نقد و بررسی نمایش «تالاب هشیلان» به نویسندگی و کارگردانی نوشین تبریزی
فقیر در شخصیتپردازی به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت ارزشگذاری منتقد: یک ستاره- قابل تحمل
فقیر در شخصیتپردازی
به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت
ارزشگذاری منتقد: یک ستاره- قابل تحمل
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>نقد</strong> <strong>و</strong> <strong>بررسی</strong> بمنبممایش <strong>«تالاب</strong> <strong>هشیلان»</strong> <strong>به</strong> ن<strong>و</strong>یسندگی <strong>و</strong> کارگردابىنبىی ن<strong>و</strong>شبنیبنن تبرببرریزی<br />
فقبریبرر در شخصیت پردازی<br />
<strong>به</strong> قلم مجممججید اصغری، منتقد گر<strong>و</strong>ه تئاترا گزیت<br />
ارزش گذاری منتقد: یک ستاره‐ قابل بجتبجحمل
<strong>«تالاب</strong> <strong>هشیلان»</strong> با همھهممه ی فراز <strong>و</strong> فر<strong>و</strong>دهابىیبىی که در بمنبممایشنامه از خ<strong>و</strong>د بر<strong>و</strong>ز می دهد اما گبریبرر <strong>و</strong><br />
گ<strong>و</strong>رهابىیبىی نبریبرز در پرداخت ر<strong>و</strong>ایت خ<strong>و</strong>د دارد که همھهممبنیبنن م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع کیفیت بمنبممایش را نشانه رفته <strong>و</strong> از<br />
<strong>و</strong>قار <strong>و</strong> صلابتش کاسته است. این بجببجحث بسیار مهمی است که در این بلبش<strong>و</strong> بازار تئاتر ما، چرا<br />
بمنبممایشنامه ای <strong>به</strong> ر<strong>و</strong>ی صحنه می آید که این پتانسیل را دارد که <strong>به</strong> اثری خ<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> حبىتبىی درخشان<br />
تبدیل ش<strong>و</strong>د اما چنبنیبنن بمنبممی ش<strong>و</strong>د. پتانسیلی که از آن سخن <strong>به</strong> میان آ<strong>و</strong>رده ام در خ<strong>و</strong>دِ بمنبممایشنامه<br />
<strong>به</strong>ن<strong>به</strong>هفته <strong>و</strong> کاملا از زیست م<strong>و</strong>ٔلف در آن جاری شده است. ن<strong>و</strong>شبنیبنن تبرببرریزی <strong>به</strong> ص<strong>و</strong>رت دغدغه مندانه<br />
اثرش را <strong>به</strong> رشته بجتبجحریر درآ<strong>و</strong>رده، آدم های داخل بمنبممایشنامه اش را می شناخته <strong>و</strong> کاملا آ گاه ب<strong>و</strong>ده<br />
که چه می خ<strong>و</strong>استه است. بمنبممایشی <strong>به</strong> <strong>و</strong>اقع ایرابىنبىی که گرفتاری های ناشی از بىببىی پ<strong>و</strong>لىللىی <strong>و</strong> عدم<br />
بمثبممربجببجخشی عشق <strong>و</strong> عاشقی در آن کاملا مشه<strong>و</strong>د است. این که اثر از گ<strong>و</strong>شت <strong>و</strong> پ<strong>و</strong>ست خ<strong>و</strong>دمان<br />
باشد <strong>و</strong> تلاشش این باشد که در سطح استانداردهای دراماتیک بمنبممایشنامه ن<strong>و</strong>یسی عرض اندام<br />
کند بسیار اتفاق مبارک <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>شایندی است. ذلیل ترین آثار ا گر از چهارچ<strong>و</strong>ب این د<strong>و</strong> خصلت<br />
بجتبججا<strong>و</strong>ز نکنند، قابل احبرتبررام هستند چرا که قصد بجتبجخریب <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>هبنیبنن <strong>به</strong> مجممجخاطب را در سر بمنبممی پر<strong>و</strong>رانند.<br />
کنار هم قرار دادن سه نسل برای آن چه تبرببرریزی قصد مطرح کردنش را داشت بمتبممهیدی لازم<br />
ب<strong>و</strong>د. یک پدربزرگ، دخبرتبرر <strong>و</strong> دامادش <strong>و</strong> سه ن<strong>و</strong>ه در یک خانه. پدربزرگ طعم عشق را چشیده <strong>و</strong><br />
تاب د<strong>و</strong>ری معش<strong>و</strong>ق را ندارد. شب ها <strong>به</strong> این امید <strong>به</strong> بسبرتبرر می ر<strong>و</strong>د تا خ<strong>و</strong>اب همھهممسرش که از دنیا<br />
رفته است را ببیند. دخبرتبرر <strong>و</strong>ی با بازی ن<strong>و</strong>شبنیبنن تبرببرریزی <strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هره ای از این عشق نبرببررده <strong>و</strong> بىپبىی در بىپبىی <strong>به</strong><br />
ش<strong>و</strong>هر یک لاقبا <strong>و</strong> اقبال بدش متلک می اندازد. سینا پسر آن ها از عدم عدالت در فضابىیبىی که کار<br />
می کند رتحنتحج برده <strong>و</strong> از بىببىی پ<strong>و</strong>لىللىی <strong>و</strong> بىببىی اعتباری پدرش می نالد. ا<strong>و</strong> معتقد است که چ<strong>و</strong>ن پ<strong>و</strong>ل ندارد<br />
بمنبممی ت<strong>و</strong>اند در بازیگری رشد کرده <strong>و</strong> یا دست نازلىللىی (د<strong>و</strong>ست دخبرتبررش) را گرفته <strong>و</strong> با هم زیر یک<br />
سقف زندگی کنند. سال<strong>و</strong>مه دخبرتبرر ک<strong>و</strong>چک این خان<strong>و</strong>اده است که دل <strong>به</strong> پسرخاله اش بسته که ا<strong>و</strong><br />
نبریبرز در این خانه زندگی می کند. اما پسرخاله اش ا<strong>و</strong> را طرد کرده <strong>و</strong> با <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د اصرارهای سال<strong>و</strong>مه<br />
تن <strong>به</strong> <strong>و</strong>صلت با <strong>و</strong>ی بمنبممی دهد. سال<strong>و</strong>مه در این شرایط <strong>و</strong> با اصرارهای مادرش <strong>به</strong> عقد ی<strong>و</strong>سف، یکی<br />
از خ<strong>و</strong>استگارانش درمی آید. همھهممان ط<strong>و</strong>ر که می بینید تبرببرریزی <strong>و</strong>ضعیت <strong>و</strong> بسبرتبرر مناسبىببىی را برای خلق<br />
<strong>و</strong> بر<strong>و</strong>ز یک بجببجحران تدارک دیده است. این یک س<strong>و</strong>م ابتدابىیبىی بمنبممایش <strong>به</strong> <strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هبرتبررین شکل ممممممکن<br />
<strong>و</strong>ضعیت را شرح داده <strong>و</strong> زمینه <strong>و</strong>ر<strong>و</strong>د مجممجخاطب <strong>به</strong> جهان اثر را فراهم می کند. <strong>و</strong>ر<strong>و</strong>د مجممجخاطب <strong>به</strong> اثر<br />
فرصت برای انتقال بجتبججر<strong>به</strong> حسی <strong>به</strong> <strong>و</strong>ی را شکل می دهد. درگبریبرری ببنیبنن سال<strong>و</strong>مه <strong>و</strong> ش<strong>و</strong>هرش <strong>و</strong>
افشای سقط جنبنیبنن ا<strong>و</strong> پیش از ازد<strong>و</strong>اج با ی<strong>و</strong>سف، خان<strong>و</strong>اده را در <strong>و</strong>ضعیبىتبىی بجببجحرابىنبىی قرار داده <strong>و</strong><br />
شبریبررازه آن را از هم می پاشد. در کلیشه ای ترین حالت ممممممکن، می شد تص<strong>و</strong>ر کرد که این نقطه<br />
بجببجحران باید در انتهای بمنبممایش شکل می گرفت اما نه در ا<strong>و</strong>اسط بمنبممایش. اما تبرببرریزی نیمه ا<strong>و</strong>ل ر<strong>و</strong>ایت<br />
خ<strong>و</strong>د را کنار <strong>به</strong>ن<strong>به</strong>هاده <strong>و</strong> <strong>به</strong> ر<strong>و</strong>ابط این خان<strong>و</strong>اده پس از بجببجحران می پردازد. پای <strong>به</strong>ن<strong>به</strong>هادن <strong>به</strong> زیست پس<br />
از بجببجحران <strong>به</strong> یک مسئ<strong>و</strong>لیت پذیری از جانب م<strong>و</strong>ٔلف گرایش دارد که ست<strong>و</strong>دبىنبىی است. اما این نیمه<br />
خ<strong>و</strong>د <strong>به</strong> بجببجحرابىنبىی برای بمنبممایشنامه تبدیل می ش<strong>و</strong>د. چرا که با شخصیت هابىیبىی که از حد <strong>و</strong> اندازه تیپ<br />
فراتر نرفته اند بمنبممی ش<strong>و</strong>د جهان پس از بجببجحران را بمنبممایشی کرد. تیپیکال ب<strong>و</strong>دن پدربزرگ، مادر <strong>و</strong> پدر<br />
از ق<strong>و</strong>ت درام کاسته <strong>و</strong> <strong>و</strong>یلچرنشیبىنبىی سال<strong>و</strong>مه <strong>و</strong> افشای عشق متقابل پسرخاله اش <strong>به</strong> <strong>و</strong>ی بمنبممی ت<strong>و</strong>اند<br />
دردی را از اثر د<strong>و</strong>ا کند. گ<strong>و</strong> بىیبىی اثر <strong>به</strong> یک ایستابىیبىی ای رسیده <strong>و</strong> کاملا با نیمه بجنبجخست که از پ<strong>و</strong>یابىیبىی <strong>و</strong><br />
بجتبجحرک برخ<strong>و</strong>ردار ب<strong>و</strong>د تفا<strong>و</strong>ت می کند. شخصیبىتبىی که اساسا پرداخت درسبىتبىی ر<strong>و</strong>ی آن ص<strong>و</strong>رت نگرفته<br />
کارا کبرتبرر سینا است. رابطه ا<strong>و</strong> با نازلىللىی <strong>و</strong> جدا شدن از <strong>و</strong>ی <strong>به</strong> دلیل مهاجرت نازلىللىی از ایران نبریبرز <strong>به</strong><br />
بن بست های درام می افزاید ط<strong>و</strong>ری که با حذف شخصیت سینا اساسا اتفاق خاصی در بنیاد<br />
بمنبممایش ر<strong>و</strong>ی بمنبممی دهد. همھهممبنیبنن م<strong>و</strong>رد در رابطه با عاصی شدن پدر خان<strong>و</strong>اده <strong>و</strong> قهر کردنش از خانه نبریبرز<br />
صدق می کند. اما کار از این نبریبرز بدتر شده <strong>و</strong> همھهممه رشته های خ<strong>و</strong>د را پن<strong>به</strong> می کند. دانسبنتبنن<br />
پدربزرگ <strong>به</strong> عشق میان سال<strong>و</strong>مه <strong>و</strong> پسرخاله اش نبریبرز کار را از بیخ <strong>و</strong> بن متلاشی می کند. ا<strong>و</strong> که<br />
می دانسته سال<strong>و</strong>مه علاقه ای <strong>به</strong> ی<strong>و</strong>سف ندارد پس چرا مانع ازد<strong>و</strong>اج آن د<strong>و</strong> نشده؟ ا<strong>و</strong> که از علاقه<br />
آتشبنیبنن سال<strong>و</strong>مه <strong>به</strong> پسرخاله اش که در یک خانه با هم بزرگ شده ب<strong>و</strong>دند باخبرببرر ب<strong>و</strong>ده پس چرا<br />
پادرمیابىنبىی نکرده تا مسبریبرر <strong>و</strong>صال آن ها <strong>به</strong> یکدیگر را تسهیل کند؟ در این <strong>و</strong>ضعیت که سال<strong>و</strong>مه<br />
<strong>و</strong>یلچرنشبنیبنن شده با چه ر<strong>و</strong> بىیبىی می ت<strong>و</strong>اند ن<strong>و</strong>ه اش را از بابت بر زبان نیا<strong>و</strong>ردن علاقه اش <strong>به</strong> سال<strong>و</strong>مه<br />
سمشسمماتت کند؟! <strong>و</strong> آن صدای تار که هر از گاهی <strong>به</strong> گ<strong>و</strong>ش می رسد <strong>و</strong> بمتبممام فضاسازی ناشی از<br />
کارگردابىنبىی <strong>و</strong> گاه مبریبرزانسن های خ<strong>و</strong>ب را <strong>به</strong> کل ناب<strong>و</strong>د می کند از برای چیست؟ جمججممیع این مشکلات<br />
سطح اثر را بسیار پایبنیبنن آ<strong>و</strong>رده <strong>و</strong> از مسبریبرر درست خ<strong>و</strong>د منحرف کرده است. باز کردن رادی<strong>و</strong> <strong>و</strong><br />
رمزگشابىیبىی معنابىیبىی از <strong>«تالاب</strong> <strong>هشیلان»</strong> از زبان کارشناس برنامه که دیگر ن<strong>و</strong>رعلی ن<strong>و</strong>ر است.<br />
بمتبممهیدی که ذره ای امید <strong>به</strong> <strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هب<strong>و</strong>د <strong>و</strong>ضعیت نگذاشته <strong>و</strong> گ<strong>و</strong> بىیبىی اثر را <strong>به</strong> قعر سیاه چالىللىی تاریک <strong>و</strong><br />
عاری از ن<strong>و</strong>ر می افکند. این ناامیدی اساسا بمنبمم<strong>و</strong>د بیشبرتبرری در پ<strong>و</strong>سبرتبرر دارد. تص<strong>و</strong>یر یک ماهی قرمز<br />
در تنگی پر از سنگ ریزه! آیا امیدی <strong>به</strong> زیست این ماهی در این تنگ <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد؟! قطعا نظر
طراح عزیز خبریبرر است <strong>و</strong> این که چرا چنبنیبنن می اندیشد جای س<strong>و</strong>ال دارد. ا گر این ناامیدی<br />
مجممجحص<strong>و</strong>ل شرایط است، آیا این افراد نیستند که می ت<strong>و</strong>انند بر آن تاثبریبرر گذاشته <strong>و</strong> گاه باعث تغیبریبررات<br />
شگرف در آن ش<strong>و</strong>ند؟! این افراد را ا گر هبرنبررمندان در آثارشان خلق نکنند، پس چه کسابىنبىی قرار<br />
است این مهم را ابجنبججام دهند. افرادی کنش گر، خلاق، مقا<strong>و</strong>م <strong>و</strong> حبىتبىی مبارز. چه بر سر این<br />
ر<strong>و</strong>حیه آمده؟! کجا غیبش زده؟! قطعا در <strong>«تالاب</strong> <strong>هشیلان»</strong> نیست.<br />
٢۶ مهر ١٣٩٨
تالاب هشیلان