20.06.2015 Views

ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺑﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﻛﺒﺮﺍ - جام جم

ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺑﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﻛﺒﺮﺍ - جام جم

ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺑﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﻛﺒﺮﺍ - جام جم

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

يكشنبه 6 شهريور‎1390‎<br />

خواجه نظام الملك و ماكياولي<br />

امير نعمتي ليمائي/‏ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong><br />

خواجه نظام الملك طوسي،‏ نويسنده كتاب مشهور<br />

سياست نامه،‏ در اموري چون سياست ورزي،‏ پايه گذاري<br />

سامانه هاي نوين آموزشي و نگارش كتاب هاي علمي ادبي<br />

از<strong>جم</strong>له نامدارانايران در گستره اي زماني به وسعت تمام<br />

تاريخ است.‏ وي زماني نزديك به 3 دهه با كياست و درايت<br />

تمام عهده دار كار وزارت در بارگاه حكومت 2 سلطان شهير<br />

سلجوقي،‏ آلب ارسلان و ملكشاه بود.‏ آن اقتدار و هوشمندي<br />

كه اين سياستمدار برجسته در ازناي صدارت طولاني خود<br />

بروز داد،‏ سبب شد كه شمارافزونياز مورخان نامي ديار<br />

فرنگ و همچنين بسيارياز تاريخ پژوهان نام آور ميهناز عهد<br />

زمامداري 2 سلطان ياد شده با عنوان عصر خواجه نظام الملك<br />

ياد كنند.‏ شماري از پژوهشگران حوزه انديشه و برخي<br />

جستجوگران وادي تاريخ،به درستي،‏ همساني هايي چند<br />

ميان آرا و باورهاي نظام الملك و ماكياولي،انديشمندايتاليايي<br />

و نويسنده كتاب هاي مشهور شهريار و گفتارها،‏ يافته اند.‏ راقم<br />

اين سطور،‏ دراين جستار كوتاه در پي آناست تا ضمن بيان<br />

موارد تشابه آراي اين دو انديشمند،‏ تفاوت ها و ناهمساني هاي<br />

انديشه آن دو را نيز هويدا سازد.‏<br />

الف : همساني هاي فكري<br />

برابر با تاريخ،‏ نظام الملك به عنوان وزير دستگاه سلجوقي<br />

و ماكياولي به عنوان يك ديپلمات،‏ از نزديك درگير و گرفتار<br />

سياست عملي بودند.‏ آنچه روشن است،‏ وجود حكومت هاي<br />

پراكنده و متقارن درايران و رقابت منفي بين دولت شهرهاي<br />

ايتاليا به مثابه مانعي بر سرراه وحدت وانس<strong>جام</strong> سراسري در<br />

اين دو سرزمين ديرينه سال جلوه مي كرد.‏ بنابراين،‏ هر دوي<br />

اينانديشه ورزان،‏ برقراري حكومتي مقتدر و توانمند را تنها راه<br />

حل ممكنبرشمردند.به تعبير ديگر،‏ آنچه محوراصلي مباحث،‏<br />

سياست نامه نظام الملك و شهريار ماكياولي را تشكيل مي دهد<br />

حكومتاست.‏ حفظ و نگهداري قدرت نيز دراولويتالتفات آن<br />

دو قرار داشت.‏ درحقيقت،‏ هم به باور نظام الملك و هم به نظر<br />

ماكياولي،‏ مصلحت دولت بر هر چيز ديگري تقدم دارد.ازاين<br />

رهگذر هر دوي آنان راهكارهاي گوناگوني را پيشنهاد داده اند<br />

كهاز آن <strong>جم</strong>له مي توان به تمايز مياناخلاق سياسي واخلاق<br />

عمومي در كشورداري و سياست،‏ توجه به نيروهاي نظامي به<br />

عنوانابزار قدرتبه هنگام جنگ و صلح،لزوم مشاوره فرمانروا<br />

بابزرگانبه عنوان يكياز هنرهاياصلي حفظ و تحكيم قدرت<br />

در سياست داخلي و خارجي واهميت نهاد وزارت و دستگاه<br />

ديوانى در سلسله مراتب قدرت،از <strong>جم</strong>لهنظرياتياست كه 2<br />

متفكر مربوطه درباره حفظ قدرت سياسي ارائه مي كنند.‏<br />

اين نكته را هم نبايداز خاطر دور داشت كه ريشه هاي<br />

انديشه تبليغي هر دوياينان به روزگاران گذشته و سده هاي<br />

قديمباز مي گشت.باور وانديشه خواجه ملهمازانديشه سياسي<br />

ايران شهري و نشات گرفتهاز آثاري چون خداي نامه ها كه<br />

ريشه در دورانباستان،بويژه روزگار ساساني داشتند،بود.‏<br />

اعتقاد و نظر ماكياولي نيز با توجه به آثار به جا ماندهاز روم<br />

باستان و شكوه و عظمت آن شكل گرفت.‏ در واقع هر دوي<br />

ايناناز گذشته هايافتخارآميز سرزمين خود تفكري را عاريه<br />

گرفتند و آن را بسط دادند.‏ با اين وجود انديشه آنان تحت تاثير<br />

رخدادهاي زمان نيز بوده است.‏ به عنوان نمونه،‏ فتور و سستي<br />

نهادهاي مذهبي در روزگار زندگي هر دوياينان،‏ يعني خلافت<br />

در مشرق زمين و كليسا در غرب،‏ وجه مشخصه دوران زندگي<br />

اين دو متفكر محسوب مي شود و به آساني مي تواناز لابه لاي<br />

گفتمان هاي آن دو،‏ راه حل هاي پيشنهادي براي پر كردن خلأ<br />

ناشى از نبود قدرت مذهبي را جست.‏<br />

واقع بيني سياسي و پرهيز از آرمانگرايي هاي كوركورانه،‏<br />

نيزاز <strong>جم</strong>له ويژگي هاي ساختاري درانديشه هر يكاز 2 چهره<br />

مشهور ياد شده مى باشد.‏ ناگفته پيداست،‏ آنچه زمينه را براي<br />

اينامر تدارك ديده،‏ حضور طولاني مدت هر دوي آنها در<br />

عرصه سياست عملي بودهاست.‏ جانمايه كلام آن كه،‏ هم<br />

نظام الملك و هم ماكياولي،‏ گرايش بسيار به گسترش حيطه<br />

اقتدار حكومت دارند و شايد بتوان گفت بزرگ ترين تشابه آن<br />

دو هماناست كه هر دو به سوي متمركزكردن قدرت حكومت<br />

حركت مي كنند.‏<br />

ب:‏ ناهمساني هاي فكري<br />

آنچهاز خوانش دقيق ونقادانه سياست نامه خواجه و شهريار<br />

ماكياولي برمي آيد آناست كه وجوهافتراق به نسبتافزوني<br />

نيز درانگاره هاي فكري نظام الملك و ماكياولي ديده مى شود.‏<br />

به عنواننمونه،‏ تفاوتنگرش آن دوبه مساله دين يكياز<br />

بارزترين وجوه واگراييانديشه آن دواست.انديشهايران<br />

شهري،‏ كه بنياد باور خواجه بر پايه هاي آناستوار شده بود،‏<br />

مقوله اي سياسي عاطفي بود كه در ماهيت خويش شكل<br />

ديني و مذهبينيز يافتهبود.‏ دراينانديشه،‏ پروردگار،‏ جايگاهي<br />

بسيار والا داشته و فرمانروا،‏ سايهاو محسوب مي شده و هرگونه<br />

تعرضيبه موضعاقتدار حكومت،‏ تعرضبه حوزه قدرتالهيبه<br />

شمار مي آمد.‏ به عبارت ديگر،‏ تمام تلاش خواجه برايناساس<br />

ماندگار بود تا با برقراري نوعي ارتباط ميان عناصر سه گانه<br />

شريعت،‏ خلافت و سلطنت،‏ تمامي قدرت را در حوزهاقتدار يك<br />

فرمانروا تمركز بخشد.اين در حالياست كه ماكياولي دين و<br />

مذهب را دست كم در حوزه سياست ناديده گرفت و كمترين<br />

نقش هم براي آن قائل نشد والبته نكاتي چوناين سبب گشت<br />

او را برخي متدينان و الهيون مسيحي،‏ معلم اهريمني،‏ آموزگار<br />

شرارت،‏ فيلسوف شيطاني و واعظ مواعظ شيطاني بنامند.‏<br />

افراط طلبي ماكياولي در نقض اصول اخلاقي و اعتدال<br />

نظام الملك دراينامراز ديگر تفاوت هاى مشخص باورهاى<br />

آن دواست.‏ خواجهنظام حتىبر آنباوربود كهاخلاقبر<br />

سياست مقدماست.‏ سراسر سياست نامهاو كهاعتقاد داشت<br />

‏«ملك با كفر بپايد و با ظلم و ستم نپايد»‏ مشحوناست<br />

به يادكرد آن محاسناخلاقى كه يك فرمانروا بايد داشته<br />

باشد.‏ در عوض،‏ ماكياولى سياست را در تضاد با سنتاخلاقى<br />

بنانهاد وامر تحقيق در سياست رااز حكمتاخلاقى كلا<br />

جدا ساخت.او بويژه در كتاب شهريار،استدلال هايش را بر<br />

پايه رابطه پيچيده اى بيناخلاق و سياستاستوار نمود و<br />

فضيلت شهريارى را با توان درك و عمل در جهان سياست<br />

و توانايي هاى شهريار جهت اعمال خشونت،‏ رياورزى و<br />

فريبكارى درهم آميخت.‏<br />

ارائه تحليلازانواع حكومت ها توسط ماكياولى بر خلاف<br />

خواجه طوس كه تنها يك نوعاز حكومت،‏ يعنى حكومت<br />

پادشاهى را منظور نظر داشته،‏ ديگر وجه افتراق اين دو<br />

انديشمندنامداراست.‏ علاوهبراين،‏ علاقهافزون ماكياولى<br />

به مليت و سرزمين مادرى خويش ‏(هسته اوليه ناسيوناليسم<br />

امروزى)‏ و عدم رخنمون ملى گرايي در ذهن وانديشه خواجه،‏<br />

سيماى تفاوت انديشه هاى اين دو متفكر را عيان تر و آشكارتر<br />

مى سازد.‏<br />

وقتي عكس حرف مي زند<br />

عكاسي،‏ نظامي نشانه شناختي است كه ممكن است نقش هاي متفاوتي را بر عهده بگيرد<br />

كتاب ‏«عكاسي،درآمديانتقادي»‏ را محمد نبوي،‏<br />

مهران مهاجر،‏ سولماز ختاييلر و ويدا قدسي راثي تر<strong>جم</strong>ه<br />

كرده وانتشارات مينوي خرد منتشر ساختهاست.‏ نشست نقد<br />

شهر كتاب،‏ 18 مرداد به نقد آناختصاص داشت كه با حضور<br />

متر<strong>جم</strong>ان و دكتر مهدي مقيم نژاد و دكتر فرزان سجودي<br />

همراه بود.اين گزارش به نقل سخنان دكتر سجودي<br />

اختصاص يافته است.‏<br />

زبان عكاسي<br />

بحث بارت بهاين معنا كه عكس فاقد نظام رمزگاني<br />

است و هيچ گونه زبان عكاسانه وجود ندارد و فقط واقعيت<br />

مقابل دوربين را به تصوير مي كشد وارجاع مي كند،‏ بحث<br />

مهمياست.‏ در كتاب ‏«عكاسي،درآمديانتقادي»‏ بخوبي<br />

به اين بحث اشاره شده و به اين نتيجه ان<strong>جام</strong>يده است<br />

كه هرچه با فرآيندانتخاب و قاب بندي سر و كار داشته<br />

باشد،‏ فعاليتي گفتماني است و در نتيجه رمزگان هايي بر<br />

آن حاكم است.‏ به اين معنا كه چون در عكاسي،عامليت،‏<br />

انتخاب و قاب بندي وجود دارد،‏ وارد فضاي گفتماني شده و<br />

ايدئولوژيك مي گردد.‏<br />

مرجع به جاي مصداق<br />

نكته ديگر،‏ مساله ‏«ارجاع»‏ در عكاسياست.‏ دراينجا<br />

به نظر مي رسد ايرادي نظري در تر<strong>جم</strong>ه وجود دارد كه در<br />

متون زبان شناسي به اشتباه كلمه ‏«مصداق»‏ به جاي مرجع<br />

وارد شده و تمام پيشينه فلسفي خود را نيز به همراه آورده<br />

است كه دراينجاارتباطي با نظام فلسفي پيشين خود ندارد.‏<br />

اين بدان علت است كه وقتي گفته مي شود عكس ارجاع<br />

مي دهد نبايد به آنچه كه بدانارجاع داده مي شود ‏«مصداق»‏<br />

گفته شود در حالي كه آنچه به آنارجاع داده شده ‏«مرجع»‏<br />

خواهد بود.‏ با اين كار يك سنت فلسفي قوي پوزيتيويستي<br />

وارد بحث مي شود.‏ مصداق به معناي محل صدقاست كه به<br />

كاربردن آن ما را درگير جدل صدق و كذب مي سازد.‏<br />

كاربرد اين واژه،‏ نه صرفا در زبان و زبان شناسي صورت<br />

مي گيرد بلكه كاربرد آن به نظر مي رسد عرفي شده باشد و<br />

هرچه كه بدان ارجاع داده مي شود مصداق ناميده مي شود.‏<br />

برايناساس براي بحث درباره عكاسي بايداز شراين<br />

دوگانه نگري رها شد كه كتاب ‏«عكاسي،درآمديانتقادي»‏<br />

در برخي جاها گرفتار آن شدهاست.اما در م<strong>جم</strong>وع فصل بندي<br />

آن نشان مي دهد كه خود رااز بند ايناشتباه و گرفتاري<br />

رهانيدهاست.اين كه عكاسي هنراست يا نيست يااين كه<br />

فناورياست يا نه،‏ دوگانه هايياست كه سران<strong>جام</strong> بايد يكي<br />

را انتخاب كرد.‏<br />

گمان مي رود در اين مورد بخصوص بدون تعصب بايد<br />

گفت عكس همانند زباناست.اين به آن معناست كه ما لازم<br />

نيست در فضاي فرهنگيامروز كه به شدت بصرياست<br />

سجودي:‏<br />

در 50 سال گذشته در <strong>جام</strong>عه ما،‏ ورود براي<br />

زندگي اجتماعي و فرهنگي،‏ وارد شدن به<br />

فضاي بصري است و هنگامي كه وارد فضاي<br />

بصري مي شويم<br />

قراردادهاي خوانش اين<br />

فضا از <strong>جم</strong>له عكس را در<br />

اثر زيست فرهنگي در<br />

چنين فضايي<br />

دروني كرده و<br />

مي آموزيم<br />

بر سر كلاسي حاضر شويم تااين زبان را چون كودكي كه<br />

مدرسه نرفته است،‏ بياموزيم.‏<br />

در 50 سال گذشته در <strong>جام</strong>عه ما،‏ ورودبراي زندگياجتماعي<br />

و فرهنگي،‏ وارد شدن به فضاي بصرياست و هنگامي كه<br />

وارد فضاي بصري مي شويم قراردادهاي خوانش اين فضا<br />

از <strong>جم</strong>له عكس را دراثر زيست فرهنگي در چنين فضايي<br />

دروني كرده و مي آموزيم.‏ پس براي فهم زبان عكس لازم<br />

نيست نشانه شناسي عكس يا زبان عكاسي بدانيم.‏ هنگامي<br />

كهاخبارگو در حين گفتن خبر ديده مي شوداگر قواعد بصري<br />

در ما دروني نشده بود بايد آن را ‏«سري بريده مي دانستيم».‏<br />

ايناتفاق به صورت ناخودآگاه رخ مي دهد،‏ همان گونه كه<br />

زبان مادري به شكل ناخودآگاه به بخشي از دانسته هاي ما<br />

تبديل شده است.‏<br />

اگر تفكر دوگانه كنار گذاشته شود بايد گفت همچون<br />

‏«ياكوبسن»‏ كه دربارهنقش هاي ششگانه زبانبحث<br />

مي كند،‏ عكاسي را بايد نظامي نشانه شناختي دانست كه<br />

ممكن است نقش هاي متفاوتي را برعهده بگيرد.‏<br />

مريم لباف زادي/‏ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong><br />

كتاب ‏«فلسفه منطق»‏ تر<strong>جم</strong>ه اياستاز فصل دوم<br />

كتاب فلسفه،‏ از انتشارات دانشگاه آكسفورد در سال 1995 كه<br />

موضوعات مهم و متنوعي در فلسفه را با نظارت و ويراستاري<br />

گرينيگ در خود جاي دادهاست.‏<br />

فلسفه منطقبه موضوعات فلسفي كه حول و حوش مباحث<br />

منطقياست مي پردازد.اين موضوعاتبسيار متنوع هستنداما<br />

دراين كتاببه پنج موضوعاصلياكتفا شدهاست كهالبتهاز<br />

مهم ترين موضوعات هستند.‏ اين مباحث عبارتند از:‏ دلالت<br />

شناسي(بخصوص در مورداسامي خاص واوصاف معين)،‏<br />

وجود محمولي،اين هماني،‏ ضرورت و صدق.‏<br />

البته كل متناثري مقدماتياست و موضوعات ياد شده<br />

بخوبي معرفي شده اند.‏ در عين حال در جاي جايايناثر به<br />

ساير منابعي كه مي توانند دانش مخاطب را در آن زمينهافزايش<br />

دهنداشاره شده است.‏ اين كتاب نوشته مارك سينزبرياست<br />

كه توسط محمدعلي حجتي تر<strong>جم</strong>ه شده وبه همتانتشارات<br />

حكمت در سال جاري به چاپاول رسيدهاست.‏ دسته اي<br />

از سوالات در مورد ماهيت،‏ مفاهيمياست كه منطق دانان<br />

استفاده مي كنند:‏ صدق،‏ صدق منطقي،‏ اعتبار و استلزام.‏<br />

نويسندهاز مياناين مفاهيم صرفا بهاولين مفهوم در فصل<br />

6 پرداختهاست.دسته ديگرياز سوالات درباره تحليل<br />

فلسفه منطق<br />

حال دراين ميان مي تواند نقش هنري بر عهده گرفته<br />

يا نقش مطبوعاتي و سياسي و...‏ داشته باشد.‏ مثال دلچسب<br />

كتاب،‏ آتش زدن عكس مخالفان در راهپيمايي هاست<br />

كهاين خود مي تواند يك كاركرد عكاسي باشد كه براي<br />

نشان دادن مخالفت،‏ در حالي كه مورد مخالفت در عكس<br />

متجسد شده است با او مخالفت مي شود.‏<br />

بنابراين نبايد گفت عكس هنر است يا خير و يا فناوري<br />

است يا نيست،‏ عكس همهاينهاست.‏ عكس مي تواند<br />

مستندسازيان<strong>جام</strong> دهد وقتي كه در صحنه جرماز آناستفاده<br />

شده و از آن سند ساخته مي شود.‏ عكس مي تواند خاطره نگار<br />

باشد و سياست واعتراض نيز باشد.‏ در مورداستفادهاز كلمه<br />

‏«مصداق»‏ كه بايد ‏«مرجع»استفاده شود نيز نبايد گرفتار<br />

ساده انگاري گرديد.‏<br />

نبايد گمان برد كه هر عكسيالزاما در نقشي كه در<br />

آن به كار مي رود در حالاشاره كردن به مرجعياست.‏<br />

گاهي در يك آژانس توريستي عكسياز ساحل دريا ديده<br />

مي شود كه نمي توان دانست عكس ساحل كدام درياست<br />

و آيا واقعا به ساحلي در حالارجاع دادناست يا خير واين<br />

بسيار ساده انگارانهاست كه كار عكسارجاع دادن به واقعيت<br />

دانسته شود.‏<br />

درستاست كه وقتي در زبان ‏«دريا»‏ به كار مي رود<br />

مدلول آن كه همه درياهاست برانگيخته مي شود و درست<br />

است كه عكس ممكناستاز درياي خاصي گرفته شدهباشد<br />

اما كاركردهاي بعدي آن و اتفاقاتي كه براي آن مي افتد در<br />

بسيارياز موارد آن را به سمت نوعي نكرگي يا تعميم پذيري<br />

حركت مي دهد.‏ در فضاي بصري معاصر ما تلاش مي شود<br />

حتي عكس هاي فردي خاص به سمت نكرگي برده شود.‏ به<br />

عنوان مثال وقتي هنرپيشه اي مورد قبول و سالخورده براي<br />

تبليغاستفاده مي شود همه را به سمت آن مي برد كه پيري<br />

فرهيخته همراهباانتخاب درستاست و تعميم مي يابد.‏<br />

اين گونهاست كه عكسياستفاده مي شود كه بتواند كاركرد<br />

تعميم پذيري پيدا كند.‏<br />

پس مسالهارجاع در عكاسي كه در فصل نخست كتاب<br />

‏«عكاسي،‏ درآمديانتقادي»به آن پرداخته شدهاست،بحثي<br />

است كه بسيار قابل تامل تر و بسط پذير مي تواند باشد.‏<br />

نكته ديگر اين است كه حتي يك فريم عكس،‏ خودش<br />

در خودش،‏ هرگز خاتمه پيدا نمي كند.‏ يك عكس خودش،‏<br />

پيوسته است با لايه هاي متني ديگري كه پيرامون عكس<br />

شكل مي گيرد.‏ اين بدان معناست كه عكس به گالري يا<br />

روزنامه مي رود يا در پوستر،‏ بيلبورد يا آلبوم خانوادگياستفاده<br />

مي شود و پيوستهبافت يا لايه هاي متني خلاق وبازي كه<br />

پيرامون عكس وجود دارند تعريف كاركردها و خوانش آن<br />

عكس را مقيد مي سازند.‏<br />

پس نمي توان از عكس به مثابه چيزي واحد كه در خود<br />

خاتمه پيدا مي كند سخن گفت.اما به نظر مي رسد نكته<br />

ديگري كه جايش در كتاب مزبور خالياست،‏ آناست كه<br />

اصطلاحاتياست كه دراستدلال مهم اند،‏ مانند قضاياي<br />

شرطي.‏ يك جنبه مهمازاستدلال عبارتاز دلالتاست كهاز<br />

آن به عنوان ضرورت ياد مي شود و همين جنبه،‏ موضوعاصلي<br />

اين جستار است.‏ اين كه استدلال،‏ صدق نگه دار يا معتبر باشد<br />

معمولا يك استدلال از يك يا چند گزاره است كه لااقل موقتا<br />

صادق فرض شده،‏ شروع وبه يك گزاره ديگر ختم مي شود.‏<br />

گزاره هاي آغازين ‏(مقدمات و گزاره ديگر پاياني)‏ رانتيجه<br />

مي گويند.اولين فصل ظاهرابه روشن تريننمونه هاي كلماتي<br />

مي پردازد كه عملكرد آنها دلالت كردناست ماننداسم هايي<br />

نظير ‏«ناپلئون»‏ و ‏«فرانسه».به عقيدهنويسندهبراي فهمبهتر<br />

مطلب،‏ لازماست خوانندهاز نظريه هاي جاناستوارت ميل،‏<br />

گوتلوب فرگه،‏ برتراندراسل و كريپكي،‏ دركي داشته باشد.‏<br />

در فصل دوم نويسنده به توضيحات معين مي پردازد<br />

و در فصل سوم به مسأله اي در رابطه با وجود پرداختهاست.‏<br />

اگر بگوييم چيزي موجود نيست به نظر مي رسد كه با همين<br />

اظهارمان مفروض گرفته ايم كه آن چيز موجوداست.نويسنده در<br />

فصل چهارمايناثر به <strong>جم</strong>لاتاين هماني و بويژهاين مطلب كه<br />

آيااين هماني هاي صادق همواره ضرورتا صادق اند،‏ مي پردازد.‏ در<br />

آخرين فصلنويسندهبه موضوع صدق مي پردازد.‏ دراين قسمت،‏<br />

صدق به معناي كاملا سطحي،‏ يك راهنما خواهد بود.‏ نويسنده<br />

تلاش كرده گزارشيارائه دهدازاين كه مباحثاصلياز چه قرار<br />

است،‏ بدوناين كهاصلا به بحث عميق درباره آنها بپردازد.‏<br />

11 thought@jamejamonline.ir<br />

انديشه<br />

وقتي به بخش تر<strong>جم</strong>ه شده به نام ‏«كشته شدگان كاغذي»‏<br />

مراجعه شود،‏ عكس ها به صورت سريالي ديده مي شوند.اين<br />

عكس ها شماره مي خورند و در نتيجه يك رابطه روايتي با<br />

هم برقرار مي كنند كه مي توان برايشان قصه اي گفت.اين<br />

عكس هاامكان جابه جا شدنندارند ونمي توانند تصادفي<br />

باشند.‏<br />

دراين م<strong>جم</strong>وعه،‏ ديگر تك فريم كاركرد نخواهد داشت<br />

به نظر مي رسد كه كتاب مي تواند راجع بهاين عكس هاي<br />

سريالي بحث كند.‏ در فصل چهارماين كتاب نيز به عكاسي<br />

و بدن انسان پرداخته شده است.‏ دلمشغولي به بدن و<br />

جسمانيت يك دلمشغولي معاصراست.‏ يكياز علت هاي<br />

آن نيز فرهنگ بصري معاصر است كه با سينما و تلويزيون<br />

و عكس پر شده است و بدن به مثابه عرصه اي براي ارائه<br />

متن درآمده است.‏ بدن در اين فر آيند همچون برگ كاغذ و<br />

صفحه عكاسي خواهد بود.‏<br />

طرح:‏ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong><br />

گفت وگو با دكتر سيد يحيي يثربي،‏ عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي<br />

دعا بايد حركت آفرين باشد<br />

حورا نژادصداقت/‏ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong><br />

اگر تلاش كرديم و دعايمان را پشتوانه تلاش صادقانه قرار داديم،‏<br />

پاداش خدا،استجابت دعايياست كه خاضعانهاو رابه كمك<br />

طلبيديم.‏ دكتر يحيي يثربيبانگاهي متفاوتبه دعااين موضوع را<br />

مورد واكاوي قرار مي دهد.‏<br />

دعا در زمان پيامبر اسلام به چه معنا بوده است؟<br />

تر<strong>جم</strong>ه درست و كاربردي دعااز صدراسلام يعنياز زمان<br />

حضرت محمد(ص)‏ عبارت بودهاستاز به فرياد خواندن و ياري<br />

خواستن.‏ يعني شما مشغولان<strong>جام</strong> كاري هستيد كهتوان كافيبراي<br />

آن نداريد،‏ پس كسي را براي كمك صدا مي زنيد.اين دقيقا معناي<br />

دعااست.‏ ما درباره خدانيز دعا رابه همين معنابه كار مي بريم.‏ يعني<br />

از خدا مي خواهيم به ما كمك كند.‏<br />

در <strong>جام</strong>عه امروز ما دعا با همين نگاه به كار گرفته مي شود؟<br />

به نظر من در خود مفهوم دعا چيزي هست كه در <strong>جام</strong>عهامروز<br />

مابه آن توجه كافينمي شود.‏ آن مفهوم گمشده،‏ تلاشانسان<br />

است.‏ انسانبايد در مسيري دستبه تلاشبزند و پساز آن كه<br />

با مشكلاتي مواجه شد،‏ دست به دعا ببرد تا به نتيجه برسد،‏ نهاين<br />

كه شخص هيچ تلاشينكند،‏ ولياز خدابخواهد كهاو را كمك<br />

كند.‏ مفهوم دعا دراسلام بدون تلاش نبودهاست.اصلا دعا بدون<br />

تلاش معناندارد.‏<br />

اگر پساز تلاش،‏ دعايماناجابت شد،ايناجابت دعا پاداش<br />

تلاش صادقانه ما بودهاست.‏ اگر فردي بخواهد عضو سودمند<br />

خانواده يا <strong>جام</strong>عه يا هر محيطاجتماعي ديگري شود،بايدبا عقل،‏<br />

راهكارهاي درست را پيشبگيرد و هنگام روياروييبا مشكلات<br />

دعا كند.‏<br />

براي نمونه،‏ بيمار بايد نزد دكتر برود،‏ پرهيز كند،‏ داروهايش<br />

را درست مصرف كند واز خدابراي شفايش هم كمكبخواهد.‏<br />

شفا يافتناو واجابت دعايش در حقيقت پاداش تلاششاست<br />

يا كسي كه مي خواهدبهبهشتبرود،بايد تلاش كند،‏ دين را<br />

بياموزد،احكام وانديشه هاي ديني را در زندگي اش پياده كند و<br />

از خدا نيز بخواهد كهاو را به بهشت برساند.‏ نه آن كه شخص<br />

بگويد:‏ خدايا من را به بهشت ببر و ديگر همه چيز را رها كند و هر<br />

از چند گاهياز خدا بخواهد كه حتمااو را به بهشت ببرد،‏ ولي ما<br />

در <strong>جام</strong>عهاين گونه دعا كردن را جاانداخته ايم كه شما در مسيري<br />

درست گام برداريد،‏ تا خدا تلاش صادقانه تان را ببيند و به كمكتان<br />

بشتابد.‏<br />

آيا تلاش و دعا كردن در زمان پيامبر نيز همگام بوده اند؟<br />

بله،‏ زمان پيامبر نيز گاهي بعضياز كارهاي مسلمانان با<br />

شكست مواجه مي شد و بعضي كارها با موفقيت و پيشرفت.‏ مثلا<br />

در جنگاحد سپاهاسلام شكست خورد،‏ زيرا عده اي كار غلطان<strong>جام</strong><br />

دادند.‏ ولي در جنگ بدر كهافراد كارهايشان را درستان<strong>جام</strong> دادند،‏<br />

پيروز شدند.‏ ما بايد دعا را زمينه تلاشمان كنيم نهاين كه تلاش را<br />

حذف كنيم و دعا را جانشين آن كنيم.‏<br />

تلاش و دعا كردن در شب هاي قدر چه صورتي پيدا مي كند؟<br />

در ايام شب قدر،‏ اگر كسي همه فرصت ها را خودش آتش زده<br />

باشد چه طورانتظار درست شدن همه چيز را آن هم فقط با دعاي<br />

بدون عمل دارد؟ كساني بهاستقبال شب هاي قدر بايد بروند كه<br />

صادقانه كار كرده اند.‏<br />

مثلا در موردبحث ظهور حضرت حجت(عج)،بايد<br />

پرسيد كه چراامام زمان غايباست؟ پاسخاين كه زيراامام<br />

زمان(عج)‏ براي ظهور خود يك <strong>جام</strong>عه سالم مي خواهد.‏<br />

يعني <strong>جام</strong>عهبه گونه اي آماده و صاف شود كه ‎313‎نفر سالم<br />

داشتهباشد.‏ در غيراين صورت چرا ما تكليف شاقبراماممان<br />

مي كنيم كه ظهور كن،بدون تغيير و تلاش خودمان.بايد<br />

براي رسيدن بهاين هدف ذهن هاي ساده را باانديشه و عقل<br />

آشنا كنيم.‏<br />

خدا را شكر آنقدر رسانه هاي مختلف در <strong>جام</strong>عه ما زياداست كه<br />

بسادگي مي توان بهاين سو حركت كنيم.اين مساله را مي توانيم<br />

به مثال هاي ديگري نيز روشن كنيم.‏ ما بايد بپذيريم كه پيشرفت<br />

كشور نه صرفااز طريق دعا محقق مي شود بلكه نيازمند همت و<br />

تلاشاست.‏ حتمااصلاح كشورهايي مثلافغانستان وليبي هم<br />

بايداز طريق آگاهي صورت بگيرد.‏<br />

فلسفه تقسيم دعا به فردي و <strong>جم</strong>عي در چيست؟<br />

به طور طبيعي نياز،‏ گاهي فردياست و گاهي <strong>جم</strong>عي.‏ مثلا<br />

وقتي فرزند كسي در خطراعتياداست،‏ شخص بايد تلاش كند،‏<br />

با دانايان به مشورت بنشيند،‏ سرمايه گذاري فكري و مالي كند،‏ از<br />

خدا هم ياري بخواهد تااولادش را صالح كند،‏ ولي گاهي صحبت<br />

از يك نياز <strong>جم</strong>عي مثل خشكسالياست.‏ دراين شرايط همه مااز<br />

خدا مي خواهيم كه باران ببارد.‏<br />

برگزاري آيين دعا در ماه رمضان چگونه صورت مي گيرد؟<br />

ماه رمضان ماه خودسازياست.‏ ما دراين ماه بيشتراز هر وقت<br />

ديگر دائم زيرنظر خدا هستيم.‏ پس تنبلينكنيم و...اما ما مفاهيم را<br />

فداي كار دسته <strong>جم</strong>عي مي كنيم.‏<br />

يك مداح با صداي خوبش <strong>جم</strong>عي را تحت تاثير قرار مي دهد<br />

اما 2 دقيقه بعد همه چيز فراموش مي شود.‏ به قول دكتر شريعتي<br />

مراسم تبديل مي شود به مراسم غصه خوردن.‏ از اين طريق است<br />

كه صفابخشي دعا خواندناز بين مي رود.‏<br />

بايدمراقبباشيمآئين هاوظواهر،محتواوروحمكتبومعرفتمان<br />

رااز ما نگيرد.اگر در عاشورا به تعداد علم ها وكتل هايمانافزوديم و<br />

فقطبهآن فكر كرديمبدانيم،‏ ظواهر،‏ محتواي عاشوراييبودن رااز ما<br />

گرفتهاست.‏<br />

عكس:‏ امير نادري/‏ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong>

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!