ‐یعبىنبىی هر<br />
کس که با کلیسای کات<strong>و</strong>لیک م<strong>و</strong>افق نب<strong>و</strong>د‐ زنده زنده س<strong>و</strong>زانده می شد، اما ا گر اعبرتبرراف کامل<br />
می کردید <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>به می کردید <strong>و</strong> از پر<strong>و</strong>تستانبریبرزم برائت می جستید، مادر مقدس کلیسا رأفت نشان<br />
می داد. مردان سر از تن شان جدا می شد <strong>و</strong> زنان زنده به گ<strong>و</strong>ر می شدند.<br />
پس از د<strong>و</strong>رابىنبىی ط<strong>و</strong>لابىنبىی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی هلندی م<strong>و</strong>فق شد از اسپانیا جدا ش<strong>و</strong>د. این امر، شک<strong>و</strong>فابىیبىی بجتبججارت،<br />
بازرگابىنبىی، رفاه <strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ را آغاز کرد. این هبرنبرر هلند <strong>و</strong>یژگی های خاصی داشت.<br />
بسیاری از این شاهکارهای هلندی ر<strong>و</strong>حیه ی آس<strong>و</strong>دگی کامل، صلح <strong>و</strong> آرامش را می دمیدند. این<br />
چه معنابىیبىی دارد؟ این ریشه در د<strong>و</strong>ران پیشبنیبنن دارد. ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اهای هلندی، این تاجران ق<strong>و</strong>ی بنیه <strong>و</strong><br />
کامیاب، پس از مبارزه ی بىببىی رجمحجممانه علیه اسپانیا فضابىیبىی برای تنفس می خ<strong>و</strong>استند، د<strong>و</strong>رابىنبىی از آرامش<br />
که بت<strong>و</strong>انند از صلح، سک<strong>و</strong>ت، آرامش <strong>و</strong> آسایش جدید لذت ببرببررند. این همھهممان چبریبرزی است که اغلب<br />
این نقاشی ها می رسانند: جامعه ای کاملاً نظم یافته <strong>و</strong> باثبات.<br />
همھهممچنبنیبنن بجنبجخستبنیبنن بار در تارتحیتحخ است که هبرنبرر <strong>و</strong>اقعاً زندگی عادی را به تص<strong>و</strong>یر می کشد، <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د عادی<br />
آرام ر<strong>و</strong>زمره ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی. در اینجا زنان گیس<strong>و</strong>ان شان را شانه می زنند، ارگ ک<strong>و</strong>چک شان را<br />
می ن<strong>و</strong>ازند یا <strong>نامه</strong> ای را می خ<strong>و</strong>انند‐ همھهممانند نقاشی های <strong>و</strong>رمبریبرر<br />
٤٤<br />
، یکی از بزرگ ترین بمنبممایندگان این<br />
مکتب. ماهیت بسیار معم<strong>و</strong>لىللىی این مناظر پاسخگ<strong>و</strong>ی نیاز ر<strong>و</strong>ابىنبىی بسیار عمیقی است. ضمناً، حبىتبىی در<br />
اینجا مسئله ی اقتصاد <strong>و</strong> طبقه خ<strong>و</strong>د را نشان می دهد.<br />
ن<strong>و</strong>عی جدید از نقاشی پا به عرصه ی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د می گذارد: طبیعت بىببىی جان. این معم<strong>و</strong>لاً متشکل از<br />
مبریبرزهابىیبىی است پر از غذاهای نسبتاً خ<strong>و</strong>ب، قرقا<strong>و</strong>ل، تنگ های شراب، سیب <strong>و</strong> می<strong>و</strong>ه های لذیذ دیگر.<br />
می<strong>و</strong>ه ها به قدری زیبا هستند که به راسبىتبىی دل تان می خ<strong>و</strong>اهد دست دراز کرده، یکی از سیب ها را<br />
برداشته <strong>و</strong> آن را بجببجخ<strong>و</strong>رید. این پیام تاجر م<strong>و</strong>فق هلندی است که می گ<strong>و</strong>ید:«من اینجا هستم! من از<br />
راه رسیده ام، ببینید از پس چه هزینه هابىیبىی برمی آبمیبمم. ببینید در آشبرپبرزخانه ام چه دارم!» حبىتبىی<br />
!61<br />
Vermeer ٤٤
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
نقاشی گل ها هم پایه ی اقتصادی دارد، چرا که این د<strong>و</strong>ره ی بجنبجخستبنیبنن بجببجحران اقتصادی احتکار<br />
است، رس<strong>و</strong>ابىیبىی لاله های هلندی، که همھهممه گل می خ<strong>و</strong>استند <strong>و</strong> گل قیمت بالابىیبىی داشت.<br />
پ<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> هبرنبرر<br />
مبنای این هبرنبرر جدید این است که طبقه ی مصرف کننده ی جدیدی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، تاجر م<strong>و</strong>فق با<br />
خانه ای بزرگ ، دی<strong>و</strong>ارهای بسیاری که نیاز داشت پ<strong>و</strong>شانده ش<strong>و</strong>د. نقاشی ها همھهممه جا ب<strong>و</strong>دند، نقاشی ها<br />
در مغازه ها، میخانه ها <strong>و</strong> مسافرخانه ها ب<strong>و</strong>دند. در اینجا هبرنبرر به دیده ی معمابىیبىی بزرگ به معنای «هبرنبرر<br />
برای هبرنبرر» نگریسته بمنبممی شد. به عن<strong>و</strong>ان یک بجتبججارت در نظر گرفته می شد، درست مانند بمتبممام<br />
بجتبججارت های دیگر. <strong>و</strong>رمبریبرر تصا<strong>و</strong>یر بسیاری را از شهر م<strong>و</strong>طن خ<strong>و</strong>د دلفت٤٥<br />
نقاشی کرد. یک نان<strong>و</strong>ای<br />
اهل دلفت <strong>و</strong>اقعاً د<strong>و</strong> نقاشی از <strong>و</strong>رمبریبرر داشت که ا کن<strong>و</strong>ن میلی<strong>و</strong>ن ها پ<strong>و</strong>ند ارزش دارد. <strong>و</strong> علت اینکه<br />
نان<strong>و</strong>ا این د<strong>و</strong> نقاشی را داشت این ب<strong>و</strong>د که [تابل<strong>و</strong>ها] پ<strong>و</strong>ل نان را می پرداختند: <strong>و</strong>رمبریبرر ت<strong>و</strong>انابىیبىی خرید<br />
نان نداشت. ا<strong>و</strong> در فقر مرد، همھهممانند بسیاری از هبرنبررمندان، <strong>و</strong> بجتبججارت بزرگ از مجممجحل نقاشی های آبهنبهها<br />
درآمد میلی<strong>و</strong>بىنبىی کسب می کند.<br />
البته که با ظه<strong>و</strong>ر <strong>سرمایه</strong> داری، عناصر مهم پ<strong>و</strong>ل، حرص <strong>و</strong> طمع <strong>و</strong> عطش بمتبمملک اشیاء را می بینید.<br />
در انگلستان در قرن ١٧ انقلاب ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی رخ داد. در اینجا همھهممان نزاع میان اندیشه ی هبرنبرری <strong>و</strong><br />
مذهبىببىی ن<strong>و</strong> <strong>و</strong> مطلق گرابىیبىی فئ<strong>و</strong>دال را می بینیم. به نقاشی های شاه چارلز ا<strong>و</strong>ل اثر <strong>و</strong>ن دایک ٤٦ نقاش<br />
هلندی نگاه کنید که بسیاری از آبهنبهها در نشنال گالری هستند. نقاشی های بسیار زیبابىیبىی هستند از<br />
شخصیت های اشرافىففىی آراسته به ج<strong>و</strong>اهرات <strong>و</strong> لباس های مرغ<strong>و</strong>ب. دسمشسممنان شان، پی<strong>و</strong>ریبنتبنن ها لباس های<br />
سیاه می پ<strong>و</strong>شیدند <strong>و</strong> ساده می زیستند. این ها د<strong>و</strong> مفه<strong>و</strong>م مجممجختلف زیبابىیبىی شناسی هستند <strong>و</strong> د<strong>و</strong> گ<strong>و</strong>نه<br />
اخلاقیات مجممجختلف، مبتبىنبىی بر د<strong>و</strong> طبقه ی متخاصم. رخدادی مشه<strong>و</strong>ر ذهنیت متفا<strong>و</strong>ت این د<strong>و</strong> طبقه را<br />
به تص<strong>و</strong>یر می کشد؛ هنگامی که الی<strong>و</strong>ر کرام<strong>و</strong>ل٤٧<br />
انقلابىببىی انگلیسی سفارش داد تص<strong>و</strong>یرش را نقاشی<br />
کنند. ا<strong>و</strong> انقلابىببىی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ای بسیار خ<strong>و</strong> بىببىی ب<strong>و</strong>د، اما خ<strong>و</strong>ش قیافه ترین مرد جهان نب<strong>و</strong>د. کرام<strong>و</strong>ل به هبرنبررمند<br />
گفت:«مرا همھهممان ط<strong>و</strong>ر که هستم بکش، با زگیل ها <strong>و</strong> همھهممه چبریبرز.»<br />
Delft ٤٥<br />
Van Dyke ٤٦<br />
Oliver Cromwell ٤٧<br />
!62
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ر<strong>و</strong>حیه ی هبرنبرری جدیدی در جریان ب<strong>و</strong>د. انقلاب انگلیس ن<strong>و</strong>یسندگان بزرگی را به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د آ<strong>و</strong>رد،<br />
همھهممچ<strong>و</strong>ن جان میلت<strong>و</strong>ن٤٨ ن<strong>و</strong>یسنده ی «بهببههشت گمشده»، <strong>و</strong> اندر<strong>و</strong> مار<strong>و</strong>ل٤٩ شاعر بزرگ پبریبرر پی<strong>و</strong>ریبنتبنن.<br />
اما <strong>و</strong>قت ندارم که <strong>و</strong>ارد جزئیات ش<strong>و</strong>م.<br />
رژ بمیبمم کهن <strong>و</strong> انقلاب فرانسه<br />
ا گر به فرانسه نگاه کنیم، د<strong>و</strong>باره نزاع د<strong>و</strong> طبقه را می بینیم <strong>و</strong> نزاع د<strong>و</strong> فرهنگ بر<strong>و</strong>ز یافته در هبرنبرر.<br />
البته تکرار می کنم، نباید تلاش کرد که ر<strong>و</strong>ابط دقیق برقرار کرد، این اشتباه است. با این حال<br />
گاه به شکلی عجیب <strong>و</strong> پیچیده می ت<strong>و</strong>ان خط<strong>و</strong>ط کلی کمرنگ مناسبات اجتماعی بر<strong>و</strong>ز یافته در هبرنبرر<br />
را دید. نه همھهممیشه. فقط گاهی. گاه می ت<strong>و</strong>انید این را حبىتبىی در م<strong>و</strong>اردی غبریبررمجممجحتمل چ<strong>و</strong>ن باغبابىنبىی<br />
ببینید. تا به حال به <strong>و</strong>رسای در فرانسه رفته اید؟ شاید به باغ های مشه<strong>و</strong>رش نگاه کرده باشید.<br />
فرم های هندسی، خط<strong>و</strong>ط مستقیم.<br />
این ایده چه را بازتاب می دهد؟ این یک بیانیه هم هست. پادشاهی فئ<strong>و</strong>دال مطلقه ی فرانسه<br />
تلاش می کرد همھهممه چبریبرز را سخت کنبرتبررل کند، حبىتبىی طبیعت را. باغ های <strong>و</strong>رسای ایده ای را بیان<br />
می کنند: اینکه ما می ت<strong>و</strong>انیم همھهممه چبریبرز را کنبرتبررل کنیم، می ت<strong>و</strong>انیم حبىتبىی طبیعت را کنبرتبررل کنیم، حبىتبىی<br />
درختان، حبىتبىی ر<strong>و</strong>دخانه ها، حبىتبىی جمچجممن ها باید از ما اطاعت کنند. بجتبججلی هبرنبرری این ایده<br />
کلاسیسیسم است که تلاش می کند ق<strong>و</strong>اعد انعطاف ناپذیری را برای درام برقرار کند، بر اساس<br />
س<strong>و</strong>ءبرداشت از آبجنبجچه که ارسط<strong>و</strong> ن<strong>و</strong>شته ب<strong>و</strong>د. درام می بایست در ٢۴ ساعت، در یک مکان رخ<br />
دهد، بمنبممی ت<strong>و</strong>انید کمدی را با تراژدی در هم بیامبریبرزید. آبهنبهها به شکسپبریبرر که ا<strong>و</strong> را یک <strong>و</strong>حشی نادان<br />
می پنداشتند می خندیدند، چرا که کمدی <strong>و</strong> تراژدی را با هم درآمیخته ب<strong>و</strong>د.<br />
کمی پیش از انقلاب، د<strong>و</strong>لت فرانسه <strong>و</strong>رشکست شده ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> زمبنیبنن زیر پای پادشاهی می لرزید.<br />
بنابراین به بجنبجح<strong>و</strong>ی انتظار می رفت که خص<strong>و</strong>صیت هبرنبرر طبقه ی حا کم در این د<strong>و</strong>ران می بایست<br />
دارای مقادیر زیادی از عنصر فرار از <strong>و</strong>اقعیت باشد. دنیای غبریبرر<strong>و</strong>اقعی که در نقاشی های <strong>و</strong>ات<strong>و</strong> ٥٠<br />
بازتابىببىی <strong>و</strong>فادارانه از دنیابىیبىی ر<strong>و</strong>یابىیبىی ب<strong>و</strong>د که طبقه ی حا کم فاسد <strong>و</strong> فلک زده ی فرانسه در <strong>و</strong>اقع در آن<br />
John Milton ٤٨<br />
Andrew Marvell ٤٩<br />
Jean-Antoine Watteau ٥٠<br />
!63
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
زندگی می کردند. ماری آنت<strong>و</strong>انت٥١<br />
دست<strong>و</strong>ر داده ب<strong>و</strong>د «مزرعه »ای در املا کش بسازند که در آن<br />
مانند یک چ<strong>و</strong>پان لباس می پ<strong>و</strong>شید. در همھهممبنیبنن حبنیبنن، در دنیای <strong>و</strong>اقعی، چ<strong>و</strong>پان های <strong>و</strong>اقعی فرانس<strong>و</strong>ی<br />
از دش<strong>و</strong>اری هابىیبىی رتحنتحج می بردند که در دنیای مصن<strong>و</strong>عی ماری آنت<strong>و</strong>انت هیچ بازتابىببىی بمنبممی یافت.<br />
همھهممان جن<strong>و</strong>ن کنبرتبررل همھهممه چبریبرز، <strong>و</strong> نبریبرز این دنیای ر<strong>و</strong>یابىیبىی در سال ١٧٨٩ فر<strong>و</strong>ربجیبجخت. انقلاب فرانسه همھهممه<br />
چبریبرز را زیر<strong>و</strong>ر<strong>و</strong> کرد. زمینه ی انقلاب فرانسه پیش تر ت<strong>و</strong>سط مبارزه ی ایدئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژیک خص<strong>و</strong>صاً در قلمر<strong>و</strong><br />
فلسفه آماده شده ب<strong>و</strong>د. انقلاب این مبارزه را به هبرنبرر آ<strong>و</strong>رد که بد<strong>و</strong>اً در قالب نئ<strong>و</strong>کلاسیسیسم در آثار<br />
دا<strong>و</strong>ید ٥٢ هبرنبررمند انقلابىببىی بزرگ <strong>و</strong> بعدها در رمانتیسیسم بجتبججلی یافت.<br />
ممممممکن است بگ<strong>و</strong>یید که چه تفا<strong>و</strong>بىتبىی میان کلاسیسیسم پیشبنیبنن <strong>و</strong> کلاسیسیسم جدید است؟ یک<br />
تفا<strong>و</strong>ت دارد. کلاسیسیسم سلطنبىتبىی مبتبىنبىی بر هبرنبرر فاسد امبرپبررات<strong>و</strong>ری رم ب<strong>و</strong>د، کلاسیسیسم انقلاب<br />
فرانسه به جمججممه<strong>و</strong>ری رم بازمی گشت <strong>و</strong> خصلبىتبىی انقلابىببىی داشت. از ر<strong>و</strong>حیه ی قهرمانانه <strong>و</strong> فدا کاری<br />
برای مصلحت مشبرتبررک یعبىنبىی <strong>و</strong>طن پرسبىتبىی برافر<strong>و</strong>خته می شد. این ها کیفیابىتبىی ب<strong>و</strong>د که ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی انقلابىببىی<br />
به آن نیاز داشت تا رژ بمیبمم قدبمیبمم را برانداخته <strong>و</strong> در مقابل مجممججم<strong>و</strong>ع قدرت پادشاهی های ار<strong>و</strong>پا قدرت<br />
را در دست نگه دارد.<br />
آثار انقلاب فرانسه<br />
انقلاب فرانسه تاثبریبرر بسیاری داشت، نه تنها در فرانسه، بلکه در مقیاسی جهابىنبىی. در انگلستان<br />
مجممججم<strong>و</strong>عه ای بمتبممام از شعرای بزرگ، برخی از بزرگ ترین شعرای انگلستان، بایر<strong>و</strong>ن٥٣ ، شلی٥٤ ،<br />
<strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث٥٥ ، ک<strong>و</strong>لرتحیتحج٥٦ ، رابرت برنز٥٧در اسکاتند، <strong>و</strong>یلیام بلیک٥٨ ، ن<strong>و</strong>یسنده ای بسیار مبتکر <strong>و</strong><br />
هبرنبررمندی که به قدری پیشرفته ب<strong>و</strong>د که در د<strong>و</strong>ران خ<strong>و</strong>د دی<strong>و</strong>انه تلقی می شد. ا گر درست به یاد<br />
Marie Antoinette ٥١<br />
Jacques-Louis David ٥٢<br />
Byron ٥٣<br />
Shelley ٥٤<br />
Wordsworth ٥٥<br />
Coleridge ٥٦<br />
Robert Burns ٥٧<br />
William Blake ٥٨<br />
!64
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بیا<strong>و</strong>رم، پایان عمرش را در آسایشگاه ر<strong>و</strong>ابىنبىی سبرپبرری کرد. <strong>و</strong> ا کن<strong>و</strong>ن به عن<strong>و</strong>ان هبرنبررمند <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسنده ای<br />
بزرگ شناخته می ش<strong>و</strong>د.<br />
بمتبممام این ن<strong>و</strong>یسندگان بزرگ مشتاقانه انقلاب فرانسه را پشتیبابىنبىی می کردند، هر چند که کاری<br />
خطرنا ک ب<strong>و</strong>د. در بریتانیا سرک<strong>و</strong>ب <strong>و</strong>حشتنا کی در جریان ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong>یلیام بلیک ن<strong>و</strong>شته ب<strong>و</strong>د که ا گر<br />
عیسی مسیح در بریتانیا زنده ب<strong>و</strong>د، به زندان انداخته می شد. <strong>و</strong>یلیام <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث در د<strong>و</strong>ران<br />
انقلاب حض<strong>و</strong>ر داشت، در فرانسه ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> در شعر عالىللىی خ<strong>و</strong>د، پیش درآمد، ابیات شگفت انگبریبرز زیر<br />
را ن<strong>و</strong>شت:<br />
«سعادبىتبىی ب<strong>و</strong>د در آن صبح زنده ب<strong>و</strong>دن، اما ج<strong>و</strong>ان ب<strong>و</strong>دن سعادبىتبىی بسیار [بیشبرتبرر].»<br />
بعدها هنگامی که م<strong>و</strong>ج انقلابىببىی فر<strong>و</strong>کش کرد <strong>و</strong> بناپارتیست های مجممجخالف قدرت را به دست گرفتند،<br />
<strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>لرتحیتحج جنبش را ترک کردند. پس از دچار شدن انقلاب ر<strong>و</strong>سیه به ضدانقلاب<br />
استالیبىنبىی هم اتفافىقفىی مشابه این افتاد. اما همھهممه تسلیم نشدند. شلی شاعری شگفت آ<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د که به<br />
طرز غم انگبریبرزی ج<strong>و</strong>ان مرگ شد. مارکس، شلی را که مطلقاً بر عقاید انقلابىببىی اش است<strong>و</strong>ار ب<strong>و</strong>د،<br />
همھهممچ<strong>و</strong>ن شاعر بزرگ اسکاتلندی رابرت برنز بسیار بجتبجحسبنیبنن می کرد.<br />
تنها در بریتانیا نب<strong>و</strong>د که ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> شعرای شناخته شده از انقلاب فرانسه الهللهھام گرفتند. در<br />
آلمللممان، گ<strong>و</strong>ته <strong>و</strong> شیلر مشتاقانه انقلاب فرانسه را پذیرفتند <strong>و</strong> در عرصه ی م<strong>و</strong>سیقی، بزرگ ترین<br />
نابغه ی م<strong>و</strong>سیقی در ط<strong>و</strong>ل تارتحیتحخ، ل<strong>و</strong>د<strong>و</strong>یگ <strong>و</strong>ان بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن تا پایان عمرش هرگز در پشتیبابىنبىی از<br />
ایده آل های انقلاب فرانسه تردید نکرد.<br />
ممممممکن است ببرپبررسید که آیا امکان دارد که ایده ی آن انقلاب را در م<strong>و</strong>سیقی متجلی کرد؟ پاسخ<br />
می دهم بله. بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن یک انقلابىببىی م<strong>و</strong>سیقابىیبىی ب<strong>و</strong>د که الهللهھامش را از انقلاب بر می گرفت. هر یک از<br />
سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی های بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن را با هر آبجنبجچه پیش تر آمده مقایسه کنید، بلافاصله مت<strong>و</strong>جه می ش<strong>و</strong>ید که کاملاً<br />
جدید است. <strong>و</strong> این در ذات بمتبممام هبرنبررهای عالىللىی است که باید چبریبرزی ن<strong>و</strong> باشد، چبریبرزی که حرفىففىی ن<strong>و</strong> به<br />
ما بزند.<br />
بعضی از سمشسمما شاید داستان سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی س<strong>و</strong>م بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن را، که نامش سمسسممف<strong>و</strong>بىتبىی ار<strong>و</strong>یکا٥٩<br />
یعبىنبىی سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی یک<br />
قهرمان است، بدانید. این خ<strong>و</strong>د ر<strong>و</strong>حیه ی انقلاب فرانسه در م<strong>و</strong>سیقی است. شک دارید، فکر<br />
می کنید که از خ<strong>و</strong>دم در می آ<strong>و</strong>رم؟ اما این <strong>و</strong>اقعیبىتبىی کاملاً مستند است! بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن فکر می کرد که<br />
!65<br />
Eroica ٥٩
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ناپلئ<strong>و</strong>ن ادامه ای بر انقلاب فرانسه است <strong>و</strong> می خ<strong>و</strong>است سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی س<strong>و</strong>مش را به ا<strong>و</strong> تقدبمیبمم کند. در <strong>و</strong>اقع<br />
قرار ب<strong>و</strong>د نامش سمسسممف<strong>و</strong>بىتبىی ناپلئ<strong>و</strong>ن باشد.<br />
هنگامی که در میانه ی ن<strong>و</strong>شبنتبنن آن ب<strong>و</strong>د، شنید که ناپلئ<strong>و</strong>ن به عن<strong>و</strong>ان امبرپبررات<strong>و</strong>ر تاجگذاری کرده است.<br />
به سرعت قلمش را برداشت <strong>و</strong> نام ناپلئ<strong>و</strong>ن را از صفحه ی نت خط زد. این صفحه ی کاغذ هن<strong>و</strong>ز<br />
م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د است <strong>و</strong> می ت<strong>و</strong>انید آن را در م<strong>و</strong>زه ببینید، <strong>و</strong> می ت<strong>و</strong>انید ببینید که آن قدر با عصبانیت آن را<br />
خط زده ب<strong>و</strong>د که کاغذ را س<strong>و</strong>راخ کرد. ا<strong>و</strong> نام سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی را به سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی ار<strong>و</strong>یکا تغیبریبرر داد، به یاد یک<br />
قهرمان.<br />
حال، شاید بسیاری از سمشسمما م<strong>و</strong>سیقی کلاسیک را د<strong>و</strong>ست نداشته باشید. حیف. اما دع<strong>و</strong>ت تان<br />
می کنم که فقط به د<strong>و</strong> ثانیه ی ا<strong>و</strong>ل این سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی گ<strong>و</strong>ش کنید. این انقلاب در م<strong>و</strong>سیقی است. پیش از<br />
آن مردم ‐البته مردم ثر<strong>و</strong>بمتبممند، به کنسرت سمسسممف<strong>و</strong>نیک می رفتند، می نشستند، خ<strong>و</strong>اب شان می برد،<br />
شاید، یا چند ن<strong>و</strong>ای دلنشبنیبنن را س<strong>و</strong>ت می زدند <strong>و</strong> به خانه می رفتند. این کار را با بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن بمنبممی ش<strong>و</strong>د<br />
کرد. سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی ار<strong>و</strong>یکا با د<strong>و</strong> ضربه ی سنگبنیبنن آغاز می ش<strong>و</strong>د، مانند مشبىتبىی که بر مبریبرز یا بر در می ک<strong>و</strong>بد.<br />
م<strong>و</strong>سیقی نیست، آهنگ نیست، فراخ<strong>و</strong>ابىنبىی برای ت<strong>و</strong>جه است، یا به بیان بهببههبرتبرر، فراخ<strong>و</strong>ابىنبىی برای مسلح<br />
شدن.<br />
سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی پنجم بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن شناخته شده تر است، با بمتبممی بسیار مشه<strong>و</strong>ر آغاز می ش<strong>و</strong>د. باز هم <strong>و</strong>اقعاً آهنگ<br />
نیست. نیک<strong>و</strong>لاس هارنانک<strong>و</strong>رت٦٠<br />
رهبرببرر ارکسبرتبرر آلمللممابىنبىی گفته است:«این م<strong>و</strong>سیقی نیست، آش<strong>و</strong>ب گری<br />
سیاسی است. دارد به ما می گ<strong>و</strong>ید:‘این دنیا بد است، این دنیا نادرست است، ما باید تغیبریبررش<br />
دهیم. بر<strong>و</strong> بمیبمم!‘» این هرنانک<strong>و</strong>رت است که این را می گ<strong>و</strong>ید، نه من. <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع، اخبریبرراً جان الی<strong>و</strong>ت<br />
گاردنر٦١<br />
رهبرببرر ارکسبرتبرر انگلیسی دریافته است که سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی پنجم بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن بر اساس آهنگ های<br />
انقلابىببىی فرانسه است. بله، م<strong>و</strong>سیقی می ت<strong>و</strong>اند بجتبججلی بجببجخش انقلاب باشد، <strong>و</strong> بجتبججلی بجببجخش انقلاب هم<br />
هست.<br />
این رابطه ی میان هبرنبررمند <strong>و</strong> اجتماع رابطه ای دیالکتیکی است. هبرنبرر می بایست از فرد برآید، یا به<br />
عباربىتبىی از قلب برآید. اما ممممممکن است لحللححظابىتبىی باشد که تضادهای در<strong>و</strong>بىنبىی شخص بت<strong>و</strong>اند با تضادهای<br />
اجتماعی گسبرتبررده مصادف ش<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> این می ت<strong>و</strong>اند هبرنبرری عالىللىی به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بیا<strong>و</strong>رد، همھهممان ط<strong>و</strong>ر که در<br />
م<strong>و</strong>رد بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن صادق ب<strong>و</strong>د. زندگی شخصی بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن پر از تراژدی ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> در سن ٢٨ سالگی شر<strong>و</strong>ع<br />
!66<br />
Nicholas Harnancourt ٦٠<br />
John Elliot Gardener ٦١
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
به ناشن<strong>و</strong>ا شدن کرد. تا هنگامی که سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی بهنبههم اش، سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی کر بزرگش را ساخت، کاملاً ناشن<strong>و</strong>ا<br />
ب<strong>و</strong>د.<br />
این یک زندگی پر از رتحنتحج ب<strong>و</strong>د، که البته در م<strong>و</strong>سیقی اش هم بازتاب یافته است. اما بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن نابغه<br />
ب<strong>و</strong>د، <strong>و</strong> در جابىیبىی که [هر] فرد دیگری به این خاطر ناب<strong>و</strong>د می شد، بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن نه تنها ناب<strong>و</strong>د نشد، بلکه بر<br />
<strong>و</strong>ضعیت شخصی خ<strong>و</strong>د فائق آمده <strong>و</strong> در م<strong>و</strong>سیقی اش نه تنها مشکل شخصی خ<strong>و</strong>د، بلکه بمتبممام<br />
تضادهای بزرگ <strong>و</strong> تنگناهای پیش ر<strong>و</strong>ی انسانیت رتحنتحج کشیده را بیان کرد.<br />
رمانتیسیسم<br />
گرایش هبرنبرری غالب در نیمه ی ا<strong>و</strong>ل قرن ن<strong>و</strong>زدهم رمانتیسیسم ب<strong>و</strong>د. معنای رمانتیسیسم چیست؟<br />
بمنبمماینده ی چه چبریبرزی است؟<br />
در سال های ١٧٨٩-١٧٩٣ جهش بزرگ انقلابىببىی در فرانسه را شاهدبمیبمم که آینده ای بهببههبرتبرر برای<br />
بمتبممام ن<strong>و</strong>ع بشر را بر مبنای آزادی، برابری <strong>و</strong> برادری ن<strong>و</strong>ید می داد. این ها شعارهابىیبىی پرطمطراق<br />
هستند که ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی از آن استفاده می کرد تا ت<strong>و</strong>ده ها را به مبارزه برانگبریبرزد، اما با ت<strong>و</strong>جه به سطح<br />
عم<strong>و</strong>می نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد، انقلاب فرانسه منتهی به یک انقلاب ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی شد، <strong>و</strong> تنها می ت<strong>و</strong>انست به<br />
انقلابىببىی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی منتهی ش<strong>و</strong>د.<br />
با تثبیت حا کمیت ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی، بمتبممام ر<strong>و</strong>یاهای هبرنبررمندان <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>شنفکران که با انقلاب به هیجان آمده<br />
ب<strong>و</strong>دند بر باد رفت، <strong>و</strong> در ر<strong>و</strong>شنابىیبىی سرد ر<strong>و</strong>ز مجممجح<strong>و</strong> شد. به جای ایده آل های آزادی، برابری <strong>و</strong> برادری،<br />
حا کمیت بانکدار، تاجر <strong>و</strong> پ<strong>و</strong>ل ساز را داشتند. جامعه بجتبجحت سلطه ی طمع سنگدلانه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی<br />
ب<strong>و</strong>د، که چنان که اشاره کردم در رمان های بالزا ک به خ<strong>و</strong> بىببىی نشان داده شده اند.<br />
بسیاری از هبرنبررمندان <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان در <strong>و</strong>ا کنش به این امر تلاش کردند که آلبرتبررناتی<strong>و</strong>ی انقلابىببىی پیش<br />
ر<strong>و</strong> قرار دهند. آبهنبهها خش<strong>و</strong>نبىتبىی آشبىتبىی ناپذیر نسبت به ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی <strong>و</strong> حا کمیت پ<strong>و</strong>ل داشتند. <strong>و</strong> البته هبرنبرر<br />
همھهمم<strong>و</strong>اره باید برای آزادی بک<strong>و</strong>شد. هبرنبرر حقیقی می بایست آزادانه آبجنبجچه را بیان کند که در در<strong>و</strong>ن<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، نه آبجنبجچه را که از ببریبرر<strong>و</strong>ن از س<strong>و</strong>ی هر چبریبرزی [هر کسی] بجتبجحمیل شده باشد، چرا که چنبنیبنن<br />
هبرنبرری لز<strong>و</strong>ماً هبرنبرر بدی است. <strong>و</strong> بنابراین هبرنبرر کنبرتبررل د<strong>و</strong>لت را بمنبممی پذیرد، همھهممان گ<strong>و</strong>نه که دیکتات<strong>و</strong>ری<br />
مذهب <strong>و</strong> کلیسا را پس می زند. همھهممچنبنیبنن استبداد بازار را هم بمنبممی پذیرد، که دسمشسممن سرسخت هبرنبرر <strong>و</strong><br />
خلاقیت است.<br />
!67
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
در دهه های آغازین قرن ن<strong>و</strong>زدهم ‐تا شکست انقلاب ١٨۴٨‐ بسیاری از شعرا <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان<br />
مشه<strong>و</strong>ر فرانسه غرائز انقلابىببىی داشتند. دلا کر<strong>و</strong>ا٦٢ ، گ<strong>و</strong>تیه٦٣ ، د<strong>و</strong>میه٦٤ ، ب<strong>و</strong>دلر٦٥ ، همھهممگی با انقلاب<br />
١٨۴٨ همھهممدل ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> در آن شرکت داشتند. ضمناً، حال که درباره ی این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع صحبت<br />
می کنیم، بگذارید مطلبىببىی غبریبررمنتظره بگ<strong>و</strong> بمیبمم. یکی از کسابىنبىی که فعالانه در انقلاب آلمللممان شرکت<br />
داشت، آهنگساز ج<strong>و</strong>ابىنبىی به نام ربجیبجچارد <strong>و</strong>ا گبرنبرر ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> در آن زمان د<strong>و</strong>ست نزدیک با ک<strong>و</strong>نبنیبنن<br />
آنارشیست ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> مقاله ای بسیار خ<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> ط<strong>و</strong>لابىنبىی ن<strong>و</strong>شته ب<strong>و</strong>د با عن<strong>و</strong>ان «س<strong>و</strong>سیالبریبرزم <strong>و</strong> هبرنبرر» که<br />
ت<strong>و</strong>ضیح می دهد هبرنبرر <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong>اقعی با <strong>سرمایه</strong> داری سازش ناپذیرند.<br />
بله، اغلب هبرنبررمندان خلاق طرف طبقه ی کارگر ب<strong>و</strong>دند، طرف انقلاب ١٨۴٨. اما خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی<br />
طبقه ای بسیار ناپایدار است. خص<strong>و</strong>صاً ر<strong>و</strong>شنفکران ناپایدارند. هنگامی که انقلاب شکست خ<strong>و</strong>رد،<br />
آبهنبهها افسرده شدند، به سرعت بمتبممام ابمیبممان شان به طبقه ی کارگر را از دست دادند <strong>و</strong> به در<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>د<br />
فر<strong>و</strong> رفتند. این منشاء تاربجیبجخی به اصطلاح تئ<strong>و</strong>ری «هبرنبرر برای هبرنبرر» است که در ابتدا به آن اشاره<br />
کردم.<br />
جنبش م<strong>و</strong>س<strong>و</strong>م به سمسسممبلیسم اساساً ت<strong>و</strong>سط ب<strong>و</strong>دلر شاعر بزرگ خلق شد. اما ا<strong>و</strong> یکی از کسابىنبىی ب<strong>و</strong>د<br />
که بمتبممام امیدش به انقلاب را پس از سال ١٨۴٨ از دست داد، به در<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>د عقب نشیبىنبىی کرد <strong>و</strong><br />
عمدتاً درباره ی م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عابىتبىی چ<strong>و</strong>ن سکس <strong>و</strong> عرفان می ن<strong>و</strong>شت، که این امر همھهممیشه درباره ی<br />
ر<strong>و</strong>شنفکران پس از شکست هر انقلاب صادق است. خ<strong>و</strong>اهید دید که همھهممبنیبنن پدیده بارها تکرار<br />
شده است.<br />
مثالىللىی از بجتبججربه ی شخصی خ<strong>و</strong>دم می زبمنبمم. در زمان انقلاب سال ١٩٧۵ در پرتغال ب<strong>و</strong>دم. در آن<br />
د<strong>و</strong>ران پس از ۵٠ سال دیکتات<strong>و</strong>ری فاشیسبىتبىی، جنبش عظیم کارگری در جریان ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong>ارد<br />
خیابان های لیسب<strong>و</strong>ن که می شدید، جمججممعیت صدها تن از مردم را می دیدید که با ش<strong>و</strong>ر بجببجحث های<br />
سیاسی می کردند <strong>و</strong> دکه های کتابفر<strong>و</strong>شی پر از آثار مارکس، لنبنیبنن، تر<strong>و</strong>تسکی <strong>و</strong> مائ<strong>و</strong> تسه ت<strong>و</strong>نگ<br />
ب<strong>و</strong>دند. بعدها د<strong>و</strong>باره به آبجنبججا رفتم، چند سال پس از شکست انقلاب، کتاب های چپ همھهممگی<br />
ناپدید شده ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> جایشان را پ<strong>و</strong>رن<strong>و</strong>گرافىففىی، کتاب های مذهبىببىی <strong>و</strong> کتاب های عرفابىنبىی گرفته ب<strong>و</strong>د.<br />
Eugène Delacroix ٦٢<br />
Armand Gautier ٦٣<br />
Honoré-Victorin Daumier ٦٤<br />
Charles Pierre Baudelaire ٦٥<br />
!68
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
پس از شکست انقلاب بسیار عادی است که شاهد ظه<strong>و</strong>ر جریان های فرهنگی اربجتبججاعی باشیم.<br />
سپس هنگامی که انقلاب بجتبجحت تاثبریبرر بجببجحران عمیق اجتماعی به مبارزه بازمی گردد، همھهممان حرارت<br />
سابق را در میان ر<strong>و</strong>شنفکران می بینید. اما متاسفانه مجممججب<strong>و</strong>رم داستابمنبمم را کمی ک<strong>و</strong>تاه کنم. چرا که<br />
لازم است به جایگاه هبرنبرر در حال حاضر ببرپبررداز بمیبمم. همھهممچنبنیبنن باید سعی کنیم ببینیم که آیا<br />
ارتباطی میان هبرنبرر <strong>و</strong> مبارزه ی طبقابىتبىی هست؟<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> مبارزه ی طبقابىتبىی<br />
ممممممکن است که به این پرسش پاسخ های مجممجختلفی داد. ا گر از من ببرپبررسید، که آیا باید بمتبممام هبرنبرر را از<br />
جایگاه تئ<strong>و</strong>ری مارکسیسم <strong>و</strong> مبارزه ی طبقابىتبىی قضا<strong>و</strong>ت کنیم، می گ<strong>و</strong> بمیبمم مسخره است. هبرنبرر لز<strong>و</strong>ماً<br />
انقلابىببىی نیست <strong>و</strong> ممممممکن است هبرنبرری عالىللىی پیدا کرد که ایده های مجممجحافظه کارانه یا اربجتبججاعی را بازتاب<br />
دهد. بگذارید یک مثال بزبمنبمم.<br />
ن<strong>و</strong>یسنده ی فرانس<strong>و</strong>ی ا<strong>و</strong>ن<strong>و</strong>ره د<strong>و</strong> بالزا ک رمان ن<strong>و</strong>یس م<strong>و</strong>رد علاقه ی مارکس، مجممجحافظه کار سیاسی ب<strong>و</strong>د،<br />
در <strong>و</strong>اقع از پادشاهی جمحجممایت می کرد. با این حال مارکس اشاره می کند که ن<strong>و</strong>یسنده ی بزرگی ب<strong>و</strong>د،<br />
چنان رئالیست بزرگی که می ت<strong>و</strong>ان از آثارش درباره ی تارتحیتحخ نیمه ی ا<strong>و</strong>ل قرن ن<strong>و</strong>زده فرانسه بسیار<br />
بیشبرتبرر از هر منبع دیگری آم<strong>و</strong>خت <strong>و</strong> نتاتحیتحج انقلابىببىی گرفت.<br />
در تارتحیتحخ قرن بیستم هبرنبرر در م<strong>و</strong>اردی اندیشه های انقلابىببىی را متجلی کرده است. برای مثال، نقاشی<br />
که شاید همھهممه ی سمشسمما د<strong>و</strong>ستش نداشته باشید، پابل<strong>و</strong> پیکاس<strong>و</strong>، فردی سیاسی نب<strong>و</strong>د، اما کسی ب<strong>و</strong>د که در<br />
خا ک فرهنگی حاصلخبریبرز اسپانیا در ابتدای قرن اخبریبرر رشد کرده ب<strong>و</strong>د. این زمابىنبىی ب<strong>و</strong>د که اسپانیا در<br />
التهاب ب<strong>و</strong>د. پیکاس<strong>و</strong> د<strong>و</strong>ست فدریک<strong>و</strong> گارسیا ل<strong>و</strong>رکا ب<strong>و</strong>د که گرایشات چپ داشت. ل<strong>و</strong>رکا، شاید<br />
بزرگ ترین شاعر مدرن اسپانیا، در سال ١٩٣۶ به دست فاشیست ها کشته شد.<br />
در این کش<strong>و</strong>ر [اسپانیا] مجممججم<strong>و</strong>عه ای از هبرنبررمندان، ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی دانان ب<strong>و</strong>دند که از التهاب<br />
عم<strong>و</strong>می جامعه متاثر ب<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> در انقلاب ١٩٣١-١٩٣٧ شرکت داشتند، برخی به شی<strong>و</strong>ه ی نظامی.<br />
به ط<strong>و</strong>ر مشخص به میگل هرناندز٦٦<br />
<strong>و</strong> در زندان فاشیست ها به زندگی اش پایان داد.<br />
فکر می کنم، شاعر بزرگی که از طبقات زجمحجممتکش آمده ب<strong>و</strong>د<br />
!69<br />
Miguel Hernadez ٦٦
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بگذارید لحللححظه ای به این تعصب اجمحجممقانه ی طبقه ی مت<strong>و</strong>سط بازگردبمیبمم که [می گ<strong>و</strong>ید] ت<strong>و</strong>ده ها به<br />
فرهنگ علاقمند نیستند. تا حد مشخصی فکر می کنم قدری حقیقت در این گفته <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد.<br />
چرا که ت<strong>و</strong>ده ها احساس می کنند فرهنگ ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی ابجنبجحصار طبقه ی حا کم است <strong>و</strong> برای ما نیست.<br />
چبریبرزی بیگانه است، به مردم عادی تعلق ندارد. بله ، این فکر <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. <strong>و</strong> این گاه منجر به<br />
عدم پذیرش هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ از س<strong>و</strong>ی مردم عادی می ش<strong>و</strong>د. بله درست است، اما این درباره ی<br />
سیاست هم درست است. معم<strong>و</strong>لاً ت<strong>و</strong>ده ها علاقه ای به سیاست نشان بمنبممی دهند، بجتبجحت شرایط<br />
عادی جامعه ی طبقابىتبىی، ت<strong>و</strong>ده ها مسائل مهم را به کس دیگری می سپارند: عض<strong>و</strong> ش<strong>و</strong>رای مجممجحلی،<br />
مسئ<strong>و</strong>ل سندیکا، عض<strong>و</strong> پارلمللممان <strong>و</strong> غبریبرره.<br />
پس هنگامی که می گ<strong>و</strong>ییم ت<strong>و</strong>ده ها به فرهنگ علاقه ندارند، همھهممه ی آبجنبجچه می گ<strong>و</strong>ییم این است که<br />
بجتبجحت شرایط عادی جامعه ی طبقابىتبىی ت<strong>و</strong>ده ها فکر کردن به ط<strong>و</strong>ر کلی را به شخص دیگری<br />
می سپارند. اما همھهممان ط<strong>و</strong>ر که تر<strong>و</strong>تسکی ت<strong>و</strong>ضیح می دهد، ج<strong>و</strong>هره ی انقلاب دقیقاً این است که<br />
ت<strong>و</strong>ده ی عظیم زنان <strong>و</strong> مردان شر<strong>و</strong>ع به شرکت در سیاست می کنند. آبهنبهها شر<strong>و</strong>ع به تغیبریبرر می کنند،<br />
خ<strong>و</strong>د را تا سطح انسان های <strong>و</strong>اقعی بالا می کشند، کشف می کنند که نیازها <strong>و</strong> علائقی دارند که<br />
پیش تر بر آن <strong>و</strong>اقف نب<strong>و</strong>دند؛ که ذهبىنبىی دارند، شخصیبىتبىی دارند، کرامت انسابىنبىی دارند، ر<strong>و</strong>ح دارند.<br />
بمتبممام این ها در انقلاب پدیدار می ش<strong>و</strong>د.<br />
میگل هرناندز به جبهه رفت تا اشعار انقلابىببىی اش را برای سربازان جمججممه<strong>و</strong>ری خ<strong>و</strong>اه در سنگرها<br />
بجببجخ<strong>و</strong>اند. ا<strong>و</strong> همھهممه جا با ش<strong>و</strong>فىقفىی فرا<strong>و</strong>ان از س<strong>و</strong>ی کارگران <strong>و</strong> دهقانان ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> می شد. علاقه به فرهنگ در<br />
قلب <strong>و</strong> ذهن ت<strong>و</strong>ده ها حض<strong>و</strong>ر دارد، اما به دست این جامعه ی طبقابىتبىی ناعادلانه <strong>و</strong> <strong>و</strong>حشی سرک<strong>و</strong>ب <strong>و</strong><br />
خرد شده است. <strong>و</strong> یک گرایش مارکسیسبىتبىی حقیقی باید مت<strong>و</strong>جه این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع باشد، باید مت<strong>و</strong>جه<br />
اهمھهممیت آن باشیم <strong>و</strong> آن را گرامی بدار بمیبمم.<br />
بازتاب انقلاب را به شکلی پیچیده در چبریبرزهابىیبىی چ<strong>و</strong>ن س<strong>و</strong>ررئالیسم می یابیم. جنبش دادائیسم<br />
در همھهممان زمان جنبش س<strong>و</strong>ررئالیسم را در حد<strong>و</strong>د جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل پیش بیبىنبىی کرده ب<strong>و</strong>د، خص<strong>و</strong>صاً<br />
در آلمللممان که تبىنبىی چند از هبرنبررمندان <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان برجسته ش<strong>و</strong>رشی علیه میلیتاریسم <strong>و</strong><br />
<strong>سرمایه</strong> داری برپا کرده ب<strong>و</strong>دند. آبهنبهها آثاری برجسته خلق کردند، مشخصاً کسابىنبىی چ<strong>و</strong>ن<br />
ج<strong>و</strong>رگر<strong>و</strong>زکرت <strong>و</strong>ایل٦٧ ، برت<strong>و</strong>لت برشت٦٨ را در ذهن دارم. د<strong>و</strong> نفر اخبریبرر با همھهممکاری یکدیگر<br />
!70<br />
Kurt Weil ٦٧<br />
Berthold Brecht ٦٨
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
اپرای سه پ<strong>و</strong>لىللىی Dreigroschenoper) (Der را ن<strong>و</strong>شتند که با آهنگ مشه<strong>و</strong>ر Mack the<br />
Messer) Knife (Meckie آغاز می ش<strong>و</strong>د.<br />
آهنگ های این اپرا حا<strong>و</strong>ی جمججمملات شگفت انگبریبرزی هستند، خص<strong>و</strong>صاً جمججمملابىتبىی که آن را به پایان<br />
می برند:<br />
“Denn die eine sind im Dunkel,<br />
Und die and're sind im Licht,<br />
Und mann siehet die im Lichte,<br />
Die im Dunkel sieht mann nicht.”<br />
[چ<strong>و</strong>ن بعضی از مردم در تاریکی زندگی می کنند <strong>و</strong> بعضی از مردم در ر<strong>و</strong>شنابىیبىی زندگی می کنند،<br />
آبهنبههابىیبىی را که در ر<strong>و</strong>شنابىیبىی زندگی می کنند می بینید، آبهنبهها که در تاریکی زندگی می کنند را بمنبممی بینید.]<br />
جنبش دادائیست ها <strong>و</strong> س<strong>و</strong>ررئالیست ها تضادهای در<strong>و</strong>ن جامعه ی <strong>سرمایه</strong> داری را از راه مدی<strong>و</strong>م<br />
کاریکات<strong>و</strong>ر گزنده بیان می کرد. تر<strong>و</strong>تسکی پتانسیل انقلابىببىی این هبرنبرر <strong>و</strong> ادبیات را درک کرده ب<strong>و</strong>د،<br />
خص<strong>و</strong>صاً به عن<strong>و</strong>ان سلاحی علیه بمتبممامیت خ<strong>و</strong>اهی در هبرنبرر <strong>و</strong> جامعه (هم فاشیسم <strong>و</strong> هم<br />
استالینیسم). ا<strong>و</strong> علاقه ی بسیاری به جنبش س<strong>و</strong>ررئالیست نشان داد، <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع به همھهممراه آندره<br />
برت<strong>و</strong>ن٦٩<br />
س<strong>و</strong>ررئالیست فرانس<strong>و</strong>ی مانیفسبىتبىی درباره ی هبرنبرر <strong>و</strong> انقلاب ن<strong>و</strong>شت.<br />
حبىتبىی ک<strong>و</strong>بیسم هم به طریقی چبریبرزی درباره ی جامعه را بازتاب می دهد. چه را بازتاب می دهد؟<br />
جنگ ها <strong>و</strong> انقلاب ها بمنبمماینده ی تلاطمات عمده هستند که همھهممه چبریبرز را دگ<strong>و</strong>گ<strong>و</strong>ن می کنند، زندگی<br />
مردم را تغیبریبرر می دهند، <strong>و</strong> ذهنیت شان را. ک<strong>و</strong>بیسم بازتاب دهنده ی تغیبریبرری عمیق در شی<strong>و</strong>ه ای<br />
است که مردم به ط<strong>و</strong>ر کلی جهان را می دیدند. پیش از سال ١٩١۴ د<strong>و</strong>ران ط<strong>و</strong>لابىنبىی قدرت<br />
گرفبنتبنن تدربجیبججی <strong>سرمایه</strong> داری ب<strong>و</strong>د. کمی شبیه د<strong>و</strong>رابىنبىی ب<strong>و</strong>د که ما به تازگی از آن گذشته ابمیبمم. اشتغال<br />
کامل، م<strong>و</strong>فقیت <strong>و</strong> این فکر که این <strong>و</strong>ضعیت می ت<strong>و</strong>اند تا ابد ادامه داشته باشد. <strong>و</strong> سپس نا گهان این<br />
ر<strong>و</strong>یا متلاشی می ش<strong>و</strong>د، این ت<strong>و</strong>هم به دست آسیب جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> انقلاب ر<strong>و</strong>سیه مجممجح<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong>د.<br />
سپس انقلاب آلمللممان <strong>و</strong> انقلاب مجممججارستان <strong>و</strong> ظه<strong>و</strong>ر فاشیسم در ایتالیا از راه رسید. که بمتبممامی آبهنبهها<br />
دنیای مردم را هزارپاره می کنند. فرآیند ر<strong>و</strong>ابىنبىی حبىتبىی مجممجحافظه کارترین افراد هم تغیبریبرر کرد. چگ<strong>و</strong>نه<br />
می ش<strong>و</strong>د این در هبرنبرر بازتاب نیابد؟<br />
!71<br />
André Breton ٦٩
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بیایید لحللححظه ای درباره ی هبرنبرر پیش از جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل بیاندیشیم. گرایش غالب امبرپبررسی<strong>و</strong>نیسم<br />
ب<strong>و</strong>د که در فرانسه در دهه ی آخر قرن ١٩ مت<strong>و</strong>لد شده ب<strong>و</strong>د. من شخصاً امبرپبررسی<strong>و</strong>نیسم را د<strong>و</strong>ست<br />
دارم. ایده ی جهابىنبىی آس<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> آرام را منتقل می کند، جهابىنبىی از گل ها <strong>و</strong> آفتاب <strong>و</strong> پیک نیک در<br />
علفزار. پس از جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل چگ<strong>و</strong>نه هبرنبررمندان می ت<strong>و</strong>انستند به چنبنیبنن جهابىنبىی بازگردند؟ چگ<strong>و</strong>نه<br />
می ت<strong>و</strong>انستند حبىتبىی [امکان] آن را در نظر بگبریبررند؟<br />
ا گر به نقاشی های ا<strong>و</strong>لیه ی پیکاس<strong>و</strong> نگاه کنید، به تص<strong>و</strong>یر درآمدن جهان مردم به حاشیه رانده<br />
شده ی فقبریبرر را می بینید که با کمالىللىی تکنیکی <strong>و</strong> درکی از ت<strong>و</strong>ده ها ابجنبججام شده است. یک نقاشی را در<br />
نظر دارم، از دخبرتبرری بندباز بر ر<strong>و</strong>ی یک ت<strong>و</strong>پ بزرگ. در پیش زمینه مرد عظیم الحللحجثه ی<br />
<strong>و</strong>رزشکاری با باز<strong>و</strong>ان ستبرببرر بر ر<strong>و</strong>ی یک بل<strong>و</strong>ک بزرگ نشسته است. دخبرتبرر به نظر می رسد که به<br />
بجنبجح<strong>و</strong>ی شنا<strong>و</strong>ر است، به نظر می رسد که بر جاذبه غلبه کرده است. در حالىللىی که اجزاء دیگر حس<br />
ت<strong>و</strong>ده ای سنگبنیبنن <strong>و</strong> نبریبرر<strong>و</strong>ی جاذبه را که به پایبنیبنن می کشد القاء می کنند.<br />
این <strong>و</strong>جه تکنیکی <strong>و</strong> تقریباً هندسی به تدرتحیتحج حیات خ<strong>و</strong>د را در پیش می گبریبررد <strong>و</strong> مکتبىببىی جدید<br />
می سازد. پیکر انسان به ص<strong>و</strong>ربىتبىی عادی که عادت کرده ابمیبمم آن را رئالیسم ت<strong>و</strong>صیف کنیم بمنبممایش<br />
داده بمنبممی ش<strong>و</strong>د. فرم انسابىنبىی از ز<strong>و</strong>ایای مجممجختلف نشان داده می ش<strong>و</strong>د، به بجنبجح<strong>و</strong>ی که در زندگی ر<strong>و</strong>زمره<br />
ممممممکن نب<strong>و</strong>د. ممممممکن است کسی بگ<strong>و</strong>ید که این هبرنبرر نیست. مردم این گ<strong>و</strong>نه نیستند؛ چط<strong>و</strong>ر می ش<strong>و</strong>د<br />
یک پا آبجنبججا باشد <strong>و</strong> یک دست اینجا <strong>و</strong> ص<strong>و</strong>رت ر<strong>و</strong> به هر د<strong>و</strong> طرف باشد؟<br />
هرچند، هدف هبرنبرر ‐همھهممانند فلسفه‐ تنها این نیست که چبریبرزها را همھهممان ط<strong>و</strong>ر که هستند ‐یا به نظر<br />
می رسند باشند‐ منتقل کند. <strong>و</strong>ظیفه ی <strong>و</strong>اقعی هر د<strong>و</strong>، هم هبرنبرر <strong>و</strong> هم فلسفه این است که به دنیای<br />
ما<strong>و</strong>رای ظاهر رس<strong>و</strong>خ کرده، نقاب را بدرد <strong>و</strong> <strong>و</strong>اقعیت <strong>و</strong> مردم را آنگ<strong>و</strong>نه که <strong>و</strong>اقعاً هستند نشان<br />
دهد.<br />
می دانید، این پیکاس<strong>و</strong> نب<strong>و</strong>د که شر<strong>و</strong>ع به تقسیم انسان به اجزاء تشکیل دهنده اش کرد. در<br />
د<strong>و</strong>ران ١٩١۴ تا ١٩١٨ میلی<strong>و</strong>ن ها انسان در پ<strong>و</strong>شش ی<strong>و</strong>نیفرم ت<strong>و</strong>سط تیغ <strong>و</strong> م<strong>و</strong>اد منفجره ی ق<strong>و</strong>ی به<br />
اجزاء تشکیل دهنده شان تکه تکه شدند. ا گر این هبرنبرر تکان دهنده است، بسیار کمبرتبرر از<br />
جامعه ی قرن ٢٠ <strong>و</strong> ٢١ تکان دهنده است.<br />
یک نقاشی مشخص از پیکاس<strong>و</strong> را در نظر دارم که نامش «پرتره ی یک بان<strong>و</strong>» است. لطفاً ت<strong>و</strong>جه<br />
داشته باشید، نه پرتره ی یک زن، بلکه پرتره ی یک بان<strong>و</strong>. تص<strong>و</strong>یر پیکر زبىنبىی است که اعضاء جنسی<br />
ا<strong>و</strong> به شدت اغراق شده اند، پستان ها <strong>و</strong> مابقی، <strong>و</strong> ا گر نگاه کنید، این پیکر دست ندارد. چرا این<br />
!72
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بان<strong>و</strong> دست ندارد؟ چ<strong>و</strong>ن کار بمنبممی کند. تنها کارکرد یک بان<strong>و</strong> در طبقات بالای اجتماع دقیقاً به عن<strong>و</strong>ان<br />
حی<strong>و</strong>ان ت<strong>و</strong>لید مثل کننده است. ضمناً پیکاس<strong>و</strong> یک بار بر ر<strong>و</strong>ی در اتاق مطالعه اش ن<strong>و</strong>شت:«ne Je<br />
«.suis en gentilhomme من یک جنتلمن نیستم. می ت<strong>و</strong>ابمنبمم ادامه دهم، اما یک مقدار<br />
<strong>و</strong>قت زیادی می گبریبررد.<br />
بزرگ ترین نقاشی پیکاس<strong>و</strong> بىببىی شک شاهکارش گ<strong>و</strong>ئرنیکا ب<strong>و</strong>د. این شاید قدربمتبممندترین مانیفست هبرنبرری<br />
در تارتحیتحخ باشد. پیکاس<strong>و</strong> در مقطعی گفت: هبرنبرر برای تزئبنیبنن نیست، هبرنبرر باید سلاحی برای مبارزه<br />
باشد. <strong>و</strong> گ<strong>و</strong>ئرنیکا که ت<strong>و</strong>صیه می کنم با دقت به آن نگاه کنید، <strong>و</strong>حشت بمببممباران باسک را بیان<br />
می کند. این بهببههبرتبررین ن<strong>و</strong>ع هبرنبرر مبارز است. این نشان می دهد که هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند مبارز باشد.<br />
هبرنبررمندان مبارزی چ<strong>و</strong>ن دیه گ<strong>و</strong> ری<strong>و</strong>را ٧٠ <strong>و</strong> دیگران در قرن بیستم ب<strong>و</strong>ده اند. آیا این مسئ<strong>و</strong>لیت ما<br />
نیست که ‐در کنار فعالیت سندیکابىیبىی مان، فعالیت ج<strong>و</strong>انان <strong>و</strong> سایر فعالیت ها‐ تلاش کنیم که به<br />
هبرنبررمندان <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان مدرن دسبرتبررسی پیدا کنیم <strong>و</strong> آبهنبهها را به متحدین مبارز طبقه ی کارگر<br />
تبدیل کنیم؟ من معتقدم که هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند نقشی انقلابىببىی ایفاء کند <strong>و</strong> ما باید خ<strong>و</strong>د را پذیرا <strong>و</strong><br />
مشتاق برقراری دیال<strong>و</strong>گ با بهببههبرتبررین هبرنبررمندان نشان دهیم: تا آبهنبهها را به خدمت فعال طبقه ی کارگر<br />
درآ<strong>و</strong>ر بمیبمم.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> انقلاب ا کتبرببرر<br />
لئ<strong>و</strong>ن تر<strong>و</strong>تسکی جابىیبىی ن<strong>و</strong>شت که انقلاب نبریبرر<strong>و</strong>ی مجممجحرکه ی تارتحیتحخ است. <strong>و</strong> گ<strong>و</strong>اه شگفت انگبریبرز آن خ<strong>و</strong>د<br />
انقلاب ا کتبرببرر ب<strong>و</strong>د. انقلاب ر<strong>و</strong>سیه عملی رهابىیبىی بجببجخش برای انسان ب<strong>و</strong>د که از هر جهت زمبنیبنن را به لرزه<br />
درآ<strong>و</strong>رد. نه تنها رهابىیبىی پر<strong>و</strong>لتاریا، بلکه رهابىیبىی زنان، رهابىیبىی ملل سرک<strong>و</strong>ب شده، بهیبهه<strong>و</strong>دیان، <strong>و</strong> بله، خ<strong>و</strong>د<br />
هبرنبرر.<br />
انقلاب ا کتبرببرر هبرنبرر را رها کرد. بر خلاف بهتبههمت های دسمشسممنان ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یسم، هرگز تلاشی از س<strong>و</strong>ی<br />
ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یک ها برای بجتبجحمیل خط<strong>و</strong>ط حز بىببىی بر هبرنبرر ص<strong>و</strong>رت نگرفت. دهه ی پس از ا کتبرببرر، سال های<br />
مناظره ، بجتبججربه <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>آ<strong>و</strong>ری آزاد <strong>و</strong> پرش<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د. چه کهکشابىنبىی از استعداد هبرنبرری در سال های پس از<br />
انقلاب خص<strong>و</strong>صاً در دهه ی ١٩٢٠ طل<strong>و</strong>ع کرد. شک<strong>و</strong>فابىیبىی شگفت انگبریبرزی در فرهنگ <strong>و</strong> هبرنبرر در<br />
!73<br />
Diego Rivera ٧٠
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
جریان ب<strong>و</strong>د. اشعار این شاعر بزرگ انقلابىببىی مایا ک<strong>و</strong>فسکی ‐ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یکی از سال ١٩٠۵‐ دار بمیبمم<br />
که ا<strong>و</strong> را پسر طبل ن<strong>و</strong>از انقلاب می نامیدند.<br />
پس از انقلاب ا کتبرببرر، آغاز رنسانسی شگفت انگبریبرز [ب<strong>و</strong>د]. در تئاتر با مبریبرره<strong>و</strong>لد، در سینما با<br />
آیزنشتاین که شخصاً فکر می کنم بزرگ ترین کارگردان سینما در بمتبممام تارتحیتحخ است، در م<strong>و</strong>سیقی با<br />
ش<strong>و</strong>ستا ک<strong>و</strong><strong>و</strong>تحیتحچ ‐کسی که بد<strong>و</strong>ن انقلاب ر<strong>و</strong>سیه هرگز یک نت م<strong>و</strong>سیقی را هم بمنبممی ن<strong>و</strong>شت <strong>و</strong> کسی که<br />
بجنبجخستبنیبنن سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی اش را در سال ١٩٢٨ در سن ٢۶ سالگی ن<strong>و</strong>شت، ا گر حافظه ام یاری کند.<br />
ن<strong>و</strong>یسندگان مبتکری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشتند چ<strong>و</strong>ن آیزا ک بابل<br />
٧١<br />
، ن<strong>و</strong>یسنده ی بهیبهه<strong>و</strong>دی که «س<strong>و</strong>اران سرخ» را<br />
ن<strong>و</strong>شت، اثری عالىللىی درباره ی جنگ داخلی. مایا ک<strong>و</strong>فسکی که پیش تر اشاره کردم، <strong>و</strong> افراد دیگری<br />
که ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یک نب<strong>و</strong>دند اما در [سایه ی] انقلاب رشد کردند.<br />
اما این گل زیبا <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>شب<strong>و</strong> زیر چکمه ی استالینیسم له شد. مبریبرره<strong>و</strong>لد در ارد<strong>و</strong>گاه اسرا مرد، بابل در<br />
ارد<strong>و</strong>گاه اسرا مرد، مایا ک<strong>و</strong>فسکی خ<strong>و</strong>دکشی کرد، ماندلشتام٧٢<br />
این ها تنها برخی از جنایات استالینیسم در عرصه ی فرهنگ است.<br />
در ارد<strong>و</strong>گاه اسرا مرد، <strong>و</strong> الىللىی آخر.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> س<strong>و</strong>سیالبریبرزم<br />
حال می بینیم که نسبتاً [صحبت هابمیبمم را] زیاد ادامه داده ام <strong>و</strong> هن<strong>و</strong>ز به یک چهارم آبجنبجچه قصد<br />
داشتم هم نبرپبررداخته ام. اما می خ<strong>و</strong>اهم با یک ایده درباره ی هبرنبرر بجتبجحت حا کمیت س<strong>و</strong>سیالبریبرزم [بجببجحث<br />
را] به پایان ببرببررم. <strong>و</strong>ظیفه ی اصلی ما، مبرببررم ترین <strong>و</strong>ظیفه ی ما سرنگ<strong>و</strong>بىنبىی <strong>سرمایه</strong> داری است، چرا که<br />
ادامه ی <strong>سرمایه</strong> داری نه تنها حیات اقتصادی را بهتبههدید می کند، بلکه بهتبههدیدی مرگبار برای<br />
چشم انداز آینده ی بمتبممدن <strong>و</strong> فرهنگ انسابىنبىی نبریبرز هست. چرا که علبریبررغم بمتبممام پیشرفت های<br />
اعجاب آ<strong>و</strong>ر بمتبممدن بشری ده هزارساله، فرهنگ <strong>و</strong> بمتبممدن بشری تنها <strong>و</strong>اقعاً یک لایه ی نازک هستند.<br />
بمتبممدن در <strong>و</strong>اقع بسیار آسیب پذیر است <strong>و</strong> زیر این پ<strong>و</strong>سته ی نازک فرهنگ، نبریبرر<strong>و</strong>های بربریت بد<strong>و</strong>ی<br />
همھهممچنان <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. این را در آلمللممان هیتلر دیدید <strong>و</strong> باز هم اخبریبرراً در بالکان دیده ابمیبمم. آینده ی<br />
فرهنگ <strong>و</strong> بمتبممدن بشری در معرض خطری جدی است، مگر آنکه طبقه ی کارگر قدرت را در<br />
دستان خ<strong>و</strong>د بگبریبررد. اما این مسئله ر<strong>و</strong>ی دیگری هم دارد.<br />
!74<br />
Isaac Babel ٧١<br />
Osip Emilyevich Mandelshtam ٧٢
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
در شرایط مدرن، با رشد عظیم نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد، علم <strong>و</strong> تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی، یک انقلاب س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی به<br />
سرعت منجر به انقلاب فرهنگی می ش<strong>و</strong>د، که مشابهببههش هرگز در تارتحیتحخ بشریت دیده نشده است.<br />
یکی از بزرگ ترین جنایات <strong>سرمایه</strong> داری این است که نب<strong>و</strong>غ، خلاقیت <strong>و</strong> پتانسیل مردم عادی را<br />
سرک<strong>و</strong>ب می کند. ا کبرثبرریت مردم هرگز این فرصت را نداشته اند که خ<strong>و</strong>د را آزادانه رشد دهند.<br />
تر<strong>و</strong>تسکی گفته است:«چند ارسط<strong>و</strong> دارد خ<strong>و</strong>ک چرابىنبىی می کند؟» <strong>و</strong> می افزاید:«<strong>و</strong> چند خ<strong>و</strong>ک چران<br />
بر مسند قدرت نشسته است؟»<br />
صدها سال هبرنبرر در ابجنبجحصار افرادی معد<strong>و</strong>د ب<strong>و</strong>ده است. برای ا کبرثبرریت عمده، [هبرنبرر] به عن<strong>و</strong>ان چبریبرزی<br />
مرم<strong>و</strong>ز، دش<strong>و</strong>ار <strong>و</strong> مطلقاً غبریبرر قابل دسبرتبررسی نشان داده شده است. هبرنبررمند به عن<strong>و</strong>ان م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی<br />
خاص نشان داده می ش<strong>و</strong>د که منحصراً استعداد مادرزادی دارد <strong>و</strong> مانند بقیه ی ما نیست. حال، به<br />
هیچ <strong>و</strong>جه انکار بمنبممی کنم که عنصری ژنتیک در ساختار ما است که پتانسیل مشخصی برای رشد<br />
به ما می دهد. این هم مشخص است که هر کسی بمنبممی ت<strong>و</strong>اند مثلاً م<strong>و</strong>تزارت ش<strong>و</strong>د. اما این بیانات<br />
چبریبرزی را ت<strong>و</strong>جیه بمنبممی کند.<br />
ساختار ژنتیکی م<strong>و</strong>تزارت این پتانسیل را به ا<strong>و</strong> داد که آهنگسازی بزرگ ش<strong>و</strong>د. اما مجممجحیطی که در<br />
آن رشد کرد نقشی تعیبنیبنن کننده در بجتبجحقق این پتانسیل داشت. پدرش آهنگسازی شناخته شده<br />
ب<strong>و</strong>د، لئ<strong>و</strong>پ<strong>و</strong>لد م<strong>و</strong>تزارت که برای فرزندش آرز<strong>و</strong>های بسیاری داشت. از سنبنیبنن بسیار کم پسرش را<br />
تش<strong>و</strong>یق می کرد که به م<strong>و</strong>سیقی علاقمند ش<strong>و</strong>د. آن م<strong>و</strong>تزارت، م<strong>و</strong>تزارت ک<strong>و</strong>دک پتانسیل آن را داشت<br />
که آهنگسازی بزرگ ش<strong>و</strong>د، در این شکی نیست. اما آیا کسی جداً معتقد است که ا گر م<strong>و</strong>تزارت<br />
به جای آن که فرزند آهنگسازی م<strong>و</strong>فق مت<strong>و</strong>لد ش<strong>و</strong>د، دهقابىنبىی هندی مت<strong>و</strong>لد می شد، سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی<br />
می ن<strong>و</strong>شت؟ البته که نه.<br />
یک شاعر انگلیسی قرن ٧٣١٠<br />
«بسیار گ<strong>و</strong>هر ناب <strong>و</strong> درخشان را<br />
غارهای تاریک اقیان<strong>و</strong>س پنهان کرده است<br />
بسیار گل در خفا شک<strong>و</strong>فا شده<br />
این ابیات را ن<strong>و</strong>شته است:<br />
<strong>و</strong> عطرش را در ه<strong>و</strong>ای انز<strong>و</strong>ا تلف کرده است.»<br />
این بیت ها چه خ<strong>و</strong>ب اتلاف استعداد انسابىنبىی را بجتبجحت سلطه ی نظام <strong>سرمایه</strong> داری نشان می دهد!<br />
!75<br />
Thomas Gray ٧٣
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ا گر تعریفی اساسی از س<strong>و</strong>سیالبریبرزم می خ<strong>و</strong>اهید، من به سمشسمما می گ<strong>و</strong> بمیبمم. این است که بمتبممام ت<strong>و</strong>ان<br />
بالق<strong>و</strong>ه ی ن<strong>و</strong>ع بشر را مجممجحقق کنیم. ا گر به تارتحیتحخ بشریت نگاه کنیم، این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع جلب ت<strong>و</strong>جه می کند<br />
که تعداد ن<strong>و</strong>ابغی چ<strong>و</strong>ن م<strong>و</strong>تزارت بسیار کم است. از میان هزاران میلی<strong>و</strong>ن مرد <strong>و</strong> زن که در<br />
سیاره ی ما زندگی کرده اند، بمنبممی گ<strong>و</strong> بمیبمم که بمتبممام آبهنبهها باید مثل م<strong>و</strong>تزارت می شدند‐ این غلط است.<br />
اما در میان این افراد بسیاری ن<strong>و</strong>ابغ بالق<strong>و</strong>ه در عرصه های مجممجختلف <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارند، در این ک<strong>و</strong>چک ترین<br />
شکی نیست.<br />
به سال های مدرسه تان فکر کنید. چند نفر از بجببجچه های مدرسه تان را می شناسید که در شرایط<br />
متفا<strong>و</strong>ت می ت<strong>و</strong>انستند دکبرتبرر، ن<strong>و</strong>یسنده، آهنگساز، رقصنده، ف<strong>و</strong>تبالیست، م<strong>و</strong>سیقیدان ش<strong>و</strong>ند؟ <strong>و</strong> به کجا<br />
رسیدند؟ ما همھهممه با این ر<strong>و</strong>یا آغاز می کنیم، این ط<strong>و</strong>ر نیست؟ اما خیلی ز<strong>و</strong>د بر پایه ی <strong>سرمایه</strong> داری<br />
این ر<strong>و</strong>یا در مردم متلاشی می ش<strong>و</strong>د. بجتبجحقبریبرر می ش<strong>و</strong>ند، تا حدی که برخی از آبهنبهها مثل حی<strong>و</strong>انات<br />
می ش<strong>و</strong>ند. پتانسیل در<strong>و</strong>ن آبهنبهها در سن پایبنیبنن ناب<strong>و</strong>د می ش<strong>و</strong>د. معنای در<strong>و</strong>بىنبىی س<strong>و</strong>سیالبریبرزم بازگرداندن<br />
این پتانسیل انسابىنبىی به شک<strong>و</strong>فابىیبىی است.<br />
رفقا، معنای در<strong>و</strong>بىنبىی س<strong>و</strong>سیالبریبرزم این نیست که برای خرده نان بجببججنگیم، این چبریبرزی نیست که<br />
برایش مبارزه می کنیم. این تنها بجنبجخستبنیبنن گام است، البته گامی بسیار مهم. ابجنبججیل<br />
می گ<strong>و</strong>ید:«انسان بمنبممی بایست تنها با نان زندگی کند.» <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع انسان ها هرگز با نان تنها زندگی<br />
نکرده اند. <strong>و</strong> در جامعه ی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی، مردان <strong>و</strong> زنان از کمب<strong>و</strong>د، از فقر رها خ<strong>و</strong>اهند شد <strong>و</strong> زمان<br />
لازم را خ<strong>و</strong>اهند داشت تا خ<strong>و</strong>د را به عن<strong>و</strong>ان انسان های آزاد پر<strong>و</strong>رش دهند. برای بجنبجخستبنیبنن بار،<br />
آزاد خ<strong>و</strong>اهند ب<strong>و</strong>د تا شخصیت شان را پر<strong>و</strong>رش دهند، خ<strong>و</strong>د را از نظر جسمی <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ابىنبىی پر<strong>و</strong>رش دهند.<br />
فقط مقادیر عظیم ت<strong>و</strong>ان بالق<strong>و</strong>ه ی خلاقه ای را که آزاد می ش<strong>و</strong>د تص<strong>و</strong>ر کنید! کاری می کند که<br />
دستا<strong>و</strong>ردهای رنسانس امری ناچبریبرز به نظر برسند. هبرنبرر برای بجنبجخستبنیبنن بار در تارتحیتحخ د<strong>و</strong>باره بجببجخشی از<br />
زندگی خ<strong>و</strong>اهد شد، نه حبس شده در م<strong>و</strong>زه ها، تر<strong>و</strong>تسکی می گ<strong>و</strong>ید م<strong>و</strong>زه، ارد<strong>و</strong>گاه اسارت هبرنبرر<br />
است. هبرنبرر باید از این زندان آزاد شده <strong>و</strong> به زندگی <strong>و</strong>صل ش<strong>و</strong>د.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> آینده<br />
در آغاز قرن ٢١ انسانیت با مسئله ای بسیار مهم ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> است، مسئله ی به اصطلاح جهابىنبىی شدن.<br />
این امر به همھهممان اندازه ی بعد اقتصادی، بعدی فرهنگی دارد. البته ما به عن<strong>و</strong>ان مارکسیست،<br />
!76
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
انبرتبررناسی<strong>و</strong>نالیست هستیم، باید از هر گ<strong>و</strong>نه آثار تعصب ملی رها باشیم. مارکس <strong>و</strong> انگلس هم در<br />
مانیفست ت<strong>و</strong>ضیح داده اند که رشد <strong>سرمایه</strong> داری گرایشی به س<strong>و</strong>ی اقتصاد جهابىنبىی ابجیبججاد می کند که از<br />
در<strong>و</strong>ن آن در بهنبههایت فرهنگی جهابىنبىی برمی خبریبرزد.<br />
این تا حدی یک <strong>و</strong>اقعیت است. در ط<strong>و</strong>ل ٢٠ یا ٣٠ سال دگرگ<strong>و</strong>بىنبىی عظیمی در مقیاس جهابىنبىی رخ<br />
داده است. عملاً ا کن<strong>و</strong>ن به هر کجا که بر<strong>و</strong>ید، خص<strong>و</strong>صاً در کش<strong>و</strong>رهای ت<strong>و</strong>سعه یافته، <strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن به<br />
ط<strong>و</strong>ر فزاینده ای در کش<strong>و</strong>رهای ت<strong>و</strong>سعه نیافته ج<strong>و</strong>انان لباس های یکسابىنبىی می پ<strong>و</strong>شند، به م<strong>و</strong>سیقی<br />
یکسابىنبىی گ<strong>و</strong>ش می کنند، <strong>و</strong> گرایشی عم<strong>و</strong>می به س<strong>و</strong>ی ن<strong>و</strong>عی استانداردسازی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. این خ<strong>و</strong>ب<br />
است یا بد؟ باید مراقب باشیم که در م<strong>و</strong>قعیت ملی گرایانه <strong>و</strong> بىببىی تفا<strong>و</strong>ت به فرهنگ های دیگر قرار<br />
نگبریبرر بمیبمم. چرا که پا کسازی عرصه، پا کسازی زباله های انب<strong>و</strong>ه بهنبههایتاً باید منجر به فرهنگ انسابىنبىی<br />
جهابىنبىی بجتبجحت حا کمیت س<strong>و</strong>سیالبریبرزم ش<strong>و</strong>د. هرچند، بجتبجحت سلطه ی نظام <strong>سرمایه</strong> داری، آبجنبجچه که این<br />
«فرهنگ» جهابىنبىی از آن متشکل است، سلطه ی فرهنگی زمجممجخت بر ر<strong>و</strong>ی سیاره ت<strong>و</strong>سط امبرپبرریالیسم<br />
قدربمتبممند <strong>و</strong>احدی است که بمتبممام فرهنگ های دیگر را برای مصلحت س<strong>و</strong>د از ببنیبنن می برد. <strong>و</strong> این<br />
بمنبممی ت<strong>و</strong>اند خ<strong>و</strong>ب باشد.<br />
ضمناً، کسی به کلمات «م<strong>و</strong>سیقی کارگری» یا «هبرنبرر کارگری» اشاره کرد. در <strong>و</strong>اقع چنبنیبنن چبریبرزی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
ندارد. مارکس مدت ها پیش ت<strong>و</strong>ضیح داد که اندیشه های مقدم در هر د<strong>و</strong>ران اندیشه های طبقه ی<br />
حا کم هستند. <strong>و</strong> تر<strong>و</strong>تسکی ت<strong>و</strong>ضیح داده است که پر<strong>و</strong>لتاریا به خاطر شرایط زندگی اش بجتبجحت<br />
سلطه ی نظام <strong>سرمایه</strong> داری بمنبممی ت<strong>و</strong>اند پیش از انقلاب فرهنگ خ<strong>و</strong>د را خلق کند. از س<strong>و</strong>ی دیگر،<br />
پس از انقلاب س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی فرهنگ کارگری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بجنبجخ<strong>و</strong>اهد داشت، بلکه فرهنگی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی <strong>و</strong><br />
حقیقتاً انسابىنبىی خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د.<br />
رفقا ما باید چشمان مان را بالاتر ببرببرر بمیبمم <strong>و</strong> افق هابمیبممان را کمی بازتر کنیم. ما باید مت<strong>و</strong>جه باشیم که از<br />
میان این آشفتگی کن<strong>و</strong>بىنبىی، بجببجحران کن<strong>و</strong>بىنبىی، بجتبجحلیل رفبنتبنن کن<strong>و</strong>بىنبىی سیاره ، بمتبممدن جدیدی در حال آماده<br />
شدن است. در ط<strong>و</strong>ل تارتحیتحخ، هنگامی که یک نظام اقتصادی <strong>و</strong> اجتماعی <strong>و</strong>ارد بجببجحران می ش<strong>و</strong>د، این<br />
<strong>و</strong>اقعیت خ<strong>و</strong>د را به اشکال گ<strong>و</strong>نا گ<strong>و</strong>بىنبىی نشان می دهد: به شکل بجببجحران خان<strong>و</strong>اده، بجببجحران اخلاقیات،<br />
بجببجحران مذهب، بجببجحران فرهنگ. <strong>و</strong> بمتبممام این عناصر هم ا کن<strong>و</strong>ن بجتبجحت سلطه ی نظام <strong>سرمایه</strong> داری<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارند.<br />
این یک بیماری عم<strong>و</strong>می، ن<strong>و</strong>عی اف<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> فساد است که هبرنبرر را هم بجتبجحت تاثبریبرر قرار می دهد. فقط به<br />
هبرنبرری که ا کن<strong>و</strong>ن ت<strong>و</strong>لید می کنند نگاه کنید. من فکر می کنم که ذهن بازی دارم، طرفدار بجتبججربه ی<br />
هبرنبرری هستم، به ایده های جدید علاقمندم، اما <strong>و</strong>قبىتبىی بمنبممایشگاهی هبرنبرری در لندن افتتاح می ش<strong>و</strong>د<br />
!77
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
که گ<strong>و</strong>سفندی را نشان می دهد، گ<strong>و</strong>سفند مرده ای در فرمالدئید، <strong>و</strong> به عن<strong>و</strong>ان هبرنبرر ارائه می ش<strong>و</strong>د،<br />
آنگاه حبریبررت می کنم.<br />
من فکر می کنم این یکی از نشانه های فساد است <strong>و</strong> مردم پ<strong>و</strong>ل زیادی را بابت آن خرج می کنند.<br />
انگلیسی ها ضرب المللممثلی قدبمیبممی دارند که می گ<strong>و</strong>ید:«جابىیبىی که چرک باشد مس هم هست.» [م:<br />
جابىیبىی که کار کثیف برای ابجنبججام دادن باشد، پ<strong>و</strong>ل هم هست.] در دنیای هبرنبرری <strong>سرمایه</strong> داری فاسد<br />
که در آن فض<strong>و</strong>لات هست، پ<strong>و</strong>ل هم هست. ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اها مثل همھهممیشه از هر چبریبرزی پ<strong>و</strong>ل درمی آ<strong>و</strong>رند!<br />
ا گر هبرنبرر بمنبممایانگر ن<strong>و</strong>عی آینه باشد ‐که هست <strong>و</strong> جامعه بازتاب خ<strong>و</strong>د را می ت<strong>و</strong>اند در آن ببیند‐ پس<br />
این بازتاب بسیار <strong>و</strong>فادارانه ای از جامعه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ای قرن ٢١ است. این بمنبمماینده ی بجببجحران فرهنگ <strong>و</strong><br />
تبرنبرزل بهنبههابىیبىی آن است. اما حبىتبىی همھهممبنیبنن هبرنبرر هم به بجنبجح<strong>و</strong>ی چبریبرزی به ما می گ<strong>و</strong>ید، می گ<strong>و</strong>ید که فرهنگ بجتبجحت<br />
سلطه ی نظام <strong>سرمایه</strong> داری دیگر بمنبممی ت<strong>و</strong>اند رشد کند. این پیام <strong>و</strong> به دنبال آن <strong>و</strong>ظیفه ای که<br />
ا کن<strong>و</strong>ن به عهده ی پر<strong>و</strong>لتاریا گذاشته می ش<strong>و</strong>د بسیار جدی است، همھهممانند <strong>و</strong>ظیفه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی در<br />
قر<strong>و</strong>ن ١٧ <strong>و</strong> ١٨، شامل پا کسازی بمتبممام زباله های بر سر راه <strong>و</strong> آماده کردن راه برای نظام اجتماعی<br />
جدید است.<br />
این تنها یک مسئله ی اقتصادی نیست، تا کید می کنم، بلکه چ<strong>و</strong>ن <strong>سرمایه</strong> داران بمنبممی ت<strong>و</strong>انند از<br />
پتانسیل عظیمی که برای رشد صنایع، کشا<strong>و</strong>رزی، علم <strong>و</strong> تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد استفاده کنند،<br />
این <strong>و</strong>ظیفه ی طبقه ی کارگر است که کنبرتبررل جامعه را به دست بگبریبررد. همھهممبنیبنن که طبقه ی کارگر<br />
قدرت را در دستانش بگبریبررد، پتانسیلی نامجممجحد<strong>و</strong>د برای رشد انسان بر مبنای اقتصاد بر<strong>نامه</strong> ریزی<br />
شده ی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی پیش ر<strong>و</strong> بمیبممان پدیدار می ش<strong>و</strong>د.<br />
این چبریبرزی است که برایش می جنگیم. می جنگیم، نه فقط برای رهابىیبىی اقتصادی پر<strong>و</strong>لتاریا، بلکه<br />
برای ر<strong>و</strong>ح ن<strong>و</strong>ع بشر می جنگیم. برای جامعه ای می جنگیم که در آن ت<strong>و</strong>ان بالق<strong>و</strong>ه ی همھهممگان بت<strong>و</strong>اند<br />
به ط<strong>و</strong>ر کامل به فعل برسد. <strong>و</strong> آزاد از <strong>و</strong>ابستگی بجتبجحقبریبررآمبریبرز به بردگی <strong>سرمایه</strong> داری، بالاخره<br />
می ت<strong>و</strong>انیم خ<strong>و</strong>د را در حد قامت حقیقی انسابىنبىی مان ارتقاء بجببجخشیم <strong>و</strong> به س<strong>و</strong>ی ستارگان دست یاز بمیبمم.<br />
در یک جامعه ی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی مردم شهرهای زیبا می سازند، با بجتبجخریب هی<strong>و</strong>لاهای زشت، آل<strong>و</strong>ده <strong>و</strong><br />
شل<strong>و</strong>غی که شهرهابمیبممان به آن تبدیل شده اند، آن را از ن<strong>و</strong> می سازند. مردم می ت<strong>و</strong>انند <strong>و</strong> باید حق آن<br />
را داشته باشند که در خانه های زیبا زندگی کنند، <strong>و</strong> شرایط انسابىنبىی حقیقی ابجیبججاد ش<strong>و</strong>د که در آن<br />
زندگی کنند. زندگی ر<strong>و</strong>زمره در خانه، مجممجحل کار، <strong>و</strong> حبىتبىی در خیابان ها زیبا خ<strong>و</strong>اهد شد. معماری<br />
!78
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
دیگر سیندرلای هبرنبررها بجنبجخ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د [م: مغف<strong>و</strong>ل بجنبجخ<strong>و</strong>اهد ماند]، بلکه به شدت م<strong>و</strong>رد بجببجحث قرار<br />
خ<strong>و</strong>اهد گرفت. اعتبار <strong>و</strong> جایگاه مهمی را باز خ<strong>و</strong>اهد یافت که در ی<strong>و</strong>نان باستان از آن بهببههره می برد.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ <strong>و</strong> علم بیش از پیش شک<strong>و</strong>فا خ<strong>و</strong>اهد شد <strong>و</strong> مهم تر از همھهممه، <strong>و</strong>الاترین هبرنبرر، مهم ترین<br />
هبرنبرر، هبرنبرر خ<strong>و</strong>د زندگی. زیبا کردن زندگی بزرگ ترینِ اهداف است، چرا که تنها یک زندگی دار بمیبمم.<br />
ما به عن<strong>و</strong>ان ماتریالیست های دیالکتیک زندگی پس از مرگ را بمنبممی پذیر بمیبمم. این به ما بستگی<br />
دارد که اطمینان حاصل کنیم که نه تنها زندگی مردم دیگر بهتبههی <strong>و</strong> بىببىی معنا نیست، بلکه همھهممه<br />
قادرند بهنبههایت بهببههره را از زندگی ببرببررند <strong>و</strong> هنگامی که زمانش فرا برسد، بد<strong>و</strong>ن حسرت از آن جدا<br />
ش<strong>و</strong>ند.<br />
این به ق<strong>و</strong>ل انگلس «پرش بشریت از قلمر<strong>و</strong> ضر<strong>و</strong>رت به قلمر<strong>و</strong> آزادی» خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د. این هدفىففىی است<br />
که برایش می جنگیم، تنها هدفىففىی که ارزش جنگیدن دارد. الهللهھام گرفته <strong>و</strong> مسلح به این اندیشه ها،<br />
ما پبریبرر<strong>و</strong>ز خ<strong>و</strong>اهیم شد.<br />
بارسل<strong>و</strong>ن، ج<strong>و</strong>لای ٢٠٠١<br />
بىپبىی ن<strong>و</strong>شت:<br />
گفته های ف<strong>و</strong>ق تنها طرحی ساده از م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عی بزرگ <strong>و</strong> پیچیده است. برای اینکه حق مطلب ادا<br />
ش<strong>و</strong>د، یک ر<strong>و</strong>ز کامل <strong>و</strong>قت لازم دارم تا شر<strong>و</strong>ع کنم <strong>و</strong> یک هفته زمان نیاز دار بمیبمم که بجببجحث کنیم.<br />
اما کاملاً ممممممکن است که در پایان کتابىببىی درباره ی این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع ابجیبججاد کنیم که آن گ<strong>و</strong>نه که شایسته<br />
است عمل کند.<br />
ارنست فیشر٧٤<br />
مارکسیست اتریشی این س<strong>و</strong>ال را مطرح کرد که هبرنبرر چه معنابىیبىی دارد. هبرنبرر<br />
چیست؟ <strong>و</strong> اظهار داشت که انسانیت در هبرنبرر در بىپبىی یک زندگی بمتبممام می ک<strong>و</strong>شد. این چه معنابىیبىی<br />
دارد؟ در جامعه ی طبقابىتبىی زنان <strong>و</strong> مردان بمتبممام نیستیم. در بهببههبرتبررین م<strong>و</strong>ارد تنها انسان های نیمه ‐<br />
بجتبجحقق یافته هستیم. <strong>و</strong> با اینکه مردم <strong>و</strong>اقعاً این را درک بمنبممی کنند، اغلب مردم احساس می کنند<br />
که در زندگی ت<strong>و</strong>انابىیبىی هایشان را به ط<strong>و</strong>ر کامل به فعل نرسانده اند. آبهنبهها بمنبممی فهمند چرا، اما احساس<br />
می کنند که چبریبرزی در زندگی شان کم است، یا بهببههبرتبرر بگ<strong>و</strong> بمیبمم انگار «چبریبرزی گم کرده ام».برای<br />
ا کبرثبرریت مردم مسئله ی بزرگ این نیست که «آیا پس از مرگ زندگی هست؟» مسئله این است که<br />
!79<br />
Ernst Fischer ٧٤
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
«آیا پیش از مرگ زندگی هست؟» این فکری است که مردم را شکنجه می دهد. <strong>و</strong>قبىتبىی مردم<br />
درنگ می کنند تا به زندگی شان بیندیشند، از خ<strong>و</strong>د می پرسند:«آیا همھهممه اش همھهممبنیبنن است؟ آیا این<br />
بمتبممام زندگی است؟» علبىتبىی که منتظر زندگی پس از مرگ هستند این است که <strong>و</strong>اقعاً زندگی<br />
نکرده اند. این جابىیبىی است که هبرنبرر <strong>و</strong>ارد می ش<strong>و</strong>د. به مردم اجازه می دهد ر<strong>و</strong>یاپردازی کنند، افقی<br />
بازتر به آبهنبهها ارائه می کند. ر<strong>و</strong>یا می پردازند که ا<strong>و</strong>ضاع می ت<strong>و</strong>اند بهببههبرتبرر باشد، زندگی می ت<strong>و</strong>اند بهببههبرتبرر<br />
باشد.<br />
زنان <strong>و</strong> مردان که هیچ عشقی در زندگی شان ندارند به سینما می ر<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> این داستان های اجمحجممقانه<br />
را بمتبمماشا می کنند، چرا که به دنبال عشق، احساس <strong>و</strong> ش<strong>و</strong>ر انسابىنبىی حقیقی هستند. آبهنبهها به رنگ ها<br />
جذب می ش<strong>و</strong>ند چ<strong>و</strong>ن زندگی شان بىببىی رنگ است. حبىتبىی به افی<strong>و</strong>ن مذهب جذب می ش<strong>و</strong>ند چ<strong>و</strong>ن در<br />
دنیابىیبىی بىببىی ر<strong>و</strong>ح زندگی می کنند. درباره ی ت<strong>و</strong>ده ها حرف می زبمنبمم، تنها از ر<strong>و</strong>شنفکران بمنبممی گ<strong>و</strong> بمیبمم.<br />
بسیاری از مردم به سینما می ر<strong>و</strong>ند، بسیاری از مردم این بر<strong>نامه</strong> های مهیب تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن را بمتبمماشا<br />
می کنند که در انگلستان با نام اپرای صاب<strong>و</strong>بىنبىی opera) (soap می شناسند. این ها جایگزین های<br />
بسیار بدی برای زندگی <strong>و</strong>اقعی هستند، که میلی<strong>و</strong>ن ها نفر آن را بمتبمماشا می کنند چ<strong>و</strong>ن برای خ<strong>و</strong>د<br />
زندگی ای ندارند.<br />
در سینما، یا در مقابل صفحه ی تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن حد<strong>و</strong>د یک ساعت ا کشن را می بینند، هیجان را<br />
می بینند، که به آبهنبهها کمی آسایش از کسالت ملال آ<strong>و</strong>ر صرف خا کسبرتبرری حیات شان بجتبجحت سلطه ی<br />
نظام <strong>سرمایه</strong> داری می دهد. این اهمھهممیت هبرنبرر است: ر<strong>و</strong>یابىیبىی است که هر چند مبهم، می گ<strong>و</strong>ید بشر<br />
<strong>و</strong>اقعاً می ت<strong>و</strong>اند زندگی داشته باشد <strong>و</strong> اظهار می دارد که در در<strong>و</strong>ن قلب شان، زنان <strong>و</strong> مردان در<br />
طلب ن<strong>و</strong>ع دیگری از زندگی هستند، چبریبرزی بهببههبرتبرر از آبجنبجچه که دارند.<br />
بنابراین به بجنبجح<strong>و</strong>ی بمتبممام هبرنبررها بالق<strong>و</strong>ه اصل انقلاب را در خ<strong>و</strong>د دارند چرا که بمنبممایانگر نارضایبىتبىی از آبجنبجچه<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد است. البته که مجممجحد<strong>و</strong>دیت های هبرنبرر را درک می کنیم، درک می کنیم که برای ما<br />
مجممجحد<strong>و</strong>ده ی ضر<strong>و</strong>ری مبارزه نیست. تنها یک مجممجحد<strong>و</strong>ده ی دیگر است که باید تفسبریبرر کرده <strong>و</strong> تلاش برای<br />
مداخله در آن کنیم، تلاش کنیم که ن<strong>و</strong>عی ارتباط <strong>و</strong> دیال<strong>و</strong>گ با بهببههبرتبررین هبرنبررمندان ابجیبججاد کنیم.<br />
تضادهابىیبىی که از طریق هبرنبرر مطرح می ش<strong>و</strong>ند بمنبممی ت<strong>و</strong>انند از طریق هبرنبرر حل ش<strong>و</strong>ند، چرا که این ها<br />
تضادهای جامعه هستند که در هبرنبرر بازتاب یافته اند، اما تنها می ت<strong>و</strong>انند از طریق مبارزه ی انقلابىببىی در<br />
جامعه حل ش<strong>و</strong>ند. بنابراین، جستج<strong>و</strong>ی مدا<strong>و</strong>م آزادی <strong>و</strong> حقیقت در هبرنبرر بهنبههایتاً می بایست به س<strong>و</strong>ی<br />
راه انقلاب اجتماعی <strong>و</strong> اندیشه ها <strong>و</strong> بر<strong>نامه</strong> ی مارکسیسم منتهی ش<strong>و</strong>د.<br />
!80
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
!81
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
مرداخای پبریبررگ<strong>و</strong>ت<br />
<strong>سرمایه</strong> داری <strong>و</strong> هبرنبرر،<br />
یا<br />
آبهنبهها قیمت را می دانند <strong>و</strong>لىللىی نه ارزش را!<br />
ما در دنیای زشت <strong>و</strong> بىببىی ر<strong>و</strong>حی زندگی می کنیم، این ط<strong>و</strong>ر نیست؟ فکر می کنید این گ<strong>و</strong>نه باشد؟ خب<br />
من فکر می کنم ا گر <strong>و</strong>ارد این <strong>و</strong>بسایت شده باشید، این گ<strong>و</strong>نه فکر می کنید. اما ما، «ما اندک<br />
مردمان خ<strong>و</strong>شبخت»، به قدری کم هستیم که ا گر نب<strong>و</strong>دبمیبمم، بمتبممایلی به ن<strong>و</strong>شبنتبنن این مقاله احساس<br />
بمنبممی کردم.<br />
<strong>و</strong>قبىتبىی می گ<strong>و</strong> بمیبمم دنیا زشت است منظ<strong>و</strong>رم این سیاره نیست. منظ<strong>و</strong>رم آبجنبجچه ما سا کنان این شگفبىتبىی<br />
گرد د<strong>و</strong>ار در چنگ جاذبه ی کهکشان مان با خانه مان می کنیم زشت است. شاید فکر کنید این<br />
قرار است مطلب دیگری درباره ی مجممجحیط زیست باشد، <strong>و</strong> از جهبىتبىی هم هست. درباره ی مجممجحیط<br />
زیست د<strong>و</strong> حس از ح<strong>و</strong>اس ماست، چشمان <strong>و</strong> گ<strong>و</strong>ش هابمیبممان.<br />
آیا اخبریبرراً م<strong>و</strong>سیقی خ<strong>و</strong> بىببىی شنیده اید، فیلم خ<strong>و</strong>ب یا اثر هبرنبرری خ<strong>و</strong> بىببىی دیده اید؟ حال اجازه دهید<br />
س<strong>و</strong>المللمم را ط<strong>و</strong>ر دیگری بیان کنم: آیا اخبریبرراً م<strong>و</strong>سیقی خ<strong>و</strong>ب جدیدی شنیده اید، فیلم خ<strong>و</strong>ب جدید یا<br />
اثر هبرنبرری خ<strong>و</strong>ب جدیدی دیده اید؟ نه! چ<strong>و</strong>ن هبرنبرر خ<strong>و</strong>ب جدید یعبىنبىی م<strong>و</strong>سیقی یا [هبرنبرر] بصری خ<strong>و</strong>ب<br />
فر<strong>و</strong>ش بمنبممی ر<strong>و</strong>د. چ<strong>و</strong>ن ما در عصری زندگی می کنیم که س<strong>و</strong>د هدف هر مجممجحص<strong>و</strong>لىللىی است، چه یک<br />
گبریبرره ی کاغذی که در تبریبرراژ میلی<strong>و</strong>بىنبىی ت<strong>و</strong>سط یک ماشبنیبنن بىببىی فکر ت<strong>و</strong>لید ش<strong>و</strong>د، چه قطعه ای م<strong>و</strong>سیقابىیبىی<br />
که کسی ماه ها به خاطرش عرق ربجیبجخته باشد.<br />
<strong>سرمایه</strong> داران به ما می گ<strong>و</strong>یند که در بازار جهابىنبىی زندگی می کنیم. بازارها <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارند تا<br />
اجناس شان را بفر<strong>و</strong>شند <strong>و</strong> پ<strong>و</strong>ل دربیا<strong>و</strong>رند. آبجنبجچه می فر<strong>و</strong>شند اهمھهممیبىتبىی ندارد، تا هنگامی که فر<strong>و</strong>ش<br />
می ر<strong>و</strong>د <strong>و</strong> البته س<strong>و</strong>دآ<strong>و</strong>ری دارد.<br />
!82
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
س<strong>و</strong>خبنتبنن ساختمان پارلمللممان (١٨٣۴) ‐ ترنر<br />
هالی<strong>و</strong><strong>و</strong>د در د<strong>و</strong>ران ا<strong>و</strong>جش بمنبمم<strong>و</strong>نه ای بارز است. استعدادهای بزرگ به اندازه ای م<strong>و</strong>رد بهببههره کشی<br />
قرار می گرفتند که در بسیاری از م<strong>و</strong>ارد ستاره ها ج<strong>و</strong>ابمنبممرگ می شدند، یا به دست خ<strong>و</strong>دشان یا از<br />
طریق افراط در مصرف مجممجحرک هابىیبىی چ<strong>و</strong>ن الکل <strong>و</strong> م<strong>و</strong>اد مجممجخدر. مشه<strong>و</strong>رترین بمنبمم<strong>و</strong>نه های این گ<strong>و</strong>نه<br />
استفاده از انسان ها به عن<strong>و</strong>ان کالا ج<strong>و</strong>دی گارلند، مریلبنیبنن م<strong>و</strong>نر<strong>و</strong> <strong>و</strong> البته «پادشاه»، ال<strong>و</strong>یس [پریسلی]<br />
ب<strong>و</strong>دند. معر<strong>و</strong>ف ترین بمنبمم<strong>و</strong>نه ی این شکل از بردگی ج<strong>و</strong>دی گارلند ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> ستاره ی خردسال سینما<br />
ب<strong>و</strong>د که رشد کرد <strong>و</strong> ستاره ی بزرگسال شد. ا<strong>و</strong> ببریبررجمحجممانه <strong>و</strong>ادار می شد که یکی پس از دیگری فیلم<br />
بسازد. ا<strong>و</strong> که <strong>و</strong>ادار می شد که قرص هابىیبىی مصرف کند (که امر<strong>و</strong>ز آبهنبهها را مجممجحرک <strong>و</strong> مجممجخدر می نامیم) تا<br />
بت<strong>و</strong>اند در فیلم ها یکی پس از دیگری ظاهر ش<strong>و</strong>د، الکلی شد <strong>و</strong> عاقبت در سن ۴٧ سالگی در<br />
لندن درگذشت. ا<strong>و</strong> سایه ی رقت انگبریبرزی شده ب<strong>و</strong>د از استعداد بزرگی که پیش از آن ب<strong>و</strong>د، در<br />
تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> مطب<strong>و</strong>عات هدف هج<strong>و</strong> <strong>و</strong> بمتبممسخر قرار می گرفت چ<strong>و</strong>ن حقیقت پنهان در پس مرگ<br />
!83
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
استعدادش را بمنبممی دانستند. اما کمپابىنبىی ام جی ام پ<strong>و</strong>لش را از ا<strong>و</strong> درآ<strong>و</strong>رده ب<strong>و</strong>د، پس چه اهمھهممیبىتبىی<br />
برایش داشت؟ فقط یک گبریبرره ی کاغذ مصرف شده ی دیگر در سطل کاغذ باطله ی هالی<strong>و</strong><strong>و</strong>د.<br />
نکته ای را که می ت<strong>و</strong>ان درباره ی ام جی ام، برادران <strong>و</strong>ارنر <strong>و</strong> سایر نام های بزرگ عصر هالی<strong>و</strong><strong>و</strong>د<br />
گفت این است که بجتبجحت مالکیت کسابىنبىی ب<strong>و</strong>دند که فقط <strong>و</strong> فقط در کار سینما ب<strong>و</strong>دند. امر<strong>و</strong>زه<br />
شرکت های سرگرمی بجتبجحت مالکیت بمتبممام ان<strong>و</strong>اع شرکت های چندملیبىتبىی هستند.<br />
مثال شرکت جبرنبررال الکبرتبرریک را در نظر بگبریبرر بمیبمم که م<strong>و</strong>ت<strong>و</strong>ر جت، بجیبجخچال، <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>رببنیبنن های بزرگ<br />
می سازد <strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن مالک شرکت بجپبجخش تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>بىنبىی آمریکابىیبىی ان بىببىی سی است. ان بىببىی سی هم ا کن<strong>و</strong>ن<br />
به ط<strong>و</strong>ر گسبرتبررده در صدد است حال که ت<strong>و</strong>بىنبىی بلر می خ<strong>و</strong>اهد به شرکت های خارجی اجازه دهد<br />
تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن های بریتانیابىیبىی را بجببجخرند، شبکه ی تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>بىنبىی بجتبججاری اصلی بریتانیا، آی بىتبىی <strong>و</strong>ی را بجببجخرد. گ<strong>و</strong>یا<br />
همھهممبنیبنن که بر<strong>نامه</strong> های آبکی آمریکابىیبىی بر ر<strong>و</strong>ی صفحه ی آی بىتبىی <strong>و</strong>ی تکثبریبرر ش<strong>و</strong>د کافىففىی نب<strong>و</strong>د! بىببىی شک همھهممبنیبنن<br />
که شرکت بجیبجخچال سازی مالک آی بىتبىی <strong>و</strong>ی ش<strong>و</strong>د، بمتبممام مجممجحت<strong>و</strong>ای <strong>و</strong>طبىنبىی به ناچار ناپدید خ<strong>و</strong>اهد شد! اما<br />
این خرید تصادفىففىی نیست، بلکه بجببجخشی از فرآیند جاری است که در آن شرکت های آمریکابىیبىی<br />
تلاش می کنند بر چشم ها <strong>و</strong> گ<strong>و</strong>ش هابمیبممان <strong>و</strong> در بهنبههایت ذهن هابمیبممان مسلط ش<strong>و</strong>ند.<br />
در هر جابىیبىی از دنیا تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>بىنبىی را ر<strong>و</strong>شن کنید، مطمبنئبنن هستید که بر<strong>نامه</strong> ی مجممجحب<strong>و</strong>ب جهابىنبىی، گارد<br />
ساحلی را می بینید. چه ت<strong>و</strong>ضیح غم انگبریبرزی بر <strong>و</strong>ضعیت سیاره مان. زمابىنبىی که ت<strong>و</strong>انابىیبىی ارتباط جمججممعی<br />
را دار بمیبمم، دنیا چه بمتبمماشا می کند؟ بر<strong>نامه</strong> های آم<strong>و</strong>زشی؟ نه! زنابىنبىی با سینه های بزرگ که در<br />
پی<strong>و</strong>ریبنتبنن ترین کش<strong>و</strong>ر دنیای غرب ت<strong>و</strong>لید شده است. ا گر همھهممبنیبنن بر<strong>نامه</strong> می خ<strong>و</strong>است دخبرتبررابىنبىی با<br />
بالاتنه ی برهنه را به ص<strong>و</strong>ربىتبىی که در اغلب س<strong>و</strong>احل جهان دیده می ش<strong>و</strong>د نشان دهد، رنگ ر<strong>و</strong>ز را به<br />
خ<strong>و</strong>د بمنبممی دید؛ چه د<strong>و</strong>ر<strong>و</strong> بىیبىی بزرگی.<br />
ما این را هم نباید فرام<strong>و</strong>ش کنیم که البته بمتبممام این چرندیات با تبلیغات قطع می ش<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> در برخی<br />
م<strong>و</strong>ارد تبلیغات از خ<strong>و</strong>د بر<strong>نامه</strong> بهببههبرتبرر هستند! بر<strong>نامه</strong> هابىیبىی همھهممچ<strong>و</strong>ن گارد ساحلی، زینا، داینسبىتبىی <strong>و</strong> پدر<br />
همھهممه ی آبهنبهها دالاس یک <strong>و</strong>جه مشبرتبررک دارند: ساخت <strong>و</strong> فر<strong>و</strong>ش شان کم هزینه است <strong>و</strong> س<strong>و</strong>د بالابىیبىی را<br />
برداشت می کنند. آبهنبهها به جهان تص<strong>و</strong>یری بجتبجحریف شده از زندگی آمریکابىیبىی نبریبرز ارائه می کنند. مردم<br />
فقبریبرری که در زاغه های ساخته شده از جعبه های بسته بندی د<strong>و</strong>ر انداخته شده در برزیل، هند<br />
<strong>و</strong>… زندگی می کنند، همھهممان به اصطلاح «جهان س<strong>و</strong>م»، این آشغال ها را می بینند <strong>و</strong> سهمی از آن را<br />
می خ<strong>و</strong>اهند. <strong>و</strong> نقشه این است: شستش<strong>و</strong>ی ذهن مردم «جهان س<strong>و</strong>م» به س<strong>و</strong>ی این فکر که تنها از<br />
راه <strong>سرمایه</strong> داری است که این شبه جهان می ت<strong>و</strong>اند بجتبجحقق یابد.<br />
!84
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
طل<strong>و</strong>ع امبرپبررسی<strong>و</strong>ن‐م<strong>و</strong>نه<br />
ما ا کن<strong>و</strong>ن در ابتدای قرن بیست <strong>و</strong> یکم هستیم؛ ا گر کسی د<strong>و</strong>ران ما را با آغاز قرن گذشته<br />
مقایسه کند، می بینیم که تغیبریبرر چندابىنبىی به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د نیامده است. جنگ در مضیقه نیست، همھهممه جا<br />
هست؛ بمنبمم<strong>و</strong>نه ی خ<strong>و</strong>بش در عراق در جریان است. ببخشید، اصلاح می کنم، آن آقای خ<strong>و</strong>ب ج<strong>و</strong>رج<br />
دبلی<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>ش که البته در دل تنها خبریبرر مردم عراق را می خ<strong>و</strong>اهد در ماه می [٢٠١٣] گفت که جنگ<br />
به پایان رسیده است.<br />
کمب<strong>و</strong>د قحطی <strong>و</strong> برده داری، چه ن<strong>و</strong>ع قدبمیبمم <strong>و</strong> چه جدید نبریبرز <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد. تفا<strong>و</strong>ت در این است که<br />
امر<strong>و</strong>ز بردگی جنسی نامیده می ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> در ر<strong>و</strong>زگار قدبمیبمم اسارت <strong>و</strong> ارباب رعیبىتبىی نامیده می شد (که<br />
م<strong>و</strong>رد اخبریبرر را کم<strong>و</strong>نیست های نابکار در ر<strong>و</strong>سیه ی تزاری از شرش خلاص شدند). اما خدا را شکر،<br />
بازگشته است.<br />
با این حال اما همھهممه چبریبرز به همھهممان شکل نیست، چرا که در آغاز قرن ٢٠ هبرنبرر <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی زنده ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong><br />
انقلابىببىی را بجتبججربه می کرد شبیه آن را حبىتبىی در د<strong>و</strong>ران رنسانس هم ندیده ب<strong>و</strong>د. پیشرفت عکاسی در<br />
!85
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
ط<strong>و</strong>ل قرن ١٩ تقاضای پرتره <strong>و</strong> مناظر کسل کننده را کاهش داده ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> در م<strong>و</strong>رد مارسل د<strong>و</strong>شان ٧٥<br />
حبىتبىی ا<strong>و</strong> را بجتبجحت تاثبریبرر نبریبرز قرار داده ب<strong>و</strong>د. پس از دیدن عکسی با ن<strong>و</strong>ردهی چندگانه از مردی در<br />
حال د<strong>و</strong>یدن، اثر «برهنه از پله پایبنیبنن می آید» را خلق کرد. هبرنبررمندابىنبىی چ<strong>و</strong>ن ترنر٧٦<br />
انگلیسی<br />
شر<strong>و</strong>ع به نقاشی به شی<strong>و</strong>ه ی دیگری کردند، شی<strong>و</strong>ه ای غبریبرربمنبممایشی. م<strong>و</strong>نه نقاش فرانس<strong>و</strong>ی در دیداری<br />
از لندن با دیدن اثر ترنر طل<strong>و</strong>ع امبرپبررسی<strong>و</strong>ن را نقاشی کرد که نام این سبک هبرنبرری جدید،<br />
امبرپبررسی<strong>و</strong>نیسم را به آن داد.<br />
برهنه از پله پایبنیبنن می آید ‐ د<strong>و</strong>شان<br />
!86<br />
Marcel Duchamp ٧٥<br />
George Turner ٧٦
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
در سال ١٩١٣ باله ی جدید ایگ<strong>و</strong>ر اسبرتبررا<strong>و</strong>ینسکی، پرستش بهببههار بجنبجخستبنیبنن اجرایش را در پاریس<br />
داشت. تقریباً ش<strong>و</strong>رش رخ داد، چرا که بمتبمماشا گران ثر<strong>و</strong>بمتبممند سنبىتبىی بمنبممی ت<strong>و</strong>انستند این شکل جدید<br />
م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong> <strong>صحنه</strong> ای که پیکاس<strong>و</strong> طراحی کرده ب<strong>و</strong>د را بجتبجحمل کنند. این نشانه ی خ<strong>و</strong> بىببىی ب<strong>و</strong>د، چرا که<br />
پذیرش هبرنبرر ن<strong>و</strong> همھهممیشه از س<strong>و</strong>ی ساختار حا کم دش<strong>و</strong>ار است.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی در ط<strong>و</strong>ل قرن ٢٠ پیشرفت کرد. امبرپبررسی<strong>و</strong>نیسم منجر به س<strong>و</strong>ررئالیسم <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>بیسم<br />
شد. ن<strong>و</strong>یسندگان بزرگ با ن<strong>و</strong>شبنتبنن رمان هابىیبىی که ساختار اجتماعی د<strong>و</strong>ران را زیر س<strong>و</strong>ال می برد<br />
جهشی به پیش داشتند. امر<strong>و</strong>ز هم سنگ های آبهنبهها کجا هستند؟<br />
این درست است که بسیاری از حامیان هبرنبرر <strong>سرمایه</strong> داران <strong>و</strong> اشراف ب<strong>و</strong>دند، اما این چبریبرز جدیدی<br />
نیست. برای صدها سال، پادشاهان <strong>و</strong> ملکه های ار<strong>و</strong>پا نام های بزرگی را چ<strong>و</strong>ن میکل آنژ، لئ<strong>و</strong>نارد<strong>و</strong><br />
دا<strong>و</strong>ینچی، باخ، هایدن <strong>و</strong>… تش<strong>و</strong>یق کردند <strong>و</strong> به کار گرفتند. در انگلستان با این که جنبش اصلاح<br />
دین بیشبرتبرر هبرنبرر انگلیس را ناب<strong>و</strong>د کرد، تئاتر بر جای خ<strong>و</strong>د بافىقفىی ماند <strong>و</strong> شکسپبریبرر <strong>و</strong> مارل<strong>و</strong> ت<strong>و</strong>سط<br />
ت<strong>و</strong>ده های عادی دیده شدند.<br />
حامیان هبرنبرر امر<strong>و</strong>ز چه کسابىنبىی هستند؟ شرکت های چندملیبىتبىی چ<strong>و</strong>ن ک<strong>و</strong>کا ک<strong>و</strong>لا که البته تنها آثار<br />
تر<strong>و</strong>بمتبممبریبرزی که چالش برانگبریبرز نیستند را جمحجممایت می کنند تا <strong>و</strong>جهه ی پا کبریبرزه شان لکه دار نش<strong>و</strong>د. این<br />
<strong>و</strong>اقعیت که آبهنبهها از کارگران مهاجر از آن س<strong>و</strong>ی مرز مکزیک بهببههره کشی می کنند، <strong>و</strong>اقعیبىتبىی است که<br />
به آن اشاره ای بمنبممی کنند. پس نتیجتاً هبرنبرر امر<strong>و</strong>ز ر<strong>و</strong> به م<strong>و</strong>ت است <strong>و</strong> <strong>و</strong>قبىتبىی نسل های آینده به این<br />
د<strong>و</strong>ره از تارتحیتحخ نگاه کنند، برای مردمی که مجممججب<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>دند چنبنیبنن دنیای نامطل<strong>و</strong> بىببىی را بجتبجحمل کنند<br />
احساس تاسف خ<strong>و</strong>اهند کرد.<br />
به نظر می رسد که این پ<strong>و</strong>سیدگی پس از جنگ جهابىنبىی د<strong>و</strong>م شر<strong>و</strong>ع به استقرار کرد. ار<strong>و</strong>پا ناب<strong>و</strong>د<br />
شده ب<strong>و</strong>د، آمریکا پادشاه ب<strong>و</strong>د. ایالات متحده آمریکا همھهممه چبریبرز داشت، پ<strong>و</strong>ل، زیرساخت های ت<strong>و</strong>لیدی<br />
آسیب ندیده، <strong>و</strong> هی<strong>و</strong>لای سر خرمنِ ا کن<strong>و</strong>ن پبریبرر<strong>و</strong>زِ ابجتبجحاد ش<strong>و</strong>ر<strong>و</strong>ی. امبرپبرریالیست های آمریکا<br />
می خ<strong>و</strong>استند بر جهان آزاد کذابىیبىی مسلط ش<strong>و</strong>ند، <strong>و</strong> این همھهممانند سرطابىنبىی غبریبرر قابل ت<strong>و</strong>قف، به معنای<br />
سلطه ی کامل ب<strong>و</strong>د. ن<strong>و</strong>زاد جدیدی هم از راه رسید: تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن.<br />
در ابتدا به خاطر سلطه ی رادی<strong>و</strong> در ایالات متحده، شبکه ها نسبت به <strong>سرمایه</strong> گذاری بر ر<strong>و</strong>ی این<br />
<strong>و</strong>سیله راغب نب<strong>و</strong>دند. سه شبکه ی بزرگ ان بىببىی سی، ای بىببىی سی <strong>و</strong> سی بىببىی اس پ<strong>و</strong>ل زیادی از رادی<strong>و</strong> که<br />
البته در آمریکا کاملاً بجتبججاری ب<strong>و</strong>د کسب می کردند. اما کم کم یک شبکه پس از دیگری شر<strong>و</strong>ع به<br />
بجپبجخش تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>بىنبىی کردند <strong>و</strong> <strong>صحنه</strong> برای آبجنبجچه امر<strong>و</strong>ز دار بمیبمم مهیا شده ب<strong>و</strong>د، سلطه ی «فرهنگی» تقریباً<br />
کامل ایالات متحده.<br />
!87
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
کش<strong>و</strong>رهابىیبىی چ<strong>و</strong>ن فرانسه ‐که طبیعتاً می خ<strong>و</strong>اهند فرهنگ خ<strong>و</strong>د را حفظ کنند <strong>و</strong> برای اینکه چه<br />
مبریبرزان بر<strong>نامه</strong> های غبریبررفرانس<strong>و</strong>ی در تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن فرانس<strong>و</strong>ی مجممججاز است سهمیه مشخص کرده اند‐ به<br />
دیده ی دسمشسممن نگریسته می ش<strong>و</strong>ند. چرا که بر<strong>نامه</strong> های آمریکابىیبىی تنها مجممجحملی هستند برای فر<strong>و</strong>ش<br />
کالای آمریکابىیبىی مثل ک<strong>و</strong>کا ک<strong>و</strong>لا، مک د<strong>و</strong>نالد، نام شان را می دانید. آبهنبهها همھهممگی بجببجخشی از بهتبههاجم<br />
خرده فرهنگ بىببىی خاصیت امبرپبرریالیسبىتبىی به جهان هستند.<br />
آینده برای هبرنبرر چه در بر دارد؟ این پرسش می بایست به پرسش کلی <strong>و</strong>صل ش<strong>و</strong>د. آینده برای ن<strong>و</strong>ع<br />
بشر چه در بر دارد؟ <strong>سرمایه</strong> داری تنها یک نبریبرر<strong>و</strong>ی مجممجحرکه دارد: س<strong>و</strong>د. ک<strong>و</strong>ر است <strong>و</strong> بازار باید سلطه<br />
یابد، <strong>و</strong> در بازار تنها ارزشی که می ت<strong>و</strong>اند بر اقلام گذاشته ش<strong>و</strong>د ارزش پ<strong>و</strong>لىللىی است. یک بمنبمم<strong>و</strong>نه اش<br />
این است. <strong>و</strong>نگ<strong>و</strong>گ در فقر درگذشت، با این حال نقاشی هایش در میان ارزسمشسممندترین های دنیاست<br />
<strong>و</strong> در مزایده ها به ازای میلی<strong>و</strong>ن ها دلار دست به دست می ش<strong>و</strong>د. خریداران می دانند که دارند یک<br />
نقاشی می خرند، اما در اصل یک <strong>سرمایه</strong> گذاری است. ا گر به دلیلی فردا <strong>و</strong>نگ<strong>و</strong>گ از رده خارج<br />
ش<strong>و</strong>د، این هبرنبررد<strong>و</strong>ستان کذابىیبىی خ<strong>و</strong>د را از <strong>و</strong>نگ<strong>و</strong>گ هایشان خلاص می کنند، درست مانند دلالابىنبىی که<br />
از شر سهام در حال سق<strong>و</strong>ط بر ر<strong>و</strong>ی زمبنیبنن بازار سهام خلاص می ش<strong>و</strong>ند.<br />
نکته ای که کمبرتبرر کسی درباره ی تبعات جمحجممله ی ١١ سپتامبرببرر به برج های د<strong>و</strong>قل<strong>و</strong> می داند این است که<br />
بمتبممام <strong>و</strong>یرانه ها در جستج<strong>و</strong>ی آثار هبرنبرری نفیس بسیاری که ممممممکن ب<strong>و</strong>د بعد از جمحجممله بافىقفىی مانده باشند<br />
دابمئبمماً غربال می شد. همھهممه ی آبجنبجچه که یافتند مجممججسمه های فلزی کج <strong>و</strong> مع<strong>و</strong>ج ب<strong>و</strong>د. گمان می کنم آثار<br />
هبرنبرری از دست رفته در مقابل ناب<strong>و</strong>دی بر اثر جمحجممله ی تر<strong>و</strong>ریسبىتبىی بیمه نشده ب<strong>و</strong>د. زندگی سخت<br />
است. از هر یک از مردم بیشماری که در این دنیای زشت <strong>و</strong> غم انگبریبرز از گرسنگی می مبریبررند<br />
ببرپبررسید. این دنیای <strong>سرمایه</strong> داری!<br />
۵ ن<strong>و</strong>امبرببرر ٢٠١٣<br />
!88
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
!89
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
جک الی<strong>و</strong>ر<br />
حفظ فرهنگ بجتبجحت سلطه نظام <strong>سرمایه</strong> داری<br />
اثرات بجببجحران <strong>سرمایه</strong> داری در بمتبممامی سط<strong>و</strong>ح جامعه حس می ش<strong>و</strong>د. به گزارش مقاله ای در مجممججله ی<br />
تابمیبمم در آ<strong>و</strong>ریل، این شامل حفظ اما کن تاربجیبجخی نبریبرز می ش<strong>و</strong>د. در حالىللىی که د<strong>و</strong>لت های ار<strong>و</strong>پابىیبىی بىببىی پ<strong>و</strong>ل<br />
در کاهش هزینه های عم<strong>و</strong>می <strong>و</strong> قطع ب<strong>و</strong>دجه با هم مسابقه می دهند، دستا<strong>و</strong>ردهای تاربجیبجخی بشر زیر<br />
فشار سهمیه های نا کافىففىی برای حفظ آثار فرهنگی خرد می ش<strong>و</strong>ند.<br />
در ایتالیا، کش<strong>و</strong>ری که بیش از هر کش<strong>و</strong>ر دیگر دارای اما کن مبریبرراث جهابىنبىی ی<strong>و</strong>نسک<strong>و</strong> است، د<strong>و</strong>لت<br />
برل<strong>و</strong>سک<strong>و</strong>بىنبىی هزینه های فرهنگی را در سه سال اخبریبرر مدیریتش به مبریبرزان ١/٧ میلیارد دلار کاهش<br />
داده است. د<strong>و</strong>لت ایتالیا تنها ٠/٢درصد ب<strong>و</strong>دجه ی ملی اش را برای تعمبریبرر <strong>و</strong> نگهداری اما کن<br />
تاربجیبجخی خ<strong>و</strong>د از جمججممله ک<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>سی<strong>و</strong>م، قصر د<strong>و</strong>ک در <strong>و</strong>نبریبرز، بمپبممبىپبىی <strong>و</strong> دره ی معابد در سیسیلی اختصاص<br />
داده است. د<strong>و</strong>لت به ط<strong>و</strong>ر فزاینده ای به س<strong>و</strong>ی بجببجخش خص<strong>و</strong>صی ر<strong>و</strong>ی می آ<strong>و</strong>رد تا هزینه ها را پرداخت<br />
کند‐ در ازای قیمبىتبىی مشخص.<br />
سهیم شدن بجببجخش خص<strong>و</strong>صی <strong>و</strong> بجتبججاری در اقدام برای حفظ آثار فرهنگی به هیچ <strong>و</strong>جه تازه نیست.<br />
با این حال آبجنبجچه ا کن<strong>و</strong>ن شاهدش هستیم از نظر کیفی متفا<strong>و</strong>ت است. با افزایش درماندگی د<strong>و</strong>لت<br />
در رابطه با منابع مالىللىی، <strong>سرمایه</strong> داران بیشبرتبرر <strong>و</strong> بیشبرتبرر جری شده اند <strong>و</strong> در ازای پ<strong>و</strong>ل شان مطالبات<br />
بیشبرتبرری دارند. در سیسیلی، شهردار ا گربجیبججنت<strong>و</strong> قصد دارد حق<strong>و</strong>ق مرب<strong>و</strong>ط به استفاده ی بجتبججاری از<br />
تصا<strong>و</strong>یر دره ی معابد را <strong>و</strong>ا گذار کند. این به شرکت های پ<strong>و</strong>شا ک حق ابجنبجحصاری ت<strong>و</strong>لید مجممجحص<strong>و</strong>لابىتبىی را<br />
می دهد که این گنجینه های بشری را به بمنبممایش می گذارند. پل آه <strong>و</strong>نبریبرز در قصر د<strong>و</strong>ک بجببجخش عمده ی<br />
سال ٢٠١٢ را پنهان زیر پ<strong>و</strong>شش بیلی<strong>و</strong>ردهای بزرگ بانکی گذراند که حامی مالىللىی بازسازی آن<br />
شده ب<strong>و</strong>د، دیزل هم م<strong>و</strong>افقت کرده است که بازسازی مشابهببههی را در شهر تقبل کند. به همھهممبنیبنن<br />
ترتیب، حق<strong>و</strong>ق مرب<strong>و</strong>ط به ک<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>سی<strong>و</strong>م هم در ازای بازسازی <strong>و</strong>ا گذار شد. د<strong>و</strong> شرکبىتبىی که در این امر<br />
مشارکت داشتند، می خ<strong>و</strong>استند این ساختمان را با ببرنبرر <strong>و</strong> تبلیغات بپ<strong>و</strong>شانند، اما برنده [ی مزایده]،<br />
دیه گ<strong>و</strong> دلا<strong>و</strong>اله از شرکت ایتالیابىیبىی ت<strong>و</strong>لید کننده ی کفش تاد، خ<strong>و</strong>د بزرگ<strong>و</strong>ارانه تصمیم بر خلاف آن<br />
گرفت. با این حال، ا<strong>و</strong> همھهممچنان مجممجحق است که تبلیغات تاد را بر ر<strong>و</strong>ی بلیت های <strong>و</strong>ر<strong>و</strong>دی چاپ کند <strong>و</strong><br />
از تصا<strong>و</strong>یر ک<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>سی<strong>و</strong>م در تبلیغات شرکت استفاده بمنبمماید.<br />
!90
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
این تنها آغاز چنبنیبنن اقدامابىتبىی برای خص<strong>و</strong>صی سازی است. تنها یک نگاه به تصا<strong>و</strong>یر پل آه که با<br />
تبلیغات عظیم پ<strong>و</strong>شیده شده است ر<strong>و</strong>شن می کند که چرا طبقه ی <strong>سرمایه</strong> دار چنبنیبنن اقدامابىتبىی را<br />
برای «حفظ آثار» ابجنبججام می دهد. ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی از بجببجحران <strong>سرمایه</strong> داری در تلاطم است <strong>و</strong> با استیصال<br />
به دنبال یافبنتبنن راه هابىیبىی جدید برای ت<strong>و</strong>لید س<strong>و</strong>د است. آبهنبهها تا حدی که می ت<strong>و</strong>انند از قبل این<br />
معاملات بهببههره می برند در حالىللىی که تا کمبرتبررین حد ممممممکن در ازایش می دهند. بالاخره دارند<br />
<strong>سرمایه</strong> گذاری می کنند <strong>و</strong> نفع شان در به حدا کبرثبرر رساندن بازده است. آبهنبهها در کار بازسازی<br />
نیستند، در کار س<strong>و</strong>دآ<strong>و</strong>ری هستند.<br />
طبرنبرز این ماجرا در اینجاست که به دلیل سال ها کاهش هزینه از س<strong>و</strong>ی د<strong>و</strong>لت ایتالیا، این اما کن با<br />
سرعت فزاینده ای در حال بجتبجخریب هستند. البته این مانع نشده است که هزینه ی <strong>و</strong>ر<strong>و</strong>دی دریافت<br />
کنند <strong>و</strong> از مجممجحل سالانه تقریباً ۴٠ میلی<strong>و</strong>ن ت<strong>و</strong>ریسبىتبىی که مشتاق اند این اما کن را ببینند پ<strong>و</strong>ل<br />
دربیا<strong>و</strong>رند؛ صرف نظر از خطرابىتبىی که مت<strong>و</strong>جه مکان ها <strong>و</strong> بازدیدکنندگان است (در سال ٢٠١٠<br />
تکه ی بزرگی از سار<strong>و</strong>ج در حبنیبنن ت<strong>و</strong>ر بازدید از ک<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>سی<strong>و</strong>م فر<strong>و</strong>ربجیبجخت)!<br />
سطح فرهنگی یک جامعه بستگی به ق<strong>و</strong>ت شی<strong>و</strong>ه ی ت<strong>و</strong>لید آن دارد <strong>و</strong> به همھهممبنیبنن ترتیب، ت<strong>و</strong>انابىیبىی<br />
طبقه ی حا کم آن در پشتیبابىنبىی از رشد هبرنبرر <strong>و</strong> آم<strong>و</strong>زش. پیش از هر چبریبرز ابتدا باید بت<strong>و</strong>ان چبریبرزی<br />
خ<strong>و</strong>رد <strong>و</strong> زندگی نسبتاً باثبابىتبىی داشت. جامعه ای که از نظر تاربجیبجخی در حالت صع<strong>و</strong>د است ت<strong>و</strong>ان<br />
ت<strong>و</strong>لید چنان آثار فرهنگی را دارد که بسیار برتر از آثار ت<strong>و</strong>لیدی جامعه ی در حال سق<strong>و</strong>ط است که<br />
در آن شی<strong>و</strong>ه ی ت<strong>و</strong>لید به سرحد ت<strong>و</strong>ان خ<strong>و</strong>د رسیده <strong>و</strong> با مناسبات ت<strong>و</strong>لید در تضاد قرار می گبریبررد.<br />
هم ک<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>سی<strong>و</strong>م <strong>و</strong> هم قصر د<strong>و</strong>ک مجممجحص<strong>و</strong>ل ج<strong>و</strong>امع در حال صع<strong>و</strong>د هستند. ک<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>سی<strong>و</strong>م که ببنیبنن<br />
سال های ٧٢ <strong>و</strong> ٨٠ پس از میلاد ساخته شده است، مجممجحص<strong>و</strong>ل قدرت ر<strong>و</strong> به گسبرتبررش جامعه ی<br />
برده داری امبرپبررات<strong>و</strong>ری رم ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> هبرنبررمندی قصر د<strong>و</strong>ک که تا نیمه ی قرن ١۵ پایان یافت، با رشد<br />
<strong>سرمایه</strong> داری در میان جامعه ی فئ<strong>و</strong>دال در جمججممه<strong>و</strong>ری <strong>و</strong>نبریبرز از طریق بجتبججارت <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>لیدی که با خ<strong>و</strong>د به<br />
ارمغان آ<strong>و</strong>رده ب<strong>و</strong>د ممممممکن شد.<br />
حبىتبىی یک مقایسه ی سطحی میان معماری <strong>و</strong> هبرنبرر ا<strong>و</strong>اخر امبرپبررات<strong>و</strong>ری رم با د<strong>و</strong>ران پیشبنیبنن ک<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>سی<strong>و</strong>م<br />
افت چشمگبریبرری را در سطح تکنیک نشان می دهد، چرا که بنیان اقتصادی امبرپبررات<strong>و</strong>ری به سرحد<br />
ت<strong>و</strong>ان خ<strong>و</strong>د رسیده ب<strong>و</strong>د. به علا<strong>و</strong>ه، ک<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>سی<strong>و</strong>م <strong>و</strong> دیگر آثار بزرگ معماری رم، در دستان<br />
شهرنشینان در ط<strong>و</strong>ل «قر<strong>و</strong>ن تاریک» که به دنبال سق<strong>و</strong>ط آن رخ داد متحمل زیان بزرگی شد.<br />
در<strong>و</strong>ن آمفی تئاتر به خاطر بل<strong>و</strong>ک های سنگی اش که برای ساختمان های متعدد دیگر استفاده<br />
!91
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
می شد بجتبجخریب شد <strong>و</strong> بمنبممای مرمری برای ساخبنتبنن آهک س<strong>و</strong>زانده شد. فضای مجممجح<strong>و</strong>طه ی طاق ها اجاره<br />
داده می شد <strong>و</strong> حبىتبىی در ا<strong>و</strong>ایل قرن ١٣ مستحکم شده <strong>و</strong> به عن<strong>و</strong>ان قصر از آن استفاده می شد.<br />
این مکان های ارزسمشسممند د<strong>و</strong>باره از س<strong>و</strong>ی غارتگری جامعه ای در <strong>و</strong>ضعیت سق<strong>و</strong>ط تاربجیبجخی بهتبههدید<br />
می ش<strong>و</strong>ند. در حالىللىی که طبقه ی <strong>سرمایه</strong> دار ر<strong>و</strong>زگاری از احیاء اما کن باستابىنبىی از پس سال های<br />
<strong>نامه</strong>ربان ز<strong>و</strong>ال فئ<strong>و</strong>دالىللىی برای اهداف تفربجیبجحی <strong>و</strong> آم<strong>و</strong>زشی جمحجممایت می کردند، در د<strong>و</strong>ره ی سق<strong>و</strong>ط شان<br />
[این آثار] صرفاً به دیده ی منابع <strong>سرمایه</strong> گذاری پ<strong>و</strong>لساز نگریسته می ش<strong>و</strong>ند.<br />
د<strong>و</strong>لت آلبابىنبىی بسیاری از قلعه های تاربجیبجخی اش را <strong>و</strong>ا گذار کرده است که منجر به <strong>و</strong>ر<strong>و</strong>د صدمات<br />
نا گفتبىنبىی از س<strong>و</strong>ی <strong>سرمایه</strong> گذاری های بجتبججاری همھهممچ<strong>و</strong>ن رست<strong>و</strong>ران ها <strong>و</strong> حبىتبىی دکل های مجممجخابرابىتبىی شده<br />
است. در ترکیه، یک سینمای ١٢٧ ساله فر<strong>و</strong>خته شد <strong>و</strong> ا کن<strong>و</strong>ن تعطیل شده است تا جا برای یک<br />
مرکز خرید باز ش<strong>و</strong>د. صحبت هابىیبىی در رابطه با خص<strong>و</strong>صی سازی بمتبممام بمپبممبىپبىی شده است که ظاهراً چند<br />
هزار شرکت خارجی را به خ<strong>و</strong>د جذب کرده است. این نشانه ی طبقه ی حا کمی است که دیگر<br />
بمنبممی ت<strong>و</strong>اند منافع بشریت را در امری چنبنیبنن ابتدابىیبىی مانند حفظ مبریبرراث انسابىنبىی برای نسل های آینده<br />
تامبنیبنن بمنبمماید.<br />
حبىتبىی شهردار ا گربجیبججنت<strong>و</strong>، مارک<strong>و</strong> زامب<strong>و</strong>ت<strong>و</strong> که م<strong>و</strong>افق <strong>و</strong>ا گذاری حق<strong>و</strong>ق دره ی معابد است، معتقد ب<strong>و</strong>د<br />
که خرید <strong>و</strong>یرانه های ایتالیابىیبىی ‐ایده ای ارائه شده از میلیاردر ر<strong>و</strong>س میخائیل پر<strong>و</strong>خ<strong>و</strong>ر<strong>و</strong>ف‐ به<br />
ط<strong>و</strong>ر کامل از س<strong>و</strong>ی <strong>سرمایه</strong> های خارجی مطلقاً غبریبررقابل تص<strong>و</strong>ر است. دیگر مقامات رسمسسممی نبریبرز<br />
درباره ی این ر<strong>و</strong>ش کسب درآمد ابراز نگرابىنبىی کرده اند، اما با این حال بمنبممی ت<strong>و</strong>انند راه حل <strong>و</strong>اقعی<br />
دیگری نبریبرز ارائه کنند.<br />
<strong>و</strong>اقعیت این است که بجتبجحت سلطه ی نظام <strong>سرمایه</strong> داری هیچ راه حل دیگری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد <strong>و</strong><br />
ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی <strong>و</strong> بمنبممایندگانش نات<strong>و</strong>ان از گسبرتبررش ابزار ت<strong>و</strong>لید یا حفظ گذشته به شی<strong>و</strong>ه ی معناداری هستند.<br />
همھهممبنیبنن س<strong>و</strong>ال که چه کسی باید اما کن تاربجیبجخی را نگهداری کند <strong>و</strong>ضعیت را با <strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ح بمتبممام ر<strong>و</strong>شن<br />
می کند: به کارگران گفته می ش<strong>و</strong>د که پ<strong>و</strong>لىللىی در کار نیست، که باید سنگ به شکم ببندبمیبمم <strong>و</strong> با این<br />
حال بجتبججارت های خص<strong>و</strong>صی میلی<strong>و</strong>ن ها پ<strong>و</strong>لىللىی را ذخبریبرره می کنند که ظاهراً <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د نداشته است. آبهنبهها<br />
ذخائر نقدی عظیمی دارند که به دست طبقه ی کارگر به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د آمده است <strong>و</strong> با این حال از ابجنبججام<br />
هرگ<strong>و</strong>نه عمل سازنده ای با آن نات<strong>و</strong>انند.<br />
با اقتصاد س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی بر<strong>نامه</strong> ریزی شده ی دم<strong>و</strong>کراتیک، همھهممچنان که مبریبرزان <strong>و</strong> تکنیک ت<strong>و</strong>لید افزایش<br />
می یابد، می ت<strong>و</strong>انیم منابعی برای مراقبت از اما کن تاربجیبجخی را از طریق گسبرتبررش ر<strong>و</strong>ش هابىیبىی بهببههبرتبرر برای<br />
!92
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بازسازی <strong>و</strong> حفظ آبهنبهها تضمبنیبنن کنیم. آینده ی گنجینه های باستابىنبىی ما تنها می ت<strong>و</strong>اند با یک نبریبرر<strong>و</strong> در<br />
جامعه که بمنبمماینده ی آینده ی خ<strong>و</strong>د بشریت است تضمبنیبنن ش<strong>و</strong>د: طبقه ی کارگر جهابىنبىی.<br />
٢٧ سپتامبرببرر ٢٠١٢<br />
!93
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
!94
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
فتیشبریبرزم <strong>سرمایه</strong> داری <strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال هبرنبرر<br />
شخصی گفته است که یکی از معیارهای برنده شدن جایزه ی ترنر این است که درک تان نکنند.<br />
فلسفه اش این است: هر چه کمبرتبرر فهمیده ش<strong>و</strong>م، هبرنبررم بهببههبرتبرر است. با این حال ن<strong>و</strong>ع هبرنبرری که برنده ی<br />
جایزه ی ترنر می ش<strong>و</strong>د هم ارزش دارد. ارزشش به این است که آینه ای در مقابل اجتماعی که آن<br />
را ت<strong>و</strong>لید کرده می گبریبررد <strong>و</strong> می گ<strong>و</strong>ید:«این همھهممابىنبىی است که هسبىتبىی، <strong>و</strong> این همھهممه ی آن چبریبرزی است که<br />
قادر به ت<strong>و</strong>لیدش هسبىتبىی.» این آثار به ما خاطرنشان می کند که زیر سطح نرم <strong>و</strong> راحت ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی<br />
جامعه ی مدرن، <strong>و</strong>حشت در کمبنیبنن است: جان<strong>و</strong>ران م<strong>و</strong>ذی مرده، جنایت، مرگ <strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال.<br />
فرهنگ پاپ ارزان <strong>و</strong> نامطب<strong>و</strong>عی که <strong>سرمایه</strong> داری در د<strong>و</strong>ران ز<strong>و</strong>ال کهنسالىللىی اش ت<strong>و</strong>لید می کند تقریباً<br />
همھهممان نقشی را بازی می کند که فست ف<strong>و</strong>د ارزان <strong>و</strong> نامطب<strong>و</strong>ع دارد، که یعبىنبىی تضعیف سلامت <strong>و</strong><br />
انسداد سرخرگ های نسل ج<strong>و</strong>ان کن<strong>و</strong>بىنبىی. تنها تفا<strong>و</strong>ت در این است که «هبرنبرر پاپ» فرهنگ را تضعیف<br />
می کند <strong>و</strong> سرخرگ های ذهبىنبىی اجتماع را مسد<strong>و</strong>د می کند. سخت بت<strong>و</strong>ان گفت که کدام فعالیت<br />
مضرتر است.<br />
بجببجخشی از آبجنبجچه «سرگرمی انب<strong>و</strong>ه» د<strong>و</strong>ران مدرن خ<strong>و</strong>انده می ش<strong>و</strong>د متشکل از ت<strong>و</strong>لید انب<strong>و</strong>ه چبریبرزی است<br />
که به نام «سلبرببرریبىتبىی» شناخته می ش<strong>و</strong>د. همھهممه می دانند که این سلبرببرریبىتبىی ها چه کسابىنبىی هستند، چرا<br />
که جایگاه برجسته ای در صفحات ا<strong>و</strong>ل مطب<strong>و</strong>عات زرد، <strong>و</strong> جایگاهی به همھهممان برجستگی در<br />
گفتگ<strong>و</strong>های ر<strong>و</strong>زانه در خانه، کارخانه، تریا <strong>و</strong> ایستگاه ات<strong>و</strong>ب<strong>و</strong>س دارند. از ما خ<strong>و</strong>استه می ش<strong>و</strong>د که<br />
نظرابىتبىی جدی داشته باشیم درباره ی اینکه این یا آن سلبرببرریبىتبىی چه می پ<strong>و</strong>شد، چه می خ<strong>و</strong>رد، چه<br />
می ن<strong>و</strong>شد، چه می گ<strong>و</strong>ید یا فکر می کند، با چه کسی می خ<strong>و</strong>ابد، ازد<strong>و</strong>اج می کند یا طلاق می گبریبررد <strong>و</strong><br />
یا به چه کسی خیانت می کند. آبجنبجچه که هرگز از ما خ<strong>و</strong>استه بمنبممی ش<strong>و</strong>د که درباره اش نظر بدهیم<br />
مسئله ی جالبىببىی است: این سلبرببرریبىتبىی ها <strong>و</strong>اقعاً چه می کنند؟ چه عملکرد ت<strong>و</strong>لیدی یا فرهنگی را مجممجحقق<br />
می کنند؟<br />
در گذشته، هنگامی که مردم کمبرتبرر پیچیده ب<strong>و</strong>دند اما احتمالاً باه<strong>و</strong>ش تر ب<strong>و</strong>دند، مردان <strong>و</strong> زنان<br />
مشه<strong>و</strong>ر می شدند چ<strong>و</strong>ن کاری را بهببههبرتبرر از دیگران ابجنبججام می دادند. در خ<strong>و</strong>انندگی، رقص، ف<strong>و</strong>تبال،<br />
!95
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بازیگری یا هر چبریبرز دیگری خ<strong>و</strong>ب ب<strong>و</strong>دند. دیگر این ط<strong>و</strong>ر نیست! قدرت رسانه ی جمججممعی که به<br />
شکلی جهابىنبىی در بمتبمملک <strong>و</strong> کنبرتبررل قطب های ابجنبجحصاری بزرگ است، بسیار زیاد است، آنقدر زیاد که<br />
در گذشته تنها قادر متعال از چنبنیبنن قدربىتبىی بهببههره می برد: قدرت خلق چبریبرزی از هیچ.<br />
سلبرببرریبىتبىی های د<strong>و</strong>ران مدرن مجممججب<strong>و</strong>ر نیستند در کاری خ<strong>و</strong>ب باشند. آبهنبهها فقط هستند. <strong>و</strong> هستند، فقط به<br />
این خاطر که ر<strong>و</strong>ز<strong>نامه</strong> های زرد <strong>و</strong> تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن می گ<strong>و</strong>ید هستند. این قدربىتبىی مجممجحشر است که میلی<strong>و</strong>ن ها<br />
انسانِ از قرار ه<strong>و</strong>سمشسممند را متقاعد می کند که فلان <strong>و</strong> فلان م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بىببىی اهمھهممیت بىببىی استعداد <strong>و</strong> بهتبههی مغز<br />
سلبرببرریبىتبىی است <strong>و</strong> شایسته ی احبرتبررام، بجتبجحسبنیبنن <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>جه ما.<br />
سلبرببرریبىتبىی ها در هبرنبرر<br />
این جن<strong>و</strong>ن در سال های اخبریبرر به دنیای هبرنبرر هم شی<strong>و</strong>ع پیدا کرده است، که در آن افرادی فاقد<br />
هرگ<strong>و</strong>نه استعداد در زمینه ی هبرنبرر به عن<strong>و</strong>ان پیشگامان عصر جدید <strong>و</strong> حبىتبىی پیامبرببرران مذهبىببىی ن<strong>و</strong> به<br />
بمنبممایش گذاشته می ش<strong>و</strong>ند تا بجتبجحسبنیبنن شان کنیم. به ق<strong>و</strong>ل شخصی:«بیشبرتبرر ت<strong>و</strong>جه بر ر<strong>و</strong>ی فرد است، نه<br />
هبرنبرر.» بنابراین «جایگاه سلبرببرریبىتبىی مهم تر از هبرنبرر شده است.»<br />
این نه بیان هبرنبرر، بلکه تنها بیان نفس هبرنبررمند است. این علاقه به شخص هبرنبررمند به جای هبرنبرری که<br />
ت<strong>و</strong>لید می کند تصادفىففىی نیست. صرفاً این <strong>و</strong>اقعیت را بازتاب می دهد که این هبرنبرر خ<strong>و</strong>د فاقد هرگ<strong>و</strong>نه<br />
جذابیت است. مثالىللىی از این ن<strong>و</strong>ع هبرنبرر را در نظر بگبریبرر بمیبمم: رختخ<strong>و</strong>اب نامرتب. این همھهممان چبریبرزی است<br />
که به عن<strong>و</strong>ان «هبرنبرر مفه<strong>و</strong>می» شناخته می ش<strong>و</strong>د. این هبرنبرری است که دم<strong>و</strong>کراتیک ترین <strong>و</strong>یژگی را<br />
دارد، چرا که من هر ر<strong>و</strong>ز آن را خلق می کنم. م<strong>و</strong>انع میان هبرنبرر <strong>و</strong> مردم به این ترتیب فر<strong>و</strong><br />
می ریزد. مرگ بر بجنبجخبه گرابىیبىی! بگذارید پرچم <strong>و</strong> بمنبمماد ما رختخ<strong>و</strong>اب نامرتب باشد. <strong>و</strong> از آبجنبججا که به<br />
<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ح هیچ گ<strong>و</strong>نه استعداد یا ت<strong>و</strong>انابىیبىی برای نامرتب رها کردن رختخ<strong>و</strong>اب لازم نیست، بیایید<br />
شعارمان این باشد: زنده باد غیبت مطلق استعداد!<br />
مثالىللىی دیگر تلّی از خا کسبرتبرر سیگار ب<strong>و</strong>د که ت<strong>و</strong>سط یک هبرنبررمند ژاپبىنبىی با دقت در کنار هم چیده<br />
شده ب<strong>و</strong>د (ا گر کلمه ی درسبىتبىی باشد). این بیانیه ای بسیار رئالیسبىتبىی از زندگی ب<strong>و</strong>د که یک خابمنبمم<br />
نظافتچی با جار<strong>و</strong> <strong>و</strong> خا ک اندازش در کمبرتبررین زمان ساخته ب<strong>و</strong>د. این عمل مستقیم نقدی بسیار<br />
م<strong>و</strong>ثرتر ب<strong>و</strong>د تا بمتبممام ر<strong>و</strong>ده درازی هابىیبىی که در ضمیمه های هفتگی گاردین می خ<strong>و</strong>انیم. یک شاهکار<br />
مشه<strong>و</strong>ر دیگر یک پشته ی آجر است. راز این آجرها <strong>و</strong>یژگی بمتبمماماً جغرافیابىیبىی دارد. منطق این<br />
است: ا گر در م<strong>و</strong>زه باشند، زیبا هستند. اما احتمالاً ا گر در جای مناسب خ<strong>و</strong>د باشند ‐مثلاً در<br />
کارگاه ساختمابىنبىی‐ زشت هستند، <strong>و</strong>اقعیبىتبىی که هر بنّابىیبىی می ت<strong>و</strong>اند آن را گ<strong>و</strong>اهی دهد.<br />
!96
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
باز مثالىللىی دیگر، <strong>و</strong>یدی<strong>و</strong>ی را کیِ پل مک کاربىتبىی٧٧<br />
است که عبارت است از مردی که با دستکش<br />
ب<strong>و</strong>کس به خ<strong>و</strong>د مشت می زند. همھهممه ی این ها نشان می دهد که شخص هبرنبررمند تا چه حدی<br />
«فتیشبریبرزه» شده است. این <strong>و</strong>اضح ترین جل<strong>و</strong>ه ی بیگانگی <strong>و</strong> فتیشبریبرزم در جامعه ی <strong>سرمایه</strong> داری<br />
اخبریبرر است. ت<strong>و</strong>جه عم<strong>و</strong>م نه به اثر هبرنبرری، بلکه به هبرنبررمندی که آن را ت<strong>و</strong>لید می کند کشیده<br />
می ش<strong>و</strong>د. اما هبرنبررمند به عن<strong>و</strong>ان یک انسان بمنبممایش داده بمنبممی ش<strong>و</strong>د، بلکه یک «سلبرببرریبىتبىی» دیگر است،<br />
آفرینش ساخته ی دست رسانه های جمججممعی.<br />
با این حال، گرایش هبرنبرر مفه<strong>و</strong>می منتقدان خ<strong>و</strong>د را هم دارد. استا کیست ها<br />
٧٨<br />
، مدافعان نقاشی در<br />
مقابل هبرنبرر مفه<strong>و</strong>می، <strong>و</strong> بلایای خ<strong>و</strong>دگماشته ی «گرایش سِر<strong>و</strong>تا» (که نامش را از سر نیکلاس سر<strong>و</strong>تا<br />
مدیر تِیت گرفته است)، چندین سال است که در مراسم با لباس دلقک اعتصاب می کنند. امسال<br />
با بزرگ<strong>و</strong>اری اعلام کردند که دلقک ها مراسم جایزه ی ترنر را بایک<strong>و</strong>ت کرده اند. در ع<strong>و</strong>ض با د<strong>و</strong><br />
عر<strong>و</strong>سک جنسی بادی ظاهر شدند که مجممجخص<strong>و</strong>صاً ت<strong>و</strong>سط چارلز تامس<strong>و</strong>ن٧٩<br />
بنیان گذار استا کیست ها<br />
از یک فر<strong>و</strong>شگاه ابزار جنسی در س<strong>و</strong>ه<strong>و</strong> خریداری شده ب<strong>و</strong>د؛ ا<strong>و</strong> پرسیده ب<strong>و</strong>د:«آیا [مراسم] جایزه ی<br />
ترنر عر<strong>و</strong>سک های جنسی، جمججممجمه های فر<strong>و</strong>شگاه های <strong>و</strong>سایل ش<strong>و</strong>خی <strong>و</strong> گلفر<strong>و</strong>شی را بمنبممایش<br />
می دهد؟<br />
آیا نباید نام خ<strong>و</strong>د را به جایزه ی پادشاه٨٠<br />
را گرامی بدارد؟»<br />
تغیبریبرر بدهد تا هبرنبرر سر نیکلاس که در <strong>و</strong>اقع <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد<br />
Paul Macarthy ٧٧<br />
٧٨ اسqqتاکqqیسم (بqqه انqqگلیسی: (Stuckism یqqک جqqنبش هqqنری بqqین املqqللی اسqqت کqqه تqq<strong>و</strong>سqqط چqqارلqqز تqqامqqس<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> بqqیلی چqqایqqلدیqqش در سqqال<br />
۱۹۹۹ <strong>و</strong> بqا انqتشار بqیانqیه اسqتاکیسqت هqا بqنیان گqذاشqته شqد. ایqن بqیانqیه بqیانqگر دیqدگqاه هqای اصqلی جqنبش مqی بqاشqد کqه مqهمتریqن آن<br />
تqqرفqqیع نqqقاشqqی فqqیگ<strong>و</strong>راتqqی<strong>و</strong> در مqqقابqqل هqqنر مqqفه<strong>و</strong>مqqی اسqqت. در ایqqن بqqیانqqیه هqqمچنین از نqqقاشqqی بqqه عqqن<strong>و</strong>ان <strong>و</strong>سqqیله ای بqqرای خqq<strong>و</strong>دشqqناسqqی،<br />
برقراری ارتباط <strong>و</strong> بیان احساسات، تجربیات <strong>و</strong> اندیشه ها یاد شده است.<br />
Charles Thomson ٧٩<br />
٨٠ اشqاره بqه داسqتان لqباس جqدیqد پqادشqاه اثqر هqانqس کqریسqتین انqدرسq<strong>و</strong>ن دربqاره ی لqباس نqامqرئqی پqادشqاه کqه در <strong>و</strong>اقqع لqباسqی در کqار<br />
نب<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> نشان دهنده ی حماقت ا<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>د.<br />
!97
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
جایزه ی ترنر<br />
بمنبمم<strong>و</strong>نه ی عالىللىی این فتیشبریبرزم جایزه ی هبرنبرری ترنر است که هفته ی گذشته در لندن اعلام شد.<br />
تصادفاً امسال جایزه از آن یک سفالگر دگرپ<strong>و</strong>ش٨١ از اسکس به نام گریسن پری٨٢ شد.<br />
مطب<strong>و</strong>عات بر ر<strong>و</strong>ی شی<strong>و</strong>ه ی غبریبررمعم<strong>و</strong>ل لباس پ<strong>و</strong>شیدن آقای پری بمتبممرکز کرده اند که «خ<strong>و</strong>د دیگر»ش،<br />
مطلع شده ابمیبمم که نامش کلِر است که «آبزر<strong>و</strong>ر»٨٣<br />
ا<strong>و</strong> را این گ<strong>و</strong>نه ت<strong>و</strong>صیف می کند:«تن<strong>و</strong>مندترین دخبرتبرر<br />
فریبنده ی شهر، که «لباس ساتن آشکار کننده ی ه<strong>و</strong>یت جنسی» ا<strong>و</strong> بسیار زیبا با بمنبممادهای آلت مردانه<br />
گلد<strong>و</strong>زی شده <strong>و</strong> بر یکی از دی<strong>و</strong>ارهای گالری بمنبممایشش آ<strong>و</strong>یزان شده ب<strong>و</strong>د… لباس عر<strong>و</strong>سکی کامل با<br />
چبنیبنن های ر<strong>و</strong>بان د<strong>و</strong>زی شده، ف<strong>و</strong>ق العاده فرام<strong>و</strong>ش نشدبىنبىی ب<strong>و</strong>د.»<br />
بر خلاف مطب<strong>و</strong>عات، ما عمیقاً نسبت به سلائق آقای پری در لباس پ<strong>و</strong>شیدن بىببىی علاقه ابمیبمم. تا جابىیبىی<br />
که به ما مرب<strong>و</strong>ط می ش<strong>و</strong>د، ا<strong>و</strong> می ت<strong>و</strong>اند عریان سفالگری کند ا گر دلش می خ<strong>و</strong>اهد. آبجنبجچه ما به آن<br />
علاقمندبمیبمم ارزش کار ا<strong>و</strong> به عن<strong>و</strong>ان هبرنبرر است. <strong>و</strong> در این م<strong>و</strong>رد باید عنصر معق<strong>و</strong>ل شک <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشته<br />
باشد. به ما گفته شد که دا<strong>و</strong>ران به کشمکشی سخت <strong>و</strong> ط<strong>و</strong>لابىنبىی پرداختند تا بت<strong>و</strong>انند به حکم<br />
قطعی برسند. ظاهراً زمابىنبىی بیشبرتبرر از معم<strong>و</strong>ل ط<strong>و</strong>ل کشید تا تصمیم بگبریبررند. در پایان با تلاش<br />
بسیار، از «بمنبممایش برجسته ی آثار هر چهار هبرنبررمند» تقدیر کردند. این حس ش<strong>و</strong>خ طبعی ق<strong>و</strong>ی از<br />
س<strong>و</strong>ی آبهنبهها را نشان می دهد، یا دست کم بجتبجخیلی ر<strong>و</strong>شن. بهببههبرتبررین چبریبرزی که درباره ی این آثار می ت<strong>و</strong>ان<br />
گفت این است که به ط<strong>و</strong>ر برجسته ای دم دسبىتبىی <strong>و</strong> سطحی هستند.<br />
در سمشسمماره ی ر<strong>و</strong>ز یکشنبه ٧ دسامبرببرر ٢٠٠٣ آبزر<strong>و</strong>ر مقاله ای ب<strong>و</strong>د با عن<strong>و</strong>ان: «سفالگری بزرگ؟<br />
بىببىی شک نه. تنها شخصیبىتبىی جالب که هبرنبرری جزبىئبىی می آفریند.» این قضا<strong>و</strong>بىتبىی عادلانه است. ن<strong>و</strong>یسنده ی<br />
آن آدریان سبریبررل منتقد هبرنبرری گاردین این گ<strong>و</strong>نه اظهار نظر می کند:«آیا ا<strong>و</strong> سفالگری بزرگ یا مبتکر<br />
است؟ بىببىی شک نه. نقاشی ها <strong>و</strong> تزئینابىتبىی که اشکال تکراری سفال هایش را می پ<strong>و</strong>شاند از نظر<br />
م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عی جالب ت<strong>و</strong>جه <strong>و</strong> اغلب سرگرم کننده <strong>و</strong> گاه ترسنا ک <strong>و</strong> غم انگبریبرز هستند، اما به عن<strong>و</strong>ان طبرنبرز<br />
اجتماعی کنایه آمبریبرز چندان س<strong>و</strong>ییفتبنیبنن نیست.»<br />
نتیجه بسیار غافلگبریبرر کننده ب<strong>و</strong>د، چرا که برادران چپمن از همھهممان ابتدا برای گرفبنتبنن جایزه<br />
[گزینه ی] مطل<strong>و</strong>ب ب<strong>و</strong>دند. آبهنبهها نه برای شی<strong>و</strong>ه ی لباس پ<strong>و</strong>شیدن شان، بلکه به خاطر اجساد پ<strong>و</strong>سیده <strong>و</strong><br />
گ<strong>و</strong>یا های مثله شده شان مشه<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>دند. تلاش برای «افز<strong>و</strong>دن» به پیام مجممججم<strong>و</strong>عه ی بزرگ گ<strong>و</strong>یا، فجایع<br />
transvestite ٨١<br />
Grayson Perry ٨٢<br />
The Observer ٨٣<br />
!98
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
جنگ، بیابىنبىی کامل از خ<strong>و</strong>دبمنبممابىیبىی گستاخانه ی این افراد است. برای افز<strong>و</strong>دن به هبرنبرر بزرگ گذشته<br />
ابتدا لازم است که در حد آن ارتقاء یابیم. اما «کمال گراهای» مدرن حبىتبىی نزدیک آن هم<br />
نیستند. «افز<strong>و</strong>نه »های بىببىی ذ<strong>و</strong>ق آبهنبهها دقیقاً اثری عکس آبجنبجچه م<strong>و</strong>رد نظرشان ب<strong>و</strong>د دارد. جیک <strong>و</strong><br />
دین<strong>و</strong>س چپمن پیام گ<strong>و</strong>یا را تبدیل به چبریبرزی دم دسبىتبىی کرده <strong>و</strong> آن را از نبریبرر<strong>و</strong> <strong>و</strong> مجممجحت<strong>و</strong>ایش خالىللىی کرده<br />
اند. این هبرنبرر تقریباً در سطح مجممججسمه های م<strong>و</strong>می مادام ت<strong>و</strong>ساد است، اما با کمال تکنیکی کمبرتبرر.<br />
آبزر<strong>و</strong>ر ما را مطلع کرده است که «در هفته های اخبریبرر، کارکنان [گالری] تِیت مت<strong>و</strong>جه شدند که در<br />
حالىللىی که بازدیدکنندگان از دیدن عر<strong>و</strong>سک های جنسی پلاستیکی شان که با برنز قالب گبریبرری شده<br />
<strong>و</strong> در حالت سکس دهابىنبىی ملال آ<strong>و</strong>ری منجمد شده ب<strong>و</strong>دند، می خندیدند یا نفس شان حبس می شد،<br />
در گالری کناری ساعت ها <strong>و</strong>قت شان را می گذراندند، در سک<strong>و</strong>ت در سفال های گریسن پری که به<br />
شکل بجتبجحریک آمبریبرزی نقاشی شده ب<strong>و</strong>د غ<strong>و</strong>ر می کردند.» بر این سفال ها دنیای کاب<strong>و</strong>س <strong>و</strong>ار آزار<br />
ک<strong>و</strong>دکان <strong>و</strong> خش<strong>و</strong>نت، منظره ای از برج های آجری <strong>و</strong> ماشبنیبنن های س<strong>و</strong>خته در آتش که ت<strong>و</strong>سط ماپت<br />
آدمکش در لباس چبنیبنن دار کیت گرینِ<strong>و</strong>یپاییده می ش<strong>و</strong>ند حک شده است. یکی از آبهنبهها «جسد<br />
فرزندتان را پیدا کرده ابمیبمم» نام دارد. دیگری با عن<strong>و</strong>ان «مردم باحال کسل کننده» همھهممان دسته<br />
افراد هبرنبرری را به سخره می گبریبررد که ف<strong>و</strong>ج شان به بمنبممایشگاه ا<strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ان است <strong>و</strong> تا ٢۵٠٠٠ پ<strong>و</strong>ند برای<br />
گلدان های ا<strong>و</strong> هم می پردازند، قیمبىتبىی که ا کن<strong>و</strong>ن می ت<strong>و</strong>ان با اطمینان پیش بیبىنبىی کرد که به شدت بالا<br />
می ر<strong>و</strong>د.<br />
«بر ر<strong>و</strong>ی یکی از سفال های جایزه ی ترنر ا<strong>و</strong> یک ش<strong>و</strong>خی داخلی به خ<strong>و</strong> بىببىی اجرا شده قرار گرفته<br />
است، یک خرس عر<strong>و</strong>سکی طلابىیبىی بر سر یک درخت ک<strong>و</strong>چک که درخبىتبىی در ابعاد <strong>و</strong>اقعی در<br />
گالری چپمن در همھهممسایگی خ<strong>و</strong>د را انعکاس می دهد.» (یکشنبه ٧ دسامبرببرر ٢٠٠٣)<br />
طبرنبرز ماجرا اینجاست که اغلب کسابىنبىی که به طبرنبرز ا<strong>و</strong> می خندند همھهممان کسابىنبىی هستند که ا<strong>و</strong> به هج<strong>و</strong><br />
می گبریبررد: مجممججم<strong>و</strong>عه داران، کسابىنبىی که به گالری می ر<strong>و</strong>ند، «مردم باحال کسل کننده »ی یکی از<br />
عن<strong>و</strong>ان هایش. این که ا<strong>و</strong> تیپ های هبرنبرری را که در اطراف چنبنیبنن چبریبرزهابىیبىی مانند مگس های اطراف<br />
گا<strong>و</strong> مرده ی دبمیبممبنیبنن هرست بجتبججمع می کنند به سخره می گبریبررد، قطعاً امتیازی به نفع ا<strong>و</strong>ست. اما این<br />
<strong>و</strong>اقعیت بدبهیبههی را که سفال های گریسن پری نه هبرنبرر عالىللىی، بلکه صرفاً مهارت کافىففىی هستند، تغیبریبرر<br />
بمنبممی دهد. در این مجممجحیط، فرم، ذکا<strong>و</strong>ت تکنیکی، یا به بیان بهببههبرتبرر سادگی همھهممه چبریبرز است؛ مجممجحت<strong>و</strong>ا،<br />
ایده ها <strong>و</strong> عمق هیچ نیست. تضاد میان این هبرنبرر <strong>و</strong> هبرنبرر گ<strong>و</strong>یا در فجایع جنگ چنان مطلق است که<br />
اظهار نظر زائد است.<br />
!99
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
آیا این هبرنبرر بىببىی معناست؟<br />
این که به تفکر، به جدال برای فهم <strong>و</strong> درک اشکال هبرنبرری جدید <strong>و</strong>ادار ش<strong>و</strong> بمیبمم یک بجببجحث است.<br />
این که هبرنبرری فاقد هرگ<strong>و</strong>نه مجممجحت<strong>و</strong>ا <strong>و</strong>ابمنبمم<strong>و</strong>د می کند که آبسبنتبنن مجممجحت<strong>و</strong>ابىیبىی اسرارآمبریبرز <strong>و</strong> به قدری عمیق است<br />
که ما آن را «بمنبممی فهمیم» بجببجحث دیگری است. هگل در جابىیبىی اشاره می کند: همھهممبنیبنن که گسبرتبرره ای<br />
هست که خالىللىی است، عمقی هم هست که آن هم خالىللىی است. <strong>و</strong> اغلب، در برخی آثار هبرنبرری<br />
مشخص بمنبممی ت<strong>و</strong>انیم هیچ ببینیم، چرا که اساساً چبریبرزی برای دیدن <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد.<br />
اخبریبرراً بر<strong>نامه</strong> ای در کانال (١١/٢٠٠٣/١۴) ۴۵ با برخی ت<strong>و</strong>جیهات تا کید کرد که یکی از<br />
معیارهای برنده شدن جایزه ی ترنر فهمیده نشدن است. فلسفه اش این است: هر چه کمبرتبرر فهمیده<br />
ش<strong>و</strong>م، هبرنبررم بهببههبرتبرر است. اما هبرنبرر ن<strong>و</strong>عی ارتباط میان مردم است. هبرنبرری که فهمیده نش<strong>و</strong>د هبرنبرری است<br />
که بمنبممی ت<strong>و</strong>اند ارتباط برقرار کند. این فلسفه که هبرنبرر باید غبریبررقابل درک باشد ‐که باید بىببىی معنا<br />
باشد‐ بلافاصله ما را به نقطه ی آغاز سلبرببرریبىتبىی بىببىی استعداد می برد که می خ<strong>و</strong>اهد بىببىی هیچ دلیل<br />
خاصی ستایش ش<strong>و</strong>د، فقط برای اینکه هست.<br />
این یادآ<strong>و</strong>ر سخبرنبررابىنبىی ای است که با اظهارنظر پرش<strong>و</strong>ر یکی از حضار به پایان رسید:«سخبرنبررابىنبىی<br />
ف<strong>و</strong>ق العاده عمیقی ب<strong>و</strong>د، من یک کلمه هم نفهمیدم!» اما قرار است مردم به سخبرنبررابىنبىی بر<strong>و</strong>ند تا<br />
بینشی درباره ی مسائلی به آبهنبهها ارائه ش<strong>و</strong>د که پیش تر مبهم ب<strong>و</strong>دند. نطقی که چبریبرزی را ر<strong>و</strong>شن نکند<br />
<strong>و</strong> در پایان ما را گیج تر از آغاز بگذارد، نطق بدی است. سخبرنبرران بد بمنبممی داند م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عش را<br />
چگ<strong>و</strong>نه به مجممجخاطبان ت<strong>و</strong>ضیح دهد. این معم<strong>و</strong>لاً یعبىنبىی خ<strong>و</strong>دش هم نفهمیده <strong>و</strong> صرفاً تلاش می کند<br />
نادابىنبىی <strong>و</strong> بىببىی کفایبىتبىی خ<strong>و</strong>د را در پس ابری از د<strong>و</strong>د حرافىففىی پنهان کند.<br />
این هبرنبرر قرار است آبسبنتبنن بمتبممام ان<strong>و</strong>اع معابىنبىی عمیق باشد که ما قادر به ادرا ک آن نیستیم. ا گر<br />
انصاف را رعایت کنیم، اثر پری قابل درک تر از اغلب آثار است. شاید، برای تن<strong>و</strong>ع، پری جایزه را<br />
برد چ<strong>و</strong>ن «معنا»ی ا<strong>و</strong> به قدر کفایت نزدیک به سطح ب<strong>و</strong>د تا برای ذهن های فابىنبىی قابل درک باشد.<br />
ا<strong>و</strong> به خاطر «درگبریبرری سازش ناپذیر با دغدغه های شخصی <strong>و</strong> اجتماعی»اش م<strong>و</strong>رد تقدیر قرار<br />
گرفت. این عمدتاً شامل دغدغه ی ا<strong>و</strong> درباره ی پدیده ی آزار ک<strong>و</strong>دکان می ش<strong>و</strong>د، چبریبرزی که ظاهراً<br />
در جامعه ی ما به ابعاد همھهممه گبریبرر رسیده است، دست کم ا گر بجببجخ<strong>و</strong>اهیم مطب<strong>و</strong>عات اغراق آمبریبرز را با<strong>و</strong>ر<br />
کنیم. م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عات اصلی، آزار <strong>و</strong> قتل ک<strong>و</strong>دکان، <strong>و</strong> نگاهی به ک<strong>و</strong>دکی سخت خ<strong>و</strong>د پری است.<br />
آیا این هبرنبرر اصلاً هیچ به ما بمنبممی گ<strong>و</strong>ید؟ این منصفانه نیست. همھهممه ی هبرنبررها بىببىی شک چبریبرزی درباره ی<br />
اجتماعی که در آن زندگی می کنیم، اخلاقیات <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>انشناسی اش به ما می گ<strong>و</strong>یند. این درست<br />
!100
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
است که هبرنبرر نه تنها درباره ی نگاه کردن، بلکه درباره ی فکر کردن نبریبرز هست. تا آبجنبججابىیبىی که هبرنبرر<br />
مفه<strong>و</strong>می ما را <strong>و</strong>ادار به فکر درباره ی <strong>و</strong>ضعیت اجتماع <strong>و</strong> جهابىنبىی که در آن زندگی می کنیم می بمنبمماید،<br />
می ت<strong>و</strong>ان گفت که قدری جالب است. اما چنبنیبنن «بیانیه هابىیبىی» چنان که می ت<strong>و</strong>انند از س<strong>و</strong>ی گا<strong>و</strong>های<br />
مرده ی ترشی انداخته شده در فرمالدئید ارائه ش<strong>و</strong>ند، در بهببههبرتبررین حالت مجممجحد<strong>و</strong>د هستند.<br />
سفال های پری حا<strong>و</strong>ی تفسبریبرری درباره ی اجتماع هستند <strong>و</strong> این تفسبریبرری معتبرببرر است. ا گر درست<br />
باشد که جامعه ای معبنیبنن را بر اساس رفتارش با زنان <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دکان قضا<strong>و</strong>ت کنیم، پس <strong>سرمایه</strong> داری<br />
سالحللحخ<strong>و</strong>رده در برابر تارتحیتحخ مجممجحک<strong>و</strong>م است. دنیابىیبىی که در آن زندگی می کنیم مشخصاً مکابىنبىی خبیث<br />
است که ق<strong>و</strong>انبنیبنن بازار بر آن حا کم است، که همھهممان ق<strong>و</strong>انبنیبنن جنگل است. نبریبرر<strong>و</strong>ی مجممجحرکه اش مشتمل<br />
بر خ<strong>و</strong>دخ<strong>و</strong>اهی، طمع <strong>و</strong> بىببىی تفا<strong>و</strong>بىتبىی به رتحنتحج دیگران است. مردم به عن<strong>و</strong>ان اشیاء تلقی می ش<strong>و</strong>ند که<br />
م<strong>و</strong>رد استفاده قرار گرفته <strong>و</strong> د<strong>و</strong>ر انداخته می ش<strong>و</strong>ند، در حالىللىی که اشیاء ‐خص<strong>و</strong>صاً آن اشیاء کاغذی<br />
سبرببرز رنگ‐ به عن<strong>و</strong>ان باارزش ترین، خ<strong>و</strong>استبىنبىی ترین <strong>و</strong> مقدس ترین اشیاء تلقی می ش<strong>و</strong>ند که پرستش<br />
شده <strong>و</strong> بالاتر از همھهممه چبریبرز قرار می گبریبررند. در این مسابقه ی سخت بىببىی پایان، انسان ها با اختلاف<br />
بسیار زیادی در مقام د<strong>و</strong>م قرار دارند. این همھهممان فتیشبریبرزم کالابىیبىی است که مارکس درباره اش<br />
ن<strong>و</strong>شته ب<strong>و</strong>د. این بجتبججلی یک جامعه ی بیمار است.<br />
ا گر مقص<strong>و</strong>د این است که نشان داده ش<strong>و</strong>د ما در دنیابىیبىی زندگی می کنیم که خش<strong>و</strong>نت ببریبررجمحجممانه (هم<br />
به انسان <strong>و</strong> هم به حی<strong>و</strong>ان) امری معم<strong>و</strong>ل است، پس چنبنیبنن پیامی به شکل یک مقاله یا کتاب بسیار<br />
بهببههبرتبرر رسانده می ش<strong>و</strong>د. این ها متناسب ترین مجممجحمل برای بیان یک اندیشه هستند. حال آنکه در این<br />
هبرنبرر اندیشه، به شی<strong>و</strong>ه ای پیچیده، نابمتبممام <strong>و</strong> نامتجانس پدیدار می ش<strong>و</strong>د (ا گر اصلاً پدیدار ش<strong>و</strong>د).<br />
بسیاری از هبرنبررمندان با مرگ <strong>و</strong> خش<strong>و</strong>نت سر<strong>و</strong>کار دارند. علت این علاقمندی ر<strong>و</strong>شن است. این<br />
بازتاب پیچیده ای در ذهن هبرنبررمند از دنیابىیبىی است که در آن زندگی می کنیم. در دنیابىیبىی که در آن<br />
نبریبرر<strong>و</strong>های امبرپبرریالیسم ایالات متحده <strong>و</strong> بریتانیا اجازه دارند دی<strong>و</strong>انه <strong>و</strong>ار در عراق بگردند، بمببممباران<br />
کنند، بس<strong>و</strong>زانند، بکشند، لت <strong>و</strong>پار کنند <strong>و</strong> غارت کنند، نقاشی کردن چبریبرزی چ<strong>و</strong>ن نیل<strong>و</strong>فرهای آبىببىی م<strong>و</strong>نه<br />
چه فایده ای دارد؟ این که چنبنیبنن م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عابىتبىی در هبرنبرر عصر ما جایگاهی مهم دارند جای تعجب<br />
ندارد. مشکل این است که همھهممیشه ر<strong>و</strong>شن نیست که آیا به این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عات با هدف پرداخبنتبنن به<br />
مشکلات اجتماعی <strong>و</strong>اقعی پرداخته می ش<strong>و</strong>د یا صرفاً برای جلب ت<strong>و</strong>جه رسانه <strong>و</strong> ابجیبججاد ش<strong>و</strong>ر <strong>و</strong><br />
هیجان.<br />
!101
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
هنگامی که گ<strong>و</strong>یا شاهکار خ<strong>و</strong>د فجایع جنگ را خلق کرد، بیانیه ی سیاسی مهمی را در راستای<br />
دیدگاه های انقلابىببىی دم<strong>و</strong>کراتیک خ<strong>و</strong>د صادر می کرد. اما اما هنگامی که منظره ی گا<strong>و</strong>ی مرده در<br />
مجممجحاصره ی مگس ها یا ک<strong>و</strong>هی از م<strong>و</strong>ش های مرده برابمیبممان به بمنبممایش در می آید، شک می کنیم که<br />
انگبریبرزه ی آن ماهیت دیگری دارد. این هبرنبرر خش<strong>و</strong>نبىتبىی را که نظم اجتماعی م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بر مبنای آن قرار<br />
گرفته است به چالش بمنبممی کشد، بلکه تنها آن را به شی<strong>و</strong>ه ای خنبىثبىی <strong>و</strong> بىببىی تفا<strong>و</strong>ت بازت<strong>و</strong>لید می کند.<br />
هدفش این نیست که حس خشمی را نسبت به پدیده ای <strong>و</strong>صف شده برانگبریبرزد، بلکه تنها مبریبرزابىنبىی از<br />
هیجان را در کسابىنبىی که با آن ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong>ند به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د آ<strong>و</strong>رد.<br />
آبجنبجچه که <strong>و</strong>اقعاً جایزه ی ترنر را برد، نه گریسن پری بلکه سکس <strong>و</strong> مرگ ب<strong>و</strong>د. از آبجنبججا که این ها تقریباً<br />
تنها م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عابىتبىی هستند که در د<strong>و</strong>ران ما لایق ت<strong>و</strong>جه تلقی می ش<strong>و</strong>ند، چندان هم عجیب نیست.<br />
یکی دیگر از آثار رقیب، دربردارنده ی <strong>و</strong>یدی<strong>و</strong> بىیبىی از <strong>و</strong>یلی د<strong>و</strong>ئربىتبىی ب<strong>و</strong>د از مردی که با درماندگی بر<br />
ر<strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ی پلی بىببىی پایان می د<strong>و</strong>ید <strong>و</strong> نبریبرز گلهای پژمرده <strong>و</strong> سیب های پ<strong>و</strong>سیده ی آنیا گالاچی<strong>و</strong>. در بهنبههایت<br />
این هبرنبرر بىببىی معنا نیست. تص<strong>و</strong>یری <strong>و</strong>فادارانه در آینه است از دنیای <strong>سرمایه</strong> داری سالحللحخ<strong>و</strong>رده. <strong>و</strong> دنیابىیبىی<br />
که در آن نه تنها سیب ها <strong>و</strong> گل ها، بلکه ذهن <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ح زنان <strong>و</strong> مردان نبریبرز می پ<strong>و</strong>سند.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> بجتبججارت بزرگ<br />
بنابراین به تناقضی دیالکتیک بر می خ<strong>و</strong>ر بمیبمم: این هبرنبرر که قرار ب<strong>و</strong>د م<strong>و</strong>انع میان هبرنبرر <strong>و</strong> زندگی را ناب<strong>و</strong>د<br />
سازد، که قرار ب<strong>و</strong>د بجنبجخبه گرابىیبىی را لغ<strong>و</strong> کند <strong>و</strong> قان<strong>و</strong>ن دم<strong>و</strong>کراسی <strong>و</strong> برابری مطلق هبرنبرر را حا کم سازد،<br />
همھهممبنیبنن هبرنبرر در بهنبههایت سر از دنیای بجنبجخبه گرابىیبىی مطلق در می آ<strong>و</strong>رد که در آن ا کبرثبرریت اساساً رانده<br />
شده اند، چرا که «آن را بمنبممی فهمند.» این هبرنبرر که قرار است دم<strong>و</strong>کراتیک باشد به ک<strong>و</strong>سه ها <strong>و</strong> دلالان<br />
میلی<strong>و</strong>نر پ<strong>و</strong>ل د<strong>و</strong>ست <strong>و</strong> فخرفر<strong>و</strong>شان انگل صفت اختصاص یافته است.<br />
جایزه ی ترنر ٢٠٠٠٠ پ<strong>و</strong>ند برای برنده تدارک می بیند که از س<strong>و</strong>ی سر پیبرتبرر بلیک ارائه می ش<strong>و</strong>د.<br />
در جهابىنبىی که چنبنیبنن کامل بجتبجحت سلطه ی پ<strong>و</strong>ل است، چگ<strong>و</strong>نه هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند بگریزد؟ هبرنبرر تبدیل به<br />
بجتبججارت بزرگ شده است. نقاشان <strong>و</strong> مجممججسمه سازان کالاهای بسیار قابل عرضه در بازار ت<strong>و</strong>لید<br />
می کنند. در بجتبجحلیل آخر، این ها تنها کالا هستند، مثل هر چبریبرز دیگر، <strong>و</strong> مشم<strong>و</strong>ل ق<strong>و</strong>انبنیبنن بازارند.<br />
ادریان سرل می ن<strong>و</strong>یسد:«سفال های ا<strong>و</strong> کالاهای ل<strong>و</strong>کس غبریبررمعم<strong>و</strong>ل هستند که ح<strong>و</strong>ل آن داستان<br />
زندگی اش، رتحنتحج های ک<strong>و</strong>دکی اش <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>د کلر هاله ای ابجیبججاد کرده است.» بله، کالاهای ل<strong>و</strong>کسی هستند<br />
که ت<strong>و</strong>سط کسابىنبىی خریداری می ش<strong>و</strong>ند که پ<strong>و</strong>ل کافىففىی دارند تا بت<strong>و</strong>انند دمدمی مزاجی خ<strong>و</strong>د را ارضاء<br />
کنند <strong>و</strong> در عبنیبنن حال <strong>سرمایه</strong> گذاری ک<strong>و</strong>چکی برای «ر<strong>و</strong>ز مبادا» ابجنبججام داده باشند. ممممممکن است<br />
!102
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
هبرنبررمند به ریش آبهنبهها بجببجخندد، اما بجتبجحت سلطه ی نظام <strong>سرمایه</strong> داری، این طبقات پ<strong>و</strong>لدار هستند که<br />
خنده ی بهنبههابىیبىی را خ<strong>و</strong>اهند داشت.<br />
این امری بدبهیبههی است که هبرنبرر باید آزاد باشد تا رشد کند. هر نسل هبرنبررمندان باید با سنت های کهنه<br />
<strong>و</strong> قدبمیبممی که نه تنها حقیقت دیر<strong>و</strong>ز را بازگ<strong>و</strong> می کنند، بلکه با حقایق امر<strong>و</strong>ز نبریبرز <strong>و</strong>ارد تضاد شده اند<br />
مبارزه کند. بنابراین هبرنبرر بنا به طبیعت خ<strong>و</strong>د انقلابىببىی است. هبرنبرر با بىببىی رجمحجممی م<strong>و</strong>انع برقرار شده ت<strong>و</strong>سط<br />
عادت، ر<strong>و</strong>ال <strong>و</strong> سنت را فر<strong>و</strong>می ریزد <strong>و</strong> گذرگاه های جدیدی را جستج<strong>و</strong> <strong>و</strong> کشف می کند. هیچ<br />
مرزی بمنبممی شناسد.<br />
با این حال همھهممانند بمتبممام عرصه های دیگرِ اندیشه ی انسابىنبىی، هبرنبرر هرگز بمنبممی ت<strong>و</strong>اند بمتبمماماً از بند ها <strong>و</strong><br />
تاثبریبررات <strong>و</strong> فشارهای جامعه ای که خ<strong>و</strong>د را در آن می یابد آزاد باشد. هبرنبرر د<strong>و</strong>رابىنبىی که در آن جامعه<br />
ر<strong>و</strong> به جل<strong>و</strong> می ر<strong>و</strong>د <strong>و</strong> زنان <strong>و</strong> مردان متقاعد شده اند که با جریان تارتحیتحخ به پیش می ر<strong>و</strong>ند بمنبممی ت<strong>و</strong>اند<br />
همھهممان ر<strong>و</strong>حی را بدمد که جامعه ای که به سرحد پتانسیل تاربجیبجخی خ<strong>و</strong>د رسیده است <strong>و</strong> <strong>و</strong>ارد فاز<br />
اف<strong>و</strong>ل بهنبههابىیبىی خ<strong>و</strong>د شده است، می دمد.<br />
در چنبنیبنن د<strong>و</strong>رابىنبىی انتخابىببىی ر<strong>و</strong>شن پیش ر<strong>و</strong>ی جامعه قرار می گبریبررد: یا تسلیم نبریبرر<strong>و</strong>های مجممجخالف <strong>و</strong> اف<strong>و</strong>ل<br />
ش<strong>و</strong>د، یا با آبهنبهها مبارزه کند. در عصر حاضر، هبرنبررمند باید تصمیم بگبریبررد که آیا بهببههبرتبرر است علیه نظام<br />
اجتماعی‐اقتصادی که گل<strong>و</strong>ی فرهنگ را می فشارد مبارزه کند، یا به انقلابی<strong>و</strong>بىنبىی بپی<strong>و</strong>ندد که برای<br />
بازآماد جامعه <strong>و</strong> آفرینش نظم جهابىنبىی ن<strong>و</strong>ین بر اساس ارزش های <strong>و</strong>اقعی انسابىنبىی مبارزه می کنند.<br />
در ر<strong>و</strong>زگار قدبمیبمم، فا<strong>و</strong>ست ر<strong>و</strong>شنفکر پیمابىنبىی با شیطان بست تا ر<strong>و</strong>ح خ<strong>و</strong>د را در ازای لذت آبىنبىی <strong>و</strong><br />
ت<strong>و</strong>هم ج<strong>و</strong>ابىنبىی ابدی به ا<strong>و</strong> بفر<strong>و</strong>شد. در دنیای هبرنبرر امر<strong>و</strong>ز، از س<strong>و</strong> بىیبىی می بینیم که چقدر از هبرنبررمندان<br />
ج<strong>و</strong>ان بااستعداد از س<strong>و</strong>ی بجتبججارت گرابىیبىی کثیف ساختار هبرنبرری پس زده می ش<strong>و</strong>ند، دنیابىیبىی که پی<strong>و</strong>ندی<br />
جدابىیبىی ناپذیر با دنیای بانک های بزرگ <strong>و</strong> شرکت هابىیبىی که دیکتات<strong>و</strong>ری آهنیبىنبىی را بر بمتبممامی ابعاد زندگی<br />
اجتماعی اعمال می کنند دارد. اما این ساختار در هبرنبرر خریدن منتقدین <strong>و</strong> فاسد کردن <strong>و</strong> جذب<br />
آبهنبهها کارآزم<strong>و</strong>ده است. بنابراین تعداد زیادی از «یاغیان هبرنبرری» سابق عاقبت ر<strong>و</strong>ح خ<strong>و</strong>د را به<br />
شیطان می فر<strong>و</strong>شند. آبهنبهها ببرببررهای کاغذی می ش<strong>و</strong>ند، افراد رقت انگبریبرزی که تنها به پیشرفت شغلی<br />
می اندیشند: یاغیان بىببىی هدف <strong>و</strong> قلندرمآبابىنبىی با حساب های بانکی پر، انقلابی<strong>و</strong>ن اهلی که برای<br />
سرگرمی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی بافرهنگ عمل می کنند.<br />
گالری ساعتچی نه درباره ی سرکشی، که درباره ی پ<strong>و</strong>ل، س<strong>و</strong>د، ثر<strong>و</strong>ت <strong>و</strong> مالکیت است. در اینجا از<br />
کسی دع<strong>و</strong>ت بمنبممی ش<strong>و</strong>د که انتقادی به نظم م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د فکر کند، بلکه [دع<strong>و</strong>ت می ش<strong>و</strong>د تا] آن را<br />
پرستش کنند <strong>و</strong> رفتاری خرافه پرستانه در قبالش در پیش گبریبررند. مانند معبد د<strong>و</strong>ران مدرن است<br />
!103
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
که در آن مقدس ترین مقدسات نه هبرنبرر، که پ<strong>و</strong>ل نقد است. شاید قصد ا<strong>و</strong>لیه ی این هبرنبررمندان ج<strong>و</strong>ان<br />
سرکش این ب<strong>و</strong>د که نظام <strong>سرمایه</strong> داری را رس<strong>و</strong>ا کنند، اما ا کن<strong>و</strong>ن اغلب آبهنبهها کاملاً جذب آن<br />
شده اند. «یاغی گری» نبریبرز می ت<strong>و</strong>اند بجتبججاربىتبىی پ<strong>و</strong>لساز باشد ا گر به درسبىتبىی اداره ش<strong>و</strong>د!<br />
هبرنبرر، ثر<strong>و</strong>ت <strong>و</strong> بجنبجخبه گرابىیبىی<br />
ضعف اصلی این هبرنبرر این است که تنها قادر به «نه» گفبنتبنن است. منحصراً با مرگ <strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال سر<strong>و</strong>کار<br />
دارد. این این درباره ی دنیای <strong>سرمایه</strong> داری در بجنبجخستبنیبنن دهه ی قرن ٢١ بسیار به ما می گ<strong>و</strong>ید. این<br />
بازتابىببىی دقیق از ز<strong>و</strong>ال کهنسالىللىی <strong>سرمایه</strong> داری است که هبرنبررمندان دیگر قادر به گفبنتبنن هیچ گزاره ی<br />
ابجیبججابىببىی نیستند <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>انابىیبىی بله گفبنتبنن به زندگی را از دست داده اند. گرایش عمده میل به ه<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> تکان<br />
به هر قیمبىتبىی است. این چندان تازه نیست. رمانتیک های فرانسه این ن<strong>و</strong>ع کار را (بسیار هم بهببههبرتبرر)<br />
حد<strong>و</strong>د ٢٠٠ سال پیش ابجنبججام دادند.<br />
«یاغیان» مدرن عملی تر ‐<strong>و</strong> بدببنیبنن تر‐ از اجداد قرن ١٩ خ<strong>و</strong>د هستند. آبهنبهها عمداً سعی می کنند<br />
عم<strong>و</strong>م را ط<strong>و</strong>ری تکان دهند که ت<strong>و</strong>جه (<strong>و</strong> پ<strong>و</strong>ل) خ<strong>و</strong>د را به آبهنبهها بدهند. کریسی ا<strong>و</strong>فیلیجایزه ی ترنر<br />
را با نقاشی ساخته شده از فض<strong>و</strong>لات فیل برنده شد. سارا ل<strong>و</strong>کاسعکس خ<strong>و</strong>د را نشسته بر ر<strong>و</strong>ی<br />
ت<strong>و</strong>الت گرفت. دی<strong>و</strong>ید فالک<strong>و</strong>نرمجممججسمه ای <strong>و</strong>اقعاً بهتبهه<strong>و</strong>ع آ<strong>و</strong>ر ساخته است با عن<strong>و</strong>ان «تَل جان<strong>و</strong>اران م<strong>و</strong>ذی<br />
مرده»، متشکل از قالب گبریبرری های گچی از لاشه ی م<strong>و</strong>ش های خانگی <strong>و</strong> فاضلاب. نابجیبججل ک<strong>و</strong>ک<br />
مجممججسمه ی دیگری ساخته که متشکل از سرهای بریده بر ر<strong>و</strong>ی زمبنیبنن است.<br />
پیام شان زمجممجخت، دافع <strong>و</strong> گندیده است. اما مردمی که این شاهکارها را خریده <strong>و</strong> به بمنبممایش<br />
می گذارند لطیف، خ<strong>و</strong>ش پ<strong>و</strong>ش <strong>و</strong> معطر هستند. این قطعاً تفسبریبرر اجتماعی عمیقی است. ثر<strong>و</strong>ت<br />
ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی بر اساس خشن ترین بهببههره کشی هاست. از خ<strong>و</strong>ن، عرق <strong>و</strong> اشک های فقبریبررترین مردم<br />
سیاره چلانده شده است. ب<strong>و</strong>ی بد می دهد. گندیده است. بهتبهه<strong>و</strong>ع آ<strong>و</strong>ر است. اما این گندیدگی با قرار<br />
گرفبنتبنن در یک قاب عکس (<strong>و</strong> البته که طلابىیبىی) در گالری ساعتچی در جن<strong>و</strong>ب [ر<strong>و</strong>د] تیمز، می ت<strong>و</strong>اند<br />
پا کبریبرزه <strong>و</strong> ضدعف<strong>و</strong>بىنبىی شده <strong>و</strong> با س<strong>و</strong>د بالابىیبىی به فر<strong>و</strong>ش برسد.<br />
مشه<strong>و</strong>رترینِ این نسل از هبرنبررمندان بریتانیابىیبىی دبمیبممبنیبنن هرست است که آثارش بر ر<strong>و</strong>ی م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عابىتبىی<br />
چ<strong>و</strong>ن مرگ <strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال تا کید دارد (چه چبریبرز دیگری می ت<strong>و</strong>اند باشد؟) <strong>و</strong> (البته که) برای ه<strong>و</strong>لنا ک ب<strong>و</strong>دن<br />
مجممجحاسبه شده اند. به این معنا، شاید دست کم بت<strong>و</strong>ان آن را تا حدی م<strong>و</strong>ثر تلقی کرد. ا<strong>و</strong> در سال<br />
١٩٩۵ اثر بجببجحث برانگبریبرزش، «مادر <strong>و</strong> فرزند جدا شده» را به بمنبممایش گذاشت که متشکل از گا<strong>و</strong> <strong>و</strong><br />
!104
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
گ<strong>و</strong>ساله ای د<strong>و</strong> نیم شده ب<strong>و</strong>د. مدیر گالری های تیت سر نیکلاس سر<strong>و</strong>تا در سخنانش در این باره با<br />
هیجان گفت:«این تص<strong>و</strong>یری فرام<strong>و</strong>ش نشدبىنبىی است، خام <strong>و</strong> در عبنیبنن حال لطیف، گستاخانه <strong>و</strong> در<br />
عبنیبنن حال با ظرافت.» هرچند، همھهممه م<strong>و</strong>افق نب<strong>و</strong>دند. منتقد هبرنبرری دیلی تلگراف آن را «شهر فرنگ»<br />
ت<strong>و</strong>صیف کرد. با این حال برای سر نیکلاس «ه<strong>و</strong>لنا کی <strong>و</strong> انزجارِ بىببىی تردید که برآمده از اثر ب<strong>و</strong>د،<br />
بجببجخشی از جذابیت آن ب<strong>و</strong>د. هبرنبرر باید متعرّض باشد. زندگی بمتبمماماً شبریبررین نیست.» (زندگی بجتبججارت،<br />
سپتامبرببرر، ٢٠٠٣)<br />
علبریبررغم اشارات سر نیکلاس، زندگی بىببىی شک برای بجببجخشی از دنیای هبرنبرری شبریبررین است. در همھهممبنیبنن<br />
مقاله نقل ق<strong>و</strong>لىللىی از جیمز برچ به این ترتیب آمده ب<strong>و</strong>د:«به هیچ <strong>و</strong>جه تردیدی نیست که دبمیبممبنیبنن<br />
می ت<strong>و</strong>اند آبجنبجچه انتظار می ر<strong>و</strong>د را ابجنبججام دهد، ا<strong>و</strong> آدم زیرکی است. حبىتبىی <strong>و</strong>قبىتبىی که بمنبممایش بدی داشته<br />
است، قسر در می ر<strong>و</strong>د. بعضی از مردم فکر می کنند که نقاشی های نقطه ای ا<strong>و</strong> بسیار کسل کننده<br />
هستند. اما ا گر بت<strong>و</strong>انید قیمت آن را که هر هفته بالا می ر<strong>و</strong>د نگاه کنید، حبىتبىی نقطه ها هم شادی آ<strong>و</strong>ر<br />
می ش<strong>و</strong>ند.» (همھهممان)<br />
گالری هرست در لندن، <strong>و</strong>ایت کی<strong>و</strong>ب ت<strong>و</strong>سط جِی ج<strong>و</strong>پلینگ عض<strong>و</strong> قدبمیبممی کالجللجج ات<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> فرزند مایکل<br />
ج<strong>و</strong>پلینگ <strong>و</strong>زیر سابق کابینه ی حزب ت<strong>و</strong>ری است. در اینجا <strong>و</strong>جه دیگه ‐<strong>و</strong> عملی تر‐ هبرنبرر مدرن را<br />
می بینیم: <strong>و</strong>جه بجتبججاری. اما هرست در تبدیل هبرنبررش به بجتبججاربىتبىی بسیار پ<strong>و</strong>لساز تنها نیست. دیگران<br />
هم پ<strong>و</strong>ل بسیاری درآ<strong>و</strong>رده اند: ل<strong>و</strong>سبنیبنن فر<strong>و</strong>ید (٣۶ میلی<strong>و</strong>ن پ<strong>و</strong>ند) <strong>و</strong> اندر<strong>و</strong> <strong>و</strong>یساری (۶٣ میلی<strong>و</strong>ن<br />
پ<strong>و</strong>ند). م<strong>و</strong>رد اخبریبرر نقاش دربار خان<strong>و</strong>اده ی سلطنبىتبىی سع<strong>و</strong>دی شده است که عشق شان به هبرنبرر <strong>و</strong> گردن<br />
زدن در ملاء عام شهره است. کسی چندان درباره ی ا<strong>و</strong> نشنیده است، اما در بهنبههایت حساب<br />
بانکی است<strong>و</strong>اری دارد.<br />
البته این بمنبممایندگان هبرنبررمندان اند که بجتبججارت است<strong>و</strong>اری را پیشه کرده اند. در حالىللىی که بمنبممایندگان نشر<br />
کتاب معم<strong>و</strong>لاً حد<strong>و</strong>د ١۵ تا ٢٠ درصد درآمد ناخالص مشبرتبرریان شان دریافت می کنند، گالری ها<br />
معم<strong>و</strong>لاً نیمی از دریافبىتبىی ها را می گبریبررند <strong>و</strong> هبرنبررمندان ‐حبىتبىی پردرآمدترین شان‐ را تبدیل به<br />
استثمارشده ترین مردم جامعه می کنند. نرخ پنجاه درصدی بهببههره کشی چبریبرزی است که اندک<br />
<strong>سرمایه</strong> داران صنعبىتبىی حبىتبىی خ<strong>و</strong>ابش را می بینند، با این حال گفته می ش<strong>و</strong>د که برخی از گالری های<br />
لندن تا ٩٠ درصد قیمت فر<strong>و</strong>ش را برای خ<strong>و</strong>د نگه می دارند. بنابراین نقاشان ج<strong>و</strong>ان با آتیه منبع<br />
س<strong>و</strong>د بسیار خ<strong>و</strong> بىببىی هستند که بت<strong>و</strong>ان آبهنبهها را د<strong>و</strong>شید تا خشک ش<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> بعد هنگامی که دیگر مد ر<strong>و</strong>ز<br />
نیستند د<strong>و</strong>ر انداخته ش<strong>و</strong>ند. لاشخ<strong>و</strong>ران دنیای هبرنبرر هم از درآمد حاصله فربه می ش<strong>و</strong>ند.<br />
!105
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
دبمیبممبنیبنن هرست هم ا کن<strong>و</strong>ن در سمشسممار ١۶۶ هبرنبررمند پرفر<strong>و</strong>ش جهان است، در سال ٢۵ ٢٠٠٢، قطعه<br />
از آثارش مجممججم<strong>و</strong>عاً به قیمت کمی پایبنیبنن تر از ۵/١ میلی<strong>و</strong>ن پ<strong>و</strong>ند فر<strong>و</strong>خته شده است. از س<strong>و</strong>ی دیگر، ا<strong>و</strong><br />
همھهممیشه شم اقتصادی خ<strong>و</strong> بىببىی داشته است. گزارش شده است که چارلز ساعتچی هیمن<br />
(Hymn) هرست را خریده است، مجممججسمه ی برنزی ٢٠ ف<strong>و</strong>بىتبىی که گفته می ش<strong>و</strong>د از ر<strong>و</strong>ی مجممججم<strong>و</strong>عه ی<br />
آنات<strong>و</strong>می دانشمند ج<strong>و</strong>ان هامبرببرر<strong>و</strong>ل ساخته شده است. قیمت این مجممججم<strong>و</strong>عه در مغازه تنها ١۵ پ<strong>و</strong>ند<br />
است، اما مجممججسمه ی هرست کمی گران تر از یک میلی<strong>و</strong>ن پ<strong>و</strong>ند است. مجممججم<strong>و</strong>عه ی شطرتحنتحج فرار ذهبىنبىی ا<strong>و</strong><br />
کمی ارزان تر <strong>و</strong> حد<strong>و</strong>داً بیش از ٨٠ هزار پ<strong>و</strong>ند قیمت دارد.<br />
اما هبرنبررمندان می دانند که قیمت کالاهایشان در بازار ن<strong>و</strong>سان دارد. درست مانند هر کالای دیگر،<br />
ت<strong>و</strong>سط عرضه <strong>و</strong> تقاضا تعیبنیبنن می ش<strong>و</strong>د. فر<strong>و</strong>ش آثار هرست در سال ٢٠٠٢ ده درصد پایبنیبنن تر از<br />
سال قبلش که خریداران در مزایده ۴/١ میلی<strong>و</strong>ن پ<strong>و</strong>ند برای مجممججم<strong>و</strong>عاً ٢۵ قطعه پیشنهاد می کردند<br />
ب<strong>و</strong>د. در مقایسه ی این نتاتحیتحج با دیگر هبرنبررمندان بریتانیابىیبىی: در سال ٢٠٠٢ نقاشی های دی<strong>و</strong>ید ها کبىنبىی<br />
۵/٢ میلی<strong>و</strong>ن پ<strong>و</strong>ند دریافت کرد، در حالىللىی که ل<strong>و</strong>سبنیبنن فر<strong>و</strong>ید ٨٨٠،٠٠٠ پ<strong>و</strong>ند به دست آ<strong>و</strong>رد <strong>و</strong><br />
گیلبرببررت <strong>و</strong> ج<strong>و</strong>رج بیچاره (که افس<strong>و</strong>س حالا ن<strong>و</strong>میدانه از د<strong>و</strong>ر خارج شده اند)، همھهممه اش ۴٢٠،٠٠٠<br />
پ<strong>و</strong>ند. به علا<strong>و</strong>ه، بمتبممام این ها در مقایسه با مبالغی که برای آثار پیکاس<strong>و</strong> پرداخته می ش<strong>و</strong>د در گمنامی<br />
مجممجح<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong>د: ۵٠ میلی<strong>و</strong>ن دلار فر<strong>و</strong>ش در سال ٢٠٠٢ (با کاهش از ۵٨ میلی<strong>و</strong>ن دلار در سال<br />
.(٢٠٠١<br />
مقدار زیادی از این «هبرنبرر» در ده سال آینده <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بجنبجخ<strong>و</strong>اهد داشت که احتمالاً به همھهممبنیبنن دلیل است<br />
که گالری تیت یک بمنبمم<strong>و</strong>نه ی ابتدابىیبىی از آثار هرست را هم بجنبجخریده است.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال بریتانیا<br />
هبرنبررمندان ج<strong>و</strong>ان بریتانیا (که در این بجتبججارت به عن<strong>و</strong>ان YBA شناخته می ش<strong>و</strong>ند) در نشان دادن<br />
این که چط<strong>و</strong>ر هبرنبرر ‐حبىتبىی هبرنبرر مت<strong>و</strong>سط‐ می ت<strong>و</strong>اند س<strong>و</strong>دآ<strong>و</strong>ر باشد راهنما شده اند. آبهنبهها بجببجخشی این<br />
ت<strong>و</strong>هم خ<strong>و</strong>شایند هستند که قبلاً «بریتانیای آزاد شده [در مسائل جنسی]» نامیده می شد.<br />
<strong>سرمایه</strong> داری بریتانیابىیبىی بمتبممام نشانه های ابجنبجحطاط مزمن را نشان می دهد. صنعت ت<strong>و</strong>لید ناب<strong>و</strong>د شده<br />
است. کارگران م<strong>و</strong>لد از کار اخراج شده اند، معادن <strong>و</strong> کارخانه ها تعطیل شده اند <strong>و</strong> بمتبممام ج<strong>و</strong>امع به<br />
ر<strong>و</strong>ی تَلی از زباله افکنده شده اند. با این حال ت<strong>و</strong>بىنبىی بلر در سرتاسر جهان می خرامد <strong>و</strong> درباره ی به<br />
اصطلاح «داستان م<strong>و</strong>فقیت» ما لاف می زند <strong>و</strong> فخر می فر<strong>و</strong>شد.<br />
!106
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
«رابطه ی خاص» کذابىیبىی میان بریتانیا <strong>و</strong> آمریکا ش<strong>و</strong>خی بىببىی مزه ای است که ضعف مفرط بریتانیا <strong>و</strong><br />
فر<strong>و</strong>پاشی قدرتش را پنهان می کند. ریشه ی این ابجنبجحطاط در اقتصاد است. اقتصاد بریتانیا با<br />
فر<strong>و</strong>پاشی پایه های صنعبىتبىی اش تبدیل به اقتصادی انگل <strong>و</strong>ار <strong>و</strong> افز<strong>و</strong>نه گبریبرر بر مبنای خدمات شده<br />
است: بانکداری، بیمه <strong>و</strong> گردشگری. این سق<strong>و</strong>ط در ابجنبجحطاط طبقه ی حا کم بریتانیا بازتاب یافته<br />
است. در گذشته این طبقه آینده نگرترین طبقه ی حا کم در جهان ب<strong>و</strong>د. ا کن<strong>و</strong>ن حا کمان اشرافىففىی با<br />
نسل جدیدی از ن<strong>و</strong>کیسه های نادان <strong>و</strong> سطحی طبقه ی مت<strong>و</strong>سط جایگزین شده اند.<br />
ر<strong>و</strong>انشناسی دافع این تازه به د<strong>و</strong>ران رسیده ها با مارگارت تاچر <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>بىنبىی بلر مشخص می ش<strong>و</strong>د. همھهممانند<br />
طبقه ای که بمنبمماینده شان هستند، تنها به منفعت آبىنبىی فکر می کنند. آبهنبهها هیچ درک یا چشم اندازی<br />
ندارند. ک<strong>و</strong>ته ببنیبنن <strong>و</strong> بجتبججربه گرا هستند. جامعه ای که آن را اداره می کنند هم بمتبممام نشانه های ابجنبجحطاط<br />
<strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال را علبریبررغم بمتبممام تلاش ها برای پ<strong>و</strong>شاندن آن زیر لایه ای از زر<strong>و</strong>رق نشان می دهد. [<strong>و</strong>ضع]<br />
خدمات اجتماعی بدتر می ش<strong>و</strong>د: آم<strong>و</strong>زش، سلامت، جاده ها، جمحجممل <strong>و</strong>نقل، مسکن، بهببههداشت، همھهممگی<br />
زیر استاندارد هستند <strong>و</strong> بدتر هم می ش<strong>و</strong>ند.<br />
مردم بریتانیا به ط<strong>و</strong>ر فزاینده ای از شکاف میان تبلیغات رسمسسممی <strong>و</strong> <strong>و</strong>اقعیت آ گاه هستند. به شکل<br />
متناقضی، ش<strong>و</strong>ر <strong>و</strong> شعفی که با آن از تیم را گبىببىی انگلستان پس از شکست اسبرتبررالیا استقبال کردند<br />
این آ گاهی را بازتاب می داد. زمابىنبىی ب<strong>و</strong>د که انگلستان در ف<strong>و</strong>تبال <strong>و</strong> کریکت برنده می شد، اما کسی<br />
آن د<strong>و</strong>ران را به یاد ندارد. حبىتبىی در عرصه ی <strong>و</strong>رزش هم ابجنبجحطاط بریتانیا شی<strong>و</strong>ه ی دردنا کی برای<br />
بر<strong>و</strong>ز می یابد. مردم هیجان زده ب<strong>و</strong>دند، چرا که برای یک بار هم که شده تیم شان برنده شده<br />
ب<strong>و</strong>د.<br />
سبریبررک رسانه های پرسر<strong>و</strong>صدا درباره ی عجایب «بریتارت» [هبرنبررمندان ج<strong>و</strong>ان بریتانیابىیبىی] باید در این<br />
بسبرتبرر دیده ش<strong>و</strong>د. ما مضطربیم که به خ<strong>و</strong>د ثابت کنیم در کاری خ<strong>و</strong>ب هستیم. هیچ کس جز مجممجحفل<br />
سا کن پلا ک ١٠ خیابان دا<strong>و</strong>نینگ [دفبرتبرر بجنبجخست <strong>و</strong>زیری بریتانیا] با<strong>و</strong>ر ندارد که سربازان ما در<br />
جنگ عراق برنده شدند، چرا که همھهممه می دانند که ارتش بریتانیا در کنار ارتش <strong>و</strong> نبریبرر<strong>و</strong>ی ه<strong>و</strong>ابىیبىی<br />
آمریکا نقش د<strong>و</strong>م را داشت <strong>و</strong> تنها همھهممراهی می کرد. بنابراین برای هیئت حا کمه ی بریتانیا بسیار<br />
مهم ب<strong>و</strong>د که به جهان «ثابت کند» که هبرنبرر «ما» بسیار بهببههبرتبرر از دیگران ب<strong>و</strong>د. با این حال، عملاً این<br />
یک کلک بزرگ شعبده بازی ب<strong>و</strong>د. همھهممانند بمتبممام تلاش های دیگر سخنگ<strong>و</strong>یان رسمسسممی برای فریب<br />
مردم مببىنبىی بر اینکه سیاه سفید است، جنگ صلح است <strong>و</strong> کاهش ها اصلاحات مبرتبررفىقفىی هستند،<br />
ا کن<strong>و</strong>ن ما اطمینان دار بمیبمم که هبرنبرر بد هبرنبرر خ<strong>و</strong>ب است، نه، هبرنبرر نب<strong>و</strong>غ آمبریبرز است.<br />
!107
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
شاخصه ی اصلی <strong>سرمایه</strong> داری بریتانیا در دهه ی ا<strong>و</strong>ل قرن ٢١، خص<strong>و</strong>صیت به شدت انگل <strong>و</strong>ار <strong>و</strong><br />
مبتبىنبىی بر حدس <strong>و</strong> گمان آن است. هبرنبرر بمنبممی ت<strong>و</strong>اند از این گرایش فرا گبریبرر بگریزد. دیگر فعالیبىتبىی<br />
خلاقه نیست <strong>و</strong> تنها شاخه ای دیگر از گمانه زبىنبىی بىببىی فکر شده است. بمتبمماماً بجتبجحت قدرت دارندگان<br />
گالری های هبرنبرری عمده <strong>و</strong> شرکت های بزرگی که پشت آبهنبهها ایستاده اند قرار دارد. با اینکه گاه تلاش<br />
می کند از این بردگی شک<strong>و</strong>ه کند <strong>و</strong> علیه «مردم زیبا»بىیبىی که آن را کنبرتبررل می کنند بش<strong>و</strong>رد، باز هم<br />
در مقا<strong>و</strong>مت در برابر آغ<strong>و</strong>ش آبهنبهها نات<strong>و</strong>ان است. علبریبررغم «یاغی گری» ظاهری اش، این هبرنبرر برده ی<br />
<strong>سرمایه</strong> داری است <strong>و</strong> مشتاقانه به آن خدمت می کند.<br />
برای هبرنبرر انقلابىببىی!<br />
البته همھهممه ی این ها ر<strong>و</strong>ی دیگری هم دارد. در هر د<strong>و</strong>رابىنبىی هبرنبرر مانند هر جل<strong>و</strong>ه ی دیگر اندیشه ی<br />
انسابىنبىی گرایشات مغایر را بجتبجحت تاثبریبرر طبقات متخاصم بازتاب می دهد. بجببجخشی از دنیای هبرنبرر با طیب<br />
خاطر خ<strong>و</strong>د را تابع <strong>و</strong>اسطه ها <strong>و</strong> دلالان هبرنبرری قرار می دهد <strong>و</strong> نقش ر<strong>و</strong>سپیان را می پذیرد. اما گر<strong>و</strong>ه<br />
دیگر <strong>و</strong> بسیار بزرگ تری از هبرنبررمندان هستند که بمنبممی خ<strong>و</strong>اهند این تبعیت هبرنبرر از بجتبججارت بزرگ را<br />
بپذیرند. این هبرنبررمندان ج<strong>و</strong>ان نه ثر<strong>و</strong>بمتبممند هستند <strong>و</strong> نه مشه<strong>و</strong>ر. این نام ها در صفحات ا<strong>و</strong>ل<br />
مطب<strong>و</strong>عات رزد پدیدار بمنبممی ش<strong>و</strong>ند. آثار آبهنبهها در گالری ساعتچی به بمنبممایش گذاشته بمنبممی ش<strong>و</strong>د. جایزه ی<br />
ترنر به آبهنبهها تعلق بمنبممی گبریبررد. اما <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارند <strong>و</strong> تنها امید برای آینده ی هبرنبرر را فراهم می کنند.<br />
ن<strong>و</strong>ع آثاری که در رقابت ترنر دیدبمیبمم هم به ن<strong>و</strong>عی ارزش دارد. ارزش آبهنبهها در این است که آینه ای<br />
مقابل اجتماعی که آبهنبهها را ت<strong>و</strong>لید کرده است می گبریبررند <strong>و</strong> می گ<strong>و</strong>یند:«این همھهممابىنبىی است که هسبىتبىی، <strong>و</strong> این<br />
همھهممه ی آن چبریبرزی است که قادر به ت<strong>و</strong>لیدش هسبىتبىی.» این آثار به ما خاطرنشان می کند که زیر سطح<br />
نرم <strong>و</strong> راحت ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی جامعه ی مدرن، <strong>و</strong>حشت در کمبنیبنن است: جان<strong>و</strong>ران م<strong>و</strong>ذی مرده، جنایت،<br />
مرگ <strong>و</strong> ز<strong>و</strong>ال. پیام ر<strong>و</strong>شن <strong>و</strong> بىببىی شک درست است. لنبنیبنن مدت ها پیش گفته ب<strong>و</strong>د که <strong>سرمایه</strong> داری<br />
<strong>و</strong>حشبىتبىی بىببىی پایان است. زیر ظاهر خ<strong>و</strong>ش پ<strong>و</strong>ش، متمدن <strong>و</strong> فرهنگی آن، قلب <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>حش گندیده است.<br />
زیر س<strong>و</strong>ال بردن نظم م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د درست است. اما پرسیدن س<strong>و</strong>ال کافىففىی نیست. مردان <strong>و</strong> زنان متفکر<br />
پاسخ را طلب می کنند. در این مقطع هبرنبرر جدید درجا می زند. پاسخی ندارد، راه حلی ارائه<br />
بمنبممی کند. این ضعف <strong>و</strong> پاشنه ی آشیلش است. هبرنبرر عالىللىی قادر به بیان بمتبممام احساسات انسابىنبىی است.<br />
هبرنبرری که تنها خشم <strong>و</strong> اند<strong>و</strong>ه، خش<strong>و</strong>نت <strong>و</strong> مرگ را بیان می کند، ممممممکن است چبریبرز مهمی برای گفبنتبنن<br />
داشته یا نداشته باشد، اما در بهببههبرتبررین حالت مجممجحد<strong>و</strong>د، تک بعدی <strong>و</strong> نامطل<strong>و</strong>ب بافىقفىی می ماند.<br />
!108
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
هبرنبرر رسمسسممی د<strong>و</strong>ران سق<strong>و</strong>ط <strong>سرمایه</strong> داری تنها می ت<strong>و</strong>اند ز<strong>و</strong>ال را بیان کند. اما در د<strong>و</strong>ره های گذشته<br />
هنگامی که یک نظم اجتماعی در حال فر<strong>و</strong>پاشی ب<strong>و</strong>د، همھهمم<strong>و</strong>اره گرایش خنبىثبىی کننده ای <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
داشت، جریابىنبىی که علیه سق<strong>و</strong>ط می جنگید <strong>و</strong> بىببىی رجمحجممانه نقص های آن را برملا می کرد <strong>و</strong> راه ر<strong>و</strong> به<br />
جل<strong>و</strong> را نشان می داد. این دقیقاً دستا<strong>و</strong>رد گ<strong>و</strong>یا ب<strong>و</strong>د که ایده آل های انقلاب فرانسه را بمنبممایش می داد.<br />
این ن<strong>و</strong>ع هبرنبرری است که امر<strong>و</strong>ز م<strong>و</strong>رد نیاز است. البته این به معنای آن نیست که باید به سبک گ<strong>و</strong>یا<br />
یا هر هبرنبررمند دیگری از گذشته بازگردبمیبمم. هر نسلی باید صدای خ<strong>و</strong>د را بیابد <strong>و</strong> بهببههبرتبررین راه را برای<br />
بیان اندیشه ها <strong>و</strong> احساسات خ<strong>و</strong>د به دست بیا<strong>و</strong>رد.<br />
بنابراین د<strong>و</strong>رابىنبىی که در آن زندگی می کنیم هبرنبرری را می طلبد که نه تنها قادر به رد نظم پیشبنیبنن<br />
باشد، بلکه بت<strong>و</strong>اند جایگزیبىنبىی را نبریبرز نشان دهد: هبرنبرری که آری می گ<strong>و</strong>ید، همھهممچ<strong>و</strong>ن هبرنبرری که نه<br />
می گ<strong>و</strong>ید، هبرنبرری که به خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong> به آینده ی بشریت با<strong>و</strong>ر دارد. چنبنیبنن هبرنبرری از انقلاب کناره بمنبممی گبریبررد،<br />
بلکه آن را با آغ<strong>و</strong>ش باز می پذیرد. تدا<strong>و</strong>م نظام اجتماعی فرت<strong>و</strong>ت <strong>و</strong> فاسد بقای فرهنگ را بهتبههدید<br />
می کند. هبرنبرر هرگز بمنبممی ت<strong>و</strong>اند بجتبجحت سلطه ی دیکتات<strong>و</strong>ری <strong>سرمایه</strong> شک<strong>و</strong>فا ش<strong>و</strong>د. در د<strong>و</strong>ران کن<strong>و</strong>بىنبىی در<br />
تارتحیتحخ، هبرنبرر یا انقلابىببىی است یا هیچ است.<br />
هبرنبرر بد<strong>و</strong>ن آزادی غبریبررقابل تص<strong>و</strong>ر است. اما این به معنای آزادی <strong>و</strong>اقعی زنان <strong>و</strong> مردان برای بیان<br />
خ<strong>و</strong>د رشد آزادانه ی خ<strong>و</strong>دشان است. آزادی ا<strong>و</strong>لیه ی هبرنبرر در بجتبججارت نب<strong>و</strong>دن آن بهنبههفته است. ضمناً<br />
این آزادی با بندهای <strong>سرمایه</strong> داری ناسازگار است. مارکس می گ<strong>و</strong>ید:«ت<strong>و</strong>لید <strong>سرمایه</strong> داری نسبت به<br />
شاخه های معیبىنبىی از ت<strong>و</strong>لید معن<strong>و</strong>ی، به عن<strong>و</strong>ان مثال هبرنبرر <strong>و</strong> شعر، خصمانه است.» (مارکس، نظریات<br />
ارزش اضافىففىی، بجببجخش ا<strong>و</strong>ل، ص ٢۵٨)<br />
هبرنبررمندان <strong>و</strong>اقعی نه برای پ<strong>و</strong>ل، بلکه به عن<strong>و</strong>ان بر<strong>و</strong>ز مستقیم طبیعت خ<strong>و</strong>دشان ت<strong>و</strong>لید [اثر]<br />
می کنند. تنها مزد<strong>و</strong>ران هستند که «هبرنبرر» خلق می کنند تا پ<strong>و</strong>ل به دست بیا<strong>و</strong>رند. البته بسیاری از<br />
هبرنبررمندان خ<strong>و</strong>ب نبریبرز <strong>و</strong>ادار به خلق آثار سفارشی برای گذران زندگی شده اند. هبرنبررمند عالىللىی<br />
می ت<strong>و</strong>اند حبىتبىی اثر سفارشی را با استاندارد بالابىیبىی خلق کند. اما این هرگز بمنبممی ت<strong>و</strong>اند بزرگ ترین<br />
احساسات <strong>و</strong> استعداد خلاقه شان را <strong>و</strong>اقعاً بیان کند. چنبنیبنن آثاری همھهممان رابطه ای را با آثار <strong>و</strong>اقعی<br />
دارد که ر<strong>و</strong>سبىپبىی گری با عشق <strong>و</strong>اقعی. هبرنبررمندان <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong>اقعی ر<strong>و</strong>ح شان را در نقاشی ها <strong>و</strong><br />
کتاب هایشان جاری می کنند. ارزش <strong>و</strong>اقعی یک اثر هبرنبرری حقیقی به این معنا غبریبررقابل مجممجحاسبه<br />
است. اما این به ارزش انسابىنبىی ذابىتبىی اش بازمی گردد. در جامعه ی <strong>سرمایه</strong> داری اما ارزش های<br />
انسابىنبىی تابع ارزش های بازار هستند.<br />
!109
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
در بررسی ناب<strong>و</strong>دی دنیای هبرنبرری امر<strong>و</strong>ز، ز<strong>و</strong>د مت<strong>و</strong>جه عجز مطلق این هبرنبرر می ش<strong>و</strong> بمیبمم. در پس<br />
خ<strong>و</strong>دبیبىنبىی خ<strong>و</strong>دشیفته <strong>و</strong>ار <strong>و</strong> بجنبجخ<strong>و</strong>ت بىببىی بهنبههایتش جز نات<strong>و</strong>ابىنبىی خلاقه هیچ نیست. بجتبجح<strong>و</strong>لات تاربجیبجخی بزرگ که<br />
در حال آماده شدن هستند هیچ سنگی را در این هبرنبرر یا در جامعه ای که بذر آن را کاشته است<br />
بر ر<strong>و</strong>ی سنگ دیگر بافىقفىی بجنبجخ<strong>و</strong>اهند گذاشت. بمتبممام این زباله های انباشته شده به کناری ر<strong>و</strong>فته خ<strong>و</strong>اهد<br />
شد تا جا برای هبرنبرر جامعه ی جدید برپا شده بر اساس آزادی باز ش<strong>و</strong>د.<br />
د<strong>و</strong>ران کن<strong>و</strong>بىنبىی می ت<strong>و</strong>اند <strong>و</strong> باید هبرنبرر <strong>و</strong> ادبیات عالىللىی خلق کند. اما این نه از ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی فاسد <strong>و</strong><br />
پ<strong>و</strong>سیده، بلکه از انقلابىببىی علیه آن برخ<strong>و</strong>اهد آمد. هبرنبرر باید علیه ا کن<strong>و</strong>ن برخبریبرزد تا برای آینده<br />
بجببججنگد. هبرنبرر در د<strong>و</strong>ران کن<strong>و</strong>بىنبىی باید انقلابىببىی باشد، <strong>و</strong>گرنه هیچ است. هرگز بمنبممی ت<strong>و</strong>اند به <strong>و</strong>ضعیت<br />
سا کن رضایت دهد بلکه باید علیه آن اعبرتبرراض بمنبمماید. در ابجنبججام این کار هبرنبرر باید <strong>و</strong>جه مجممجحد<strong>و</strong>د <strong>و</strong><br />
تک بعدی خ<strong>و</strong>د را از دست داده <strong>و</strong> در راستای فرا گبریبرر <strong>و</strong> جهابىنبىی شدن بک<strong>و</strong>شد. هبرنبرر باید صدای<br />
بشریت رتحنتحج کشیده باشد. هبرنبرر باید تیغ تبریبرز کشیده شده به ر<strong>و</strong>ی بمتبممام اشکال استبداد <strong>و</strong> بىببىی عدالبىتبىی<br />
باشد.<br />
در ط<strong>و</strong>ل بجببجخش اعظم تارتحیتحخ بشر هبرنبرر در قرق اندک افراد ممممممتاز ب<strong>و</strong>ده است. مشخصه ای طبقابىتبىی<br />
داشته است، نه مشخصه ی انسابىنبىی حقیقی. آبجنبجچه می بایست جهابىنبىی باشد به چبریبرزی <strong>و</strong>یژه تقلیل یافته<br />
ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> آبجنبجچه باید ملک بمتبممام بشریت باشد در ابجنبجحصار اقلیت قرار گرفته ب<strong>و</strong>د. ا کبرثبرریت از لذت هبرنبرر<br />
مجممجحر<strong>و</strong>م مانده ب<strong>و</strong>د، چنان که از لذت آزاد زندگی در مجممججم<strong>و</strong>ع مجممجحر<strong>و</strong>م ب<strong>و</strong>د، جز در ابتدابىیبىی ترین سطح.<br />
<strong>و</strong> چنان که ت<strong>و</strong>ده ها قرار ب<strong>و</strong>د به خرده ای که اجازه می دادند از سفره ی ثر<strong>و</strong>بمتبممندان برایشان ربجیبجخته<br />
ش<strong>و</strong>د راضی باشند، به همھهممان ترتیب می بایست به کاریکات<strong>و</strong>ر مجممجحقر فرهنگی که به آن اجازه ی<br />
دسبرتبررسی داشتند نبریبرز راضی می شدند.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong>اقعی بمنبممی ت<strong>و</strong>اند در خا ک <strong>سرمایه</strong> داری که در آن از ه<strong>و</strong>ا <strong>و</strong> فضای تنفس مجممجحر<strong>و</strong>م است شک<strong>و</strong>فا<br />
ش<strong>و</strong>د. الغای نظام س<strong>و</strong>د شرط پیشبنیبنن است، نه تنها برای رهابىیبىی پر<strong>و</strong>لتاریا، بلکه برای رهابىیبىی فرهنگ،<br />
از زبجنبججبریبررهایش. هبرنبرر جامعه ی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی آینده نقش حقیقی خ<strong>و</strong>د را بیان احساسات انسابىنبىی<br />
مفر<strong>و</strong>ض می دارد، نه کالابىیبىی برای خرید <strong>و</strong> فر<strong>و</strong>ش. از گالری های هبرنبرری <strong>و</strong> برج های عاج ببریبرر<strong>و</strong>ن<br />
خ<strong>و</strong>اهد آمد <strong>و</strong> شر<strong>و</strong>ع به ایفای نقشی اساسی <strong>و</strong> حیابىتبىی در زندگی مردم خ<strong>و</strong>اهد کرد. برای آزاد<br />
کردن هبرنبرر، هبرنبررمند باید شرکت کننده ای فعال باشد در مبارزه برای س<strong>و</strong>سیالبریبرزم.<br />
لندن، ١۶ دسامبرببرر ٢٠٠٣<br />
!110
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
فر<strong>و</strong>ردین ماه<br />
١٣٩٧<br />
!111
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
شبریبررین مبریبررزانژاد حق<strong>و</strong>ق دان، مبرتبررجم، پژ<strong>و</strong>هشگر <strong>و</strong><br />
عض<strong>و</strong> ثابت هیئت اجرابىیبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت می باشد.<br />
آثاری که تا کن<strong>و</strong>ن ت<strong>و</strong>سط <strong>و</strong>ی به فارسی ترجمججممه شده است<br />
عبارتند از:<br />
• ٣ بمنبممایش<strong>نامه</strong> (اما، مارکس در س<strong>و</strong>ه<strong>و</strong>، دخبرتبرر <strong>و</strong>ن<strong>و</strong>س) اثر<br />
ها<strong>و</strong>ارد زین<br />
•اندیشه های کارل مارکس اثر الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
• بمنبممایش<strong>نامه</strong> یک خاطره، یک م<strong>و</strong>ن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>گ، یک فریاد <strong>و</strong> یک<br />
نیایش گردآ<strong>و</strong>ری ای<strong>و</strong> انسلر <strong>و</strong> مالىللىی د<strong>و</strong>یل<br />
•بمنبممایش<strong>نامه</strong> من م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی احساسابىتبىی هسم اثر ای<strong>و</strong> انسلر<br />
• شازده ک<strong>و</strong>چ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong> اثر آنت<strong>و</strong>ان د<strong>و</strong>سنت ا گز<strong>و</strong>پری<br />
• ارج بهنبههادن به مقا<strong>و</strong>مت ‐ چگ<strong>و</strong>نه زنان در ر<strong>و</strong>ابط<br />
خص<strong>و</strong>صی در برابر آزار مقا<strong>و</strong>ت می کنند ، بهتبههیه شده ت<strong>و</strong>سط<br />
سرپناه اضطراری زنان کلگری ) کانادا)<br />
درباره د<strong>و</strong> برداشت ر<strong>و</strong>انکا<strong>و</strong>انه از شازده ک<strong>و</strong>چ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong> اثر آنت<strong>و</strong>ان د<strong>و</strong>سنت ا گز<strong>و</strong>پری به قلم کریستبنیبنن<br />
د<strong>و</strong>لار<strong>و</strong>ش ک<strong>و</strong>داما<br />
باز هم مبنتبنن <strong>و</strong> بسبرتبرر آن ‐ اجرای بمنبممایش «مهاجران» اسلا<strong>و</strong>مبریبرر مر<strong>و</strong>ژک در است<strong>و</strong>دی<strong>و</strong> ‐ تئاتر «چلا<strong>و</strong>ک»<br />
مسک<strong>و</strong> به قلم س<strong>و</strong>زان ک<strong>و</strong>ستانز<strong>و</strong><br />
ترجمججممه پنجاه <strong>و</strong> د<strong>و</strong> مقاله بجتبجخصصی تئاتر برای نشریه «<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong>» گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت<br />
همھهممچنبنیبنن مجممججم<strong>و</strong>عه مقالات «تئاتر در ساختار نظام <strong>سرمایه</strong> داری» را به رشته بجتبجحریر درآ<strong>و</strong>رده است.<br />
<strong>و</strong>ی برنده رتبه ا<strong>و</strong>ل ترجمججممه در مسابقه مطب<strong>و</strong>عابىتبىی ابجنبججمن منتقدان، ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> پژ<strong>و</strong>هشگران خانه تئاتر ایران در<br />
سال ١٣٩۶ گردیده است.<br />
از سال ١٣٩٢ بعن<strong>و</strong>ان دستیار کارگردان در چهارده اجرای <strong>صحنه</strong> ای رپرت<strong>و</strong>ار گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت همھهممکاری<br />
داشته است که عبارتند از:<br />
مهاجران اثر اسلا<strong>و</strong>یر مر<strong>و</strong>ژک<br />
بمنبممایش همھهمملت در ر<strong>و</strong>ستای مرد<strong>و</strong>ش سفلی اثر ای<strong>و</strong><strong>و</strong> برشان<br />
مارکس در س<strong>و</strong>ه<strong>و</strong> اثر ها<strong>و</strong>ارد زین<br />
یک خاطره، یک م<strong>و</strong>ن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>گ، یک فریاد <strong>و</strong> یک نیایش گردآ<strong>و</strong>ری ای<strong>و</strong> انسلر <strong>و</strong> مالىللىی د<strong>و</strong>یل<br />
شازده ک<strong>و</strong>چ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong> اثر آنت<strong>و</strong>ان د<strong>و</strong>سنت ا گز<strong>و</strong>پری<br />
ماهی سیاه ک<strong>و</strong>چ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong> اثر صمد بهببههرنگی<br />
مبرتبررسک (چهار صند<strong>و</strong>ق) اثر بهببههرام بیضابىیبىی<br />
نردبان (زا<strong>و</strong>یه) اثر غلامجممجحسبنیبنن ساعدی<br />
من م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی احساسابىتبىی هستم اثر ای<strong>و</strong> انسلر<br />
!112
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
!113
دیگر انتشارات گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت<br />
<strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> !114<br />
www.exittheatre.ir