03.06.2018 Views

گفت‌وگو با اگزیت - بهزاد آقاجمالی

گفت و گو کننده: آرمان عزیزی - منتقد گروه تئاتر اگزیت تئاتر و مطالباتش | بهزاد آقاجمالی - مدرس تئاتر و روزنامه نگار

گفت و گو کننده: آرمان عزیزی - منتقد گروه تئاتر اگزیت
تئاتر و مطالباتش | بهزاد آقاجمالی - مدرس تئاتر و روزنامه نگار

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

گفت وگو <strong>با</strong> ا گزیت‏<br />

تئاتر و مطال<strong>با</strong>تش<br />

‏بهببههزاد آقاجمججممالىللىی ‐ مدرس تئاتر و روزنامه نگار‏<br />

گفت وگو کننده:‏ آرمان عزیزی ‐ منتقد گروه تئاتر ا گزیت


‏بهببههزاد آقاجمججممالىللىی دانشجوی دکبرتبررای پژوهش هبرنبرر،‏ کارشناس ارشد ادبیات ‏بمنبممایشی و استاد مدعو در<br />

دانشگاه های هبرنبرر در رشته ی تئاتر است.‏ او پیشبرتبرر مدیر مسئول و سردببریبرر فصلنامه ی ‏بجتبجخصصی<br />

کُنش ‏(تئاتر و نقد ادبىببىی)‏ و معاون پژوهشی سه دوره از جشنواره های تئاتر دانشگاهی بوده است<br />

و ‏بجتبججربه ی نگارش چند ‏بمنبممایشنامه و کارگردابىنبىی تئاتر را در کارنامه ی خود دارد.‏<br />

آقاجمججممالىللىی هم ا کنون در کنار شغل تدریس تئاتر در دانشگاه،‏ دببریبرر ‏بجتبجحریریه ی فصلنامه ی<br />

زی<strong>با</strong>شناخت است.‏<br />

عزیزی:‏ سلام عرض می کنیم خدمت آقای ‏بهببههزاد آقاجمججممالىللىی،‏ خیلی ‏ممممممنونیم که قبول زجمحجممت کرده<br />

و افتخار دادید تا در گفت وگوی ما شرکت کنید،‏ امیدوار ‏بمیبمم که مصاحبه ی خو ‏بىببىی داشته <strong>با</strong>شیم.‏<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ خواهش می کنم،‏ متشکرم،‏ ‏ممممممنون از ‏سمشسمما،‏ من هم امیدوارم که گفت وگوی خو ‏بىببىی<br />

داشته <strong>با</strong>شیم.‏<br />

عزیزی:‏ به عنوان سوال اول،‏ مساله ای که وجود دارد،‏ این است که ا گر قبول بکنیم که<br />

تعریف کارگر اینگونه <strong>با</strong>شد که فردی است که در ازای کاری،‏ حقوفىقفىی را به صورت مستمر<br />

دریافت می کند و احتمالا طبق قراردادی زیر نظر یک کارفرما کمبرتبرر از مبریبرزان ارزش کارش<br />

دستمزد می گبریبررد،‏ آیا می توان هبرنبررمندان عرصه ی تئاتر را هم کارگر نامید؟ آیا اصلا ‏سمشسمما <strong>با</strong> این<br />

تعریف از کارگر موافقید؟<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ در وهله ی اول ‏بهببههبرتبرر است در تعریف ‏سمشسمما از کارگر کمی <strong>با</strong>زنگری کنیم یا حداقل در آن<br />

تدقیقی کنیم،‏ در فرض ‏سمشسمما این مساله بود که کمبرتبرر از مبریبرزان کاری که ابجنبججام می دهد دستمزد<br />

می گبریبررد،‏ این می تواند ‏مجممجحل مناقشه <strong>با</strong>شد،‏ ا گر دستمزد بیشبرتبرر <strong>با</strong>شد دیگر کارگر حساب ‏بمنبممی شود؟<br />

و اصلا این زجمحجممت و ارزش کار چقدر است؟ این چبریبرزی است که خود مارکس هم به نظر<br />

درگبریبررش بوده است،‏ اما ا گر ‏بجببجخواهیم خیلی مکانیکی و ساده تعریف کنیم کارگر کسی است


که در ازای دستمزدی که می گبریبررد،‏ نبریبرروی کار می فروشد و ‏همھهممیشه مساله این بوده که این نبریبرروی<br />

کار را چطور <strong>با</strong>ید اندازه گبریبرری کرد،‏ هیچ مکانبریبرزم مشخصی وجود نداشته،‏ مگر زمابىنبىی که خود<br />

افرادی که خریدار نبریبرروی کار هستند این ارزش را تعیبنیبنن می کنند.‏ به این دلیل که منافع<br />

خودشان را در جهت ان<strong>با</strong>شت سرمایه در نظر بگبریبررند نه در راستای فروش نبریبرروی کار.‏ من فکر<br />

می کنم که این تعریف از ‏بهنبههاد کارگر بربجنبجخواسته،‏ بلکه از طرف کسابىنبىی است که نبریبرروی کار را<br />

مدیریت می کردند.‏ پس مشکل اول این است که فارغ از کم بودن یا زیاد بودن دستمزد،‏<br />

راضی بودن یا راضی نبودن کارگر،‏ اساسا بر چه مبنابىیبىی می توانیم نبریبرروی کار را ارزش گزاری<br />

کنیم و به آن دستمزد دهیم.‏ برای این سوال،‏ خیلی جواب مشخصی وجود ندارد،‏ بعضی وقتا<br />

توسط سندیکاها مشخص می شود اما ا کبرثبررا توسط ‏بهنبههاد های دیگر که کارگران ‏بهنبههایتا ‏بمنبمماینده ای در<br />

آن دارند تعیبنیبنن می شود.‏ نکته ای که وجود دارد این است که این نبریبرروی کار،‏ منجر به پولدارتر<br />

شدن و مرفه تر شدن قشر طبقه ی کارگر می شود یا نه،‏ تبدیل به ‏همھهممان ان<strong>با</strong>شت سرمایه می شود؟<br />

مساله اصلی این است،‏ این شکاف را <strong>با</strong>ید پر کرد و آن را <strong>با</strong>ید از ببنیبنن برد.‏ ا گر این تعریف<br />

کارگر را بپذیر ‏بمیبمم که کارگر کسی است که در ازای نبریبرروی کار دستمزدی را از کارفرمابىیبىی می گبریبررد<br />

که منافع اصلی را آن کارفرما به جیب می زند،‏ حالا <strong>با</strong>ید ببینیم چجور کارگردان تئاتری یا<br />

هبرنبررمند تئاتری مد نظر ماست؟ به نظر می رسد در شرایط فعلی نه!‏ هبرنبررمندابىنبىی که در فضای تئاتر<br />

به اصطلاح حرفه ای یا رسمسسممی در ایران کار می کنند،‏ در ازای نبریبرروی کارشان دستمزدی ‏بمنبممی گبریبررند<br />

بلکه خودشان تبدیل به ‏همھهممان کارفرمایابىنبىی می شوند که به ‏بهببههانه ی کارگردابىنبىی و به ‏بهببههانه ی تولید<br />

هبرنبرری،‏ وضعیبىتبىی از منطق سرمایه را مدیریت می کنند و این تولید اقتصادی را ابجنبججام می دهند،‏ به<br />

‏همھهممبنیبنن دلیل این قشر ‏بمنبممی توانند مابه ازا یا معادل کارگر <strong>با</strong>شند<br />

عزیزی:‏ ‏سمشسمما این مسئله را در مورد کارگردان گفتید،‏ در مورد <strong>با</strong>زیگران،‏ طراحان صحنه و<br />

طراحان ل<strong>با</strong>س چطور؟


آقاجمججممالىللىی:‏ به نظر می رسد که این خیلی به حرفه و پیشه مربوط ‏بمنبممی شود بیشبرتبرر <strong>با</strong>ید تقسیم بندی<br />

را بر اساس مبریبرزان شهرت یا درواقع ‏همھهممان چبریبرزی که به نام سلبرببرریتبریبرزم معروف است بکنیم،‏<br />

کارگردان مشهوری که منطق <strong>با</strong>زار را ‏بهببههبرتبرر می شناسد،‏ یا کارگردان غبریبرر مشهور،‏ که چندان <strong>با</strong>زار<br />

به او روی خوشی نشان ‏بمنبممی دهد،‏ ‏همھهممینطور در مورد <strong>با</strong>زیگر،‏ طراح صحنه و ‏بهتبههیه کننده،‏ به نظر<br />

می رسد ‏همھهممه ‏بجتُبججّاری هستیم که ببریبرزینس می کنیم منتها سرمایه و مبرتبرریالمللممان در این ‏بجتبججارت لزوما<br />

صنعت یا خدمات یا کالا نیست،‏ یک فیلد هبرنبرری است که در آن شکسته خورده و موفق دار ‏بمیبمم،‏<br />

اینگونه نیست که هبرنبررمند کارگر یا هبرنبررمند کارفرما داشته <strong>با</strong>شیم.‏<br />

عزیزی:‏ درمورد خصوصی سازیِ‏ تئاتر،‏ الان این اتفاق در حال افتادن است که ‏بهتبههیه کننده ای <strong>با</strong><br />

قراردادهابىیبىی گروه های تئاتری را طی یک زمان مشخص و دستمزد مشخص به کار می گبریبررند،‏ در<br />

این شرایط در حال وقوع هم ‏بمنبممی توانیم شبیه سازی از مناس<strong>با</strong>ت کارگر و کارفرما داشته <strong>با</strong>شیم؟<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ من قبل از جواب یک توضیحی بدهم در مورد ‏بمتبممثیل تاجر که استفاده کردم،‏ این به<br />

معبىنبىی قضاوت نیست،‏ به نظر می رسد سرنوشبىتبىی است که ‏همھهممه در آن هستیم و در یک وضعیت<br />

گذار هستیم،‏ ‏ممممممکن است کسابىنبىی این وضعیت را بپسندند ‏ممممممکن است کسابىنبىی هم به اج<strong>با</strong>ر به<br />

این وضعیت تن بدهند،‏ اما مطلبىببىی که گفتید را من برای اولبنیبنن <strong>با</strong>ر می شنوم،‏ شاید به این دلیل<br />

که خیلی درگبریبرر تولید هبرنبرری نیستم و من اصلا ‏بمنبممی دانستم ‏بهتبههیه کننده هابىیبىی هستند که گروهی را<br />

سامان می دهند و به آن ها دستمزد می دهند،‏ تعریف من از ‏بهتبههیه کننده به ‏همھهممان آشنابىیبىی هابىیبىی که در<br />

این دو سه سال داشتم برمی گردد،‏ که این تعریف کمی متفاوت است،‏ در این تعریف<br />

کارگردابىنبىی برای کارش ‏بهتبههیه کننده ای را ‏«انتخاب»‏ می کند و ‏بهتبههیه کننده هم از کنار آن دستمزدی<br />

برمی دارد و من تا حدی شکه شدم از گفته ی ‏سمشسمما.‏<br />

عزیزی:‏ من خیلی درگبریبرر این مساله ی انتخاب کارگردان نیستم،‏ مساله ی مهم این است که<br />

عقد قرارداد <strong>با</strong> ‏بهتبههیه کننده است و بر اساس بودجه ای که برای یک اثر تعیبنیبنن می کند،‏ کارگردان<br />

یا <strong>با</strong> مشورت ‏بهتبههیه کننده یا به تنهابىیبىی،‏ تشخیص می دهد که چه نوع <strong>با</strong>زیگرابىنبىی یا چه متبىنبىی را<br />

انتخاب کند،‏ قاعدتا <strong>با</strong> مناس<strong>با</strong>بىتبىی که ببنیبنن ‏بهتبههیه کننده و کارگردان در اروپا و آمریکا راتحیتحج است خیلی


تفاوت دارد،‏ ولىللىی منظور من بیشبرتبرر روی تعریف کارگر در قانون اساسی است که می گوید کارگر<br />

فردی است که طبق قراردادی ساعات مشخصی از روز را <strong>با</strong> یک مقدار مشخصی از حقوق کار<br />

می کند و کارفرما متعهد به فراهم کردن حقوفىقفىی است و کارگر نبریبرز در ق<strong>با</strong>ل آن متعهد است به<br />

ابجنبججام کارهابىیبىی مشروع،‏ <strong>با</strong>ز هم در این مناس<strong>با</strong>ت ‏سمشسمما فکر ‏بمنبممی کنید که <strong>با</strong>زیگران تئاتر،‏ طراحان<br />

صحنه و یا طراحان ل<strong>با</strong>س کارگران این عرصه هستند؟<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ خب در این تعریفی که ‏سمشسمما می کنید مثل اینکه تعریفی مربوط به قانون کار است،‏ در<br />

این صورت <strong>با</strong> این تعریف بله،‏ ‏همھهممه کارگر ‏بمیبمم،‏ رئیس ‏جمججممهور هم کارگر است،‏ چون در ازای کاری<br />

که می کند از یک کارفرمابىیبىی که ‏بهنبههاد قانوبىنبىی است حقوق می گبریبررد،‏ کارمندان،‏ مدیران،‏ معلمان هم<br />

پس کارگرند،‏ تعریف ‏سمشسمما فکر می کنم خیلی تعریف <strong>با</strong>زی است<br />

عزیزی:‏ تقری<strong>با</strong> هم وابسته به قوانبنیبنن اساسی است هم به تا حدی به تعاریف تفکرات چپ<br />

معاصر،‏ رئیس ‏جمججممهور را فکر ‏بمنبممی کنم اما معلمان،‏ کارمندان و اساتید دانشگاه ‏همھهممه در این<br />

تعریف کارگرند<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ یک ‏بمنبمماینده ی ‏مجممججلس مثلا؟ او هم ‏همھهممبنیبنن کار را می کند<br />

عزیزی:‏ فکر می کنم یکی از ملحقات این تعریف این است که به حکومت و دولت وابسته<br />

ن<strong>با</strong>شد<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ اما تعریفی که ‏سمشسمما کردید ‏بمتبممایزی ببنیبنن کارمند و کارگر به معبىنبىی مرسوم ‏بمنبممی گذارد؟<br />

عزیزی:‏ نه ‏بمنبممی گذارد.‏


آقاجمججممالىللىی:‏ خب پس <strong>با</strong> این تعریف ‏سمشسمما بله،‏ وقبىتبىی کسابىنبىی فراخوانده می شوند برای ابجنبججام کاری،‏<br />

میتوانند کارگر تلقی شوند،‏ فارغ از اینکه ستاره ی <strong>با</strong>زیگری <strong>با</strong>شند یا یکی از عوامل فبىنبىی پشت<br />

صحنه،‏ ‏بهببههرحال فراخوانده شدند و <strong>با</strong>بت کاری که ازشان خواسته شده دستمزدی می گبریبررند<br />

عزیزی:‏ البته ادعای من خیلی در مورد تعاریف حقوفىقفىی نیست بیشبرتبرر دن<strong>با</strong>ل رسیدن به ‏همھهممان<br />

مسئله ی شکاف سرمایه هستم که ببنیبنن این مناس<strong>با</strong>ت برقرار می شود و ‏سمشسمما فرمودید.‏ من البته<br />

خیلی ‏بمنبممی دابمنبمم تا چه حد کدام را می شود کارفرما نامید و در مقابلش کارگر را تعریف کرد،‏ اما<br />

شاید این تعاریف کمکی <strong>با</strong>شد برای گروه های تئاتری و فعالان این عرصه تا به حقوق صنفی<br />

خودشان برسند.‏<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ حالا ‏سمشسمما سویه ی انتقادی به این ‏بجببجحث دارید؟<br />

عزیزی:‏ فعلا نه،‏<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ بله می توانند مشابه کارگر تلقی شوند<br />

عزیزی:‏ من به عنوان یک هبرنبررجو و دانشجوی تئاتر <strong>با</strong> انتقادات دانشجویان یا هبرنبررمندان جوان<br />

تئاتر مواجه می شوم یکی از مطال<strong>با</strong>ت اصلیشان این است که حبىتبىی در سطوح حرفه ای تئاتر<br />

امروز عموما هیچ قراردادی نوشته ‏بمنبممی شود و هیچ تضمیبىنبىی برای مبریبرزان حقوق در ق<strong>با</strong>ل اجرا<br />

وجود ندارد.‏ ا گر از این اختلاف نظرمان در مورد تعریف کارگر بگذر ‏بمیبمم،‏ چطور می توان<br />

مطالبه ای از طریق هبرنبررمندان تئاتر صورت بگبریبررد که حضورشان را بر صحنه ی تئاتر قانوبىنبىی تر<br />

کنند،‏ و آیا این مسبریبرر از دولت می گذرد یا نه؟


آقاجمججممالىللىی:‏ بستگی به این دارد که تئاتر را چطور ببینیم و چطور تعریف کنیم،‏ تئاتر به شکل<br />

ببریبرروبىنبىی و اجرابىیبىی و ستادی منظور من است،‏ نه به معبىنبىی زی<strong>با</strong>شناخبىتبىی و فکری اش.‏ به نظر می رسد<br />

در تئاتر خصوصی راه از دولت ‏بمنبممی گذرد،‏ در دولت قبل به نام اینکه تئاتر را در اختیار خود<br />

تئاتری ها می گذار ‏بمیبمم این اشت<strong>با</strong>ه رخ داد،‏ برخلاف اینکه فکر می کردبمیبمم اتفاق خو ‏بىببىی است،‏ دیگر<br />

راه برگشبىتبىی هم وجود ندارد و دولت هیچ دخالبىتبىی ‏بجنبجخواهد داشت،‏ دیگر ‏سمشسمما ‏بمنبممی توانید پیش<br />

دولت اقامه ی دعوا بکنید و مشکلتان را حل کنید،‏ درواقع مساله ایست که خود هبرنبررمندان <strong>با</strong>ید<br />

حل می کردند،‏ و اینجا چبریبرزی نیازش احساس می شود و آن سندیکا است،‏ فقدان سندیکا یا<br />

‏همھهممان اصناف تئاتری عملا امکان این را ‏بمنبممی دهد به ‏سمشسمما که این ایده آلىللىی که گفتید عملی شود،‏<br />

یعبىنبىی انعقاد قراردادها،‏ در نظر گرفبنتبنن حقوق ‏همھهممه ی کسابىنبىی که در حال فعالیت در عرصه ی تئاتر<br />

هستند و غبریبرره.‏ و مشکل دوم وضعیت اشتغال در تئاتر است،‏ در حالىللىی که وضعیت به شکلی<br />

است که امکان های شغلی بسیار کمبرتبرر از تقاضاهای شغلی است،‏ ‏سمشسمما ‏مجممججبورید در یک توافق پس<br />

پرده،‏ بدون انعقاد قرارداد هم کار بکنید،‏ چون به ‏مجممجحض اینکه حرف از حقوقتان بزنید رق<strong>با</strong>ی<br />

دیگری برای این پوزیشن شغلی انتخاب می شوند،‏ ‏همھهممان اتفافىقفىی که در معیار بزرگبرتبرری در جامعه<br />

هم در حال اتفاق است،‏ اینکه می دانیم کارگران بیشماری هستند که بدون بیمه در حال کار<br />

هستند.‏ امکان اعبرتبرراضی هم وجود ندارد،‏ چرا که چندین برابر این موقعیت شغلی،‏ تقاضا<br />

وجود دارد،‏ اما ا گر فرض را بر این بگذار ‏بمیبمم که تئاتر خصوصی نیست و تئاتر ‏همھهممانطور که در<br />

‏بمتبممام دنیا راتحیتحج است از طرف دولت،‏ شهرداری ها و ارگان ها ‏جمحجممایت می شود،‏ در آن صورت دولت<br />

کارفرمای ‏سمشسمماست و برای ‏بمتبممام پوزیشن های تئاتر دستمزد و حقوق مشخص پرداخت میشود و<br />

میتوان دولت را <strong>با</strong>زخواست کرد.‏<br />

عزیزی:‏ در دوره ی آقای خابمتبممی،‏ حرکبىتبىی ابجنبججام شد <strong>با</strong> شعار ‏جمحجممایت از هبرنبررمندان و ما شاهد حضور<br />

گسبرتبررده ی خانه ی تئاتر،‏ خانه موسیقی،‏ خانه سینما به صورت جدی تر بودبمیبمم،‏ اما <strong>با</strong> تعریفی ‏مجممجخلوط<br />

از ان.جی.او و سازمابىنبىی دولبىتبىی،‏ اما امروز به ادعای من به جابىیبىی رسیده ابمیبمم که خانه ی تئاتر توسط


ا کبرثبرریت فعالان تئاتری مورد استق<strong>با</strong>ل قرار نگرفته است،‏ ‏مجممجخصوصا در مورد هبرنبررمندان و<br />

هبرنبررجویان جوان،‏ که حبىتبىی در مورد مکان خانه ی تئاتر هم اطلاعی ندارند و حبىتبىی به سایت این<br />

خانه هم مراجعه نکرده اند.‏ خانه ی تئاتر چقدر به یک سندیکا نزدیک است؟ و اینکه آیا<br />

می تواند در مورد مطال<strong>با</strong>ت حقوفىقفىی و قضابىیبىی فعالیبىتبىی در راستای منافع هبرنبررمندان،‏ ‏مجممجخصوصا<br />

هبرنبررمندان جوان کاری ابجنبججام بدهد؟<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ شاید من خیلی مناسب جواب دادن به این سوال ن<strong>با</strong>شم،‏ چرا که عضو این خانه<br />

نیستم،‏ اما تا جابىیبىی که من یادم هست،‏ به عنوان یک ‏مجممجخاطب تئاتر در ‏همھهممان دوره ی مورد ذکر<br />

‏سمشسمما،‏ دولت تلاش کرد <strong>با</strong> تاسیس خانه ی تئاتر این چبرتبرر ‏جمحجممایبىتبىی بر تئاتر را داشته <strong>با</strong>شد،‏ منتها یک<br />

نکته ی مهمی اینجا حضور داشت که در جوامعی مثل جامعه ی ما صدق می کند،‏ و آن هم این<br />

بود که هروقت نام دولت می آمد،‏ حبىتبىی به عنوان حامی مالىللىی،‏ یادآور مساله ی سانسور هم بود،‏ و<br />

به دلیل اینکه هزینه ی آن را دولت تقبل می کرد در ذهن ‏مجممجخاطب دولت مساوی <strong>با</strong> شورای<br />

نظارت بود.‏ به ‏همھهممبنیبنن خاطر عده ای تلاش می کردند تئاتر را از زیر چبرتبرر دولت خارج بکنند،‏ البته<br />

غافل از اینکه به چاه بزرگبرتبرری می افتند و آن منطق <strong>با</strong>زار و نظام سرمایه بود.‏ چبریبرزی به نام<br />

قرارداد تیپ در ‏همھهممان مرکز هبرنبررهای ‏بمنبممایشی طراحی شد و یادم هست که خیلی ابهببههام هم<br />

داشت،‏ اما ‏مجممجحاسبىنبىی هم داشت از ‏جمججممله اینکه در این شرایط تئاترهای هبرنبرری هم می توانستند از<br />

این راه ارتزاق کنند،‏ اما به ‏همھهممان دلیل مساوی بودن دولت <strong>با</strong> چبریبرزی به نام سانسور یا نظارت یا<br />

درواقع تعیبنیبنن و تکلیف ارزش هبرنبرری و ایدئولوژیک،‏ <strong>با</strong>عث شد فرار از مرکز ثقل بودن دولت در<br />

این عرصه بوجود بیاید و ‏همھهممان <strong>با</strong>عث شد که تئاتر خصوصی مثل یک سراب و یک وعده ی<br />

پوشالىللىی مطرح شود و نتیجه ‏همھهممیبىنبىی است که در وضعیت آن درگبریبرر ‏بمیبمم.‏ اما خود خانه ی تئاتر،‏ من<br />

خیلی صلاحیت پاسخگو ‏بىیبىی ندارم،‏ <strong>با</strong>ید اساس نامه اش خوانده شود،‏ منتقدین و مدافعینش<br />

پاسخ دهند،‏ اما چبریبرزی که یادم هست،‏ به دلیل اینکه از طرف اداره ی ارشاد تاسیس شده و در<br />

واقع زیر نظر اداره ی کار تعریف نشده،‏ در واقع ‏بمنبممی تواند سندیکا <strong>با</strong>شد.‏ به نظر من خانه ی تئاتر<br />

می تواند این فعالیت ها را ابجنبججام دهد به شرطی که موارد حقوفىقفىی اش مرتفع شود،‏ چبریبرزی که من<br />

در حد ‏همھهممبنیبنن شفاهیات تئاتر ایران شنیده ام و ‏همھهممانطور که ‏سمشسمما هم اشاره کردید این است که


خیلی ها عضو خانه ی تئاتر نیستند و اعضای آن هم خیلی <strong>با</strong> جریان جوان در تئاتر ‏همھهممسو<br />

نیستند در واقع مشکلات حقوفىقفىی است،‏ چبریبرزی نیست که به گرایشات فکری مربوط <strong>با</strong>شد،‏ <strong>با</strong>ید<br />

تاربجیبجخچه اش دن<strong>با</strong>ل شده <strong>با</strong>شد،‏ و من ‏بمنبممیتوابمنبمم پاسخی بدهم.‏ ولىللىی چبریبرزی که برای من مشخص<br />

است این است که آبجنبجچنان ‏بمنبممیتواند نقش یک سندیکا را <strong>با</strong>زی بکند.‏ حالا به هر دلیلی که من<br />

‏بمنبممیدابمنبمم سندیکا نیست.‏ در واقع ان.جی.او یا سازمابىنبىی است که ا گر ‏سمشسمما عضوش <strong>با</strong>شید یک سری<br />

خدمابىتبىی دریافت می کنید.‏ در واقع تا جابىیبىی که من میدابمنبمم سندیکا از پایبنیبنن به <strong>با</strong>لاست.‏ فکر<br />

می کنم ‏سمشسمما که این سوال را مطرح می کنید ایده خو ‏بىببىی است ا گر آیبنیبنن نامه و اساس نامه اش از<br />

‏لحللححاظ حقوفىقفىی و اهدافش آسیب شناسی بشود.‏<br />

عزیزی:‏ صحبت از رابطه ی تئاتر و دولت کردبمیبمم،‏ من سوالىللىی به خاطرم آمد؛ وقبىتبىی ما <strong>با</strong> دولت<br />

اقتدارگرابىیبىی روبرو هستیم که به حد زیادی در اجرای تئاتر مداخله می کند،‏ از موضوعات<br />

انتخابىببىی بگبریبررید تا ‏بجنبجحوه ی اجرا،‏ حبىتبىی این مداخله به هر شکلی در زی<strong>با</strong>بىیبىی شناسی تئاتر تاثبریبررگذار<br />

است،‏ و از طرفىففىی سازمان ها و ‏بهنبههادهای دیگری هم هستند که این حق را به خود می دهند که<br />

دخالت کنند در تئاتر،‏ و آنقدر این قضایا پیچیده می شود که ا گر ‏بجببجخواهد از مارپیچ سانسور و<br />

‏مجممججوز و توقیف به سلامت بگذرد <strong>با</strong>ید انعطاف <strong>با</strong>لابىیبىی به خود بدهد،‏ سوال من این است که<br />

فعالبنیبنن حوزه ی تئاتر چطور می توانند خارج از مناس<strong>با</strong>ت دولت به عنوان یک کنش اجتماعی و<br />

سیاسی در صحنه حضور داشته <strong>با</strong>شند و چطور می توانند یک تشکلی بوجود بیاورند که در کنار<br />

هم از حقوق خودشان دفاع کنند،‏ <strong>با</strong> توقیف ها،‏ <strong>با</strong> دزدی ایده ها،‏ نبود تضمیبىنبىی برای حقوق افراد،‏<br />

مالىللىی،‏ بیمه،‏ مزایای دیگر،‏ به نظر ‏سمشسمما راه حل چیست؟<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ درمورد فراز اول صحبت ‏سمشسمما،‏ من خیلی اطلاعی ندارم،‏ درواقع مصدافىقفىی برای آن<br />

ندارم.‏ اینکه دولت مداخله گر <strong>با</strong>شد،‏ خیلی من اطلاعی ندارم،‏ من فکر می کنم که دولت<br />

خیلی کاری به تئاتر ندارد.‏ ما چبریبرزی به اسم شورای نظارت دار ‏بمیبمم که ‏بمتبممام تولیدات هبرنبرری،‏ از<br />

تئاتر،‏ سینما،‏ هبرنبررهای ‏بجتبججسمی و ادبیات را <strong>با</strong>ید نظارت بکنند،‏ این مسئله ‏همھهممیشه بوده.‏ به نسبت


مبریبرزان تندروی یا اعتدال یا میانه روی دولت ها این متفاوت است.‏ مقداری هم به <strong>با</strong>زی های<br />

سیاسی مربوط است.‏ این مسائل ‏همھهممیشه بوده،‏ البته خیلی هم خوشایند نیست،‏ این که می گو ‏بمیبمم<br />

بوده به معبىنبىی رضایت نیست.‏ اما فکر می کنم قسمت دوم حرف ‏سمشسمما،‏ مساله ی دیگری است<br />

عزیزی:‏ ببخشید،‏ من متوجه نشدم،‏ ‏سمشسمما می گویید این مساله ی نظارت ‏همھهممیشه بوده،‏ اما به معبىنبىی<br />

نقض مداخله گر بودن دولت نیست.‏<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ ‏سمشسمما گفتید از موضوع و بقیه چبریبرزها را دولت تعیبنیبنن می کند...‏<br />

عزیزی:‏ تا حدی تعیبنیبنن که می کند،‏ وقبىتبىی ‏بمنبممایشنامه و حبىتبىی موضوعی که ارائه می دهید رد<br />

می شود،‏ این یعبىنبىی جرح و تعدیل موضوعات،‏ مداخله نه به این معبىنبىی که موضوعات را به تئاتر<br />

ابلاغ کند،‏ ولىللىی خب سانسور و رد کردن ‏مجممججوز یک ‏بمنبممایشنامه،‏ یک اجرا یا یک موضوع تا حدی<br />

به ‏همھهممان معبىنبىی مداخله کردن و تعیبنیبنن کردن موضوعات است.‏<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ بله،‏ طبعا این خوشایند نیست،‏ هیچکس دوست ندارد که در موضوعش دخل و<br />

تصرف یا جلوگبریبرری بشود،‏ اما ارتبطش را <strong>با</strong> قسمت دوم حرف ‏سمشسمما متوجه ‏بمنبممی شوم،‏ که بعد به<br />

حقوق هبرنبررمندان و کبىپبىی رایت و اینها چه ربطی دارد<br />

عزیزی:‏ به عنوان مثال عرض کردم،‏ یکی از مهمبرتبررین این معضلات توقیف تئاتر است وقبىتبىی که<br />

یک تئاتر توقیف می شود هبرنبررمندان چطور می توانند ازین حقوق در برابر دولت دفاع کنند؟<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ طبعا تشکل ها یکی از راه هاست،‏ ا گر تشکلی <strong>با</strong>شد وا کنش نشان می دهد،‏ ولىللىی<br />

معمولا خیلی ‏بمنبممایشی خواهد بود،‏ فرض کنیم تشکل یا سندیکابىیبىی هم <strong>با</strong>شد،‏ این سندیکا<br />

وا کنشی هم نشان بدهد،‏ نتیجه چیست؟ چندان نتیجه ای ‏بمنبممی دهد.‏ معمولا وقبىتبىی نتیجه


می دهد که این تشکل خدمابىتبىی را ارائه بدهد،‏ و وقبىتبىی آن را قطع کند دولت یا توقیف کننده<br />

متضرر شود،‏ اما وقبىتبىی این رابطه یک طرفه <strong>با</strong>شد،‏ خدمابىتبىی ندارید که دولت را از آن ‏مجممجحروم کنید<br />

تا تضمیبىنبىی برای آزاد شدن تئاتر شود.‏ این وا کنش ها شاید فقط برای افکار عمومی یا جو عمومی<br />

بتواند تاثبریبررگذار <strong>با</strong>شد و از پایبنیبنن فشاری آورده شود،‏ یا هبرنبررمندابىنبىی که پیش دولت یا نظام<br />

مقبولیت دارند،‏ ریش سفیدی یا میابجنبججی گری کنند.‏ آبجنبجچبریبرزهابىیبىی که این روزها می شنو ‏بمیبمم در مورد<br />

روابطی دوطرفه <strong>با</strong> دولت است که خدمابىتبىی از دولت سلب می شود،‏ در این شرایط دولت <strong>با</strong><br />

احتیاط رفتار می کند.‏ مثلا یادتان هست در جشنواره ی فجر سال پیش،‏ کاری توقیف شد،‏<br />

عده ای اعبرتبرراض کردند و کنار کشیدند از جشنواره اما عملا اتفافىقفىی رخ نداد،‏ چرا که دولت به<br />

آن وابستگی ندارد.‏ اما این اعبرتبرراضات خیلی پراتیک و کاربردی نیست.‏ چرا که می دانیم در<br />

کشور ما فرهنگ و هبرنبرر تا حدودی فرمایشی بوده.‏ چرا که ‏همھهممواره از طرف دولت ‏همھهممیشه نظارت<br />

می شده.‏ اما نکته ای می ماند که به نظر می رسد رابطه ی دولت و تئاتر،‏ به طور مشخص تئاتر نه<br />

هبرنبرر،‏ چبریبرزی نیست که فقط ‏مجممجختص ایران <strong>با</strong>شد،‏ به نظر می رسد در ت<strong>با</strong>ر تئاتر و ت<strong>با</strong>ر دولت یک<br />

ارت<strong>با</strong>طی وجود دارد،‏ از ‏همھهممان افسانه های شروع تارتحیتحخ تئاتر می بینیم که ظاهرا حا کمیت در<br />

دوره ی <strong>با</strong>ستان هم حساسیبىتبىی روی تئاتر داشته است،‏ حبىتبىی فلاسفه ای که کمی دولت گرا یا<br />

اقتدارگرا بودند مثل افلاطون هم وا کنش های اخلافىقفىی به این نظام تئاتری نشان می دادند،‏ اما<br />

ا گر ‏بجببجخواهیم مثال معاصر بزنیم به قول بدیو در رساله ی معروفش مطلبىببىی را اشاره می کند:‏<br />

اینکه ‏همھهممواره تئاتر <strong>با</strong>زتاب دولت است و سینما <strong>با</strong>زتاب سرمایه.‏ شاید به این دلیل که تئاتر به<br />

شکل آرتیستیکش چندان به سرمایه ‏بمتبممایلی ندارد و ‏بمنبممی تواند در مسبریبرر آن قرار بگبریبررد،‏ بنابراین<br />

‏همھهممواره نیازمند ‏جمحجممایت یک <strong>با</strong>بىنبىی است،‏ این <strong>با</strong>بىنبىی در جهان بعد از مدرنیته خود دولت است،‏ حالا<br />

که نیازمند ‏جمحجممایت دولت است،‏ پس دولت هم ‏بهببههبرتبررین فرصت را برای کنبرتبررل آن استفاده می کند،‏<br />

این تئاتری که می بینیم از دولت فارغ است و نیازی به آن ندارد،‏ عملا تئاتر نیست،‏ سینمابىیبىی<br />

است که در قالب تئاتر ارائه می شود،‏ تئاتری که به اصطلاح به تئاتر راتحیتحج،‏ تئاتر آزاد،‏ تئاتر بدنه و<br />

‏بجتبججاری معروف است،‏ درواقع تئاتری است که تعهد سینما را به جا می آورد.‏ به ‏همھهممبنیبنن خاطر<br />

ستارگان سینما به آن راه پیدا می کنند،‏ و تئاتر به آن معنای ت<strong>با</strong>رشناسی،‏ آرتیستیکش،‏ تئاتر


اقلیت و تئاتر متفکر نیست.‏ این تئاتر برای ارتزاق نیاز به دولت دارد و دولت هم برایش<br />

سانسور،‏ نظارت یا سیاست گذاری را تعریف می کند.‏ این رابطه دوطرفه است و فقط ‏مجممجختص<br />

ایران نیست و این پارادوکسی است که <strong>با</strong>ید فکری به حالش کرد،‏ یا به هرحال <strong>با</strong> آن سر کرد،‏<br />

یک وضعیت آیرونیک است؛ تئاتر نیاز به ‏جمحجممایت <strong>با</strong>بىنبىی دارد،‏ و آن <strong>با</strong>بىنبىی هم برایش تصمیم<br />

می گبریبررد.‏ در مورد حضور یک تشکل برای حل مسائل هم،‏ به نظر خانه ی تئاتر هم تا حدی در<br />

مورد حقوق معنوی یا مادی هبرنبررمندان این کار را ابجنبججام می دهد اما اینکه چقدر قدرت اجرابىیبىی<br />

دارد را من ‏بمنبممی دابمنبمم.‏ اما می دابمنبمم که خیلی از شکایات و دعاوی آبجنبججا طرح می شود.‏<br />

عزیزی:‏ درمورد ‏بجببجحبىثبىی که در مورد تئاتر ‏بجتبججاری و تئاتر مستقل کردبمیبمم،‏ تئاتر ‏بجتبججاری این چندسال<br />

اخبریبرر رشد بسیاری کرده،‏ که البته طبیعی هم هست،‏ به ‏همھهممان شکل بنگاه هابىیبىی که به شکلی<br />

ازین وضعیت ارتزاق می کنند هم بیشبرتبرر شده اند،‏ سالن های تئاتر خصوصی و حبىتبىی سالن های<br />

دولبىتبىی یا مستقل هم در ‏همھهممبنیبنن وضعیت قرار دارند.‏ مثلا سالن ایراشهر یکی از شرایطش این<br />

است که ‏سمشسمما برای اجرا در این سالن یا <strong>با</strong>ید <strong>با</strong>زیگر مطرح داشته <strong>با</strong>شید یا اینکه تضمیبىنبىی از<br />

فروش را بدهید.‏ سوالىللىی که وجود دارد این است که تئاتر مستقل هم برای زنده ماندن <strong>با</strong>ید تا<br />

حدی به این وضعیت تن بدهد.‏ تا چه حد می شود این خط میان تئاتر مستقل و تئاتر ‏بجتبججاری را<br />

مشخص کرد؟<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ قبل از هرچبریبرز،‏ <strong>با</strong>ید بگو ‏بمیبمم که فارغ از اینکه چه تعریفی برای آن دار ‏بمیبمم،‏ به خودی<br />

خود نه تئاتر ‏بجتبججاری بد است یا خوب است نه تئاتر مستقل.‏ بسیاری تئاترهای مستقل و غبریبرربجتبججاری<br />

تئاترهای خیلی بد و فاجعه ای بودند و ‏همھهممینطور برعکس.‏ تئاتری در نظام ‏بجتبججاری خوب عمل<br />

می کند اما واجد ارزش های زی<strong>با</strong>شناسی هم هست.‏ یک نگاه تاربجیبجخی است،‏ مربوط به اواخر قرن<br />

18 و اوایل 19 که تئاتر بولواری در پاریس راتحیتحج شد.‏ این نوع تئاتر روی خوش به سنت ها<br />

نشان می داد،‏ به سنت های تئاتری وفادار بود،‏ سعی می کرد در ‏همھهممان چرخه ی تکراری فرم و<br />

زی<strong>با</strong>بىیبىی شناسی قرار بگبریبررد،‏ نوآوری نداشت و البته ارزشهای ‏بجتبججاری و <strong>با</strong>زرگابىنبىی را ‏لحللححاظ می کرد و


سعی داشت سود هم بکند،‏ در برابرش آن تئاتر آلبرتبررناتیو و هبرنبرری مهمبرتبررین مشخصه اش این بود<br />

که به این سنت ها وفادار ن<strong>با</strong>شد،‏ سعی می کرد ابجنبجحرافىففىی از بدنه ی راتحیتحج زی<strong>با</strong>شناسی ابجنبججام دهد و<br />

البته ‏مجممجحصولش این بود که خیلی <strong>با</strong>ب میل مشبرتبرری عادت کرده به تئاتر ‏بجتبججاری آن روز نبود.‏ نه<br />

اینکه عمدا از آغاز شرط کم فروش بودن را رعایت بکند،‏ ‏مجممجحصول تئاتر این بود.‏ اما اینکه در<br />

ایران چطور می شود این تقسیم بندی را ابجنبججام داد خب سخت است،‏ به این دلیل که لزوما<br />

‏همھهممه ی پدیده های جهان را ‏بمنبممی شود به یک دوقطبىببىی تقلیل داد.‏ دو سر این طیف خیلی از هم<br />

دور است و بینش می توان منازل دیگری را هم جا داد.‏ اما به هرحال نکته ای که اهمھهممیت دارد<br />

این است که تئاتر خصلبىتبىی دارد که خیلی امکان کالابىیبىی شدن ندارد.‏ درواقع تئاتر جزو معدود<br />

هبرنبررهابىیبىی است که آرشیو ‏بمنبممی شود.‏ ‏همھهممبنیبنن <strong>با</strong>عث می شود که خیلی نتواند وارد مناس<strong>با</strong>ت ‏بجتبججاری<br />

بشود،‏ بنابراین ‏سمشسمما ‏مجممججبورید که برای آن یک سری کالاها را تعریف بکنید،‏ مثلا از حضور<br />

سلبرببرریبىتبىی ها استفاده می کند برای اینکه پول بیشبرتبرری بدست بیاورد.‏ یکی از معیارها در واقع ‏همھهممبنیبنن<br />

است.‏ درواقع تئاتری که خیلی از سنت های گذشته ‏بجتبجخطی ‏بمنبممی کند.‏ ضمناً‏ یکی از ویژگی های<br />

کالابىیبىی را به خود اضافه کند.‏ من فکر می کنم <strong>با</strong> این معیار در واقع شاید بتوان این مرزبندی را<br />

مشخص کرد اما <strong>با</strong>زهم به این معبىنبىی نیست که این مرزها مشخص و دقیق است.‏ درواقع تئاتر<br />

هبرنبرری و آلبرتبررناتیو سعی می کند یک اندیشه و دغدغه را ‏بجتبججربه کند که این ‏بجتبججربه کردن بسیار<br />

مهم است.‏ در واقع در تئاتر ‏بجتبججاری ما <strong>با</strong> مهارت و افراد ماهر سرو کار دار ‏بمیبمم اما در تئاتر ‏بجتبججر ‏بىببىی ما<br />

<strong>با</strong> ‏بجتبججربه ی این مهارت روبرو هستیم.‏ در واقع تئاتر ‏بجتبججر ‏بىببىی این فرایند ‏بجتبججربه را نشان می دهد اما<br />

تئاتر ‏بجتبججاری این فرایند را پنهان می کند و نتیجه ی این فرآیند را نشان می دهد.‏ اما در تئاتر<br />

ایران که یک حالت گذار را ‏بجتبججربه می کند ‏بمنبممی توان به راحبىتبىی در مورد این مساله صحبت کرد.‏<br />

ولىللىی در واقع می توانیم بگوییم که کار دانشجو ‏بىیبىی این پتانسیل را دارد که منفذی <strong>با</strong>شد برای<br />

تئاتر آلبرتبررناتیو.‏ به دلیل اینکه مشخصا فعلا <strong>با</strong> سرمایه و پول خیلی سروکار ندارد.‏ و ا گر ‏بجببجخواهیم<br />

امیدوارانه و <strong>با</strong> یک جانبداری نگاه کنیم می توانیم بگوییم <strong>با</strong> تئاتری از نظر من رهابىیبىی ‏بجببجخش و<br />

تئاتریکالیته ی این فرایند ‏بجتبججربه در تئاتر دانشگاهی و دانشجو ‏بىیبىی سر و کار دار ‏بمیبمم.‏


عزیزی:‏ جالب است که من این سوال را پرسیدم تا به یک تعریفی برسیم تا به ‏بجببجحث تئاتر<br />

دانشجو ‏بىیبىی که ‏سمشسمما به آن اشاره کردید وارد شوم.‏ سوال آخر من ‏همھهممبنیبنن است،‏ در این ‏همھهممزیسبىتبىی<br />

ببنیبنن ایده ی تئاتر آلبرتبررناتیو و تئاتر ‏بجتبججاری،‏ قشری وجود دارند که ‏بهببههبرتبررین گزینه برای ورود به این<br />

عرصه هستند؛ یعبىنبىی دانشجویان و هبرنبررجویان.‏ افرادی که تازه نفس هستند،‏ <strong>با</strong> ایده های تئاتر<br />

آلبرتبررناتیو قدرت زیادی برای هنجارشکبىنبىی و خلاقیت دارند و از طرفىففىی <strong>با</strong> ایده ی تئاتر ‏بجتبججاری،‏ کمبرتبرر<br />

نیاز به سرمایه دارند و کمبرتبرر مطال<strong>با</strong>ت حقوفىقفىی دارند.‏ یعبىنبىی درواقع از نظر من گزینه ی خو ‏بىببىی برای<br />

سواستفاده هستند.‏ به نظر ‏سمشسمما که مهمبرتبررین فعالیت ‏سمشسمما در واقع در دانشگاه به عنوان مدرس<br />

صورت می گبریبررد،‏ دانشجویان چطور می توانند این شرایط را ‏بهببههم بزنند؟ برای اینکه این نوع<br />

سواستفاده از آبهنبهها اتفاق نیافتد؟<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ اینکه چکار <strong>با</strong>ید بکنند را من ‏بمنبممی دابمنبمم.‏ ولىللىی می توابمنبمم ایده آل ها و آرزوهابمیبمم را بگو ‏بمیبمم.‏<br />

مهمبرتبررین مساله اشتغال است.‏ به طور کلی ‏بجتبجحصیل کرده ها بعد از ‏بجتبجحصیل مهمبرتبررین دغدغه شان<br />

ماجرای اشتغال است،‏ از کوچکبرتبررین روزن برای ‏مجممجحقق شدن آن استفاده می کنند و خب طبعا<br />

این روزنه جابىیبىی در تئاتر ‏بجتبججاری،‏ جابىیبىی که درش دستمزدی وجود داشته <strong>با</strong>شد است.‏ عملا این<br />

برهم زدبىنبىی که ‏سمشسمما گفتید زمابىنبىی می تواند اتفاق بیافتد که بتوانند مطال<strong>با</strong>تشان را از دولت ‏مجممجحقق<br />

بکنند.‏ دولت <strong>با</strong>ید چبرتبرر ‏جمحجممایتش را بر روی تئاتر داشته <strong>با</strong>شد که ‏سمشسمما به عنوان یک فارغ التحصیل<br />

تئاتر بتوانید تضمیبىنبىی از اشتغال را داشته <strong>با</strong>شید تا <strong>با</strong> خیال راحت و <strong>با</strong> امنیت اقتصادی حداقلی<br />

وارد عرصه ی فعالیت هبرنبرری بشوید.‏ ا گر آن چبرتبرر و ‏جمحجممایت <strong>با</strong>شد مثل ‏همھهممه جا دولت ‏جمحجممایت و بیمه<br />

و حقوق را داشته <strong>با</strong>شد ‏سمشسمما می توانید دست به اشتغال بزنید.‏ در شرایط فعلی دانشجویان به<br />

عنوان متقاضیان ورود به <strong>با</strong>زار کار بسیار بیشبرتبرر از آن امکان ها هستند،‏ بنابراین چاره ای جز<br />

‏بجتبججربه ی شکلی از ‏بجتبججارت تئاتر نیست.‏ به ‏همھهممبنیبنن دلیل است که چبریبرزی به عنوان خبریبرزش پلاتوها در<br />

این هفت هشت سال در ایران رخ می دهد.‏ فارغ التحصیلان دور هم ‏جمججممع می شوند و <strong>با</strong> یک<br />

خانه ی قدبمیبممی پلاتو می زنند،‏ عملا دو<strong>با</strong>ره وارد ببریبرزینس شده اند.‏ اینکه دانشجویان چه می توانند<br />

بکنند سوالىللىی است که می توان به کل جامعه تعمیم داد.‏ بیکاران در این جامعه چکار<br />

می توانند بکنند؟ هیچکار!‏ فقط <strong>با</strong>ید برای مطال<strong>با</strong>تشان بیشبرتبرر پافشاری بکنند.‏ درواقع جواب


سوال ‏سمشسمما در یک کلمه این است دو<strong>با</strong>ره <strong>با</strong>ید سیاست به عرصه برگردد.‏ در ضمن در مورد این<br />

‏همھهممه پلاتوها <strong>با</strong>ید ‏بجتبجحقیق و پژوهش صورت بگبریبررد که جای این پژوهش هم در دانشگاه است.‏<br />

درواقع به جای این ‏همھهممه پایان نامه در مورد فوکو و دریدا و نشانه شناسی و موضوعات تئوریک<br />

‏بىببىی خود،‏ در مورد اقتصاد تئاتر،‏ در مورد اقتصاد پلاتو ‏بىیبىی و ظهور این سالن های خصوصی <strong>با</strong>ید<br />

پژوهش شود.‏ حتما ‏همھهممه ی اینها دلایل اجتماعی دارند،‏ و در واقع اینها سوال هابىیبىی ست که من<br />

هم دارم.‏<br />

عزیزی:‏ تقری<strong>با</strong> سوال ها من ‏بمتبممام شده،‏ ا گر ‏سمشسمما فکر میکنید ‏بجببجحبىثبىی در این وسط جا مانده بفرمائید.‏<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ من فقط این نکته را بگو ‏بمیبمم.‏ اول <strong>با</strong>ید تفکیکی در مساله ابجنبججام بدهیم،‏ اول <strong>با</strong>ید<br />

مشخص کنیم که در مورد چه چبریبرزی صحبت می کنیم.‏ ا گر در مورد سندیکاها صحبت<br />

می کنیم این ‏بجببجحث چندان ربطی به تئاتر دولبىتبىی و خصوصی ندارد.‏ این نیاز <strong>با</strong>ید در من و ‏سمشسمما<br />

ابجیبججاد شود و ‏بجتبجحریک بشو ‏بمیبمم تا آن را تاسیس کنیم و زنده نگه دار ‏بمیبممش،‏ در غبریبرر اینصورت ا گر<br />

آن نیاز ن<strong>با</strong>شد انگبریبرزه ای برای تاسیسش ندار ‏بمیبمم و ا گر حبىتبىی تاسیس هم بشود هم انگبریبرزه ندار ‏بمیبمم<br />

که عضوش <strong>با</strong>شیم.‏ نکته ی دیگر هم در مورد نقش دولت بود که درواقع <strong>با</strong>ید تکلیف مشخص<br />

شود و هبرنبررمندان تصمیم بگبریبررند که ‏جمحجممایت دولت را می خواهند یا نه.‏ چون زمابىنبىی تئاتر خصوصی<br />

برای اعضای تئاتر آبجنبجچنان اغوا گر بود که حاضر بودند به هیچ وجه دولت ن<strong>با</strong>شد ولىللىی هرچه<br />

می خواهد بشود هم بشود.‏ این درست نیست درواقع <strong>با</strong>ید دولت را ‏مجممججاب کرد که دخالت بکند<br />

در تئاتر،‏ نه به معنای منفی دخالت،‏ به معبىنبىی اینکه دولت وظیفه دارد از اعضای تئاتر ‏جمحجممایت<br />

بکند.‏ به این معبىنبىی که <strong>با</strong>ید بیمه بکند،‏ <strong>با</strong>ید تسهیلات بدهد و فارغ از اینکه یک تئاتر چقدر<br />

می فروشد دستمزد ببرپبرردازد.‏ این وظیفه ی دولت است و ‏همھهممه جای دنیا هم ‏همھهممبنیبنن است.‏ ا گر<br />

دولت این کار را نکند وضعیت تئاتر ‏همھهممبنیبنن هست که الان دچارش هستیم.‏ بشدت ‏بجتبججاری<br />

می شود و به راحبىتبىی ما ‏ممممممکن است ازین قافله جا ‏بمببممانیم.‏ درواقع این ترسی که از دولت وجود<br />

داشت <strong>با</strong>عث این تئاتر خصوصی ‏بىببىی پروا و ‏لحللحجام گسیخته شد.‏ در هر صورت <strong>با</strong>ید دو<strong>با</strong>ره به آن


فکر کرد.‏ یک مثالىللىی برایتان بزبمنبمم.‏ ‏سمشسمما ا گر ده سال پیش به مرکز هبرنبرر های ‏بمنبممایشی می رفتید،‏ حتما<br />

هبرنبررمندابىنبىی را می دیدید که در صف منتظر دیدن رئیس مرکز هستند،‏ یا چک اجرایشان را<br />

می خواستند،‏ یا سالن می خواستند،‏ یا کمک هزینه طلب می کردند.‏ الان ‏بجببجخش عمده ای از<br />

هبرنبررمندان جوان حبىتبىی ‏بمنبممی دانند مدیر مرکز چه کسی است!‏ نه آبهنبهها به مدیر مرکز کاری دارند نه<br />

مدیر به آبهنبهها.‏ خب این یک چبریبرزی به ما می گوید و آن این است که اصلا سوبسید دیگر وجود<br />

ندارد.‏ من نیاز به سوبسید دولت ندارم و در مناس<strong>با</strong>ت دیگری ارتزاق می کنم که آن مناس<strong>با</strong>ت<br />

بسیار خشن و ‏بىببىی رحم است.‏ عده ای را کنار می گذارد و عده ای را نگه می دارد.‏ چه کسابىنبىی را<br />

نگه می دارد؟ کسابىنبىی که پتانسیل بیشبرتبرری برای تبدیل به کالا شدن دارند.‏<br />

عزیزی:‏ من دفاعی از مبحبىثبىی که در<strong>با</strong>ره ی آن کردبمیبمم بکنم.‏ در مورد رابطه ی ببنیبنن دولت و تئاتر<br />

و ‏بجببجحث سندیکاها،‏ من واقعا فکر می کنم که سیاست و مطال<strong>با</strong>ت از راه سندیکا دو روی یک<br />

سکه هستند.‏ و ارت<strong>با</strong>ط تنگاتنگی <strong>با</strong>همھهممدیگر دارند و به ‏همھهممبنیبنن خاطر سعی کردم که هر دو<br />

قسمت این ‏بجببجحث را پوشش بدهیم.‏ ‏بجببجحث رابطه ی دولت و تئاتر و ‏بجببجحث سندیکا و مطال<strong>با</strong>ت.‏ در<br />

‏بهنبههایت بسیار از ‏سمشسمما ‏ممممممنونیم که لطف کردید که به سوالات ‏لحللحجام گسیخته ی ما جواب دادید.‏<br />

آقاجمججممالىللىی:‏ نه خواهش می کنم.‏ جوابهببههای من هم احتمالا ‏لحللحجام گسیخته و <strong>با</strong> اختیار رها کرده بود،‏<br />

چون اولبنیبنن مواجهه ی ما بود.‏ شاید ا گر دو<strong>با</strong>ره <strong>با</strong> پاسخ هابمیبمم روبرو بشوم در مورد بعضی هم<br />

‏بجتبججدید نظر بکنم.‏ چبریبرزی که مشخص است این است که برای این سوال ها حتما <strong>با</strong>ید ‏بجتبجحقیق کرد.‏<br />

اینکه بداهه جواب بدهیم کار درسبىتبىی نیست و من هم آن دانش را نداشتم.‏ بیشبرتبرر گبىپبىی بود که<br />

خودم هم در موردش فکر بکنم.‏<br />

١١ خرداد ١٣٩٧

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!