07.01.2022 Views

ظهور موج جدید نمایشنامه‌نویسان سیاسی

دیوید ادگار رئیس انجمن صنفی نویسندگان بریتانیا ترجمه شیرین میرزانژاد تئاتر امروز گروه تئاتر اگزیت

دیوید ادگار
رئیس انجمن صنفی نویسندگان بریتانیا
ترجمه شیرین میرزانژاد
تئاتر امروز
گروه تئاتر اگزیت

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

ظهور موج جدید نمایشنامه نویسان سیاسی

‏دیوید ادگار

رئیس انجمن صنفی نویسندگان بریتانیا

‏ترجمه شیرین میرزانژاد


لیدیا آدِتانجی،‏ جک تورن،‏

بولا آگباجی،‏ آلیا بانو،‏ آدام

بریس،‏ لوسی کرك وود و…‏

به گفته ي دیوید ادگار،‏

نمایشنامه نویس باسابقه،‏

نسل جدیدي از

نمایشنامه نویسان سیاسی

به سنت غنی

نمایشنامه نویسی بریتانیا

پیوسته اند.‏ اینک

نمایشنامه نویسان جوان و

مشتاق از انگیزه ي خود در کارشان می گویند.‏

گاهی فکر می کنم که همه ي عمرم را در آن میزگردِ‏ در بلک باکسِ‏ بالاي آن کافه نشسته ام و در این باره

بحث کرده ام که ‏«آیا تئاتر سیاسی انگلستان آینده اي دارد؟»‏ صرفِ‏ زمانی چنین دراز براي اندیشیدن در

این مورد پاسخ به این پرسش را نیز همراه دارد.‏ نزدیک به چهل سال از سال هاي پرشور اوایل

1


دهه ي‎1970‎‏،‏ که کارم را آغاز کردم،‏ می گذرد و با این حال نسل جدیدي از نمایشنامه نویسان سیاسی در

آستانه ي ظهورند تا پیش بینی هاي شوم را نقض کنند!‏

چرا این فرم غالباً‏ نامعمول این گونه مقاوم بوده است؟ این،‏ به هیچ وجه امري بدیهی و مُسَلّم نبوده است.‏

در سال هاي دهه ي 1950 جرج دواین می توانست موقعیت حرفه اي خود در را تئاتر رویال کورت به جاي

آثار نمایشی جان آزبرن،‏ آرنولد وِسکر و جان آردن وقف پوچ گرایی اروپایی کند.‏ بدون لغو سانسور تئاتر،‏

نسل نمایشنامه نویسانِ‏ پس از سال 1968 به تلویزیون می رفتند.‏ در سال هاي دهه ي 1970 پیتر هال و

ترِوِر نان به هیچ وجه مجبور نبودند درهاي تئاتر ملی و کمپانی رویال شکسپیر را به روي

نمایشنامه نویسانی که فعالیت شان را وقف تخریب نهادهاي بورژوازي کرده بودند،‏ بگشایند.‏ اگر مکس

استافورد-کلارك به پِی رَوي از پدرش وارد حوزه ي روانپزشکی شده بود،‏ فعالیت حرفه اي هاوارد برنتون،‏

کرول چرچیل،‏ مارك ریونهیل و بسیاري دیگر را راه اندازي و یا تثبیت نمی کرد.‏ این کارگردانان محیطی

ایجاد کردند که تئاتر سیاسی می توانست در آن شکوفا شود.‏ اما،‏ پرداختن به موضوعاتی که براي

مخاطبانش مهم و جالب توجه بود نیز به این شکوفایی کمک کرد.‏ بر همین پایه آزبرن،‏ وسکر،‏ آردن و

ادوارد باند به موضوع دموکراتیزه کردن جامعه ي بریتانیاي پس از جنگ پرداختند.‏ نسل بعدي،‏ که در

زمان شورش دانشجویان در اواخر دهه ي 1960 شکل گرفت،‏ فروپاشی سیاسی و اجتماعی بریتانیاي پس

از جنگ را تحلیل و بررسی کرد:‏ از ‏«شکوه»‏ هاوارد برنتون ‏(درباره ي بریگاد خشمگین)‏ و ‏«فراوان»‏ دیوید

هیر ‏(درباره ي دیپلمات ها)‏ تا ‏«سرنوشت خودم»‏ ‏(درباره ي ظهور حزب جبهه ملی).‏ در دهه ي 1980

میلادي برخی از مفسران که متقاعد شده بودند که نام نمایشنامه نویسان سیاسی الزاماً‏ باید هاوارد یا

2


دیوید باشد،‏ از ظهور گروهی از نمایشنامه نویسان شاخص با نام هایی چون کرول،‏ شارلوت ‏(کیتلی)‏ و کلیر

‏(مک اینتایر)‏ غافل ماندند.‏ نمایشنامه نویسانی که مخاطبان جدید و فمینیست را مورد خطاب قرار

می دادند و این ایده را،‏ که تئاتر سیاسی باید پشت در ورودي بماند،‏ به چالش می کشیدند.‏ نسلی که آن را

نمایشنامه نویسان بی پرده می نامند در اوایل دهه ي 1990 پدیدار شد.‏ تجزیه ي طبیعی تئاتر بی پرده و در

نهایت تبدیل شدن آن به نمایش هایی درباره ي جوانانی که در آپارتمان هاي جنوب لندن تیراندازي

می کردند،‏ تمایل داشت که نشان دهد نمایش ‏«لعنتی»‏ سارا کین،‏ درباره ي جنگ بوسنی و ‏«راهِ‏ گاگارین»‏

گرگوري برك،‏ درباره ي معترضان ضدسرمایه داري بوده است.‏ موضوع بزرگ مارك ریونهیل مرثیه اي

نیشدار براي بدیهیاتِ‏ از دست رفته ي سیاسی است.‏ همان گونه که یکی از شخصیت ها در نمایش ‏«چند

پولاروید شفاف»‏ او می گوید،‏ ‏«من کمونیسم و آپارتاید را می خواهم!‏ من انگشت را بر ماشه ي سلاح

هسته اي می خواهم!‏ من طاعون همجنسگرایی را می خواهم!‏ من می خواهم بدانم کجا هستم!»‏

تئاتر سیاسی بین سال هاي 2000 تا 2009 با حادثه ي یازده سپتامبر و جنگ عراق رقم خورد،‏ خصوصاً‏ به

این خاطر که این حوادث به مردم یاد آوري می کرد که سیاست مهم است،‏ چون می کُشد!‏ واکنش هاي

تئاتري شکل مستند به خود گرفت.‏ از تئاتر مستند محض مانند بازسازي کلمه به کلمه ي بازجویی ها در

تئاتر ترایسیکل،‏ از طریق نمایش هاي مصاحبه محور،‏ مانند ‏«گوانتانامو»‏ اثر ویکتوریا بریتین،‏ و گیلیان

اسلوو و ‏«کتاب آشپزي عرب-اسرائیلی»‏ اثر رابین سوانس،‏ تا آثار دراماتیزه شده ي آزادتر از حوادث

واقعی مانند نمایش ‏«پیش می آید دیگر»‏ اثر دیوید هیر با موضوع اشغال عراق.‏ این کار،‏ هم به عنوان

تئاتر و هم به عنوان ژورنالیسم حائز اهمیت است.‏ اما در نهایت تئاترِ‏ حقیقت محور به نوعی کناره گیري

3


نویسنده به عنوان راوي ‏(در مقابل گردآوري مدارك مستند و دعوت تماشاگران براي مشاهده و برداشت)‏

به نظر می رسد.‏ شاید تعجبی ندارد که تئاتري تا این حد مستند در روندي نزولی،‏ به فرامتن گرویده است:‏

کمتر درباره ي موضوعاتی است که به آن می پردازد و بیشتر کار گردآوري مستندات است.‏ دنیس کلی

نمایشنامه نویس در یک مورد به شکلی متقاعدکننده و کنایه آمیز مخاطبانش را فریب داد که نمایش

داستانی اش درباره ي زنی متهم به قتل نوزادش،‏ یک نمایش مستند واقعی است!‏

بر خلاف آنچه که برخی از تحلیل گران با خوشحالی پیش بینی کرده بودند آنچه رواج یافته است پیروزي

نهایی اجراي تئاتر غیرمتن محور و منحصر به مکانِ‏ ساخته ي دست بازیگران نیست.‏ پژوهش هاي اخیرِ‏

شوراي هنر نشان می دهد که سال هاي 2000 تا 2009 تئاترهاي دریافت کننده ي سوبسید نویسندگان

بسیاري را به خود دیده است ‏(از کمتر از ٪20 به بیش از ٪40 در همه ي رپرتوارها).‏ بخش بزرگی از

اجراهاي جدید از آثار نویسندگان جوان اغلب آنان آسیایی-بریتانیایی،‏ یا آفریقایی-کارائیبی،‏

بسیاري از آنها زن است،‏ که در دنیاهایی خیالی یا نیمه خیالی اتفاق می افتد.‏ در این دوره آنان

برجسته ترین آثار سیاسی پنجاه سال اخیر را خلق کرده اند.‏ برخی از این آثار بر اساس واقعیت اما با

برداشتی آزاد شکل گرفته اند ‏(اِنرون اثر لوسی پربل درباره ي انرون است،‏ اما تئاتر مستند نیست).‏ ‏[ت.م:‏

انرون یک شرکت انرژي آمریکایی بود که در سال 2001 به دنبال آشکار شدن تقلب در گزارش هاي

مالی اش،‏ اعلام ورشکستگی کرد.‏ پرونده ي ورشکستگی این شرکت یکی از پیچیده ترین موارد

ورشکستگی در تاریخ ایالات متحده و نیز بزرگ ترین مورد ورشکستگی در آمریکا،‏ تا آن زمان به شمار

می رفت.]‏ بیشتر آن خیالی است که در همسایگی واقعیت قرار گرفته است.‏ همانند اعضاي کمپین

4


انتخاباتی خیالی جک تورن ‏«در دوم مه 1997» یا پولدارهاي دانشگاه خیالی اما قابل شناسایی لارا وید

در نمایش ‏«لوکس».‏ بسیاري از این دست نمایشنامه ها هستند که در کشورهاي آفریقایی تا اندازه ي

زیادي ملموس هستند،‏ از جمله ‏«دلال»‏ اثر لیدیا آدِتانجی،‏ که شخصیت هاي خیالی را در کنار خط لوله ي

نفت مورد مجادله،‏ به طور مشخص در نیجریه قرار می دهد.‏ سپس می رسیم به نمایشنامه هاي مسئله محور

که در آن نویسندگانی چون بولا آگباجی و لوسی کرك وود موقعیت هایی خیالی را خلق می کنند تا

هزینه هاي انسانی کنترل مهاجرت و قاچاق کارگران جنسی را بررسی کنند.‏ آدام بریس در ‏«دودکش»‏ و

استیو تامسون در ‏«تجارت خروشان»‏ شرکت کنندگان خیالی را در جنگ واقعی عراق و بحران اقتصادي

خلق می کنند،‏ ‏«پوزش رسمی»‏ اثر الکسی کی کمپبل و ‏«رویاهاي خشونت»‏ اثر استلا فیلی،‏ تندرَوي

نسل هاي گذشته را هدف گرفته و به چالش می کشد.‏ بر پایه ي موج هاي پیشین،‏ تئاتر سیاسیِ‏ دوران پس

از یازده سپتامبر آماده ي خیزشی دوباره شده است.‏ در واقع،‏ این تئاتر به دست نویسندگانی جوان با

پیشینه هایی کاملاً‏ متفاوت بازسازي و احیا می شود.‏ نویسندگانی که تَلقّی شان از رویدادهاي معاصر را با

بازگشت به پیچیدگی و عمق که تنها از شخصیت هاي ساختگی برمی آید غنا می بخشند.‏

در ادامه به شش نفر از درخشان ترین ستارگان تئاتر سیاسی انگلستان می پردازیم:‏

5


بولا آگباجی،‏ 29 سال

نمایش نامه هاي آگباجی به جرائم چاقوکشی،‏ مواد مخدر و مسائل مهاجرت می پردازد،‏ اما این لندنی جوان

خود را ‏«شخصی رویاپرداز و علاقمند به پایان هاي خوش»‏ توصیف می کند که عاشق شوهاي تلویزیونی

پرزق وبرق تلویزیونی آمریکایی مانند Glee و Ugly Betty است که قربانیان و محرومان را پشتیبانی

می کند.‏ در 24 سالگی در پی رویاي نمایشنامه نویس

شدن،‏ در گوگل دوره هاي نویسندگی را جستجو کرد

و سر از برنامه ي نویسندگان جوان رویال کورت در

آورد و اولین نمایشنامه اش را طی چهار هفته نوشت.‏

نمایشنامه ي او به نام ‏«از حد گذشته»‏ که زاده ي

سرخوردگی ناشی از کمبود شخصیت هاي پیچیده و

موثر سیاهپوست است،‏ به مسئله ي نژاد و هویت با

تمرکز بر دو جوان سیاهپوست ساکن مجتمع هاي

مسکونی عمومی می پردازد.‏ ‏[ت.م:‏ مجتمع هاي

مسکونی عمومی در محله هاي بسیاري از شهرهاي بزرگ با هدف فراهم کردن مسکن ارزان براي همه،‏

توسط بخش دولتی یا خصوصی ساخته شده است.‏ این مجتمع ها عموماً‏ خانه هایی یکسان دارند و بنا به

شرایط اقتصادي-اجتماعیِ‏ حاکم بر آن،‏ داراي فرهنگ مختص به خود است.]‏ این نمایشنامه برنده ي

6


جایزه ي الیویر شد و به خاطر خشونت و در عین حال خنده دار و امیدوارکننده بودنش مورد توجه و

تحسین قرار گرفت.‏ اگر گوردون براون دعوت کتبی او را می پذیرفت و به دیدن این نمایش می رفت،‏

نشان از خردمندي اش می داشت.‏ آگباجی معتقد است که این نمایش می توانست به درك او از جرائم

جوانان کمک کند.‏ ‏«فکر می کردم دست کم یک پیام تشکر دریافت می کنم.‏ من چندان طرفدارش نیستم.‏

فکر می کنم از دنیاي من هیچ خبر ندارد.»‏

سومین نمایشنامه ي آگباجی دوباره به مجتمع هاي مسکونی عمومی سر می زند،‏ موضوعی بسیار نزدیک

به خودش:‏ او مامور مسکن عمومی در شرق لندن است و خود نیز در محله ي بدنام پکهام شمالی،‏ که

دامیلولا تیلور در آن به قتل رسید،‏ بزرگ شده است.‏ او می گوید:‏ ‏«من زندگی در آنجا را دوست داشتم.‏ به

این محلات انگ زده می شود که ساکنان آن همه موادفروش می شوند و بچه هاي سیاهپوست به جایی

نمی رسند.‏ اما محیط زندگی ام مرا محدود نکرد.»‏ امروز او با جدیت درباره ي جوانانی که مورد سوءتفاهم

قرار گرفته اند می نویسد و سعی می کند الگوي خوبی باشد.‏

تعجبی ندارد که او معتقد است مثبت اندیشی کلید برانگیختن تغییر است.‏ او می گوید:‏ ‏«اگر ما همه چیز

را به شکلی اهریمنی و پُرملال ببینیم دست از اهمیت دادن بر خواهیم داشت.‏ کار روزانه ي من باعث

می شود که برایم دشوار باشد نسبت به چگونگی اداره ي این کشور دیدگاهی سیاسی نداشته باشم.»‏ اما

جدا از نمایشنامه ي ‏«توقیف عدالت»‏ او،‏ با موضوع مهاجرت و وضعیت سیاهپوستان بریتانیا،‏ که در تئاتر

7


ترایسیکل به روي صحنه می رود،‏ او معمولاً‏ دست به آغاز مباحثه ي سیاسی نمی زند.‏ ‏«من امیدوارم

آینه اي در برابر اجتماع قرار دهم و بحث را برانگیزم.‏ من ادعاي داشتن پاسخ ها را ندارم.»‏

آدام بریس،‏ 29 ساله

او سال گذشته کارش را با ‏«دودکش»،‏ نمایشی منحصر به مکان درباره ي جنگ بر ضد ترور،‏ آغاز کرد،‏ که

در تئاتر هاي تاید با همکاري تئاتر ملی و تئاتر بوش به نمایش درآمد.‏ در حال حاضر مشغول نوشتن

نمایشنامه اي براي تئاتر ملی درباره ي مردم آفریقاي مرکزي در لندن است.‏

هر گاه در حال نوشتن نمایشنامه اي است که

می ترسد به وعظ و خطابه یا گفتن بدیهیات برسد،‏

توصیه ي مفیدي دارد:‏ ‏«من عوضیِ‏ درونم را به یاد

می آورم.‏ هر تماشاگري آن را دارد!‏ می پرسم آیا

این را قبلاً‏ دیده ام؟ یا آیا اداي بزرگ ترها را در

می آورم؟»‏ نمایشنامه ي ‏«دودکش»‏ او در سال 2009

درباره ي پیمانکاران خصوصی ارتش فعال در عراق

بود که در یک زیرزمینِ‏ بِتُنی به نمایش درآمد،‏ در

یکی از روزنامه ها دهمین نمایش برتر دهه ي

8


گذشته و ‏«یکی از متقاعدکننده ترین برداشت ها از جنگ پایان ناپذیر قرن 21 علیه ترور»‏ شناخته شد.‏

آدام بریس،‏ که علاقه ي زیادي به سفر دارد،‏ بیشتر شخصیت هاي آثارش الهام گرفته از کسانی است که

در خارج از کشور ملاقات می کند.‏ او می گوید:‏ ‏«هرجا که زندگی کنید،‏ هرگز خانه تان نیست که شما را

وادار می کند به مسائل متفاوت نگاه کنید!‏ لوئیس مک نیس در یکی از اشعارش می گوید:‏ ‏"دنیا دیوانه تر و

بسیار سرشارتر از آن چیزي است که ما فکر می کنیم،‏ و به شکلی تغییرناپذیري،‏ گوناگون!"‏ این بسیار

درست است.»‏ کار او به بررسی فعل وانفعال بین بریتانیا و جهان در قرن 21 می پردازد.‏ او در حال حاضر در

حال نوشتن درباره ي مردمانی از آفریقاي مرکزي است که در لندن زندگی می کنند.‏ ‏«یک انسان واقعی که

اهمیت می دهد و همه ي این ها»‏ که در تئاتر آرکولا به نمایش درآمد،‏ داستان سه نویسنده ي بریتانیایی را

روایت می کند که شاهد اعدام در یک کشور آسیاي میانه بوده اند.‏ ‏«اروپاي غربی در مقایسه با مناطق

دیگر جهان مانند یک مهمانی تمام وقت در باغ است.‏ من با بسیاري از کارهایی که اینجا به روي صحنه

می رود که می گوید:‏ واي،‏ روابط چقدر سخت هستند!‏ مشکل دارم.»‏

بریس معتقد است مهم ترین ویژگی اش به عنوان یک نویسنده نادانی اش بوده است.‏ ‏«من تازه نفس وارد

این کار شدم و درباره ي همه چیز با دقت تحقیق کردم.‏ من هم دیدگاه هاي افراطی چپ گرا و هم

دیدگاه هاي افراطی راست گرا دارم.‏ اغلب بهترین نمایشنامه ها زمانی نوشته می شوند که واقعاً‏ درباره ي

یک موضوع دچار تضاد هستید!»‏

9


آلیا بانو،‏ 28 ساله

او به خاطر اولین نمایشنامه اش ‏«سایه ها»،‏ که در رویال کورت به نمایش درآمد،‏ هم در ایونینگ استاندارد

2009 و هم در مراسم جایزه ي تئاتر محفل منتقدان به عنوان آینده دارترین نمایشنامه نویس شناخته شد.‏

آلیا بانو خلاءهاي بسیاري را در تئاتر بریتانیا درباره ي مسلمانان جوان این کشور پُر کرد.‏ نمایشنامه ي او،‏

که به گفته ي یکی از منتقدان مشتاق،‏ ‏«خاطرات بریجت جونز مسلمان»‏ است،‏ به مسئله ي میزان بُردباري

اسلامی در رابطه با موضوعاتی همچون زنان و

همجنسگرایی می پردازد و نقدهاي مثبتی نیز

دریافت کرده است.‏ او جایزه ي آینده دارترین

نمایشنامه نویس را در سال 2009 دریافت کرد،‏ اما او

خود را یک پیشگام فرهنگی نمی داند.‏ او می گوید:‏

‏«کمی اضطراب آور است.‏ حس می کنم که…‏ فقط

همین یک نمایش بوده.‏ واقعاً‏ دوست دارم که در

آینده به عنوان نمایشنامه نویس سیاسی شناخته

شوم.‏ اما در حال حاضر احساس می کنم اطلاعات

لازم براي آن را ندارم.‏ آلن بنت می گوید:‏ من مدت ها احساس نویسنده بودن را نداشتم.‏ شاید براي من

10


هم همین باشد.‏ هنوز احساس نویسنده بودن را ندارم.‏ من بسیار پیش تر از نویسندگی معلم بوده ام و

برایم راحت تر است که خودم را معلم بدانم.»‏

او در میدلند غربی بزرگ شد و براي تحصیل به پایتخت آمد تا در دانشگاه کوئین مري زبان انگلیسی

بخواند.‏ او اعتراف می کند:‏ ‏«من می خواستم هر کاري که در بیرمنگهام انجام نداده بودم را انجام دهم.‏

هنوز آن قدر بزرگ نشده بودم که سخت تلاش کنم!»‏ پس از فارغ التحصیلی وارد برنامه ي نویسندگان

ج وان در رویال کورت ش د.‏ ‏«سایه ها»‏ در اوایل سال گ ذش ته ب ه روي صحنه رفت.‏ ب رغ م م وفقیت این نمایش،‏

بانوي 28 سال ه همچنان در لندن ب ه عنوان معلم مدرس ه فعالیت می کند.‏ نقشی دوگان ه است که می تواند ب ه

کارش اصالت ببخشد.‏ او می گوید:‏ ‏«من به شانزده ساله ها درس می دهم.‏ آن ها می توانند پاسخ بدهند و

می توانیم با هم رابطه داشته باشیم.»‏

با وجود این که کار او توسط رسانه هاي بین المللی کالبدشکافی می شود،‏ آلیا بانو بیشتر تحت تاثیر

منتقدان نزدیک تر به خانه اش قرار دارد.‏ ‏«من پنج خواهر و دو برادر دارم.‏ من هفتمی هستم.‏ اگر خواهر

بزرگ ترم بگوید نمایشت مزخرف است و باید تغییر کند،‏ من به قضاوت او اعتماد می کنم.»‏

11


جک تورن،‏ 31 ساله

تورن که سناریست تلویزیون است،‏ براي صحنه نیز می نویسد.‏ آخرین نمایشنامه ي او درباره ي پیروزي

حزب کارگر در انتخابات 1997 است که سال گذشته در تئاتر بوش به روي صحنه رفت.‏ از پروژه هاي

آینده ي او نمایشی ضد سلاح هاي هسته اي براي تئاتر ملی است.‏

جک تورن اعتراف می کند که در کودکی می خواست سیاست مدار بشود.‏ او از اعضاي بسیار جوان حزب

کارگر بود و به گفته ي خودش پیروزي حزب در دوم

مه 1997 در 18 سالگی او مهم ترین شب زندگی اش

بوده است.‏ دوم مه 1997 عنوان نمایشنامه ي او

درباره ي این پیروزي چشمگیر نیز هست که سال

گذشته در تئاتر بوش اجرا و با نقدهاي

تحسین آمیزي نیز روبرو شد.‏

او می گوید:«من فکر می کردم بلر دنیا را تغییر

می دهد.‏ من همچنان افتخار می کنم که حزب کارگر

طریقه ي اداره ي وضعیت رفاه عمومی در این کشور

را تغییر داد.‏ اشتباهات بسیاري داشتند،‏ اما همچنان فکر می کنم که خیلی بهتر می شد اگر قدرت در

دست آن حزب بود.‏

12


او چگونگی علاقمند شدنش به سیاست را اینگونه توضیح می دهد:‏ ‏«پدر و مادرم اجازه می دادند بیدار

بمانم و اخبار ساعت 10 را ببینم.‏ من وارد سیاست شدم چون عاشق تلویزیون بودم!»‏

تورن هنوز هم تلویزیون را دوست دارد و قسمت هایی از سریال ‏«اسکینز»‏ و برنامه هاي دیگر را هم نوشته

است.‏ او اخیراً‏ جایزه ي بهترین تازه وارد بریتانیایی را در فستیوال موسسه فیلم بریتانیا براي سناریوي

‏«راهنماي پیشاهنگی براي پسران»‏ دریافت کرده است.‏ پس با این فرض که تلویزیون بسیار پولسازتر

است،‏ چرا براي تئاتر می نویسد؟

‏«تلویزیون بسیار کمتر از تئاتر جامع است.‏ در تئاتر شما می نشینید و تلاش می کنید فکر کنید.‏ بفهمید

دیگران در اطراف شما چه فکر می کنند.‏ پس جزئی از چیزي هستید.‏ جزئی از آن رویداد هستید.»‏

او در حال حاضر مشغول کار روي نمایشنامه اي براي تئاتر ملی است که آن را این گونه توصیف می کند:‏

‏«صریح ترین نمایش سیاسی که تاکنون نوشته ام…‏ علیه سلاح هاي هسته اي است.‏ نه در مورد

خرابی هایی که می تواند به بار بیاورد،‏ بلکه در این مورد که هیچ دلیلی ندارد که ما کلاهک هسته اي

داشته باشیم!‏ این نوع تئاتر سیاسی است که برایم جالب است،‏ وقتی چیزي براي گفتن دارد که مردم

لزوماً‏ از پیش به آن فکر نکرده باشند.»‏

آیا او نگران است که نسلش از نظر سیاسی کمتر درگیر است؟ ‏«خوب،‏ بیشتر برایم جالب است که اصلاً‏

سیاست چیست.‏ فکر می کنم نمایشنامه نویسی سیاسی ما یک جنبه ي نسلی دارد.‏ مادر و پدرم به

راهپیمایی می رفتند.‏ مادرم براي کمپین خلع سلاح هسته اي به زندان افتاد.‏ آنها از نظر سیاسی بسیار

فعال بودند،‏ اما مرزهاي موضوعات سیاسی بسیار تغییر کرده است:‏ من امروز به عنوان یک مصرف کننده

13


می توانم سیاسی باشم.‏ مثلاً‏ آنچه را می خورم تغییر دهم.‏ نمایشنامه نویسان جوان بیشتر تمایل به طرح

سوال دارند.‏ من می خواهم چیزهایی بنویسم هنوز هم ننوشته ام که بگوید مشکل این است،‏ پاسخ

را هم لزوماً‏ نمی دانم.»‏

لیدیا آدِتانجی،‏ 30 ساله

پس از به پایان رساندن دوره ي رویال کورت و استودیوي تئاتر ملی،‏ لیدیا آدِتانجی اولین نمایشنامه ي

خود،‏ ‏«دلال»‏ را در فستیوال هاي تاید در سافولک به روي صحنه برد.‏ نمایش درباره ي مردي نیجریه اي

است که بین شرکت هاي چندملیتی،‏ شورشیان داخلی،‏ و روزنامه نگاران غربی گیر افتاده است.‏ موضوع

پیچیده و مناسبی براي این روزنامه نگار سابق که خود را تقریباً‏ کوچ نشین می داند.‏ او در استاك پورت به

دنیا آمده و پیش از بازگشت به بریتانیا در نیجریه بزرگ شده است.‏ پس از فارغ التحصیلی از کمبریج در

زبان چینی،‏ مدت شش سال در فایننشال تایمز مشغول به کار بوده است.‏

او می گوید:‏ ‏«من هرگز به عمد سیاسی نمی شوم.‏ موضوع بیشتر کنجکاوي درباره ي جهان اطرافم است.‏

هنگامی که از نیجریه به اینجا آمدم،‏ در اطراف شهر ساکن شدم و این کمی ناراحت کننده بود.‏ کمی

احساس غریبگی می کردم و این باقی ماند.‏ انگار گاهی فقط مشاهده گرم.‏ این یکی از دلایل نویسنده

شدنم است.»‏

14


آدِتانجی روزنامه را ترك کرد تا به صورت تمام وقت

به نویسندگی خلاق بپردازد.‏ چند نمایشنامه آماده

دارد که یکی از آنها درباره ي زندگی یک کارگر زن

است.‏ ‏«من هنوز هم به قدرت ژورنالیسم باور دارم.‏

اما برایم جالب است که بدانم چه چیزي در

ژورنالیسم بهتر جواب می دهد و چه چیزي در تئاتر.‏

احساس می کنم تئاتر گاهی می تواند بهتر حق

مطلب را ادا کند.‏ آزادي بیشتري در تئاتر وجود دارد

و هیچ نیازي به رعایت تعادل نیست.‏ من هیجان

حضور مخاطب در برابرم و احساسات زنده ي انسانی را دوست دارم.‏ این،‏ بسیار بی واسطه تر است.»‏

لوسی کرك وود،‏ 26 ساله

لوسی کرك وود در پی دیدار از نمایشگاهی با موضوع قاچاق کارگران جنسی در میدان ترافالگار در سال

2006 بلافاصله الهام گرفت.‏ ‏«اتاق یک روسپی بود،‏ با ملافه هایی سوخته از سیگار،‏ و تختی مکانیکی که

بالا و پایین می رفت.»‏ لوسی موریسون از تئاتر کلین برك که با زنان زندانی و مجرمان سابق کار می کند

نیز همراه او بود.‏ کرك وود که نمایشنامه نویس کلین برك بود،‏ به موریسون گفت:‏ ‏«این نمایشِ‏ ماست،‏ نه؟

15


من می خواهم بدانم در این اتاق چه می گذرد.‏ تنها چیزي که از قلم افتاده دختر ساکن این اتاق است.»‏ به

دنبال مجموعه اي از مصاحبه ها با زنانی که قربانی قاچاق شده بودند،‏ آن دختر دیانا شد؛ دختري زیبا،‏

بلندپرواز،‏ و بامزه،‏ اهل کرواسی که عاشقش او را

فریب داده و به روسپی گري کشانده بود.‏ زمانی که

نمایش در آرکولا در شمال لندن به روي صحنه

رفت،‏ برخی از حال رفتند و برخی دیگر ایمیل هاي

پراحساسی برایش فرستادند.‏ همه ي منتقدان به

وجد آمده بودند.‏ همه جز یکی:‏ ‏«یکی از آن ها به

خاطر قسمت هاي خنده دارش عصبانی بود.‏ اما

تئاتر باید سرگرمی باشد،‏ نه سخنرانی.‏ باید از تمام

ابزارها استفاده کرد تا بتوان مسائل جدي را به

موثرترین شکل ممکن بررسی کرد.»‏

کرك وود که از کودکی مسحور تئاتر بود،‏ توسط مل کنیون در دانشگاه ادینبورگ کشف شد.‏ او در کنار

نمایشنامه نویسی براي تلویزیون نیز فیلمنامه هایی مثل ‏«اسکینز»‏ را نوشته است و علاقه ي بسیاري به

خلق شخصیت هاي زنِ‏ قدرتمند دارد.‏ او می گوید:‏ ‏«گفتن داستان ها به دلایل بسیاري آخرین سنگر

مبارزه با تعصب و افراطی گري در تبعیض جنسیتی است.‏ اخیراً‏ شنیده ام که هلن بکسندل ‏(بازیگر)‏ گفته

است همین که به 35 سالگی رسیدید دیگر کار نیست.‏ باید صبر کنید تا نقش پیرزن ها از راه برسد!»‏

16


پروژه ي فعلی کرك وود شامل نمایشی درباره ي روابط بین المللی چینی-آمریکایی است که الهام گرفته از

تصویر مشهور مرد جلوي تانک در میدان تیان آن من است.‏ اما او به مبارزه با قاچاق کارگران جنسی

وفادار مانده است و نمایش خود در این باره را در اسکاتلندیارد و کنفرانس سازمان ملل نشان داده است.‏

‏«فوق العاده است که پلیس با تئاتر درگیر می شود.‏ آسان است که از این موضوع با آمار و نمودار صحبت

کنیم و فراموش کنیم که به زنی در اتاقی تجاوز شده است.‏ سال 2010 است و نمایشی درباره ي برده داري

هنوز هم بِروز و بموقع و مطرح است.‏ چطور ممکن است؟!‏

مصاحبه کنندگان:‏

ایموجین کارتر و هرمیون هابی

منبع:‏ روزنامه گاردین

17


Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!