16.03.2019 Views

نفی گفتمان جنسیت‌محور؛ واپس‌گرایی یا رهایی‌بخش

به قلم شیما رضایی نقدی بر متن «فمینیسم به کجا می‌رود» نوشته امین قضایی

به قلم شیما رضایی
نقدی بر متن «فمینیسم به کجا می‌رود» نوشته امین قضایی

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

‏«<strong>نفی</strong> <strong>گفتمان</strong> جنسیت ‏مجممجحور؛ واپس گرابىیبىی <strong>یا</strong> رهابىیبىی ‏بجببجخش؟»‏<br />

به قلم شیما رضابىیبىی<br />

نقدی بر مبنتبنن ‏«فمینیسم به کجا می رود»‏ نوشته امبنیبنن قضابىیبىی<br />

‏*توضیح:‏ ابتدا نوشته امبنیبنن قضابىیبىی و در ‏بىپبىی آن نقد شیما رضابىیبىی بر این نوشته را خواهید خواند.‏


فمینیسم به کجا می رود؟<br />

امبنیبنن قضابىیبىی<br />

سالهللهھاست که من نظر<strong>یا</strong>ت فمینیسبىتبىی ‏مجممجختلف را مطالعه می<br />

کنم،‏ انبوه سخنان صحیح و غلط،‏ مطالبات به حق و به<br />

ناحق در این نظر<strong>یا</strong>ت مشاهده می شود،‏ ‏همھهممه اینها را می<br />

توان در هر جنبشی دید،‏ اما در ‏بهنبههایت،‏ مهم این است<br />

که یک جنبش اجتماعی و س<strong>یا</strong>سی برمنبای یک نظریه<br />

منسجم استوار شود و ویژگی یک نظریه منسجم،‏<br />

داشبنتبنن اصول مشخص است.‏ مطالعه نظر<strong>یا</strong>ت فمینیسبىتبىی ما را به چنبنیبنن اصول منسجمی ‏بمنبممی رساند<br />

شاید تنها در یک چبریبرز و آنکه حقوق انسابىنبىی به جنسیت مرتبط نیست و هرکسی صرف نظر از هر<br />

جنسیت و ‏بمتبممایل جنسی که داشته باشد،‏ باید از حقوق برابری برخوردار باشد.‏ اما وقبىتبىی پا از این<br />

فراتر می گذار ‏بمیبمم،‏ فمینیسم در پرا کندگی و ملغمه ای نامعلوم گم می شود و اصولىللىی که<br />

پشتوانه یک نظریه منسجم باشد به دست ‏بمنبممی دهد.‏<br />

مسلم است که چبریبرزی به نام یک نظریه منسجم فمینیسبىتبىی وجود ندارد و فمینیسم در واقع<br />

فقط یک جنبش است و مانند هر جنبشی دستخوش تغبریبررات تاربجیبجخی چه در نظریه و چه در<br />

عمل است.‏ این البته دستمایه ای شده است تا ‏مجممجخالفبنیبنن حقوق زنان و <strong>یا</strong> ‏مجممجحافظه کاران و مربجتبججعبنیبنن<br />

مذهبىببىی،‏ با ابجیبججاد یک تصویر کاریکاتوری از فمینیسم،‏ هرچه دلشان ‏بجببجخواهد بگویند و البته هرچه<br />

بگویند،‏ قطعا زنابىنبىی پیدا خواهند شد که نقد آبهنبهها به ایشان وارد باشد.‏ مسئله ساده است:‏ وقبىتبىی


نظریه و اصول منسجمی وجود نداشته باشد،‏ مدافعبنیبنن و ‏مجممجخالفبنیبنن هرچه بگویند درست به نظر<br />

می رسد و البته فقط درست به نظر می رسد.‏<br />

وقبىتبىی فمینیست های موج دوم،‏ شروع کردند به تلاش برای درک ساختارهای زیرین در پشت<br />

نابرابری جنسی،‏ البته پرا کندگی و اختلاف نظر پیدا شد،‏ اما مشکل این نیست.‏ ‏همھهممزمان رسانه<br />

ها و مردم عامی شروع کردند به ابجیبججاد یک تصویر کاریکاتورگونه و مضحک از فمینیسم.‏ به<br />

این ترتیب،‏ در عمل،‏ در فرهنگ توده ای،‏ به اصلاح خودمان سلیطه بودن،‏ به تصویری کلیشه<br />

ای از یک زن فیمینیست تبدیل شد.‏ بس<strong>یا</strong>ری از زنان عامی،‏ واقعا این را باور کردند که<br />

ستایش از زنانگی،‏ دفاع و پشتیبابىنبىی و غبریبررت داشبنتبنن نسبت به زنان،‏ دفاع از تبعیض های مثبت،‏<br />

دفاع از ویژگی هابىیبىی که فرهنگ مسلط به زنان نسبت می دهد،‏ ‏همھهممگی یک فعالیت فمینیسبىتبىی<br />

واقعی است.‏ آبجنبجچه در نظریه جدی و واقعی بود،‏ در عمل و توسط فرهنگ عام<strong>یا</strong>نه و البته<br />

بس<strong>یا</strong>ری از زنان،‏ به رفتار هیسبرتبرریک مضحک و ‏بىببىی معنا تبدیل شد.‏<br />

فمینیست لیبرببررال،‏ در این لودگی و سطحی نگری راه افراط رفت.‏ آبهنبهها با تبدیل کردن مشارکت<br />

س<strong>یا</strong>سی و اجتماعی زنان،‏ به شاخص و مع<strong>یا</strong>ری برای توابمنبممندی زنان،‏ به ‏بجتبججلیل از بس<strong>یا</strong>ری از<br />

رهبرببرران س<strong>یا</strong>سی زن پرداختند که در واقع،‏ بس<strong>یا</strong>ری از ابهنبهها مانند تاچر هیولاهای خوش آشامی<br />

بیش نبودند.‏ این در اصل به معنای مشارکت زنان در ستم است و نه هیچ چبریبرز دیگری.‏<br />

فمنیست های رادیکال،‏ در ابجیبججاد این تصویر مضحک پرخاشگر از زنان فمینیست،‏ عمدا <strong>یا</strong> سهوا<br />

تاثبریبررگذار بودند.‏ بس<strong>یا</strong>ری از ‏جمحجمماقت ها و رفتارهای نابجببجخردانه که زنان طی قرون پذیرفته اند،‏<br />

توسط آنان تبدیل شد به هویت زنان و از آن دفاع شد.‏ برای مثال،‏ برخی ادعا کردند که چبریبرزی<br />

به نام اندیشه متفاوت زنان وجود دارد.‏ به جای تشویق کردن زنان،‏ به اندیشیدن،‏ ‏جمحجمماقت و


ناعقلانیت را ‏بجتبجحت عنوان اندیشه زنانه ستودند.‏ عقلانیت،‏ جنسیت ‏بمنبممی شناسد.‏ به طور کل<br />

عقلانیت،‏ ‏بمنبممی تواند برچبریبرزی به جز خودش استوار باشد،‏ در غبریبرر این صورت دیگر عقلانیت<br />

نیست.‏ ا گر اندیشه ای به جنسیت فرد وابسته باشد،‏ دیگر اندیشه نیست،‏ بلکه نابجببجخردی ‏مجممجحض<br />

است.‏ درست ‏همھهممانطور که بگوییم اندیشه ای به نژاد،‏ ملیت و فرهنگ وابسته باشد.‏ عقلانیت و<br />

استدلال صحیح برای ‏همھهممگان صحیح است صرف نظر از هر جنسیت،‏ نژاد،‏ طبقه و قومیت و هر<br />

گونه ویژگی پوزیتیویسبىتبىی.‏<br />

برخی از فمینیست های رادیکال،‏ تا آبجنبججا پیش رفتند که قلم را حبىتبىی ‏بمنبمماد مردانه خواندند و <strong>یا</strong><br />

خطی فکر کردن ‏(مثلا پیشرفت خطی)‏ را نوع روش تفکر مردانه دانستند و تفکر زنانه را دایره<br />

ای و چرخشی.‏ این گونه ‏بمنبممادسازی های مضحک،‏ خلاف عقلانیت است.‏ عقلانیت ‏بمنبممی تواند<br />

ویژگی ببریبرروبىنبىی بپذیرد.‏ شرط عقلانیت این است که ‏همھهممه چبریبرز را به موضوع شناخت خود تبدیل<br />

کند و ا گر چبریبرزی شرط عقلانیت باشد،‏ پس دیگر آن عقلانیت ‏بجنبجخواهد بود.‏<br />

فمینیست های روان شناس،‏ از اساس پذیرفتند که زنان و مردان از ‏همھهممان دوران کودکی راه<br />

متفاوبىتبىی را می روند.‏ پس جهان زنان و مردان برای ‏همھهممیشه متفاوت می شود و هیچ گونه<br />

عقلانیت مشبرتبررکی ورای جنسیت ‏بمنبممی تواند مبنای رفتار فردی و ساختارهای اجتماعی باشد.‏ این<br />

حرف مضحک است.‏ ‏بمتبممامی کار عقلانیت بشری این است که از این ‏مجممجحدودیت های روابىنبىی،‏<br />

طبیعی و غریزی و هرچه اسمسسممش را می گذارید فراتر برود.‏ انسان را مغبون ‏بجتبججربه روابىنبىی کودکی<br />

دانسبنتبنن،‏ به معنای ‏بهتبههی کردن انسان از عقلانیت است.‏ فمینیست های روان کاو،‏ مانند پیش<br />

فرض<strong>یا</strong>ت فروید از این تصور غلط رتحنتحج می برد که گو ‏بىیبىی تنها نقش ‏بمتبممدن،‏ ‏مجممجحدودیت است.‏ چنبنیبنن<br />

نیست.‏ عقلانیت ا کتسابىببىی است اما صرفا کارکرد اعمال ‏مجممجحدودیت ندارد.‏


به این قهرمان سازی پوشالىللىی از یک زن توابمنبممند،‏ شخصیت ساختگی دیگری مانند ‏همھهممجنسگرا<br />

نبریبرز اضافه شد.‏ مسئله ساده است:‏ ما قرار است به چنان برابری حقوفىقفىی و مبرنبرزلت انسابىنبىی برابری<br />

برسیم که زن بودن <strong>یا</strong> ‏همھهممجنسگرا بودن،‏ ‏مجممجحلی از اعراب نداشته باشد تا انسابهنبهها هیچ ‏مجممجحدودیبىتبىی<br />

در شکوفابىیبىی خویشبنتبنن به خاطر جنسیت و ‏بمتبممایل جنسی شان احساس نکنند.‏ اما قرار نیست زن<br />

بودن و ‏همھهممجنسگرا بودن،‏ خود به هویت تبدیل شود و ‏بمتبممامی هم و غم یک فرد و ‏بمتبممامی<br />

رفتارهایش را چنبنیبنن هویت ساختگی هدایت کند.‏ قرار است ‏همھهممجنسگرا بودن آبجنبجچنان عادی<br />

شود که دیده نشود،‏ نه اینکه کسی به آن افتخار کند <strong>یا</strong> هرکسی کوچکبرتبررین حرفىففىی به وی زند،‏<br />

سریعا وی را به ‏همھهمموفوبیک بودن <strong>یا</strong> زن ستبریبرز بودن متهم کند و با هویت ساختگی اش سنگری<br />

پرخاشگر علیه دیگران بسازد.‏<br />

در ‏مجممجحیط آ کادمی انبوهی از مقالات درباره زنان،‏ نقش زنان و تاثبریبرر زنان در انواع و اقسام ‏مجممجحیط<br />

های اجتماعی و س<strong>یا</strong>سی و فرهنگی،‏ نوشته می شود.‏ ‏همھهممه اینها،‏ فاقد یک نظریه منسجم و یک<br />

اصول صحیح عقلابىنبىی هستند.‏<br />

<br />

در سطح فرهنگ عامه،‏ وضع به مراتب افتضاح تر است.‏ هر ابلهی می تواند به خاطر زن بودن،‏<br />

ادعا کند که فمینیست است گو ‏بىیبىی می داند درباره چه چبریبرز صحبت می کند.‏ ‏بمتبممامی این ها نشانه<br />

ای است از عدم عقلانیت.‏ بشریت امروزی عقلانیت را رد کرده است.‏ در گذشته،‏ مردم<br />

عقلابىنبىی تر نبودند اما آن را رد ‏بمنبممی کردند <strong>یا</strong> صربجیبجحا با آن ‏مجممجخالف نبودند.‏ امروزه اتفاق عجیبىببىی<br />

افتاده است:‏ کسابىنبىی پیدا شده اند که صربجیبجحا عقلانیت را رد می کنند.‏


<strong>نفی</strong> <strong>گفتمان</strong> جنسیت ‏مجممجحور؛<br />

واپس گرابىیبىی <strong>یا</strong> رهابىیبىی ‏بجببجخش؟<br />

شیما رضابىیبىی<br />

در متبىنبىی با عنوان ‏«فمینیسم به کجا<br />

می رود»‏ نویسنده با در کنار هم قرار دادن<br />

‏بمتبممام انتقادابىتبىی که گاه صرفاً‏ به اقلیبىتبىی از<br />

فمینیست ها وارد است و بدون آن که مراد<br />

از عقلانیت پرتکرار در مبنتبنن را روشن کند،‏<br />

کوشیده تا خواننده را قانع سازد که<br />

فمینیسم به انکار عقلانیت می گراید و از<br />

این رو نالازم است.‏ من معتقدم چنبنیبنن<br />

‏بجتبجحلیلی صحت ندارد و پیش و بیش از<br />

‏بجتبجحلیل های موشکافانه،‏ عناصر حاضر در مبنتبنن ‏(از ‏جمججممله نادیده انگاشبنتبنن روند تکوین اندیشه ها،‏<br />

ناچبریبرزسمشسممردن دستاوردهای مبارزات مستقل زنان،‏ فقدان جامع نگری،‏ ارجاعات درهم و برهم و<br />

آشفته و ربجیبجخبنتبنن نقد و <strong>نفی</strong>،‏ توهبنیبنن و ‏بمتبممسخر،‏ کلی گو ‏بىیبىی و جزمیت در ظرفىففىی به نام ‏بجتبجحلیل)‏ است که<br />

غبریبرربجتبجخصصی و نادرست بودن چنبنیبنن نتیجه گبریبرری ای را مشخص می کند.‏ در نقد پیش رو،‏ از<br />

پرداخبنتبنن به تک تک ادعاهای مطرح شده و نقد زبان و رویکرد نویسنده به آن ‏(که بس<strong>یا</strong>ر<br />

جای تأمل دارد)‏ صرف نظر می کنم و می کوشم تا با توضیح برخی از پیش فرض ها و ادعاهای<br />

حاضر در مبنتبنن،‏ بدیلی برای نتیجه گبریبرری درباره ی فمینیسم به دست دهم.‏


١. آشفتگی <strong>یا</strong> تکبرثبرر؟<br />

‏همھهممان گونه که اختلاف نظرها و تعارضات موجود در آراء متفکران سوس<strong>یا</strong>لیست،‏ لیبرببررالیست <strong>یا</strong><br />

آنارشیست سخن گفبنتبنن از سوس<strong>یا</strong>لیسم،‏ لیبرببررالیسم <strong>یا</strong> آنارشیسمی که اصول مشخص و واحدی<br />

دارد را دشوار می کند،‏ اختلاف نظر در م<strong>یا</strong>ن فمینیست ها نبریبرز توصیف فمینیسم را دشوار<br />

می ‏بمنبمماید اما ناممممممکن خبریبرر.‏ در حقیقت تنوع <strong>یا</strong> آبجنبجچه که از آن به عنوان آشفتگی فمنیسم <strong>یا</strong>د<br />

می شود به هیچ وجه اختصاصی به این مکتب ندارد.‏ در واقع از آبجنبججا که این تقسیم بندی ها در<br />

تلاش برای جا دادن نظر<strong>یا</strong>ت متفکران متعدد ‏بجتبجحت عنوان واحدی هستند،‏ گاه به شدت متنوع<br />

و متفرق به نظر می رسند.‏ در عبنیبنن حال نظر<strong>یا</strong>ت متعدد در هر مکتب حول ‏مجممجحور عنصر<br />

وحدت ‏بجببجخشی می گردند که تشتت آراء حاضر در آن،‏ سخن گفبنتبنن از مفهوم کلی آن مکتب را<br />

<strong>نفی</strong> ‏بمنبممی کند.‏ از سوی دیگر،‏ زمابىنبىی که تنها تعداد اندکی اصول و ادرا ک کلی وجود دارد که<br />

جنسیت زدگان در هر طبقه،‏ فرهنگ <strong>یا</strong> نژاد با آن ها موافق اند،‏ چگونه می توان در ‏بىپبىی فمینیسم<br />

واحدی بود که دعاوی <strong>یا</strong> توصیه های واحدی داشته باشد؟ امروز از فمینیسم ها سخن گفته<br />

می شود و این هویت های ‏بجببجخش ‏بجببجخش شده ی فمینیسم یکی از منابع غبىنبىی بینش فمینیسبىتبىی اند که<br />

برجسته کردن دامنه ی اختلافات فکری موجود در آن ها برای ‏بىببىی اعتبار نشان دادن این مکتب<br />

خود جلوه ای از نگاه انکارآمبریبرز نسبت به زنان است.‏<br />

٢. جنگیدن در میدان نبرببرردهای چندجانبه<br />

فمینیسم بیش تر یک جنبش اجتماعی،‏ فرهنگی و س<strong>یا</strong>سی تلقی شده و این امر تا حدودی<br />

واقعی است.‏ ا گر فمینیسم را جنبشی بدانیم که در ‏بىپبىی اعاده ی حیثیت از هویت اجتماعی،‏<br />

فرهنگی و س<strong>یا</strong>سی زنان است،‏ فعالیت های زنان در این راستا ضرورتاً‏ خصلبىتبىی مبارزابىتبىی و<br />

ا کتیویسبىتبىی به خود می گبریبررد.‏ یعبىنبىی از سو ‏بىیبىی مبارزه ی زنان یک مبارزه ی اجتماعی برای شناخت<br />

و دست <strong>یا</strong>فبنتبنن به یک ‏«ما»ی اجتماعی و کسب هویت برای ‏«بودن»‏ است.‏ از سوی دیگر<br />

کنش های زنان معطوف به ‏«به <strong>یا</strong>دآوردن خود»‏ و تثبیت حافظه از طریق مکتوب ‏بمنبممودن<br />

موقعیت و تارتحیتحخ شفاهی زنان است.‏ و در دیگر سو،‏ فعالیت زنان جهت کسب مشروعیت برای


خروج از حوزه ی خصوصی و مبدل شدن به سوژه ی س<strong>یا</strong>سی در حوزه ی عمومی ست.‏ به این<br />

ترتیب جنس خواسته های زنان،‏ مبارزات زنان را در پیوند با مبارزات س<strong>یا</strong>سی،‏ کارگری،‏<br />

آزادی خواهانه،‏ صلح طلبانه و ‏مجممجحیط زیسبىتبىی قرار می دهد.‏ بنابراین زنان در تلاش برای کسب<br />

هویت با قدرت،‏ افکار عمومی و سنت و ‏بهنبههادهای مستقر درافتاده اند.‏ اما هنگامی که علم به<br />

انق<strong>یا</strong>د زنان قوت می ‏بجببجخشد،‏ مطالبات زنان بدون طرح اندازی نظری و کسب مشروعیت علمی<br />

‏ممممممکن نیست.‏ بنابراین زنان از سو ‏بىیبىی مشغول مبارزه ی گوشت و پوست و استخوابىنبىی در میدان اند<br />

و از سوی دیگر باید در آ کادمی با طمأنینه و روحیه ی سرد نظری به نظریه پردازی مشغول<br />

شوند.‏ اینجاست که به زعم برخی،‏ زنانِ‏ میدان تصویری از ‏«سلیطه های فمینیست»‏ را به ‏بمنبممایش<br />

می گذارند که فاقد پشیتبابىنبىی علمی ونظری و ‏«عقلابىنبىی»‏ اند و زنان آ کادمی فمینیست های ‏بىببىی عملی<br />

خوانده می شوند که هیچ ‏«کار واقعی « و ‏«عقلابىنبىی»‏ از پیش ‏بمنبممی برند.‏<br />

٣. نظریه ی فمینیسبىتبىی<br />

کاریکاتور سازی از فمینیسم به علت آبجنبجچه ‏«فقدان یک نظریه ی منسجم»‏ خوانده می شود و<br />

وارد بودن ادعاهای ‏مجممجخالفان و موافقان به طیفی از زنان،‏ اختصاصی به فمینیسم ندارد و از این<br />

رو مسأله ای تازه نیست.‏ ا گر فرض کنیم سایر مکاتب از یک نظریه ی منسجم برخوردارند،‏ در<br />

م<strong>یا</strong>ن سوس<strong>یا</strong>لیست ها،‏ آنارشیست ها،‏ لیبرببررالیست ها،‏ رمانتیسیست ها نبریبرز کسابىنبىی را خواهیم <strong>یا</strong>فت که<br />

دو گزاره ی ضد و نقیض در مورد آنان صادق باشد.‏ بنابراین علت این کاریکاتورسازی بیش از<br />

آن که ظاهراً‏ فقدان یک نظریه ی منسجم باشد،‏ ریشه در نگاه ‏بىببىی باور نسبت به زنان دارد.‏<br />

گذشته از آن که عمر کوتاه پژوهش ها در حوزه ی زنان و جنسیت ) از دهه ی 70 میلادی)‏ تا<br />

کنون کارنامه ی قابل دفاعی را در خصوص نظریه پردازی و ‏بجتبجحلیل علمی ارائه می دهد،‏ نباید از<br />

نظر دور داشت،‏ مادامی که عقلانیت و ‏«اصول صحیح عقلابىنبىی»‏ را در م<strong>یا</strong>ن آراء نظریه پردازان<br />

مرد جنسیت زده جستجو کنیم،‏ ‏همھهممه ی آبجنبجچه ‏مجممجحصول اندیشه ی زنان است،‏ فاقد عقلانیت است.‏<br />

زیرا آن چه شناخت شناسی علمی و عقلابىنبىی دانسته می شود،‏ مشروعیت خود را از رسم و<br />

سنت،‏ اقتدار نرینه و اقتدار عقل سلیم کسب می کند و به این ترتیب به شکل نظام مندی


امکان شناساننده بودن زنان را حذف می کند.‏ انبوه مقالات و پژوهشهای زنان و درباره ی<br />

زنان،‏ به جرم انگاری خشونت علیه زنان منجر شد ) در این امر به ویژه فمینیست های<br />

رادیکال پیشتاز بودند)‏ و آ گاهی تازه ای از سویه ی کریه شرایط زنان پدید آورد،‏ مشارکت<br />

زنان در سپهر عمومی را مطالعه کرد،‏ نظر<strong>یا</strong>ت و پژوهش های زنان را باز<strong>یا</strong>بىببىی ‏بمنبممود و به این ترتیب<br />

جنسیت زدابىیبىی در علم را آغاز کرد و نشان داد که زنان در طی قرون تنها ‏«پذیرا و مولد<br />

رفتارهای نابجببجخردانه و ‏جمحجمماقت»‏ نبوده اند بلکه ‏همھهممواره در رده ی متفکران،‏ تارتحیتحخ سازان،‏<br />

دانشمندان،‏ کارگران،‏ انقلابیون و مصلحان نبریبرز قرار داشته اند.‏ و در این برشناسابىیبىی،‏ گذشته از<br />

عملکرد و نتیجه،‏ آبجنبجچه واجد اهمھهممیت است توانابىیبىی و تلاش زنان در شکافبنتبنن ساختارهای مردمجممجحور<br />

و سربرآوردن به عنوان سوژه ای قادر به تفکر و عمل مستقل است.‏<br />

۴. فراجنسیبىتبىی <strong>یا</strong> جنسیت زد گی؟<br />

به نظر می رسد فمینیست ها بر سر برکنده شدن جنسیت از ‏بمتبممام ساحت ها و وجوه زندگی بشر<br />

اتفاق نظر داشته باشند.‏ اما این امروز و به ویژه به شیوه ای که مطلوب واپس گرا<strong>یا</strong>ن نبریبرز هست،‏<br />

یعبىنبىی <strong>نفی</strong> <strong>گفتمان</strong> جنسیت ‏مجممجحور،‏ آن هم با استفاده از واژگان فمینیسبىتبىی علیه فمینیسم یعبىنبىی<br />

جنسیت زده خواندن نگاهی که امور را از صافىففىی جنسیت می گذراند،‏ نه تنها ‏مجممجحقق ‏بجنبجخواهد شد،‏<br />

بلکه خطابىیبىی ست که ستم را تشدید و به واپس گرا<strong>یا</strong>ن مشروعیت می ‏بجببجخشد.‏ بس دور به نظر<br />

می رسد که فراروی از جنسیت،‏ به ویژه در دوره ی کنوبىنبىی،‏ با ‏بىببىی اعتنابىیبىی صرف به جنسیت ‏مجممجحقق<br />

شود.‏ چرا که ‏بىببىی اعتنابىیبىی به جنسیت،‏ ‏بجنبجخست به معنای خارج ‏بمنبممودن جنسیت از حوزه ی شناخت<br />

است.‏ به عبارت دیگر چگونه ‏ممممممکن است به ساختارهای درهم تنیده ی جنسیبىتبىی اجازه ی<br />

ع<strong>یا</strong>ن شدن ندهیم و در عبنیبنن حال با آن مقابله کنیم؟ این ‏همھهممان میدان دادن به نظم یک سویه<br />

و تک جنسیبىتبىی و هم سو ‏بىیبىی با واپس گرابىیبىی ست.‏ باربارا بلوم جرم شناس فمینیست می گوید<br />

جنسیت زدگی اغلب آبجنبججا شایع است که چبریبرزی از نظر جنسیبىتبىی خنبىثبىی اعلام می شود،‏ چون در<br />

واقع مرد ‏مجممجحور است.‏ به کار گبریبرری رویکرد فمینیسبىتبىی در علم بر این سخن مهر تأیید می زند.‏


۵. زنان از آینده می آیند<br />

‏«قرار است به مرحله ای برسیم که انسان بودن شرط لازم و کافىففىی برای دست<strong>یا</strong>بىببىی به برابری و<br />

مبرنبرزلت باشد»،‏ اما در عبنیبنن حال قرار نیست که تنها یک جنس ما را به سوی این مرحله سوق<br />

دهد،‏ بلکه مشارکت ‏بمتبممامی هویت ها برای رسیدن به آن ضروری است.‏ و برای آنان که مرد<br />

دگرجنسگرا نیستند تا جهان را زیر پای خود حس کنند،‏ به ‏مجممجحض مواجهه با جهابىنبىی که بر مبنای<br />

جنسیت ساخت <strong>یا</strong>فته،‏ مسأله ای بن<strong>یا</strong>دی تر پدیدار می شود و آن شناخت خود است.‏ انسان برای<br />

فراموش کردن خود ابتدا باید به ‏بجنبجحو اساسی مطمبنئبنن باشد که خود را <strong>یا</strong>فته است.‏ در مورد زنان<br />

گفته اند که در حال شدن اند و دارند از راه می رسد،‏ این امر به ‏بجنبجحوی برای ‏بمتبممامی شق های<br />

هویت جنسی و جنسیبىتبىی صادق است.‏ و ترس از مواجهه با آن،‏ ترس از آینده ای است که<br />

نبریبرروهای خاموش در آن به صدا درمی آیند.‏<br />

۶. عقلانیت <strong>یا</strong> مردانه اندیشی؟<br />

البته عقلانیت فاقد جنسیت است و تا کید و اثبات این امر اغلب دستاورد کسابىنبىی ست که ‏«ابله»،‏<br />

‏«هیسبرتبرریک»،‏ ‏«مضحک»،‏ ‏«لوده»‏ و ‏«پرخاشگر»‏ خوانده می شوند.‏ گذشته از آن،‏ مسأله بر سر<br />

تعریف و گسبرتبرره ی عقلانیت است.‏ آ<strong>یا</strong> آن چه زنان می اندیشند نبریبرز عقلابىنبىی ست؟ امروز تنها<br />

واپس گرا<strong>یا</strong>ن به چنبنیبنن پرسشی نه خواهند گفت و پاسخ مثبت به این معناست که زنان ‏«هم»‏<br />

می توانند عقلابىنبىی ب<strong>یا</strong>ندیشند و در کنار مدع<strong>یا</strong>ن ‏همھهممشگی عقل سلیم،‏ مردان،‏ قرار بگبریبررند.‏ اما<br />

بررسی مصادیق نشان می دهد،‏ که این اغلب پرابلماتیک های مردان و پاسخ های مردان به آن<br />

است که مع<strong>یا</strong>ر عقلانیت در نظر گرفته می شود و زنان تنها هنگامی که در این قالب می اندیشند<br />

و در ‏بىپبىی پاسخ به سوالات مردان درباره ی جهان و درباره ی زنان برمی آیند،‏ در حیطه ی امر<br />

عقلابىنبىی پذیرفته می شوند و ‏همھهممانطور که در مبنتبنن پیشبنیبنن گفته شد هر چه جز آن نابجببجخردانگی و<br />

‏جمحجمماقت منظور می شود.‏<br />

شاید زنان به گونه ای دیگر می اندیشند برای آن که از زاویه ی مغفول دیگری می نگرند.‏ البته<br />

شکی در ضرورت یک مبارزه ی رهابىیبىی ‏بجببجخش برای ‏بمتبممامی افراد ‏بجتبجحت ستم نیست،‏ اما ‏بمتبممام آحاد


‏بجتبجحت ستم ‏بجتبججربه ی یکسابىنبىی ندارند.‏ بنابراین اتفاقاً‏ زن بودن،‏ س<strong>یا</strong>ه بودن،‏ ترنس بودن ‏(و ‏بمتبممامی<br />

پاره های هویت)‏ ‏«هم»‏ در کنار سرکوب و ستم ویژگی منحصر به فردی به قلم،‏ تفکر و زیست<br />

افراد می ‏بجببجخشد.‏ در فرهنگی که به صورت نظام مند صدای زنان و دیگر به حاشیه راندشدگان<br />

را خاموش و از آن ارزش زدابىیبىی می کند،‏ تنها درک ها و ‏بجتبجحلیل های نصفه نیمه و وارونه از واقعیت<br />

تولید خواهد شد.‏ زنان پدیده های بس<strong>یا</strong>ری را ‏بجتبججربه می کنند که فکر می کنند ن<strong>یا</strong>ز به توضیح<br />

دارند ‏(مثلاً‏ این که چرا خطر کردن جان به طرز بارزی مببنیبنن کنش انسابىنبىی دانسته می شود،‏ ولىللىی<br />

به دن<strong>یا</strong> آوردن انسان تنها به مبرنبرزله ی امری صرفاً‏ طبیعی مورد توجه قرار می گبریبررد)‏ و عدم تأ کید<br />

بر آن،‏ به معنای طرح نشدن و شناخته نشدن،‏ نه تنها در راستای ابجتبجحاد در مسبریبرر یک مبارزه ی<br />

رهابىیبىی ‏بجببجخش نیست بلکه در یک نگاه وسیع تر چه بسا آسیب زا باشد.‏ شناخت تکبرثبرر در ‏بجنبجحوه ی<br />

ادرا ک ستم ‏(هرچند که بتوان یک علت واحد برای ‏همھهممه ی انواع ستم قائل شد)‏ دست کم<br />

این امکان را به فرد،‏ به ویژه مدع<strong>یا</strong>ن ‏بجتبجحلیل می دهد،‏ که در کنار نگاه عمیق،‏ به شرط وجود،‏<br />

دیدی جامع نگر و فرا گبریبرر را نبریبرز به کار گبریبررند.‏ فمینیسم دست کم به دلیل حرکت در مسبریبرر بلند<br />

کردن صداهای سا کت شده به سوی روشبىنبىی می رود.‏<br />

٧. آبجنبجچه در نقد فمینیسم باید دید<br />

در این مبنتبنن فمینیسم را در مفهوم جامع آن،‏ که در برگبریبررنده ی ‏بمتبممامی فمینیسم هاست مراد<br />

کردم و معتقدم به رغم انتقادابىتبىی که گاه به آن وارد و گاه نیست،‏ در گوشه و کنار جهان قادر<br />

به آزاد کردن نبریبرروهابىیبىی ست که برای ساخبنتبنن جهابىنبىی متفاوت ضروری ست.‏ جنبش ها و اندیشه ها و<br />

رویکرد ها در ‏بهنبههایت در روند کلی خود قابل ارزش<strong>یا</strong>بىببىی و قضاوت اند.‏ نباید از نظر دور داشت که<br />

بس<strong>یا</strong>ری از اموری که امروز برای ما بدبهیبههی می ‏بمنبمماید ‏(نظبریبرر جرم انگاری خشونت جنسی،‏ برملا<br />

کردن زبان جنسیت زده،‏ مشارکت مردان در فرزندپروی)‏ روزی خواست های ‏«غبریبرر عقلابىنبىی»‏<br />

فمینیست های رادیکال بودند.‏ فمینیسم نظبریبرر بس<strong>یا</strong>ری از مکاتب از نقد بری نیست،‏ اما چنبنیبنن رد<br />

‏بىببىی قید و شرط و مضحک خواندن آن هر نقدی را ‏بىببىی ارزش می کند.‏<br />

٢۴ اسفند ١٣٩٧

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!