13.05.2015 Views

126 - راه توده

126 - راه توده

126 - راه توده

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

ص )<br />

ص )<br />

ص )<br />

<strong>راه</strong><br />

آذر<br />

<strong>توده</strong><br />

- ديماه ١٣٨٢<br />

دوره دوم شماره «١٢۶»<br />

نگاهی به کنگره فدايیها<br />

آلترناتيو<br />

در خانه و آنها گرد<br />

جهان میگردند!‏<br />

<br />

اصلاحات ودلائل<br />

گريزناپذير آن<br />

(ص‎٨‎ (<br />

واعظ رهبر-‏<br />

مثلث قدرت<br />

گفتگوی راديوئی سردبير<strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

) ص‎١٩‎‏)‏<br />

- شاهرودی<br />

(٢٩<br />

حزب دمکراتيک مردم ايران<br />

سوار برمَرکَبِ‏<br />

اصلاحات<br />

اما وارونه!‏<br />

<br />

(١٢<br />

" سياست"‏ و<br />

" بازیسياسی"‏<br />

<br />

(٣<br />

سالگرد قتلهای زنجيرهای<br />

بانگ مردمسالاری<br />

خاموش نشد<br />

‏(صفحات‎٧‎ و‎٢٨‎‏)‏<br />

‏"انفعال چپ"‏<br />

مقالهای از محمد مختاری<br />

معامله با امريکا<br />

درمرکز سياست<br />

جناح راست ج.ا<br />

‏(ص‎٣۵‎‏)‏ چپ نماها و سلطنت خواهان می خواهند<br />

خانم عبادی را هم به جمع منفعل<br />

استوار بر ثروت خودشان در مهاجرت اضافه کنند.‏ اجازه<br />

بدهيد ايشان درهمان دريای مواج داخل<br />

آستانقدس رضوی کشور و هم<strong>راه</strong> مردم شنا کند!‏<br />

<br />

بر سر دو <strong>راه</strong>ی<br />

انتخاب يا انفعال<br />

چه پيش و چه پس از تشکيل مجلس هفتم،‏ آنچه بعنوان بحث محوری جنبش<br />

عمومی مردم ایران،‏ همچنان و تا سالها باقی خواهد ماند،‏ انتخاباتی است که تا پيش از<br />

پایان سال ١٣٨٢ درایران و برای تشکيل این مجلس برگزار می شود.‏ تاریخ نه تنها در<br />

باره نحوه برگزاری این انتخابات و کارشکنیهای بی نظير مافيای قدرت و ثروت<br />

جمهوری اسلامی برای از نفس انداختن مردم و نااميد ساختن آنها از امکان تحولات از<br />

طریق انتخابات قضاوت بیرحمانه خود را خواهد کرد،‏ بلکه درباره ميزان درک<br />

طرفداران تحولات از شرایط،‏ موقعيت سنجی و نحوه مقابله آنها با این توطئه نيز قضاوت<br />

خود را خواهد کرد.‏ هرآنکس که درباره این قضاوت های تاریخی کوچکترین تردیدی<br />

دارد،‏ می تواند تاریخ مجلس درایران،‏ انتخابات آن و بویژه مجلس شانزدهم و هفدهم در<br />

دهه ٣٠ را یکبار دیگر مرور کند و به سرنوشت آیت االله کاشانی ‏(رئيس مجلس)‏ دربار<br />

پهلوی و سرانجام نمایندگانی که با توطئه این دربار بر صندلی مجلس شورای ملی تکيه<br />

زدند بياندیشد.‏ از آنجا که نقش مجلسين پس از کودتا که عامل قانون سازی برای تثبيت<br />

کودتا بودند همان نقشی است که چرخ پنجم درشکه اختناق و دیکتاتوری ایفاء می کند،‏<br />

نيازی به گشایش دفتری جدا از سرنوشت شاه و دربار برای این دوره ها از مجلس ایران<br />

نيست.‏<br />

شورای نگهبان سلطنتی نيز،‏ در دوره ای به نيابت از فئودال ها و در راس آنها<br />

خاندان پهلوی و در دوره ای دیگر به نيابت از دلال های اسلحه و تجار وابسته به دربار و<br />

نوکيسه های مونتاژکار صنایع،‏ که باز هم در راس آنها دربار شاه قرار داشت،‏ در کاخ<br />

شاهنشاهی ليست از صندوق ها بيرون آورد و مجلس مطيع دربار برپا کرد.‏ سرانجام آن<br />

مجلس ها،‏ دربار شاه و سازندگان آن ليست ها و فراکسيون های درباری اظهرمن الشمس<br />

است!‏ و نيازی به مرور آن از سوی ما نيست.‏<br />

همچنين،‏ تاریخ خواهد گفت که مردم ایران توانستند در لحظهای تاریخی<br />

تصميمی درست و تاریخی بگيرند یا نه؟ البته،‏ هر قضاوتی دراین باره؛ چيزی از سهم و<br />

نقش نيروهای طرفدار تحولات،‏ احزاب سياسی جدی ایران در جهت آگاه سازی مردم<br />

برای اتخاذ تصميم درست نخواهد کاست.‏ همانگونه که از سهم نيروهای مخالف مردم و<br />

تحولات در ایران نخواهد کاست.‏ قضاوت بی رحمانه تاریخ این دو را نيز شامل خواهد<br />

شد.‏ اگر نامردمی و مردم ستيزی حکومتيان سقوط آنها را در پی داشته باشد که در هر<br />

نظام و کشوری-‏ چه اسلامی و چه غير اسلامی-‏ درپی داشته،‏ برای گروه دوم نيز<br />

غفلتهای تاریخی چنان ضربه اعتباری خواهد بود که دوباره بر سر پا ایستادن و با مردم<br />

سخن گفتن را دشوارتر از آن خواهد ساخت که اکنون گمان می رود.‏ ) بقيه در صفحه ٢)


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

انتخاب يا انفعال...‏<br />

انتخاب،‏ تحریم،‏ به صحنه درآمدن،‏ عقب نشينی کردن،‏ به<br />

کارزار فراخواندن مردم و به انزوا بردن مخالفان مردم،‏ ایستادن و<br />

هزینه دادن اما گشودن فضای سياسی کشور،‏ تسليم تنگناها شدن،‏<br />

اتحاد،‏ اختلاف،‏ اميد به مردم،‏ اميد به خارج،‏ واقع بينی،‏ رویاپروری،‏<br />

سهم پذیری درآگاه سازی مردم،‏ موج سواری روی امواج نارضائی<br />

مردم و...‏ همه اینها برگ های دفتر انتخابات مجلس هفتم است که<br />

ورق خواهد خورد و از دل آن قضاوت تاریخ درباره انتخابات مجلس<br />

هفتم بيرون خواهد آمد.‏ چه کسی روسفيد خواهد شد و سياهی ذغال<br />

برچهره چه کسانی خواهد ماند؟<br />

در جامعه ای که در آن جوشش تحولات وجود دارد،‏ زمان<br />

زیادی برای دریافت پاسخ لازم نيست،‏ همانگونه که در جریان<br />

انتخابات دوم خرداد ١٣٧۶ لازم نبود.‏<br />

بدین ترتيب و در چنين فضا و موقعيت خطيری،‏ همگی به<br />

سمت انتخابات مجلس هفتم می رویم.‏ این که مخالفان جنبش و<br />

اصلاحات چه درسر دارند و چه چيز را به صحنه آورده و می آورند،‏<br />

دیگر نه امری پوشيده است و نه نقشه ها وترفندهای نا آشنا.‏ آنها،‏ در<br />

یک کلام می خواهند کودتای پارلمانی کنند،‏ تریبون پرقدرت مجلس را<br />

که طی چهارسال سنگر جنبش بود و بزرگترین افشاگری تاریخ<br />

جمهوری اسلامی را عليه ارتجاع مذهبی و مافيای ثروت درکشورما<br />

کرد از چنگ جنبش درآورند،‏ حتی اگر این انتخابات در شهرهای<br />

بزرگ ایران با ریزش آراء واجدین شرایط رای هم<strong>راه</strong> شود و برای<br />

یک دورانی زیرفشار این ریزش آراء قرار گيرند.‏ تجربه مجلس<br />

خبرگان رهبری که با ۴٢ در صد آراء واجدین حق رای تشکيل دادند<br />

و شورای شهر تهران که با ‎۵‎ر‎٢‎ درصد رای شهری ١٢ ميليونی<br />

تشکيل شد و به تخریب هر آنچه جنبش به حاکميت تحميل کرده بود<br />

مشغول است،‏ دربرابرآنهاست.‏<br />

این که رویدادهای هفته ها و دو ماه آینده در ایران و منطقه<br />

چه پيش خواهد آورد و چه تاثيری بر روند این انتخابات خواهد داشت،‏<br />

بحثی است که در زمان وقوع چنان رویدادهائی باید درباره آن صحبت<br />

کرد.‏ درباره آنچه که اکنون دربرابر تمام نيروهای طرفدار اصلاحات و<br />

تحولات قراردارد،‏ اکنون بايد صحبت کرد.‏<br />

یعنی تحريم انتخابات مجلس هفتم و کوشش در <strong>راه</strong> هرچه<br />

همه جانبه تر کردن آن و یا شرکت در انتخابات به رغم همه محدودیت<br />

هائی که پيش بينی آن دشوار نيست؟<br />

بنظر ما،‏ ميان این دو تصميم هنوز فاصله ای وجود دارد که<br />

باید برای رسيدن به هر یک از آن دوتصميم،‏ آن را طی کرد و این<br />

مسير چيزی جز افزودن همه جانبه بر حساسيت و دقت نظر مردم<br />

ايران در وسيع ترين اشکال خود نسبت به اين انتخابات.‏ هر نوع<br />

شعار،‏ انتقاد از اصلاحات،‏ انتقاد از کارشکنی ها و اعتراف به قدرت<br />

جناح راست برای سرکوب و مقابله با مردم و اصلاحات،‏ اگر به این<br />

هدف خدمت نکند،‏ به ارتجاع و مخالفان اصلاحات کمک کرده است.‏<br />

از لحظه قبول این نظر به بعد است که نمی توان آن اعلاميه ها و<br />

تحریم های زودرس انتخاباتی را که عملا به انفعال و بی اعتنائی مردم<br />

برای حضور در صحنه انتخاباتی کمک می کند تائيد کرد.‏ امروز نفس<br />

حضور مردم در صحنه انتخاباتی و برانگيختن حساسيت مردم نسبت<br />

به سرنوشت انتخاباتی که از نظر ما <strong>توده</strong> ای ها،‏ مهم ترین انتخابات<br />

تاریخ ٢۵ ساله ایران است ‏(حتی مهم تر از انتخابات ١٣٧۶) درعمل<br />

فشاری است سنگين به طرفداران کودتای پارلمانی و تشکيل مجلس<br />

مطيع رهبری و ولی فقيه.‏ آنها که دم از ضرورت نفی و طرد ولایت<br />

فقيه می زنند دراین اینجاست که هرآنچه دارند و می توانند-‏ اگر داشته<br />

باشند و بتوانند-‏ باید به ميدان آورند.‏ حتی اگر شرایطی مناسب تحریم<br />

ملی انتخابات ف<strong>راه</strong>م آید و چنين تحریمی عملا <strong>راه</strong>گشای بن بست های<br />

اصلاحی در جامعه ایران تشخيص داده شود،‏ تنها در صورت حضور<br />

مردم در صحنه انتخابات و حساسيت همه جانبه نسبت به سرنوشت<br />

این انتخابات و نقش مجلس درتحولات است که می تواند جنبه <strong>توده</strong> ای<br />

و ملی به خود گرفته و طرح و نقشه مافيای قدرت برای قبضه مجلس<br />

با ۴٠- ۵٠ درصد آراء مردم را نقش برآب کند.‏ حتی اگر تحریم<br />

انتخابات با انگيزه جلب توجه مجامع بين المللی و نه دولت ها نسبت به<br />

آنچه واقعا در ایران می گذرد نيز هدف باشد،‏ تنها با حضور و<br />

خواست مکرر و همه جانبه مردم در فشار به حاکميت برای گشایش<br />

فضای انتخاباتی می تواند جنبه عملی به خود بگيرد.‏ افکار عمومی<br />

جهانی را با حضور مردم در صحنه و مخالفت با تصميمات شورای<br />

نگهبان و مافيای قدرت می توان نسبت به رویدادهای ایران جلب کرد<br />

نه با عدم حضور مردم در صحنه،‏ تشویق انفعال و خمودی و بی<br />

اعتنائی نسبت به سرنوشت مجلس و تمکين از قدرت سرکوب حاکميت<br />

مافيا.‏ وقتی مردم یک کشور،‏ خود در پی گرفتن حق خویش نباشند،‏<br />

چگونه مردم دیگر کشورها وافکار عمومی مردم جهان و مجامع بين<br />

المللی به یاری این مردم بياید؟<br />

با این ارزیابی است که ما معتقدیم <strong>راه</strong> ميانه دو تصميم<br />

انتخاب و تحريم،‏ قطعا انفعال نيست و هر حزب و سازمان سياسی<br />

ایران که نظرات،‏ اعلاميه ها،‏ اسناد و کنگره های آن،‏ درعمل به چنين<br />

انفعال و غفلتی کمک کند،‏ سهم خویش را در قضاوت تلخ و بی رحم<br />

تاریخ از هم اکنون باید بپذیرد.‏<br />

اگر درسی از جبهه مقابل و مخالف اصلاحات بخواهيم<br />

بگيریم که بنظر ما ضرورت دارد گرفته شود،‏ عمل در همان جهتی<br />

است که آنها با آن مخالف اند و اتخاذ تصميمی است که آن ها نسبت به<br />

آن بيشترین واکنش ها را نشان ميدهند.‏<br />

امروز جبهه مخالف تحولات با هر نوع تجمع انتخاباتی و<br />

ارتباط گيری طرفداران اصلاحات در داخل و خارج حاکميت با مردم<br />

مخالف است و با آن درحد یورش به جلسات سخنرانی رئيس کميسيون<br />

امنيت ملی و سياست خارجی مجلس ششم در شهر یزد مقابله می کند،‏<br />

جبهه مشارکت را تهدید به انحلال می کند.‏ خود متينگ انتخاباتی برپا<br />

می کند،‏ اما هرجا که بتواند جلوی اجتماع مردم و جلساتی را می گيرد<br />

که در آن پيرامون انتخابات آینده مجلس از موضع ضرورت<br />

حضورمردم درصحنه آن و بيرون آوردن پنبه ها درباره نقش تاریخی<br />

مجلس ششم از گوش ها سخن گفته می شود.‏ این نشانه ها برای<br />

تصحيح برخی سياست ها و پيش بينی ها کافی نيست؟<br />

جبهه مخالف می داند که اگر مردم در صحنه حاضر شوند،‏<br />

نمی تواند در آخرین لحظات و برای تبليغات پس از انتخابات خاموش،‏<br />

در زمانی که مردم دیگر به انفعال تن داده و به هرصورت خانه نشينی<br />

را به شرکت در انتخابات ترجيح می دهند،‏ ناگهان بسياری را تائيد<br />

صلاحيت کند و بداند که دیگر کسی در صحنه نيست که به آنها رای<br />

بدهد.‏ این تجربه ایست که آنها از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا در انبان پرتجربه<br />

خود دارند.‏ پس از چنين رویدادی است که خواهند گفت انتخابات آزاد<br />

برگزار شد اما اصلاح طلبان رای نيآوردند و مردم به آنها رای ندادند.‏<br />

و این،‏ یعنی تقدیم مجلس به مخالفان مردم اما با دست مردم.‏ گرچه این<br />

متاع گران با دست ۴٠ تا ۵٠ درصد واجدان حق رای تقدیم شده باشد!‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

٢۴<br />

و ‏"سياست"‏<br />

‏"سياست بازی"‏<br />

سياست هم علم است و هم هنر.‏ علم است،‏ زیرا باید<br />

قوانين و قواعد و ساختار و تاریخ آن را آموخت.‏ هنر است،‏ زیرا<br />

برای سياستمدار،‏ دولتمرد یا دولتمدارشدن قریحه و موهبت ویژه<br />

ای لازم است،‏ مانند شم،‏ زیرکی،‏ پویائی،‏ سرعت انتقال،‏ نهان<br />

بينی،‏ خویشتنداری و امثال آن که اجزاء مختلف قریحه سياسی<br />

است.‏<br />

‏"سياست"‏ بيان متراآم اقتصاد جامعه،‏ و ‏"حقوق"‏ بيان<br />

متراآم سياست است.‏ بر همين پایه،‏ سياست و حقوق،‏ برخلاف<br />

برخی تعبيرها،‏ که عمدتا جنبه تبليغاتی دارند نميتوانند مقدم بر<br />

نظام اقتصادي جامعه باشند،‏ بلكه این اقتصاد(یعني شكل مسلط<br />

مالكيت و مناسبات ناشي از آن)‏ است آه سياست و حقوق را<br />

بدنبال خود ميآشد و بدان شكل ميدهد.‏<br />

بدینسان،‏ جامعه داراي یك هسته اقتصادي و یك پوسته<br />

سياسي-‏ حقوقي است و رابطه این هسته و پوسته،‏ رابطه ماهيت و<br />

پدیده است.‏ بدین سان است که اگر شخص سطحي نگر باشد<br />

پوسته را ميبيند و هسته را نميبيند.‏ البته،‏ پوسته سياست و حقوق<br />

در قبال اقتصاد منفعل صرف نيست و نقش فعال عظيمي در<br />

تكامل اقتصاد و آل جامعه ایفاء ميآند و ایدئولوژيهاي سياسي و<br />

حقوقي و نهادهاي ناشي از آن،‏ چنان هيبت و سيطرهاي دارند آه<br />

گویا گرداننده اصلي امورند.‏<br />

موضوع سياست مناسبات ميان ملتها و طبقات جامعه<br />

است که نقش خود را به آمك نگرههاي سياسي،‏ نهادهاي سياسي،‏<br />

رجال سياسي(یا دولتمردان)‏ آه در مجموع روبناي سياسي جامعه<br />

را بوجود ميآورند عمل ميآند.‏<br />

از آنجا آه هر سياستي در خدمت مناسبات اقتصادي و<br />

شكل مالكيت معيني قرار دارد،‏ لذا براي حفظ و توجيه و دفاع هر<br />

شكل اقتصادي معين(مانند بردگي یا فئوداليسم یا سرمایهداري و<br />

غيره)‏ سياستي خاص،‏ به معنای روبناي سياسي خاص لازم است،‏<br />

آه گاه در تاریخ شكل مختلط نيز پدید ميآید.‏ براي تغيير هر نظام<br />

اقتصادي به نظام دیگر نيز مبارزه سياسي حتي در حد حاد آن آه<br />

قيام انقلابي باشد ضروری است.‏<br />

در مورد یك انقلاب،‏ حتی متکی به معارف قرآني نيز<br />

باید گفت آه بدون داشتن برخورد سياسي صحيح چه در گستره<br />

سياست داخلي و چه در گستره سياست خارجي،‏ حل وظایف<br />

ماوراء بغرنج اقتصادي از محالات است و ما شاهدیم که در ميهن<br />

ما ایران عدم درک این ضرورت از سوی نيروهای مترقی و ملی<br />

– اعم از مذهبی،‏ نيمه مذهبی و یا حتی غير مذهبی-‏ و سرگشتگی<br />

آنها چه دشواريهایی را به هم<strong>راه</strong> آورد.‏<br />

سياستي آه با سمتگيري عمومي تكامل تاریخي جامعه<br />

معين و جامعه بشري در تضاد باشد،‏ هر اندازه هم آه از لحاظ<br />

فنون سياسي ماهرانه تنظيم و اجراء گردد،‏ تنها و تنها ميتواند<br />

آاميابي موقت داشته باشد و سرانجام ‏"بازی های سياسی"‏ به<br />

بنبست ميرسد.‏<br />

در سياست فرمول ریاآارانه ‏"هدفها توجيه آننده<br />

وسيلهها"،‏ آه به ماآياوليسم شهرت یافته و فرقه ژزوئيت آنرا<br />

پذیرفته بود (١)، همان سياست ورزی و یا سياست بازی است که<br />

قطعا نمی تواند در خدمت بالندگی یک اجتماع قرار گيرد.‏<br />

اصل توجيه وسيله برای رسيدن به هدف تاریخ پيچيدهاي<br />

دارد،‏ آه در اینجا جاي بحث آن نيست.‏ خلاصه آلام آنست آه<br />

پيدایش این اصل بسي آهنتراز آتاب پرنس ماآياولي یا قبول<br />

فرقه ژزوئيت است.‏<br />

این اصل در سياست مترقی و متعالی اصلی است غلط<br />

و این تهمت سنگيني بود که سالها طرفداران سوسياليسم علمی از<br />

سوی نيروهای واپسگرا و حاکميت های سرکوبگر متهم به اعمال<br />

آن می شدند.‏ امری که در جمهوری اسلامی نيز آن را شاهد بوده<br />

و هستيم و اتفاقا دیدیم که شخصيت هائی در حاکميت جمهوری<br />

اسلامی را که بيش از همه طرفداران سوسياليسم علمی را متهم به<br />

این اصل می کردند،‏ درحاليکه خود با کارنامه ای خونين مجسمه<br />

تمام نمای آن از آب درآمدند.‏<br />

وسایل خلاف واقعيت و شرف و صداقت بناچار موجب<br />

تباهي و ناچيزي مقاصد ميشود و آن مقاصد را از اعتبار ساقط<br />

ميآند.‏<br />

مراعات صداقت انساني علامت قدرتمندي در سياست<br />

است و ریاآاري و فریب و دروغ و پردهپوشي حيلهگرانه در<br />

سياست علامت ناتواني است.‏ این امر تنها شامل حال نيروهای<br />

حاکم نمی شود،‏ ما نمونه های پرشماری از این نوع سياست بازی<br />

ها را در ميان نيروهای اپوزیسيون هم سراغ داریم.‏ نيروهائی که<br />

حتی در عرض یکسال و یا در فاصله دو انتخابات و یا دو رویداد<br />

سياست عوض می کنند و تابع امواجی می شوند که از رویدادها<br />

بر می خيزند و نه از تلاطم های زیربنائی جامعه و ضرورت<br />

های آن.‏ مهم در پيگيری یک سياست اصولی آنست که بتوان پایه<br />

های اصولی یک سياست را شناخت و برپایه این اصول حرکت<br />

کرد و از زیر بار شانه خالی نکرد؛ و این ممکن نيست مگر<br />

رسيدن به ایمان علمی.‏ باید توانست،‏ در بدترین شرایط و در<br />

تنگناهای دشوار،‏ جسورانه در چشمان واقعيات نگریست و<br />

سياست اصولي را پيش برد.‏<br />

گاه،‏ حيلهگري های سياسی و مانورهای کم مایه را<br />

آارداني سياسی نام می نهند و این مادر شكست هاست.‏ تكيه بر<br />

خدعه حماقت است،‏ چرا که نام بندبازي سياسي،‏ سياست به<br />

معنای علمی آن که در بالا بدان اشاره شد نيست.‏<br />

کافی است تاریخ ساله جمهوری اسلامی مرور<br />

شود،‏ نه درعرصه حکومتی که در گستره اپوزیسيون نيز.‏ حتی<br />

اگر فرصتی برای این مرور ساله ف<strong>راه</strong>م نباشد،‏ می توان<br />

حوادث ۶ سال اخير را بررسی کرد،‏ به تحریم و تصدیق نتيجه<br />

انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٧۶، به انتخابات مجلس ششم،‏<br />

به حمایت های لفظی و هيجانی از نتایج این رویدادها و روی<br />

گردانی از این حمایت ها،‏ به لفاظی های بی عمل و لفظ پرستی<br />

های پرخاشگر.‏ حتی اگر همين اندک نيز بررسی اجمالی شود،‏<br />

بيشتر و صریح تر آشکار می شود آنچه ما می گوئيم و شاید،‏ این<br />

درسی باشد برای تدوین استوارتر سياست های آینده.‏<br />

صداقت در سياست،‏ یعني انطباق گفتار با آردارسياسی<br />

و هم<strong>راه</strong> ساختن وعده با اجراء و قبول تعهد از روي احساس<br />

مسئوليت.‏ تاریخ جامعه می گوید،‏ مردم را هرگز نمی توان در<br />

٢۴


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٤<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

یک دوره طولانی تاریخی فریب داد.‏ دشمنی با حزب <strong>توده</strong> ایران،‏<br />

از جمله بدليل پایداری و استواری برسر همين اصول است.‏<br />

اصولی که برسرآن جان ها باخته شده است،‏ اما هربار-‏ حتی در<br />

نبود آنها که برچنين اصول سياسی پافشاری کرده بودند-‏ آنچه به<br />

تصدیق و تائيد زمان رسيده است همانا پایبندی و پایداری بر<br />

سراصول عام یک سياست به معنای علمی برشمرده شده در بالا<br />

بوده است.‏ خميرمایه همين سياست و نگاه به تحولات ایران است<br />

که امروز جان مایه اصلاحات درایران است.‏ هرآنکس که تردید<br />

داشته باشد،‏ می تواند به تحليل های هفته حزب <strong>توده</strong> ایران در<br />

سالهای ١٣۶٠-١٣۶٢ بازگردد تا به چشم خود ببيند چگونه آن<br />

سياست و روشی که حزب <strong>توده</strong> ایران آن را سياست و روش<br />

ممکن و عملی برای پيشبرد جامعه و تثبيت هر دستآورد مثبت-‏<br />

هراندازه اندک-‏ می دانست امروز به سياست عام اصلاحات<br />

تبدیل شده است.‏ سياست علم عبور از یک دوران به دورانی دیگر<br />

است،‏ گرچه حوادث پوسته هائی از درخت تناور دوران بتراشد.‏<br />

یکی از شرایط مهم صداقت سياسي بيان صریح نظریات<br />

بنيادي خود،‏ دیدن اشتباهات خویش،‏ اعتراف بدانها و اصلاح<br />

آنهاست.‏ این امر در عين حال از علائم و دلایل مهم نضج و<br />

پختگي و جدي بودن سياسي است؛ زیرا چنين سياستمداري درك<br />

ميآند آه صراحت او در بيان نظر خویش و صداقت او در<br />

پذیرش خطا،‏ درجه اعتبار او و مشي او را تنزل نميبخشد،‏ بلكه<br />

بالاتر ميبرد.‏<br />

آنچه که <strong>توده</strong> ای ها از گذشته پيکار سياسی خود می<br />

آموزند و باید بيآموزند تصحيح خطاهاست نه دوری از پایه های<br />

علمی سياست عمومی حزب <strong>توده</strong> ایران در برابر تحولات جامعه<br />

ایران.‏ سياستی که از زمان بنيانگذاری این حزب پيگيری شده<br />

است،‏ آنچنان که دشمنان تحولات اجتماعی،‏ به کرات دنبال<br />

کنندگان مشی <strong>توده</strong> ای را بی اعتناء به اینکه آنها مذهبی اند یا غير<br />

مذهبی و ملی اند یا نيمه ملی نيمه مذهبی،‏ <strong>توده</strong> ای خطاب کرده<br />

اند.‏ اگر ما در گذشته افراد و شخصيت های حزبی و یا حکومتی<br />

را بی خطا انگاشته ایم،‏ امروز آموخته ایم و باید بيآموزیم که<br />

چنين نباشيم و یا اگر دربرابر کين و نفرت طبقاتی اقشار حاکم<br />

دچار خوشبينی شده ایم،‏ امروز نباید بشویم و...‏ اما،‏ همه این<br />

درس ها نمی تواند موجب تجدید نظر در اصول علمی شناخت<br />

جامعه ایران و علم برخورد با تحولات جامعه و برآورد نيروها و<br />

نگرش های مذهبی و ایدئولوژیکی سازمان ها و حرکت سياسی<br />

همگام با واقعيات جامعه شود.‏ بحث اینجاست،‏ نه دل خوش کردن<br />

به موج سواری در مهاجرت دور از بطن پرتلاطم جامعه و برای<br />

راضی ساختن این و یا آن سازمان سياسی تيغ برچهره سياست<br />

اصولی حزب کشيدن.‏ چنين انگيزه ها و خام اندیشی هائی که<br />

اساسا زائيده مهاجرت و دوری از جامعه است،‏ حتی اگر در<br />

زرورق کنگره و پلنوم و کنفرانس هم پيچيده شود بی اعتباراست،‏<br />

چنان بی اعتبار که حتی نياز به عبور طولانی زمان هم نيست و<br />

چون کلوخی دردیگ جوشان تحولات جامعه از هم وا رفته و حل<br />

می شود.‏<br />

تردید نيست آه استواري در اصول درست اجتماعي،‏<br />

هرگز بمعناي نفي نرمش،‏ رد سازشها و توافقها نيست.‏ منتها<br />

توافق معقول با توافق مباین با اصول،‏ در مقابل هم قرار دارند.‏<br />

باید در هر مرحله مشخصي توانست حد و مرز توافق اصولي را<br />

در عين مراعات استواري و وفاداري اصولي تميز داد.‏<br />

بخشی از بورژوازي ایران آه در مراحلي با انقلاب<br />

همگامي آرده،‏ به طمع بيرون آشيدن انحصار قدرت از چنگ<br />

هيئت حاآمه سرنگون شده بوده است،‏ ولي <strong>راه</strong> تاریخي او با <strong>راه</strong><br />

تاریخي رقباي رانده شدهاش تفاوت ماهوي ندارد.‏ ما امروز این<br />

پدیده را در بنيادهای عظيم مالی و اقتصادی با رنگ و لعاب<br />

مذهبی اما در چنگ سرمایه داری تجاری ایران می بينيم.‏ این<br />

واقع بينی اساس سياست حزب <strong>توده</strong> ایران را از همان ابتدای<br />

پيروزی انقلاب ۵٧ تشکيل داد و اتفاقا متمرکزترین کينه حکومتی<br />

عليه حزب <strong>توده</strong> ایران نيز توسط همين بخش از نيروهای به<br />

حاکميت <strong>راه</strong> یافته(سرمایه داری بزرگ تجاری و روحانيون به<br />

آنها پيوسته)‏ عليه ما اعمال شد.‏ پایه های این سياست از ابتدا<br />

درست بود و امروز نيز همچنان درست است و عدول از آن<br />

اشتباه بزرگ تاریخی.‏ بنابراین،‏ مشی و سياست حزب <strong>توده</strong> ایران<br />

در ٢۴ سال گذشته ‏(بویژه آنچه که طی ١١ سال اخير <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

برآن پای فشرده)‏ یک سياست طبقاتی است و نه سياستی متاثر از<br />

زدوبندهای سازمانی و گروهی و یا شتاب برای سوار شدن بر<br />

موج حوادث!‏<br />

چهره ها<br />

تاریخ سياست در ایران از باستان تاکنون نشانه ها و<br />

یادمانده هائی در حد کشوری باستانی نظير ایران دارد.‏ تاریخی<br />

که گاه در قالب بوذرجمهر،‏ خواجه نصير،‏ قائم مقام و یا تا تاریخ<br />

نزدیک،‏ در چهره امثال اميرکبير و محمد مصدق و دیگران و<br />

دیگران به رشته تحریر درآمده است.‏ در طول و عرض این<br />

تاریخ که پيوسته متاثر از طبقات حاکمه در ایران بوده است،‏<br />

چهره هائی در لباس خدمت و چهره هائی پرشمار در پيرایه<br />

خيانت به ملک و ميهن و ملت و خدمت به دشمنان و بيگانگان<br />

ظاهر شده اند،‏ و صد البته،‏ پيوسته در ستيز با آزادی و حق مردم<br />

برای تعيين سرنوشت خویش.‏ برهمين اساس،‏ برای آنکه،‏ حداقل<br />

خيانتها و جنایتهاي دوسده اخير تكرار نشود بررسي تحليلي<br />

زندگي سياسي دولتمرداني آه استعمار کهنه و نو استعمار روس،‏<br />

انگليس و امریكا،‏ در دوران قاجار و پهلوي،‏ بعنوان افزارهاي<br />

عمل خود،‏ تربيت آردند و عنان سرنوشت مملکت را با حادثه<br />

سازی و سرکوب مردم بدست آنان دادند،‏ آاری سودمند است.‏ این<br />

دولتمردان،‏ معمولا در سراسر پهنه جهان سوم،‏ ازميان وابستگان<br />

به طبقات مالك و بورژوا ‏(آه خود سيادت دولتهاي سيطرهجو را<br />

خواستار بودند)‏ برگزیده شدند.‏ گاه جاسوساني گمنام به مقامات<br />

عاليه دولتي،‏ امنيتی و قدرت مالي متناسب با آن رسيدند.‏ تا بي<br />

چون چرا،‏ تابع و مجري دستورهاي خارج باشند و یا همآهنگ با<br />

آن قدرتها سياست پيشه کنند.‏<br />

طبيعي است آه در هر آشوری آنان مهر و نشان سنت<br />

و فرهنگ خود را بر پيشانی داشته اند.‏ مثلاً‏ ایوبخان و<br />

ضياءالحق در پاآستان،‏ نحاس پاشا و انورسادات در مصر،‏ نوري<br />

سعيد و صدامحسين در عراق،‏ وثوقالدوله و قوامالسلطنه در<br />

ایران،‏ ژنرال عبود و جعفر نميري در سودان...‏ از جهت<br />

تيپهاي سياسي گوناگونند و به سبب عوامل متغير جغرافيایي،‏<br />

سياسي،‏ فرهنگي،‏ انساني و غيره با هم تفاوت دارند؛ ولي همه<br />

محصول دیپلماسي استعماري و نواستعماري در جامعه بومي خود


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٥<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

٢٠٠<br />

بشمار می روند و در خيانت به مردم و منافع کشور خود یکسانند.‏<br />

‏"یتشكل به اشكالالمختلفه حتي الكلب والخنزیر!".‏ تاریخ<br />

جمهوری اسلامی نيز مبرا از این پدیده نيست،‏ گرچه ناچار باشيم<br />

کشف و افشای اجزاء آن را به آینده تاریخی موکول کنيم.‏ نه<br />

صادق قطب زاده یگانه این طيف و امکان بود و نه سعيد امامی<br />

در قلب وزارت اطلاعات و امنيت جمهوری اسلامی آخرین آنها.‏<br />

در جستجوی بزرگان و تاثير گذرانی از این طيف در بيوت<br />

روحانيون حکومتی و غير حکومتی و حجره های مافيای قدرت و<br />

اقتصاد در جمهوری اسلامی همچنان باید گشت.‏ حوادث بزرگی<br />

مانند انفجارها و ترورها و حتی جنگ ٨ ساله با عراق و مخالفت<br />

سازمان یافته با هر نوع اصلاحات و مردمسالاری در ایران نمی<br />

تواند فارغ از این ریشه ها باشد.‏<br />

٢۴ ساله<br />

این تشبهات ریشه تاریخی دارد<br />

یكي از دامادهاي وثوقالدوله،‏ خواجهنوري از نوادگان<br />

ميرزاآقاخان،‏ صدراعظم ناصرالدینشاه و قاتل ميرزاتقيخان<br />

اميرآبير است.‏ خانملك ساساني در آتاب ‏"سياستگران عهد<br />

قاجار"‏ ابتدا مقالهاي از روزنامه ‏"وقایع اتفاقيه"-‏ مورخ ‎٥‎شنبه<br />

‎٢٣‎ربيعالاول‎١٢٦٨‎هجري قمري یعني ‎١٣٤‎سال پيش-‏ نقل ميآند<br />

آه درباره معایب اميرآبير است و اینكه گویا در باغ فين دچار<br />

ورم پا شده و در شرف مرگ است و جرم بزرگ سياسي او این<br />

بوده آه ‏"رعيت"‏ را بر ‏"نوآر"‏ ترجيح داده و ‏"نوآران"‏ را به<br />

رعایا بدل ميساخته است ‏"یعني آارمندان انگل و مفتخوار را از<br />

آار اخراج مينموده است".‏ ولي برعكس صدراعظم نوري دعوي<br />

داشت آه از هنگام تصدي او،‏ خرسندي و شادماني همه نوآران،‏<br />

را فراگرفته است.‏ خان ملك پس از نقل این مطالب روزنامه<br />

‏"وقایعه اتفاقيه"‏ ميافزاید:‏ ‏{وجود شخص ميرزاآقاخان،‏ باتمام<br />

روحيات زشت و رذائل اخلاقيش،‏ از بدجنسي و دروغگوئي و<br />

لافزني و دنائت طبع،‏ در این اعلاميه مثل آئينه منعكس است.}‏<br />

این نمونه تاریخی را تنها با این انگيزه آوردیم تا مقایسه<br />

شود با آنچه که امروز بنام بيانيه،‏ بنام ستيز با استکبار و در لباس<br />

توسعه اقتصادی و عدالت خواهی و در ملکوک کردن چهره های<br />

سياسی و حتی مذهبی مخالف سرکوبگری حکومتی مطرح<br />

میشود و انواع توجيهات برای دنائتی که در صحنه سياسی و در<br />

زندان ها عليه آزاد اندیشان انجام میشود به ميدان آورده میشود.‏<br />

پيرامون نقش شبکهها و شجرههای روحانی در حاکميت<br />

جمهوری اسلامی صحبت کم نمیشود.‏ مثلا بر ادران لاریجانی<br />

که همگی خواهرزادگان آیت االله جوادی آملی اند و یا نقش آقازاده<br />

های روحانيون درحاکميت و یا فرزندان و اقوام هاشمی<br />

رفسنجانی در جمهوری اسلامی و یا حتی شبکه هائی از ميان<br />

بقایای سازمان یافته حجتيه اصفهان ‏(به رهبری علی اکبر<br />

پرورش)‏ و یا معاودان عراقی در قوه قضائيه و سپاه پاسداران و<br />

روحانيون مقلد این آقا و یا آن آقا در حاکميت.‏<br />

یكي از حوادث جالب آنست آه دولتمردان دوران قاجار<br />

آه در عصر پهلوي نيز دوام آوردند،‏ غالباً‏ از چهار روستاي<br />

‏"وزیرخيز"-‏ یعني:‏ ف<strong>راه</strong>ان،‏ تفرش،‏ آشتيان ‏(واقع در مرآز ایران)‏<br />

و نور،‏ و اقع در شمال ایران برخاستهاند.‏ بدون شك نقش قائممقام<br />

ف<strong>راه</strong>اني و صدراعظم نوري،‏ در ایجاد محيط مساعد براي ارتقاء<br />

همشهريها آم نبوده است؛ همچنان که نقش ناطق نوری و یا<br />

جوادی آملی و امثالهم کم نيست.‏<br />

مرآز مبهم دیگر تربيت این آادرها،‏ لژهاي<br />

فراماسونري در زیر دست استادان و استادان اعظم خارجي ‏(مانند<br />

محمدخليل جواهري،‏ عرب ایراني نژاد پرورش یافته ترآيه استاد<br />

اعظم لژ همایون و آریستوفر اسحاقفري اسكاتلند)‏ یا استادان<br />

اعظم داخلي ‏(مانند لقمانالملك،‏ حكيمالملك،‏ شریفاماميژ تقيزاده<br />

و دیگران)‏ بوده است.‏ نسل تازه ای که در مدرسه حقانی قم لباس<br />

روحانيت به تن کرده اند و یا نسل تازه ای که وارث قتل و ترور<br />

دوران نواب صفوی از سوی فدائيان اسلام و سلف آن ‏"موتلفه<br />

اسلامی"‏ شدهاند،‏ از این زاویه نيز قابل پيگيری است؛ کسانی که<br />

از هم اکنون در محافل و لژهای پنهان ملقب به لقب ‏"استاد"‏<br />

‏(استاد بادامچيان،‏ استاد حميدرضا ترقی و...)‏ شده اند.‏<br />

ایالات متحده علاوه بر سازمانهاي وابسته به<br />

فراماسونري آشور خود مانند ‏(رتساري آلب،‏ جمعيت لاینس،‏<br />

جمعيت زونتا،‏ جمعيت تسليح اخلاق،‏ و غيره.)‏ آموزشگاه عالي<br />

مدیریت و موسسات آموزشي پوششي دیگری براي پرورش آادر<br />

از اوان آودآی در آشور ما ایجاد آرده بود.‏ آالج امریكائي به<br />

رهبري دآتر جردن مدتها این نقش را ایفا آرد.‏ در این اواخر<br />

دهها مدرسه و آلاس تدریس زبانهاي غربي در همين زمينه دایر<br />

بود.‏ آیا دشوار است این شيوه پرورش کادر از مدرسه جردن و<br />

کلاس تدریس زبان انگليسی در انجمن ایران و امریکا و یا کالج<br />

امریکائیها،‏ به حوزههای علميه نقل مکان کند؟ به نظر ما نه!‏<br />

بسياری از سياست پيشگان دهه دوم جمهوری اسلامی چرا نباید<br />

چنين ریشههائی داشته باشند؟ آینده نشان خواهد داد که ریشههای<br />

نفوذ در تشکلهائی نظير مجلس اعلای انقلاب عراق و یا سپاه ها<br />

و لشکرهای قدس و محمد و حضور در بوزنين،‏ لبنان،‏ افغانستان<br />

و عراق از کجا آب میخورده است.‏<br />

در تاریخ ساله گذشته ایران جدال اقليتی از<br />

سياستمداران مردمی و پیجوی حق و عدالت و حقيقت با قماشی<br />

از کسانی که از این نهادها و مراکز بيرون آمدند و یا وابسته<br />

بدانها بودند به خون آغشته است.‏<br />

عباس ميرزا وليعهد قاجاریه،‏ قائم مقامهاي بزرگ و<br />

آوچك،‏ ميرزا تقيخان اميرآبير و جمعي دیگر،‏ آوشيدند تا با<br />

حفظ سنن اشرافيت،‏ روش معقول و آارائي را در شرایط نو براي<br />

حفظ ایراني مستقل بيآورند.‏ باید گفت آه نخستين هستههاي تفكر<br />

سياسي مستقل معاصر ایراني،‏ آه هنوز در روند ‏"شدن"‏ و شكل<br />

گرفتن است،‏ که درآغاز قرن نوزدهم ميلادي ظهور ميآند،‏ تا<br />

اوایل سلطنت ناصرالدینشاه،‏ اشكالي از بروز دارد،‏ ولي<br />

استعمار،‏ با نيشخند تحقير و خنجر خيانت پيوسته با آنها در جدال<br />

‏"کيش و مات"‏ بوده است.‏ قائم مقامها و اميرآبيرها را آشتند تا<br />

آساني مانند صدراعظم نوريها را بر آشند.‏<br />

پس از انقلاب در روسيه،‏ پروردگان<br />

فراماسونری انگليسي یكه تازان ميدان شدند.‏ ‏(بویژه از مبداء<br />

آودتا سوم اوت سيدضياء-‏ رضاخان)‏ و سپس از مبداء<br />

آودتاي مرداد ١٣٣٢، پروردگان سيا و موساد به نواختن<br />

ویلن اول در ارآستر سياسي ایران پرداختند و آادر انگليسي را<br />

١٩١٧<br />

١٢٩٩<br />

٢٨


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٦<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

٦٠<br />

در موضع دوم قرار دادند.‏ طي این قریب سال ما با نمونه<br />

آامل وابستگي به امپریاليسم انگليس و آمریكا روبرو هستيم.‏<br />

امپریاليسم براي ما آساني مانند ملكمخان،‏ دآتر طاهري،‏<br />

دآتر بقائي،‏ یپرمخان،‏ دآترآقایان،‏ رشيدیان،‏ لقمانيان،‏ منوچهر<br />

اقبال،‏ صدرالاشراف،‏ ساعد،‏ حكيمالملك،‏ قوالسلطنه،‏ وثوقالدوله،‏<br />

تقيزاده،‏ علاء،‏ منصورالملك،‏ مدیرالملك جم،‏ ارفع،‏ اویسي،‏<br />

زاهدي،‏ خالصي زاده،‏ حاجآقا جمال،‏ مخبرالسلطنه،‏ سيدضياء،‏<br />

اردشير زاهدي،‏ شریف امامي،‏ حكمت و دهها و دهها تن دیگر را<br />

بميدان آورد،‏ که به اقتضای شرایط حاکم بر جامعه دینی ایران،‏<br />

بسياری از این افراد یا از ميان روحانيون برخاسته بودند و یا<br />

ریشه در خانواده های روحانيون داشتند.‏<br />

این برشماری مغشوش و بسيار ناقص،‏ فقط براي آنست<br />

آه خواننده در عالم تجرید نماند و پردههاي رنگارنگ تاریخ<br />

آشور ما و بازیگران آن را بياد آورد و از حافظه خود این<br />

فهرست سياه را تكميل آند،‏ تا خود پی بگيرد دلائل سرنوشت<br />

کنونی کشور و انقلاب ۵٧ را و دلائل به قدرت و مکنت رسيدن<br />

چهره های عمدتا روحانی در ميهن ما را.‏ از این گذرگاه باید<br />

عبور کرد تا هرگاه این و یا آن معامله و زدوبند و مذاکره پنهان و<br />

یا رابطه پنهان آشکار شد متعجب نشود.‏ چنان که در ملاقات<br />

محمد جواد لاریجانی با انگليسیها در انتخابات شد!‏<br />

سياست بازی از درون این مناسبات و گرایشها بيرون می آید،‏<br />

همچنان که عبور از بستر خدمت به ميهن و مردم آن از بستر<br />

مبارزه سياسی و سپس سياست مردمی میگذرد.‏ بحث سياست و<br />

سياست بازی چه در حاکميت و چه در اپوزیسيون چنين ریشهای<br />

دارد.‏ آنچه که مربوط به اپوزیسيون و مهاجرت می شود نيز خود<br />

دارای سوابق و ریشههائی است که مدون ترین آنها تشکلهای<br />

آستانه دو جنگ اول و دوم جهانی در آلمان و انگلستان و فرانسه<br />

است.‏ تشکلهاو تکاپوهای مهلکی که کمتر در باره آن صحبت<br />

می شود و برای آنکه بدان پرداخته نشود پيوسته ارتباط حزب<br />

<strong>توده</strong> ایران با حزب کمونيست اتحاد شوروی و یا کمينترن برجسته<br />

می شود تا انقلاب و ترقی خواهی در ایران نه بعنوان تکاپوئی<br />

داخلی و ملی،‏ بلکه خارجی و پيوند خورده با جهان کمونيست<br />

سابق معرفی شود.(خميرمایه اصلی این مقاله،‏ ازمقاله ای بنام<br />

‏"سياست"‏ از زنده یاد احسان طبری برگرفته شده است)‏<br />

<br />

بقيه از ستون مقابل غلامحسين صالحيار ......<br />

١٣٧۶<br />

- بله،‏ من از ١٥ سالگی تا ٢٣ سالگی مارکسيست بودم.‏<br />

- اینکه می گویند هر ایرانی حداقل نيم ساعت <strong>توده</strong> ای بوده<br />

درست است؟<br />

- از همه ایرانی ها خبر ندارم،‏ ولی در اینکه حزب <strong>توده</strong> اثر<br />

گذارترین و فراگيرتين حزب درتاریخ ایران است تردیدی ندارم.‏<br />

- فکر می کنيد اگر آزادی مطبوعات در اوائل انقلاب ادامه داشت<br />

سرنوشت جامعه ایران و جمهوری اسلامی تغيير می کرد؟<br />

- قطعا ایجاد جامعه مدنی برای ما آسان تر بود و حرف های آقای<br />

خاتمی که طرح هر کدام آنها با یک بحران هم<strong>راه</strong> است،‏ به<br />

راحتی اجرا می شد.‏<br />

سردبير دوران انقلاب روزنامه اطلاعات<br />

غلامحسين صالحيار<br />

برای هميشه خاموش شد<br />

دکترغلامحسين صالحيار،‏ از بازماندگان نسل قدیمی<br />

روزنامه نگاران آستانه و پس از کودتای ٢٨ مرداد ایران در<br />

تهران چشم برجهان فرو بست.‏ پيش از انقلاب<br />

سالها و در نوبت های مختلف سردبير روزنامه اطلاعات بود.‏ از<br />

انگشت شمار روزنامه نگاران سياسی ایران در دو دهه پس از<br />

کودتای ٢٨ مرداد بود که به هرحيله <strong>راه</strong>ی در مطبوعات یافته و<br />

فضای مطبوعاتی کشور را،‏ در آن سالهای تيره و تار-‏ حتی در<br />

حد یک روزنه-‏ باز نگهداشتند تا مردم از درز این روزنه رژیم<br />

پهلوی را ببينند.‏<br />

یگانه همآورد او در این عرصه دکتر مهدی سمسار بود.‏<br />

سردبير با اقتدار روزنامه کيهان در همان سالها.‏ اولی دکترای<br />

علوم سياسی بود و دومی دکترای دارو سازی داشت و استاد<br />

دانشکاه.‏ در نيمه دوم سال ٨٠ دکتر مهدی سمسار که چشم بر<br />

جهان فرو بست،‏ بی آنکه مطبوعات کم انصاف و بی انصاف در<br />

جمهوری اسلامی از او یاد کنند.‏ درباره صالحيار نيز،‏ کم و بيش<br />

چنين شد؟<br />

غلامحسين صالحيار در سال انقلاب پس از یک<br />

دوره طولانی به روزنامه اطلاعات بازگشته و در یکی از<br />

تاریخی ترین سالهای مطبوعات ایران که با چند اعتصاب هم<strong>راه</strong><br />

بود،‏ سردبيری این روزنامه را برعهده گرفت.‏ او از ارکان<br />

سندیکای خبرنگاران و عکاسان ایران در تمام سالهای پيش از<br />

انقلاب بود و در سالهای پس از انقلاب نيز همچنان دل در گرو<br />

آن داشت.‏ صالحيار در <strong>راه</strong> اندازی روزنامه آیندگان و خبرگزاری<br />

رادیو و تلویزیون که اکنون واحد مرکزی خبر نام گرفته نقش<br />

تعيين کننده داشت.‏<br />

در سالهای اخير،‏ که دهه ٧٠ عمر را پشت سر می<br />

گذاشت هر دوشنبه در کافه اي به نام number one در انتهاي<br />

اتوبان مدرس می نشست و از خاطرات خود برای کسانی که به<br />

دیدارش می آمدند می گفت.‏ برخی از این دیدارها و دیدارهای<br />

دیگر به گفتگوهائی جدی،‏ تاریخی و ماندنی درباره تاریخ<br />

مطبوعات ایران تبدیل شد.‏ از جمله گفتگوی سيداب<strong>راه</strong>يم نبوی با<br />

او،‏ که در همان سال های نخست آغاز اصلاحات و کار دولت<br />

خاتمی و کارشکنی های جناح راست جمهوری اسلامی انجام شد.‏<br />

مصاحبه ای که اب<strong>راه</strong>يم نبوی از این گفتگو بيرون کشيد،‏ شاید یکی از<br />

دلنشين ترین گفتگوها ميان یک روزنامه نگار طنزپرداز با یکی از<br />

قدیمی ترین روزنامه نگاران معاصر ایران باشد.‏<br />

در بخشی از همين گفتگو که در مجموعه ‏"گفتگوهای<br />

صریح"‏ سيداب<strong>راه</strong>يم نبوی منتشر شده،‏ صالحيار در باره تيتر ‏"شاه رفت"‏<br />

در روزنامه اطلاعات و سوابق سياسی خود می گوید:‏<br />

وقتی تيترزدم ‏"شاه رفت"‏ ممکن بود دلم خواسته باشد که این<br />

اتفاق بيفتد.‏ خيلی ها بعد از آن گفتند ‏"صالحيار مارکسيست بود و بعد<br />

از ٢٢ سال چهره خودش را نشان داد و نيشش را زد."‏<br />

- مارکسيست بودید؟<br />

<br />

٥٧، صالحيار<br />

(٥٧)<br />

... -


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٧<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

سالگرد قتل های زنجيره ای<br />

بانگ مردمسالاری<br />

بايد خاموش می شد<br />

برای غاصبين و قاتلين آزادی يعنی برکناری<br />

قتلهای زنجيره ای،‏ ادامه پراکنده قتل عام زندانيان<br />

سياسی در سال ٦٧ بود،‏ و بهتر آنکه بگوئيم هست.‏ آنها که یکی<br />

یکی در شهرها شکار شدند و در خانه های تيمی وزارت<br />

اطلاعات وامنيت با طناب خفه و یا مانند فروهر و زال زاده در<br />

خانه های خود به قتل رسيدند،‏ درواقع کسانی بودند که اگر در<br />

سال ٦٧ در زندان بودند باید به دار کشيده می شدند.‏ نبودند و<br />

نشدند،‏ اما طرحی که از درون آن قتل عام زندانيان سياسی بيرون<br />

آمد،‏ این بازماندگان را هم بطور طبيعی باید شامل میشد.‏ آن<br />

طرح عبارت بود از حذف همه نيروهای موثر در انقلاب<br />

صحنه سياسی ایران و با همان انگيزه،‏ آنجا که کسانی را آلترناتيو<br />

آن نيروهای اعدام شده یافتند در قتل او تردید به خود <strong>راه</strong> ندادند.‏<br />

با انتخابات ٧٦ و یا بدون انتخابات ٧٦ نيز این طرح پيش برده<br />

می شد،‏ همچنان که امثال زال زاده و یا تفضلی در تهران و<br />

اصفهان پيش از انتخابات ٧٦ به قتل رسيدند و کشاکش سعيد<br />

امامی با طرفداران احيای کانون نویسندگان ایران در هتل های<br />

امنيتی تهران برای شناختن و به گله شکار کيش کردن فعالان این<br />

کانون بود.‏ فرج سرکوهی در این ارتباط بسيار می داند،‏ گرچه به<br />

مصلحتی که خود می داند و نه دیگران،‏ دهان نمی گشاید.‏ امثال<br />

ناصرزرافشان،‏ فروهر،‏ پوینده،‏ مختاری،‏ سيمين بهبهانی،‏<br />

گلشيری و دیگران و دیگران به این گله شکار رانده می شدند و<br />

اگر افشاگری وسيع سال نخست انتخاب محمد خاتمی و حضور<br />

مطبوعات جدید در صحنه سياسی ایران نبود،‏ فاجعه کامل شده<br />

بود.‏ این طرح را از ترور آیت االله مطهری و اعدام محمد رضا<br />

سعادتی باید پی گرفت که به جرم بيرون آوردن پرونده سرلشکر<br />

مقربی معاون اعدام شده لجستيکی ارتش شاهنشاهی دستگيرشده<br />

بود.‏ دو انفجار بزرگ حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری<br />

و سپس اعدام ها و ترورهائی که انقلاب ٥٧ ایران را به ورطه<br />

نابودی هدایت کرد،‏ همه ادامه همان طرح شکاری بود که ابتدا<br />

مغز آیت االله مطهری را نشانه گرفت.‏ آنها که سازمانده این توطئه<br />

خونين در ایران بودند،‏ حتی توانستند از سد آیت االله منتظری نيز<br />

عبور کنند و آیت االله خمينی را چنان خواب کرده و در چنگ خود<br />

بگيرند که فرمان عزل و خانه نشينی وی را از کسی بگيرند که<br />

روزگاری آیت االله منتظری را عصاره دوران حيات مذهبی خود<br />

می دانست.‏ بنابراین،‏ ساده لوحی است اگر کسی تصور کند می<br />

تواند پرونده قتل های زنجيره ای را پيگيری کرد و دیدیم که<br />

سال تلاش در این زمينه نيز به جائی نرسيد.‏ این امری است<br />

ناممکن،‏ که تنها پس از برکناری بخش مهم و انتصابی-‏ مافيائی<br />

قدرت حکومتی در جمهوری اسلامی امکان بازگشائی پرونده آن<br />

وجود دارد.‏ بر همين اساس است که باید کوشيد این بخش از<br />

حاکميت از قدرت به زیر کشيده شود.‏ امری که با عزم ملی مردم<br />

غارت شده ایران امکان پذیر است و این عزم نيز ف<strong>راه</strong>م نمی شود<br />

مگر با شناخت نقش آنها که باید به زیر کشيده شوند در غارت و<br />

فریب مذهبی مردم.‏ آزادی ها از این گذرگاه به بعد است که<br />

معنای تاریخی خود را در حد آگاهی و بسيج ملی می یابد.آزادی<br />

شناخت حاکميت از سوی مردم.‏<br />

مردمسالاری و هر نوع شعار دیگری که با این ماهيت داده<br />

می شود،‏ ما را به این سرمنزل مقصود <strong>راه</strong>نمائی می کند؛ و اتفاقا<br />

مقاومت آن بخش از حاکميت در برابر مردمسالاری و نفرتی که از<br />

سردهندگان این شعار دارند نيز به موجب بيم و هراس از همين آگاهی<br />

است.‏ شادروان فروهر در دهسال دوم جمهوری اسلامی گام به گام<br />

صریح تر و بی پرواتر بر این شعار پای فشرده بود و باید خاموش می<br />

شد.‏ پوینده و مختاری نيز در پی احيای کانون نویسندگان ایران برای<br />

رسيدن به همين هدف،‏ یعنی مردمسالاری و آزادی بودند که بر سينه<br />

شان نشستند و خفه شان کردند و...‏<br />

از این کلام شادروان پوینده همين خطر استشمام شده بود و او<br />

باید سرنوشت سعيد سلطان پور را می یافت،‏ همچنان که در نظام<br />

شاهنشاهی گلسرخی باید سرنوشت مرتضی کيوان را می یافت تا نظام<br />

کودتائی دربار شاهنشاهی،‏ به زغم آن حاکميت حفظ و بيمه شود.‏ اگر آن<br />

نظام از این طریق و <strong>راه</strong> بيمه و حفظ شد،‏ سلف آن نيز خواهد شد.‏<br />

آخرين مصاحبه<br />

محمدجعفر پوینده،‏ اندکی پيش از ربوده شدن و در خانه<br />

های تيمی وزارت اطلاعات و امنيت خفه شدن،‏ در مصاحبه<br />

دربارهي آزادي بيان و اندیشه گفته بود:‏ «... در جمهوري ادبيات<br />

نویسنده باید بار دو مسئوليت بزرگ را آه به تعبير رساي آلبر<br />

آامو مایه عظمت آار اوست بر دوش گيرد؛ خدمتگزاري حقيقت<br />

و خدمتگزاري آزادي.‏ نویسنده باید شرف هنر را پاس بدارد آه<br />

همانا مخالفت با این جهان و رد آن است،‏ ادبيات وسيلهاي نيست<br />

آه در خدمت هدفهاي سياست قرار گيرد،‏ نویسنده خود را<br />

ضامن حفظ حرمت و خودمختاري ادب و هنر ميداند آه شرط<br />

لازم آن آزادي آامل <strong>راه</strong>ها و شكلهاي آفرینش است.‏ تحقق همه<br />

موارد پيش گفته در گرو آن است آه آزادي اندیشه و بيان بيقيد و<br />

شرط و مطلق باشد و هيچ محدودیتي بر آن تحميل نشود.‏ هرگونه<br />

محدودیتي آه در قانون براي آزادي بيان تعيين شود به وسيلهاي<br />

براي سرآوب اندیشهها و آثار مخالف بدل ميشود و به همين<br />

سبب است آه آزادي قلم باید از دسترس حكومتها بيرون باشد.‏<br />

اگر در قانون به دولت اجازه داده شود آه محدودیتي براي آزادي<br />

بيان قائل شود،‏ در واقع دولت ميتواند هر وقت آه لازم دید به<br />

بهانه همين محدودیتها هرگونه منعي را براي بيان اندیشهها و<br />

آثاري آه به گمان خود نامطلوب و زیانبار هستند به صورت<br />

قانوني تحميل آند.‏ بنابراین آزادي اندیشه و بيان و نشر نباید به<br />

هيچوجه محدود،‏ ‏(بقيه را در ص ١٠ بخوانيد)‏<br />

٥٧ از<br />

٦


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٨<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

اصلاحات<br />

گريزناپذير<br />

از اين گذرگاه ناگزير<br />

عبور می کند!‏<br />

و اقتصادی کشور حذف می شدند.‏ اما شاهدیم که آنها برای قبضه<br />

مجلس هفتم و دولت خيز برداشته اند.‏ به این ترتيب،‏ هر طرح و<br />

برنامه و منشوری که برای نجات کشور از بحران همه جانبه<br />

کنونی تهيه شود،‏ تا دستگاه رهبری و ساختار حکومتی درایران<br />

تغيير نکند بی فایده است،‏ حتی اگر بهترین طرح ها باشد،‏ که<br />

منشور ابلاغ شده رهبر به مجلس و دولت اساسا چنين نيست.‏<br />

حتی،‏ شاید آن را بتوان شليک به قانون اساسی و بستن دفتر<br />

انقلاب ۵٧ نيز ارزیابی کرد.‏<br />

آنچه در زیر می خوانيد،‏ اخبار و گزارش هائی است که<br />

طی یکماه گذشته از مطبوعات داخل کشور برگرفته ایم و تمامی<br />

آنها مستند به اظهارات و مصاحبه های مقامات مسئول و<br />

کارشناسان دانشگاهی است.‏ و این،‏ تازه گوشه ای از فاجعه است.‏<br />

این فاجعه وبحران ناشی از آن،‏ زلزله و سيلی در حد ویرانی و<br />

آماده شدن برای از نو ساختن دستگاه حکومتی در ایران را می<br />

طلبد.‏ بخوانيد:‏<br />

آنکس که اصلاحات و ضرورت آن در ایران را،‏ در<br />

بسته شدن و یا باز بودن چند روزنامه خلاصه کند و یا فریبکارانه<br />

در پشت شعارهای دفاع از مستضعفان و توسعه اقتصادی پنهان<br />

شود،‏ خود را زودتر از مردمی فریب داده است که خواهان<br />

تغييرات بنيادی در ایران اند.‏ آن ها که در ساختار حکومت کنونی<br />

فساد و تباهی و غارت بی سابقه را درایران بوجود آورده اند،‏<br />

هرگز نمی توانند درکسوت نجات دهنده خود را به مردم معرفی<br />

کنند.‏ آن طرح جنون آميزی که برای قبضه مجلس هفتم در دست<br />

دارند،‏ چه به نتيجه برسد و چه نرسد،‏ با همان واقعياتی<br />

روبروست که در زیر می خوانيد و مجلس ششم نيز با آن دست<br />

به گریبان بود.‏ زمان لفاظی ها،‏ وعده های اسلامی در نماز جمعه<br />

ها و سوء استفاده از احساسات مردم در سالروزهای وقایع دوران<br />

اوليه اسلام در ایران گذشته است،‏ زیرا ابعاد فاجعه امروز در<br />

ایران حجيم تر و وسيع تر از آنست که بتوان در پناه آن<br />

سالگردها،‏ از پيامده های این بحران در امان ماند.‏ بيانيه<br />

ای برای سمت گيری ٢٠ سال آینده کشور که از سوی رهبر به<br />

دولت ابلاغ شده،‏ می خواهد این بحران را بدست کسانی حل کند<br />

که تصویب کنندگان و تهيه کنندگان این منشورند و خود بوجود<br />

آورده و حافظ آن.‏ این منشور را مجمع تشخيص مصلحت تهيه<br />

کرده و رهبر آن را به دولت و مجلس برای اجرا ابلاغ کرده<br />

است.‏ جدا از اینکه این بيانيه سراپا لفاظی و کلی گوئی است،‏<br />

حتی اگر یک دليل برای بی ارزش بودن آن کافی باشد،‏ آن است<br />

که سازندگان بحران همه جانبه ١۵ سال اخير ایران،‏ درحاليکه<br />

خود بوجود آورنده این بحراند،‏ می کوشند مجلس و قوه مجریه ای<br />

را قبضه کنند که رهبر اجرای منشور‎۵٢‎ ماده ای خود را برعهده<br />

آن ها گذاشته است!‏ در حاليکه اگر عزمی برای چاره جوئی<br />

وجود داشت،‏ ابتدا باید مخالفان اصلاحات و کسانی که به<br />

نمایندگی و یا بعنوان عامل مستقيم غارت بی سابقه کشور طی<br />

سال اخير در مجمع تشخيص و شورای نگهبان،‏ مجلس خبرگان و<br />

بينادهای مالی وابسته به بيت رهبری نشسته اند از صحنه سياسی<br />

پيرپسران و پيردختران<br />

رئيس سازمان ملي جوانان جمهوری اسلامی دراشاره<br />

به دشواری مالی ازدواج در ایران امروز می گوید:‏ بيش از یك<br />

ميليون و پسر و یک ميليون و ۵٨٩ هزار پير پسر و<br />

پير دختر شده اند.‏<br />

رشد جمعيت ٢٩ سال آشور در سال<br />

بوده است و شمار دقيق آنوني جمعيت جوان آشور<br />

٢٢ ميليون و ۵٨۶ هزار نفر است.‏<br />

طلاق،‏ درایران عموما در همان سالهاي اول و دوم<br />

ازدواج روي داده است و اکنون درایران از هر ۶ ازدواج یكي<br />

منجر به طلاق مي شود.‏<br />

دختران واجد شرایط ازدواج در سنين<br />

سال ٣ ميليون و ۵٣۵ هزار نفر و در سال بيش<br />

از‎۴‎ ميليون و ۴۴۵ هزار نفر بوده است.‏ دختران بيش از<br />

سال آه شانس آمتري براي ازدواج دارند،‏ در سال ٨٠ یك ميليون<br />

و ۵٨٩ هزار نفر بوده است.‏<br />

٨٢ معادل<br />

١۵ تا ٢٩ در<br />

٨٠<br />

٢٩<br />

١۵ تا<br />

٢٠٠ هزار<br />

۶٨/٣ درصد<br />

ايدز<br />

٧۵ معادل<br />

۴٠ هزار دختر و زن آسيب دیده در آشور وجود دارند<br />

که به نوعي دختران و زنان فراري شناخته می شوند.‏ همچنين،‏<br />

بهروز معبودیان،‏ آارشناس ارشد امور آسيب هاي اجتماعي می<br />

گوید:‏<br />

یك ميليون و ٢٠٠ هزار زن سرپرست خانوار وجود<br />

دارد آه از این تعداد تنها ٣٠٠ هزار نفر تحت پوشش حمایت<br />

آميته امداد و سازمان بهزیستي هستند و قطعا ٩٠٠ هزار تن بقيه<br />

به حال خود رها شده اند که براي تأمين زندگي خود مجبور به<br />

آارهاي دیگري هستند.‏<br />

بسياری از آنها براي تأمين نيازهاي خود گاه ناچار مي<br />

شوند وارد باندهاي قاچاق و تجارت جنسي شوند.‏ با توجه به اینكه<br />

۵٢ ماده<br />

١۵


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٩<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

ایران در طلاق رتبه اول را در دنيا دارد پس از مدتي زنان<br />

آسيب دیده در جامعه رها مي شوند و براي تأمين خود گاهي<br />

مجبور به خود فروشي مي شوند و باندهاي قاچاق,‏ دختران را به<br />

آشورهاي حاشيه خليج فارس مي فرستند و هيچ مقامي نيز نمي<br />

تواند منكر افزایش آسيب هاي اجتماعي در آشور شود.‏<br />

ایدز در ایران از طریق آميزش جنسی و در ميان<br />

معتادان تزریقی به سرعت گسترش می یابد.‏ دکتر گلاره<br />

مستشاری،‏ روان پزشک در ایران می گوید معضل دیگری که<br />

مانع از تلاشها برای مبارزه با ایدز در ایران شده است،‏ موضوع<br />

تابو بودن گفتگو و آموزش علنی در مورد روابط جنسی است.‏ او<br />

می گوید روابط جنسی و بيماری های مرتبط با آن در ایران به<br />

طور علنی مطرح نمی شود و حوزه ای غدغن قلمداد می شود.‏<br />

دکتر مستشاری هشدار می دهد در ایران باکره بودن دختران پيش<br />

از ازدواج موضوعی مهم است که باعث شده بيشتر تماسهای<br />

جنسی،‏ مانند آن چه در مردان همجنس گرا دیده می شود،‏ از مقعد<br />

صورت گيرد و این خود بيشترین خطر را در انتقال ویروس اچ<br />

آی وی ایجاد می کند.‏ دکتر محبوبه حاج عبدالباقی،‏ متخصص<br />

بيماری های عفونی در ایران،‏ می گوید در حالی که کارشناسان<br />

ایدز در ایران اجازه دارند در مورد نقش معتادان تزریقی در<br />

گسترش ایدز توضيح دهند،‏ اما در حيطه روابط جنسی و نحوه<br />

انتقال بيماری های آميزشی،‏ از دادن جزئيات منع می شوند.‏<br />

مقامات استدلال می کنند مطرح شدن جزئيات روابط جنسی باعث<br />

‏"باز شدن چشم و گوش"‏ می شود و حتی در زمانی که جامعه با<br />

احتمال خطر یک اپيدمی مرگبار روبروست به صلاح نيست به<br />

طور علنی وارد جزئيات روابط جنسی شد.‏<br />

جواد لاری دبير همایش مبارزه با آسيبهاي اجتماعي<br />

با ابراز تاسف از آمار اعلام شده مصرف آنندگان قرصهاي<br />

شادي آور و همچنين آمار فحشا در آشور می گوید:‏ اطلاعات<br />

دآتر الچياني،‏ عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي ایران،‏ در<br />

خصوص جمعيت ٢٨٠ هزار نفري مبتلایان به بيماري ایدز آاملا<br />

صحيح است.‏ در شهرستان ایرانشهردر ميان زباله دان من خودم<br />

١٠ نفرمعتاد تزریقی دیدم که ازسرنگهای داخل زباله ها استفاده<br />

مي کردند.‏ یک پزشک ایرانی که چند هفته ای به ایران رفته و<br />

بازگشته می گوید:‏ دوسال پيش که برای چندروزی به جيرفت<br />

مسافرت کردم از کثرت جوانان این شهر که اکثرا تزریقی بودند<br />

شگفت زده شدم.‏ به هر طریق سرنگی که یک فرد معتاد تهيه مي<br />

کرد تعداد کثير دیگری به کرات از آن برای تزریق استفاده مي<br />

کردند،‏ تا اینکه چندی پيش اطلاع یافتم بالاترین ميزان بيماران<br />

ایدزی از شهر جيرفت هستند.‏ در ليبرال ترین کشورهای دنيا که<br />

تمام فعاليتها در دست بخش خصوصي است،‏ آن دولت ها اجازه<br />

نمي دهند مدیریت و سرنوشت اموری مانند بهداشت،‏ آموزش،‏<br />

تامين و امنيت در اختيار کامل بخش خصوصی باشد و دولت<br />

نظارت و حساسيت ویژه ای اعمال مي کند و بيشترین سهم ماليات<br />

صرف امور فوق ميگردد.‏<br />

یک مسافر دیگر که اتفاقا او نيز پزشک است می گوید:‏<br />

سه سال پيش در یک بيمارستان در دوبی کار مي کردم.‏ شاید<br />

هفته ای یک یا دو ایرانی را می دیدم که HIV مثبت بودند که<br />

طبق قانون دوبی باید از طریق بيمارستان به مقامات قانونی<br />

معرفی می شدند.‏ متاسفانه چون آنها مجبور به ترک امارات<br />

متحده عربی می شدند،‏ به ایران بر می گشتند.‏<br />

یک کارشناس بيماری های جنسی که درایران به سر<br />

می برد می گوید:‏ علاوه بر اعتياد،‏ در ایران روابط جنسی نيز<br />

یک عامل مهم است.‏ اگر این روزها در خيابانهای شهربروید<br />

زنان ودختران را مي بينيد که به خودفروشی مشغول هستند که<br />

فقر بيکاری و...‏ از عوامل آن است.‏ در نگاه دیگر،‏ دختران<br />

وپسرانی را نيز می بينيد که با هم روابط دوستانه دارند ودر<br />

موارد زیادی این روابط منجر به روابط سکس می شود،‏ اما نبود<br />

اطلاعات کافی در جامعه ای که دختران برای باکره بودن به<br />

شيوه های سکس نامتعارف رو می آورند و یا پسران و دختران<br />

نيز به همجنس گرایی رو آوردند مشکل را چندین و چند برابر<br />

کرده است.‏ ایدز را باید یکی از بيماریهای مسلط دهه آینده ایران<br />

دانست.‏ نگاهی به ‏"چت روم"‏ ها در ایران بياندازید!‏ درصد بسيار<br />

بالایی از این ‏"چت روم"‏ ها به مسائل سکس و آنهم از نوع<br />

همجنس گرایی مربوط است.‏ این خود گواه بر چيست؟ سکس<br />

مخفی در صد بسيار بالا اکنون در ایران دارد که از همين روابط<br />

هم ایدز گسترش می یابد.‏ یعنی یک بيمار مبتلا به ایدز چنان به<br />

فرد دیگری در ‏"چت روم"‏ نزدیک می شود که رابطه جنسی در<br />

اولين دیدار قطعی است بدون آنکه از بيماری هم با اطلاع باشند.‏<br />

در ایران هنوز هيچ آمار دقيقی از این بيماری در دست<br />

نيست.‏ در رسانه ها با سانسور جلوی این مطلب را می گيرند.‏ در<br />

ایران ایدز را مختص معتادان تزریقی و یا برآمده از آرایشگاهها<br />

و دندانپزشکی ها می دانند و این تنها به دليل اطلاع رسانی غلط<br />

است.‏ ایدز در جامعه ما در چند سال آینده بيداد خواهد کرد واین<br />

امر به دلایل زیر می باشد:‏<br />

‎١‎ بالا رفتن سن ازدواج در ایران که منجر به روابط جنسی<br />

پنهان بين دختران و پسران شده است<br />

‎٢‎ فقر زنان و نداشتن کارمعيشتی آنها را به فحشا می کشاند.‏<br />

٣- نبود مکان هایی با نظارت سازمان بهداشت برای مردان و<br />

پسرانی که به دنبال سکس هستند،‏ سبب شده تا زنانی که دارای<br />

شرکای جنسی متعدد هستند بی هيچ ضابطه و رابطه ای با مردان<br />

متعدد آميزش کنند.(بدون داشتن کارت سلامتی و بهداشت<br />

‎۴‎ نبود نظارت کافی و مستمر بر وضع زندان های کشور از<br />

نظر بهداشتی و وجود مواد مخدر در زندانها برای معتادان<br />

تزریقی<br />

مسئولان مربوطه می گویند،‏ که در جامعه ما بين<br />

١٢ درصد مبتلایان از این <strong>راه</strong> آلوده شده اند،‏ که به دليل رشد<br />

فساد این درصد به سرعت افزایش پيدا می کند و به بالای<br />

صد خواهد رسيد.‏ عده ای از مسولان نه می خواهند و نه می<br />

توانند آن را کنترل کنند.‏ نمی خواهند چون همه جا نشانه هایش<br />

پيداست و نمی توانند چون اعتقاد دارند که جامعه اسلامی است و<br />

در آن فساد وجود ندارد.‏ این ها کسانی اند که چند سال پيش می<br />

گفتند ایدز،‏ عذاب الهی در جوامع غربی است و اکنون نمی توانند<br />

فاجعه ای را برای جامعه خود بپذیرند.‏<br />

٨ تا<br />

۵٠ در<br />

(<br />

.<br />

.<br />

دختران فراری<br />

مدیر عامل انجمن حمایت و یاري به آسيبدیدگان<br />

اجتماعي اعلام آرد:‏ باندهاي مافياي فحشا بسياري اوقات خود


ز ا<br />

ر‎۶‎<br />

١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٠<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

دختراني را به خانههاي سلامت بهزیستي ميفرستند تا از آن<br />

طریق دختران را به باندهاي خود بكشانند.‏<br />

خسرو صفوریان،‏ مدیر عامل انجمن حمایت و یاري<br />

آسيبدیدگان اجتماعي می گوید:‏<br />

دختران ميتوانند بدون هيچ مانعي وارد خانههاي سلامت<br />

شوند و بدون بهانهیي نيز بيرون بروند.‏ بنابراین رخنه افراد<br />

مافياي فحشا به عنوان دختران فراري به این خانه ها و جلب<br />

دخترانی که دراین خانه ها هستند امری عادی است و تفکيک آنها<br />

از یکدیگر نيز ممکن نيست،‏ زیرا همه آنها از یک نوع آسيب اند.‏<br />

آمارهایي آه از سوي سازمانهاي دولتي<br />

درخصوص آسيبهاي اجتماعي اعلام ميشود،‏ معمولا<br />

غيرواقعي است و یك مهر محرمانه روي آنها ميخورد و به این<br />

ترتيب معمولا هم مردم و هم مسئولان واقعيات و آمارهاي<br />

درست بی خبر می مانند.‏<br />

از صبح تا غروب در دادس<strong>راه</strong>ا ودادگاه های تهران و<br />

شهرهای بزرگ انواع پرونده هائی که با فحشاء ارتباط دارد<br />

درجریان است.‏<br />

سرگذشت یک دختر‎١٥‎ ساله مبتلا به ایدز را از روی<br />

روزنامه های داخل کشور بخوانيد:‏ دو هفته قبل،‏ از خانه فرار<br />

آردم تا زندگي جدیدي را تجربه آنم.‏ بعد از فرار چون شب جایي<br />

براي ماندن نداشتم در پارك خوابيدم.‏ شب چند پسر جوان مرا<br />

دوره آردند.‏ مرا با خود به خانهیي آه مال یكي از پسرها بود<br />

بردند.‏ همان شب به من تعرض آردند و از فرداي آن شب هر<br />

روز مرا به خانه آسي ميبردند.‏ در این ميان پسري به نام<br />

‏"ناصر"‏ هم با من آشنا شد و مرا به خانه خواهرش آه مطلقه بود<br />

برد.‏ دو سه شب آنجا بودم تا اینكه دو روز قبل در ميدان گمرك<br />

مرا هم<strong>راه</strong> ‏"ناصر"‏ دستگير آردند.‏ در این مدت به ویروس<br />

ایدز آلوده شدم.‏ نميدانم چه وقت و از چه آسي.‏<br />

اعتياد<br />

در تهران کانون توزیع قرص های شادی آور بر همگان<br />

آشکار است:‏ بازار ناصرخسرو!‏<br />

همان بازاری که تا پيش از انقلاب خود را تا کنار<br />

درهای هميشه بسته و غربی کاخ گلستان،‏ - بارگاه و حرمسرای<br />

سلطان صاحبقران-‏ پيش کشيده بود و بعد از انقلاب بخشی از<br />

بازار سنتی تهران شد.‏ پيش از انقلاب نيز برای خرید اجناس<br />

انباری و ارزان و حتی لباس سری دوزی شده به آن می رفتند و<br />

حالا برای خرید ارزان قرص و مواد مخدر به آن سر می زنند!‏<br />

مافيای مواد مخدر،‏ قرص های شادی زا را با عنوان<br />

داروي ضد اشتها و لاغري به ثبت رسانده و وارد می کند.‏ اما<br />

چه دستها و اقتداری آنها را از گمرک فرودگاه عبور می دهد و<br />

به بازار می رساند،‏ جز با بهره گيری از فساد ریشه دار در<br />

نيروهای امنيتی و سپاهی چنين امکانی ف<strong>راه</strong>م می شود؟ فسادی که<br />

تنها یک قلم اعلام شده هفته های اخير آن را در زیر می آوریم.‏<br />

از آثار اوليه مصرف قرص های شادی زا افزایش<br />

ادراك هاي حسي در مدت زمان آوتاه و سپس اختلال در تمرآز<br />

فكري،‏ اضطراب،‏ تحریك پذیري و توهم،‏ هذیان وعلایم اوليه<br />

جنون است.‏<br />

تشنج و از آار افتادن قلب نيز از جمله زیان هاي این<br />

قرص هاست و بسياري از آسيب هاي مصرف قرص هيجان زا<br />

تا ماه ها و حتي تا پایان عمر برگشت ناپذیر است.‏ نسل جوان<br />

کشور باید به هر قيمت از سياست دور شود،‏ حتی اگر فوتبال<br />

امکانی برای ابراز شادی عمومی و یا اعتراض عمومی بخواهد<br />

بشود باید آن را نيز به نابودی کشاند،‏ دانشگاه و خوایگاه را به<br />

خاک و خون کشيد.‏ ریشه ها را باید دراینجاها جستجو کرد.‏<br />

رئيس اداره ‏«پيشگيري و درمان سوء مصرف مواد»‏<br />

وزارت بهداشت مي گوید:‏ ‏«در حال حاضر ٨٠ درصد ماده<br />

مصرفي معتادان در ایران تریاك است و پس از آن هروئين،‏<br />

حشيش و اخيرا مواد مخدر محرك مانند اآستازي ‏(قرص شادی)‏<br />

نيز به آن افزوده شده است،‏ که مصرف آنندگان اصلي این آخری<br />

نوجوانان و جوانان هستند.‏<br />

٢ ميليون معتاد رسمی<br />

۵ ميليارد دلار پول کشور هر سال صرف مواد<br />

مخدر می شود.‏ این پول یا بصورت مصرف مواد مخدر نابود می<br />

شود و یا صرف مبارزه با آن می شود!‏<br />

علي هاشمي،‏ دبير ستاد مبارزه با مواد مخدر روز<br />

گذشته در جمع خبرنگاران گفت:‏<br />

چرخش یا سود قاچاقچيان و هزینههاي مربوط به مواد<br />

مخدر،‏ در آشور ٤٥٠٠ ميليارد تومان است.‏ وجود<br />

معتاد در آشور مصرف کننده سالانه حدود مواد<br />

مخدرند.‏ او تاکيد کرد:‏ از آنجا آه آمار دقيقي از تعداد معتادان در<br />

اختيار نداریم،‏ ميزان مواد مصرفي را نميتوان به طور دقيق<br />

مشخص آرد.‏<br />

باید در زندانها تجهيزاتي وجود داشته باشد آه بتوان<br />

مواد مخدر را شناسایي و مانع ترویج آن در زندانها شویم.‏<br />

از آل معتادان آشور ٣٠٠ هزار نفر به هروئين اعتياد دارند و<br />

١٦٠ هزار نفر معتاد تزریقي هستند آه این خطر بزرگي براي<br />

جامعه ما محسوب ميشود.‏<br />

معتادان تزریقي عامل چرخش ایدز در کشورند و این<br />

خود مشکل دیگری است که باید کنترل شود.‏<br />

امان االله قرائي مقدم,‏ جامعه شناس و استاد دانشگاه<br />

تهران می گوید:‏ روزانه نيم تن مواد مخدر در منطقه خاك سفيد<br />

تهران مصرف می شود.‏ خاك سفيد ظاهرا خراب شده،‏ اما در<br />

زیرآن تونل زده شده و در زیر تونلها،‏ فساد،‏ فحشا و مصرف<br />

مواد مخدر بيداد ميآند.‏ وضعيت خاك سفيد به گونهاي است آه<br />

شاید پليس هم جرأت ورود به آن منطقه را نداشته باشد.‏<br />

وقتي جامعه احساس آند آه مسئولان آن از نظر آنترل<br />

اجتماعي و امنيت جامعه دچار ضعف هستند از نظر سياسي نيز<br />

بي اعتماد ميشوند.‏<br />

روزنامه ها توقيف شدند و سانسور اخبار تيراژ آنها را<br />

بشدت کاهش داد،‏ فعاليت سياسی در دانشگاه بسيار پرهزینه شد،‏<br />

٢ ميليون<br />

١٠٠٠ تن<br />

٥٧


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١١<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

دروغگوئی در سيمای جمهوری اسلامی دوچندان شد،‏ فضای<br />

فرهنگی و سياسی را بستند و...‏<br />

حاصل آن چه می توانست باشد جز همين آمار و ارقام<br />

تکاندهنده ای که نشاندهنده عمق بحران اجتماعی و اقتصادی در<br />

ایران است نمی توانست باشد.‏ آنچه ایران را تکان خواهد داد،‏<br />

انگيزه های پرقدرت مقابله با این بحران عمومی است،‏ گرچه<br />

بحران آفرینان مجلس و دولت را هم قبضه کنند؛ با این آمار و<br />

ارقام چه خواهند کرد.‏ ریشه های اصلاحات در اینجا نهفته است.‏<br />

به مقدس ترين شهر برويم<br />

قم،‏ پس از انقلاب مفتخر به لقب"مقدس"‏ شد.‏<br />

٣٠٠ مؤسسه پژوهشی در قم مشغول فعاليتند آه<br />

اآثرشان فعاليتشان دینی است,‏ ٢٥ درصد جمعيت قم را طلاب<br />

علوم دینی و خانواده هایشان تشكيل می دهند.‏ تعدادی مؤسسه<br />

فرهنگی در قم وجود دارد آه برای خارج از قم فعاليت می آنند.‏<br />

دراین مدینه مقدسه آيلو آيلو مواد مخدر شاید از پيدا آردن قرص<br />

استامينوفن راحت تر باشد.‏ یكی از مسئولان مبارزه با مفاسد<br />

اجتماعی می گوید:‏ مراآز فساد و فحشا و همچنين عمل قبيح زنا<br />

١٠٠ درصد افزایش داشته است,‏ عمل شنيع لواط<br />

نشان می دهد,‏ شرب خمر ٢٠٠ درصد افزایش داشته است,‏ عمل<br />

منافی با عفت عمومی ١١٨ درصد افزایش داشته است ‏(علنا<br />

رابطه نامشروع مرد و زن بوده است),‏ تظاهر به فعل حرام<br />

درصد افزایش داشته است,‏ جریحه دار آردن عفت عمومی<br />

درصد افزایش داشته است ‏(نوارهای مبتذلی آه داخل خودروها<br />

پخش می آنند),‏ فرار از منزل ٢٠٠ درصد افزایش را نشان می<br />

دهد ‏(اآثرا دختران)‏ و همچنين اجرای حكم شلاق نيز<br />

افزایش داشته است...‏ نوار آاست ٣٠٠ درصد افزایش و<br />

مشروبات الكلی ١٠٠ درصد افزایش را نشان می دهد...‏ اآثر<br />

دستگيرشدگان خانم,‏ جرمشان رابطه نامشروع بوده است آه<br />

درصد این افراد مجرد,‏ ٤٠ درصد متأهل,‏ ٦ درصد مطلقه و یك<br />

درصد متعلقه بوده اند...‏ و ٧١ درصد این افراد زیر<br />

یعنی در سنين جوانی هستند.‏<br />

موتلفه اسلامی آخرین کنگره نوبتی خود را،‏ جهت آماده<br />

شدن برای انتخابات مجلس هفتم در قم و در جوار آیات عظام<br />

برگزار کرد.‏ هفته دوم آذرماه جاری.‏ آیت االله رضا استادی که<br />

سالها دفاتر نمایندگی ولی فقيه و دارالتبليغ جمهوری اسلامی را<br />

در خارج از کشور اداره می کرد و از محارم بيت رهبری است،‏<br />

در کنگره موتلفه سخنرانی کرد و از سياست و دیانت و منطبق<br />

بودن هر دو با ماهيت موتلفه اسلامی بسيار گفت.‏ اینکه او به چه<br />

دليل و رابطه ای در این کنگره شرکت کرد،‏ به خود وی مربوط<br />

است،‏ اما آن آمار و ارقامی که در بالا و در باره شهر قم ارائه<br />

شد،‏ به همه ملت ایران مربوط است.‏ با این شهر مقدس چه باید<br />

کرد؟ موتلفه می خواست تکليف ایران را روشن کند،‏ چه کسی<br />

تکليف قم را روشن خواهد کرد؟ آنها که چنين فاجعه ای را<br />

موجب شدند؟<br />

٥ درصدافزایش<br />

٣١<br />

٢٠٠<br />

٥٠ درصد<br />

٥٢<br />

٣٣ سال<br />

فرماندهان سپاه از خود دفاع می کنند!‏<br />

یك فرمانده سپاه پاسداران و یك سر بازجوی حراست<br />

قوه قضائيه باتهام ١٤ ميليارد تومان دزدی و رشوه بازداشت<br />

شدند.‏ ابتدا فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران بنام ‏"تقی هاشمی"‏<br />

باتهام قاچاق آالا و فروش دلار به مبلغ ١١ ميليارد تومان در<br />

بازار دوبی و امارات متحده عربی دستگير شد و سپس بازجوی<br />

وی بنام حسن نعمتی آه درجریان بازجوئی با وی زدوبند آرده و<br />

در بيرون از زندان آار را ادامه داده بود بازداشت شد.‏<br />

حسن نعمتی آه سربازجوی شعبه رسيدگی به تخلفات<br />

مالی و مفاسد اقتصادی در قوه قضائيه است،‏ از جمله بازجویانی<br />

است آه در جریان پرونده رسيدگی به تخلفات مالی شهرام<br />

جزایری یكی از متهمان آن پرونده بنام آربلائی را زیر شكنجه<br />

وادار به اعتراف عليه جبهه مشارآت و سازمان مجاهدین انقلاب<br />

آرده بود.‏<br />

حسن نعمتی،‏ پس از دستگيری هاشمی بجای بازجوئی<br />

از وی،‏ با او در یك معامله به تفاهم رسيده و چك های او را در<br />

بازار به آار انداخت آه از این طریق ٣ ميليارد تومان به جيب<br />

زده است.‏<br />

انتشار خبر اين بازداشت ها آه نفرات و فرماندهان<br />

ديگری از نيروهای نظامی نيز در ارتباط با آن بازداشت شده اند<br />

برای مطبوعات ممنوع اعلام شده است.‏ فرماندهان سپاه آه<br />

بی وقفه بنام دفاع از ارزش های اسلامی و انقلابی در اين<br />

۶<br />

سال اطلاعيه عليه اصلاحات و مجلس صادر آرده و حتی<br />

مطبوعات را مجبور به انتشار آنها آرده اند،‏ پشت اين پرونده و<br />

جلوگيری از درج خبر آن در مطبوعات ايستاده اند.‏ آن اسكله<br />

های مخفی در بندرعباس آه تنها يكبار رئيس مجلس و يكبار<br />

نيز بصورت سربسته تر محمد خاتمی به آن اشاره آردند،‏ برای<br />

همين امور اختصاصی است.‏ سپاه قدس با بهانه ياری رساندن<br />

به جنبش های اسلامی در آشورهای اسلامی و بويژه لبنان و<br />

فلسطين برپا شد،‏ اما پرونده ای مملو از آارهای تروريستی در<br />

خارج و داخل آشور دارد و بسياری از عاملين و فرماندهان<br />

ترورهای مهم سياسی در خارج از آشور نظير ترور قاسملو و<br />

شاپوربختيار و انفجارهای مهيب در آشورهای جهان در اين<br />

سپاه جمع اند و پل ارتباط القاعده با سپاه پاسداران اند.‏ از اين<br />

فساد و تباهی با بمب اتم هم نمی توان دفاع آرد،‏ گرچه<br />

فرماندهان سپاه چنين هوسی هم داشته باشند!‏<br />

<br />

بقيه بانگ مردم سالاری بقيه از ص<br />

۶<br />

مقيد و مشروط شود.‏ آزادي انتقاد،‏ ابراز عقاید مخالف،‏ هر قدر<br />

هم در نظر عدهاي ناپسند و انحرافي باشد در جامعه مدني<br />

دموآراتيك باید به طور مطلق باقي بماند.‏ نامحدودي آزادي بيان<br />

از الزامات عملي مشارآت مردم در امور اجتماعي و از<br />

ضرورتهاي آفرینش و اعتلاي فرهنگي سرچشمه ميگيرد.‏ از<br />

مهمترین محدودیتهایي آه معمولا براي آزادي بيان قائل ميشوند<br />

مواردي مانند امنيت عمومي،‏ مصالح آشور و عفت و اخلاق<br />

عمومي است،‏ ولي تمام اینها مفاهيمي آلي،‏ نامشخص و بسيار<br />

تاثيرپذیر است آه به آساني به ابزار قانوني سرآوب مخالفان و<br />

دگراندیشان بدل ميشود".‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٢<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

نگاهی در عمق،‏ به مقاله ای که بابک اميرخسروی<br />

در نشريه ‏"آفتاب"‏ در ايران منتشر کرده است<br />

در <strong>راه</strong> ناهموار و پرپيچ و خم تحولات اجتماعی<br />

مَرکَبِ‏ اصلاحات را<br />

وارونه سوار نشويد!‏<br />

ما هم اعتقاد داريم از حوادث و از گذشته بايد درس گرفت،‏ اما نه آن درس گم<strong>راه</strong> کننده ای که آقای اميرخسروی<br />

توصيه می کند وامثال محسن حيدريان ‏(دو عضو رهبری حزب دمکراتيک مردم ايران و طرفدار جمهوريخواهی<br />

در خارج از کشور)‏ به شيوه قلنبه نويسی اميرمحبيان در روزنامه رسالت،‏ آنها را تئوری بافی می کند!‏<br />

-١٣٨٢<br />

-<br />

دوره چهارساله مجلس ششم به پایان می رسد و<br />

انتخابات مجلس هفتم پيش روی همه احزاب و سازمان های<br />

نگران آینده ایران قرار گرفته است.‏<br />

مخالفان اصلاحات،‏ که شش سال در برابر دولت<br />

خاتمی و مجلس ششم و در نهایت امر،‏ در برابر اصلاحات<br />

مقاومت کرده اند،‏ اکنون عزم خود را برای پيروزی در این<br />

انتخابات حزم آرده اند.‏ همه نقشه آنها،‏ بيرون آردن اصلاح<br />

طلبان از سنگر مجلس است.‏ آنان به ظاهر از شرکت مردم<br />

درانتخابات دفاع می کنند،‏ اما در باطن و درتمام طرح هائی که<br />

به اجرا میگذارند،‏ هدفشان نااميد ساختن مردم،‏ خانه نشينی<br />

آنان و بيرون کشيدن کاندیداها و نمایندگان خود از درون<br />

صندوقهاست.‏<br />

طيف طرفدارتحریم آشکار این انتخابات،‏ که با<br />

ظاهری چپ،‏ عمدتا در خارج از آشور حضور دارد نيز با<br />

تحليل های گوناگون به ميدان آمده است.‏ دشواری ها و موانع<br />

پيش روی جنبش اصلاحات در آن بخش از اصلاح طلبان داخل<br />

کشور که در این سالها لنگ لنگان خود را به دنبال مبارزه<br />

برای اصلاحات آشانده بودند تاثير خود را گذاشته و به این<br />

ترتيب تردیدها نسبت به امکان تحولات در داخل و اميدها به<br />

خارج کشور افزایش یافته است.‏<br />

آنگره شتابزده سازمان اآثریت که برحسب<br />

ظاهراتخاذ مشی تحریم انتخابات انگيزه اساسی آن بوده است<br />

بازتابی از این وضع است.‏ نمونه دیگر را مي توان در مواضع<br />

بابك اميرخسروی بنيانگذار حزب دمکراتيک مردم ایران<br />

مشاهده آرد آه به نوع و شكلی دیگر همين اندیشه را دنبال مي<br />

آند.‏<br />

بابك اميرخسروی در مقاله ای سراسر ابهام و تناقض<br />

نشریافته در ماهنامه آفتاب مهرماه سرانجام بدانجا<br />

ميرسد آه به طرفداران اصلاحات توصيه مي آند آه با تحریم<br />

انتخابات به صفوف اپوزیسيون و در نهایت جبهه<br />

جمهوریخواهی خارج از آشور بپيوندند.‏ آن هم در شرایطی آه<br />

هنوز آسی نمي داند این انتخابات اصولا به چه شكل و در چه<br />

شرایطی برگزار خواهد شد.‏<br />

نوشته اميرخسروی نه بدليل قدرت و استحكام استدلال<br />

های آن،‏ بلكه از آنرو آه نمونه ای بارز از آشفته اندیشی و<br />

تناقض گویی مبلغان پيشگام تحریم انتخابات است،‏ سزاوار<br />

بررسی بيشتر است.‏<br />

اصلاحات از بالا<br />

اميرخسروی به بهانه دو مقاله از عليرضا علوی تبار<br />

و حميدرضا جلایی پور بدنبال ‏"چه باید آرد"‏ است آه به گفته<br />

وی ‏"امروز برسر زبان هاست".‏ برای یافتن پاسخ چه باید آرد<br />

بنظر او لازم است وضعيت امروز را شناخت و اميرخسروی<br />

این وضعيت را چنين ترسيم ميآند:‏<br />

‏"با رد لوایح دو گانه محمد خاتمی،‏ آخرین اميد و شمع<br />

سحر اصلاح طلبان درون حاآميت،‏ برای به <strong>راه</strong> انداختن آشتی<br />

به گل نشسته ‏«اصلاحات از بالا»،‏ به خاموشی گرایيد.‏ شكست<br />

این تجربه و تلاش،‏ چنان عيان است آه حاجت به بيان و<br />

استدلال نيست".‏ در آنچه اميرخسروی بعنوان ‏"وضعيت<br />

امروز"‏ ترسيم مي آند دو مفهوم و ادعای قابل بحث وجود<br />

دارد.‏<br />

اول:‏ تعبير جنبش دوم خرداد به ‏"اصلاحات از بالا"‏<br />

دوم این ادعا آه لوایح دوگانه خاتمی آخرین اميد و شمع سحر<br />

اصلاح طلبان بوده و چون این دو لایحه به تصویب شورای<br />

نگهبان نرسيده اصلاحات چنان شكستی خورده آه عيان است و<br />

حاجت به بيان و استدلال نيست.‏<br />

اصلاحات از بالا:‏ امير خسروی جنبش آنونی برای<br />

تحولات و اصلاحات در ایران را به اصلاحات از بالا تعبير<br />

می آند،‏ بدون آنكه مفهوم اصلاحات از بالا را روشن آند.‏<br />

امری که شاید از نورسيده های جنبش چپ ایران انتظار نباشد،‏<br />

اما از او که الفبای سياست و علم مبارزه اجتماعی را در حزب<br />

<strong>توده</strong> ایران آموخته این انتظار می رود.‏ در صورت ارائه چنين<br />

تعریفی روشن مي شد آه جنبش تحول خواهی آنونی در آشور<br />

،<br />

:<br />


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٣<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

...<br />

ما اصلاحات از بالا نيست.‏ ‏"اصلاحات از بالا"‏ درواقع به<br />

مجموعهای از رفرمها و تغييرها اطلاق مي شود آه قدرت و<br />

اقشار حاآم برسر انجام آن ‏"در بالا"‏ به تفاهم رسيده است.‏ شاید<br />

نمونه بارز آن آغاز دهه ۴٠ و تثبيت نظام شاهنشاهی پس از<br />

کودتای ٢٨ مرداد باشد که علی امينی با همين هدف به ميدان<br />

آمد و بعد از برکناری او نيز خود شاه مدعی ادامه رفرم هائی<br />

شد که توسط امينی اعلام شده بود.‏ نام آن را هم بعدها گذاشت<br />

‏"انقلاب سفيد"!‏<br />

درحاليكه در جنبش تحول خواهی آنونی در ایران<br />

تنها چيزی آه وجود ندارد تفاهم در بالاست؛ در نتيجه چگونه<br />

نام این جنبش ‏"اصلاحات از بالا"‏ می تواند باشد؟ اینكه بخشی<br />

از قدرت حاآمه-‏ زیر فشار جنبش مردم و نه به خواست طبقه<br />

حاآم-‏ بدست طرفداران اصلاحات افتاده بمعنای آن نمی تواند<br />

باشد آه تحولات مورد خواست مردم،‏ مورد خواست و تفاهم<br />

مجموع نيروهای حاآم و در نتيجه اصلاحات از بالاست.‏<br />

٢- سرنوشت لوایح دوگانه خاتمي:‏ اميرخسروی مدعيست آه دو<br />

لایحه خاتمی آخرین اميد و تيرترآش اصلاحات بوده و چون<br />

بتصویب نرسيده پس دیگر ‏"شمع سحر اصلاح طلبان"‏ خاموش<br />

شده است.‏ اما تصور اینكه سرنوشت جنبش اصلاحات در<br />

جامعه ما با موانع عظيمی آه دربرابر آن قرار دارد مي تواند<br />

یا مي توانست با لوایح خاتمی روشن شود بسيار ابتدایی و به<br />

معنای عدم درك مضمون واقعی جنبش تحول خواهی آنونی<br />

ایران است.‏ نه تصویب این لوایح هيچگاه به معنای پيروزی<br />

اصلاحات مي بود و نه عدم تصویب آن مي تواند به مفهوم<br />

شكست اصلاحات تلقی شود.‏<br />

لوایح خاتمی،‏ درواقع امر چه چيز را نشان مي داد و<br />

یا می دهد؟ لوایح خاتمی نشان داد و می دهد آه درست بدليل<br />

آنكه جنبش تحول خواهی آنونی درایران اصلاحات از بالا<br />

نيست،‏ طرفداران اصلاحات در حاآميت نتوانستند با مخالفان<br />

اصلاحات از جمله بر سر دو مسئله مهم اختيارات ریيس<br />

جمهور و نحوه انتخابات مجلس به ‏"تفاهم دربالا"‏ دست یابند.‏<br />

درحاليکه اگر اصلاحات امری هدایت شده در بالا بود،‏ اساسا<br />

به وجود چنين تفاهم و طرح لوایح نيازنبود.‏ اتفاقا در نبود و<br />

فقدان تفاهم در بالا و بی پایه بودن اصلاحات از بالاست،‏ که<br />

محمد خاتمی این دو لایحه را بعنوان یك تاآتيك و یك وسيله<br />

برای فشار به مخالفان اصلاحات مطرح آرد.‏ اآنون آیا مي<br />

شود گفت بدليل عدم تصویب این دو لایحه معلوم شده آه آل<br />

اصلاحات ناآام شده است؟ به هيچ وجه.‏ لوایح محمد خاتمی تنها<br />

مي توانست نقش معينی در مبارزه سياسی بسود اصلاحات<br />

داشته باشد و این نقش را هم تا حدود معينی داشت.‏ این لوایح<br />

الف-‏ در صف طرفداران اصلاحات آه در آن زمان درگير<br />

مسئله تعيين خط مشی بود نوعی هماهنگی بوجود آورد<br />

ب-‏ تلاش مخالفان اصلاحات را برای ایجاد تفرقه در صفوف<br />

جبهه دوم خرداد تا حدود زیادی خنثی آرد،‏<br />

پ-‏ ادعای حمایت جبهه راست از خاتمی را افشا آرد،‏<br />

ت-‏ صف واحد جبهه ضداصلاحات از شورای نگهبان،‏ مجمع<br />

تشخيص مصلحت،‏ مجلس خبرگان و امامان جماعت گرفته تا<br />

موتلفه و انصار و بيت رهبری و غيره را در برابر اصلاحات<br />

به مردم نشان داد.‏<br />

اینكه این لوایح تصویب نشد،‏ حتی به معنای شكست<br />

طرح لوایح بعنوان یك تاآتيك نبود و نيست چه رسد به آنكه<br />

بخواهيم شكست اصلاحات را از آن نتيجه بگيریم.‏<br />

درست همين شيوه استدلال است آه مدعی است مثلا<br />

مجلس ششم هيچ آار نكرده و ناآام مانده است.‏ برای اینان عدم<br />

تصویب طرح ممنوعيت شكنجه،‏ یا تغييرقانون مطبوعات،‏ یا<br />

برابری حقوق زنان و مردان ، یا تعيين جرم سياسی،‏ حضور<br />

هيات منصفه دردادگاه و به معنای پيروزی شورای نگهبان<br />

و شكست مجلس است و نه پيروزی درعریان ساختن ماهيت<br />

مخالفان اصلاحات.‏ به همين دليل هم هست که نمی توانند درک<br />

کنند چرا و به چه دليل و با پذیرش چنين هزینه رسوا کننده ای<br />

می خواهند مجلس را از چنگ اصلاح طلبان درآورند.‏ طبعا<br />

چون چنين درکی ندارند،‏ اعتباری هم برای حمایت از مجلس و<br />

بسيج مردم در حمایت از مجلس قائل نيستند.‏ مسئله به همين<br />

سادگی و درعين حال بغرنجی است.‏<br />

آار بزرگی آه مجلس ششم انجام داد،‏ دقيقا مطرح<br />

آردن همينگونه طرحها بود.‏ این دستاورد آه امروز جبهه<br />

راست تا این اندازه ‏(حتی پيش بينی از کف دادن بخشی از آراء<br />

سنتی خود)‏ پایگاه خود را در جامعه از دست داده از روی هوا<br />

و مقاله نویسی در خارج از آشور بدست نيامده است.‏ همين<br />

طرح ها و لوایح بود آه شورای نگهبان و حاميان آن را در<br />

جبهه راست،‏ از جمله بعنوان طرفداران شكنجه،‏ مخالفان حقوق<br />

زنان،‏ مخالفان انتخابات آزاد،‏ طرفداران سرآوب و زندان،‏<br />

مخالفان آزادی مطبوعات و عقيده و بيان و در نتيجه فاقد منطق<br />

وسخن قابل دفاع به مردم معرفی آرد.‏<br />

در این شرایط آیا درست است آه شكست سياسی و<br />

اخلاقی شورای نگهبان و حاميان آن دربرابر مجلس ششم را<br />

برعكس،‏ بعنوان شكست مجلس و اصلاحات و اصلاح طلبان<br />

معرفی آرد؟ همين نقش را ابتكار محمد خاتمی در ارائه لوایح<br />

دوگانه نيزداشت.‏<br />

در آن ماجرا،‏ مسئله اصلی نه تصویب یا عدم تصویب<br />

این لوایح بلكه آن روندی است آه در درون آن،‏ این لوایح مي<br />

توانست تصویب بشود یا نشود.‏ یعنی آن مبارزه فكری و سياسی<br />

آه برسر این لوایح درگرفت،‏ آن جبهه بندی هایی آه در حمایت<br />

یا مخالفت با آن بوجود آمد و تجربه و شناخت مردم را از<br />

حكومت و مناسبات قدرت و موانع اصلاحات افزایش داد.‏ آنچه<br />

اتفاقا جنبش تحول خواهی در ایران بدان نياز دارد ابتكاراتی از<br />

این دست است و اگر انتقادی به اصلاح طلبان به اصطلاح<br />

حكومتی وارد باشد آن است آه مي توانستند از فرصتی آه در<br />

حاآميت داشتند و دارند بيشتر برای طرح چنين ابتكاراتی<br />

استفاده آنند.‏ و الا تا توازن نيروها درحاکميت و براثر فشار<br />

سنگين مردم برهم نخورد،‏ حتی با تصویب این نوع لوایح نيز<br />

جناح راست و غاصب قدرت ناچار به عقب نشينی نخواهد شد،‏<br />

همچنان که دربرابر اصول مدافع دمکراسی در قانون اساسی<br />

عقب نشينی نکرده و نمی کند؛ همچنان که در سالهای اول<br />

تاسيس جمهوری اسلامی براثر فشار انقلابی جامعه ناچار به<br />

عقب نشينی در برابرآن بود.‏<br />

بنابراین،‏ پایه ساختههای اميرخسروی آه جنبش تحول<br />

خواهی در ایران را ‏"اصلاحات از بالا"‏ و آن را در نتيجه رد


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٤<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

"<br />

لوایح خاتمی شكست خورده می بيند بسيار سست تر از آن است<br />

آه بتواند بنای مستحكمی را روی خود برپا سازد و به همين<br />

دليل هم از سوی مميزی دقيق جناح راست روی مطبوعات،‏<br />

ایرادی به انتشار این نوع مقالات مایوس کننده در داخل کشور<br />

گرفته نمی شود.‏ نمونه های دیگری از این دست مقالات را با<br />

اسامی افرادی نظيرمحسن حيدریان،‏ که به تقليد اميرمحبيان<br />

‏(تئوری باف روزنامه رسالت)،‏ در مهاجرت قلنبه نویسی می<br />

کند شاهدیم.‏ شاهد مثال می خواهيد؟ ما همين مقاله را برای<br />

ماهنامهای که مقاله اميرخسروی در آن منتشر شده فرستادیم.‏<br />

اگر آن را در مجله آفتاب دیدید ما را هم خبر کنيد.‏<br />

اتفاقا ادامه نوشته بابک اميرخسروی همين را دقيقاتر<br />

نشان مي دهد.‏<br />

هدف اصلاحات و <strong>راه</strong> مسالمت آميز<br />

اميرخسروی در ادامه مي آوشد به این پرسش پاسخ<br />

دهد آه ‏"چه چيزی به شكست انجاميده"‏ و با اشاره به ناآامی<br />

دوم خردادی های درون حاآميت"‏ می پرسد آیا ‏"جنبش اصلاح<br />

طلبی و به طریق اولی،‏ استژاتژی مشی سياسی مسالمت آميز<br />

برای آزادی و مردم سالاری شكست خورده و ناآام مانده است؟<br />

پاسخ اصولی من به این پرسش منفی است"‏ زیرا به گفته وی<br />

‏"جنبش اصلاحات برای آزادی و مردم سالاری و جمهورمردم،‏<br />

در پهنای آشور،‏ بسيار گستردهتر و ژرفتر از آنست آه بتوان<br />

با شكست یك تجربه،‏ در مرحلهای از مبارزات ملت ایران،‏ آه<br />

صد سال است ادامه دارد،‏ از ميان برود."‏ اینكه مضمون جنبش<br />

تحول خواهی آنونی در ایران را آه هدف آن یك سلسله<br />

تحولات و تغييرات دمكراتيك و مردمسالارانه و قطع دست<br />

واپسگراترین و غارتگرترین بخش حاکميت است،‏ با <strong>راه</strong><br />

مسالمت آميزی آه این جنبش در مرحله آنونی برای دستيابی<br />

به این خواستها برگزیده است مخلوط آنيم و همسان جلوه دهيم<br />

اشتباهی است آه اميرخسروی و بسياری از اصلاح طلبان<br />

داخل ایران در آن شریك هستند؛ هرچند انگيزه ها و دلایلی<br />

متفاوت دارند.‏ برای اميرخسروی پيوند زدن جنبش اصلاحات<br />

با <strong>راه</strong> مسالمت آميزی آه برگزیده است برای آن است آه<br />

مبارزات و انقلاب های گذشته مردم ایران و جنبش چپ را<br />

تحت عنوان اینكه اصلاح گرانه یعنی مسالمت آميز و گویا<br />

‏"دمكراتيك"‏ نبوده اند نفی آند،‏ اما بخش عمده اصلاح طلبان این<br />

جنبش را با جنبه مسالمت آميز آن تبيين ميآنند تا به نظر خود<br />

بخش متزلزل تر مخالفان اصلاحات را متوجه بدیل<br />

غيرمسالمتآميز جنبش آنونی و پيامدهای آن سازند.‏ در هر دو<br />

مورد البته نتيجه ابهام و اغتشاش فكری است آه <strong>راه</strong> را به جای<br />

هدف مينشاند و در نتيجه هدف گم ميشود.‏<br />

بموجب این نسخه،‏ مردم بجای آنكه آماده باشند تا<br />

برای رسيدن به اهداف اصلاحات به <strong>راه</strong>های گوناگون<br />

بياندیشند،‏ باید تنها به یك <strong>راه</strong> و شيوه بسنده آنند و اگر این <strong>راه</strong><br />

پاسخ نداد چاره ای برای آنان جز اميد بستن به نجات بخشی از<br />

خارج نمی ماند آه از هر <strong>راه</strong>ی آه خود مي داند تكليف را<br />

یكسره آند.‏ درست به دليل همين اغتشاش فكری ایجاد شده است<br />

آه هرگاه جنبش اصلاحات با موانعی تازه روبرو مي شود،‏<br />

بجای آنكه در فكر یافتن <strong>راه</strong> های نوین برای غلبه بر این موانع<br />

باشيم و باشند،‏ ناگهان نگاهها متوجه خارج مي شود.‏<br />

پاسخ هايی آه اميرخسروی نمی دهد<br />

اميرخسروی به این پرسش آه آیا جنبش اصلاح طلبی<br />

و مشی سياسی مسالمت آميز شكست خورده است،‏ بقول خود،‏<br />

بطور ‏"اصولی”‏ پاسخ منفی ميدهد،‏ زیرا به گفته وی جنبش<br />

یكصد ساله آزادی و مردمسالاری در ایران با شكست یك تجربه<br />

از ميان نخواهد رفت.‏ اما پاسخ منفی آه اميرخسروی به پرسش<br />

خود مي دهد،‏ اساسا پاسخ نيست.‏ گفتن اینكه جنبش اصلاحات<br />

برای آزادی و مردمسالاری آه صدسال است ادامه دارد با یك<br />

شكست،‏ یعنی شكست ادعایی تجربه دوم خرداد از ميان نخواهد<br />

رفت،‏ نمی تواند پاسخی جدی به پرسشی جدی محسوب شود.‏<br />

معلوم است آه در مقياس تاریخی،‏ جنبش مردم برای اصلاحات<br />

و آزادی شكست نخواهد خورد،‏ اما اگر نخواهيم اکنون که به<br />

تاریخ نپوسته ایم از پذیرش مسئوليت خود در برابراین جنبش<br />

شانه خالی کنيم،‏ بحث را باید بر گردانيم برسر ماهيت اقتصادی<br />

و سياسی جنبش آنونی مردم ایران،‏ سرنوشت آن و مسئوليت<br />

خویش.‏<br />

این نحوه پرسش و پاسخ جلوه ای از تناقض گویی<br />

های اميرخسروی است؛ و در ضمن چيزی دیگر را نشان<br />

ميدهد و آن اینكه اميرخسروی در ادعای خود در مورد شكست<br />

اصلاحات با رد لوایح خاتمی نيز تردید دارد و به همين دليل به<br />

تاریخ و مبارزات صدساله ملت ایران متوسل مي شود تا در<br />

صورتی آه روند حوادث به گونه ای دیگر رقم خورد،‏ جایی<br />

برای بازگشت و ادعای آنكه پيش بينی اش درست از آب درامد<br />

باقی گذاشته باشد.‏ و این همان شيوه ایست که درانتخابات سال<br />

بسياری از احزاب و شخصيت های سياسی-‏ ازجمله<br />

بابک اميرخسروی و حزب دمکراتيک مردم ایران-‏ با شعار<br />

‏"رای سفيد"‏ در مرحله اول انتخابات ‏(بنا به ادعاي خود به اميد<br />

کشانده شدن انتخابات به مرحله دوم)‏ اتخاذ کردند.‏ یعنی هم<br />

بودن و هم نبودن،‏ هم رای دادن و هم ندادن!‏ مانند امروز که هم<br />

شکست اصلاحات و هم احتمال شکست نخوردن اصلاحات<br />

و...‏<br />

اما اگر پاسخ اصولی”‏ اميرخسروی به پندار شكست<br />

اصلاحات آه خودش دو جمله قبل مدعی شده بود و حتی حاجت<br />

به بيان و استدلال در تایيد آن نمي دید منفی است ، پس بالاخره<br />

تكليف ما با اصلاحات و شكست ادعایی آن چه مي شود؟<br />

اميرخسروی توضيح ميدهد:‏ ‏"به باور من آنچه به بن<br />

بست رسيده و ناآام مانده است،‏ شكل و نوعی از پيكار سياسی<br />

مسالمت آميز و اصلاح طلبانه در شرایط حاآميت دوگانه آنونی<br />

و با روشها ومنشهای بازدارنده شناخته شده اصلاح طلبان<br />

درون حاآميت است"‏<br />

در سخنان اميرخسروی چندین مفهوم و مولفه بسيار<br />

آلی و غيرقابل سنجش و مبهم مانده است.‏ از جمله شكل و نوع<br />

پيكار سياسی،‏ حاآميت دوگانه،‏ روشهای اصلاح طلبان،‏<br />

منشهای بازدارنده شناخته شده آه هيچيك از آنها تعریف و<br />

مشخص نميشود و در نتيجه این پاسخ را هم از محتوا خالی<br />

مي آند.‏ هر اتفاقی آه در آینده بيفتد اميرخسروی ميتواند مدعی<br />

...<br />

١٣٧۶<br />

"


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٥<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

...<br />

"۵٨<br />

شود آه سخنی درست برزبان رانده است.‏ اگر اصلاحات در<br />

این مرحله ناآام بماند آه اميرخسروی مدعی مي شود آن را<br />

پيش بينی آرده بوده و اگر نشود حتما در ‏"مقياس تاریخی”‏ حق<br />

با او بوده،‏ یا از تغيير ‏"شكل"‏ پيكار یا ‏"نوع"‏ آن ناشی ميشده یا<br />

‏"حاآميت دوگانه"‏ جوری دیگر شده یا ‏"روشهای”‏ اصلاح طلبان<br />

اصلاح شده یا ‏"منش های بازدارنده شناختهشده"‏ آه معلوم<br />

نيست یعنی چه؟ تغيير آرده و<br />

اميرخسروی،‏ مانند بسياری دیگر اصولا در پی <strong>راه</strong><br />

حل نيست،‏ در پی توجيه است.‏ نمي خواهد خطر آند و چيزی<br />

بگوید آه ناگزیر باشد فردا مسئوليت درست و نادرستی آن را<br />

برعهده گيرد،‏ بلكه دنبال آن است آه چيزی بگوید آه ضمنا آن<br />

را رد آرده و نگفته باشد.‏ به همين دليل هر چه مي گوید یك<br />

جمله بعد آن را به شكلی نقض مي آند.‏ ادامه مطلب او به همين<br />

شكل به توجيه گذشته و امروز و ضد و نقيض گویی به منظور<br />

امكان توجيه در آینده اختصاص دارد و هرچه بيشتر مي آوشد<br />

توجيه آند،‏ بيشتر در تناقض فرو می رود.‏ این که چنين نوشتنی<br />

را چه اجباری است؟ از خود ایشان باید پرسيد.‏<br />

...<br />

....<br />

توجيه خروج از حاآميت<br />

پس از ضد و نقيض گویی در مورد شكست اصلاحات<br />

اميرخسروی ميكوشد نظریه خروج از حاآميت خود را توجيه<br />

آند.‏ وی ميگوید:‏ " تا تكليف لوایح خاتمی روشن نبود<br />

شخصا بر این باور بودم و قویا از این نظر دفاع ميآردم آه<br />

سياست و رفتار ما در قبال جمهوری اسلامی،‏ ميباید همسو و<br />

هماهنگ با قانونمنديهای حاآميت دوگانه باشد".‏ در ادامه این<br />

‏"خودباوری"‏ اميرخسروی به فكرتوجيه امروز خود مي افتد و<br />

طبق عادت گریزی به صحرای آربلا مي زند و مينویسد:‏<br />

‏"چپ ایران در تاریخ معاصر آشور،‏ آه خود شاهد<br />

آن بودم،‏ دو بار در برخورد و رویكرد با این پدیده مهم،‏ دچار<br />

خطای سخت زیانبار شد.‏ بار اول به هنگام حاآميت دوگانه در<br />

زمان دآتر محمد مصدق و بار دوم به هنگام دولت موقت<br />

مهندس بازرگان.‏ هر دو بارخطا آردیم و آزادی را قربانی<br />

ملاحظات و حسابگريهای مسكين و من درآوردی آردیم.‏<br />

تكرار بار سوم آن دیگر گناه نابخشودنی بود.‏ خطای معرفتی در<br />

این بود آه درك درستی از آزادی نداشتيم!"‏<br />

امروز نزدیك بيست سال است آه بابك اميرخسروی<br />

از ‏"ما"‏ به ‏"من"‏ تبدیل شده اما هنوز ‏"ما"‏ را نقد ميكند.‏ او<br />

معمولا وقتی ميگوید ‏"ما"‏ یعنی ‏"نه من"‏ بلكه دیگرانی آه چون<br />

امروز من نمياندیشند.‏ ‏"ما"‏ یعنی آسانی آه او در گذشته در<br />

آنار آنان بوده و آنان امروز در آنار او نيستند.‏ وی عادت دارد<br />

نه بنام خودش از اشتباهات خودش،‏ بلكه بنام ‏"ما"‏ از اشتباهات<br />

‏"چپ ایران"‏ سخن بگوید.‏ به همان شكل آه در بررسی امروز<br />

سخنان ضد و نقيض مي گوید تا <strong>راه</strong> را برای توجيه خود در<br />

آینده باز گذارد در بررسی دیروز هم بين من و ما تناقض ایجاد<br />

ميكند تا با خراب آردن ‏"ما"‏ دیروز ‏"من"‏ امروز را موجه جلوه<br />

دهد.‏ این شيوه ظاهرا نزد اميرخسروی دیگر به یك عادت<br />

غيرقابل ترك تبدیل شده و مقاله اخير او تصویر آاملی از آن<br />

است.‏<br />

درباره دولت موقت بازرگان،‏ ماهيت آن،‏ نگرش<br />

غالب درآن،‏ ترکيب طبقاتی این دولت و منش و روش آلوده به<br />

یاس آن که سرانجام نيز به استعفای آن انجاميد،‏ سخن بسيار<br />

است که جای آن دراینجا نيست.‏ دولتی که بنا بر گفته دکتر<br />

اب<strong>راه</strong>يم یزدی در مصاحبه های امسال خود بمناسبت سالگرد<br />

تصرف سفارت امریکا با مطبوعات داخل کشور،‏ بسيار پيش<br />

از تصرف سفارت بارها استعفا داده و می خواست ميدان را<br />

ترک کند،‏ چرا که اعتقاد داشت حاکميت دوگانه است و او<br />

نمیتواند در حاکميت دوگانه کار کند و بماند تا حاکميت را<br />

یگانه کند!‏ اتفاقا حيرت آور است،‏ کسانی مانند اميرخسروی که<br />

نه دیروز؛ بلکه امروز به این اعتقاد رسيده اند که باید از دولت<br />

بازرگان دفاع می شد(‏ یعنی از یک ‏"گانه"‏ در برابر یک ‏"گانه"‏<br />

دیگر دفاع می شد)‏ نه تنها در حمایت از خاتمی و اصلاح<br />

طلبان درميدان باقی نمانده و اساسا به ميدان نيآمده اند،‏ بلکه در<br />

این سال ها به خاتمی توصيه تکرار همان شيوه و روشی را<br />

کرده و می کنند که مهندس بازرگان اتخاذ کرد.‏ یعنی ترک<br />

ميدان!‏<br />

ما،‏ اگر جای آنهائی بودیم که از اوهام ‏"دفاع از دولت<br />

بازرگان در سال سخن می گویند،‏ یواشکی هم شده در<br />

خانه و خلوت خود کلاهمان را قاضی می کردیم و به خود<br />

پاسخ می دادیم:‏ اگر از دولتی که خود تاب نيآورد و رفت و<br />

نماند تا بتوان یاری اش کرد تا مبارزه را ادامه دهد باید حمایت<br />

می کردیم،‏ چرا از دولتی که مانده و مبارزه را ادامه ميدهد<br />

دفاع نمی کنيم؟<br />

لابد این پاسخ تاریخی را اميرخسروی برعهده محسن<br />

حيدریان عضو دیگر رهبری حزب دمکراتيک مردم ایران<br />

گذاشته که ٢٠ سال دیگر بنویسد:‏ ‏"به باور من باید دفاع<br />

میکردیم"!‏<br />

اگر درسی از گذشته گرفته شده باشد،‏ امروز باید<br />

نتيجه اش در ميدان دیده شود،‏ نه در اوهام پروری ها ادعا<br />

شود!‏<br />

خروج يا عدم خروج از حاآميت<br />

به گفته اميرخسروی با روشن شدن تكليف لوایح<br />

خاتمی و معلوم شدن شكست اصلاحات وی به این نتيجه رسيده<br />

آه سياست و رفتار ما دیگر نباید همسو با قانونمندی های<br />

حاآميت دوگانه باشد.‏ اميرخسروی توضيح نمي دهد منظورش<br />

از ‏"قانونمندی های حاآميت دوگانه"‏ چيست.‏ از فحوای آلام و<br />

توسل او به تاریخ می تواند ‏(خوشبينانه)‏ چنين استنباط کرد آه<br />

چون حاآميت دوگانه است احتمالا باید مانند دوران مصدق یا<br />

بازرگان از یكی از طرفين این حاآميت دفاع مي آردیم.‏ وی<br />

توضيح ميدهد:‏<br />

‏"تا همين اواخر،‏ اميدوار بودیم در صورت رد لوایح<br />

دوگانه،‏ اصلاح طلبان با خروج سربلند از حاآميت بتوانند با<br />

اعتبار معنوی و محبوبيت بيشتر،‏ پيشاهنگ تشكيل جبهه<br />

گستردهای با مشارآت سایر مولفههای آزادی خواه و مليون<br />

بيرون از حاآميت باشند...‏ لذا هوادار نظریه خروج از حاآميت


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٦<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

... بودم<br />

است "<br />

البته حالا دیگر خروج از حاآميت بسيار دیر و بيثمر<br />

چند بار باید مجموع این جملات را با دقت خواند تا به<br />

عمق شيوه وی دست یافت.‏ طبق این سخنان،‏ آقای<br />

اميرخسروی،‏ تا زمان عدم رد لوایح براین نظر بوده آه باید<br />

مطابق با قانونمنديهای حاآميت دوگانه برخورد آرد،‏ ولی آن<br />

زمان برعكس طرفدار خروج از حاآميت بوده و امروز آه این<br />

لوایح رد شده ایشان آه معقتد بوده در صورت رد لوایح باید از<br />

حاآميت خارج شد،‏ برعكس،‏ دیگر طرفدار خروج از حاآميت<br />

نيست چون بگفته وی ‏"حالا دیگر خروج از حاآميت بسيار دیر<br />

و بيثمر است".‏ همه این تناقض گویی ها هم فقط بخاطر آن<br />

است آه بنحوی خروج از حاآميتی آه هوادار آن بوده است را<br />

توجيه آند.‏<br />

اميرخسروی در ادامه پس از آنكه عمل و حرف<br />

دیروز خود را نقض مي آند و اعلام مي آند بعد از رد لوایح<br />

"<br />

"<br />

دیگر طرفدار خروج از حاآميت نيست و آن را دیر و<br />

بيثمر"‏ ميداند به محمد خاتمی اشاره مي آند و مي نویسد"همين<br />

بودن ایشان در مقام ریاستجمهوری و این چانه زنيها و<br />

گلایهها و اشغال بخشی از فضای سياسی آشور،‏ در پيشبرد<br />

جنبش آزاديخواهی نقش مثبتی داشته است...‏ با تمام<br />

آمبودهایش،‏ فكر ميآنم بهتر است تا پایان بماند"‏ اما هنوز این<br />

جمله تمام نشده براساس روش خود دوباره سخن خود را نقض<br />

مي آند و مي نویسد:‏ ‏"به باور من آزادی خواهان اصلاح طلب<br />

ایران پيش روی خود،‏ <strong>راه</strong>ی جز بستن دفتر اميد به حاآميت<br />

دوگانه ندارند.‏ باید در فكر و اندیشه <strong>راه</strong>حل مستقلی در خارج از<br />

حاآميت بود".‏<br />

شاید لازم نباشد به آقای اميرخسروی توضيح داد آه<br />

نه آسی طرفدار حاآميت دوگانه است و نه آسی به آن اميد<br />

بسته است.‏ همه بحث برسر آن است آه چگونه و بسود چه<br />

آسی می توان و باید حاآميت دوگانه را یگانه آرد.‏ حاآميت<br />

یگانه راست و جبهه ضداصلاحات یا حاآميت یگانه جبهه مدافع<br />

اصلاحات و مردمسالاری در مرحله آنونی؟<br />

بنابراین دو مشی رویاروی هم قرار گرفته اند:‏<br />

- استراتژی جبهه ضداصلاحات آه ميكوشد به حاآميت دوگانه<br />

خاتمه دهد و حاآميت را هر چه سریعتر بسود خود یگانه آند،‏<br />

- استراتژی جبهه اصلاحات آه،‏ برعكس مي آوشد حاآميت<br />

دوگانه را حفظ آند تا زمانی آه بتواند آن را بسود طرفداران<br />

اصلاحات یگانه آند.‏ خروج از حاآميت زمانی آه اميرخسروی<br />

‏"قویا از آن دفاع مي آرد به معنای یگانه شدن حاآميت بسود<br />

جبهه ضداصلاحات و دشمنان دمكراسی و مردمسالاری بود و<br />

اقدامی بود آاملا انفعالی و نادرست.‏ آه پيامدهای آن را می<br />

توان در نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا دید.‏ اینكه اميرخسروی دچار<br />

چنين اشتباه بزرگی شد آه در آن زمان از خروج از حاآميت<br />

دفاع مي آرد و در واقع <strong>راه</strong> را برای یگانه شدن حاآميت بسود<br />

راست هموار مي آرد شاید بقول خودش ناشی از خطای<br />

معرفتی است و هنوز ‏"درك درستی از آزادی”‏ ندارد.‏ اما این<br />

نخستين بار نيست.‏ به هنگام انتخابات دوم خرداد<br />

اميرخسروی از مردم خواست آه به خاتمی رای ندهند و رای<br />

سفيد بدهند.‏ اجابت این خواست به معنای پيروزی ناطق نوری<br />

بود.‏ امروز اميرخسروی از خاتمی ستایش مي آند آه با بودنش<br />

و ماندنش فضا را باز آرده است.‏ آیا دیروز،‏ آنموقع آه<br />

اميرخسروی از مردم خواست به خاتمی رای ندهند،‏ یاد اشتباه<br />

‏"چپ ایران"‏ نبود؟ چرا گناه بقول خودش ‏"نابخشودنی”‏ را در<br />

سال دوباره تكرار آرد؟ آیا همچنان در سال<br />

دچار خطای معرفتی بود و درك درستی از آزادی نداشت؟ یا<br />

اینكه در انتقادی آه از گذشته چپ ایران مي آرد جدی و صادق<br />

نبود و در نتيجه نمي توانست واقعا از آن درس بياندوزد؟<br />

واقعيت آن است آه اميرخسروی تمایلی به انتقاد از<br />

دیدگاههای خود ندارد و به همين دليل هيچگاه موضع آاملا<br />

نادرست خود را در انتخابات ١٣٧۶ جدا نقد نكرد و بي دليل<br />

نيست آه او ناگزیر است در هر بزنگاه تازه این جنبش اشتباه<br />

خود را تكرار و تكرار آند.‏ طرح بی موقع خروج از حاآميت،‏<br />

تكرار همان خطای نابخشودنی رای سفيد انتخابات<br />

همانطور آه امروز ادعای ضرورت بستن دفتر اميد به<br />

حاآميت دوگانه ادامه همان اشتباه است.‏<br />

اما خروج داوطلبانه از حاآميت آه در مرحله آنونی<br />

به معنای یگانه شدن حاآميت بسود جبهه ضداصلاحات و<br />

مردمسالاری است،‏ زمانی دارای حداقل توجيه می بود آه<br />

حاآميت دیگر حاآميت نباشد،‏ یعنی قدرت در دست آن،‏ فاقد<br />

قدرت واقعی باشد و در مرحله ای قرار گرفته باشد آه شمارش<br />

معكوس سقوط آن آغاز شده باشد.‏ نگاه کنيد به استعفای<br />

نمایندگان مجلس شاهنشاهی در سال ۵٧، استعفای سران<br />

نظامی،‏ اعلام بی طرفی ارتش و...آن چيزهائی که باید از<br />

گذشته آموخت اینهاست نه توهم حمایت از دولت بازرگان یعنی<br />

دفاع از آزادی،‏ آنهم درسال ۵٨ که گسترده ترین آزادی ها در<br />

جامعه ایران برقرار بود،‏ آنچنان که بنام چریک فدائی به<br />

سفارت امریکا لشکر کشی شد و مطبوعات خيلی دمکرات شده<br />

ای نظير ‏"پيغام امروز"‏ به سردبيری ‏"رضا مرزبان"‏ و یا<br />

فکاهی نامه ‏"آهنگر"‏ به سردبيری منوچهر محجوبی که اولترا<br />

رادیکال منتشر می شدند و چشم دیدن حزب <strong>توده</strong> ایران را هم<br />

در عرصه سياست کشور نداشتند ‏"مثلث بيق"‏ ‏(بنی صدر-‏ قطب<br />

زاده-‏ یزدی)‏ را کشف کرده و مرتب درباره آن می نوشتند و یا<br />

داستان گربه نره ‏(آیت االله منتظری)‏ را برای خوانندگان خود<br />

شرح می دادند.‏ نه تنها اسناد،‏ بلکه شاهدان آن ماجراجوئی ها و<br />

چپ نمائی ها هنوز زنده اند.‏ بپرسيد تا برایتان شرح بدهند<br />

چگونه <strong>راه</strong> ارتجاع را برای سلطه برقدرت هموار کردند.‏<br />

چه چيز به اميرخسروی نشان داده بود یا نشان داده<br />

است آه جنبش دیروز در مرحله خروج از حاکميت بود و یا<br />

امروز هستيم؟ افسوس اميرخسروی آه گویا او دیروز طرفدار<br />

خروج از حاآميت بود ولی چون به موقع اینكار انجام نشد<br />

اآنون دیگر دیر شده است،‏ خطایی است فاحش تر و توجيهی<br />

است غيرقابل دفاع تر از نفس حمایت بی موقع وی از اندیشه<br />

خروج از حاآميت.‏<br />

١٣٧۶<br />

١٣٧۶ بود.‏<br />

١٣٧۶<br />

مرآز ثقل در آجاست؟<br />

"<br />

اميرخسروی در توجيه ‏"بستن دفتر اميد به حاآميت<br />

دوگانه"‏ به نظریه مرآز ثقل"‏ متوسل ميشود و در تناقضاتی<br />

٧۶


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٧<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

عميق تر فرو ميرود.‏ به گفته وی ضرورت پایان اميدواری به<br />

حاآميت دوگانه از آنجا ناشی ميشود آه ‏"مرآز ثقل جنبش<br />

اصلاحات در حال انتقال از حاآميت دوگانه به بيرون از آن و<br />

به درون جامعه است"‏<br />

تا آنجا آه به تاریخچه نظریه موسوم به مرآز ثقل<br />

مربوط ميشود،‏ این نظریه نخستين بار به شكل دقيق خود در<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بهمن ما ١٣٧۴ مطرح شد.‏ در آن زمان آه اپوزیسيون<br />

سرگرم تشكيل آلترناتيو دمكراتيك در خارج از آشور بود،‏ <strong>راه</strong><br />

<strong>توده</strong> با تحليل اوضاع داخلی ایران اعلام آرد آه ‏"تضاد عمده و<br />

تعيين آننده سرنوشت ایران تضاد درون جمهوری اسلامی است<br />

و نه تضاد ميان جمهوری اسلامی و اپوزیسيون".‏ این سخنان<br />

البته در آن موقع در اپوزیسيون خارج از آشور ایران تاثيری<br />

نداشت و آنان همچنان بدنبال الترناتيو دمكراتيك خود<br />

ميچرخيدند.‏ اما <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> از جمله بر اساس این اندیشه آه از<br />

تحليل مشخص اوضاع ایران ناشی مي شد،‏ در دو انتخابات<br />

مجلس پنجم و ریاست جمهوری خرداد آه آنان را برای<br />

سرنوشت ایران تعيين آننده تر از تشكيل آلترناتيو دمكراتيك در<br />

خارج از آشور مي دانست شرآت آرد و به مردم توصيه کرد<br />

آرای خود را به سود نامزدهای طرفدار اصلاحات به صندوق<br />

بریزند و از <strong>توده</strong> ای ها و همه نيروهای مترقی داخل کشور نيز<br />

خواست نه تنها چنين کنند،‏ بلکه مشوق آن در ميان مردم باشند.‏<br />

بعد از دوم خرداد و غافلگير شدن گروههای خارج از<br />

آشور تحریم آننده انتخابات،‏ نظریه مطرح شده در <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

اپوزیسيون را در فكر فرو برد ولی از آنجا آه تمایلی به اعلام<br />

اینكه این اندیشه نخستين بار درآجا و از طرف چه آسانی<br />

مطرح شده است وجود نداشت،‏ بنام نظریه مرآز ثقل و<br />

گرانيگاه و غيره طرح گردید.‏ بابك اميرخسروی و فرخ نگهدار<br />

هر دو آن را بلافاصله پس از دوم خرداد اعلام آردند.‏ بعدا<br />

سعيد برزین نتيجه تحقيق خود در مورد جناح بندی سياسی در<br />

ایران را به همين موضوع اختصاص داد و با اشاره به<br />

انتخابات خرداد ٧۶ یادآور شد آه ‏"انتخابات ٢ خرداد ثابت آرد<br />

آه نيروهایی آه در تعيين سرنوشت سياسی موثر بودند<br />

عمدتا در داخل نظام حضور داشتند و نيروهای خارج از<br />

نظام نقش اندك و چه بسا بی تاثيری را ایفا مي آردند.‏ در این<br />

شرایط ، مبارزه ميان نيروهای داخل نظام با نيروهای خارج از<br />

نظام موجب تحول نشد.‏ بلكه مبارزه ميان خود جناح های داخل<br />

نظام بود آه به تغيير و تحول انجاميد."‏ ) جناح بندی سياسی در<br />

ایران از دهه ١٣٦٠ تا دوم خرداد تهران ، نشر مرآز<br />

٧۶<br />

،١٣٧٦<br />

"<br />

"<br />

...<br />

، ١٣٧٧ ، ص (٨٩<br />

اما،‏ واقعيت اینست که اميرخسروی نظریه مرآز ثقل<br />

را هم دستكاری مي آند و نخست مرآز ثقل را از درون جامعه<br />

به درون حاآميت مي برد تا آن را دوباره بعنوان یك واقعه و<br />

تحول تازه آه گویا او آشف آرده،‏ از درون حاآميت به درون<br />

جامعه انتقال دهد و بگوید ‏"مرآز ثقل جنبش اصلاحات در حال<br />

انتقال از حاآميت دوگانه به بيرون از آن و به درون جامعه<br />

است".‏<br />

اما،‏ باز هم حقيقت اینست که حاآميت دوگانه خود<br />

بازتابی از وجود جنبش اصلاحات در درون جامعه است.‏ گفتن<br />

اینكه مرآز ثقل جنبش اصلاحات در حال انتقال از درون<br />

حاآميت دوگانه به درون جامعه است هيچ معنایی ندارد.‏ هر<br />

دوی اینها اشكال مختلف یك جنبش هستند.‏ بدون وجود جنبش<br />

اصلاحات در جامعه اصلا چيزی بنام حاآميت دوگانه وجود<br />

نداشت و نميتوانست بوجود بيآید.‏ آشکار سازی هرچه بيشتر و<br />

تشدید هرچه کامل ترحاآميت دوگانه دستآورد و درواقع<br />

بزرگترین دستآورد جنبش اصلاحات درون جامعه تا به امروز<br />

بوده است.‏<br />

رويكرد به خارج از آشور<br />

:<br />

از این ادعا آه آه گویا مرآز ثقل جنبش اصلاحات در<br />

حال انتقال از حاآميت دوگانه به درون جامعه است<br />

اميرخسروی دو نتيجه ميگيرد<br />

یك توجه به خارج ، دوم تحریم انتخابات مجلس هفتم.‏<br />

اميرخسروی ظاهرا ‏"جامعه"‏ را خارج از آشور مي<br />

داند زیرا بلافاصله پس از طرح نظریه خود و آنجا آه مي<br />

خواهد ‏"<strong>راه</strong>های برون رفت"‏ از این وضع را نشان دهد به<br />

سراغ تشكيل جبهه جمهوریخواهی در خارج از آشور مي رود<br />

و مينویسد:‏ " برای برون رفت از آچمز آنونی،‏ طيف<br />

گستردهای از جمهوری خواهان در خارج از آشور،‏ در<br />

بيانيه ٢٥ اردیبهشت ماه ١٣٨٢، تحت عنوان ‏«برای اتحاد<br />

جمهوری خواهان ایرا ن»،‏ همه نيروهای آزادی خواه آشور را<br />

برای همگامی و هم آهنگی و ایحاد یك جنبش گسترده<br />

دموآراتيك دعوت آرده اند.‏<br />

از نظر ما،‏ اینكه طيف گسترده ای از جمهوریخواهان<br />

خارج از آشور بكوشند یك جنبش گسترده دمكراتيك ایجاد آنند<br />

فی نفسه اقدامی است آه می تواند مثبت باشد به شرط آنكه درك<br />

درستی از امكانات ، محدویتها و وظایف هر جبههای آه در<br />

خارج از آشور تشكيل ميشود وجود داشته باشد.‏ هر جبهه یا<br />

تشكل در خارج از آشور زمانی ميتواند نقش مثبت و مفيدی<br />

داشته باشد آه امكانات خود را در خدمت پيشبرد مبارزه مردم<br />

در داخل آشور قرار دهد.‏ ولی ميدانيم آه همه دیدگاه ها در<br />

درون جبهه جمهوریخواهی خارج از آشور براین اساس شكل<br />

نگرفته و از جمله بخشی از آن مي آوشد تا با نفی مبارزه در<br />

داخل،‏ جبهه جمهوریخواهان خارج از آشور را به الترناتيو<br />

مورد حمایت غرب دربرابر،‏ در رقابت یا در همكاری با<br />

سلطنت تبدیل آند.‏ نظریه اميرخسروی اآنون به این دیدگاه<br />

بشدت نزدیك شده و هرچند مبارزه در داخل را نفی نمي آند اما<br />

با ادعای اینكه دفتر اميد به حاآميت دوگانه را باید بست،‏ یا<br />

مرآز ثقل مبارزه در حال تغيير است و نتایجی آه از آن مي<br />

گيرد عملا در خدمت دیدگاه مذآور قرار دارد.‏<br />

در همين چارچوب اميرخسروی به ارائه <strong>راه</strong> حل<br />

پرداخته و مي نویسد<br />

‏"به نظر من،‏ در اوضاع و احوال آنونی آشور،‏ شاید<br />

مناسبترین <strong>راه</strong> این باشد آه ابتكار عمل ایجاد یك اپوزیسيون<br />

مستقل خارج از حاآميت را اهل مطبوعات آه رآن چهارم<br />

جمهوریت است،‏ و تشكلهای سياسی نظير ‏«دفتر تحكيم<br />

وحدت»‏ آه نسبتا استوارترین و منسجمترین تشكل سياسی<br />

موجود آشور است،‏ هم<strong>راه</strong> باشخصيتهای سياسی-‏ فرهنگی<br />

:<br />

...<br />

"<br />

:


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٨<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

منفرد آه از اعتبار و محبوبيت مردمی برخوردارند،‏ بر عهده<br />

بگيرند."‏<br />

اميرخسروی طوری سخن ميگوید آه گویی در ایران<br />

اپوزیسيون مستقل ملی،‏ ملی-‏ مذهبی و چپ اصلا وجود<br />

خارجی ندارند و بقول خودش ‏"مناسب ترین <strong>راه</strong>"‏ آنست که دفتر<br />

تحكيم وحدت و اهل مطبوعات چنين اپوزیسيونی را برپا آنند.‏<br />

درواقع آنچه اميرخسروی بدنبال آن است اپوزیسيون مستقل از<br />

حاآميت نيست آه هم اآنون هم وجود دارد،‏ بلكه تشكيل شعبه<br />

داخلی جبهه جمهوریخواهی خارج از آشور است و اميدوار<br />

است دفتر تحكيم وحدت و بخشی از اهل مطبوعات این نقش را<br />

برعهده گيرند.‏ اینكه اميرخسروی بخواهد جبهه جمهوریخواهی<br />

خارج از آشور در ایران شعبه و هوادارانی داشته باشد،‏ البته<br />

ایرادی ندارد،‏ اما نه به این بها آه اصلاحات شكست خورده<br />

اعلام شود،‏ وجود حاآميت دوگانه یا تاثير آن نفی شود،‏<br />

اپوزیسيون واقعا موجود مستقل از حاآميت بكلی نادیده گرفته و<br />

حدف شود،‏ اصلاح طلبان حكومتی به ترك سنگرهای خود در<br />

حكومت دعوت شوند،‏ ضروت تحریم انتخابات مجلس اعلام<br />

شود و ....<br />

ناگفته پيداست آه اميرخسروی دقيقا به همانجا<br />

بازگشته است آه فدایيان اآثریت در آنگره اخير خود بدان سو<br />

رفته اند.‏ یعنی ادامه شرط بندی قدیمی برروی ناآام ماندن<br />

اصلاحات و در نتيجه قوت گرفتن مجدد رویای آلترناتيو<br />

دمكراتيك مورد حمایت غرب در خارج از آشور.‏ اما<br />

اميرخسروی چون ميداند حرفش در ميان هوادران اصلاحات<br />

در حكومت و اپوزیسيون مستقل از حكومت تاثير چندانی<br />

ندارد؛ این است آه صاف و ساده آنان را نفی مي آند و به زبان<br />

بی زبانی به دفتر تحكيم وحدت و اهل مطبوعات از قبيل<br />

عليرضا علوی تبار و حميدرضا جلایی پور توصيه مي آند آه<br />

اگر مي خواهند آینده ای داشته باشند اميد خود را از حاآميت<br />

دوگانه و اصلاح طلبان به اصطلاح حكومتی و اپوزیسيون<br />

داخلی مستقل از حاآميت ببرند و به شعبه ای از ‏"آلترناتيو"‏<br />

آینده دار خارج از آشور تبدیل گردند.‏ این آن درسی است که<br />

ظاهرا امثال ایشان از گذشته تاریخی یکصدساله جنبش<br />

آزادیخواهی و مردمسالاری گرفته اند!‏<br />

تحريم انتخابات<br />

"<br />

نتيجه طبيعی آه اميرخسروی از همه این مقدمات مي<br />

گيرد آن است آه باید انتخابات مجلس هفتم را از هم اکنون<br />

تحریم آرد.‏ وی تا آنجا پيش مي رود آه خواهان پيوستن جبهه<br />

مشارآت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به اپوزیسيون<br />

بيرون از حاآميت مي شود و با اشاره به این دو تشكل سياسی<br />

مي نویسد:‏<br />

آیا وقت آن نرسيده است آه این احزاب تكليف خود<br />

را روشن بكنند و بدون فوت وقت،‏ با تحليل اوضاع و بن بست<br />

آنونی با اعلام انصراف از شرآت در انتخابات صریحا خود<br />

را در طيف اپوزیسيون بيرون از حاآميت قراربدهند؟"‏<br />

اميرخسروی توضيح نمي دهد به چه دليل،‏ اگر<br />

گروهی انتخابات را تحریم آرد در طيف اپوزیسيون خارج از<br />

حاآميت قرا ميگيرد.‏ مگر همه شرآت آنندگان در انتخابات<br />

بخشی و اجزائی از درون حاآميت هستند آه با تحریم آن جزو<br />

اپوزیسيون بيرون از حاآميت شوند؟ اینكه جبهه ضداصلاحات<br />

بكوشد احزابی نظير مشارآت یا مجاهدین انقلاب اسلامی را از<br />

حاآميت بيرون آند و بقول اميرخسروی در طيف اپوزیسيون<br />

خارج از حاآميت قرار دهد آاملا قابل فهم است و می بينيم که<br />

با چه شدتی این طرح بصورت توطئه های پياپی و از جمله<br />

ملحد اعلام کردن هاشم آغاجری عضو شورای رهبری این<br />

سازمان پيش برده می شود و بانگ آن از کلوی امثال آیت االله<br />

مشگينی بيرون می آید.‏ پافشاری شورای نگهبان بر ندادن<br />

هرگونه امتيازی درمورد نظارت استصوابی درواقع درست با<br />

همين هدف بيرون آردن و قراردادن این گروهها در طيف<br />

اپوزیسيون بيرون از حاآميت است.‏ اما اميرخسروی این را<br />

توضيح نمي دهد آه چرا خود اینان نيز باید طرفدار این باشند<br />

آه ‏"تكليفشان روشن شود"‏ و سریعا از حاآميت اخراج شوند!‏<br />

سرانجام بحث<br />

از این همه حدیث و حكایت و سخنان ضد و نقيض<br />

اميرخسروی شاید بتوان چند <strong>راه</strong>كار مشخص را تا حدودی<br />

استنباط آرد:‏ باقی ماندن خاتمی در حاآميت،‏ خروج بقيه<br />

اصلاح طلبان از حاآميت،‏ تحریم انتخابات مجلس هفتم،‏ پيوستن<br />

به جبهه جمهوریخواهی خارج از آشور.‏<br />

اميرخسروی توضيح نمي دهد حاآميت دوگانه چرا<br />

آنجا آه به خاتمی مربوط مي شود مفيد است،‏ اما در مورد بقيه<br />

اصلاح طلبان نامفيد.‏ این نكته نيز روشن نيست آه اگر جبهه<br />

مشارآت و مجاهدین انقلاب اسلامی فورا از حاآميت خارج<br />

شوند تكليف وزرایشان در دولت چه ميشود،‏ آنها هم باید استعفا<br />

دهند؟ در این صورت،‏ اگر آابينه خاتمی آه همه اعضای آن<br />

جزو مخالفان اصلاحات باشند چه نقش مثبتی مي تواند داشته<br />

باشد؟ اميرخسروی این موضوع را نيز مشخص نمي آند آه<br />

اگر اصلاح طلبان با داشتن بخشی از حاآميت نتوانند آاری از<br />

پيش ببرند،‏ جبهه خارج از آشور با اتكا به چه چيز و چه<br />

نيرویی مي تواند آاری از پيش ببرد.‏ این <strong>راه</strong>كارها علاوه<br />

برآنكه جلوه ای از تناقض گویی های پياپی بابك اميرخسروی<br />

است،‏ بيانگر این نكته نيز هست آه در ورای ظاهر حمایت و<br />

پشتيبانی از جنبش اصلاحات در داخل،‏ چنانكه گفته شد رویای<br />

تشكيل الترناتيو دمكراتيك در خارج از آشور است آه با<br />

سرعت به صحنه بازگشته است و نظرات عليرضا علوی تبار<br />

و حميدرضا جلایی پور از این رو مورد توجه آقای<br />

اميرخسروی قرار گرفته آه از درون این نظرات دورنمای<br />

تحقق چنين رویایی را حدس زده اند.‏ در حاليكه نه علوی تبار و<br />

نه جلایی پور،‏ آنجا آه به نيروهای دمكرات و جمهوریخواه<br />

خارج از آشور اشاره مي آنند به هيچوجه دچار این تصور<br />

نيستند آه جنبش داخل را به آلترناتيو خارج از آشور پيوند<br />

زنند،‏ بلکه برعكس آشكارا مي آوشند آه نيروی جنبش<br />

دمكراسی و جمهوریخواه خارج از آشور را در خدمت جنبش<br />

اصلاحات در دادخل کشور قرار داده و آنها را به هوشياری<br />

برای درک شرایط و واقعيات داخل کشور دعوت کنند.‏ این دو<br />

مشی در تضاد با یكدیگرند نه در هماهنگی با هم!‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

١٩<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

بدنبال اهدای جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی حقوقدان و فعال حقوق بشر در ايران،‏ راديوايران گفتگوئی با سردبير <strong>راه</strong><br />

<strong>توده</strong> پيرامون انگيزه های اهدای اين جايزه به ايشان و بازتاب آن در حاکميت ايران انجام داد،‏ که همان زمان پخش شد.‏ ادامه اين<br />

گفتگو که در آن مسائل پس از بازگشت خانم عبادی به کشور و سپس شرکت وی در مراسم دريافت جايزه صلح نوبل مطرح شد،‏ با<br />

فاصله چند هفته بعد انجام شد و به همين دليل پاره ای رويدادهای مربوط به انتخابات مجلس هفتم نيز در آن عنوان گرديد.‏ اين دو<br />

مصاحبه را که يکجا پياده و با توجه به مسائل روز در ايران تنظيم کرده ايم که در زير می خوانيد:‏<br />

خطرناکترين جناح<br />

با کفن امريکائی،‏ شعار ضد امريکائی می دهد!‏<br />

منش و روش خانم عبادی نشان داد که ايشان ماهی اقيانوس مواج داخل کشور<br />

است و در آن میخواهد شنا کند،‏ نه در مهاجرت و روياهای خارج از کشور!‏<br />

آنها که خواب حکومت سپاهی و کودتای پارلمانی را در سر می پرورانند،‏ عملا زمينه تبديل ايران به افغانستان و در بهترين<br />

حالت ‏"پاکستان"‏ را ف<strong>راه</strong>م می آورند.‏ ظاهرا رهبر جمهوری اسلامی با فرستادن فرماندهان مطيع خودش به مجلس چنين<br />

نقشهای را دارد.‏ حکومتی مقتدر از نوع طالبان و يا ‏"پول پت"‏ در کامبوج.‏ حضور فلان فرمانده سپاه در مجلس مسئله ساز<br />

نيست،‏ مسئله ساز وقتی است که شقی ترين و مسئله دارترين فرماندهان را که دستشان به انواع جنايات و توطئهها آلوده<br />

است می خواهند به مجلس بفرستند.‏<br />

خدابخشيان-‏ حقوق بشر برای جمهوری اسلامی حساستر از<br />

بمب هستهای شده،‏ قطعنامه سازمان ملل در باره نقض این<br />

حقوق در ایران را خيلیها ادامه اهدای جایزه صلح نوبل به<br />

خانم شيرین عبادی میدانند.‏ واکنشها نسبت به خانم عبادی هم<br />

که فعلا در حد حمله و ضرب و شتم او خودش را دارد نشان<br />

میدهد بخشی از پرونده نقض حقوق بشر در ایران است.‏ من<br />

یادم هست،‏ روزی که خانم عبادی از پاریس به طرف تهران<br />

پرواز کرد در سایت ‏"پيک نت"‏ یک عنوانی بود با این<br />

مضمون ‏"پرواز حقوق بشر به ایران".‏ ما در اینجا این برداشت<br />

را داشتيم که این تيتر باید از آن شما باشد.‏ واقعا خانم عبادی<br />

پرواز حقوق بشر به ایران کرد؟ رفت که جلوی نقض حقوق<br />

بشر را در ایران بگيرد؟ ما متاسفانه در دوران اهدای جایزه<br />

صلح به خانم عبادی به دليل درگير بودن رادیو با فراخوان جمع<br />

آوری پول نتوانستيم به سراغ شما بيآیم.‏ اما فکر نمیکنم برای<br />

شنيدن نظرات شما که اغلب متفاوت با نظراتی است که<br />

میشنویم هنوز دیر شده باشد.‏<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>-‏ با تشکر از شما و حوصله شنوندگان شما.‏ قبل از<br />

شروع صحبت،‏ چون اشاره کردید که شما و برخی شنوندگانتان<br />

درباره آن عنوان در سایت پيک نت چنان برداشتی را کردهاید<br />

که گفتيد،‏ لازم میدانم این توضيح را بدهم.‏ من هم مثل شما و<br />

دیگرانی که به مسائل ایران علاقمند هستند در طول روز به<br />

اینترنت مراجعه میکنم و سایتهای مختلفی را میخوانم و<br />

مقایسه هم می کنم.‏ اتفاقا یکی از سایتهایی که می خوانم و به<br />

آن علاقمند هم هستم همين سایت ‏"پيک نت"‏ است،‏ که شاید<br />

نخستين روزنامه اینترنتی در خارج از کشور باشد.‏ این عنوان<br />

را من هم در آن سایت خواندم و همانطور که شما گفتيد جالب و<br />

با مضمونی هم بود،‏ اما قرار نيست هر عنوان خوب و یا هر<br />

تحليل و ارزیابی خوب و خواندنی که هر جا پيدا کردیم آن را<br />

به حساب من بگذارند و یا بگذارید.‏ بنده آنقدرها هم هنرمند<br />

نيستم که شنوندگان شما تصور کردهاند.‏ دیگرانی هم حتما هستند<br />

که خوب عنوان انتخاب می کنند،‏ خوب می بينند حوادث ایران<br />

را و خوب هم می نویسند.‏ از جمله در همين سایت پيک نت که<br />

اشاره کردید من مطالب و عناوین بسيار جالبی را گاه دیده ام،‏<br />

که بسيار حرفهای انتخاب شده است.‏<br />

خب؛ پس از این توضيح برویم بر سر اصل<br />

موضوعی که شما طرح کردید.‏ یعنی خانم عبادی،‏ جایزه صلح<br />

نوبل،‏ مسئله حقوق بشر درایران،‏ نقش خانم عبادی از این پس<br />

در ایران و جهان و برخوردهائی که با ایشان و جایزهای که به<br />

ایشان تعلق گرفته می شود.‏<br />

ابتدا و از همان لحظه ای که اعلام شد خانم عبادی<br />

برنده جایزه صلح نوبل شده،‏ تا این لحظه که من با شما صحبت<br />

می کنم،‏ دو نوع برخورد و دو نوع بينش نسبت به این جایزه و<br />

نسبت به دریافتکننده ایرانی آن شده و می شود.‏ هم در داخل و<br />

هم در خارج.‏<br />

اما،‏ پيش از پرداختن به این دو نوع نگرش و برخورد،‏ من<br />

میخواهم خدمت شما و شنوندگان شما یک نکته مهمی را<br />

یادآوری کنم و آن اینکه این رویداد،‏ یعنی اهدای جایزه صلح<br />

نوبل به خانم عبادی و استقبالی که از ایشان هنگام ورود به<br />

ایران شد و دعوتهائی که از ایشان برای شرکت در مراسم<br />

متعدد می شود،‏ پيش از هر چيز این را به ما و بویژه به آنها<br />

که معتقد هستند و یا بودند جنبش مردم فروکش کرده و از نفس<br />

افتاده نشان داد و آن،‏ استقبالی است که از خانم عبادی در ایران<br />

شده و ادامه دارد.‏ ابتدا استقبال در فرودگاه مهرآباد که بدون<br />

هيچ نوع همآهنگی و حتی با کارشکنی تلویزیون و جلوگيری<br />

از انتشار خبر بازگشت ایشان به کشور صورت گرفت.‏ یعنی<br />

مردم و بویژه جوانان بطور خودجوش رفتند به فرودگاه مهرآباد<br />

به استقبال ایشان.‏ شمار این جمعيت را هم بين ٣٠ تا یکصد<br />

هزار نفر همان موقع تخمين زدند.‏ این رویداد باید به ما نشان


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٠<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

داده باشد که مردم ایران منتظر فرصت برای نشان دادن<br />

عزمشان برای تغييرات و استقبال از آن چيزی هستند که<br />

میخواهند.‏ این رویداد همچنين به ما نشان داد که مردم از<br />

دعوتهای هيجانی و آشوب طلبانه که هزینههای سنگينی هم<br />

میتواند برایشان داشته باشد استقبال نمی کنند،‏ اما آنجا که<br />

بصورت مسالمتآميز و درحد حمایت از یک اندیشه و یک<br />

شخصيت بعنوان نماینده آن اندیشه است،‏ حاضرند به حرکت<br />

دربيآیند که دیدیم به حرکت در آمدند.‏ درحاليکه،‏ در گذشته<br />

دیدیم که همين مردم به انواع فراخوانها از رادیوهای خارج<br />

کشور برای به خيابان آمدن مردم پاسخ ندادند.‏ ما اميدواریم<br />

درسهای لازم از هر رویدادی گرفته شود.‏ به این ترتيب،‏ ما<br />

بازهم بر همان نظر هميشگی خودمان تاکيد می کنيم که تا وقتی<br />

مردم به خواستهای اقتصادی و سياسی خود در ایران نرسند،‏<br />

جنبشی که برای دست یابی به این خواستها شروع شده خاتمه<br />

نمییابد،‏ مگر با به خون کشيدن گسترده آن،‏ که تازه ما معتقدیم<br />

در آن صورت نيز به بهانه پاسخگوئی به این خواستها و وعده<br />

تحقق مستبدانه آنها کسانی دست چنين سرکوب خونينی خواهند<br />

زد و این خود تازه در خودش تضادهای جدیدی را هم<strong>راه</strong> دارد.‏<br />

یعنی تحقق خواست های اقتصادی مردم که از سوی چنان<br />

حکومتی ناممکن است.‏ یعنی باز هم مسئله بحران عمومی در<br />

جامعه ایران و جنبش گسترده مردم ایران برای دگرگونی<br />

مطرح باقی می ماند.‏ بنابراین،‏ ما تا وقتی تضاد مردم با<br />

حاکميت وجود دارد و این تضاد در هر فرصت و مقطعی خود<br />

را نشان میدهد،‏ با مدعيان پایان جنبش،‏ شکست جنبش،‏<br />

بنبست جنبش و از این نوع تعبيرها نخواهيم شد.‏ قبل از آنکه<br />

مسئله خانم عبادی مطرح باشد،‏ این مسئله اساسی مطرح است،‏<br />

یعنی وجود جنبش و جستجوی فرصت برای نشان دادن آن.‏<br />

حالا،‏ تحصن شد با تحصن،‏ انتخابات شد با انتخابات،‏ تظاهرات<br />

شد با تظاهرات،‏ رفراندوم شد با رفراندوم...‏ بهرحال مردم<br />

دنبال فرصتهای ممکن،‏ با درنظر گرفتن شرایط هستند.‏ این<br />

جامعه تحول میخواهد.‏ حتی مخالفان تحول هم وقتی همچنان<br />

بر تحرکها و تکاپوهای خودشان میافزایند،‏ عملا یعنی جنبشی<br />

هست که آنها در مقابلش مقاومت می کنند.‏<br />

حالا برویم بر سر آن دو نوع برخوردی که با اهدای<br />

جایزه صلح نوبل نسبت به خانم عبادی شده و قطعا در آینده هم<br />

به اشکال مختلف ادامه خواهد یافت.‏<br />

یک نگاه،‏ همان نگاهی است که از ابتدای اعلام<br />

اهدای جایزه صلح نوبل به خانم عبادی در ميان مخالفان<br />

اصلاحات در داخل کشور بوجود آمد؛ یعنی همانها که از هر<br />

رویدادی که بوی بسته شدن دفتر آنها در حاکميت بيآید وحشت<br />

زده میشوند و بقول معروف از هر طناب سفيد و سياهی<br />

میترسند.‏ اینها شروع کردند به اینکه اهدای جایزه به خانم<br />

عبادی یک توطئه است و این توطئه هم زیر سر امریکا و<br />

اروپاست.‏ این نگاه همچنان ادامه دارد و حالا از سطح مقالات<br />

حسين شریعتمداری در کيهان عليه جایزه صلح نوبل،‏ تبدیل شده<br />

است به حملات گروههای فشار و گروه های ضربت سپاه<br />

پاسداران به ایشان در دانشگاه الزهرا،‏ و البته زیر چادر مشکی<br />

اینبار!‏<br />

این البته تبليغات ارزانی است که مردم به آن اهميتی<br />

هم نمیدهند،‏ مخصوصا حالا که با تعرض به ایشان هم هم<strong>راه</strong><br />

شده که این دیگر بهترین حالت است،‏ زیرا مردم فورا فهميدند<br />

مخالفان صلح نوبل همان عاملين و آمرین قتل های<br />

زنجيرهایاند.‏ اینها عليه صلح نوبل خانم عبادی خيلی دست و<br />

پا زدند،‏ اما خنده دارترین این تلاش ها و مخالفت ها،‏ آن<br />

استقبالی بود که از سعيد و سهيل در فرودگاه مهرآباد کردند.‏<br />

سعيد و سهيل لايق نوبل!‏<br />

شما و شنوندگانتان حتما بخاطر دارید که پس از<br />

اشغال بغداد و نجف توسط امریکا و در ماجرای ترور فرزند<br />

آیت االله خوئی در نجف،‏ چند خبرنگار و تصویربردار سيمای<br />

جمهوری اسلامی ایران هم دستگير شدند.‏ اینها باتهام جاسوسی<br />

و عمليات تروریستی بازداشت شدند،‏ اما از آنجا که زیرپوشش<br />

فيلمبردار تلویزیون به عراق رفته بودند،‏ همين طيف حسين<br />

شریعتمداری و علی لاریجانی و سيمای جمهوری اسلامی<br />

شروع کردند به این ادعا که خبرنگاران سيمای جمهوری<br />

اسلامی در عراق دستگير شده اند.‏ بعد هم در نماز جمعه تهران<br />

آیت االله جنتی برای آنها سنگ تمام گذاشت.‏ آنقدر این تبليغات را<br />

ادامه دادند تا بالاخره فرماندار امریکائی عراق اعلام کرد اینها<br />

خبرنگار و فيلمبردار نبودند و باتهام جاسوسی دستگير شده اند<br />

و پرونده آنها هم تحویل انگلستان شده است.‏ از این مرحله به<br />

بعد تهران سکوت کرد،‏ چون ظاهرا آنها اعترافاتی هم کرده<br />

بودند و مجموعه این اطلاعات از طرف امریکا که با ایران<br />

مناسبات ندارد در اختيار انگلستان که مناسبات همه جانبه با<br />

ایران دارد قرار گرفته بود و آنها هم به تهران اطلاع داده<br />

بودند.‏ از این به بعد چانه زنی و معاملات پشت پرده شروع<br />

شد،‏ تا اینکه بالاخره در یک پرتکل مبادله،‏ در برابر تحویل<br />

چند تن از دانه درشت های القاعده به امریکا،‏ هادی سليمانپور<br />

سفير ایران در آرژانتين که در لندن به اتهام انفجار مرکز<br />

همياری یهودیان بازداشت شده بود و دو باصطلاح فيلمبردار<br />

سيمای جمهوری اسلامی آزاد شدند و به تهران برگردانده شدند.‏<br />

این ماجرا چند هفته پس از اعلام اهدای جایزه صلح نوبل به<br />

خانم عبادی مربوط می شود.‏ در روز بازگشت این دو<br />

باصطلاح مستند سازتلویزیونی،‏ لباس شخصیها،‏ گروه های<br />

فشار و بسيجی هائی که فرماندهانشان بعنوان مستند ساز در<br />

عراق بازداشت شده و حالا به ایران برگردانده شده بودند به<br />

تقليد از مردمی که به استقبال خانم عبادی رفته بودند،‏ بطرف<br />

فرودگاه مهرآباد <strong>راه</strong> افتادند.‏ از همه جالب تر شعاری بود که<br />

اینها می دادند و سيمای جمهوری اسلامی که تا حالا با اصل<br />

جایزه صلح نوبل مخالفت کرده بود و در ماجرای استقبال از<br />

خانم عبادی فيلمبرداری ‏(غير از فيلمبرداران امنيتی برای<br />

آرشيو سازمان امنيت موازی)‏ به فرودگاه نفرستاده بودند،‏ حالا<br />

بيشترین پوشش خبری و تصویری را به این استقبال دادند.‏ این<br />

دو نام یکی شان ‏"سهيل"‏ است ظاهرا و نام دیگری ‏"سعيد"‏ و آن<br />

هم ظاهرا!‏ دارو دسته های گروه فشار با شعار ‏"سعيد و سهيل-‏<br />

لايق صلح نوبل"‏ رفتند فرودگاه مهرآباد.‏ بعد هم رهبر جمهوری<br />

اسلامی که کمتر از بارگاه خودش خارج می شود،‏ به استقبال<br />

این دو که بلافاصله از فرودگاه به بيت رهبری برده شده بودند<br />

رفت و آنها را بوسيد.‏ حالا اینها چه دسته گلی به سرملت و<br />

مردم زده بودند و دارای چه وزن و اعتباری بودند که رهبر در<br />

حياط بيت بوسه بارانشان کرد،‏ شما خودتان حدس بزنيد.‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢١<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

خلاصه این سعيد و سهيل نوبلی را هم خواستند مقابل خانم<br />

عبادی علم کنند.‏<br />

بهرحال،‏ می خواستم بگویم در داخل چه جریانی با<br />

صلح نوبل و اساسا با حقوق بشر و خانم عبادی مسئله دارد و<br />

می ترسد خانم عبادی تبدیل به یک پرچم بشود.‏ این که ایشان<br />

چنين خواهد شد یا نخواهد نشد بحث ما نيست،‏ زیرا در جامعه<br />

ایران باید درانتظار تحولات بسياری بود.‏ آنچه که مربوط به<br />

خانم عبادی می شود،‏ آنست که ایشان دارای سابقه مشخصی<br />

درامر وکالت و حقوق بشر در ایران است و شناختی هم که از<br />

ایشان تا این لحظه وجود دارد اینست که انسانی است اصولی<br />

که نوسان سياسی ندارد و روی یک خط مشخصی از واقع بينی<br />

حرکت می کند.‏<br />

نگاه دوم،‏ یک نگاه چپ نمائی است که عمدتا در<br />

خارج از کشور وجود دارد و دیدیم که در جریان شرکت خانم<br />

عبادی در نروژ برای گرفتن جایزه صلح نوبل هم خودش را<br />

نشان داد.‏ همان جریانی که اوج شاهکارش برهم زدن کنفرانس<br />

برلين و تبعات آن است.‏ یعنی همان ها که حداقل بخشی از این<br />

ماجرای کمونيست کارگری اند و زیر شعارهای چپ و مثلا<br />

کمونيستی همان روش ها و سياست هائی را در خارج از<br />

کشور دنبال می کنند که انصارحزب االله با شعارهای مذهبی در<br />

داخل کشور دنبال می کند.‏ من پيشتر هم در باره این ماجرا فکر<br />

می کنم در گفتگوهائی که با هم در ارتباط با کنفرانس برلين<br />

داشتيم اشاره کرده ام.‏ از نظر ما یک سر این ماجرا آفرینیها<br />

به سعيد امامی و همين وزارت اطلاعات موازی بر می گردد.‏<br />

ما متاسفيم که ممکن است این سخنان و نظرات خوش آیند<br />

برخی ها در این سازمان های مهاجرت زده نباشد،‏ اما اجازه<br />

بدهيد آینده نشان بدهد ما چه گفتيم و حقيقت چگونه مانند ماه از<br />

زیر ابر بيرون آمد.‏ شما این ماجرای تواب سازی در زندان<br />

اوین توسط همين حسين شریعتمداری و همکار و معاون اولش<br />

حسن شایانفر در کيهان را آسان نگيرید.‏ آنها در دهه<br />

مهره چينی ها برای دهه ٧٠ در خارج از کشور کردند.‏ چون<br />

بحث ما این ماجرا نيست،‏ فکر می کنم به اصل موضوع اگر<br />

برگردیم بهتر باشد.‏<br />

این نگاه چپ نما،‏ مثل زمانی که خاتمی در انتخابات<br />

ریاست جمهوری پيروز شده بود و همه دگرگونی ها را از او<br />

می خواست و عملا جناح راست و رهبر را که صاحب قدرت<br />

و اختيارات واقعی بودند زیر سایه قرار داد و مهاجرت برای<br />

مدتی به گم<strong>راه</strong>ی کشيد،‏ این بار هم پروژکتور قرمزش را روی<br />

خانم عبادی روشن کرد.‏ حالا دیگر خانم عبادی باید در باره<br />

قتل عام زندانيان سياسی هم پاسخ می داد،‏ درباره حقوق<br />

کارگران هم ایشان باید توضيح می داد،‏ درباره بيکاری هم<br />

ایشان پاسخگو بود و حتی انقلاب سوسياليستی را هم ایشان باید<br />

می کرد.‏ این بازی لوس و تکراری همچنان هم ادامه دارد.‏<br />

اینها در عمل تقویت کننده آن تزهائی هم هستند که معتقد است<br />

‏"هيچ کاری در جامعه ايران نمی شود کرد،‏ چون ولی فقيه<br />

هست".‏ و اتفاقا این هم یعنی تقویت انفعالی که اکنون بصورت<br />

فاجعه آميز شاهدش هستيم.‏ خلاصه مثل حمام عمومی آب روی<br />

دوش هم می ریزند و دوست یابی می کنند.‏ یک گروهی هم<br />

وقتی می گوئيم حالا که نمی شود کار کرد تا ولی فقيه هست،‏<br />

چه باید کرد؟ می گویند باید سازمان داد.‏ می گوئيم چطوری؟<br />

می گویند خود مردم می دانند.‏ خب،‏ تکليف و نقش شما در این<br />

وسط چيست؟ آگاهی را هم که به مردم همان ها داده اند که در<br />

همين جمهوری اسلامی از جانشان مایه گذاشته اند و کار<br />

کردهاند،‏ آنچنان که مردم را به همان مرزهای ادعائی شما<br />

رساندهاند.‏<br />

بازهم برگردیم بر سر موضوع خانم عبادی،‏ زیرا این<br />

مسائل خودش یک داستان جداگانه و پردرد است.‏<br />

می خواستم بگویم انتظاراتی که از خانم عبادی وجود<br />

دارد،‏ انتظارات تخيلی و رویائی است که در باره خاتمی هم<br />

داشت و به آن دامن زدند.‏ خانم عبادی نقش معينی می تواند<br />

ایفاء کند که دارد می کند،‏ همچنان که آقای خاتمی می توانست<br />

نقش معينی ایفا کند که کرد و می کند.‏ آقای زرافشان<br />

میتوانست نقشی ایفاء بکند که دارد می کند و دیگران و<br />

دیگران.‏ به این ترتيب و از نظر ما،‏ مجموعه ماشين اصلاحات<br />

باید حرکت کند و خانم عبادی هم حتما یکی از سرنشينان این<br />

ماشين است؛ اما حتما و قطعا ایشان یگانه راننده این ماشين<br />

نيست،‏ زیرا ما نمی دانيم فردا چه خواهد شد،‏ بعد از خانم<br />

عبادی چه تحولاتی شکل خوادهد گرفت،‏ از کنار خانم عبادی و<br />

یا کنار جایزه صلح نوبل چه امکاناتی ف<strong>راه</strong>م خواهد شد.‏ جامعه<br />

در حال تحول است و کسانی می توانند نقش های معينی در<br />

ادامه حرکت ماشين اصلاحات برعهده بگيرند.‏ این ماشين هم<br />

<strong>راه</strong> طولانی را درپيش دارد،‏ که اميدواریم مجبور نشود از<br />

دشت مين گذاری شده هم عبور کند.‏ فعلا خانم عبادی را در<br />

چارچوب همين نقشی که برعهده دارد ببينيم،‏ همين نقشی که<br />

می گوید میخواهد وکيل پرونده زهرا کاظمی شود و یا از دکتر<br />

اب<strong>راه</strong>يم یزدی در دادگاه آینده اش دفاع کند.‏<br />

حالا ببينيم خود ایشان چه نقشی دارد و چه می گوید.‏<br />

بمحض اینکه ایشان رسيد به ایران انواع انتظارات از ایشان<br />

بود.‏ از اینکه برود یکباره انقلاب سوسياليستی بکند،‏ از اینکه<br />

هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد جلوی دهانش را با پارچه ببندد<br />

که نشان بدهد در ایران آزادی بيان نيست و یا اینکه یکباره<br />

برود حرفهای امریکا در منطقه را بزند.‏ ایشان اینطور عمل<br />

نکرد.‏ ایشان بازگشت به تهران و قطعا پس از مراسم دریافت<br />

جایزه نيز وقتی به ایران برگردد از همان اصلاحاتی دفاع کرده<br />

و دفاع خواهد کرد که محمد خاتمی در سال ٧٦ گفته بود و در<br />

این شش سال شاهدیم که از دهان کسانی در درون حاکميت و<br />

یا حتی بيرون از حاکميت بيرون می آید.‏ همان حرف هائی که<br />

در جریان مراسم سالگرد زنده یاد صفرقهرمانی و در خانه او<br />

از دهان آقای عموئی بعنوان قدیمیترین زندانی سياسی ایران<br />

تحت عنون ضرورت دمکراسی،‏ آزادی ها،‏ همکاری و<br />

همياری ملی برای رسيدن به اهداف اصلاحات،‏ ضرورت<br />

حرکت گام به گام،‏ اما یکپارچه و متحد بيرون آمد و در مراسم<br />

سالگرد قتل فروهرها و یا دو عضو شهيد <strong>راه</strong> احيای کانون<br />

نویسندگان ایران زنده یادان پيونده ومختاری از دهان سخنرانان<br />

عضو کانون نویسندگان بيرون آمد.‏ همه اینها سازهای یک<br />

ارکستراند و ما باید این را خوب بخاطر بسپاریم.‏ خانم عبادی<br />

هم همين ها را در ایران می گوید و آن تندروی که از ایشان<br />

انتظار داشتند را مرتکب نشد و چنين شخصيتی هم نيست.‏<br />

موضع گيری های او در داخل کشور نشان داد که ایشان ماهی<br />

است در آن دریا و در آنجا می خواهد شنا کند و در نتيجه در<br />

٦٠ خيلی


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٢<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

چارچوب شرایط و موقعيتی که در داخل کشور هست حرکت<br />

میکند،‏ نه چارچوبی که کنفرانس برلينی ها و اولترا چپ نماها<br />

می خواهند برایش تعيين کنند و قطعا هم این <strong>راه</strong>گشا تر است و<br />

ما هم قاطعانه از آن حمایت می کنيم و موافق آن هستيم.‏<br />

خدابخشيان-‏ معمولا در خيلی از کشورها،‏ جایزه صلح نوبل<br />

وقتی به کسی داده می شود،‏ آن شخص تبدیل به رهبر آینده آن<br />

کشور می شود و یا نقش مهمی برای تغييرات در آن کشور<br />

بازی می کند.‏ ما لخ والسا را در برابر خودمان داریم،‏ پرفسور<br />

ساخاروف را داریم.‏ شما چنين نقشی را برای خانم شيرین<br />

عبادی حدس می زنيد؟ خيلی ها بيم دارند که مشارکتیها ایشان<br />

را پرچم خودشان کنند.‏<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>-‏ ببينيد!‏ اینکه در کشورهای دیگر،‏ شخصيت هائی که<br />

شما از آنها بعنوان برندگان صلح نوبل یاد کردید در چه وضع<br />

و موقعيتی بودند و این شخصيت ها چه نقشی توانستند بازی<br />

کنند،‏ مربوط به همان کشورها و همان موقعيت هاست.‏ هر<br />

کشوری و هر ملتی شرایط ویژه خودش را دارد.‏ مثلا در<br />

کشوری مثل لهستان آقای لخ والسا توانست نقش مهمی ایفاء<br />

کند،‏ حالا این نقش عليه منافع لهستان بود و فریب مردم بود و<br />

یا نبود کاری نداریم؛ و یا در اتحاد شوروی ساخاروف چه<br />

نقشی توانست برای یک دوره ایفاء کند و بعد هم پشيمان است<br />

و یا نيست،‏ باز به این هم کاری نداریم.‏ ما درباره کشور<br />

خودمان می خواهيم صحبت کنيم و تفاوت موقعيت آن را با<br />

کشورهای دیگر دراینجا تشریح کنيم.‏<br />

واقعيت اینست که وقتی جایزه نوبل را به<br />

شخصيتهای مورد اشاره شما در آن کشورها داده شد،‏ اساسا<br />

جنبشی نظير جنبشی که اکنون در کشور ما جریان دارد،‏ در آن<br />

کشورها وجود نداشته است و به همين دليل فردپرستی و پرچم<br />

شدن یک شخصيت می توانست و واقعا هم توانست در غياب<br />

شخصيت های دیگر،‏ احزاب متنوع و جامعه در حال جوشش<br />

نقش ایفا کند.‏ اما،‏ کشورما در حال حاضر چنين وضعيتی را<br />

ندارد.‏ همين امروز اگر فرصت پيدا شود،‏ چهار کابينه بکلی<br />

جدید می تواند در ایران تشکيل شود.‏ شخصيتهای مختلفتی در<br />

صحنه سياسی ایران حضور دارند،‏ مردم ما کاملا سياسی اند،‏<br />

در هر محفل و مجمعی مردم درباره سياست و حاکميت بیپروا<br />

صحبت می کنند،‏ ما یک انقلاب و یک خيزش اصلاحی را در<br />

سبد تحولات جامعه خودمان داریم.‏ خلاصه اینکه حرکت در<br />

جامعه ما وجود دارد،‏ حرکت در دانشگاه وجود دارد،‏ در<br />

مطبوعات وجود دارد،‏ در مجلس وجود دارد،‏ در دولت وجود<br />

دارد،‏ در اتوبوس و تاکسی و در هر یک از مراسم سنتی و<br />

کهن ایران وجود دارد.‏ یک چنين جامعه بيدار،‏ آگاه و مهاجمی<br />

با جوامعی که شما اسم بردید تفاوت دارد.‏ شاید در لهستان یک<br />

لخ والسا توانست پرچم شود،‏ اما در جامعه ایران هر هفته و<br />

روز ممکن است یک چهره تازه و مردمی وارد ميدان شود و<br />

به دیگران بپيوندد و اتفاقا استواری حرکت و پویائی جنبش<br />

ایران در همين است.‏ یعنی که به یک آقای خاتمی،‏ یا یک<br />

اکبرگنجی،‏ یا یک عباس عبدی،‏ یا یک عبداالله نوری و یا آیت<br />

االله منتظری و یا آیت االله طاهری و اسامی دیگری که من<br />

میتوانم مانند ناصر زرافشان و دیگران و دیگران همينطور<br />

برای شما بشمارم متکی نيست،‏ بلکه به همه آنها متکی و<br />

استوار است.‏ افرادی که در این سالها هر کدام در مقطعی نقش<br />

مهمی در آگاهی مردم بازی کردند و همه آنها در اذهان عمومی<br />

مردم باقی مانده اند.‏ همه آنها با هم صاحب قدرت اند و اکنون<br />

خانم عبادی هم به آن ها اضافه شده است.‏ اینها اساسی ترین<br />

وجوه تفاوت جامعه ما با جوامعی است که شما از آنها نام<br />

بردید.‏ این که جبهه مشارکت،‏ حاکميت و از همه مهمتر،‏ مردم<br />

ایران از خانم عبادی چگونه در امر پيشبرد اصلاحات و مقابله<br />

با جناح راست جمهوری اسلامی استفاده کنند،‏ بر می گردد به<br />

همين شرایط ویژه ایران که با لهستان و اتحاد شوروی و یا<br />

فلان کشور آسيای دور فرق می کند.‏ ما باید منتظر بمانيم و<br />

ببينيم خانم عبادی چگونه در این دریای مواج شنا می کند،‏<br />

چگونه ارتباطش با مردم برقرار می شود،‏ مردم ایران تا چه<br />

ميزان ایشان و نظراتش را خواهند شناخت و خواهند پذیرفت و<br />

حوادث چه نقشی ایفاء می کند.‏ تا اینجائی که ما اکنون با هم<br />

صحبت می کنيم،‏ خانم عبادی از هيجاناتی که بصورت مقطعی<br />

می خواستند برایش بوجود آورند فاصله گرفته،‏ بسيار دقيق و با<br />

شناخت کامل از حاکميت و جناحبندی های آن،‏ با بهره گيری از<br />

٢٥ سال تکاندهنده جامعه ایران حرکت کرده است،‏ که تبلور<br />

این آگاهی و هوشياری را شما در سخنرانی ایشان در مراسم<br />

اهدای جایزه صلح نوبل شاهد شدید.‏<br />

شما دیدید در جریان فشاری که به ایشان می آوردند تا<br />

در برابر محمد خاتمی به دليل حمایت مشروطی که از جایزه<br />

صلح نوبل و ایشان-‏ زیر فشار قطعی و بدون تردید جناح<br />

راست-‏ موضع منفی بگيرد و بارها خبرنگاران خارجی در<br />

همين ارتباط از او سئوال کردند،‏ ایشان با شناخت اوضاع ایران<br />

و فشارهائی که بر خاتمی وارد می آید از اتخاذ چنين مواضعی<br />

پرهيز کرد.‏ یا،‏ آن حضور در مجلس و حمایت قاطعی که از<br />

نقش تاریخی مجلس ششم کرده و اعلام داشت:‏ ‏«درتاريخ ايران<br />

از مشروطه تاکنون ايران چنين مجلس مردمی نداشته است و<br />

من دست نمايندگان اين مجلس را می بوسم!»‏ اینها حرفهای<br />

احساساتی و مقطعی نيست و نان به نرخ روز خوردن هم<br />

نيست.‏ دفاعی اینگونه ستایش آميز از مجلسی که مخالفان<br />

اصلاحات از هر طرف چنگ به آن می اندازند،‏ با توجه به<br />

وزن و اعتبار جهانی که خانم عبادی دارد حرف مهم و پيام<br />

مهمی برای ایران و جهان است.‏ آن کشورها و قدرتهائی که<br />

هوشيارانه به اوضاع ایران نگاه می کنند معنی و پيام نهفته در<br />

این ستایش و ارزیابی خانم عبادی را می فهمند.‏ اتفاقا بسياری<br />

از مخالفان جنبش و دشمنان اصلاحات و آزادی در ایران هم<br />

این را متوجه می شوند،‏ درد اینست که بسياری از نيروهای<br />

مدعی چپ و رادیکاليسم خارج کشور این را متوجه نشده و<br />

نمیشوند.‏ شما اگر تردید در باره این ارزیابی ما پيرامون نقش<br />

تجمع نيروها،‏ نقش مجلس کنونی و نقش شخصيت های متعدد<br />

حاضر در صحنه تحولات مثبت ایران دارید،‏ نگاهی بياندازید<br />

به ارزیابی های منفی و مخربی که از همين مجلس در<br />

مهاجرت می شود و از رادیوها و تلویزیون های فارسی زبان<br />

هم تبليغ می شود و به سهم خود با مخالفان تحولات در حاکميت<br />

همسوئی کرده و در منفعل ساختن مردم هم نقش ایفاء کرده و<br />

می کنند.‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٣<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

خدابخشيان-‏ عده ای معتقدند مجلس کنونی،‏ مجلسی فرمایشی<br />

است و خيلی ها انتظار داشتند او انتخابات آینده <strong>راه</strong>م تحریم<br />

میکرد.‏<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>-‏ در این رابطه هم باز دو گروه اینطور نظرها را<br />

مطرح می کنند.‏ یک گروه اولترا چپ نما و یک گروه هم از<br />

بازماندگان نظام گذشته ایران.‏ ابتدا خدمت شما و شنوندگانتان<br />

بگویم که این مجلس نتيجه توازن کنونی قوا و نيرو در جامعه<br />

ایران است،‏ همانطور که مجلس آینده ناشی از توازن نيروهای<br />

اجتماعی در صحنه سياسی کشور خواهد بود و به همين دليل<br />

هم کنار کشيدن مردم از صحنه انتخابات و فشار نيآوردن به<br />

حاکميت برای گشایش فضای انتخاباتی عملا توازن را می تواند<br />

به نفع آن گروه مقابل سنگين تر کند.‏ اولتراچپ نماها هم که<br />

بینياز از توصيف اند ماشاء االله.‏ اگر یک روز و روزگاری<br />

قرار شد در باره حوادث سالهای اول جمهوری اسلامی صحبت<br />

کنيم،‏ آنجا اخبار آن زمان را مروری خواهيم کرد تا مشخص<br />

شود همين چپ نمائی ها و ماجراجوئی ها چگونه به سود جناح<br />

راست و ارتجاع مذهبی تمام شد.‏ همان ها که می خواستند<br />

جمهوری ‏"آمل"‏ درست کنند.‏ همان چپ نمائی ها اکنون هم به<br />

سود جناح راست جمهوری اسلامی تمام می شود.‏ بحث تحریم<br />

انتخابات هم،‏ حداقل در شرایط کنونی مطرح نيست،‏ مگر<br />

حوادث و رویدادهای جدی دیگری در ایران و جهان اتفاق<br />

بيفتد.‏ من همينجا می خواهم بگویم مسائل منطقه،‏ مسائل جهان،‏<br />

حضور و یا عدم حضور مردم در صحنه انتخابات و تضعيف و<br />

یا تقویت طرفداران اصلاحات در داخل حاکميت همه اینها به<br />

نوعی تاثير گذار روی نتيجه انتخابات آینده خواهد بود.‏ همچنان<br />

که همين مسائل روی نتيجه انتخابات ششم تاثير گذاشت.‏ کسانی<br />

که از حالا برای جامعه متحول و پرحادثه ایران اعلام تحریم<br />

انتخابات می کنند وحتی اعلاميه هم می دهند،‏ به نظر ما هنوز<br />

نتوانسته اند واقعيات جنبش ایران و بحران حاکميت آن را درک<br />

کنند.‏ جامعه ای که هفته آینده آن معلوم نيست چگونه خواهد<br />

بود،‏ جامعه ای که تا یک هفته قبل از اعلام برنده جایزه صلح<br />

نوبل خيلیها فکر می کردند پاپ و یا حتی آغاجری برنده آن<br />

خواهد بود و یکباره با برنده شدن خانم عبادی همه شوکه شدند؛<br />

برای این جامعه اعلام تحریم انتخابات،‏ آنهم برای چند ماه آینده<br />

مقداری ناشی از بی خبری است.‏ ضمن آنکه تحریم انتخابات<br />

عموما نيازمند یک رهبری واحد در یک شرایط مشخص<br />

بينالمللی است که بتواند یک عظم ملی را بوجود آورد،‏ نه آنکه<br />

عده زیادی خانه نشين شوند و عده ای هم بهر دليل بروند رای<br />

بدهند و حکومت هم کار خودش را بکند.‏ اگر یک روزی،‏ حتی<br />

در باره همين انتخابات ما با چنين شرایطی روبرو شدیم،‏ خب،‏<br />

می توان به تحریم بصورت جدی فکر کرد و حتی به آن<br />

پيوست و در آن چارچوب فعال هم شد،‏ اما از حالا اعلام تحریم<br />

و تشویق خانه نشينی مردم و ميدان را برای رقيب خالی<br />

گذاشتن کار عاقلانه ای نيست و آب ریختن به آسياب طرف<br />

مقابل است.‏ کسانی که از تحریم صحبت می کنند باید بخاطر<br />

داشته باشند که در ایران،‏ مسئله مذهبی و تحریک احساسات<br />

مذهبی برای شکستن این نوع تحریم ها جدی است،‏ مگر آنکه<br />

بخشی از روحانيون و نيروهای مذهبی خودشان پيشتاز تحریم<br />

شوند.‏ اتفاقا این از تفاوتهای جامعه ایران با جوامع دیگر<br />

است،‏ ویژگی که باید به آن توجه داشت.‏ مسئله تقليد مذهبی،‏<br />

وظيفه شرعی و این نوع مسائل در شهرهای کوچک و<br />

روستاها بویژه همچنان تعيين کننده است.‏ ما باید کاری کنيم که<br />

جامعه فشار بيآورد انتخابات را باز کند نه آنکه برود در خانه.‏<br />

ما واقعا دلمان می خواهد از این کسانی که امروز<br />

عليه این مجلس از مهاجرت تبليغ می کنند و آن را فرمایشی<br />

اعلام می کنند سئوال کنيم و توصيه کنيم که ابتدا مروری به<br />

مجلس های دوران شاه بياندازید،‏ ماجرای انتخابات مجلس<br />

هفتدهم را مرور کنند که مصدق با رفراندوم آن را توانست<br />

منحل کند.‏ آن مجالس از این مجلس بهتر بود؟ و یا اصلا قابل<br />

مقایسه است؟ بنظر ما حتی مجلس ششم با ٥ مجلس گذشته<br />

جمهوری اسلامی هم قابل مقایسه نيست که این البته بدليل<br />

تاثيری است که تحولات جامعه و جنبش مردم روی آن گذاشته<br />

است.‏ به این منتقدین ما می توانيم حوادث دیگری را هم یادآور<br />

شویم تا فکر نکنند تاریخ فراموش شده است.‏ من همين چند شب<br />

پيش یک فيلمی از زندگی فروغ را می دیدم که اتفاقا فکر<br />

میکنم در امریکا هم تکثير و یا تکه هائی به آن اضافه شده<br />

باشد.‏ در این فيلم که در بخش مربوط به حضور فروغ فرخزاد<br />

در استودیو فيلمبرداری اب<strong>راه</strong>يم گلستان خيلی هم جالب و دیدنی<br />

است،‏ یک افسر شهربانی دهه ٤٠ خاطره جالبی را تعریف<br />

میکند که من تا شنيدم به مقایسه آن با ماجرا کشته شدن زهرا<br />

کاظمی در بازداشتگاه اوین و در زیر دست دادستان تهران و<br />

بازپرس هایش افتادم.‏ این افسر شهربانی که در کتابخانه اش با<br />

فيلمبردار مصاحبه می کند و نشان میدهد اهل مطالعه و تاریخ<br />

است تعریف می کند که در تظاهرات دانشجوئی سال<br />

٤٣، پس از اینکه واحدهای ارتش و پليس به دانشگاه حمله<br />

میکنند و عده ای را می گيرند،‏ در ميان آنها فروغ هم بوده که<br />

خودش را به مقابل دانشگاه تهران رسانده بوده است.‏ این افسر<br />

شهربانی که با پدر فروغ که اتفاقا او هم نظامی بود و خيلی ها<br />

او را می شناخته اند وقتی به کلانتری می آید فروغ را<br />

میشناسد.‏ می بيند که سرش را کوبيده اند به حوض حياط<br />

کلانتری و او کنار حوض کلانتری مثل نعش روی زمين پهن<br />

است.‏ افسر شهربانی می گوید که من فورا او را شناختم و<br />

خيلی تلاش کردم تا فروغ را هوش آورده و هر طور شده از<br />

کلانتری بيرونش کنم تا صبح هم<strong>راه</strong> زنان دیگر ‏(آن کاره هائی<br />

که شب دستگير شده بودند)‏ به زندان زنان منتقل نشود.‏<br />

از این آقایان منتقد دو آتشهای که حالا از پشت<br />

ميکرفنهای رادیوئی فریاد می کشند باید پرسيد:‏ فقط مرتضوی<br />

سر زهرا کاظمی را در سلول زندان به تخت و یا پله محوطه<br />

کوبيد؟ این سرود را پيشينيان یاد این آقایان ندادند؟ لااقل امروز<br />

و به همت جنبش مردم و طرفداران اصلاحات می توان گریبان<br />

مرتضوی را در مجلس گرفت و از او پرسيد چرا زهرا کاظمی<br />

را کشتی؟ آیا در مجلس آن سال ها هم کسی جرات کرد بپرسد<br />

سر شاعره مملکت را کی و چرا کوبيد به کنار حوض سيمانی<br />

حياط کلانتری؟ امروز این مجلس پشت اکبرگنجی ایستاده و<br />

خواهان آزادی اوست و کميسيون اصل ٩٠ آن گزارش زندان<br />

هاشم آغاجری را تهيه می کند و گزارش قتل زهرا کاظمی را<br />

از پشت ميکرفن می خواند،‏ دیروز تاریخی و یا فردای آن شبی<br />

که دادگاه گلسرخی از تلویزیون پخش شد و مردم شوکه شدند،‏<br />

کسی در مجلس آن زمان پرسيد جرم این شاعر چيست و طبق<br />

٤٢ یا


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٤<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

کدام قانون با یک کلام حرف در یک ميهمانی می توان شاعر<br />

مملکت را تيرباران کرد؟<br />

ما هم می دانيم که دنائت و توحش در زندان های<br />

جمهوری اسلامی – بویژه در دهه ٦٠- هولناک تر از دهه<br />

و ٥٠ در زمان شاه بوده و تنها با دهه ٣٠ و بعد از کودتا قابل<br />

قياس است،‏ اما بخاطر داشته باشيم که مقاومت مردم هم به<br />

همان ميزان که در برابر رژیم شاه در دو دهه<br />

قویتر و گسترده تر است.‏ ما ستایش خانم عبادی از مجلس و<br />

کج اندیشی و بی خبری مهاجرت در کوبيدن مجلس ششم را در<br />

٤٠<br />

٤٠ و ٥٠ بود<br />

این چارچوب ارزیابی می کنيم.‏ کسانی در این مجلس هستند که<br />

با جانشان دارند بازی می کنند و ما واقعا و عميقا متاسفيم که<br />

عده ای در مهاجرت نشسته و بر تمام این جانبازی خط بطلان<br />

می کشند و همسو با قاتلين و آمرین قتل های زنجيره ای و قتل<br />

عام زندانيان سياسی به روی این مجلس پنجه کشيدند و همچنان<br />

می کشند.‏ خانم عبادی خيلی غيرسياسی و ناآشنا با اوضاع<br />

ایران می بود اگر از این مجلس حمایت نمی کرد و دست<br />

نمایندگان آن را نمی بوسيد و حمایت آنها را جلب نمی کرد و<br />

آن را حامی خود نمی ساخت؛ و دیدیم که اینگونه نبود و حتی<br />

نيروی مخالف اصلاحات را هم که بند کرده اند به حجاب و رو<br />

سری ایشان تا اصل ماجرا را که حقوق بشر است زیر روسری<br />

و ریش پنهان کنند خلع سلاح کرد.‏ آنها که می خواهند برای<br />

امثال خانم عبادی تعيين تکليف کنند،‏ بهتر است به خودشان<br />

آمده و بجای صدور فتوا از مهاجرت و معلم شدن برای این و<br />

آن،‏ کمی هم به خودشان نگاهی بيازند.‏ عيبی ندارد،‏ اگر از<br />

خاتمی و عبادی و دهها و صدها چهره فعال سياسی داخل<br />

کشور هم کمی بياموزند.‏<br />

اینها شناخت ایشان از اوضاع ایران و جامعه ایست<br />

که امروز بر خلاف لهستان و کشورهای دیگری که شما اسم<br />

بردید تک چهره ای نيست.‏ از آن مهم تر درک عميق سياسی<br />

خانم عبادی برای حرکت باجنبش و در صف طرفداران<br />

اصلاحات چه داخل و چه خارج از حاکميت است.‏ ایشان خيلی<br />

خوب این نکته را متوجه شده که برای مبارزه سياسی و تلاش<br />

در <strong>راه</strong> حقوق بشر لازم نيست وارد بحث مذهب شود،‏ ماننده<br />

ميليون ها ایرانی دیگر همانقدر که ایمان مذهبی دارد آن را<br />

نشان داده است و تظاهر به بيش از آن هم حاضر نيست بکند و<br />

مثل خيلیهای دیگر یکشبه ریش بگذارد و یا چادر چاقچور کند<br />

و حزب الهی شود که نان را به نرخ روز بخورد.‏ درعين حال<br />

که شرایط بغرنج خود را هم درک می کند.‏ بهرحال ایشان یک<br />

خانم است در جامعه ای که مذهبی است و ضمنا روحانيت<br />

شيعه ای که مخالف اصلاحات است و زن را انسان درجه دو<br />

می داند را در برابر خودش دارد و حساسيت های آنها را درک<br />

می کند؛ و یا اطلاعی که از حمایت زنان و جوانان دانشگاهی<br />

از خودش دارد و می داند که می تواند در مقاطع مهم ترین<br />

نقشی به مراتب مهم تر از امروز بازی کند و لازم است برای<br />

آینده ذخيره شود.‏ نه آنکه بياید به مهاجرت و به بنده و شما<br />

بپيوند و فلج شود.‏ همين موقعيت و مسائل را در ارتباط با نگاه<br />

کشورهای تاثير گذار جهان روی تحولات ایران هم حدس زد.‏<br />

آنها هم به این نکات توجه دارند که جامعه ایران جامعه ای<br />

جوان و خواهان تحولات است و ٣٦ ميليون آن زیر<br />

است،‏ زنان در آن خيلی نقش مهمی دارند و<br />

دانشگاههای ایران در اختيار دختران و زنان دانشجوست.‏ آنها<br />

هم حتما از این زاویه به خانم عبادی نگاه می کنند و<br />

پروژکتورهایشان روی ایشان روشن است.‏ حالا و با این<br />

موقعيت و شرایط است که باید دید خانم عبادی چگونه حرکت<br />

می کند تا در دراز مدت بتواند در جامعه ایران فعاليت کند،‏ نه<br />

مقطعی و ضربه ای و زودگذر.‏ این آن نکته مهمی است که<br />

اغلب چپ نماها و کسانی که با احساس شان با مسائل ایران<br />

روبرو می شوند فراموش می کنند و یا آن را درک نمی کنند.‏<br />

امروز قدرت جنبش و قدرت طرفداران اصلاحات در<br />

تجمع و تمرکز آنها و پشت دادن به یکدیگر است نه در<br />

موضعگيری عليه هم و رقابت با هم.‏ ارزش سياسی خانم عبادی<br />

در درک همين نکته است.‏ اینکه بلافاصله پس از بازگشت به<br />

کشور رفت به درون همان رودخانه ای که مجموعه اصلاح<br />

طلبان و طرفداران تحولات در جمهوری اسلامی در آن شنا<br />

میکنند.‏ داخل صف آنها شد و آن صف را تقویت کرد و خود<br />

هم تقویت شد.‏ آن تعبيری که شما آن را به عنوان خطر استفاده<br />

مشارکتی ها از خانم عبادی کردید،‏ از نظر ما پاسخش اینست<br />

که خدمت شما و شنوندگانتان گفتم.‏ اجازه بدهيد که ما زبان<br />

سياسی و ارزیابی های خودمان را از تحولات ایران داشته<br />

باشيم و تسليم این نوع ارزیابی های ارزان نشویم.‏ این که<br />

مشارکتی استفاده کرد و یا خاتمی چه کرد و عبادی چرا دهان<br />

خودش را موقع ورود به ایران با پارچه نبست و یا امثال این<br />

تعبير و تفسيرها با نگاه ما نسبت به جامعه ایران و تحولات آن<br />

تفاوت دارد و ما این حرف ها را جدی نمی گيریم و به <strong>راه</strong><br />

خودمان می رویم.‏<br />

خدابخشيان-‏ الان یکی از نگرانی ها اینست که جناح راست<br />

جمهوری اسلامی با امریکا به سازش و تفاهم دست پيدا کند.‏<br />

حتی تحرکات اخير محسن رضائی را هم اینگونه می بينند.‏ شما<br />

این نگرانی را ندارید؟<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>-‏ ما هم تردید نداریم که بخشی از حاکميت جمهوری<br />

اسلامی روی این برگ بازی می کند و این بازی هم مربوط به<br />

امروز و دیروز نيست،‏ فقط در مقاطعی تشدید شده و حتی جنبه<br />

علنی و افشاء شده هم به خودش گرفته است.‏ مثلا شما حتما<br />

بخاطر دارید که آنها در اوج جنگ با عراق و در حاليکه به<br />

مناسبت و بی مناسبت پرچم امریکا را در خيابانها آتش<br />

میزدند،‏ رفتند با امریکا و اسرائيل معامله نظامی کردند و مک<br />

فارلن را آوردند تهران.‏ اتفاقا این جریان عموما هم با حزب<br />

جمهوریخواه امریکا در گذشته به تفاهم رسيده و با آنها ارتباط<br />

بيشتری داشته،‏ زیرا آنها را بيشتر از جنس خودش می داند.‏ این<br />

نوع ارتباط های زیر زمينی الان در جمهوری اسلامی معمولا<br />

در اختيار کسانی است که ما آنها را روحانيون عراقی و یا<br />

دارای عقبه روحانيونی می دانيم که معلوم نيست سرشان در<br />

گذشته به کجا بند بوده و یا در این ١٠-٢٠ سال به کجا بند شده<br />

است.‏ این روحانيون عراقی با برگ عراق فعلا سرگرم بازی با<br />

امریکا هستند.‏ اینها در قوه قضائيه حضور دارند،‏ نمایندگیهای<br />

ولی فقيه را قبضه کرده اند،‏ در سپاه و ادارات ایدئولوژیک<br />

نظامی و امنيتی حضور دارند،‏ سازمان امنيت موازی درست<br />

کرده اند و آن عده دیگر که بيشتر ایرانی اند تا عراقی هم مثل<br />

این برادران لاریجانی عقبه ای مانند آیت االله جوادی آملی دارند<br />

که در جمهوری اسلامی صاحب نفوذ است.‏ اگر از جریانی<br />

٣٠ سال<br />

٦٥ درصد


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٥<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

برای معامله و زدوبند با امریکا باید ترسيد این دو گروه اند،‏<br />

زیرا آنها حتی می توانند بر سر تماميت ارضی ایران هم معامله<br />

کنند و یا جنگ داخلی را در ایران <strong>راه</strong> بياندازند.‏ از نظر ما<br />

سياستی که در این ٦ سال در ایران پيش برده شد و عموما هم<br />

رهبری آن در قوه قضائيه و سازمان امنيت موازی و بيت<br />

رهبری بود،‏ این ریشه خطرناک را دارد.‏ ما هم از ارتباط های<br />

اینها می ترسيم و به همين دليل موافق مناسبات شفاف و علنی<br />

با امریکا هستيم.‏<br />

ببينيد!‏ سياست یک امر چند پهلو و چند چهره ایست<br />

که باید به این چهره ها و نمودهای آن توجه کرد.‏ مثلا در همين<br />

ماجرای پروتکل اتمی،‏ یکباره جناح راست اولترا ملی شد و<br />

حتی دفاع از توليد سلاح اتمی در ایران.‏ شما دیدید که<br />

تظاهرات خيابانی هم برای این کار <strong>راه</strong> انداختند.‏ دو هدف پشت<br />

این ماجرا بود،‏ یکی اینکه عملا افکار عمومی جهان را<br />

برانگيختند که ایران یا سلاح اتمی دارد و یا در تدارک آنست و<br />

این سلاح هم می خواهد بدست همين افراد غير قابل کنترل<br />

بيفتد.‏ مثل همين شریعتمداری کيهان که ما او را فقط بعنوان<br />

چهره مشهور این جریان نام می بریم والا می توانستيم از<br />

برخی رهبران موتلفه اسلامی و یا برخی روحانيون هم اسم<br />

ببریم.‏<br />

دوم اینکه،‏ اتفاقا این طيف خوب می دانستند و هنوز<br />

هم خوب می دانند که امریکا هيچ مخالفتی با استقرار سلاح<br />

اتمی در ایران ندارد و حتی ممکن آن را تشویق و کمک هم<br />

بکند،‏ اما به این شرط که این سلاح در خدمت سياست های<br />

امریکا و تحت کنترل امریکا باشد.‏ مثلا عليه تحولات آینده<br />

روسيه و یا هند و یا حتی دورتر باشد.‏ اینها می خواستند و<br />

هنوز هم می خواهند بر سر داشتن سلاح اتمی با امریکا وارد<br />

مذاکره و معامله شوند و با این برگ با امریکا معامله کنند.‏ در<br />

اینصورت حاضرند بزرگترین تعهدها را هم بدهند به امریکا و<br />

هر نوع همکاری و نظارت امریکا را هم قبول کنند،‏ فقط به این<br />

شرط که امریکا از حاکميت مطلق آنها در ایران حمایت و<br />

پشتيبانی کند.‏ اینها خوب می دانند که امریکا ممکن است برای<br />

رقابت با اروپا هم که شده با اینها <strong>راه</strong> بياید.‏ اینها قطعا به امریکا<br />

گفته اند و پشت درهای بسته و هنگام معامله مستقيم بيشتر و<br />

دقيقتر هم خواهند گفت که مشکل ما و شما که امریکا باشيد،‏<br />

مردماند که سياسی اند،‏ نسل اول انقلاب است که حالا در جبهه<br />

اصلاحات قرار گرفته،‏ مشکل آزادی هاست که هر خبری از<br />

معامله ما بدست بيآورند،‏ منتشر می شود.‏ شما با ما <strong>راه</strong> بيائيد،‏<br />

ما همه نوع در خدمت شما خواهيم بود،‏ هم داخل را تصفيه<br />

میکنيم و دفتر اصلاحات را می بيندیم و اسم انقلاب را کم کم<br />

از دفتر افکار عمومی حذف می کنيم،‏ هر چه از آیت االله خمينی<br />

مانده بایگانی می کنيم،‏ اصلا ما روحانيون مقلد ایشان نيستيم که<br />

سنگ او را به سينه بزنيم.‏ مشکل با حمایت شما از ما و بستن<br />

دفتر اصلاحات حل می شود،‏ سلاح اتمی هم در خدمت شما<br />

خواهد بود و چه از این بهتر که با پول نفت این سلاح به سود<br />

سياست شما تهيه شود.‏ لوله های نفت را هم بفرمائيد از ایران<br />

امنی که ما درست خواهيم کرد عبور بدهيد.‏<br />

اینکه امریکا با اینها به تفاهم خواهد رسيد یا نه؟<br />

بستگی به هوشياری مردم در داخل کشور و در درجه اول نگاه<br />

داشتن ارگان هائی مثل مجلس و دفاع از آزادی مطبوعات دارد<br />

و به همين دليل هم آنها می کوشند هم مجلس را قبضه کنند و<br />

هم مطبوعات را کنترل.‏ آن ها که در این دو جهت عمل<br />

میکنند،‏ همان ها هستند که کفن امریکائی می پوشند اما شعار<br />

ضد امریکائی می دهند.‏ یگانه <strong>راه</strong> جلوگيری از این معامله و<br />

زدوبند افشاگری و آگاه سازی مردم است.‏ اینها همان ها هستند<br />

که در عراق ماجرا آفرینی می کنند و حتی دستشان ممکن است<br />

در این انفجارها و حوادث اخير عراق هم آلوده باشد برای آنکه<br />

بتوانند با این برگ،‏ یعنی برگ عراق ابتدا وارد معامله با<br />

امریکا شوند و بعد همه امتيازها را بدهند و بمانند.‏ حتی توليد<br />

مخفيانه سلاح اتمی اما تحت نظارت دقيق و همه جانبه امریکا<br />

برای تحولات آینده منطقه.‏ بنابراین،‏ آن تظاهراتی که با کفن<br />

سفيد در تهران و قم <strong>راه</strong> انداختند و از اتم دفاع کردند و عليه<br />

امریکا شعار دادند،‏ در عمل سياستی امریکائی بود اما با کفن<br />

امریکائی!‏ آنها یک عده ای را هم جلو می اندازند که اصلا<br />

نمیدانند اتم چی هست؟ خوردنی است یا پوشيدنی.‏ نکته جالبی<br />

را یکی از نمایندگان مجلس اخيرا گفته است.‏ این نماینده که<br />

فکر می کنم خودش استاد فيزیک است گفته:‏ نمی خواهند<br />

بگذارند من که استاد فيزیک اتمی هستم صحبت کنم،‏ اما در<br />

عوض فلان ملای ده و پيش نماز فلان مسجد ميرود بالای منبر<br />

و در باره اتم و فوائد آن سخنرانی می کند!‏<br />

به همين دليل است که من توصيه می کنم،‏ هميشه<br />

نرویم دنبال اینکه محسن رضائی در یونان چه کرد و یا<br />

رفسنجانی کدام زیگنال را در نماز جمعه تهران داد و یا<br />

نمایندهاش یواشگی در فرانسه و یا بلژیک با امریکائی ها<br />

مذاکره کرد،‏ اینها مهم هست و باید هم افشاء شود،‏ اما<br />

ماج<strong>راه</strong>ای دیگری نظير آنچه که برایتان گفتم هم مطرح است و<br />

اتفاقا خيلی هم مهم است.‏<br />

حکومت سپاهی و عواقب آن<br />

خدابخشيان-‏ آیا ورود نظامی ها در عرصه انتخابات آینده و<br />

حتی حضورشان در کنار جریانی که شما از آن یاد کردید همين<br />

هدف را دنبال می کند؟ این پدیده،‏ مجلس نظامی را چگونه باید<br />

دید؟<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>-‏ واقعيت اینست که از بعد از جنگ و تصفيه هائی که<br />

در سطوح مختلف فرماندهی آن صورت گرفت و عمدتا آن<br />

فرماندهانی که با رهبر نزدیکی بيشتری داشتند بالا کشيده شدند،‏<br />

این فرماندهان بسيار فعال در عرصه سياسی کشور عمل<br />

کردهاند،‏ تا فعاليت نظامی در دوران جنگ.‏ نه فقط سياسی،‏<br />

بلکه در عرصه اقتصادی هم آنها بسيار فعال بوده اند که هنوز<br />

کسی از جزئيات آن باخبر نيست،‏ فقط همين اشاراتی که تاکنون<br />

به اسکله های اختصاصی شده فکر می کنم باندازه کافی گویای<br />

این فعاليت ها باشد.‏ عده ای از فرماندهان جنگ حتی زندانی<br />

طولانی مدت شدند،‏ عده ای هم مثل غلامرضانقدی و دیگران<br />

تا بالاترین سطوح نظامی برکشيده شدند،‏ زیرا با باندهای<br />

مافيائی قدرت همسو شدند.‏<br />

در تمام طول این شش سال گذشته هم این دسته از<br />

فرماندهان سپاه عليه اصلاحات همه نوع عمل کردند.‏ نامه<br />

سرگشاده عليه خاتمی نوشتند،‏ بازداشتگاه اختصاصی <strong>راه</strong><br />

انداختند و اصلاح طلبان را برای اعتراف گيری به این<br />

بازداشتگاه ها بردند،‏ در پادگان های مختلف و حتی جلسات<br />

سخنرانی روحانيون قم و بسيج و هر کجا که توانستند حضور<br />

یافتند و عليه اصلاحات سخنرانی کردند که شاید معروف ترین<br />

این سخنرانیها همان سخنرانی فرمانده کل سپاه پاسداران<br />

‏"رحيم صفوی"‏ باشد که در قم و در سمينار فرماندهان نيروی<br />

دریائی درباره روزنامه های جدید و اصلاح طلب ها گفت:"ما<br />

فرصت داديم تا مارها سرشان را درآورند تا ما با سنگ آن را<br />

بکوبيم"‏ و دیدیم که بعدها این مارها که همان عزت االله سحابی


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٦<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

و دکتر پيمان و عباس عبدی و اکبرگنجی بودند چه سرنوشتی<br />

زیردست این فرماندهان پيدا کردند.‏ سرنوشتی درحد انتقال از<br />

نسل اول و معتقد به آرمان های اوليه انقلاب.‏ سرنوشت تعدادی<br />

از فرماندهان سپاه که مقلدین آیت االله منتظری بودند هم کمتر از<br />

این نيست و اخيرا یکی از آنها را که فکر می کنم ‏"داوود<br />

کریمی"‏ نام دارد و سالها در زندان سپاه بوده در بيمارستان<br />

بستری کردند.‏ این بيچاره هنوز و عليرغم بلاهائی که برسرش<br />

آوردند از انقلاب و آرمان های مذهبی و سياسی و اقتصادی آن<br />

روی تخت بيمارستان دفاع می کرد.‏ این مارها به زغم آقایان<br />

فرماندهانی که آلوده به تجارت و ثروت اندوزی شده اند،‏ امثال<br />

هاشم آغاجری معلول یک پا از دست داده جنگ با عراق بود<br />

که دیدیم چه بلائی برسرش آوردند.‏ ما دراین باره بسيار<br />

میتوانيم صحبت کنيم،‏ اما از آنجا که سئوال شما به انتخابات<br />

آینده مجلس بر می گردد،‏ مسئله را در همين سئوال محدود<br />

مطرح می کنيم.‏<br />

بنابراین،‏ حضور سياسی تعدادی از فرماندهان سپاه<br />

در عرصه سياسی نکته تازه ای نيست،‏ نکته تازه اینست که آن<br />

قدرتی که با این فرماندهان و بویژه با امثال غلامرضا نقدی<br />

شکنجه گر کرباسچی شهردار تهران و یا فرهاد نظری فرمانده<br />

حمله به خوابگاه دانشجویان رابطه تنگاتنگ دارد،‏ می کوشد با<br />

فرستادن آنها به مجلس،‏ عملا آنها را بر سرنوشت قوه مقننه<br />

کشور هم مسلط سازد.‏ در واقع اگر چنين شود،‏ مافيای قدرت<br />

پس از ٦ سال خيزهای کودتائی،‏ سرانجام دست به طرح جدیدی<br />

کودتای پارلمانی خواهد زد.‏ آنها نظامیهای مدافع و همسو با<br />

خود را به درون مجلس می خواهند بفرستند و اميدشان هم<br />

اینست که چون مردم زیاد این چهره ها را نمی شناسند،‏ در<br />

لباس شخصی و غير نظامی در شهرهای محل تولد و یا محل<br />

ماموریت خود کاندیدای نمایندگی مجلس شوند.‏ دراینجا کوشش<br />

می شود رای ثابت و سازمان یافته جناح راست یکپارچه پشت<br />

قباله این فرماندهان شود و از طرف دیگر می کوشند مردم را<br />

هم بی خبرنگهدارند و هم منفعل و خانه نشين،‏ تا این فرماندهان<br />

بتوانند با همان مقدار آرای جناح راست و مقداری هم رای<br />

بیخبری مردم و در پناه انفعال اکثریت مردم وارد مجلس<br />

شوند.‏<br />

دراینصورت،‏ آنها در حاليکه در تلویزیون جمهوری<br />

اسلامی حضور فعال دارند ‏(در حد قائم مقام کنونی سيمای<br />

جمهوری اسلامی ‏"آقامحمدی"‏ و یا سردبيری روزنامه جام جم<br />

و یا معاون پارلمانی سيمای جمهوری اسلامی سردار<br />

‏"ضرغامی"‏ و چهره های دیگری که ما هنوز نمی شناسيم؛ و<br />

یا در قوه قضائيه بعنوان ضابط و بازپرس حضور دارند،‏ در<br />

دولت تحت عنوان وزارت دفاع حضور دارند،‏ در پارلمان هم<br />

حضور یافته و این دفتر را کامل کنند.‏<br />

اینکه فرماندهانی از سپاه بيرون بيآیند و فعاليت آزاد<br />

سياسی کنند و عضو پارلمان شوند و یا در وسائل ارتباط جمعی<br />

کارکنند ‏(مثل همين حالا که در تلویزیون،‏ روزنامه رسالت و<br />

کيهان حضور دارند)‏ هيچ ایرادی ندارد؛ اما مسئله و مشکل در<br />

جای دیگری است:‏<br />

١- این فرماندهان اغلب بدليل فرمانبرداری از جناح راست و<br />

ثابت شدن حرف شنوی آنها برای سرکوب مردم و مقابله<br />

ساله اخيرشان با اصلاحات به صحنه فرستاده شده اند.‏<br />

٢- وابستگی به مافيای قدرت و ثروت دارند و برای دفاع از<br />

ثروت و مکنت خودشان به سبک ارتش پاکستان می خواهند به<br />

مجلس بروند.‏<br />

٣- علاوه بر اینکه سابقه نظامی دارند،‏ هر چند نفرشان وابسته<br />

به یکی از تشکل های پيدا و پنهان رهبران مافيای قدرت اند.‏<br />

مثل عده ای بنام فدائی اسلام،‏ عده ای عضویت در رهبری<br />

موتلفه اسلامی،‏ عده ای وابسته به تشکل مدرسه حقانی،‏ عده ای<br />

وابسته به حزب االله آیت االله جنتی،‏ عده ای انشعابی راست<br />

سازمان مجاهدین انقلاب و تشکل هائی ازهمين نوع هستند.‏<br />

اغلب آنها آلودگی های امنيتی و پرونده ترور و قتل هم دارند.‏<br />

مثلا در ترورها و انفجارهای خارج کشور نقش داشته اند و یا<br />

در داخل کشور در قتل و اعدام زندانيان عام اجرائی بوده اند و<br />

یا طرح های مختلف ترور و انفجار را در داخل کشور اجرا<br />

کرده اند.‏ بهترین نمونه ما دراین مورد شهردار تهران است که<br />

در ماجرای قتل دکتر سامی نقش داشته و یا ‏"آقامحمدی"‏ در<br />

سيمای جمهوری اسلامی که طراح حکم اعدام هاشم آغاجری<br />

است و یا دیگرانی که در قتل های زنجيره ای مجری بوده اند.‏<br />

به این ترتيب مهم ترین خطری که درباره ورود این<br />

فرماندهان به مجلس وجود دارد،‏ نه نظامی بودن آنها در گذشته<br />

و یا حضورشان در جبهه های جنگ،‏ بلکه تفکر آنها و<br />

وابستگی های حزبی و سازمانی آنها و سوابقی است که در<br />

ارتباط با حوادث خونين داخل و خارج از کشور داشته و دارند.‏<br />

اما،‏ این هنوز نوک کوه یخ است،‏ خود کوه یخ هنوز<br />

زیر آب است.‏<br />

بزرگترین دشواری و خطر بعد از شکل گيری مجلس<br />

هفتم با این ترکيب پيش خواهد آمد.‏ ابتدا باید بدانيم که با<br />

درآوردن مجلس از چنگ اصلاح طلب ها و حضور نظامی ها<br />

در لباس شخصی در مجلس مشکل مردم با حاکميت حل<br />

نمیشود.‏ یعنی خواست های جنبش عمومی مردم ایران همچنان<br />

در خيابان ها باقی است و بر سر هر حادثه ای،‏ مانند همين<br />

شش سالی که شاهدش بودیم یک تنش و کشاکش جدید در جامعه<br />

بوجود خواهد آمد.‏ همانگونه که مجلس ششم متاثر از حوادث<br />

بيرون از مجلس بود،‏ مجلس هفتم هم اجبارا متاثر از حوادث<br />

بيرون مجلس خواهد شد.‏ شما دیدید که با حمله به کوی،‏ با<br />

دستگيری ملی مذهبی ها،‏ با طرح مسئله اتمی و یا تظاهرات<br />

فرهنگيان و تحصن کارگران،‏ با زمزمه پولی شدن دانشگاه ها<br />

و خلاصه هر رویدادی که جامعه را با تنش روبرو ساختن<br />

مجلس ششم به نوعی با این حوادث درگير شد.‏ از آنجا که همه<br />

آن تضادهائی که باعث این تنش ها و رویدادها شد همچنان در<br />

کشور به قوت خود باقی است و قطعا به اشکال مختلف روی<br />

داده و حتی تکرار خواهد شد،‏ مجلس آینده نيز درگير این مسائل<br />

خواهد شد.‏ خطر درست از اینجا ناشی می شود.‏ از اینجا که<br />

درگيری جناح های مجلس با این رویدادها دیگر مثل مجلس<br />

ششم صرفا سياسی نخواهد بود.‏ فراکسيون های داخل مجلس<br />

می تواند ائتلافی از همين گرایش های سياسی فرماندهان<br />

نظامی و وابستگی های آنها به تشکل های خارج از مجلس<br />

باشد و ما می دانيم که هر ائتلافی شکننده است و می تواند به<br />

جدائی ها و یا پيوندهای جدید بيانجامد.‏ در این صورت؛ مثلا بر<br />

سر امضای پروتکل اتمی ممکن است فرماندهانی که در مجلس<br />

هستند هر کدام سليقه و یا نظر خودشان را داشته باشند و یا بر<br />

دو نماینده از دو جریان در یک شهرستان با هم اختلاف نظر<br />

پيدا کنند.‏ از آنجا که هر کدام از این فرماندهان عقبه هائی در<br />

واحدهای نظامی و ارگان های مختلف نظامی و انتظامی و<br />

امنيتی دارند،‏ عملا یارگيری های که خارج از مجلس و در<br />

حمایت از فلان نماینده مجلس وجود دارد،‏ یارگيری های نظامی<br />

٦


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٧<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

خواهد شد،‏ مثل حالا که یارگيری های سياسی می شود،‏ آن<br />

موقع یار گيری و موضع گيری نظامی خواهد شد.‏<br />

بنظر ما هسته های جنگ داخلی،‏ برخوردهای سخت<br />

نظامی،‏ کودتا عليه هم در شهرها و استان های کشور و حتی<br />

حکومت های خودمختار از همينجا شکل می گيرد.‏ مثل<br />

برخورد ميان استاندار و فرماندار یک شهر و یا شهرستان با<br />

نماینده نظامی آن شهر و شهرستان در مجلس،‏ برخورد با<br />

سخنرانی او در مجلس و یا هر حادثه ای دیگر،‏ می تواند به<br />

کشاکش های نظامی منجر شود.‏ سابقه نفوذ فرماندهان جنگی و<br />

باصطلاح جهادی افغانستان را شما در این ٢٥ سال مرور کنيد،‏<br />

تا بيشتر متوجه شوید من چه می گویم.‏<br />

به این ترتيب،‏ کسانی که خواب بردن فرماندهان<br />

نظامی به مجلس را دارند،‏ که بنظر ما رهبر در این زمينه<br />

بسيار فعال است و نقش اصلی را ایفاء می کند،‏ عملا مملکت<br />

را به سمت یک جنگ داخلی و کودتاهای نظامی می کشانند.‏<br />

حتی خود رهبر هم در این ماج<strong>راه</strong>ا نمی تواند مصون بماند.‏ او<br />

الان با توجه به شناختی که از این فرماندهان در طول جنگ و<br />

سالهای تصفيه نظامی ها و سپاهی ها پس از درگذشت آیت االله<br />

خمينی دارد،‏ چنين نقشه ای را کشيده که مثلا فراکسيون نظامی<br />

خود را در مجلس بوجود آورد و بقول خودش مقتدرتر حکومت<br />

کند و تشکل سياسی-‏ نظامی و فراکسيون خودش را در مجلس<br />

داشته باشد.‏ اینها خام خيالی و رویاپروری است.‏ مقتدرترین<br />

حکام هم زیر چرخ واقعيات اجتماعی له شده و باز هم خواهند<br />

شد.‏ خطر اینست که این اقتدار و له شدن به قيمت از دست<br />

رفتن کشور و یا تحميل یک فاجعه دیگر مانند جنگ عراق به<br />

کشور تمام شود.‏ این بازی آزمایشگاهی در این<br />

ضربات بنيانکنی به مملکت وارد آورده است.‏ از فتوای حرام<br />

بودن ماهی بدون فلس در اول انقلاب توسط آیت االله خمينی شما<br />

بگيرید و بيائيد جلو تا برسيد به فتوای شطرنج و یا حرام اعلام<br />

کردن سقط جنين و تشویق زایمان و افزودن به لشکر اسلام،‏<br />

فتوای اعدام سلمان رشدی و طرح صيغه و انواع طرح های<br />

دیگر که بصورت آزمایشی در جامعه اجرا کردند و بعدا<br />

خودشان هم در آن درماندند.‏<br />

طرح حکومت مقتدر و مجلس نظامی و مقتدر هم<br />

چيزی است شبيه همان طرح های آزمایشی قبلی است.‏<br />

طرحهائی که سابقه جهانی و تاریخی دارد،‏ منتهی نمی خواهند<br />

از تجربه دیگران بياموزند.‏ همين حکومت پول پوت و ینگ<br />

ساری در کامبوج آنقدر قدیمی نيست که از حافظه ها پاک شده<br />

باشد.‏ آنها هم اشکال تخيلی حکومت و تغيير جامعه را آزمایش<br />

کردند و دیدیم برسر کامبوج چه آمد و بر خودشان چه رفت.‏<br />

ما اميدوارم و بيش از اميدواری باید بکوشيم با<br />

گشودن این مباحث در جامعه و از طریق وسائل ارتباط جمعی<br />

که در اختيار داریم و دارید،‏ مردم را پيش از آنکه منفعل و<br />

خانه نشين کنيم،‏ آگاه کرده و برای مقابله به صحنه بکشيم.‏ این<br />

آن سياست ملی و درست است،‏ نه اميد ساقط ساختن حکومت<br />

از مشروعيت از حالا به استقبال تحریم انتخابات برویم و فکر<br />

کنيم امریکا و جهان بعد ازاین تحریم خواهند آمد و حکومت را<br />

برخواهند داشت و ما را جانشين آن خواهند کرد.‏ به قدرت<br />

حضور مردم در صحنه سياسی کشور باید اندیشيد نه به قدرت<br />

خارجی برای ایجاد تحولات در ایران.‏ اگر غرق این نوع<br />

رویاها شویم،‏ یکباره،‏ زمانی به خود خواهيم آمد که آنها بر سر<br />

تاراج کشور با هم به تفاهم رسيده اند و کلاه همه ميهن دوستان<br />

واقعی ایران پس معرکه مانده است.‏<br />

‏(آنکه از بحران جهانی ..... بقيه از ص<br />

فرا می خواند و از لحاظ اقتصادی میکوشد آن را به زائدهای<br />

از بازار جهانی تبدیل کند.‏<br />

١- گروهی که با سياست ‏"نگاه به جهان"‏ در توسعه اقتصادی<br />

مشخص می شود.‏ بویژه از طریق فعاليت کارشناسان اقتصادی<br />

و جامعه شناسی خود،‏ مبلغ و مروج چپ زدائی است.‏ با هر<br />

طرح و برنامهای در پی طرد عوامل و عناصر فکری و<br />

آرمانی چپ است.‏ خواه آن بخش از چپ که درون ماشين قدرت<br />

بوده است و خواه بخشهائی که به ویژه در حوزه روشنفکری<br />

بيرون از ماشين قدرت مانده بوده اند.‏<br />

این گونه کارشناسان که هميشه مبلغ ‏"غيرسياسی بودن<br />

خود"‏ و مروج ‏"غير سياسی شدن جامعه"‏ بودهاند،‏ همواره از<br />

مواهبی که قدرتها برایشان ف<strong>راه</strong>م میکردهاند بهرهمند میشده اند.‏<br />

کارشناس خنثی،‏ پدیده عصر اقتصاد بازار است که به<br />

جوامع پيرامونی صادر میشود.‏ این کارشناساتن همگان را فرا<br />

میخوانند که به سود حاصل از بازار بين المللی یاری کنند.‏<br />

٢- گروه دوم را می توان درعرصه های فرهنگی-‏ فلسفی باز<br />

جست.‏ اینان که بویژه در بازگشت از فرنگ مبشر فروپاشی<br />

ذهنی و بحران اندیشههای انسان مدارانهاند،‏ هر بحرانی را به<br />

بحران اندیشه در بخشی از فرهنگ ترجمه می کنند که متاثر از<br />

سرخوردگیهای سياسی-‏ اجتماعی است.‏<br />

٣- دسته سوم که دو گروه نظریه پرداز و برنامه ساز نخست را<br />

تکميل و تقویت میکند،‏ چهرههای مشخصتری از راست بومی<br />

معاصر را در بر می گيرد که از هویتی قدیمیتر بهره مندند.‏<br />

اینان نمودهای واقعی و عملی گرایشهای نظری یاد شده اند.‏<br />

طيفی از وردستان و مدیران اقتصادی و اجتماعی رژیم<br />

گذشتهاند که حرف و عمل اخيرشان بيش از آنکه نشان تحولی<br />

در کارکردها و رویکردهایشان باشد،‏ مبتنی بر امکانات و<br />

امتيازهای ویژه اقتصادی،‏ ارتباطی،‏ سياسیشان است که بنا بر<br />

موقعيت کنونی در پی جای پای محکمتری هستند.‏ بویژه که<br />

حلقههای رابط و موثری در سياست و اقتصاد بازار جهانی هم<br />

به حساب می آیند.‏<br />

نمیتوان از بحران سخن گفت بی آنکه ابعاد خاموشی<br />

و انفعال بخش بزرگی از چپ نيز ترسيم شود.‏ زیرا<br />

واقعيتهای تفکر چپ و رشد آن نيز از درک همين انفعال سر<br />

بر میآورد.‏ یعنی درست وقتی بخش قابل توجهی از مردم<br />

ظرفيت جذب تدابير انقلابی،‏ یا رویکردهای آرمانی را از دست<br />

می دهند،‏ نيروهایی سر بر میآورند که خود را به ‏"تامل"‏ و<br />

دقت نظر بنيادیتر در اهداف،‏ ارزشها،‏ روشها و زمينههای<br />

مشترک ناگزیر می یابند.‏<br />

بازنگری ارزشها و روشها پيش از هز چيز چپ را<br />

به زمينه مشترکی هدایت میکند که حضور گوناگون و طيف<br />

انسانی وسيع خود را بازیابد،‏ هر گوشه از زندگی اجتماعی را<br />

که از فقدان ‏"عدالت و آزادی"‏ در رنج است،‏ یا هر نمود<br />

سياسی معطوف به آن را از خود کند.‏<br />

یعنی مفهوم چپ و موقعيت اندیشه گی اجتماعی-‏ سياسی<br />

آن،‏ به نظر من یک مفهوم و موقعيت نسبی است.‏ به همين سبب باید<br />

توجه داشت که هرگونه محدود کردن آن به یک گروه یا تلقی به<br />

سياست،‏ سهل انگاری زیانباری است.‏ طيف چپ با هواداری از یک<br />

آرمان اجتماعی رادیکال از دیگر طيف ها بازشناخته می شود.‏<br />

‏(مافيای ثروت درجمهوری اسلامی،‏ بدست سعيد امامی،‏ گلوی<br />

مختاری را بدليل این افکار و اندیشه ها آنقدر فشرد تا برای هميشه<br />

خاموش شد.‏ ریشه قتل های زنجيره ای و قتل عام زندانيان به این<br />

اندیشه و تفکر باز می گردد.)‏<br />

(٢٨<br />

٢٥ سال


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٨<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

آنکه از بحران می گويد<br />

انفعال چپ را<br />

نبايد فراموش کند<br />

مقاله کوتاه شدهای از زنده یاد"محمد مختاری"‏<br />

با عنوان"‏ چپ و راست و سرنوشت ملی"‏<br />

بحران تفکر چپ،‏ بویژه پس از فروپاشی نظام سياسی<br />

اتحاد شوروی،‏ و به رغم تهاجم و موفقيت کوتاه مدت<br />

سياستهای راست،‏ بحران رشدی است که راست جهانی قصد<br />

دارد آن را بحران انحلال قلمداد کند.‏<br />

من این بحران را به رغم انفعال بخش بزرگی از<br />

هوادران سنتی چپ،‏ از آن رو بحران رشد می نامم که با دو<br />

مولفه نيرومند مشخص می شود:‏<br />

١- درک ضرورت بازنگری ارزشها و روشهای این<br />

بازنگری،‏ بعنوان بخشی از اصول فلسفی و استراتژی مبارزه و<br />

رابطه فرد و جامعه<br />

٢- رویکرد به حضور طيفی وسيع از لایهها و نيروهای<br />

دمکراتيک که سرنوشتشان به ترکيب متوازنی از ‏"عدالت و<br />

آزادی"‏ گره خورده است و مفهوم چپ را به زمينهای مشترک<br />

و موقعيتی نسبی در طبقات اجتماعی تعميم میدهد و بر<br />

خاصيت ‏"جمع"‏ و ‏"کثرت"‏ حضور انسانی مبتنی است.‏<br />

تحليل گران راست با طرح نظریههائی مانند ‏"پایان<br />

تاریخ"‏ و مسائلی چون ‏"پایان ایدئولوژی"‏ و...‏ کوشش پيگيری<br />

در <strong>راه</strong> ‏"غيرسياسی کردن"‏ گروه های مختلف اجتماعی،‏ به<br />

ویژه در جوامع پيرامونی دارند.‏ آنها،‏ در صدد بر آمده اند که<br />

نه تنها بی اعتباری سوسياليسم را اعلام کنند،‏ بلکه گرایشهای<br />

متنوع چپ را زیر سئوال برند و کل گرایشهای عدالت<br />

خواهانه را در هر کجای جهان نيز منتفی قلمداد کرده و ناساز<br />

با دوران ما بشناسانند.‏<br />

انگار به ازای نارسا شدن سوسياليسم دولتی و سقوط<br />

نظامی که نتوانست ‏"جامعه مدنی"‏ را برقرار کند،‏ انسانهای<br />

آزادیخواه و عدالت طلب باید برای هميشه خفقان بگيرند و نه<br />

تنها در جستجوی <strong>راه</strong> و روشهای متناسب برای تحقق ارزش<br />

هایشان نباشند،‏ بلکه باید از نظر و عقيده کارشناسانی پيروی<br />

کنند که تنها متکی به اقتصاد بازاراند،‏ و به هيچ چيز<br />

نمیاندیشند جز پيوند اجزای گسيخته نظامی جهانی.‏ نظامی که<br />

صرفنظر از عدم تعادل ذاتی و ناکارآمدی مخربش،‏ دست کم<br />

در بخش های باصطلاح ‏"جنوب"‏ یا کشورهای ‏"پيرامونی"‏<br />

چيزی جز ‏"استبداد پولی و مصرف گرانی"؛ ‏"انباشت اسلحه"،‏<br />

‏"امحای هویت ملی"،‏ ‏"سيطره بازار واردات"‏ و ‏"بدهيهای<br />

کلان"‏ به بار نيآورده است.‏<br />

نارسائیهای ساختاری،‏ خطاها،‏ بی کفایتی ها،‏<br />

افراطهای برنامهای در شوروی و شکست تاریخی این نظام<br />

سياسی،‏ پرسشهای برجای مانده در باره نظام جهانی<br />

سرمایهداری را باطل نکرده است.‏ پرسشهائی که هنوز<br />

بیپاسخ مانده است.‏ بیعدالتیهای این نظام چه در سطح ملی و<br />

چه در سطح بينالمللی بر کسی پوشيده نيست.‏ دليل تداوم و<br />

گسترش حضور چپ در طيفی وسيع نيز حضور نظام ناعادلانه<br />

سرمایهداری جهانی است.‏ تا وقتی رابطه انسان و کالا به<br />

گونهای برقرار است که این نظام رایج کرده است،‏ خواستهای<br />

آزادی و عدالت به گونهای تفکيک ناپذیر یک ارزش انسانی<br />

باقی خواهد ماند.‏ اميد برای انسانی شدن جامعه و دولت بدون<br />

کاهش رادیکال اهميت پول و اقتصاد بازار توهمی بيش نيست.‏<br />

زیرا فرهنگ سرمایهداری <strong>راه</strong>ی برای توسعه همگانی بشری<br />

باقی نمی گذارد.‏ چون چنين توسعهای مستلزم نفی خود آن<br />

است.‏ نگاهی مختصر به برخی از شاهکارهای اخير این نظام،‏<br />

تقابل ذاتی آنرا با توسعه انسانی را آشکار می کند.‏<br />

پرسش ملتها چه در یک جامعه،‏ چه در کل جهان<br />

همچنان برقرار است که رابطه ميان آزادی و عدالت چگونه<br />

است؟ تاریخ معاصر نشان داده است که ‏"راست"‏ هرگز دغدغه<br />

خاطری از این بابت نداشته است.‏ پس باکی ندارد از این که<br />

تمام همت خود را بر قيمتها متمرکز کند.‏ در بوق های<br />

تبليغاتی خود بدمد که دوران ارزش ها بسر آمده است و همه را<br />

به منشهای سوداگرانه و پراگماتيسم منفعت طلبانه خود فرا<br />

خواند و از اندیشيدن به حق و شئان و حضور دیگری باز دارد.‏<br />

چپ ناگزیر است همچنان به ارزش ها بياندیشد،‏ زیرا<br />

ناگزیر است به منشاء اجتماعی خود بياندیشد و این خود اکنون<br />

طيفی است که در ابعاد ملی و جهانی به ‏"تحمل"‏ عواقب<br />

سوداگرائی راست گرفتار شده است و بودن و یا نبودنش در<br />

گرو بازیافت روشهای متناسب با دوران برای تحقق ارزش<br />

خود است.‏<br />

چپ البته صرفا تفکر جنوب نيست،‏ اما جامعه های<br />

جنوب یا پيرامونی،‏ با <strong>راه</strong>ی که جوامع مرکزی در پيش گرفته<br />

اند یا سرانجام انحلال می یابند یا که بناگزیر باید به رشد تفکر<br />

چپ بگرایند.‏<br />

از این رو بازنگری ارزشها در این بحران به معنی<br />

نفی ارزشها نيست.‏ همچنان که نفی روشهای گذشته به معنی<br />

انحلال طلبی نيست.‏<br />

در جامعهای که به سمت سياست زدائی رانده می<br />

شود،‏ تفکر راست آسيبی نمی بيند،‏ بلکه تنها تفکر چپ است<br />

که به انزوا رانده می شود.‏ راست همچنان به شيوه خود<br />

میبرد،‏ میدوزد،‏ میگيرد،‏ می بندد،‏ میخورد،‏ میچاپد و به<br />

ریشها میخندد و پشت چشم هم نازک میکند،‏ افاده هم می<br />

فروشد و بعد هم فریاد بر می آورد که چپ چوب لای چرخش<br />

می گذارد،‏ یا می گذاشته است.‏<br />

هم اکنون در جامعه خود ما جالب توجه ترين<br />

همآهنگی در طيف مخالف چپ،‏ ميان گروههائی است که در پی<br />

تاثيرگذاری بر روند اصلاحات و بازسازی و سياستگذاریها و<br />

برنامه ريزیهايند و نسخهای که برای شفای جامعه میپيچند،‏<br />

در بهترين حالت خود،‏ چشم اندازی از ليبراليزه شدن جامعه<br />

در آينده است و نه دمکراتيزه شدن آن.‏<br />

این گروه از در و دیوار سنگی نثار چپ میکند،‏<br />

جامعه را از لحاظ فرهنگی به ثبات قدیم ‏(بقيه در ص ٢٧)


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٢٩<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

نظری به اسناد کنگره فوق العاده سازمان اکثريت<br />

آلترناتيودرخانه است<br />

بيهوده گرد جهان می گرديد!‏<br />

کسی نپرسيد چرا مصوبات کنگره قبلی را اجرای نکردند و چه ضمانتی برای اجرای مصوبات جديد وجود دارد؟ يک روز باد از<br />

مرزهای شرقی ايران می وزيد و حالا باد از مرزهای غربی.‏ زنده باد ‏"باد"!‏<br />

دبيرخانه سازمان فدائيان خلق ایران ‏(اکثریت)‏ با انتشار اطلاعيه ای از برگزاری آنگره فوق العاده این سازمان در روزهای دوم تا پنجم<br />

مهرماه خبر داد.‏ بنا بر این اطلاعيه،‏ آنگره فوق العاده سند خط مشي سياسي سازمان را تصویب آرد.‏ در این سند،‏ آه متن آن در نشریه<br />

آار شماره ١١٣ منتشر شده جان کلام که همانا تعيين تکليف با جمهوری اسلامی باید باشد اینگونه فرموله ميشود ‏"با تداوم حاآميت<br />

جمهورى اسلامى،‏ بحران هاى سياسى،‏ اجتماعى و اقتصادى ناشى از عملكرد این حكومت،‏ جامعه ایران را در معرض از هم گسيختگى<br />

قرار داده است.‏ <strong>راه</strong> غلبه بر این بحران ها و بازسازى دموکراتيک جامعه،‏ از برآنارى جمهورى اسلامى و استقرار یك جمهورى<br />

دموکراتيک،‏ سکولار و فدرال در آشور مى گذرد."‏<br />

"<br />

سند مصوب آنگره با اعلام آنكه جنبش اصلاح طلبانه دوم خرداد،‏ دیگر به گذشته تعلق دارد تاآيد ميكند هدف <strong>راه</strong>بردى ما استقرار یك<br />

جمهورى دموکراتيک،‏ سکولار و فدرال در ایران است آه شرط ضرور براى تحقق آن،‏ برآنارى جمهورى اسلامى به مثابه مانع اصلى<br />

برقرارى دموکراسی در آشور است."‏ بدین منظور در سند مصوب آنگره اعلام شده است آه ‏"ما براى شكل گيرى جبهه اى با هدف<br />

استقرار نظامى مبتنى بر دموکراسی و سکولاریسم در ایران به جاى جمهورى اسلامى مبارزه مى آنيم آه گسترده ترین طيف جمهوری<br />

خواهان دموکرات در اپوزیسيون جمهورى اسلامى و نيروهاى جمهوری خواه و دموکراتى را آه در سال هاى اخير بر بستر چالش بين<br />

ولایت فقيه و اصلاح طلبان دینى شكل گرفته است،‏ در بر گيرد."‏<br />

"<br />

"<br />

بدینسان بنظر ميرسد آه آنگره فوق العاده سازمان<br />

فدایيان خلق ایران - اآثریت نسبت به دو آنگره ششم و هفتم<br />

مسيري تازه را در پيش گرفته است آه برخي از آن بعنوان<br />

‏"چرخش"‏ و ‏"تحول آيفي"‏ یاد مي آنند.‏ بعضي نيز مصوبات<br />

آنگره فوق العاده را نشانه بازگشت ‏"رادیكاليسم"‏ و تعميق<br />

‏"گرایش به چپ"‏ عنوان ميكنند.‏ آیا واقعا چنين است؟ مضمون<br />

این ‏"چرخش"‏ چيست ، آدام گرایش ها در پشت آن قرار دارند<br />

و چه عوامل و زمينه هایي آن را موجب شده است؟<br />

تفاهم برسر برگزاري آنگره فوق العاده<br />

روشن است آه برگزاري آنگره بصورت فوق العاده<br />

حاصل یك تفاهم در رهبري سازمان بوده است.‏ مضمون و<br />

محتواي این تفاهم چيست؟ ظاهرا،‏ این مسئله اي است آه<br />

همایون فرزاد در مقاله خود آه همزمان با اسناد آنگره در<br />

نشریه آار نشر یافت به آن مي پردازد.‏<br />

فرزاد پس از اشاره به غافلگير شدن سازمان فدایيان در<br />

جریان دوم خرداد و سپس راي سازمان اآثریت به محمد خاتمي<br />

در دومين دوره ریاست جمهوري در سال<br />

‏"سقوط روند اصلاحي در ایران ، به این سازمان<br />

هيچگاه فرصت نداد سياست جانبداري از خاتمي در انتخابات سال<br />

٨٠ را پيگيري آند.‏ ... انتخابات شو<strong>راه</strong>ا بخش بزرگي از اآثریت<br />

را مصمم آرد آه ادامه مشي حمایت از اصلاح طلبان،‏ به شكست<br />

ها و غافلگيري هاي بزرگتري براي این سازمان منجر خواهد<br />

شد.‏ عليرغم پافشاري جناح راستگرا(ی سازمان)‏ بر ادامه حمایت<br />

از اصلاحات،‏ جناح چپ این سازمان براي اعلام سياست قاطعانه<br />

تري آه بيانگر دوران تازه بعد از دوم خرداد باشد،‏ به هم نزدیك<br />

شد.‏ شكاف ميان جناح راست و بخشي از چپگرایان با بخش<br />

دیگري از چپگرایان آه در انتخابات ریاست جمهوري خرداد<br />

بوجود آمده بود،‏ به جاي هميشگي خود منتقل گردید"‏ ‏(آار-‏ ارگان<br />

سازمان فدایيان خلق ایران<br />

٨٠<br />

" :<br />

- اآثریت ، شماره (٣١١<br />

به عبارت دیگرو به گفته ‏"فرزاد"‏ طيف راست<br />

سازمان خواهان ادامه حمایت از اصلاح طلبان بود.‏ ‏(توجه آنيد<br />

آه اصطلاحات چپ و راست در سازمان اآثریت فعلا در<br />

مفهومي عكس ایران بكار گرفته ميشود.‏ در ایران طرفداران<br />

اصلاحات در حاکميت را چپ و مخالفان اصلاح طلبان را<br />

راست ميدانند.‏ در سازمان اآثریت برعكس طرفداران دفاع از<br />

اصلاحات را راست و مخالفان آن را چپ مي نامند!)‏<br />

اسناد آنگره هفتم براساس مشي حمایت از اصلاحات<br />

در نتيجه ائتلاف بخشي از چپ یعني مخالفان اصلاح طلبان با<br />

راست سازمان تدوین شده بود.‏ اما به گفته فرزاد سقوط<br />

روند اصلاحي در ایران ، به این سازمان هيچگاه فرصت نداد<br />

سياست جانبداري از خاتمي در انتخابات سال ٨٠ را پيگيري<br />

آند."‏<br />

بعبارتی دیگر،‏ در حاليكه اسناد آنگره هفتم براساس<br />

حمایت از مشي اصلاح طلبي تنظيم شده بود،‏ رهبري سازمان<br />

حاضر به اجراي مشي آنگره و پيگيري سياست حمایت از<br />

اصلاحات نشد.‏ همایون فرزاد مسئله را طوري مطرح مي آند<br />

٨٠ مينویسد:‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٠<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

آه گویي رهبري سازمان با این آار افتخار بزرگي را نصيب<br />

سازمان آرده است.‏ در حاليكه مسئله اولي آه آنگره فوق العاده<br />

باید بدان مي پرداخت مانند هر آنگره دیگري بررسي گزارش<br />

رهبري در مورد فعاليت ارگانهاي سازمان در فاصله دو آنگره<br />

بود و در اینصورت نخستين پرسشي آه باید مطرح ميشد آن بود<br />

آه چرا ارگانهاي رهبري سازمان مشي مصوب آنگره هفتم را<br />

اجرا نكردند.‏ اما از گزارش رسمي آنگره و گزارشي آه بهروز<br />

خليق ‏(آار در این مورد داده مشخص ميشود آه اصلا<br />

چنين مسئله اي مطرح نشده است.‏ اگر چنين پرسشي مطرح<br />

ميشد در آنصورت باید مشخص مي شد آه در شرایطي آه مشي<br />

مصوب آنگره سازمان دفاع از اصلاحات بود،‏ چرا بنا بر یك<br />

ارزیابي ابتدائی،‏ هشتاد درصد مطالب یك سایت اینترنتي روزانه<br />

آه درون سایت رسمي سازمان فدایيان اآثریت فعاليت مي آرد<br />

برضد اصلاح طلبان تنظيم مي شد.‏ یا چرا در روزنامه آار در<br />

این دوران بندرت سخني یا آلامي عليه و در افشای احزاب<br />

راست جمهوری اسلامی،‏ نظير جمعيت موتلفه و طيف های<br />

راست جمهوری اسلامی که طبعا سياستی مخرب و سيستماتيک<br />

عليه اصلاحات داشتند و دارند به چشم مي خورد؟!‏ و در مقابل<br />

مملو از انتقاد به اصلاح طلبان بود آه گویا به اندازه آافي و<br />

مورد قبول رهبران اآثریت عليه جناح راست مبارزه نمي آنند.‏<br />

برگزاري آنگره بصورت فوق العاده اساسا اجازه نداد<br />

آه چنين بحثي بتواند مطرح شود.‏ بدینسان آارآرد نخست<br />

آنگره فوق العاده مهر تایيد زدن بر آن بخش از اقدامات رهبري<br />

سازمان بود آه در مغایرت با مصوبات آنگره هفتم قرار داشته<br />

و خلاف آن عمل کرده است و به کسی هم پاسخگو نبوده و<br />

نيست؛ یا اساسا انگيزه و همتی برای فراخواندن به پاسخگوئی<br />

دیگر در سازمان باقی نمانده است.‏ ضمن آنكه،‏ نقض مصوبات<br />

آنگره هفتم قرار بود به انتخابات آتي مجلس نيز تسري پيدا آند<br />

و رهبري سازمان از هم اآنون تصميم قطعي به تحریم این<br />

انتخابات گرفته است؛ نه تنها چنين تصميمی گرفته،‏ بلکه از هم<br />

اکنون اطلاعيه هایش را نيز صادر کرده است!‏<br />

اتفاقا،‏ آقای همایون فرزاد نيز از مصوبات آنگره فوق<br />

العاده همين نتيجه را مي گيرد و مينویسد:‏ " انتخابات مجلس<br />

هفتم ، نخستين آوردگاه اآثریت با سياست جدید خود خواهد بود"‏<br />

یعني اگر اآثریت در چارچوب مشي آنگره هفتم مكلف به ادامه<br />

پشتيباني از اصلاحات بود اآنون برعكس،‏ اگر بخواهد به مشي<br />

مصوب آنگره فوق العاده وفادار بماند باید انتخابات مجلس هفتم<br />

را تحریم آند؛ و این نشان ميدهد آه آنگره فوق العاده اآثریت<br />

برآناري جمهوري اسلامي را بعنوان یك هدف <strong>راه</strong>بردي و<br />

استراتژیك مطرح نمي آند تا از آن تاآتيك هاي آتي،‏ مانورهای<br />

سياسی گام به گام و منطبق با شرایط روز را نتيجه بگيرد.‏<br />

برعكس،‏ برآناري جمهوري اسلامي بعنوان یك هدف <strong>راه</strong>بردي<br />

و استراتژیك تعيين ميشود تا تحریم انتخابات مجلس هفتم پشتوانه<br />

این هدف <strong>راه</strong>بردي و انگيزه تشکيل آنگره فوق العاده شود.‏<br />

بعبارت دیگر بجاي آنكه آنگره فوق العاده تشكيل شود<br />

تا ارگانهاي رهبري سازمان را بدليل سرپيچي از اجراي<br />

مصوبات آنگره قبلي بازخواست آند و در شرایط پيچيده اي آه<br />

از امروز تا برگزاري انتخابات مجلس هفتم جامعه ما با آن<br />

روبرو خواهد بود دست رهبري سازمان را براي شرآت یا تحریم<br />

یا هر احتمال دیگري براساس تحليل مشخص از شرایط مشخص<br />

روز و برخورد منعطف با حوادث باز آند،‏ آنگره اي تشكيل مي<br />

شود تا به اقدامات مصوبه شکن رهبري در این دوران مهر تایيد<br />

بزند و به سازمان و اعضاي آن خط مشي تحریم انتخابات را در<br />

هر حالت و هر شرایط تحميل آند و آنان را از تاثيرگذاري بر<br />

فضاي سياسي آینده آشور محروم سازد.‏<br />

تحريم براساس آدام تحليل؟<br />

اما تحریم انتخابات خود جزیي از یك سياست و در واقع<br />

چرخشي در ابعاد وسيعتر است.‏ براي پيشبرد آن سياست است آه<br />

تحریم انتخابات به امري حياتي تبدیل ميشود.‏ همانطور آه سند<br />

گزارش آنگره فوق العاده ‏(آار تاآيد ميكند برگزاري<br />

آنگره فوق العاده قریب به هفت ماه پيش از برگزاري آن پيشنهاد<br />

شده"‏ بود.‏ یعني بلافاصله پس از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا؛ و در ضروت<br />

آن نيز در همانجا تاآيد مي شود آه آنگره سازمان یكي بخاطر<br />

تغييرات آشكار شده در وضع مردم نسبت به حاآميت و بطور<br />

خاص نسبت به اصلاح طلبان حكومتي در جریان انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا در اسفند ماه سال گذشته ، و دیگري بخاطر وضع<br />

جمهوري اسلامي در پهنه جهاني و بویژه حدت یافتن مناسبات<br />

ایران و آمریكا"‏ شش ماه پيش از موعد مقرر برگزار گردید.‏<br />

‏(نگاه کنيد به استدلال نخست که چگونه همسو با جناح<br />

راست جمهوری اسلامی در باره شکست اصلاح طلبان حکومتی<br />

و رویگردانی مردم از آنها تنظيم و طرح شده و همچنين ارائه<br />

دليل دوم که مبتنی است بر مشی و سياست تجاوزکارانه امریکا<br />

برای دخالت در امور داخلی ایران.‏ مشی و دخالتی که آشکارا<br />

تاکنون به سود جناح راست جمهوری اسلامی تمام شده و این<br />

جناح می کوشند با بهره گيری بيشتر از این مشی وسياست،‏<br />

فضای سياسی ایران را بکلی نظامی کرده و اندک روزنه های<br />

سياسی موجود در کشور را نيز به بهانه شرایط جنگی و مقابله<br />

ملی با تجاوز خارجی ببندد.‏ شاید بارزترین نمونه این خرسندی را<br />

بتوان از سخنان رهبر جمهوری اسلامی در مصلای تهران<br />

برداشت کرد.)‏<br />

آقای بهروز خليق که ظاهرا نقش مهمی در تهيه و<br />

تصویب اسناد کنگره فوق العاده داشته تاآيد مي آند،‏ از زمان<br />

آنگره هفتم بدینسو"‏ آشكار گشت آه روند اصلاحات به پایان خود<br />

رسيده و اآثریت مردم آشور ما از انجام اصلاحات در محدوده<br />

جمهوري اسلامي نااميد و از اصلاح طلبان حكومتي و جریانهاي<br />

وابسته به نظام رویگران شده اند...‏ بعلاوه در این فاصله عامل<br />

بينالمللي بویژه سياست هاي دولت بوش بعنوان پارامتر قوي و<br />

موثر وارد صحنه سياسي آشور گردید و با روندهاي درون<br />

جامعه در آميخت"(‏ بهروز خليق<br />

"<br />

"<br />

(٣١١<br />

– آار – (٣١١<br />

از اینجا آشكار مي شود آه پيش زمينه اسناد پيشنهادي و<br />

مصوب آنگره را باید در اسناد و مدارك شش ماهه اخير و<br />

عمدتا تحت تاثير دو عامل عدم شرآت مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا<br />

و تبدیل شدن سياست هاي دولت بوش به پارامتري قوي و<br />

تاثيرگذار در سياست ایران جستجو آرد.‏<br />

هر آس آه بحث ها و نوشته هاي بخشي از رهبران<br />

سازمان اآثریت را در این ماه هاي اخير دنبال آرده باشد آشكارا<br />

همين اندیشه و ریشه هاي گرایشي را آه بعدا در آنگره فوق<br />

العاده جنبه رسمي پيدا آرد مي تواند دنبال آند.‏ در این بحث<br />

هاست آه در واقع مضمون و محتواي اصلي مصوبات آنگره با<br />

صراحتي آامل بيان شده است.‏<br />

(٣١١ –


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣١<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

"<br />

براي پيگيري این بحث ها مقاله اي از سهراب مبشري<br />

آه خرداد ماه امسال با عنوان درسهاي خرداد منتشر شده<br />

بسيار گویاست،‏ تا آنجا آه این متن را باید در واقع پيش نویس<br />

اصلي سند پيشنهادي به آنگره فوق العاده دانست.‏ به همين دليل<br />

جا دارد مضمون این مقاله را با سند پيشنهادي و مصوب آنگره<br />

مقایسه آرد تا مضمون واقعي ‏"چرخش"‏ آنگره فوق العاده را<br />

دریافت.‏<br />

سهراب مبشري حوادث و تظاهرات خرداد ماه امسال را<br />

بهانه قرار مي دهد تا بااستناد بدان درسهاي دور و درازي را<br />

براي سازمان اآثریت و جنبش سياسي در ایران فرض آند.‏<br />

بخاطر بيآوریم آه اشاره مبشري به سلسله تظاهراتي است آه<br />

امسال در آستانه حوادث هيجدهم تير در تهران و بسياري<br />

شهرستان ها درگرفت و همچنان این عقيده مطرح است که جناح<br />

راست پيش از فرا رسيدن سالگرد حمله به خوابگاه دانشجوئی در<br />

١٨ تير سال ١٣٧٨ به استقبال ماجراجویانه و تنش آفرین آن رفت<br />

و طرح از پيش تنظيم شده یورش مجدد به خوابگاه ها و<br />

دستگيری رهبران دفترتحکيم وحدت و دیگر فعلان جنبش<br />

دانشجوئی را به اجرا گذاشت.‏ طرحی که اساس آن(با نتيجه گيری<br />

مطلوب خویش از نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا)‏ بر پایه منفعل ساختن<br />

جنبش دانشجوئی و نااميد ساختن و از صحنه بيرون کردن آن در<br />

انتخابات آینده مجلس و فلج سازی و خانه نشينی مردم استوار شده<br />

بود.‏ این که کنترل حوادث خرداد وتيرماه گذشته برای مدتی از<br />

دست جناح راست خارج شد و بموجب ظرفيتی که در کل جامعه<br />

برای اعتراض وجود دارد،‏ این تظاهرات اعتراضی بصورت<br />

خودجوش و سرایتی در بسياری از دانشگاه ها،‏ شهرها و حتی<br />

محلات گسترش یافت،‏ امری است که با اصل طرح و توطئه که<br />

مورد نظر ماست تفاوت دارد.‏<br />

مبشري این پيام را چنين ارزیابي ميكند:‏<br />

پيام ٨٢، تداوم پيامی است که مردم<br />

بزرگترین شهرهای ایران در نهم اسفند ١٣٨١ به نيروهای<br />

سياسی دادند"‏ یعني آنكه بنظر وي مشی جبهه دوم خرداد دیگر<br />

از حمایت اکثریت مردم برخوردار نيست و اکثریت جامعه،‏ دیگر<br />

به ثمربخشی سياست پيشبرد اصلاحات در چارچوب ساختار<br />

حاکم باور ندارد"(‏ همه نقل قول ها از سهراب مبشري<br />

خرداد ٨٢- اخبار روز<br />

اگر نام این برداشت،‏ پرهيز از موشکافی اصل ماجرا و<br />

گنجاندن نتيجه گيری منطقی آن در باصطلاح مشی <strong>راه</strong>بردی<br />

نيست،‏ پس چيست؟<br />

همسوئی این ارزیابی با تبليغات جناح راست جمهوری<br />

اسلامی در همين زمينه را چگونه باید ارزیابی کرد؟<br />

همين سخن آقای مبشری،‏ البته در سند مصوب آنگره<br />

فوق العاده نيز تكرار و ادعا شده است آه ‏"جنبش اصلاح طلبانه<br />

دوم خرداد،‏ دیگر به گذشته تعلق دارد....‏ از جنبش دوم خرداد،‏<br />

مولفه برون حكومتى این جنبش طى روندى چند ساله و بر بستر<br />

آزمون و تجربه،‏ از خاتمى و اصلاح طلبان سرخورده و نااميد<br />

شد و <strong>راه</strong> جدایى از آن ها را در پيش گرفت.‏ این روند،‏ در مقطع<br />

انتخابات دور دوم ریاست جمهورى عيان و در انتخابات دور دوم<br />

شو<strong>راه</strong>ا تبارز آشكار سياسى یافت"‏<br />

اآنون آه بنا به ادعاي مبشري پيام مردم را دریافته ایم<br />

آه از اصلاح طلبان سرخورده شده اند و آن را در تظاهرات<br />

فداآارانه خرداد داده اند،‏ بنظر وي ‏"پاسخ شایسته بدین<br />

پيام،‏ این است که هر آنچه در توان داریم به کار گيریم تا این<br />

فداکاری ها بی ثمر نماند".‏ بعبارت دیگر باید از هيچ کوششی<br />

برای بهره مند کردن مبارزه مردم از چشم انداز،‏ برای اعلام<br />

موجودیت آلترناتيو دمکراتيک فروگذار نکنيم"‏ ‏(مبشري<br />

همانجا)‏<br />

بدینسان پيام انتخابات شو<strong>راه</strong>ا آه به ادعاي مبشري<br />

تظاهرات خرداد ماه هم آن را تایيد آرده است ضروت اعلام<br />

موجودیت الترناتيو دمكراتيك است.‏ ‏(توجه کنيد که بموجب این<br />

استدلال،‏ مردمی که در تحقق آن اندک اصلاحات پس از انتخابات<br />

ریاست جمهوری ١٣٧٦ و بدليل امکانات جناح راست برای<br />

مقاومت در برابر این اصلاحات سرخورده شده و نتوانسته اند<br />

همه آن اندک اصلاحات را،‏ به دلائل مختلف و از جمله نداشتن<br />

سازمان و تشکل واحد از اینسو و تمرکز پرقدرت مالی و<br />

تشکيلاتی مخالفان اصلاحات از آنسو به جمهوری اسلامی تحميل<br />

کنند،‏ حال یکباره باید بتوانند آلترناتيو را بر سر کار آورند!‏ البته<br />

طراح این تز،‏ خوشبختانه فقط سخن از ضرورت گفته است.‏ یعنی<br />

ایشان ضرورتی را تشخيص داده است و نه مردم!)‏<br />

سند مصوب آنگره فوق العاده نيز همين اندیشه را با<br />

زباني دیگر تكرار مي آند و با اشاره به مبارزه سازمان براي<br />

تشكيل جبهه اي با هدف استقرار دمكراسي و سكولاریسم تاآيد مي<br />

آند آه ‏"ما مطرح آردن این جبهه به مثابه آلترناتيو جمهورى<br />

اسلامى در سطح ملى و بين المللى را وظيفه خود قرار مى<br />

دهيم."‏<br />

اما این آلترناتيو جمهوري اسلامي چگونه مي تواند جاي<br />

خود را در فضاي سياسي ایران باز آند؟ سهراب مبشري آه<br />

همچنان در حال درس اندوزي از تجربه تظاهرات خرداد ماه<br />

هشتاد دو است آليد پاسخ به این پرسش را بدست مي دهد و با<br />

ادعاي اینكه ‏"دولت آمریکا،‏ در قياس با همه دولت های دیگر<br />

جهان،‏ بهترین موضع را در مورد تظاهرات روزهای اخير در<br />

ایران گرفته است"‏<br />

چشم انداز آینده آلترناتيو جمهوري اسلامي را چنين<br />

ترسيم ميكند:‏<br />

‏"محتمل تر از همه این است که دولت ایالات متحده،‏ اگر<br />

تشخيص دهد آلترناتيوی به جای جمهوری اسلامی،‏ چشم انداز<br />

موفقيت دارد،‏ و در ضمن برخی خواستهای آمریکا مانند عدم<br />

اخلال در روند صلح خاورميانه،‏ قطع برنامه هسته ای ایران و<br />

پایان دادن به حمایت از تروریستهای اسلامی را تحقق خواهد<br />

بخشيد،‏ از این جایگزین حمایت کند"‏<br />

–<br />

"<br />

بعبارت دیگر آلترناتيو جمهوري اسلامي اگر اثبات آند<br />

آه برخي خواستهاي آمریكا را تحقق خواهد بخشيد،‏ آمریكا از<br />

آن حمایت خواهد آرد.‏ این بخش از سخنان سهراب مبشري را<br />

مقایسه آنيد با این قسمت از سند پایه پيشنهادي به آنگره آه مي<br />

گوید:‏<br />

‏"ما خواستار امضاي بيدرنگ پروتكل الحاقي به پيمان<br />

منع توليد هسته اي از سوي جمهوري اسلامي هستيم و از<br />

بازرسي غيرمحدود زماني و مكاني و آژانس بينالمللي انرژي<br />

اتمي از برنامه هاي هسته اي ایران پشتيباني ميكنيم...ما با<br />

تقویت بنيادگرایي اسلامي و تروریسم جمهوري اسلامي مخالفيم<br />

‏...از همه نهادهاي بينالمللي و همه دول ميخواهيم آه از<br />

مبارزات مردم ایران براي تحقق دمكراسي از طریق تغيير<br />

– درسهاي<br />

"٨٢<br />

"<br />

- ٢٦ خرداد (١٣٨٢<br />

٢٠ خرداد<br />

٨٢ نشان<br />

"


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٢<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

– مذهبي.‏<br />

حكومت و استقرار جمهوریت و دمكراسي حمایت آنند"‏ ‏(پيش<br />

نویس سند سياسي<br />

و نيز سند مصوب آنگره آه ميگوید : ‏"ما با تقویت<br />

بنيادگرایى اسلامى و دست افزار آن تروریسم از سوى<br />

جمهورى اسلامى،‏ قاطعانه مخالفيم و عليه مداخلات این حكومت<br />

در امور دیگر آشورها هستيم"‏<br />

در واقع این موضعگيریها بيش از آنكه بيان خواستهاي<br />

فدایيان اآثریت،‏ بعنوان یک نيروی چپ و متکی به توان مردم<br />

برای تغييرات در حاکميت کشور و دفاع از استقلال کشور باشد ،<br />

بيان خواستهاي امریكاست بدان اميد آه در صورت اعلام آن<br />

ميتوان به حمایت آمریكا از آلترناتيو جمهوري اسلامي اميدوار شد.‏<br />

وقتی مرزها چنان مغشوش شود که انقلاب و انقلابی بی<br />

مفهوم و بی چهره شود و کسانی دست چپ و راستشان را با هم<br />

اشتباه بگيرند،‏ محصولی بهتر از این بدست می آید؟<br />

– آار (٣٠٩<br />

آلترناتيو در تبعيد<br />

حال فرض آنيم آه چنين باشد و یا چنين شود،‏ اما چه<br />

دليلي وجود دارد آه چنين آلترناتيوی،‏ یعني آلترناتيو جمهوري<br />

اسلامي،‏ در خود ایران شكل نگيرد؟ پاسخ سهراب مبشري<br />

روشن است.‏ وي به خود و دوستانش اطمينان مي دهد آه ‏"هر<br />

جا حکومتی مانند جمهوری اسلامی،‏ رژیم بعث عراق یا<br />

حکومت طالبان سالها بر سر کار بوده است،‏ جایگزین این<br />

حکومت به طور عمده از سوی نيروهای تبعيدی سازماندهی<br />

شده است."(مبشري<br />

نفس همين استدلال،‏ حکایت از بی اعتنائی به آنچه در<br />

داخل کشور واقعا وجود دارد و مبارزه تنگاتنگی که با دشواری<br />

بسيار پيش برده می شود نيست؟ واقعا ایران کنونی با افغانستان<br />

وعراق قابل مقایسه است؟ مردمی چنين هوشيار و در صحنه که<br />

درایران شاهدیم نيازمند آلترناتيوی در خارج از کشورند؟ آنهم با<br />

این حضور و درک از جامعه!‏<br />

بدیهي است که مقایسه ایران آنوني آه همچنان چندین<br />

و چند پارلمان رزرو در دل خود دارد و چندین و چند آابينه از<br />

شخصيت های سياسی پيش و پس از انقلاب و با<br />

حضوراپوزیسيونی چنان پرتوان و قدرت که عليرغم آن همه<br />

کشتار و زندان طی ٢٤ سال هنوز مخالفان اصلاحات و<br />

غاصبين انقلاب ٥٧ آن نيازمند دستگيری و به زندان بردن ملی<br />

مذهبی ها و دگراندیشان است با عراق صدام حسين و طالبان<br />

افغانستان قابل مقایسه است؟ این جامعه نيازمند،‏ در شرایط<br />

کنونی نيازمند آلترناتيو دمكراتيك در خارج از آشور و از ميان<br />

تبعيدي هاست؟<br />

زیر فشار همين واقعيات بالا و عدم تطبيق آن با تزها<br />

و طرح های <strong>راه</strong>بردی سازمان اکثریت است که طراحان<br />

آلترناتيو دمکراتيک و عبور از جمهوری اسلامی و تحریم<br />

انتخابات براي جبران ضعف استدلالی خود سعي مي کنند بر<br />

روي جنبش داخل آشور خط بطلان آشيده و این جنبش را از<br />

صحنه خارج کنند.‏<br />

سند مصوب آنگره فوق العاده اکثریت،‏ با حفظ اندیشه<br />

مبشري در تشكيل آلترناتيوي از تبعيدي ها،‏ مي آوشد ضعف آن<br />

را جبران آند.‏ آلترناتيو جمهوري اسلامي مورد حمایت آمریكا<br />

نمي تواند و اصولا نباید از داخل ایران شكل بگيرد،‏ زیرا در<br />

داخل ایران عمدتا دو نيرو در صحنه حضور دارند:‏ اول اصلاح<br />

طلبان حكومتي و دوم اصلاح طلبان غيرحكومتي و بطور عمده<br />

نيروهاي موسوم به ملي اما این دو نيرو بنظر سند<br />

مصوب آنگره نمي توانند آلترناتيو جمهوري اسلامي باشند.‏ چرا<br />

آه در بخش اصلاح طلب حكومتي بنا به ادعاي سند آنگره<br />

جنبش دوم خرداد متعلق به گذشته است و اصلاحات شكست<br />

خورده و مردم از اصلاح طلبان نااميد شده اند.‏ اما بخش اصلاح<br />

طلب غيرحكومتي نيز اتفاقا دچار این ضعف است آه داخل<br />

ایران فعاليت مي آند و شرط حداقل فعاليت در داخل ایران نيز<br />

پذیرش یا تمكين به قانون اساسي است.‏ پس مي توان با انگشت<br />

گذاشتن روي این نقطه ضعف،‏ آلترناتيو تبعيدي ها را بجاي<br />

آلترناتيو جنبش داخل آشور نشاند.‏ به همين دليل است آه سند<br />

مصوب آنگره بر روي ولایت فقيه انگشت مي گذارد و اعلام<br />

مي آند آه فدایيان اآثریت"‏ حذف ولایت فقيه و تغيير ساختار<br />

سياسى قدرت را،‏ در شرایط امروز بسيج آننده ترین و نافذترین<br />

شعار در مبارزه عليه جمهوری اسلامی"‏ مي داند.‏<br />

اما واقعيت آن است آه ‏"حذف ولایت فقيه"‏ بسيج آننده<br />

ترین شعار عليه جمهوري اسلامي نيست،‏ بلكه حذف آننده ترین<br />

شعار عليه همه نيروهایي است آه مي خواهند با استفاده از<br />

ظرفيت هاي قانون اساسي موجود از حداقل شرایط آزادي در<br />

جامعه ایران براي بيان نظرات خود،‏ آگاه سازی مردم،‏ متشکل<br />

ساختن آنها و بسيج عمومی عليه مجموعه مخالفان تحولات(‏ که<br />

طبعا کل سيستم ولایت فقيه را هم<strong>راه</strong> با خود ولایت فقيه در بر<br />

می گيرد)‏ استفاده آنند.‏ حتی در رادیکال ترین بخش طرفداران<br />

اصلاحات در داخل و حاشيه حاکميت که خواهان حذف ولایت<br />

فقيه از قانون اساسی هستند ‏(از جمله عليرضا علوی تبار و یا<br />

محسن کدیور و یا حتی آیت االله منتظری)‏ همچنان بر تغييرات و<br />

نه عبور از جمهوری اسلامی سخن می گویند.‏<br />

این نکته ایست که ظاهرا مخالفان اصلاحات بسيار<br />

دقيق تر از طرفداران آلترناتيو دمکراتيک در خارج از کشور<br />

خطر آن را درک کرده و بی وقفه نسبت به آن هشدار می دهند.‏<br />

نه تنها هشدار می دهند بلکه بخش مهم و کليدی انگيزه حملات<br />

پياپی به نيروهای سياسی داخل کشور و متلاشی کردن سازمان<br />

های آنها و قطع ارتباط آنها با مردم با همين هدف را دنبال می<br />

کند.‏ آارآرد واقعي اعلام حذف ولایت فقيه بعنوان بسيج آننده<br />

ترین شعار،‏ همانند گذشته از صحنه خارج آردن جنبش<br />

اصلاحات در سطح حكومت و نيروهاي اصلاح طلب<br />

غيرحكومتي از جنبش است،‏ که برای فعاليت در جامعه هيچ<br />

گریزی از پذیرش واقعيات قانونی نمی توانند داشته باشند.‏ اتفاقا<br />

آنها واقعی تر و دقيق تر از آلترناتيو سازان خارج از کشور<br />

پاشنه آشيل ولایت فقيه را یافته اند و چالش رو به گسترش<br />

پاسخگو کردن رهبر و ولی فقيه همين کاربرد موثر را تاکنون<br />

داشته و عملا مردم را در مقابل ولی فقيه و رهبر بسيج کرده و<br />

می کند.‏ می توان و باید کوشيد سرانجام این چالش رسيدن به<br />

لحظه ایجاد تغييرات اساسی در جامعه و حذف قطعی سيستم<br />

ولایت فقيه و جلوگيري از احيای دوباره سلطنت در ایران باشد،‏<br />

اما تا رسيدن به آن لحظه و با توجه به ضرورت تمرکز همه<br />

نيرو-‏ که اتفاقا نيروی داخل کشور سهم شير را باید داشته باشد-‏<br />

حذف این نيروی داخل کشور و بردن آنها به پرتگاه عمل،‏ شعار<br />

و سياست غير قانونی برخاسته از کدام واقع بينی است؟<br />

ملاحظه ميشود آه جاي مقدمه و نتيجه گيري در مشي<br />

سازمان اآثریت اصولا معكوس شده است.‏ بموجب آن طرح<br />

– همانجا)‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٣<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

:<br />

"<br />

<strong>راه</strong>بردی که ظاهرا باید از آن استنباط ‏"استراتژیک"‏ کرد،‏ چون<br />

به این نتيجه تاآتيكي رسيده ایم آه باید انتخابات مجلس را تحریم<br />

آرد،‏ پس هدف استراتژیك خود را(‏ که در واقع پيش تاکتيک<br />

می شود نه استراتژی)‏ برآناري جمهوري اسلامي اعلام مي<br />

آنيم.‏ چون سياستهاي دولت بوش بعنوان ‏"پارامتري قوي"‏ وارد<br />

صحنه سياسي ایران شده و ميتوان اميدوار بود با بدست آوردن<br />

حمایت دولت آمریكا،‏ به آلترناتيو جمهوري اسلامي تبدیل شد،‏<br />

بنابراین اصلاحات را شكست خورده و جنبش دوم خرداد را<br />

متعلق به گذشته اعلام مي آنيم،‏ چون معتقد شده ایم آه آمریكا از<br />

آن نيروهایي آه به خواستهاي آن در مورد خلع سلاح اتمي و<br />

مبارزه با تروریسم و غيره جامعه عمل بپوشاند حمایت مي آند.‏<br />

بنابراین خواست هاي آمریكا را در این مورد بعنوان خواستهاي<br />

خود مطرح مي آنيم.‏ چون مي خواهيم نيروهاي سياسي داخل<br />

ایران از صحنه خارج باشند و مي دانيم آه آنان ناگزیرند در<br />

چارچوب قانون اساسي موجود فعاليت آنند،‏ بنابراین قانون<br />

اساسي را نفي مي آنيم و مبارزه با اصل ولایت فقيه را بسيج<br />

آننده ترین شعار اعلام مي آنيم.‏<br />

حال،‏ اگر یکباره دولت بوش و کاخ سفيد با حاکميت<br />

راست درایران به تفاهم و توافق رسيد،‏ چه خواهد شد؟!‏ لابد آنها<br />

که باندازه کافی تمرین بيرون آمدن از زیر آوارهای سياسی و<br />

تلنگرهای ٢٠ ميليونی را دارند،‏ برای آن زمان هم یک کنگره<br />

فوق العاده دیگر برپا می کنند و <strong>راه</strong> حلی پيدا می کنند.‏ مشی و<br />

سياست وقتی شد ‏"گربه مرتضی علی"‏ از هر بامی که به پائين<br />

پرت شود،‏ چهار دست و پا روی زمين می آید!‏<br />

حذف جنبش داخل ، نگاه به خارج<br />

وقتي آه به این نتيجه رسيدند آه سياست هاي<br />

بينالمللي و پارامتر دولت بوش است آه آینده سياسي ایران را<br />

تعيين ميكند،‏ نه جنبش اصلاحات و اصلاح طلبان حكومتي و<br />

غيرحكومتي،‏ در اینصورت نگاه به آرایش نيروهاي سياسي در<br />

ایران نيز تغيير مي آند.‏ حال با حذف جنبش اصلاحات در<br />

داخل،‏ جدي ترین رقيب در صحنه سياسي ایران طرفداران<br />

سلطنت هستند آه مي آوشند آلترناتيو سلطنتی خود را به تایيد<br />

دولت بوش برسانند.‏ در اینجاست آه مشي مصوب آنگره با یك<br />

چالش دیگر روبروست و آن اینكه تا زماني آه طيف وسيعی<br />

ازسلطنت طلبان در هر گونه خدمت گزاري به آمریكا آماده اند،‏<br />

اميد داشتن به اینكه آمریكا آلترناتيو دمكراتيك سازمان اآثریت<br />

را تایيد آند واقع بينانه است؟<br />

سهراب مبشري آه مقاله او را در واقع باید تفسير و<br />

روح اسناد مصوب آنگره دانست،‏ در این زمينه خوش بين<br />

است.‏ به گفته وي : ‏"در ميان برخی از نيروهای جمهوریخواه<br />

ایرانی،‏ این تصور رایج است که دولت ایالات متحده با حمایت<br />

از جنبش آزادیخواهانه در ایران،‏ مصمم است از طریق بر سر<br />

کار آوردن رضا پهلوی،‏ ایران را به موقعيت پيش از<br />

باز گرداند.‏ در پاسخ به این دوستان،‏ باید از آنان پرسيد برای<br />

اثبات این مدعا،‏ چه دلایل و شواهدی دارند؟ آیا این توهين به<br />

مردم ایران نيست که چنين سناریویی را اصلاً‏ قابل تحقق<br />

بدانيم؟"‏<br />

بنابراین مسئله اصلي آلترناتيو دمكراتيك در تبعيد،‏ آگاه<br />

و ناآگاه رقابت براي بدست آوردن حمایت امریكا جلوه می کند.‏<br />

بقول سهراب مبشري<br />

‏"باید از رقابت دمکراتيک با کسانی که می گویند<br />

دمکرات مشروطه خواهند ‏(از جمله شخص آقای رضا پهلوی)‏<br />

نهراسيم،‏ نه اینکه مدام تکرار کنيم آلترناتيو سلطنت،‏ دستپخت<br />

بيگانگانی است که چشم طمع به نفت ما دوخته اند"‏<br />

البته،‏ این رقابت به شرطي ‏"دمكراتيك"‏ خواهد بود آه<br />

آمریكایي ها هم قواعد بازي"‏ را رعایت آنند و دست به<br />

آلترناتيوسازي"‏ نزنند.‏ به همين دليل است آه سند مصوب آنگره<br />

فوق العاده اعلام مي آند : ‏"ما با هر گونه اقدامی آه از سطح<br />

حمایت سياسى فراتر برود و خصلت آلترناتيو سازى از سوى<br />

دولت هاى خارجى به خود گيرد،‏ مخالفيم.‏<br />

برخي ها چنين ادعا آرده اند آه گویا سند مصوبه<br />

آنگره اآثریت به شكلي بنا به ادعاي آنان جزم گرایانه و<br />

غيردمكراتيك،‏ آلترناتيو جمهوري را بعنوان تنها آلترناتيو مطرح<br />

آرده است.‏ اما نگاهي به اسناد آنگره نشان ميدهد آه این ادعا<br />

صحت ندارد.‏ آنگره فوق العاده آشكارا با مطرح آردن<br />

شعارهاي رفراندوم ، تشكيل مجلس موسسان ، تغيير قانون<br />

اساسي و تعيين نوع حكومت جایگزین"‏ ‏(بند ٦ سند مصوب<br />

آنگره)‏ در واقع اعلام مي آند آه آلترناتيو جمهوري مورد نظر<br />

آن،‏ آلترناتيوي از ميان بقيه آلترناتيوهاست.‏ بعبارت دیگر از<br />

نظر مصوبه آنگره،‏ تنها خواست فدائيان این است آه ‏"سياست<br />

هاي دولت بوش آه بعنوان پارامتر قوي وارد صحينه سياسي<br />

ایران شده است"‏ دست به آلترناتيو سازي و تحميل حكومت<br />

جایگزین نزند و به آلترناتيو جمهوري فرصتي دهد تا در آنار<br />

سلطنت بخت خود را آزمایش آند.‏ بقول سهراب مبشري<br />

این آلترناتيو دمکراتيک،‏ به تعيين پادشاه و رئيس جمهور از قبل<br />

نيازمند است و نه تقسيم پست ها بدون رأی مردم،‏ با اصول آن<br />

انطباق دارد.‏ شکل گيری جایگزین دمکراتيک بدین معنی است<br />

که همه نيروهای معتقد و متعهد به دمکراسی،‏ در برابر مردم<br />

این اعتقاد و تعهد خود رامشترکاً‏ اعلام کنند،‏ به صدای بلند<br />

بگویند که به دمکراسی هم به مثابه هدف و هم به مثابه روش<br />

دستيابی بدان پایبندند،‏ و از این رو،‏ تکليف حکومت آینده را از<br />

قبل تعيين نمی کنند،‏ بلکه می خواهند این امر را به رأی مردم<br />

بسپارند"‏<br />

البته آساني هم هستند آه احتمالا با اینگونه آلترناتيو<br />

اندیشي ها مخالف هستند،‏ آه باید آنان را جزو ‏"دن آيشوتهاي<br />

ضدامپریاليست"‏ دانست.‏ به گفته سهراب مبشري<br />

‏"دن کيشوت،‏ برای نبرد با آسياب های بادی زره بر<br />

تن کرده و نيزه به دست،‏ سوار مرکب نه چندان <strong>راه</strong>وار خود<br />

شده است.‏ چراغهای سه فتيله دوران جنگ سرد را از انبارها<br />

بيرون آورده،‏ زنگار از آن زدوده اند تا پس مانده خوراک<br />

ایدئولوژیک نبرد ضدامپریاليستی را گرم کنند و به خورد نسل<br />

جوان سرگشته و از همه جا بی خبر بدهند"‏<br />

"<br />

"<br />

: ‏"نه<br />

:<br />

"<br />

آينده مشي آنگره هفتم<br />

هدف آنگره فوق العاده اآثریت تشكيل آلترناتيوي از<br />

تبعيدي ها و آسب حمایت جهاني براي آن است.‏ اما براي<br />

دستيابي به این هدف باید بهایي سنگين پرداخت آه مهمتر از<br />

١٣۵٧<br />

...


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٤<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

"<br />

همه آنها نفي جنبش داخل آشور،‏ آناره گرفتن از آن و حتي<br />

تقویت بي اعتمادی بدان است.‏<br />

حال باید دید،‏ عليرغم همه این توصيه ها و تفسيرها،‏<br />

در این شرایط آیا رهبري سازمان اآثریت خواهد توانست به<br />

مصوبات آنگره فوق العاده وفادار بماند؟ در این زمينه تردید<br />

زیاد است.‏ این تردیدها از آجاست؟<br />

این تردیدها در درجه نخست ناشي از ساختار<br />

سازماني و نقش آنگره هاي سازمان در سياست گذاري و<br />

تصميم گيریهاست.‏ تجربه نشان داده است آه آنگره هاي<br />

سازمان فدایيان اآثریت بخصوص در دوران اخير اصولا نقشي<br />

در سياست هاي سازمان ندارد.‏ اگر جز این بود سرنوشت<br />

مصوبات آنگره هفتم بدینجا نمي آشيد.‏ اینكه آنگره سازمان<br />

بالاترین ارگان سازمان است و مسئولان باید در مورد اجراي<br />

مصوبات آنگره گزارش دهند ظاهرا در این سازمان وجود<br />

ندارد.‏ جناحي آه در زمان برگزاري آنگره با یك گروه هم نظر<br />

بوده،‏ چون پس از برگزاري آنگره با یك گروه دیگر هم نظر<br />

شده مي تواند مصوبات آنگره را اجرا نكند!‏<br />

به این ترتيب،‏ چيزي بنام اآثریت و احترام به راي<br />

اآثریت ظاهرا در این سازمان دیگر وجود خارجي ندارد.‏<br />

مصوبات آنگره یك سخن را مي گوید،‏ سرمقاله هاي روزنامه<br />

آار و محتویات سایت هاي اینترنتي این سازمان سياستي ضد آن<br />

را تبليغ مي آنند.‏ در این شرایطی است که بدشواری می توان<br />

تصور کرد مصوبات آنگره فوق العاده نيز تحت تاثير شرایط<br />

آینده ایران و تحولات داخلي و خارجي روي آاغذ باقي نماند.‏<br />

نكته دومي آه اجراي مصوبات آنگره فوق العاده را<br />

دشوار مي آند و قطعا باید بدان توجه کرد-‏ و این مقاله نيز<br />

کوششی برای ارائه نظراتی برای آنهاست-‏ ، وجود یك پيشينه و<br />

بدنه نيرومند دمكراتيك در سازمان مذکور ‏(بویژه در داخل<br />

کشور)است.‏ به هيچوجه نمي توان معتقد بود آه همه آساني آه<br />

به اسناد آنگره فوق العاده راي داده اند واقعا آن برداشت و<br />

هدفي را داشته اند آه گردانندگان آنگره و تهيه آنندگان پيش<br />

نویس اسناد آن در ذهن داشته اند.‏ در بدنه سازمان بسياري یقينا<br />

تصور مي آنند آه بر مشي و سياستی رادیكال صحه گذاشته اند<br />

و به اسناد آنگره با این خيال راي داده اند یا از آن پشتيباني<br />

آرده اند.‏ پيگيري و دقت روی مشي آنگره مستلزم در پيش<br />

گرفتن سه سياست همزمان خواهد بود<br />

الف-‏ گشایش درهاي سازمان بر روي بحث در مورد حمایت<br />

آمریكا از آلترناتيو دمكراتيك،‏<br />

ب - گشایش درها بر روي بحث هاي تكراري در مورد نحوه<br />

دمكرات بودن و دمكرات شدن و پذیرش حضور و نقش و<br />

گفتگو با آلترناتيو سلطنت،‏<br />

پ - تشدید حملات به جنبش داخل آشور تحت عنوان ضرورت<br />

بسيج نيرو بر روي ولایت فقيه،‏ نفي قانون اساسي و عبور از<br />

جمهوری اسلامی،‏<br />

همه اینها به تناقضات در بدنه سازمان دامن خواهد زد<br />

و اجراي مشي مصوب آنگره فوق العاده را با دشواري مواجه<br />

خواهد کرد.‏<br />

بالاخره نكته سومي آه اجراي مصوبات آنگره فوق<br />

العاده را دشوار مي آند جنبه تخيلي و غيرواقع بينانه تحليل ها و<br />

نتيجه گيري هاي آن است.‏ چه آنجا آه اصلاحات را شكست<br />

خورده و پایان یافته اعلام مي آند،‏ چه آنجا آه از اصلاح<br />

طلبان داخلي دعوت مي آند تا به صفوف اپوزیسيون بپيوندند و<br />

چه آنجا آه اميدوار است آلترناتيو جمهوري اسلامي را در<br />

شرایط آنوني از ميان گروههاي تبعيدي تشكيل دهد و حمایت<br />

ایالات متحده و جهان را براي آن آسب آند.‏<br />

همين نگرش تخيلي و غيرواقع بينانه و حتي مي توان<br />

گفت غيرمسئولانه است آه مثلا وظيفه سازمان را از جمله آن<br />

اعلام مي آند آه جریانى آه بر توهم ‏«مردم سالارى دینى»‏<br />

پاى مى فشارد"‏ را نقد آند.‏ اما توهم درواقع آن است آه در<br />

شرایط آنوني جامعه ایران،‏ آه صحنه بزرگترین و سرنوشت<br />

ساز ترین نبردها بر سر مردمسالاري است،‏ سازماني یا حزبي<br />

تصور آند آه مي تواند آنار نشسته و بخشي از طرفداران<br />

مردمسالاري را به صرف اینكه مردمسالاري آنان پسوند ‏"دیني"‏<br />

دارد نقد آند.‏ همين جنبه غيرواقع بينانه و نادرست این سياست<br />

است آه فدایيان اآثریت را ناگزیر مي سازد در همان جا آه سند<br />

سياسي سازمان را منتشر نموده و وظيفه نقد ‏"توهم<br />

مردمسالاري دیني"‏ را وظيفه خود دانسته اند،‏ پيام<br />

‏"شورانگيزي"‏ براي خانم شيرین عبادي بمناسبت آسب جایره<br />

نوبل ارسال و منتشر آند.‏ شيرین عبادي آه در همه سخنراني<br />

ها و مصاحبه هایش اتفاقا بر همين مردمسالاري دیني"‏<br />

پافشاري مي آند آه قرار است نقد شود!‏<br />

چرا اسناد و نظرات اینگونه از آب در می آید؟ زیرا<br />

جنبش داخل آشور یك واقعيت است آه نمي توان آن را بر روي<br />

آاغذ نفي آرد،‏ یا تصور آرد آه با ادعاي اینكه مبارزه با ولایت<br />

فقيه بسيج آننده ترین شعار است یا نقد توهم مردمسالاري دیني<br />

مي توان این جنبش را از صحنه خارج آرد.‏<br />

پيامدهاي آنگره فوق العاده<br />

"<br />

به جرات ميتوان معتقد بود آه آنگره فوق العاده سازمان<br />

فدایيان خلق ایران - اآثریت نه فقط دستاوردي براي این سازمان<br />

و اعضاي آن و جنبش مردم ایران نداشت،‏ بلكه آن شرایط حداقلي<br />

را نيز تضعيف آرد آه به این سازمان امكان مي داد رابطه خود<br />

با جنبش عمومي مردم ایران را حفظ آند و در مبارزات آنوني<br />

جامعه ما براي گسترش و بسط و تحميل دمكراسي نقش مثبت و<br />

مفيدي ایفا نماید.‏ بجاي همه اینها تخيلات و پندار آلترناتيوي از<br />

تبعيدي هاي مورد حمایت آمریكا و جهان،‏ در همكاري یا رقابت<br />

با سلطنت،‏ جایگزین شد.‏ اآنون شاید رهبران این سازمان طبق<br />

مصوبات آنگره بتوانند بهتر از گذشته چشمشان را بر آن جنبشي<br />

آه در داخل آشور ما جریان دارد ببنندند و صفحات روزنامه آار<br />

و سایتهاي اینترنتي خود را بيشتر معطوف به انتقاد از مبارزه<br />

براي اصلاحات و طرفداران و آوشندگان آن آنند و بر روي<br />

تشكيل آلترناتيو دمكراتيك خود و بدست آوردن حمایت جهاني از<br />

آن وقت بگذارند.‏ همه اینها اما در چالشي سخت با واقعيت هاي<br />

نبرد در جامعه ایران قرار خواهد گرفت و یقينا دورانی بيش از<br />

گذشته از اعوجات و ناپيگيريها و تناقضات در سياست و مشي<br />

سازمان فدایيان خلق ایران - اآثریت آغاز خواهد گردید.‏<br />

پيام شادباش شورانگيز براي ‏"توهم مردمسالاري دیني"‏<br />

خانم شيرین عبادي اولين این تناقضات است،‏ اما اخرین آن<br />

نخواهد بود.‏<br />

:


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٥<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

١٥<br />

اطلاعات زير توسط يکی از آشنايان به مسائل خراسان،‏ برای<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> ارسال شده و ما آن را برای انتشار تنظيم کرديم<br />

رهبر-‏<br />

واعظ-‏ شاهرودی<br />

مثلث قدرتی<br />

که بر<br />

ثروت آستانقدس<br />

استواراست<br />

کسانی که حوادث سال ٥٧ مشهد را بخاطر داشته باشند،‏<br />

بياد می آورند جلوداران صف تظاهرات آن روزها را؛ و کسانی<br />

که در دهه ٥٠ به بيوت مراجع مذهبی <strong>راه</strong> داشته و یا<br />

مناسبات روحانيون مشهد را از نزدیک شاهد بوده اند می دانند<br />

چه کسانی با چه کسانی ارتباط داشتند و تغيير و تکامل این<br />

مناسبات،‏ پس از انقلاب چگونه بود و آن مناسبات و ارتباطات<br />

اکنون در جمهوری اسلامی چه نقشی دارد.‏<br />

من از سالهائی برایتان می گویم که آیت االله قمی عملا<br />

مرجع اعلم در مشهد بود.‏ او همان آیت اللهی است که نقش مهمی<br />

در اعلام مرجعيت آیت االله خمينی درجریان ١٥ خرداد و آزادی<br />

او از زندان داشت.‏ مرجعی بود هم دینی و هم اهل سياست،‏ که<br />

سالها نيز در کرج به حال تبعيد بسر می برد تا آنکه بالاخره<br />

دربار شاه پذیرفت که به مشهد برود و رفت و خانه اش مرکز<br />

رفت و آمد شد.‏<br />

در این دوران شيخ واعظ طبسی و حجت الاسلام علی خامنه<br />

ای در خانه او از ميهمانان پذیرائی می کردند و بقول رایج چای می<br />

دادند.‏ هاشمی نژاد کمی از آنها جوان تر و کم شناخته شده تر بود،‏ از هر<br />

دوی آنها پرتلاش تر و تند تر.‏ روحانی دیگری هم در همين دوران در<br />

مشهد بود که کمتر در مجامع ظاهر می شد اما از نظر فقهی از شيخ<br />

عباس واعظ طبسی و علی خامنه ای جلوتر بود.‏ یعنی همين آقای<br />

شاهرودی که الان رئيس قوه قضائيه است.‏<br />

کسانی که تظاهرات و <strong>راه</strong>پيمائی های دوران انقلاب را<br />

بخاطر دارند و یا در آن حضور موثر داشته اند می دانند که در<br />

بزرگترین این نوع تظاهرات هميشه پنج روحانی در صف مقدم<br />

بودند،‏ که همين پنج تن بودند.‏ البته علی خامنه ای پس از آزادی<br />

از زندان بسيار کوتاهی که کشيده بود،‏ مدتی در سيستان در حال<br />

تبعيد بود و سپس رژیم شاه با بازگشتش به مشهد موافقت کرد،‏<br />

زیرا روحانی بود کمتر سياسی و بيشتر اهل مطالعه و هنر و حتی<br />

موسيقی.‏ گاه گاهی اهل شعر خراسان سر هم به خانه او می زدند<br />

و ساعات بيکاری طی می شد.‏<br />

انقلاب که پيروز شد آیت االله قمی با سابقه ای که در حمایت<br />

از آیت االله خمينی در ١٥ خرداد داشت و موقعيت ممتازی که در ميان<br />

روحانيون خراسان داشت،‏ با یک برنامه کار که در واقع منشور<br />

حکومت اسلامی بود آمد تهران و رفت دیدار آیت االله خمينی.‏<br />

نه تنها آنچه او بعنوان منشور حکومتی با خود به تهران<br />

آورده بود مورد پذیرش آیت االله خمينی نبود،‏ بلکه اساسا آیت االله<br />

خمينی چنين شيوه ای را نه می پذیرفت و نه به آن تن می داد.‏<br />

اینکه کسی برای او دستور کار بنویسد و ابلاغ کند،‏ حتی اگر آیت<br />

االله قمی باشد که متهم به ارتباط با دستگاه در سالهای پس از<br />

خرداد هم بود!‏<br />

آیت االله خمينی سکوت کرد و آیت االله قمی را بدرقه.‏ نه<br />

به شورای انقلاب او را پذیرفت و نه توليت خراسان را به او داد.‏<br />

ميان آن پنج روحانی بالاخره یکی باید توليت خراسان و صندوق<br />

دار امام هشتم می شد و بعنوان معتمد صندوق دار آستانقدس<br />

رضوی می شد.‏ از ميان آن چهارتن باقی مانده،‏ آیت االله<br />

شاهرودی ارشد تر بود،‏ اما دو عيب داشت.‏ نخست آنکه کمتر<br />

ایرانی و بيشتر عراقی بود و آیت االله خمينی با روحانيون تحصيل<br />

کرده در نجف هرگز متمایل نبود و از وابستگی های آنها از یک<br />

طرف و پيوند ضعيف آنها با ایران بيم داشت و آیت االله شاهرودی<br />

هر دو ضعف را داشت.‏ این گرایش در آیت االله خمينی چنان قوی<br />

بود که با نامزدی جلال الدین فارسی برای ریاست جمهوری و<br />

رقابت با ابوالحسن بنی صدر هم موافقت نکرد،‏ چرا که شجره او<br />

افغان بود.‏<br />

هاشمی نژاد نه تنها بسيار جوان بود،‏ بلکه تمایلات او<br />

بيشتر به آیت االله منتظری نزدیک بود و بخش مهمی از روحانيت<br />

سنتی ایران چشم دیدن آیت االله منتظری را نداشتند،‏ بویژه در<br />

مشهد که بصورت سنتی پایگاه حجتيه و ارتجاع مذهبی بود.‏ شيخ<br />

محمد حلبی بنيانگذار حجتيه از مشهد برخاسته و کارش را از<br />

آنجا شروع کرده بود و اینها برای آیت االله خمينی به همان اندازه<br />

اهميت داشت که مثلا برای دربار رضا خان و استفاده از شجره<br />

خانواده قاجار در اطراف خودش.‏ سنگ و شيشه بودند!‏<br />

به این ترتيب،‏ نوعی تقسيم سهم در ميان آنها صورت<br />

گرفت.‏ آیت االله شاهرودی را بواسط ارتباط هائی که با روحانيون<br />

عراقی داشت و آشنائی هائی که با نجف داشت فرستادند یک<br />

مجلس انقلابی برای عراق درست کند.‏ در آن سالها این مسئولين<br />

و پست یعنی فرستادن فرد بدنبال ‏"نخود سياه"!‏<br />

علی خامنه ای که وزنه ای در محل حساب نمی شد،‏ با<br />

توصيه هاشمی رفسنجانی و موافقت آیت االله منتظری به تهران<br />

فراخوانده شد تا یک کار اجرائی بگيرد.‏ تا آن زمان عضو<br />

شورای انقلاب هم نبود.‏ شورائی که از جمله،‏ دکتر پيمان و<br />

مهندس سحابی در آن عضویت داشتند.‏ او از جمله موسسان حزب<br />

جمهوری اسلامی شد که مقامات ارشد روحانی آن آیت االله<br />

بهشتی،‏ باهنر،‏ هاشمی رفسنجانی و...‏ بودند و مقامات ارشد غير<br />

روحانی آن امثال کاظم بجنوردی و ابوالقاسم سرحدی زاده که<br />

رهبران زندانی کشيده حزب ملل اسلامی بودند(‏‎١٤‎ سال)‏ و<br />

رهبران کنونی موتلفه اسلامی نيز هم بعنوان نماینده بازار و هم<br />

نمایندگی غير مستقيم حجتيه در این رهبری پر شمار جمع شدند.‏<br />

بنابراین مثلث رقيب درخراسان به دو خط ممتد تبدیل<br />

شد:‏ واعظ و هاشمی نژاد.‏ از این دو،‏ به حسب سن و سابقه آیت<br />

٤٠ و


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٦<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

...<br />

االله خمينی حکم توليت آستانقدس را برای واعظ نوشت و نمایندگی<br />

خود را در حد نماز جمعه مشهد به هاشمی نژاد داد.‏<br />

تا پيش از تاسيس جمهوری اسلامی،‏ هميشه خراسان<br />

یک نایب التوليه داشت و توليت اصلی دربارشاهان،‏ بعنوان<br />

وارثان ثروتمندترین امام و پادشاه شيعيه ‏"امام رضا"‏ بود.‏ هم<br />

رضا خان و هم پسرش برای قبضه و سلطه بر آستانقدس رضوی<br />

بارها با روحانيون دست و پنجه نرم کرده وسرانجام نيز موفق<br />

شده بودند.‏ به همين دليل،‏ در دوران پهلوی نيز مانند دیگر خاندان<br />

سلطنتی ثروت عظيم آستانقدس در قبضه دربار شاهان بود و<br />

حساب آن را به کسی پس نمی دادند.‏ تنها در جمهوری اسلامی<br />

نایب التوليه حذف شد و توليت آستانقدس مستقيما به واعظ طبسی<br />

داده شد،‏ که البته حساب و کتاب آن را هم شورایی زیر نظر بيت<br />

آیت االله خمينی کنترل می کرد.‏ از جمله آیت االله توسلی که اکنون<br />

حاشيه نشين است و روزگاری بعنوان رئيس دفتر آیت االله خمينی<br />

صاحب قدرت و رازهای بسيار بود دراین شورا حضور داشتند.‏<br />

اگر در باره این تصميم و این تقسيم سهم یک نکته را<br />

دراینجا نگویم امانت را مراعات نکرده ام و آن اینکه از جمله<br />

دلائل برگماری واعظ طبسی بعنوان توليت آستانقدس رضوی<br />

دست پاکی او بود که آیت االله خمين به آن اعتقاد داشت و در این<br />

سال ها نيز هرچيز درباره نقش آیت االله طبسی در جمهوری<br />

اسلامی می توان گفت جز انکار همين یک خصلت او.‏ اینکه از<br />

ميان فرزندان او،‏ ناصر واعظ طبسی چه کرده و می کند هيچ<br />

جای انکار ندارد و قطعا نيز از اعتبار پدرش استفاده کرده است،‏<br />

اما اینکه تصور کنيد ثروت آستانقدس رضوی را واعظ طبسی به<br />

مالکيت خودش در آورده و یا برای خودش قصر و بارگاه ساخته<br />

درست نيست.‏ او همچنان در همان ساختمانی که در منطقه<br />

آستانقدس است زندگی می کند و شاید جلال و جبروت خانه اش<br />

بمراتب کمتر از امثال هاشمی رفسنجانی و یا ناطق نوری در<br />

تهران باشد.‏ از جمله دلائل جسارت او برای ورود به عرصه<br />

های سياسی و یا پرخاش ها و دست درازی هایش به تصميمات<br />

دولتی می تواند یکی هم همين مسئله باشد.‏ یعنی آلوده نبودن او به<br />

دزدی و مال اندوزی.‏<br />

از آن جمع پنج نفره،‏ در حقيقت با ترور هاشمی نژاد که<br />

طبيعتا تمرکز قدرت در خراسان را برای واعظ طبسی به ارمغان<br />

آورد اکنون علی خامنه ای رهبر است،‏ هاشمی نژاد در ليست<br />

شهدا و آیت االله قمی در انزوائی محترمانه.‏ همچنان به دیدارش<br />

می روند اما کنترل شده.‏ خانه اش در محوطه ایست وسيع که یک<br />

واحد گشت سپاه از آن مراقبت می کند و رفت و آمد ها را<br />

کنترل.‏ او از همان ابتدای جمهوری اسلامی با آن قهر کرده است<br />

و برای خود نظراتی دارد که اگر با وضع مذهبی کنونی کشور<br />

همخوانی داشته باشد با دوران آیت االله خمينی قطعا نداشت.‏<br />

آیت االله شاهرودی سالها در مشهد ماند و تا آیت االله<br />

خمينی زنده بود،‏ به همان دلائلی که گفتم مجالی برای حضور در<br />

صحنه حکومتی ایران پيدا نکرد و در حصار مجلس اعلای<br />

انقلاب اسلامی باقی ماند.‏ در این سالها پيش از آنکه به رئيس<br />

جمهور وقت ‏"علی خامنه ای"‏ متکی باشد،‏ به واعظ طبسی وصل<br />

بود.‏ او که روزگاری بر واعظ و خامنه ای ارشد بود،‏ قدرت<br />

مانورهای سياسی آیت االله واعظ طبسی را پذیرفت و درسایه او<br />

حرکت کرد.‏ پس از درگذشت آیت االله خمينی تقسيم قدرت یکبار<br />

دیگر در سراسر ایران آغاز شد و در این تقسيم قدرت مثلث باقی<br />

مانده از پنج روحانی مشهد توانستند دست یکدیگر را گرفته و از<br />

پله های آن به آسانی بالا بروند.‏<br />

واعظ طبسی با وصيتنامه آیت االله خمينی که در آستانقدس به<br />

امانت بود به تهران آمده و در مجلس خبرگان شرکت کرد و از همان<br />

ابتدا پيشنهاد او دوری از شورائی شدن رهبری و سپردن رهبری بدست<br />

علی خامنه ای بود.‏ این پيشنهاد بيش از آنکه بر درایت و موقعيت مذهبی<br />

رهبر پيشنهادی استوار باشد،‏ بر مناسباتی استوار بود که با برتری واعظ<br />

طبسی بر علی خامنه ای برقرار بود.‏ واعظ خود کاندیدای این مقام نبود<br />

زیرا می دانست حفظ قدرت در خراسان،‏ یعنی رهبری بر کل ایران اما<br />

در سایه.‏ تنها باید کسی بر این مسند می نشست که زیر نفوذ کلام و<br />

تصميم وی باشد.‏<br />

پس از پایان این اجلاس و اجرای مراسم خاکسپاری آیت االله<br />

خمينی،‏ دورانی در جمهوری اسلامی آغاز شد که به دوران انورسادات<br />

در مصر بعد از ناصر می ماند.‏ به ظاهر ناصریسم حفظ شد و سادات<br />

بيشترین اشک را بر مزار ناصر ریخت،‏ اما طرح ناصر زدائی از<br />

مصر از همان لحظه به خاک سپاری ناصر آغاز شد.‏<br />

در جمهوری اسلامی نيز همينگونه شد.‏ روحانيونی که<br />

به گفته احمد جنتی ‏"ننرشده های آقا"‏ بودند،‏ مانند کروبی،‏ خوئينی<br />

ها،‏ عبداالله نوری و باید کنار گذاشته می شدند که گذاشته شدند<br />

و مجلس چهارم باید در قبضه فراکسيون ٩٠ نفره مخالف آیت االله<br />

خمينی و دولت موسوی قرار می گرفت که گرفت.‏<br />

سهم آیت االله شاهرودی در این مرحله <strong>راه</strong> یافتن به<br />

شورای نگهبان بود و این یعنی یک گام به جلو.‏ تصفيه هایی که<br />

مجلس چهارم از دل آن بيرون آمد در همين دوران صورت<br />

گرفت،‏ بی آنکه مردم بدانند در شورای نگهبان چه می گذرد و<br />

چه کسانی صاحب قدرت اند.‏ آیت االله صانعی و آیت االله اردبيلی<br />

مرخص شدند و به قم بازگشتند و در یک گام بلند دیگر که ادامه<br />

گام قبلی بود،‏ آیت االله منتظری بکلی در حاشيه قرار گرفت.‏<br />

روحانيونی که طرح برکناری آیت االله منتظری و قتل<br />

عام زندانيان سياسی را رهبری کرده بودند،‏ گردو خاک را از<br />

عبای خویش زدوده و آماده قبضه قوه قضائيه و نمایندگی های<br />

ولی فقيه در مهمترین نهادهای نظامی و امنيتی شدند.‏ نيری،‏<br />

رئيسی،‏ رازینی،‏ پورمحمدی،‏ اژه ای،‏ مصباح و...‏<br />

احکام یکی بعد از دیگری به امضای رهبر جدید رسيد<br />

و تصفيه ها بی امان ادامه یافت.‏ ميرحسين موسوی که دردوران<br />

آیت االله خمينی باج به ریاست جمهوری علی خامنه ای نداده بود<br />

نيز مرخص شد و سکان ریاست جمهوری به هاشمی رفسنجانی<br />

سپرده شد.‏ علی اکبر ولایتی که بارها توسط رهبر جدید،‏ در<br />

دوران ریاست جمهوری پيش کشيده شده اما پس زده شده بود،‏<br />

وزیر خارجه شد.‏ رهبران موتلفه و فدائيان اسلام که درابتدای<br />

جمهوری اسلامی در شکم حزب جمهوری اسلامی فعاليت کرده<br />

بودند به یکباره حزب خود را ‏"جمعيت موتلفه اسلامی"‏ تاسيس<br />

کردند.‏ کادرهائی که پس از انحلال مدرسه طلاب آیت االله<br />

منتظری و جلوگيری از کادرسازی او،‏ در مدرسه حقانی ‏(بقيه را<br />

در ص ٤٣ بخوانيد)‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٧<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

هيتلر حریق رایشتاک را دستمایه پيروزی در انتخابات<br />

آلمان کرد.‏ بوش ١١ سپتامبر را بهانه استواری خود در<br />

کاخ سفيد و تبدیل جهان به تگزاس بزرگ.‏ انتصابيون<br />

در جمهوری اسلامی با تبليغ خطر حمله نظامی به ایران<br />

در فاشيسم مذهبی اند.‏ هيتلر در پی نژاد برتر بود،‏ بوش<br />

در پی سلطه بر جهان و انتصابيون ج.ا در پی حکومت<br />

‏"خودی"ها بر جهان اسلام!‏<br />

هيتلریها در<br />

تگزاسیها<br />

در<br />

خودیها در<br />

مقاله ای از"سميرامين"-‏<br />

آلمان<br />

امريکا<br />

ايران<br />

هفته نامه اینترنتي ‏"الاهرام"‏<br />

ترجمه:‏ بایرام منصوری<br />

ایالات متحده،‏ اکنون از سوي گروهي جنایت پيشه و<br />

جنگ طلب اداره ميشود آه از طریق نوعي آودتا قدرت را<br />

بدست گرفتند.‏ این آودتا ممكن است از طریق انتخابات"مشكوك"‏<br />

پياده شده باشد،‏ اما نباید فراموش آرد هيتلر هم سياستمداري بود<br />

آه از <strong>راه</strong> انتخابات به حكومت رسيد.‏ در رابطه با این شباهت<br />

ناگزیر،‏ حادثه ١١ سپتامبر،‏ همان امكاناتي را ف<strong>راه</strong>م آورد آه آتش<br />

سوزي رایشتاك بوجود آورد؛ به این معني آه نظاميان آمریكائي،‏<br />

پليس امنيتی را نيز مانند آلمان هيتلری دراختيار گرفتند.‏ چيزی<br />

شبيه گشتاپو.‏ این نظاميان هم مانند رایش سوم صاحب(ماین<br />

آامف)‏ یعني استراتژي امنيت ملي وابسته به خود،‏ سازمانهایي آه<br />

از آنها حمایت ميآنند،‏ نهادهاي ناسيوناليست دو آتشه و مبلغان<br />

مخصوص به خود گردیدند.‏ آنچه آه اهميت حياتي دارد این است<br />

آه شجاعت بازگویي حقيقت را داشته باشيم و از پنهان شدن پشت<br />

ماسك عباراتي نظير(دوستان آمریكائي ما)‏ خودداري آنيم.‏<br />

عباراتي آه سرانجام بي معنا بودن خود را به ثبوت رساندند.‏<br />

فرهنگ سياسي،‏ محصول دراز مدت تاریخ است و<br />

تمامي آشورها را دربر ميگيرد،‏ اما فرهنگ سياسي آمریكا که<br />

از تاریخ قاره اروپا ارتزاق می کند،‏ یكسره با فرهنگ سياسي این<br />

قاره تفاوت دارد:‏ این فرهنگ در حقيقت آلوده است به تاسيس<br />

مذاهب افراطي پروتستان نيوانگلند،‏ بردهداري آفریقائيان،‏ قتلعام<br />

مردم بومي آمریكا و ظهور جوامعي آه در نتيجه موج مهاجرت<br />

قرن‎١٩‎ دچار تفرقه و چند دستگي شده بودند شكل گرفت.‏<br />

مدرنيته،‏ سكولاریسم و دمكراسي حاصل تكامل اعتقادات<br />

مذهبي و حتي یك انقلاب نيست،‏ بلكه برعكس این مذهب است آه<br />

ميبایست خود را با خواستههاي این نيروها هماهنگ سازد.‏ این<br />

الزام تنها پروتستانيزم را شامل نميشد،‏ بلكه ميتوانست همان<br />

تاثير را بر دنياي آاتوليك نيز بگذارد،‏ اگر چه به نحوي متفاوت.‏<br />

به این ترتيب نوع تازهاي از مذاهب بوجود آمد آه از تعصبات<br />

خشك آزاد شده بودند.‏ گرچه تزهاي ماآس وبر به طرز گستردهاي<br />

در جوامع پروتستان اروپائي مقبول افتاد و در بسياري از موارد<br />

درباره آنها گزافهگوئي شد،‏ اما این اصلاحات نبود آه شرایط<br />

توسعه سرمایهداري را ف<strong>راه</strong>م آرد.‏ اصلاحات حتي نشانه<br />

ریشهايترین گسست با گذشته ایدئولوژیك اروپا و سيستم فئودالي<br />

شامل برداشتهاي نخستين از مسيحيت نبود،‏ بلكه برعكس<br />

اصلاحات بغرنجترین و ابتدائيترین شكل چنين گسستي بشمار<br />

ميرفت.‏<br />

یكي از جنبههاي اصلاحات آار طبقات حاآم بود و آنها<br />

را به ایجاد آليساهاي ملي ‏(انگليكان یا لوتري)‏ آشاند آه از سوي<br />

همين طبقات آنترل ميشد.‏ به این ترتيب آليساهاي ایجاد شده در<br />

حقيقت آار ایجاد سازش ميان بورژوازي در حال شكلگيري،‏<br />

پادشاه و زمينداران بزرگ را بعهده داشتند تا این طبقات با سنگر<br />

گرفتن در پشت آنها ار تهدیدهاي طبقات تهيدست و آشاورز در<br />

امان بمانند.‏<br />

به حاشيه راندن موثر ایده جهاني شدن مذهب آاتوليك از<br />

طریق تاسيس آليساهاي ملي،‏ موجبات تقویت رژیم سلطنتي را<br />

ف<strong>راه</strong>م آورد و نقش آن را به عنوان فتوا دهنده در منازعه ميان<br />

نيروهاي رژیم پيشين و بورژوازي در حال نضج و نيز تشدید<br />

ناسيوناليسم درميان طبقات برجسته نمود و بدین ترتيب باعث<br />

تاخير درپيدایش فرمهاي تازه جهانگرایي گردید آه بعدها<br />

انترناسيونال سوسياليستي هدایت آنرا به عهده گرفت.‏<br />

با این حال جنبههاي دیگر اصلاحات از سوي طبقات<br />

تهيدست پيش برده شد آه قربانيان آن تحولات اقتصادي-‏<br />

اجتماعياي شدند آه تولد سرمایهداري موجبات آنرا ف<strong>راه</strong>م آورد.‏<br />

جنبش طبقات تهيدست در این مبارزه به فرمهاي سنتي توسل<br />

جستند آه از جنبش مليتاریستهاي قرون وسطي الهام گرفته بود.‏<br />

با این حال این گروه با اینكه آرمانهایشان با نيازهاي زمانه<br />

همخواني نداشت،‏ در <strong>راه</strong> خود با شكست روبرو شدند.‏ طبقات<br />

حاآم ميبایست تا انقلاب فرانسه،‏ بخاطر اتخاذ اشكال دمكراتيك<br />

رادیكال و سكولار مردمپسند در تجهيز و پيدایي سوسياليزم براي<br />

یافتن <strong>راه</strong>ي به مقصود دستيابي موثر به خواستههایشان در رابطه<br />

با شرایط تازهاي آه در آن زندگي ميآردند صبر آنند.‏ در عوض<br />

اما گروههاي اوليه پروتستان مدرن در توهمات بنيادگرایانه خود<br />

به موفقيت دست یافتند و این امر موجب گردیده تا مذاهب<br />

پروتستاني آه به نوعي ‏(به آخر زمان)‏ اعتقاد داشتند به گونهاي نا<br />

محدود تقویت شوند.‏ این طرز تفكر در حال حاضر در<br />

سراسرآمریكا همهگير است.‏<br />

گروههاي مذهبي پروتستان آه مجبور به مهاجرت از<br />

انگلستان در قرن هفدههم شده بودند،‏ فرم ویژهاي از مسيحيت را<br />

ابداع آردند آه عاري از جزميتهاي مذهب آاتوليك و ارتدآس


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٨<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

)<br />

٦٠<br />

بود.‏ به دليل همين تجدیدنظر طلبي،‏ اآثریت پروتستانهاي اروپائي<br />

از جمله انگليكنها آه اآثریت طبقه حاآم بریتانيا را بوجود آورده<br />

بودند از آنها فاصله گرفتند.‏ در حقيقت باید گفت آه اصلاحات<br />

بدليل ظرفيت ذاتي و درونیاش،‏ باردیگر ‏"عهد عتيق"‏ را مطرح<br />

آرد آه آليساي آاتوليك و ارتدآس پيشتر،‏ آنرا بخاطر تعریف<br />

مجدد از مسيحيت و قطع رابطهاش با یهودیت آنار گذاشته بودند.‏<br />

پروتستانها مسيحيت را به عنوان خلف بر حق یهودیت به جایگاه<br />

اصلياش باز گرداندند.‏<br />

فرم ویژه پروتستانتانيزم آه <strong>راه</strong>ش را در نيوانگلند باز<br />

آرد،‏ همچنان به شكل دادن ایدئولوژي آمریكائي تا به امروز ادامه<br />

یافته است.‏ ابتدا این فرم تازه با استناد به مرجعي بدون مشروعيت<br />

خود را تثبيت و از این طریق تسهيلاتي در فتح قاره جدید ایجاد<br />

نموده ‏(فتح توام با خشونت اسرائيل بعنوان سرزمين موعود،‏ آه<br />

در آتاب مقدس آمده،‏ بطور مستمر دستمایهاي براي تكرار چنين<br />

فتوحاتي در آمریكاي شمالي بوده است).‏ سپس ایالات متحده با<br />

تكيه بر این ایده که خداوند ماموریتی به آن داده،‏ به روند تصرف<br />

تمامي جهان ابعاد تازه و گستردهاي داد.‏ بدین ترتيب ایالات متحده<br />

خودش را قوم برگزیده ميداند آه این اصطلاح در دوران<br />

نازيهاي آلمان مكرراُ‏ تحت عنوان ‏"هرن فولك"،‏ بر سر زبانها<br />

بود.‏ این همان تهدیدي است آه این روزها ما با آن روبرو هستيم.‏<br />

به همين دليل است آه امپریاليسم آمریكا ‏(و نه امپراطوري)‏<br />

بيرحمتر از اعقاب خود ميباشد آه هرگز داعيه داشتن ماموریت<br />

الهي را یدك نميآشيدند.‏<br />

من از جمله آساني نيستم آه معتقدند گذشته ميتوان<br />

تكرار شود.‏ تاریخ،‏ انسانها را دگرگون ميآند و این همان چيزي<br />

است آه در اروپا اتفاق افتاد.‏ با اینحال تاریخ امریكا متاسفانه<br />

بجاي تلاش براي زدودن وحشت بنيادین خود،‏ آنرا تشدید و به<br />

امري جاودانه تبدیل آرده است.‏ این واقعيت،‏ هم در آنجه که<br />

امریکا نام آن را انقلاب امریکا نهاده و هم در جریان مهاجرت در<br />

دوران پس از این انقلاب بوضوح به چشم ميخورد.‏<br />

برخلاف تلاشهایي آه در حال حاضر براي نشان دادن<br />

اصالت انقلاب آمریكا به خرج داده ميشود،‏ این انقلاب تنها یك<br />

جنگ محدود براي استقلال بود و به آلي تهي از ابعاد اجتماعي.‏<br />

مهاجرین آمریكا در دوران شورش برعليه پادشاه بریتانيا هرگز<br />

تلاش نكردند تا روابظ اقتصادي و اجتماعي را دگرگون آنند.‏ آنها<br />

تنها از ادامه شرآت دادن طبقات حاآم آشور مادر با منافع<br />

خودشان سر باز ميزدند.‏ آنها قدرت را فقط براي خودشان<br />

ميخواستند،‏ آن هم نه براي تغيير در وضعيت فعلي،‏ بلكه براي<br />

تداوم روند جاري.‏ هدف با عزم محكمتر و درآمدی بيشتر ادامه<br />

یافت.‏<br />

یکی از اهداف اوليه آنها آسترش هر چه بيشتر مناطق<br />

مسكوني بود آه به قيمت آشتار جمعي بوميان آمریكایي تمام<br />

ميشد.‏ به همين دليل انقلابيون هرگز با بردهداري مبارزه نكردند.‏<br />

در حقيقت بيشتر رهبران برجسته انقلاب،‏ خود بردهدار بودند و<br />

تعصب نژادپرستيشان به ثبوت رسيده بود.‏<br />

قتلعام بوميان آمریكایي در منطق ماموریت الهي(قوم<br />

تازه برگزیده)‏ تجلي ميیافت.‏ گناه قتلهایي آه آنها مرتكب<br />

ميشدند را نميتوان به گردن اخلاقيات آهنه و گذشته<br />

دورانداخت.‏ در سالهاي بعد و حتي تا دهه‎١٩٦٠‎ ميلادي،‏ عمل<br />

قتلعام به صورت آشكار و افتخارآميزي اعلام و تبليغ ميشد.‏<br />

فيلمهاي هاليودي،‏ گاوچرانهاي خوب را در مقابل بوميان شرور<br />

آمریكایي قرار ميداد،‏ و این تقليد مسخره از گذشته به عنوان<br />

دستمایه محوري براي آموزش نسلهاي بعدي بكار ميرفت.‏<br />

همين موضوع درباره بردهداري نيز صادق است.‏ پس<br />

از استقلال،‏ نزدیك به یك قرن لازم بود تا بردگي برچيده شود.‏ و<br />

عليرغم ادعاي طرفداري از انقلاب فرانسه،‏ لغو بردگي هيچ<br />

ارتباطي با اخلاقيات نداشت.‏ بردگي به این دليل لغو شد آه دیگر<br />

نميتوانست نقشی در توسعه و گسترش سرمایهداري بازي آند.‏<br />

به همين دليل بود آه آمریكائيان آفریقایي تبار ميبایست یك قرن<br />

دیگر هم صبر ميآردند تا به حداقل حقوق مدني دست یابند.‏ حتي<br />

پس از گذشت این مدت نيز،‏ نژادپرستي آه عميقاً‏ ریشه در طبقه<br />

حاآم دوانده بود.‏ به ندرت به چالش آشيده شد.‏ لينچ آردن تا دهه<br />

ميلادي امري عادي و روزمره بود و در بسياري از موارد<br />

مایه تفریح و سرگرمي مردم،‏ گویا آه به پيك نيك آمدهاند.‏ واقعيت<br />

این است آه عمل لينچ آردن امروزه نيز به شكلي دیگر و بطور<br />

غير مستقيم در عملكرد قوه قضائيه آمریكا دیده ميشود.‏ به این<br />

معني آه دادگاهها هزاران نفر را محكوم به مرگ ميآنند آه<br />

بيشتر آنها آمریكائيان آفریقایي تباري هستند آه اسناد و مدارك،‏<br />

بيگناهي نيمي از آنها را ثابت ميآند.‏<br />

موج مهاجرت به آمریكا به تقویت ایدئولوژي آمریكایي<br />

نيز آمك شایاني کرد.‏ مهاجرین قطعاً‏ مسئول بدبختي و سرآوبي<br />

آه در آشورشان حاآم بود نبودند.‏ آنها سرزمينشان را دقيقاً‏ به<br />

همين علت ترك آردند.‏<br />

با این همه،‏ مهاجرت به انكار مبارزه جمعي به منظور<br />

تغيير شرایط در آشور مادر تعبير ميشود؛ آنها در واقع رنج و<br />

مصيبت خود را با ایدئولوژي آزادي فردي(‏ مكتب اصالت فرد یا<br />

اندیویدوآليسم)‏ معامله آردند.‏ اما واقعيت این است آه این تغيير<br />

مكاني ایدئولوژیك موجب تاخير در بازشناسي آگاهي طبقاتي آنها<br />

شده و ميشود.‏ از سوي دیگر موج تازه مهاجرت،‏ تاخير دیگري<br />

در روند بيان اعتقادات و گرایشهاي سياسي مهاجرین قبلي<br />

بوجود ميآورد.‏ با این همه نباید از نظر دور داشت آه مهاجرت<br />

به جامعه آمریكا،‏ اقليتهاي قومي را نيز به قدرت ميرساند.‏<br />

اصطلاح ‏"موفقيت شخصي"‏ با پيشرفت جوامع قومي ‏(ایرلنديها،‏<br />

ایتاليایيها و غيره)‏ را از لحاظ قدرت و حمایت از همدیگر در<br />

استثناء قرار نميدهد،‏ چرا آه انزواي فردي ميتواند به شكلي<br />

غير قابل تحمل درآید.‏ اما باید این واقعيت را در نظر آورد آه<br />

تقویت هویتهاي قومي روندي است آه سيستم آمریكا از این<br />

جهت آن را دنبال ميآند.‏ چون از این طریق ميتواند موجبات<br />

تضعيف آگاهي طبقاتي را ف<strong>راه</strong>م و آنها را از احساس شهروندي<br />

فعال باز دارد.‏<br />

به این ترتيب،‏ در حاليكه مردم پاریس آماده حمله به<br />

بهشت شده بودند آنطور آه در ١٨٧١ طرفداران آمون اظهار<br />

ميداشتند)،‏ شهرهاي آمریكا صحنه را براي انجام یك سري<br />

جنگهاي مرگبار ميان گنگهایي آماده ميآردند آه از سوي


ده<br />

١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٣٩<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

نسلهایي از مهاجري فقير ‏(ایرلندي،‏ ایتاليایي و غيره)‏ <strong>راه</strong> انداخته<br />

شده بود و طبقه حاآمه آنرا استادانه رهبري ميآرد.‏<br />

در آمریكاي امروز،‏ اتحادیههاي پر قدرت آارگري در<br />

تمام عرصهها آپولينه شدهاند.‏ آنها هيچ گونه ارتباطي با حزبي آه<br />

بتواند سخنگوي آنها باشد ندارد.‏ از این گذشته اتحادیههاي<br />

آارگري هرگز قادر نبودهاند دیدگاه سوسياليستي خود را داشته<br />

باشند.‏ بجاي این،‏ آنها هم<strong>راه</strong> با گروههاي دیگر از ایدئولوژي<br />

ليبرال مسلط دنبالهروي آردهاند آه همچنان بي رقيب باقي مانده<br />

است.‏ مبارزه آنها تنها محدود ميشود به موضوعاتي خاص،‏ و<br />

هرگز ليبراليسم را به زیر سئوال نميآشد.‏ از این رو آنها ‏"پست<br />

مدرنيسم"‏ بوده و خواهند ماند.‏<br />

اعتقادات صنفي طبقه آارگر آمریكا نميتواند جانشيني<br />

براي ایدئولوژي سوسياليستي باشد.‏ این مسئله در مورد آمریكائيان<br />

آفریقایي تبار،‏ بعنوان رادیكالترین نيرو نيز صادق است ، چرا<br />

آه مبارزات ایدئولوژیك این جامعه،‏ محدود شده است به مبارزه<br />

بر عليه نژادپرستي نهادینه شده در امریکا.‏<br />

یكي از جنبههاي نادیده گرفته شده در تحولات فکری و<br />

ایدئولوژیکی امریکا تفاوت ميان ایدئولوژيهاي ‏"اروپایي"‏ و<br />

امریکاست،‏ که رد پای آن را باید درعصر روشنگري و پيشرفت<br />

اروپا جستجو کرد.‏<br />

روشنگري حادثه اي چنان تعيين آننده بود آه موجب<br />

پدید آمدن فرهنگها و ایدئولوژيهاي مدرن اروپائي شد و تاثير<br />

آن به گونهاي قابل توجه تا به امروز ادامه داشته است.‏ این تاثير<br />

نه تنها در مراآز پيشرفت سرمایهداري،‏ مانند آشورهاي با مذهب<br />

آاتوليك(فرانسه)‏ و یا پروتستان(‏ انگلستان و هلند)،‏ بلكه در آلمان<br />

و حتي در روسيه نيز به چشم ميخورد.‏<br />

اما در آمریكا آه فلسفه روشنگري تنها تاثيري حاشيهاي<br />

بر آن داشت،‏ فقط اقليت آریستوآرات و ‏"طرفداران بردهداري"‏ را<br />

متاثر آرد،‏ گروهي آه جفرسون،‏ دویسون و تعداد اندآي مظهر<br />

آیندگان آن بودند.‏ در مجموع گروههاي مذهبي شاخه ‏"نيوانگليكند"‏<br />

از روح انتقادي عصر روشنگري در امان ماندند و فرهنگشان<br />

همچنان بيشر به جادوگران سليم نزدیك ماند تا به تعقلگرایي<br />

خداشناسانه لومير.ثمره عدم پذیرش چنين فلسفهاي ظهور<br />

بورژوازي کم خرد امریکا بود.‏ خارج از حيطه نيوانگلند،‏ آيش<br />

مخلوطي بوجود آمد آه معتقد بود"علم"‏ مانند ‏"متافيزیك"‏ است،‏ آه<br />

باید سرنوشت جامعه را تعيين آند.‏ اعتقادي آه به مدت بيش از<br />

یك قرن،‏ نه تنها طبقات حاآم،‏ بلكه قشر وسيعي از مردم را به<br />

خود وابسته آرد.‏<br />

جایگزیني علم به جاي مذهب و یژهگيهاي برجستهاي<br />

را در ایدئولوژي آمریكائي بر جاي گذارد.‏ این جایگزیني توضيح<br />

ميدهد آه بياهميت بودن فلسفه به این دليل است آه تا حد<br />

بيخاصيتترین نوع تجربهگرایي سقوط آرده است.‏ تفكر<br />

جایگزیني علم به جاي مذهب،‏ همچنين معتقد است آه علوم<br />

انساني و اجتماعي باید به علوم دقيقه تبدیل شوند.‏ به این ترتيب<br />

بود آه علم اقتصاد جایگزین اقتصاد سياسي و علم ژنتيك جاگزین<br />

مردمشناسي و جامعهشناسي گردید.‏ این انحراف آخر مارا به<br />

جایي ميبرد آه در آن ایدئولوژي معاصر آمریكا و ایدئولوژي<br />

نازي به یكدیگر نزیك ميشوند،‏ آه بدون شك نژادپرستي عميق و<br />

ریشهدار موجب جاري بودن آن در سراسر تاریخ آمریكا بوده<br />

است.‏ انحراف دیگري آه از این دیدگاه برخاسته است،‏ ضعف<br />

تفكر آيهانشناسي است،‏ آه تئوري معروف بيگ بنگ نمونهاي<br />

از آن است.‏<br />

عصر روشنگري در ميان آموزههاي خود به ما نيز<br />

آموخت آه فيزیك علم جنبههاي محدود و بخصوص از آهكشان<br />

است آه بصورت تجریدي وسيلهاي براي تحقيق شده است و نه<br />

علمي جهانشمول درتماميت خود،‏ آه بجاي مفهوم علمي،‏ داراي<br />

مفهوم ماوراءطبيعه ميباشد.‏ در این سطح سيستم تفكر آمریكایي<br />

به تلاشهاي ماقبل مدرن براي آشتي دادن مذهب و اجتماع<br />

نزدیكتر است تا به سنت مدرن علمي.‏ این دیدگاه واپسگرایانه با<br />

اهداف و مقاصد مذاهب پروتستان و نيوانگلند و جامعه مذهبي<br />

فراگيري آه در نتيجه آن بوجود آمد همخواني تمام عياري داشت.‏<br />

همانطور آه ميدانيم همين دیدگاه واپسگرایانه است آه در حال<br />

حاضر اروپا را تهدید ميآند.‏<br />

این دو فاآتور،‏ یعنی ایدئولوژي بر اساس آتاب مقدس و<br />

عدم وجود حزب طبقه آارگر با یكدیگر درآميختند تا وضعيت<br />

آاملاً‏ بدیعي را بوجود آورند:‏ سيستمي آه به طور غيررسمي از<br />

سوي یك حزب اداره ميشود،‏ حزب سرمایه.‏<br />

هر دو بخش تشكيل دهنده این حزب از فرم بنيادگرایانه<br />

ليبراليستي واحدي برخوردار هستند.‏ هردوي آنها روي سخنشان<br />

با اقليتي است آه با این نوع دمكراسي بي یال و دم همكاري<br />

ميآنند،‏ یعنی چهل درصد انتخاب آنندگان.‏ از آنجا آه طبقه<br />

آارگر به عنوان یك قاعده در رايگيري شرآت نميآند،‏ هریك از<br />

بخشهاي حزب سرمایه،‏ مشتري طبقه متوسط خود را دارد آه<br />

تنها پاسخگوي همانها است.‏ هر دو بخش این حزب حوزههاي<br />

انتخاباتي خود را دارند آه ترآيبي است از بخشهاي مدافع<br />

سرمایهداري(لابيها)‏ و گروههاي حمایت آننده از آنها در جامعه.‏<br />

امروزه،‏ دمكراسي آمریكایي نمونه پيشرفته چيزي است<br />

آه من آن را دمكراسي بي رمق مينامم.‏ عملكرد این دمكراسي بر<br />

اساس جدایي آامل ميان مدیریت زندگي سياسي(‏ از طریق<br />

دمكراسي الكترال)‏ و مدیریت زندگي اقتصادي است آه قوانين<br />

انباشت سرمایه برآن حكومت ميآند.‏ با این حال این جدایي آم و<br />

بيش هدف هيچگونه مبارزه رادیكالي نبوده است و در مجموع از<br />

طرف مردم پذیرفته شده است،‏ در حاليكه این تفكيك در عمل<br />

بطور موثر،‏ تمامي پتانسيلهاي خلاقه دمكراسي سياسي را نابود<br />

ميآند.‏ علاوه بر این،‏ این جدایي نهادهاي نمایندگي(‏ پارلمان و<br />

غيره)‏ آه به خاطر تسليم شدن به بازار و قوانيناش دچار ناتواني<br />

و ناآارآمدي شدهاند را از اصالت مياندازد.‏ در نتيجه انتخاب<br />

ميان راي دادن به دمكراتها و یا جمهوريخواهان در نهایت<br />

بيهوده مينماید.‏ زیرا آنچه آه آینده مردم آمریكا را رقم ميزند،‏ نه<br />

صندوقهاي راي،‏ بلكه فرماندهي بازارهاي مالي و سایر<br />

بازارهاست.‏<br />

در نتيجه سيستم آمریكا تنها به این دليل به حياتش ادامه<br />

مي آه به اقتصاد خدمت آند،‏ ‏(به عنوان مثال سرمایه آه<br />

عليرغم رویگرداني از پاسخ به مسائل اجتماعي از اقتصاد تبعيت


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٤٠<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

ميآند).‏ این سيستم به یك دليل عمده همچنان به عملكرد خود<br />

ادامه ميدهد؛ به این دليل آه روند تاریخي آه جامعه آمریكا را<br />

شكل داده است جلوي هرگونه پيشرفت در آگاهي سياسي طبقه<br />

آارگر را سد آرده است.‏<br />

در مقابل این سيستم،‏ سيستم اروپائي قرار دارد آه در<br />

آن برخورد ميان گروههایي آه منافع اجتماعي دارند از ميان رفته<br />

است.‏ به همين دليل است آه اروپا با طرفداري از مصالحه<br />

اجتماعي امكان استفاده از دمكراسي عام تری را ف<strong>راه</strong>م ميآورد.‏<br />

وقتيكه مبارزه طبقاتي و دیگر مبارزات سياسي دولت را وادار به<br />

عكسالعمل در این چارچوب نميآنند،‏ وقتيكه آنها نميتوانند در<br />

مقابل منطق انحصاري انباشت سرمایه واآنش نشان دهند،‏ آنوقت<br />

است آه دمكراسي تمریني خواهد بود آاملاً‏ بيمعنا،‏ همانطور آه<br />

در ایالات متحده شاهد آن هستيم.‏ ترآيب یك مذهب مسلط و<br />

سوء استفادههایي آه این مذهب از شعارهاي بنيادگرایانهاش به<br />

عمل ميآورد-‏ با عدم وجود آگاهيهاي سياسي در ميان طبقات<br />

استثمار شده،‏ به سيستم آمریكایي امكان مانور به سابقهاي را<br />

ميدهد آه با استفاده از آن ميتواند تاثير بالقوه تمرینات دمكراتيك<br />

را نابود و آنها را تا حد پرسشهاي بی خطر پائين آورد(‏ سياست<br />

به عنوان سرگرمي و صحنههاي مبارزات سياسي آاندیداها ، با<br />

رقص و آواز و غيره)‏ با این حال ما نباید خود را فریب دهيم.‏<br />

زیرا این ایدئولوژی بنيادگرایانه نيست آه پست فرماندهي را<br />

اشغال و منطق خود را به دارندگان واقعي قدرت یعني سرمایه و<br />

خادمان آن در دولت القاء ميآند.‏ این فقط سرمایه است آه<br />

تصميمات مقتضي را اتخاذ ميآند و پس از آن است آه<br />

ایدئولوژي آمریكایي را براي رسيدن به هدف خود تجهيز ميآند.‏<br />

لوازمي آه در این حالت بكار گرفته ميشود-‏ عدم اطلاع رساني<br />

سيستماتيك و همه جانبه-‏ ميتواند با منزوي آردن منتقدین و<br />

پاپوش دوختن براي آنها به اهدافش دست یابد.‏ پس از گذار از این<br />

مرحله است آه سيستم مي تواند افكار عمومي را آه به درجاتي<br />

از تحميق رسانده است مورد استفاده قرار دهد.‏<br />

طبقه حاآم آمریكا،‏ اما با اتخاذ چنين روشهایي موجبات<br />

گسترش نوعي بدگماني در مورد اهداف خود را ف<strong>راه</strong>م آورده<br />

است.‏ این بدگماني آه با تزویر و دورویي در هم آميخته است از<br />

نظر ناظران اروپائي نادیده گرفته نميشود،‏ اما مردم آمریكا آنرا<br />

چندان لمس نميآنند.‏ رژیم آمریكا هرگاه نياز به خشونت را<br />

احساس آرده،‏ آنرا درافراطيترین شكلش نشان داده و ازاین آار<br />

خود خشنود هم بوده است.‏ تمام فعالين رادیكال آمریكائي از این<br />

شيوه به خوبي آگاه هستند،‏ اما در عمل تنها امكاني آه براي آنها<br />

باقي ميماند یا همكاري با رژیم است یا تن دادن به این واقعيت<br />

آه روزي به قتل برسند.‏ ایدئولوژي آمریكائي بطور روزافزون<br />

در حال اضمحلال است.‏ در دوران آرامش و ثبات-‏ آه نشانه آن<br />

رشد سریع اقتصادي است آه پس از مدتي به سقوط اجتماعي<br />

ميانجامد-‏ فشار طبقه حاآم بر مردم بطور طبيعي تخفيف ميیابد.‏<br />

از اینرو سيستم هراز چندگاهي ایدئولوژي خود را با استفاده از<br />

روشهاي آلاسيك تقویت آند.‏ یكي از روشها تراشيدن دشمن است<br />

‏(آه هميشه خارجي است،‏ زیرا جامعه آمریكائي طبق تعریف<br />

جامعهاي است محكوم به خوب و منزه بودن)‏ این دشمن ممكن<br />

است امپراطوري شر یا محور شرارت باشد،‏ آه ميتوان توجيهي<br />

باشد براي تجهيز شدن به تمام امكانات براي<br />

افراطيون راست با سرمستي از موفقيتهاي اخير،‏<br />

افسار قدرت را در واشنگتن بشدت در دست گرفتهاند.‏ نوع<br />

انتخاب آاملاً‏ روشن است:‏ یا هژموني آمریكا و هم<strong>راه</strong> آن<br />

ليبراليسم و قدرت فوقالعادهاش آه تضمين آننده این هژموني<br />

است را قبول آنيد و یا هر دو را رد.‏ در حالت اول واشنگتن این<br />

فرصت را پيدا خواهد آرد تا جهان را به تقليد از تگزاس دوباره<br />

طراحي آند.‏ تنها اتخاذ <strong>راه</strong> دوم است آه ميتواند آمكي باشد براي<br />

داشتن جهاني دمكراتيك و صلح آميز آه ضرورتاً‏ پوپوليست<br />

خواهد بود.‏<br />

اگر آمریكائيها در سالهاي ١٩٣٥ و یا ١٩٣٧ دست به<br />

آار شده بودند،‏ اروپائيها ميتوانستند جلوي دیوانگيهاي نازيها<br />

را پيش از نابود شدن این قاره بگيرند.‏ با تاخير آمریكا تا سال<br />

١٩٣٩، این آشور در قتل ميليونها انسان شریك شد.‏ حالا این<br />

مسئوليت بر عهده ماست تا بر عليه نئونازيهاي واشنگتن دست<br />

بكار شویم و آنها را متوقف و از ميان برداریم.‏<br />

----------------------------------------------<br />

*<br />

ميليتاریستها:‏ گروهي آه معتقد به بازگشت حضرت مسيح<br />

بودند<br />

جادوگران سيلم:‏ جادوگراني آه در سيلم ماسوچوست به آار<br />

جادوگري اشتغال داشتند و در سال ١٣٩٢ به محاآمه آشيده<br />

شدند.‏<br />

پيدایش قدرت دیگري است آه ممكن است قادر باشد تا<br />

در مقابل سياستهاي آمریكا مقاومت به خرج دهد.‏ به همين دليل<br />

ضرورت ایجاب ميآند آه آشورهایي آه ‏"بزرگ"‏ شدهاند تجزیه<br />

و از آن اقماري ساخته شوند آه حاضر باشند تا با دادن پایگاه به<br />

آمریكا،‏ حمایت این آشور را براي خود دست و پا آنند.‏ همانطور<br />

آه سه رئيس جمهور اخير آمریكا ‏(بوش پدر،‏ آلينتون،‏ بوش پسر)‏<br />

معتقد بودند تنها یك آشور حق ‏"بزرگ"‏ بودن دارد و آن ایالات<br />

متحده است.‏ در این رابطه است آه هژموني ایالات متحده در<br />

نهایت با پراآندگي نيروي نظامياش در سراسر جهان ارتباط پيدا<br />

ميآند نه با برتري سيستم اقتصادياش.‏<br />

نابودي آن.‏ در گذشته دشمن آمونيسم بود؛ مك آارتيسم<br />

‏(پدیدهاي آه طرفداران آمریكا آنرا فراموش آردهاند)‏ این امكان را<br />

یافت تا جنگ سرد را پياده و اروپا را به حاشيه براند.‏ حالا این<br />

بهانه ‏"تروریسم"‏ است آه آشكارا دستاویزي شده است براي<br />

خدمت به اهداف واقعي طبقه حاآم،‏ یعني آنترل نظامي آره<br />

زمين.هدفاصلي دراین استراتژي تفوق آمریكا،‏ جلوگيري از<br />

ایالات متحده با استفاده ازچنين قدرتي ميتواند به عنوان رهبر<br />

بلامنازع مافياي جهاني مطرح و با ‏"مشت آشکارش"‏ نظم نوین<br />

امپریاليستي را به آشورهایي آه از هم<strong>راه</strong>ي با آن سر باز ميزنند<br />

تحميل کنند.‏<br />

-


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٤١<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

بازداشت ‏"خودورکوفسکی"هشتمين ثروتمند جهان<br />

فاجعه دهه ٩٠<br />

روسيه تا دوران جنگ و<br />

طاعون به عقب رانده شد<br />

منبع:‏ سايت اينترنتی ‏"سوسياليسم جهانی"‏<br />

ترجمه:‏ بايرام منصوری<br />

در ٢٥ اکتبر سال جاری،‏ ميخائيل خودورکوفسکی،‏<br />

غول نفتی روسيه به اتهام تقلب مالياتی و ارتشاء که به دوران<br />

خصوصی سازی دهه ٩٠ و سرقت اموال دولتی باز می گردد<br />

دستگير و روانه زندان شد.‏<br />

زندانی شدن خودورکوفسکی خشم رسانه های گروهی<br />

تحت کنترل شرکت های چند مليتی امریکا را بدنبال داشت.‏<br />

سرمقاله های این روزنامه ها بازداشت خودورکوفسکی-‏ هشتمين<br />

ثروتمند جهان با دارائی بيش از هشت ميليارد دلار-‏ را مظهر<br />

عينی ‏"خودکامگی"،‏ تهدید عليه تداوم دمکراسی و حتی بازگشت<br />

روش های پليسی در دوران حکومت استالين بر شوروی ناميدند!‏<br />

نيویورک تایمز در سرمقاله ٢٩ اکتبر خود نوشت:‏<br />

‏«پرزیدنت ولادیمير پوتين با وجود تلاش برای نشان دادن<br />

سياستمداری با چهره منطقی و مدافع قانون،‏ در عمل ثابت کرد<br />

که مانند سازمانی که در آن کار می کرد ‏(کا فردی<br />

خشن و انتقامجو می باشد.‏ پوتين بدون آنکه علاقه ای برای دنبال<br />

کردن این مسئله حقوقی از خود نشان دهد،‏ ماموران ماسکدار را<br />

جهت دستگيری این برجسته ترین فرد روسی بکار گرفت.»‏<br />

نيویورک تایمز با مطرح کردن وحشت جهانی در این<br />

رابطه اضافه کرد که ‏"کرملين ماهيت واقعی مستبدانه خود را<br />

نشان داد."‏<br />

واشنگتن پست نيز در سرمقاله ٢٨ اکتبر خود نوشت که<br />

این دستگيری نشان داد که ‏"در کرملين هيچکس از پيگرد<br />

خودسرانه و یا از اتهامات سياسی مصون نيست".‏ در ادامه<br />

واشنگتن پست نوشت:"‏ اگر دولت روسيه قرار باشد تجار ثروتمند که<br />

در دهه های گذشته به جمع آوری ثروت مبادرت ورزیده اند را روانه<br />

زندان کند،‏ باید منتظر دستگيری افراد بيشتری بود."‏<br />

در تائيد و هم آوائی با روزنامه های بالا؛ ‏"لئون آرون"‏<br />

مدیرمطالعات روس در انستيتوی امریکائی انترپرایز،‏ در مقاله<br />

ای در تایمز،‏ در باره خودورکوفسکی نوشت:‏ ‏"بنظر می رسد که<br />

خودورکوفسکی قوانينی را در دهه ٩٠ زیر پا گذاشته است،‏ اما<br />

در درون هرج و مرج اقتصادی آن زمان و در حالی که کشور<br />

در حال خصوصی سازی در مقياس وسيعی بسر می برد،‏ هيچ<br />

تاجر بزرگی در روسيه نمی توانست پاک و منزه باشد.‏ در واقع<br />

شرکت ها هر چقدر بزرگتر بودند،‏ امکان تخطی صاحبان آنها از قانون<br />

نيز بيشتر بود."‏<br />

یک سخنگوی وزارت امور خارجه مسئله<br />

خودورکوفسکی را ‏"بازداشت گزینشی"‏ اعلام داشت و اضافه<br />

کرد:"‏ ما نگران حکومت قانون و تداوم آزادی های اساسی مردم<br />

روسيه هستيم".‏<br />

اظهار نگرانی ها زمانی شدت گرفت که دولت روسيه<br />

٤٤ درصد سهام کمپانی عظيم نفتی ‏"یوکوس"‏ که متعلق به<br />

خودروکوفسکی بود را مسدود کرد.‏ خودورکوفسکی نيز در سوم<br />

نوامبر درتلاش برای نجات این کمپانی از تصرف احتمالی آن<br />

توسط دولت و یا استفاده از آن برای معامله جهت آزادی خود از<br />

مقامش بعنوان رئيس ‏"یوکوس"‏ استعفاء داد.‏<br />

خشم ناشی از دستگيری یک فرد-‏ که دست بر قضا<br />

ميلياردر نيز هست-‏ فراتر از ادعاهای دولت بوش و رسانه های<br />

وابسته این کشور در مورد به خطر افتادن آزادی و دمکراسی در<br />

روسيه و عملکرد استبدادی رژیم پوتين می رود.‏<br />

بعنوان مثال،‏ یک سال پيش،‏ هنگاميکه پليس مخفی<br />

روسيه به تئاتر مسکو حمله ور شد و بيش از صد تن از گروگانها<br />

بخاطر تنفس گاز سمی به قتل رسيدند و پنجاه تن از جدائی طلبان<br />

چچن درکمال خونسردی اعدام شدند،‏ صدای اعتراض از امریکا<br />

برنخاست.‏ هيچيک از این رسانه ها حتی به خود زحمت ندادند تا<br />

به حکومت ترور در چچن و ده ها هزار تنی که در دوره<br />

حکومت پوتين به قتل رسيدند اعتراض کنند.‏ ایراد تایمز در این<br />

مورد که رژیم پوتين به جای تعقيب قانونی خودورکوفسکی<br />

مامورین مبدل را جهت دستگيری وی در نظر گرفت نيز صحت<br />

ندارد،‏ چرا که خودورکوفسکی دستور دادگاه را که از وی<br />

خواست تا به سئوالات دادستان پاسخ دهد را ندیده گرفته بود.‏<br />

چنين رفتاری در بسياری از کشورها نتيجه ای ندارد مگر<br />

دستگيری متهم-‏ گرچه دستگيری ميلياردرها اگر هم عملی شود،‏<br />

حالتی نادر خواهد بود.‏<br />

این استدلال که ‏"همه این کار را کردند"،‏ بنابراین<br />

دستگيری خودورکوفسکی عادلانه نيست،‏ درحقيقت نادیده گرفتن<br />

کارهائی است که این ‏"همه"‏ انجام دادند.‏ منابعی که براساس نص<br />

صریح قانون،‏ تخطی خودورکوفسکی را تائيد کرده اند،‏ معتقدند<br />

که وی فرم های مالياتی را برای وزارت دارائی ارسال نکرده<br />

است.‏ این منابع البته به ندرت دزدی و غارت مایملک مردم یکی<br />

از بزرگترین کشورهای جهان بدست مشتی گنگستر که ارتباطات<br />

سياسی با مقامات روسی دارند را بعنوان جرمی از درجه جنائی<br />

تلقی می کنند.‏<br />

در ميان اتهامات وارده به شرکت ‏"یوکوس"‏ و رئيس<br />

آن،‏ قتل های متعدد و تلاش برای به قتل رساندن برخی افراد بوده<br />

است که در آنها مقامات رسمی و شرکت های وابسته به<br />

‏"یوکوس"‏ دخالت داشته اند.‏ یکی از همين قتل ها در روز تولد<br />

خودورکوفسکی اجرا و بعنوان هدیه تقدیم وی شد.‏<br />

. گ . ب)‏


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٤٢<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

خودورکوفسکی کار خود را بعنوان یک بوروکرات<br />

استالينيست در کومسومول ‏(سازمان جوانان حزب کمونيست<br />

شوروی)‏ آغاز کرد.‏ وی در سال ١٩٨٧ با استفاده از قدرتش در<br />

کومسومول محلی شرکتی تجاری به نام ‏"مناتپ"‏ را تاسيس کرد<br />

که قرار بود روند اختراعات و نوسازی صنعتی را دنبال کند.‏<br />

شرکت ‏"مناتپ"‏ در راستای اعاده سرمایه داری که در چارچوب<br />

برنامه های پرسترویکای گورباچف سرعت گرفته بود،‏ ابتدا به<br />

یک شرکت تجاری و سپس بانک منتقل شد و توانست بی<br />

سروصدا ذخائر دولتی را به خود جذب کند.‏ خودورکوفسکی پس<br />

از مدتی سهام این شرکت را بفروش رساند و سود حاصل از آن<br />

را به جيب زد،‏ بدون آنکه مبلغی به صاحبان آن پرداخت کند.‏<br />

در دهه‎٩٠‎ که خصوصی سازی گسترده در روسيه<br />

شروع شد،‏ خودورکوفسکی با پول هائی که حاصل دزدی از<br />

دولت و سرمایه گذاران بود به دوستان خود در کرملين رشوه داد<br />

تا بتواند کارخانجات صنعتی و پتروشيمی که پيش از آن متعلق به<br />

دولت بود را از آن خود کند،‏ آنهم به قيميتی بسيار بسيار ارزان.‏<br />

‏"یوکوس"‏ را به مبلغ<br />

بعنوان مثال وی در سال<br />

٣٠٠ ميليون دلار از دولت خریداری کرد.‏ ارزش فعلی این<br />

شرکت در حال حاضر به سی ميليارد دلار یعنی صد برابر ارزش<br />

خریداری شده تخمين زده می شود.‏<br />

در روندی که منجر به انتقال هفتاد در صد از ثروت<br />

اتحاد شوروی سابق به یک دوجين روسی می شد،‏<br />

خودورکوفسکی بزرگترین برنده بود.‏ این انتقال،‏ تعطيلی جمعی<br />

صنایع متعدد،‏ بيکاری ميليونها کارگر و کارمند و خروج چند صد<br />

ميليارد دلار ارز از روسيه را موجب گردید.‏<br />

از نظر طبقه کارگر اتحاد شوروی سابق،‏ روندی که<br />

خودورکوفسکی را مبدل به یکی از ثروتمندترین افراد دنيا کرد،‏<br />

فاجعه ای جبران نشدنی به شمار می رود که حاصل آن نابودی<br />

بی سابقه کار و در آمد بود.‏<br />

دولت روسيه تخمين زده است که ٣١ ميليون روسی-‏<br />

بيش از ٢٠ درصد جمعيت این کشور-‏ با ماهی پنجاه دلار امرار<br />

معاش می کنند.‏ از سوی دیگر تحقيقات سازمان ملل نشان می دهد<br />

که نيمی از جمعيت روسيه در مرز فقر قرار دارند و کميته آمار<br />

دولتی روسيه سال گذشته فاش ساخت که بيش از<br />

روسی،‏ همه روزه از سوء تغذیه رنج می برند.‏ قطبی شدن جامعه<br />

روسيه،‏ این کشور را در کنار کشورهای امریکای لاتين قرار می<br />

دهد.‏ این درحالی است که نابودی شرایط زندگی و سيستم درمانی<br />

طول عمر را در روسيه به ٥٧ سال رسانده است که واقعيتی است<br />

قابل مقایسه با شرایط دوران جنگ و دوران شيوع بيماری<br />

طاعون و خشکسالی.‏<br />

شکی نيست که در پشت پيگرد قانونی خودورکوفسکی<br />

انگيزه های قوی سياسی قرار دارد.‏ نخست،‏ شواهدی در دست است<br />

که نشان می دهد وی تصميم داشت تا با ثروت نا محدودش،‏ احزاب<br />

مخالف در روسيه را بخرد.‏ این تصميم،‏ توافق مخفی ميان ثروتمندها و<br />

رهبران کرملين را زیر پا می گذاشت.‏ توافقی که براساس آن<br />

ثروتمندها تعهد کرده بودند تا از سياست دوری کنند و دولت هم در<br />

مورد روش های جمع آوری ثروت توسط آنها سکوت پيشه کند.‏<br />

دوم اینکه خودورکوفسکی با استفاده از شرکت نفتی<br />

‏"یوکوس"‏ با واشنگتن و شرکت های نفتی ‏"شورون"‏ و ‏"اسکان"‏<br />

مستقر در امریکا روابطی بهم زده بود و سعی می کرد تا بر سياست<br />

خارجی دولت روسيه تاثير بگذارد.‏ در این رابطه گزارش شده است<br />

که دو شرکت نفتی مزبور مشغول مذاکره با خودورکوفسکی به<br />

منظور خرید ٥٠ درصد سهام ‏"یوکوس"‏ بوده اند.‏ شرکت ‏"یوکوس"‏<br />

طرحی را افشاء کرده بود که براساس آن بابت پيشنهاد ساختن شبکه<br />

لوله های نفتی متعلق به خود و تغيير مسير جریان نفت می توانست<br />

اعضای دولتی احداث خطوط لوله را در هم شکند.‏ اینها مسائلی است<br />

که می تواند منطقه را به جنگ بکشاند.‏<br />

باید متذکر شد که پيشنهاد چنين قراردادی به دو شرکت<br />

نفتی امریکائی،‏ ارتباط سياسی خودورکوفسکی با کاخ سفيد و<br />

خشم روزنامه های امریکائی از بازداشت وی تارهائی هستند که<br />

بصورتی محکم در هم تنيده شده اند.‏<br />

کندوليزا رایس پيش از انتصاب به سمت مشاور امنيت<br />

ملی بوش،‏ عضو هيات مدیره شورون بود.‏ عضویت وی در این<br />

شرکت بيشتر به دليل تخصص او در مسایل روسيه بشمار می<br />

رفت.‏ از سوی دیگر مدیر سردبيری روزنامه نيویورک تایمز به<br />

نام ‏"بيل کلر"‏ که گفته می شود نویسنده سرمقاله ای که در آن<br />

دادستان های روسی به خاطر تعقيب خودورکوفسکی محکوم شده<br />

اند،‏ فرزند مدیر سابق شرکت نفتی شورون می باشد.‏<br />

و آخر اینکه دستگيری خودورکوفسکی دارای ابعاد سياسی<br />

مردم پسندی می باشد که پوتين قصد دارد با استفاده از آن در انتخابات<br />

پارلمانی دسامبر آینده به پيروزی دست یابد.‏ آنها که دستگيری این<br />

غول نفتی را نقض دمکراسی می دانند این حقيقت را نادیده می گيرند<br />

که اکثریت مردم روسيه مایلند تمام ثروتمندان گنگستر به خاطر نابودی<br />

سيستم اجتماعی بازداشت و به سزای اعمال شان برسند.‏<br />

اما این سرنوشت قطعا نيت واقعی پوتين نيست.‏ پوتين خود<br />

مخلوق همين یک دوجين ثروتمند است و متعهد شده است تا با تشکيل<br />

دولتی قوی از منافع آنها دفاع کند.‏ او تاکيد کرده است که قصد ندارد<br />

کل روند خصوصی ساز دهه ٩٠ را زیر سئوال برد.‏ جدال با<br />

خودورکوفسکی در حقيقت افتادن در ميان دزدهاست.‏<br />

حساسيت شدید رسانه های گروهی امریکا و دولت این<br />

کشور درباره مسئله خودورکوفسکی ریشه در منافع قابل توجه<br />

ژئوپولتيک این کشور در روسيه و در ملاحظاتی دارد که باید آن<br />

را در امریکا جستجو کرد.‏<br />

اقامه دعوی برعليه خودورکوفسکی تلویحا اعلام جرمی<br />

است بر عليه روندی که منتج به پيدایش هفده ميلياردر روسی شده<br />

است-‏ نابودی اتحاد شوروی و بازگرداندن سرمایه داری-‏ که تشکيل<br />

دهنده یک شرکت معظم جنائی هستند.‏ این جنایات تنها ناشی از<br />

عملکرد تعدادی از افراد نيست که یک شبه ‏"پولدار"‏ شده اند،‏<br />

بوروکراسی استالينيستی و سرمایه داری جهانی نيز با یکدیگر متحد<br />

شدند تا این جنایات بيرحمانه و درنده خویانه را هدایت کنند.‏<br />

برای زیر سئوال بردن مشروعيت بازگرداندن سرمایه<br />

داری به کشوری که زمانی اتحاد جماهيرشوروی سوسياليستی<br />

ناميده می شد،‏ تنها نباید ثروت های جمع آوری شده<br />

خودورکوفسکی و افرادی شبيه به او را زیر سئوال برد،‏ بلکه<br />

٤٠ ميليون<br />

١٩٩٥ دارائی


١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٤٣<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

دراین پروسه منافع عظيم تری به جيب بانکداران و نهادهای مالی<br />

در امریکا واروپا رفت که از فرار انبوه سرمایه در روند<br />

خصوصی سازی دهه ٩٠ به بعد و تاکنون منتفع شده اند.‏ این<br />

صدها ميليارد دلار درحقيقت از مردم اتحاد شوروی سابق به<br />

سرقت رفته است.‏<br />

روش های جنایت آميز که برای بازگرداندن سرمایه<br />

داری به اتحاد شوروی بکار گرفته شد چندان هم منحصر بفرد<br />

نبود،‏ چرا که این روش ها در مقياس جهانی نيز مورد استفاده<br />

قرار گرفته است.‏<br />

در طول دو دهه اخير،‏ انتقال همه جانبه ثروت از طبقه کارگر<br />

به سوی مشتی ميليونر و ميلياردر موجبات پيشرفت اقتصادی ‏"بازار<br />

آزاد"‏ را در تمام جهان،‏ بخصوص در امریکا ف<strong>راه</strong>م آورده است.‏<br />

نتایج حاصل از چنين روندی-‏ سقوط استاندارهای<br />

زندگی؛ از ميان رفتن مشاغل،‏ بيمه بهداشتی و خدمات اجتماعی،‏<br />

عميق ترشدن فقر و بی عدالتی است که درحال حاضر در زمينه<br />

های زندگی اجتماعی در امریکا و روسيه و در ابعادی متفاوت تر،‏ در<br />

تمام کشورهای جهان به چشم می خورد.‏<br />

از اینرو جنایات ثروتمندان روسی دیگر استنثاء به شمار<br />

نمی آیند.‏ در امریکا،‏ روسای شرکت های چند مليتی و موسسات<br />

مالی وابسته به وال استریت با غارت سرمایه های ثابت و متغير<br />

دیگر شرکتها،‏ سالانه صدها ميليون دلار به جيب می زنند.‏<br />

همانطور که اسناد افشاء شده شرکت های ورشکست شده ای مثل<br />

انرون،‏ ورلدکام،‏ گلوبال کراسينگ،‏ تایکو و تعدادی دیگر از<br />

شرکت ها نشان می دهد،‏ ثروت متمرکز شده در دست تعداد اندکی<br />

از افراد سطح بالا،‏ ازطریق کلاهبرداری سرمایه گذاران و به<br />

قيمت از دست رفتن شغل،‏ ذخائر بيمه بازنشستگی و پس انداز<br />

ميليونها انسان بدست آمده است.‏<br />

روشهای جنایتکارانه در امریکا،‏ مصداق خود را در<br />

خارج از این کشور و درجنگ عليه عراق به منظور تصاحب<br />

منافع نفتی این کشور نشان ميدهد.‏ اتخاذ این روش ها در داخل و<br />

خارج امریکا به دليل بحران عميق در سيستم سود طلبی و تلاش<br />

های بکار گرفته از سوی اقليتی در هيات حاکمه برای از ميان<br />

بردن این بحران صورت می گيرد.‏<br />

بالزاک در قرن نوزدهم نوشت:‏ " در پس هر ثروت<br />

عظيمی،‏ جنایتی نهفته است."‏ این گفته هيچگاه باندازه امروز چه در<br />

روسيه و چه در امریکا مصداق پيدا نکرده است.‏ دغدغه مبالغه آميز<br />

پيرامون مسئله خودورکوفسکی در ميان اقليت حاکم در امریکا و در<br />

جاهای دیگر به نوعی ریشه دراین عبارت کتاب مقدس دارد:‏ " من<br />

تنها به خاطر لطف الهی است که به آنجا می روم".‏<br />

درپی اظهار نگرانی در باره دمکراسی و آزادی در<br />

ارتباط با مسئله خودورکوفسکی،‏ ترس آشکار اقليت حاکم نهفته<br />

است که معتقدند زیر سئوال رفتن مشروعيت ثروت هایی که از<br />

<strong>راه</strong> های نا مشروع در روسيه و دیگر کشورها بدست آمده است،‏<br />

می توان نتایج غير قابل پيش بينی ببار آورد.‏<br />

‏(بقيه مقاله مثلث قدرت از ص ٣٥)<br />

درس خوانده و تبدیل به کادر قضائی-‏ امنيتی شده بودند سنگرها<br />

را فتح کردند و در پایان این جابجائی ها آیت االله شاهرودی خود<br />

نيز از پشت پرده شورای نگهبان بيرون آمده و در راس قوه<br />

قضائيه قرار گرفت.‏ مثل طبسی-‏ شاهرودی-‏ خامنه ای در راس<br />

هرم حکومتی کامل شد.‏ این پيوند چنان است که هر نوع تصميم<br />

مهم در قوه قضائيه ابتدا با آیت االله واعظ طبسی همآهنگ می<br />

شود،‏ از جمله انتصاب رئيس دادگستری مرکز"‏ عليزاده".‏<br />

روحانی پرونده داری که در زمان مجلس سوم تا آستانه خلع لباس<br />

و محاکمه به جرم تصاحب املاک مردم در طبس پس رفته بود.‏<br />

تردید نيست که دادستان تهران ‏"مرتضوی"‏ نيز با همين همآهنگی<br />

بر مسند نشسته و به همين دليل نيز هر فشاری برای برکنار او تاکنون<br />

بی اثر بوده است.‏<br />

آنچه که در باره نحوه درآمد عظيم آستانقدس میتوان<br />

گفت اینست،‏ که از بعد از انقلاب این ثروت سر به فلک کشيده<br />

است؛ تا آنجا که ١٠ درصد گاز سرخس هم به صندوق آستانقدس<br />

می رود.‏ املاکی که قبلا متعلق به آستانقدس بوده و بعدها سندش<br />

در زمان شاه به نام این و آن شده تماما به آستانقدس برگردانده<br />

شده و از مالکين آنها پس گرفته شده است.‏ به همين دليل امروز<br />

وقتی شما در مشهد <strong>راه</strong> می روید،‏ احساس می کنيد تمام زمين و<br />

آنچه در خراسان روی آن بنا شده از آن آستانقدس است.‏ دفاتر و<br />

شعب فراوان آن در سراسر شهر و استان،‏ درست مانند دورانی<br />

است که شعب بانک صادرات در سراسر ایران باز شده بود.‏<br />

علاوه بر تامين بخش مهمی از هزینه شورای تبليغات<br />

اسلامی و حوزه علميه قم و مشهد و یا نمایندگیهای ولی فقيه در<br />

خارج از کشور،‏ بودجه محرمانه اکثر عمليات تروریستی در<br />

خارج از کشور،‏ حضور در لبنان،‏ کمک مالی به حزب االله لبنان<br />

و یا عمليات سپاه محمد در افغانستان و حتی محرمانه ترین بخش<br />

خرید تاسيسات نظامی و اتمی از درآمد آستانقدس تامين می شود،‏<br />

چرا که بودجه دولتی بهرحال بودجه ایست مشخص که می تواند<br />

این نوع عمليات و ارتباط های بين المللی از درون آن بيرون<br />

کشيده شود اما بودجه آستانقدس بی حساب و کتاب است.‏ قدرت و<br />

تاثير آستانقدس در نظام جمهوری اسلامی و تاثير قاطع آن روی<br />

ارگان های نظامی و روی فرماندهان سپاه از همين پول و نقش<br />

بوجود آمده است.‏ به همين دليل است که هر نوع تغيير سياست<br />

خارجی و یا هر نوع تغيير موضع فرماندهان سپاه و یا هر نوع<br />

تصميم قضائی در کشور که اکنون سازمان امنيت موازی و زندان<br />

ها نيز زیر نظر آنست،‏ بستگی مستقيم به نظر واعظ طبسی در<br />

خراسان دارد و هر نوع تصميم استراتژیک در جمهوری اسلامی<br />

بدون مشورت با واعظ طبسی ناممکن است،‏ از جمله درباره<br />

امضای پروتکل اتمی.‏ این انتظار که بی موافقت واعظ در قوه<br />

قضائيه تحولی چشمگير بوجود آید،‏ خام خيالی است.‏ شاهرودی<br />

خوب می داند که حضور او در قوه قضائيه یعنی حضور سایه<br />

واعظ.‏ همچنان که رهبر جمهوری اسلامی می داند رهبری خارج<br />

از سایه واعظ یعنی انحراف از ميثاقی که از جمع آن<br />

مشهد،‏ اکنون در سه روحانی خلاصه شده است:‏ مثل واعظ،‏<br />

رهبر،‏ شاهرودی!‏<br />

٥ روحانی


ر‎٥‎<br />

١٢۶<br />

– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />

٤٤<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />

<br />

فصل کنگره ها<br />

درداخل و خارج کشور<br />

نيمه دوم سالی که در پایان آن انتخابات هفتمين دوره مجلس<br />

شورای اسلامی در ایران می خواهد برگزار شود،‏ احزاب و سازمان<br />

های سياسی داخل و خارج کشور،‏ هر یک به بهانه و دليلی،‏ اما همه<br />

با هدف بررسی نتيجه ۶ سال جنبش اصلاحات درایران تشکيل کنگره<br />

دادند.‏ برخی با این اميد که بتوانند مقابله با ضد اصلاحات را دوباره<br />

سازمان دهند و سنگر مهم مجلس را تسليم جبهه ضد اصلاحات نکنند،‏<br />

و نيروی ضد اصلاحات با هدف بررسی موفقيت هائی که در این شش<br />

سال داشته و چگونگی بهره گيری از امکانات و موفقيت هایش برای<br />

تسخير مجلس شورای اسلامی تشکيل کنگره دادند.‏ این وضع البته<br />

درمهاجرت و درکنگره هائی که احزاب و سازمان ها تشکيل دادند،‏ با<br />

این حساسيت و جدیت دنبال نشد،‏ اما بهرحال معطوف به اوضاع<br />

ایران بود.‏<br />

مجمع روحانيون مبارز که تشکلی است عملا در برابر<br />

جامعه روحانيت و متشکل از روحانيونی که در قالب های گذشته نمی<br />

گنجد و پيش از آنکه اصلاح طلب سياسی باشند،‏ اصلاح طلب دینی<br />

هستند،‏ سرانجام در حد یک حزب کامل سياسی تشکيل کنگره داد.‏<br />

تمامی معيارهای شناخته شده یک کنگره را مراعات کرد.‏ گزارشکر<br />

کنگره را مهدی کروبی رئيس کنونی مجلس داد و هيات هائی از<br />

احزاب و سازمان های سياسی بعنوان ميهمان درآن حضور یافتند.‏<br />

گسترش واحدهای تشکيلاتی درسراسر کشور،‏ تدابيری برای ائتلاف و<br />

محکم سازی ریسمان اتحاد با دیگر تشکل های سياسی اصلاح طلب<br />

درون حاکميت و بيم و هراس هائی که درباره آینده روحانيت شيعه و<br />

سرانجام حکومت اسلامی وجود دارد،‏ در مذ ا کرات و مصاحبه ها و<br />

تصميمات این کنگره مشاهده شد.‏<br />

جبهه مشارکت ایران اسلامی،‏ پيش از مجمع روحانيون<br />

مبارز تشکيل کنگره داد،‏ که همچنان فشارنيروهای مخالف اصلاحات<br />

به بهانه اسناد و بویژه گزارش صریح دبيرکل آن به این حزب ادامه<br />

دارد.‏ قضاوت در این باره که این فشارها مقدمه حذف چهره های<br />

شناخته شده رهبری این حزب از انتخابات مجلس هفتم خواهد شد یا<br />

خير؟ هنوز زود است.‏ چهره هائی نظير محسن ميردامادی،‏ محمد<br />

رضا خاتمی،‏ شکوری راد،‏ مزروعی و...‏<br />

جبهه مشارکت تصميم نهائی برای شرکت یا عدم شرکت در<br />

انتخابات آینده را موکول به تصميم کنگره فوق العاده ای کرده است که<br />

پس از اعلام ليست کاندیداهای عبور کرده از فيلتر شورای نگهبان<br />

قرار است تشکيل شود.‏<br />

مجاهدین انقلاب اسلامی،‏ که تاکنون نشست های مرکزیت و<br />

حتی شبه کنگره آن در مطبوعات بازتاب نداشته،‏ این بار تشکيل<br />

کنگره این سازمان را با هدف گسترش کارسازمانی خود اعلام کرده<br />

است.‏ این کنگره تا پيش از پایان ماه آذر تشکيل خواهد شد.‏ آنها نيز با<br />

ارزیابی خود از اوضاع ایران و منطقه و روند اصلاحات طی ۶ سال<br />

گذشته و سرنوشتی که تاکنون انقلاب ۵٧ پيدا کرده است،‏ بعنوان<br />

صاحب اندیشه ترین تشکيل مذهبی درون حاکميت موضع خود در<br />

باره انتخابات رااعلام خواهند کرد.‏ شورای نگهبان چهره های شاخص<br />

این سازمان نظير بهزاد نبوی،‏ مصطفی تاج زاده،‏ محسن آرمين،‏<br />

محمد سلامتی،‏ هاشم آغاجری و...‏ را تائيد صلاحيت خواهد کرد؟ این<br />

نيز بستگی به روند اوضاع جهان و ایران طی ماه های آینده دارد.‏<br />

موتلفه اسلامی نيز که معمولا هر سال یک و گاه دو کنگره<br />

و جلسه سراسری با رهبران و مسئولين سازمان های خود در سراسر<br />

ایران دارد،‏ در ابتدای آذرماه کنگره ای در قم برگزار کرد.‏ آنها ابتدا<br />

در مشهد جلسه کردند و با آیت االله واعظ طبسی دیدار و سپس در قم<br />

کنگره را تشکيل دادند.‏ همچنان که ابتدا حمایت واعظ طبسی را جلب<br />

کردند و سپس تائيد رهبران ارتجاع مذهبی مقيم قم را خواستار شدند.‏<br />

از مجلس پنجم تاکنون رهبران این تشکل در هر انتخاباتی بازندگان<br />

بزرگ بوده اند،‏ مگر در انتخابات اتاق بازرگانی و صنایع که قباله آن<br />

همچنان بنام علينقی خاموشی از رهبران این جمعيت است.‏ آنها<br />

اميدبسيار دارند که چهره های ناشناخته ای را به مجلس بفرستند و<br />

سپس خود از طریق آنها ریسمان قدرت را در دست نگهدارند،‏ چرا<br />

که خود،‏ بدليل آشنائی مردم با نام،‏ چهره و سابقه آنها شانسی برای<br />

کسب آراء مردم ندارند.‏<br />

قرائن نشان می دهد که چند کنگره هم در ظلمات و<br />

تاریکخانه ها برگزار شده است،‏ که نتایج آن در تکاپوهای سياسی<br />

مشهود است.‏ کنگره جامعه روحانيت مبارز که ناطق نوری رئيس<br />

مجلس پنجم و رهبر فراکسيون ٩٠ نفره مخالف دولت موسوی در<br />

زمان آیت االله خمينی موتور محرکه آنست.‏ کنگره حزب االله که آیت<br />

االله جنتی پدرخوانده آنست و فعلا توانسته سنگر شهرداری و شورای<br />

شهرتهران را فتح کند و کنگره فدائيان اسلام که عبدخدائی دبيرکل<br />

آنست.‏ ضارب دکتر حسين فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق.‏<br />

درخارج از کشور نيز سازمان فدائيان اکثریت درهمين<br />

دوران کنگره تشکيل داد و دو تشکل جدید،‏ یعنی اتحاد جمهوریخواهان<br />

که هنوز معلوم نيست به کدام سمت تشکيلاتی خواهد رفت و همچنين<br />

جبهه ملی خارج از کشور در تدارک دو کنگره جداگانه در پایتخت<br />

آلمان ‏"برلن"‏ و سوئد ‏"استکهلم"‏ هستند که با فاصله ای اندک از هم<br />

قرار است در ماه های ژانویه و فوریه تشکيل شود.‏ نشریه ‏"نامه<br />

مردم"‏ هم اسنادی را بعنوان کنگره جدید حزب <strong>توده</strong> ایران منتشر کرده<br />

است.‏ شاید مهم ترین و خردمندانه ترین تصميم این کنگره،‏ نه تصویب<br />

آن اسنادی که تصویب شده،‏ بلکه عدم تصویب آن سندی باشد که<br />

تصویب نشده است.‏ سندی که بموجب آن قرار بوده ، سياست حزب<br />

در دوران فعاليت علنی در جمهوری اسلامی را کسانی نقد و انتقاد<br />

کنند که اکثرا در آن سالهای دشوار و پرحادثه برای حزب و کشور نه<br />

حضور و نقشی مستقيم و یا موثر درداخل کشور داشته اند و نه امروز<br />

آگاهی چندانی از اوضاع ایران دارند.‏ شعار"تا رژيم ولايت فقيه هست<br />

کاری پيش نمی رود"‏ دراین کنگره نيزتکرار شده است.‏ چگونه و از<br />

چه طریق؟ همچنان درابهام باقی مانده است!‏<br />

Rahe Tudeh No. 12۶ Dez. 2003<br />

Postfach <strong>126</strong>926, 10609 Berlin Germany<br />

شماره حساب بانكی<br />

:<br />

Postbank Essen, Konto No. 0517751430<br />

BLZ 360 100 43, Germany<br />

،Euro ٢ ٤ و ٤/٥<br />

2.5 Euro, 4 US$ & 4.5 Canada $<br />

٩<br />

http://www.rahetude.de<br />

anore@gmx.de<br />

دلار آمريكا<br />

دلار آانادا<br />

پيام گير <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> 0049-30-3350579<br />

آدرس اينترنت:‏<br />

آدرس ایميل:‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!