گفتوگو با اگزیت - حسام سلامت
گفت و گو کننده: آرمان عزیزی - منتقد گروه تئاتر اگزیت |تئاتر به مثابه کنش اجتماعی - حسام سلامت فعال اجتماعی، دانشجوی دکترای جامعهشناسی اقتصادی
گفت و گو کننده: آرمان عزیزی - منتقد گروه تئاتر اگزیت
|تئاتر به مثابه کنش اجتماعی
- حسام سلامت
فعال اجتماعی، دانشجوی دکترای جامعهشناسی اقتصادی
- TAGS
- www.exittheatre.ir
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
دن<strong>با</strong>ل کرده ام ‐که بگذار یک <strong>با</strong>ر دیگر تذکر بدهم که دامنه ی مجممجحدودی را شامل می شود‐ فکر<br />
می کنم این یکی از ضعف های میدان تئاتر ایران <strong>با</strong>شد. برای همھهممبنیبنن به نظرم بجببجخش وسیعی از<br />
نبریبرروها، <strong>با</strong>زیگرها و سوژه های میدان تئاتر در ایران ببریبررون تارتحیتحخ به سر می برند. یعبىنبىی در جهان<br />
تئاتریِ بسیار مبرنبرزویانه ای گبریبرر کرده اند و خیلی وقت ها من آن امر تارتحیتحخ مند را در جهابىنبىی که در آن<br />
پرسه می کنند بمنبممی بینم. یعبىنبىی به شکل پرابلماتیک که <strong>با</strong> تارتحیتحخ و وضعیت ما و نبریبرروها، <strong>با</strong> نظام سلطه<br />
و قدرت که به معنای وسیع کلمه در پیوند <strong>با</strong>شند، یعبىنبىی دغدغه هابىیبىی درون این وضعیت میدان<br />
تئاتر ابجیبججاد شده که سعی در این دارد که <strong>با</strong> این دغدغه ها <strong>با</strong>زی کند. من خیلی این دغدغه ی<br />
درگبریبرر شدن ما از مجممججرا و میابجنبججیگری تئاتر <strong>با</strong> مومنت های تاربجیبجخی را دارم. این مستلزم این نیست<br />
که مومنت های تاربجیبجخی را احیا کنیم و نعل به نعل در تئاتر اجرایش کنیم. مثلا یک تئاتر در<strong>با</strong>ره ی<br />
مشروطه، لزوماً آغامجممجحمدخان و یبرپبررم خان ارمبىنبىی و رضاشاه را در خود ندارد. یعبىنبىی منظورم فکت<br />
تاربجیبجخی نیست، منظورم امر تاربجیبجخی است. یعبىنبىی بتوانید بدون این که هیچ شخصیت تاربجیبجخی<br />
انضمامی واقعی داشته <strong>با</strong>شید، پرابلم های آن وضعیت را در جهابىنبىی که می سازید احضار کنید. مثلا<br />
نبرببررد ببنیبنن قدرت ها یا هر چبریبرز دیگری. <strong>با</strong> هر روایبىتبىی و <strong>با</strong> هر ز<strong>با</strong>بىنبىی. موضوع مورد علاقه ی من این<br />
روزها انقلاب است. هر چقدر فکر می کنم اجرابىیبىی در چند سال اخبریبرر به ذهنم بمنبممی رسد که<br />
پرابلماتیک انقلاب در آن پیش کشیده شده <strong>با</strong>شد. چه انقلاب به معنای یونیورسال کلمه چه انقلاب<br />
به معنای انضمامی آن. هر چه <strong>با</strong>شد ما در صد سال اخبریبرر چندین انقلاب را بجتبججربه کرده ابمیبمم و <strong>با</strong><br />
تراژدی های انقلاب، تنش های آن، امیدها و رویاها و شکست ها و فروپاشی های آن مواجه شده ابمیبمم.<br />
من همھهممیشه از خودم می پرسم که <strong>با</strong>زتاب های بجتبججربه ی انقلاب را کجاها <strong>با</strong>ید دن<strong>با</strong>ل کنیم؟ <strong>با</strong>زتاب<br />
هم شاید کلمه ی خو بىببىی ن<strong>با</strong>شد، کمی مکانیکی است. شاید بهببههبرتبرر <strong>با</strong>شد بگوییم ردپاها. ردپاهای<br />
بجتبججربه ی انقلاب کجاست. تئاتر ما تا چه پایه می تواند این ردپاها را نشان دهد و مربىئبىی کند؟<br />
عزیزی: در آن برهه اجرایش اتفافىقفىی نبود.<br />
<strong>سلامت</strong>: بله. به بجنبجحوی. خلاصه اینکه این موضع من است. ا گر می توانستم متبىنبىی بیافرینم که<br />
گویای دغدغه هابىیبىی <strong>با</strong>شد که من در حال حاضر به آبهنبهها فکر می کنم، موضوعش همھهممبنیبنن انقلاب<br />
می بود. یکی از تراژیک ترین انقلاب هابىیبىی که رخ داد، انقلاب ۵٧ بود. بدل شد به چبریبرزی غبریبرر از آن<br />
چبریبرزی که رویایش را دیده بود. انقلاب ما به تراژدی عجیب و غریبىببىی بدل شد، پُر از آبِ چشم. به<br />
نظرم می رسد به میابجنبججی انقلاب بهببههمن به بسیاری از پرابلم های تارتحیتحخ معاصرمان می توانیم فکر<br />
کنیم و به قول تو در صحنه احضارشان کنیم. به هر حال سالهللهھاست که ماجرای انقلاب ذهن مرا<br />
درگبریبرر کرده است. سوالىللىی که <strong>با</strong>فىقفىی می ماند نسبت تئاتر <strong>با</strong> معاصربودن است. کدام تئاتر معاصر<br />
است؟ ما چه معیاری برای معاصر بودن یک تئاتر انتخاب می کنیم؟ آیا می توانیم بعد از یک اجرا<br />
بگوییم این تئاتر معاصر بود؟ یا آن تئاتر نبود؟ آیا اصلا سنجه یا سوال خو بىببىی برای ورود به بجببجحث<br />
هست یا نه؟ این به نظرم خودش نکته ای است.