یکجانشینی، از فردیت تا زندگی جمعی

More documents

Recommendations

Info

فردي و زندگي ‏جمججممعي آن طور كه هستند تبيبنيبنن شوند و نسبت يكجانشيبىنبىي با افزوده شدن مفاهيم ‏جمججممعي ‏(كه با يكجانشيبىنبىي ابجيبججاد شدند)‏ به مفاهيم فردي ‏(كه از ابتداي بشريت بودند)‏ مطرح شود.‏ اين نسبت به ما ميگويد يكجانشيبىنبىي كه ريشه در*‏ مناسبات توليد*‏ دارد،‏ چطور زندگي افراد را ‏بجتبجحت تاثبريبرر قرارداده است و چطور توانسته معماري و زندگي انسان ها را براي ‏همھهمميشه تغيبريبرر دهد.‏ اين مقاله قصد دارد اين نسبت ببنيبنن يكجانشيبىنبىي،‏ زندگي فردي و زندگي ‏جمججممعي را تبيبنيبنن كند و هدف اين مقاله يافبنتبنن ريشه ي اتفاقات اجتماعي مانند يكجانشيبىنبىي است كه در طول تارتحيتحخ ‏همھهممه چبريبرز را عوض كرده اند.‏ دو مفهومِ‏ به ظاهر متضاد وجود دارد که نظریابىتبىی در مورد آن ها بیان شده است.‏ مورد اول تا کید بر حفظ حر ‏بمیبمم است.‏ مورد دوم،‏ یونگ ‏بمتبممایل به تشکیل گروه را مطرح می کند و می گوید گروه های کوچک ‏بهببههبرتبررین شرایط زندگی را دارا هستند‎١‎ . به عباربىتبىی ‏"بمتبممایل به گروه شدن"‏ و ‏"حفظِ‏ حر ‏بمیبممِ‏ شخصی"،‏ دو نوع رفتار درهم تنیده هستند.‏ ‎١‎‏.حر ‏بمیبمم جان لنگ در کتاب آفرینش نظریۀ معماری به نقل از راپاپورت،‏ خلوت را ‏"توانابىیبىیِ‏ کنبرتبررلِ‏ تعاملِ‏ اجتماعی،‏ حقِ‏ انتخاب و امکانِ‏ تعاملِ‏ اجتماعی دلحللحخواه فرد"‏ تعریف کرده است که نباید به گوشه گبریبرری از ‏جمججممع و ‏بمتبممایل به انزوا منجر شود‎٢‎ . خلوت یعبىنبىی اینکه توانابىیبىی کنبرتبررل فضا از دست شخص خارج نشود و استقلال در این زمینه به ‏مجممجحافظت از ارتباطات منجر می شود.‏ تعیبنیبنن ‏مجممجحدودۀ حر ‏بمیبمم خصوصی بیشبرتبرر بر عهدۀ جامعه است و عرف و فرهنگِ‏ جامعه،‏ نقش اصلی را در ابجیبججادِ‏ حرمت برای افراد ابجیبججاد می کند.‏ جوامع با وضعِ‏ قوانبنیبنن که می تواند اقتصادی 1 یونگ،‏ انسان و سمبول هایش 2 لنگ،‏ آفرینش نظریۀ معماری !2
هم باشد،‏ در ابجیبججاد فرهنگ موثرند و درواقع افرادبجتبجحتِ‏ تاثبریبررِ‏ قوانبنیبننِ‏ جامعه و در ‏بىپبىیِ‏ آن فرهنگ و عرف هستند.‏ حقِ‏ حر ‏بمیبممِ‏ خصوصی عبارت است از:‏ رهابىیبىی از دخالت های غبریبررمجممججاز و غبریبررمتعارف در فعالیت هابىیبىی که جامعه آبهنبهها را متعلق به حوزۀ خودمجممجختاری شخص می داند.‏ حوزۀ خودمجممجختاری شخص عبارت است از حوزه ای که ابجنبججامِ‏ اعمالِ‏ شخصی ‏مجممجخلِ‏ آزادیِ‏ دیگران نیست‎٣‎ . ‎٢‎‏.قلمرو فرهنگِ‏ دهخدا قلمرو را اسمِ‏ مرکبىببىی با معبىنبىیِ‏ ملک،‏ ‏مممممملکت و ولایت متصرفه معرفىففىی کرده است.‏ ‏همھهممچنبنیبنن قلمرو را معادل واژۀ انگلیسی Territory قرار می دهند.‏ فرهنگ و بسبرتبرر این واژه را از ریشۀ Terra به معبىنبىیِ‏ زمبنیبنن معرفىففىی می کند و آن را علاوه بر ‏مجممجحدودۀ ‏بجتبجحتِ‏ ‏بمتبمملک معادلِ‏ زمبنیبنن یا آب ‏بجتبجحت اختیار یک ملت،‏ کشور یا قانون و نبریبرز ‏مجممجحدودۀ مشخص شده برای فضای خاص فعالیت یا جریانِ‏ فکری می داند‎٤‎ . انسان از آغاز با ‏"قلمرو"‏ درگبریبرر بوده است.‏ از ‏همھهممان زمان که انسان شکارچی،‏ تبدیل به انسان کشاورز شد،‏ موضوع ‏"زمبنیبنن"‏ مطرح شد و ‏"مالکیت"‏ را به پیش آورد.‏ هر زمبنیبنن در مالکیت شخصی وجود داشت و پس از آن به اشخاص مشخص دیگری می رسید.‏ از آن جابىیبىی که انسان در جستجوی مالکیت است پس این موضوع را می پذیرد.‏ پس از آن که زمیبىنبىی از آنِ‏ من شد و زمیبىنبىی در جوارِ‏ من،‏ از آنِ‏ تو،‏ من و تو،‏ ‏"همھهممسایه"‏ نامیده می شو ‏بمیبمم و موظف به رعایتِ‏ قوانبنیبننِ‏ اجتماعِ‏ خود خواهیم بود.‏ من و تو ‏بىیبىی که در نزدیکیِ‏ هم زندگی می کنیم،‏ باید یک دیگر را بفهمیم.‏ اعتبار و ارزشِ‏ قلمروِ‏ هر شخص ‏(به مفهومِ‏ خود و درون)،‏ بدون توجه به روابط اجتماعی و رودررو ‏بىيبىیِ‏ انسابىنبىی ‏(به مفهومِ‏ ديگران و برون)،‏ تنها يك بُعدِ‏ مادی است،‏ در حالىللىی كه قواعدِ‏ كيفی با اصولِ‏ كمّی ارتباط ذابىتبىی دارند.‏ مفهومِ‏ قلمرو،‏ از منظر زبان در حیطۀ اختیارات،‏ متصرفات و ‏بمتبمملکات قرار می گبریبررد؛ با نگاهِ‏ تاربجیبجخی نبریبرز خواهیم یافت که از ‏همھهممان ابتدایِ‏ سکونتِ‏ انسان و ابجیبججادِ‏ سر پناه های اولیه،‏ 3 مشھدی،محمدلو ‏«مطالعۀ تطبیقی مفھوم و معیار حق حریم خصوصی»‏ 4 عینی فر،‏ ‏«مفھوم قلمرو در مجموعھ ھای مسکونی»‏ !3
Page 1: یکجانشیبىنبىی،‏ ا
Page 5 and 6: قلمرو هرنوع که باشد
Page 7 and 8: ظرف مكابىنبىی رويد
Page 9: منابع:‏ ‎١‎‏.ثقه

یکجانشینی، از فردیت تا زندگی جمعی

Create successful ePaper yourself

Delete template?

Save as template?