ناگفته هایی از روابط ایران و آمریکا در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی

بنام خداوند بخشنده مهربان
با توکل به خداوند انشاهلل؛ زالل ‏،پاک و با اخالص باشیم
ناگفته هایی از روابط ایران و آمریکا در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی
احمد علی مسعود انصاری
‏"کالم حق"‏
خداوند متعال در سوره فاطر،‏ آیه
1
01
میفرماید:"‏ هر كه طالب عزت است،‏ تمام عزت،‏
خاص خدا و خداپرستان است و كلمه نيكوي توحيد،‏ به سوي خدا باال رود و عمل نيك خالص
آن را باال ببرد و بر آنكه به مكر و تزوير،‏ اعمال بد كند،‏ عذاب سخت خواهد بود و فكر
ومكرشان به كلي نابود خواهد شد.‏
خداوند در سوره الحدید ایه
01
میفرماید:"بدانيد که زندگانی دنيا به حقيقت بازيچهای است
طفالنه و لهو و عيّاشی و زيب و آرايش و تفاخر و خودستايی با يکديگر و حرص افزودن
مال و فرزندان.‏ در مثل مانند بارانی است که گياهی در پی آن از زمين برويد که برزگران
را به شگفت آرد و سپس بنگری که زرد و خشک شود و بپوسد.‏ و در عالم آخرت عذاب
سخت جهنم و آمرزش و خشنودی حق نصيب است.‏ و باری،‏ بدانيد که زندگانی دنيا جز متاع
فريب و غرور چيزی نيست.‏ )۰۲(."
خداوند درسوره مائده آیه
8
میفرماید:"‏ ای اهل ايمان درراه خدا پايدار و استوار بوده و شما
گواه عدالت و راستی و درستی باشيد و البته شما نبايد عداوت گروهی برآن بدارد که ازطريق
عدل بيرون رويد عدالت کنيد که عدل به تقوی نزديکتر از هر عمل است و از خدا بترسيد که
خدا البته به هرچه می کنيد آگاه است."‏

بنام خدايی که يکی است و به غير از او خدايی نيست،‏
از او امده ايم و به او باز ميگرديم.‏
همه چيز در احاطه قدرت اوست ،
به
لطف و بزرگی خداوند من
کیستم؟
خداوند،‏ تقدير)‏ انچه خداوند مقدر فرموده و مقدر ميفرمايد(‏ ، ايمان ، تكامل،‏ ، وجود،‏ ظرفيت
وجود،‏ خانواده ، اعتقادات،‏ عمل و
.......
ميتواند انچه هستيم را تعريف كند.‏ در اينجا
بصورت مختصر و تا انجا كه به روشن شدن مطالب اين نوشته كمك ميكند،‏ به برخی از
نكات اشاره ميکنم.‏
از
نظر اجدادی کیستم؟
به لطف و بزرگی خداوند من احمد علی مسعود انصاری فرزند محمد علی مسعود انصاری و
مريم دريابيگی)مسعود انصاری(‏ هستم.‏ پدرم از نوادگان ميرزا مسعود گرمه رودی است.‏
عده ای بيان کرده اند که ميرزا مسعود خان از نوادگان جابر بن عبدهللا انصاری و در نتيجه
از خانواده شيخ مرتضی انصاری است و گروه ديگر معتقدند که نسب آميرزا مسعود خان به
خواجه عبدهللا انصاری و درنهايت به خالد بن زيد ‏)ابو ايوب انصاری(‏ می رسد.‏
ميرزا مسعود بواسطه تسلط بر زبان فرانسوی هنگامی که عمال فتحعلی شاه در پی يافتن
شخصی فارسی زبان و مسلط به زبان فرانسه بودند تا سخنان سفير ناپلئون را ترجمه کند،‏ در
سمت مستوفی عباس ميرزای وليعهد،‏ به دربار فتحعلی شاه راه يافت.‏ پس از فوت فتحعلی
شاه و ازدواج با ضياءالسلطنه ‏)دختر فتحعلی شاه(‏ بيش از پيش به دربار قاجار نزديک شد.‏
او حدود
2
۵۱
سال،‏ تمام دوران محمد شاه ‏)نوه فتحعلی شاه و پسر عباس ميرزا(‏ و اوايل
سلطنت ناصرالدين شاه وزير امور خارجه بود و سرانجام در روزگار ناصرالدين شاه قاجار
، ميرزا مسعود به دستور شاه
)۵۰۲۱- ‎۵۰۲۰‎ق(‏
پست وزارت خارجه را ايجاد کرد.‏ پس از
او برادر،‏ فرزندان و فرزندزادگان او به جز چند استثناء در اين منصب روزگار گذراندند.‏

مادر پدرم از خاندان رجالی و از نوادگان امام چهارم امام زينالعابدين)ع(‏ بود.‏ پدر مادرم
.
اقای جواد دربيگی ‏،سيد جعفری و از نوادگان عباس ميرزا بود مادر مادرم خانم فاطمه
قطبی ‏)دريابيگی(‏ از نوادگان قطب الدين شريف الهيجی و ابوسعيد ابوالخير و خواهر بزرگ
خانم فريده قطبی)ديبا(مادر فرح ديبا ‏)پهلوی(‏ بود.‏ ارتباط من با خانواده پهلوی از زمان
ازدواج فرح ديبا با محمد رضا شاه پهلوی شروع شد.‏ يکی از داليل مهم دفاع من در مقابل
حمالت خانواده پهلوی به من روشن نمودن حقيقت و حفظ نام نيکی است که از خانواده برای
من باقی مانده است.‏
اعتقادات من چیست؟
اعتقاد دارم که برای مخلوق جزء خالق او هيچ وجودی نيست.‏ اعتقاد دارم که بايد دين خود را
برای خداوند خالص کنيم.‏ آفريننده،‏ روزی دهنده،‏ قدرت،‏ ارباب ‏،يار و نگهبان ما مخلوقات،‏
تنها خداوند است.‏
تنها امين ، امان ، هادی،‏ شفيع و مددکار ما خداوند است -
تنها از خدا بايد بخواهيم
تنها از خدا بايد بترسيم -
تنها بايد به
رحمت خداوند اميدوار باشيم
تنها به
درگاه خدا تقرب بجوييم-‏
تنها رضايت خدا را در نظر بگيريم
تنها به
فرمان خدا باشيم-‏
تنها تسليم خداوند باشيم
تنها به خدا مسئوليم -
تنها به خداوند محتاجيم
تنها توکل به خداوند داريم-‏
تنها به خداوند وفاداريم
تنها به خدا تکيه داريم-‏ تنها از خداوند انتظار داريم مگر از خودمان که مطيع و فرمانبرادر
خدا باشيم.‏ من يقين دارم که خداوند بهترين را پيش می آورد.‏
3

تنها به خداوند ايمان داريم-‏
تنها به خداوند اطمينان داريم
تنها او را ميپرستم -
تنها از او ياری می
جوييم
تنها شاکر درگاه خداوند هستيم -
تنها به
درگاه خداوند استغفار ميکنيم
اعتقاد دارم كه هيچ قدرتي مگر قدرت خداوند نيست و قدرت خدا به اسباب عادي احتياج
ندارد و قدرت خداوند بی نهايت است.‏
اعتقاد دارم كه خداوند آسمانها و زمين را خلق كرده و لحظه به لحظه مسائل آن را تدبيرمي
كند و همه کارهای خداوند براساس حکمت و مصلحت است.‏ خلقت خداوند يک خلقت زنده
است.‏ خداوند از قدرت خود لحظه به لحظه به ما عطا ميفرمايد و در لحظه بعد هيچ قدرتی
مگر قدرت خدا نيست و در لحظه بعد ما هيچ قدرتی نداريم و همه کار ها را خداوند به
مصلحت خود حرکت داده يا امکان حرکت آن را فراهم می سازد
.
وجود خداوند بی نهايت
است.‏ اعتقاد دارم كه در همه امور عالم بايد به خداوند توکل کنيم و كار ما را خداوند به جز
نقشی که در شرايطی برای ما تعيين فرموده،‏ انجام مي دهد و بهترين را پيش مي آورد و اميد
من تنها به خداوند بوده و به رحمت بی انتهای خداوند کامل است.‏
اعتقاد دارم كه بنده و نوكر خداوند هستم و تنها رئيس و ارباب من خداست و تنها به خدا
وفادارم و تنها به فرمان خدا هستم و تنها رضايت خدا شرط است.‏
اعتقاد دارم که بايد دين خود را برای خدا خالص کنم
بدرگاه خداوند از تمام گناهان استغفار کنم.‏
-
دين خود را بدرگاه خدا کامل کنم
اعتقاد دارم كه خداوند تنها راهنمای من است و تنها از خداوند راهنمايی می خواهم و تنها به
خدا تكيه دارم و فقط از خدا انتظار دارم،‏ مگر ازخودم،‏ كه مطيع و فرمانبردار خدا باشم و از
خداوند انتظار دارم که بهترين را پيش بياورد و يقين دارم که بهترين را پيش می آورد و
تسليم و شاکر درگاه او هستم..‏
4

اعتقاد دارم كه خداوند تنها خالق زمين و آسمانهاست و تنها به خدا ايمان وتنها به خدا اطمينان
دارم.‏ تنها از خدا مي خواهم وتنها از خدا مي ترسم و تنها ازخدا ياری می جويم.‏
اعتقاد دارم كه تنها به خدا مسئولم و تنها به خدا محتاجم و تنها فراهم کننده من خداوند است و
چشم من تنها به كرامات ، رحمات ، بركات،‏ نعمات و رزقی است كه خداوند عطا فرموده
است.‏
اعتقاد دارم كه تنها خدا را می پرستم وتنها عاشقانه خداوند را مي پرستم و تنها به درگاه
خداوند وسيله تقرب مي جويم.‏
اعتقاد دارم كه تنها يار و نگهبان من خداست و براي نگهباني و ياري من كافي است.‏
اعتقاد دارم که تمام پيامبران خدا از حضرت ادم)ص(‏ تا حضرت محمد ‏)ص(‏ همه بندگان و
فرستاده شدگان از طرف خداوند هستند.‏
اعتقاد دارم که دين اسالم از حضرت نوح ‏)ص(‏ شروع و به حضرت محمد ‏)ص(‏ تمام می
شود و اين سير تکاملی يک دين است.‏
اعتقاد دارم در هر جمعي خوب و بد هست و در هر انسانی خوب و بد وجود دارد.‏ بايد خوبی
ها را بگيريم و گسترش دهيم و بدی ها را از ميان ببريم و اين را از وجود مبارك خودمان
آغاز کنيم.‏ هرعملی در خودش مستقل است و قضاوت هم با خداوند است.‏ اگر کسی ديروز
عمل بدی کرده و امروز می خواهد عمل خوبی انجام دهد،‏ بايد او را تشويق کنيم،‏ چون هدف
ما گسترش خوبی است.‏ ما نبايد بگذاريم گذشته ، آينده را نابود كند.‏ اگر کسی بدی کند در
حقيقت به خودش بدی کرده و اگرخوبي کند نيز به خودش خوبي کرده است.‏ هنگامی که
کسی در ظاهر بدی می کند،‏ تنها زمانی به ما ضرر می زند که ما درعکس العمل کاربد او،‏
فکر بد يا عمل بد بکنيم.‏ پس تنها فکر و عمل بد ما می تواند در باطن به ما ضرر بزند.‏ تنها
راه اين است که در مقابل عمل بد ديگران،‏ فکرخوب و عکس العمل خوب داشته باشيم.‏ در
اكثر موارد،‏ اين عمل خوب باعث مي شود كه طرف مقابل ، فكر و عمل خوب داشته باشد و
5

. باشم
در نتيجه خوبي ها گسترش يابد.‏ هر کاری به تنهايی در خود مستقل است و تمامی مسايل
نسبی هستند.‏
به شكر خداوند قضاوت با خداست.‏ پس من نميتوانم مخالف و يا موافق كسى و يا مملكتى
من ميتوانم مخالف و يا موافق عمل مشخصی باشم.‏
اعتقاد دارم نقش ما در اين جهان پرستش خداوند،‏ رضايت خداوند و تکامل در حدی که سقوط
نکنيم،‏ است.‏ رضايت خداوند در درستی،‏ عدالت،‏ شفافيت،‏ عمل خير،‏ دين خالص.......و
انتخاب آخرت بر اين دنيا می باشد.‏
هدف من چیست؟
هدف من در زندگی نزديک کردن خود و همه به خداوند می باشد زيرا تنها خوشبختی دو
جهان را در اين هدف ميبينم.‏ در زبور داود نبی صلوات هللا عليه آمده است:‏ ‏"ای داود،‏ هر که
با من تجارت کند،‏ سودمندترين تجارت کنندگان است و هر که دل به دنيا ببندد و دنيا او را بر
زمين افکند و زيانکارترين زيانکاران است
".
"
خداوند به
حضرت موسی)ص(‏
فرمود
بندگان من خوشبختی را تنها در من پيدا خواهند
کرد."‏
در انجيل بروايت متی ، فصل ششم روايات
ميگويد:‏
11 تا 13
"13
از قول حضرت عيسی ‏)ص(‏
پس نگران نباشيد و مگوييد چه بخوريم يا چه بنوشيم يا چه بپوشيم
‏"تمام . 13"
ملل جهان برای بدست آوردن اين چيز ها تالش ميکنند.‏ اما خداوند می داند که شما به همه
اين چيز ها احتيا ج داريد.‏ "11" ليکن اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبيد آن وقت همه
چيز به شما داده خواهد شد."‏
خداوند در سوره زمر آيه ‎31‎ميفرمايد"‏ ای رسول ما بگو به امت ای بندگانی که بخدا ايمان
آورده ايد خدا ترس و پرهيزکار باشيد که هر کس در دنيا متقی و نيکوکار است در دنيا هم
6

نصيبش نيکويی و خوشی است و زمين خدا بسيار پهناور است که خدا صابران را بحد کامل
و بدون حساب پاداش خواهد داد"‏
خداوند در سوره فصلت آيه
11
ميفرمايد:‏ ‏"در جهان از آن کس که خلق را به سوی خدا
خواند و نيکوکار گرديد و گفت که من از تسليم شوندگان خدايم،‏ کدام کس بهتر و نيکو
گفتارتر است؟
)۱۱(
هدف من رسيدن به روزی است که مخلوقات خداوند در چهار چوب يک دين و يک امت تنها
خدا را بپرستند.‏ هدف من اين است که حقيقت را به صورتيکه آن را ديده و شخصا تجربه
کرده ام برای روشن شدن تاريخ بيان کنم.‏ هدف من ايجاد صلح است.‏
نوع رابطه ايران با امريکا در گذشته به صورت نسبی نوکری بوده ، در حال حاضر به
صورت نسبی دشمنی است و من خواستار ايجاد دوستی هستم ‏.حضرت عيسی می فرمايد
‏"خوشا بحال افرادی که صلح ايجاد ميکنند که آنها به لقب فرزندان خداوند خوانده خواهند
شد."‏
در
زندگی تا زمانيکه به بحث اين مقاله ميرسيم و در رابطه به بحث اين مقاله
چه کرده ام.‏
بشکر و لطف خداوند بعد از اتمام تحصيالت در رشته اقتصاد،‏ تا انقالب به اموری 75
همچون تدريس در دانشکاه ملی ‏،سرپرست امور دانشجويان ، عضو نمايندگان ايران در
بازار مشترک،‏ معاون مدرسه عالی شميران و پس از خارج شدن از امور دانشگاهی رئيس
هيت مديره شرکت توسعه کن ، مدير عامل شرکت ای پی سيستم در ايران و مشاور شرکت
ادرين ولکر مشغول بودم.‏ در زمان انقالب رابط ميان آيت هللا شريعتمداری و شاه بودم و
قرار بود به پيشنهاد آيت هللا شريعتمداری ‏)شاه با آن موافقت کرد(‏ حزب اسالمی را تاسيس
کرده و رئيس آن باشم که سرعت پيروزی انقالب فرصت اين کار را نداد.‏ بعد از انقالب با
شاه در غربت يار،‏ همراه،‏ مشاور،‏ معتمد،‏ غمگسار و رابط شاه با تيمسار اويسی،‏ هوشنگ
انصاری،‏ شاهپور بختيار،‏ ملک حسين و سعودی ها بودم و تا زمان فوت شاه در جهت باز
7

گشت به ايران با هم هميار بوديم.‏ بعد از خروج از ايران شرکت توسعه مدينه را تاسيس و
رئيس هيت مديره آن بودم.‏
به شكر خداوند در سال
۵٨٩۵
آقاى رضاى پهلوى از من ‏)در كأخ قبه در قاهره(‏ تقاضاى
همكارى كرد كه به او گفتم به غير از خداوند اربابى نمي شناسم و تنها رييس و ارباب من
. خداست
تا روزى كه راه خدا را برود مانند يك برادر با او خواهم بود روزى هم كه خالف
اين باشد با او مي جنگم،‏ شاهزاده چنان تحت تأثير قرار گرفت كه گريه كرد و پس از پذيرفتن
آنچه گفته بودم همكارى ما آغاز شد.‏ دو كتاب من و خاندان پهلوى و من و رضا را در اين
رابطه عرضه كرده ام.‏ ايشان در سال
۵٨٩٨
ميالدى به صورتى كه شرح خواهم داد به من
حمله كرد.‏ در طول همکاری من با رضا پهلوی من رئيس هيت مديره بانک ‏"ميدکانتيننتال"‏ و
شرکت ‏"يورو امريکن پتروليم"‏ و مدير عامل ‏"بنياد محمد"‏ نيز بودم.‏
حمله پهلوي به من
در ماه مارچ
3191
ميالدى رضا پهلوى قصد سفر اروپا کرد.‏ قبل از رفتن از من خواست كه
ده هزار دالر نقد به او برسانم كه چنين كردم.‏ بعد از آن رضا به من زنگ زد و بسيار از
درستى و زحمات من تشكر نمود و از برادرى و دوستى ما صحبت كرد و به اروپا رفت.‏ در
آنجا بدون اينكه به من بگويد به سراغ جعبه امانات ما كه حاوى تمام سهام و مسائل مالى او
بود ‏)من براى ايشان باز كرده بودم(‏ رفت،‏ با استناد به اجازه اى كه من به بانک براى
دسترسى ايشان به صندوق أمانات داده بودم جعبه را براى ايشان باز مي كنند.‏ به گفته خود او
مى بيند همه چيز همانطورى كه من به او گفته بودم در آن جعبه وجود دارد.‏ در بازپرسى
سپتامبر
۵١
۵٨٨١
ميالدى كه با قيد قسم كه بايد راست بگويد رضا پهلوى چنين توضيح مى
دهد:"‏ من با يك نگاه پى بردم كه آنچه انصارى در مورد محتويات جعبه ادعا مى كرد،‏ طبق
واقعيت بود.‏ البته يك چيز را اشتباه نكنيم،‏ در واقع آنچه را انصارى اظهار ميداشت كه بايد
انجا باشد،‏ به نظر ميرسيد كه آن جا بود."‏ در اين لحظه وكيل او به اتفاق يكى از كارمندان
8

بانك به او مى گويند كه اجازه دسترسى ايشان به آن جعبه مورد سئوال است.‏ ايشان با اينكه
مرا از روز تولد مى شناخت
اينكه با من تماس بگيرد تا اگر مشگلى وجود دارد من
دعواى قانونى در سوئيس كرد.‏
آقاي بعد از ان
خواست كه در شهر
‏"جكسون"‏
آن
و با وجود بيش از هفت سال همكارى و برادرى نزديك بدون
، وكيل ايشان در
آتالنتا با ايشان مالقات كنم
آمريكا
.
كه وكيل
را بر طرف سازم،‏ عليه من اقامه
‏"راكفلر"‏ آقاى
هم بود از من
ايشان به من گفت جنگ ميان من و رضا به
نفع هر دو ما نيست و بهتر است كه ما با هم آشتى كرده و اين دعوا را حل كنيم
كار به مطبوعات
دعوا ندارد
به درز پيدا کند
نفع هيچكدام از ما نيست.‏
وليكن قصد پس دادن أموال سرمايه گذران جزء را
اگر چراکه
ايشان به من گفت كه رضا با من
ندارد.‏ نيز
سرمايه گذران
جزء افرادى بودند كه در بانك رضا پهلوي حساب باز كرده و پول خود را در اين بانك به
وديعه گذاشته بودند.‏
اين بانك پول گذاشته بودند.‏
رضا پهلوي بانكى تشكيل داده بودند كه افرادى با بهره ۵۰
ايشان
شكر خدا چون درامد كارهاى رضا بيش از
درامدها،‏ سالها استفاده مي
درصد و...در
آن پول را با همان بهره از بانك خود قرض نموده بود،‏ به
آن بهره بود،‏ ايشان از تفاوت ميان بهره و
نمود،‏ وليكن به محض اين كه ضررى ايجاد شد
رضا پهلوي خود
را ديگر در ضرر شريك نمى ديد و مسئوليت باز پرداخت قرض خود به بانك را قبول نمى
فرمود.‏ به آقاى جكسون گفتم اگر از جانم
اگر من پيشنهاد ايشان را قبول كرده بودم نمك خداوند را
بگذرم نميگذارم ايشان چنين كند.‏
در اينجاست كه
خورده و نمكدان خداوند را شكسته
بودم.‏ آقاى جكسون از من خواست تا با ايشان و رضا در دفتر او در نيويورك مالقات كنيم.‏
مالقات صورت گرفت
ديگران
حساب
را
.
رضا تا مرا ديد بغل كرده،‏
بوسيد و قبول
بپردازد وليكن چند هفته بعد از قول خود سر باز زد.‏
ها به حكميت داده
شود و هر چه حكم گفت همه قبول كنند.‏
کرد تا ديون خود به
بار ها پيشنهاد كردم كه تمام
در
جواب گفتند ، ما پول
داريم و تو ندارى و پدرت را در مي آوريم.‏ الزم به توضيح است كه هزينه دادگاه در آمريكا
سر سام آور است و داشتن پول هنگفت در دعواهاي حقوقي به خصوص در مقابل طرف
9

ثروتمند از واجبات است.‏ آنها مبناى پيروزى خود را تكيه به ثروت و قدرت خود قرار دادند
نه بر اساس حق . خداوند در سوره بقره
آيه ۵٩٩
مي فرمايد"‏ مال يكديگر را به ناحق نخوريد
و كار را به محاكمه قاضيان نيفكنيد كه بوسيله رشوه و زور مال مردم را بخوريد با اينكه شما
بطالن دعوى خود را ميدانيد".‏
اقای رضا پهلوی به من حمله کرده و تهمت ميزند،‏ من وظيفه دارم که از خود دفاع کرده
و راست بگويم.‏ در جواب آنهايی که در دفاعی که از خود ميکردم صحبت نمک و نمکدان
ميکردند بايد بگويم تنها يک نمک هست و آن هم نمک خداوند است
.
تنها يک نمکدان هست
آن هم نمکدان خداوند است.‏ خداوند از ما ميخواهد که در راه حق و بر عليه ظلم بجنگيم و اگر
غير از آن بکنيم نمک خورده و نمکدان شکسته ايم.‏ اگر غير از آنچه کردم،‏ انجام داده بودم
نمک خورده و نمکدان شکسته بودم.‏ من حق نداشتم که حق ديگران را به ايشان ببخشم.‏
آنچه به آن در مورد رابطه خود با محمد رضا شاه و رضا پهلوی اشاره کرده ام در کتاب
من و خاندان پهلوی و کتاب من و رضا به تفصيل درج شده است.‏
چرا به ایران رفتم؟
در سيستم قضايی امريکا پول نقش مهمی را بازی ميکند.‏ شما برای دفاع از خود بايد وکيل
در اختيار بگيريد و هزينه آن به خصوص اگر طرف شما از نظر مالی ثروتمند باشد و پول
فراوان خرج کند ميتواند سرسام آور باشد.‏ برای هر دالری که طرف مقابل برای حمله به
شما هزينه ميکند شما نيز بايد چنين کنيد تا در مقابل حمالت ايشان از خود دفاع کنيد و اگر
نتوانيد اين هزينه ها را پرداخت کنيد قادر به دفاع از خود نيستيد.‏ اين هزينه ها ميتواند مليون
ها دالر باشد.‏ روش حمله آقای پهلوی به من اين بود که به قدری هزينه مالی کار را باال ببرند
که من قادر به دفاع از خود نباشم.‏ من آنچه داشتم برای پرداخت پول وکيل هزينه کردم.‏ بر
روی خانه خود قرض کردم،‏ از همه دوستان و فاميل قرض کردم و اين کافی نبود.‏ به شکر و
10

بزرگی خداوند حاضر به تسليم نيز نبودم.‏ برای من گزينه ای مگر بهشت و يا فتح وجود
نداشته و ندارد و خداوند به من قول پيروزی عطا فرموده و به شکر خداوند من بعد از
19
سال هنوز به مبارزه خود ادامه داده و ميدهم و هرگز از رحمت بی نهايت خداوند نا اميد نشده
و تا پيروزی کامل که خداوند عطا خواهد فرمود به دفاع از خود ادامه خواهم داد.‏ در سال
3113
به علت نداشتن پشتوانه مالی کافی به سختی و روز به روز به دفاع از حق خود و
ديگران ادامه ميدادم و حمالت آقای پهلوی هر روز با شدت فراوان ادامه داشت.‏ پيش خود
فکر کردم که اگر ايران اموال مصادره شده من و خانواده مرا پس بدهد با فروش آن ميتوانم
پول کافی برای ادامه مبارزه خود داشته باشم.‏ در آن زمان استدالل ميکردم که دشمن ، دشمن
من دوست من است.‏ امروز ميدانم که اين امر هميشه درست نيست.‏ توسط دوستی به آقای
محسن کنگرلو در فرودگاه فرانکفورت معرفی شدم.‏ بعد از صحبت های بسيار ايشان از من
دعوت کرد به ايران بروم
.
بعد از سالها مبارزه با جمهوری اسالمی اين تصميم ساده ای نبود
و به رای اکثريت من در اين سفر اعدام می شدم.‏ از طرفی بايد تمام راه های قانونی برای
ادامه مبارزه را در نظر می گرفتم.‏ به شکر خداوند ، خداوند به من قوت قلب داد و با توکل به
خداوند تصميم گرفتم که به ايران بروم.‏ خاطرم هست وقتيکه در ماه ژوالی
هواپيما 3113
در فرودگاه تهران به زمين نشست قلب من سخت ميزد.‏ به خداوند عرض کردم خدايا خود را
به تو می سپارم و به شکر خداوند قلبم آرام گرفت.‏ دوستی از طرف آقای کنگرلو مرا در
فرودگاه از پای هواپيما برداشته و به هتل استقالل برد.‏ چند روز بعد مالقاتی با آقای فالحيان
در همان اطاقی که آقای ثابتی از من سئوال و جواب ميکرد،‏ داشتم.‏ در مورد دعوای خود با
رضا و امکان برگرداندن اموال خانواده من برای ادامه مبارزه صحبت کرديم.‏ ايشان نيز به
من خاطر نشان کردند که ايران عالقه به باز گرداندن اموال مسروقه خاندان پهلوی را دارد.‏
بعد از اين مالقات به آمريکا برگشتم.‏ بايد خاطر نشان کنم نه تا به حال اموال مصادره من و
خانواده من به ما بازگردانده شده و نه اموال خاندان پهلوی به ايران پس داده شده است.‏ در آن
زمان آقای هاشمی رئيس جمهور ايران بود.‏
11

حال به شرح چهار مورد از آنچه در رابطه با دوره رياست جمهوری آقای هاشمی با
آمريکا تجربه کرده ام می پردازم.‏ به شکر خداوند من تا به امروز در بازگو کردن اين موارد
سکوت کرده ام اما بعد از فوت آقای هاشمی دليلی بر ادامه سکوت خود نميبنم.‏ در ضمن در
اين چهار مورد و با هر کشوری و يا با هر فردی و در هر موردی به شکر خداوند هرگاه
پيشنهادی به من شده قبل از قبول آن اعالم کرده ام که من به غير از خداوند هيچ رئيس و
اربابی ندارم و تنها وفاداری من به خداوند است.‏ اگر کار در جهت رضايت خداوند باشد در
آن کار همکاری ميکنم و در غير اين صورت با آن ميجنگم،‏ اينها را اعالم کرده ام تا بعدها
از من گله نکنند.‏
مورد اول
بعد از سفر اول تلفنی از دفتر آقای هاشمی ‏)نهاد رياست جمهوری(‏ به من در آمريکا شد و
اعالم کردند که از اين به بعد بايد با ايشان از طريق اين دفتر تماس داشته باشم و با ديگر
ارکان دولت ايران تماسی نداشته باشم.‏ ‏)از اين ببعد هر گاه در اين نوشته صحبت از تماس با
ايران ميکنم منظور تماس با نهاد رياست جمهوری است(‏ در ضمن از من خواسته شد که اگر
ميتوانم سفری به ايران داشته باشم.‏ من اين تماس را به آقای ‏"مرين اسموک"‏ منعکس کردم.‏
آقای مرين اسموک از دوستان آقای ريگان و بوش بود و من ايشان را از سال
ميشناختم.‏ ايشان در معرفی آقای رضا پهلوی به آقای کيسی و گرفتن ماهی
در ماه برای او از سازمان سيا ميان سالهای
در سالهای ‎۵٨٩۰‎و
3191
371111
3199 تا 3191
۵٨٩۱
نقش اساسی بازی کرده بود.‏
دالر
ميالدی که آقای رضا پهلوی در مراکش بود،‏ تعدادی از آشنايان
سعی در آوردن و معرفی ماموران سازمان سيا و مالقات ايشان با رضا پهلوی داشتند و حتی
رقابت شديدی ميان ايشان در اين مورد درگرفته بود.‏ من به آقای رضا پهلوی پيشنهاد کردم
که ايشان بايد از اين بازی خارج شود و شأن خود را حفظ کند،‏ و اگر عالقه ای به ديدن
فردی از سازمان سيا را دارد بهتر است با رئيس اين سازمان آقای ‏"ويليام کيسی"‏ مالقات
نمايد.‏ ايشان قبول کرد.‏ من اين موضوع را با آقای دکتر غالمحسين کاظميان که مسئول
12

کارهای سياسی ايشان در آمريکا بود مطرح کردم.‏ ايشان دوستی به نام آقای ‏"مرين اسموک"‏
داشت که از دوستان نزديک آقای ريگان رئيس جمهوری وقت آمريکا و اطرافيان ايشان بود.‏
در سفر شاهزاده در سال
۵٨٩۱
به آمريکا،‏ آقای اسموک ناهاری در کلوب
Chevy
Chase
درايالت مريلند آمريکا ترتيب داد که درآن،‏ آقايان کيسی،‏ مايکل ديور،‏ ديک هلمز و
عده ای ديگر از جانب آمريکايی ها،‏ و نيز عالوه بر من،‏ آقايان دکتر غالمحسين کاظميان،‏
احمد اويسی،‏ و شهريار آهی حضور داشتند.‏
بعد از آن ناهار،‏ مالقات های ديگری نيز ميان آقايان رضا پهلوی و ويليام کيسی در خانه
آقای اسموک انجام گرفت
۵٨٩۱ در سال .
آقای پهلوی به من گفت که آقای کيسی پيشهاد
پرداخت ماهی ۵۱۲ هزار دالر را به ايشان کرده است.‏
من با اصل پول گرفتن ايشان از سازمان سيا مخالفت،‏ و به ايشان گوشزد کردم که پدر ايشان
تا روز فوت به دليل نقش خارجی در کودتای
۰٩
مرداد،‏ مورد انتقاد مردم ايران بوده است؛
و پيشنهاد من برای انجام مالقات با رئيس ‏»سيا«‏ اين نبود که از اين سازمان پول بگيرد،‏ بلکه
هدف در مرحله اول خالص شدن از فشار اطرافيان شاهزاده،‏ برای آوردن افراد مختلف اين
سازمان به داخل تشکيالت ايشان بود؛ و دوم اينکه فکر می کردم اگر ايشان عالقه به داشتن
رابطه با اين سازمان دارد،‏ اين رابطه بايد مطابق شأن ايشان و تنها در حد مشورتی باشد.‏
آقای رضا پهلوی استدالل مرا قبول نکرد.‏ من نيز با اينکه در آن زمان هم مسئول امور
مالی شخصی ايشان بودم و هم مسائل مالی فعاليتهای سياسی ايشان را سرپرستی ميکردم،‏ از
گرفتن آن پول اجتناب کردم.‏ بنابراين مسئوليت گرفتن اين پول به آقای شهريار آهی واگذار
شد و تا جايی که می دانم پرداخت آن تا سال
۵٨٩٩
. ادامه داشت
الزم به توضيح است که آقای کيسی در آن زمان آقای رضا پهلوی را بسيار جدی گرفت و
افراد زيادی از کارمندان سازمان سيا را برای کمک به ايشان مامور کرد،‏ وليکن بعد از سه
هفته همه آنها را بازخواست و اظهار نمود که اين مرد جوان عالقه ای ندارد،‏ وليکن تا جايی
که می دانم پرداخت پول به آقای پهلوی از سال
٩۱
شروع و تا سال
۵٨٩٩
. ادامه داشت
13

اقای اسموک چند روز بعد باز گو کردن اينکه از طرف دفتر اقای هاشمی با من تماس گرفته
با من مالقات کرد و گفت که با آقای بوش و آقای اسکوکرافت مالقات کرده است و آنها
ميگويند اگر آقای هاشمی به آزاد کردن گروگانهای امريکا در لبنان کمک کند حاضرند
روابط ميان ايران و امريکا را دوباره به صورت دوستانه برگردانده و اموال مسدود شده
ايران ازجمله آنچه در انبار ‏"ويکتوری ون"‏ موجود است را به ايران برگردانند و من اين
پيغام را به آقای هاشمی برسانم.‏ در سفر خود به ايران اين پيشنهاد آقای بوش را به دوستی که
از طرف دفتر آقای هاشمی با من مالقات نمود رساندم.‏ قبل از ترک ايران ايشان به من گفت
که آقای هاشمی با پيشنهاد آقای بوش موافقت نموده است.‏ در بازگشت خود به آمريکا نظر
آقای هاشمی را به آقای اسموک برای انعکاس آن به آقای اسکوکرافت و بوش اعالم کردم.‏
تماس ميان من و آقای اسموک و دفتر آقای هاشمی در طول آزاد شدن گروگانها ادامه داشت.‏
آنطوريکه شنيدم گروگانگيرها به ايران دعوت شده مبلغ چشمگيری به آنها پرداخت شد و
ايشان نيز گروگانها را آزاد کردند.‏ بعد ها اين شنيده،‏ در مالقات من با مسئولين وقت بانک
مرکزی تاييد شد.‏ دو و يا سه هفته قبل از آزادی آخرين گروگان آقای تری اندرسن،‏ مشغول
مذاکره برای مالقات آقای اسموک به نمايندگی از طرف آقای بوش و نماينده آقای هاشمی در
اروپا شدم.‏ بعد از مذاکرات فراوان شهر استکلم مورد قبول دو طرف قرار گرفت.‏ در روز
دسامبر
1
3113
درست روزی که آخرين گروگان)‏ آقای تری اندرسن(‏ آزاد ميشد من و آقای
اسموک عازم استکهلم شديم.‏ قبل از مالقات ميان نماينده آقای هاشمی و اقای اسموک،‏ در
سفارت ايران من با نماينده آقای هاشمی مالقات کردم.‏ ايشان در آن شب خود را با اسم
مستعار به من معرفی نمود
.
امروز بر اين باورم که نماينده آقای هاشمی در اين سفر آقای
روحانی رئيس جمهور امروز ايران بود.‏ بعد از مالقات من با آقای روحانی من و آقای
اسموک برای ديدار ايشان به سفارت ايران در استکهلم رفتيم.‏ ابتدا من در جلسه آقای روحانی
و اسموک حضور داشتم بعد جلسه خصوصی ميان اقای روحانی و اسموک صورت گرفت.‏
آقای اسموک به من گفت آقای بوش قبل از عادی ساختن روابط و آزاد کردن اموال ايران از
14

آقای هاشمی در خواست ديگری نيز دارد و آن اينکه اقای هاشمی در محل عامی و در نطقی
تروريسم را محکوم کنند.‏ تا آنجا که همان شب از آقای اسموک و روز بعد از آقای روحانی
شنيدم هر دو از اين مالقات راضی بودند.‏ من و آقای اسموک به امريکا برگشتيم.‏ حدود دو
هفته بعد
3113 دسامبر 31 در روز
احساسات ضد غربی را کنار بگذارند و اظهار کرد"‏
اقای هاشمی در نمازجمعه از مردم خواست که
دشمن ميدهد تا جمهوری اسالمی را به حمايت از تروريسم متهم کنند."‏
شعار های تند و زننده بهانه به دست
بعد از اين نطق من با
اقای اسموک تماس گرفتم که آنچه خواسته ايد انجام گرفته است و حال نوبت آقای بوش برای
وفا به
عهد خود ميباشد.‏
در آن زمان فعاليت های انتخاباتی رياست جمهوری آمريکا شروع
شده بود و خبرنگاران دائما از آقای بوش سئوال ميکردند که او در جريان ايران کنترا دست
داشته است؟
انتخاب شدنم
خواهم کرد.‏
آقای بوش پيام داد که اگر من در
لطمه شديدی خواهد
اين شرايط روابط را عادی سازم به شانس
خورد،‏ صبر کنيد تا انتخاب بشوم،‏
حتما به
قول خود وفا
اين پيغام را به ايران دادم.‏ آقای بوش انتخاب نشد.‏ دوستانی که در اين مسئله نقش
داشتند بسيار ناراحت شدند.‏
در سال
کمک شدم.‏ دوستان آنچه در سال
گله مند بودند.‏
مورد دوم.‏
3119
و 3113
وقتی که من برای آزادی آقای لوينسون خواستار
3113
اتفاق افتاده بود را به من ياد آوری و از من
بعد از انتخاب آقای کلينتون ‏"اف بی ای"‏ از طرف ايشان با من تماس گرفت.‏ آشنايی من با
‏"اف بی ای"‏
از شکايت جنايی
آقای
پهلوی بر عليه من در کشور سوئيس
آغاز شده بود.‏
ايشان به من گفتند که آقای کلينتون خواستار اطالعات در مورد آنچه به نام واقعه غير منتظره
اکتبر معرف شده است ميباشد.‏
امريکا تا بعد از انتخابات
اين واقعه مربوط به
عقب انداختن
امريکا برای لطمه زدن به انتخاب دوباره
آزادی گروگانهای سفارت
آقای کارتر به رياست
جمهوری بود.‏ با اينکه بخاطر آنچه قبال اتفاق افتاده بود که در باال شرح آن را دادم،‏ دوستان
در ايران بسيار دلگير بودند به
لطف خداوند من در خواست آقای کلينتون را به نهاد رياست
15

جمهوری دادم.‏ جواب اين بود که آنچه در اين مورد اتفاق افتاد ميان دو دولت نبوده است.‏
افرادی غير رسمی از آمريکا با افراد غير رسمی در ايران به صورت خصوصی با هم در
انجام اين کار همکاری کرده اند.‏ آيا آقای کلينتون عالقه به داشتن اين اطالعات با اينکه جنبه
رسمی ندارد،‏ دارند؟ جواب آقای کلينتون اين بود که با اينکه آن اطالعات از جهت ايران
رسميت ندارد باز خواستار مذاکره و مالقات و معامله ميباشند.‏ در جواب ايران از من
خواست که آقای کلينتون بگويم که ايران اين اطالعات را در اختيار خواهد گذاشت و در
مقابل خواستار گرفتن اطالعات است.‏
.
اين پيشنهاد نيز مورد قبول آقای کلينتون بود.‏
خواسته آقای کلينتون اين بود که هر چه زودتر به دعوت ايشان برای انجام مالقات جواب
مثبت داده شود.‏ از طرف ايران چند هفته ای سکوت شد.‏ از طرف آمريکا فشار به پيشرفت
کار بود.‏ آخر ضرب العجل از طرف آقای کلينتون تعين شد که ايران بايد تا روز پنجم مارچ
‎3111‎برای تعين روز مالقات جواب بدهد و يا کل مسئله منتفی ميباشد.‏ جوابی نيامد و روز
دهم مارچ آقای کريستوفر وزير خارجه وقت حمالت خود را بر عليه ايران را شروع کرد.‏
بعد ها از دوستان سئوال کردم که دليل ندان جواب چه بوده است.‏ آنچه به من گفته شد اين بود
که آقای ابراهيم يزدی آن زمان در آمريکا بود و ايران ميخواست ايشان قبل از اينکه
اطالعاتی رد و بدل شود به ايران برگردد.‏ يکی از افرادی که در اين کار نقش اساسی داشت
از فاميل های ايشان بود.‏ خداوند در سوره اسراء ايه
.۱٣
ميفرمايد"بكارى كه علم واطمينان
ندارى دنبال نكن."‏ چون به اسمی که شنيده ام مطمن نيستم اسم ايشانرا در اينجا افشا نميکنم.‏
‏)برادشت من از آنچه شاهد آن بودم اين است که دوستانی خواهان انتخاب آقای ريگان بودند
وجه قابل مالحظه ای را به فرد ذينفوذی از خانواده آقای يزدی در داخل ايران داده بودند تا
ايشان از نفوذ خود استفاده و مانع آزادی گروگانها تا قبل از انتخابات بشوند.‏
مورد سوم
چند ماه بعد از قطع مذاکرات واقعه ملقب به واقعه غير منتظره اکتبر سازمان اف بی ای با
من تماس گرفت و از من خواست تا به ايران بگويم ايشان خواهان ايجاد رابطه هستند.‏ ايران
16

جواب داد در چه مرتبه،در کجا،‏ در چه زمانی و در مورد چه مسائلی خواهان ايجاد ارتباط
هستند.‏ جواب اف بی ای در مورد موضوع مورد عالقه ايشان در مرحله اول اطالعات در
مورد مير ايمال کانسی(‏ وی در ژانويه ان سال تعدادی از کارمندان سازمان سيا را با بستن
به رگبار گلوله کشته و زخمی کرده و بعد به پاکستان فرار کرده بود(‏ و در مرحله دوم مسائل
مربوط به عمليات ترروريستی،‏ مسائل مربوط به قاچاق مواد مخدر،‏ گروگيرندگان لبنان
و،.....بود.‏ ايران نيز عالوه بر اطالعات مشترک مانند قاچاق مواد مخدر مسائل مورد عالقه
خود مانند آزاد کردن اموال مسدود شده خود،‏ سازمان مجاهدين خلق و...‏ را داشت.‏ در مورد
کانسی ايران اعالم نمود که او در ايران نيست وليکن ممکن است اطالعاتی در مورد او
داشته باشند.‏ درتاريخ نهم اوت
3111
اف بی ای جواب داد که آيا ايران خواهان مالقات
است و آيا حاضر هستند تا اين مالقات در آمريکا صورت گيرد؟ و اضافه کرد که ما بايد قدم
به قدم جلو برويم و مالقات افراد در سطح برابر خواهد بود.‏ در جواب ايران در سپتامبر
3111 سئوال کرد که آيا دوستان امريکايی حاضر به مالقات در ايران هستند.‏
اف بی ای در روز
31
اکتبر جواب داد آيا ما می توانيم در اروپا مالقات کنيم؟
در ماه اکتبر آن سال جناب فالحيان به آلمان رفته و در مورد روابط اطالعاتی آلمان و ايران
مصاحبه مطبوعاتی برگزار کرد که سر صدای زيادی در مورد آن بلند شده و اعتراضات
فراوانی به اين رابطه شد.‏ اين مسئله در آمريکا باعث شد که بعد از آن تمام مالقات ها از
طريق وزارت خارجه هماهنگ گردد.‏ در روز دوم نوامبر اف بی ای با من تماس گرفت و
گفت که به ايران بگويم از اين به بعد تمام تماس ها بايد از طريق وزارت خارجه صورت
بگيرد.‏
ايران در روز
31
-3
نوامبر جواب داد:‏
که حاضرند که مالقات در عالی ترين رده صورت پذيرد.‏
3- حاضرند به آمريکا بيايند وليکن خواستار دعوت نامه رسمی هستند و ديدار بازگشت بايد
در ايران باشد.‏
17

‎1‎‏-اگر کشور ثالث انتخاب شود بايد با هماهنگی دولت ان کشور باشد.‏
در ژانويه سال
3111
اف بی ای به من گفت که ايشان خواهان اين مالقات هستند وليکن بايد
صبر کنند تا سر صدای های مربوط به سفر آقای فالحيان به آلمان فراموش شود.‏ ايشان در
11 فوريه سال
ديگر خبری نشد.‏
مورد چهارم
در اوريل سال
گفتند که سعی در انجام مالقات بعد از ماه رمضان خواهند کرد و بعد از آن
3117
قبل از سفر آقای کلينتون به مسکو از طرف کاخ سفيد با من تماس
گرفتند و شرح دادند که آقای کليتون در ماه ‏"می"‏ برای مالقات با ‏"يلتسين"‏ عازم مسکو
خواهد بود و اميداوار است که مسئله ساخت نيروگاه اتمی بوشهر جزئی از مباحث مورد
مذاکره او با شخص يلتسين نباشد.‏ قرار شد مذاکره اين مورد را با ايران به عنوان يک فکر و
نه پيشنهاد مطرح کنم تا اگر ايران حاضر به شنيدن اين فکر و يا چيزی به اين مضمون باشند
اين فکر از طريق من به ايران پيشنهاد شود.‏ فکر مطرح شده اين بود که آيا ايران حاضر
است نيروگاه بوشهر به جای اتمی به نيروگاه گازی تبديل شود و شرکتهای روسی و
آمريکايی با کمک هم اين تبديل را انجام دهند.‏ در مقابل آمريکا اموال مسدود شده ايران را
آزاد نموده و از روش سر سختانه خود در مورد محدود کردن اعتبارات مالی ايران در جهان
دست بردارد و هزينه اين تبديل از اموال آزاد شده ايران تامين شود.‏ قرار شد اگر ايران
موافقت خود را با اين فکر اعالم کرد
ايران منتقل کردم
،
.
به صورت پيشنهاد ارائه شود.‏ من اين فکر را به
چند روز بعد از ايران با من تماس گرفتند و گفتند حاضر به شنيدن اين
فکر وخواهان دريافت پيشنهاد شدند.‏
در جواب دوستان آمريکايی به من گفتند عالوه بر مطالبی که در چهار چوب فکر مطرح
کرده ام مطالب زير را نيز اضافه کرده و از طرف خود به ايران پيشنهاد کنم.‏
موارد مورد نظر آمريکا اين بود که دوستان ايران به سفير سوئيس بگويند من مورد تاييد
ايران برای رد بدل کردن پيام در اين مورد هستم.‏ در ضمن مايل هستند که تا قبل از رفتن
18

آقای کلينتون به مسکو در ماه ‏"می"‏ در اين موارد توافق حاصل شود،‏ چون اگر چنين نشود
حتما يکی از مسائلی که با اقای ‏"يلتسين"‏ مطرح خواهد شد آوردن فشار بر روسيه برای
متوفق کردن اين پروژه خواهد بود
.
من اين مطالب را به ايران از طرف خود منتقل کردم.‏
در جواب دوستان ايران گفتند که از طرف آمريکا به سفير سوئيس در تهران گفته شود به
آقای فالحيان بگويد با پيشنهاد انصاری موافق هستند.‏ من اين جواب را به دوستان آمريکايی
دادم و ايشان گفتند که اين کار انجام می گيرد.‏ پيغام را به ايران دادم که با خواسته آنها
موافقت شده است.‏ چند روز بعد از تهران با من تماس گرفتند که آقای فالحيان با سفير
سوئيس مالقات کرده و سفير چيزی به او نگفته است.‏ با دوستان آمريکايی تماس گرفتم و پيام
ايران را به ايشان دادم.‏ ايشان به من گفتند وکال اعالم کرده اند که بر اساس قوانين امريکا،‏
امريکا نميتواند شروع کنده اين مذاکرات باشد و در صورت امکان ايران به سفير سوييس
بگويد با پيشنهاد انصاری موافق است.‏ وقتی که اين پيغام را به ايران دادم ايشان اظهار کردند
که آمريکايی ها جدی نبوده و ايران عالقه ای به ادامه اين بحث ندارد.‏ بعد ها به من گفته شد
که در زمانی که من اين پيشنهاد را به ايران منعکس کردم آقای رفسنجانی در هندوستان بود
و اين پيشنهاد را در پای پله هواپيما به ايشان ارائه ميکنند و ايشان چراغ سبز آن را ميدهد.‏
در ششم ماه مه
3117
آقای کلينتون دستور تحريم های تجاری بر عليه ايران را داد.‏ بعد از
آن آقای هاشمی می گفت که آمريکايی ها جدی نيستند.‏
19