ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺑﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﻛﺒﺮﺍ - جام جم
ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺑﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﻛﺒﺮﺍ - جام جم
ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺑﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﻛﺒﺮﺍ - جام جم
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
يكشنبه 6 شهريور1390<br />
خواجه نظام الملك و ماكياولي<br />
امير نعمتي ليمائي/ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong><br />
خواجه نظام الملك طوسي، نويسنده كتاب مشهور<br />
سياست نامه، در اموري چون سياست ورزي، پايه گذاري<br />
سامانه هاي نوين آموزشي و نگارش كتاب هاي علمي ادبي<br />
از<strong>جم</strong>له نامدارانايران در گستره اي زماني به وسعت تمام<br />
تاريخ است. وي زماني نزديك به 3 دهه با كياست و درايت<br />
تمام عهده دار كار وزارت در بارگاه حكومت 2 سلطان شهير<br />
سلجوقي، آلب ارسلان و ملكشاه بود. آن اقتدار و هوشمندي<br />
كه اين سياستمدار برجسته در ازناي صدارت طولاني خود<br />
بروز داد، سبب شد كه شمارافزونياز مورخان نامي ديار<br />
فرنگ و همچنين بسيارياز تاريخ پژوهان نام آور ميهناز عهد<br />
زمامداري 2 سلطان ياد شده با عنوان عصر خواجه نظام الملك<br />
ياد كنند. شماري از پژوهشگران حوزه انديشه و برخي<br />
جستجوگران وادي تاريخ،به درستي، همساني هايي چند<br />
ميان آرا و باورهاي نظام الملك و ماكياولي،انديشمندايتاليايي<br />
و نويسنده كتاب هاي مشهور شهريار و گفتارها، يافته اند. راقم<br />
اين سطور، دراين جستار كوتاه در پي آناست تا ضمن بيان<br />
موارد تشابه آراي اين دو انديشمند، تفاوت ها و ناهمساني هاي<br />
انديشه آن دو را نيز هويدا سازد.<br />
الف : همساني هاي فكري<br />
برابر با تاريخ، نظام الملك به عنوان وزير دستگاه سلجوقي<br />
و ماكياولي به عنوان يك ديپلمات، از نزديك درگير و گرفتار<br />
سياست عملي بودند. آنچه روشن است، وجود حكومت هاي<br />
پراكنده و متقارن درايران و رقابت منفي بين دولت شهرهاي<br />
ايتاليا به مثابه مانعي بر سرراه وحدت وانس<strong>جام</strong> سراسري در<br />
اين دو سرزمين ديرينه سال جلوه مي كرد. بنابراين، هر دوي<br />
اينانديشه ورزان، برقراري حكومتي مقتدر و توانمند را تنها راه<br />
حل ممكنبرشمردند.به تعبير ديگر، آنچه محوراصلي مباحث،<br />
سياست نامه نظام الملك و شهريار ماكياولي را تشكيل مي دهد<br />
حكومتاست. حفظ و نگهداري قدرت نيز دراولويتالتفات آن<br />
دو قرار داشت. درحقيقت، هم به باور نظام الملك و هم به نظر<br />
ماكياولي، مصلحت دولت بر هر چيز ديگري تقدم دارد.ازاين<br />
رهگذر هر دوي آنان راهكارهاي گوناگوني را پيشنهاد داده اند<br />
كهاز آن <strong>جم</strong>له مي توان به تمايز مياناخلاق سياسي واخلاق<br />
عمومي در كشورداري و سياست، توجه به نيروهاي نظامي به<br />
عنوانابزار قدرتبه هنگام جنگ و صلح،لزوم مشاوره فرمانروا<br />
بابزرگانبه عنوان يكياز هنرهاياصلي حفظ و تحكيم قدرت<br />
در سياست داخلي و خارجي واهميت نهاد وزارت و دستگاه<br />
ديوانى در سلسله مراتب قدرت،از <strong>جم</strong>لهنظرياتياست كه 2<br />
متفكر مربوطه درباره حفظ قدرت سياسي ارائه مي كنند.<br />
اين نكته را هم نبايداز خاطر دور داشت كه ريشه هاي<br />
انديشه تبليغي هر دوياينان به روزگاران گذشته و سده هاي<br />
قديمباز مي گشت.باور وانديشه خواجه ملهمازانديشه سياسي<br />
ايران شهري و نشات گرفتهاز آثاري چون خداي نامه ها كه<br />
ريشه در دورانباستان،بويژه روزگار ساساني داشتند،بود.<br />
اعتقاد و نظر ماكياولي نيز با توجه به آثار به جا ماندهاز روم<br />
باستان و شكوه و عظمت آن شكل گرفت. در واقع هر دوي<br />
ايناناز گذشته هايافتخارآميز سرزمين خود تفكري را عاريه<br />
گرفتند و آن را بسط دادند. با اين وجود انديشه آنان تحت تاثير<br />
رخدادهاي زمان نيز بوده است. به عنوان نمونه، فتور و سستي<br />
نهادهاي مذهبي در روزگار زندگي هر دوياينان، يعني خلافت<br />
در مشرق زمين و كليسا در غرب، وجه مشخصه دوران زندگي<br />
اين دو متفكر محسوب مي شود و به آساني مي تواناز لابه لاي<br />
گفتمان هاي آن دو، راه حل هاي پيشنهادي براي پر كردن خلأ<br />
ناشى از نبود قدرت مذهبي را جست.<br />
واقع بيني سياسي و پرهيز از آرمانگرايي هاي كوركورانه،<br />
نيزاز <strong>جم</strong>له ويژگي هاي ساختاري درانديشه هر يكاز 2 چهره<br />
مشهور ياد شده مى باشد. ناگفته پيداست، آنچه زمينه را براي<br />
اينامر تدارك ديده، حضور طولاني مدت هر دوي آنها در<br />
عرصه سياست عملي بودهاست. جانمايه كلام آن كه، هم<br />
نظام الملك و هم ماكياولي، گرايش بسيار به گسترش حيطه<br />
اقتدار حكومت دارند و شايد بتوان گفت بزرگ ترين تشابه آن<br />
دو هماناست كه هر دو به سوي متمركزكردن قدرت حكومت<br />
حركت مي كنند.<br />
ب: ناهمساني هاي فكري<br />
آنچهاز خوانش دقيق ونقادانه سياست نامه خواجه و شهريار<br />
ماكياولي برمي آيد آناست كه وجوهافتراق به نسبتافزوني<br />
نيز درانگاره هاي فكري نظام الملك و ماكياولي ديده مى شود.<br />
به عنواننمونه، تفاوتنگرش آن دوبه مساله دين يكياز<br />
بارزترين وجوه واگراييانديشه آن دواست.انديشهايران<br />
شهري، كه بنياد باور خواجه بر پايه هاي آناستوار شده بود،<br />
مقوله اي سياسي عاطفي بود كه در ماهيت خويش شكل<br />
ديني و مذهبينيز يافتهبود. دراينانديشه، پروردگار، جايگاهي<br />
بسيار والا داشته و فرمانروا، سايهاو محسوب مي شده و هرگونه<br />
تعرضيبه موضعاقتدار حكومت، تعرضبه حوزه قدرتالهيبه<br />
شمار مي آمد. به عبارت ديگر، تمام تلاش خواجه برايناساس<br />
ماندگار بود تا با برقراري نوعي ارتباط ميان عناصر سه گانه<br />
شريعت، خلافت و سلطنت، تمامي قدرت را در حوزهاقتدار يك<br />
فرمانروا تمركز بخشد.اين در حالياست كه ماكياولي دين و<br />
مذهب را دست كم در حوزه سياست ناديده گرفت و كمترين<br />
نقش هم براي آن قائل نشد والبته نكاتي چوناين سبب گشت<br />
او را برخي متدينان و الهيون مسيحي، معلم اهريمني، آموزگار<br />
شرارت، فيلسوف شيطاني و واعظ مواعظ شيطاني بنامند.<br />
افراط طلبي ماكياولي در نقض اصول اخلاقي و اعتدال<br />
نظام الملك دراينامراز ديگر تفاوت هاى مشخص باورهاى<br />
آن دواست. خواجهنظام حتىبر آنباوربود كهاخلاقبر<br />
سياست مقدماست. سراسر سياست نامهاو كهاعتقاد داشت<br />
«ملك با كفر بپايد و با ظلم و ستم نپايد» مشحوناست<br />
به يادكرد آن محاسناخلاقى كه يك فرمانروا بايد داشته<br />
باشد. در عوض، ماكياولى سياست را در تضاد با سنتاخلاقى<br />
بنانهاد وامر تحقيق در سياست رااز حكمتاخلاقى كلا<br />
جدا ساخت.او بويژه در كتاب شهريار،استدلال هايش را بر<br />
پايه رابطه پيچيده اى بيناخلاق و سياستاستوار نمود و<br />
فضيلت شهريارى را با توان درك و عمل در جهان سياست<br />
و توانايي هاى شهريار جهت اعمال خشونت، رياورزى و<br />
فريبكارى درهم آميخت.<br />
ارائه تحليلازانواع حكومت ها توسط ماكياولى بر خلاف<br />
خواجه طوس كه تنها يك نوعاز حكومت، يعنى حكومت<br />
پادشاهى را منظور نظر داشته، ديگر وجه افتراق اين دو<br />
انديشمندنامداراست. علاوهبراين، علاقهافزون ماكياولى<br />
به مليت و سرزمين مادرى خويش (هسته اوليه ناسيوناليسم<br />
امروزى) و عدم رخنمون ملى گرايي در ذهن وانديشه خواجه،<br />
سيماى تفاوت انديشه هاى اين دو متفكر را عيان تر و آشكارتر<br />
مى سازد.<br />
وقتي عكس حرف مي زند<br />
عكاسي، نظامي نشانه شناختي است كه ممكن است نقش هاي متفاوتي را بر عهده بگيرد<br />
كتاب «عكاسي،درآمديانتقادي» را محمد نبوي،<br />
مهران مهاجر، سولماز ختاييلر و ويدا قدسي راثي تر<strong>جم</strong>ه<br />
كرده وانتشارات مينوي خرد منتشر ساختهاست. نشست نقد<br />
شهر كتاب، 18 مرداد به نقد آناختصاص داشت كه با حضور<br />
متر<strong>جم</strong>ان و دكتر مهدي مقيم نژاد و دكتر فرزان سجودي<br />
همراه بود.اين گزارش به نقل سخنان دكتر سجودي<br />
اختصاص يافته است.<br />
زبان عكاسي<br />
بحث بارت بهاين معنا كه عكس فاقد نظام رمزگاني<br />
است و هيچ گونه زبان عكاسانه وجود ندارد و فقط واقعيت<br />
مقابل دوربين را به تصوير مي كشد وارجاع مي كند، بحث<br />
مهمياست. در كتاب «عكاسي،درآمديانتقادي» بخوبي<br />
به اين بحث اشاره شده و به اين نتيجه ان<strong>جام</strong>يده است<br />
كه هرچه با فرآيندانتخاب و قاب بندي سر و كار داشته<br />
باشد، فعاليتي گفتماني است و در نتيجه رمزگان هايي بر<br />
آن حاكم است. به اين معنا كه چون در عكاسي،عامليت،<br />
انتخاب و قاب بندي وجود دارد، وارد فضاي گفتماني شده و<br />
ايدئولوژيك مي گردد.<br />
مرجع به جاي مصداق<br />
نكته ديگر، مساله «ارجاع» در عكاسياست. دراينجا<br />
به نظر مي رسد ايرادي نظري در تر<strong>جم</strong>ه وجود دارد كه در<br />
متون زبان شناسي به اشتباه كلمه «مصداق» به جاي مرجع<br />
وارد شده و تمام پيشينه فلسفي خود را نيز به همراه آورده<br />
است كه دراينجاارتباطي با نظام فلسفي پيشين خود ندارد.<br />
اين بدان علت است كه وقتي گفته مي شود عكس ارجاع<br />
مي دهد نبايد به آنچه كه بدانارجاع داده مي شود «مصداق»<br />
گفته شود در حالي كه آنچه به آنارجاع داده شده «مرجع»<br />
خواهد بود. با اين كار يك سنت فلسفي قوي پوزيتيويستي<br />
وارد بحث مي شود. مصداق به معناي محل صدقاست كه به<br />
كاربردن آن ما را درگير جدل صدق و كذب مي سازد.<br />
كاربرد اين واژه، نه صرفا در زبان و زبان شناسي صورت<br />
مي گيرد بلكه كاربرد آن به نظر مي رسد عرفي شده باشد و<br />
هرچه كه بدان ارجاع داده مي شود مصداق ناميده مي شود.<br />
برايناساس براي بحث درباره عكاسي بايداز شراين<br />
دوگانه نگري رها شد كه كتاب «عكاسي،درآمديانتقادي»<br />
در برخي جاها گرفتار آن شدهاست.اما در م<strong>جم</strong>وع فصل بندي<br />
آن نشان مي دهد كه خود رااز بند ايناشتباه و گرفتاري<br />
رهانيدهاست.اين كه عكاسي هنراست يا نيست يااين كه<br />
فناورياست يا نه، دوگانه هايياست كه سران<strong>جام</strong> بايد يكي<br />
را انتخاب كرد.<br />
گمان مي رود در اين مورد بخصوص بدون تعصب بايد<br />
گفت عكس همانند زباناست.اين به آن معناست كه ما لازم<br />
نيست در فضاي فرهنگيامروز كه به شدت بصرياست<br />
سجودي:<br />
در 50 سال گذشته در <strong>جام</strong>عه ما، ورود براي<br />
زندگي اجتماعي و فرهنگي، وارد شدن به<br />
فضاي بصري است و هنگامي كه وارد فضاي<br />
بصري مي شويم<br />
قراردادهاي خوانش اين<br />
فضا از <strong>جم</strong>له عكس را در<br />
اثر زيست فرهنگي در<br />
چنين فضايي<br />
دروني كرده و<br />
مي آموزيم<br />
بر سر كلاسي حاضر شويم تااين زبان را چون كودكي كه<br />
مدرسه نرفته است، بياموزيم.<br />
در 50 سال گذشته در <strong>جام</strong>عه ما، ورودبراي زندگياجتماعي<br />
و فرهنگي، وارد شدن به فضاي بصرياست و هنگامي كه<br />
وارد فضاي بصري مي شويم قراردادهاي خوانش اين فضا<br />
از <strong>جم</strong>له عكس را دراثر زيست فرهنگي در چنين فضايي<br />
دروني كرده و مي آموزيم. پس براي فهم زبان عكس لازم<br />
نيست نشانه شناسي عكس يا زبان عكاسي بدانيم. هنگامي<br />
كهاخبارگو در حين گفتن خبر ديده مي شوداگر قواعد بصري<br />
در ما دروني نشده بود بايد آن را «سري بريده مي دانستيم».<br />
ايناتفاق به صورت ناخودآگاه رخ مي دهد، همان گونه كه<br />
زبان مادري به شكل ناخودآگاه به بخشي از دانسته هاي ما<br />
تبديل شده است.<br />
اگر تفكر دوگانه كنار گذاشته شود بايد گفت همچون<br />
«ياكوبسن» كه دربارهنقش هاي ششگانه زبانبحث<br />
مي كند، عكاسي را بايد نظامي نشانه شناختي دانست كه<br />
ممكن است نقش هاي متفاوتي را برعهده بگيرد.<br />
مريم لباف زادي/ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong><br />
كتاب «فلسفه منطق» تر<strong>جم</strong>ه اياستاز فصل دوم<br />
كتاب فلسفه، از انتشارات دانشگاه آكسفورد در سال 1995 كه<br />
موضوعات مهم و متنوعي در فلسفه را با نظارت و ويراستاري<br />
گرينيگ در خود جاي دادهاست.<br />
فلسفه منطقبه موضوعات فلسفي كه حول و حوش مباحث<br />
منطقياست مي پردازد.اين موضوعاتبسيار متنوع هستنداما<br />
دراين كتاببه پنج موضوعاصلياكتفا شدهاست كهالبتهاز<br />
مهم ترين موضوعات هستند. اين مباحث عبارتند از: دلالت<br />
شناسي(بخصوص در مورداسامي خاص واوصاف معين)،<br />
وجود محمولي،اين هماني، ضرورت و صدق.<br />
البته كل متناثري مقدماتياست و موضوعات ياد شده<br />
بخوبي معرفي شده اند. در عين حال در جاي جايايناثر به<br />
ساير منابعي كه مي توانند دانش مخاطب را در آن زمينهافزايش<br />
دهنداشاره شده است. اين كتاب نوشته مارك سينزبرياست<br />
كه توسط محمدعلي حجتي تر<strong>جم</strong>ه شده وبه همتانتشارات<br />
حكمت در سال جاري به چاپاول رسيدهاست. دسته اي<br />
از سوالات در مورد ماهيت، مفاهيمياست كه منطق دانان<br />
استفاده مي كنند: صدق، صدق منطقي، اعتبار و استلزام.<br />
نويسندهاز مياناين مفاهيم صرفا بهاولين مفهوم در فصل<br />
6 پرداختهاست.دسته ديگرياز سوالات درباره تحليل<br />
فلسفه منطق<br />
حال دراين ميان مي تواند نقش هنري بر عهده گرفته<br />
يا نقش مطبوعاتي و سياسي و... داشته باشد. مثال دلچسب<br />
كتاب، آتش زدن عكس مخالفان در راهپيمايي هاست<br />
كهاين خود مي تواند يك كاركرد عكاسي باشد كه براي<br />
نشان دادن مخالفت، در حالي كه مورد مخالفت در عكس<br />
متجسد شده است با او مخالفت مي شود.<br />
بنابراين نبايد گفت عكس هنر است يا خير و يا فناوري<br />
است يا نيست، عكس همهاينهاست. عكس مي تواند<br />
مستندسازيان<strong>جام</strong> دهد وقتي كه در صحنه جرماز آناستفاده<br />
شده و از آن سند ساخته مي شود. عكس مي تواند خاطره نگار<br />
باشد و سياست واعتراض نيز باشد. در مورداستفادهاز كلمه<br />
«مصداق» كه بايد «مرجع»استفاده شود نيز نبايد گرفتار<br />
ساده انگاري گرديد.<br />
نبايد گمان برد كه هر عكسيالزاما در نقشي كه در<br />
آن به كار مي رود در حالاشاره كردن به مرجعياست.<br />
گاهي در يك آژانس توريستي عكسياز ساحل دريا ديده<br />
مي شود كه نمي توان دانست عكس ساحل كدام درياست<br />
و آيا واقعا به ساحلي در حالارجاع دادناست يا خير واين<br />
بسيار ساده انگارانهاست كه كار عكسارجاع دادن به واقعيت<br />
دانسته شود.<br />
درستاست كه وقتي در زبان «دريا» به كار مي رود<br />
مدلول آن كه همه درياهاست برانگيخته مي شود و درست<br />
است كه عكس ممكناستاز درياي خاصي گرفته شدهباشد<br />
اما كاركردهاي بعدي آن و اتفاقاتي كه براي آن مي افتد در<br />
بسيارياز موارد آن را به سمت نوعي نكرگي يا تعميم پذيري<br />
حركت مي دهد. در فضاي بصري معاصر ما تلاش مي شود<br />
حتي عكس هاي فردي خاص به سمت نكرگي برده شود. به<br />
عنوان مثال وقتي هنرپيشه اي مورد قبول و سالخورده براي<br />
تبليغاستفاده مي شود همه را به سمت آن مي برد كه پيري<br />
فرهيخته همراهباانتخاب درستاست و تعميم مي يابد.<br />
اين گونهاست كه عكسياستفاده مي شود كه بتواند كاركرد<br />
تعميم پذيري پيدا كند.<br />
پس مسالهارجاع در عكاسي كه در فصل نخست كتاب<br />
«عكاسي، درآمديانتقادي»به آن پرداخته شدهاست،بحثي<br />
است كه بسيار قابل تامل تر و بسط پذير مي تواند باشد.<br />
نكته ديگر اين است كه حتي يك فريم عكس، خودش<br />
در خودش، هرگز خاتمه پيدا نمي كند. يك عكس خودش،<br />
پيوسته است با لايه هاي متني ديگري كه پيرامون عكس<br />
شكل مي گيرد. اين بدان معناست كه عكس به گالري يا<br />
روزنامه مي رود يا در پوستر، بيلبورد يا آلبوم خانوادگياستفاده<br />
مي شود و پيوستهبافت يا لايه هاي متني خلاق وبازي كه<br />
پيرامون عكس وجود دارند تعريف كاركردها و خوانش آن<br />
عكس را مقيد مي سازند.<br />
پس نمي توان از عكس به مثابه چيزي واحد كه در خود<br />
خاتمه پيدا مي كند سخن گفت.اما به نظر مي رسد نكته<br />
ديگري كه جايش در كتاب مزبور خالياست، آناست كه<br />
اصطلاحاتياست كه دراستدلال مهم اند، مانند قضاياي<br />
شرطي. يك جنبه مهمازاستدلال عبارتاز دلالتاست كهاز<br />
آن به عنوان ضرورت ياد مي شود و همين جنبه، موضوعاصلي<br />
اين جستار است. اين كه استدلال، صدق نگه دار يا معتبر باشد<br />
معمولا يك استدلال از يك يا چند گزاره است كه لااقل موقتا<br />
صادق فرض شده، شروع وبه يك گزاره ديگر ختم مي شود.<br />
گزاره هاي آغازين (مقدمات و گزاره ديگر پاياني) رانتيجه<br />
مي گويند.اولين فصل ظاهرابه روشن تريننمونه هاي كلماتي<br />
مي پردازد كه عملكرد آنها دلالت كردناست ماننداسم هايي<br />
نظير «ناپلئون» و «فرانسه».به عقيدهنويسندهبراي فهمبهتر<br />
مطلب، لازماست خوانندهاز نظريه هاي جاناستوارت ميل،<br />
گوتلوب فرگه، برتراندراسل و كريپكي، دركي داشته باشد.<br />
در فصل دوم نويسنده به توضيحات معين مي پردازد<br />
و در فصل سوم به مسأله اي در رابطه با وجود پرداختهاست.<br />
اگر بگوييم چيزي موجود نيست به نظر مي رسد كه با همين<br />
اظهارمان مفروض گرفته ايم كه آن چيز موجوداست.نويسنده در<br />
فصل چهارمايناثر به <strong>جم</strong>لاتاين هماني و بويژهاين مطلب كه<br />
آيااين هماني هاي صادق همواره ضرورتا صادق اند، مي پردازد. در<br />
آخرين فصلنويسندهبه موضوع صدق مي پردازد. دراين قسمت،<br />
صدق به معناي كاملا سطحي، يك راهنما خواهد بود. نويسنده<br />
تلاش كرده گزارشيارائه دهدازاين كه مباحثاصلياز چه قرار<br />
است، بدوناين كهاصلا به بحث عميق درباره آنها بپردازد.<br />
11 thought@jamejamonline.ir<br />
انديشه<br />
وقتي به بخش تر<strong>جم</strong>ه شده به نام «كشته شدگان كاغذي»<br />
مراجعه شود، عكس ها به صورت سريالي ديده مي شوند.اين<br />
عكس ها شماره مي خورند و در نتيجه يك رابطه روايتي با<br />
هم برقرار مي كنند كه مي توان برايشان قصه اي گفت.اين<br />
عكس هاامكان جابه جا شدنندارند ونمي توانند تصادفي<br />
باشند.<br />
دراين م<strong>جم</strong>وعه، ديگر تك فريم كاركرد نخواهد داشت<br />
به نظر مي رسد كه كتاب مي تواند راجع بهاين عكس هاي<br />
سريالي بحث كند. در فصل چهارماين كتاب نيز به عكاسي<br />
و بدن انسان پرداخته شده است. دلمشغولي به بدن و<br />
جسمانيت يك دلمشغولي معاصراست. يكياز علت هاي<br />
آن نيز فرهنگ بصري معاصر است كه با سينما و تلويزيون<br />
و عكس پر شده است و بدن به مثابه عرصه اي براي ارائه<br />
متن درآمده است. بدن در اين فر آيند همچون برگ كاغذ و<br />
صفحه عكاسي خواهد بود.<br />
طرح: <strong>جام</strong> <strong>جم</strong><br />
گفت وگو با دكتر سيد يحيي يثربي، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي<br />
دعا بايد حركت آفرين باشد<br />
حورا نژادصداقت/ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong><br />
اگر تلاش كرديم و دعايمان را پشتوانه تلاش صادقانه قرار داديم،<br />
پاداش خدا،استجابت دعايياست كه خاضعانهاو رابه كمك<br />
طلبيديم. دكتر يحيي يثربيبانگاهي متفاوتبه دعااين موضوع را<br />
مورد واكاوي قرار مي دهد.<br />
دعا در زمان پيامبر اسلام به چه معنا بوده است؟<br />
تر<strong>جم</strong>ه درست و كاربردي دعااز صدراسلام يعنياز زمان<br />
حضرت محمد(ص) عبارت بودهاستاز به فرياد خواندن و ياري<br />
خواستن. يعني شما مشغولان<strong>جام</strong> كاري هستيد كهتوان كافيبراي<br />
آن نداريد، پس كسي را براي كمك صدا مي زنيد.اين دقيقا معناي<br />
دعااست. ما درباره خدانيز دعا رابه همين معنابه كار مي بريم. يعني<br />
از خدا مي خواهيم به ما كمك كند.<br />
در <strong>جام</strong>عه امروز ما دعا با همين نگاه به كار گرفته مي شود؟<br />
به نظر من در خود مفهوم دعا چيزي هست كه در <strong>جام</strong>عهامروز<br />
مابه آن توجه كافينمي شود. آن مفهوم گمشده، تلاشانسان<br />
است. انسانبايد در مسيري دستبه تلاشبزند و پساز آن كه<br />
با مشكلاتي مواجه شد، دست به دعا ببرد تا به نتيجه برسد، نهاين<br />
كه شخص هيچ تلاشينكند، ولياز خدابخواهد كهاو را كمك<br />
كند. مفهوم دعا دراسلام بدون تلاش نبودهاست.اصلا دعا بدون<br />
تلاش معناندارد.<br />
اگر پساز تلاش، دعايماناجابت شد،ايناجابت دعا پاداش<br />
تلاش صادقانه ما بودهاست. اگر فردي بخواهد عضو سودمند<br />
خانواده يا <strong>جام</strong>عه يا هر محيطاجتماعي ديگري شود،بايدبا عقل،<br />
راهكارهاي درست را پيشبگيرد و هنگام روياروييبا مشكلات<br />
دعا كند.<br />
براي نمونه، بيمار بايد نزد دكتر برود، پرهيز كند، داروهايش<br />
را درست مصرف كند واز خدابراي شفايش هم كمكبخواهد.<br />
شفا يافتناو واجابت دعايش در حقيقت پاداش تلاششاست<br />
يا كسي كه مي خواهدبهبهشتبرود،بايد تلاش كند، دين را<br />
بياموزد،احكام وانديشه هاي ديني را در زندگي اش پياده كند و<br />
از خدا نيز بخواهد كهاو را به بهشت برساند. نه آن كه شخص<br />
بگويد: خدايا من را به بهشت ببر و ديگر همه چيز را رها كند و هر<br />
از چند گاهياز خدا بخواهد كه حتمااو را به بهشت ببرد، ولي ما<br />
در <strong>جام</strong>عهاين گونه دعا كردن را جاانداخته ايم كه شما در مسيري<br />
درست گام برداريد، تا خدا تلاش صادقانه تان را ببيند و به كمكتان<br />
بشتابد.<br />
آيا تلاش و دعا كردن در زمان پيامبر نيز همگام بوده اند؟<br />
بله، زمان پيامبر نيز گاهي بعضياز كارهاي مسلمانان با<br />
شكست مواجه مي شد و بعضي كارها با موفقيت و پيشرفت. مثلا<br />
در جنگاحد سپاهاسلام شكست خورد، زيرا عده اي كار غلطان<strong>جام</strong><br />
دادند. ولي در جنگ بدر كهافراد كارهايشان را درستان<strong>جام</strong> دادند،<br />
پيروز شدند. ما بايد دعا را زمينه تلاشمان كنيم نهاين كه تلاش را<br />
حذف كنيم و دعا را جانشين آن كنيم.<br />
تلاش و دعا كردن در شب هاي قدر چه صورتي پيدا مي كند؟<br />
در ايام شب قدر، اگر كسي همه فرصت ها را خودش آتش زده<br />
باشد چه طورانتظار درست شدن همه چيز را آن هم فقط با دعاي<br />
بدون عمل دارد؟ كساني بهاستقبال شب هاي قدر بايد بروند كه<br />
صادقانه كار كرده اند.<br />
مثلا در موردبحث ظهور حضرت حجت(عج)،بايد<br />
پرسيد كه چراامام زمان غايباست؟ پاسخاين كه زيراامام<br />
زمان(عج) براي ظهور خود يك <strong>جام</strong>عه سالم مي خواهد.<br />
يعني <strong>جام</strong>عهبه گونه اي آماده و صاف شود كه 313نفر سالم<br />
داشتهباشد. در غيراين صورت چرا ما تكليف شاقبراماممان<br />
مي كنيم كه ظهور كن،بدون تغيير و تلاش خودمان.بايد<br />
براي رسيدن بهاين هدف ذهن هاي ساده را باانديشه و عقل<br />
آشنا كنيم.<br />
خدا را شكر آنقدر رسانه هاي مختلف در <strong>جام</strong>عه ما زياداست كه<br />
بسادگي مي توان بهاين سو حركت كنيم.اين مساله را مي توانيم<br />
به مثال هاي ديگري نيز روشن كنيم. ما بايد بپذيريم كه پيشرفت<br />
كشور نه صرفااز طريق دعا محقق مي شود بلكه نيازمند همت و<br />
تلاشاست. حتمااصلاح كشورهايي مثلافغانستان وليبي هم<br />
بايداز طريق آگاهي صورت بگيرد.<br />
فلسفه تقسيم دعا به فردي و <strong>جم</strong>عي در چيست؟<br />
به طور طبيعي نياز، گاهي فردياست و گاهي <strong>جم</strong>عي. مثلا<br />
وقتي فرزند كسي در خطراعتياداست، شخص بايد تلاش كند،<br />
با دانايان به مشورت بنشيند، سرمايه گذاري فكري و مالي كند، از<br />
خدا هم ياري بخواهد تااولادش را صالح كند، ولي گاهي صحبت<br />
از يك نياز <strong>جم</strong>عي مثل خشكسالياست. دراين شرايط همه مااز<br />
خدا مي خواهيم كه باران ببارد.<br />
برگزاري آيين دعا در ماه رمضان چگونه صورت مي گيرد؟<br />
ماه رمضان ماه خودسازياست. ما دراين ماه بيشتراز هر وقت<br />
ديگر دائم زيرنظر خدا هستيم. پس تنبلينكنيم و...اما ما مفاهيم را<br />
فداي كار دسته <strong>جم</strong>عي مي كنيم.<br />
يك مداح با صداي خوبش <strong>جم</strong>عي را تحت تاثير قرار مي دهد<br />
اما 2 دقيقه بعد همه چيز فراموش مي شود. به قول دكتر شريعتي<br />
مراسم تبديل مي شود به مراسم غصه خوردن. از اين طريق است<br />
كه صفابخشي دعا خواندناز بين مي رود.<br />
بايدمراقبباشيمآئين هاوظواهر،محتواوروحمكتبومعرفتمان<br />
رااز ما نگيرد.اگر در عاشورا به تعداد علم ها وكتل هايمانافزوديم و<br />
فقطبهآن فكر كرديمبدانيم، ظواهر، محتواي عاشوراييبودن رااز ما<br />
گرفتهاست.<br />
عكس: امير نادري/ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong>