صحنه معاصر - ویژه نامه هنر و سرمایه
صحنه معاصر ویژه نامه هنر و سرمایه الن وودز، مرداخای پیرگوت، جک الیور، روپرت اوشی ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد بهار نود و هفت
صحنه معاصر
ویژه نامه هنر و سرمایه
الن وودز، مرداخای پیرگوت، جک الیور، روپرت اوشی
ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد
بهار نود و هفت
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
می کند. با اینکه بهببههبرتبررین ت<strong>و</strong>لیداتش مسلماً بسیار عالىللىی هستند، اما به بجنبجح<strong>و</strong>ی فاقد آن زندگی هبرنبرر<br />
ی<strong>و</strong>نان است.<br />
این هبرنبرر است که به س<strong>و</strong>ی خلق تص<strong>و</strong>یر یک انسان هدف گبریبرری شده است: خدا‐شاه، که در آن<br />
اهرام عظیم <strong>و</strong> آن مجممججسمه های ستبرببرر گرامی داشته شده است. در م<strong>و</strong>زه ی بریتانیا می ت<strong>و</strong>انید یک<br />
دست یکی از فراعنه را بیابید <strong>و</strong> این دست به تنهابىیبىی به بزرگی یک انسان یا شاید کمی بزرگ تر<br />
است. این هبرنبرر چبریبرزی را می گ<strong>و</strong>ید. این چبریبرزی است که می گ<strong>و</strong>ید:«من شاهم، من قدربمتبممندم، سمشسمما<br />
هیچ نیستید. پس سمشسمما همھهمم<strong>و</strong>اره مرا پرستش کرده <strong>و</strong> از من اطاعت خ<strong>و</strong>اهید کرد.»<br />
همھهممبنیبنن پیام در هبرنبرر آش<strong>و</strong>ری نبریبرز یافت می ش<strong>و</strong>د که به خاطر نب<strong>و</strong>د سنگ در ببنیبنن النهرین عمدتاً نقش<br />
برجسته است. اغلب این آثار خص<strong>و</strong>صیبىتبىی جنگا<strong>و</strong>رانه دارند. اما پیام همھهممان است. نقاشی های<br />
بسیار زنده ای از شاه در حال شکار <strong>و</strong> کشبنتبنن شبریبررها از داخل ارابه <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. آبهنبهها نشان<br />
دهنده ی دانش دقیقی از آنات<strong>و</strong>می هستند. می ت<strong>و</strong>انیم بمتبممام عضلات <strong>و</strong> رباط ها را در باز<strong>و</strong>ان قدربمتبممند<br />
پادشاه که شبریبرر را بد<strong>و</strong>ن هیچ رجمحجممی سلاخی می کند ببینیم. خ<strong>و</strong>ن از شبریبرری زجمخجممی ف<strong>و</strong>ران می زند <strong>و</strong><br />
شبریبرری دیگر با تبریبررهای متعدد بر جا میخک<strong>و</strong>ب شده است. این تص<strong>و</strong>یری از قدرت است، نامجممجحد<strong>و</strong>د <strong>و</strong><br />
سبریبرری ناپذیر.<br />
همھهممبنیبنن تفکر در <strong>صحنه</strong> های جنگ نبریبرز جای گرفته است. شاه ارتشش را علیه یک شهر رهبرببرری<br />
می کند. شهر <strong>و</strong>یران شده است، زنان، ک<strong>و</strong>دکان <strong>و</strong> حی<strong>و</strong>انات به عن<strong>و</strong>ان غنیمت برده می ش<strong>و</strong>ند در<br />
حالىللىی که اسرای مرد بر ر<strong>و</strong>ی زان<strong>و</strong>ان شان در مقابل بجتبجخت پادشاه طلب رحم می کند. اما رجمحجممی در<br />
کار نیست. در کنار بجتبجخت پادشاهی تلّی از سرهای بریده قرار دارد <strong>و</strong> اسرای دیگر را نبریبرز می بینیم<br />
که زنده زنده پ<strong>و</strong>ست شان کنده می ش<strong>و</strong>د. این هبرنبرر سند جامعه ای مشخص است: حک<strong>و</strong>مبىتبىی بسیار<br />
نظامی <strong>و</strong> مستبد که ت<strong>و</strong>سط خدا‐شاه اداره می ش<strong>و</strong>د که همھهممچنان که دسمشسممنانش را زیر پا خرد می کند<br />
می خندد. یک تص<strong>و</strong>یر بالاتر از بمتبممام تصا<strong>و</strong>یر دیگر قرار دارد: تص<strong>و</strong>یر شاه.<br />
در عهد باستان مهم ترین پیشرفت ها را در هبرنبرر کلاسیک ی<strong>و</strong>نان می بینیم. در آتن باستان ابزار<br />
ت<strong>و</strong>لید، علم <strong>و</strong> فن به بالاترین حد ممممممکن در د<strong>و</strong>ران باستان رسید. البته بمتبممام این دستا<strong>و</strong>ردها بر<br />
اساس کار بردگان ب<strong>و</strong>د، اما برای جمججممعیت آزاد آتن آزادی حقیقی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت. ر<strong>و</strong>ح این آزادی به<br />
بجنبجح<strong>و</strong>ی م<strong>و</strong>جب تسری این هبرنبرر می شد، خص<strong>و</strong>صاً در مجممججسمه های اعجاب انگبریبرزش.<br />
این هبرنبرر مانند هبرنبرر مصر نیست. این چبریبرزی کاملاً متفا<strong>و</strong>ت است. در اینجا برای بجنبجخستبنیبنن بار شک<strong>و</strong>فابىیبىی<br />
عظیم بیان بشری، فرهنگ بشری <strong>و</strong> هبرنبرر بشری را می بینیم که ‐البته به شکلی نارس‐ تص<strong>و</strong>ری<br />
!51