صحنه معاصر ویژه نامه هنر و سرمایه الن وودز، مرداخای پیرگوت، جک الیور، روپرت اوشی ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد بهار نود و هفت
صحنه معاصر گروه تئاتر ا گزیت ویژه نامه هبرنبرر و سرمایه است که اعضای طبقه ی کارگر ‐حبىتبىی آبهنبهها که پیشرفته ترند‐ به این باور رسیده اند که این وضعیت امور طبیعی و حبىتبىی کاملاً رضایتبخش است. من معمولاً درباره ی پیشینه ی خانواده ی خودم صحبت بمنبممی کنم، اما در اینجا صحبت خواهم کرد. تنها یک کلام درباره ی پدربزرگم می گو بمیبمم که مرد خو بىببىی بود: یک کارگر کارخانه ی فولاد اهل ولز و یک کمونیست. من در خانه ی او در یک ناحیه ی پرولبرتبرری در سوان سی٢٦ بزرگ شدم. همھهممیشه در آن خانه کتاب بود، از جمججممله کتاب های مارکسیسبىتبىی مانند آنبىتبىی دورینگ انگلس. موسیقی کلاسیک خصوصاً اپرای ایتالیابىیبىی هم بود که کارگران ولزی که معمولاً خواننده های خو بىببىی هم بودند بسیار طرفدارش بودند. پدربزرگم که وقبىتبىی هنوز مدرسه ای بودم مرا با مارکسیسم آشنا کرد، یک بار چبریبرزی به من گفت که هرگز فراموشش نکرده ام. او گفت:«هیچ چبریبرز برای طبقه ی کارگر زیادی خوب نیست.» شخصاً بسیار خشمگبنیبنن می شوم وقبىتبىی می شنوم که مردم، خصوصاً طبقه ی متوسط می گویند که کارگران به فرهنگ علاقه ای ندارند. بمتبممام تارتحیتحخ نشان می دهد که این نادرست است، خصوصاً تارتحیتحخ انقلاب ها که آن را نشان خواهم داد. بود. اما این بیگانگی، این تفکیک میان زندگی واقعی و هبرنبرر و این جدابىیبىی بزرگ که بسیاری از کارگران عادی را نسبت به هبرنبرر مظنون می کند را می بینید. «من این را دوست ندارم، این موسیقی را دوست ندارم، اپرا را دوست ندارم.» علتش این است که درکش بمنبممی کنند، و درکش بمنبممی کنند چون فرصت آن را نداشته اند که با آن آشنا شوند. آبهنبهها به این هبرنبرر دسبرتبررسی کمی داشته و یا اصلاً دسبرتبررسی نداشته اند. با این حال این تفکیک میان هبرنبرر و زندگی همھهممیشه وجود نداشته است. در جامعه ی بجنبجخستبنیبنن هبرنبرر بجببجخشی از زندگی هر زن و مردی بود و بجببجخش مهمی نبریبرز بگذارید به یک تفکر، یک تفکر بسیار غلط که از سوی هبرنبررمندان بورژوا و خرده بورژوا مطرح می شود ببرپبرردازم:«هبرنبرر برای هبرنبرر». این تفکری بسیار راتحیتحج است که هبرنبرر را چبریبرزی در آسمسسممان تلقی می کند که با زندگی هیچ ارتباطی ندارد، چبریبرزی که برای خودش وجود دارد، در انزوابىیبىی باشکوه از زندگی واقعی و جامعه. همھهممان طور که فیلسوف ماتریالیست روس چرنیشوسکی اشاره کرده است، چنبنیبنن عباربىتبىی بىببىی معناست. به همھهممان اندازه بىببىی معناست که «بجنبججاری برای بجنبججاری». !46 Swansea ٢٦
صحنه معاصر گروه تئاتر ا گزیت ویژه نامه هبرنبرر و سرمایه هبرنبرر برای چبریبرزی است و همھهممیشه همھهممبنیبنن طور بوده است. قدبمیبممی ترین هبرنبرر برای چه بوده است؟ نقاشی های غار برای چه بوده اند؟ در اینجا با اولبنیبنن معما روبرو می شو بمیبمم چرا که این نقاشی ها مانند نقاشی قدبمیبممی بالای شومینه برای تزئبنیبنن صرف نبوده اند. آبهنبهها به هیچ وجه تزئیبىنبىی نبوده اند و این را به راحبىتبىی می توان اثبات کرد. آبهنبهها در عمیق ترین و دور از دسبرتبررس ترین گودی های دیوار غار در سیاهی کامل کشیده شده بودند، که ا گر بتوانید تکنولوژی آن دوران را تصور کنید، شگفت انگبریبرزتر هم هست. کسابىنبىی که این نقاشی ها را کشیدند باید بجتبجحت شرایطی دشوار می خزیدند و در زیر نور لرزان و پردود مشعلی ساخته شده از چر بىببىی حیوابىنبىی کار می کردند که ا گر درنگ کرده تا به آن فکر کنید بسیار حبریبررت انگبریبرز است. علتش چیست؟ مردم در جابىیبىی که این نقاشی ها کشیده می شد زندگی بمنبممی کردند. احتمالاً اصلاً در غار زندگی بمنبممی کردند یا ا گر زندگی می کردند، در قسمت ببریبرروبىنبىی آن بود که کمی نور داشت. این هبرنبرر برای هبرنبرر نبود، هبرنبرر برای هدفىففىی بسیار عملی، اقتصادی و اجتماعی بود. در واقع می توان گفت که در این مقطع هبرنبرر، علم و مذهب یکی بودند. آبهنبهها با هم درآمیخته بودند. این ها جوامع شکارگر‐گردآور بودند که به شکار حیوانابىتبىی متکی بودند که به تصویر کشیده می شد و باورشان این بود که با نقاشی حیوان، به شکارچی قدرت غلبه بر حیوان اعطا می شد. به عبارت دیگر هبرنبرر جادو بود، با جادو درآمیخته بود، و جادو نسخه ی پیش از تارتحیتحخ علم بود، تلاشی از سوی مردان و زنان برای درک و سلطه بر مجممجحیط. می تواند این هم باشد که بجببجخشی از افسون هبرنبرر حبىتبىی تا دوران کنوبىنبىی همھهممبنیبنن است، که جزبىئبىی از این جادو هنوز بافىقفىی مانده است. همھهممبنیبنن امر درباره ی موسیقی و رقص هم صدق می کند. موسیقی از رقص زاده شد و رقص های مردم باستان همھهممیشه جمججممعی بود، آبهنبهها افراد جدا گانه ای نبودند که بجببجخرامند و تانگو یا هیپ هاپ یا بمنبممی دابمنبمم، هر رقصی که امروز باب است را برقصند. فکر می کنم بجتبججزیه ی جامعه ی مدرن را می توان در این واقعیت دید که مردم این چنبنیبنن به تنهابىیبىی می خرامند. آبهنبهها حبىتبىی هنگام رقص به یکدیگر نگاه هم بمنبممی کنند، آبهنبهها به درون دنیای کوچک خودشان بجتبججزیه شده اند؛ در گذشته اینطور نبود. خب، احتمالاً سمشسمما با سلیقه ی من در زمینه ی موسیقی و رقص مجممجخالفید، اما می خواهم نتیجه ی مهمی در اینجا بگبریبررم. نکته این است: اولبنیبنن رقص ها رقص های جمججممعی بودند، همھهممیشه بمتبممام جامعه را در بر می گرفتند و همھهممیشه مربوط به یک فعالیت تولیدی بودند. رقص های بومیان آمریکا را در نظر بگبریبررید که !47
صحنه معاصر گروه تئ
صحنه معاصر گروه تئ
صحنه معاصر گروه تئ
صحنه معاصر گروه تئ
صحنه معاصر گروه تئ
صحنه معاصر گروه تئ
صحنه معاصر گروه تئ
صحنه معاصر گروه تئ
صحنه معاصر گروه تئ