16.07.2019 Views

جامعه شناسی هنر

سیامک امینی از مجموعه گفت و گو های گروه تئاتر اگزیت بیست و چهار تیر ماه ۱۳۹۸، تهران

سیامک امینی
از مجموعه گفت و گو های گروه تئاتر اگزیت
بیست و چهار تیر ماه ۱۳۹۸، تهران

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

<strong>جامعه</strong> <strong>شناسی</strong> هبرنبرر<br />

هبرنبرر چیست ؟<br />

» هبرنبرر کار دسبىتبىی نیست،‏ بلکه انتقال احساس است که هبرنبررمند ‏بجتبججربه کرده<br />

است.»‏<br />

هبرنبرری خوب است که احساس خوب را تروتحیتحج کند.‏ احساس هنگامی خوب است که شعور<br />

‏ممممممبریبرزه ی نیک و بد،‏ ارزش واقعی آن ها را تایید کند و این شعور در ‏بمتبممام انسان های یک


عصر مشبرتبررک است.‏ هبرنبرر جهابىنبىی یک ‏مجممجحک دروبىنبىی دارد که پابرجا و ‏بىببىی خطاست و آن هم<br />

وجدان پا ک نام دارد.‏ هبرنبرر ‏مجممجحصول ‏بجتبجحرک احساس و هدف آن نبریبرز انتقال احوال نفسابىنبىی و<br />

عاطفه ی انسابىنبىی است.‏ عامل موثر که در عصر حاضر مساله ی تبلیغات را تنوع و قدرت<br />

‏بجببجخشیده،‏ آمیختگی و پیوستگی آن با هبرنبرر است،‏ به گواهی تارتحیتحخ استفاده از ابزار هبرنبرر در تبلیغ<br />

‏همھهممواره بسیار موثر واقع شده است،‏ زیرا هبرنبرر امری است که با خلق زیبابىیبىی و به وجود آوردن<br />

آثار دلپذیر انسان و طبیعت را در کنار و گاهی در تضاد با یکدیگر نشان می دهد.‏<br />

از زمابىنبىی که اندیشه ی بشر ثبت شده،‏ تفکر در باب هبرنبرر هم وجود داشت.‏ مقوله ی مربوط به<br />

هبرنبرر مقوله ی زیبابىیبىی است.‏ کار هبرنبرر،‏ خلق زیبابىیبىی و کشف ماهیت آن موضوع ‏«دانش استتیک»‏<br />

است و هبرنبررمند واقعی می تواند به صورت دستوری موضوعی معبنیبنن هبرنبرر خود را ابجیبججاد کند،‏<br />

ولىللىی هبرنبررمند دارای فلسفه،‏ خود به خود قدرت و الهللهھام او در داخل جهان بیبىنبىی اش شکل و<br />

نظم می گبریبررد.‏ هبرنبررمند چون زیبابىیبىی را می آفریند و حس زیبابىیبىی شناسانه ی انسان را ‏بجتبجحت<br />

تاثبریبرر خود قرار می دهد.‏ زیبابىیبىی <strong>شناسی</strong> یک حس است.‏ ‏همھهممه ی دانشمندان در حواس<br />

چندگانه ی ما ‏بجتبججلی انواع حس زیبابىیبىی را بیان می کنند و یک حس مشبرتبررک،‏ حس مشبرتبررک<br />

درک کننده ی ‏مجممجحسوس وجود دارد.‏ این حس،‏ حس مشبرتبررک زیبابىیبىی شناسانه است.‏ این<br />

حس ما را تسلیم می کند،‏ زیرا انسان زیبابىیبىی را دوست دارد و به ‏سمسسممت آن گرایش پیدا می<br />

کند.‏ زیبابىیبىی ابتدا انسان را به خود جذب می کند و سپس خود را بر انسان ‏بجتبجحمیل می کند و<br />

انسان چه ‏بجببجخواهد و چه ‏بجنبجخواهد این اتفاق می افتد.‏ از این رو هبرنبرر می تواند ‏همھهممچون ابزاری<br />

در دست نبریبرروها و طیف های گونا گون قرار گبریبررد.‏ هبرنبررمند آن گاه که به عالىللىی ترین مرتبه ی<br />

خویش برسد،‏ تاثبریبرر و کاربردی اعجازگونه دارد و هبرنبررمند مردمی به دور از خودخواهی در<br />

طی سال ها آثار هبرنبرری برای آیندگان از خود به جا می گذارد.‏ ما کسیم گورکی نویسنده ی<br />

بزرگ درباره ی تولستوی که خود را دهقان ساده ای می پنداشت،‏ این طور می گوید:‏<br />

‏«تولستوی در چشمان خود دارای صد چشم بود.»‏ و جرج برنارد شاو نبریبرز به ‏همھهممبنیبنن ویژگی<br />

در شخصیت تولستوی نظر دارد و می گوید:‏ » تولستوی مانند شخصی که به پشت پرده<br />

زندگی اجتماعی و سیاسی راه یافته باشد،‏ جهان را می بیند،‏ در حالىللىی که ما دست خوش<br />

‏بمتبممام ‏بجتبجخیل های ‏بمتبمماشا گری هستیم که در سالن تئاتر نشسته باشد.»‏ ‏بمتبممام آن چه که او در رد<br />

<strong>جامعه</strong> ی کنوبىنبىی می گوید،‏ بسیار منصفانه است.‏ تولستوی در گزارش زیبابىیبىی شناسانه ی اواخر<br />

عمرش یعبىنبىی کتاب ‏«هبرنبرر چیست؟»‏ ‏بهپبههلوانه می کوشد موضوع ‏«هبرنبرر زاده ی نیاز هبرنبررمند»‏ را با<br />

‏«هبرنبرر در خدمت رفاه اجتماعی»‏ وفق دهد و این تناقض را این گونه حل می کند که ا گر


روح هبرنبررمند پا ک و ناب باشد،‏ آن گاه بیان او در خدمت حقیقت خواهد بود.‏ ا گر این دسته<br />

بندی نه ‏همھهممه را،‏ ولىللىی خود تولستوی را اقناع می کند .<br />

تببنیبنن هبرنبرر ابتدابىیبىی ؟<br />

‏همھهممه ی جانوران در جریان تنازع بقا به اجبار تغیبریبرر می پذیرند و بر ‏مجممجحیط خود انطباق می<br />

یابند،‏ اما انسان به برکت ابزارها اراده ی خود را بر ‏مجممجحیط ‏بجتبجحمیل می کند و آن را تغیبریبرر می<br />

دهد و خود نبریبرز دگرگون می شود.‏ این دگرگوبىنبىی مرهون ابزار تولید اوست.‏ پس رواست که<br />

به پبریبرروی از فرانک لبنیبنن انسان را ‏"جانور ابزارساز"‏ ‏بجببجخوانیم.‏<br />

چون انسان به صورت گروهی به فعالیت می پرداخت و نیاز به ‏همھهمماهنگی داشت لازم بود<br />

که انسان ها با دست،‏ چهره و صدا در هنگام کار به یک دیگر علامت دهند.‏ در طی هزاره<br />

ها بر اثر تکرار،‏ بعضی از صداها معبىنبىی خاصی به خود گرفت و زبان ساده ای پدید آمد.‏ کار<br />

گروهی دست ها و حنجره را تکامل ‏بجببجخشید و سپس مغز مرکز ‏همھهممه اندام های اندیشه ورزی<br />

انسان توسعه یافت و انسان به جای ‏بجتبجحمل فشار طبیعت وارد انطباق طبیعت با شرایط خود<br />

شد.‏ هرچند وقبىتبىی به رویا می رفت و تن به خیال پردازی می داد و به مفهوم های مبهم<br />

مانند ‏"همھهممزاد"،‏ ‏"سایه"،"جان"‏ و ‏"روح"‏ معتقد می شد چنابجنبجچه در شاهنامه ی فردوسی نبریبرز<br />

‏بهپبههلوانان گاهی به جادو متوسل می شوند.‏ این ‏بمنبممونه ها در داستان هفت خوان رستم،‏ جنگ<br />

‏همھهممایون،‏ ‏بهببههرام چوببنیبنن،‏ رستم و اسفندیار به چشم می خورد،‏ هرچند جادو تاثبریبرری در<br />

جهان ببریبرروبىنبىی نداشت،‏ ولىللىی انسان ابتدابىیبىی چون صادقانه جدابىیبىی واقعیت عیبىنبىی را از واقعیت<br />

ذهبىنبىی در ‏بمنبممی یافت کارهای جادو ‏بىیبىی را نتیجه ‏بجببجخش می دانست،‏ زیرا در اعتقاد آن زمان و<br />

مذهب،‏ پاسداری از حقیقت ابدی مطرح است و در هبرنبرر موفقیت فردی مهم تر است.‏ این دو<br />

‏بمتبممایل یعبىنبىی دست یابىببىی به حقیقت ابدی و عکس آن دستیابىببىی به حقیقت نسبىببىی مسبریبرر ایده<br />

آلیسم و واقع گرابىیبىی را جدا ساخت.‏ واقع گرابىیبىی در ‏بمتبممدن های باستابىنبىی غرب نه ‏بمتبممدن چبنیبنن،‏<br />

چند سده ی پیش از سقوط خود،‏ یعبىنبىی حدود ‎1600‎سال پیش از میلاد توانابىیبىی ترفىقفىی و<br />

‏بجتبجحول را از دست داد و روز به روز به سوی ابجنبجحطاط کشیده شد،‏ گرچه هنوز چهارچوب<br />

زندگی مدبىنبىی برنیفتاده بود،‏ لیکن هبرنبرر و ادبیات به ابتذال گراییده بود و مذهب هرچه بیشبرتبرر<br />

زیر توده ای از آیبنیبنن ها و مراسم پیچیده مدفون شده بود که جز خرافات زیبنده اش نبود.‏


به طور خلاصه هبرنبرر آفریبىنبىی چه نقاشی،‏ ‏مجممججسمه سازی و رقص و ... ناشی از زندگی عملی<br />

ابتدابىیبىی و ‏بجببجخشی از فعالیت های حیابىتبىی است و از مبارزه با واقعیت زاده می شود.‏<br />

ابن خلدون بزرگ <strong>جامعه</strong> شناس شرق (1406-808/138-732) که نزدیک 400 سال<br />

پیش از کانت پدر <strong>جامعه</strong> <strong>شناسی</strong> (1858-1798) می زیست به مساله ی امروز ما،‏ زندگی<br />

شهری و <strong>جامعه</strong> ی مدبىنبىی می پردازد و زندگی شهری را دچار بیماری های گونا گون از ‏جمججممله<br />

از خود بیگانگی با ‏مجممجحیط،‏ ‏بجببجحران آموزش،‏ پیش بیبىنبىی می کند.‏ انسان ‏جمججممع گرا باید فرد گرا<br />

شود هرچند ابن خلدون این تعببریبرر را موقت می داند و آن را در آینده ی نه خیلی دیر<br />

بازگشت به صورت بندی های پیش،‏ پیش بیبىنبىی می کند.‏ پس از کانت اندیشمند بزرگی در<br />

نوشته های اقتصادی و فلسفی سال 1844 خود نظریه ی " از خود بیگانگی"‏ را مطرح<br />

ساخت و به بیگانگی در <strong>جامعه</strong> های بزرگ سرمایه داری که در آینده دچار آن خواهند<br />

شد،‏ تا کید داشت.‏ یعبىنبىی تضاد تولید بیش تر برای زندگی ‏بهببههبرتبرر با انباشت سرمایه و تولید برای<br />

سرمایه داران،‏ یعبىنبىی ‏بىببىی عدالبىتبىی اجتماعی،‏ یعبىنبىی قرار نداشبنتبنن افراد در شایستگی های مبرنبرزلت<br />

و مقام تولید که می تواند ‏بمتبممامی قانون های <strong>جامعه</strong> ی بشری مانند حقوق بشر،‏ جنگ و صلح<br />

و ... را متغبریبرر کند.‏<br />

آیا هبرنبرر ‏مجممجحصول شرایط اجتماعی است ؟<br />

در <strong>جامعه</strong> ابتدابىیبىی در میان بومیان آمریکا،‏ حیوان ها جابىیبىی ندارند.‏ بیش تر در طرح های<br />

مانده از آن ها از گیاهان آن منطقه نشان دارد.‏ حشره هابىیبىی چون شپش و چلپاسه مورد نظر<br />

است،‏ برخلاف اینان بوش من های بومیان اسبرتبررالیا و اسکیمو ها که با شکار امرار معاش می<br />

کردند به حیوان ها و موجودهای دریابىیبىی در موضوع نقاشی خود اشاره دارند و رقص قوم<br />

های ابتدابىیبىی مهم مانند صورتگری آن ها،‏ زندگی واقعی را بازتاب می دهد.‏ قوم (Maori)<br />

در ‏«پولىللىی نه زی»‏ رقصی به نام رقص ‏«سیب زمیبىنبىی»‏ دارند:‏ دخبرتبرران جوان در کشبرتبرزارهای<br />

سیب زمیبىنبىی گرد می آیند و پای کوبان و دست افشان و تربمنبمم کنان،‏ باد و باران را فرا می<br />

خوانند و در ضمن با جست و خبریبرز از بوته های سیب زمیبىنبىی خواستار می شوند که برویند.‏<br />

بومیان تاهابىتبىی ‏(قوم)‏ که در این اواخر از ببنیبنن رفته اند برای جلب باران،‏ رقص ویژه ای می<br />

کردند:‏ به نشانه ی باران،‏ خود را به زمبنیبنن می انداختند و سر و دست را به نشانه ی رعد و<br />

برق به زمبنیبنن می زدند.‏ در ایران هم رقص های چیدن گندم و میوه و برتحنتحج و یا شکار دسته


‏جمججممعی در میان ‏بمتبممامی قوم ها دیده می شود.‏ نقاشی گاهی برای مبادله اطلاعات و گاه غلبه بر<br />

شکار بوده است.‏ وزن که بنیان شعر و موسیقی است برای آسان کردن کارها و به نظم در<br />

آوردن آن،‏ رقص سرخ پوستان آمریکابىیبىی و اسبرتبررالیابىیبىی حبىتبىی هبرنبرر مدرن که در ظاهر از هدف<br />

های مادی دور شده،‏ ‏مجممجحصول زندگی مادی بشر است.‏ (Utilitarianism) بر خلاف نظر<br />

کانت که هبرنبرر را در سودخواهی مورد توجه قرار ‏بمنبممی دهد،‏ هبرنبرر ‏مجممجحصول اجتماعی است،‏ حبىتبىی<br />

هبرنبرر ‏بجتبججریدی و انبرتبرزاعی (Abstract) ‏مجممجحصول ‏بجتبجحولات فکری انسان است.‏ تلاش فردوسی با<br />

خلق ‏جمحجمماسه ها زنده کردن نیا کان خود است،‏ انگبریبرزه او عشق به قوم و نژاد خویش است.‏<br />

پیکاسو با به تصویر کشیدن نقش انسان معاصر می کوشید تا اندیشه و خیال خود را درباره<br />

ی انسان زمانه بیان کند و فروید هبرنبرر را ‏مجممجحصول نبریبرروی دفع شده ی عاطفی و غریزه ی<br />

جنسی می دانست.‏<br />

جریان های هبرنبرری کدام هستند ؟<br />

1. هبرنبرر فولکوریک ‏بجببجخشی از فرهنگ خلقی است.‏ ویژگی آن بدوی بودن،‏ خیال پردازه<br />

بودن،‏ بیان واقعیت روز به شکل ‏بمنبممادین ‏]سمسسممبولیک[،‏ پندارآمبریبرز ‏]فانتاستیک[‏ است که با غلو<br />

و بزرگ ‏بمنبممابىیبىی بیان می شود و خلاقیت و ذوق هبرنبرری در آن حرف ‏بجنبجخست را می زند.‏ در<br />

ایران داستان ها و روایت های فولکور زیادی دار ‏بمیبمم و برخی آثار جدیدتر آن در ‏مجممججموعه<br />

شعرهای ‏مجممجحمد علی افراشته دیده می شود.‏<br />

2. هبرنبرر کلاسیک از عهد عتیق آغاز شده و دارای صاحب و سازنده است،‏ ولىللىی هنوز<br />

فولکوریک عامیانه است.‏<br />

3. هبرنبرر مدرن یا معاصر از اواخر سده ی نوزدهم و اوایل سده ی بیستم پدید آمده و<br />

مدعی ‏بجتبجحول کیفی عمیق در زیبا<strong>شناسی</strong> است.‏ گاه به زیبابىیبىی <strong>شناسی</strong> فولکوریک متوسل می<br />

شود.‏ از منظره ها و مزایای نقاشی های بدوی آفریقابىیبىی استفاده می کند،‏ گاه معیارهای عیبىنبىی،‏<br />

واقعی،‏ ‏همھهممه فهم و ‏همھهممه پسند را انتخاب می کند.‏ حال این پرسش پیش می آید که ا گر اثری<br />

زیابمنبممند باشد،‏ باز هم اثری هبرنبرری است؟ بله می توان گفت زهری دلپذیر و افیوبىنبىی خوش بو،‏<br />

ولىللىی اثر هبرنبرری است.‏ چنان چه برخی آثار کافکا و صادق هدایت را در این زمینه ‏بمنبممی توان<br />

منکر شد.‏ برای ‏بمنبممونه قالب کلی هبرنبرر در پیکرتراشی،‏ نور و رنگ است.‏ پس تکنیک هبرنبرری را


به کار می گبریبررد و مواد هبرنبرری را موافق اندیشه خود با هم می آمبریبرزد،‏ از اسلوب هبرنبرری ‏بهببههره می<br />

گبریبررد،‏ روابط و ترکیب رنگ ها را کمک می گبریبررد تا احساس را در بیننده برانگبریبرزد و<br />

حبىتبىی"سبک هندی"‏ و یا ‏بىببىی معناترین تصویرهای ‏«کوبیست»‏ معنابىیبىی در ذهن به وجود می<br />

آورد.‏<br />

سبک چیست ؟<br />

برای ابجیبججاد هر اثر هبرنبرری موادی وجود دارد که برای ‏بمنبممونه در نقاشی رنگ،‏ صورت در<br />

موسیقی،‏ کلمه در شعر،‏ نبرثبرر،‏ خط و حجم در معماری و پیکرتراشی می باشد.‏ منتقدان آثار<br />

هبرنبرری تلاش می کنند تا مبنای زیبابىیبىی را در رنگ،‏ صوت،‏ کلمه،‏ خط و حجم مورد توجه قرار<br />

دهند.‏ برای خلق آثار هبرنبرری باید ‏بجنبجخست رنگ،‏ صوت،‏ کلمه،‏ خط،‏ حجم و حرکت ها ترکیب<br />

شوند.‏ این ‏همھهمماهنگ سازی و ترکیب دارای قواعدی است که در طول تارتحیتحخ در نتیجه ی<br />

تکرار و ‏بمتبممرین حاصل شده و به آن صناعت (Technique) هبرنبرر می گویند.‏ فن نقاشی با<br />

هبرنبرر نقاشی تفاوت دارد.‏ هبرنبررمند می تواند سبکی را بپذیرد یا خود سبک (Style) تازه ای<br />

پدید آورد.‏ فن چبریبرزی است خالىللىی از روح و جدا از احساس،‏ اما سبک قوانبنیبنن ادبىببىی نیست،‏<br />

بلکه زائده ی خلاقیت و قربجیبجحه ی هبرنبررمند است.‏ پس هبرنبررمند یک سبک خاص دارد.‏<br />

نقد تلاشی ‏بىببىی طرفانه برای فرا گرفبنتبنن است و برای شناخبنتبنن و شناساندن ‏بهببههبرتبررین ‏مجممجحصولات<br />

دانش و اندیشه.‏ گاهی آن چه نقاد از هبرنبرر در می یابد،‏ خود هبرنبررمند درک ‏بمنبممی کند.‏ بررسی<br />

نقادی آن سخن برای خود هبرنبررمند درسی است تا تلاش بیشبرتبرری کند.‏ این شعر و<br />

خودآ گاهی در دنیای هبرنبررمندان امروزی وجود دارد و از تاثبریبررات مستقیم نقد امروزی<br />

است.‏ نقد دارای بعد زمان و مکان است.‏ بنابراین تغیبریبررپذیر است و به روز می شود.‏ در<br />

مطالعه ی تارتحیتحخ هبرنبرر در می یابیم که معنای هبرنبرر در <strong>جامعه</strong> ی ‏بجنبجخستبنیبنن بشری با مفهوم<br />

امروزی متفاوت است.‏ کشف قانون انتشار نور تاثبریبرر آن در پدید آمدن مکتب نقاشی<br />

امبرپبررسیونیسم که در داستان های علمی و ‏بجتبجخیلی ژول ورن و هربرت جورج دلبریبرز دیده می<br />

شود،‏ توجه این مکتب در عرصه ی نقاشی که معتقد بودند شکل واقعی اشیا در نور آفتاب<br />

ظاهر میشود،‏ تلاش می کردند آن را در تابلوی نقاشی خود منعکس کنند یا در<br />

امبرپبررسیونیسم نقاش ‏همھهممیشه رنگ ها روی ‏بجتبجخته ی شاسی خود ‏مجممجخلوط می کرد و رنگ را به<br />

رنگ دیگری منتقل می داد و به صورت تدربجیبججی انتقال رنگ ابجنبججام می شد و کم تر رنگ ها


را با هم ‏مجممجخلوط می کردند و گاه به صورت خالص کنار هم روی تابلو می گذاشتند و این کار<br />

درخشش و قوبىتبىی در تاثبریبرر نور طبیعی به تابلوهای امبرپبررسیونیسبىتبىی ابجیبججاد می کرد.‏ این ها ‏بمنبممونه<br />

هابىیبىی از تفاوت و تکامل مفهوم هبرنبرر است.‏ شیوه و روش اندیشه آفرین که به طور حتم با<br />

چگونگی اندیشه و تفکر و هم با چگونگی تصویرسازی های او نسبت مستقیم دارد،‏<br />

سبک نام گرفته است.‏ سبک کلی ترین و عمیق ترین مقوله ی هبرنبرر در شعر خراسابىنبىی،‏<br />

عرافىقفىی،‏ هندی و در ادبیات اروپابىیبىی،‏ کلاسیسیسم،‏ رومانتیسیسم و رئالیسم است.‏<br />

رومانتیسیسم و رئالیسم دو روش ‏(متد)‏ هبرنبرری است در رمانتیک واقعیت عیبىنبىی با تا کید<br />

خاص با ژرف نگری قهرمانان مثبت یا منفی در ‏جمحجمماسه و اسطوره ها بازتاب می یابد،‏ ولىللىی در<br />

رئالیسم واقعیت چنان چه هست،‏ با ‏بمتبممام تناقض ها،‏ با ‏بمتبممام رنگ های گاه عادی و گاه پریده<br />

آن،‏ بدون دخل و تصرف بازتاب می یابد که خود به دو نوع فعال و منفعل تقسیم می<br />

شود.‏ نوع غبریبرر فعال نویسنده طراح مساله است.‏ راه حلی بیان ‏بمنبممی دارد و در ذهن خواننده<br />

اندیشه ای به وجود می آورد که ‏"چه باید کرد؟"‏ اما رئالیسم فعال ‏(اجتماعی‐انقلابىببىی)‏<br />

نویسنده نشان می دهد که راه حل چیست و مسبریبرر آن کدام است،‏ هرچند تا حدودی<br />

قراردادی است.‏ دانش در حلقه های پیوسته مانند زبجنبججبریبرر و بر نبریبرروی حلقه پیشبنیبنن و بعدی<br />

استوار است.‏ هبرنبرر هم از این قانون ‏مجممججزا نیست،‏ ما رمانتبریبرزم را به موزه عتیقه ها ‏بمنبممی فرستیم،‏<br />

از آن ‏بهببههره می گبریبرر ‏بمیبمم و اعتلا می دهیم.‏ به گفته ی سیاوش کسرابىیبىی شاعر نامدار وطنمان،‏<br />

پس از من شعری می آید.‏ بله این شاعر خود می داند که چه کند.‏ ویران کنیم،‏ ولىللىی<br />

بدانیم چه ویران می کنیم و بر ویرانه چه خواهیم ساخت.‏ طغیان کور نوآوری،‏ به صورت<br />

تلاشی بیهوده،‏ عصیابىنبىی ‏بىببىی دوربمنبمما و ‏بىببىی سبب ابجیبججاد می کند.‏ برخی از نوآوران ما ‏(برای ‏بمنبممونه<br />

نادر نادرپور،‏ فریدون توللی،‏ هوشنگ ابتهاج،‏ سیاوش کسرابىیبىی و دیگران)‏ در مساله ی شعر<br />

به ویژه وزن و قافیه و زبان با احتیاط ‏بمتبممام رفتار کردند،‏ ازسنت به کل نگستند و بدعت را<br />

‏بجپبجخته و فاضلانه به میان آوردند.‏ پس مردم ‏بهببههبرتبرر آن را درک کردند و حبىتبىی مورد تایید ‏مجممجحافظه<br />

کاران قرار گرفتند.‏ گوته می گفت:‏ در هبرنبرر تبریبررگی و ابهببههام باید بر روشبىنبىی صراحت ‏بجببجچربد.‏ یعبىنبىی<br />

‏همھهممان رمزآمبریبرزی و ‏سمسسممبولیک غزل های حافظ که از ابهببههت و جلال برخوردار است،‏ ولىللىی ابهببههام<br />

به خاطر ابهببههام حقبریبرر و خنده آور است.‏ برخی از آثار سهراب سپهری،‏ رضا براهبىنبىی و شاعران<br />

با قربجیبجحه معاصر سخت در این گرداب دست و پا می زنند.‏ فروغ در تولدی دیگر به دنبال<br />

اصالت ابهببههام رفته است.‏ آیا ‏بمنبممایش ‏بىببىی حوصلگی،‏ سرخوردگی و ریشخند،‏ جذاب و الهللهھام<br />

‏بجببجخش است ؟


آن.‏<br />

در پایان از گزیده ی ولبرتبرر کمک می گبریبررم : ‏همھهممه انواع هبرنبرر نیکوست،‏ مگر نوع کسالت آور<br />

سیامک امیبىنبىی<br />

از ‏مجممججموعه گفت و گو های گروه تئاتر ا گزیت<br />

٢۴ تبریبرر ماه ١٣٩٨، ‏بهتبههران

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!