126 - راه توده
126 - راه توده
126 - راه توده
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
ص )<br />
ص )<br />
ص )<br />
<strong>راه</strong><br />
آذر<br />
<strong>توده</strong><br />
- ديماه ١٣٨٢<br />
دوره دوم شماره «١٢۶»<br />
نگاهی به کنگره فدايیها<br />
آلترناتيو<br />
در خانه و آنها گرد<br />
جهان میگردند!<br />
<br />
اصلاحات ودلائل<br />
گريزناپذير آن<br />
(ص٨ (<br />
واعظ رهبر-<br />
مثلث قدرت<br />
گفتگوی راديوئی سردبير<strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
) ص١٩)<br />
- شاهرودی<br />
(٢٩<br />
حزب دمکراتيک مردم ايران<br />
سوار برمَرکَبِ<br />
اصلاحات<br />
اما وارونه!<br />
<br />
(١٢<br />
" سياست" و<br />
" بازیسياسی"<br />
<br />
(٣<br />
سالگرد قتلهای زنجيرهای<br />
بانگ مردمسالاری<br />
خاموش نشد<br />
(صفحات٧ و٢٨)<br />
"انفعال چپ"<br />
مقالهای از محمد مختاری<br />
معامله با امريکا<br />
درمرکز سياست<br />
جناح راست ج.ا<br />
(ص٣۵) چپ نماها و سلطنت خواهان می خواهند<br />
خانم عبادی را هم به جمع منفعل<br />
استوار بر ثروت خودشان در مهاجرت اضافه کنند. اجازه<br />
بدهيد ايشان درهمان دريای مواج داخل<br />
آستانقدس رضوی کشور و هم<strong>راه</strong> مردم شنا کند!<br />
<br />
بر سر دو <strong>راه</strong>ی<br />
انتخاب يا انفعال<br />
چه پيش و چه پس از تشکيل مجلس هفتم، آنچه بعنوان بحث محوری جنبش<br />
عمومی مردم ایران، همچنان و تا سالها باقی خواهد ماند، انتخاباتی است که تا پيش از<br />
پایان سال ١٣٨٢ درایران و برای تشکيل این مجلس برگزار می شود. تاریخ نه تنها در<br />
باره نحوه برگزاری این انتخابات و کارشکنیهای بی نظير مافيای قدرت و ثروت<br />
جمهوری اسلامی برای از نفس انداختن مردم و نااميد ساختن آنها از امکان تحولات از<br />
طریق انتخابات قضاوت بیرحمانه خود را خواهد کرد، بلکه درباره ميزان درک<br />
طرفداران تحولات از شرایط، موقعيت سنجی و نحوه مقابله آنها با این توطئه نيز قضاوت<br />
خود را خواهد کرد. هرآنکس که درباره این قضاوت های تاریخی کوچکترین تردیدی<br />
دارد، می تواند تاریخ مجلس درایران، انتخابات آن و بویژه مجلس شانزدهم و هفدهم در<br />
دهه ٣٠ را یکبار دیگر مرور کند و به سرنوشت آیت االله کاشانی (رئيس مجلس) دربار<br />
پهلوی و سرانجام نمایندگانی که با توطئه این دربار بر صندلی مجلس شورای ملی تکيه<br />
زدند بياندیشد. از آنجا که نقش مجلسين پس از کودتا که عامل قانون سازی برای تثبيت<br />
کودتا بودند همان نقشی است که چرخ پنجم درشکه اختناق و دیکتاتوری ایفاء می کند،<br />
نيازی به گشایش دفتری جدا از سرنوشت شاه و دربار برای این دوره ها از مجلس ایران<br />
نيست.<br />
شورای نگهبان سلطنتی نيز، در دوره ای به نيابت از فئودال ها و در راس آنها<br />
خاندان پهلوی و در دوره ای دیگر به نيابت از دلال های اسلحه و تجار وابسته به دربار و<br />
نوکيسه های مونتاژکار صنایع، که باز هم در راس آنها دربار شاه قرار داشت، در کاخ<br />
شاهنشاهی ليست از صندوق ها بيرون آورد و مجلس مطيع دربار برپا کرد. سرانجام آن<br />
مجلس ها، دربار شاه و سازندگان آن ليست ها و فراکسيون های درباری اظهرمن الشمس<br />
است! و نيازی به مرور آن از سوی ما نيست.<br />
همچنين، تاریخ خواهد گفت که مردم ایران توانستند در لحظهای تاریخی<br />
تصميمی درست و تاریخی بگيرند یا نه؟ البته، هر قضاوتی دراین باره؛ چيزی از سهم و<br />
نقش نيروهای طرفدار تحولات، احزاب سياسی جدی ایران در جهت آگاه سازی مردم<br />
برای اتخاذ تصميم درست نخواهد کاست. همانگونه که از سهم نيروهای مخالف مردم و<br />
تحولات در ایران نخواهد کاست. قضاوت بی رحمانه تاریخ این دو را نيز شامل خواهد<br />
شد. اگر نامردمی و مردم ستيزی حکومتيان سقوط آنها را در پی داشته باشد که در هر<br />
نظام و کشوری- چه اسلامی و چه غير اسلامی- درپی داشته، برای گروه دوم نيز<br />
غفلتهای تاریخی چنان ضربه اعتباری خواهد بود که دوباره بر سر پا ایستادن و با مردم<br />
سخن گفتن را دشوارتر از آن خواهد ساخت که اکنون گمان می رود. ) بقيه در صفحه ٢)
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
انتخاب يا انفعال...<br />
انتخاب، تحریم، به صحنه درآمدن، عقب نشينی کردن، به<br />
کارزار فراخواندن مردم و به انزوا بردن مخالفان مردم، ایستادن و<br />
هزینه دادن اما گشودن فضای سياسی کشور، تسليم تنگناها شدن،<br />
اتحاد، اختلاف، اميد به مردم، اميد به خارج، واقع بينی، رویاپروری،<br />
سهم پذیری درآگاه سازی مردم، موج سواری روی امواج نارضائی<br />
مردم و... همه اینها برگ های دفتر انتخابات مجلس هفتم است که<br />
ورق خواهد خورد و از دل آن قضاوت تاریخ درباره انتخابات مجلس<br />
هفتم بيرون خواهد آمد. چه کسی روسفيد خواهد شد و سياهی ذغال<br />
برچهره چه کسانی خواهد ماند؟<br />
در جامعه ای که در آن جوشش تحولات وجود دارد، زمان<br />
زیادی برای دریافت پاسخ لازم نيست، همانگونه که در جریان<br />
انتخابات دوم خرداد ١٣٧۶ لازم نبود.<br />
بدین ترتيب و در چنين فضا و موقعيت خطيری، همگی به<br />
سمت انتخابات مجلس هفتم می رویم. این که مخالفان جنبش و<br />
اصلاحات چه درسر دارند و چه چيز را به صحنه آورده و می آورند،<br />
دیگر نه امری پوشيده است و نه نقشه ها وترفندهای نا آشنا. آنها، در<br />
یک کلام می خواهند کودتای پارلمانی کنند، تریبون پرقدرت مجلس را<br />
که طی چهارسال سنگر جنبش بود و بزرگترین افشاگری تاریخ<br />
جمهوری اسلامی را عليه ارتجاع مذهبی و مافيای ثروت درکشورما<br />
کرد از چنگ جنبش درآورند، حتی اگر این انتخابات در شهرهای<br />
بزرگ ایران با ریزش آراء واجدین شرایط رای هم<strong>راه</strong> شود و برای<br />
یک دورانی زیرفشار این ریزش آراء قرار گيرند. تجربه مجلس<br />
خبرگان رهبری که با ۴٢ در صد آراء واجدین حق رای تشکيل دادند<br />
و شورای شهر تهران که با ۵ر٢ درصد رای شهری ١٢ ميليونی<br />
تشکيل شد و به تخریب هر آنچه جنبش به حاکميت تحميل کرده بود<br />
مشغول است، دربرابرآنهاست.<br />
این که رویدادهای هفته ها و دو ماه آینده در ایران و منطقه<br />
چه پيش خواهد آورد و چه تاثيری بر روند این انتخابات خواهد داشت،<br />
بحثی است که در زمان وقوع چنان رویدادهائی باید درباره آن صحبت<br />
کرد. درباره آنچه که اکنون دربرابر تمام نيروهای طرفدار اصلاحات و<br />
تحولات قراردارد، اکنون بايد صحبت کرد.<br />
یعنی تحريم انتخابات مجلس هفتم و کوشش در <strong>راه</strong> هرچه<br />
همه جانبه تر کردن آن و یا شرکت در انتخابات به رغم همه محدودیت<br />
هائی که پيش بينی آن دشوار نيست؟<br />
بنظر ما، ميان این دو تصميم هنوز فاصله ای وجود دارد که<br />
باید برای رسيدن به هر یک از آن دوتصميم، آن را طی کرد و این<br />
مسير چيزی جز افزودن همه جانبه بر حساسيت و دقت نظر مردم<br />
ايران در وسيع ترين اشکال خود نسبت به اين انتخابات. هر نوع<br />
شعار، انتقاد از اصلاحات، انتقاد از کارشکنی ها و اعتراف به قدرت<br />
جناح راست برای سرکوب و مقابله با مردم و اصلاحات، اگر به این<br />
هدف خدمت نکند، به ارتجاع و مخالفان اصلاحات کمک کرده است.<br />
از لحظه قبول این نظر به بعد است که نمی توان آن اعلاميه ها و<br />
تحریم های زودرس انتخاباتی را که عملا به انفعال و بی اعتنائی مردم<br />
برای حضور در صحنه انتخاباتی کمک می کند تائيد کرد. امروز نفس<br />
حضور مردم در صحنه انتخاباتی و برانگيختن حساسيت مردم نسبت<br />
به سرنوشت انتخاباتی که از نظر ما <strong>توده</strong> ای ها، مهم ترین انتخابات<br />
تاریخ ٢۵ ساله ایران است (حتی مهم تر از انتخابات ١٣٧۶) درعمل<br />
فشاری است سنگين به طرفداران کودتای پارلمانی و تشکيل مجلس<br />
مطيع رهبری و ولی فقيه. آنها که دم از ضرورت نفی و طرد ولایت<br />
فقيه می زنند دراین اینجاست که هرآنچه دارند و می توانند- اگر داشته<br />
باشند و بتوانند- باید به ميدان آورند. حتی اگر شرایطی مناسب تحریم<br />
ملی انتخابات ف<strong>راه</strong>م آید و چنين تحریمی عملا <strong>راه</strong>گشای بن بست های<br />
اصلاحی در جامعه ایران تشخيص داده شود، تنها در صورت حضور<br />
مردم در صحنه انتخابات و حساسيت همه جانبه نسبت به سرنوشت<br />
این انتخابات و نقش مجلس درتحولات است که می تواند جنبه <strong>توده</strong> ای<br />
و ملی به خود گرفته و طرح و نقشه مافيای قدرت برای قبضه مجلس<br />
با ۴٠- ۵٠ درصد آراء مردم را نقش برآب کند. حتی اگر تحریم<br />
انتخابات با انگيزه جلب توجه مجامع بين المللی و نه دولت ها نسبت به<br />
آنچه واقعا در ایران می گذرد نيز هدف باشد، تنها با حضور و<br />
خواست مکرر و همه جانبه مردم در فشار به حاکميت برای گشایش<br />
فضای انتخاباتی می تواند جنبه عملی به خود بگيرد. افکار عمومی<br />
جهانی را با حضور مردم در صحنه و مخالفت با تصميمات شورای<br />
نگهبان و مافيای قدرت می توان نسبت به رویدادهای ایران جلب کرد<br />
نه با عدم حضور مردم در صحنه، تشویق انفعال و خمودی و بی<br />
اعتنائی نسبت به سرنوشت مجلس و تمکين از قدرت سرکوب حاکميت<br />
مافيا. وقتی مردم یک کشور، خود در پی گرفتن حق خویش نباشند،<br />
چگونه مردم دیگر کشورها وافکار عمومی مردم جهان و مجامع بين<br />
المللی به یاری این مردم بياید؟<br />
با این ارزیابی است که ما معتقدیم <strong>راه</strong> ميانه دو تصميم<br />
انتخاب و تحريم، قطعا انفعال نيست و هر حزب و سازمان سياسی<br />
ایران که نظرات، اعلاميه ها، اسناد و کنگره های آن، درعمل به چنين<br />
انفعال و غفلتی کمک کند، سهم خویش را در قضاوت تلخ و بی رحم<br />
تاریخ از هم اکنون باید بپذیرد.<br />
اگر درسی از جبهه مقابل و مخالف اصلاحات بخواهيم<br />
بگيریم که بنظر ما ضرورت دارد گرفته شود، عمل در همان جهتی<br />
است که آنها با آن مخالف اند و اتخاذ تصميمی است که آن ها نسبت به<br />
آن بيشترین واکنش ها را نشان ميدهند.<br />
امروز جبهه مخالف تحولات با هر نوع تجمع انتخاباتی و<br />
ارتباط گيری طرفداران اصلاحات در داخل و خارج حاکميت با مردم<br />
مخالف است و با آن درحد یورش به جلسات سخنرانی رئيس کميسيون<br />
امنيت ملی و سياست خارجی مجلس ششم در شهر یزد مقابله می کند،<br />
جبهه مشارکت را تهدید به انحلال می کند. خود متينگ انتخاباتی برپا<br />
می کند، اما هرجا که بتواند جلوی اجتماع مردم و جلساتی را می گيرد<br />
که در آن پيرامون انتخابات آینده مجلس از موضع ضرورت<br />
حضورمردم درصحنه آن و بيرون آوردن پنبه ها درباره نقش تاریخی<br />
مجلس ششم از گوش ها سخن گفته می شود. این نشانه ها برای<br />
تصحيح برخی سياست ها و پيش بينی ها کافی نيست؟<br />
جبهه مخالف می داند که اگر مردم در صحنه حاضر شوند،<br />
نمی تواند در آخرین لحظات و برای تبليغات پس از انتخابات خاموش،<br />
در زمانی که مردم دیگر به انفعال تن داده و به هرصورت خانه نشينی<br />
را به شرکت در انتخابات ترجيح می دهند، ناگهان بسياری را تائيد<br />
صلاحيت کند و بداند که دیگر کسی در صحنه نيست که به آنها رای<br />
بدهد. این تجربه ایست که آنها از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا در انبان پرتجربه<br />
خود دارند. پس از چنين رویدادی است که خواهند گفت انتخابات آزاد<br />
برگزار شد اما اصلاح طلبان رای نيآوردند و مردم به آنها رای ندادند.<br />
و این، یعنی تقدیم مجلس به مخالفان مردم اما با دست مردم. گرچه این<br />
متاع گران با دست ۴٠ تا ۵٠ درصد واجدان حق رای تقدیم شده باشد!
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
٢۴<br />
و "سياست"<br />
"سياست بازی"<br />
سياست هم علم است و هم هنر. علم است، زیرا باید<br />
قوانين و قواعد و ساختار و تاریخ آن را آموخت. هنر است، زیرا<br />
برای سياستمدار، دولتمرد یا دولتمدارشدن قریحه و موهبت ویژه<br />
ای لازم است، مانند شم، زیرکی، پویائی، سرعت انتقال، نهان<br />
بينی، خویشتنداری و امثال آن که اجزاء مختلف قریحه سياسی<br />
است.<br />
"سياست" بيان متراآم اقتصاد جامعه، و "حقوق" بيان<br />
متراآم سياست است. بر همين پایه، سياست و حقوق، برخلاف<br />
برخی تعبيرها، که عمدتا جنبه تبليغاتی دارند نميتوانند مقدم بر<br />
نظام اقتصادي جامعه باشند، بلكه این اقتصاد(یعني شكل مسلط<br />
مالكيت و مناسبات ناشي از آن) است آه سياست و حقوق را<br />
بدنبال خود ميآشد و بدان شكل ميدهد.<br />
بدینسان، جامعه داراي یك هسته اقتصادي و یك پوسته<br />
سياسي- حقوقي است و رابطه این هسته و پوسته، رابطه ماهيت و<br />
پدیده است. بدین سان است که اگر شخص سطحي نگر باشد<br />
پوسته را ميبيند و هسته را نميبيند. البته، پوسته سياست و حقوق<br />
در قبال اقتصاد منفعل صرف نيست و نقش فعال عظيمي در<br />
تكامل اقتصاد و آل جامعه ایفاء ميآند و ایدئولوژيهاي سياسي و<br />
حقوقي و نهادهاي ناشي از آن، چنان هيبت و سيطرهاي دارند آه<br />
گویا گرداننده اصلي امورند.<br />
موضوع سياست مناسبات ميان ملتها و طبقات جامعه<br />
است که نقش خود را به آمك نگرههاي سياسي، نهادهاي سياسي،<br />
رجال سياسي(یا دولتمردان) آه در مجموع روبناي سياسي جامعه<br />
را بوجود ميآورند عمل ميآند.<br />
از آنجا آه هر سياستي در خدمت مناسبات اقتصادي و<br />
شكل مالكيت معيني قرار دارد، لذا براي حفظ و توجيه و دفاع هر<br />
شكل اقتصادي معين(مانند بردگي یا فئوداليسم یا سرمایهداري و<br />
غيره) سياستي خاص، به معنای روبناي سياسي خاص لازم است،<br />
آه گاه در تاریخ شكل مختلط نيز پدید ميآید. براي تغيير هر نظام<br />
اقتصادي به نظام دیگر نيز مبارزه سياسي حتي در حد حاد آن آه<br />
قيام انقلابي باشد ضروری است.<br />
در مورد یك انقلاب، حتی متکی به معارف قرآني نيز<br />
باید گفت آه بدون داشتن برخورد سياسي صحيح چه در گستره<br />
سياست داخلي و چه در گستره سياست خارجي، حل وظایف<br />
ماوراء بغرنج اقتصادي از محالات است و ما شاهدیم که در ميهن<br />
ما ایران عدم درک این ضرورت از سوی نيروهای مترقی و ملی<br />
– اعم از مذهبی، نيمه مذهبی و یا حتی غير مذهبی- و سرگشتگی<br />
آنها چه دشواريهایی را به هم<strong>راه</strong> آورد.<br />
سياستي آه با سمتگيري عمومي تكامل تاریخي جامعه<br />
معين و جامعه بشري در تضاد باشد، هر اندازه هم آه از لحاظ<br />
فنون سياسي ماهرانه تنظيم و اجراء گردد، تنها و تنها ميتواند<br />
آاميابي موقت داشته باشد و سرانجام "بازی های سياسی" به<br />
بنبست ميرسد.<br />
در سياست فرمول ریاآارانه "هدفها توجيه آننده<br />
وسيلهها"، آه به ماآياوليسم شهرت یافته و فرقه ژزوئيت آنرا<br />
پذیرفته بود (١)، همان سياست ورزی و یا سياست بازی است که<br />
قطعا نمی تواند در خدمت بالندگی یک اجتماع قرار گيرد.<br />
اصل توجيه وسيله برای رسيدن به هدف تاریخ پيچيدهاي<br />
دارد، آه در اینجا جاي بحث آن نيست. خلاصه آلام آنست آه<br />
پيدایش این اصل بسي آهنتراز آتاب پرنس ماآياولي یا قبول<br />
فرقه ژزوئيت است.<br />
این اصل در سياست مترقی و متعالی اصلی است غلط<br />
و این تهمت سنگيني بود که سالها طرفداران سوسياليسم علمی از<br />
سوی نيروهای واپسگرا و حاکميت های سرکوبگر متهم به اعمال<br />
آن می شدند. امری که در جمهوری اسلامی نيز آن را شاهد بوده<br />
و هستيم و اتفاقا دیدیم که شخصيت هائی در حاکميت جمهوری<br />
اسلامی را که بيش از همه طرفداران سوسياليسم علمی را متهم به<br />
این اصل می کردند، درحاليکه خود با کارنامه ای خونين مجسمه<br />
تمام نمای آن از آب درآمدند.<br />
وسایل خلاف واقعيت و شرف و صداقت بناچار موجب<br />
تباهي و ناچيزي مقاصد ميشود و آن مقاصد را از اعتبار ساقط<br />
ميآند.<br />
مراعات صداقت انساني علامت قدرتمندي در سياست<br />
است و ریاآاري و فریب و دروغ و پردهپوشي حيلهگرانه در<br />
سياست علامت ناتواني است. این امر تنها شامل حال نيروهای<br />
حاکم نمی شود، ما نمونه های پرشماری از این نوع سياست بازی<br />
ها را در ميان نيروهای اپوزیسيون هم سراغ داریم. نيروهائی که<br />
حتی در عرض یکسال و یا در فاصله دو انتخابات و یا دو رویداد<br />
سياست عوض می کنند و تابع امواجی می شوند که از رویدادها<br />
بر می خيزند و نه از تلاطم های زیربنائی جامعه و ضرورت<br />
های آن. مهم در پيگيری یک سياست اصولی آنست که بتوان پایه<br />
های اصولی یک سياست را شناخت و برپایه این اصول حرکت<br />
کرد و از زیر بار شانه خالی نکرد؛ و این ممکن نيست مگر<br />
رسيدن به ایمان علمی. باید توانست، در بدترین شرایط و در<br />
تنگناهای دشوار، جسورانه در چشمان واقعيات نگریست و<br />
سياست اصولي را پيش برد.<br />
گاه، حيلهگري های سياسی و مانورهای کم مایه را<br />
آارداني سياسی نام می نهند و این مادر شكست هاست. تكيه بر<br />
خدعه حماقت است، چرا که نام بندبازي سياسي، سياست به<br />
معنای علمی آن که در بالا بدان اشاره شد نيست.<br />
کافی است تاریخ ساله جمهوری اسلامی مرور<br />
شود، نه درعرصه حکومتی که در گستره اپوزیسيون نيز. حتی<br />
اگر فرصتی برای این مرور ساله ف<strong>راه</strong>م نباشد، می توان<br />
حوادث ۶ سال اخير را بررسی کرد، به تحریم و تصدیق نتيجه<br />
انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٧۶، به انتخابات مجلس ششم،<br />
به حمایت های لفظی و هيجانی از نتایج این رویدادها و روی<br />
گردانی از این حمایت ها، به لفاظی های بی عمل و لفظ پرستی<br />
های پرخاشگر. حتی اگر همين اندک نيز بررسی اجمالی شود،<br />
بيشتر و صریح تر آشکار می شود آنچه ما می گوئيم و شاید، این<br />
درسی باشد برای تدوین استوارتر سياست های آینده.<br />
صداقت در سياست، یعني انطباق گفتار با آردارسياسی<br />
و هم<strong>راه</strong> ساختن وعده با اجراء و قبول تعهد از روي احساس<br />
مسئوليت. تاریخ جامعه می گوید، مردم را هرگز نمی توان در<br />
٢۴
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٤<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
یک دوره طولانی تاریخی فریب داد. دشمنی با حزب <strong>توده</strong> ایران،<br />
از جمله بدليل پایداری و استواری برسر همين اصول است.<br />
اصولی که برسرآن جان ها باخته شده است، اما هربار- حتی در<br />
نبود آنها که برچنين اصول سياسی پافشاری کرده بودند- آنچه به<br />
تصدیق و تائيد زمان رسيده است همانا پایبندی و پایداری بر<br />
سراصول عام یک سياست به معنای علمی برشمرده شده در بالا<br />
بوده است. خميرمایه همين سياست و نگاه به تحولات ایران است<br />
که امروز جان مایه اصلاحات درایران است. هرآنکس که تردید<br />
داشته باشد، می تواند به تحليل های هفته حزب <strong>توده</strong> ایران در<br />
سالهای ١٣۶٠-١٣۶٢ بازگردد تا به چشم خود ببيند چگونه آن<br />
سياست و روشی که حزب <strong>توده</strong> ایران آن را سياست و روش<br />
ممکن و عملی برای پيشبرد جامعه و تثبيت هر دستآورد مثبت-<br />
هراندازه اندک- می دانست امروز به سياست عام اصلاحات<br />
تبدیل شده است. سياست علم عبور از یک دوران به دورانی دیگر<br />
است، گرچه حوادث پوسته هائی از درخت تناور دوران بتراشد.<br />
یکی از شرایط مهم صداقت سياسي بيان صریح نظریات<br />
بنيادي خود، دیدن اشتباهات خویش، اعتراف بدانها و اصلاح<br />
آنهاست. این امر در عين حال از علائم و دلایل مهم نضج و<br />
پختگي و جدي بودن سياسي است؛ زیرا چنين سياستمداري درك<br />
ميآند آه صراحت او در بيان نظر خویش و صداقت او در<br />
پذیرش خطا، درجه اعتبار او و مشي او را تنزل نميبخشد، بلكه<br />
بالاتر ميبرد.<br />
آنچه که <strong>توده</strong> ای ها از گذشته پيکار سياسی خود می<br />
آموزند و باید بيآموزند تصحيح خطاهاست نه دوری از پایه های<br />
علمی سياست عمومی حزب <strong>توده</strong> ایران در برابر تحولات جامعه<br />
ایران. سياستی که از زمان بنيانگذاری این حزب پيگيری شده<br />
است، آنچنان که دشمنان تحولات اجتماعی، به کرات دنبال<br />
کنندگان مشی <strong>توده</strong> ای را بی اعتناء به اینکه آنها مذهبی اند یا غير<br />
مذهبی و ملی اند یا نيمه ملی نيمه مذهبی، <strong>توده</strong> ای خطاب کرده<br />
اند. اگر ما در گذشته افراد و شخصيت های حزبی و یا حکومتی<br />
را بی خطا انگاشته ایم، امروز آموخته ایم و باید بيآموزیم که<br />
چنين نباشيم و یا اگر دربرابر کين و نفرت طبقاتی اقشار حاکم<br />
دچار خوشبينی شده ایم، امروز نباید بشویم و... اما، همه این<br />
درس ها نمی تواند موجب تجدید نظر در اصول علمی شناخت<br />
جامعه ایران و علم برخورد با تحولات جامعه و برآورد نيروها و<br />
نگرش های مذهبی و ایدئولوژیکی سازمان ها و حرکت سياسی<br />
همگام با واقعيات جامعه شود. بحث اینجاست، نه دل خوش کردن<br />
به موج سواری در مهاجرت دور از بطن پرتلاطم جامعه و برای<br />
راضی ساختن این و یا آن سازمان سياسی تيغ برچهره سياست<br />
اصولی حزب کشيدن. چنين انگيزه ها و خام اندیشی هائی که<br />
اساسا زائيده مهاجرت و دوری از جامعه است، حتی اگر در<br />
زرورق کنگره و پلنوم و کنفرانس هم پيچيده شود بی اعتباراست،<br />
چنان بی اعتبار که حتی نياز به عبور طولانی زمان هم نيست و<br />
چون کلوخی دردیگ جوشان تحولات جامعه از هم وا رفته و حل<br />
می شود.<br />
تردید نيست آه استواري در اصول درست اجتماعي،<br />
هرگز بمعناي نفي نرمش، رد سازشها و توافقها نيست. منتها<br />
توافق معقول با توافق مباین با اصول، در مقابل هم قرار دارند.<br />
باید در هر مرحله مشخصي توانست حد و مرز توافق اصولي را<br />
در عين مراعات استواري و وفاداري اصولي تميز داد.<br />
بخشی از بورژوازي ایران آه در مراحلي با انقلاب<br />
همگامي آرده، به طمع بيرون آشيدن انحصار قدرت از چنگ<br />
هيئت حاآمه سرنگون شده بوده است، ولي <strong>راه</strong> تاریخي او با <strong>راه</strong><br />
تاریخي رقباي رانده شدهاش تفاوت ماهوي ندارد. ما امروز این<br />
پدیده را در بنيادهای عظيم مالی و اقتصادی با رنگ و لعاب<br />
مذهبی اما در چنگ سرمایه داری تجاری ایران می بينيم. این<br />
واقع بينی اساس سياست حزب <strong>توده</strong> ایران را از همان ابتدای<br />
پيروزی انقلاب ۵٧ تشکيل داد و اتفاقا متمرکزترین کينه حکومتی<br />
عليه حزب <strong>توده</strong> ایران نيز توسط همين بخش از نيروهای به<br />
حاکميت <strong>راه</strong> یافته(سرمایه داری بزرگ تجاری و روحانيون به<br />
آنها پيوسته) عليه ما اعمال شد. پایه های این سياست از ابتدا<br />
درست بود و امروز نيز همچنان درست است و عدول از آن<br />
اشتباه بزرگ تاریخی. بنابراین، مشی و سياست حزب <strong>توده</strong> ایران<br />
در ٢۴ سال گذشته (بویژه آنچه که طی ١١ سال اخير <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
برآن پای فشرده) یک سياست طبقاتی است و نه سياستی متاثر از<br />
زدوبندهای سازمانی و گروهی و یا شتاب برای سوار شدن بر<br />
موج حوادث!<br />
چهره ها<br />
تاریخ سياست در ایران از باستان تاکنون نشانه ها و<br />
یادمانده هائی در حد کشوری باستانی نظير ایران دارد. تاریخی<br />
که گاه در قالب بوذرجمهر، خواجه نصير، قائم مقام و یا تا تاریخ<br />
نزدیک، در چهره امثال اميرکبير و محمد مصدق و دیگران و<br />
دیگران به رشته تحریر درآمده است. در طول و عرض این<br />
تاریخ که پيوسته متاثر از طبقات حاکمه در ایران بوده است،<br />
چهره هائی در لباس خدمت و چهره هائی پرشمار در پيرایه<br />
خيانت به ملک و ميهن و ملت و خدمت به دشمنان و بيگانگان<br />
ظاهر شده اند، و صد البته، پيوسته در ستيز با آزادی و حق مردم<br />
برای تعيين سرنوشت خویش. برهمين اساس، برای آنکه، حداقل<br />
خيانتها و جنایتهاي دوسده اخير تكرار نشود بررسي تحليلي<br />
زندگي سياسي دولتمرداني آه استعمار کهنه و نو استعمار روس،<br />
انگليس و امریكا، در دوران قاجار و پهلوي، بعنوان افزارهاي<br />
عمل خود، تربيت آردند و عنان سرنوشت مملکت را با حادثه<br />
سازی و سرکوب مردم بدست آنان دادند، آاری سودمند است. این<br />
دولتمردان، معمولا در سراسر پهنه جهان سوم، ازميان وابستگان<br />
به طبقات مالك و بورژوا (آه خود سيادت دولتهاي سيطرهجو را<br />
خواستار بودند) برگزیده شدند. گاه جاسوساني گمنام به مقامات<br />
عاليه دولتي، امنيتی و قدرت مالي متناسب با آن رسيدند. تا بي<br />
چون چرا، تابع و مجري دستورهاي خارج باشند و یا همآهنگ با<br />
آن قدرتها سياست پيشه کنند.<br />
طبيعي است آه در هر آشوری آنان مهر و نشان سنت<br />
و فرهنگ خود را بر پيشانی داشته اند. مثلاً ایوبخان و<br />
ضياءالحق در پاآستان، نحاس پاشا و انورسادات در مصر، نوري<br />
سعيد و صدامحسين در عراق، وثوقالدوله و قوامالسلطنه در<br />
ایران، ژنرال عبود و جعفر نميري در سودان... از جهت<br />
تيپهاي سياسي گوناگونند و به سبب عوامل متغير جغرافيایي،<br />
سياسي، فرهنگي، انساني و غيره با هم تفاوت دارند؛ ولي همه<br />
محصول دیپلماسي استعماري و نواستعماري در جامعه بومي خود
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٥<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
٢٠٠<br />
بشمار می روند و در خيانت به مردم و منافع کشور خود یکسانند.<br />
"یتشكل به اشكالالمختلفه حتي الكلب والخنزیر!". تاریخ<br />
جمهوری اسلامی نيز مبرا از این پدیده نيست، گرچه ناچار باشيم<br />
کشف و افشای اجزاء آن را به آینده تاریخی موکول کنيم. نه<br />
صادق قطب زاده یگانه این طيف و امکان بود و نه سعيد امامی<br />
در قلب وزارت اطلاعات و امنيت جمهوری اسلامی آخرین آنها.<br />
در جستجوی بزرگان و تاثير گذرانی از این طيف در بيوت<br />
روحانيون حکومتی و غير حکومتی و حجره های مافيای قدرت و<br />
اقتصاد در جمهوری اسلامی همچنان باید گشت. حوادث بزرگی<br />
مانند انفجارها و ترورها و حتی جنگ ٨ ساله با عراق و مخالفت<br />
سازمان یافته با هر نوع اصلاحات و مردمسالاری در ایران نمی<br />
تواند فارغ از این ریشه ها باشد.<br />
٢۴ ساله<br />
این تشبهات ریشه تاریخی دارد<br />
یكي از دامادهاي وثوقالدوله، خواجهنوري از نوادگان<br />
ميرزاآقاخان، صدراعظم ناصرالدینشاه و قاتل ميرزاتقيخان<br />
اميرآبير است. خانملك ساساني در آتاب "سياستگران عهد<br />
قاجار" ابتدا مقالهاي از روزنامه "وقایع اتفاقيه"- مورخ ٥شنبه<br />
٢٣ربيعالاول١٢٦٨هجري قمري یعني ١٣٤سال پيش- نقل ميآند<br />
آه درباره معایب اميرآبير است و اینكه گویا در باغ فين دچار<br />
ورم پا شده و در شرف مرگ است و جرم بزرگ سياسي او این<br />
بوده آه "رعيت" را بر "نوآر" ترجيح داده و "نوآران" را به<br />
رعایا بدل ميساخته است "یعني آارمندان انگل و مفتخوار را از<br />
آار اخراج مينموده است". ولي برعكس صدراعظم نوري دعوي<br />
داشت آه از هنگام تصدي او، خرسندي و شادماني همه نوآران،<br />
را فراگرفته است. خان ملك پس از نقل این مطالب روزنامه<br />
"وقایعه اتفاقيه" ميافزاید: {وجود شخص ميرزاآقاخان، باتمام<br />
روحيات زشت و رذائل اخلاقيش، از بدجنسي و دروغگوئي و<br />
لافزني و دنائت طبع، در این اعلاميه مثل آئينه منعكس است.}<br />
این نمونه تاریخی را تنها با این انگيزه آوردیم تا مقایسه<br />
شود با آنچه که امروز بنام بيانيه، بنام ستيز با استکبار و در لباس<br />
توسعه اقتصادی و عدالت خواهی و در ملکوک کردن چهره های<br />
سياسی و حتی مذهبی مخالف سرکوبگری حکومتی مطرح<br />
میشود و انواع توجيهات برای دنائتی که در صحنه سياسی و در<br />
زندان ها عليه آزاد اندیشان انجام میشود به ميدان آورده میشود.<br />
پيرامون نقش شبکهها و شجرههای روحانی در حاکميت<br />
جمهوری اسلامی صحبت کم نمیشود. مثلا بر ادران لاریجانی<br />
که همگی خواهرزادگان آیت االله جوادی آملی اند و یا نقش آقازاده<br />
های روحانيون درحاکميت و یا فرزندان و اقوام هاشمی<br />
رفسنجانی در جمهوری اسلامی و یا حتی شبکه هائی از ميان<br />
بقایای سازمان یافته حجتيه اصفهان (به رهبری علی اکبر<br />
پرورش) و یا معاودان عراقی در قوه قضائيه و سپاه پاسداران و<br />
روحانيون مقلد این آقا و یا آن آقا در حاکميت.<br />
یكي از حوادث جالب آنست آه دولتمردان دوران قاجار<br />
آه در عصر پهلوي نيز دوام آوردند، غالباً از چهار روستاي<br />
"وزیرخيز"- یعني: ف<strong>راه</strong>ان، تفرش، آشتيان (واقع در مرآز ایران)<br />
و نور، و اقع در شمال ایران برخاستهاند. بدون شك نقش قائممقام<br />
ف<strong>راه</strong>اني و صدراعظم نوري، در ایجاد محيط مساعد براي ارتقاء<br />
همشهريها آم نبوده است؛ همچنان که نقش ناطق نوری و یا<br />
جوادی آملی و امثالهم کم نيست.<br />
مرآز مبهم دیگر تربيت این آادرها، لژهاي<br />
فراماسونري در زیر دست استادان و استادان اعظم خارجي (مانند<br />
محمدخليل جواهري، عرب ایراني نژاد پرورش یافته ترآيه استاد<br />
اعظم لژ همایون و آریستوفر اسحاقفري اسكاتلند) یا استادان<br />
اعظم داخلي (مانند لقمانالملك، حكيمالملك، شریفاماميژ تقيزاده<br />
و دیگران) بوده است. نسل تازه ای که در مدرسه حقانی قم لباس<br />
روحانيت به تن کرده اند و یا نسل تازه ای که وارث قتل و ترور<br />
دوران نواب صفوی از سوی فدائيان اسلام و سلف آن "موتلفه<br />
اسلامی" شدهاند، از این زاویه نيز قابل پيگيری است؛ کسانی که<br />
از هم اکنون در محافل و لژهای پنهان ملقب به لقب "استاد"<br />
(استاد بادامچيان، استاد حميدرضا ترقی و...) شده اند.<br />
ایالات متحده علاوه بر سازمانهاي وابسته به<br />
فراماسونري آشور خود مانند (رتساري آلب، جمعيت لاینس،<br />
جمعيت زونتا، جمعيت تسليح اخلاق، و غيره.) آموزشگاه عالي<br />
مدیریت و موسسات آموزشي پوششي دیگری براي پرورش آادر<br />
از اوان آودآی در آشور ما ایجاد آرده بود. آالج امریكائي به<br />
رهبري دآتر جردن مدتها این نقش را ایفا آرد. در این اواخر<br />
دهها مدرسه و آلاس تدریس زبانهاي غربي در همين زمينه دایر<br />
بود. آیا دشوار است این شيوه پرورش کادر از مدرسه جردن و<br />
کلاس تدریس زبان انگليسی در انجمن ایران و امریکا و یا کالج<br />
امریکائیها، به حوزههای علميه نقل مکان کند؟ به نظر ما نه!<br />
بسياری از سياست پيشگان دهه دوم جمهوری اسلامی چرا نباید<br />
چنين ریشههائی داشته باشند؟ آینده نشان خواهد داد که ریشههای<br />
نفوذ در تشکلهائی نظير مجلس اعلای انقلاب عراق و یا سپاه ها<br />
و لشکرهای قدس و محمد و حضور در بوزنين، لبنان، افغانستان<br />
و عراق از کجا آب میخورده است.<br />
در تاریخ ساله گذشته ایران جدال اقليتی از<br />
سياستمداران مردمی و پیجوی حق و عدالت و حقيقت با قماشی<br />
از کسانی که از این نهادها و مراکز بيرون آمدند و یا وابسته<br />
بدانها بودند به خون آغشته است.<br />
عباس ميرزا وليعهد قاجاریه، قائم مقامهاي بزرگ و<br />
آوچك، ميرزا تقيخان اميرآبير و جمعي دیگر، آوشيدند تا با<br />
حفظ سنن اشرافيت، روش معقول و آارائي را در شرایط نو براي<br />
حفظ ایراني مستقل بيآورند. باید گفت آه نخستين هستههاي تفكر<br />
سياسي مستقل معاصر ایراني، آه هنوز در روند "شدن" و شكل<br />
گرفتن است، که درآغاز قرن نوزدهم ميلادي ظهور ميآند، تا<br />
اوایل سلطنت ناصرالدینشاه، اشكالي از بروز دارد، ولي<br />
استعمار، با نيشخند تحقير و خنجر خيانت پيوسته با آنها در جدال<br />
"کيش و مات" بوده است. قائم مقامها و اميرآبيرها را آشتند تا<br />
آساني مانند صدراعظم نوريها را بر آشند.<br />
پس از انقلاب در روسيه، پروردگان<br />
فراماسونری انگليسي یكه تازان ميدان شدند. (بویژه از مبداء<br />
آودتا سوم اوت سيدضياء- رضاخان) و سپس از مبداء<br />
آودتاي مرداد ١٣٣٢، پروردگان سيا و موساد به نواختن<br />
ویلن اول در ارآستر سياسي ایران پرداختند و آادر انگليسي را<br />
١٩١٧<br />
١٢٩٩<br />
٢٨
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٦<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
٦٠<br />
در موضع دوم قرار دادند. طي این قریب سال ما با نمونه<br />
آامل وابستگي به امپریاليسم انگليس و آمریكا روبرو هستيم.<br />
امپریاليسم براي ما آساني مانند ملكمخان، دآتر طاهري،<br />
دآتر بقائي، یپرمخان، دآترآقایان، رشيدیان، لقمانيان، منوچهر<br />
اقبال، صدرالاشراف، ساعد، حكيمالملك، قوالسلطنه، وثوقالدوله،<br />
تقيزاده، علاء، منصورالملك، مدیرالملك جم، ارفع، اویسي،<br />
زاهدي، خالصي زاده، حاجآقا جمال، مخبرالسلطنه، سيدضياء،<br />
اردشير زاهدي، شریف امامي، حكمت و دهها و دهها تن دیگر را<br />
بميدان آورد، که به اقتضای شرایط حاکم بر جامعه دینی ایران،<br />
بسياری از این افراد یا از ميان روحانيون برخاسته بودند و یا<br />
ریشه در خانواده های روحانيون داشتند.<br />
این برشماری مغشوش و بسيار ناقص، فقط براي آنست<br />
آه خواننده در عالم تجرید نماند و پردههاي رنگارنگ تاریخ<br />
آشور ما و بازیگران آن را بياد آورد و از حافظه خود این<br />
فهرست سياه را تكميل آند، تا خود پی بگيرد دلائل سرنوشت<br />
کنونی کشور و انقلاب ۵٧ را و دلائل به قدرت و مکنت رسيدن<br />
چهره های عمدتا روحانی در ميهن ما را. از این گذرگاه باید<br />
عبور کرد تا هرگاه این و یا آن معامله و زدوبند و مذاکره پنهان و<br />
یا رابطه پنهان آشکار شد متعجب نشود. چنان که در ملاقات<br />
محمد جواد لاریجانی با انگليسیها در انتخابات شد!<br />
سياست بازی از درون این مناسبات و گرایشها بيرون می آید،<br />
همچنان که عبور از بستر خدمت به ميهن و مردم آن از بستر<br />
مبارزه سياسی و سپس سياست مردمی میگذرد. بحث سياست و<br />
سياست بازی چه در حاکميت و چه در اپوزیسيون چنين ریشهای<br />
دارد. آنچه که مربوط به اپوزیسيون و مهاجرت می شود نيز خود<br />
دارای سوابق و ریشههائی است که مدون ترین آنها تشکلهای<br />
آستانه دو جنگ اول و دوم جهانی در آلمان و انگلستان و فرانسه<br />
است. تشکلهاو تکاپوهای مهلکی که کمتر در باره آن صحبت<br />
می شود و برای آنکه بدان پرداخته نشود پيوسته ارتباط حزب<br />
<strong>توده</strong> ایران با حزب کمونيست اتحاد شوروی و یا کمينترن برجسته<br />
می شود تا انقلاب و ترقی خواهی در ایران نه بعنوان تکاپوئی<br />
داخلی و ملی، بلکه خارجی و پيوند خورده با جهان کمونيست<br />
سابق معرفی شود.(خميرمایه اصلی این مقاله، ازمقاله ای بنام<br />
"سياست" از زنده یاد احسان طبری برگرفته شده است)<br />
<br />
بقيه از ستون مقابل غلامحسين صالحيار ......<br />
١٣٧۶<br />
- بله، من از ١٥ سالگی تا ٢٣ سالگی مارکسيست بودم.<br />
- اینکه می گویند هر ایرانی حداقل نيم ساعت <strong>توده</strong> ای بوده<br />
درست است؟<br />
- از همه ایرانی ها خبر ندارم، ولی در اینکه حزب <strong>توده</strong> اثر<br />
گذارترین و فراگيرتين حزب درتاریخ ایران است تردیدی ندارم.<br />
- فکر می کنيد اگر آزادی مطبوعات در اوائل انقلاب ادامه داشت<br />
سرنوشت جامعه ایران و جمهوری اسلامی تغيير می کرد؟<br />
- قطعا ایجاد جامعه مدنی برای ما آسان تر بود و حرف های آقای<br />
خاتمی که طرح هر کدام آنها با یک بحران هم<strong>راه</strong> است، به<br />
راحتی اجرا می شد.<br />
سردبير دوران انقلاب روزنامه اطلاعات<br />
غلامحسين صالحيار<br />
برای هميشه خاموش شد<br />
دکترغلامحسين صالحيار، از بازماندگان نسل قدیمی<br />
روزنامه نگاران آستانه و پس از کودتای ٢٨ مرداد ایران در<br />
تهران چشم برجهان فرو بست. پيش از انقلاب<br />
سالها و در نوبت های مختلف سردبير روزنامه اطلاعات بود. از<br />
انگشت شمار روزنامه نگاران سياسی ایران در دو دهه پس از<br />
کودتای ٢٨ مرداد بود که به هرحيله <strong>راه</strong>ی در مطبوعات یافته و<br />
فضای مطبوعاتی کشور را، در آن سالهای تيره و تار- حتی در<br />
حد یک روزنه- باز نگهداشتند تا مردم از درز این روزنه رژیم<br />
پهلوی را ببينند.<br />
یگانه همآورد او در این عرصه دکتر مهدی سمسار بود.<br />
سردبير با اقتدار روزنامه کيهان در همان سالها. اولی دکترای<br />
علوم سياسی بود و دومی دکترای دارو سازی داشت و استاد<br />
دانشکاه. در نيمه دوم سال ٨٠ دکتر مهدی سمسار که چشم بر<br />
جهان فرو بست، بی آنکه مطبوعات کم انصاف و بی انصاف در<br />
جمهوری اسلامی از او یاد کنند. درباره صالحيار نيز، کم و بيش<br />
چنين شد؟<br />
غلامحسين صالحيار در سال انقلاب پس از یک<br />
دوره طولانی به روزنامه اطلاعات بازگشته و در یکی از<br />
تاریخی ترین سالهای مطبوعات ایران که با چند اعتصاب هم<strong>راه</strong><br />
بود، سردبيری این روزنامه را برعهده گرفت. او از ارکان<br />
سندیکای خبرنگاران و عکاسان ایران در تمام سالهای پيش از<br />
انقلاب بود و در سالهای پس از انقلاب نيز همچنان دل در گرو<br />
آن داشت. صالحيار در <strong>راه</strong> اندازی روزنامه آیندگان و خبرگزاری<br />
رادیو و تلویزیون که اکنون واحد مرکزی خبر نام گرفته نقش<br />
تعيين کننده داشت.<br />
در سالهای اخير، که دهه ٧٠ عمر را پشت سر می<br />
گذاشت هر دوشنبه در کافه اي به نام number one در انتهاي<br />
اتوبان مدرس می نشست و از خاطرات خود برای کسانی که به<br />
دیدارش می آمدند می گفت. برخی از این دیدارها و دیدارهای<br />
دیگر به گفتگوهائی جدی، تاریخی و ماندنی درباره تاریخ<br />
مطبوعات ایران تبدیل شد. از جمله گفتگوی سيداب<strong>راه</strong>يم نبوی با<br />
او، که در همان سال های نخست آغاز اصلاحات و کار دولت<br />
خاتمی و کارشکنی های جناح راست جمهوری اسلامی انجام شد.<br />
مصاحبه ای که اب<strong>راه</strong>يم نبوی از این گفتگو بيرون کشيد، شاید یکی از<br />
دلنشين ترین گفتگوها ميان یک روزنامه نگار طنزپرداز با یکی از<br />
قدیمی ترین روزنامه نگاران معاصر ایران باشد.<br />
در بخشی از همين گفتگو که در مجموعه "گفتگوهای<br />
صریح" سيداب<strong>راه</strong>يم نبوی منتشر شده، صالحيار در باره تيتر "شاه رفت"<br />
در روزنامه اطلاعات و سوابق سياسی خود می گوید:<br />
وقتی تيترزدم "شاه رفت" ممکن بود دلم خواسته باشد که این<br />
اتفاق بيفتد. خيلی ها بعد از آن گفتند "صالحيار مارکسيست بود و بعد<br />
از ٢٢ سال چهره خودش را نشان داد و نيشش را زد."<br />
- مارکسيست بودید؟<br />
<br />
٥٧، صالحيار<br />
(٥٧)<br />
... -
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٧<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
سالگرد قتل های زنجيره ای<br />
بانگ مردمسالاری<br />
بايد خاموش می شد<br />
برای غاصبين و قاتلين آزادی يعنی برکناری<br />
قتلهای زنجيره ای، ادامه پراکنده قتل عام زندانيان<br />
سياسی در سال ٦٧ بود، و بهتر آنکه بگوئيم هست. آنها که یکی<br />
یکی در شهرها شکار شدند و در خانه های تيمی وزارت<br />
اطلاعات وامنيت با طناب خفه و یا مانند فروهر و زال زاده در<br />
خانه های خود به قتل رسيدند، درواقع کسانی بودند که اگر در<br />
سال ٦٧ در زندان بودند باید به دار کشيده می شدند. نبودند و<br />
نشدند، اما طرحی که از درون آن قتل عام زندانيان سياسی بيرون<br />
آمد، این بازماندگان را هم بطور طبيعی باید شامل میشد. آن<br />
طرح عبارت بود از حذف همه نيروهای موثر در انقلاب<br />
صحنه سياسی ایران و با همان انگيزه، آنجا که کسانی را آلترناتيو<br />
آن نيروهای اعدام شده یافتند در قتل او تردید به خود <strong>راه</strong> ندادند.<br />
با انتخابات ٧٦ و یا بدون انتخابات ٧٦ نيز این طرح پيش برده<br />
می شد، همچنان که امثال زال زاده و یا تفضلی در تهران و<br />
اصفهان پيش از انتخابات ٧٦ به قتل رسيدند و کشاکش سعيد<br />
امامی با طرفداران احيای کانون نویسندگان ایران در هتل های<br />
امنيتی تهران برای شناختن و به گله شکار کيش کردن فعالان این<br />
کانون بود. فرج سرکوهی در این ارتباط بسيار می داند، گرچه به<br />
مصلحتی که خود می داند و نه دیگران، دهان نمی گشاید. امثال<br />
ناصرزرافشان، فروهر، پوینده، مختاری، سيمين بهبهانی،<br />
گلشيری و دیگران و دیگران به این گله شکار رانده می شدند و<br />
اگر افشاگری وسيع سال نخست انتخاب محمد خاتمی و حضور<br />
مطبوعات جدید در صحنه سياسی ایران نبود، فاجعه کامل شده<br />
بود. این طرح را از ترور آیت االله مطهری و اعدام محمد رضا<br />
سعادتی باید پی گرفت که به جرم بيرون آوردن پرونده سرلشکر<br />
مقربی معاون اعدام شده لجستيکی ارتش شاهنشاهی دستگيرشده<br />
بود. دو انفجار بزرگ حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری<br />
و سپس اعدام ها و ترورهائی که انقلاب ٥٧ ایران را به ورطه<br />
نابودی هدایت کرد، همه ادامه همان طرح شکاری بود که ابتدا<br />
مغز آیت االله مطهری را نشانه گرفت. آنها که سازمانده این توطئه<br />
خونين در ایران بودند، حتی توانستند از سد آیت االله منتظری نيز<br />
عبور کنند و آیت االله خمينی را چنان خواب کرده و در چنگ خود<br />
بگيرند که فرمان عزل و خانه نشينی وی را از کسی بگيرند که<br />
روزگاری آیت االله منتظری را عصاره دوران حيات مذهبی خود<br />
می دانست. بنابراین، ساده لوحی است اگر کسی تصور کند می<br />
تواند پرونده قتل های زنجيره ای را پيگيری کرد و دیدیم که<br />
سال تلاش در این زمينه نيز به جائی نرسيد. این امری است<br />
ناممکن، که تنها پس از برکناری بخش مهم و انتصابی- مافيائی<br />
قدرت حکومتی در جمهوری اسلامی امکان بازگشائی پرونده آن<br />
وجود دارد. بر همين اساس است که باید کوشيد این بخش از<br />
حاکميت از قدرت به زیر کشيده شود. امری که با عزم ملی مردم<br />
غارت شده ایران امکان پذیر است و این عزم نيز ف<strong>راه</strong>م نمی شود<br />
مگر با شناخت نقش آنها که باید به زیر کشيده شوند در غارت و<br />
فریب مذهبی مردم. آزادی ها از این گذرگاه به بعد است که<br />
معنای تاریخی خود را در حد آگاهی و بسيج ملی می یابد.آزادی<br />
شناخت حاکميت از سوی مردم.<br />
مردمسالاری و هر نوع شعار دیگری که با این ماهيت داده<br />
می شود، ما را به این سرمنزل مقصود <strong>راه</strong>نمائی می کند؛ و اتفاقا<br />
مقاومت آن بخش از حاکميت در برابر مردمسالاری و نفرتی که از<br />
سردهندگان این شعار دارند نيز به موجب بيم و هراس از همين آگاهی<br />
است. شادروان فروهر در دهسال دوم جمهوری اسلامی گام به گام<br />
صریح تر و بی پرواتر بر این شعار پای فشرده بود و باید خاموش می<br />
شد. پوینده و مختاری نيز در پی احيای کانون نویسندگان ایران برای<br />
رسيدن به همين هدف، یعنی مردمسالاری و آزادی بودند که بر سينه<br />
شان نشستند و خفه شان کردند و...<br />
از این کلام شادروان پوینده همين خطر استشمام شده بود و او<br />
باید سرنوشت سعيد سلطان پور را می یافت، همچنان که در نظام<br />
شاهنشاهی گلسرخی باید سرنوشت مرتضی کيوان را می یافت تا نظام<br />
کودتائی دربار شاهنشاهی، به زغم آن حاکميت حفظ و بيمه شود. اگر آن<br />
نظام از این طریق و <strong>راه</strong> بيمه و حفظ شد، سلف آن نيز خواهد شد.<br />
آخرين مصاحبه<br />
محمدجعفر پوینده، اندکی پيش از ربوده شدن و در خانه<br />
های تيمی وزارت اطلاعات و امنيت خفه شدن، در مصاحبه<br />
دربارهي آزادي بيان و اندیشه گفته بود: «... در جمهوري ادبيات<br />
نویسنده باید بار دو مسئوليت بزرگ را آه به تعبير رساي آلبر<br />
آامو مایه عظمت آار اوست بر دوش گيرد؛ خدمتگزاري حقيقت<br />
و خدمتگزاري آزادي. نویسنده باید شرف هنر را پاس بدارد آه<br />
همانا مخالفت با این جهان و رد آن است، ادبيات وسيلهاي نيست<br />
آه در خدمت هدفهاي سياست قرار گيرد، نویسنده خود را<br />
ضامن حفظ حرمت و خودمختاري ادب و هنر ميداند آه شرط<br />
لازم آن آزادي آامل <strong>راه</strong>ها و شكلهاي آفرینش است. تحقق همه<br />
موارد پيش گفته در گرو آن است آه آزادي اندیشه و بيان بيقيد و<br />
شرط و مطلق باشد و هيچ محدودیتي بر آن تحميل نشود. هرگونه<br />
محدودیتي آه در قانون براي آزادي بيان تعيين شود به وسيلهاي<br />
براي سرآوب اندیشهها و آثار مخالف بدل ميشود و به همين<br />
سبب است آه آزادي قلم باید از دسترس حكومتها بيرون باشد.<br />
اگر در قانون به دولت اجازه داده شود آه محدودیتي براي آزادي<br />
بيان قائل شود، در واقع دولت ميتواند هر وقت آه لازم دید به<br />
بهانه همين محدودیتها هرگونه منعي را براي بيان اندیشهها و<br />
آثاري آه به گمان خود نامطلوب و زیانبار هستند به صورت<br />
قانوني تحميل آند. بنابراین آزادي اندیشه و بيان و نشر نباید به<br />
هيچوجه محدود، (بقيه را در ص ١٠ بخوانيد)<br />
٥٧ از<br />
٦
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٨<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
اصلاحات<br />
گريزناپذير<br />
از اين گذرگاه ناگزير<br />
عبور می کند!<br />
و اقتصادی کشور حذف می شدند. اما شاهدیم که آنها برای قبضه<br />
مجلس هفتم و دولت خيز برداشته اند. به این ترتيب، هر طرح و<br />
برنامه و منشوری که برای نجات کشور از بحران همه جانبه<br />
کنونی تهيه شود، تا دستگاه رهبری و ساختار حکومتی درایران<br />
تغيير نکند بی فایده است، حتی اگر بهترین طرح ها باشد، که<br />
منشور ابلاغ شده رهبر به مجلس و دولت اساسا چنين نيست.<br />
حتی، شاید آن را بتوان شليک به قانون اساسی و بستن دفتر<br />
انقلاب ۵٧ نيز ارزیابی کرد.<br />
آنچه در زیر می خوانيد، اخبار و گزارش هائی است که<br />
طی یکماه گذشته از مطبوعات داخل کشور برگرفته ایم و تمامی<br />
آنها مستند به اظهارات و مصاحبه های مقامات مسئول و<br />
کارشناسان دانشگاهی است. و این، تازه گوشه ای از فاجعه است.<br />
این فاجعه وبحران ناشی از آن، زلزله و سيلی در حد ویرانی و<br />
آماده شدن برای از نو ساختن دستگاه حکومتی در ایران را می<br />
طلبد. بخوانيد:<br />
آنکس که اصلاحات و ضرورت آن در ایران را، در<br />
بسته شدن و یا باز بودن چند روزنامه خلاصه کند و یا فریبکارانه<br />
در پشت شعارهای دفاع از مستضعفان و توسعه اقتصادی پنهان<br />
شود، خود را زودتر از مردمی فریب داده است که خواهان<br />
تغييرات بنيادی در ایران اند. آن ها که در ساختار حکومت کنونی<br />
فساد و تباهی و غارت بی سابقه را درایران بوجود آورده اند،<br />
هرگز نمی توانند درکسوت نجات دهنده خود را به مردم معرفی<br />
کنند. آن طرح جنون آميزی که برای قبضه مجلس هفتم در دست<br />
دارند، چه به نتيجه برسد و چه نرسد، با همان واقعياتی<br />
روبروست که در زیر می خوانيد و مجلس ششم نيز با آن دست<br />
به گریبان بود. زمان لفاظی ها، وعده های اسلامی در نماز جمعه<br />
ها و سوء استفاده از احساسات مردم در سالروزهای وقایع دوران<br />
اوليه اسلام در ایران گذشته است، زیرا ابعاد فاجعه امروز در<br />
ایران حجيم تر و وسيع تر از آنست که بتوان در پناه آن<br />
سالگردها، از پيامده های این بحران در امان ماند. بيانيه<br />
ای برای سمت گيری ٢٠ سال آینده کشور که از سوی رهبر به<br />
دولت ابلاغ شده، می خواهد این بحران را بدست کسانی حل کند<br />
که تصویب کنندگان و تهيه کنندگان این منشورند و خود بوجود<br />
آورده و حافظ آن. این منشور را مجمع تشخيص مصلحت تهيه<br />
کرده و رهبر آن را به دولت و مجلس برای اجرا ابلاغ کرده<br />
است. جدا از اینکه این بيانيه سراپا لفاظی و کلی گوئی است،<br />
حتی اگر یک دليل برای بی ارزش بودن آن کافی باشد، آن است<br />
که سازندگان بحران همه جانبه ١۵ سال اخير ایران، درحاليکه<br />
خود بوجود آورنده این بحراند، می کوشند مجلس و قوه مجریه ای<br />
را قبضه کنند که رهبر اجرای منشور۵٢ ماده ای خود را برعهده<br />
آن ها گذاشته است! در حاليکه اگر عزمی برای چاره جوئی<br />
وجود داشت، ابتدا باید مخالفان اصلاحات و کسانی که به<br />
نمایندگی و یا بعنوان عامل مستقيم غارت بی سابقه کشور طی<br />
سال اخير در مجمع تشخيص و شورای نگهبان، مجلس خبرگان و<br />
بينادهای مالی وابسته به بيت رهبری نشسته اند از صحنه سياسی<br />
پيرپسران و پيردختران<br />
رئيس سازمان ملي جوانان جمهوری اسلامی دراشاره<br />
به دشواری مالی ازدواج در ایران امروز می گوید: بيش از یك<br />
ميليون و پسر و یک ميليون و ۵٨٩ هزار پير پسر و<br />
پير دختر شده اند.<br />
رشد جمعيت ٢٩ سال آشور در سال<br />
بوده است و شمار دقيق آنوني جمعيت جوان آشور<br />
٢٢ ميليون و ۵٨۶ هزار نفر است.<br />
طلاق، درایران عموما در همان سالهاي اول و دوم<br />
ازدواج روي داده است و اکنون درایران از هر ۶ ازدواج یكي<br />
منجر به طلاق مي شود.<br />
دختران واجد شرایط ازدواج در سنين<br />
سال ٣ ميليون و ۵٣۵ هزار نفر و در سال بيش<br />
از۴ ميليون و ۴۴۵ هزار نفر بوده است. دختران بيش از<br />
سال آه شانس آمتري براي ازدواج دارند، در سال ٨٠ یك ميليون<br />
و ۵٨٩ هزار نفر بوده است.<br />
٨٢ معادل<br />
١۵ تا ٢٩ در<br />
٨٠<br />
٢٩<br />
١۵ تا<br />
٢٠٠ هزار<br />
۶٨/٣ درصد<br />
ايدز<br />
٧۵ معادل<br />
۴٠ هزار دختر و زن آسيب دیده در آشور وجود دارند<br />
که به نوعي دختران و زنان فراري شناخته می شوند. همچنين،<br />
بهروز معبودیان، آارشناس ارشد امور آسيب هاي اجتماعي می<br />
گوید:<br />
یك ميليون و ٢٠٠ هزار زن سرپرست خانوار وجود<br />
دارد آه از این تعداد تنها ٣٠٠ هزار نفر تحت پوشش حمایت<br />
آميته امداد و سازمان بهزیستي هستند و قطعا ٩٠٠ هزار تن بقيه<br />
به حال خود رها شده اند که براي تأمين زندگي خود مجبور به<br />
آارهاي دیگري هستند.<br />
بسياری از آنها براي تأمين نيازهاي خود گاه ناچار مي<br />
شوند وارد باندهاي قاچاق و تجارت جنسي شوند. با توجه به اینكه<br />
۵٢ ماده<br />
١۵
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٩<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
ایران در طلاق رتبه اول را در دنيا دارد پس از مدتي زنان<br />
آسيب دیده در جامعه رها مي شوند و براي تأمين خود گاهي<br />
مجبور به خود فروشي مي شوند و باندهاي قاچاق, دختران را به<br />
آشورهاي حاشيه خليج فارس مي فرستند و هيچ مقامي نيز نمي<br />
تواند منكر افزایش آسيب هاي اجتماعي در آشور شود.<br />
ایدز در ایران از طریق آميزش جنسی و در ميان<br />
معتادان تزریقی به سرعت گسترش می یابد. دکتر گلاره<br />
مستشاری، روان پزشک در ایران می گوید معضل دیگری که<br />
مانع از تلاشها برای مبارزه با ایدز در ایران شده است، موضوع<br />
تابو بودن گفتگو و آموزش علنی در مورد روابط جنسی است. او<br />
می گوید روابط جنسی و بيماری های مرتبط با آن در ایران به<br />
طور علنی مطرح نمی شود و حوزه ای غدغن قلمداد می شود.<br />
دکتر مستشاری هشدار می دهد در ایران باکره بودن دختران پيش<br />
از ازدواج موضوعی مهم است که باعث شده بيشتر تماسهای<br />
جنسی، مانند آن چه در مردان همجنس گرا دیده می شود، از مقعد<br />
صورت گيرد و این خود بيشترین خطر را در انتقال ویروس اچ<br />
آی وی ایجاد می کند. دکتر محبوبه حاج عبدالباقی، متخصص<br />
بيماری های عفونی در ایران، می گوید در حالی که کارشناسان<br />
ایدز در ایران اجازه دارند در مورد نقش معتادان تزریقی در<br />
گسترش ایدز توضيح دهند، اما در حيطه روابط جنسی و نحوه<br />
انتقال بيماری های آميزشی، از دادن جزئيات منع می شوند.<br />
مقامات استدلال می کنند مطرح شدن جزئيات روابط جنسی باعث<br />
"باز شدن چشم و گوش" می شود و حتی در زمانی که جامعه با<br />
احتمال خطر یک اپيدمی مرگبار روبروست به صلاح نيست به<br />
طور علنی وارد جزئيات روابط جنسی شد.<br />
جواد لاری دبير همایش مبارزه با آسيبهاي اجتماعي<br />
با ابراز تاسف از آمار اعلام شده مصرف آنندگان قرصهاي<br />
شادي آور و همچنين آمار فحشا در آشور می گوید: اطلاعات<br />
دآتر الچياني، عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي ایران، در<br />
خصوص جمعيت ٢٨٠ هزار نفري مبتلایان به بيماري ایدز آاملا<br />
صحيح است. در شهرستان ایرانشهردر ميان زباله دان من خودم<br />
١٠ نفرمعتاد تزریقی دیدم که ازسرنگهای داخل زباله ها استفاده<br />
مي کردند. یک پزشک ایرانی که چند هفته ای به ایران رفته و<br />
بازگشته می گوید: دوسال پيش که برای چندروزی به جيرفت<br />
مسافرت کردم از کثرت جوانان این شهر که اکثرا تزریقی بودند<br />
شگفت زده شدم. به هر طریق سرنگی که یک فرد معتاد تهيه مي<br />
کرد تعداد کثير دیگری به کرات از آن برای تزریق استفاده مي<br />
کردند، تا اینکه چندی پيش اطلاع یافتم بالاترین ميزان بيماران<br />
ایدزی از شهر جيرفت هستند. در ليبرال ترین کشورهای دنيا که<br />
تمام فعاليتها در دست بخش خصوصي است، آن دولت ها اجازه<br />
نمي دهند مدیریت و سرنوشت اموری مانند بهداشت، آموزش،<br />
تامين و امنيت در اختيار کامل بخش خصوصی باشد و دولت<br />
نظارت و حساسيت ویژه ای اعمال مي کند و بيشترین سهم ماليات<br />
صرف امور فوق ميگردد.<br />
یک مسافر دیگر که اتفاقا او نيز پزشک است می گوید:<br />
سه سال پيش در یک بيمارستان در دوبی کار مي کردم. شاید<br />
هفته ای یک یا دو ایرانی را می دیدم که HIV مثبت بودند که<br />
طبق قانون دوبی باید از طریق بيمارستان به مقامات قانونی<br />
معرفی می شدند. متاسفانه چون آنها مجبور به ترک امارات<br />
متحده عربی می شدند، به ایران بر می گشتند.<br />
یک کارشناس بيماری های جنسی که درایران به سر<br />
می برد می گوید: علاوه بر اعتياد، در ایران روابط جنسی نيز<br />
یک عامل مهم است. اگر این روزها در خيابانهای شهربروید<br />
زنان ودختران را مي بينيد که به خودفروشی مشغول هستند که<br />
فقر بيکاری و... از عوامل آن است. در نگاه دیگر، دختران<br />
وپسرانی را نيز می بينيد که با هم روابط دوستانه دارند ودر<br />
موارد زیادی این روابط منجر به روابط سکس می شود، اما نبود<br />
اطلاعات کافی در جامعه ای که دختران برای باکره بودن به<br />
شيوه های سکس نامتعارف رو می آورند و یا پسران و دختران<br />
نيز به همجنس گرایی رو آوردند مشکل را چندین و چند برابر<br />
کرده است. ایدز را باید یکی از بيماریهای مسلط دهه آینده ایران<br />
دانست. نگاهی به "چت روم" ها در ایران بياندازید! درصد بسيار<br />
بالایی از این "چت روم" ها به مسائل سکس و آنهم از نوع<br />
همجنس گرایی مربوط است. این خود گواه بر چيست؟ سکس<br />
مخفی در صد بسيار بالا اکنون در ایران دارد که از همين روابط<br />
هم ایدز گسترش می یابد. یعنی یک بيمار مبتلا به ایدز چنان به<br />
فرد دیگری در "چت روم" نزدیک می شود که رابطه جنسی در<br />
اولين دیدار قطعی است بدون آنکه از بيماری هم با اطلاع باشند.<br />
در ایران هنوز هيچ آمار دقيقی از این بيماری در دست<br />
نيست. در رسانه ها با سانسور جلوی این مطلب را می گيرند. در<br />
ایران ایدز را مختص معتادان تزریقی و یا برآمده از آرایشگاهها<br />
و دندانپزشکی ها می دانند و این تنها به دليل اطلاع رسانی غلط<br />
است. ایدز در جامعه ما در چند سال آینده بيداد خواهد کرد واین<br />
امر به دلایل زیر می باشد:<br />
١ بالا رفتن سن ازدواج در ایران که منجر به روابط جنسی<br />
پنهان بين دختران و پسران شده است<br />
٢ فقر زنان و نداشتن کارمعيشتی آنها را به فحشا می کشاند.<br />
٣- نبود مکان هایی با نظارت سازمان بهداشت برای مردان و<br />
پسرانی که به دنبال سکس هستند، سبب شده تا زنانی که دارای<br />
شرکای جنسی متعدد هستند بی هيچ ضابطه و رابطه ای با مردان<br />
متعدد آميزش کنند.(بدون داشتن کارت سلامتی و بهداشت<br />
۴ نبود نظارت کافی و مستمر بر وضع زندان های کشور از<br />
نظر بهداشتی و وجود مواد مخدر در زندانها برای معتادان<br />
تزریقی<br />
مسئولان مربوطه می گویند، که در جامعه ما بين<br />
١٢ درصد مبتلایان از این <strong>راه</strong> آلوده شده اند، که به دليل رشد<br />
فساد این درصد به سرعت افزایش پيدا می کند و به بالای<br />
صد خواهد رسيد. عده ای از مسولان نه می خواهند و نه می<br />
توانند آن را کنترل کنند. نمی خواهند چون همه جا نشانه هایش<br />
پيداست و نمی توانند چون اعتقاد دارند که جامعه اسلامی است و<br />
در آن فساد وجود ندارد. این ها کسانی اند که چند سال پيش می<br />
گفتند ایدز، عذاب الهی در جوامع غربی است و اکنون نمی توانند<br />
فاجعه ای را برای جامعه خود بپذیرند.<br />
٨ تا<br />
۵٠ در<br />
(<br />
.<br />
.<br />
دختران فراری<br />
مدیر عامل انجمن حمایت و یاري به آسيبدیدگان<br />
اجتماعي اعلام آرد: باندهاي مافياي فحشا بسياري اوقات خود
ز ا<br />
ر۶<br />
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٠<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
دختراني را به خانههاي سلامت بهزیستي ميفرستند تا از آن<br />
طریق دختران را به باندهاي خود بكشانند.<br />
خسرو صفوریان، مدیر عامل انجمن حمایت و یاري<br />
آسيبدیدگان اجتماعي می گوید:<br />
دختران ميتوانند بدون هيچ مانعي وارد خانههاي سلامت<br />
شوند و بدون بهانهیي نيز بيرون بروند. بنابراین رخنه افراد<br />
مافياي فحشا به عنوان دختران فراري به این خانه ها و جلب<br />
دخترانی که دراین خانه ها هستند امری عادی است و تفکيک آنها<br />
از یکدیگر نيز ممکن نيست، زیرا همه آنها از یک نوع آسيب اند.<br />
آمارهایي آه از سوي سازمانهاي دولتي<br />
درخصوص آسيبهاي اجتماعي اعلام ميشود، معمولا<br />
غيرواقعي است و یك مهر محرمانه روي آنها ميخورد و به این<br />
ترتيب معمولا هم مردم و هم مسئولان واقعيات و آمارهاي<br />
درست بی خبر می مانند.<br />
از صبح تا غروب در دادس<strong>راه</strong>ا ودادگاه های تهران و<br />
شهرهای بزرگ انواع پرونده هائی که با فحشاء ارتباط دارد<br />
درجریان است.<br />
سرگذشت یک دختر١٥ ساله مبتلا به ایدز را از روی<br />
روزنامه های داخل کشور بخوانيد: دو هفته قبل، از خانه فرار<br />
آردم تا زندگي جدیدي را تجربه آنم. بعد از فرار چون شب جایي<br />
براي ماندن نداشتم در پارك خوابيدم. شب چند پسر جوان مرا<br />
دوره آردند. مرا با خود به خانهیي آه مال یكي از پسرها بود<br />
بردند. همان شب به من تعرض آردند و از فرداي آن شب هر<br />
روز مرا به خانه آسي ميبردند. در این ميان پسري به نام<br />
"ناصر" هم با من آشنا شد و مرا به خانه خواهرش آه مطلقه بود<br />
برد. دو سه شب آنجا بودم تا اینكه دو روز قبل در ميدان گمرك<br />
مرا هم<strong>راه</strong> "ناصر" دستگير آردند. در این مدت به ویروس<br />
ایدز آلوده شدم. نميدانم چه وقت و از چه آسي.<br />
اعتياد<br />
در تهران کانون توزیع قرص های شادی آور بر همگان<br />
آشکار است: بازار ناصرخسرو!<br />
همان بازاری که تا پيش از انقلاب خود را تا کنار<br />
درهای هميشه بسته و غربی کاخ گلستان، - بارگاه و حرمسرای<br />
سلطان صاحبقران- پيش کشيده بود و بعد از انقلاب بخشی از<br />
بازار سنتی تهران شد. پيش از انقلاب نيز برای خرید اجناس<br />
انباری و ارزان و حتی لباس سری دوزی شده به آن می رفتند و<br />
حالا برای خرید ارزان قرص و مواد مخدر به آن سر می زنند!<br />
مافيای مواد مخدر، قرص های شادی زا را با عنوان<br />
داروي ضد اشتها و لاغري به ثبت رسانده و وارد می کند. اما<br />
چه دستها و اقتداری آنها را از گمرک فرودگاه عبور می دهد و<br />
به بازار می رساند، جز با بهره گيری از فساد ریشه دار در<br />
نيروهای امنيتی و سپاهی چنين امکانی ف<strong>راه</strong>م می شود؟ فسادی که<br />
تنها یک قلم اعلام شده هفته های اخير آن را در زیر می آوریم.<br />
از آثار اوليه مصرف قرص های شادی زا افزایش<br />
ادراك هاي حسي در مدت زمان آوتاه و سپس اختلال در تمرآز<br />
فكري، اضطراب، تحریك پذیري و توهم، هذیان وعلایم اوليه<br />
جنون است.<br />
تشنج و از آار افتادن قلب نيز از جمله زیان هاي این<br />
قرص هاست و بسياري از آسيب هاي مصرف قرص هيجان زا<br />
تا ماه ها و حتي تا پایان عمر برگشت ناپذیر است. نسل جوان<br />
کشور باید به هر قيمت از سياست دور شود، حتی اگر فوتبال<br />
امکانی برای ابراز شادی عمومی و یا اعتراض عمومی بخواهد<br />
بشود باید آن را نيز به نابودی کشاند، دانشگاه و خوایگاه را به<br />
خاک و خون کشيد. ریشه ها را باید دراینجاها جستجو کرد.<br />
رئيس اداره «پيشگيري و درمان سوء مصرف مواد»<br />
وزارت بهداشت مي گوید: «در حال حاضر ٨٠ درصد ماده<br />
مصرفي معتادان در ایران تریاك است و پس از آن هروئين،<br />
حشيش و اخيرا مواد مخدر محرك مانند اآستازي (قرص شادی)<br />
نيز به آن افزوده شده است، که مصرف آنندگان اصلي این آخری<br />
نوجوانان و جوانان هستند.<br />
٢ ميليون معتاد رسمی<br />
۵ ميليارد دلار پول کشور هر سال صرف مواد<br />
مخدر می شود. این پول یا بصورت مصرف مواد مخدر نابود می<br />
شود و یا صرف مبارزه با آن می شود!<br />
علي هاشمي، دبير ستاد مبارزه با مواد مخدر روز<br />
گذشته در جمع خبرنگاران گفت:<br />
چرخش یا سود قاچاقچيان و هزینههاي مربوط به مواد<br />
مخدر، در آشور ٤٥٠٠ ميليارد تومان است. وجود<br />
معتاد در آشور مصرف کننده سالانه حدود مواد<br />
مخدرند. او تاکيد کرد: از آنجا آه آمار دقيقي از تعداد معتادان در<br />
اختيار نداریم، ميزان مواد مصرفي را نميتوان به طور دقيق<br />
مشخص آرد.<br />
باید در زندانها تجهيزاتي وجود داشته باشد آه بتوان<br />
مواد مخدر را شناسایي و مانع ترویج آن در زندانها شویم.<br />
از آل معتادان آشور ٣٠٠ هزار نفر به هروئين اعتياد دارند و<br />
١٦٠ هزار نفر معتاد تزریقي هستند آه این خطر بزرگي براي<br />
جامعه ما محسوب ميشود.<br />
معتادان تزریقي عامل چرخش ایدز در کشورند و این<br />
خود مشکل دیگری است که باید کنترل شود.<br />
امان االله قرائي مقدم, جامعه شناس و استاد دانشگاه<br />
تهران می گوید: روزانه نيم تن مواد مخدر در منطقه خاك سفيد<br />
تهران مصرف می شود. خاك سفيد ظاهرا خراب شده، اما در<br />
زیرآن تونل زده شده و در زیر تونلها، فساد، فحشا و مصرف<br />
مواد مخدر بيداد ميآند. وضعيت خاك سفيد به گونهاي است آه<br />
شاید پليس هم جرأت ورود به آن منطقه را نداشته باشد.<br />
وقتي جامعه احساس آند آه مسئولان آن از نظر آنترل<br />
اجتماعي و امنيت جامعه دچار ضعف هستند از نظر سياسي نيز<br />
بي اعتماد ميشوند.<br />
روزنامه ها توقيف شدند و سانسور اخبار تيراژ آنها را<br />
بشدت کاهش داد، فعاليت سياسی در دانشگاه بسيار پرهزینه شد،<br />
٢ ميليون<br />
١٠٠٠ تن<br />
٥٧
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١١<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
دروغگوئی در سيمای جمهوری اسلامی دوچندان شد، فضای<br />
فرهنگی و سياسی را بستند و...<br />
حاصل آن چه می توانست باشد جز همين آمار و ارقام<br />
تکاندهنده ای که نشاندهنده عمق بحران اجتماعی و اقتصادی در<br />
ایران است نمی توانست باشد. آنچه ایران را تکان خواهد داد،<br />
انگيزه های پرقدرت مقابله با این بحران عمومی است، گرچه<br />
بحران آفرینان مجلس و دولت را هم قبضه کنند؛ با این آمار و<br />
ارقام چه خواهند کرد. ریشه های اصلاحات در اینجا نهفته است.<br />
به مقدس ترين شهر برويم<br />
قم، پس از انقلاب مفتخر به لقب"مقدس" شد.<br />
٣٠٠ مؤسسه پژوهشی در قم مشغول فعاليتند آه<br />
اآثرشان فعاليتشان دینی است, ٢٥ درصد جمعيت قم را طلاب<br />
علوم دینی و خانواده هایشان تشكيل می دهند. تعدادی مؤسسه<br />
فرهنگی در قم وجود دارد آه برای خارج از قم فعاليت می آنند.<br />
دراین مدینه مقدسه آيلو آيلو مواد مخدر شاید از پيدا آردن قرص<br />
استامينوفن راحت تر باشد. یكی از مسئولان مبارزه با مفاسد<br />
اجتماعی می گوید: مراآز فساد و فحشا و همچنين عمل قبيح زنا<br />
١٠٠ درصد افزایش داشته است, عمل شنيع لواط<br />
نشان می دهد, شرب خمر ٢٠٠ درصد افزایش داشته است, عمل<br />
منافی با عفت عمومی ١١٨ درصد افزایش داشته است (علنا<br />
رابطه نامشروع مرد و زن بوده است), تظاهر به فعل حرام<br />
درصد افزایش داشته است, جریحه دار آردن عفت عمومی<br />
درصد افزایش داشته است (نوارهای مبتذلی آه داخل خودروها<br />
پخش می آنند), فرار از منزل ٢٠٠ درصد افزایش را نشان می<br />
دهد (اآثرا دختران) و همچنين اجرای حكم شلاق نيز<br />
افزایش داشته است... نوار آاست ٣٠٠ درصد افزایش و<br />
مشروبات الكلی ١٠٠ درصد افزایش را نشان می دهد... اآثر<br />
دستگيرشدگان خانم, جرمشان رابطه نامشروع بوده است آه<br />
درصد این افراد مجرد, ٤٠ درصد متأهل, ٦ درصد مطلقه و یك<br />
درصد متعلقه بوده اند... و ٧١ درصد این افراد زیر<br />
یعنی در سنين جوانی هستند.<br />
موتلفه اسلامی آخرین کنگره نوبتی خود را، جهت آماده<br />
شدن برای انتخابات مجلس هفتم در قم و در جوار آیات عظام<br />
برگزار کرد. هفته دوم آذرماه جاری. آیت االله رضا استادی که<br />
سالها دفاتر نمایندگی ولی فقيه و دارالتبليغ جمهوری اسلامی را<br />
در خارج از کشور اداره می کرد و از محارم بيت رهبری است،<br />
در کنگره موتلفه سخنرانی کرد و از سياست و دیانت و منطبق<br />
بودن هر دو با ماهيت موتلفه اسلامی بسيار گفت. اینکه او به چه<br />
دليل و رابطه ای در این کنگره شرکت کرد، به خود وی مربوط<br />
است، اما آن آمار و ارقامی که در بالا و در باره شهر قم ارائه<br />
شد، به همه ملت ایران مربوط است. با این شهر مقدس چه باید<br />
کرد؟ موتلفه می خواست تکليف ایران را روشن کند، چه کسی<br />
تکليف قم را روشن خواهد کرد؟ آنها که چنين فاجعه ای را<br />
موجب شدند؟<br />
٥ درصدافزایش<br />
٣١<br />
٢٠٠<br />
٥٠ درصد<br />
٥٢<br />
٣٣ سال<br />
فرماندهان سپاه از خود دفاع می کنند!<br />
یك فرمانده سپاه پاسداران و یك سر بازجوی حراست<br />
قوه قضائيه باتهام ١٤ ميليارد تومان دزدی و رشوه بازداشت<br />
شدند. ابتدا فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران بنام "تقی هاشمی"<br />
باتهام قاچاق آالا و فروش دلار به مبلغ ١١ ميليارد تومان در<br />
بازار دوبی و امارات متحده عربی دستگير شد و سپس بازجوی<br />
وی بنام حسن نعمتی آه درجریان بازجوئی با وی زدوبند آرده و<br />
در بيرون از زندان آار را ادامه داده بود بازداشت شد.<br />
حسن نعمتی آه سربازجوی شعبه رسيدگی به تخلفات<br />
مالی و مفاسد اقتصادی در قوه قضائيه است، از جمله بازجویانی<br />
است آه در جریان پرونده رسيدگی به تخلفات مالی شهرام<br />
جزایری یكی از متهمان آن پرونده بنام آربلائی را زیر شكنجه<br />
وادار به اعتراف عليه جبهه مشارآت و سازمان مجاهدین انقلاب<br />
آرده بود.<br />
حسن نعمتی، پس از دستگيری هاشمی بجای بازجوئی<br />
از وی، با او در یك معامله به تفاهم رسيده و چك های او را در<br />
بازار به آار انداخت آه از این طریق ٣ ميليارد تومان به جيب<br />
زده است.<br />
انتشار خبر اين بازداشت ها آه نفرات و فرماندهان<br />
ديگری از نيروهای نظامی نيز در ارتباط با آن بازداشت شده اند<br />
برای مطبوعات ممنوع اعلام شده است. فرماندهان سپاه آه<br />
بی وقفه بنام دفاع از ارزش های اسلامی و انقلابی در اين<br />
۶<br />
سال اطلاعيه عليه اصلاحات و مجلس صادر آرده و حتی<br />
مطبوعات را مجبور به انتشار آنها آرده اند، پشت اين پرونده و<br />
جلوگيری از درج خبر آن در مطبوعات ايستاده اند. آن اسكله<br />
های مخفی در بندرعباس آه تنها يكبار رئيس مجلس و يكبار<br />
نيز بصورت سربسته تر محمد خاتمی به آن اشاره آردند، برای<br />
همين امور اختصاصی است. سپاه قدس با بهانه ياری رساندن<br />
به جنبش های اسلامی در آشورهای اسلامی و بويژه لبنان و<br />
فلسطين برپا شد، اما پرونده ای مملو از آارهای تروريستی در<br />
خارج و داخل آشور دارد و بسياری از عاملين و فرماندهان<br />
ترورهای مهم سياسی در خارج از آشور نظير ترور قاسملو و<br />
شاپوربختيار و انفجارهای مهيب در آشورهای جهان در اين<br />
سپاه جمع اند و پل ارتباط القاعده با سپاه پاسداران اند. از اين<br />
فساد و تباهی با بمب اتم هم نمی توان دفاع آرد، گرچه<br />
فرماندهان سپاه چنين هوسی هم داشته باشند!<br />
<br />
بقيه بانگ مردم سالاری بقيه از ص<br />
۶<br />
مقيد و مشروط شود. آزادي انتقاد، ابراز عقاید مخالف، هر قدر<br />
هم در نظر عدهاي ناپسند و انحرافي باشد در جامعه مدني<br />
دموآراتيك باید به طور مطلق باقي بماند. نامحدودي آزادي بيان<br />
از الزامات عملي مشارآت مردم در امور اجتماعي و از<br />
ضرورتهاي آفرینش و اعتلاي فرهنگي سرچشمه ميگيرد. از<br />
مهمترین محدودیتهایي آه معمولا براي آزادي بيان قائل ميشوند<br />
مواردي مانند امنيت عمومي، مصالح آشور و عفت و اخلاق<br />
عمومي است، ولي تمام اینها مفاهيمي آلي، نامشخص و بسيار<br />
تاثيرپذیر است آه به آساني به ابزار قانوني سرآوب مخالفان و<br />
دگراندیشان بدل ميشود".
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٢<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
نگاهی در عمق، به مقاله ای که بابک اميرخسروی<br />
در نشريه "آفتاب" در ايران منتشر کرده است<br />
در <strong>راه</strong> ناهموار و پرپيچ و خم تحولات اجتماعی<br />
مَرکَبِ اصلاحات را<br />
وارونه سوار نشويد!<br />
ما هم اعتقاد داريم از حوادث و از گذشته بايد درس گرفت، اما نه آن درس گم<strong>راه</strong> کننده ای که آقای اميرخسروی<br />
توصيه می کند وامثال محسن حيدريان (دو عضو رهبری حزب دمکراتيک مردم ايران و طرفدار جمهوريخواهی<br />
در خارج از کشور) به شيوه قلنبه نويسی اميرمحبيان در روزنامه رسالت، آنها را تئوری بافی می کند!<br />
-١٣٨٢<br />
-<br />
دوره چهارساله مجلس ششم به پایان می رسد و<br />
انتخابات مجلس هفتم پيش روی همه احزاب و سازمان های<br />
نگران آینده ایران قرار گرفته است.<br />
مخالفان اصلاحات، که شش سال در برابر دولت<br />
خاتمی و مجلس ششم و در نهایت امر، در برابر اصلاحات<br />
مقاومت کرده اند، اکنون عزم خود را برای پيروزی در این<br />
انتخابات حزم آرده اند. همه نقشه آنها، بيرون آردن اصلاح<br />
طلبان از سنگر مجلس است. آنان به ظاهر از شرکت مردم<br />
درانتخابات دفاع می کنند، اما در باطن و درتمام طرح هائی که<br />
به اجرا میگذارند، هدفشان نااميد ساختن مردم، خانه نشينی<br />
آنان و بيرون کشيدن کاندیداها و نمایندگان خود از درون<br />
صندوقهاست.<br />
طيف طرفدارتحریم آشکار این انتخابات، که با<br />
ظاهری چپ، عمدتا در خارج از آشور حضور دارد نيز با<br />
تحليل های گوناگون به ميدان آمده است. دشواری ها و موانع<br />
پيش روی جنبش اصلاحات در آن بخش از اصلاح طلبان داخل<br />
کشور که در این سالها لنگ لنگان خود را به دنبال مبارزه<br />
برای اصلاحات آشانده بودند تاثير خود را گذاشته و به این<br />
ترتيب تردیدها نسبت به امکان تحولات در داخل و اميدها به<br />
خارج کشور افزایش یافته است.<br />
آنگره شتابزده سازمان اآثریت که برحسب<br />
ظاهراتخاذ مشی تحریم انتخابات انگيزه اساسی آن بوده است<br />
بازتابی از این وضع است. نمونه دیگر را مي توان در مواضع<br />
بابك اميرخسروی بنيانگذار حزب دمکراتيک مردم ایران<br />
مشاهده آرد آه به نوع و شكلی دیگر همين اندیشه را دنبال مي<br />
آند.<br />
بابك اميرخسروی در مقاله ای سراسر ابهام و تناقض<br />
نشریافته در ماهنامه آفتاب مهرماه سرانجام بدانجا<br />
ميرسد آه به طرفداران اصلاحات توصيه مي آند آه با تحریم<br />
انتخابات به صفوف اپوزیسيون و در نهایت جبهه<br />
جمهوریخواهی خارج از آشور بپيوندند. آن هم در شرایطی آه<br />
هنوز آسی نمي داند این انتخابات اصولا به چه شكل و در چه<br />
شرایطی برگزار خواهد شد.<br />
نوشته اميرخسروی نه بدليل قدرت و استحكام استدلال<br />
های آن، بلكه از آنرو آه نمونه ای بارز از آشفته اندیشی و<br />
تناقض گویی مبلغان پيشگام تحریم انتخابات است، سزاوار<br />
بررسی بيشتر است.<br />
اصلاحات از بالا<br />
اميرخسروی به بهانه دو مقاله از عليرضا علوی تبار<br />
و حميدرضا جلایی پور بدنبال "چه باید آرد" است آه به گفته<br />
وی "امروز برسر زبان هاست". برای یافتن پاسخ چه باید آرد<br />
بنظر او لازم است وضعيت امروز را شناخت و اميرخسروی<br />
این وضعيت را چنين ترسيم ميآند:<br />
"با رد لوایح دو گانه محمد خاتمی، آخرین اميد و شمع<br />
سحر اصلاح طلبان درون حاآميت، برای به <strong>راه</strong> انداختن آشتی<br />
به گل نشسته «اصلاحات از بالا»، به خاموشی گرایيد. شكست<br />
این تجربه و تلاش، چنان عيان است آه حاجت به بيان و<br />
استدلال نيست". در آنچه اميرخسروی بعنوان "وضعيت<br />
امروز" ترسيم مي آند دو مفهوم و ادعای قابل بحث وجود<br />
دارد.<br />
اول: تعبير جنبش دوم خرداد به "اصلاحات از بالا"<br />
دوم این ادعا آه لوایح دوگانه خاتمی آخرین اميد و شمع سحر<br />
اصلاح طلبان بوده و چون این دو لایحه به تصویب شورای<br />
نگهبان نرسيده اصلاحات چنان شكستی خورده آه عيان است و<br />
حاجت به بيان و استدلال نيست.<br />
اصلاحات از بالا: امير خسروی جنبش آنونی برای<br />
تحولات و اصلاحات در ایران را به اصلاحات از بالا تعبير<br />
می آند، بدون آنكه مفهوم اصلاحات از بالا را روشن آند.<br />
امری که شاید از نورسيده های جنبش چپ ایران انتظار نباشد،<br />
اما از او که الفبای سياست و علم مبارزه اجتماعی را در حزب<br />
<strong>توده</strong> ایران آموخته این انتظار می رود. در صورت ارائه چنين<br />
تعریفی روشن مي شد آه جنبش تحول خواهی آنونی در آشور<br />
،<br />
:<br />
-١
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٣<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
...<br />
ما اصلاحات از بالا نيست. "اصلاحات از بالا" درواقع به<br />
مجموعهای از رفرمها و تغييرها اطلاق مي شود آه قدرت و<br />
اقشار حاآم برسر انجام آن "در بالا" به تفاهم رسيده است. شاید<br />
نمونه بارز آن آغاز دهه ۴٠ و تثبيت نظام شاهنشاهی پس از<br />
کودتای ٢٨ مرداد باشد که علی امينی با همين هدف به ميدان<br />
آمد و بعد از برکناری او نيز خود شاه مدعی ادامه رفرم هائی<br />
شد که توسط امينی اعلام شده بود. نام آن را هم بعدها گذاشت<br />
"انقلاب سفيد"!<br />
درحاليكه در جنبش تحول خواهی آنونی در ایران<br />
تنها چيزی آه وجود ندارد تفاهم در بالاست؛ در نتيجه چگونه<br />
نام این جنبش "اصلاحات از بالا" می تواند باشد؟ اینكه بخشی<br />
از قدرت حاآمه- زیر فشار جنبش مردم و نه به خواست طبقه<br />
حاآم- بدست طرفداران اصلاحات افتاده بمعنای آن نمی تواند<br />
باشد آه تحولات مورد خواست مردم، مورد خواست و تفاهم<br />
مجموع نيروهای حاآم و در نتيجه اصلاحات از بالاست.<br />
٢- سرنوشت لوایح دوگانه خاتمي: اميرخسروی مدعيست آه دو<br />
لایحه خاتمی آخرین اميد و تيرترآش اصلاحات بوده و چون<br />
بتصویب نرسيده پس دیگر "شمع سحر اصلاح طلبان" خاموش<br />
شده است. اما تصور اینكه سرنوشت جنبش اصلاحات در<br />
جامعه ما با موانع عظيمی آه دربرابر آن قرار دارد مي تواند<br />
یا مي توانست با لوایح خاتمی روشن شود بسيار ابتدایی و به<br />
معنای عدم درك مضمون واقعی جنبش تحول خواهی آنونی<br />
ایران است. نه تصویب این لوایح هيچگاه به معنای پيروزی<br />
اصلاحات مي بود و نه عدم تصویب آن مي تواند به مفهوم<br />
شكست اصلاحات تلقی شود.<br />
لوایح خاتمی، درواقع امر چه چيز را نشان مي داد و<br />
یا می دهد؟ لوایح خاتمی نشان داد و می دهد آه درست بدليل<br />
آنكه جنبش تحول خواهی آنونی درایران اصلاحات از بالا<br />
نيست، طرفداران اصلاحات در حاآميت نتوانستند با مخالفان<br />
اصلاحات از جمله بر سر دو مسئله مهم اختيارات ریيس<br />
جمهور و نحوه انتخابات مجلس به "تفاهم دربالا" دست یابند.<br />
درحاليکه اگر اصلاحات امری هدایت شده در بالا بود، اساسا<br />
به وجود چنين تفاهم و طرح لوایح نيازنبود. اتفاقا در نبود و<br />
فقدان تفاهم در بالا و بی پایه بودن اصلاحات از بالاست، که<br />
محمد خاتمی این دو لایحه را بعنوان یك تاآتيك و یك وسيله<br />
برای فشار به مخالفان اصلاحات مطرح آرد. اآنون آیا مي<br />
شود گفت بدليل عدم تصویب این دو لایحه معلوم شده آه آل<br />
اصلاحات ناآام شده است؟ به هيچ وجه. لوایح محمد خاتمی تنها<br />
مي توانست نقش معينی در مبارزه سياسی بسود اصلاحات<br />
داشته باشد و این نقش را هم تا حدود معينی داشت. این لوایح<br />
الف- در صف طرفداران اصلاحات آه در آن زمان درگير<br />
مسئله تعيين خط مشی بود نوعی هماهنگی بوجود آورد<br />
ب- تلاش مخالفان اصلاحات را برای ایجاد تفرقه در صفوف<br />
جبهه دوم خرداد تا حدود زیادی خنثی آرد،<br />
پ- ادعای حمایت جبهه راست از خاتمی را افشا آرد،<br />
ت- صف واحد جبهه ضداصلاحات از شورای نگهبان، مجمع<br />
تشخيص مصلحت، مجلس خبرگان و امامان جماعت گرفته تا<br />
موتلفه و انصار و بيت رهبری و غيره را در برابر اصلاحات<br />
به مردم نشان داد.<br />
اینكه این لوایح تصویب نشد، حتی به معنای شكست<br />
طرح لوایح بعنوان یك تاآتيك نبود و نيست چه رسد به آنكه<br />
بخواهيم شكست اصلاحات را از آن نتيجه بگيریم.<br />
درست همين شيوه استدلال است آه مدعی است مثلا<br />
مجلس ششم هيچ آار نكرده و ناآام مانده است. برای اینان عدم<br />
تصویب طرح ممنوعيت شكنجه، یا تغييرقانون مطبوعات، یا<br />
برابری حقوق زنان و مردان ، یا تعيين جرم سياسی، حضور<br />
هيات منصفه دردادگاه و به معنای پيروزی شورای نگهبان<br />
و شكست مجلس است و نه پيروزی درعریان ساختن ماهيت<br />
مخالفان اصلاحات. به همين دليل هم هست که نمی توانند درک<br />
کنند چرا و به چه دليل و با پذیرش چنين هزینه رسوا کننده ای<br />
می خواهند مجلس را از چنگ اصلاح طلبان درآورند. طبعا<br />
چون چنين درکی ندارند، اعتباری هم برای حمایت از مجلس و<br />
بسيج مردم در حمایت از مجلس قائل نيستند. مسئله به همين<br />
سادگی و درعين حال بغرنجی است.<br />
آار بزرگی آه مجلس ششم انجام داد، دقيقا مطرح<br />
آردن همينگونه طرحها بود. این دستاورد آه امروز جبهه<br />
راست تا این اندازه (حتی پيش بينی از کف دادن بخشی از آراء<br />
سنتی خود) پایگاه خود را در جامعه از دست داده از روی هوا<br />
و مقاله نویسی در خارج از آشور بدست نيامده است. همين<br />
طرح ها و لوایح بود آه شورای نگهبان و حاميان آن را در<br />
جبهه راست، از جمله بعنوان طرفداران شكنجه، مخالفان حقوق<br />
زنان، مخالفان انتخابات آزاد، طرفداران سرآوب و زندان،<br />
مخالفان آزادی مطبوعات و عقيده و بيان و در نتيجه فاقد منطق<br />
وسخن قابل دفاع به مردم معرفی آرد.<br />
در این شرایط آیا درست است آه شكست سياسی و<br />
اخلاقی شورای نگهبان و حاميان آن دربرابر مجلس ششم را<br />
برعكس، بعنوان شكست مجلس و اصلاحات و اصلاح طلبان<br />
معرفی آرد؟ همين نقش را ابتكار محمد خاتمی در ارائه لوایح<br />
دوگانه نيزداشت.<br />
در آن ماجرا، مسئله اصلی نه تصویب یا عدم تصویب<br />
این لوایح بلكه آن روندی است آه در درون آن، این لوایح مي<br />
توانست تصویب بشود یا نشود. یعنی آن مبارزه فكری و سياسی<br />
آه برسر این لوایح درگرفت، آن جبهه بندی هایی آه در حمایت<br />
یا مخالفت با آن بوجود آمد و تجربه و شناخت مردم را از<br />
حكومت و مناسبات قدرت و موانع اصلاحات افزایش داد. آنچه<br />
اتفاقا جنبش تحول خواهی در ایران بدان نياز دارد ابتكاراتی از<br />
این دست است و اگر انتقادی به اصلاح طلبان به اصطلاح<br />
حكومتی وارد باشد آن است آه مي توانستند از فرصتی آه در<br />
حاآميت داشتند و دارند بيشتر برای طرح چنين ابتكاراتی<br />
استفاده آنند. و الا تا توازن نيروها درحاکميت و براثر فشار<br />
سنگين مردم برهم نخورد، حتی با تصویب این نوع لوایح نيز<br />
جناح راست و غاصب قدرت ناچار به عقب نشينی نخواهد شد،<br />
همچنان که دربرابر اصول مدافع دمکراسی در قانون اساسی<br />
عقب نشينی نکرده و نمی کند؛ همچنان که در سالهای اول<br />
تاسيس جمهوری اسلامی براثر فشار انقلابی جامعه ناچار به<br />
عقب نشينی در برابرآن بود.<br />
بنابراین، پایه ساختههای اميرخسروی آه جنبش تحول<br />
خواهی در ایران را "اصلاحات از بالا" و آن را در نتيجه رد
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٤<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
"<br />
لوایح خاتمی شكست خورده می بيند بسيار سست تر از آن است<br />
آه بتواند بنای مستحكمی را روی خود برپا سازد و به همين<br />
دليل هم از سوی مميزی دقيق جناح راست روی مطبوعات،<br />
ایرادی به انتشار این نوع مقالات مایوس کننده در داخل کشور<br />
گرفته نمی شود. نمونه های دیگری از این دست مقالات را با<br />
اسامی افرادی نظيرمحسن حيدریان، که به تقليد اميرمحبيان<br />
(تئوری باف روزنامه رسالت)، در مهاجرت قلنبه نویسی می<br />
کند شاهدیم. شاهد مثال می خواهيد؟ ما همين مقاله را برای<br />
ماهنامهای که مقاله اميرخسروی در آن منتشر شده فرستادیم.<br />
اگر آن را در مجله آفتاب دیدید ما را هم خبر کنيد.<br />
اتفاقا ادامه نوشته بابک اميرخسروی همين را دقيقاتر<br />
نشان مي دهد.<br />
هدف اصلاحات و <strong>راه</strong> مسالمت آميز<br />
اميرخسروی در ادامه مي آوشد به این پرسش پاسخ<br />
دهد آه "چه چيزی به شكست انجاميده" و با اشاره به ناآامی<br />
دوم خردادی های درون حاآميت" می پرسد آیا "جنبش اصلاح<br />
طلبی و به طریق اولی، استژاتژی مشی سياسی مسالمت آميز<br />
برای آزادی و مردم سالاری شكست خورده و ناآام مانده است؟<br />
پاسخ اصولی من به این پرسش منفی است" زیرا به گفته وی<br />
"جنبش اصلاحات برای آزادی و مردم سالاری و جمهورمردم،<br />
در پهنای آشور، بسيار گستردهتر و ژرفتر از آنست آه بتوان<br />
با شكست یك تجربه، در مرحلهای از مبارزات ملت ایران، آه<br />
صد سال است ادامه دارد، از ميان برود." اینكه مضمون جنبش<br />
تحول خواهی آنونی در ایران را آه هدف آن یك سلسله<br />
تحولات و تغييرات دمكراتيك و مردمسالارانه و قطع دست<br />
واپسگراترین و غارتگرترین بخش حاکميت است، با <strong>راه</strong><br />
مسالمت آميزی آه این جنبش در مرحله آنونی برای دستيابی<br />
به این خواستها برگزیده است مخلوط آنيم و همسان جلوه دهيم<br />
اشتباهی است آه اميرخسروی و بسياری از اصلاح طلبان<br />
داخل ایران در آن شریك هستند؛ هرچند انگيزه ها و دلایلی<br />
متفاوت دارند. برای اميرخسروی پيوند زدن جنبش اصلاحات<br />
با <strong>راه</strong> مسالمت آميزی آه برگزیده است برای آن است آه<br />
مبارزات و انقلاب های گذشته مردم ایران و جنبش چپ را<br />
تحت عنوان اینكه اصلاح گرانه یعنی مسالمت آميز و گویا<br />
"دمكراتيك" نبوده اند نفی آند، اما بخش عمده اصلاح طلبان این<br />
جنبش را با جنبه مسالمت آميز آن تبيين ميآنند تا به نظر خود<br />
بخش متزلزل تر مخالفان اصلاحات را متوجه بدیل<br />
غيرمسالمتآميز جنبش آنونی و پيامدهای آن سازند. در هر دو<br />
مورد البته نتيجه ابهام و اغتشاش فكری است آه <strong>راه</strong> را به جای<br />
هدف مينشاند و در نتيجه هدف گم ميشود.<br />
بموجب این نسخه، مردم بجای آنكه آماده باشند تا<br />
برای رسيدن به اهداف اصلاحات به <strong>راه</strong>های گوناگون<br />
بياندیشند، باید تنها به یك <strong>راه</strong> و شيوه بسنده آنند و اگر این <strong>راه</strong><br />
پاسخ نداد چاره ای برای آنان جز اميد بستن به نجات بخشی از<br />
خارج نمی ماند آه از هر <strong>راه</strong>ی آه خود مي داند تكليف را<br />
یكسره آند. درست به دليل همين اغتشاش فكری ایجاد شده است<br />
آه هرگاه جنبش اصلاحات با موانعی تازه روبرو مي شود،<br />
بجای آنكه در فكر یافتن <strong>راه</strong> های نوین برای غلبه بر این موانع<br />
باشيم و باشند، ناگهان نگاهها متوجه خارج مي شود.<br />
پاسخ هايی آه اميرخسروی نمی دهد<br />
اميرخسروی به این پرسش آه آیا جنبش اصلاح طلبی<br />
و مشی سياسی مسالمت آميز شكست خورده است، بقول خود،<br />
بطور "اصولی” پاسخ منفی ميدهد، زیرا به گفته وی جنبش<br />
یكصد ساله آزادی و مردمسالاری در ایران با شكست یك تجربه<br />
از ميان نخواهد رفت. اما پاسخ منفی آه اميرخسروی به پرسش<br />
خود مي دهد، اساسا پاسخ نيست. گفتن اینكه جنبش اصلاحات<br />
برای آزادی و مردمسالاری آه صدسال است ادامه دارد با یك<br />
شكست، یعنی شكست ادعایی تجربه دوم خرداد از ميان نخواهد<br />
رفت، نمی تواند پاسخی جدی به پرسشی جدی محسوب شود.<br />
معلوم است آه در مقياس تاریخی، جنبش مردم برای اصلاحات<br />
و آزادی شكست نخواهد خورد، اما اگر نخواهيم اکنون که به<br />
تاریخ نپوسته ایم از پذیرش مسئوليت خود در برابراین جنبش<br />
شانه خالی کنيم، بحث را باید بر گردانيم برسر ماهيت اقتصادی<br />
و سياسی جنبش آنونی مردم ایران، سرنوشت آن و مسئوليت<br />
خویش.<br />
این نحوه پرسش و پاسخ جلوه ای از تناقض گویی<br />
های اميرخسروی است؛ و در ضمن چيزی دیگر را نشان<br />
ميدهد و آن اینكه اميرخسروی در ادعای خود در مورد شكست<br />
اصلاحات با رد لوایح خاتمی نيز تردید دارد و به همين دليل به<br />
تاریخ و مبارزات صدساله ملت ایران متوسل مي شود تا در<br />
صورتی آه روند حوادث به گونه ای دیگر رقم خورد، جایی<br />
برای بازگشت و ادعای آنكه پيش بينی اش درست از آب درامد<br />
باقی گذاشته باشد. و این همان شيوه ایست که درانتخابات سال<br />
بسياری از احزاب و شخصيت های سياسی- ازجمله<br />
بابک اميرخسروی و حزب دمکراتيک مردم ایران- با شعار<br />
"رای سفيد" در مرحله اول انتخابات (بنا به ادعاي خود به اميد<br />
کشانده شدن انتخابات به مرحله دوم) اتخاذ کردند. یعنی هم<br />
بودن و هم نبودن، هم رای دادن و هم ندادن! مانند امروز که هم<br />
شکست اصلاحات و هم احتمال شکست نخوردن اصلاحات<br />
و...<br />
اما اگر پاسخ اصولی” اميرخسروی به پندار شكست<br />
اصلاحات آه خودش دو جمله قبل مدعی شده بود و حتی حاجت<br />
به بيان و استدلال در تایيد آن نمي دید منفی است ، پس بالاخره<br />
تكليف ما با اصلاحات و شكست ادعایی آن چه مي شود؟<br />
اميرخسروی توضيح ميدهد: "به باور من آنچه به بن<br />
بست رسيده و ناآام مانده است، شكل و نوعی از پيكار سياسی<br />
مسالمت آميز و اصلاح طلبانه در شرایط حاآميت دوگانه آنونی<br />
و با روشها ومنشهای بازدارنده شناخته شده اصلاح طلبان<br />
درون حاآميت است"<br />
در سخنان اميرخسروی چندین مفهوم و مولفه بسيار<br />
آلی و غيرقابل سنجش و مبهم مانده است. از جمله شكل و نوع<br />
پيكار سياسی، حاآميت دوگانه، روشهای اصلاح طلبان،<br />
منشهای بازدارنده شناخته شده آه هيچيك از آنها تعریف و<br />
مشخص نميشود و در نتيجه این پاسخ را هم از محتوا خالی<br />
مي آند. هر اتفاقی آه در آینده بيفتد اميرخسروی ميتواند مدعی<br />
...<br />
١٣٧۶<br />
"
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٥<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
...<br />
"۵٨<br />
شود آه سخنی درست برزبان رانده است. اگر اصلاحات در<br />
این مرحله ناآام بماند آه اميرخسروی مدعی مي شود آن را<br />
پيش بينی آرده بوده و اگر نشود حتما در "مقياس تاریخی” حق<br />
با او بوده، یا از تغيير "شكل" پيكار یا "نوع" آن ناشی ميشده یا<br />
"حاآميت دوگانه" جوری دیگر شده یا "روشهای” اصلاح طلبان<br />
اصلاح شده یا "منش های بازدارنده شناختهشده" آه معلوم<br />
نيست یعنی چه؟ تغيير آرده و<br />
اميرخسروی، مانند بسياری دیگر اصولا در پی <strong>راه</strong><br />
حل نيست، در پی توجيه است. نمي خواهد خطر آند و چيزی<br />
بگوید آه ناگزیر باشد فردا مسئوليت درست و نادرستی آن را<br />
برعهده گيرد، بلكه دنبال آن است آه چيزی بگوید آه ضمنا آن<br />
را رد آرده و نگفته باشد. به همين دليل هر چه مي گوید یك<br />
جمله بعد آن را به شكلی نقض مي آند. ادامه مطلب او به همين<br />
شكل به توجيه گذشته و امروز و ضد و نقيض گویی به منظور<br />
امكان توجيه در آینده اختصاص دارد و هرچه بيشتر مي آوشد<br />
توجيه آند، بيشتر در تناقض فرو می رود. این که چنين نوشتنی<br />
را چه اجباری است؟ از خود ایشان باید پرسيد.<br />
...<br />
....<br />
توجيه خروج از حاآميت<br />
پس از ضد و نقيض گویی در مورد شكست اصلاحات<br />
اميرخسروی ميكوشد نظریه خروج از حاآميت خود را توجيه<br />
آند. وی ميگوید: " تا تكليف لوایح خاتمی روشن نبود<br />
شخصا بر این باور بودم و قویا از این نظر دفاع ميآردم آه<br />
سياست و رفتار ما در قبال جمهوری اسلامی، ميباید همسو و<br />
هماهنگ با قانونمنديهای حاآميت دوگانه باشد". در ادامه این<br />
"خودباوری" اميرخسروی به فكرتوجيه امروز خود مي افتد و<br />
طبق عادت گریزی به صحرای آربلا مي زند و مينویسد:<br />
"چپ ایران در تاریخ معاصر آشور، آه خود شاهد<br />
آن بودم، دو بار در برخورد و رویكرد با این پدیده مهم، دچار<br />
خطای سخت زیانبار شد. بار اول به هنگام حاآميت دوگانه در<br />
زمان دآتر محمد مصدق و بار دوم به هنگام دولت موقت<br />
مهندس بازرگان. هر دو بارخطا آردیم و آزادی را قربانی<br />
ملاحظات و حسابگريهای مسكين و من درآوردی آردیم.<br />
تكرار بار سوم آن دیگر گناه نابخشودنی بود. خطای معرفتی در<br />
این بود آه درك درستی از آزادی نداشتيم!"<br />
امروز نزدیك بيست سال است آه بابك اميرخسروی<br />
از "ما" به "من" تبدیل شده اما هنوز "ما" را نقد ميكند. او<br />
معمولا وقتی ميگوید "ما" یعنی "نه من" بلكه دیگرانی آه چون<br />
امروز من نمياندیشند. "ما" یعنی آسانی آه او در گذشته در<br />
آنار آنان بوده و آنان امروز در آنار او نيستند. وی عادت دارد<br />
نه بنام خودش از اشتباهات خودش، بلكه بنام "ما" از اشتباهات<br />
"چپ ایران" سخن بگوید. به همان شكل آه در بررسی امروز<br />
سخنان ضد و نقيض مي گوید تا <strong>راه</strong> را برای توجيه خود در<br />
آینده باز گذارد در بررسی دیروز هم بين من و ما تناقض ایجاد<br />
ميكند تا با خراب آردن "ما" دیروز "من" امروز را موجه جلوه<br />
دهد. این شيوه ظاهرا نزد اميرخسروی دیگر به یك عادت<br />
غيرقابل ترك تبدیل شده و مقاله اخير او تصویر آاملی از آن<br />
است.<br />
درباره دولت موقت بازرگان، ماهيت آن، نگرش<br />
غالب درآن، ترکيب طبقاتی این دولت و منش و روش آلوده به<br />
یاس آن که سرانجام نيز به استعفای آن انجاميد، سخن بسيار<br />
است که جای آن دراینجا نيست. دولتی که بنا بر گفته دکتر<br />
اب<strong>راه</strong>يم یزدی در مصاحبه های امسال خود بمناسبت سالگرد<br />
تصرف سفارت امریکا با مطبوعات داخل کشور، بسيار پيش<br />
از تصرف سفارت بارها استعفا داده و می خواست ميدان را<br />
ترک کند، چرا که اعتقاد داشت حاکميت دوگانه است و او<br />
نمیتواند در حاکميت دوگانه کار کند و بماند تا حاکميت را<br />
یگانه کند! اتفاقا حيرت آور است، کسانی مانند اميرخسروی که<br />
نه دیروز؛ بلکه امروز به این اعتقاد رسيده اند که باید از دولت<br />
بازرگان دفاع می شد( یعنی از یک "گانه" در برابر یک "گانه"<br />
دیگر دفاع می شد) نه تنها در حمایت از خاتمی و اصلاح<br />
طلبان درميدان باقی نمانده و اساسا به ميدان نيآمده اند، بلکه در<br />
این سال ها به خاتمی توصيه تکرار همان شيوه و روشی را<br />
کرده و می کنند که مهندس بازرگان اتخاذ کرد. یعنی ترک<br />
ميدان!<br />
ما، اگر جای آنهائی بودیم که از اوهام "دفاع از دولت<br />
بازرگان در سال سخن می گویند، یواشکی هم شده در<br />
خانه و خلوت خود کلاهمان را قاضی می کردیم و به خود<br />
پاسخ می دادیم: اگر از دولتی که خود تاب نيآورد و رفت و<br />
نماند تا بتوان یاری اش کرد تا مبارزه را ادامه دهد باید حمایت<br />
می کردیم، چرا از دولتی که مانده و مبارزه را ادامه ميدهد<br />
دفاع نمی کنيم؟<br />
لابد این پاسخ تاریخی را اميرخسروی برعهده محسن<br />
حيدریان عضو دیگر رهبری حزب دمکراتيک مردم ایران<br />
گذاشته که ٢٠ سال دیگر بنویسد: "به باور من باید دفاع<br />
میکردیم"!<br />
اگر درسی از گذشته گرفته شده باشد، امروز باید<br />
نتيجه اش در ميدان دیده شود، نه در اوهام پروری ها ادعا<br />
شود!<br />
خروج يا عدم خروج از حاآميت<br />
به گفته اميرخسروی با روشن شدن تكليف لوایح<br />
خاتمی و معلوم شدن شكست اصلاحات وی به این نتيجه رسيده<br />
آه سياست و رفتار ما دیگر نباید همسو با قانونمندی های<br />
حاآميت دوگانه باشد. اميرخسروی توضيح نمي دهد منظورش<br />
از "قانونمندی های حاآميت دوگانه" چيست. از فحوای آلام و<br />
توسل او به تاریخ می تواند (خوشبينانه) چنين استنباط کرد آه<br />
چون حاآميت دوگانه است احتمالا باید مانند دوران مصدق یا<br />
بازرگان از یكی از طرفين این حاآميت دفاع مي آردیم. وی<br />
توضيح ميدهد:<br />
"تا همين اواخر، اميدوار بودیم در صورت رد لوایح<br />
دوگانه، اصلاح طلبان با خروج سربلند از حاآميت بتوانند با<br />
اعتبار معنوی و محبوبيت بيشتر، پيشاهنگ تشكيل جبهه<br />
گستردهای با مشارآت سایر مولفههای آزادی خواه و مليون<br />
بيرون از حاآميت باشند... لذا هوادار نظریه خروج از حاآميت
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٦<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
... بودم<br />
است "<br />
البته حالا دیگر خروج از حاآميت بسيار دیر و بيثمر<br />
چند بار باید مجموع این جملات را با دقت خواند تا به<br />
عمق شيوه وی دست یافت. طبق این سخنان، آقای<br />
اميرخسروی، تا زمان عدم رد لوایح براین نظر بوده آه باید<br />
مطابق با قانونمنديهای حاآميت دوگانه برخورد آرد، ولی آن<br />
زمان برعكس طرفدار خروج از حاآميت بوده و امروز آه این<br />
لوایح رد شده ایشان آه معقتد بوده در صورت رد لوایح باید از<br />
حاآميت خارج شد، برعكس، دیگر طرفدار خروج از حاآميت<br />
نيست چون بگفته وی "حالا دیگر خروج از حاآميت بسيار دیر<br />
و بيثمر است". همه این تناقض گویی ها هم فقط بخاطر آن<br />
است آه بنحوی خروج از حاآميتی آه هوادار آن بوده است را<br />
توجيه آند.<br />
اميرخسروی در ادامه پس از آنكه عمل و حرف<br />
دیروز خود را نقض مي آند و اعلام مي آند بعد از رد لوایح<br />
"<br />
"<br />
دیگر طرفدار خروج از حاآميت نيست و آن را دیر و<br />
بيثمر" ميداند به محمد خاتمی اشاره مي آند و مي نویسد"همين<br />
بودن ایشان در مقام ریاستجمهوری و این چانه زنيها و<br />
گلایهها و اشغال بخشی از فضای سياسی آشور، در پيشبرد<br />
جنبش آزاديخواهی نقش مثبتی داشته است... با تمام<br />
آمبودهایش، فكر ميآنم بهتر است تا پایان بماند" اما هنوز این<br />
جمله تمام نشده براساس روش خود دوباره سخن خود را نقض<br />
مي آند و مي نویسد: "به باور من آزادی خواهان اصلاح طلب<br />
ایران پيش روی خود، <strong>راه</strong>ی جز بستن دفتر اميد به حاآميت<br />
دوگانه ندارند. باید در فكر و اندیشه <strong>راه</strong>حل مستقلی در خارج از<br />
حاآميت بود".<br />
شاید لازم نباشد به آقای اميرخسروی توضيح داد آه<br />
نه آسی طرفدار حاآميت دوگانه است و نه آسی به آن اميد<br />
بسته است. همه بحث برسر آن است آه چگونه و بسود چه<br />
آسی می توان و باید حاآميت دوگانه را یگانه آرد. حاآميت<br />
یگانه راست و جبهه ضداصلاحات یا حاآميت یگانه جبهه مدافع<br />
اصلاحات و مردمسالاری در مرحله آنونی؟<br />
بنابراین دو مشی رویاروی هم قرار گرفته اند:<br />
- استراتژی جبهه ضداصلاحات آه ميكوشد به حاآميت دوگانه<br />
خاتمه دهد و حاآميت را هر چه سریعتر بسود خود یگانه آند،<br />
- استراتژی جبهه اصلاحات آه، برعكس مي آوشد حاآميت<br />
دوگانه را حفظ آند تا زمانی آه بتواند آن را بسود طرفداران<br />
اصلاحات یگانه آند. خروج از حاآميت زمانی آه اميرخسروی<br />
"قویا از آن دفاع مي آرد به معنای یگانه شدن حاآميت بسود<br />
جبهه ضداصلاحات و دشمنان دمكراسی و مردمسالاری بود و<br />
اقدامی بود آاملا انفعالی و نادرست. آه پيامدهای آن را می<br />
توان در نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا دید. اینكه اميرخسروی دچار<br />
چنين اشتباه بزرگی شد آه در آن زمان از خروج از حاآميت<br />
دفاع مي آرد و در واقع <strong>راه</strong> را برای یگانه شدن حاآميت بسود<br />
راست هموار مي آرد شاید بقول خودش ناشی از خطای<br />
معرفتی است و هنوز "درك درستی از آزادی” ندارد. اما این<br />
نخستين بار نيست. به هنگام انتخابات دوم خرداد<br />
اميرخسروی از مردم خواست آه به خاتمی رای ندهند و رای<br />
سفيد بدهند. اجابت این خواست به معنای پيروزی ناطق نوری<br />
بود. امروز اميرخسروی از خاتمی ستایش مي آند آه با بودنش<br />
و ماندنش فضا را باز آرده است. آیا دیروز، آنموقع آه<br />
اميرخسروی از مردم خواست به خاتمی رای ندهند، یاد اشتباه<br />
"چپ ایران" نبود؟ چرا گناه بقول خودش "نابخشودنی” را در<br />
سال دوباره تكرار آرد؟ آیا همچنان در سال<br />
دچار خطای معرفتی بود و درك درستی از آزادی نداشت؟ یا<br />
اینكه در انتقادی آه از گذشته چپ ایران مي آرد جدی و صادق<br />
نبود و در نتيجه نمي توانست واقعا از آن درس بياندوزد؟<br />
واقعيت آن است آه اميرخسروی تمایلی به انتقاد از<br />
دیدگاههای خود ندارد و به همين دليل هيچگاه موضع آاملا<br />
نادرست خود را در انتخابات ١٣٧۶ جدا نقد نكرد و بي دليل<br />
نيست آه او ناگزیر است در هر بزنگاه تازه این جنبش اشتباه<br />
خود را تكرار و تكرار آند. طرح بی موقع خروج از حاآميت،<br />
تكرار همان خطای نابخشودنی رای سفيد انتخابات<br />
همانطور آه امروز ادعای ضرورت بستن دفتر اميد به<br />
حاآميت دوگانه ادامه همان اشتباه است.<br />
اما خروج داوطلبانه از حاآميت آه در مرحله آنونی<br />
به معنای یگانه شدن حاآميت بسود جبهه ضداصلاحات و<br />
مردمسالاری است، زمانی دارای حداقل توجيه می بود آه<br />
حاآميت دیگر حاآميت نباشد، یعنی قدرت در دست آن، فاقد<br />
قدرت واقعی باشد و در مرحله ای قرار گرفته باشد آه شمارش<br />
معكوس سقوط آن آغاز شده باشد. نگاه کنيد به استعفای<br />
نمایندگان مجلس شاهنشاهی در سال ۵٧، استعفای سران<br />
نظامی، اعلام بی طرفی ارتش و...آن چيزهائی که باید از<br />
گذشته آموخت اینهاست نه توهم حمایت از دولت بازرگان یعنی<br />
دفاع از آزادی، آنهم درسال ۵٨ که گسترده ترین آزادی ها در<br />
جامعه ایران برقرار بود، آنچنان که بنام چریک فدائی به<br />
سفارت امریکا لشکر کشی شد و مطبوعات خيلی دمکرات شده<br />
ای نظير "پيغام امروز" به سردبيری "رضا مرزبان" و یا<br />
فکاهی نامه "آهنگر" به سردبيری منوچهر محجوبی که اولترا<br />
رادیکال منتشر می شدند و چشم دیدن حزب <strong>توده</strong> ایران را هم<br />
در عرصه سياست کشور نداشتند "مثلث بيق" (بنی صدر- قطب<br />
زاده- یزدی) را کشف کرده و مرتب درباره آن می نوشتند و یا<br />
داستان گربه نره (آیت االله منتظری) را برای خوانندگان خود<br />
شرح می دادند. نه تنها اسناد، بلکه شاهدان آن ماجراجوئی ها و<br />
چپ نمائی ها هنوز زنده اند. بپرسيد تا برایتان شرح بدهند<br />
چگونه <strong>راه</strong> ارتجاع را برای سلطه برقدرت هموار کردند.<br />
چه چيز به اميرخسروی نشان داده بود یا نشان داده<br />
است آه جنبش دیروز در مرحله خروج از حاکميت بود و یا<br />
امروز هستيم؟ افسوس اميرخسروی آه گویا او دیروز طرفدار<br />
خروج از حاآميت بود ولی چون به موقع اینكار انجام نشد<br />
اآنون دیگر دیر شده است، خطایی است فاحش تر و توجيهی<br />
است غيرقابل دفاع تر از نفس حمایت بی موقع وی از اندیشه<br />
خروج از حاآميت.<br />
١٣٧۶<br />
١٣٧۶ بود.<br />
١٣٧۶<br />
مرآز ثقل در آجاست؟<br />
"<br />
اميرخسروی در توجيه "بستن دفتر اميد به حاآميت<br />
دوگانه" به نظریه مرآز ثقل" متوسل ميشود و در تناقضاتی<br />
٧۶
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٧<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
عميق تر فرو ميرود. به گفته وی ضرورت پایان اميدواری به<br />
حاآميت دوگانه از آنجا ناشی ميشود آه "مرآز ثقل جنبش<br />
اصلاحات در حال انتقال از حاآميت دوگانه به بيرون از آن و<br />
به درون جامعه است"<br />
تا آنجا آه به تاریخچه نظریه موسوم به مرآز ثقل<br />
مربوط ميشود، این نظریه نخستين بار به شكل دقيق خود در<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بهمن ما ١٣٧۴ مطرح شد. در آن زمان آه اپوزیسيون<br />
سرگرم تشكيل آلترناتيو دمكراتيك در خارج از آشور بود، <strong>راه</strong><br />
<strong>توده</strong> با تحليل اوضاع داخلی ایران اعلام آرد آه "تضاد عمده و<br />
تعيين آننده سرنوشت ایران تضاد درون جمهوری اسلامی است<br />
و نه تضاد ميان جمهوری اسلامی و اپوزیسيون". این سخنان<br />
البته در آن موقع در اپوزیسيون خارج از آشور ایران تاثيری<br />
نداشت و آنان همچنان بدنبال الترناتيو دمكراتيك خود<br />
ميچرخيدند. اما <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> از جمله بر اساس این اندیشه آه از<br />
تحليل مشخص اوضاع ایران ناشی مي شد، در دو انتخابات<br />
مجلس پنجم و ریاست جمهوری خرداد آه آنان را برای<br />
سرنوشت ایران تعيين آننده تر از تشكيل آلترناتيو دمكراتيك در<br />
خارج از آشور مي دانست شرآت آرد و به مردم توصيه کرد<br />
آرای خود را به سود نامزدهای طرفدار اصلاحات به صندوق<br />
بریزند و از <strong>توده</strong> ای ها و همه نيروهای مترقی داخل کشور نيز<br />
خواست نه تنها چنين کنند، بلکه مشوق آن در ميان مردم باشند.<br />
بعد از دوم خرداد و غافلگير شدن گروههای خارج از<br />
آشور تحریم آننده انتخابات، نظریه مطرح شده در <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
اپوزیسيون را در فكر فرو برد ولی از آنجا آه تمایلی به اعلام<br />
اینكه این اندیشه نخستين بار درآجا و از طرف چه آسانی<br />
مطرح شده است وجود نداشت، بنام نظریه مرآز ثقل و<br />
گرانيگاه و غيره طرح گردید. بابك اميرخسروی و فرخ نگهدار<br />
هر دو آن را بلافاصله پس از دوم خرداد اعلام آردند. بعدا<br />
سعيد برزین نتيجه تحقيق خود در مورد جناح بندی سياسی در<br />
ایران را به همين موضوع اختصاص داد و با اشاره به<br />
انتخابات خرداد ٧۶ یادآور شد آه "انتخابات ٢ خرداد ثابت آرد<br />
آه نيروهایی آه در تعيين سرنوشت سياسی موثر بودند<br />
عمدتا در داخل نظام حضور داشتند و نيروهای خارج از<br />
نظام نقش اندك و چه بسا بی تاثيری را ایفا مي آردند. در این<br />
شرایط ، مبارزه ميان نيروهای داخل نظام با نيروهای خارج از<br />
نظام موجب تحول نشد. بلكه مبارزه ميان خود جناح های داخل<br />
نظام بود آه به تغيير و تحول انجاميد." ) جناح بندی سياسی در<br />
ایران از دهه ١٣٦٠ تا دوم خرداد تهران ، نشر مرآز<br />
٧۶<br />
،١٣٧٦<br />
"<br />
"<br />
...<br />
، ١٣٧٧ ، ص (٨٩<br />
اما، واقعيت اینست که اميرخسروی نظریه مرآز ثقل<br />
را هم دستكاری مي آند و نخست مرآز ثقل را از درون جامعه<br />
به درون حاآميت مي برد تا آن را دوباره بعنوان یك واقعه و<br />
تحول تازه آه گویا او آشف آرده، از درون حاآميت به درون<br />
جامعه انتقال دهد و بگوید "مرآز ثقل جنبش اصلاحات در حال<br />
انتقال از حاآميت دوگانه به بيرون از آن و به درون جامعه<br />
است".<br />
اما، باز هم حقيقت اینست که حاآميت دوگانه خود<br />
بازتابی از وجود جنبش اصلاحات در درون جامعه است. گفتن<br />
اینكه مرآز ثقل جنبش اصلاحات در حال انتقال از درون<br />
حاآميت دوگانه به درون جامعه است هيچ معنایی ندارد. هر<br />
دوی اینها اشكال مختلف یك جنبش هستند. بدون وجود جنبش<br />
اصلاحات در جامعه اصلا چيزی بنام حاآميت دوگانه وجود<br />
نداشت و نميتوانست بوجود بيآید. آشکار سازی هرچه بيشتر و<br />
تشدید هرچه کامل ترحاآميت دوگانه دستآورد و درواقع<br />
بزرگترین دستآورد جنبش اصلاحات درون جامعه تا به امروز<br />
بوده است.<br />
رويكرد به خارج از آشور<br />
:<br />
از این ادعا آه آه گویا مرآز ثقل جنبش اصلاحات در<br />
حال انتقال از حاآميت دوگانه به درون جامعه است<br />
اميرخسروی دو نتيجه ميگيرد<br />
یك توجه به خارج ، دوم تحریم انتخابات مجلس هفتم.<br />
اميرخسروی ظاهرا "جامعه" را خارج از آشور مي<br />
داند زیرا بلافاصله پس از طرح نظریه خود و آنجا آه مي<br />
خواهد "<strong>راه</strong>های برون رفت" از این وضع را نشان دهد به<br />
سراغ تشكيل جبهه جمهوریخواهی در خارج از آشور مي رود<br />
و مينویسد: " برای برون رفت از آچمز آنونی، طيف<br />
گستردهای از جمهوری خواهان در خارج از آشور، در<br />
بيانيه ٢٥ اردیبهشت ماه ١٣٨٢، تحت عنوان «برای اتحاد<br />
جمهوری خواهان ایرا ن»، همه نيروهای آزادی خواه آشور را<br />
برای همگامی و هم آهنگی و ایحاد یك جنبش گسترده<br />
دموآراتيك دعوت آرده اند.<br />
از نظر ما، اینكه طيف گسترده ای از جمهوریخواهان<br />
خارج از آشور بكوشند یك جنبش گسترده دمكراتيك ایجاد آنند<br />
فی نفسه اقدامی است آه می تواند مثبت باشد به شرط آنكه درك<br />
درستی از امكانات ، محدویتها و وظایف هر جبههای آه در<br />
خارج از آشور تشكيل ميشود وجود داشته باشد. هر جبهه یا<br />
تشكل در خارج از آشور زمانی ميتواند نقش مثبت و مفيدی<br />
داشته باشد آه امكانات خود را در خدمت پيشبرد مبارزه مردم<br />
در داخل آشور قرار دهد. ولی ميدانيم آه همه دیدگاه ها در<br />
درون جبهه جمهوریخواهی خارج از آشور براین اساس شكل<br />
نگرفته و از جمله بخشی از آن مي آوشد تا با نفی مبارزه در<br />
داخل، جبهه جمهوریخواهان خارج از آشور را به الترناتيو<br />
مورد حمایت غرب دربرابر، در رقابت یا در همكاری با<br />
سلطنت تبدیل آند. نظریه اميرخسروی اآنون به این دیدگاه<br />
بشدت نزدیك شده و هرچند مبارزه در داخل را نفی نمي آند اما<br />
با ادعای اینكه دفتر اميد به حاآميت دوگانه را باید بست، یا<br />
مرآز ثقل مبارزه در حال تغيير است و نتایجی آه از آن مي<br />
گيرد عملا در خدمت دیدگاه مذآور قرار دارد.<br />
در همين چارچوب اميرخسروی به ارائه <strong>راه</strong> حل<br />
پرداخته و مي نویسد<br />
"به نظر من، در اوضاع و احوال آنونی آشور، شاید<br />
مناسبترین <strong>راه</strong> این باشد آه ابتكار عمل ایجاد یك اپوزیسيون<br />
مستقل خارج از حاآميت را اهل مطبوعات آه رآن چهارم<br />
جمهوریت است، و تشكلهای سياسی نظير «دفتر تحكيم<br />
وحدت» آه نسبتا استوارترین و منسجمترین تشكل سياسی<br />
موجود آشور است، هم<strong>راه</strong> باشخصيتهای سياسی- فرهنگی<br />
:<br />
...<br />
"<br />
:
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٨<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
منفرد آه از اعتبار و محبوبيت مردمی برخوردارند، بر عهده<br />
بگيرند."<br />
اميرخسروی طوری سخن ميگوید آه گویی در ایران<br />
اپوزیسيون مستقل ملی، ملی- مذهبی و چپ اصلا وجود<br />
خارجی ندارند و بقول خودش "مناسب ترین <strong>راه</strong>" آنست که دفتر<br />
تحكيم وحدت و اهل مطبوعات چنين اپوزیسيونی را برپا آنند.<br />
درواقع آنچه اميرخسروی بدنبال آن است اپوزیسيون مستقل از<br />
حاآميت نيست آه هم اآنون هم وجود دارد، بلكه تشكيل شعبه<br />
داخلی جبهه جمهوریخواهی خارج از آشور است و اميدوار<br />
است دفتر تحكيم وحدت و بخشی از اهل مطبوعات این نقش را<br />
برعهده گيرند. اینكه اميرخسروی بخواهد جبهه جمهوریخواهی<br />
خارج از آشور در ایران شعبه و هوادارانی داشته باشد، البته<br />
ایرادی ندارد، اما نه به این بها آه اصلاحات شكست خورده<br />
اعلام شود، وجود حاآميت دوگانه یا تاثير آن نفی شود،<br />
اپوزیسيون واقعا موجود مستقل از حاآميت بكلی نادیده گرفته و<br />
حدف شود، اصلاح طلبان حكومتی به ترك سنگرهای خود در<br />
حكومت دعوت شوند، ضروت تحریم انتخابات مجلس اعلام<br />
شود و ....<br />
ناگفته پيداست آه اميرخسروی دقيقا به همانجا<br />
بازگشته است آه فدایيان اآثریت در آنگره اخير خود بدان سو<br />
رفته اند. یعنی ادامه شرط بندی قدیمی برروی ناآام ماندن<br />
اصلاحات و در نتيجه قوت گرفتن مجدد رویای آلترناتيو<br />
دمكراتيك مورد حمایت غرب در خارج از آشور. اما<br />
اميرخسروی چون ميداند حرفش در ميان هوادران اصلاحات<br />
در حكومت و اپوزیسيون مستقل از حكومت تاثير چندانی<br />
ندارد؛ این است آه صاف و ساده آنان را نفی مي آند و به زبان<br />
بی زبانی به دفتر تحكيم وحدت و اهل مطبوعات از قبيل<br />
عليرضا علوی تبار و حميدرضا جلایی پور توصيه مي آند آه<br />
اگر مي خواهند آینده ای داشته باشند اميد خود را از حاآميت<br />
دوگانه و اصلاح طلبان به اصطلاح حكومتی و اپوزیسيون<br />
داخلی مستقل از حاآميت ببرند و به شعبه ای از "آلترناتيو"<br />
آینده دار خارج از آشور تبدیل گردند. این آن درسی است که<br />
ظاهرا امثال ایشان از گذشته تاریخی یکصدساله جنبش<br />
آزادیخواهی و مردمسالاری گرفته اند!<br />
تحريم انتخابات<br />
"<br />
نتيجه طبيعی آه اميرخسروی از همه این مقدمات مي<br />
گيرد آن است آه باید انتخابات مجلس هفتم را از هم اکنون<br />
تحریم آرد. وی تا آنجا پيش مي رود آه خواهان پيوستن جبهه<br />
مشارآت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به اپوزیسيون<br />
بيرون از حاآميت مي شود و با اشاره به این دو تشكل سياسی<br />
مي نویسد:<br />
آیا وقت آن نرسيده است آه این احزاب تكليف خود<br />
را روشن بكنند و بدون فوت وقت، با تحليل اوضاع و بن بست<br />
آنونی با اعلام انصراف از شرآت در انتخابات صریحا خود<br />
را در طيف اپوزیسيون بيرون از حاآميت قراربدهند؟"<br />
اميرخسروی توضيح نمي دهد به چه دليل، اگر<br />
گروهی انتخابات را تحریم آرد در طيف اپوزیسيون خارج از<br />
حاآميت قرا ميگيرد. مگر همه شرآت آنندگان در انتخابات<br />
بخشی و اجزائی از درون حاآميت هستند آه با تحریم آن جزو<br />
اپوزیسيون بيرون از حاآميت شوند؟ اینكه جبهه ضداصلاحات<br />
بكوشد احزابی نظير مشارآت یا مجاهدین انقلاب اسلامی را از<br />
حاآميت بيرون آند و بقول اميرخسروی در طيف اپوزیسيون<br />
خارج از حاآميت قرار دهد آاملا قابل فهم است و می بينيم که<br />
با چه شدتی این طرح بصورت توطئه های پياپی و از جمله<br />
ملحد اعلام کردن هاشم آغاجری عضو شورای رهبری این<br />
سازمان پيش برده می شود و بانگ آن از کلوی امثال آیت االله<br />
مشگينی بيرون می آید. پافشاری شورای نگهبان بر ندادن<br />
هرگونه امتيازی درمورد نظارت استصوابی درواقع درست با<br />
همين هدف بيرون آردن و قراردادن این گروهها در طيف<br />
اپوزیسيون بيرون از حاآميت است. اما اميرخسروی این را<br />
توضيح نمي دهد آه چرا خود اینان نيز باید طرفدار این باشند<br />
آه "تكليفشان روشن شود" و سریعا از حاآميت اخراج شوند!<br />
سرانجام بحث<br />
از این همه حدیث و حكایت و سخنان ضد و نقيض<br />
اميرخسروی شاید بتوان چند <strong>راه</strong>كار مشخص را تا حدودی<br />
استنباط آرد: باقی ماندن خاتمی در حاآميت، خروج بقيه<br />
اصلاح طلبان از حاآميت، تحریم انتخابات مجلس هفتم، پيوستن<br />
به جبهه جمهوریخواهی خارج از آشور.<br />
اميرخسروی توضيح نمي دهد حاآميت دوگانه چرا<br />
آنجا آه به خاتمی مربوط مي شود مفيد است، اما در مورد بقيه<br />
اصلاح طلبان نامفيد. این نكته نيز روشن نيست آه اگر جبهه<br />
مشارآت و مجاهدین انقلاب اسلامی فورا از حاآميت خارج<br />
شوند تكليف وزرایشان در دولت چه ميشود، آنها هم باید استعفا<br />
دهند؟ در این صورت، اگر آابينه خاتمی آه همه اعضای آن<br />
جزو مخالفان اصلاحات باشند چه نقش مثبتی مي تواند داشته<br />
باشد؟ اميرخسروی این موضوع را نيز مشخص نمي آند آه<br />
اگر اصلاح طلبان با داشتن بخشی از حاآميت نتوانند آاری از<br />
پيش ببرند، جبهه خارج از آشور با اتكا به چه چيز و چه<br />
نيرویی مي تواند آاری از پيش ببرد. این <strong>راه</strong>كارها علاوه<br />
برآنكه جلوه ای از تناقض گویی های پياپی بابك اميرخسروی<br />
است، بيانگر این نكته نيز هست آه در ورای ظاهر حمایت و<br />
پشتيبانی از جنبش اصلاحات در داخل، چنانكه گفته شد رویای<br />
تشكيل الترناتيو دمكراتيك در خارج از آشور است آه با<br />
سرعت به صحنه بازگشته است و نظرات عليرضا علوی تبار<br />
و حميدرضا جلایی پور از این رو مورد توجه آقای<br />
اميرخسروی قرار گرفته آه از درون این نظرات دورنمای<br />
تحقق چنين رویایی را حدس زده اند. در حاليكه نه علوی تبار و<br />
نه جلایی پور، آنجا آه به نيروهای دمكرات و جمهوریخواه<br />
خارج از آشور اشاره مي آنند به هيچوجه دچار این تصور<br />
نيستند آه جنبش داخل را به آلترناتيو خارج از آشور پيوند<br />
زنند، بلکه برعكس آشكارا مي آوشند آه نيروی جنبش<br />
دمكراسی و جمهوریخواه خارج از آشور را در خدمت جنبش<br />
اصلاحات در دادخل کشور قرار داده و آنها را به هوشياری<br />
برای درک شرایط و واقعيات داخل کشور دعوت کنند. این دو<br />
مشی در تضاد با یكدیگرند نه در هماهنگی با هم!
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
١٩<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
بدنبال اهدای جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی حقوقدان و فعال حقوق بشر در ايران، راديوايران گفتگوئی با سردبير <strong>راه</strong><br />
<strong>توده</strong> پيرامون انگيزه های اهدای اين جايزه به ايشان و بازتاب آن در حاکميت ايران انجام داد، که همان زمان پخش شد. ادامه اين<br />
گفتگو که در آن مسائل پس از بازگشت خانم عبادی به کشور و سپس شرکت وی در مراسم دريافت جايزه صلح نوبل مطرح شد، با<br />
فاصله چند هفته بعد انجام شد و به همين دليل پاره ای رويدادهای مربوط به انتخابات مجلس هفتم نيز در آن عنوان گرديد. اين دو<br />
مصاحبه را که يکجا پياده و با توجه به مسائل روز در ايران تنظيم کرده ايم که در زير می خوانيد:<br />
خطرناکترين جناح<br />
با کفن امريکائی، شعار ضد امريکائی می دهد!<br />
منش و روش خانم عبادی نشان داد که ايشان ماهی اقيانوس مواج داخل کشور<br />
است و در آن میخواهد شنا کند، نه در مهاجرت و روياهای خارج از کشور!<br />
آنها که خواب حکومت سپاهی و کودتای پارلمانی را در سر می پرورانند، عملا زمينه تبديل ايران به افغانستان و در بهترين<br />
حالت "پاکستان" را ف<strong>راه</strong>م می آورند. ظاهرا رهبر جمهوری اسلامی با فرستادن فرماندهان مطيع خودش به مجلس چنين<br />
نقشهای را دارد. حکومتی مقتدر از نوع طالبان و يا "پول پت" در کامبوج. حضور فلان فرمانده سپاه در مجلس مسئله ساز<br />
نيست، مسئله ساز وقتی است که شقی ترين و مسئله دارترين فرماندهان را که دستشان به انواع جنايات و توطئهها آلوده<br />
است می خواهند به مجلس بفرستند.<br />
خدابخشيان- حقوق بشر برای جمهوری اسلامی حساستر از<br />
بمب هستهای شده، قطعنامه سازمان ملل در باره نقض این<br />
حقوق در ایران را خيلیها ادامه اهدای جایزه صلح نوبل به<br />
خانم شيرین عبادی میدانند. واکنشها نسبت به خانم عبادی هم<br />
که فعلا در حد حمله و ضرب و شتم او خودش را دارد نشان<br />
میدهد بخشی از پرونده نقض حقوق بشر در ایران است. من<br />
یادم هست، روزی که خانم عبادی از پاریس به طرف تهران<br />
پرواز کرد در سایت "پيک نت" یک عنوانی بود با این<br />
مضمون "پرواز حقوق بشر به ایران". ما در اینجا این برداشت<br />
را داشتيم که این تيتر باید از آن شما باشد. واقعا خانم عبادی<br />
پرواز حقوق بشر به ایران کرد؟ رفت که جلوی نقض حقوق<br />
بشر را در ایران بگيرد؟ ما متاسفانه در دوران اهدای جایزه<br />
صلح به خانم عبادی به دليل درگير بودن رادیو با فراخوان جمع<br />
آوری پول نتوانستيم به سراغ شما بيآیم. اما فکر نمیکنم برای<br />
شنيدن نظرات شما که اغلب متفاوت با نظراتی است که<br />
میشنویم هنوز دیر شده باشد.<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>- با تشکر از شما و حوصله شنوندگان شما. قبل از<br />
شروع صحبت، چون اشاره کردید که شما و برخی شنوندگانتان<br />
درباره آن عنوان در سایت پيک نت چنان برداشتی را کردهاید<br />
که گفتيد، لازم میدانم این توضيح را بدهم. من هم مثل شما و<br />
دیگرانی که به مسائل ایران علاقمند هستند در طول روز به<br />
اینترنت مراجعه میکنم و سایتهای مختلفی را میخوانم و<br />
مقایسه هم می کنم. اتفاقا یکی از سایتهایی که می خوانم و به<br />
آن علاقمند هم هستم همين سایت "پيک نت" است، که شاید<br />
نخستين روزنامه اینترنتی در خارج از کشور باشد. این عنوان<br />
را من هم در آن سایت خواندم و همانطور که شما گفتيد جالب و<br />
با مضمونی هم بود، اما قرار نيست هر عنوان خوب و یا هر<br />
تحليل و ارزیابی خوب و خواندنی که هر جا پيدا کردیم آن را<br />
به حساب من بگذارند و یا بگذارید. بنده آنقدرها هم هنرمند<br />
نيستم که شنوندگان شما تصور کردهاند. دیگرانی هم حتما هستند<br />
که خوب عنوان انتخاب می کنند، خوب می بينند حوادث ایران<br />
را و خوب هم می نویسند. از جمله در همين سایت پيک نت که<br />
اشاره کردید من مطالب و عناوین بسيار جالبی را گاه دیده ام،<br />
که بسيار حرفهای انتخاب شده است.<br />
خب؛ پس از این توضيح برویم بر سر اصل<br />
موضوعی که شما طرح کردید. یعنی خانم عبادی، جایزه صلح<br />
نوبل، مسئله حقوق بشر درایران، نقش خانم عبادی از این پس<br />
در ایران و جهان و برخوردهائی که با ایشان و جایزهای که به<br />
ایشان تعلق گرفته می شود.<br />
ابتدا و از همان لحظه ای که اعلام شد خانم عبادی<br />
برنده جایزه صلح نوبل شده، تا این لحظه که من با شما صحبت<br />
می کنم، دو نوع برخورد و دو نوع بينش نسبت به این جایزه و<br />
نسبت به دریافتکننده ایرانی آن شده و می شود. هم در داخل و<br />
هم در خارج.<br />
اما، پيش از پرداختن به این دو نوع نگرش و برخورد، من<br />
میخواهم خدمت شما و شنوندگان شما یک نکته مهمی را<br />
یادآوری کنم و آن اینکه این رویداد، یعنی اهدای جایزه صلح<br />
نوبل به خانم عبادی و استقبالی که از ایشان هنگام ورود به<br />
ایران شد و دعوتهائی که از ایشان برای شرکت در مراسم<br />
متعدد می شود، پيش از هر چيز این را به ما و بویژه به آنها<br />
که معتقد هستند و یا بودند جنبش مردم فروکش کرده و از نفس<br />
افتاده نشان داد و آن، استقبالی است که از خانم عبادی در ایران<br />
شده و ادامه دارد. ابتدا استقبال در فرودگاه مهرآباد که بدون<br />
هيچ نوع همآهنگی و حتی با کارشکنی تلویزیون و جلوگيری<br />
از انتشار خبر بازگشت ایشان به کشور صورت گرفت. یعنی<br />
مردم و بویژه جوانان بطور خودجوش رفتند به فرودگاه مهرآباد<br />
به استقبال ایشان. شمار این جمعيت را هم بين ٣٠ تا یکصد<br />
هزار نفر همان موقع تخمين زدند. این رویداد باید به ما نشان
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٠<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
داده باشد که مردم ایران منتظر فرصت برای نشان دادن<br />
عزمشان برای تغييرات و استقبال از آن چيزی هستند که<br />
میخواهند. این رویداد همچنين به ما نشان داد که مردم از<br />
دعوتهای هيجانی و آشوب طلبانه که هزینههای سنگينی هم<br />
میتواند برایشان داشته باشد استقبال نمی کنند، اما آنجا که<br />
بصورت مسالمتآميز و درحد حمایت از یک اندیشه و یک<br />
شخصيت بعنوان نماینده آن اندیشه است، حاضرند به حرکت<br />
دربيآیند که دیدیم به حرکت در آمدند. درحاليکه، در گذشته<br />
دیدیم که همين مردم به انواع فراخوانها از رادیوهای خارج<br />
کشور برای به خيابان آمدن مردم پاسخ ندادند. ما اميدواریم<br />
درسهای لازم از هر رویدادی گرفته شود. به این ترتيب، ما<br />
بازهم بر همان نظر هميشگی خودمان تاکيد می کنيم که تا وقتی<br />
مردم به خواستهای اقتصادی و سياسی خود در ایران نرسند،<br />
جنبشی که برای دست یابی به این خواستها شروع شده خاتمه<br />
نمییابد، مگر با به خون کشيدن گسترده آن، که تازه ما معتقدیم<br />
در آن صورت نيز به بهانه پاسخگوئی به این خواستها و وعده<br />
تحقق مستبدانه آنها کسانی دست چنين سرکوب خونينی خواهند<br />
زد و این خود تازه در خودش تضادهای جدیدی را هم<strong>راه</strong> دارد.<br />
یعنی تحقق خواست های اقتصادی مردم که از سوی چنان<br />
حکومتی ناممکن است. یعنی باز هم مسئله بحران عمومی در<br />
جامعه ایران و جنبش گسترده مردم ایران برای دگرگونی<br />
مطرح باقی می ماند. بنابراین، ما تا وقتی تضاد مردم با<br />
حاکميت وجود دارد و این تضاد در هر فرصت و مقطعی خود<br />
را نشان میدهد، با مدعيان پایان جنبش، شکست جنبش،<br />
بنبست جنبش و از این نوع تعبيرها نخواهيم شد. قبل از آنکه<br />
مسئله خانم عبادی مطرح باشد، این مسئله اساسی مطرح است،<br />
یعنی وجود جنبش و جستجوی فرصت برای نشان دادن آن.<br />
حالا، تحصن شد با تحصن، انتخابات شد با انتخابات، تظاهرات<br />
شد با تظاهرات، رفراندوم شد با رفراندوم... بهرحال مردم<br />
دنبال فرصتهای ممکن، با درنظر گرفتن شرایط هستند. این<br />
جامعه تحول میخواهد. حتی مخالفان تحول هم وقتی همچنان<br />
بر تحرکها و تکاپوهای خودشان میافزایند، عملا یعنی جنبشی<br />
هست که آنها در مقابلش مقاومت می کنند.<br />
حالا برویم بر سر آن دو نوع برخوردی که با اهدای<br />
جایزه صلح نوبل نسبت به خانم عبادی شده و قطعا در آینده هم<br />
به اشکال مختلف ادامه خواهد یافت.<br />
یک نگاه، همان نگاهی است که از ابتدای اعلام<br />
اهدای جایزه صلح نوبل به خانم عبادی در ميان مخالفان<br />
اصلاحات در داخل کشور بوجود آمد؛ یعنی همانها که از هر<br />
رویدادی که بوی بسته شدن دفتر آنها در حاکميت بيآید وحشت<br />
زده میشوند و بقول معروف از هر طناب سفيد و سياهی<br />
میترسند. اینها شروع کردند به اینکه اهدای جایزه به خانم<br />
عبادی یک توطئه است و این توطئه هم زیر سر امریکا و<br />
اروپاست. این نگاه همچنان ادامه دارد و حالا از سطح مقالات<br />
حسين شریعتمداری در کيهان عليه جایزه صلح نوبل، تبدیل شده<br />
است به حملات گروههای فشار و گروه های ضربت سپاه<br />
پاسداران به ایشان در دانشگاه الزهرا، و البته زیر چادر مشکی<br />
اینبار!<br />
این البته تبليغات ارزانی است که مردم به آن اهميتی<br />
هم نمیدهند، مخصوصا حالا که با تعرض به ایشان هم هم<strong>راه</strong><br />
شده که این دیگر بهترین حالت است، زیرا مردم فورا فهميدند<br />
مخالفان صلح نوبل همان عاملين و آمرین قتل های<br />
زنجيرهایاند. اینها عليه صلح نوبل خانم عبادی خيلی دست و<br />
پا زدند، اما خنده دارترین این تلاش ها و مخالفت ها، آن<br />
استقبالی بود که از سعيد و سهيل در فرودگاه مهرآباد کردند.<br />
سعيد و سهيل لايق نوبل!<br />
شما و شنوندگانتان حتما بخاطر دارید که پس از<br />
اشغال بغداد و نجف توسط امریکا و در ماجرای ترور فرزند<br />
آیت االله خوئی در نجف، چند خبرنگار و تصویربردار سيمای<br />
جمهوری اسلامی ایران هم دستگير شدند. اینها باتهام جاسوسی<br />
و عمليات تروریستی بازداشت شدند، اما از آنجا که زیرپوشش<br />
فيلمبردار تلویزیون به عراق رفته بودند، همين طيف حسين<br />
شریعتمداری و علی لاریجانی و سيمای جمهوری اسلامی<br />
شروع کردند به این ادعا که خبرنگاران سيمای جمهوری<br />
اسلامی در عراق دستگير شده اند. بعد هم در نماز جمعه تهران<br />
آیت االله جنتی برای آنها سنگ تمام گذاشت. آنقدر این تبليغات را<br />
ادامه دادند تا بالاخره فرماندار امریکائی عراق اعلام کرد اینها<br />
خبرنگار و فيلمبردار نبودند و باتهام جاسوسی دستگير شده اند<br />
و پرونده آنها هم تحویل انگلستان شده است. از این مرحله به<br />
بعد تهران سکوت کرد، چون ظاهرا آنها اعترافاتی هم کرده<br />
بودند و مجموعه این اطلاعات از طرف امریکا که با ایران<br />
مناسبات ندارد در اختيار انگلستان که مناسبات همه جانبه با<br />
ایران دارد قرار گرفته بود و آنها هم به تهران اطلاع داده<br />
بودند. از این به بعد چانه زنی و معاملات پشت پرده شروع<br />
شد، تا اینکه بالاخره در یک پرتکل مبادله، در برابر تحویل<br />
چند تن از دانه درشت های القاعده به امریکا، هادی سليمانپور<br />
سفير ایران در آرژانتين که در لندن به اتهام انفجار مرکز<br />
همياری یهودیان بازداشت شده بود و دو باصطلاح فيلمبردار<br />
سيمای جمهوری اسلامی آزاد شدند و به تهران برگردانده شدند.<br />
این ماجرا چند هفته پس از اعلام اهدای جایزه صلح نوبل به<br />
خانم عبادی مربوط می شود. در روز بازگشت این دو<br />
باصطلاح مستند سازتلویزیونی، لباس شخصیها، گروه های<br />
فشار و بسيجی هائی که فرماندهانشان بعنوان مستند ساز در<br />
عراق بازداشت شده و حالا به ایران برگردانده شده بودند به<br />
تقليد از مردمی که به استقبال خانم عبادی رفته بودند، بطرف<br />
فرودگاه مهرآباد <strong>راه</strong> افتادند. از همه جالب تر شعاری بود که<br />
اینها می دادند و سيمای جمهوری اسلامی که تا حالا با اصل<br />
جایزه صلح نوبل مخالفت کرده بود و در ماجرای استقبال از<br />
خانم عبادی فيلمبرداری (غير از فيلمبرداران امنيتی برای<br />
آرشيو سازمان امنيت موازی) به فرودگاه نفرستاده بودند، حالا<br />
بيشترین پوشش خبری و تصویری را به این استقبال دادند. این<br />
دو نام یکی شان "سهيل" است ظاهرا و نام دیگری "سعيد" و آن<br />
هم ظاهرا! دارو دسته های گروه فشار با شعار "سعيد و سهيل-<br />
لايق صلح نوبل" رفتند فرودگاه مهرآباد. بعد هم رهبر جمهوری<br />
اسلامی که کمتر از بارگاه خودش خارج می شود، به استقبال<br />
این دو که بلافاصله از فرودگاه به بيت رهبری برده شده بودند<br />
رفت و آنها را بوسيد. حالا اینها چه دسته گلی به سرملت و<br />
مردم زده بودند و دارای چه وزن و اعتباری بودند که رهبر در<br />
حياط بيت بوسه بارانشان کرد، شما خودتان حدس بزنيد.
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢١<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
خلاصه این سعيد و سهيل نوبلی را هم خواستند مقابل خانم<br />
عبادی علم کنند.<br />
بهرحال، می خواستم بگویم در داخل چه جریانی با<br />
صلح نوبل و اساسا با حقوق بشر و خانم عبادی مسئله دارد و<br />
می ترسد خانم عبادی تبدیل به یک پرچم بشود. این که ایشان<br />
چنين خواهد شد یا نخواهد نشد بحث ما نيست، زیرا در جامعه<br />
ایران باید درانتظار تحولات بسياری بود. آنچه که مربوط به<br />
خانم عبادی می شود، آنست که ایشان دارای سابقه مشخصی<br />
درامر وکالت و حقوق بشر در ایران است و شناختی هم که از<br />
ایشان تا این لحظه وجود دارد اینست که انسانی است اصولی<br />
که نوسان سياسی ندارد و روی یک خط مشخصی از واقع بينی<br />
حرکت می کند.<br />
نگاه دوم، یک نگاه چپ نمائی است که عمدتا در<br />
خارج از کشور وجود دارد و دیدیم که در جریان شرکت خانم<br />
عبادی در نروژ برای گرفتن جایزه صلح نوبل هم خودش را<br />
نشان داد. همان جریانی که اوج شاهکارش برهم زدن کنفرانس<br />
برلين و تبعات آن است. یعنی همان ها که حداقل بخشی از این<br />
ماجرای کمونيست کارگری اند و زیر شعارهای چپ و مثلا<br />
کمونيستی همان روش ها و سياست هائی را در خارج از<br />
کشور دنبال می کنند که انصارحزب االله با شعارهای مذهبی در<br />
داخل کشور دنبال می کند. من پيشتر هم در باره این ماجرا فکر<br />
می کنم در گفتگوهائی که با هم در ارتباط با کنفرانس برلين<br />
داشتيم اشاره کرده ام. از نظر ما یک سر این ماجرا آفرینیها<br />
به سعيد امامی و همين وزارت اطلاعات موازی بر می گردد.<br />
ما متاسفيم که ممکن است این سخنان و نظرات خوش آیند<br />
برخی ها در این سازمان های مهاجرت زده نباشد، اما اجازه<br />
بدهيد آینده نشان بدهد ما چه گفتيم و حقيقت چگونه مانند ماه از<br />
زیر ابر بيرون آمد. شما این ماجرای تواب سازی در زندان<br />
اوین توسط همين حسين شریعتمداری و همکار و معاون اولش<br />
حسن شایانفر در کيهان را آسان نگيرید. آنها در دهه<br />
مهره چينی ها برای دهه ٧٠ در خارج از کشور کردند. چون<br />
بحث ما این ماجرا نيست، فکر می کنم به اصل موضوع اگر<br />
برگردیم بهتر باشد.<br />
این نگاه چپ نما، مثل زمانی که خاتمی در انتخابات<br />
ریاست جمهوری پيروز شده بود و همه دگرگونی ها را از او<br />
می خواست و عملا جناح راست و رهبر را که صاحب قدرت<br />
و اختيارات واقعی بودند زیر سایه قرار داد و مهاجرت برای<br />
مدتی به گم<strong>راه</strong>ی کشيد، این بار هم پروژکتور قرمزش را روی<br />
خانم عبادی روشن کرد. حالا دیگر خانم عبادی باید در باره<br />
قتل عام زندانيان سياسی هم پاسخ می داد، درباره حقوق<br />
کارگران هم ایشان باید توضيح می داد، درباره بيکاری هم<br />
ایشان پاسخگو بود و حتی انقلاب سوسياليستی را هم ایشان باید<br />
می کرد. این بازی لوس و تکراری همچنان هم ادامه دارد.<br />
اینها در عمل تقویت کننده آن تزهائی هم هستند که معتقد است<br />
"هيچ کاری در جامعه ايران نمی شود کرد، چون ولی فقيه<br />
هست". و اتفاقا این هم یعنی تقویت انفعالی که اکنون بصورت<br />
فاجعه آميز شاهدش هستيم. خلاصه مثل حمام عمومی آب روی<br />
دوش هم می ریزند و دوست یابی می کنند. یک گروهی هم<br />
وقتی می گوئيم حالا که نمی شود کار کرد تا ولی فقيه هست،<br />
چه باید کرد؟ می گویند باید سازمان داد. می گوئيم چطوری؟<br />
می گویند خود مردم می دانند. خب، تکليف و نقش شما در این<br />
وسط چيست؟ آگاهی را هم که به مردم همان ها داده اند که در<br />
همين جمهوری اسلامی از جانشان مایه گذاشته اند و کار<br />
کردهاند، آنچنان که مردم را به همان مرزهای ادعائی شما<br />
رساندهاند.<br />
بازهم برگردیم بر سر موضوع خانم عبادی، زیرا این<br />
مسائل خودش یک داستان جداگانه و پردرد است.<br />
می خواستم بگویم انتظاراتی که از خانم عبادی وجود<br />
دارد، انتظارات تخيلی و رویائی است که در باره خاتمی هم<br />
داشت و به آن دامن زدند. خانم عبادی نقش معينی می تواند<br />
ایفاء کند که دارد می کند، همچنان که آقای خاتمی می توانست<br />
نقش معينی ایفا کند که کرد و می کند. آقای زرافشان<br />
میتوانست نقشی ایفاء بکند که دارد می کند و دیگران و<br />
دیگران. به این ترتيب و از نظر ما، مجموعه ماشين اصلاحات<br />
باید حرکت کند و خانم عبادی هم حتما یکی از سرنشينان این<br />
ماشين است؛ اما حتما و قطعا ایشان یگانه راننده این ماشين<br />
نيست، زیرا ما نمی دانيم فردا چه خواهد شد، بعد از خانم<br />
عبادی چه تحولاتی شکل خوادهد گرفت، از کنار خانم عبادی و<br />
یا کنار جایزه صلح نوبل چه امکاناتی ف<strong>راه</strong>م خواهد شد. جامعه<br />
در حال تحول است و کسانی می توانند نقش های معينی در<br />
ادامه حرکت ماشين اصلاحات برعهده بگيرند. این ماشين هم<br />
<strong>راه</strong> طولانی را درپيش دارد، که اميدواریم مجبور نشود از<br />
دشت مين گذاری شده هم عبور کند. فعلا خانم عبادی را در<br />
چارچوب همين نقشی که برعهده دارد ببينيم، همين نقشی که<br />
می گوید میخواهد وکيل پرونده زهرا کاظمی شود و یا از دکتر<br />
اب<strong>راه</strong>يم یزدی در دادگاه آینده اش دفاع کند.<br />
حالا ببينيم خود ایشان چه نقشی دارد و چه می گوید.<br />
بمحض اینکه ایشان رسيد به ایران انواع انتظارات از ایشان<br />
بود. از اینکه برود یکباره انقلاب سوسياليستی بکند، از اینکه<br />
هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد جلوی دهانش را با پارچه ببندد<br />
که نشان بدهد در ایران آزادی بيان نيست و یا اینکه یکباره<br />
برود حرفهای امریکا در منطقه را بزند. ایشان اینطور عمل<br />
نکرد. ایشان بازگشت به تهران و قطعا پس از مراسم دریافت<br />
جایزه نيز وقتی به ایران برگردد از همان اصلاحاتی دفاع کرده<br />
و دفاع خواهد کرد که محمد خاتمی در سال ٧٦ گفته بود و در<br />
این شش سال شاهدیم که از دهان کسانی در درون حاکميت و<br />
یا حتی بيرون از حاکميت بيرون می آید. همان حرف هائی که<br />
در جریان مراسم سالگرد زنده یاد صفرقهرمانی و در خانه او<br />
از دهان آقای عموئی بعنوان قدیمیترین زندانی سياسی ایران<br />
تحت عنون ضرورت دمکراسی، آزادی ها، همکاری و<br />
همياری ملی برای رسيدن به اهداف اصلاحات، ضرورت<br />
حرکت گام به گام، اما یکپارچه و متحد بيرون آمد و در مراسم<br />
سالگرد قتل فروهرها و یا دو عضو شهيد <strong>راه</strong> احيای کانون<br />
نویسندگان ایران زنده یادان پيونده ومختاری از دهان سخنرانان<br />
عضو کانون نویسندگان بيرون آمد. همه اینها سازهای یک<br />
ارکستراند و ما باید این را خوب بخاطر بسپاریم. خانم عبادی<br />
هم همين ها را در ایران می گوید و آن تندروی که از ایشان<br />
انتظار داشتند را مرتکب نشد و چنين شخصيتی هم نيست.<br />
موضع گيری های او در داخل کشور نشان داد که ایشان ماهی<br />
است در آن دریا و در آنجا می خواهد شنا کند و در نتيجه در<br />
٦٠ خيلی
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٢<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
چارچوب شرایط و موقعيتی که در داخل کشور هست حرکت<br />
میکند، نه چارچوبی که کنفرانس برلينی ها و اولترا چپ نماها<br />
می خواهند برایش تعيين کنند و قطعا هم این <strong>راه</strong>گشا تر است و<br />
ما هم قاطعانه از آن حمایت می کنيم و موافق آن هستيم.<br />
خدابخشيان- معمولا در خيلی از کشورها، جایزه صلح نوبل<br />
وقتی به کسی داده می شود، آن شخص تبدیل به رهبر آینده آن<br />
کشور می شود و یا نقش مهمی برای تغييرات در آن کشور<br />
بازی می کند. ما لخ والسا را در برابر خودمان داریم، پرفسور<br />
ساخاروف را داریم. شما چنين نقشی را برای خانم شيرین<br />
عبادی حدس می زنيد؟ خيلی ها بيم دارند که مشارکتیها ایشان<br />
را پرچم خودشان کنند.<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>- ببينيد! اینکه در کشورهای دیگر، شخصيت هائی که<br />
شما از آنها بعنوان برندگان صلح نوبل یاد کردید در چه وضع<br />
و موقعيتی بودند و این شخصيت ها چه نقشی توانستند بازی<br />
کنند، مربوط به همان کشورها و همان موقعيت هاست. هر<br />
کشوری و هر ملتی شرایط ویژه خودش را دارد. مثلا در<br />
کشوری مثل لهستان آقای لخ والسا توانست نقش مهمی ایفاء<br />
کند، حالا این نقش عليه منافع لهستان بود و فریب مردم بود و<br />
یا نبود کاری نداریم؛ و یا در اتحاد شوروی ساخاروف چه<br />
نقشی توانست برای یک دوره ایفاء کند و بعد هم پشيمان است<br />
و یا نيست، باز به این هم کاری نداریم. ما درباره کشور<br />
خودمان می خواهيم صحبت کنيم و تفاوت موقعيت آن را با<br />
کشورهای دیگر دراینجا تشریح کنيم.<br />
واقعيت اینست که وقتی جایزه نوبل را به<br />
شخصيتهای مورد اشاره شما در آن کشورها داده شد، اساسا<br />
جنبشی نظير جنبشی که اکنون در کشور ما جریان دارد، در آن<br />
کشورها وجود نداشته است و به همين دليل فردپرستی و پرچم<br />
شدن یک شخصيت می توانست و واقعا هم توانست در غياب<br />
شخصيت های دیگر، احزاب متنوع و جامعه در حال جوشش<br />
نقش ایفا کند. اما، کشورما در حال حاضر چنين وضعيتی را<br />
ندارد. همين امروز اگر فرصت پيدا شود، چهار کابينه بکلی<br />
جدید می تواند در ایران تشکيل شود. شخصيتهای مختلفتی در<br />
صحنه سياسی ایران حضور دارند، مردم ما کاملا سياسی اند،<br />
در هر محفل و مجمعی مردم درباره سياست و حاکميت بیپروا<br />
صحبت می کنند، ما یک انقلاب و یک خيزش اصلاحی را در<br />
سبد تحولات جامعه خودمان داریم. خلاصه اینکه حرکت در<br />
جامعه ما وجود دارد، حرکت در دانشگاه وجود دارد، در<br />
مطبوعات وجود دارد، در مجلس وجود دارد، در دولت وجود<br />
دارد، در اتوبوس و تاکسی و در هر یک از مراسم سنتی و<br />
کهن ایران وجود دارد. یک چنين جامعه بيدار، آگاه و مهاجمی<br />
با جوامعی که شما اسم بردید تفاوت دارد. شاید در لهستان یک<br />
لخ والسا توانست پرچم شود، اما در جامعه ایران هر هفته و<br />
روز ممکن است یک چهره تازه و مردمی وارد ميدان شود و<br />
به دیگران بپيوندد و اتفاقا استواری حرکت و پویائی جنبش<br />
ایران در همين است. یعنی که به یک آقای خاتمی، یا یک<br />
اکبرگنجی، یا یک عباس عبدی، یا یک عبداالله نوری و یا آیت<br />
االله منتظری و یا آیت االله طاهری و اسامی دیگری که من<br />
میتوانم مانند ناصر زرافشان و دیگران و دیگران همينطور<br />
برای شما بشمارم متکی نيست، بلکه به همه آنها متکی و<br />
استوار است. افرادی که در این سالها هر کدام در مقطعی نقش<br />
مهمی در آگاهی مردم بازی کردند و همه آنها در اذهان عمومی<br />
مردم باقی مانده اند. همه آنها با هم صاحب قدرت اند و اکنون<br />
خانم عبادی هم به آن ها اضافه شده است. اینها اساسی ترین<br />
وجوه تفاوت جامعه ما با جوامعی است که شما از آنها نام<br />
بردید. این که جبهه مشارکت، حاکميت و از همه مهمتر، مردم<br />
ایران از خانم عبادی چگونه در امر پيشبرد اصلاحات و مقابله<br />
با جناح راست جمهوری اسلامی استفاده کنند، بر می گردد به<br />
همين شرایط ویژه ایران که با لهستان و اتحاد شوروی و یا<br />
فلان کشور آسيای دور فرق می کند. ما باید منتظر بمانيم و<br />
ببينيم خانم عبادی چگونه در این دریای مواج شنا می کند،<br />
چگونه ارتباطش با مردم برقرار می شود، مردم ایران تا چه<br />
ميزان ایشان و نظراتش را خواهند شناخت و خواهند پذیرفت و<br />
حوادث چه نقشی ایفاء می کند. تا اینجائی که ما اکنون با هم<br />
صحبت می کنيم، خانم عبادی از هيجاناتی که بصورت مقطعی<br />
می خواستند برایش بوجود آورند فاصله گرفته، بسيار دقيق و با<br />
شناخت کامل از حاکميت و جناحبندی های آن، با بهره گيری از<br />
٢٥ سال تکاندهنده جامعه ایران حرکت کرده است، که تبلور<br />
این آگاهی و هوشياری را شما در سخنرانی ایشان در مراسم<br />
اهدای جایزه صلح نوبل شاهد شدید.<br />
شما دیدید در جریان فشاری که به ایشان می آوردند تا<br />
در برابر محمد خاتمی به دليل حمایت مشروطی که از جایزه<br />
صلح نوبل و ایشان- زیر فشار قطعی و بدون تردید جناح<br />
راست- موضع منفی بگيرد و بارها خبرنگاران خارجی در<br />
همين ارتباط از او سئوال کردند، ایشان با شناخت اوضاع ایران<br />
و فشارهائی که بر خاتمی وارد می آید از اتخاذ چنين مواضعی<br />
پرهيز کرد. یا، آن حضور در مجلس و حمایت قاطعی که از<br />
نقش تاریخی مجلس ششم کرده و اعلام داشت: «درتاريخ ايران<br />
از مشروطه تاکنون ايران چنين مجلس مردمی نداشته است و<br />
من دست نمايندگان اين مجلس را می بوسم!» اینها حرفهای<br />
احساساتی و مقطعی نيست و نان به نرخ روز خوردن هم<br />
نيست. دفاعی اینگونه ستایش آميز از مجلسی که مخالفان<br />
اصلاحات از هر طرف چنگ به آن می اندازند، با توجه به<br />
وزن و اعتبار جهانی که خانم عبادی دارد حرف مهم و پيام<br />
مهمی برای ایران و جهان است. آن کشورها و قدرتهائی که<br />
هوشيارانه به اوضاع ایران نگاه می کنند معنی و پيام نهفته در<br />
این ستایش و ارزیابی خانم عبادی را می فهمند. اتفاقا بسياری<br />
از مخالفان جنبش و دشمنان اصلاحات و آزادی در ایران هم<br />
این را متوجه می شوند، درد اینست که بسياری از نيروهای<br />
مدعی چپ و رادیکاليسم خارج کشور این را متوجه نشده و<br />
نمیشوند. شما اگر تردید در باره این ارزیابی ما پيرامون نقش<br />
تجمع نيروها، نقش مجلس کنونی و نقش شخصيت های متعدد<br />
حاضر در صحنه تحولات مثبت ایران دارید، نگاهی بياندازید<br />
به ارزیابی های منفی و مخربی که از همين مجلس در<br />
مهاجرت می شود و از رادیوها و تلویزیون های فارسی زبان<br />
هم تبليغ می شود و به سهم خود با مخالفان تحولات در حاکميت<br />
همسوئی کرده و در منفعل ساختن مردم هم نقش ایفاء کرده و<br />
می کنند.
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٣<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
خدابخشيان- عده ای معتقدند مجلس کنونی، مجلسی فرمایشی<br />
است و خيلی ها انتظار داشتند او انتخابات آینده <strong>راه</strong>م تحریم<br />
میکرد.<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>- در این رابطه هم باز دو گروه اینطور نظرها را<br />
مطرح می کنند. یک گروه اولترا چپ نما و یک گروه هم از<br />
بازماندگان نظام گذشته ایران. ابتدا خدمت شما و شنوندگانتان<br />
بگویم که این مجلس نتيجه توازن کنونی قوا و نيرو در جامعه<br />
ایران است، همانطور که مجلس آینده ناشی از توازن نيروهای<br />
اجتماعی در صحنه سياسی کشور خواهد بود و به همين دليل<br />
هم کنار کشيدن مردم از صحنه انتخابات و فشار نيآوردن به<br />
حاکميت برای گشایش فضای انتخاباتی عملا توازن را می تواند<br />
به نفع آن گروه مقابل سنگين تر کند. اولتراچپ نماها هم که<br />
بینياز از توصيف اند ماشاء االله. اگر یک روز و روزگاری<br />
قرار شد در باره حوادث سالهای اول جمهوری اسلامی صحبت<br />
کنيم، آنجا اخبار آن زمان را مروری خواهيم کرد تا مشخص<br />
شود همين چپ نمائی ها و ماجراجوئی ها چگونه به سود جناح<br />
راست و ارتجاع مذهبی تمام شد. همان ها که می خواستند<br />
جمهوری "آمل" درست کنند. همان چپ نمائی ها اکنون هم به<br />
سود جناح راست جمهوری اسلامی تمام می شود. بحث تحریم<br />
انتخابات هم، حداقل در شرایط کنونی مطرح نيست، مگر<br />
حوادث و رویدادهای جدی دیگری در ایران و جهان اتفاق<br />
بيفتد. من همينجا می خواهم بگویم مسائل منطقه، مسائل جهان،<br />
حضور و یا عدم حضور مردم در صحنه انتخابات و تضعيف و<br />
یا تقویت طرفداران اصلاحات در داخل حاکميت همه اینها به<br />
نوعی تاثير گذار روی نتيجه انتخابات آینده خواهد بود. همچنان<br />
که همين مسائل روی نتيجه انتخابات ششم تاثير گذاشت. کسانی<br />
که از حالا برای جامعه متحول و پرحادثه ایران اعلام تحریم<br />
انتخابات می کنند وحتی اعلاميه هم می دهند، به نظر ما هنوز<br />
نتوانسته اند واقعيات جنبش ایران و بحران حاکميت آن را درک<br />
کنند. جامعه ای که هفته آینده آن معلوم نيست چگونه خواهد<br />
بود، جامعه ای که تا یک هفته قبل از اعلام برنده جایزه صلح<br />
نوبل خيلیها فکر می کردند پاپ و یا حتی آغاجری برنده آن<br />
خواهد بود و یکباره با برنده شدن خانم عبادی همه شوکه شدند؛<br />
برای این جامعه اعلام تحریم انتخابات، آنهم برای چند ماه آینده<br />
مقداری ناشی از بی خبری است. ضمن آنکه تحریم انتخابات<br />
عموما نيازمند یک رهبری واحد در یک شرایط مشخص<br />
بينالمللی است که بتواند یک عظم ملی را بوجود آورد، نه آنکه<br />
عده زیادی خانه نشين شوند و عده ای هم بهر دليل بروند رای<br />
بدهند و حکومت هم کار خودش را بکند. اگر یک روزی، حتی<br />
در باره همين انتخابات ما با چنين شرایطی روبرو شدیم، خب،<br />
می توان به تحریم بصورت جدی فکر کرد و حتی به آن<br />
پيوست و در آن چارچوب فعال هم شد، اما از حالا اعلام تحریم<br />
و تشویق خانه نشينی مردم و ميدان را برای رقيب خالی<br />
گذاشتن کار عاقلانه ای نيست و آب ریختن به آسياب طرف<br />
مقابل است. کسانی که از تحریم صحبت می کنند باید بخاطر<br />
داشته باشند که در ایران، مسئله مذهبی و تحریک احساسات<br />
مذهبی برای شکستن این نوع تحریم ها جدی است، مگر آنکه<br />
بخشی از روحانيون و نيروهای مذهبی خودشان پيشتاز تحریم<br />
شوند. اتفاقا این از تفاوتهای جامعه ایران با جوامع دیگر<br />
است، ویژگی که باید به آن توجه داشت. مسئله تقليد مذهبی،<br />
وظيفه شرعی و این نوع مسائل در شهرهای کوچک و<br />
روستاها بویژه همچنان تعيين کننده است. ما باید کاری کنيم که<br />
جامعه فشار بيآورد انتخابات را باز کند نه آنکه برود در خانه.<br />
ما واقعا دلمان می خواهد از این کسانی که امروز<br />
عليه این مجلس از مهاجرت تبليغ می کنند و آن را فرمایشی<br />
اعلام می کنند سئوال کنيم و توصيه کنيم که ابتدا مروری به<br />
مجلس های دوران شاه بياندازید، ماجرای انتخابات مجلس<br />
هفتدهم را مرور کنند که مصدق با رفراندوم آن را توانست<br />
منحل کند. آن مجالس از این مجلس بهتر بود؟ و یا اصلا قابل<br />
مقایسه است؟ بنظر ما حتی مجلس ششم با ٥ مجلس گذشته<br />
جمهوری اسلامی هم قابل مقایسه نيست که این البته بدليل<br />
تاثيری است که تحولات جامعه و جنبش مردم روی آن گذاشته<br />
است. به این منتقدین ما می توانيم حوادث دیگری را هم یادآور<br />
شویم تا فکر نکنند تاریخ فراموش شده است. من همين چند شب<br />
پيش یک فيلمی از زندگی فروغ را می دیدم که اتفاقا فکر<br />
میکنم در امریکا هم تکثير و یا تکه هائی به آن اضافه شده<br />
باشد. در این فيلم که در بخش مربوط به حضور فروغ فرخزاد<br />
در استودیو فيلمبرداری اب<strong>راه</strong>يم گلستان خيلی هم جالب و دیدنی<br />
است، یک افسر شهربانی دهه ٤٠ خاطره جالبی را تعریف<br />
میکند که من تا شنيدم به مقایسه آن با ماجرا کشته شدن زهرا<br />
کاظمی در بازداشتگاه اوین و در زیر دست دادستان تهران و<br />
بازپرس هایش افتادم. این افسر شهربانی که در کتابخانه اش با<br />
فيلمبردار مصاحبه می کند و نشان میدهد اهل مطالعه و تاریخ<br />
است تعریف می کند که در تظاهرات دانشجوئی سال<br />
٤٣، پس از اینکه واحدهای ارتش و پليس به دانشگاه حمله<br />
میکنند و عده ای را می گيرند، در ميان آنها فروغ هم بوده که<br />
خودش را به مقابل دانشگاه تهران رسانده بوده است. این افسر<br />
شهربانی که با پدر فروغ که اتفاقا او هم نظامی بود و خيلی ها<br />
او را می شناخته اند وقتی به کلانتری می آید فروغ را<br />
میشناسد. می بيند که سرش را کوبيده اند به حوض حياط<br />
کلانتری و او کنار حوض کلانتری مثل نعش روی زمين پهن<br />
است. افسر شهربانی می گوید که من فورا او را شناختم و<br />
خيلی تلاش کردم تا فروغ را هوش آورده و هر طور شده از<br />
کلانتری بيرونش کنم تا صبح هم<strong>راه</strong> زنان دیگر (آن کاره هائی<br />
که شب دستگير شده بودند) به زندان زنان منتقل نشود.<br />
از این آقایان منتقد دو آتشهای که حالا از پشت<br />
ميکرفنهای رادیوئی فریاد می کشند باید پرسيد: فقط مرتضوی<br />
سر زهرا کاظمی را در سلول زندان به تخت و یا پله محوطه<br />
کوبيد؟ این سرود را پيشينيان یاد این آقایان ندادند؟ لااقل امروز<br />
و به همت جنبش مردم و طرفداران اصلاحات می توان گریبان<br />
مرتضوی را در مجلس گرفت و از او پرسيد چرا زهرا کاظمی<br />
را کشتی؟ آیا در مجلس آن سال ها هم کسی جرات کرد بپرسد<br />
سر شاعره مملکت را کی و چرا کوبيد به کنار حوض سيمانی<br />
حياط کلانتری؟ امروز این مجلس پشت اکبرگنجی ایستاده و<br />
خواهان آزادی اوست و کميسيون اصل ٩٠ آن گزارش زندان<br />
هاشم آغاجری را تهيه می کند و گزارش قتل زهرا کاظمی را<br />
از پشت ميکرفن می خواند، دیروز تاریخی و یا فردای آن شبی<br />
که دادگاه گلسرخی از تلویزیون پخش شد و مردم شوکه شدند،<br />
کسی در مجلس آن زمان پرسيد جرم این شاعر چيست و طبق<br />
٤٢ یا
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٤<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
کدام قانون با یک کلام حرف در یک ميهمانی می توان شاعر<br />
مملکت را تيرباران کرد؟<br />
ما هم می دانيم که دنائت و توحش در زندان های<br />
جمهوری اسلامی – بویژه در دهه ٦٠- هولناک تر از دهه<br />
و ٥٠ در زمان شاه بوده و تنها با دهه ٣٠ و بعد از کودتا قابل<br />
قياس است، اما بخاطر داشته باشيم که مقاومت مردم هم به<br />
همان ميزان که در برابر رژیم شاه در دو دهه<br />
قویتر و گسترده تر است. ما ستایش خانم عبادی از مجلس و<br />
کج اندیشی و بی خبری مهاجرت در کوبيدن مجلس ششم را در<br />
٤٠<br />
٤٠ و ٥٠ بود<br />
این چارچوب ارزیابی می کنيم. کسانی در این مجلس هستند که<br />
با جانشان دارند بازی می کنند و ما واقعا و عميقا متاسفيم که<br />
عده ای در مهاجرت نشسته و بر تمام این جانبازی خط بطلان<br />
می کشند و همسو با قاتلين و آمرین قتل های زنجيره ای و قتل<br />
عام زندانيان سياسی به روی این مجلس پنجه کشيدند و همچنان<br />
می کشند. خانم عبادی خيلی غيرسياسی و ناآشنا با اوضاع<br />
ایران می بود اگر از این مجلس حمایت نمی کرد و دست<br />
نمایندگان آن را نمی بوسيد و حمایت آنها را جلب نمی کرد و<br />
آن را حامی خود نمی ساخت؛ و دیدیم که اینگونه نبود و حتی<br />
نيروی مخالف اصلاحات را هم که بند کرده اند به حجاب و رو<br />
سری ایشان تا اصل ماجرا را که حقوق بشر است زیر روسری<br />
و ریش پنهان کنند خلع سلاح کرد. آنها که می خواهند برای<br />
امثال خانم عبادی تعيين تکليف کنند، بهتر است به خودشان<br />
آمده و بجای صدور فتوا از مهاجرت و معلم شدن برای این و<br />
آن، کمی هم به خودشان نگاهی بيازند. عيبی ندارد، اگر از<br />
خاتمی و عبادی و دهها و صدها چهره فعال سياسی داخل<br />
کشور هم کمی بياموزند.<br />
اینها شناخت ایشان از اوضاع ایران و جامعه ایست<br />
که امروز بر خلاف لهستان و کشورهای دیگری که شما اسم<br />
بردید تک چهره ای نيست. از آن مهم تر درک عميق سياسی<br />
خانم عبادی برای حرکت باجنبش و در صف طرفداران<br />
اصلاحات چه داخل و چه خارج از حاکميت است. ایشان خيلی<br />
خوب این نکته را متوجه شده که برای مبارزه سياسی و تلاش<br />
در <strong>راه</strong> حقوق بشر لازم نيست وارد بحث مذهب شود، ماننده<br />
ميليون ها ایرانی دیگر همانقدر که ایمان مذهبی دارد آن را<br />
نشان داده است و تظاهر به بيش از آن هم حاضر نيست بکند و<br />
مثل خيلیهای دیگر یکشبه ریش بگذارد و یا چادر چاقچور کند<br />
و حزب الهی شود که نان را به نرخ روز بخورد. درعين حال<br />
که شرایط بغرنج خود را هم درک می کند. بهرحال ایشان یک<br />
خانم است در جامعه ای که مذهبی است و ضمنا روحانيت<br />
شيعه ای که مخالف اصلاحات است و زن را انسان درجه دو<br />
می داند را در برابر خودش دارد و حساسيت های آنها را درک<br />
می کند؛ و یا اطلاعی که از حمایت زنان و جوانان دانشگاهی<br />
از خودش دارد و می داند که می تواند در مقاطع مهم ترین<br />
نقشی به مراتب مهم تر از امروز بازی کند و لازم است برای<br />
آینده ذخيره شود. نه آنکه بياید به مهاجرت و به بنده و شما<br />
بپيوند و فلج شود. همين موقعيت و مسائل را در ارتباط با نگاه<br />
کشورهای تاثير گذار جهان روی تحولات ایران هم حدس زد.<br />
آنها هم به این نکات توجه دارند که جامعه ایران جامعه ای<br />
جوان و خواهان تحولات است و ٣٦ ميليون آن زیر<br />
است، زنان در آن خيلی نقش مهمی دارند و<br />
دانشگاههای ایران در اختيار دختران و زنان دانشجوست. آنها<br />
هم حتما از این زاویه به خانم عبادی نگاه می کنند و<br />
پروژکتورهایشان روی ایشان روشن است. حالا و با این<br />
موقعيت و شرایط است که باید دید خانم عبادی چگونه حرکت<br />
می کند تا در دراز مدت بتواند در جامعه ایران فعاليت کند، نه<br />
مقطعی و ضربه ای و زودگذر. این آن نکته مهمی است که<br />
اغلب چپ نماها و کسانی که با احساس شان با مسائل ایران<br />
روبرو می شوند فراموش می کنند و یا آن را درک نمی کنند.<br />
امروز قدرت جنبش و قدرت طرفداران اصلاحات در<br />
تجمع و تمرکز آنها و پشت دادن به یکدیگر است نه در<br />
موضعگيری عليه هم و رقابت با هم. ارزش سياسی خانم عبادی<br />
در درک همين نکته است. اینکه بلافاصله پس از بازگشت به<br />
کشور رفت به درون همان رودخانه ای که مجموعه اصلاح<br />
طلبان و طرفداران تحولات در جمهوری اسلامی در آن شنا<br />
میکنند. داخل صف آنها شد و آن صف را تقویت کرد و خود<br />
هم تقویت شد. آن تعبيری که شما آن را به عنوان خطر استفاده<br />
مشارکتی ها از خانم عبادی کردید، از نظر ما پاسخش اینست<br />
که خدمت شما و شنوندگانتان گفتم. اجازه بدهيد که ما زبان<br />
سياسی و ارزیابی های خودمان را از تحولات ایران داشته<br />
باشيم و تسليم این نوع ارزیابی های ارزان نشویم. این که<br />
مشارکتی استفاده کرد و یا خاتمی چه کرد و عبادی چرا دهان<br />
خودش را موقع ورود به ایران با پارچه نبست و یا امثال این<br />
تعبير و تفسيرها با نگاه ما نسبت به جامعه ایران و تحولات آن<br />
تفاوت دارد و ما این حرف ها را جدی نمی گيریم و به <strong>راه</strong><br />
خودمان می رویم.<br />
خدابخشيان- الان یکی از نگرانی ها اینست که جناح راست<br />
جمهوری اسلامی با امریکا به سازش و تفاهم دست پيدا کند.<br />
حتی تحرکات اخير محسن رضائی را هم اینگونه می بينند. شما<br />
این نگرانی را ندارید؟<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>- ما هم تردید نداریم که بخشی از حاکميت جمهوری<br />
اسلامی روی این برگ بازی می کند و این بازی هم مربوط به<br />
امروز و دیروز نيست، فقط در مقاطعی تشدید شده و حتی جنبه<br />
علنی و افشاء شده هم به خودش گرفته است. مثلا شما حتما<br />
بخاطر دارید که آنها در اوج جنگ با عراق و در حاليکه به<br />
مناسبت و بی مناسبت پرچم امریکا را در خيابانها آتش<br />
میزدند، رفتند با امریکا و اسرائيل معامله نظامی کردند و مک<br />
فارلن را آوردند تهران. اتفاقا این جریان عموما هم با حزب<br />
جمهوریخواه امریکا در گذشته به تفاهم رسيده و با آنها ارتباط<br />
بيشتری داشته، زیرا آنها را بيشتر از جنس خودش می داند. این<br />
نوع ارتباط های زیر زمينی الان در جمهوری اسلامی معمولا<br />
در اختيار کسانی است که ما آنها را روحانيون عراقی و یا<br />
دارای عقبه روحانيونی می دانيم که معلوم نيست سرشان در<br />
گذشته به کجا بند بوده و یا در این ١٠-٢٠ سال به کجا بند شده<br />
است. این روحانيون عراقی با برگ عراق فعلا سرگرم بازی با<br />
امریکا هستند. اینها در قوه قضائيه حضور دارند، نمایندگیهای<br />
ولی فقيه را قبضه کرده اند، در سپاه و ادارات ایدئولوژیک<br />
نظامی و امنيتی حضور دارند، سازمان امنيت موازی درست<br />
کرده اند و آن عده دیگر که بيشتر ایرانی اند تا عراقی هم مثل<br />
این برادران لاریجانی عقبه ای مانند آیت االله جوادی آملی دارند<br />
که در جمهوری اسلامی صاحب نفوذ است. اگر از جریانی<br />
٣٠ سال<br />
٦٥ درصد
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٥<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
برای معامله و زدوبند با امریکا باید ترسيد این دو گروه اند،<br />
زیرا آنها حتی می توانند بر سر تماميت ارضی ایران هم معامله<br />
کنند و یا جنگ داخلی را در ایران <strong>راه</strong> بياندازند. از نظر ما<br />
سياستی که در این ٦ سال در ایران پيش برده شد و عموما هم<br />
رهبری آن در قوه قضائيه و سازمان امنيت موازی و بيت<br />
رهبری بود، این ریشه خطرناک را دارد. ما هم از ارتباط های<br />
اینها می ترسيم و به همين دليل موافق مناسبات شفاف و علنی<br />
با امریکا هستيم.<br />
ببينيد! سياست یک امر چند پهلو و چند چهره ایست<br />
که باید به این چهره ها و نمودهای آن توجه کرد. مثلا در همين<br />
ماجرای پروتکل اتمی، یکباره جناح راست اولترا ملی شد و<br />
حتی دفاع از توليد سلاح اتمی در ایران. شما دیدید که<br />
تظاهرات خيابانی هم برای این کار <strong>راه</strong> انداختند. دو هدف پشت<br />
این ماجرا بود، یکی اینکه عملا افکار عمومی جهان را<br />
برانگيختند که ایران یا سلاح اتمی دارد و یا در تدارک آنست و<br />
این سلاح هم می خواهد بدست همين افراد غير قابل کنترل<br />
بيفتد. مثل همين شریعتمداری کيهان که ما او را فقط بعنوان<br />
چهره مشهور این جریان نام می بریم والا می توانستيم از<br />
برخی رهبران موتلفه اسلامی و یا برخی روحانيون هم اسم<br />
ببریم.<br />
دوم اینکه، اتفاقا این طيف خوب می دانستند و هنوز<br />
هم خوب می دانند که امریکا هيچ مخالفتی با استقرار سلاح<br />
اتمی در ایران ندارد و حتی ممکن آن را تشویق و کمک هم<br />
بکند، اما به این شرط که این سلاح در خدمت سياست های<br />
امریکا و تحت کنترل امریکا باشد. مثلا عليه تحولات آینده<br />
روسيه و یا هند و یا حتی دورتر باشد. اینها می خواستند و<br />
هنوز هم می خواهند بر سر داشتن سلاح اتمی با امریکا وارد<br />
مذاکره و معامله شوند و با این برگ با امریکا معامله کنند. در<br />
اینصورت حاضرند بزرگترین تعهدها را هم بدهند به امریکا و<br />
هر نوع همکاری و نظارت امریکا را هم قبول کنند، فقط به این<br />
شرط که امریکا از حاکميت مطلق آنها در ایران حمایت و<br />
پشتيبانی کند. اینها خوب می دانند که امریکا ممکن است برای<br />
رقابت با اروپا هم که شده با اینها <strong>راه</strong> بياید. اینها قطعا به امریکا<br />
گفته اند و پشت درهای بسته و هنگام معامله مستقيم بيشتر و<br />
دقيقتر هم خواهند گفت که مشکل ما و شما که امریکا باشيد،<br />
مردماند که سياسی اند، نسل اول انقلاب است که حالا در جبهه<br />
اصلاحات قرار گرفته، مشکل آزادی هاست که هر خبری از<br />
معامله ما بدست بيآورند، منتشر می شود. شما با ما <strong>راه</strong> بيائيد،<br />
ما همه نوع در خدمت شما خواهيم بود، هم داخل را تصفيه<br />
میکنيم و دفتر اصلاحات را می بيندیم و اسم انقلاب را کم کم<br />
از دفتر افکار عمومی حذف می کنيم، هر چه از آیت االله خمينی<br />
مانده بایگانی می کنيم، اصلا ما روحانيون مقلد ایشان نيستيم که<br />
سنگ او را به سينه بزنيم. مشکل با حمایت شما از ما و بستن<br />
دفتر اصلاحات حل می شود، سلاح اتمی هم در خدمت شما<br />
خواهد بود و چه از این بهتر که با پول نفت این سلاح به سود<br />
سياست شما تهيه شود. لوله های نفت را هم بفرمائيد از ایران<br />
امنی که ما درست خواهيم کرد عبور بدهيد.<br />
اینکه امریکا با اینها به تفاهم خواهد رسيد یا نه؟<br />
بستگی به هوشياری مردم در داخل کشور و در درجه اول نگاه<br />
داشتن ارگان هائی مثل مجلس و دفاع از آزادی مطبوعات دارد<br />
و به همين دليل هم آنها می کوشند هم مجلس را قبضه کنند و<br />
هم مطبوعات را کنترل. آن ها که در این دو جهت عمل<br />
میکنند، همان ها هستند که کفن امریکائی می پوشند اما شعار<br />
ضد امریکائی می دهند. یگانه <strong>راه</strong> جلوگيری از این معامله و<br />
زدوبند افشاگری و آگاه سازی مردم است. اینها همان ها هستند<br />
که در عراق ماجرا آفرینی می کنند و حتی دستشان ممکن است<br />
در این انفجارها و حوادث اخير عراق هم آلوده باشد برای آنکه<br />
بتوانند با این برگ، یعنی برگ عراق ابتدا وارد معامله با<br />
امریکا شوند و بعد همه امتيازها را بدهند و بمانند. حتی توليد<br />
مخفيانه سلاح اتمی اما تحت نظارت دقيق و همه جانبه امریکا<br />
برای تحولات آینده منطقه. بنابراین، آن تظاهراتی که با کفن<br />
سفيد در تهران و قم <strong>راه</strong> انداختند و از اتم دفاع کردند و عليه<br />
امریکا شعار دادند، در عمل سياستی امریکائی بود اما با کفن<br />
امریکائی! آنها یک عده ای را هم جلو می اندازند که اصلا<br />
نمیدانند اتم چی هست؟ خوردنی است یا پوشيدنی. نکته جالبی<br />
را یکی از نمایندگان مجلس اخيرا گفته است. این نماینده که<br />
فکر می کنم خودش استاد فيزیک است گفته: نمی خواهند<br />
بگذارند من که استاد فيزیک اتمی هستم صحبت کنم، اما در<br />
عوض فلان ملای ده و پيش نماز فلان مسجد ميرود بالای منبر<br />
و در باره اتم و فوائد آن سخنرانی می کند!<br />
به همين دليل است که من توصيه می کنم، هميشه<br />
نرویم دنبال اینکه محسن رضائی در یونان چه کرد و یا<br />
رفسنجانی کدام زیگنال را در نماز جمعه تهران داد و یا<br />
نمایندهاش یواشگی در فرانسه و یا بلژیک با امریکائی ها<br />
مذاکره کرد، اینها مهم هست و باید هم افشاء شود، اما<br />
ماج<strong>راه</strong>ای دیگری نظير آنچه که برایتان گفتم هم مطرح است و<br />
اتفاقا خيلی هم مهم است.<br />
حکومت سپاهی و عواقب آن<br />
خدابخشيان- آیا ورود نظامی ها در عرصه انتخابات آینده و<br />
حتی حضورشان در کنار جریانی که شما از آن یاد کردید همين<br />
هدف را دنبال می کند؟ این پدیده، مجلس نظامی را چگونه باید<br />
دید؟<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>- واقعيت اینست که از بعد از جنگ و تصفيه هائی که<br />
در سطوح مختلف فرماندهی آن صورت گرفت و عمدتا آن<br />
فرماندهانی که با رهبر نزدیکی بيشتری داشتند بالا کشيده شدند،<br />
این فرماندهان بسيار فعال در عرصه سياسی کشور عمل<br />
کردهاند، تا فعاليت نظامی در دوران جنگ. نه فقط سياسی،<br />
بلکه در عرصه اقتصادی هم آنها بسيار فعال بوده اند که هنوز<br />
کسی از جزئيات آن باخبر نيست، فقط همين اشاراتی که تاکنون<br />
به اسکله های اختصاصی شده فکر می کنم باندازه کافی گویای<br />
این فعاليت ها باشد. عده ای از فرماندهان جنگ حتی زندانی<br />
طولانی مدت شدند، عده ای هم مثل غلامرضانقدی و دیگران<br />
تا بالاترین سطوح نظامی برکشيده شدند، زیرا با باندهای<br />
مافيائی قدرت همسو شدند.<br />
در تمام طول این شش سال گذشته هم این دسته از<br />
فرماندهان سپاه عليه اصلاحات همه نوع عمل کردند. نامه<br />
سرگشاده عليه خاتمی نوشتند، بازداشتگاه اختصاصی <strong>راه</strong><br />
انداختند و اصلاح طلبان را برای اعتراف گيری به این<br />
بازداشتگاه ها بردند، در پادگان های مختلف و حتی جلسات<br />
سخنرانی روحانيون قم و بسيج و هر کجا که توانستند حضور<br />
یافتند و عليه اصلاحات سخنرانی کردند که شاید معروف ترین<br />
این سخنرانیها همان سخنرانی فرمانده کل سپاه پاسداران<br />
"رحيم صفوی" باشد که در قم و در سمينار فرماندهان نيروی<br />
دریائی درباره روزنامه های جدید و اصلاح طلب ها گفت:"ما<br />
فرصت داديم تا مارها سرشان را درآورند تا ما با سنگ آن را<br />
بکوبيم" و دیدیم که بعدها این مارها که همان عزت االله سحابی
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٦<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
و دکتر پيمان و عباس عبدی و اکبرگنجی بودند چه سرنوشتی<br />
زیردست این فرماندهان پيدا کردند. سرنوشتی درحد انتقال از<br />
نسل اول و معتقد به آرمان های اوليه انقلاب. سرنوشت تعدادی<br />
از فرماندهان سپاه که مقلدین آیت االله منتظری بودند هم کمتر از<br />
این نيست و اخيرا یکی از آنها را که فکر می کنم "داوود<br />
کریمی" نام دارد و سالها در زندان سپاه بوده در بيمارستان<br />
بستری کردند. این بيچاره هنوز و عليرغم بلاهائی که برسرش<br />
آوردند از انقلاب و آرمان های مذهبی و سياسی و اقتصادی آن<br />
روی تخت بيمارستان دفاع می کرد. این مارها به زغم آقایان<br />
فرماندهانی که آلوده به تجارت و ثروت اندوزی شده اند، امثال<br />
هاشم آغاجری معلول یک پا از دست داده جنگ با عراق بود<br />
که دیدیم چه بلائی برسرش آوردند. ما دراین باره بسيار<br />
میتوانيم صحبت کنيم، اما از آنجا که سئوال شما به انتخابات<br />
آینده مجلس بر می گردد، مسئله را در همين سئوال محدود<br />
مطرح می کنيم.<br />
بنابراین، حضور سياسی تعدادی از فرماندهان سپاه<br />
در عرصه سياسی نکته تازه ای نيست، نکته تازه اینست که آن<br />
قدرتی که با این فرماندهان و بویژه با امثال غلامرضا نقدی<br />
شکنجه گر کرباسچی شهردار تهران و یا فرهاد نظری فرمانده<br />
حمله به خوابگاه دانشجویان رابطه تنگاتنگ دارد، می کوشد با<br />
فرستادن آنها به مجلس، عملا آنها را بر سرنوشت قوه مقننه<br />
کشور هم مسلط سازد. در واقع اگر چنين شود، مافيای قدرت<br />
پس از ٦ سال خيزهای کودتائی، سرانجام دست به طرح جدیدی<br />
کودتای پارلمانی خواهد زد. آنها نظامیهای مدافع و همسو با<br />
خود را به درون مجلس می خواهند بفرستند و اميدشان هم<br />
اینست که چون مردم زیاد این چهره ها را نمی شناسند، در<br />
لباس شخصی و غير نظامی در شهرهای محل تولد و یا محل<br />
ماموریت خود کاندیدای نمایندگی مجلس شوند. دراینجا کوشش<br />
می شود رای ثابت و سازمان یافته جناح راست یکپارچه پشت<br />
قباله این فرماندهان شود و از طرف دیگر می کوشند مردم را<br />
هم بی خبرنگهدارند و هم منفعل و خانه نشين، تا این فرماندهان<br />
بتوانند با همان مقدار آرای جناح راست و مقداری هم رای<br />
بیخبری مردم و در پناه انفعال اکثریت مردم وارد مجلس<br />
شوند.<br />
دراینصورت، آنها در حاليکه در تلویزیون جمهوری<br />
اسلامی حضور فعال دارند (در حد قائم مقام کنونی سيمای<br />
جمهوری اسلامی "آقامحمدی" و یا سردبيری روزنامه جام جم<br />
و یا معاون پارلمانی سيمای جمهوری اسلامی سردار<br />
"ضرغامی" و چهره های دیگری که ما هنوز نمی شناسيم؛ و<br />
یا در قوه قضائيه بعنوان ضابط و بازپرس حضور دارند، در<br />
دولت تحت عنوان وزارت دفاع حضور دارند، در پارلمان هم<br />
حضور یافته و این دفتر را کامل کنند.<br />
اینکه فرماندهانی از سپاه بيرون بيآیند و فعاليت آزاد<br />
سياسی کنند و عضو پارلمان شوند و یا در وسائل ارتباط جمعی<br />
کارکنند (مثل همين حالا که در تلویزیون، روزنامه رسالت و<br />
کيهان حضور دارند) هيچ ایرادی ندارد؛ اما مسئله و مشکل در<br />
جای دیگری است:<br />
١- این فرماندهان اغلب بدليل فرمانبرداری از جناح راست و<br />
ثابت شدن حرف شنوی آنها برای سرکوب مردم و مقابله<br />
ساله اخيرشان با اصلاحات به صحنه فرستاده شده اند.<br />
٢- وابستگی به مافيای قدرت و ثروت دارند و برای دفاع از<br />
ثروت و مکنت خودشان به سبک ارتش پاکستان می خواهند به<br />
مجلس بروند.<br />
٣- علاوه بر اینکه سابقه نظامی دارند، هر چند نفرشان وابسته<br />
به یکی از تشکل های پيدا و پنهان رهبران مافيای قدرت اند.<br />
مثل عده ای بنام فدائی اسلام، عده ای عضویت در رهبری<br />
موتلفه اسلامی، عده ای وابسته به تشکل مدرسه حقانی، عده ای<br />
وابسته به حزب االله آیت االله جنتی، عده ای انشعابی راست<br />
سازمان مجاهدین انقلاب و تشکل هائی ازهمين نوع هستند.<br />
اغلب آنها آلودگی های امنيتی و پرونده ترور و قتل هم دارند.<br />
مثلا در ترورها و انفجارهای خارج کشور نقش داشته اند و یا<br />
در داخل کشور در قتل و اعدام زندانيان عام اجرائی بوده اند و<br />
یا طرح های مختلف ترور و انفجار را در داخل کشور اجرا<br />
کرده اند. بهترین نمونه ما دراین مورد شهردار تهران است که<br />
در ماجرای قتل دکتر سامی نقش داشته و یا "آقامحمدی" در<br />
سيمای جمهوری اسلامی که طراح حکم اعدام هاشم آغاجری<br />
است و یا دیگرانی که در قتل های زنجيره ای مجری بوده اند.<br />
به این ترتيب مهم ترین خطری که درباره ورود این<br />
فرماندهان به مجلس وجود دارد، نه نظامی بودن آنها در گذشته<br />
و یا حضورشان در جبهه های جنگ، بلکه تفکر آنها و<br />
وابستگی های حزبی و سازمانی آنها و سوابقی است که در<br />
ارتباط با حوادث خونين داخل و خارج از کشور داشته و دارند.<br />
اما، این هنوز نوک کوه یخ است، خود کوه یخ هنوز<br />
زیر آب است.<br />
بزرگترین دشواری و خطر بعد از شکل گيری مجلس<br />
هفتم با این ترکيب پيش خواهد آمد. ابتدا باید بدانيم که با<br />
درآوردن مجلس از چنگ اصلاح طلب ها و حضور نظامی ها<br />
در لباس شخصی در مجلس مشکل مردم با حاکميت حل<br />
نمیشود. یعنی خواست های جنبش عمومی مردم ایران همچنان<br />
در خيابان ها باقی است و بر سر هر حادثه ای، مانند همين<br />
شش سالی که شاهدش بودیم یک تنش و کشاکش جدید در جامعه<br />
بوجود خواهد آمد. همانگونه که مجلس ششم متاثر از حوادث<br />
بيرون از مجلس بود، مجلس هفتم هم اجبارا متاثر از حوادث<br />
بيرون مجلس خواهد شد. شما دیدید که با حمله به کوی، با<br />
دستگيری ملی مذهبی ها، با طرح مسئله اتمی و یا تظاهرات<br />
فرهنگيان و تحصن کارگران، با زمزمه پولی شدن دانشگاه ها<br />
و خلاصه هر رویدادی که جامعه را با تنش روبرو ساختن<br />
مجلس ششم به نوعی با این حوادث درگير شد. از آنجا که همه<br />
آن تضادهائی که باعث این تنش ها و رویدادها شد همچنان در<br />
کشور به قوت خود باقی است و قطعا به اشکال مختلف روی<br />
داده و حتی تکرار خواهد شد، مجلس آینده نيز درگير این مسائل<br />
خواهد شد. خطر درست از اینجا ناشی می شود. از اینجا که<br />
درگيری جناح های مجلس با این رویدادها دیگر مثل مجلس<br />
ششم صرفا سياسی نخواهد بود. فراکسيون های داخل مجلس<br />
می تواند ائتلافی از همين گرایش های سياسی فرماندهان<br />
نظامی و وابستگی های آنها به تشکل های خارج از مجلس<br />
باشد و ما می دانيم که هر ائتلافی شکننده است و می تواند به<br />
جدائی ها و یا پيوندهای جدید بيانجامد. در این صورت؛ مثلا بر<br />
سر امضای پروتکل اتمی ممکن است فرماندهانی که در مجلس<br />
هستند هر کدام سليقه و یا نظر خودشان را داشته باشند و یا بر<br />
دو نماینده از دو جریان در یک شهرستان با هم اختلاف نظر<br />
پيدا کنند. از آنجا که هر کدام از این فرماندهان عقبه هائی در<br />
واحدهای نظامی و ارگان های مختلف نظامی و انتظامی و<br />
امنيتی دارند، عملا یارگيری های که خارج از مجلس و در<br />
حمایت از فلان نماینده مجلس وجود دارد، یارگيری های نظامی<br />
٦
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٧<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
خواهد شد، مثل حالا که یارگيری های سياسی می شود، آن<br />
موقع یار گيری و موضع گيری نظامی خواهد شد.<br />
بنظر ما هسته های جنگ داخلی، برخوردهای سخت<br />
نظامی، کودتا عليه هم در شهرها و استان های کشور و حتی<br />
حکومت های خودمختار از همينجا شکل می گيرد. مثل<br />
برخورد ميان استاندار و فرماندار یک شهر و یا شهرستان با<br />
نماینده نظامی آن شهر و شهرستان در مجلس، برخورد با<br />
سخنرانی او در مجلس و یا هر حادثه ای دیگر، می تواند به<br />
کشاکش های نظامی منجر شود. سابقه نفوذ فرماندهان جنگی و<br />
باصطلاح جهادی افغانستان را شما در این ٢٥ سال مرور کنيد،<br />
تا بيشتر متوجه شوید من چه می گویم.<br />
به این ترتيب، کسانی که خواب بردن فرماندهان<br />
نظامی به مجلس را دارند، که بنظر ما رهبر در این زمينه<br />
بسيار فعال است و نقش اصلی را ایفاء می کند، عملا مملکت<br />
را به سمت یک جنگ داخلی و کودتاهای نظامی می کشانند.<br />
حتی خود رهبر هم در این ماج<strong>راه</strong>ا نمی تواند مصون بماند. او<br />
الان با توجه به شناختی که از این فرماندهان در طول جنگ و<br />
سالهای تصفيه نظامی ها و سپاهی ها پس از درگذشت آیت االله<br />
خمينی دارد، چنين نقشه ای را کشيده که مثلا فراکسيون نظامی<br />
خود را در مجلس بوجود آورد و بقول خودش مقتدرتر حکومت<br />
کند و تشکل سياسی- نظامی و فراکسيون خودش را در مجلس<br />
داشته باشد. اینها خام خيالی و رویاپروری است. مقتدرترین<br />
حکام هم زیر چرخ واقعيات اجتماعی له شده و باز هم خواهند<br />
شد. خطر اینست که این اقتدار و له شدن به قيمت از دست<br />
رفتن کشور و یا تحميل یک فاجعه دیگر مانند جنگ عراق به<br />
کشور تمام شود. این بازی آزمایشگاهی در این<br />
ضربات بنيانکنی به مملکت وارد آورده است. از فتوای حرام<br />
بودن ماهی بدون فلس در اول انقلاب توسط آیت االله خمينی شما<br />
بگيرید و بيائيد جلو تا برسيد به فتوای شطرنج و یا حرام اعلام<br />
کردن سقط جنين و تشویق زایمان و افزودن به لشکر اسلام،<br />
فتوای اعدام سلمان رشدی و طرح صيغه و انواع طرح های<br />
دیگر که بصورت آزمایشی در جامعه اجرا کردند و بعدا<br />
خودشان هم در آن درماندند.<br />
طرح حکومت مقتدر و مجلس نظامی و مقتدر هم<br />
چيزی است شبيه همان طرح های آزمایشی قبلی است.<br />
طرحهائی که سابقه جهانی و تاریخی دارد، منتهی نمی خواهند<br />
از تجربه دیگران بياموزند. همين حکومت پول پوت و ینگ<br />
ساری در کامبوج آنقدر قدیمی نيست که از حافظه ها پاک شده<br />
باشد. آنها هم اشکال تخيلی حکومت و تغيير جامعه را آزمایش<br />
کردند و دیدیم برسر کامبوج چه آمد و بر خودشان چه رفت.<br />
ما اميدوارم و بيش از اميدواری باید بکوشيم با<br />
گشودن این مباحث در جامعه و از طریق وسائل ارتباط جمعی<br />
که در اختيار داریم و دارید، مردم را پيش از آنکه منفعل و<br />
خانه نشين کنيم، آگاه کرده و برای مقابله به صحنه بکشيم. این<br />
آن سياست ملی و درست است، نه اميد ساقط ساختن حکومت<br />
از مشروعيت از حالا به استقبال تحریم انتخابات برویم و فکر<br />
کنيم امریکا و جهان بعد ازاین تحریم خواهند آمد و حکومت را<br />
برخواهند داشت و ما را جانشين آن خواهند کرد. به قدرت<br />
حضور مردم در صحنه سياسی کشور باید اندیشيد نه به قدرت<br />
خارجی برای ایجاد تحولات در ایران. اگر غرق این نوع<br />
رویاها شویم، یکباره، زمانی به خود خواهيم آمد که آنها بر سر<br />
تاراج کشور با هم به تفاهم رسيده اند و کلاه همه ميهن دوستان<br />
واقعی ایران پس معرکه مانده است.<br />
(آنکه از بحران جهانی ..... بقيه از ص<br />
فرا می خواند و از لحاظ اقتصادی میکوشد آن را به زائدهای<br />
از بازار جهانی تبدیل کند.<br />
١- گروهی که با سياست "نگاه به جهان" در توسعه اقتصادی<br />
مشخص می شود. بویژه از طریق فعاليت کارشناسان اقتصادی<br />
و جامعه شناسی خود، مبلغ و مروج چپ زدائی است. با هر<br />
طرح و برنامهای در پی طرد عوامل و عناصر فکری و<br />
آرمانی چپ است. خواه آن بخش از چپ که درون ماشين قدرت<br />
بوده است و خواه بخشهائی که به ویژه در حوزه روشنفکری<br />
بيرون از ماشين قدرت مانده بوده اند.<br />
این گونه کارشناسان که هميشه مبلغ "غيرسياسی بودن<br />
خود" و مروج "غير سياسی شدن جامعه" بودهاند، همواره از<br />
مواهبی که قدرتها برایشان ف<strong>راه</strong>م میکردهاند بهرهمند میشده اند.<br />
کارشناس خنثی، پدیده عصر اقتصاد بازار است که به<br />
جوامع پيرامونی صادر میشود. این کارشناساتن همگان را فرا<br />
میخوانند که به سود حاصل از بازار بين المللی یاری کنند.<br />
٢- گروه دوم را می توان درعرصه های فرهنگی- فلسفی باز<br />
جست. اینان که بویژه در بازگشت از فرنگ مبشر فروپاشی<br />
ذهنی و بحران اندیشههای انسان مدارانهاند، هر بحرانی را به<br />
بحران اندیشه در بخشی از فرهنگ ترجمه می کنند که متاثر از<br />
سرخوردگیهای سياسی- اجتماعی است.<br />
٣- دسته سوم که دو گروه نظریه پرداز و برنامه ساز نخست را<br />
تکميل و تقویت میکند، چهرههای مشخصتری از راست بومی<br />
معاصر را در بر می گيرد که از هویتی قدیمیتر بهره مندند.<br />
اینان نمودهای واقعی و عملی گرایشهای نظری یاد شده اند.<br />
طيفی از وردستان و مدیران اقتصادی و اجتماعی رژیم<br />
گذشتهاند که حرف و عمل اخيرشان بيش از آنکه نشان تحولی<br />
در کارکردها و رویکردهایشان باشد، مبتنی بر امکانات و<br />
امتيازهای ویژه اقتصادی، ارتباطی، سياسیشان است که بنا بر<br />
موقعيت کنونی در پی جای پای محکمتری هستند. بویژه که<br />
حلقههای رابط و موثری در سياست و اقتصاد بازار جهانی هم<br />
به حساب می آیند.<br />
نمیتوان از بحران سخن گفت بی آنکه ابعاد خاموشی<br />
و انفعال بخش بزرگی از چپ نيز ترسيم شود. زیرا<br />
واقعيتهای تفکر چپ و رشد آن نيز از درک همين انفعال سر<br />
بر میآورد. یعنی درست وقتی بخش قابل توجهی از مردم<br />
ظرفيت جذب تدابير انقلابی، یا رویکردهای آرمانی را از دست<br />
می دهند، نيروهایی سر بر میآورند که خود را به "تامل" و<br />
دقت نظر بنيادیتر در اهداف، ارزشها، روشها و زمينههای<br />
مشترک ناگزیر می یابند.<br />
بازنگری ارزشها و روشها پيش از هز چيز چپ را<br />
به زمينه مشترکی هدایت میکند که حضور گوناگون و طيف<br />
انسانی وسيع خود را بازیابد، هر گوشه از زندگی اجتماعی را<br />
که از فقدان "عدالت و آزادی" در رنج است، یا هر نمود<br />
سياسی معطوف به آن را از خود کند.<br />
یعنی مفهوم چپ و موقعيت اندیشه گی اجتماعی- سياسی<br />
آن، به نظر من یک مفهوم و موقعيت نسبی است. به همين سبب باید<br />
توجه داشت که هرگونه محدود کردن آن به یک گروه یا تلقی به<br />
سياست، سهل انگاری زیانباری است. طيف چپ با هواداری از یک<br />
آرمان اجتماعی رادیکال از دیگر طيف ها بازشناخته می شود.<br />
(مافيای ثروت درجمهوری اسلامی، بدست سعيد امامی، گلوی<br />
مختاری را بدليل این افکار و اندیشه ها آنقدر فشرد تا برای هميشه<br />
خاموش شد. ریشه قتل های زنجيره ای و قتل عام زندانيان به این<br />
اندیشه و تفکر باز می گردد.)<br />
(٢٨<br />
٢٥ سال
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٨<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
آنکه از بحران می گويد<br />
انفعال چپ را<br />
نبايد فراموش کند<br />
مقاله کوتاه شدهای از زنده یاد"محمد مختاری"<br />
با عنوان" چپ و راست و سرنوشت ملی"<br />
بحران تفکر چپ، بویژه پس از فروپاشی نظام سياسی<br />
اتحاد شوروی، و به رغم تهاجم و موفقيت کوتاه مدت<br />
سياستهای راست، بحران رشدی است که راست جهانی قصد<br />
دارد آن را بحران انحلال قلمداد کند.<br />
من این بحران را به رغم انفعال بخش بزرگی از<br />
هوادران سنتی چپ، از آن رو بحران رشد می نامم که با دو<br />
مولفه نيرومند مشخص می شود:<br />
١- درک ضرورت بازنگری ارزشها و روشهای این<br />
بازنگری، بعنوان بخشی از اصول فلسفی و استراتژی مبارزه و<br />
رابطه فرد و جامعه<br />
٢- رویکرد به حضور طيفی وسيع از لایهها و نيروهای<br />
دمکراتيک که سرنوشتشان به ترکيب متوازنی از "عدالت و<br />
آزادی" گره خورده است و مفهوم چپ را به زمينهای مشترک<br />
و موقعيتی نسبی در طبقات اجتماعی تعميم میدهد و بر<br />
خاصيت "جمع" و "کثرت" حضور انسانی مبتنی است.<br />
تحليل گران راست با طرح نظریههائی مانند "پایان<br />
تاریخ" و مسائلی چون "پایان ایدئولوژی" و... کوشش پيگيری<br />
در <strong>راه</strong> "غيرسياسی کردن" گروه های مختلف اجتماعی، به<br />
ویژه در جوامع پيرامونی دارند. آنها، در صدد بر آمده اند که<br />
نه تنها بی اعتباری سوسياليسم را اعلام کنند، بلکه گرایشهای<br />
متنوع چپ را زیر سئوال برند و کل گرایشهای عدالت<br />
خواهانه را در هر کجای جهان نيز منتفی قلمداد کرده و ناساز<br />
با دوران ما بشناسانند.<br />
انگار به ازای نارسا شدن سوسياليسم دولتی و سقوط<br />
نظامی که نتوانست "جامعه مدنی" را برقرار کند، انسانهای<br />
آزادیخواه و عدالت طلب باید برای هميشه خفقان بگيرند و نه<br />
تنها در جستجوی <strong>راه</strong> و روشهای متناسب برای تحقق ارزش<br />
هایشان نباشند، بلکه باید از نظر و عقيده کارشناسانی پيروی<br />
کنند که تنها متکی به اقتصاد بازاراند، و به هيچ چيز<br />
نمیاندیشند جز پيوند اجزای گسيخته نظامی جهانی. نظامی که<br />
صرفنظر از عدم تعادل ذاتی و ناکارآمدی مخربش، دست کم<br />
در بخش های باصطلاح "جنوب" یا کشورهای "پيرامونی"<br />
چيزی جز "استبداد پولی و مصرف گرانی"؛ "انباشت اسلحه"،<br />
"امحای هویت ملی"، "سيطره بازار واردات" و "بدهيهای<br />
کلان" به بار نيآورده است.<br />
نارسائیهای ساختاری، خطاها، بی کفایتی ها،<br />
افراطهای برنامهای در شوروی و شکست تاریخی این نظام<br />
سياسی، پرسشهای برجای مانده در باره نظام جهانی<br />
سرمایهداری را باطل نکرده است. پرسشهائی که هنوز<br />
بیپاسخ مانده است. بیعدالتیهای این نظام چه در سطح ملی و<br />
چه در سطح بينالمللی بر کسی پوشيده نيست. دليل تداوم و<br />
گسترش حضور چپ در طيفی وسيع نيز حضور نظام ناعادلانه<br />
سرمایهداری جهانی است. تا وقتی رابطه انسان و کالا به<br />
گونهای برقرار است که این نظام رایج کرده است، خواستهای<br />
آزادی و عدالت به گونهای تفکيک ناپذیر یک ارزش انسانی<br />
باقی خواهد ماند. اميد برای انسانی شدن جامعه و دولت بدون<br />
کاهش رادیکال اهميت پول و اقتصاد بازار توهمی بيش نيست.<br />
زیرا فرهنگ سرمایهداری <strong>راه</strong>ی برای توسعه همگانی بشری<br />
باقی نمی گذارد. چون چنين توسعهای مستلزم نفی خود آن<br />
است. نگاهی مختصر به برخی از شاهکارهای اخير این نظام،<br />
تقابل ذاتی آنرا با توسعه انسانی را آشکار می کند.<br />
پرسش ملتها چه در یک جامعه، چه در کل جهان<br />
همچنان برقرار است که رابطه ميان آزادی و عدالت چگونه<br />
است؟ تاریخ معاصر نشان داده است که "راست" هرگز دغدغه<br />
خاطری از این بابت نداشته است. پس باکی ندارد از این که<br />
تمام همت خود را بر قيمتها متمرکز کند. در بوق های<br />
تبليغاتی خود بدمد که دوران ارزش ها بسر آمده است و همه را<br />
به منشهای سوداگرانه و پراگماتيسم منفعت طلبانه خود فرا<br />
خواند و از اندیشيدن به حق و شئان و حضور دیگری باز دارد.<br />
چپ ناگزیر است همچنان به ارزش ها بياندیشد، زیرا<br />
ناگزیر است به منشاء اجتماعی خود بياندیشد و این خود اکنون<br />
طيفی است که در ابعاد ملی و جهانی به "تحمل" عواقب<br />
سوداگرائی راست گرفتار شده است و بودن و یا نبودنش در<br />
گرو بازیافت روشهای متناسب با دوران برای تحقق ارزش<br />
خود است.<br />
چپ البته صرفا تفکر جنوب نيست، اما جامعه های<br />
جنوب یا پيرامونی، با <strong>راه</strong>ی که جوامع مرکزی در پيش گرفته<br />
اند یا سرانجام انحلال می یابند یا که بناگزیر باید به رشد تفکر<br />
چپ بگرایند.<br />
از این رو بازنگری ارزشها در این بحران به معنی<br />
نفی ارزشها نيست. همچنان که نفی روشهای گذشته به معنی<br />
انحلال طلبی نيست.<br />
در جامعهای که به سمت سياست زدائی رانده می<br />
شود، تفکر راست آسيبی نمی بيند، بلکه تنها تفکر چپ است<br />
که به انزوا رانده می شود. راست همچنان به شيوه خود<br />
میبرد، میدوزد، میگيرد، می بندد، میخورد، میچاپد و به<br />
ریشها میخندد و پشت چشم هم نازک میکند، افاده هم می<br />
فروشد و بعد هم فریاد بر می آورد که چپ چوب لای چرخش<br />
می گذارد، یا می گذاشته است.<br />
هم اکنون در جامعه خود ما جالب توجه ترين<br />
همآهنگی در طيف مخالف چپ، ميان گروههائی است که در پی<br />
تاثيرگذاری بر روند اصلاحات و بازسازی و سياستگذاریها و<br />
برنامه ريزیهايند و نسخهای که برای شفای جامعه میپيچند،<br />
در بهترين حالت خود، چشم اندازی از ليبراليزه شدن جامعه<br />
در آينده است و نه دمکراتيزه شدن آن.<br />
این گروه از در و دیوار سنگی نثار چپ میکند،<br />
جامعه را از لحاظ فرهنگی به ثبات قدیم (بقيه در ص ٢٧)
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٩<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
نظری به اسناد کنگره فوق العاده سازمان اکثريت<br />
آلترناتيودرخانه است<br />
بيهوده گرد جهان می گرديد!<br />
کسی نپرسيد چرا مصوبات کنگره قبلی را اجرای نکردند و چه ضمانتی برای اجرای مصوبات جديد وجود دارد؟ يک روز باد از<br />
مرزهای شرقی ايران می وزيد و حالا باد از مرزهای غربی. زنده باد "باد"!<br />
دبيرخانه سازمان فدائيان خلق ایران (اکثریت) با انتشار اطلاعيه ای از برگزاری آنگره فوق العاده این سازمان در روزهای دوم تا پنجم<br />
مهرماه خبر داد. بنا بر این اطلاعيه، آنگره فوق العاده سند خط مشي سياسي سازمان را تصویب آرد. در این سند، آه متن آن در نشریه<br />
آار شماره ١١٣ منتشر شده جان کلام که همانا تعيين تکليف با جمهوری اسلامی باید باشد اینگونه فرموله ميشود "با تداوم حاآميت<br />
جمهورى اسلامى، بحران هاى سياسى، اجتماعى و اقتصادى ناشى از عملكرد این حكومت، جامعه ایران را در معرض از هم گسيختگى<br />
قرار داده است. <strong>راه</strong> غلبه بر این بحران ها و بازسازى دموکراتيک جامعه، از برآنارى جمهورى اسلامى و استقرار یك جمهورى<br />
دموکراتيک، سکولار و فدرال در آشور مى گذرد."<br />
"<br />
سند مصوب آنگره با اعلام آنكه جنبش اصلاح طلبانه دوم خرداد، دیگر به گذشته تعلق دارد تاآيد ميكند هدف <strong>راه</strong>بردى ما استقرار یك<br />
جمهورى دموکراتيک، سکولار و فدرال در ایران است آه شرط ضرور براى تحقق آن، برآنارى جمهورى اسلامى به مثابه مانع اصلى<br />
برقرارى دموکراسی در آشور است." بدین منظور در سند مصوب آنگره اعلام شده است آه "ما براى شكل گيرى جبهه اى با هدف<br />
استقرار نظامى مبتنى بر دموکراسی و سکولاریسم در ایران به جاى جمهورى اسلامى مبارزه مى آنيم آه گسترده ترین طيف جمهوری<br />
خواهان دموکرات در اپوزیسيون جمهورى اسلامى و نيروهاى جمهوری خواه و دموکراتى را آه در سال هاى اخير بر بستر چالش بين<br />
ولایت فقيه و اصلاح طلبان دینى شكل گرفته است، در بر گيرد."<br />
"<br />
"<br />
بدینسان بنظر ميرسد آه آنگره فوق العاده سازمان<br />
فدایيان خلق ایران - اآثریت نسبت به دو آنگره ششم و هفتم<br />
مسيري تازه را در پيش گرفته است آه برخي از آن بعنوان<br />
"چرخش" و "تحول آيفي" یاد مي آنند. بعضي نيز مصوبات<br />
آنگره فوق العاده را نشانه بازگشت "رادیكاليسم" و تعميق<br />
"گرایش به چپ" عنوان ميكنند. آیا واقعا چنين است؟ مضمون<br />
این "چرخش" چيست ، آدام گرایش ها در پشت آن قرار دارند<br />
و چه عوامل و زمينه هایي آن را موجب شده است؟<br />
تفاهم برسر برگزاري آنگره فوق العاده<br />
روشن است آه برگزاري آنگره بصورت فوق العاده<br />
حاصل یك تفاهم در رهبري سازمان بوده است. مضمون و<br />
محتواي این تفاهم چيست؟ ظاهرا، این مسئله اي است آه<br />
همایون فرزاد در مقاله خود آه همزمان با اسناد آنگره در<br />
نشریه آار نشر یافت به آن مي پردازد.<br />
فرزاد پس از اشاره به غافلگير شدن سازمان فدایيان در<br />
جریان دوم خرداد و سپس راي سازمان اآثریت به محمد خاتمي<br />
در دومين دوره ریاست جمهوري در سال<br />
"سقوط روند اصلاحي در ایران ، به این سازمان<br />
هيچگاه فرصت نداد سياست جانبداري از خاتمي در انتخابات سال<br />
٨٠ را پيگيري آند. ... انتخابات شو<strong>راه</strong>ا بخش بزرگي از اآثریت<br />
را مصمم آرد آه ادامه مشي حمایت از اصلاح طلبان، به شكست<br />
ها و غافلگيري هاي بزرگتري براي این سازمان منجر خواهد<br />
شد. عليرغم پافشاري جناح راستگرا(ی سازمان) بر ادامه حمایت<br />
از اصلاحات، جناح چپ این سازمان براي اعلام سياست قاطعانه<br />
تري آه بيانگر دوران تازه بعد از دوم خرداد باشد، به هم نزدیك<br />
شد. شكاف ميان جناح راست و بخشي از چپگرایان با بخش<br />
دیگري از چپگرایان آه در انتخابات ریاست جمهوري خرداد<br />
بوجود آمده بود، به جاي هميشگي خود منتقل گردید" (آار- ارگان<br />
سازمان فدایيان خلق ایران<br />
٨٠<br />
" :<br />
- اآثریت ، شماره (٣١١<br />
به عبارت دیگرو به گفته "فرزاد" طيف راست<br />
سازمان خواهان ادامه حمایت از اصلاح طلبان بود. (توجه آنيد<br />
آه اصطلاحات چپ و راست در سازمان اآثریت فعلا در<br />
مفهومي عكس ایران بكار گرفته ميشود. در ایران طرفداران<br />
اصلاحات در حاکميت را چپ و مخالفان اصلاح طلبان را<br />
راست ميدانند. در سازمان اآثریت برعكس طرفداران دفاع از<br />
اصلاحات را راست و مخالفان آن را چپ مي نامند!)<br />
اسناد آنگره هفتم براساس مشي حمایت از اصلاحات<br />
در نتيجه ائتلاف بخشي از چپ یعني مخالفان اصلاح طلبان با<br />
راست سازمان تدوین شده بود. اما به گفته فرزاد سقوط<br />
روند اصلاحي در ایران ، به این سازمان هيچگاه فرصت نداد<br />
سياست جانبداري از خاتمي در انتخابات سال ٨٠ را پيگيري<br />
آند."<br />
بعبارتی دیگر، در حاليكه اسناد آنگره هفتم براساس<br />
حمایت از مشي اصلاح طلبي تنظيم شده بود، رهبري سازمان<br />
حاضر به اجراي مشي آنگره و پيگيري سياست حمایت از<br />
اصلاحات نشد. همایون فرزاد مسئله را طوري مطرح مي آند<br />
٨٠ مينویسد:
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٠<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
آه گویي رهبري سازمان با این آار افتخار بزرگي را نصيب<br />
سازمان آرده است. در حاليكه مسئله اولي آه آنگره فوق العاده<br />
باید بدان مي پرداخت مانند هر آنگره دیگري بررسي گزارش<br />
رهبري در مورد فعاليت ارگانهاي سازمان در فاصله دو آنگره<br />
بود و در اینصورت نخستين پرسشي آه باید مطرح ميشد آن بود<br />
آه چرا ارگانهاي رهبري سازمان مشي مصوب آنگره هفتم را<br />
اجرا نكردند. اما از گزارش رسمي آنگره و گزارشي آه بهروز<br />
خليق (آار در این مورد داده مشخص ميشود آه اصلا<br />
چنين مسئله اي مطرح نشده است. اگر چنين پرسشي مطرح<br />
ميشد در آنصورت باید مشخص مي شد آه در شرایطي آه مشي<br />
مصوب آنگره سازمان دفاع از اصلاحات بود، چرا بنا بر یك<br />
ارزیابي ابتدائی، هشتاد درصد مطالب یك سایت اینترنتي روزانه<br />
آه درون سایت رسمي سازمان فدایيان اآثریت فعاليت مي آرد<br />
برضد اصلاح طلبان تنظيم مي شد. یا چرا در روزنامه آار در<br />
این دوران بندرت سخني یا آلامي عليه و در افشای احزاب<br />
راست جمهوری اسلامی، نظير جمعيت موتلفه و طيف های<br />
راست جمهوری اسلامی که طبعا سياستی مخرب و سيستماتيک<br />
عليه اصلاحات داشتند و دارند به چشم مي خورد؟! و در مقابل<br />
مملو از انتقاد به اصلاح طلبان بود آه گویا به اندازه آافي و<br />
مورد قبول رهبران اآثریت عليه جناح راست مبارزه نمي آنند.<br />
برگزاري آنگره بصورت فوق العاده اساسا اجازه نداد<br />
آه چنين بحثي بتواند مطرح شود. بدینسان آارآرد نخست<br />
آنگره فوق العاده مهر تایيد زدن بر آن بخش از اقدامات رهبري<br />
سازمان بود آه در مغایرت با مصوبات آنگره هفتم قرار داشته<br />
و خلاف آن عمل کرده است و به کسی هم پاسخگو نبوده و<br />
نيست؛ یا اساسا انگيزه و همتی برای فراخواندن به پاسخگوئی<br />
دیگر در سازمان باقی نمانده است. ضمن آنكه، نقض مصوبات<br />
آنگره هفتم قرار بود به انتخابات آتي مجلس نيز تسري پيدا آند<br />
و رهبري سازمان از هم اآنون تصميم قطعي به تحریم این<br />
انتخابات گرفته است؛ نه تنها چنين تصميمی گرفته، بلکه از هم<br />
اکنون اطلاعيه هایش را نيز صادر کرده است!<br />
اتفاقا، آقای همایون فرزاد نيز از مصوبات آنگره فوق<br />
العاده همين نتيجه را مي گيرد و مينویسد: " انتخابات مجلس<br />
هفتم ، نخستين آوردگاه اآثریت با سياست جدید خود خواهد بود"<br />
یعني اگر اآثریت در چارچوب مشي آنگره هفتم مكلف به ادامه<br />
پشتيباني از اصلاحات بود اآنون برعكس، اگر بخواهد به مشي<br />
مصوب آنگره فوق العاده وفادار بماند باید انتخابات مجلس هفتم<br />
را تحریم آند؛ و این نشان ميدهد آه آنگره فوق العاده اآثریت<br />
برآناري جمهوري اسلامي را بعنوان یك هدف <strong>راه</strong>بردي و<br />
استراتژیك مطرح نمي آند تا از آن تاآتيك هاي آتي، مانورهای<br />
سياسی گام به گام و منطبق با شرایط روز را نتيجه بگيرد.<br />
برعكس، برآناري جمهوري اسلامي بعنوان یك هدف <strong>راه</strong>بردي<br />
و استراتژیك تعيين ميشود تا تحریم انتخابات مجلس هفتم پشتوانه<br />
این هدف <strong>راه</strong>بردي و انگيزه تشکيل آنگره فوق العاده شود.<br />
بعبارت دیگر بجاي آنكه آنگره فوق العاده تشكيل شود<br />
تا ارگانهاي رهبري سازمان را بدليل سرپيچي از اجراي<br />
مصوبات آنگره قبلي بازخواست آند و در شرایط پيچيده اي آه<br />
از امروز تا برگزاري انتخابات مجلس هفتم جامعه ما با آن<br />
روبرو خواهد بود دست رهبري سازمان را براي شرآت یا تحریم<br />
یا هر احتمال دیگري براساس تحليل مشخص از شرایط مشخص<br />
روز و برخورد منعطف با حوادث باز آند، آنگره اي تشكيل مي<br />
شود تا به اقدامات مصوبه شکن رهبري در این دوران مهر تایيد<br />
بزند و به سازمان و اعضاي آن خط مشي تحریم انتخابات را در<br />
هر حالت و هر شرایط تحميل آند و آنان را از تاثيرگذاري بر<br />
فضاي سياسي آینده آشور محروم سازد.<br />
تحريم براساس آدام تحليل؟<br />
اما تحریم انتخابات خود جزیي از یك سياست و در واقع<br />
چرخشي در ابعاد وسيعتر است. براي پيشبرد آن سياست است آه<br />
تحریم انتخابات به امري حياتي تبدیل ميشود. همانطور آه سند<br />
گزارش آنگره فوق العاده (آار تاآيد ميكند برگزاري<br />
آنگره فوق العاده قریب به هفت ماه پيش از برگزاري آن پيشنهاد<br />
شده" بود. یعني بلافاصله پس از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا؛ و در ضروت<br />
آن نيز در همانجا تاآيد مي شود آه آنگره سازمان یكي بخاطر<br />
تغييرات آشكار شده در وضع مردم نسبت به حاآميت و بطور<br />
خاص نسبت به اصلاح طلبان حكومتي در جریان انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا در اسفند ماه سال گذشته ، و دیگري بخاطر وضع<br />
جمهوري اسلامي در پهنه جهاني و بویژه حدت یافتن مناسبات<br />
ایران و آمریكا" شش ماه پيش از موعد مقرر برگزار گردید.<br />
(نگاه کنيد به استدلال نخست که چگونه همسو با جناح<br />
راست جمهوری اسلامی در باره شکست اصلاح طلبان حکومتی<br />
و رویگردانی مردم از آنها تنظيم و طرح شده و همچنين ارائه<br />
دليل دوم که مبتنی است بر مشی و سياست تجاوزکارانه امریکا<br />
برای دخالت در امور داخلی ایران. مشی و دخالتی که آشکارا<br />
تاکنون به سود جناح راست جمهوری اسلامی تمام شده و این<br />
جناح می کوشند با بهره گيری بيشتر از این مشی وسياست،<br />
فضای سياسی ایران را بکلی نظامی کرده و اندک روزنه های<br />
سياسی موجود در کشور را نيز به بهانه شرایط جنگی و مقابله<br />
ملی با تجاوز خارجی ببندد. شاید بارزترین نمونه این خرسندی را<br />
بتوان از سخنان رهبر جمهوری اسلامی در مصلای تهران<br />
برداشت کرد.)<br />
آقای بهروز خليق که ظاهرا نقش مهمی در تهيه و<br />
تصویب اسناد کنگره فوق العاده داشته تاآيد مي آند، از زمان<br />
آنگره هفتم بدینسو" آشكار گشت آه روند اصلاحات به پایان خود<br />
رسيده و اآثریت مردم آشور ما از انجام اصلاحات در محدوده<br />
جمهوري اسلامي نااميد و از اصلاح طلبان حكومتي و جریانهاي<br />
وابسته به نظام رویگران شده اند... بعلاوه در این فاصله عامل<br />
بينالمللي بویژه سياست هاي دولت بوش بعنوان پارامتر قوي و<br />
موثر وارد صحنه سياسي آشور گردید و با روندهاي درون<br />
جامعه در آميخت"( بهروز خليق<br />
"<br />
"<br />
(٣١١<br />
– آار – (٣١١<br />
از اینجا آشكار مي شود آه پيش زمينه اسناد پيشنهادي و<br />
مصوب آنگره را باید در اسناد و مدارك شش ماهه اخير و<br />
عمدتا تحت تاثير دو عامل عدم شرآت مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا<br />
و تبدیل شدن سياست هاي دولت بوش به پارامتري قوي و<br />
تاثيرگذار در سياست ایران جستجو آرد.<br />
هر آس آه بحث ها و نوشته هاي بخشي از رهبران<br />
سازمان اآثریت را در این ماه هاي اخير دنبال آرده باشد آشكارا<br />
همين اندیشه و ریشه هاي گرایشي را آه بعدا در آنگره فوق<br />
العاده جنبه رسمي پيدا آرد مي تواند دنبال آند. در این بحث<br />
هاست آه در واقع مضمون و محتواي اصلي مصوبات آنگره با<br />
صراحتي آامل بيان شده است.<br />
(٣١١ –
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣١<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
"<br />
براي پيگيري این بحث ها مقاله اي از سهراب مبشري<br />
آه خرداد ماه امسال با عنوان درسهاي خرداد منتشر شده<br />
بسيار گویاست، تا آنجا آه این متن را باید در واقع پيش نویس<br />
اصلي سند پيشنهادي به آنگره فوق العاده دانست. به همين دليل<br />
جا دارد مضمون این مقاله را با سند پيشنهادي و مصوب آنگره<br />
مقایسه آرد تا مضمون واقعي "چرخش" آنگره فوق العاده را<br />
دریافت.<br />
سهراب مبشري حوادث و تظاهرات خرداد ماه امسال را<br />
بهانه قرار مي دهد تا بااستناد بدان درسهاي دور و درازي را<br />
براي سازمان اآثریت و جنبش سياسي در ایران فرض آند.<br />
بخاطر بيآوریم آه اشاره مبشري به سلسله تظاهراتي است آه<br />
امسال در آستانه حوادث هيجدهم تير در تهران و بسياري<br />
شهرستان ها درگرفت و همچنان این عقيده مطرح است که جناح<br />
راست پيش از فرا رسيدن سالگرد حمله به خوابگاه دانشجوئی در<br />
١٨ تير سال ١٣٧٨ به استقبال ماجراجویانه و تنش آفرین آن رفت<br />
و طرح از پيش تنظيم شده یورش مجدد به خوابگاه ها و<br />
دستگيری رهبران دفترتحکيم وحدت و دیگر فعلان جنبش<br />
دانشجوئی را به اجرا گذاشت. طرحی که اساس آن(با نتيجه گيری<br />
مطلوب خویش از نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا) بر پایه منفعل ساختن<br />
جنبش دانشجوئی و نااميد ساختن و از صحنه بيرون کردن آن در<br />
انتخابات آینده مجلس و فلج سازی و خانه نشينی مردم استوار شده<br />
بود. این که کنترل حوادث خرداد وتيرماه گذشته برای مدتی از<br />
دست جناح راست خارج شد و بموجب ظرفيتی که در کل جامعه<br />
برای اعتراض وجود دارد، این تظاهرات اعتراضی بصورت<br />
خودجوش و سرایتی در بسياری از دانشگاه ها، شهرها و حتی<br />
محلات گسترش یافت، امری است که با اصل طرح و توطئه که<br />
مورد نظر ماست تفاوت دارد.<br />
مبشري این پيام را چنين ارزیابي ميكند:<br />
پيام ٨٢، تداوم پيامی است که مردم<br />
بزرگترین شهرهای ایران در نهم اسفند ١٣٨١ به نيروهای<br />
سياسی دادند" یعني آنكه بنظر وي مشی جبهه دوم خرداد دیگر<br />
از حمایت اکثریت مردم برخوردار نيست و اکثریت جامعه، دیگر<br />
به ثمربخشی سياست پيشبرد اصلاحات در چارچوب ساختار<br />
حاکم باور ندارد"( همه نقل قول ها از سهراب مبشري<br />
خرداد ٨٢- اخبار روز<br />
اگر نام این برداشت، پرهيز از موشکافی اصل ماجرا و<br />
گنجاندن نتيجه گيری منطقی آن در باصطلاح مشی <strong>راه</strong>بردی<br />
نيست، پس چيست؟<br />
همسوئی این ارزیابی با تبليغات جناح راست جمهوری<br />
اسلامی در همين زمينه را چگونه باید ارزیابی کرد؟<br />
همين سخن آقای مبشری، البته در سند مصوب آنگره<br />
فوق العاده نيز تكرار و ادعا شده است آه "جنبش اصلاح طلبانه<br />
دوم خرداد، دیگر به گذشته تعلق دارد.... از جنبش دوم خرداد،<br />
مولفه برون حكومتى این جنبش طى روندى چند ساله و بر بستر<br />
آزمون و تجربه، از خاتمى و اصلاح طلبان سرخورده و نااميد<br />
شد و <strong>راه</strong> جدایى از آن ها را در پيش گرفت. این روند، در مقطع<br />
انتخابات دور دوم ریاست جمهورى عيان و در انتخابات دور دوم<br />
شو<strong>راه</strong>ا تبارز آشكار سياسى یافت"<br />
اآنون آه بنا به ادعاي مبشري پيام مردم را دریافته ایم<br />
آه از اصلاح طلبان سرخورده شده اند و آن را در تظاهرات<br />
فداآارانه خرداد داده اند، بنظر وي "پاسخ شایسته بدین<br />
پيام، این است که هر آنچه در توان داریم به کار گيریم تا این<br />
فداکاری ها بی ثمر نماند". بعبارت دیگر باید از هيچ کوششی<br />
برای بهره مند کردن مبارزه مردم از چشم انداز، برای اعلام<br />
موجودیت آلترناتيو دمکراتيک فروگذار نکنيم" (مبشري<br />
همانجا)<br />
بدینسان پيام انتخابات شو<strong>راه</strong>ا آه به ادعاي مبشري<br />
تظاهرات خرداد ماه هم آن را تایيد آرده است ضروت اعلام<br />
موجودیت الترناتيو دمكراتيك است. (توجه کنيد که بموجب این<br />
استدلال، مردمی که در تحقق آن اندک اصلاحات پس از انتخابات<br />
ریاست جمهوری ١٣٧٦ و بدليل امکانات جناح راست برای<br />
مقاومت در برابر این اصلاحات سرخورده شده و نتوانسته اند<br />
همه آن اندک اصلاحات را، به دلائل مختلف و از جمله نداشتن<br />
سازمان و تشکل واحد از اینسو و تمرکز پرقدرت مالی و<br />
تشکيلاتی مخالفان اصلاحات از آنسو به جمهوری اسلامی تحميل<br />
کنند، حال یکباره باید بتوانند آلترناتيو را بر سر کار آورند! البته<br />
طراح این تز، خوشبختانه فقط سخن از ضرورت گفته است. یعنی<br />
ایشان ضرورتی را تشخيص داده است و نه مردم!)<br />
سند مصوب آنگره فوق العاده نيز همين اندیشه را با<br />
زباني دیگر تكرار مي آند و با اشاره به مبارزه سازمان براي<br />
تشكيل جبهه اي با هدف استقرار دمكراسي و سكولاریسم تاآيد مي<br />
آند آه "ما مطرح آردن این جبهه به مثابه آلترناتيو جمهورى<br />
اسلامى در سطح ملى و بين المللى را وظيفه خود قرار مى<br />
دهيم."<br />
اما این آلترناتيو جمهوري اسلامي چگونه مي تواند جاي<br />
خود را در فضاي سياسي ایران باز آند؟ سهراب مبشري آه<br />
همچنان در حال درس اندوزي از تجربه تظاهرات خرداد ماه<br />
هشتاد دو است آليد پاسخ به این پرسش را بدست مي دهد و با<br />
ادعاي اینكه "دولت آمریکا، در قياس با همه دولت های دیگر<br />
جهان، بهترین موضع را در مورد تظاهرات روزهای اخير در<br />
ایران گرفته است"<br />
چشم انداز آینده آلترناتيو جمهوري اسلامي را چنين<br />
ترسيم ميكند:<br />
"محتمل تر از همه این است که دولت ایالات متحده، اگر<br />
تشخيص دهد آلترناتيوی به جای جمهوری اسلامی، چشم انداز<br />
موفقيت دارد، و در ضمن برخی خواستهای آمریکا مانند عدم<br />
اخلال در روند صلح خاورميانه، قطع برنامه هسته ای ایران و<br />
پایان دادن به حمایت از تروریستهای اسلامی را تحقق خواهد<br />
بخشيد، از این جایگزین حمایت کند"<br />
–<br />
"<br />
بعبارت دیگر آلترناتيو جمهوري اسلامي اگر اثبات آند<br />
آه برخي خواستهاي آمریكا را تحقق خواهد بخشيد، آمریكا از<br />
آن حمایت خواهد آرد. این بخش از سخنان سهراب مبشري را<br />
مقایسه آنيد با این قسمت از سند پایه پيشنهادي به آنگره آه مي<br />
گوید:<br />
"ما خواستار امضاي بيدرنگ پروتكل الحاقي به پيمان<br />
منع توليد هسته اي از سوي جمهوري اسلامي هستيم و از<br />
بازرسي غيرمحدود زماني و مكاني و آژانس بينالمللي انرژي<br />
اتمي از برنامه هاي هسته اي ایران پشتيباني ميكنيم...ما با<br />
تقویت بنيادگرایي اسلامي و تروریسم جمهوري اسلامي مخالفيم<br />
...از همه نهادهاي بينالمللي و همه دول ميخواهيم آه از<br />
مبارزات مردم ایران براي تحقق دمكراسي از طریق تغيير<br />
– درسهاي<br />
"٨٢<br />
"<br />
- ٢٦ خرداد (١٣٨٢<br />
٢٠ خرداد<br />
٨٢ نشان<br />
"
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٢<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
– مذهبي.<br />
حكومت و استقرار جمهوریت و دمكراسي حمایت آنند" (پيش<br />
نویس سند سياسي<br />
و نيز سند مصوب آنگره آه ميگوید : "ما با تقویت<br />
بنيادگرایى اسلامى و دست افزار آن تروریسم از سوى<br />
جمهورى اسلامى، قاطعانه مخالفيم و عليه مداخلات این حكومت<br />
در امور دیگر آشورها هستيم"<br />
در واقع این موضعگيریها بيش از آنكه بيان خواستهاي<br />
فدایيان اآثریت، بعنوان یک نيروی چپ و متکی به توان مردم<br />
برای تغييرات در حاکميت کشور و دفاع از استقلال کشور باشد ،<br />
بيان خواستهاي امریكاست بدان اميد آه در صورت اعلام آن<br />
ميتوان به حمایت آمریكا از آلترناتيو جمهوري اسلامي اميدوار شد.<br />
وقتی مرزها چنان مغشوش شود که انقلاب و انقلابی بی<br />
مفهوم و بی چهره شود و کسانی دست چپ و راستشان را با هم<br />
اشتباه بگيرند، محصولی بهتر از این بدست می آید؟<br />
– آار (٣٠٩<br />
آلترناتيو در تبعيد<br />
حال فرض آنيم آه چنين باشد و یا چنين شود، اما چه<br />
دليلي وجود دارد آه چنين آلترناتيوی، یعني آلترناتيو جمهوري<br />
اسلامي، در خود ایران شكل نگيرد؟ پاسخ سهراب مبشري<br />
روشن است. وي به خود و دوستانش اطمينان مي دهد آه "هر<br />
جا حکومتی مانند جمهوری اسلامی، رژیم بعث عراق یا<br />
حکومت طالبان سالها بر سر کار بوده است، جایگزین این<br />
حکومت به طور عمده از سوی نيروهای تبعيدی سازماندهی<br />
شده است."(مبشري<br />
نفس همين استدلال، حکایت از بی اعتنائی به آنچه در<br />
داخل کشور واقعا وجود دارد و مبارزه تنگاتنگی که با دشواری<br />
بسيار پيش برده می شود نيست؟ واقعا ایران کنونی با افغانستان<br />
وعراق قابل مقایسه است؟ مردمی چنين هوشيار و در صحنه که<br />
درایران شاهدیم نيازمند آلترناتيوی در خارج از کشورند؟ آنهم با<br />
این حضور و درک از جامعه!<br />
بدیهي است که مقایسه ایران آنوني آه همچنان چندین<br />
و چند پارلمان رزرو در دل خود دارد و چندین و چند آابينه از<br />
شخصيت های سياسی پيش و پس از انقلاب و با<br />
حضوراپوزیسيونی چنان پرتوان و قدرت که عليرغم آن همه<br />
کشتار و زندان طی ٢٤ سال هنوز مخالفان اصلاحات و<br />
غاصبين انقلاب ٥٧ آن نيازمند دستگيری و به زندان بردن ملی<br />
مذهبی ها و دگراندیشان است با عراق صدام حسين و طالبان<br />
افغانستان قابل مقایسه است؟ این جامعه نيازمند، در شرایط<br />
کنونی نيازمند آلترناتيو دمكراتيك در خارج از آشور و از ميان<br />
تبعيدي هاست؟<br />
زیر فشار همين واقعيات بالا و عدم تطبيق آن با تزها<br />
و طرح های <strong>راه</strong>بردی سازمان اکثریت است که طراحان<br />
آلترناتيو دمکراتيک و عبور از جمهوری اسلامی و تحریم<br />
انتخابات براي جبران ضعف استدلالی خود سعي مي کنند بر<br />
روي جنبش داخل آشور خط بطلان آشيده و این جنبش را از<br />
صحنه خارج کنند.<br />
سند مصوب آنگره فوق العاده اکثریت، با حفظ اندیشه<br />
مبشري در تشكيل آلترناتيوي از تبعيدي ها، مي آوشد ضعف آن<br />
را جبران آند. آلترناتيو جمهوري اسلامي مورد حمایت آمریكا<br />
نمي تواند و اصولا نباید از داخل ایران شكل بگيرد، زیرا در<br />
داخل ایران عمدتا دو نيرو در صحنه حضور دارند: اول اصلاح<br />
طلبان حكومتي و دوم اصلاح طلبان غيرحكومتي و بطور عمده<br />
نيروهاي موسوم به ملي اما این دو نيرو بنظر سند<br />
مصوب آنگره نمي توانند آلترناتيو جمهوري اسلامي باشند. چرا<br />
آه در بخش اصلاح طلب حكومتي بنا به ادعاي سند آنگره<br />
جنبش دوم خرداد متعلق به گذشته است و اصلاحات شكست<br />
خورده و مردم از اصلاح طلبان نااميد شده اند. اما بخش اصلاح<br />
طلب غيرحكومتي نيز اتفاقا دچار این ضعف است آه داخل<br />
ایران فعاليت مي آند و شرط حداقل فعاليت در داخل ایران نيز<br />
پذیرش یا تمكين به قانون اساسي است. پس مي توان با انگشت<br />
گذاشتن روي این نقطه ضعف، آلترناتيو تبعيدي ها را بجاي<br />
آلترناتيو جنبش داخل آشور نشاند. به همين دليل است آه سند<br />
مصوب آنگره بر روي ولایت فقيه انگشت مي گذارد و اعلام<br />
مي آند آه فدایيان اآثریت" حذف ولایت فقيه و تغيير ساختار<br />
سياسى قدرت را، در شرایط امروز بسيج آننده ترین و نافذترین<br />
شعار در مبارزه عليه جمهوری اسلامی" مي داند.<br />
اما واقعيت آن است آه "حذف ولایت فقيه" بسيج آننده<br />
ترین شعار عليه جمهوري اسلامي نيست، بلكه حذف آننده ترین<br />
شعار عليه همه نيروهایي است آه مي خواهند با استفاده از<br />
ظرفيت هاي قانون اساسي موجود از حداقل شرایط آزادي در<br />
جامعه ایران براي بيان نظرات خود، آگاه سازی مردم، متشکل<br />
ساختن آنها و بسيج عمومی عليه مجموعه مخالفان تحولات( که<br />
طبعا کل سيستم ولایت فقيه را هم<strong>راه</strong> با خود ولایت فقيه در بر<br />
می گيرد) استفاده آنند. حتی در رادیکال ترین بخش طرفداران<br />
اصلاحات در داخل و حاشيه حاکميت که خواهان حذف ولایت<br />
فقيه از قانون اساسی هستند (از جمله عليرضا علوی تبار و یا<br />
محسن کدیور و یا حتی آیت االله منتظری) همچنان بر تغييرات و<br />
نه عبور از جمهوری اسلامی سخن می گویند.<br />
این نکته ایست که ظاهرا مخالفان اصلاحات بسيار<br />
دقيق تر از طرفداران آلترناتيو دمکراتيک در خارج از کشور<br />
خطر آن را درک کرده و بی وقفه نسبت به آن هشدار می دهند.<br />
نه تنها هشدار می دهند بلکه بخش مهم و کليدی انگيزه حملات<br />
پياپی به نيروهای سياسی داخل کشور و متلاشی کردن سازمان<br />
های آنها و قطع ارتباط آنها با مردم با همين هدف را دنبال می<br />
کند. آارآرد واقعي اعلام حذف ولایت فقيه بعنوان بسيج آننده<br />
ترین شعار، همانند گذشته از صحنه خارج آردن جنبش<br />
اصلاحات در سطح حكومت و نيروهاي اصلاح طلب<br />
غيرحكومتي از جنبش است، که برای فعاليت در جامعه هيچ<br />
گریزی از پذیرش واقعيات قانونی نمی توانند داشته باشند. اتفاقا<br />
آنها واقعی تر و دقيق تر از آلترناتيو سازان خارج از کشور<br />
پاشنه آشيل ولایت فقيه را یافته اند و چالش رو به گسترش<br />
پاسخگو کردن رهبر و ولی فقيه همين کاربرد موثر را تاکنون<br />
داشته و عملا مردم را در مقابل ولی فقيه و رهبر بسيج کرده و<br />
می کند. می توان و باید کوشيد سرانجام این چالش رسيدن به<br />
لحظه ایجاد تغييرات اساسی در جامعه و حذف قطعی سيستم<br />
ولایت فقيه و جلوگيري از احيای دوباره سلطنت در ایران باشد،<br />
اما تا رسيدن به آن لحظه و با توجه به ضرورت تمرکز همه<br />
نيرو- که اتفاقا نيروی داخل کشور سهم شير را باید داشته باشد-<br />
حذف این نيروی داخل کشور و بردن آنها به پرتگاه عمل، شعار<br />
و سياست غير قانونی برخاسته از کدام واقع بينی است؟<br />
ملاحظه ميشود آه جاي مقدمه و نتيجه گيري در مشي<br />
سازمان اآثریت اصولا معكوس شده است. بموجب آن طرح<br />
– همانجا)
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٣<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
:<br />
"<br />
<strong>راه</strong>بردی که ظاهرا باید از آن استنباط "استراتژیک" کرد، چون<br />
به این نتيجه تاآتيكي رسيده ایم آه باید انتخابات مجلس را تحریم<br />
آرد، پس هدف استراتژیك خود را( که در واقع پيش تاکتيک<br />
می شود نه استراتژی) برآناري جمهوري اسلامي اعلام مي<br />
آنيم. چون سياستهاي دولت بوش بعنوان "پارامتري قوي" وارد<br />
صحنه سياسي ایران شده و ميتوان اميدوار بود با بدست آوردن<br />
حمایت دولت آمریكا، به آلترناتيو جمهوري اسلامي تبدیل شد،<br />
بنابراین اصلاحات را شكست خورده و جنبش دوم خرداد را<br />
متعلق به گذشته اعلام مي آنيم، چون معتقد شده ایم آه آمریكا از<br />
آن نيروهایي آه به خواستهاي آن در مورد خلع سلاح اتمي و<br />
مبارزه با تروریسم و غيره جامعه عمل بپوشاند حمایت مي آند.<br />
بنابراین خواست هاي آمریكا را در این مورد بعنوان خواستهاي<br />
خود مطرح مي آنيم. چون مي خواهيم نيروهاي سياسي داخل<br />
ایران از صحنه خارج باشند و مي دانيم آه آنان ناگزیرند در<br />
چارچوب قانون اساسي موجود فعاليت آنند، بنابراین قانون<br />
اساسي را نفي مي آنيم و مبارزه با اصل ولایت فقيه را بسيج<br />
آننده ترین شعار اعلام مي آنيم.<br />
حال، اگر یکباره دولت بوش و کاخ سفيد با حاکميت<br />
راست درایران به تفاهم و توافق رسيد، چه خواهد شد؟! لابد آنها<br />
که باندازه کافی تمرین بيرون آمدن از زیر آوارهای سياسی و<br />
تلنگرهای ٢٠ ميليونی را دارند، برای آن زمان هم یک کنگره<br />
فوق العاده دیگر برپا می کنند و <strong>راه</strong> حلی پيدا می کنند. مشی و<br />
سياست وقتی شد "گربه مرتضی علی" از هر بامی که به پائين<br />
پرت شود، چهار دست و پا روی زمين می آید!<br />
حذف جنبش داخل ، نگاه به خارج<br />
وقتي آه به این نتيجه رسيدند آه سياست هاي<br />
بينالمللي و پارامتر دولت بوش است آه آینده سياسي ایران را<br />
تعيين ميكند، نه جنبش اصلاحات و اصلاح طلبان حكومتي و<br />
غيرحكومتي، در اینصورت نگاه به آرایش نيروهاي سياسي در<br />
ایران نيز تغيير مي آند. حال با حذف جنبش اصلاحات در<br />
داخل، جدي ترین رقيب در صحنه سياسي ایران طرفداران<br />
سلطنت هستند آه مي آوشند آلترناتيو سلطنتی خود را به تایيد<br />
دولت بوش برسانند. در اینجاست آه مشي مصوب آنگره با یك<br />
چالش دیگر روبروست و آن اینكه تا زماني آه طيف وسيعی<br />
ازسلطنت طلبان در هر گونه خدمت گزاري به آمریكا آماده اند،<br />
اميد داشتن به اینكه آمریكا آلترناتيو دمكراتيك سازمان اآثریت<br />
را تایيد آند واقع بينانه است؟<br />
سهراب مبشري آه مقاله او را در واقع باید تفسير و<br />
روح اسناد مصوب آنگره دانست، در این زمينه خوش بين<br />
است. به گفته وي : "در ميان برخی از نيروهای جمهوریخواه<br />
ایرانی، این تصور رایج است که دولت ایالات متحده با حمایت<br />
از جنبش آزادیخواهانه در ایران، مصمم است از طریق بر سر<br />
کار آوردن رضا پهلوی، ایران را به موقعيت پيش از<br />
باز گرداند. در پاسخ به این دوستان، باید از آنان پرسيد برای<br />
اثبات این مدعا، چه دلایل و شواهدی دارند؟ آیا این توهين به<br />
مردم ایران نيست که چنين سناریویی را اصلاً قابل تحقق<br />
بدانيم؟"<br />
بنابراین مسئله اصلي آلترناتيو دمكراتيك در تبعيد، آگاه<br />
و ناآگاه رقابت براي بدست آوردن حمایت امریكا جلوه می کند.<br />
بقول سهراب مبشري<br />
"باید از رقابت دمکراتيک با کسانی که می گویند<br />
دمکرات مشروطه خواهند (از جمله شخص آقای رضا پهلوی)<br />
نهراسيم، نه اینکه مدام تکرار کنيم آلترناتيو سلطنت، دستپخت<br />
بيگانگانی است که چشم طمع به نفت ما دوخته اند"<br />
البته، این رقابت به شرطي "دمكراتيك" خواهد بود آه<br />
آمریكایي ها هم قواعد بازي" را رعایت آنند و دست به<br />
آلترناتيوسازي" نزنند. به همين دليل است آه سند مصوب آنگره<br />
فوق العاده اعلام مي آند : "ما با هر گونه اقدامی آه از سطح<br />
حمایت سياسى فراتر برود و خصلت آلترناتيو سازى از سوى<br />
دولت هاى خارجى به خود گيرد، مخالفيم.<br />
برخي ها چنين ادعا آرده اند آه گویا سند مصوبه<br />
آنگره اآثریت به شكلي بنا به ادعاي آنان جزم گرایانه و<br />
غيردمكراتيك، آلترناتيو جمهوري را بعنوان تنها آلترناتيو مطرح<br />
آرده است. اما نگاهي به اسناد آنگره نشان ميدهد آه این ادعا<br />
صحت ندارد. آنگره فوق العاده آشكارا با مطرح آردن<br />
شعارهاي رفراندوم ، تشكيل مجلس موسسان ، تغيير قانون<br />
اساسي و تعيين نوع حكومت جایگزین" (بند ٦ سند مصوب<br />
آنگره) در واقع اعلام مي آند آه آلترناتيو جمهوري مورد نظر<br />
آن، آلترناتيوي از ميان بقيه آلترناتيوهاست. بعبارت دیگر از<br />
نظر مصوبه آنگره، تنها خواست فدائيان این است آه "سياست<br />
هاي دولت بوش آه بعنوان پارامتر قوي وارد صحينه سياسي<br />
ایران شده است" دست به آلترناتيو سازي و تحميل حكومت<br />
جایگزین نزند و به آلترناتيو جمهوري فرصتي دهد تا در آنار<br />
سلطنت بخت خود را آزمایش آند. بقول سهراب مبشري<br />
این آلترناتيو دمکراتيک، به تعيين پادشاه و رئيس جمهور از قبل<br />
نيازمند است و نه تقسيم پست ها بدون رأی مردم، با اصول آن<br />
انطباق دارد. شکل گيری جایگزین دمکراتيک بدین معنی است<br />
که همه نيروهای معتقد و متعهد به دمکراسی، در برابر مردم<br />
این اعتقاد و تعهد خود رامشترکاً اعلام کنند، به صدای بلند<br />
بگویند که به دمکراسی هم به مثابه هدف و هم به مثابه روش<br />
دستيابی بدان پایبندند، و از این رو، تکليف حکومت آینده را از<br />
قبل تعيين نمی کنند، بلکه می خواهند این امر را به رأی مردم<br />
بسپارند"<br />
البته آساني هم هستند آه احتمالا با اینگونه آلترناتيو<br />
اندیشي ها مخالف هستند، آه باید آنان را جزو "دن آيشوتهاي<br />
ضدامپریاليست" دانست. به گفته سهراب مبشري<br />
"دن کيشوت، برای نبرد با آسياب های بادی زره بر<br />
تن کرده و نيزه به دست، سوار مرکب نه چندان <strong>راه</strong>وار خود<br />
شده است. چراغهای سه فتيله دوران جنگ سرد را از انبارها<br />
بيرون آورده، زنگار از آن زدوده اند تا پس مانده خوراک<br />
ایدئولوژیک نبرد ضدامپریاليستی را گرم کنند و به خورد نسل<br />
جوان سرگشته و از همه جا بی خبر بدهند"<br />
"<br />
"<br />
: "نه<br />
:<br />
"<br />
آينده مشي آنگره هفتم<br />
هدف آنگره فوق العاده اآثریت تشكيل آلترناتيوي از<br />
تبعيدي ها و آسب حمایت جهاني براي آن است. اما براي<br />
دستيابي به این هدف باید بهایي سنگين پرداخت آه مهمتر از<br />
١٣۵٧<br />
...
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٤<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
"<br />
همه آنها نفي جنبش داخل آشور، آناره گرفتن از آن و حتي<br />
تقویت بي اعتمادی بدان است.<br />
حال باید دید، عليرغم همه این توصيه ها و تفسيرها،<br />
در این شرایط آیا رهبري سازمان اآثریت خواهد توانست به<br />
مصوبات آنگره فوق العاده وفادار بماند؟ در این زمينه تردید<br />
زیاد است. این تردیدها از آجاست؟<br />
این تردیدها در درجه نخست ناشي از ساختار<br />
سازماني و نقش آنگره هاي سازمان در سياست گذاري و<br />
تصميم گيریهاست. تجربه نشان داده است آه آنگره هاي<br />
سازمان فدایيان اآثریت بخصوص در دوران اخير اصولا نقشي<br />
در سياست هاي سازمان ندارد. اگر جز این بود سرنوشت<br />
مصوبات آنگره هفتم بدینجا نمي آشيد. اینكه آنگره سازمان<br />
بالاترین ارگان سازمان است و مسئولان باید در مورد اجراي<br />
مصوبات آنگره گزارش دهند ظاهرا در این سازمان وجود<br />
ندارد. جناحي آه در زمان برگزاري آنگره با یك گروه هم نظر<br />
بوده، چون پس از برگزاري آنگره با یك گروه دیگر هم نظر<br />
شده مي تواند مصوبات آنگره را اجرا نكند!<br />
به این ترتيب، چيزي بنام اآثریت و احترام به راي<br />
اآثریت ظاهرا در این سازمان دیگر وجود خارجي ندارد.<br />
مصوبات آنگره یك سخن را مي گوید، سرمقاله هاي روزنامه<br />
آار و محتویات سایت هاي اینترنتي این سازمان سياستي ضد آن<br />
را تبليغ مي آنند. در این شرایطی است که بدشواری می توان<br />
تصور کرد مصوبات آنگره فوق العاده نيز تحت تاثير شرایط<br />
آینده ایران و تحولات داخلي و خارجي روي آاغذ باقي نماند.<br />
نكته دومي آه اجراي مصوبات آنگره فوق العاده را<br />
دشوار مي آند و قطعا باید بدان توجه کرد- و این مقاله نيز<br />
کوششی برای ارائه نظراتی برای آنهاست- ، وجود یك پيشينه و<br />
بدنه نيرومند دمكراتيك در سازمان مذکور (بویژه در داخل<br />
کشور)است. به هيچوجه نمي توان معتقد بود آه همه آساني آه<br />
به اسناد آنگره فوق العاده راي داده اند واقعا آن برداشت و<br />
هدفي را داشته اند آه گردانندگان آنگره و تهيه آنندگان پيش<br />
نویس اسناد آن در ذهن داشته اند. در بدنه سازمان بسياري یقينا<br />
تصور مي آنند آه بر مشي و سياستی رادیكال صحه گذاشته اند<br />
و به اسناد آنگره با این خيال راي داده اند یا از آن پشتيباني<br />
آرده اند. پيگيري و دقت روی مشي آنگره مستلزم در پيش<br />
گرفتن سه سياست همزمان خواهد بود<br />
الف- گشایش درهاي سازمان بر روي بحث در مورد حمایت<br />
آمریكا از آلترناتيو دمكراتيك،<br />
ب - گشایش درها بر روي بحث هاي تكراري در مورد نحوه<br />
دمكرات بودن و دمكرات شدن و پذیرش حضور و نقش و<br />
گفتگو با آلترناتيو سلطنت،<br />
پ - تشدید حملات به جنبش داخل آشور تحت عنوان ضرورت<br />
بسيج نيرو بر روي ولایت فقيه، نفي قانون اساسي و عبور از<br />
جمهوری اسلامی،<br />
همه اینها به تناقضات در بدنه سازمان دامن خواهد زد<br />
و اجراي مشي مصوب آنگره فوق العاده را با دشواري مواجه<br />
خواهد کرد.<br />
بالاخره نكته سومي آه اجراي مصوبات آنگره فوق<br />
العاده را دشوار مي آند جنبه تخيلي و غيرواقع بينانه تحليل ها و<br />
نتيجه گيري هاي آن است. چه آنجا آه اصلاحات را شكست<br />
خورده و پایان یافته اعلام مي آند، چه آنجا آه از اصلاح<br />
طلبان داخلي دعوت مي آند تا به صفوف اپوزیسيون بپيوندند و<br />
چه آنجا آه اميدوار است آلترناتيو جمهوري اسلامي را در<br />
شرایط آنوني از ميان گروههاي تبعيدي تشكيل دهد و حمایت<br />
ایالات متحده و جهان را براي آن آسب آند.<br />
همين نگرش تخيلي و غيرواقع بينانه و حتي مي توان<br />
گفت غيرمسئولانه است آه مثلا وظيفه سازمان را از جمله آن<br />
اعلام مي آند آه جریانى آه بر توهم «مردم سالارى دینى»<br />
پاى مى فشارد" را نقد آند. اما توهم درواقع آن است آه در<br />
شرایط آنوني جامعه ایران، آه صحنه بزرگترین و سرنوشت<br />
ساز ترین نبردها بر سر مردمسالاري است، سازماني یا حزبي<br />
تصور آند آه مي تواند آنار نشسته و بخشي از طرفداران<br />
مردمسالاري را به صرف اینكه مردمسالاري آنان پسوند "دیني"<br />
دارد نقد آند. همين جنبه غيرواقع بينانه و نادرست این سياست<br />
است آه فدایيان اآثریت را ناگزیر مي سازد در همان جا آه سند<br />
سياسي سازمان را منتشر نموده و وظيفه نقد "توهم<br />
مردمسالاري دیني" را وظيفه خود دانسته اند، پيام<br />
"شورانگيزي" براي خانم شيرین عبادي بمناسبت آسب جایره<br />
نوبل ارسال و منتشر آند. شيرین عبادي آه در همه سخنراني<br />
ها و مصاحبه هایش اتفاقا بر همين مردمسالاري دیني"<br />
پافشاري مي آند آه قرار است نقد شود!<br />
چرا اسناد و نظرات اینگونه از آب در می آید؟ زیرا<br />
جنبش داخل آشور یك واقعيت است آه نمي توان آن را بر روي<br />
آاغذ نفي آرد، یا تصور آرد آه با ادعاي اینكه مبارزه با ولایت<br />
فقيه بسيج آننده ترین شعار است یا نقد توهم مردمسالاري دیني<br />
مي توان این جنبش را از صحنه خارج آرد.<br />
پيامدهاي آنگره فوق العاده<br />
"<br />
به جرات ميتوان معتقد بود آه آنگره فوق العاده سازمان<br />
فدایيان خلق ایران - اآثریت نه فقط دستاوردي براي این سازمان<br />
و اعضاي آن و جنبش مردم ایران نداشت، بلكه آن شرایط حداقلي<br />
را نيز تضعيف آرد آه به این سازمان امكان مي داد رابطه خود<br />
با جنبش عمومي مردم ایران را حفظ آند و در مبارزات آنوني<br />
جامعه ما براي گسترش و بسط و تحميل دمكراسي نقش مثبت و<br />
مفيدي ایفا نماید. بجاي همه اینها تخيلات و پندار آلترناتيوي از<br />
تبعيدي هاي مورد حمایت آمریكا و جهان، در همكاري یا رقابت<br />
با سلطنت، جایگزین شد. اآنون شاید رهبران این سازمان طبق<br />
مصوبات آنگره بتوانند بهتر از گذشته چشمشان را بر آن جنبشي<br />
آه در داخل آشور ما جریان دارد ببنندند و صفحات روزنامه آار<br />
و سایتهاي اینترنتي خود را بيشتر معطوف به انتقاد از مبارزه<br />
براي اصلاحات و طرفداران و آوشندگان آن آنند و بر روي<br />
تشكيل آلترناتيو دمكراتيك خود و بدست آوردن حمایت جهاني از<br />
آن وقت بگذارند. همه اینها اما در چالشي سخت با واقعيت هاي<br />
نبرد در جامعه ایران قرار خواهد گرفت و یقينا دورانی بيش از<br />
گذشته از اعوجات و ناپيگيريها و تناقضات در سياست و مشي<br />
سازمان فدایيان خلق ایران - اآثریت آغاز خواهد گردید.<br />
پيام شادباش شورانگيز براي "توهم مردمسالاري دیني"<br />
خانم شيرین عبادي اولين این تناقضات است، اما اخرین آن<br />
نخواهد بود.<br />
:
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٥<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
١٥<br />
اطلاعات زير توسط يکی از آشنايان به مسائل خراسان، برای<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> ارسال شده و ما آن را برای انتشار تنظيم کرديم<br />
رهبر-<br />
واعظ- شاهرودی<br />
مثلث قدرتی<br />
که بر<br />
ثروت آستانقدس<br />
استواراست<br />
کسانی که حوادث سال ٥٧ مشهد را بخاطر داشته باشند،<br />
بياد می آورند جلوداران صف تظاهرات آن روزها را؛ و کسانی<br />
که در دهه ٥٠ به بيوت مراجع مذهبی <strong>راه</strong> داشته و یا<br />
مناسبات روحانيون مشهد را از نزدیک شاهد بوده اند می دانند<br />
چه کسانی با چه کسانی ارتباط داشتند و تغيير و تکامل این<br />
مناسبات، پس از انقلاب چگونه بود و آن مناسبات و ارتباطات<br />
اکنون در جمهوری اسلامی چه نقشی دارد.<br />
من از سالهائی برایتان می گویم که آیت االله قمی عملا<br />
مرجع اعلم در مشهد بود. او همان آیت اللهی است که نقش مهمی<br />
در اعلام مرجعيت آیت االله خمينی درجریان ١٥ خرداد و آزادی<br />
او از زندان داشت. مرجعی بود هم دینی و هم اهل سياست، که<br />
سالها نيز در کرج به حال تبعيد بسر می برد تا آنکه بالاخره<br />
دربار شاه پذیرفت که به مشهد برود و رفت و خانه اش مرکز<br />
رفت و آمد شد.<br />
در این دوران شيخ واعظ طبسی و حجت الاسلام علی خامنه<br />
ای در خانه او از ميهمانان پذیرائی می کردند و بقول رایج چای می<br />
دادند. هاشمی نژاد کمی از آنها جوان تر و کم شناخته شده تر بود، از هر<br />
دوی آنها پرتلاش تر و تند تر. روحانی دیگری هم در همين دوران در<br />
مشهد بود که کمتر در مجامع ظاهر می شد اما از نظر فقهی از شيخ<br />
عباس واعظ طبسی و علی خامنه ای جلوتر بود. یعنی همين آقای<br />
شاهرودی که الان رئيس قوه قضائيه است.<br />
کسانی که تظاهرات و <strong>راه</strong>پيمائی های دوران انقلاب را<br />
بخاطر دارند و یا در آن حضور موثر داشته اند می دانند که در<br />
بزرگترین این نوع تظاهرات هميشه پنج روحانی در صف مقدم<br />
بودند، که همين پنج تن بودند. البته علی خامنه ای پس از آزادی<br />
از زندان بسيار کوتاهی که کشيده بود، مدتی در سيستان در حال<br />
تبعيد بود و سپس رژیم شاه با بازگشتش به مشهد موافقت کرد،<br />
زیرا روحانی بود کمتر سياسی و بيشتر اهل مطالعه و هنر و حتی<br />
موسيقی. گاه گاهی اهل شعر خراسان سر هم به خانه او می زدند<br />
و ساعات بيکاری طی می شد.<br />
انقلاب که پيروز شد آیت االله قمی با سابقه ای که در حمایت<br />
از آیت االله خمينی در ١٥ خرداد داشت و موقعيت ممتازی که در ميان<br />
روحانيون خراسان داشت، با یک برنامه کار که در واقع منشور<br />
حکومت اسلامی بود آمد تهران و رفت دیدار آیت االله خمينی.<br />
نه تنها آنچه او بعنوان منشور حکومتی با خود به تهران<br />
آورده بود مورد پذیرش آیت االله خمينی نبود، بلکه اساسا آیت االله<br />
خمينی چنين شيوه ای را نه می پذیرفت و نه به آن تن می داد.<br />
اینکه کسی برای او دستور کار بنویسد و ابلاغ کند، حتی اگر آیت<br />
االله قمی باشد که متهم به ارتباط با دستگاه در سالهای پس از<br />
خرداد هم بود!<br />
آیت االله خمينی سکوت کرد و آیت االله قمی را بدرقه. نه<br />
به شورای انقلاب او را پذیرفت و نه توليت خراسان را به او داد.<br />
ميان آن پنج روحانی بالاخره یکی باید توليت خراسان و صندوق<br />
دار امام هشتم می شد و بعنوان معتمد صندوق دار آستانقدس<br />
رضوی می شد. از ميان آن چهارتن باقی مانده، آیت االله<br />
شاهرودی ارشد تر بود، اما دو عيب داشت. نخست آنکه کمتر<br />
ایرانی و بيشتر عراقی بود و آیت االله خمينی با روحانيون تحصيل<br />
کرده در نجف هرگز متمایل نبود و از وابستگی های آنها از یک<br />
طرف و پيوند ضعيف آنها با ایران بيم داشت و آیت االله شاهرودی<br />
هر دو ضعف را داشت. این گرایش در آیت االله خمينی چنان قوی<br />
بود که با نامزدی جلال الدین فارسی برای ریاست جمهوری و<br />
رقابت با ابوالحسن بنی صدر هم موافقت نکرد، چرا که شجره او<br />
افغان بود.<br />
هاشمی نژاد نه تنها بسيار جوان بود، بلکه تمایلات او<br />
بيشتر به آیت االله منتظری نزدیک بود و بخش مهمی از روحانيت<br />
سنتی ایران چشم دیدن آیت االله منتظری را نداشتند، بویژه در<br />
مشهد که بصورت سنتی پایگاه حجتيه و ارتجاع مذهبی بود. شيخ<br />
محمد حلبی بنيانگذار حجتيه از مشهد برخاسته و کارش را از<br />
آنجا شروع کرده بود و اینها برای آیت االله خمينی به همان اندازه<br />
اهميت داشت که مثلا برای دربار رضا خان و استفاده از شجره<br />
خانواده قاجار در اطراف خودش. سنگ و شيشه بودند!<br />
به این ترتيب، نوعی تقسيم سهم در ميان آنها صورت<br />
گرفت. آیت االله شاهرودی را بواسط ارتباط هائی که با روحانيون<br />
عراقی داشت و آشنائی هائی که با نجف داشت فرستادند یک<br />
مجلس انقلابی برای عراق درست کند. در آن سالها این مسئولين<br />
و پست یعنی فرستادن فرد بدنبال "نخود سياه"!<br />
علی خامنه ای که وزنه ای در محل حساب نمی شد، با<br />
توصيه هاشمی رفسنجانی و موافقت آیت االله منتظری به تهران<br />
فراخوانده شد تا یک کار اجرائی بگيرد. تا آن زمان عضو<br />
شورای انقلاب هم نبود. شورائی که از جمله، دکتر پيمان و<br />
مهندس سحابی در آن عضویت داشتند. او از جمله موسسان حزب<br />
جمهوری اسلامی شد که مقامات ارشد روحانی آن آیت االله<br />
بهشتی، باهنر، هاشمی رفسنجانی و... بودند و مقامات ارشد غير<br />
روحانی آن امثال کاظم بجنوردی و ابوالقاسم سرحدی زاده که<br />
رهبران زندانی کشيده حزب ملل اسلامی بودند(١٤ سال) و<br />
رهبران کنونی موتلفه اسلامی نيز هم بعنوان نماینده بازار و هم<br />
نمایندگی غير مستقيم حجتيه در این رهبری پر شمار جمع شدند.<br />
بنابراین مثلث رقيب درخراسان به دو خط ممتد تبدیل<br />
شد: واعظ و هاشمی نژاد. از این دو، به حسب سن و سابقه آیت<br />
٤٠ و
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٦<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
...<br />
االله خمينی حکم توليت آستانقدس را برای واعظ نوشت و نمایندگی<br />
خود را در حد نماز جمعه مشهد به هاشمی نژاد داد.<br />
تا پيش از تاسيس جمهوری اسلامی، هميشه خراسان<br />
یک نایب التوليه داشت و توليت اصلی دربارشاهان، بعنوان<br />
وارثان ثروتمندترین امام و پادشاه شيعيه "امام رضا" بود. هم<br />
رضا خان و هم پسرش برای قبضه و سلطه بر آستانقدس رضوی<br />
بارها با روحانيون دست و پنجه نرم کرده وسرانجام نيز موفق<br />
شده بودند. به همين دليل، در دوران پهلوی نيز مانند دیگر خاندان<br />
سلطنتی ثروت عظيم آستانقدس در قبضه دربار شاهان بود و<br />
حساب آن را به کسی پس نمی دادند. تنها در جمهوری اسلامی<br />
نایب التوليه حذف شد و توليت آستانقدس مستقيما به واعظ طبسی<br />
داده شد، که البته حساب و کتاب آن را هم شورایی زیر نظر بيت<br />
آیت االله خمينی کنترل می کرد. از جمله آیت االله توسلی که اکنون<br />
حاشيه نشين است و روزگاری بعنوان رئيس دفتر آیت االله خمينی<br />
صاحب قدرت و رازهای بسيار بود دراین شورا حضور داشتند.<br />
اگر در باره این تصميم و این تقسيم سهم یک نکته را<br />
دراینجا نگویم امانت را مراعات نکرده ام و آن اینکه از جمله<br />
دلائل برگماری واعظ طبسی بعنوان توليت آستانقدس رضوی<br />
دست پاکی او بود که آیت االله خمين به آن اعتقاد داشت و در این<br />
سال ها نيز هرچيز درباره نقش آیت االله طبسی در جمهوری<br />
اسلامی می توان گفت جز انکار همين یک خصلت او. اینکه از<br />
ميان فرزندان او، ناصر واعظ طبسی چه کرده و می کند هيچ<br />
جای انکار ندارد و قطعا نيز از اعتبار پدرش استفاده کرده است،<br />
اما اینکه تصور کنيد ثروت آستانقدس رضوی را واعظ طبسی به<br />
مالکيت خودش در آورده و یا برای خودش قصر و بارگاه ساخته<br />
درست نيست. او همچنان در همان ساختمانی که در منطقه<br />
آستانقدس است زندگی می کند و شاید جلال و جبروت خانه اش<br />
بمراتب کمتر از امثال هاشمی رفسنجانی و یا ناطق نوری در<br />
تهران باشد. از جمله دلائل جسارت او برای ورود به عرصه<br />
های سياسی و یا پرخاش ها و دست درازی هایش به تصميمات<br />
دولتی می تواند یکی هم همين مسئله باشد. یعنی آلوده نبودن او به<br />
دزدی و مال اندوزی.<br />
از آن جمع پنج نفره، در حقيقت با ترور هاشمی نژاد که<br />
طبيعتا تمرکز قدرت در خراسان را برای واعظ طبسی به ارمغان<br />
آورد اکنون علی خامنه ای رهبر است، هاشمی نژاد در ليست<br />
شهدا و آیت االله قمی در انزوائی محترمانه. همچنان به دیدارش<br />
می روند اما کنترل شده. خانه اش در محوطه ایست وسيع که یک<br />
واحد گشت سپاه از آن مراقبت می کند و رفت و آمد ها را<br />
کنترل. او از همان ابتدای جمهوری اسلامی با آن قهر کرده است<br />
و برای خود نظراتی دارد که اگر با وضع مذهبی کنونی کشور<br />
همخوانی داشته باشد با دوران آیت االله خمينی قطعا نداشت.<br />
آیت االله شاهرودی سالها در مشهد ماند و تا آیت االله<br />
خمينی زنده بود، به همان دلائلی که گفتم مجالی برای حضور در<br />
صحنه حکومتی ایران پيدا نکرد و در حصار مجلس اعلای<br />
انقلاب اسلامی باقی ماند. در این سالها پيش از آنکه به رئيس<br />
جمهور وقت "علی خامنه ای" متکی باشد، به واعظ طبسی وصل<br />
بود. او که روزگاری بر واعظ و خامنه ای ارشد بود، قدرت<br />
مانورهای سياسی آیت االله واعظ طبسی را پذیرفت و درسایه او<br />
حرکت کرد. پس از درگذشت آیت االله خمينی تقسيم قدرت یکبار<br />
دیگر در سراسر ایران آغاز شد و در این تقسيم قدرت مثلث باقی<br />
مانده از پنج روحانی مشهد توانستند دست یکدیگر را گرفته و از<br />
پله های آن به آسانی بالا بروند.<br />
واعظ طبسی با وصيتنامه آیت االله خمينی که در آستانقدس به<br />
امانت بود به تهران آمده و در مجلس خبرگان شرکت کرد و از همان<br />
ابتدا پيشنهاد او دوری از شورائی شدن رهبری و سپردن رهبری بدست<br />
علی خامنه ای بود. این پيشنهاد بيش از آنکه بر درایت و موقعيت مذهبی<br />
رهبر پيشنهادی استوار باشد، بر مناسباتی استوار بود که با برتری واعظ<br />
طبسی بر علی خامنه ای برقرار بود. واعظ خود کاندیدای این مقام نبود<br />
زیرا می دانست حفظ قدرت در خراسان، یعنی رهبری بر کل ایران اما<br />
در سایه. تنها باید کسی بر این مسند می نشست که زیر نفوذ کلام و<br />
تصميم وی باشد.<br />
پس از پایان این اجلاس و اجرای مراسم خاکسپاری آیت االله<br />
خمينی، دورانی در جمهوری اسلامی آغاز شد که به دوران انورسادات<br />
در مصر بعد از ناصر می ماند. به ظاهر ناصریسم حفظ شد و سادات<br />
بيشترین اشک را بر مزار ناصر ریخت، اما طرح ناصر زدائی از<br />
مصر از همان لحظه به خاک سپاری ناصر آغاز شد.<br />
در جمهوری اسلامی نيز همينگونه شد. روحانيونی که<br />
به گفته احمد جنتی "ننرشده های آقا" بودند، مانند کروبی، خوئينی<br />
ها، عبداالله نوری و باید کنار گذاشته می شدند که گذاشته شدند<br />
و مجلس چهارم باید در قبضه فراکسيون ٩٠ نفره مخالف آیت االله<br />
خمينی و دولت موسوی قرار می گرفت که گرفت.<br />
سهم آیت االله شاهرودی در این مرحله <strong>راه</strong> یافتن به<br />
شورای نگهبان بود و این یعنی یک گام به جلو. تصفيه هایی که<br />
مجلس چهارم از دل آن بيرون آمد در همين دوران صورت<br />
گرفت، بی آنکه مردم بدانند در شورای نگهبان چه می گذرد و<br />
چه کسانی صاحب قدرت اند. آیت االله صانعی و آیت االله اردبيلی<br />
مرخص شدند و به قم بازگشتند و در یک گام بلند دیگر که ادامه<br />
گام قبلی بود، آیت االله منتظری بکلی در حاشيه قرار گرفت.<br />
روحانيونی که طرح برکناری آیت االله منتظری و قتل<br />
عام زندانيان سياسی را رهبری کرده بودند، گردو خاک را از<br />
عبای خویش زدوده و آماده قبضه قوه قضائيه و نمایندگی های<br />
ولی فقيه در مهمترین نهادهای نظامی و امنيتی شدند. نيری،<br />
رئيسی، رازینی، پورمحمدی، اژه ای، مصباح و...<br />
احکام یکی بعد از دیگری به امضای رهبر جدید رسيد<br />
و تصفيه ها بی امان ادامه یافت. ميرحسين موسوی که دردوران<br />
آیت االله خمينی باج به ریاست جمهوری علی خامنه ای نداده بود<br />
نيز مرخص شد و سکان ریاست جمهوری به هاشمی رفسنجانی<br />
سپرده شد. علی اکبر ولایتی که بارها توسط رهبر جدید، در<br />
دوران ریاست جمهوری پيش کشيده شده اما پس زده شده بود،<br />
وزیر خارجه شد. رهبران موتلفه و فدائيان اسلام که درابتدای<br />
جمهوری اسلامی در شکم حزب جمهوری اسلامی فعاليت کرده<br />
بودند به یکباره حزب خود را "جمعيت موتلفه اسلامی" تاسيس<br />
کردند. کادرهائی که پس از انحلال مدرسه طلاب آیت االله<br />
منتظری و جلوگيری از کادرسازی او، در مدرسه حقانی (بقيه را<br />
در ص ٤٣ بخوانيد)
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٧<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
هيتلر حریق رایشتاک را دستمایه پيروزی در انتخابات<br />
آلمان کرد. بوش ١١ سپتامبر را بهانه استواری خود در<br />
کاخ سفيد و تبدیل جهان به تگزاس بزرگ. انتصابيون<br />
در جمهوری اسلامی با تبليغ خطر حمله نظامی به ایران<br />
در فاشيسم مذهبی اند. هيتلر در پی نژاد برتر بود، بوش<br />
در پی سلطه بر جهان و انتصابيون ج.ا در پی حکومت<br />
"خودی"ها بر جهان اسلام!<br />
هيتلریها در<br />
تگزاسیها<br />
در<br />
خودیها در<br />
مقاله ای از"سميرامين"-<br />
آلمان<br />
امريکا<br />
ايران<br />
هفته نامه اینترنتي "الاهرام"<br />
ترجمه: بایرام منصوری<br />
ایالات متحده، اکنون از سوي گروهي جنایت پيشه و<br />
جنگ طلب اداره ميشود آه از طریق نوعي آودتا قدرت را<br />
بدست گرفتند. این آودتا ممكن است از طریق انتخابات"مشكوك"<br />
پياده شده باشد، اما نباید فراموش آرد هيتلر هم سياستمداري بود<br />
آه از <strong>راه</strong> انتخابات به حكومت رسيد. در رابطه با این شباهت<br />
ناگزیر، حادثه ١١ سپتامبر، همان امكاناتي را ف<strong>راه</strong>م آورد آه آتش<br />
سوزي رایشتاك بوجود آورد؛ به این معني آه نظاميان آمریكائي،<br />
پليس امنيتی را نيز مانند آلمان هيتلری دراختيار گرفتند. چيزی<br />
شبيه گشتاپو. این نظاميان هم مانند رایش سوم صاحب(ماین<br />
آامف) یعني استراتژي امنيت ملي وابسته به خود، سازمانهایي آه<br />
از آنها حمایت ميآنند، نهادهاي ناسيوناليست دو آتشه و مبلغان<br />
مخصوص به خود گردیدند. آنچه آه اهميت حياتي دارد این است<br />
آه شجاعت بازگویي حقيقت را داشته باشيم و از پنهان شدن پشت<br />
ماسك عباراتي نظير(دوستان آمریكائي ما) خودداري آنيم.<br />
عباراتي آه سرانجام بي معنا بودن خود را به ثبوت رساندند.<br />
فرهنگ سياسي، محصول دراز مدت تاریخ است و<br />
تمامي آشورها را دربر ميگيرد، اما فرهنگ سياسي آمریكا که<br />
از تاریخ قاره اروپا ارتزاق می کند، یكسره با فرهنگ سياسي این<br />
قاره تفاوت دارد: این فرهنگ در حقيقت آلوده است به تاسيس<br />
مذاهب افراطي پروتستان نيوانگلند، بردهداري آفریقائيان، قتلعام<br />
مردم بومي آمریكا و ظهور جوامعي آه در نتيجه موج مهاجرت<br />
قرن١٩ دچار تفرقه و چند دستگي شده بودند شكل گرفت.<br />
مدرنيته، سكولاریسم و دمكراسي حاصل تكامل اعتقادات<br />
مذهبي و حتي یك انقلاب نيست، بلكه برعكس این مذهب است آه<br />
ميبایست خود را با خواستههاي این نيروها هماهنگ سازد. این<br />
الزام تنها پروتستانيزم را شامل نميشد، بلكه ميتوانست همان<br />
تاثير را بر دنياي آاتوليك نيز بگذارد، اگر چه به نحوي متفاوت.<br />
به این ترتيب نوع تازهاي از مذاهب بوجود آمد آه از تعصبات<br />
خشك آزاد شده بودند. گرچه تزهاي ماآس وبر به طرز گستردهاي<br />
در جوامع پروتستان اروپائي مقبول افتاد و در بسياري از موارد<br />
درباره آنها گزافهگوئي شد، اما این اصلاحات نبود آه شرایط<br />
توسعه سرمایهداري را ف<strong>راه</strong>م آرد. اصلاحات حتي نشانه<br />
ریشهايترین گسست با گذشته ایدئولوژیك اروپا و سيستم فئودالي<br />
شامل برداشتهاي نخستين از مسيحيت نبود، بلكه برعكس<br />
اصلاحات بغرنجترین و ابتدائيترین شكل چنين گسستي بشمار<br />
ميرفت.<br />
یكي از جنبههاي اصلاحات آار طبقات حاآم بود و آنها<br />
را به ایجاد آليساهاي ملي (انگليكان یا لوتري) آشاند آه از سوي<br />
همين طبقات آنترل ميشد. به این ترتيب آليساهاي ایجاد شده در<br />
حقيقت آار ایجاد سازش ميان بورژوازي در حال شكلگيري،<br />
پادشاه و زمينداران بزرگ را بعهده داشتند تا این طبقات با سنگر<br />
گرفتن در پشت آنها ار تهدیدهاي طبقات تهيدست و آشاورز در<br />
امان بمانند.<br />
به حاشيه راندن موثر ایده جهاني شدن مذهب آاتوليك از<br />
طریق تاسيس آليساهاي ملي، موجبات تقویت رژیم سلطنتي را<br />
ف<strong>راه</strong>م آورد و نقش آن را به عنوان فتوا دهنده در منازعه ميان<br />
نيروهاي رژیم پيشين و بورژوازي در حال نضج و نيز تشدید<br />
ناسيوناليسم درميان طبقات برجسته نمود و بدین ترتيب باعث<br />
تاخير درپيدایش فرمهاي تازه جهانگرایي گردید آه بعدها<br />
انترناسيونال سوسياليستي هدایت آنرا به عهده گرفت.<br />
با این حال جنبههاي دیگر اصلاحات از سوي طبقات<br />
تهيدست پيش برده شد آه قربانيان آن تحولات اقتصادي-<br />
اجتماعياي شدند آه تولد سرمایهداري موجبات آنرا ف<strong>راه</strong>م آورد.<br />
جنبش طبقات تهيدست در این مبارزه به فرمهاي سنتي توسل<br />
جستند آه از جنبش مليتاریستهاي قرون وسطي الهام گرفته بود.<br />
با این حال این گروه با اینكه آرمانهایشان با نيازهاي زمانه<br />
همخواني نداشت، در <strong>راه</strong> خود با شكست روبرو شدند. طبقات<br />
حاآم ميبایست تا انقلاب فرانسه، بخاطر اتخاذ اشكال دمكراتيك<br />
رادیكال و سكولار مردمپسند در تجهيز و پيدایي سوسياليزم براي<br />
یافتن <strong>راه</strong>ي به مقصود دستيابي موثر به خواستههایشان در رابطه<br />
با شرایط تازهاي آه در آن زندگي ميآردند صبر آنند. در عوض<br />
اما گروههاي اوليه پروتستان مدرن در توهمات بنيادگرایانه خود<br />
به موفقيت دست یافتند و این امر موجب گردیده تا مذاهب<br />
پروتستاني آه به نوعي (به آخر زمان) اعتقاد داشتند به گونهاي نا<br />
محدود تقویت شوند. این طرز تفكر در حال حاضر در<br />
سراسرآمریكا همهگير است.<br />
گروههاي مذهبي پروتستان آه مجبور به مهاجرت از<br />
انگلستان در قرن هفدههم شده بودند، فرم ویژهاي از مسيحيت را<br />
ابداع آردند آه عاري از جزميتهاي مذهب آاتوليك و ارتدآس
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٨<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
)<br />
٦٠<br />
بود. به دليل همين تجدیدنظر طلبي، اآثریت پروتستانهاي اروپائي<br />
از جمله انگليكنها آه اآثریت طبقه حاآم بریتانيا را بوجود آورده<br />
بودند از آنها فاصله گرفتند. در حقيقت باید گفت آه اصلاحات<br />
بدليل ظرفيت ذاتي و درونیاش، باردیگر "عهد عتيق" را مطرح<br />
آرد آه آليساي آاتوليك و ارتدآس پيشتر، آنرا بخاطر تعریف<br />
مجدد از مسيحيت و قطع رابطهاش با یهودیت آنار گذاشته بودند.<br />
پروتستانها مسيحيت را به عنوان خلف بر حق یهودیت به جایگاه<br />
اصلياش باز گرداندند.<br />
فرم ویژه پروتستانتانيزم آه <strong>راه</strong>ش را در نيوانگلند باز<br />
آرد، همچنان به شكل دادن ایدئولوژي آمریكائي تا به امروز ادامه<br />
یافته است. ابتدا این فرم تازه با استناد به مرجعي بدون مشروعيت<br />
خود را تثبيت و از این طریق تسهيلاتي در فتح قاره جدید ایجاد<br />
نموده (فتح توام با خشونت اسرائيل بعنوان سرزمين موعود، آه<br />
در آتاب مقدس آمده، بطور مستمر دستمایهاي براي تكرار چنين<br />
فتوحاتي در آمریكاي شمالي بوده است). سپس ایالات متحده با<br />
تكيه بر این ایده که خداوند ماموریتی به آن داده، به روند تصرف<br />
تمامي جهان ابعاد تازه و گستردهاي داد. بدین ترتيب ایالات متحده<br />
خودش را قوم برگزیده ميداند آه این اصطلاح در دوران<br />
نازيهاي آلمان مكرراُ تحت عنوان "هرن فولك"، بر سر زبانها<br />
بود. این همان تهدیدي است آه این روزها ما با آن روبرو هستيم.<br />
به همين دليل است آه امپریاليسم آمریكا (و نه امپراطوري)<br />
بيرحمتر از اعقاب خود ميباشد آه هرگز داعيه داشتن ماموریت<br />
الهي را یدك نميآشيدند.<br />
من از جمله آساني نيستم آه معتقدند گذشته ميتوان<br />
تكرار شود. تاریخ، انسانها را دگرگون ميآند و این همان چيزي<br />
است آه در اروپا اتفاق افتاد. با اینحال تاریخ امریكا متاسفانه<br />
بجاي تلاش براي زدودن وحشت بنيادین خود، آنرا تشدید و به<br />
امري جاودانه تبدیل آرده است. این واقعيت، هم در آنجه که<br />
امریکا نام آن را انقلاب امریکا نهاده و هم در جریان مهاجرت در<br />
دوران پس از این انقلاب بوضوح به چشم ميخورد.<br />
برخلاف تلاشهایي آه در حال حاضر براي نشان دادن<br />
اصالت انقلاب آمریكا به خرج داده ميشود، این انقلاب تنها یك<br />
جنگ محدود براي استقلال بود و به آلي تهي از ابعاد اجتماعي.<br />
مهاجرین آمریكا در دوران شورش برعليه پادشاه بریتانيا هرگز<br />
تلاش نكردند تا روابظ اقتصادي و اجتماعي را دگرگون آنند. آنها<br />
تنها از ادامه شرآت دادن طبقات حاآم آشور مادر با منافع<br />
خودشان سر باز ميزدند. آنها قدرت را فقط براي خودشان<br />
ميخواستند، آن هم نه براي تغيير در وضعيت فعلي، بلكه براي<br />
تداوم روند جاري. هدف با عزم محكمتر و درآمدی بيشتر ادامه<br />
یافت.<br />
یکی از اهداف اوليه آنها آسترش هر چه بيشتر مناطق<br />
مسكوني بود آه به قيمت آشتار جمعي بوميان آمریكایي تمام<br />
ميشد. به همين دليل انقلابيون هرگز با بردهداري مبارزه نكردند.<br />
در حقيقت بيشتر رهبران برجسته انقلاب، خود بردهدار بودند و<br />
تعصب نژادپرستيشان به ثبوت رسيده بود.<br />
قتلعام بوميان آمریكایي در منطق ماموریت الهي(قوم<br />
تازه برگزیده) تجلي ميیافت. گناه قتلهایي آه آنها مرتكب<br />
ميشدند را نميتوان به گردن اخلاقيات آهنه و گذشته<br />
دورانداخت. در سالهاي بعد و حتي تا دهه١٩٦٠ ميلادي، عمل<br />
قتلعام به صورت آشكار و افتخارآميزي اعلام و تبليغ ميشد.<br />
فيلمهاي هاليودي، گاوچرانهاي خوب را در مقابل بوميان شرور<br />
آمریكایي قرار ميداد، و این تقليد مسخره از گذشته به عنوان<br />
دستمایه محوري براي آموزش نسلهاي بعدي بكار ميرفت.<br />
همين موضوع درباره بردهداري نيز صادق است. پس<br />
از استقلال، نزدیك به یك قرن لازم بود تا بردگي برچيده شود. و<br />
عليرغم ادعاي طرفداري از انقلاب فرانسه، لغو بردگي هيچ<br />
ارتباطي با اخلاقيات نداشت. بردگي به این دليل لغو شد آه دیگر<br />
نميتوانست نقشی در توسعه و گسترش سرمایهداري بازي آند.<br />
به همين دليل بود آه آمریكائيان آفریقایي تبار ميبایست یك قرن<br />
دیگر هم صبر ميآردند تا به حداقل حقوق مدني دست یابند. حتي<br />
پس از گذشت این مدت نيز، نژادپرستي آه عميقاً ریشه در طبقه<br />
حاآم دوانده بود. به ندرت به چالش آشيده شد. لينچ آردن تا دهه<br />
ميلادي امري عادي و روزمره بود و در بسياري از موارد<br />
مایه تفریح و سرگرمي مردم، گویا آه به پيك نيك آمدهاند. واقعيت<br />
این است آه عمل لينچ آردن امروزه نيز به شكلي دیگر و بطور<br />
غير مستقيم در عملكرد قوه قضائيه آمریكا دیده ميشود. به این<br />
معني آه دادگاهها هزاران نفر را محكوم به مرگ ميآنند آه<br />
بيشتر آنها آمریكائيان آفریقایي تباري هستند آه اسناد و مدارك،<br />
بيگناهي نيمي از آنها را ثابت ميآند.<br />
موج مهاجرت به آمریكا به تقویت ایدئولوژي آمریكایي<br />
نيز آمك شایاني کرد. مهاجرین قطعاً مسئول بدبختي و سرآوبي<br />
آه در آشورشان حاآم بود نبودند. آنها سرزمينشان را دقيقاً به<br />
همين علت ترك آردند.<br />
با این همه، مهاجرت به انكار مبارزه جمعي به منظور<br />
تغيير شرایط در آشور مادر تعبير ميشود؛ آنها در واقع رنج و<br />
مصيبت خود را با ایدئولوژي آزادي فردي( مكتب اصالت فرد یا<br />
اندیویدوآليسم) معامله آردند. اما واقعيت این است آه این تغيير<br />
مكاني ایدئولوژیك موجب تاخير در بازشناسي آگاهي طبقاتي آنها<br />
شده و ميشود. از سوي دیگر موج تازه مهاجرت، تاخير دیگري<br />
در روند بيان اعتقادات و گرایشهاي سياسي مهاجرین قبلي<br />
بوجود ميآورد. با این همه نباید از نظر دور داشت آه مهاجرت<br />
به جامعه آمریكا، اقليتهاي قومي را نيز به قدرت ميرساند.<br />
اصطلاح "موفقيت شخصي" با پيشرفت جوامع قومي (ایرلنديها،<br />
ایتاليایيها و غيره) را از لحاظ قدرت و حمایت از همدیگر در<br />
استثناء قرار نميدهد، چرا آه انزواي فردي ميتواند به شكلي<br />
غير قابل تحمل درآید. اما باید این واقعيت را در نظر آورد آه<br />
تقویت هویتهاي قومي روندي است آه سيستم آمریكا از این<br />
جهت آن را دنبال ميآند. چون از این طریق ميتواند موجبات<br />
تضعيف آگاهي طبقاتي را ف<strong>راه</strong>م و آنها را از احساس شهروندي<br />
فعال باز دارد.<br />
به این ترتيب، در حاليكه مردم پاریس آماده حمله به<br />
بهشت شده بودند آنطور آه در ١٨٧١ طرفداران آمون اظهار<br />
ميداشتند)، شهرهاي آمریكا صحنه را براي انجام یك سري<br />
جنگهاي مرگبار ميان گنگهایي آماده ميآردند آه از سوي
ده<br />
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٣٩<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
نسلهایي از مهاجري فقير (ایرلندي، ایتاليایي و غيره) <strong>راه</strong> انداخته<br />
شده بود و طبقه حاآمه آنرا استادانه رهبري ميآرد.<br />
در آمریكاي امروز، اتحادیههاي پر قدرت آارگري در<br />
تمام عرصهها آپولينه شدهاند. آنها هيچ گونه ارتباطي با حزبي آه<br />
بتواند سخنگوي آنها باشد ندارد. از این گذشته اتحادیههاي<br />
آارگري هرگز قادر نبودهاند دیدگاه سوسياليستي خود را داشته<br />
باشند. بجاي این، آنها هم<strong>راه</strong> با گروههاي دیگر از ایدئولوژي<br />
ليبرال مسلط دنبالهروي آردهاند آه همچنان بي رقيب باقي مانده<br />
است. مبارزه آنها تنها محدود ميشود به موضوعاتي خاص، و<br />
هرگز ليبراليسم را به زیر سئوال نميآشد. از این رو آنها "پست<br />
مدرنيسم" بوده و خواهند ماند.<br />
اعتقادات صنفي طبقه آارگر آمریكا نميتواند جانشيني<br />
براي ایدئولوژي سوسياليستي باشد. این مسئله در مورد آمریكائيان<br />
آفریقایي تبار، بعنوان رادیكالترین نيرو نيز صادق است ، چرا<br />
آه مبارزات ایدئولوژیك این جامعه، محدود شده است به مبارزه<br />
بر عليه نژادپرستي نهادینه شده در امریکا.<br />
یكي از جنبههاي نادیده گرفته شده در تحولات فکری و<br />
ایدئولوژیکی امریکا تفاوت ميان ایدئولوژيهاي "اروپایي" و<br />
امریکاست، که رد پای آن را باید درعصر روشنگري و پيشرفت<br />
اروپا جستجو کرد.<br />
روشنگري حادثه اي چنان تعيين آننده بود آه موجب<br />
پدید آمدن فرهنگها و ایدئولوژيهاي مدرن اروپائي شد و تاثير<br />
آن به گونهاي قابل توجه تا به امروز ادامه داشته است. این تاثير<br />
نه تنها در مراآز پيشرفت سرمایهداري، مانند آشورهاي با مذهب<br />
آاتوليك(فرانسه) و یا پروتستان( انگلستان و هلند)، بلكه در آلمان<br />
و حتي در روسيه نيز به چشم ميخورد.<br />
اما در آمریكا آه فلسفه روشنگري تنها تاثيري حاشيهاي<br />
بر آن داشت، فقط اقليت آریستوآرات و "طرفداران بردهداري" را<br />
متاثر آرد، گروهي آه جفرسون، دویسون و تعداد اندآي مظهر<br />
آیندگان آن بودند. در مجموع گروههاي مذهبي شاخه "نيوانگليكند"<br />
از روح انتقادي عصر روشنگري در امان ماندند و فرهنگشان<br />
همچنان بيشر به جادوگران سليم نزدیك ماند تا به تعقلگرایي<br />
خداشناسانه لومير.ثمره عدم پذیرش چنين فلسفهاي ظهور<br />
بورژوازي کم خرد امریکا بود. خارج از حيطه نيوانگلند، آيش<br />
مخلوطي بوجود آمد آه معتقد بود"علم" مانند "متافيزیك" است، آه<br />
باید سرنوشت جامعه را تعيين آند. اعتقادي آه به مدت بيش از<br />
یك قرن، نه تنها طبقات حاآم، بلكه قشر وسيعي از مردم را به<br />
خود وابسته آرد.<br />
جایگزیني علم به جاي مذهب و یژهگيهاي برجستهاي<br />
را در ایدئولوژي آمریكائي بر جاي گذارد. این جایگزیني توضيح<br />
ميدهد آه بياهميت بودن فلسفه به این دليل است آه تا حد<br />
بيخاصيتترین نوع تجربهگرایي سقوط آرده است. تفكر<br />
جایگزیني علم به جاي مذهب، همچنين معتقد است آه علوم<br />
انساني و اجتماعي باید به علوم دقيقه تبدیل شوند. به این ترتيب<br />
بود آه علم اقتصاد جایگزین اقتصاد سياسي و علم ژنتيك جاگزین<br />
مردمشناسي و جامعهشناسي گردید. این انحراف آخر مارا به<br />
جایي ميبرد آه در آن ایدئولوژي معاصر آمریكا و ایدئولوژي<br />
نازي به یكدیگر نزیك ميشوند، آه بدون شك نژادپرستي عميق و<br />
ریشهدار موجب جاري بودن آن در سراسر تاریخ آمریكا بوده<br />
است. انحراف دیگري آه از این دیدگاه برخاسته است، ضعف<br />
تفكر آيهانشناسي است، آه تئوري معروف بيگ بنگ نمونهاي<br />
از آن است.<br />
عصر روشنگري در ميان آموزههاي خود به ما نيز<br />
آموخت آه فيزیك علم جنبههاي محدود و بخصوص از آهكشان<br />
است آه بصورت تجریدي وسيلهاي براي تحقيق شده است و نه<br />
علمي جهانشمول درتماميت خود، آه بجاي مفهوم علمي، داراي<br />
مفهوم ماوراءطبيعه ميباشد. در این سطح سيستم تفكر آمریكایي<br />
به تلاشهاي ماقبل مدرن براي آشتي دادن مذهب و اجتماع<br />
نزدیكتر است تا به سنت مدرن علمي. این دیدگاه واپسگرایانه با<br />
اهداف و مقاصد مذاهب پروتستان و نيوانگلند و جامعه مذهبي<br />
فراگيري آه در نتيجه آن بوجود آمد همخواني تمام عياري داشت.<br />
همانطور آه ميدانيم همين دیدگاه واپسگرایانه است آه در حال<br />
حاضر اروپا را تهدید ميآند.<br />
این دو فاآتور، یعنی ایدئولوژي بر اساس آتاب مقدس و<br />
عدم وجود حزب طبقه آارگر با یكدیگر درآميختند تا وضعيت<br />
آاملاً بدیعي را بوجود آورند: سيستمي آه به طور غيررسمي از<br />
سوي یك حزب اداره ميشود، حزب سرمایه.<br />
هر دو بخش تشكيل دهنده این حزب از فرم بنيادگرایانه<br />
ليبراليستي واحدي برخوردار هستند. هردوي آنها روي سخنشان<br />
با اقليتي است آه با این نوع دمكراسي بي یال و دم همكاري<br />
ميآنند، یعنی چهل درصد انتخاب آنندگان. از آنجا آه طبقه<br />
آارگر به عنوان یك قاعده در رايگيري شرآت نميآند، هریك از<br />
بخشهاي حزب سرمایه، مشتري طبقه متوسط خود را دارد آه<br />
تنها پاسخگوي همانها است. هر دو بخش این حزب حوزههاي<br />
انتخاباتي خود را دارند آه ترآيبي است از بخشهاي مدافع<br />
سرمایهداري(لابيها) و گروههاي حمایت آننده از آنها در جامعه.<br />
امروزه، دمكراسي آمریكایي نمونه پيشرفته چيزي است<br />
آه من آن را دمكراسي بي رمق مينامم. عملكرد این دمكراسي بر<br />
اساس جدایي آامل ميان مدیریت زندگي سياسي( از طریق<br />
دمكراسي الكترال) و مدیریت زندگي اقتصادي است آه قوانين<br />
انباشت سرمایه برآن حكومت ميآند. با این حال این جدایي آم و<br />
بيش هدف هيچگونه مبارزه رادیكالي نبوده است و در مجموع از<br />
طرف مردم پذیرفته شده است، در حاليكه این تفكيك در عمل<br />
بطور موثر، تمامي پتانسيلهاي خلاقه دمكراسي سياسي را نابود<br />
ميآند. علاوه بر این، این جدایي نهادهاي نمایندگي( پارلمان و<br />
غيره) آه به خاطر تسليم شدن به بازار و قوانيناش دچار ناتواني<br />
و ناآارآمدي شدهاند را از اصالت مياندازد. در نتيجه انتخاب<br />
ميان راي دادن به دمكراتها و یا جمهوريخواهان در نهایت<br />
بيهوده مينماید. زیرا آنچه آه آینده مردم آمریكا را رقم ميزند، نه<br />
صندوقهاي راي، بلكه فرماندهي بازارهاي مالي و سایر<br />
بازارهاست.<br />
در نتيجه سيستم آمریكا تنها به این دليل به حياتش ادامه<br />
مي آه به اقتصاد خدمت آند، (به عنوان مثال سرمایه آه<br />
عليرغم رویگرداني از پاسخ به مسائل اجتماعي از اقتصاد تبعيت
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٤٠<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
ميآند). این سيستم به یك دليل عمده همچنان به عملكرد خود<br />
ادامه ميدهد؛ به این دليل آه روند تاریخي آه جامعه آمریكا را<br />
شكل داده است جلوي هرگونه پيشرفت در آگاهي سياسي طبقه<br />
آارگر را سد آرده است.<br />
در مقابل این سيستم، سيستم اروپائي قرار دارد آه در<br />
آن برخورد ميان گروههایي آه منافع اجتماعي دارند از ميان رفته<br />
است. به همين دليل است آه اروپا با طرفداري از مصالحه<br />
اجتماعي امكان استفاده از دمكراسي عام تری را ف<strong>راه</strong>م ميآورد.<br />
وقتيكه مبارزه طبقاتي و دیگر مبارزات سياسي دولت را وادار به<br />
عكسالعمل در این چارچوب نميآنند، وقتيكه آنها نميتوانند در<br />
مقابل منطق انحصاري انباشت سرمایه واآنش نشان دهند، آنوقت<br />
است آه دمكراسي تمریني خواهد بود آاملاً بيمعنا، همانطور آه<br />
در ایالات متحده شاهد آن هستيم. ترآيب یك مذهب مسلط و<br />
سوء استفادههایي آه این مذهب از شعارهاي بنيادگرایانهاش به<br />
عمل ميآورد- با عدم وجود آگاهيهاي سياسي در ميان طبقات<br />
استثمار شده، به سيستم آمریكایي امكان مانور به سابقهاي را<br />
ميدهد آه با استفاده از آن ميتواند تاثير بالقوه تمرینات دمكراتيك<br />
را نابود و آنها را تا حد پرسشهاي بی خطر پائين آورد( سياست<br />
به عنوان سرگرمي و صحنههاي مبارزات سياسي آاندیداها ، با<br />
رقص و آواز و غيره) با این حال ما نباید خود را فریب دهيم.<br />
زیرا این ایدئولوژی بنيادگرایانه نيست آه پست فرماندهي را<br />
اشغال و منطق خود را به دارندگان واقعي قدرت یعني سرمایه و<br />
خادمان آن در دولت القاء ميآند. این فقط سرمایه است آه<br />
تصميمات مقتضي را اتخاذ ميآند و پس از آن است آه<br />
ایدئولوژي آمریكایي را براي رسيدن به هدف خود تجهيز ميآند.<br />
لوازمي آه در این حالت بكار گرفته ميشود- عدم اطلاع رساني<br />
سيستماتيك و همه جانبه- ميتواند با منزوي آردن منتقدین و<br />
پاپوش دوختن براي آنها به اهدافش دست یابد. پس از گذار از این<br />
مرحله است آه سيستم مي تواند افكار عمومي را آه به درجاتي<br />
از تحميق رسانده است مورد استفاده قرار دهد.<br />
طبقه حاآم آمریكا، اما با اتخاذ چنين روشهایي موجبات<br />
گسترش نوعي بدگماني در مورد اهداف خود را ف<strong>راه</strong>م آورده<br />
است. این بدگماني آه با تزویر و دورویي در هم آميخته است از<br />
نظر ناظران اروپائي نادیده گرفته نميشود، اما مردم آمریكا آنرا<br />
چندان لمس نميآنند. رژیم آمریكا هرگاه نياز به خشونت را<br />
احساس آرده، آنرا درافراطيترین شكلش نشان داده و ازاین آار<br />
خود خشنود هم بوده است. تمام فعالين رادیكال آمریكائي از این<br />
شيوه به خوبي آگاه هستند، اما در عمل تنها امكاني آه براي آنها<br />
باقي ميماند یا همكاري با رژیم است یا تن دادن به این واقعيت<br />
آه روزي به قتل برسند. ایدئولوژي آمریكائي بطور روزافزون<br />
در حال اضمحلال است. در دوران آرامش و ثبات- آه نشانه آن<br />
رشد سریع اقتصادي است آه پس از مدتي به سقوط اجتماعي<br />
ميانجامد- فشار طبقه حاآم بر مردم بطور طبيعي تخفيف ميیابد.<br />
از اینرو سيستم هراز چندگاهي ایدئولوژي خود را با استفاده از<br />
روشهاي آلاسيك تقویت آند. یكي از روشها تراشيدن دشمن است<br />
(آه هميشه خارجي است، زیرا جامعه آمریكائي طبق تعریف<br />
جامعهاي است محكوم به خوب و منزه بودن) این دشمن ممكن<br />
است امپراطوري شر یا محور شرارت باشد، آه ميتوان توجيهي<br />
باشد براي تجهيز شدن به تمام امكانات براي<br />
افراطيون راست با سرمستي از موفقيتهاي اخير،<br />
افسار قدرت را در واشنگتن بشدت در دست گرفتهاند. نوع<br />
انتخاب آاملاً روشن است: یا هژموني آمریكا و هم<strong>راه</strong> آن<br />
ليبراليسم و قدرت فوقالعادهاش آه تضمين آننده این هژموني<br />
است را قبول آنيد و یا هر دو را رد. در حالت اول واشنگتن این<br />
فرصت را پيدا خواهد آرد تا جهان را به تقليد از تگزاس دوباره<br />
طراحي آند. تنها اتخاذ <strong>راه</strong> دوم است آه ميتواند آمكي باشد براي<br />
داشتن جهاني دمكراتيك و صلح آميز آه ضرورتاً پوپوليست<br />
خواهد بود.<br />
اگر آمریكائيها در سالهاي ١٩٣٥ و یا ١٩٣٧ دست به<br />
آار شده بودند، اروپائيها ميتوانستند جلوي دیوانگيهاي نازيها<br />
را پيش از نابود شدن این قاره بگيرند. با تاخير آمریكا تا سال<br />
١٩٣٩، این آشور در قتل ميليونها انسان شریك شد. حالا این<br />
مسئوليت بر عهده ماست تا بر عليه نئونازيهاي واشنگتن دست<br />
بكار شویم و آنها را متوقف و از ميان برداریم.<br />
----------------------------------------------<br />
*<br />
ميليتاریستها: گروهي آه معتقد به بازگشت حضرت مسيح<br />
بودند<br />
جادوگران سيلم: جادوگراني آه در سيلم ماسوچوست به آار<br />
جادوگري اشتغال داشتند و در سال ١٣٩٢ به محاآمه آشيده<br />
شدند.<br />
پيدایش قدرت دیگري است آه ممكن است قادر باشد تا<br />
در مقابل سياستهاي آمریكا مقاومت به خرج دهد. به همين دليل<br />
ضرورت ایجاب ميآند آه آشورهایي آه "بزرگ" شدهاند تجزیه<br />
و از آن اقماري ساخته شوند آه حاضر باشند تا با دادن پایگاه به<br />
آمریكا، حمایت این آشور را براي خود دست و پا آنند. همانطور<br />
آه سه رئيس جمهور اخير آمریكا (بوش پدر، آلينتون، بوش پسر)<br />
معتقد بودند تنها یك آشور حق "بزرگ" بودن دارد و آن ایالات<br />
متحده است. در این رابطه است آه هژموني ایالات متحده در<br />
نهایت با پراآندگي نيروي نظامياش در سراسر جهان ارتباط پيدا<br />
ميآند نه با برتري سيستم اقتصادياش.<br />
نابودي آن. در گذشته دشمن آمونيسم بود؛ مك آارتيسم<br />
(پدیدهاي آه طرفداران آمریكا آنرا فراموش آردهاند) این امكان را<br />
یافت تا جنگ سرد را پياده و اروپا را به حاشيه براند. حالا این<br />
بهانه "تروریسم" است آه آشكارا دستاویزي شده است براي<br />
خدمت به اهداف واقعي طبقه حاآم، یعني آنترل نظامي آره<br />
زمين.هدفاصلي دراین استراتژي تفوق آمریكا، جلوگيري از<br />
ایالات متحده با استفاده ازچنين قدرتي ميتواند به عنوان رهبر<br />
بلامنازع مافياي جهاني مطرح و با "مشت آشکارش" نظم نوین<br />
امپریاليستي را به آشورهایي آه از هم<strong>راه</strong>ي با آن سر باز ميزنند<br />
تحميل کنند.<br />
-
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٤١<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
بازداشت "خودورکوفسکی"هشتمين ثروتمند جهان<br />
فاجعه دهه ٩٠<br />
روسيه تا دوران جنگ و<br />
طاعون به عقب رانده شد<br />
منبع: سايت اينترنتی "سوسياليسم جهانی"<br />
ترجمه: بايرام منصوری<br />
در ٢٥ اکتبر سال جاری، ميخائيل خودورکوفسکی،<br />
غول نفتی روسيه به اتهام تقلب مالياتی و ارتشاء که به دوران<br />
خصوصی سازی دهه ٩٠ و سرقت اموال دولتی باز می گردد<br />
دستگير و روانه زندان شد.<br />
زندانی شدن خودورکوفسکی خشم رسانه های گروهی<br />
تحت کنترل شرکت های چند مليتی امریکا را بدنبال داشت.<br />
سرمقاله های این روزنامه ها بازداشت خودورکوفسکی- هشتمين<br />
ثروتمند جهان با دارائی بيش از هشت ميليارد دلار- را مظهر<br />
عينی "خودکامگی"، تهدید عليه تداوم دمکراسی و حتی بازگشت<br />
روش های پليسی در دوران حکومت استالين بر شوروی ناميدند!<br />
نيویورک تایمز در سرمقاله ٢٩ اکتبر خود نوشت:<br />
«پرزیدنت ولادیمير پوتين با وجود تلاش برای نشان دادن<br />
سياستمداری با چهره منطقی و مدافع قانون، در عمل ثابت کرد<br />
که مانند سازمانی که در آن کار می کرد (کا فردی<br />
خشن و انتقامجو می باشد. پوتين بدون آنکه علاقه ای برای دنبال<br />
کردن این مسئله حقوقی از خود نشان دهد، ماموران ماسکدار را<br />
جهت دستگيری این برجسته ترین فرد روسی بکار گرفت.»<br />
نيویورک تایمز با مطرح کردن وحشت جهانی در این<br />
رابطه اضافه کرد که "کرملين ماهيت واقعی مستبدانه خود را<br />
نشان داد."<br />
واشنگتن پست نيز در سرمقاله ٢٨ اکتبر خود نوشت که<br />
این دستگيری نشان داد که "در کرملين هيچکس از پيگرد<br />
خودسرانه و یا از اتهامات سياسی مصون نيست". در ادامه<br />
واشنگتن پست نوشت:" اگر دولت روسيه قرار باشد تجار ثروتمند که<br />
در دهه های گذشته به جمع آوری ثروت مبادرت ورزیده اند را روانه<br />
زندان کند، باید منتظر دستگيری افراد بيشتری بود."<br />
در تائيد و هم آوائی با روزنامه های بالا؛ "لئون آرون"<br />
مدیرمطالعات روس در انستيتوی امریکائی انترپرایز، در مقاله<br />
ای در تایمز، در باره خودورکوفسکی نوشت: "بنظر می رسد که<br />
خودورکوفسکی قوانينی را در دهه ٩٠ زیر پا گذاشته است، اما<br />
در درون هرج و مرج اقتصادی آن زمان و در حالی که کشور<br />
در حال خصوصی سازی در مقياس وسيعی بسر می برد، هيچ<br />
تاجر بزرگی در روسيه نمی توانست پاک و منزه باشد. در واقع<br />
شرکت ها هر چقدر بزرگتر بودند، امکان تخطی صاحبان آنها از قانون<br />
نيز بيشتر بود."<br />
یک سخنگوی وزارت امور خارجه مسئله<br />
خودورکوفسکی را "بازداشت گزینشی" اعلام داشت و اضافه<br />
کرد:" ما نگران حکومت قانون و تداوم آزادی های اساسی مردم<br />
روسيه هستيم".<br />
اظهار نگرانی ها زمانی شدت گرفت که دولت روسيه<br />
٤٤ درصد سهام کمپانی عظيم نفتی "یوکوس" که متعلق به<br />
خودروکوفسکی بود را مسدود کرد. خودورکوفسکی نيز در سوم<br />
نوامبر درتلاش برای نجات این کمپانی از تصرف احتمالی آن<br />
توسط دولت و یا استفاده از آن برای معامله جهت آزادی خود از<br />
مقامش بعنوان رئيس "یوکوس" استعفاء داد.<br />
خشم ناشی از دستگيری یک فرد- که دست بر قضا<br />
ميلياردر نيز هست- فراتر از ادعاهای دولت بوش و رسانه های<br />
وابسته این کشور در مورد به خطر افتادن آزادی و دمکراسی در<br />
روسيه و عملکرد استبدادی رژیم پوتين می رود.<br />
بعنوان مثال، یک سال پيش، هنگاميکه پليس مخفی<br />
روسيه به تئاتر مسکو حمله ور شد و بيش از صد تن از گروگانها<br />
بخاطر تنفس گاز سمی به قتل رسيدند و پنجاه تن از جدائی طلبان<br />
چچن درکمال خونسردی اعدام شدند، صدای اعتراض از امریکا<br />
برنخاست. هيچيک از این رسانه ها حتی به خود زحمت ندادند تا<br />
به حکومت ترور در چچن و ده ها هزار تنی که در دوره<br />
حکومت پوتين به قتل رسيدند اعتراض کنند. ایراد تایمز در این<br />
مورد که رژیم پوتين به جای تعقيب قانونی خودورکوفسکی<br />
مامورین مبدل را جهت دستگيری وی در نظر گرفت نيز صحت<br />
ندارد، چرا که خودورکوفسکی دستور دادگاه را که از وی<br />
خواست تا به سئوالات دادستان پاسخ دهد را ندیده گرفته بود.<br />
چنين رفتاری در بسياری از کشورها نتيجه ای ندارد مگر<br />
دستگيری متهم- گرچه دستگيری ميلياردرها اگر هم عملی شود،<br />
حالتی نادر خواهد بود.<br />
این استدلال که "همه این کار را کردند"، بنابراین<br />
دستگيری خودورکوفسکی عادلانه نيست، درحقيقت نادیده گرفتن<br />
کارهائی است که این "همه" انجام دادند. منابعی که براساس نص<br />
صریح قانون، تخطی خودورکوفسکی را تائيد کرده اند، معتقدند<br />
که وی فرم های مالياتی را برای وزارت دارائی ارسال نکرده<br />
است. این منابع البته به ندرت دزدی و غارت مایملک مردم یکی<br />
از بزرگترین کشورهای جهان بدست مشتی گنگستر که ارتباطات<br />
سياسی با مقامات روسی دارند را بعنوان جرمی از درجه جنائی<br />
تلقی می کنند.<br />
در ميان اتهامات وارده به شرکت "یوکوس" و رئيس<br />
آن، قتل های متعدد و تلاش برای به قتل رساندن برخی افراد بوده<br />
است که در آنها مقامات رسمی و شرکت های وابسته به<br />
"یوکوس" دخالت داشته اند. یکی از همين قتل ها در روز تولد<br />
خودورکوفسکی اجرا و بعنوان هدیه تقدیم وی شد.<br />
. گ . ب)
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٤٢<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
خودورکوفسکی کار خود را بعنوان یک بوروکرات<br />
استالينيست در کومسومول (سازمان جوانان حزب کمونيست<br />
شوروی) آغاز کرد. وی در سال ١٩٨٧ با استفاده از قدرتش در<br />
کومسومول محلی شرکتی تجاری به نام "مناتپ" را تاسيس کرد<br />
که قرار بود روند اختراعات و نوسازی صنعتی را دنبال کند.<br />
شرکت "مناتپ" در راستای اعاده سرمایه داری که در چارچوب<br />
برنامه های پرسترویکای گورباچف سرعت گرفته بود، ابتدا به<br />
یک شرکت تجاری و سپس بانک منتقل شد و توانست بی<br />
سروصدا ذخائر دولتی را به خود جذب کند. خودورکوفسکی پس<br />
از مدتی سهام این شرکت را بفروش رساند و سود حاصل از آن<br />
را به جيب زد، بدون آنکه مبلغی به صاحبان آن پرداخت کند.<br />
در دهه٩٠ که خصوصی سازی گسترده در روسيه<br />
شروع شد، خودورکوفسکی با پول هائی که حاصل دزدی از<br />
دولت و سرمایه گذاران بود به دوستان خود در کرملين رشوه داد<br />
تا بتواند کارخانجات صنعتی و پتروشيمی که پيش از آن متعلق به<br />
دولت بود را از آن خود کند، آنهم به قيميتی بسيار بسيار ارزان.<br />
"یوکوس" را به مبلغ<br />
بعنوان مثال وی در سال<br />
٣٠٠ ميليون دلار از دولت خریداری کرد. ارزش فعلی این<br />
شرکت در حال حاضر به سی ميليارد دلار یعنی صد برابر ارزش<br />
خریداری شده تخمين زده می شود.<br />
در روندی که منجر به انتقال هفتاد در صد از ثروت<br />
اتحاد شوروی سابق به یک دوجين روسی می شد،<br />
خودورکوفسکی بزرگترین برنده بود. این انتقال، تعطيلی جمعی<br />
صنایع متعدد، بيکاری ميليونها کارگر و کارمند و خروج چند صد<br />
ميليارد دلار ارز از روسيه را موجب گردید.<br />
از نظر طبقه کارگر اتحاد شوروی سابق، روندی که<br />
خودورکوفسکی را مبدل به یکی از ثروتمندترین افراد دنيا کرد،<br />
فاجعه ای جبران نشدنی به شمار می رود که حاصل آن نابودی<br />
بی سابقه کار و در آمد بود.<br />
دولت روسيه تخمين زده است که ٣١ ميليون روسی-<br />
بيش از ٢٠ درصد جمعيت این کشور- با ماهی پنجاه دلار امرار<br />
معاش می کنند. از سوی دیگر تحقيقات سازمان ملل نشان می دهد<br />
که نيمی از جمعيت روسيه در مرز فقر قرار دارند و کميته آمار<br />
دولتی روسيه سال گذشته فاش ساخت که بيش از<br />
روسی، همه روزه از سوء تغذیه رنج می برند. قطبی شدن جامعه<br />
روسيه، این کشور را در کنار کشورهای امریکای لاتين قرار می<br />
دهد. این درحالی است که نابودی شرایط زندگی و سيستم درمانی<br />
طول عمر را در روسيه به ٥٧ سال رسانده است که واقعيتی است<br />
قابل مقایسه با شرایط دوران جنگ و دوران شيوع بيماری<br />
طاعون و خشکسالی.<br />
شکی نيست که در پشت پيگرد قانونی خودورکوفسکی<br />
انگيزه های قوی سياسی قرار دارد. نخست، شواهدی در دست است<br />
که نشان می دهد وی تصميم داشت تا با ثروت نا محدودش، احزاب<br />
مخالف در روسيه را بخرد. این تصميم، توافق مخفی ميان ثروتمندها و<br />
رهبران کرملين را زیر پا می گذاشت. توافقی که براساس آن<br />
ثروتمندها تعهد کرده بودند تا از سياست دوری کنند و دولت هم در<br />
مورد روش های جمع آوری ثروت توسط آنها سکوت پيشه کند.<br />
دوم اینکه خودورکوفسکی با استفاده از شرکت نفتی<br />
"یوکوس" با واشنگتن و شرکت های نفتی "شورون" و "اسکان"<br />
مستقر در امریکا روابطی بهم زده بود و سعی می کرد تا بر سياست<br />
خارجی دولت روسيه تاثير بگذارد. در این رابطه گزارش شده است<br />
که دو شرکت نفتی مزبور مشغول مذاکره با خودورکوفسکی به<br />
منظور خرید ٥٠ درصد سهام "یوکوس" بوده اند. شرکت "یوکوس"<br />
طرحی را افشاء کرده بود که براساس آن بابت پيشنهاد ساختن شبکه<br />
لوله های نفتی متعلق به خود و تغيير مسير جریان نفت می توانست<br />
اعضای دولتی احداث خطوط لوله را در هم شکند. اینها مسائلی است<br />
که می تواند منطقه را به جنگ بکشاند.<br />
باید متذکر شد که پيشنهاد چنين قراردادی به دو شرکت<br />
نفتی امریکائی، ارتباط سياسی خودورکوفسکی با کاخ سفيد و<br />
خشم روزنامه های امریکائی از بازداشت وی تارهائی هستند که<br />
بصورتی محکم در هم تنيده شده اند.<br />
کندوليزا رایس پيش از انتصاب به سمت مشاور امنيت<br />
ملی بوش، عضو هيات مدیره شورون بود. عضویت وی در این<br />
شرکت بيشتر به دليل تخصص او در مسایل روسيه بشمار می<br />
رفت. از سوی دیگر مدیر سردبيری روزنامه نيویورک تایمز به<br />
نام "بيل کلر" که گفته می شود نویسنده سرمقاله ای که در آن<br />
دادستان های روسی به خاطر تعقيب خودورکوفسکی محکوم شده<br />
اند، فرزند مدیر سابق شرکت نفتی شورون می باشد.<br />
و آخر اینکه دستگيری خودورکوفسکی دارای ابعاد سياسی<br />
مردم پسندی می باشد که پوتين قصد دارد با استفاده از آن در انتخابات<br />
پارلمانی دسامبر آینده به پيروزی دست یابد. آنها که دستگيری این<br />
غول نفتی را نقض دمکراسی می دانند این حقيقت را نادیده می گيرند<br />
که اکثریت مردم روسيه مایلند تمام ثروتمندان گنگستر به خاطر نابودی<br />
سيستم اجتماعی بازداشت و به سزای اعمال شان برسند.<br />
اما این سرنوشت قطعا نيت واقعی پوتين نيست. پوتين خود<br />
مخلوق همين یک دوجين ثروتمند است و متعهد شده است تا با تشکيل<br />
دولتی قوی از منافع آنها دفاع کند. او تاکيد کرده است که قصد ندارد<br />
کل روند خصوصی ساز دهه ٩٠ را زیر سئوال برد. جدال با<br />
خودورکوفسکی در حقيقت افتادن در ميان دزدهاست.<br />
حساسيت شدید رسانه های گروهی امریکا و دولت این<br />
کشور درباره مسئله خودورکوفسکی ریشه در منافع قابل توجه<br />
ژئوپولتيک این کشور در روسيه و در ملاحظاتی دارد که باید آن<br />
را در امریکا جستجو کرد.<br />
اقامه دعوی برعليه خودورکوفسکی تلویحا اعلام جرمی<br />
است بر عليه روندی که منتج به پيدایش هفده ميلياردر روسی شده<br />
است- نابودی اتحاد شوروی و بازگرداندن سرمایه داری- که تشکيل<br />
دهنده یک شرکت معظم جنائی هستند. این جنایات تنها ناشی از<br />
عملکرد تعدادی از افراد نيست که یک شبه "پولدار" شده اند،<br />
بوروکراسی استالينيستی و سرمایه داری جهانی نيز با یکدیگر متحد<br />
شدند تا این جنایات بيرحمانه و درنده خویانه را هدایت کنند.<br />
برای زیر سئوال بردن مشروعيت بازگرداندن سرمایه<br />
داری به کشوری که زمانی اتحاد جماهيرشوروی سوسياليستی<br />
ناميده می شد، تنها نباید ثروت های جمع آوری شده<br />
خودورکوفسکی و افرادی شبيه به او را زیر سئوال برد، بلکه<br />
٤٠ ميليون<br />
١٩٩٥ دارائی
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٤٣<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
دراین پروسه منافع عظيم تری به جيب بانکداران و نهادهای مالی<br />
در امریکا واروپا رفت که از فرار انبوه سرمایه در روند<br />
خصوصی سازی دهه ٩٠ به بعد و تاکنون منتفع شده اند. این<br />
صدها ميليارد دلار درحقيقت از مردم اتحاد شوروی سابق به<br />
سرقت رفته است.<br />
روش های جنایت آميز که برای بازگرداندن سرمایه<br />
داری به اتحاد شوروی بکار گرفته شد چندان هم منحصر بفرد<br />
نبود، چرا که این روش ها در مقياس جهانی نيز مورد استفاده<br />
قرار گرفته است.<br />
در طول دو دهه اخير، انتقال همه جانبه ثروت از طبقه کارگر<br />
به سوی مشتی ميليونر و ميلياردر موجبات پيشرفت اقتصادی "بازار<br />
آزاد" را در تمام جهان، بخصوص در امریکا ف<strong>راه</strong>م آورده است.<br />
نتایج حاصل از چنين روندی- سقوط استاندارهای<br />
زندگی؛ از ميان رفتن مشاغل، بيمه بهداشتی و خدمات اجتماعی،<br />
عميق ترشدن فقر و بی عدالتی است که درحال حاضر در زمينه<br />
های زندگی اجتماعی در امریکا و روسيه و در ابعادی متفاوت تر، در<br />
تمام کشورهای جهان به چشم می خورد.<br />
از اینرو جنایات ثروتمندان روسی دیگر استنثاء به شمار<br />
نمی آیند. در امریکا، روسای شرکت های چند مليتی و موسسات<br />
مالی وابسته به وال استریت با غارت سرمایه های ثابت و متغير<br />
دیگر شرکتها، سالانه صدها ميليون دلار به جيب می زنند.<br />
همانطور که اسناد افشاء شده شرکت های ورشکست شده ای مثل<br />
انرون، ورلدکام، گلوبال کراسينگ، تایکو و تعدادی دیگر از<br />
شرکت ها نشان می دهد، ثروت متمرکز شده در دست تعداد اندکی<br />
از افراد سطح بالا، ازطریق کلاهبرداری سرمایه گذاران و به<br />
قيمت از دست رفتن شغل، ذخائر بيمه بازنشستگی و پس انداز<br />
ميليونها انسان بدست آمده است.<br />
روشهای جنایتکارانه در امریکا، مصداق خود را در<br />
خارج از این کشور و درجنگ عليه عراق به منظور تصاحب<br />
منافع نفتی این کشور نشان ميدهد. اتخاذ این روش ها در داخل و<br />
خارج امریکا به دليل بحران عميق در سيستم سود طلبی و تلاش<br />
های بکار گرفته از سوی اقليتی در هيات حاکمه برای از ميان<br />
بردن این بحران صورت می گيرد.<br />
بالزاک در قرن نوزدهم نوشت: " در پس هر ثروت<br />
عظيمی، جنایتی نهفته است." این گفته هيچگاه باندازه امروز چه در<br />
روسيه و چه در امریکا مصداق پيدا نکرده است. دغدغه مبالغه آميز<br />
پيرامون مسئله خودورکوفسکی در ميان اقليت حاکم در امریکا و در<br />
جاهای دیگر به نوعی ریشه دراین عبارت کتاب مقدس دارد: " من<br />
تنها به خاطر لطف الهی است که به آنجا می روم".<br />
درپی اظهار نگرانی در باره دمکراسی و آزادی در<br />
ارتباط با مسئله خودورکوفسکی، ترس آشکار اقليت حاکم نهفته<br />
است که معتقدند زیر سئوال رفتن مشروعيت ثروت هایی که از<br />
<strong>راه</strong> های نا مشروع در روسيه و دیگر کشورها بدست آمده است،<br />
می توان نتایج غير قابل پيش بينی ببار آورد.<br />
(بقيه مقاله مثلث قدرت از ص ٣٥)<br />
درس خوانده و تبدیل به کادر قضائی- امنيتی شده بودند سنگرها<br />
را فتح کردند و در پایان این جابجائی ها آیت االله شاهرودی خود<br />
نيز از پشت پرده شورای نگهبان بيرون آمده و در راس قوه<br />
قضائيه قرار گرفت. مثل طبسی- شاهرودی- خامنه ای در راس<br />
هرم حکومتی کامل شد. این پيوند چنان است که هر نوع تصميم<br />
مهم در قوه قضائيه ابتدا با آیت االله واعظ طبسی همآهنگ می<br />
شود، از جمله انتصاب رئيس دادگستری مرکز" عليزاده".<br />
روحانی پرونده داری که در زمان مجلس سوم تا آستانه خلع لباس<br />
و محاکمه به جرم تصاحب املاک مردم در طبس پس رفته بود.<br />
تردید نيست که دادستان تهران "مرتضوی" نيز با همين همآهنگی<br />
بر مسند نشسته و به همين دليل نيز هر فشاری برای برکنار او تاکنون<br />
بی اثر بوده است.<br />
آنچه که در باره نحوه درآمد عظيم آستانقدس میتوان<br />
گفت اینست، که از بعد از انقلاب این ثروت سر به فلک کشيده<br />
است؛ تا آنجا که ١٠ درصد گاز سرخس هم به صندوق آستانقدس<br />
می رود. املاکی که قبلا متعلق به آستانقدس بوده و بعدها سندش<br />
در زمان شاه به نام این و آن شده تماما به آستانقدس برگردانده<br />
شده و از مالکين آنها پس گرفته شده است. به همين دليل امروز<br />
وقتی شما در مشهد <strong>راه</strong> می روید، احساس می کنيد تمام زمين و<br />
آنچه در خراسان روی آن بنا شده از آن آستانقدس است. دفاتر و<br />
شعب فراوان آن در سراسر شهر و استان، درست مانند دورانی<br />
است که شعب بانک صادرات در سراسر ایران باز شده بود.<br />
علاوه بر تامين بخش مهمی از هزینه شورای تبليغات<br />
اسلامی و حوزه علميه قم و مشهد و یا نمایندگیهای ولی فقيه در<br />
خارج از کشور، بودجه محرمانه اکثر عمليات تروریستی در<br />
خارج از کشور، حضور در لبنان، کمک مالی به حزب االله لبنان<br />
و یا عمليات سپاه محمد در افغانستان و حتی محرمانه ترین بخش<br />
خرید تاسيسات نظامی و اتمی از درآمد آستانقدس تامين می شود،<br />
چرا که بودجه دولتی بهرحال بودجه ایست مشخص که می تواند<br />
این نوع عمليات و ارتباط های بين المللی از درون آن بيرون<br />
کشيده شود اما بودجه آستانقدس بی حساب و کتاب است. قدرت و<br />
تاثير آستانقدس در نظام جمهوری اسلامی و تاثير قاطع آن روی<br />
ارگان های نظامی و روی فرماندهان سپاه از همين پول و نقش<br />
بوجود آمده است. به همين دليل است که هر نوع تغيير سياست<br />
خارجی و یا هر نوع تغيير موضع فرماندهان سپاه و یا هر نوع<br />
تصميم قضائی در کشور که اکنون سازمان امنيت موازی و زندان<br />
ها نيز زیر نظر آنست، بستگی مستقيم به نظر واعظ طبسی در<br />
خراسان دارد و هر نوع تصميم استراتژیک در جمهوری اسلامی<br />
بدون مشورت با واعظ طبسی ناممکن است، از جمله درباره<br />
امضای پروتکل اتمی. این انتظار که بی موافقت واعظ در قوه<br />
قضائيه تحولی چشمگير بوجود آید، خام خيالی است. شاهرودی<br />
خوب می داند که حضور او در قوه قضائيه یعنی حضور سایه<br />
واعظ. همچنان که رهبر جمهوری اسلامی می داند رهبری خارج<br />
از سایه واعظ یعنی انحراف از ميثاقی که از جمع آن<br />
مشهد، اکنون در سه روحانی خلاصه شده است: مثل واعظ،<br />
رهبر، شاهرودی!<br />
٥ روحانی
ر٥<br />
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٤٤<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
فصل کنگره ها<br />
درداخل و خارج کشور<br />
نيمه دوم سالی که در پایان آن انتخابات هفتمين دوره مجلس<br />
شورای اسلامی در ایران می خواهد برگزار شود، احزاب و سازمان<br />
های سياسی داخل و خارج کشور، هر یک به بهانه و دليلی، اما همه<br />
با هدف بررسی نتيجه ۶ سال جنبش اصلاحات درایران تشکيل کنگره<br />
دادند. برخی با این اميد که بتوانند مقابله با ضد اصلاحات را دوباره<br />
سازمان دهند و سنگر مهم مجلس را تسليم جبهه ضد اصلاحات نکنند،<br />
و نيروی ضد اصلاحات با هدف بررسی موفقيت هائی که در این شش<br />
سال داشته و چگونگی بهره گيری از امکانات و موفقيت هایش برای<br />
تسخير مجلس شورای اسلامی تشکيل کنگره دادند. این وضع البته<br />
درمهاجرت و درکنگره هائی که احزاب و سازمان ها تشکيل دادند، با<br />
این حساسيت و جدیت دنبال نشد، اما بهرحال معطوف به اوضاع<br />
ایران بود.<br />
مجمع روحانيون مبارز که تشکلی است عملا در برابر<br />
جامعه روحانيت و متشکل از روحانيونی که در قالب های گذشته نمی<br />
گنجد و پيش از آنکه اصلاح طلب سياسی باشند، اصلاح طلب دینی<br />
هستند، سرانجام در حد یک حزب کامل سياسی تشکيل کنگره داد.<br />
تمامی معيارهای شناخته شده یک کنگره را مراعات کرد. گزارشکر<br />
کنگره را مهدی کروبی رئيس کنونی مجلس داد و هيات هائی از<br />
احزاب و سازمان های سياسی بعنوان ميهمان درآن حضور یافتند.<br />
گسترش واحدهای تشکيلاتی درسراسر کشور، تدابيری برای ائتلاف و<br />
محکم سازی ریسمان اتحاد با دیگر تشکل های سياسی اصلاح طلب<br />
درون حاکميت و بيم و هراس هائی که درباره آینده روحانيت شيعه و<br />
سرانجام حکومت اسلامی وجود دارد، در مذ ا کرات و مصاحبه ها و<br />
تصميمات این کنگره مشاهده شد.<br />
جبهه مشارکت ایران اسلامی، پيش از مجمع روحانيون<br />
مبارز تشکيل کنگره داد، که همچنان فشارنيروهای مخالف اصلاحات<br />
به بهانه اسناد و بویژه گزارش صریح دبيرکل آن به این حزب ادامه<br />
دارد. قضاوت در این باره که این فشارها مقدمه حذف چهره های<br />
شناخته شده رهبری این حزب از انتخابات مجلس هفتم خواهد شد یا<br />
خير؟ هنوز زود است. چهره هائی نظير محسن ميردامادی، محمد<br />
رضا خاتمی، شکوری راد، مزروعی و...<br />
جبهه مشارکت تصميم نهائی برای شرکت یا عدم شرکت در<br />
انتخابات آینده را موکول به تصميم کنگره فوق العاده ای کرده است که<br />
پس از اعلام ليست کاندیداهای عبور کرده از فيلتر شورای نگهبان<br />
قرار است تشکيل شود.<br />
مجاهدین انقلاب اسلامی، که تاکنون نشست های مرکزیت و<br />
حتی شبه کنگره آن در مطبوعات بازتاب نداشته، این بار تشکيل<br />
کنگره این سازمان را با هدف گسترش کارسازمانی خود اعلام کرده<br />
است. این کنگره تا پيش از پایان ماه آذر تشکيل خواهد شد. آنها نيز با<br />
ارزیابی خود از اوضاع ایران و منطقه و روند اصلاحات طی ۶ سال<br />
گذشته و سرنوشتی که تاکنون انقلاب ۵٧ پيدا کرده است، بعنوان<br />
صاحب اندیشه ترین تشکيل مذهبی درون حاکميت موضع خود در<br />
باره انتخابات رااعلام خواهند کرد. شورای نگهبان چهره های شاخص<br />
این سازمان نظير بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده، محسن آرمين،<br />
محمد سلامتی، هاشم آغاجری و... را تائيد صلاحيت خواهد کرد؟ این<br />
نيز بستگی به روند اوضاع جهان و ایران طی ماه های آینده دارد.<br />
موتلفه اسلامی نيز که معمولا هر سال یک و گاه دو کنگره<br />
و جلسه سراسری با رهبران و مسئولين سازمان های خود در سراسر<br />
ایران دارد، در ابتدای آذرماه کنگره ای در قم برگزار کرد. آنها ابتدا<br />
در مشهد جلسه کردند و با آیت االله واعظ طبسی دیدار و سپس در قم<br />
کنگره را تشکيل دادند. همچنان که ابتدا حمایت واعظ طبسی را جلب<br />
کردند و سپس تائيد رهبران ارتجاع مذهبی مقيم قم را خواستار شدند.<br />
از مجلس پنجم تاکنون رهبران این تشکل در هر انتخاباتی بازندگان<br />
بزرگ بوده اند، مگر در انتخابات اتاق بازرگانی و صنایع که قباله آن<br />
همچنان بنام علينقی خاموشی از رهبران این جمعيت است. آنها<br />
اميدبسيار دارند که چهره های ناشناخته ای را به مجلس بفرستند و<br />
سپس خود از طریق آنها ریسمان قدرت را در دست نگهدارند، چرا<br />
که خود، بدليل آشنائی مردم با نام، چهره و سابقه آنها شانسی برای<br />
کسب آراء مردم ندارند.<br />
قرائن نشان می دهد که چند کنگره هم در ظلمات و<br />
تاریکخانه ها برگزار شده است، که نتایج آن در تکاپوهای سياسی<br />
مشهود است. کنگره جامعه روحانيت مبارز که ناطق نوری رئيس<br />
مجلس پنجم و رهبر فراکسيون ٩٠ نفره مخالف دولت موسوی در<br />
زمان آیت االله خمينی موتور محرکه آنست. کنگره حزب االله که آیت<br />
االله جنتی پدرخوانده آنست و فعلا توانسته سنگر شهرداری و شورای<br />
شهرتهران را فتح کند و کنگره فدائيان اسلام که عبدخدائی دبيرکل<br />
آنست. ضارب دکتر حسين فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق.<br />
درخارج از کشور نيز سازمان فدائيان اکثریت درهمين<br />
دوران کنگره تشکيل داد و دو تشکل جدید، یعنی اتحاد جمهوریخواهان<br />
که هنوز معلوم نيست به کدام سمت تشکيلاتی خواهد رفت و همچنين<br />
جبهه ملی خارج از کشور در تدارک دو کنگره جداگانه در پایتخت<br />
آلمان "برلن" و سوئد "استکهلم" هستند که با فاصله ای اندک از هم<br />
قرار است در ماه های ژانویه و فوریه تشکيل شود. نشریه "نامه<br />
مردم" هم اسنادی را بعنوان کنگره جدید حزب <strong>توده</strong> ایران منتشر کرده<br />
است. شاید مهم ترین و خردمندانه ترین تصميم این کنگره، نه تصویب<br />
آن اسنادی که تصویب شده، بلکه عدم تصویب آن سندی باشد که<br />
تصویب نشده است. سندی که بموجب آن قرار بوده ، سياست حزب<br />
در دوران فعاليت علنی در جمهوری اسلامی را کسانی نقد و انتقاد<br />
کنند که اکثرا در آن سالهای دشوار و پرحادثه برای حزب و کشور نه<br />
حضور و نقشی مستقيم و یا موثر درداخل کشور داشته اند و نه امروز<br />
آگاهی چندانی از اوضاع ایران دارند. شعار"تا رژيم ولايت فقيه هست<br />
کاری پيش نمی رود" دراین کنگره نيزتکرار شده است. چگونه و از<br />
چه طریق؟ همچنان درابهام باقی مانده است!<br />
Rahe Tudeh No. 12۶ Dez. 2003<br />
Postfach <strong>126</strong>926, 10609 Berlin Germany<br />
شماره حساب بانكی<br />
:<br />
Postbank Essen, Konto No. 0517751430<br />
BLZ 360 100 43, Germany<br />
،Euro ٢ ٤ و ٤/٥<br />
2.5 Euro, 4 US$ & 4.5 Canada $<br />
٩<br />
http://www.rahetude.de<br />
anore@gmx.de<br />
دلار آمريكا<br />
دلار آانادا<br />
پيام گير <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> 0049-30-3350579<br />
آدرس اينترنت:<br />
آدرس ایميل: