روشنفکری در هنر یا هنر روشنفکری
محسن موسوی از مجموعه گفت و گو های گروه تئاتر اگزیت بیست و یک مرداد ۱۳۹۸، تهران
محسن موسوی
از مجموعه گفت و گو های گروه تئاتر اگزیت
بیست و یک مرداد ۱۳۹۸، تهران
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
<strong>روشنفکری</strong> <strong>در</strong> هبرنبرر <strong>یا</strong> هبرنبرر <strong>روشنفکری</strong><br />
دو سه تعریف اجمججممالىللىی از هبرنبرر<br />
بنظر می رسد پیشبرتبرر ها هبرنبرر تعریفِ روشن تری داشت اما حال <strong>در</strong> اواخر قرن بیستم از قرار<br />
به مرحله ای رسیدبمیبمم که هرچبریبرزی ممممممکن است هبرنبرر باشد از یک کپه آجر <strong>در</strong> یک گالری<br />
گرفته تا عکس های ویل<strong>یا</strong>م کلاین. هبرنبرر علاوه بر این که اساسی ترین باورها ،بیم ها،<br />
امیدها و آرزوهای فرهنگی را که <strong>در</strong> آن پدیدار شده است بجتبججسم بجببجخشیده،<strong>در</strong> خدمت<br />
اغراض دیبىنبىی(مذهبىببىی) <strong>یا</strong> سرگرم کننده نبریبرز <strong>در</strong>آمده است.
نظریه فرم معنادار(کلایو بل)=هبرنبرر احساسی زیبابىیبىی شناسانه <strong>در</strong> بیننده شنونده <strong>یا</strong><br />
خواننده پدید می آورد که <strong>در</strong> ق<strong>یا</strong>س با احساسات روزمره از رنگی دیگر است {نقد = فرم<br />
معنادار کیفیبىتبىی تعریف ناپذیر است که فقط منتقدان حساس می توانند به صرف طبع(دلحللحخواه)<br />
آن را <strong>در</strong> اثری هبرنبرری تشخیص دهند.}<br />
نظریه بهنبههادی= آبجنبجچه به نظریه بهنبههادی <strong>در</strong>باره هبرنبرر معروف است حاصل تلاشی است که اخبریبررا<br />
نویسندگابىنبىی همھهممچون جورج دیکی ، فیلسوف معاصر، <strong>در</strong> این کار کرده اند تا تبیبنیبنن کنند که<br />
چگونه می توان چبریبرزهای متنوعی چون بمنبممایشنامۀ مکبث، سمسسممفوبىنبىی پنجم بتهوون، تلی از آجر،<br />
مسبرتبرراحی سرپابىیبىی که "چشمه" نام گرفته است وآثاری از این دست را هبرنبرر دانست.مطابق<br />
این نظریه دو چبریبرز هست که همھهممۀ این آثار <strong>در</strong> آن اشبرتبررا ک دارند.<br />
قائل است به اینکه برخی افراد و گروه ها <strong>در</strong> جامعه ما قابلیت آن را دارند که از رهگذر<br />
نوعی عمل سادۀ (به عمد ابجنبججام دادن)هر مصنوعی را به اثری هبرنبرری بدل کنند.همھهممۀ اعضای<br />
این گروه از بجنبجخبگان قابلیبىتبىی دارند همھهممسنگ شاه میداس(از اساطبریبرر یونان) که به هرچبریبرز که<br />
دست می زد به طلا بدل می گشت<br />
اول اینکه همھهممگی مصنوع (artifact) هستند: یعبىنبىی آدم<strong>یا</strong>ن به <strong>در</strong>جه ای برروی آن ها کار<br />
کرده اند. کلمۀ به شکلی بس<strong>یا</strong>ر پرا کنده وکلی بکار مبریبررود‐ حبىتبىی ممممممکن است<br />
کُندۀ شناوری که از ساحل برداشته شده <strong>در</strong> صوربىتبىی که کسی آنرا <strong>در</strong> گالری به بمنبممایش گذارد<br />
مصنوع به سمشسممار آید.<br />
دوم و مهم تر، این که به همھهممۀ آثار از جانب عضو <strong>یا</strong> اعضابىیبىی از عالمللمم هبرنبرر نظبریبرر صاحب<br />
گالری،ناشر، بهتبههیه کننده، رهبرببرر ارکسبرتبرر <strong>یا</strong> هبرنبررمندی شأن و مرتبۀ اثری هبرنبرری اعطا شده<br />
است.<strong>در</strong> هر مورد کسی که دارای مرجعیبىتبىی مناسب است به شیوه ای همھهممسنگ تعمید دادن،<br />
آن ها راآثار هبرنبرری نامیده است.او به آن ساخته های آدمی شأن و مرتبۀ (نامزدِ ق<strong>در</strong> بهنبههادن) را<br />
بجببجخشیده است.<br />
نقدِ نظریه بهنبههادی(این نظریه هبرنبرر خوب را از هبرنبرر بد متمایز بمنبممی کند)= گاهی استدلال می کنند<br />
که نظریۀ بهنبههادی نظریۀ ضعیفی <strong>در</strong> باب هبرنبرر است زیرا بنظر می رسد توجیهی بدست می دهد
برای آنکه تصنعی ترین و سطحی ترین چبریبرزها آثار هبرنبرری به سمشسممار آید.مثلا ا گر من عضو عالمللمم<br />
هبرنبرر بودم،می توانستم با بمنبممایش دادن کفش پای چپم <strong>در</strong> یک گالری آن را به صورت اثری<br />
هبرنبرری <strong>در</strong>آورم.<br />
دور= به نظر می رسد که این نظریه <strong>در</strong> نابجپبجخته ترین صورت خود قائل به این است که هر<br />
آبجنبجچه گروهی معبنیبنن از افراد‐عالمللمم هبرنبرر‐ بجببجخواهند آنرا هبرنبرر بنامند هبرنبرر است.این افراد از آن رو<br />
شامل این گروه می شوند که از قابلیت اعطای این شأن و مرتبه برخوردارند.(آثارهبرنبرری) و<br />
(عضو عالمللمم هبرنبرر) هر کدام بر حسب دیگری تعریف شده اند [و این دور است]<br />
هبرنبرر <strong>در</strong> تعریف خودم = استفاده از ابزار <strong>یا</strong> ابزارهابىیبىی برای ب<strong>یا</strong>ن سخنان،حالات <strong>در</strong>وبىنبىی، <strong>یا</strong><br />
افکارمان بجببججز روش عادی گفتمانِ روزمره (مجممجحاوره) که نقدی بر آن وارد شد و گفتند بسطِ<br />
این تعریف می تواند شامل مقالات و آثار علمی نبریبرز باشد.<br />
تفصیل و شرح بمتبممدنِ بمنبممایشی از کتاب ماریو بارگاس یوسا (از داستان نویسان و<br />
مقاله نویسان کشور پرو آمریکای لاتبنیبنن)<br />
منظور ما از بمتبممدن بمنبممایشی چیست؟!مراد بمتبممدن دن<strong>یا</strong>بىیبىی است که <strong>در</strong> آن سرگرمی بالاترین مع<strong>یا</strong>ر<br />
ارزش هاست و خوش گذراندن و فرار از ملال اشت<strong>یا</strong>فىقفىی همھهممگابىنبىی شده. بدبهیبههی است که این<br />
هدف چبریبرزی کاملا مشروع است.آدم باید از آن تبرنبرزه طلبانِ متعصب باشد تا اعضای جامعه<br />
را ملامت کند که چرا <strong>در</strong> این زندگی مجممجحصور و یکنواخت و کسالت بار به دنبال تفرتحیتحح و<br />
سرگرمی هستند.<br />
اما وقبىتبىی این میل به لذت تبدیل به والاترین ارزش ها بشود پ<strong>یا</strong>مدهابىیبىی نامنتظر خواهد<br />
داشت.(از جمججممله چبریبرزی که امروز <strong>در</strong> جامعه خودمان شاهد آنیم حضور فرهنگ و هبرنبرری بىببىی<br />
مسئولیت و ولنگار)<br />
چه عاملی غرب را به سوی این بمتبممدن لغزانده؟(شاید بگویید مارا چه به غرب اما همھهممه می<br />
دانیم که ما از مصرف کنندگانِ الگوی غربیم دستِ کم <strong>در</strong> همھهممبنیبنن امروز)رفاهِ مادی و رشد<br />
طبقه متوسط پس از جنگ و <strong>در</strong> عبنیبنن حال متغبریبررهای اجتماعی و قبل از هرچبریبرز ح<strong>یا</strong>ت<br />
جنسی ما که کلیسا و احزاب آن را بجتبجحت نظارت گرفته بودند.این رفاه مادی همھهممراه با شیوه
زندگی آزادتر و زمانِ بیشبرتبرری که اوقات فراغت مجممجحسوب می شد مجممجحرک نبریبررومندی بود برای پا<br />
گرفبنتبنن صنایع خاص فراغت و بدین ترتیب فرار از ملال و یکنواخبىتبىی و پرهبریبرز از هرچبریبرز که<br />
مایه مزاجمحجممت و فشار روحی و نگرابىنبىی (به ب<strong>یا</strong>ن کلی دغدغه مندی) می شد.<br />
پس جای تعجبىببىی ندارد که بمنبممونه ادب<strong>یا</strong>ت دوران ما ادب<strong>یا</strong>بىتبىی سبک و آسان شده که بىببىی<br />
رو<strong>در</strong>بایسبىتبىی اعلام می کند هدف اصلی و <strong>در</strong> واقع یگانه هدفش،سرگرم کردن خواننده<br />
است.اما بهببههبرتبرر است روشنبرتبرر حرف بزبمنبمم من به هیچ وجه نویسندگان این ادب<strong>یا</strong>ت سرگرم کننده<br />
را مجممجحکوم بمنبممی کنم،چون به رغم کم مایگی متبىنبىی که می نویسند،نویسندگابىنبىی به راسبىتبىی<br />
چبریبرره دست اند.ا گر امروز کمبرتبرر نشابىنبىی از آن بىببىی پروابىیبىی و خطر کردن جویس و وولف و ریکله<br />
و بورخس می بینیم، همھهممه اش را نباید به گردن نویسندگان بگذار بمیبمم. چون آن تلاش<br />
خستگی ناپذیر حاصلش آثاری است که از خواننده می خواهد به اندازه نویسنده بمتبممرکزی<br />
هوسمشسممندانه از خود نشان بدهد که نه تنها <strong>در</strong> فرهنگ پبریبررامون ما طرفداری ندارد بلکه اغلب<br />
مردود سمشسممرده می شود.امروز خوانندگان کتاب های ساده ای را می پسندند که سرگرم<br />
شان بکند و این تقاضا با نبریبررو بىیبىی که دارد بدل به انگبریبرزه ی اصلی نویسندگان می شود.<br />
این نبریبرز تصادفىففىی نیست که امروز <strong>در</strong> صفحات روزنامه ها نشابىنبىی از نقد بمنبممی <strong>یا</strong>بیم و این مقوله به<br />
آن مجممجحافل <strong>در</strong> بسته ای پناه برده که رشته های علوم انسابىنبىی نامیده می شوند و به خصوص به<br />
دانشکده های ادب<strong>یا</strong>ت که فقط گروهی از اهل بجتبجخصص به کارهاشان دسبرتبررسی دارند.<br />
امروز منتقدان نژادی رو به انقراض شده اند،چرا که هیچ کس به آبهنبهها اعتنابىیبىی ندارد مگر<br />
اینکه کارشان را به نوعی سرگرمی و بمنبممایش تبدیل کنند.ادب<strong>یا</strong>ت سبک <strong>در</strong> کنار سینمای سبک<br />
و هبرنبررهای سبک، این احساس آسایش بجببجخش را به مجممجخاطب القا می کند که بىببىی هیچ تلاش<br />
فکری جدی،فرهیخته، انقلابىببىی،م<strong>در</strong>ن و پیشرو است.<br />
<strong>در</strong> بمتبممدن امروزی ما طبیعی و حبىتبىی الزامی است که آشبرپبرزی و طراحی لباس بجببجخش بزرگی از<br />
فرهنگ را تسخبریبرر کند،چرا که سرآشبرپبرزها و مدسازان امروز جایگاهی <strong>یا</strong>فته اند که قبلا <strong>در</strong><br />
اخت<strong>یا</strong>ر دانشمندان ،فیلسوفان وموسیقی دانان بود.
تبلیغات به گونه ای نامجممجحسوس خلأای را که <strong>در</strong> غ<strong>یا</strong>ب نقد پدید آمده،پرکرده و این تبلیغات<br />
دیگر نه فقط پاره ای جدانشدبىنبىی از فرهنگ که <strong>در</strong> واقع مجممجحمل اصلی آن شده است.امروز<br />
تبلیغات نقش عمده ای <strong>در</strong> شکل گبریبرری سلیقه و حساسیت و بجتبجخیل و رسم و عرف ما<br />
دارد.افراد ناشناس <strong>در</strong> مؤسسات تبلیغابىتبىی امروز نقشی را برعهده گرفته اند که <strong>در</strong><br />
گذشته،خاصِ نظام های فلسفی،اعتقادات مذهبىببىی ، ایدئولوژی ها و آموزه هابىیبىی بود که <strong>در</strong><br />
فرانسه به آن (ماندارن)های زمانه می گفتند.این رویداد شاید چبریبرزی گریز ناپذیر بود زیرا<br />
زمابىنبىی فرارسید که آثار هبرنبرری و ادبىببىی <strong>در</strong> سمشسممار کالای بجتبججاری <strong>در</strong>آمدند.<br />
وقبىتبىی فرهنگ،تفکر انتقادی را مثل خرت و پرت های از مُدافتاده به انباری مبرتبرروک می ریزد و<br />
جای فکر را به تصویر می دهد،چبریبرزی که مع<strong>یا</strong>ر رد <strong>یا</strong> قبول آثار هبرنبرری و ادبىببىی می شود،روش<br />
های گونا گون تبلیغ است و وا کنش های شرطی شدۀ جمججمماعبىتبىی که شاخک های حساس فکری<br />
و توان تشخیص خود را از دست داده و به آسابىنبىی فریب می خورد.<br />
تعاریفی از روشنفکر و اینکه چه باید کند؟!<br />
<strong>در</strong> ابتدا تعریفی ارائه می دهیم و به تعاریفِ چندی از بزرگان نبریبرزنگاهی می انداز بمیبمم.<br />
روشنفکر کسی است که به کار فکری ملموس و جدی می پردازد و قالب های موجود <strong>در</strong><br />
جامعه را به چالشی فکری و منطقی می کشاند تا بتواند روند عقلابىنبىی سازی اصول جامعه را<br />
پ<strong>یا</strong>ده کند.<br />
از دید گرامشی هر طبقه اجتماعی به مقتضای جایگاهش <strong>در</strong> ساخت تولید اقتصادی<br />
جامعه،یک <strong>یا</strong> چند گروه از روشنفکرانِ اندامواره ی خویش را به وجود می آورد.نقش<br />
چنبنیبنن گروهی ابجیبججاد همھهممگبىنبىی و آ گاهی مشبرتبررک <strong>در</strong> <strong>در</strong>ون آن طبقه است.<br />
ادوارد سعید روشنفکر را انسابىنبىی گیبىتبىی باور می داند که باورهای ایدئولوژیک و مذهبىببىی را <strong>در</strong><br />
قضاوت ها و کارهای بجتبجحقیقابىتبىی اش دخالت بمنبممی دهد و از او انتظار اخلافىقفىی جهان سمشسممول می<br />
رود.از منظر سعید جهان سمشسممول بودن یعبىنبىی آمادگی برای فراتر رفبنتبنن از یقبنیبنن های ساده ای<br />
که پیشینه، زبان و ملیت برای ما فراهم آورده اند و <strong>در</strong> بس<strong>یا</strong>ری موارد مانع <strong>در</strong>ک حقیقت<br />
دیگران می شود.
به نظر سعید روشنفکر می تواند <strong>در</strong> برابر بمتبممام مسبریبررهای فکری که شرایط موجود را حفظ<br />
می کند، مقاومت کند و رسالت او <strong>در</strong> زندگی اجتماعی، پیشبرببررد آزادی آ گاهی انسابىنبىی است.<br />
وبر معتقد بود نوعِ آرمابىنبىی ا گر با عاملانِ انسابىنبىی م<strong>یا</strong>بجنبججی گری شود، قا<strong>در</strong> به تأثبریبرر گذاشبنتبنن بر<br />
سبریبرر کنش واقعی و <strong>در</strong> نتیجه تبدیل شدن به نبریبررو بىیبىی <strong>در</strong> تارتحیتحخ است. روشنفکران غالبا نقش<br />
چنبنیبنن واسطه ای را برای نوعِ آرمابىنبىی برعهده دارند.<br />
(عقلابىنبىی کردن) این امر به ق<strong>در</strong>ی برای منافع ایدئالىللىی روشنفکران اساسی است که از آبهنبهها<br />
انتظار می رود <strong>در</strong> مقابل نقض آن،به خاطر ایدئولوژی هرکسی و از جمججممله خودشان، مقاومت<br />
کنند.همھهممه انواع ایدئولوژی ها چونان موانع دست وپا گبریبرر جر<strong>یا</strong>ن عقلابىنبىی شدن مستمر ایده ها<br />
ظاهر می شوند.<br />
از نظر جهانبگلو روشنفکر کسی است که دارای ق<strong>در</strong>ت تفکیک است و به همھهممبنیبنن دلیل مظهر و<br />
بمنبمماینده عقل انتقادی است.علاوه بر این روشنفکر عامل گفتگو و ابزار مبادله فرهنگی است<br />
و همھهممواره نگاهی انتقادی نسبت به خود و جامعه اش دارد.به همھهممبنیبنن جهت می توان او را<br />
وجدانِ بیدار جامعه دانست.<br />
از همھهممینجا ره<strong>یا</strong>فبىتبىی پیدا می کنیم برای نتیجه گبریبرری:<br />
انسانِ آزاد شخصا مسئول است و نبریبرز مسئول جامعه ای که <strong>در</strong> آن زندگی می کند و مسئول<br />
عصرِ خویش است. چون وجود بر ماهیت مقدم است.انسان آزاد مجممججبور است با رفتاری که<br />
او را تعیبنیبنن می کند،به وجودِ خود معبىنبىی ببخشد.<br />
<strong>در</strong> اینجا نقش روشنفکر را به عنوان آن وجدانِ بیدار جامعه <strong>در</strong> نظر می گبریبرر بمیبمم و به وظایفی<br />
بر اساس همھهممبنیبنن نقش می پرداز بمیبمم.<br />
<strong>در</strong> حیطه ای که تعریف واضحی <strong>در</strong> آن نیست و بیشبرتبررین نفوذ را <strong>در</strong> بمتبممام اقشار جامعه می<br />
گذارد خصوصا <strong>در</strong> جامعه ای که ابزارهای گفتمان جمججممعی آن مصا<strong>در</strong>ه شده روشنفکر بایسبىتبىی<br />
به هبرنبرر نظر ویژه ای به عنوان یکی از این ابزارهای گفتگوی جمججممعی که توانابىیبىی بیشبرتبرری برای<br />
بکار گرفته شدن <strong>در</strong> این وظیفه دارد، داشته باشد.
روشنفکر باید بوسیله ربجیبجخبنتبننِ قبحِ نقد بر هبرنبرر آنرا به <strong>در</strong>ونِ جامعه بکشاند و بسبرتبرر نقد را برای<br />
جامعه فراهم کند.<br />
زیر سوال بردنِ هبرنبرر بد و گسبرتبررشِ آن به جامعه برای فراهم آوردن فضابىیبىی <strong>در</strong> جهت<br />
رو<strong>یا</strong>رو بىیبىی اندیشه های مجممجخالف<br />
سعی <strong>در</strong> تولید هبرنبرری که راه را برای اندیشه های دیگر برای ابجیبججاد یک دیدگاه متفاوت <strong>در</strong><br />
جامعه باز کند<br />
مجممجحسن موسوی<br />
از مجممججموعه گفت و گو های گروه تئاتر ا گزیت<br />
٢١ مرداد ١٣٩٨، بهتبههران