Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ف<br />
ف<br />
ش<br />
<br />
درس پنجم<br />
ز روی بود و ز روگاری. مردی بود که گوسفندان ز یادی داسش ت . او آ دم ت ردس کاری<br />
نبود. امّا چ وپانی داسش ت که ز ا گوسفندهای او نگهداری می کرد و مرد ت ردس کار و راست گویی بود.<br />
چ وپان ز هررو سش یر گوسفندان را می دوسش ید و به خانه ی صاح بِ گوسفندها می برد. او ه م آ ب رد<br />
ی نص می کرد<br />
ی و سش یر را دو برابر می کرد و به مردم می فروحخت . چ وپان هر ب ار او را حت<br />
آ ن م ی ر حخت<br />
نیست » امّا او به حر های چ وپان گو نم ی داد و ب لحخندی می ز د<br />
و می گفت : ی »ان کار ردست<br />
و می گفت : »تو چ وپانیات را بکن و مر ز دت را بگیر!«.<br />
ی <br />
یک ز رو که چ وپان، گوسفندان را به ِ چح را ب ُرد، باران ش دیدی ش روع به باریدن کرد و ی سل<br />
ز بررگی به راه افتاد. چ وپان برای نجات خود، باالی ردحختی رفت امّا ی سل همه ی گوسفندان را<br />
ه چ کاری بکند. ناچ ار، پی ش صاحب گوسفندان رفت و گفت :<br />
با خود ب ُرد. چ وپان، ت نتوانس<br />
« س ی ل گوسفندهای تو را برد«.<br />
مرد گفت : »من باور نمی لکنم، آ حخر ی ان همه آ ب ، ناگهان ز ا ک جا آ مد؟«.<br />
ن د: « قطره قطره ج مع گردد، وانگهی ردیا ش ود«. ی ان ی سل،<br />
چ وپان گفت : ش نیدهای که می گو ی<br />
ی<br />
همان آ ب هایی است که تو رد سش یر م ی ر حختی و به مردم می فروحختی.<br />
مرد با ش نیدن<br />
حر های<br />
چ وپان رد فکر<br />
فُرو رفت .<br />
ت ردس کار<br />
چ وپانِ<br />
32