نقد و بررسی نمایش «مردی که...» به کارگردانی رضا مولایی
آسیبشناسی با طعم شیرینیزبان به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت ارزشگذاری منتقد: بدون ستاره- فاقد ارزش
آسیبشناسی با طعم شیرینیزبان
به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت
ارزشگذاری منتقد: بدون ستاره- فاقد ارزش
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
پیش نقد:
گویا هنوز امیدی به حیات این هبرنبرر اعیابىنبىی بافىقفىی مانده! ا گر در همھهممه چبریبرز و هیچ چبریبرز خبرببرره نباشیم، الحللححق
والانصاف دست به آسیب شناسی مان مایه ی مباهات است و فخر اهالىللىی فرهنگ و خرد. روزی نیست
که در دانشکده ای، مجممججمعی، شورابىیبىی و کانوبىنبىی مباحث آسیب شناسانه ریز و درشت این هبرنبرر
افسانه ای پا نگبریبررد و بزرگانش دل در گرو زنده شدن این میت کفن پوسیده نسپارند. آخر آن قدر
آسیب ها مجممجحدود و دور از چشم حضرات است که باید در جلسه ای به شور بنشینند تا یکی یکی به
تبیبنیبنن آن ها پرداخته، دسته بندی کرده و سپس در قالب گزارشی ببنیبنن خود ارائه دهند. در پایان
هم در حبنیبنن میل کردن چای و شبریبرریبىنبىی خشک اظهار امیدواری می کنند که به زودی و به فضل
خدا بساط کاسبان و جیب پرکنان خطه ی فرهنگ و هبرنبرر برچیده خواهد شد. خداحافظی خیلی
گرمی هم با یکدیگر بمنبممی کنند چرا که می دانند به زودی درباب مساله ای دیگر و آسیب شناسی آن
گرد هم جمججممع خواهند شد و دوباره روز از نو و روزی از نو.
اعبرتبرراضات آبان ٩٨ پیشکش، قریب به دو سال است که از اعبرتبرراضات دی ماه ٩۶ می گذرد و در
این مدت دریغ از یک اثر، تنها و تنها یک اثر که حبىتبىی به طور غبریبررمستقیم با این رویداد اجتماعی و
سیاسی ارتباط حداقلی داشته باشد، به صحنه بیاید. آیا حضرات در دروس دانشگاهی خود،
واحدی نظبریبرر قیچی کردن رشته های ارتباطی خود و جامعه را به دانشجویان می آموزند؟! تیغ
سانسور بهببههانه است و از خود بمنبممی پرسید که چه کسابىنبىی نقش کاغذسنباده این تیغ را برعهده
گرفته اند؟! این تئاتر و بند و بساطش هرگز به یک پایگاه مردمی تبدیل بجنبجخواهد شد و گویا برخی
دوستان بمنبممی خواهند این واقعیت تلخ را باور کنند. خود کرده را تدببریبرر نیست. چشم مان کور. آن
زمان که دل در گرو خصوصی سازی این هبرنبرر شامخ، زبان مان مقابل دست اندازی های دولبىتبىی به
کام مان چسبیده بود باید فکری می کردبمیبمم و آسیب ها می شناساندبمیبمم. حالا خوب است که
روزی مان با همھهممبنیبنن چای و شبریبرریبىنبىی های خشک می گذرد...
و اما نقد:
هبرنبررمند با هبرنبررش شناخته می شود و هبرنبررش به واسطه مساله اش. این که در این اوضاع و احوال به
چه می اندیشد او را ناب کرده و هبرنبررش را متبلور. هبرنبررمند صدیق است برای همھهممبنیبنن می شود در
شرایط حساس به وی و آثارش رجوع کرد. اما ا گر همھهممه این مسائل که عارض شدبمیبمم واژگونه باشد
چه؟! در این حالت اثر نه تنها آب خنکی بر جگر سوزان مجممجخاطب بمنبممی شود بلکه بر حرارت آن
می افزاید. «مردی که...» از همھهممبنیبنن دست آثار است که هیچ ارتباطی با مجممجخاطب امروز ندارد و گو بىیبىی
صاحب اثر در سیاره ای دیگر زیست کرده است. اعبرتبرراض یا به فریاد و کنش تبدیل می شود و یا
به خون دل. هبرنبررمندی که با زمانه اش یک دل باشد، ا گر از سر برخی ملاحظات سکوت کند (که
این نبریبرز خود جای بجببجحث و تامل دارد)، این سکوت زهرآ گبنیبنن خواهد بود و جگرسوز. گو بىیبىی هر کجا