21.08.2018 Views

مخاطب در تئاتر امروز ایران

پرونده تحریریه اگزیت 
مرداد نود و هفت به قلم: مجید اصغری، آرمان عزیزی، اردشیر شیرخدایی

پرونده تحریریه اگزیت

مرداد نود و هفت
به قلم: مجید اصغری، آرمان عزیزی، اردشیر شیرخدایی

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

<br />

‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong><br />

پرونده ‏بجتبجحریریه گروه تئاتر ا گزیت<br />

مردادماه ١٣٩٧<br />

به قلم:‏ ‏مجممججید اصغری،‏ آرمان عزیزی،‏ اردشبریبرر شبریبررخدابىیبىی<br />

!2


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

!3


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

فهرست مطالب<br />

✮ عواطف سیاسی ‐ آرمان عزیزی..……………………………………………….……صفحه ۵<br />

✮ طرز ‏بهتبههیه و ‏بجپبجخت ‏مجممجخاطب تئاتر ‐ ‏مجممججید اصغری…………………………………….……صفحه ١٢<br />

✮ ‏«شبه ‏بمتبمماشا گران؛ هبریبرزم آتش تئاتر ‏بجتبججارت زده»‏ ‐ اردشبریبرر شبریبررخدابىیبىی….………….…..…صفحه ٢٢<br />

!4


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

عواطف سیاسی<br />

آرمان عزیزی<br />

‏بجببجحث <strong>در</strong> مورد عاطفه و بروزش <strong>در</strong> وا کنش به عمل حاضر بر صحنه،‏ مبحبىثبىی تاربجیبجخی ست به<br />

<strong>در</strong>ازای عمر هبرنبرر تئاتر.‏ از اشعار ‏جمحجمماسی هومر،‏ تراژدی های آشیل و سوفوکل،‏ <strong>در</strong>س های افلاطون<br />

و بوطیقای ارسطو،‏ تا به <strong>امروز</strong> <strong>در</strong> آثار معاصر از ‏مجممجحافظه کارترین ها تا انقلابىببىی ترین ها.‏ خط فرق<br />

ایده ی افلاطوبىنبىی <strong>در</strong> مورد ‏بمنبممایش با منظر ارسطو ‏بىیبىی <strong>در</strong> تاثبریبرر ‏همھهممبنیبنن عواطف برانگیخته <strong>در</strong> ‏بمتبمماشا گر<br />

است.‏ افلاطون معتقد است عواطفی که تراژدی <strong>در</strong> ‏بمتبمماشا گر ابجیبججاد می کند،‏ حاصل تقلید از<br />

طبیعت و نبریبرز موهوم و ‏«غبریبررسودمند»‏ است و <strong>در</strong> مقابل ارسطو پاسخ می دهد که ترس و شفقبىتبىی که<br />

از ‏بمتبمماشای یک کنش منسجم <strong>در</strong> تراژدی ‏(متاباسیس یا از اوج به نگون ‏بجببجخبىتبىی رسیدن شخصیت<br />

‏بمنبممایش)‏ برانگیخته می شود موجب ‏همھهممدلىللىی و تزکیه ی نفس ‏(کاتارسیس)‏ خواهد شد.‏ ارسطو به<br />

!5


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

شدت امیدوار است که این عواطف متمرکز بر رتحنتحج دیگران،‏ <strong>در</strong> ارتباط با تئاتر،‏ بر شخصیت<br />

انسان <strong>در</strong> سیاست موثر خواهد بود.‏ ‏(و به ‏همھهممبنیبنن ‏بجنبجحو شاید تاثبریبرری که شادی <strong>در</strong> ‏بمتبمماشای کمدی ابجیبججاد<br />

خواهد کرد)‏<br />

اما <strong>در</strong> دوران معاصر ما،‏ <strong>در</strong>کی عمیق تر از عواطف ‏بمتبمماشا گر تئاتر ضروری ست،‏ چرا که نه دیگر<br />

صورت بندی ارسطو ‏بىیبىی تراژدی و کمدی به راحبىتبىی <strong>در</strong> حال و روز تئاتر معاصر حکم فرماست و نه<br />

نقش سیاسی ‏بمتبمماشا گر <strong>در</strong> اجتماع <strong>امروز</strong> آبجنبجچنان مانند وضعیت جامعه ی یونان باستان است.‏ مضاف<br />

بر اینکه ‏بجببجحبىثبىی که من قصد طرح کردنش را دارم کاملا ناظر بر حال و روز ‏بمتبمماشا گر <strong>امروز</strong> تئاتر <strong>در</strong><br />

<strong>ایران</strong> است،‏ و یا به عباربىتبىی دقیق تر،‏ هدف من،‏ بیشبرتبرر از آنکه موشکافىففىی و ‏بجتبجحلیل عواطف حاضر بر<br />

صحنه باشد،‏ پیشنهادی ست به ‏بمتبمماشا گر <strong>امروز</strong>،‏ برای تغیبریبرر جهبىتبىی آ گاهانه <strong>در</strong> <strong>در</strong>ک عواطفی که با<br />

خود از سالن ‏بمنبممایش ببریبررون می برد.‏ لذا روی صحبت من با هرکسی است که <strong>در</strong> موقعیت ‏بمتبمماشا گر<br />

<strong>در</strong> مقابل اثری ‏بمنبممایشی ‏«احساسابىتبىی»‏ می شود.‏ اما از آبجنبججا که تعببریبرر ‏«احساسابىتبىی»‏ <strong>در</strong> فرهنگ ما به<br />

عواطفی رقیق و سطحی ارجاع می دهد باید پیش از هر چبریبرز تعریف خودم از احساسات و<br />

عواطف را شفاف تر بیان کنم.‏<br />

تعریف عواطف<br />

تعریف عاطفه <strong>در</strong> علوم ‏مجممجختلف متفاوت است.‏ تعریفی که جامعه شناسی از عاطفه می دهد بسیار<br />

کلی تر است از آبجنبجچه فلسفه فکر می کند.‏ آبجنبجچه که روانشناسی به عواطف اطلاق می کند نبریبرز با تصور<br />

این دو مغایرت هابىیبىی دارد.‏ شاید هنگامی که به عواطف و احساسات می اندیشیم این پیچیدگی<br />

را احساس نکنیم،‏ چرا که عواطف ‏همھهممان چبریبرزی ست که ما <strong>در</strong> ‏لحللححظه ‏بجتبججربه می کنیم.‏ اما هنگامی که<br />

پای تعاریف به میان می آید،‏ این مساله که آیا دلواپسی،‏ وفاداری،‏ پشیمابىنبىی یا ق<strong>در</strong>ت طلبىببىی نبریبرز جز<br />

عواطف به حساب می آیند یا نه،‏ دسته بندی عواطف را بسیار متفاوت می کند.‏ <strong>در</strong> این مقاله اما من<br />

به تعریف فیلسوف زبان شناس؛ زولتان کووچش متوسل می شوم که با اتکا به علوم شناخبىتبىی<br />

عواطف را ‏مجممجحدود به پنج عاطفه ی اصلی یعبىنبىی خشم،‏ ترس،‏ شادی،‏ غم و عشق می کند و معتقد<br />

است عواطف دیگر از ترکیب این ها ابجیبججاد می شوند.‏ برای مثال احساس دلواپسی از ترکیب ترس<br />

و عشق و تا حدی غم ابجیبججاد می شود،‏ یا پشیمابىنبىی از احساسات توامان غم و ترس و گاهی خشم<br />

بوجود می آید.‏ ما <strong>در</strong> این مقاله با ‏همھهممبنیبنن پنج عاطفه ی اصلی سر و کار دار ‏بمیبمم.‏<br />

این را هم اضافه کنم که <strong>در</strong> علم روانشناسی از معادل هیجانات برای عواطف استفاده می شود<br />

و هر وا کنشی به عملی ببریبرروبىنبىی یا <strong>در</strong>وبىنبىی که بتواند اختلالىللىی <strong>در</strong> رفتار سازشی فرد ابجیبججاد کند،‏<br />

هیجانات یا عواطف نام خواهد داشت.‏ این وا کنش به عمل ببریبرروبىنبىی یا به عبارت دقیق تر پاسخ به<br />

عاملِ‏ اخلال گر،‏ عباربىتبىی ست که هسته ی اصلی فرضیات من <strong>در</strong> این مقاله را تشکیل می دهد.‏ <strong>در</strong><br />

!6


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

ادامه هرجا که از احساسات یا عواطف استفاده شود <strong>در</strong> واقع یک مفهوم خواهد داشت و من از<br />

تفاوت شناخبىتبىی میان این دو چشم پوشی خواهم کرد و هر دو را به یک معبىنبىی استفاده می کنم.‏<br />

<strong>در</strong> واقع <strong>در</strong> این ‏بجببجحث هیچ تفاوبىتبىی میان ‏«احساسابىتبىی شدن»‏ و ‏«با عاطفه بودن»‏ وجود ‏بجنبجخواهد<br />

داشت.‏<br />

تئاتر و عواطف<br />

تئاتر به عنوان یکی از ‏بىببىی واسطه ترین هبرنبررها،‏ توانابىیبىی تاثبریبررگذاری بسیاری بر ‏مجممجخاطب دارد و بسیاری<br />

از ‏مجممجخاطبان وفادار به تئاتر نبریبرز،‏ به ‏همھهممبنیبنن دلیل تئاتر دیدن را بر سینما رفبنتبنن ترجیح می دهند.‏ زنده<br />

بودن و ارتباط بدنِ‏ زنده ی بازیگر با فضا می تواند رابطه ی صادقانه تری برای انتقال عواطف به<br />

‏مجممجخاطب ابجیبججاد کند.‏ ‏سمشسمما هنگام ‏بمتبمماشای یک ‏بمنبممایش ‏همھهممیشه این را پس ذهن به یاد دارید که احتمالا<br />

صدای ‏سمشسمما توسط بازیگران شنیده خواهد شد،‏ صدای خنده،‏ صدای سرفه،‏ یک خش خش یا <strong>در</strong><br />

گوشی صحبت کردن.‏ به ‏همھهممبنیبنن دلیل <strong>در</strong> مقایسه با پرده ی سینما ارتباطی عمیق تر با اتفاقات صحنه<br />

برقرار خواهید کرد.‏ این مزیت کمک خواهد کرد که عواطفی که <strong>در</strong> وا کنش به ‏بمنبممایش نشان<br />

می دهید نبریبرز از صداقت و عمق بیشبرتبرری برخوردار باشد.‏ <strong>در</strong> کتاب مشهور پل وو<strong>در</strong>اف با نام<br />

ضرورت تئاتر،‏ <strong>در</strong> فصل احساسات اشاره شده است که تئاتر موفق گونه ای ‏همھهممکاری است ببنیبنن<br />

بازیگر و ‏بمتبمماشا گر و این دو گروه باید دست کم <strong>در</strong> فرهنگی مشبرتبررک باشند ‏(یا حداقل آماده ی یاد<br />

گرفبنتبنن آن فرهنگ باشند)‏ که به آنان اجازه دهد هبرنبرری یکسان را از دو سوی متفاوت ‏بمتبممرین کنند.‏<br />

<strong>در</strong> واقع وو<strong>در</strong>اف سعی می کند ارتباط میان بازیگر و ‏بمتبمماشا گر را تعریف کند و جلوتر،‏ شکل<br />

موفق این ارتباط را ‏همھهممدلىللىی و شکل ناموفقش را ملال می نامد.‏ او ‏همھهممدلىللىی را <strong>در</strong>گبریبرری عاطفی با<br />

‏بمنبممایش معبىنبىی می کند،‏ تا جائیکه عمل ‏بمتبمماشا کردن را <strong>در</strong> گروی ‏همھهممدلىللىی با اثر ‏بمنبممایشی توصیف می کند.‏<br />

‏بمتبمماشا کردن یا ‏همھهممدلىللىی با یک اجرا،‏ شخصیت ‏بمنبممایشی یا یک روایت <strong>در</strong> واقع ‏بمتبممرین خو ‏بىببىی برای<br />

زندگی واقعی ست،‏ چرا که از نگاه وو<strong>در</strong>اف آنان که <strong>در</strong> ‏بمتبمماشا کردن خبرببرره اند <strong>در</strong> زندگی کردن نبریبرز<br />

خبرببرره اند.‏ ‏بمتبمماشای ‏همھهممدلانه باعث می شود عواطفی ‏همھهممچون ترس،‏ عشق،‏ خشم،‏ غم و شادی <strong>در</strong><br />

‏مجممجخاطب بروز پیدا کنند.‏ حبىتبىی <strong>در</strong> آثار کسی ‏همھهممچون برتولت برشت که معتقد به ابجیبججاد فاصله میان<br />

اثر ‏بمنبممایشی و ‏مجممجخاطب بود نبریبرز عواطفی سرشار ‏بهنبههفته است.‏ برای مثال <strong>در</strong> ننه دلاور یا <strong>در</strong> گالیله<br />

عواطف انسابىنبىی ‏همھهممچون خشم،‏ ترس یا غم به وضوح <strong>در</strong> ‏مجممجخاطب ابجیبججاد می شود.‏ یا برای مثال <strong>در</strong><br />

آثار ساموئل بکت که معنا ‏بىببىی معبىنبىی ترین ‏بمنبممود ‏بمنبممایشنامه هایش است،‏ عواطفی ‏همھهممچون ترس یا غم و<br />

یا عواطف پیچیده تری ‏همھهممچون ملال یا کلافگی که از ترکیب احساسات غم و خشم بوجود<br />

می آیند به وضوح قابل <strong>در</strong>یافت هستند.‏<br />

!7


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

به تعببریبرری شاید نتوان عواطف را از اثر ‏بمنبممایشی جدا کرد،‏ چرا که صحنه،‏ جولانگاه اعمال<br />

انسابىنبىی ست و به ‏همھهممبنیبنن ‏بجنبجحو ‏مجممجحل قضاوت و ‏همھهممدلىللىی ‏بمتبمماشا گر با این اعمال،‏ و قضاوت چبریبرزی نیست جز<br />

وا کنشی منطقی‐عاطفی به ‏همھهممراه ارزش گذاری عموما اخلافىقفىی ‏(و اخلاق نبریبرز ‏مجممججموعه قوانبنیبنن<br />

تاربجیبجخمند است که ریشه <strong>در</strong> عواطف انسابىنبىی دارد).‏ از آبجنبججا که روانشناسان معتقدند که هیجانات<br />

احساسی <strong>در</strong> فرد،‏ انگبریبرزه هابىیبىی به سوی کنشمندی <strong>در</strong> او ابجیبججاد می کند،‏ می توان نتیجه گرفت که<br />

تئاتر هبرنبرری ست که انگبریبرزه های ‏مجممجخاطب را هدف قرار می دهد.‏ این انگبریبرزه ها لزوما به کنش هابىیبىی<br />

ببریبرروبىنبىی منتهی ‏بمنبممی شوند اما ‏همھهممه بدون استثنا تصوری از کنش و عمل را <strong>در</strong> فرد ابجیبججاد می کنند.‏ برای<br />

مثال احساس خشم این انگبریبرزه را <strong>در</strong> ‏سمشسمما تقویت می کند که به فردی که مسبب این خشم است<br />

آسیب برسانید،‏ اما <strong>در</strong> ا کبرثبرر موارد این کار را ابجنبججام ‏بمنبممی دهید.‏ یا برای مثال احساس غم،‏ به کرّات<br />

انگبریبرزه ی خودکشی را <strong>در</strong> افراد تقویت می کند اما کمبرتبرر فردی به آن پاسخ مثبت می دهد.‏<br />

از نو صورت بندی صحنه<br />

بسیار <strong>در</strong> باب سیاسی بودن یک اثر ‏بمنبممایشی،‏ یا چگونگی ‏بجتبجحقق امر سیاسی بر صحنه ی تئاتر<br />

شنیده ابمیبمم،‏ <strong>در</strong> واقع به نظر می رسد ‏همھهممیشه این مولف اثر هبرنبرری است که باید <strong>در</strong> فرآیندی<br />

سلسله مراتبىببىی،‏ عملی اجتماعی‐سیاسی را <strong>در</strong> جهت آ گاهی ‏بجببجخشی ‏مجممجخاطب ‏بجببججا بیاورد و وضعیت<br />

فعلی را <strong>در</strong> آرزوی ‏بهببههبودش،‏ ‏بجببجحرابىنبىی کند.‏ از آبجنبججا که تصور مرسوم آن است که هبرنبررمند تافته ی<br />

جدابافته ی اجتماع است،‏ اوست که باید طلایه دار تغیبریبرر باشد.‏ این نگاه از بالا به ‏بمتبمماشا گران،‏ به<br />

عنوان توده ای نادان که برای فرا گبریبرری و رسیدن به آ گاهی باید به ایده های متعالىللىی یک هبرنبررمند،‏<br />

با دقت گوش فرا دهد،‏ این توهم که هبرنبررمند رسالبىتبىی معلم گونه دارد را ق<strong>در</strong>ت می ‏بجببجخشد.‏ <strong>در</strong> میان<br />

این ‏بمتبمماشا گران جاهل یا به تعببریبرر رانسبریبرر؛ ‏«عالمللممان به جهل»،‏ آبهنبهها که <strong>در</strong> رمزگشابىیبىی نشانه های<br />

غامض یک اثر هبرنبرری متبحرتر باشند،‏ مقبول ترند ‏(احتمالا بسیار شنیده اید این دسته بندی ‏بمتبمماشا گر<br />

عام و ‏بمتبمماشا گر خاص،‏ یا عامه پسندان و خاص پسندان).‏<br />

قرن ‎٢٠‎ام میلادی با شروع ایده های م<strong>در</strong>نیسبىتبىی <strong>در</strong> هبرنبرر،‏ مولفان و نظریه پردازان تئاتر به قصد<br />

بازگرداندن ‏بمتبمماشا گر به جایگاه <strong>در</strong>خورش،‏ یا مقامی که شایسته است،‏ یا رسیدن به تساوی مراتب<br />

با عاملان صحنه،‏ سعی <strong>در</strong> ابجیبججاد ‏بمتبممهیدابىتبىی کرد.‏ ‏بمتبممهیدات مذکور،‏ قرار بود این نگرابىنبىی افلاطوبىنبىی را<br />

که ‏«بمتبمماشا گر غرق <strong>در</strong> توهم صحنه،‏ از فرا گبریبرری و آ گاهی به دور است»‏ را از ببنیبنن ببرببررد.‏ ایده های<br />

پیسکاتور و برشت <strong>در</strong> فاصله گذاری میان صحنه و ‏بمتبمماشا گر و یا دعوت آرتو از ‏بمتبمماشا گر برای<br />

برداشبنتبنن هرگونه فاصله میان خود و اثر ‏بمنبممایشی،‏ به قصد تسکبنیبنن این نگرابىنبىی روشنفکرمآبانه ابجنبججام<br />

شد؛ نگرابىنبىی از انفعال ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> برابر هیاهو و جنب وجوش صحنه!‏<br />

!8


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

رانسبریبرر اما <strong>در</strong> مقاله ای <strong>در</strong>خشان به نام ‏«بمتبمماشا گر رهابىیبىی یافته»،‏ ‏بمتبممام این ایده را به پرسش می گبریبررد<br />

که آیا این نگاه تقلیل گرایانه به ‏مجممجخاطب تئاتر که مدعی برابرخواهی عاملان صحنه و ‏بمتبمماشا گران<br />

است،‏ خود برسازنده ی صورت بندی جدیدی از ‏همھهممبنیبنن فاصله ی اثر هبرنبرری و ‏مجممجخاطب نیست؟ <strong>در</strong> واقع<br />

آیا نقطه ی عز ‏بمیبممت ‏ممممممتازی برای ‏مجممجخاطب موجود است که ‏بمتبمماشا گر برای رسیدن به آن جایگاه باید<br />

به میابجنبججی ایده های مبرتبررفىقفىی مولف اثر هبرنبرری،‏ به آن دست یابد؟ جواب او به این پرسش منفی است.‏<br />

رانسبریبرر معتقد است که ‏بمتبمماشا گر،‏ با ‏بمتبممام آبجنبجچه با خود از پیش به صحنه آورده است ‏(از ‏بجتبججربه و حبىتبىی<br />

‏بجتبجخیلاتش)‏ می تواند ‏همھهممه ی اثر را از نو <strong>در</strong> هم بیامبریبرزد،‏ اثر را قضاوت کند و <strong>در</strong> داستان<br />

برساخته اش بازیگر باشد،‏ و این بار عاملان و کنشگران صحنه،‏ ‏بمتبمماشا گران این عرصه باشند.‏ <strong>در</strong><br />

واقع ‏بمتبمماشا گران به عنوان ‏جمججممعی از مفسران عمل می کنند که <strong>در</strong> جایگاهی برابر با عاملان<br />

صحنه،‏ راویان داستان تازه ای <strong>در</strong> ‏بهپبههنه ی جامعه خواهند بود.‏ اینگونه تئاتر به مثابه ی یک عمل<br />

اجتماعی پیوند میان امر سیاسی و اجتماع است.‏ ا گر بتوان پذیرفت که اجرای یک اثر ‏بمنبممایشی،‏<br />

به نوعی کنشگری اجتماعی است پس ‏بمتبمماشای یک اثر نبریبرز پاسخ به این کنش و حضور <strong>در</strong> عرصه ی<br />

اجتماع است.‏ <strong>در</strong> واقع ‏بمتبمماشا گران نبریبرز به صرف ‏بمتبمماشای یک اثر هبرنبرری و ‏همھهممدلىللىی با آن،‏ کنشگران<br />

اجتماعی هستند که می توانند امر سیاسی را از صحنه به خیابان پیوند دهند.‏<br />

عواطف سیاسی<br />

حال وقت آن رسیده این رشته های رهاشده را <strong>در</strong> این ‏بجببجحث ‏بهببههم گره بزبمنبمم و نتیجه ی ‏بهنبههابىیبىی را از<br />

این آزمون و خطا ارائه دهم.‏ گفتیم که عواطف برانگیخته <strong>در</strong> ‏مجممجخاطب تئاتر،‏ انگبریبرزه های یک<br />

عمل انسابىنبىی اند،‏ چه این عمل رخ دهد یا ندهد،‏ و نبریبرز به این نتیجه رسیدبمیبمم که ‏بمتبمماشا گر تئاتری<br />

که یک اثر ‏بمنبممایشی را ‏بمتبمماشا و به طبع قضاوت و بازسازی می کند نبریبرز ‏همھهممچون یک کنشگر اجتماعی<br />

عمل می کند.‏ حال سوال اینجاست که آیا می توان عواطف را نبریبرز به اجتماع و <strong>در</strong> ادامه به<br />

سیاست پیوند داد؟<br />

آبجنبجچه امر سیاسی را ‏مجممجحقق می کند،‏ برهم زدن وضعیت ثبات،‏ به جریان انداخبنتبنن پارادابمیبمم های<br />

‏مجممجحرک تغیبریبررات،‏ برآمدن مفروضات تاربجیبجخی‐فرهنگی و به پرسش کشیدنشان است.‏ حال ا گر<br />

‏مجممجخاطب،‏ آ گاهانه برای ‏بجتبجحقق این امر،‏ <strong>در</strong> برابر اعمال ‏بمنبممایشی،‏ وا کنشی عاطفی از خود نشان دهد،‏<br />

عمل اجتماعی ‏بمتبمماشا کردنش را سیاسی می کند.‏<br />

<strong>در</strong> واقع از نگاه من،‏ عواطف سیاسی ‏بجتبججلی گاه ق<strong>در</strong>ت ‏مجممجخاطب است،‏ که می تواند اثر هبرنبرریِ‏ کاملا<br />

عقیم،‏ سیاست زده یا ‏مجممجحافظه کار را،‏ <strong>در</strong> یک عمل ‏جمججممعی به امر سیاسی پیوند بزند.‏ برای مثال با<br />

تبدیل آ گاهانه ی خنده ی خود نسبت به شخصیت داستابىنبىی زبىنبىی که <strong>در</strong> صحنه ی یک ‏بمنبممایش مورد<br />

‏بمتبممسخر و ‏بجتبجحقبریبرر واقع شده،‏ به خشمی که متوجه شخصیت ‏بجتبجحقبریبررگر یا مولف یا بازیگر است،‏ انگبریبرزه ی<br />

!9


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

برخاسته از احساساتش را به عملی سیاسی بدل کند.‏ یا ‏مجممجخاطبىببىی که بلند بلند <strong>در</strong> برابر ‏بمنبممایشی<br />

می خندد که قرار است با ابجیبججاد احساس غم برای یک حا کم ستمگر،‏ از ‏مجممجخاطب گریه و زاری<br />

طلب کند.‏ <strong>در</strong> واقع ‏مجممجخاطب با این تغیبریبرر عواطف به شکل ارادی و آ گاهانه،‏ عملی سیاسی را به<br />

صحنه ی اجتماع کشانده است.‏ یا حبىتبىی احساس ترسی که آ گاهانه <strong>در</strong> مقابل خنده ی ‏بمتبمماشا گران<br />

دیگر به شخصیت داستابىنبىی یک کارگر بروز می کند.‏ اینجاست که ‏بمتبمماشا گر از ایفای نقشی که<br />

کارگردان از او می خواهد،‏ سر باز می زند و با عواطفی سیاسی ایده های یک مولف نادان را بر<br />

صحنه به آتش می کشد.‏<br />

<strong>در</strong> ‏بمتبممام این سال ها،‏ <strong>در</strong> <strong>ایران</strong> به واسطه ی گذار نابمتبممام و مصنوعی سبک های هبرنبرری و ‏بجتبجحمیق و<br />

‏بجتبجحقبریبرر ‏مجممجخاطب به عنوان یک منفعل ناآ گاه،‏ توسط هژموبىنبىی فرهنگی،‏ لذت از اثر هبرنبرری به حل کردن<br />

معماهای مطرح شده توسط مولف ‏مجممجحدود شده است.‏ به ‏مجممجحض آنکه ‏مجممجخاطب بتواند نشانه های پنهان<br />

یا ناپیدای یک اثر غامض را پیدا کرده و <strong>در</strong> جهت ستایش اثر تفسبریبرر کند،‏ تبدیل به ‏مجممجخاطب آ گاه و<br />

حرفه ای خواهد شد،‏ <strong>در</strong> غبریبرر این صورت،‏ <strong>در</strong> قعر چاه عامه پسندی با خیل عظیمی دیگر از<br />

‏بمتبمماشا گران فراموش خواهد شد!‏ <strong>در</strong> بسیاری از ‏مجممجحافل هبرنبرری،‏ زیبا شناسیِ‏ یک اثر،‏ حکم تفسبریبرر و<br />

بیش تفسبریبررهای متعدد عناصر اثر را دارد،‏ هرچه اثر مبهم تر و معما گونه تر باشد ارزسمشسممندتر و<br />

‏مجممجخاطب بیش تفسبریبررگر نبریبرز آ گاه تر و هوسمشسممندتر است.‏ <strong>در</strong> صوربىتبىی که از نظر من اثر هبرنبرری بسته به<br />

عواطفی که برمی انگبریبرزد دارای ارزش می شود و ‏مجممجخاطبىببىی که آ گاهانه عواطفش را <strong>در</strong> جهت<br />

برهم زدن ثبات اجتماع بروز می دهد عملگراتر است.‏ این عواطف آ گاهانه و هدفمند،‏ عواطف<br />

سیاسی ‏مجممجخاطب اند.‏ <strong>در</strong> واقع آنگونه که برشت می گوید:‏ ‏«بمتبمماشا گر تئاتر ‏جمحجمماسی می گوید:‏ وقبىتبىی آن ها<br />

‏بجببجخندند،‏ من گریه می کنم و وقبىتبىی گریه کنند،‏ می خندم».‏<br />

مرداد ماه ١٣٩٧<br />

!10


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

منابع:‏<br />

‐ ضرورت تئاتر،‏ پال وو<strong>در</strong>اف،‏ ترجمججممه ی ‏بهببههزاد قا<strong>در</strong>ی،‏ نشر مینوی خرد<br />

‐ پژوهشی <strong>در</strong>باره ی فن شعر ارسطو،‏ استیون هالیول،‏ ترجمججممه ی مهدی نصرالله زاده،‏ نشر مینوی<br />

خرد<br />

‐ عاطفه،‏ دانشنامه ی فلسفه ی استنفورد،‏ رونالد دسوسا،‏ ترجمججممه مهدی غفوریان،‏ نشر ققنوس<br />

‐ شناخت و عاطفه،‏ جنبه های بالیبىنبىی و اجتماعی،‏ به کوشش حبیب الله قاسم زاده،‏ نشر ارجمججممند<br />

‐ بوطیقای صحنه،‏ ‏بمتبمماشا گر رهابىیبىی یافته،‏ ژا ک رانسبریبرر،‏ ترجمججممهی صالجللجح ‏بجنبججفی و مهدی امبریبررخانلو،‏ نشر<br />

آ گاه<br />

Emotional Concepts, Zoltan Kovecses, ResearchGate.com -<br />

!11


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

‏مجممجخاطبان تئاتر چگونه به ‏سمسسممت سالن های ‏بمنبممایش جذب می شوند؟<br />

طرز ‏بهتبههیه و ‏بجپبجخت ‏مجممجخاطب تئاتر<br />

‏مجممججید اصغری<br />

به ‏همھهممراه گفتگو با<br />

یاسمسسممبنیبنن فهبد ‏(پژوهشگر تئاتر)‏<br />

سعید ابوجمحجممزه ‏(نویسنده و کارگردان)‏<br />

مسعود رضابىیبىی فخر(فعال فرهنگی)‏<br />

!12


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

<strong>در</strong> این نوشتار قصد ندار ‏بمیبمم به ‏جمججمملات و گزاره های کلیشه ای نظبریبرر ‏«تئاتر با ‏مجممجخاطب رسمسسممیت پیدا<br />

می کند»‏ یا ‏«تئاتر با ‏مجممجخاطب زنده است»‏ یا ‏«ا گر ‏مجممجخاطب نباشد تئاتر شکل ‏بمنبممی گبریبررد»‏ و ...<br />

ببرپبررداز ‏بمیبمم.‏ شاید این عبارات <strong>در</strong> دو سه دهه پیش ‏مجممجحبرتبررم ‏سمشسممرده می شدند و کاربردی <strong>در</strong> فضای<br />

رسانه ای و مطبوعابىتبىی داشتند اما با گذر زمان این ‏جمججمملات گول زننده و پرزرق وبرق،‏ آلت دست<br />

عده ای رجاله شدند که به نام و نشان تئاتر به اصطلاح خصوصی ‏(که قرار بود مکمل و<br />

یاری دهنده تئاتر دولبىتبىی باشد)‏ ب<strong>در</strong>ند،‏ بپاشند،‏ ‏بجببجخورند و ‏بجببجخورانند.‏ این اختلاس گران فرهنگی<br />

چنان زبردستانه برای خود و حرفه شان وجهه ی هبرنبرری و فرهنگی تراشیده اند که کمبرتبرر کسی<br />

متوجه این موضوع می شود که حضرات به فکر ارتباط هبرنبرری ببنیبنن جیب خود و ‏مجممجخاطبان شان<br />

هستند تا مباحث و مسائل دیگر.‏ از این رو چاره ای نیست که کمی از سطح این عبارات گذار<br />

کنیم تا بوی تعفن سرمایه داری که گریبان گبریبرر این روزهای تئاتر این ‏مممممملکت شده،‏ هوابمیبممان را<br />

مسموم نکرده تا رمقی برای خلق نقد،‏ مقاله و گفتگوهای سازنده برابمیبممان بافىقفىی ‏بمببمماند.‏<br />

حال بدون هیچ پیش فرضی وقبىتبىی عنوان ‏«مجممجخاطب تئاتر»‏ را می شنو ‏بمیبمم،‏ چه تصویر و موضعی از<br />

اذهان مان عبور می کند؟ به یاد چه گروه و قشر خاصی از جامعه می افتیم؟ آیا تئاتر <strong>امروز</strong> ما این<br />

شرایط و پتانسیل را دارد تا پذیرای ‏همھهممه آحاد مردم با هر اندیشه،‏ طبقه و سبک و سیافىقفىی که<br />

دارند باشد؟ ا گر پاسخ به این پرسش منفی است چگونه می توان این شرایط و بسبرتبرر را ابجیبججاد ‏بمنبممود<br />

و ا گر پاسخ مثبت است چگونه می توان <strong>در</strong> حفظ و حراست از آن کوشش کرد؟ <strong>در</strong> این نوشتار<br />

تلاش شده تا به برخی از این پرسش ها پاسخ شفاف و مستدلىللىی داد.‏ برای پیدا کردن پاسخ این<br />

پرسش ها کمی از سالن های <strong>ایران</strong>شهر و تالار وحدت فاصله گرفتم و شال و کلاه کردم به ‏سمسسممت<br />

شهرستان اشتهارد.‏<br />

ما کجا و اشتهارد کجا<br />

برای آبهنبهها که فکر می کنند تئاتر کل این ‏مممممملکت تعطیل شده و فاخرترین اجراها و فعالیت های<br />

هبرنبرری و فرهنگی <strong>در</strong> تالارهای مرکز پایتخت ابجنبججام می شود؛ اشتهارد روایت غریبىببىی دارد.‏ شهری<br />

که چند سالىللىی ست ‏بجتبجحت عنوان یک شهرستان از توابع استان البرببررز برای خودش به یک حدومرز<br />

مستقل رسیده است.‏ شهری صنعبىتبىی و کارگرنشبنیبنن با ‎٢۵‎هزارنفر ‏جمججممعیت.‏ مردمابىنبىی که غرق <strong>در</strong><br />

مشکلات اقتصادی و معیشبىتبىی دست وپا می زنند و هر روز بر شدت اعتصابات کارگری <strong>در</strong> این شهر<br />

افزوده می شود.‏ <strong>در</strong> حال صحبت <strong>در</strong>باره ی جابىیبىی هستیم که فقط یک فرهنگسرا دارد و یک<br />

سینمای دست وپا شکسته که اثری جز فیلم های کمدی سطحی و سخیف بر پرده اش ‏بمنبممی نشیند.‏<br />

!13


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

<strong>در</strong> این جا به دیدار کسی آمدم که چند سالىللىی ست از ‏بهتبههران به اشتهارد یعبىنبىی زادگاه پ<strong>در</strong>ی اش<br />

بازگشته و تلاش کرده بدون هیچ ‏جمحجممایت مالىللىی،‏ ‏مجممجخاطبان حرفه ای تئاتر تربیت کند.‏<br />

مسعود رضابىیبىی فخر<br />

مسعود رضابىیبىی فخر فارغ التحصیل هبرنبررستان صداوسیما است.‏ دوره های فیلمنامه نویسی را نزد<br />

ناصرتقوابىیبىی و فیلمسازی را از کلاس های مسعود کیمیابىیبىی آموخته است.‏ تا کنون سه فیلم کوتاه<br />

ساخته و <strong>در</strong> بیش از بیست فیلم دیگر به دستیاری کارگردان فعالیت داشته است.‏ با این ‏همھهممه<br />

چبریبرزی که خواندید شاید کلیشه ای ترین معرفىففىی نامه ای است که می توان از رضابىیبىی فخر ارائه داد.‏<br />

چرا که اصلی ترین و بارزترین فعالیت های هبرنبرری و فرهنگی وی <strong>در</strong> جذب افراد ‏مجممجختلف به<br />

‏بمنبممایشنامه و داستان خوابىنبىی است.‏ او حبىتبىی <strong>در</strong> این راه از هزینه های شخصی نبریبرز <strong>در</strong>یغ ‏بمنبممی کرد و خانه<br />

خود <strong>در</strong> میدان نامجممججو ‏بهتبههران را <strong>در</strong> اختیار چنبنیبنن ‏مجممججالس و ‏مجممجحافلی می گذاشت.‏ اینک با وجود این که<br />

دو سالىللىی است به اشتهارد رفته دست از فعالیت هایش برنداشته و تعداد زیادی از افرادی که<br />

تا کنون یک برگ کتاب یا داستان ‏بجنبجخوانده اند را با بیضابىیبىی،‏ ساعدی و شاهنامه فردوسی آشنا کرده<br />

است.‏ وقبىتبىی از او <strong>در</strong>باره انگبریبرزه اش از این کار صحبت کردم این گونه به پرسشم پاسخ<br />

می دهد:«وقبىتبىی من ‏مجممججبور شدم از ‏بهتبههران به اشتهارد برگردم،‏ به این معنا بود که باید از ‏همھهممه<br />

!14


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

رفقای تئاتری و سینمابىیبىی ام جدا می شدم.‏ تقریبا هیچ دوست هم فکری <strong>در</strong> اشتهارد نداشتم و به<br />

شدت از این بابت احساس تنهابىیبىی می کردم.‏ <strong>در</strong> ا کبرثبرر مواقع دلمللمم برای ‏بجببجحث وجدل ها <strong>در</strong>باره<br />

نویسنده ها،‏ سبک های ‏مجممجختلف هبرنبرری و جلسات نقد و بررسی تنگ می شد.‏ از طرفىففىی دلمللمم برای<br />

وضعیت هبرنبرری و فرهنگی زادگاهم اشتهارد می سوخت.‏ مردمابىنبىی که با مشقت روزگار می گذرانند<br />

و متاسفانه هیچ سهمی از هبرنبرر و فعالیت های ‏مجممجختلف فرهنگی نصیب شان نشده است.‏ با ‏همھهممه<br />

مشکلابىتبىی که خودم داشتم اما زمبنیبنن ننشستم و تصمیم گرفتم که ‏بجتبججربیات اداره جلسات<br />

‏بمنبممایشنامه خوابىنبىی <strong>در</strong> ‏بهتبههران را این بار <strong>در</strong> اشتهارد پیاده کنم.‏ من به مطالعه عشق می ورزم و<br />

می خواستم این حرکت را از حالت فردی به ‏جمججممعی ارتقاء دهم.‏ ابتدا تعدادمان شاید به زجمحجممت<br />

به چهار نفر می رسید اما می دانستم که وضع تغیبریبرر می کند.‏ حالا بعد از گذشت دو سال از شروع<br />

این فعالیت،‏ تعداد اعضا به پنجاه نفر هم رسیده است که باعث خوشحالىللىی است.‏ شاید برای<br />

برخی پنجاه نفر تعداد بالابىیبىی نباشد اما برای آبهنبهها که آ گاه به وضعیت نابسامان فرهنگی اشتهارد<br />

هستند،‏ جذب پنجاه نفر عضو فعال به ‏سمسسممت مطالعه آثار نویسندگان فاخر کشورمان کار کمی<br />

نیست و حبىتبىی می توان به آن افتخار هم کرد.»‏<br />

با این مقدمه موضوع اصلی ‏بجببجحث مان را با رضابىیبىی فخر <strong>در</strong> میان می گذارم و از او <strong>در</strong>باره ‏مجممجخاطبان<br />

<strong>امروز</strong>ی تئاتر می پرسم.‏ او <strong>در</strong> پاسخ به این پرسش که آیا تئاتر می تواند برای ‏همھهممه اقشار جامعه<br />

مورد استفاده قرار گبریبررد،‏ می گوید:«من بر اساس ‏بجتبججربه شخصی خودم می گو ‏بمیبمم که پاسخم به<br />

این سوال مثبت است.‏ ‏همھهممانطور که می دانید اشتهارد یک شهر صنعبىتبىی است و بیشبرتبرر افراد شهر را<br />

کارگران تشکیل می دهند.‏ ا کبرثبرر اعضاء فعال ‏بمنبممایشنامه خوابىنبىی کارگرابىنبىی هستند که از صبح تا عصر<br />

برای کار به کارخانه ها و مرا کز صنعبىتبىی می روند و پس از بازگشت،‏ <strong>در</strong> جلسات ما شرکت می کنند.‏<br />

آبهنبهها نه به اجبار بلکه با شور و شوق به جلسات می آیند و اغلب ‏بجتبجحلیل های جالب و شنیدبىنبىی ای<br />

نسبت به آثار ساعدی و بیضابىیبىی دارند.‏ حبىتبىی کم کم این توانابىیبىی و اعتمادبه نفس را <strong>در</strong> خود پیدا<br />

کرده اند که داستان کوتاه بنویسند،‏ ‏بمنبممایشی را سامان داده و به روی صحنه بیاورند و حبىتبىی فیلم<br />

کوتاه با دغدغه ها و مسائل خاص خود بسازند.»‏ این فعال فرهنگی <strong>در</strong> ادامه به پتانسیل و<br />

مطالبه گری مردم اشتهارد به فعالیت های هبرنبرری و فرهنگی اشاره می کند و می گوید:«ا گر از ما<br />

‏جمحجممایت شود،‏ این که می گوییم ‏جمحجممایت یعبىنبىی نه این که ما را از ‏لحللححاظ مادی تامبنیبنن مان کنند که البته<br />

چنبنیبنن وظیفه ای بر گردن شان است.‏ اما ‏همھهممبنیبنن که <strong>در</strong> گوشه ای از شهر ببرنبرری نصب شود تا دیگران<br />

هم از برنامه های هبرنبرری و فرهنگی ما مطلع شوند بسیار کارساز خواهد بود.‏ چون من مطمئنم<br />

روند پیشرفت <strong>در</strong> این جا بسیار خوب و چشمگبریبرر است و نتاتحیتحج بسیار خوب و مثببىتبىی به ‏همھهممراه دارد.‏<br />

برخی ها هستند که می خواهند تئاتر و هبرنبرر شهرستان را نادیده بگبریبررند و فقط سنگ ‏بهتبههران را به<br />

سینه بزنند،‏ صدالبته ‏بهببههبرتبررین امکانات <strong>در</strong> پایتخت قرار دارد اما ما <strong>در</strong> حد بضاعت مان دار ‏بمیبمم<br />

!15


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

تلاش خودمان را می کنیم.‏ یکی از اقدامات تازه ما برگزاری جلسات شاهنامه خوابىنبىی است که<br />

امیدوارم دوباره اعضا از آن نبریبرز استقبال کنند.»‏<br />

گفتبىنبىی است <strong>در</strong> جلسات ‏بمنبممایشنامه خوابىنبىی اشتهارد ‏مجممجحدودیت سبىنبىی و جنسیبىتبىی وجود ندارد و از<br />

نوجوان تا پبریبرر <strong>در</strong> این دورهمھهممی فرهنگی شرکت می کنند.‏<br />

<strong>در</strong> تئاترهای پایتخت،‏ پول ‏بمتبمماشا گر می سازد<br />

از اشتهارد که باز می گشتم خوشحال بودم.‏ به خودم فحش و لعن می فرستادم که چرا چندی<br />

پیش می گفتم که ‏«تئاتر مرده است».‏ تئاتر ‏بمنبممرده بود بلکه پنهان شده بود و بدون تردید مواجهه<br />

مستقیم با جلسات مسعود رضابىیبىی فخر این حجاب را کنار زد تا این هبرنبرر اجتماعی کمی رخ نشان<br />

دهد و دل ما را ببرببررد.‏ با این حال نزد یک فعال تئاتری دیگر رفتم که <strong>در</strong> حاشیه ‏بهتبههران کار<br />

می کند و <strong>در</strong> ‏بىپبىی این است که دوباره فعالیت های هبرنبرری و ‏بمنبممایشی شهرری را احیا کند.‏ سعید<br />

ابوجمحجممزه که خود زاده ی شهرری است،‏ از ‏جمججممله نویسندگان و ‏بمنبممایشنامه نویسان منطقه خود ‏مجممجحسوب<br />

می شود.‏ تا کنون چندین مبنتبنن از او <strong>در</strong> شهرری به اجرا <strong>در</strong>آمده و با استقبال خو ‏بىببىی از ‏سمسسممت<br />

‏بمتبمماشا گران مواجه شده است.‏ اما با ازهم پاشیدن تئاتر شهرری <strong>در</strong> چندین سال گذشته،‏ این<br />

هدف <strong>در</strong> دل ابوجمحجممزه ساخته شده تا دوباره تئاتری های شهرری را گرد خود آورد و برای اهالىللىی و<br />

مردمش ‏بمنبممایشی دست وپا کند.‏<br />

ابوجمحجممزه معتقد است که <strong>در</strong> حال حاضر شرایط ‏مجممجخاطب تئاتری <strong>در</strong> شهرری مساعد است؛ به طوری<br />

که ا گر ‏بمنبممایشی با قیمت بلیت متناسب با ‏مجممجحل به روی صحنه آید حتما می تواند صندلىللىی های سالنش<br />

را پر کند.‏ او <strong>در</strong> ادامه این طور توضیح می دهد:«این بدان معنا نیست که حتما ‏بمنبممایش های<br />

مضحکه و کمدی می توانند افراد را به سالن های ‏بمنبممایش شهرری بکشانند بلکه ا گر مبنتبنن به ‏همھهممراه<br />

!16


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

بازی و کارگردابىنبىی خوب به صحنه آید حتما از آن استقبال می شود.‏ ماه پیش ما ‏بمنبممایش ‏«زمستان<br />

۶۶» نوشته ‏مجممجحمد یعقو ‏بىببىی را <strong>در</strong> شهرری به صحنه آوردبمیبمم و تقریبا با استقبال خو ‏بىببىی نبریبرز مواجه شد.‏<br />

سعید ابوجمحجممزه<br />

این نوید این را می دهد که ا گر ‏بمنبممایش ها به طور مداوم <strong>در</strong> شهرری به صحنه آیند،‏ کم کم<br />

‏مجممجخاطب خاص خود را پیدا خواهند کرد و دیگر لزومی نیست که برای ‏بمتبمماشای یک ‏بمنبممایش به مرکز<br />

شهر بروند و <strong>در</strong> آن سالن ها از هبرنبرر ‏بمنبممایش لذت ببرببررند.»‏ این ‏بمنبممایشنامه نویس اهل شهرری مانند<br />

مسعود رضابىیبىی فخر معتقد است که باید به هر ‏بجنبجحوی که شده از هبرنبرر اقشار فرودست جامعه ‏جمحجممایت<br />

کنیم.‏ وی <strong>در</strong> این باره می گوید:«هبرنبررمند اصیل ‏همھهممواره با مشکلات مادی دست وپنجه نرم<br />

می کند.‏ او دیگر به این مسائل عادت کرده و خودش یاد گرفته که چگونه از ‏مجممجخمصه های<br />

معیشبىتبىی رهابىیبىی یابد.‏ اما ‏همھهممبنیبنن هبرنبررمند بیشبرتبرر به ‏جمحجممایت معنوی نیازمند است تا مادی.‏ ما اهالىللىی هبرنبرر<br />

هستیم که باید دست یکدیگر را گرفته و از کارهای یکدیگر ‏جمحجممایت کنیم.‏ به عنوان مثال ما<br />

بارها و بارها <strong>در</strong> سالن های ‏مجممجختلف <strong>در</strong> شهرری جلسات ‏بمنبممایشنامه خوابىنبىی برگزار کردبمیبمم اما <strong>در</strong>یغ از<br />

حضور یک ‏همھهممکار.‏ ا گر این ارتباط وجود داشته باشد دوباره تئاتر شهرری احیا خواهد شد و به<br />

بالندگی و پویابىیبىی مطلوب خود خواهد رسید.‏ اما ‏همھهممبنیبنن که مردم از کارمان استقبال می کنند باعث<br />

خوشحالىللىی است.»‏ ابوجمحجممزه <strong>در</strong> پاسخ به این پرسش که آیا <strong>در</strong> میان ‏بجببجچه های تئاتری شهرستان،‏ این<br />

امید و آرزو وجود دارد که راه به صحنه های تالارها و سالن های مرکز شهر راه یابند یا خبریبرر<br />

!17


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

می گوید:«‏ ‏بمنبممی توان انکار کرد که چنبنیبنن آرزو ‏بىیبىی وجود دارد.‏ این هم می تواند <strong>در</strong> نوع خودش<br />

یک ‏بجتبججربه ی جدید باشد اما برای من و برخی نزدیکابمنبمم ‏همھهممبنیبنن که از طریق تئاتر با مردم <strong>در</strong><br />

ارتباط باشیم <strong>در</strong> اولویت است،‏ به ویژه این که آن مردم را بشناسیم و با دغدغه هایشان آشنا<br />

باشیم.‏ من سال هاست که <strong>در</strong> شهرری زندگی کرده ام و مردمان این جا را به خو ‏بىببىی می شناسم.‏<br />

از ‏همھهممبنیبنن رو ‏بهببههبرتبرر می توابمنبمم برای آبهنبهها ‏بمنبممایشنامه نوشته و کارگردابىنبىی کنم.‏ با این حساب ما <strong>در</strong> هفته <strong>در</strong><br />

فرهنگسرای ‏مجممجحل به ‏بمنبممایشنامه خوابىنبىی مشغول هستیم و امید دار ‏بمیبمم تا مردم بیشبرتبرری ما را ‏همھهممراهی<br />

کنند.‏ مردمابىنبىی با هر تفکر،‏ عقیده و سلیقه.»‏ ابوجمحجممزه <strong>در</strong> پایان صحبت های خود به مشکلات تئاتر<br />

خصوصی اشاره می کند و می گوید:«این روزها فقط پول است که حرف اول را می زند حبىتبىی <strong>در</strong><br />

تئاتر.‏ ا گر پول نباشد،‏ ارج و قرب و اعتبار هیچ ‏بمنبممی ارزد.‏ ا گر پول نباشد نه سالبىنبىی هست و نه<br />

‏مجممجخاطبىببىی.‏ گو ‏بىیبىی پول است که ‏مجممجخاطب می آورد،‏ سلبرببرریبىتبىی می آورد و پول می آورد.‏ اما ما <strong>در</strong> تئاتر<br />

شهرری از ‏همھهممه این مسائل فاصله گرفته ابمیبمم و خوشحالیم که حبىتبىی به ‏همھهممبنیبنن اندازه اندک چراغ خانه<br />

‏بمنبممایش شهرری را روشن نگه داشته ابمیبمم.»‏<br />

باید اصلاحات را از ریشه آغاز کنیم<br />

اما من به ‏همھهممبنیبنن ق<strong>در</strong> ‏بجتبجحقیق و گفتگو بسنده نکردم و تلاش کردم با یکی از پژوهشگران تئاتر که<br />

اینک <strong>در</strong> آلمللممان مشغول ‏بجتبجحصیل <strong>در</strong> این رشته است ارتباط برقرار کنم.‏ فعالیت های تئاتری یاسمسسممبنیبنن<br />

فهبد از ‏بهتبههران و دانشگاه الزهرا شروع می شود.‏ رشته ادبیات ‏بمنبممایشی را برمی گزیند و پس از<br />

فارغ التحصیلی عازم آلمللممان می شود تا <strong>در</strong> مقاطع فوق لیسانس و دکبرتبرری به ‏بجتبجحصیل ببرپبرردازد.‏ <strong>در</strong> این<br />

سال ها چه <strong>در</strong> <strong>ایران</strong> و چه <strong>در</strong> آلمللممان <strong>در</strong> چندین ‏بمنبممایش به عنوان بازیگر به ایفای نقش می پردازد<br />

و چندین ‏بمنبممایش نبریبرز کارگردابىنبىی می کند.‏<br />

به عنوان پرسش اول برابمیبمم جالب است تا از نگاه فهبد به شباهت ها و تفاوت های ‏مجممجخاطب ‏بمنبممایش <strong>در</strong><br />

<strong>ایران</strong> و آلمللممان ببرپبرردازم.‏ وی <strong>در</strong> این باره می گوید:«تفاوت ‏مجممجخاطبان تئاتر <strong>در</strong> <strong>ایران</strong> و آلمللممان به اندازه<br />

تفاوت های خودِ‏ مردم <strong>ایران</strong> و آلمللممان است.‏ هر چق<strong>در</strong> ببنیبنن این دو <strong>در</strong> مسائل فرهنگی و اجتماعی<br />

تفاوت می بینید،‏ بدون شک <strong>در</strong> ‏مجممجخاطبان تئاتر دو کشور نبریبرز ‏همھهممبنیبنن گونه است.‏ چرا که ‏مجممجخاطب از دلِ‏<br />

مردم و نیازهایش به وجود می آید نه الزاما از هبرنبررمند و کار هبرنبرری.‏ اساسا <strong>در</strong> هر ‏مجممجختصات<br />

جغرافیابىیبىی ای که ‏سمشسمما بررسی کنید می بینید که ‏همھهممبنیبنن گونه است.‏ این مردم یک کشور هستند که<br />

به ‏بمنبممایش و هبرنبرر خودشان اعتبار می ‏بجببجخشند،‏ <strong>در</strong>ست است که دیگر مسائل هم کم وبیش <strong>در</strong> این<br />

قضیه دخل و تصرف دارند اما به واقع این نوع رفتار جامعه است که ‏مجممجخاطب را می سازد و<br />

پرورش می دهد.»‏<br />

!18


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

یاسمسسممبنیبنن فهبد<br />

فهبد با این که از <strong>ایران</strong> دور است اما به طور جدی اخبار و مسائل پبریبررامون تئاتر <strong>ایران</strong> را دنبال<br />

می کند.‏ از او <strong>در</strong>باره مقصر اصلی عقب ماندگی و ‏بجتبججمل زدگی تئاتر <strong>ایران</strong> می پرسم و وی این گونه<br />

به سوالمللمم پاسخ می دهد:«همھهممانطور که می دانید وقبىتبىی یک هبرنبررآموز یا دانشجو وارد فضای هبرنبرری<br />

می شود با یک سری پارادابمیبمم و الگو مواجه است.‏ این الگوها هر اتفاق و رویداد <strong>در</strong> تئاتر را<br />

ارزش گذاری می کنند.‏ به عنوان مثال اجرا <strong>در</strong> فلان سالن یا تئاتر یک ارزش ‏مجممجحسوب می شود.‏ یا<br />

<strong>در</strong>یافت فلان تندیس یا فلان جایزه ارزش به حساب می آید و ‏مجممججموع این ارزش ها به ‏سمشسمما می دهد<br />

پول،‏ کار و اعتبار.‏ هر کسی که وارد حوزه ‏بمنبممایش می شود،‏ چه بازیگر چه نویسنده و چه<br />

کارگردان می خواهد به نوعی دیده شود و این مقوله بسیار هم طبیعی است.‏ او می خواهد<br />

صحبت کند از خود،‏ مسائل،‏ <strong>در</strong>دها و دغدغه هایش.‏ حال <strong>در</strong> این الگوی ارزشی که از پیش<br />

برای این هبرنبررمند جوان تعیبنیبنن شده و برای این که ‏بمنبممایشش دیده شود باید برود به ‏سمسسممت<br />

مارکتینگ.‏ هر چه بیشبرتبرر به ‏سمسسممت برندها و ارزشی ها سوق پیدا کند بیشبرتبرر حرفش بازتاب خواهد<br />

داشت.‏ طبیعی است که این سیستم از ریشه اشتباه است که دانشجو را به این ورطه خطرنا ک<br />

!19


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

می کشاند.‏ از ‏همھهممبنیبنن رو ‏بمتبمماشا گر ناآ گاه نبریبرز مکمل و ‏جمحجممایت کننده آثار هبرنبررمندان ارزشی مسلک<br />

می شود.‏ البته که خودِ‏ ‏مجممجخاطب نبریبرز تقصبریبرری ندارد چرا که هیچ آموزشی بر روی او <strong>در</strong> سنبنیبنن ‏مجممجختلف<br />

صورت نگرفته و گو ‏بىیبىی <strong>در</strong> جامعه رها شده است.‏ با این اوصاف او سوی کسی می رود که بیشبرتبرر<br />

نزد دیگران شهرت و اعتبار دارد.‏ <strong>در</strong> این سیستم ارزش ارزشی ها روز به روز فزون تر شده<br />

ومشکلات و مصائب نبریبرز بیشبرتبرر.»‏<br />

از فهبد <strong>در</strong>باره ‏بجنبجحوه تربیت ‏مجممجخاطب تئاتر می پرسم که آیا <strong>در</strong> آلمللممان اقدامی <strong>در</strong> این جهت صورت<br />

می پذیرد یا خبریبرر.‏ وی این گونه جوابمببمم می دهد:«به نظر من می توان با اقدامابىتبىی ‏مجممجخاطبان <strong>امروز</strong>ی را<br />

نسبت به شرایط جامعه و ‏بمنبممایش های روی صحنه آ گاه کنیم اما انرژی گذاشبنتبنن روی جوانابىنبىی<br />

چون من و ‏سمشسمما دیگر فایده ای ندارد.‏ این ها مسائلی است که باید از کودکی روی آبهنبهها کار کرد و<br />

پیش برد.‏ چند سال پیش طرحی <strong>در</strong> پلیس راهور صورت گرفت ‏بجتبجحت عنوان ‏«همھهممیاران پلیس».‏<br />

طرح بدین صورت بود که قوانبنیبنن راهنمابىیبىی و رانندگی به زبابىنبىی ساده و کودکانه به خردسالان و<br />

نوجوانان آموزش داده شود تا هر یک از آبهنبهها نقش یک ناظم و پلیس را <strong>در</strong> ماشبنیبنن کنار پ<strong>در</strong> یا<br />

ما<strong>در</strong> ایفا کنند.‏ این طرح تا حد زیادی با موفقیت مواجه شد چرا که بعدها ‏همھهممان ‏بجببجچه ها وقبىتبىی به<br />

سن جوابىنبىی رسیدند به طور کامل با قوانبنیبنن رانندگی آشنا بودند و آن را رعایت می کردند.‏ حبىتبىی<br />

آمار هم نشان می دهد که مبریبرزان خطاها و تصادفات طی چند سال اخبریبرر نسبت به یک دهه گذشته<br />

بسیار پایبنیبنن آمده که اجرای طرح ‏همھهممیار پلیس ‏بمنبممی تواند <strong>در</strong> این مورد ‏بىببىی تاثبریبرر باشد.‏ حال برای<br />

مسائل فرهنگی و هبرنبرری نظبریبرر تئاتر نبریبرز باید مانند ‏همھهممبنیبنن طرح عمل کرد.‏ متاسفانه سیستم ‏بهنبههادهای<br />

آموزشی و پرورشی ما نبریبرز به حدی عقب مانده و پوسیده است که اجرای چنبنیبنن طرح هابىیبىی <strong>در</strong> آن<br />

چبریبرزی شبیه به ‏مجممجحال است اما به هر حال تغیبریبرر را باید از یک جابىیبىی شروع کرد و به نظر من<br />

اصلاحات ریشه ای و عمیقی <strong>در</strong> این حوزه <strong>در</strong> زمینه آموزش باید رخ دهد.‏ <strong>در</strong> آلمللممان ‏بهببههای بسیار<br />

زیادی به کسابىنبىی می دهند که تئاتر کودک و نوجوان را اجرا و به روی صحنه می آورند.‏ متاسفانه<br />

‏همھهممچنان این تفکر اشتباه <strong>در</strong> مدارس ما وجود دارد که ت<strong>در</strong>یس <strong>در</strong>وس پایه ابتدابىیبىی نیازی به<br />

‏بجتبجخصص آبجنبجچنابىنبىی ندارد و به مراتب از ت<strong>در</strong>یس <strong>در</strong>وس دببریبررستان و دانشگاه سهل تر است.‏ این تفکر<br />

منحط سال هاست که <strong>در</strong> جهان کنار گذاشته شده چرا که جوامع ‏مجممجختلف به این نتیجه رسیده اند<br />

که از ‏همھهممان دوران کودکی باید به افراد توجه و اهتمام ورزند.‏ چون ا گر فردی <strong>در</strong> پایه ابتدابىیبىی<br />

به مشکل ‏بجببجخورد،‏ قطعا <strong>در</strong> پایه های بالاتر آن مشکل را با خود ‏همھهممراه می سازد.»‏<br />

فهبد <strong>در</strong> ادامه به رابطه تئاتر و مردم می پردازد و می گوید:«اختلاف زیادی <strong>در</strong> این رابطه ببنیبنن<br />

تئاتر آلمللممان و <strong>ایران</strong> است.‏ <strong>در</strong> آلمللممان هم هستند کسابىنبىی که دوست دارند با تئاتر به پُز روشنفکری<br />

خود برسند یا فخر هبرنبرری بفروشند اما اغلب ‏بمنبممایش ها <strong>در</strong> تلاش هستند تا مسائل و مشکلات<br />

مردم را بازتاب دهند.‏ خبرببرر دارم که <strong>در</strong> <strong>ایران</strong> با وجود هجمه های شدید اقتصادی،‏ اعتصابات<br />

!20


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

کارگری روز به روز <strong>در</strong> حال گسبرتبررش است و مردم به نشانه اعبرتبرراض به خیابان ها آمده اند اما<br />

تئاتر کشور هیچ رابطه ای ببنیبنن خود و آبهنبهها احساس ‏بمنبممی کند و این باعث تاسف است.‏ البته که اداره<br />

سانسور نبریبرز <strong>در</strong> این قطعی ارتباط نقش مهمی دارد.‏ این روزها <strong>در</strong> آلمللممان مسائلی چون نژادپرسبىتبىی و<br />

اهمھهممیت به حقوق ‏همھهممجنسگرایان و دگرباشها از ‏جمججممله مسائل داغ جامعه است که تئاترهای زیادی<br />

با این موضوعات به روی صحنه می روند.»‏<br />

مرداد ٩٧<br />

!21


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

‏«شبه ‏بمتبمماشا گران؛ هبریبرزم آتش تئاتر ‏بجتبججارت زده»‏<br />

اردشبریبرر شبریبررخدابىیبىی<br />

تئاتر هبرنبرر جادو ‏بىیبىی و ‏همھهممگابىنبىی است.‏ از پنج قرن قبل از میلاد مسیح تا کنون <strong>در</strong>باره ی اثرات و<br />

کارکردهای شگرف تئاتر <strong>در</strong> جوامع انسابىنبىی سخنان بسیار گفته شده است.‏ تئاترکراسی <strong>در</strong> یونان<br />

باستان به ق<strong>در</strong>ت اجتماعی و سیاسی برابر مردم و اقلیت ها و حکمروابىیبىی آنان <strong>در</strong> گردهم آبىیبىی های<br />

تئاتری اطلاق می شد.‏ هنگام انقلاب مشروطه <strong>ایران</strong> و <strong>در</strong> زمابىنبىی که تعداد بسیار کمی از<br />

شهرنشینان ایرابىنبىی باسواد بودند،‏ تئاتر به <strong>ایران</strong> آمد و ابزار کارآمدی برای اندیشه های رهابىیبىی ‏بجببجخش<br />

<strong>در</strong> فرهنگ شفاهی شد.‏ هبرنبررهای ‏بمنبممایشی <strong>در</strong> خدمت آرمان های آزادی خواهی <strong>در</strong>آمد و به نشر<br />

آ گاهی <strong>در</strong> میان توده های مردم <strong>در</strong> عصر مشروطه پرداخت.(‏‎١‎‏)‏<br />

!22


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

برتولت برشت و آنتونن آرتو <strong>در</strong> قرن بیستم،‏ هر یک با ایده ها و شیوه های متفاوت و متضاد ‏مجممجختص<br />

به خود ‏(<strong>در</strong> یک شیوه باید به ‏بمتبمماشا گر امکان فاصله گرفبنتبنن داد و برای دیگری ‏بمتبمماشا گر باید از<br />

هرگونه فاصله اجتناب کند)‏ بر ساحت تئاتر و اثربجببجخشی آن بر زیست اجتماعی و روحی انسان<br />

تا کید گذاشته اند.‏ برشت معتقد بود،‏ تئاتر نوعی گردهمھهممابىیبىی است که <strong>در</strong> آن مردم عادی از<br />

وضعیت خود آ گاه می شوند و <strong>در</strong>باره علائق و منافع شان با هم ‏بجببجحث می کنند.‏ آنتونن آرتو،‏ باور<br />

داشت که تئاتر ‏همھهممان آئبنیبنن تزکیه کننده است که <strong>در</strong> آن یک اجتماع انرژی های از دست داده ی<br />

خود را از آن خود می کند.(‏‎٢‎‏)‏ آرتو،‏ از طرفىففىی هدف تئاتر ‏بىببىی رجمحجممی را آرزوهای بیان نشده توده<br />

مردم می انگاشت.(‏‎٣‎‏)‏<br />

از ویژگی ها و کارکردهای اجتماعی،‏ سیاسی،‏ فلسفی و ... تئاتر گریزی نیست و از ‏همھهممبنیبنن رو <strong>در</strong><br />

بسیاری از تلقی های اندیشه ورزانه به تاثبریبررات چندجانبه و دگرگون کننده تئاتر،‏ این ‏بهنبههاد فرهنگی<br />

اجتماعی،‏ یک ضرورت قلمداد شده است.‏<br />

بدون ‏بمتبمماشا گران نبریبرز تئاتری وجود ‏بجنبجخواهد داشت.‏ <strong>در</strong> انگاره های نوین نسبت به مقوله ‏بمتبمماشا گران<br />

فعال و مشارکت آنان <strong>در</strong> تکمیل و تکوین هدف غابىئبىی تئاتر،‏ تا کید بسیار شده است.‏<br />

ژا ک رانسبریبرر،‏ فیلسوف معاصر فرانسوی معتقد است تئاتر ‏همھهممچون شکلی از قانون اساسی<br />

زیبابىیبىی شناخبىتبىی اجتماع ظاهر می شود.‏ تئاتر انقلابىببىی است که صورت های حسی ‏بجتبججربه بشری را تغیبریبرر<br />

می دهد.‏ (٢)<br />

پیوندی ببنیبنن تئاتر و سیاست اجتماع وجود دارد.‏ هبرنبرر تئاتر <strong>در</strong> تغیبریبرر صحنه ی جامعه برای حضور<br />

اقلیت های اجتماعی و پیوند استوار آن با ‏بهنبههادهای خودجوش دموکراتیک نقش بزرگی داشته<br />

است.(‏‎١‎‏)‏<br />

خصوصی سازی و کارکرد‐زدابىیبىی از ‏بهنبههاد تئاتر<br />

‏بجتبججاربىتبىی شدن تئاتر به طور سیستماتیک ویژگی آ گاهی ‏بجببجخشی و هشداردهندگی اش را نا کارآمد<br />

می کند.‏ با خصوصی شدن تئاتر،‏ بعضا مناسبات ‏سمسسممی بازاری،‏ ‏بجببجخشی از جریانات جدی تئاتری <strong>در</strong><br />

کشور را نبریبرز آلوده کرده و کارکردهای تاربجیبجخی،‏ اجتماعی،‏ انقلابىببىی و...‏ آن را به شکل دیگری<br />

نا کارآمد می سازد.‏<br />

!23


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

*<br />

<strong>در</strong> چنبنیبنن شرایطی اهداف و انگبریبرزه های کنش گران هبرنبرر ‏بمنبممایش نسبت به کارکردهای ‏بهنبههاد تئاتر <strong>در</strong><br />

ابهببههام و موقعیت ‏بىببىی ثبابىتبىی قرار می گبریبررد.‏ آیا <strong>در</strong> وضعیت مبهم،‏ آشفته و آلوده،‏ برای فعالبنیبنن عرصه<br />

‏بمنبممایش و ‏مجممجخاطبان آنان،‏ تئاتر ‏همھهممچنان یک ضرورت تلقی می شود؟<br />

آیا ‏جمججممعیت ‏مجممجخاطبان یا ‏بجببجخشی از آبهنبهها بر تثبیت و یا تقویت وضعیت موجود نقش تعیبنیبنن کننده ای<br />

ندارند؟<br />

با پرشتاب شدن جریان خصوصی سازی اجباری دولبىتبىی تئاتر <strong>در</strong> کشور از ابتدای دهه نود<br />

خورشیدی،‏ تعداد ‏بمتبمماشاخانه ها و سالن های خصوصی رشد بسیاری داشته است.‏ آمار و<br />

گزارش های رسمسسممی عمدتا از رونق و توسعه تئاتر کشور حکایت می کند.‏ افزایش تعداد<br />

‏بمتبمماشاخانه ها و به تبع آن فزوبىنبىی تعداد ‏بمنبممایش های روی صحنه <strong>در</strong> هر شب ‏(بدون توجه به کیفیت<br />

اجرابىیبىی یا تعداد حضور ‏بمتبمماشا گران <strong>در</strong> هر اجرا)،‏ ‏همھهممواره به عنوان شاخص های شکوفابىیبىی و رونق<br />

تئاتر <strong>در</strong> تبلیغات رسمسسممی بوده است.‏ حال آنکه بسیاری از هبرنبررمندان و ‏بمتبمماشا گران پیگبریبرر تئاتر<br />

معتقدند افزایش کمی آماری لزوما به ارتقاء سطح کیفی،‏ زیبابىیبىی شناسی و فکری تئاتر <strong>ایران</strong><br />

نیابجنبججامیده است.‏ تئاتر به عنوان ‏بهنبههادی فکور،‏ رهابىیبىی ‏بجببجخش،‏ عمل گرا و تغیبریبرردهنده <strong>در</strong> حال احتضار<br />

است.‏ ابتذال و میابمنبممایگی وا گبریبررداری <strong>در</strong> میانه ‏بجببجحران ها و سخبىتبىی های شرایط اجتماعی به بدنه<br />

تئاتر حقنه می شود و بازار تعدادی از ‏بمتبمماشاخانه ها گرم است.‏<br />

بر اساس اظهارات رییس شورای ارزشیابىببىی و نظارت اداره کل هبرنبررهای ‏بمنبممایشی،‏ سیستم پژوهشی<br />

هبرنبررهای ‏بمنبممایشی برآورد آماری از تعداد ‏بمتبمماشا گرابىنبىی که به واسطه افزایش ‏بمتبمماشاخانه ها <strong>در</strong> سال های<br />

اخبریبرر رشد یافته ندارد.‏ (۴) <strong>در</strong> واقع فقدان سیستم پژوهشی و آماری مدون و روزآمد،‏<br />

بررسی های ‏مجممجختلف را <strong>در</strong> مورد وضعیت تئاتر معاصر با مشکلات بسیاری مواجه کرده است.‏ <strong>در</strong><br />

هر حال آبجنبجچه از شواهد بر می آید حا کی از کشش پذیر بودن بازار ‏بمتبمماشاخانه های خصوصی است<br />

بدین معبىنبىی که مشبرتبرریان ‏(بمتبمماشا گران و اهالىللىی ‏بمنبممایش)‏ به طور بالقوه میل به حضور و فعالیت <strong>در</strong> این<br />

سالن ها ‏(ا کبرثبرر غبریبرراستاندارد و نامناسب برای ‏بمتبمماشای تئاتر)‏ دارند.‏ ‏بمتبممایل و تقاضا برای<br />

سرمایه گذاری تاسیس ‏بمتبمماشاخانه های خصوصی آن هم با هزینه های چندصد میلیون تومابىنبىی<br />

‏(مربوط به سال ١٣٩۶) برای ‏بجتبججهبریبرز فبىنبىی و رفاهی و..‏ وجود داشته است.‏ این امر حا کی از<br />

احتمال زیاد سودآوری بالا <strong>در</strong> این ‏بجببجخش است.‏ <strong>در</strong> مواردی ‏بمتبمماشاخانه هابىیبىی مانند پالبریبرز و شهرزاد بر<br />

خلاف بسیاری از سالن های خصوصی دیگر،‏ تغیبریبرر کاربری نشده و ساختمان آبهنبهها به منظور اجرای<br />

!24


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

تئاتر ساخته شدند.(‏‎۴‎‏)‏ <strong>در</strong> چنبنیبنن شرایطی است که بودجه های کلان <strong>در</strong> این عرصه وارد شده .<br />

شاهبنیبنن چگیبىنبىی،‏ رییس هیات مدیره ابجنبججمن صنفی ‏بمتبمماشاخانه داران،‏ ورود سرمایه های رقابت ناپذیر<br />

با منبع نامشخص را ‏بهتبههدید جدی برای ‏بمتبمماشاخانه های کوچک با بودجه های ‏مجممجحدود اعلام کرد.‏<br />

تزریق منابع مالىللىی نامشخص بدون کنبرتبررل،‏ شائبه پول شو ‏بىیبىی را <strong>در</strong> تئاتر خصوصی ابجیبججاد کرده است.‏<br />

(۵) بدین ترتیب با سودا گری و فساد اقتصادی <strong>در</strong> عرصه فرهنگی و تئاتر نبریبرز مواجه هستیم.‏<br />

مناسبات و سازوکارهای عمدتا ناسالمللمم بازار نئولیبرببررالیسبىتبىی،‏ تعیبنیبنن کننده بقاء و ادامه ی ‏بجببجخش<br />

معناداری از فعالیت های تئاتری شده اند.‏ <strong>در</strong> چنبنیبنن شرایطی سالن های تئاتر اعم از خصوصی و<br />

دولبىتبىی سیاست فرهنگی روشبىنبىی ندارند و فاقد هویت هستند.‏ اولویت ها و ضوابط <strong>در</strong> سیستم<br />

تئاتر‐کالابىیبىی شده،‏ <strong>در</strong> چگونگی فروش بالاتر بلیت و سودآوری اقتصادی تعیبنیبنن می شود.‏ سیستم<br />

تسهیم <strong>در</strong>صد مبریبرزان فروش برای سالن داران و یا اجبار به کارگبریبرری بازیگر برند‐ستاره،‏ <strong>در</strong> نظر<br />

گرفبنتبنن پسند عام ‏مجممجخاطبان و…‏ ‏همھهممه و ‏همھهممه هجوم ویرانگرانه اقتصادی است بر ساحت اندیشه گر<br />

و دگرگون کننده تئاتر..‏ سانسور اقتصادی دست آورد ‏بهنبههابىیبىی تئاتر خصوصی است که به مراتب سفت<br />

و سخت تر از انواع دیگر ‏ممممممبریبرزی عمل می کند و منجر به اختگی و ‏بىببىی اثری تئاتر می شود.‏<br />

‏مجممجخاطب به مثابه پول<br />

‏مجممجخاطب اصلی <strong>امروز</strong> تئاتر،‏ پول است.‏ ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> شکل پول دیده می شود.‏ تئوری برشت و آرتو<br />

<strong>در</strong> رابطه با ‏بمتبمماشا گر تبدیل به منطق تولید و مصرف <strong>در</strong> بازار شده است.(‏‎۶‎‏)‏<br />

جایگاه تئاتر و ‏مجممجخاطبان آن <strong>در</strong> چنبنیبنن شرایطی چگونه تبیبنیبنن می شود؟ این ‏مجممجخاطبان ظاهرا رو به<br />

گسبرتبررش <strong>در</strong> تئاتر خصوصی شده از چه جایگاه فکری،‏ طبقابىتبىی،‏ قومی و…‏ برخوردار هستند؟ آیا<br />

آبهنبهها نبریبرروهای پیگبریبرر و کنش گر و البته مستدام تئاتر بافىقفىی خواهند ماند؟ چه تعدادی از ‏مجممجخاطبان<br />

جذب شده،‏ <strong>در</strong> این سال ها به ‏بمتبمماشا گران دابمئبممی تئاتر بدل شده اند؟ سیستم پژوهش های ‏بمنبممایشی<br />

اداره کل هبرنبررهای ‏بمنبممایشی فاقد چنبنیبنن آمارها و بررسی هابىیبىی است.(‏‎۴‎‏)‏ بنابراین پاسخ به این پرسش ها<br />

به طور دقیق و مستدل میسر نیست.‏<br />

تئاتر یک هبرنبرر ماندگار ناقد اجتماعی است یک پدیده صنعبىتبىی ‏بجتبججاری نیست.‏ تئاتر رخدادی کاملا<br />

فرهنگی و اجتماعی تلقی می شود.(‏‎٧‎‏)‏ شیوع رویکرد ‏بجتبججاربىتبىی <strong>در</strong> تئاتر با سیاست های اقتصادی<br />

کلان دولت <strong>در</strong> خصوصی سازی،‏ به تئاتر <strong>ایران</strong> ‏بجتبجحمیل شده است و این ‏بهنبههاد مهم فرهنگی را<br />

!25


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

نسبت به هر زمان دیگر آسیب پذیرتر و ‏بىببىی اثر ‏بمنبمموده است.‏ ‏بجببجخشی از جریان جدی تئاتر ‏همھهممانند تئاتر<br />

آزاد و گلریزی <strong>در</strong> شکل سرگرمی صرف که گه گاه بنابر صلاحدید ‏بهتبههیه کننده،‏ تکه پرا کبىنبىی های<br />

سیاسی و انتقادی هم <strong>در</strong> آن گنجانده می شود،‏ فروکاسته شده است.‏ تئاتر تبدیل به یک برنامه<br />

تفربجیبجحی شده که افراد به عنوان دستمایه ای برای پرکردن اوقات فراغت یا تفربجیبجحات دسته ‏جمججممعی<br />

از آن استفاده می کنند.(‏‎٨‎‏)‏ واضح است که گرابىنبىی بلیط تئاتر باعث شده بسیاری از طبقات اجتماعی<br />

از ‏جمججممله کارمندان،‏ کارگران،‏ دانشجویان و ... با توجه به اولویت های معیشبىتبىی و اقتصادی تئاتر<br />

نبینند.‏ برخی از هبرنبررمندان تئاتر معتقدند یک سری ‏بمتبمماشا گرابىنبىی هستند که از آغاز دهه نود پس از<br />

تغیبریبرر و ‏بجتبجحولات اجتماعی پیگبریبرر تئاتر شدند.‏ به عباربىتبىی تئاتر دیدن مد شد.‏ <strong>در</strong> حال حاضر طبقه<br />

تازه به دوران رسیده ای ‏بجببجخشی از ‏مجممجخاطبان تئاتر شده اند.(‏‎٩‎‏)‏ به عرصه آمدن مشبرتبرریان متغبریبرر اما<br />

دابمئبممی سلبرببرریبىتبىی پسند ‏بمنبممایش های ‏بجتبججاری <strong>در</strong> ‏بمتبمماشاخانه هابىیبىی با منابع مالىللىی مبهم یا شفاف،‏ نشان دهنده<br />

رونق و ارتقاء سطح تئاتر <strong>ایران</strong> نیست.‏<br />

رضابىیبىی راد،‏ کارگردان مهم تئاتر <strong>ایران</strong> معتقد است ‏بمتبمماشا گر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> توده ای هستند که دارند<br />

به وسیله ی تبلیغات اینستا گرامی و فضای ‏مجممججازی ‏بجتبجخدیر می شود.‏ قربانیان ‏بمببممبارابىنبىی که از طریق<br />

تبلیغات <strong>در</strong>وغبنیبنن و به هر شکلی برای حضور <strong>در</strong> سالن ها اغوا می شوند.(‏‎۶‎‏)‏<br />

شبه ‏بمتبمماشا گر – شبه تئاتر<br />

‏بجببجخش عمده ای از افزایش تعداد ‏مجممجخاطبان <strong>در</strong> تئاتر متعلق به ‏بمتبمماشا گران کاذب یا شبه ‏بمتبمماشا گران<br />

است.‏ ‏بمتبمماشا گران کاذب به ‏مجممجخاطبابىنبىی اطلاق می شود که به واسطه یک چهره مشهور سینمابىیبىی،‏<br />

ورزشی و...‏ و <strong>در</strong> طی جریان تبلیغی ‏(گاهی)‏ فریبکار به ‏بمتبمماشای یک تئاتر(‏ شبه‐تئاتر ( می روند.‏<br />

‏بمتبمماشا گرابىنبىی که بدون هدف وارد سالن تئاتر می شوند.‏ سالن ها پر از ‏جمججممعیت و صندلىللىی ها اشغال<br />

می شوند اما پشت این حضور معمولا اندیشه ای وجود ندارد.(‏‎٨‎‏)‏ واقعیت تئاتر خصوصی شده و<br />

‏بجتبججارت زده نیازمند به اغوای این گروه از ‏مجممجخاطبان است.‏ آبهنبهها مشبرتبرریان سودآور کالاهای<br />

سرگرم کننده شان هستند و <strong>در</strong> کسوت پشتیبانان فرهنگی جا زده می شوند.‏ <strong>در</strong> یک دهه قبل<br />

معیار بسیاری برای انتخاب ‏بمتبمماشای یک تئاتر،‏ شاید کارگردان ‏بمنبممایش بود اما بعضی ‏بمتبمماشا گران<br />

<strong>امروز</strong> بیشبرتبرر برای دیدن چهره ها و بازیگران سینمابىیبىی یا تلویزیوبىنبىی به تئاتر می روند.(‏‎١٠‎‏)‏ به نوعی<br />

مناسبات سرمایه باعث شده،‏ برخی از ‏مجممجخاطبان جدید تئاتر ‏(به عنوان مشبرتبرریان اصلی هدف)‏<br />

سلایق عمدتا بازاری و سخیفی بر بدنه تئاتر ‏بجتبجحمیل کنند.‏ <strong>در</strong> چنبنیبنن شرایطی رابطه مستقیم<br />

!26


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

هبرنبررمند و ‏مجممجخاطب به نوعی بردگی فکری بدل شده است.‏ مانند رابطه پوتزو و لا کی<br />

‏(شخصیت های ‏بمنبممایش نامه <strong>در</strong> انتظارگودو ).. لا کی،‏ هبرنبررمند زیر یوغ سلیقه و خواست ‏مجممجخاطبان<br />

است و پوتزو آن ‏بمتبمماشا گر کوری است که دارد راهنما می شود.(‏‎۶‎‏)‏ ‏بجتبجخصیص بودجه مناسب به تئاتر<br />

و هبرنبررمندانش بدون دخالت های نظاربىتبىی‐حا کمیبىتبىی <strong>در</strong> تولید و خلق یک اثر،‏ یکی از راه حل های<br />

‏بجنبججات ‏بجببجخش گسست تئاتر متفکر از زبجنبججبریبررهای بندگی بازار و میابمنبممایگی است.‏<br />

‏بهتبههیه کننده و سرمایه گذار شا کله اصلی تئاتر خصوصی است و بعضی از آبهنبهها نسببىتبىی با هبرنبرر و فرهنگ<br />

ندارند.‏ ‏بهتبههیه کننده نام مستعاری برای توده ‏بىببىی شکل ‏مجممجخاطبان است.‏ <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> این<br />

‏بهتبههیه کننده است که تعیبنیبنن می کند یک تئاتر باید با کدام عوامل و شکل اجرا شود تا از طریق<br />

تامبنیبنن نیاز ‏مجممجخاطب بار خودش را ببندد.(‏‎۶‎‏)‏ آیا چنبنیبنن تئاتری رهابىیبىی ‏بجببجخش و آ گاهی دهنده است؟ تئاتر<br />

تاجر،‏ رهابىیبىی ‏بمنبممی ‏بجببجخشد.‏<br />

شبه تئاترها،‏ واجد ویژگی های انقلابىببىی نیستند.‏ آبهنبهها به هیچ ساختاری دست <strong>در</strong>ازی ‏بمنبممی کنند بلکه <strong>در</strong><br />

تثبیت و ثبات آبهنبهها می کوشند.‏ به باور آرتو (٣)، تئاتر حفاظت از قلمرو روح و خودآ گاهی انسان<br />

است.‏ شبه تئاتر،‏ راهزن روح و خودآ گاهی ‏مجممجخاطبانش است.‏ شبه تئاتر نقاب ها را بر ‏بمنبممی افکند و<br />

<strong>در</strong>وغ ها را بر ملا ‏بمنبممی کند چرا که این گونه از ‏بمنبممایش یک <strong>در</strong>وغ بزرگ به خود و ‏مجممجخاطبانش است.‏<br />

روزنه های امیدبجببجخش مقاومت<br />

<strong>در</strong> عبنیبنن حال ‏همھهممچنان هبرنبررمندابىنبىی هستند که <strong>در</strong> برابر شرایط سخت و ‏بجببجحرابىنبىی،‏ با هژموبىنبىی فرهنگی<br />

مسلط مقاومت می کنند و تلاش دارند،‏ با وجود ‏بمتبممام مشکلات اقتصادی،‏ معیشبىتبىی و فرهنگی<br />

شکلی از آ گاهی یا احساس قوی یا انرژی برای کنش یا عمل <strong>در</strong> تئاتر تولید کنند.‏ هبرنبررمندابىنبىی که<br />

کنش اساسی تئاتر را غبىنبىی کردن فهم و ا<strong>در</strong>ا ک مان از زندگی می دانند.‏ تئاتر را نه ابزار کسب<br />

سود،‏ که وسیله ای برای شناخت کامل تر انسان و هم زمان دست آویز رهابىیبىی او قرار می دهند.‏ و<br />

البته ‏بمتبمماشا گران راستبنیبنن بسیاری هستند که <strong>در</strong> انتظار ا کسبریبرر رهابىیبىی ‏بجببجخش تئاتر به کنش و تعقل<br />

اجتماعی آن ره سبرپبررده اند.‏ حبىتبىی ا گر ‏بمتبمماشاخانه ها توسط شبه تئاترها و شبه ‏بمتبمماشا گران اشغال شده<br />

باشند و حریق سوزان شان شاخساران سبرببرز <strong>در</strong>خت کهن تئاتر تفکر را بسوزاند،‏ سبرببرزی اندیشه<br />

رهابىیبىی و کنش گری،‏ به زودی روی شاخه های نو رسیده اش جوانه خواهد زد،‏ چرا که ریشه های<br />

عمیق تاربجیبجخی <strong>در</strong> زیست و خرد انسابىنبىی دارد.‏<br />

مرداد ٩٧<br />

!27


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

منابع:‏<br />

کامران سپهران،‏ تئاترکراسی <strong>در</strong> عصر مشروطه(‏‎١٢٨۵-١٣٠۴‎‏)،‏ نشر نیلوفر‎١٣٨٨‎<br />

١‐ ‏بمتبمماشا گر رهابىیبىی یافته،‏ ژا ک رانسبریبرر،‏ مبرتبررجمججممان صالجللجح ‏بجنبججفی،‏ مهدی امبریبررخانلو<br />

٢‐ جلال ستاری،‏ آنتونن آرتو؛ شاعر دیده ور صحنه تئاتر،‏ انتشارات مرکز هبرنبررهای ‏بمنبممایشی<br />

٣‐ ‏بمتبمماشاخانه های خصوصی؛ آری یا نه/‏ ‏بمتبمماشا گر کاذب هم از راه رسید،‏ مهرنیوز تبریبررماه‎١٣٩۶‎<br />

۴‐ خطر ورشکستگی <strong>در</strong> کمبنیبنن سالن های خصوصی تئاتر،‏ خبرببررگزاری دانشگاه آزاد/آنا<br />

۵‐ خردادماه ١٣٩۶<br />

۶‐ پول،‏ منطق بازار و دیگر شیاطبنیبنن؛ گفتگوی ‏جمججممعی پبریبررامون ماهیت و دگرگوبىنبىی های ‏مجممجخاطب<br />

<strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> با حضور ‏مجممجحمد رضابىیبىی راد،‏ رضا سرور،‏ امبریبرررضا کوهستابىنبىی و امبنیبنن عظیمی،‏<br />

‏مجممججله سینما و ادبیات،‏ ‏سمشسمماره‎۶٢‎ شهریورماه ١٣٩۶<br />

٧‐ ‏بهببههزاد فراهابىنبىی،‏ لگدهای ‏بىببىی فایده سلبرببرریبىتبىی ها بر پیکره ‏بىببىی جان تئاتر،‏ سینماپرس،‏ شهریور ماه<br />

١٣٩۶<br />

٨‐ سالن های پر از ‏مجممجخاطب غریبه با تئاتر،‏ خبرببررگزاری ‏جمججممهوری اسلامی(ایرنا)،‏ تبریبررماه ١٣٩٧<br />

٩‐ ‏بمتبمماشای تئاتر مد شده است/‏ روایت ‏مجممجحمدصادق ملک از بازی <strong>در</strong> ‏بمنبممایش سوی کابوی،‏<br />

هبرنبررآنلاین،‏ ‏بهببههمن ماه ١٣٩۶<br />

١٠‐ ندا مقصودی،‏ ‏بمتبمماشا گران تئاتر تغیبریبرر کرده اند،‏ هبرنبررآنلاین تبریبررماه‎١٣٩٧‎<br />

١١‐ خصلت تئاتری مشروطه،‏ روزنامه شرق،‏ اردیبهشت‎١٣٩٧‎<br />

!28


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

!29


گروه تئاتر ا گزیت ‏مجممجخاطب <strong>در</strong> تئاتر <strong>امروز</strong> <strong>ایران</strong> پرونده ‏بجتبجحریریه ا گزیت ‏‐مرداد ٩٧<br />

دیگر انتشارات گروه تئاتر ا گزیت<br />

!30<br />

www.exittheatre.ir

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!