گفتوگو با اگزیت - بهزاد آقاجمالی
گفت و گو کننده: آرمان عزیزی - منتقد گروه تئاتر اگزیت تئاتر و مطالباتش | بهزاد آقاجمالی - مدرس تئاتر و روزنامه نگار
گفت و گو کننده: آرمان عزیزی - منتقد گروه تئاتر اگزیت
تئاتر و مطالباتش | بهزاد آقاجمالی - مدرس تئاتر و روزنامه نگار
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
گفت وگو <strong>با</strong> ا گزیت<br />
تئاتر و مطال<strong>با</strong>تش<br />
بهببههزاد آقاجمججممالىللىی ‐ مدرس تئاتر و روزنامه نگار<br />
گفت وگو کننده: آرمان عزیزی ‐ منتقد گروه تئاتر ا گزیت
بهببههزاد آقاجمججممالىللىی دانشجوی دکبرتبررای پژوهش هبرنبرر، کارشناس ارشد ادبیات بمنبممایشی و استاد مدعو در<br />
دانشگاه های هبرنبرر در رشته ی تئاتر است. او پیشبرتبرر مدیر مسئول و سردببریبرر فصلنامه ی بجتبجخصصی<br />
کُنش (تئاتر و نقد ادبىببىی) و معاون پژوهشی سه دوره از جشنواره های تئاتر دانشگاهی بوده است<br />
و بجتبججربه ی نگارش چند بمنبممایشنامه و کارگردابىنبىی تئاتر را در کارنامه ی خود دارد.<br />
آقاجمججممالىللىی هم ا کنون در کنار شغل تدریس تئاتر در دانشگاه، دببریبرر بجتبجحریریه ی فصلنامه ی<br />
زی<strong>با</strong>شناخت است.<br />
عزیزی: سلام عرض می کنیم خدمت آقای بهببههزاد آقاجمججممالىللىی، خیلی ممممممنونیم که قبول زجمحجممت کرده<br />
و افتخار دادید تا در گفت وگوی ما شرکت کنید، امیدوار بمیبمم که مصاحبه ی خو بىببىی داشته <strong>با</strong>شیم.<br />
آقاجمججممالىللىی: خواهش می کنم، متشکرم، ممممممنون از سمشسمما، من هم امیدوارم که گفت وگوی خو بىببىی<br />
داشته <strong>با</strong>شیم.<br />
عزیزی: به عنوان سوال اول، مساله ای که وجود دارد، این است که ا گر قبول بکنیم که<br />
تعریف کارگر اینگونه <strong>با</strong>شد که فردی است که در ازای کاری، حقوفىقفىی را به صورت مستمر<br />
دریافت می کند و احتمالا طبق قراردادی زیر نظر یک کارفرما کمبرتبرر از مبریبرزان ارزش کارش<br />
دستمزد می گبریبررد، آیا می توان هبرنبررمندان عرصه ی تئاتر را هم کارگر نامید؟ آیا اصلا سمشسمما <strong>با</strong> این<br />
تعریف از کارگر موافقید؟<br />
آقاجمججممالىللىی: در وهله ی اول بهببههبرتبرر است در تعریف سمشسمما از کارگر کمی <strong>با</strong>زنگری کنیم یا حداقل در آن<br />
تدقیقی کنیم، در فرض سمشسمما این مساله بود که کمبرتبرر از مبریبرزان کاری که ابجنبججام می دهد دستمزد<br />
می گبریبررد، این می تواند مجممجحل مناقشه <strong>با</strong>شد، ا گر دستمزد بیشبرتبرر <strong>با</strong>شد دیگر کارگر حساب بمنبممی شود؟<br />
و اصلا این زجمحجممت و ارزش کار چقدر است؟ این چبریبرزی است که خود مارکس هم به نظر<br />
درگبریبررش بوده است، اما ا گر بجببجخواهیم خیلی مکانیکی و ساده تعریف کنیم کارگر کسی است
که در ازای دستمزدی که می گبریبررد، نبریبرروی کار می فروشد و همھهممیشه مساله این بوده که این نبریبرروی<br />
کار را چطور <strong>با</strong>ید اندازه گبریبرری کرد، هیچ مکانبریبرزم مشخصی وجود نداشته، مگر زمابىنبىی که خود<br />
افرادی که خریدار نبریبرروی کار هستند این ارزش را تعیبنیبنن می کنند. به این دلیل که منافع<br />
خودشان را در جهت ان<strong>با</strong>شت سرمایه در نظر بگبریبررند نه در راستای فروش نبریبرروی کار. من فکر<br />
می کنم که این تعریف از بهنبههاد کارگر بربجنبجخواسته، بلکه از طرف کسابىنبىی است که نبریبرروی کار را<br />
مدیریت می کردند. پس مشکل اول این است که فارغ از کم بودن یا زیاد بودن دستمزد،<br />
راضی بودن یا راضی نبودن کارگر، اساسا بر چه مبنابىیبىی می توانیم نبریبرروی کار را ارزش گزاری<br />
کنیم و به آن دستمزد دهیم. برای این سوال، خیلی جواب مشخصی وجود ندارد، بعضی وقتا<br />
توسط سندیکاها مشخص می شود اما ا کبرثبررا توسط بهنبههاد های دیگر که کارگران بهنبههایتا بمنبمماینده ای در<br />
آن دارند تعیبنیبنن می شود. نکته ای که وجود دارد این است که این نبریبرروی کار، منجر به پولدارتر<br />
شدن و مرفه تر شدن قشر طبقه ی کارگر می شود یا نه، تبدیل به همھهممان ان<strong>با</strong>شت سرمایه می شود؟<br />
مساله اصلی این است، این شکاف را <strong>با</strong>ید پر کرد و آن را <strong>با</strong>ید از ببنیبنن برد. ا گر این تعریف<br />
کارگر را بپذیر بمیبمم که کارگر کسی است که در ازای نبریبرروی کار دستمزدی را از کارفرمابىیبىی می گبریبررد<br />
که منافع اصلی را آن کارفرما به جیب می زند، حالا <strong>با</strong>ید ببینیم چجور کارگردان تئاتری یا<br />
هبرنبررمند تئاتری مد نظر ماست؟ به نظر می رسد در شرایط فعلی نه! هبرنبررمندابىنبىی که در فضای تئاتر<br />
به اصطلاح حرفه ای یا رسمسسممی در ایران کار می کنند، در ازای نبریبرروی کارشان دستمزدی بمنبممی گبریبررند<br />
بلکه خودشان تبدیل به همھهممان کارفرمایابىنبىی می شوند که به بهببههانه ی کارگردابىنبىی و به بهببههانه ی تولید<br />
هبرنبرری، وضعیبىتبىی از منطق سرمایه را مدیریت می کنند و این تولید اقتصادی را ابجنبججام می دهند، به<br />
همھهممبنیبنن دلیل این قشر بمنبممی توانند مابه ازا یا معادل کارگر <strong>با</strong>شند<br />
عزیزی: سمشسمما این مسئله را در مورد کارگردان گفتید، در مورد <strong>با</strong>زیگران، طراحان صحنه و<br />
طراحان ل<strong>با</strong>س چطور؟
آقاجمججممالىللىی: به نظر می رسد که این خیلی به حرفه و پیشه مربوط بمنبممی شود بیشبرتبرر <strong>با</strong>ید تقسیم بندی<br />
را بر اساس مبریبرزان شهرت یا درواقع همھهممان چبریبرزی که به نام سلبرببرریتبریبرزم معروف است بکنیم،<br />
کارگردان مشهوری که منطق <strong>با</strong>زار را بهببههبرتبرر می شناسد، یا کارگردان غبریبرر مشهور، که چندان <strong>با</strong>زار<br />
به او روی خوشی نشان بمنبممی دهد، همھهممینطور در مورد <strong>با</strong>زیگر، طراح صحنه و بهتبههیه کننده، به نظر<br />
می رسد همھهممه بجتُبججّاری هستیم که ببریبرزینس می کنیم منتها سرمایه و مبرتبرریالمللممان در این بجتبججارت لزوما<br />
صنعت یا خدمات یا کالا نیست، یک فیلد هبرنبرری است که در آن شکسته خورده و موفق دار بمیبمم،<br />
اینگونه نیست که هبرنبررمند کارگر یا هبرنبررمند کارفرما داشته <strong>با</strong>شیم.<br />
عزیزی: درمورد خصوصی سازیِ تئاتر، الان این اتفاق در حال افتادن است که بهتبههیه کننده ای <strong>با</strong><br />
قراردادهابىیبىی گروه های تئاتری را طی یک زمان مشخص و دستمزد مشخص به کار می گبریبررند، در<br />
این شرایط در حال وقوع هم بمنبممی توانیم شبیه سازی از مناس<strong>با</strong>ت کارگر و کارفرما داشته <strong>با</strong>شیم؟<br />
آقاجمججممالىللىی: من قبل از جواب یک توضیحی بدهم در مورد بمتبممثیل تاجر که استفاده کردم، این به<br />
معبىنبىی قضاوت نیست، به نظر می رسد سرنوشبىتبىی است که همھهممه در آن هستیم و در یک وضعیت<br />
گذار هستیم، ممممممکن است کسابىنبىی این وضعیت را بپسندند ممممممکن است کسابىنبىی هم به اج<strong>با</strong>ر به<br />
این وضعیت تن بدهند، اما مطلبىببىی که گفتید را من برای اولبنیبنن <strong>با</strong>ر می شنوم، شاید به این دلیل<br />
که خیلی درگبریبرر تولید هبرنبرری نیستم و من اصلا بمنبممی دانستم بهتبههیه کننده هابىیبىی هستند که گروهی را<br />
سامان می دهند و به آن ها دستمزد می دهند، تعریف من از بهتبههیه کننده به همھهممان آشنابىیبىی هابىیبىی که در<br />
این دو سه سال داشتم برمی گردد، که این تعریف کمی متفاوت است، در این تعریف<br />
کارگردابىنبىی برای کارش بهتبههیه کننده ای را «انتخاب» می کند و بهتبههیه کننده هم از کنار آن دستمزدی<br />
برمی دارد و من تا حدی شکه شدم از گفته ی سمشسمما.<br />
عزیزی: من خیلی درگبریبرر این مساله ی انتخاب کارگردان نیستم، مساله ی مهم این است که<br />
عقد قرارداد <strong>با</strong> بهتبههیه کننده است و بر اساس بودجه ای که برای یک اثر تعیبنیبنن می کند، کارگردان<br />
یا <strong>با</strong> مشورت بهتبههیه کننده یا به تنهابىیبىی، تشخیص می دهد که چه نوع <strong>با</strong>زیگرابىنبىی یا چه متبىنبىی را<br />
انتخاب کند، قاعدتا <strong>با</strong> مناس<strong>با</strong>بىتبىی که ببنیبنن بهتبههیه کننده و کارگردان در اروپا و آمریکا راتحیتحج است خیلی
تفاوت دارد، ولىللىی منظور من بیشبرتبرر روی تعریف کارگر در قانون اساسی است که می گوید کارگر<br />
فردی است که طبق قراردادی ساعات مشخصی از روز را <strong>با</strong> یک مقدار مشخصی از حقوق کار<br />
می کند و کارفرما متعهد به فراهم کردن حقوفىقفىی است و کارگر نبریبرز در ق<strong>با</strong>ل آن متعهد است به<br />
ابجنبججام کارهابىیبىی مشروع، <strong>با</strong>ز هم در این مناس<strong>با</strong>ت سمشسمما فکر بمنبممی کنید که <strong>با</strong>زیگران تئاتر، طراحان<br />
صحنه و یا طراحان ل<strong>با</strong>س کارگران این عرصه هستند؟<br />
آقاجمججممالىللىی: خب در این تعریفی که سمشسمما می کنید مثل اینکه تعریفی مربوط به قانون کار است، در<br />
این صورت <strong>با</strong> این تعریف بله، همھهممه کارگر بمیبمم، رئیس جمججممهور هم کارگر است، چون در ازای کاری<br />
که می کند از یک کارفرمابىیبىی که بهنبههاد قانوبىنبىی است حقوق می گبریبررد، کارمندان، مدیران، معلمان هم<br />
پس کارگرند، تعریف سمشسمما فکر می کنم خیلی تعریف <strong>با</strong>زی است<br />
عزیزی: تقری<strong>با</strong> هم وابسته به قوانبنیبنن اساسی است هم به تا حدی به تعاریف تفکرات چپ<br />
معاصر، رئیس جمججممهور را فکر بمنبممی کنم اما معلمان، کارمندان و اساتید دانشگاه همھهممه در این<br />
تعریف کارگرند<br />
آقاجمججممالىللىی: یک بمنبمماینده ی مجممججلس مثلا؟ او هم همھهممبنیبنن کار را می کند<br />
عزیزی: فکر می کنم یکی از ملحقات این تعریف این است که به حکومت و دولت وابسته<br />
ن<strong>با</strong>شد<br />
آقاجمججممالىللىی: اما تعریفی که سمشسمما کردید بمتبممایزی ببنیبنن کارمند و کارگر به معبىنبىی مرسوم بمنبممی گذارد؟<br />
عزیزی: نه بمنبممی گذارد.
آقاجمججممالىللىی: خب پس <strong>با</strong> این تعریف سمشسمما بله، وقبىتبىی کسابىنبىی فراخوانده می شوند برای ابجنبججام کاری،<br />
میتوانند کارگر تلقی شوند، فارغ از اینکه ستاره ی <strong>با</strong>زیگری <strong>با</strong>شند یا یکی از عوامل فبىنبىی پشت<br />
صحنه، بهببههرحال فراخوانده شدند و <strong>با</strong>بت کاری که ازشان خواسته شده دستمزدی می گبریبررند<br />
عزیزی: البته ادعای من خیلی در مورد تعاریف حقوفىقفىی نیست بیشبرتبرر دن<strong>با</strong>ل رسیدن به همھهممان<br />
مسئله ی شکاف سرمایه هستم که ببنیبنن این مناس<strong>با</strong>ت برقرار می شود و سمشسمما فرمودید. من البته<br />
خیلی بمنبممی دابمنبمم تا چه حد کدام را می شود کارفرما نامید و در مقابلش کارگر را تعریف کرد، اما<br />
شاید این تعاریف کمکی <strong>با</strong>شد برای گروه های تئاتری و فعالان این عرصه تا به حقوق صنفی<br />
خودشان برسند.<br />
آقاجمججممالىللىی: حالا سمشسمما سویه ی انتقادی به این بجببجحث دارید؟<br />
عزیزی: فعلا نه،<br />
آقاجمججممالىللىی: بله می توانند مشابه کارگر تلقی شوند<br />
عزیزی: من به عنوان یک هبرنبررجو و دانشجوی تئاتر <strong>با</strong> انتقادات دانشجویان یا هبرنبررمندان جوان<br />
تئاتر مواجه می شوم یکی از مطال<strong>با</strong>ت اصلیشان این است که حبىتبىی در سطوح حرفه ای تئاتر<br />
امروز عموما هیچ قراردادی نوشته بمنبممی شود و هیچ تضمیبىنبىی برای مبریبرزان حقوق در ق<strong>با</strong>ل اجرا<br />
وجود ندارد. ا گر از این اختلاف نظرمان در مورد تعریف کارگر بگذر بمیبمم، چطور می توان<br />
مطالبه ای از طریق هبرنبررمندان تئاتر صورت بگبریبررد که حضورشان را بر صحنه ی تئاتر قانوبىنبىی تر<br />
کنند، و آیا این مسبریبرر از دولت می گذرد یا نه؟
آقاجمججممالىللىی: بستگی به این دارد که تئاتر را چطور ببینیم و چطور تعریف کنیم، تئاتر به شکل<br />
ببریبرروبىنبىی و اجرابىیبىی و ستادی منظور من است، نه به معبىنبىی زی<strong>با</strong>شناخبىتبىی و فکری اش. به نظر می رسد<br />
در تئاتر خصوصی راه از دولت بمنبممی گذرد، در دولت قبل به نام اینکه تئاتر را در اختیار خود<br />
تئاتری ها می گذار بمیبمم این اشت<strong>با</strong>ه رخ داد، برخلاف اینکه فکر می کردبمیبمم اتفاق خو بىببىی است، دیگر<br />
راه برگشبىتبىی هم وجود ندارد و دولت هیچ دخالبىتبىی بجنبجخواهد داشت، دیگر سمشسمما بمنبممی توانید پیش<br />
دولت اقامه ی دعوا بکنید و مشکلتان را حل کنید، درواقع مساله ایست که خود هبرنبررمندان <strong>با</strong>ید<br />
حل می کردند، و اینجا چبریبرزی نیازش احساس می شود و آن سندیکا است، فقدان سندیکا یا<br />
همھهممان اصناف تئاتری عملا امکان این را بمنبممی دهد به سمشسمما که این ایده آلىللىی که گفتید عملی شود،<br />
یعبىنبىی انعقاد قراردادها، در نظر گرفبنتبنن حقوق همھهممه ی کسابىنبىی که در حال فعالیت در عرصه ی تئاتر<br />
هستند و غبریبرره. و مشکل دوم وضعیت اشتغال در تئاتر است، در حالىللىی که وضعیت به شکلی<br />
است که امکان های شغلی بسیار کمبرتبرر از تقاضاهای شغلی است، سمشسمما مجممججبورید در یک توافق پس<br />
پرده، بدون انعقاد قرارداد هم کار بکنید، چون به مجممجحض اینکه حرف از حقوقتان بزنید رق<strong>با</strong>ی<br />
دیگری برای این پوزیشن شغلی انتخاب می شوند، همھهممان اتفافىقفىی که در معیار بزرگبرتبرری در جامعه<br />
هم در حال اتفاق است، اینکه می دانیم کارگران بیشماری هستند که بدون بیمه در حال کار<br />
هستند. امکان اعبرتبرراضی هم وجود ندارد، چرا که چندین برابر این موقعیت شغلی، تقاضا<br />
وجود دارد، اما ا گر فرض را بر این بگذار بمیبمم که تئاتر خصوصی نیست و تئاتر همھهممانطور که در<br />
بمتبممام دنیا راتحیتحج است از طرف دولت، شهرداری ها و ارگان ها جمحجممایت می شود، در آن صورت دولت<br />
کارفرمای سمشسمماست و برای بمتبممام پوزیشن های تئاتر دستمزد و حقوق مشخص پرداخت میشود و<br />
میتوان دولت را <strong>با</strong>زخواست کرد.<br />
عزیزی: در دوره ی آقای خابمتبممی، حرکبىتبىی ابجنبججام شد <strong>با</strong> شعار جمحجممایت از هبرنبررمندان و ما شاهد حضور<br />
گسبرتبررده ی خانه ی تئاتر، خانه موسیقی، خانه سینما به صورت جدی تر بودبمیبمم، اما <strong>با</strong> تعریفی مجممجخلوط<br />
از ان.جی.او و سازمابىنبىی دولبىتبىی، اما امروز به ادعای من به جابىیبىی رسیده ابمیبمم که خانه ی تئاتر توسط
ا کبرثبرریت فعالان تئاتری مورد استق<strong>با</strong>ل قرار نگرفته است، مجممجخصوصا در مورد هبرنبررمندان و<br />
هبرنبررجویان جوان، که حبىتبىی در مورد مکان خانه ی تئاتر هم اطلاعی ندارند و حبىتبىی به سایت این<br />
خانه هم مراجعه نکرده اند. خانه ی تئاتر چقدر به یک سندیکا نزدیک است؟ و اینکه آیا<br />
می تواند در مورد مطال<strong>با</strong>ت حقوفىقفىی و قضابىیبىی فعالیبىتبىی در راستای منافع هبرنبررمندان، مجممجخصوصا<br />
هبرنبررمندان جوان کاری ابجنبججام بدهد؟<br />
آقاجمججممالىللىی: شاید من خیلی مناسب جواب دادن به این سوال ن<strong>با</strong>شم، چرا که عضو این خانه<br />
نیستم، اما تا جابىیبىی که من یادم هست، به عنوان یک مجممجخاطب تئاتر در همھهممان دوره ی مورد ذکر<br />
سمشسمما، دولت تلاش کرد <strong>با</strong> تاسیس خانه ی تئاتر این چبرتبرر جمحجممایبىتبىی بر تئاتر را داشته <strong>با</strong>شد، منتها یک<br />
نکته ی مهمی اینجا حضور داشت که در جوامعی مثل جامعه ی ما صدق می کند، و آن هم این<br />
بود که هروقت نام دولت می آمد، حبىتبىی به عنوان حامی مالىللىی، یادآور مساله ی سانسور هم بود، و<br />
به دلیل اینکه هزینه ی آن را دولت تقبل می کرد در ذهن مجممجخاطب دولت مساوی <strong>با</strong> شورای<br />
نظارت بود. به همھهممبنیبنن خاطر عده ای تلاش می کردند تئاتر را از زیر چبرتبرر دولت خارج بکنند، البته<br />
غافل از اینکه به چاه بزرگبرتبرری می افتند و آن منطق <strong>با</strong>زار و نظام سرمایه بود. چبریبرزی به نام<br />
قرارداد تیپ در همھهممان مرکز هبرنبررهای بمنبممایشی طراحی شد و یادم هست که خیلی ابهببههام هم<br />
داشت، اما مجممجحاسبىنبىی هم داشت از جمججممله اینکه در این شرایط تئاترهای هبرنبرری هم می توانستند از<br />
این راه ارتزاق کنند، اما به همھهممان دلیل مساوی بودن دولت <strong>با</strong> چبریبرزی به نام سانسور یا نظارت یا<br />
درواقع تعیبنیبنن و تکلیف ارزش هبرنبرری و ایدئولوژیک، <strong>با</strong>عث شد فرار از مرکز ثقل بودن دولت در<br />
این عرصه بوجود بیاید و همھهممان <strong>با</strong>عث شد که تئاتر خصوصی مثل یک سراب و یک وعده ی<br />
پوشالىللىی مطرح شود و نتیجه همھهممیبىنبىی است که در وضعیت آن درگبریبرر بمیبمم. اما خود خانه ی تئاتر، من<br />
خیلی صلاحیت پاسخگو بىیبىی ندارم، <strong>با</strong>ید اساس نامه اش خوانده شود، منتقدین و مدافعینش<br />
پاسخ دهند، اما چبریبرزی که یادم هست، به دلیل اینکه از طرف اداره ی ارشاد تاسیس شده و در<br />
واقع زیر نظر اداره ی کار تعریف نشده، در واقع بمنبممی تواند سندیکا <strong>با</strong>شد. به نظر من خانه ی تئاتر<br />
می تواند این فعالیت ها را ابجنبججام دهد به شرطی که موارد حقوفىقفىی اش مرتفع شود، چبریبرزی که من<br />
در حد همھهممبنیبنن شفاهیات تئاتر ایران شنیده ام و همھهممانطور که سمشسمما هم اشاره کردید این است که
خیلی ها عضو خانه ی تئاتر نیستند و اعضای آن هم خیلی <strong>با</strong> جریان جوان در تئاتر همھهممسو<br />
نیستند در واقع مشکلات حقوفىقفىی است، چبریبرزی نیست که به گرایشات فکری مربوط <strong>با</strong>شد، <strong>با</strong>ید<br />
تاربجیبجخچه اش دن<strong>با</strong>ل شده <strong>با</strong>شد، و من بمنبممیتوابمنبمم پاسخی بدهم. ولىللىی چبریبرزی که برای من مشخص<br />
است این است که آبجنبجچنان بمنبممیتواند نقش یک سندیکا را <strong>با</strong>زی بکند. حالا به هر دلیلی که من<br />
بمنبممیدابمنبمم سندیکا نیست. در واقع ان.جی.او یا سازمابىنبىی است که ا گر سمشسمما عضوش <strong>با</strong>شید یک سری<br />
خدمابىتبىی دریافت می کنید. در واقع تا جابىیبىی که من میدابمنبمم سندیکا از پایبنیبنن به <strong>با</strong>لاست. فکر<br />
می کنم سمشسمما که این سوال را مطرح می کنید ایده خو بىببىی است ا گر آیبنیبنن نامه و اساس نامه اش از<br />
لحللححاظ حقوفىقفىی و اهدافش آسیب شناسی بشود.<br />
عزیزی: صحبت از رابطه ی تئاتر و دولت کردبمیبمم، من سوالىللىی به خاطرم آمد؛ وقبىتبىی ما <strong>با</strong> دولت<br />
اقتدارگرابىیبىی روبرو هستیم که به حد زیادی در اجرای تئاتر مداخله می کند، از موضوعات<br />
انتخابىببىی بگبریبررید تا بجنبجحوه ی اجرا، حبىتبىی این مداخله به هر شکلی در زی<strong>با</strong>بىیبىی شناسی تئاتر تاثبریبررگذار<br />
است، و از طرفىففىی سازمان ها و بهنبههادهای دیگری هم هستند که این حق را به خود می دهند که<br />
دخالت کنند در تئاتر، و آنقدر این قضایا پیچیده می شود که ا گر بجببجخواهد از مارپیچ سانسور و<br />
مجممججوز و توقیف به سلامت بگذرد <strong>با</strong>ید انعطاف <strong>با</strong>لابىیبىی به خود بدهد، سوال من این است که<br />
فعالبنیبنن حوزه ی تئاتر چطور می توانند خارج از مناس<strong>با</strong>ت دولت به عنوان یک کنش اجتماعی و<br />
سیاسی در صحنه حضور داشته <strong>با</strong>شند و چطور می توانند یک تشکلی بوجود بیاورند که در کنار<br />
هم از حقوق خودشان دفاع کنند، <strong>با</strong> توقیف ها، <strong>با</strong> دزدی ایده ها، نبود تضمیبىنبىی برای حقوق افراد،<br />
مالىللىی، بیمه، مزایای دیگر، به نظر سمشسمما راه حل چیست؟<br />
آقاجمججممالىللىی: درمورد فراز اول صحبت سمشسمما، من خیلی اطلاعی ندارم، درواقع مصدافىقفىی برای آن<br />
ندارم. اینکه دولت مداخله گر <strong>با</strong>شد، خیلی من اطلاعی ندارم، من فکر می کنم که دولت<br />
خیلی کاری به تئاتر ندارد. ما چبریبرزی به اسم شورای نظارت دار بمیبمم که بمتبممام تولیدات هبرنبرری، از<br />
تئاتر، سینما، هبرنبررهای بجتبججسمی و ادبیات را <strong>با</strong>ید نظارت بکنند، این مسئله همھهممیشه بوده. به نسبت
مبریبرزان تندروی یا اعتدال یا میانه روی دولت ها این متفاوت است. مقداری هم به <strong>با</strong>زی های<br />
سیاسی مربوط است. این مسائل همھهممیشه بوده، البته خیلی هم خوشایند نیست، این که می گو بمیبمم<br />
بوده به معبىنبىی رضایت نیست. اما فکر می کنم قسمت دوم حرف سمشسمما، مساله ی دیگری است<br />
عزیزی: ببخشید، من متوجه نشدم، سمشسمما می گویید این مساله ی نظارت همھهممیشه بوده، اما به معبىنبىی<br />
نقض مداخله گر بودن دولت نیست.<br />
آقاجمججممالىللىی: سمشسمما گفتید از موضوع و بقیه چبریبرزها را دولت تعیبنیبنن می کند...<br />
عزیزی: تا حدی تعیبنیبنن که می کند، وقبىتبىی بمنبممایشنامه و حبىتبىی موضوعی که ارائه می دهید رد<br />
می شود، این یعبىنبىی جرح و تعدیل موضوعات، مداخله نه به این معبىنبىی که موضوعات را به تئاتر<br />
ابلاغ کند، ولىللىی خب سانسور و رد کردن مجممججوز یک بمنبممایشنامه، یک اجرا یا یک موضوع تا حدی<br />
به همھهممان معبىنبىی مداخله کردن و تعیبنیبنن کردن موضوعات است.<br />
آقاجمججممالىللىی: بله، طبعا این خوشایند نیست، هیچکس دوست ندارد که در موضوعش دخل و<br />
تصرف یا جلوگبریبرری بشود، اما ارتبطش را <strong>با</strong> قسمت دوم حرف سمشسمما متوجه بمنبممی شوم، که بعد به<br />
حقوق هبرنبررمندان و کبىپبىی رایت و اینها چه ربطی دارد<br />
عزیزی: به عنوان مثال عرض کردم، یکی از مهمبرتبررین این معضلات توقیف تئاتر است وقبىتبىی که<br />
یک تئاتر توقیف می شود هبرنبررمندان چطور می توانند ازین حقوق در برابر دولت دفاع کنند؟<br />
آقاجمججممالىللىی: طبعا تشکل ها یکی از راه هاست، ا گر تشکلی <strong>با</strong>شد وا کنش نشان می دهد، ولىللىی<br />
معمولا خیلی بمنبممایشی خواهد بود، فرض کنیم تشکل یا سندیکابىیبىی هم <strong>با</strong>شد، این سندیکا<br />
وا کنشی هم نشان بدهد، نتیجه چیست؟ چندان نتیجه ای بمنبممی دهد. معمولا وقبىتبىی نتیجه
می دهد که این تشکل خدمابىتبىی را ارائه بدهد، و وقبىتبىی آن را قطع کند دولت یا توقیف کننده<br />
متضرر شود، اما وقبىتبىی این رابطه یک طرفه <strong>با</strong>شد، خدمابىتبىی ندارید که دولت را از آن مجممجحروم کنید<br />
تا تضمیبىنبىی برای آزاد شدن تئاتر شود. این وا کنش ها شاید فقط برای افکار عمومی یا جو عمومی<br />
بتواند تاثبریبررگذار <strong>با</strong>شد و از پایبنیبنن فشاری آورده شود، یا هبرنبررمندابىنبىی که پیش دولت یا نظام<br />
مقبولیت دارند، ریش سفیدی یا میابجنبججی گری کنند. آبجنبجچبریبرزهابىیبىی که این روزها می شنو بمیبمم در مورد<br />
روابطی دوطرفه <strong>با</strong> دولت است که خدمابىتبىی از دولت سلب می شود، در این شرایط دولت <strong>با</strong><br />
احتیاط رفتار می کند. مثلا یادتان هست در جشنواره ی فجر سال پیش، کاری توقیف شد،<br />
عده ای اعبرتبرراض کردند و کنار کشیدند از جشنواره اما عملا اتفافىقفىی رخ نداد، چرا که دولت به<br />
آن وابستگی ندارد. اما این اعبرتبرراضات خیلی پراتیک و کاربردی نیست. چرا که می دانیم در<br />
کشور ما فرهنگ و هبرنبرر تا حدودی فرمایشی بوده. چرا که همھهممواره از طرف دولت همھهممیشه نظارت<br />
می شده. اما نکته ای می ماند که به نظر می رسد رابطه ی دولت و تئاتر، به طور مشخص تئاتر نه<br />
هبرنبرر، چبریبرزی نیست که فقط مجممجختص ایران <strong>با</strong>شد، به نظر می رسد در ت<strong>با</strong>ر تئاتر و ت<strong>با</strong>ر دولت یک<br />
ارت<strong>با</strong>طی وجود دارد، از همھهممان افسانه های شروع تارتحیتحخ تئاتر می بینیم که ظاهرا حا کمیت در<br />
دوره ی <strong>با</strong>ستان هم حساسیبىتبىی روی تئاتر داشته است، حبىتبىی فلاسفه ای که کمی دولت گرا یا<br />
اقتدارگرا بودند مثل افلاطون هم وا کنش های اخلافىقفىی به این نظام تئاتری نشان می دادند، اما<br />
ا گر بجببجخواهیم مثال معاصر بزنیم به قول بدیو در رساله ی معروفش مطلبىببىی را اشاره می کند:<br />
اینکه همھهممواره تئاتر <strong>با</strong>زتاب دولت است و سینما <strong>با</strong>زتاب سرمایه. شاید به این دلیل که تئاتر به<br />
شکل آرتیستیکش چندان به سرمایه بمتبممایلی ندارد و بمنبممی تواند در مسبریبرر آن قرار بگبریبررد، بنابراین<br />
همھهممواره نیازمند جمحجممایت یک <strong>با</strong>بىنبىی است، این <strong>با</strong>بىنبىی در جهان بعد از مدرنیته خود دولت است، حالا<br />
که نیازمند جمحجممایت دولت است، پس دولت هم بهببههبرتبررین فرصت را برای کنبرتبررل آن استفاده می کند،<br />
این تئاتری که می بینیم از دولت فارغ است و نیازی به آن ندارد، عملا تئاتر نیست، سینمابىیبىی<br />
است که در قالب تئاتر ارائه می شود، تئاتری که به اصطلاح به تئاتر راتحیتحج، تئاتر آزاد، تئاتر بدنه و<br />
بجتبججاری معروف است، درواقع تئاتری است که تعهد سینما را به جا می آورد. به همھهممبنیبنن خاطر<br />
ستارگان سینما به آن راه پیدا می کنند، و تئاتر به آن معنای ت<strong>با</strong>رشناسی، آرتیستیکش، تئاتر
اقلیت و تئاتر متفکر نیست. این تئاتر برای ارتزاق نیاز به دولت دارد و دولت هم برایش<br />
سانسور، نظارت یا سیاست گذاری را تعریف می کند. این رابطه دوطرفه است و فقط مجممجختص<br />
ایران نیست و این پارادوکسی است که <strong>با</strong>ید فکری به حالش کرد، یا به هرحال <strong>با</strong> آن سر کرد،<br />
یک وضعیت آیرونیک است؛ تئاتر نیاز به جمحجممایت <strong>با</strong>بىنبىی دارد، و آن <strong>با</strong>بىنبىی هم برایش تصمیم<br />
می گبریبررد. در مورد حضور یک تشکل برای حل مسائل هم، به نظر خانه ی تئاتر هم تا حدی در<br />
مورد حقوق معنوی یا مادی هبرنبررمندان این کار را ابجنبججام می دهد اما اینکه چقدر قدرت اجرابىیبىی<br />
دارد را من بمنبممی دابمنبمم. اما می دابمنبمم که خیلی از شکایات و دعاوی آبجنبججا طرح می شود.<br />
عزیزی: درمورد بجببجحبىثبىی که در مورد تئاتر بجتبججاری و تئاتر مستقل کردبمیبمم، تئاتر بجتبججاری این چندسال<br />
اخبریبرر رشد بسیاری کرده، که البته طبیعی هم هست، به همھهممان شکل بنگاه هابىیبىی که به شکلی<br />
ازین وضعیت ارتزاق می کنند هم بیشبرتبرر شده اند، سالن های تئاتر خصوصی و حبىتبىی سالن های<br />
دولبىتبىی یا مستقل هم در همھهممبنیبنن وضعیت قرار دارند. مثلا سالن ایراشهر یکی از شرایطش این<br />
است که سمشسمما برای اجرا در این سالن یا <strong>با</strong>ید <strong>با</strong>زیگر مطرح داشته <strong>با</strong>شید یا اینکه تضمیبىنبىی از<br />
فروش را بدهید. سوالىللىی که وجود دارد این است که تئاتر مستقل هم برای زنده ماندن <strong>با</strong>ید تا<br />
حدی به این وضعیت تن بدهد. تا چه حد می شود این خط میان تئاتر مستقل و تئاتر بجتبججاری را<br />
مشخص کرد؟<br />
آقاجمججممالىللىی: قبل از هرچبریبرز، <strong>با</strong>ید بگو بمیبمم که فارغ از اینکه چه تعریفی برای آن دار بمیبمم، به خودی<br />
خود نه تئاتر بجتبججاری بد است یا خوب است نه تئاتر مستقل. بسیاری تئاترهای مستقل و غبریبرربجتبججاری<br />
تئاترهای خیلی بد و فاجعه ای بودند و همھهممینطور برعکس. تئاتری در نظام بجتبججاری خوب عمل<br />
می کند اما واجد ارزش های زی<strong>با</strong>شناسی هم هست. یک نگاه تاربجیبجخی است، مربوط به اواخر قرن<br />
18 و اوایل 19 که تئاتر بولواری در پاریس راتحیتحج شد. این نوع تئاتر روی خوش به سنت ها<br />
نشان می داد، به سنت های تئاتری وفادار بود، سعی می کرد در همھهممان چرخه ی تکراری فرم و<br />
زی<strong>با</strong>بىیبىی شناسی قرار بگبریبررد، نوآوری نداشت و البته ارزشهای بجتبججاری و <strong>با</strong>زرگابىنبىی را لحللححاظ می کرد و
سعی داشت سود هم بکند، در برابرش آن تئاتر آلبرتبررناتیو و هبرنبرری مهمبرتبررین مشخصه اش این بود<br />
که به این سنت ها وفادار ن<strong>با</strong>شد، سعی می کرد ابجنبجحرافىففىی از بدنه ی راتحیتحج زی<strong>با</strong>شناسی ابجنبججام دهد و<br />
البته مجممجحصولش این بود که خیلی <strong>با</strong>ب میل مشبرتبرری عادت کرده به تئاتر بجتبججاری آن روز نبود. نه<br />
اینکه عمدا از آغاز شرط کم فروش بودن را رعایت بکند، مجممجحصول تئاتر این بود. اما اینکه در<br />
ایران چطور می شود این تقسیم بندی را ابجنبججام داد خب سخت است، به این دلیل که لزوما<br />
همھهممه ی پدیده های جهان را بمنبممی شود به یک دوقطبىببىی تقلیل داد. دو سر این طیف خیلی از هم<br />
دور است و بینش می توان منازل دیگری را هم جا داد. اما به هرحال نکته ای که اهمھهممیت دارد<br />
این است که تئاتر خصلبىتبىی دارد که خیلی امکان کالابىیبىی شدن ندارد. درواقع تئاتر جزو معدود<br />
هبرنبررهابىیبىی است که آرشیو بمنبممی شود. همھهممبنیبنن <strong>با</strong>عث می شود که خیلی نتواند وارد مناس<strong>با</strong>ت بجتبججاری<br />
بشود، بنابراین سمشسمما مجممججبورید که برای آن یک سری کالاها را تعریف بکنید، مثلا از حضور<br />
سلبرببرریبىتبىی ها استفاده می کند برای اینکه پول بیشبرتبرری بدست بیاورد. یکی از معیارها در واقع همھهممبنیبنن<br />
است. درواقع تئاتری که خیلی از سنت های گذشته بجتبجخطی بمنبممی کند. ضمناً یکی از ویژگی های<br />
کالابىیبىی را به خود اضافه کند. من فکر می کنم <strong>با</strong> این معیار در واقع شاید بتوان این مرزبندی را<br />
مشخص کرد اما <strong>با</strong>زهم به این معبىنبىی نیست که این مرزها مشخص و دقیق است. درواقع تئاتر<br />
هبرنبرری و آلبرتبررناتیو سعی می کند یک اندیشه و دغدغه را بجتبججربه کند که این بجتبججربه کردن بسیار<br />
مهم است. در واقع در تئاتر بجتبججاری ما <strong>با</strong> مهارت و افراد ماهر سرو کار دار بمیبمم اما در تئاتر بجتبججر بىببىی ما<br />
<strong>با</strong> بجتبججربه ی این مهارت روبرو هستیم. در واقع تئاتر بجتبججر بىببىی این فرایند بجتبججربه را نشان می دهد اما<br />
تئاتر بجتبججاری این فرایند را پنهان می کند و نتیجه ی این فرآیند را نشان می دهد. اما در تئاتر<br />
ایران که یک حالت گذار را بجتبججربه می کند بمنبممی توان به راحبىتبىی در مورد این مساله صحبت کرد.<br />
ولىللىی در واقع می توانیم بگوییم که کار دانشجو بىیبىی این پتانسیل را دارد که منفذی <strong>با</strong>شد برای<br />
تئاتر آلبرتبررناتیو. به دلیل اینکه مشخصا فعلا <strong>با</strong> سرمایه و پول خیلی سروکار ندارد. و ا گر بجببجخواهیم<br />
امیدوارانه و <strong>با</strong> یک جانبداری نگاه کنیم می توانیم بگوییم <strong>با</strong> تئاتری از نظر من رهابىیبىی بجببجخش و<br />
تئاتریکالیته ی این فرایند بجتبججربه در تئاتر دانشگاهی و دانشجو بىیبىی سر و کار دار بمیبمم.
عزیزی: جالب است که من این سوال را پرسیدم تا به یک تعریفی برسیم تا به بجببجحث تئاتر<br />
دانشجو بىیبىی که سمشسمما به آن اشاره کردید وارد شوم. سوال آخر من همھهممبنیبنن است، در این همھهممزیسبىتبىی<br />
ببنیبنن ایده ی تئاتر آلبرتبررناتیو و تئاتر بجتبججاری، قشری وجود دارند که بهببههبرتبررین گزینه برای ورود به این<br />
عرصه هستند؛ یعبىنبىی دانشجویان و هبرنبررجویان. افرادی که تازه نفس هستند، <strong>با</strong> ایده های تئاتر<br />
آلبرتبررناتیو قدرت زیادی برای هنجارشکبىنبىی و خلاقیت دارند و از طرفىففىی <strong>با</strong> ایده ی تئاتر بجتبججاری، کمبرتبرر<br />
نیاز به سرمایه دارند و کمبرتبرر مطال<strong>با</strong>ت حقوفىقفىی دارند. یعبىنبىی درواقع از نظر من گزینه ی خو بىببىی برای<br />
سواستفاده هستند. به نظر سمشسمما که مهمبرتبررین فعالیت سمشسمما در واقع در دانشگاه به عنوان مدرس<br />
صورت می گبریبررد، دانشجویان چطور می توانند این شرایط را بهببههم بزنند؟ برای اینکه این نوع<br />
سواستفاده از آبهنبهها اتفاق نیافتد؟<br />
آقاجمججممالىللىی: اینکه چکار <strong>با</strong>ید بکنند را من بمنبممی دابمنبمم. ولىللىی می توابمنبمم ایده آل ها و آرزوهابمیبمم را بگو بمیبمم.<br />
مهمبرتبررین مساله اشتغال است. به طور کلی بجتبجحصیل کرده ها بعد از بجتبجحصیل مهمبرتبررین دغدغه شان<br />
ماجرای اشتغال است، از کوچکبرتبررین روزن برای مجممجحقق شدن آن استفاده می کنند و خب طبعا<br />
این روزنه جابىیبىی در تئاتر بجتبججاری، جابىیبىی که درش دستمزدی وجود داشته <strong>با</strong>شد است. عملا این<br />
برهم زدبىنبىی که سمشسمما گفتید زمابىنبىی می تواند اتفاق بیافتد که بتوانند مطال<strong>با</strong>تشان را از دولت مجممجحقق<br />
بکنند. دولت <strong>با</strong>ید چبرتبرر جمحجممایتش را بر روی تئاتر داشته <strong>با</strong>شد که سمشسمما به عنوان یک فارغ التحصیل<br />
تئاتر بتوانید تضمیبىنبىی از اشتغال را داشته <strong>با</strong>شید تا <strong>با</strong> خیال راحت و <strong>با</strong> امنیت اقتصادی حداقلی<br />
وارد عرصه ی فعالیت هبرنبرری بشوید. ا گر آن چبرتبرر و جمحجممایت <strong>با</strong>شد مثل همھهممه جا دولت جمحجممایت و بیمه<br />
و حقوق را داشته <strong>با</strong>شد سمشسمما می توانید دست به اشتغال بزنید. در شرایط فعلی دانشجویان به<br />
عنوان متقاضیان ورود به <strong>با</strong>زار کار بسیار بیشبرتبرر از آن امکان ها هستند، بنابراین چاره ای جز<br />
بجتبججربه ی شکلی از بجتبججارت تئاتر نیست. به همھهممبنیبنن دلیل است که چبریبرزی به عنوان خبریبرزش پلاتوها در<br />
این هفت هشت سال در ایران رخ می دهد. فارغ التحصیلان دور هم جمججممع می شوند و <strong>با</strong> یک<br />
خانه ی قدبمیبممی پلاتو می زنند، عملا دو<strong>با</strong>ره وارد ببریبرزینس شده اند. اینکه دانشجویان چه می توانند<br />
بکنند سوالىللىی است که می توان به کل جامعه تعمیم داد. بیکاران در این جامعه چکار<br />
می توانند بکنند؟ هیچکار! فقط <strong>با</strong>ید برای مطال<strong>با</strong>تشان بیشبرتبرر پافشاری بکنند. درواقع جواب
سوال سمشسمما در یک کلمه این است دو<strong>با</strong>ره <strong>با</strong>ید سیاست به عرصه برگردد. در ضمن در مورد این<br />
همھهممه پلاتوها <strong>با</strong>ید بجتبجحقیق و پژوهش صورت بگبریبررد که جای این پژوهش هم در دانشگاه است.<br />
درواقع به جای این همھهممه پایان نامه در مورد فوکو و دریدا و نشانه شناسی و موضوعات تئوریک<br />
بىببىی خود، در مورد اقتصاد تئاتر، در مورد اقتصاد پلاتو بىیبىی و ظهور این سالن های خصوصی <strong>با</strong>ید<br />
پژوهش شود. حتما همھهممه ی اینها دلایل اجتماعی دارند، و در واقع اینها سوال هابىیبىی ست که من<br />
هم دارم.<br />
عزیزی: تقری<strong>با</strong> سوال ها من بمتبممام شده، ا گر سمشسمما فکر میکنید بجببجحبىثبىی در این وسط جا مانده بفرمائید.<br />
آقاجمججممالىللىی: من فقط این نکته را بگو بمیبمم. اول <strong>با</strong>ید تفکیکی در مساله ابجنبججام بدهیم، اول <strong>با</strong>ید<br />
مشخص کنیم که در مورد چه چبریبرزی صحبت می کنیم. ا گر در مورد سندیکاها صحبت<br />
می کنیم این بجببجحث چندان ربطی به تئاتر دولبىتبىی و خصوصی ندارد. این نیاز <strong>با</strong>ید در من و سمشسمما<br />
ابجیبججاد شود و بجتبجحریک بشو بمیبمم تا آن را تاسیس کنیم و زنده نگه دار بمیبممش، در غبریبرر اینصورت ا گر<br />
آن نیاز ن<strong>با</strong>شد انگبریبرزه ای برای تاسیسش ندار بمیبمم و ا گر حبىتبىی تاسیس هم بشود هم انگبریبرزه ندار بمیبمم<br />
که عضوش <strong>با</strong>شیم. نکته ی دیگر هم در مورد نقش دولت بود که درواقع <strong>با</strong>ید تکلیف مشخص<br />
شود و هبرنبررمندان تصمیم بگبریبررند که جمحجممایت دولت را می خواهند یا نه. چون زمابىنبىی تئاتر خصوصی<br />
برای اعضای تئاتر آبجنبجچنان اغوا گر بود که حاضر بودند به هیچ وجه دولت ن<strong>با</strong>شد ولىللىی هرچه<br />
می خواهد بشود هم بشود. این درست نیست درواقع <strong>با</strong>ید دولت را مجممججاب کرد که دخالت بکند<br />
در تئاتر، نه به معنای منفی دخالت، به معبىنبىی اینکه دولت وظیفه دارد از اعضای تئاتر جمحجممایت<br />
بکند. به این معبىنبىی که <strong>با</strong>ید بیمه بکند، <strong>با</strong>ید تسهیلات بدهد و فارغ از اینکه یک تئاتر چقدر<br />
می فروشد دستمزد ببرپبرردازد. این وظیفه ی دولت است و همھهممه جای دنیا هم همھهممبنیبنن است. ا گر<br />
دولت این کار را نکند وضعیت تئاتر همھهممبنیبنن هست که الان دچارش هستیم. بشدت بجتبججاری<br />
می شود و به راحبىتبىی ما ممممممکن است ازین قافله جا بمببممانیم. درواقع این ترسی که از دولت وجود<br />
داشت <strong>با</strong>عث این تئاتر خصوصی بىببىی پروا و لحللحجام گسیخته شد. در هر صورت <strong>با</strong>ید دو<strong>با</strong>ره به آن
فکر کرد. یک مثالىللىی برایتان بزبمنبمم. سمشسمما ا گر ده سال پیش به مرکز هبرنبرر های بمنبممایشی می رفتید، حتما<br />
هبرنبررمندابىنبىی را می دیدید که در صف منتظر دیدن رئیس مرکز هستند، یا چک اجرایشان را<br />
می خواستند، یا سالن می خواستند، یا کمک هزینه طلب می کردند. الان بجببجخش عمده ای از<br />
هبرنبررمندان جوان حبىتبىی بمنبممی دانند مدیر مرکز چه کسی است! نه آبهنبهها به مدیر مرکز کاری دارند نه<br />
مدیر به آبهنبهها. خب این یک چبریبرزی به ما می گوید و آن این است که اصلا سوبسید دیگر وجود<br />
ندارد. من نیاز به سوبسید دولت ندارم و در مناس<strong>با</strong>ت دیگری ارتزاق می کنم که آن مناس<strong>با</strong>ت<br />
بسیار خشن و بىببىی رحم است. عده ای را کنار می گذارد و عده ای را نگه می دارد. چه کسابىنبىی را<br />
نگه می دارد؟ کسابىنبىی که پتانسیل بیشبرتبرری برای تبدیل به کالا شدن دارند.<br />
عزیزی: من دفاعی از مبحبىثبىی که در<strong>با</strong>ره ی آن کردبمیبمم بکنم. در مورد رابطه ی ببنیبنن دولت و تئاتر<br />
و بجببجحث سندیکاها، من واقعا فکر می کنم که سیاست و مطال<strong>با</strong>ت از راه سندیکا دو روی یک<br />
سکه هستند. و ارت<strong>با</strong>ط تنگاتنگی <strong>با</strong>همھهممدیگر دارند و به همھهممبنیبنن خاطر سعی کردم که هر دو<br />
قسمت این بجببجحث را پوشش بدهیم. بجببجحث رابطه ی دولت و تئاتر و بجببجحث سندیکا و مطال<strong>با</strong>ت. در<br />
بهنبههایت بسیار از سمشسمما ممممممنونیم که لطف کردید که به سوالات لحللحجام گسیخته ی ما جواب دادید.<br />
آقاجمججممالىللىی: نه خواهش می کنم. جوابهببههای من هم احتمالا لحللحجام گسیخته و <strong>با</strong> اختیار رها کرده بود،<br />
چون اولبنیبنن مواجهه ی ما بود. شاید ا گر دو<strong>با</strong>ره <strong>با</strong> پاسخ هابمیبمم روبرو بشوم در مورد بعضی هم<br />
بجتبججدید نظر بکنم. چبریبرزی که مشخص است این است که برای این سوال ها حتما <strong>با</strong>ید بجتبجحقیق کرد.<br />
اینکه بداهه جواب بدهیم کار درسبىتبىی نیست و من هم آن دانش را نداشتم. بیشبرتبرر گبىپبىی بود که<br />
خودم هم در موردش فکر بکنم.<br />
١١ خرداد ١٣٩٧