11.07.2015 Views

Û±Û³Û· - Persian Cultural Center

Û±Û³Û· - Persian Cultural Center

Û±Û³Û· - Persian Cultural Center

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

۱۳۷شماره ۱۳۷ بهمن-اسفند ۱۳۹۰www.pccus.orgISSN: 1557-623Xزیر نور مهتابمعرفی کتاب ضحاک مار دوشبخوان بنام گل سرخجشن شب یلدا در مدرسه ایرانیانشکنجه،‏ تجاوز و آزار جنسی زنان زندانیهابیل و قابیل ‏{جنایت و مکافات}‏نگاهی بر مهره سرخآسمان شقایق های سرخ


یادداشتعلی صدر۱۳۷کشور در اشغال وال استریتاجازه می خواهم قبل از هر چیز فرا رسیدن سال ۲۰۱۲ میلادی را به همه عزیزان تبریک بگویم و از طرف خود ودست اندرکاران پیک برایتان سعادت و سلامت آرزو کنم.‏یکی از وقایع مهم سال ۲۰۱۱ که اثری ماندگار در معادلات سیاسی و اجتماعی بسیاری از کشورهای جهانگذاشت،‏ جنبش های عدالت خواهانه ای بود که از تونس و مصر شروع شد و سپس به بسیاری از نقاط دنیاکشیده شد.‏ در آمریکا جنبش ‏"اشغال وال استریت"‏ را شاید بتوان نمودی از این حرکت عدالت خواهانه دانست.‏نوشته حاضر تلاشی است در جهت بررسی وجودی این حرکت.‏*******************‏"سرانجام جنبشی که در سپتامبر گذشته با عنوان اشغال وال استریت شروع شده بود در نیمه شب ۱۵ نوامبر باحمله برنامه ریزی شده صدها پلیس و به دستور شهردار بلومبرک ظاهرا خاتمه یافت".‏ این مضمون خبری بودکه توسط خبر گزاری ها اعلام شد.‏ ظاهرا پلیس با بستن پل بروکلین و محاصره حساب شده منطقه از حضورخبرنگاران و حتی اهالی آن ناحیه جلوگیری کرده و با یک حرکت ضربتی به جان معترضین افتادند و با توسلبه زور و گاز فلفل و اشک آور و با دستگیری بیش از دویست نفر به غایله پایان دادند.‏ چادرها،‏ کیسه خوابها،‏کامپیوترها و کتابهای تظاهر کنندگان نیز به زباله دانی سپرده شدند.‏ دلیل اعلام شده برای این کار ‏"حفظسلامت و غیر بهداشتی بودن محیط کمپ"‏ اعلام شده است.‏ تقریبا همزمان،‏ طی حرکات مشابهی در بسیاریاز شهرهای دیگر آمریکا،‏ تخلیه مراکز و میدانها از معترضین عملی شد.‏ سوال این است که آیا می توان با اینعملیات،‏ ایده اعتراض به وضع موجود را هم از بین برد؟وقتی در ۱۷ سپتامبر،‏ خبر اشغال سمبولیک ‏"وال استریت"‏ پخش شد،‏ بسیاری قضیه را جدی نگرفتیم و فکرکردیم بعد از دو سه روز با دخالت پلیس قضیه فیصله پیدا خواهد کرد.‏ ولی نه تنها این اتفاق نیافتاد،‏ بلکهبزودی در شهرهای دیگر از جمله در سن دیگو حرکت های مشابهی آغاز شد و در بیش از دویست شهر آمریکامیدانها و مراکز مالی به اشغال معترضین درآمدند.‏ از این هم فراتر،‏ این جنبش از مرزها گذشت و در بسیاری ازشهرهای بزرگ دنیا حرکات مشابهی آغاز شد و به یک پدیده بی سابقه در تاریخ معاصر بدل گردید.‏ بطوریکه اخبارو تفسیرهای آن بخش مهمی از اخبار روز را اشغال کرد و سیاستمداران را مجبور به اعلام موضع در مقابل آننموده بود.‏ عده ای از سیاستمداران آنان را تنبل و بیکار معرفی کردند و عده ای با آنان به همدردی پرداختند.‏آیا این دنباله حرکات اعتراضی و عدالت خواهانه ای بود که از زمستان سال گذشته از تونس و مصر شروع و به‏"بهار عربی"‏ معروف شده بود؟ نکته قابل تاکید این است که همانند آن جنبش های اعتراضی این حرکت همبرای همه غافلگیرانه بود و کسی فکر نمی کرد چنین ابعادی پیدا کند.‏در سالهای اخیر ‏"وال استریت"‏ برای جهانیان به صورت سمبل سودطلبی بی انتها،‏ اجحاف،‏ استثمار و استعمارجامعه درآمده است و اشغال سمبلیک آن،‏ عکس العملی بود به این قدرت مطلقه.‏ بحران مالی همه جانبه ای کهاز سال ۲۰۰۷ گریبانگیر مردم آمریکا شده است تدریجا نمود پیدا کرد و مشخص شد که این بحران نه بر اثر جنگو پدیده های طبیعی بلکه بخاطر سود طلبی افسار گسیخته گردانندگان دستگاه های بانکی و تجاری بوجودآمده که در نهایت این موسسات را به ورشکستگی کشانده است.‏ علت را باید در این جست که در سالهای اخیربه تدریج قوانین و مقرراتی که برای جلوگیری از وقایع مشابه درگذشته بوجود آمده بود از میان برداشته شده ومیدان برای یکه تازی آنان خالی شده بود.‏ دولت هم از ترس سقوط اقتصادی و همه جانبه و عواقب وحشتناکآن به نجات این ‏"ورشکستگان به تقصیر"‏ پرداخت و بیش از هفتصد بلیون دلار به آنها پرداخت که به بقای خودادامه دهند.‏ معمولا در این شرایط،‏ این موسسات که توسط دولت نجات داده شده اند یا باید ‏"ملی"‏ شوند و یااقلا قوانین و مقرراتی گذاشته شود که از تکرار این فجایع جلوگیری شود.‏ ولی هیچکدام از اینها انجام نگرفت وحتی یک نفر از این مسولین و ورشکستگان مورد توبیخ و تنبیه واقع نشدند.‏ چرا؟ به دلیل اینکه به زبان سادهوال استریت دولت و نظام را در اختیار دارد.‏ در واقع وال استریت است که کشور را اشغال کرده است.‏نفوذ روز افزون وال استریت دقیقا از چهل سال پیش و در زمان پرزیدنت نیکسون شروع شد.‏ شاید بتوان رهبراین حرکت را لوییس پاول دانست.‏ او وکیل با نفوذی بود که بعدها به دیوان عالی کشور پیوست.‏ پاول را پیشگامجنگ طبقاتی از بالا می شناسند.‏ طبق دستور العمل معروف او اتاق بازرگانی و موسسات مالی،‏ تجاری و صنعتیبه اثر گذاری هرچه بیشتر در سیاست رهنمون می شدند.‏ یکی از نمودارهایش ایت است که در سال ۱۹۷۱ فقطنشریه کانون فرهنگی ایرانیانهر دو ماه یکبار منتشر می شودتلفن:‏ ‎۰۳۳۶‎‎۶۵۳‎ (۸۵۸)فکس و پیغام:‏ ‎۷۳۳۵‎‎۳۷۴‎ (۶۱۹)www.pccus.orgشماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰تیراژ ۶۰۰۰_______________________کانون فرهنگی ایرانیان یک سازمانغیر انتفاعی،‏ غیرسیاسی و غیر مذهبی است که درسال ۱۹۸۹ در سن دیگو - کالیفرنیا تاسیس شده است.‏____________________________اعضای هیات مدیرهمژگان امینی _ آناهیتا بابایی _ فریبا باباخانی قاضیبهار باقرپور _ گیتی نعمت اللهی _ حمید رفیع زادهعلی صدر _ شهلا صلاح _ عبدی سلیمی و گلسا ثریا____________________________شورای نویسندگانمریم ایروانیان،‏ رضا خبازیان،‏ شهری استخریشهرزاد جولازاده،‏ بهنام حیدری،‏ آناهیتا باباییآریا فانی،‏ شقایق هنسن،‏ راشل تیت____________________________سردبیر:‏ علی صدر___________________________طراحی و گرافیک:‏ سعید جلالی___________________________مدرسه ایرانیان سن دیگو تاسیس ۱۹۸۸وابسته به کانون فرهنگی ایرانیانروزهای یکشنبه از ساعت ۱۰ تا‎۱۲‎ صبح درMt. Carmel High School9550 Carmel Mtn. Rdروزهای پنجشنبه از ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر درMt. Carmel High School9550 Carmel Mtn. Rdفکس و پیغام:‏ ۳۷۴-۷۴۰۷(۶۱۹)madreseh@pccsd.orgwww.pccsd.org/issdبنیاد ایرانیان سازمان خیریهوابسته به کانون فرهنگی ایرانیانتلفن:‏ -۰۳۳۶ ۶۵۳ (۸۵۸)فکس و پیغام:‏ ۳۷۴-۷۳۳۵ (۶۱۹)________________________________کلیه حقوق و مزایای این مجله برای کانون فرهنگیایرانیان سن دیگو محفوظ است.‏چاپ و پخش دوباره مطالب مندرج در این مجلهبدون اجازه کتبی کانون ممنوع است.‏توجه:‏مسئولیت مطالبی که با امضای نویسنده درجشده است با خود نویسنده است.‏شورای نویسندگان در چاپ و یا عدم چاپ مطالبرسیده اختیار تام دارد.‏________________________________طرح روی جلد:‏ سعید جلالیبقیه در صفحه ۲۶شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۵ ۱۳۹۰


اسامیدوستانیکه تاکنونکمکهایخودرابرایایجادمرکزایرانیان ارسالنمودهاند:‏در شهر چه خبرAbbaspour, ShirinAbolmaali, Arya & DaryaAghassi, Sarah. EAkashian, CostanceAkbari, ElhamAkbarnia , Behrooz & NasrinAkbarnia/Jester, Halleh & StewartAmini, MojganAssadian, Dr. A. R.Ayari, MohammadBagheri, RositaBahramsoltani, Arash (Euro Pacific Paint)Barfjani, AkramChaffee, Dr. Dean M.Dadkhah, Arsalan & SholehDadkhah, ManouchehrDadkhah, shahryar & NaziDetra, BijanEstakhry, ShahriFaramarzi, Yahya & Nasrin DashtiFarnam, Dr. JafarFarsoudi, DavoudFeizi, Mir F.Ghahremani, Dr. & Mrs.Ghazi, Hamid & FaribaGhazi, MahastiHaerizadeh, YassminHamasian, Kamran & Haleh JavidiHanson, JohnHanson, Mary & JayHanson, ShaghayeghHekmat, RezaHojabri, FredunJaff, SaryasJalali, Saeed and RoxanaJalali, ShilaJessen, Bart & KatayounJulazadeh, ShahrzadKalantar, Hamid & Anahita BabaeiKatbab, AbdollahKhorvash, Piruz & MadihaMahdavi, Mahmood & FereshtehMalek Khosravi, Behnam & NoushinMoafipoor, ShahramMoalemi, ParisaMojaver, NasrinMorgan, Robert BNabai, Dr. HosseinNafezi, ShivaNahavandi, Dr. AfshinNaraghi, Mehdi M. & Parisa F. AminiNazari, GhazalehNematollahi, GityNourbakhsh, Farhad & Raquel S. OtisNourbaskhsh, FarhadPirouzian, AliPirouzian, Mahmmoud RezaPirouzian, Mohammad AliPirozan, Dr. AmirPiryesh, Parisa & EbrahimPromaster AutoRadsan, RaminRafizadeh, Hamid & ParisaSabouri, FaramarzSadr, Ali & LudiSafarian, Dr. Gholamreza & NargesSagheb , MinaSalah, ShahlaSalimi, Abdy & MolokSalimi, RanaSamimi, Fereidoun & Marie AkbarSammak, Massoud & PuehShaghaghi, ZarinShamlou, BennySmith, HomaSoraya, GolsaTahriri, Hamid & MatanehZayer, Bijan & Sholehگزارشباغ فرهنگ و هنر شهر سن دیگو در هنگامه برگریزان پائیز گلبارانبود.‏ هنر دوستان شهر ما فرصت یافتند تا از برنامه های متفاوت هنریو فرهنگی استفاده نمایند.‏با همکاری کانون فرهنگی ایرانیان در سرمای ماه نوامبر هنر دوستان سندیگو در دانشگاه یو سی اس دی گرد هم آمدند تا شاهد هنر آفرینی هنرمندانخوش ذوقی چون شاهرخ مشگین قلم در اجرای ‏”مهره سرخ“‏ باشند.‏ این اثرکه با استفاده از شاهنامه فردوسی و آخرین مجموعه شعر سیاوش کسرائی باکارگردانی آقای شاهرخ یادگاری به روی صحنه رفت مورد توجه فراوان قرارگرفت.‏ توجه شما خوانندگان عزیز را به نقدی از اجرای این اثر که به قلم خانمرانا سلیمی در همین شماره به چاپ رسیده است جلب مینمائیم.‏+++++++++++++++++به دعوت دانشجویان دانشگاه یو سی اس دی که با نام ‏”ایستا“‏ به فعالیت هایفرهنگی مشغولند شهر سن دیگو میزبان آقای بهرام بیضائی نمایشنامه نویس'''نام خود و عزیزانتان را جاودانه کنیدیاران گرامی،‏ همانگونه که قول داده بودیم،‏ در هر شماره پیک شما رادر جریان آخرین تحولات در زمینه ایجاد مرکز ایرانیان قرار خواهیم داد.‏شاخصی که در صفحه می بینید بیانگر این است که تاکنون چه مقدار پولبرای این هدف جمع آوری شده و چقدر تا تامین هدف باقی مانده است.‏این مرکز متعلق به همه ایرانیان و ایرانی دوستان منطقه خواهد بود.‏ دراین مرکز بجز کلاسهای مدرسه ایرانیان،‏ کتابخانه مجهز،‏ کلاسهای مختلفبرای فعالیت های فرهنگی و هنری،‏ بخصوص تسهیلاتی برای سالمندان درنظر گرفته شده است.‏ افزون بر این مرکز دارای سالن اجتماعات برای اجرایکنسرت های موسیقی،‏ تئاتر،‏ نمایش فیلم و همچنین گردهم آیی هایمختلف خواهد بود.‏ این مرکز متعلق به شما و فرزندان شما خواهد بود.‏همانطور که ملاحظه می فرمایید اسامی کلیه کسانی که تاکنون در این مهمما را یاری کرده اند در اینجا آمده است.‏ امیدواریم از شماره آینده نام شما وعزیزانتان نیز به این لیست اضافه شود.‏ شما می توانید کمک های خود رابصورت چک به آدرس کانون ارسال فرمایید.‏ اگر مایل به پرداخت با استفادهاز کردیت کارت هستید حتما با دفتر کانون با شماره ‎۰۳۳۶‎‎۶۵۳‎‎۸۵۸‎تماس حاصل فرمایید.‏ این کار از طریق وب سایت و پی پل (PayPal) همامکان پذیر است.‏ در نظر داشته باشید که کمک های شما از معافیتمالیاتی برخوردار خواهد بود.‏شما می توانید چک های خود رابه دفتر کانون به آدرس زیر ارسال فرمایید.‏<strong>Persian</strong> <strong>Cultural</strong> <strong>Center</strong>9265 Dowdy Dr. # 105 ، San Diego, CA 92126Tel : (858) 653-0336 Fax & Message: (619) 374-7335Email: pcc@pccsd.org Web site: www.pccus.orgمژده:‏اگر به دلایلی در سال گذشته نتوانستید کمک مالی خود رابرای ‏”مرکز ایرانیان“‏ ارسال کنید،‏ هنوز دیر نشده است.‏ هیٔتمدیره کانون فرهنگی ایرانیان به توصیه کمیته ‏”مرکز ایرانیان“‏دوره جمع آوری پول را تا پایان ماه جون ۲۰۱۲ تمدید کرد.‏دلایل این کار یکی مقدار پولیست که تا کنون جمع آوری شدهاست،‏ دوم وضیعیت بازار املاک و شرایط اقتصادی است کهبنظر نمیرسد در شش ماه آینده تغییر آنچنانی صورت پذیرد.‏لذا تقاضا داریم کمکهای خود را هر چه زودتر ارسال کنید تابه کمک شما به این آرزوی دیرین جامه عمل بپوشانیم.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰۶


و فیلمساز برجسته ایرانی بود.‏ در این برنامه علاوه بر نمایش ” وقتی که همهخوابیم ” آخرین فیلم ساخته ایشان جلسه پرسش و پاسخ بسیار سودمندیبرقرار شد که طی آن آقای بهرام بیضائی علاوه بر مروری گذرا به آثار خویش درسی سال فعالیت های خستگی ناپذیرشان به سوالات متعدد حاضرین پاسخگفتند.‏ امیدواریم که در آینده نیز این اقبال را داشته باشیم که مجددا از تجربهو دانش این هنرمند ارزنده تاریخ هنر خود بهره مند شویم.‏+++++++++++++++++برنامه ماه نوامبر انجمن متخصصین ایرانی در سن دیگو به سخنرانی هنرمند نامآشنا آقای محسن نامجو اختصاص داشت.‏ موضوع صحبت گذری بر تاریخچهموسیقی سنتی ایران و شباهت های آن از دریچه قدرت مداری بود.‏ در پایانسخنرانی نیز ایشان به سوالات متعدد حاضرین پاسخ گفتند.‏در همین زمینه بد نیست اشاره ای کنیم به مطلبی که یکی از دوستان با ذوقبرایمان ارسال نموده اند و در آن تحت عنوان ‏”عجب شهری است این سن دیگوما“‏ ضمن ابراز خرسندی از تنوع برنامه های فرهنگی در شهر به بخش سوالو جواب در برنامه ها پرداختند و به نوعی گله خود را از دوستانی ابراز داشتهاند که در اینگونه برنامه ها فرصت سوال را به ابراز نظرات طولانی خود صرفمیکنند.‏ ایشان به گونه طنز سئوال کنندگان را به کوششی برای آموزش مطلبمورد نظرشان به سخنران جلسه تشبیه کرده اند و در پایان از ما خواسته اندتا از شهروندان خود برای شرکت فعال در اینگونه برنامه ها تشکر نمائیم و ازآنان استدعا کنیم که در طرح سوالات خویش سعی در فهم بهتر مطلب موردبحث بنمایند.‏+++++++++++++++++++++در خبر است که به زودی همکاری نزدیکی بین کانون فرهنگی ایرانیان باموسسه کی پی بی اس از شهر نیویورک برای معرفی فرهنگ ایران خواهد بود.‏در این برنامه دانش آموزان مدرسه ایرانیان سن دیگو به همراه آموزگاران ووالدین خویش نقش بسزائی خواهند داشت.‏در همین زمینه باید به آگاهی شما خوانندگان عزیز برسانیم که بنا به دعوتمشترک کی پی بی اس و کتابخانه سن دیگو / خانم شقایق هنسن که هم اکنونریاست هیئت مدیره کانون فرهنگی ایرانیان را در دست دارند در ماه مارسآینده قرار است که نوروز را با برنامه متفاوت و جدیدی به جامعه غیر ایرانی سندیگومعرفی نمایند.‏+++++++++++++++++++++++با فرارسیدن اولین روزهای ماه زمستان که همزمان با برقرای جشن یلدایایرانیان است سازمان های گوناگون فرهنگی شهر سن دیگو به بزرگداشت اینشب فرهنگی پرداختند.‏ به همین جهت کانون فرهنگی ایرانیان میهمانی باشکوهی را شانزدهم ماه دسامبر در رستوران صوفی برگزار کرد که علاوه براجرای سنت یلدا و فال حافظ و تماشای سفره زیبای یلدا مدعوین از موسیقینیز لذت بردند و به رقص و پایکوبی پرداختند.‏همچنین در هفدهم ماه دسامبر جمعی از ایرانیان شهر سن دیگو این شبفرهنگی را در سالن شهر انسینیتا به دعوت بنیاد فرهنگی مهرگان سپرینمودند .انجمن متخصصین ایرانی نیز در چهارشنبه بیست و یکم ماه دسامبر جشن یلدارا برگزار نمود . در این برنامه علاوه بر سنت های مرسوم یلدا انتخابات سالیانهاین انجمن نیز برگزار گردید.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۷ ۱۳۹۰


زیر نور مهتابرضا خبازیاندر شماره گذشته زیر نور مهتاب مبحث دموکراسی را آغاز کردم و سعی نمودم خودو خوانندگان این صفحه را متوجه اهمیت دموکراسی در ایجاد تعادل در مجموعهفرهنگ بنمایم.‏ البته مبحث قابل بسط و بحثی است که حداقل در تاریخ معاصر ماسابقه اش به بیش از صد سال میرسد.‏ بعبارت دیگر از زمان انقلاب مشروطیت اینواژه وارد ادبیات حداقل سیاسی جامعه ایران شده است و بدلیل به انجام نرسیدنشهمچنان پس از گذر یک قرن در دستورالعمل سیاسی ایرانیان مانده است.‏ خیزشهای پس از انقلاب مشروطیت گاه این امید وصل را در ذهن اجتماعی ما زندهکرده است که متاسفانه پس از مدت کوتاهی به ناامیدی بدل گشته و باز بصورتآرزو درآمده است.‏مهاجرت ما ایرانیان به کشورهائی از قبیل ایالت متحده که کم و بیش خود رابعنوان کشورهای مدون دموکراسی معرفی کرده اند این فرصت طلائی را بوجودآورده است که کاربرد این واژه خیال انگیز را در تار و پود جامعه میزبان لمس کنیمو تصویر روشن تری از دموکراسی – حداقل به نوع غربی اش – داشته باشیم.‏مسلما تعجب آور نیست که در بین ما ایرانیان نظراتی وجودداشته باشند که دموکراسی غرب را هم بدور از تعریف والاو رویائی دموکراسی بدانند و همچنان مطالعه خود را دریافتن دریافت بهتری از دموکراسی ادامه دهند.‏آنچه که فکر مرا این روزها بیشتر به خود واداشته استاینست که گویا اکثرا دموکراسی را صرفا یک واژه سیاسیتلقی میکنند و بهمین دلیل است که برقراری آن را وظیفهنظام حکومتی میدانند و حتی در مقام مقایسه سیستمهای حکومتی غرب را هم در ارائه و کاربرد دموکراسیناتوان بشمار میاورند.‏ ولی اگر دموکراسی را بیش از آنکهواژه ای سیاسی باشد به یک مقوله فرهنگی و جامعهشناختی بشناسیم انگاه تحقق دموکراسی را بیشتر درجوامع غربی حس خواهیم کرد.‏ به بیان دیگر مردمان سرزمین های غربی در رفتار و روابط درونی و فرهنگی خودبیشتر از نشان دموکراسی برخوردارند تا سیستم های حاکمبر آنان.‏ در صورتی که در سرزمین مادری ما دموکراسی نهتنها در سطح سیاسی و دولتی بلکه در سطح فرهنگی وجامعه شناختی نیز با مشکلات بسیاری روبرو است.‏ دراینجاست که به گمان من تفهیم و ترویج و تمرین دموکراسی باید سرلوحه فعالیتهای فرهنگی باشد.‏ دست اندر کاران یک ارگان فرهنگی با بکار بستن روش هایدموکراتیک بایستی خود و شهروندان خود را به تمرین این مقوله وادارند و ایمانداشته باشند که ساخت دموکراسی بصورت پایه ئی و از پائین به بالا میتواندبزرگترین ضامن دموکراسی باشد.‏شاید بزرگترین و زیر بنائی ترین آموزه و دستور دموکراسی را بتوان آزادی بیاندانست که خود زیر بنای آزادی های دیگر از گونه اعتقاد و مذهب و محل سکونت ومطبوعات و سایر مقولات می باشد.‏ اعتقاد به آزادی بیان و احترام به آن در نهایتدست یابی به خرد جمعی را میسر میسازد.‏ در جامعه ای که شهروندان براحتینظرات خود را در مقوله های متفاوت سیاسی و اجتماعی و عقیدتی بیان مینمایندبدون اینکه هراسی از عقوبت های پنهان و آشکار داشته باشند زندگی در بستریاز آرامش جاری خواهد بود و برعکس در جوامعی که محدودیت های متفاوتاجتماعی و فرهنگی و سیاسی جاری است شهروندانش در تنشی جانفرسا به سرمیبرندکه رسیدن به خرد جمعی را ناممکن مینماید.‏ در نتیجه شهروندان در شرایطعدم حضورخرد جمعی خود را با قوانین بیگانه میدانند و رعایت آنها را وظیفهخویش نخواهند شمرد.‏ از نقطه نظر فرهنگی با نگاهی حتی گذرا به جامعه خودمیتوانیم سنگینی عدم وجود آزادی بیان را در تار و پود روابط اجتماعی خود حسنمائیم.‏ اجازه بدهید با مثالی زنده توضیح واضح تری از این مقوله را بیان کنم.‏در مجلسی خصوصی و خانوادگی نشسته بودیم و با اعضای یک خانواده مطلع وفرهنگ دوست بعداز ظهر یکشنبه را میگذراندیم.‏ صاحب خانه میهمانان را بهپیتزای خوشمزه ای دعوت کرده بود.‏ در حین میل کردن پیتزا دوستی که برایملاقات کوتاه مدتی از تهران آمده بود بیان داشت که:‏" درهیچ کشوری پیتزا را به خوشمزه گی ایران درست نمیکنند".‏سکوتی سنگین مجلس را در خود برد و مسلما در هر ذهنی عکس العمل خاصیایجاد کرد.‏ برای مثال فکر نمیکنم صاحب خانه از این جمله خشنود شد.‏ برای مناین سوال بوجود آمد که " آیا ایشان به مفهوم عمیق جمله خودشان آگاهند؟"‏ بدینمعنا که آیا ایشان گروهی صاحب نظر در امور تغذیه را در سطح بین الملل استخدامکرده و با صرف هزینه بسیار زیادی آنان را به تمام کشورهای جهان فرستاده اند تاپیتزاهای گوناگون را مزه مزه کنند و سپس نتایج را با روش آماری سنجیده و بهاین اصل رسیده اند که هیچ کشوری پیتزایش به خوبی ایران نیست ‏(حتی ایتالیا کهمادر پیتزاست)؟.‏ صدالبته که جواب منفی است.‏ به گمان من ایشان فقط از اصل‏"ازادی بیان"‏ استفاده کرده اند بدون اینکه روی دوم سکه آزادی بیان یعنی حسمسولیت در مورد گفته شان را بکارگرفته باشند.‏ از این گونه ماجراها در فرهنگروزمره و حتی در فرهنگ سیاسی ما بسیار میتوان یافت کهما آدمیان براحتی نظر شخصی خود را تعمیم میدهیم و از آندر ذهن خویش قانون میتراشیم.‏در کنار دست من زوج جوانی نشسته بودند که هر دو نفر رامیتوان متولدین بعد از انقلاب دانست.‏ مرد جوان سکوتجمع را شکست و روی به میهمان تهرانی بیان داشت که:‏‏"اصلا اینطور نیست و من از پیتزاهای ایران اصلا خوشمنیامده است"‏ .میهمان تهرانی که ازاین گستاخی خوشش نیامده بود درجواب بیان داشت که:‏" حتما شما پیتزای قرمه سبزی ایران را میل نکرده اید"‏ کهباجواب سریع دوست جوانمان روبرو شد که:‏‏"اتفاقا در سفر اخیر آن را هم خورده و دوست نداشته ام".‏مسلما دوست جوان ما هم از اصل ‏"آزادی بیان"‏ خویشاستفاده کرده است.‏ با این تفاوت که حس مسولیت راهم بکاربسته و فقط نظر خودش را مطرح نموده است بدوناینکه از آن قانون بوجود بیاورد که صد البته هیچ ایرادی همبرآن وارد نیست.‏داستان زمانی شکل جالب تری یافت که همسر جوان ایشان با آرنج مبارک بر پهلویشوهر جوان کوبید که بحث را بهمین جا قطع کند.‏ وقتی با نگاه تعجب آمیز شوهرروبرو شد زیر لب بیان داشت که:‏‏"احترام بزرگتر واجب است"‏ که شوهر را آتشی نمود و به اعتراض واداشت که:‏" مشکل بزرگ من با فرهنگ خودمان اینست که اجازه ی داشتن یک مکالمه سادهرا از جوانان میگیرد و همیشه با دستاویزهائی مثل احترام و احتیاط میخواهد نفسرا درسینه آدم ببرد"‏ .این جمله به گمان من جان کلامی است که مشگل آزادی بیان را در جامعهفرهنگی ما بوجود آورده و دراصل اس و اساس دموکراسی را مخدوش نموده استکه اگر حوصله اش را دارید با هم آن را مروری دقیق تر بنمائیم.‏بدون شک مجموعه ای بنام ‏"فرهنگ"‏ بمانند دریائی است که فرد را از بدو تولد درخود میگیرد و پرورش میدهد.‏ در فرهنگ های انسان مدار وجود احترام و حرمتفردی عموما مانعی در راه بیان و اظهار نظر قرار نمیدهند و افراد بدون واهمهمیتوانند مکنونات قلبی خود را بعنوان نظر شخصی بیان نمایند.‏ ولی در فرهنگهای پیچیده ای مانند فرهنگ ما ایرانیان از بدو تولد تا آخرین روزهای زندگیموانعی بر سر راه آزادی بیان قرار میدهند که بگفته دوست جوان من " نفس رادر سینه فرد میبرند"‏ . عدم حق اعتراض به نظریات ابراز شده از سوی بزرگسالانفامیل و جامعه از یکسو و اطاعت بی چون و چرا از دستورات مذهبی از سوی دیگر واز همه مهمتر وجود فضای خفقان آور سیاسی و حکومتی در مجموع حرمت فردیرا در هم میشکنند.‏ نتیجه چنین فضای وحشت آوری بوجود آمدن سیستم دفاعیادامه در صفحه ٢١شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰۸


معرفی کتابتو این را دروغ و فسانه مدانبه یک سان رَوشنِ‏ زمانه نداناز او هرچه اندر خورد با خرددگر باره ره رمز معنی بردضحاک مار دوشاز شاهنامه فردوسیگزارشِ‏علی اکبرسعیدی سیرجانی (۱۳۱۳-۱۳۷۲)چاپ سوّم سال ۱۳۶۹ لس آنجلساز:‏ مریم ایروانیانآنان که در عرصه پیکار زندگی مردانه کمرهمت می بندند وخدمت به خلق راجانمایه کار خود قرار می دهند و برهیچ پیشگاهی جز وجدان پاک و کرامت انسانیپیشانی بر خاک نمی سایند،‏ و سر انجام حلاج وار سر در راه آرمان خویش بر دار مینهند؛ انگشت شمارند.‏ علی اکبرسعیدی سیرجانی نیزاز این تبار والا بود.‏بیش از ۳۱ اثر که شامل سروده ها،‏ تکمیل حرف نون و قسمتی از حرف میمِ‏فرهنگ دهخدا،‏ مجموعه مقالات،تاریخ بیداری ایرانیان،‏ واژه نامک،‏ وتحلیل هایگوناگون از خمسه نظامی و شاهنامه فردوسی است؛ بخشی ازنوشته های او را دربر می گیرند.کتاب ضحّ‏ اک ماردوش یکی از این آثار است.‏سیرجانی می گوید سالی پیش از انقلاب،‏ درخواست دوست دیرینه و بیمارش دکتراحمدعلی رجائی بخارائی را برای ادامه درس وی در دانشگاه می پذیرد؛عدم توانو عدم اشراف به شاهنامه را صادقانه با دانشجویان درمیان می گذارد و با اشارهیکی از دانشجویان به شعر ضحاک ماردوش که سیرجانی در جوانی سروده بودهوضحاک اسطوره ای و ضحاکان معاصر را بهم پیوسته بوده،‏ این موضوع را برایتدریس برمی گزیندسالی می گذرد وسیرجانی در کشاکش انقلاب فرهنگی از کار برکنار می شود ودرایامی که به گفته خوداز تماشای سقف اتاق و دیوار برهنه آن خسته بوده ، نامهونوار ضبط صوتی از یکی از دانشجویان کلاس ضحاک بدستش می رسد که به یادگذشته ها بشنود و اگر زمانه مساعدتی کرد به چاپ برساند:‏" ازبازی روزگار و تکرارهای ملال انگیز تاریخ نباید غافل بود،‏ چه معلوم که چندینسال دیگر ملت فراموشکار ایران باز گرفتار پنجه ضحاکی شوند و ناچار باشند درانتظار کاوه ای و فریدونی،‏ شب های سیاه زندگی خود را با داستا ن های شاهنامهبسر برند."‏نویسنده در مقدّ‏ مه پنجاه صفحه ای کتاب ، نخست به معرفی شاهنامه می پردازدکه هر صنف ودسته ای از ایرانیان،‏ به اندازه درک خود آن را به مرکز توجه مردمکشانده اند.‏ گروهی شب های سرد زمستان را با خواندن سرگذشت پهلوانان کوتاهکرده اند و جماعتی با نقل داستان های باستان محفل نقّالی قهوه خانه ها را رونقبخشیده اند.‏ گاهی ابیات باشکوه،‏ ضربه های تنبک مرشد را در زورخانه دلنشینکرده است؛ و زمانی نقش رستم ودیو سپید،‏ در و دیوار گرمابه ها را زینت داده.‏رجزهای پهلوانان خون شرف وحمّ‏ یت را درعروق جوانان وطن نشانده و ازدیگرسووصف قیام کاوه در ظلمات ستم نور امیدی بر دل های افسرده پاشانده.تامّ‏ لاتحکیمانه فردوسی خلایق را به تفکّ‏ رواداشته . درعرصه سخن نیز پاسداران زبانفارسی ابیات رسایش را پشتوانه تحقیق خود کرده اند.همه این موارد ، لازم و درحد خود ارزنده و مایه سرفرازی است.‏سیرجانی پس از این توضیحات به نکته بسیار مهمی اشاره می کند و آن توجّ‏ ه بهمقصود وپیام فردوسی است.شیوه کار این سخنور بزرگ و ابلاغ پیام هنرمندانه اشبه گونه ای است که ازخشم جباران وغوغای عوام برکنار بماند و به گوش محرمان ومستعدّ‏ ان زمان برسد و نسل های آینده را از آلام روزگار خویش باخبر کند.‏ایرانیان در دوره سلطه بنی امیه،‏ از عمّ‏ ال فرومایه و بی فرهنگ آنان تحقیر و تجاوزفراوان دیده اند.‏ سرزمین گسترده خراسان پس ازتحمل کشتارها و تخریب ها ،در قرن سوّم تکانی بخود می دهد.‏ با ظهور سامانیان،‏ دربار نصربن احمد سامانیمرکز دانشمندان برجسته و شاعران آزاده و روشنفکران آزاد اندیش است.‏ بزرگانیچون بلعمی وشاعرانی از مقوله رودکی.‏ دربار برروی هرطریقت و هرمذهبی گشوده است؛ واینبه مذاق حکمرانان بنی عباس خوشگوار نیست.‏دستگاه خلافت بغداد حضور شیعی مذهبان دردربار سامانیان را مخالف مصالح خود می بیند واحساس خطر می کند؛ وناگهان ترکان آن سویجیحون وسرداران می خواره وشاهد بازی که در بخارا گرد آمده اند برای نجاتمذهب سنّت وجماعت دست به کودتا می زنند.پس از به مال ومقام رسیدن،‏ اینجماعت ترکان ترکستان که همان تورانیان شاهنامه باشند،‏ به ممالک اسلامیهجوم می آورند و بظاهر مسلمان می شوند و نصربن احمد را از تخت شاهی فرومی کشند وبنام اسلام ، آزادگانی چون رودکی وبلعمی را گردن می زنند وبه سپاهمحمود غزنوی می پیوندند .این موج ترور و وحشت درسال ۳۲۸ ه.ق.‏ از بخارا شروع می شود و سرتاسرخراسان را فرا می گیرد.در آن زمان طوس از بزرگترین شهرهای خراسان بوده وفردوسی شیعه زاده مقارن همین ایام هجوم ترکان و کشتار شیعیان متولدمی شود.‏دوران کودکی و نوجوانی را باترس ولرز و جوانی ونقش پذیری را مقارن واکنش هایاجتماعی جوامع آزادی خواه و نهضت های زیر زمینی بسر می برد.‏نویسنده سپس به تفصیل ازمحمود غزنوی وبقدرت رسیدنش می گوید وهوشمندیو جرئت و جسارت حکیم طوس را درهدیه نمودن شاهناهه به اودر لفاف مدیحهای از قبیل ‏"جهاندار محمود کشورگشای ‏"می ستاید.‏ و بدین روی شاهنامه همچونموسی ، بدست فرعون زمانه ازآبِ‏ نیلِ‏ اختناق وایران ستیزی گرفته و به پیشگاهتاریخ سپرده می شود.‏افسانه ضحاک محصول تجارب مردمی است که هزاران سال پیش اسیر پنجه شاهستمگرخونخواری بوده اند وداستان روزگار سیاه سلطه او را سینه به سینه منتقلکرده اند وفرزندان ونوادگان آن اجداد،‏ بنوبه خود در سال های اختناقی که داشته اند باعنایت به این داستان ، به برآمدن کاوه ها و فریدون ها دل بسته و به تکاپو پرداخته اند.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۹ ۱۳۹۰


فرّ‏ ‏ِفریدونزیر نظر مریم ایروانیانبه سختی ها فشردم چون ‏"مُ‏ شرّف ‏"بر جگر دندانزخون رخسارهمچون لاله گلگون ماند ومن ماندم‏*اَران نام پیشین سواحل ارس یا آذربایجان کنونیاسفندیار مُ‏ ش َّ رفبه صحرای جنون نقشی زمجنون ماند و من ماندمبه دشت عشق خارستان ‏ِگلگون ماند و من ماندممنم ملّت ، که از آوارِ‏ دوران سر بر آوردمبه تاریخم،‏ خطی پوشیده از خون ماند و من ماندمبه جز ننگی نماند از شوکت ‏ِضحاکیان ، امّ‏ ادرفش ِ کاوه ، با فرّ‏ ِ فریدون ماند و من ماندمعرب ، یونانی و تُرک ومغول رفتند زین صحراغباری زانهمه بر دشت و هامون ماند ومن ماندمزدام ِ دیو ودد،‏ با رای روشن،‏ دل رهانیدمجهان بر این فروغ فکر،‏ مدیون ماند و من ماندمبخارا و سمرقند و هراتم را جدا کردندبه شعر رودکی جریان ‏ِجیحون ماند و من ماندمبنام ِ داد بس بیداد دیدم از ستمکاراندر این وادی نشان ِ نعل وارون ماند و من ماندم‏*اَران و خطّ‏ هِ‏ قفقاز را بردند و زین بردناسیر خشم و عصیان،‏ دشمن دون ماند و من ماندمجهان خواران خلیج فارس را زان ِ عرب خواندندبجا این صید گاه ِ دُ‏ رّ‏ ِ مکنون ماند و من ماندمبسی آثارِ‏ تاریخ ِ مرا بیگانگان بردندبدین ویرانه جای ِ گنج ِ قارون ماند و من ماندمامیدِ‏ دشمنانم بود محو ِ نام ِ ایرانیولی ایران به روی ‏ِربع مسکون ماند و من ماندمبلوچ و ترک و تاجیک و لرو کردان زیک قومندتباری این چنین ما را همیدون ماند و من ماندمجدا می خواست از تن،‏ خصم،‏ آذزبایجانم راکنون این فخرِایران،‏ بخت میمون ماند و من ماندمپیِ‏ نابودیم نامردمان پیوسته کوشیدندجهان ِ ظلم در این راه ، محزون ماند ومن ماندمزهی عشقازدل افروز ترین روز جهان خاطره ای بامن هست؛به شما ارزانی:‏سحری بود و هنوز،‏گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود.‏من به دیدار سحر می رفتم.‏نفسم با نفس یاس در آمیخته بود.‏می گشودم پر و می رفتم و می گفتم های؛بسرای ای دل شیدا بسرای.‏آسمان،‏ یاس،سحر،‏ ماه،‏ نسیم روح در جسم جهان ریخته اند؛شور وشوق تو بر انگیخته اند؛تو هم ای مرغک تنها بسرای.‏همه درهای رهائی بسته است؛تاگشائی به نسیم ‏ِسخنی پنجره ای را ، بسرای.‏من بدنبال دل آویز ترین شعر جهان می رفتم.‏در افق ، پشت سراپرده نور،باغ های گل سرخ،‏ شاخه گسترده بهمهرغنچه آورده به ناز؛ دمبدم از نفس باد سحر می شد باز.‏یک گل سرخِ‏ درشت از دل دریا برخاست.‏چون گل افشانی لبخند تو در لحظه شیرین شکفتن؛ خورشید!‏چه فروغی به جهان می بخشید؛همه عالم به تماشا برخاست.‏من به دنبال دل آویزترین شعر جهان می گشتمدو کبوتر در اوج،‏ بال دربال گذر می کردند.‏دوصنوبر درباغ،‏ سرفرا دوشِ‏ هم آورده به نجوا غزلی می خواندندمرغ دریائی با جفت خود از ساحل دور،رو نهادند به دروازه نور.‏چمن خاطرمن نیز زجان مایه عشق،‏در سراپرده دل ، غنچه ای می پرورد؛هدیه ای می آورد.‏برگ هایش کم کم باز شدند؛ برگ ها باز شدند.‏یافتم ، یافتم آن نکته که می خواستمش؛باشکوفائی خورشید و گل افشانی لبخند توآراستمش:‏دوستت دارم را،‏ من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام.‏این گل سرخ من است؛دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق؛که بری خانه دشمن،که دهی هدیه به دوست.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰۱۰


راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست؛در دل مردم عالم،‏ به خدا!‏نور خواهد پاشید؛ روح خواهد بخشید.‏تو هم ای خوب من این نکته به تکرار بگوی،‏این دلاویز ترین شعر جهان را همه وقت،‏نه به یک بارو به ده بار،‏ که صد بار بگوی.‏دوستم داری را،‏ از من بسیار بپرسدوستت دارم را،‏ بامن بسیار بگوی.‏‏"چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت ‏"محمد بن وصیف که دبیردیوان وی بود او را به زبان فارسی ستایش کرد و بدین ترتیب اولینشعرپارسی در سلطه تازی پای گرفت.‏مرحله بعدی شکل گیری و تکامل شعر کهن فارسی در ورارود‏(ماوراء النهر)‏ و خراسان روی داد.‏ بزرگ ترین دلیل این رویدادپشتیبانی فرمانروایان ایرانی نژاد سامانی از زبان فارسی بود.‏در این دوره شاعرانی چون رودکی سمرقندی،‏ شهید بلخی،‏دقیقی وسرآمد چامه سرایان روزگار فردوسی سرنوشت شعرپارسی را رقم زدند.‏فریدون مشیریسرگذشت شعر پارسیبا سپاس فراوان از دوستداران شعر و ادب،‏ که هموارهما را در ارائه بهتر این آثار یاری نموده اند؛ از این شمارهبخشی از بخوان بنام گل سرخ را به مروری بر شعرپارسی ازآغاز تا کنون اختصاص داده ایم:‏بی گمان شعریکی ازکهن ترین گونه های ادبی است ؛که برای بیان احساس ا ز روش های ویژه بیانی بهره میگیرد.‏ شعرناب ، ازخاستگاه خیال بر می خیزد و بر پایهاحساس وعواطف شاعردر قالبی موزون وبراساس قواعدو اصول زبان شکل می گیرد.‏ از این روی سروده فارغ ازخیال را،‏ هرچند که با وزن و قافیه و هنرمندانه باشد،‏نظم می خوانند.‏نخستین سروده های شعر گونه،‏ از دوران زرتشت پیامبربا گویش گاهانی و به زبان اوستائی به یادگار مانده است.‏از دوران اشکانی منظومه های یادگار زریران و درختآسوریک به زبان پهلوی اشکانی،‏ و از دوران ساسانیانترانه های خسروانی به زبان پهلوی ساسانی ومنظومه هایمانوی به فارسی میانه در کتیبه ها موجود است.اینسروده ها دارای وزن عروضی نمی باشد وبا شعر امروزینتفاوت های بنیادین دارد ‏.شماراندکی از این سروده هارا می توان بر دیواره های آتشکده کرکوی در سیستانمشاهده نمود:‏منابعتاریخ سیستان با تصحیح ملک الشّ‏ عرای بهارتاریخ زبان فارسی دکتر محسن ابوالقاسمیصور خیال در شعر پارسی محمد رضا شفیعی کدکنیویکیپدیای فارسیفُرخته باذا روش خُ‏ نیده کرشسپِ‏ هوشهمی برست از جوش آنوش کن می انوشدوست بَذا گوش بَذ آفرین نهاده گوشهمیشه نیکی کوش که دی گذشت و دوششاها خدایگانا بآ فرین شاهییعقوب لیث صفاری نخستین فرمانروای ایرانی بود که پساز دویست سال سلطه تازیان براورنگ و فرهنگ ایران زمین،‏سال ۲۵۴ هجری قمری اوّلین دولت مستقل ایران را در شهرزرنج سیستان بنا نهاد و زبان فارسی دری رازبان رسمی اعلامنمود.‏ شاعران او را به زبان تازیان ستایش نمودند و یعقوب گفت:‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۱ ۱۳۹۰


جشنشبیلدا درمدرسهایرانیانبه فصل زمستان و تعطیلات زمستانی که نزدیک میشویم،‏ در شهرو مدرسه مرتب خبر یلدا و جشن یلدا را میشنویم.‏ روز یکشنبه۱۱ دسامبر مدرسه ایرانیان سن دیگو یلدا را در سالن اجتماعاتی باهمراهی دی جی جولیوس،‏ با رقص و موسیقی و بازی جشن میگیردو بَچّ‏ هها و خانوادههایشان قصههایشان را با هم تقسیم میکنند و براییلداهای آینده خاطره میسازند.‏ در این جشن بَچّ‏ هها در بازی پرسش وپاسخ راجع به یلدا شرکت میکنند و یکعالمه جایزه میگیرند.‏بَچّ‏ هها مدرسه ایرانیان کلاسهایش و سالنی را که در آن یلدا را جشنمیگیریم،‏ برای ما اجاره میکند،‏ به پدر و مادرهای خوب یادآوری کنیمکه مدرسه ایرانیان و کانون ایرانیان سن دیگو را یاری کنند تا کلاسها،‏ سالن و مدرسه خودمان را بخریم.‏اجاره Rent=برای دانش آموزانی که نتوانسته بودند در جشن شب یلدا در یازدهدسامبر شرکت کنند در روز پنجشنبه ۱۵ دسامبر در محل مدرسهبرای دانش آموزان شعبه دوم و ۱۸ دسامبر در محل مدرسه برایدانش آموزان شعبه اول مراسم دیگری برپا شد.‏ مثل هر سال تعدادیاز والدین داوطلب برای حاضرین آش رشته و غذاهای خوشمزه دیگرهمراه با آجیل و میوه تهیه کرده بودند.‏ در این برنامه هم چند تن ازدانش آموزان در مورد یلدا و مراسم آن صحبت کردند و سپس به چندبازی مثل ‏"مرغ و تخم مرغ"‏ پرداختند.‏یلداطبیعت در فصل پاییز مرتب لباس رنگارنگ میپوشد،‏ زرد،‏ سرخ،‏قهوهای و گاهی سبز و با آغاز زمستان برای پوشیدن رخت سپید برفآماده میشود.‏ مناظر زمستانی معمولاً‏ سپید و پاکیزه هستند و زمینهپاک برف گاهی با جای پای روباه و خرگوش و کلاغ زینت میگیرد.‏یکی از رسوم زیبای ایرانیها جشن گرفتن تغییر فصلها است.‏ انگارایرانیها برای هر فصل سال جشن تولد میگیرند.‏ جشن آغاز زمستانیلداست.‏ شب یلدا بلندترین شب سال است.‏ در این شب دوستان وبستگان و عزیزان دور هم جمع میشوند و خاطرات و داستانهایشانرا با هم تقسیم میکنند.‏ یلدا که بگذرد روزها دوباره شروع به بلندشدن میکنند پس این نشانه پیروزی خورشید و نور بر تاریکی است،‏برای همین روز پس از یلدا را خورروز ‏(روز خورشید)‏ میگوییم.‏ درwww.pccus.orgشماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰۱۲


رسوم ایرانی شب یلدا و قصه گویی با هم گره خورده اند.‏ در روزهایپایان فصل پاییز تاریکی شب زود از راه میرسد و در دوران قدیم کهروشنایی چراغهای پرنور فراهم نبود دهقانان و مردم در راه بازگشت بهخانه و کاشانه از لابلای شاخههای درختان درخشش ستارگان و ماهرا تماشا میکردند و نیز رسم بود که به نیت برآورده شدن آرزوهایشانپارچههای رنگارنگ به سرشاخههای درختان گره میزدند.‏ درختی راکه با پارچههای رنگ برنگ زینت شده و ستارگان از لابلای شاخههایآن میدرخشند تصور کنید،‏ درخت یلدا به درخت چه جشن دیگری کهاین روزها در آمریکا آنرا میشناسیم شبیه است؟ از پذیرایی شب یلدابگوییم،‏ میوههای یلدا انار و هندوانه هستند،‏ و آجیل شیرین شبیلدا معروف است،‏ بادام و مغز پسته و توت و انجیر خشک و کشمشو نخودچی،...‏ چه خوشمزه!‏ امسال،‏ سال ۲۰۱۱، یلدا روز ۲۲ ماهدسامبر است.‏ چه خوب است که این آئین زیبا را زنده نگاه داریم و یلدارا در کنار خانواده جشن بگیریم.‏JokesWhat do snowmen eat for breakfast?Frosted FlakesHow do snowmen greet when they meet for the firsttime?"Ice to meet you"What do kittens call their Christmas king?Santa Claws...................................................................نکتههای جالبی که با شب یلدا ارتباط دارند و میتوانید راجع به آنهاجستجو کنید:‏یلدا یعنی تولّدکُ‏ رسی _ میز پایه کوتاهی که روی آنرا با لحاف و سفره میپوشاند ودور تا دور آن تشک و بالش میچینند و زیر آن برای گرما اجاق روشنمیکنند و همه خانواده دور آن می نشیننداجاق _ وسیلهای که گرما تولید میکندمهر _ همان خورشید است و نام یک دین و آیین بسیار قدیمی ایرانیاستمیترا _ نام پیامبر دین مهر است که در شب یلدا به دنیا آمده است.‏از کسی میپرسن چرا پرندهها در فصل زمستان از شمال به جنوبپرواز میکننمیگه آخه پیاده خیلی راه.‏انقلاب زمستانی-‏ Winter Solstice..................................................................در جشن یلدا یه سبد سیب سر سفره بود که روش نوشته بود:‏ ‏"فقطیکی بردارید،‏ آموزگار مواظب شماست"‏یکی از دانش آموزان روی سبد شکلات و شیرینی نوشت:‏ " هر چند تامیخوای بردار حواس آموزگار به سیبها پرته"‏پدر:‏ پسرم این گلها رو از کجا چیدی؟پسر:‏ از باغچه همسایهپدر:‏ همسایه میدونه تو رفتی گً‏ ل چیدی؟پسر:‏ پس چی که میدونه،‏ تا همین دم در داشت دنبالم میدویدآموزگار:‏ بچهها چرا ‏"رفته هستم"‏ اشتباه است؟دانش آموز:‏ خانوم اجازه،‏ برای اینکه شما هنوز نرفته هستید!‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳ ۱۳۹۰


در روز ۳۰ اکتبر ۲۰۱۱ به دعوت ‏"انجمن دانشجویان ایرانی طرفدار حقوق بشر"‏خانم صدر،‏ وکیل دادگستری سخرانی کردند.‏ متن زیر عینا از نوار سخنرانیایشان پیاده شده است.‏سازمان ‏"عدالت برای ایران"‏ یک سازمان غیر دولتی و غیر انتفاعی است که انگیزهاصلی تاسیس آن درست بعد از وقایع انتخابات و بعد از آزاد شدنم از زندان شروع شد.‏در آن زمان یکی از مهمترین مسائل،‏ تجاوز به زندانیان در زندان ها بود.‏ این حتی درشعارهای معترضان انتخابات خود را نشان می داد.‏ شعار هایی مثل : ‏"توپ،‏ تانک،‏تجاوز دیگر اثر ندارد"،و نشان می داد که معترضان چقدر به این موضوع حساسیتنشان می دادند.‏ حتی در نامه کروبی برای رفسنجانی نیز در مورد تجاوز به بازداشتشدگان اشاره شده بود و به صراحت آنرا اظهار کرده بود.‏ به نظر می رسید که درآن زمان فقط در خانواده های زندانی مطرح نبوده و به بیرون و به جامعه جهانینیزکشیده شده بود.‏ با وجود همه این اخبار،‏ در عین حال،‏ آگاهی نسبتا اندکی درمورد این موضوع وجود داشت.‏ همه ما می دانیم که جمهوری اسلامی همیشه آنرا ‏"شایعه"‏ دانسته و انکار کرده است.‏ برای سازمانهای جهانی حقوق بشر ایران وسازمانهای حقوق بشری خیلی سخت بوده که نشان دهند این اتفاقات افتاده و اعمالشده است.‏ این ایده اولیه ای بود که وقتی ایران را ترک کردم تصمیم گرفتم کاریرا انجام دهم که در ایران امکان نداشت.‏ این طوری خودم را راضی کردم که حالا کهدارم می آیم می توانم کاری کنم که ارزش داشته باشد.البته این خود یک سال طولکشید.‏ اتفاقات متعددی افتاد از جمله مطرح کردن اینکه کسانی که در نقض حقوقبشر دست داشتند باید پاسخگوی اعمالشان باشند و شناسایی شوند.‏ در سازمان‏"عدالت برای ایران"‏ اسم این پروژه را گذاشتیم ‏"جنایت بدون عقوبت".‏ جنایاتی که در۳۲ سال گذشته اتفاق افتاده و با سکوت همراه بوده و هیچوقت مجازات نشده اند.‏تمرکز ما بیشتر بر روی کسانی است که جنایت را انجام داده اند نه کسانی که قربانیشده اند.‏ به این ترتیب ما کارمان را شروع کردیم.‏ ولی کار ما به این متوقف نماند.‏ما می خواهیم ببینم واقعیت شکنجه چگونه بوده است.‏پروژه تحقیق ما فقط در مورد تجاوز در دهه ۶۰ نیست بلکه تجاوز در زندانها قبل وبعد از انتخابات هم بوده است.‏ نقض حقوق بشر در ایران تاریخچه قدیمی دارد.‏ نقضحقوق بشر در جمهوری اسلامی از سال ۱۳۸۸ شروع نشده بلکه از ۲۲ بهمن سال۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه علوی با کشتن سران رژیم سابق بعد از محاکمات غیرمنصفانه و بدون داشتن وکیل مدافع شروع شده است.‏ هر موضوع که الان در موردنقض حقوق بشر صحبت می کنیم یک تاریخچه دارد و بدون فهم آن تاریخچه هیچکاری نمی توانیم بکنیم.‏ بخصوص اینکه اکثر معترضان بعد از انتخابات،‏ مثل خودم،‏آگاهی کامل در مورد تاریخ دهه شصت نداشتند و عموما کسانی که در مورد تاریخچیزی ندانند دوباره اشتباهات نسل گذشته را انجام می دهند.‏پروژه ما از سه قسمت تشکیل شده است:‏۱_ شکنجه جنسی زنان زندانی در دهه ۶۰۲_ دهه ۷۰ تا قبل از انتخابات۳_ بعد از انتخابات.‏شکنجه،‏ تجاوزو آزار جنسی زنانزندانی سیاسیدر دهه ۶۰در واقع این سه قسمت را ما قرار بوده در دو سال انجام دهیم.‏ قسمت اول تقریبا بهآخر رسیده و متن گزارش آن قبل از ۱۰ دسامبر،‏ روز حقوق بشر اعلام خواهد شد.‏درمورد این سوال که این همه موضوع که در مورد دهه ۶۰ وجود دارد چرا ما به مسئلهتجاوز پرداخته ایم،‏ جواب ما این بود که در بسیاری از موضوعات تحقیقات مفصلانجام شده ولی در این مورد تجاوز،‏ هیچ نوع بررسی دقیقی انجام نشده است.‏ غیر ازآن،‏ نگاه اولیه این بود که وقتی به عنوان یک زن دریک جامعه مرد سالار زندگی میکنی وبعد به عنوان یک زن ترا به زندان می برند،‏ همه چیز شدیدتر است و تفاوتیاساسی وجود دارد.‏ این ایده اولیه ما بود.‏ ولی نکته جالب این بود که ما مصاحبه هایزیادی با گروه های سیاسی مختلف انجام دادیم.‏ ما بیشتر از ۸۰ مصاحبه انجام دادیمکه به ما ابعاد تجربه متفاوت زن بودن در زندان را نشان می داد که ما خودمان نیزاصلا فکرش را نمی کردیم.‏ حتی مصاحبه شنوندگان نیز فکرش را نمی کردند و میگفتند ما چیز زیادی برای گفتن از تجربه متفاوت زن بودن در زندان نداریم.‏ بعد یواشیواش در مورد تجربه زندان با آنها صحبت کردیم . وقتی زندانیان صحبت می کردندخودشان باور نمی کردند و می گفتند امروز در مورد چیزهایی گفتم که اصلا راجع بهآن فکر نکرده بودم و اینکه این خاطرات را در کجای ذهن خود دفن کرده بودند.‏زن بودن در زندان تو را در یک موقعیتی قرار می داد که،‏ حداقل در دهه ۶۰، از هیچامتیازی برخوردار نبوده ای.‏ حتی در این شرایط باید خیلی چیزها را به عنوان یکزن قبول کنی.‏ مثلا یک زندانی زن می گفت:‏ ‏"وقتی او را با کابل می زدند یک پاسدارمرد روی کمرم نشسته بود.‏ هم باید مثل مردان از نظر سیاسی مقاوم باشم و دوستانمرا لو ندهم و هم تمایمت جسمی و حرمتی که به عنوان زن بودن دارم را حفظ کنم.‏تقریبا تمام زنان زندانی تجربه آزار جنسی در زندان را دارند.‏ این حس تجربه موردتوهین و آزار جنسی قرار گرفتن در مورد مردان متفاوت بود.‏ اینجا بود که به فرضیهاول یعنی ‏(زن بودن در زندان با مرد بودن زندان متفاوت است)‏ رسیدیم.‏ مسئله ایکه در موردش زیاد صحبت نشده است.‏ مواردی که در تعاریف بین المللی تجاوز و یاشکنجه نامیده می شود،‏ ولی وقتی با زندانیان صحبت می کردیم فکر نمی کردند کهتجاوز و یا شکنجه بوده باشد.‏ بحثی مدام تکرار می شد در مورد زنان زندانی ای کهاز ایده خود گذشته بودند و بعد از آن با بازپرس خود یا کسانی که آنها را شکنجه دادهبودند ازدواج می کردند.‏ حتی اگر زن زندانی خود موافقت کرده باشد و رضایت دادهباشد که ازدواج کند،‏ تجاوز مطرح می شود.‏ وقتی به آنها می گفتیم نمی دانستند کهاین هم تجاوز نامیده می شود.‏ اصلا رضایت معنی ندارد و در مواقع عادی هیچوقتاین کار را نمی کردند.‏با بیشتر از ۹۰ زندانی صحبت کردیم.‏ نه فقط از تهران و از زندان اوین بلکه سعی کردیمبا زندانیان شهرستانها هم صحبت بکنیم.‏ و با گروه های سیاسی مختلف هم صحبتکردیم که ببینیم آیا رفتار با گروه های سیاسی مختلف متفاوت بوده یا نه.‏صحبت کردن در مورد شکنجه جسمی در زندان نه برای زندانیان و نه برای ما که میخواستیم گزارش بنویسیم اصلا آسان نبود.‏ ما تمام گزارشات را چک می کردیم کههمه چیز درست باشد.‏ یادم می آید یک شهادتی از یک زن زندانی را با یکی از مردانمعروف که در زندان بوده و چندین کتاب نوشته مطرح می کردم.‏ و می گفتم زنانزندانی در مورد لاجوردی چنین گفته اند.‏ او می گفت لاجوردی این کاره نبوده و سعیدر انکار داشت.‏ زنی که این شهادت را داده در این چالش است که اگر این موضوع رامطرح کند دوستانش چه فکر می کنند.‏ در محل عام به او چه می گویند.‏ می بینیمحتی کسی که خود در زندان بوده مورد زنان را نمی توانست درک کند.‏ می خواهمبگویم که آسان نیست.‏ نه فقط در جامعه،‏ زیرا ما با یک جامعه سیاسی هم طرفهستیم.‏ بعد از انتخابات،‏ بسیاری از زنان جلوی دوربین آمدند و از تجربه تجاوزشانصحبت کردند ولی بعد از آن که ما خواستیم با آنها صحبت کنیم به زور راضی شدندبا ما صحبت کنند.‏ بعد از شهادت اینقدر مورد حمله قرار گرفته بودند که مثلا راه روییکه صحبت کرده اید اصلا اینگونه نبوده.‏ ولی قربانی ها چطور می توانند تمام جزئیاتیرا که می خواهند فراموش کنند به یاد بیاورند.‏ برای همین قربانیان این طور شکنجهها کمتر موقعیت را پیدا می کنند که در مورد خود صحبت کنند.‏جامعه سیاسی ما با قربانیان این شکنجه ها اینگونه رفتار می کند و نمی توانند علنیصحبت کنند،‏ حتی با خانواده های خود.‏ نکته دیگر اینکه باز بسیاری از زندانیانتجاوز زنده نیستند و ما فقط شهادت هم بندانشان را داریم.‏ ولی در بیشتر موارد باسکوت خانواده ها مواجه می شویم و اصرارشان که در اینگونه موارد صحبت نشود.‏ درمورد یک زندانی زن که معروف است،‏ با خانواده او می خواستیم تماس بگیریم یک نفربه ما زنگ زد و گفت اگر می خواهید مادرش را بکشید با آنها تماس بگیرید و منتشرکنید.‏ یعنی چالش هایی است که متاسفانه داریم.‏ آیا خانواده ای که ۲۵ سال سکوتکرده باید ما نیز سکوت کنیم و چیزی نگوییم یا اینکه دادخواهی کنیم و وظایف اورا انجام دهیم.‏ با شرایطی مواجه هستیم که برای روشن شدن این مسئله جامعههمراهی نمی کند.‏ آیا وظیفه واقعی آنها نیست که بایستند و دادخواهی کنند؟ در واقعبا شرایطی مواجه هستیم که جامعه نمی گذارد خیلی از مسائل روشن شود.‏یکی از سوالات این بود که چقدر،‏ تا چه حد شکنجه جنسی سازماندهی شده،‏سیستماتیک و فراگیر بوده است؟ طبق تعاریف بین المللی،‏ اگر شکنجه ایسیستماتیک یا سازماندهی شده باشد می تواند جنایت علیه بشریت محسوب شود.‏یعنی این نیست که بطور اتفاقی در مورد یک زن تنها در یک اتاق اعمال شده باشد.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰۱۴


بحث تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام هم بوده است.‏ ما انرژی بسیار زیادی راگذاشتیم که بدانیم این جنایات چطور انجام شده و نقل قول های زیادی وجود داشت.‏ما خودمان هرجا به نتیجه می رسیدیم ناراحت می شدیم و امید داشتیم این اتفاقنیافتاده بود.‏ در واقع باعث ناراحتی خیلی زیاد می شد و تعداد قربانیان بسیار زیادبوده است.‏ متاسفانه اینان زنده نیستند که صحبت کنند.‏ شایعات و نقل قول هایمختلف زیادی در این مورد وجود داشت . زندگی بسیاری نابود شده است،‏ بیشتر ازحدی که ما فکر می کردیم.‏ خانواده ها اصرار دارند که چیزی در مورد آنها گفته نشود.‏نمی خواهند دادخواهی کنند یا حرف بزنند.‏ ما با شرایطی مواجه هستیم که جامعههمراهی نمی کند.‏در واقع برخی از آزارهای جنسی که بطور فراگیر در مورد زندانیان زنان اعمال میشده،‏ ازدواجهای اجباری در زندان و توهین های جنسی بوده است.‏ بطور مثال زناننه فقط به عنوان زنان روسپی خطاب می شدند،‏ بلکه بیشتر شخصیت آنها به عنوانیک انسان زیر سوال می رفته.‏ به آنها توهین می شده که شما زنان و دختران که درخانه تیمی بوده اید برای این بوده که نیاز های مردان را برآورده کنید و مردان سیاسیسراغ شما بیایند.‏ و این زیر سوال بردن تو به عنوان یک انسان بیشترین چیزی بوده کهزنان را آزار داده . یکی دیگر مادری کردن در زندان بوده است.‏ خیلی از زنان جوانی کهدر دهه ۶۰ زندانی شدند یا حامله بودند و یا فرزندان کوچک داشتند.‏ نه تنها در جلویبچه ها مورد آزار قرار می گرفتند بلکه بچه ها کهنه و غذا نداشته اند و در گرسنگیمطلق بوده اند.‏ اگر مریض می شدند دارو نبوده.‏ آن مادر چه زجری می کشیده.‏ دریکمورد زن زندانی می گفت:‏ ‏"وقتی می خواستند او را دستگیر کنند گفتند فقط چندسوال دارند و کاری به شما نداریم زود بر می گردید".‏ بچه اش فقط یک کهنه داشتهو مادر از روسری خود برای کهنه بچه استفاده می کرده و بعضی مواقع او را شب یاصبح برای بازپرسی می برده اند و روسری خود را می شسته.‏ اینگونه از روسری و کهنهاستفاده می کرده و تا موقعی که بچه اسهال خونی می گیرد.‏ تصور مادر بودن در زندانخود بسیار تکان دهنده بود.‏سوالی که از اول از خودمان می کردیم این بوده که حالا این تحقیقات نوشته خواهدشد و عنوان یک گزارش مستند اعلام خواهد شد.‏ وقتی در دسترس همه قرار گرفتچه خواهد شد؟ ما نمی خواستیم این بصورت یک تحقیق باشد و در کتابخانه بماندتا یک دانشجو از آن استفاده کند،‏ بلکه تحقیقاتی باشد که به نتیجه برسد.‏ متاسفانهدو نکته اینجا وجود دارد:‏ یکی اینکه هیچ وقت دامن مرتکبان این جنایات گرفتهنشده و نکته بعدی بر می گردیم به مکانیزم های بین المللی مثل سازمان ملل که بهاین جنایات بصورت جنایت قدیمی نگاه می کنند.‏ ایران عضو هیچکدام از فدراسیونهای جهانی نیست.‏ ولی نمی شود نا امید بود.‏ سعی می کنیم که یک نوع ارتباط بینشرایط امروز با سازمانهای حقوق بشر و بین اتفاقات دهه ۶۰ برقرار کنیم و خانوادههای اعدام شدگان بدانند که این حقشان هست که بدانند در لحظات آخر چه بر سرعزیزانشان رفته است.‏ حق دانستن وجود دارد و همه چیز در مورد قربانی باید دانستهشود.‏ خانواده ها زنده هستند و حق دانستن دارند که چه بر سر فرزندان آنها آمدهاست.‏ ما می خواهیم صدای آنها باشیم و صدای آنها را اعلام کنیم و پلی بین امروزو اتفاقات دهه شصت بزنیم . و از همه شما هم استفاده کنیم که فجایع دهه ۶۰ رافراموش نکنیم.‏اگر سوالی دارید بپرسید خوشحال می شوم به شما پاسخ دهم.‏سوال _ ما یا بقیه جامعه چطوری می توانند شما را حمایت کنند؟ این سوال سختی است که جواب داده شود.‏ شما چه توانایی دارید.‏دادن یک جواب واحد مشکل است هم در داخل و در خارج از کشوربین ایرانیان تا جایی که می توانید و در همه جا مردم را آگاه کنید.‏از این موضوعات باید در همه جا حرف زده شود طبیعتا برای ما کهدسترسی به جامعه جهانی داریم شاید باید به سطح بین المللی و درجامعه جهانی اعلام کرد.‏ تا مردم آگاه نشوند نمی توان کاری کرد.‏ چهدر عرصه داخلی و چه خارجی.‏سوالات دیگری نیز مطرح شد که خانم صدر به آنها پاسخ گفتند،‏ کهبعلت کمبود جا از ارائه آنان معذوریم.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۵ ۱۳۹۰


www.pccus.orgکانون فرهنگی ایرانیان:‏ تلفن ۶۵۳-۰۳۳۶(۸۵۸)کنسرت جامه دران-‏ گروه همنوازانشنبه ۱۴ ژانویه ساعت ۷:۳۰ بعد از ظهر در سالنFroum Hall- UTCکلاسهای یوگا زیر نظر دکتر افشین نهاوندیاولین و دومین سه شنبه هر ماه ساعت ۶:۴۵ بعد از ظهر درSan Diego County Library, 4S Ranch BranchRanch Reserve Dr 10433San Diego, Ca 92127858-673-4697www.sdcl.orgجشن نوروز کانون فرهنگی ایرانیان مارچ ۲۰۱۲نشریه کانون فرهنگی ایرانیان هر دو ماه یکبار منتشر میشودنظرات مطرح شده در مقالات،‏ الزاما نظر هیات مدیره کانون نیست.‏و پیک در رد و قبول و یا حک و اصلاح مطالب وارده آزاد است.‏با ما به نشانی زیر مکاتبه فرمایید.‏9265 Dowdy Dr. # 105, San Diego, CA 92126Tel (858) 653-0336 Fax (619) 374-7335Email: pcc@pccus.orgکانون فرهنگی ایرانیان برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم،‏ فقط به انتشار اخباریبرای نشریه آینده ‏(شماره ۱۳۸) مبادرت می ورزد که متن آن از طریق فکستا ۳۰ ژانویه به وسیله ارگانهای غیر انتفاعی در اختیار این دفتر قرار بگیرد.‏858-653-0336کارگاه سه تار زیر نظر کورش تقوی تلفن تماس ۷۱۷-۶۳۸۹ (۸۵۸)کلاس تار زیر نظر علی نوری تلفن تماس ‎۲۷۷۴‎‎۲۶۲‎ (۳۱۰)کارگاه دف در محل دفتر کانون فرهنگیسه شنبه ها از ساعت ۶ بعد از ظهر زیر نظر علی صدرتلفن تماس ۰۳۳۶–۶۵۳ (۸۵۸)مدرسه ایرانیان سن دیگو ۶۵۳-۰۳۳۶ (۸۵۸)Mt. Carmel High School9550 Carmel Mt. Rd، San Diego, CA 92129کلاسهایمدرسهایرانیانیکشنبه ها،‏ ساعت ‎۹:۳۰‎صبح تا ۱ بعد از ظهر در مدرسه مونت کارملپنجشنبه ها ، ساعت ۶-۸ بعد از ظهر در مدرسه مونت کارملسمینار آموزش و پرورش روز یکشنبه ۸ ماه ژانویه۱۱:۳۰–۹:۳۰ در مدرسه ایرانیانجشن سبزه کاری مدرسه ایرانیانیکشنبه ۴ ماه مارچ در مدرسه ایرانیان از ساعت ۱۰ صبحجشن نوروزی مدرسه ایرانیان یکشنبه ۱۱ مارچ ۲۰۱۲در مدرسه ایرانیانآکادمی رقص های ملی ۶۵۳-۰۳۳۶ (۸۵۸)سازمان بورس تحصیلی دانشجویان ایرانی - آمریکاییwww.iasfund.org (۸۵۸) ۶۵۳-۰۳۳۶خیریه یک دلار در ماه ۶۵۳-۰۳۳۶ (۸۵۸)P.O. Box 500923, San Diego, CA 92150http://www.facebook.com/pages/Dollar-a-Month-Fundبازار خیریه یکشنبه ‎۴‎مارچ از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۲ ظهر در محل مدرسه ایرانیانwww.aiap.orgانجمن متخصصین:‏ ۲۰۷-۶۲۳۲ (۸۵۸) AIAPجلسات آخرین چهارشنبه هر ماه در محل تالار صوفیانجمن دانشجویی ایستا:‏ www.istaucsd.orgISTA (Iranian STudent Association at UC San Diego)بنیاد فرهنگی مهرگان:‏ ۷۰۰۰- ۶۷۳ (۸۵۸)www.mehrganfoundation.orgخانه ایران:‏ (IRAN) ۴۷۲۶ ۲۳۲- (۶۱۹)یکشنبه ها از ساعت ۱۲ تا ۴ بعدازظهر.‏ بلبوا پارکگروه مطالعاتی زنان سن دیگو:‏ ۹۵۲-۶۷۱۳ (۸۵۸)پایانایاکIranian Women’s Study Group of San DiegoMeets: First Sunday of the monthContact: (858)952-6713www.paaia.org PAAIAPublic Affairs Alliance of Iranian Americanwww.niac.org NIACNational Iranian American CouncelBook Clubآخرین شنبه هر ماهSufi Mediterranean CuisineBalboa Ave، San Diego, CA 92111 5915http://nakhnamaa.blogfa.comشماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۷ ۱۳۹۰


هابیل و قابیلخوانندگان گرامی:‏ همانطور که در شماره های قبل به اطلاع رسید این صفحه رااختصاص داده ایم به برخورد دیدگاههای دو برادر خیالی با نام های هابیل و قابیل.‏این دو برادر از نظر سنی با یکدیگر دو سال اختلاف دارند و با وجود اینکه دریک خانواده و یک نوع شرایط بزرگ شده اند،‏ نقطه نظرات کاملا متفاوت و حتیمخالف یکدیگر دارند.‏ از آنها خواسته ایم که در هر شماره بحثی را مطرح کنندو نقطه نظرات خود را بگویند.‏ ما بدون هیچگونه قضاوتی این دیدگاه ها را ارائهمی کنیم.‏ و قضاوت را به عهده شما می گذاریم.‏ اگر خوانندگان گرامی نظراتی بهطرفداری یا مخالفت هر یک دارند می توانند با آدرس ای میل پیک ما را در جریانقرار دهند.‏ گفتار این بار در رابطه با ‏"لغو حکم اعدام"‏ می باشد.‏‏"جنایت و مکافات"‏هابیل:‏ شنیده ای که عده ای دارن امضا جمع می کنن که مجازات اعدام درکالیفرنیا لغو بشه؟ من که فکر نمی کنم به نتیجه برسن.‏ اکثر مردم طرفدار حکماعدامند.‏ محاله این قانون عوض بشه.‏قابیل:‏ به نظر می رسه تو خودت هم طرفدار اعدامی.‏هابیل:‏ معلومه!‏ به نظر من اگه کسی یکی رو بکشه یا به بچه ها تجاوز بکنه حکمشاعدامه.‏ همه آمار نشون می ده که وجود مجازات اعدام باعث می شه تعداد اینجرم ها کم شه.‏ درثانی خانواده و بستگان اون کسی که کشته شده و یا بهش تجاوزشده انتقام مناسب رو می گیرن.‏قابیل:‏ اولا من نمی دونم این آمار رو از کجا آوردی؟ این نکته ایه که طرفدارایاعدام همیشه می گن که وجود حکم اعدام باعث کم شدن جنایت می شه.‏ اصلاواقعیت نداره.‏ ببخشیدها ولی به نظر من کشتن افراد به هر عنوانی که می خوادباشه غلطه و بوی توحش می ده.‏ تو می دونی تا دهه هشتاد کالیفرنیا هم مثلبیست و پنج ایالت دیگه حکم اعدام نداشت.‏ الان هم که داره از سال ۲۰۰۶ تاحالا هیچکس اعدام نشده در حالی که تعداد زیادی حتی ‎۲۵‎‎۲۰‎ ساله توی خطاعدامند.‏قابیل:‏ ممکنه اینایی که می گن درست باشه ولی باز نباید باعث بشه کسی رابکشیم.‏ فکر می کنم این از شعر های سایه است که می گه،‏ ‏"وقتی انسانی انساندیگر رو می کشه انسان بودن رو در خودش می کشه".‏ الان دیگه همه کشورهایپیشرفته دنیا اعدام را کنار گذاشتن تنها در تعدادی از ایالت های آمریکا و جهانسومه که هنوز این تنبیه غیر انسانی وجود داره.‏ در تکزاسبا فرمانداری ریک پریدویست و سی نفر تا حالا اعدام شده اند.‏ آیا تعداد جنایت کم شده؟هابیل:‏ ببین با همه این حرفها اگر یکی خدای نکرده یکی از عزیزان تو رو از بینببره،‏ نمی خوای انتقام بگیری؟ نمی خوای اونو به سزای اعمالش برسونی؟ آیا بههمین راضی خواهی شد که به زندان بیافته بعد هم شانس اینو داشته باشه یه روزهم دوباره بیاد بیرون تو جامعه.‏ من نمی تونم اینو قبول کنم.‏ حالا از اینا بگذریم،‏توی ایران چی؟ اینایی که توی این سی سال این همه جنایت کردن،‏ اینهمه جوونرو سر به نیست کردن.‏ اینایی که به این جوونا توی زندان تجاوز کردن،‏ آیا نمیخوای به سزای اعمالشون برسن؟ مگه دختر عموی خودمون یادت رفته؟ آنچناننابودش کردن که حتی قبرش روهم به خانواده بدبختش نشون ندادن.‏ آیا ایناسزاوار مرگ نیستنقابیل:‏ نمی دونم من چه احساسی داشته باشم اگه یکی از نزدیکای خودم رونابود کرده باشن ولی امیدوارم اینقدر منطقی باشم که روی اصولی که معتقدمبمونم و گرفتار احساسات نشم.‏ ببین منم وقتی بیاد مریم و اینهمه پیر و جوونیکه با او وضع وحشتناک از بین بردند و اون جنایات دیگه می افتم قلبم فشرده میشه.‏ ولی خوب کجا با کشتن و انتقام گرفتن وضعی بهتر شده؟ غیر از اینکه طرفمی دونه اگه دری به تخته بخوره جز مرگ چیزی وحشتناک در انتظارش نیستبیشتر به حفظ خودش و وضع موجود می چسبه.‏ آره به نظر من حتی اوناروهمنبایدکشت.‏هابیل:‏ ای بابا تو هم که دیگه از لیبرالها هم لیبرال تر شدی!‏ واقع بین باش!‏ بروبه خانواده های چهار پنج هزار جوونی رو که سال ۶۷ کشتند و ناپدید کردن بگو.‏برو به خانواده های بچه هایی که تو خاوران توی گور دسته جمعی خاک کردن بگوهابیل:‏ خب همینه دیگه یارو ‎۲۵‎‎۲۰‎ ساله داره مفت می خوره و می خوابه.‏ هی تقاضایتجدید نظر می کنن.‏ حکم اعدام یعنی اینکه سریع کار و تموم کنن.‏ می دونی هر زندانیچقدر خرج داره بخصوص اونایی که تو خط اعدامن.‏ به جای اینکه مجازات بشن،‏ در پناهزندان می خورن و گردن کلفت می کنن.‏ درجایی که مردم عادی بیمه سلامتی ندارناونا بهترین سرویس بهداشتی و پزشکی رو هم دارن.‏ این کجاش عادلانه اس؟ اینا انگلجامعه اند و انگل را باید از بین برد.‏ این کجاش وحشیانه اس؟قابیل:‏ تو می دونی که در سالهای اخیر با پیشرفتهایی در آزمایش های دی.‏ ان.‏ ایشده،‏ بی گناهی عده ای از این محکومین ثابت شده و بعد از زندان های طولانیآزاد شده اند.‏ حتی بی گناهی تعدادی هم که اعدام شده بودند بعدها ثابت شده.‏آیا تو وجدانا می تونی قبول کنی که کسی بی گناه اعدام بشه؟ بارها و بارها شنیدهای که هیات ژوری و یا قاضی ای غیر عادلانه و بر اساس مدارک ساختگی و یا بدونهیچ مدرکی طرف رو محکوم کرده اند.‏ در چند سال گذشته عده ای وکیل جوان وعده ای دانشجوی حقوق،‏ به پیگیری این پرونده ها و بررسی دوباره اونا پرداختن وخیلی وقتا تونستن محکومیت ها رو برگردونن.‏هابیل:‏ خب حالا چند تا هم اشتباه شده.‏ به خاطر این اشتباه ها که نمی شه ازحق اون بیچاره هایی که عزیزانشون رو از دست دادن گذشت.‏ تو خودت بهتر میدونی که سیستم زندان های اینجا چه قدرتی داره.‏ بنابر این فکر نمی کنی این قایله هابیشتر واسه اینه که زندان ها را پر نگهدارن و مرتب زندان جدید بسازند؟ می دونیچقدر پول توشه؟شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰۱۸


که نباید انتقام بگیرن ببین چی بهت می گن؟ مطمئنم یه عده از خانواده هایقربانیان به این امید زنده اند که یه روزی کسانی که اینکار را رو کردن به سزایاعمالشون برسن.‏قابیل:‏ من که نمی گم کسی محاکمه نشه من مخالف اعدامم.‏ اتفاقا برای اطلاعشما در ایران هم مدتیه جنبش ضد اعدام شروع شده و پا گرفته.‏ خیلی هاحتی از آدم های معروف دنبال این قضیه اند که اولا اعدام های در ملا ی عامرو تعطیل کنن.‏ چون این دیگه،‏ وحشیگریه.‏ دوم اینکه در مورد افرادی که بهخاطر قتل،‏ حکم قصاص و اعدام گرفتن،‏ اینا می رن با خانواده مقتول یا به قولخودشون ‏"صاحب دم"‏ صحبت می کنن که از خون طرف بگذرن و به حبس ابدراضی بشن.‏ امیدی نیست که تا این رژیم سرکاره حکم اعدام ور بیافته ولی اقلااینجوری مردم روشن می شن که اعدام کاری رو حل نمی کنه.‏ در مورد خودرژیم هم،‏ حالا که اینا نرفتن؛ ولی این فکر رو باید پرورش داد که ‏"نباید فراموشکرد ولی می توان بخشید"‏ به همین تاریخ معاصر دنیا نگاه کن،‏ کشورهای زیادیگرفتار رژیم های شبه فاشیستی و خونریز شدند ولی ببین آفریقای جنوبی،‏شیلی،‏ آرژانتین،‏ اسپانیا که انتقام گیری و مقابله به مثل نکردن چقدر در پیادهکردن دمکراسی موفق بودن یا اونایی که با اعدام و کشتار خواستند کارشون روجلو ببرن.‏ می دونم آسون نیست ولی از قدیم گفتن که ‏"در عفو لذتی است کهدر انتقام نیست"!‏هابیل:‏ آره گفتنش آسونه.‏ ولی وجدانا من نمی تونم قبول کنم که کسی کهآگاهانه خون یکی رو ریخته مجازات نشه.‏ بخصوص وقتی که این کار سیستماتیکباشه.‏ اگه بشر بدونه که انتقامی در کار نیست فکر می کنی دیگه سنگ رو سنگبندبشه؟ ترس از انتقامه که ممکنه یارو توی کاری که داره می کند بترسه وتجدید نظر بکنه و گرنه چی نگهش می داره؟ وجدان؟ اگه طرف وجدان داشتکه این کارها رو نمی کرد.‏ بعد هم منی که عزیزمو از دست دادم به چه امیدیزنده باشم؟ من زیر بار نمی رم.‏ در انتقام لذتی است که در عفو نیست.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۹ ۱۳۹۰


جدولافقی‎۱‎ گریزگاه نقاش اسپانیولی ابداع کننده کوبیسیم ‎۲‎ کچل گلی به شکلخوشه مرکز غنا ‎۳‎ وسیله ای کوچک برای نواختن ساز سوگ و عزا آسودگی و آسایش ‎۴‎ سد جاجرود مروارید بار درخت ۵ چله کمان شهر دادگاه بین المللی قابله بالا به گویش فرنگی ۶ بی پروایی،‏ بیباکی هر طبقه از دیوار گلی میوه تلفنی ۷ حرف انتخاب چوپان گذرگاه زیر کوه ۸ موسیقیدان عصر ساسانی پول خارجی نژاد روسی ۹ زیر لباس فیلم داریوش فرهنگ حرص و طمع ۱۰ رنگ کاغذ فروش شهری در استان یزد ۱۱ دندانه سوهاندجوهر مازو آدم ناشی از سرگشادش می زند شناگر زیبا ۱۲ امضای پشت چک و سفته پهلوان برایبیماران قلبی مضر است ۱۳ کشوری در آسیا دعای شب جمعه حیوانعظیم الجثه دریا ۱۴ مقاصد و اهداف آشکار شهر صنعتی آلمان ۱۵ اثرانوره دوبالزاک تکیه کلام خودستا.‏عمودی‎۱‎ لرزان و سست شخص دراز قامت ۲ مرغی شبیه کبوتر شهری درجنوب غربی ایران شالوده و بنیان ۳ به صورت جدی و برابر با مقررات وتشریفات عنکبوت جمع جنت ۴ خرمن ماه آغوش نمایش ‎۵‎ عضوراهی جنگ آرنج ۶ همسر حوا حجم فرعونی-‏ نوعی ماشین کوچک یکی از دو جنس ۷ ریزه آهن دوستان مربوط به تعداد ۸ واحدمایعات کفش چرمی ظن ۹ داغ و نشان نویسنده کلید خودرو ‎۱۰‎عدد هندسی اسباب منزل پلنگ جسد حیوان مرده ۱۱ جمع امام مرآت رطوبت کم ۱۲ نخ بافتنی سیلی تپانچه گونه ای طلاق ۱۳ جوش جوانی صورت فرزندان شهری در استان فارس ۱۴ کاملا محرمانه اسامی دخترانه طبق اصل صدو پنجاه و نهم تشکیل دادگاه ها و تعیینصلاحیت آن منوط به حکم ... است ۱۵ ورزش آبی-‏ با محبت.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰۲۰


بقیه زیر نور مهتابمریضی است که در طول عمر افراد به برقراری سیستم دروغ و خدعه و نیرنگ تبدیل میشوند.‏ افراد چنین جامعه ای که نمیتوانند در فضائی آزاد بگونه مسالمتآمیز مکنونات قلبی خود را باز گو نمایند در اثر مرور زمان به موجوداتی تبدیل میشوند که با رودربایستی و تعارف های توخالی و استفاده از تکیه کلامهای مسخره ایچون نوکرم و چاکرم و خانه زادم و کوچکم خود را در بیرون از گزند دیگران در امان میدارند و در محافل کوچکتر با مسخره کردن این و آن و پشت سر هم حرافیو وراجی کردن روان ناآرام خود را تسکین میدهند.‏ در چنین جامعه ای دوستی ها کم عمق و مصلحتی است و روابط بیشتر دیپلماتیک است تا حقیقی.‏ انسانبزرگ شده در چنین فضائی به خود حق میدهد که گوشه گیر باشد و درون گرا و ناآشنا با حس اعتماد نه به دیگران و نه به نفس خویش.‏ حتما هم نظر خواهیدبود که وجود چنین فضائی چه ضربه مهلکی به رشد و تکامل فرد و جامعه وارد خواهد آورد.‏ بی دلیل نیست که در چنین جوامعی حتی هنر نیز تنها بصورت فردیبه رشد خود ادمه میدهد و اشعار و کتب پر میشود از تمثیل و کنایه و گفتارهای پررمز و راز وحرکات دسته جمعی یکی پس از دیگری سرخورده و ناموفق به کنجفراموشی تاریخ میخزند.‏لازم نیست راه دور برویم و کافیست که به زندگی فردی خودمان توجه دقیق تری بنمائیم.‏ از زمانی که خود را شناختیم شروع کنیم تا همین امروز و امشب که بهخواندن این متن مشغولیم.‏ شخصیت ها و پدیده های موثر در رشد خود را یکی پس از دیگری مرور کنیم.‏ از پدر یا مادر قدرتمند خانواده خود بگیریم تا برسیم به برادربزرگتر خود.‏ بعد باهم به کوچه بیائیم و از بچه محل های یک یا دوسال بزرگتر از خود شروع کنیم تا بقال و قصاب و نانوای محله.‏ سپس وارد محیط مدرسه بشویمو از فراش مدرسه بگیریم تا معلم ها و ناظم ها و مدیرها.‏ بعد به سالهای نوجوانی برسیم و از مشکلات اجرای دستورات دینی بگیریم تا برسیم به کوه های صعبالعبور مسائل جنسی و ایجاد رابطه ساده و سالم دوستی باجنس دیگر.‏ در نهایت برسیم به سالهای بازدهی اجتماعی واز پاسبان اداره راهنمائی و رانندگی بگیریم تا سازمان عریضو طویل سیاسی مملکت.‏ آنطور که مورد رفتار قرار گرفتهایم را با یک لغت تعریف کنیم و ببینیم چند در صد از ما بهلغتی غیر از خفقان میرسیم.‏ نگو...نپرس...اعتراض نکن....‏اطاعت کن...شک نکن...نخوان...حرف نزن ‏....ولی فقط..... گوش کن...اجرا کن...مطیع باش.‏ پس کجاست شانسآشنائی با حرمت نفس و آزادی بیان؟در چنین فضائی که ترکیب عوامل فرهنگی برای رشد مابوجود آوردند واقعا چه شانسی برای آموزش و تمرین ابتدائیترین حق انسانی که همان آزادی ابراز عقیده و بیان باشدوجود داشته است ؟آیا بهمین دلیل نیست که ما در جامعه ایرانی خود بامشکلات عدیده ای برای به ساحل رساندن زندگی اجتماعیو حتی فردی خود رو در رو هستیم؟چاره چیست؟بنظر میرسد که دوراه کاملا متفاوت را روبروی خود داریم:‏راه اول اینکه همه گناه را به گردن محیط رشد خود بیندازیمو بگوئیم : ‏"خب همین است دیگر.‏ این فرهنگ ماست.‏ ماایرانی ها همینطوریم دیگه و بعد برویم به دنبال کارمان.‏ راهدیگر اینست که مشکل را ریشه یابی کنیم و بدانیم که زمانکوتاه است و چاره ای نداریم بجز پیمودن راه صد ساله دریک شب.‏ از ادبیات خود کمک بگیریم و فریادهای انسانمدار را بشنویم و آزادی اندیشه و بیان را به خود و جامعهخویش میهمان کنیم.‏ حرمت نفس را محترم بشماریم و بابوجود آوردن محیطی صمیمی در خانه و خانواده به فرزندانخود بیاموزیم که محترمند و نظرات آنان همیشه شنیدنی وقابل بحث است.‏ در جامعه کوچک خود اجازه اظهار نظررا از شهروندان و همکاران و هم پیاله ایهای خود نگیریمو ایمان داشته باشیم که تصمیمات گرفته شده در جمعیکه آشنا و معتقد به حرمت نفس میباشند بر اساس خردخواهد بود.‏ در کلام نهائی کار فرهنگی کمک به باروری بذرخرد است در جامعه و بس.‏ دیگر اینکه دموکراسی غول بیشاخ و دم نیست و از رعایت نوبت دیگران در سر میز غذاشروع میشود تا اختیار سکوت در حین اجرای برنامه هایاجتماعی و فرهنگی و مسائل ساده ئی مانند رعایت حق عابرپیاده و سپس میرسد به آزادی زنان و ادعای داشتن حکومتیمردمی.‏ . دموکراسی قبل از اینکه یک واژه سیاسی باشد یکمفهوم فرهنگی است و بهمین سبب ترویج این کار را به خودو جامعه انسانی خود بعنوان یک عمل فرهنگی مدیونیم.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۲۱ ۱۳۹۰


نگاهی بر مهره سرخرانا سلیمیبی تردید هر گامی در راه گسترش فرهنگ و ادبیات سرزمینمان،‏به خصوص در شرایط کنونی،‏ سزاوار تقدیر و ستایش است،‏بویژه اگر این گام تلفیقی از اسطوره و واقعیت امروزی،‏ سنتو تکنولوژی مدرن باشد.‏ مهره سرخ به کارگردانی شاهرخیادگاری،‏ که در سالن Mandel Weis Forum در ۱۹ نوامبر۲۰۱۱ به صحنه رفت،‏ اثری قابل بررسی است که حماسه رستمو سهراب فردوسی را با منظومه مهره سرخ سیاوش کسرایی بهمدر آمیخته است.‏ پیش از یادگاری،‏ رضا خبازیان برای نخستین بار،‏ این غمانگیز ترین تراژدی شاهنامه را به زمان حال درآورده،‏ در تنها اجرای اثر خودکه به شکل DVD موجود است،‏ از جامعه و فرهنگ نخبه ستیز جوان کشگلایه کرده است.‏مهره سرخ یادگاری از بسیاری جهات زیبا،‏ به یاد ماندنی،‏ منحصر به فرد،‏ وسزاوار تقدیر فراوان است.‏ پیش از هر چیز بایستی شهامت و پایداری کارگردانو طراحان این اثر را ستود که آثاری چنین پرمایه و ظریف را دستمایه کار خودقرار داده اند.‏ براستی هم بروی صحنه بردن کاری که نه کمدی باشد،‏ نه مبتذلو صرفا سرگرم کننده،‏ در دیار ما بسی نایاب و با ارزش است.‏ مهره سرخ شاهرخیادگاری از زمره اجراهایی است که تماشاگر را به پیشرفت فرهنگی جامعه ماننوید می دهد.‏ با آنکه داستان رستم و سهراب،‏ حکایتی کهنه است،‏ اما تلفیقزیبای آن با مهره سرخ سیاوش کسرایی نقدی آگاهانه و هوشمندانه از شرایطایران،‏ به خصوص در قرن اخیر است.‏ در این ترکیب استادانه شعر کهن و شعرنوین،‏ حکایت تاریخ یک ملت تصویر می شود که شاید هر کسی را جرات بازگوییآن نباشد.‏ یادگاری با گرد آوردن تنی چند از برترین هنرمندان،‏ این حکایترا هرچه زیباتر بیان می کند.‏ حضور اولین زن نقال ایرانی ‏(فاطمه حبیبی زادملقب به گردآفرید)،‏ شاهرخ مشکین قلم که گام های بسیاری در راه تحول وغنای هنر رقص برداشته است،‏ و آیدا ساکی،‏ هنرمند جوان آمریکایی ایرانی تبارکه بی شک روزی نه چندان دور از پیشروان رقص جهان خواهد بود،‏ خود بهتنهایی اثری دیدنی آفریده است.‏یادگاری در اجرای فوق از وجوه هنری متنوعی بهره می گیرد تا هرچه بیشتر غناو اصالت ایرانی اثر حاضر را نمایان کند.‏ حرکات موزون یا شیوه های گوناگونرقص های محلی شخصیت های مختلف،‏ طرح لباس ها،‏ موسیقی،‏ و استفادهاز هنرهای نمایش بازی با سایه ها Play) (Shadow و نقالی،‏ و هنرهای رزمیچوب بازی و نیزه پرانی در مهره سرخ بیانگر توجه و ارادت یادگاری به فرهنگایرانی است.‏ وی از عوامل صحنه به گونه ای بهره می گیرد که در نوع خودمنحصر به فرد است.‏ او،‏ بسیار به جا و خردمندانه،‏ بازخوانی بخش شاهنامهرا به نقل حبیبی زاد می سپارد که با بازتاب اشعار فردوسی و کسرایی بر پرده،‏نور،‏ موسیقی و رقص بازیگران دیگر توامان است.‏ در واقع،‏ این تلفیق،‏ گونهنوینی از نقالی را می آفریند که به حضور و توانمندی نقال بسنده نمی کند.‏ بلکهبا بهره گیری از دیگر عوامل نمایشی جلوه ای خاص،‏ و برای تماشاگر امروزیجذاب تر،‏ از نقالی سنتی خلق می کند.‏ تازه سازی هایی از این دست که بیتردید لازمه رشد و بقای هنرها و سنتهای هر ملتی هستند،‏ اشاراتی بارز بهقابلیت های هنرمندانی هستند که عالمانه و هدفمندانه ساختارهای پیشین رامی شکنند تا به شیوه های نوین دست یابند.‏ این نیز نکته مثبت دیگری استدر مهره سرخ که شایان ذکر و شایسته بر شماری است.‏ استفاده از نمادها وعناصر ایرانی در جای جای مهره سرخ شبه ای باقی نمی گذارد که داستانسهراب حکایت جوانان ایران است.‏ افشین مفید ‏(رستم)‏ و شاهرخ مشکین قلم‏(سهراب)،‏ با جامه هایی که منقش به طرح های اسلیمی هستند،‏ با حرکات پاو دست که به رقص آذربایجانی ‏(لزگی مردانه یا همان قزاقی)‏ شباهت بسیاریدارد،‏ پا بر صحنه می گذراند.‏ حرکات میریم پرز ‏(تهمینه)،‏ شاید نه چندان درپوشش ولی بی شک در حرکات ریتمیک اندام ها،‏ یادآور رقص سنتی ایرانیاست.‏ موسیقی که گاه همخوان و در برخی موارد نا همگون با موقعیت اقلیمیقهرمانان داستان انتخاب شده است،‏ نیز بر گرفته ازفولکلور ایران است.‏ تنبور کرمانشاهی*،‏ رقص خنجر وآواهای ترکمنی،‏ و بیش از همه کلام فارسی این مهمرا میسر می کند.‏ انتخاب کارگردان برای اجرای فارسیاثر حاضر بر تاثیر گذاری آن می افزاید بویژه که در میانتماشاگران،‏ چهره های غیر ایرانی بسیاری وجود دارند.‏جالب تر این است که یادگاری با عوامل پشت صحنههمکاری کرده است که همگی غیر ایرانی هستند.‏ اینانتخاب،‏ گیرایی اثر حاضر را دو چندان می کند و بر بارنمایشی آن می افزاید حتی اگر برای درک متن دیالوگها ناچار به خواندن زیر نویس ها باشیم.‏در واقع تنها شخصیت نمایش که ایرانی تصویر نشدهاست،‏ گرد آفرید ‏(آیدا ساکی)‏ است.‏ وی که می بایدحتی بیش از سهراب ) که با سپاه توران بر ایران تاختهاست)‏ بر ایرانی بودن وی تاکید کرد،‏ لباس سنتی مردان جنگجوی ژاپنی‏(سامورایی)‏ را به بر دارد.‏ حتی در بستن موهای بافته خود،‏ گرد آفرید از شانهای چوبی استفاده می کند که مخصوص جامه زنان ژاپنی است.‏ آرایش صورتو حرکات فرم ساکی نیز کابوکی ‏(تاتر سنتی ژاپن)‏ را متصور می کنند.‏ بدینشکل،‏ با وجود زیبایی کار ساکی و جذابیت بصری صحنه،‏ تلفیق شیوه هایکهن ایرانی و ژاپنی در این اثر خاص سوال برانگیز است.‏ اما بیش از سبک کارو پوشش گردآفرید،‏ معرفی این شخصیت است که می توانست به گونه دیگریبیان شده،‏ دیدی تازه به زنان شاهنامه ‏(و البته زنان سرزمینمان)‏ را به دستدهد.‏ در مهره سرخ،‏ ورود هر دو قهرمان مرد داستان،‏ رستم و سهراب،‏ باموسیقی رزمی توامان است که استحکام،‏ قدرت،‏ و شهامت این دو پهلوان نامدار را به روشنی جلوه گر می سازد.‏ موسیقی،‏ همراه با حرکات قزاقی،‏ نقش بهسزایی در پرورش شخصیت این قهرمانان دارد.‏ در صحنه ای دیگر ، دو جنگجوبا رقص خنجر ترکمنی به نبرد می روند.‏ به عبارتی،‏ آنچه می شنویم،‏ پیروزیو برتری قدرت آنان که می بینیم را تضمین می کند.‏ برخلاف موسیقی ای کهرستم یا سهراب را همراهی می کند،‏ صحنه ورود گردآفرید با موسیقی غمگینیهمراه است که اشاره ای به ابهت تصمیم این زن دلیر ندارد.‏ با آنکه حرکاتقدرتمند،‏ تکنیکی،‏ و دقیق ساکی ضدیت آشکاری با این موسیقی دارد،‏ آواهایدردناک جای تردی نمی گذارند که گردآفرید در دل از نبرد با سهراب میهراسد.‏ از خود می پرسم چرا زنی چنین دلیر و بی پروا که در زمان خود رختمبدل مردانه به بر می کند،‏ دست از جان می شوید که تلکیف وطن پرستیخویش را ادا کند،‏ اینگونه تصویر می شود؟حضور تهمینه با موسیقی ای زنانه همراه است که گاهی حزن انگیز اما بیشترلطیف و عشوه گرانه است.‏ تهمینه را زنی پر شور و مصمم،‏ ولی بیش از آنعاشق پیشه و شیفته پهلوانی رستم می بینیم چنانکه در شاهنامه تصویر شدهاست.‏ میریم پرز ، تنها بازیگر غیر ایرانی نمایش حاضر که به گفته خودش پیشاز همکاری با یادگاری داستان رستم و سهراب را نمی شناخته است*،‏ با اجرایماهرانه خود،‏ شخصیت تهمینه را به زیبایی تصویر می کند.‏ فردوسی تهمینهرا می سراید و می ستاید نه برای تهمینه بودنش بلکه برای ماهیت مادری نوپهلوانی چون سهراب و همسری جهان پهلوانی چون رستم.‏ تهمینه فردوسیبا واسطه تهمینه است زیرا مردانی را که شاهنامه خلق کرده است عشق،‏ بقاو تولد می بخشد.‏ تهمینه شاهنامه فقط جایی لب به سخن می گشاید که برمرگ فرزند خویش مویه می کند.‏ جسارت و گستاخی او در انتخاب همبستر وپدر فرزند،‏ نه همسر،‏ مورد عنایت فردوسی نیست.‏ پرسش اینجاست که چرا درنمایش مدرن حاضر که فرصت دوباره نگری وجود دارد،‏ تهمینه به عنوان زنیسنت شکن،‏ آزاده،‏ و آگاه به نیروی پرورش بزرگ مردان،‏ معرفی نمی شود؟با آنکه به دلیل کمبود پشتوانه ها،‏ اجرای مهره سرخ که حاصل بیش از یکسال تمرین و تحقیق و تلاش است،‏ تنها سه بار ‏(و فقط یک بار در سندیگو)‏ بر صحنه می رود،‏ اما همین جرقه های کوتاه آینده فرهنگی روشن تریرا بشارت می دهند.‏‏*کورش تقوی مصاحبه تلفنی ۸ دسامبر ۲۰۱۱ سن دیگو‏*برگرفته از صحبت های میریم پرز در گفتگوی پرسش و پاسخ پس از نمایش ۱۹ نوامبر. ۲۰۰۱ سن دیگوشماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۱۳۹۰۲۸


آسمان شقایق های سرخاحمد فتاحی پورزهره قهرمانی،‏ نویسنده معاصر ایرانی،‏ اخیرا کتابی تحت عنوانSky of Red Poppies یا آسمان شقایق های سرخ به زبان انگلیسینوشت که در شهر سن دیاگو به عنوان کتاب برگزیده سال ۲۰۱۲ انتخابشده است.‏ در شماره ‎۱۳۱‎پیک،‏ بررسی این کتاب را با قلم لطیف خانمشقایق هنسن خوانده اید.‏ در این مقاله پس از اشاره مختصری بهداستان این کتاب،‏ سعی می شود تا برخی از جنبه های ناگفته اینکتاب برای خوانندگان فارسی زبان به رشته تحریر در آورد.‏آسمان شقایق های سرخ،‏ عنوانی است که به شعری از منوچهرنیستانی ارتباط داردتو نیستی و چه گلها که با بهارانندترانه خوان تو من نیستم،‏ هزارانندنثار راه تو یک آسمان شقایق سرخکه جلوه های دل افروز شب کنارانندو با خواندن این شعر است که دوستی یگانه ای بین این دو دختر در سالهای‎۵۰‎‎۱۳۴۰‎ آغاز می شود.‏ رویا و شیرین که دو دوست دبیرستانی هستند در مدرسهشاهدخت مشهد با هم آشنا می شوند.‏ این دو که سخت به ادبیات و شعر علاقمندندتحت تاثیر دبیر ادبیات که به او لقب ‏"جناب"‏ داده شده قرار می گیرند.‏ داستانزندگی این دو دختر آن ها را بر سر دوراهی ای قرار می دهد و هر یک با عواملیکه آنان را به مسیرهای متفاوت می راند درگیر می شوند.‏ شیرین که در خانوادهمتعصب مذهبی بزرگ شده به جمعیت فداییان خلق می پیوندد و رویا راهی آمریکامی گردد.‏عنوان کتاب مربوط می شود به گفتگوهای بین شیرین و رویا در ایامی که بهدبیرستان می رفتند و شاهد شکفتن گلهای شقایق بودند در روی بام شان که هرساله گل های سرخ رنگ خود را به معرض تماشای بینندگان خود قرار می دادند وبا اینکه بعد از مدتی کوتاه پژمرده و سپری می شدند بازهم سالهای بعد می شکفتندو مجددا زیبایی خود را به جهانیان جلوه می دادند.‏ این اشاره به گل های سرخ شقایقاستعاره ای است برای سر سختی و مقاومت پی گیر مظلومان در محیطی خشک وخشن.‏ به عبارت دیگر مبارزه ی مردم برای آزادی و عدالت پدیده ای است مداوم ومکرر.‏ ذکر رنگ نیز اشاره ای به خون های ریخته شده در راه عدالت است.‏پیداست که زهره قهرمانی سعی کرده است داستانی از زندگیمردم ایران را بدون هیچگونه نظری از جنبه سیاسی،‏مذهبی و اجتماعی ارائه دهد.‏ شخصیت های این کتابهمه قشرهای جامعه را شامل می شوند و شاید به ایندلیل است که جنبه فوق از قلم افتاده.‏ او در آغاز کتاب مینویسد:‏‏"هیچکس به من نگفت که دستهایی را که مرا ساختند به یادخواهیم آورد و یا اینکه برخی کلمات برای همیشه در ذهنم حکخواهند شد.‏ اکنون پس از ده ها سال به گذشته فکر می کنم،‏گاه با مهر و غالبا نه.‏ بیش از هر چیز دلم هوای انعطاف کودکی رادارد و یاد آوری آن معصومیت است که مرا یاری می دهد تا خود رابرای آنچه شده ام ببخشم."‏در اینجا،‏ قصد ندارم که داستان را دوباره مطرح کنم.‏ کافی استبگویم که نویسنده کتاب با استفاده از دو نمونه متغایر از جامعه ایران،‏شرحی از چهل سال گذشته و تغییرات شگرفی که جامعه ایرانی با آنمواجه بوده اند را ارائه می دهد.‏ اما اگرچه به مطالبی در زمینه تغییراتسیاسی زمان و حتی صمد بهرنگی و کتاب ‏"ماهی سیاه کوچولو"‏ اشاره شده،‏ اما دراشاره به ساواک،‏ بعضی نکات از قلم افتاده است.‏مقالات و کتابهای زیادی در زمینه انقلاب اسلامی توسط دانشمندان و پژوهشگرانعلوم اجتماعی نوشته شده است.‏ اغلب این کتاب ها از نظر اقتصادی،‏ سیاسی واجتماعی انقلاب ۱۹۷۹ را مورد بررسی قرار داده اند یعنی برخورد آنها با این انقلاب‏"از برون به درون"‏ بوده است.‏ داستان شیرین و رویا برعکس این واقعه مهم تاریخیرا از ‏"درون به برون"‏ تشریح می کند و به عبارت دیگر مکمل کتابهایی است کهتاکنون نوشته شده اند.‏مطاله این کتاب را به خوانندگان پیک توصیه کرده و موفقیت هرچه بیشتر خانمقهرمانی را آرزو می کنم.‏شماره ۱۳۷ بهمن - اسفند ۲۹ ۱۳۹۰

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!