Zwischen den Zeilen. Iranisch-Sein 1979-1390 - Diwan
Zwischen den Zeilen. Iranisch-Sein 1979-1390 - Diwan
Zwischen den Zeilen. Iranisch-Sein 1979-1390 - Diwan
Sie wollen auch ein ePaper? Erhöhen Sie die Reichweite Ihrer Titel.
YUMPU macht aus Druck-PDFs automatisch weboptimierte ePaper, die Google liebt.
بانوان و آقایان گرامی<br />
دوستان و اعضاء عزیز دیوان!<br />
خوش آمدگویی هیات دبیران دیوان<br />
چند سال قبل مسافرتی به ایران داشتم. در این سفر به همراه فیلم بردار تلویزیون،<br />
گروهی را که قصد زیارت حج داشتند، همراهی می کردیم.<br />
داستانها و سرگذشتهای جالبی را روزانه در اتوبوس و هتل از آنان میشنیدم که مرا<br />
مجذ وب کرده بودند. بخصوص بیشتر به دو زن همراه این گروه ، فکر می کردم.<br />
یک مادر سی و نه ساله که همسرش را در جبهه جنگ ایران- عراق از دست داده<br />
بود و اکنون در بنیاد شهید کار می کرد.<br />
پیکر او در چادری سیاه، پوشیده شده بود و تنها لبه روسری و انگشتر درشتی که<br />
در انگشت میانه داشت، روزانه رنگ تازه ای بخود میگرفتند. چهره رنگ پریده ای<br />
داشت وتنها زیر ابرویی که بر داشته بود، تنوعی در صورتش ایجاد میکرد. هرروز<br />
قرآن و دیوان حافظ میخواند و اعتقاد شدیدی به روایات شهدای کربال و مظلومیت و<br />
برحق بودن آنان داشت.<br />
دخترش بیست و یک ساله و در رشته اقتصاد تحصیل میکرد. دختر قدی بلند و<br />
پالتویی سیاه با باال تنه تنگ و دامن چین دار پوشیده و شلوار جینش از زانو به پایین<br />
دیده میشد. چشمان درشت و سیاه و سرمه کشیده او با روسری کوتاه و نازکش<br />
ظرافت خاصی باو داده بود. موهای قرمز شده اش بخصوص بچشم میخورد. او زن<br />
زیبایی بود و اغلب از خودش عکس میگرفت و ماهرانه روی آنها برای صفحه<br />
فیسبوکش آماده می کرد. بحق عکس ها قابلیت چاپ در یک مجله خوب هنری یا مد<br />
را داشتند.<br />
دختر قرآن نمیخواند. او درتمام راه سفرحج رومان "بریدا" اثر"Coelho "Paulo<br />
را میخواند.<br />
متن کتاب درباره مسائل جنسی عرفانی بود. او در طول اين مسافرت گاهی با جوانی<br />
خوش و بش می کرد که تی شرتی صورتی مارک آرمانی بتن و گردن بند ظریف<br />
نقره ای بگردن داشت.<br />
مادر و دختر با هم هر روز دعوا داشتند. مادر مرتب بدخترش گوشزد میکرد:<br />
"اینقدر آرایش نکن!"، "روسریت رو بکش پایین!"، "موسیقی حسابی گوش بده، نه<br />
اين خواننده های زن!"، "خواهش می کنم، دختر جان"... اینها اخطارهایی از سوی<br />
مادر بود که من به خوبی بیاد دارم. هرروز به این مسئله می اندیشیدم که چگونه<br />
در یک خانواده متعصب مذهبی، این دگرگونی و تفاوت بین دختر و مادر بوجود<br />
آمده است؟<br />
اینگونه تجاربند که در برگزاری این همایش نقش داشته اند.<br />
گرچه "ایرانی بودن" زیرنویس این گردهمایی است، اما برای هریک از فعاالن<br />
دیوان معنای دیگری دارد.<br />
کاوش در دیار اولیه ای که از آن ریشه گرفته ایم و جستجو از داخل و خارج زندگی<br />
ایرانمان درانتخاب موضوعهای همایش امروز مؤثر بوده اند و ما کنجکاوانه<br />
گزارشها و تجربیات مهمانانمان را دنبال ميکنیم.<br />
برای اولين بار ديوان، آفرینندگان فرهنگ و هنر را که هر یک شهرت جهانی<br />
دارند، به شهر کلن دعوت نموده.<br />
ما ازحضور سخنرانان و شما در این گردهمایی خوشحالیم.<br />
میهمانان عزیز به رشد ما کمک نموده و از فعالیتهای ما پشتیبانی و با ما همیاری<br />
نمایید، که هر چه زودتر بتوانیم با یاریتان خانه ای برای این انجمن فرهنگی در کلن<br />
برپا کنیم.<br />
از جانب اعضاء ديوان: به اولین همایش فرهنگی مان خوش آمدید.<br />
گلینه عطایی<br />
هیأت مدیره