Persian bible

کتاب مقدس
( عهد قدیم و جدید )
ویرایش شده بر اساس ترجمه مارتین لوتر 5151 و کینگ جیمس توسط عسرا رحیم زادیانی،‏ مادر طوبی،‏ بر طبق متن اصلی یونانی
نگارش 0255

Old- and Newtestament
Revised: Revised: Azra Ozra Rahimzadiyani-Heßler
Edition 2010 (2)
First Edition 2010
Compares with The Bibel of Martin Luther & King James
This Book is not to be sold
To Relate:
Christen in Bad Aibling
Postfach 1133
83043 Bad Aibling
Germany
Distribution of the Holy Scriptures International
Azra Rahimzadiyani-Heßler
D-35305 Grünberg, Londorfer Str. 20
Email: momtuby@web.de

منسوب در نام خدا:‏
در کتاب هقذس ‏ًام اضخاظ اساساً‏ تِ‏ جْت رات یک فرد ‏ًَضتِ‏ ضذُ‏ اًذ.‏ در صَرتی کِ‏ ‏"خذا"‏ فقط تِ‏ صَرت سلسلِ‏
هراتة تاالتریي سطحِ‏ راتْای هختلف ‏ًاهیذُ‏ هیطَد،‏ ‏)ضیطاى ‏ًیس ‏"خذای ایي دًیا"‏ ‏ًاهیذُ‏ خَاّذ ضذ.‏ دٍم قرًتیاى
‏"سرٍر"‏ فقط یک لقة عوَهی است،‏ کِ‏ تِ‏ ها یک ‏ًام آضکار ضذُ‏ تَسط خذا درتارُ‏ رات ‏ٍی ٍ تذیٌَسیلِ‏ آدرس صریحی
ترای ایجاد ارتثاط تا خذا را هیذّذ.‏ تِ‏ ایي دلیل ‏ّر آضکار سازی تِ‏ ‏ٍسیلِ‏ خذا چیس تازُای را از خَد ‏ًطاى هیذّذ،‏ کِ‏
‏ّویطِ‏ تا یک ‏ًام تازُ‏ خذا در ارتثاط است،‏ کِ‏ ‏ّوچٌیي هاًٌذ آضکار ضذُّای هختلف در کٌار یکذیگر ساختِ‏ هیطَد ٍ
‏ّرکذام تا یک پیواى هخصَظ تِ‏ یکذیگر هرتَط ضذُاًذ.‏ تذیٌگًَِ‏ خذا خَد را تِ‏ اتراّین تا ‏ًام الطادای
تِ‏ هعٌای ‏"خذای،‏ قادر هطلق"‏ آضکار ساخت ‏)پیذایص اتتذا در اسرائیل خَد را تِ‏ ‏ٍسیلِ‏ هَسی تا ‏ًام ‏"یَُْ"‏
‏(‏Jahwe‏)تِ‏ هعٌی ‏"هي ‏ّستن"‏ آضکار ساخت ‏)خرٍج ؛ 3( کِ‏ تذیٌصَرت ‏ًام خذا تا ‏ًاهْای قذیوی در
ارتثاط است.‏ یک ‏ًام تعذی آضکار ضذُ‏ خذا ‏ّویطِ‏ تا ‏ًام قثلی خَد در ارتثاط هستقین هیثاضذ،‏ تایذ خذا ‏ّویطِ‏ تِ‏ آخریي
‏ًام آضکار ضذُ‏ ‏ٍی خَاًذُ‏ ضَد،‏ کِ‏ صذا کٌٌذ تذًیَسیلِ‏ ارتثاط را تا آخریي پیواى حفط کٌذ،‏ ‏ّوچٌیي ‏ًام قثلی را
فراهَش ‏ًکٌذ.‏ ترای آخریي تار خذا خَد را در عْذ جذیذ تا ‏ًام ‏"عیسی"‏ آضکار ساختِ،‏ آًچِ‏ در ضکل یًَاًی از
است ٍ هعٌی ‏"یَُْ‏ ‏ًجات دٌّذُ‏ است"‏ را هیذّذ.‏ یَُْ‏ ضخصاً‏ در عیسی تِ‏
زتاى اتری تِ‏ ‏ًام ‏"یَْضَا"‏
عٌَاى ‏ًجات آضکار ضذُ،‏ سرٍر عیسی تِ‏ ایي خاطر ‏ًجات را ضرح هیذّذ کِ‏ ‏ًجات هي ‏ّستن،‏ هثالً‏ هیفرهایذ ‏"هي راُ‏ ٍ
حقیقت ٍ زًذگی ‏ّستن"‏ ‏)یَحٌا 6(. ‏ّوِ‏ پیطگَییْا در عْذ عتیق ٍ جذیذ تِ‏ ‏ًام سرٍر عیسی هسیح ‏)یَحٌا ؛
اعوال رسَالى ؛ رٍهیاى ؛ اٍل یَحٌا
ٍ )4 ،4
(Elshaddai)
73 ،7
(Jesus)
،6
.)7 ،77
75-73 ،3
)13 ،3
(Jehoschua)
،74
73 .9 ،71
71 ،4
)Mana(
کتاب هقذس ترای ‏ّوِ‏ قَهْا ‏ًاى زًذُ‏ از آسواى هیثاضذ.‏
عیسی هسیح هیفرهایذ:‏ حقیقتاً،‏ حقیقتاً‏ هي تِ‏ ضوا هیگَین:‏ کسی کِ‏ کالم هرا تطٌَد ٍ تِ‏ فرستٌذُ‏ هي ایواى آٍرد،‏
جاٍداى دارد تِ‏ داٍری ‏ًخَاّذ ‏ًوی آیذ،‏ تلکِ‏ از هرگ تِ‏ حیات هٌتقل ضذُ‏ است.‏ ‏)یَحٌا
حیات
)14 ،5
ٍ
‏ًاضر ترای ضوا آرزٍی سالهتی ٍ ‏ًجات تِ‏ ‏ٍسیلِ‏ عیسی هسیح زًذُ‏ ٍ قیام کردُ‏ از هردگاى را دارد زیرا کِ‏ اًجیل هقذس
هیفرهایذ:‏ در ‏ّیچ کس جس اٍ‏ ‏ًجات ‏ًیست،‏ زیرا زیر آسواى ‏ًاهی جس ‏ًام عیسی تِ‏ آدهیاى دادُ‏ ‏ًطذُ‏ تا تذاى ‏ًجات یاتین.‏
‏)اعوال رسَالى
)71 ،4
در کتاب حاضر تالش شدُ‏ است تا هتي ترجوِ‏ بارّا با هتَى آلواًی ٍ اًگلیسی ٍ در اًتْا با هتي اصلی یًَاًی هقایسِ‏
از بْتریي ٍ سادُ‏ تریي ‏ٍاژُ‏ پارسی استفادُ‏ شَد.‏ در بِ‏ اًجام رسیدى ایي پرٍژُ‏ از ‏ًظر ایواًداراى بسیاری
استفادُ‏ شدُ‏ ‏ّوچٌیي در بسیاری از هَارد کِ‏ بسیار هَثر در استفادُ‏ از ‏ٍاژُ‏ ای جدید بَدُ‏ است از ‏ًظر ‏ّوکار هي
آرش هقدم استفادُ‏ شدُ‏ است تا ‏ّوِ‏ در هقابل کالم خدا جَابگَ‏ باشین.‏
شَد ٍ

فهرست عهد قدیم
کتاب صفحه کتاب صفحه
پیدایش 1 غسل غسلُا 626
خريج 52 اشعیا 625
اليیان 95 ارمیا 677
اعداد 126 مراثی ارمیا 735
تثىیٍ‏ 169 حسقیال 741
یًشع 266 داویال 793
دايران 231 ‏ًَشع 869
ريت 256 یًئیل 817
ايل سمًئیل 266 عامًس 826
ديم سمًئیل 293 عبًدیا 826
ايل پادشاَان 326 یًوس 827
ديم پادشاَان 352 میکاٌ‏ 829
ايل ت ‏ًاریخ 382 واحًم 834
ديم تًاریخ 411 حبقًق 836
عسرا 446 صفىیٍ‏ 839
وحمیا 456 حجی 842
استر 476 زکریا 844
ایًب 478 مالکی 853
مسامیر 567
امثال سلیما ن 587
جامعٍ‏ 612
ایه کتاب غیر قابل فريش میباشد
ي بصًرت رایگان در اختیار عمًم قرار گرفتٍ‏ است

هآب
هآب
هآب
هآن
ها.آن
هآب
هايآب
ها.آن
هآن
هايآب
يرو
ها.آن
پیدایش
پیدایش
1
1. در ابتدا،‏ خدا آسمانها و زمین را آفرید.‏
کولسیان
3 .1 ،1 یوحنا
16 ،1
3 11، ؛ عبرانیان
26 ،102 ؛ 6 ؛ مزامیر ،33
.2
؛
و زمین تهی و بایر بود و در تاریکی عمیق،‏ و روح
خدا سطح ا را فرا گرفت.‏
فرمود:‏ روشنایی بشود.‏ و روشنایی شد.‏ دوم قرنتیان
مزامیر 6 ،33
3. خدا
6 ،4
.4
و خدا روشنایی را دید که نیکوست و خدا روشنایی
را از تاریکی جدا ساخت.‏ اشعیا
و خدا روشنایی را روز نامید و تاریکی را شب نامید.‏
و شام بود و صبح بود،‏ روزي اول.‏
و خدا فرمود:‏ فلکی باشد در میان آبها و آبها را از
ا جدا کند.‏
و خدا فلک را به وجود آورد و آبهاي زیر فلک را از
بالاي فلک جدا کرد.‏ و چنین شد.‏ مذامیر ؛
3 ،104
7 ،45
مزامیر 5 ،136 6 ،33
.5
.6
.7
4 ،148
15 ،51 ؛ 12 ،10 ؛ ارمیا
.8
.9
و خدا فلک را آسمان نامید.‏ و شام بود و صبح بود،‏
روزي دوم.‏
و خدا فرمود:‏ زیر آسمان در یکجا جمع شود
و خشکی ظاهر گردد.‏ و چنین شد.‏ ایوب ؛ مزامیر 33،
8 ،38
6 ،136 ؛ 9 .7 ،104 ؛ 7
.10
و خدا خشکی را زمین نامید و اجتماع آبها را
دریا نامید.‏ و خدا دید که نیکوست.‏
و خدا فرمود:‏ زمین نباتات برویاند،‏ علفی که تخم
بیاورد و درخت میوهاي که موافق جنس خود میوه
آورد که تخمش در آن باشد،‏ بر روي زمین.‏ و چنین
شد.‏
و زمین نباتات را رویانید،‏ علفی که موافق جنس
خود تخم آورد و درخت میوهداري که تخمش در آن،‏
موافق جنس خود باشد.‏ و خدا دید که نیکوست.‏
و شام بود و صبح بود،‏ روزي سوم.‏
و خدا فرمود:‏ نیرها در فلک آسمان باشند تا روز را
از شب جدا کنند و براي نشانهها و زمانها و روزها و
سالها باشند.‏ مزامیر
و نیرها در فلک آسمان باشند تا بر زمین روشنایی
دهند.‏ و چنین شد.‏
و خدا دو نور بزرگ ساخت،‏ نور بزرگ را براي
سلطنت روز و نور کوچک را براي سلطنت شب،‏ و
ستارگان را.‏ تثنیه ؛ ایوب
و خدا آنها را در فلک آسمان گذاشت تا بر زمین
روشنایی دهند،‏
و تا سلطنت نمایند بر روز و بر شب،‏ و روشنایی را
از تاریکی جدا کنند.‏ و خدا دید که نیکوست.‏ مزامیر
،104
9 ،9
19 ،4
.17
.18
20
.19
.20
و شام بود و صبح بود،‏ روزي چهارم.‏
و خدا فرمود:‏ ا به انبوه جانداران پر شود و
پرندگان بالاي زمین بر روي فلک آسمان پرواز کنند.‏
19 ،2 باب
21
سپ.‏ خدا نهنگان بزرگ آفرید و همۀ جانداران
خزنده را،‏ و ا از آنها موافق نوع ا پر شد،‏ و همۀ
پرندگان بالدار را به نوع و خدا دید که نیکوست.‏
26 ،104 مزامیر
10 40، ؛ ایوب
.22
و خدا آنها را برکت داده،‏ فرمود:‏ بارور و زیاد شوید
و آبهاي دریا را پر سازید،‏ و پرندگان در زمین زیاد
بشوند.‏ باب ؛
و شام بود و صبح بود،‏ روزي پنجم.‏
و خدا فرمود:‏ زمین،‏ جانداران را موافق نوع آنها
بیرون آورد،‏ چهارپایان و حشرات و حیوانات زمین به
نوع و چنین شد.‏ ایوب
پس خدا حیوانات زمین را به نوع آنها به وجود
آورد و چهارپایان را به نوع ا و همۀ حشرات زمین را
به نوع و خدا دید که نیکوست.‏
و خدا فرمود:‏ آدم را بصورت ما و موافق شبیه
ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و
چهارپایان و بر تمامی زمین و همۀ حشراتی که بر
زمین میخزند،‏ حکومت نماید.‏ باب ؛
سپ.‏ خدا آدم را شبیه خود آفرید.‏ او را
بصورت خدا آفرید.‏ ایشان را نر و ماده آفرید.‏ باب
6 ،9
1 ،5
7 ،12
7 .1 ،9
4 ،19
17 ،8
.23
.24
.25
.26
27
22 .21 .7 ،2
10
؛ متی ؛ مرقس
؛ کولسیان 3، ؛ اول تیموتائوس
6 ،10
13 ،2
7 11، ؛ اول قرنتیان
24 4، ؛ افسسیان
.28
و خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان فرمود:‏
بارور و زیاد شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط
نمایید،‏ و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همۀ
حیواناتی که بر زمین میخزند،‏ حکومت کنید.‏ باب
و خدا فرمود:‏ همانا همۀ علفهاي تخمداري که بر
تمام زمین است و همۀ درختهایی که در آنها
میوة درخت تخمدار است،‏ به شما دادم تا براي شما
خوراك باشد.‏ باب
و به همۀ حیوانات زمین و به همۀ پرندگان
آسمان و به همۀ حشرات زمین که در آنها حیات
17 ،8
3 ،9
.29
.30
7 ،136
.11
.12
.13
.14
.15
.16
- 1 -

هآن
يرو
نی
است،‏ هر علف سبز را براي خوراك دادم.‏ و چنین 15
شد.‏
و خدا هر چه ساخته بود،‏ دید و همانا
بسیار نیکو بود.‏ و شام بود و صبح بود،‏ روز
ششم خروج
پیدایش
43 ،39
.31
2
.1
.2
و آسمانها و زمین و همۀ لشکر آنها تمام شد.‏
و در روز هفتم،‏ خدا از همۀ کار خود که ساخته
بود،‏ فارغ شد.‏ و در روز هفتم از همۀ کار خود که
ساخته بود،‏ آرامی گرفت.‏ خروج ؛ ؛ تثنیه ؛ اشعیا
14 ،5
17 ،31
11 ،20
28 ،40
4 4، ؛ عبرانیان
.3
پس خدا روز هفتم را مبارك خواند و آن را تقدیس
نمود،‏ زیرا که در آن آرام گرفت،‏ از همۀ کار خود که
خدا آفرید و ساخت.‏ اشعیا
این است پیدایش آسمانها و زمین در حین آفرینش
ا در روزي که یهوه،‏ خدا،‏ زمین و آسمانها را به
وجود آورد.‏
و هیچ نهال صحرا هنوز در زمین نبود و هیچ علف
صحرا هنوز نروییده بود،‏ زیرا یهوه خدا،‏ باران بر زمین
نبارانیده بود و آدمی نبود که کار زمین را بکند.‏
و مه از زمین برآمده،‏ تمام زمین را سیراب
میکرد.‏
یهوه خدا،‏ پس آدم را از خاك زمین بسرشت و در
بینی وي روح حیات دمید،‏ و آدم نَفْس زنده شد.‏ باب
،1
13 ،58
.4
.5
.6
.7
26
؛ اول قرنتیان
45 ،15
.8
.9
ویهوه خدا،‏ باغی در عدن بطرف مشرق غَرْس نمود
و آن آدم را که سرشته بود،‏ در آنجا گذاشت.‏
ویهوه خدا،‏ هر درخت خوشنما و خوشخوراك را
از زمین رویانید،‏ و درخت حیات را در وسط باغ و
درخت معرفت نیک و بد را.‏ مکاشفه
و نهري از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند،‏ و
از آنجا تقسیم گشته،‏ چهار رودخانه شد.‏
نام اول فیشون است که تمام زمین حویله را که
در آنجا طلاست،‏ احاطه میکند.‏
و طلاي آن زمین نیکوست و در آنجا مروارید و
سنگ جزَع است.‏
و نام نهر دوم جیحون که تمام زمین کوش را
احاطه میکند.‏
و نام نهر سومحدظقل که بطرف شرقی آشور جاري
است.‏ و نهر چهارم فرات.‏ دانیال
سپ.‏ یهوه خدا،‏ آدم را گرفت و او را در باغ عدن
گذاشت تا کار آن را بکند و آن را محافظت نماید.‏
و یهوه خدا،‏ آدم را خطاب نموده،‏ فرمود:‏ از همۀ
درختان باغ بیممانعت بخور،‏
اما از درخت معرفت نیک و بد هرگز نخوري،‏
زیرا روزي که از آن خوردي،‏ هرآینه خواهی مرد.‏
باب 11. 3 .1 ،3
.16
.17
اول پادشاهان
37 ،2
12 5، ؛ رومیان
.18
ویهوه خدا،‏ فرمود:‏ خوب نیست که آدم تنها
باشد.‏ پ س برایش کمکی مانند وي بسازم.‏ جامعه
.8 ،4
9
.19
ویهوه خدا،‏ هر حیوان صحرا و هر پرندة آسمان را
از زمین به وجود آورد و نزد آدم آورد تا ببیند که چه
نام خواهد نهاد و آنچه آدم هر جز ء حیات را خواند،‏
همان نام او شد.‏
سپ.‏ آدم همۀ چهارپایان و پرندگان آسمان و همۀ
حیوانات صحرا را نام نهاد.‏ اما براي آدم کمکی مانند
وي یافت نشد.‏ ایوب
و یهوه خدا،‏ خوابی گران بر آدم مستولی گردانید
تا بخفت،‏ و یکی از دندههایش را گرفت و گوشت در
جایش پر کرد.‏
و یهوه خدا،‏ آن دنده را که از آدم گرفته بود،‏ زنی
به وجود آورد و وي را به نزد آدم آورد.‏ اول قرنتیان ؛
8 ،11
11 ،35
20
.21
.22
اول تیموتائوس
13 ،2
.23
و آدم گفت:‏ همانا اینست استخوانی از
استخوانهایم و گوشتی از گوشتم،‏ از ا سبب نسا
نامیده شود زیرا که از انسان گرفته شد.‏ اول قرنتیان ؛
اول تیموتائوس
8 ،11
13 ،2
.24
از این سبب مرد پدر و مادر خود را ترك کرده،‏ با
زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند بود.‏ متی
،19
5
.25
باب 7 ،3
3
.1
و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و شرم نداشتند.‏
و مار از همۀ حیوانات صحرا که یهوه خدا،‏ ساخته
بود،‏ هشیارتر بود.‏ و به زن گفت:‏ آیا خدا واقعاً‏ فرموده
است که از همۀ درختان باغ نخورید؟ باب
زن به مار گفت:‏ از میوة درختان باغ میخوریم،‏ باب
16 ،2
.2
3 ،9
.3
اما از میوة درختی که در وسط باغ است،‏ خدا
فرمود از آن مخورید و آن را لمس مکنید،‏ مبادا
بمیرید.‏
7 ،2
4 ،10
.10
.11
.12
.13
.14
- 2 -

یان
یزن
نی
ی تان
یک
کی
هاآن
پیدایش
.4
قرنتیان
مار به زن گفت:‏ هر آینه نخواهید مرد،‏
44 ،8 یوحنا
3 ،11
.5
.6
؛ دوم
بلکه خدا میداند در روزي که از آن بخورید،‏
چشمان شما باز شود و مانند خدا نیک و بد خواهید
شناخت.‏
و چون زن دید که آن درخت براي خوراك
نیکوست و بنظر خوشنما و درختی دلپذیر و دانشافزا،‏
پس از میوهاش گرفته،‏ بخورد و به شوهر خود نیز داد
و او خورد.‏ یعقوب ؛ اول تیموتائوس
آنگاه چشمان هر دوِ‏ ایشان باز شد و فهمیدند که
عریانند.‏ پ س برگهاي انجیر به هم دوخته،‏ پیشبند
براي خویشتن ساختند.‏ باب
و آواز یهوه خدا،‏ را شنیدند که در هنگام وزیدن
نسیم نهار در باغ سیر میکرد،‏ و آدم و زنش خویشتن
را از حضور یهوه خدا،‏ در میان درختان باغ پنهان
کردند.‏
و یهوه خدا،‏ آدم را صدا زد و فرمود:‏ کجا هستی؟
گفت:‏ چون آوازت را در باغ شنیدم،‏ ترسان
گشتم،‏ زیرا که عریانم.‏ پ س خود را پنهان کردم
فرمود:‏ چ کسی تو را آگاه نمود که عری ؟ آیا از
آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوري،‏
خوردي؟ باب
آدم گفت:‏ این که یار من ساختی،‏ وي از میوة
درخت به من داد که خوردم.‏ دوم قرنتیان
سپ.‏ یهوه خدا،‏ به زن فرمود:‏ این چه کار است که
کردي؟ زن گفت:‏ مار مرا فریب داد که خوردم.‏
سپ.‏ یهوه خدا،‏ به مار فرمود:‏ چونکه ا کار
کردي،‏ از همه چهارپایان و از همۀ حیوانات صحرا
نفرینتر هستی!‏ بر شکمت خواهی خزید و تمام ایام
عمرت خاك خواهی خورد.‏
و دشمنی در میان تو و زن،‏ و در میان نسل
تو و نسل وي میگذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید
و تو پاشنۀ وي را خواهی زد.‏ اول یوحنا 3،
و به زن فرمود:‏ درد زایمان تو را بسیار افزون
گردانم؛ با درد فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به
شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد.‏
8
3 ،11
14 ،2
25 ،2
14 ،1
17 .16 ،2
.7
.8
.9
.10
.11
.12
13
14
.15
.16
اول قرنتیان
؛ اول پطرس 3،
34 ،14
6
22 5، ؛ افسسیان
؛ اول تیموتائوس
12 .11 ،2
2، ؛ تیطوس
5
.17
و به آدم فرمود:‏ چونکه سخن همسرت را شنیدي
و از آن درخت خوردي که امر فرموده،‏ گفتم از آن
نخوري،‏ پس بسبب تو زمین نفرین شد،‏ و تمام
ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد.‏
18. خار و خس نیز برایت خواهد رویانید و سبزههاي
صحرا را خواهی خورد،‏
و به عرق پیش ا نان خواهی خورد تا زمانی که
به خاك برگردي،‏ که از آن گرفته شدي زیرا که تو
خاك هستی و به خاك خواهی برگشت.‏ دوم تسالونیکیان 3،
.19
27 ،18 ؛ پیدایش 10
.20
و آدم زن خود را حوا نام نهاد،‏ زیرا که او مادر
همه زندگان است.‏
و یهوه خدا،‏ رختها براي آدم و زنش از پوست به
وجود آورد و ایشان را پوشانید.‏
و یهوه خدا،‏ فرمود:‏ همانا انسان مثل ی از ما
شده است،‏ که آگاه ن و بد گردیده.‏ اینک مبادا
دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته
بخورد،‏ و تا به ابد زنده ماند.‏
سپ.‏ یهوه خدا،‏ او را از باغ عدن بیرون کرد تا کار
زمینی را که از آن گرفته شده بود،‏ بکند.‏
سپ.‏ آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن،‏
کروبیان را مسکن داد و شمشیر آتشباري را که به هر
سو گردش میکرد تا طریق درخت حیات را محافظت
کند.‏ اعداد
23 ،22
.21
.22
23
24
4
.1
.2
.3
.4
و آدم با زن خود حوا همبستر شد و او حامله شده،‏
قائن را زایید و گفت:‏ مردي از یهوه حاصل نمودم.‏
و بار دیگر برادر او هابیل را زایید.‏ و هابیل گلهبان
بود،‏ و قائن کشاورز بود.‏
و بعد از مدتی،‏ زمانی آمد که قائن قربانی از
محصول زمین براي یهوه آورد.‏
و هابیل نیز از نخست زادگان گلۀ خویش و پیه
قربانی آورد.‏ و یهوه هابیل و قربانی او را پذیرفت،‏ ایوب
4 ،11
.5
.6
.7
اما قائن و قربانی او را نپذیرفت.‏ پ س خشم قائن به
شدت افروخته شده،‏ سر خود را بزیر افکند.‏
آنگا یهوه به قائن فرمود:‏ چرا خشمناك شدي؟ و
چرا سر خود را بزیر افکندي؟
اگر نیکویی میکردي،‏ آیا مقبول نمیشدي؟ و اگر
نیکویی نکردي،‏ گناه بر در،‏ در کمین است و اشتیاق
تو دارد،‏ اما تو بر وي مسلط شوي.‏ رومیان
و قائن با برادر خود هابیل سخن گفت.‏ و زمانی که
در صحرا بودند،‏ قائن به برادر خود هابیل حمله کرد،‏ او
را کشت.‏ ؛ اول یوحنا 3،
16 .12 ،6
12
متی 35 ،23
.8
- 3 -

لی
هم
هم
لی
له
پیدایش
.9
پس یهوه به قائن فرمود:‏ برادرت هاب کجاست؟
گفت:‏ نمیدانم،‏ مگر پاسبان برادرم هستم؟ مزامیر
فرمود:‏ چه کردهاي؟ خون برادرت از زمین نزد من
فریاد برمیآورد!‏ عبرانیان
و اکنون تو نفرین هستی از زمینی که دهان خود
را باز کرد تا خون برادرت را از دستت فرو برد.‏
هرچه کار بر روي زمین کنی،‏ دیگر زمین
محصول خود را به تو ندهد.‏ و پریشان و آواره در جهان
خواهی بود.‏
قائن به یهوه فرمود:‏ مجازاتم از تحملم زیاده
است.‏
اینک مرا امروز بر روي زمین مطرود
ساختی،‏ و از روي تو پنهان خواهم بود.‏ و
پریشان و آواره در جهان خواهم بود هر که مرا یابد،‏
مرا خواهد کشت.‏
یهوه به وي فرمود:‏ پ س هر که قائن را بکشد،‏
هفت چندان انتقام گرفته شود.‏ ویهوه به قائن
نشانیاي داد که هر که او را یابد،‏ وي را نکشد.‏
پس قائن از حضوریهوه بیرون رفت و در زمین
نود،‏ بطرف شرقی عدن،‏ ساکن شد.‏
و قائن با زنی هم بستر شد.‏ پس حامله شده،‏
خنوخ را زایید.‏ و شهري بنا میکرد،‏ و آن شهر را به
اسم پسر خود،‏ خنوخ نام نهاد.‏
و براي خنوخ عیراد متولد شد،‏ و عیراد،‏ محویائیل
را آورد،‏ و محویائیل،‏ متُوشائیل را آورد،‏ و متوشائیل،‏
لَمک را آورد.‏
و لَمک،‏ دو زن براي خود گرفت،‏ یکی را عاده نام
بود و دیگري را ظل َّه.‏
و عاده،‏ یابال را زایید.‏ وي پدر خیمهنشینان و گله
داران بود.‏
و نام برادرش یوبال بود.‏ وي پدر همۀ نوازندگان
بربط و نی بود.‏
و ظل َّه نیز توبل قائن را زایید،‏ که صانع هر آلت
مس و آهن بود.‏ و خواهر توبل قائن،‏ نعمه بود.‏
و لَمک به زنان خود گفت:‏ اي عاده و ظله،‏ قول
مرا بشنوید!‏ اي زنان لَمک،‏ سخن مرا گوش کنید!‏ زیرا
مردي را کشتم بسبب جراحت خودم،‏ و جوانی را
بسبب زدن من.‏
اگر براي قائن هفت چندان انتقام گرفته شود،‏ هر
آینه براي لَمک،‏ هفتاد و هفت چندان.‏
سپ.‏ آدم بار دیگر با زن خود همبستر شد،‏ و او
پسري زایید و او را شیث نام نهاد،‏ زیرا گفت:‏ خدا
نسلی دیگر به من داد،‏ به عوض هابیل که قائن او را
کشت.‏
و براي شیث نیز پسري متولد شد و او را اَنوش
نامید.‏ در آنوقت به خواندن اسم یهوه شروع کردند.‏ باب
.26
6 ،5
5
.1
این است کتاب پیدایش آدم در روزي که خدا آدم
را آفرید،‏ به شبیه خدا او را ساخت،‏
نر و ماده ایشان را آفرید.‏ و ایشان را برکت داد و
ایشان را آدم نام نهاد،‏ در روز آفرینش ایشان.‏
و آدم صد و سی سال زندگی کرد،‏ پس پسري به
شبیه و بصورت خود آورد،‏ و او را شیث نامید.‏
لوقا 38 ،3
کولسیان 10 ،3
.2
.3
7 51، ؛ مزامیر
.4
.5
.6
.7
و عمر آدم بعد از آوردن شیث،‏ هشتصد سال بود،‏ و
پسران و دختران آورد.‏
پس تمام ایام آدم که زندگی کرد،‏ نهصد و سی
سال بود که مرد.‏
و شیث صد و پنج سال زندگی کرد،‏ و اَنوش را
آورد.‏
و شیث بعد از آوردن اَنوش،‏ هشتصد و هفت سال
زندگی کرد و پسران و دختران آورد.‏
و عمر شیث،‏ نهصد و دوازده سال بود که مرد.‏
و اَنوش نود سال زندگی کرد،‏ و قینان را آورد.‏
و اَنوش بعد از آوردن قینان،‏ هشتصد و پانزده
سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
سپ.‏ عمر اَنوش نهصد و پنج سال بود که مرد.‏
و قینان هفتاد سال زندگی کرد،‏ و مهلَلْئ را
آورد.‏
و قینان بعد از آوردن لَلْئیل،‏ هشتصد و چ
سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
و تمامی ایام قینان،‏ نهصد و ده سال بود که مرد.‏
و مهلَلْئیل،‏ شصت و پنج سال زندگی کرد،‏ و یارِد
راآورد.‏
و مهلَلْئیل بعد از آوردن یارِد،‏ هشتصد و سی سال
زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
سپ.‏ عمر لَلْئیل،‏ هشتصد و نود و پنج سال بود
که مرد.‏
و یارِد صد و شصت و دو سال زندگی کرد،‏ و
خنوخ را آورد.‏
.8
.9
.10
11
.12
.13
.14
.15
.16
17
.18
13 ،9
24 ،12
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
25
- 4 -

نی
هايال
هآن
هموا
هآن
27
.5
پیدایش
.19
و یارِد بعد از آوردن خَنوخ،‏ هشتصد سال زندگانی
کرد و پسران و دختران آورد.‏
و عمر یارِد،‏ نهصد و شصت و دو سال بود که مرد.‏
و خنوخ شصت و پنج سال زندگی کرد،‏ و متوشالَح
را آورد.‏
و خنوخ بعد از آوردن متوشالح،‏ سیصد سال را با
خدا سپري نمود و پسران و دختران آورد.‏ باب
و عمر خنوخ،‏ سیصد و شصت و پنج سال بود.‏
و چون او در خدا زندگی میکرد،‏ خدا او را بر
گرفت،‏ و دیگر دیده نشد.‏ ایوب ؛ اشعیا
و متوشالح صد و هشتاد و هفت سال زندگی کرد،‏
و لَمک را آورد.‏
و متوشالح بعد از آوردن لَمک،‏ هفتصد و هشتاد و
دو سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
سپ.‏ عمر متوشالح،‏ نهصد و شصت و نه سال بود
که مرد.‏
و لَمک صد و هشتاد و دو سال زندگی کرد،‏ و
پسري آورد
و وي را نوح نام نهاده گفت:‏ ا ما را تسلی
خواهد داد از اعمال ما و از زحمت دستهاي ما از
زمینی که یهوه آن را نفرین کرد.‏
و لَمک بعد از آوردن نوح،‏ پانصد و نود و پنج سال
زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
سپ.‏ تمام ایام لَمک،‏ هفتصد و هفتاد و هفت سال
بود که مرد.‏
و نوح پانصد ساله بود،‏ پس نوح سام و حام و یافث
را آورد.‏ باب
1 ،17
2 .1 ،57
5 ،11
10 ،6
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
27
.28
.29
.30
31
.32
6
.1
.2
.3
زمانی که آدمیان شروع کردند به زیاد شدن بر روي
زمین و دختران براي ایشان متولد گردیدند،‏
پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که زیبا بودند،‏
و از هر کدام که خواستند،‏ زنان براي خویشتن
میگرفتند.‏
ویهوه فرمود:‏ روح من در انسان دائماً‏ داوري نخواهد
کرد،‏ زیرا که او نیز بشر است.‏ لیکن ایام وي صد و
بیست سال خواهد بود.‏ خروج ؛ اول پطرس 3،
و در آن ایام مردان تنومند در زمین بودند.‏ و بعد از
اینکه پسران خدا ب ا دختران آدمیان همبستر شدند و
براي ایشان فرزندانی زاییدند،‏ ایشان دلاورانی بودند که
در زمان قدیم،‏ مردان نامداري شدند.‏ متی ؛ لوقا
و یهوه دید که شرارت انسان در زمین بسیار است،‏
و هر تصور از خی دلشان وي دائماً‏ به سوي زشتی
و پلیدي میرود.‏ باب
و یهوه پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته
بود،‏ و در دل خود افسرده شد.‏ افسیان
و یهوه فرمود:‏ انسان را که آفریدهام ، از روي زمین
محو سازم،‏ انسان و چهارپایان و حشرات و پرندگان
هوا را،‏ چونکه متأسف شدم از آفرینش ایشان.‏
اما نوح در نظر یهوه مورد لطف قرار گرفت.‏ باب
،18
30 ،4
21 ،8
.6
.7
.8
خروج 12 ،33 ؛ 19 ،19 ؛ 3
.9
این است پیدایش نوح.‏ نوح مردي عادل بود،‏ و در
زمان خود کامل.‏ و نوح با خدا قدم میزد.‏ عبرانیان ؛
پیدایش
7 ،11
24 .22 ،5
.10
.11
و نوح سه پسر آورد:‏ سام و حام و یافث.‏ باب
و زمین نیز بنظر خدا فاسد گردیده و زمین از
ظلم پرشده بود.‏
و خدا زمین را دید که اینک فاسد شده است،‏ زیرا
که تمامی بشر راه خود را بر زمین فاسد کرده بودند.‏
32 ،5
.12
2 ،14 مزامیر
.13
و خدا به نوح فرمود:‏ پایان روز بشر به حضورم
رسیده است،‏ زیرا که زمین بسبب ایشان پر از ظلم
شده است.‏ و اینک من ایشان را با زمین هلاك خ
ساخت.‏
سپ.‏ براي خود کشتیاي از چوب کاج بساز،‏ و
حجرات در کشتی بنا کن و درون و بیرونش را به قیر
بیندا.‏
و آن را بدین ترکیب بساز که طول کشتی سیصد
ذراع باشد،‏ و عرضش پنجاه ذراع و ارتفاع آن سی ذراع.‏
و روشنیاي براي کشتی بساز و آن را به ذراعی از
بالا تمام کن.‏ و درِ‏ کشتی را در جنب آن بگذار،‏ و
طبقات تحتانی و وسطی و فوقانی بساز.‏
زیرا اینک من طوفان آب را بر زمین میآورم تا هر
جسدي را که روح حیات در آن باشد،‏ از زیر آسمان
هلاك گردانم.‏ و هر چه بر زمین است،‏ خواهد مرد.‏
14
.15
.16
.17
10 ،29 مزامیر
.18
لکن عهد خود را با تو استوار میسازم،‏ و به کشتی
در خواهی آمد،‏ تو و پسرانت و همسرت و ازواج
پسرانت با تو.‏
و از همه حیوانات،‏ از هر موجودي،‏ جفتی از هر
یک به کشتی در خواهی آورد،‏ تا با خویشتن زنده نگاه
داري،‏ نر و ماده باشند.‏
از پرندگان به نوع ا،‏ و از چهارپایان به نوع ا،‏
.19
.20
،17
20
38 ،24
9 ،32
.4
- 5 -

له
له
یم
له
له
هآن
هآن
هآن
یم
یم
و از همۀ حشرات زمین به نوع آنها،‏ جفت جفت از
همه نزد تو آیند تا زنده نگاه داري.‏
و از هر آذوقهاي که خورده شود،‏ بگیر و نزد
خود ذخیره نما تا براي تو و آنها خوراك باشد.‏
سپ.‏ نوح چنین کرد و به هرچه خدا او را امر
فرمود،‏ عمل نمود.‏ باب ؛ خروج ؛ عبرانیان
پیدایش
7 ،11
16 ،40
5 ،7
.21
22
7
.1
یهوه به نوح فرمود:‏ تو و تمامی اهل خانهات به
کشتی در آیید،‏ زیرا تو را در این عصر به حضور خود
عادل دیدم.‏ دوم پطرس ؛ عبرانیان
و از همۀ چهارپایان پاك،‏ هفت هفت ، نر و ماده با
خود بگیر،‏ و از چهارپایان ناپاك،‏ جفت جفت،‏ نر و
ماده،‏
و از پرندگان آسمان نیز هفت هفت ، نر و ماده را،‏
تا نسلی بر روي تمام زمین نگاه داري.‏
زیرا که من بعد از هفت روز دیگر،‏ چ روز و
چ شب باران بارانم،‏ و هر موجودي را که
ساختهام ، از روي زمین محو میسازم.‏
سپ.‏ نوح موافق آنچه یهوه او را امر فرموده بود،‏
عمل نمود.‏ باب
و نوح ششصد ساله بود،‏ چون طوفان آب بر زمین
آمد.‏
و نوح و پسرانش و زنش و زنان پسرانش با وي از
؛ لوقا ؛
آب طوفان به کشتی در آمدند.‏ متی
27 ،17
38 .37 ،24
7 ،11
5 ،2
22 ،6
.2
.3
.4
5
.6
.7
20 اول پطرس 3،
.8
.9
از چهارپایان پاك و از چهارپایان ناپاك،‏ و از
پرندگان و از همۀ حشرات زمین،‏
جفت جفت،‏ نر و ماده،‏ نزد نوح به کشتی در آمدند،‏
چنانکه خدا نوح را امر کرده بود.‏ باب
و واقع شد بعد از هفت روز که آب طوفان بر
زمین آمد.‏
و در سال ششصد از زندگانی نوح،‏ در روز هفدهم
از ماه دوم،‏ در همان روز همه چشمههاي لجۀ عظیم
شکافته شد،‏ و روزنهاي آسمان گشوده.‏
و باران،‏ چ روز و چ شب بر روي زمین
میبارید.‏
در همان روز نوح و پسرانش،‏ سام و حام و یافث،‏
و همسر نوح و سه همسر پسرانش،‏ با ایشان داخل
کشتی شدند.‏
ایشان و همۀ حیوانات به نوع آنها،‏ و همۀ
چهارپایان به نوع ا،‏ و همۀ حشراتی که بر زمین
میخزند به نوع ا،‏ و همۀ پرندگان بهنوع ا،‏ همۀ
مرغان و همۀ بالداران.‏
15. جفت جفت از هر موجودي که روح حیات دارد،‏
نزد نوح به کشتی در آمدند.‏
و آنهایی که آمدند نر و ماده از هر موجود آمدند،‏
چنانکه خدا وي را امر فرموده بود.‏ ویهوه در را از عقب
او بست.‏ باب
و طوفان چهل روز بر زمین میآمد،‏ و آب ه
افزود و کشتی را برداشت که از زمین بلند شد.‏
و آب غلبه یافته،‏ بر زمین همی افزود،‏ و کشتی بر
سطح آب میرفت.‏
و آب بر زمین زیاد و زیاد غلبه یافت ، تا آنکه همۀ
کوههاي بلند که زیر تمامی آسمانها بود،‏ مستور شد.‏
پانزده ذراع بالاتر،‏ آب غلبه یافت و کوهها
مستورگردید.‏
و هر موجودي که بر زمین حرکت کرد،‏ از
پرندگان و چهارپایان و حیوانات و کل حشرات خزندة
؛ دوم پطرس
بر زمین،‏ و همه آدمیان متی
، مردند.‏ 39 .38 ،24
20 ،6
.16
.17
.18
.19
.20
.21
5 ،2 ؛ 6 ،3
.22
هرکه دم روح حیات در بینی او بود،‏ از هر که در
خشکی بود،‏ مرد.‏
و خدا محو کرد هر موجودي را که بر روي زمین
بود،‏ از آدمیان و چهارپایان و حشرات و پرندگان
آسمان،‏ پس از زمین محو شدند.‏ و نوح با آنچه همراه
وي در کشتی بود فقط باقی ماند.‏
و آب بر زمین صد و پنجاه روز غلبه مییافت.‏
ملاکی 17 ،3
.23
.24
8
.1
و خدا نوح و همۀ حیوانات و همۀ چهارپایانی را که
با وي در کشتی بودند،‏ بیاد آورد.‏ و خدا بادي بر زمین
وزانید و آب ساکن گردید.‏ باب
و چشمههاي عمیق و روزنهاي آسمان بسته شد،‏ و
باران از آسمان باز ایستاد.‏
و آب رفتهرفته از روي زمین برگشت.‏ و بعد از
انقضاي صد و پنجاه روز،‏ آب کم شد،‏
و روز هفدهم از ماه هفتم،‏ کشتی بر کوههاي
آرارات قرار گرفت.‏
و تا ماه دهم،‏ آب رفتهرفته کمتر میشد،‏ و در روز
اول از ماه دهم،‏ قلههاي کوهها ظاهر گردید.‏
و واقع شد بعد از چهل روز که نوح دریچۀکشتی را
یوشع 16 ،3
22 ،30
.2
.3
.4
.5
.6
19 ،6
.10
.11
.12
.13
.14
- 6 -

يرو
يرو
يپا
هآن
که ساخته بود،‏ باز کرد.‏
و زاغ را رها کرد.‏ او بیرون رفته،‏ در تردد میبود تا
آب از زمین خشک شد.‏
پس کبوتر را از نزد خود رها کرد تا ببیند که آیا
آب از روي زمین کم شده است.‏
اما کبوتر چون نشیمنی براي کف خود نیافت،‏
زیرا که آب در تمام زمین بود،‏ نزد وي به کشتی
برگشت.‏ پ س دست خود را دراز کرد و آن را گرفته نزد
خود به کشتی در آورد.‏
و هفت روز دیگر نیز درنگ کرده،‏ باز کبوتر را از
کشتی رها کرد.‏
و در وقت عصر،‏ کبوتر نزد وي برگشت،‏ و اینک
برگ زیتون تازه در منقار وي است.‏ پ س نوح دانست
که آب از روي زمین کم شده است.‏
و هفت روز دیگر نیز توقف نموده،‏ کبوتر را رها
کرد،‏ و او دیگر نزد وي برنگشت.‏
و در سال ششصد و یکم در روز اول از ماه اول،‏
آب از روي زمین خشک شد.‏ پ س نوح پوشش کشتی
را برداشته،‏ نگریست،‏ و اینک زمین خشک بود.‏
و در روز بیست و هفتم از ماه دوم،‏ زمین خشک
شد.‏
آنگاه خدا نوح را مخاطب ساخته،‏ گفت
از کشتی بیرون شو،‏ تو و همسرت و پسرانت و
ازواج پسرانت با تو.‏
و همۀ حیواناتی را که نزد خود داري،‏ هر
موجودي را از پرندگان و چهارپایان و کل حشرات
خزندة بر زمین،‏ با خود بیرون آور،‏ تا بر زمین منتشر
شده،‏ در جهان بارور و زیاد شوند.‏ باب ؛
سپ.‏ نوح و پسران او و زنش و زنان پسرانش،‏ با
وي بیرون آمدند.‏ لول پطرس 3، ؛ دوم پطرس
و همۀ حیوانات و همۀ حشرات و همۀ پرندگان،‏ و
هر چه بر زمین حرکت میکند،‏ به نوع ا،‏ از کشتی
به در شدند.‏
و نوح قربانگاهی براي یهوه بنا کرد،‏ و از هر
بهیمۀ پاك و از هر پرندة پاك گرفته،‏ قربانیهاي
سوختنی بر قربانگاه گذرانید.‏
و یهوه بوي خوش بویید ویهوه در دل خود فرمود:‏
بعد از این دیگر زمین را بسبب انسان لعنت نکنم،‏ زیرا
که خیال دل انسان از نوجوانی بد است،‏ و بار دیگر
همۀ حیوانات را هلاك نکنم،‏ چنانکه کردم.‏ باب ؛
پیدایش
5 ،6
7 .1 ،9
28 .22 ،1
5 ،2
20
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
متی
19 ،15 ؛ رومیان 23 ،3
9 54، ؛ اشعیا
.22
مادامی که جهان باقی است،‏ زرع و حصاد،‏ و سرما
و گرما،‏ و زمستان و تابستان،‏ و روز و شب موقوف
نخواهد شد.‏ باب
14 ،1
9
.1
.2
و خدا،‏ نوح و پسرانش را برکت داده،بدیشان فرمود:‏
بارور و زیاد شوید و زمین را پر سازید.‏
و خوف شما و هیبت شما بر همۀ حیوانات زمین و
بر همۀ پرندگان آسمان،‏ و بر هر چه بر زمین میخزد،‏
و بر همۀ ماهیان دریا خواهد بود؛ به دست شما تسلیم
شدهاند.‏ باب
وهر جنبندهاي که زندگی دارد،‏ براي شما طعام
باشد.‏ همه را چون علف سبز به شما دادم،‏ رومیان
مگر گوشت را با جانش که خون او باشد،‏ مخورید.‏
2 ،14
28 ،1
.3
.4
لاویان 17 ،3
16 12، ؛ تثنیه
.5
و هر آینه انتقام خون شما را براي جان شما خواهم
گرفت.‏ از دست هر حیوان آن را خواهم گرفت.‏ و از
دست انسان،‏ انتقام جان انسان را از دست برادرش
خواهم گرفت.‏ خروج
هر که خون انسان ریزد،‏ خون وي به دست انسان
ریخته شود،‏ زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت.‏
29 ،21
.6
52 ،26 ؛ متی 12 ،21 خروج
.7
و شما بارور و زیاد شوید،‏ و در زمین منتشر شده،‏
در آن بیفزایید.‏ باب ؛
و خدا نوح و پسرانش را با وي خطاب کرده،‏ فرمود:‏
اینک من عهد خود را با شما و بعد از شما با نسل
شما استوار سازم،‏
و با همۀ جانورانی که با شما باشند،‏ از پرندگان و
چهارپایان وهمۀ حیوانات زمین با شما،‏ با هر چه از
کشتی بیرون آمد،‏ حتی همه حیوانات زمین.‏
عهد خود را با شما استوار میگردانم که بار دیگر
هر موجود از آب طوفان هلاك نشود،‏ و طوفان بعد از
این نباشد تا زمین را خراب کند.‏ باب ؛ اشعیا
و خدا فرمود:‏ اینست نشان عهدي که من
میبندم،‏ در میان خود و شما،‏ و همۀ جانورانی که با
شما باشند،‏ نسلاً‏ بعد نسل تا به ابد:‏
رنگین کمان خود را در ابر میگذارم،‏ و نشان آن
عهدي که در میان من و جهان است،‏ خواهد بود.‏
و هنگامی که ابر را بالاي زمین گسترانم،‏ و قوس
در ابر ظاهر شود،‏
آنگاه عهد خود را که در میان من و شما و همۀ
جانوران موجود میباشد،‏ بیاد خواهم آورد.‏ و آب
9 ،54
21 ،8
17 ،8
28 .22 ،1
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
- 7 -

هشَ‏
تان
ته ن جی
.4
.5
طوفان دیگر نخواهد بود تا هر موجودي را هلاك کند.‏
اشعیا
پیدایش
9 ،54
.16
و قوس در ابر خواهد بود،‏ و آن را خواهم نگریست
تا بیاد آورم آن عهد جاودانی را که در میان خدا و
همۀ جانوران است،‏ از هر موجودي که بر زمین است.‏
مزامیر
33 ،21
38 ،89
.17
و خدا به نوح فرمود:‏ این است نشان عهدي که
استوار ساختم در میان خود و هر موجودي که بر
زمین است.‏
و پسران نوح که از کشتی بیرون آمدند،‏ سام و
حام و یافث بودند.‏ و حام پدر کنعان است.‏
اینانند سه پسر نوح،‏ و از ایشان تمامی جهان
منشعب شد.‏
و نوح به فلاحت زمین شروع کرد،‏ و تاکستانی
غرس نمود.‏ باب
و شراب نوشیده،‏ مستشد،‏ و در خیمۀ خود عریان
گردید.‏
و حام،‏ پدر کنعان،‏ برهنگی پدر خود را دید و دو
برادر خود را بیرون خبر داد.‏
و سام و یافث،‏ ردا را گرفته،‏ بر کتف خود
انداختند،‏ و پسپس رفته،‏ برهنگی پدر خود را
پوشانیدند.‏ و روي ایشان باز پس بود که برهنگی پدر
خود را ندیدند.‏
و نوح از مستی خود به هوش آمده،‏ دریافت که
پسر کوچکترش با وي چه کرده بود.‏
سپ.‏ گفت:‏ کنعان نفرین باد!‏ برادران خود را بندة
بندگان باشد.‏
و گفت:‏ متبارك باد یهوه خداي سام!‏ و کنعان،‏
بندة او باشد.‏
یافث را وسعت دهد،‏ و در خیمههاي سام
ساکن شود،‏ و کنعان بندة او باشد.‏
و نوح بعد از طوفان،‏ سیصد و پنجاه سال زندگانی
کرد.‏
29 سپ.‏ عمر نوح نهصد و پنجاه سال بود که مرد.‏
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
25
.26
27. خدا
.28
10
.1
این است پیدایش پسران نوح،‏ سام و حام و یافث.‏ و
از ایشان بعد از طوفان پسران متولد شدند.‏ باب ؛
32 ،5
10 ،6
.2
پسران یافث:‏ جومر و ماجو ج و ماداي و یاوان و
توبال و ماشَک و تیراس.‏ اول تواریخ
و پسران جومر:‏ اَشکناز و رِیفات و توجرْمه.‏
و پسران یاوان:‏ اَلی و تَرشیش و کَتیم و دودانیم.‏
از اینان جزایر امتها منشعب شدند در اراضی خود،‏
هر یکی موافق زبان و قبیلهاش در امتهاي خویش.‏
و پسران حام:‏ کوش و مصرایم و فوط و کنعان.‏
و پسران کوش:‏ سبا و حویله و سبتَه و رعمه و
سبتکا.‏ و پسران رعمه:‏ شبا و ددان.‏
و کوش نمرُود را آورد ‏.او به جبار شدن در جهان
شروع کرد.‏ اول تواریخ
وي در حضوریهوه صیادي جبار بود.‏ از ا
میگویند:‏ مثل نمرود،‏ صیاد جبار در حضور یهوه
و ابتداي مپادشاه وي،‏ بابل بود و اَرك و اَکَد و
کَلْنَه در زمین شنعار.‏ عاموس ؛ دانیال
از آن زمین آشور بیرون رفت،‏ و نینوا و رحوبوت
عیر،‏ و کالَح را بنا نهاد،‏ باب
و ریسن را در میان نینوا و کالَح.‏ و آن شهري
بزرگ بود.‏ یونس
و مصرایم لُودیم و عنامیم و لَهابیم و نَفتوحیم را
آورد.‏ اول تواریخ
و فَتروسیم و کَسلوحیم را که از ایشان فلسطینیان
پدید آمدند و کَفتوریم را.‏
و کنعان،‏ صیدون،‏ نخستزادة خود،‏ وحت را آورد.‏
و یبوسیان و اَموریان و جِرجاشیان را
و حویان و عرْقیان و سینیان را
و اَروادیان و صماریان و حماتیان را.‏ و بعد از آن،‏
قبایل کنعانیان منشعب شدند
و سرحد کنعانیان از صیدون به سمت جرار تا غَزَه
بود،‏ و به سمت سدوم و عموره و اَدمه و صبوئیم تا به
لاشَع.‏
اینانند پسران حام برحسب قبایل و زبانهاي
ایشان،‏ در اراضی و امتهاي خود.‏
و از سام که پدر همه پسرانعابر و برادر یافَث
بزرگ بود،‏ از او نیز فرزندان متولد شد.‏ اول تواریخ
پسران سام:‏ عیلام و آشور و اَرفَکْشاد و لُود و اَرام.‏
و پسران اَرام:‏ عوص و حول و جاتر و ماش.‏
و اَرفکشاد،‏ شالح را آورد،‏ و شالح،‏ عابر را آورد.‏ باب
17 ،1
2 ،1
2 ،6
37 ،36
10 ،1
2 ،1 ؛ 3 ،3
11 ،1
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
12 ،11
.25
و عابر را دو پسر متولد شد.‏ یکی را فالج نام بود،‏
زیرا که در ایام وي زمین منقسم شد.‏ و نام برادرش
یقْطان.‏ باب ؛ باب
و یقْطان،‏ الموداد و شالف و حضَرموت و یارِح را
آورد،‏
16 .8 ،11
16 ،11
.26
5 ،1
.3
- 8 -

يجا
يجا
هان
هان
36
.12
پیدایش
.27
.28
.29
و هدورام و اُوزال و دقْلَه را،‏
و عوبال و ابیمائیل و شبا را،‏
و اَوفیر و حوِیلَه و یوباب را.‏ این همه پسران
یقطان بودند.‏
و مسکن ایشان از میشا بود به سمت سفاره،‏ که
کوهی از کوههاي شرقیاست.‏
اینانند پسران سام برحسب قبایل و زبانهاي
ایشان،‏ در اراضی خود برحسب امتهايخویش.‏
اینانند قبایل پسران نوح،‏ برحسب پیدایش ایشان
در امتهاي خود که از ایشان امتهاي جهان،‏ بعد از
طوفان منشعب شدند.‏
.30
.31
.32
11
.1
.2
.3
.4
و تمام جهان را یک زبان و یک لغت بود.‏
و واقع شد که چون از مشرق کوچ میکردند،‏ سطح
صافی در زمین شنعار یافتند و در آنجا سکنی گرفتند.‏
و به یکدیگر گفتند:‏ بیایید،‏ خشتها بسازیم و آنها را
خوب بپزیم.‏ و ایشان را آجر به سنگ بود،‏ و قیر
به گچ.‏
و گفتند:‏ بیایید شهري براي خود بنا نهیم،‏ و برجی
را که سرش به آسمان برسد،‏ تا نامی براي خویشتن
پیدا کنیم،‏ مبادا بر روي تمام زمین پراکنده شویم.‏ تثنیه
1 ،9 ؛ 28 ،1
.5
و یهوه نزول نمود تا شهر و برجی را که پسرانآدم
بنا میکردند،‏ ملاحظه نماید.‏ باب
ویهوه فرمود:‏ همانا قوم یکی است و همه ایشان را
یک زبان و این کار را شروع کردهاند،‏ و اکنون هیچ
کاري که قصد آن بکنند،‏ از ایشان امتناع نخواهد کرد.‏
اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش
سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند.‏
پس یهوه ایشان را از آنجا بر روي تمام زمین
پراکنده ساخت و از بناي شهر باز ماندند
از آن سبب آنجا را بابل نامیدند،‏ زیرا که در
آنجایهوه لغت تمامی اهل جهان را مشوش ساخت.‏ و
یهوه ایشان را از آنجا بر روي تمام زمین پراکنده
نمود.‏
این است پیدایش سام.‏ چون سام صد ساله بود،‏
اَرفَکشاد را دو سال بعد از طوفان آورد.‏ اول تواریخ ؛ لوقا
17 ،1
21 ،18
.6
.7
.8
.9
.10
36 ،3
.11
و سام بعد از آوردن ارفکشاد،‏ پانصد سال
زندگانیکرد و پسران و دختران آورد.‏
و ارفکشاد سی و پنج سال زندگی کرد و شالح را
آورد.‏ اول تواریخ ؛ لوقا 3،
و ارفکشاد بعد از آوردن شالح،‏ چهار صد و سه
سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
و شالح سی سال زندگی کرد،‏ و عابر را آورد.‏
و شالح بعد از آوردن عابر،‏ چهارصد و سه سال
زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
و عابر سی و چهار سال زندگی کرد و فالج را آورد.‏
18 ،1
.13
.14
.15
.16
19 1، اول تواریخ
.17
و عابر بعد از آوردن فالج،‏ چهار صد و سی سال
زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
و فالج سی سال زندگی کرد،‏ و رعو را آورد.‏
و فالج بعد از آوردن رعو،‏ دویست و نه سال
زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
و رعو سی و دو سال زندگی کرد،‏ و سروج را آورد.‏
و رعو بعد از آوردن سرُوج،‏ دویست و هفت سال
زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
و سروج سی سال زندگی کرد،‏ و ناحور را آورد.‏
و سروج بعد از آوردن ناحور،‏ دویست سال زندگی
کرد و پسران و دختران آورد.‏
و ناحور بیست و نه سال زندگی کرد،‏ و تارح را
آورد.‏
و ناحور بعد از آوردن تارح،‏ صد و نوزده سال
زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.‏
و تارح هفتاد سال زندگی کرد،‏ و اَبرام و ناحور و
هاران را آورد.‏
و این است پیدایش تارح که تارح،‏ ابرام و ناحور و
هاران را آورد،‏ و هاران،‏ لوط را آورد.‏ اول تواریخ ؛
27 .26 ،1
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
لوقا 34 ،3
.28
و هاران پیش پدر خود،‏ تارح در زادبوم خویش در
اورِ‏ کلدانیان بمرد.‏
و ابرام و ناحور زنان براي خود گرفتند.‏ زن ابرام را
ساراي نام بود.‏ و زن ناحور را پادشاه نام بود،‏ دختر
هاران،‏ پدر پادشاه و پدر یسکَه.‏
اما ساراي نازاد مانده،‏ ولدي نیاورد.‏
سپ.‏ تارح پسر خود ابرام،‏ و نوادة خود لوط،‏ پسر
هاران،‏ و عروس خود ساراي،‏ همسر پسرش ابرام را
برداشته،‏ با ایشان از اور کلدانیان بیرون شدند تا به
ارض کنعان بروند،‏ و به حران رسیده،‏ در آنجا توقف
نمودند.‏ باب ؛ یوشع نحمیا ؛ عبرانیان
و مدت زندگانی تارح،‏ دویست و پنج سال بود،‏ و
تارح در حران مرد.‏
8 ،11
7 ،9
3 ،24
7 ،15
.29
.30
31
.32
- 9 -

تی
ین
یم
لی
نی
نی
له
هزن
13
پیدایش
12
.1
و یهوه به ابرام فرمود:‏ از ولا خود،‏ و از مولد
خویش و از خانۀ پدر خود بسوي زمی که به تو
نشان دهم بیرون شو،‏ اشعیا ؛ اعمال رسولان ؛ عبرانیان
3 ،7
2 ،41
8 ،11
.2
.3
و از تو امتی عظیم پیدا کنم و تو را برکت دهم،‏ و
نام تو را بزرگ سازم،‏ و تو برکت خواهی بود.‏
و برکت دهم به آنانی که تو را مبارك خوانند،‏ و
لعنت کنم به آنکه تو را نفرین خواند.‏ و از تو همه
قبایل جهان برکت خواهند یافت.‏ باب ؛ ؛ ؛
4 ،26
18 ،22
18 ،18
14 ،28
؛ اعمال رسولان 3،
25
16 .8 ؛ غلاطیان ،3
.4
.5
.6
پس ابرام،‏ چنانکه یهوه بدو فرموده بود،‏ روانه شد.‏
و لوط همراه وي رفت.‏ و ابرام هفتاد و پنج ساله بود،‏
هنگامی که از حرّان بیرون آمد.‏
و ابرام زن خود ساراي،‏ و برادرزادة خود لوط،‏ و
همۀ دارائیهاي اندوختۀ خود را با اشخاصی که در
حران پیدا کرده بودند،‏ برداشته،‏ به عزیمت زمین
کنعان بیرون شدند،‏ و به زمین کنعان داخل شدند.‏
و ابرام در زمین گشت تا مکان شکیم تا
بلوطستان موره.‏ و در آنوقت کنعانیان در آن زمین
بودند.‏ باب
و یهوه بر اَبرام ظاهر شده،‏ فرمود:‏ به نسل تو ا
زمین را میبخشم.‏ و در آنجا قربانگاهی براي یهوه که
بر وي ظاهر شد،‏ بنا نمود.‏ ؛ ؛ ؛
.3 ،26
7 ،24 18 ،15
13 ،4
باب 15 ،13
5 ،7
1 ،18
.7
43 ،21 ؛ یوشع 4
8 9، ؛ نحمیا
.8
.9
اعمال رسولان
؛ رومیان
پس،‏ از آنجا به کوهی که به شرقی بیتئیل است،‏
کوچ کرده،‏ خیمۀ خود را برپا نمود.‏ و بیتئ بطرف
غربی و عاي بطرف شرقی آن بود.‏ و در آنجا قربانگاهی
براي یهوه بنا نمود و نام یهوه را خواند.‏
و ابرام طی مراحل و منازل کرده،‏ به سمت جنوب
کوچ کرد.‏
و قحطی در آن زمین شد،‏ و ابرام به مصر فرود
آمد تا در آنجا بسر برد،‏ زیرا که قحطی در زمین شدت
میکرد.‏ باب
و واقع شد که چون نزدیک به ورود مصر شد،‏ به
زن خود ساراي گفت:‏ اینک میدانم که تو زن
نیکومنظر هستی.‏
همانا چون اهل مصر تو را بینند،‏ گویند:‏ ا
همسر اوست.‏ پ س مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند.‏
سپ.‏ بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر تو با
من مهربانی شود و جانم بسبب تو زنده ماند.‏ باب
7 ،26 ؛
.14
و به محض ورود ابرام به مصر،‏ اهل مصر آن زن را
دیدند که بسیار زیبا است.‏
و امراي فرعون او را دیدند،‏ و او را در حضور
فرعون ستودند.‏ پس وي را به خانۀ فرعون در
آوردند.‏
و بخاطر وي با ابرام احسان نمود،‏ و او صاحب
میشها و گاوان و حماران و غلامان و کنیزان و ماده
الاغان و شتران شد.‏ ؛
و یهوه فرعون و ا خانۀ او را بسبب ساراي،‏
همسر ابرام به بلایاي سخت مبتلا ساخت.‏ مزامیر
و فرعون ابرام را خوانده،‏ گفت:‏ این چیست که
به من کردي؟ چرا مرا خبر ندادي که او همسر
توست؟
چ.‏ را گفتی:‏ او خواهر منست،‏ که او را به زنی
گرفتم؟ و اکنون،‏ اینک همسر تو.‏ او را برداشته،‏ روانه
شو!‏ باب
آنگاه فرعون در خصوص وي،‏ کسان خود را امر
فرمود تا او را با همسرش و تمام دارائ یش روانه
نمودند.‏
14 ،105
43 ،30
باب 2 ،13
14 ،20
.15
.16
.17
.18
19
.20
13
.1
.2
و ابرام با زن خود،‏ و تمام دارائیهاي خویش،‏ و
لوط،‏ از مصر به جنوب آمدند.‏
و ابرام از گله ها و نقره و طلا،‏ بسیار ثروتمند بود.‏
16 ،12 باب
.3
پس،‏ از جنوب،‏ به سمت خانه ها رفتند،‏ به بیتئیل
آمد،‏ بدانجایی که خیمهاش در ابتدا بود،‏ در میان
بیتئیل و عاي،‏ باب ؛ ؛
به مقام آن قربانگاهی که اول بنا نهاده بود،‏ و در
آنجا ابرام نام یهوه را خواند.‏
و لوط را نیز که همراه ابرام بود،‏ گله و رمه و
خیمهها بود.‏
و زمین گنجایش ایشان را نداشت که در یکجا
ساکن شوند زیرا که اندوختههاي ایشان بسیار بود،‏ و
نتوانستند در یک جا سکونت کنند.‏
و در میان شبانان گله ها ابرام و شبانان گله ها لوط
نزاع افتاد.‏ و در آن هنگام کنعانیان و فَرِزیان آن
زمین بودند.‏
پس ابرام به لوط گفت:‏ ار در میان من و تو،‏ و
در میان شبانان من و شبانان تو نزاعی نباشد،‏ زیرا که
، ساکن
7 ،35
19 ،28
8 ،12
.4
.5
.6
.7
.8
.12 ،20
57 ،41
.10
.11
.12
13
- 10 -

يرو
يرو
يرو
یان
ینتَ‏
هآن
یان
.4
.5
ما برادریم.‏
مگر تمام زمین پیش تو نیست؟ بهتر نیست
که از من جدا شوي.‏ اگر به جانب چپ
بسوي راست خواهم رفت و اگر بطرف راست
به جانب چپ خواهم رفت.‏
آنگاه لوط چشمان خود را برافراشت،‏ و تمام وادي
اردن را بدید که همهاش مانند باغ یهوه و زمین مصر،‏
به طرف صوغَر،‏ سیراب بود،‏ قبل از آنکه یهوه سدوم و
عموره را خراب سازد.‏
سپ.‏ لوط تمام وادي اردن را براي خود اختیار
کرد،‏ و لوط بطرف شرقی کوچ کرد،‏ و از یکدیگر جدا
شدند.‏
ابرام در زمین کنعان ماند،‏ و لوط در بلاد وادي
ساکن شد،‏ و خیمه خود را تا سدوم نقل کرد.‏
لکن مردمان سدوم بسیارشریر و به یهوه خطاکار
بودند.‏ حزقیال
و بعد از جدا شدن لوط از وي،‏ یهوه به ابرام
فرمود:‏ اکنون تو چشمان خود را برافراز و از مکانی که
در آن هستی،‏ بسوي شمال و جنوب،‏ و مشرق و مغرب
بنگر
زیرا تمام این زمین را که میبینی به تو و نسل تو
تا به ابد خواهم بخشید.‏ باب
و نسل تو را مانند غبار زمین گردانم.‏ چنانکه اگر
کسی غبار زمین را تواند شمرد،‏ نسل تو نیز شمرده
شود.‏ باب ؛ اول پادشاهان
برخیز و در طول و عرض زمین گردش کن زیرا
که آن را به تو خواهم داد.‏
و ابرام خیمۀ خود را نقل کرده،‏ روانه شد و در
بلوطستان ممري که در حبرون است،‏ ساکن گردید،‏ و
در آنجا قربانگاهی براي یهوه بنا نهاد.‏
پیدایش
، من
، من
7 ،12
20 ،4
49 ،16
5 ،15
،
.9
.10
11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
14
.1
.2
و واقع شد در ایام امرافل،‏ پادشاهان شنعار،و
اریوك پادشاهاناَلاّسار،‏ و کَدرلاعمر،‏ پادشاهان عیلام،‏
و تدعال،‏ پادشاهان امتها،‏
که ایشان با بارع،‏ پادشاهان سدوم،‏ و برشاع
پادشاهان عموره،‏ و شناب،‏ پادشاهان ادمه،‏ و شَمئیبر،‏
پادشاهان صبوئیم،‏ و پادشاهان بالع که صوغر باشد،‏
جنگ کردند.‏ باب
اینهمه در وادي سدیم که دریاينمک باشد،‏ با
هم پیوستند.‏
دوازده سال،‏ کدرلاعمر را بندگی کردند،‏ و در سال
سیزدهم،‏ بر وي شوریدند.‏
و در سال چهاردهم،‏ کدرلاعمر با پادشاه که با
وي بودند،‏ آمده،‏ رفائیان را در عشتَروت قَرْنَین،‏ و
زوزیان را در هام،‏ و ایمیان را در شاوه قری
دادند.‏
و حوریان را در کوه ایشان،‏ سعیر،‏ تا ایل فاران که
متصل به صحراست.‏
پس برگشته،‏ به عین مشفاط که قادش باشد،‏
آمدند،‏ و تمام مرز و بوم عمالَقه و اموریان را نیز که در
حصون تامار ساکن بودند،‏ شکست دادند.‏
آنگاه پادشاهان سدوم و پادشاهان عموره و
پادشاهان ادمه و پادشاهان صبوئیم و پادشاهان بالع
که صوغَر باشد،‏ بیرون آمده،‏ با ایشان در وادي سدیم،‏
صفآرایی نمودند،‏
با کدرلاعمر پادشاهان عیلام و تدعال،‏ پادشاهان
امتها و امرافل،‏ پادشاهان شنعار و اریوك پادشاهان
الاسار،‏ چهار پادشاهان با پنج.‏
و وادي سدیم پر از چاههاي قیر بود.‏ پس
پادشاهان سدوم و عموره گریخته،‏ در آنجا افتادند و
باقیان به کوه فرار کردند.‏
و همه دارائیهاي سدوم و عموره را با تمامی
مأکولات ا گرفته،‏ برفتند.‏
و لوط،‏ برادرزادة اَبرام را که در سدوم ساکن بود،‏ با
آنچه داشت برداشته،‏ رفتند.‏
و یکی که نجات یافته بود آمده،‏ ابرام عبرانی را
خبر داد.‏ و او در بلوطستان ممري آموري که برادر
اشکول و عانر بود،‏ ساکن بود.‏ و ایشان با ابرام همعهد
بودند.‏ باب ؛ ؛ عبرانیان
ابرام از اسیري برادر خود آگاهی یافت،‏
سیصد و هجده تن از خانهزادان کارآزمودة خود را
بیرون آورده،‏ در عقب ایشان تا دان بتاخت.‏
15. شبانگاه،‏ او افرادش را به چند گروه تقسیم کرد،‏
ایشان را شکست داده،‏ تا به حوبه که به شمال دمشق
واقع است،‏ تعاقب نمودند.‏
و همۀ دارائیهاي را باز گرفت،‏ و برادر خود،‏ لوط و
دارائیهاي او را نیز با زنان و مردان باز آورد.‏
و بعد از مراجعت وي از شکست دادن کدرلاعمر و
پادشاه که با وي بودند،‏ پادشاهان سدوم تا به وادي
شاوه،‏ که وادي الپادشاهان باشد،‏ به استقبال وي
بیرون آمد.‏
، شکست
13 .9 ،11
27 ،35
8 ،17
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14. چون
.16
.17
22 ،19
.3
- 11 -

نی
کی
ین
هآن
نی
تی
بی
هاآن
هاآن
هآن
نی
.9
پیدایش
.18
و پادشاهانیصدق،‏ پادشاهان سالیم،‏ نان و شراب
بیرون آورد.‏ و او کاهن خداي تعالی'‏ بود،‏ مزامیر ؛
عبرانیان
4 ،110
1 ،7
.19
و او را مبارك خوانده،‏ گفت:‏ مبارك باد ابرام از
جانب خداي تعالی'،‏ مالک آسمان و زمین.‏ عبرانیان ؛
مزامیر
6 ،7
9 ،97
.20
ومتبارك باد خداي تعالی'،‏ که دشمنانت را به
دستت تسلیم کرد.‏ و او را از هر چیز،‏ ده داد.‏
عبرانیان
6 .4 .2 ،7
.21
و پادشاهان سدوم به ابرام گفت:‏ مردم را به من
واگذار و دارائیها را براي خود نگاه دار.‏
ابرام به پادشاهان سدوم گفت:‏ دست خود را به
یهوه خداي تعالی'،‏ مالک آسمان و زمین،‏ برافراشتم،‏
.22
40 ،32 تثنیه
.23
که از دارائیهاي تو رشتهاي یا بند نعلی بر
نگیرم،‏ مبادا گویی من ابرام را ثروتمند ساختم.‏
مگر فقط آن چه جوانان خوردند و بهرة عانر و
اشکول و ممري که همراه من رفتند،‏ ایشان بهرة خود
را بردارند.‏
.24
15
.1
بعد از این وقایع،‏ کلام یهوه در رؤیا،‏ به ابرام رسیده،‏
فرمود:‏ اي ابرام مترس،‏ من سپر تو هستم،‏ و اجر بسیار
عظیم تو.‏ اشعیا
ابرام گفت:‏ اي سرور یهوه،‏ مرا چه خواهی داد،‏ و من
بیاولاد میروم،‏ و مختار خانهام العاذار دمشقی
است؟ باب
و ابرام گفت:‏ اینک مرا نسلی ندادي،‏ و خانهزادم
وارث من است.‏
در ساعت،‏ کلام یهوه به وي در رسیده،‏ فرمود:‏ این
وارث تو نخواهد بود،‏ بلکه کسی که از صلب تو درآید،‏
وارث تو خواهد بود.‏
و او را بیرون آورده،‏ فرمود:‏ اکنون بسوي آسمان
بنگر و ستارگان را بشمار،‏ هرگاه ا را توانی شمرد.‏
پس به وي فرمود:‏ نسل تو چنین خواهد بود.‏ ؛
باب 16 ،13
، ا
10 ،41
2 ،24
.2
.3
.4
.5
2 ،17
13 32، ؛ خروج
؛ تثنیه
، به
2 ،31
3 ،4
22 ،10
.6
.7
ابراهیم به یهوه ایمان آورد،‏ و او،‏ ا را براي وي
عدالت محسوب کرد.‏ رومیان ؛ مزامیر
پس وي را فرمود:‏ من هستم یهوه که تو را از اور
کلدانیان بیرون آوردم،‏ تا این زمین را به ارث
توبخشم.‏
8. گفت:‏ اي سرور یهوه،‏ به چه نشان بدانم که وارث
آن خواهم بود؟
به وي فرمود:‏ گوسالۀ مادة سه ساله و بز مادة سه
ساله و قوچی سه ساله و قمري و کبوتري براي من
بگیر.‏
سپ.‏ این همه را بگرفت،‏ و آنها را از میان ، دو پاره
کرد،‏ و هر پارهاي را مقابل جفتش گذاشت،‏ لکن
مرغان را پاره نکرد.‏
و چون لاشخورها بر لاشهها فرود آمدند،‏ ابرام
را راند.‏
و چون آفتاب غروب میکرد،‏ خوابی گران بر ابرام
مستولی شد،‏ و اینک تاریکی ترسناك سخت،‏ او را فرو
گرفت.‏
سپ.‏ به ابرام فرمود:‏ یقین بدان که نسل تو در
زمینی که از آن ایشان نباشد،‏ غر خواهند بود،‏ و
را بندگی خواهند کرد،‏ و آنها چهارصد سال ایشان
را مظلوم خواهند داشت.‏ خروج ؛ اعمال رسولان
و بر آن امتی که ایشان بندگان ا خواهند بود،‏
من داوري خواهم کرد.‏ و بعد از آن با دارائیهاي بسیار
بیرون خواهند آمد.‏ ؛ ؛
و تو نزد پدران خود به سلامتی خواهی رفت،‏ و در
پیري نیکو مدفون خواهی شد.‏ باب
و در پشت چهارم بدینجا خواهند برگشت،‏ زیرا
گناه اَموریان هنوز تمام نشده است.‏
و واقع شد که چون آفتاب غروب کرده بود و
تاریک شد،‏ تنوري پر دود و چراغی مشتعل از میان آن
پارهها گذر نمود.‏ ارمیا
در آن روز،‏ یهوه با ابرام عهد بست و فرمود:‏ ا
زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم،‏ یعنی نهر فرات،‏ به
نسل تو بخشیدهام باب ؛ باب
یعنی قینیان و قَن ِّزیان و قَدمونیان و حتّیان و
فَرِزیان و رفائیان تثنیه ؛ یوشع
و اَموریان و کنعانیان و جرجاشیان و یبوسیان را.‏
6 ،7
36 .35 ،12
8 ،25
7 ،12
40 ،12
2 ،11
11 ،24
خروج 21 ،3
18 ،34
7 ،17
1 ،7
،
،
10
.11
.12
13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
اعداد 34 ،13
16
.1
.2
و ساراي،‏ همسر ابرام،‏ براي ويفرزندي نیاورد.‏ و او
را کنیزي مصري،‏ هاجر نام بود.‏
پس ساراي به ابرام گفت:‏ اینک یهوه مرا از زاییدن
باز داشت.‏ پ س به کنیز من درآي،‏ شاید از او بنا شوم.‏
و ابرام سخن ساراي را قبول نمود.‏ باب ؛ باب
و چون ده سال از اقامت ابرام در زمین کنعان
9 .3 ،30
18 ،20
.3
- 12 -

ي؟رو
یزن
هرا
يرو
يرو
يرو
يرو
سپري شد،‏ ساراي همسر ابرام،‏ کنیز خود هاجر مصري
را برداشته،‏ او را به شوهر خود،‏ ابرام،‏ به داد.‏
پس با هاجر همبستر شد و او حامله شد.‏ و چون
دید که حامله است،‏ خانومش بنظر وي حقیر شد.‏
و ساراي به ابرام گفت:‏ ظلم من بر تو باد!‏ من کنیز
خود را به آغوش تو دادم و چون آثار حمل در خود
دید،‏ در نظر او حقیر شدم.‏ یهوه در میان من و تو
داوري کند.‏ باب
ابرام به ساراي گفت:‏ اینک کنیز تو به دست توست،‏
آنچه پسند نظر تو باشد،‏ با وي بکن.‏ پ س چون ساراي
با وي بناي سختی نهاد،‏ او از نزد وي بگریخت.‏
و فرشتۀ یهوه او را نزد چشمۀ آب در بیابان،‏ یعنی
چشمهاي که به شور است،‏ یافت.‏
و گفت:‏ اي هاجر،‏ کنیز ساراي،‏ از کجا آمدي و کجا
می گفت:‏ من از حضور خاتون خود ساراي
گریختهام
فرشتۀ یهوه به وي گفت:‏ نزد خاتون خود برگرد و
زیر دست او مطیع شو.‏
و فرشتۀ یهوه به وي گفت:‏ نسل تو را بسیار افزون
گردانم،‏ به حدي که از زیادي به شماره نیایند.‏ باب
و فرشتۀ یهوه وي را گفت:‏ اینک حامله هستی و
پسري خواهی زایید،‏ و اورا اسماعیل نام خواهی نهاد،‏
زیرایهوهتظلم تو را شنیده است.‏
و او،‏ او مردي وحشی خواهد بود،‏ دست وي به
ضد هر کس و دست هر کس به ضد او،‏ و پیش
همۀ برادران خود ساکن خواهد بود.‏
و او،‏ نام یهوه را که با او سخن میگفت،‏ ‏"تو
خدایی هستی که خود را به تماشا میگذاري"‏ گذاشت،‏
زیرا گفت:‏ آیا اینجا نیز به عقب او که مرا میبیند،‏
نگریستم.‏
از این سبب آن چاه را ‏"جانداري که مرا دید"‏
نامیدند،‏ اینک در میان قادش و بارد است.‏ باب ؛
پیدایش
20 ،17
62 ،24
53 ،31
.
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
11 ،25
.15
و هاجر از ابرام پسري زایید،‏ و ابرام پسر خود را
که هاجر زایید،‏ اسماعیل نام نهاد.‏
و ابرام هشتاد و شش ساله بود چون هاجر
اسماعیل را براي ابرام بزاد.‏
.16
17
.1
و چون ابرام نود و نه ساله بود،‏ یهوه بر ابرام ظاهر
شده،‏ فرمود:‏ من هستم خداي قادر مطلق.‏ پیش
من بخرام و کامل شو.‏ باب
و عهد خویش را در میان خود و تو خواهم بست،‏ و
تو را بسیاربسیار زیاد خواهم گردانید.‏ رومیان
آنگاه ابرام به صورت افتاد و خدا به وي خطاب
کرده،‏ فرمود:‏
اما من اینک عهد من با توست و تو پدر اُمتهاي
بسیار خواهی بود.‏
و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلکه نام تو
ابراهیم خواهد بود،‏ زیرا که تو را پدر امتهاي بسیار
گردانیدم.‏ رومیان
و تو را بسیار بارور نمایم و امتها از تو پدید آورم و
پادشاهان از تو به وجود آیند.‏
و عهد خویش را در میان خود و تو،‏ و نسلت بعد از
تو،‏ استوار گردانم که نسلاً‏ بعد نسل عهد جاودانی
باشد،‏ تا تو را و بعد از تو نسل تو را خدا باشم.‏
و زمین غربت تو،‏ یعنی تمام زمین کنعان را،‏ به تو
وبعد از تو به نسل تو به پادشاهانیت ابدي دهم،‏ و
خداي ایشان خواهم بود.‏ باب ؛
پس خدا به ابراهیم فرمود:‏ و اما تو،‏ تو عهد مرا نگاه
دار،‏ تو و بعد از تو نسل تو در نسلهاي ایشان.‏
این است عهد من که باید نگاه دارید،‏ در میان
من و شما و نسل تو،‏ بعد از تو هر مردي از شما ختنه
شود،‏ لاویان ؛ لوقا ؛ یوحنا ؛ اعمال رسولان ؛ رومیان
17 ،4
8 ،7
باب 4 ،23
40 ،24
7 ،24
22 ،7
17 .11 ،4
21 ،2
3 ،12
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11 ،4
.11
و پوست زاید آلت تناسلی خود را ختنه سازید،‏ تا
نشان آن عهدي باشد که در میان من و شماست.‏ تثنیه
،10
16
.12
هر پسر هشت روزه از شما ختنه شود.‏ هر مردي
در نسلهاي شما،‏ خواه خانهزاد خواه زرخرید،‏ از
فرزندان هر بیگانه که از نسل تو نباشد،‏ باب
هر خانهزاد تو و هر زر خرید تو البته ختنه شود تا
عهد من در گوشت شما عهد جاودانی باشد.‏
و اما هر مرد ختنه نشده که پوست زائد آلت
تناسلی او ختنه نشود،‏ آن کس از قوم خود بریده شود،‏
زیرا که عهد مرا شکسته است.‏
و خدا به ابراهیم فرمود:‏ اما همسر تو ساراي،‏ نام او
را ساراي مخوان،‏ بلکه نام او ساره باشد.‏
و او را برکت خواهم داد و پسري نیز از وي به تو
خواهم بخشید.‏ او را برکت خواهم داد و امتها از وي به
وجود خواهند آمد،‏ و پادشاهان امتها از وي پدید
خواهند شد.‏
آنگاه ابراهیم به صورت افتاده،‏ بخندید و در
4 ،21
.13
.14
.15
.16
.17
- 13 -

یآب
يرو
یم
دل خود گفت:‏ آیا براي مرد صد ساله پسري متولد
شود و ساره در نود سالگی بزاید؟ باب ؛ لوقا
و ابراهیم به خدا فرمود:‏ کاش که اسماعیل در
حضور تو زندگی کند.‏
19. خدا فرمود:‏ واقعا همسرت سارا براي تو پسري
خواهد زایید،‏ و او را اسحاق نام بگذار،‏ و عهد خود را
با وي استوار خواهم داشت،‏ تا با نسل او بعد از او عهد
ابدي باشد.‏ باب ؛
و اما در خصوصاسماعیل،‏ تو را اجابت فرمودم.‏
اینک او را برکت داده،‏ بارور گردانم،‏ و او را بسیار زیاد
گردانم.‏ دوازده امیر از وي پدید آیند،‏ و امتی عظیم از
وي بوجود آورم.‏ باب
لکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت،‏
که سارا او را بدین وقت در سال آینده براي تو خواهد
زایید.‏ رومیان
و چون خدا از سخن گفتن با وي فارغ شد،‏ از نزد
ابراهیم صعود فرمود.‏ باب ؛ داوران 13،
و ابراهیم پسر خود،‏ اسماعیل و همۀ خانهزادان و
زرخریدان خود را،‏ یعنی هر ذکوري که در خانۀ
ابراهیم بود،‏ گرفته،‏ پوست زاید آلت تناسلی ایشان را
در همان روز ختنه کرد،‏ چنانکه خدا به وي امر
فرموده بود.‏
و ابراهیم نود و نه ساله بود،‏ وقتی که پوست زاید
آلت تناسلیاش ختنه شد.‏
و پسرش،‏ اسماعیل سیزده ساله بود هنگامی که
پوست زاید آلت تناسلیاش ختنه شد.‏
در همان روز ابراهیم و پسرش،‏ اسماعیل ختنه
گشتند.‏
و همۀ مردان خانهاش ، خواه خانهزاد،‏ خواه
زرخرید از فرزندان بیگانه،‏ با وي ختنه شدند.‏
پیدایش
18 ،1
12 ،18
20
13 ،35
3 ،21
16 ،25
10 ،18
9 ،9
.18
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
18
.1
و یهوه در بلوطستان ممري،‏ بر وي ظاهر شد،‏ و او
در گرماي روز به در خیمه نشسته بود.‏
ناگاه چشمان خود را بلند کرده،‏ دید که اینک سه
مرد در مقابل او ایستادهاند.‏ و چون ایشان را دید،‏ از در
خیمه به استقبال ایشان شتافت،‏ و رو بر زمین نهاد باب
باب 18 ،13
.2
1 ،19
.3
.4
و گفت:‏ اي مولا،‏ اکنون اگر منظور نظر تو شدم،‏ از
نزد بندة خود مگذر.‏
اندك بیاورند تا پاي خود را شسته،‏ در زیر
درخت بیارامید،‏ باب
و لقمۀ نانی بیاورم تا دلهاي خود را تقویت دهید و
پس از آن روانه شوید،‏ زیرا براي همین،‏ شما را بر بندة
خود گذر افتاده است.‏ گفتند:‏ آنچه گفتی بکن.‏
پس ابراهیم به خیمه،‏ نزد سارا شتافت و گفت:‏ سه
اندازه از آرد لطیف،‏ بزودي حاضر کن و آن را خمیر
کرده،‏ نان بپز.‏ اول سموئیل
و ابراهیم به سوي گوساله ه ا شتافت و گوسالۀ
نازك خوب گرفته،‏ به غلام خود داد تا بزودي آن را
بپذد.‏
پس کره و شیر و گوسالهاي را که آماده بود،‏ گرفته،‏
پیش ایشان گذاشت،‏ و خود در مقابل ایشان زیر
درخت ایستاد تا خوردند
به وي گفتند:‏ همسرت سارا کجاست؟ گفت:‏ اینک
در خیمه است.‏
گفت:‏ البته موافق زمان حیات،‏ نزد تو خواهم
برگشت،‏ و همسرت سارا را پسري خواهد شد.‏ و سارا
به در خیمهاي که در عقب او بود،‏ شنید.‏ باب ؛ ؛
1 ،21
19 ،17
2 ،19 ؛ 24 ،43
24 ،28
.5
.6
.7
.8
.9
.10
9 ،9 رومیان
.11
و ابراهیم و سارا پیر و سالخورده بودند،‏ و عادت
زنان از سارا بریده شده بود.‏
سپ.‏ سارا در دل خود بخندید و گفت:‏ آیا بعد از
فرسودگیام مرا شادي خواهد بود،‏ و آقایم نیز پیر شده
است؟ باب ؛ اول پطرس 3،
و یهوه به ابراهیم فرمود:‏ سارا براي چه خندید و
گفت:‏ آیا به راستی خواهم زایید و حال آنکه پیر
هستم؟
مگر هیچ امري نزد یهوه مشکل است؟ در وقت
موعود،‏ موافق زمان حیات ، نزد تو خواهم برگشت و
سارا را پسري خواهد شد.‏ متی ؛ لوقا ؛ رومیان
آنگاه سارا انکار کرده،‏ گفت:‏ نخندیدم،‏ چونکه
ترسید،‏ گفت:‏ نه،‏ بلکه خندیدي.‏
سپ.‏ مردان از آنجا برخاسته،‏ متوجه سدوم
شدند،‏ و ابراهیم با ایشان راهی شد و آنها را بدرقه
نمود.‏
و یهوه گفت:‏ آیا آنچه من کنم،‏ از ابراهیم
مخفی دارم؟
و حال آنکه از ابراهیم هر آینه امتی بزرگ و
زورآور پدید خواهد آمد،‏ و همه امتهاي جهان از او
برکت خواهند یافت.‏ باب
زیرا او را میشناسم که فرزندان و اهل خانۀ خود
را بعد از خود امر خواهد فرمود تا طریق یهوه را حفظ
9 ،9
37 ،1
26 ،19
6
3 ،12
17 ،17
، آن
12
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
- 14 -

هزن
تاف
نی
هآن
19
.1
نمایند،‏ و عدالت و انصاف را بجا آورند،‏ تا یهوه آنچه به
ابراهیم گفته است،‏ به وي برساند.‏ تثنیه ؛
پسیهوه فرمود:‏ چونکه فریاد سدوم و عموره زیاد
شده است،‏ و خطایاي ایشان بسیار گران،‏ ؛
پیدایش
46 ،32
باب 13 ،13
7 ،6
.20
5 ،18 مکاشفه
.21
اکنون نازل میشوم تا ببینم موافق این فریادي که
به من رسیده،‏ عمل کردهاند.‏ والاّ‏ خواهم دانست.‏ باب
،11
19 ،32 ؛ ارمیا 5
.22
آنگاه آن مردان از آنجا بسوي سدوم متوجه شده،‏
برفتند.‏ و ابراهیم در حضور یهوه هنوز ایستاده بود.‏
و ابراهیم نزدیک آمده،‏ گفت:‏ آیا عادل را با شریر
هلاك خواهی کرد؟
24. شاید در شهر پنجاه عادل باشند،‏ آیا آن را هلاك
خواهی کرد و آن مکان را بخاطر آن پنجاه عادل که
در آن باشند،‏ نجات نخواهی داد؟
دور از تو که مثل این کار بکنی که عادلان را با
شریران هلاك سازي و عادل و شریر مساوي باشند.‏
دور از تو!‏ آیا داور تمام جهان،‏ انصاف نخواهد کرد؟
.23
.25
27 ،5 ؛ یوحنا 9 ،7 مزامیر
4 .3 ،11 ؛ اشعیا
6 ؛ رومیان 3،
.26
یهوه فرمود:‏ اگر پنجاه عادل در شهر سدوم یابم،‏
هر آینه تمام آن مکان را به خاطر ایشان رهایی دهم.‏
3 ،7 عاموس
.27
ابراهیم در جواب گفت:‏ اینک من که خاك و
خاکستر هستم،‏ جرأت کردم که به سرور سخن گویم.‏
19 ،30 عبرانیان
28. شاید از آن پنجاه عادل،‏ پنج کم باشد.‏ آیا تمام
شهر را بسبب پنج،‏ هلاك خواهی کرد؟ فرمود:‏ اگر
چهل و پنج در آنجا یابم،‏ آن را هلاك نکنم.‏ ارمیا
بار دیگر بدو عرض کرده،‏ گفت:‏ هر گاه در آنجا
چهل یافت شوند؟ فرمود:‏ به خاطر چهل آن را نکنم.‏
گفت:‏ ار غضب سرور افروخته نشود تا سخن
گویم.‏ شاید در آنجا سی پیدا شوند؟ فرمود:‏ اگر در
آنجا سی یابم،‏ این کار را نخواهم کرد.‏ داوران
گفت:‏ اینک جرأت کردم که به سرور عرض کنم.‏
اگر بیست در آنجا یافت شوند؟ فرمود:‏ به خاطر بیست
آن را هلاك نکنم.‏
گفت:‏ خشم سرور،‏ افروخته نشود تا این دفعه را
فقط عرض کنم،‏ شاید ده در آنجا ی شوند؟ فرمود:‏
به خاطر ده آن را هلاك نخواهم ساخت.‏
سپ.‏ یهوه چون گفتگو را با ابراهیم به اتمام
رسانید،‏ برفت و ابراهیم به مکان خویش مراجعت کرد.‏
و آن دو فرشته عصر به سدوم رسیدند،‏ و لوط در
دروازة سدوم نشسته بود.‏ وقتی لوط ایشان را بدید،‏ به
طرفشان رفت به روي صورت افتاد،‏ باب
و او گفت:‏ ببین آقایان من!‏ به خانۀ بندة خود
بیایید،‏ و شب را بسر برید،‏ و پایهاي خود را بشویید و
بامدادان برخاسته،‏ راه خود را پیش گیرید.‏ اما گفتند:‏
نه،‏ بلکه شب را در کوچه بسر بریم.‏ ؛ پیدایش
2 ،18
عبرانیان 2 ،13
.2
4 ،18
.3
.4
.5
.6
اما چون ایشان را اسرار بسیار نمود،‏ با او آمده،‏ به
خانهاش داخل شدند،‏ و براي ایشان ضیافتی نمود و
شیرینی بدون خمیر ترش پخت،‏ و ا خوردند.‏
اما هنوز دراز نکشیده بودند،‏ که مردان شهر،‏ یعنی
مردم سدوم،‏ از جوان و پیر،‏ تمام قوم از هر طرف،‏ خانۀ
وي را احاطه کردند،‏
و به لوط ندا در داده،‏ گفتند:‏ آن دو مرد که امشب
به نزد تو درآمدند،‏ کجا هستند؟ آنها را نزد ما بیرون
آور تا به ایشان تجاور کنیم.‏
آنگاه لوط نزد ایشان،‏ از در بیرون رفت و در را از
عقب خود ببست
و گفت:‏ اي برادران من،‏ چنین کار زشتی نکنید.‏
اینک من دو دختر دارم که هنوز با مردي همبسر
نشدهاند.‏ ایشان را اکنون نزد شما بیرون آورم و آنچه
در نظر شما پسندیده است،‏ با ایشان بکنید.‏ اما کاري
بدین مردان نداشته باشید،‏ زیرا که براي همین زیر
سایۀ سقف من آمدهاند.‏
گفتند:‏ دور شو.‏ و گفتند:‏ این یکی غریبه آمد و ما
را پیوسته داوري کند؟ اکنون با تو از ایشان بدتر کنیم.‏
پس بر آن مرد،‏ یعنی لوط،‏ بشدت هجوم آورده،‏
نزدیک آمدند تا در را بشکنند.‏ دوم پطرس
آنگاه آن مردان،‏ دست خود را دراز کرده،‏ لوط را
به به خانه کشیدند و در را بستند.‏
اما مردانی که پشت در بودند را از کوچک و
بزرگ،‏ به کوري مبتلا کردند،‏ طوري که از پیدا کردن
در،‏ خسته شدند.‏
و آن مردان به لوط گفتند:‏ آیا کسی دیگر دراینجا
داري؟ دامادان و پسران و دختران خود و هر که را در
شهر داري،‏ از این مکان بیرون ببر،‏
زیرا که ما ا شهر را ویران خواهیم ساخت،‏
چونکه فریاد شدید ایشان به حضور یهوه رسیده و یهوه
ما را فرستاده است تا آن را هلاك کنیم.‏ باب ؛
20 ،18
7 ،2
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
1 ،5
39 ،6
.29
.30
.31
.32
33
- 15 -

نی
نی
.27
حزقیال
پیدایش
50 .49 ،16
5 18، ؛ مکاشفه
14
سپ.‏ لوط بیرون رفته،‏ تا با دامادان خود که
دختران او را گرفته بودند،‏ سخن بگوید،‏ گفت:‏
برخیزید و از این محل بیرون بروید،‏ زیرا یهوه ا
شهر را ویران خواهد کرد.‏ اما بنظر آنان مسخره آمد.‏
10 30، دوم تواریخ
.15
و هنگام سپیده دم،‏ آن فرشتگان،‏ لوط را
شتابانیده،‏ گفتند:‏ برخیز و زن خود و این دو دخترت
را که در اینجا هستند بردار،‏ مبادا تو در گناه شهر
هلاك شوي.‏ دوم پطرس
و چون تأخیر مینمود،‏ آن مردان،‏ دست او و
دست زنش و دست هر دو دخترش را گرفتند،‏ چونکه
یهوه بر وي رحمت نمود و او را بیرون آورده،‏ در خارج
شهر گذاشتند.‏
زمانی که ایشان را بیرون آورده بودند،‏ او به آنه ا
گفت:‏ جان خود را نجات بده و به پشت سر خود نگاه
نکن،‏ و در هر جاي این اطراف نمان،‏ بلکه به کوه
بگریز،‏ مبادا هلاك شوي.‏
لوط بدیشان گفت:‏ آقا اینطور نه!‏
همانا بندهات در نظرت رحمت یافته است و
احسانی عظیم به من کردي که جانم را رستگار
ساختی،‏ و من قدرت آن ندارم که در کوه خود را
نجات دهم،‏ مبادا این بلا مرا در بر گیرد و بمیرم.‏ باب
،6
7 .6 ،2
.16
.17
.18
.19
30 ،1 ؛ لوقا 8
.20
ببین،‏ این شهر نزدیک است که میتوانم به آن فرار
کنم،‏ و نیز کوچک تا بدان فرار کنم.‏ آیا آنقدر
کوچک نیست؟ تا جانم زنده بماند.‏
او به ایشان فرمود:‏ اینک در ا امر نیز تو را
می پذیرم،‏ تا شهري را که سفارش آن را نمودي،‏
واژگون نسازم.‏
عجله کن و خود را در آنجا نجات بده،‏ زیرا که تا
تو بدانجا نرسی،‏ هیچ کاري نمی توانم انجام دهم.‏ از
این سبب آن شهر صوغر نامیده شد.‏
و چون آفتاب بر زمین طلوع کرد،‏ لوط به صوغر
رسید بود.‏ باب
آنگاه یهوه بر سدوم و عموره،‏ گوگرد و آتش،‏ از
طرف یهوه از آسمان بارانید.‏ تثنیه ؛ مزامیر ؛ اشعیا
6 ،11
است ،
2 ،14
.21
.22
.23
.24
19 ،13
6 ،2
40 50، ؛ ارمیا
8 11، ؛ هوشع
؛ عاموس
23 ،29
29 ،17 11 ،4
.25
؛ لوقا
؛ دوم پطرس
و آن شهرها،‏ و همه اطراف،‏ و همه شهروندان
شهرها و نباتات زمین را واژگون ساخت.‏
اما زن او،‏ به پشت خود نگریسته،‏ ستونی از نمک
گردید.‏ لوقا ؛
بامدادان،‏ ابراهیم برخاست و به سوي آن مکانی
که در آن به حضور یهوه ایستاده بود،‏ رفت.‏
و او به سوي سدوم و عموره،‏ و تمام زمین اطراف
نظر انداخت،‏ دید که اینک دود آن زمین،‏ چون دود
کوره ذوب بالا میرود.‏
و هنگامی که خدا شهرهاي و همه اطراف را ویران
کرد،‏ خدا ابراهیم را به یاد آورد،‏ و لوط را از شهرها
بیرون آورد،‏ و آن شهرهایی را که لوط در آنها ساکن
بود،‏ واژگون ساخت.‏
و لوط از صوغر بیرون آمد و با دو دختر خود در
کوه ساکن شد زیرا ترسید که در صوغر بماند.‏ پس با
دو دختر خود در غار ساکن شدند.‏
و دختر بزرگ به کوچک گفت:‏ پدر ما پیر شده و
مردي بر روي زمین نیست که برحسب عادت کل
جهان ، با ما همبستر شود.‏
بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم،‏ و با او همبستر
شویم،‏ تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.‏ لاویان
سپ.‏ در همان شب،‏ پدر خود را شراب نوشانیدند،‏
و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همبستر شد،‏ و او از
خوابیدن و برخاستن وي آگاه نشد.‏
و روز دیگر،‏ بزرگ به کوچک گفت:‏ اینک دیشب
با پدرم همبستر شدم،‏ امشب نیز او را شراب بنوشانیم،‏
و تو بیا و با وي همبستر شو،‏ تا نسلی از پدر خود نگاه
داریم.‏
آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند،‏ و دختر
کوچک همبستر وي شد،‏ و او از خوابیدن و برخاستن
وي آگاه نشد.‏
سپ.‏ هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند.‏
و آن بزرگ،‏ پسري زاییده،‏ او را موآب نام نهاد،‏ و
او تا امروز پدر موآبیان است.‏
و کوچک نیزپسري زایید،‏ و او را پسر عمی نام
نهاد.‏ وي تا بحال پدر پسران عمون است.‏ تثنیه
7 ،18
19 ،2
.28
.29
.30
.31
.32
33
.34
.35
36
.37
.38
20
1
.2
سپ.‏ ابراهیم از آنجا بسوي زمین جنوبی کوچ کرد،‏ و
در میان کادس و سور ساکن شد و در جِرار منزل
گرفت.‏
و ابراهیم درباره زن خود،‏ سارا،‏ گفت که او خواهر
من است.‏ و ابیملک،‏ پادشاه جرار،‏ فرستاده،‏ سارا را
بیاورند.‏ باب ؛ ؛ باب
و خدا در رؤیاي شب،‏ بر ابیملک ظاهر شده،‏ به وي
1 ،26
7 ،26
13 ،12
.3
62 ،9
32 ،17
.26
- 16 -

یدل
يرو
فرمود:‏ اینک تو مردهاي بسبب این زن که گرفتی،‏ زیرا
که همسر مرد دیگري میباشد.‏ باب
و ابیملک،‏ هنوز به او نزدیکی نکرده بود.‏ پ س گفت:‏
اي سرور،‏ آیا امتی عادل را هلاك خواهی کرد؟
مگر او به من نگفت که او خواهر من است،‏ و او نیز
خود گفت که او برادر من است؟ به ساده دلی و پاك
دستی خود این کار را کردم.‏
خدا او را در رؤیا فرمود:‏ من نیز میدانم که این کار
را به ساده خود انجام دادي،‏ و من نیز تو را حفظ
کردم که به من خطا نورزي،‏ و بدین دلیل نگذاشتم که
او را لمس نمایی.‏
پس اکنون همسر این مرد را پس بفرست،‏ زیرا که
او نبی است،‏ و براي تو دعا خواهد کرد تا زنده بمانی،‏
و اگر او را پس نفرستی،‏ بدان که تو و هر که از آن تو
باشد،‏ خواهید مرد.‏ باب ؛ مزامیر
بامدادان،‏ ابیملک برخاسته،‏ همه خادمان خود را
طلبیده،‏ همۀ ماجرا را به گوش ایشان رسانید،‏ و آنه ا
بسیار وحشت زده شدند.‏
پس ابیملک را خوانده،‏ به او گفت:‏ چرا این
کار را با ما کردي؟ و من چه گناهی به تو کرده بودم،‏
که بر من و بر پادشاهی من گناهی عظیم آوردي و
کارهایی که نباید کرد به من کردي؟ باب ؛
و ابیملک به ابراهیم گفت:‏ چه دیدي که این کار
را کردي؟
ابراهیم گفت:‏ زیرا گمان بردم که خداترسی در
این شهر نباشد،‏ و مرا به خاطر همسرم خواهند کُشت.‏
پیدایش
10 ،26
18 ،12
24 ،31
15 ،105
11 ،26
، ابراهیم
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
2 ،36 مزامیر
.12
همچنین در حقیقت او خواهر من است،‏ دختر
پدرم،‏ اما نه دختر مادرم،‏ و همسر من شد.‏
و هنگامی که خدا مرا از خانۀ پدرم آواره کرد،‏ به
او گفتم:‏ احسانی که به من باید کرد،‏ این است که هر
جا برویم،‏ دربارة من بگویی که او برادر من است.‏
پس ابیملک،‏ گوسفندان و گاوان و غلامان و
کنیزان گرفته،‏ به ابراهیم بخشید،‏ و همسرش سارا را
به وي پس داد.‏ باب
و ابیملک گفت:‏ اینک سرزمین من پیش
توست.‏ هر جا را که پسندیدي،‏ ساکن شو.‏
و به سارا گفت:‏ اینک هزار شکل نقره به برادرت
دادم،‏ همانا او براي تو پردة چشم است،‏ نزد همۀ
کسانی که با تو هستند،‏ و نزد همۀ دیگران.‏ پس این
مجازات او بود.‏
و ابراهیم نزد خدا دعا کرد.‏ و خدا ابیملک،‏ و
همسر او و کنیزانش را شفا بخشید،‏ تا صاحب
فرزندانی شوند،‏
زیرا یهوه تمام مادران خانه ابیملک را
بخاطر سارا،‏ همسر ابراهیم بسته بود.‏ اول سموئیل
5 ،1
، رحمهاي
.18
21
.1
و یهوه همانطور که سخن گفته بود سارا را
همراهی میکرد،‏ آنچه را به سارا گفته بود،‏ انجام داد.‏
10 ،18 ؛ 19 ،17 باب
.2
و سارا حامله شده،‏ از ابراهیم در پیرياش
زایید،‏ در آن زمان که خدا به وي گفته بود.‏
، پسري
19 ،25
34 ،1
11 ،11
اول تواریخ ؛ متی
؛ عبرانیان
2 ،1
34 ؛ لوقا 3،
؛ اعمال رسولان
باب ؛
8 7، ؛ غلاطیان
22 ،4
.3
و ابراهیم،‏ پسر خود را،‏ که متولد شده بود اسحاق
نامید،‏ که از سارا زاییده شده بود.‏ باب
و ابراهیم پسر خود اسحاق را در روز هشتم،‏ ختنه
کرد،‏ همانطور که خدا او را امر فرموده بود.‏ باب
و ابراهیم،‏ در هنگام تولد پسرش،‏ اسحاق،‏ صد ساله
بود.‏ باب ؛ لوقا
و سارا گفت:‏ خدا خنده براي من فرستاد،‏ و هر که
بشنود،‏ با من خواهد خندید.‏ باب ؛
و گفت:‏ که بود که به ابراهیم بگوید،‏ سارا فرزندان
را شیر خواهد داد؟ زیرا که پسري براي او در این
سنوسال وي زاییدم.‏
و آن پسر رشد کرد،‏ تا او را از شیر گرفته شد.‏ و در
روزي که اسحاق را از شیر باز داشتند،‏ ابراهیم مهمانی
بزرگ برگذار نمود.‏
آنگاه سارا،‏ پسر هاجر مصري را که از ابراهیم زاییده
بود،‏ دید که مسخره میکند.‏
و به ابراهیم گفت:‏ این کنیز را با پسرش بیرون
کن،‏ زیرا که پسر کنیز با پسر من اسحاق،‏ وارث
نخواهد بود.‏ غلاطیان ؛ داوران
اما این امر،‏ بنظر ابراهیم،‏ دربارة پسرش بسیار
ناخوشایند بود.‏
12. خدا به ابراهیم فرمود:‏ دربارة پسر خود و کنیزت،‏
بنظرت سخت نیاید،‏ بلکه هر آنچه سارا به تو گفته
است،‏ سخن او را بشنو،‏ زیرا که نسل تو از اسحاق
خوانده خواهد شد.‏ رومیان
و از پسر کنیز نیز قومی بوجود آورم،‏ زیرا که او
نسل توست.‏ باب ؛
بامدادان،‏ ابراهیم برخاسته،‏ نان و مشکی از آب
گرفته،‏ به هاجر داد،‏ و آنها را بر دوش وي نهاد،‏ و او را
12 .11 ،17
19 ،17
12 ،18
17 ،17
2 ،11
7 ،9
20 ،17
30 ،4
7 ،1
10 ،16
11 ،18
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.13
.14
19 ،12
.13
.14
.15
.16
.17
- 17 -

یآب
يار
با پسر روانه کرد.‏ پس رفت،‏ و در بیابان بئرشبع
سرگردان بود.‏
و چون آب مشک تمام شد،‏ پسر را زیر بوتهاي
گذاشت.‏
و به مسافت تیر کمانی رفته،‏ در مقابل وي
نشست،‏ زیرا گفت:‏ نمیخواهم شاهد مرگ فرزندم شوم.‏
و در مقابل او نشسته،‏ با صداي بلند گریست.‏
و خدا آواز پسر را بشنید و فرشتۀ خدا از آسمان،‏
هاجر را صدا زد،‏ و به او هاجر،‏ تو را چه شده؟
ترسان مباش،‏ زیرا خدا صداي پسر را در آنجایی که او
است،‏ شنیده است.‏
برخیز و پسر را برداشته،‏ او را به دست خود بگیر،‏
زیرا که از او قومی عظیم بوجود خواهم آورد.‏ باب ؛
پیدایش
20 ،17
گفت :
.15
.16
.17
.18
16 ،25
.19
و خدا چشمان او را باز کرد،‏ چاه آبی دید.‏ پس
رفته،‏ مشک را از آب پر کرد و پسر را نوشانید.‏
و خدا با آن پسر میبود.‏ و او رشد کرده،‏ ساکن
صحرا شد،‏ و در تیراندازي ماهر گردید.‏
و در صحراي فاران،‏ ساکن شد.‏ و مادرش زنی از
سرزمین مصر برایش گرفت.‏
در آن زمانی که ابیملک و پیکول که سپهسالار او
بود،‏ به ابراهیم گفت،‏ خدا در آنچه میکنی با توست.‏
.20
.21
.22
26 ،26 باب
.23
اکنون براي من در اینجا به خدا سوگند بخور که
با من و فرزندان من و نوههاي من خیانت نمیکنی،‏
بلکه برحسب خوبی که با تو کردهام ، با من و با
سرزمینی که در آن غربت پذیرفتی،‏ عمل خواهی
نمود.‏
ابراهیم گفت:‏ من سوگند میخورم.‏
و ابراهیم ابیملک را تنبیه کرد،‏ بسبب چاه که
خادمان ابیملک،‏ از او به زور گرفته بودند.‏ باب
ابیملک گفت:‏ نمیدانم کیست که این کار را کرده
است،‏ و تو نیز مرا خبر ندادي،‏ و من هم تا امروز
نشنیده بودم.‏
و ابراهیم،‏ گوسفندان و گاوان گرفته،‏ به ابیملک
داد،‏ و با یکدیگر عهد بستند.‏
و ابراهیم هفت بره از گله جدا ساخت.‏ و ابیملک
به ابراهیم گفت:‏ این هفت برة ماده که جدا ساختی
چیست؟
گفت:‏ که این هفت برة ماده را از دست من قبول
کن،‏ تا شاهد باشد که این چاه را من حفر نمودم.‏
از این سبب،‏ آن مکان را بئرشبع نامید،‏ زیرا که
در آنجا با یکدیگر قسم خوردند.‏
و چون آن عهد را در بِئَرشبع بسته بودند،‏ ابیملک
با سپهسالار خود پیکول برخاسته،‏ به زمین
فلسطینیان مراجعت کردند.‏ باب
و ابراهیم در بئرشبع،‏ درختانی کاشت،‏ و در آنجا
به نام یهوه،‏ خداي ابدي،‏ دعا نمود.‏ اشعیا
سپ.‏ ابراهیم در زمین فلسطینیان ایام بسی بسر
برد.‏ عبرانیان
15 ،57
33 ،26
وقایعه ،
9 ،11
.31
.32
33
22
.1
مدتی بعد از این خدا ابراهیم را امتحان
کرده،‏ به او فرمود:‏ اي ابراهیم!‏ جواب داد:‏ بلی.‏ عبرانیان
،11
17
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
و او فرمود:‏ اکنون پسر خود را،‏ که یگانۀ توست و او
را دوست میداري،‏ یعنی اسحاق را بردار و به زمین
موریا برو،‏ و او را در آنجا،‏ بر یکی از کوههایی که به تو
نشان میدهم،‏ قربانی سوختنی کن.‏
بامدادان،‏ ابراهیم برخاسته،‏ الاغ خود را پالان کرد،‏
و دو نفر از نوکران خود را با پسر خویش اسحاق،‏
برداشته و هیزم براي قربانی سوختنی شکسته،‏ روانه
شد،‏ و به سوي آن مکانی که خدا او را فرموده بود،‏
رفت.‏
و در روز سوم،‏ ابراهیم چشمان خود را بلند کرده،‏
آن مکان را از دور دید.‏
آنگاه ابراهیم،‏ به خادمان خود گفت:‏ شما در اینجا
نزد الاغ بمانید،‏ تا من با پسر بدانجا رویم،‏ و عبادت
کرده،‏ نزد شما باز آییم.‏
سپ.‏ ابراهیم،‏ هیزم قربانی سوختنی را گرفته،‏ بر
پسر خود اسحاق نهاد،‏ و آتش و چاقو را به دست خود
گرفت؛ و هر دو با هم رفتند.‏
و اسحاق پدر خود،‏ ابراهیم را خطاب کرده،‏ گفت:‏
اي پدر من!‏ گفت:‏ اي پسر من،‏ بلی؟ گفت:‏ این آتش و
هیزم،‏ اما برة قربانی کجاست؟
ابراهیم گفت:‏ اي پسر من،‏ خدا برة قربانی را براي
خود مهیا خواهد ساخت.‏ و هر دو با هم رفتند.‏
چون بدان مکانی که خدا بدو فرموده بود،‏ رسیدند،‏
ابراهیم در آنجا قربانگاهی را بنا نمود،‏ و هیزم را بر هم
نهاد،‏ و پسر خود،‏ اسحاق را بسته،‏ بالاي هیزم،‏ بر
قربانگاه گذاشت.‏
و ابراهیم،‏ دست خود را دراز کرده،‏ چاقو را گرفت
تا پسر خویش را قربانی نماید.‏ یعقوب
21 ،2
.10
18 .15 ،26
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
- 18 -

تح
تح
یت
تح
تح
تح
پیدایش
.11
آن هنگام،‏ فرشتۀ یهوه از آسمان او را صدا کرد و
گفت:‏ اي ابراهیم!‏ اي ابراهیم!‏ جواب داد:‏ بلی.‏ باب ؛
11 ،31
2 ،46
.12
گفت:‏ دست خود را بر پسر دراز مکن،‏ و بدو هیچ
مکن،‏ زیرا که اکنون دانستم که تو از خدا میترسی،‏
چونکه پسر یگانۀ خود را از من دریغ نداشتی.‏ رومیان
،8
32
.13
آنگاه،‏ ابراهیم،‏ چشمان خود را بلند کرده،‏ دید که
اینک قوچی،‏ در عقب وي،‏ در بیشهاي،‏ به شاخهایش
گرفتار شده.‏ پ س ابراهیم رفت و قوچ را گرفته،‏ آن را
عوض پسر خود،‏ قربانی سوختنی قرار داد.‏
و ابراهیم آن موضع را ‏"یهوه میبیند"‏ نامید،‏
چنانکه تا امروز گفته میشود:‏ در کوه،‏ یهوه،‏ دیده
خواهد شد.‏
بار دیگر فرشتۀ یهوه،‏ ابراهیم را از آسمان صدا زد
و گفت:‏ یهوه میفرماید:‏ به ذات خود قسم
میخورم،‏ چونکه این کار را کردي و پسر یگانۀ خود را
؛ ؛ خروج ؛ مزامیر
دریغ نداشتی،‏ باب
13 ،32
5 ،15
3 ،22 ؛ 16 .15 ،13
13 ،6
.14
.15
.16
73 ،1 ؛ لوقا 9 ،105
.17
؛ عبرانیان
و نسل تو را برکت دهم و زیاد سازم،‏ مانند
ستارگان آسمان،‏ و مثل ریگهایی که بر کنارة دریاست.‏
و نسل تو دروازههاي دشمنان خود را تصرف خواهند
کرد.‏ ؛ ؛ خروج ؛ عبرانیان ؛ باب
و از نسل تو،‏ همه قومهاي زمین برکت خواهند
یافت،‏ چونکه قول مرا شنیدي.‏ باب
سپ.‏ ابراهیم نزد نوکران خود برگشت.‏ و ایشان
برخاسته،‏ به بِئَرشَبع با هم آمدند،‏ و ابراهیم در بئرشبع
ساکن شد.‏
بعد از این جریان،‏ به ابراهیم خبر داده،‏ گفتند:‏
اینک میلکا نیز براي برادرت ناحور،‏ پسران زاییده
است.‏ باب
یعنی نخستزادة او،‏ عوص،‏ و برادرش،‏ بوز و
قَموئیل،‏ پدر اَرام،‏ ایوب ؛
و کاسد و حزُو و فلداش و یدلاف و بتُوئیل.‏
و بتوئیل،‏ ربکا را آورده است.‏ این هشت را،‏ میلکا
براي ناحور،‏ برادر ابراهیم زایید.‏ باب
و کنیز او که رؤمه نام داشت،‏ او نیز طابح و جاحم
و تاحش و معکَه را زایید.‏
60 ،24
12 ،11
3 ،12
15 ،24
13 ،32
2 ،32
1 ،1
14 ،28
باب 16 ،13
29 ،11
.18
19
.20
.21
.22
.23
.24
23
.1
.2
و عمر سارا،‏ صد و بیست و هفت سال بود.‏
و سارا در کیرجات-آربا،‏ که در حبرون باشد،‏ در
سرزمین کنعان مرد.‏ و ابراهیم آمد تا براي سارا ماتم و
گریه کند.‏ باب ؛ یوشع
و ابراهیم از نزد مرده خود برخاست و پسران حت
را خطاب کرده،‏ گفت:‏
من نزد شما غریب و ساکن هستم.‏ از خود قبري به
مالکیت من بدهید،‏ تا مرده خود را که پیش روي من
است دفن کنم.‏ اعمال رسولان
پس پسران در جواب ابراهیم گفتند:‏
آقاي ما!‏ سخن ما را بشنو،‏ تو در میان ما امیر خدا
هستی.‏ در بهترین مقبرههاي ما مرده خود را دفن کن.‏
هیچ کدام از ما،‏ قبر خویش را از تو دریغ نخواهد
داشت که مرده خود را دفن کنی.‏
ابراهیم برخاست،‏ و نزد مردمان آن سرزمین،‏ یعنی
پسران تعظیم کرد.‏
و ایشان را خطاب کرده،‏ گفت:‏ اگر شما راضی
هستید که مرده خود را از نزد خود دفن کنم،‏ سخن
مرا بشنوید و به عفرون پسر صوحار،‏ براي من سفارش
کنید،‏
تا غار مکفیله را که از املاك او در کنار زمینش
واقع است،‏ به من دهد،‏ به قیمت تمام،‏ در میان شما
براي قبر،‏ به مالکیت من بسپارید.‏
و عفرون در میان پسران نشسته بود.‏ پس
عفرونِ‏ ح به ابراهیم پاسخ داد،‏ نزدیک گوش
پسران یعنی همه کسانی که به دروازة شهر او
داخل میشدند،‏ در جواب ابراهیم گفت:‏
نه،‏ آقاي من،‏ سخن مرا بشنو،‏ آن زمین و غاري را
که در آن است،‏ در حضور فرزندان قوم خود،‏ به تو
میبخشم.‏ مرده خود را دفن کن.‏ دوم سموئیل
سپ.‏ ابراهیم نزد قوم آن سرزمین تعظیم نمود،‏
و عفرون را در حضور قوم آن سرزمین خطاب
کرده،‏ گفت:‏ اگر تو راضی هستی،‏ التماس دارم عرض
مرا اجابت کنی.‏ پول زمین را به تو میدهم،‏ از من
قبول فرماي،‏ تا در آنجا مرده خود را دفن کنم.‏
عفرون در جواب ابراهیم گفت:‏
آقاي من،‏ از من بشنو،‏ قیمت زمین چهارصد شکل
نقره است،‏ این در میان من و تو چیست؟ مرده خود را
دفن کن.‏
سپ.‏ ابراهیم سخن عفرون را اجابت نمود،‏ و آن
مبلغی را که در حضور پسران گفته بود،‏ یعنی
چهارصد شکل نقرة ارزش بازار،‏ به نزد عفرون وزن
کرد.‏
22 ،24
15 ،14
3 ،7
27 ،35
،
،
،
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12
.13
.14
.15
16
- 19 -

تح
یال
یزن
یزن
يرو
هآن
پیدایش
17
سپ.‏ زمین عفرون،‏ که در مکفیله،‏ برابر ممري واقع
است،‏ یعنی زمین و غاري که در آن است،‏ با همۀ
درختانی که در آن زمین،‏ و در تمامی حدود و حو
آن بود،‏ تائید شد،‏ باب
به ملکیت ابراهیم،‏ بحضور پسران یعنی همه
کسانی که به دروازة شهرش داخل میشدند.‏
بعد،‏ ابراهیم همسر خود سارا را در غار صحراي
مکفیله،‏ در مقابل ممري،‏ که حبرون باشد،‏ در زمین
کنعان دفن کرد.‏ باب
و آن صحرا،‏ با غاري که در آن است،‏ از جانب
پسرانحت،‏ به ملکیت ابراهیم به جهت قبر تائید شد.‏
،
30 ،49
10 .9 ،25
.18
.19
.20
29 ،49 ؛ 30 ،47 ؛ 10 .9 ،25 باب
24
.1
.2
یهوه،‏ ابراهیم را در همه چیز برکت داد.‏
و ابراهیم به خادم خود که بزرگ خانۀ وي و بر
تمام دارائی او مختار بود،‏ گفت:‏ اکنون دست خود را
زیر ران من بگذار.‏ باب ؛
و به یهوه،‏ خداي آسمان و خداي زمین،‏ تو را قسم
میدهم،‏ که براي پسرم از دختران کنعانیان که در
میان ایشان ساکنم نگیري،‏ باب
بلکه به ولایت من و به زادگاهم بروي،‏ و از آنجا
براي پسرم اسحاق بگیري.‏
خادم به وي گفت:‏ شاید آن زن راضی نباشد که با
من بدین سرزمین بیاید؟ آیا پسرت را بدان سرزمینی
که از آن بیرون آمدي،‏ برگردانم؟
ابراهیم به او گفت:‏ مبادا،‏ پسر مرا بدانجا باز گردانی.‏
یهوه،‏ خداي آسمان که مرا از خانۀ پدرم و از
زادگاه من بیرون آورد و به من فرمود و قسم خورده،‏
گفت:‏ که این سرزمین را به نسل تو خواهم داد.‏ او
فرشتۀ خود را پیش تو خواهد فرستاد،‏ تا زنی
براي پسرم از آنجا بگیري.‏ باب
اما اگر آن زن مایل به آمدن با تو نبود،‏ از این قسم
آزاد خواهی بود،‏ لیکن مبادا پسر مرا بدانجا باز ببري.‏
پس خادم دست خود را زیر ران آقاي خود ابراهیم
نهاد،‏ و در این امر براي او قسم خورد.‏
و خادم ده شتر،‏ از شتران آقاي خود گرفته،‏ برفت.‏
و همۀ دارائیهاي آقایش به دست او بود.‏ پس روانه
شده،‏ به شهر ناحور در میسوپوتامین آمد.‏
و شامگاه،‏ هنگامی که زنان براي کشیدن آب
بیرون میآمدند،‏ شتران خود را در خارج شهر،‏ بر لب
چاه آب خوابانید.‏
و گفت:‏ اي یهوه،‏ خداي آقایم ابراهیم،‏ امروز مرا
کامیاب بفرما،‏ و با آقایم ابراهیم احسان بنما.‏
اینک من بر این چشمۀ آب ایستادهام ، و دختران
اهل این شهر،‏ به جهت کشیدن آب بیرون میآیند.‏
سپ.‏ چنین بشود که آن دختري که به وي گویم:‏
سبوي خود را فرودآر تا بنوشم،‏ و او گوید:‏ بنوش و
شترانت را نیز سیراب کنم،‏ همان باشد که نصیب بندة
خود اسحاق کرده باشی،‏ تا بدین،‏ بدانم که با آقایم
احسان فرمودهاي.‏
و او هنوز از سخن گفتن فارغ نشده بود که ناگاه،‏
ربکا،‏ دختر بتوئیل،‏ پسر میلکا،‏ زن ناحور،‏ برادر ابراهیم،‏
بیرون آمد و سبویی بر کتف داشت.‏ باب
و آن دختر بسیار زیبا و باکره بود،‏ و مردي با او
همبستر نشده بود.‏ پس به چشمه فرورفت،‏ و سبوي
خود را پر کرده،‏ بالا آمد.‏
آنگاه خادم به استقبال او بشتافت و گفت:‏
جرعهاي آب از سبوي خود به من بنوشان.‏ یوشع
گفت:‏ اي آقاي من بنوش،‏ و سبوي خود را بزودي
بر دست خود فرودآورده،‏ او را نوشانید.‏
و چون از نوشانیدنش فارغ شد،‏ گفت:‏ براي
شترانت نیز بکشم تا از نوشیدن بازایستند.‏
سپ.‏ سبوي خود را بزودي در آبخور خالی کرد و
باز به سوي چاه،‏ براي کشیدن بدوید،‏ و براي همۀ
شترانش کشید.‏
و آن مرد بر وي چشم دوخته بود و سکوت کرده
بود،‏ تا بداند که یهوه،‏ سفر او را برکت نموده است یا
نه.‏
و واقع شد چون شتران از نوشیدن باز ایستادند
که آن مرد حلقۀ طلاي نیم شکل وزن،‏ و دو النگو
براي دستهایش،‏ که ده شکل طلا وزن ا بود،‏ بیرون
آورد،‏
و گفت:‏ به من بگو که دختر کیستی؟ آیا در خانۀ
پدرت جایی براي ما باشد تا شب را بسر بریم؟
وي را گفت:‏ من دختر بتوئیل،‏ پسر میلکا که او را
از ناحور زایید،‏ میباشم.‏
و بدو گفت:‏ نزد ما کاه و علف فراوان است،‏ و جاي
نیز براي استراحت.‏
آنگاه آن مرد خم شد یهوه،‏ را پرستش نمود
و گفت:‏ متبارك باد یهوه،‏ خداي آقایم ابراهیم،‏ که
لطف و وفاي خود را از آقایم دریغ نداشت،‏ و چون من
باب 14 ،43
7 ،4
23 ،22
.12
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
29 ،47
1 ،28
7 ،12
2 ،15
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
- 20 -

یزن
یزن
له
ببا
هرا
هرا
نیی
نی
در راه بودم،‏ یهوه مرا به خانۀ برادران آقایم نمایی 43.
فرمود.‏
سپ.‏ آن دختر دوان دوان رفته،‏ ا خانۀ مادر
خویش را از این جریان آگاه کرد.‏
و ربکا را برادري لابان نام بود.‏ پ س لابان به نزد آن
مرد،‏ به سر چشمه،‏ دوان دوان بیرون آمد.‏
وقتی که آن حلقه و النگوها را بر دستهاي خواهر
خود دید،‏ و سخنهاي خواهر خود،‏ ربکا را شنید که
میگفت آن مرد چنین به من گفته است،‏ به نزد وي
آمد.‏ و اینک نزد شتران به سر چشمه ایستاده بود.‏
و گفت:‏ اي مبارك یهوه،‏ بیا،‏ چرا بیرون
ایستادهاي؟ من خانه را و منزلی براي شتران مهیا
ساختهام باب
سپ.‏ آن مرد به خانه درآمد،‏ و لابان شتران را باز
کرد،‏ و کاه و علف به شتران داد،‏ و آب به جهت شستن
پایهایش و پایهاي رفقایش آورد.‏
و غذا پیش او نهادند.‏ وي گفت:‏ تا مقصود خود را
بازنگویم،‏ چیزي نخورم.‏ گفت:‏ بگو.‏
گفت:‏ من خادم ابراهیم هستم.‏
و یهوه،‏ آقاي مرا بسیار برکت داده و او بزرگ شده
است،‏ و گلهها و گوسالهها،‏ نقره و طلا،‏ غلامان و
کنیزان،‏ شتران و الاغان به او داده است.‏
و همسر آقایم سارا،‏ بعد از پیر شدن،‏ پسري براي
آقایم زایید،‏ و آنچه دارد،‏ بدو داده است.‏
و آقایم مرا قسم داد و گفت که براي پسرم از
دختران کنعانیان که در سرزمین ایشان ساکنم
نگیري،‏
بلکه به خانۀ پدرم و به قبیلۀ من بروي،‏ و زنی
براي پسرم بگیري.‏
و به آقاي خود گفتم:‏ شاید آن زن همراه من
نیاید؟
او به من گفت:‏ یهوه که از او پیروي میکنم،‏
فرشتۀ خود را با تو خواهد فرستاد،‏ و سفر تو را برکت
خواهد داد،‏ تا زنی براي پسرم از قبیلهام و از خانۀ
پدرم بگیري.‏ باب ؛ تثنیه
آنگاه از قسم من آزاد خواهی گشت،‏ چون به نزد
قبیلهام رفتی،‏ هر گاه به تو ندادند،‏ از سوگند من
آزاد خواهی بود.‏
سپ.‏ امروز به سر چشمه رسیدم و گفتم:‏ اي یهوه،‏
خداي آقایم ابراهیم،‏ سفر مرا رحمت نمودي،‏ که من
سفر کردم،‏
پیدایش
اینک من به سر این چشمۀ آب ایستادهام پس .
چنین بشود که آن دختري که براي کشیدن آب
بیرون آید،‏ و به وي گویم:‏ مرا از سبوي خود جرعهاي
آب بنوشان،‏
و به من گوید:‏ بیاشام،‏ و براي شترانت نیز آب
میکشم،‏ او همان زن باشد که یهوه،‏ نصیب آقازادة من
کرده است.‏
و من هنوز از گفتن این،‏ در دل خود فارغ نشده
بودم که ناگاه ربکا با سبویی بر کتف خود بیرون آمد و
به چشمه پا رفت تا آب بکشد.‏ و به وي گفتم:‏
جرعهاي آب به من بنوشان.‏
سپ.‏ سبوي خود را بزودي از کتف خود فروآورده،‏
گفت:‏ بیاشام،‏ و شترانت را نیز آب میدهم.‏ پس
نوشیدم و شتران را نیز آب داد.‏
و از او پرسیده،‏ گفتم:‏ تو دختر کیستی؟ گفت:‏
دختر بتُوئیل پسر ناحور که میلکا،‏ او را براي او زایید.‏
پس حلقه را در بینی او،‏ و النگوها را بر دستهایش
گذاشتم.‏
آنگاه سجده کرده،‏ یهوه را پرستش نمودم.‏ و یهوه،‏
خداي آقاي خود ابراهیم را،‏ متبارك خواندم،‏ که مرا
به راست هدایت فرمود،‏ تا دختر برادر آقاي خود را
براي پسرش بگیرم.‏
اکنون اگر بخواهید با آقایم احسان و صداقت
کنید،‏ پس مرا خبر دهید.‏ و اگر نه مرا خبر دهید،‏ تا
بطرف راست یا چپ رهسپار شوم.‏
و بتوئیل در جواب گفتند:‏ ا امر از یهوه
صادر شده است،‏ با تو نیک یا بد نمیتوانیم گفت.‏
اینک ربکا حاضر است،‏ او را برداشته،‏ روانه شو تا
زن پسرِ‏ آقایت باشد،‏ چنانکه یهوه گفته است.‏
و واقع شد که چون خادم ابراهیم سخن ایشان را
شنید،‏ یهوه را به زمین سجده کرد.‏
و خادم،‏ آلات نقره و آلات طلا و رختها را بیرون
آورده،‏ پیشکش ربکا کرد،‏ و برادر و مادر او را چیزهاي
با ارزشی داد.‏
و او و رفقایش خوردند و آشامیدند و شب را بسر
بردند.‏ و بامدادان برخاسته،‏ گفت:‏ مرا به سوي آقایم
روانه نمایید.‏
برادر و مادر او گفتند:‏ دختر با ما ده روزي بماند و
بعد از آن روانه شود.‏
بدیشان گفت:‏ مرا معطّل مسازید،‏ یهوه سفر مرا
کامیاب گردانیده است،‏ پس مرا روانه نمایید تا بنزد
.44
.45
46
.47
.48
.49
50. لابان
.51
.52
.53
.54
.55
.56
2 ،21
6 ،8
29 ،26
1 ،17
.
28
.29
.30
.31
32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
42
- 21 -

یرئ
هوا
تیح
یرئ
لی
لی
.7
.8
آقاي خود بروم!‏
گفتند:‏ دختر را صدا کنیم و از زبانش بپرسیم.‏
سپ.‏ ربکا را صدا کردند و به ويگفتند:‏ با این مرد
خواهی رفت؟ گفت:‏ میروم.‏
آنگاه خواهر خود،‏ ربکا،‏ و دایهاش را با خادم
ابراهیم و رفقایش روانه کردند.‏
و ربکا را برکت داده،‏ به وي گفتند:‏ تو خ ر ما
هستی،‏ مادرِ‏ هزار هزاران باش،‏ و نسل تو،‏ دروازة
دشمنان خود را متصرف شوند.‏ باب
سپ.‏ ربکا با کنیزانش برخاسته،‏ بر شتران سوار
شدند،‏ و از عقب آن مرد روانه گردیدند.‏ و خادم،‏ ربکا
را برداشته،‏ رفت.‏
و اسحاق از راه چاه میآمد،‏ زیرا که او
در زمین جنوب ساکن بود.‏ باب
و هنگام شام،‏ اسحاق براي تفکر به صحرا بیرون
رفت،‏ و چون نظر بالا کرد،‏ دید که شتران میآیند.‏
و ربکا چشمان خود را بلند کرده،‏ اسحاق را دید،‏ و
از شتر خود فرود آمد،‏
زیرا که از خادم پرسید:‏ این مرد کیست که در
صحرا به استقبال ما میآید؟ و خادم گفت:‏ آقاي من
است.‏ پ س چادر خود را گرفته،‏ خود را پوشانید.‏
و خادم،‏ همۀ کارهایی را که کرده بود،‏ به اسحاق
باز گفت.‏
و اسحاق،‏ ربکا را به خیمۀ مادر خود،‏ سارا آورد،‏ و
او را به زنی خود گرفته،‏ دل در او بست.‏ و اسحاق بعد
از وفات مادر خود،‏ تسلی پذیرفت.‏
پیدایش
17 ،22
11 ،25
لاخاي -
.57
58
.59
.60
61
.62
.63
.64
.65
.66
.67
25
.1
.2
و ابراهیم،‏ دیگر بار،‏ زنی گرفت که قطوره نام داشت.‏
و او زمران و یقشان و مدان و مدیان و یشباق و
شوحا را براي او زایید.‏ اول تواریخ
ویقشان،‏ شبا و ددان را آورد.‏ و پسرانددان،‏
اَشوریم و لطوشیم و لاُمیم بودند.‏
و پسران مدیان ، عیفا و عیفَر و حنوك و ابیداع و
الداعهبودند.‏ جملۀ اینها،‏ فرزندان قطوره بودند.‏ اول تواریخ
32 ،1
.3
.4
33 ،1
.5
.6
و ابراهیم تمام دارائی خود را به اسحاق بخشید.‏
اما به پسران کنیزانی که ابراهیم داشت،‏ ابراهیم
هدایائی داد،‏ و ایشان را در حین حیات خود،‏ از نزد
پسر خویش اسحاق،‏ به جانب مشرق،‏ به زمین شرقی
فرستاد.‏
این است روزهاي عمر ابراهیم،‏ که زندگانی نمود:‏
صد و هفتاد وپنج سال.‏
و ابراهیم در کمال پیري مرد،‏ پیر و سیر از
زندگی،‏ و به قوم خود ملحق شد.‏ باب
و پسرانش،‏ اسحاق و اسماعیل،‏ او را در غار مکفیله،‏
در صحراي عفرون پسر صوحار ، در مقابل ممري
دفن کردند.‏ ؛
آن صحرایی که ابراهیم از پسرانحت خریده بود.‏
در آنجا ابراهیم و همسرش سارا مدفون شدند.‏
باب 23،
15 ،15
3 ،49
باب 17 ،23
.9
.10
30 ،47 ؛ 17 .16
.11
بعد از وفات ابراهیم،‏ که خدا پسرش اسحاق را
برکت داد،‏ و اسحاق کنار چاه لاخاي-‏ ساکن بود.‏
14 ،16 باب
.12
این است پیدایش اسماعیل پسر ابراهیم که هاجر
مصري،‏ کنیز سارا،‏ براي ابراهیم زایید.‏ باب ؛ اول
تواریخ
13 ،21
29 ،1
.13
و این است نامهاي پسران اسماعیل،‏ موافق
اسمهاي ایشان به حسب پیدایش ایشان.‏ نخستزادة
اسماعیل،‏ نَبایوت،‏ و قیدار و اَدبیل و مبسام.‏
و مشماع و دومه و مسا
و حدار و تیما و یطُور و نافیش و قدمه.‏
اینانند پسران اسماعیل،‏ و این است نامهاي ایشان
در خیمهه ا و شهرهاي ایشان،‏ دوازده امیر،‏ قبا
ایشان.‏ باب
و مدت زندگانی اسماعیل،‏ صد و سی و هفت سال
بود که جان را سپرده،‏ بمرد و به قوم خود ملحق
گشت.‏ باب
و ایشان از حویله تا شور،‏ که مقابل مصر،‏ به سمت
آشور واقع است،‏ ساکن بودند.‏ و در کنار برادران خود
مقیم شد.‏
و این است پیدایش اسحاق پسر ابراهیم.‏ ابراهیم،‏
اسحاق را آورد.‏ باب
و چون اسحاق چهل ساله شد،‏ ربکا دختر بتوئ
ارامی و خواهر لابان ارامی را،‏ از فدان ارام به زنی
گرفت.‏ باب
و اسحاق براي همسر خود،‏ چون که نازا بود،‏ نزد
یهوه دعا کرد.‏ و یهوه او را مستجاب فرمود و همسرش
ربکا حامله شد.‏
و دو طفل در رحم او دعوا میکردند.‏ او گفت:‏ اگر
چنین باشد،‏ من چرا چنین هستم؟ پس رفت تا از
یهوه بپرسد.‏ هوشع
یهوه به وي فرمود:‏ دو قوم در بدن تو هستند،‏ و
2 ،21
4 ،12
20 ،17
29 ،35
67 ،24
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
- 22 -

توق
نی
هآن
هآن
هآن
نی
دو قوم از رحم تو جدا شوند و قومی بر قومی تسلط
خواهد یافت،‏ و بزرگ،‏ کوچک را بندگی خواهد نمود.‏
ملاکی
پیدایش
2 ،1
10 9، ؛ رومیان
.24
و چون وضع حملش رسید،‏ دید دوقولو در
بدن دارد.‏ باب
و نخستین،‏ سرخ رنگ بیرون آمد و تمامی بدنش
مانند پوستین،‏ پشمین بود.‏ و او را عیسو نام نهادند.‏
و بعد از آن،‏ برادرش بیرون آمد و پاشنۀ عیسو را
به دست خود گرفته بود و او را یعقوب نام نهادند.‏ و
درحین ولادت ایشان،‏ اسحاق،‏ شصت ساله بود.‏ هوشع
،12
30 .29 .27 ،38
.25
.26
2 ،1 ؛ متی 4
.27
و آن دو پسر،‏ رشد کردند،‏ و عیسو صیادي ماهر،‏ و
مرد صحرایی بود.‏ و اما یعقوب،‏ مرد ساده دل و
چادرنشین.‏
و اسحاق،‏ عیسو را دوست داشت،‏ زیرا که صید
او را میخورد.‏ اما ربکا،‏ یعقوب را بیشتر دوست
میداشت.‏
روزي یعقوب آش میپخت و عیسو خسته از
صحرا آمد.‏
و عیسو به یعقوب گفت:‏ بگذار از این آش سر خ
بچشم،‏ زیرا که خسته ام.‏ به این دلیل او را ادوم
نامیدند.‏ باب
یعقوب گفت:‏ امروز نخستزادگی خود را به من
بفروش.‏
عیسو گفت:‏ اینک من به حالت مرگ رسیدهام ،
پس مرا از نخستزادگی چه فایده؟
یعقوب گفت:‏ امروز براي من قسم بخور.‏ پ س براي
او قسم خورد،‏ و نخستزادگی خود را به یعقوب
فروخت.‏ باب ؛ عبرانیان
و یعقوب نان و آش عدس را به عیسو داد،‏ که
خورد و نوشید و برخاسته،‏ برفت.‏ پس عیسو
نخستزادگی خود را خوار نمود.‏
16 ،12
19 .1 ،36
36 ،27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
26
.1
و قحطی شدیدي همانند قحطی زمان ابراهیم فرا
گرفت،‏ و اسحاق نزد ابیملک،‏ پادشاه فلسطینیان به
جرار رفت.‏ باب ؛
ویهوه بر وي ظاهر شده،‏ فرمود:‏ به مصر نرو،‏ بلکه
در سرزمینی که به تو میگویم،‏ ساکن شو.‏
در این زمین توقف نما،‏ و با تو خواهم بود و تو را
برکت خواهم داد،‏ زیرا که به تو و نسل تو تمام ا
سرزمین را میدهم و سوگندي را که با پدرت ابراهیم
خوردم،‏ استوار خواهم داشت.‏ باب
و نسلت را مانند ستارگان آسمان زیاد گردانم،‏ و
تمام این سرزمینها را به نسل تو بخشم،‏ و از نسل تو
همه ملتهاي جهان برکت خواهند یافت.‏ باب
زیرا که ابراهیم صداي مرا شنید،‏ دستورات،‏ قواعد و
قوانین مرا نگاه داشت.‏ باب ؛ عبرانیان
سپ.‏ اسحاق در جرار اقامت نمود.‏
و مردمان آن مکان دربارة زنش از او جویا شدند.‏
گفت:‏ او خواهر من است،‏ زیرا ترسید که بگوید همسر
من است،‏ مبادا اهل آنجا او را به خاطر ربکا که زیبا
بود،‏ بکشند.‏ باب
و چون در آنجا مدتی توقف نمود،‏ چنان افتاد که
ابیملک،‏ پادشاه فلسطینیان ، از دریچه نظاره کرد و دید
که اینک اسحاق با همسر خود ربکا،‏ شوخی میکند.‏
پس ابیملک،‏ اسحاق را خوانده،‏ گفت:‏ همانا ا
همسر توست!‏ پ س چرا گفتی که خواهر من است؟
اسحاق بدو گفت:‏ زیرا گفتم که مبادا براي وي بمیرم.‏
3 ،12
8 ،11
7 ،12
18 ،12
13 ،12
.4
.5
6
.7
.8
.9
11 ،20 باب
.10
ابیملک گفت:‏ این چه کار است که با ما کردي؟
نزدیک بود که یکی از قوم با همسرت همبستر شود،‏ و
بر ما جرمی آورده باشی.‏ باب
و ابیملک تمامی قوم را قدغن کرده،‏ گفت:‏ کسی
که باعث آزار این مرد و همسرش بشود،‏ خواهد مرد.‏
و اسحاق در آن زمین زراعت کرد،‏ و در آن سال
صد چندان برداشت کرد؛ و یهوه او را برکت داد.‏ لوقا
8 ،8
9 ،20
.11
.12
22 10، ؛ امثال
.13
و آن مرد بزرگ و بزرگتر شده،‏ تا بسیار بزرگ
گردید.‏
و او را گلۀ گوسفندان و گله گاوان و غلامان
فراوانی بود.‏ و فلسطینیان به او حسادت میکردند.‏
و همۀ چاههایی که نوکران پدرش در ایام پدرش
ابراهیم،‏ کنده بودند،‏ فلسطینیان آنها را از خاك پر
کردند.‏ باب
و ابیملک به اسحاق گفت:‏ از نزد ما برو،‏ زیرا که از
ما بسیار بزرگتر شدهاي.‏
سپ.‏ اسحاق از آنجا برفت،‏ و در دره جرار فرود
آمده،‏ در آنجا ساکن شد.‏
و چاههاي آب را که در زمان پدرش ابراهیم کنده
بودند و فلسطینیان ا را بعد از وفات ابراهیم بسته
بودند،‏ اسحاق دوباره ا را کند و نام گذاري کرد به
نامهایی که پدرش ا را نامیده بود.‏
25 ،21
.14
.15
.16
17
.18
2 ،20
10 ،12
.2
.3
- 23 -

تیح
نی
یم
یب
یزن
2 ،36
.35
27
.1
پیدایش
.19
و نوکران اسحاق در آن دره حفره زدند و چاه آب
زندهاي در آنجا یافتند.‏
و شبانان جرار با شبانان اسحاق دعوا کرده،‏
گفتند:‏ ا آب از آن ماست!‏ پس آن چاه را عسق
نامید،‏ زیرا که با وي دعوا کردند.‏
و چاهی دیگر کندند،‏ همچنان براي آن نیز جنگ
کردند،‏ و آن را سطنه نامید.‏
و از آنجا کوچ کرده،‏ چاهی دیگر کند و براي آن
جنگ نکردند.‏ پ س آن را رحوبوت نامیده،‏ گفت:‏ که
اکنون یهوه ما را وسعت داده است،‏ و در زمین،‏ بارور
خواهیم شد.‏ مزامیر
سپ.‏ از آنجا به بِئرشَبع آمد.‏ باب
در همان شب،‏ یهوه بر وي ظاهر شده،‏ فرمود:‏ من
خداي پدرت ابراهیم،‏ هستم.‏ ترسان مباش زیرا که من
با تو هستم،‏ و تو را برکت میدهم،‏ و نسل تو را بخاطر
بندة خود ابراهیم،‏ فراوان خواهم ساخت.‏ رومیان
و قربانگاهی در آنجا بنا نهاد و نام یهوه را خواند،‏ و
خیمۀ خود را برپا نمود و نوکران اسحاق چاهی در آنجا
کندند.‏
و ابیملک،‏ به اتفاق یکی از اصحاب خود،‏ احزات
نام،‏ و پیکول،‏ که سپهسالار او بود،‏ از جرار به نزد او
آمدند.‏ باب
و اسحاق بدیشان گفت:‏ چرا نزد من آمدید،‏ با آنکه
از من نفرت دارید،‏ و مرا از نزد خود راندید؟
گفتند:‏ واقعاً‏ فهمیدهایم که یهوه با توست.‏ پس
گفتیم سوگندي در میان ما و تو باشد،‏ و عهدي با تو
ببندیم.‏
تا با ما بدي نکنی چنانکه به تو ضرري نرساندیم،‏
بلکه غیر از نیکی به تو نکردیم،‏ و تو را به سلامتی
روانه نمودیم،‏ و اکنون مبارك یهوه هستی.‏ باب ؛
31 ،8
31 ،24
3-1 ،46
37 .20 ،18
22 ،21
.20
.21
.22
23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
15 ،115 مزامیر
.30
آنگاه براي ایشان مهمانی برپا نمود،‏ و خوردند و
آشامیدند.‏ باب
بامدادان برخاسته،‏ با یکدیگر قسم خوردند،‏ و
اسحاق با ایشان بدرود گفت.‏ پ س ، از نزد وي با آرامش
رفتند.‏
و در آن روز نوکران اسحاق آمده،‏ به او از آن
چاهی که کندند خبر داده،‏ گفتند:‏ آب یافتیم!‏
سپ.‏ آن را شَبعه نامید.‏ از این سبب آن شهر،‏ تا
امروز بِئرشَبع نام دارد.‏ باب
و چون عیسو چهل ساله بود،‏ یودیت،‏ دختر بیري
، و بسما،‏ دختر ایلونِ‏ حتی را به گرفت.‏ باب
و ایشان باعث تلخی زندگی اسحاق و ربکا شدند.‏
و چون اسحاق پیر شد و چشمانش از دیدن تار
گشته بود،‏ پسر بزرگ خود عیسو را طلبیده،‏ به وي
گفت:‏ اي پسر من!‏ گفت:‏ بلی.‏ باب
گفت:‏ اینک پیر شدهام و وقت مرگ خود را
نمیدانم.‏
پس اکنون،‏ سلاح خود یعنی تیر و کمان خویش را
گرفته،‏ به صحرا برو،‏ و شکاري براي من بگیر،‏
و خوراکی براي من چنانکه دوست دارم محیا
کن،‏ و نزد من بیاور تا بخورم و جانم قبل از مردنم تو
را برکت دهد.‏
و چون اسحاق به پسر خود عیسو سخن میگفت،‏
ربکا بشنید و عیسو به صحرا رفت تا شکاري صید
کرده،‏ بیاورد.‏
آنگاه ربکا پسر خود یعقوب را خوانده،‏ گفت:‏ اینک
پدر تو را شنیدم که برادرت عیسو را خطاب کرده،‏
میگفت:‏
براي من شکاري آورده،‏ خوراکی خوشمزه محیا کن
تا آن را بخورم،‏ و قبل از مردنم تو را در حضور یهوه
برکت دهم.‏
پس اي پسر من،‏ اکنون سخن مرا بشنو در آن چه
من به تو امر میکنم.‏
بسوي گله بشتاب،‏ و دو بزغالۀ خوب از بزها،‏ نزد
من بیاور،‏ تا از آنها غذایی براي پدرت بطوري که
دوست میدارد،‏ محیا کنم.‏
و آن را نزد پدرت ببر تا بخورد،‏ و تو را قبل از
وفاتش برکت دهد.‏
یعقوب به مادر خود،‏ ربکا،‏ گفت:‏ اینک برادرم
عیسو،‏ مردي پر مو است و من مردي مو هستم؛
10 ،48
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
25 ،25 باب
12. شاید که پدرم مرا لمس نماید،‏ و در نظرش مثل
کسی شوم که مسخره میکند،‏ و لعنت به جاي برکت
براي خود آورم،‏
مادرش به وي گفت:‏ اي پسر من،‏ لعنت تو بر من
باد!‏ فقط سخن مرا بشنو و رفته،‏ آن را براي من بگیر.‏
سپ.‏ رفت و گرفته،‏ نزد مادر خود آورد.‏ و مادرش
خوراکی محیا نمود بطوري که پدرش دوست
میداشت.‏
.13
14
.
31 ،21
20 ،40
.31
.32
33
.34
- 24 -

کی
کی
فی
پیدایش
.15
و ربکا،‏ جامه فاخر پسر بزرگ خود عیسو را که نزد
او در خانه بود گرفته،‏ به پسر کوچکتر خود یعقوب
پوشانید،‏
و پوست بزغالهها را،‏ بر دستها و نرمۀ گردن او
بست.‏
و خورش و نانی که ساخته بود،‏ به دست پسر
خود یعقوب سپرد.‏
سپ.‏ نزد پدر خود آمده،‏ گفت:‏ اي پدر من!‏ گفت:‏
بلی،‏ تو کیستی اي پسر من؟
یعقوب به پدر خود گفت:‏ من نخستزادة تو عیسو
هستم.‏ آنچه به من فرمودي کردم،‏ اکنون برخیز،‏
بنشین و از شکار من بخور،‏ تا جانت مرا برکت دهد.‏
اسحاق به پسر خود گفت:‏ اي پسر من!‏ چگونه
بدین زودي یافتی؟ گفت:‏ یهوه خداي تو به من
رسانید.‏
اسحاق به یعقوب گفت:‏ اي پسر من،‏ نزد بیا
تا تو را لمس کنم،‏ که آیا تو پسر من عیسو هستی یا
نه.‏
سپ.‏ یعقوب نزد پدر خود اسحاق آمد،‏ و او را لمس
کرده،‏ گفت:‏ صدا،‏ صداي یعقوب است،‏ لیکن دستها،‏
دستهاي عیسوست.‏
و او را نشناخت،‏ زیرا که دستهایش مثل دستهاي
برادرش عیسو،‏ مويدار بود.‏ پ س او را برکت داد.‏
و گفت:‏ آیا تو همان پسر من،‏ عیسو هستی؟ گفت:‏
من هستم.‏
سپ.‏ گفت:‏ نزد بیاور تا از شکار پسر خود
بخورم و جانم تو را برکت دهد.‏ پس نزد وي آورد و
بخورد و شراب برایش آورد و نوشید.‏
و پدرش،‏ اسحاق به وي گفت:‏ اي پسر من،‏ نزدیک
بیا و مرا ببوس.‏
سپ.‏ نزدیک آمده،‏ او را بوسید و رایحۀ لباس او را
بوییده،‏ او را برکت داد و گفت:‏ همانا رایحۀ پسر من،‏
مانند رایحۀ صحرایی است که یهوه آن را برکت داده
باشد.‏
سپ.‏ خدا تو را از شبنم آسمان و از محصولات
زمین،‏ و از فراوانی غله و شیره عطا فرماید.‏ عبرانیان
قومها تو را بندگی نمایند و طوا تو را تعظیم
کنند،‏ بر برادران خود سرور شوي،‏ و پسران مادرت تو
را تعظیم نمایند.‏ نفرین باد هر که تو را لعنت کند،‏ و
هر که تو را مبارك خواند،‏ مبارك باد.‏ باب ؛
20 ،11
3 ،12
23 ،25
.16
.17
18
.19
.20
.21
22
.23
.24
25
.26
27
28
.29
9 24، ؛ اعداد
30. چون
اسحاق،‏ از برکت دادن به یعقوب فارغ شد،‏
به مجرد بیرون رفتنِ‏ یعقوب از حضور پدر خود
اسحاق،‏ برادرش عیسو از شکار بازگشت.‏
و او نیز خوراکی محیا کرد،‏ و نزد پدر خود آورده،‏
به پدر خود گفت:‏ پدر من برخیزد و از شکار پسر خود
بخورد،‏ تا جانت مرا برکت دهد.‏
پدرش اسحاق به وي گفت:‏ تو کیستی؟ گفت:‏ من
پسر نخستین تو،‏ عیسو هستم.‏
آنگاه لرزهاي شدید بر اسحاق مستولی شده،‏ گفت:‏
پس آن که بود که شکاري صید کرده،‏ برایم آورد،‏ و
قبل از آمدن تو از آن خوردم و او را برکت دادم،‏ و در
حقیقت او مبارك خواهد بود؟
عیسو چون سخنان پدر خود را شنید،‏ نعرهاي
عظیم و بینهایت تلخ برآورده،‏ به پدر خود گفت:‏ اي
پدرم،‏ به من،‏ به من نیز برکت بده!‏ عبرانیان
گفت:‏ برادرت به حیله آمد،‏ و برکت تو را گرفت.‏
گفت:‏ نام او را یعقوب بخوبی نهادند،‏ زیرا که دو
مرتبه مرا از پا درآورد.‏ اول نخستزادگی مرا گرفت،‏ و
اکنون برکت مرا گرفته است.‏ پ س گفت:‏ آیا براي من
نیز برکتی نگاه نداشتی؟ باب ؛ عبرانیان
اسحاق در جواب عیسو گفت:‏ اینک او را بر تو
سرور ساختم،‏ و همۀ برادرانش را غلامان او گردانیدم،‏
و غله و شراب را رزق او دادم.‏ پ س اکنون اي پسر من،‏
براي تو چه کنم؟
عیسو به پدر خود گفت:‏ اي پدر من،‏ آیا همین
یک برکت را داشتی؟ به من،‏ به من نیز اي پدرم برکت
بده!‏ و عیسو با صداي بلند بگریست.‏ عبرانیان
پدرش اسحاق در جواب او گفت:‏ اینک مسکن تو
دور از محصولات زمین،‏ و از شبنم آسمان از بالا
خواهد بود.‏ عبرانیان
و به شمشیرت خواهی زیست،‏ و برادر خود را
بندگی خواهی کرد،‏ چون سر باز زدي،‏ یوغ او را از
گردن خود خواهی انداخت.‏
و عیسو بسبب آن برکتی که پدرش به یعقوب
داده بود،‏ بر او کینه ورزید؛ و عیسو در دل خود گفت:‏
روزهاي عذاداري براي پدرم نزدیک است،‏ آنگاه برادر
خود یعقوب را خواهم کشت.‏ عوبدیا
و ربکا،‏ از سخنان پسر بزرگ خود،‏ عیسو آگاهی
یافت.‏ پس فرستاده،‏ پسر کوچک خود،‏ یعقوب را
خوانده،‏ بدو گفت:‏ اینک برادرت عیسو تحدیدي است
به اینکه تو را بکشد.‏
سپ.‏ اکنون اي پسرم سخن مرا بشنو و برخاسته،‏
17 ،12
16 ،12
17 ،12
33 ،25
10
20 ،11
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
43
- 25 -

یک
یم
کی
یزن
یزن
یزن
يرو
هرا
کی
نی
نزد برادرم،‏ لابان،‏ به حرّان فرار کن.‏
و چند روز نزد وي بمان،‏ تا خشم برادرت برگردد.‏
تا غضب برادرت از تو برگردد،‏ و آنچه بدو کردي،‏
فراموش کند.‏ آنگاه فرستم و تو را از آنجا بر
میگردانم.‏ چرا باید از شما هر دو در روز محروم
شوم؟ دوم سموئیل
و ربکا به اسحاق گفت:‏ بسبب دختران حت از
جان خود بیزار شدهام اگر یعقوب زنی از دختران
حت‏،‏ مثل اینانی که دختران این زمینند بگیرد،‏ مرا از
حیات چه فایده خواهد بود.‏
پیدایش
.
7 .6 ،14
.44
.45
.46
28
.1
و اسحاق،‏ یعقوب را خوانده،‏ او را برکت داد و او را
امر فرموده،‏ گفت:‏ از دختران کنعان مگیر.‏ باب
،24
3
.2
.3
.4
برخاسته،‏ به فَدانِ‏ اَرام،‏ به خانۀ پدر مادرت،‏ بتوئیل،‏
برو و از آنجا زنی از دختران لابان،‏ برادر مادرت،‏ براي
خود بگیر.‏
و خداي قادر مطلق تو را برکت دهد،‏ و تو را بارور و
زیاد سازد،‏ تا از تو قومهاي بسیار بوجود آیند.‏
و برکت ابراهیم را به تو دهد،‏ به تو و به نسل تو با
تو،‏ تا وارث زمین غربت خود شوي،‏ که خدا آن را به
ابراهیم بخشید.‏ باب
پس اسحاق،‏ یعقوب را روانه نمود و به فدان ارام،‏
نزد لابان پسر بتوئیل ارامی،‏ برادر ربکا،‏ مادر یعقوب و
عیسو،‏ رفت.‏ هوشع
و اما عیسو چون دید که اسحاق یعقوب را برکت
داده،‏ او را به فدان ارام روانه نمود تا از آنجا زنی براي
خود بگیرد،‏ و در حین برکت دادن به وي امر کرده،‏
گفته بود که از دختران کنعان مگیر،‏
و اینکه یعقوب،‏ پدر و مادر خود را اطاعت نموده،‏
به فدان ارام رفت،‏
و چون عیسو دید که دختران کنعان در نظر
پدرش،‏ اسحاق،‏ بدند،‏
پس عیسو نزد اسماعیل رفت،‏ و محلَت،‏ دختر
اسماعیل پسر ابراهیم را که خواهر نبایوت بود،‏ علاوه
بر زنانی که داشت،‏ به گرفت.‏ باب ؛ ؛
،25
3 ،36
2 ،36
3 ،12
13 ،12
.5
.6
.7
.8
.9
13
.10
و اما یعقوب،‏ از بِئرشَبع روانه شده،‏ بسوي حران
رفت.‏
11. و به محلی رسید،‏ در آنجا شب را بسر برد،‏ زیرا که
آفتاب غروب کرده بود و ی از سنگهاي آنجا را
گرفته،‏ زیر سر خود نهاد و در همان جا به خواب رفت.‏
و خوابی دید که ناگاه نردبانی بر زمین برپا شده،‏
که سرش به آسمان میرسد،‏ و اینک فرشتگان خدا بر
آن صعود و نزول میکنند.‏ یوحنا
در آن هنگام،‏ یهوه بر سر آن ایستاده،‏ میفرماید:‏
من هستم یهوه،‏ خداي پدرت ابراهیم،‏ و خداي اسحاق.‏
این سرزمینی را که تو بر آن خفتهاي به تو و به نسل
تو میبخشم.‏ باب
و نسل تو مانند غبار زمین خواهند شد،‏ و به
مغرب و مشرق و شمال و جنوب منتشر خواهی شد،‏ و
از تو و از نسل تو همه قبایل زمین برکت خواهند
یافت.‏ تثنیه ؛ اول پادشاهان ؛ پیدایش
و اینک من با تو هستم،‏ و تو را در هر جایی که
نمایم تا تو را بدین سرزمین برگردانم،‏
زیرا که تا آنچه را به تو گفتهام ، بجا نیاورم،‏ تو را رها
نخواهم کرد.‏
سپ.‏ یعقوب از خواب بیدار شد و گفت:‏ حتماً‏ یهوه
در این مکان است و من ندانستم.‏
سپ.‏ ترسان شده،‏ گفت:‏ این چه مکان ترسناکی
است!‏ این نیست جز خانۀ خدا و ا است دروازة
آسمان.‏
بامدادان یعقوب برخاست و آن سنگی را که زیر
سر خود نهاده بود،‏ گرفت و چون ستونی برپا داشت و
روغن بر سرش ریخت.‏ باب ؛
و آن محل را بیتئیل نامید،‏ نام آن شهر قبلاً‏ لوز
بود.‏ باب
و یعقوب نذر کرده،‏ گفت:‏ اگر خدا با من باشد،‏ و
مرا در این که میروم محافظت کند،‏ و مرا نان دهد
تا بخورم،‏ و رخت تا بپوشم،‏ اعداد ؛ اول تیموتائوس
تا به خانۀ پدر خود با آرامش برگردم،‏ در این
صورت یهوه،‏ خداي من خواهد بود.‏
و این سنگی را که چون ستون برپا کردم،‏ خانه
خدا شود،‏ و آنچه به من بدهی،‏ ده آن را به تو
خواهم داد.‏ اول پادشاهان
8 ،6
3 ،12
14 ،35
51 ،1
2 ،21
20 ،4
13 ،31
17 ،8
4 ،48
اشعیا 2 ،43
20 ،12
.12
.13
.14
.15
، محافظت
خروج 5 ،3
15 ،35
16
17
.18
.19
.20
.21
.22
29
1
.2
سپ.‏ یعقوب روانه شد و به سرزمین فرزندان مشرق
رفت.‏
او نگاه کرد و دید که اینک در صحرا،‏ چاهی است،‏
و بر کنارهاش سه گلۀ گوسفند خوابیده،‏ چونکه از آن
- 26 -

هآن
یزن
ددا
نی
یول
نی
نی
لی
چاه گلهها را آب میدادند،‏ و سنگی بزرگ بر دهنۀ چاه
بود.‏ مرقس
و چون همۀ گلهها جمع شدند،‏ سنگ را از دهنۀ
چاه غلطانیدند را سیراب کردند.‏ پس سنگ را
بجاي خود،‏ بر سر چاه برگرداندند.‏
یعقوب بدیشان گفت:‏ اي برادرانم از کجا هستید؟
گفتند:‏ ما از حرّانیم.‏
بدیشان گفت:‏ لابان پسر ناحور را میشناسید؟
گفتند:‏ میشناسیم.‏
بدیشان گفت:‏ حالش خوب است؟ گفتند:‏ خوب
است،‏ و اینک دخترش،‏ راحیل،‏ با گلۀ او میآید.‏ باب
پیدایش
، گله
4 ،16
.3
.4
.5
.6
27 ،43
.7
.8
.9
گفت:‏ هنوز روز بلند است و وقت جمع کردن گله
ها نیست،‏ گله را آب دهید و رفته،‏ بچرانید.‏
گفتند:‏ نمیتوانیم،‏ تا همۀ گلهها جمع شوند،‏ و
سنگ را از سر چاه بغلطانند،‏ آنگاه گله را آب میدهیم.‏
وهنوز با ایشان در گفتگو میبود که راحیل،‏ با گلۀ
پدر خود رسید.‏ زیرا که ا را چوپانی میکرد.‏
اما چون یعقوب راحیل،‏ دختر برادر مادر خود،‏
لابان،‏ و گلۀ برادر مادر خویش،‏ لابان را دید،‏ یعقوب
نزدیک شده،‏ سنگ را از سر چاه غلطانید،‏ و گلۀ برادر
مادر خویش،‏ لابان را سیراب کرد.‏ خروج
و یعقوب،‏ راحیل را بوسید،‏ و به صداي بلند
گریست.‏
و یعقوب،‏ راحیل را خبر داد که او برادر پدرش،‏ و
پسر ربکا است.‏ پ س دوان دوان رفته،‏ پدر خود را خبر
17 ،2
.10
.11
.12
.
13. چون
لابان،‏ خبر خواهرزادة خود،‏ یعقوب را شنید،‏
به استقبال وي شتافت،‏ و او را در بغل گرفته،‏ بوسید و
به خانۀ خود آورد،‏ و او لابان را از همۀ ا امور
آگاهانید.‏ لوقا
20 ،15
14. لابان
به او گفت:‏ به راستی تو استخوان و گوشت
من هستی.‏ و نزد وي مدت یک ماه ماند.‏ داوران
سپ.‏ لابان،‏ به یعقوب گفت:‏ آیا چون برادر من
هستی،‏ باید براي من مفت خدمت کنی؟ به من بگو
که اجرت تو چه خواهد بود؟
و لابان را دو دختر بود،‏ که نام بزرگتر،‏ لیه و اسم
کوچکتر،‏ راحیل بود.‏
لیه ضعیف بود،‏ و اما راحیل،‏ خوش چهره
و زیبا بود.‏
و یعقوب عاشق راحیل بود و گفت:‏ براي دختر
کوچکت راحیل،‏ هفت سال تو را خدمت میکنم.‏
گفت:‏ او را به تو بدهم،‏ بهتر است از آنکه به
دیگري بدهم.‏ نزد من بمان.‏
سپ.‏ یعقوب براي راحیل هفت سال خدمت کرد.‏ و
به دلیل اینکه او را دوست میداشت،‏ در نظرش سالها
چند روز نمود.‏ هوشع ؛ افسسیان
و یعقوب به لابان گفت:‏ همسرم را به من بسپار،‏
که روزهایم سپري شد،‏ تا به وي همبستر شوم.‏
سپ.‏ لابان،‏ همۀ مردمان آنجا را دعوت کرده،‏
مهمانی برپا نمود.‏
هنگام شام،‏ دختر خود،‏ لیه را برداشته،‏ او را نزد
وي آورد،‏ و او با وي همبستر شد.‏
و لابان کنیز خود زلفه را،‏ به دختر خود لیه،‏ به
کنیزي داد.‏
25. صبحگاهان دید،‏ که اینک لیه است!‏ پ س به لابان
گفت:‏ این چه کاري است که با من کردي؟ مگر براي
راحیل نزد تو خدمت نکردم؟ چرا مرا فریب دادي؟ باب
25 ،5
13 ،12
19. لابان
20
.21
22
.23
.24
48 ،2 ؛ لوقا 10 ،26 ؛ 9 ،20 ؛ 18 ،12
26. لابان
گفت:‏ در ولایت ما چنین رسم نیست که
کوچکتر را قبل از بزرگتر بدهند.‏
این هفتۀ را با وي بگذران و بعد او را نیز به تو
میدهیم،‏ به عوض هفت سال دیگر که خدمتم کنی.‏
سپ.‏ یعقوب چنین کرد،‏ و هفتۀ او را تمام کرد،‏ و
دختر خود،‏ راحیل را به به او داد.‏
و لابان،‏ کنیز خود،‏ بلهه را به دختر خود،‏ راح
به کنیزي داد.‏
و ب ا راحیل نیز همبستر شد و او را از لیه بیشتر
دوست میداشت،‏ و هفت سال دیگر خدمت وي کرد.‏
و چون یهوه دید که لیه دوستداشتنی نیست،‏ او
را قابل باردار شدن ساخت.‏ راحیل،‏ نازا ماند.‏
و لیه حامله شده،‏ پسري بزاد و او را رؤبین نام
نهاد،‏ زیرا گفت:‏ یهوه مصیبت مرا دیده است.‏ اکنون
شوهرم مرا دوست خواهد داشت.‏ باب ؛ خروج ؛
14 ،6
8 ،46
.27
28
.29
.30
.31
.32
5 ،26 اعداد
.33
و بار دیگر حامله شده،‏ پسري زایید و گفت:‏
چونکه یهوه شنید که من دوستداشتنی نیستم،‏ ا
را نیز به من بخشید.‏ پ س او را شمعون نامید.‏
و باز آبستن شده،‏ پسري زایید و گفت:‏ اکنون این
مرتبه شوهرم با من خواهد پیوست،‏ زیرا که برایش سه
پسر زاییدم.‏ از این سبب او را لاوي نام نهاد.‏
و بار دیگر حامله شده،‏ پسري زایید و گفت:‏ ا
مرتبه یهوه را حمد میگویم.‏ پس او را یهودا نامید.‏
.34
.35
2 ،9
15
.16
17. چشمان
.18
- 27 -

يجا
یزن
تی
آنگاه از زاییدن بازایستاد.‏
متی
پیدایش
2 ،1 ؛ لوقا 33 ،3
30
.1
.2
و اما راحیل،‏ چون دید که براي یعقوب،‏ فرزندي
نزایید،‏ راحیل بر خواهر خود حسادت کرد.‏ و به یعقوب
گفت:‏ فرزندان به من بده در غیر این صورت میمیرم.‏
آنگاه غضب یعقوب بر راحیل افروخته شد و گفت:‏
مگر من به خدا هستم که باردار شدن را از تو باز
داشته است؟ باب ؛ دوم پادشاهان ؛ مزامیر
گفت:‏ اینک با کنیز من،‏ بلهه،‏ همبستر شو،‏ تا بر
زانویم بزاید،‏ تا من به وسیله او فرزندي داشته باشم.‏
3 ،127
7 ،5
36 ،31
.3
2 ،16 باب
.4
.5
پس کنیز خود،‏ بلهه را به یعقوب به زنی داد.‏ و او
با وي همبستر شد.‏
و بلهه آبستن شده،‏ پسري براي یعقوب زایید.‏ باب
25 ،35
.6
.7
و راحیل گفت:‏ خدا مرا داوري کرده است،‏ و صداي
مرا نیز شنیده،‏ و پسري به من عطا فرموده است.‏ پس
او را دان نام نهاد.‏
و بلهه،‏ کنیز راحیل،‏ باز حامله شده،‏ پسر دومین
؛ هوشع
براي یعقوب زایید.‏ باب
و راحیل گفت:‏ به کُشتیهاي خدا با خواهر خود
کشتی گرفتم و غالب آمدم.‏ و او را نفتالی نام نهاد.‏
و اما لیه چون دید که از زاییدن باز مانده بود،‏ کنیز
خود زلفه را برداشته،‏ او را به یعقوب به داد.‏ باب
،29
6 ،1
34 .33 ،29
.8
.9
35
.10
26 ،35
.11
.12
.13
و زلفه،‏ کنیز لیه،‏ براي یعقوب پسري زایید.‏
باب
و لیه گفت:‏ به سعادت!‏ پ س او را جاد نامید.‏
و زلفه،‏ کنیز لیه،‏ پسر دومین براي یعقوب زایید.‏
و لیه گفت:‏ به خوشحالی من!‏ زیرا که دختران،‏ مرا
خوشحال خواهند خواند.‏ و او را آذر نام نهاد.‏ لوقا
و در ایام درو گندم،‏ رؤبین رفت و دوداییم در
صحرا یافت و آنها را نزد مادر خود لیه،‏ آورد.‏ پس
راحیل به لیه گفت:‏ از دوداییم پسر خود به من بده.‏
وي را گفت:‏ آیا کم است که شوهر مرا گرفتی و
دوداییم پسر مرا نیز میخواهی بگیري؟ راحیل گفت:‏
امشب به عوض دوداییم پسرت،‏ میگذارم او با تو
همبسر شود.‏
و وقت عصر،‏ چون یعقوب از صحرا میآمد،‏ لیه به
استقبال وي بیرون رفت،‏ گفت:‏ با من همبسر شو،‏ زیرا
که تو را به دوداییمِ‏ پسر خود اجیر کردم.‏ پس آنشب
با وي همبستر شد.‏
و خدا،‏ لیه را مستجاب فرمود که آبستن شده،‏
پسر پنجمین براي یعقوب زایید.‏
و لیه گفت:‏ خدا مزد به من داده است،‏ زیرا کنیز
خود را به شوهر خود دادم.‏ و اورا یساکار نام نهاد.‏
و بار دیگر لیه حامله شده،‏ پسر ششمین براي
یعقوب زایید.‏ باب
و لیه گفت:‏ خدا عطاي نیکو به من داده است.‏
اکنون شوهرم با من زندگی خواهد کرد،‏ زیرا که شش
پسر براي او زاییدم.‏ پ س او را زبولون نامید.‏
و بعد از آن دختري زایید،‏ و او را دینا نام نهاد.‏
سپ.‏ خدا راحیل را بیاد آورد،‏ و دعاي او را اجابت
فرموده،‏ خدا او را قابل باردار شدن ساخت.‏ باب ؛ اول
1 ،8
34 .33 ،29
.17
.18
.19
.20
.21
22
سموئیل
25 ،1
5 ،39
21 ،11
41 ،31
5 ،32
1 ،4
18 ،4
19 ،1
.23
و آبستن شده،‏ پسري بزاد و گفت:‏ خدا ننگ مرا
برداشته است.‏ اشعیا ؛ لوقا
و او را یوسف نامیده،‏ گفت:‏ یهوه پسري دیگر
علاوه بر این به من بده.‏
راحیل،‏ یوسف را زایید،‏ یعقوب به لابان
گفت:‏ مرا مرخص کن تا به مکان و سرزمین خویش
بروم.‏ خروج ؛ اول پادشاهان
زنان و فرزندان مرا که براي ایشان تو را خدمت
کردهام به من واگذار تا بروم ، زیرا خدمتی که به تو
کردم،‏ تو میدانی.‏ باب
وي را گفت:‏ کاش که مورد نظر لطف تو
باشم،‏ زیرا احساس میکنم که بخاطر تو،‏ یهوه مرا
برکت داده است.‏ باب ؛
و گفت:‏ مزد خود را براي من مشخص کن تا آن را
به تو بدهم.‏
با او گفت:‏ خدمتی که به تو کردهام ، خود میدانی،‏
و گلههایت چگونه نزد من بود.‏
زیرا قبل از آمدن من،‏ مال تو کم بود،‏ و به نها
زیاد شد،‏ و بعد از آمدن من،‏ یهوه تو را برکت داده
است.‏ و اکنون من کی باید تدارك خانۀ خود را ببینم؟
گفت:‏ پ س تو را چه بدهم؟ یعقوب گفت:‏ چیزي به
من نده،‏ اگر این کار را براي من بکنی،‏ بار دیگر شبانی
و پاسبانی گلۀ تو را خواهم نمود.‏
امروز در تمامی گلۀ تو گردش میکنم،‏ و هر میش
خالدار و ابلق و هر میش سیاه را از میان گوسفندان،‏ و
ابلقها و خالدارها را از بزها،‏ جدا میسازم،‏ و آن،‏ مزد
من خواهد بود.‏
33. و در آینده عدالت من،‏ بر من شهادت خواهد داد،‏
.24
25. چون
.26
27. لابان
.28
.29
.30
.31
.32
48 ،1
.14
.15
.16
- 28 -

يرو
ین
هآن
یم
يرو
بی
.
.5
.6
.7
.8
وقتی که بیایی تا مزد مرا پیش خود ببی از
بزها،‏ خالدار و ابلق،‏ و آنچه از گوسفندان،‏ سیاه نباشد،‏
نزد من به دزدي شمرده شود.‏
گفت:‏ اینک همان که تو گفتی بشود.‏
و در همان روز،‏ بزهاي نر خط دار و ابلق،‏ و همۀ
ماده بزهاي خالدار و ابلق،‏ یعنی هر چه سفیدي در آن
بود،‏ و همۀ گوسفندان سیاه را جدا کرده،‏ به دست
پسران خود سپرد.‏
و در میان خود و یعقوب،‏ سه روز راه،‏ مسافت
گذارد.‏ و یعقوب باقی گلۀ لابان را شبانی کرد.‏
و یعقوب شاخههاي تر و تازه از درخت کبوده و
بادام و چنار براي خود گرفت،‏ و خطهاي سفید در آنها
کشید،‏ و سفیدي را که در شاخهها بود،‏ ظاهر کرد.‏
و وقتی که گلهها،‏ براي آب خوردن میآمدند،‏ آن
شاخههایی را که خراشیده بود،‏ در حوضها و آبخورها
پیش گلهها مینهاد،‏ تا چون براي نوشیدن بیایند،‏
باردار شوند.‏
سپ.‏ گلهها پیش شاخهها بارآور میشدند،‏ و بزهاي
خطدار و خالدار و ابلق میزاییدند.‏
و یعقوب،‏ بزها را جدا کرد،‏ و روي گلهها را بسوي
هر خطدار و سیاه در گلۀ لابان گذاشت،‏ و گلههاي
خود را جدا کرد و با گلۀ لابان نگذاشت.‏
و هرگاه حیوانهاي تنومند باردار میشدند،‏ یعقوب
شاخهها را پیش ا در آبخورها مینهاد،‏ تا در میان
چوبها باردار شوند.‏
و هر گاه حیوانات ضعیف بودند،‏ آنها را
نمیگذاشت،‏ پس ضعیفها از آن لابان،‏ و تنومندها از
آن یعقوب شدند.‏
و آن مرد بسیار ترقی نمود،‏ و گلههاي بسیار و
کنیزان و غلامان و شتران و الاغان بهم رسانید.‏ باب
پیدایش
،12
، آنچه
34. لابان
.35
.36
.37
.38
39
.40
.41
.42
.43
16
31
.1
.2
.3
و سخنان پسران لابان را شنید که گفتند:‏
یعقوب همۀ دارائی پدر ما را گرفته است،‏ و از
دارائیهاي پدر ما تمام این ثروت را بهم رسانیده.‏
و یعقوب لابان را دید که دیگر رفتارش مثل
سابق با او نبود.‏
ویهوهبهیعقوب گفت:‏ به زمین پدرانت و به زادگاه
خویش برگرد و من با تو خواهم بود.‏
پس یعقوب فرستاده،‏ راحیل و لیه را به صحرا نزد
گلۀ خود طلب نمود.‏
و بدیشان گفت:‏ پدر شما را میبینم که مثل
سابق با من نیست،‏ لیکن خداي پدرم با من بوده است.‏
و شما میدانید که با تمام قوت خود پدر شما را
خدمت کردهام
و پدر شما مرا فریب داده،‏ ده مرتبه مزد مرا تبدیل
نمود ولی خدا او را نگذاشت که ضرري به من رساند.‏
هرگاه میگفت مزد تو خالدارها باشد،‏ تمام گلهها
خالدار میآوردند،‏ و هر گاه میگفت مزد تو خطدارها
باشد،‏ همۀ گلهها خطدار میزاییدند.‏ باب
پس خدا دارائیهاي پدر شما را گرفته،‏ به من داده
است.‏
و هنگامی که گلهها باردار میشدند،‏ دیدم اینک
قوچهایی که با میشها جمع میشدند،‏ خطدار و خالدار
و ابلق بودند.‏
و فرشتۀ خدا در خواب به من گفت:‏ اي یعقوب!‏
گفتم:‏ بلی.‏ باب
گفت:‏ اکنون چشمان خود را باز کن و بنگر که
همۀ قوچهایی که با میشها جمع میشوند،‏ خطدار و
خالدار و ابلق هستند زیرا که آنچه لابان به تو کرده
است،‏ دیدهام
من هستم خداي بیتئیل،‏ جایی که قربانگاهی
ساختی و آنرا روغن ریختی و به من سوگند خوردي.‏
اکنون برخاسته،‏ از این سرزمین روانه شده،‏ به
سرزمین زادگاه خویش برگرد.‏ باب ؛
راحیل و لیه در جواب وي گفتند:‏ آیا در خانۀ پدر
ما،‏ براي ما بهره یا میراثی باقیست؟
مگر نزد او چون بیگانگان محسوب نیستیم،‏ زیرا
که ما را فروخته است و پول ما را تماماً‏ خورده.‏
زیرا تمام ثروتی را که خدا از پدر ما گرفته است،‏
از آن ما و فرزندان ماست،‏ پس اکنون آنچه خدا به تو
گفته است،‏ بجا آور.‏
آنگاه یعقوب برخاسته،‏ فرزندان و زنان خود را بر
شتران سوار کرد،‏
و تمام گله ها و دارائیهاي خود را که اندوخته
بود،‏ یعنی گله ها محصولات خود را که در فدان ارام
ساخته بود،‏ برداشت تا نزد پدر خود اسحاق به زمین
کنعان برود.‏
و اما لابان براي پشم بریدن گلۀ خود رفته بود و
راحیل،‏ بتهاي پدر خود را دزدید.‏
و یعقوب لابان ارامی را فر داد،‏ چونکه او را از
29 .32 ،30
9 ،32
18 ،28
11 ،22
.
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
خروج 12 ،3
.4
- 29 -

هرا
نای
تی
بی
بی
کی
یاب
نی
نی
فرار کردن خود آگاه نساخت.‏
سپ.‏ با آنچه داشت،‏ بگریخت و برخاسته،‏ از رود
عبور کرد و متوجه کوه جلعاد شد.‏
در روز سوم،‏ لابان را خبر دادند که یعقوب فرار
کرده است.‏
سپ.‏ برادران خویش را با خود برداشته،‏ هفت روز
در عقب او شتافت،‏ تا در کوه جلعاد بدو پیوست.‏
24. شبانگاه،‏ خدا در خواب بر لابان ارامی ظاهر شده،‏
به وي فرمود:‏ با حذر باش که به یعقوب ن یا بد
نگویی.‏ مزامیر ؛ امثال
سپ.‏ لابان به یعقوب دررسید و یعقوب خیمۀ خود
را در کوه زده بود،‏ و لابان با برادران خود نیز در کوه
جلعاد فرود آمدند.‏
و لابان به یعقوب گفت:‏ چرا مرا فر دادي و
دخترانم را مثل اسیرانِ‏ جنگی برداشته،‏ رفتی؟
27. چرا مخفی فرار کرده،‏ مرا فر دادي و مرا
آگاهنساختی تا تو را با شادي و سرود و دف و بربط
مشایعت نمایم؟
و مرا نگذاشتی که پسران و دختران خود را
ببوسم؛ به هر صورت احمقانه رفار نمودي.‏
قوت را دارم که به شما اذ رسانم.‏ لیکن
خداي پدر شما دیشب به من خطاب کرده،‏ فرمود:‏
مراقب باش که به یعقوب نیک یا بد نگویی.‏
و اکنون چونکه به خانۀ پدر خود رغبت تمام
داشتی و میخواستی بروي؛ چرا خدایان مرا دزدیدي؟
یعقوب در جواب لابان گفت:‏ چون ترسیدم و
گفتم شاید دختران خود را از من به زور بگیري؛
و اما نزد هر که خدایانت را بی ، او زنده نماند.‏
در حضور برادران ما،‏ آنچه از دارائیهاي تو نزد ما
باشد،‏ مشخص کن و براي خود بگیر.‏ زیرا یعقوب
ندانست که راحیل آنها را دزدیده است.‏ باب
سپ.‏ لابان به خیمۀ یعقوب و به خیمۀ لیه و به
خیمۀ دو کنیز رفت و نیافت،‏ و از خیمۀ لیه بیرون
آمده،‏ به خیمۀ راحیل درآمد.‏
اما راحیل بتها را گرفته،‏ زیر پالان شتر نهاد و بر
آن بنشست و لابان تمام خیمه را جستوجو کرده،‏
چیزي نیافت.‏
او به پدر خود گفت:‏ بنظر آقایم بد نیاید که در
حضورت نمیتوانم برخاست،‏ زیرا که عادت زنان بر من
است.‏ پ س جستجو نموده،‏ بتها را نیافت
آنگاه یعقوب خشمگین شده،‏ با لابان دعوا کرد.‏ و
پیدایش
یعقوب در جواب لابان گفت:‏ تقصیر و خطاي من
چیست که مرا اینچنین تعقیب میکنی؟ باب
اکنون که تمامی دارائیهاي مرا تفتیش کردي،‏ از
همۀ اسباب خانۀ خود چه یافتهاي؟ اینجا نزد برادران
من و برادران خود بگذار تا در میان من و تو انصاف
دهند.‏
در این بیست سال که من با تو بودم،‏ میشها و
بزهایت نازا نبودند و قوچهاي گلۀ تو را نخوردم.‏
دریده شدهاي را پیش تو نیاوردم؛ خود تاوان آن را
میدادم و آن را از دست من میخواستی،‏ خواه دزدیده
شدة در روز و خواه دزدیده شدة در شب.‏ خروج
بودم که گرما در روز و سرما در شب،‏ مرا
تلف میکرد،‏ و خواب از چشمانم میگریخت.‏
اینگونه بیست سال در خانهات بودم،‏ چهارده سال
براي دو دخترت خدمت تو کردم،‏ و شش سال براي
گلهات مزد مرا ده مرتبه تغییر دادي.‏
و اگر خداي پدرم،‏ خداي ابراهیم،‏ و هیبت اسحاق
با من نبود،‏ اکنون نیز مرا تهی دست روانه مینمودي.‏
خدا مصیبت مرا و مشقت دستهاي مرا دید و دیشب،‏
تو را توبیخ نمود.‏ باب
در جواب یعقوب گفت:‏ این دختران،‏ دختران
من هستند و این پسران،‏ پسران من و ا گله،‏ گلۀ
من و آنچه میبینی از آن من است.‏ پس امروز،‏ به
دختران خودم و به پسرانی که زاییدهاند چه توانم
کرد؟
اکنون بیا تا من و تو عهد ببندیم که در میان من
و تو شهادتی باشد.‏
سپ.‏ یعقوب سنگی گرفته،‏ آن را ستونی برپا نمود.‏
و یعقوب برادران خود را گفت:‏ سنگها جمع کنید.‏
پس سنگها جمع کرده،‏ تودهاي ساختند و در آنجا بر
توده غذا خوردند.‏
و لابان آن را یجرسهدوتا نامید ولی یعقوب آن را
جلعید خواند.‏
و لابان گفت:‏ امروز این توده در میان من و تو
شهادتی است.‏ از این سبب آن را جلعید نامید.‏ یوشع
،22
2 ،30
12 ،22
13 ،28
.37
.38
.39
40. چنین
، و
.41
.42
43. لابان
.44
45
.46
.47
.48
27 ،24 ؛ 27
.49
و میزپا،‏ زیرا گفت:‏ یهوه در میان من و تو
دیدهبانی کند وقتی که از یکدیگر جدا شویم.‏
اگر دختران مرا آزار دهی،‏ و غیر از دختران من،‏
زنان دیگر بگیري،‏ هیچکس در میان ما نخواهد بود.‏
آگاه باش،‏ خدا در میان من و تو شاهد است.‏
و لابان به یعقوب گفت:‏ اینک ا توده و اینک
.50
.51
9 ،44
7 ،16
14 ،105
21
.22
23
25
.26
.28
.29
.30
.31
.32
33
.34
.35
.36
- 30 -

هرا
يرو
نی
يرو
گی
هآن
يرو
نی
این ستونی که درمیان خود و تو برپا نمودم،‏
این توده شاهد است و این ستون شاهد است که
من از این توده بسوي تو نروم و تو از این توده و از این
ستون به قصد بدي بسوي من نروي.‏
ابراهیم و خداي ناحور و خداي پدر ایشان
در میان ما انصاف دهند.‏ و یعقوب قسم خورد به هیبت
پدر خود اسحاق.‏ باب ؛ داوران
آنگاه یعقوب در آن کوه قربانی کرد و برادران خود
را به نان خوردن دعوت نمود،‏ و غذا خوردند و در کوه،‏
شب را بسر بردند.‏
بامدادان لابان برخاسته،‏ پسران و دختران خود را
بوسید و ایشان را برکت داد و لابان روانه شده،‏ به
مکان خویش مراجعت نمود.‏
پیدایش
27 ،11
5 ،16
.52
53. خداي
.54
.55
32
.1
و یعقوب خود را پیش گرفت و فرشتگان خدا به
وي برخوردند.‏ باب ؛ مزامیر
و چون یعقوب،‏ ایشان را دید،‏ گفت:‏ ا لشکر
خداست!‏ آن جا را محنایم نامید.‏
سپ.‏ یعقوب،‏ قاصدان پیش خود نزد برادر
خویش،‏ عیسو به سرزمین سعیر به بلاد ادوم فرستاد،‏
8 ،34
16 ،48
.2
3
8 .6 ،36 باب
4 24، ؛ یوشع 5 2، ؛ تثنیه
.4
.5
و ایشان را خطاب کرده،‏ گفت:‏ به آقایم،‏ عیسو
چنین گویید که بندة تو یعقوب میگوید من تاکنون
نزد لابان بودم،‏
و براي من گاوان و الاغان و گوسفندان و غلامان و
کنیزان حاصل شده است؛ و فرستادم که آقاي خود را
آگاهی دهم تا مورد لطف تو قرار گیرم.‏ باب
پس قاصدان نزد یعقوب برگشته،‏ گفتند:‏ نزد
برادرت،‏ عیسو رسیدیم و اینک با چهارصد نفر به
استقبال تو میآید.‏
آنگاه یعقوب به شدت ترسان و متحیر شده،‏ کسانی
را که با وي بودند باگوسفندان و گاوان و شتران به دو
دسته تقسیم نمود.‏
و گفت:‏ هرگاه عیسو به دستۀ اول برسد و آنها را
بزند،‏ همانا دستۀ دیگر رهایی یابد.‏
و یعقوب گفت:‏ اي خداي پدرم،‏ ابراهیم و خداي
پدرم،‏ اسحاق،‏ اي یهوه که به من گفتی به زمین و به
زادگاه خویش برگرد و با تو احسان خواهم کرد،‏ باب
،31
27 ،30
باب 1 ،33
.6
.7
.8
.9
13 .3 ،31 ؛ 32
.10
کمتر همه لطفها و از همۀ وفایی که با بندة
خود کردهاي هستم زیرا که با چوبدست خود از ا
اردن عبور کردم و اکنون مالک دو گروه شدهام
سموئیل
.
8 ،8 ؛ متی 18 ،7
.11
دوم
اکنون مرا از دست برادرم،‏ از دست عیسو رهایی
ده زیرا که من از او میترسم،‏ مبادا بیاید و مرا بزند،‏
یعنی مادر و فرزندان را.‏
و تو گفتی هرآینه با تو احسان کنم و نسل تو را
مانند ر دریا سازم که از فرآوانی،‏ آن را نتوان
شمرد.‏ باب
سپ.‏ آن شب را در آنجا بسر برد و از آنچه بدستش
آمد،‏ هدیهاي براي برادر خود،‏ عیسو آماده کرد:‏
دویست ماده بز با بیست بز نر و دویست میش با
بیست قوچ،‏
و سی شتر شیرده با بچههاي ا و چهل ماده گاو
با ده گاو نر و بیست ماده الاغ با ده کره.‏
و آنها را دسته دسته،‏ جداجدا به نوکران خود
سپرد و به بندگان خود گفت:‏ جلوتر از من بروید و در
میان دستهها فاصله بگذارید.‏
و نخستین را امر کرده،‏ گفت اگر برادرم عیسو به
تو رسید و از تو پرسیده،‏ بگوید:‏ از آن کیستی و کجا
می و اینها که پیش توست از آن کیست؟
به او بگو:‏ این از آن بندهات یعقوب است،‏ و
پیشکشی است که براي آقایم،‏ عیسو فرستاده شده
است و اینک خودش نیز پشت سر ماست.‏
و همچنین دومین و سومین و همۀ کسانی را که
از پشت سر آن دستهها میرفتند،‏ امر کرده،‏ گفت:‏
چون به عیسو برسید،‏ بدو چنین گویید،‏
و نیز گویید:‏ اینک بندهات یعقوب پشت سر
ماست.‏ زیرا گفت:‏ غضب او را بدین هدیهاي که جلوتر
از من میرود،‏ فرو خواهم نشانید،‏ و بعد چون او
را بینم،‏ شاید مرا قبول نماید.‏
سپ.‏ هدیه،‏ جلوتر از او روانه شد و او آن شب را در
خیمهگاه بسر برد.‏
و شبانگاه،‏ خودش برخاست و دو زوجه و دو کنیز
و یازده پسر خویش را برداشته،‏ ایشان را از معبر یبوق
عبور داد.‏
ایشان را برداشت و از آن نهر عبور داد،‏ و تمام
دارائی خود را نیز عبور داد.‏
و یعقوب تنها ماند و مردي با وي تا سپیدهدم
کُشتی میگرفت.‏ یوشع
و چون او دید که بر وي غلبه نمییابد،‏ استخان
خاصره یعقوب را لمس کرد،‏ و استخان خاصره یعقوب
،
،
14 .13 ،28 ؛ 16 ،13
5 .4 ،12
.12
13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
21
.22
.23
.24
.25
- 31 -

هآن
يرو
يرو
در کُشتی گرفتن با او در رفت.‏
سپ.‏ گفت:‏ مرا رها کن زیرا که سپیدهدم است.‏
گفت:‏ تا مرا برکت ندهی،‏ تو را رها نکنم.‏ خروج ؛ متی
پیدایش
10 ،32
26
28 .25 .22 ،15
.27
.28
به وي گفت:‏ نام تو چیست؟ گفت:‏ یعقوب.‏
گفت:‏ از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه
اسرائیل،‏ زیرا که با خدا و با انسان کُشتی گرفتی و
پیروز شدي.‏ باب
و یعقوب از او سؤال کرده،‏ گفت:‏ مرا از نام خود
آگاه ساز.‏ گفت:‏ چرا اسم مرا میپرسی؟ و او را در آنجا
برکت داد.‏
و یعقوب آن مکان را فنیئیل نامیده،‏ گفت:‏ زیرا
خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد.‏ مزامیر
و چون از فنوئیل گذشت،‏ آفتاب بر وي طلوع کرد،‏
و بر ران خود میلنگید.‏ داوران
از این سبب فرزنداناسرائیل تا امروز بند عضله را
که در کف ران است،‏ نمیخورند،‏ زیرا بندعضلۀ کف
ران یعقوب را لمس کرد.‏
4 ،80
8 ،8
10 ،35
داوران 17 ،13
.29
.30
.31
.32
33
1
سپ.‏ یعقوب چشم خود را باز کرده،‏ دید که اینک
عیسو میآید و چهارصد نفر با او.‏ آنگاه فرزندان خود را
به لیه و راحیل و دو کنیز تقسیم کرد.‏ باب
و کنیزان را با فرزندان ایشان جلوتر فرستاد و لیه را
با فرزندانش در پشت ایشان،‏ و راحیل و یوسف را آخر.‏
و خود در پیش ایشان رفته،‏ هفت مرتبه تعظیم
کرد تا به برادر خود رسید.‏ روت
اما عیسو دوان دوان به استقبال او آمد و او را در بر
گرفته،‏ به آغوش خود کشید،‏ و او را بوسید و هر دو
بگریستند.‏ خروج ؛
و چشمان خود را باز کرده،‏ زنان و فرزندان را بدید
و گفت:‏ این همراهان تو کیستند؟
گفت:‏ فرزندانی که خدا به بندهات عنایت فرموده است.‏
آنگاه کنیزان با فرزندان ایشان نزدیک شده،‏ تعظیم
کردند.‏
و لیه با فرزندانش نزدیک شده،‏ تعظیم کردند.‏ پ س
یوسف و راحیل نزدیک شده،‏ تعظیم کردند.‏
و او گفت:‏ از تمامی این گروهی که بدان برخوردم،‏
چه منظوري داري؟ گفت:‏ تا در نظر آقاي خود مورد
لطف قرار گیرم.‏ باب
عیسو گفت:‏ اي برادرم من به اندازه کافی دارم،‏ مال
خود را نگاه دار.‏
یعقوب گفت:‏ خیر،‏ بلکه اگر مورد لطفت قرار
گرفتهام مرا از دستم قبول فرما،‏ زیرا که
تو را دیدم مثل دیدن خدا،‏ باشد که از طرف من
خوشایند تو باشد.‏ دوم سموئیل
سپ.‏ قربانی مرا که به حضورت آورده شد بپذیر،‏
زیرا خدا به من احسان فرموده است و همه چیز دارم.‏
پس او را اسرار نمود تا پذیرفت.‏ اول سموئیل ؛
گفت:‏ کوچ کرده،‏ برویم و من همراه تو میآیم.‏
گفت:‏ آقایم آگاه است که فرزندان ضعیف همراه
دارم و گوسفندان و گاوان شیرده نیز با من است،‏ و اگر
ا را یک روز برانند،‏ تمامی گله میمیرند؛
سپ.‏ آقایم جلوتر از بندة خود برود و من بر حسب
قدم گلهها و اطفال،‏ آهسته سفر میکنم،‏ تا نزد آقاي
خود به سعیر برسم.‏
عیسو گفت:‏ پ س بعضی از این کسانی را که با من
هستند نزد تو میگذارم.‏ گفت:‏ چه لزومی دارد،‏ بگذار
فقط مورد لطف آقاي خود قرار گیرم.‏ باب ؛
در همان روز عیسو راه خود را پیش گرفته،‏ به
سعیر باز گشت.‏
و اما یعقوب به سکّوت سفر کرد و خانهاي براي
خود بنا نمود و براي گلههاي خود سایبانهایی ساخت.‏
به این دلیل آن محل را سکّوت نامیدند.‏ داوران
سپ.‏ چون یعقوب از فدان ارام مراجعت کرد،‏ به
سلامتی به شهر شکیم،‏ در زمین کنعان آمد،‏ و در
مقابل شهر فرود آمد.‏
و آن قطعهزمینی را که خیمۀ خود را در آن زده
بود از پسرانحمور،‏ پدر شکیم،‏ به صد کسیطا خرید.‏
26 ،30
11 ،34
27 ،25
5 ،8
27 ،30
17 ،14
، پیشکش
.10
11
.12
.13
14
.15
.16
.17
18
.19
32 ،24 یوشع
.20
و قربانگاهی در آنجا بنا نمود و آن را خدا،‏ خداي
اسرائیل نامید.‏ باب
8 ،12 ؛ 4 ،13
34
1
سپ.‏ دینا،‏ دختر لیه،‏ که او را براي یعقوب زاییده
بود،‏ براي دیدن دختران آن سرزمین بیرون رفت.‏ باب
21 ،30
.2
و چون شکیم پسر حمورح وي که رئ ی س آن
سرزمین بود،‏ او را بدید،‏ او را بگرفت و با او همبسر
شد،‏ وي را بیآبرو ساخت.‏ ایوب
و دلش به دینه،‏ دختر یعقوب،‏ بسته شده،‏ عاشق
آن دختر گشت،‏ و سخنان دلبرانه به آن دختر گفت.‏
1 ،31
.3
21 ،50 باب
6 ،32
10 ،2
7 ،18
16 ،32
27 ،4
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
- 32 -

یزن
هریهم
نی
یزن
نشا
کی
ه مان
نی
پیدایش
.4
و شکیم به پدر خود،‏ حمور خطاب کرده،‏ گفت:‏ این
دختر را براي من به بگیر.‏ داوران
و یعقوب شنید که دخترش دینه را بیآبرو کرده
است.‏ و چون پسرانش با گله ه ا او در صحرا بودند،‏
یعقوب سکوت کرد تا ایشان بیایند.‏
و حمور،‏ پدر شکیم نزد یعقوب آمد تا ب ا او سخن
گوید.‏
و چون پسران یعقوب ا را شنیدند،‏ از صحرا
آمدند و غضبناك شده،‏ خشم ایشان به شدت افروخته
شد،‏ زیرا که با دختر یعقوب همبستر شده،‏ قباحت در
اسرائیل نموده بود و این عمل،‏ نباید میشد.‏ تثنیه
سپ.‏ حمور ایشان را خطاب کرده،‏ گفت:‏ دل پسرم
شکیم شیفتۀ دختر شماست؛ او را به وي به زنی
بدهید.‏
و با ما دوستی نموده،‏ دختران خود را به ما بدهید
و دختران ما را براي خود بگیرید.‏
با ما زندگی نمایید و این سرزمین در اختیار شما
باشد.‏ در آن بمانید و تجارت کنید و در آن سکونت
کنید.‏ باب
و شکیم به پدر و برادران آن دختر گفت:‏ مرا مورد
لصف خود قرار دهید و آنچه به من بگویید،‏ خواهم
داد.‏ باب
و پیشکش هر قدر از من بخواهید،‏ آنچه
بگویید،‏ خواهم داد،‏ فقط دختر را به زنی به من
بسپارید.‏
اما پسران یعقوب در جواب شکیم و پدرش حمور
با حیله سخن گفتند زیرا خواهر ای را بیآبرو
کرده بود.‏
سپ.‏ بدیشان گفتند:‏ این کار را نمیتوانیم کرد که
خواهر خود را بهشخصی ختنه نشده بدهیم،‏ چونکه
این براي ما ننگ است.‏
اما بدین شرط با خواست شما همراه میشویم که
مانند ما شوید،‏ که هر مردي از شما ختنه گردد.‏
آنگاه دختران خود را به شما دهیم و دختران شما
را براي خود گیریم و با شما زندگی کرده،‏ قوم
شویم.‏
اما اگر سخن ما را اجابت نکنید و ختنه نشوید،‏
دختر خود را برداشته،‏ از اینجا کوچ خواهیم کرد.‏
و سخنان ایشان بنظر حمور و بنظر شکیم
پسرحمور قابل قبول بود.‏
و آن جوان در انجام این کار تأخیر ننمود،‏ زیرا که
شیفتۀ دختر یعقوب بود،‏ و او از همۀ اهل خانۀ پدرش
گرامیتر بود.‏
سپ.‏ حمور و پسرش شکیم به دروازة شهر خود
آمده،‏ مردمان شهر خود را خطاب کرده،‏ گفتند:‏
این مردمان پیش ما صلحخواه هستند،‏ و مایلند
در این سرزمین زندگی،‏ و در آن تجارت کنند.‏ اینک
زمین از هر طرف براي ایشان وسیع است؛ دختران
ایشان را به بگیریم و دختران خود را بدیشان
بدهیم.‏
فقط بدین شرط ایشان با ما موافق خواهند شد
که با ما زندگی کنند و یک قوم شویم که هر مردي از
ما ختنه شود،‏ چنانکه ایشان ختنه هستند.‏
گلهها و دارائیهاي ایشان و هر حیوانی که دارند،‏
از آن ما میشود،‏ پس فقط با خواست ایشان همراه
شویم تا با ما زندگی کنند.‏
سپ.‏ همۀ کسانی که به دروازة شهر او درآمدند،‏ ب ا
سخن حمور و پسرش شکیم موافق بودند،‏ و هر مردي
از آنانی که به دروازة شهر او آمده بودند،‏ ختنه شدند.‏
و در روز سوم چون درد داشتند،‏ دو پسر یعقوب،‏
شمعون و لاوي،‏ برادران دینه،‏ هر یکی شمشیر خود را
گرفته،‏ دلیرانه بر شهر آمدند و همۀ مردان را کشتند.‏
20
.21
.22
.23
24
.25
6 .5 ،49 باب
.26
و حمور و پسرش شکیم را به دم شمشیر کشتند،‏
و دینه را از خانۀ شکیم برداشته،‏ بیرون آمدند.‏
و پسران یعقوب بر کشتگان آمده،‏ شهر را غارت
کردند،‏ زیرا خواهر ایشان را بیآبرو کرده بودند.‏
و گلهها و رمهها و الاغها و آنچه در شهر و آنچه
در صحرا بود،‏ گرفتند.‏
و تمامی دارائیهاي ایشان و همۀ اطفال و زنان
ایشان را به اسیري بردند و آنچه در خانهها بود تارا ج
کردند.‏
پس یعقوب به شمعون و لاوي گفت:‏ مرا به
اضطراب انداختید،‏ و مرا نزد ساکنین ا سرزمین،‏
یعنی کنعانیان و فرِزیان ناپاك ساختید،‏ و من در
شمارش ناچیزم،‏ همانا خود را برضد من جمع کنند و
مرا بزنند و من با خ ا نابود شوم.‏ خروج
گفتند:‏ آیا او با خواهر ما مثل فاحشه عمل کند؟
21 ،5
.27
.28
.29
.30
.31
35
.1
و خدا به یعقوب گفت:‏ برخاسته،‏ به بیتئیل برو و
در آنجا ساکن شو و در آنجا براي آن خدایی که،‏ زمانی
21 ،22
، دینه
2 ،14
6 ،47
27 ،30
.5
.6
.7
8
.9
.10
.11
.12
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
- 33 -

هآن
لی تئی
نهی
لی
يلاو
تیح
که از برادرت عیسو فرار کردي بر تو ظاهر شد،‏ 16.
قربانگاهی بساز.‏ باب ؛
پس یعقوب به اهل خانه و همه کسانی که با وي
بودند،‏ گفت:‏ خدایان بیگانهاي را که در میان شماست،‏
دور کنید و خویشتن را طاهر سازید و رختهاي خود را
عوض کنید،‏ خروج
تا برخاسته،‏ به ب برویم و آنجا براي آن
خدایی که در روز تنگی من،‏ مرا اجابت فرمود و در
راهی که رفتم با من میبود،‏ قربانگاهی بسازم.‏
آنگاه همۀ خدایان بیگانه را که در دست ایشان بود،‏
به یعقوب دادند،‏ با گوشوارههایی که درگوشهاي ایشان
بود،‏ و یعقوب ا را زیر بلوطی که در شکیم بود دفن
کرد.‏ یوشع
پس کوچ کردند و ترس خدا بر شهرهاي دور و
اطراف ایشان بود،‏ که پسران یعقوب را تعقیب نکردند.‏
و یعقوب به لوز که در زمین کنعان واقع است،‏ و
همان بیتئیل باشد،‏ او و تمامی قوم که با وي بودند
به آنجا رسیدند.‏
و در آنجا قربانگاهی بنا نمود و آن مکان را ا
بیتئیل نامید.‏ زیرا در آنجا هنگامی که از حضور برادر
خود میگریخت خدا بر وي ظاهر شده بود.‏ باب ؛
پیدایش
-
8 ،12
13 ،31
19 .12 ،28
13 ،34
26 ،24
.2
.3
.4
.5
.6
.7
3 ،13
.8
و دبوره دایۀ ربکا مرد.‏ و او را زیر درخت بلوط تحت
بیتئیل دفن کردند،‏ و آن را الونباکوت نامید.‏ اول
13 ،31 سموئیل
12 11، ؛ اول تواریخ
.9
و خدا بار دیگر بر یعقوب ظاهر شد،‏ وقتی که از
فدان ارام آمد،‏ و او را برکت داد.‏
و خدا به وي فرمود:‏ نام تو یعقوب است اما بعد از
این نام تو یعقوب خوانده نشود،‏ بلکه نام تو اسرائیل
خواهد بود.‏ پ س او را اسرائیل نام نهاد.‏ اول پادشاهان
و خدا به او فرمود:‏ من خداي قادر مطلق هستم.‏
بارور و زیاد شو.‏ قومی و جماعتی از قومها از تو بوجود
آیند،‏ و از نسل تو پادشاهان پدید شوند.‏ باب
و سرزمینی که به ابراهیم و اسحاق دادم،‏ به تو
دهم؛ و به نسل بعد از تو،‏ این زمین را خواهم داد.‏
سپ.‏ خدا از آنجایی که با وي سخن گفت،‏ از نزد
وي صعود نمود.‏ باب
و یعقوب ستونی برپا داشت،‏ در جایی که با وي
تکلم نمود،‏ ستونی از سنگ،‏ و قربانی ریختنی بر آن
ریخت،‏ و آن را به روغن تد کرد.‏ باب
سپ.‏ یعقوب آن مکان را که خدا با وي درآنجا
سخن گفته بود،‏ بیتئیل نامید.‏ باب
پس،‏ از ب تئی یل کوچ کردند.‏ و چون اندك
مسافتی مانده بود که به افراته برسند،‏ راحیل را وقت
وضع حمل رسید،‏ و زاییدنش دشوار شد.‏
و چون زاییدنش دشوار بود،‏ قابله وي را گفت:‏
مترس زیرا که این نیز برایت پسر است.‏ اول سموئیل
و در حین جان دادن،‏ زیرا که به حالت مرگ بود،‏
پسر را بناونی نام نهاد،‏ ولی پدرش وي را بنیامین
نامید.‏
پس راحیل وفات یافت،‏ و در راه افراته که
بیتلحم باشد،‏ دفن شد.‏ باب
و یعقوب بر قبر وي ستونی نصب کرد که آن تا
امروز ستون قبر راحیل است.‏
سپ.‏ اسرائیل کوچ کرد و خیمۀ خود را بدان طرف
برجِ‏ عیدر زد.‏
و در هنگام زندگی اسرائیل در آن سرزمین،‏ رؤبین
رفته،‏ با کنیز پدر خود،‏ بِلها،‏ همبستر شد.‏ و اسرائیل
این را شنید.‏ و یعقوب دوازده پسر داشت:‏ باب ؛ اول
20 ،4
4 ،49
7 ،48
.17
.18
.19
.20
21
.22
1 ،6 ؛ 1 ،2 تواریخ
.23
پسران لیه:‏ رؤبین نخستزادة یعقوب و شمعون و
و یهودا و یساکار و زبولون.‏ باب
و پسران راحیل:‏ یوسف و بنیامین.‏
و پسران بلها کنیز راحیل:‏ دان و نفتالی.‏ باب
و پسران زلفه،‏ کنیز لیه:‏ جاد و آذر.‏ اینانند پسران
یعقوب،‏ که در فدان ارام براي او متولد شدند.‏
و یعقوب نزد پدر خود،‏ اسحاق،‏ در ممري آمد،‏ به
کریات-اربا که حبرون باشد،‏ جایی که ابراهیم و
اسحاق غربت گزیدند.‏ یوشع ؛ پیدایش ؛
و سن اسحاق صد و هشتاد سال بود.‏
و اسحاق جان سپرد و مرد،‏ و پیر،‏ سالخورده و
سیر به قوم خویش پیوست.‏ و پسرانش عیسو و یعقوب
او را دفن کردند.‏ باب ؛ ؛
5 ،30
30 ،25
8 ،17
8 ،49
13 ،14
12 ،50
8 ،25
15 ،14
17 .8 ،25
.24
.25
.26
.27
.28
.29
36
.1
.2
و پیدایش عیسو که ادوم باشد،‏ این است:‏ باب
عیسو زنان خود را از دختران کنعانیان گرفت:‏ یعنی
عاده دختر ایلون ، و اهولیبام ا دختر عنی،‏ دختر
صبعون حوي،‏ باب
و بسما دختر اسماعیل،‏ خواهر نبایوت.‏ باب
و عاده،‏ الیفاز را براي عیسو زایید،‏ و بسمه،‏ رعوئیل
را بزاد،‏
5. و اهولیبام ا یعوش،‏ و یعلام و قورح را زایید.‏ اینانند
9 ،28
34 ،26
.3
.4
31 ،18
28 .22 ،1
18 ،28
19 ،28
22 ،17
.10
.11
.12
13
.14
15
- 34 -

لی
له
یان
هاب
پسران عیسو که براي وي در زمین کنعان متولد 21.
شدند.‏
پس عیسو زنان و پسران و دختران و همه ا
خانه،‏ و گله ها و همۀ حیوانات و تمامی اندوختۀ خود
را که در زمین کنعان اندوخته بود گرفته،‏ از نزد برادر
خود یعقوب به سرزمین دیگر رفت.‏
زیرا که دارائیهاي آنان آنقدر زیاد بود که
نمیتوانستند با هم زندگی کنند و سرزمین غربت
ایشان به خاطر گله هایشان گنجایش آنها را نداشت.‏
پیدایش
.6
.7
14 ،26 ؛ باب 6 ،13
.8
.9
و عیسو در کوه سعیر ساکن شد.‏ و عیسو همان
ادوم است.‏
و این است پیدایش عیسو پدر ادوم در کوه سعیر:‏
35 1، اول تواریخ
.10
اینست نامهاي پسران عیسو:‏ الیفاز پسر عاده،‏ زن
عیسو،‏ و رعوئیل،‏ پسر بسم ا،‏ زن عیسو.‏
و پسرانالیفاز:‏ تیمان و اومار و صفوا و جعتام و
قناز بودند.‏
و تمناع،‏ کنیز الیفاز،‏ پسر عیسو بود.‏ وي عمالیق
را براي الیفاز زایید.‏ اینانند پسران عاده زن عیسو.‏
و اینانند پسران رعوئ نحت و زارع و شم ا و
میسا.‏ اینانند پسران بسما زن عیسو.‏
و اینانند پسران اهولیبامه دختر عنی،‏ دختر
صبعون،‏ زن عیسو که یعوش و یعلام و قورح را براي
عیسو زایید.‏
اینانند امیران پسران عیسو:‏ پسران الیفاز
نخستزادة عیسو،‏ یعنی امیر تیمان و امیر اومار و امیر
صفوا و امیر قناز،‏ ایوب
و امیر قورح و امیر جعتام و امیر عمالیق.‏ اینانند
امراي الیفاز در زمین ادوم.‏ اینانند پسران عاده.‏
و اینان پسران رعوئیل پسر عیسو میباشند:‏ امیر
نحت و امیر زارح و امیر شمه و امیر میسا.‏ اینها امیران
رعوئیل در زمین ادوم بودند.‏ اینانند پسران بسما زن
عیسو.‏
و اینانند پسران اهولیبامه زن عیسو:‏ امیر یعوش و
امیر یعلام و امیر قورح.‏ اینها امیران اهولیبامه دختر
عنی،‏ زن عیسو میباشند.‏
اینانند پسران عیسو که ادوم باشد و اینها امیران
ایشان میباشند.‏
و اینانند پسران سعیر حوري که ساکن آن
سرزمین بودند،‏ یعنی:‏ لوطان و شوبال و صبعون و
عنی،‏ تثنیه
و دیشون و ایصر و دیشان.‏ اینانند امیران حوریان
و پسران سعیر در زمین ادوم.‏
و پسران لوطان:‏ حوري و هیمام بودند و خواهر
لوطان تمناع،‏ بود.‏
و اینانند پسران شوبال:‏ علوان و منحت و عیبال و
شفو و اونام.‏
و اینانند پسران صبعون:‏ ایه و عنی.‏ همین عنی
است که چشمههاي آب گرم را در صحرا پیدا نمود،‏
هنگامی که الاغهاي پدر خود،‏ صبعون را میچرانید.‏
و اینانند فرزندان عنی:‏ دیشون و اهولیبامه دختر
عنی.‏
و اینانند پسران دیشان:‏ حمدان و اشبان و یتران و
کران.‏
و اینانند پسران ایصر:‏ بلهان و زعوان و عقان.‏
اینانندپسران دیشان:‏ عوص و اران.‏
اینها امیران حوریانند:‏ امیر لوطان و امیر شوبال و
امیر صبعون و امیر عنی،‏
امیر دیشون و امیر ایصر و امیر دیشان.‏ اینها
امیران حوریانند به حسب امیران ایشان در زمین
سعیر.‏
و اینانند پادشاه که در زمین ادوم سلطنت
کردند،‏ قبل از آنکه پادشاهی بر قوماسرائیل سلطنت
کند:‏ اول تواریخ
و بالع پسر بعور در ادوم پادشاهی کرد،‏ و نام شهر
او دینه بود.‏
و بالع مرد،‏ و به جایش یوباب پسر زارح از بصره
سلطنت کرد.‏
و یوباب مرد،‏ و به جایش حوشام از سرزمین
تیمانی پادشاهی کرد.‏
و حوشام مرد و به جایش هداد پسر بداد که در
صحراي موآب،‏ مدیان را شکست داد،‏ پادشاهی کرد،‏ و
نام شهر او عویت بود.‏
و هداد مرد و به جایش سملَه از مسریقه پادشاهی
نمود.‏
و سملَه مرد،‏ و شاؤل از رحوبوت نهر به جایش
پادشاهی کرد.‏
و شاؤل مرد و در جایش بعل حانان پسر عکبور
سلطنت کرد.‏ اول تواریخ
و بعل حانان پسر عکبور مرد،‏ و به جایش،‏ هدار
پادشاهی کرد و نام شهرش فاعو بود،‏ و زنش نام
گذاري شده به مهیطبئیل دختر مطرد،‏ دختر می هبذا
49 ،1
43 ،1
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
:
11 ،2
12 ،2
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 35 -

نی
نی
نی
بود.‏
و اینست نامهاي امیران عیسو،‏ حسب قبائل ایشان
و اماکن و نامهاي ایشان:‏ امیر تمناع و امیر علوه و امیر
یتیت،‏ اول تواریخ
و امیر اهولیبامه و امیر ایله و امیر فینون،‏
و امیر قناز و امیرتیمان و امیر مبصار،‏
و امیر مجدیئیل و امیر عیرام.‏ اینان امیران
ادومند،‏ حسب مساکن ایشان درسرزمین پادشاهان
ایشان.‏ همان عیسو پدر ادوم است.‏
پیدایش
51 ،1
.40
.41
.42
.43
37
.1
و یعقوب در زمین غربت پدر خود،یعنی زمین
کنعان ساکن شد.‏ باب ؛ عبرانیان
این است پیدایش یعقوب.‏ چون یوسف هفده ساله
بود،‏ گله را با برادران خود چوپانی میکرد.‏ و آن جوان
با پسران بلهه و پسران زلفا،‏ زنان پدرش،‏ میبود.‏ و
یوسف از شرارت ایشان پدر را خبر میداد.‏
و اسرائیل،‏ یوسف را از سایر پسران خود بیشتر
دوست میداشت،‏ زیرا که او پسر پیري او بود،‏ و برایش
ردایی بلند ساخت.‏
و چون برادرانش دیدند که پدر ایشان،‏ او را بیشتر
از همۀ برادرانش دوست میدارد،‏ از او کینه داشتند و
نمیتوانستند با وي با آرامش سخن گویند.‏ اعمال رسولان
13 ،11
27 ،35
.2
.3
.4
9 ،7
.5
و یوسف خوابی دید و آن را براي برادران خود باز
گفت.‏ بعد از آن با او دشمنتر شدند.‏
و بدیشان گفت:‏ این خوابی را که دیدهام
اینک ما در مزرعه بافهها میبستیم،‏ که ناگاه بافۀ
من برپا شده،‏ بایستاد،‏ و بافههاي شما گرد آمده،‏ به
بافۀ من سجده کردند.‏
برادرانش به وي گفتند:‏ آیا در حقیقت بر ما
سلطنت خواهی کرد؟ و بر ما مسلط خواهی شد؟ و
بسبب خوابها و سخنانش با او دشمنتر شدند.‏
از آن پس خوابی دیگر دید،‏ و برادران خود را از آن
خبر داده،‏ گفت:‏ اینک باز خوابی دیدهام ناگاه
آفتاب و ماه و یازده ستاره مرا سجده کردند.‏
و پدر و برادران خود را خبر داد،‏ و پدرش او را
توبیخ کرده،‏ به وي گفت:‏ ا چه خوابی است که
دیدهاي؟ آیا من و مادرت و برادرانت واقعاً‏ خواهیم آمد
و تو را بر زمین سجده خواهیم نمود؟
و برادرانش به او حسادت کردند،‏ و اما پدرش،‏ آن
امر را در خاطر نگاه داشت.‏ لوقا
و برادرانش براي چوپانی گلۀ پدر خود،‏ به شکیم
رفتند.‏
و اسرائیل به یوسف گفت:‏ آیا برادرانت در شکیم
چوپانی نمیکنند؟ بیا تا تو را نزد ایشان بفرستم.‏ وي
را گفت:‏ بلی.‏
او را گفت:‏ اکنون برو و سلامتی برادران و سلامتی
گله را ببین و نزد من خبر بیاور.‏ و او را از دره حبرون
فرستاد،‏ و به شکیم رفت.‏
و شخصی به او برخورد،‏ و اینک او در صحرا آواره
میبود.‏ پ س آن شخص از او پرسیده،‏ گفت:‏ دنبال چه
میگردي؟
گفت:‏ من برادران خود را میجویم،‏ مرا آگاه کن
که کجا چوپانی میکنند.‏
آن مرد گفت:‏ از اینجا روانه شدند،‏ زیرا شنیدم که
میگفتند:‏ به دوتان میرویم.‏ پ س یوسف دنبال برادران
خود رفته،‏ ایشان را در دوتان یافت.‏
و او را از دور دیدند،‏ و قبل از آنکه نزدیک ایشان
بیاید،‏ با هم توطئه چیدند که اورا بکشند.‏
و به یکدیگر گفتند:‏ اینک ا صاحب خوابها
میآید.‏
اکنون بیایید او را بکشیم،‏ و به یکی از این چاهها
بیندازیم،‏ و گوییم جانوري درنده او را خورد.‏ و ببینیم
خوابهایش چه میشود.‏
لیکن رؤبین چون ا را شنید،‏ او را از دست
ایشان رهانیده،‏ گفت:‏ او را نکشیم.‏ باب
سپ.‏ رؤبین بدیشان گفت:‏ خون مریزید،‏ او را در
این چاه که در صحراست،‏ بیندازید،‏ و دست خود را بر
او دراز مکنید.‏ تا او را از دست ایشان رهانیده،‏ به پدر
خود باز گرداند.‏
و به مجرد رسیدن یوسف نزد برادران خود،‏
رختش را یعنی آن رداي بلند را که بر تن داشت،‏ از او
کندند.‏
و او راگرفته،‏ درچاه انداختند،‏ اما چاه،‏ خالی و
بیآب بود.‏ زکریا
سپ.‏ براي غذا خوردن نشستند،‏ و چشمان خود را
باز کرده،‏ دیدند که ناگاه قافلۀ اسماعیلیان از جلعاد
میرسد،‏ و شتران ایشان کتیرا و بلَسان و ادویه بار
دارند،‏ و میروند تا آنها را به مصر ببرند.‏
آنگاه یهودا به برادران خود گفت:‏ برادر خود را
کشتن و خون او را مخفی داشتن چه سود دارد؟
22 ،42
19 ،2
11 ،9
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
22
.23
.24
25
.26
، بشنوید:‏
، که
.6
.7
.8
.9
.10
.11
- 36 -

یان
يدا
يرو
یزن
هرا
.6
.7
پیدایش
.27
بیایید او را به این اسماعیلیان بفروشیم،‏ و دست
ما بر وي نباشد،‏ زیرا که او برادر و گوشت ماست.‏ پس
برادرانش با آن موافقت کردند.‏
و چون تجار مدی در گذر بودند،‏ یوسف را از
چاه کشیده،‏ برآوردند؛ و یوسف را به اسماعیلیان به
بیست پارة نقره فروختند.‏ پ س یوسف را به مصر بردند.‏
.28
4 ،45 ؛ 1 ،39 باب
17 105، ؛ مزامیر
؛ اعمال رسولان
9 ،7
.29
و رؤبین چون به سر چاه برگشت،‏ و دید که
یوسف در چاه نیست،‏ جامۀ خود را چاك زد،‏ باب
؛ اول پادشاهان
13 ،44
27 ،21
1 37، ؛ اشعیا
.30
و نزد برادران خود بازآمد و گفت:‏ پسر نیست و
من کجا بروم؟
سپ.‏ رداي یوسف را گرفتند،‏ و بز نري را کشته،‏
ردا را در خونش فرو بردند.‏
و آن رداي بلند را فرستادند و به پدر خود
رسانیده،‏ گفتند:‏ این را یافتهایم،‏ تشخیص بده که
رداي پسرت است یا نه.‏
سپ.‏ آن را شناخته،‏ گفت:‏ ر پسر من است!‏
جانوري درنده او را خورده است،‏ و یقیناً‏ یوسف دریده
شده است.‏ باب
و یعقوب رخت خود را پاره کرده،‏ پلاس دربر کرد،‏
و روزهاي بسیار براي پسر خود ماتم گرفت.‏ اعمال رسولان
13 ،42
31
.32
33
.34
14 ،14
.35
و همۀ پسران و همۀ دخترانش به تسلی او
برخاستند.‏ اما تسلی نپذیرفت،‏ و گفت:‏ سوگوار نزد
پسر خود به گور فرود میروم.‏ پس پدرشبراي وي
همی گریست.‏ ارمیا ؛
اما مدیانیان یوسف را در مصر به فوطیفار که
خواجۀ فرعون و سردار افواج خاصه بود،‏ فروختند.‏
15 ،31
.36
38
.1
.2
.3
در آن زمان که یهودا از نزد برادران خود رفته،‏ نزد
شخصی عدلاّمی،‏ که حیرا نام داشت،‏ مهمان شد.‏
و در آنجا یهودا،‏ دختر مرد کنعانی را که نام گذارده
شده به شوعه بود،‏ دید و او را گرفته،‏ با او همبستر
شد.‏
پس آبستن شده،‏ پسري زایید و او را عیر نام نهاد.‏
12 ،46 باب
.4
.5
و بار دیگر آبستن شده،‏ پسري زایید و او را اونان
نامید.‏
و باز هم پسري زاییده،‏ او را شیله نام گذارد.‏ و
چون او را زایید،‏ یهودا در کزیب بود.‏ اول تواریخ
و یهودا،‏ زنی به نام تامار،‏ براي نخستزادة خود عیر
گرفت.‏
و نخستزادة یهودا،‏ عیر،‏ در نظر یهوه شریر بود،‏ و
یهوه او را بمیراند.‏ اعداد ؛ اول تواریخ
پس یهودا به اونان گفت:‏ با زن برادرت همبستر
شو،‏ و حق برادر شوهري را بجا آورده،‏ نسلی براي برادر
خود بوجود آور.‏ تثنیه ؛ متی ؛ مرقس
ولی اونان میدانست که آن نسل از آن او نخواهد
بود.‏ هنگامی که با زن برادر خود همبستر شود،‏ بر
زمین انزال کرد،‏ تا نسلی براي برادر خود بجا نگذارد.‏
و این کار او در نظر یهوه ناپسند آمد،‏ پس او را
نیز کشت.‏
و یهودا به عروس خود،‏ تامار گفت:‏ در خانۀ پدرت
بیوه بنشین تا پسرم شیله بزرگ شود.‏ زیرا گفت:‏ مبادا
او نیز مثل برادرانش بمیرد.‏ پ س تامار رفته،‏ در خانۀ
پدر خود ماند.‏
و چون روزها سپري شد،‏ دختر شوعه زن یهودا
مرد.‏ و یهودا بعد از سوگواري او با دوست خود حیرة
عدلاّمی،‏ نزد پشم چینان گلۀ خود،‏ به تمن ا آمد.‏
و به تامار خبر داده،‏ گفتند:‏ اینک پدر شوهرت
براي چیدن پشم گلۀ خویش،‏ به تمن ا میآید.‏
سپ.‏ رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرده،‏ خود
را در چادري پوشید،‏ و به دروازة عینایم که در راه تمن ا
است،‏ نشست.‏ زیرا که دید شیله بزرگ شده است،‏ و او
را به وي به ندادند.‏
یهودا او را بدید،‏ وي را فاحشه پنداشت،‏ زیرا
که خود را پوشیده بود.‏
سپ.‏ در به طرف او رفته،‏ گفت:‏ بیا تا با تو
همبستر شود.‏ چون نمیدانست که عروس اوست.‏ گفت:‏
مرا چه میدهی اگر با من همبستر شوي.‏ لاویان
گفت:‏ بزغالهاي از گله میفرستم.‏ گفت:‏ به من
گروئی بده تا آنرا بفرستی.‏
گفت:‏ تو را چه گرو دهم؟ گفت:‏ مهر و ریسمان
خود را و عصایی که در دست داري.‏ پ س به وي داد،‏ و
با او همبستر شد،‏ و او از وي آبستن شد.‏
و برخاسته،‏ برفت.‏ و چادر را از خود برداشته،‏
رخت بیوگی پوشید.‏
و یهودا بزغاله را به دست دوست عدلامی خود
فرستاد،‏ تا گرو را از دست آن زن بگیرد،‏ اما او را
نیافت.‏
21. و از مردمان آن مکان پرسیده،‏ گفت:‏ آن
15 ،18
19 ،12
3 ،2
24 ،22
19 ،26
5 ،25
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14
15. چون
16
.17
.18
.19
.20
21 ،4
- 37 -

نی
هم
یان
شهای
فاحشهاي که سر راه عینایم نشسته بود،‏ کجاست؟
گفتند:‏ فاحشهاي در اینجا نبود.‏
پس نزد یهودا برگشته،‏ گفت:‏ او را نیافتم،‏ و
مردمان آن مکان نیز میگویند که فاحشهاي در اینجا
نبود.‏
یهودا گفت:‏ بگذار براي خود نگاه دارد،‏ مبادا رسوا
شویم.‏ اینک بزغاله را فرستادم و تو او را نیافتی.‏
و بعد از سه ماه یهودا را خبر داده،‏ گفتند:‏ عروس
تو تامار،‏ زنا کرده است و اینک از زنا نیز آبستن شده.‏
پس یهودا گفت:‏ وي را بیرون آرید تا سوخته شود!‏
او را بیرون میآوردند نزد پدر شوهرخود
فرستاده،‏ گفت:‏ از مالک این چیزها آبستن شدهام
گفت:‏ تشخیص کن که این ر و ریسمان و عصا از آن
کیست.‏
و یهودا آنها را شناخت،‏ و گفت:‏ او از من بیگناهتر
است،‏ زیرا که او را به پسر خود شیله ندادم.‏ و بعد با او
دیگر همبستر نشد.‏
و چون وقت وضع حملش رسید،‏ اینک دوقولو در
رحمش بودند.‏ اول تواریخ ؛ متی
و چون میزایید،‏ یکی دست خود را بیرون آورد
که در آن حالت قابله ریسمانی قرمز گرفته،‏ بر دستش
بست و گفت:‏ این اول بیرون آمد.‏
و دست خود را بازکشید.‏ و اینک برادرش بیرون
آمد و قابله گفت:‏ چگونه این شکاف را گذشتی؟ این
شکاف بر تو باد!‏ پ س او را فارص نام نهاد.‏
بعد از آن برادرش که ریسمان قرمز را بر دست
داشت بیرون آمد،‏ و او را زارح نامید.‏
پیدایش
، و
3 ،1
4 ،2
.22
.23
.24
25. چون
.26
.27
.28
.29
.30
39
.1
اما یوسف را به م ص ر بردند،‏ و مردي م ص ري،‏
فوطیفار نام که خواجه و سردار محافظان فرعون بود،‏
وي را از دست اسماعیلی که او را بدانجا برده بودند،‏
خرید.‏ باب
ویهوه با یوسف بود،‏ و او مردي کامیاب شد،‏ و در
خانۀ آقاي مصري خود ماند.‏ دوم تواریخ
و آقایش دید که یهوه با وي میباشد،‏ و هر آنچه او
میکند،‏ یهوه زیر دستش میگذارد.‏
پس یوسف مورد لطف وي قرار گرفت،‏ و او را
خدمت میکرد،‏ و او را به خانۀ خود برگماشت و تمام
دارائی خویش را بدست وي سپرد.‏
بعد از آنکه او را بر خانه و تمام دارائی خود گماشته
بود،‏ یهوه خانۀ آن مصري را بسبب یوسف برکت داد،‏ و
برکت یهوه بر همۀ دارائی در خانه و چه در
صحرا بود.‏ باب
و آنچه داشت به دست یوسف سپرد،‏ و به چیز
دیکري توجه نداشت جز نانی که میخورد.‏ و یوسف
خوش اندام و زیبا بود.‏
و بعد از ا جریان زن آقایش بر یوسف نظر
انداخته،‏ گفت:‏ با من همبستر شو.‏
اما او امتناع نموده،‏ به زن آقاي خود گفت:‏ اینک
آقایم از آنچه نزد من در خانه است،‏ خبر ندارد،‏ و آنچه
دارد،‏ به دست من سپرده است.‏
بزرگتري از من در این خانه نیست و چیزي از من
دریغ نداشته،‏ جز تو،‏ چون همسر او میباشی؛ پس
چگونه مرتکب این شرارت بزرگ بشوم و به خدا خطا
بورزم؟ امثال
و هر روزه اینگونه سخنان را به یوسف میگفت،‏ اما
او به وي گوش نمیداد که با او همبستر شود یا نزد
وي بماند.‏
و روزي واقع شد که به خانه درآمد،‏ تا به شغل
خود بپردازد و از اهل خانه کسی در آنجا نبود.‏
سپ.‏ جامۀ او را گرفته،‏ گفت:‏ با من همبستر شو.‏
اما او جامۀ خود را به دستش رها کرده،‏ گریخت و
بیرون رفت.‏ دوم سموئیل 13،
و چون او دید که رخت خود را به دست وي رها
کرد و از خانه گریخت،‏
مردان خانه را صدا زد،‏ و بدیشان بیان کرده،‏
گفت:‏ بنگرید،‏ او مرد عبرانی را نزد ما آورد،‏ تا ما را
رسوا کند،‏ و نزد من آمد تا با من همبستر شود،‏ و با
صداي بلند فریاد کردم،‏
و چون شنید که با صداي بلند فریاد برآوردم،‏
جامۀ خود را نزد من رها،‏ فرار کرد و بیرون رفت.‏
سپ.‏ جامۀ او را نزد خود نگاه داشت،‏ تا آقایش به
خانه آمد.‏
و به وي بدین مضمون ذکرکرده،‏ گفت:‏ آن غلام
عبرانی که براي ما آوردهاي،‏ نزد من آمد تا مرا رسوا
کند،‏
و چون با صداي بلند فریاد برآوردم،‏ جامۀ خود را
پیش من رها کرده،‏ بیرون گریخت.‏
سپ.‏ چون آقایش سخن زن خود را شنید که به
وي بیان کرده،‏ گفت:‏ غلامت به من چنین کرده است،‏
و بسیار خشمگین شد.‏
، چه
11
27 ،30
13 ،8
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12
.13
.14
.15
16
.17
.18
19
21 ،31
28 ،37
.2
.3
.4
.5
- 38 -

يرو
نی
پیدایش
.20
و آقاي یوسف،‏ او را گرفته،‏ در زندان خانهاي که
اسیران پادشاه بسته بودند،‏ انداخت و آنجا در زندان
ماند.‏ مزامیر
اما یهوه با یوسف میبود و بر وي احسان
میفرمود،‏ و او را در نظر داروغۀ زندان حرمت داد.‏
18 ،105
.21
اعمال رسولان
9 ،7
9 1، ؛ دانیال
.22
و داروغۀ زندان همۀ زندانیان را که در زندان
بودند،‏ به دست یوسف سپرد و آنچه در آنجا اتفاق
میافتاد باید به وسیله او انجام میشد.‏
و داروغۀ زندان بدانچه بر عهده وي بود،‏ توجهاي
نمیکرد،‏ زیرا یهوه با وي بود و آنچه را که او میکرد،‏
یهوه توفیق میداد.‏
.23
40
.1
.2
.3
و بعد از این جریان،‏ ساقی و نانواي پادشاه مصر،‏ به
آقاي خویش،‏ پادشاه مصر گناه ورزیدند.‏
و فرعون از دو خواجۀ خود،‏ یعنی سردار ساقیان و
سردار نانوایان خشمگین شد.‏
و ایشان را در زندان رئیس محافظان دربار،‏ یعنی
زندانی که یوسف در آنجا محبوس بود،‏ انداخت.‏ باب
،39
20
.4
.5
.6
.7
.8
و رئیس محافظان دربار،‏ یوسف را بر ایشان
گماشت،‏ و ایشان را خدمت میکرد،‏ و مدتی در زندان
ماندند.‏
و هر دو در یک شب خوابی دیدند،‏ هر کدام خواب
خود را که هر یک تعبیر جداگانه داشته،‏ یعنی ساقی و
نانوا پادشاه مصر که در زندان محبوس بودند.‏
بامدادان چون یوسف نزد ایشان آمد،‏ دید که اینک
ناراحت هستند.‏
پس،‏ از خواجههاي فرعون که با وي در زندان آقاي
او بودند،‏ پرسیده،‏ گفت:‏ امروز چرا غمگین هستید؟
به وي گفتند:‏ خوابی دیدهایم و کسی نیست که آن
را تعبیر کند.‏ یوسف بدیشان گفت:‏ آیا تعبیرها از آن
خدا نیست؟ آن را براي من تعریف کنید.‏ باب ؛ اشعیا
16 ،41
، خواب
7 ،44
.9
آنگاه رئیس ساقیان خود را به یوسف بیان
کرده،‏ گفت:‏ در خواب من،‏ تاکی پیش من بود.‏
و در تاك سه شاخه بود و آن بشکفت،‏ و گل آورد
و خوشههایش انگور رسیده داد.‏
و جام فرعون در دست من بود.‏ و انگورها را چیده،‏
در جام فرعون فشردم،‏ و جام را به دست فرعون دادم.‏
یوسف به وي گفت:‏ تعبیرش اینست،‏ سه شاخه
سه روز است.‏
بعد از سه روز،‏ فرعون سر تو را برافرازد و به
مقامت بازگمارد،‏ و جام فرعون را به دست وي دهی به
رسم سابق که ساقی او بودي.‏
و هنگامی که براي تو نیکو شود،‏ مرا یاد کن و به
من لطف نموده،‏ احوال مرا به یاد فرعون بیاور،‏ که او
مرا از این خانه بیرون آورد،‏ ؛ نحمیا
زیرا که در حقیقت از سرزمین عبرانیان دزدیده
شدهام ، و اینجا نیز کاري نکردهام که مرا در سیاهچال
افکنند.‏ باب
اما چون رئیس نانوایان دید که تعبیر،‏ نیکو بود،‏ به
یوسف گفت:‏ من نیز خوابی دیدهام ، که سه سبد نان
سفید بر سر من است،‏
و در سبد بالائی هر نوع غذا براي فرعون از پیشۀ
نانوائی میباشد و مرغان،‏ آن را از سبدي که بر سرمن
است،‏ میخورند.‏
یوسف در جواب گفت:‏ تعبیرش ا است،‏ سه
سبد سه روز میباشد.‏
و بعد از سه روز فرعون سر تو را از تو بردارد و تو
را بر دار بیاویزد،‏ و مرغان،‏ گوشتت را از تو بخورند.‏
سپ.‏ در روز سوم که روز تولد فرعون بود،‏ مهمانی
براي همۀ خادمان خود برگذار کرد،‏ و سر رئیس
ساقیان و سر رئیس نانوایان را در میان نوکران خود
بلند کرد.‏ مرقس ؛ دوم پادشاهان
اما رئیس ساقیان را به ساقیگریش باز آورد،‏ و
جام را به دست فرعون داد.‏
و اما رئیس نانوایان را به دار کشید،‏ چنانکه یوسف
براي ایشان تعبیر کرده بود.‏
اما رئیس ساقیان یوسف را به یاد نیاورد،‏ بلکه او
را فراموش کرد.‏
19 ،5 ؛ 31 ،13
لوقا 42 ،23
27 ،25
،
28 ،37
21 ،6
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
20
.21
.22
.23
41
1. چون
دو سال سپري شد،‏ فرعون خوابی دید که در
کنار نهر ایستاده است.‏ دانیال
که ناگاه از نهر،‏ هفت گاو زیبا و چاق برآمده،‏ در
مرغزار میچریدند.‏
و اینک هفت گاو دیگر،‏ زشت و لاغر،‏ در عقب آنها
از نهر بیرون آمده،‏ نزدیک آن گاوان اول در کنار نهر
ایستادند.‏
و این گاوان زشت و لاغر،‏ آن هفت گاو زیبا و چاق
را بلعیدند.‏ و فرعون بیدار شد.‏
1 ،2
.2
.3
.4
.10
.11
.12
- 39 -

هآن
رپ
هآن
هاآن
هآن
یس
یک
کی
کی
ته
رپ
نی
.21
پیدایش
.5
.6
.7
.8
.9
و باز به خواب رفت و دیگر باره خوابی دید،‏ که
اینک هفت خوشه بار و چاق بر یک ساقه میرویند.‏
و اینک هفت خوشه لاغر،‏ از باد شرقی پژمرده،‏ بعد
از آنها میروید.‏
و خوشههاي لاغر،‏ آن هفت خوشۀ چاق و پربار را
بلعیدند.‏ و فرعون بیدار شده،‏ و پی برد که آن یک رویا
بوده.‏
صبحگاهان دلش مضطرب شده،‏ فرستاد و همۀ
جادوگران و همه حکیمان مصر را خواند،‏ و فرعون
خوابهاي خود را بدیشان باز گفت.‏ اما کسی نبود که
ا را براي فرعون تعبیر کند.‏
آنگاه رئیس ساقیان با فرعون سخن گفته،‏ گفت:‏
امروز گناهان من بخاطرم آمد.‏
فرعون از غلامان خود خشمگین شد،‏ مرا با رئیس
نانوایان در زندان رئیس محافظان دربار،‏ حبس فرمود.‏
و من و او در یک شب،‏ خوابی دیدیم که هر
تعبیر خواب خود را داشت،‏ خواب دیدیم.‏
و جوانی عبرانی در آنجا با ما بود،‏ غلام رئیس
محافظان دربار.‏ و خوابهاي خود را نزد او بیان کردیم و
او خوابهاي ما را براي ما تعبیر کرد،‏ هر را بر
حسب خوابش تعبیر کرد.‏
و دقیقاً‏ بر حسب تعبیري که براي ما کرد،‏ واقع
شد.‏ مرا به منصبم بازآورد،‏ و او را به دار کشید.‏
آنگاه فرعون فرستاده،‏ یوسف را خواند و او را به
زودي از زندان بیرون آوردند و صورت خود را تراشیده،‏
رخت خود را عوض کرد،‏ و به حضور فرعون آمد.‏ مزامیر
.10
.11
.12
.13
.14
20 ،105
.15
فرعون به یوسف گفت:‏ خوابی دیدهام و کسی
نیست که آن را تعبیر کند،‏ و دربارة تو شنیدم که
خواب میشنوي تا تعبیرش کنی.‏
یوسف به فرعون پاسخ گفت:‏ از من نیست،‏ خدا
فرعون را به نیکی جواب خواهد داد.‏ باب ؛ دانیال
،2
8 ،40
.16
30
.17
و فرعون به یوسف گفت:‏ در خواب خود دیدم که
اینک به کنار نهر ایستادهام
و ناگاه هفت گاو چاق و زیبا از نهر بیرون آمده،‏ بر
مرغزار میچرند.‏
و اینک هفت گاو دیگر بسیار زشت،‏ لاغر و
ضعیف،‏ که در تمامی سرزمین مصر بدان زشتی ندیده
بودم،‏ پشت سر آنها بیرون آمدند.‏
و گاوان لاغر زشت،‏ هفت گاو چاق اول را
میخورند.‏
و چون به درون شکم ا فرو رفتند معلوم نشد
که بدرون رفته شده اند،‏ چونکه صورت ا مثل
اول زشت ماند.‏ پ س بیدار شدم.‏
و باز خوابی دیدم که اینک هفت خوشۀ بار و
نیکو بر یک ساق میرویدند.‏
و اینک هفت خوشۀ خشک باریک و از باد شرقی
پژمرده،‏ بعد از آنها میروید.‏
و خوشههاي لاغر،‏ آن هفت خوشۀ نیکو را فرو
میبرد.‏ و جادوگران را گفتم،‏ لیکن ک نیست که
براي من شرح دهد.‏
یوسف به فرعون گفت:‏ خواب فرعون ی است.‏
خدا از آنچه خواهد کرد،‏ فرعون را خبر داده است.‏
هفت گاو نیکو هفت سال باشد و هفت خوشۀ نیکو
هفت سال.‏ همانا خواب یکی است.‏
و هفت گاو لاغر زشت،‏ که پشت سر آنها بیرون
آمدند،‏ هفت سال باشد.‏ و هفت خوشۀ خالی از باد
شرقی پژمرده،‏ هفت سال قحطی میباشد.‏
سخنی که به فرعون گفتم،‏ این است:‏ آنچه خدا
میکند به فرعون ظاهر ساخته است.‏
همانا هفت سال فراوانی بسیار،‏ در تمامی سرزمین
مصر میآید.‏
و بعد از آن،‏ هفت سال قحطی پدید آید و تمامی
فراوانی در زمین مصر فراموش شود.‏ و قحطی،‏ زمین را
تباه خواهد ساخت.‏
و فراوانی در زمین معلوم نشود بسبب قحطی که
بعد از آن آید،‏ زیرا که تقریباً‏ سخت خواهد بود.‏
و چون خواب به فرعون دو مرتبه تکرار شد،‏ ا
است که این حادثه از جانب خدا تعیین شده،‏ و خدا
آن را به زودي واقع خواهد ساخت.‏
سپ.‏ اکنون فرعون میباید مردي بصیر و حکیم را
پیدا نموده،‏ او را بر سرزمین مصر بگمارد.‏
فرعون چنین بکند،‏ و ناظران بر زمین برگمارد،‏ و
در هفت سال فراوانی،‏ یکپنجم از زمین مصر بگیرد.‏
و همۀ خوراکیهاي این سالهاي نیکو را که میآید
جمع کنند،‏ و غله را زیر دست فرعون ذخیره نمایند،‏ و
خوراك در شهرها نگاه دارند.‏
تا خوراك براي سرزمین،‏ به ج هفت سال
قحطی که در سرزمین مصر خواهد بود ذخیره شود،‏
مبادا زمین از قحطی تباه شود.‏
سپ.‏ این سخن بنظر فرعون و بنظر همۀ بندگانش
پسندیده بود.‏
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
33
.34
.35
.36
37
،
.18
.19
.20
- 40 -

گی
نی
تی
یان
يرو
له
پیدایش
.38
و فرعون به بندگان خود گفت:‏ آیا کسی را مثل
این توانیم یافت،‏ مردي که روح خدا در وي است؟ امثال
35 ،14
.39
و فرعون به یوسف گفت:‏ چونکه خدا کل ا
جریان را براي تو آشکار ساخت،‏ کسی مانند تو دانا و
حکیم نیست.‏
تو بر خانۀ من باش،‏ و به فرمان تو،‏ تمام قوم من
گوش فرا دهند،‏ جز اینکه بر تخت سلطنت از تو
؛ اعمال رسولان
بزرگتر باشم.‏ باب ؛ مزامیر
و فرعون به یوسف گفت:‏ بدان که تو را بر تمامی
سرزمین مصر گماشتم.‏ باب ؛ مزامیر
و فرعون انگشتر خود را از دست خویش بیرون
کرده،‏ آن را بر دست یوسف گذاشت،‏ و او را ب ا کتان
نازك آراسته کرد،‏ و زنجیري طلائ ی بر گردنش
انداخت.‏
و او را بر عرابه دومین خود سوار کرد،‏ و پیش
رویش صدا کرد،‏ زانو زنید!‏ پ س او را بر تمامی سرزمین
مصر برگماشت.‏ باب
و فرعون بهیوسف گفت:‏ من فرعون هستم،‏ و
بدون تو هیچکس دست یا پاي خود را در کل
سرزمین مصر بلند نکند.‏
و فرعون یوسف را صفنات-پعنیح نامید،‏ و اَسنات،‏
دختر فوطی فارع،‏ کاهن اون را به او به زنی داد،‏ و
یوسف از سرزمین مصر بیرون رفت تا سرزمین مصر را
جستجو کند.‏
و یوسف سی ساله بود وقتی که به حضور فرعون،‏
پادشاه مصر ایستاد،‏ و یوسف از حضور فرعون مرخص
شده،‏ در تمامی سرزمین مصر گشت.‏
و در هفت سال فراوانی،‏ زمین محصول فرآوانی
داد.‏
سپ.‏ تمامی خوراکیهاي آن هفت سال را که در
سرزمین مصر بود،‏ جمع کرد،‏ و خوراك را در شهرها
ذخیره نمود،‏ و خوراك مزرعههاي اطراف هر شهر را
در آن گذاشت.‏
و یوسف غلۀ بیکران و بسیار،‏ مثل ر دریا
ذخیره کرد،‏ تا آنکه از حساب بازماند،‏ زیرا که زیاده از
حد بود.‏ باب ؛ مزامیر
و قبل از وقوع سالهاي قحطی،‏ دو پسر براي
یوسف زاییده شد،‏ که اَسنات،‏ دختر فوطی فارع،‏ کاهن
اون برایش بزاد.‏ باب
و یوسف نخستزادة خود را منّسی نام نهاد،‏ زیرا
گفت:‏ خدا مرا از تمامی مشقّتم و تمامی خانۀ پدرم
فراموشی داد.‏
و دومین را افرایم نامید،‏ زیرا گفت:‏ خدا مرا در
زمین مذلتم بارآور گردانید.‏
و هفت سال فراوانی که در سرزمین مصر بود،‏
سپري شد.‏
و هفت سال قحطی،‏ فرا رسید،‏ چنانکه یوسف
گفته بود.‏ و قحطی در همۀ زمینها پدیدار شد،‏ لیکن
در تمامی سرزمین مصر نان بود.‏ مزامیر
و چون تمامی سرزمین مصر مبتلاي قحطی شد،‏
قوم براي نان نزد فرعون فریاد برآوردند.‏ و فرعون به
همۀ مصریان گفت:‏ نزد یوسف بروید و آنچه اوبه شما
گوید،‏ بکنید.‏ یوشع
سپ.‏ قحطی،‏ تمامی زمین را فروگرفت،‏ و
یوسف همۀ انبارها را باز کرده،‏ به مصریان میفروخت،‏
و قحطی در سرزمین مصر سخت شد.‏ باب
و همۀ سرزمینها به جهت خرید غله نزد یوسف به
مصر آمدند،‏ زیرا قحطی بر تمامی سرزمینها سخت
شده بود.‏ باب
6 ،42
16 ،105
5 ،2
10 ،12
.52
.53
.54
.55
56
.57
42
.1
.2
و اما یعقوب چون دید که غله در مصر است ، به
پسران خود گفت:‏ چرا به یکدیگر مینگرید؟
و گفت:‏ اینک شنیدهام که غله در مصر است،‏ بدانجا
بروید و براي ما از آنجا بخرید،‏ تا زندگی کنیم و
نمیریم.‏ اعمال رسولان
سپ.‏ ده برادر یوسف براي خریدن غله به مصر وارد
شدند.‏
و اما بنیامین،‏ برادر یوسف را یعقوب با برادرانش
نفرستاد،‏ زیرا گفت مبادا زی بدو رسد.‏
پس پسران اسرائیل در میان آنانی که میآمدند،‏ به
جهت خرید آمدند،‏ زیرا که قحطی در زمین کنعان
بود.‏
و یوسف حاکم ولا بود،‏ و خود به همۀ ا
سرزمین غله میفروخت.‏ و برادران یوسف آمده،‏ صورت
به زمین نهاده،‏ او را سجده کردند.‏ باب ؛
56 ،41 ؛ ،43
40 ،41
12 ،7
3
.4
.5
.6
26
.7
چون یوسف برادران خود را دید،‏ ایشان را
بشناخت،‏ و خود را بدیشان بیگانه نموده،‏ آنها را به
درشتی سخن گفت و از ایشان پرسید:‏ از کجا آمدهاید؟
گفتند:‏ از سرزمین کنعان تا خوراك بخریم.‏ ؛
باب 7 ،43
19 ،44
10 ،7
37 ،37
21 ،105 ؛ 7 ،113
6 ،42
18 ،139
9 ،45
5 ،48
8 ،45
12 ،39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
48
.49
.50
.51
- 41 -

ته
کی
ته
ته
یک
یک
یم یال
24
پیدایش
.8
.9
و یوسف برادران خود را شناخت،‏ لیکن ایشان او را
نشناختند.‏
و یوسف خوابها را که دربارة ایشان دیده بود،‏ بیاد
آورد.‏ پ س بدیشانگفت:‏ شما جاسوسانید،‏ و به ج
بررسی سرزمین ما آمدهاید.‏ باب
بدو گفتند:‏ نه،‏ اي آقا!‏ بلکه غلامانت به ج
خریدن خوراك آمدهاند.‏
ما همه پسران یک شخص هستیم.‏ ما مردمان
صادقیم؛ غلامانت جاسوس نیستند.‏
بدیشان گفت:‏ نه،‏ بلکه به ج دیدن بررسی
سرزمین ما آمدهاید.‏
گفتند:‏ غلامانت دوازده برادرند،‏ پسران مرد
در زمین کنعان.‏ و آن کوچکتر،‏ امروز نزد پدر ماست،‏ و
آن یکی نایاب شده است.‏ باب
یوسف بدیشان گفت:‏ همین است آنچه به شما
گفتم که جاسوسانید!‏
بدینطور آزموده میشوید:‏ به جان فرعون از اینجا
بیرون نخواهید رفت،‏ جز اینکه برادر کوچکتر شما به
اینجا بیاید.‏
یک نفر را از خودتان بفرستید،‏ تا برادر شما را
بیاورد،‏ و شما اسیر بمانید تا سخن شما آزموده شود
که حق با شماست یا نه،‏ در غیر اینطورت به جان
فرعون جاسوسانید!‏
سپ.‏ ایشان را با هم سه روز در زندان انداخت.‏
و روز سوم یوسف بدیشان گفت:‏ اگر میخواهید
زنده بمانید این کار را انجام دهید،‏ زیرا من از خدا
میترسم:‏ باب
19. صادق باشید،‏ یک برادر از شما در زندان شما اسیر
باشد،‏ و شما رفته،‏ غله براي گرسنگی خانههاي خود
ببرید.‏
و برادر کوچک خود را نزد من آرید،‏ تا سخنان
شما تصدیق شود و نمیرید.‏ پ س چنین کردند.‏
و به یکدیگر گفتند:‏ حقیقتاً‏ به برادر خود بدي
کردیم،‏ زیرا تنگی جان او را دیدیم وقتی که به ما
التماس میکرد،‏ و نشنیدیم.‏ از این رو این تنگی بر ما
رسید.‏ باب ؛ مزامیر
و رؤبین در جواب ایشان گفت:‏ آیا به شما نگفتم
که به پسر بدي نکنید؟ و نشنیدید!‏ پ س اینک خون او
بازخواست میشود.‏ باب
و ایشان ندانستند که یوسف میفهمد،‏ زیرا که
مترجمی در میان ایشان بود.‏
سپ.‏ از ایشان کناره جسته،‏ بگریست و نزد ایشان
برگشته،‏ با ایشان گفتگو کرد،‏ و شمعون را از میان
ایشان گرفته،‏ او را روبروي ایشان دربند نهاد.‏
و یوسف فرمود تا کیسههاي ایشان را از غله پر
سازند،‏ و پول ایشان را در کیسه هر کس نهند،‏ و
آزوغه سفر بدیشان دهند،‏ و به ایشان چنین کردند.‏
سپ.‏ غله را بر الاغان خود بار کرده،‏ از آنجا روانه
شدند.‏
و چون یکی،‏ کیسه خود را در استراحتگاه باز
کرد،‏ تا خوراك به الاغ خود دهد،‏ پول خود را دید که
اینک در بالاي کیسه او بود.‏
و به برادران خود گفت:‏ پول من پیش من است،‏ و
اینک در کیسه من است.‏ آنگاه دل ایشان به وحشت
افتاد،‏ و به یکدیگر لرزان شده،‏ گفتند:‏ این چیست که
خدا به ما کرده است؟ اول سموئیل ؛ نحمیا ؛ ارمیا
سپ.‏ نزد پدر خود،‏ یعقوب،‏ به سرزمین کنعان
آمدند،‏ و از آن چ ه برایشان رخ داده بود،‏ خبر داده،‏
گفتند:‏
آن مرد که حاکم زمین است،‏ با ما به سختی
سخن گفت،‏ و ما را جاسوسان زمین پنداشت.‏
و بدو گفتیم ما صادقیم و جاسوس نیستیم.‏
ما دوازده برادر،‏ پسران پدر خود هستیم،‏ ی
نایاب شده است،‏ و کوچکتر،‏ امروز نزد پدر ما در
سرزمین کنعان میباشد.‏
و آن مرد که حاکم زمین است،‏ به ما گفت:‏ از این
خواهم فهمید که شما راستگو هستید،‏ که ی از
برادران خود را نزد من گذارید،‏ و براي گرسنگی
خانههاي خود گرفته،‏ بروید.‏
و برادر کوچک خود را نزد من آورید،‏ و میفهمم
که شما جاسوس نیستید بلکه صادقید.‏ آنگاه برادر شما
را به شما بر میگردانم،‏ و در زمین داد و ستد نمایید.‏
کیسه هاي خود را خ کردند،‏ اینک
کیسۀ پول هر کس در کیسه اش بود.‏ و چون ایشان و
پدرشان،‏ کیسههاي پول را دیدند،‏ ترسیدند.‏
و پدر ایشان،‏ یعقوب،‏ بدیشان گفت:‏ مرا بیفرزند
ساختید،‏ یوسف نیست و شمعون نیست و بنیامین را
میخواهید ببرید.‏ این همه بر من است؟ ؛ دوم
9 ،4
16 ،6
32 ،17
.25
26
.27
.28
29
.30
.31
.32
.33
.34
35. چون
.36
سموئیل
باب 14 ،43
7 .6 ،14
.37
رؤبین به پدر خود عرض کرده،‏ گفت:‏ هر دو پسر
مرا بکش،‏ اگر او را نزد تو باز نیاورم.‏ او را به دست من
بسپار،‏ و من او را نزد تو باز خواهم آورد.‏
38. گفت:‏ پسرم با شما نخواهد آمد زیرا که برادرش
9-5 ،37
33 ،37
21 ،50
22 .21 ،37
باب 5 .3 ،43
19 ،50
16 ،44
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
17
.18
.20
.21
.22
.23
- 42 -

یان
نی
ددا
مرده است،‏ و او تنها باقی مانده است.‏ و هرگاه در راهی 13.
که میروید زی بدو رسد،‏ همانا مویهاي سفید مرا با
؛ اول پادشاهان
غصه به گور خواهید برد.‏ باب
پیدایش
،2
31-29 .20 ،44
9
43
.1
.2
.3
و قحطی درسر زمین سخت بود.‏
و چون غلهاي را که از مصر آورده بودند،‏ تماماً‏
خوردند،‏ پدرشان بدیشان گفت:‏ برگردید و اندك
خوراکی براي ما بخرید.‏
یهودا با او سخن گفته،‏ گفت:‏ آن مرد به ما تأکید
کرده،‏ گفته است هرگاه برادر شما با شما نباشد،‏ روي
مرا نخواهید دید.‏ باب
اگر تو برادر ما را با ما بفرستی،‏ میرویم و خوراك
برایت میخریم.‏
اما اگر تو او را نفرستی،‏ نمیرویم،‏ زیرا که آن مرد
ما را گفت،‏ هرگاه برادر شما با شما نباشد،‏ روي مرا
نخواهید دید.‏ باب
اسرائیل گفت:‏ چرا به من بدي کرده اید،‏ به آن مرد
خبر دادید که برادر دیگر دارید؟
گفتند:‏ آن مرد احوال ما و خویشاوندان ما را به
دقت پرسیده،‏ گفت:‏ آیا پدر شما هنوز زنده است،‏ و
برادر دیگر دارید؟ و او را بدین دلیل اطلاع دادیم،‏ و
چه میدانستیم که خواهد گفت:‏ برادر خود را نزد من
آرید.‏ باب ؛
سپ.‏ یهودا به پدر خود،‏ اسرائیل گفت:‏ جوان را با
من بفرست تا برخاسته،‏ برویم و زندگی کنیم و
نمیریم،‏ ما و تو و اطفال ما نیز.‏
من ضامن او میباشم،‏ او را از دست من بازخواست
کن.‏ اگر او را نزد تو باز نیاوردم و به حضورت حاضر
نساختم،‏ تا به ابد در نظر تو مقصر باشم.‏ باب
زیرا اگر تأخیر نمینمودیم،‏ تا به حال،‏ مرتبۀ دوم
را برگشته بودیم.‏
سپ.‏ پدر ایشان،‏ اسرائیل،‏ بدیشان گفت:‏ اگر چنین
است،‏ پس این کار را بکنید.‏ از ثمرات نیکوي ا
سرزمین در ظروف خود بردارید،‏ و هدیهاي براي آن
مرد ببرید،‏ قدري بلسان و قدري عسل و کتیرا و لادن
و پسته و بادام.‏
و پول دوبرابر بدست خود گیرید،‏ و آن پولی که
در بالاي کیسه هاي شما برگشته شده بود،‏ با دست
خود باز گردانید،‏ شاید اشتباهی شده باشد.‏
و برادر خود را برداشته،‏ روانه شوید،‏ و نزد آن مرد
برگردید.‏
و خداي قادر مطلق شما را در نظر آن مرد کرامت
دهد،‏ تا برادر دیگر شما و بنیامین را همراه شما
بفرستد،‏ و من اگر بیفرزند شدم،‏ بیفرزند شدم.‏ خروج
.14
36 ،12
8 1، ؛ روت
15
سپ.‏ آن مردان،‏ هدایا را برداشته،‏ و پول دوبرابر را
بدست گرفته،‏ با بنیامین روانه شدند.‏ و به مصر وارد
شدند،‏ به حضور یوسف ایستادند.‏
اما یوسف،‏ چون بنیامین را با ایشان دید،‏ به ناظر
خانۀ خود فرمود:‏ این اشخاص را به خانه ببر،‏ و قربانی
کرده،‏ تدارك ببین،‏ زیرا که ایشان وقت ظهر با من غذا
میخورند.‏
و آن مرد چنانکه یوسف فرموده بود،‏ کرد.‏ و آن
مرد ایشان را به خانۀ یوسف آورد.‏ باب
و آن مردان ترسیدند،‏ چونکه به خانۀ یوسف آورده
شدند و گفتند:‏ بسبب آن پولی که دفعه اول در کیسه
هاي ما برگشته شده بود،‏ ما را آوردهاند تا به هجوم
آورده،‏ و به ما حمله کند،‏ و ما را اسیر سازد و الاغان ما
را.‏ ایوب
و به ناظر خانۀ یوسف نزدیک شده،‏ در درگاه خانه
با او سخن گفتند،‏
گفتند:‏ اي آقا!‏ حقیقتاً‏ مرتبۀ اول براي خرید
خوراك آمدیم.‏
به منزل رسیده،‏ کیسه هاي خود را باز
کردیم،‏ و پول هر کس در بالاي کیسه اش بود.‏ نقرة ما
به وزن تمام و آن را به دست خود باز آوردهایم.‏
و پول دیگري براي خرید خوراك به همراه خود
آوردهایم.‏ نمیدانیم کدام کس پول ما را در کیسه هاي
ما گذاشته بود.‏
گفت:‏ سلامت باشید مترسید،‏ خداي شما و خداي
پدر شما،‏ خزانهاي در کیسه هاي شما،‏ به شما داده
است؛ پول شما به من رسید.‏ پ س شمعون را نزد ایشان
بیرون آورد.‏ باب ؛
و آن مرد،‏ ایشان را به خانۀ یوسف برد،‏ آب
بدیشان داد،‏ تا پایهاي خود را شستند،‏ و علوفه به
الاغان ایشان باب ؛ لوقا
و هدایا را حاضر ساختند،‏ تا وقت آمدن یوسف به
ظهر،‏ زیرا شنیده بودند که در آنجا باید غذا بخورند.‏
و چون یوسف به خانه آمد،‏ هدایائی را که به
دست ایشان بود،‏ نزد وي به خانه آوردند،‏ و به حضور
وي رو به زمین نهادند.‏ باب
2 ،44
44 ،7
6 ،42
24 ،42
4 ،18
29 ،31
.
20 ،15
.16
.17
.18
.19
.20
21. چون
.22
.23
.24
.25
.26
32 ،44
20 ،42
23 ،44
19 ،44
7 ،42
.4
.5
.6
.7
8
.9
.10
11
.12
- 43 -

یان
چهآن
نی
نی هاآن
یم
کی
6
.7
.8
.9
پیدایش
27
سپ.‏ از سلامتی ایشان پرسید و گفت:‏ آیا پدر پیر
شما که ذکرش را کردید،‏ به سلامت است؟ و هنوز
زنده است؟ باب
گفتند:‏ غلامت،‏ پدر ما،‏ به سلامت است،‏ و تا بحال
زنده.‏ پ س تعظیم و سجده کردند.‏ باب
و چون چشمان خود را باز کرده،‏ برادر خود
بنیامین،‏ پسر مادر خویش را دید،‏ گفت:‏ آیا این است
برادر کوچک شما که نزد من،‏ ذکر او را کردید؟ و
گفت:‏ اي پسرم،‏ خدا بر تو رحم کند.‏
و یوسف چونکه تحت تأثیر برادش قرار گرفت،‏
بشتافت،‏ و جایی براي گریستن جست.‏ پ س به خلوت
رفته،‏ آنجا بگریست.‏
و روي خود را شسته،‏ بیرون آمد.‏ و خودداري
نموده،‏ گفت:‏ غذا بگذارید.‏
و براي وي جدا گذاردند،‏ و براي ایشان جدا،‏ و
براي مصری که با وي خوردند جدا،‏ زیرا که مصریان
با عبرانیان نمیتوانند غذا بخورند زیرا که ا
مصریان ناپاك است.‏ دانیال ؛ خروج
و به حضور وي بنشستند،‏ نخستزاده بر حسب
نخستزادگیاش ، و خردسال بحسب خردسالیاش
ایشان از یکدیگر تعجب نمودند.‏
و سهم از پیش خود براي ایشان گرفت،‏ اما سهم
بنیامین پنج چندان سهم دیگران بود،‏ و با وي
نوشیدند و کیف کردند.‏ یوشع
، نزد
، و
7 ،37
26 ،8
10 ،2
8 ،1
6 ،29
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
44
1
.2
سپ.‏ به ناظر خانۀ خود امر کرده،گفت:‏ کیسه هاي
این مردمان را به قدري که میتوانند ببرند،‏ از غله پر
کن،‏ و پول هر کسی را به بالاي کیسه اش بگذار.‏
و جام مرا،‏ یعنی جام نقره را در بالاي کیسه آن
کوچکتر،‏ با قیمت غلهاش بگذار.‏ پ س همان سخنی که
یوسف گفته بود،‏ کرد.‏
و چون صبح روشن شد،‏ آن مردان را با الاغان
ایشان روانه کردند.‏
و ایشان از شهر بیرون رفتند،‏ هنوز مسافتی چند
طی نکرده بودند،که یوسف به ناظر خانۀ خود گفت:‏
بلند شو،‏ در پی این اشخاص بشتاب،‏ و چون به آنان
رسیدي،‏ ایشان را بگو:‏ چرا بدي به جاي نیکویی
کردید؟ مزامیر ؛ ؛ ارمیا
آیا ایننیست آقایم در آن مینوشد،‏ و از آن
میبیند؟ شما بد کردید.‏
سپ.‏ چون به رسید،‏ ا سخنان را بدیشان
گفت.‏
بهوي گفتند:‏ چرا آقایم چنین گوید؟ دور از
غلامانت که مرتکب چنین کاري شوند!‏
همانا پولی را که در بالاي کیسه هاي خود یافته
بودیم،‏ از سرزمین کنعان نزد تو باز آوردیم،‏ پس
چگونه باشد که از خانۀ آقایت طلا یا نقره بدزدیم.‏
نزد هر کدام از غلامانت یافت شود،‏ بمیرد،‏ و ما نیز
غلام آقاي خود باشیم.‏ باب
گفت:‏ هم اکنون همانند سخن شما بشود،‏ آنکه
نزد او یافت شود،‏ غلام من باشد،‏ و شما آزاد باشید.‏
سپ.‏ عجله نموده،‏ هر کس کیسه خود را به زمین
فرود آورد،‏ و هر یکی کیسه خود را باز کرد.‏
و او تجسس کرد،‏ و از بزرگتر شروع نموده،‏ به
کوچکتر ختم کرد.‏ و جام در کیسه بنیامین یافته شد.‏
آنگاه رخت خود را پاره کرده،‏ و هر کس الاغ خود
را بار کرده،‏ به شهر برگشتند.‏ باب
و یهودا با برادرانش به خانۀ یوسف آمدند،‏ و او
هنوز آنجا بود،‏ و جلوي او بر زمین افتادند.‏ باب ؛
9 .7 ،37
34 .29 ،37
32 ،31
.10
11
.12
.13
.14
6 ،42
.15
یوسف بدیشان گفت:‏ چگون توانستید چنین
کاري انجام دهید؟ آیا ندانستید که مردي مانند من،‏
فال میبیند؟
یهودا گفت:‏ به آقایم چه گوییم،‏ و چه عرض کنیم،‏
و چگونه بیگناهی خویش را ثابت نماییم؟ خدا گناه
غلامانت را دریافت نموده است؛ اینک ما نیز و آنکه
جام بدستش یافت شد،‏ غلامان آقاي خود خواهیم بود.‏
.16
21 ،42 باب
14 1، ؛ مراثی ارمیا
.17
گفت:‏ دور از من که چنین کنم!‏ بلکه آنکه جام
بدستش یافت شد،‏ غلام من باشد،‏ و شما به سلامتی
نزد پدر خویش بروید.‏
آنگاه یهودا نزد وي آمده،‏ گفت:‏ اي آقایم
بشنو،‏ غلامت به گوش آقاي خود سخنی بگوید و از
غلامت خشمگین تر نشوي،‏ زیرا که تو مانند فرعون
هستی.‏
آقایم از غلامانت پرسیده،‏ گفت:‏ آیا شما را پدر یا
برادري است؟ باب
و به آقاي خود عرض کردیم:‏ که ما را پدر پیري
است،‏ و پسر کوچک پیري او که برادرش مرده است،‏ و
او تنها از مادر خود مانده است،‏ و پدر او را دوست
میدارد.‏ باب
و به غلامان خود گفتی:‏ وي را نزد من آرید تا او
7 ،42
13 ،42
.18
.19
.20
.21
باب 17 ،43
20 ،18
21 ،38
12 ،35
.3
.4
.5
- 44 -

يرو
یان
نی
يرو
له
يرو
کی
.2
.3
.4
را مورد لطف قرار دهم.‏
و به آقاي خود گفتیم:‏ آن جوان نمیتواند از پدر
خود جدا شود،‏ چه اگر از پدر خویش جدا شود او
خواهد مرد.‏
و به غلامان خود گفت:‏ اگر برادر کوچکتر شما با
شما نیاید،‏ روي مرا دیگر نخواهید دید.‏ باب ؛
پیدایش
،42
15 ،42
.22
.23
5 .3
24. چون
نزد غلامت،‏ پدر خود،‏ رسیدیم،‏ سخنان آقاي
خود را به او باز گفتیم.‏
و پدر ما گفت:‏ برگشته اندك خوراکی براي ما
بخرید.‏
گفتیم:‏ نمیتوانیم برویم،‏ لیکن اگر برادر کوچکتر
با ما آید،‏ خواهیم رفت،‏ زیرا که آن مرد را
نمیتوانیم ببینیم اگر برادر کوچک با ما نباشد.‏
و غلامت،‏ پدر من،‏ به ما گفت:‏ شما آگاهید که
همسرم براي من دو پسر زایید.‏
و یکی از نزد من بیرون رفت،‏ و من گفتم دریده
شده است،‏ و بعد از آن او را ندیدم.‏ باب
اگر این را نیز از نزد من ببرید،‏ و زی بدو رسد،‏
همانا موي سفید مرا با بدبختی به گور خواهید برد.‏ باب
33 ،37
باب 2 ،43
.25
.26
.27
.28
.29
35 ،37 ؛ 38 ،42
.30
و اکنون اگر نزد غلامت،‏ پدر خود بروم،‏ و ا
جوان با ما نباشد،‏ و حال آنکه جان او به جان وي
بسته است،‏
ببیند پسر نیست،‏ اوخواهد مرد و غلامانت
موي سفید غلامت،‏ پدر خود را به بدبختی به گور
خواهند برد.‏ اول پادشاهان
زیرا که غلامت نزد پدر خود ضامن پسر شده،‏
گفتم:‏ هرگاه او را نزد تو باز نیاورم،‏ تا ابد نزد پدر خود
مقصر خواهم شد.‏
سپ.‏ اکنون تمنا اینکه غلامت به جاي پسر در
بندگی آقاي خود بماند،‏ و پسر،‏ همراه برادران خود
برود.‏
زیرا چگونه نزد پدر خود بروم و پسر با من نباشد،‏
مبادا بلایی را که به پدرم واقع شود ببینم.‏
9 ،2
باب 9 ،43
31. چون
.32
33
.34
45
.1
و یوسف پیش جمعی که به حضورش ایستاده
بودند،‏ نتوانست خودداري کند،‏ پس صدا کرد که همه
را از نزد من بیرون کنید!‏ و کسی نزد او نماند وقتی که
یوسف خویشتن را به برادران خود شناسانید.‏ اعمال
رسولان
و به صداي بلند گریست،‏ و مصریان و ا خانۀ
فرعون شنیدند.‏
و یوسف،‏ برادران خود را گفت:‏ من یوسف هستم!‏
آیا پدرم هنوز زنده است؟ و برادرانش جواب وي را
نتوانستند داد،‏ زیرا که با حضور وي مضطرب شدند.‏
و یوسف به برادران خود گفت:‏ نزدیک من بیایید.‏
پس نزدیک آمدند،‏ و گفت:‏ منم یوسف،‏ برادر شما،‏ که
به مصر فروختید!‏ مزامیر
و حال رنجیده مشوید،‏ و خود را سرزنش نکنید که
مرا بدینجا فروختید،‏ زیرا خدا مرا پیش شما
فرستاد براي خواست زندگی ماندن شما.‏ باب
زیرا حال دو سال شده است که قحطی در زمین
هست،‏ و پنج سال دیگر نیز نه کشت خواهد بود نه
درو.‏
و خدا مرا پیش شما فرستاد تا براي شما
باقیماندهاي در زمین نگاه دارد،‏ و شما را به نجاتی
عظیم احیا کند.‏
و اکنون شما مرا اینجا نفرستادید،‏ بلکه خدا،‏ و او
مرا پدر بر فرعون و آقا بر تمامی اهل خانۀ او و حاکم
بر همۀ سرزمین مصر ساخت.‏ باب
بشتابید و نزد پدرم رفته،‏ بدو گویید:‏ پسر تو،‏
یوسف چنین میگوید:‏ که خدا مرا حاکم تمامی مصر
ساخته است،‏ نزد من بیا و تأخیر منما.‏ باب ؛ اعمال
20 ،50
43 ،41
41 ،41
17 ،105
.5
.6
.7
.8
.9
14 ،7 رسولان
.10
و در سرزمین جوشن ساکن شو،‏ تا نزد من
باشی،‏ تو و پسرانت و پسران پسرانت،‏ و گلهات و
رمهات با هر چه داري.‏
تا تو را در آنجا نگهداري کنم،‏ زیرا که پنج سال
قحطی باقی است،‏ مبادا تو و اهل خانهات و متعلقانت
بینوا گردید.‏
و اینک چشمان شما و چشمان برادرم بنیامین،‏
میبیند،‏ زبان من است که با شما سخن میگوید.‏
سپ.‏ پدر مرا از همۀ جلال من در مصر و از آن چه
دیدهاید،‏ خبر دهید،‏ و عجله نموده،‏ پدر مرا بدینجا
آورید.‏
سپ.‏ به گردن برادر خود،‏ بنیامین،‏ آویخته،‏ گریه
کرد و بنیامین بر گردن وي گریه کرد.‏ باب ؛
29 ،46
4 ،32
.11
.12
13
14
27 4، ؛ خروج
.15
و همۀ برادران خود را بوسیده،‏ برایشان گریه
کرده،‏ و بعد از آن،‏ برادرانش با وي گفتگو کردند.‏
و این خبر را در خانه فرعون شنیدند،‏ و گفتند
برادران یوسف آمدهاند،‏ و بنظر فرعون و بنظر بندگانش
.16
13 ،7
- 45 -

يدا
ِ
ِ
يلاو
هلَ‏
هآن
لی
.2
خوش آمد.‏
و فرعون به یوسف گفت:‏ برادران خود را بگو:‏
چنین بکنید:‏ چهارپایان خود را بار کنید،‏ و روانه شده،‏
به زمین کنعان بروید.‏
و پدر و اهل خانههاي خود را برداشته،‏ نزد من
آیید،‏ و نیکوترین زمین مصر را به شما میدهم تا از
چاقی زمین بخورید.‏
و تو مأمور هستی این را بکنی:‏ ارابهها از سرزمین
مصر براي اطفال و زنان خود بگیرید،‏ و پدر خود را
برداشته،‏ بیایید.‏
و چشمان شما در پی اسباب خود نباشد،‏ زیرا که
نیکویی تمامی سرزمین مصر از آن شماست.‏
پس پسران اسرائیل چنان کردند،‏ و یوسف به
حسب فرمایش فرعون،‏ ارابهها بدیشان داد،‏ و آذوقه
سفر بدیشان عطا فرمود.‏
و به هر یک از ایشان،‏ یک دست رخت بخشید،‏ اما
به بنیامین سیصد شکل نقره،‏ و پنج دست جامه داد.‏
پیدایش
.17
.18
.19
.20
.21
.22
19 .12 ،14 داوران
.23
و براي پدر خود بدین شرح فرستاد:‏ ده الاغ بار
شده به نفایس مصر،‏ و ده ماده الاغ بار شده به غله و
نان و خوراك براي سفر پدر خود.‏
سپ.‏ برادران خود را مرخص فرموده،‏ روانه شدند و
بدیشان گفت:‏ آگاه باشید،‏ در راه دعوا مکنید!‏
و از مصر بیرون رفتند،‏ نزد پدر خود،‏ یعقوب،‏ به
سرزمین کنعان آمدند.‏
و او را خبر داده،‏ گفتند:‏ یوسف اکنون زنده است،‏
و او حاکم تمامی سرزمین مصر است.‏ آنگاه دل وي
ضعف کرد،‏ زیرا که ایشان را باور نکرد.‏ باب ؛ لوقا
باب 8 ،13
،24
41 ،41
24
.25
.26
41
.27
و همۀ سخنانی که یوسف بدیشان گفته بود،‏ به
وي گفتند،‏ و چون ارابههایی را که یوسف براي آوردن
او فرستاده بود،‏ دید،‏ روح پدر ایشان،‏ یعقوب،‏ زنده
گردید.‏
و اسرائیل گفت:‏ کافی است!‏ پسر من،‏ یوسف،‏
هنوز زنده است؛ میروم و قبل از مردنم او را خواهم
دید.‏ باب
30 ،46
.28
46
.1
و اسرائیل با هر چه داشت،‏ کوچکرده،‏ به بئرشبع
آمد،‏ و قربانیها براي خ پدر خود،‏ اسحاق،‏ گذاشت.‏
4 ،24 ؛ یوشع 1 ،1 خروج
23 105، ؛ مزامیر
4 52، ؛ اشعیا
؛ پیدایش
و خدا در رؤیاهاي شب،‏ به اسرائیل خطاب کرده،‏
گفت:‏ اي یعقوب!‏ اي یعقوب!‏ گفت:‏ بلی.‏ باب
فرمود:‏ من هستم خدا،‏ خداي پدرت،‏ از فرود آمدن
به مصر مترس،‏ زیرا در آنجا قومی عظیم از تو به وجود
خواهم آورد.‏ باب ؛
من با تو به مصر خواهم آمد و من نیز تو را از آنجا
حتماً‏ باز میگردانم،‏ و یوسف دست خود را بر چشمان
تو خواهد گذاشت.‏ باب
و یعقوب از بِئرشَبع روانه شد،‏ و پسران اسرائیل پدر
خود،‏ یعقوب،‏ و اطفال و زنان خویش را بر ارابههایی
که فرعون به جهت آوردن او فرستاده بود،‏ برداشتند.‏
و گله ه ا و دارائیهایی را که در زمین کنعان
اندوخته بودند،‏ گرفتند.‏ و یعقوب با تمامی نسل خود
به مصر آمدند.‏ باب
و پسران و پسران پسرانِ‏ خود را با خود،‏ و دختران
و دختران پسرانِ‏ خود را،‏ و تمامی نسل خویش را به
همراه خود به مصر آورد.‏
و این است نامهاي پسران اسرائیل که به مصر
آمدند:‏ یعقوب و پسرانش رؤبین نخستزادة یعقوب.‏
11 ،31
4 ،48
1 ،50
12 .11 ،35
18 ،31
.3
.4
.5
.6
.7
.8
1 ،1 خروج
.9
خروج
و پسران رؤبین:‏ حنوك و فَلو و حصرون و کَرْمی.‏
14 ،6
.10
و پسران شمعون:‏ یموئیل و یامین و اوهد و یاکین
و صوحر و شاؤل که پسرزن کنعانی بود.‏ خروج
و پسران و قُهات و مراري.‏ خروج
و پسران یهودا:‏ عیر و اونان و شی و فارِص و
زارح.‏ اما عیر و اونان در زمین کنعان مردند.‏ و پسران
فارص:‏ حصرون و حامول بودند.‏ باب ؛ اول تواریخ
16 ،6
،2
5 ،6
29 .3 ،18
: جِرشون
.11
.12
18 ،4 ؛ روت 3 ،1 ؛ متی 3
5 2، ؛ اول تواریخ
.13
تواریخ
و پسران یساکار:‏ تولاع و فُوه و یوب و شمرون.‏
1 ،8
.14
و پسران زبولون:‏ سارِد و ایلون و یاحلئ
اعداد .
اول
،26
26
.15
اینانند پسران لیه،‏ که ا را با دختر خود دینه،‏
در فدان ارام براي یعقوب زایید.‏ همۀ نفوس پسران و
دخترانش سی و سه نفر بودند.‏
و پسران جاد:‏ صفیون و حجی و شونی و اصبون
وعیري و اَرودي و اَرئیلی.‏ اعداد
و پسران آذر:‏ یمنَه و یشوه و یشوي و بریعه،‏ و
خواهر ایشان سارا،‏ و پسران بریعه حابِر و
پادشاهانیئیل.‏ اول تواریخ
اینانند پسران زِلفه که لابان به دختر خود لیه داد،‏
و این شانزده را براي یعقوب زایید.‏
17-15 ،26
31 .30 ،8
.16
.17
.18
.23 ،26
24
- 46 -

يرو
هرا
يرو
لی
له
يرو
پیدایش
.19
.20
و پسران راحیل زن یعقوب:‏ یوسف و بنیامین.‏
و براي یوسف در زمین مصر،‏ منَسی و افرایم
زاییده شدند،‏ که اَسنات دختر فوطی فارع،‏ کاهن اون
برایش بزاد.‏ باب
و پسران بنیامین:‏ بالع و باکر و اَشبیل و جیرا و
نَعمان و ایحی و رش و مفیم و حفیم و آرد.‏ اول تواریخ
،8
50 ،41
.21
1 ،9 ؛ 6
.22
اینانند پسران راح که براي یعقوب زاییده
شدند،‏ همه چهارده نفر.‏
و پسر دان:‏ حوشیم.‏
و پسران نفتالی:‏ یحصئیل و جونی و یصر و شلیم.‏
.23
.24
13 8، اول تواریخ
.25
اینانند پسران بِلهه،‏ که لابان به دختر خود راحیل
داد،‏ و ایشان را براي یعقوب زایید.‏ همه هفت نفر
بودند.‏
همۀ اشخاصی با یعقوب به مصر آمدند،‏ که از نسل
وي پدید شدند،‏ سواي زنان پسران یعقوب،‏ جمیعاً‏
شصت و شش نفر بودند.‏
و پسران یوسف که برایش در مصر زاییده شدند،‏
دو نفر بودند.‏ پ س همه اشخاص خاندان یعقوب که به
مصر آمدند هفتاد نفر بودند.‏ خروج
و یهودا را پیش خود نزد یوسف فرستاد تا او
را به جوشن نمایی کند،‏ و به سرزمین جوشن
آمدند.‏
و یوسف ارابۀ خود را حاضر ساخت،‏ تا به استقبال
پدر خود اسرائیل به جوشن برود.‏ و چون او را بدید به
گردنش بیاویخت،‏ و مدتی بر گردنش گریه کرد.‏ خروج
،4
5 ،1
.26
.27
.28
.29
27
.30
و اسرائیل به یوسف گفت:‏ اکنون بمیرم،‏ چونکه
تو را دیدم که تا بحال زنده هستی.‏ باب ؛ لوقا
28 ،45
29 ،2
.31
و یوسف برادران خود و اهل خانۀ پدر خویش را
گفت:‏ میروم تا فرعون را خبر دهم و به وي گویم:‏
برادرانم و خانوادة پدرم که در زمین کنعان بودند،‏ نزد
من آمدهاند.‏ باب
و آن مردان،‏ شبانان هستند،‏ زیرا اهل گلهدارياند،‏
و گلهها و رمهها و کل دارائی خود را آوردهاند.‏
و چون فرعون شما را بطلبد و گوید:‏ شغل شما
چیست؟
گویید:‏ غلامانت از طفولیت تا بحال ا گلهدار
هستیم،‏ هم ما و هم اجداد ما،‏ تا در سرزمین جوشن
ساکن شوید،‏ زیرا که هر شبان گوسفند،‏ ناپاك نزد
است.‏ مصریان
باب 32 ،43
47
1
سپ.‏ یوسف آمد و به فرعون خبر داده،‏ گفت:‏ پدرم
و برادرانم با گله و رمۀ خویش و هر چه دارند،‏ از
سرزمین کنعان آمدهاند و در سرزمین جوشن هستند.‏
اعمال رسولان
14 ،7
.2
.3
و از جمله برادران خود پنج نفر برداشته،‏ ایشان را
به حضور فرعون فرستاد.‏
و فرعون،‏ برادران او را گفت:‏ شغل شما چیست؟ به
فرعون گفتند:‏ غلامانت شبانِ‏ گوسفند هستیم،‏ هم ما
و هم اجداد ما.‏ باب
و به فرعون گفتند:‏ آمدهایم تا در این زمین ساکن
شویم،‏ زیرا که براي گلۀ غلامانت چراگاهی نیست،‏
چونکه قحطی در سرزمین کنعان شدید است.‏ و اکنون
تمنا داریم که بندگانت در سرزمین جوشن سکونت
کنند.‏
و فرعون به یوسف خطاب کرده،‏ گفت:‏ پدرت و
برادرانت نزد تو آمدهاند،‏
سرزمین م ص ر پ ی ش توست.‏ در نیکوترین
سرزمین،‏ پدر و برادران خود را مسکن بده.‏ در
سرزمین جوشن ساکن بشوند.‏ و اگر میدانی که در
میان ایشان کسانِ‏ قابل میباشند،‏ ایشان را سرکاران
گلههاي من گردان.‏ باب
و یوسف،‏ پدر خود،‏ یعقوب را آورده،‏ او را به حضور
فرعون رسانید.‏ و یعقوب،‏ فرعون را برکت داد.‏
و فرعون به یعقوب گفت:‏ روزهاي عمر تو چند سال
است؟
یعقوب به فرعون گفت:‏ روزهاي سالهاي غربت من
صد و سی سال است.‏ روزهاي سالهاي عمر من اندك و
بد بوده است،‏ و به روزهاي سالهاي عمر پدرانم در
روزهاي غربت ایشان نرسیده.‏
و یعقوب،‏ فرعون را برکت داد و از حضور فرعون
مرخص شد.‏
و یوسف،‏ پدر و برادران خود را سکونت داد،‏ و
ملکی در سرزمین مصر در نیکوترین زمین،‏ یعنی در
زمین رعمسیس،‏ چنانکه فرعون فرموده بود،‏ بدیشان
ارزانی داشت.‏
و یوسف پدر و برادران خود،‏ و همۀ اهل خانۀ پدر
خویش را به حسب تعداد زنان ایشان نان داد . باب
و در تمامی زمین نان نبود،‏ زیرا قحطی زیادي
20 ،50
34 .33 ،46
10 ،34
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
1 ،47
.32
.33
.34
- 47 -

ته
تی
شدید بود،‏ و زمین مصر و زمین کنعان بسبب قحطی 25.
بینوا گردید.‏
و یوسف،‏ تمام نقرهاي را که در زمین مصر و زمین
کنعان یافته شد،‏ به جاي غلهاي که ایشان خریدند،‏
بگرفت،‏ و یوسف نقره را به خانۀ فرعون آورد.‏
و چون نقره از زمین مصر و زمین کنعان تمام
شد،‏ همۀ مصریان نزد یوسف آمده،‏ گفتند:‏ ما را نان
بده،‏ چرا در حضورت بمیریم؟ زیرا که نقره تمام شد.‏
یوسف گفت:‏ گله هاي خود را بیاورید،‏ و به جاي
گله هاي شما،‏ غله به شما میدهم،‏ اگر نقره تمام شده
است.‏
سپ.‏ گله هاي خود را نزد یوسف آوردند،‏ و یوسف
به جاي اسبان و گلههاي گوسفندان و گوسالههاي
گاوان و الاغان،‏ نان بدیشان داد.‏ و در آن سال به جاي
همۀ گله هاي ایشان،‏ با آنها نان داد.‏
و چون آن سال سپري شد در سال دوم به حضور
وي آمده،‏ به او گفتند:‏ از آقاي خود مخفی نمیداریم
که نقرة ما تمام شده است،‏ و گله ه ا از آن آقاي ما
گردیده،‏ و جز بدنها و زمین ما به حضور آقاي ما
چیزي باقی نیست.‏
19. چرا ما و زمین ما نیز در نظر تو هلاك شویم؟ پس
ما را و زمین ما را به نان بخر،‏ و ما و زمین ما دارائی
فرعون بشویم،‏ و بذر بده تا زندگی کنیم و نمیریم و
زمین بایر نماند.‏
سپ.‏ یوسف تمامی سرزمین مصر را براي فرعون
بخرید،‏ زیرا که م ص ریان هر کس مزرعۀ خود را
فروختند،‏ چونکه قحطی بر ایشان سخت بود و زمین از
آن فرعون شد.‏
و قوم را از این محل تا به آن محل مصر به شهرها
منتقل ساخت.‏
فقط زمین کاهنان را نخرید،‏ زیرا کاهنان را
خوراکی از جانب فرعون معین شده بود،‏ و از خوراکی
که فرعون بدیشان داده بود،‏ میخوردند.‏ از این سبب
زمین خود را نفروختند.‏
و یوسف به قوم گفت:‏ اینک ، امروز شما را و زمین
شما را براي فرعون خریدم،‏ همانا براي شما بذر است
تا زمین را بکارید.‏
و چون حاصل برسد،‏ یکپنجم به فرعون دهید،‏ و
چهار سهم از آن شما باشد،‏ براي زراعت زمین و براي
خوراك شما و اهل خانههاي شما و غذا به ج
اطفال شما.‏
پیدایش
گفتند:‏ تو ما را احیا ساختی،‏ در نظر آقاي خود
مورد لطف قرار گیریم،‏ تا غلام فرعون باشیم.‏
سپ.‏ یوسف این قانون را بر سرزمین مصر تا امروز
قرار داد که یکپنجم از آن فرعون باشد،‏ فقط غیر از
زمین کاهنان،‏ که از آن فرعون نشد.‏
و اسرائیل در سرزمین مصر در سرزمین جوشن
ساکن شده،‏ و بسیار بارور و زیاد گردیدند.‏ باب ؛
3 ،46
26
.27
13 ،32 ؛ 12 .7 ،1 خروج
.28
و یعقوب در سرزمین مصر هفده سال زندگی کرد.‏
و روزهاي عمر یعقوب صد و چهل و هفت سال بود.‏
و چون حین وفات اسرائیل نزدیک شد،‏ پسر خود
یوسف را طلبیده،‏ بدو گفت:‏ اکنون اگر در مورد لطف
تو قرار گرفته ام،‏ دست خود را زیر ران من بگذار،‏ و
احسان و امانت با من بکن،‏ و آگاه باش!‏ مرا در مصر
دفن منما،‏ باب ؛
بلکه با پدران خود بخوابم و مرا از مصر برداشته،‏
در قبر ایشان دفن کن.‏ گفت:‏ آنچه گفتی خواهم کرد.‏
گفت:‏ برایم قسم بخور،‏ پس برایش قسم خورد و
اسرائیل بر سر بستر خود خم شد.‏ عبرانیان
21 ،11
5 ،50
2 ،24
.29
.30
.31
48
.1
.2
.3
و بعد از این جریان به یوسف گفتند:‏ اینک پدر تو
بیمار است.‏ پ س دو پسر خود،‏ منَسی و افرایم را با خود
برداشت.‏
و یعقوب را خبر داده،‏ گفتند:‏ اینک پسرت یوسف،‏
نزد تو میآید.‏ و اسرائیل،‏ نیرو گرفت،‏ بر بستر
بنشست.‏
و یعقوب به یوسف گفت:‏ خداي قادر مطلق در لوز
در زمین کنعان به من ظاهر شده،‏ مرا برکت داد.‏ باب
12 ،28
.4
و به من فرمود:‏ من تو را بارور و زیاد گردانم،‏ و از
تو قومهاي بسیار بوجود آورم،‏ و این زمین را بعد از تو
به نسل تو،‏ به میراث ابدي خواهم داد.‏ باب
و اکنون دو پسرت که در سرزمین مصر برا
زاییده شدند،‏ قبل از آنکه نزد تو به مصر بیایم،‏ ایشان
از آن من هستند،‏ افرایم و منَسی مثل رؤبین و
شمعون از آن من خواهند بود.‏ باب ؛
و اما فرزندان تو که بعد از ایشان بیاوري،‏ از آن تو
باشند و در ارث خود به نامهاي برادران خود نامگذاري
شوند.‏
و هنگامی که من از فدان آمدم،‏ راحیل نزد من در
11 ،35
20 ،46
50 ،41
.5
.6
.7
.14
.15
.16
17
.18
20
.21
.22
.23
.24
- 48 -

کی
یم
يرو
نی
نشت
یمم
سرزمین کنعان به سر راه مرد،‏ چون اندك مسافتی
باقی بود که به افرات برسم،‏ و او را درآنجا به سر راه
افرات که بیتلحم باشد،‏ دفن کردم.‏ باب
و چون اسرائیل،‏ پسران یوسف را دید،‏ گفت:‏ اینان
کیستند؟
یوسف،‏ به پدر خود گفت:‏ اینان پسران منند که
خدا به من در اینجا داده است.‏ گفت:‏ ایشان را نزد من
بیاور تا ایشان را برکت دهم.‏
و چشمان اسرائیل از پیري تار شده بود که
نمیتوانست ببیند.‏ پس ایشان را نزد وي آورد و
ایشان را بوسیده،‏ در آغوش خود کشید.‏ باب ؛ مرقس
پیدایش
1 ،27
19 ،35
باب 5 ،33
.8
.9
.10
16 ،10
.11
و اسرائیل به یوسف گفت:‏ گمان نمیبردم که
تو را ببینم،‏ و همانا خدا،‏ نسل تو را نیز به من نشان
داده است.‏
و یوسف ایشان را از میان دو زانوي خود بیرون
آورده،‏ رو به زمین نهاد.‏
و یوسف هر دو را گرفت،‏ افرایم را به دست راست
خود به مقابل دست چپ اسرائیل،‏ و منسی را به دست
چپ خود به مقابل دست راست اسرائیل،‏ و ایشان را
نزدیک وي آورد.‏
و اسرائیل دست راست خود را دراز کرده،‏ بر سر
افرایم نهاد و او کوچکتر بود و دست چپ خود را بر سر
منَسی،‏ و دستهاي خود را از قصد حرکت داد،‏ زیرا که
منَسی نخستزاده بود.‏
و یوسف را برکت داده،‏ گفت:‏ خدایی که در حضور
وي پدرانم،‏ ابراهیم و اسحاق،‏ مطیع بودند،‏ خدایی که
مرا از روز بودنم تا امروز روزي داده است،‏ عبرانیان ؛
21 ،11
.12
.13
.14
.15
9 ،32 پیدایش
.16
آن فرشتهاي که مرا از هر بدي خلاصی داده،‏ ا
دو پسر را برکت دهد و نام من و نامهاي پدرانم،‏
ابراهیم و اسحاق،‏ بر ایشان خوانده شود،‏ و در وسط
زمین بسیار زیاد شوند.‏ باب
و چون یوسف دید که پدرش دست راستخود را
بر سر افرایم نهاد،‏ بنظرش ناپسند آمد،‏ و دست پدر
خود را گرفت،‏ تا آن را از سر افرایم به سر منَسی نقل
کند.‏
و یوسف به پدر خود گفت:‏ اي پدر من،‏ نه چنین،‏
زیرا نخستزاده این است،‏ دست راست خود را به سر
او بگذار.‏
اما پدرش ابا نموده،‏ گفت:‏ دانم اي پسرم!‏
میدانم!‏ او نیز قومی خواهد شد و او نیز بزرگ خواهد
گردید،‏ لیکن برادر کوچکترش از وي بزرگتر خواهد
شد و نسل او قومهایی بسیار خواهند گردید.‏
و در آن روز،‏ او ایشان را برکت داده،‏ گفت:‏ هر
کس که میخواهد در اسرائیل کسی را برکت دهد،‏
بگوید:‏ خدا تو را همانند افرایم و منَسی گرداند.‏ و
افرایم را جلوتر از منَسی قرار داد.‏
و اسرائیل به یوسف گفت:‏ همانا من یرم،‏ و
خدا با شما خواهد بود،‏ و شما را به سرزمین پدران
شما باز خواهد گرداند.‏
و من به تو سهمی بیشتر از برادرانت میدهم،‏ که
آن را از دست اموریان به شمشیر و کمان خود گرفتم.‏
تثنیه 17 ،33
.20
.21
.22
5 ،4 یوشع
49
.1
و یعقوب،‏ پسران خود را خوانده،‏ گفت:‏ جمع شوید
تا شما را از آنچه در آینده به شما واقع خواهد شد،‏
خبر دهم.‏
اي پسران یعقوب جمع شوید و بشنوید!‏ و به پدر
خود،‏ اسرائیل،‏ گوش گیرید.‏ مزامیر
اي رؤبین!‏ تو نخستزادة منی،‏ توانایی من و اولین
قدرتم هستی،‏ برترین در قربانی و برترین در سلطنت.‏
12 ،34
تثنیه 1 ،33
.2
.3
32 ،21 باب
17 21، ؛ تثنیه
.4
جوشان مثل آب،‏ برتري نخواهی یافت،‏ زیرا که بر
بستر پدر خود خوابیدي.‏ آنگاه آن را بیحرمت
ساختی،‏ باب
و لاوي برادرند.‏ ابزار ظلم،‏ شمشیرهاي
ایشان است.‏
اي نفس من به مشورت ایشان وارد مشو،‏ و اي
جلال من به محفل ایشان متحد مباش زیرا در خشم
خود مردم را کشتند.‏ و در خودرأیی خویش گاوان را
فلج کردند.‏ باب
نفرین باد خشم ایشان،‏ که وحشیانه بود،‏ و خشم
ایشان زیرا که بیرحمانه بود!‏ ایشان را در یعقوب
متفرق سازم و در اسرائیل پراکنده کنم.‏ یوشع
اي یهودا تو را برادرانت خواهند ستود.‏ دستت بر
گردن دشمنانت خواهد بود،‏ و پسران پدرت،‏ تو را
تعظیم خواهند کرد.‏
یهودا شیربچهاي است،‏ اي پسرم از شکار رشد
کردي.‏ مثل شیر خوی را جمع کرده،‏ در کمین
میخوابد و چون شیرمادهاي است.‏ کیست او را
برانگیزاند؟ اول تواریخ ؛ اعداد 23،
1 ،19
24
22 ،35
25 ،34
2 ،6
5. شمعون
.6
.7
.8
.9
29 .24 ،32
.17
.18
.19
- 49 -

تی
یت
هان
یم
یم
نی
له
له
پیدایش
.10
عصاي سلطنت از یهودا دور نخواهد شد،‏ و
نه استادي از میان پایهاي وي تا قهرمان بیاید.‏ و
آنرا قومها اطاعت خواهند کرد.‏ اول تواریخ
کّرة خود را به تاك و کّرة الاغ خویش را به مو
بسته.‏ جامۀ خود را به شراب،‏ و رخت خویش را
به خون انگور میشوید.‏
به شراب سرخ و دندانش به شیر
سفید است.‏
زبولون،‏ بر کنار دریا ساکن شود،‏ و نزد بندر
کشتیها.‏ و حدود او تا به صیدون خواهد رسید.‏ یوشع
یساکار الاغ قوي است در میان آغلها خوابیده.‏
محل آرمیدن را دید که پسندیده است،‏ و
زمین را دلگشا یافت،‏ پس گردن خویش را براي بار
خم کرد،‏ و بندة خراج گردید.‏
دان،‏ قوم خود را داوري خواهد کرد،‏ مانند یک نفر
از قوم اسرائیل.‏
دان ماري خواهد بود به سر راه،‏ و افعی بر کنار
مسیر که پاشنۀ اسب را بگزد تا سوارش از پشت افتد.‏
اي یهوه منتظر نجات تو میباشم.‏ مزامیر
10 ،19
.123 .81 ،119
4 ،29
داوران 25 ،13
.11
12. چشمانش
.13
.14
15. چون
.16
.17
.18
174 .166
19. جاد،‏ گروهی بر وي هجوم خواهند آورد،‏ و او به
عقب ایشان هجوم خواهد آورد.‏ یوشع
آذر،‏ نان او چرب خواهد بود،‏ و لذات پادشاهان
خواهد داد.‏
نفتالی،‏ غزال آزادي است،‏ که سخنان حسنه
خواهد داد.‏ داوران ؛
یوسف،‏ شاخۀ باروري است.‏ شاخۀ بارور بر سر
چشمهاي که شاخههایش از دیوار برآید.‏
تیراندازان او را رنجانیدند،‏ و تیر انداختند و اذ
رسانیدند.‏
لیکن کمان وي در قوت قایم ماند و بازوهاي
دستش به دست قادر یعقوب قوي گردید که از
آنجاست شبان و صخرة اسرائیل.‏
از خداي پدرت که تو را اعانت کند،‏ و از
قادرمطلق که تو را برکت میدهد،‏ به برکات آسمانی از
بالا و برکات زمینی که در اعماق واقع است،‏ و برکات
پستانها و رحم.‏
برکات پدرت بر برکات اجداد من فایق آمد،‏ و بر
حدود کوههاي ابدي و بر سر یوسف خواهد بود،‏ و بر
فرق او که از برادرانش برگزیده شد.‏
بنیامین،‏ گرگی است که میدرد.‏ صبحگاهان شکار
را خواهد خورد،‏ و شامگاهان غارت را تقسیم خواهد
کرد.‏ داوران
همۀ اینان دوازده طایفه اسرائیلند،‏ و ا است
آنچه پدر ایشان،‏ بدیشان گفت و ایشان را برکت داد،‏ و
هر یک را مانند برکت وي برکت داد.‏
سپ.‏ ایشان را وصیت فرموده،‏ گفت:‏ من به قوم
خود ملحق میشوم،‏ مرا با پدرانم در غاري که در
صحراي عفرونِ‏ حتّی است،‏ دفن کنید.‏
در غاري که در صحراي مکفیله است،‏ که در
مقابل ممري در سرزمین کنعان واقع است،‏ که ابراهیم
آن را با آن صحرا از عفرون ح براي پادشاهانیت
مقبره خرید.‏ ؛
آنجا ابراهیم و همسرش،‏ سارا را دفن کردند؛ آنجا
اسحاق و همسر او ربکا را دفن کردند؛ و آنجا لیه را
؛ باب
دفن نمودم.‏ باب ؛
32. خرید آن صحرا و غاري که در آن است از پسران
حت بودند.‏
و چون یعقوب وصیت را با پسران خود به پایان
برد،‏ پایهاي خود را به بستر کشیده،‏ جان بداد و به قوم
خویش ملحق گردید.‏
باب 20 .19 ،23
29 ،35
13 ،50
باب 19 ،23
باب 16 ،23
9 ،25
25 ،20
.28
29
.30
.31
.33
50
.1
.2
.3
.4
.5
و یوسف بر روي پدر خود افتاده،‏ بر وي گریست و
او را بوسید.‏
ویوسف طبیبانی را که از بندگان او بودند،‏ امر
فرمود تا پدر او را مومیائی کنند.‏ و طبیبان،‏ اسرائیل را
مومیائی کردند.‏
و چهل روز در کار وي سپري شد،‏ زیرا که این قدر
روزها در مومیائی کردن صرف شد،‏ و ا مصر
هفتاد روز براي وي ماتم گرفتند.‏
و چون ایام ماتم وي تمام شد،‏ یوسف ا خانۀ
فرعون را خطاب کرده،‏ گفت:‏ اگر اکنون در نظر شما
التفات یافتهام ، در گوش فرعون عرض کرده،‏ بگویید:‏
پدرم مرا سوگند داده،‏ گفت:‏ اینک من میمیرم؛ در
قبري که براي خویشتن در سرزمین کنعان کندهام
آنجا مرا دفن کن.‏ اکنون بروم و پدر خود را دفن کرده،‏
بازگردم.‏ باب
فرعون گفت:‏ برو و چنانکه پدرت به تو سوگند داده
است،‏ او را دفن کن.‏
پس یوسف روانه شد تا پدر خود را دفن کند،‏ و
همۀ نوکران فرعون که بزرگان خانۀ وي بودند،‏ و همۀ
،
29 ،47
.6
.7
14 .12 ،1
1 ،5
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
- 50 -

يجا
یتّ‏
له
یمم
نی
بزرگان سرزمین مصر با اورفتند.‏
وهمۀ اهل خانۀ یوسف و برادرانش و ا خانۀ
پدرش،‏ جز اینکه اطفال و گلهها و رمههاي خود را در
سرزمین جوشن واگذاشتند.‏
و ارابهها نیز و سواران،‏ همراهش رفتند؛ و انبوهی
بسیار زیاد بودند.‏
پس به خرمنگاه اطاد که آنطرف اُردن است
رسیدند،‏ و در آنجا عذاداري عظیم و بسیار سخت
گرفتند،‏ و براي پدر خود هفت روز نوحهگري نمود.‏
و چون کنعانیان ساکن آن زمین،‏ این ماتم را در
خرمنگاه اَطاد دیدند،‏ گفتند:‏ این براي مصریان ماتم
سختی است.‏ از این رو آن محل را آبِل-مصرایم
نامیدند،‏ که آن طرف اردن واقع است.‏
همچنان پسران او آنطوریکه امر فرموده بود،‏
کردند.‏
و پسرانش،‏ او را به زمین کنعان بردند.‏ و او را در
غار صحراي مکفیله،‏ که ابراهیم با آن صحرا از عفرون
ح براي پادشاهانیت مقبره خریده بود،‏ در مقابل
ممري دفن کردند.‏ ؛ اعمال رسولان
و یوسف بعد از دفن پدر خود،‏ با برادران خویش و
همۀ کسانی که براي دفن پدرش با وي رفته بودند،‏ به
مصر برگشتند.‏
و چون برادران یوسف دیدند که پدر ایشان مرده
است،‏ گفتند:‏ اگر یوسف اکنون از ما کینه دارد،‏
مکافات همۀ بدي را که به وي کردهایم به ما خواهد
رسانید.‏
سپ.‏ نزد یوسف فرستاده،‏ گفتند:‏ پدر تو قبل از
مردنش امر فرموده،‏ گفت:‏
به یوسف چنین بگویید:‏ التماس دارم که گناه و
خطاي برادران خود را عفو فرمایی،‏ زیرا که به تو بدي
کردهاند،‏ پس اکنون گناه بندگان خداي پدر خود را
عفو فرما.‏ و چون به وي سخن گفتند،‏ یوسف به گریه
افتاد.‏
و برادرانش نیز آمده،‏ به حضور وي افتادند،‏ و
گفتند:‏ اینک غلامان تو هستیم.‏
یوسف ایشان را گفت:‏ مترسید زیرا که آیا من در
خدا هستم؟
20. شما دربارة من بد اندیشیدید،‏ ولی خدا از آن قصد
نیکی کرد،‏ تا کاري کند که قوم بزرگی زنده نگاه دارد،‏
چنانکه امروز شده است.‏ نحمیا
و اکنون ترسان مباشید.‏ من،‏ شما و اطفال شما را
پیدایش
مراقبت میکنم.‏ پس ایشان را تسلی داد و سخنان
دلآویز بدیشان گفت.‏ اشعیا ؛ هوشع
و یوسف در م ص ر ساکن ماند،‏ او و اهل خانۀ
پدرش.‏ و یوسف صد و ده سال زندگانی کرد.‏
و یوسف پسران پشت سوم افرایم را دید.‏ و پسران
ماکیر،‏ پسر منَسی نیز بر زانوهاي یوسف تولد یافتند.‏
14 ،2
2 ،40
.22
.23
39 ،32 اعداد
.24
و یوسف،‏ برادران خود را گفت:‏ من یرم،‏ و
یقیناً‏ خدا شما را حفظ خواهد کرد،‏ و شما را از ا
سرزمین به سرزمینی که براي ابراهیم و اسحاق و
یعقوب قسم خورده است،‏ خواهد برد.‏ عبرانیان ؛
پیدایش
22 ،11
18 ،15
.25
و یوسف به پسران اسرائیل سوگند داده،‏ گفت:‏ هر
آینه خدا از شما تفقد خواهد نمود،‏ و استخوانهاي مرا
از اینجا خواهید برداشت.‏ ؛ یوشع
و یوسف مرد،‏ زمانی که صد و ده ساله بود.‏ و او را
مومیائی کرده،‏ در سرزمین مصر در تابوت گذاشتند.‏
32 ،24
خروج 19 ،13
.26
32 ،24 یوشع
16 ،7
2 ،6
باب 16 ،23
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
.21
- 51 -

یک
يلاو
يلاو
نی
یک
یزن
خروج
خروج
1
.1
و این است نامهاي پسران اسرائیل که به مصر
آمدند،‏ هر کس با اهل خانهاش همراه یعقوب آمدند:‏
1 2، ؛ اول تواریخ 8 46، پیدایش
.2
.3
.4
.5
رؤبین و شمعون و لاوي و یهودا،‏
یساکار و زبولون و بنیامین،‏
و دان و نفتالی،‏ و جاد و آذر.‏
و همۀ اشخاص که از نسل یعقوب پدید آمدند
هفتاد نفر بودند.‏ و یوسف در مصر بود.‏ پیدایش
و یوسف و همۀ برادرانش،‏ و تمامی آن طبقه مردند.‏
27 ،46
.6
26 ،50 پیدایش
.7
و پسران اسرائیل بارور و پراکنده شدند،‏ و زیاد و
بینهایت تنومند گردیدند و زمین از ایشان پر گشت.‏
اعمال رسولان
17 ،7
.8
اما پادشاهی دیگر بر مصر برخاست که یوسف را
نمیشناخت،‏ داوران
و به قوم خود گفت:‏ همانا قوم پسران اسرائیل از ما
بیشتر و قویترند.‏
بیایید با ایشان به حکمت رفتار کنیم،‏ مبادا که
زیاد شوند.‏ و چون جنگ پدید آید،‏ ایشان نیز با
دشمنان ما همدست شوند،‏ و با ما جنگ کرده،‏ از
سرزمین بیرون روند.‏ مزامیر
سپ.‏ ماموران بر ایشان گماشتند،‏ تا ایشان را به
کارهاي دشوار تحت فشار گذارند،‏ و براي فرعون
شهرهاي انبارگاه،‏ یعنی فیتوم و رعمسیس را بنا
کردند.‏
ولی هرچقدر آنها را بیشتر تحت فشار قرار
میدادند،‏ بیشتر میزاییدند و پراکنده گردیدند،‏ و از
پسران اسرائیل بر حذر بودند.‏
و مصریان از پسران اسرائیل با ظلم کار کشیدند.‏
و جانهاي ایشان را به بندگی سخت،‏ به گلکاري
وخشتسازي و هر گونه عمل صحرایی،‏ تلخ ساختند.‏ و
هر خدمتی که بر ایشان نهادندي با ظلم بود.‏
و پادشاه مصر به قابلههاي عبرانی که ی را
شفرَه و دیگري را فُوعه نام بود،‏ امر کرده،‏
گفت:‏ چون قابلهگري براي زنان عبرانی میکنید،‏
به صندلی نگاه کنید.‏ اگر پسر باشد او را بکُشید،‏ و اگر
دختر بود زنده بماند.‏
ولی قابلهها از خدا ترسیدند،‏ و آنچه پادشاه مصر
بدیشان فرموده بود نکردند،‏ بلکه پسران را زنده
گذاردند.‏
سپ.‏ پادشاه مصر قابلهها را فراخوانده،‏ بدیشان
گفت:‏ چرا این کار را کردید،‏ و پسران را زنده گذاردید؟
قابلهها به فرعون گفتند:‏ از ا سبب که زنان
عبرانی چون زنان مصري نیستند،‏ بلکه زنان سرسختی
هستند،‏ و قبل از رسیدن قابله میزایند.‏
و خدا با قابلهها لطف فرمود،‏ و قوم زیاد شدند،‏ و
بسیار توانا گردیدند.‏
قابلهها از خدا ترسیدند،‏ خانهها براي
ایشان بساخت.‏
و فرعون قوم خود را امر کرده،‏ گفت:‏ هر پسري
که زاییده شود به آب اندازید،‏ و هر دختري را زنده
نگاه دارید.‏ اعمال رسولان
19 ،7
.17
18
.19
.20
21. چونکه
.22
2
.1
و شخصی از خاندان
را به گرفت.‏
20 ،6 باب
رفته،‏ ی
59 26، ؛ اعداد
از دختران
24، ؛ اول تواریخ
13
.2
و آن زن حامله شده،‏ پسري زایید.‏ و چون او زیبا
بود،‏ وي را سه ماه پنهان داشت.‏ اعمال رسولان ؛ عبرانیان
20 ،7
23 ،11
.3
.4
و چون نتوانست او را دیگر پنهان دارد،‏ صندوقی از
نی برایش گرفت،‏ و آن را به قیر و گل اندوده،‏ طفل را
در آن نهاد،‏ و آن را در نیزار به کنار آب گذاشت.‏
و خواهرش از دور ایستاد تا بداند او را چه میشود.‏
20 ،15 باب
.5
.6
.7
.8
.9
و دختر فرعون براي حمام به آب رفت.‏ و کنیزانش
به کنار آب میگشتند.‏ پ س صندوق را در میان نیزار
دیده،‏ کنیزك خویش را فرستاد تا آن را بگیرد.‏
و چون آن را بگشاد،‏ طفل را دید که پسري گریان
بود.‏ پ س دلش بر وي بسوخت و گفت:‏ این از فرزندان
عبرانیان است.‏
و خواهر وي به دختر فرعون گفت:‏ آیا بروم و زنی
شیرده را از زنان عبرانیان نزدت بخوانم تا طفل را
برایت شیر دهد؟
دختر فرعون به وي گفت:‏ برو.‏ پ س آن دختر رفته،‏
مادر طفل را بخواند.‏
و دختر فرعون گفت:‏ این طفل را ببر و او را براي
25 ،105
10 ،2
.9
.10
11
.12
.13
.14
.15
.16
- 52 -

یزن
نی
لی
نی
کی
يرو
نی
من شیر بده و مزد تو را خواهم داد.‏ پس آن زن طفل 24.
را برداشته،‏ به او شیر میداد.‏
و چون طفل رشد کرد،‏ وي را نزد دختر فرعون
برد،‏ و او پسر وي شد.‏ و او را موسی نام نهاد زیرا گفت:‏
او را از آب کشیدم.‏ اعمال رسولان
آن روزها که چون موسی بزرگ شد،‏ نزد برادران
خود بیرون آمد،‏ و به کارهاي دشوار ایشان نظر
انداخته،‏ شخصی مصري را دید که شخصی عبرانی را
که از برادران او بود،‏ میزند.‏ اعمال رسولان
سپ.‏ به هر طرف نظر افکنده،‏ چون کسی را ندید،‏
آن مصري را کشت،‏ و او را در ریگ پنهانساخت.‏
و روز دیگر بیرون آمد،‏ که ناگاه دو مرد عبرانی
دعوا میکنند،‏ پس به ظالم گفت:‏ چرا همسایۀ خود را
می اعمال رسولان
گفت:‏ چه کسی تو را بر ما حاکم یا داور ساخته
است؟ مگر تو میخواهی مرا بکشی چنانکه آن مصري
را کشتی؟ پس موسی ترسید و گفت:‏ یقیناً‏ ا امر
رواج یافته است.‏
و چون فرعون ا ماجرا را بشنید،‏ قصد قتل
موسی کرد.‏ و موسی از حضور فرعون فرار کرده،‏ در
زمین مدیان ساکن شد؛ و بر سر چاهی بنشست.‏ اعمال
خروج
23 ،7
21 ،7
26 ،7
.
.10
.11
12
.13
.14
.15
27 ،11 ؛ عبرانیان 29 ،7 رسولان
.16
و کاهن مدیان را هفت دختر بود که آمدند و آب
کشیده،‏ آبخورها را پر کردند،‏ تا گلۀ پدر خویش را
سیراب کنند.‏ باب
و شبانان نزدیک آمدند،‏ تا ایشان را دور کنند.‏
آنگاه موسی برخاسته،‏ ایشان را کمک کرد،‏ و گلۀ
ایشان را سیراب نمود.‏ پیدایش
و چون نزد پدر خود رعوئ آمدند،‏ او گفت:‏
چگونه امروز بدین زودي برگشتید؟
گفتند:‏ شخصی مصري ما را از دست شبانان
رهایی داد،‏ و آب نیز براي ما کشیده،‏ گله را سیراب
نمود.‏
سپ.‏ به دختران خود گفت:‏ او کجاست؟ چرا آن
مرد را ترك کردید؟ وي را بخوانید تا نان خورد.‏
و موسی راضی شد که پیش آن مرد بماند.‏ و او
دختر خود،‏ صفوره را به موسی داد.‏ باب
و آن زن پسري زایید،‏ و او را جِرشون نام نهاد،‏ او
گفت:‏ در سرزمین غربت بیگانه شدم.‏ باب
بعد از روزهاي بسیار که پادشاه مصر مرد،‏ و
پسران اسرائیل به سبب بندگی آه کشیده،‏ فریاد
برآوردند،‏ و نالۀ ایشان به سبب بندگی نزد خدا رسید.‏
و خدا نالۀ ایشان را شنید،‏ و خدا عهد خود را با
ابراهیم و اسحاق و یعقوب بیاد آورد.‏ لاویان
و خدا بر پسران اسرائیل نظر کرد و خدا دریافت.‏
42 ،26
.25
17 ،80 مزامیر
3
.1
.2
و اما موسی گلۀ پدر زن خود،‏ یترون،‏ کاهن مدیان
را شبانی میکرد؛ و گله را بدان طرف صحرا راند و به
حوریب که کوه خدا باشد آمد.‏
و فرشتۀ یهوه در شعلۀ آتش از میان بوتهاي بر وي
ظاهر شد.‏ و چون او نگریست،‏ اینک آن بوته به آتش
مشتعل است اما سوخته نمیشود.‏ ؛
و موسی گفت:‏ اکنون بدان طرف روم،‏ و ا امر
عجیب را ببینم،‏ که بوته چرا سوخته نمیشود.‏
یهوه دید که براي دیدن بدان سو قصد حرکت
دارد،‏ خدا از میان بوته وي را صدا زد و فرمود:‏ اي
موسی!‏ اي موسی!‏ گفت:‏ بله.‏ پیدایش
فرمود:‏ بدین جا نزد میا،‏ پاپوش خود را از
پاهایت بیرون کن،‏ زیرا مکانی که در آن ایستادهاي
زمین مقدس است.‏ پیدایش
و فرمود:‏ من هستم خداي پدرت،‏ خداي ابراهیم،‏ و
خداي اسحاق،‏ و خداي یعقوب.‏ آنگاه موسی خود
را پوشانید،‏ زیرا ترسید که به خدا بنگرد.‏ متی
و یهوه فرمود:‏ مصیبت قوم خود را که در مصرند
دیدم،‏ و فریاد ایشان را از دست ماموران ایشان شنیدم،‏
زیرا غمهاي ایشان را میدانم.‏
و پایین آمدم تا ایشان را از دست مصریان خلاصی
دهم،‏ و ایشان را از آن زمین به زمین نیکو و وسیع
برآورم،‏ به زمینی که به شیر و عسل جاري است،‏ به
مکان کنعانیان و حتّیان و اَموریان و فَرِزِّیان و حویان و
یبوسیان
و اکنون فریاد پسران اسرائیل نزد من رسیده است،‏
و ظلمی را نیز که مصریان بر ایشان میکنند،‏ دیدهام
سپ.‏ اکنون بیا تا تو را نزد فرعون بفرستم،‏ و قوم
من،‏ فرزندان اسرائیل را از مصر بیرون آوري.‏ مزامیر
تثنیه 16 ،33
.
،105
32 ،22
باب 21 ،23
11 ،22
17 ،28
. باب 3 ،33
.3
4. چون
.5
.6
.7
.8
.9
10
26
؛ اعمال رسولان
34 ،7
.11
موسی به خدا گفت:‏ من کیستم که نزد فرعون
بروم،‏ و پسران اسرائیل را از مصر بیرون آورم؟ باب ؛
اول سموئیل
10 ،4
18 ،18
.12
فرمود:‏ البته با تو خواهم بود.‏ و علامتی که من تو
را فرستادهام باشد که چون قوم را از مصر بیرون
، این
2 ،18
4 .3 ،18
10 ،29
18 ،4
.17
.18
.19
20
.21
.22
.23
- 53 -

ه"‏
یآب
يلاو
یآم
2
.3
آوردي،‏ خدا را بر این کوه عبادت خواهید کرد.‏
پیدایش
خروج
16 ،6 ؛ داوران 3 ،31
.13
موسی به خدا گفت:‏ اینک چون من نزد پسران
اسرائیل برسم،‏ و بدیشان گویم خداي پدران شما مرا
نزد شما فرستاده است،‏ و از من بپرسند که نام او
چیست،‏ بدیشان چه گویم؟
14. خدا به موسی فرمود:‏ هستم آنکه هستم.‏ و
فرمود:‏ به پسران اسرائیل چنین بگو:‏ مرا
نزد شما فرستاد.‏ تثنیه ؛ مکاشفه
سپ.‏ به پسران اسرائیل چنین بگو،‏ یهوه خداي
پدران شما،‏ خداي ابراهیم و خداي اسحاق و خداي
یعقوب،‏ مرا نزد شما فرستاده.‏ این است نام من تا ابد،‏
و این است یادگاري من نسلاً‏ در نسل.‏ باب
برو و بزرگان پسران اسرائیل را جمع کرده،‏
بدیشان بگو:‏ یهوه خداي پدران شما،‏ خداي ابراهیم و
اسحاق و یعقوب،‏ به من ظاهر شده،‏ فرمود:‏ از شما و از
آنچه به شما در مصر کردهاند،‏ آگاهم،‏
و فرمودم شما را از مصیبت مصر بیرون خواهم
آورد،‏ به سرزمین کنعانیان و حتیان و اموریان و
فرزیان و حویان و یبوسیان ، به سرزمینی که به شیر و
عسل جاري است.‏
و سخن تو را خواهند شنید،‏ و تو با بزرگان
اسرائیل،‏ نزد پادشاه مصربروید،‏ و به وي گویید:‏ یهوه
خداي عبرانیان ما را ملاقات کرده است.‏ و اکنون بگذار
جهت سفر سه روزه به صحرا برویم،‏ تا براي یهوه
خداي خود قربانی بگذرانیم.‏ باب
و من میدانم که پادشاه مصر نمیگذارد تا شما
بروید،‏ به جز به واسطه دستی قوي.‏
سپ.‏ دست خود را دراز خواهم کرد،‏ و مصر را ب ا
همۀ معجزات خود که در میانش به ظهور میآورم
خواهم زد،‏ و بعد از آن شما را رها خواهد کرد.‏
و این قوم را در نظر مصریان کرامت خواهم داد،‏ و
چون بروید تهی دست نخواهید رفت.‏ باب ؛
بلکه هر زنی از همسایۀ خود و مهمانِ‏ خانۀ
خویش آلات نقره و آلات طلا و رخت خواهد خواست،‏
و به پسران و دختران خود خواهید پوشانید،‏ و مصریان
را غارت خواهید نمود.‏
ستم"‏ ،
35 ،12
6 .2 ،6
2 ،11
8 .4 ،1
3 .1 ،5
35 ،4
15
.16
.17
.18
.19
20
.21
.22
4
.1
و موسی در جواب گفت:‏ همانا مرا تصدیق نخواهند
کرد،‏ و سخن مرا نخواهند شنید،‏ بلکه خواهند گفت
یهوه بر تو ظاهر نشده است.‏
سپ.‏ یهوه به وي فرمود:‏ آن چیست در دست تو؟
گفت:‏ عصا.‏
فرمود:‏ آن را بر زمین بینداز.‏ و چون آن را به زمین
انداخت،‏ ماري گردید و موسی از نزدش گریخت.‏ باب
،7
10
4
.5
سپ.‏ یهوه به موسی فرمود:‏ دست خود را دراز کن و
دمش را بگیر.‏ پس دست خود را دراز کرده،‏ آن را
بگرفت،‏ که در دستش عصا شد.‏
تا آنکه باور کنند که یهوه خداي پدران ایشان،‏
خداي ابراهیم،‏ خداي اسحاق،‏ و خداي یعقوب،‏ به تو
ظاهر شد.‏ ؛ اول پادشاهان
و یهوه دیگرباره به او فرمود:‏ دست خود را در
گریبان خود بگذار.‏ چون دست بهگریبان خود برد،‏ و
آن را بیرون آورد،‏ اینک دست او مثل برف جزامی شد.‏
سپ.‏ فرمود:‏ دست خود را باز به گریبان خود بگذار.‏
چون دست به گریبان خود باز برد،‏ و آن را بیرون
آورد،‏ اینک مثل سایر بدنش برگشته بود.‏
و اگر تو را تصدیق نکنند،‏ و صداي نشانه نخستین
را نشنوند،‏ همانا صداي نشانه دوم را باور خواهند کرد.‏
و هرگاه این دو نشانه را باور نکردند و سخن تو را
نشنیدند،‏ آنگاه از آب رود گرفته،‏ به خشکی بریز،‏ و
که از نهر گرفتی بر روي خشکی به خون مبدل
خواهد شد.‏ باب
سپ.‏ موسی به یهوه گفت:‏ اي سرور،‏ من مردي
صاحب کلام نیستم،‏ نه در سابق و نه از وقتی که به
بندة خود سخن گفتی،‏ بلکه با لکنت و کند زبان.‏ باب
،6
36 ،18
باب 15 .6 ،3
17 ،7
.6
7
.8
.9
10
6 ،1 ؛ ارمیا 30 .12
.11
یهوه فرمود:‏ کیست که زبان به انسان داد،‏ و گنگ
و کر و بینا و نابینا را که آفرید؟ آیا نه من که یهوه
هستم؟ مزامیر
سپ.‏ اکنون برو و من با زبانت خواهم بود،‏ و هر چه
باید بگویی تو را خواهم آموخت.‏ متی
گفت:‏ تقاظا دارم اي سرور که بفرستی به دست
هر که میفرستی.‏
آنگاه خشم یهوه بر موسی مشتعل شد و فرمود:‏
آیا نمیدانم که برادرت،‏ هارون صاحب کلام
است؟ و اینک او نیز به استقبال تو بیرون ید،‏ و
چون تو را ببیند،‏ در دل خود شاد خواهد گردید.‏
و بدو سخن خواهی گفت و کلام را به زبان وي
منتقل خواهی کرد،‏ و من با زبان تو و با زبان او خواهم
بود،‏ و آنچه باید بکنید شما را خواهم آموخت.‏
19 ،10
9 ،94
12
.13
.14
.15
- 54 -

يجا
هرا
يجا
يرو
یم
خروج
.16
و او براي تو به قوم سخن خواهد گفت،‏ و او تو را
به زبان خواهد بود،‏ و تو او را به خدا خواهی
بود.‏ باب
و اینعصا را به دست خود بگیر که با آن نشانهها
را ظاهر سازي.‏
سپ.‏ موسی روانه شده،‏ نزد پدر زن خود،‏ یترون،‏
برگشت و به وي گفت:‏ بروم و نزد برادران خود که در
مصرند برگردم،‏ و ببینم که تا کنون زندهاند.‏ یترون به
موسی گفت:‏ به سلامتی برو.‏ باب ؛ اول پادشاهان
و یهوه در مدیان به موسی فرمود:‏ روانه شده به
مصر برگرد،‏ زیرا آنانی که در قصد جان تو بودند،‏
مردهاند.‏ متی
سپ.‏ موسی زن خویش و پسران خود را برداشته،‏
ایشان را بر الاغ سوار کرده،‏ به سرزمین مصر بازگشت،‏
و موسی عصاي خدا را به دست خود گرفت.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ چون روانه شده،‏ به مصر
باز گشتی،‏ آگاه باش که همۀ علاماتی را که به دستت
سپردهام به حضور فرعون ظاهر سازي،‏ و من دل او را
سخت خواهم ساخت تا قوم را رها نکند.‏ باب ؛
4 ،14
21 ،11
3 ،7
1 ،18
20 ،2
2 .1 ،7
.17
18
.19
20
.21
34 ،9 ؛ 32 ،8 ؛ باب
.22
و به فرعون بگو یهوه چنین میفرماید:‏ اسرائیل،‏
پسر من و نخستزادة من است،‏
و به تو میگویم پسرم را رها کن تا مرا عبادت
نماید،‏ و اگر از رها کردنش خوداري کنی،‏ همانا پسر
تو،‏ یعنی نخستزادة تو را میکشم.‏ باب ؛
و واقع شد در بین که یهوه در منزل بدو
برخورده،‏ قصد قتل وي نمود.‏
آنگاه صفوره سنگی تیز گرفته،‏ پوست زائد آلت
تناسلی پسر خود را ختنه کرد و نزد پاي وي انداخته،‏
گفت:‏ تو مرا شوهر خون هستی.‏ یوشع
پس او وي را رها کرد.‏ آنگاه گفت:‏ شوهر خون
هستی،‏ به خاطر ختنه.‏
و یهوه به هارون فرمود:‏ به سوي صحرا به استقبال
موسی برو.‏ پ س روانه شد و او را در کوه خدا ملاقات
کرده،‏ او را بوسید.‏
و موسی از همه کلمات یهوه که او را فرستاده بود،‏
و از همۀ نشانههایی که به وي امر فرموده بود،‏ هارون
را خبر داد.‏
سپ.‏ موسی و هارون رفته،‏ کل بزرگانِ‏ پسران
اسرائیل را جمع کردند.‏
و هارون همۀ سخنانی را که یهوه به موسی
فرموده بود،‏ باز گفت،‏ و نشانهها را در حضور قوم ظاهر
ساخت.‏
و قوم ایمان آوردند.‏ و چون شنیدند که یهوه از
پسران اسرائیل توجه نموده،‏ و به مصیبت ایشان نظر
انداخته است،‏ به صورت افتاده،‏ سجده کردند.‏ لوقا
.31
13 ،8
5
.1
و بعد از آن موسی و هارون آمده،‏ به فرعون گفتند:‏
یهوه خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ قوم مرا رها کن
تا براي من در صحرا جشن بگیرند.‏ باب
فرعون گفت:‏ یهوه کیست که قول او را بشنوم و
اسرائیل را رهایی دهم؟ یهوه را نمیشناسم و اسرائیل
را نیز رها نخواهم کرد.‏ باب ؛ دانیال 3،
گفتند:‏ خداي عبرانیان ما را ملاقات کرده است،‏
پس اکنون سفر سه روزه به صحرا برویم،‏ و نزد یهوه،‏
خداي خود،‏ قربانی بگذرانیم،‏ مبادا ما را به وبا یا
شمشیر مبتلا سازد.‏
سپ.‏ پادشاه مصر بدیشان گفت:‏ اي موسی و هارون
چرا قوم را از کارهاي ایشان بازمیدارید؟ به
مسئولیتهاي خود بازگردید!‏
و فرعون اکنون اهل زمین بسیارند،‏ و ایشان
را از کارهاي ایشان بیکار میسازید.‏ باب
و در آن روز،‏ فرعون ماموران و ناظران قوم خود را
قدغن فرموده،‏ گفت:‏
کاه براي خشت سازي مثل سابق بدین قوم مدهید.‏
خود بروند و کاه براي خویشتن جمع کنند،‏
و همان اندازه خشتهایی را که قبلاً‏ ساختند،‏
برایشان بگذارید،‏ و از آن هیچ کم مکنید،‏ زیرا تنبلند،‏
و بدین جهت فریاد میکنند و میگویند:‏ برویم تا براي
خداي خود قربانی گذرانیم.‏
و کار ایشان سختتر شود تا در آن مشغول شوند،‏ و
به سخنان باطل اعتنا نکنند.‏
پس ماموران و ناظران قوم بیرون آمده،‏ قوم را
خطاب کرده،‏ گفتند:‏ فرعون چنین میفرماید که من
کاه به شما نمیدهم.‏
11. خود بروید و کاه براي خود از هرجا که بیابید
بگیرید،‏ و از کار شما هیچ کم نخواهد شد.‏
سپ.‏ قوم در تمامی سرزمین مصر پراکنده شدند تا
خاشاك به عوض کاه جمع کنند.‏
و ماموران،‏ ایشان را شتابانیده،‏ گفتند:‏ کارهاي
خود را تمام کنید،‏ یعنی حساب هر روز را در روزش،‏
16 ،7
15
12 .7 ،1
11 ،18
باب 18 ،3
گفت :
.2
.3
4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
12
.13
29 ،12
5 ،11
2 ،5
پیدایش 4 ،33
.23
.24
.25
.26
.27
.28
29
.30
- 55 -

نی
يلاو
.4
مثل وقتی که کاه بود.‏
و مامورانِ‏ پسران اسرائیل را که ماموران فرعون بر
ایشان گماشته بودند،‏ میزدند و میگفتند:‏ چرا کار
معین خشتسازي خود را در ا روزها مثل سابق
تمام نمیکنید؟
آنگاه ناظران پسران اسرائیل آمده،‏ نزد فرعون
فریاد کرده،‏ گفتند:‏ چرا به بندگان خود چنین
میکنی؟
کاه به بندگانت نمیدهند و میگویند:‏ خشت براي
ما بسازید!‏ و اینک بندگانت را میزنند ولی خطا از قوم
تو میباشد.‏ اول پادشاهان
گفت:‏ تنبل هستید.‏ شما تنبلید!‏ بدین جهت شما
میگویید:‏ برویم و براي یهوه قربانی بگذرانیم.‏
اکنون رفته،‏ خدمتبکنید،‏ و کاه به شما داده
نخواهد شد،‏ و حساب خشت را خواهید داد.‏
و ناظران پسران اسرائیل دیدند که در بدي گرفتار
شدهاند،‏ زیرا گفت:‏ از حساب روزانه خشتهاي خود
هیچ کم مکنید.‏
و چون از نزد فرعون بیرون آمدند،‏ به موسی و
هارون برخوردند،‏ که براي ملاقات ایشان ایستاده
بودند.‏
و بدیشان گفتند:‏ یهوه بر شما بنگرد و داوري
فرماید!‏ زیرا که بوي ما را نزد فرعون و غلامانش
متعفن ساختهاید،‏ و شمشیري به دست ایشان دادهاید
تا ما را بکشند.‏ پیدایش ؛ اول
آنگاه موسی نزد یهوه برگشته،‏ گفت:‏ سرورا چرا
بدین قوم بدي کردي؟ و براي چه مرا فرستادي؟
زیرا از وقتی که نزد فرعون آمدم تا به نام تو
سخن گویم،‏ بدین قوم بدي کرده است و قوم خود را
هرگز خلاصی ندادي.‏
خروج
سموئیل 4 ،13
21 ،1
30 ،34
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
6
.1
یهوه به موسی فرمود:‏ هم اکنون خواهی دید آنچه
به فرعون میکنم،‏ زیرا که به دست قوي ایشان را رها
خواهد کرد،‏ و به دست زور ایشان را از زمین خود
خواهد راند.‏ باب ؛
و خدا به موسی خطاب کرده،‏ وي را فرمود:‏ من
یهوه هستم.‏
و به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به نام خداي
قادرمطلق ظاهر شدم،‏ لیکن به نام خود،‏ یهوه،‏ نزد
ایشان معروف نگشتم.‏
و عهد خود را نیز با ایشان استوار کردم،‏ که
سرزمین کنعان را بدیشان دهم،‏ یعنی زمین غربت
ایشان را که در آن غریب بودند.‏ پیدایش ؛
و من نیز چون نالۀ پسران اسرائیل را که مصریان
ایشان را اسیر خود ساختهاند،‏ شنیدم،‏ عهد خود را بیاد
آوردم.‏
بنابراین پسران اسرائیل را بگو،‏ من یهوه هستم،‏ و
شما را از زیر مشقتهاي مصریان بیرون خواهم آورد،‏
و شما را از بندگی ایشان رهایی دهم،‏ و شما را به
بازوي بلند و به داوريهاي عظیم نجات دهم.‏ باب
و شما را خواهم گرفت تا براي من قوم شوید،‏ و
شما را خدا خواهم بود،‏ و خواهید دانست که من یهوه
هستم،‏ خداي شما،‏ که شما را از مشقتهاي مصریان
بیرون آوردم.‏
و شما را خواهم رسانید به سرزمینی که دربارة آن
قسم خوردم که آن را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب
بخشم.‏ پ س آن را به ارثیت شما خواهم داد.‏ من یهوه
هستم.‏ تثنیه
و موسی پسران اسرائیل را بدین مضمون گفت،‏
لیکن بسبب تنگی روح و سختی کار،‏ او را نشنیدند.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
برو و به فرعون پادشاه مصر بگو گه پسران
اسرائیل را از زمین خود رهایی دهد.‏
و موسی به حضور یهوه عرض کرده،‏ گفت:‏ اینک
پسران اسرائیل مرا نمیشنوند،‏ پس چگونه فرعون مرا
بشنود،‏ و حال آنکه من سخنگوي خوبی نیستم.‏ باب
،4
5 ،7
3 ،26
8 ،17
40 ،32
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
10
.13
و یهوه با موسی و هارون سخن فرمود،‏ ایشان را
به سوي پسران اسرائیل و به سوي فرعون پادشاه مصر
مأمور کرد،‏ تا پسران اسرائیل را از سرزمین مصر بیرون
آورند.‏
و اینانند رؤساي خاندانهاي اجداد ایشان:‏ پسران
رؤبین،‏ نخستزادة اسرائیل،‏ حنُوك و فَلّو و حصرون و
کَرْمی؛ اینانند قبایل رؤبین.‏ پیدایش ؛ اعداد ؛ اول
5 ،26
9 ،46
.14
3 ،6 تواریخ
.15
و پسران شمعون:‏ یموئیل و یامین و اُوهد و یاکین
و صوحر و شاؤل که پسر زن کنعانی بود؛ اینانند قبایل
شمعون.‏ پیدایش ؛ اول تواریخ
و این است نامهاي پسران بر حسب پیدایش
ایشان:‏ جرشون و قهات و مراري.‏ و روزهاي عمر لاوي
صد و سی و هفت سال بود.‏ پیدایش ؛ اعداد 3، ؛ اول
11 ،46
24 ،4
10 ،46
.16
تواریخ
17
1 ،7
33 ،12
1 ،11
.2
.3
- 56 -

یزن
یزن
لی
لی
يرو
يرو
يرو
یم
.3
خروج
.17
پسران جرشون:‏ لبِنی و شمعی،‏ بر حسب قبا
ایشان.‏ اول تواریخ
و پسران قُهات:‏ عمرام و یصهار و حبرون و
عزّیئیل.‏ و روزهاي عمر قُهات صد و سی و سه سال
بود.‏ اول تواریخ
و پسران مراري:‏ محلی و موشی؛ اینانند قبا
لاویان بر حسب پیدایش ایشان.‏ اعداد ؛ اول تواریخ
،7
57 ،26
17 ،7
18 ،7
.18
.19
21 ،24 ؛ 19
.20
و عمرام عمۀ خود،‏ یوکابد را به زنی گرفت،‏ و او
براي وي هارون و موسی را زایید،‏ و روزهاي عمر
عمرام صد و سی و هفت سال بود.‏
و پسران یصهار:‏ قورح و نافج و زکري.‏ اعداد
و پسران عزِّیئیل:‏ میشائیل و ایلصافن و ستري.‏
1 ،16
.21
.22
4 ،10 لاویان
.23
و هارون،‏ الیشابع،‏ دختر عمیناداب،‏ خواهر نَحشون
را به گرفت،‏ و برایش ناداب و ابیهو و العازر و
ایتامر را زایید.‏ باب
و پسران قورح:‏ اَسیر و القانه و اَبیاساف؛ اینانند
قبایل قورحیان اول تواریخ
و العازر پسر هارون یکی از دختران فوتیئیل را به
گرفت،‏ و برایش فینحاس را زایید؛ اینانند رؤساي
پدران لاویان قبایل ایشان.‏ اعداد
اینانند هارون و موسی که یهوه به ایشان فرمود:‏
همه فرزندان اسرائیل را از زمین مصر بیرون آورید.‏
اینانند که به فرعون پادشاه مصر سخن گفتند،‏
براي بیرون آوردن پسران اسرائیل از مصر.‏ اینان موسی
و هارونند.‏
و واقع شد در روزي که یهوه در سرزمین مصر
موسی را خطاب کرد،‏
که یهوه به موسی فرموده،‏ گفت:‏ من یهوه هستم؛
هر آنچه من به تو گویم آن را به فرعون پادشاه مصر
بگو.‏ باب
و موسی به حضور یهوه عرض کرد:‏ من سخنگوي
خوبی نیستم،‏ پس چگونه فرعون مرابشنود؟ ارمیا
6 ،1
7 ،25
22 ،7
1 ،28
.
، بحسب
17 .5 ،7
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
7
.1
و یهوه به موسی فرمود:‏ ببین تو را بر فرعون خدا
ساختهام ، و برادرت،‏ هارون،‏ نبی تو خواهد بود.‏ باب
هرآنچه به تو امر نمایم تو آن را بگو،‏ و برادرت
هارون،‏ آن را به فرعون باز گوید،‏ تا پسران اسرائیل را
از زمین خود رهایی دهد.‏ باب
و من دل فرعون را سخت کنم،‏ و نشانهه ا و
علامات خود را در سرزمین مصر بسیار میسازم.‏ باب
،4
4 ،14 ؛ 21
.4
و فرعون به شما گوش نخواهد داد،‏ و دست خود را
بر مصر خواهم انداخت،‏ تا لشگر خود،‏ یعنی قوم
خویش پسران اسرائیل را از سرزمین مصر به داوریهاي
بزرگ بیرون آورم.‏ باب
و مصریان خواهند دانست که من یهوه هستم،‏ چون
دست خود را بر مصر دراز کرده،‏ پسران اسرائیل را از
میان ایشان بیرون آوردم.‏ باب ؛ ؛ ؛ ؛
29 .14 ،9
12 ،8
17 ،7
7 ،6
19 .15 ،8
.5
27 ،109 ؛ مزامیر 2 ،10
.6
.7
8
و موسی و هارون چنانکه یهوه بدیشان امر فرموده
بود کردند،‏ و همانطور عمل نمودند.‏
و موسی هشتاد ساله بود و هارون هشتاد و سه
ساله،‏ وقتی که با فرعون سخن گفتند.‏
سپ.‏ یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
8 ،9 باب
9. چون
فرعون شما را خطاب کرده،‏ گوید معجزهاي
براي خود ظاهر کنید،‏ آنگاه به هارون بگو عصاي خود
را بگیر،‏ و آن را پیش فرعون بینداز،‏ تا مار شود.‏
آنگاه موسی و هارون نزد فرعون رفتند،‏ و آنچه
یهوه فرموده بود کردند.‏ و هارون عصاي خود را پیش
فرعون و پیش غلامانش انداخت،‏ و مار شد.‏
.10
3 ،4 ؛ 16 ،40 باب
.11
و فرعون نیز حکیمان و جادوگران را طلبید و
ساحران مصر هم به افسونهاي خود چنین کردند،‏ اعمال
رسولان 8 ،13
.12
هر یک عصاي خود را انداختند و مار شد،‏ ولی
عصاي هارون عصاهاي ایشان را بلعید.‏
و دل فرعون سخت شد و ایشان را نشنید،‏ چنانکه
یهوه فرموده بود.‏ باب ؛
و یهوه موسی را فرمود:‏ دل فرعون سخت شده،‏ و
از رها کردن قوم خودداري میکند.‏
بامدادان نزد فرعون برو؛ اینک به سوي آب بیرون
میآید؛ و براي ملاقات وي به کنار نهر بایست،‏ و عصا
را که به مار مبدل گشت،‏ بدست خود بگیر.‏
و او را بگو:‏ یهوه خداي عبرانیان مرا نزد تو
فرستاده،‏ فرمود:‏ قوم مرا رها کن تا مرا در صحرا
عبادت نمایند و این را تا بحال نشنیدهاي؛ باب ؛
.1 ،8
1 ،5
34 .7 ،9 ؛ 19 ،3
19 .15 ،8
.13
.14
.15
.16
20
17
سپ.‏ یهوه چنین میفرماید،‏ از این خواهی دانست
که من یهوه هستم،‏ همانا من به عصایی که در دست
دارم آبِ‏ نهر را میزنم و به خون مبدل خواهد شد.‏ باب
16 ،4
15 ،4
.2
- 57 -

یان
یان
6
.7
خروج
9 ،4
.18
و ماهی که در نهرند خواهند مرد،‏ و نهر گندیده
شود و مصریان نوشیدن آب نهر را ناپاك خواهند
داشت.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ به هارون بگو عصاي خود
را بگیر و دست خود را بر آبهاي مصر دراز کن،‏ بر
نهرهاي ایشان،‏ و جویهاي ایشان،‏ و دریاچههاي ایشان،‏
و همه حوضهاي آب ایشان،‏ تا خون شود،‏ و در تمامی
سرزمین مصر در ظروف چوبی و ظروف سنگی،‏ خون
خواهد بود.‏ مزامیر ؛ مکاشفه
و موسی و هارون چنانکه یهوه امر فرموده بود،‏
کردند و عصا را بلند کرده،‏ آب نهر را به حضور فرعون
و به حضور غلامانش زد،‏ وتمامی آب نهر به خون
مبدل شد.‏ باب ؛ مزامیر ؛
و ماهی که در نهر بودند،‏ مردند.‏ و نهر بگندید،‏
و مصریان از آب نهر نتوانستند بنوشند،‏ و در تمامی
سرزمین مصر خون بود.‏
و جادوگران مصر به افسونهاي خویش هم چنین
کردند،‏ و دل فرعون سخت شد،‏ و بدیشان گوش نداد،‏
چنانکه یهوه فرموده بود.‏ باب ؛ دوم
و فرعون برگشته،‏ به خانه خود رفت و بر این نیز
دل خود را متوجه نساخت.‏
و همه مصریان گرداگرد نهر براي آب خوردن
حفره میزدند زیرا که از آب نهر نتوانستند نوشید.‏
و بعد از آنکه یهوه نهر را زده بود،‏ هفت روز سپري
شد.‏
تیموتائوس 8 ،3
29 ،105
6 ،11
17 .7 ،8
44 ،77
44 ،78
5 ،17
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
8
.1
و یهوه به موسی فرمود:‏ نزد فرعون برو،‏ و به وي بگو
یهوه چنین میفرماید:‏ قوم مرا رها کن تا مرا عبادت
نمایند.‏ باب ؛
و اگر تو از رها کردن ایشان خودداري کنی،‏ همانا
من تمامی محدوده تو را به قورباغه مبتلا سازم.‏
و در نهر،‏ قورباغه ها زیاد میشوند،‏ به حدي که
برآمده،‏ به خانهات و خوابگاهت و بسترت و خانههاي
بندگانت و بر قومت و به تنورهایت و تغارهاي خمیرت
درخواهند آمد،‏
و بر تو و قوم تو و همه بندگان تو قورباغه ها
برخواهند آمد.‏ مزامیر
و یهوه به موسی فرمود:‏ به هارون بگو:‏ دست خود را
با عصاي خویش بر نهرها و جویها و دریاچهها دراز
کن،‏ و قورباغهها را بر زمین مصر برآور.‏
سپ.‏ چون هارون دست خود را بر آبهاي مصر دراز
کرد،‏ قورباقه ها برآمده،‏ سرزمین مصر را پوشانیدند.‏
و جادوگران ب ا افسونهاي خود چنین کردند،‏ و
قورباقه ها بر سرزمین مصر برآوردند.‏ باب
آنگاه فرعون موسی و هارون را خوانده،‏ گفت:‏ نزد
یهوه دعا کنید،‏ تا ، قورباقه ها را از من و قوم من دور
کند،‏ و قوم را رها خواهم کرد تا براي یهوه قربانی
گذرانند.‏
موسی به فرعون گفت:‏ وقتی را براي من معین فرما
که براي تو و بندگانت و قومت دعا کنم ، تا قورباقه ها
از تو و خانهات نابود شوند و فقط در نهر بمانند.‏
او گفت:‏ فردا،‏ موسی گفت:‏ همانند سخن تو
خواهد شد تا بدانی که هیچکس ماننده یهوه خداي
نیست،‏ باب
و قورباقه ها از تو و خانهات و بندگانت و قومت
دور خواهند شد و فقط در نهر باقی خواهند ماند.‏
و موسی و هارون از نزد فرعون بیرون آمدند و
موسی درباره،‏ قورباقه هایی که بر فرعون فرستاده بود،‏
نزد یهوه دعا نمود.‏
و یهوه موافق سخن موسی عمل نمود و ، قورباقه
ها از خانهها و از دهات و از صحراها مردند،‏
و آنها را توده توده جمع کردند و زمین متعفن
شد.‏
اما فرعون چون دید که آسایش پدید آمد،‏ دل
خود را سخت کرد و بدیشان گوش نکرد،‏ چنانکه یهوه
فرموده بود.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ به هارون بگو که عصاي
خودرا دراز کن و غبار زمین را بزن تا در تمامی زمین
مصر پشهها بشود.‏
سپ.‏ چنین کردند و هارون دست خود را با عصاي
خویش دراز کرد و غبار زمین را زد و پشهها بر انسان
و چهارپایان پدید آمد زیرا که تمامی غبار زمین در
کلّ‏ سرزمین مصر پشه گردیدند
و جادوگران با افسونهاي خود چنین کردند تا
پشهها بیرون آورند اما نتوانستند و پشهها بر انسان و
چهارپایان پدید شدند.‏
و جادوگران به فرعون گفتند:‏ این انگشت
خداست.‏ اما فرعون دل سخت شد و بدیشان گوش
نداد،‏ چنانکه یهوه فرموده بود.‏ مزامیر ؛ لوقا
و یهوه به موسی فرمود:‏ بامدادان برخاسته
12 .11 ،7
20 ،11
10 ،64
،
14 ،9
باب 19 ،3
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
17
.18
.19
.20
45 ،78
16 ،7
1 ،5
.2
.3
.4
.5
- 58 -

يرو
ین
يرو
یک
يرو
9
.1
پیش فرعون بایست.‏ اینک بسوي آب بیرون
میآید.‏ و او را بگو:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ قوم مرا رها
کن تا مرا عبادت نمایند،‏ باب ؛
زیرا اگر قوم مرا رها نکنی،‏ همانا من بر تو و
بندگانت و قومت و خانههایت انواع مگسها فرستم و
خانههاي مصریان و زمی نیز که برآنند از انواع
مگسها پر خواهد شد.‏
و در آن روز سرزمین جوشن را که قوم من در آن
مقیمند،‏ جدا سازم که در آنجا مگسی نباشد تا بدانی
که من در میان این سرزمین یهوه هستم.‏ باب
و فرقی در میان قوم خود و قوم تو گذارم.‏ فردا
این علامت خواهد شد.‏
و یهوه چنین کرد و انواع مگسهاي بسیار به خانه
فرعون و به خانههاي بندگانش و به تمامی سرزمین
مصر آمدند و زمین از مگسها ویران شد.‏ مزامیر
و فرعون موسی و هارون را خوانده گفت:‏ بروید و
براي خداي خود قربانی در این زمین بگذارید.‏ باب
موسی گفت:‏ چنین نباید کرد،‏ زیرا آنچه ناپاك
مصریان براي یهوه خداي خود قربانی میکنیم.‏
اینک چون ناپاك مصریان را پیش ایشان قربانی
نماییم،‏ آیا ما را سنگسار نمیکنند؟
27. سفر سه روزه به صحرا برویم و براي یهوه خداي
خود قربانی بگذاریم چنانکه به ما فرموده است.‏
خروج
8 ،8
باب 3،
5 ،7
45 ،78
پیدایش 32 ،43
16 ،7
1 ،5
است ،
.21
.22
.23
.24
.25
.26
18
.28
فرعون گفت:‏ من شما را رهایی خواهم داد تا براي
یهوه،‏ خداي خود،‏ در صحرا قربانی گذارید لیکن بسیار
دور مروید و براي من دعا کنید.‏ باب ؛ اعمال رسولان
،8
28 ،9
24
.29
موسی گفت:‏ همانا من از حضورت بیرون میروم و
نزد یهوه دعا میکنم و مگسها از فرعون و بندگانش و
قومش فردا دور خواهند شد.‏ اما آگاه باش فرعون بار
دیگر حیله نکند که قوم را رهایی ندهد تا براي یهوه
قربانی گذارند.‏
پس موسی از حضور فرعون بیرون رفت ، نزد یهوه
دعا کرد،‏ باب
و یهوه مانند سخن موسی عمل کرد و مگسها را از
فرعون و بندگانش و قومش دور کرد که ی باقی
نماند.‏ باب ؛
اما در این مرتبه نیز فرعون دل خود را سخت
ساخته،‏ قوم را رهایی نداد.‏ باب
و یهوه به موسی فرمود:‏ نزد فرعون بروو به وي بگو:‏
یهوه خداي عبرانیان چنین میفرماید:‏ قوم مرا رها کن
تا مرا عبادت کنند.‏ باب ؛
زیرا اگر تو از رهایی دادن خود داري کنی و جلوي
ایشان را بگیري،‏
همانا دست یهوه بر گلههاي تو که در صحرایند
خواهد شد،‏ بر اسبان و الاغان و شتران و گاوان و
وبایی بسیار سخت.‏ تثنیه ؛ عاموس
و یهوه در میان چهارپایان اسرائیلیان و چهارپایان
مصریان فرقی خواهد گذاشت که از آنچه مال پسران
اسرائیل است،‏ چیزي نخواهد مرد.‏
و یهوه وقتی معین نموده،‏ فرمود:‏ فردا یهوه این کار
را در این سرزمین خواهد کرد.‏
سپ.‏ در فردا یهوه این کار را کرد و همه چهارپایان
مصریان مردند و از چهارپایان پسران اسرائیل یکی هم
نمرد.‏
و فرعون به آن سو فرستاد و دیدند از چهارپایان
اسرائیلیان یکی هم نمرده بود.‏ اما دل فرعون سخت
شده،‏ قوم را رهایی نداد.‏
و یهوه به موسی و هارون فرمود:‏ از خاکستر کوره،‏
مشتهاي خود را پر کرده،‏ بردارید و موسی آن را به
حضور فرعون بسوي آسمان برافشاند‏،‏ باب ؛
و غبار خواهد شد بر تمامی سرزمین مصر و
سوزشی که کورکه ا بیرون آورد بر انسان و بر
چهارپایان در تمامی سرزمین مصر خواهد شد.‏ تثنیه
10 ،4
43 .1 ،12
،28
8 ،7
15 ،2
16 ،7
1 ،5
.2
.3
گوسفندان ،
.4
.5
6
.7
.8
.9
27
10
سپ.‏ از خاکستر کوره گرفتند و به حضور فرعون
ایستادند و موسی آن را بسوي آسمان پراکنده کرد،‏ و
سوزشی پدیدار شده،‏ کورکها بیرون آورد،‏ در انسان و
در چهارپایان.‏ مکاشفه
و جادوگران به سبب آن سوزش به حضور موسی
نتوانستند بایستند،‏ زیرا که سوزش بر جادوگران و بر
همۀ مصریان بود.‏ اعمال رسولان 13،
و یهوه دل فرعون را سخت ساخت که به ایشان
گوش ندهد،‏ چنانکه یهوه به موسی فرموده بود.‏ باب
،4
8
2 ،16
.11
.12
21
.13
و یهوه به موسی فرمود:‏ بامدادان برخاسته،‏ پیش
فرعون بایست،‏ و به وي بگو:‏ یهوه خداي عبرانیان
چنین میفرماید:‏ قوم مرا رها کن تا مرا عبادت نمایند.‏
20 ،8 باب
.14
زیرا در این دفعه تمامی بلایاي خود را بر دل تو و
13 ،7
18 ،10
28 ،14
19 ،10
.30
.31
.32
- 59 -

يرا
يرو
یک
نی
بندگانت و قومت خواهم فرستاد،‏ تا بدانی که در
تمامی جهان مثل من نیست.‏ باب ؛
زیرا اگر تاکنون دست خود را دراز کرده،‏ و تو را و
قومت را به وبا مبتلا ساخته بودم،‏ تو در سرزمین
هلاك شده بودي.‏
و لکن ب همین تو را برپا داشتهام تا قدرت خود
را به تو نشان دهم،‏ و نام من در تمامی جهان پر شود.‏
خروج
11 ،15
10 ،8
.15
.16
17 ،9 ؛ رومیان 17 ،14 باب
.17
و خویشتن را بر قوم من برتر میسازي و ایشان را
رهایی نمیدهی.‏
همانا فردا این وقت،‏ تگرگی بسیار سخت خواهم
بارانید،‏ که مثل آن در مصر از روز بنیانش تاکنون
اتفاق نیافتاده است.‏
سپ.‏ اکنون بفرست و چهارپایان خود و آنچه را در
صحرا داري جمع کن،‏ زیرا که بر هر انسان و
چهارپایانی که در صحرا یافته شوند،‏ و به خانهها جمع
نشوند،‏ تگرگ فرود خواهد آمد و خواهند مرد.‏
سپ.‏ هرکس از بندگان فرعون که از قول یهوه
ترسید،‏ نوکران و چهارپایان خود را به خانهها گریزانید.‏
اما هر که دل خود را به کلام یهوه متوجه
نساخت،‏ نوکران و چهارپایان خود را در صحرا رها کرد.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ دست خود را به سوي
آسمان دراز کن،‏ تا در تمامی سرزمین مصر تگرگ
بیاید،‏ بر انسان و بر چهارپایان و بر همۀ نباتات صحرا،‏
در کل سرزمین مصر.‏
سپ.‏ موسی عصاي خود را به سوي آسمان دراز
کرد،‏ و یهوه رعد و تگرگ داد،‏ و آتش بر زمین فرود
آمد،‏ و یهوه تگرگ بر سرزمین مصر بارانید.‏ مزامیر
32 ،105
.18
19
20
.21
.22
23
21 16، ؛ مکاشفه
.24
و تگرگ آمد و آتشی که در میان تگرگ آمیخته
بود،‏ و به شدت سخت بود،‏ که مثل آن در تمامی
سرزمین مصر از زمانی که ملتی شده بودند،‏ نبود.‏
و در تمامی سرزمین مصر،‏ تگرگ آنچه را که در
صحرا بود،‏ از انسان و چهارپایان زد.‏ و تگرگ همۀ
نباتات صحرا را زد،‏ و همۀ درختان صحرا را شکست.‏
فقط در سرزمین جوشن،‏ جایی که پسران اسرائیل
بودند،‏ تگرگ نبود.‏
آنگاه فرعون فرستاده،‏ موسی و هارون را خواند،‏ و
بدیشان گفت:‏ این دفعه گناه کردهام ؛ یهوه عادل است
و من و قوم من گناهکاریم.‏ باب ؛ مزامیر ؛ دانیال
،9
6 ،51
16 ،10
.25
.26
.27
9-7
.28
نزد یهوه دعا کنید،‏ زیرا کافی است تا رعدهاي
خدا و تگرگ دیگر نشود،‏ و شما را رها خواهم کرد،‏ و
دیگر درنگ نخواهید نمود.‏ باب
موسی به وي گفت:‏ چون از شهر بیرون روم،‏
دستهاي خود را نزد یهوه خواهم افراشت،‏ تا رعدها
موقوف شود،‏ و تگرگ دیگر نیاید،‏ تا بدانی جهان از آن
یهوه اول پادشاهان ؛ مزامیر 143، ؛
و اما میدانم تو و بندگانت تابحال از یهوه خدا
نمی ترسید.‏
و کتان و جو زده شد،‏ زیرا که جو خوشه آورده
بود،‏ و کتان تخم داشت.‏
و اما گندم و گندم سیاه زده نشد زیرا که دیررس
بود.‏
و موسی از حضور فرعون از شهر بیرون شده،‏
دستهاي خود را نزد یهوه برافراشت،‏ و رعدها و تگرگ
موقوف شد،‏ و باران بر زمین نبارید.‏ یعقوب
و چون فرعون دید که باران و تگرگ و رعدها
موقوف شد،‏ باز گناه ورزیده،‏ دل خود را سخت ساخت،‏
هم او و هم بندگانش.‏
سپ.‏ دل فرعون سخت شده،‏ پسران اسرائیل را
رهایی نداد،‏ چنانکه یهوه به واسطه موسی فرموده بود.‏
16 ،5
1 ،24
6
17 ،10
22 ،8
است .
.29
.30
.31
.32
.33
.34
35
6 6، اول سموئیل
10
.1
.2
3
.4
و یهوه به موسی فرمود:‏ نزد فرعون برو زیرا که من
دل فرعون و دل بندگانش را سخت کردهام ، تا ا
نشانههاي خود را در میان ایشان ظاهر سازم.‏
و تا آنچه در مصر کردم و نشانههاي خود را که در
میان ایشان ظاهر ساختم،‏ بگوش پسرت و پسرِ‏ پسرت
بازگویی تا بدانید که من یهوه هستم.‏
سپ.‏ موسی و هارون نزد فرعون آمده،‏ به وي گفتند:‏
یهوه خداي عبرانیان چنین میفرماید:‏ تا به از
تواضع کردن به حضور من خود داري خواهی نمود؟
قوم مرا رها کن تا مرا عبادت کنند.‏
زیرا اگر تو از رها کردن قوم من خود داري
من فردا ملخها در محدوده تو فرود آورم.‏
که زمین را پر خواهند ساخت،‏ به حدي که
زمین را نتوان دید،‏ و باقیمانده آنچه که براي شما از
تگرگ باقی مانده،‏ خواهند خورد،‏ و هر درختی را که
براي شما در صحرا روییده است،‏ خواهند خورد.‏
و خانۀ تو و خانههاي بندگانت و خانههاي همۀ
مصریان را پر خواهند ساخت،‏ به مرتبهاي که پدرانت و
کنی ،
.5
.6
- 60 -

يرو
يرو
پدرانِ‏ پدرانت از روزي که بر زمین بودهاند تا به امروز
ندیدهاند.‏ پس روگردانیده،‏ از حضور فرعون بیرون
رفت.‏
آنگاه بندگان فرعون به وي گفتند:‏ تا به کی براي ما
این مرد دامی باشد؟ این مردمان را رها کن تا یهوه،‏
خداي خود را عبادت نمایند.‏ مگر تابحال ندانستهاي
که مصر ویران شده است؟
پس موسی و هارون را نزد فرعون برگردانیدند،‏ و او
به ایشان گفت:‏ بروید و یهوه،‏ خداي خود را عبادت
کنید.‏ ولی چه کسانی هستند که باید بروند؟
موسی گفت:‏ با جوانان و پیران خود خواهیم رفت،‏
با پسران و دختران،‏ و گوسفندان و گاوان خود خواهیم
رفت،‏ زیرا که ما را جشنی براي یهوه است.‏
بدیشان گفت:‏ خدا یهوه با شما چنین باشد،‏ اگر
شما را با کودکان شما رهایی دهم.‏ آگاه باشید،‏ زیرا که
شرارت پیش شماست!‏
نه چنین!‏ بلکه شما که بالغ هستید رفته،‏ یهوه را
عبادت کنید،‏ زیرا که این است آنچه خواسته بودید.‏
پس ایشان را از حضور فرعون بیرون راندند.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ دست خود را براي ملخها
بر زمین مصر دراز کن،‏ تا بر زمین مصر برآیند،‏ و همۀ
نباتات زمین را که از تگرگ مانده است،‏ بخورند.‏ باب
خروج
،9
باب 18 ،3
.7
.8
.9
.10
.11
.12
32
13
سپ.‏ موسی عصاي خود را بر سرزمین مصر دراز
کرد،‏ و یهوه تمامی آن روز،‏ و تمامی آن شب را بادي
شرقی بر زمین مصر وزانید،‏ و چون صبح شد،‏ باد
شرقی ملخها را آورد.‏ مزامیر
و ملخها بر تمامی سرزمین مصر برآمدند،‏ و در
همۀ محدود مصر نشستند،‏ بسیار سخت که قبل از آن
چنین ملخها نبود،‏ و بعد از آن نخواهد بود.‏
و روي تمامی زمین را پوشانیدند،‏ که زمین تاریک
شد و همۀ نباتات زمین و همۀ میوة درختان را که از
تگرگ باقی مانده بود،‏ خوردند،‏ به حدي که هیچ
سبزي بر درخت و نبات صحرا در تمامی سرزمین مصر
نماند.‏
آنگاه فرعون،‏ موسی و هارون را به زودي خوانده،‏
گفت:‏ به یهوه خداي شما و به شما گناه کردهام باب
،8
.
34 ،105
.14
.15
.16
27 ،9 ؛ 25 .8
.17
و اکنون این مرتبه فقط گناه مرا عفو فرمایید،‏ و از
یهوه خداي خود تقاضا نمایید تا این مرگ را فقط از
من برطرف نماید.‏ اول سموئیل
سپ.‏ از حضور فرعون بیرون شده،‏ از یهوه تقاضا
نمود.‏ اعداد
و یهوه باد غربیاي بسیار سخت برگردانید،‏ که
ملخها را برداشته،‏ آنها را به دریاي سرخ ریخت،‏ و در
تمامی محدوده مصر ملخی نماند.‏ باب
اما یهوه دل فرعون را سخت گردانید،‏ که پسران
اسرائیل را رهایی نداد.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ دست خود را به سوي
آسمان برافراز،‏ تا تاریکیاي بر سرزمین مصر پدید آید،‏
تاریکیاي که بتوان احساس کرد.‏ اشعیا ؛ متی
پس موسی دست خود را به سوي آسمان
برافراشت،‏ و تاریکی غلیظ تا سه روز در تمامی
سرزمین مصر پدید آمد.‏
و یکدیگر را نمیدیدند.‏ و تا سه روز کسی از جاي
خود برنخاست،‏ لیکن براي همه پسران اسرائیل در
مسکنهاي ایشان روشنایی بود.‏ مزامیر ؛ اشعیا
و فرعون موسی را خوانده،‏ گفت:‏ بروید یهوه را
عبادت کنید،‏ فقط گلهها و رمههاي شما بماند،‏
کودکان شما نیز با شما بروند.‏ باب ؛
موسی گفت:‏ قربانی ذبحی و قربانیهاي سوختنی
نیز میباید به دست ما بدهی،‏ تا نزد یهوه،‏ خداي خود
بگذرانیم.‏
چه.‏ ارپایان ما نیز با ما خواهد آمد،‏ یک سمی باقی
نخواهد ماند زیرا که از اینها براي عبادت یهوه،‏ خداي
خود میباید گرفت،‏ و تا بدانجا نرسیم،‏ نخواهیم
دانست به چه چیز یهوه را عبادت کنیم.‏
و یهوه فرعون را سخت گردانید که از رهایی
دادن ایشان خودداري نماید.‏
سپ.‏ فرعون وي را گفت:‏ از حضور من برو!‏ و آگاه
باش که مرا دیگر نبینی،‏ زیرا در روزي که مرا
ببینی خواهی مرد.‏
موسی گفت:‏ نیکو گفتی،‏ روي تو را دیگر نخواهم
دید.‏
45 ،27
2 ،60
31 ،8
3 ،50
31 ،12
4 ،112
8 ،8
، دل
2 ،11
19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
26
.27
28
.29
11
.1
.2
و یهوه به موسی فرمود:‏ یک بلاي دیگر بر فرعون و
بر مصر میآورم،‏ و بعد از آن شما را از اینجا رهایی
خواهد داد،‏ و چون شما را رها کند،‏ حتماً‏ شما را کاملاً‏
از اینجا خواهد راند.‏
اکنون به گوش قوم بگو که هر مرد از همسایۀ خود،‏
و هر زن از همسایهاش آلات نقره و آلات طلا بخواهند.‏
باب 21 ،3
19 ،12
18
- 61 -

له
یک
نی
کی
.6
خروج
.3
.4
.5
و یهوه قوم را در نظر مصریان محترم ساخت.‏ و
شخص موسی نیز در سرزمین مصر،‏ در نظر بندگان
فرعون و در نظر قوم،‏ بسیار بزرگ بود.‏
و موسی گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ درنیمه شب
در میان سرزمین مصر خواهم رفت.‏
و هر نخستزادهاي که در سرزمین مصر باشد،‏ از
نخستزادة فرعون که بر تختش نشسته است،‏ تا
نخستزادة کنیزي که در پشت آسیاب باشد،‏ و همۀ
نخستزادگان چهارپایان خواهند مرد.‏ باب ؛
و نعرة عظیمی در تمامی سرزمین مصر خواهد بود
که مثل آن نشده،‏ و مانند آن دیگر نخواهد شد.‏
اما بر همه پسران اسرائیل سگی زبان خود را تیز
نکند،‏ نه بر انسان و نه بر چهارپایان،‏ تا بدانید که یهوه
در میان مصریان و اسرائیلیان فرقی گذارده است.‏
و این همۀ بندگان تو به نزد من فرود آمده،‏ و مرا
تعظیم کرده،‏ خواهند گفت:‏ تو و تمامی قوم که تابع تو
باشند،‏ بیرون روید!‏ و بعد از آن بیرون خواهم رفت.‏
پس از حضور فرعون در شدت خشم بیرون آمد.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ فرعون به شما گوش
نخواهد گرفت،‏ تا نشانههاي من در سرزمین مصر زیاد
شود.‏
و موسی و هارون همۀ این نشانهه ا را به حضور
فرعون ظاهر ساختند.‏ اما یهوه دل فرعون را سخت
گردانید،‏ و پسران اسرائیل را از زمین خود رهایی نداد.‏
29 ،12
23 ،4
.6
.7
.8
.9
.10
20 ،10 باب
12
.1
.2
.3
.4
.5
و یهوه موسی و هارون را در سرزمین مصر مخاطب
ساخته،‏ فرمود:‏
این ماه براي شما سر ماهها باشد،‏ ا اول از
ماههاي سال براي شماست.‏
تمامی جماعت اسرائیل را خطاب کرده،‏ گویید که
در دهم این ماه هر ی از ایشان برهاي بر حسب
خانههاي پدران خود بگیرند،‏ یعنی براي هر خانه
بره.‏
و اگر ا خانه براي بره کم باشند،‏ آنگاه او و
همسایهاش که مجاور خانۀ او باشد آن را به حسب
شمارة اشخاص بگیرند،‏ یعنی هر کس موافق خوراکش
بره را حساب کند.‏
برة شما بیعیب،‏ نر یکساله باشد،‏ از گوسفندان یا از
بزها آن را بگیرید.‏
و آن را تا چهاردهم این ماه نگاه دارید،‏ و تمامی
انجمن جماعت پسران اسرائیل آن را در عصر قربانی
کنند.‏ اعداد
و از خون آن بگیرند،‏ و آن را بر هر دو چهارچوب،‏ و
سردر خانه که در آن،‏ آن را میخورند،‏ بپاشند.‏
و گوشتش را در آن شب بخورند.‏ به آتش بریان
کرده،‏ با نان بدونخمیرمایهترش و سبزیهاي تلخ آن را
بخورند.‏
و از آن هیچ خام نخورید،‏ و نه پخته با آب،‏ بلکه به
آتش بریان شده،‏ کلهاش و پاچههایش و اندرونش را
و چیزي از آن تا صبح نگاه مدارید.‏ و آنچه تا صبح
مانده باشد،‏ به آتش بسوزانید.‏ اعداد
و آن را بدین طور بخورید:‏ کمر شما بسته،‏ و
پاپوش بر پایهاي شما،‏ و عصا در دست شما،‏ و آن را به
تعجیل بخورید،‏ چونکه پِسح یهوه است.‏
و در آن شب از سرزمین مصر عبور خواهم کرد،‏ و
همۀ نخستزادگان سرزمین مصر را از انسان و
چهارپایان خواهم زد،‏ و بر تمامی خدایان مصر داوري
خواهم کرد.‏ من یهوه هستم.‏ مزامیر ؛ عبرانیان
و آن خون،‏ علامتی براي شما خواهد بود،‏ بر
خانههایی که در آنها میباشید.‏ و چون خون را ببینم،‏
از شما خواهم گذشت و هنگامی که سرزمین مصر را
میزنم،‏ آن بلا براي هلاك شما بر شما نخواهد آمد.‏
و آن روز،‏ شما را براي یادگاري خواهد بود،‏ و در
آن،‏ جشنی براي یهوه نگاه دارید،‏ و آن را به قانون
ابدي،‏ نسلاً‏ در نسل جشن بگیرید.‏
هفت روز نان بدونخمیرمایهترش خورید،‏ در روز
اول خمیرمایه ترش را از خانههاي خود بیرون کنید،‏
زیرا هر که از روز نخستین تا روز هفتمین چیزي
خمیر شده بخورد،‏ آن شخص از اسرائیل ریشه کن
گردد.‏ ؛ ؛ اعداد
و در روز اول،‏ جلسه مقدس،‏ و در روز هفتم،‏
جلسه مقدس براي شما خواهد بود.‏ در آنها هیچ کار
کرده نشود جز آنچه هر کس باید بخورد؛ آن فقط در
میان شما کرده شود.‏
پس عید نان بدونخمیرمایهترش را نگاه دارید،‏
زیرا که در همان روز لشکرهاي شما را از سرزمین
مصر بیرون آوردم.‏ بنابراین،‏ این روز را در نسلهاي خود
به فریضۀ ابدي نگاه دارید.‏
در ماه اول در روز چهاردهم ماه،‏ در شام،‏ نان
بدونخمیرمایهترش بخورید،‏ تا شام بیست و یکم ماه.‏
28 ،1
12 ،9
10 ،136
17 ،28
18 ،34
5 ،9
باب 15 ،23
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
لاویان 5 ،23
- 62 -

بی
نی
يرو
خروج
.19
هفت روز خمیرمایه ترش در خانههاي شما یافت
نشود،‏ زیرا هر که چیزي خمیر شده بخورد،‏ آن شخص
از جماعت اسرائیل ریشهکن گردد،‏ خواه غر باشد
خواه بومی آن زمین.‏
هیچ چیز خمیرترش دار مخورید،‏ در همۀ
خانههاي خود نان بدونخمیرمایهترش بخورید.‏
پس موسی همه بزرگان اسرائیل را خوانده،‏
بدیشان گفت:‏ بروید و برهاي براي خود موافق
خاندانهاي خویش بگیرید،‏ و پِسح را قربانی نمایید.‏
و دستهاي از زوفا گرفته،‏ در خونی که در طشت
است فروبرید،‏ و بر سر در و دو چهارچوب آن،‏ از خونی
که در طشت است بزنید،‏ و کسی از شما از در خانۀ
خود تا صبح بیرون نرود.‏ لاویان ؛ عبرانیان
زیرا یهوه عبور خواهد کرد تا مصریان را بزند و
چون خون را بر سردر و دو چهارچوب بیند،‏ همانا یهوه
از در گذرد و نگذارد که هلاك کننده به خانههاي شما
درآید تا شما را بزند.‏
و این امر را براي خود و پسران خود به فریضۀ
ابدي نگاه دارید.‏
و هنگامی که داخل زمینی شدید که یهوه حسب
قول خود،‏ آن را به شما خواهد داد.‏ آنگاه این عمل را
رعایت کنید.‏
و چون پسران شما به شما گویند که ا عمل
شما چیست،‏
گویید این قربانی پِسح یهوه است،‏ که از خانههاي
پسران اسرائیل در مصر عبور کرد،‏ وقتی که مصریان را
زد و خانههاي ما را ن ج ات داد.‏ پس قوم به
درافتاده،‏ سجده کردند.‏
پس پسران اسرائیل رفته،‏ آن کار را کردند،‏
چنانکه یهوه به موسی و هارون امر فرموده بود،‏
همچنان کردند.‏ اعداد
در نیمه شب،‏ یهوه همۀ نخستزادگان سرزمین
مصر را،‏ از نخستزادة فرعون که بر تخت نشسته بود
تا نخستزادة اسیري که در زندان بود،‏ و همۀ
نخستزادههاي چهارپایان را زد.‏ باب ؛ مزامیر ؛
51 ،78
28 ،11
23 ،4
51 .4 ،14
باب 14 .8 ،13
54 ،1
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
10 ،136 ؛ 36 ،105
.30
و در آن بش فرعون و همۀ بندگانش و همۀ
مصریان برخاستند و نعرة عظیمی در مصر برپا شد،‏
زیرا خانهاي نبود که در آن مردهاي نباشد.‏
و موسی و هارون را در شب طلبیده،‏ گفت:‏
برخیزید!‏ و از میان قوم من بیرون شوید،‏ هم شما و
همۀ پسران اسرائیل!‏ و رفته،‏ یهوه را عبادت نمایید،‏
چنانکه گفتید.‏ باب
گلهها و رمههاي خود را نیز چنانکه گفتید،‏
برداشته،‏ بروید و مرا نیز برکت دهید.‏
و مصریان نیز قوم خود را شتاباندند تا ایشان را
بزودي از سرزمین روانه کنند،‏ زیرا گفتند ما همه
مردهایم.‏ باب ؛ اول سموئیل
و قوم،‏ خمیر خود را پیشاز آنکه خمیرترش شود
برداشتند،‏ و تَغارهاي خویش را در رختها بر دوش خود
بستند.‏
و پسران اسرائیل به قول موسی عمل کرده،‏ از
مصریان آلات نقره و آلات طلا و رختها خواستند.‏ باب
،11
6 ،6
16 ،10
1 ،6
.32
.33
.34
.35
2
.36
و یهوه قوم را در نظر مصریان کرامت داد،‏ که
هرآنچه خواستند بدیشان دادند.‏ پ س مصریان را غارت
کردند.‏
و پسران اسرائیل از رعمسیس به سکوت کوچ
کردند،‏ حدود ششصدهزار مرد پیاده،‏ به جز کودکان.‏
و بسیاري دیگر انسانهاي نااهل،‏ گلهها،‏ رمهها،‏
چهارپایان بسیار سنگین نیز همراه ایشان رفتند.‏
و از خمیر،‏ که از مصر بیرون آورده بودند،‏ شیرینی
بدونخمیرمایهترش پختند،‏ زیرا خمیر ترش نشده بود،‏
چونکه از مصر رانده شده بودند،‏ و نتوانستند صبر
کنند،‏ و آذوغه سفر نیز براي خود مهیا نکرده بودند.‏
و توقف پسران اسرائیل که در مصر کرده بودند،‏
چهارصد و سی سال بود.‏ پیدایش
و بعد از پایان چهار صد و سی سال در همان روز
به وقوع پیوست که همۀ لشکرهاي خدا از سرزمین
مصر بیرون رفتند.‏ مزامیر
این است شبی که براي یهوه باید نگاه داشت،‏
چون ایشان را از سرزمین مصر بیرون آورد.‏ این همان
شب یهوه است که بر همۀ پسران اسرائیل نسلاً‏ در
نسل واجب است که آن را نگاه دارند.‏
و یهوه به موسی و هارون فرمود:‏ این است قواعد
پِسح که هیچ بیگانه از آن نخورد.‏ باب
و اما هر غلام که زرخرید است،‏ ختنه شده و
سپس آن را بخورد.‏
روزمزد و مفتخور آن را نخورند.‏
در یک خانه خورده شود،‏ و چیزي از گوشتش از
خانه بیرون مبر،‏ و استخوانی از آن نشکنید.‏ اعداد ؛
12 ،9
8 ،9
13 ،15
1 ،114
باب 21 ،3
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
36 ،19 یوحنا
.47
.48
تمامی جماعت اسرائیل آن را نگاه بدارند.‏
و اگر غریبی نزد تو زندگی میکند،‏ و بخواهد پِسح
.31
- 63 -

کی
تی نح
له
نی
نی
نی
ین
ته
هرا
هرا
يرو
.10
.11
را براي یهوه جشن بگیرد،‏ تمامی مردانشان ختنه
شوند،‏ و بعد از آن نزد آمده،‏ آن را نگاه دارد،‏ و
مانند بومی زمین خواهد بود؛ و اما هر ختنه نشده از
آن نخورد.‏
یک قانون خواهد بود براي ا وطن و بج
غریبی که در میان شما زندگی کند.‏ لاویان
سپ.‏ تمامی پسران اسرائیل ا کار را کردند؛
چنانکه یهوه به موسی و هارون امر فرموده بود،‏ عمل
نمودند.‏
و واقع شد که یهوه در همان روز پسران اسرائیل
را با لشکرهاي ایشان از سرزمین مصر بیرون آورد.‏
خروج
22 ،24
.49
50
.51
13
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هر نخستزادهاي را که رحم مادر را بگشاید،‏ در
میان پسران اسرائیل،‏ خواه از انسان خواه از چهارپایان،‏
تقدیس نما؛ او از آن من است.‏ باب ؛ ؛ لاویان
19 ،34 29 ،22
23 ،2
26 ،27 ؛ اعداد 13 ،3
30 ،44 ؛ حزقیال 17 ،8 ؛
.3
؛ لوقا
و موسی به قوم گفت:‏ این روز را که از مصر از خانۀ
غلامی بیرون آمدید،‏ یاد دارید،‏ زیرا یهوه شما را به
قوت دست از آنجا بیرون آورد،‏ پس خمیرترش،‏ خورده
نشود.‏
امروز،‏ در ماه اَبیب بیرون روید.‏ ؛
و هنگامی که یهوه تو را به سرزمین کنعانیان و
ا و اموریان و حویان و یبوسیان داخل کند،‏ که با
پدران تو قسم خورد که آن را به تو بدهد،‏ زمی که
در آن شیر و عسل جاري است،‏ آنگاه ا عمل را در
این ماه بجا بیاور.‏ پیدایش
هفت روز نان بدونخمیرمایهترش بخور،‏ و در روز
هفتمین جشن یهوه است.‏
هفت روز نان بدونخمیرمایهترش خورده شود،‏ و
هیچ چیز خمیرترش شده نزد تو دیده نشود،‏ و خمیر
مایهاي نزد تو در تمامی محدودهات پیدا نشود.‏ باب
،12
18 ،34
باب 15 ،23
باب 15 ،23
8 ،17
.4
.5
.6
.7
8 5، ؛ اول قرنتیان 15
.8
.9
و در آن روز پسر خود را خبر داده،‏ بگو:‏ ا است
به دلیل آنچه یهوه به من کرد،‏ وقتی که از مصر بیرون
آمدم.‏
و این براي تو علامتی بر دستت خواهد بود و
یادبودي در میان دو چشمت،‏ تا شریعت یهوه در
دهانت باشد.‏ زیرا یهوه تو را به دست قوي از مصر
بیرون آورد.‏ تثنیه ؛
و این قاعده را در موقعش،‏ سال به سال نگاه دار
و هنگامی که یهوه تو را به سرزمین کنعانیان
آورد،‏ چنانکه براي تو و پدرانت قسم خورد،‏ و آن را به
تو بخشد،‏
آنگاه هر چه رحم را گشاید،‏ آن را براي یهوه جدا
بساز،‏ و هر نخستزادهاي از بچههاي چهارپایان که از
آن توست،‏ نرها از آن یهوه باشد.‏ باب ؛
و هر نخستزادة الاغ را به برهاي فدیه بده،‏ و اگر
فدیه ندهی گردنش را بشکن،‏ و هر نخستزادة انسان
را از پسرانت فدیه بده.‏ باب ؛ اعداد
و در زمان آینده چون پسرت از تو سؤال کرده،‏
گوید که این چیست،‏ به او بگو،‏ یهوه ما را به قوت
دست از مصر،‏ از خانۀ غلامی بیرون آورد.‏ باب ؛
26 ،12
19 ،34
30 ،22
16 ،18
20 ،34
.12
.13
.14
6 ،4 یوشع
.15
و چون فرعون از رها کردن ما دل خود را سخت
ساخت،‏ یهوه همه نخستزادگان مصر را از نخستزادة
انسان تا نخستزادة چهارپایان کُشت.‏ بنابراین من
همۀ نرها را که رحم را گشایند،‏ براي یهوه قربانی
میکنم،‏ لیکن هر نخستزادهاي از پسران خود را فدیه
میدهم.‏ باب ؛
و این علامتی بر دستت و یادبودي در میان
چشمان تو خواهد بود،‏ زیرا یهوه ما را بقوت دست از
مصر بیرون آورد.‏
فرعون قوم را رها کرده بود،‏ خدا ایشان را از
سرزمین فلسطینیان رهبري نکرد،‏ هرچند آن
نزدیکتر بود.‏ زیرا خدا گفت:‏ مبادا که چون قوم جنگ
بینند،‏ پشیمان شوند و به مصر برگردند.‏
اما خدا قوم را از راه صحراي دریاي سر خ عبور
داد.‏ پ س پسران اسرائیل مسلح شده،‏ از سرزمین مصر
برآمدند.‏
و موسی استخوانهاي یوسف را با خود برداشت،‏
زیرا که او پسران اسرائیل را قسم سخت داده،‏ گفته
بود:‏ خدا شما را خواهد پذیرفت و استخوانهاي مرا از
اینجا با خود خواهید برد.‏ پیدایش ؛ یوشع
و از سک ُّوت کوچ کرده،‏ در ایتام به کنار صحرا اردو
زدند.‏
و یهوه در روز،‏ پیش قوم در ستون ابر
میرفت تا راه را به ایشان نشان دهد،‏ و شبانگاه در
ستون آتش،‏ تا ایشان را روشنایی بخشد،‏ و روز و شب
روند.‏ اعداد ؛ نحمیا ؛ مزامیر ؛ ؛ ؛
39 ،105
32 ،24
14 ،78
8 ،68
25 ،50
12 ،9
29 ،12
23 ،4
14 ،14
.16
17. چون
.18
.19
.20
.21
1 10، اول قرنتیان
.22
و ستون ابر را در روز و ستون آتش را در شب،‏ از
18 ،11
8 ،6
- 64 -

يرو
نی
یم
یم
کی
ها.آن
پیش
قوم برنداشت.‏
خروج
14
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
به پسران اسرائیل بگو که برگردند،‏ برابر فَمالحیروت
در میان مجدل و دریا اردو زنند.‏ و در مقابل بعل
صفُون،‏ در برابر آن به کنار دریا اردو زنید.‏
و فرعون دربارة پسران اسرائیل خواهد گفت:‏ در
سرزمین گرفتار شدهاند،‏ و صحرا آنها را محصور کرده
است.‏
و دل فرعون را سخت گردانم تا ایشان را تعقیب
کند،‏ و در فرعون و تمامی لشکرش شکوه خود را جلوه
دهم،‏ تا مصریان بدانند که من یهوه هستم.‏ پ س چنین
کردند.‏
و به پادشاه مصر گفته شد که قوم فرار کردند،‏ و
دل فرعون و بندگانش بر قوم متغیر شد،‏ پس گفتند:‏
این چیست که کردیم که پسران اسرائیل را از بندگی
خود رهایی دادیم؟
سپ.‏ ارابۀ خود را بیاراست،‏ و قوم خود را با خود
برداشت،‏
و ششصد ارابۀ برگزیده برداشت،‏ و همۀ ارابههاي
مصر را و سرداران را بر همۀ لشکر
و یهوه دل فرعون،‏ پادشاه مصر را سخت ساخت تا
پسران اسرائیل را تعقیب کرد.‏ و پسران اسرائیل به
وسیله دستی بلند بیرون رفتند.‏ تثنیه
و مصریان با تمامی اسبان و ارابههاي فرعون و
سوارانش و لشکرش در عقب ایشان تاخته،‏ بدیشان
رسیدند،‏ وقتی که به کنار دریا نزد فمالحیروت،‏ برابر
بعل صفون فرود آمده بودند.‏ باب ؛ یوشع
و چون فرعون نزد کی شد،‏ پسران اسرائیل
چشمان خود را بالا کرده،‏ دیدند که اینک مصریان از
پشت سر ایشان میآیند.‏ پ س پسران اسرائیل سخت
بترسیدند،‏ و نزد یهوه فریاد برآوردند،‏
و به موسی گفتند:‏ آیا در مصر قبرها نبود که ما را
برداشتهاي تا در صحرا بمیریم؟ ا چیست به ما
کردي که ما را از مصر بیرون آوردي؟ باب ؛
آیا این آن سخن نیست که به تو در مصر گفتیم
که ما را بگذار تا مصریان را خدمت کنیم؟ زیرا که ما
را خدمت مصریان بهتر است از مردن در صحرا!‏
موسی به قوم گفت:‏ مترسید!‏ بایستید و نجات
یهوه را ببینید،‏ که امروز آن را براي شما خواهد کرد،‏
زیرا مصریان را که امروز دیدید تا به ابد دیگر نخواهید
دید.‏ دوم تواریخ ؛ مزامیر
یهوه براي شما جنگ خواهد کرد و شما خاموش
باشید تثنیه
و یهوه به موسی فرمود:‏ چرا نزد من فریاد
میکنی؟ پسران اسرائیل را بگو که کوچ کنند
و اما تو عصاي خود را برافراز و دست خود را بر
دریا دراز کرده،‏ آن را به دو نیم کن،‏ تا پسران اسرائیل
از میان دریا بر خشکی رهسپار شوند.‏
و اما من اینک مصریان را سخت میسازم،‏ تا
تعقیبشان کنند،‏ و از فرعون و تمامی لشکر او و ارابهها
و سوارانش شکوه خواهم یافت.‏ حزقیال
و مصریان خواهند دانست که من یهوه هستم،‏
وقتی که از فرعون و ارابههایش و سوارانش شکوه یافته
22 ،28
53 ،78
، دل
15 ،20
30 ،1
.14
.15
.16
.17
.18
باشم .
.19
5 ،7 باب
و فرشتۀ خدا که پیش اردوي اسرائیل رفت،‏
حرکت کرده،‏ به پشت ایشان رسید،‏ و ستون ابر از
پیش ایشان تغییر مکان داده،‏ در پشت ایشان ایستاد.‏
39 ،105 ؛ 14 ،78 مزامیر
.20
و میان اردوي مصریان و اردوي اسرائیل آمده،‏ از
براي آنها ابر و تاریکی بود،‏ و اینها را در شب
روشنایی میداد که تمامی شب نزد یکدیگر
نیامدند.‏
سپ.‏ موسی دست خود را بر دریا دراز کرد و یهوه
دریا را به باد شرقی شدید،‏ تمامی آن شب برگردانیده،‏
دریا را خشک ساخت و آب دو نیم شد.‏ مزامیر ؛
،114
6 ،66
21
13 ،136 ؛ مزامیر 3
.22
و پسران اسرائیل در میان دریا بر خشکی
میرفتند و آبها براي ایشان بر راست و چپ،‏ دیوار بود.‏
23 ،4 یوشع
29 ،11
3 ،114 ؛ 9 ،106 ؛ 13 ،78 ؛ مزامیر
1 10، ؛ اول قرنتیان
.23
؛ عبرانبان
و مصریان با تمامی اسبان و ارابهها و سواران
فرعون از عقب ایشان تاخته،‏ به میان دریا آمدند.‏ باب
19 ،15
.24
و در بامداد یهوه بر اردوي مصریان از ستون آتش
و ابر نظر انداخت،‏ و اردوي مصریان را آشفته کرد.‏ مزامیر
17 ،77
.25
و چرخهاي ارابههاي ایشان را بیرون کرد،‏ تا آنها را
به سنگینی برانند و مصریان گفتند:‏ از حضور پسران
اسرائیل بگریزیم!‏ زیرا یهوه براي ایشان با مصریان
جنگ میکند.‏ ؛ تثنیه
و یهوه به موسی فرمود:‏ دست خود را بر دریا دراز
کن،‏ تا آبها بر مصریان برگردد،‏ و بر ارابهها و سواران
30 ،1
باب 22 ،23
.26
اعداد 7 ،33
3 ،17
6 ،24
3 ،16
21 ،6
9 ،15
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 65 -

نی
تی
.9
ایشان.‏
سپ.‏ موسی دست خود را بر دریا دراز کرد،‏ و به
وقت طلوع صبح،‏ دریا به جریان خود برگشت،‏ و
مصریان به مقابلش گریختند،‏ و یهوه مصریان را در
میان دریا به زیر انداخت.‏
و آبها برگشته،‏ ارابهها و سواران و تمام لشکر
فرعون را که از پشت سر ایشان به دریا آمده بودند،‏
پوشانید،‏ که یکی از ایشان هم باقی نماند.‏ باب ؛ اعداد
خروج
10 ،15
27
.28
35 ،21
.29
اما پسران اسرائیل به میان دریا در خشکی رفتند،‏
و آبها براي ایشان دیواري بود به طرف راست و به
طرف چپ.‏
و در آن روز یهوه اسرائیل را از دست مصریان
خلاصی داد و اسرائیل مصریان را به کنار دریا مرده
دیدند.‏
و اسرائیل آن کار عظیمی را که یهوه به مصریان
کرده بود دیدند،‏ و قوم از یهوه ترسیدند،‏ و به یهوه و
به بندة او موسی ایمان آوردند.‏
.30
.31
15
.1
آنگاه موسی و پسران اسرائیل ا سرود را براي
یهوه سراییده،‏ گفتند که:‏ یهوه را سرود میخوانم زیرا
که کار فوقالعادهاي کرده است.‏ اسب و سوارش را به
دریا انداخت.‏ داوران ؛ مزامیر
یهوه قوت و سرود من است.‏ و او تندرستی من
است.‏ این خداي من است،‏ پس او را تمجید میکنم.‏
خداي پدر من است،‏ پس او را متعال میخوانم.‏ مزامیر
1 ،106
3 ،5
.2
5 ،19 ؛ مزامیر 2 ،12 ؛ اشعیا 14 ،118
.3
.4
یهوه مرد جنگی است.‏ نام او یهوه است.‏ هوشع
ارابهها و لشکر فرعون را به دریا انداخت.‏
مبارزان برگزیدة او در دریاي سرخ غرق شدند.‏
اعماق ایشان را پوشانید.‏ مثل سنگ به ژرفیها فرو
رفتند.‏
دست راست تو اي یهوه معجزه هاي بزرگی
میکند.‏ دست راست تو اي یهوه را خُرد کرده
است،‏
و به عظمت شکوه خود دشمنان را منهدم
ساختهاي.‏
خشم خود را فرستاده،‏ ایشان را چون خاشاك
سوزانیدهاي،‏ اشعیا
و از دمیدن تو آبها باز شدند.‏ و موجها مثل توده
ایستاده و اعماق در میان دریا منجمد گردید.‏
دشمن گفت تعاقب میکنم و ایشان را فرو
میگیرم،‏
و غارت را تقسیم کرده،‏ جانم از ایشان سیر خواهد
شد.‏
شمشیر خود را کشیده،‏ دست من ایشان را هلاك
خواهد ساخت،‏
و چون به نفس خود دمیدي،‏ دریا ایشان را
پوشانید.‏ مثل سرب در آبهاي وحشی غرق شدند.‏ مزامیر
.10
11 ،106
.11
کیست مانند تو اي یهوه در میان خدایان ؟ کیست
مانند تو باشکوه در قدوسیت؟ تو مهیب هستی در
سرود خود و سازنده عجایب!‏ باب ؛ مزامیر
دست راست خود را دراز کردي،‏ زمین
ایشان را بلعید.‏
این قومِ‏ خویش را که فدیه دادي،‏ به رحمان
خود،‏ رهبري نمودي.‏ ایشان را به قوت خویش به سوي
مسکن مقدس خود هدایت کردي.‏ مزامیر
قومها چون شنیدند،‏ مضطرب گردیدند.‏ لرزه بر
ساکنین فلسطین مستولی گردید.‏ یوشع
آنگاه امیران ادوم در حیرت افتادند.‏ و قویتران
موآب را لرزه فرو گرفت،‏ و همه ساکنان کنعان مأیوس
گردیدند.‏ تثنیه
ترس و هراس،‏ ایشان را فروگرفت.‏ از بزرگی بازوي
تو مثل سنگ ساکت شدند،‏ تا قوم تو اي یهوه عبور
کنند،‏ تا این قومی که تو خریدهاي،‏ عبور کنند.‏
ایشان را داخل ساخته،‏ در کوه میراث خود
خواهی کاشت،‏ به مکانی که تو اي یهوه مسکن خود
ساختهاي،‏ یعنی آن مقام مقدسی که دستهاي تو
اي سرور مستحکم کرده است.‏
یهوه سلطنت خواهد کرد تا ابد.‏ ؛
زیرا که اسبهاي فرعون با ارابهها و سوارانش به
دریا آمدند،‏ و یهوه آب دریا را بر ایشان برگردانید.‏ اما
پسران اسرائیل از میان دریا به خشکی رفتند.‏ باب
،14
1 ،97
18 ،72
21 ،77
11-9 ،2
مزامیر 1 ،93
11 ،18
25 ،2
12. چون
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
23
.20
و مریمِ‏ نبی،‏ خواهر هارون،‏ دف را به دست خود
گرفته،‏ و همۀ زنان در پشت سر وي دفها گرفته،‏ رقص
کنان بیرون آمدند.‏ مزامیر
سپ.‏ مریم در جواب ایشان گفت:‏ یهوه را بسرایید،‏
زیرا که کار با شکوهی انجام داده است؛ اسب و سوارش
را به دریا انداخت.‏ باب
سپ.‏ موسی اسرائیل را از دریاي سرخ کوچانید،‏ و
26 ،68
4 ،2
21
22
6 ،12
،
، دشمن
14 ،47
.5
.6
.7
.8
- 66 -

نی
تی
نی
يرو
کی
.7
.8
به صحراي شور آمدند،‏ و سه روز در صحرا میرفتند و
آب نیافتند.‏
پس به مارا رسیدند،‏ و از آب مارا نتوانستند
بنوشند زیرا که تلخ بود.‏ از ا سبب،‏ آن را مار ا
نامیدند.‏ روت ؛ دوم پادشاهان
و قوم بر موسی شکایت کرده،‏ گفتند:‏ چه
بنوشیم؟
نزد یهوه فریاد برآورد،‏ یهوه درختی بدو
نشان داد،‏ پس آن را به آب انداخت و آب شیرین
گردید.‏ و در آنجا قواعدي و شریعتی براي ایشان قرار
داد،‏ و در آنجا ایشان را امتحان کرد.‏ مزامیر ؛ اشعیا
خروج
3 ،147
19 ،2
اعداد 8 ،33
20 ،1
.23
.24
25. چون
5 ،53
.26
و گفت:‏ اگر قول یهوه،‏ خداي خود را بشنوي،‏ و
آنچه را در نظر او راست است بجا آوري،‏ و احکام او را
بشنوي،‏ و تمامی قواعد او را نگاه داري،‏ همانا هیچ یک
از همۀ مرضهایی را که بر مصریان آوردهام بر تو نیاورم،‏
زیرا که من یهوه،‏ شفا دهندة تو هستم.‏
سپ.‏ به ایلیم آمدند،‏ و در آنجا دوازده چشمۀ آب و
هفتاد درخت خرما بود،‏ و در آنجا نزد آب خیمه زدند.‏
27
اعداد 9 ،33
16
1
.2
سپ.‏ تمامی جماعت پسران اسرائیل از ایلیم کوچ
کرده،‏ به صحراي سین که در میان ایلیم و سینا است
در روز پانزدهم از ماه دوم،‏ بعد از بیرون آمدن ایشان
از سرزمین مصر،‏ رسیدند.‏
و تمامی جماعت پسران اسرائیل در آن صحرا بر
موسی و هارون شکایت کردند.‏ باب
و پسران اسرائیل بدیشان گفتند:‏ کاش که در زمین
مصر به دست یهوه مرده بودیم،‏ وقتی که نزد
دیگهايگوشت مینشستیم و نان را سیر میخوردیم،‏
زیرا که ما را بدین صحرا بیرون آوردید،‏ تا تمامی ا
جماعت را به گرسنگی بکشید.‏ باب
آنگاه یهوه به موسی فرمود:‏ همانا من نان از آسمان
براي شما میبارانم،‏ و قوم رفته،‏ کفا هر روز را در
روزش گیرند،‏ تا ایشان را امتحان کنم که بر شریعت
من رفتار میکنند یا نه.‏ مزامیر
و در روز ششم،‏ که چون آنچه را که آورده باشند
درست نمایند،‏ همانا دوچندان آن خواهد بود که هر
روز برمیچیدند.‏
و موسی و هارون به همۀ پسران اسرائیل گفتند:‏
شامگاهان خواهید دانست که یهوه شما را از سرزمین
مصر بیرون آورده است.‏
و بامدادان شکوه یهوه را خواهید دید،‏ زیرا که او
شکایتی را که بر یهوه کردهاید شنیده است،‏ و ما
چیستیم که به ما شکایت میکنید؟
و موسی گفت:‏ این خواهد بود چون یهوه
شما را گوشت دهد تا بخورید،‏ و بامداد نان،‏ تا سیر
شوید،‏ زیرا یهوه شکایتهاي شما را که بر وي کردهاید
شنیده است،‏ و ما چیستیم؟ به ما نه،‏ بلکه به یهوه
شکایت نمودهاید.‏
و موسی به هارون گفت:‏ به تمامی جماعت پسران
اسرائیل بگو به حضور یهوه نزد بیایید،‏ زیرا که
شکایتهاي شما را شنیده است.‏
و چون هارون با تمامی جماعت پسران اسرائیل
سخن گفت،‏ به سوي صحرا نگریستند و اینک شکوه
یهوه در ابر ظاهر شد.‏ اعداد ؛
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
شکایتهاي پسران اسرائیل را شنیدهام ایشان
را خطاب کرده،‏ بگو:‏ در عصر گوشت خواهید خورد،‏ و
بامداد از نان سیر خواهید شد تا بدانید که من یهوه
خداي شما هستم.‏
و در عصر،‏ بلدرچینان آمده،‏ لشکرگاه را
پوشانیدند،‏ و بامدادان شبنم گرداگرد اردو نشست.‏ اعداد
، شامگاه
، پس
10 ،17
5 ،12
.9
.10
.11
.12
.13
40 ،105 ؛ مزامیر 31 ،11
.14
و چون شبنمی که نشسته بود برخاست،‏ اینک بر
صحرا چیزي دقیق،‏ مدور و خُرد،‏ مثل ژاله بر
زمین بود.‏ نحمیا ؛ مزامیر ؛ یوحنا
و چون پسران اسرائیل این را دیدند به یکدیگر
گفتند که این منّ‏ است،‏ زیرا که ندانستند چه بود.‏
موسی به ایشان گفت:‏ این آن نان است که یهوه به
شما میدهد تا بخورید.‏ اعداد ؛ یوحنا ؛ اول قرنتیان
این است امري که یهوه فرموده است،‏ که هر کس
به قدر خوراك خود از این بگیرد،‏ یعنی یک عومر براي
هر نفر بر حسب تعداد اشخاص،‏ هر شخص براي
کسانی که در خیمۀ او باشند بگیرد.‏
سپ.‏ پسران اسرائیل چنین کردند،‏ بعضی زیاد و
بعضی کم جمع کردند.‏
اما چون به عومر انداز گرفتند،‏ آنکه زیاد جم ع
کرده بود،‏ زیاده نداشت،‏ و آنکه کم جمع کرده بود،‏ کم
نداشت،‏ بلکه هر کس به قدر خوراکش جمع کرده بود.‏
3 ،10
31 ،6
31 ،6
24 ،78
7 ،11
15 ،9
.15
.16
17
.18
15 8، دوم قرنتیان
.19
و موسی بدیشان گفت:‏ آگاه باشید!‏ کسی چیزي از
2 ،17
11 ،14
24 ،78
.3
.4
.5
.6
- 67 -

تسب
يرو
يرو
34. چنانکه
این تا صبح باقی نگذارد.‏ متی ؛ لوقا
ولی به موسی گوش ندادند،‏ بلکه بعضی چیزي از
آن تا صبح نگاه داشتند.‏ و کرم گذاشته،‏ متعفن گردید،‏
و موسی بدیشان خشمناك شد.‏
و هر صبح،‏ هر کس به قدر خوراك خود
برمیچید،‏ و چون آفتاب گرم میشد،‏ میگداخت.‏
و واقع شد در روز ششم که نان مضاعف،‏ یعنی
براي هر نفري دو عومر جمع کردند.‏ پ س همۀ رؤساي
جماعت آمده،‏ موسی را خبر دادند.‏
او بدیشان گفت:‏ این است آنچه یهوه فرمود،‏ که
فردا آرامی است،‏ و سبت مقدسِ‏ یهوه.‏ پس آنچه بر
آتش باید پخت بپزید،‏ و آنچه در آب باید جوشانید
بجوشانید،‏ و آنچه باقی باشد،‏ براي خود ذخیره کرده،‏
براي صبح نگاه دارید.‏
سپ.‏ آن را تا صبح ذخیره کردند،‏ چنانکه موسی
گفته بود،‏ و نه متعفن گردید و نه کرم در آن پیدا شد.‏
و موسی گفت:‏ امروز این را بخورید زیرا که امروز
سبت یهوه است،‏ و در این روز آن را در صحرا نخواهید
یافت.‏
روز آن را جمع کردند،‏ و روز هفتمین،‏ سبت
است.‏ در آن نخواهد بود.‏
و در روز هفتم،‏ بعضی از قوم براي جمع کردن
بیرون رفتند،‏ اما نیافتند.‏ باب
و یهوه به موسی فرمود:‏ تا به کی از نگاه داشتن
وصایا و شریعت من خود داري مینمایید؟
ببینید چونکه یهوه را به شما بخشیده است،‏
از این سبب در روز ششم،‏ نانِ‏ دو روز را به شما
میدهد،‏ پس هر کس در جاي خود بنشیند و در روز
هفتم هیچ کس از مکانش بیرون نرود.‏ پیدایش ؛ متی
خروج
2 ،2
3 ،11
34 ،6
8 ،20
.20
.21
.22
.23
24
.25
26. شش
.27
.28
.29
20 ،24
30
.31
سپ.‏ قوم در روز هفتمین آرام گرفتند.‏
و خاندان اسرائیل آن را منّ‏ نامیدند،‏ و آن مثل
تخم گشنیز سفید بود،‏ و طعمش مثل شیرینی عسلی.‏
7 ،11 اعداد
.32
و موسی گفت:‏ این امري است که یهوه فرموده
است که عومري از آن پر کنی،‏ تا در نسلهاي شما نگاه
داشته شود،‏ تا آن نان را ببینند که در صحرا،‏ وقتی که
شما را از زمین مصر بیرون آوردم،‏ آن را به شما
خورانیدم.‏
پس موسی به هارون گفت:‏ ظرفی بگیر،‏ و عومري
پر از منّ‏ در آن بگذار و آن را به حضور یهوه ببر،‏ تا در
نسلهاي شما نگاه داشته شود.‏ عبرانیان
یهوه به موسی امر فرموده بود،‏ همچنان
هارون آن را پیش صندوق شهادت گذاشت تا نگاه داشته
شود.‏
و پسران اسرائیل مدت چهل سال منّ‏ را
میخوردند،‏ تا به سرزمین آباد رسیدند،‏ یعنی تا به
سرحد سرزمین کنعان داخل شدند،‏ خوراك ایشان منّ‏
بود.‏ یوشع
و اما عومر،‏ ده یک ایفا است.‏
12 ،5
.35
.36
17
.1
و تمامی جماعت پسران اسرائیل به حکم یهوه از
صحراي سین کوچ کردند،‏ و در رفیدیم اردو زدند،‏ و
آب نوشیدن براي قوم نبود.‏
و قوم به موسی شکایت کرده،‏ گفتند:‏ ما را آب
بدهید تا بنوشیم.‏ موسی بدیشان گفت:‏ چرا با من دعوا
میکنید،‏ و چرا یهوه را امتحان مینمایید؟ مزامیر ؛
9 ،95
اعداد 14 ،33
.2
26 ،6 تثنیه
.3
.4
و در آنجا قوم تشنۀ آب بودند،‏ و قوم بر موسی
شکایت کرده،‏ گفتند:‏ چرا ما را از مصر بیرون آوردي،‏
تا ما و فرزندان و چهارپایان ما را به تشنگی بکشی؟
آنگاه موسی نزد یهوه فریاد برآورد،‏ گفت:‏ با این قوم
چه کنم؟ نزدیک است مرا سنگسار کنند.‏ اعداد
یهوه به موسی فرمود:‏ پیش قوم برو،‏ و بعضی
از بزرگان اسرائیل را با خود بردار،‏ و عصاي خود را که
بدان نهر را زدي ، به دست خود گرفته،‏ برو.‏ باب ؛
20 ،7
10 ،14
.5
16 ،14
.6
همانا من در آنجا پیش تو بر آن صخرهاي که
در حوریب است،‏ میایستم،‏ و صخره را خواهی زد تا
آب از آن بیرون آید،‏ و قوم بنوشند.‏ پس موسی به
حضور بزرگان اسرائیل چنین کرد.‏ اعداد ؛ تثنیه ؛
مزامیر
15 ،8
11 ،20
4 ،10
21 ،48 ؛ اشعیا 8 ،114 ؛ 41 ،105 ؛ 15 ،78
.7
؛ اول قرنتیان
و آن موضع را مسه و مریبه نامید،‏ به سبب شکایت
پسران اسرائیل،‏ و چون آنها یهوه امتحان کردند،‏ زیرا
گفته بودند:‏ آیا یهوه در میان ما هست یا نه؟ مزامیر
سپ.‏ عمالیق آمده،‏ در رفیدیم با اسرائیل جنگ
کردند.‏ اعداد
و موسی به یوشع گفت:‏ مردان براي ما برگزین و
بیرون رفته،‏ با عمالیق جنگ نما،‏ و بامدادان من عصاي
خدا را به دست گرفته،‏ بر قلۀ کوه خواهم ایستاد.‏
سپ.‏ یوشع همانکار را که موسی به او امر فرموده
بود انجام داد،‏ تا با عمالیق جنگ کند.‏ و موسی و
هارون و حور بر قلۀ کوه آمدند.‏ باب
5 ،98
14 ،24
20 ،24
8
.9
10
4 ،9
.33
- 68 -

یک
هرا
یآیم
یم
نی
.9
خروج
.11
و چون موسی دست خود را برمیافراشت،‏ اسرائیل
غلبه مییافتند و چون دست خود را فرو میگذاشت،‏
عمالیق چیره میشدند.‏
و دستهاي موسی سنگین شد.‏ پ س ایشان سنگی
گرفته،‏ زیرش نهادند که بر آن بنشیند.‏ و هارون و
حور،‏ یکی از این طرف و دیگري از آن طرف،‏ دستهاي
او را بالا نگاه میداشتند،‏ و دستهایش تا غروب آفتاب
برقرار ماند.‏
و یوشع،‏ عمالیق و قوم او را به دم شمشیر شکست
داد.‏
سپ.‏ یهوه به موسی فرمود:‏ این را براي یادگاري در
کتاب بنویس،‏ و به گوش یوشع برسان که یاد عمالیق
را از زیر آسمان محو خواهم ساخت.‏ اعداد ؛ تثنیه
،25
20 ،24
.12
.13
14
؛ اول سموئیل 19
2 ،15
.15
و موسی قربانگاهی بنا کرد و آن را یهوه نسی
نامید.‏
و گفت:‏ زیرا که دست بر تخت یهوه است،‏ که یهوه
را جنگ با عمالیق نسلاً‏ در نسل خواهد بود.‏
.16
18
.1
و چون یتْرون،‏ کاهن مدیان ، پدر زن موسی،‏ آنچه را
که خدا با موسی و قوم خود،‏ اسرائیل کرده بود شنید
که یهوه چگونه اسرائیل را از مصر بیرون آورده بود،‏ باب
16 ،2
.2
آنگاه یترون پدرزن موسی،‏ صفّوره،‏ زن موسی را
برداشت،‏ بعد از آنکه او را پس فرستاده بود.‏ باب
و دو پسر او را که ی را جرشون نام بود،‏ زیرا
گفت:‏ در زمین بیگانه غریب هستم،‏ باب
و دیگري را الیعازر نام بود،‏ زیرا گفت:‏ که خداي
پدرم مددکار من بوده،‏ مرا از شمشیر فرعون رهانید.‏
سپ.‏ یترون،‏ پدر زن موسی،‏ با پسران و همسرش
نزد موسی به صحرا آمدند،‏ در جایی که او نزد کوه خدا
خیمه زده بود.‏
و به موسی خبر داد که من یترون،‏ پدر زن تو با زن
تو و دو پسرش نزد تو آمدهایم.‏
سپ.‏ موسی به استقبال پدر زن خود بیرون آمد و او
را تعظیم کرده،‏ بوسید و سلامتی یکدیگر را پرسیده،‏
به خیمه داخل شدند.‏
و موسی پدر زن خود را از آنچه یهوه به فرعون و
مصریان به خاطر اسرائیل کرده بود آگاه کرد،‏ و از
تمامی سختیهایی که در راه بدیشان واقع شده،‏ یهوه
ایشان را از آن رهانیده بود.‏
و یترون شاد گردید،‏ به سبب تمامی احسانی که
یهوه به اسرائیل کرده،‏ و ایشان را از دست مصریان
رهانیده بود.‏
و یترون گفت:‏ متبارك است یهوه که شما را از
دست مصریان و از دست فرعون خلاصی داده است،‏ و
قوم خود را از دست مصریان رهانیده.‏
اکنون دانستم که یهوه از همه خدایان بزرگتر
است،‏ خصوصاً‏ در همان امري که بر ایشان تکبر
میکردند.‏ باب ؛
و یترون،‏ پدر زن موسی،‏ قربانی سوختنی و
قربانیهایی براي خدا گرفت،‏ و هارون و همۀ بزرگان
اسرائیل آمدند تا با پدر زن موسی در حضور خدا نان
بخورند.‏
بامدادان موسی براي داوري قوم بنشست،‏ و قوم
به حضور موسی از صبح تا شام ایستاده بودند.‏
و چون پدر زن موسی آنچه را که او به قوم
میکرد دید،‏ گفت:‏ این چه کار است که تو با قوم
مینمایی؟ چرا تو تنها مینشینی و تمامی قوم نزد تو
از صبح تا شام میایستند؟
موسی به پدر زن خود پاسخ قوم نزد من
میآیند تا از خدا نمایی گیرند.‏
هرگاه ایشان را دعوایی شود،‏ نزد من ند،‏ و
میان هر کس و همسایهاش داوري میکنم،‏ و قواعد و
شرایع خدا را بدیشان تعلیم میدهم.‏
پدر زن موسی به وي گفت:‏ کاري که تو میکنی،‏
خوب نیست.‏
تو و این قوم نیز که با تو هستند،‏ خسته خواهید
شد،‏ زیرا که این امر براي تو سنگین است.‏ تنها ا را
نمیتوانی کرد.‏ تثنیه
اکنون سخن مرا بشنو.‏ تو را پند میدهم و خدا با
تو باد؛ و تو براي قوم به حضور خدا باش،‏ و امور ایشان
را نزد خدا عرضه دار.‏
و قواعد و شرایع را بدیشان تعلیم ده،‏ و آنگونه که
بدان میباید رفتار نمود،‏ و عملی را که باید کرد،‏
بدیشان اعلام نما.‏
و از میان تمامی قوم،‏ مردان قابل را که خداترس
و مردان امین،‏ که از رشوهخواري نفرت کنند،‏ جستجو
کرده،‏ بر ایشان بگمار،‏ تا رؤساي هزاره و رؤساي صده و
رؤساي پنجاه و رؤساي ده باشند.‏ اعداد ؛ تثنیه
تا بر قوم پیوسته داوري نمایند،‏ و هر امر بزرگ را
13 ،1
16 ،11
که :
2 ،5
9 ،1
11 ،15
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
. 18
.19
.20
.21
.22
20 ،4
22 ،2
پیدایش 4 ،33
.3
.4
5
.6
7
.8
- 69 -

نی
يار
نیی
یآیم
نزد تو بیاورند،‏ و هر امرکوچک را خود داوري کنند.‏
بدین طور بار خود را سبک خواهی کرد،‏ و ایشان با تو
متحمل آن خواهند شد.‏
اگر این کار را بکنی و خدا تو را چنین امر فرماید،‏
آنگاه توان استقامت خواهی داشت،‏ و همه این قوم نیز
به مکان خود به سلامتی خواهند رسید.‏
سپ.‏ موسی سخن پدر زن خود را اجابت کرده،‏
آنچه او گفته بود به عمل آورد.‏
و موسی مردان قابل از تمامی اسرائیل انتخاب
کرده،‏ ایشان را رؤساي قوم ساخت،‏ رؤساي هزاره و
رؤساي صده و رؤساي پنجاه و رؤساي ده.‏ اعداد
و در داوري قوم پیوسته مشغول میبودند.‏ هر امر
مشکل را نزد موسی میآوردند،‏ و هر دعواي کوچک را
خود داوري میکردند.‏
و موسی پدر زن خود را مرخص کرد و او به
ولایت خود رفت.‏
خروج
16 ،11
.23
24
.25
.26
.27
19
.1
و در ماه سوم از بیرون آمدن پسران اسرائیل از
سرزمین مصر،‏ در همان روز به صحراي سینا آمدند.‏
اعداد 15 ،33
.2
.3
و از رفیدیم کوچ کرده،‏ به صحراي سینا رسیدند،‏ و
در بیابان اردو زدند،‏ و اسرائیل در آنجا در مقابل کوه
فرود آمدند.‏
و موسی نزد خدا بالا رفت،‏ و یهوه از میان کوه او را
صدا کرد و فرمود:‏ به خاندان یعقوب چنین بگو،‏ و
پسران اسرائیل را آگاه کن:‏ اعمال رسولان
4. شما آنچه را که من به مصریان کردم،‏ دیدهاید،‏ و
چگونه شما را بر بالهاي عقاب برداشته،‏ نزد خود
آوردهام تثنیه ؛ اعداد ؛ تثنیه
و اکنون اگر صداي مرا واقعاً‏ بشنوید،‏ و عهد مرا نگاه
دارید،‏ همانا دارائی خاص من از همه قومها خواهید
بود.‏ زیرا که تمامی جهان ، از آن من است.‏ خروج ؛
29 ،9
38 ،7
11 ،32
12 ،1
2 ،29
.
.5
12 ،50 ؛ 1 ،24 مزامیر
؛ اول قرنتیان
6 ،7
9 ،2
26 ،10
.6
7
و شما براي من پادشاهاي کاهنان و قوم مقدس
خواهید بود.‏ این است آن سخنانی که به پسران
اسرائیل میباید گفت.‏ اول پطرس ؛ تثنیه
سپ.‏ موسی آمده،‏ بزرگان قوم را خواند،‏ و همۀ ا
سخنان را که یهوه او را فرموده بود،‏ به ایشان منتقل
کرد.‏
8. و تمامی قوم به یک زبان در جواب گفتند:‏ آنچه
یهوه امر فرموده است،‏ خواهیم کرد.‏ و موسی سخنان
قوم را باز به یهوه عرض کرد.‏ باب ؛ تثنیه
و یهوه به موسی فرمود:‏ اینک من در ابري بزرگ
نزد تو میآیم،‏ تا هنگامی که به تو سخن گویم قوم
بشنوند،‏ و به تو نیز همیشه ایمان داشته باشند.‏ پس
موسی سخنان قوم را به یهوه باز گفت.‏
یهوه به موسی فرمود:‏ نزد قوم برو و ایشان را امروز
و فردا تقدیس نما،‏ و ایشان رخت خود را بشویند.‏ یوشع
27 ،5
7 .3 ،24
.9
.10
5 ،3
.11
و در روز سوم آماده باشید،‏ زیرا که در روز سوم
یهوه در نظر تمامی قوم بر کوه سینا نازل شود.‏
و مرزي براي قوم از هر طرف قرار ده،‏ و بگو:‏ آگاه
باشید از اینکه به فراز کوه برآیید،‏ یا دامنۀ آن را لمس
نمایید،‏ زیرا هر که کوه را لمس کند،‏ کشته شود.‏ باب
.12
18 ،12 ؛ عبرانیان 3 ،34
.13
دستی بر آن گذارده نشود بلکه یا سنگسار شود یا
به تیر کشته شود،‏ خواه چهارپایان باشد خواه انسان،‏
زنده نماند.‏ اما چون شیپور نواخته شود،‏ ایشان به کوه
برآیند.‏ عرانیان
سپ.‏ موسی از کوه نزد قوم پایین آمده،‏ قوم را
تقدیس نمود و رخت خود را شستند.‏
و به قوم گفت:‏ در روز سوم حاضر باشید،‏ و به
زنان نزدیک نشوید.‏ اول سموئیل
در روز سوم به وقت طلوع صبح،‏ که رعدها و برقها
و ابر غلیظ بر کوه پدید آمد،‏ و آواز شیپور بسیار قوي،‏
بطوري که تمامی قوم که در لشکرگاه بودند،‏ بلرزیدند.‏
4 ،21
20 .18 ،12
14
.15
.16
15 ،4 ؛ رومیان 8 ،68 مزامیر
.17
و موسی قوم را براي ملاقات خدا از لشکرگاه
بیرون آورد،‏ و در پایان کوه ایستادند.‏ تثنیه
و تمامی کوه سینا را دود فرو گرفت،‏ زیرا یهوه در
آتش بر آن پایین آمد،‏ و دودش مثل دود کورهاي بالا
میشد،‏ و تمامی کوه سخت متزلزل گردید.‏ داوران ؛
4 ،5
11 ،4
.18
9 ،68 مزامیر
.19
و چون آواز شیپور زیاده و زیاده سخت نواخته
میشد،‏ موسی سخن گفت،‏ و خدا او را به زبان جواب
داد.‏
و یهوه بر کوه سینا بر قله کوه نازل شد،‏ و یهوه
موسی را به قلۀ کوه خواند،‏ و موسی بالا رفت.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ پا برو و قوم را قدغن
نما،‏ مبادا نزد یهوه براي نظر کردن،‏ از حد تجاوز
نمایند،‏ که بسی از ایشان هلاك خواهند شد.‏
و کاهنان نیز که نزد یهوه ند،‏ خویشتن را
.20
.21
.22
- 70 -

ننا
نیی
هآن
ببا
يرو
نی
تقدیس نمایند،‏ مبادا یهوه بر ایشان هجوم آورد.‏
موسی به یهوه گفت:‏ قوم نمیتوانند به فراز کوه
سینا آیند،‏ زیرا که تو ما را قدغن کرده،‏ فرمودهاي کوه
را مرزي قرار ده و آن را تقدیس نما.‏
یهوه به او فرمود:‏ پا برو و تو و به همراه هارون
بالا بیایید،‏ اما کاه و قوم از حد تجاوز ننمایند،‏ تا
نزد یهوه بالا بیایند،‏ مبادا بر ایشان هجوم آورد.‏
سپ.‏ موسی نزد قوم پایین رفت،‏ به ا گفت.‏
خروج
.23
.24
25
20
.1
13 ،9
.2
و خدا تکلم فرمود و همۀ این کلمات را فرمود:‏
نحمیا
من هستم یهوه،‏ خداي تو،‏ که تو را از سرزمین
مصر و از خانۀ غلامی بیرون آوردم.‏ تثنیه ؛ مزامیر
،81
6 ،5
هوشع 14 ،13 ؛ 11
.3
4. صورتی
تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.‏ یوشع
تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در
آسمان است،‏ و از آنچه پایین در زمین است،‏ و از
آنچه در آب زیر زمین است،‏ براي خود مساز.‏
لاویان
14 ،24
7 ،97 ؛ 10 ،81 ؛ مزامیر 15 ،24 ؛ 8 ،5 ؛ باب 15 ،4 ؛ تثنیه 1 ،26
.5
نزد آنها سجده مکن،‏ و آنها را عبادت منما،‏
زیرا من که یهوه،‏ خداي تو میباشم،‏ خداي غیور
هستم،‏ که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت
سوم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند
میگیرم.‏ باب
و تا هزار پشت بر آنانی که مرا دوست دارند و
احکام مرا نگاه دارند،‏ رحمت میکنم.‏ لوقا
نام یهوه،‏ خداي خود را به باطل مبر،‏ زیرا یهوه
کسی را که اسم او را به باطل برَد،‏ بیگناه نخواهد
شمرد.‏ لاویان ؛ تثنیه ؛ متی ؛ لاویان
روز سبت را یاد کن تا آن را تقدیس نمایی.‏ باب
50 ،1
16 ،24
33 ،5
14 .11 ،5
7 ،34
12 ،19
.6
.7
.8
12 ،20 ؛ حزقیال 12 ،5 ؛ تثنیه 2 ،35 ؛ 14 ،31 ؛ 12 ،23
9. شش
روز مشغول باش و همۀ کارهاي خود را
بجا آور.‏
اما روز هفتمین،‏ سبت یهوه،‏ خداي توست.‏ در
آن هیچ کار مکن،‏ تو و پسرت و دخترت و غلامت
و کنیزت و چهارپایانت و مهمان تو که درون
دروازههاي تو باشد.‏
زیرا که در شش روز،‏ یهوه آسمان و زمین و
دریا و آنچه را که در آنهاست بساخت،‏ و در روز
هفتم آرام فرمود.‏ از این سبب یهوه روز هفتم را
مبارك خوانده،‏ آن را تقدیس نمود.‏
پدر و مادر خود را احترام نما،‏ تا روزهايتو در
زمینی که یهوه خدایت به تو میبخشد،‏ دراز
شود.‏ لاویان ؛ تثنیه ؛ متی ؛ افسسیان ؛ امثال 3،
قتل مکن.‏ باب
زنا مکن.‏ لاویان
مکن.‏ لاویان
بر همسایۀ خود شهادت دروغ مده.‏ باب ؛
2
1 ،21
2 ،6
4 ،15
11 ،19
16 ،5
12 ،21
20 ،18
3 ،19
.12
.13
.14
15. دزدي
.16
19-16 ،6 ؛ امثال 16 ،19 تثنیه
.17
به خانۀ همسایۀ خود طمع مورز،‏ و به زن
همسایهات و غلامش و کنیزش و گاوش و الاغش
و به هیچ چیزي که از آن همسایۀ تو باشد،‏ طمع
مکن.‏ تثنیه ؛ رومیان
و همه قوم رعدها و زبانههاي آتش و صداي شیپور
و کوه را که پر از دود بود دیدند،‏ و چون قوم ا را
بدیدند لرزیدند،‏ و از دور بایستادند.‏
و به موسی گفتند:‏ تو ب ا ما سخن بگو و خواهیم
شنید،‏ اما خدا به ما نگوید،‏ مبادا بمیریم.‏ تثنیه
موسی به قوم گفت:‏ مترسید زیرا خدا براي
امتحان شما آمده است،‏ تا ترس او پیش شما
باشد و گناه نکنید.‏
سپ.‏ قوم از دور ایستادند و موسی به تاریکی غلیظ
که خدا در آن بود،‏ نزدیک آمد.‏ ؛ عبرانیان
و یهوه به موسی فرمود:‏ به پسران اسرائیل چنین
بگو:‏ شما دیدید که از آسمان به شما سخن گفتم:‏
درکنار من خدایان نقره نسازید و خدایان طلا
نسازید.‏
قربانگاهی از خاك براي من بساز،‏ و قربانیهاي
سوختنی خود و قربانیهاي شُکر سلامتی خود را از
گله و رمۀ خویش بر آن بگذار،‏ در هر جایی که
یادگاري براي نام خود سازم،‏ نزد تو خواهم آمد،‏ و تو
را برکت خواهم داد.‏ باب ؛ ؛ تثنیه
و اگر قربانگاهی از سنگ براي من سازي،‏ آن را از
سنگهاي تراشیده بنا مکن،‏ زیرا اگر ابزار خود را بر آن
بلند کردي،‏ آن را نجس خواهی ساخت.‏ تثنیه ؛ یوشع
25 ،5
18 ،12
5 ،27
5 ،12
17 ،19
42 ،29
8 .1 ،27
7 ،7
12 ،5
.18
.19
.20
21
.22
.23
.24
.25
31 ،8
.26
و بر قربانگاه من از پلهها بالا مرو،‏ مبادا آلت
تناسلی تو بر آن مکشوف شود.‏
.10
.11
- 71 -

یزن
يرا
خروج
21
.1
.2
و این است احکامی که پیش ایشانمیگذاري:‏
اگر غلام عبري بخري،‏ شش سال خدمت کند،‏ و در
هفتمین،‏ بیقیمت،‏ آزاد بیرون رود.‏ لاویان ؛ تثنیه
،15
39 ،25
14 ،34 ؛ ارمیا 12
.3
.4
.5
اگر تنها آمده،‏ تنها بیرون رود و اگر صاحب زن
بوده،‏ زنش همراه او بیرون رود.‏
اگر آقایش بدو دهد و پسران یا دختران برایش
بزاید،‏ آنگاه زن و اولادش از آن آقایش باشند،‏ و آن
مرد تنها بیرون رود.‏
ولی هرگاه آن غلام بگوید که آقایم و زن و فرزندان
خود را دوست میدارم و نمیخواهم که آزاد بیرون
روم،‏ تثنیه
آنگاه آقایش او را به حضور قاضی بیاورد،‏ و او را
نزدیک در یا چهارچوب در برساند،‏ و آقایش گوش او را
با درفشی سوراخ کند،‏ و او وي را همیشه بندگی
نماید.‏ باب ؛ تثنیه
اما اگر شخصی،‏ دختر خود را به کنیزي بفروشد،‏
مثل غلامان بیرون نرود.‏
هر گاه به نظر آقایش که او را ب خود نامزد کرده
است ناپسند آید،‏ بگذارد که او را فدیه دهند،‏ اما هیچ
حق ندارد که او را به قوم بیگانه بفروشد،‏ زیرا که
بدوخیانت کرده است.‏
و هرگاه او را به پسر خود نامزد کند،‏ موافق رسم
دختران با او عمل نماید.‏
اگر زنی دیگر براي خود گیرد،‏ آنگاه خوراك و
لباس و مباشرت او را کم نکند.‏
و اگر این سه چیز را براي او نکند،‏ آنگاه بیقیمت
و رایگان بیرون رود.‏
هر که انسانی را بزند و او بمیرد،‏ کشته شود.‏ پیدایش
17 ،15
16 ،15
8 ،22
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
؛ اعداد 17 24، ؛ لاویان 6 9،
،1
7 ،24
16 ،35
31 .29 ،2
6 ،35
.13
اما اگر قصد او نداشت،‏ بلکه خدا وي را بدستش
رسانید،‏ آنگاه مکانی براي تو معین کنم تا بدانجا فرار
کند.‏ اعداد
لیکن اگر شخصی عمداً‏ بر همسایۀ خود آید،‏ تا او
را با حیله بکُشد،‏ آنگاه او را از قربانگاه من کشیده،‏ به
قتل برسان.‏ اول پادشاهان
و هر که پدر یا مادر خود را زند،‏ کشته شود.‏
و هر که آدمی را بدزدد و او را بفروشد یا در
دستش یافت شود،‏ کشته شود.‏ تثنیه ؛ اول تیموتائوس
10
17. و هر که پدر یا مادر خود را لعنت کند،‏ کشته
شود.‏ لاویان ؛ تثنیه ؛ امثال ؛ متی ؛ مرقس
و اگر دو مرد دعوا کنند،‏ و یکی دیگري را ب ا سنگ
یا ب ا مشت زند،‏ و او نمیرد لیکن بستري شود،‏
اگر برخیزد و با عصا بیرون رود،‏ آنگاه زنندة او
بیگناه شمرده شود،‏ اما عوض بیکارياش را ادا نماید،‏
و خرج معالجۀ او را بدهد.‏
و اگر کسی غلام یا کنیز خود را با عصا بزند،‏ و او
زیر دست او بمیرد،‏ انتقام او گرفته شود.‏
لیکن اگر کی دو روز زنده بماند،‏ ازاو انتقام
کشیده نشود،‏ زیرا که زرخرید اوست.‏
و اگر مردم جنگ کنند،‏ و زنی حامله را بزنند،‏ و
فرزند او سقط گردد،‏ و ضرري دیگر نشود،‏ حتماً‏
جریمه بدهد موافق آنچه شوهر زن بدو گذارد،‏ و به
حضور داوران ادا نماید.‏
و اگر اذیتی دیگر حاصل شود،‏ آنگاه جان به عوض
جان بده،‏ لاویان ؛ تثنیه ؛ متی
و چشم به عوض چشم،‏ و دندان به عوض دندان،‏
و دست به عوض دست،‏ و پا به عوض پا،‏
و داغ به عوض داغ،‏ و زخم به عوض زخم،‏ و
آسیب به عوض آسیب.‏
و اگر کسی چشم غلام یا چشم کنیز خود را بزند
که ضایع شود،‏ او را به عوض چشمش آزاد کند.‏
و اگر دندان غلام یا دندان کنیز خود را بیندازد،‏ او
را به عوض دندانش آزاد کند.‏
و هرگاه گاوي به شاخ خود مردي یا زنی را بزند
که او بمیرد،‏ گاو را حتماً‏ سنگسار کنند،‏ و گوشتش را
نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد.‏
ولی اگر گاو قبل از آن شاخزن میبود،‏ و صاحبش
آگاه بود،‏ و آن را نگاه نداشت،‏ و او مردي یا زنی را
کشت،‏ گاو را سنگسار کنند،‏ و صاحبش را نیز به قتل
رسانند.‏ پیدایش
و اگر دیه بر او گذاشته شود،‏ آنگاه براي فدیۀ جان
خود هرآنچه براي او تعیئن شود،‏ ادا نماید.‏
پسر خواه دختر را شاخ زده باشد،‏ به حسب
این حکم با او عمل کنند.‏
اگر گاو،‏ غلامی یا کنیزي را بزند،‏ سی شکل نقره
به صاحب او داده شود،‏ و گاو سنگسار شود.‏
و اگر کسی چاهی گشاید یا کسی چاهی حفر کند
و آن را نپوشاند،‏ و گاوي یا الاغی در آن افتد،‏
چاه عوض او را بدهد،‏ و قیمتش را به
صاحبش ادا نماید،‏ و مرده از آن او باشد.‏
10 ،7
4 ،15
38 ،5
20 ،20
21 ،19
16 ،27
19 ،24
5 ،9
9 ،20
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
31. خواه
.32
.33
34. صاحب
.14
.15
.16
- 72 -

.12
خروج
.35
و اگر گاو شخصی،‏ گاو همسایۀ او را بزند،‏ و آن
بمیرد پس گاو زنده را بفروشند،‏ و قیمت آن را تقسیم
کنند،‏ و مرده را نیز تقسیم نمایند.‏
اما اگر معلوم بوده باشد که آن گاو قبل از آن
شاخزن میبود،‏ و صاحبش آن را نگاه نداشت،‏ حتماً‏
گاو به عوض گاو بدهد و مرده از آن او باشد.‏
.36
22
.1
اگر کسی گاوي یا گوسفندي بدزدد،‏ و آن را بکشد
یا بفروشد،‏ به عوض گاو پنج گاو،‏ و به عوض گوسفند
چهار گوسفند بدهد.‏ دوم سموئیل ؛ امثال
اگر دزدي در رخنه کردن گرفته شود،‏ و او را بزنند
بطوري که بمیرد،‏ بازخواست خون براي او نباشد.‏
اما اگر آفتاب بر او طلوع کرد،‏ بازخواست خون براي
او هست.‏ حتماً‏ مکافات باید داد،‏ و اگر چیزي ندارد،‏ به
عوض دزدي که کرد،‏ فروخته شود.‏
اگر چیزي دزدیده شده،‏ از گاو یا الاغ یا گوسفند
زنده در دست او یافت شود،‏ دو برابر آن را برگرداند.‏
اگر کسی مرتعی یا تاکستانی را بچراند،‏ یعنی
چهارپایان خود را براند تا مرتع دیگري را بچراند،‏ از
نیکوترین مرتع و از بهترین تاکستان خود عوض بدهد.‏
اگر آتشی بیرون رود،‏ و خارها را فراگیرد و بافههاي
غله یا خوشههاي درو نشده یا مزرعهاي سوخته گردد،‏
هر که آتش را افروخته است،‏ حتماً‏ عوض بدهد.‏
اگر کسی پول یا اسباب نزد همسایۀ خود امانت
گذارد،‏ و از خانۀ آن شخص دزدیده شود،‏ هر گاه دزد
پیدا شود،‏ دو چندان برگرداند.‏
و اگر دزد گرفته نشود،‏ آنگاه صاحب خانه را به
حضور حاکامان بیاورند،‏ تا حکم شود که آیا دست خود
را بر دارائیهاي همسایۀ خویش دراز کردهاست یا نه.‏
31 ،6
6 ،12
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
6 ،21 باب
.9
در هر خیانتی از گاو و الاغ و گوسفند و رخت و هر
چیزِ‏ گم شده،‏ که کسی بر آن ادعا کند،‏ امر هر دو به
حضور قاضی برده شود،‏ و بر گناه هر کدام که قاضی
حکم کند،‏ دو چندان به همسایۀ خود برگرداند.‏
اگر کسی الاغی یا گاوي یا گوسفندي یا جانوري
دیگر به همسایۀ خود امانت دهد،‏ و آن بمیرد یا پایش
شکسته شود یا دزدیده شود،‏ و شاهدي نباشد،‏
قسم یهوه در میان هر دو نهاده شود،‏ که دست
خود را به مال همسایۀ خویش دراز نکرده است.‏ پس
مالکش قبول بکند و او عوض ندهد.‏
ولی اگر از او دزدیده شد،‏ به صاحبش عوض باید
داد.‏ پیدایش
و اگر دریده شد،‏ آن را براي شهادت بیاورد،‏ و
براي دریده شده،‏ عوض ندهد.‏
و اگر کسی حیوانی از همسایۀ خود قرض گرفت،‏
و پاي آن شکست یا مرد،‏ و صاحبش همراهش نبود،‏
حتماً‏ عوض باید داد.‏
اما اگر صاحبش همراهش بود،‏ عوض نباید داد،‏ و
اگر کرایه شد،‏ براي کرایه آمده بود.‏
اگر کسی دختري را که نامزد نبود فریب داده،‏ با
او هم بستر شد،‏ البته میباید مهریه را بدهد و او را زن
خویش سازد.‏ تثنیه
و هرگاه پدرش راضی باشد که او را بدو دهد،‏
موافق مهر دوشیزگان پولی بدو باید داد.‏
زن جادوگر را زنده مگذار.‏ لاویان ؛ ؛ اول
31 ،19
27 ،20
28 ،22
39 ،31
.13
.14
.15
.16
.17
.18
9 ،28 سموئیل
.19
23 ،18
.20
هر که
با حیوانی همخوابی کند،‏ کشته شود.‏
لاویان
کسانی که براي خدایان غیر از یهوه و بس ، قربانی
گذراند،‏ حتماً‏ هلاك گردد.‏ تثنیه
غریب را اذیت مرسانید و بر او ظلم مکنید،‏ زیرا
که در سرزمین مصر غریب بودید.‏ ؛ لاویان
33 ،19
باب 9 ،23
10 ،7
17 ،1
5-2 ،17
.21
9 ،146 ؛ مزامیر 19 ،27 ؛ 17 ،24 ؛ 18 ،10 ؛ تثنیه
.22
.23
؛ زکریا
بر بیوه زن یا یتیم ظلم مکنید.‏ اشعیا
و هر گاه بر او ظلم کردي،‏ و او نزد من فریاد
برآورد،‏ حتماً‏ فریاد او را مستجاب خواهم فرمود.‏
و خشم من مشتعل شود،‏ و شما را به شمشیر
خواهم کشت،‏ و زنان شما بیوه شوند و پسران شما
یتیم.‏
اگر پولی به فقیري از قوم من که همسایۀ تو باشد
قرض دادي،‏ مثل رباخوار با او رفتار مکن و هیچ سود
؛ نحمیا ؛ مزامیر
بر او مگذار.‏ لاویان ؛
7 ،5
36 ،25 تثنیه 10 ،24 19 ،23
.24
.25
5 ،15
.26
اگر رخت همسایۀ خود را به گرو گرفتی،‏ آن را
قبل از غروب آفتاب بدو رد کن،‏ تثنیه
زیرا که آن فقط پوشش او و لباس براي بدن
اوست؛ پس در چه چیز بخوابد؟ و اگر نزد من فریاد
برآورد،‏ اجابت خواهم فرمود،‏ زیرا که من کریم هستم.‏
به قاضی ناسزا مگو و رئیس قوم خود را لعنت
مکن.‏ جامعه ؛ اعمال رسولان 23،
درآوردن نوبر غله و شیره انگور خود تأخیر منما.‏ و
نخستزادة پسران خود را به من بده.‏
12 ،24
باب 2 ،13
5
20 ،10
.27
.28
.29
.10
.11
- 73 -

يرو
يرو
يرو
يرو
بی
يرو
هآن
،
.15
خروج
.30
با گاوان و گوسفندان خود چنین بکن.‏ هفت روز
نزد مادر خود بماند و در روز هشتمین آن را به من
بده.‏ ؛ لاویان ؛ حزقیال
و براي من مردان مقدس باشید،‏ و گوشتی را که
در صحرا دریده شود مخورید؛ آن را نزد سگان
بیندازید.‏ لاویان ؛ حزقیال
30 ،44
31 ،44
27 ،22
8 ،22
باب 19 ،23
.31
23
1. خبر باطل را انتشار مده،‏ و با شریران همداست
نشو،‏ که شهادت دروغ دهی.‏ تثنیه
پی از شریران نکن؛ و در محکمه،‏ طرفداري
عدهاي را در جهت انحراف حرف حق نکن.‏
و در داوري فقیر نیز طرفداري او منما.‏
اگر گاو یا الاغ دشمنِ‏ خود را یافتی که گم شده
باشد،‏ پس آن را نزد او باز بیاور.‏ تثنیه ؛ لوقا
اگر الاغ دشمن خود را زیر بارش خوابیده یافتی،‏ و
از رهایی دادن آن امتناء نکن،‏ پس آن را باید رهایی
دهی.‏ تثنیه
فقیر خود را در دعوي او منحرف مساز.‏ لاویان
،19
27 ،6
1 ،22
16 ،19
4 ،22
.2
.3
.4
.5
6. حق
13
.7
.8
از اعمال غلط دوري نما و بیگناه و صالح را به قتل
مرسان زیرا که ظالم را عادل نخواهم شمرد.‏
و رشوهخواري نکن زیرا که رشوهخواري بینایان را
کور میکند و سخن راستگویان را کج میسازد.‏ تثنیه
،16
19
.9
،22
و بر شخص غریب ظلم منما زیرا که از دل غریبان
خبر دارید،‏ چونکه در سرزمین مصر غریب بودید.‏ باب
21
.10
و شش سال مزرعۀ خود را بکار و محصولش را
جمع کن،‏ لاویان
ولی در هفتمین آن را بگذار و ترك کن تا فقیران
قوم تو از آن بخورند و آنچه از ایشان باقی ماند،‏
حیوانات صحرا بخورند.‏ همینطور نیز با تاکستان و
درختان زیتون خود عمل نما.‏ لاویان
روز به شغل خود بپرداز و در روز هفتمین
استراحت کن تا گاوت و الاغت استراحت کنند و پسر
کنیزت و مهمانت استراحت کنند.‏ باب
و آنچه را به شما گفتهام دارید و نام خدایان
غیر را ذکر مکنید،‏ از زبانت شنیده نشود.‏ ؛
یوشع 7 ،23
16 .13 ،31
4 ،25
، نگاه
3 ،25
.11
12. شش
.13
17 ،2 هوشع
.14
در هر سال سه مرتبه جشن براي من بگیر.‏
تثنیه
عید نان بدونخمیرمایهترش را نگاه دار،‏ و چنانکه
تو را امر فرمودهام هفت روز نان بدونخمیرمایهترش
بخور در زمان معین در ماه اَب ، زیرا که در آن از
مصر بیرون آمدي.‏ و هیچ کس به حضور من،‏ تهی
دست حاضر نشود.‏ باب ؛ ؛ لاویان 23،
و عید درو نوبر غلات خود را که در مزرعه
کاشتهاي،‏ و عید جمع را در آخر سال وقتی که حاصل
خود را از صحرا جمع کردهاي.‏
در هر سال سه مرتبه همۀ مردانت به حضور سرور
یهوه حاضر شوند.‏ باب ؛ تثنیه
قربانی مرا با نان خمیرمایه ترشدار مگذران
و پیه عید من تا صبح باقی نماند.‏ باب
نوبر نخستین زمین خود را به خانۀ یهوه خداي
خود بیاور؛ و بزغاله را در شیر مادرش مپز.‏ باب ؛
5
26 ،34
18 ،34
لاویان 34 ،23
25 ،34
16 ،16
15 ،12 ؛ 6 ،13
23 ،34
.16
.17
18. خون
.19
21 ،14 تثنیه
.20
اینک من فرشتهاي پیش تو میفرستم تا تو
را در راه محافظت نموده،‏ بدان مکانی که مهیا کردهام
برساند.‏ باب
از او با حذر باش و صداي او را بشنو و از او آزده
مکن زیرا گناهان شما را نخواهد آمرزید،‏ چونکه نام
من در اوست.‏ اشعیا ؛
و اگر قول او را شنیدي و به آنچه گفتهام عمل
نمودي،‏ دشمن دشمنانت و مخالف مخالفانت خواهم
بود،‏ تثنیه ؛
زیرا فرشتۀ من پیش تو میرود و تو را به
اَموریان و حتیان و فرزیان و کنعانیان و حویان و
یبوسیان خواهد رسانید و ایشان را هلاك خواهم
ساخت.‏ باب
24. خدایان ایشان را سجده منما و آنها را عبادت مکن
و موافق کارهاي ایشان مکن،‏ بلکه ا را منهدم ساز و
بتهاي ایشان را بشکن.‏ باب ؛ لاویان
و یهوه،‏ خداي خود را عبادت نمایید تا نان و آب
تو را برکت دهد و بیماري را از میان تو دور خواهم
کرد،‏ اول پادشاهان ؛ متی
و در زمینت سقط کننده و نازا نخواهد بود و
شمارة روزهایت را تمام خواهم کرد.‏ تثنیه
و ترس خود را پیش تو خواهم فرستاد و هر
قومی را که بدیشان برسی مأیوس خواهم ساخت و
همه دشمنانت را پیش تو روگردان خواهم ساخت.‏ تثنیه
14 ،7
خروج 6 .2 ،3
3 ،18
13 ،7 ؛ 10 ،63
5 ،20
33 ،6
34 ،32
اشعیا 8 ،63
13 .9 ،3
34 ،32
12 ،7
.21
.22
.23
.25
.26
.27
9 ،2 ؛ یوشع 25 ،11
.28
و زنبورها پیش تو خواهم فرستاد تا حویان و
کنعانیان و حتیان را از حضورت برانند.‏ تثنیه
؛ یوشع‎24‎‏،‏ 20 7،
،16
16
- 74 -

ِ
يرو
کی
يرو
نی
خروج
12
.29
ایشان را در یک سال از حضور تو نخواهم راند،‏
مبادا زمین ویران گردد و حیوانات صحرا بر تو زیاده
شوند.‏
ایشان را از پیش تو به تدریج خواهم راند تا
زیاد شوي و سرزمین را تصرف کنی.‏
و مرز تو را از دریاي سرخ تا دریاي فلسطین،‏ و از
صحرا تا نهر فرات قرار دهم زیرا ساکنان آن سرزمین
را بدست شما خواهم سپرد و ایشان را از پیش
خود خواهی راند.‏ اعداد ؛ مزامیر ؛
با ایشان و با خدایان ایشان عهد مبند.‏ باب ؛
اعداد 51 ،33
12 ،34
12 ،80
2 ،34
.30
.31
.32
15 ،9 ؛ یوشع 2 ،7 تثنیه
.33
در زمین تو ساکن نشوند،‏ مبادا تو را بر من عاصی
گردانند و خدایان ایشان را عبادت کنی و دامی براي
تو باشد.‏ داوران
3 ،2
24
.1
.2
3
و به موسی گفت:‏ نزد یهوه بالا بیا،‏ تو و هارون و
ناداب و اَبِیهو و هفتاد نفر از بزرگان اسرائیل و از دور
سجده کنید.‏
و موسی تنها نزدیک یهوه بیاید و ایشان نزد
نیایند و قوم همراه او بالا نیایند.‏
سپ.‏ موسی آمده،‏ همۀ سخنان یهوه و همۀ ا
احکام را به قوم باز گفت و تمامی قوم به یک زبان در
جواب گفتند:‏ همۀ سخنانی که یهوه فرموده است،‏ بجا
خواهیم آورد.‏ باب
و موسی تمامی سخنان یهوه را نوشت و بامدادان
برخاسته،‏ قربانگاهی در پاي کوه و دوازده ستون،‏
موافق دوازده قوم اسرائیل بنا نهاد.‏
و بعضی از جوانان پسران اسرائیل را فرستاد و
قربانیهاي سوختنی گذاردند و قربانیهاي صلح از
گاوان براي یهوه قربانی کردند.‏
و موسی نصف خون را گرفته،‏ در لگنها ریخت و
نصف خون را بر قربانگاه پاشید،‏ عبرانیان
و کتاب عهد را گرفته،‏ به گوش قوم خواند.‏ پس
گفتند:‏ هر آنچه یهوه فرموده است،‏ خواهیم کرد و
گوش خواهیم گرفت.‏
و موسی خون را گرفت و بر قوم پاشیده،‏ گفت:‏
اینک خون آن عهدي که یهوه بر همه این سخنان با
شما بسته است.‏ عبرانبان
و موسی با هارون و ناداب و ابیهو و هفتاد نفر از
بزرگان اسرائیل بالا رفت.‏
و خداي اسرائیل را دیدند،‏ و زیر پایهایش مثل
صنعتی از یاقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در
صفا.‏ اشعیا ؛ اول تیموتائوس ؛ حزقیال
و بر امیرانِ‏ پسران اسرائیل دست خود را نگذارد،‏
پس خدا را دیدند و خوردند و آشامیدند.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ نزد من به کوه بالا بیا،‏ و
آنجا باش تا لوحهاي سنگی و تورات و احکامی را که
نوشتهام تا ایشان را تعلیم نمایی،‏ به تو دهم.‏ دوم قرنتیان
26 ،1
16 ،6
1 ،6
.10
.11
.12
3 ،3
.13
پس موسی با خادم خود یوشع برخاست،‏ و موسی
به کوه خدا بالا آمد.‏
و به بزرگان گفت:‏ براي ما در اینجا توقف کنید،‏
تا نزد شما برگردیم؛ همانا هارون و حور با شما
میباشند.‏ پ س هر که امري دارد،‏ نزد ایشان برود.‏
و چون موسی به فراز کوه آمد،‏ ابر کوه را فرو
گرفت.‏
و شکوه یهوه بر کوه سینا قرار گرفت،‏ و شش روز
ابر آن را پوشانید،‏ و روز هفتمین،‏ موسی را از میان ابر
ندا درداد.‏
و منظر شکوه یهوه آتش سوزنده در نظر
پسران اسرائیل بر قله کوه بود.‏ تثنیه ؛
و موسی به میان ابر داخل شده،‏ به فراز کوه
برآمد.‏ و موسی چهل روز و چهل شب در کوه ماند.‏ باب
3 ،9
24 ،4
، مثل
.14
.15
.16
.17
.18
2 ،4 ؛ متی 18 .9 ،9 ؛ تثنیه 28 ،34
25
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
به پسران اسرائیل بگو که براي من قربانیهاي طلب
بیاورند؛ از هر که به میلِ‏ دل بیاورد،‏ قربانیهاي طلب
مرا بگیرید.‏ باب
و این است قربانیهاي طلب که از ایشان میگیرید:‏
طلا و نقره و برنج،‏
و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازك و پشم بز،‏
و پوست قوچ سرخ شده و پوست خز و چوب اقاقیا،‏
و روغن براي چراغها،‏ و ادویه براي روغن مسح،‏ و
براي بخور معطر،‏
و سنگهاي عقیق و سنگهاي مرصعی براي ایفود و
سینه بند.‏ باب
و عبادگاه مقدسی براي من بسازند تا در میان
ایشان ساکن شوم.‏ عبرانیان
2 .1 ،9
5 ،35
4 ،28
.3
.4
.5
.6
.7
.8
19 ،9
20 ،9
8 ،19
.4
.5
.6
.7
.8
.9
- 75 -

هاآن
نه
نی
يرا
هآن
هآن
ههایشال
هاآن
کی
هآن
هآن
يرو
هآن
خروج
.9
موافق هر آنچه به تو نشان دهم از نمونۀ مسکن و
نمونۀ همه اسبابش،‏ همچنین بسازید.‏
و صندوقی از چوب اقاقیا بسازند که طولش دو
اندازة آرنج و نیم،‏ و عرضش یک اندازة آرنج و نیم و
بلندیش یک اندازة آرنج و نیم باشد.‏ باب ؛
و آن را به طلاي خالص بپوشان.‏ آن را از درون و
بیرون بپوشان،‏ و بر رویش به هر طرف تاجی زر
بساز.‏
و برایش چهار حلقۀ زرین بریز،‏ و آنها را بر چهار
گوشهاش بگذار،‏ دو حلقه بر یک طرفش و دو حلقه بر
طرف دیگر.‏
و دو چوب بلند از چوب اقاقیا بساز،‏ و آنها را به
طلا بپوشان.‏
و آن چوبهاي بلند را در حلقههایی که بر طرفین
صندوق باشد بگذران،‏ تا صندوق را ب ا حمل کنند.‏
و چوبهاي بلند در حلقههاي صندوق بماند و آنها
بیرون آورده نشوند.‏
و آن شهادتی را که به تو میدهم،‏ در صندوق
بگذار.‏
و تخت رحمت را از طلاي خالص بساز.‏ طولش دو
اندازة آرنج و نیم،‏ و عرضش یک اندازة آرنج و نیم.‏ باب
1 ،37
12 ،35
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
6 ،37 ؛ 12 ،35
.18
و دو کروبی از طلا بساز،‏ آنها را از کاردست،‏ از هر
دو طرف تخت رحمت بساز.‏ باب
و یک کروبی در این سر و کروبی دیگر در آن سر
بساز.‏ کروبیان را از تخت رحمت بر هر دو طرفش بساز.‏
و کروبیان بالهاي خود را بر زِبر آن پ کنند،‏ و
تخت رحمت را به بالهاي خود بپوشانند.‏ و رویهاي
ایشان به سوي یکدیگر باشد،‏ و رویهاي کروبیان به
طرف تخت رحمت باشد.‏ باب
و تخت رحمت را بر روي صندوق بگذار و شهادتی
را که به تو میدهم در صندوق قرارده.‏ باب ؛ اول
29 ،34
7 ،37
9 ،37
.19
.20
.21
4 ،9 ؛ عبرانیان 9 ،8 پادشاهان
.22
و در آنجا با تو ملاقات خواهم کرد و از بالاي تخت
رحمت از میان دو کروبی که بر صندوق شهادت
میباشند،‏ با تو سخن خواهم گفت،‏ دربارة همۀ اموري
که بجهت پسران اسرائیل تو را امر خواهم فرمود.‏ باب
89 ،7 ؛ اعداد 36 .6 ،30
.23
و میزي از چوب اقاقیا بساز که طولش دو اندازة
آرنج،‏ و عرضش یک اندازة آرنج،‏ و بلندیش یک اندازة
آرنج و نیم باشد.‏ باب ؛
و آن را به طلاي خالص بپوشان،‏ و تاجی از طلا
به هر طرفش بساز.‏ باب
و حاشیهاي به قدر چهار انگشت به اطرافش بساز،‏
و براي حاشیهاش تاجی زرین از هر طرف بساز.‏
و چهار حلقۀ زرین برایش بساز،‏ و حلقهها را بر
چهار گوشۀ چهار پایههایش بگذار.‏
و حلقهها در برابر حاشیه باشد،‏ تا چوبهاي بلند را
بتوان قرار داد ب حمل کردن میز.‏
و چوبهاي بلند را از چوب اقاقیا بساز،‏ و ا را به
طلا بپوشان تا میز را بوسیله ا حمل کنند.‏
و ظرفها و کاسهها و جامها و پی را که به
قربانیهاي ریختنی میریزند بساز،‏ آنها را از طلاي
خالص بساز.‏ باب
و نانِ‏ تظعینی را بر میز،‏ همیشه به حضور من
11 ،37
16 ،37
.25
.26
.27
.28
.29
.30
بگذار .
.31
6 21، اول سموئیل
و چراغدانی از طلاي خالص بساز،‏ و از کاردست
چراغدان ساخته شود؛ پایهاش و پیالههایش و
سیبهایش و گلهایش از همان باشد.‏ باب ؛
و شش شاخه از طرفینش بیرون آید،‏ یعنی سه
شاخۀ چراغدان از یک طرف و سه شاخۀ چراغدان از
طرف دیگر.‏
سه.‏ پیالۀ بادامی با سیبی و گلی در شاخه و
سه پیالۀ بادامی با سیبی و گلی در شاخۀ دیگر و هم
چنین در شش شاخهاي که از چراغدان بیرون میآید.‏
و در چراغدان چهار پیالۀ بادامی با سیبها و گلهاي
ا باشد.‏
و سیبی زیر دو شاخۀ آن و سیبی زیر دو شاخۀ
آن و سیبی زیر دو شاخۀ آن بر شش شاخهاي که از
چراغدان بیرون میآید.‏
و سیبها و شاخههایش از همان باشد،‏ یعنی از یک
کاردست طلاي خالص.‏ باب
و هفت چراغ براي آن بساز،‏ و چراغهایش را بر
بالاي آن بگذار تا پیش آن را روشنایی دهند.‏
و خاموشکنها و چراغگیره ا از طلاي خالص
باشد.‏ باب
با همۀ اسبابش از یک وزنۀ طلاي خالص
ساخته شود.‏ باب
و آگاه باش که ا را موافق نمونۀ ا که در کوه
به تو نشان داده شد بسازي.‏ باب ؛ اعمال رسولان
17 ،37
14 ،35
30 ،26
22 ،37
24 ،37
23 ،37
.32
33
.34
.35
.36
.37
.38
39. خودش
.40
؛ عبرانیان
44 ،7
5 ،8
26
10 ،37
13 ،35
.24
- 76 -

ي خیمهرو
هآن
هآن
کی
هآن
نی
.18
خروج
.1
و مسکن را از ده فرش کتان نازك تابیده،‏ و لاجورد
و ارغوان و قرمز بساز.‏ کروبیان را با نساجی ماهر
درست کن.‏ باب
یک فرش بیست و هشت اندازة آرنج،‏ و عرض
یک فرش چهار اندازة آرنج،‏ و همۀ پردهها را یک اندازه
باشد.‏ باب
پنج فرش با یکدیگر پیوسته باشد،‏ و پنج فرش با
یکدیگر پیوسته.‏
و پاپیونهاي لاجورد بر کنار هر فرشی بر
حاشیهاش بساز،‏ و بر کنار فرشِ‏ بیرونی در حاشیۀ دوم
چنین بساز.‏ باب
پنجاه پاپیون در یک فرش بساز،‏ و پنجاه پاپیون در
کنار فرشی که در حاشیۀ دوم است بساز،‏ طوري که
پاپیونها مقابل یکدیگر باشد.‏
و پنجاه دگمۀ زرین بساز و فرشها را به دگمهها با
یکدیگر پیوسته ساز،‏ تا مسکن یک باشد.‏ باب
و خیمۀ بالاي مسکن را از فرشهاي پشم بز بساز،‏ و
براي آن یازده فرش درست کن.‏ باب
یک فرش سی اندازة آرنج،‏ و عرض یک فرش
چهار اندازة آرنج،‏ و اندازة هر یازده فرش یک باشد.‏
و پنج فرش را جدا و شش فرش را جدا،‏ پیوسته
ساز،‏ و فرش ششم را پیش دولا کن.‏
و پنجاه پاپیون بر کنار فرشی که در حاشیه بیرون
است بساز،‏ و پنجاه پاپیون بر کنار پردهاي که در
حاشیه دوم است.‏ باب
و پن ج اه دگمۀ برنجین بساز،‏ و دگمهها را از
پاپیونها بگذران،‏ و خیمه را با هم پیوسته ساز تا
باشد.‏ باب
و زیادتی فرشهاي خیمه که باقی باشد،‏ یعنی
نصف فرش که زیاده است،‏ از پشت خیمه آویزان شود.‏
و اندازه آرنجی از این طرف و اندازه آرنجی از آن
طرف که در طول فرشهاي خیمه زیاده باشد،‏ بر
طرفین مسکن از هر دو طرف آویزان شود تا آن را
بپوشد.‏
و پوششی براي خیمه از پوست قوچ سرخ شده
بساز،‏ و پوششی از پوست خز بر روي آن.‏ باب
و تختههاي قایم از چوب اقاقیا براي مسکن بساز.‏
13 ،36
19 ،36
14 ،36
12 ،36
8 ،36
11 ،36
9 ،36
18 ،36
2. طول
.3
.4
.5
.6
.7
8. طول
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
20 ،36 باب
16. طول
هر تخته ده اندازة آرنج،‏ و عرض هر تخته
یک اندازة آرنج و نیم.‏
و در هر تخته دو زبانه قرینۀ یکدیگر باشد،‏ و همۀ
تختههاي مسکن را چنین بساز.‏
و تختهها براي مسکن بساز،‏ یعنی بیست تخته از
طرف جنوب به سمت مرکز.‏
و چهل پایۀ نقره در زیر آن بیست تخته بساز،‏
یعنی دو پایه زیر یک تخته براي دو زبانهاش ، و دو پایه
زیر یک تخته براي دو زبانهاش
و براي طرف دیگر مسکن،‏ از طرف شمال بیست
تخته باشد.‏
و چهل پایۀ نقرة ا،‏ یعنی دو پایه زیر یک تخته
و دو پایه زیر تختۀ دیگر.‏ باب
و براي پشت مسکن از جانب غربی شش تخته
بساز.‏ باب
و براي گوشههاي مسکن در پشتش دو تخته
بساز.‏
و از زیر وصل کرده شود،‏ و تا بالا نیز در یک حلقه
با هم پیوسته شود،‏ و براي هر دو چنین بشود،‏ در هر
دو گوشه باشد.‏ باب
و هشت تخته باشد و پایههاي ا از نقره شانزده
پایه باشد،‏ یعنی دو پایه زیر یک تخته و دو پایه زیر
تختۀ دیگر.‏ باب
و پشتبندها از چوب اقاقیا بساز،‏ پنج از براي
تختههاي یک طرف مسکن،‏ باب
و پنج پشتبند براي تختههاي طرف دیگر مسکن،‏
و پنج پشتبند براي تختههاي طرف مسکن در پشتش
به سمت مغرب.‏ باب
و پشت بند وسطی که میان تختههاست،‏ از ا
سر تا آن سر بگذرد.‏ باب
و تختهها را به طلا بپوشان و حلقههاي آنها را از
طلا بساز تا خانههاي پشتبندها باشد و پشتبندها را
به طلا بپوشان.‏
سپ.‏ مسکن را برپا کن موافق نمونهاي که در کوه
به تو نشان داده شد.‏ باب ؛ اعمال رسولان
و پردهاي از لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازك
تابیده شده بساز،‏ از نساجی ماهر با کروبیان ساخته
شود.‏
و آن را بر چهار ستون چوب اقاقیا پوشیده شدة به
طلا بگذار،‏ و قلابهاي ا از طلا باشد و بر چهار پایۀ
نقره قایم شود.‏ باب
و پرده را زیر دکمهها آویزان کن،‏ و صندوق
شهادت را در آنجا به داخل پرده بگذار،‏ و پرده،‏ مقدس
را براي شما از مقدسترین جدا خواهد کرد.‏ عبرانیان
و تخت رحمت را بر صندوق شهادت در
3 ،9
44 ،7
.
26 ،36
31 ،36
33 ،36
40 .9 ،25
29 ،36
32 ،36
36 ،36
30 ،36
27 ،36
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
30
.31
.32
.33
.34
.17
- 77 -

هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
نی
مقدسترین بگذار.‏ خروج ؛ عبرانیان
و میز را بیرون پرده و چراغدان را برابر میز به
طرف جنوبی مسکن بگذار،‏ و میز را به طرف شمالی
آن برپا کن.‏ باب
و پردهاي براي دروازة مسکن از لاجورد و ارغوان و
قرمز و کتان نازك تابیده شده از گلدوزي بساز.‏ باب
خروج
،36
5 ،9
21 ،25
22 ،40
.35
.36
37
.37
و براي پرده پنج ستون از چوب اقاقیا بساز،‏ و آنها
را به طلا بپوشان،‏ و قلابهاي ا از طلا باشد،‏ و براي
ا پنج پایۀ برنجین بریز.‏
27
.1
و قربانگاه را از چوب اقاقیا بساز،‏ طولش پنج اندازة
آرنج و عرضش پنج اندازة آرنج.‏ و قربانگاه مربع باشد.‏ و
بلندياش سه اندازة آرنج.‏ باب ؛
و شاخههایش را بر چهار گوشهاش بساز و
شاخههایش از همان باشد و آن را به برنج بپوشان.‏ باب
1 ،38
16 ،35
.2
2 ،38
.3
و ظرفهایش را براي تمیز کردن خاکسترش بساز.‏ و
خاك اندازهایش و جامهایش و چنگالهایش و
زغالبردارش و همۀ اسبابش را از برنج بساز.‏ اول سموئیل
13 ،2
.4
و برایش آتشدانی مشبک برنجین بساز و بر آن
شبکه چهار حلقۀ برنجین بر چهار گوشهاش بساز.‏ باب
4 ،38
.5
.7
.8
و آن را در زیر،‏ کنار قربانگاه بگذار تا شبکه به نصف
قربانگاه برسد.‏
6. چوبهاي بلند براي قربانگاه بساز.‏ چوبهاي بلند از
چوب اقاقیا باشد و آنها را ب ا برنج بپوشان.‏
و چوبهاي بلند را در حلقهها بگذرانند،‏ و
چوبهاي بلند بر هر دو طرف قربانگاه باشد تا آن را
حمل کنند.‏
و آن را توخالی از تختهها بساز،‏ همچنانکه در کوه
به تو نشان داده شد،‏ به این طور ساخته شود.‏ باب
و صحن مسکن را بساز به طرف جنوب به سمت
مرکز.‏ پردههاي صحن از کتان نازك تابیده شده باشد،‏
و طولش صد اندازة آرنج به یک طرف.‏ باب
و ستونهایش بیست و پایههاي ا بیست،‏ از برنج
باشد و قلابهاي ستونها و پشتبندهاي آنها از نقره
باشد.‏
و همچنین به طرف شمال،‏ در طولش پردهها
باشد که طول ا صد اندازة آرنج باشد و بیست ستون
ا از برنج باشد و قلابهاي ستونها و
آن و بیست پایۀ ا از نقره باشد.‏
پشت بندهاي و براي عرض صحن به سمت مغرب،‏ پردههاي
ا ده و پایههاي
پنجاه اندازه آرنج باشد.‏ و ستونهاي ا ده.‏
و عرض صحن به جانب مشرق از سمت طلوع
پنجاه اندازة آرنج باشد.‏
و پردههاي یک طرف دروازه،‏ پانزده اندازة آرنج و
ا سه.‏
ا سه و پایههاي ستونهاي و پردههاي طرف دیگر پانزده اندازه آرنج و
ا سه.‏ باب
ا سه و پایههاي ستونهاي و براي دروازة صحن،‏ پردة بیست اندازه آرنجی از
لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازك تابیده شده از
کاردست باشد.‏ و ستونهایش چهار و پایههایش چهار.‏
15 ،38
.12
.13
.14
.15
.16
17 ،35 باب
.17
همۀ ستونهاي گرداگرد صحن با پشتبندهاي نقره
پیوسته شود،‏ و قلابهاي ا از نقره و پایههاي آنها از
برنج باشد.‏
18. طول صحن صد اندازة آرنج،‏ و عرضش در هر جا
پنجاه اندازة آرنج،‏ و بلندياش پنج اندازة آرنج از کتان
نازك تابیده شده،‏ و پایههایش از برنج باشد.‏
و همۀ اسباب مسکن براي هر خدمتی،‏ و همۀ
میخهایش،‏ و همۀ میخهاي صحن از برنج باشد.‏
و تو پسران اسرائیل را امر فرما که روغن زیتون
خالص و کوبیده شده براي روشنایی نزد تو بیاورند تا
چراغها دائماً‏ روشن شود.‏
در خیمۀ اجتماع،‏ بیرون پردهاي که در برابر
شهادت است،‏ هارون و پسرانش از شام تا صبح،‏ به
حضور یهوه آن را درست کنند.‏ و ا براي پسران
اسرائیل نسلاً‏ در نسل قاعدة ابدي باشد.‏ اول تواریخ ؛
40 ،17
.19
.20
.21
21 ،30 خروج
28
.1
و تو برادر خود،‏ هارون و پسرانشرا با وي از میان
پسران اسرائیل نزد خود بیاور تا براي من کاهنی بکند،‏
یعنی هارون و ناداب و ابیهو و العازار و ایتامار،‏ پسران
هارون.‏ باب ؛ اول تواریخ
و رختهاي مقدس براي برادرت،‏ هارون،‏ بجهت عزت
و زینت بساز.‏ باب
و تو به همه دانادلانی که ایشان را به روح حکمت
پر ساختهام ، بگو که رختهاي هارون را بسازند براي
3 ،7
19 ،35
23 ،6
.2
.3
7 ،38
9 ،38
.9
.10
.11
- 78 -

هآن
هنرا
نی
قی
نیی
هم
هآن
هآن
نی
تقدیس کردن او تا براي من کاهنی کند.‏ باب 21.
و رختهایی که میسازند این است:‏ سینهبند و ایفود
و ردا و پی نقشدار و پیشانیبند و کمربند.‏ ا
رختهاي مقدس را براي برادرت هارون و پسرانش
بسازند تا بجهت من کاهنی کنند.‏ باب
و ایشان طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان
نازك را بگیرند.‏
و ایفود را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتانِ‏
نازك تابیده شده،‏ از نساجی ماهر بسازند.‏ باب
و دو کتفش را بر دو کنارهاش بپیوندند تا پیوسته
شود.‏ باب
و کمربند ایفود که برآن است،‏ از همان صنعت و از
همان پارچه باشد،‏ یعنی از طلا و لاجورد و ارغوان و
قرمز و کتان نازك تابیده شده.‏ باب
و دو سنگ جزع بگیر و نامهاي پسران اسرائیل را بر
ا نقش کن.‏ باب
نام ایشان را بر یک سنگ و شش نام باقی
ایشان را بر سنگ دیگر موافق تولد ایشان.‏
از صنعت نقاشِ‏ سنگ مثل کندن مهر نامهاي
پسران اسرائیل را بر هر دو سنگ نقش نما و آنها را در
طوقهاي طلا نصب کن.‏
و آن دو سنگ را بر کتفهاي ایفود بگذار تا
سنگهاي یادگاري براي پسران اسرائیل باشد،‏ و هارون
نامهاي ایشان را بر دو کتف خود،‏ بحضور یهوه براي
یادگاري بردارد.‏
و دو طوق از طلا بساز.‏
و دو زنجیر از طلاي خالص بساز مثل طناب بهم
پیچیده شده،‏ و آن دو زنجیر بهم پیچیده شده را در
طوقها بگذار.‏
و سینهبند عدالت را از نساجی ماهر،‏ موافق کار
ایفود بساز و آن را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و
کتان نازك تابیده شده بساز.‏ باب
و مربع و دولا باشد،‏ طولش یک وجب و عرضش
یک وجب.‏
و آن را به چهار ردیف از سنگها پرکن که ردیف
اول عقیق سرخ و یاقوت زرد و زمرد باشد،‏ باب
و ردیف دوم یاقوت سرخ و یاقوت کبود و عق
سفید،‏
و ردیف سوم سنگ سلیمانی و یشم و جمشت،‏
و ردیف چهارم فیروزه و اونیکس و یشم.‏ و آنها در
ردیفهاي خود با طلا نشانده شود.‏ باب
خروج
و سنگها موافق نامهاي پسران اسرائیل مطابق
اسامی ایشان،‏ دوازده باشد،‏ مثل ر کندن،‏ و هر یک
براي دوازده قوم موافق اسمش باشد.‏
و بر سینهبند،‏ زنجیرهاي بهم پیچیده شده،‏ مثل
طناب از طلاي خالص بساز.‏ باب
و بر سینهبند،‏ دو حلقه از طلا بساز و آن دو حلقه
را بر دو طرف سینهبند بگذار.‏
و آن دو زنجیر طلا را بر آن دو حلقهاي که برسر
سینهبند است بگذار.‏
و دو سر دیگر آن دو زنجیر را در آن دو طوق ببند
و بر دو کتف ایفود بطرف پیش بگذار.‏
و دو حلقۀ زرین بساز و آنها را بر دو سر سینهبند،‏
به کنار آن که بطرف درونی ایفود است،‏ بگذار.‏ باب
،39
15 ،39
.22
.23
24
.25
.26
19
.27
و دو حلقۀ دیگر زرین بساز و آنها را بر دو کتف
ایفود از پا به طرف جلو،‏ در برابر حاشیه آن،‏ بر
روي بندکمر ایفود بگذار.‏
و سینهبند را به حلقههایش بر حلقههاي ایفود ب ا
نوار لاجورد ببندند تا بالاي بندکمر ایفود باشد و تا
سینهبند از ایفود جدا نشود.‏
و هارون نامهاي پسران اسرائیل را بر سینهبند
عدالت بر دل خود،‏ وقتی که به محلمقدس داخل
شود،‏ به حضور یهوه به خاطر یادگاري دائماً‏ بردارد.‏
و اوریم و تُمیم را در سینهبند عدالت بگذار تا بر
دل هارون باشد،‏ وقتی که به حضور یهوه بیاید،‏ و
عدالت پسران اسرائیل را بر دل خود بحضور یهوه دائماً‏
متحمل شود.‏ لاویان ؛ اعداد ؛ تثنیه 33،
و رداي ایفود را تماماً‏ از لاجورد بساز.‏ باب
و شکافی براي سر،‏ در وسطش باشد.‏ و حاشیۀ
گرداگرد شکافش از کار نساج مثل گریبان زره،‏ تا پاره
نشود.‏
و در دامنش،‏ انارها بساز از لاجورد و ارغوان و
قرمز،‏ گرداگرد دامنش،‏ و زنگولههاي زر در میان
ا به هر طرف.‏
زنگولۀ زرین و اناري و زنگولۀ زرین و اناري
گرداگرد دامن ردا.‏
و در بر هارون باشد،‏ هنگامی که خدمت میکند،‏
تا صداي ا شنیده شود،‏ هنگامی که در محلمقدس
بحضور یهوه داخل میشود و هنگامی که بیرون میآید
تا نمیرد.‏
و تاجی از طلاي خالص بساز و بر آن مثل مهر
‏"قدوسیت براي یهوه"‏ نقش کن.‏ باب
22 ،39
8
30 ،39
21 ،27
8 ،8
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
2 ،31
2 ،39
10 ،39
1 ،39
13 ،39
5 ،39
8 ،39
6 ،39
4 ،39
.4
.5
.6
.7
.8
.9
10. شش
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 79 -

هنرا
هنرا
یم
هنرا
ته
نه
هآن
هنرا
.7
خروج
.37
و آن را به نوار لاجوردي ببند تا بر پیشانیبند
باشد،‏ بر پیشانی پیشانیبند خواهد بود.‏ باب
و بر پیشانی هارون باشد تا هارون گناهان مقدسی
که پسران اسرائیل در تقدس نمایند،‏ در همۀ
قربانیهاي مقدس ایشان متحمل شود.‏ و آن دائماً‏ بر
پیشانی او باشد تا بحضور یهوه مقبول شوند.‏ یوحنا ؛
29 ،1
6 ،29
.38
19 5، دوم قرنتیان
.39
و پی کتان نازك را بباف و پیشانیبندي از
کتان نازك بساز و کمربندي از کاردست بساز.‏ باب
،39
.
27
.40
و براي پسران هارون پی ها بساز و بج
ایشان کمربندها بساز و براي ایشان پیشانیبندها بساز
به خاطر عزت و زینت
و برادر خود هارون و پسرانش را همراه او به آنها
آراسته کن،‏ و ایشان را مسح کن و ایشان را تخصیص
و تقدیس نما تا براي من کاهنی کنند.‏ لاویان ؛ باب
12 ،8
.41
9 ،29
.42
و زیر جامههاي کتان براي پوشیدن آلت تناسلی
ایشان بساز که از کمر تا ران برسد،‏
و بر هارون و پسرانش باشد،‏ هنگامیکه به خیمۀ
اجتماع داخل شوند یا نزد قربانگاه آیند تا در
محلمقدس خدمت نمایند،‏ مبادا متحمل گناه شوند و
بمیرند.‏ این براي وي و بعد از او براي نسلش قاعدة
ابدي است.‏ باب ؛
28 ،29
21 ،27
.43
29
.1
و این است کاري که بدیشان میکنی،‏ براي تقدیس
نمودن ایشان تا بجهت من کاهنی کنند:‏ یک گوساله و
دو قوچ بیعیب بگیر،‏ لاویان
و نان بدونخمیرمایهترش و شیرینی
بدونخمیرمایهترش آغشته به روغن و نان پ
بدونخمیرمایهترش مسح شده به روغن.‏ آنها را از آرد
نرم گندم بساز.‏
و آنها را در یک سبد بگذار و آنها را در سبد با
گوساله و دو قوچ بگذار.‏
و هارون و پسرانش را نزد دروازة خیمۀ اجتماع
آورده،‏ ایشان را به آب شستشو ده،‏ باب
و آن رختها را گرفته،‏ هارون را به پی و رداي
ایفود و ایفود و سینهبند آراسته کن و بندکمر ایفود را
بر وي ببند.‏
و پیشانیبند را بر سرش بنه و افسر قدوسیت را بر
پیشانیبند بگذار،‏ باب
و روغن مسح را گرفته،‏ برسرش بریز و او را مسح
کن.‏ باب
و پسرانش را نزدیک آورده،‏ ایشان را به پی ها
بپوشان.‏
و بر ایشان،‏ یعنی هارون و پسرانش کمربندها ببند
و پیشانیبندها را بر ایشان بگذار و کاهنی براي ایشان
قاعدة ابدي خواهد بود.‏ پس هارون و پسرانش را
تخصیص نما.‏ باب
و گوساله را پیش خیمۀ اجتماع برسان،‏ و هارون و
پسرانش دستهاي خود را بر سر گوساله بگذارند.‏ لاویان
41 ،28
25 ،30
.8
.9
.10
14 ،8
.11
و گوساله را به حضور یهوه نزد در خیمۀ اجتماع
قربانی کن.‏ لاویان
و از خون گوساله گرفته،‏ بر شاخهاي قربانگاه با
انگشت خود بگذار،‏ و باقی خون را بر پایه قربانگاه بریز.‏
و همۀ پیه را که جهازهاضمه را میپوشاند،‏ و
سفیدي که بر جگر است،‏ و دو قلوه را با چربی که بر
است،‏ گرفته،‏ بر قربانگاه بسوزان.‏
اما گوشت گوساله را و پوست و کثافتش را بیرون
از اردو به آتش بسوزان،‏ زیرا قربانی گناه است.‏ لاویان
11 ،4
3 ،1
.12
.13
.14
16 ،8 ؛
11 ؛ عبرانیان 13،
.15
و یک قوچ بگیر و هارون و پسرانش،‏ دستهاي خود
را بر سر قوچ بگذارند.‏ لاویان
و قوچ را قربانی کرده،‏ خونش را بگیر و گرداگرد
قربانگاه بپاش.‏ لاویان
و قوچ را به قطعههایش ببر،‏ و جهازهاضمه و
پاچههایش را بشوي،‏ و آنها را بر قطعهها و سرش
بگذار.‏ لاویان
و تمام قوچ را بر قربانگاه بسوزان،‏ زیرا براي یهوه
قربانی سوختنی است،‏ و عطر خوشبو،‏ و قربانی آتشین
براي یهوه است.‏ لاویان ؛ پیدایش
سپ.‏ قوچ دوم را بگیر و هارون و پسرانش دستهاي
خود را بر سر قوچ بگذارند.‏
و قوچ را قربانی کرده،‏ ازخونش بگیر و به نرمۀ
گوش راست هارون،‏ و به نرمۀ گوش پسرانش،‏ و به
شست دست راست ایشان،‏ و به شست پاي راست
ایشان،‏ بگذار،‏ و باقی خون را گرداگرد قربانگاه بپاش.‏
و از خونی که بر قربانگاه است،‏ و از روغن مسح
گرفته،‏ آن را بر هارون و رخت وي و بر پسرانش و
رخت پسرانش با وي بپاش،‏ تا او و رختش و پسرانش
و رخت پسرانش با وي تقدیس شوند.‏
سپ.‏ پیه قوچ را،‏ و دنبه و چربیی که جهازهاضمه
21 ،8
18 ،8
5 ،1
21 ،8
20 ،8
.16
.17
.18
19
.20
.21
22
12 ،40
2 ،8
31 ،39
.2
.3
.4
.5
.6
- 80 -

نی
یدن
کی
یدن
یدن
یم
یم
را میپوشاند،‏ و سفیدي جگر،‏ و دو قلوه و چربیی که
بر آنهاست،‏ و ساق راست را بگیر،‏ زیرا که قوچ،‏ قربانی
تخصیص است.‏ ؛ ؛
و یک گردة نان و یک قرص نان روغنی،‏ و یک نان
پهن از سبد نان بدونخمیرمایهترش را که به حضور
یهوه است،‏
و این همه را به دست هارون و به دست پسرانش
بگذار،‏ و آنها را براي قربانی جنبانی به حضور یهوه
بجنبان.‏ لاویان
و آنها را از دست ایشان گرفته،‏ براي قربانی
سوختنی بر قربانگاه بسوزان،‏ تا براي یهوه عطر خوشبو
باشد،‏ زیرا که این قربانی آتشین یهوه است.‏
و سینۀ قوچِ‏ قربانی تخصیص را که براي هارون
است گرفته،‏ آن را براي قربانی جنبانی به حضور
یهوه بجنبان.‏ و آن سهم تو میباشد.‏ لاویان
و سینۀ جنبانی و ساق قربانی طلب را که از
قوچ قربانی تخصیصِ‏ هارون و پسرانش جنبانیده،‏ و
برداشته شد،‏ تقدیس نماي.‏ اعداد
و آن از آنِ‏ هارون و پسرانش از جانب پسران
اسرائیل به قاعدة ابدي خواهد بود،‏ زیرا که قربانیطلب
است و قربانیطلب از جانب پسران اسرائیل از
قربانیهاي شُکر ایشان براي یهوه خواهد بود.‏ باب
و رخت مقدس هارون بعد از او،‏ از آن پسرانش
خواهد بود،‏ تا در آنها مسح و تخصیص شوند.‏
هفت روز،‏ آن کاهن که جانشین او میباشد از
پسرانش و به خیمۀ اجتماع داخل شده،‏ خدمت
محلمقدس را میکند،‏ آنها را بپوشد.‏
و قوچ قربانی تخصیص را گرفته،‏ گوشتش را در
محل مقدس آبپز کن.‏
و هارون و پسرانش گوشت قوچ را با نانی که در
سبد است،‏ به در خیمۀ اجتماع بخورند.‏ لاویان
و آنانی که براي تخصیص و تقدیس خود بدین
چیزها کفاره کرده شدند،‏ آنها را بخورند،‏ لیکن شخص
بیگانه نخورد زیرا که مقدس است.‏ متی
و اگر چیزي از گوشت قربانی تخصیص و از نان،‏ تا
صبح باقی ماند،‏ آن باقی را به آتش بسوزان،‏ و آن را
نخورند،‏ زیرا که مقدس است.‏
همچنان به هارون و پسرانش عمل نما،‏ موافق
آنچه به تو امر فرمودهام هفت روز ایشان را تخصیص
نما.‏
36. و گوسالۀ قربانی گناه را هر روز به خاطر کفاره
خروج
قربانی کن.‏
و قربانگاه را طاهر ساز به کفارهاي که بر آن
میکنی،‏ و آن را مسح کن تا مقدس شود.‏
هفت روز براي قربانگاه کفاره کن،‏ و آن را مقدس
ساز،‏ و قربانگاه،‏ مقدسترین خواهد بود.‏ هر که قربانگاه
را لمس کند،‏ مقدس باشد.‏ اعداد
و ا است قربانیهایی که بر قربانگاه باید
گذرانید:‏ دو برة یکساله.‏ هر روز پیوسته
یک بره را در صبح قربانی کن،‏ و برة دیگر را در
عصر قربانی نما.‏
و ده یک از آرد نرم سرشته شده با یک ربع هین
روغن کوبیده،‏ و براي قربانی ریختنی،‏ ربع هین
شراب براي هر بره خواهد بود.‏
و برة دیگر را در عصر قربانی کن و براي آن موافق
قربانی صبح و موافق قربانی ریختنی آن بگذران،‏ تا
عطر خوشبو و قربانی آتشین براي یهوه باشد.‏
این قربانی سوختنی دائمی،‏ در نسلهاي شما نزد
دروازة خیمۀ اجتماع خواهد بود،‏ به حضور یهوه،‏
درجایی که با شما ملاقات میکنم تا آنجا به تو سخن
گویم.‏ باب
و در آنجا با پسران اسرائیل ملاقات میکنم،‏ تا از
شکوه من مقدس شود.‏
و خیمۀ اجتماع و قربانگاه را مقدس کنم،‏ و
هارون و پسرانش را تقدیس کنم تا براي من
کاهنی کنند اعداد
و در میان پسران اسرائیل ساکن شده،‏ خداي
ایشان میباشم.‏
و خواهند دانست که من یهوه،‏ خداي ایشان
هستم،‏ که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آوردهام
در میان ایشان ساکن شوم.‏ من یهوه خداي ایشان
هستم.‏
، تا
3 ،28
3 ،5
24 ،20
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
30
.1
و قربانگاهی براي سوزانیدن بخور بساز.‏ آن را از
چوب اقاقیا بساز.‏ باب
طولش اندازه آرنجی باشد،‏ و عرضش اندازه آرنجی،‏
یعنی مربع باشد،‏ و بلندياش دو اندازة آرنج،‏ و
شاخهایش از خودش باشد.‏
و آن را به طلاي خالص بپوشان.‏ سطحش و
جانبهایش به هر طرف و شاخهایش را و تاجی از طلا
گرداگردش بساز.‏ باب
25 ،37
26 ،37
.2
.3
43 ،28
9 ،24
29 ،8
4 ،12
16 ،8
20 ،6
4 ،7
لاویان 3 ،3
،
27 ،8
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
- 81 -

طرا
کی
نی یم
هآن
نهی
نی
خروج
.4
و دو حلقۀ زرین برایش در زیر تاجش بساز،‏ بر دو
گوشهاش هر دو طرفش،‏ آنها را بساز.‏ و آنها خانهها
باشد براي چوبهاي بلند ، تا آن را با آنها حمل کنند.‏
باب
، بر
27 ،37
.5
و چوبهاي بلند را از چوب اقاقیا بساز و آنها را به
طلا بپوشان.‏ باب
و آن را پیش پردهاي که روبروي صندوق شهادت
است،‏ در مقابل صندلی رحمت که بر روي شهادت
است،‏ در جایی که با تو ملاقات میکنم،‏ بگذار.‏ باب
،25
28 ،37
.6
22
.7
و هر بامداد هارون بخور معطر بر روي آن بسوزاند،‏
وقتی که چراغها را میآراید،‏ آن را بسوزاند.‏ مکاشفه
و در عصر چون هارون چراغها را روشن میکند،‏ آن
را بسوزاند تا بخور دائمی به حضور یهوه در نسلهاي
شما باشد.‏
هیچ بخور غریب و قربانی سوختنی و قربانیاي بر
آنمگذرانید،‏ و قربانی ریختنی بر آن مریزید.‏ لاویان
و هارون سالی یک مرتبه بر شاخهایش کفاره کند،‏
به خون قربانی گناه که براي کفاره است،‏ سالی
مرتبه بر آن کفاره کند در نسلهاي شما،‏ زیرا که آن
براي یهوه مقدسترین است.‏ عبرانیان ؛
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
وقتی که شمارة پسران اسرائیل را برحسب شمرده
شدگان ایشان میگیري،‏ آنگاه هرکس فدیۀ جان خود
را به یهوه دهد،‏ هنگامی که ایشان را میشماري،‏ مبادا
در حین شمردن ایشان،‏ وبایی در ایشان حادث شود.‏
8 ،5
1 ،10
14 ،10
25 .7 ،9
.8
.9
.10
.11
.12
2 ،26 ؛ 2 ،1 اعداد
.13
هر که به سوي شمردهشدگان گذرد،‏ ا را
بدهد،‏ یعنی نیم شکل موافق شکل محلمقدس،‏ که
یک شکل بیست قی است،‏ و این نیم شکل قربانی
یهوه است.‏ لاویان ؛ اعداد
هرکس از بیست ساله و بالاتر که بسوي شمرده
شدگان بگذرد،‏ قربانی یهوه را بدهد.‏
ثروتمند از نیم شکل زیاده ندهد،‏ و فقیر کمتر
ندهد،‏ هنگامی که قربانی براي مصالحه جانهاي خود
به یهوه میدهند.‏
و پول مصالحه را از پسران اسرائیل گرفته،‏ آن را
براي خدمت خیمۀ اجتماع بده،‏ تا براي پسران اسرائیل
یادگاري به حضور یهوه باشد،‏ و بجهت جانهاي ایشان
صلح کند.‏
و یهوه به موسی خطاب کرده،‏ فرمود:‏
حوضی نیز براي شستن از برنج بساز،‏ و پایهاش از
برنج و آن را در میان خیمۀ اجتماع و قربانگاه بگذار،‏ و
آب در آن بریز.‏ باب ؛ ؛
و هارون و پسرانش دست و پاي خود را در آن
بشویند.‏
هنگامی که به خیمۀ اجتماع داخل شوند،‏ به آب
بشویند،‏ مبادا بمیرند.‏ و وقتی که براي خدمت کردن و
سوزانیدن قربانیهاي آتشین بجهت یهوه به قربانگاه
نزدیک آیند،‏
آنگاه دست و پاي خود را بشویند،‏ مبادا بمیرند.‏ و
این براي ایشان،‏ یعنی براي او و نسلش،‏ نسلاً‏ در نسل
قاعدة ابدي باشد.‏ باب
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
و تو عطریات خاص بگیر،‏ از مرّ‏ چکیده پانصد
شکل،‏ و از دارچینی معطر،‏ نصف آن،‏ دویست و پنجاه
شکل،‏ و از کالاموس،‏ دویست و پنجاه شکل.‏
و از کاسیا پانصد شکل موافق شکل محلمقدس،‏
و از روغن زیتون یک
و از آنها روغن مسح مقدس را بساز،‏ عطري که از
صنعت عطار ساخته شود،‏ تا روغن مسح مقدس باشد.‏
30 ،40
8 ،38
16 ،35
43 ،28
.
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
29 ،37 ؛ 7 ،29 باب
.26
و خیمۀ اجتماع و صندوق شهادت را بدان مسح
کن.‏
و میز را با تمامی اسبابش،‏ و چراغدان را با
اسبابش،‏ و قربانگاه بخور را،‏
و قربانگاه قربانی سوختنی را با همۀ اسبابش،‏ و
حوض را با پایهاش.‏
و آنها را تقدیس نما،‏ تا مقدسترین باشد.‏ هر که
ا را لمس نماید مقدس باشد.‏
و هارون و پسرانش را مسح نموده،‏ ایشان را
تقدیس نما،‏ تا براي من کاهنی کنند.‏ باب
و پسران اسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ ا است
روغن مسح مقدس براي من در نسلهاي شما لاویان ؛
10 ،8
7 ،29
.27
.28
.29
.30
.31
10 ،21
.32
و بر بدن انسان ریخته نشود،‏ و مثل آن همانند
ترکیبش مسازید،‏ زیرا که مقدس است و نزد شما
مقدس خواهد بود.‏
هر که مثل آن ترکیب نماید،‏ و هر که چیزي از
آن بر شخصی بیگانه بمالد،‏ از قوم خود بریده شود.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ عطریات بگیر،‏ یعنی
استاکت و اونیشا و گالبانوم و از این عطریات با بخور
صاف سهمها مساوي باشد.‏
و از اینها بخور بساز،‏ عطري از صنعت عطار
.33
.34
.35
16 ،18
25 ،27
.14
.15
.16
.17
.18
- 82 -

يرا
نی
یم
يرو
15. شش
نَمکین و خالص و مقدس.‏ باب
و قدري از آن را نرم بکوب،‏ و آن را پیش شهادت
در خیمۀ اجتماع،‏ جایی که با تو ملاقات میکنم بگذار،‏
و نزد شما مقدسترین باشد.‏ اعداد
و موافق ترکیب این بخور که سازي،‏ دیگري
براي خود مسازید؛ نزد تو براي یهوه مقدس باشد.‏
هر که مثل آن را ب بوییدن بسازد،‏ از قوم خود
بریده شود.‏
خروج
15 ،35
89 ،8
.
.36
.37
.38
31
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
آگاه باش بصلْئیل پسراوري پسرحور را از نسل
یهودا به نام خواندهام باب
و او را به روح خدا پر ساختهام ، و به حکمت و فهم
و معرفت و هر هنري،‏ اول پادشاهان
براي اختراع مخْتَرَعات،‏ تا در طلا و نقره و برنج کار
کند.‏ باب
و براي تراشیدن سنگ و شکلدادن آن و درودگري
چوب،‏ تا در هر صنعتی اشتغال نماید.‏ باب
و اینک من،‏ اُهولیاب پسر اخیسامک را از نسل دان،‏
همراه او ساختهام ، و در دل همۀ دانادلان حکمت
بخشیدهام ، تا آنچه را به تو امر فرمودهام بسازند.‏
خی.‏ مۀ اجتماع وصندوق شهادت و صندلی رحمت
که بر آن است،‏ و تمامی اسباب خیمه،‏ باب
و میز و اسبابش و چراغدان طاهر و همۀ اسبابش و
قربانگاه بخور،‏
و قربانگاه قربانی سوختنی و همۀ اسبابش،‏ و حوض
و پایهاش،‏
و لباس خدمت و لباس مقدس براي هارون کاهن،‏
و لباس پسرانش بجهت کاهنی،‏ باب
و روغن مسح و بخور معطر بجهت محل مقدس،‏
موافق آنچه به تو امر فرمودهام
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
و تو پسران اسرائیل را خطاب کن،‏ بگو:‏ حتماً‏
سبتهاي مرا نگاه دارید.‏ زیرا که ا در میان من و
شما در نسلهاي شما نشانهاي خواهد بود تا بدانید که
من یهوه هستم که شما را تقدیس میکنم.‏ باب
سپ.‏ سبت را نگاه دارید،‏ زیرا که براي شما مقدس
است،‏ هر که آن را بیحرمت کند،‏ کشته شود،‏ و هر
که در آن کار کند،‏ آن شخص از میان قوم خود بریده
شود.‏ باب
روز کار کرده شود،‏ و در روز هفتم سبت
آرام و مقدس یهوه است.‏ هر که در روز سبت کار کند،‏
کشته شود.‏
سپ.‏ پسران اسرائیل سبت را نگاه بدارند،‏ نسلاً‏ در
نسل سبت را به عهد ابدي نگاه دارند.‏
این در میان من و پسران اسرائیل نشانهاي ابدي
است،‏ زیرا که در شش روز،‏ یهوه آسمان و زمین را
ساخت و در روز هفتمین آرام فرموده،‏ استراحت یافت.‏
16
.17
2 ،2 پیدایش
.18
و چون گفتگو را با موسی در کوه سینا بپایان برد،‏
دو لوح شهادت،‏ یعنی دو لوح سنگ مرقوم به انگشت
خدا را به وي داد.‏ باب
16 ،32
32
.1
و چون قوم دیدند که موسی در پایین آمدن از کوه
تأخیر نمود،‏ قوم نزد هارون جمع شده،‏ وي را گفتند:‏
برخیز و براي ما خدایان بساز که پیش ما حرکت
کنند،‏ زیرا این مرد،‏ موسی،‏ که ما را از سرزمین مصر
بیرون آورد،‏ نمیدانیم او را چه شده است.‏ اعمال رسولان
40 ،7
.2
.3
.4
هارون بدیشان گفت:‏ گوشوارههاي طلا را که در
گوش زنان و پسران و دختران شماست،‏ بیرون کرده،‏
نزد من بیاورید.‏
پس تمامی قوم گوشوارههاي زرین را که در
گوشهاي ایشان بود بیرون کرده،‏ نزد هارون آوردند.‏
و آنها را از دست ایشان گرفته،‏ آن را با قلم نقش
کرد،‏ و از آن گوسالۀ ریخته شده ساخت،‏ و ایشان
گفتند:‏ اي اسرائیل این خدایان تو میباشند،‏ که تو را
از سرزمین مصر بیرون آوردند.‏ مزامیر
و چون هارون این را بدید،‏ قربانگاهی پیش آن بنا
کرد و هارون صدا درداده،‏ گفت:‏ فردا جشن یهوه
میباشد.‏ هوشع
و بامدادان برخاسته،‏ قربانیهاي سوختنی گذاردند،‏
و قربانیهاي صلح آوردند،‏ و قوم براي خوردن و
نوشیدن نشستند،‏ و بجهت عیشونوش برپا شدند.‏ اول
19 ،106
5 ،7
.5
.6
7 ،10 قرنتیان
.7
و یهوه به موسی فرمود:‏ روانه شده،‏ به پایین برو،‏
زیرا که این قوم تو که از سرزمین مصر بیرون آوردهاي،‏
فاسد شدهاند.‏ تثنیه
و به زودي از آن روشی که بدیشان امر فرمودهام
انحراف ورزیده،‏ گوسالۀ ریخته شده براي خویشتن
ساختهاند،‏ و نزد آن سجده کرده،‏ و قربانی گذاشته،‏
،
12 ،9
.8
8 ،20
33 ،35
11 ،35
،
19 ،35
14 ،7
، بسازند.‏
30 ،35
31 ،35
2 ،35
.3
.4
.5
.6
7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14
- 83 -

یم
يرو
يلاو
نی
يلاو
يرو
نی
میگویند که اي اسرائیل این خدایان تو میباشند که
تو را از سرزمین مصر بیرون آوردهاند.‏ اول پادشاهان
و یهوه به موسیفرمود:‏ این قوم را دیدهام و این قوم
گردنکش میباشند.‏ ؛ تثنیه
و اکنون مرا بگذار تا خشم من بر ایشان مشتعل
شده،‏ ایشان را هلاك کنم و تو را قوم عظیم خواهم
ساخت.‏ پیدایش ؛ اعداد
سپ.‏ موسی نزد یهوه،‏ خداي خود التماس کرده،‏
گفت:‏ اي یهوه چرا خشم تو بر قوم خود که با قوت
عظیم و دست زورآور از سرزمین مصر بیرون آوردهاي،‏
مشتعل شده است؟ اعداد ؛ مزامیر
12. چرا مصریان این سخن گویند که ایشان را براي
بدي بیرون آورد،‏ تا ایشان را در کوهها بکشد،‏ و از روي
زمین تلف کند؟ پس از شدت خشم خود برگرد،‏ و از
این قصد بدي قوم خویش بازگرد.‏ اعداد
بندگان خود ابراهیم و اسحاق و اسرائیل را بیاد
آور که براي ایشان به ذات خود قسم خورده،‏ بدیشان
گفتی که نسل شما را مثل ستارگان آسمان زیاد
گردانم،‏ و تمامی این سرزمین را که دربارة آن سخن
گفتهام به نسل شما بخشم،‏ تا آن را متصرف شوند تا
ابد.‏ تثنیه ؛ پیدایش
سپ.‏ یهوه از آن بدي که فرموده بود که به قوم
خود برساند،‏ بازگشت.‏
آنگاه موسی برگشته،‏ از کوه به پایین آمد،‏ و دو
لوح شهادت به دست وي بود،‏ و لوحها به هر دو طرف
نوشته بود،‏ بدین طرف و بدان طرف نوشته شده بود.‏
خروج
28 ،12
19 .16 ،14
13 ،9
23 ،106
باب 3 ،33
12 ،14
13 ،14
16 ،22
26 ،32
27 ،9
.9
.10
11
.13
14
.15
15 ،9 تثنیه
.16
و لوحها صنعت خدا بود،‏ و نوشته،‏ نوشتۀ خدا بود،‏
نقشهشده بر لوحها.‏ باب ؛ تثنیه
و چون یوشع صداي قوم را که خروشیدند
شنید،‏ به موسی گفت:‏ در اردو صداي جنگ است.‏
گفت:‏ صداي خروش پیروزي نیست،‏ و صداي
خروش شکست نیست،‏ بلکه صدا مطربان را من
میشنوم.‏
و چون نزدیک به اردو رسید،‏ و گوساله و
رقصکنندگان را دید،‏ خشم موسی مشتعل شد،‏ و
لوحها را از دست خود افکنده،‏ آنها را زیر کوه شکست.‏
10 ،9
18 ،31
.17
.18
.19
15 ،16 اعداد
.20
و گوسالهاي را که ساخته بودند گرفته،‏ به آتش
سوزانید،‏ و آن را خرد کرده،‏ نرم ساخت،‏ و بر روي آب
پاشیده،‏ پسران اسرائیل را نوشانید.‏ تثنیه
و موسی به هارون گفت:‏ این قوم به تو چه کرده
بودند که گناه عظیمی بر ایشان آوردي؟
هارون گفت:‏ خشم آقایم افروخته نشود،‏ تو ا
قوم را میشناسی که مایل به بدي میباشند.‏
و به من گفتند،‏ براي ما خدایان بساز که پیش
ما ، زیرا که این مرد،‏ موسی حرکت کنند،‏ که ما
را از سرزمین مصر بیرون آورده است،‏ نمیدانیم او را
چه شده.‏
بدیشان گفتم هر که را طلا باشد آن را بیرون
کند،‏ پس به من دادند،‏ و آن را در آتش انداختم و این
گوساله بیرون آمد.‏
و چون موسی قوم را دید که بیافسار شدهاند،‏ زیرا
که هارون ایشان را براي رسوایی ایشان در میان
دشمنان ایشان بیافسار ساخته بود،‏
آنگاه موسی به دروازة اردو ایستاده،‏ گفت:‏ هر که
به طرف یهوه باشد،‏ نزد من آید.‏ پ س همه پسرانِ‏
نزد وي جمع شدند.‏
او بدیشان گفت:‏ یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ چنین
میفرماید:‏ هر کس شمشیر خود را بر ران خویش
بگذارد،‏ و از دروازه تا دروازة اردو آمد و رفت کند،‏ و هر
کس برادر خود و دوست خویش و همسایۀ خود را
بکشد.‏ اول سموئیل
و پسران موافق سخن موسی کردند.‏ و در آن
روز قریب سه هزار نفر از قوم افتادند.‏
و موسی گفت:‏ امروز خویشتن را براي یهوه
تخصیص نمایید حتی هر کس به پسر خود و به برادر
خویش؛ تا امروز شما را برکت دهد.‏
و بامدادان واقع شد که موسی به قوم گفت:‏ شما
گناهی عظیم کردهاید.‏ اکنون نزد یهوه بالا میروم،‏
شاید گناه شما را مصالحه کنم.‏
سپ.‏ موسی به حضور یهوه برگشت و گفت:‏ آه،‏ این
قوم گناهی عظیم کرده،‏ و خدایان طلا براي خویشتن
ساختهاند.‏
اکنون گناه ایشان را میآمرزي و اگر نه مرا از
دفترت که نوشتهاي،‏ محو ساز.‏ مزامیر ؛ رومیان ؛
3 ،9
تثنیه 9 ،33
29 ،69
13 ،25
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
31
.32
3 ،4 فیلیپیان
.33
یهوه به موسی فرمود:‏ هر که گناه کرده است،‏ او را
از دفتر خود محو سازم.‏
و اکنون برو و ا قوم را بدانجایی که به تو
فرمودهام کن.‏ اینک فرشتۀ من پیش
تو حرکت خواهد کرد،‏ ولی در روز داوري من،‏ گناه
ایشان را از ایشان بازخواست خواهم کرد.‏ ؛
، 14
باب 21 ،13
، راهنمایی
.34
19 ؛ 23 .20 ،23
9 ؛ اشعیا 63،
21 ،9
.21
- 84 -

يرو
یم
هرا
یم
یک
یم
یم
يرو
يرو
يرو
يرو
نی
یم
يرو
خروج
.35
و یهوه قوم را مبتلا ساخت زیرا گوسالهاي را که
هارون ساخته بود،‏ ساخته بودند.‏
33
.1
و یهوه به موسی فرمود:‏ روانه شده،‏ از اینجا کو چ
کن،‏ تو و این قوم که از سرزمین مصر بیرون آوردي،‏
بدان سرزمینی که براي ابراهیم،‏ اسحاق و یعقوب قسم
خورده،‏ گفتهام آن را به نسل تو عطا خواهم کرد.‏ پیدایش
24 ،50 ؛ 1 ،12
.2
و فرشتهاي پیش تو میفرستم،‏ و کنعانیان و
اَموریان و حتیان و فرزیان و حویان و یبوسیان را
بیرون خواهم کرد.‏ باب
به سرزمینی که به شیر و عسل جاري است؛ زیرا
که در میان شما نمیآیم،‏ چونکه قوم گردنکشی
هستی،‏ مبادا تو را در بین هلاك سازم.‏ باب
و چون قوم این سخنان بد را شنیدند،‏ ماتم گرفتند،‏
و هیچکس زیور خود را برخود ننهاد.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ پسران اسرائیل را بگو:‏ شما
قوم گردنکشی هستید؛ اگر لحظهاي در میان تو آیم،‏
همانا تو را هلاك سازم.‏ پس اکنون زیور خود را از
خود بیرون کن تا بدانم با تو چه کنم.‏ تثنیه ؛ یونس 3،
9 ،32
9 ،34
34 ،32
.3
.4
.5
6
.6
.7
.8
.9
پس پسران اسرائیل زیورهاي خود را از کوه حوریب
از خود بیرون کردند.‏
و موسی خیمۀ خود را برداشته،‏ آن را بیرون
لشکرگاه،‏ دور از اردو زد،‏ و آن را خیمۀ اجتماع نامید.‏
و واقع شد که هر که طالب یهوه بود،‏ به خیمۀ
اجتماع که خارج لشکرگاه بود،‏ بیرون میرفت.‏
و هنگامی که موسی به سوي خیمه بیرون میرفت،‏
تمامی قوم برخاسته،‏ هر ی به در خیمۀ خود
میایستاد،‏ و در پشت سر موسی مینگریست تا داخل
خیمه میشد.‏
و چون موسی به خیمه داخل شد،‏ ستون ابر
نازل شده،‏ به در خیمه میایستاد،‏ و یهوه با موسی
سخن میگفت.‏
و چون تمامی قوم،‏ ستون ابر را بر در خیمه
ایستاده میدیدند،‏ همۀ قوم برخاسته،‏ هر کس به در
خیمۀ خود سجده میکرد.‏
و یهوه با موسی روبرو سخن گفت،‏ مثل
شخصی که با دوست خود سخن گوید.‏ پس به اردو
برمیگشت.‏ اما خادم او یوشع پسر نونِ‏ جوان،‏ از میان
خیمه بیرون نمیآمد.‏ اعداد
و موسی به یهوه گفت:‏ اینک تو به من میفرمایی:‏
این قوم را ببر.‏ و تو مرا خبر میدهی که همراه من که
شناسم،‏ و
را میفرستی.‏ و تو گفتهاي،‏ تو را به نام ؛ لوقا
در حضور من فیض یافتهاي.‏ پیدایش اکنون اگر واقعاً‏ مورد لطف تو قرار گرفتهام روش
خود را به من بیاموز تا تو را بشناسم،‏ و در حضور تو
طایفه،‏ قوم تو
فیض یابم،‏ و ملاحظه بفرما که ا ؛
میباشند.‏ باب من خواهد آمد و تو را آرامش خواهم
فرمود:‏ داد.‏
تو نیاید،‏ ما را از
به وي عرض کرد:‏ هر گاه اینجا مبر.‏ اعداد
زیرا به چه چیز معلوم میشود که من و قوم تو
مورد لطف تو قرار گرفته ایم؟ آیا نه از آمدن تو با ما؟
پس من و قوم تو از همه قومهایی که بر روي زمینند،‏
ممتاز خواهیم شد.‏ تثنیه
یهوه به موسی فرمود:‏ این کار را نیز که گفتهاي
خواهم کرد،‏ زیرا که در نظر من فیض یافتهاي و تو را
؛ دوم تیموتائوس
بنام میشناسم.‏ عرض کرد:‏ استدعا میکنم آنکه شکوه خود را به
من نشان دهی.‏ یوحنا
تو
فرمود:‏ من تمامی احسان خود را پیش کنم،‏ و
تو صدا میگذرانم و نام یهوه را پیش رحمت میکنم بر هر که رئوف هستم و رحمت خواهم
کرد بر هر که رحیم هستم.‏ رومیان
مرا نمیتوانی دید،‏ زیرا انسان
و فرمود:‏ ؛ داوران 13،
نمیتواند مرا ببیند و زنده بماند.‏ باب و یهوه فرمود:‏ اینک مقامی نزد من است.‏ پ س بر
صخره بایست.‏
و اتقاق خواهد افتاد که چون شکوه من میگذرد،‏
تو را در شکاف صخره میگذارم،‏ و تو را به دست خود
؛ مزامیر
خواهم پوشانید تا عبور کنم.‏ باب سپ.‏ دست خود را خواهم برداشت تا پشت سر مرا
ببینی،‏ اما روي من دیده نمیشود.‏ اول تیموتائوس
22
،
30 ،1
5 ،139
16 ،6
19 ،2
21 ،19
8 ،6
15 ،19
5 ،34
8 ،12
مزامیر 7 ،103
6 ،4
9 ،34
25 ،6
ایوب 10 ،23
14 ،1
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
23
34
.1
و یهوه به موسی فرمود:‏ دو لوحسنگی مثل اولین
براي خود بتراش،‏ و سخنانی را که بر لوحهاي اول بود
و شکستی،‏ بر این لوحها خواهم نوشت.‏ تثنیه
و بامدادان حاضر شو و صبحگاهان به کوه سینا بالا
1 ،10
.2
.10
.11
- 85 -

يرو
يرو
يرو
ف‎19‎
یم
ننا
يرو
يرو
بیا،‏ و در آنجا نزد من بر قله کوه بایست.‏
و هیچکس با تو بالا نیاید،‏ و هیچکس نیز در تمامی
کوه دیده نشود،‏ و گله و رمه نیز به طرف این کوه چرا
نکند.‏ باب
سپ.‏ موسی دو لوح سنگی مثل اولین تراشید و
بامدادان برخاسته،‏ به کوه سینا بالا آمد،‏ چنانکه یهوه
او را امر فرموده بود،‏ و دو لوح سنگی را به دست خود
برداشت.‏
و یهوه در ابر نازل شده،‏ در آنجا با وي بایستاد،‏ و به
نام یهوه ندا درداد.‏
و یهوه پیش وي عبور کرده،‏ ندا درداد که
یهوه،‏ یهوه،‏ خداي رحیم و رئوف و دیرخشم و
زیاده احسان و وفا؛ باب ؛ اعداد ؛ نحمیا ؛ مزامیر
خروج
17 ،9
18 ،14
6 ،20
2 ،4
12 ،19
.3
4
.5
.6
15 .5 ،86 ؛ 8 ،103
13 2، ؛ یوئیل
.7
؛ یونس
نگاه دارندة رحمت براي هزاران،‏ و آمرزندة
خطا و تقصیر و گناه؛ لکن گناه را هرگز بیسزا
نخواهد گذاشت،‏ بلکه خطایاي پدران را بر پسران و
پسران پسران ایشان تا پشت سوم و چهارم خواهد
گرفت.‏ باب ؛ تثنیه ؛ ؛ ارمیا ؛ میکاه ؛ ایوب
،9
18 ،7
18 ،32
9 ،7
10 ،5
20 ،18
5 ،20
5 ،20
2
.8
؛ خروج
؛ حزقیال
و موسی به زودي رو به زمین نهاده،‏ سجده کرد.‏
9 ،24 سموئیل
.9
اول
و گفت:‏ اي سرور اگر واقعاً‏ منظور نظر تو شدهام ،
استدعا دارم که یهوه در میان ما بیاید،‏ زیرا که این قوم
گردنکش میباشند،‏ پس خطا و گناه ما را بیامرز و ما
را میراث خود بساز.‏ پیدایش ؛ ؛ تثنیه
فرمود:‏ اینک عهدي میبندم و در نظر تمامی قوم
تو کارهاي عجیب میکنم،‏ که درتمامی جهان و در
همه قومها کرده نشده باشد،‏ و تمامی این قومی که تو
در میان ایشان هستی،‏ کار یهوه را خواهند دید،‏ زیرا
که این کاري که با تو خواهم کرد،‏ کاري هولناك
است.‏
آنچه را من امروز به تو امر میفرمایم،‏ نگاه دار.‏
اینک من از پیش تو اموریان و کنعانیان و حتیان
و فرزیان و حویان و یبوسیان را خواهم راند.‏
آگاه باش که با ساکنان آن سرزمین که تو بدان جا
می ، عهد نبندي،‏ مبادا در میان شما دامی باشد.‏
13 ،9
19 ،19
3 ،18
مزامیر 7 ،103
.10
.11
.12
باب 32 ،23
.13
بلکه قربانگاههاي ایشان را منهدم سازید،‏ و بتهاي
ایشان را بشکنید و اشیریم ایشان را قطع نمایید.‏ باب
2 ،35 ؛ پیدایش 24 ،23
.14
هرگز خداي غیر را عبادت منما،‏ زیرا یهوه که نام
او غیور است،‏ خداي غیور است.‏
باب
5 ،20 ؛ 24 ،23
4، ؛ تثنیه
24
.15
هرگز با ساکنان آن زمین عهد مبند،‏ در غیر این
صورت از به دنبال خدایان ایشان زنا میکنند،‏ و نزد
خدایان ایشان قربانی گذرانند،‏ و تو را دعوت
مینمایند و از قربانیهاي ایشان میخوري.‏ اعداد
و از دختران ایشان براي پسران خود میگیري،‏ و
چون دختران ایشان به دنبال خدایان خود زنا کنند،‏
آنگاه پسران شما را در پی خدایان خود مرتکب زنا
خواهند نمود.‏ اعداد ؛ داوران 3، ؛ اول پادشاهان
17. خدایان ریخته شده براي خویشتن مساز.‏ باب
23 ،20
1 ،25
2 ،11
6
1 ،25
.16
4 ؛ لاویان
.18
عید بدونخمیرمایهترش را نگاه دار،‏ و هفت
روز نان بدونخمیرمایهترش چنانکه تو را امر فرمودم،‏
در وقت معین در ماه اَبیب بخور،‏ زیراکه در ماه ابیب از
؛ باب 13، ؛ تثنیه
مصر بیرون آمدي.‏ باب
4
15 ،12 ؛ 6 ،13 ؛ 15 ،23
1 ،16
.19
هر که رحم را گشاید،‏ از آن من است و هر
نخستزادة نر از چهارپایان تو،‏ چه از گاو چه از
گوسفند؛
و براي نخستزادة الاغ،‏ برهاي فدیه بده،‏ و اگر
فدیه ندهی،‏ گردنش را بشکن.‏ و هرنخستزادهاي از
پسرانت را فدیه بده.‏ و هیچکس به حضور من تهی
دست حاضر نشود.‏ ؛ تثنیه
روز مشغول باش،‏ و روز هفتمین،‏ سبت را
نگاه دار.‏ در وقت شخمزدن و در درو،‏ سبت را نگاه دار.‏
16 ،16
باب 2 ،13
باب 12 ،13
.20
21. شش
8 ،20 باب
.22
و عید هفتهها را نگاهدار،‏ یعنی جشن نوبر درو
گندم و جشن جمع در تحویل سال.‏ تثنیه
سه مرتبه همۀ پسرانت به حضور یهوه،‏
خداي اسرائیل،‏ حاضر شوند.‏ ؛ تثنیه ؛ مزامیر
،8
16 ،16
10 ،16
باب 17 ،23
23. سالی
2
.24
زیرا که قومها را از پیش تو خواهم راند،‏ و
محدوده تو را وسیع خواهم گردانید.‏ و هنگامی که در
هر سال سه مرتبه میآیی تا به حضور یهوه،‏ خداي
خود حاضر شوي،‏ هیچکس زمین تو را طمع نخواهد
کرد.‏
قربانی مرا با خمیرمایه ترش مگذران،‏ و
قربانی عید پِسح تا صبح نماند.‏ باب
نخستین نوبر زمین خود را به خانۀ یهوه،‏ خداي
خود،‏ بیاور.‏ و بزغاله را در شیر مادرش مپز.‏ تثنیه ؛
2 ،26
10 ،12
25. خون
.26
21 ،14
.27
و یهوه به موسی فرمود:‏ این سخنان را تو بنویس،‏
- 86 -

يرو
هآن
يرو
هم
هآن
زیرا که به حسب این سخنان،‏ عهد با تو و با اسرائیل
بستهام
و چهل روز و چهل شب آنجا نزد یهوه بوده،‏ نان
نخورد و آب ننوشید و او سخنان عهد،‏ یعنی ده کلام
را بر لوحها نوشت.‏ باب ؛ تثنیه
و چون موسی از کوه سینا پایین میآمد،‏ و دو لوح
سنگی در دست موسی بود،‏ هنگامی که از کوه پایین
میآمد،‏ موسی ندانست که به سبب گفتگوي با او
پوست چهرة وي میدرخشید.‏
اما هارون و همه پسران اسرائیل موسی را دیدند
که اینک پوست چهرة او میدرخشد.‏ پ س ترسیدند که
نزدیک او بیایند.‏
و موسی ایشان را خواند،‏ و هارون و همۀ سرداران
جماعت نزد او برگشتند،‏ و موسی بدیشان سخن گفت.‏
و بعد از آن همۀ پسران اسرائیل نزدیک آمدند،‏ و
آنچه یهوه در کوه سینا بدو فرموده بود،‏ بدیشان امر
فرمود.‏ باب
و چون موسی از سخن گفتن با ایشان فارغ شد،‏
نقابی بر روي خود کشید.‏ دوم
و چون موسی به حضور یهوه داخل میشد که با
وي گفتگو کند،‏ نقاب را برمیداشت تا بیرون آمدن او.‏
پس بیرون آمده،‏ آنچه به وي امر شده بود،‏ به پسران
اسرائیل میگفت.‏
و پسران اسرائیل موسی را میدیدند که
پوست چهرة او میدرخشد.‏ پس موسی نقاب را به
خود باز میکشید،‏ تا وقتی که براي گفتگوي او
میرفت.‏
خروج
13 ،4
قرنتیان 13 .7 ،3
18 ،24
1 ،35
.
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
35
.1
و موسی تمام جماعت پسران اسرائیل را جمع
کرده،‏ بدیشان گفت:‏ این است سخنانی که یهوه امر
فرموده است که ا را انجام دهی:‏ باب
روز کار کرده شود،‏ و در روز هفتمین،‏ سبت
آرامی مقدس یهوه براي شماست؛ هر که در آن کاري
کند،‏ کشته شود.‏ باب ؛ اعداد
در روز سبت آتش در همۀ مسکنهاي خود
میفروزید.‏
‎4‎‏.و موسی تمامی جماعت پسران اسرائیل را خطاب
کرده،‏ گفت:‏ این است امري که یهوه فرموده،‏ و گفته
است:‏
5. از خودتان قربانی براي یهوه بگیرید.‏ هر که از دل
راغب است،‏ قربانی یهوه را از طلا و نقره و برنج بیاورد،‏
؛ اول تواریخ 2 25، باب
5 ،30
7 9، ؛ دوم قرنتیان
.6
.7
.8
.9
و از لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازك و پشم بز،‏
و پوست قوچ سرخشده و پوست خز و چوب اقاقیا،‏
و روغن براي روشنایی،‏ و عطریات براي روغن مسح
و براي بخور معطر،‏
و سنگهاي اونیکس و سنگهاي ر کاري شده براي
ایفود و سینهبند.‏
و همۀ دانادلان از شما بیایند و آنچه را یهوه امر
فرموده است،‏ بسازند.‏
مسکن و خیمهاش و پوشش آن و دکمههایش و
تختههایش و پشتبندهایش و ستونهایش و
پایههایش،‏ باب ؛
و صندوق و چوبهاي بلندش و صندلی رحمت و
پرده میانی،‏ باب
و میز و چوبهاي بلندش و کل اسبابش و نانِ‏
تضعینی،‏ باب
و چراغدان براي روشنایی و اسبابش و چراغهایش
و روغن براي روشنایی،‏ باب
و قربانگاه بخور و چوبهاي بلندش و روغن مسح
و بخور معطر،‏ و پردة دروازه براي درگاه مسکن،‏ باب
،30
17 ،37
33 ،39
8 ،25
1 ،37
30 .25
.10
.11
.12
.13
.14
.15
1
.16
و قربانگاه قربانی سوختنی و شبکۀ برنجین آن،‏ و
چوبهاي بلندش و کل اسبابش و حوض و پایهاش،‏
1 ،27 باب
.17
و پردههاي صحن و ستونهایش و پایههاي آنها و
پردة دروازة صحن،‏ باب
و میخهاي مسکن و میخهاي صحن و طنابهاي
ا،‏
و رختهاي بافته شده براي خدمت محلمقدس،‏
یعنی رخت مقدس هارون کاهن،‏ و رختهاي پسرانش
را تا کاهنی نمایند.‏ باب ؛
سپ.‏ تمامی جماعت پسران اسرائیل از حضور
موسی بیرون شدند.‏
و هر که دلش او را ترغیب کرد،‏ و هر که روحش
او را با اراده گردانید،‏ آمدند و قربانی یهوه را براي کار
خیمۀ اجتماع،‏ و براي تمام خدمتش و براي رختهاي
مقدس آوردند.‏ باب ؛ اول تواریخ
مردان و زنان آمدند،‏ هر که از دل راغب بود،‏
وحلقههاي بینی و گوشوارهها و انگشتریها و
گردنبندها و هر نوع آلات طلا آوردند،‏ و هر که قربانی
طلا براي یهوه گذرانیده بود.‏
5 ،30
10 ،31
18 ،37
2 ،28
3 ،36
.18
.19
20
.21
.22
32 ،34
35-32 ،15
8 ،20
2. شش
.3
- 87 -

هاُ‏
لی
یان
هآن
کی
هآن
ت خیه
خروج
.23
و هر کسی که لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان
نازك و پشم بز و پوست قوچ سرخشده و پوست خز
نزد او یافت شد،‏ آنها را آورد.‏
هر که خواست قربانیطلب مانند نقره و برنج
بیاورد،‏ قربانی یهوه را آورد،‏ و هر که چوب اقاقیا براي
هر کار خدمت نزد او یافت شد،‏ آن را آورد.‏
و همۀ زنان دانادل به دستهاي خود میبافتند،‏ و
بافته شده را از لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازك،‏
آوردند.‏
و همۀ زنانی که دل ایشان به حکمت ما بود،‏
پشم بز را میبافتند.‏
و امیران،‏ سنگهاي اونیکس و سنگهاي قابگرفته
براي ایفود و سینهبند آوردند.‏ اول تواریخ
و عطریات و روغن براي روشنایی و براي روغن
مسح و براي بخور معطر.‏ باب
و همۀ مردان و زنان پسران اسرائیل که دل
ایشان،‏ ایشان را راغب ساخت که چیزي براي هر کاري
که یهوه امر فرموده بود که به وسیلۀ موسی ساخته
شود،‏ براي یهوه به ارادة دل آوردند.‏
و موسی پسران اسرائیل را گفت:‏ آگاه باشید که
یهوه بصلئیل پسر اوري پسر حور را از نسل یهودا به
نام دعوت کرده است،‏ باب
و او را به روح خدا از حکمت و شعور و علم و هر
هنري پر ساخته،‏
و براي اختراع مخترعات و براي کار کردن در طلا
و نقره و برنج،‏ باب
و براي تراشیدن و مهر ساختن سنگها،‏ و براي
درودگري چوب تا هر صنعت هنري را بکند.‏ باب
و در دل او تعلیم دادن را قرار داد،‏ و همچنین
ولیاب پسر اخیسامک را از نسل دان،‏ باب
و ایشان را به حکمت دلی پر ساخت،‏ براي هر
عمل نقاش و نساج ماهر و طراز در لاجورد و ارغوان و
قرمز وکتان نازك،‏ و در هر کار نساج تا صان ع هر
صنعتی و مخترع مخترعات بشوند.‏
5 ،31
2 ،36
8 ،30
6 ،25
2 ،31
4 ،31
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
36
.1
و بصلئیل و اهولیاب و همۀ دانادلانی که یهوه
حکمت و فطانت بدیشان داده است،‏ تا براي انجام هر
صنعت خدمت محلمقدس،‏ ماهر باشند،‏ موافق آنچه
یهوه امر فرموده است،‏ کار بکنند.‏ باب ؛
سپ.‏ موسی،‏ بصلئیل و اهولیاب و همۀ دانادلانی را
که خدا در دل ایشان حکمت داده بود،‏ و آنانی را که
دل ایشان،‏ ایشان را راغب ساخته بود که براي انجام
کار نزدیک بیایند،‏ دعوت کرد.‏ باب ؛
و همۀ قربانیهایی را که پسران اسرائیل براي بجا
آوردن کار خدمت محلمقدس آورده بودند،‏ از حضور
موسی برداشتند،‏ و هر بامداد قربانیهاي بخشودنی
دیگر نزد وي میآوردند.‏
و همۀ دانای که هر گونه کار محلمقدس را
میساختند،‏ هر یک از کار خود که در آن مشغول
میبود،‏ آمدند.‏
و موسی را عرض کرده،‏ گفتند:‏ قوم زیاده از آنچه
لازم است براي عمل آن کاري که یهوه فرمودهاست که
ساخته شود،‏ میآورند.‏
و موسی فرمود تا در اردو صدا زد،‏ گویند که مردان
و زنان هیچ کاري دیگر براي قربانیهاي محلمقدس
نکنند.‏ پ س قوم از آوردن باز داشته شدند.‏
و اسباب براي انجام تمام کار،‏ کافی،‏ بلکه زیاده بود.‏
سپ.‏ همۀ دانادلانی که در کار اشتغال داشتند،‏ ده
پردة مسکن را ساختند،‏ از کتان نازك تابیده شده و
لاجورد و ارغوان و قرمز،‏ و ا را با کروبیان از نساجی
ماهر ترتیب دادند.‏ باب
طول هر پرده بیست و هشت اندازة آرنج،‏ و عرض
هر پرده چهار اندازة آرنج.‏ همۀ پردهها را اندازه
بود.‏ باب
وپنج پرده را با یکدیگر بپیوست،‏ و پنج پرده را با
یکدیگر بپیوست،‏
و بر لب یک پرده در کنار حاشیهاش پاپیونهاي
لاجورد ساخت،‏ و همچنین در لب پردة بیرونی در
حاشیه دوم ساخت.‏ باب
و در یک پرده،‏ پنجاه پاپیون ساخت،‏ و در کنار
پردهاي که در حاشیه دومین بود،‏ پن ج اه پاپیون
ساخت.‏ و پاپیون ها مقابل یکدیگر بود.‏ باب
و پن ج اه دکمۀ زرین ساخت،‏ و پردهها را به
دکمهها با یکدیگر بپیوست،‏ تا مسکن یک باشد.‏ باب
،26
23 ،38
10 ،26
6 ،31
1 ،26
4 ،26
2 ،26
.3
.4
.5
.6
.7
8
.9
.10
.11
.12
.13
6
.14
و پردهها از پشم بز ساخت بج مهاي که
بالاي مسکن بود؛ ا را پانزده پرده ساخت.‏ باب
طول هر پرده سی اندازة آرنج،‏ و عرض هر پرده
چهار اندازة آرنج؛ و یازده پرده را یک اندازه بود.‏
و پنج پرده را جدا پیوست،‏ و شش پرده را جدا.‏
و پنجاه پاپیون بر کنار پردهاي که در حاشیه
بیرونی بود ساخت،‏ و پنجاه پاپیون در کنار پرده در
7 ،26
.15
.16
.17
34 .30 ،35
2 ،31
2
- 88 -

هآن
هآن
هآن
هآن
هاآن
هآن
کی
کی
نی
حاشیه دوم.‏
و پن جاه دکمۀ برنجین براي پیوستن خیمه
بساخت تا یک باشد.‏ باب
و پوششی از پوست قوچ سرخشده براي خیمه
ساخت،‏ و پوششی بر روي آن از پوست خز.‏ باب
و تختههاي قایم از چوب اقاقیا براي مسکن
ساخت.‏ باب
هر تخته ده اندازة آرنج،‏ و عرض هر تخته
یک اندازة آرنج و نیم.‏
هر تخته را دو زبانه بود مقارن یکدیگر،‏ و بدین
ترکیب همۀ تختههاي مسکن را ساخت.‏
و تختههاي مسکن را ساخت،‏ بیست تخته به
جانب جنوب به طرف مرکز،‏
و چهل پایۀ نقره زیر بیست تخته ساخت،‏ یعنی
دو پایه زیر تختهاي براي دو زبانهاش ، و دو پایه زیر
تختۀ دیگر براي دو زبانهاش
و براي جانب دیگر مسکن به طرف شمال،‏ بیست
تخته ساخت.‏
و چهل پایۀ نقرة ا را یعنی دو پایه زیر
تختهاي و دو پایه زیرتختۀ دیگر.‏ باب
و براي پشت مسکن به طرف مغرب،‏ شش تخته
ساخت.‏ باب
و دو تخته براي گوشههاي مسکن در هر دو
جانبش ساخت.‏
و از زیر با یکدیگر پیوسته شد،‏ و تا سر آن با هم
در یک حلقه تمام شد.‏ و همچنین براي هر دو در هر
دو گوشه کرد.‏ باب
سپ.‏ هشت تخته بود،‏ و پایههاي آنها از نقره
شانزده پایه،‏ یعنی دو پایه زیر هر تخته.‏ باب
و پشتبندها از چوب اقاقیا ساخت،‏ یعنی پنج
براي تختههاي یک جانب مسکن،‏ باب
و پنج پشتبند براي تختههاي جانب دیگر
مسکن،‏ و پنج پشتبند براي تختههاي پشت جانب
غربی مسکن.‏ باب
و پشتبند وسطی را ساخت تا در میان تختهها از
سر تا سر بگذرد.‏ باب
تختهها را به طلا پوشانید،‏ و حلقههاي آنها را از
طلا ساخت تا براي پشتبندها،‏ خانهها باشد،‏ و
پشتبندها را به طلا پوشانید.‏
و پرده را از لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازك
تابیده شده ساخت،‏ و آن را با کروبیان از نساجی ماهر
خروج
ترتیب داد.‏ دوم
و چهار ستون از چوب اقاقیا برایش ساخت،‏ و آنها
را به طلا پوشانید و قلابهاي ا از طلا بود،‏ و براي
ا چهار پایۀ نقره ریخت.‏ باب
و پردهاي براي دروازة خیمه از لاجورد و ارغوان و
قرمز و کتان نازك تابیده شده از صنعت طراز بساخت.‏
32 ،26
تواریخ 14 ،3
.36
.37
36 ،26 باب
.38
و پنج ستون آن و قلابهاي ا را ساخت و سرها
و چوبهاي بلند ا را به طلا پوشانید و پنج پایۀ
از برنج بود.‏
37
.1
و بصلئیل،‏ صندوق را از چوب اقاقیا ساخت،‏ طولش
دو اندازة آرنج و نیم،‏ و عرضش یک اندازة آرنج و نیم،‏
و بلندیش یک اندازة آرنج ونیم.‏ باب
و آن را به طلاي خالص از درون و بیرون پوشانید.‏ و
براي آن تاجی از طلا بر اطرافش ساخت.‏
و چهار حلقۀ زرین براي چهار گوشهاش بریخت،‏
یعنی دو حلقه بر طرفش و دو حلقه بر طرف
دیگر.‏
و دو چوب بلند از چوب اقاقیا ساخته،‏ آنها را به طلا
پوشانید.‏
و چوبهاي بلند را در حلقهها بر دو جانب صندوق
گذرانید،‏ براي حمل کردن صندوق.‏
و صندلی رحمت را از طلاي خالص ساخت.‏ طولش
دو اندازة آرنج و نیم،‏ و عرضش یک اندازة آرنج و نیم.‏
10 ،25
.2
.3
.4
.5
.6
17 ،25 باب
.7
و دو کروبی از طلا ساخت.‏ و آنها را بر هر دو طرف
صندلی رحمت از کاردست ساخت.‏ اول پادشاهان
یک کروبی بر این طرف و کروبی دیگر بر آن طرف،‏
و از صندلی رحمت،‏ کروبیان را بر هر دو طرفش
ساخت.‏
و کروبیان بالهاي خود را بر روي آن پهن میکردند،‏
و به بالهاي خویش صندلی رحمت را میپوشانیدند،‏ و
رویهاي ایشان به سوي یکدیگر میبود،‏ یعنی رویهاي
کروبیان به جانب صندلی رحمت میبود.‏ عبرانیان
و میز را از چوب اقاقیا ساخت.‏ طولش دو اندازة
آرنج،‏ و عرضش یک اندازة آرنج،‏ و بلندیش یک اندازة
آرنج و نیم باب
و آن را به طلاي خالص پوشانید،‏ و تاجی زر
گرداگردش ساخت.‏ باب
23 ،6
5 ،9
24 ،25
36 ،39
.8
.9
.10
.11
14 ،26
25 ،26
21 ،26
26 ،26
11 ،26
.
24 ،26
28 ،26
27 ،26
15 ،26
22 ،26
.18
.19
.20
21. طول
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
30
.31
.32
.33
.34
.35
- 89 -

ههال
ههایشال
هآن
هآن
کی
ببا
ها.آن
نیی
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
خروج
.12
و حاشیهاي به مقدار چهار انگشت گرداگردش
ساخت،‏ و تاجی زرین گرداگرد حاشیه ساخت.‏
و چهار حلقۀ زرین برایش ریخت،‏ و حلقهها را بر
چهار گوشهاي که بر چهار گوشهاش بود گذاشت.‏
و حلقهها مقابل حاشیه بود،‏ تا خانههاي چوبهاي
بلند باشد،‏ براي حمل کردن میز.‏
و دو چوب بلند را از چوب اقاقیا ساخته،‏ آنها را به
طلا پوشانید،‏ براي حمل کردن میز.‏
و ظروفی را که بر میز میبود از ظرفها و کاسهها و
پی ا و جامهایش که بدانها قربانیهاي ریختنی
میریختند،‏ از طلاي خالص ساخت . باب
و چراغدان را از طلاي خالص ساخت.‏ از کار
دست،‏ چراغدان را ساخت،‏ و پایهاش و شاخههایش و
پی و سیبهایش و گلهایش از همین بود.‏
29 ،25
.13
.14
.15
.16
.17
31 ،25
.18
و از دو طرفش شش شاخه بیرون آمد،‏ یعنی سه
شاخۀ چراغدان از یک طرف،‏ و سه شاخۀ چراغدان از
طرف دیگر.‏
و سه پیالۀ بادامی با سیبی و گلی در یک شاخه،‏ و
سه پیالۀ بادامی و سیبی و گلی بر شاخۀ دیگر،‏ و
همچنین براي شش شاخهاي که از چراغدان بیرون
میآمد.‏
و بر چراغدان چهار پیالۀ بادامی با سیبها و گلهاي
آن.‏
و سیبی زیر دو شاخۀ آن،‏ و سیبی زیر دو شاخۀ
آن،‏ و سیبی زیر دو شاخۀ آن،‏ براي شش شاخهاي که
از آن بیرون میآمد.‏
سیبهاي ا و شاخههاي ا از همین بود،‏ یعنی
همه از یک کار دست طلاي خالص.‏
و هفت چراغش و خاموشکنهایش و
چراغگیرهایش را از طلاي خالص ساخت.‏ باب
از یک وزنه طلاي خالص آن را با همۀ اسبابش
ساخت.‏
و قربانگاه بخور را از چوب اقاقیا ساخت،‏ طولش
یک اندازة آرنج،‏ و عرضش اندازة آرنج مربع،‏ و
بلندیش دو اندازة آرنج،‏ و شاخهایش از همان بود.‏ باب
27 ،25
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
1 ،30
.26
و آن را به طلاي خالص پوشانید،‏ یعنی سطحش و
طرفهاي گرداگردش،‏ و شاخهایش،‏ و تاجی گرداگردش
از طلاي خالص ساخت.‏ باب
و دو حلقۀ زرین برایش زیر تاج بر دو گوشهاش بر
دوطرفش ساخت،‏ تا خانههاي چوبهاي بلند باشد
براي حمل کردنش به
و چوبهاي بلند را از چوب اقاقیا ساخته،‏ آنها را
به طلا پوشانید.‏
و روغن مسح مقدس و بخور معطر طاهر را از
صنعت عطار ساخت.‏ باب
35 .25 ،30
.28
.29
38
.1
و قربانگاه قربانی سوختنی را از چوب اقاقیا ساخت.‏
طولش پنج اندازة آرنج،‏ و عرضش پنج اندازة آرنج
مربع،‏ و بلندیش سه اندازة آرنج.‏ باب ؛
و شاخهایش را بر چهار گوشهاش ساخت.‏
شاخهایش از همان بود و آن را از برنج پوشانید.‏ باب
،27
1 ،27
24 ،20
.2
2
.3
و همۀ اسباب قربانگاه را ساخت،‏ یعنی:‏ دیگها و
خاكاندازها و کاسهها و چنگالها و زغالبردارها و همۀ
ظروفش را از برنج ساخت.‏ باب
و براي قربانگاه،‏ آتشدانی مشبک از برنج ساخت،‏
که زیر حاشیهاش بطرف پا تا نصفش برسد.‏ باب
،27
3 ،27
.4
4
.5
.6
.7
و چهار حلقه براي چهار سر آتشدان برنجین
ریخت،‏ تا خانههاي چوبهاي بلند باشد.‏
و چوبهاي بلند را از چوب اقاقیا ساخته،‏ آنها را به
برنج بپوشانید.‏
و چوبهاي بلند را در حلقهها بر دو طرف قربانگاه
گذرانید،‏ براي برداشتنش به ا،‏ و قربانگاه را از چوبها
جفت ساخت.‏ باب
و حوض را از برنج ساخت،‏ و پایهاش را از برنج از
آینههاي زنانی که نزد دروازة خیمۀ اجتماع براي
خدمت جمع میشدند.‏ باب
و صحن را ساخت که براي طرف جنوبی به سمت
مرکز،‏ پردههاي صحن از کتان نازك تابیده شده صد
اندازة آرنجی بود.‏ باب
ا بیست بود،‏ و پایههاي آنها بیست
بود،‏ از برنج و قلابهاي ا و پشتبندهاي ا از نقره.‏
و براي طرفشمالی صد اندازة آرنجی بود،‏ و
ستونهاي آنها بیست از برنج،‏ و قلابهاي ستونها و
پشتبندهاي ا از نقره بود.‏
و براي طرف غربی،‏ پردههاي پنجاه اندازة آرنجی
بود،‏ و ستونهاي ا ده و پایههاي آنها ده،‏ و قلابها و
پشت بندهاي ستونها از نقره بود.‏
و براي طرف شرقی به سمت طلوع،‏ پنجاه اندازة
30 ،40
9 ،27
8 ،27
.8
.9
10. ستونهاي
.11
.12
.13
3 ،30
.27
- 90 -

هاُ‏
هآن
هآن
هاآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
هآن
آرنجی بود.‏
و پردههاي یک طرف دروازه پانزده اندازة آرنجی
بود،‏ ستونهاي ا سه و پایههاي ا سه.‏
و براي طرف دیگر دروازة صحن از این طرف و از
آن طرف پردهها پانزده اندازة آرنجی بود،‏ ستونهاي
سه و پایههاي ا سه.‏ باب
همۀ پردههاي صحن به هر طرف از کتان نازك
تابیده شده بود.‏
و پایههاي ستونها از برنج بود،‏ و قلابها و
پشتبندهاي ستونها از نقره،‏ و پوشش سرهاي آنها از
نقره،‏ و همه ستونهاي صحن به پشتبندهاي نقره
پیوسته شده بود.‏
و پردة دروازة صحن از صنعت طراز از لاجورد و
ارغوان و قرمز و کتان نازك تابیده شده بود.‏ طولش
بیست اندازة آرنج،‏ و بلندیش به عرض پنج اندازة آرنج
موافق پردههاي صحن.‏ باب
و ستونهاي ا چهار،‏ و پایههاي برنجین آنها
چهار،‏ و قلابهاي ا از نقره،‏ و پوشش سرهاي آنها و
پشتبندهاي ا از نقره بود.‏
و همۀ میخهاي مسکن و صحن،‏ به هر طرف از
برنج بود.‏
این است حساب مسکن،‏ یعنی مسکن شهادت،‏
چنانکه حسب فرمان موسی به خدمت لاویان،‏ به
توسط ایتامار پسر هارون کاهن حساب آن گرفته شد.‏
و بصلئیل پسر اوري پسر حور از نسل یهودا،‏ آنچه
را که یهوه به موسی امر فرموده بود بساخت.‏ باب ؛
خروج
1 ،36
15 ،27
16 ،27
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
20 2، اول تواریخ
.23
و با وي ولیاب پسر اخیسامک از نسل دان بود،‏
نقاش و مخترع و طراز در لاجورد و ارغوان و قرمز و
کتان نازك.‏ باب
و تمام طلایی که در کار صرف شد،‏ یعنی در همه
کار محلمقدس،‏ از طلاي قربانی بیست و نه وزنه و
هفتصد و سی شکل موافق شکل محلمقدس بود.‏
و نقرة شمرده شدگان جماعت صد وزنه و هزار و
هفتصد و هفتاد و پنج شکل بود،‏ موافق شکل
محلمقدس.‏
یک بِکا یعنی نیم شکل موافق شکل محلمقدس،‏
براي هر نفري از آنانی که به سوي شمرده شدگان
گذشتند،‏ از بیست ساله و بالاتر،‏ که ششصد و سه هزار
و پانصد و پنجاه نفر بودند.‏ باب
و اما آن صد وزنۀ نقره براي ریختن پایههاي
محلمقدس و پایههاي پرده بود.‏ صد پایه از صد وزنه
یعنی یک وزنه براي یک پایه.‏
و از آن هزار و هفتصد و هفتاد و پنج شکل قلابها
براي ستونها ساخت،‏ و سرهاي آنها را پوشانید،‏ و
پشتبندها براي ا ساخت.‏
و برنج قربانی هفتاد وزنه و دو هزار و چهارصد
شکل بود.‏
و از آن پایههاي دروازة خیمۀ اجتماع،‏ و قربانگاه
برنجین،‏ و شبکۀ برنجین آن و همۀ اسباب قربانگاه را
ساخت.‏
و پایههاي صحن را به هر طرف،‏ و پایههاي دروازة
صحن و همۀ میخهاي مسکن و همۀ میخهاي گرداگرد
صحن را.‏
.28
.29
.30
.31
39
.1
و از لاجورد و ارغوان و قرمز رختهاي بافته شده
ساختند،‏ براي خدمت کردن در محلمقدس،‏ و
رختهاي مقدس براي هارون ساختند،‏ چنانکه یهوه به
موسی امر نموده بود.‏ باب ؛ ؛
و ایفود را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان
نازك تابیده شده،‏ ساخت.‏ باب
و ورقههاي نازك از طلا ساختند و تارها کشیدند تا
ا را در میان لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازك
با نساجی ماهر ببافند.‏
و کتفهاي پیوسته شده برایش ساختند،‏ که بر دو
کنار پیوسته شد.‏ باب
و بندکمر بسته شدهاي که بر آن بود از همان پارچه
و از همان صنعت بود،‏ از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز
و کتان نازك تابیده شده،‏ چنانکه یهوه به موسی امر
فرموده بود.‏ تثنیه
و سنگهاي اونیکس قابدار در دو طوق طلا،‏ و نقش
شده به مهر کاري،‏ موافق نامهاي پسران اسرائیل
درست کردند.‏ باب
ا را بر کتفهاي ایفود نصب کرد،‏ تا سنگهاي
یادگاري براي پسران اسرائیل باشد،‏ چنانکه یهوه به
موسی امر فرموده بود.‏ باب
و سینهبند را موافق کار ایفود از نساجی ماهر
ساخت،‏ از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازك
تابیده شده.‏ باب
و آن مربع بود و سینهبند را دولا ساختند طولش
یک وجب و عرضش یک وجب دولا.‏
و در آن چهار ردیف سنگ نصب کردند،‏ ردیفاي
19 ،35
10 ،31
6 ،28
4 ،28
12 ،28
7 ،28
9 ،29
8 ،28
15 ،28
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
13 ،30
6 ،31
.24
.25
.26
.27
- 91 -

نیی
هم
نی
هنهرا
هرم
از عقیق سرخ و یاقوت زرد و زمرد.‏ این بود ردیف اول.‏ 27.
باب
خروج
19 ،21 ؛ مکاشفه 17 ،28
.11
و ردیف دوم از یاقوت سرخ و یاقوت کبود و عقیق
سفید.‏
و ردیف سوم از سنگ سلیمانی و یشم و جمست.‏
و ردیف چهارم از فیروزه و اونیکس و یشم در
ردیفهاي خود که با دیوارهاي طلا احاطه شده بود.‏
.12
.13
20 ،28 باب
.14
و سنگها موافق نامهاي پسران اسرائیل دوازده بود،‏
مطابق اسامی ایشان،‏ مثل ر کنده،‏ هر یکی به اسم
خود براي دوازده نسل.‏
و بر سینهبند زنجیرهاي تابیده شده،‏ مثل کار
طنابها از طلاي خالص ساختند.‏ باب
و دو طوق زرین و دو حلقۀ زر ساختند و دو
حلقه را بر دو سر سینهبند گذاشتند.‏
و آن دو زنجیر تابیده شدة زرین را در دو حلقهاي
که بر سرهاي سینهبند بود،‏ گذاشتند.‏
و دو سر دیگر آن دو زنجیر را بر دو طوق
گذاشتند،‏ و آنها را بر دو کتف ایفود در پیشهم نصب
کردند.‏
و دو حلقۀ زرین ساختند،‏ آنها را بر دو سر
سینهبند گذاشتند،‏ بر کناري که بر طرف درونی ایفود
بود.‏ باب
و دو حلقۀ زرین دیگر ساختند،‏ و آنها را بر دو
کتف ایفود،‏ به طرف پا ، از جانب پیش،‏ مقابل
پیوستگیش بالاي بندکمر ایفود گذاشتند.‏
و سینهبند را به حلقههایش با حلقههاي ایفود به
نوار لاجوردي بستند،‏ تا بالاي بندکمر ایفود باشد.‏ و
سینهبند از ایفود جدا نشود،‏ چنانکه یهوه به موسی امر
فرموده بود.‏
و رداي ایفود را از نساجی،‏ تماماً‏ لاجوردي ساخت.‏
22 ،28
26 ،28
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
31 ،28 باب
.23
و دهنهاي در وسط ردا بود،‏ مثل دهنۀ زره با
حاشیهاي گرداگرد دهنه تا پاره نشود.‏
و بر دامن ردا،‏ انارها از لاجورد و ارغوان و قرمز و
کتان تابیده شده ساختند.‏
و زنگولهها از طلاي خالص ساختند.‏ و زنگولهها را
در میان انارها بر دامن ردا گذاشتند،‏ گرداگردش در
میان انارها.‏
و زنگولهاي و اناري،‏ و زنگولهاي و اناري گرداگرد
دامن ردا براي خدمت کردن،‏ چنانکه یهوه به موسی
امر فرموده بود.‏ باب
و پی ا را براي هارون و پسرانش از کتان نازك
از نساجی ساختند.‏ باب
و پیشانیبند را از کتان نازك و دستارهاي زیبا را
از کتان نازك،‏ و زیرجامههاي کتانی را از کتان نازك
تابیده شده.‏
و کمربند را از کتان نازك تابیده شده،‏ و لاجورد و
ارغوان و قرمز از صنعت طراز،‏ چنانکه یهوه به موسی
امر فرموده بود.‏
و ورقۀ افسر مقدس را از طلاي خالص ساختند،‏ و
بر آن مثل حک کردند:‏ ‏"قدوسیت براي یهوه".‏
39 ،28
.28
.29
.30
9 ،8 لاویان
.31
و بر آن نواري لاجوردي بستند تا آن را بالاي
پیشانیبند ببندند،‏ چنانکه یهوه به موسی امر فرموده
بود.‏ باب ؛
سپ.‏ همۀ کار مسکن خیمۀ اجتماع تمام شد،‏ و
پسران اسرائیل ساختند.‏ موافق آنچه یهوه به موسی
امر فرموده بود،‏ عمل نمودند.‏
و مسکن خیمه را نزد موسی آوردند،‏ با همۀ
اسبابش و دکمهها و تختهها و پشتبندها و ستونها و
پایههایش.‏ باب
و پوشش از پوست قوچ سرخشده و پوشش از
پوست خز و پرده میانی.‏
و صندوق شهادت و چوبهاي بلندش و صندلی
رحمت.‏
و میز و همۀ اسبابش و نانِ‏ تضعینی.‏ باب
و چراغدان طاهر و چراغهایش،‏ چراغهاي آراسته
شده و همۀ اسبابش،‏ و روغن براي روشنایی.‏
و قربانگاه زرین و روغن مسح و بخور معطر و پرده
براي دروازة خیمه.‏
و قربانگاه برنجین و شبکۀ برنجین آن،‏ و
چوبهاي بلندش و همۀ اسبابش و حوض و پایهاش.‏
و پردههاي صحن و ستونها و پایههایش و پردة
دروازة صحن،‏ و طنابهایش و میخهایش و همۀ اسباب
خدمت مسکن براي خیمۀ اجتماع.‏
و رختهاي بافته شده براي خدمت محلمقدس،‏ و
رخت مقدس براي هارون کاهن،‏ و رختها براي
پسرانش تا کاهنی نمایند.‏ باب ‎31‎ف
موافق آنچه یهوه به موسی امر فرموده بود،‏ پسران
اسرائیل همچنین تمام کار را ساختند.‏
و موسی تمام کارها را ملاحظه کرد،‏ و اینک
موافق آنچه یهوه امر فرموده بود ساخته بودند،‏
همچنین کرده بودند.‏ و موسی ایشان را برکت داد.‏
13 ،35
10
6 ،29
11 ،35
37 ،28
32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
34 ،28
.24
.25
.26
- 92 -

هنرا
پیدایش
خروج
31 ،1
40
.1
.2
تواریخ
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
در روز اول ماه مسکن خیمۀ اجتماع را برپا نما.‏
3 ،1
.3
دوم
و صندوق شهادت را در آن بگذار.‏ و پرده را پیش
صندوق پهن کن.‏ باب
و میز را درآورده،‏ چیزهایی را که میباید،‏ بر آن قرار
ده.‏ و چراغدان را درآور و چراغهایش را آراسته کن.‏
و قربانگاه زرین را براي بخور پیش صندوق شهادت
بگذار،‏ و پردة دروازه را بر مسکن بیاویز.‏ باب ؛
و قربانگاه قربانی سوختنی را پیش دروازة مسکن
خیمۀ اجتماع بگذار.‏ لاویان
و حوض را در میان خیمۀ اجتماع و قربانگاه بگذار،‏
و آب در آن بریز.‏
و صحن را گرداگرد برپا کن.‏ و پردة دروازة صحن را
بیاویز.‏
و روغن مسح را گرفته،‏ مسکن را با آنچه در آن
است مسح کن،‏ و آن را با همۀ اسبابش تقدیس نما تا
مقدس شود.‏ باب
و قربانگاه قربانی سوختنی را با همۀ اسبابش مسح
کرده،‏ قربانگاه را تقدیس نما.‏ و قربانگاه،‏ مقدسترین
خواهد بود.‏
و حوض را با پایهاش مسح نموده،‏ تقدیس کن.‏
و هارون و پسرانش را نزد دروازة خیمۀ اجتماع
آورده،‏ ایشان را به آب غسل ده.‏ باب
و هارون را به رخت مقدس بپوشان،‏ و او را مسح
کرده،‏ تقدیس نما،‏ تا براي من کاهنی کند.‏
و پسرانش را نزدیک آورده،‏ ایشان را به پی ها
بپوشان.‏ باب ؛
و ایشان را مسح کن،‏ چنانکه پدر ایشان را مسح
کردي تا براي من کاهنی نماید.‏ و مسح ایشان هر آینه
براي کاهنی ابدي در نسلهاي ایشان خواهد بود.‏
سپ.‏ موسی موافق آنچه یهوه او را امر فرموده بود
کرد،‏ و همچنین به عمل آورد.‏ باب ؛
و اول ماه از سال دوم که مسکن برپا شد،‏ اعداد
و موسی مسکن را برپا نمود،‏ وپایههایش را بنهاد و
تختههایش را قایم کرد،‏ و پشت بندهایش را گذاشت،‏
و ستونهایش را برپا نمود،‏
و خیمه را بالاي مسکن کشید،‏ و پوشش خیمه را
بر روي آن گسترانید،‏ چنانکه یهوه به موسی امر نموده
بود.‏
و شهادت را گرفته،‏ آن را در صندوق نهاد،‏ و
چوبهاي بلند را بر صندوق گذارد،‏ و صندلی رحمت
را بالاي صندوق گذاشت.‏ عبرانیان
و صندوق را به مسکن درآورد،‏ و پرده میانی را
آویخته،‏ آن را پیش صندوق شهادت کشید.‏ چنانکه
یهوه به موسی امر فرموده بود.‏
و میز را در خیمۀ اجتماع به طرف شمالی مسکن،‏
بیرون پرده نهاد.‏ باب
و نان را به حضور یهوه بر آن قرار داد،‏ چنانکه
یهوه به موسی امر فرموده بود.‏ باب
و چراغدان را در خیمۀ اجتماع،‏ مقابل میز به
طرف جنوبی مسکن نهاد.‏ باب
و چراغها را به حضور یهوه گذاشت،‏ چنانکه یهوه
به موسی امر فرموده بود.‏ باب ؛ اعداد
و قربانگاه زرین را در خیمۀ اجتماع،‏ پیش پرده
نهاد.‏
و بخور معطر بر آن سوزانید،‏ چنانکه یهوه به
موسی امر فرموده بود.‏ باب
و پردة دروازة مسکن را آویخت.‏
و قربانگاه قربانی سوختنی را پیش دروازة مسکن
خیمۀ اجتماع وضع کرد،‏ و قربانی سوختنی و قربانی را
بر آن گذاشت،‏ چنانکه یهوه به موسی امر فرموده
بود.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
و حوض را در میان خیمۀ اجتماع و قربانگاه
وضع کرده،‏ آب براي شستن در آن بریخت.‏ باب
و موسی و هارون و پسرانش دست و پاي خود را
در آن شستند.‏
وقتی که به خیمۀ اجتماع داخل شدند و نزد
قربانگاه آمدند شست و شو کردند،‏ چنانکه یهوه به
موسی امر فرموده بود.‏ باب
و صحن را گرداگرد مسکن و قربانگاه برپا نمود،‏ و
پردة دروازة صحن را آویخت.‏ پس موسی کار را به
انجام رسانید.‏
آنگاه ابر،‏ خیمۀ اجتماع را پوشانید و شکوه یهوه
مسکن را پر ساخت.‏ اعداد ؛ اول پادشاهان ؛ حزقیال 43،
18 ،30
2 ،8
11 ،8
30 ،25
4 ،9
31 ،25
37 ،25
35 .7 ،30
19 ،30
35 ،26
22 ،18
15 ،9
1 ،27
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
5
.35
و موسی نتوانست به خیمۀ اجتماع داخل شود،‏
زیراکه ابر بر آن ساکن بود،‏ و شکوه یهوه مسکن را پر
ساخته بود.‏
36. و چون ابر از بالاي مسکن برمیخاست،‏ پسران
36 ،26
1 ،7
1 ،30
42 ،39
4 ،29
10 ،7
18 ،4
33 ،26
26 ،30
27 ،39
39 ،28
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
- 93 -

اسرائیل در همۀ مراحل خود کوچ میکردند.‏
اعداد
خروج
باب 21 ،13
17 ،9
.37
؛
و هرگاه ابر برنمیخاست،‏ تا روز برخاستن آن،‏
کوچ نمیکردند.‏
زیرا که در روز،‏ ابر یهوه بر مسکن و در شب،‏ آتش
بر آن میبود،‏ در نظر تمامی خاندان اسرائیل،‏ در همۀ
منازل ایشان.‏ اعداد ؛ تثنیه
13 ،1
16 ،9
.38
- 94 -

یس
يرو
یال
هاآن
يرو
ته
يجا
ته
شرم
کی
یان
لاویان
لاویان
1
.1
.2
.3
و یهوه مو را خواند،‏ و او را از خیمۀ اجتماع
خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏
هرگاه کسی از شما قربانی نزد یهوه بگذراند،‏ پس
قربانی خود را از گلهها یعنی از گاو یا از گوسفند
بگذرانید.‏
اگر قربانی او قربانی سوختنی از گاو باشد،‏ آن را نر
بیعیب بگذارند،‏ و آن را نزد در خیمۀ اجتماع بیاورد تا
به حضور یهوه خوشایند شود.‏ باب ؛ ؛ ؛ خروج
،29
8
3 ،17
9 ،6
13 ،12 ؛ تثنیه 10
.4
و دست خود را بر سر قربانی سوختنی بگذارد،‏ و
برایش خوشایند خواهد شد تا به جهت او کفاره کند.‏
12 ،9 عبرانیان
5
سپ.‏ گاو را به حضور یهوه قربانی نماید،‏ و پسران
هارون کاهنان خون را نزدیک بیاورند،‏ و خون را بر
اطراف قربانگاه که نزد در خیمۀ اجتماع است بپاشند.‏
باب 2 ،3
.6
.7
.8
.9
و پوست قربانی سوختنی را بکَنَد و آن را قطعهقطعه
کند.‏
و پسران هارونِ‏ کاهن آتش بر قربانگاه بگذارند،‏ و
هیزم بر آتش بچینند.‏
و پسران هارونِ‏ کاهنان قطعهها و سر و پیه را بر
هیزمی که بر آتش قربانگاه است بچینند.‏
و جهاز هاضمه و پاچههایش را به آب بشویند،‏ و
کاهن همه را بر قربانگاه بسوزاند،‏ براي قربانی
سوختنی و قربانی آتشین و عطر خوشبو بجهت یهوه.‏
2 ،2 باب
.10
و اگر قربانی او از گله باشد خواه از گوسفند خواه
از بز بجهت قربانی سوختنی،‏ آن را نر بیعیب
بگذراند.‏
و آن را به طرف شم قربانگاه به حضور یهوه
قربانی نماید،‏ و پسران هارون کاهنان خونش را به
اطراف قربانگاه بپاشند.‏
و آن را با سرش و پیهاش قطعهقطعه کند،‏ و
کاهن را بر هیزمی که بر آتش قربانگاه است
بچیند.‏
و جهاز هاضمه و پاچههایش را به آب بشوید،‏ و
کاهن همه را نزدیک بیاورد و بر قربانگاه بسوزاند،‏ که
آن قربانی سوختنی و قربانی آتشین و عطر خوشبو
بجهت یهوه است.‏
و اگر قربانی او بج یهوه قربانی سوختنی از
مرغان باشد،‏ پس قربانی خود را از قناريها یا از
جوجههاي کبوتر بگذراند.‏ باب ؛
و کاهن آن را نزد قربانگاه بیاورد و سرش را بپیچد
و بر قربانگاه بسوزاند،‏ و خونش بر پهلوي قربانگاه
افشرده شود.‏
و چینهدانش را با فضلات آن بیرون کرده،‏ آن را بر
جانب شرقی قربانگاه در خاکستر بیندازد.‏ باب
و آن را از وسط بالهایش پاره کند و اما از هم جدا
نکند،‏ و کاهن آن را بر قربانگاه بر هیزمی که بر آتش
است بسوزاند،‏ که آن قربانی سوختنی و قربانی آتشین
و عطر خوشبو بجهت یهوه است.‏ باب ؛ ؛
8 ،5
16 .5 ،3
16 .9 .2 ،2
6 ،12
7 ،5
.14
.15
.16
.17
25 .18 ،29 خروج
2
.1
و هرگاه کسی قربانی آردي بج یهوه بگذراند،‏
پس قربانی او از آرد نرم باشد،‏ و روغن بر آن بریزد و
کندر بر آن بنهد.‏ باب
و آن را نزد پسران هارون کاهنان بیاورد،‏ و
مشت از آن بگیرد یعنی از آرد ن و روغنش با
تمامی کندرش و کاهن آن را براي یادگاري بسوزاند،‏ تا
قربانی آتشین و عطر خوشبو بجهتیهوه باشد.‏ باب
.9 ،1
14 ،6
.2
17 .13
.3
و بقیۀ قربانی آردي از آن هارون و پسرانش باشد.‏
این از قربانیهاي آتشین یهوه مقدسترین است.‏ باب
،6
16
.4
و هرگاه قربانی قربانی آردي پخته شدهاي در تنور
بگذر نان بدونخمیرمایهترش از آرد نرم
مالیده شده به روغن،‏ یا شیرینیهاي
بدونخمیرمایهترش مالیده شده به روغن باشد.‏
و اگر قربانی تو قربانی آردي بر ساج باشد،‏ پس از
آرد نرم بدونخمیرمایهترش مالیده شده به روغن
باشد.‏
و آن را پارهپاره کرده،‏ روغن بر آن بریز.‏ این قربانی
آردي است.‏
و اگر قربانی تو قربانی آردي تابه باشد از آرد نرم با
روغن ساخته شود.‏
و قربانی آردي را که از این چیزها ساخته شود نزد
یهوه بیاور،‏ و آن را پیش کاهن بگذار،‏ و او آن را نزد
، پس
.5
.6
.7
.8
.11
.12
.13
- 95 -

هاآن
ته
ته
نی
رددا
یان
هآن
نی
ردا
هآن
یپوم
هآن
.6
.7
.8
.9
قربانگاه خواهد آورد.‏
و کاهن ازقربانی آردي یادگاري آن را بر و بر
قربانگاه بسوزاند.‏ این قربانی آتشین و عطر خوشبو
بجهت یهوه است.‏ باب
و بقیۀ قربانی آردي از آن هارون و پسرانش باشد.‏
این از قربانی هاي آتشین یهوه مقدسترین است.‏ باب
لاویان
17 .13 .9 ،1 ؛ 16 .5 ،3 ؛ 18 ،23
.9
.10
16 ،6
.11
و هیچ قربانی آردي که بجهت یهوه میگذرانید با
خمیرمایه ساخته نشود،‏ زیرا که هیچ خمیرمایه ترش و
عسل را براي قربانی آتشین بجهت یهوه نباید سوزانید.‏
17 ،6 باب
.12
را براي قربانی نوبرها بج یهوه بگذرانید،‏
لیکن براي عطر خوشبو به قربانگاه برنیارند
و هر قربانی آردي خود را به نمک نمکین کن،‏ و
نمک عهد خداي خود را از قربانی آردي خود بازم
با هر قربانی خود نمک بگذران مرقس ؛ کولسیان
و اگر قربانی آردي نوبرها بج یهوه بگذر
پس خوشههاي برشته شدة به آتش،‏ یعنی غله حاصل
نیکو بجهت قربانی آردي نوبرهاي خود بگذران تثنیه
،
،
،26
6 ،4
.
.
49 ،9
.
.13
.14
2
.15
و روغن بر آن بریز و کندر بر آن بنه.‏ ا قربانی
آردي است.‏ باب
و کاهن یادگاري آن را یعنی قدري از غله آن و از
روغنش با تمامی کندرش بسوزاند.‏ این قربانی آتشین
بجهت یهوه است.‏
11 ،5
.16
3
.1
و اگر قربانی او قربانی صلح باشد،‏ اگر از رمه بگذراند
خواه نر و خواه ماده باشد،‏ آن را بیعیب به حضور یهوه
بگذراند.‏ باب
و دست خود را بر سر قربانی خویش بنهد،‏ و آن را
نزد در خیمۀ اجتماع قربانی نماید،‏ و پسران هارون
کاهنان خون را به اطراف قربانگاه بپاشند.‏ باب ؛ خروج
5 ،1
11 ،7
.2
16 ،29
.3
و از قربانی صلح قربانی آتشین بجهت یهوه بگذراند،‏
یعنی پیهی که جهاز هاضمه را میپوشاند و همۀ پیه را
که بر جهاز هاضمه ست.‏ خروج
و دو قلوه و پیه که بر است که بر دو پهلو است،‏
و سفیدي را که بر جگر است،‏ با قلوهها جدا کند.‏
و پسران هارون آن را بر قربانگاه با قربانی سوختنی
بر هیزمی که بر آتش است بسوزانند.‏ ا قربانی
آتشین و عطر خوشبو بجهت یهوه است.‏
و اگر قربانی او براي قربانی صلح بجهت یهوه از گله
باشد،‏ آن را نر یا مادة بیعیب بگذراند.‏
اگر برهاي براي قربانی خود بگذراند،‏ آن را به حضور
یهوه نزدیک بیاورد.‏
و دست خود را بر سر قربانی خود بنهد،‏ و آن را نزد
در خیمۀ اجتماع قربانی نماید،‏ و پسران هارون خونش
را به اطراف قربانگاه بپاشند.‏
و از قربانی صلح قربانی آتشین بجهت یهوه بگذراند،‏
یعنی پیهاش و تمامی دنبه را و آن را از نزد ستون
فقرات جدا کند،‏ و پیهی که جهاز هاضمه را میپوشاند
و همۀ پیه را که بر جهاز هاضمه است.‏
و دو قلوه و پیهی که بر است که بر دو پهلو
است و سفیدي را که بر جگر است با قلوهها جدا کند.‏
و کاهن آن را بر قربانگاه بسوزاند.‏ این طعام قربانی
آتشین بجهت یهوه است.‏
و اگر قربانی او بز باشد پس آن را به حضور یهوه
نزدیک بیاورد.‏
و دست خود را بر سرش بنهد و آن را پیش خیمۀ
اجتماع قربانی نماید.‏ و پسران هارون خونش را به
اطراف قربانگاه بپاشند.‏
و قربانی خود،‏ یعنی قربانی آتشین را،‏ بجهت یهوه
از آن بگذراند،‏ پیهی که جهاز هاضمه را شاند و
تمامی پیهی که بر جهاز هاضمه است.‏
و دو قلوه و پیهی که بر است که بر دو پهلو
است و سفیدي را که بر جگر است با قلوهها جدا کند.‏
.10
.11
.12
.13
.14
.15
9 ،4 باب
.16
و کاهن آن را بر قربانگاه بسوزاند.‏ این طعام قربانی
آتشین براي عطر خوشبوست.‏ تمامی پیه از آن یهوه
است.‏ باب ؛
این قانون ابدي در همۀ نسلهاي بعد شما در
همه مسکنهاي شما خواهد بود که هیچ خون و پیه را
نخورید.‏ باب ؛ ؛ ؛ پیدایش ؛ خروج ؛
16 ،12
4 ،9
10 ،17
9 ،2
7 ،1
26 ،7 23 ،7
25 ،21 29 .20 ،15
.17
اعمال رسولان
4
.1
.2
؛
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ اگر کسی
ندانسته گناه کند،‏ در هر کدام از ممنوعات یهوه که
نباید کرد،‏ و به خلاف هریک از آنها عمل کند،‏ باب
اگر کاهن که مسح شده است گناهی ورزد و قوم را
مجرم سازد،‏ پس براي گناهی که کرده است،‏
15 ،5
.3
22 .13 ،29
.4
.5
- 96 -

رد.دا
یه
هآن
یم
هاآن
يجا
نی
ته بی
گوسالهاي بیعیب از رمه براي قربانی گناه نزد یهوه 17.
بگذراند.‏ دوم قرنتیان
و گوساله را به در خیمۀ اجتماع به حضور یهوه
بیاورد،‏ و دست خود را بر سر گوساله بنهد و گوساله را
به حضور یهوه قربانی نماید.‏
و کاهن مسح شده از خون گوساله گرفته،‏ آن را به
خیمۀ اجتماع درآورد.‏
و کاهن انگشت خود را در خون فرو برد،‏ و به حضور
یهوه پیش پرده محل مقدس قدري از خون را هفت
مرتبه بپاشد.‏ باب
و کاهن قدري از خون را بر شاخههاي قربانگاه بخور
معطر که در خیمۀ اجتماع است،‏ به حضور یهوه
بپاشد،‏ وهمۀ خون گوساله را بر پایه قربانگاه قربانی
سوختنی که به در خیمۀ اجتماع است بریزد.‏ خروج
لاویان
6 ،30
21 ،5
11 ،8
.4
.5
.6
.7
29 .6 ،40 ؛
.8
.9
و تمامی پیه گوسالۀ قربانی گناه،‏ یعنی پی که
جهاز هاضمه را میپوشاند و همۀ پیه را که بر جهاز
هاضمه است از آن بر
و دو قلوه و پیهی که بر است که بر دو پهلو است
و سفیدي را که بر جگر است با قلوهها جدا کند.‏
باب 3،
10
10. چنانکه
کاهن
5 ،3
.11
از گاو قربانی صلح برداشته شود و
را بر قربانگاه قربانی سوختنی بسوزاند.‏ باب
و پوست گوساله و تمامی گوشتش با سرش و
پاچههایش و جهاز هاضمه و سرگینش باب
یعنی تمامی گوساله را بیرون لشکرگاه در مکان
پاك جایی که خاکستر را میریزند ببرد،‏ و آن را بر
هیزم به آتش بسوزاند.‏ در جایی که خاکستر را
میریزند سوخته شود.‏
و هرگاه تمامی بزرگان اسرائیل ندانسته گناه کنند
و آن امر از چشمان جماعت مخفی باشد،‏ و کاري را
که نباید کرد از همه ممنوعات یهوه کرده،‏ مجرم شده
باشند،‏ اعداد
چون.‏ گناهی که کردند معلوم شود،‏ آنگاه بزرگان
گوسالهاي از رمه براي قربانی گناه بگذرانند و آن را
پیش خیمۀ اجتماع بیاورند.‏
و ریشسفیدانِ‏ بزرگان دستهاي خود را بر سر
گوساله به حضور یهوه بنهند،‏ و گوساله به حضور یهوه
قربانی شود.‏
و کاهن مسح شده،‏ قدري از خون گوساله را به
خیمۀ اجتماع درآورد.‏ باب
و کاهن انگشت خود را در خون فروبرد و آن را به
حضور یهوه پیش پرده هفت مرتبه بپاشد.‏ باب
و قدري از خون را بر شاخهاي قربانگاه که به
حضور یهوه در خیمۀ اجتماع است بگذارد،‏ و همۀ
خون را بر پایه قربانگاه قربانی سوختنی که نزد در
خیمۀ اجتماع است بریزد.‏
و همۀ پیۀ آن را از آن برداشته،‏ بر قربانگاه
بسوزاند.‏
و با گوساله عمل نماید چنانکه با گوسالۀ قربانی
گناه عمل کرد،‏ همچنان با ا بکند و کاهن براي
ایشان کفاره کند،‏ و آمرزیده خواهند شد.‏ باب
و گوساله را بیرون لشکرگاه برده،‏ آن را بسوزاند
چنانکه گوسالۀ اول را سوزانید.‏ این قربانی گناه
جماعت است.‏ باب
و هرگاه امیر گناه کند،‏ و کاري را که نباید کرد از
همه ممنوعات یهوه خداي خود ندانسته بکند و مجرم
شود
چون.‏ گناهی که کرده است بر او معلوم شود،‏ آنگاه
بز نر بیعیب براي قربانی خود بیاورد.‏
و دست خود را بر سر بز بنهد و آن را در جایی که
قربانی سوختنی را قربانی کنند به حضور یهوه قربانی
نماید.‏ این قربانی گناه است.‏
و کاهن قدري از خون قربانی گناه را به انگشت
خود گرفته،‏ بر شاخهاي قربانگاه قربانی سوختنی
بگذارد،‏ و خونش را بر پایه قربانگاه سوختنی بریزد.‏
و همۀ پیه آن را مثل پیه قربانی صلح بر قربانگاه
بسوزاند،‏ و کاهن براي او گناهش را کفاره خواهد کرد
و آمرزیده خواهد شد.‏ باب
و هرگاه کسی از اهل زمین ندانسته گناه ورزد و
کاري را که نباید کرد از همۀ ممنوعات یهوه بکند و
مجرم شود،‏ باب
چون.‏ گناهی که کرده است بر او معلوم شود،‏ آنگاه
براي قربانی خود بز مادة بیع بج گناهی که
کرده است بیاورد.‏
و دست خود را بر سر قربانی گناه بنهد و قربانی
گناه را در قربانی سوختنی قربانی نماید.‏
و کاهن قدري از خونش را به انگشت خود گرفته،‏
آن را بر شاخهاي قربانگاه قربانی سوختنی بگذارد،‏ و
همۀ خونش را بر پایه قربانگاه بریزد.‏
و همۀ پیه آن را جدا کند چنانکه پیه از قربانی
صلح جدا میشود،‏ و کاهن آن را بر قربانگاه بسوزاند
7 ،14
16 .13 ،5
15 .13 ،5
30 ،6
15 ،5
.18
.19
.20
.21
.22
23
.24
.25
.26
.27
28
.29
.30
.31
17 ،8
،
عبرانیان 11 ،13
30 ،6
24 ،15
.12
.13
14
.15
.16
- 97 -

هاآن
کلهايش
نی
نی
نی
.8
براي عطرخوشبو بجهت یهوه و کاهن براي او کفاره
خواهد کرد و آمرزیده خواهد شد.‏ ؛
و اگر براي قربانی خود برهاي بجهت قربانی گناه
بیاورد آن را مادة بیعیب بیاورد.‏
و دست خود را بر سر قربانی گناه بنهد و آن را
براي قربانی گناه در جایی که قربانی سوختنی قربانی
میشود قربانی نماید.‏
و کاهن قدري از خون قربانی گناه را به انگشت
خود گرفته،‏ بر شاخهاي قربانگاه قربانی سوختنی
بگذارد و همۀ خونش را بر پایه قربانگاه بریزد.‏
و همۀ پیه آن را جدا کند،‏ چنانکه پیه برة قربانی
صلح جدا میشود،‏ و کاهن آن را بر قربانگاه بر
قربانیهاي آتشین یهوه بسوزاند،‏ و کاهن براي او
بجهت گناهی که کرده است کفاره خواهد کرد و
آمرزیده خواهد شد.‏
لاویان
17 .13 .9 ،1
باب 14 ،3
.32
.33
.34
.35
5
.1
و اگر کسی گناه ورزد و صداي لعنت را بشنود و او
شاهد باشد خواه دیده و خواه دانسته،‏ اگر اطلاع ندهد
گناه او را متحمل خواهد بود.‏ امثال
یا کسی که هر چیز نجس را لمس کند،‏ خواه لاشِ‏
حیوانِ‏ نجس،‏ خواه لاشِ‏ گله نجس،‏ خواه لاشِ‏
حشرات نجس،‏ و از او مخفی باشد،‏ پس نجس و مجرم
میباشد.‏ دوم قرنتیان ؛ لاویان
یا اگر نجاست آدمی را لمس کند،‏ از هر نجاست او
که به آن نجس میشود،‏ و از وي مخفی باشد،‏ چون
معلوم شد آنگاه مجرم خواهد بود.‏
و اگر کسی غفلتاً‏ به لبهاي خود قسم خورد براي
کردن کار بد یا کار نیک،‏ یعنی در هر چیزي که آدمی
غفلتاً‏ قسم خورد،‏ و از او مخفی باشد،‏ چون بر او معلوم
شود آنگاه در هر کدام که باشد مجرم خواهد بود.‏ اول
24 ،29
39 .36 .24 ،11
17 ،6
.2
.3
.4
22 ،25 سموئیل
.5
.6
.7
و چون در هر کدام از اینها مجرم شد،‏ آنگاه به آن
چیزي که در آن گناه کرده است اعتراف بنماید
و قربانی جرم خود را براي گناهی که کرده است
نزد یهوه بیاورد،‏ یعنی مادهاي از گله برهاي یا بزي
بجهت قربانی گناه،‏ و کاهن براي وي گناهش را کفاره
خواهد کرد.‏
و اگر دست او به خرید بره نرسد،‏ پس قربانی جرم
خود را براي گناهی که کرده است دو قناري یا دو
جوجۀ کبوتر نزد یهوه بیاورد،‏ یکی براي قربانی گناه و
دیگري براي قربانی سوختنی.‏
و را نزد کاهن بیاورد،‏ و او آن را که براي قربانی
گناه است،‏ اول بگذراند و سرش را از گردنش جدا بکند
و آن را دو پاره نکند،‏ باب
و قدري از خون قربانی گناه را بر دیوار قربانگاه
بپاشد،‏ و باقی خون بر پایه قربانگاه پاشیده شود.‏ ا
قربانی گناه است.‏
و دیگري را براي قربانی سوختنی موافق قانون
بگذراند،‏ و کاهن براي وي گناهش را که کرده است
کفاره خواهد کرد و آمرزیده خواهد شد.‏ باب
و اگر دستش به دو قناري یا دو جوجۀ کبوتر
نرسد،‏ آنگاه قربانی خود را براي گناهی که کرده است،‏
ده یک ایفۀ آرد نرم بجهت قربانی گناه بیاورد،‏ و روغن
برآن ننهد و کندر برآن نگذارد زیرا قربانی گناه است.‏
14 ،1
15 ،1
.9
.10
.11
1 ،2 باب
.12
و آن را نزد کاهن بیاورد و کاهن یک مشت از آن
را براي یادگاري گرفته،‏ بر قربانی هاي آتشین یهوه بر
قربانگاه بسوزاند.‏ این قربانی گناه است.‏ باب
و کاهن براي وي گناهش را که در هرکدام از اینها
کرده است کفاره خواهد کرد،‏ و آمرزیده خواهد شد،‏ و
مثل قربانی آردي از آن کاهن خواهد بود.‏ باب
.31 .26 ،4
17 ،1
.13
3 ،2 ؛ 35
.14
.15
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
اگر کسی خیانت ورزد،‏ و دربارة چیزهايمقدس
یهوه ندانسته گناه کند،‏ آنگاه قربانی جرم خود را
قوچی بیعیب از گله نزد یهوه موافقِ‏ برآورد و به
نقره مطابق شکل محل مقدس بیاورد،‏ و ا
قربانی جرم است.‏ باب
و به عوض اشتباهی که در چیز مقدس رسانیده
است،‏ عوض بدهد و پنج یک بر آن اضافه کرده،‏ آن
را به کاهن بدهد و کاهن براي وي به قوچ قربانی
جرم کفاره خواهد کرد،‏ و آمرزیده خواهد شد.‏ باب ؛
4 ،6
13 .2 ،4
.16
7 ،6 ؛ لاویان 14 ،22 خروج
.17
و اگر کسی گناه کند و کاري از همه ممنوعات
یهوه که نباید کرد بکند،‏ و آن را نداند،‏ پس مجرم
است و متحمل گناه خود خواهد بود.‏
و قوچی بیعیب از گله موافقِ‏ برآورد و نزد کاهن
بیاورد،‏ و کاهن براي وي اشتباهی که کرده است کفاره
خواهد کرد،‏ و آمرزیده خواهد شد.‏ باب
ا قربانی جرم است البته نزد یهوه مجرم
میباشد.‏
35 .31 .26 ،4
.18
.19
- 98 -

و.‏
و.‏
و.‏
و.‏
تمام.‏
يرو
يرو
يرو
يرو
هآن
هآن
ی.‏
شم
يرو
و.‏
تمام.‏
یم
نی
لاویان
:
،
6
.1
.2
ویهوه به موسی خطاب کرد و فرمود،‏
بگو به هارون و پسرانش ‏،و بگو،‏
این قانون قربانی سوختگی هست.‏ ‏،که قربانی
سوختگی باید روي جاي سوختگی خودش باشد.‏
قربانگاه تمام شب تا صبح ‏;وای ن آت ش قربانگ اه بای د
در آنجا در حال سوختن باشد.‏ اعداد
کاهن لباس کتان خود را بپوشد و شلوار کتانی را
روي بدنش;‏ و او باید خاك روغنی را بگیرد همان که
آتش آن قربانی سو ختنی را قربانگاه سوزاند وآن
را کنار قربانگاه بریزد.‏
او لباسهاي خود را درآورد و لباس دیگري بپوشد و
آن خاك روغنی را بیرون از اردوگاه به یک جاي تمیز
ببرد.‏
و آن آتش قربانگاه باید در جاي خود در حال
سو ختن باشد،و او نباید خاموش بشود و کاهن باید
هیزم روي آن روشن کند.و صبح به صبح آتش قربانی
روي آن درست کند و آن تکه چربی قربانی آرا را
روي آن بسوزاند.‏ باب
و یک آتش مداوم قربانگاه در حال سوختن
باشد و آن نباید خاموش شود.‏ باب
و این قانون قربانی خوراکی هست؛ یکی از پسران
هارون آن را جلوي یهوه،جلوي قربانگاه بیاورد.‏ باب
.20 ،4
6 ،5
18 ،5
16 ،5
حزقیال 15 ،33
3
4
.5
.6
.7
35 .31 .26
8
.9
او باید دست هاي خود را با آن پر کند،آرد مرغوب
قربانی خوراکی و روغن آن و تمام کندر را که همه
روي قربانی خوراکی هست قربانگاه بسوزانند این
است یک عطر خوشبو براي یادآوري یهوه.‏
و بقیه آن راهارون و پسرانش بخورند;و آن باید
بدون خمیرمایه ترش در یک جاي مقدس خورده شود
در حیاط عبادتگاه جمع بشوند و بخورند.‏ باب
نباید با خمیر ترش پخته شود این سهم است
که به ایشان دادم از قربانی آتش خود،‏ خیلی مقدس
است مانندقربانی گناه و جبران
پسر هاي هارون باید از آن بخورند;‏ این یک
حکم ابدي هست براي نسل شما که از آتش قربانی
یهوه.به هر چه ا دست بزنند مقدس خواهد شد.‏ باب
3 ،1
.
10
11
12 ،4
12
.13
هوه خطاب به موسی فرمود:‏
این قربانی هارون و پسرانش هست که در آن روز
به آن عمل کنند در آن روز که با روغن تطهین شد:‏
یک افا آرد مرغوب از براي تایید قربانی خوراکی،‏ نصف
آن را در صبح ونصف آن را در شب.‏
آن باید در تابه با روغن تهیه شود،‏ هم زده شده
در روغن با خود بیاورید؛ تکه قربانی خوراکی را قربانی
کن تا عطري خوشبو براي یهوه باشد.‏ اعداد
آن کاهن مسح شده که از پسرانش به جاي او
خواهد بود او قربانی کند.‏ این است قانون ابدي:‏ باب
17 ،1
4 ،15
.14
15
9 ،2 ؛
.16
که تمامش نزد یهوه سوخته شود.وهر قربانی
خوراکی کاهن ها قربانی کل باشد;‏ آن نباید خورده
شود.‏ باب
ویهوه به موسی خطاب کرد و فرمود:‏ باب
بگو به هارون و پسرانش این است قانون قربانی
گناه.آنجا که قربانی آتشی،‏ قربانی شد در حضور یهوه:‏
که آن بسیار مقدس است.‏ باب ؛ خروج
نآ.‏ کاهنی که قربانی گناه را قربانی کرد آن را
بخورد:‏
در یک جاي مقدس آن را بخورد.اما در حیاط خیمه
گردهم آئی.‏
هر که گوشتش را لمس کند مقدس شود،واگر
خونش بر جامه اي پاشید،که هر جا پاشید،باید بشورید
در مکان مقدس.‏
و ظرف سفالی که در آن پخته شود،شکسته شود
واگر در ظرف مسی پخته شود باید تراشیده و با آب
شسته شود.‏
کاهنان مرد آن را بخورند:آن بسیار مقدس
است.‏
اما تمام قربانی گناه،‏ که از آن خون به آن خیمه
گردهم آئی آورده شد تا در جاي مقدس توبه کرده
شده باشد،نباید خورده شود؛ باید با آتش سوخته شود.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هارون و پسرانش را خطاب کرده،‏ بگو:‏ ا است
قانون قربانی گناه،‏ در جایی که قربانی سوختنی قربانی
میشود،‏ قربانی گناه نیز به حضور یهوه قربانی شود.‏
این مقدسترین است.‏ باب ؛ ؛
و کاهنی که آن را براي گناه گذراند آن را
بخورد،‏ در مکان مقدس،‏ در صحن خیمه اجتماع
خورده شود.‏ هوشع
هر که گوشتش را لمس کند مقدس شود،‏ و اگر
خونش بر جامهاي پاشیده شود آنچه را کهبر آن
پاشیده شده است در مکان مقدس بشوي.‏
و ظرف سفالین که در آن پخته شود شکسته شود
11 ،2
21 ،27
3 ،1
9 ،10
2 ،4
:
2 ،17
8 ،4
10 .3 ،2
.17
.18
19
.20
.21
22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
- 99 -

رد.دا
هآن
هاآن
نی
ته
کی
یب
نی
يدا
يور
ردا
كپا
یم
سم
و اگر در ظ ر ف مسین پخته شود زدوده،‏ و به آب
شسته شود.‏
و هر مردي از کاهنان آن را بخورد،‏ این
مقدسترین است.‏ باب ؛
و هیچ قربانی گناه که از خون آن به خیمه
اجتماع درآورده شود تا در محل مقدس کفاره نماید
خورده نشود،‏ به آتش سوخته شود.‏ باب
لاویان
27 ،16
10 .3 ،2
6 ،7
.29
.30
7
.1
.2
و این است قانون قربانی جرم؛ ا مقدسترین
است.‏
در جایی که قربانی سوختنی را قربانی کنند،‏ قربانی
جرم را نیز قربانی بکنند،‏ و خونش را به اطراف قربانگاه
بپاشند.‏ باب ؛
و از آن همه پیهاش را بگذراند،‏ دنبه و پیه که جهاز
هاضمه را میپوشاند
و دو کلیه و پیهی که بر است که بر دو پهلو
است،‏ و سفیدي را که بر جگر است،‏ با کلیه ها جدا
کند.‏ ؛
و کاهن را براي قربانی آتشین بج یهوه
بسوزاند.‏ این قربانی جرم است.‏
و هر مردي از کاهنان آن را بخورد،‏ در مکان مقدس
خورده شود.‏ این مقدسترین است.‏ باب
قربانی جرم مانند قربانی گناه است.‏ آنها را
قانون است ‏.کاهنی که به آن کفاره کند از آن او
خواهد بود.‏ باب
و کاهنی که قربانی سوختنی کسی را گذراند،‏ آن
کاهن پوست قربانی سوختنی را که گذرانید براي
خود نگاه
و هر قربانی آردي که در تنور پخته شود و هر
چه بر تابه یا ساج ساخته شود از آن کاهن که
آن را گذرانید خواهد بود.‏
و هر قربانی آردي،‏ خواه به روغن مالیده شده،‏
خواه خشک،‏ از آن همۀ پسران هارون تفاوت
یکدیگر خواهد بود.‏
و ا است قانون قربانی سلامتی که کسی
نزد یهوه بگذراند.‏
اگر آن را براي تشکر بگذراند پس با قربانی
سپاس،‏ نان بدونخمیرمایهترش مالیده شده به روغن،‏
و نان نازك بدونخمیرمایهترش مالیده شده به روغن،‏
و از آرد نرم آمیخته شده،‏ قرصهاي مالیده شدة به
روغن را بگذراند.‏ باب ؛ مزامیر
با قرصهاي نان خمیر مایه قربانی خود را همراه
قربانی سپاس سلامتی خود بگذراند.‏
و از آن از هر قربانی یکی را براي قربانی طلب نزد
یهوه بگذراند،‏ و از آنِ‏ آن کاهن که خون قربانی
سلامتی را میپاشد خواهد بود.‏
و گوشت قربانی سپاس سلامتی او در روز قربانی
وي خورده شود،‏ چیزي از آن را تا صبح نگذارد.‏ باب
،19
17 ،116
29 ،22
.13
.14
.15
6
.16
و اگر قربانی سپاس او نذري یا دلخواه باشد،‏ در
روزي که قربانی خود را میگذراند خورده شود،‏ و باقی
آن در فر آن روز خورده شود.‏ اعداد
و باقی گوشت قربانی در روز سوم به آتش سوخته
شود.‏
و اگر چیزي از گوشت قربانی صلح او در روز سوم
خورده شود خوشایند نخواهد شد و براي کسی که آن
را گذرانید محسوب نخواهد شد،‏ نجس خواهد بود.‏ و
کسی که آن را بخورد گناه خود را متحمل خواهد شد.‏
و گوشتی که به هر چیز نجس برخورد،‏ خورده
نشود،‏ به آتش سوخته شود،‏ و هر که باشد از آن
گوشت بخورد.‏
لیکن کسی که از گوشت قربانی صلح که براي
یهوه است بخورد و نجاست او بر او باشد،‏ آن کس از
قوم خود ریشه کن خواهد شد.‏
و کسی که هر چیز نجس را خواه نجاست آد
خواه گلۀ نجس،‏ خواه هر چیز ناپاك نجس را ل
کند،‏ و از گوشت قربانی صلح که براي یهوه است
بخورد،‏ آن کس از قوم خود اخراجخواهد شد.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ هیچ پیه گاو
و گوسفند و بز را مخورید.‏ ؛
اما پیه مرده و پیه حیوان دریده شده براي هر کار
استعمال میشود،‏ لیکن هرگز خورده نشود.‏ باب
زیرا هر که پیه جان که از آن قربانی آتشین
براي یهوه میگذرانند بخورد،‏ آن کس که خورد،‏ از
قوم خود ریشه کن شود.‏
و هیچ خون را خواه از مرغ خواه از گلهها در همۀ
مسکنهاي خود مخورید.‏
هر کسی که از هر نوع خون بخورد،‏ آن کس از
قوم خود ریشه کن خواهد شد.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ هر که قربانی
،
8 ،22
3 ،15
10 ،9
باب 17 ،3
باب 17 ،3
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
29 .18 ،6
25 ،6
9 ،4
5 .3 ،1
باب 15 .10 .4 ،3
13 ،14
باب 1 ،3
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
- 100 -

یدن
یدن
نی
نی
هاآن
کی
یس
کی
يرو
یس
هاآن
ته
هاآن
هن شپِ‏
صلح خود را براي یهوه بگذراند،‏ قربانی خود را از
قربانی صلح خود نزد یهوه بیاورد.‏
به دستهاي خود قربانیهاي آتشین یهوه را بیاورد،‏
پیه را با سینه بیاورد تا سینه بجهت قربانی جنبانی
به حضور یهوه جنبانیده شود.‏ خروج
و کاهن پیه را بر قربانگاه بسوزاند،‏ و سینه از آن
هارون و پسرانش خواهد بود.‏
و ران راست را براي قربانی طلب از قربانیهاي
صلح خود به کاهن بدهید.‏ باب
آن کس از پسران هارون که خون قربانی صلح
وپیه را گذرانید،‏ ران راست سهم وي خواهد بود.‏
زیرا سینۀ جنبانی و ران افراشتنی را از
فرزنداناسرائیل ازقربانیهاي صلح ایشان گرفتم،‏ و
را به هارون کاهن و پسرانش به قاعده ابدي از جانب
فرزنداناسرائیل دادم.‏
این است سهم مسح هارون و سهم مسح پسرانش
از قربانی آتشین یهوه روزي که ایشان را نزد
آورد تا براي یهوه کاهنی کنند.‏
که یهوه امر فرمود که به ایشان داده شود،‏ در
روزي که ایشان را از میان فرزنداناسرائیل مسح کرد،‏
این قاعده ابدي در نسلهاي ایشان است.‏
این است قانون قربانی سوختنی و قربانی آردي و
قربانی گناه و قربانی جرم و قربانی تقدیس و قربانی
صلح،‏ باب ؛ ؛ ؛
که یهوه به موسی در کوه سینا امر فرموده بود،‏ در
روزي که فرزنداناسرائیل را مأمور فرمود تا قربانیهاي
خود را نزد یهوه بگذرانند در صحراي سینا.‏
لاویان
24 ،29
21 ،9
، در
33 ،8
1 ،2
9 ،6
3 ،1
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
8
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هارون و پسرانش را با او و رختها و روغن مسح و
گوسالۀ قربانی گناه و دو قوچ وسبد نان
بدونخمیرمایهترش را بگیر.‏
و تمامی بزرگان را به در خیمه اجتماع جمع کن.‏
سپ.‏ موسی چنانکه یهوه به وي امر فرموده بود به
عمل آورد،‏ و جماعت به در خیمه اجتماع جمع شدند.‏
و موسی به بزرگان گفت:‏ ا است آنچه یهوه
فرموده است که کرده شود.‏
پس مو هارون و پسرانش را نزد آورد،‏ و
ایشان را به آب غسل داد.‏
و پیراهن را بر او پوشانید و کمربند را بر او بست،‏ و
او را به ردا ملبس ساخت،‏ و ایفود را بر او گذاشت و
بند کمر ایفود را بر او بسته،‏ آن را ب استوار ساخت
29 .5 ،29 ؛ 41 ،28 خروج
.8
و سینهبند را بر او گذاشت و اوریم و تُمیم را در
سینهبند گذارد.‏ خروج
و پیشانیبند را بر سرش نهاد،‏ و بر پیشانیبند در
پیش آن ورقه زر یعنی افسر مقدس را نهاد،‏
چنانکه یهوه موسی را امر فرموده بود.‏ خروج
و موسی روغن مسح را گرفته،‏ مسکن و آنچه را
که در آن بود مسح کرده،‏ آنها را تقدیس نمود.‏ خروج
،30
36 ،28
30 ،28
،
.9
.10
25
.11
و قدري از آن را بر قربانگاه هفت مرتبه پاشید،‏ و
قربانگاه و همه اسبابش و حوض و پایهاش را مسح
کرد،‏ تا آنها را تقدیس نماید.‏ باب
و قدري از روغن مسح را بر سر هارون ریخته،‏ او
را مسح کرد تا او را تقدیس نماید.‏ خروج
و موسی پسران هارون را نزدیک آورده،‏ بر ایشان
پیراهنها را پوشانید و کمربندها را بر ایشان بست و
کلاهها را بر ایشان نهاد،‏ چنانکه یهوه مو را امر
فرموده بود.‏
پس گوساله قربانی گناه را آورد،‏ و هارون و
پسرانش دستهاي خود را بر سر گوسالۀ قربانی گناه
نهادند.‏ خروج
و آن را قربانی کرد،‏ و موسی خون را گرفته،‏ بر
شاخهاي قربانگاه به هر طرف به انگشت خود مالید،‏ و
قربانگاه را پاك ساخت،‏ و خون را بر پایه قربانگاه
ریخته،‏ آن را تقدیس نمود تا برایش کفاره نماید.‏
و همه پیه را که بر جهاز هاضمه بود و سفیدي
جگر و دو قلوه و پیه را گرفت و موسی را بر
قربانگاه سوزانید باب
و گوساله و پوستش و گوشتش و ا را بیرون
از لشکرگاه به آتش سوزانید،‏ چنانکه یهوه موسی را امر
فرموده بود.‏ باب
سپ.‏ قوچ قربانی سوختنی را نزدیک آورد،‏ و هارون
و پسرانش دستهاي خود را بر سر قوچ نهادند.‏
و آن را قربانی کرد،‏ و موسی خون را به اطراف
قربانگاه پاشید.‏
و قوچ را قطعه قطعه کرد،‏ و موسی سر و قطعهها
وچربی را سوزانید.‏ باب
و جهاز هاضمه و پاچهها را به آب شست و موسی
تمامی قوچ را بر قربانگاه سوزانید.‏ خروج
این قربانی سوختنی بج عطر خوشبو و قربانی
7 ،29
18 ،29
7 ،14
،
13 ،9
10 ،9
11 ،4
10 ،29
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
.3
4
.5
.6
.7
- 101 -

يپا
يپا
یس
هاآن
کی
هاآن
یدن
یدن
نی
ردا
کی
آتشین براي یهوه بود،‏ چنانکه یهوه مو را امر 33.
فرموده بود.‏
سپ.‏ قوچ دیگر یعنی قوچ رسمی را نزدیک آورد،‏ و
هارون و پسرانش دستهاي خود را بر سر قوچ نهادند.‏
لاویان
22
19 ،29 خروج
.23
و آن را قربانی کرد،‏ و موسی قدري از خونش را
گرفته،‏ بر نرمه گوش راست هارون و بر شست دست
راست او،‏ و بر شست راست او مالید.‏ باب
.17 .14 ،14
.
28 .25
.24
و پسران هارون را نزدیک آورد،‏ و موسی قدري از
خون را بر نرمه گوش راست ایشان،‏ و بر شست دست
راست ایشان،‏ و بر شست راست ایشان مالید،‏ و
موسی خون را به اطراف قربانگاه پاشید.‏
و پیه و دنبه و همه پیه را که بر جهاز هاضمه
است،‏ و سفیدي جگر و دو قلوه و پیه و ران راست
را گرفت
و از سبد نان بدونخمیرمایهترش که به حضور
یهوه بود،‏ یک شیرینی بدونخمیرمایهترش و
قرص نان روغنی و یک نان نازك گرفت و آنها را بر
پیه و بر ران راست نهاد.‏
و همه را بر دست هارون و بر دستهاي پسرانش
نهاد.‏ و را براي قربانی جنبانی به حضور یهوه
بجنبانید خروج
و موسی آنها را از دستهاي ایشان گرفته،‏ بر
قربانگاه بالاي قربانی سوختنی سوزانید.‏ ا قربانی
رسمی براي عطر خوشبو و قربانی آتشین بجهت یهوه
بود.‏ باب ؛
و موسی سینه را گرفته،‏ آن را به حضور یهوه براي
قربانی جنبانی جنبانید،‏ و از قوچ رسمی،‏ این سهم
موسی بود چنانکه یهوه موسی را امر فرموده بود.‏ خروج
،6
،
32 ،29
24 ،29
12 ،5
37 ،7
.25
.26
.27
.28
.29
26 ،29
.30
و موسی قدري از روغن مسح و از خونی که بر
قربانگاه بود گرفته،‏ آن را بر هارون و رختهایش و بر
پسرانش و رختهاي پسرانش با وي پاشید،‏ وهارون و
رختهایش و پسرانش و رختهاي پسرانش را با وي
تقدیس نمود.‏
و موسی هارون و پسرانش را گفت:‏ گوشت را نزد
در خیمۀ اجتماع بپزید و آن را با نانی که در سبد
رسمی است در آنجا بخورید،‏ چنانکه امر فرموده،‏ گفتم
که هارون و پسرانش آن را بخورند.‏ خروج ؛ لاویان
16
32. و باقی گوشت و نان را به آتش بسوزانید.‏
و از در خیمه اجتماع هفت روز بیرون مروید تا
روزي که ایام رسمی شما تمام شود،‏ زیرا که در هفت
روز شما را رسمی خواهد کرد.‏ باب
چنانکه امروز کرده شده است،‏ همچنان یهوه امر
فرمود که بشود تا براي شما کفاره گردد.‏
سپ.‏ هفت روز نزد در خیمه اجتماع روز و شب
بمانید،‏ و امر یهوه را نگاه ید مبادا بمیرید،‏ زیرا
همچنین مأمور شدهام.‏
و هارون و پسرانش همۀ کارهایی را که یهوه به
دست موسی امر فرموده بود بجا آوردند.‏ خروج
28 ،12
37 ،7
.34
35
.36
9
.1
و واقع شد که در روز هشتم،‏ موسی هارون و
پسرانش و بزرگان اسرائیل را خواند.‏ خروج
و هارون را گفت:‏ گوسالهاي نر براي قربانی گناه،‏ و
قوچی بجهت قربانی سوختنی،‏ هر دو را بیعیب بگیر،‏
و به حضور یهوه بگذران
و فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ بزغالۀ نر
براي قربانی گناه،‏ و گوساله و برهاي هر دو یک ساله و
بیعیب براي قربانی سوختنی بگیرید.‏
و گاوي و قوچی براي قربانی صلح،‏ تا به حضور یهوه
قربانی شود،‏ و قربانی آردي مالیده شدة به روغن را،‏
زیرا که امروز یهوه بر شما ظاهرخواهد شد.‏
سپ.‏ آنچه را که موسی امر فرموده بود پیش خیمه
اجتماع آوردند.‏ و تمامی جماعت نزد شده،‏ به
حضور یهوه ایستادند.‏
و موسی گفت:‏ این است کاري که یهوه امر فرموده
است که بکنید،‏ و جلال یهوه بر شما ظاهر خواهد شد.‏
و موسی هارون را گفت:‏ نزدیک قربانگاه بیا و قربانی
گناه خود و قربانی سوختنی خود را بگذران و براي
خود و براي قوم کفاره کن،‏ و قربانی قوم را بگذران و
بجهت ایشان کفاره کن،‏ چنانکه یهوه امر فرموده
است .
،
1 ،29
.
.2
.3
.4
5
.6
.7
27 ،7 عبرانیان
.8
.9
و هارون به قربانگاه نزدیک آمده،‏ گوسالۀ قربانی
گناه را که براي خودش بود قربانی کرد.‏
و پسران هارون خون را نزد او آوردند و انگشت خود
را به خون فرو برده،‏ آن را بر شاخهاي قربانگاه مالید و
خون را بر پایه قربانگاه ریخت
و پیه و کلیه ها و بافته هاي جگر از قربانی گناه را
بر قربانگاه سوزانید،‏ چنانکه یهوه موسی را امر فرموده
8 4، بود.‏ باب
.10
.31
- 102 -

یدن
يرو
هآن
نی
شمو
کی نم
م خواهات
یدن
لاویان
.11
و گوشت و پوست را بیرون لشکرگاه به آتش
سوزانید.‏ باب ؛
و قربانی سوختنی را قربانی کرد،‏ و پسران هارون
خون را به او سپردند،‏ و آن را به اطراف قربانگاه پاشید.‏
و قربانی را به قطعههایش و سرش به او سپردند،‏ و
آن را بر قربانگاه سوزانید.‏
و جهاز هاضمه و پاچهها را شست و آنها را بر
قربانی سوختنی بر قربانگاه سوزانید.‏ باب
و قربانی قوم را نزدیک آورد،‏ و بز قربانی گناه را
که براي قوم بود گرفته،‏ آن را قربانی کرد و آن را مثل
اولین براي گناه گذرانید.‏
و قربانی سوختنی را نزدیک آورده،‏ آن را به حسب
قانون گذرانید
و قربانی آردي را نزدیک آورده،‏ مشتی از آن
برداشت،‏ و آن راعلاوه بر قربانی سوختنی صبح بر
قربانگاه سوزانید.‏ باب
و گاو و قوچ قربانی صلح را که براي قوم بود
قربانی کرد،‏ و پسران هارون خون را به او سپردند و آن
را به اطراف قربانگاه پاشید.‏
و پیه گاو و دنبه قوچ و آنچه جهاز هاضمه را
میپوشاند و قلوهها و سفیدي جگر را.‏ باب ؛ خروج
،29
16 ،8
21 ،8
10 ،14
27 ،16
11 ،4
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
22 .13
.20
و پیه را بر تکه هاي سینهها نهادند،‏ و پیه را بر
قربانگاه سوزانید.‏
و هارون تیکه سینهها و ران راست را براي قربانی
جنبانی به حضور یهوه جنبانید،‏ چنانکه موسی امر
فرموده بود.‏ باب
پس هارون دستهاي خود را به سوي قوم
برافراشته،‏ ایشان را برکت داد،‏ و از گذرانیدن قربانی
گناه و قربانی سوختنی و قربانیهاي صلح بزیر آمد.‏
32 ،7
.21
.22
24 .22 ،6 اعداد
.23
و موسی و هارون به خیمه اجتماع داخل شدند،‏ و
بیرون آمده،‏ قوم را برکت دادند و جلال یهوه بر همه
قوم ظاهر شد.‏ اعداد
و آتش از حضور یهوه بیرون آمده،‏ قربانی
سوختنی و پیه را بر قربانگاه بلعید،‏ و چون تمامی قوم
این را دیدند،‏ صداي بلند کرده،‏ به در افتادند.‏ دوم
5 ،12
.24
1 ،7 تواریخ
10
1. و ناداب و ابیهو پسران هارون،‏ هر یکیمجمرة خود
را گرفته،‏ آتش بر ا نهادند.‏ و بخور بر آن گذارده،‏
آتش غریبی که ایشان را نفرموده بود،‏ به حضور یهوه
نزدیک آوردند.‏ باب
و آتش از حضور یهوه به در شده،‏ ایشان را بلعید،‏ و
به حضور یهوه مردند.‏ باب ؛ ؛ ؛ اول تواریخ
61 ،26
1 ،16 اعداد 4 ،3
12 ،16
.2
2 ،25
3
.4
سپ.‏ موسی به هارون گفت:‏ ا است آنچه یهوه
فرموده،‏ و گفته است که از آنانی که به نزد
آیند تقدیس کرده خواهم شد،‏ و در نظر تمامی قوم
جلال خواهم یافت.‏ پ س هارون خا شد.‏
و موسی میشائیل و الصافان،‏ پسران عزّیئیل عموي
هارون را خوانده،‏ به ایشان گفت:‏ نزدیک آمده،‏ برادران
خود را از پیش محل مقدس بیرون لشکرگاه ببرید.‏
22 ،6 خروج
5
سپ.‏ نزدیک آمده،‏ ایشان را در پیراهنهاي ایشان
بیرون لشکرگاه بردند،‏ چنانکه موسی گفته بود اعمال
10 .6 ،5 رسولان
.6
.7
و موسی هارون و پسرانش العازار و ایتامار را گفت:‏
مویهاي سر خود را باز مکنید و گریبان خود را چاك
مزنید مبادا بمیرید و خشم بر تمامی قوم بشود.‏ اما
برادران شما یعنی تمام خاندان اسرائیل بجهت آتشی
که یهوه افروخته است م ند کرد.‏
و از در خیمه اجتماع بیرون مروید مبادا بمیرید،‏
زیرا روغن مسح یهوه بر شماست.‏ پ س به حسب آنچه
موسی گفت،‏ کردند.‏
و یهوه هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
تو و پسرانت با تو چون به خیمه اجتماع داخل
شوید،‏ شراب و مست کننده منوشید مبادا بمیرید.‏ این
است قاعده ابدي در نسلهاي بعد شما.‏ حزقیال ؛ اول
21 ،44
.8
.9
تیموتائوس 3 ،3
29 16، ؛ لاویان 7 1، ؛ تیطوس
.10
و تا در میان مقدس و غیرمقدس و نجس و پاك
فرق دهید،‏ حزقیال
و تا به فرزنداناسرائیل همۀ قواعدي را که یهوه به
دست موسی براي ایشان گفته است،‏ تعلیم دهید.‏
و موسی به هارون و پسرانش العازار و ایتامار که
باقی بودند گفت:‏ قربانی آردي که از قربانیهاي آتشین
یهوه مانده است بگیرید،‏ و آن را بیخمیرمایه نزد
قربانگاه بخورید زیرا مقدسترین است.‏
و آن را در مکان مقدس بخورید زیرا که از
قربانیهاي آتشین یهوه این سهم تو و سهم پسران
توست چنانکه مأمورشدهام.‏ باب ؛ ؛
و سینۀ جنبانی و ران افراشتنی را تو و پسرانت
21 ،9
26 .16 ،6
10 .3 ،2
23 ،44
.11
.12
.13
.14
- 103 -

يرو
يجا
یدن
یدن
یان
رددا
هاآن
هاآن
یای
یم
یل
ردا
یان
هاآن
هآب
سجن
رح
رید.دا
ر ددا
هاآن
هاآن
ردا
سم
رددا
و دخترانت با تو در پاك بخورید،‏ زیرا اینها از 7.
قربانیهاي صلح فرزنداناسرائیل براي سهم تو و سهم
پسرانت داده شده است.‏ باب ؛ اعداد
ران افراشتنی و سینۀ جنبانی را با قربانیهاي
آتشین پیه بیاورند،‏ تا قربانی جنبانی به حضور یهوه
جنبانیده شود،‏ و از آن تو و از آن پسرانت خواهد بود،‏
به قاعده ابدي چنانکه یهوه امر فرموده است.‏
و موسی بز قربانی گناه را طلبید و اینک سوخته
شده بود،‏ پس بر العازار و ایتامار پسران هارون که باقی
بودند خشم نموده،‏ گفت:‏
چر.‏ ا قرب گناه را در مکان مقدس نخوردید؟ زیرا
که آن مقدسترین است،‏ و به شما داده شده بود تا
گناه جماعت را برداشته،‏ براي ایشان به حضور یهوه
کفاره کنید.‏ هوشع
اینک خون آن به اندرون محل مقدس آورده نشد،‏
بلکه میبایست آن را در محل مقدس خورده باشید،‏
چنانکه امر کرده بودم.‏
هارون به موسی گفت:‏ اینک امروز قربانی گناه
خود و قربانی سوختنی خود را به حضور یهوه
گذرانیدند،‏ و چنین چیزها بر من واقع شده است،‏ پس
اگر امروز قربانی گناه را میخوردم آیا منظور نظر یهوه
میشد؟
چون.‏ موسی این را شنید،‏ در نظرش پسند آمد.‏
لاویان
11 ،18
21 ،9
8 ،4
.15
.16
17
.18
.19
20
30 ،22 یوشع
11
.1
و یهوه موسی و هارون را خطابکرده،‏ به ایشان
فرمود:‏ خروج
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگویید:‏ اینها
حیواناتی هستند که میباید بخورید،‏ از همه گلهه
که بر زمیناند.‏ تثنیه ؛ اعمال رسولان ؛ عبرانیان
،9
14 ،10
4 ،14
8 ،7
.2
10
.3
.4
هر شکافته سم که شکاف تمام و نشخوار
کنندهاي از گلهها،‏ آن را بخورید.‏
اما از نشخوارکنندگان و شکافتگان سم اینها
رامخورید،‏ یعنی شتر،‏ زیرا نشخوار کند لیکن
شکافته سم نیست،‏ آن براي شما نجس است.‏ تثنیه
و گورکن سخره،‏ زیرا نشخوار میکند اما شکافته
سم نیست،‏ این براي شما نجس است.‏
و خرگوش،‏ زیرا نشخوار میکند و شکافته سم
نیست،‏ این براي شما نجس است.‏
و خوك،‏ زیرا شکافته سم است و شکاف تمام
لیکن نشخوار نمیکند،‏ این براي شما نجس است.‏
8 ،14
.8
.9
تثنیه
از گوشت مخورید و لاشه را لمس مکنید،‏
اینها براي شما نجساند.‏
از همۀ آنچه در آب است اینها را بخورید،‏ هر چه پر
و فلس د در آب خواه در دریا خواه در نهرها،‏ آنها را
بخورید.‏ تثنیه
و هر چه پر و فلس ندارد در دریا یا در نهرها،‏ از
همۀ حشرات آب و همۀ جانور که در آب میباشند،‏
اینها نزد شما ناپاك باشند.‏
البته نزد شما ناپاکند،‏ از گوشت آنها مخورید و
لاشهاي را ناپاك
هر چه در ا پر و فلس ندارد نزد شما ناپاك
خواهد بود
و از مرغان اینها را ناپاك دارید،‏ خورده نشوند،‏
زیرا ناپاکند،‏ عقاب و استخوانشکن و عقاب دریایی.‏ تثنیه
.
9 ،14
.10
.11
.12
.13
12 ،14
.14
.15
.16
و کرکس و لاشخوار به اجناس آن.‏
و کلاغ از آن.‏
و شترمرغ و جغد و مرغ دریایی و باز به اجناس
آن.‏
و بوم و غواص و بوتیمار.‏
و قاز و مرغ سقا و رخم.‏
و لقلق و کُلنگ به اجناس آن و هدهد و شبپره.‏
و همۀ حشرات بالدار که بر چهارپا میروند براي
شما ناپاکند.‏
لیکن اینها را بخورید از همۀ حشرات بالدار که بر
چهار پا میروند،‏ هر کدام که بر پایهاي خود ساقها
براي جستن بر زمین ن
از آن اقلام اینها را بخورید.‏ ملخ از جنس آن و
دبا از جنس آن و جوان از جنس آن و حدب به
اجناس آن.‏
و سایر حشرات بالدار که چهار پا دارندبراي شما
ناپاکند.‏
از آنها نجس میشوید،‏ هرکه لاشه آنها را ل
کند تا شام نجس باشد.‏ باب ؛
و هر که چیزي از لاشه را بر د،‏ رخت خود
را بشوید و تا شام نجس باشد.‏
و هر گلهاي که شکافته سم باشد لیکن شکاف
تمام ندارد و نشخوار نکند اینها براي شما نجسند،‏ و
هر که را لمس کند نجس است.‏
46 ،14
2 ،5
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
7 ،14
.5
.6
- 104 -

یان
هاآن
ك خواهپا
شمو
هاآن
یات
هدل
هاآن
شمو
یک
ردا
هآن
هاآن
كپا
هآن
هآن
سم
ردا
یدن
یات
ردا
هآن
یات
یان
هآب
یان
یات
یم یات
ك خوپا
ك خواهپا
كپا
ه خودان
كپا
لاویان
.27
و هر چه بر کف پا رود از همۀ جانور که بر
چهار پا میروند،‏ اینها براي شما نجساند،‏ هر که لاشه
را لمس کند تا شام نجس باشد.‏
و هر که لاشه را بر د،‏ رخت خود را بشوید
و تا شام نجس باشد.‏ اینها براي شما نجساند.‏
و از حشر که بر زمین میخزند اینها براي شما
نجساند:‏ کور و و سوسمار به اجناس آن،‏
و و ورل و چلپاسه و کرباسه و بوقلمون.‏
از همه حشرات اینها براي شما نجساند:‏ هر که
لاشه را لمس کند تا شام نجس باشد،‏
و بر هر چیزي که ی از اینها بعد از مرگش
بیفتد نجس باشد،‏ خواه هر ظرف چوبی،‏ خواه رخت،‏
خواه چرم،‏ خواه گونی ؛ هر ظرفی که در آن کار کرده
شود در آب گذاشته شود و تا شام نجس باشد،‏ پس
د بود.‏
و هر ظرف سفالین که یکی از اینها در آن بیفتد
آنچه در آن است نجس باشد و آن را بشکنید.‏
هر خوراك در آن که خورده شود،‏ اگر آب بر آن
ریخته شد نجس باشد،‏ و هر مشروبی که آشامیده شود
که در چنین ظرف است نجس باشد.‏
و بر هر چیزي که پارهاي از لاشه ا بیفتد نجس
باشد،‏ خواه تنور،‏ خواه اجاق،‏ شکسته شود؛ اینها
نجساند و نزد شما نجسخواهند بود.‏
و چشمه و حوض که انبار آب باشد پاك است
لیکن هر که لاشه را لمس کند نجس خواهد بود.‏
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
11 ،19 اعداد
.37
و اگر پارهاي از لاشه ا بر تخم کاشتنی که باید
کاشته شود بیفتد است.‏
لیکن اگر آب بر تخم ریخته شود و پارهاي از لاشه
ا بر آن بیفتد،‏ این براي شما نجس باشد.‏
و اگر یکی از گلهاي که براي شما خور است
بمیرد،‏ هر که لاشه آن را ل کند تا شام نجس
باشد.‏
و هر که لاشه آن را بخورد رخت خود را بشوید و
تا شام نجس باشد.‏ و هر که لاشه آن را بر د،‏ رخت
خود را بشوید و تا شام نجس باشد.‏ باب
و هر حشر که بر زمین میخزد ناپاك است؛
خورده نشود.‏
و هر چه بر شکم راه رود و هر چه بر چهارپا راه
رود و هر چه پایهاي زیاده د،‏ یعنی همۀ حشر
که بر زمین میخزند،‏ آنها را مخورید زیرا که ناپاکند.‏
خوی.‏ شتن را به هر حشر که خزد ناپاك
مسازید،‏ و خود را به ا نجس مسازید،‏ مبادا از آنها
ناپاك شوید.‏
زیرا من یهوه خداي شما هستم،‏ پس خود را
تقدیس نمایید و مقدس باشید،‏ زیرا من قدوس هستم
پس خویشتن را به همۀ حشر که بر زمین میخزند
نجس مسازید.‏ باب ؛ ؛ اول پطرس
زیرا من یهوه هستم که شما را از سرزمین مصر
بیرون آوردم تا خداي شما باشم،‏ پس مقدس باشید
زیرا من قدوس هستم.‏ خروج
این است قانون گلهها و مرغان و هر حیو که
در ا حرکت میکند و هر حیو که بر زمین
میخزد.‏
تا در میان نجس و و در میان حیواناتی که
خورده شوند و حیواناتی که خورده نشوند فرق بشود.‏
16 ،1
20 ،20
7 ،20
2 ،19
.44
.45
.46
.47
12
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ چون زنی
آبستن شده،‏ پسر بزاید،‏ آنگاه هفت روز نجس باشد،‏
موافق روزهاي عادت ماه نجس باشد.‏ لوقا
و در روز هشتم پوست زاید آلت تناسلی او ختنه
شود.‏ پیدایش ؛ لوقا ؛
و سی و سه روز در خون خود بماند،‏ و هیچ
چیز مقدس را لمس ننماید،‏ و به مکان مقدس داخل
نشود،‏ تا ایام پاکیاش تمام شود.‏
و اگر دختري بزاید،‏ دو هفته به هنگام عادت
ماهیانه خود نجس باشد،‏ و شصت و شش روز در خون
د بماند.‏
و چون ایام پاکیاش براي پسر یا دختر تمام شود،‏
برهاي یک ساله براي قربانی سوختنی و جوجۀ کبوتر
یا قناري براي قربانی گناه به در خیمه اجتماع نزد
کاهن بیاورد.‏ باب
و او آن را به حضور یهوه خواهد گذرانید،‏ و برایش
کفاره خواهد کرد،‏ تا از چشمه خون خود پاك شود.‏
این است قانون آن که بزاید،‏ خواه پسر خواه دختر.‏
و اگر دست او به خرید بره نرسد،‏ آنگاه دو قناري یا
دو جوجۀ کبوتر بگیرد،‏ یکی براي قربانی سوختنی و
دیگري براي قربانی گناه.‏ و کاهن براي وي کفاره
خواهد کرد،‏ و د شد.‏ لوقا ؛ لاویان ؛
،15
22 ،2
22 ،14
24 ،2
21 ،2
59 ،1
7 ،5
11 ،17
.3
.4
.5
.6
.7
.8
14
19 ،17
.38
.39
.40
.41
.42
43
- 105 -

رد.دا
كپا
رد.دا
نی
یک
يجا
يجا
كپا
يجا
كپا
رد.دا
رددا
لاویان
13
.1
.2
و یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
اگر شخصی را در پوست بدنش دمل یا جوش یا
لکهاي براق بشود،‏ و آن در پوست بدنش مانند مریضی
جزام باشد،‏ پس او را نزد هارون کاهن یا نزد ی از
پسرانش کهکاهنان باشند بیاورند.‏ تثنیه ؛ متی ؛
،11
2 ،8
8 ،24
5
.3
و کاهن آن جاي مریضی را که در پوست بدنش
باشد ملاحظه نماید.‏ اگر مو در جاي مریضی سفید
گردیده است،‏ و نمایشِ‏ جاي مریضی از پوست بدنش
گودتر باشد،‏ مریضی جزام است،‏ پس کاهن او را ببیند
و حکم به نجاست او بدهد.‏ باب
و اگر آن لکۀ براق در پوست بدنش سفید باشد،‏ و از
پوست گودتر ننماید،‏ و موي آن سفید نگردیده،‏ آنگاه
کاهن آن مریض را هفت روز نگاه
و روز هفتم کاهن او را ملاحظه نماید،‏ و اگر آن
جاي مریضی در نظرش ایستاده باشد،‏ و جاي مریضی
در پوست زیاد نشده،‏ پس کاهن او را هفت روز دیگر
نگاه
و در روز هفتم کاهن او را باز ملاحظه کند،‏ و اگر
جاي مریضی کم رنگ شده،‏ و در پوست زیاد نگشته
است،‏ کاهن حکم به پاکیاش بدهد.‏ آن جوش است.‏
رخت خود را بشوید و باشد.‏ عبرانیان
و اگر جوش در پوست زیاد شود بعد از آن که خود
را به کاهن براي پاکی نمود،‏ پس بار دیگر خود را به
کاهن بنماید.‏
و کاهن ملاحظه نماید،‏ و هرگاه جوش در پوست
زیاد شده باشد،‏ حکم به نجاست او بدهد.‏ ا جزام
است.‏ دوم تیموتائوس
و چون مریضی جزام در کسی باشد او را نزد کاهن
بیاورند.‏
و کاهن ملاحظه نماید اگر دمل سفید در پوست
باشد،‏ و موي را سفید کرده،‏ و گوشت خام زنده در
دمل باشد،‏
این در پوست بدنش جزام مزمن است.‏ کاهن به
نجاستش حکم دهد و او را نگاه ندارد زیرا که نجس
است.‏
و اگر جزام در پوست بسیار زیاد شده باشد و
برص،‏ تمامی پوست آن مریض را از سر تا پا هر جایی
که کاهن بنگرد،‏ پوشانیده باشد،‏
سپ.‏ کاهن ملاحظه نماید اگر جزام تمام بدن را
فروگرفته است،‏ به پاکی آن مریض حکم دهد.‏ چونکه
همۀ بدنش سفید شده است،‏ است
لیکن هر وقتی که گوشت زنده در او ظاهر شود،‏
نجس خواهد بود.‏
و کاهن گوشت زنده را ببیند و حکم به نجاست او
بدهد.‏ این گوشت زنده نجس است زیرا که جزام است.‏
و اگر گوشت زنده به سفیدي برگردد نزد کاهن
بیاید.‏
و کاهن او را ملاحظه کند و اگر آن جاي مریضی
به سفیدي مبدل شده است،‏ پس کاهن به پاکیزگی
آن مریض حکم دهد زیرا است.‏
و گوشتی که در پوست آن دمل باشد و شفا یابد،‏
و در دمل،‏ تاول سفید یا لکۀ براق سفید
مایل به سرخی پدید آید،‏ آن را به کاهن بنماید.‏
و کاهن آن را ملاحظه نماید و اگر از پوست
گودتر بنماید و موي آن سفید شده،‏ پس کاهن به
نجاست او حکم دهد.‏ این مریضی جزام است که از
دمل درآمده است.‏
و اگر کاهن آن را ببیند و اینک موي سفید در آن
نباشد و گودتر از پوست هم نباشد و کم رنگ باشد،‏
پس کاهن او را هفت روز نگاه
و اگر در پوست زیاد شده،‏ کاهن به نجاست او
حکم دهد.‏ این جاي مریضی میباشد.‏
و اگر آن لکۀ براق در خود مانده،‏ زیاد نشده
باشد،‏ این جاي دمل است.‏ پس کاهن به پاکی وي
حکم دهد.‏
یا گوشتی که در پوست آن داغ آتش باشد و از
گوشت زندة آن داغ،‏ لکۀ براق سفید مایل به سرخی یا
سفید پدید آید،‏
سپ.‏ کاهن آن را ملاحظه نماید.‏ اگر مو در لکۀ
براق سفید گردیده،‏ و گودتر از پوست بنماید این جزام
است که از داغ درآمده است.‏ پ س کاهن به نجاست او
حکم دهد زیرا مریضی جزام است.‏
و اگر کاهن آن را ملاحظه نماید و اینک در لکۀ
براق موي سفید نباشد و گودتر از پوست نباشد
وکمرنگ باشد،‏ کاهن او را هفت روز نگه
و در روز هفتم کاهن او را ملاحظه نماید.‏ اگر در
پوست زیاد شده،‏ کاهن به نجاست وي حکم دهد.‏ این
مریضی جزام است.‏
و اگر لکۀ براق در خود مانده،‏ در پوست زیاد
نشده باشد و کمرنگ باشد،‏ این دمل داغ است.‏ پس
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
25
.26
.27
.28
22 ،10
37 ،14
17 ،2
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
13
- 106 -

كپا
كپا
كپا
كپا
رد.دا
نی
لم
رد.دا
كپا
ردا
رددا
یم
نی
ردا
ردا
رد.دا
رد.دا
رددا
نی
کاهن به پاکی وي حکم دهد.‏ این جاي داغ است.‏
و چون مرد یا زن،‏ بلایی در سر یا در زنخ داشته
باشد،‏
کاهن آن جاي مریضی را ملاحظه نماید.‏ اگر
گودتر از پوست بنماید و موي زرد باریک در آن باشد،‏
پس کاهن به نجاست او حکم دهد.‏ ا سودا یعنی
جزام سر یا ریش است.‏
و چون کاهن مریضی سودا را ببیند،‏ اگر گودتر از
پوست ننماید و موي سیاه در آن نباشد،‏ پس کاهن آن
مریض سودا را هفت روز نگاه
و در روز هفتم کاهن آن جاي مریضی را ملاحظه
نماید.‏ اگر سودا زیاد نشده،‏ و موي زرد در آن نباشد و
سودا گودتر از پوست ننماید،‏
آنگاه موي خود را بتراشد لیکن سودا را نتراشد و
کاهن آن مریض سودا را باز هفت روز نگاه
و در روز هفتم کاهن سودا را ملاحظه نماید.‏ اگر
سودا در پوست زیاد نشده،‏ و از پوست گودتر ننماید،‏
پس کاهن حکم به پاکی وي دهد و او رخت خود را
بشوید و باشد.‏
لیکن اگر بعد از حکم به پاکیاش سودا در پوست
زیاد شود،‏
سپ.‏ کاهن او را ملاحظه نماید.‏ اگر سودا در پوست
زیاد شده باشد،‏ کاهن موي زرد را نجوید،‏ او نجس
است.‏
اما اگر در نظرش سودا ایستاده باشد،‏ و موي سیاه
از آن در آمده،‏ پس سودا شفا یافته است.‏ او است
و کاهن حکم به پاکی وي بدهد.‏
و چون مرد یا زن در پوست بدن خود لکههاي
براق یعنی لکههاي براق سفید داشتهباشد،‏
کاهن ملاحظه نماید.‏ اگر لکهها در پوست بدن
ایشان کم رنگ و سفید باشد،‏ این کهیر است که از
پوست درآمده.‏ او است.‏
و کسی که موي سر او ریخته باشد،‏ او کچل است،‏
و میباشد.‏
و کسی که موي سر او از طرف پیشانی ریخته
باشد،‏ او طاس است،‏ و میباشد.‏
و اگر در پشت سر یا پیشانی سر جاي مریضی
سفید مایل به سرخی باشد،‏ آن جزام مزمن است که از
پشت سر او یا پیشانی سر او در آمده است.‏
سپ.‏ کاهن او را ملاحظه کند.‏ اگر د آن جاي
مریضی در پشت سر او یا پیشانی سر او سفید مایل به
لاویان
سرخی،‏ مانند جزام در پوست بدن باشد،‏
او جزامی است،‏ و نجس باشد.‏ کاهن حتماً‏
حکم به نجاست وي بدهد.‏ جاي مریضی وي در سرش
است.‏
و اما جزامی که این جاي مریضی را دارد،‏ گریبان
او پاره شده،‏ و موي سر او تراشیده شود،‏ و ریش او
پوشیده شود،‏ و ندا کند نجس نجس.‏
و همۀ روزهایی که جاي مریضی د،‏ حتماً‏ نجس
خواهد بود،‏ و تنها بماند و مسکن او بیرون لشکرگاه
باشد.‏
و رختی که مریضی جزام داشته باشد،‏ خواه رخت
پشمین خواه رخت پنبهاي،‏
خواه.‏ در تار و خواه در پود،‏ چه از پشم و چه از
پنبه و چه از چرم،‏ یا از هر چیزي که از چرم ساخته
شود،‏
اگر آن جاي مریضی مایل به سبزي یا به سرخی
باشد،‏ در رخت یا در چرم،‏ خواه در تار خواه در پود یا
در هر ظرف چرمی،‏ این مریضی جزام است.‏ به کاهن
نشان داده شود.‏
و کاهن آن جاي مریضی را ملاحظه نماید و آن
چیزي را که جاي مریضی هفت روز نگاه
و آن چیزي را که جاي مریضی د،‏ در روز هفتم
ملاحظه کند.‏ اگر آن جاي مریضی در رخت زیاد شده
باشد،‏ خواه در تار خواه در پود،‏ یا در چرم در هر کاري
که چرم براي آن استعمال میشود،‏ این جزام مسري
است و آن چیز نجس میباشد.‏
سپ.‏ آن رخت را بسوزاند،‏ چه تار و چه پود،‏ خواه
در پشم خواه در پنبه،‏ یا در هر ظرف چرمی که جاي
مریضی در آن باشد،‏ زیرا جزام مسري است.‏ به آتش
سوخته شود
اما چون کاهن آن را ملاحظه کند،‏ اگر جاي
مریضی در رخت،‏ خواه در تار خواه در پود،‏ یا در هر
ظرف چرمی زیاد نشده باشد،‏
سپ.‏ کاهن امر فرماید تا آنچه را که جاي مریضی
د بشویند،‏ و آن را هفت روز دیگر نگاه
و بعد از شستن آن چیز که جاي مریضی
کاهن ملاحظه نماید.‏ اگر رنگ آن جاي مریضی تبدیل
نشده،‏ هر چند جاي مریضی هم زیاد نشده باشد،‏ ا
نجس است.‏ آن را به آتش بسوزان.‏ ا خوره است،‏
خواه فرسودگی آن در درون باشد یا در بیرون.‏
و چون کاهن ملاحظه نماید،‏ اگر جاي مریضی بعد
.44
.45
.46
.47
48
.49
.50
.51
52
.53
54
.55
.56
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
43
- 107 -

ك خواهپا
ي خورو
ك شودپا
كپا
ردا
کی
ك خواهپا
كپا
كپا
كپا
كپا
هاآن
یدن
كپا
ك شوپا
يپا
نی
از شستن آن کم رنگ شده باشد،‏ پس آن را از رخت یا 11.
از چرم خواه از تار خواه از پود،‏ پاره کند.‏
و اگر باز در آن رخت خواه در تار خواه در پود،‏ یا
در هر ظرف چرمی ظاهر شود،‏ این برآمدن جزام است.‏
آنچه را که جاي مریضی د به آتش بسوزان.‏
و آن رخت خواه تار و خواه پود،‏ یا هر ظرف
چرمی را که شستهاي و جاي مریضی از آن رفع شده
باشد،‏ دوباره شسته شود و د بود.‏
این است قانون مریضی جزام در رخت پشمین یا
پنبهاي خواه در تار خواه در پود،‏ یا در هر ظرف چرمی
براي حکم به پاکی یا نجاست آن.‏
لاویان
.57
.58
.59
14
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
این است قانون جزام:‏ در روز پاکیاش نزد کاهن
آورده شود.‏ متی ؛ مرقس ؛ لوقا ؛
و کاهن بیرون لشکرگاه برود و کاهن ملاحظه کند.‏
اگر مریضی جزام از جزامی رفع شده باشد،‏
کاهن حکم بدهد که براي آن کسی که باید پاکیزه
شود،‏ دو گنجشک زندة و چوب سرو و نخ قرمز و
زوفا بگیرند مزامیر
و کاهن امر کند که گنجشک را در ظرف
سفالین بر بالاي آب روان بکشند.‏
و اما گنجشک زنده را با چوب سرو و نخ قرمز و
زوفا بگیرد و آنها را با گنجشک زنده به خون
گنجشکی که بر آب روان کشته شده،‏ فرو برد.‏
و بر کسی که از جزام باید پاکی شود هفت مرتبه
بپاشد،‏ و حکم به پاکیاش بدهد.‏ و گنجشک زنده را
به سوي صحرا رها کند.‏
و آن کس که باید رخت خود را بشوید،‏ و
تمامی موي خود را بتراشد،‏ و به آب غسل کند،‏ و
خواهد شد.‏ و بعد از آن به لشکرگاه داخل شود،‏ لیکن
تا هفت روز بیرون خیمۀ خود بماند.‏ اعداد ؛
و در روز هفتم تمامی موي خود را بتراشد از سر و
ریش و آب د،‏ یعنی تمامی موي خود را بتراشد و
رخت خود را بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد.‏
پس د بود.‏
و در روز هشتم دو برة نر بیعیب،‏ و یک برة مادة
یک سالۀ بیعیب،‏ و سه درصد آرد نرم مالیده شدة به
روغن،‏ براي قربانی آردي،‏ و یک لُج روغن بگیرد.‏ اعداد
و آن کاهن که او را میکند،‏ آن کس را که
باید شود،‏ با این چیزها به حضور یهوه نزد در
خیمه اجتماع حاضر کند.‏
و کاهن یکی از برههاي نر را گرفته،‏ آن را با آن لج
روغن براي قربانی جرم بگذراند.‏ و را براي قربانی
جنبانی به حضور یهوه بجنباند.‏
و بره را در جایی که قربانی گناه و قربانیسوختنی
را قربانی میکنند،‏ در مکان مقدس قربانی کند،‏ زیرا
قربانی جرم مثل قربانی گناه از آن کاهن است.‏ ا
مقدسترین است.‏ باب
و کاهن از خون قربانی جرم بگیرد،‏ و کاهن آن را
بر نرمۀ گوش راست کسی که باید پاك شود،‏ و بر
شست دست راست و بر شست راست وي بمالد.‏
7 ،7
.12
.13
.14
23 ،8 باب
.15
و کاهن قدري از لُج روغن گرفته،‏ آن را در کف
دست چپ خود بریزد.‏
و کاهن انگشت راست خود را به روغنی که در
کف چپ خود دارد فرو برد،‏ و هفت مرتبه روغن را به
حضور یهوه بپاشد.‏ باب ؛ عبرانیان
و کاهن از باقی روغن که در کف وي است بر نرمۀ
گوش راست و بر شست دست راست و بر شست پاي
راست آن کس که باید د،‏ بالاي خون قربانی
جرم بمالد.‏ باب
و بقیۀ روغن را که در کف کاهن است بر سر آن
کس که باید شود بمالد و کاهن براي وي به
حضور یهوه کفاره خواهد نمود.‏
و کاهن قربانی گناه را بگذراند،‏ و براي آن کس که
باید شود نجاست او را کفاره نماید.‏ و بعد از آن
قربانی سوختنی را قربانی کند.‏
و کاهن قربانی سوختنی و قربانی آردي را بر
قربانگاه بگذراند،‏ و براي وي کفاره خواهد کرد،‏ و پاك
خواهد بود.‏
و اگر او فقیر باشد و دستش به اینها نرسد،‏ پس
یک برة نر براي قربانی جرم تا جنبانیده شود و براي
وي کفاره کند،‏ بگیرد و یک درصد از آرد نرم مالیده
شدة به روغن براي قربانی آردي و یک لُج روغن،‏
و دو قناري یا دو جوجۀ کبوتر،‏ آنچه دستش به
آن برسد،‏ و یکی قربانی گناه و دیگري قربانی سوختنی
بشود.‏ باب ؛
و در روز هشتم آنها را نزد کاهن به درخیمه
اجتماع براي پاکی خود به حضور یهوه بیاورد.‏
و کاهن برة قربانی جرم و لُج روغن را بگیرد و
22 ،10
17 .6 ،4
23 ،8
14 ،15
8 ،12
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
3 ،5
14 ،17
7 ،8
14 ،5
44 ،1
،
9 ،59
4 ،8
.
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
4 ،15
- 108 -

هاآن
كپا
كپا
يپا
نم
یدن
ردا
كپا
يپا
یم
ردا
هآن
یک
يجا
ك خواهپا
يجا
کاهن را براي قربانی جنبانی به حضور یهوه 39.
بجنباند
و قربانی جرم را قربانی نماید و کاهن از خون
قربانی جرم گرفته،‏ بر نرمۀ گوش راست و شست دست
راست و شست راست کسی که پاك شود
بمالد.‏ باب
و کاهن قدري از روغن را به کف دست چپ خود
بریزد.‏
و کاهن از روغنی که در دست چپ خود دارد،‏ به
انگشت راست خود هفت مرتبه به حضور یهوه بپاشد.‏
و کاهن از روغنی که در دست د بر نرمۀ گوش
راست و بر شست دست راست و بر شست راست
کسی که میشود،‏ بر جاي خون قربانی جرم
بمالد.‏
و بقیه روغنی که در دست کاهن است آن را بر
سر کسی که میشود بمالد تا براي وي به حضور
یهوه کفاره کند.‏
و یکی از دو قناري یا از دو جوجۀ کبوتر را از آنچه
دستش به آن رسیده باشد بگذراند.‏
یعنی هر آنچه دست وي به آن برسد،‏ ی را
براي قربانی گناه و دیگري را براي قربانی سوختنی با
قربانی آردي.‏ و کاهن براي کسی که میشود به
حضور یهوه کفاره خواهد کرد.‏
این است قانون کسی که مریضی جزام د،‏ و
دست وي به پاکی خود نمیرسد.‏
و یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
چون.‏ به زمین کنعان که آن را به شما به
ملکیت میدهم داخل شوید،‏ و مریضی جزام را در
خانهاي از زمین ملک شما عارض گردانم،‏
آنگاه صاحب خانه آمده،‏ کاهن را اطلاع داده،‏
بگوید که مرا به نظر میآید که مثل جاي مریضی در
خانه است.‏ ؛ تثنیه
و کاهن امر فرماید تا قبل از داخل شدن کاهن
براي دیدن بلا،‏ خانه را خالی کنند،‏ مبادا آنچه در خانه
است نجس شود،‏ و بعد از آن کاهن براي دیدن خانه
داخل شود،‏
و جاي مریضی را ملاحظه نماید.‏ اگر جاي مریضی
در دیوارهاي خانه از خطهاي مایل به سبزي یا سرخی
باشد،‏ و از سطح دیوار گودتر بنماید،‏
سپ.‏ کاهن از خانه نزد در بیرون رود و خانه را
هفت روز ببندد.‏
لاویان
و در روز هفتم کاهن باز بیاید و ملاحظه نماید اگر
جاي مریضی در دیوارهاي خانه زیاد شده باشد،‏
آنگاه کاهن امر فرماید تا سنگهایی را که جاي
مریضی در است کنده،‏ آنها را به ناپاك بیرون
شهر بیندازند.‏
و اندرون خانه را از هر طرف بتراشند و خاکی را
که تراشیده باشند به ناپاك بیرون شهر بریزند.‏
و سنگهاي دیگر گرفته،‏ به جاي آن سنگها
بگذارند و خاك دیگر گرفته،‏ خانه را اندود کنند.‏
و اگر جاي مریضی برگردد و بعد از کندن سنگها
و تراشیدن و اندود کردن خانه باز در خانه بروز کند،‏
پس کاهن بیاید و ملاح ظ ه نماید.‏ اگر جاي
مریضی در خانه زیاد شده باشد این جزام مسري در
خانه است و آن نجس است.‏
سپ.‏ خانه را خراب کند با سنگهایش و چوبش و
تمامی خاك خانه و به جاي ناپاك بیرون شهر
بیندازند.‏
و هر که داخل خانه شود در تمام روزهایی که
بسته باشد تا شام نجس خواهد بود.‏ باب
و هر که در خانه بخوابد رخت خود را بشوید و هر
که در خانه چیزي خورد،‏ رخت خود را بشوید.‏
و چون کاهن بیاید و ملاحظه نماید اگر بعد از
تمیز کردن خانه جاي مریضی در خانه زیاد نشده
باشد،‏ پس کاهن حکم به پاکی خانه بدهد،‏ زیرا جاي
مریضی رفع شده است.‏
و براي پاکی خانه دو گنجشک و چوب سرو و نخ
قرمز و زوفا بگیرد.‏
و یک گنجشک را در ظرف سفالین بر آب روان
قربانی نماید،‏
و چوب سرو و زوفا و نخ قرمز و گنجشک زنده را
گرفته،‏ آنها را به خون گنجشک قربانی شده و آب
روان فرو برد،‏ و هفت مرتبه بر خانه بپاشد.‏ اعداد
و خانه را به خون گنجشک و به آب روان و به
گنجشک زنده و به چوب سرو و زوفا و نخ قرمز پاك
نماید.‏ مزامیر
و گنجشک زنده را بیرون شهر به سوي صحرا رها
کند،‏ و خانه را کفاره نماید و د بود.‏
این است قانون،‏ براي هر مریضی جزام و براي
سودا،‏
و براي جزام رخت و خانه،‏
و براي دمل و جوش و لکۀ براق .
6 ،19
15 ،17
9 ،51
.40
.41
.42
.43
.44
45
.46
.47
.48
.49
.50
.51
.52
.53
.54
.55
.56
باب 3 ،13
8 ،24
23 ،8
باب 2 ،13
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
34
.35
.36
.37
38
- 109 -

ه ياب
سم
نی
كپا
سم
سم
سم
ردا
هاآن
یزن
ردا یزن
ردا
ردا
سم
ك خواهپا
سم
لاویان
.57
و براي تعلیم دادن که چه وقت نجس میباشد و
چه وقت طاهر.‏ این قانون جزام است.‏
15
.1
.2
و یهوه موسی و هارون را خطابکرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگویید:‏
مردي که جریان از بدن خود دارد او به سبب جریانش
نجس است.‏ اعداد
و این است نجاستش،‏ به سبب ترشح،‏ خواه ترشح از
گوشتش روان باشد خواه ترشح از گوشتش بسته باشد.‏
این نجاست اوست.‏
هر بستري که صاحب ترشح بر آن بخوابد نجس
است،‏ و هر چه بر آن بنشیند نجس است.‏
و هر که بستر او را ل نماید،‏ رخت خود را
بشوید،‏ و به آب غسل کند،‏ و تا شام نجس باشد.‏
و هر که بنشیند بر هر چه صاحب ترشح بر آن
نشسته بود،‏ رخت خود را بشوید و به آب غسل کند،‏
وتا شام نجس باشد.‏ باب
و هر که بدن صاحب ترشح را ل نماید،‏ رخت
خود را بشوید و به آب غسل کند و تا شام نجس باشد.‏
و اگر صاحب ترشح،‏ بر شخص آب دهن اندازد،‏
آن کس رخت خود را بشوید،‏ و به آب غسل کند،‏ و تا
شام نجس باشد.‏
و هر ار ا که صاحب ترشح بر آن سوار شود،‏
نجس باشد.‏
و هر که چیزي را که زیر او بوده باشد لمس نماید
تا شام نجس باشد،‏ و هر که ا چیزها را بر د،‏
رخت خود را بشوید،‏ و به آب غسل کند و تا شام
نجس باشد.‏
و هر کسی را که صاحب ترشح ل نماید،‏ و
دست خود را به آب نشسته باشد،‏ رخت خود را
بشوید،‏ وبه آب غسل کند و تا شام نجس باشد.‏
و ظرف سفالین که صاحب ترشح آن را ل
نماید،‏ شکسته شود،‏ و هر ظرف چوبین به آب شسته
شود.‏ باب
و چون صاحب ترشح از جریان خود پاك شده
باشد،‏ آنگاه هفت روز براي پاکی خود بشمارد،‏ و رخت
خود را بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد و پاك
باشد.‏
و در روز هشتم دو قناري یا دو جوجه کبوتر
بگیرد،‏ و به حضور یهوه به در خیمه اجتماع آمده،‏ آنها
را به کاهن بدهد.‏
و کاهن را بگذراند،‏ یکی براي قربانی گناه و
دیگري براي قربانی سوختنی.‏ و کاهن به خاطر وي به
حضور یهوه ترشحاش را کفاره خواهد کرد.‏
و چون منی از کسی درآید تمامی بدن خود را به
آب غسل دهد،‏ وتا شام نجس باشد.‏ باب
و هر رخت و هر چرمی که منی بر آن باشد به آب
شسته شود،‏ و تا شام نجس باشد.‏
و هر که مرد با او بخوابد و انزال کند،‏ به آب
غسل کنند و تا شام نجس باشند.‏
و اگر ترشح د،‏ و ترشحاي که در بدنش
است خون باشد،‏ هفت روز در عادت ماهیانه خود
بماند.‏ و هر که او را لمس نماید،‏ تا شام نجس باشد.‏
4 ،22
.15
.16
.17
.18
.19
19 ،18 باب
.20
و بر هر چیزي که در عادت ماهیانه خود بخوابد
نجس باشد،‏ و بر هر چیزي که بنشیند نجس باشد.‏
و هر که بستر او را ل کند،‏ رخت خود را
بشوید،‏ و به آب غسل کند و تا شام نجس باشد.‏
و هر که چیزي را که او بر آن نشسته بود ل
نماید رخت خود را بشوید،‏ و به آب غسل کند،‏ و تا
شام نجس باشد.‏
و اگر آن بر بستر باشد یا بر هر چیزي که او بر آن
نشسته بود،‏ چون آن چیز را لمس کند تا شام نجس
باشد.‏
و اگر مردي با او هم بستر شود و عادت ماهیانه او
بر وي باشد تا هفت روز نجس خواهد بود.‏ و هر
بستري که بر آن بخوابد نجس خواهد بود.‏
و زنی که روزهاي بسیار،‏ غیر از زمان عادت
ماهیانه خود جریان خون د،‏ یا زیاده از زمان عادت
ماهیانه خود جریان د،‏ تمامی روزهاي جریان
نجاستش مثل روزهاي حیضش خواهد بود.‏ او نجس
است.‏
و هر بستري که در روزهاي جریان خود بر آن
بخوابد،‏ مثل بستر حیضش براي وي خواهد بود.‏ و هر
چیزي که بر آن بنشیند مثل نجاست حیضش نجس
خواهد بود.‏
و هر که این چیزها را لمس نماید نجس میباشد.‏
پس رخت خود را بشوید و به آب غسل کند و تا شام
نجس باشد.‏
و اگر از جریان خود پاك شده باشد،‏ هفت روز
براي خود بشمارد،‏ و بعد از آن د بود.‏
و در روز هشتم دو قناري یا دو جوجۀ کبوتر
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
15 ،17
2 ،5
28 ،6
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 110 -

هاآن
راب
هاآن
ردا
کی
ردا
يرو
يرو
له
يرو
هاآن
.10
بگیرد،‏ و
باب
را نزد کاهن به در خیمه اجتماع بیاورد.‏
لاویان
22 ،14 ؛ 18 ،12
.30
و کاهن یکی را براي قربانی گناه و دیگري را براي
قربانی سوختنی بگذراند.‏ و کاهن براي وي نجاست
جریانش را به حضور یهوه کفاره کند.‏
سپ.‏ فرزنداناسرائیل را از نجاست ایشان جدا
خواهید کرد،‏ مبادا مسکن مرا که در میان ایشان است
نجس سازند و در نجاست خود بمیرند
این است قانون کسی که جریان د،‏ و کسی که
منی از وي درآید و از آن نجس شده باشد.‏
و شخصی که عادت ماهینه شده در عادت
ماهیانهاش و هر که ترشح د خواه مرد خواه زن،‏ و
مردي که با زن نجس همبستر شود.‏
.
31
.32
.33
16
.1
و یهوه موسی را بعد از مردن دو پسر هارون،‏ وقتی
که نزد یهوه آمدند و مردند خطاب کرده،‏ فرمود:‏
اعداد 3،
4
2
سپ.‏ یهوه به موسی فرمود:‏ برادر خود هارون را بگو
که به محل مقدس درون پرده پیش تخت رحمت که
بر صندوق است همه وقت داخل نشود،‏ مبادا بمیرد،‏
زیرا که در بر تخت رحمت ظاهر خواهم شد.‏ خروج
7 ،9 ؛ عبرانیان 10 ،30
.3
.4
.5
.6
و با این چیزها هارون داخل محل مقدس بشود،‏ با
گوسالهاي براي قربانی گناه،‏ و قوچی براي قربانی
سوختنی.‏
و پیراهن کتان مقدس را بپوشد،‏ و زیر جامۀ کتان
بر بدنش باشد،‏ و به کمربند کتان بسته شود،‏ و به
پیشانیبند کتان بر پیشانیاش باشد.‏ اینها رخت
مقدس است.‏ پ س بدن خود را به آب غسل داده،‏ آنها
را بپوشد.‏
و از جماعت فرزنداناسرائیل دو بز نر براي قربانی
گناه،‏ و یک قوچ براي قربانی سوختنی بگیرد.‏
و هارون گوسالۀ قربانی گناه را که براي خود اوست
بگذراند،‏ و براي خود و اهل خانۀ خود کفاره نماید.‏
27 ،7 عبرانیان
.7
.8
.9
و دو بز را بگیرد و را به حضور یهوه به در خیمه
اجتماع حاضر سازد.‏
و هارون بر آن دو بز قرعه اندازد،‏ قرعه براي
خدا یهوه و یک قرعه براي عزازیل.‏
و هارون بزي را که قرعه براي یهوه بر آن برآمد
نزدیک بیاورد،‏ و بجهت قربانی گناه بگذراند.‏
و بزي که قرعه براي عزازیل بر آن برآمد به حضور
یهوه زنده حاضر شود،‏ و بر آن کفاره نماید و آن را
براي عزازیل به صحرا بفرستد.‏
و هارون گاو قربانی گناه را که براي خود اوست
نزدیک بیاورد،‏ و براي خود و ا خانه خود کفاره
نماید،‏ و گاو قربانی گناه را که براي خود اوست قربانی
کند.‏
و آتشدانی پر از زغال آتش از قربانگاه که به
حضور یهوه است و دو مشت پر از بخور معطر کوبیده
شده برداشته،‏ به اندرون پرده بیاورد.‏ باب ؛ اعداد
و بخور را بر آتش به حضور یهوه بنهد تا ابر بخور
تخت رحمت را که بر صندوق شهادت است بپوشاند،‏
مبادا بمیرد.‏
و از خون گاو گرفته،‏ بر تخت رحمت به انگشت
خود به طرف مشرق بپاشد،‏ و قدري از خون را پیش
تخت رحمت هفت مرتبه بپاشد.‏ عبرانیان
سپ.‏ بز قربانی گناه را که براي قوم است قربانی
نماید،‏ و خونش را به اندرون پرده بیاورد،‏ وبا خونش
چنانکه با خون گاو عمل کرده بود عمل کند،‏ و آن را
بر تخت رحمت و پیش تخت رحمت بپاشد.‏
و براي محل مقدس کفاره نماید به سبب نجاسات
فرزنداناسرائیل،‏ و به سبب تقصیرهاي ایشان با تمامی
گناهان ایشان،‏ و براي خیمه اجتماع که با ایشان در
میان نجاسات ایشان ساکن است،‏ همچنین بکند.‏ باب
16 ،4
13 ،9
1 ،10
.11
.12
.13
.14
15
.16
11 ،17
.17
و هیچکس در خیمه اجتماع نباشد،‏ و از وقتی که
براي کردن کفاره داخل محل مقدس بشود تا وقتی که
بیرون آید،پس براي خود و براي اهل خانۀ خود و براي
تمامی جماعت اسرائیل کفاره خواهد کرد.‏ عبرانیان
پس نزد قربانگاه که به حضور یهوه است بیرون
آید،‏ و براي آن کفاره نماید،‏ و از خون گاو و از خون بز
گرفته،‏ آن را بر شاخههاي قربانگاه به هر طرف بپاشد.‏
و قدري از خون را به انگشت خود هفت مرتبه بر
آن بپاشد و آن را پاك کند،‏ و آن را از نجاسات
فرزنداناسرائیل تقدیس نماید.‏ اعداد
و چون از کفاره نمودن براي محل مقدس و براي
خیمه اجتماع و براي قربانگاه فارغ شود،‏ آنگاه بز زنده
را نزدیک بیاورد.‏
و هارون دو دست خود را بر سر بز زنده بنهد،‏ و
همۀ خطایاي فرزنداناسرائیل و همۀ تقصیرهاي ایشان
را با همۀ گناهان ایشان اعتراف نماید،‏ و را بر سر
بز بگذارد و آن را به دست شخص حاضر به صحرا
7 ،9
4 ،19
.18
.19
.20
.21
- 111 -

يجا
يجا
هاآن
هاآن
هاآن
یم
كپا
يرو
هاآن هاآن
هآن
شوم
نم
نک
نی
یم
17
.1
.2
.3
.4
بفرستد.‏
و بز همۀ گناهان ایشان را به زمین ویران بر خود
خواهد برد.‏ پ س بز را به صحرا رها کند.‏ اعداد
و هارون به خیمه اجتماع داخل شود،‏ و رخت
کتان را که در وقت داخل شدن به محل مقدس
پوشیده بود بیرون کرده،‏ آنها را در آنجا بگذارد.‏
و بدن خود را در مقدس به آب غسل دهد،‏ و
رخت خود را پوشیده،‏ بیرون آید،‏ و قربانی سوختنی
خود و قربانی سوختنی قوم را بگذراند،‏ و براي خود و
براي قوم کفاره نماید.‏
و پیه قربانی گناه را بر قربانگاه بسوزاند.‏
و آنکه بز را براي عزازیل رها کرد رخت خود را
بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد،‏ و بعد از آن به
لشکرگاه داخل شود.‏
و گاو قربانی گناه و بز قربانی گناه را که خون
به محل مقدس براي کردن کفاره آورده شد،‏ بیرون
لشکرگاه برده شود،‏ و پوست و گوشت و ادرار را به
آتش بسوزانند.‏ باب ؛ حزقیال 43، ؛ عبرانیان 13، ؛ لاویان
لاویان
23 .1 ،18
11
21
30 ،6
.22
.23
.24
.25
.26
.27
12 ،4
.28
و آنکه را سوزانید رخت خود را بشوید و بدن
خود را به آب غسل دهد،‏ و بعد از آن به لشکرگاه
داخل شود.‏
و این براي شما قاعده دائ باشد،‏ که در روز
دهم از ماه هفتم جانهاي خود را خودداري نمایید،‏ و
هیچ کار مکنید،‏ خواه بومی خواه غریبی که در میان
شما زندگی میکند.‏ باب ؛
زیرا که در آن روز کفاره براي پاکی شما کرده
خواهد شد،‏ و از همه گناهان خود به حضور یهوه
خواهید شد.‏ ؛ اعداد ؛ عبرانیان ؛
این سبت آرامی براي شماست،‏ پس جانهاي خود
را خودداري نمایید.‏ این است قاعده دائمی.‏ ؛
3 ،10
باب 32 ،23
9 ،10 ؛ 32 .27 ،23
11 ،9
7 ،29
18 ،6
باب 27 ،23
.29
.30
.31
3 ،58 اشعیا
.32
و کاهنی که مسح شده،‏ و رسمی شده باشد،‏ تا در
پدر خود کاهنی نماید کفاره را بنماید.‏ و رختهاي
کتان یعنی رختهاي مقدس را بپوشد
و براي محل مقدس کفاره نماید،‏ و براي خیمۀ
اجتماع و قربانگاه کفاره نماید،‏ و براي کاهنان و تمامی
جماعت قوم کفاره نماید.‏
و این براي شما قاعده دائمی خواهد بود تا براي
فرزنداناسرائیل از تمامی گناهان ایشان یک مرتبه هر
سال کفاره شود.‏ پ س چنانکه یهوه موسی را امر فرمود،‏
همچنان بعمل آورد.‏ عبرانیان
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هارون و پسرانش و همه فرزنداناسرائیل را خطاب
کرده،‏ به ایشان بگو:‏ این است کاري که یهوه میفرماید
و میگوید:‏
هر شخصی از خاندان اسرائیل که گاو یا گوسفند یا
بزدر لشکرگاه قربانی نماید،‏ یا آنکه بیرون لشکرگاه
قربانی نماید،‏
و آن را به در خیمه اجتماع نیاورد،‏ تا قربانی
براي یهوه پیش مسکن یهوه بگذراند،‏ بر آن شخص
خون محسوب خواهد شد.‏ او خون ریخته است و آن
شخص از قوم خود ریشه کن خواهد شد.‏ اشعیا
تا آنکه فرزنداناسرائیل قربانیهاي خود را که در
صحرا قربانی میکنند بیاورند،‏ یعنی براي یهوه به در
خیمۀ اجتماع نزد کاهن را بیاورند،‏ و را بجهت
قربانیهاي صلح براي یهوه قربانی نمایند.‏
و کاهن خون را بر قربانگاه یهوه نزد در خیمه
اجتماع بپاشد،‏ و پیه را بسوزاند تا عطر خوشبو براي
یهوه شود.‏
و بعد از این،‏ قربانیهاي خود را براي دیوهایی که
در عقب ا زنا میکنند دیگر قربانی ننمایند.‏ ا
براي ایشان در نسلهاي بعدي ایشان قاعده دائ
خواهد بود.‏ تثنیه ؛ لاویان ؛
و ایشان را بگو:‏ هر کس از خاندان اسرائیل و از
غریبانی که در میان شما زندگی میکنند که قربانی
سوختنی یا قربانی بگذراند،‏
و آن را به در خیمه اجتماع نیاورد،‏ تا آن را براي
یهوه بگذراند.‏ آن شخص از قوم خود ریشه کن خواهد
شد.‏ خروج ؛ تثنیه
و هر کس از خاندان اسرائیل یا از غریبانی که در
میان شما زندگی میکنند که هر قسم خون را بخورد،‏
من خود را بر آن شخصی که خون خورده باشد
برمیگردانم،‏ و او را از میان ق ریشه خواهم
ساخت.‏
زیرا که جان جسد در خون است،‏ و آن را بر
قربانگاه به شما دادهام تا براي جانهاي شما کفاره کند،‏
زیرا خون است که براي جان کفاره میکند.‏ کولسیان ؛
20 ،1
3 ،66
9 ،10
18 ،6
17 ،32
14 ،12
11 ،29
باب 17 ،3
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
22 ،9 عبرانیان
.12
بنابراین فرزنداناسرائیلرا گفتهام:‏ هیچکس از
شما خون نخورد و غریبی که در میان شما زندگی
7 ،9
.33
.34
- 112 -

هاآن
هاآن
هآن
ریدا
ك خواهپا
ردا
نم
یک
یزن نم
یزن
تور
شهر
سرو
نم
ترم
ردا
يرو
یک
نی
نم
نی
میکنند خون نخورد.‏
و هر شخص از فرزنداناسرائیل یا از غریبانی که
در میان شما زندگی میکنند،‏ که هر جانور یا مرغی را
که خورده میشود صید کند،‏ پس خون آن را بریزد و
به خاك بپوشاند.‏
زیرا جان هر جسد خون آن و جان آن یکی است،‏
پس فرزنداناسرائیل را گفتهام خون هیچ جسد را
مخورید،‏ زیرا جان هر جسد خون آن است،‏ هر که آن
را بخورد ریشه کن خواهد شد.‏ پیدایش ؛ ؛
لاویان
،7
4 ،9 لاویان 17 ،3
.13
.14
26
.15
و هر کسی از بومیان یا از غریبانی که مرده یا
دریده شدهاي بخورد،‏ رخت خود را بشوید،‏ و به آب
غسل کند و تا شام نجس باشد.‏ پ س د شد.‏
5 ،15 ؛ 46 ،14 ؛ 24 ،11 ؛ 40 ،11 باب
.16
و اگر آن را نشوید و بدن خود را غسل ندهد،‏
متحمل گناه خود خواهد بود.‏
18
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏
یهوه خداي شما هستم.‏ باب
مثل اعمال سرزمین مصر که در آن ساکن میبودید
عمل منمایید،‏ و مثل اعمال زمین کنعان که من شما
را به آنجا داخل خواهم کرد عمل منمایید،‏ و برحسب
قاعده ایشان رفتار مکنید.‏ ارمیا
احکام مرا بجا آورید و قاعده مرا نگاه ید تا در
رفتار نمایید،‏ من یهوه خداي شما هستم.‏ تثنیه
سپ.‏ قاعده و احکام مرا نگاه د،‏ که هر آدمی که
را بجاآورد در ا زیست خواهد کرد،‏ یهوه
هستم.‏ رومیان ؛ غلاطیان 3،
هیچ کس به احدي از هم خون خویش نزدی
ننماید تا کشف آلت تناسلی او بکند.‏ من یهوه هستم.‏
آلت تناسلی پدر خود یعنی آلت تناسلی مادر خود
را کشف منما؛ او مادر توست.‏ کشف آلت تناسلی او
مکن.‏ پیدایش
آلت تناسلی زن پدر خود را کشف مکن.‏ آن آلت
تناسلی پدر تو است.‏ پیدایش ؛ لاویان ؛ تثنیه
آلت تناسلی خواهر خود،‏ خواه دختر پدرت،‏ خواه
دختر مادرت چه متولد شده در خانه،‏ چه متولد شده
بیرون،‏ آلت تناسلی ایشان را کشف منما.‏ باب
آلت تناسلی دختر پسرت و دختر دخترت،‏ آلت
تناسلی ایشان را کشف مکن،‏ زیرا که اینها آلت تناسلی
تو است.‏
آلت تناسلی دختر زن پدرت که از پدر تو زاییده
شده باشد،‏ او خواهر تو است کشف آلت تناسلی او را
مکن.‏
آلت تناسلی خواهر پدر خود را کشف مکن،‏ او از
هم خون پدر تو است.‏
آلت تناسلی خواهر مادر خود را کشف مکن،‏ او از
هم خون مادر تو است.‏
آلت تناسلی برادر پدر خود را کشف مکن،‏ و به
زن او نزدیکی منما.‏ او به منزلۀ عمۀ تو است.‏ باب
آلت تناسلی ع خود را کشف مکن،‏ او زن
پسر تو است.‏ آلت تناسلی او را کشف مکن.‏ پیدایش
آلت تناسلی زن برادر خود را کشف مکن.‏ آن آلت
تناسلی برادر تو است.‏ مرقس
آلت تناسلی زنی را با دخترش کشف مکن.‏ و
دختر پسر او یا دختر دختر او را مگیر،‏ تا آلت تناسلی
او را کشف کنی.‏ اینان از هم خون او میباشند و ا
رسوائی است.‏ باب
و را با خوا مگیر،‏ تا هووي او بشود،‏ و تا
آلت تناسلی او را با وي مادامی که او زنده است،‏ کشف
نمایی
و به در نجاست عادت ماهیانهاش نزدی
منما،‏ تاع او را کشف کنی باب
و با زن همسایۀ خود همبستر مشو،‏ تا خود را با
وي نجس سازي.‏ باب ؛ دوم سموئیل
و کسی از نسل خود را براي مولک از آتش
مگذران و نامیهوه خداي خود را بیح مساز.‏
یهوه هستم.‏ باب ؛ ؛ دوم پادشاهان ؛ مزامیر
20 ،20
16 ،38
6 ،21 ؛ 10 ،23
18 ،20
4 ،11
18 ،6
10 ،20
14 ،20
10 ،18 2 ،20
35 ،32
.
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
31 ،7 ؛ ارمیا 37 ،106
.22
؛
و با مرد مثل زن همبستر مشو،‏ زیرا که ا
رسوائی است.‏ باب ؛ رومیان
و با هیچ حیوانی همبستر مشو،‏ تا خود را به آن
نجس سازي،‏ و زنی پیش گلهاي نایستد تا با آن
همبستر شود،‏ زیرا که این رسوائی است.‏ باب ؛ خروج
15 ،20
27 ،1
13 ،20
.23
21 ،27 ؛ تثنیه 19 ،22
.24
به هیچ کدام از اینها خویشتن را نجس مسازید،‏
زیرا به همۀ اینها ملتهایی که پیش شما
بیرون میکنم،‏ نجس شدهاند.‏ دوم پادشاهان
و زمین نجس شده است،‏ و انتقام گناهش را از آن
خواهم کشید،‏ و زمین ساکنان خود را قی خواهد نمود.‏
سپ.‏ شما قاعده و احکام مرا نگاه ید،‏ و هیچ
15 .8 ،17
.25
26
8 ،4
30 ،22
17 ،20
11 ،20
44 ،11
2 ،10
12
22 ،35
5 ،10
21 ،9
.3
.4
5
.6
.7
.8
.9
.10
- 113 -

ریدا
هآن
ریدا
ترم
ترو
یم
نم
يدا
نک
يور
يور
ترم
ر؛دا
رید.دا
ردا
يرو
نم
نک
کدام از این رسوائی را به عمل نیاورید،‏ نه بومی و نه
غریبی که در میان شما زندگی کند.‏
زیرا مردمان آن زمین که قبل از شما بودند،‏ همه
این رسوائی را کردند،‏ و زمین نجس شده است.‏
مبادا سرزمین شما را نیز قی کند،‏ اگر آن را نجس
سازید،‏ چنانکه ملتهایی را که قبل از شما بودند،‏ قی
کرده است.‏ باب
زیرا هر کسی که یکی از این رسوائی را بکند،‏ همۀ
کسانی که کرده باشند،‏ از میان قوم خود ریشه
خواهند شد.‏
پس وصیت مرا نگاه د،‏ و از این رسوم زشت
که قبل از شما به عمل آورده شده است عمل
منمایید،‏ و خود را به ا نجس مسازید.‏ یهوه
خداي شما هستم.‏ باب ؛ ؛ ؛
لاویان
24 .7 ،20
44 ،11
8 ،20
37 ،19
22 ،20
.27
.28
.29
.30
19
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
تمامی جماعت فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به
ایشان بگو:‏ مقدس باشید،‏ زیرا که من یهوه خداي شما
قدوس هستم.‏ باب
هر یکی از شما مادر و پدر خود را احترام نماید و
سبتهاي مرا نگاه د،‏ من یهوه خداي شما هستم.‏
44 ،11
.3
12 ،20 خروج
.4
به سوي بتها میل مکنید،‏ و خدایان ریخته شده
براي خود مسازید.‏ من یهوه خداي شما هستم.‏ اعداد
7 ،5 ؛ تثنیه 52 ،33
.5
و چون قربانی صلح نزد یهوه بگذرانید،‏ آن را
بگذرانید تا خوشایند شوید،‏ باب
در روزي که آن را قربانی نمایید.‏ و در فر آن
روز خورده شود،‏ و اگر چیزي از آن تا روز سوم بماند
به آتش سوخته شود.‏ باب
و اگر در روز سوم خورده شود،‏ ناپاك باشد،‏
خوشایند نخواهد شد.‏
و هر که آن را بخورد،‏ متحمل گناه خود خواهد بود،‏
زیرا چیز مقدس یهوه را بیح کرده است،‏ آن کس
از قوم خود ریشه کن خواهد شد.‏
و چون حاصل زمین خود را درو کنید،‏ گوشههاي
مزرعه خود را تمام نکنید،‏ و محصول خود را
خوشهچینی مکنید.‏ ؛ تثنیه ؛
و تاکستان خود را دانهچینی منما،‏ و خوشههاي
ریخته شدة تاکستان خود را بر مچین،‏ آنها را براي
فقیر و غریب بگذار،‏ من یهوه خداي شما هستم.‏
دزدي مکنید،‏ و مکر منمایید،‏ و با یکدیگر دروغ
مگویید.‏ خروج ؛ اول تسالونیکیان
و به نام من قسم دروغ مخورید،‏ که نام خداي
خود را بیح نموده باشی،‏ من یهوه هستم.‏ خروج
،20
6 ،4
15 ،20
.11
.12
11 ،5 ؛ تثنیه 7
.13
مال همسایه خود را غصب منما،‏ و ستم م
مزد روز مزد نزد تو تا صبح نماند.‏ ؛
ارمیا
،
14 ،24 تثنیه خروج 7 ،23
4 ،5 ؛ یعقوب 13 ،22
.14
و
؛
کر را لعنت مکن،‏ و پیش کور سنگ لغزش
مگذار،‏ و از خداي خود بترس،‏ من یهوه هستم.‏ تثنیه
،27
17 ،25 ؛ 32 ،19 ؛ لاویان 18
.15
در دا بیانصافی مکن،‏ و فقیر را طرفداري
منما و بزرگ را محترم م و دربارة همسایۀ خود به
انصاف دا بکن؛ تثنیه ؛ یعقوب
در میان قوم خود براي سخنچینی گردش مکن،‏
و بر خون همسایه خود مایست.‏ من یهوه هستم.‏ ایوب
1 ،2
،
19 ،16
.16
4 ،27
؛ دوم سموئیل
9 ،20
.17
برادر خود را در دل خود نفرت منما،‏ حتماً‏
همسایۀ خود را تنبیه کن،‏ و به سبب او متحمل گناه
مباش.‏ متی ؛ لوقا
از فرزندان قوم خود انتقام مگیر،‏ و کینه مورز،‏ و
همسایۀ خود را مثل خویشتن محبت نما.‏ یهوه
هستم.‏ مرقس
قاعده مرا نگاه گلۀ خود را با غیر جنس آن
به همبستري وام و مزرعه خود را به دو نوع تخم
مکار؛ و رخت را از دو نوع پارچه بافته شده مپوش.‏ تثنیه
3 ،17
31 ،12
15 ،18
.18
.19
11 .9 ،22
.20
و مردي که با زنی همبستر شود و آن زن کنیز و
نامزد کسی باشد،‏ اما فدیه نداده شده،‏ و نه آزادي به او
بخشیده،‏ ایشان را تنبیه باید کرد،‏ لیکن کشته نشوند
زیرا که او آزاد نبود.‏
و مرد براي قربانی جرم خود قوچ قربانی جرم را
نزد یهوه به در خیمه اجتماع بیاورد.‏
و کاهن براي وي به قوچ قربانی جرم نزد یهوه
گناهش را که کرده است کفاره خواهد کرد،‏ و او از
گناهی که کرده است آمرزیده خواهد شد.‏ باب
.31 .26 ،4
.21
.22
16 .13 ،5 ؛ 35
.23
و چون به آن زمین داخل شدید و هر نوع درخت
را براي خوراك کاشتهاید،‏ پس میوة آن را مثل ختنه
نشدهاي آن بشمارید،‏ سه سال براي شما ختنه
نشدهاي باشد؛ خورده نشود.‏
24. و در سال چهارم همۀ میوة آن براي تمجید یهوه
15 .2 ،2
15 .11 ،7
19 ،24
16 ،7
باب 22 ،23
.6
.7
.8
.9
.10
- 114 -

ردا
رید.دا
ردا
هان
ردا
نم
يرو
ریددا
يرو
ترم
شوم
يرو
يرو
یزن
يرو
س خورو
شوم
نی
نم
مقدس خواهد بود.‏
و در سال پنجم میوة آن را بخورید تا محصول
خود را براي شما زیاده کند.‏ یهوه خداي شما
هستم.‏
هیچ چیز را با خون مخورید و فال نگیرید و
جادوگري مکنید.‏
گوش ههاي سر خو د را م تراشید،‏ و گوشههاي ریش
خود را مچینید.‏ باب
بدن خود را بجهت مرده مجروح مسازید،‏ و هیچ
نشان بر خود داغ مکنید.‏ من یهوه هستم.‏ باب ؛ تثنیه
لاویان
5 ،21
باب 17 ،3
5 ،21
،
.25
.26
.27
.28
1 ،14
.29
دختر خود را بیآبرو مساز،‏ و او را به فاحشگی
وام مبادا زمین مرتکب زنا شود و زمین پر از
رسوائی گردد.‏
مرا نگاه ید،‏ و مکان مقدس مرا
محترم من یهوه هستم.‏
به احضار کنندگان ارواح توجه مکنید،‏ و از
جادوگران پرسش منمایید،‏ تا خود را به ایشان نجس
سازید.‏ من یهوه خداي شما هستم.‏ باب ؛ اول
27 .6 ،20
باب 2 ،23
30. سبتهاي
.31
7 ،28 سموئیل
،
.32
در پیش ریش سفید برخیز،‏ و مرد پیر را
محترم و از خداي خود بترس.‏ من یهوه هستم.‏
و چون غریبی با تو در زمین شما زندگی میکند،‏
او را میازارید.‏ خروج
غریبی که در میان شما زندگی میکند،‏ مثل بومی
از شما باشد.‏ و او را مثلخود محبت نما،‏ زیرا که شما
در سرزمین مصر غریب بودید.‏ من یهوه خداي شما
هستم.‏
در عدل هیچ بیانصافی مکنید،‏ یعنی در اندازه یا
در وزن یا در پیم تثنیه ؛ امثال ؛
ترازوهاي راست و سنگهاي راست و ایفۀ راست و
هین راست بدارید.‏ من یهوه خداي شما هستم که شما
را از سرزمین مصر بیرون آوردم.‏ تثنیه ؛ امثال
سپ.‏ همه قاعده مرا و احکام مرا نگاه و آنها
را بجا آورید.‏ من یهوه هستم.‏ باب ؛
11 ،16
10 ،20
22 .8 ،20
1 ،11
13 ،25
30 ،18
15 ،25
21 ،22
.
.33
.34
.35
.36
37
20
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را بگو:‏ هر کسی از فرزنداناسرائیل
یا از غریبانی که در اسرائیل زندگی میکنند،‏ که از
نسل خود به مولَک بدهد،‏ حتماً‏ کشته شود؛ قوم زمین
او را با سنگ سنگسار کنند.‏ باب
و من خود را به ضد آن شخص خواهم
گردانید،‏ و او را از میان ق ریشه کن خواهم
ساخت،‏ زیرا که از نسل خود به مولک داده است،‏ تا
مکان مقدس مرا نجس سازد،‏ و نام قدوس مرا
بیح کند.‏ باب ؛ حزقیال
و اگر قوم زمین چشمان خود را از آن شخص
بپوشانند،‏ وقتی که از نسل خود به مولک داده باشد،‏ و
او را نکشند،‏ امثال
آنگاه من خود را به ضد آن شخص و خاندانش
خواهم گردانید،‏ و او را و همۀ کسانی را که در عقب او
زناکار شده،‏ در پی مولک زنا کردهاند،‏ از میان قوم
ایشان ریشه کن خواهم ساخت.‏
و کسی که به سوي احضار کنندگان ارواح و
جادوگران توجه نماید،‏ تا در عقب ایشان زنا کند،‏
خود را به ضد آن شخص خواهم گردانید،‏ و او را
از میان ق ریشه کن خواهم ساخت.‏ باب ؛
،26
31 ،19
21 ،18
8 ،14
10 ،17
30 ،20
.3
.4
.5
.6
20 ،28 ؛ تثنیه 17
7
سپ.‏ خود را تقدیس نمایید و مقدس باشید،‏ زیرا
من یهوه خداي شما هستم.‏ باب
و قاعده مرا نگاه داشته،‏ آنها را بجا آورید.‏ من یهوه
هستم که شما را تقدیس مینمایم.‏ باب ؛
و هر کسی که پدر یا مادر خود را لعنت کند،‏ حتماً‏
کشته شود،‏ چونکه پدر و مادر خود را لعنت کرده
است،‏ خونش بر خود او خواهد بود.‏ خروج
و کسی که با زن دیگري زنا کند یعنی هر که با
زن همسایه خود زنا نماید،‏ زانی و زانیه حتم اً‏ کشته
شوند باب ؛ خروج ؛ تثنیه ؛ متی ؛ یوحنا
و کسی که با زن پدر خود بخوابد،‏ و آلت تناسلی
پدر خود را کشف نماید،‏ هر دو حتم اً‏ کشته شوند
خون ایشان بر خود ایشان است.‏ باب ؛ پیدایش ؛
.
37 ،19
5 ،8
22 ،35
30 ،18
17 ،21
27 ،5
8 ،18
44 ،11
22 ،22
14 ،20
20 ،18
.
.8
.9
.10
.11
20 ،27 تثنیه
؛ دوم سموئیل
22 ،16
.
.12
و اگر کسی با ع د بخوابد،‏ هر دو ایشان
البته کشته شوند فاحشگی کردهاند.‏ خون ایشان بر
خود ایشان است.‏ پیدایش ؛ تثنیه
و اگر مردي با مردي مثل با زن بخوابد هر دو
رسوائی کردهاند.‏ هر دو ایشان حتم اً‏ کشته شوند
ایشان بر خود ایشان است.‏ باب ؛ رومیان
و اگر کسی و مادرش را بگیرد،‏ ا قباحت
است.‏ او و ایشان به آتش سوخته شوند،‏ تا در میان
شما قباحتی نباشد.‏ باب
و مردي که با حیوانی همبستر شود،‏ حتم اً‏ کشته
. خون
27 ،1
23 ،27
22 ،18
18 ،38
17 ،18
.13
.14
.15
- 115 -

یزن
هآن
هاآن
كپا
نی
نم
لم
نک
نی
یزن
یم
هاآن
ترم
یب
شود و آن حیوان را نیز بکشید.‏ باب
و که به حیوانی نزدیک شود تا با آن همبستر
شود،‏ آن زن و حیوان را بکش.‏ حتم اً‏ کشته شوند خون
ا بر خود آنهاست.‏
و کسی کهخواهر خود را خواه دختر پدرش خواه
دختر مادرش باشد بگیرد،‏ و آلت تناسلی او را ببیند و
او آلت تناسلی وي را ببیند،‏ ا رسوایی است.‏ در
پیش چشمان پسران قوم خود ریشه کن شوند،‏ چون
که آلت تناسلی خواهر خود را کشف کرده است.‏
متحمل گناه خود خواهد بود.‏ باب ؛ تثنیه
و کسی که با زنی در زمان عادت ماهیانه بخوابد و
آلت تناسلی او را کشف نماید،‏ او چشمۀ او را کشف
کرده است و او چشمۀ خون خود را کشف نموده است،‏
هر دوي ایشان از میان قوم خود ریشه خواهند
شد.‏ باب ؛ حزقیال
و آلت تناسلی خواهر مادرت یا خواهر پدرت را
کشف مکن؛ آن کس خویش خود را عریان ساخته
است.‏ ایشان متحمل گناه خود خواهند بود باب
و کسی که با زن عموي خود بخوابد،‏ آلت تناسلی
عموي خود را کشف کرده است.‏ متح گناه خود
خواهند بود.‏ بیکس خواهند بود.‏ باب
و کسی که زن برادر خود را بگیرد،‏ ا نجاست
است.‏ آلت تناسلی برادر خود را کشف کرده است.‏
بیکس خواهند بود.‏ مرقس
سپ.‏ همه قاعده مرا و همه احکام مرا نگاه داشته،‏
را بجا آورید،‏ تا زمینی که شما را به آنجا
میآورم تا در آن ساکن شوید،‏ شما را قی نکند.‏ باب
لاویان
،19
22 ،27
12 ،18
23 ،18
11 .9 ،18
14 ،18
18 ،6
6 ،18
19 ،18
.16
.17
.18
.19
.20
.21
22
37
.23
و به رسوم قومهایی که من آنها را از پیش شما
بیرون میکنم رفتار ننمایید،‏ زیرا که همه این کارها را
کردند پس ایشان را ناپاك داشتم.‏
و به شما گفتم شما وارث این زمین خواهید بود
ومن آن را به شما خواهم داد و وارث آن بشوید،‏
زمینی که به شیر و عسل جاري است.‏ من یهوه خداي
شما هستم که شما را از امتها امتیاز کردهام.‏
سپ.‏ در میان گلهها پاك و نجس،‏ و در میان
مرغان نجس و فرق گذارید وجانهاي خود را به
گله یا مرغ یا به هیچ چیزي که بر زمین خزد
ناپاك مسازید،‏ که را براي شما جدا کردهام تا
نجس باشند.‏ باب ؛ تثنیه
و براي من مقدس باشید زیرا که من یهوه قدوس
هستم،‏ و شما را از امتها برگذیدهام تا از آن من باشید.‏
اول پادشاهان
53 ،8
.27
مرد و که احضار کننده روح یا جادوگر باشد،‏
حتماً‏ کشته شوند؛ ایشان را به سنگ سنگسار کنید.‏
خون ایشان بر خود ایشان است.‏ خروج
18 ،22
21
.1
.3
4
و یهوه به موسی فرمود:‏ به کاهنانیعنی پسران
هارون خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏ کسی از شما براي
مردگان،‏ خود را نجس نسازد،‏
2. جز براي خویشان نزدیک خود،‏ یعنی براي مادرش
و پدرش و پسرش و دخترش و برادرش.‏
و براي خواهر باکرة خود که نزدیک او باشد و شوهر
ندارد؛ براي او خود را نجس تواند کرد.‏
ک.‏ چون ه در قوم خود امیر است،‏ خود را نجس نسازد،‏
تا خویشتن را بیآبرو نماید.‏ حزقیال
سر.‏ خود را بیمو نسازند،‏ و گوشههاي ریش خود را
نتراشند،‏ و بدن خود را خال کوبی ننمایند.‏ باب ؛
27 ،19
25 ،44
5
20 ،44 ؛ حزقیال 1 ،14 تثنیه
.6
.7
8
براي خداي خود مقدس باشند،‏ و نام خداي خود را
بیح ننمایند.‏ زیرا که قربانیهاي آتشین یهوه و
طعام خداي خود را ایشان میگذرانند.‏ پس مقدس
باشند.‏
زن فاحشه یا بیآبرو را ازدواج ننمایند،‏ و زن
طلاقگرفته از شوهرش را نگیرند،‏ زیرا او براي خداي
خود مقدس است.‏
سپ.‏ او را تقدیس نما،‏ زیرا که او طعام خداي خود
را میگذراند.‏ پ س براي تو مقدس باشد،‏ زیرا من یهوه
که شما را تقدیسمیکنم،‏ قدوس هستم.‏ باب ؛
.9 ،22
2 ،19
16
.9
و دختر هر کاهنی که خود را به فاحشگی آبرو
ساخته باشد،‏ پدر خود را بیآبرو کرده است.‏ به آتش
سوخته شود.‏
و آن که از میان برادرانش امیر کاهنان باشد،‏ که
بر سر او روغن مسح ریخته شده،‏ و رسمی گردیده
باشد تا لباس را بپوشد،‏ موي سر خود را نگشاید و
گریبان خود را پاره نکند،‏ خروج
و نزد هیچ شخص مرده نرود،‏ و براي پدر خود و
مادر خود خویشتن را نجس نسازد.‏ اعداد ؛
و از مکان مقدس بیرون نرود،‏ و مکان مقدس
خداي خود را بیآبرو نسازد،‏ زیرا که تاج روغن مسح
خداي او بر وي میباشد.‏ من یهوه هستم.‏ خروج
6 ،9
36 ،28
7 ،6
41 ،28
.10
.11
.12
،
4 ،14
3 ،11
.24
25
.26
- 116 -

ترم
رددا
ردا
نک
ربج
یزن
کی
یم
نم
نم
كپا
رد.دا
برو
ترم
ردا
نم
ك خواهپا
یک
بی
لاویان
.13
.14
و او با زن باکرهاي ازدواج کند.‏ حزقیال
و بیوه و طلاقگرفته و بیآبرو و فاحشه،‏ اینها را
نگیرد.‏ فقط باکرهاي از قوم خود را به بگیرد.‏
و نسل خود را در میان قوم خود بیآبرو نسازد.‏
من یهوه هستم که او را مقدس میسازم.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هارون را خطاب کرده،‏ بگو:‏ هر کس از فرزندان تو
در خاندان ایشان که معلول باشد نزدیک نیاید،‏ تا نان
خداي خود را بگذراند.‏ اول تیموتائوس 3، ؛ تیطوس
سپ.‏ هر کس که معلول است نزدیک نیاید،‏ نه مرد
کور و نه لنگ و نه بینی کج و نه اعضاء غیر عادي،‏ باب
22 ،44
6 ،1
2
.15
.16
.17
18
21 ،22
.19
.20
و نه کسی که شکسته پا یا شکسته دست باشد،‏
و نه گوژپشت و نه کوتاه قد و نه کسی که در
چشم خود لکه د،‏ و نه صاحب و نه کسی که
گري و نه شکسته بیضه.‏
هر کس از فرزندان هارون کاهن که معلول باشد
نزدیک نیاید،‏ تا قربانیهاي آتشین یهوه را بگذراند،‏
چونکه معیوب است،‏ براي گذرانیدن نان خداي خود
نزدیک نیاید.‏
نان خداي خود را خواه از آنچه مقدسترین است
و خواه از آنچه مقدس است،‏ بخورد.‏
لیکن به پرده داخل نشود و به قربانگاه نزد
نیاید،‏ چونکه معیوب است،‏ تا مکان مقدس مرا
بیح نسازد ‏.من یهوه هستم که ایشان را تقدیس
میکنم.‏ باب
پس موسی ه ارون و پسرانش و تم امی
فرزنداناسرائیل را چنین گفت.‏
32 .16 .9 ،22
.21
.22
.23
.24
22
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هارون و پسرانش را بگو که از موقوفات
کنند بر حذر
فرزنداناسرائیل که براي من وقف یهوه
باشند،‏ و نام قدوس مرا بیحرمت نسازند.‏ ؛
هستم.‏ باب به ایشان بگو:‏ هر کس از همۀ نسل شما در نسلهاي
شما که به موقوفاتی که فرزنداناسرائیل براي یهوه
وقف نمایند نزدیک بیاید،‏ و نجاست او بر وي باشد،‏ آن
یهوه
خواهد شد.‏ کس از حضور من ریشه هستم.‏
هر کس از نسل هارون که جزامی یا صاحب ترشح
باشد تا نشود،‏ از چیزهاي مقدس نخورد،‏ و کسی
که هر چیزي را که از مرده نجس شود لمس نماید،‏ و
کسی که منی از وي درآید،‏ باب
و کسی که هر حشرات را که از آن نجس میشوند
لمس نماید،‏ یا آدمی را که از او نجس میشوند از هر
نجاستی که
سپ.‏ کسی که یکی از اینها را لمس نماید تا شام
نجس باشد،‏ و تا بدن خود را به آب غسل ندهد از
چیزهاي مقدس نخورد.‏ باب
و چون آفتاب غ کند،‏ آنگاه د بود،‏ و
بعد از آن از چیزهاي مقدس بخورد چونکه خوراك وي
است.‏
مرده یا دریده شده را نخورد تا از آن نجس شود.‏
من یهوه هستم خروج ؛ حزقیال
سپ.‏ دستورات مرا نگاه ند مبادا به سبب آن
متحمل گناه شوند و اگر آن را بیحرمت نمایند
بمیرند من یهوه هستم که ایشان را تقدیس مینمایم.‏
16 ،15
31 ،44
24 ،11
31 ،22
.
.
.5
6
.7
.8
9
8 ،21 باب
.10
هیچ غریبی چیز مقدس نخورد،‏ و مهمان کاهن و
روزمزد او چیز مقدس نخورد.‏
اما اگر کاهن کسی را با پول بخرد،‏ زرخرید او
میباشد.‏ او آن را بخورد و خانهزاد او نیز.‏ هر دو
خوراك او را بخورند.‏
و دختر کاهن اگر زنِ‏ مرد غریب باشد،‏ از
قربانیهاي مقدس نخورد.‏
و دختر کاهن که بیوه یا طلاقگرفته بشود و
فرزندانی نداشته،‏ به خانه پدر خود مثل طفولیتش
برگردد،‏ خوراك پدر خود را بخورد،‏ لیکن هیچ غر
از آن نخورد.‏
و اگر کسی ندانسته چیز مقدس را بخورد،‏ پنج
یک بر آن اضافه کرده،‏ آن چیز مقدس را به کاهن
بدهد.‏ اعداد
و چیزهاي مقدس فرزنداناسرائیل را که براي
یهوه میگذرانند،‏ بیح نسازند.‏
و به خوردن چیزهاي مقدس ایشان،‏ ایشان را
متحمل جرم گناه نسازند،‏ زیرا یهوه هستم که
ایشان را تقدیس مینمایم.‏ باب
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هارون و پسرانش و همه فرزنداناسرائیل را خطاب
کرده،‏ به ایشان بگو:‏ هر کس از خاندان اسرائیل و از
بیگانههایی که در اسرائیل باشند که قربانی خود را
بگذراند،‏ خواه یکی از نذرهاي ایشان،‏ خواه ی از
23 .8 ،21
7 ،5
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
2 ،19
5 ،18
.3
.4
- 117 -

ربج
ودا
يفا
رددا بی
ودا
ودا
ردا
کی
ردا
هاآن
هآن
هآن
کی
يدا
يدا
23
.1
.2
طلبهاي ایشان،‏ که آن را براي قربانی سوختنی
نزد یهوه میگذرانند،‏ مزامیر
تا شما خوشایند شوید.‏ آن را نر بیعیب از گاو یا
از گوسفند یا از بز بگذرانید.‏
هر چه را که ع مگذرانید،‏ براي شما
خوشایند نخواهد شد.‏ تثنیه ؛ باب ؛ ملاکی
و اگر کسی قربانی صلح براي یهوه بگذراند،‏ خواه
براي و نذر،‏ خواه براي طلب،‏ چه از رمه چه از
گله،‏ آن بیعیب باشد تا خوشایندبشود،‏ البته هیچ
عیب در آن نباشد.‏ رومیان ؛ کولسیان
کور یا شکسته یا مجروح یا آبله یا صاحب
یا لکههاي سفید،‏ اینها را براي یهوه مگذرانید،‏ و
از اینها قربانی آتشین براي یهوه بر قربانگاه مگذارید.‏
اما گاو و گوسفند که زاید یا ناقص اعضا باشد،‏ آن
را براي طلبان بگذران لیکن براي نذر قبول نخواهد
شد.‏
و آنچه را که بیضۀ آن کوفته یا فشرده یا شکسته
ی ا
بریده باشد،‏ براي یهوه نزد میاورید،‏ و در زمین
خود قربانی مگذرانید.‏
و از دست غریب نیز طعام خداي خود را از هیچ
یک از اینها مگذرانید،‏ زیرا فساد آنها در است
چونکه عیب ند،‏ براي شما خوشایند نخواهند شد
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
گاو یا گوسفند یا بز زاییده شود،‏
هفت روز نزد مادر خود بماند و در روز هشتم و بعد
براي قربانی قربانی آتشین نزد یهوه خوشایند خواهد
شد.‏ خروج
اما گاو یا گوسفند آن را با بچهاش در روز
قربانی منمایید.‏ تثنیه
و چون قربانی تشکر براي یهوه قربانی نمایید،‏ آن
را قربانی کنید تا خوشایند شوید.‏
در همان روز خورده شود و چیزي از آن را تا
صبح نگاه ندارید.‏ من یهوه هستم.‏ باب
سپ.‏ دستورات مرا نگاه داشته،‏ آنها را بجا آورید.‏
من یهوه هستم.‏ باب ؛ تثنیه
و نام قدوس مرا بیحرمت مسازید و در میان
فرزنداناسرائیل تقدیس خواهم شد.‏ من یهوه هستم
که شما را تقدیس مینمایم.‏ باب
و شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا خداي
شما باشم.‏ من یهوه هستم.‏ لاویان
لاویان
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏
مقررات یهوه که آنها را جشنهاي مقدس خواهید
خواند،‏ اینها مقررات من میباشند.‏ باب
روز کار کرده شود و در روز هفتم سبت آرامی
و جشن مقدس باشد.‏ هیچ کار مکنید.‏ آن در همۀ
مسکنهاي شما سبت براي یهوه است.‏ خروج
اینها مقررات یهوه و جشنهاي مقدس میباشد،‏ که
را در وقتهاي ا اعلان باید کرد.‏
در ماه اول،‏ در روز چهاردهم ماه بین دو بعدازظهر،‏
پِسح یهوه است.‏ خروج ؛ اعداد ؛
و در روز پانزدهم این ماه جشن نان
بدونخمیرمایهترش براي یهوه است،‏ هفت روز نان
بدونخمیرمایهترش بخورید.‏ خروج ؛ اعداد
در روز اول جشن مقدس براي شما باشد،‏ هیچ کار
از شغل مکنید.‏
هفت روز قربانی آتشین براي یهوه بگذرانید،‏ و در
روز هفتم،‏ جشن مقدس باشد؛ هیچ کار از شغل
مکنید.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏
چون به زمینی که من به شما میدهم داخل شوید،‏ و
محصول آن را درو کنید،‏ آنگاه بافۀ نوبر خود رانزد
کاهن بیاورید.‏
و دسته گندم را به حضور یهوه بجنباند تا شما
خوشایند شوید،‏ در فر بعد از سبت کاهن آن را
بجنباند.‏
و در روزي که شما دسته گندم را میجنبانید،‏ برة
یک سالۀ بیعیب براي قربانی سوختنی به حضور یهوه
بگذرانید.‏
و قربانی آردي آن دو دهم آرد نرم مالیده شده به
روغن خواهد بود،‏ تا قربانی آتشین و عطر خوشبو براي
یهوه باشد،‏ و قربانی ریختنی آن چهار یک هین شراب
خواهد بود.‏
و نان و خوشههاي برشته شده و خوشههاي تازه
مخورید،‏ تا همان روزي که قربانی خداي خود را
بگذرانید.‏ این براي نسلهاي بعدي شما در همۀ
مسکنهاي شما قاعدهاي ابدي خواهد بود.‏ باب
و از فر آن سبت،‏ از روزي که دسته گندم
8 ،20
17 ،28
18 ،6
3 ،19
16 ،28
5 .2 ،9
18 ،12
18 ،12
3. شش
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
8 ،1
15 ،7
1 ،17
22 ،1
23 .8 ،21
45 ،11
12 ،10
14 ،50
21 ،15
1 ،12
،
7 ،22
30 ،18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
27. چون
30 ،22
.28
.29
.30
31
.32
.33
- 118 -

يدا
یدن
کی بی یعب
هآن
هاآن
نی
ودب
بی
یدن
ریدا
ریدا
رید.دا
ودا
خههايشا
رید.دا
لی
ودب
جنبانیدنی را آورده باشید،‏ براي خود بشمارید تا هفت
هفته تمام بشود.‏ تثنیه
تا فر بعد از سبت هفتم،‏ پنجاه روز بشمارید،‏ و
قربانی آردي تازه براي یهوه بگذرانید.‏
از مسکنهاي خود دو نان جنبانی از دو دهم
بیاورید از آرد نرم باشد،‏ و با خمیر مایه ترش پخته
شود تا نوبر براي یهوه باشد
و همراه نان،‏ هفت برة یک سالۀ و
گوساله و دو قوچ،‏ و آنها با قربانی آردي و قربانی
ریختنی ا قربانی سوختنی براي یهوه خواه د،‏ و
قربانی آتشین و عطر خوشبو براي یهوه.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه،‏ و دو برة نر یک ساله
براي قربانی صلح بگذرانید.‏
و کاهن را با نان نوبر بجهت قربانی جنبانی
به حضور یهوه با آن دو بره بجنباند،‏ تا براي یهوه
بجهت کاهن مقدس باشد.‏
و در همان روز اعلام کنید که براي شما جشن
مقدس باشد؛ و هیچ کار از شغل مکنید.‏ در همۀ
مسکنهاي شما بر نسلهاي بعد شما قاعده ابدي باشد.‏
و چون محصول زمین خود را درو کنید،‏
گوشههاي مزرعۀ خود را تماماً‏ درو مکن،‏ و محصول
خود را خوشهچینی منما،‏ آنها را براي فقیر و غر
بگذار.‏ من یهوه خداي شما هستم.‏ باب
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ در ماه هفتم
در روز اول ماه،‏ آرامی سبت براي شما خواهد بود،‏
یعنی یادگاري نواختن شیپورها و جشن مقدس.‏ اعداد
لاویان
9 ،19
9 ،16
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
1 ،29
.25
هیچ کار از شغل مکنید و قربانی آتشین براي
یهوه بگذرانید.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
در دهم این ماه هفتم،‏ روز کفاره است.‏ ا براي
شما جشن مقدس باشد.‏ جانهاي خود را خودداري
کنید،‏ و قربانی آتشین براي یهوه بگذرانید.‏ باب
و در همان روز هیچ کار مکنید،‏ زیراکه روز آشتی
است تا براي شما به حضور یهوه خداي شما آشتی
بشود.‏
و هر کسی که در همان روز خود را خودداري
نکند،‏ از قوم خود ریشه کن خواهد شد.‏
و هر کسی که در همان روز هرگونه کاري بکند،‏
آن شخص را از میان قوم او ریشه کن خواهم ساخت.‏
هیچ کار مکنید.‏ براي نسلهاي بعد شما در همۀ
مسکنهاي شما قاعدهاي ابدي است.‏
این براي شما سبت آرامی خواه د،‏ پس جانهاي
خود را خودداري نمایید،‏ در شام روز نهم،‏ از شام تا
شام،‏ سبت خود را نگاه باب
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ در روز
پانزدهم این ماه هفتم،‏ جشن خیمهها،‏ هفت روز براي
یهوه خواهد بود.‏ ؛ اعداد ؛ تثنیه
در روز اول،‏ جشن مقدس باشد؛ هیچ کار از شغل
مکنید.‏
هفت روز قربانی آتشین براي یهوه بگذرانید،‏ و در
روز هشتم جشن مقدس براي شما باشد،‏ و قربانی
آتشین براي یهوه بگذرانید.‏ این تکم جشن است؛
هیچ کار از شغل مکنید.‏ یوحنا
این مقررات یهوه است که در آنها جشنهاي
مقدس را اعلان بکنید تا قربانی آتشین براي یهوه
بگذرانید،‏ یعنی قربانی سوختنی و قربانی آردي و
قربانی و قربانیهاي ریختنی.‏ مال هر روز را در روزش،‏
غیر از سبتهاي یهوه و غیر از عطایاي خود و غیر
از همه نذرهاي خود و غیر از همۀ طلبهاي خود
که براي یهوه میدهید.‏
در روز پانزدهم ماه هفتم چون شما محصول
زمین را جمع کرده باشید،‏ جشن یهوه را هفت روز
نگاه د،‏ در روز اول،‏ آرامی سبت خواهد بود،‏ و در
روز هشتم آرامی سبت.‏
و در روز اول میوة درختان نیکو براي خود بگیرید،‏
و خرما و شاخههاي درختان پربرگ،‏ و
بیدهاي نهر،‏ و به حضور یهوه خداي خود هفت روز
شادي نمایید.‏ نحمیا ؛ اشعیا
و آن را هر سال هفت روز براي یهوه جشن نگاه
د،‏ براي نسلهاي بعد شما قاعدهاي ابدي است که
در ماه هفتم آن را جشن نگاه باب
هفت روز در خیمهها ساکن باشید؛ همۀ بومیان
در اسرائیل در خیمهها ساکن شوند
تا خاندان شما بدانند که من فرزنداناسرائیل را
وقتی که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آوردم در
خیمهها ساکن گردانیدم.‏ من یهوه خداي شما هستم.‏
13 ،16
18 ،6
31 ،16
12 ،29
.
37 ،7
3 ،9
خروج 16 ،23
16-14 ،8
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
44 ،11 باب
سپ.‏ 44
داد.‏
موسی فرزنداناسرائیل را از مقررات یهوه خبر
29 ،16
.26
.27
.28
.29
.30
.31
- 119 -

هاآن
ريدب
نه
ته
بی
بی
یم
یان
لاویان
24
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
که فرزنداناسرائیل را امر بفرما تا روغن زیتون صاف
کوبیده شده براي روشنایی بگیرند،‏ تا چراغ را دائماً‏
روشن کنند.‏ خروج
هارون آن را بیرون پرده شهادت در خیمۀ اجتماع
از شام تا صبح به حضور یهوه پیوسته بیاراید.‏ در
نسلهاي بعد شما قاعده ابدي است.‏ باب ؛
غ.‏ چرا ها را بر چراغدان طاهر،‏ به حضور یهوه پیوسته
بیاراید.‏
و آرد نرم بگیر و از آن دوازده شیرینی بپز؛ براي هر
شیرینی دو دهم باشد.‏
و را به دو صف،‏ در هر صف شش،‏ بر میز پاك
به حضور یهوه بگذار.‏
و بر هر صف بخور صاف بنه،‏ تا بج یادگاري
براي نان و قربانی آتشین باشد براي یهوه
در هر رو ز سبت آن را همیشه به حضور یهوه
بیاراید ‏.از جانب فرزنداناسرائیل عهد ابدي خواهد بود.‏
و از آنِ‏ هارون و پسرانش خواهد بود تا آن را در
مکان مقدس بخورند،‏ زیرا این از قربانیهاي آتشین
یهوه به قاعده ابدي براي وي مقدسترینخواهد بود.‏
و پسر زن اسرائیلی که پدرش مرد مصري بود در
میان فرزنداناسرائیل بیرون آمد،‏ و پسر زن اسرائیلی با
مرد اسرائیلی در لشکرگاه جنگ کردند.‏
و پسر زن اسرائیلی نام یهوه را کفر گفت و لعنت
کرد.‏ پ س او را نزد موسی آوردند و نام مادر او شلومیت
دختر از قوم دان بود.‏ تثنیه
و او را در زندان انداختند تا از د یهوه اطلاع
یابند.‏ اعداد
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
آن کس را که لعنت کرده است،‏ بیرون لشکرگاه
ببر،‏ و همۀ آنانی که شنیدند دستهاي خود را بر سر
وي بنهند،‏ و تمامی جماعت او را سنگسار کنند.‏
و فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ هر کسی
که خداي خود را لعنت کند متحمل گناه خود خواهد
بود.‏
و هر که اسم یهوه را کفر گوید هرآینه کشته
شود،‏ تمامی جماعت او را البته سنگسار کنند،‏ خواه
غریب خواه بومی.‏ چونکه نام یهوه را کفر گفته است
کشته شود.‏ خروج ؛ متی
و کسی که آدمی را بزند که بمیرد،‏ حتماً‏ کشته
شود.‏ اعداد
و کسی که حیوانی را بزند که بمیرد عوض آن را
بدهد،‏ جان به عوض جان.‏
و کسی که همسایۀ خود را مجروح کرده باشد،‏
همانگونه که او کرده باشد،‏ ب ا او کرده خواهد شد.‏ خروج
16 ،35
.18
.19
23 ،21
.20
شکستگی عوض شکستگی،‏ چشم عوض چشم،‏
دندان عوض دندان،‏ چنانکه به آن شخص ع
رسانیده،‏ همچنان به او رسانیده شود.‏
وکسی که حیوانی را کشت،‏ عوض آن را بدهد،‏ اما
کسی که انسان را کشت،‏ کشته شود.‏
شما.‏ را یک حکم خواهد بود،‏ خواه غر خواه
بومی،‏ زیرا که من یهوه خداي شما هستم.‏ خروج ؛
46 ،12
.21
22
44 ،11 لاویان
.23
و موسی فرزنداناسرائیل را خبر داد،‏ و آن را که
لعنت کرده بود،‏ بیرون لشکرگاه بردند،‏ و او را به سنگ
سنگسار کردند.‏ پ س فرزنداناسرائیل چنان که یهوه به
موسی امر فرموده بود به عمل آوردند.‏ اعداد
36 ،15
25
.1
.2
و یهوه موسی را در کوه سینا خطابکرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏ چون
شما به زمینی که من به شما میدهم،‏ داخل شوید،‏
آنگاه زمین،‏ سبت یهوه را نگاه بدارد.‏
3. شش سال مزرعۀ خود را بکار،‏ و شش سال
تاکستان خود را کوتاه بکن،‏ و محصولش را جمع کن.‏
خروج 10 ،23
.4
.5
.6
.7
.8
و در سال هفتم سبت آرامی براي زمین باشد،‏ یعنی
سبت براي یهوه.‏ مزرعۀ خود را مکار و تاکستان خود را
کوتاه منما.‏
آنچه از مزرعۀ تو خودرو باشد،‏ درو مکن،‏ و
انگورهاي مو کوتاه ناکردة خود را مچین،‏ سال آرا
براي زمین باشد.‏
و سبت زمین،‏ خوراك بجهت شما خواهد بود،‏ براي
تو و غلامت و کنیزت و روز مزدت و غریبی که نزد تو
زندگی میکند.‏
و براي گلهها و براي جانور که در زمین تو
باشند،‏ همۀ محصولش خوراك خواهد بود.‏
و براي خود هفت سبت سالها بشمار،‏ یعنیهفت در
هفت سال و مدت هفت سبت سالها براي تو چهل و نه
سال خواهد بود.‏
9 ،10
18 ،6
58 ،28
65 ،26
20 ،27
7 ،20
34 ،15
.3
4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
- 120 -

هاآن
شرو
يرو
لی
تی
يور
نم
ترو
ردا
شرو
ردا
ردا
ردا
کی
هاآن
لی
ردا
.24
لاویان
.9
و در روز دهم از ماه هفتم در روز آشتی،‏ شیپ
بلندآواز را بگردان؛ در تمامی زمین خود شیپور را
بگردان.‏
پنجاهم را مقدس بشمارید و در زمین براي
همه ساکنانش آزادي را اعلان کنید.‏ این براي شما سال
یوبیل خواهد بود،‏ و هر کس از شما به ملک خود
برگردد،‏ و هر کس از شما به قبیلۀ خود برگردد.‏ تثنیه
،15
،
باب 27 ،23
10. سال
3 .1
.11
این سال پنجاهم براي شما یوب خواهد بود.‏
زراعت مکنید و حاصل خود آن را مچینید،‏ و
انگورهاي مو کوتاه ناکردة آن را مچینید.‏
چونکه یوبیل است،‏ براي شما مقدس خواهد بود؛
محصول آن را در مزرعه بخورید.‏
در این سال یوبیل هر کس از شما به ملک خود
برگردد.‏
و اگر چیزي به همسایۀ خود بفروشی یا چیزي از
دست همسایهات بخري یکدیگر را مدیون مسازید.‏ اول
.12
.13
.14
6 ،4 تسالونیکیان
.15
برحسب شمارة سالهاي بعد از سال یوبیل،‏ از
همسایۀ خود بخر و برحسب سالهاي محصولش به تو
بفروشد.‏
برحسب زیادي سالها خرید آن را زیاده کن،‏ و
برحسب کمی سالها قیمتش را کم نما،‏ زیرا که شمارة
حاصلها را به تو خواهد فروخت.‏
و یکدیگر را مدیون مسازید،‏ و از خداي خود
بترس.‏ من یهوه خداي شما هستم.‏ باب
سپ.‏ قاعده مرا بجا آورید و احکام مرا نگاه داشته،‏
را به عمل آورید،‏ تا در زمین به امن ساکن
شوید.‏ باب ؛ ؛ اول پادشاهان
و زمین بار خود را خواهد داد و به سیري خواهید
خورد،‏ و به امنیت در آن ساکن خواهید بود.‏ مزامیر
،37
32 .14 ،19
25 ،4
37 ،19
30 ،18
.16
.17
18
.19
37
.20
و اگر گویید در سال هفتم چه بخوریم،‏ زیرا اینک
نمیکاریم و حاصل خود را جمع نمیکنیم،‏
سپ.‏ در سال ششم برکت خود را بر شما خواهم
فرمود،‏ و محصولِ‏ سه سال خواهد داد.‏ تثنیه
و در سال هشتم بکارید و از محصولِ‏ کاهنان تا
سال نهم بخورید تا حاصل آن برسد؛ کاهنان را
بخورید.‏
و زمین به ف ابدي نرود زیرا زمین از آن
است،‏ و شما نزد من غریب و مهمان هستید.‏ مزامیر
و در تمامی زمین ملک خود براي زمین باز خرید
کنید.‏
اگر برادر تو فقیر شده،‏ بعضی از ملک خود را
بفروشد،‏ آنگاه نزدیکترین او که خویش نزدیک او باشد
بیاید،‏ و آنچه را که برادرت میفروشد،‏ باز خرید نماید.‏
3 ،4
.25
.26
و اگر کسی نزدیکترین ندارد و برخور شده،‏ پول
بازخرید آن را پیدا نماید.‏
آنگاه سالهاي ف آن را بشمارد و آنچه را که
زیاده است به آنکس که فروخته بود،‏ رد نماید،‏ و او به
ملک خود برگردد.‏
و اگر نتواند براي خود پس بگیرد،‏ آنگاه آنچه
فروخته است به دست خری آن تا سال یوبیل بماند،‏
و در یوبیل رها خواهد شد،‏ و او به ملک خود خواهد
برگشت.‏
و اگر کسی خانۀ سکونتی در شهر حصار
بفروشد،‏ تا یک سال تمام بعد از فروختن آن حق
بازخرید آن را خواهد داشت،‏ مدت بازخرید آن
سال خواهد بود.‏
و اگر در مدت کی سال تمام آن را بازخرید
ننماید،‏ پس آن خانهاي که در شهر حصار است،‏
براي خری آن نسلاً‏ بعد نسل برقرار باشد،‏ در سال
یوبیل رها نشود.‏
لیکن خانههاي دهات که حصار گرد خود ندارد،‏
با مزرعههاي آن زمین شمرده شود.‏ براي آنها حق
بازخرید هست و در یوبیل رها خواهد شد.‏
ملک
و اما شهرهاي لاویان
ایشان،‏ حق بازخرید همیشه براي لاویان است.‏
و اگر کسی از لاویان بخرد،‏ پس آنچه فروخته
شده است از خانه یا از شهر ملک او در یوب رها
خواهد شد،‏ زیرا خانههاي شهرهاي لاویان در میان
فرزنداناسرائیل،‏ ملک ایشان است.‏
و مزرعههاي اطراف شهرهاي ایشان فروخته نشود،‏
زیرا که این براي ایشان ملک ابدي است.‏
و اگر برادرت فقیر شده،‏ نزد تو تهی دست باشد،‏
او را مثل غریب و مهمان دستگیري نما تا با تو زندگی
نماید.‏ تثنیه
از او ربا و سود مگیر و از خداي خود بترس،‏ تا
برادرت با تو زندگی نماید.‏ خروج ؛ نحمیا
پول خود را به او به ربا مده و خوراك خود را به او
به سود مده
من یهوه خداي شما هستم که شما را از سرزمین
، خانههايشهرهاي
7 ،5
25 ،22
7 ،15
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
،39
8 ،28
21
.22
.23
13
- 121 -

ردا
یان
یان
یان
ش خورو
ردا
شرو
ي شمرو
ي شمرو
ریدا
يرو
یان
هايان
رزا
هکُ‏
ب خواهی
تی
لی
مصر بیرون آوردم تا سرزمین کنعان را به شما دهم و
خداي شما باشم.‏ باب
و اگر برادرت نزد تو فقیر شده،‏ خود را به تو
بفروشد،‏ بر او مثل غلام خدمت مگذار.‏ خروج ؛ تثنیه
لاویان
،15
2 ،21
45 ،11
.39
14 ،34 ؛ ارمیا 12
.
.40
مثل روز مزد و مهمان نزد تو باشد و تا سال یوبیل
نزد تو خدمت نماید
آنگاه از نزد تو بیرون رود،‏ خود او و پسرانش
همراه وي،‏ و به خاندان خود برگردد و به ملک پدران
خود باز گردد.‏
زیرا که ایشان بندگان منند که ایشان را از
سرزمین م ص ر بیرون آوردم؛ مثل غلامان فروخته
نشوند ارمیا ؛
بر او به سختی حکمر منما و از خداي خود
بترس.‏ افسسیان
و اما غلامانت و کنیزانت که براي تو خواهندبود،‏ از
امتهایی که به اطراف تو میباشند از ایشان غلامان و
کنیزان بخرید.‏
و هم از پسران مهمانانی که نزد شما زندگی
میکنند،‏ و از قبیلههاي ایشان که نزد شما باشند،‏ که
ایشان را در زمین شما متولد نمودهاند،‏ بخرید و اموال
شما خواهند بود.‏
و ایشان را بعد از خود براي پسران خود واگذارید،‏
تا ملک موروثی باشند و ایشان را تا به ابد اموال خود
سازید.‏ و اما برادران شما از فرزنداناسرائیل هیچکس
بر برادر خود به سختی حکمر نکند.‏
و اگر غریب یا مهم نزد شما برخور گردد،‏ و
برادرت نزد او فقیر شده،‏ به آن غریب یا مهمان تو یا
به نسل خاندان آن غریب،‏ خود را بفروشد،‏
بعد از فروخته شدنش براي وي حق بازخرید
میباشد.‏ یکی از برادرانش او را بازخرید نماید.‏
یا عمویش یا پسر عمویش او را بازخرید نماید،‏ یا
یکی از خویشان او از خاندانش او را بازخرید نماید،‏ یا
خود او اگر برخور گردد،‏ خویشتن را بازخرید نماید.‏
و با آن کسی که او را خرید از سالی که خود را
فروخت تا سال یوبیل حساب کند،‏ و پول ف او
برحسب شمارة سالها باشد،‏ موافق روزهاي روز مزد نزد
او باشد.‏
اگر سالهاي بسیار باقی باشد،‏ برحسب آنها پول
بازخرید خود را از پول ف د،‏ پس بدهد.‏
و اگر تا سال یوبیل،‏ سالهاي کم باقی باشد با وي
حساب بکند،‏ و برحسب سالهایش پول بازخرید خود را
رد نماید.‏
مثل روز مزدي که سال به سال اجیر باشد نزد او
بماند،‏ و در نظر تو به سختی بر وي حکمر نکند.‏
و اگر به اینها بازخرید نشود پس در سال یوب
رهاشود،‏ هم خود او و پسرانش همراه وي.‏
زیرا براي من فرزنداناسرائیل غلاماند،‏ ایشان غلام
من میباشند که ایشان را از سرزمین مصر بیرون
آوردم.‏ من یهوه خداي شما هستم.‏ باب
11،44
.53
.54
.55
26
.1
براي خود بتها مسازید،‏ و تمثال تراشیده و ستونی
به جهت خود برپا منمایید،‏ و سنگی تصویر تراشیده
در زمین خود مگذارید تا به آن سجده کنید،‏ زیرا که
من یهوه خداي شما هستم.‏
مرا نگاه د،‏ و مکان مقدس مرا احترام
نمایید.‏ من یهوه هستم.‏
اگر از قاعده من پی نمایید و اوامر مرا نگاه
داشته،‏ آنها را بجا آورید،‏ تثنیه
آنگاه بار شما را در زمان آنها خواهم داد،‏ و
زمین محصول خود را خواهد آورد،‏ و درختان صحرا
میوة خود را خواهد داد.‏ تثنیه
و کوفتن خرمن شما تا چیدن انگور خواهد رسید،‏ و
چیدن انگور تا کاشتن تخم خواهد رسید،‏ و نان خود را
به سیري خورده،‏ در زمین خود به امن سکونت
خواهید کرد.‏ تثنیه
و به زمین،‏ سلامتی خواهم داد و خواهید خوابید و
ترسانندهاي نخواهد بود؛ و حیوانات موذي را از زمین
نابود خواهم ساخت،‏ و شمشیر از زمین شما گذر
نخواهد کرد.‏ ایوب
و دشمنان خود را تعق ید کرد،‏ و ایشان
پیش ا از شمشیر خواهند افتاد.‏ تثنیه
و پنج نفر از شما صد را تعقیب خواهند کرد،‏ و صد
از شما دهه را خواهند راند،‏ و دشمنان شما پیش
ا از شمشیر خواهند افتاد.‏ تثنیه
و بر شما لطف خواهم کرد،‏ و شما را بارور گردانیده،‏
شما را زیاد خواهم ساخت،‏ و عهد خود را با شما
استوار خواهم نمود.‏
و غذاي نۀ کهنه شده را خواهید خورد،‏ و کهنه
را براي نو بیرون خواهید آورد.‏
و مسکن خود را در میان شما برپا خواهم کرد و
جانم شما را ناپاك نخواهد داشت.‏ حزقیال
7 ،28
30 ،32
26 ،37
1 ،28
14 ،11
10 ،12
19 ،11
2. سبتهاي
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
9 ،34
9 ،6
14 ،2
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.50
.51
.52
- 122 -

يرو
ردا
يرو
ردا
لس
نم
توم
يرو
یم
هايدل
نم
لاویان
.12
و در میان شما سیر میکنم و خداي شما خواهم
بود و شما قوم من خواهید بود.‏ دوم قرنتیان ؛ ارمیا
من یهوه خداي شما هستم که شما را از سرزمین
مصر بیرون آوردم تا ایشان را غلام نباشید،‏ و بندهاي
یوغ شما را شکستم،‏ و شما را راست روان ساختم.‏ باب
7 ،24
16 ،6
.13
44 ،11
.14
تثنیه
و اگر مرا نشنوید و همه این اوامر را بجا نیاورید،‏
15 ،28
.15
و اگر قاعده مرا رد نمایید و دل شما احکام مرا
ناپاك د،‏ تا تمامی اوامر مرا بجا نیاورده،‏ عهد مرا
بشکنید.‏
من این را به شما خواهمکرد که ترس و و تب
را که چشمان را فنا سازد،‏ و جان را تلف کند،‏ بر شما
مسلط خواهم ساخت،‏ و تخم خود را بیفایده خواهید
کاشت و دشمنان شما آن را خواهند خورد
و خود را به ضد شما خواهم داشت،‏ و پیش
دشمنان خود فراري خواهید شد،‏ و آنانی که از
شما نفرت ند،‏ بر شما حکمرانی خواهند کرد،‏ و
بدون تعقیب کنندهاي فرار خواهید نمود.‏ باب ؛ تثنیه
10 ،17
.16
.17
25 ،28
.18
و اگر با وجود این همه،‏ مرا نشنوید،‏ آنگاه شما را
براي گناهان شما هفت مرتبه زیاده تنبیه خواهم کرد.‏
و غرور قوت شما را خواهم شکست،‏ و آسمان شما
را مثل آهن و زمین شما را مثل مس خواهم ساخت.‏
.19
17 ،11 تثنیه
.20
و قوت شما به بطالت صرف خواهد شد،‏ زیرا زمین
شما حاصل خود را نخواهد داد،‏ و درختان زمین میوة
خود را نخواهد آورد.‏ دوم پادشاهان
و اگر به خلاف من رفتار نموده،‏ از شنیدن
دوري نمایید،‏ آنگاه برحسب گناهانتان هفت چندان
بلایاي زیاده بر شما عارض گردانم.‏
و حیوانات صحرا را بر شما فرستم تا شما را
بیفرزند سازند،‏ و گلهها شما را هلاك کنند،‏ و شما را
در شماره کم سازند،‏ و شاهراههاي شما ویران خواهد
شد.‏
و اگر با این همه از من متنبه نشده،‏ به خلاف من
رفتار کنید،‏
آنگاه من نیز به خلاف شما رفتار خواهم کرد،‏ و
شما را براي گناهانتان هفت چندان سزا خواهم داد.‏
24 ،2
.21
.22
.23
.24
دوم سموئیل
27 ،22
.25
و بر شما شمشیري خواهم آورد که انتقام عهد مرا
بگیرد.‏ و چون به شهرهاي خود جمع شوید،‏ وبا در
میان شما خواهم فرستاد،‏ و به دست دشمن تسلیم
خواهید شد.‏ اشعیا ؛ حزقیال
و چون موجودي نان شما را بشکنم،‏ ده زن نان
شما را در یک تنور خواهند پخت،‏ و نان شما را به شما
به وزن پس خواهند داد،‏ و چون بخورید سیر نخواهید
شد.‏
و اگر با وجود این،‏ مرا نشنوید و به خلاف
رفتار نمایید،‏
آنگاه به خشم به خلاف شما رفتار خواهم کرد،‏ و
من نیز براي گناهانتان،‏ شما را هفت چندان تنبیه
خواهم کرد.‏
و گوشت پسران خود را خواهید خورد،‏ و گوشت
دختران خود را خواهید خورد.‏ دوم پادشاهان
و بلندیهاي شما را خراب خواهم ساخت،‏ و ستون
خورشید شما را قطع خواهم کرد،‏ و لاشههاي شما را
بر لاشههاي بتهاي شما خواهم افکند،‏ و جان من شما
را منفور خواهد داشت.‏ دوم تواریخ
و شهرهاي شما را خراب خواهم ساخت،‏ و
مکانهاي مقدس شما را ویران خواهم کرد،‏ و بوي
عطرهاي خوشبوي شما را نخواهم بویید.‏
و من زمین را ویران خواهم ساخت،‏ به حدي که
دشمنان شما که در آن ساکن باشند،‏ متحیر خواهند
شد.‏ ارمیا
و شما را در میان امتها پراکنده خواهم ساخت،‏ و
شمشیررا در عقب شما خواهم کشید،‏ و زمین شما
ویران و شهرهاي شما خراب خواهد شد.‏ تثنیه
آنگاه زمین در تمامی روزهاي ویرانیاش زمانی
که شما در زمین دشمنان خود باشید،‏ از سبتهاي
خود لذت خواهد برد.‏ پ س زمین آرامی خواهد یافت و
از سبتهاي خود لذت خواهد برد.‏ باب
تمامی روزهاي ویرانیاش آرا خواهد یافت،‏
یعنی آن آرامی که در سبتهاي شما زمانی که در آن
ساکن میبودید،‏ نیافته بود.‏
و اما در بقیۀ شما در زمین دشمنان شما
ضعف خواهم فرستاد،‏ و آواز برگ رانده شده،‏ ایشان را
خواهد گریزانید،‏ و بدون تعقیب کنندهاي مثل کسی
که از شمشیر فرار کند،‏ خواهند گریخت و خواهند
افتاد.‏ تثنیه ؛
و به یکدیگر مثل از دم شمشیر خواهند
ریخت،‏ با آنکه کسی تعقیب نکند،‏ و شما را یاراي
مقا با دشمنان خود نخواهد بود.‏
و در میان امتها هلاك خواهید شد و زمینِ‏
64 ،28
،
28 ،6
2 ،25
7 .4 ،34
19 ،14
20 ،1
30 ،32
11 ،9
66 ،28
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
- 123 -

کل خواهش
کل خواهش
کلش
کلش
کلش
يور
کل،ش
کلش
یم
کی
کلش
لی
.4
.5
.6
.7
.8
.9
دشمنان شما،‏ شما را خواهد خورد.‏
و بقیۀ شما در زمین دشمنان خود در گناهان
خود فانی خواهند شد،‏ و در گناهان پدران خود نیز
فانی خواهند شد.‏
سپ.‏ به گناهان خود و به گناهان پدران خود در
خیانتی که به من ورزیده،‏ و بی وفایی که به خلاف من
نمودهاند،‏ اعتراف خواهند کرد.‏ تثنیه ؛
از این سبب من نیز به خلاف ایشان رفتار نمودم،‏
و ایشان را به زمین دشمنان ایشان آوردم.‏ پ س اگر دل
ختنه نشدهاي ایشان فروتن شود و سزاي گناهان خود
را بپذیرند،‏ ارمیا
آنگاه عهد خود را با یعقوب بیاد خواهم آورد،‏ و
عهد خود را با اسحاق نیز و عهد خود را با ابراهیم نیز
بیاد خواهم آورد،‏ و آنزمین را بیاد خواهم آورد.‏ خروج
لاویان
،2
2 ،30
30 ،4
26 ،9
.39
40
.41
.42
؛ دوم 24
پادشاهان 23 ،13
.43
و زمین از ایشان ترك خواهد شد و چون از ایشان
ویران باشد از سبتهاي خود لذت خواهد برد،‏ و ایشان
سزاي گناه خود را خواهند پذیرفت سبب اینکه
احکام مرا رد کردند،‏ و دل ایشان قاعده مرا ناپاك
داشت.‏
و با وجود این همه نیز چون در زمین دشمنان
خود باشند،‏ من ایشان را رد نخواهم کرد،‏ و ایشان را
ناپاك نخواهم داشت تا ایشان را هلاك کنم،‏ و عهد
خود را با ایشان بشکنم،‏ زیرا که من یهوه خداي ایشان
هستم.‏
بلکه براي ایشان عهد اجداد ایشان را بیاد
خواهمآورد که ایشان را در نظر امتها از سرزمین مصر
بیرون آوردم،‏ تا خداي ایشان باشم.‏ من یهوه هستم.‏
، به
.44
.45
51 .33 ،12 ؛ خروج 18 ،15 پیدایش
.46
این است قاعده و احکام و شرایعی که یهوه در
میان خود و فرزنداناسرائیل در کوه سینا به دست
موسی قرار داد.‏
27
.1
2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏ چون
کسی نذر مخصوصی نماید،‏ جانها برحسب تخمین تو،‏
از آن یهوه باشند،‏ اعداد
و اگر تخمین تو براي مرد،‏ از بیست ساله تا شصت
ساله باشد،‏ تخمین تو پنجاه شکل نقره برحسب شکل
محل مقدس خواهد بود.‏
و اگر اُناث باشد تخمین تو سی د بود.‏
و اگر از پنج ساله تا بیست ساله باشد،‏ تخمین تو
براي مرد،‏ بیست و بجهت زن ده د بود.‏
و اگر از یک ماهه تا پنج ساله باشد،‏ تخمین تو
بجهت مرد پنج نقره،‏ و بجهت زن،‏ تخمین تو سه
نقره خواهد بود.‏
و اگر از شصت ساله و بالاتر باشد،‏ اگر مرد باشد،‏
آنگاه تخمین تو پانزده و براي زن ده خواهد
بود.‏
و اگر از تخمین تو فقیرتر باشد،‏ پس او را به حضور
کاهن حاضر کنند،‏ و کاهن برایش تخمین کند و کاهن
به مقدار اندازه آن که نذر کرده،‏ براي وي برآورد
نماید.‏
و اگر حیوانی باشد از آنهایی که براي یهوه قربانی
میگذرانند،‏ هر آنچه را که کسی از آنها به یهوه بدهد،‏
مقدس خواهد بود.‏
آن را مبادله ننماید و خوب را به بد یا بد را به
خوب عوض نکند.‏ و اگر حیوانی را به حیوانی مبادله
کند،‏ هم آن و آنچه به عوض آن داده شود،‏ هر دو
مقدس خواهد بود.‏
و اگر هر نوع حیوانی نجس باشد که از آن قربانی
براي یهوه ن گذرانند،‏ آن حیوان را پیش کاهن
حاضر کند.‏
و کاهن آن را چه خوب و چه بد،‏ خرید کند و
برحسب تخمین تو اي کاهن،‏ چنین باشد.‏
و اگر آن را فدیه دهد،‏ پنج بر تخمین تو
زیاده دهد.‏
و اگر کسی خانۀ خود را وقف نماید تا براي یهوه
مقدس شود،‏ کاهن آن را چه خوب و چه بد تخمین
کند،‏ و بط که کاهن آن را تخمین زده باشد،‏
همچنان بماند.‏
و اگر وقف کننده بخواهد خانۀ خود را فدیه دهد،‏
پس پنج یک بر پول تخمینی تو زیاده کند و از آن او
خواهد بود.‏
و اگر کسی قطعهاي از زمین ملک خود را براي
یهوه وقف نماید،‏ آنگاه تخمین تو موافق زراعت آن
باشد،‏ زراعت یک حومر جو به پنجاه نقره باشد.‏
و اگر زمین خود را از سال یوب وقف نماید،‏
موافق تخمین تو برقرار باشد.‏
و اگر زمین خود را بعد از یوبیل وقف نماید،‏ آنگاه
کاهن پول آن را موافق سالهایی که تا سال یوبیل باقی
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
8 ،15
.3
- 124 -

ردا
لی
فی
ک تال
کلش
کلش
لی
یس
میباشد براي وي بشمارد،‏ و از تخمین تو تخف
شود.‏
و اگر آنکه زمین را وقف کرد بخواهد آن را فدیه
دهد،‏ پس پنج یک از پول تخمینی تو را بر آن بیفزاید
و براي وي برقرار شود.‏
و اگر نخواهد زمین را فدیه دهد،‏ یا اگر زمین را
به دیگري فروخته باشد،‏ بعد از آن فدیه داده نخواهد
شد.‏
و آن زمین چون در سال یوب رها شود مثل
زمین وقف براي یهوه مقدس خواهد بود؛ م ی آن
براي کاهن است.‏
و اگر زمینی را که خریده باشد که از زمین ملک
او نبود،‏ براي یهوه وقف نماید،‏
آنگاه کاهن مبلغ برآورد تو را تا سال یوب براي
وي بشمارد،‏ و در آن روز تخمین تو را مثل وقف یهوه
به وي بدهد.‏
و آن زمین در سال یوبیل به کسی که از او خریده
شده بود خواهد برگشت،‏ یعنی به کسی که آن زمین
ملک موروثی وي بود.‏ باب
و هر تخمین تو موافق محل مقدس باشد که
بیست جیره یک است.‏
لیکن نخستزادهاي از گلهها که براي یهوه
نخستزاده شده باشد،‏ هیچکس آن را وقف ننماید،‏
خواه گاو خواه گوسفند،‏ از آن یهوه است.‏
و اگر از حیوانات نجس باشد،‏ آنگاه آن را برحسب
برآورد تو فدیه دهد،‏ و پنج یک بر آن بیفزاید،‏ و اگر
فدیه داده نشود پس موافق تخمین تو فروخته شود.‏
اما هر چیزي که کسی براي یهوه وقف نماید،‏ از
کل ائی خود،‏ چه از انسان چه از گلهها چه از زمین
ملک خود،‏ نه فروخته شود و نه فدیه داده شود،‏ زیرا
هر چه وقف باشد براي یهوه مقدسترین است.‏
هر وقفی که از انسان وقف شده باشد،‏ فدیه داده
نشود.‏ حتماً‏ کشته شود.‏ اول سموئیل ؛ داوران
لاویان
.30 ،11
خروج 2 ،13
9 .3 ،15
10 ،25
اعداد 47 ،3
،
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
39
.30
و تمامی ده یک زمین چه از تخم زمین چه از
میوة درخت از آن یهوه است،‏ و براي یهوه مقدس
میباشد.‏ اعداد
و اگر کسی از ده یک خود چیزي فدیه دهد پنج
یک آن را بر آن بیفزاید.‏
و تمامی ده یک گاو و گوسفند یعنی هر چه زیر
عصا بگذرد،‏ دهم آن براي یهوه مقدس خواهد بود.‏
در خوبی و بدي آن جستجو ننماید و آن را مبادله
نکند،‏ و اگر آن را مبادله کند هم آن و هم بدل آن
مقدس خواهد بود و فدیه داده نشود.‏
این است دستوراتی که یهوه به مو براي
فرزنداناسرائیل در کوه سینا امر فرمود.‏ باب
46 ،26
.34
21 ،18
.31
.32
.33
- 125 -

کی
یح
لی
نی
هال
لی
لی
لی
نی
لی
لی
له
لی
.20
اعداد
اعداد
1
.1
و در روز اول ماه دوم از سال دوم از بیرون آمدن
ایشان از سرزمین مصر،‏ یهوه در بیابان سینا در خیمۀ
اجتماع موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏ خروج
تمامی جماعت فرزنداناسرائیل را برحسب
قبایل و خاندان پدران ایشان،‏ به شمارة اسمهاي همۀ
مردان موافق سرهاي ایشان بگیرید.‏ باب ؛ خروج
از بیست ساله و زیاده،‏ هر که از اسرائیل به جنگ
بیرون میرود،‏ تو و هارون ایشان را برحسب لشکر
ایشان بشمارید.‏ باب
و همراه شما یک نفر از هر قوم باشد که هر
امیر خاندان پدرانش باشد.‏
و اسمهاي کسانی که با شما باید بایستند،‏ ا
است:‏ از رؤبین،‏ الیصوربن شَدیئور.‏
و از شمعون،‏ شلومیئیل پسر صوریشَداي.‏
و از یهودا،‏ نَحشون پسر عمیناداب.‏ باب ؛ خروج
12 ،30
،6
1 ،19
3 ،2
2 ،26
3 ،4
2. حساب
.3
.4
.5
.6
.7
23
.8
.9
.10
و از یساکار،‏ نَتَنائیل پسر صوغَر.‏
و از زبولون،‏ اَلیاب پسر لون.‏
و از پسران یوسف:‏ از اَفرایم،‏ اَلیشَمع پسر عمیهود.‏
و از منَسی،‏ جملیئیل پسر فَدهصور.‏ باب ؛ اول قرنتیان
18 ،2
26 ،8
.11
.12
.13
.14
.15
.16
از بنیامین،‏ اَبیدان پسر جِدعونی.‏ باب ؛
و از دان،‏ اَخیعزَر پسر عمیشَداي.‏ باب
و از آذر،‏ فَجعیئیل پسر عکْران.‏
و از جاد،‏ اَلیاساف پسر دعوئیل.‏
و از نَفتالی،‏ اَخیرَع پسر عینان.‏ باب ؛
اینانند دعوت شدگان جماعت و امیران قبایل
پدران ایشان،‏ و سران هزارههاي اسرائیل.‏
و موسی و هارون این کسان را که به نام،‏ معین
شدند،‏ گرفتند.‏
و در روز اول ماه دوم،‏ تمامی جماعت را جمع
کرده،‏ شجره نامههاي ایشان را برحسب قبا و
خاندان پدران ایشان،‏ به شمارة اسمها از بیست ساله و
بالاتر موافق سرهاي ایشان خواندند.‏
یهوه موسی را امر فرموده بود،‏ ایشان را در
بیابان سینا بشمرد.‏
و اما پسرانرؤبین نخستزادة اسرائیل،‏ برحسب
قبایل و خاندان پدران ایشان،‏ موافق نامها و سرهاي
ایشان این بود:‏ هر مرد از بیست ساله و بالاتر،‏ همه
کسانی که براي جنگ بیرون میرفتند.‏
ایشان از قوم رؤبین،‏ چهل و شش
هزار و پانصد نفر بودند.‏
و پسرانشمعون برحسب قبایل و خاندان پدران
ایشان،‏ کسانی که از ایشان شمرده شدند،‏ موافق
شمارة اسمها و سرهاي ایشان ا بود:‏ هر مرد از
بیست س و بالاتر،‏ هر که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم شمعون،‏ پنجاه و نه
هزار و سیصد نفر بودند.‏ باب‎26‎‏،‏
و انساب پسرانجاد برحسب قبا و خاندان
پدران ایشان،‏ موافق شمارة اسمها،‏ از بیست ساله و
بالاتر،‏ هر که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم جاد،‏ چهل و پنج هزار
و ششصد و پنجاه نفر بودند.‏
و پسرانیهودا برحسب قبا و خاندان پدران
ایشان،‏ موافق شمارة اسمها از بیست ساله و بالاتر،‏ هر
که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم یهودا،هفتاد و چهار
هزار و شش صد نفر بودند.‏
و پسرانیساکار برحسب قبا و خاندان پدران
ایشان،‏ موافق شمارة اسمها از بیست ساله و بالاتر،‏ هر
که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم یساکار،‏ پنجاه و چهار
هزار و چهارصد نفر بودند.‏
و انساب پسرانزبولون برحسب قبا و خاندان
پدران ایشان،‏ موافق شمارة اسمها از بیست ساله و
بالاتر،‏ هر که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم زبولون پنجاه و هفت
هزار و چهارصد نفر بودند.‏
و پسرانیوسف از پسراناَفرایم برحسب قبا و
خاندان پدران ایشان،‏ موافق شمارة اسمها از بیست
ساله و بالاتر،‏ هر که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم اَفرایم،‏ چ هزار و
پانصد نفر بودند.‏
و پسران منَسی برحسب قبا و خاندان پدران
ایشان،‏ موافق شمارة اسمها،‏ از بیست ساله و بالاتر،‏ هر
که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم منسی،‏ سی و دو هزار
14
21. شمردهشدگان
.22
23. شمردهشدگان
.24
25. شمردهشدگان
.26
27. شمردهشدگان
.28
29. شمردهشدگان
.30
31. شمردهشدگان
.32
33. شمردهشدگان
.34
35. شمردهشدگان
65 .60 ،7
27 ،10
22 ،2
25 ،2
29 ،2
.17
.18
19. چنانکه
- 126 -

يلاو
لی
کی
هاآن
نیی
یح
.52
و دویست نفر بودند.‏
و پسرانبنیامین برحسب قبایل و خاندان پدران
ایشان،‏ موافق شمارة اسمها،‏ از بیست ساله و بالاتر،‏ هر
که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم بنیامین،‏ سی و پنج
هزار و چهارصد نفر بودند.‏
و پسراندان برحسب قبایل و خاندان پدران
ایشان،‏ موافق شمارة اسمها از بیست ساله و بالاتر،‏ هر
که براي جنگ میرفت.‏
شمردهشدگان ایشان از قوم دان،‏ شصت و دوهزار
و هفتصد نفر بودند.‏
و پسرانآذر برحسب قبایل و خاندان پدران
ایشان،‏ موافق شمارة اسمها از بیست ساله و بالاتر،‏ هر
که براي جنگ بیرون میرفت.‏
شمردهشدگان ایشان از قوم آذر،‏ چهل و یک هزار
و پانصد نفر بودند.‏
و پسراننَفْتالی برحسب قبا و خاندان پدران
ایشان،‏ موافق شمارة اسمها از بیست ساله و بالاتر،‏ هر
که براي جنگ بیرون میرفت.‏
ایشان از قوم نَفْتالی،‏ پنجاه و سه
هزار و پانصد نفر بودند.‏
اینانند شمرده شدگانی که موسی و هارون با
دوازده نفر از بزرگان اسرائیل،‏ که نفر براي هر
خاندان پدران ایشان بود،‏ شمردند.‏
و تمامی شمردهشدگان فرزنداناسرائیل برحسب
خاندان پدران ایشان،‏ از بیست ساله و بالاتر،‏ هر کس
از اسرائیل که براي جنگ بیرون میرفت.‏
همۀ شمردهشدگان،‏ ششصد و سه هزار و پانصد و
پنجاه نفر بودند.‏ باب ؛ خروج
اما لاویان برحسب قوم پدران ایشان در میان
شمرده نشدند.‏
زیرا یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
اما قوم را مشمار و حساب ایشان را در میان
فرزنداناسرائیل مگیر.‏ باب
لیکن لاویان را بر مسکن شهادت و تمامی
اسبابش و بر هرچه علاقه به آن دارد بگمار،‏ و ایشان
مسکن و تمامی اسبابش را بردارند،‏ و ایشان آن را
خدمت نمایند و به اطراف مسکن خیمه زنند.‏
و چون مسکن روانه شود لاویان آن را پا
بیاورند،‏ و چون مسکن افراشته شود لاویان آن را برپا
نمایند،‏ و غریبی که نزدیک آن آید،‏ کشته شود.‏
اعداد
و فرزنداناسرائیل هر کس در محلۀ خود و هر
کس نزد دسته خویش برحسب لشکر خود،‏ خیمه
زنند.‏ باب
و لاویان به اطراف مسکن شهادت خیمه زنند،‏
مبادا خشم بر جماعت فرزنداناسرائیل بشود،‏ و لاویان
خدمت مسکن شهادت را نگاه دارند.‏
پس فرزنداناسرائیل چنین کردند،‏ و برحسب
آنچه یهوه موسی را امر فرموده بود،‏ به عمل آوردند.‏
2 ،2
.53
.54
28 ،12 ؛ خروج 34 ،2 باب
2
.1
.2
و یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هر کس از فرزنداناسرائیل نزد دسته و نشان
خاندان پدران خویش خیمه زند،‏ در برابر و اطراف
خیمۀ اجتماع خیمه زنند.‏ باب ؛
و به جانب مشرق به سوي طلوع آفتاب اهل دسته
محلّۀ یهودا برحسب لشکر خود خیمه زنند،‏ و امیر
پسرانیهودا نَحشُون پسر عمیناداب باشد.‏ باب
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند هفتاد و چهار
هزار و ششصد نفر بودند.‏
و قوم یساکار در پهلوي او خیمه زنند،‏ و امیر
پسرانیساکار نَتنائیل پسر صوغر باشد.‏
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند پنجاه و چهار
هزار و چهارصد نفر بودند.‏
و قوم زبولون و امیر پسرانزبولون اَلیآب پسر لون
باشد.‏
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ پنجاه و هفت
هزار و چهارصد نفر بودند.‏
همه شمردهشدگان محلۀ یهودا برحسب لشکر
ایشان صد و هشتاد و شش هزار و چهارصد نفر بودند.‏
و ایشان اول کوچ کنند.‏
و بر جانب جنوب،‏ دسته محلۀ رؤبین برحسب
لشکر ایشان باشد،‏ و امیر پسرانرؤبین اَلیصور پسر
شَدیئُور باشد.‏ باب ؛ ؛
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند چهل و شش
هزار و پانصد نفربودند.‏
و در پهلوي او قوم شَمعون خیمه زنند و امیر
پسرانشَمعون شلومیئیل پسر صوریشَداي باشد.‏
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ پنجاه و نه
هزار و سیصد نفر بودند.‏
و قوم جاد و امیر پسرانجاد اَلیاساف پسر رعوئیل
7 ،1
34 ،2
52 ،1
18 ،10
30 ،7
5 ،1
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
باب 3،
37 ،12
33 ،2 ؛ 15 ،3
32 ،2
.36
37. شمردهشدگان
.38
.39
.40
.41
.42
43. شمردهشدگان
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.50
.51
38 .10
- 127 -

یع
يلاو
نی
نیی
46
باشد.‏
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ چهل و پنج
هزار و ششصد و پنجاه نفر بودند.‏
همه شمردهشدگان محلۀ رؤبین برحسب لشکر
ایشان صد و پنجاه و یک هزار و چهارصد و پنجاه نفر
بودند و ایشان دوم کوچ کنند.‏
و بعد از آن خیمۀ اجتماع با محلۀ لاویان در میان
محلهها کوچ کند،‏ چنانکه خیمه میزنند،‏ همچنان هر
کس در جاي خود نزد دستههاي خویش کوچ کنند.‏
و به طرف مغرب،‏ دسته محلۀ اَفرایم برحسب
لشکر ایشان و امیر پسراناَفرایم،‏ الیشَمع پسر عمیهود
باشد.‏ باب
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ چهل هزار و
پانصد نفر بودند.‏
و در پهلوي او قوم منَسی،‏ و امیر پسرانمنَسی
جملیئیل پسر فَدهصور باشد.‏
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ سی و دو
هزار و دویست نفر بودند.‏
و قوم بنیامین و امیر پسرانبنیامین،‏ اَبیدان پسر
جِدعونی باشد.‏ باب ؛
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ سی و پنج
هزار و چهارصد نفر بودند.‏
همه شمردهشدگان محلۀ اَفرایم برحسب لشکر
ایشان،‏ صد و هشت هزار و یکصد نفر بودند،‏ و ایشان
سوم کوچ کنند.‏
و به طرف شمال،‏ دسته محلۀ دان،‏ برحسب لشکر
ایشان،‏ و امیر پسراندان اَخیعزَر پسر عمیشَداي باشد.‏
اعداد
65 .60 ،7
11 ،1
10 ،1
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
25 ،10 ؛ 66 ،7 ؛ 12 ،1 باب
.26
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ شصت و دو
هزاروهفتصد نفر بودند.‏
و در پهلوي ایشان قوم آذر خیمه زنند،‏ و امیر
پسرانآذر فَجعیئیل پسر عکْران باشد
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ چهل و یک
هزار و پانصد نفر بودند.‏
و قوم نَفْتالی و امیر پسراننَفْتالی اَخیرَع پسر
نان باشد.‏
و لشکر او که از ایشان شمرده شدند،‏ پنجاه و سه
هزار و چهارصد نفر بودند.‏
همه شمردهشدگان محلۀ دان،‏ صد و پنجاه و
هفت هزار و ششصد نفر بودند.‏ ایشان نزد دستههاي
خود در عقب کوچ کنند.‏
اینانند شمردهشدگان پسران اسرائیل برحسب
خاندان پدران ایشان،‏ همه شمردهشدگان محلهها
موافق لشکر ایشان ششصد و سه هزار و پانصد و
پنجاه نفر بودند.‏ باب‎1‎‏،‏
اما لاویان چنانکه یهوه به موسی امر فرموده بود،‏
در میان پسران اسرائیل شمرده نشدند.‏ باب
و پسران اسرائیل موافق هرچه یهوه به موسی امر
فرموده بود،‏ عمل نمودند،‏ به اینطور نزد دستههاي
خود خیمه میزدند و به اینطور هر کس برحسب
قبایل خود با خاندان پدران خود کوچ میکردند.‏ باب
،1
48 ،1
.33
.34
52 ،1 ؛ اعداد 23 ،24 ؛ لاویان 28 ،12 ؛ خروج 54
3
.1
این است نژاد هارون و موسی در روزي که یهوه در
کوه سینا با موسی سخن گفت.‏ خروج
و نامهاي پسران هارون ا نخستزادهاش
ناداب و اَبیهو و اَلْعازار و ایتامار.‏
این است نامهاي پسران هارون کاهن که مسح شده
بودند که ایشان را براي کاهنی برگذید.‏
اما ناداب و اَبیهو در حضور یهوه مردند،‏ هنگامی که
ایشان در بیابان سینا آتش ناشناخته به حضور یهوه
گذرانیدند،‏ و ایشان راپسري نبود و اَلعازار و ایتامار به
حضور پدر خود هارون،‏ کاهنی مینمودند.‏ باب ؛
61 ،26
23 ،6
است :
.2
.3
.4
؛ اول قرنتیان 1 16، ؛ 1 10، لاویان
2 ،25
.5
.6
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
قوم را نزدیک آورده،‏ ایشان را پیش هارون
کاهن حاضر کن تا او را خدمت نمایند.‏ باب
و ایشان خدمت او و خدمت تمامی جماعت را پیش
خیمۀ اجتماع نگاه داشته،‏ خدمت مسکن را بجا آورند.‏
و همه اسباب خیمۀ اجتماع و خدمت پسران
اسرائیل را نگاه داشته،‏ خدمت مسکن را بجا آورند.‏
و لاویان را به هارون و پسرانش بده،‏ زیراکه ایشان
از جانب پسران اسرائیل کلاً‏ به وي داده شدهاند.‏
و هارون و پسرانش را تع نما تا کاهنی خود را
بجا بیاورند،‏ و غریبی که نزدیک آید،‏ کشته شود.‏ باب
،1
9 ،16
.7
.8
.9
.10
7 ،18 ؛ 40 ،16 ؛ 51
.11
.12
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
که اینک من لاویان را از میان فرزنداناسرائیل،‏ به
عوض هر نخستزادهاي از فرزنداناسرائیل که رحم را
بگشاید گرفتهام لاویان از آن من میباشند.‏ باب
،8
، پس
خروج 2 ،13 ؛ 16
.13
زیرا همه نخستزادگان از آنِ‏ منند،‏ و در روزي که
همۀ نخستزادگان سرزمین مصر را کشتم،‏ همه
.27
.28
.29
.30
.31
.32
- 128 -

يرو
يلاو
يلاو
کی
ه تقَ‏
هص
ها.آن
هقَ‏
لی
لی
لی
هقَ‏ لی
هآن
ها.آن
ي خیرو
یب
کی
نخستزادگان اسرائیل را خواه از انسان و خواه از 30.
حیوانات براي خود تقدیس نمودم،‏ پس از آن من
میباشند.‏ من یهوه هستم.‏
و یهوه موسی را در بیابان سینا خطاب کرده،‏
فرمود:‏
پسران را برحسب خاندان پدران و قبا
ایشان بشمار،‏ هر مرد ایشان را از ماهه و زیاده
بشمار.‏ باب
سپ.‏ موسی برحسب قول یهوه چنانکه مأمور شد،‏
ایشان را شمرد.‏
و پسران موافق نامهاي ایشان اینانند
جرشون و قَهات و مراري.‏ خروج
و نامهاي پسرانجرْشون برحسب قبایل ایشان این
است:‏ لبنی و شمعی.‏ خروج ‎6‎؛
و پسران ا برحسب قبا ایشان:‏ عمرام و
ی ار و حبرون و عزّیئیل.‏ باب
و پسران مراري برحسب قبا ایشان:‏ محلی و
موشی بودند.‏ اینانند قبایل لاویان برحسب خاندان
پدران ایشان.‏ اول قرنتیان
و از جرشون،‏ قبیلۀ لبنی و قبیلۀ شمعی.‏ اینانند
قبایل جرشونیان
و شمردهشدگان ایشان به شمارة همۀ مردان از
یک ماهه و بالاتر،‏ شمردهشدگان ایشان هفت هزار و
پانصد نفر بودند.‏
و قبایل جرشونیان در پشت مسکن،‏ به طرف
مغرب خیمه زنند.‏
و سرور بزرگان پدران جرشونیان ، اَلیاساف پسر
لایل باشد.‏
و تهیه پسرانجرشون در خیمۀ اجتماع،‏ مسکن و
خیمه و پوشش آن و پردة دروازة خیمۀ اجتماع باشد.‏
و تجیرهاي صحن و پردة دروازة صحن که پیش
مسکن و به اطراف قربانگاه است و طنابهایش با
هر خدمت
و از قَهات عمرامیان و قبیلۀ یصهاریان و
قبیلۀ حبرونیان و قبیلۀ عزّیئیلیان،‏ اینانند قبایل
اتیان
به شمارة همۀ مردان از یک ماهه و بالاتر،‏ هشت
هزار و ششصد نفر بودند که تهیه محل مقدس را نگاه
میداشتند.‏
و قبایل پسرانقَهات به طرف جنوب مسکن،‏
خیمه بزنند.‏
اعداد
و سرور خاندان پدران قبا اتیان،‏ اَلیاصافان
پسر عزّیئیل باشد.‏ خروج
و تهیه ایشان صندوق و میز و شمعدان و
قربانگاهها و اسباب محل مقدس که با آنها خدمت
میکنند،‏ و پرده و هر خدمت آن باشد.‏ باب
و امیر امیران لاویان پسر هارونِ‏ کاهن
باشد،‏ و نظارت نگهبانانِ‏ خدمت محل مقدس،‏ او را
خواهد بود.‏
و از مراري،‏ قبیلۀ محلیان و قبیلۀ موشیان ؛ اینانند
قبایل مراري.‏
و شمردهشدگان ایشان و شمارة همۀ مردان از
یک ماهه و بالاتر،‏ شش هزار و دویست نفر بودند.‏
و سرور خاندان پدران قبایل مراري،‏ صوریئیل پسر
ابیحایل باشد و ایشان به طرف شمالی مسکن،‏ خیمه
بزنند.‏
و تهیه معین پسرانمراري،‏ تختهاي مسکن و
پشتبندهایش و ستونهایش و پایههایش و تمامی
اسبابش با تمامی خدمتش باشد.‏
و ستونهاي اطراف صحن و پایههاي ا و میخها
و طنابهاي
و پیش مسکن به طرف مشرق و پیش مۀ
اجتماع به طرف طلوع خورشید،‏ موسی و هارون و
پسرانش خیمه بزنند و نگاهبانی محل مقدس را و
نگاهبانی فرزنداناسرائیل را بدارند.‏ و هر غری که
نزدیک آید،‏ کشتهشود.‏ باب
و همه شمردهشدگان لاویان که موسی و هارون
ایشان را برحسب قبایل ایشان و فرمان یهوه شمردند،‏
همۀ مردان از یک ماهه و بالاتر،‏ بیست و دو هزار نفر
بودند.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ همه نخستزادگان مرد
پسران اسرائیل را از یک ماهه و بالاتر بشمار،‏ و حساب
نامهاي ایشان را بگیر.‏
و لاویان را به عوض همۀ نخستزادگان پسران
اسرائیل براي من که یهوه هستم بگیر،‏ و حیوانات
لاویان را به عوض همۀ نخستزادگان حیوانات پسران
اسرائیل.‏ باب
سپ.‏ موسی چنانکه یهوه او را امر فرموده بود،‏ همۀ
نخستزادگان پسران اسرائیل را شمرد.‏
و همه نخستزادگان مرد،‏ برحسب شمارة
اسمهاي شمردهشدگان ایشان از ماهه و بالاتر،‏
بیست و دو هزار و دویست و هفتاد و سه نفر بودند.‏
9 ،7
22 ،6
، اَلعازار
51 ،1
14 ،8
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
42
.43
:
خروج 2 ،13
16 ،6
59 ،26
17
19 ،7
.
، قبیلۀ
49 ،1
.
.14
.15
16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
- 129 -

يرا
هآن
ه تقَ‏
ه تقَ‏
نیی
ههايال
يلاو
نه
یم
ن چیزی
هقَ‏
کی
.9
اعداد
.44
45. لاویان
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
را به عوض همه نخستزادگان
فرزنداناسرائیل،‏ و حیوانات لاویان را به عوض حیوانات
ایشان بگیر،‏ و لاویان از آن من خواهند بود.‏ من یهوه
هستم.‏
و اما دربارة فدیۀ دویست و هفتاد و سه نفر از
نخستزادگان فرزنداناسرائیل که بر لاویان زیادهاند،‏
پنج شکل ب هر سري بگیر،‏ آن را موافق شکل
محل مقدس که بیست جیره یک شکل باشد،‏ بگیر.‏ خروج
.46
.47
13 ،30
.48
و پول فدیۀ آنانی که از ایشان زیادهاند به هارون و
پسرانش بده.‏
سپ.‏ موسی پول فدیه را از آنانی که زیاده بودند،‏
بر کسانی که لاویان فدیۀ ا شده بودند،‏ گرفت.‏
و از نخستزادگان فرزنداناسرائیل پول را که هزار
و سیصد و شصت و پنج شکل موافق شکل محل مقدس
باشد،‏ گرفت.‏
و موسی پول فدیه را برحسب قول یهوه چنانکه
یهوه موسی را امر فرموده بود،‏ به هارون و پسرانش
داد.‏
49
.50
.51
4
.1
2. حساب
.3
و یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
پسران ا را از میان پسران برحسب
قبایل و خاندان پدران ایشان بگیر.‏
از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله،‏ هر که داخل
خدمت شود تا در خیمۀ اجتماع کار کند.‏ باب
.22 .15 ،8
24
.4
.5
.6
در خیمۀ اجتماع،‏ کار محل
ا و خدمت پسران مقدسترین باشد.‏
و هنگامی که اردو کوچ میکند هارون و پسرانش
بیاورند،‏ و صندوق
داخل شده،‏ پوشش پرده را پا شهادت را به آن بپوشانند.‏
و بر آن پوششِ‏ پوست خزِ‏ آبی بگذارند و جامهاي
نموده،‏
که تمام آن لاجوردي باشد بالاي آن پ چوبدستهایش را بگذرانند.‏ اول پادشاهان ‎8‎ف
و بر میز نانِ‏ نمایشی،‏ جامۀ لاجوردي بگسترانند و
ریختنی
بر آن،‏ بشقابها و قاشقها و کاسهها و پی را بگذارنند و نان دائمی بر آن باشد.‏
و جامۀ قرمز بر آنها گسترانیده،‏ آن را به پوشش
پوست خز بپوشانند و چوبدستهایش را بگذرانند.‏
و جامۀ لاجوردي گرفته،‏ شمعدان روشنایی و
چراغهایش و چراغگیرها و خاموشکنهایش و تمامی
ظروف روغنش را که به آنها خدمتش کنند
بپوشانند،‏ خروج
و آن را و همۀ اسبابش را در پوشش پوست خز
گذارده،‏ بر چوبدستی بگذارند.‏
و بر قربانگاه زرین،‏ جامۀ لاجوردي گسترانیده،‏ آن
را به پوشش پوست خز بپوشانند،‏ و چوبدستهایش را
بگذرانند.‏
و تمامی اسباب خدمت را که به آنها در محل
مقدس خدمت میکنند گرفته،‏ آنها را در دستمال
لاجوردي بگذارند،‏ و آنها را به پوشش پوست خز
پوشانیده،‏ بر چوبدست بنهند.‏
و قربانگاه را از خاکستر خالی کرده،‏ جامۀ ارغوانی
بر آن بگسترانند.‏
و همه اسبابش را که به آنه ا خدمت آن را
میکنند یعنی ذغالدانها و چنگالها و خاكاندازها و
کاسهها،‏ همۀ اسباب قربانگاه را بر روي آن بنهند،‏ و بر
آن پوشش،‏ پوست خز گسترانیده،‏ چوب دستهایش را
بگذرانند.‏
و چون هارون و پسرانش در هنگام کوچ کردن
اردو،‏ از پوشانیدن محل مقدس و تمامی اسباب محل
مقدس تمام کردند،‏ بعد از آن پسران قَهات براي
برداشتن آن بیایند،‏ اما محل مقدس را لمس ننمایند
مبادا بمیرند،‏ ا ها از خیمۀ اجتماع حمل
پسرانقهات میباشد.‏ باب ؛ اول قرنتیان
و تهیه اَلعازار پسر هارون کاهن،‏ روغن براي
روشنایی و بخور خوشبو و قربانی آردي دائمی و روغن
مسح و نظارت تمامی مسکن میباشد،‏ با هرآنچه در
آن است،‏ خواه از محل مقدس و خواه از اسبابش.‏ خروج
15 ،16
9 ،7
31 ،25
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
34 ،30
.17
.18
و یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
قوم قبایل اتیان را از میان لاویان ریشهکن
مسازید.‏
بلکه با ایشان چنین رفتار نمایید تا چون به محل
مقدسترین نزدیک آیند،‏ زنده بمانند و نمیرند.‏ هارون
و پسرانش داخل آن بشوند،‏ و هر از ایشان را به
خدمت و حمل خود بگمارند.‏
و اما ایشان براي دیدن محل مقدس لحظهاي هم
داخل نشوند،‏ مبادا بمیرند.‏ اول سموئیل
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
حساب پسرانجرشون را نیز برحسب خاندان
19 ،6
.19
.20
.21
.22
8
.7
.8
- 130 -

هاآن
هآن
هآن هآن
هآن
هقَ‏ لی
لی
لی
لی
لی
لی
پدران و قبایل ایشان بگیر.‏
از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله ایشان را بشمار،‏
هر که داخل شود تا در خیمۀ اجتماع به شغل بپردازد
و خدمت بنماید.‏
این است خدمت قبایل پسرانجرشون در
خدمتگذاري و حمل،‏
که پردههاي مسکن و خیمۀ اجتماع را با پوشش
آن و پوشش پوست خز که بر بالاي آن است،‏ و پردة
دروازة خیمۀ اجتماع را بردارند.‏
و تجیرهاي صحن و پردة مدخل دروازة صحن،‏ که
پیش مسکن و به اطراف قربانگاه است،‏ و طنابهاي
و همۀ اسباب خدمت ا و هرچه به آنها باید کرده
شود،‏ ایشان بکنند.‏
و تمامی خدمت پسرانجرشون در هر حمل و
خدمت ایشان،‏ به فرمان هارون و پسران او بشود،‏ و
همه حملهاي ایشان را بر ایشان تهیه گذارید.‏
این است خدمت قبایل پسرانجرشون در خیمۀ
اجتماع.‏ و نظارت ایشان به دست ایتامار پسر هارون
کاهن باشد.‏ باب
و پسرانمراري را برحسب قبایل و خاندان پدران
ایشان بشمار.‏
از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله هرکه به خدمت
داخل شود،‏ تا کار خیمۀ اجتماع را بنماید.‏ ایشان را
بشمار.‏
این است تهیه حمل ایشان،‏ در تمامی خدمت
ایشان در خیمۀ اجتماع،‏ تخته اي مسکن و
پشتبندهایش و ستونهایش و پایههایش
و ستونهاي اطراف صحن و پایهه اي آنها و
میخهاي ا و طنابهاي ا با همۀ اسباب آنها،‏ و
تمامی خدمت ا،‏ پس اسباب تهیه حمل ایشان را به
نامها حساب کنید.‏
این است خدمت قبایل پسرانمراري در تمامی
خدمت ایشان در خیمۀ اجتماع،‏ زیردست ایتامار پسر
هارونِ‏ کاهن.‏
و موسی و هارون و امیران جماعت،‏ پسرانقهات را
برحسب قبایل و خاندان پدران ایشان شمردند.‏
از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله هرکه به خدمت
داخل میشد تا در خیمۀ اجتماع مشغول شود.‏
و شمردهشدگان ایشان برحسب قبایل ایشان،‏ دو
هزار و هفتصد و پنجاه نفر بودند.‏
اینانند شمردهشدگان قبا اتیان،‏ هرکه در
اعداد
خیمۀ اجتماع کار میکرد که موسی و هارون ایشان را
برحسب آنچه یهوه به واسطۀ موسی فرموده بود،‏
شمردند.‏
و شمردهشدگان پسرانجرشون برحسب قبا و
خاندان پدران ایشان،‏
از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله،‏ هرکه به
خدمت داخل میشد تا در خیمۀ اجتماع کار کند.‏
و شمردهشدگان ایشان برحسب قبا و خاندان
پدران ایشان،‏ دو هزار و ششصد و سی نفر بودند.‏
اینانند شمردهشدگان قبایل پسرانجرشون،‏ هرکه
در خیمۀ اجتماع کار میکرد که موسی و هارون ایشان
را برحسب فرمان یهوه شمردند.‏
و شمردهشدگان قبا پسرانمراري برحسب
قبایل و خاندان پدران ایشان،‏
از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله،‏ هرکه به
خدمت داخل میشد تا در خیمۀ اجتماع کار کند.‏
و شمردهشدگان ایشان برحسب قبایل ایشان سه
هزار و دویست نفر بودند.‏
اینانند شمردهشدگان قبا پسرانمراري که
موسی و هارون ایشان را برحسب آنچه یهوه به واسطۀ
موسی فرموده بود،‏ شمردند.‏
همه شمردهشدگان لاویان که موسی و هارون و
سروران اسرائیل ایشان را برحسب قبا و خاندان
پدران ایشان شمردند،‏
از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله هرکه داخل
میشد تا کار خدمت و کار حملها را در خیمۀ اجتماع
بکند.‏
ایشان هشت هزار و پانصد و هشتاد
نفر بودند،‏
برحسب فرمان یهوه به توسط موسی،‏ هرکس
موافق خدمتش و حملش شمرده شد.‏
و چنانکه یهوه موسی را امر فرموده بود،‏ او ایشان را
شمرد.‏
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
48. شمردهشدگان
.49
5
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را امر فرما که جزامی را و هرکه
ترشح دارد و هرکه از مرده نجس شود،‏ از اردو اخرا ج
کنند.‏ ؛ دوم پادشاهان ؛ لاویان
مرد و خواه زن،‏ ایشان را اخراج نمایید؛ بیرون
از اردو ایشان را اخراجنمایید،‏ تا اردوي خود را جایی
2 ،15
3 ،7
لاویان 46 ،13
3. خواه
8 ،7
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
- 131 -

که من در میان ایشان ساکن هستم،‏ نجس نسازند.‏ 18.
باب
اعداد
34 ،35 ؛ 14 ،12
.4
و فرزنداناسرائیل چنین کردند،‏ و آن کسان را
بیرون از اردو اخراج کردند.‏ چنانکه یهوه به موسی
فرموده بود،‏ فرزنداناسرائیل به آن طور عمل نمودند.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را بگو:‏ هرگاه مردي یا زنی به
هرکدام از همه گناهان انسان مرتکب شده،‏ به یهوه
خیانت ورزد،‏ و آن شخص مجرم شود،‏ لاویان
آنگاه گناهی را که کرده است اعتراف بنماید،‏ و اصل
جرم خود را قبول کند،‏ و یک پنجم آن را برآن اضافه
کند،‏ به کسی که بر او جرم نموده است،‏ بدهد.‏ ایوب
،31
2 ،6
.5
.6
.7
؛ دوم سموئیل 33
6 ،12
.8
و اگر آن کس را هم خونی نباشد که خسارت جرم
به او داده شود،‏ آنگاه خسارت جرمی که براي یهوه
داده میشود،‏ از آن کاهن خواهد بود،‏ علاوه بر قو چ
کفاره که به آن دربارة وي کفاره میشود.‏ لاویان
و هر قربانی طلب از همۀ چیزهاي مقدس
فرزنداناسرائیل که نزد کاهن میآورند،‏ از آن او باشد.‏
6 ،6
.9
8 ،18 باب
.10
و چیزهاي مقدس هر کس از آن او خواهد بود،‏ و
هرچه که کسی به کاهن بدهد،‏ از آن او باشد.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏
هرگاه زن کسی از او برگشته،‏ به وي خیانت ورزد،‏
و مردي دیگر با او همبستر شود،‏ و این از چشمان
شوهرش پوشیده و پنهان باشد،‏ آن زن نجس میباشد.‏
و اگر بر او شاهدي نباشد و در هنگام عمل گرفتار
نشود،‏
و روح غیرت بر او بیاید و به زن خود حسادت
کند،‏ و آن زن نجس شده باشد،‏ یا روح غیرت بر او
بیاید و به زن خود حسادت کند،‏ و آن زن نجس نشده
باشد،‏
سپ.‏ آن مرد زن خود را نزد کاهن بیاورد،‏ و براي
او براي قربانی،‏ یک دهم افا آرد جو بیاورد،‏ و روغن بر
آن نریزد،‏ و کندر بر آن ننهد،‏ زیرا که قربانی غیرت
است و قربانی یادگار،‏ که گناه را بیاد میآورد.‏ متی
و کاهن او را نزدیک آورده،‏ به حضور یهوه برپا
دارد.‏
و کاهن آب مقدس در ظرف سفالین بگیرد،‏ و
کاهن قدري از غباري که بر زمین مسکن باشد گرفته،‏
بر آب بپاشد.‏ باب
و کاهن زن را به حضور یهوه برپا داشته،‏ موي سر
او را باز کند و قربانی یادگار را که قربانی غیرت باشد
بر دست آن زن بگذارد،‏ و آب تلخ لعنت بر دست
کاهن باشد.‏
و کاهن به زن قسم داده،‏ به وي بگوید:‏ اگر کسی
با تو همبستر نشده،‏ و اگر بسوي نجاست به کسی غیر
از شوهر خود برنگشتهاي،‏ پس از این آب تلخ لعنت در
امان هستی.‏
و لیکن اگر به غیر از شوهر خود برگشته،‏ نجس
شدهاي،‏ و کسی غیر از شوهرت با تو همبستر
شدهاست،‏
آنگاه کاهن زن را قسم لعنت بدهد و کاهن به زن
بگوید:‏ یهوه تو را در میان قومت مورد لعنت و قسم
بسازد به اینکه یهوه ران تو را ساقط و شکم تو را
متورم گرداند.‏ ارمیا ؛
و این آب لعنت در جهاز هاضمهي تو داخل شده،‏
شکم تو را متورم و ران تو را معیوب بسازد.‏ و آن زن
بگوید:‏ آمین آمین.‏ تثنیه
و کاهن این لعنتها را در طوماري بنویسد،‏ و آنها را
در آب تلخ محو کند.‏
و آن آب لعنتتلخ را به زن بنوشاند،‏ و آن آب
لعنت در او داخل شده،‏ تلخ خواهد شد.‏
و کاهن قربانی غیرت را از دست زن گرفته،‏ آن
قربانی را به حضور یهوه بجنباند،‏ و آن را نزد قربانگاه
بیاورد.‏
و کاهن مشتی از قربانی براي یادگاري آن گرفته،‏
آن را بر قربانگاه بسوزاند و بعد از آن،‏ آن آب را به زن
بنوشاند.‏
و چون آب را به او نوشانید،‏ اگر نجس شده و به
شوهر خود خیانت ورزیده باشد،‏ آن آب لعنت داخل او
شده،‏ تلخ خواهد شد،‏ و شکم او متورم و ران او معیوب
خواهد گردید،‏ و آن زن در میان قوم خود مورد لعنت
خواهد بود.‏
و اگر آن زن نجس نشده،‏ پاکیزه باشد،‏ آنگاه در
امان باشد،‏ فرزندانی خواهد زایید.‏
این است قانون غیرت،‏ هنگامی که زن از شوهر
خود برگشته،‏ نجس شده باشد.‏
یا هنگامی که روح غیرت بر مرد بیاید،‏ و بر زنش
غیور شود،‏ آنگاه زن را به حضور یهوه برپا بدارد،‏ و
کاهن تمامی این قانون را دربارة او اجرا دارد.‏
سپ.‏ آن مرد از گناه در امان باشد،‏ و زن گناه خود
12 ،44
15 ،27
18 ،42
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
31
19 ،1
9 ،19
.11
.12
.13
.14
15
.16
.17
- 132 -

کی
هآن
ها.آن
کی
هآن
یدن
یدن
کی
؛‎7‎
را متحمل خواهد بود.‏
اعداد
6
.2
.3
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏ چون
مرد یا زن نذر خاص،‏ یعنی نذر نذیره بکند،‏ و خود را
براي یهوه تخصیص نماید،‏
آنگاه از شراب و مستیآور بپرهیزد و سرکۀ شراب و
سرکۀ مستیآور را ننوشد،‏ و هیچ شیره انگور ننوشد،‏ و
انگور تازه یا خشک نخورد.‏ لاویان
و تمام ایام تخصیصش از هر چیزي که از تاك
انگورساخته شود،‏ از هسته تا پوست نخورد.‏
و تمام ایام نذر تخصیص او،‏ تیغ سلمانی بر سر او
نیاید،‏ و تا پایان روزهایی که خود را براي یهوه
تخصیص نموده است،‏ مقدس شده،‏ گیسهاي موي سر
خود را بلند دارد.‏
و تمام روزهایی که خود را براي یهوه تخصیص
نموده است،‏ نزدیک بدن مرده نیاید.‏
براي پدر و مادر و برادر و خواهر خود،‏ هنگامی که
بمیرند خویشتن را نجس نسازد،‏ زیرا که تخصیص
خدایش بر سر وي میباشد.‏ باب ؛ لاویان
تمامی روزهاي تخصیصش براي یهوه مقدس خواهد
بود.‏
و اگر کسی اتفاقی ناگهان نزد او بمیرد،‏ پس سر
خود را در روز پاکیزگی خویش بتراشد،‏ یعنی در روز
هفتم آن را بتراشد.‏ اعمال رسولان
و در روز هشتم دو قناري یا دو جوجۀ کبوتر نزد
کاهن به در خیمۀ اجتماع بیاورد.‏ لاویان
و کاهن یکی را براي قربانی گناه و دیگري را براي
قربانی سوختنی گذرانیده،‏ براي وي کفاره نماید،‏ از
آنچه به خاطر مرده،‏ گناه کرده است؛ و سر او را در آن
روز تقدیس نماید.‏
و روزهاي تخصیص خود را براي یهوه از نو
تخصیص نماید،‏ و برة نر یک ساله براي قربانی جرم
بیاورد.‏ لیکن روزهاي اول حساب نخواهد شد،‏ چونکه
تخصیصش نجس شده است.‏
این است قانون نذیره،‏ چون روزهاي تخصیص او
تمام شود،‏ آنگاه او را نزد دروازه خیمۀ اجتماع بیاورند.‏
و قربانی خود را براي یهوه بگذراند،‏ یعنی یک برة
نر یک سالۀ بیعیب به خاطر قربانی سوختنی،‏ و
برة ماده یک سالۀ بیعیب،‏ به خاطر قربانی گناه،‏ و یک
قوچ بیعیب براي قربانی صلح.‏
و سبد نان بدونخمیرمایهترش یعنی
شیرینیهاي آرد نرم سرشتهشدة با روغن،‏ و قرصهاي
بدونخمیرمایهترش مسح شده با روغن،‏ و قربانی آردي
ا و قربانی نوشیدنی
و کاهن آنها را به ح ض ور یهوه نزد کی آورده،‏
قربانی گناه و قربانی سوختنی او را بگذراند.‏
و قوچ را با سبد نان بدونخمیرمایهترش براي
قربانی صلح براي یهوه بگذراند،‏ و کاهن قربانی آردي و
قربانی نوشیدنی او را بگذراند.‏
و آن نذیره سر تخصیص خود را نزد در خیمۀ
اجتماع بتراشد،‏ و موي سر تخصیص خود را گرفته،‏ آن
را بر آتشی که زیر قربانی صلح است بگذراند.‏
و کاهن سرْدست بریان شدة قوچ را با کی
شیرینی بدونخمیرمایهترش از سبد و قرص
بدونخمیرمایهترش گرفته،‏ آن را بر دست نذیره،‏ بعد
از تراشیدن سر تخصیصش بگذارد.‏
و کاهن ا را براي قربانی جنبانی به حضور
یهوه بجنباند،‏ این با سینۀ جنبانی و ران افراشتنی
براي کاهن،‏ مقدس است.‏ و بعد از آن نذیره شراب
بنوشد.‏ خروج
این است قانون نذیرهاي که نذر بکند و قانون
قربانی که براي تخصیص خود براي یهوه باید بگذراند،‏
علاوه بر آنچه دستش به آن میرسد موافق نذري که
کرده باشد،‏ همچنین برحسب قانون تخصیص خود،‏
باید بکند.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هارون و پسرانش را خطاب کرده،‏ بگو:‏ به اینطور
فرزنداناسرائیل را برکت دهید و به ایشانبگویید:‏ لاویان
27 ،29
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
22 ،9
.24
مزامیر
،4
یهوه تو را برکت دهد و تو را محافظت نماید.‏
3 ،134
.25
یهوه روي خود را بر تو تابان سازد و بر تو
رحمت کند.‏ مزامیر
یهوه روي خود را بر تو برافرازد و تو را
سلامتی بخشد.‏ تثنیه ؛ مزامیر
و نام مرا بر فرزنداناسرائیل بگذارند،‏ و من ایشان
را برکت خواهم داد.‏
29 ،104
2 ،67
20 ،32
.26
.27
7
1. و در روزي که موسی از برپا داشتن مسکن فارغ
11 ،21
7 ،5
9 ،10
6 ،9
18 ،18
داوران 5 ،13
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 133 -

يرو
کی
هآن
ه تقَ‏
هآن
هآن
نی
نی
لی
شده و آن را مسح نموده و تقدیس کرده و تمامی
اسبابش را و قربانگاه را با تمامی اسبابش مسح کرده و
تقدیس نموده بود،‏ خروج
اسرائیل و امیران خاندان پدران ایشان
قربانی گذرانیدند.‏ و اینها امیران قومها بودند که بر
شمردهشدگان گماشته شدند.‏
سپ.‏ ایشان براي قربانی خود،‏ به حضور یهوه شش
ارابۀ سرپوشیده و دوازده گاو آوردند،‏ یعنی ارابه
براي دو امیر،‏ و براي هر نفري یک گاو،‏ و آنها را پیش
مسکن آوردند.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
اینها را از ایشان بگیر تا براي بجا آوردن خدمت
خیمۀ اجتماع به کار آید،‏ و به لاویان به هر کس به
اندازة خدمتش تسلیم نما.‏
سپ.‏ موسی ارابهها و گاوها را گرفته،‏ آنها را به
لاویان تسلیم نمود.‏
دو ارابه و چهار گاو به پسرانجرشون،‏ به اندازة
خدمت ایشان تسلیم نمود.‏
و چهار ارابه و هشت گاو به پسرانمراري،‏ به اندازة
خدمت ایشان،‏ به دست ایتامار پسر هارون کاهن
تسلیم نمود.‏ خروج
اما به پسران ا هیچ نداد،‏ زیرا خدمت محل
مقدس متعلق به ایشان بود و آن را بر دوش خود
برمیداشتند.‏
و امیران براي تبرك قربانگاه،‏ در روز مسح کردن
آن،‏ قربانی گذرانیدند.‏ و امیران قربانی خود را پیش
قربانگاه آوردند.‏ دوم قرنتیان
و یهوه به موسی فرمود که هر امیر در روز نوبۀ
خود قربانی خویش را براي تبرك قربانگاه بگذراند.‏
و در روز اول،‏ نَحشون پسر عمیناداب از قوم یهودا
قربانی خود را گذرانید.‏ باب
و قربانی او یک طَبقِ‏ نقره بود که وزنش صد و
سی شکل بود،‏ و یک لگن نقره،‏ هفتاد شکل به شکل محل
مقدس که هر دوي ا پر از آرد نرم مخلوط شده با
روغن بود براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده شکل پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله،‏ این بود قربانی نَحشون پسر
اعداد
عمیناداب.‏
و در روز دوم،‏ نتنائیل پسر صوغر،‏ امیر یساکار
قربانی گذرانید.‏
و قربانیاي که او گذرانید یک طبق نقره بود که
وزنش صد و سی شکل بود،‏ و یک لگن نقره هفتاد شکل،‏
موافق شکل محل مقدس،‏ هر دوي آنها پر از آرد نرم
مخلوط با روغن براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده شکل پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله،‏
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله،‏ این بود قربانی نَتَنائ پسر
صوغر.‏
و در روز سوم،‏ اَلیآب پسر حیلون امیر
پسرانزبولون،‏
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی شکل
بود،‏ و یک لگن نقره هفتاد شکل،‏ موافق شکل محل
مقدس،‏ هر دوي ا پر از آرد نرممخلوط با روغن
براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده شکل پر از بخور،‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و برة نر یک ساله براي
قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله.‏ ا بود قربانی اَلیآب پسر
حیلون.‏
و در روز چهارم،‏ اَلیصور پسر شَدیئور امیر
پسرانرؤبین.‏
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی شکل
بود،‏ و یک لگن نقره هفتاد شکل،‏ موافق شکل محل
مقدس،‏ هر دوي ا پر از آرد نرم مخلوط با روغن
براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده شکل پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله.‏ ا بود قربانی اَلیصور پسر
شَدیئور.‏
36. و در روز پنجم،‏ شَلومیئیل پسر صوریشداي امیر
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
7 ،1
9 ،40
9 ،7
21 ،38
باب 31 ،3
2. سروران
3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
- 134 -

هآن
هآن
هآن
لی
هآن
هآن
هآن
لی
پسرانشمعون.‏
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی شکل
بود،‏ و یک لگن نقره هفتاد شکل،‏ موافق شکل محل
مقدس،‏ هر دوي ا پر از آرد نرم مخلوط با روغن
براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده شکل پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله.‏ این بود قربانی شَلومیئیل پسر
صوریشَداي.‏
و در روز ششم،‏ اَلیاساف پسر دعوئیل امیر پسران
جاد.‏ باب
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی شکل
بود،‏ و یک لگن نقره هفتاد شکل،‏ موافق شکل محل
مقدس،‏ هر دوي ا پر از آرد نرم مخلوط با روغن
براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده شکل پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله.‏ این بود قربانی اَلیاساف پسر
دعوئیل.‏
و در روز هفتم،‏ اَلیشَمع پسر عمیهود امیر
پسرانافرایم.‏ باب
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی شکل
بود،‏ و یک لگن نقره هفتاد شکل،‏ موافق شکل محل
مقدس،‏ هر دوي ا پر از آرد نرم مخلوط با روغن
براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله.‏ این بود قربانی اَلیشَمع پسر
عمیهود.‏
و در روز هشتم،‏ جملیئ پسر فَدهصور سرور
پسرانمنَسی.‏
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی
اعداد
مثقال بود،‏ و یک لگن نقره هفتاد مثقال،‏ موافق مثقال
محل مقدس،‏ هر دوي ا پر از آرد نرم مخلوط با
روغن براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله ‏.این بود قربانی جملیئ پسر
فَدهصور.‏
و در روز نهم،‏ اَبیدان پسر جِدعونی سرور
پسرانبنیامین.‏
قربانی او یک طبق نقره که وزنشصد و سی
مثقال بود و یک لگن نقره هفتاد مثقال موافق مثقال
محل مقدس،‏ هر دوي ا پر از آرد نرم مخلوط با
روغن،‏ براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر به جهت قربانی گناه
و به جهت قربانی صلح دو گاو و پنج قوچ و پنج بز
نر و پنج برة نر یک ساله.‏ این بود قربانی اَبیدان پسر
جِدعونی.‏ باب ؛
و در روز دهم،‏ اَخیعزَربن عمیشداي سرور
پسراندان.‏
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی
مثقال بود،‏ و یک لگن نقره،‏ هفتاد مثقال موافق مثقال
محل مقدس،‏ هر دوي ا پر از آرد نرم مخلوط با
روغن براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا،‏ ده مثقال پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله.‏ این بود قربانی اَخیعزَر پسر
عمیشداي.‏
و در روز یازدهم،‏ فَجعیئیل پسر عکران سرور
پسرانآذر.‏
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی
مثقال بود،‏ و یک لگن نقره،‏ هفتاد مثقال موافق مثقال
محل مقدس؛ هردوي آنها پر از آرد نرم مخلوط با
20 ،10
22 ،2
.56
.57
.58
.59
.60
.61
.62
.63
.64
.65
.66
.67
.68
.69
.70
.71
.72
.73
22 ،10
14 ،2
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.50
.51
.52
.53
.54
.55
- 135 -

هآن
لی
کی
نی
کی
8
.2
روغن براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله ‏.این بود قربانی فَجعیئ پسر
عکران.‏
و در روز دوازدهم،‏ اَخیرَع پسر عینان،‏ سرور
پسراننفتالی.‏
قربانی او یک طبق نقره که وزنش صد و سی
مثقال بود،‏ و یک لگن نقره هفتاد مثقال موافق مثقال
محل مقدس،‏ هردوي آنها پر از آرد نرم مخلوط با
روغن براي قربانی آردي.‏
و یک قاشق طلا،‏ ده مثقال پر از بخور.‏
و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نر یک ساله
براي قربانی سوختنی.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه.‏
و براي قربانی صلح،‏ دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر
و پنج برة نر یک ساله.‏ این بود قربانی اَخیرَع پسر
عینان.‏
این بود تبرك قربانگاه در روزي که مسح شدهبود،‏
از جانب سروران اسرائیل دوازده طبق نقره و دوازده
لگن نقره و دوازده قاشق طلا.‏
هر طبق نقره صد و سی مثقال و هر لگن هفتاد،‏
که تمامی نقرة ظروف،‏ دوهزار و چهارصد مثقال موافق
مثقال محل مقدس بود.‏
و دوازده قاشق طلا پر از بخور هر کدام ده مثقال
موافق مثقال محل مقدس،‏ که تمامی طلاي قاشقها
صد و بیست مثقال بود.‏
تمامی گاوان براي قربانی سوختنی،‏ دوازده گاو و
دوازده قوچ و دوازده برة نر یک ساله.‏ با قربانی آردي
ا و دوازده بزِ‏ نر براي قربانی گناه.‏
و تمامی گاوان براي قربانی صلح،‏ بیست و چهار
گاو و شصت قوچ و شصت بز نر و شصت بره نر
ساله.‏ این بود تبرك قربانگاه بعد از آنکه مسح شده
بود.‏
و چون موسی به خیمۀ اجتماع داخل شد تا با وي
سخن گوید،‏ آنگاه قول را میشنید که از بالاي تخت
رحمت که بر صندوق شهادت بود،‏ از میان دو کروبی
به وي سخن میگفت،‏ پس با او صحبت کرده.‏ خروج
اعداد
،25
.74
.75
.76
.77
.78
.79
.80
.81
.82
.83
.84
.85
.86
.87
.88
.89
22 .21
؛ اول سموئیل 3،
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏ هارون را
خطاب کرده،‏ به وي بگو:‏ هنگامی که چراغها را
برافرازي،‏ هفت چراغ پیش شمعدان روشنایی بدهد.‏
23 ،37 خروج
3
سپ.‏ هارون چنین کرد،‏ و چراغها را برافراشت تا
پیش شمعدان روشنایی بدهد،‏ چنانکه یهوه موسی را
امر فرموده بود.‏ خروج
و صنعت شمعدان ا بود:‏ از چرخکاري طلا از
ساق تا گُلهایش چرخکاري بود،‏ موافق نمونهاي که
یهوه به موسی نشان داده بود،‏ به همین طور شمعدان
را ساخت.‏ اول پادشاهان ؛ خروج
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
لاویان را از میان فرزنداناسرائیل گرفته،‏ ایشان را
پاکیزه نما.‏
و براي پاکیزه ایشان،‏ به ایشان چنین عمل نما:‏ آن
کفاره گناه را بر ایشان بپاش و بر تمام بدن خود از تیغ
سلمانی بگذرانند،‏ و رخت خود را شسته،‏ خود را
پاکیزه نمایند.‏ لاویان
و گاوي جوان و قربانی آردي آن،‏ یعنی آرد نرم
مخلوط با روغن بگیرند،‏ و گاو جوان دیگر براي قربانی
گناه بگیر.‏
و لاویان را پیش خیمۀ اجتماع نزد بیاور،‏ و
تمامی جماعت فرزنداناسرائیل را جمع کن.‏
و لاویان را به حضور یهوه نزدیک بیاور،‏ و
فرزنداناسرائیل دستهاي خود را بر لاویان بگذارند.‏
و هارون لاویان را از جانب فرزنداناسرائیل به
حضور یهوه قربانی بگذراند،‏ تا خدمت یهوه را بجا
بیاورند.‏
و لاویان دستهاي خود را بر سر گاوان بنهند،‏ و تو
یکی را براي قربانی گناه و دیگري را براي قربانی
سوختنی براي یهوه بگذران،‏ تا براي لاویان کفاره شود.‏
و لاویان را پیش هارون و پسرانش برپا بدار،‏ و
ایشان را براي یهوه قربانی بگذران.‏
و لاویان را از میان فرزنداناسرائیل جدا نما و
لاویان از آن من خواهند بود.‏
و بعد از آن لاویان داخل شوند تا خدمت خیمۀ
اجتماع را بجا آورند،‏ و تو ایشان را پاکیزه کرده،‏ ایشان
را قربانی بگذران.‏
زیراکه ایشان از میان فرزنداناسرائیل به من کلاً‏
31 ،25
باب 45 ،3
21 ،27
49 ،7
8 ،14
ملاکی 3 ،3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
10 .8 .6 .4
- 136 -

نی
لاویان 5 ،23
.3
4
.5
داده شدهاند،‏ و با جاي هر گشایندة رحم،‏ یعنی به
عوض همۀ نخستزادگان فرزنداناسرائیل،‏ ایشان را
براي خود گرفتهام
زیرا که همه نخستزادگان فرزنداناسرائیل خواه
از انسان و خواه از حیوانات،‏ از آن مناند.‏ در روزي که
همه نخستزادگان را در سرزمین مصر زدم،‏ ایشان را
براي خود تقدیس نمودم
پس لاویان را به جاي همۀ نخستزادگان
فرزنداناسرائیل گرفتم.‏
و لاویان را از میان فرزنداناسرائیل به هارون و
پسرانش پیشکش دادم تا خدمت فرزنداناسرائیل را در
خیمۀ اجتماع بجا آورند،‏ و براي فرزنداناسرائیل کفاره
نمایند،‏ و چون فرزنداناسرائیل به محل مقدس نزدیک
آیند،‏ و با به فرزنداناسرائیل عارض نشود.‏
پس موسی و هارون و تمامی جماعت
فرزنداناسرائیل به لاویان چنین کردند،‏ برحسب
هرآنچه یهوه موسی را دربارة لاویان امر فرمود،‏
همچنان فرزنداناسرائیل به ایشان عمل نمودند.‏
و لاویان براي گناه خود کفاره کرده،‏ رخت خود را
شستند،‏ و هارون ایشان را به حضور یهوه قربانی
گذرانید،‏ و هارون براي ایشان کفاره نموده،‏ ایشان را
پاکیزه کرد.‏
و بعداز آن لاویان داخل شدند تا در خیمۀ اجتماع
به حضور هارون و پسرانش به خدمت خود بپردازند،‏ و
چنانکه یهوه موسی را دربارة لاویان امرفرمود،‏ همچنان
به ایشان عمل نمودند.‏ باب
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
این است قانون لاویان که از بیست و پنج ساله و
بالاتر داخل شوند تا در کار خیمۀ اجتماع مشغول
خدمت بشوند.‏ باب
و از پنجاه ساله از کار خدمت بازایستند،‏ و بعد از
آن خدمت نکنند.‏
لیکن با برادران خود در خیمۀ اجتماع به نگاهبانی
نمودن مشغول شوند،‏ و خدمتی دیگر نکنند.‏ بدین
طور با لاویان دربارة تهیه ایشان عمل نما.‏
اعداد
باب 9 ،3
خروج 2 ،13
باب 12 ،3
3 ،1
باب 12 ،3
3 ،1
.
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
9
.1
.2
و در ماه اول سال دوم بعد از بیرون آمدن ایشان از
سرزمین مصر،‏ یهوه موسی را در صحراي سینا خطاب
کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل جشن پسح را در وقتش بجا آورند.‏
در روز چهاردهم ا ماه آن را در وقت عصر در
وقتش بجا آورید،‏ برحسب همۀ قواعدش و همۀ
احکامش آن را به جا آورید.‏
سپ.‏ موسی به فرزنداناسرائیل گفت که پسح را بجا
آورند.‏
و پسح را در روز چهاردهم ماه اول،‏ در وقت عصر
در صحراي سینا بجا آوردند؛ برحسب هرچه یهوه به
موسی امر فرموده بود فرزنداناسرائیل چنان عمل
نمودند.‏ خروج ؛
اما بعضی اشخاص بودند که از مرده آدمی نجس
شده،‏ پسح را در آن روز نتوانستند بجا آورند،‏ پس در
آن روز نزد موسی و هارون آمدند،‏
و آناشخاص وي را گفتند که ما از مرده آدمی
نجس هستیم؛ پس چرا از گذرانیدن قربانی یهوه در
وقتش در میان فرزنداناسرائیل ممنوع شویم؟
موسی ایشان را گفت:‏ بایستید تا آنچه یهوه در حق
شما امر فرماید،‏ بشنوم.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ اگر کسی از
شما یا از پیشینیان شما از مرده نجس شود،‏ یا در سفَرِ‏
دور باشد،‏ در هر صورت پسح را براي یهوه بجا آورد.‏
در روز چهاردهم ماه دوم،‏ آن را در وقت عصر بجا
آورند،‏ و آن را با نان بدونخمیرمایهترش و سبزي تلخ
بخورند.‏
چیزي.‏ از آن تا صبح نگذارند و از آن استخوانی
نشکنند؛ برحسب همه قواعد پسح آن را به جا آورد.‏
6 ،12 لاویان 5 ،23
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12
36 ،19 ؛ یوحنا 46 ،12 خروج
.13
اما کسی که پاکیزه باشد و در سفر نباشد و از بجا
آوردن پسح بازایستد،‏ آن کس از قوم خود ریشه کن
شود،‏ چونکه قربانی یهوه را در وقتش نگذرانیده است،‏
آن شخص گناه خود را متحمل خواهد شد.‏
و اگر غریبی در میان شما سکونت گزیند و
بخواهد که پسح را براي یهوه بجا آورد،‏ برحسب قاعده
و حکم پسح عمل نماید،‏ براي شما یک قاعده میباشد
خواه براي غریب و خواه براي بومی.‏
و در روزي که مسکن برپا شد،‏ ابر مسکن خیمۀ
شهادت را پوشانید،‏ و از شب تا صبح مثل منظر آتش
بر مسکن میبود.‏ خروج
همیشه چنین بود که ابر آن را میپوشانید و منظر
آتش در شب.‏ خروج ؛ مزامیر
و هرگاه ابر از خیمه برمیخاست،‏ بعد از آن
39 ،105
34 ،40
38 ،40
.14
.15
.16
.17
- 137 -

یم
یم
یم
هقَ‏
هآن
نیی
لی
فرزنداناسرائیل کوچ میکردند و در هر جایی که ابر
ساکن میشد،‏ آنجا فرزنداناسرائیل اردو میزدند.‏ خروج
اعداد
؛ لاویان
36 ،40
.18
به فرمان یهوه فرزنداناسرائیل کوچ میکردند و به
فرمان یهوه اردو میزدند،‏ همۀ روزهایی که ابر بر
مسکن ساکن میبود،‏ در اردو میماندند.‏ اول قرنتیان
و چون ابر،‏ روزهاي بسیار برمسکن توقف مینمود،‏
فرزنداناسرائیل تهیه یهوه را نگاه داشتند و کو چ
نمیکردند.‏
و بعضی اوقات ابر ایام کوتاهی بر مسکن میماند،‏
آنگاه به فرمان یهوه در اردو میماندند و به فرمان یهوه
کوچ میکردند.‏
و بعضی اوقات،‏ ابر از شام تا صبح ماند و در
وقت صبح ابر برمیخاست،‏ آنگاه کوچ میکردند،‏ یا اگر
روز و شب میماند چون ابر برمیخاست،‏ کوچ
میکردند.‏
دو روز و خواه یک ماه و خواه یک سال،‏ هر
قدر ابر بر مسکن توقف نموده،‏ بر آن ساکن بود،‏
فرزنداناسرائیل در اردو میماندند،‏ و کوچ نمیکردند و
چون برمیخاست،‏ کوچ میکردند.‏ خروج
به فرمان یهوه اردو میزدند،‏ و به فرمان یهوه کوچ
میکردند،‏ و تهیه یهوه را برحسب آنچه یهوه به واسطۀ
موسی فرموده بود،‏ نگاه میداشتند.‏
1 ،10
36 ،40
.19
.20
.21
22. خواه
.23
10
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
براي خود دو شیپور نقره بساز،‏ آنها را از چرخکاري
درست کن،‏ و آنها را براي خواندن جماعت و کو چ
کردن اردو بکار ببر.‏
و چون ا را بنوازند تمامی جماعت نزد تو به در
خیمۀ اجتماع جمع شوند.‏
و چون یکی را بنوازند،‏ بزرگان و امیران هزارههاي
اسرائیل نزد تو جمع شوند.‏
و چون آهنگ بلند بنوازید محلههایی که به طرف
مشرق جا دارند،‏ کوچ بکنند.‏
و چون مرتبۀ دوم آهنگک بلند بنوازید،‏ محلههایی
که به طرف جنوب جا دارند کوچ کنند؛ براي کوچ
دادن ایشان آهنگ بلند بنوازند.‏
و براي جمع کردن جماعت بنوازید،‏ لیکن آهنگ
بلند منوازید.‏
و پسرانهارون کاهن،‏ شیپورها را بنوازند.‏ این براي
شما در نسلهاي شما قاعده ابدي باشد.‏
21 ،27 خروج
41 .31 .21 .14 ،23
.9
و چون در زمین خود براي جنگ با دشمنی که بر
شما تعدي مینماید میروید،‏ شیپورها را با آهنگ بلند
بنوازید،‏ پس به حضور یهوه خداي خود بیاد آورده
خواهید شد،‏ و از دشمنان خود نجات خواهید یافت.‏
6 ،31 باب
؛ اول قرنتیان
8 ،14
.10
و در روز شادي خود و در جشنها و در اول
ماههاي خود شیپورها را بر قربانیهاي سوختنی و
قربانیهاي صلح خود بنوازید،‏ تا براي شما به حضور
خداي شما یادگاري باشد.‏ من یهوه خداي شما هستم.‏
دوم پادشاهان
6 ،7 ؛ دوم تواریخ 14 ،11
.11
و واقع شد در روز بیستم ماه دوم سال دوم که ابر
از بالاي خیمۀ شهادت برداشته شد،‏
و فرزنداناسرائیل یکی بعد از دیگري از صحراي
سینا کوچ کردند،‏ و ابر در صحراي فاران ساکن شد،‏
و ایشان اول به فرمان یهوه به واسطۀ موسی کوچ
کردند.‏
و دسته محلۀ پسرانیهودا،‏ اول با لشکر ایشان
روانه شد،‏ و بر لشکر او نَحشون پسر عمیناداب بود.‏ باب
.12
.13
.14
7 ،1
.15
.16
17
و بر لشکر قوم پسران یساکار،‏ نَتَنائیل پسر صوغر.‏
و بر لشکر قوم پسرانزبولون،‏ اَلیآب پسر حیلون.‏
سپ.‏ مسکن را پا آوردند و پسرانجرشون و
پسرانمراري که حاملان مسکن بودند،‏ کوچ کردند.‏
و دسته محلۀ رؤبین با لشکر ایشان روانه شد،‏ و بر
لشکر او اَلیصور پسر شَدیئور بود.‏
و بر لشکر قوم پسرانشمعون،‏ شَلومیئیل پسر
صورِیشَداي.‏
و بر لشکر قوم پسرانجاد،‏ اَلیاساف پسر دعوئیل.‏
سپ.‏ اتیان که حاملان محل مقدس بودند،‏ کوچ
کردند و پیش از رسیدن ایشان،‏ آنها مسکن را برپا
داشتند.‏ باب
سپ.‏ دسته محلۀ پسرانافرایم با لشکر ایشان روانه
شد،‏ و بر لشکر او اَلیشَمع پسر عمیهود بود.‏ باب
و بر لشکر قوم پسرانمنَسی،‏ جملیئ پسر
فَدهصور.‏
و بر لشکر قوم پسرانبنیامین،‏ اَبیدان پسر
جِدعونی.‏ باب ؛
سپ.‏ دسته محلۀ پسراندان که سرپرست همۀ
محلهها بود با لشکر ایشان روانه شد،‏ و بر لشکر او
اَخیعزَر پسر عمیشَداي بود.‏
18 ،2
65 .60 ،7
15 ،4
11 ،1
.18
.19
.20
21
22
.23
.24
25
- 138 -

يرو
یان
یم
یم
هرَ‏
نی
یم
هآن
.6
.7
اعداد
.26
.27
.28
و بر لشکر قوم پسرانآذر،‏ فَجعیئیل پسر عکران.‏
و بر لشکر قوم پسراننفتالی،‏ اَخیرَع پسر عینان.‏
این بود ترتیب فرزنداناسرائیل با لشکر ایشان.‏
پس کوچ کردند.‏
و موسی به حوباب پسر رعوئیل مدی که
برادرزن موسی بود،‏ گفت:‏ ما به مکانی که یهوه دربارة
آن فرموده است که آن را به شما خواهم بخشید کوچ
میکنیم،‏ همراه ما بیا و بتو محبت خواهیم نمود،‏
چونکه یهوه دربارة اسرائیل نیکو فرموده است.‏ داوران
،1
،
.29
16
.30
او وي را گفت:‏ نمیآیم،‏ بلکه به زمین و به خاندان
خود خواهم رفت.‏
گفت:‏ ما را ترك مکن زیرا چونکه تو قصد ما را در
صحرا میدانی،‏ براي ما مثل چشم خواهی بود.‏
و اگر همراه ما بیایی هر محبتی که یهوه بر ما
بنماید،‏ همان را بر تو خواهیم نمود.‏
و از کوه یهوه سفر سه روزه کوچ کردند،‏ و صندوق
عهد یهوه سفر سه روزه پیش ایشان رفت تا
آرامگاهی براي ایشان بطلبد.‏ تثنیه
وابر یهوه در روز بالاي سر ایشان بود،‏ وقتی که از
لشکرگاه روانه میشدند.‏
و چون صندوق روانه میشد،‏ موسی میگفت:‏ اي
یهوه برخیز و دشمنانت پراکنده شوند و کسانی که از
تو متنفرند از حضور تو بگریزند.‏ دوم تواریخ ؛ مزامیر
،68
41 ،6
8 ،31
.31
.32
.33
.34
.35
8 ،132 ؛ 2
.36
و چون فرود میآمد،‏ میگفت:‏ اي یهوه نزد هزاران
هزارِ‏ اسرائیل رجوع نما.‏
11
.1
.2
و قوم شکایت کنان در گوش یهوه بد گفتند،‏ و یهوه
این را شنیده،‏ خشمش افروخته شد،‏ و آتش یهوه در
میان ایشان مشتعل شده،‏ در اطراف اردو بسوخت.‏
و قوم نزد موسی فریاد برآورده،‏ موسی نزد یهوه دعا
نمود و آتش خاموش شد.‏ عاموس
سپ.‏ آن مکان را تَبعی نام نهادند،‏ زیرا که آتش
یهوه در میان ایشان مشتعل شد.‏
و گروه مختلف که در میان ایشان بودند،‏ شهوت
پرست شدند،‏ و فرزنداناسرائیل باز گریان شده،‏ گفتند:‏
کیست که ما را گوشت بخوراند!‏ خروج ؛ مزامیر ؛
18 ،75
3 ،16
5 ،7
3
.4
14 ،106
.5
ماهیاي را که در مصر مفت میخوردیم و خیار و
خربوزه و تره و پیاز و سیر را بیاد میآوریم.‏
و هماکنون جان ما خشک شده،‏ و چیزي نیست و
غیر از این منّ،‏ در نظر ما هیچ نمیآید!‏
و منّ‏ مثل تخم گشنیز بود و شکل آن مثل شکل
بِدلیوم.‏ خروج
و قوم گردش کرده،‏ آن را جمع مینمودند،‏ و آن را
در آسیا خرد میکردند یا در هاون کوبیدند،‏ و در
دیگها پخته،‏ قلوهها از آن میساختند.‏ و طعم آن مثل
طعم قرصهاي روغنی بود.‏
و چون شبنم در وقت شب بر اردو میبارید،‏ منّ‏ نیز
بر آن میریخت.‏ یوحنا
و موسی قوم را شنید که با اهل خانۀ خود هر یک
به در خیمۀ خویش گریستند،‏ و خشم یهوه به
شدت افروختهشد،‏ و در نظر موسی نیز قبیح آمد.‏ خروج
31 ،6
14 ،16
.8
.9
.10
10 ،32
.11
و موسی به یهوه گفت:‏ چرا به بندة خود بدي
نمودي؟ و چرا مورد لطف تو قرار نگرفتم که بار همه
این قوم را بر من نهادي؟
آیا من به تمامی ا قوم حامله شده،‏ یا من
ایشان را زاییدهام که به من گویی ایشان را در
آغوش خود بردار،‏ به زمینی که براي پدران ایشان
قسم خوردي مثل دایه که طفل ش یرخواره را
برمیدارد؟ خروج
گوشت از کجا پیدا کنم تا به همۀ این قوم بدهم؟
زیرا نزد من گریان شده،‏ میگویند ما را گوشت بده تا
بخوریم.‏
من به تنهایی نمیتوانم تحمل تمامی این قوم را
بنمایم زیرا بر من زیاد سنگین است.‏
و اگر با من چنین رفتار نمایی،‏ پس هرگاه مورد
لطف تو قرار گرفتم،‏ مرا کشته،‏ نابود ساز تا بدبختی
خود را نبینم.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏ هفتاد نفر
از بزرگان فرزنداناسرائیل که ایشان را میدانی که
بزرگان قوم و امیران ا میباشند نزد من جمع کن،‏ و
ایشان را به خیمۀ اجتماع بیاور تا در آنجا با تو
بایستند.‏ خروج
و من ظهور میکنم،‏ در آنجا با تو سخن خواهم
گفت،‏ و از روحی که بر توست گرفته،‏ بر ایشان خواهم
نهاد تا با تو متحمل بار این قوم باشند و تو به تنهایی
متحمل آن نباشی.‏ خروج
و قوم را بگو که براي فردا خود را تقدیس نمایید
تا گوشت بخورید،‏ چونکه در گوش یهوه گریان شده،‏
4 ،19
25 ،18
31 ،1
21 ،18
.12
.13
.14
.15
16
.17
.18
- 139 -

یک
کی
نی
گفتید،‏ کیست که ما را گوشت بخوراند!‏ زیرا که در
مصر ما را خوش میگذشت!‏ پ س یهوه شما را گوشت
خواهد داد تابخورید.‏ خروج
نه یک روز و نه دو روز خواهید خورد،‏ و نه پنج
روز و نه ده روز و نه بیست روز،‏
بلکه یک ماه تمام تا از بینی شما بیرون آید و نزد
شما ناپاك شود،‏ چونکه یهوه را که در میان شماست
رد نمودید،‏ و به حضور وي گریان شده،‏ گفتید،‏ چرا از
مصر بیرون آمدیم.‏ باب
موسی گفت:‏ قومی که من در میان ایشانم،‏
ششصد هزار پیادهاند و تو گفتی ایشان را گوشت
خواهم داد تا یک ماه تمام بخورند.‏
آیا گلهها و رمهها براي ایشان کشته شود تا براي
ایشان کفایت کند؟ یا همۀ ماهیان دریا براي ایشان
جمع شوند تا براي ایشان کفایت کند؟ یوحنا
یهوه موسی را فرمود:‏ آیا دست یهوه کوتاه شده
است؟ هماکنون خواهی دید که کلام من بر تو واقع
میشود یا نه.‏ اشعیا ؛
سپ.‏ موسی بیرون آمده،‏ سخنان یهوه را به قوم
گفت،‏ و هفتاد نفر از بزرگان قوم را جمع کرده،‏ ایشان
را به اطراف خیمه برپا داشت.‏
و یهوه در ابر ظهور کرد،‏ با وي سخن گفت،‏ و از
روحی که بر وي بود،‏ گرفته،‏ بر آن هفتاد نفر بزرگان
نهاد و چون روح بر ایشان قرار گرفت،‏ پیامبري کردند،‏
و دیگر ادامه ندادند.‏
اما دو نفر در لشکرگاه باقی ماندند که نام ی
اَلْداد بود و نام دیگري میداد،‏ و روح بر ایشان نازل شد
و نامهاي ایشان در ثبت بود،‏ لیکن نزد خیمه نیامده،‏
در لشکرگاه پیامبري کردند.‏
آنگاه جوانی دوید و به موسی خبر داده،‏ گفت:‏
الداد و میداد در لشکرگاه پیامبري میکنند.‏
و یوشع پسر نون خادم موسی که از برگزیدگان او
بود،‏ در جواب گفت:‏ اي آقایم موسی ایشان را منع نما!‏
اعداد
7 ،6
10 ،19
5 ،21
1 ،59
2 ،50
.19
.20
.21
.22
.23
24
.25
.26
.27
.28
باب 17 .9 ،13
.29
موسی وي را گفت:‏ آیا تو براي من حسدمیبري؟
کاشکه تمامی قوم یهوه نبی میبودند و یهوه روح خود
را بر ایشان وارد مینمود!‏
سپ.‏ موسی با بزرگان اسرائیل به لشکرگاه آمدند.‏
و بادي از جانب یهوه وزیده،‏ بلدرچین را از دریا
برآورد و آنها را به اطراف لشکرگاه حدوداً‏ روز راه
به این طرف و کی روز راه به آن طرف پراکنده
ساخت،‏ و قریب به دو اندازه آرنج از روي زمین بالا
بودند.‏ خروج ؛ مزامیر ؛
و قوم برخاسته تمام آن روز و تمام آن شب و
تمام روز دیگر بلدرچین را جمع کردند و آنکه کمتر
یافته بود،‏ ده حومر جمع کرده بود،‏ و آنها را به اطراف
اردو براي خود پهن کردند.‏
و گوشت هنوز در میان دندان ایشان میبود پیش
از آنکه جویده شود،‏ که خشم یهوه بر ایشان افروخته
شده،‏ یهوه قوم را به بلاي بسیار سخت مبتلا ساخت.‏
40 ،105
28-26 ،78
13 ،16
.32
.33
30 ،78 مزامیر
.34
و آن مکان را قبروت هتّاوه نامیدند،‏ زیرا قومی را
که شهوتپرست شدند،‏ در آنجا دفن کردند.‏
و قوم از قبروت هتّاوه به حضیروت کوچ کرده،‏ در
حضیروت توقف نمودند.‏
باب 16 ،33
باب 17 ،33
.35
12
.1
و مریم و هارون دربارة زن حبشی که موسی گرفته
بود،‏ بر او شکایت آوردند،‏ زیرا زن حبشی گرفته بود.‏
21 ،2 خروج
.2
.3
.4
.5
و گفتند:‏ آیا یهوه با موسی به تنهایی سخن گفته
است،‏ مگر ب ا ما نیز سخن نفرموده؟ و یهوه ا را
شنید.‏
و موسی مرد بسیار بردبار بود،‏ بیشتر از همه
مردمانی که بر روي زمیناند.‏
در ساعت یهوه به موسی و هارون و مریم فرمود:‏
شما هر سه نزد خیمۀ اجتماع بیرون آیید.‏ و هر سه
بیرون آمدند.‏
و یهوه در ستون ابر ظهور کرد،‏ به در خیمه ایستاد،‏
و هارون و مریم را خوانده،‏ ایشان هر دو بیرون آمدند.‏
10 ،14 باب
.6
.7
و او فرمود:‏ هماکنون سخنان مرا بشنوید:‏ اگر در
میان شما پیامبرانی باشند،‏ من که یهوه هستم،‏ خود را
در رؤیا بر او ظاهر میکنم و در خواب به او سخن
میگویم.‏
اما بندة من موسی چنین نیست.‏ او در تمامی خانۀ
من امین است.‏
با وي روبرو و آشکارا و نه در رمزها سخن میگویم،‏
و تصویر یهوه را شخصاً‏ میبیند.‏ پ س چرا نترسیدید که
بر بندة من موسی شکایت آوردید؟ ؛ تثنیه
و خشم یهوه بر ایشان افروخته شده،‏ برفت.‏ باب
10 ،34
،11
خروج 11 ،33
عبرانیان 2 ،3
.8
.9
33
.10
و چون ابر از روي خیمه برخاست،‏ اینک مریم
مثل برف جزامی بود،‏ و هارون بر مریم نگاه کرد و
30
.31
- 140 -

يوا
يرو
نی
يشا
کی
کی
اینک جزامی بود.‏ تثنیه
و هارون به موسی گفت:‏ اي آقایم،‏ بار ا
گناه را بر ما مگذار زیرا که حماقت کرده،‏ گناه
ورزیدهایم.‏
و او مثل مردهاي نباشد که چون از رحم مادرش
بیرون آید،‏ نصف بدنش پوسیده باشد.‏
سپ.‏ موسی نزد یهوه التماس کرده،‏ گفت:‏ اي خدا
او را شفا بده!‏ خروج
یهوه به موسی فرمود:‏ اگر پدرش به وي
ف قط آب دهان میانداخت،‏ آیا هفت روز خجل
نمیشد؟ پس هفت روز بیرون لشکرگاه محبوس بشود،‏
و بعد از آن داخل شود.‏ لاویان
سپ.‏ مریم هفت روز بیرون لشکرگاه محبوس ماند،‏
و تا داخل شدن مریم،‏ قوم کوچ نکردند.‏
و بعد از آن،‏ قوم از حضیروت کوچ کرده،‏ در
صحراي فاران اردو زدند.‏
اعداد
8 ،14
9 ،24
26 ،15
.11
.12
13
.14
15
.16
13
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
کسان بفرست تا زمین کنعان را که به
فرزنداناسرائیل دادم،‏ جاسوسی کنند؛ یک نفر را از هر
قوم پدران ایشان که هرکدام در میان ایشان امیر
باشد،‏ بفرستید.‏
سپ.‏ موسی به فرمان یهوه را از صحراي
فاران فرستاد،‏ و همۀ ایشان امیران فرزنداناسرائیل
بودند.‏ تثنیه
و نامهاي ایشان اینهاست:‏ از قوم رؤبین،‏ شَموع پسر
زکّور.‏
از قوم شمعون،‏ شافاط پسر حوري.‏
از قوم یهودا،‏ کالیب پسر یفُن َّه.‏
از قوم یساکار،‏ یجآل پسر یوسف.‏ یوشع
از قوم افرایم،‏ هوشَع پسر نون.‏
از قوم بنیامین،‏ فَلطی پسر رافو.‏ اول تواریخ
از قوم زبولون،‏ جدیئیل پسر سودي.‏
از قوم یوسف از قوم منَسی،‏ جدي پسر سوسی.‏
از قوم دان،‏ عمیئیل پسر جملّی.‏
از قوم آذر،‏ ستور پسر میکائیل.‏
از قوم نفتالی،‏ نَحبی پسر وفْسی.‏
از قوم جاد،‏ جاؤئیل پسر ماکی.‏
این است نامهاي کسانی که موسی براي جاسوسی
زمین فرستاد،‏ و موسی هوشع پسر نون را یهوشوع نام
نهاد.‏
و موسی ایشان را براي جاسوسی زمین کنعان
فرستاده،‏ به ایشان گفت:‏ از اینجا به جنوب رفته،‏ به
کوهستان برآیید.‏ باب
و زمین را ببینید که چگونه است و مردم را که در
آن ساکنند که قوياند یا ضعیف،‏ کمند یا زیادند.‏ باب
28 ،11
.17
.18
40 ،14
.19
و زمینی که در آن ساکنند چگونه است،‏ ن یا
بد؟ و در چه بخش شهرها ساکنند،‏ در چادرها یا در
قلعهها؟
و چگونهاست زمین،‏ چرب یا لاغر؟ درخت دارد یا
نه؟ پس قوي دل شده،‏ از میوة زمین بیاورید.‏ و آن
وقت زمان نوبر انگور بود.‏
سپ.‏ رفته،‏ زمین را از بیابان سین تا رحوب که به
طرف حمات میرود،‏ جاسوسی کردند.‏
و به جنوب رفته،‏ به حبرون رسیدند،‏ و اَخیمان و
شی و تلماي پسرانعناق در آنجا بودند،‏ اما حبرون
هفت سال قبل از صوعنِ‏ مصر بنا شده بود.‏
و به دره اَشْکول آمدند،‏ و شاخهاي با خوشۀ
انگور بریده،‏ آن را بر چوبدستی،‏ میان دو نفر با قدري
از انار و انجیر برداشته،‏ آوردند.‏ تثنیه
و آن مکان به سبب خوشۀ انگور که
فرزنداناسرائیل از آنجا بریده بودند،‏ به دره اَشکول
نامیده شد.‏ تثنیه
و بعد از چهل روز،‏ از جاسوسی زمین برگشتند.‏
و روانه شده،‏ نزد موسی و هارون و تمامی جماعت
فرزنداناسرائیل به قادش در بیابان فاران رسیدند،‏ و
براي ایشان و براي تمامی جماعت خبر آوردند،‏ و میوة
زمین را به ایشان نشان دادند.‏
و براي او حکایت کرده،‏ گفتند:‏ به زمینی که ما را
فرستادي رفتیم،‏ و به درستی که به شیر و عسل
جاري است،‏ و میوهاش این است.‏
لیکن مردمانی که در زمین ساکنند زورآورند،‏ و
شهرهایش حصاردار و بسیار عظیم،‏ و پسرانعناق را
نیز در آنجا دیدیم.‏
و عمالقه در زمین جنوب ساکنند،‏ و حتّیان و
یبوسیان و اموریان در کوهستان سکونت دارند.‏ و
کنعانیان نزد دریا و بر کنارة اردن ساکنند.‏
و کالیب قوم را پیش موسی خاموش ساخته،‏
گفت:‏ با عجله برویم و آن را در تصرف آریم،‏ زیرا که
میتوانیم بر آن غالب شویم.‏
اما آن کسانی که با وي رفته بودند،‏ گفتند:‏
28 ،1
خروج 17 .8 ،3
24 ،1
.20
21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
باب 17 ،33
27 ،8
7 ،14
، ایشان
22 ،1
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
- 141 -

نی
یک
ین
ین
یم
نی
نی
يرو
نی
یم
نی
ین
ین
نمیتوانیم با این قوم مقابله نماییم زیرا که ایشان از ما
قويترند.‏ باب
و دربارة زمینی که آن را جاسوسی کرده بودند،‏
خبر بد نزد فرزنداناسرائیل آورده،‏ گفتند:‏ زمی که
براي جاسوسی آن از آن گذشتیم زمی است که
ساکنان خود را میبلعد،‏ و تمامی قومی که در آن
دیدیم،‏ مردان بلند قد بودند.‏
و در آنجا تنومندان پسرانعناق را دیدیم که
فرزندانی تنومنداند،‏ و ما در نظر خود مثل ملخ بودیم و
همچنین در نظر ایشان مینمودیم.‏ تثنیه
اعداد
2 ،9
6 ،14
.32
.33
14
.1
و تمامی جماعت آواز خود را بلند کرده،‏ فریاد
نمودند.‏ و قوم در آن شب میگریستند.‏ باب ؛ تثنیه
،1
5 ،21
25 ،106 ؛ مزامیر 27
.2
و همه فرزنداناسرائیل بر موسی و هارون جر و
بحث کردند،‏ و تمامی جماعت به ایشان گفتند:‏ کاش
که در سرزمین مصر میمردیم یا در این صحرا وفات
مییافتیم!‏ باب
و چرا یهوه ما را به ا زمین آورد تا به دم
شمشیر بیفتیم،‏ و زنان و اطفال ما به اسیري برده
شوند؟ آیا برگشتن به مصر براي ما بهتر نیست؟ خروج
،16
42 .3 ،16
.3
3
.4
5
و به یکدیگر گفتند:‏ سرداري براي خود انتخاب
کرده،‏ به مصر برگردیم.‏
سپ.‏ موسی و هارون به حضور تمامی گروه جماعت
فرزنداناسرائیل به رو افتادند.‏ باب
و یوشع پسر نون و کالیب پسر یفُن َّه که از
جاسوسان زمین بودند،‏ رخت خود را دریدند.‏
باب 31 ،13
4 ،16
.6
6 7، ؛ یوشع
.7
.8
و تمامی جماعت فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏
گفتند:‏ زمینی که براي جاسوسی آن از آن عبور
نمودیم،‏ زمین بسیار بسیار خوبی است.‏
اگر یهوه از ما راضی است ما را به این زمین آورده،‏
آن را به ما خواهد بخشید،‏ زمینی که به شیر و عسل
جاري است.‏ ؛ خروج 3،
مراقب باشید از یهوه نافرمانی نکنید،‏ و از اهل زمین
ترسان مباشید،‏ زیراکه ایشان خوراك ما هستند،‏ سایۀ
ایشان از ایشان گذشته است،‏ و یهوه با ماست،‏ از
ایشان مترسید.‏ تثنیه
لیکن تمامی جماعت گفتند که باید ایشان را
سنگسار کنند.آنگاه جلال یهوه در خیمۀ اجتماع بر
تمامی فرزنداناسرائیل ظاهر شد.‏
،12 ؛ اعداد 10 ،16 ؛ 4 ،17 خروج
19 ،16 ؛ 5
.11
و یهوه به موسی فرمود:‏ تا به ا قوم مرا
توجه ننماید؟ و تا به کی با وجود همۀ نشانههایی که
در میان ایشان نمودم،‏ به من ایمان نیاورند؟
ایشان را به وبا مبتلا ساخته،‏ هلاك کنم و از
تو قومی بزرگ و عظیمتر از ایشان خواهم ساخت.‏ خروج
.12
10 ،32
.13
موسی به یهوه گفت:‏ آنگاه مصریان خواهند شنید،‏
زیراکه این قوم را به قدرت خود از میان ایشان بیرون
آوردي.‏ خروج ؛ یوشع
و به ساکنان این زمین خبر خواهند داد و ایشان
شنیدهاند که تو اي یهوه،‏ در میان ا قوم هستی،‏
زیراکه تو اي یهوه،‏ چشم به چشم دیده میشوي،‏ و ابر
تو بر ایشان ایستاده است،‏ و تو پیش ایشان روز
در ستون ابر و شب در ستون آتش سیر میکنی.‏ خروج
9 ،7
11 ،32
.14
21 ،13
15
سپ.‏ اگر ا قوم را مثل یک فردي بکُشی،‏
طوایفی که آوازة تو را شنیدهاند،‏ خواهند گفت:‏ داوران
،6
16
16. چون
که یهوه نتوانست این قوم را به زمی که
براي ایشان قسم خورده بود درآورد،‏ از ا سبب
ایشان را در صحرا کشت.‏ تثنیه ؛ حزقیال
سپ.‏ هماکنون قدرت یهوه عظیم بشود،‏ چنانکه
گفته بودي
که یهوه دیرخشم و بسیار رحیم و آمرزندة گناه و
سرکشی است،‏ لیکن مجرم را هرگز بیسزا نخواهد
گذاشت بلکه عاقبت گناه پدران را بر پسران تا پشت
سوم و چهارم میرساند.‏ خروج
سپ.‏ گناه این قوم را برحسب عظمت رحمت خود
بیامرز،چنانکه این قوم را از مصر تا اینجا آمرزیدهاي.‏
14 ،20
28 ،9
6 ،34
17
.18
19
12 ،32 خروج
.20
.21
یهوه فرمود:‏ برحسب کلام تو آمرزیدم.‏
لیکن به حیات خودم قسم که تمامی زمین از
جلال یهوه پر خواهد شد.‏ اشعیا
همه مردانی که جلال و نشانهها مرا که در
مصر و بیابان نمودم دیدند،‏ مرا ده مرتبه امتحان کرده،‏
صداي مرا نشنیدند.‏ باب
به درستی که ایشان زمی را که براي پدران
ایشان قسم خوردم،‏ نخواهند دید،‏ و هرکه مرا اهانت
کرده باشد،‏ آن را نخواهد دید.‏ باب ؛ تثنیه ؛
35 ،1
65 ،26
3 ،6
13 ،20
22. چونکه
.23
11 ،95 مزامیر
؛ اول قرنتیان
5 ،10
.24
لیکن بندة من کالیب چونکه روح دیگر داشت و
17 .8
3 ،20
باب 28 ،13
.9
.10
- 142 -

ین
هآن
نی
نی
يرو
نهی
بی
نهی
يرو
مرا تماماً‏ اطاعت نمود،‏ او را به زمی که رفته بود
داخل خواهم ساخت،‏ و نسل او وارث آن خواهند شد.‏
یوشع
اعداد
9 .6 ،14
.25
و چونکه عمالیقیان و کنعانیان در دره ساکنند،‏
فردا رو گردانیده،‏ از راه دریاي سرخ به صحرا کوچ
کنید.‏
و یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
تا به کی این جماعت شریر را که سر من بحث
میکنند متحمل بشوم؟ جر و بحث فرزنداناسرائیل را
که سر من بحث میکنند،‏ شنیدم.‏ مزامیر
به ایشان بگو یهوه میفرماید:‏ به حیات خودم قسم
که چنانکه شما در گوش من گفتید،‏ همچنان با شما
عمل خواهم نمود.‏
29. جنازههاي شما در این صحرا خواهد افتاد،‏ و همه
شمردهشدگان شما برحسب تمامی عدد شما،‏ از بیست
ساله و بالاتر که سر من جر و بحث کردهاید.‏ مزامیر
26 ،106
25 ،106
.26
.27
.28
عبرانیان 17 3، ؛
30. شما به زمینی که دربارة آن دست خود را بلند
کردم که شما را در آن ساکن گردانم،‏ هرگز داخل
نخواهید شد،‏ مگر کالیب پسر یفُن َّه و یوشع پسر نون.‏
12 ،32 ؛ 65 ،26 باب
.31
اما فرزندان شما که دربارة ا گفتید که به یغما
برده خواهند شد،‏ ایشان را داخل خواهم کرد و ایشان
زمینی را کهشما رد کردید،‏ خواهند دانست.‏ تثنیه
لیکن لاشههاي شما در این صحرا خواهد افتاد.‏
و پسران شما در این صحرا چهل سال آواره بوده،‏
بار زناکاري شما را متحمل خواهند شد،‏ تا جنازههاي
شما در صحرا تلف شود.‏ مزامیر ؛ حزقیال ؛ عبرانیان 3،
39 ،1
6 ،4
10 ،95
.32
.33
17
.34
برحسب شمارة روزهایی که زمین را جاسوسی
میکردید،‏ یعنی چهل روز.‏ یک سال به عوض هر روز،‏
بار گناهان خود را چهل سال متحمل خواهید شد،‏ و
مخالفت مرا خواهید دانست.‏ ارمیا ؛ تثنیه ؛ مزامیر
8 .6 ،31
19 ،2
11 ،74
.35
من که یهوه هستم،‏ فرمودم که حتماً‏ ا را به
تمامی این جماعت شریر که به ضد من جمع شدهاند
خواهم کرد،‏ و در ا صحرا تلف شده،‏ در اینجا
خواهند مرد.‏ حزقیال
و اما آن کسانی که موسی براي جاسوسی زمین
فرستاده بود،‏ و ایشان چون برگشتند خبر بد دربارة
زمین آورده،‏ تمام جماعت را از او شاکی ساختند،‏ باب
17 ،5
.36
65 ،26
10 10، ؛ اول قرنتیان
17 ؛ عبرانیان 3،
.37
آن کسانی که این خبر بد را دربارة زمین آورده
بودند،‏ به حضور یهوه از وبا مردند.‏
اما یوشع پسر نون و کال پسر یفُن َّه از جملۀ
آنانی که براي جاسوسی زمین رفته بودند،‏ زنده
ماندند.‏
و چون موسی این سخنان را به همه
فرزنداناسرائیل گفت،‏ قوم بسیار گریستند.‏ تثنیه
و بامدادان به زودي برخاسته،‏ به سر کوه برآمده،‏
گفتند:‏ اینک حاضریم و به مکانی که یهوه وعده داده
است میرویم،‏ زیرا گناه کردهایم.‏ ؛ اول سموئیل
41 ،1
باب 33 ،13
باب 18 ،13
.38
.39
.40
24 ،15
.41
موسی گفت:‏ چرا از فرمان یهوه تجاوز مینمایید؟
لیکن این کار موفق نخواهد شد!‏ دوم تواریخ 13، ؛ اشعیا
،24
12
19
.42
مروید زیرا یهوه در میان شما نیست،‏ مبادا
دشمنانتان شما را بزنند.‏ تثنیه
زیرا عمالیقیان و کنعانیان آنجا پیش شما
هستند،‏ پس به شمشیر خواهید افتاد؛ و چونکه از
پی یهوه روگردانیدهاید،‏ در این صورت یهوه با شما
نخواهد بود.‏
لیکن ایشان از راه تکبر به سر کوه رفتند،‏ اما
صندوق عهد یهوه و موسی از میان لشکرگاه بیرون
نرفتند.‏ تثنیه
آنگاه عمالیقیان و کنعانیان که در آن کوهستان
ساکن بودند فرودآمده،‏ ایشان را زدند و تا حرما فراري
دادند.‏ باب
42 ،1
43 ،1
3 ،21
.43
.44
.45
15
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏ چون
به زمین سکونت خود که من آن را به شما میدهم
داخل شوید،‏ باب
و میخواهید قربانی آتشین براي یهوه بگذرانید،‏ چه
قربانی سوختنی و چه قربانی وفاي نذر،‏ یا براي
داوطلب یا در جشنهاي خود،‏ براي گذرانیدن قربانی
خوشبو براي یهوه از رمه و خواه از گله،‏ لاویان
،7
10 ،35
، خواه
.3
16
.4
آنگاه کسی که قربانی خود را میگذراند،‏ براي
قربانی آردي یک دهم ایفۀ آرد نرم مخلوط شده با یک
چهارم روغن براي یهوه بگذراند.‏ لاویان
و براي قربانی نوشیدنی یک چهارم شراب با
قربانی سوختنی یا براي قربانی براي هر بره حاضرکن.‏
14 ،6
.5
- 143 -

يدا
نهی
هآن
نهی
نهی
یب
یب
کی
بی
.23
اعداد
.6
.7
.8
.9
یا براي قوچ براي قربانی آردي دو دهم ایفۀ آرد نرم
مخلوط شده با یک سوم هینِ‏ روغن حاضرکن.‏
و براي قربانی نوشیدنی یک سوم شراب براي
خوشبویی براي یهوه حاضرکن.‏
و چون گاوي براي قربانی سوختنی یا قربانیاي
براي اَ‏ نذر یا براي قربانی صلح براي یهوه حاضر
میکنی،‏
آنگاه براي قربانی آردي،‏ سه دهم آرد نرم مخلوط
شده با نصف روغن با گاو بگذراند.‏
و براي قربانی نوشیدنی نصف شراب بگذران
تا قربانی آتشین خوشبو براي یهوه بشود.‏
همچنین براي هر گاو و براي هر قوچ و براي هر
برة نر و هر بزغاله کرده شود.‏
برحسب شمارهاي که حاضر کنید بدین صورت
براي هریک،‏ موافق شمارة ا عمل نمایید.‏
هر بومی چون قربانی آتشین خوشبو براي یهوه
میگذراند،‏ این دستورات را به اینطور بجا بیاورد.‏ باب
،18
.10
.11
.12
.13
17
.14
و اگر غریبی که در میان شما سکونت گزیند،‏
هرکه از خاندان شما در میان شما باشد،‏ میخواهد
قربانی آتشین خوشبو براي یهوه بگذراند،‏ به نوعی که
شما عمل مینمایید،‏ او نیز عمل نماید.‏
براي شما که اهل جماعت هستید و براي غری
که نزد شما سکونت گزیند قاعده باشد،‏ قاعده
ابدي در نسلهاي شما؛ مثَل شما به حضور یهوه مثَل
غریب است.‏ خروج
یک قانون و یک حکم براي شما و براي غریبی که
در میان شما سکونت گزیند،‏ خواهد بود.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏
چون به زمینی که من شما را به آن میبرم داخل
شوید،‏
و از محصول زمین بخورید،‏ آنگاه قربانی طلب
براي یهوه بگذرانید.‏
از خمیر اول خود شیرینی براي قربانی طلب
بگذرانید؛ مثل قربانی طلب خرمن،‏ همچنان آن را
بگذرانید.‏ تثنیه
از خمیر اول خود،‏ قربانی طلب در قرنهاي خود
براي یهوه بگذرانید.‏
و هرگاه اشتباهاً‏ خطا کرده،‏ همه این دستورات را
که یهوه به موسی فرموده است،‏ بجا نیاورده باشید،‏
خروج 19 .16 ،23
49 ،12
10 ،16
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
لاویان
یعنی هرچه یهوه به واسطۀ موسی شما را امر
فرمود،‏ از روزي که یهوه امر فرمود و از آن به بعد در
خواندان شما.‏
سپ.‏ اگر این کار اشتباهاً‏ و بدون اطلاع جماعت
کرده شد،‏ آنگاه تمامی جماعت یک گاو جوان براي
قربانی سوختنی و خوشبویی براي یهوه با قربانی آردي
و قربانی نوشیدنی آن،‏ موافق رسم بگذرانند،‏ و یک بز
نر براي قربانی گناه.‏ لاویان
و کاهن براي تمامی جماعت فرزنداناسرائیل
کفاره نماید،‏ و ایشان آمرزیده خواهندشد،‏ زیراکه آن
کار اشتباهاً‏ شده است؛ و ایشان قربانی خود را براي
قربانی آتشین یهوه و قربانی گناه خود را براي عمل
خویش،‏ به حضور یهوه گذرانیدهاند.‏
و تمامی جماعت فرزنداناسرائیل و غریبی که در
میان ایشان ساکن باشد،‏ آمرزیده خواهند شد،‏ زیراکه
به تمامی جماعت اشتباهاً‏ شده بود.‏
و اگر یک نفر اشتباهاً‏ خطا کرده باشد،‏ آنگاه بز
مادة یک ساله براي قربانی گناه بگذراند.‏
و کاهن براي آن کسی که عمل کرده است چونکه
خطاي او از نادانستگی بود،‏ به حضور یهوه کفاره کند
تا براي وي کفاره بشود و آمرزیده خواهد شد.‏
براي کسی که اشتباهاً‏ خطا کند،‏ خواه فردي
بومی از فرزنداناسرائیل و خواه غری که در میان
ایشان ساکن باشد،‏ یک قانون خواهد بود.‏
و اما کسی که با دست بلند عملی نماید،‏ چه بومی
و چه غر ، او به یهوه کفر کرده باشد.‏ پس آن
شخص از میان قوم خود ریشه کن خواهد شد.‏ عبرانیان
،10
13 ،4
24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
26
31. چونکه
کلام یهوه را خوار شمرده،‏ حکم او را
شکسته است،‏ آن کس حتماً‏ ریشه کن شود و گناهش
بر وي خواهد بود.‏
و چون فرزنداناسرائیل در صحرا بودند،‏ کسی را
یافتند که در روز سبت هیزم جمع میکرد.‏ خروج ؛
27 ،16
.32
8 ،20
.33
و کسانی که او را یافتند که هیزم جمع میکرد،‏ او
را نزد موسی و هارون و تمامی جماعت آوردند.‏
و او را در حبس نگاه داشتند،‏ زیراکه اعلام نشده
بود که با وي چه باید کرد.‏ لاویان
و یهوه به موسی فرمود:‏ این شخص البته کشته
شود،‏ تمامی جماعت او را بیرون از لشکرگاه با سنگها
سنگسار کنند.‏
سپ.‏ تمامی جماعت او را بیرون از لشکرگاه آورده،‏
12 ،24
.34
.35
36
13 .2 ،4
- 144 -

هدل
هآن
ه تقَ‏
هآن
يرو
يلاو
يلاو
نی
کی
هآن
يرو
يلاو
يلاو
او را سنگسار کردند و مرد،‏ چنانکه یهوه به موسی امر
کرده بود.‏ لاویان ؛ یوشع
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو که
براي خود بر گوشههاي رخت خویش در خاندان خود
منگوله بسازند و رشتۀ لاجوردي بر هر گوشۀ صیصیت
بگذارند.‏ تثنیه ؛ ؛ متی 23،
و براي شما منگوله خواهد بود تا برآن بنگرید و
تمام دستورات یهوه را بیاد آورده،‏ بجا آورید،‏ و در پی
ا و چشمان خود که شما در پی ا زنا میکنید،‏
منحرف نشوید.‏
تا تمامی دستورات مرا بیاد آورده،‏ بجا آورید،‏ و
براي خداي خود مقدس باشید.‏
من یهوه خداي شما هستم که شما را از سرزمین
مصر بیرون آوردم تا خداي شما باشم.‏ من یهوه خداي
شما هستم.‏ خروج ؛ پیدایش
اعداد
25 ،7
5
7 ،17
23 ،24
12 ،22
2 ،20
8 ،6
.37
.38
.39
.40
.41
16
.1
و قورح پسر یصهار پسر ا پسر و داتان و
اَبیرام پسران اَلیآب و اُون پسر فالت پسران رؤبین
کسان گرفته،‏ باب ؛ یهودا
با بعضی از فرزنداناسرائیل،‏ یعنی دویست و پنجاه
نفر از امیران جماعت که برگزیدگان شورا و مردان
معروف بودند،‏ به حضور موسی برخاستند.‏ باب ؛ خروج
1 ،12
11
9 ،26
.2
21 ،18
.3
و به مقابل موسی و هارون جمع شده،‏ به ایشان
گفتند:‏ شما از حد خود تجاوز مینمایید،‏ زیرا تمامی
جماعت هریک از ایشان مقدساند،‏ و یهوه در میان
ایشان است.‏ پ س چرا خویشتن را بر جماعت یهوه
برمیافرازید؟ باب
و چون موسی این را شنید،‏ به خود درافتاد.‏
2 ،20
.4
5 ،14 باب
.5
و قورح و تمامی جمعیت او را خطاب کرده،‏ گفت:‏
بامدادان یهوه نشان خواهد داد که چه کس از آن وي
و چه کس مقدس است،‏ و او را نزد خود خواهد آورد؛
و هرکه را براي خود برگزیده است،‏ او را نزد خود
خواهد آورد.‏ باب
این را بکنید که تابههاي بخور براي خود بگیرید،‏
اي قورح و تمامی جمعیت تو.‏
و آتش در آنها گذارده،‏ فردا به حضور یهوه بخور در
ا بریزید،‏ و آن کس که یهوه برگزیده است،‏ مقدس
خواهد شد.‏ اي پسران شما از حد خود تجاوز
مینمایید!‏ حزقیال
و موسی به قورح گفت:‏ اي پسران بشنوید!‏
آیا نزد شما کم است که خداي اسرائیل شما را از
جماعت اسرائیل ممتاز کرده است،‏ تا شما را نزد خود
بیاورد تا در مسکن یهوه خدمت نمایید،‏ و به حضور
جماعت براي خدمت ایشان بایستید؟
و تو را و همه برادرانت پسران را با تو نزدیک
آورد،‏ و آیا کاهنان را نیز میطلبید؟
از این جهت تو و تمامی جمعیت تو به ضد یهوه
جمع شدهاید.‏ و اما هارون چیست که سر او بحث
میکنید؟ خروج
و موسی فرستاد تا داتان و ابیرام پسران الیاب را
بخواند،‏ و ایشان گفتند:‏ نمیآییم!‏ باب
آیا کم است که ما را از زمینی که به شیر و عسل
جاري است،‏ بیرون آوردي تا ما را در صحرا نیز هلاك
سازي که میخواهی خود را بر ما حکمران سازي؟
و ما را هم به زمینی که به شیر و عسل جاري
است درنیاوردي و مالکیتی از مزرعهها و تاکستانها به
ما ندادي.‏ آیا چشمان ا مردمان را میکنی؟
نخواهیمآمد!‏
و موسی بسیار خشمناك شده،‏ به یهوه گفت:‏
قربانی ایشان را به حساب میاور،‏ خر از ایشان
نگرفتم،‏ و به یکی از ایشان زیان نرساندم.‏ خروج ؛
19 ،32
باب 6 ،3
9 ،26
6 ،44
7 ،16
خروج 17 .8 ،3 ؛ 5 ،13 ؛ 3 ،33
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
اول سموئیل
3 ،12
.16
و موسی به قورح گفت:‏ تو با تمامی جمعیت خود
فردا به حضور یهوه حاضر شوید،‏ تو و ایشان و هارون.‏
و هر کس تابه بخور خود را گرفته،‏ بخور بر آنها
بگذارد؛ و شما هر کس تابه بخور خود،‏ یعنی دویست و
پنجاه تابه بخور به حضور یهوه بیاورید،‏ تو نیز و هارون
هر یک تابه بخور خود را بیاورید.‏
سپ.‏ هر کس تابه بخور خود را گرفته،‏ و آتش در
ا نهاده،‏ و بخور بر آنها گذارده،‏ نزد دروازة خیمۀ
اجتماع،‏ با موسی و هارون ایستادند.‏
و قورح تمامی جماعت را به مقابل ایشان نزد در
خیمۀ اجتماع جمع کرد،‏ و جلال یهوه بر تمامی
جماعت ظاهرشد.‏ باب
و یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
21. خود را از این جماعت دور کنید تا ایشان را در
لحظهاي هلاك کنم.‏
سپ.‏ ایشان به در افتاده،‏ گفتند:‏ اي خدا که
خداي روحهاي تمام بشر هستی،‏ آیا یک نفر گناه ورزد
5 ،12
.17
18
.19
.20
22
5 ،17
.6
.7
- 145 -

هآن
هآن
يرو
نه
.38
و بر تمام جماعت غضبناك شوي؟ دوم سموئیل
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
جماعت را خطاب کرده،‏ بگو از اطراف مسکن
قورح و داتان و ابیرام دور شوید.‏
سپ.‏ موسی برخاسته،‏ نزد داتان و ابیرام رفت و
بزرگان اسرائیل در عقب وي رفتند.‏
و جماعت را خطاب کرده،‏ گفت:‏ از نزد خیمههاي
این مردمان شریر دور شوید،‏ و چیزي را که از آن
ایشان است لمس منمایید،‏ مبادا در همۀ گناهان
ایشان هلاك شوید.‏ اشعیا ؛ دوم قرنتیان
سپ.‏ از اطراف مسکن قورح و داتان و ابیرام دور
شدند،‏ و داتان و ابیرام بیرون آمده،‏ با زنان و پسران و
اطفال خود به در خیمههاي خود ایستادند.‏
و موسی گفت:‏ از این خواهید دانست که یهوه مرا
فرستاده است تا همۀ این کارها را بکنم و به ارادة من
نبوده است.‏ ؛
اگر این کسان همانند مرگ سایر انسانها بمیرند و
اگر همانند وقایع همه انسانها بر ایشان واقع شود،‏ یهوه
مرا نفرستاده است.‏ باب
و اما اگر یهوه چیز تازهاي بنماید و زمین دهان
خود را گشاده،‏ ایشان را با همه دارئی ایشان ببلعد که
به گور زنده فرود روند،‏ آنگاه بدانید که این مردمان به
یهوه توجه نمیکنند.‏
و چون از گفتن همۀ این سخنان فارغ شد،‏ زمینی
که زیر ایشان بود،‏ شکافته شد.‏ باب ؛ تثنیه ؛ مزامیر
اعداد
17 ،24
6 ،11
17 ،6
10 ،26
20 ،48
36 ،5
3 ،27
یوحنا 2 ،3
.23
.24
25
.26
27
.28
.29
.30
.31
17 ،106
.32
و زمین دهان خود را گشوده،‏ ایشان را و خانههاي
ایشان و همۀ کسان را که تعلق به قورح داشتند،‏ با
تمامی اموال ایشان بلعید.‏
و ایشان با هرچه به ایشان تعلق داشت،‏ زنده به
گور فرورفتند،‏ و زمین بر ایشان به هم آمد که از میان
جماعت هلاك شدند.‏ مزامیر
و همه اسرائیلیان که به اطراف ایشان بودند،از
نعرة ایشان گریختند،‏ زیرا گفتند مبادا زمین ما را نیز
ببلعد.‏
و آتش از حضور یهوه بدر آمده،‏ دویست و پنجاه
نفر را که بخور میگذرانیدند،‏ سوزانید.‏ لاویان ؛ مزامیر
1 ،10
16 ،55 ؛ 10 ،63
.33
.34
.35
18 ،106
.36
.37
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
به العازار پسر هارون کاهن بگو که تابه بخورها را
از میان آتش بردار،‏ و آتش را به آن طرف بپاش زیراکه
ا مقدس است،‏
یعنی تابه بخورهاي این گناهکاران را به ضد جان
ایشان؛ و از آنها تختهاي پ براي پوشش قربانگاه
بسازند،‏ زیرا چونکه ا را به حضور یهوه گذرانیدهاند،‏
مقدس شده است،‏ تا براي فرزنداناسرائیل نشانهاي
باشد.‏
سپ.‏ العازار کاهن تابه بخورهاي برنجین را که
سوخته شدگان گذرانیده بودند گرفته،‏ از آنها پوشش
قربانگاه ساختند.‏
تا براي فرزنداناسرائیل یادگار باشد تا هیچ غریبی
که از فرزندانهارون نباشد براي سوزانیدن بخور به
حضور یهوه نزدیک نیاید،‏ مبادا مثل قورح و جمعیتش
بشود،‏ چنانکه یهوه توسط موسی او را امر فرموده بود.‏
39
.40
51 ،1 ؛ 10 ،3 باب
.41
و در فرداي آن روز تمامی جماعت
فرزنداناسرائیل سر موسی و هارون بحث کرده،‏ گفتند
که شما قوم یهوه را کشتید.‏ باب ؛
و چون جماعت بر موسی و هارون جمع شدند،‏ به
سوي خیمۀ اجتماع نگریستند،‏ و اینک ابر آن را
پوشانید و جلال یهوه ظاهر شد.‏ باب ؛ خروج
و موسی و هارون پیش خیمۀ اجتماع آمدند.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
از میان این جماعت دور شوید تا ایشان را ناگهان
هلاك سازم.‏ و ایشان به خود درافتادند.‏
و موسی به هارون گفت:‏ تابه بخور خود را گرفته،‏
آتش از روي قربانگاه در آن بگذار،‏ و بخور بر آن بریز،‏ و
به زودي به سوي جماعت رفته،‏ برايایشان کفاره کن،‏
زیرا خشم از حضور یهوه برآمده،‏ و وبا شروع شده
است.‏ لاویان ؛
سپ.‏ هارون به نحوي که موسی گفته بود آن را
گرفته،‏ در میان جماعت دوید و اینک وبا در میان قوم
شروع شده بود.‏ پ س بخور را بریخت و براي قوم کفاره
نمود.‏ مزامیر
و او در میان مردگان و زندگان ایستاد و وبا
بازداشته شد.‏
و عدد کسانی که از وبا مردند چهارده هزار و
هفتصد بود،‏ غیر از آنانی که در حادثۀ قورح هلاك
شدند.‏
پس هارون نزد موسی به در خیمۀ اجتماع
برگشت و وبا رفع شد.‏
10 ،16
2 ،20
5 ،12
2 ،14
16 .6 ،5
4 ،1
23 ،106
.42
.43
.44
.45
.46
47
.48
.49
.50
17
- 146 -

يرو
يلاو
یم
کی
هآن
کی
يلاو
هآن
یدن
هآن
يلاو
نی
.2
اعداد
.1
.2
.3
.4
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
به فرزنداناسرائیل سخن بگو و از ایشان عصاها
بگیر،‏ یک عصا از هر خاندان پدران،‏ از همه امیران
ایشان دوازده عصا برحسب خاندان پدران ایشان،‏ و نام
هرکس را بر عصاي او بنویس.‏
و اسم هارون را بر عصاي بنویس،‏ زیراکه براي
هر بزرگ خاندان پدران ایشان یک عصا خواهد بود.‏
و آنها را در خیمۀ اجتماع پیش شهادت،‏ جایی که
من با شما ملاقات میکنم بگذار.‏ خروج
و شخصی را که من انتخاب کنم،‏ عصاي او
شکوفه خواهد آورد.‏ پ س شکایت فرزنداناسرائیل را که
بر شما میکنند از خود ساکت خواهم نمود.‏ باب
و موسی این را به فرزنداناسرائیل گفت همه
امیران ایشان او را عصاها دادند،‏ عصا براي هر
امیر،‏ یعنی دوازده عصا برحسب خاندان پدران ایشان،‏
و عصاي هارون در میان عصاهاي ا بود.‏
و موسی عصاها را به حضور یهوه در خیمۀ شهادت
گذارد.‏
و در فرداي آن روز چون موسی به خیمۀ شهادت
داخل شد،‏ اینک عصاي هارون که براي خاندان
بود شکفته بود،‏ و شکوفه آورده و گل داده،‏ و بادام
رسانیده بود.‏ عبرانیان
و موسی همۀ عصاها را از حضور یهوه نزد همه
فرزنداناسرائیل بیرون آورده،‏ هر یک نگاه کرده،‏ عصاي
خود را گرفتند.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ عصاي هارون را پیش
شهادت باز بگذار تا براي هشداري براي سرکشان
نگاه داشته شود،‏ و شکایت ایشان را از من رفع نمایی
تا نمیرند.‏ باب
سپ.‏ موسی چنان کرد،‏ و به نحوي که یهوه او را
امر فرموده بود،‏ عمل نمود.‏ باب ؛ خروج
و فرزنداناسرائیل به موسی عرض کرده،‏ گفتند:‏
اینک فانی و هلاك میشویم.‏ همه ما هلاك شدهایم!‏
هرکه نزدیک میآید که به مسکن یهوه نزد
میآید میمیرد.‏ آیا تماماً‏ فانی شویم؟ اشعیا ؛ مراثی
7 .5 ،16
، پس
16 ،40
12 ،64
22 ،25
31 ،31
4 ،9
10 ،20
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
.12
.13
22 ،5 ارمیا
18
.1
و یهوه به هارون فرمود:‏ تو و پسرانت و خاندان
اجدادت با تو،‏ گناه محل مقدس را متحمل شوید،‏ و تو
و پسرانت با تو،‏ گناه کاهنی خود را متحمل شوید.‏
و هم برادران خود یعنی قوم راکه قوم پدران
توباشند باخود نزدیک بیاور تا با تو یکی شده،‏ تو را
خدمت نمایند،‏ و اما تو با پسرانت پیش خیمۀ شهادت
باشید.‏ باب
و ایشان وظیفه تو را و وظیفه تمامی مسکن را نگاه
دارند؛ لیکن به اسباب محل مقدس و به قربانگاه
نزدیک نیایند مبادا بمیرند،‏ ایشان و شما نیز.‏
و ایشان با تو یکی شده،‏ وظیفه خیمۀ اجتماع را با
تمامیخدمت خیمه بجا آورند و غریبی به شما نزدیک
نیاید.‏
و وظیفه محل مقدس و وظیفه قربانگاه را نگاه
دارید تا خشم بر فرزنداناسرائیل دیگر نازل نشود.‏ باب
6 ،6
.3
.4
.5
46 ،16
.6
و اما من اینک برادران شما لاویان را از میان
فرزنداناسرائیل گرفتم،‏ و براي شما پیشکش میباشند
که به یهوه داده شدهاند،‏ تا خدمت خیمۀ اجتماع را
بجا آورند.‏
و اما تو با پسرانت،‏ کاهنی خود را براي هر کار
قربانگاه و براي آنچه اندرون پرده است نگاه دارید،‏ و
خدمت بکنید.‏ کاهنی را به شما دادم تا خدمت از راه
بخشش باشد،‏ و غریبی که نزدیک آید،‏ کشته شود.‏ باب
باب 45 .12 ،3
.7
51 ،1
.8
.9
و یهوه به هارون فرمود:‏ اینک من وظیفه هدایاي
افراشتنی خود را با همۀ چیزهاي مقدس
فرزنداناسرائیل به تو بخشیدم.‏ ا را به تو و پسرانت
به خاطر مسح شدن به قاعده ابدي دادم.‏
از مقدسترین که از آتش نگاه داشته شود،‏ ا از
آن تو خواهد بود،‏ هر قربانی ایشان یعنی هر قربانی
آردي و هر قربانی گناه و هر قربانی جرم ایشان که نزد
من بگذرانند،‏ اینها براي تو و پسرانت مقدسترین
باشد.‏
مثل مقدسترین آنها را بخور.‏ هر مرد از آن
بخورد،‏ براي تو مقدس باشد.‏ لاویان ؛
و این هم از آن تو باشد،‏ قربانی طلب از عطایاي
ایشان با هر قربانی جنبانی فرزنداناسرائیل را به تو
و به پسرانت و دخترانت به قاعده ابدي دادم،‏ هرکه در
خانۀ تو پاکیزه باشد،‏ از آن بخورد.‏ لاویان ؛
تمامی بهترین روغن و تمامی بهترین حاصل مو و
غله یعنی نوبرهاي ا را که به یهوه میدهند،‏ به تو
بخشیدم.‏
نوبرهاي هرچه در زمین ایشان است که نزد یهوه
میآورند از آن تو باشد،‏ هرکه در خانۀ تو پاکیزه باشد،‏
11 ،22
6 ،7
14 ،10
16 ،6
.10
.11
.12
.13
- 147 -

کی
یول
هآن
هآن
يلاو
یدن
نی
هآن
هاآن
یم
يرو
از آن بخورد.‏
وهرچه در اسرائیل وقف بشود،‏ از آن تو باشد.‏
اعداد
.14
28 ،27
.15
لاویان
و هرچه رحم را گشاید از هر موجودي که براي
یهوه میگذرانند چه از انسان و چه از حیوانات از آن
تو باشد؛ اما نخستزادة انسان را البته فدیه دهی،‏ و
نخستزادة حیوانات ناپاك را فدیهاي بده.‏ تثنیه
و اما دربارة فدیۀ آنها،‏ آنها را از ماهه به
حساب خود به پنج شکل نقره،‏ موافق شکل محل
مقدس که بیست جیره باشد فدیه بده.‏ ؛
نخستزادة گاو یا نخستزادة گوسفند یا
نخستزادة بز را فدیه ندهی؛ آنها مقدسند؛ خون آنها
را بر قربانگاه بپاش و پیه ا را براي قربانی آتشین و
عطر خوشبو براي یهوه بسوزان.‏ لاویان
و گوشت ا مثل سینۀ جنبانی ، از آن تو باشد
و ران راست،‏ از آن تو باشد.‏
همه قربانیهاي طلب را از چیزهاي مقدس که
فرزنداناسرائیل براي یهوه میگذرانند به تو و پسرانت
و دخترانت با تو به قاعده ابدي دادم.‏ ا به حضور
یهوه براي تو و نسل تو با تو عهد نمک تا به ابد خواهد
بود.‏ لاویان
و یهوه به هارون فرمود:‏ تو در زمین ایشان هیچ
ملک نخواهی یافت،‏ و در میان ایشان براي تو سهمی
نخواهد بود،‏ سهم تو و ملک تو در میان
فرزنداناسرائیل من هستم.‏ تثنیه ؛ ؛ یوشع 13،
13 ،30
33 .14
19 ،15
خروج 12 ،13
9 ،1
12 ،12
9 ،10
16-14 ،6
.16
.17
.18
.19
.20
7 ،18 ؛
.21
و به پسران اینک تمامی دهم اسرائیل را
براي ملکیت دادم،‏ به عوض خدمتی که کنند،‏
یعنی خدمت خیمۀ اجتماع.‏ لاویان
و بعد از این فرزنداناسرائیل به خیمۀ اجتماع
نزدیک نیایند،‏ مبادا گناه را متحمل شده،‏ بمیرند.‏
اما لاویان خدمت خیمۀ اجتماع را بکنند و
متحمل گناه ایشان بشوند،‏ این در خاندان شما
قاعدهاي ابدي خواهد بود،‏ و ایشان در میان
فرزنداناسرائیل ملک نخواهندیافت.‏
زیراکه یک دهم فرزنداناسرائیل را که آن را نزد
یهوه براي قربانی طلب بگذرانند به لاویان براي ملک
بخشیدم.‏ بنابراین به ایشان گفتم که در میان
فرزنداناسرائیل ملک نخواهند یافت.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
که لاویان را نیز خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏ چون
یک دهمی را که از فرزنداناسرائیل به شما براي
ملکیت دادم از ایشان بگیرید،‏ آنگاه قربانی طلب یهوه
را از آن،‏ یعنی یک دهمی از دهم بگذرانید.‏ نحمیا
و قربانی طلب شما براي شما،‏ مثل دسته خرمنگاه
و پري چرخشت حساب میشود.‏
بدینطور شما نیز از همۀ یک دهمهایی که از
فرزنداناسرائیل میگیرید،‏ قربانی طلب براي یهوه
بگذرانید،‏ و از آنها قربانی طلب یهوه را به هارون کاهن
بدهید.‏
از همه هدایاي خود،‏ هر قربانی طلب براي یهوه
بگذارید،‏ از بهترین قسمتهاي آن که مقدس خواهد
شد.‏
و ایشان را بگو هنگامی که بهترین آنها را از آنها
گذرانیده باشید،‏ آنگاه براي لاویان مثل محصول خرمن
و حاصل چرخشت حساب خواهد شد.‏
و شما و خاندان شما آن را در هرجا بخورید
زیراکه این مزد شما است،‏ به عوض خدمتی که در
خیمۀ اجتماع میکنید.‏ متی
و چون بهترین ا را از آنها گذرانیده باشید،‏ پس
به سبب متحمل گناه نخواهید بود،‏ و چیزهاي
مقدس فرزنداناسرائیل را ناپاك نکنید،‏ مبادا بمیرند.‏
37 ،10
10 ،10
.27
.28
.29
.30
.31
.32
19
.1
.2
و یهوه موسی و هارون را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
این است قاعده شریعتی که یهوه آن را امر فرموده،‏
گفت:‏ به فرزنداناسرائیل بگو که گاو سرخ پاك که در
آن عیب نباشد و یوغ بر گردنش نیامده باشد،‏ نزد تو
بیاورند.‏ عبرانیان
و آن را به العازار کاهن بدهید،‏ و آن را بیرون از
لشکرگاه برده،‏ پیش وي کشته شود.‏
و العازار کاهن به انگشت خود از خون آن بگیرد،‏ و
به سوي پیشگاه خیمۀ اجتماع آن خون را هفت مرتبه
بپاشد.‏ لاویان ؛ ؛ عبرانیان
و گاو در نظر او سوخته شود،‏ پوست و گوشت و
خون با ادرار آن سوخته شود.‏ خروج
و کاهن چوب سرو با زوفا و قرمز گرفته،‏ آنها را در
میان آتشِ‏ گاو بیندازد.‏ لاویان ؛ مزامیر
سپ.‏ کاهن رخت خود را بشوید و بدن خود را به آب
غسل دهد،‏ و بعد از آن در لشکرگاه داخل شود و
کاهن تا شام نجس باشد.‏
و کسی که آن را سوزانید،‏ رخت خود را به آب
بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد،‏ و تا شام نجس
9 ،51
14 ،29
13 ،9
6 ،14
11 ،8
13 ،9
17 .6 ،4
.3
.4
.5
.6
7
.8
30 ،27
.22
.23
.24
.25
.26
- 148 -

يجا
يرو
يجا
باشد.‏
و شخص پاکیزه،‏ خاکستر گاو را جمع کرده،‏ بیرون
از لشکرگاه در جاي پاك بگذارد.‏ و آن براي جماعت
فرزنداناسرائیل براي آب تنزیه نگاه داشته شود.‏ آن
قربانی گناه است.‏ اول پطرس
و کسی که خاکستر گاو را جمع کند،‏ رخت خود
را بشوید و تا شام نجس باشد.‏ این براي
فرزنداناسرائیل و غریبی که در میان ایشان ساکن
باشد،‏ قاعدهاي ابدي خواهد بود.‏ خروج ؛
هرکه مرده هر آدمی را لمس نماید،‏ هفت روز
نجس باشد.‏ حجی
و آن شخص در روز سوم خویشتن را به آن پاك
کند،‏ و در روز هفتم پاکیزه باشد،‏ و اگر خویشتن را در
روز سوم پاك نکرده باشد،‏ در روز هفتم پاکیزه نخواهد
بود.‏
و هرکه مرده هر آدمی را که مرده باشد لمس
نموده،‏ وخود را به آن پاك نکرده باشد،‏ او مسکن یهوه
را نجس کرده است.‏ و آن شخص از اسرائیل ریشه کن
شود،‏ چونکه آب پاك کننده بر او پاشیده نشده است،‏
نجس خواهد بود،‏ و نجاستش بر وي باقی است.‏
این است قانون براي کسی که در خیمهاي بمیرد،‏
هرکه داخل آن خیمه شود و هرکه در آن خیمه باشد
هفت روز نجس خواهد بود.‏
و هر ظرف گشاده که سرپوش برآن بسته نباشد،‏
نجس خواهد بود.‏
و هرکه در بیابان کشته شده با شمشیر یا مرده یا
استخوان آدمی یا قبري را لمس نماید،‏ هفت روز
نجس باشد.‏
و براي شخص نجس از خاکستر آتش آن قربانی
گناه بگیرند و آب روان برآن در ظرفی بریزند.‏
و شخص پاکیزه زوفا گرفته،‏ درآن آب فرو برد و بر
خیمه بر همۀ اسباب و کسانی که در آن بودند و بر
شخصی که استخوان یا مقتول یا مرده یا قبر را لمس
کرده باشد،‏ بپاشد.‏ مزامیر
و آن شخصِ‏ پاکیزه،‏ آب را بر آن شخص نجس در
روز سوم و در روز هفتم بپاشد،‏ و در روز هفتم
خویشتن را پاکیزه کرده،‏ رخت خود را بشوید و به آب
غسل کند و در شام پاکیزه خواهد بود.‏
و اما کسی که نجس شده،‏ خویشتن را پاکیزه
نکند.‏ آن شخص از میان جماعت ریشه کن شود،‏
چونکه محل مقدس یهوه را نجس نموده،‏ و آب نظافت
اعداد
بر او پاشیده نشده است.‏ او نجس است.‏
و براي ایشان قاعده ابدي خواهد بود.‏ و کسی که
آب نظافت را بپاشد،‏ رخت خود را بشوید و کسی که
آب نظافت را لمس کند،‏ تا شام نجس باشد.‏ لاویان
و هر چیزي را که شخص نجس لمس نماید نجس
خواهد بود،‏ و هر کسی که آن را لمس نماید تا شام
نجس خواهد بود.‏
24 ،11
.21
.22
20
.1
و تمامی جماعت فرزنداناسرائیل در ماه اول به
بیابان صین رسیدند،‏ و قوم در قادش اقامت کردند،‏ و
مریم در آنجا وفات یافته،‏ دفن شد.‏
و براي جماعت آب نبود.‏ پ س بر موسی و هارون
جمع شدند.‏ خروج ؛ اعداد
و قوم با موسی دعوا کرده،‏ گفتند:‏ کاش که
میمردیم وقتی که برادران ما در حضور یهوه مردند!‏
و چرا جماعت یهوه را به این بیابان آوردید تا ما و
حیوانات ما،‏ در اینجا بمیریم؟
و ما را از مصر چرا برآوردید تا ما را به این بد
بیاورید که زراعت و انجیر و مو و انار نیست؟ و
آب هم نیست که بنوشیم!‏ خروج
و موسی و هارون از حضور جماعت نزد در خیمۀ
اجتماع آمدند،‏ و به خود درافتادند،‏ و جلال یهوه
بر ایشان ظاهر شد.‏ باب ؛ خروج
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
عصا را بگیر و تو و برادرت هارون جماعت را جمع
کرده،‏ در نظر ایشان به این صخره بگویید که آب خود
را بدهد.‏ پس آب را براي ایشان از صخره بیرون آورده،‏
جماعت و حیوانات ایشان را خواهی نوشانید.‏ باب
سپ.‏ موسی عصا را از حضور یهوه او را
فرموده بود،‏ گرفت.‏
و موسی و هارون،‏ جماعت را پیش صخره جمع
کردند،‏ و به ایشان گفت:‏ اي شریران بشنوید،‏ آیا از این
صخره آب براي شما بیرون آوریم؟ باب
و موسی دست خود را بلند کرده،‏ صخره را دو
مرتبه با عصاي خود زد و آب بسیار بیرون آمد که
جماعت و حیوانات ایشان نوشیدند.‏ خروج
و یهوه به موسی و هارون فرمود:‏ چونکه مرا
تصدیق ننمودید تا مرا در نظر فرزنداناسرائیل تقدیس
نمایید،‏ به این دلیل شما این جماعت را به زمینی که
بهایشان دادهام نخواهید ساخت.‏ باب ؛ تثنیه
،1
16 ،21
باب 36 ،33
، چنانکه
14 ،27
10 ،17
6 ،17
3 ،17
10 ،16
5 ،21
5 ،12
1 ،17
، داخل
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
9
.10
.11
.12
21 ،30
21 ،27
2 ،1
9 ،51
14 ،2
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 149 -

ههرا
هرا
هرا
نی
اعداد
4 ،34 ؛ 2 ،31 ؛ 21 ،4 ؛ 37
.13
این است آب مریبه جایی که فرزنداناسرائیل به
یهوه گله کردند،‏ و او خود را در میان ایشان تقدیس
نمود.‏ خروج ؛ تثنیه ؛ مزامیر ؛
و موسی،‏ قاصدانی از قادش نزد پادشاه اَدوم
فرستاد که برادر تو اسرائیل چنین میگوید:‏ که تمامی
مشقتی را که بر ما واقع شده است،‏ تو میدانی.‏ داوران
،11
32 ،106
8 ،81
51 ،32
7 .2 ،17
.14
تثنیه 7 ،23 ؛ 17
.15
که پدران ما به مصر فرود آمدند و مدت طولانی
در مصر ساکن میبودیم،‏ و مصریان با ما و با پدران ما،‏
بد رفتاري نمودند.‏
و چون نزد یهوه فریاد برآوردیم،‏ او صداي ما را
شنیده،‏ فرشتهاي فرستاد و ما را از مصر بیرون آورد.‏ و
اینک ما در قادش هستیم،‏ شهري که در انتهاي مرز
توست.‏ خروج
تمنا اینکه از زمین تو بگذریم،‏ از مزرعه و
تاکستان نخواهیم گذشت،‏ و آب از چاهها نخواهیم
نوشید،‏ بلکه از شاه ا خواهیم رفت،‏ و تا از حدود تو
نگذشته باشیم،‏ به طرف راست یا چپ انحراف نخواهیم
کرد.‏ باب
ادوم وي را گفت:‏ از من نخواهی گذشت در غیر
این صورت به مقابلۀ تو با شمشیر بیرون خواهمآمد.‏
فرزنداناسرائیل در جواب وي گفتند:‏ از راههاي
عمومی خواهیم رفت و هرگاه من و گلههایم از آب تو
بنوشیم،‏ قیمت آن را خواهم داد،‏ ما چیزي نمیخواهیم
فقط پیاده عبور خواهیم کرد.‏
گفت:‏ نخواهی گذشت.‏ و ادوم با خلق بسیار و
دست قوي به مقابلۀ ایشان بیرون آمد.‏ باب
بدینطور ادوم راضی نشد که اسرائیل را به مرز
خود راه دهد.‏ پس اسرائیل از طرف او رو گردانید.‏
23 ،21
19 ،14
22 ،21
.16
.17
.18
.19
.20
.21
18 ،11 داوران
22
سپ.‏ تمامی جماعت فرزنداناسرائیل از قادش کوچ
کرده،‏ به کوه هور رسیدند.‏
و یهوه موسی و هارون را در کوه هور نزد مرز
زمین ادوم خطاب کرده،‏ فرمود:‏
هارون به قوم خود خواهد پیوست،‏ زیرا چونکه
شما نزد آب مریبه از فرمان من نافرمانی ورزیدید،‏ از
این جهت او به زمینی که به فرزنداناسرائیل دادم،‏
داخل نخواهد شد.‏ ؛ تثنیه
سپ.‏ هارون و پسرش العازار را برداشته،‏ ایشان را
به فراز کوه هور بیاور.‏ ؛ تثنیه
و لباس هارون را بیرون کرده،‏ بر پسرش العازار
بپوشان،‏ و هارون در آنجا وفات یافته،‏ به قوم خود
خواهد پیوست.‏
سپ.‏ موسی به طوري که یهوه او را امر فرموده
بود،‏ عمل نموده،‏ ایشان درنظر تمامی جماعت به فراز
کوه هور برآمدند.‏
و موسی لباس هارون را بیرون کرده،‏ به پسرش
العازار پوشانید.‏ و هارون در آنجا بر قلۀ کوه وفات
یافت،‏ و موسی و العازار از کوه فرود آمدند.‏ تثنیه ؛
،32
6 ،10
27
.28
50
.29
و چون تمامی جماعت دیدند که هارون مرد،‏ همه
خاندان اسرائیل براي هارون سی روز سوگواري کردند.‏
21
.1
و چون کنعانی که پادشاه عراد و در جنوب ساکن
بود،‏ شنید که اسرائیل از راه اَتاریم میآید،‏ با اسرائیل
جنگ کرد و بعضی از ایشان را به اسیري برد.‏
باب 33،
40
.2
و اسرائیل براي یهوه نذر کرده،‏ گفت:‏ اگر این قوم را
به دست من تسلیم نمایی،‏ شهرهاي ایشان را کلاً‏
هلاك خواهم ساخت.‏ مزامیر
پس یهوه دعاي اسرائیل رامستجاب فرموده،‏
کنعانیان را تسلیم کرد،‏ و ایشان و شهرهاي ایشان را
کلاً‏ هلاك ساختند.‏ و آن مکان حرمه نامیده شد.‏ داوران
13 ،56
.3
17 ،1
.4
و از کوه هور به دریاي سرخ کوچ کردند تا زمین
ادوم را دور زنند.‏ و دل قوم در بی تاب شد.‏ تثنیه
؛ اعداد
1 ،2
1 ،11
.5
و قوم بر خدا و موسی شکایت آورده،‏ گفتند:‏ که ما
را از مصر چرا برآوردید تا در بیابان بمیریم؟ زیرا که
نان نیست و آب هم نیست!‏ و دل ما از ا خوراك
انزجارآور کراهت دارد!‏ باب ؛
سپ.‏ یهوه آتشی در میان قوم فرستاده،‏
قوم را گزیدند،‏ و گروهی زیاد از اسرائیل مردند.‏ اول
2 ،14
20 ،11
، مارهاي
6
9 ،10 قرنتیان
.7
و قوم نزد موسی آمده،‏ گفتند:‏ گناه کردهایم زیرا که
بر یهوه و بر تو شکایت آوردهایم،‏ پس نزد یهوه دعا کن
تا مارها را از ما دور کند.‏ و موسی براي قوم دعا نمود.‏
40 ،14 باب
؛ اول سموئیل
6 ،7
.8
و یهوه به موسی فرمود:‏ مار آتشینی بساز و آن را بر
نیزهاي بردار،‏ و هر گزیده شدهاي که بر آن نظر کند،‏
خواهد زیست.‏
سپ.‏ موسی مار برنجینی ساخته،‏ بر سر نیزهاي بلند
یوحنا 14 ،3
9
50 ،32
باب 37 ،33
14 ،31
باب 38 ،33
باب 38 ،33
.23
.24
25
.26
- 150 -

بهی
نی
یم
نبا
هرا
يوا
کرد،‏ و چنین شد که اگر مار کسی را گزیده بود،‏ به 25.
مجرد نگاه کردن بر آن مار برنجین،‏ زنده شد.‏
و فرزنداناسرائیل کوچ کرده،‏ در اوبوت اردو زدند.‏
اعداد
.10
باب 43 ،33
.11
و از اوبوت کوچ کرده،‏ در عیی عباریم،‏ در بیابانی
که در مقابل موآب به طرف طلوع آفتاب است،‏ اردو
زدند.‏
و از آنجا کوچ کرده،‏ به وادي زارد اردو زدند.‏ تثنیه
،2
باب 44 ،33
.12
13
.13
و از آنجا کوچ کرده،به آن طرف اَرنون که در
بیابان خارج از حدود اموریان میباشد اردو زدند،‏ زیرا
که اَرنون مرز موآب در میان موآب و اموریان است.‏
18 .13 ،11 داوران
.14
از این ج ته ، در کتاب جنگهاي یهوه گفته
میشود:‏ وا در سوفه و درههاي ارنون،‏
و رودخانه درههایی که بسوي مسکن عار میرود،‏ و
بر مرز موآب تکیه میزند.‏
و از آنجا به بئر کوچ کردند.‏ این آن چاهی است
که یهوه دربارهاش به موسی فرمود:‏ قوم را جمع کن تا
به ایشان آب دهم.‏ باب
آنگاه اسرائیل ا سرود را سراییدند:‏ اي چاه
بجوش آي!‏ شما برایش سرود بخوانید؛
که امره کندند،‏ و نجی قوم آن را کندند.‏
به دستور حاکم،‏ به عصاهاي خود آن را کندند.‏ و
ایشان از بیابان تا متّانه کوچ کردند.‏
و از متّانه به نَحلیئیل و از نَحلیئیل به باموت.‏
و از باموت به درهاي که در صحراي موآب نزد قلۀ
فسجه که به سوي بیابان هدایت میشد.‏
و اسرائیل،‏ قاصدان نزد سیحون پادشاه اموریان
فرستاده،‏ گفت:‏ تثنیه ؛ داوران ؛ مزامیر
مرا اجازت بده تا از زمین تو بگذرم.‏ به سوي
مزرعه یا تاکستان انحراف نخواهیم ورزید،‏ و از آب چاه
نخواهیم نوشید،‏ و به شاه خواهیم رفت تا از مرز تو
بگذریم.‏ باب
اما سیحون،‏ اسرائیل را از مرز خود راه نداد.‏ و
سیحون تمامی قوم خود را جمع نموده،‏ به جنگ
اسرائیل به بیابان بیرون آمد.‏ وچون به یاهص رسید،‏
با اسرائیل جنگ کرد.‏ تثنیه
و اسرائیل او را به دم شمشیر زده،‏ زمینش را از
اَرنون تا یبوق و تا مرز پسرانعمون به تصرف آورد،‏
زیرا که مرز پسرانعمون مستحکم بود.‏ تثنیه ؛ مزامیر
33 ،2
تثنیه 21 ،33
11 ،135
19 ،11
32 .30 ،2
8 ،20
26 ،2
17 ،20
.15
.16
.17
18. چاهی
.19
.20
.21
.22
.23
.24
؛ عاموس 11 135،
و اسرائیل تمامی آن شهرها را گرفت و اسرائیل در
تمامی شهرهاي اموریان در حشبون و در تمامی
دهاتش ساکن شد.‏
زیرا که حشبون،‏ شهر سیحون،‏ پادشاه اموریان
بود،‏ و او با پادشاه سابق موآب جنگ کرده،‏ تمامی
زمینش را تا ارنون از دستش گرفته بود.‏ اشعیا
بنابراین شاعران میگویند:‏ به حشبون بیایید تا
شهر سیحون بنا کرده،‏ و استوار شود.‏
زیرا آتشی از حشبون برآمد و شعلهاي از شهر
سیحون.‏ و عارِ‏ موآب را سوزانید و صاحبان بلندیهاي
ارنون را.‏
بر تو اي موآب!‏ اي قوم کموش،‏ هلاك شدید!‏
پسران خود را مثل فراریان تسلیم نمود،‏ و دختران
خود را به سیحون پادشاه اموریان به اسیري داد.‏ داوران
4 ،15
.26
.27
.28
.29
24 ،11
؛ اول پادشاهان
33 .7 ،11
.30
به ایشان تیر انداختیم.‏ حشبون تا به دیبون هلاك
شد.‏ و آن را تا نوفَح که نزد میدباست ویران ساختیم.‏
2 ،15 اشعیا
.31
.32
و اسرائیل در زمین اموریان اقامت کردند.‏ یوشع
و موسی براي جاسوسی یعزیر فرستاد و دهات آن
را گرفته،‏ اموریان را که در آنجا بودند،‏ بیرون کردند.‏
باب
8 ،24
3 ،32
33
سپ.‏ برگشته،‏ از راه باشان برآمدند.‏ و عوج پادشان
باشان با تمامی قوم خود به مقابله ایشان از براي جنگ
به اَدرعی بیرون آمد.‏ ؛
و یهوه بهموسی فرمود:‏ از او مترس زیرا که او را
با تمامی قومش و زمینش به دست تو تسلیم نمودهام
و به نحوي که با سیحون پادشاه اموریان که در
حشبون ساکن بود،‏ عمل نمودي،‏ با او نیز عمل خواهی
نمود.‏ مزامیر
سپ.‏ او را با پسرانش و تمامی قومش زدند،‏ به
حدي که کسی از برایش باقی نماند و زمینش را به
تصرف آوردند.‏ یوشع ؛ ؛
،
7 ،29
32-30 .28 ،10
تثنیه 1 ،3
22 ،8
10 ،2
19 ،136
.34
35
22
.1
و فرزنداناسرائیل کوچ کرده،‏ در دشت موآب به
آنطرف اردن،‏ در مقابل اریحا اردو زدند.‏
و چون بالاق پسر صفّور هر چه اسرائیل به اموریان
کرده بودند دید،‏
موآب از قوم بسیار ترسید،‏ زیرا که بسیار بودند.‏ و
موآب از فرزنداناسرائیل وحشت داشت.‏
باب 48 ،33
.2
.3
9 ،2
- 151 -

يرو
يرو
نی
هرا
یم
اعداد
.4
5
و موآب به بزرگان مدیان گفتند:‏ هماکنون این گروه
هر چه به اطراف ما هست خواهند بلعید،‏ به نوعی که
گاو سبزة صحرا را میبلعید.‏ و در آن زمان بالاق پسر
صفّور،‏ پادشاه موآب بود.‏
سپ.‏ قاصدان به فَتور که برکنار رودخانه است،‏ نزد
بلعامپسر بعور،‏ به زمین پسران قوم او فرستاد تا او را
طلبیده،‏ بگویند:‏ اینک قومی از مصر بیرون آمدهاند و
زمین را میپوشانند،‏ و در مقابل من مقیم
میباشند.‏ یوشع ؛ ؛ مکاشفه
سپ.‏ هماکنون بیا و این قوم را براي من لعنت کن،‏
زیرا که از من قويترند،‏ شاید توانایی یابم تا بر ایشان
غالب آییم،‏ و ایشان را از زمین خود بیرون کنم،‏ زیرا
میدانم هر که را تو برکت دهی مبارك است و هر که
را لعنت نمایی،‏ لعنتشده است.‏
سپ.‏ بزرگان موآب و بزرگان مدیان فالگیري را
به دست گرفته،‏ روانه شدند،‏ و نزد بلعام رسیده،‏
سخنان بالاق را به وي گفتند.‏ دوم پطرس
او به ایشان گفت:‏ این شب را در اینجا بمانید،‏ تا
چنانکه یهوه به من میفرماید،‏ به شما باز گویم.‏ و
امیران موآب نزد بلعام ماندند.‏
و خدا نزد بلعام آمده،‏ فرمود:‏ این کسانی که نزد تو
هستند،‏ کیستند؟ اشعیا
بلعام به خدا گفت:‏ بالاق پسر صفّور پادشاه موآب
نزد من فرستاده است،‏
که اینک این قومی که از مصر بیرون آمدهاند،‏
زمین را پوشانیدهاند.‏ هماکنون آمده،‏ ایشان را
براي من لعنت کن شاید که توانایی یابم تا با ایشان
جنگ نموده،‏ ایشان را دور سازم.‏
12. خدا به بلعام فرمود:‏ با ایشان مرو و قوم را لعنت
مکن زیرا مبارك هستند.‏
سپ.‏ بلعام بامدادان برخاسته،‏ به امیران بالاق
گفت:‏ به زمین خود بروید،‏ زیرا یهوه به من اجازه
نمیدهد که با شما بیایم.‏
و امیران موآب برخاسته،‏ نزد بالاق برگشته،‏ گفتند
که بلعام از آمدن با ما انکار نمود.‏
و بالاق بار دیگر امیران زیاده و بزرگتر از آنان
فرستاد.‏
و ایشان نزد بلعام آمده،‏ وي را گفتند:‏ بالاق پسر
صفّور چنین میگوید:‏ تمنا اینکه از آمدن نزد من انکار
نکنی.‏
17. زیرا که حتماً‏ تو را بسیار احترام خواهم نمود،‏ و
هر آنچه به من بگویی بجا خواهم آورد،‏ پس بیا و ا
قوم را براي من لعنت کن.‏
بلعام در جواب نوکران بالاق گفت:‏ اگر بالاق خانه
خود را پر از نقره و طلا به من بخشد،‏ نمیتوانم از
فرمان یهوه خداي خود تجاوز نموده،‏ کم یا زیاد به
عمل آورم.‏ باب ؛ اول پادشاهان
سپ.‏ هماکنون شما نیز امشب در اینجا بمانید تا
بدانم که یهوه به من دیگر چه خواهد فرمود.‏
و خدا در شب نزد بلعام آمده،‏ وي را فرمود:‏ اگر
این مردمان براي طلبیدن تو بیایند برخاسته،‏
همراهایشان برو،‏ اما کلامی را که من به تو گویم به
همان عمل نما.‏
سپ.‏ بلعام بامدادان برخاسته،‏ الاغ خود را بیاراست
و همراه امیران موآب روانه شد.‏
و خشم خدا به سبب رفتن او افروخته شده،‏
فرشتۀ یهوه در راه به مقاومت وي ایستاد،‏ و او بر الاغ
خود سوار بود،‏ و دو نوکرش همراهش بودند.‏
و الاغ،‏ فرشته یهوه را با شمشیر برهنه به دستش،‏
بر سر راه ایستاده دید.‏ پ س الاغ از راه به یک سو شده،‏
به مزرعهاي رفت و بلعام الاغ را زد تا او را به
برگرداند.‏
سپ.‏ فرشته یهوه در جاي گود در میان تاکستان
بایستاد،‏ و به هر دو طرفش دیوار بود.‏
و الاغ فرشتۀ یهوه را دیده،‏ خود را به دیوار
چسبانید،‏ و پاي بلعام را به دیوار فشرد.‏ پس او را بار
دیگر زد.‏
و فرشتۀ یهوه پیش رفته،‏ در مکانی تنگ بایستاد،‏
که جایی براي برگشتن به طرف راست یا چپ نبود.‏
و چون الاغ،‏ فرشته یهوه را دید،‏ در زیر بلعام
خوابید.‏ و خشم بلعام افروخته شده،‏ الاغ را به عصاي
خود زد.‏ باب
آنگاه یهوه دهان الاغ را باز کرد که بلعام را گفت:‏
به تو چه کردهام که مرا این سه مرتبه زدي.‏ دوم پطرس
،2
8 ،13
13 ،24
پیدایش 24 ،3
10 ،24
.18
19
.20
21
.22
.23
24
.25
.26
.27
.28
11 ؛ یهودا 16
.29
بلعام به الاغ گفت:‏ به این جهت که تو مرا مسخره
نمودي!‏ کاش که شمشیر در دست من بود که
هماکنون تو را میکشتم.‏
الاغ به بلعام گفت:‏ آیا من الاغ تو نیستم که از
وقتی که مال تو شدهام تا امروز بر من سوار شدهاي؟
آیا هرگز عادت میداشتم که به اینطور با تو رفتار
نمایم؟ او گفت:‏ نه
و یهوه چشمان بلعام را باز کرد تا فرشته یهوه را
.30
.31
، مزد
15 ،2
14 ،2
اعداد 7 ،23
3 ،39
9 ،24
ببین !
6
7
.8
.9
.10
.11
13
.14
.15
.16
- 152 -

يرو
تی
نی
يجا
.4
.5
.7
دید که با شمشیر برهنه در دستش،‏ به سر راه ایستاده
است.‏ پ س خم شده،‏ به درافتاد.‏ یوشع
و فرشته یهوه وي را گفت:‏ الاغخود را ا سه
مرتبه چرا زدي؟ اینک من به مقاومت تو بیرون آمدم،‏
زیرا که این سفر از نظر من به سوي نابودي میرود.‏
و الاغ مرا دیده،‏ این سه مرتبه از من کناره جست.‏
و اگر از من کناره نمیجست،‏ یقیناً‏ هماکنون تو را
میکشتم و او را زنده نگاه میداشتم.‏
بلعام به فرشته یهوه گفت:‏ گناه کردم زیرا ندانستم
که تو به مقابل من در راه ایستادهاي.‏ پس هماکنون
اگر در نظر تو ناپسند است برمیگردم.‏
فرشته یهوه به بلعام گفت:‏ همراه این اشخاص برو
لیکن سخنی را که من به تو گویم،‏ همان را فقط بگو.‏
پس بلعام همراه امیران بالاق رفت.‏
و چون بالاق شنید که بلعام آمده است،‏ به
استقبال وي تا شهر موآب که مرز اَرنون و بر خارج مرز
وي بود،‏ بیرون آمد.‏
و بالاق به بلعام گفت:‏ آیا براي طلبیدن تو نزد تو
نفرستادم؟ پس چرا نزد من نیامدي،‏ آیا واقعاً‏ قادر
نیستم که تو را به عزت رسانم؟
بلعام به بالاق گفت:‏ اینک نزد تو آمدهام آیا
هماکنون هیچ قدرتی دارم که چیزي بگویم؟ آنچه خدا
به دهانم میگذارد،‏ همان را خواهم گفت.‏
سپ.‏ بلعام همراه بالاق رفته،‏ به قر حصوت
رسیدند.‏
و بالاق گاوان و گوسفندان قربانی کرده،‏ نزد بلعام
و امیرانی که با وي بودند،‏ فرستاد.‏
و بامدادان بالاق بلعام را برداشته،‏ او را به
بلندیهاي بعل آورد،‏ تا از آنجا انتهاي قوم خود را
ملاحظه کند.‏ باب
اعداد
.
13 ،5
باب 12 ،23
3 ،25
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
39
.40
.41
23
.1
.2
.3
و بلعام به بالاق گفت:‏ در اینجا براي منهفت
قربانگاه بساز،‏ و هفت گاو و هفت قوچ در اینجا برایم
حاضر کن.‏
و بالاق به نحوي که بلعام گفته بود به عمل آورد،‏ و
بالاق و بلعام،‏ گاوي و قوچی بر هر قربانگاه گذرانیدند.‏
و بلعام به بالاق گفت:‏ نزد قربانی سوختنی خود
بایست،‏ تامن بروم؛ شاید یهوه براي ملاقات من بیاید،‏
و هر چه او به من نشان دهد آن را به تو باز خواهم
گفت.‏ پ س به بلندي رفت.‏
و خدا بلعام را ملاقات کرد؛ و او وي را فرمود:‏ هفت
قربانگاه برپا داشتم و گاوي و قوچی بر هر قربانگاه
قربانی کردم.‏
یهوه سخنی به دهان بلعام گذاشته،‏ فرمود:‏ نزد
بالاق برگشته چنین بگو.‏
سپ‎6‎ نزد او برگشت،‏ و اینک او با همه امیران موآب
نزد قربانی سوختنی خود ایستاده بود.‏
و مثَل خود را آورده،‏ گفت:‏ بالاق پادشاه موآب مرا
از ارام از کوههاي مشرق آورد،‏ که بیا یعقوب را براي
من لعنت کن،‏ و بیا اسرائیل را نفرین نما.‏
لعنت کنم آن را که خدا لعنت نکرده است؟
و چگونه نفرین نمایم آن را که یهوه نفرین ننموده
است؟
زیرا از سر صخرهها او را میبینم.‏ و از کوهها او را
مشاهده مینمایم.‏ اینک قومی است که به تنهایی
ساکن میشود،‏ و در میان امتها حساب نخواهد شد.‏
کیست که غبار یعقوب را تواند شمرد یا یک
چهارم اسرائیل را حساب نماید؟ کاش که من به وفات
عادلان بمیرم و عاقبت من مثل عاقبت ایشان باشد.‏
8. چگونه
.9
.10
37 ،37 ؛ مزامیر 10 ،1 تثنیه
11
سپ.‏ بالاق به بلعام گفت:‏ به من چه کردي؟ تو را
آوردم تا دشمنانم را لعنت کنی،‏ و هان برکت تمام
دادي!‏ یوشع
او در جواب گفت:‏ آیا نمیباید باحذر باشم تا آنچه
را که یهوه به دهانم گذارد بگویم؟ باب
بالاق وي را گفت:‏ بیا هماکنون همراه من به
دیگر که از آنجا ایشان را توانی دید.‏ فقط انتهاي ایشان
را خواهی دید،‏ و همه ایشان را نخواهی دید؛ و از آنجا
ایشان را براي من لعنت کن.‏
سپ.‏ او را به مکانی باز،‏ نزد قلۀ فسجه برد و هفت
قربانگاه بنا نموده،‏ گاوي و قوچی بر هر قربانگاه قربانی
کرد.‏
و او به بالاق گفت:‏ نزد قربانی سوختنی خود،‏
اینجا بایست تا من در آنجا یهوه را ملاقات نمایم.‏
و یهوه بلعام را ملاقات نموده،‏ و سخنی در زبانش
گذاشته،‏ فرمود:‏ نزد بالاق برگشته،‏ چنین بگو.‏
سپ.‏ نزد وي آمد،‏ و اینک نزد قربانی سوختنی
خود با امیران موآب ایستاده بود.‏ و بالاق از او پرسید
که یهوه چه گفت؟
آنگاه مثَل خود را آورده،‏ گفت:‏ اي بالاق برخیز و
بشنو،‏ و اي پسر صفّور مرا گوش بگیر.‏
19. خدا انسان نیست که دروغ بگوید.‏ و از انسان
38 ،22
10 ،24
.12
.13
14
.15
.16
17
.18
- 153 -

يجا
هايآب
يجا
نی
نیست که به اراده خود تغییر بدهد.‏ آیا او سخنی گفته
باشد و نکند؟ یا چیزي فرموده باشد و استوار ننماید؟
هوشع
اعداد
؛ اول سموئیل 9 11،
؛ تیطوس 29 15،
2 ،1 ؛ رومیان 3 ،3
.20
اینک مأمور شدهام که برکت بدهم.‏ و او برکت
داده است و آن را رد نمیتوانم نمود.‏
او گناهی در یعقوب ندیده،‏ و خطایی در اسرائیل
مشاهده ننموده است.‏ یهوه خداي او با وي است.‏ و
صداي شادي پادشاه در میان ایشان است.‏
22. خدا ایشان را از مصر بیرون آورد.‏ او را شاخها مثل
گاو وحشی است.‏ باب ؛
به درستی که بر یعقوب افسون نیست و بر
اسرائیل فالگیري نه.‏ دربارة یعقوب و دربارة اسرائیل در
وقتش گفته خواهد شد،‏ که خدا چه کرده است.‏
اینک قوم مثل شیر ماده خواهند برخاست.‏ و مثل
شیر نر خویشتن را خواهند برانگیخت،‏ و تا شکار را
نخورد،‏ و خون کشتگان را ننوشد،‏ نخواهد خوابید.‏ باب
8 ،24 تثنیه 17 ،33
.21
.23
.24
9 ،49 ؛ پیدایش 9 ،24
.25
بالاق به بلعام گفت ‏:نه ایشان را لعنت کن و نه
برکت ده.‏
بلعام در جواب بالاق گفت:‏ آیا تو را نگفتم که هر
آنچه یهوه به من میفرماید،‏ آن راباید بکنم؟ باب
بالاق به بلعام گفت:‏ بیا تا تو را به دیگر ببرم،‏
شاید در نظر خدا پسند آید که ایشان را براي من از
آنجا لعنت نمایی.‏
سپ.‏ بالاق بلعام را بر قلۀ فغور که مشرف بر بیابان
است،‏ برد.‏ باب
بلعام به بالاق گفت:‏ در اینجا براي من هفت
قربانگاه بساز و هفت گاو و هفت قوچ از برایم در اینجا
حاضر کن.‏
و بالاق به طوري که بلعام گفته بود،‏ عمل نموده،‏
گاوي و قوچی بر هر قربانگاه قربانی کرد.‏
38 ،22
3 ،25
.26
.27
28
.29
.30
24
.1
.2
3
و چون بلعام دید که اسرائیل را برکت دادن به
نظر یهوه پسند میآید،‏ مثل دفعههاي پیش براي
طلبیدن جادوگري نرفت،‏ بلکه به سوي صحرا توجه
نمود.‏
و بلعام چشمان خود را بلند کرده،‏ اسرائیل را دید
که موافق قومها خود ساکن میبودند.‏ و روح خدا بر او
نازل شد.‏
سپ.‏ مثَل خود را آورده،‏ گفت:‏ سخن گفت بلعام
پسر بعور . سخن گفت آن مردي که چشمانش باز شد.‏
18 .7 ،27 باب
5
.6
.7
4. سخن گفت آن کسی که سخنان خدا را شنید و
رؤیاي قادر مطلق را مشاهده نمود.‏ آنکه بیفتاد و
چشمان او گشاده گردید.‏
چه.‏ زیباست خیمههاي تو اي یعقوب!‏ و مسکنهاي
تو اي اسرائیل!‏
م ثل درهاي کشیده شده،‏ مثل باغها بر کنار
رودخانه،‏ مثل درختان عود که یهوه کاشته باشد،‏ و
مثل سروهاي آزاد نزد جویهاي آب.‏
آب از سطلهایش ریخته خواهد شد.‏ و بذر او در
بسیار خواهد بود.‏ و پادشاه او از اَجاج بلندتر،‏ و
مملکت او برافراشته خواهد شد.‏
8. خدا او را از مصر بیرون آورد.‏ او را شاخها مثل گاو
وحشی است.‏ امتهاي دشمنان خود را خواهد بلعید
واستخوانهاي ایشان را خواهد شکست و ایشان را به
تیرهاي خود خواهد دوخت.‏
مثل شیر نر خود را جمع کرده،‏ خوابید.‏ و مثل شیر
ماده کیست که او را برانگیزاند؟ مبارك باد هر که تو را
برکت دهد.‏ و ملعون باد هر که تو را لعنت نماید!‏ باب
باب 22 ،23
.9
3 ،12 ؛ 9 ،49 ؛ پیدایش 24 ،23
10
سپ.‏ خشم بالاق بر بلعام افروخته شده،‏ هر دو
دست خود را بر هم زد و بالاق به بلعام گفت:‏ تو را
خواندم تا دشمنانم را لعنت کنی و اینک ا سه
مرتبه ایشان را برکت تمام دادي.‏ باب
سپ.‏ هماکنون به خود فرار کن!‏ گفتم که تو
را احترام تمام نمایم.‏ همانا یهوه تو را از احترام باز
داشته است.‏
بلعام به بالاق گفت:‏ آیا به رسولانی که نزد من
فرستاده بودي نیز نگفتم
که اگر بالاق خانۀ خود را پر از نقره و طلا به من
بدهد،‏ نمیتوانم از فرمان یهوه تجاوز نموده،‏ از دل
خود نیک یا بد بکنم بلکه آنچه یهوه به من میفرماید،‏
آن را خواهم گفت؟ باب
و هماکنون اینک ببین نزد قوم خود میروم.‏ بیا تا
تو را اعلام نمایم که این قوم با قوم تو در ایام آخر چه
خواهند کرد.‏ باب
15. سخن گفت پس مثَل خود را آورده،‏ گفت:‏ بلعام
پسر بعور.‏ سخن گفت آن مردي که چشمانش باز شد.‏
27 ،22
18 ،22
3 .2 ،25
11
.12
.13
.14
باب 18 .7 ،23
16. سخن گفت آن کسی که سخنان خدا را شنید و
معرفت بالاترین،‏ را دانست و رؤیاي قادر مطلق را
- 154 -

هان
يوا
يجا
يدو
یايان
یان
یان
نی
.5
.6
.7
مشاهده نمود.‏ آنکه بیفتاد و چشمان او گشوده گردید.‏
او را خواهم دید اما نه هماکنون.‏ او را مشاهده
خواهم نمود اما نزدیک نه.‏ ستارهاي از یعقوب طلوع
خواهد کرد و عصایی از اسرائیل خواهد برخاست و
اطراف موآب را خواهد شکست.‏ و همه پسران فتنه را
هلاك خواهد ساخت.‏ متی ؛ لوقا
و ادوم اموال او خواهد شد و دشمنانش اهل
سعیر،‏ دارائی او خواهند گردید.‏ و اسرائیل به شجاعت
عمل خواهد نمود.‏ دوم سموئیل
و کسی که از یعقوب ظاهر میشود،‏ سلطنت
خواهد نمود.‏ و بقیه اهل شهر را هلاك خواهد ساخت.‏
اعداد
78 ،1
14 ،8
2 ،2
.17
.18
.19
1 ،5 میکاه
.20
و به عمالقه نظر انداخته،‏ مثَل خود را آورده،‏ گفت:‏
عمالیق اولِ‏ امتها بود،‏ اما آخر او منتهی به هلاکت
است.‏ خروج
و بر قینیان نظر انداخته،‏ مثَل خود را آورد و
گفت:‏ مسکن تو مستحکم و آشی تو بر صخره نهاده
شده است.‏ اول سموئیل ؛ عوبدیا 3
لیکن قاین تباه خواهد شد،‏ تا وقتی که آشور تو را
به اسیري ببرد.‏
سپ.‏ مثَل خود را آورده،‏ گفت:‏ خدا این
را میکند،‏ کیست که زنده بماند؟
و کشتیها از جانب کتّیم آمده،‏ آشور را خوار
خواهند ساخت،‏ و عابر را خوار خواهند گردانید،‏ و او
نیز به هلاکت خواهد رسید.‏
و بلعام برخاسته،‏ روانه شده،‏ به خود رفت و
بالاق نیز راه خود را پیش گرفت.‏ باب ؛ دوم سموئیل
! چون
16 .8 ،31
6 ،15
14 ،17
.21
.22
23
.24
.25
23 ،17
25
.1
و اسرائیل در شطّیم اقامت نمودند،‏ و قوم با دختران
موآب زنا کردن گرفتند.‏
زیرا که ایشان قوم را به قربانیهاي خدایان خود
دعوت نمودند.‏ پ س قوم میخوردند و به خدایان ایشان
سجده مینمودند.‏ باب ؛ مزامیر
و اسرائیل به بعل فغور ملحق شدند،‏ و خشم یهوه بر
اسرائیل افروخته شد.‏ ؛ تثنیه ؛ یوشع ؛
17 ،22
3 ،4
29 ،106
باب 49 ،33
16 ،31
باب 28 ،23
.2
.3
10 ،9 هوشع
.4
و یهوه به موسی فرمود که:‏ تمامی سران قوم را
گرفته،‏ ایشان را براي یهوه پیش آفتاب به دار بکش،‏ تا
شدت خشم یهوه از اسرائیل برگردد.‏ دوم سموئیل
و موسی به داوران اسرائیل گفت که هر یکی از شما
کسان خود را که به بعل فغور ملحق شدند،‏ بکشید.‏
و اینک مردي از فرزنداناسرائیل آمده،‏ زنمدی
را در نظر موسی و در نظر تمامی جماعت
فرزنداناسرائیل نزد برادران خود آورد،‏ و ایشان به
دروازة خیمه اجتماع گریه میکردند.‏
و چون فینحاس پسر العازار پسر هارون کاهن،‏ ا
را دید،‏ از میان جماعت برخاسته،‏ نیزهاي به دست
خود گرفت،‏ باب
و از عقب آن مرد اسرائیلی به خیمه داخل شده،‏ هر
ایشان را یعنی آن مرد اسرائیلی و زن را به
شکمش فرو برد،‏ و وبا از فرزنداناسرائیل رفع شد.‏
و آنانی که از وبا مردند،‏ بیست و چهار هزار نفر
بودند.‏ اول قرنتیان
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فینحاس پسر العازار پسر هارون کاهن،‏ خشم مرا
از فرزنداناسرائیل برگردانید،‏ چونکه باغیرت من در
میان ایشان غیور شد،‏ تا فرزنداناسرائیل را در غیرت
خود هلاك نسازم.‏ دوم قرنتیان
بدین دلیل بگو اینک عهد صلح خود را به او
میبخشم.‏ اول تواریخ
و براي او و براي نسلش بعد از او این عهد کاهنی
جاودانی خواهد بود،‏ زیرا که براي خداي خود غیور
شد،‏ و براي فرزنداناسرائیل کفاره نمود.‏
و اسم آن مرد اسرائیلی مقتول که با زن مدی
کشته گردید،‏ زِمري پسر سالو امیر خاندان پدران قوم
شمعون بود.‏
و اسم زن مدی که کشته شد،‏ کُزبی دختر صور
بود و او امیر قوم خاندان پدران در مدیان بود.‏ باب
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
مدیانیان را خوار ساخته،‏ مغلوب سازید.‏ باب
زیرا که ایشان شما را به نیرنگ خود خوار
ساختند،‏ چونکه شما را در واقعه فغور و در امر خواهر
خود کُزبی،‏ دختر امیر مدیان در روز وبا در واقعه
فغور کشته شد،‏ فریب دادند.‏ مکاشفه
8 ،31
2 ،31
6 ،18
، که
2 ،11
20 ،10
6 ،31
8 ،10
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
26
.1
.2
و بعد از وبا،‏ یهوه موسی و العازار پسر هارون کاهن
را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
شمارة تمامی جماعت فرزنداناسرائیل را برحسب
خاندان پدران ایشان،‏ از بیست ساله و بالاتر،‏ یعنی
9 .6 ،21
- 155 -

هلَ‏ یش
لی
لی
لی
لی
لی
لی
لی
لی
لی
همه کسانی را که از اسرائیل به جنگ بیرون میروند،‏ 21.
بگیرید.‏ باب
پس موسی و العازارِ‏ کاهن ایشان را در دشت
موآب،‏ نزد اردن در مقابل اریحا خطاب کرده،‏ گفتند:‏
قوم را از بیست ساله و بالاتر بشمارید،‏ چنانکه یهوه
موسی و فرزنداناسرائیل را که از سرزمین مصر بیرون
آمدند،‏ امر فرموده بود.‏
رؤبین نخستزاده اسرائیل:‏ پسرانرؤبین:‏ از حنوك،‏
قبیله حنوکیان و از فَلّو،‏ قبیله فَلّوئیان اول تواریخ
و از حصرون،‏ قبیله حصرونیان و از کَرَمی،‏ قبیله
کَرَمیان
اینانند قبا رؤبینیان و شمردهشدگان ایشان،‏
چهل و سه هزار و هفتصد و سی نفر بودند.‏
و پسرانفَلّو ‏:اَلیآب
و پسراناَلیآب نموئیل و داتان و ابیرام.‏ اینانند داتان
و ابیرام که خواندهشدگان جماعت بوده،‏ با موسی و
هارون در جمعیت قورح دعوا کردند،‏ چون با یهوه دعوا
نمودند،‏ باب
و زمین دهان خود را گشوده،‏ ایشان را با قورح فرو
برد،‏ هنگامی که آن گروه مردند و آتش،‏ آن دویست و
پنجاه نفر را سوزانیده،‏ عبرت گشتند.‏ تثنیه ؛ مزامیر
اعداد
،106
3 ،6
6 ،11
.
.
.
:
.
2 ،1
1 ،16
.
.
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
17
.11
.12
لکن پسران قورح نمردند.‏
و پسران شمعون برحسب قبایل ایشان:‏ از نَموئیل،‏
قبیله نموئیلیان و از یامین،‏ قبیلۀ یامینیان و از یاکین،‏
قبیلۀ یاکینیان پیدایش
و از زارح قبیلۀ زارحیان و از شاؤل قبیلۀ شاؤلیان
اینانند قبایل شمعونیان بیست و دو هزار و
دویست نفر.‏ باب
و پسرانجاد برحسب قبایل ایشان:‏ از صفون قبیلۀ
صفونیان و از حجی قبیلۀ حجیان و از شونی قبیلۀ
شونیان
و از اُزنی قبیله ازنیان و از عیري،‏ قبیله عیریان.‏
.
:
10 ،46
23 ،1
.
.13
.14
.15
.16
پیدایش
.
16 ،46
.17
.18
و از اَرود قبیله اَرودیان و از اَرئیلی قبیله اَرئیلیان
اینانند قبایل پسرانجاد برحسب شمارة ایشان،‏
چهل هزار و پانصد نفر.‏
و پسرانیهودا عیر و اونان.‏ و عیر و اونان در زمین
کنعان مردند.‏ پیدایش
و پسرانیهودا برحسب قبا ایشان اینانند:‏ از
قبیلۀ شیلَئیان و از فارص قبیلۀ فارصیان و از
زارح قبیلۀ زارحیان
و پسرانفارص اینانند ‏:از حصرون قبیله
حصرونیان و از حامول قبیلۀ حامولیان روت
اینانند قبایل یهودا برحسب شمردهشدگان ایشان،‏
هفتاد و شش هزار و پانصد نفر.‏
و پسرانیساکار برحسب قبا ایشان:‏ از تولَع
قبیلۀ تولعیان و از فُوه قبیله فُوئیان
و از یاشوب قبیلۀ یاشوبیان و از شمرون قبیلۀ
شمرونیان
اینانند قبا یساکار برحسب شمردهشدگان
ایشان،‏ شصت و چهار هزار و سیصد نفر.‏
و پسرانزبولون برحسب قبا ایشان:‏ از سارد
قبیلۀ ساردیان و از ایلون قبیلۀ ایلونیان و از یحلیئ
قبیلۀ یحلیئیلیان پیدایش
اینانند قبایل زبولونیان برحسب شمردهشدگان
ایشان،‏ شصت هزار و پانصد نفر.‏
و پسرانیوسف برحسب قبا ایشان:‏ منَسی و
افرایم.‏
و پسرانمنَسی:‏ از ماکیر قبیلۀ ماکیریان و ماکیر
جلعاد را آورد و از جلعاد قبیلۀ جلعادیان یوشع
اینانند پسرانجلعاد:‏ از ایعزَر قبیلۀ ایعزریان،‏ از
حالَق قبیلۀ حالقیان یوشع
از اَسرِیئیل قبیلۀ اَسرِیئیلیان ، از شکیم قبیلۀ
شکیمیان
از شَمیداع قبیلۀ شمیداعیان و از حافَر قبیلۀ
حافریان باب ؛
و صلُفحاد پسرانحافر را پسري نبود لیکن
دختران داشت و نامهاي دختران صلحفادمحلَه و نوعه
و حجلَه و میلکا و ترصه.‏ باب
اینانند قبایل منَسی و شمردهشدگان ایشان،‏ پنجاه
و دوهزار و هفتصد نفر بودند.‏
و اینانند پسران افرایم برحسب قبا ایشان:‏ از
شوتالح قبیله شوتالحیان و از باکَر قبیلۀ باکریان و از
تاحن قبیلۀ تاحنیان
و پسرانشوتالح اینانند:‏ از عیران قبیلۀ عیرانیان
اینانند قبایل پسرانافرایم برحسب شمردهشدگان
ایشان،‏ سی و دو هزار و پانصد نفر.‏ و پسرانیوسف
برحسب قبایل ایشان اینانند.‏
و پسرانبنیامین برحسب قبا ایشان:‏ از بالع
قبیلۀ بالعیان از اَشبیل قبیلۀ اَشبیلیان و از اَحیرام
قبیلۀ اَحیرامیان اول تواریخ
از شَفوفام قبیلۀ شفوفامیان از حوفام قبیلۀ
.
18 ،4
1 ،17
.
.
.
1 ،27
14 ،46
2 ،17
6 ،8
.
2 ،36
.
.
1 ،27
.
.
.
.
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
10 .7 ،38
.
.19
.20
- 156 -

لی
لی
هع
هع
يلاو
لی
لی
يلاو
کی
بی
.
.58
حوفامیان
و پسرانبالع:‏ اَرد و نعمان.‏ از اَرد قبیله اَردیان و از
نعمان قبیلۀ نعمانیان
اینانند پسرانبنیامین برحسب قبا ایشان و
شمردهشدگان ایشان،‏ چهل و پنجهزار و ششصد نفر
بودند.‏
اینانند پسراندان برحسب قبایل ایشان از شوحام
قبیلۀ شوحامیان اینانند قبا دان برحسب قبا
ایشان.‏
همه قبایل شوحامیان برحسب شمردهشدگان
ایشان،‏ شصت و چهارهزار و چهارصد نفر بودند.‏
اینانند پسرانآذر برحسب قبایل ایشان:‏ از یمنه
قبیلۀ یمنَئیان یشْوِي قبیلۀ یشویان ، از برِی قبیلۀ
برِیعئیان
از پسرانبری ، از حابر قبیله حابریان ، از ملکیئیل
قبیلۀ ملکیئیلیان اول تواریخ
و نام دختر آذر،‏ ساره بود.‏
اینانند قبایل پسرانآذر برحسب شمردهشدگان
ایشان،‏ پنجاه و سههزار و چهارصد نفر.‏
اینانند پسراننفتالی برحسب قبا ایشان:‏ از
یاحصئیل،‏ قبیله یاحصئیلیان ، از جونی قبیلۀ جونیان.‏
اعداد
:
30 ،8
.
.
، از
.
.
،
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
اول تواریخ
.
13 ،8
.49
.50
از یصر قبیلۀ یصریان از شلّیم قبیلۀ شلیمیان
اینانند قبایل نفتالی برحسب قبایل ایشان و
شمردهشدگان ایشان،‏ چهل و پنجهزار و چهارصد نفر
بودند.‏
اینانند شمردهشدگان فرزنداناسرائیل:‏ ششصد و
یکهزار و هفتصد و سی نفر.‏ باب
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
براي اینان برحسب شمارة نامها،‏ زمین براي
ملکیت تقسیم بشود.‏
براي زیاد،‏ ارث او را زیاده کن و براي کم،‏ ارث او
را کم نما،‏ به هر کس برحسب شمردهشدگان او ارثش
داده شود.‏
لیکن زمین به قرعه تقسیم شود،‏ و برحسب
نامهاي قومها پدران خود در آن تصرف نمایند.‏
باب 33،
46 ،1
.51
.52
.53
.54
.55
54
.56
موافق قرعه،‏ ملک ایشان در میان زیاد و کم
تقسیم شود.‏ یوشع
و اینانند شمردهشدگان برحسب قبایل
ایشان:‏ از جرشون قبیلۀ جرشونیان ، از قهات قبیلۀ
قهاتیان ، از مراري قبیلۀ مراریان خروج
اینانند قبایل لاویان:‏ قبیلۀ لبنیان و قبیلۀ
حبرونیان و قبیلۀ محلیان و قبیلۀ موشیان و قبیلۀ
قورحیان اما قَهات را آورد.‏
و نام زن عمرام،‏ یوکابد بود،‏ دختر لاوي که براي
در مصر زاییده شد و او براي عمرام،‏ هارون و
موسی و خواهر ایشان مریم را زایید.‏ خروج ؛
و براي هارون ناداب و ابیهو و العازار و ایتامار
زاییده شدند.‏
و ناداب و ابیهو چون آتش غریبی به حضور یهوه
گذرانیده بودند،‏ مردند.‏ لاویان
و شمردهشدگان ایشان یعنی همۀ مردان از
ماهه و بالاتر،‏ بیست و سه هزار نفر بودند زیرا کهایشان
در میان فرزنداناسرائیل شمرده نشدند،‏ چونکه ارثی
در میان فرزنداناسرائیل به ایشان داده نشد.‏
اینانند آنانی که موسی و العازارِ‏ کاهن شمردند،‏
وقتی که فرزنداناسرائیل را در عرَبات موآب نزد اردن
در مقابل اریحا شمردند.‏
و در میان ایشان کسی نبود از آنانی که موسی و
هارون کاهن،‏ شمرده بودند وقتی که فرزنداناسرائیل
را در بیابان سینا شمردند.‏
زیرا یهوه دربارة ایشان فرموده بود که حتماً‏ در
بیابان خواهند مرد،‏ پس از آنها یک مرد غیر از کال
پسر یفُنّه و یوشع پسر نون باقی نماند.‏ باب
20 ،6
23 ،14
1، 2
1 ،10
، عمرام
.59
.60
.61
.62
.63
.64
.65
27
.1
و دختران صلُفْحاد پسر حافر پسر جلعاد پسر ماکیر
پسر منَسی،‏ که از قبایل منَسی پسر یوسف بود نزدیک
آمدند،‏ و اینهاست نامهاي دخترانش:‏ محله و نوعه و
حجله و میلکا و ترصه.‏ باب ؛ ؛ یوشع
و به حضور موسی و العازار کاهن،‏ و به حضور
امیران و تمامی جماعت نزد در خیمه اجتماع ایستاده،‏
گفتند:‏
پدر ما در بیابان مرد و او از آن گروه نبود که در
جمعیت قورح به ضد یهوه همداستان شدند،‏ بلکه در
گناه خود مرد و پسري نداشت.‏ باب ؛
سپ.‏ چرا نام پدر ما از این جهت که پسري ندارد از
میان قبیلهاش محو شود؟ در این صورت ما را در میان
برادران پدر ما ارثی بده.‏
سپ.‏ موسی دعوي ایشان را به حضور یهوه آورد.‏
3 ،17
29 ،16
2 ،36
2 ،16
33 ،26
.2
.3
4
5
12 ،24 لاویان
.6
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
16 ،6
.
2 ،14
.57
- 157 -

يرو
یب
يرو
نهی
بی یعب
کی
اعداد
.7
دختران صلُفْحاد راست میگویند.‏ حتماً‏ در میان
برادران پدر ایشان ملک موروثی به ایشان بده،‏ و ارث
پدر ایشان را به ایشان منتقل کن.‏ باب
و فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ اگر کسی
بمیرد و پسري نداشته باشد،‏ ملک او را به دخترش
منتقل نمایید.‏
و اگر او را دختري نباشد،‏ ملک او را به برادرانش
بدهید.‏
و اگر او را برادري نباشد،‏ ملک او را به برادران
پدرش بدهید.‏
و اگر پدر او را برادري نباشد،‏ ملک او را به هر
کس از قبیلهاش که خویش نزدیکتر او باشد بدهید،‏ تا
مالک آن بشود.‏ پ س این براي فرزنداناسرائیل قاعده
شرعی باشد،‏ چنانکه یهوه به موسی امر فرموده بود.‏
2 ،36
.8
.9
.10
.11
10 ،19 ؛ 8 ،10 باب
.12
و یهوه به موسی فرمود:‏ به این کوه عباریم بالا بیا
و زمینی را که به فرزنداناسرائیل دادهام تثنیه
، ببین.‏ ،32
48
.13
و چون آن را دیدي تو نیز به قوم خود ملحق
خواهی شد،‏ چنانکه برادرت هارون ملحق شد.‏ باب
زیرا که در بیابان صین وقتی که جماعت دعوا
نمودند،‏ شما از قول من نافرمانی ورزیدید،‏ و مرا نزد
آب در نظر ایشان تقدیس ننمودید.‏ این است آب مریبۀ
قادش،‏ در بیابان صین.‏ باب
و موسی به یهوه عرض کرده،‏ گفت:‏
ملتمس اینکه یهوه خداي ارواح تمامی بشر،‏ کسی
را بر این جماعت بگمارد باب
که پیش ایشان بیرون رود،‏ و پیش
ایشان داخل شود،‏ و ایشان را بیرون برَد و ایشان را
درآورد،‏ تا جماعت یهوه مثل گوسفندان شبان
نباشند.‏ اول سموئیل
و یهوه به موسی فرمود:‏ یوشع پسر نون را که
مردي صاحب روح است گرفته،‏ دست خود را بر او
بگذار.‏ ؛
و او را به حضور العازار کاهن و به حضور تمامی
جماعت برپا داشته،‏ در نظر ایشان به وي دستور بده.‏
28 ،20
12 ،20
22 ،16
20 ،8
9 ،34
تثنیه 21 ،3
.14
.15
.16
.17
.18
.19
اعمال رسولان
6 ،6
.20
و از عزت خود بر او بگذار تا تمامی جماعت
فرزنداناسرائیل او را اطاعت نمایند.‏ دوم پادشاهان
و او به حضور العازار کاهن بایستد تا از براي او به
حکم اوریم به حضور یهوه سؤال نماید،‏ و به فرمان وي،‏
او و تمامی فرزنداناسرائیل با وي و تمامی جماعت
بیرون روند،‏ و به فرمان وي داخل شوند.‏
سپ.‏ موسی به نوعی که یهوه او را امر فرموده بود
عمل نموده،‏ یوشع را گرفت و او را به حضور العازار
کاهن و به حضور تمامی جماعت برپا داشت.‏
و دستهاي خود را بر او گذاشته،‏ او را به طوري که
یهوه به واسطه موسی فرموده بود،‏ دستور داد.‏ باب
تثنیه 21 ،3
10 ،8
22
.23
28
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را امر فرموده،‏ به ایشان بگو:‏ مراقب
باشید تا قربانی طعام مرا از قربانیهاي آتشین عطر
خوشبوي من در وقتش نزد من بگذرانید.‏ خروج ؛
20 ،27
6 ،21 ؛ لاویان 5 ،3
.3
و ایشان را بگو قربانی آتشین را که نزد یهوه
بگذرانید،‏ این است:‏ دو برة نر یک سالۀ هر
روز براي قربانی سوختنی دائمی.‏ لاویان
یک بره را در صبح قربانی کن و برة دیگر را در عصر
قربانی کن.‏
و یک دهم ایفۀ آرد نرم مخلوط شده با یک چهارم
روغن زلال براي قربانی آردي.‏ لاویان
این است قربانی سوختنی دائمی که در کوه سینا
براي عطر خوشبو و قربانیآتشین یهوه معین شد.‏
و قربانی نوشیدنی آن یک چهارم هین براي هر
برهاي باشد،‏ این قربانی نوشیدنی مستیآور را براي
یهوه در محل مقدس بریز.‏
و برة دیگر را در عصر قربانی کن،‏ مثل قربانی آردي
صبح و مثل قربانی نوشیدنی آن بگذران تا قربانی
آتشین و عطر خوشبو براي یهوه باشد.‏
و در روز سبت دو برة یک سالۀ بیعیب،‏ و دو دهم
ایفۀ آرد نرم سرشته شده با روغن،‏ براي قربانی آردي
با قربانی نوشیدنی آن.‏
این است قربانی سوختنی هر روز سبت غیر از
قربانی سوختنی دائمی با قربانی نوشیدنی آن.‏
و در اول ماههاي خود قربانی سوختنی براي یهوه
بگذرانید،‏ دو گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نر
ساله بیعیب.‏
و سه دهم ایفۀ آرد نرم سرشته شده با روغن براي
قربانی آردي براي هر گاو،‏ و دو دهم آرد نرم سرشته
شده با روغن،‏ براي قربانی آردي براي هر قوچ.‏
و یک دهم آرد نرم سرشته شده با روغن،‏ براي
قربانی آردي براي هر بره،‏ تا قربانی سوختنی،‏ عطر
،
38 ،29
1 ،2
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
15 .10 ،2
.21
- 158 -

نی
نهی
هآن
کی
نهی
کی
هآن
هآن
نهی
هآن
هاآن
ببا
هآن
هآن
هآن
ها.آن
هآن
22
.31
خوشبو و قربانی آتشین براي یهوه باشد.‏
و قربانیهاي نوشیدنی ا نصف شراب براي
هر گاو،‏ و ثلث براي هر قوچ،‏ و چهارم براي
هر بره باشد.‏ ا است قربانی سوختنی هر ماه از
ماههاي سال.‏ باب
و بز نر براي قربانی گناه غیر از قربانی
سوختنی دائمی،‏ با قربانی نوشیدنی آن براي یهوه
قربانی بشود.‏ باب
و در روز چهاردهم ماه اول،‏ پسح یهوه است.‏ لاویان
اعداد
6 ،29
31 .28 .25 .16 .11 .5 ،29
.14
.15
.16
5 ،23
.17
و در روز پانزدهم این ماه،‏ جشن است که هفت
روز نان بدونخمیرمایهترش خورده شود.‏
در روز اول،‏ جشن م ق دس است که هیچ کار
خدمت در آن نکنید.‏
و براي قربانی آتشین و قربانی سوختنی براي یهوه
، دو گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نر ساله
قربانی کنید،‏ اینها براي شما بیعیب باشد.‏
و براي قربانی آردي ا سه دهم آرد نرم سرشته
شدة با روغن براي هر گاو،‏ و دو دهم براي هر قوچ
بگذرانید.‏
و یک دهم براي هر بره،‏ از آن هفت بره بگذران.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه تا براي شما کفاره
شود.‏
اینها را غیر از قربانی سوختنی صبح که قربانی
سوختنی دائمی است،‏ بگذرانید.‏
به اینطور هر روز از آن هفت روز،‏ طعامِ‏ قربانی
آتشین،‏ عطر خوشبو براي یهوه بگذرانید،‏ و این غیر از
قربانی سوختنی دائمی گذرانیده شود،‏ با قربانی
نوشیدنی آن.‏
و در روز هفتم،‏ براي شما جشن مقدس باشد.‏
هیچ کار خدمت در آن نکنید.‏
و در روز نوبرها چون قربانی آردي تازه در جشن
هفتههاي خود براي یهوه بگذرانید،‏ جشن مقدس براي
شما باشد و هیچ کار خدمت در آن مکنید.‏
لاویان 6 ،23
لاویان .7 ،23
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
20 .8
.27
و براي قربانی سوختنی براي عطر خوشبوي یهوه
دو گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نر یک ساله قربانی
کنید.‏ باب
و قربانی آردي ا سه دهم آرد نرم سرشته شده
با روغن براي هر گاو،‏ و دو دهم براي هر قوچ.‏
و یک دهم براي هر بره،‏ از آن هفت بره.‏
و یک بز نر تابراي شما کفاره شود.‏ باب
اینها را با قربانی آردي ا و قربانیهاي نوشیدنی
غیر از قربانی سوختنی دائمی بگذرانید و براي
شما بیعیب باشد.‏
29
.1
و در روز اول ماه هفتم،‏ جشن مقدس براي شما
باشد؛ در آن هیچ کار خدمت مکنید و براي شما روز
نواختن شیپور باشد.‏ ؛ دوم پادشاهان
و قربانی سوختنی براي عطر خوشبوي یهوه
بگذرانید،‏ یک گاو جوان و یک قوچ،‏ و هفت برة نر یک
سالۀ بیعیب.‏
و قربانی آردي ا،‏ سه دهم آرد نرم سرشته شده با
روغن براي هر گاو،‏ و دو دهم براي هر قوچ.‏
و یک دهم براي هر بره،‏ از آن هفت بره.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه تا براي شما کفاره
شود.‏
غیر از قربانی سوختنی اول ماه و قربانی آردياش
قربانی سوختنی دائمی با قربانی آردياش
قربانیهاي نوشیدنی ا برحسب قانون آنها تا عطر
خوشبو و قربانی آتشین یهوه باب
و در روز دهم این ماه هفتم،‏ جشن مقدس براي
شما باشد.‏ جانهاي خود را خودداري کنید و هیچ کار
مکنید.‏ لاویان
و قربانی سوختنی عطر خوشبو براي یهوه بگذرانید،‏
یک گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نر یک ساله که
براي شما بیعیب باشند.‏
و قربانی آردي ا سه دهم آرد نرم سرشته شده با
روغن براي هر گاو،‏ و دو دهم براي هر قوچ.‏
و یک دهم براي هر بره،‏ از آن هفتبره.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه غیر از قربانی گناه
کفارهاي و قربانی سوختنی دائمی با قربانی آردياش و
قربانیهاي نوشیدنی باب ؛ لاویان
و در روز پانزدهم ماه هفتم،‏ جشن مقدس براي
شما باشد،‏ هیچ کار خدمت مکنید و هفت روز براي
یهوه جشن نگاه دارید.‏ ؛ یوحنا
و قربانی سوختنی قربانی آتشین عطر خوشبو
براي یهوه بگذرانید.‏ سیزده گاو جوان و دو قوچ و
چهارده برة نر یک ساله که براي شما بیعیب باشند.‏
و براي قربانی آردي ا سه دهم آرد نرم سرشته
شده با روغن براي هر گاو از آن سیزده گاو،‏ و دو دهم
، و
، با
14 ،11
14 ،28
9 ،16
2 ،7
باشد .
لاویان 24 ،23
15 ،28
لاویان 34 ،23
22 .15 ،28
29 ،16
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.19 .16 .5 ،29
8 .2 ،29
.28
.29
.30
- 159 -

کی
ها.آن
هآن
کی
کی
.31
براي هر قوچ از آن دو قوچ.‏
و یک دهم براي هر بره از آن چهارده بره.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه،‏ غیر از قربانی
سوختنی دائمی،‏ با قربانی آردي و قربانی نوشیدنی آن.‏
و در روز دوم،‏ دوازده گاو جوان و دو قوچ و
چهارده برة نر یک سالۀ بیعیب.‏
و قربانیهاي آردي و قربانیهاي نوشیدنی آنها
براي گاوها و قوچها و برهها به شمارة آنها برحسب
قانون.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه،‏ غیر از قربانی
سوختنی دائمی با قربانی آردياش قربانیهاي
نوشیدنی
و در روز سوم،‏ یازده گاو جوان و دو قوچ و چهارده
برة نر یک ساله بیعیب.‏
و قربانیهاي آردي و قربانیهاي نوشیدنی آنها
براي گاوها و قوچها و برهها به شماره آنها برحسب
قانون.‏
و بز نر براي قربانی گناه غیر از قربانی
سوختنی دائمی با قربانی آردياش و قربانیریختنی
آن.‏
و در روز چهارم ده گاو جوان و دو قوچ و چهارده
برة نر یک ساله بیعیب.‏
و قربانیهاي آردي و قربانیهاي نوشیدنی آنها
براي گاوها و قوچها و برهها به شماره آنها برحسب
قانون.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه،‏ غیر از قربانی
سوختنی دائمی،‏ و قربانی آردياش و قربانی نوشیدنی
آن.‏
و در روز پنجم،‏ نه گاو جوان و دو قوچ و چهارده
برة نر یک ساله بیعیب.‏
و قربانیهاي آردي و قربانیهاي نوشیدنی آنها
براي گاوها و قوچها و برهها به شمارة آنها برحسب
قانون.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه،‏ غیر از قربانی
سوختنی دائمی و قربانی آردياش و قربانی نوشیدنی
آن.‏
و در روز ششم،‏ هشت گاو جوان و دو قوچ و
چهارده برة نر یک سالۀ بیعیب.‏
و قربانیهاي آردي و قربانیهاي نوشیدنی آنها
براي گاوها و قوچها و برهها به شماره آنها برحسب
قانون.‏
اعداد
و بز نر براي قربانی گناه غیر از قربانی
سوختنی دائمی و قربانی آردياش و قربانیه اي
نوشیدنی آن.‏
و در روز هفتم،‏ هفت گاو جوان و دو قوچ و
چهارده برة نر یک ساله بیعیب.‏
و قربانیهاي آردي و قربانیهاي نوشیدنی آنها
براي گاوها و قوچها و برهها به شمارة آنها برحسب
قانون.‏
و یک بز نر براي قربانی گناه،‏ غیر از قربانی
سوختنی دائمی و قربانی آردياش و قربانی نوشیدنی
آن.‏
و در روز هشتم،‏ براي شما جشن مقدسباشد؛
هیچ کار خدمت مکنید.‏
و قربانی سوختنی قربانی آتشین عطر خوشبو
براي یهوه بگذرانید،‏ یک گاو جوان و یک قوچ و هفت
برة نر یک سالۀ بیعیب.‏
و قربانیهاي آردي و قربانیهاي نوشیدنی آنها
براي گاو و قوچ و برهها به شماره ا برحسب قانون.‏
و بز نر براي قربانی گناه غیر از قربانی
سوختنی دائمی،‏ با قربانی آردياش و قربانی نوشیدنی
آن.‏
اینها را شما در وقتهاي خود براي یهوه بگذرانید،‏
غیر از نذرها و داوطلبهاي خود براي قربانیهاي
سوختنی و قربانیهاي آردي و قربانیهاي نوشیدنی و
قربانیهاي صلح خود.‏
سپ.‏ برحسب هر آنچه یهوه به موسی امر فرموده
بود،‏ موسی فرزنداناسرائیل را اعلام نمود.‏
لاویان 36 ،23
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
40
30
.1
و موسی سران قومه ا فرزنداناسرائیل را خطاب
کرده،‏ گفت:‏ این است کاري که یهوه امر فرموده است:‏
مردي براي یهوه نذر کند یا قَسم خورد تا
جان خود را به وظایفی متعهد نماید،‏ پس کلام خود را
باطل نسازد،‏ بلکه برحسب هر آنچه از دهانش برآمد،‏
عمل نماید.‏
و اما چون زن براي یهوه نذر کرده،‏ خود را در خانۀ
پدرش در جوانیاش به وظیفهاي متعهد نماید،‏ لاویان
،27
2. چون
.3
2
3 5، ؛ جامعه 21 ؛ تثنیه 23،
.4
و پدرش نذر او و وظیفهاي که خود را بر آن متعهد
نموده،‏ شنیده باشد،‏ و پدرش دربارة او ساکت باشد،‏
آنگاه تمامی نذرهایش استوار،‏ و هر وظیفهاي که خود
، و
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
- 160 -

هاآن
هآن
نی
کی
ياو
31
.1
.2
را به آن متعد نموده باشد،‏ پا بر جا خواهد بود.‏
اما اگر پدرش در روزي که شنید او را منع کرد،‏
آنگاه هیچ کدام از نذرهایش و از وظایفش که خود را
به آن متعد نموده باشد،‏ استوار نخواهد بود و از ا
جهت که پدرش او را منع نموده است،‏ یهوه او را
خواهد آمرزید.‏
و اگر به شوهري داده شود،‏ و نذرهاي او یا سخنی
که از لبهایش جسته،‏ و جان خود را به آن متعهد
نموده،‏ بر او باشد،‏
و شوهرش شنید و در روز شنیدنش به وي هیچ
نگفت،‏ آنگاه نذرهایش استوار خواهد ماند.‏ و وظایفی
که خویشتن را به متعهد نموده است،‏ پا بر جا
خواهند ماند.‏
لیکن اگر شوهرش در روزي که آن را شنید،‏ او را
منع نماید،‏ و نذري را که بر او است یا سخنی را که از
لبهایش جسته،‏ و خویشتن را به آن متعهد نموده
باشد،‏ باطل سازد،‏ پس یهوه او را خواهد آمرزید.‏
اما نذر زن بیوه یا طلاقگرفته،‏ در هر چه خود را به
آن متعهد نموده باشد،‏ بر وي استوار خواهد ماند.‏
و اما اگر زنی در خانۀ شوهرش نذر کند،‏ یا
خویشتن را با قسم به وظیفهاي متهد نماید،‏
و شوهرش بشنود و او را هیچ نگوید و منع ننماید،‏
پس تمامی نذرهایش استوار،‏ و هر وظیفهاي که
خویشتن را به آن متعهد نموده باشد،‏ قایم خواهد بود.‏
و اما اگر شوهرش در روزي که بشنود،‏ آنها را
باطل سازد،‏ پس هر چه از لبهایش درآمده باشد دربارة
نذرهایش یا وظایف خود،‏ استوار نخواهد ماند.‏ و چونکه
شوهرش آن را باطل نموده است،‏ یهوه او را خواهد
آمرزید.‏
هر نذري و هر قسم تعهدي را براي خودداري
کردن جان خود،‏ شوهرش آن را استوار نماید،‏ و
شوهرش آن را باطل سازد.‏
اما اگر شوهرش روز به روز به او هیچ نگوید،‏ پس
همۀ نذرهایش و همۀ وظایفش را که بر وي باشد
استوار نموده باشد،‏ چونکه در روزي که شنید به وي
هیچ نگفت،‏ پس ا را استوار نموده است.‏
و اگر بعد از شنیدن،‏ آنها را باطل نمود،‏ پس او
گناه وي را متحمل خواهد بود.‏
این است قواعدي که یهوه به موسی امر فرمود،‏ در
میان مرد و زنش و در میان پدر و دخترش،‏ در زمان
جوانی او در خانه پدر وي.‏
اعداد
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
انتقام فرزنداناسرائیل را از مدیانیان بگیر،‏ و بعد از
آن به قوم خود ملحق خواهی شد.‏ باب ؛
سپ.‏ موسی قوم را خطاب کرد،‏ گفت:‏ از میان خود
مردان براي جنگ مهیا سازید تا به مقابلۀ مدیان
برآیند،‏ و انتقام یهوه را از مدیان بکشند.‏
هزار نفر از هر قوم از همه قومه ا اسرائیل براي
جنگ بفرستید.‏
سپ.‏ از هزارههاي اسرائیل،‏ از هر قوم هزار،‏
یعنی دوازده هزار نفر مهیا شدة براي جنگ انتخاب
شدند.‏
و موسی ایشان را هزار نفر از هر قوم به جنگ
فرستاد،‏ ایشان را با فینحاس پسر العازار کاهن و
اسباب محل م قدس و شیپورها براي نواختن در
دستش به جنگ فرستاد.‏ باب ؛
و با مدیان به طوري که یهوه موسی را امر فرموده
بود،‏ جنگ کرده،‏ همۀ مردان را کشتند.‏ تثنیه
و در میان کشتگان پادشاهان مدیان یعنی و
راقَم و صور و حور و رابع،‏ پنج پادشاه مدیان را کشتند،‏
و بلعام پسر بعور را به شمشیر کشتند.‏ ؛ اعداد
13 ،27
13 ،20
17 ،25
یوشع 21 ،13
9 ،10
7 ،25
14 ،20
3
.4
5
.6
.7
.8
5 ،22
.9
و فرزنداناسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به
اسیري بردند،‏ و همه حیوانات و همه گلههاي ایشان و
همۀ املاك ایشان را غارت کردند.‏
و تمامی شهرها و مساکن و قلعههاي ایشان را به
آتش سوزانیدند.‏
و تمامی غنیمتو همه غارت را از انسان و
حیوانات گرفتند.‏ تثنیه
و اسیران و غارت و غنیمت را نزد موسی و العازار
کاهن و جماعت فرزنداناسرائیل در لشکرگاه در دشت
موآب،‏ که نزد اردن در مقابل اریحاست،‏ آوردند.‏
و موسی و العازار کاهن و تمامی امیران جماعت
بیرون از لشکرگاه به استقبال ایشان آمدند.‏
و موسی بر امیران لشکر یعنی سرداران هزارهها و
سرداران صدها که از خدمت جنگ باز آمده بودند،‏
خشمگین شد.‏
و موسی به ایشان گفت:‏ آیا همۀ زنان را زنده نگاه
داشتید؟
16. اینک اینانند که برحسب مشورت بلعام،‏
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
- 161 -

یزن
یان
کی
یان هآن
فرزنداناسرائیل را واداشتند تا در امر فغور به یهوه 32.
خیانت ورزیدند و در جماعت یهوه وبا عارض شد.‏ باب
اعداد
1 ،25 ؛ 14 ،24
17
سپ.‏ هماکنون هر مردي از اطفال را بکشید،‏ و هر
را که مرد را شناخته،‏ با او همبستر شده باشد،‏
بکشید.‏ داوران
و از زنان هر دختري را که مرد را نشناخته،‏ و با او
همبستر نشده براي خود زنده نگاه دارید.‏
و شما هفت روز بیرون از لشکرگاه خیمه زنید،‏ و
هر که شخصی را کشته و هر که کشتهاي را لمس
نموده باشد از شما و اسیران شما در روز سوم و در روز
هفتم،‏ خود را پاکیزه نماید.‏ لاویان ؛ اعداد
و هر جامه و هرظرف چرمی و هر چه از پشم بز
ساخته شده باشد و هر ظرف چوبین را پاکیزه نمایید.‏
و العازار کاهن به مردان جنگی که به جنگ رفته
بودند،‏ گفت:‏ این است قانون شریعتی که یهوه به
موسی امر فرموده است:‏
22. طلا و نقره و برنج و آهن و روي و سرب،‏
یعنی هر چه متحمل آتش بشود،‏ آن را از آتش
بگذرانید و پاك خواهد شد،‏ و با آب پاکی نیز آن را
پاك سازند و هر چه متحمل آتش نشود،‏ آن را از آب
بگذرانید.‏
و در روز هفتم رخت خود را بشویید تا پاك
شوید،‏ و بعد از آن به لشکرگاه داخل شوید.‏
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
تو و العازار کاهن و سران خاندان پدران جماعت،‏
حساب غنایمی که گرفته شده است،‏ چه از انسان و
چه از حیوانات بگیرید.‏
و غنیمت را در میان مردان جنگی که به جنگ
بیرون رفتهاند،‏ و تمامی جماعت نصف نما.‏ یوشع
و از مردان جنگی که به جنگ بیرون رفتهاند
سهمی براي یهوه بگیر،‏ یعنی یک نفر از پانصد چه از
انسان و چه از گاو و چه از الاغ و چه از گوسفند.‏
از سهم ایشان بگیر و به العازار کاهن بده تا قربانی
طلب براي یهوه باشد.‏
و از قسمت فرزنداناسرائیل یکی که از هر پنجاه
نفر گرفته شده باشد چه از انسان و چه از گاو و چه از
الاغ و چه از گوسفند و چه از همه حیوانات بگیر،‏ و
ا را به لاوی که وظایف مسکن یهوه را نگاه
میدارند،‏ بده.‏
سپ.‏ موسی و العازار کاهن برحسب آنچه یهوه به
موسی امر فرموده بود،‏ عمل کردند.‏ پیدایش
و غنیمت غیر از آن غنیمتی که مردان جنگی
گرفته بودند،‏ از گوسفند ششصد و هفتاد و پنج هزار
رأس بود.‏
و از گاو هفتاد و دو هزار رأس.‏
و از الاغ شصت و یک هزار رأس.‏
و از انسان از زنانی که مرد را نشناخته بودند،‏ سی
و دو هزار نفر بودند.‏
و نصفهاي که قسمت کسانی بود که به جنگ رفته
بودند،‏ سیصد و سی و هفت هزار وپانصد گوسفند بود.‏
و سهم یهوه از گوسفند ششصد و هفتاد و پنج
رأس بود.‏
و گاوان سی و شش هزار بود و از آنها سهم یهوه
هفتاد و دو رأس بود.‏
و الاغها سی هزار و پانصد و از آنها سهم یهوه
شصت و یک رأس بود.‏
و مردمان شانزده هزار و از ایشان سهم یهوه سی و
دو نفر بودند.‏
و موسی سهم را که قربانی طلب یهوه بود به
العازار کاهن داد،‏ چنانکه یهوه به موسی امر فرموده
بود.‏
و از قسمت فرزنداناسرائیل که موسی آن را از
مردان جنگی جدا کرده بود،‏
و سهم جماعت از گوسفندان،‏ سیصد و سی و
هفت هزار و پانصد راس بود.‏
و از گاوان سی و شش هزار راس.‏
و از الاغها،‏ سی هزار و پانصد راس.‏
و از انسان،‏ شانزده هزار نفر.‏
و موسی از سهم فرزنداناسرائیل یکی را که از هر
پنجاه گرفته شده بود،‏ چه از انسان و چه از حیوانات
گرفت،‏ و آنها را به لاوی که وظایف مسکن یهوه را
نگاه میداشتند،‏ داد،‏ چنانکه یهوه به موسی امر فرموده
بود.‏
و سرانی که بر هزارههاي لشکر بودند،‏ سران
هزارهها با سرداران صدها نزد موسی آمدند.‏
و به موسی گفتند:‏ بندگانت حساب مردان جنگی
را که زیردست ما میباشند گرفتیم،‏ و از ما نفر
مفقود نشده است.‏
سپ.‏ ما از آنچه هر کس یافته است،‏ قربانیاي براي
یهوه آوردهایم،‏ از زیورهاي طلا و پابندها و دستبندها
و انگشترها و گوشوارهها و گردنبندها تا براي جانهاي
ما به حضور یهوه کفاره شود.‏
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
50
8 ،22
11 ،19
22 ،6
13 ،15
11 ،21
.18
.19
.20
.21
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
31
- 162 -

يرو
ینهاب
ین
تی
نی
يرو
یک
يرو
يجا
يرو
نی
نی
يرو
یب
يرو
اعداد
.51
و موسی و العازار کاهن،‏ طلا و همۀ زیورهاي
کارشده را از ایشان گرفتند.‏
و تمامی طلاي قربانیِ‏ طلبی که از سران هزارهها
و سران صدها براي یهوه گذرانیدند،‏ شانزده هزار و
هفتصد و پنجاه شکل بود.‏
زیرا که هر یکی از مردان جنگی غنیمتی براي
خود برده بودند.‏
و موسی و العازار کاهن،‏ طلا را از سران هزارهها و
صدها گرفته،‏ به خیمه اجتماع آوردند تا براي
فرزنداناسرائیل،‏ به حضور یهوه یادگار باشد.‏
.52
.53
.54
32
.1
.2
.3
و پسران رؤبین و پسران جاد را گلههاي
بسیار و فرآوان بود.‏ پ س چون زمین یعزیر و زمین
جلعاد را دیدند که اینک این مکان،‏ مکان گلهها است،‏
پسران جاد و پسران رؤبین نزد موسی و العازار
کاهن و امیران جماعت آمده،‏ گفتند:‏
عطاروت و دیبون و یعزیر و نمرَه و حشبون و اَلعالَه
و شَبام و نبو و بعون،‏ ؛ اشعیا
زمینی که یهوه پیش جماعت اسرائیل مفتوح
ساخته است،‏ زمین گلهه ا است،‏ و بندگانت صاحب
گلهها میباشیم.‏
سپ.‏ گفتند:‏ اگر مورد لطف تو قرار گرفته ام،‏ ا
زمین به بندگانت به مالکیت داده شود،‏ و ما را از اردن
عبور مده.‏
موسی به پسرانجاد و پسرانرؤبین گفت:‏ آیا
برادران شما به جنگ روند و شما اینجا بنشینید؟
7. چرا دل فرزنداناسرائیل را افسرده میکنید تا به
زمینی که یهوه به ایشان داده است،‏ عبور نکنند؟ تثنیه
،1
8 ،16
یوشع 25 ،13
.4
5
.6
28
.8
به همینطور پدران شما عمل نمودند،‏ وقتی که
ایشان را از قادشبرنیع براي دیدن زمینفرستادم.‏ باب
23 ،9 ؛ تثنیه 4 ،13
.9
به دره اشکول رفته،‏ زمین را دیدند و دل
فرزنداناسرائیل را افسرده ساختند تا به زمی که
یهوه به ایشان داده بود،‏ داخل نشوند.‏
سپ.‏ خشم یهوه در آن روز افروخته شد به حدي
که قسم خورده،‏ فرمود:‏
البته هیچکدام از مردانی که از مصر بیرون آمدند
از بیست ساله و بالاتر آن زمین را که براي ابراهیم و
اسحاق و یعقوب قسم خوردم،‏ نخواهند دید،‏ چونکه
ایشان مرا پی
؛ خروج 33،
کامل ننمودند،‏
24 ،50 ؛ پیدایش 65 ،26 باب
35 .8 ،1 ؛ تثنیه 1
.12
غیر از کالیب پس یفُن َّۀ قنزّي و یوشَع پسر نُون،‏
چونکه ایشان یهوه را پی کامل نمودند.‏ باب
سپ.‏ خشم یهوه بر اسرائیل افروخته شده،‏ ایشان را
چهل سال در بیابان آواره گردانید،‏ تا تمامی آن
گروهی که این شرارت را در نظر یهوه ورزیده بودند،‏
هلاك شدند.‏
و اینک شما به پدران خود انبوهی از مردان
خطاکار برپا شدهاید تا شدت خشم یهوه را بر اسرائیل
باز زیاده کنید؟
زیرا اگر از پی او روبگردانید بار دیگر ایشان را
در بیابان ترك خواهد کرد و شما تمامی ا قوم را
هلاك خواهید ساخت.‏
سپ.‏ ایشان نزد وي آمده،‏ گفتند:‏ آغلها را اینجا
براي گلههاي خود و شهرها براي اطفال خویش
خواهیم ساخت.‏
و خود مسلح شده،‏ حاضر میشویم و پیش
فرزنداناسرائیل خواهیم رفت تا آنها را به مکان ایشان
برسانیم.‏ و اطفال ما از ترس ساکنان زمین در شهرهاي
حصاردار خواهند ماند.‏
و تا هر ی از فرزنداناسرائیل ملک خود را
نگرفته باشد،‏ به خانههاي خود مراجعت نخواهیم کرد.‏
زیرا که ما با ایشان در آن طرف اردن و اطراف آن
ملک نخواهیم گرفت،‏ چونکه ارث ما به این طرف اردن
به طرف مشرق به ما رسیده است.‏
و موسی به ایشان گفت:‏ اگر ا کار را بکنید و
خویشتن را به حضور یهوه براي جنگ مهیا سازید،‏ یوشع
30 ،14
تثنیه 12 ،3
13
.14
.15
16
.17
.18
.19
.20
13 ،1
.21
و هر مرد جنگی از شما به حضور یهوه از اردن
عبور کند تا او دشمنان خود را از پیش خود
اخراج نماید،‏
و زمین به حضور یهوه مغلوب شود،‏ پس بعد از آن
برگردیده،‏ به حضور یهوه و به حضور اسرائیل گناه
خواهید شد،‏ و این زمین از جانب یهوه ملک شما
خواهد بود.‏
و اگر چنین نکنید،‏ اینک به یهوه گناه ورزیدهاید،‏
و بدانید که گناه شما،‏ شما را درخواهد گرفت.‏
سپ.‏ شهرها براي اطفال و آغلها براي گلههاي خود
بنا کنید،‏ و به آنچه از دهان شما درآمد،‏ عمل نمایید.‏
سپ.‏ پسران جاد و پسران رؤبین موسی را خطاب
کرده،‏ گفتند:‏ بندگانت به طوري که آقاي ما فرموده
.22
.23
24
25
باب 24 ،13 ؛ 28 ،13
10
.11
- 163 -

تی
يرو
يرو
هآن
یح
است،‏ خواهیم کرد.‏
اطفال و زنان و گلهها و همۀ حیوانات ما اینجا در
شهرهاي جلعاد خواهند ماند.‏
و همه بندگانت مهیاي جنگ شده،‏ چنانکه آقاي
ما گفته است به حضور یهوه براي جنگ عبور خواهیم
نمود.‏
سپ.‏ موسی العازار کاهن،‏ و یوشع پسر نون،‏ و
امیران خاندان پدران قومها فرزنداناسرائیل را دربارة
ایشان فرمان داد.‏
و موسی به ایشان گفت:‏ اگر همه پسرانجاد و
پسرانرؤبین مهیاي جنگ شده،‏ همراه شما به
حضور یهوه از اردن عبور کنند،‏ و زمین پیش
شما مغلوب شود،‏ آنگاه زمین جلعاد را براي ملکیت به
ایشان بدهید.‏ یوشع
و اگر ایشان مهیا نشوند و همراه شما عبور
ننمایند،‏ پس در میان شما در زمین کنعان ملک
بگیرند.‏
پسرانجاد و پسرانرؤبین در جواب وي گفتند:‏
چنانکه یهوه به بندگانت گفته است،‏ همچنین خواهیم
کرد.‏
ما مهیاي جنگ شده،‏ پیش یهوه به زمین
کنعان عبور خواهیم کرد،‏ و ملک ارث ما به این طرف
اردن داده شود.‏
سپ.‏ موسی به ایشان یعنی به پسرانجاد و
پسرانرؤبین و نصف قوم منسی پسر یوسف،‏ مملکت
سیحون،‏ ملک اموریان و مملکت عوج ملک باشان را
داد،‏ یعنی زمین را با شهرهایش و مرز شهرهایش،‏
زمین را از هر طرف.‏ ؛ ؛ یوشع 13،
و پسرانجاد،‏ دیبون و عطاروت و عروعیر
و عطْروت،‏ شوفان و یعزیر و یجبهه
و بیت-نمرَه و ب هاران را بنا کردند یعنی
شهرهاي حصاردار را با آغلهاي گلهها.‏
و پسرانرؤبین،‏ حشبون و اَلیعالَه و قرْیتایم
و نَبو و بعلمعون که نام این دو را تغییر دادند و
سبمه را بنا کردند و شهرهایی را که بنا کردند به نامها
مسمی'‏ ساختند.‏
و پسرانماکیر پسرمنسی به جلعاد رفته،‏ آن را
گرفتند و اموریان را که در آن بودند،‏ اخراج نمودند.‏
اعداد
7
8 ،29
12 ،4
تثنیه 12 ،3
.26
.27
28
.29
.30
.31
.32
33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
23 ،50 پیدایش
.40
و موسی جلعاد را به ماکیر پسرمنسی داد و او در
آن ساکن شد.‏ مزامیر
و یائیر پسرمنسی رفته،‏ روستاهایش را گرفت،‏ و
ا را حووت یائیر نامید.‏
و نُوبح رفته،‏ قنات و دهاتش را گرفته،‏ آنها را به
اسم خود نوبح نامید.‏
تثنیه 14 ،3
11
.42
33
.1
.2
این است مسافرت فرزنداناسرائیل که از سرزمین
مصر با لشکر خود زیردست موسی و هارون کوچ
کردند.‏
و موسی به فرمان یهوه سفرهاي ایشان را برحسب
مسافرت ایشان نوشت.‏ و این است مسافرت و مهاجرت
ایشان:‏ مزامیر ؛ اشعیا 63، ؛ ارمیا
سپ.‏ در ماه اول از رعمسیس،‏ در روز پانزدهم از ماه
اول کوچ کردند،‏ و در فرداي بعد از پِسح
فرزنداناسرائیل در نظر تمامی مصریان با دست بلند
بیرون رفتند.‏ خروج ؛ اعمال رسولان 13،
و مصریان همۀ نخستزادگان خود را که یهوه از
ایشان کشته بود دفن میکردند،‏ و یهوه بر خدایان
ایشان حکم انتقام داده بود.‏ خروج ؛ اشعیا
و فرزنداناسرائیل از رعمسیس کوچ کرده،‏ در
سکّوت اردو زندند.‏ خروج
و از سکوت کوچ کرده،‏ در ایتام که به کنار بیابان
است،‏ اردو زدند.‏
و از ایتام کوچ کرده،‏ به سوي فَمالحیروت که در
مقابل بعل صفون است،‏ برگشتند،‏ و پیش مجدل اردو
زندند.‏
و از مقابل روت کوچ کرده،‏ از میان دریا به بیابان
عبور کردند و در بیابان ایتام سفر سه روزه کرده،‏ در
ماره اردو زدند.‏ خروج ؛
و از ماره کوچ کرده،‏ به ایلیم رسیدند و در ایلیم
دوازده چشمه آب و هفتاد درخت خرما بود،‏ و در آنجا
اردو زدند.‏ خروج
و از ایلیم کوچ کرده،‏ نزد دریاي سرخ اردو زدند.‏
1 ،19
17
6 ،2
12 ،12
37 ،12
23 ،19
37 ،12
خروج 20 ،13
22 ،14
21 ،77
27 ،15
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
1 ،16 خروج
.11
و از دریاي سرخ کوچ کرده،‏ در بیابان سین اردو
زدند.‏
و از بیابان سین کوچ کرده،‏ در دفقَه اردو زدند.‏
و از دفقه کوچ کرده،‏ در اَلوش اردو زدند.‏
و از الوش کوچ کرده،‏ در رفیدیم اردو زدند و در
آنجا آب نبود که قوم بنوشند.‏ خروج
و از رفیدیم کوچ کرده،‏ در بیابان سینا اردو زدند.‏
1 ،17
.12
.13
.14
.15
1 ،19 خروج
9 ،60
.41
- 164 -

يرو
يرو
یم
اعداد
.16
و از بیابان سینا کوچ کرده،‏ در قبروت هتّاوه اردو
زدند.‏ باب ؛ تثنیه
و از قبروت هتاوه کوچ کرده،‏ در حصیروت اردو
زدند.‏ باب
و از حصیروت کوچ کرده،‏ در رِتمه اردو زدند.‏ باب
22 ،9
34 ،11
35 ،11
.17
.18
1 ،13
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
و از رتمه کوچ کرده،‏ و در رِمون فارص اردو زدند.‏
و از رمون فارص کوچ کرده،‏ در لبنه اردو زدند.‏
و از لبنه کوچ کرده،‏ در رِسه اردو زدند.‏
و از رسه کوچ کرده،‏ در قُهیلاتَه اردو زدند.‏
و از قهیلاته کوچ کرده،‏ در کوه شافَراردو زدند.‏
و از کوه شافر کوچ کرده،‏ در حراده اردو زدند.‏
و از حراده کوچ کرده،‏ در مقْهیلوت اردو زدند.‏
و از مقهیلوت کوچ کرده،‏ در تاحت اردو زدند.‏
و از تاحت کوچ کرده،‏ در تارح اردو زدند.‏
و از تارح کوچ کرده،‏ در متْقَه اردو زدند.‏
و از متقه کوچ کرده،‏ در حشمونَه اردو زدند.‏
و از حشمونه کوچ کرده،‏ در مسیروت اردو زدند.‏
و از مسیروت کوچ کرده،‏ در پسرانیعقان اردو
زدند.‏ تثنیه
و از پسرانیعقان کوچ کرده،‏ در حورالجِدجاد اردو
زدند.‏
و از حورالجدجاد کوچ کرده،‏ در یطْبات اردو زدند.‏
و از یطبات کوچ کرده،‏ در عبرونَه اردو زدند.‏
و از عبرونه کوچ کرده،‏ در عصیونجابر اردو زدند.‏
و از عصیونجابر کوچ کرده،‏ در بیابان صین که
قادش باشد،‏ اردو زدند.‏ باب
و از قادش کوچ کرده،‏ در کوه هور در سرحد
زمین ادوم اردو زدند.‏ باب ‎20‎ف
و هارون کاهن برحسب فرمان یهوه به کوه هور
برآمده،‏ در سال چهلم خروج فرزنداناسرائیل از
سرزمین مصر،‏ در روز اول ماه پنجم وفات یافت.‏ باب
،20
22
1 ،20
6 ،10
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
50 ،32 ؛ تثنیه 25
.39
و هارون صد و بیست و سه ساله بود که در کوه
هور مرد.‏
و پادشاه عراد کنعانی که در جنوب زمین کنعان
ساکن بود از آمدن فرزنداناسرائیل اطلاع یافت.‏ باب
.40
1 ،21
41
.42
.43
.44
سپ.‏ از کوه هور کوچ کرده،‏ در صلمونَه اردو زدند.‏
و از صلمونه کوچ کرده در فونون اردو زدند.‏
و از فونون کوچ کرده،‏ در اوبوت اردو زدند.‏ باب
و از اوبوت کوچ کرده،‏ در عییعباریم در حدود
موآب اردو زدند.‏ باب
و ازعییم کوچ کرده،‏ در دیبونجاد اردو زدند.‏
و از دیبونجاد کوچ کرده،‏ در علْموندبلاتایم اردو
زدند.‏
و از علموندبلاتایم کوچ کرده،‏ در کوههاي عباریم
در مقابل نبو اردو زدند.‏
و از کوههاي عباریم کوچ کرده،‏ در عرَبات موآب
نزد اردن در مقابل اریحا اردو زدند.‏ تثنیه
سپ.‏ نزد اردن از بیت-یشیموت تا آبل شطیم در
عرَبات موآب اُردو زدند.‏ باب
و یهوه موسی را در عربات موآب نزد اردن،‏ در
مقابل اریحا خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏
چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید،‏
خروج 23،
49 ،32
1 ،25
11 ،21
.45
.46
.47
.48
49
.50
.51
2 ،7 ؛ تثنیه 31
.52
همه ساکنان زمین را از پیش خود اخرا ج
نمایید،‏ و تمامی صورتهاي ایشان را خراب کنید،‏ و
تمامی بتهاي ریخته شدة ایشان را بشکنید،‏ و همۀ
مکانهاي بلند ایشان را منهدم سازید.‏
و زمین را به تصرف آورده،‏ در آن ساکن شوید،‏
زیرا که آن زمین را به شما دادم تا مالک آن باشید.‏
و زمین را به حسب قبایل خود به قرعه تقسیم
کنید،‏ براي زیاد،‏ ارث او را زیاد بدهید،‏ و براي کم،‏ ارث
او را کم بدهید؛ جایی که قرعه براي هر کس برآید از
آن او باشد؛ برحسب قومها پدران شما آن را تقسیم
نمایید.‏ باب ؛ یوشع
و اگر ساکنان زمین را از پیش خود اخرا ج
ننمایید،‏ کسانی را که از ایشان باقی گذارید در
چشمان شما خار خواهند بود،‏ و در پهلوهاي شما تیغ
و شما را در زمینی که در آن ساکن شوید،‏ خواهند
رنجانید.‏ داوران
و به همان طوري که قصد نمودم که با ایشان
رفتار نمایم،‏ با شما رفتار خواهم نمود.‏
2 ،14
55 ،26
3 ،2
.53
.54
.55
.56
34
.1
.2
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را امر فرموده،‏ به ایشان بگو:‏ چون
شما به زمین کنعان داخل شوید،‏ این است زمینی که
به شما به مالکیت خواهد رسید،‏ یعنی زمین کنعان با
مرزش.‏
آنگاه مرز جنوبی شما از بیابان سین بر جانب ادوم
خروج 31 ،23
.3
10 ،21
- 165 -

نی
ی؛جل
هآن
هآن
هآن
نی
له
.20
.21
.22
.23
خواهد بود،‏ و مرز جنوبی شما از آخر دریاي نمک به
طرف مشرق خواهد بود.‏ یوشع ؛ پیدایش
و مرز شما از جانب جنوب گردنه عقْرَبیم دور
خواهد زد و به سوي سین خواهد گذشت،‏ و انتهاي آن
به طرف جنوب قادشبرنیع خواهد بود،‏ و نزد حصراَدار
بیرون رفته،‏ تا عصمون خواهد گذشت.‏
و این مرز از عصمون تا رود مصر دور زده،‏ انتهایش
نزد دریا خواهد بود.‏
و اما مرز غربی.‏ دریاي بزرگ مرز شما خواهد بود.‏
این است مرز غربی شما.‏
و مرز شمالی شما این باشد:‏ از دریاي بزرگ براي
خود کوه هور را نشان گیرید.‏
و از کوه هور تا داخل حمات را نشان گیرید.‏ و
انتهاي این مرز نزد صدد باشد.‏
و این مرز نزد زفرون بیرون رود و انتهایش نزد
حصر عینان باشد،‏ این مرز شمالی شما خواهد بود.‏
و براي مرز مشرقی خود از حصر عینان تا شفام را
نشان گیرید.‏
و این مرز از شفام تا ربله به طرف شرقی عین
برود،‏ پس این مرز کشیده شده به جانب دریاي کنر َّت
به طرف مشرق برسد.‏
و این مرز تا به اردن برسد و انتهایش نزد دریاي
نمک باشد.‏ این زمین برحسب مرزش به هر طرف
زمین شما خواهد بود.‏
و موسی فرزنداناسرائیل را امر کرده،‏ گفت:‏ ا
است زمینی که شما آن را به قرعه تقسیم خواهید
کرد که یهوه امر فرموده است تا به نه قوم و نصف داده
شود.‏
زیرا که قوم پسرانرؤبین برحسب خاندان پدران
خود و قوم پسرانجاد برحسب خاندان پدران خود،‏ و
نصف قوم منسی،‏ ارث خود را گرفتهاند.‏ باب
این دو قوم و نصف به آن طرف اردن در مقابل
اریحا به جانب مشرق به سوي طلوع آفتاب ارث خود
را گرفتهاند.‏ باب
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
این است نامهاي کسانی که زمین را براي شما
تقسیم خواهند نمود.‏ العازار کاهن و یوشع پسر نون.‏
اعداد
33 ،32
3 ،14
باب 22 ،13
1 ،15
تثنیه 17 ،3
32 ،32
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
38 ،1 ؛ تثنیه 1 ،21 ؛ 1 ،14 یوشع
.18
و یک امیر را از هر قوم براي تقسیم نمودن زمین
بگیرید.‏
و این است نامهاي ایشان:‏ از قوم یهودا کالیب پسر
یفنه؛
و از قوم پسران شمعون شموئیل پسر عمیهود؛
و از قوم بنیامینالیداد پسر کسلون؛
و از قوم پسراندان امیر بقی پسر ی
و از پسران یوسف از قوم پسران منسی امیر
حنیئیل پسر ایفود؛
و از قوم پسرانافرایم امیر قموئیل پسر شفطان؛
و از قوم پسران زبولون امیر الیصافان پسر فَرْناك؛
و از قوم پسران یساکار امیر فلطیئیل پسر عزّان؛
و از قوم پسران آذر امیر اخیهود پسر شلومی؛
و از قوم پسران نفتالی امیر فدهئیل پسر عمیهود.‏
اینانند که یهوه مأمور فرمود که ملک را در زمین
کنعان براي فرزنداناسرائیل تقسیم نمایند.‏
.24
.25
.26
.27
.28
.29
35
.1
.2
و یهوه موسی را در دشت موآب نزد اردن در مقابل
اریحا خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را امر فرما که از ارث ملک خود
شهرها براي سکونت به لاویان بدهند،‏ و نواحی شهرها
را از اطراف ا به لاویان بدهید.‏ یوشع
و شهرها براي سکونت ایشان باشد،‏ و نواحی آنها
براي حیوانات و اموال و سایر حیوانات ایشان باشد.‏
و نواحی شهرها که به لاویان بدهید از دیوار شهر
بیرون از هر طرف هزار اندازه آرنج باشد.‏
و از بیرون شهر به طرف مشرق دو هزار اندازه آرنج،‏
و به طرف جنوب دو هزار اندازه آرنج،‏ و به طرف مغرب
دو هزار اندازه آرنج،‏ و به طرف شمال دو هزار اندازه
آرنج بپیمایید.‏ و شهر در وسط باشد و ا نواحی
شهرها براي ایشان خواهد بود.‏
و از شهرها که به لاویان بدهید شش شهر پناهگاه
خواهد بود،‏ و آنها را براي قاتل بدهید تا به آنجا فرار
کند و غیر از ا چهل و دو شهر بدهید.‏ خروج ؛ تثنیه
13 ،21
2 ،21
.3
.4
.5
.6
2 ،20 ؛ یوشع 9 .2 ،19 ؛ 41 ،4
7
سپ.‏ همه شهرها که به لاویان خواهید داد،‏ چ و
هشت شهر با نواحی ا خواهد بود.‏ یوشع
و اما شهرهایی که از ملک فرزنداناسرائیل میدهید
از زیاد،‏ زیاد و از کم،‏ کم بگیرید.‏ هر کس به اندازة ارث
خود که یافته باشد از شهرهاي خود به لاویان بدهد.‏
41 ،21
.8
56 .54 ،26 باب
.9
.10
و یهوه موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان بگو:‏
چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید،‏
.19
- 166 -

نیی
یم
یک
لی
.26
اعداد
.11
آنگاه شهرها براي خود تع کنید تا شهرهاي
پناهگاه براي شما باشد،‏ تا هر قاتلی که شخصی را
اشتباهاً‏ کشته باشد،‏ به آنجا فرار کند.‏
و این شهرها براي شما جاي فراري از دست
اولیاي مقتول خواهد بود،‏ تا قاتل پیش از آنکه به
حضور جماعت براي داوري بایستد،‏ نمیرد.‏ امثال ؛
10 ،18
.12
9 ،5 رومیان
.13
و از شهرهایی که میدهید،‏ شش شهر پناهگاه
براي شما باشد.‏
شه.‏ سه ر از آنطرف اردن بدهید،‏ و سه شهر در
زمین کنعان بدهید تا شهرهاي پناهگاه باشد.‏
براي فرزنداناسرائیل و غریب و کسی که در میان
شما زندگی گزیند،‏ این شش شهر براي پناهگاه باشد
تا هر که شخصی را اشتباهاً‏ کشته باشد به آنجا فرار
کند.‏ تثنیه
و اگر او را ب ا وسیلهاي آهنین زد که مرد،‏ او قاتل
است و قاتل البته کشته شود.‏ تثنیه
و اگر او را با دست خود به سنگی که از آن کسی
کشته شود،‏ بزند تا بمیرد،‏ او قاتل است و قاتل البته
کشته شود.‏
و اگر او را به چوب دستی که به آن کسی کشته
شود،‏ بزند تا بمیرد،‏ او قاتل است و قاتل البته کشته
شود.‏
انتقام گیرنده خون،‏ خود،‏ قاتل را بکشد.‏ هرگاه به
او برخورد،‏ او را بکشد.‏
و اگر از روي کینه او را با تیغ زد یا قصداً‏ چیزي
بر او انداخت که مرد،‏ تثنیه
یا از روي دشمنی او را با دست خود زد که مرد،‏
آن زننده چون که قاتل است البته کشته شود؛ انتقام
گیرنده خون هرگاه به قاتل برخورد،‏ او را بکشد.‏
لیکن اگر او را بدون دشمنی اشتباهاً‏ تیغ زند یا
چیزي بدون قصد بر او اندازد،‏ تثنیه
و اگر سنگی را که کسی به آن کشته شود نادیده
بر او بیندازد که بمیرد و با وي دشمنی نداشته،‏ و
بداندیش او نبوده باشد،‏
سپ.‏ جماعت در میان قاتل و انتقام گیرنده خون
برحسب این احکام داوري نمایند.‏
و جماعت،‏ قاتل را از دست انتقام گیرنده خون
رهایی دهند،‏ و جماعت،‏ وي را به شهر پناهگاه او که
به آن فرار کرده بود برگردانند،‏ و او در آنجا تا مرگ
امیر کاهن که به روغن مقدس مسح شده است،‏ ساکن
باشد.‏ زکریا ؛ عبرانیان ؛ لاویان
و اگر قاتل وقتی از مرز شهر پناهگاه خود که به
آن فرار کرده بود بیرون آید،‏
و انتقام گیرنده خون،‏ او را خارج ار مرز شهر
پناهگاهش بیابد،‏ پس انتقام گیرنده خون قاتل را
بکشد؛ انتقام خون براي او نشود.‏
زیرا که میبایست تا وفات امیر کاهن در شهر
پناهگاه خود مانده باشد،‏ و بعد از مرگ امیر کاهن،‏
قاتل به زمین ملک خود برگردد.‏
و این احکام براي شما در خاندانهاي شما در همه
مسکنهاي شما قاعده عدالتی خواهد بود.‏ خروج ؛
،30
21 ،27
.27
.28
.29
21
.30
هر که شخصی را بکشد پس قاتل به گواهی
شاهدان کشته شود،‏ و یک شاهد براي کشته شدن
کسی شهادت ندهد.‏ یوحنا
و هیچ فدیه به عوض جان قاتلی که واجب قتل
است،‏ مگیرید بلکه او حتماً‏ کشته شود.‏
و از کسی که به شهر پناهگاه خود فرار کرده باشد
فدیه مگیرید،‏ که پیش از وفات کاهن برگردد و به
زمین خود ساکن شود.‏
و زمینی را که در آن ساکنید نجس مسازید،‏ زیرا
که خون،‏ زمین را نجس کند،‏ و زمین را براي
خونی که در آن ریخته شود،‏ کفاره نمیتوان کرد مگر
به خون کسی که آن را ریخته باشد.‏ پیدایش
سپ.‏ زمینی را که شما در آن ساکنید و من در
میان آن ساکن هستم نجس مسازید،‏ زیرا من که یهوه
هستم در میان فرزنداناسرائیل ساکن میباشم.‏ خروج
،29
6 ،9
17 ،8
.31
.32
.33
34
45
36
.1
.2
و امیران خاندان پدران قبیلۀ پسرانجلعاد پسر
ماکیر پسر منسی که از قبا پسر یوسف بودند
نزدیک آمده به حضور موسی و به حضور بزرگان و
امیران خاندان پدران فرزنداناسرائیل عرض کرده،‏
گفتند:‏ یهوه ‏،آقاي ما را امر فرمود که زمین را به
قرعه تقسیم کرده،‏ به فرزنداناسرائیل بدهد،‏ و آقاي ما
از جانب یهوه مأمور شده است که نصیب برادر ما
صلفُحاد را به دخترانش بدهد.‏ باب ؛‎27‎‏،‏ ؛ یوشع
،17
6
55 ،26
3
.3
پس اگر ایشان به ی از پسران سایر قومه ا
فرزنداناسرائیل ازدواج نمایند،‏ ارث ما از میراث پدران
ما قطع شده،‏ به میراث قومی که ایشان به آن داخل
شوند،‏ اضافه خواهد شد،‏ و از بهرة میراث ما قطع
11 ،19
5 ،19
10 ،21
11 ،19
15 ،9
41 ،4
11 ،9
14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
24
.25
- 167 -

یزن
یزن
یزن
خواهد شد.‏
و چون یوبیل فرزنداناسرائیل بشود ملک ایشان به
ملک قومی که به آن داخل شوند اضافه خواهد شد،‏ و
ملک ایشان از ملک پدران ما قطع خواهد شد.‏ لاویان
اعداد
،25
.4
13 .10
5
.6
7
.8
.9
سپ.‏ موسی فرزنداناسرائیل را برحسب قول یهوه
امر فرموده،‏ گفت:‏ قوم پسران یوسف راست گفتند.‏
این است آنچه یهوه دربارة دختران صلُفْحاد امر
فرموده،‏ گفته است:‏ به هر که در نظر ایشان پسند آید،‏
به داده شوند،‏ لیکن در قبیلۀ قوم پدران خود فقط
به زنی داده شود.‏
سپ.‏ میراث فرزنداناسرائیل از قوم به قوم منتقل
نشود،‏ بلکه هر یکی از فرزنداناسرائیل به میراث قوم
پدران خود اضافه شوند.‏
و هر دختري که وارث ملکی از قومه ا
فرزنداناسرائیل بشود،‏ به کسی از قبیلۀ قوم پدر خود
به داده شود،‏ تا هر یکی از فرزنداناسرائیل وارث
ملک پدران خود گردند.‏
و ملک از یک قوم به قوم دیگر منتقل نشود،‏ بلکه
هرکس از قومها فرزنداناسرائیل به میراث خود اضافه
شوند.‏
سپ.‏ چنانکه یهوه موسی را امر فرمود،‏ دختران
صلفحاد چنان کردند.‏
و دختران صلفحاد،‏ محله و ترصه و حجله و میلکا
و نوعه بهپسران عموهاي خود به داده شدند.‏ باب
10
.11
33 ،26
.12
در قبایل پسران منسی پسر یوسف ازدواج کردند
و ملک ایشان در قوم قبیلۀ پدر ایشان باقی ماند.‏
این است دستورات و احکامی که یهوه به واسطۀ
موسی در دشت موآب نزد اردن در مقابل اریحا به
فرزنداناسرائیل امر فرمود.‏
باب 50 ،33
.13
- 168 -

هرا
هبذَ‏
يرو
بی
يرو
هرا
یان
هآن
هرا
ین
نی
يرو
13
تثنیه
تثنیه
1
.1
این است سخنانی که موسی به آنطرف اُردن،‏ در
بیابان عرَب ا مقابل سوف،‏ در میان فاران و توفَل و لابان
و حضیروت و دي با تمامی اسرائیل گفت.‏
؛ اول پادشاهان
خروج 1 ،3
8 ،19
.2
3
.4
از حوریب به کوه سعیر تا قادش برنیع،‏ سفر
یازده روزه است.‏
سپ.‏ در روز اول ماه یازدهم سال چهلم،‏ موسی
فرزنداناسرائیل را برحسب هرآنچه یهوه او را براي
ایشان امر فرموده بود سخن گفت،‏
بعد از آنکه سیحون پادشاه اموریان را که در
حشْبون ساکن بود و عوج پادشاه باشان را که در
عشتاروت در اَدرعی ساکن بود،‏ کشته بود.‏ اعداد
.24 ،21
35 .33
.5
.6
به آن طرف اُردن در زمین موآب،‏ موسی به بیان
کردنِ‏ این شریعت شروع کرده،‏ گفت:‏
یهوه خداي ما،‏ ما را در حور خطاب کرده،‏
فرمود:‏ توقف شما در این کوه بس شده است.‏ خروج ؛
اعداد
1 ،19
، و
11 ،10
.7
پس توجه نموده،‏ کوچ کنید و به کوهستان
اموریان همه اطراف آن از عرب ا و کوهستان و دره و
جنوب و کناره دریا،‏ یعنی زمین کنعانیان و لُبنان تا
نهر بزرگ که نهر فرات باشد،‏ داخل شوید.‏ پیدایش
اینک زمین را پیش شما گذاشتم.‏ پ س داخل
شده،‏ زمینی را که یهوه براي پدران شما،‏ ابراهیم و
اسحاق و یعقوب،‏ قسم خورد که به ایشان و بعد از آنها
به نسل ایشان بدهد،‏ بهتصرف آورید.‏ پیدایش
و در آن وقت به شما بیان شده،‏ گفتم:‏ من به
تنهایی نمیتوانم متحمل شما باشم.‏ خروج
یهوه خداي شما،‏ شما را افزوده است و اینک شما
امروز مثل ستارگان آسمان فرآوان هستید.‏ باب ؛
18 ،15
22 ،10
7 ،12
18 ،18
.8
.9
.10
5 ،15 پیدایش
.11
یهوه خداي پدران شما،‏ شما را هزار چندان که
هستید بیفزاید و شما را برحسب آنچه به شما فرموده
است،‏ برکت دهد.‏
لیکن من چگونه به تنهایی متحمل محنت و بار و
شکایت شما بشوم.‏
سپ.‏ مردان حکیم و عاقل و معروف از قبیله خود
بیاورید،‏ تا ایشان را بر شما رهبر سازم.‏
و شما در جواب من گفتید:‏ سخنی که گفتی نیکو
است که بکنیم.‏
سپ.‏ رهبران قبیله شما را که مردان حکیم و
معروف بودند گرفته،‏ ایشان را بر شما رهبر ساختم،‏ تا
امیران هزارهها و امیران صدها و امیران پنجاهها و
امیران دهها و ناظران قبیله شما باشند.‏
و در آنوقت داوران شما را امر کرده،‏ گفتم:‏ دعواي
برادران خود را بشنوید،‏ و در میان هرکس و برادرش و
غریبی که نزد وي باشد به انصاف داوري نمایید.‏ باب
،16
.14
15
.16
18
.17
و در داوري طرفداري مکنید،‏ کوچک را مثل
بزرگ بشنوید و از روي انسان مترسید،‏ زیرا که
داوري از آن خداست،‏ و هر دعوایی که براي شما
مشکل است،‏ نزد من بیاورید تا آن را بشنوم.‏ باب ؛
دوم تواریخ
19 ،16
6 ،19
.18
و آن وقت همه چیزهایی را که باید بکنید،‏ براي
شماامر فرمودم.‏
سپ.‏ از حوریب کوچ کرده،‏ از تمامی ا بیابان
بزرگ و ترسناك که شما دیدید به کوهستان
اموریان رفتیم،‏ چنانکه یهوه خداي ما به ما امر فرمود
و به قادش برنیع رسیدیم.‏ اعداد
و به شما گفتم:‏ به کوهستان اموری که یهوه
خداي ما به ما میدهد،‏ رسیدهاید.‏
اینک یهوه خداي تو،‏ این زمین را پیش تو
گذاشته است،‏ پس برآي و چنانکه یهوه خداي پدرانت
به تو فرموده است،‏ آن را به تصرف آور و ترسان و
هراسان مباش.‏
آنگاه همه شما نزد من آمده،‏ گفتید:‏ مردانِ‏ چند،‏
پیش خود بفرستیم تا زمین را براي ما جاسوسی
نمایند،‏ و ما را از راهی که باید برویم و از شهرهایی که
به ا میرویم،‏ خبر بیاورند.‏ باب ؛
و این سخن مرا پسند آمد،‏ پس دوازده نفر از
شما،‏ یعنی یکی را از هر قوم گرفتم،‏
و ایشان متوجه شده،‏ به کوه برآمدند و به نهر
اَشْکُول رسیده،‏ آن را جاسوسی نمودند.‏
و از میوه زمین به دست خود گرفته،‏ آن را نزد ما
آوردند،‏ و ما را آگاه سازید،‏ گفتند:‏ زمی که یهوه
خداي ما،‏ به ما میدهد،‏ نیکوست.‏
لیکن شما نخواستید که بروید،‏ بلکه از فرمان یهوه
شرارت ورزیدید.‏ اعداد
اعداد 3 ،13
اعداد 24 ،13
14 .1 ،20
23 ،9
1 ،14
19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.12
- 169 -

هرا
يرو
نی
يرو
هآن
يرو
نی
یان
.41
تثنیه
.27
و در خیمههاي خود جر و بحث کرده،‏ گفتید:‏
چونکه یهوه از ما نفرت داشت،‏ ما را از سرزمین مصر
بیرون آورد،‏ تا ما را به دست اموریان تسلیم کرده،‏
هلاك سازد.‏ مزامیر
و حال کجا برویم چونکه برادران ما دل ما را
مایوس کردند،‏ گفتند که ا قوم از ما بزرگتر و
بلندترند و شهرهاي ایشان بزرگ و تا آسمان حصاردار
است،‏ و نیز پسرانعناق را در آنجا دیدهایم.‏ یوشع ؛
8 ،14
25 ،106
.28
1 ،9 ؛ تثنیه 4 ،11 پیدایش
29
سپ.‏ من به شما گفتم:‏ مترسید و از ایشان هراسان
مباشید.‏
یهوه خداي شما که پیش شما میرود براي
شما جنگ خواهد کرد،‏ برحسب هرآنچه به نظر شما
در مصر براي شما کرده است.‏ خروج ؛ یوشع
و نیز در بیابان که در آنجا دیدید چگونه یهوه
خداي تو مثل کسی که پسر خود را میبرد تو را در
تمامی که میرفتید برمیداشت تا به اینجا رسیدید.‏
لیکن با وجود این،‏ همۀ شما به یهوه خداي خود
ایمان نیاوردید.‏
که پیش شما در راه میرفت تا جایی براي
نزول شما جستجو کند،‏ و در هنگام شب در آتش تا
راهی را که به آن بروید به شما بنماید و در هنگام روز
در ابر.‏
و یهوه صداي سخنان شما را شنیده،‏ خشمگین
شد،‏ و قسم خورده،‏ فرمود:‏
هیچکدام از این مردمان و از ا خاندان شریر،‏
آن زمین نیکو را که قسم خوردم که به پدران شما
بدهم،‏ هرگز نخواهند دید.‏ اعداد
غیر از کالیب پسر یفُن َّه که آن را خواهد دید و
زمینی را که در آن رفته بود،‏ به وي و به پسرانش
خواهم داد،‏ چونکه یهوه را پی کامل نمود.‏ اعداد
و یهوه بخاطر شما برمن نیز خشم نموده،‏ فرمود
که تو هم داخل آنجا نخواهی شد.‏ اعداد
یوشع پسر نون که بحضور تو میایستد داخل آنجا
خواهد شد.‏ پ س او را قويگردان زیرا اوست که آن را
براي فرزنداناسرائیل تقسیم خواهد نمود.‏ اعداد
و فرزندان شما که درباره ا گفتید که به اسیري
خواهند رفت،‏ و پسران شما که امروز نیک و بد را تمیز
نمیدهند،‏ داخل آنجا خواهند شد،‏ و آن را به ایشان
خواهم داد تا مالک آن بشوند.‏ اعداد
و اما شما روگردانیده،‏ از راه دریاي سرخ به بیابان
کوچ کنید.‏
و شما در جواب من گفتید که به یهوه گناه
ورزیدهایم؛ پس رفته،‏ جنگ خواهیم کرد،‏ موافق
هرآنچه یهوه خداي ما به ما امر فرموده است.‏ و همه
شما اسلحه جنگ خود را بسته،‏ عزیمت کردید که به
بالاي کوه بروید.‏ اعداد
آنگاه یهوه به من فرمود:‏ به ایشان بگو که نروند و
جنگ نکنید زیرا که من در میان شما نیستم،‏ مبادا از
حضور دشمنان خود شکست خورید.‏
سپ.‏ به شما گفتم،‏ لیکن نشنیدید،‏ بلکه از فرمان
یهوه شرارت ورزیدید،‏ و مغرور شده،‏ به بالاي کوه
رفتند.‏
و اموری که در آن کوه ساکن بودند به مقابله
شما بیرون آمده،‏ شما را تعقیب نمودند،‏ بطوري که
زنبورها میکنند و شما را از سعیر تا حرْما شکست
دادند.‏ اعداد
سپ.‏ برگشته،‏ به حضور یهوه گریه نمودید،‏ اما
یهوه صداي شما را نشنید و به شما گوش نداد.‏
و در قادش برحسب روزهاي توقف خود،‏ روزهاي
بسیار ماندید.‏
40 ،14
45 ،14
.42
43
.44
45
.46
2
1
سپ.‏ برگشته،‏ چنانکه یهوه به من فرموده بود،‏ از راه
دریاي سرخ در بیابان کوچ کردیم و روزهاي بسیار کوه
سعیر را دور زدیم.‏ اعداد ؛ تثنیه
سپ.‏ یهوه مرا خطاب کرده،‏ فرمود:‏
دور زدن شما به این کوه بس است؛ بسوي شمال
برگردید.‏
و قوم را امر فرموده،‏ بگو که شما از مرز برادران
خود پسرانعیسو که در سعیر ساکنند باید بگذرید،‏ و
ایشان از شما خواهند ترسید،‏ پس بسیار احتیاط کنید.‏
40 ،1
4 ،21
2
.3
.4
اعداد
.
14 ،20
.5
و با ایشان دعوا مکنید،‏ زیرا که از زمین ایشان بقدر
کف پایی هم به شما نخواهم داد،‏ چونکه کوه سعیر را
به عیسو به مالکیت دادهام پیدایش
را از ایشان به نقره خریده،‏ بخورید و آب را
نیز از ایشان به نقره خریده،‏ بنوشید.‏
زیرا که یهوه خداي تو،‏ تو را در همه کارهاي دستت
برکت داده است،‏ او راه رفتنت را در این بیابان بزرگ
میداند،‏ هماکنون چهل سال است که یهوه خدایت با
تو بوده است و به هیچ چیز محتاج نشدهاي.‏
سپ.‏ از برادران خود پسرانعیسو که در سعیر
43 .8 ،36
6. خوراك
.7
8
14 ،10
30 ،14
17 ،34
25 .14 ،14
12 ،20
31 ،14
23 ،14
خروج 21 ،13
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
- 170 -

يرو
هرا
یم
يرو
يجا
نم
هرا
یک
ساکنند،‏ از راه بیابان از ایلَت و عصیون جابر عبور
نمودیم.‏
سپ.‏ برگشته،‏ از راه بیابان موآب گذشتیم،‏ و یهوه
مرا فرمود:‏ موآب را اذیت مرسان و با ایشان دعوا و
جنگ منما،‏ زیرا که از زمین ایشان هیچ سهمی به
شما نخواهم داد،‏ چونکه عار را به پسرانلوط براي
مالکیت دادهام پیدایش
ایمیان که قوم عظیم و فرآوان و بلند قد مثل
عناقیان بودند،‏ پیش در آنجا سکونت داشتند.‏ باب ؛
تثنیه
28 ،1
37 ،19
.
9
.10
اعداد 23 ،13
.11
ایشان نیز مثل عناقیان از رفائیان محسوب بودند،‏
لیکن موآبیان ایشان را ایمیان میخوانند.‏
و حوریان در سعیر قبلتر ساکن بودند،‏ و
پسرانعیسو ایشان را اخراج نموده،‏ ایشان را از پیش
خود هلاك ساختند،‏ و در جاي ایشان ساکن
شدند،‏ چنانکه اسرائیل به زمین میراث خود که یهوه
به ایشانداده بود،‏ کردند.‏ پیدایش ؛
هماکنون برخیزید و از نهر زارد عبور نمایید.‏ پس
از وادي زارد عبور نمودیم.‏ اعداد
و زمانی که از قادش برنیع میرفتیم تا از نهر
زارد عبور نمودیم سی و هشت سال بود،‏ تا تمامی آن
خاندان مردان جنگی از میان اردو تمام شدند،‏ چنانکه
یهوه براي ایشان قسم خورده بود.‏ اعداد ؛
،26
20 ،36
33 .29 .23 ،14
6 ،14
12 ،21
.12
.13
.14
65
.15
و دست یهوه نیز بر ایشان میبود تا ایشان را از
میان اردو کلاً‏ هلاك کند.‏ خروج ؛ اول سموئیل
سپ.‏ چون همه مردان جنگی از میان قوم کلاً‏
مردند،‏
آنگاه یهوه مرا خطاب کرده،‏ فرمود:‏
تو امروز از عار که سرحد موآب باشد،‏ باید بگذري.‏
و چون به مقابل پسرانعمون برسی ایشان را
مرنجان و با ایشان دعوا مکن،‏ زیرا که از زمین
پسرانعمون سهمی به تو نخواهم داد چونکه آن را به
پسرانلوط به مالکیت دادهام پیدایش
آن نیز زمین رفائیان شمرده شود و رفائیان
پیشتر ساکن آنجا بودند،‏ لیکن عمونیان ایشان را
زمزُمیان میخوانند.‏
ایشان قومی ع ظ ی م و فرآوان و بلند قد مثل
عناقیان بودند،‏ و یهوه آنها را از پیش ایشان
هلاك کرد،‏ پس ایشان را اخراج نموده،‏ در جاي ایشان
ساکن شدند.‏ ؛
براي پسرانعیسو که در سعیر ساکنند
عمل نموده،‏ حوریان را از حضور ایشان هلاك ساخته،‏
آنها را اخراج نمودند،‏ و تا امروز در جاي ایشان
ساکنند.‏
و عویان را که در دهات تا به غَزّا ساکن بودند
کَفْتُوریان که از کَفْتُور بیرون آمدند هلاك ساخته،‏ در
ایشان ساکن شدند.‏ دوم پادشاهان
سپ.‏ برخیزید و کوچ کرده،‏ از نهر اَرنون عبور
کنید،‏ اینک سیحونِ‏ اَموري پادشاه حشبون و زمین او
را به دست تو دادم،‏ به تصرف آن شروع کن و با
ایشانجنگ نما.‏ یوشع
امروز شروع کرده،‏ و ترس وحشت تو را بر قومهاي
زیر تمام آسمان مستولی میگردانم؛ و ایشان صداي تو
را شنیده،‏ خواهند لرزید،‏ و از ترس تو مضطرب
خواهند شد.‏
سپ.‏ قاصدان با سخنان صلحآمیز از بیابان قَدیموت
نزد سیحون پادشاه حشبون فرستاده،‏ گفتم:‏ اعداد ؛
21 ،21
31 .24 ،17
1 ،12
.23
24
.25
26
19 ،11 داوران
.27
اجازت بده که از زمین تو بگذرم،‏ به شاه
خواهم رفت و به طرف راست یا چپ میل نخواهم کرد.‏
22 ،21 اعداد
28. خوراك
را به پول به بفروش تا بخورم،‏ و آب را
به پول به من بده تا بنوشم،‏ فقط اجازه بده تا بر
پایهاي خود بگذرم.‏
پسرانعیسو که در سعیر ساکنند و
موآبیان که در عار ساکنند به من رفتار نمودند،‏ تا از
اُردن به زمینی که یهوه خداي ما به ما میدهد،‏ عبور
نمایم.‏ اعداد
اما سیحون پادشاه حشبون نخواست که ما را از
مرز کشور خود راه بدهد،‏ زیرا که یهوه خداي تو روح
او را به خشونت و دل او را به سختی واگذاشت،‏ تا او را
چنانکه امروز شده است،‏ به دست تو تسلیم نماید.‏ باب
19 ،20
29. چنانکه
.30
23 ،21 ؛ اعداد 7 ،29
.31
و یهوه مرا فرمود:‏ اینک به تسلیم نمودن سیحون
و زمین او به دست تو شروع کردم،‏ پس بنا به تصرف
آن بنما تا زمین او را مالک شوي.‏ اعداد ؛ مزامیر
آنگاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابله ما براي
جنگ کردن در یاهص بیرون آمدند.‏
و یهوه خداي ما او را به دست ما تسلیم نموده،‏ او
را با پسرانش و همه قومش زدیم.‏
و تمامی شهرهاي او را در آنوقت گرفته،‏ مردان و
زنان و فرزندان هر شهر را هلاك کردیم که ی را
باقینگذاشتیم.‏
19 ،136
21 ،21
باب 6 ،3
.32
.33
.34
15 ،12
38 ،19
3 ،9
.
2 ،9
باب 11 ،3
16
.17
.18
.19
.20
.21
22. چنانکه
- 171 -

هرا
یاق
یب
یم
يرو
یک
هآن
نی
.11
تثنیه
.35
لیکن حیوانات را با غنیمت شهرهایی که گرفته
بودیم،‏ براي خود به غارت بردیم.‏
از عروعیر که برکناره نهر اَرنون است،‏ و شهري که
در آب است،‏ تا جِلْعاد شهري نبود که بر ما غالب باشد،‏
یهوه خداي ما همه را به ما تسلیم نمود.‏
لیکن به زمین پسرانعمون و به تمامی کناره نهر
یبوق و شهرهاي کوهستان،‏ و به هر جایی که یهوه
خداي ما قدغن فرموده بود،‏ نزدیک نشدیم.‏
باب 7 ،3
.36
.37
3
1
سپ.‏ برگشته،‏ به باشان رفتیم،‏ و عوج پادشاه
باشان با تمامی قوم خود براي جنگ با ما بیرون آمده،‏
در اَدرعی جنگ کرد.‏ اعداد ؛ تثنیه
و یهوه مرا فرمود:‏ از او مترس زیرا که او و تمامی
قومش و زمینش را به دست تو تسلیم نمودهام
بطوري که با سیحون پادشاه اموریان که در حشبون
ساکن بود،‏ عمل نمودي،‏ با وي نیز عمل نمایی.‏ اعداد
، تا
،21
7 ،29
33 ،21
.2
34
3
.4
.5
.6
سپ.‏ یهوه،‏ خداي ما،‏ عوج پادشاه باشان را نیز و
تمامی قومش را به دست ما تسلیم نموده،‏ او را به
حدي شکست دادیم که هیچکس از براي وي ب
نماند.‏
و در آنوقت همه شهرهایش را گرفتیم،‏ و شهري
نماند که از ایشان نگرفتیم،‏ یعنی شصت شهر و تمامی
مرزبوم اَرجوب که مملکت عوج در باشان بود.‏
همه اینها شهرهاي حصاردار با دیوارهاي بلند و
دروازهها و پشتبندها بود،‏ غیر از شهرهاي حصارِ‏
بسیار فرآوان.‏
و آنها را کلاً‏ هلاك کردیم،‏ چنانکه با سیحون،‏
پادشاه حشبون کرده بودیم؛ هر شهر را با مردان و
زنان و فرزندان هلاك ساختیم.‏ باب
و تمامی حیوانات و غنیمت شهرها را براي خود به
غارت بردیم.‏ باب
و در آن وقت زمین را از دست دو پادشاه اَموریان
که به آن طرف اُردن بودند،‏ از نهر اَرنُون تا کوه
حرمون،‏ گرفتیم.‏
و این حرمون را صیدونیان سرْیون خوانند و
اموریان آن را سنیرْ‏ میخوانند.‏ باب ؛ مزامیر
تمام شهرهاي هامون و تمامی جلعاد و تمامی
باشان تا سلخَه و اَدرعی که شهرهاي مملکت عوج در
باشان بود.‏
زیرا که عوج پادشاه باشان از بقیه تنومندان تنها
باقی مانده بود.‏ اینک تخت خواب او تخت آهنین است
آیا آن در ربت پسرانعمون نیست ؟ و طولش نه اندازه
آرنج و عرضش چهار اندازه آرنج برحسب اندازه آرنج
آدمی میباشد.‏
و این زمین را در آن وقت به تصرف آوردیم،‏ و آن
را از عروعیر که برکنار نهر ارنون است و نصف
کوهستان جلعاد و شهرهایش را به رؤبینیان و جادیان
دادم.‏ اعداد
و بقیه جلعاد و تمامی باشان را که مملکت عوج
باشد،‏ به نصف قوم منسی دادم،‏ یعنی تمامی مرزبوم
ارجوب را با تمامی باشان که زمین تنومندان نامیده
میشود.‏
یائیر پسر منسی تمامی مرزبوم ارجوب را تا حد
جشوریان و معکیان گرفت،‏ و آنها را تا امروز به اسم
خود باشان،‏ حووت یائیر نامید.‏ اعداد
و جلعاد را به ماکیر دادم.‏
و به رؤبینیان و جادیان ، از جلعاد تا نهر ارنون،‏ هم
وسط نهر و هم کنارهاش تا نهر یبوق را که مرز
پسرانعمون باشد،‏ دادم.‏
و بیابان را نیز و اُردن و کنارهاش را از کن ِّرِت تا
دریاي بیابان که دریاي نمک باشد،‏ زیر دامنههاي
فسجه به طرف مشرق دادم.‏ اعداد ؛ یوشع
و در آن وقت به شما امر فرموده،‏ گفتم:‏ یهوه
خداي شما این زمین را به شما داده است تا آن را به
تصرف آورید؛ پس همه مردان جنگیشما مهیا شده،‏
پیش برادران خود،‏ فرزنداناسرائیل،‏ عبور کنید.‏
3 ،12
41 ،32
11 ،34
33 ،32
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
12 ،4 ؛ یوشع 17 ،32 اعداد
.19
لیکن زنان و فرزندان و گلهها شما،‏ چونکه
میدانم گلهها بسیار دارید،‏ در شهرهاي شما که به
شما دادم،‏ بمانند،‏
تا یهوه به برادران شما مثل شما آرامی دهد،‏ و
ایشان نیز زمینی را که یهوه خداي شما به آنطرف
اُردن به ایشان میدهد،‏ به تصرف آورند؛ آنگاه هری
از شما به ملک خود که به شما دادم،‏ برگردید.‏
و در آن وقت یوشع را امر فرموده،‏ گفتم:‏ هرآنچه
یهوه،‏ خداي شما،‏ به ا دو پادشاه کرده است،‏
چشمان تو دید.‏ پ س یهوه با تمامی ممالکی که بسوي
ا عبور میکنی،‏ چنین خواهد کرد.‏ اعداد
از ایشان مترسید زیرا که یهوه خداي شماست که
براي شما جنگ میکند.‏ باب ؛ خروج
و در آنوقت نزد یهوه التماس کرده،‏ گفتم:‏
22 .18 ،27
25 .14 ،14
30 ،1
.20
.21
.22
.23
6 ،29
34 ،2
48 ،4
14 ،20
.7
.8
.9
.10
- 172 -

يرو
ین
هآن
نی
نی
کی
هآن
ین
.7
تثنیه
.24
اي یهوه،‏ یهوه تو به نشان دادن عظمت و دست
قوي خود به بندهات شروع کردهاي،‏ زیرا کدام خداست
در آسمان یا در زمین که مثل اعمال و جبروت تو
میتواند عمل نماید.‏ مزامیر ؛
اینکه عبور نمایم و زمین نیکو را که به
آنطرف اُردن است و این کوه نیکو و لُبنان را ببینم.‏
لیکن یهوه بخاطر شما با من خشمگین شده،‏ مرا
اجابت ننمود و یهوه مرا فرمود:‏ تو را کافی است.‏ بار
دیگر درباره این امر با من سخن مگو.‏ اعداد
از قله فسجه بالا برو و چشمان خود را به طرف
م غ رب و شمال و جنوب و مشرق بلند کرده،‏ به
چشمان خود ببین،‏ زیرا که از این اُردن
نخواهیگذشت.‏
اما یوشع را امر فرموده،‏ او را دلیر و قوي گردان،‏
زیرا که او پیش این قوم عبور نموده،‏ زمینی را که تو
خواهی دید،‏ براي ایشان تقسیم خواهد نمود.‏ باب ؛
7 ،31
14 .12 ،27
7 ،89
8 ،86
25. خواهش
.26
.27
.28
باب
سپ.‏
3 ،31
29
3 ،25
4
1
در دره،‏ در برابر بیت-فَغُور توقف نمودیم.‏
اعداد
سپ.‏ هماکنون اي اسرائیل،‏ قواعد و احکامی را که
من به شما تعلیم میدهم تا آنها را بجا آورید بشنوید،‏
تا زنده بمانید و داخل شده،‏ زمینی را که یهوه،‏ خداي
پدران شما،‏ به شما میدهد به تصرّف آورید.‏ خروج
بر کلامی که من به شما امر میفرمایم چیزي
میفزایید و چیزي از آن کم منمایید،‏ تا دستورات
یهوه خداي خود را که به شما امر میفرمایم،‏ نگاه
دارید.‏ باب ؛ امثال
شما آنچه را یهوه در بعلفغور کرد دید،‏
زیرا هرکه پی بعلفغور کرد،‏ یهوه خداي تو،‏ او را از
میان تو هلاك ساخت.‏ اعداد ؛ یوشع
اما همه شما که به یهوه خداي خود وابسته شدید،‏
امروز زنده ماندید.‏
اینک چنانکه یهوه،‏ خدایم،‏ مرا امر فرموده است،‏
قواعد و احکام به شما تعلیم نمودم،‏ تا در زمی که
شما داخل آن شده،‏ به تصرف میآورید،‏ چنان عمل
نمایید.‏
سپ.‏ ا را نگاه داشته،‏ بجا آورید زیرا که ا
حکمت و هوشیاري شماست،‏ در نظر قومهایی که
چون این قواعد را بشنوند،‏ خواهند گفت:‏ هرآینه ا
طایفهاي بزرگ‏،‏ قوم حکیم،‏ و هوشیاري پیشهاند.‏
زیرا کدام قوم بزرگ است که خدا نزد ایشان
باشد چنانکه یهوه،‏ خداي ما است،‏ در هروقت که نزد
او دعا میکنیم؟ خروج ؛ مزامیر
و کدام طایفۀ بزرگ است که قواعد و احکام
عادلهاي مثل تمام این شریعتی که من امروز پیش
شما میگذارم،‏ دارند؟ مزامیر
لیکن بر حذر باش و بسیار مراقب خود باش،‏ مبادا
این چیزهایی را که چشمانت دیده است فراموش کنی
و مبادا اینها در تمامی روزهاي عمرت از دل تو محو
شود،‏ بلکه ا را به پسرانت و پسران پسرانت تعلیم
ده.‏ مزامیر
در روزي که در حضور یهوه خداي خود در
حوریب ایستاده بودي و یهوه به من فرمود:‏ قوم را نزد
من جمع کن تا کلمات خود را به ایشان بشنوانم،‏ تا
بیاموزند که در تمامی روزهایی که برروي زمین زنده
باشند از من بترسند،‏ و پسران خود را تعلیم دهند.‏ خروج
19 ،147
99 .98 ،119
23 ،7
12 ،77 ؛ 2 ،103
.8
.9
.10
19 ،11 ؛ 7 ،6 ؛ تثنیه 17 ،19
.11
و شما نزدیک آمده،‏ زیر کوه ایستادید؛ و کوه تا به
وسط آسمان به آتش و تاریکی و ابرها و ظلمت غلیظ
میسوخت.‏ خروج ؛
و یهوه با شما از میان آتش سخن گفت،‏ و شما
صداي کلمات را شنیدید،‏ لیکن صورتی ندیدید،‏ بلکه
فقط صدا را شنیدید.‏
و عهد خود را که شما را به نگاه داشتن آن مأمور
فرمود،‏ براي شما بیان کرد،‏ یعنی ده کلمه را و آنها را
بر دو لوح سنگ نوشت.‏ خروج ؛ ؛ تثنیه
و یهوه مرا در آنوقت امر فرمود که قواعد و احکام
را به شما تعلیم دهم،‏ تا آنها را در زمی که براي
تصرّفش به آن عبور میکنید،‏ بجا آورید.‏
پس بسیار مراقب خویش باشید،‏ زیرا در روزي که
یهوه با شما در حوریب از میان آتش سخن میفرمود،‏
هیچ صورتی ندیدید.‏
مبادا فاسد شوید و براي خود صورت تراشیده،‏ یا
تمثال هر شکلی از شبیه مرد یا زن بسازید،‏ خروج
یا شبیه هر حیوانی که بر روي زمین است،‏ یا
شبیه هر مرغ بالدار که در آسمان میپرد،‏ رومیان
یا شبیه هر خزندهاي بر زمین یا شبیه هر ماهیاي
که در آبهاي زیر زمین است.‏
و مبادا چشمان خود را بسوي آسمان بلند کنی،‏ و
آفتاب و ماه و ستارگان و همه لشکر آسمان را دیده،‏
فریفته شوي و سجده کرده،‏ آنها را که یهوه خدایت
4 ،20
23 ،1
10 ،9
28 ،34
18 ،31
21 ،20
یوشع 11 ،23
18 ،19
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
7 ،19
17 ،22
3 ،25
6 ،30
32 ،12
.2
3. چشمان
.4
.5
6
- 173 -

نه
نیی
ین
يرو
کی
نی
براي تمامی قومهایی که زیر تمام آسمانند،‏ تقسیم 31.
کرده است،‏ عبادت نمایی.‏ باب
لیکن یهوه شما را گرفته،‏ از کوره ذوب آ از
مصر بیرون آورد تا براي او قوم میراث باشید،‏ چنانکه
امروز هستید.‏ اول پادشاهان ؛ تثنیه
و یهوه بخاطر شما بر من خشمگین شده،‏ قسم
خورد که از اُردنّ‏ عبور نکنم و به آن زمین نیکو که
یهوه خدایت به تو براي مالکیت میدهد،‏ داخل نشوم.‏
تثنیه
6 ،7
3 ،17
51 ،8
.20
.21
12 ،20 اعداد
.22
بلکه من در این زمین خواهم مرد و از اُردن عبور
نخواهم کرد؛ لیکن شما عبور خواهید کرد،‏ و آن زمین
نیکو را به تصرّف خواهید آورد.‏ باب
سپ.‏ احتیاط نمایید،‏ مبادا عهد یهوه،‏ خداي خود
را که با شما بسته است فراموش نمایید،‏ و صورت
تراشیده یا شبیه هر چیزي که یهوه خدایت به تو منع
کرده است،‏ براي خود بسازي.‏
زیرا که یهوه خدایت آتش سوزنده و خداي
غیور است.‏ باب ؛ خروج ؛ عبرانیان
پسران و پسرانِ‏ پسران را تولید نموده،‏ و در
زمین مدتی ساکن باشید،‏ اگر فاسد شده،‏ صورت
تراشیده،‏ و شبیه هرچیزي را بسازید و آنچه در نظر
یهوه خداي شما بد استبجا آورده،‏ او را خشمگین
سازید،‏ خروج
آسمان و زمین را امروز بر شما شاهد میآورم که
از آن زمینی که براي تصرّف آن از اُردنّ‏ بسوي آن
عبور میکنید،‏ البته هلاك خواهید شد و روزهاي خود
را در آن طولانی نخواهید ساخت،‏ بلکه کلاً‏ هلاك
خواهید شد.‏ باب ؛ ؛ باب
و یهوه شما را در میان قومها پراکنده خواهد نمود،‏
و شما در میان طوایفی که یهوه شما را به آنجا میبرد،‏
به تعداد کم باقی خواهید ماند.‏
و در آنجا خدایان ساخته شده دست انسان از
چوب و سنگ را عبادت خواهید کرد،‏ که نمیبینند و
نمیشنوند و نمیخورند و نمیبویند.‏ باب ؛ مزامیر
36 ،28
5 .4 ،34
29 ،12
18 ،30
5 ،20
28 ،31
3 ،9
19 ،30
4 ،20
23
.24
25. چون
.26
.27
.28
5 ،96
.29
لیکن اگر از آنجا یهوه خداي خود را بطلبی،‏ او را
خواهی یافت،‏ بشرطی که او را به تمامی دل و به
تمامی جان خود جستجو نمایی.‏ اول تواریخ ؛ دوم تواریخ
9 ،29
2 ،15
30. چون
در تنگی گرفتار شوي،‏ و همه این وقایع برتو
عارض شود،‏ در روزهاي آخر بسوي یهوه خداي خود
برگشته،‏ صداي او را خواهی شنید.‏ لاویان
زیرا که یهوه خداي تو خداي رحیم است؛ تو را
ترك نخواهد کرد و تو را هلاك نخواهد نمود،‏ و عهد
پدرانت را که براي ایشان قسم خورده بود،‏ فراموش
نخواهد کرد.‏ یوشع ؛ عبرانیان 13،
زیرا که از روزهاي پیشین که قبل از تو بوده
است،‏ از روزي که خدا آدم را برزمین آفرید،‏ و از
کناره آسمان تا به کناره دیگر بپرس که آیا مثل ا
امر عظیم واقع شده یا مثل این شنیده شده است؟
آیا قومی هرگز صداي خدا را که از میان آتش
سخن میگوید،‏ شنیده اند و زنده بمانند،‏ چنانکه تو
شنیدي؟ خروج ؛
و آیا خدا عزیمت کرد که برود و قومی براي خود
از میان قوم دیگر بگیرد با تجربهها و نشانهها و
معجزات و جنگ و دستقوي و بازوي دراز شده و
ترسهاي عظیم،‏ موافق هرآنچه یهوه خداي شما براي
شما در مصر در نظر شما بعمل آورد؟ باب ؛ ؛
،11
3 ،29
19 ،7
5
5 ،1
1 ،20
9 ،19
.32
.33
.34
7
.35
این برتو ظاهر شد تا بدانی که یهوه خداست و
غیر از او دیگري نیست.‏ باب
از آسمان صداي خود را به تو شنوانید تا تو را
آموزش دهد،‏ و برزمین آتش عظیم خود را به تو نشان
داد و کلام او را از میان آتش شنیدي.‏ خروج
و از این جهت که پدران تو را دوست داشته،‏ نسل
ایشان را بعد از ایشان برگزیده بود،‏ تو را با حضور خود
با قوت عظیم از مصر بیرون آورد.‏
تا امتهاي بزرگتر و عظیمتر از تو را پیش تو
بیرون نماید و تو را به اینجا آورد،‏ زمین ایشان را براي
مالکیت به تو دهد،‏ چنانکه امروز شده است.‏
در این صورت امروز بدان و در دل خود نگاه دار
که یهوه خداست،‏ بالا در آسمان و پا برروي زمین
و دیگري نیست.‏ یوشع
و قواعد و دستورات او را که من امروز به تو امر
میفرمایم نگاهدار،‏ تا تو را و بعد از تو فرزندان تو را
نیکو باشد و تا روزهاي خود را بر زمی که یهوه
خدایت به تو میدهد تا به ابد طولانی نمایی.‏ باب
.16 ،5
18 ،19
خروج 16 .14 .9 ،13
39 ،32
11 ،2
.36
.37
.38
.39
.40
33
.41
آنگاه موسی سه شهر به آن طرف اُردنّ‏ بسوي
مشرق آفتاب جدا کرد.‏ اعداد
تا قاتلی که همسایه خود را نادانسته کشته باشد و
پیشتر با وي دشمنی نداشته به آنها فرار کند،‏ و به
یکی از این شهرها فرار کرده،‏ زنده ماند.‏
یعنی باصر در بیابان،‏ در زمین همواري به ج ته
6 ،35
.42
.43
41 ،26
- 174 -

ته
یان
هآن
هآن
نیی
يرو
رؤبینیان،‏ و راموت در جلعاد به ج جادیان،‏ و
جولان در باشان به جهت منَسیان
و این است شریعتی که موسی پیش
فرزنداناسرائیل نهاد.‏
این است شهادات و قواعد و احکامی که موسی به
فرزنداناسرائیل گفت،‏ وقتی که ایشان از مصر بیرون
آمدند،‏
به آنطرف اُردنّ‏ در دره مقابل بیت-فغور در زمین
سیحون،‏ پادشاه اموریان که در حشبون ساکن بود،‏ و
موسی و فرزنداناسرائیل چون از مصر بیرون آمده
بودند او را شکست دادند،‏ باب
و زمین او را و زمین عوج پادشاه باشان را،‏ دو
پادشاه اموری که به آنطرف اُردنّ‏ بسوي مشرق
آفتاب بودند،‏ به تصرف آوردند،‏ اعداد
از عروعیر که بر کناره نهر اَرنون است تا کوه
سیئون که حرمون باشد،‏
و تمامی دشت به آنطرف اُردنّ‏ بسوي مشرق تا
دریاي دشت زیر دامنههاي فسجه.‏
تثنیه
33 ،21
.
4 ،1
باب 8 ،3
.44
.45
.46
.47
.48
.49
5
.1
.2
تثنیه
و موسی تمامی فرزنداناسرائیل را خوانده،‏ به ایشان
گفت:‏ اي اسرائیل قواعد و احکامی را که من امروز به
گوش شما میگویم بشنوید،‏ تا آنها را یاد گرفته،‏
متوجه باشید که ا را بجا آورید.‏
یهوه خداي ما با ما در حوریب عهد بست.‏ خروج ؛
5 ،19
1 ،29
.3
.4
یهوه این عهد را با پدران ما نبست،‏ بلکه با ما که
جمیعاً‏ امروز در اینجا زنده هستیم.‏
یهوه در کوه از میان آتش با شما روبرو سخن گفت.‏
19 ،19 خروج
.5
من در آن وقت میان یهوه و شما ایستاده بودم،‏ تا
کلام یهوه را براي شما بیان کنم،‏ زیرا که شما به سبب
آتش میترسیدید و به فراز کوه برنیامدید و فرمود:‏ خروج
16 ،19
.6
من هستم یهوه،‏ خداي تو،‏ که تو را از سرزمین مصر
از خانه بندگی بیرون آوردم.‏ خروج ؛ مزامیر ؛ هوشع
11 ،81
2 ،20
4 ،13
.7
.8
تو را به حضور من خدایان دیگر نباشند.‏ خروج
به جهت خود صورت تراشیده یا هیچ تمثالی از
آنچه بالا در آسمان،‏ یا از آنچه پا در زمین،‏ یا از
آنچه در آبهاي زیر زمین است مساز.‏ باب ؛
ا را سجده و عبادت منما.‏ زیرا من که یهوه
خداي تو هستم،‏ خداي غیورم،‏ و گناه پدران را بر
پسران تا پشت سوم و چهارم از آنانی که مرا دشمن
دارند،‏ میرسانم.‏ متی ؛ خروج
و رحمت میکنم تا هزار پشت برآنانی که مرا
دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند.‏ باب
نام یهوه خداي خود را به باطل مبر،‏ زیرا یهوه
کسی را که نام او را به باطل برَد،‏ بیگناه نخواهد
شمرد.‏ خروج ؛ لاویان ؛ متی
روز سبت را نگاه دار و آن را مقدس شمار،‏ چنانکه
یهوه خدایت به تو امر فرموده است.‏ خروج
روز مشغول باش و هرکار خود را بکن.‏
اما روز هفتمین سبت یهوه خداي توست.‏ در آن
هیچکاري مکن،‏ تو و پسرت و دخترت و غلامت و
کنیزت و گاوت و الاغت و همه حیواناتت و مهمانت که
در اندرون دروازههاي تو باشد،‏ تا غلامت و کنیزت مثل
تو آرام گیرند.‏
و بیاد آور که در سرزمین مصر غلام بودي،‏ و یهوه
خدایت تو را به دست قوي و بازوي دراز از آنجا بیرون
آورد.‏ بنابراین یهوه،‏ خدایت،‏ تو را امر فرموده است که
روز سبت را نگاه داري.‏ باب
پدر و مادر خود را حرمت دار،‏ چنانکه یهوه
خدایت تو را امر فرموده است،‏ تا روزهایتدراز شود و
تو را در زمینی که یهوه خدایت به تو میبخشد،‏
نیکویی باشد.‏ خروج
قتل مکن.‏ متی
و زنا مکن.‏ باب
و دزدي مکن.‏ افسسیان
و بر همسایه خود شهادت دروغ مده.‏
و بر زن همسایهات طمع مورز،‏ و به خانه
همسایهات و به مزرعه او و به غلامش و کنیزش و
گاوش و الاغش و به هرچه از آنِ‏ همسایه تو باشد،‏
طمع مکن.‏ خروج
این سخنان را یهوه به تمامی جماعت شما در کوه
از میان آتش و ابر و ظلمت غلیظ به صداي بلند
فرمود،‏ و بر آنها چیزي نیفزود و آنها را بر دو لو ح
سنگ نوشته،‏ به من داد.‏ اول پادشاهان ؛ خروج
و چون شما آن صداي را از میان تاریکی شنیدید،‏
و کوه به آتش میسوخت،‏ شما با همه سران قبیله و
بزرگان خود نزد من آمده،‏
گفتید:‏ اینک یهوه،‏ خداي ما،‏ جلال و عظمت خود
را بر ما ظاهر کرده است،‏ و صداي او را از میان آتش
9 ،7
8 ،20
رومیان 9 ،13
18 ،31
12 ،8
7 ،34
33 ،5
15 ،15
10 ،4
12 ،19
12 ،20
21 ،5
22 ،22
28 ،4
17 ،20
7 ،20
.10
.11
.12
13. شش
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
3 ،20
15 ،27
28 .16 ،11
.9
- 175 -

نی
ین
هآن
نی
يرو
يرو
هرا
ین
تی
شنیدیم؛ پس امروز دیدیم که خدا با انسان سخن
میگوید و زنده است.‏ خروج ؛
و اما هماکنون چرا بمیریم زیرا که ا آتشِ‏
عظیم ما را خواهد سوخت؛ اگر صداي یهوه خداي
خود را دیگر بشنویم،‏ خواهیم مرد.‏ خروج
زیرا از تمامی بشر کیست که مثل ما صداي خداي
زنده را که از میان آتش سخن گوید،‏ بشنود و زنده
ماند؟ اشعیا
تو نزدیک برو و هرآنچه یهوه خداي ما میفرماید،‏
بشنو و هرآنچه یهوه خداي ما به تو فرماید براي ما
بیان کن،‏ پس خواهیم شنید و به عمل خواهیم آورد.‏
تثنیه
19 ،20
22 ،20
9 ،19
6 ،40
.25
.26
.27
7 .3 ،24 ؛ 8 ،19 خروج
.28
و یهوه صداي سخنان شما را که به منگفتید
شنید،‏ و یهوه مرا فرمود:‏ صداي سخنان این قوم را که
به تو گفتند،‏ شنیدم؛ هرچه گفتند نیکو گفتند.‏ باب
،18
17
.29
کاش که دلی را مثل ا داشتند تا از من
میترسیدند،‏ و تمامی دستورات مرا در هر وقت بجا
میآوردند،‏ تا ایشان را و فرزندان ایشان را تا به ابد
نیکو باشد.‏ مزامیر
برو و ایشان را بگو به خیمههاي خود برگردید.‏
و اما تو در اینجا پیش من بایست،‏ تا همه
دستورات و قواعد و احکامی را که میباید به ایشان
تعلیم دهی به تو بگویم،‏ و آنها را در زمینی که من به
ایشان میدهم تا در آن تصرّف نمایند،‏ بجا آورند.‏
سپ.‏ توجه نمایید تا آنچه یهوه،‏ خداي شما،‏ به
شما امر فرموده است،‏ به عمل آورید،‏ و به راست و
چپ انحراف منمایید.‏ باب ؛ یوشع ؛ امثال
در تمامی آن روشی که یهوه،‏ خداي شما،‏ به شما
امر فرموده است،‏ عمل نمایید،‏ تا براي شما نیکو باشد
و روزهاي خود را در زمی که به تصرف خواهید
آورد،‏ طولانی نمایید.‏ پیدایش ؛ باب
27 ،4
7 ،1
2 ،6
14 ،28
19 ،18
14 ،81
.30
.31
32
.33
6
.1
و این است دستورات و قواعد و احکامی که یهوه،‏
خداي شما،‏ امر فرمود که به شما تعلیم داده شود،‏ تا
ا را در زمینی که شما بسوي آن براي تصرفش عبور
میکنید،‏ بجا آورید.‏ یعقوب
و تا از یهوه خداي خود ترسان شده،‏ همه قواعد و
دستورات او را که من به شما امر میفرمایم نگاه داري،‏
تو و پسرت و پسر پسرت،‏ در تمامی ایام عمرت و تا
عمر تو دراز شود.‏ باب ؛ ؛
سپ.‏ اي اسرائیل بشنو،‏ وبه عمل نمودنِ‏ آن متوجه
باش،‏ تا براي تو نیکو باشد،‏ و بسیار افزوده شوي در
زمینی که به شیر و عسل جاري است،‏ چنانکه یهوه
خداي پدرانت تو را وعده داده است.‏
اي اسرائیل بشنو،‏ یهوه،‏ خداي ما،‏ یهوه واحد
است.‏ مرقس ؛ تثنیه
سپ.‏ یهوه خداي خود را به تمامی جان و تمامی
قوت خود محبت نما.‏ مرقس
و این سخنانی که من امروز تو را امر میفرمایم،‏ بر
دل تو باشد.‏
و آنها را به پسرانت به دقت تعلیم نما،‏ و حین
نشستنت در خانه،‏ و رفتنت به ، و وقت خوابیدن و
برخاستنت از آنها گفتگو نما.‏ پیدایش
و آنها را بردست خود براي علامت ببند،‏ و در میان
چشمانت پیشانیبند باشد.‏ باب
و آنها را بر چهارچوب در خانهات و بر دروازهها
بنویس.‏ باب
و چون یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به زمی که براي
پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خُورد که به تو
بدهد،‏ بیاورد،‏ به شهرهاي بزرگ و خوشنمایی که تو
بنا نکردهاي،‏
و به خانههاي پر از هر چیز نیکو که پر نکردهاي،‏
و حوضهاي کنده شدهاي که نکندهاي،‏ و تاکستانها و
باغهاي زیتونی که نکاشته اي،‏ و از آنها خورده،‏ سیر
شدي،‏ باب
آنگاه با حذر باش مبادا یهوه را که تو را از زمین
مصر،‏ از خانه بندگی بیرون آورد،‏ فراموش کنی.‏ باب
9 ،4
1 ،8
19 ،18
32 ،5
30 ،12
18 ،11
40 ،4
35 ،4
29 ،12
20 ،11
10 ،8
3
.4
5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
6 ،5 ؛ 14 ،8 ؛
.13
از یهوه خداي خود بترس و او را عبادت نما و به
نام او قسم بخور.‏ باب ؛ اول سموئیل ؛ متی ؛ لوقا
10 ،4
‎7‎ف 20 ،10 3
8 ،4
14. خدایان دیگر را از خدایان قبایلی که به اطراف تو
میباشند،‏ پی منمایید.‏ خروج
زیرا یهوه خداي تو در میان تو خداي غیور است،‏
مبادا خشم یهوه،‏ خدایت،‏ برتو افروخته شود،‏ و تو را از
زمین هلاك سازد.‏ خروج ؛
یهوه خداي خود را میازمایید،‏ چنانکه او را در
مسا آزمودید.‏ متی ؛ لوقا ؛ خروج ؛ اعداد ؛
5 ،21
3 ،20 ؛ 24 .13 ،23
7 .2 ،17
14 ،34
5 ،20
12 ،4
7 ،4
.15
.16
تثنیه 8 ،33
.17
توجه نمایید تا دستورات یهوه خداي خود را و
شهادات و قواعد او را که به شما امر فرموده است،‏ نگاه
22 ،1
.2
- 176 -

يرو
ین
نشا
شی
.5
دارید.‏
و آنچه در نظر یهوه راست و نیکوست،‏ به عمل آور
تا براي تو نیکو شود،‏ و داخل شده آن زمین نیکو را که
یهوه براي پدرانت قسم خورد به تصرف آوري.‏
و تا همه دشمنانت را از حضورت اخراج نماید،‏
چنانکه یهوه فرموده است.‏
پسر تو در ایام آینده از تو سؤال نموده،‏
گوید که مقصود از این شهادات و قواعد و احکامی که
یهوه خداي ما به شما امر فرموده است،‏ چیست؟
سپ.‏ به پسر خود بگو:‏ ما در مصر غلام فرعون
بودیم،‏ و یهوه ما را از مصر با دست قوي بیرون آورد.‏
تثنیه
خروج 27 ،23
.18
.19
20. چون
21
37 ،12 ؛ خروج 2 ،44 مزامیر
.22
و یهوه نشانهها و معجزات عظیم و هلاك کننده
بر مصر و فرعون و تمامی اهل خانه او در نظر ما ظاهر
ساخت.‏
و ما را از آنجا بیرون آورد تا ما را به زمی که
براي پدران ما قسم خورد که به ما بدهد،‏ درآورد.‏ باب
،1
.23
8
.24
و یهوه ما را مأمور داشت که تمام این قواعد را بجا
آورده،‏ از یهوه خداي خود بترسیم،‏ تا براي ما همیشه
نیکو باشد و ما را زنده نگاه دارد،‏ چنانکه تا امروز شده
است.‏
و براي ما عدالت خواهد بود که متوجه شویم که
همه این دستورات را به حضور یهوه خداي خود بجا
آوریم،‏ چنانکه ما را امر فرموده است.‏ متی ؛ رومیان
،10
17 ،19
،
.25
5
7
1. چون
یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به زمینی که براي
تصرفش به آنجا می درآورد،‏ و امتهاي بسیار را
که حتیان و جِرْجاشیان و اموریان و کنعانیان و فرِزیان
و حویان و یبوسیان هفت امت بزرگتر و عظیمتر از تو
باشند،‏ از پیش تو اخراج نماید.‏ باب
و چون یهوه خدایت،‏ ایشان را به دست تو تسلیم
نماید،‏ و تو ایشان را مغلوب سازي،‏ آنگاه ایشان را کلاً‏
هلاك کن،‏ و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم
منما.‏
و با ای وصلت منما؛ دختر خود را به پسر ایشان
مده،‏ و دختر ایشان را براي پسر خود مگیر.‏ خروج ؛
16 ،34
3 ،31
خروج 32 ،23
.2
.3
داوران 6 ،3
.4
زیرا که فرزندان تو را از پیروي من برخواهند
گردانید،‏ تا خدایان غیر را عبادت نمایند،‏ و خشم یهوه
برشما افروخته شده،‏ شما را بزودي هلاك خواهد
ساخت.‏
بلکه با ایشان چنین عمل نمایید؛ قربانگاههاي
ایشان را ویران سازید،‏ و تمثالهاي ایشان را بشکنید و
اشیریم ایشان را قطع نمایید،‏ و بتهاي تراشیده ایشان
را به آتش بسوزانید.‏ باب
زیرا که تو براي یهوه،‏ خدایت،‏ قوم مقدس هستی.‏
یهوه خدایت تو را برگزیده است تا از همه قومهایی که
بر روي زمیناند،‏ قوم مخصوص براي خود او باشی.‏
2 ،12
.6
9 2، ؛ اول پطرس 2 14، ؛ تثنیه 6 19، خروج
.7
..8
.9
یهوه دل خود را با شما نبست و شما را برنگزید از
این سبب که از سایر قومها فراوآنتر بودید،‏ زیرا که
شما از همه قومها کمتر بودید.‏
لیکن از این جهت که یهوه شما را دوست
میداشت،‏ و میخواست قسم خود را که براي پدران
شما خورده بود،‏ بجا آورد.‏ پ س یهوهشما را با دست
قوي بیرون آورد،‏ و از خانه بندگی از دست فرعون،‏
پادشاه مصر،‏ فدیه داد.‏
پس بدان که یهوه،‏ خداي تو،‏ اوست خدا،‏ خداي
امین که عهد و رحمت خود را با آنانی که او را دوست
میدارند و دستورات او را بجا میآورند تا هزار پشت
نگاه میدارد.‏ باب ؛ اول قرنتیان
و آنانی را که از او متنفرند،‏ بر روي ایشان مکافات
رسانیده،‏ ایشان را هلاك میسازد.‏ و به هر که از متنفر
است،‏ تأخیر ننموده،‏ او را بر رو مکافات خواهد
رسانید.‏ باب
پس دستورات و قواعد و احکامی را که من امروز
به جهت عمل نمودن به تو امر میفرمایم،‏ نگاه دار.‏ باب
13 ،10
4 ،32
24 ،4
.10
.11
17 ،6 ؛ 32 ،5
12
سپ.‏ اگر این احکام را بشنوید و آنها را نگاه داشته،‏
بجا آورید،‏ آنگاه یهوه خدایت عهد و رحمت را که براي
پدرانت قسم خورده است،‏ با تو نگاه خواهد داشت.‏ خروج
22 ،23
.13
و تو را دوست داشته،‏ برکت خواهد داد،‏ و خواهد
افزود،‏ و میوه بدن تو و میوه زمین تو را و محصول و
شیره و روغن تو را و نتایج گله تو را و بچههاي گله تو
را،‏ در زمینی که براي پدرانت قسم خورد که به تو
بدهد،‏ برکت خواهد داد.‏
از همه قومها مباركتر خواهی شد،‏ و در میان
شما و حیوانات شما،‏ نر یا ماده،‏ نازاد نخواهد بود.‏ خروج
.14
26 ،23
.15
و یهوه هر بیماري را از تو دور خواهد کرد،‏ و
- 177 -

بهی
یم
هآن
یم
ته
هرا
یس
یم
يپا
ین
نی
هیچکدام از مرضهاي بد مصر را که دانی،‏ برتو
عارض نخواهد گردانید،‏ بلکه برتمامی دشمنانت ا را
خواهد آورد.‏ خروج
و تمامی قومها را که یهوه بدست تو تسلیم
میکند هلاك ساخته،‏ چشم تو برآنها ترحم ننماید،‏ و
خدایان ایشان را عبادت منما،‏ مبادا براي تو دام باشد.‏
تثنیه
26 ،15 ؛ 25 ،23
.16
16 ،11 باب
24 ؛ خروج 23،
.17
و اگر در دلت گویی که این قومها از من زیادهاند،‏
چگونه توانم ایشان را اخراج نمایم؟
از ایشان مترس بلکه آنچه را یهوه خدایت با
فرعون و همه مصریان کرد،‏ نیکو بیاد آور.‏
یعنی تجربههاي عظی را که چشمانت دیده
است،‏ و نشانهها و معجزات و دست قوي و بازوي دراز
را که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به آنها بیرون آورد.‏ پس
یهوه،‏ خدایت،‏ با همه قومهایی که از آنها میتر
چنین خواهد کرد.‏ باب
و یهوه خدایت نیز زنبورها در میان ایشان خواهد
فرستاد،‏ تا باقیماندگان و پنهانشدگان ایشان از
حضور تو هلاك شوند.‏
از ایشان مترس زیرا یهوه خدایت که در میان
توست،‏ خداي عظیم و م است.‏
و یهوه،‏ خدایت،‏ این قومها را از حضور تو به تدریج
اخراج خواهد نمود،‏ ایشان را بزودي نمیتوانی هلاك
نمایی مبادا حیوانات صحرا برتو زیاد شوند.‏
لیکن یهوه خدایت،‏ ایشان را به دست تو تسلیم
خواهد کرد،‏ و ایشان را به اضطراب عظی پریشان
خواهد نمود تا هلاك شوند.‏
و پادشاهان ایشان را بدست تو تسلیم خواهد
نمود،‏ تا نام ایشان را از زیر آسمان محو سازي،‏ و کسی
یاراي مقاومت با تو نخواهد داشت تا ایشان را هلاك
سازي.‏ یوشع ؛ ؛
و تمثالهاي خدایان ایشان را به آتش بسوزانید،‏ به
نقره و طلایی که بر آنهاست،‏ طمع مورز،‏ و براي خود
مگیر،‏ مبادا از آنها به دام گرفتار شوي،‏ چونکه نزد
یهوه،‏ خداي تو،‏ ناپسند است.‏ باب
و چیز ناپسند را به خانه خود میاور،‏ مبادا مثل آن
حرام شوي،‏ از آن نهایت نفرت و کرا دار چونکه
حرام است.‏ یوشع
،
خروج 30 ،23
3 ،12
3 ،29
خروج 28 ،23
7 ،12
12 ،11
11 ،7
23 ،10
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
8
1. تمامی دستوراتی را که من امروز به شما امر
میفرمایم،‏ حفظ داشته،‏ بجا آورید،‏ تا زنده مانده،‏ زیاد
شوید،‏ و به زمینی که یهوه براي پدران شما قسم
خورده بود،‏ داخل شده،‏ در آن تصرف نمایید.‏ باب
و بیاد آور تمامی را که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را ا
چهل سال در بیابان رهبري نمود تا تو را خوار ساخته،‏
بیازماید،‏ و آنچه را که در دل تو است بداند،‏ که آیا
دستورات او را نگاه خواهی داشت یا نه.‏ باب ؛ ؛
9 .8 ،11
5 ،29
7 ،2
.2
22 ،2 ؛ داوران 3 ،13
.3
متی
و او تو را خوار و گرسنه ساخت و منّ‏ را به تو
خورانید که نه تو آن را میدانستی و نه پدرانت
میدانستند،‏ تا تو را بیاموزاند که انسان نه به نان تنها
زیست میکند بلکه به هر کلمهاي که از دهان یهوه
صادر شود،‏ انسان زنده میشود.‏ خروج ؛ اعداد ؛
7 ،11
35 .14 ،16
4 ،4 ؛ لوقا 4 ،4
.4
در این چهل سال لباس تو در برت مندرس نشد،‏ و
تو ورم نکرد.‏ باب
سپ.‏ در دل خود فکر کن که بطوري که پدر،‏ پسر
خود را تنبیه مینماید،‏ یهوه خدایت تو را تنبیه کرده
است.‏ باب ؛ اشعیا ؛
و دستورات یهوه خداي خود را نگاه داشته،‏ در
روشهاي او عمل نما و از او بترس.‏
زیرا که یهوه خدایت تو را به زمین نیکو بیاورد؛
زمین پر از نهرهاي آب و از چشمهها و دریاچهها که از
درهها و کوهها جاري میشود.‏
زمینی که پر از گندم و جو و مو و انجیر و انار
باشد،‏ زمینی که پر از درخت زیتونِ‏ پر روغن و عسل
است.‏
زمینی که در آن نان را به تنگی نخواهی خورد،‏ و
در آن محتاج به هیچ چیز نخواهی شد؛ زمی که
سنگهایش آهن است،‏ و از کوههایش مس خواهی کند.‏
و خورده،‏ سیر خواهی شد،‏ و یهوه خداي خود را
به جهت زمین نیکو که به تو داده است،‏ متبارك
خواهی خواند.‏ باب ؛ یوئیل
سپ.‏ باحذر باش،‏ مبادا یهوه خداي خود را فراموش
کنی و دستورات و احکام و قواعد او را که من امروز به
تو امر میفرمایم،‏ نگاه نداري.‏ باب
مبادا خورده،‏ سیر شوي،‏ و خانههاي نیکو بنا
کرده،‏ در آن ساکن شوي،‏
و گله و گله تو زیاد شود،‏ و نقره و طلا براي تو
افزون شود،‏ و دارائی تو افزوده گردد،‏
و دل تو مغرور شده،‏ یهوه خداي خود را که تو را
از سرزمین مصر از خانه بندگی بیرون آورد،‏ فراموش
9 ،4
26 ،2
4 ،46
5 ،29
11 ،40
11 ،6
31 ،1
5
.6
.7
.8
.9
.10
11
.12
.13
.14
- 178 -

يرو
يرو
يرو
ی بب
يرو
نی
یم
یم
.5
کنی،‏ باب
که تو را در بیابان بزرگ و خوفناك که در آن
مارهاي آتشین و عقربها و زمین تشنه آ بود،‏
رهبري نمود،‏ که براي تو آب از سنگ خارا بیرون
آورد،‏ اعداد ؛ خروج
که تو را در بیابان منّ‏ را خورانید که پدرانت آن را
ندانسته بودند،‏ تا تو را خوار سازد و تو را بیازماید و بر
تو در آخرت احسان نماید.‏
مبادا در دل خود بگویی که قوت من و توانایی
دست من،‏ این توانگري را از برایم پیدا کرده است.‏
بلکه یهوه خداي خود را بیاد آور،‏ زیرا اوست که به
تو قوت میدهد تا توانگري پیدا نمایی،‏ تا عهد خود را
که براي پدرانت قسم خورده بود،‏ استوار بدارد،‏ چنانکه
امروز شده است.‏ باب
و اگر یهوه خداي خود را فراموش کنی و پی
خدایان دیگر نموده،‏ آنها را عبادت و سجده نمایی،‏
امروز برشما شهادت میدهم که حتماً‏ هلاك خواهید
شد.‏ باب
مثل قومهایی که یهوه پیش تو هلاك
میسازد،‏ شما همچنین هلاك خواهید شد از ا
جهت که قول یهوه خداي خود را نشنیدید.‏
تثنیه
6 ،17
31 ،4
12 ،6
6 ،21
28 ،11
.15
.16
.17
.18
.19
.20
9
.1
اي اسرائیل بشنو.‏ تو امروز از اُردنّ‏ عبور میکنی،‏ تا
داخل شده،‏ قومهایی را که از تو عظیمتر و قويتراند،‏ و
شهرهاي بزرگ را که تا به آسمان حصاردار است،‏ به
تصرف آوري،‏ باب ؛ باب
یعنی قوم عظیم و بلند قد پسرانعناق را که
میشناسی و شنیدهاي که گفتهاند کیست که یاراي
مقاومت با پسرانعناق داشته باشد.‏
سپ.‏ امروز بدان که یهوه،‏ خدایت،‏ اوست که پیش
تو مثل آتش سوزنده عبور میکند،‏ و او ایشان را
هلاك خواهد کرد،‏ و پیش تو خوار خواهد
ساخت.‏ پ س ایشان را اخراج نموده،‏ بزودي هلاك
خواهی نمود،‏ چنانکه یهوه به تو فرموده است.‏ باب
سپ.‏ چون یهوه،‏ خدایت،‏ ایشان را از حضور تو
اخراج نماید،‏ در دل خود فکر مکن و مگو که به سبب
عدالت من،‏ یهوه مرا به این زمین درآورد تا آن را به
تصرّف آورم،‏ بلکه به سبب شرارت این امتها،‏ یهوه
ایشان را از حضور تو اخراج مینماید.‏ باب ؛ پیدایش
نه به سبب عدالت خود و نه به سبب راستی دل
خویش داخل زمین ایشان براي تصرّفش شوي،‏
بلکه به سبب شرارت این امتها،‏ یهوه،‏ خدایت،‏ ایشان
را از حضور تو اخراج نماید،‏ و تا آنکه کلامی را
که یهوه براي پدرانت،‏ ابراهیم و اسحاق و یعقوب،‏ قسم
خورده بود،‏ استوار نماید.‏ پیدایش
سپ.‏ بدان که یهوه،‏ خدایت،‏ این زمین نیکو را به
سبب عدالت تو به تو نمیدهد تا در آن تصرف نمایی،‏
زیرا که قومی گردنکش هستی.‏ خروج
سپ.‏ بیادآور و فراموش مکن که چگونه خشم یهوه
خداي خود را در بیابان بر انگیختی و از روزي که از
سرزمین مصر بیرون آمدي تا به اینجا رسیدي،‏ به یهوه
شرارت کردید.‏ خروج
و در حوریب خشم یهوه را بر انگیختید،‏ و یهوه بر
شما خشمگین شد تا شما را هلاك نماید.‏ خروج
هنگامی که من به کوه برآمدم تا لوحهاي سنگ
یعنی لوحهاي عهدي را که یهوه با شما بست،‏ بگیرم،‏
آنگاه چهل روز و چهل شب در کوه ماندم؛ نه نان
خوردم و نه آب نوشیدم.‏ خروج ؛
و یهوه دو لوح سنگ نوشته شده به انگشت خدا را
به من داد و بر آنها موافق تمامی سخنانی که یهوه در
کوه از میان آتش در روز اجتماع به شما فرموده بود،‏
نوشته شد.‏ باب
و واقع شد بعد از پایان چهل روز و چهل شب که
یهوه این دو لوح سنگ یعنی لوحهاي عهد را به من
داد،‏
و یهوه مرا فرمود:‏ برخاسته،‏ از اینجا به زودي فرود
شو زیرا قوم تو که از مصر بیرون آوردي فاسد شدهاند،‏
و از راهی که ایشان را امر فرمودم به زودي انحراف
ورزیده،‏ بتی ریخته شده براي خود ساختند.‏ خروج
و یهوه مرا خطاب کرده،‏ فرمود:‏ این قوم را دیدم و
اینک قوم گردنکش هستند.‏ خروج
مرا واگذار تا ایشان را هلاك سازم و نام ایشان را
از زیر آسمان محو کنم و از تو قومی قويتر و فرآوانتر
از ایشان بوجود آورم.‏
سپ.‏ برگشته،‏ از کوه فرود آمدم و کوه به آتش
میسوخت و دو لوح عهد در دو دست من بود.‏ خروج
1 ،32
7 ،32
،32
9 ،32
28 ،34
9 ،32
7 ،12
18 ،24
11 ،14
13 ،4
6
7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
15
15
.16
و نگاه کرده،‏ دیدم که به یهوه خداي خود گناه
ورزیده،‏ گوسالهاي ریخته شده براي خود ساخته و از
راهی که یهوه به شما امر فرموده بود،‏ به زودي
برگشته بودید.‏
24 ،4
،15
یوشع 12 ،13
17 ،7
28 ،1
1 ،5
.2
3
4
16
- 179 -

يرو
ین
یدل
نی
ین
ته
يرو
له
يلاو
يلاو
هآن
ین
له
نی
تثنیه
17
سپ.‏ دو لوح را گرفتم و آنها را از دو دست خود
انداخته،‏ در نظرشما شکستم.‏ خروج
و مثل دفعه اول،‏ چهل روز و چهل شب به حضور
یهوه به درافتادم؛ نه نان خوردم و نه آب نوشیدم،‏
به سبب همه گناهان شما که کرده و کار ناشایسته که
در نظر یهوه عمل نموده،‏ خشم او را به هیجان آوردید.‏
19 ،32
.18
10 ،10 باب
.19
زیرا که از خشم و شدت خشمی که یهوه بر شما
نموده بود تا شما را هلاك سازد،‏ میترسیدم،‏ و یهوه
آن مرتبه نیز مرا اجابت نمود.‏
و یهوه بر هارون بسیار خشمگین شده بود تا او را
هلاك سازد،‏ و براي هارون نیز در آن وقت دعا کردم.‏
.20
21 ،32 خروج
.21
و اما گناه شما یعنی گوسالهاي را که ساخته
بودید،‏ گرفتم و آن را به آتش سوزانیدم و آن را خرد
کرده،‏ نیکو ساییدم تا مثل غبار نرم شد،‏ و غبارش را
به نهري که از کوه جاري بود،‏ پاشیدم.‏
و در تَبعیره و مسا و کبرُوت هتّاوه خشم یهوه را
به هیجان آوردید.‏ خروج ؛ اعداد
و وقتی که یهوه شما را از قادش برنیع فرستاده،‏
فرمود بروید و در زمی که به شما دادهام تصرف
نمایید،‏ از قول یهوه خداي خود شرارت کردید و به او
ایمان نیاورده،‏ صداي او را نشنیدید.‏ ؛
از روزي که شما را شناختهام به یهوه شرارت
ورزیدهاید.‏
سپ.‏ به حضور یهوه به درافتادم در آن چ
روز و چهل شب که افتاده بودم،‏ از این جهت که یهوه
فرموده بود که شما را هلاك سازد.‏ خروج
و نزد یهوه خواهش نموده،‏ گفتم:‏ اي سرور یهوه،‏
قوم خود و میراث خود را که به عظمت خود فدیه
دادي و به دست قوي از مصر بیرون آوردي،‏ هلاك
مساز.‏
بندگان خودابراهیم و اسحاق و یعقوب را بیاد آور،‏
و بر سخت این قوم و شرارت و گناه ایشان نظر
منما.‏ خروج
مبادا اهل زمی که ما را از آن بیرون آوردي،‏
بگویند چونکه یهوه نتوانست ایشان را به زمینی که به
ایشان وعده داده بود درآورد،‏ و چونکه ایشان را دشمن
میداشت،‏ از ا ج ایشان را بیرون آورد تا در
بیابان هلاك سازد.‏ اعداد
لیکن ایشان قوم تو و میراث تو هستند که به قوت
عظیم خود و به بازوي افراشته خویش بیرون آوردي.‏
5 ،19 خروج
10
.1
و در آن وقت یهوه به من فرمود:‏ دو لوح سنگ
موافق اولین براي خود بتراش،‏ و نزد من به کوه بالا
آور،‏ و صندوقی از چوب براي خود بساز.‏ خروج ؛
و بر این لوحها کلماتی را که بر لوحهاي اولین که
شکستی بود،‏ خواهم نوشت،‏ و آنها را در صندوق بگذار.‏
10 ،25
1 ،34
.2
19 ،32 ؛ خروج 10 ،9 باب
3
سپ.‏ صندوقی از چوب اقاقیا ساختم،‏ و دو لوح
سنگ موافق اولین تراشیدم،‏ و آن دو لوح را در دست
داشته،‏ از کوه بالا رفتم.‏ خروج
و بر آن دو لوح موافق کتابت اولین،‏ آن ده کلمه را
که یهوه در کوه از میان آتش،‏ در روز اجتماع به شما
فرموده بود نوشت،‏ و یهوه ا را به من داد.‏ باب
سپ.‏ برگشته،‏ از کوه پایین آمدم،‏ و لوحها را در
صندوقی که ساخته بودم گذاشتم،‏ و در آنجا هست،‏
چنانکه یهوه مرا امر فرموده بود.‏
و فرزنداناسرائیل از بیروت پسرانیعقان به موسیره
کوچ کردند،‏ و در آنجا هارون مرد و در آنجا دفن شد.‏
و پسرش العازار در جایش به کاهنی پرداخت.‏
10 ،9
اعداد 33،
4 ،34
.4
5
.6
28 ،20 ؛ اعداد 32
.7
و از آنجا به جدجوده کوچکردند،‏ و از جدجوده به
یطبات که زمین نهرهاي آب است.‏
در آنوقت یهوه قوم را جدا کرد،‏ تا صندوق
عهد یهوه را بردارند،‏ و به حضور یهوه ایستاده،‏ او را
خدمت نمایند،‏ و به نام او برکت دهند،‏ چنانکه تا امروز
است.‏ باب ؛ باب
بنابراین را در میان برادرانش سهم و میراثی
نیست؛ یهوه میراث وي است،‏ چنانکه یهوه خدایت به
وي فرموده بود.‏ اعداد
و من در کوه مثل روزهاي اولین،‏ چ روز و
چهل شب توقف نمودم،‏ و در آن دفعه نیز یهوه مرا
اجابت نمود،‏ و یهوه نخواست تو را هلاك سازد.‏ باب
.9 ،9
اعداد 33 ،33
7 .5 ،18
20 ،18
9 ،31
.8
.9
.10
؛ اول پادشاهان 18
8 ،19
.11
و یهوه مرا فرمود:‏ برخیز و پیش روي ا قوم
روانه شو تا به زمی که براي پدران ایشان قسم
خوردم که به ایشان بدهم داخل شده،‏ آن را به تصرّف
آورند.‏
سپ.‏ هماکنون اي اسرائیل،‏ یهوه خدایت از تو چه
میخواهد،‏ جز اینکه از یهوه خدایت بترسی و در همه
روشه شای عمل نمایی،‏ و او را دوست بداري و یهوه
12
1 ،14
اعداد 32 .3 ،13
11 ،32
4 ،11
7 ،17
16 ،14
13 ،32
.22
.23
.24
25
.26
.27
.28
.29
- 180 -

هايدل
یدم
يپا نی
خداي خود را به تمامی دل و به تمامی جان خود
عبادت نمایی.‏ میکاه ؛ تثنیه ؛ متی
و دستورات یهوه و قواعد او را که من امروز تو را
براي خیریتت امر میفرمایم،‏ نگاه داري.‏
اینک آسمان و آسمانآسانها از آن یهوه خداي
توست،‏ و زمین و هرآنچه در آن است.‏ اول پادشاهان
لیکن یهوه به پدران تو رغبت داشته،‏ ایشان را
محبت مینمود،‏ و بعد از ایشان نسل ایشان،‏ یعنی شما
را از همه قومها برگزید،‏ چنانکه امروز شده است.‏ باب
تثنیه
،7
27 ،8
37 ،22
5 ،6
8 ،6
.13
.14
.15
38 ،4 ؛ باب 29 ،9 ؛ 6
.16
پس پوشش خود را ختنه نمایید،‏ و دیگر
گردنکشیمنمایید.‏ باب ؛ نحمیا
زیرا که یهوه خداي شما خداي خدایان و سرورِ‏
سروران،‏ و خداي عظیم و جبار و مهیب است،‏ که
طرفداري ندارد و رشوه نمیگیرد.‏ مزامیر ؛ اعمال رسولان
8 ،89
16 ،9
6 ،30
.17
34 ،10
.18
یتیمان و بیوهزنان را دادرسی میکند،‏ و غریبان را
دوست داشته،‏ خوراك و پوشاك به ایشان هد.‏
21 ،22 ؛ خروج 9 ،146 مزامیر
19
سپ.‏ غریبان را دوست دارید،‏ زیرا که در سرزمین
مصر غریب بودید.‏ خروج
از یهوه خداي خود بترس،‏ و او را عبادت نما و به
او وابسته شو و به نام او قسم بخور.‏ باب ؛ مزامیر 63،
او فخر توست و او خداي توست که براي تو ا
اعمال عظیم و مهیبی که چشمانت دیده بجا آورده
است.‏
پدران تو با هفتاد نفر به مصر رفتند و هماکنون
یهوه خدایت،‏ تو را مثل ستارگان آسمان فرآوان
ساخته است.‏ پیدایش ؛ پیدایش
12
13 ،6
5 ،15
21 ،22
27 ،46
.20
.21
.22
11
1
سپ.‏ یهوه خداي خود را دوست بدار،‏ و راه و قواعد و
احکام و دستورات او را در همه وقت نگاهدار.‏ باب
و امروز بدانید،‏ زیرا که به پسران شما سخن
نمیگویم که ندانستهاند،‏ و تنبیه یهوه خداي شما را
ندیدهاند،‏ و نه عظمت و دست قوي و بازوي افراشته او
را،‏
و نشانهها و اعمال او را که در میان مصر،‏ به فرعون،‏
پادشاه مصر،‏ و به تمامی زمین او بظهور آورد،‏
و آنچه را که به لشکر مصریان اسبها و به
ارابههاي ایشان کرد،‏ که چگونه آب دریاي سر خ را
برایشان جاري ساخت،‏ وقتی که شما را تعقیب
مینمودند،‏ و چگونه یهوه را تا به امروز هلاك
ساخت،‏ خروج
و آنچه را که براي شما در بیابان کرد تاشما به اینجا
رسیدید،‏
و آنچه را که به داتان و ابیرام پسران الیآب پسر
رؤبین کرد،‏ که چگونه زمین دهان خود را گشوده،‏
ایشان را و خاندان و خیمههاي ایشان را،‏ و هر جاندار
را که همراه ایشان بود در میان تمامی اسرائیل بلعید.‏
، ایشان
27 .25 ،14
.5
.6
31 ،16 اعداد
.7
لیکن چشمان شما تمامی اعمال عظیمه یهوه را که
کرده بود،‏ دیدند.‏ باب ؛
سپ.‏ همه دستوراتی را که من امروز براي شما امر
میفرمایم نگاه دارید،‏ تا قوي شوید و داخل شده،‏
زمینی را که براي گرفتن آن عبور میکنید،‏ به تصرف
آورید.‏ باب
و تا در آن زمینی که یهوه براي پدران شما قَسم
خورد که آن را به ایشان و نسل ایشان بدهد،‏ عمر دراز
داشته باشید،‏ زمینی که به شیر و عسل جاري است.‏
2 ،29
19 ،7
11 ،7
8
.9
7 ،8 ؛ 40 ،4 باب
17 ؛ خروج 3،
.10
زیرا زمینی که تو براي گرفتن آن داخل میشوي،‏
مثل سرزمین مصر که از آن بیرون آمدي نیست،‏ که
در آن تخم خود را میکاشتی و آن را مثل باغ کلم به
خود سیراب میکردي.‏
لیکن زمینی که شما براي گرفتنش به آن عبور
میکنید،‏ زمین کوهها و درههاست که از بارش آسمان
آب مینوشد،‏
زمینی است که یهوه خدایت برآن توجه دارد و
چشمان یهوه خدایت از اول سال تا آخر سال پیوسته
بر آن است.‏ مزامیر
و چنین خواهد شد که اگر دستوراتی را که من
امروز براي شما امر میفرمایم،‏ بشنوید،‏ و یهوه خداي
خود را دوست بدارید،‏ و او را به تمامی دل و به تمامی
جان خود عبادت نمایید،‏ باب ؛ لاویان
آنگاه باران زمین شما یعنی باران اولین و آخرین
را در به وقتش خواهم بخشید،‏ تا غلّ‏ ه و شیره و
روغنخود را جمع نمایی.‏
و در صحراي تو براي حیواناتت علف خواهم داد
تا بخوري و سیر شوي.‏
مواظب باشید مبادا دل شما فریفته شود و
برگشته،‏ خدایان دیگر را عبادت و سجده نمایید.‏ باب
،4
3 ،26
2 .1 ،28
10 ،65
.11
.12
.13
.14
.15
.16
16
6 ،8
، به
.2
.3
.4
- 181 -

يرو
يپا
هرا
ته
ین
يرو یم
یا
هرا
یان
تثنیه
.17
و خشم یهوه برشما افروخته شود،‏ تا آسمان را
ببندد،‏ و باران نبارد،‏ و زمین محصول خود را ندهد و
شما از زمین نیکویی که یهوه به شما میدهد،‏ بزودي
هلاك شوید.‏ لاویان ؛ تثنیه ؛
سپ.‏ این سخنان مرا در دل و جان خود جا دهید،‏
و آنها را بر دستهاي خود براي علامت ببندید،‏ و در
میان چشمان شما پیشانیبند باشد.‏ ؛
و آنها را به پسران خود تعلیم دهید،‏ و حین
نشستنت در خانه خود،‏ و رفتنت به ، و وقت
خوابیدن و برخاستنت از آنها گفتگو نمایید.‏
و آنها را بر چهارچوبهاي در خانه خود و بر
دروازههاي خود بنویسید،‏
تا روزهاي شما و روزهاي پسران شما بر زمی
که یهوه براي پدران شما قَسم خورد که به ایشان
بدهد،‏ فرآوان شود،‏ مثل روزهاي آسمانها بر بالاي
زمین.‏
زیرا اگر تمامی این دستورات را که من به ج
عمل نمودن به شما امر میفرمایم،‏ نیکو نگاه دارید،‏ تا
یهوه خداي خود را دوست دارید،‏ و در تمامی روشهاي
او رفتار نموده،‏ به او وابسته شوید،‏
آنگاه یهوه همه این امتها را از حضور شما اخراج
خواهد نمود،‏ و شما امتهاي بزرگتر و قویتر از خود را
تسخیر خواهید نمود.‏ باب
هرجایی که کف شما برآن گذارده شود،‏ از آن
شما خواهد بود،‏ از بیابان و لبنان و از نهر،‏ یعنی نهر
فرات تا دریاي غربی،‏ حدود شما خواهد بود.‏ یوشع ؛
3 ،1
3 ،7
26 4
امثال 3 ،3
23 ،28
1 ،7
19 ،26
18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
9 ،14
.25
و هیچکس یاراي مقاومت با شمانخواهد داشت،‏
زیرا یهوه خداي شما ترس و وحشت شما را بر تمامی
زمین که به آن قدم میزنید چیره خواهد ساخت،‏
چنانکه به شما فرموده است.‏
اینک من امروز برکت و لعنت پ یش شما
میگذارم.‏ باب
اما برکت،‏ اگر دستورات یهوه خداي خود را که
من امروز به شما امر میفرمایم،‏ اطاعت نمایید.‏ باب
،28
15 .1 ،30
.26
.27
15 .2
.28
و اما لعنت،‏ اگر دستورات یهوه خداي خود را
اطاعت ننموده،‏ از راه و روشی که من امروز به شما امر
میفرمایم برگردید،‏ و خدایان غیر را که نشناختهاید،‏
پی نمایید.‏
و واقع خواهد شد که چون یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به
زمینی که به جهت گرفتنش به آن داخل
سازد،‏ آنگاه برکت را بر کوه جرِزیم و لعنت را بر کوه
بال خواهی گذاشت.‏ باب ؛ یوشع
آیا آنها به آنطرف اُردنّ‏ نیستند پشت غروب
آفتاب،‏ در زمین کنعانی که در دشت ساکنند مقابل
جِلْجال نزد بلوطهاي موره.‏ پیدایش
زیرا که شما از اُردنّ‏ عبور میکنید تا داخل شده،‏
زمینی را که یهوه خدایت به تو میبخشد به تصرف
آورید،‏ و آن را خواهید گرفت و در آن ساکن خواهید
شد.‏
سپ.‏ متوجه باشید تا همه این قواعد و احکامی را
که من امروز پیش شما میگذارم،‏ به عمل آورید.‏
33 ،8
6 ،12
12 ،27
.30
.31
32
12
.1
.2
اینهاست قواعد و احکامی که شما در تمامی
روزهایی که بر زمین زنده خواهید ماند،‏ میباید متوجه
شده،‏ به عمل آرید،‏ در زمینی که یهوه خداي پدرانت
به تو داده است،‏ تا در آن تصرف نمایی.‏
همه بت خانههاي امتهایی را که در آنها
خدایانخود را عبادت میکنند و شما آنها را اخراج
مینمایید خراب نمایید،‏ خواه بر کوههاي بلند خواه بر
تپهها و خواه زیر هر درخت سبز.‏ باب
قربانگاههاي ایشان را بشکنید و ستونهاي ایشان را
خرد کنید،‏ و اشیرههاي ایشان را به آتش بسوزانید،‏ و
بتهاي تراشیده شده خدایان ایشان را بیندازید،‏ و
نامهاي ایشان را از آنجا محو سازید.‏ یوشع ؛ تثنیه
،7
14 ،24
5 ،7
.3
25
.4
.5
با یهوه خداي خود چنین عمل منمایید.‏
بلکه به مکانی که یهوه خداي شما از همه قبیله
شما برگزیند تا نام خود را در آنجا بگذارد،‏ یعنی
مسکن او را بطلبید و به آنجا بروید.‏ خروج ؛
و به آنجا قربانیهاي سوختنی و قربانیه ا و
دهمهاي خود،‏ و قربانیهاي طلب دستهاي خویش،‏ و
نذرها و داوطلب خود و نخستزادههاي گله و گله
خویش را ببرید.‏
و در آنجا بحضور یهوه خداي خود بخورید،‏ و شما و
اهل خانه شما در هر شغل دست خود که یهوه خداي
شما،‏ شما را در آن برکت دهد،‏ شادي نمایید.‏
موافق هرآنچه ما امروز در اینجا میکنیم،‏ یعنی
آنچه در نظر هرکس پسند آید،‏ نکنید.‏
زیرا که هنوز به آرامگاه و سهمی که یهوه خداي
شما،‏ به شما میدهد داخل نشدهاید.‏
42 ،29
24 ،20
.6
.7
.8
.9
.29
- 182 -

تی
یان
یول
هآن
یان
لی
يرو هآن
ته
يرو
.21
تثنیه
.10
اما چون از اُردنّ‏ عبور کرده،‏ در زمینی که یهوه،‏
خداي شما،‏ براي شما تقسیم میکند،‏ ساکن شوید،‏ و
او شما را از همه دشمنان شما از هرطرف آرامی دهد
تا در امنیت سکونت نمایید،‏ اول پادشاهان
آنگاه به مکانی که یهوه خداي شما برگزیند تا نام
خود را در آن ساکن سازد،‏ به آنجا هرچه را که من به
شما امر فرمایم بیاورید،‏ از قربانیهاي سوختنی و
قربانیها و دهمهاي خود،‏ و قربانیهاي طلب دستهاي
خویش،‏ و همه نذرهاي بهترین خود که براي یهوه نذر
نمایید.‏ باب
و به حضور یهوه خداي خود شادي نمایید،‏ شما
با پسران و دختران و غلامان و کنیزان خود،‏ و لاوی
که درون دروازههاي شما باشند،‏ چونکه ایشان را با
شما ارثی و سهمی نیست.‏ اعداد ؛ نحمیا
مواظب باش که در هر جایی که میبینی
قربانیهاي سوختنی خود را نگذرانی،‏
بلکه در مکانی که یهوه در یکی از قبیله تو
برگزیند در آنجا قربانیهاي سوختنی خود را بگذرانی،‏
و در آنجا هرچه من به تو امر فرمایم،‏ به عمل آوري.‏
لیکن گوشت را برحسب تمامی آرزوي دلت،‏
موافق برکتی که یهوه خدایت به تو دهد،‏ در همه
دروازهها قربانی کرده،‏ بخور؛ اشخاص نجس و
پاکیزه از آن بخورند چنانکه از غزال و آهو میخورند.‏
25 ،4
37 ،10
24 ،18
22 ،14
.11
.12
.13
.14
.15
5 ،14 باب
.16
لاویان 17 ،3
.17
خون را نخور؛ آن را مثل آب بر زمین بریز.‏
دهم محصول و شیره و روغن و نخستزاده گله و
گله خود را در دروازههاي خود مخور،‏ و نه هیچ یک از
نذرهاي خود را که نذر میکنی و از داوطلب خود و
قربانیهاي طلب دست خود را.‏
بلکه ا را به حضور یهوه خدایت در مکانی که
یهوه خدایت برگزیند،‏ بخور،‏ تو و پسرت و دخترت و
غلامت و کنیزت و لاوی که درون دروازههاي تو
باشند،‏ و به هرچه دست خود را برآن بگذاري به حضور
یهوه خدایت شادي نما.‏ باب
مواظب باش که لاویان را در تمامی روزهایی که
در زمین خود باشی،‏ ترك ننمایی.‏ باب
یهوه،‏ خدایت،‏ مرزهاي تو را بطوري که تو را
وعده داده است،‏ وسیع گرداند،‏ و بگویی که گوشت
خواهم خورد،‏ زیرا که دل تو به گوشتخوردن ما
است،‏ پس موافق همه آرزوي دلت گوشت را بخور.‏ باب
27 ،14
23 ،14
.18
.19
20. چون
؛ پیدایش 8 19،
و اگر مکانی که یهوه،‏ خدایت،‏ برگزیند تا اسم
خود را در آن بگذارد از تو دور باشد،‏ آنگاه از گله و گله
خود که یهوه به تو دهد قربانی کن،‏ چنانکه به تو امر
فرمودهام و از هرچه دلت بخواهد در دروازههایت بخور.‏
چنانکه غزال و آهو خورده شود،‏ آنها را چنین
بخور؛ شخص نجس و شخص پاکیزه از آن برابر
بخورند.‏ باب
لیکن هوشیار باش که خون را نخوري زیرا خون
جان است و جان را با گوشت نخوري.‏ لاویان
آن را مخور،‏ بلکه مثل آب برزمینش بریز.‏
آن را مخور تا براي تو و بعد از تو براي پسرانت
نیکو باشد هنگامی که آنچه در نظر یهوه راست است،‏
بجا آوري.‏
لیکن وسایل مقدس خود را که داري و نذرهاي
خود را برداشته،‏ به مکانی که یهوه برگزیند،‏ برو.‏
و گوشت و خون قربانیهاي سوختنی خود را بر
قربانگاه یهوه خدایت بگذران و خون قربانیه ا تو بر
قربانگاه یهوه خدایت ریخته شود و گوشت را بخور.‏
متوجه باش که همه این سخنانی را که من به تو
امر میفرمایم بشنوي تا براي تو و بعد از تو براي
پسرانت هنگامی که آنچه در نظر یهوه،‏ خدایت،‏ نیکو و
راست است بجا آوري تا به ابد نیکو باشد.‏
وقتی که یهوه،‏ خدایت،‏ امتهایی را که به ج
گرفتن ا به آنجا می ، از حضور تو ریشه کن
سازد،‏ و ایشان را اخراج نموده،‏ در زمین ایشان ساکن
شوي.‏
آنگاه مراقب باش،‏ مبادا بعد از آنکه از حضور تو
هلاك شده باشند به دام گرفتهشده،‏ ایشان را پی
نمایی و درباره خدایان ایشان دریافت کرده،‏ بگویی که
این امتها خدایان خود را چگونه عبادت کردند تا من
نیز چنین کنم.‏ باب ؛ یوشع 23، ؛ مزامیر
با یهوه،‏ خداي خود،‏ چنین عمل منما،‏ زیرا هرچه
را که نزد یهوه ناپسند است و از آن نفرت دارد،‏ ایشان
براي خدایان خود میکردند،‏ حتی اینکه پسران و
دختران خود را نیز براي خدایان خود به آتش
میسوزانیدند.‏
هر آنچه من به شما امر میفرمایم متوجه شوید،‏
تا آن را به عمل آورید،‏ چیزي برآن میفزایید و چیزي
از آن کم نکنید.‏ باب ؛ امثال
27 ،7
34 ،106
7
6 ،30
9 ،18
2 ،4
22 ،15
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
13
14 ،28
- 183 -

يرو
یاب
يرو
.13
تثنیه
.1
.2
اگر در میان تو پیامبرانی،‏ یا بیننده خواب از میان
شما برخیزد،‏ و نشانه یا معجزهاي براي شما ظاهر
سازد،‏
و آن نشانه یا معجزه واقع شود که از آن تو را خبر
داده،‏ گفت خدایان غیر را که نمیشناسی پی
نماییم،‏ و آنها را عبادت کنیم،‏ ارمیا
آن پیامبر یا بیننده خواب را مشنو،‏ زیرا که
یهوه،‏ خداي شما،‏ شما را امتحان میکند،‏ تا بداند که
آیا یهوه،‏ خداي خود را به تمامی دل و به تمامی جان
خود محبت مینمایید؟ باب
یهوه خداي خود را پی نمایید و از او بترسید،‏ و
دستورات او را نگاه دارید،‏ و صداي او را بشنوید و او را
عبادت نموده،‏ به او ملحق شوید.‏ باب
و آن پیامبر یا بینندة خواب کشته شود،‏ زیرا که
سخنان فتنهانگیز بر یهوه خداي شما که شما را از
سرزمین مصر بیرون آورد،‏ و تو را از خانه بندگی فدیه
داد،‏ گفته است تا تو را از روشی که یهوه خدایت به تو
امر فرمود تا با آن عمل نمایی،‏ منحرف سازد.‏ پس
اینگونه بدي را از میان خود دور خواهی کرد.‏ باب ؛
20 ،18
6 ،8
9 ،7
2 ،8
3. سخنان
.4
.5
اول قرنتیان
13 .9 ،5
.6
.7
.8
و اگر برادرت که پسر مادرت باشد یا پسر یا دختر
تو یا زن همآغوش تو یا رفیقت که مثل جان تو باشد،‏
تو را بطور مخفیانه گمراه کند،‏ و گوید که برویم و
خدایان غیر را که تو و پدران تو نشناختید عبادت
نماییم،‏
از خدایان امتهایی که به اطراف شما میباشند،‏
خواه به تو نزدیک و خواه از تو دور باشند،‏ از انتهاي
زمین تا انتهاي دیگر آن،‏
او را قبول مکن و او را گوش مده،‏ و چشم تو بر وي
رحم نکند و بر او شفقت منما و او را پنهان مکن.‏ باب
21 .13 ،19
9. حتماً‏
او را به قتل رسان،‏ دست تو اول به قتل او
دراز شود و بعد دست تمامی قوم.‏ باب ؛
و او را به سنگ سنگسار نما تا بمیرد،‏ چونکه
میخواست تو را از یهوه،‏ خدایت،‏ که تو را از سرزمین
مصر از خانه بندگی بیرون آورد،‏ منحرف سازد.‏ باب
،17
20 ،18
7 .5 ،17
.10
7 .5-2
.11
و همه اسرائیلیان چون بشنوند،‏ خواهند ترسید و
بار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتکب
نخواهند شد.‏ باب
اگر درباره یکی از شهرهایی که یهوه خدایت به تو
به جهت سکونت میدهد خبر ی
که بعضی پسران بلّیعال از میان تو بیرون رفته،‏
ساکنان شهر خود را منحرف ساخته،‏ گفتهاند برویم و
خدایان غیر را که نشناختهاید،‏ عبادت نماییم،‏ ارمیا
آنگاه دقیق تحقیق نموده،‏ پژوهش و سئوال نما.‏
اینگونه حقیقت را خواهی یافت که یقین باشد،‏ که
انزجار در میان شما رخ داده است.‏
در اینصورت ساکنان آن شهر را به دم شمشیر
بکُش و آن را با هرچه در آن است و حیواناتش را به
دم شمشیر هلاك نما.‏
و همه غنیمت آن را درمیان کوچهاش جمع کن و
شهر را با تمامی غنیمتش براي یهوه خدایت به آتش
کلاً‏ بسوزان،‏ و آن تا به ابد آواره خواهد بود و بار دیگر
بنا نخواهد شد.‏
و از چیزهاي حرام شده چیزي به دستت نچسبد
تا یهوه از شدت خشم خود برگشته،‏ بر تو رحمت و
دلسوزي بنماید،‏ و تو را بیفزاید بطوري که براي
پدرانت قَسم خورده بود،‏ باب
هنگامی که قول یهوه خداي خود را شنیده،‏ و
همه دستوراتش را که من امروز به تو امر میفرمایم
نگاه داشته،‏ آنچه در نظر یهوه خدایت راست است،‏
بعمل آورده باشی.‏
9 ،7
25 ،7
.14
.15
.16
.17
.18
14
1. شما پسران یهوه خداي خود هستید،‏ به خاطر
مردگان،‏ خویشتن را مجروح منمایید،‏ و مابین چشمان
خود را متراشید.‏ لاویان
زیرا تو براي یهوه،‏ خدایت،‏ قوم مقدس هستی،‏ و
یهوه تو را براي خود برگزیده است تا از همه امتهایی
که برروي زمیناند به جهت او قوم خاص باشی.‏ باب
،7
27 ،19
.2
20 4، ؛ تثنیه 9 2، ؛ اول پطرس 6
.3
.4
هیچ چیز ناپسند مخور.‏
این است حیواناتی که بخورید:‏ گاو و گوسفند و بز،‏
داوران 4 ،13
.5
و آهو و غزال و گوزن آبی و بزکوهی و بز و گاوِ‏
دشتی و گوسفند وحشتی.‏ باب
و هر حیوان شکافته سم که سم را به دو طرف
شکافته دارد و نشخوار کند،‏ آن را از حیوانات بخورید.‏
لیکن از نشخوارکنندگان و شکافتگانسم اینها را
مخورید:‏ یعنی شتر و خرگوش و گورکن صحرائی،‏ زیرا
که نشخوار میکنند اما شکافتهسم نیستند.‏ اینها براي
شما نجساند.‏ لاویان
22 ،15
4 ،11
.6
.7
،
13 ،17
.12
- 184 -

هآن
هآن
نهی
یم
هد
یزن
تی یک
تی
ین
تی
تثنیه
.8
.9
و خوك زیرا شکافته سم است،‏ لیکن نشخوار
نمیکند،‏ این براي شما نجساست.‏ از گوشت آنها
مخورید و لاش ا را لمس مکنید.‏
از همه آنچه در آب است اینها را بخورید:‏ هرچه پر
و فلس دارد،‏ ا را بخورید.‏ لاویان
و هرچه پر و فلس ندارد مخورید،‏ براي شما نجس
است.‏
از همه مرغان پاك بخورید.‏
و این است آنهایی که نخورید:‏ عقاب و
استخوانشکن و عقابدریایی،‏ لاویان
و لاشخوار و شا و کرکس هم نوع آن؛
و هر کلاغ هم نوع آن؛
و شترمرغ و جغد و مرغ دریایی و باز،‏ به اجناس
آن؛
و جقد و مرغ ارغوانی و قاز؛
و غمخوارك و لکلک و قو؛
و مرغ ماهی خوار و کُلنک،‏ هم نوع آن؛ و ه د و
خفاش.‏
و همه حشرات بالدار براي شما نجساند؛ خورده
نشوند.‏
اما از همه مرغان پاك بخورید.‏
هیچ مرده مخورید؛ به غریبی که درون دروازههاي
تو باشد بده تا بخورد،‏ یا به بیگانه بفروش،‏ زیرا که تو
براي یهوه،‏ خدایت،‏ قوم مقدس هستی.‏ و بزغاله را در
شیر مادرش مپز.‏ خروج ؛ خروج 23،
دهم تمامی محصولات مزرعه خود را که سال به
سال از زمین میروید،‏ حتماً‏ بده.‏ لاویان
و به حضور یهوه خدایت در مکانی که برگزیند تا
نام خود را در آنجا ساکن سازد،‏ دهم محصول و شیره
و روغن خود را و نخستزادگان گله و گله خویش را
بخور،‏ تا بیاموزي که از یهوه خدایت همه اوقات
بترسی.‏ باب
و اگر راه از برایت دور باشد که آن را نمیتوانی
برد،‏ و آن مکانی که یهوه،‏ خدایت،‏ خواهد برگزید تا نام
خود را در آنبگذارد،‏ وقتی که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را
برکت دهد،‏ از تو دور باشد،‏
سپ.‏ آن را به نقره بفروش و نقره را بدست خود
گرفته،‏ به مکانی که یهوه خدایت برگزیند،‏ برو.‏
و نقره را براي هرچه دلت خواهد از گاو و
گوسفند و شراب و مستیآور و هرچه دلت از تو بطلبد،‏
بده،‏ و در آنجا بحضور یهوه،‏ خدایت،‏ بخور و خودت با
خاندانت شادي نما.‏ لاویان
و لاوياي را که اندرون دروازهها باشد،‏ ترك
منما چونکه او را با تو ارث و سهمی نیست.‏ اعداد
.20 ،18
9 ،10
.27
24
.28
و در آخر هر سه سال تمام دهم محصول خود را
در همان سال بیرون آورده،‏ در اندرون دروازهها
ذخیره نما.‏ باب
و لاوي چونکه با تو ارث و سهمی ندارد و غریب و
یتیم و بیوه که درون دروازههایت باشند،‏ بیایند و
بخورند و سیر شوند،‏ تا یهوه،‏ خدایت،‏ تو را در همه
اعمال دستت که میکنی،‏ برکت دهد.‏ باب ؛ امثال
،11
1 ،28
12 ،26
.29
24
15
.1
و در آخر هر هفت سال،‏ باید سال معافیت نگاه
داري.‏ لاویان
و قانون معافیت این باشد:‏ هر طلبکاري قرضی را
که به همسایه خود داده باشد معاف سازد،‏ و از
همسایه و برادر خود مطالبه نکند،‏ چونکه معافیت یهوه
اعلان شده است.‏ لوقا
از غریب میتوانی طلب نمایی،‏ اما هرآنچه از مال تو
نزد برادرت باشد،‏ دست تو آن را معاف سازد،‏
تا نزد تو هیچ فقیر نباشد،‏ زیرا که یهوه تو را در
زمینی که یهوه،‏ خدایت،‏ براي ارث به اموال تو می
بخشد،‏ حتماً‏ برکت خواهد داد،‏
اگر صداي یهوه،‏ خدایت،‏ را به دقت بشنوي تا
متوجه شده،همه این دستورات را که من امروز به تو
امر میفرمایم بجا آوري.‏ باب
زیرا که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را چنانکه فرموده است
برکت خواهد داد،‏ و به امتهاي بسیار قرض خواهی
داد،‏ لیکن تو مدیون نخواهی شد،‏ و بر امتهاي بسیار
تسلط خواهی نمود،‏ و ایشان بر تو مسلط نخواهند شد.‏
1 ،28
19 ،4
10 ،25
.2
.3
.4
.5
.6
44 .12 ،18 ؛ باب 29 ،14 باب
.7
اگر نزد تو در ی از دروازهها ، در زمی که
یهوه،‏ خدایت،‏ به تو میبخشد،‏ یکی از برادرانت فقیر
باشد،‏ دل خود را سخت مساز،‏ و دستت را بر برادر
فقیر خود مبند.‏ لاویان ؛ اول تیموتائوس ؛ اول یوحنا
18 ،6
35 ،25
17 ،3
.8
بلکه حتماً‏ دست خود را بر او گشاده دار،‏ و به قدر
کفایت،‏ موافق احتیاج او به او قرض بده.‏ لوقا
و مراقب باش مبادا در دل تو فکر زشت باشد،‏ و
بگویی سال هفتم یعنی سال معافیت نزدیک است،‏ و
34 ،6
.9
13 ،11
30 ،27
19
9 ،11
31 ،22
16 .11 ،16
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
25
.26
- 185 -

له
يلاو
چشم تو بر برادر فقیر خود بد شده،‏ چیزي به او ندهی
و او از تو نزد یهوه فریاد برآورده،‏ برایت گناه باشد.‏
به او بدهی و دلت از دادنش آزرده نشود،‏
زیرا که به عوض این کار یهوه،‏ خدایت،‏ تو را در تمامی
کارهایت و هرچه دست خود را بر آن دراز میکنی،‏
برکت خواهد داد.‏
فقیر از زمینت نیست نخواهد شد،‏ بنابراین
من تو را امر فرموده،‏ میگویم حتماً‏ دست خود را براي
برادر مسکین و فقیر خود که در زمین تو باشند،‏
گشاده دار.‏ متی ؛ یوحنا ؛ اشعیا ؛ یعقوب
اگر مرد یا زن عبرانی از برادرانت به تو فروخته
شود،‏ و او تو را شش سال خدمت نماید،‏ پس در سال
هفتم او را از نزد خود آزاد کرده،‏ رهاکن.‏ خروج
و چون او را از نزد خود آزاد کرده،‏ رها میکنی،‏ او
را تُهیدست روانه مساز.‏
او را از گله و خرمن و چرخُشت خود بده؛ به
اندازهاي که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را برکت داده باشد به او
بده.‏
و بیادآور که تو در سرزمین مصر غلام بودي و
یهوه،‏ خدایت،‏ تو را فدیه داد،‏ بنابراین من امروز این را
به تو امر میفرمایم،‏ باب
و اگر به تو گوید از نزد تو نمیروم چونکه تو را و
خاندان تو را دوست دارد و او را نزد تو خوش گذشته
باشد،‏
آنگاه درفشی گرفته،‏ گوشش را با آن کنار در
سوراخ کن تا تو را غلام ابدي باشد،‏ و با کنیز خود نیز
چنین عمل نما.‏ خروج
و چون او را از نزد خود آزاد کرده،‏ رها میکنی،‏
بنظرت بد نیاید،‏ زیرا که دو برابر اُجرت مزدبگیر،‏ تو را
شش سال خدمت کرده است.‏ و یهوه خدایت در هرچه
میکنی تو را برکت خواهد داد.‏
همه نخستزادگان نر را که از گوسالهها و
گوسفندهاي تو زاییده شوند براي یهوه،‏ خداي خود،‏
تقدیس نما،‏ و با نخستزاده گاو خود کار مکن و
نخستزاده گوسفند خود را پشم مبر.‏
آنها را به حضور یهوه خداي خود در مکانی
که یهوه برگزیند،‏ تو و ا خانهات سال به سال
بخورید.‏
لیکن اگر عیبی داشته باشد،‏ مثلاً‏ لنگ یا کور یا
هر عیب دیگر،‏ آن را براي یهوه خدایت قربانی مکن.‏
تثنیه
15 ،2
2 ،21
خروج 2 ،13
7 ،58
8 ،12
12 ،16
6 ،21
11 ،26
10. حتماً‏
11. چونکه
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
20 ،22 لاویان
.22
آن را در اندرون دروازههایت بخور،‏ شخص نجس
و شخص پاکیزه،‏ آن را همانند مثل غزال و آهو
بخورند.‏ باب
اما خونش را مخور.‏ آن را مثل آب برزمین بریز.‏
15 ،12
.23
10 ،17 ؛ لاویان 23 ،12 باب
16
.1
ماه اب بی را نگاهدار و پِسح را به ج ته یهوه،‏
خدایت،‏ بجا آور،‏ زیرا که در ماه ابیب یهوه،‏ خدایت،‏ تو
را از مصر در شب بیرون آورد.‏
سپ.‏ پِسح را از گله و گله براي یهوه،‏ خدایت،‏ قربانی
کن،‏ در مکانی که یهوه برگزیند،‏ تا نام خود را در آن
ساکن سازد.‏
با آن،‏ خمیرمایه ترش مخور،‏ هفت روز نان
بدونخمیرمایهترش یعنی نان مشقّت را با آن بخور،‏
زیرا که با عجله از سرزمین مصر بیرون آمدي،‏ تا روز
خروج خود را از سرزمین مصر در تمامی روزهاي
عمرت بیاد آوري.‏
پس هفت روز هیچ خمیرمایه ترش در تمامی
محدودهات دیده نشود؛ و از گوشتی که در شام روز
اول،‏ قربانی میکنی چیزي تا صبح باقی نماند.‏
پِسح را در هر یکی از دروازههایت که یهوه خدایت
به تو میدهد،‏ قربانی نتوانی کرد،‏ دوم تواریخ
بلکه در مکانی که یهوه،‏ خدایت،‏ برگزیند تا نام خود
را در آن ساکن سازد،‏ در آنجا پِسح را در شام،‏ وقت
غروب آفتاب،‏ هنگام بیرون آمدنت از مصر قربانی کن.‏
1 ،35
لاویان 5 ،23
2
.3
.4
.5
.6
لاویان 5 ،23 ؛ 6 ،12 خروج
.7
.8
و آن را در مکانی که یهوه،‏ خدایت،‏ برگزیند بپز و
بخور و بامدادان برخاسته،‏ به خیمههایت برو.‏
شش روز نان بدونخمیرمایهترش بخور،‏ و در روز
هفتم،‏ جشن مقدس براي یهوه خدایت باشد؛ در آن
هیچ کار مکن.‏ خروج
هفت هفته براي خود بشمار.‏ از ابتداي نهادن داس
در زرع خود،‏ شمردن هفت هفته را شروعکن.‏
لاویان 23،
15 ،12 ؛ 8 ،13
.9
15
.10
و جشن هفتهها را با هدیۀ داوطلب دست خود
نگاهدار و آن را به اندازه برکتی که یهوه خدایت به تو
دهد،‏ بده.‏ باب ؛ لاویان 23،
و به حضور یهوه،‏ خدایت،‏ شادي نما تو و پسرت و
دخترت و غلامت و کنیزت و که درون
دروازههایت باشد و غریب و یتیم و بیوهزنی که در
میان تو باشند،‏ در مکانی که یهوه خدایت برگزیند تا
نام خود را در آن ساکن گرداند.‏ خروج
24 ،20
10
2 ،26
.11
- 186 -

يرو
تی یک
نیی
یم
نی
،
.3
تثنیه
.12
و بیاد آور که در مصر غلام بودي،‏ پس متوجه
شده،‏ این قواعد را بجا آور.‏ باب
جشن خیمهها را بعد از جمع کردن حاصل از
خرمن،‏ و چرخشت خود هفت روز نگاهدار.‏ ؛
خروج 16 ،23
18 ،24
.13
لاویان 34 ،23
.14
و در جشن خود شادي نما،‏ تو و پسرت و دخترت
و غلامت و کنیزت و لاوي و غریب و یتیم و بیوهزنی
که درون دروازههایت باشند.‏ باب
هفت روز در مکانی که یهوه برگزیند،‏ براي یهوه
خدایت جشن نگاه دار،‏ زیرا که یهوه خدایت تو را در
همۀ محصولت و در تمامی اعمال دستت برکت خواهد
داد،‏ و بسیار شادمان خواهی بود.‏ باب ؛ باب ؛
29 ،14
18 ،12
11 ،26
.15
10 ،15
16
سه.‏ مرتبه در سال همه مردانت به حضور یهوه
خدایت در مکانی که او برگزیند حاضر شوند،‏ یعنی در
جشن نانبدونخمیرمایهترش و جشن هفتهها و جشن
خیمهها؛ و به حضور یهوه تهیدست حاضر نشوند.‏ خروج
17 ،23 ؛ 15 ،23
20 34، ؛ باب
.17
هر کس به اندازه قوه خود به اندازه برکتی که
یهوه،‏ خدایت،‏ به تو عطا فرماید،‏ بدهد.‏
داوران و سروران در همه دروازههایی که یهوه،‏
خدایت،‏ به تو میدهد برحسب قبیله خودبرایت تع
نما،‏ تا قوم را به حکم عدل،‏ داوري نمایند.‏ دوم تواریخ
داوري را منحرف مساز و طرفداري منما و رشوه
مگیر،‏ زیرا که رشوه چشمان حکما را کور میسازد و
؛ لاویان
سخنان عادلان را کج مینماید.‏
5 ،19
خروج 6 ،23 ؛ 8 ،23
.18
.19
27 ،15 ؛ امثال 17 ،1 ؛ تثنیه 15 ،19
.20
انصاف کامل را پی نما تا زنده مانی و زمینی را
که یهوه خدایت به تو میدهد،‏ مالک شوي.‏ مزامیر
اشیرهاي از هیچ نوع درخت نزد قربانگاه یهوه،‏
خدایت،‏ که براي خود خواهی ساخت نکار.‏
و ستونی براي خود نصب مکن زیرا یهوه خدایت
آن را ناپسند میدارد.‏ لاویان
15 ،34
1 ،26
.21
.22
17
.1
گاو یا گوسفندي که در آن عیب یا هیچچیز بد
باشد،‏ براي یهوه خداي خود قربانی منما،‏ چونکه آن،‏
نزد یهوه خدایت ناپسند است.‏ لاویان
اگر در میان تو،‏ در ی از دروازهها که یهوه
خدایت به تو میدهد،‏ مرد یا زنی پیدا شود که در نظر
یهوه،‏ خدایت،‏ کار ناشایسته نموده،‏ از عهد او تجاوز
کند،‏ خروج
و رفته خدایان غیر را عبادت کرده،‏ سجده نماید،‏
خواه آفتاب یا ماه یا هر یک از لشکر آسمان که من امر
نفرمودهام باب ؛ ارمیا
و از آن اطلاع یافته،‏ بشنوي،‏ پس نیکو جستجو کن؛
و اینک اگر راست و یقین باشد که ا انزجار در
اسرائیل واقع شده است.‏
آنگاه آن مرد یا زن را که این کار بد را در
دروازههایت کرده است،‏ بیرون آور،‏ و آن مرد یا زن را
با سنگها سنگسار کن تا بمیرند.‏
از گواهی دو یا سه شاهد،‏ آن شخصیکه مستوجب
مرگ است کشته شود؛ از گواهی یک نفر کشته نشود.‏
باب 9 ،13
2 ،8
19 ،4
.4
.5
.6
17 ،8 یوحنا
.7
اولاً‏ دست شاهدان به جهت کشتنش بر او افراشته
شود،‏ و بعد از آن،‏ دست تمامی قوم؛ پس بدي را از
میان خود دور کردهاي.‏ ؛
اگر در میان تو امري که حکم بر آن مشکل شود به
ظهور آید،‏ در میان خون و خون،‏ و در میان دعوي و
دعوي،‏ و در میان ضرب و ضرب،‏ از دعواهایی که در
دروازههایت واقع شود،‏ آنگاه برخاسته،‏ به مکانی که
یهوه،‏ خدایت،‏ برگزیند،‏ برو.‏
و نزد لاویان کاهن و نزد داوري که در آن روزها
باشد رفته،‏ با خبر نما و ایشان تو را از راي با خبر
خواهند ساخت.‏ دوم تواریخ
و برحسب قانون شرعی که ایشان از مکانی که
یهوه برگزیند،‏ براي تو بیان کنند،‏ عمل نما.‏ و
هوشیار باش تا موافق هر آنچه به تو تعلیم دهند،‏ عمل
نمایی.‏
برابر شریعتی که به تو تعلیم دهند،‏ و مطابق
حکمی که به تو گویند،‏ عمل نما،‏ و از قانون شرعی که
براي تو بیان میکنند به طرف راست یا چپ تجاوز
مکن.‏ باب
و شخصی که از روي تکبر رفتار نماید،‏ و کاهنی را
که به حضور یهوه،‏ خدایت،‏ به جهت خدمت در آنجا
میایستد یا داور را گوش نگیرد،‏ آن شخص کشته
شود.‏ پ س بدي را از میان اسرائیل دور کردهاي.‏ باب
و تمامی قوم چون این را بشنوند،‏ خواهند ترسید
و بار دیگر از روي تکبر رفتار نخواهند نمود.‏ باب
به زمینی که یهوه،‏ خدایت،‏ به تو میدهد،‏
داخل شوي و آن را تصرف نموده،‏ ساکن شوي و
بگویی مثل همه امتهایی که به اطراف منند پادشاهی
بر خود انتخاب نمایم،‏ اول سموئیل ؛
البته پادشاهی را که یهوه خدایت برگزیند براي
8 ،10
20 ،19
هوشع 10 ،13
19 ،19
5 ،8
باب 9 ،13
11 .8 ،19
14 ،28
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14. چون
.15
20 ،22
20 ،22
.2
- 187 -

هرا
يار
یک
يلاو
نی
تی
نی
نی
یان
یگیم
7
7
8
خود انتخاب نما.‏ یکی از برادرانت را بر خود پادشاه
بساز،‏ و مرد بیگانهاي را که از برادرانت نباشد،‏
نمیتوانی بر خود مسلط سازي.‏
لکن او براي خود اسبهاي بسیار نگیرد،‏ و قوم را
به مصر پس نفرستد،‏ تا اسبهاي بسیار براي خود
بگیرد،‏ چونکه یهوه به شما فرموده است بار دیگر به آن
برنگردید.‏ اول پادشاهان
و براي خود زنان بسیار نگیرد،‏ مبادا دلش منحرف
شود،‏ و نقره و طلا براي خود بسیار زیاده نیندوزد.‏ اول
تثنیه
28 .25 ،10
.16
.17
1 ،11 پادشاهان
.18
و چون بر تخت مملکت خود بنشیند،‏ نسخۀ ا
شریعت را از آنچه از آن،‏ نزد لاویان کاهن است براي
خود در طوم بنویسد.‏
و آن نزد او باشد و همۀ روزهاي عمرش آن را
بخواند،‏ تا بیاموزد که از یهوه خداي خود بترسد،‏ و
همۀ کلمات این شریعت و این قواعد را نگاه داشته،‏ به
عمل آورد.‏ مزامیر
مبادا دل او بر برادرانش افراشته شود،‏ و از ا
دستورات به طرف چپ یا راست منحرف شود،‏ تا آنکه
او و پسرانش در مملکت او در میان اسرائیل روزهاي
طولانی داشته باشند.‏ باب ؛ یوشع ؛ مزامیر
102 .51 ،119
7 ،1
32 ،5
97 .24 .16 ،119
.19
.20
18
1. لاویان کاهن و تمامی قوم را ارث و سهمی با
اسرائیل نباشد.‏ قربانیهاي آتشین یهوه و ارث او را
بخورند.‏ باب
پس ایشان در میان برادران خود ارث نخواهند
داشت.‏ یهوه ارث ایشان است،‏ چنانکه به ایشان فرموده
است.‏
و حق کاهنان از قوم،‏ یعنی از آنانی که قربانی،‏ خواه
از گاو و خواه از گوسفند میگذرانند،‏ ا است که
دوش و دو بنا گوش و شکنبه را به کاهن بدهند.‏
و نوبر غله و شیره و روغن خود و اولْ‏ چین پشم
گوسفند خود را به او بده،‏
زیرا که یهوه،‏ خدایت،‏ او را از همۀ قومت برگزیده
است،‏ تا او و پسرانش همیشه بایستند و به نام یهوه
خدمت نمایند.‏
و اگر کسی از لاویان از ی از دروازهها از هر
جایی در اسرائیل که در آنجا ساکن باشد آمده،‏ به
تمامی آرزوي دل خود به مکانی که یهوه برگزیند،‏
برسد،‏
سپ.‏ به نام یهوه خداي خود،‏ مثل سایر برادرانش از
لاوی که در آنجا به حضور یهوه میایستند،‏ خدمت
نماید.‏
سهمهاي.‏ برابر بخورند،‏ به غیر از آنچه از ارثیت خود
فروختند.‏
به زمینی که یهوه،‏ خدایت،‏ به تو میدهد
داخل شوي،‏ یاد مگیر که موافق انزجار آن امتها عمل
نمایی.‏ باب ؛ یوشع 23، ؛ مزامیر
و در میان تو کسی یافت نشود که پسر یا دختر
خود را از آتش بگذرانند،‏ و نه فالگیر و نه غیبگو و نه
افسونگر و نه جادوگر،‏ لاویان ؛ لاویان ؛ اول سموئیل
27 ،20
34 ،106
21 ،18
30 ،12
9. چون
.10
26 ،19 ؛ لاویان 7 ،28
.11
و نه ساحر و نه فال گیر و نه رمال و نه کسی که
با مردگان مشورت میکند.‏ اول سموئیل
زیرا هرکه این کارها را کند،‏ نزد یهوه ناپسند است
و به سبب این انزجار،‏ یهوه،‏ خدایت،‏ آنها را از حضور
تو اخراج میکند.‏
نزد یهوه،‏ خدایت،‏ کامل باش.‏ پیدایش ؛ مزامیر
زیرا این امتهایی که تو آنها را بیرون میکنی به
غیبگویان و فالگیران گوش رند،‏ و اما یهوه،‏
خدایت،‏ تو را نمیگذارد که چنین بکنی.‏
یهوه،‏ خدایت،‏ پیامبرانی را از میان تو از
برادرانت،‏ مثل من براي تو انتخاب خواهد
گردانید،‏ او را بشنوید.‏ یوحنا ؛ اعمال ؛
2 ،15
،7
9 ،6
رسولان 22 ،3
11 ،28
14 ،6
.12
.13
.14
.15
12 ،2 ؛ مزامیر 37
.16
موافق هر آنچه در حوریب در روز اجتماع از یهوه
خداي خود درخواست نموده،‏ گفتی:‏ صداي یهوه
خداي خود را دیگر نشنوم،‏ و این آتش عظیم را دیگر
نبینم،‏ مبادا بمیرم.‏ خروج ؛ عبرانیان
و یهوه به من فرمود:‏ آنچه گفتند نیکو گفتند.‏ باب
19 ،12
19 ،20
.17
28 ،5
18
پیامبرانی را براي ایشان از میان برادران
ایشان مثل تو انتخاب خواهم کرد،‏ و کلام خود را
به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر
فرمایم به ایشان خواهد گفت.‏ یوحنا ؛ عبرانیان 3، ؛
2
45 ،1
40 .26 ،8 ؛ 16 ،7 ؛ یوحنا 24 ،12
.19
و هر کسی که سخنان مرا که او به اسم من
گوید نشنود،‏ من از او درخواست خواهم کرد.‏ متی
5 ،17
.20
و اما پیامبري که جسارت نموده،‏ به اسم من
سخن گوید که به گفتنش امر نفرمودم،‏ یا به اسم
خدایان غیر سخن گوید،‏ آن پیامبر حتماً‏ کشته شود.‏
9 ،10
.2
.3
.4
.5
.6
- 188 -

هرا
نی
یم
یان
هرا
يرو
.10
ارمیا
تثنیه
15 ،14
5 ؛ تثنیه 13،
.21
و اگر در دل خود گویی:‏ سخنی را که یهوه
نفرموده است،‏ چگونه تشخیص نماییم.‏
هنگامی که پیامبر به اسم یهوه سخن گوید،‏ اگر
آن چیز واقع نشود و به انجام نرسد،‏ این امري است که
یهوه نفرموده است،‏ بلکه آن پیامبر آن را از روي تکبر
گفته است.‏ پ س از او نترس.‏
.22
19
.1
2
وقتی که یهوه خدایت ا امتها را کهیهوه،‏
خدایت،‏ زمین ایشان را به تو میدهد ریشه کن سازد،‏
و تو وارث ایشان شده،‏ در شهرها و خانههاي ایشان
ساکن شوي،‏
سپ.‏ سه شهر را براي خود در میان زمینی که یهوه،‏
خدایت،‏ به جهت مالکیت به تو میدهد،‏ جدا کن.‏
را براي خود درست کن،‏ و محدوده زمین
خود را که یهوه خدایت براي تو تقسیم کند،‏ سه
قسمت کن،‏ تا هر قاتلی در آنجا فرار کند.‏
و این است حکم قاتلی که به آنجا فرار کرده،‏ زنده
ماند:‏ هر که همسایۀ خود را نادانسته بکشد،‏ و قبل از
آن از او دشمنی نداشت.‏ باب
مثل کسی که با همسایۀ خود براي بریدن درخت
در جنگل برود،‏ و دستش براي قطع نمودن درخت تبر
را بلند کند،‏ و آهن از دسته بیرون رفته،‏ به
همسایهاش بخورد تا بمیرد،‏ پس به یکی از آن شهرها
فرار کرده،‏ زنده ماند.‏
مبادا انتقام گیرنده خون وقتی که دلش داغ دار
است قاتل را تعقیب کند،‏ و به سبب مسافت به وي
رسیده،‏ او را بکشد،‏ و او باعث مرگ نباشد،‏ چونکه از او
قبلاً‏ دشمنی نداشت.‏ اعداد
از این جهت من تو را امر فرموده،‏ گفتم براي خود
سه شهر جدا کن.‏ اعداد
و اگر یهوه،‏ خدایت،‏ محدوده تو را به طوري که به
پدرانت قسم خورده است وسیع گرداند،‏ و تمامی زمین
را به تو عطا فرماید،‏ که به دادن آن به پدرانت وعده
داده است،‏ باب ؛ پیدایش
و اگر تمامی این دستورات را که من امروز به تو
میفرمایم نگاه داشته،‏ بجاآوري که یهوه خداي خود را
دوست داشته،‏ به روشهاي او دائماً‏ عمل نمایی،‏ آنگاه
سه شهر دیگر بر این سه براي خود اضافه کن.‏ باب
5 ،15
42 ،4
12 ،35
14 ،28
6 ،35
20 ،12
3. شاه
.4
.5
.6
.7
.8
.9
؛
تا خون بیگناه در زمینی که یهوه خدایت براي
مالکیت به تو میدهد،‏ ریخته نشود،‏ و خون بر گردن
تو نباشد.‏
لیکن اگر کسی همسایۀ خود را دشمنی داشته،‏
در کمین او باشد و بر او برخاسته،‏ او را ضرب مهلک
بزند که بمیرد،‏ و به یکی از این شهرها فرار کند،‏ اعداد
.11
6 ،9 ؛ پیدایش 20 ،35
.12
آنگاه بزرگان شهرش فرستاده،‏ او را از آنجا بگیرند،‏
و او را به دست انتقام گیرنده خون تسلیم کنند،‏ تا
کشته شود.‏
تو بر او ترحم نکند،‏ تا خون بیگناهی را از
اسرائیل دور کنی،‏ و براي تو نیکو باشد.‏
مرز همسایۀ خود را که نسلهاي قبلی گذاشتهاند،‏
در پادشاه تو که به دست تو خواهد آمد،‏ در زمینی که
یهوه خدایت براي تصرفش به تو میدهد،‏ جابجا نکن.‏
13. چشم
.14
17 ،27 باب
.15
یک شاهد بر کسی برنخیزد،‏ به هر تقصیر و هر
گناه از همه گناه که کرده باشد،‏ به گواهی دو
شاهد یا به گواهی سه شاهد هر امري ثابت شود.‏ اعداد
17 ،8 ؛ یوحنا 30 ،35
.16
اگر شاهد دوروغینی بر کسی برخاسته،‏ بر خلافش
شهادت دهد،‏
آنگاه هر دو شخصی که دعوا در میان ایشان است،‏
به حضور یهوه و به حضور کاهنان و داورانی که در آن
زمان باشند،‏ حاضر شوند.‏ باب
و داوران،‏ نیکو تحقیق نمایند،‏ و اینک اگر شاهد،‏
شاهد دوروغین است و بر برادر خود شهادت دروغ
داده باشد،‏
سپ.‏ به طوري که او خواست با برادر خود عمل
نماید،‏ بااو همان طور رفتار نمایند،‏ تا بدي را از میان
خود دور نمایی.‏
و چون بقیۀ مردمان بشنوند،‏ خواهند ترسید،‏ و
بعد از آن مثل این کار زشت در میان شما نخواهند
کرد.‏ ؛
و چشم تو ترحم نکند،‏ جان به عوض جان،‏ و
چشم به عوض چشم،‏ و دندان به عوض دندان،‏ و دست
به عوض دست و پا به عوض پا.‏ باب ؛ خروج
23 ،21
12 ،25
9 ،17
خروج 1 ،23
13 ،17
باب 11 ،13
.17
.18
19
.20
.21
20
1. چون
براي جنگ با دشمن خود بیرون ، و اسبها
و ارابهها و قومی را زیاده از خود بینی،‏ از ایشان مترس
زیرا یهوه خدایت که تو را از سرزمین مصر برآورده
41 ،4
- 189 -

یم
يرا
هآن
کی يلاو
یب
نی
است،‏ با توست.‏
و چون به جنگ نزدیک شوید،‏ آنگاه کاهن پیش
آمده،‏ قوم را مخاطب سازد
و ایشان را گوید:‏ اي اسرائیل بشنوید!‏ شما امروز
براي جنگ با دشمنان خود پیش روید؛ دل شما
ضعیف نشود،‏ و از ایشان ترسان و لرزان و هراسان
مباشید.‏
زیرا یهوه،‏ خداي شما،‏ با شما میرود،‏ تا براي شما با
دشمنان شما جنگ کرده شما را نجات دهد.‏
و بزرگان،‏ قوم را خطاب کرده،‏ گویند:‏ کیست که
خانه نو بنا کرده،‏ آن را تخصیص نکرده است؛ او روانه
شده،‏ به خانه خود برگردد،‏ مبادا در جن گ بمیرد و
دیگري آن را تخصیص نماید.‏ مزامیر ؛ نحمیا
و کیست که تاکستانی کاشته،‏ و از آن لذت نبرد؛ او
روانه شده،‏ به خانۀ خود برگردد،‏ مبادا در جنگ بمیرد،‏
و دیگري از آن لذت ببرد.‏ باب
و کیست که دختري نامزد کرده،‏ به زنی نگرفته
است،‏ او روانهشده،‏ به خانۀ خود برگردد،‏ مبادا در
جنگ بمیرد و دیگري او را به زنی بگیرد.‏ باب
و سروران نیز قوم را خطاب کرده،‏ گویند:‏ کیست
که ترسان و ضعیفدل است؛ او روانه شده،‏ به خانهاش
برگردد،‏ مبادا دل برادرانش مثل دل او مایوس شود.‏
تثنیه
27 ،12
5 ،24
1 ،30
30 ،28
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
3 ،7 داوران
.9
و چون سروران از سخن گفتن به قوم فارغ شوند،‏ بر
سر قوم،‏ سرداران لشکر تعیئن نماید.‏
به شهري نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی،‏
آن را براي صلح ندا بکن.‏ اعداد
و اگر تو را جواب صلح بدهد،‏ و دروازهها را ب
تو بگشاید،‏ آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند،‏ به
تو بهره دهند و تو را خدمت نمایند.‏
و اگر با تو صلح نکرده،‏ با تو جنگ نمایند،‏ پس آن
را محاصره کن.‏
و چون یهوه،‏ خدایت،‏ آن را به دست تو بسپارد،‏
همه مردانش را به دم شمشیر بکش.‏ اعداد
لیکن زنان و فرزندان و حیوانات و آنچه در شهر
باشد،‏ یعنی تمامی غنیمتش را براي خود به تاراج ببر،‏
و غنایم دشمنان خود را که یهوه خدایت به تو دهد،‏
بخور.‏ اعداد
به همۀ شهرهایی که از تو بسیار دورند که از
شهرهاي این امتها نباشند،‏ چنین رفتار نما.‏
اما از شهرهاي این امتهایی که یهوه،‏ خدایت،‏ تو
را به مالکیت میدهد،‏ هیچ موجودي را زنده مگذار.‏
40 ،10 یوشع
.17
بلکه ایشان را،‏ یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان
و فَرِزیان و حویان و یبوسیان را،‏ چنانکه یهوه،‏ خدایت،‏
تو را امر فرموده است،‏ کلاً‏ هلاك ساز.‏ باب
تا شما را تعلیم ندهند که موافق همۀ انزجاري که
ایشان با خدایان خود عمل مینمودند،‏ عمل نمایید.‏ و
به یهوه،‏ خداي خود،‏ گناه کنید.‏
براي گرفتن شهري با آن جنگ کنی،‏ و آن
را روزهاي بسیار محاصره نمایی،‏ تبر بردرختهایش
مزن و آنها را تلف مساز.‏ چونکه از آنها میخوري پس
ا را قطع منما،‏ زیرا آیا درخت صحرا انسان است تا
آن را محاصره نمایی؟
و اما درختی که میدانی درختی نیست که از آن
خورده شود آن را تلف ساخته،‏ قطع نما و سنگري بر
شهري که با تو جنگ میکند،‏ بنا کن تا ویران شود.‏
1 ،7
.18
19. چون
.20
21
.1
.2
.3
.4
.5
اگر در زمینی که یهوه،‏ خدایت،‏ برايتصرّفش به تو
میدهد،‏ مقتولی در صحرا افتاده،‏ پیدا شود و معلوم
نباشد که قاتل او کیست،‏
آنگاه بزرگان و داوران تو بیرون آمده،‏ مسافت
شهرهایی را که در اطراف مقتول است،‏ بپیمایند.‏
و اما شهري که نزدیکتر به مقتول است،‏ بزرگان
آن شهر گوسالۀ گله را که با آن شیار نزده،‏ و یوغ به
آن نبستهاند،‏ بگیرند.‏
و بزرگان آن شهر آن گوساله را در نهري که آب در
آن همیشه جاري باشد و در آن شیار نزده،‏ و شخم
نکرده باشند،‏ فرود آورند،‏ و آنجا در نهري،‏ گردن
گوساله را بشکنند.‏
و پسران کاهن نزد بیایند،‏ چونکه یهوه
خدایت ایشان را برگزیده است تا او را خدمت نمایند،‏
و به نام یهوه برکت دهند،‏ و برحسب قول ایشان هر
دعوا و هر آزاري حل شود.‏ باب
و همه بزرگان آن شهري که نزدیکتر به مقتول
است،‏ دستهاي خود را بر گوسالهاي که گردنش در نهر
شکسته شده است،‏ بشویند.‏ متی
و جواب داده،‏ بگویند:‏ دستهاي ما ا خون را
نریخته،‏ و چشمان ما ندیده است.‏
اي یهوه قوم خود اسرائیل را که فدیه دادهاي
بیامرز،‏ و مگذار که خون گناه در میان قوم تو
اسرائیل بماند.‏ پ سخون براي ایشان عفو خواهد شد.‏
8 ،17
24 ،27
.6
.7
.8
7 ،31
21 ،21
27 ،31
10. چون
.11
.12
.13
.14
.15
.16
- 190 -

له
يرو
ین
یزن
ین
یک
نی
.23
تثنیه
9
سپ.‏ خون بیگناه را از میان خود رفع کردهاي
هنگامی که آنچه در نظر یهوه راست است به عمل
آوردهاي.‏
بیرون تا با دشمنان خود جنگ کنی،‏ و
یهوه خدایت ایشان را به دستت تسلیم نماید و ایشان
را اسیر کنی،‏
و در میان اسیران زن خوب صورتی دیده،‏ عاشق
او بشوي و بخواهی او را به خود بگیري،‏
سپ.‏ او را به خانۀ خود ببر و او سر خود را بتراشد
و ناخن خود را بگیرد.‏
و رخت اسیري خود را بیرون کرده،‏ در خانۀ تو
بماند،‏ و براي پدر و مادر خود یک ماه ماتم گیرد،‏ و
بعد از آن با او همبستر شده،‏ شوهر او بشو و او زن تو
خواهد بود.‏
و اگر از وي راضی نباشی،‏ او را به خواهش دلش
رها کن،‏ لیکن او را به نقره هرگز مفروش و به او
سختی مکن چونکه او را خوار کردهاي.‏
و اگر مردي را دو زن باشد،‏ یکی محبوبه و ی
ناپسند،‏ و محبوبه و ناپسند هر دو برایش پسران
بزایند،‏ و پسر ناپسند نخستزاده باشد،‏ پیدایش
سپ.‏ در روزي که اموال خود را به پسران خویش
تقسیم نماید،‏ نمیتواند پسر محبوبه را بر پسر ناپسند
که نخستزاده است،‏ حق نخستزادگی دهد.‏
بلکه ارثی دوبرابر از همه اموال خود را به پسر
ناپسند داده،‏ او را به عنوان نخستزادة خویش به
رسمیت شناسد،‏ زیرا که او ابتداي قوت اوست و حق
نخستزادگی از آن او میباشد.‏ پیدایش
اگر کسی را پسري سرکش و فتنهانگیز باشد،‏ که
سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد،‏ و هر چند
او را تربیت نمایند ایشان را نشنود،‏
پدر و مادرش او را گرفته،‏ نزد بزرگان شهرش به
دروازة محلهاش بیاورند.‏
و به بزرگان شهرش گویند:‏ این پسر ما سرکش و
فتنهانگیز است،‏ سخن ما را نمیشنود و پرخور و
میگسار است.‏ متی
سپ.‏ همه ا شهرش او را به سنگ سنگسار
کنند تا بمیرد،‏ پس بدي را از میان خود دور کردهاي و
تمامی اسرائیل چون بشنوند،‏ خواهند ترسید.‏ ؛
30 ،29
باب 10 ،13
3 ،49
17 ،18
10. چون
.11
12
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
.20
21
19 ،19
.22
و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است،‏ کرده
باشد و کشته شود،‏ و او را به دار کشیده باشی،‏ باب
بدنش در شب بر دار نماند.‏ او را حتماً‏ در همان
روز دفن کن،‏ زیرا آنکه بر دار آویخته شود لعنت شده
خدا است تا زمی را که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به
مالکیت میدهد،‏ نجس نسازي.‏ یوشع
27 ،10 ؛ غلاطیان 13 ،3
22
.1
.2
.3
.4
اگر گاو یا گوسفند برادر خود را گم شده بینی،‏ از او
رومگردان.‏ آن را حتماً‏ نزد برادر خود برگردان.‏
و اگر برادرت نزدیک تو نباشد یا او را نشناسی،‏ آن
را به خانۀ خود بیاور و نزد تو بماند،‏ تا برادرت آن را
طلب نماید،‏ آنگاه آن را به او بده.‏
و به الاغ او چنین کن و بهلباسش چنین عمل نما و
به هر چیز گمشدة برادرت که از او گم شود و یافته
باشی چنین عمل نما،‏ نمیتوانی از او روگردانی.‏
اگر الاغ یا گاو برادرت را در راه افتاده بی ، از آن
رومگردان،‏ حتماً‏ آن را با او برخیزان.‏
لباس مرد بر زن نباشد،‏ و مرد لباس زن را نپوشد،‏
زیرا هر که این را کند ناپسند یهوه خداي توست.‏
اگر اتفاقاً‏ آشیانۀ مرغی در راه به نظر تو آید،‏ خواه
بر درخت یا بر زمین،‏ و در آن بچهها یا تخمها باشد،‏ و
مادر بر بچهها یا تخمها نشسته،‏ مادر را با بچهها مگیر.‏
مادر را حتماً‏ رها کن و بچهها را براي خود بگیر،‏ تا
براي تو نیکو شود و عمر دراز کنی.‏ لاویان
خانۀ نو بنا کنی،‏ بر پشتبام خود دیواري
بساز،‏ مبادا کسی از آن بیفتد و خون بر خانۀ خود
بیاوري.‏ باب
در تاکستان خود دو نوع تخم مکار،‏ مبادا تمامی
آن،‏ یعنی هم تخمی که کاشتهاي و هم محصول
تاکستان،‏ وقف شود.‏ لاویان ؛ خروج
نگذار گاو و الاغ با هم جفت گیري نمایند.‏
پارچۀ مخلوط از پشم و کتان با هم مپوش.‏
بر چهار گوشۀ رخت خود که خود را به آن
میپوشانی،‏ رشتهها بساز.‏ اعداد ؛ متی 23،
اگر کسی براي خود زنی گیرد و چون با او
همبستر شود،‏ او را ناپسند دارد،‏
و به او حرفهاي بد نسبت داده،‏ از او اسم بد
شهرت دهد و گوید ا زن را گرفتم و چون به او
نزدیکی نمودم،‏ او را باکره نیافتم،‏
آنگاه پدر و مادر آن دختر علامت بکارت دختر را
برداشته،‏ نزد بزرگان شهر نزد دروازه بیاورند.‏
و پدر دختر به بزرگان بگوید:‏ دختر خود را به این
خروج 5 ،23
28 ،22
5
29 ،22
38 ،15
19 ،19
5 ،20
.5
.6
.7
8. چون
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
،22
26
- 191 -

یزن
هرا
يرو
نی
تی
ته
يرو
.30
مرد به دادهام به او میل ندارد،‏
و اینک به او حرفهاي بد نسبت داده،‏ میگوید
دختر تو را باکره نیافتم،‏ و علامت بکارت دختر من این
است.‏ پ س ملافه را پیش بزرگان شهر بگسترانند.‏
سپ.‏ بزرگان آن شهر آن مرد را گرفته،‏ تنبیه
کنند.‏
و او را صد شکل نقره جریمه نموده،‏ به پدر دختر
بدهند چونکه بر باکره اسرائیل بدنامی آورده است.‏ و او
زن وي خواهد بود و در تمامی عمرش نمیتواند او را
رها کند.‏
لیکن اگر این سخن راست باشد،‏ و علامت بکارت
آن دختر پیدا نشود،‏
آنگاه دختر را نزد در خانۀ پدرش بیرون آورند،‏ و
اهل شهرش او را با سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد،‏
چونکه در خانۀ پدر خود زنا کرده،‏ در اسرائیل فسادي
نموده است.‏ پ س بدي را از میان خود دور کردهاي.‏
تثنیه
، و
.17
18
.19
.20
.21
15 ،7 ؛ یوشع 7 ،34 پیدایش
.22
اگر مردي یافت شود که با زن شوهرداري
همبستر شده باشد،‏ پس هر دو یعنی مردي که با زن
خوابیده است و زن،‏ کشته شوند.‏ پس بدي را از
اسرائیل دور کردهاي.‏ لاویان ؛ تثنیه
اگر دختر باکرهاي به مردي نامزد شود و دیگري او
را در شهر یافته،‏ با او همبستر شود،‏
پس هر دو ایشان را نزد دروازه شهر بیرون آورده،‏
ایشان را با سنگها سنگسار کنند تا بمیرند؛ اما دختر را
چونکه در شهر بود و فریاد نکرد،‏ و مرد را چونکه زن
همسایۀ خود را خوار ساخت،‏ پس بدي را از میان خود
دور کردهاي.‏
اما اگر آن مرد دختري نامزد را در صحرا یابد و
آن مرد به او زور آورده،‏ با او بخوابد،‏ پس آن مرد که
با او خوابید،‏ تنها کشته شود.‏
و اما با دختر هیچ مکن زیرا بر دختر،‏ گناه
مستلزم موت نیست،‏ بلکه این مثل آن است که کسی
بر همسایۀ خود برخاسته،‏ او را بکشد،‏
او را در صحرا یافت و دختر نامزد فریاد
برآورد و برایش رهانندهاي نبود.‏
و اگر مردي دختر باکرهاي را که نامزد نباشد بیابد
و او را گرفته،‏ با او همبستر شود و گرفتار شوند،‏
آنکه آن مرد که با او خوابیده است پنجاه شکل نقره
به پدر دختر بدهد و آن دختر زن او باشد،‏ چونکه او را
خوار ساخته است و در تمامی عمرش نمیتواند او را
رها کند.‏ خروج
هیچ کس زن پدر خود را نگیرد و دامن پدر خود
را آشکار نسازد.‏ لاویان
8 ،18
23
1. شخصی
که کوبیده بیضه و آلت بریده باشد،‏ داخل
جماعت یهوه نشود.‏
داخل جماعت یهوه نشود،‏ حتی تا
پشت دهم هیچکس از او داخل جماعت یهوه نشود.‏
عمونی و موآبی داخل جماعت یهوه نشوند.‏ حتی تا
پشت دهم،‏ هیچکس از ایشان هرگز داخل جماعت
یهوه نشود.‏
زیرا وقتی که شما از مصر بیرون آمدید،‏ شما را در
به نان و آب استقبال نکردند،‏ و از ا ج که
بلْعام پسر بعور را از فتورِ‏ ارام نهرین اجیر کردند تا تو
را لعنت کند.‏ اعداد
لیکن یهوه خدایت نخواست بلعام را بشنود،‏ پس
یهوه خدایت لعنت را به جهت تو،‏ به برکت تبدیل
نمود،‏ چونکه یهوه خدایت تو را دوست میداشت.‏
ابداً‏ در تمامی عمرت جویاي خیر و سعادت
ایشان مباش.‏
ادومی را دشمن مدار چونکه برادر توست،‏ و مصري
را دشمن مدار چونکه در زمین وي غریب بودي.‏ پیدایش
5 ،22
نحمیا 1 ،13
2. حرامزادهاي
.3
.4
.5
.6
.7
25 ،25
.8
فرزندانی که از ایشان زاییده شوند،‏ در پشت سوم
داخل جماعت یهوه شوند.‏
در اردو به جنگ دشمنانت بیرون
خویشتن را از هر چیز بد نگاه دار.‏
اگر در میان شما کسی باشد که از انزال در خواب
شب نجس شود،‏ از اردو بیرون رود و داخل اردو نشود.‏
،
9. چون
.10
16 ،15 لاویان
11. چون
شب نزدیک شود،‏ با آب غسل کند،‏ و چون
آفتاب غروب کند،‏ داخل اردو شود.‏
12. و تو را مکانی بیرون از اردو باشد تا به آنجا بیرون
.
.13
و در میان اسباب تو بیلی باشد،‏ و چون بیرون
مینشینی با آن بکَن و برگشته،‏ مدفوع خود را با آن
بپوشان.‏
زیرا که یهوه خدایت در میان اردوي تو سیر
میکند تا تو را رهایی داده،‏ دشمنانت را به تو تسلیم
نماید؛ پس اردوي تو مقدس باشد،‏ مبادا چیز پلید را
در میان تو دیده،‏ از تو روگرداند.‏ لاویان
12 ،26
.14
21 ،21
10 ،20
16 ،22
.23
.24
.25
.26
27. چونکه
.28
.29
- 192 -

يا
یم
یم
یزن
نی
ین
یک
تثنیه
.15
غلامی را که از آقاي خود نزد تو بگریزد،‏ به آقایش
مسپار.‏
با تو در میان تو در مکانی کهبرگزیند در یکی
از شهره تو که به نظرش پسند آید،‏ ساکن
شود،‏ و بر او جفا منما.‏ خروج
از دختران اسرائیل فاحشهاي نباشد و از پسران
اسرائیل لواطی نباشد.‏
اجرت فاحشه و قیمت سگ را براي هیچ نذري به
خانۀ یهوه خدایت میاور،‏ زیرا که این هر دو نزد یهوه
خدایت ناپسند است.‏
برادر خود را به سود قرض مده نه به سود نقره و
نه به سود آذوقه و نه به سود هر چیزي که به سود
داده میشود.‏ خروج
غریب را میتوانی به سود قرض بدهی،‏ اما برادر
خود را به سود قرض مده تا یهوه خدایت در زمینی که
براي تصرفش داخل آن شوي،‏ تو را به هر چه
دستت را بر آن دراز میکنی،‏ برکت دهد.‏
نذري براي یهوه خدایت کنی در وفاي
آن تأخیر منما،‏ زیرا که یهوه خدایت البته آن را از تو
طلب خواهد نمود،‏ و براي تو گناه خواهد بود.‏ داوران
،11
21 ،22
25 ،22
.16
.17
.18
.19
.20
21. چون
14 ،50 ؛ مزامیر 35
.22
اما اگر از نذر کردن دوري نمایی،‏ تو را گناه
نخواهد بود.‏
آنچه را که از دهانت بیرون آید،‏ هوشیار باش که
بجا آوري،‏ موافق آنچه براي یهوه خدایت از ارادة خود
نذر کردهاي و به زبان خود گفتهاي.‏
به تاکستان همسایۀ خود میروي،‏ از انگور،‏
هر چه میخواهی به سیري بخور،‏ اما در ظرف خود
هیچ مگذار.‏
به کشتزار همسایۀ خود داخل شوي،‏
خوشهها را به دست خود بچین،‏ اما داس بر کشت
همسایۀ خود مگذار.‏ مرقس
23 ،2
.23
24. چون
25. چون
24
1. چون
کسی گرفته،‏ و با وي ازدواج کند،‏ اگر در
نظر او پسند نیاید از ا که چیزي ناشایسته در او
بیابد،‏ آنگاه طلاقنامهاي نوشته،‏ بدستش دهد،‏ و او را
از خانهاش رها کند.‏ متی
و از خانه او روانه شده،‏ برود و زن دیگري شود.‏
و اگر شوهر دیگر نیز او را ناپسند دارد و
طلاقنامهاي نوشته،‏ به دستش بدهد و او را از خانهاش
رها کند،‏ یا اگر شوهري دیگر که او را به زنی گرفت،‏
بمیرد،‏
4. شوهر اول که او را رها کرده بود،‏ نمیتواند دوباره او
را به زنی خود درآورد.‏ بعد از آن که ناپاك شده است،‏
زیرا که این به نظر یهوه ناپسند است.‏ پ س بر زمی
که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به مالکیت میدهد،‏ گناه میاور.‏
ارمیا 1 ،3
5. چون
کسی زن تازهاي بگیرد،‏ به جنگ برده نشود،‏ و
هیچ کار به او تکلیف نشود،‏ تا یک سال در خانۀ خود
آزاد بماند،‏ و زنی را که گرفته است،‏ خشنود سازد.‏ باب
7 ،20
.6
.7
هیچکس آسیا یا سنگ بالایی آن را به گرو نگیرد،‏
زیرا که جان را به گرو گرفته است.‏
اگر کسی یافت شود که ی از برادران خود از
فرزنداناسرائیل را دزدیده،‏ بر او ظلم کند یا بفروشد،‏
آن دزد کشته شود،‏ پس بدي را از میان خود دور
کردهاي.‏ خروج ؛ اول تیموتائوس
دربارة بلاي جزام هوشیار باش که به هر آنچه
لاویان کاهن شما را تعلیم دهند،‏ به دقت توجه نموده،‏
عمل نمایید و موافق آنچه به ایشان امر فرمودم،‏
هوشیار باشید که عمل نمایید.‏ ؛
بیاد آور که یهوه خدایت در راه با مریم چه کرد،‏
وقتی که شما از مصر بیرون آمدید.‏ اعداد
به همسایۀ خود چیزي قرض دهی،‏ براي
گرفتن گرو به خانهاش داخل مشو.‏ ؛ نحمیا
بلکه بیرون بایست تا شخصی که به او قرض
میدهی گرو را نزد تو بیرون آورد.‏
و اگر مرد فقیر باشد در گرو او مخواب.‏
به وقت غروب آفتاب،‏ گرو را به او پس بده،‏
تا در رخت خود بخوابد و تو را برکت دهد و به حضور
یهوه خدایت،‏ عدالت شمرده خواهد شد.‏ خروج
بر روزمزد که فقیر و مسکین باشد،‏ خواه از
برادرانت و خواه از غریبانی که در زمینت در اندرون
دروازههاي تو باشند ظلم منما.‏ لاویان ؛ لوقا
در همان روز مزدش را بده،‏ و آفتاب بر آن غروب
نکند،‏ چونکه او فقیر است و دل خود را به آن بسته
است،‏ مبادا بر تو نزد یهوه فریاد برآورد و براي تو گناه
باشد.‏
پدران به عوض پسران کشته نشوند،‏ و نه پسران
به عوض پدران کشته شوند.‏ هر کس براي گناه خود
کشته شود.‏ دوم پادشاهان ؛ دوم تواریخ ؛ ارمیا ؛
7 ،5
30 ،31
26 ،22
7 ،10
2 ،14
10 ،12
10 ،1
لاویان 8 ،13
باب 19 ،23
13 ،19
4 ،25
6 ،14
16 ،21
.8
.9
10. چون
.11
.12
13. حتماً‏
.14
.15
.16
19 ،18 حزقیال
31 ،5
.2
.3
- 193 -

هان
هان
نی
یک
یزن
نی
ف‎10‎
ین
یب
یدم
ین
ین
تثنیه
.17
داوري غریب و یتیم را منحرف مساز،‏ و جامۀ بیوه
را به گرو مگیر.‏ خروج
و بیاد آور که در مصر غلام بودي و یهوه،‏ خدایت،‏
تو را از آنجا فدیه داد.‏ بنابراین من تو را امر میفرمایم
که این کار را انجام دهی.‏ باب ؛ ؛
محصول خود را در مزرعۀ خویش درو کنی،‏
و در مزرعه،‏ بافهاي فراموش کنی،‏ براي برداشتن آن
برمگرد؛ براي غریب و یتیم و بیوهزن باشد تا یهوه
خدایت تو را در همۀ کارهاي دستت برکت دهد.‏ لاویان
12 ،16
15 ،15
15 ،5
21 ،22
.18
19. چون
9 ،19 ؛ 22 ،23
20. چون
زیتون خود را بتکانی،‏ بار دیگر شاخهها را
متکان؛ براي غریب و یتیم و بیوهباشد.‏
انگور تاکستان خود را بچینی بار دیگر آن را
مچین غریب و یتیم و بیوه باشد.‏
و بیاد آور که در سرزمین مصر غلام بودي.‏
بنابراین تو را امر میفرمایم که ا کار را معمول
داري.‏
21. چون
، براي
.22
25
.1
اگر در میان مردم دعوایی باشد و به محاکمه آیند و
در میان ایشان داوري نمایند،‏ آنگاه عادل را عادل
شمارند،‏ و شریر را لعنت کنند.‏ امثال
و اگر شریر مستوجب تازی باشد،‏ آنگاه داور او را
بخواباند و حکم دهد تا او را موافق شرارتش به حضور
خود به شماره بزنند.‏
چهل تازی او را بزند و زیاد نکند،‏ مبادا اگر از ا
زیاده کرده،‏ تازیانۀ بسیار زند،‏ برادرت در نظر تو خوار
شود.‏ دوم قرنتیان
دهن گاو را هنگامی که خرمن را خرد میکند،‏
مبند.‏ اول قرنتیان ؛ اول تیموتائوس ؛ یعقوب
اگر برادران با هم ساکن باشند و ی از آنها
بیفرزند بمیرد،‏ پس زنِ‏ آن مرده،‏ خارج به شخص
بیگانه داده نشود،‏ بلکه برادر شوهرش به او درآمده،‏ او
را براي خود به بگیرد،‏ و حق برادر شوهري را با او
بجا آورد.‏ روت ؛ متی ؛ مرقس
و نخستزادهاي که بزاید به اسم برادر فوت شده او
وارث گردد،‏ تا اسمش از اسرائیل محو نشود.‏
و اگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود،‏
آنگاه زن برادرش به دروازه نزد بزرگان برود و گوید:‏
برادر شوهر من از برپا داشتن اسم برادر خود در
اسرائیل انکار میکند،‏ و از بجا آوردن حق برادر
شوهري با من خودداري مینماید.‏ روت
سپ.‏ بزرگان شهرش او را طلبیده،‏ با وي گفتگو
کنند،‏ واگر اصرار کرده،‏ بگوید نمیخواهم او را بگیرم،‏
آنگاه زن برادرش نزد وي آمده،‏ به حضور بزرگان
کفش او را از پایش بکند،‏ و به رویش آب دهن اندازد،‏
و در جواب گوید:‏ با کسی که خانۀ برادر خود را بنا
نکند،‏ چنین کرده شود.‏
و نام او در اسرائیل،‏ خانۀ کفش کنده خوانده
شود.‏
و اگر دو شخص با یکدیگر دعوا نمایند،‏ و زن یکی
پیش آید تا شوهر خود را از دست زنندهاش رها کند و
دست خود را دراز کرده،‏ آلت تناسلی او را بگیرد،‏
سپ.‏ دست او را قطع کن و چشم تو بر او ترحم
نکند.‏ ؛
در کیسۀ تو وزنههاي مختلف،‏ بزرگ و کوچک
نباشد.‏ لاویان ؛ حزقیال
در خانۀ تو افاي مختلف‏،‏ بزرگ و کوچک،‏ نباشد.‏
تو را وزن صحیح و راست باشد و تو را افا صحیح
و راست باشد،‏ تا عمرت در زمی که یهوه،‏ خدایت،‏
به تو میدهد دراز شود.‏ لاویان
زیرا هر که این کار کند یعنی هر که انصافی
نماید،‏ نزد یهوه خدایت ناپسند است.‏ میکاه
بیاد آور آنچه عمالیق وقت بیرون آمدنت از مصر
در راه به تو نمودند.‏ خروج
که چگونه تو را در راه،‏ جنگ کرده،‏ همۀ
واماندگان را در عقب تو،‏ از تو جدا نمودند،‏ در حالی
که تو ضعیف و وامانده بودي و از خدا نترسیدند.‏ یوشع
11 ،6
4 ،4
35 ،19
10 ،45
8 ،17
13 ،19
36 ،19
باب 8 ،13
19
8
.9
.10
.11
12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
پس چون یهوه خدایت تو را در زمینی که یهوه،‏
خدایت،‏ تو را براي تصرفش سهمی هد،‏ از همه
دشمنانت آرامی بخشد،‏ آنگاه یاد عمالیق را از زیر
آسمان محو ساز و فراموش مکن.‏ اول سموئیل
2 ،15
26
.1
.2
و چون به زمی که یهوه خدایت تو را نصیب
میدهد داخل شدي،‏ و در آن تصرف نموده،‏ ساکن
گردیدي،‏
آنگاه نوبر تمامی حاصل زمین را که از زمی که
یهوه خدایت به تو میدهد،‏ جمع کرده باشی بگیر،‏ و
آن را در سبد گذاشته،‏ به مکانی که یهوه خدایت
برگزیند تا نام خود را در آن ساکن گرداند،‏ برو.‏
خروج 23،
4 ،5
15 ،17
19 ،12
18 ،5
24 ،22
24 ،11
9 ،9
5 ،4
.2
.3
.4
.5
.6
.7
- 194 -

یب
يلاو
يلاو
نی
هآن
نی
تثنیه
؛ لاویان 26 34، ؛ 19
14 ،2 ؛ 10 ،23
10 16، ؛ تثنیه
.
.3
.4
5
و نزد کاهنی که در آن روزها باشد رفته،‏ وي را بگو:‏
امروز براي یهوه خدایت اقرار میکنم که به زمینی که
یهوه براي پدران ما قسم خورد که به ما بدهد،‏ داخل
شدهام
و کاهن سبد را از دستت گرفته،‏ پیش قربانگاه یهوه
خدایت بگذارد.‏
سپ.‏ تو به حضور یهوه خداي خود اقرار کرده،‏ بگو:‏
پدر من اَرامی آواره بود،‏ و با عددي کم به مصر فرود
شده،‏ در آنجا غربت پذیرفت،‏ و در آنجا امتی بزرگ و
عظیم و فرآوان شد.‏ پیدایش ؛
و مصریان با ما بدرفتاري نموده،‏ ما را خوار ساختند،‏
و بندگی سخت بر ما نهادند.‏ خروج
و چون نزد یهوه،‏ خداي پدران خود،‏ فریاد برآوردیم،‏
یهوه صداي ما را شنید و مشقت و محنت و تنگی ما را
دید.‏ خروج
و یهوه ما را از مصر به دست قوي و بازوي افراشته و
ترس عظیم،‏ و با نشانهها و معجزات بیرون آورد.‏ خروج
،12
5 ،46
13 ،1
24 .5 ،31
23 ،2
.6
.7
.8
51 ؛ 3 ،13
.9
و ما را به این مکان درآورده،‏ این زمین را زمینی که
به شیر و عسل جاري است به ما بخشید.‏
و هماکنون اینک نوبر حاصل زمینی را که تو اي
یهوه به من دادي،‏ آوردهام پ آن را به حضور یهوه
خداي خود بگذار،‏ و به حضور یهوه،‏ خدایت،‏ عبادت
نما.‏
و تو با لاوي و غری که در میان تو باشد از
تمامی نیکویی که یهوه،‏ خدایت،‏ به تو و بهخاندانت
بخشیده است،‏ شادي خواهی نمود.‏ باب
و در سال سوم که سال دهم است،‏ چون از گرفتن
تمامی دهم محصول خود فارغ شدي،‏ آن را به و
غریب و یتیم و بیوهزن بده،‏ تا در اندرون دروازههاي تو
بخورند و سیر شوند.‏ باب
و به حضور یهوه خدایت بگو:‏ وسایل مقدس را از
خانۀ خود بیرون کردم،‏ و آنها را نیز به و غریب و
یتیم و بیوهزن،‏ موافق تمامی دستوراتی که به من امر
فرمودي،‏ دادم،‏ و از دستورات تو تجاوز ننموده،‏
فراموش نکردم.‏ باب
در ماتم خود از آنها نخوردم و در نجاستی از آنها
صرف ننمودم،‏ و براي مردگان از آنها ندادم،‏ بلکه به
قول یهوه،‏ خدایم،‏ گوش داده،‏ موافق هر آنچه به من
امر فرمودي،‏ رفتار نمودم.‏
از مسکن مقدس خود از آسمان بنگر،‏ و قوم خود
اسرائیل و زمینی را که به ما دادي چنانکه براي پدران
ما قسم خوردي،‏ زمینی که به شیر و عسل جاري
است،‏ برکت بده،.‏
امروز یهوه،‏ خدایت،‏ تو را امر میفرماید که ا
قواعد و احکام را بجا آوري،‏ پس ا را به تمامی دل و
تمامی جان خود نگاه داشته،‏ بجا آور.‏ باب
امروز به یهوه اقرار نمودي که خداي توست،‏ و
اینکه به راه و روشهاي او عمل خواهی نمود،‏ و قواعد و
دستورات و احکام او را نگاه داشته،‏ صداي او را خواهی
شنید.‏ باب
و یهوه امروز به تو اقرار کرده است که تو قوم
خاص او هستی،‏ چنانکه به تو وعده داده است،‏ و تا
تمامی دستورات او را نگاه داري.‏ باب ؛ اول پطرس
و تا تو را در ستایش و نام و شهرت از همه
امتهایی که ساخته است،‏ بلند گرداند،‏ و تا براي یهوه،‏
خدایت،‏ قوم مقدس باشی،‏ چنانکه وعده داده است.‏
9 ،2
5 ،6
6 ،7
اشعیا 15 ،63
31 ،5
.16
.17
.18
.19
27
.1
.2
و موسی و بزرگان اسرائیل،‏ قوم را امر فرموده،‏
گفتند:‏ تمامی دستوراتی را که من امروز به شما امر
میفرمایم،‏ نگاه دارید.‏
و در روزي که از اردن به زمینی که یهوه،‏ خدایت،‏
به تو میدهد عبور کنید،‏ براي خود سنگهاي بزرگ
برپا کرده،‏ آنها را با گچ بمال.‏
و بر آنها تمامی کلمات ا شریعت را بنویس،‏
هنگامی که عبور نمایی تا به زمینی که یهوه،‏ خدایت،‏
به تو میدهد،‏ داخل شوي،‏ زمینی که به شیر و عسل
جاري است،‏ چنانکه یهوه خداي پدرانت به تو وعده
داده است.‏ ارمیا ؛
و چون از اردن عبور نمودي این سنگها را که امروز
به شما امر میفرمایم در کوه عیبال برپا کرده،‏ آنها را
با گچ بمال.‏
و در آنجا قربانگاهی براي یهوه خدایت بنا کن،‏ و
قربانگاه از سنگها باشد و ابزار آهنین بر آنها بکار مبر.‏
قربانگاه یهوه خداي خود را از سنگهاي ناتراشیده
بنا کن،‏ و قربانیهاي سوختنی براي یهوه خدایت،‏ بر
آن بگذران.‏
و قربانیهاي صلح قربانی کرده،‏ در آنجا بخور و به
حضور یهوه خدایت شادي نما.‏ یوئیل
و تمامی کلمات این شریعت را بر آن به خط روشن
بنویس.‏
یوشع 17 ،3
16 ،1
22 ،32
5 ،11
.3
.4
.5
.6
.7
.8
خروج 8 ،3
14 .11 ،16
. س
28 ،14
27 ،14
.10
.11
.12
.13
.14
.15
- 195 -

يلاو
یان
هوا
کی
نی
هرا
هرا
10
.26
تثنیه
9
سپ.‏ موسی و لاویان کاهن تمامی اسرائیل راخطاب
کرده،‏ گفتند:‏ باب
اي اسرائیل خاموش باش و بشنو.‏ امروز قوم یهوه
خدایت شدي.‏
پس صداي یهوه خدایت را بشنو و دستورات و
قواعد او را که من امروز به تو امر میفرمایم،‏ بجا آر.‏ و
در آن روز موسی قوم را امر فرموده،‏ گفت:‏
از اردن عبور کردید،‏ اینان یعنی شمعون و
و یهودا و یساکار و یوسف و بنیامین بر کوه
جرِزیم بایستند تا قوم را برکت دهند.‏ باب
و اینان یعنی رؤبین و جاد و آذر و زبولون و دان و
نفتالی بر کوه عیبال بایستند تا نفرین کنند.‏
و لاویان همه مردان اسرائیل را به صداي بلند
خطاب کرده،‏ گویند:‏
لعنت شده باد کسی که صورت تراشیده یا ریخته
شده از صنعت دست کارگر که نزد یهوه ناپسند است،‏
بسازد،‏ و مخفی نگاه دارد.‏ و تمامی قوم در جواب
بگویند:‏ آمین!‏ باب
لعنت شده باد کسی که با پدر و مادر خود به
خف َّت رفتار نماید.‏ و تمامی قوم بگویند:‏ آمین!‏ خروج
،21
29 ،11
18 ،26
28 ،11
.10
.11
12. چون
.13
.14
.15
.16
17
.17
لعنت شده باد کسی که مرز همسایۀ خود را تغییر
دهد.‏ و تمامی قوم بگویند:‏ آمین!‏ باب
لعنت شده باد کسی که نابینا را از راه منحرف
سازد.‏ و تمامی قوم بگویند آمین!‏ لاویان
لعنت شده باد کسی که حق غریب و یتیم و بیوه
را منحرف سازد.‏ و تمامی قوم بگویند:‏ آمین!‏ خروج
لعنت شده باد کسی که با زن پدر خود همبستر
شود،‏ چونکه دامن پدر خود را کشف نمودهاست.‏ و
تمامی قوم بگویند:‏ آمین!‏ باب ؛ اول قرنتیان
لعنت شده باد کسی که با هر نوع حیواناتی
بخوابد.‏ و تمامی قوم بگویند:‏ آمین!‏ لاویان
لعنت شده باد کسی که با خواهر خویش چه
دختر پدر و چه دختر مادر خویش بخوابد.‏ و تمامی
قوم بگویند:‏ آمین!‏ دوم سموئیل 13،
لعنت شده باد کسی که با مادر زن خود بخوابد.‏ و
تمامی قوم بگویند:‏ آمین!‏
لعنت شده باد کسی که همسایۀ خود را در
پنه بزند.‏ و تمامی قوم بگویند:‏ آمین!‏ اعداد
لعنت شده باد کسی که رشوه گیرد تا خون
بیگناهی ریخته شود.‏ و تمامی قوم بگویند:‏ آمین!‏ خروج
لعنت شده باد کسی که کلمات ا شریعت را
اثبات ننماید تا آنها را بجا نیاورد.‏ وتمامی قوم بگویند:‏
آمین!‏ ارمیا ؛ غلاطیان 3،
3 ،11
28
.1
تثنیه
و اگر صداي یهوه خداي خود را به دقت بشنوي تا
هوشیار شده،‏ تمامی دستورات او را که من امروز به تو
امر میفرمایم بجا آوري،‏ آنگاه یهوه خدایت تو را بر
همه امتهاي جهان بلند خواهد گردانید.‏ لاویان ؛
3 ،26
19 ،26
.2
و تمامی این برکتها به تو خواهد رسید و تو را
خ د دریافت،‏ اگر صداي یهوه خداي خود را بشنوي.‏
باب
29 ،14 ؛ 20 ،23
.3
9 ،30
.4
.6
در شهر،‏ مبارك و در صحرا،‏ مبارك خواهی بود.‏
باب
میوة بدن تو و میوة زمین تو و میوة حیواناتت و
بچههاي گاو و برههاي گلۀ تو مبارك خواهند بود.‏
5. سبد و ظرفخمیر تو مبارك خواهد بود.‏
وقت درآمدنت مبارك،‏ و وقت بیرون رفتنت
مبارك خواهی بود.‏ مزامیر
و یهوه دشمنانت را که با تو مقاومت نمایند،‏ از
حضور تو منهزم خواهد ساخت؛ از بر تو
خواهند آمد،‏ و از هفت پیش تو خواهند گریخت.‏
8 ،121
.7
7 ،26 لاویان
.8
یهوه در انبارهاي تو و به هر چه دست خود را به آن
دراز میکنی بر تو برکت خواهد فرمود،‏ و تو را در
زمینی که یهوه خدایت به تو میدهد،‏ مبارك خواهد
ساخت.‏ لاویان
و اگر دستورات یهوه خداي خود را نگاهداري،‏ و در
روشهاي او عمل نمایی،‏ یهوه تو را براي خود قوم
مقدس خواهد گردانید،‏ چنانکه براي تو قَسم خورده
است.‏ خروج
و همه امتهاي زمین خواهند دید که نام
یهوه بر تو خوانده شده است،‏ و از تو خواهند
ترسید.‏
و یهوه تو را در میوة بدنت و ثمرة حیواناتت و
محصول زمینت ، در زمینی که یهوه براي پدرانت
قسم خورد که به تو بدهد،‏ به نیکویی خواهد افزود.‏
و یهوه خزینۀ نیکوي خود،‏ یعنی آسمان را براي
تو خواهد گشود،‏ تا بارانِ‏ زمین تو را در وقتش
بباراند،‏ و تو را در همه اعمال دستت مبارك سازد؛ و
به امتهاي بسیار قرض خواهی داد،‏ و تو قر ض
21 ،25
5 ،19
.9
.10
.11
.12
21 ،22
1 ،5
20 ،35
14 ،19
23 ،18
14 ،19
30 ،22
14 .11
:
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
8 ،23
- 196 -

يرو
مد
هآن
هرا
هرا
يرو
هرا
یزن
يرو
یبیم
هآن
.27
نخواهی گرفت.‏ لاویان ؛ زکریا
و یهوه تو را سر خواهد ساخت نه ، و بلند
خواهی بود اما نه پست،‏ اگر دستورات یهوه خداي خود
را که من امروز به تو امر میفرمایم بشنوي،‏ و آنها را
نگاه داشته،‏ بجا آوري.‏
و از همۀ سخنانی که من امروز به تو امر میکنم
به طرف راست یا چپ میل نکنی،‏ تا خدایان غیر را
پی نموده،‏ آنها را عبادت کنی.‏ یوشع
و اما اگر صداي یهوه خداي خود را نشنوي تا
هوشیار شده،‏ همۀ دستورات و قواعد او را که من امروز
به تو امر میفرمایم بجا آوري،‏ آنگاه همه این لعنتها به
تو خواهد رسید،‏ و تو را خواهد دریافت.‏ باب ؛ لاویان
تثنیه
7 ،1 ؛ 6 ،23
17 ،30
12 ،8
4 ،26
.13
.14
.15
14 ،26
2 2، ؛ ملاکی 11 9، ؛ دانیال 17 2، ؛ مراثی ارمیا
.16
در شهر لعنت شده،‏ و در صحرا لعنت شده خواهی
بود.‏
17. سبد و ظرف خمیر تو لعنت شده خواهد بود.‏
میوة بدن تو و میوة زمین تو و بچههاي گاو و
برههاي گلۀ تو لعنت شده خواهد بود.‏
وقت درآمدنت لعنت شده،‏ و وقت بیرون رفتنت
لعنت شده خواهی بود.‏
و دست خود را براي هر عملی که دراز میکنی،‏
یهوه بر تو لعنت و اضطراب و سرزنش خواهد فرستاد
تا به زودي هلاك و نابود شوي،‏ به سبب بدي
کارهایت که به ا مرا ترك کردهاي.‏ داوران
یهوه وبا را بر تو وابسته خواهد ساخت،‏ تا تو را از
زمینی که براي تصرفش به آن داخل میشوي،‏ هلاك
سازد.‏ لاویان ؛ حزقیال
و یهوه تو را با سل و تب داغ و سوختگی و افونت
، خشکی و سوختی و پوسیدگی محصولات خواهد زد،‏
و تو را تعقیب خواهند نمود تا هلاك شوي.‏ اول پادشاهان
15 ،2
21 ،14
16 ،26
.18
.19
.20
.21
.22
7 ،17
.23
و آسمان تو که بالاي سر تو است مس خواهد
شد،‏ و زمینی که زیر تو است آهن.‏ باب
و یهوه باران زمینت را گرد و غبار خواهد ساخت،‏
که از آسمان بر تو نازل شود تا هلاك شوي.‏
و یهوه تو را پیش دشمنانت شکست خورده
خواهد ساخت.‏ از یک بر ایشان بیرون خواهی رفت،‏
و از هفت از حضور ایشان خواهی گریخت،‏ و در
تمامی ممالک جهان پراکنده خواهی شد.‏ لاویان
و بدن شما براي همۀ پرندگان هوا و حیوانات
زمین خوراك خواهد بود،‏ و هیچکس آنها را دور
نخواهد کرد.‏
یهوه تو را به دمل مصر و تاول و جرَب و سودا که
تو از آن شفا نتوانی یافت،‏ مبتلا خواهد ساخت.‏ خروج
یهوه تو را به دیوانگی و نابینایی و پریشانی دل
مبتلا خواهد ساخت.‏ رومیان
و در وقت ظهر مثل کوري که در تاریکی لمس
نماید کورانه خواهی رفت،‏ و در راههاي خود
کامیاب نخواهی شد،‏ بلکه در تمامی روزهایت مظلوم و
غارتشده خواهی بود،‏ و نجاتدهندهاي نخواهد بود.‏
9 ،9
28 ،1
.28
.29
9 1، دوم پطرس
.30
را نامزد خواهی کرد و دیگري با او خواهد
خوابید.‏ خانهاي بنا خواهی کرد و در آن ساکن نخواهی
شد.‏ تاکستانی غرس خواهی نمود و میوهاش را
نخواهی خورد.‏ اشعیا ؛ تثنیه
گاوت در نظرت کشته شود و از آن نخواهی خورد.‏
الاغت پیش تو به غارت برده شود و باز به دست
تو نخواهد آمد.‏ گوسفند تو به دشمنت داده میشود و
براي تو رهانندهاي نخواهد بود.‏
پسران و دخترانت به امت دیگر داده میشوند،‏ و
چشمانت نگریسته از آرزوي ایشان تمامی روز کاهیده
خواهد شد،‏ و در دست تو هیچ قدرتی نخواهد بود.‏
میوة زمینت و مشقت تو را امتی که نشناختهاي،‏
خواهند خورد،‏ و همیشه فقط مظلوم و کوفتهشده
خواهی بود.‏ داوران
به حدي که از چیزهایی که چشمت ند،‏
دیوانه خواهی شد.‏
یهوه زانوها و ساقها و از کف پا تا فرق سر تو را به
دمل بد که از آن شفا نتوانی یافت،‏ مبتلا خواهد
ساخت.‏ اشعیا
یهوه تو را و پادشاهی را که بر خود بر میگزینی،‏
بسوي امتی که تو و پدرانت نشناختهاید،‏ خواهد برد،‏ و
در آنجا خدایان غیر را از چوب و سنگ عبادت خواهی
کرد.‏ باب
و در میان تمامی امتهایی که یهوه شما را به
آنجا خواهد برد،‏ ضربالمثل و تمسخر و وحشت
خواهی شد.‏ اول پادشاهان ؛ دوم تواریخ
تخم بسیار به مزرعه خواهی برد،‏ و اندکی جمع
خواهی کرد چونکه ملخ آن را خواهد خورد.‏ ارمیا ؛
13 ،12
20 ،7
6 ،20
22 ،65
7 ،9
3 ،6
6 ،1
28 ،4
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
17 ،2 ؛ حجی 15 ،6 میکاه
.39
تاکستانها کاشته،‏ خدمت ا را خواهی کرد،‏ اما
شراب را نخواهی نوشید و انگور را نخواهی چید،‏ زیرا
کرم آن را خواهد خورد.‏
40. تو را در تمامی محدودهات درختان زیتون خواهد
17 ،26
17 ،11
.24
.25
.26
- 197 -

نرا
تی
نهی
نی
يپا
بهی
یم
هآن
یان
تی
،
بود،‏ لکن خویشتن را به روغن تد نخواهی کرد،‏ 54.
زیرا زیتون تو نارس ریخته خواهد شد.‏ یوئیل
پسران و دختران خواهی آورد،‏ لیکن از آنِ‏ تو
نخواهند بود،‏ چونکه به اسیري خواهند رفت.‏
تمامی درختانت و محصول زمینت را ملخ به
تصرف خواهد آورد.‏
غریبی که در میان تو است بر تو بالا و برافراشته
خواهد شد،‏ و تو به نهایت پست و نزول خواهی گردید.‏
او به تو قرض خواهد داد و تو به او قرض نخواهی
داد؛ او سر خواهد بود و تو دم خواهی بود.‏
و همه این لعنتها به تو خواهد رسید،‏ و تو را
تعقیب نموده،‏ خواهد دریافت تا هلاك شوي،‏ از ا
جهت که صداي یهوه خدایت را گوش ندادي تا
دستورات و قواعدي را که به تو امر فرموده بود،‏ نگاه
داري.‏ ارمیا
و تو را و نسل تو را تا به ابد نشانه و شگفت خواهد
بود.‏
از این جهت که یهوه خداي خود را به شادمانی و
خوشی دل براي فراوانی همه چیز عبادت ننمودي.‏
سپ.‏ دشمنانت را که یهوه بر تو خواهد فرستاد در
گرسنگی و تشنگی و برهنگی و احتیاج همه چیز
خدمت خواهی نمود،‏ و یوغ آهنین بر گردنت خواهد
گذاشت تا تو را هلاك سازد.‏
و یهوه از دور،‏ یعنی از انتهاي زمین،‏ امتی را که
مثل عقاب میپرد بر تو خواهد آورد،‏ امتی که زبانش را
نخواهی فهمید.‏ ارمیا ؛ ؛ اشعیا 33،
امتی ترسناك که طرف پی را نگاه ندارد و بر
جوانان رحم نکند.‏ دانیال ، مراثی ارمیا
و نتایج حیوانات و محصول زمینت را بخورد تا
هلاك شوي.‏ و براي تو نیز غله و شیره و روغن و
بچههاي گاو و برههاي گوسفند را باقی نگذارد تا تو را
هلاك سازد.‏
و تو را در تمامی دروازهها محاصره کند تا
دیوارههاي بلند و محکم که بر آنها توکل داري،‏ در
تمامی زمینت ویران شود؛ و تو را در تمامی
دروازههایت،‏ در تمامی زمینی که یهوه خدایت به تو
میدهد،‏ محاصره خواهد نمود.‏
و میوة بدن خود،‏ یعنی گوشت پسران و دخترانت
را که یهوه خدایت به تو میدهد در محاصره و تنگی
که دشمنانت تو را به آن خسته خواهند ساخت،‏
خواهی خورد.‏ پادشاهان ؛ مراثی ارمیا ؛
تثنیه
مردي که در میان شما نرمخو و بسیار نازپرورده
است،‏ چشمش بر برادر خود و زن همآغوش خویش و
بقیۀ فرزندانش که باقی میمانند بد خواهد بود.‏
به حدي که به هیچکس از ایشان از گوشت
پسران خود که خورد نخواهد داد زیرا که در
محاصره و تنگی که دشمنانت تو را در تمامی
دروازههایت به آن خسته سازند،‏ چیزي براي او باقی
نخواهد ماند.‏
و زنی که در میان شما نازكخو و نازپرورده است
که به سبب نازپروردگی و نازکی خود جرأت نمیکرد
که کف خود را به زمین بگذارد،‏ چشم او بر شوهر
همآغوش خود و پسر و دخترخویش بد خواهد بود.‏
و بر جفتی که از وسط پایهاي او درآید و بر
فرزندانی که بزاید زیرا که ا را به سبب احتیاج همه
چیز در محاصره و تنگی که دشمنانت در دروازهها
به آن تو را خسته سازند،‏ به پنه خواهد خورد.‏
اگر به عمل نمودن تمامی کلمات این شریعت که
در این کتاب نوشته شده است،‏ هوشیار نشوي و از این
نام مجید و م یعنی یهوه،‏ خدایت،‏ نترسی،‏
آنگاه یهوه بلایاي تو و بلایاي فرزندان تو را عجیب
خواهد ساخت،‏ یعنی بلایاي عظیم و مزمن و مرضهاي
سخت و مزمن.‏
و تمامی بیماریهاي مصر را که از آنها میترسیدي
بر تو باز خواهد آورد و به تو خواهد چسبید.‏
و نیز همۀ مرضها و همۀ بلایایی که در طومار این
شریعت نوشته شده نیست،‏ آنها را یهوه بر تو مستولی
خواهد گردانید تا هلاك شوي.‏
و گروه کم خواهید ماند،‏ برعکس آن که مثل
ستارگان آسمان فرآوان بودید،‏ زیرا که صداي یهوه
خداي خود را نشنیدید.‏ باب ؛ حزقیال ؛ باب
و واقع میشود چنانکه یهوه بر شما شادي نمود تا
به شما احسان کرده،‏ شما را بیفزاید همچنین یهوه بر
شما شادي خواهد نمود تا شما را هلاك و نابود
گرداند،‏ و ریشه شما از زمینی که براي تصرفش در آن
داخل میشوید کنده خواهد شد.‏ امثال
و یهوه تو را در میان همه امتها از انتهاي زمین
تا انتهاي دیگرش پراکنده سازد و در آنجا خدایان غیر
را از چوب و سنگ که تو و پدرانت نشناختهاید،‏ عبادت
خواهی کرد.‏
و در میان این امتها استراحت نخواهی یافت و
براي کف پایت آرامی نخواهد بود،‏ و در آنجا یهوه تو را
دل لرزان و ضعیفی چشم و پژمردگی جان خواهد داد.‏
22 ،10
23 ،20
26 ،1
27 ،4
.55
.56
.57
.58
.59
.60
.61
.62
.63
.64
.65
10 ،1
19
12 ،5
10 ،4
20 ،2
22 ،6
23 ،8
15 ،5
28 ،6
19 ،2
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
48
.49
.50
.51
.52
.53
- 198 -

یم
یدل
تی
یم
تثنیه
.66
و جان تو پیش رویت معلق خواهد بود،‏ و شب و
روز ترسناك شده،‏ به جان خود اطمینان نخواهی
داشت.‏ لاویان
بامدادان خواهی گفت:‏ کاش که شام بود،‏ و
شامگاهان خواهی گفت:‏ کاشکه صبح میبود،‏ به سبب
ترس دلت که به آن خواهی ترسید،‏ و به سبب رؤ
چشمت که خواهی دید.‏
و یهوه تو را در کشتیها از راهی که به تو گفتم آن
را دیگر نخواهی دید به مصر باز خواهد آورد،‏ و خود را
در آنجا به دشمنان خویش براي غلامی و کنیزي
خواهید فروخت و مشتري نخواهد بود.‏ باب
16 ،17
36 ،26
.67
.68
29
.1
این است کلمات عهدي که یهوه در زمین موآب به
موسی امر فرمود که با فرزنداناسرائیل ببندد،‏ غیر از
آن عهد که با ایشان در حوریب بسته بود.‏ اول پادشاهان
،8
6 ،2 ؛ حجی 21
.2
و موسی تمامی اسرائیل را خطاب کرده،‏ به ایشان
گفت:‏ هر آنچه یهوه در سرزمین مصر با فرعون و همه
بندگانش و تمامی زمینش عمل نمود،‏ شما دیدهاید.‏
15 ،7 ؛ میکاه 4 ،19 خروج
.3
تجربههاي عظیم که چشمان تو دید و نشانهها و آن
معجزات عظیم.‏ باب
اما یهوه را که بدانید و چشمانی را که ببینید و
گوشهایی را که بشنوید تا امروز به شما نداده است.‏
34 ،4
.4
9 ،6 اشعیا
.5
و شما را چهل سال در بیابان رهبري نمودم که
لباس شما مندرس نگردید،‏ و کفشها در پاي شما پاره
نشد.‏ نحمیا
نان نخورده و شراب و مستیآور ننوشیدهاید،‏ تا
بدانید که من یهوه خداي شما هستم.‏
و چون به اینجا رسیدید،‏ سیحون،‏ پادشاه حشبون،‏
و عوج،‏ پادشاه باشان،‏ به مقابلۀ شما براي جنگ بیرون
آمدند و آنها را شکست دادیم.‏ اعداد ؛ اعداد
و زمین ایشان را گرفته،‏ به رؤبینیان و جادیان و
نصف قوم منسی به مالکیت دادیم.‏ اعداد
پس کلمات این عهد را نگاه داشته،‏ بجا آورید تادر
هر چه کنید کامیاب شوید.‏
امروز همه شما به حضور یهوه،‏ خداي خود
حاضرید،‏ یعنی سرانِ‏ شما و قبیله شما و بزرگان شما و
امیران شما و همه مردان اسرائیل،‏
و فرزندان و زنان شما و غریبی که در میان اردوي
شماست از هیزمشکنان تا آبکشان شما،‏ یوشع
تا در عهد یهوه خدایت و سوگند او که یهوه
خدایت امروز با تو استوار میسازد،‏ داخل شوي.‏
تا تو را امروز براي خود قومی برقرار دارد،‏ و او
خداي تو باشد چنانکه به تو گفته است،‏ و چنانکه براي
پدرانت،‏ ابراهیم و اسحاق و یعقوب،‏ قسم خورده است.‏
27 ،9
.12
.13
7 ،17 ؛ پیدایش 9 ،28 باب
.14
و من این عهد و این قسم را با شما تنها استوار
نمینمایم،‏ باب
بلکه با آنانی که امروز با ما به حضور یهوه خداي
ما در اینجا حاضرند،‏ و هم با آنانی که امروز در اینجا با
ما حاضر نیستند.‏
زیرا شما میدانید که چگونه در سرزمین مصر
سکونت داشتیم،‏ و چگونه از میان امتهایی که عبور
نمودید،‏ گذشتیم.‏
و رجاسات و بتهاي ایشان را از چوب و سنگ و
نقره و طلا که در میان ایشان بود،‏ دیدید.‏
تا در میان شما مرد یا زن یا قبیله یا خاندانی
نباشد که دلش امروز از یهوه خداي ما برگشته،‏ برود و
خدایان این طوایف را عبادت نماید،‏ مبادا در میان شما
ریشهاي باشد که سم و تلخ بار آورد.‏ اعمال رسولان
و مبادا چون سخنان این لعنت را بشنود در دلش
خویشتن را برکت داده،‏ گوید:‏ هر چند در سختی دل
خود عمل مینمایم تا سیراب و تشنه را با هم هلاك
سازم،‏ مرا سلامتی خواهد بود.‏ مزامیر ؛ ارمیا
یهوه او را نخواهد آمرزید،‏ بلکه در آنوقت خشم و
غیرت یهوه بر آن شخص دودافشان خواهد شد،‏ و
تمامی لعنتی که در این کتاب نوشته شده است،‏ بر آن
کس نازل خواهد شد،‏ و یهوه نام او را از زیر آسمان
محو خواهد ساخت.‏ باب
و یهوه او را از همه قبیله اسرائیل براي بدبختی
جدا خواهد ساخت،‏ موافق همه لعنتهاي عهدي که در
این طومار شریعت نوشته شده است.‏
و طبقۀ آینده یعنی فرزندان شما که بعد از شما
خواهند برخاست،‏ و غریبانی که از زمین دور میآیند،‏
خواهند گفت،‏ هنگامی که بلایاي این زمین و
بیماریهایی را که یهوه به آن میرساند ببینند،‏
و تمامی زمین آن را که گوگرد و نمک و آتش
شده،‏ نه کاشته میشود و نه حاصل روید و هیچ
علف در آن نمو نمیکند و مثل انقلاب سدوم و عموره
و اَدمه و صبوئیم که یهوه در خشم و سوداي خود آنها
را واژگون ساخت،‏ گشته است؛ پیدایش ؛ هوشع
23 ،8
17 ،44
8 ،11
3 ،10
24 ،19
15 ،28
3 ،5
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
33 ،21
33 ،32
21 ،21
21 ،9
.6
.7
.8
.9
.10
.11
- 199 -

يرو
یان
نی
ته
نی
يرو
تثنیه
24
سپ.‏ همه امتها خواهند گفت:‏ چرا یهوه با ا
زمین چنین کرده است و شدت ا خشم عظیم از
چه سبب است؟ اول پادشاهان ؛ دوم تواریخ ؛ اشعیا
آنگاه خواهند گفت:‏ از این ج که عهد یهوه
خداي پدران خود را که به وقت بیرون آوردن ایشان از
سرزمین مصر با ایشان بسته بود،‏ ترك کردند،‏ ارمیا
و رفته،‏ خدایان غیر را عبادت نموده،‏ به آنها
سجده کردند،‏ خدای را که نشناخته بودند و سهم
ایشان نساخته بود.‏
سپ.‏ خشم یهوه بر این زمین افروخته شده،‏ تمامی
لعنت را که در این کتاب نوشته شده است،‏ بر آن
آورد.‏ دانیال
و یهوه ریشۀ ایشان را به خشم و سودا و
ناخشنودي عظیم،‏ از زمین ایشان کند و به زمین دیگر
انداخت،‏ چنانکه امروز شده است.‏ باب ؛
چیزهاي.‏ مخفی از آن یهوهخداي ماست و اما
چیزهاي مکشوف تا به ابد از آن ما و فرزندان ما است،‏
تا همه کلمات این شریعت را به عمل آوریم.‏ مزامیر
8 ،22
8 ،22
،147
15 ،10
21 ،7
38 ،4
8 ،9
14 ،9
.25
.26
27
.28
29
20 .19
30
.1
و چون همه این چیزها،‏ یعنی برکت و لعنتی که
پیش تو گذاشتم بر تو عارض شود،‏ و آنها را در
میان همه امتهایی که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به آنجا
خواهد راند،‏ بیاد آوري،‏ باب
و تو با فرزندانت با تمامی دل و تمامی جان خود به
سوي یهوه خدایت بازگشت نموده،‏ صداي او را موافق
هر آنچه که من امروز به تو امر میفرمایم،‏ اطاعت
نمایی،‏ باب ؛ لاویان
آنگاه یهوه خدایت اسیري تو را برگردانیده،‏ بر تو
ترحم خواهد کرد،‏ و رجوع کرده،‏ تو را از میان همه
امتهایی که یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به آنجا پراکنده کرده
است،‏ جمع خواهد نمود.‏ ارمیا ؛ عاموس ؛ ارمیا 23،
14 ،9
15 .2 ،28
14 ،29
40 ،26
30 ،4
.2
.3
37
.4
اگر آوارگی تو تا کران آسمان بشود،‏ یهوه،‏ خدایت،‏
تو را از آنجا جمع خواهد کرد و تو را از آنجا خواهد
آورد.‏ نحمیا
و یهوه،‏ خدایت،‏ تو را به زمینی که پدرانت مالک آن
بودند خواهد آورد،‏ و مالک آن خواهی شد،‏ و بر تو
احسان نموده،‏ تو را بیشتر از پدرانت خواهد افزود.‏
و یهوه خدایت دل تو و دل نسل تو را ختنه خواهد
ساخت تا یهوه خدایت را به تمامی دل و تمامی جان
خود دوست داشته،‏ زنده بمانی.‏ باب ؛ ارمیا ؛ حزقیال
4 ،4
16 ،10
11 ،2
؛ رومیان 19 11،
29 ،2 ؛ فیلیپیان 3 ،3
.7
.8
.9
؛ کولسیان
و یهوه خدایت همه این لعنتها را بر دشمنان و بر
کسانی که از تو متنفرند و تو را آزردند،‏ نازل خواهد
گردانید.‏
و تو بازگشت نموده،‏ صداي یهوه را اطاعت خواهی
کرد،‏ و همه دستورات اورا که من امروز به تو امر
میفرمایم،‏ بجا خواهی آورد.‏
و یهوه،‏ خدایت،‏ تو را در تمامی اعمال دستت و در
میوة بدنت و نتایج حیواناتت و محصول زمینت به
نیکویی خواهد افزود،‏ زیرا یهوه بار دیگر بر تو براي
نیکویی شادي خواهد کرد،‏ چنانکه بر پدران تو شادي
نمود،‏ باب
اگر صداي یهوه خداي خود را اطاعت نموده،‏
دستورات و قواعد او را که در طومار این شریعت نوشته
شده است،‏ نگاه داري،‏ و به سوي یهوه،‏ خداي خود،‏ با
تمامی دل و تمامی جان بازگشت نمایی.‏ اشعیا
زیرا این حکمی که من امروز به تو امر میفرمایم،‏
براي تو مشکل نیست و از تو دور نیست.‏
نه در آسمان است تا بگویی کیست که به آسمان
براي ما صعود کرده،‏ آن را نزد ما بیاورد و آن را به ما
بشنواند تا به عمل آوریم؛ رومیان
و نه آن طرف دریا که بگویی کیست که براي ما
به آنطرف دریا عبور کرده،‏ آن را نزد ما بیاورد و به ما
بشنواند تا به عمل آوریم.‏
بلکه این کلام،‏ بسیار نزدیک توست و در دهان و
دل توست تا آن را بجا آوري.‏
ببین امروز حیات و نیکویی و مرگ و بدي را
پیش تو گذاشتم.‏ باب ؛
من امروز تو را امر میفرمایم که یهوه
خداي خود را دوست بداري و در روشهاي او رفتار
نمایی،‏ و دستورات و قواعد و احکام او را نگاه داري تا
زنده مانده،‏ افزوده شوي،‏ و تا یهوه،‏ خدایت،‏ تو را در
زمینی که براي تصرفش به آن داخل میشوي،‏ برکت
دهد.‏
لیکن اگر دل تو برگردد و اطاعت ننمایی و فریب
خورده،‏ خدایان دیگر را سجده و عبادتنمایی،‏ باب
،28
19 ،45
6 ،10
15 .2 ،28
26 ،11
11 .3 ،28
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16. چونکه
.17
15
18
سپ.‏ امروز به شما اطلاع میدهم که حتماً‏ هلاك
خواهید شد،‏ و در زمینی که از اردن عبور میکنید تا
در آن داخل شده،‏ تصرف نمایید،‏ عمر طولانی
9 ،1
.5
.6
- 200 -

هآن
ین
يرو
يرو
يرو
ن جی
يرو
ته
يلاو
نی
.9
نخواهید داشت.‏ باب
امروز آسمان و زمین را بر شما شاهد میآورم که
حیات و مرگ و برکت و لعنت را پیش تو
گذاشتم؛ پس حیات را برگزین تا تو با نسلت زنده
بمانی.‏ باب ؛
و تا یهوه خداي خود را دوست بداري و صداي او
را بشنوي و به او وابسته شوي،‏ زیرا که او حیات تو و
درازي عمر توست تا در زمینی که یهوه براي پدرانت،‏
ابراهیم و اسحاق و یعقوب،‏ قسم خورد که آن را به
ایشان بدهد،‏ ساکن شوي.‏ باب ؛
تثنیه
33 ،5
40 ،4
26 ،4
1 ،32
26 ،4
.19
.20
31
.1
.2
و موسی رفته،‏ این سخنان را به تمامی اسرائیل
بیان کرد،‏
و به ایشان گفت:‏ من امروز صد و بیست ساله
هستم و دیگر طاقت خروج و دخول ندارم،‏ و یهوه به
من فرموده است که از این اردن عبور نخواهی کرد.‏ باب
12 ،20 ؛ اعداد 7 ،34
.3
یهوه خداي تو،‏ خود به حضور تو عبور خواهد کرد،‏
و او این امتها را از حضور تو هلاك خواهد ساخت،‏ تا
ا را به تصرف آوري،‏ و یوشع نیز پیش تو عبور
خواهد نمود چنانکه یهوه فرموده است.‏ ؛ اعداد
باب 28 ،3
18 ،27
.4
و یهوه چنانکه به سیحون و عوج،‏ دو پادشاه
اموریان هلاك ساخت و به زمین ایشان عمل
نمود،‏ به اینها نیز رفتار خواهد کرد.‏ اعداد
.33 .25 .21 ،21
، که
35
5
سپ.‏ چون یهوه ایشان را به دست شما تسلیم کند،‏
شما با ایشان موافق تمامی حکمی که به شما امر
فرمودم،‏ رفتار نمایید.‏ باب
قوي و دلیر باشید و از ایشان ترسان و هراسان
مباشید،‏ زیرا یهوه،خدایت،‏ خود با تو میرود و تو را وا
نخواهد گذاشت و ترك نخواهد نمود.‏ ؛ اعداد
،14
اشعیا 2 ،43
2 ،7
.6
34
5 ؛ عبرانیان 13،
.7
و موسی یوشع را خوانده،‏ در نظر تمامی اسرائیل
به او گفت:‏ قوي و دلیر باش زیرا که تو با این قوم به
زمی که یهوه براي پدران ایشان قسم خورد که به
ایشان بدهد داخل خواهی شد،‏ و تو آن را براي ایشان
تقسیم خواهی نمود.‏ ؛ ؛ یوشع ؛ ؛ عبرانیان
1 ،8
6 ،1
18 ،7
باب 28 ،3
5 ،13
.8
و یهوه خود پیش تو میرود.‏ او با تو خواهد
بود و تو را تنها نخواهد گذاشت و ترك نخواهد نمود.‏
پس ترسان و هراسان مباش.‏
و موسی این تورات را نوشته،‏ آن را به پسران
کاهن که صندوق عهد یهوه را برمیداشتند و به همه
بزرگان اسرائیل سپرد.‏ اعداد
و موسی ایشان را امر فرموده،‏ گفت:‏ که در آخر
هر هفت سال،‏ در وقت معینِ‏ سالِ‏ معافیت در جشن
خیمهها،‏ باب
همه اسرائیل بیایند تا به حضور یهوه خداي
تو در مکانی که او برگزیند حاضر شوند،‏ آنگاه ا
تورات را پیش همه اسرائیل در گوش ایشان بخوان.‏
قوم را از مردان و زنان و فرزندان و غریبانی که در
دروازههاي تو باشند جمع کن تا بشنوند،‏ و تعلیم
یافته،‏ از یهوه خداي شما بترسند و به عمل نمودن
همه سخنان این تورات هوشیار باشند.‏
و تا پسران ایشان که ندانستهاند،‏ بشنوند،‏ و تعلیم
یابند،‏ تا مادامی که شما بر زمینی که براي تصرفش از
اردن عبور میکنید زنده باشید،‏ از یهوه خداي شما
بترسند.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ اینک ایام مردن تو نزدیک
است؛ یوشع را طلب نما و در خیمۀ اجتماع حاضر
شوید تا او را دستوراتی دهم.‏ پ س موسی و یوشع رفته،‏
در خیمۀ اجتماع حاضر شدند.‏ اشعیا ؛ دوم پطرس
و یهوه در ستون ابر در خیمه ظاهر شد و ستون
ابر،‏ بر در خیمه ایستاد.‏
و یهوه به موسی فرمود:‏ اینک با پدران خود
میخوابی؛ و این قوم برخاسته،‏ در پی خدایان بیگانۀ
زمینی که ایشان به آنجا در میان آنها میروند،‏ زنا
خواهند کرد و مرا ترك کرده،‏ عهدي را که با ایشان
بستم،‏ خواهند شکست.‏
و در آن روز،‏ خشم من بر ایشان مشتعل شده،‏
ایشان را ترك خواهم نمود،‏ و روي خود را از ایشان
پنهان کرده،‏ تلف خواهند شد،‏ و بدیها و تنگیهاي
بسیار به ایشان خواهد رسید،‏ به حدي که در آن روز
خواهند گفت:‏ آیا این بدیها به ما نرسید از ا
که خداي ما در میان ما نیست؟ هوشع
و به سبب تمامی بدي که کردهاند که به سوي
خدایان غیر برگشتهاند،‏ من در آن روز البته خود
را پنهان خواهم کرد.‏ باب
سپ.‏ هماکنون این سرود را براي خود بنویسید و
تو آن را به فرزنداناسرائیل تعلیم داده،‏ آن را در دهان
ایشان بگذار تا این سرود براي من بر فرزنداناسرائیل
شاهد باشد.‏
14 ،1
1 ،38
12 ،9
15 ،4
خروج 9 ،33
20 ،32
1 ،15
.10
11. چون
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
19
- 201 -

نی
ین
يرو
ین
ین
یان
نی
هآن
ببا
32
.1
تثنیه
.20
زیرا چون ایشان را به زمی که براي پدران
ایشان قسم خورده بودم که به شیر و عسل جاري
است،‏ درآورده باشم،‏ و چون ایشان خورده،‏ و سیر
شده،‏ و پروار گشته باشند،‏ آنگاه ایشان به سوي
خدایان غیر برگشته،‏ آنها را عبادت خواهند نمود،‏ و مرا
اهانت کرده،‏ عهد مرا خواهند شکست.‏
و چونبدیها و تنگیهاي بسیار بر ایشان عارض
شده باشد،‏ آنگاه ا سرود مثل شاهد پیش
ایشان شهادت خواهد داد،‏ زیرا که از دهان نسل ایشان
فراموش نخواهد شد،‏ زیرا خیالات ایشان را نیز که
امروز دارند میدانم،‏ قبل از آن که ایشان را به زمی
که دربارة آن قسم خوردم،‏ درآورم.‏ مزامیر
پس موسی این سرود را در همان روز نوشته،‏ به
فرزنداناسرائیل تعلیم داد.‏
و یوشع پسر نون را وصیت نموده،‏ گفت:‏ قوي و
دلیر باش زیرا که تو فرزنداناسرائیل را به زمی که
براي ایشان قسم خوردم داخل خواهی ساخت،‏ و من با
تو خواهم بود.‏ یوشع
و واقع شد که چون موسی نوشتن کلمات ا
تورات را در کتاب،‏ تماماً‏ به انجام رسانید،‏
موسی به لاوی که صندوق عهد یهوه را
برمیداشتند وصیت کرده،‏ گفت:‏
این کتاب تورات را بگیرید و آن را در پهلوي
صندوق عهد یهوه،‏ خداي خود،‏ بگذارید تا در آنجا
براي شما شاهد باشد.‏
زیرا که من تمرد و گردنکشی شما را میدانم.‏
اینک امروز که من هنوز با شما زنده هستم بر یهوه
فتنه انگیختهاید،‏ پس چند مرتبه زیاده بعد از وفات
من.‏
همه بزرگان قبیله و سروران خود را نزد من جمع
کنید تا این سخنان را در گوش ایشان بگویم،‏ و آسمان
و زمین را بر ایشان شاهد بگیرم.‏ باب
زیرا میدانم که بعد از وفات من،‏ خویشتن را کلاً‏
فاسد گردانیده،‏ از راهی که به شما امر فرمودم خواهید
برگشت،‏ و در روزهاي آخر بدي بر شما عارض خواهد
شد،‏ زیرا که آنچه در نظر یهوه بد است خواهید کرد،‏ و
از اعمال دست خود،‏ خشم یهوه را بههیجان خواهید
آورد.‏
سپ.‏ موسی کلمات این سرود را در گوش تمامی
جماعت اسرائیل تماماً‏ گفت:‏
اي آسمان گوش بگیر تا بگویم.‏ و زمین سخنان
دهانم را بشنود.‏ ؛ اشعیا
تعلیم من مثل باران خواهد بارید،‏ و کلام من مثل
شبنم خواهد ریخت.‏ مثل قطرههاي باران بر سبزة تازه،‏
و مثل بارشها بر نباتات.‏ ایوب
زیرا که نام یهوه را ندا خواهم کرد.‏ خداي ما را به
عظمت وصف نمایید.‏ مکاشفه
او صخره است و اعمال او کامل.‏ زیرا همۀ راه و
روشهاي او انصاف است.‏ خداي امین و از ظلم بدور.‏
عادل و راست است او.‏ باب ؛ مزامیر ؛ ؛ اول
16 ،92
8 ،25
2 ،1
22 ،29
7 ،14
9 ،7
28 ،31
.2
.3
.4
13 ،10 قرنتیان
.5
ایشان خود را فاسد نموده،‏ فرزندان او نیستند بلکه
عیب ایشانند.‏ طبقۀ کج و سرکشند.‏ اشعیا
آیا یهوه را چنین سپاسگزاري میکنید،‏ اي قوم
احمق و نفهم؟ آیا او پدر و مالک تو نیست؟ او تو را
آفرید و استوار نمود.‏
زمان قدیم را بیاد آور؛ در سالهاي نسل به نسل
تأمل نما.‏ از پدر خود بپرس تا تو را آگاه سازد،‏ و از
بزرگان خویش تا تو را اطلاع دهند.‏ مزامیر
بالاترین،‏ به امتها سهم ایشان را داد و
پسرانآدم را پراکنده ساخت،‏ آنگاه مرزهاي امتها را
قرار داد،‏ برحسب شمارة فرزنداناسرائیل.‏ اعمال رسولان
،17
4-2 ،1
12 ،77
اشعیا 16 ،63
.6
.7
8. چون
26
.9
زیرا که سهم یهوه قوم وي است،‏ و یعقوب قرعۀ
میراث اوست.‏
او را در زمین ویران یافت،‏ و در بیابان خراب و
هولناك.‏ او را احاطه کرده،‏ منظور داشت و او رامثل
مردمک چشم خود محافظت نمود.‏ ایوب
مثل عقابی که آشیانۀ خود را حرکت دهد و
بچههاي خود را فرو گیرد و بالهاي خود را پهن کرده،‏
ا را بردارد و آنها را بر پرهاي خود ببرد.‏ مزامیر
همچنین یهوه تنها او را رهبري نمود و هیچ
خداي بیگانه با وي نبود.‏
او را بر بلندیهاي زمین سوار کرد تا از محصولات
زمین بخورد و عسل را از صخره به او داد تا مکید و
روغن را از سنگ خارا.‏ اعداد
کرة گاوان و شیر گوسفندان را با پیه برهها و
قوچها را از پسران باشان و بزها و پیه قلوههاي گندم
را؛ و شراب از شیره انگور نوشیدي.‏
لیکن یش ُّورون پروار شده،‏ لگد زد.‏ تو پروار و
8 ،36
20 ،7
8 ،20
.10
.11
.12
.13
.14
.15
2 ،139
یوشع 6 ،3
1 ،32
6 ،1
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
30
- 202 -

یان
هآن
نیی
يرو
نی
یم
ف‎16‎
یم
تنومند و چاقشدهاي.‏ پ س خدایی را که او را آفریده
بود،‏ ترك کرد.‏ و صخرة نجات خود را حقیر شمرد.‏ باب
تثنیه
20 ،31
.16
او را به خدایان غریب به غیرت آوردند و خشم او
را به انزجار جنبش دادند.‏
براي دیوهایی که خدایان نبودند،‏ قربانی
گذرانیدند،‏ براي خدای که نشناخته بودند،‏ براي
خدایان جدید که تازه به وجود آمده،‏ و پدران ایشان از
ا نترسیده بودند.‏ مزامیر
و به صخرهاي که تو را تولید نمود،‏ اعتنا ننمودي،‏
و خداي آفرینندة خود را فراموش کردي.‏
یهوه این را دید ایشان را ناپسند داشت.‏
چونکه پسران و دخترانش خشم او را به هیجان
آوردند.‏
سپ.‏ فرمود خود را از ایشان خواهم پوشید تا
ببینم که عاقبت ایشان چه خواهد بود.‏ زیرا خاندانی
بسیار گردنکشند و فرزندانی که امانتی در ایشان
نیست.‏ باب ؛ مزامیر
ایشان مرا به آنچه خدا نیست به حسادت آوردند و
به بیخدایی خود مرا خشمناك گردانیدند.‏ و من
ایشان را به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد و به
امت باطل،‏ ایشان را خشمناك خواهم ساخت.‏ ارمیا ؛
11 ،2
37 ،106
10 .8 ،78
18 ،31
.17
.18
19. چون
20
.21
19 ،10 رومیان
.22
زیرا آتشی در خشم من افروخته شده و تا جهنم
پا ترین شعلهور شده است و زمین را با حاصلش
میسوزاند و اساس کوهها را آتش خواهد زد.‏ ارمیا
بر ایشان بلایا را جمع خواهم کرد و تیرهاي خود
را تماماً‏ بر ایشان صرف خواهم نمود.‏ مزامیر
از گرسنگی کاهیده،‏ و از آتش تب،‏ و از وباي تلخ
تلف میشوند و دندانهاي حیوانات وحشی را به ایشان
خواهم فرستاد،‏ با زهر خزندگان زمین.‏
25. شمشیر از بیرون و دهشت از اندرون،‏ ایشان را
بیفرزند خواهد ساخت ‏.هم جوان و هم دوشیزه را.‏
شیرخواره را با ریشسفید هلاك خواهد کرد.‏
میگفتم ایشان را پراکنده کنم و ذکر ایشان را از
میان مردم،‏ باطل سازم.‏ ایوب
اگر از کینۀ دشمن نمیترسیدم که مبادا مخالفان
ایشان برعکس آن فکر کنند،‏ و بگویند دست ما بلند
شده،‏ و یهوه همۀ این را نکرده است.‏
زیرا که ایشان قومِ‏ گم کرده تدبیر هستند،‏ و در
ایشان فهمی نیست.‏
کاش که حکیم بوده،‏ ا را میفهمیدید و در
عاقبت خود تأمل مینمودند.‏ مزامیر
یک نفر هزار را تعقیب کرد و دو نفر
دههزار را شکست میدادند.‏ اگر صخرة ایشان،‏ ایشان را
نفروخته.‏ و یهوه را تسلیم ننموده بود.‏ لاویان
،26
43 ،107
، ایشان
30. چگونه
36 .8
.31
زیرا که صخرة ایشان مثل صخرة ما نیست.‏ اگرچه
هم دشمنان ما خود،‏ داور باشند.‏
زیرا که درخت موِ‏ ایشان از موهاي سدوم است،‏ و از
تاکستانهاي عموره.‏ انگورهاي ایشان انگورهاي سمی
است،‏ و خوشههاي ایشان تلخ است.‏ حزقیال ؛ تثنیه
49
.32
18 ،29
33. شراب
.34
ایشان زهر اژدرهاست و سم قاتل افعی.‏
آیا این نزد من پنهان نیست و در خزانههاي من
مهر کرده نشده ؟
انتقام و جزا از آن من است،‏ هنگامی که پایهاي
ایشان بلغزد،‏ زیرا که روز هلاکت ایشان نزدیک است و
نابودي ایشان میشتابد.‏ مزامیر
زیرا یهوه،‏ قوم خود را داوري خواهد نمود و بر
بندگان خویش شفقت خواهد کرد.‏ چون میبیند که
قوت ایشان نابود شده،‏ و هیچکس چه غلام و چه آزاد
باقی نیست.‏ خروج ؛ اول پادشاهان
و خواهد گفت:‏ خدایان ایشان کجایند،‏ و صخرهاي
که بر آن اعتماد میداشتند؟ اول پادشاهان
که پیه قربانیهاي ایشان را میخوردند و شراب
قربانیهاي نوشیدنی ایشان را مینوشیدند؟ آنها
برخاسته،‏ شما را کمک کنند و براي شما پناهگاه
باشند!‏ داوران
هماکنون ببینید که من خود،‏ او هستم.‏ و با من
خداي دیگري نیست.‏ من میمیرانم و زنده کنم.‏
مجروح میکنم و شفا میدهم.‏ و از دست من
رهانندهاي نیست.‏ باب ؛ اشعیا ؛ اول سموئیل ؛
6 ،2
27 ،18
10 ،14
1 ،94
5 ،45
13 ،6
35 ،4
6 ،20
14 ،10
.35
.36
.37
.38
.39
1 ،6 ؛ هوشع 18 ،5 ایوب
.40
؛ اول تیموتائوس
زیرا که دست خود را به آسمان برمیافرازم،‏ و
میگویم که من تا ابد زنده هستم.‏ دانیال ؛ مزامیر
اگر شمشیرِ‏ براق خود را تیز کنم و تنبیه را به
دست خود گیرم.‏ آنگاه از دشمنان خود انتقام خواهم
کشید.‏ و به کسانی که از من متنفرند مکافات خواهم
رسانید.‏
تیرهاي خود را از خون مست خواهم ساخت.‏ و
شمشیر من گوشت را خواهد بلعید.‏ از خون کشتگان و
اسیران،‏ با سر امیران دشمن.‏
اي امتها با قوم او صداي شادمانی دهید.‏ زیرا
47 ،18
7 ،12
.41
.42
.43
14 ،15
5 ،91
17 ،18
.23
.24
.26
.27
.28
.29
- 203 -

يرو
يرآ
نی
یم
یدم
یم
يلاو
انتقام خون بندگان خود را گرفته است و از دشمنان
خود انتقام کشیده و براي زمین خود و قوم خویش
کفاره نموده است.‏ رومیان ؛ مزامیر
و موسی آمده،‏ تمامی سخنان ا سرود را به
گوش قوم رسانید،‏ او و یوشع پسرنون.‏
و چون موسی از گفتن همۀ این سخنان به تمامی
اسرائیل فارغ شد،‏
به ایشان گفت:‏ دل خود را به همۀ سخنانی که
من امروز به شما شهادت میدهم،‏ مشغول سازید،‏ تا
فرزندان خود را فرمان دهید که متوجه شده،‏ تمامی
کلمات این تورات را به عمل آورند.‏ باب ؛ ؛ یوشع
تثنیه
19 ،11
7 ،6
13 ،9
10 ،15
.44
.45
.46
6 ،4
.47
زیرا که این براي شما امر باطل نیست،‏ بلکه
حیات شماست،‏ و به واسطۀ این امر،‏ عمر خود را در
زمینی که شما براي تصرفش از اردن به آنجا عبور
میکنید،‏ طولانی خواهید ساخت.‏ یوحنا ؛ خروج
و یهوه در همان روز،‏ موسی را خطاب کرده،‏
فرمود:‏
به این کوه عباریم یعنی کوه نبو که در زمین
موآب در مقابل اریحاست ب ، و زمین کنعان را که
من آن را به فرزنداناسرائیل به مالکیت هم،‏
ملاحظه کن.‏ اعداد
و تو در کوهی که از آن بالا میروي وفات کرده،‏ به
قوم خود ملحق شو،‏ چنانکه برادرت هارون در کوه هور
مرد و به قوم خود ملحق شد.‏ اعداد
زیرا که شما در میان فرزنداناسرائیل نزد آب
مریبا قادش در بیابان سین به من بیوفایی نمودید،‏
چون که مرا در میان فرزنداناسرائیل تقدیس نکردید.‏
12 ،20
63 ،6
28 .25، 20
12 ،27 ؛ 48 ،33
.48
.49
.50
.51
13 ،20 اعداد
52
سپ.‏ زمین را پیش خود خواهی دید،‏ لیکن
به آنجا به زمینی که به فرزنداناسرائیل میدهم،‏ داخل
نخواهی شد.‏ باب
4 ،34
33
.1
و این است برکتی که موسی،‏ مرد خدا،‏ قبل از
وفاتش به فرزنداناسرائیل برکت داده،‏ پیدایش
گفت:‏ یهوه از سینا آمد،‏ و از سعیر بر ایشان طلوع
نمود و از کوه فاران درخشان گردید و با کرورهاي
مقدسین آمد،‏ و از دست راست او براي ایشان شریعت
آتشین پدید آمد.‏ یهودا
به درستی که قوم خود را دوست دارد و همه
مقدسانش در دست تو هستند و نزد پایهاي تو نشسته،‏
هر یکی از کلام تو بهرهمند میشوند.‏ امثال
موسی براي ما شریعتی امر فرمود که میراث
جماعت یعقوب است.‏
و او در یشّورون پادشاه بود،‏ هنگامی که رؤساي قوم
قبیله اسرائیل با هم جمع شدند.‏
رؤبین زنده بماند و نمیرد و مردان او در شماره کم
نباشند.‏
و این است دربارة یهودا که گفت:‏ اي یهوه صداي
یهودا را بشنو،‏ و او را به قوم خودش برسان.‏ به
دستهاي خود براي خویشتن جنگ کند و تو از
دشمنانش معاون میباشی.‏ عبرانیان
و دربارة گفت:‏ تمیم و اوریم تو نزد مرد
مقدس توست که او را در مسا امتحاننمودي.‏ و با او
نزد آب مریبا شکایت کردي.‏ عزرا ؛ خروج ؛ مزامیر
7 ،17
31 ،8
14 ،7
63 ،2
مزامیر 7 ،103
.4
.5
.6
.7
.8
18 ،78
.9
که دربارة پدر و مادر خود گفت که ایشان را
ندیدهام و برادران خود را نشناخت.‏ و پسران خود را
ندانست.‏ زیرا که کلام تو را نگاه میداشتند و عهد تو را
توجه مینمودند.‏ متی
احکام تو را به یعقوب تعلیم خواهند داد و شریعت
تو را به اسرائیل.‏ بخور به حضور تو خواهند آورد و
قربانیهاي سوختنی بر قربانگاه تو.‏
اي یهوه اموال او را برکت بده،‏ و اعمال دستهاي او
را قبول فرما.‏ کمرهاي مقاومتکنندگانش را بشکن.‏
کمرهاي دشمنان او را که دیگر برنخیزند.‏
و دربارة بنیامین گفت:‏ محبوب یهوه نزد وي در
امنیت ساکن میشود.‏ تمامی روز او را پناه میدهد و در
میان کتفهایش ساکن میشود.‏
و دربارة یوسف گفت:‏ زمینش از یهوه مبارك باد،‏
از چیزهاي نفیس آسمان و از شبنم،‏ و از درهها که در
زیرش وجود دارد؛ پیدایش
از چیزهاي نفیس محصولات آفتاب و از چیزهاي
نفیس نباتات ماه؛
از فخرهاي کوههاي قدیم،‏ و از چیزهاي نفیس
تپه ها و کویر،‏ جاودانی.‏
از چیزهاي نفیس زمین و آنچه در آن است،‏ و از
رضامندي او که در بوته ساکن بود.‏ برکت بر سر یوسف
برسد و بر فرق سر آنکه از برادران خود ممتاز گردید.‏
25 ،49
37 ،19
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
خروج 2 ،3
17. شکوه
او مثل نخستزادة گاوش باشد و شاخهایش
مثل شاخهاي گاو وحشی.‏ با آنها امتها را جمیعاً‏ تا به
1 ،49
14
.2
.3
- 204 -

ین
تی
ین نی
یس
انتهاي زمین خواهد زد.‏ و اینانند دههزارهاي افرایم و
هزارهاي منَسی.‏
و دربارة زبولون گفت:‏ اي زبولون در بیرون رفتنت
شاد باش،‏ و تو اي یساکار در خیمههاي خویش.‏
قومها را به کوه دعوت خواهند نمود.‏ در آنجا
قربانیهاي عدالت را خواهند گذرانید.زیرا که فراوانی
دریا را خواهند مکید و خزانههاي مخفی ریگ را.‏ مزامیر
تثنیه
اعداد 22 ،23
.18
.19
21 ،51 ؛ 6 ،4
.20
و دربارة جاد گفت:‏ متبارك باد آنکه جاد را
وسیع گرداند.‏ مثل شیرماده ساکن باشد،‏ و بازو و فرق
را نیز میدرد،‏
و سهم بهترین را براي خود نگاه دارد،‏ زیرا که در
آنجا نصیب حاکم محفوظ است و با سران قوم میآید
و عدالت یهوه و احکامش را با اسرائیل بجا میآورد.‏
و دربارة دان گفت:‏ دان بچۀ شیر است که از
باشان میجهد.‏
و دربارة نفتالی گفت:‏ اي نفتالی از رضامندي یهوه
سیر شو.‏ و از برکت او مملو گردیده،‏ مغرب و جنوب را
به تصرف آور.‏
و دربارة آذر گفت:‏ آذر از فرزندان مبارك شود،‏ و
نزد برادران خود مقبول شده،‏ پاي خود را به روغن فرو
برد.‏
نعلین تو از آهن و برنج است،‏ و مثل روزها
همچنان قوت تو خواهد بود.‏
اي یشورون مثل خدا کسی نیست،‏ که براي مدد
تو بر آسمانها سوار شود و در کبریاي خود بر ابره ا.‏
.21
.22
.23
.24
.25
.26
15 اشعیا‎57‎‏،‏
27. خداي
ازلی مسکن توست و در زیر تو بازوهاي
جاودانی است؛ و دشمن را از حضور تو اخراج کرده،‏
میفرماید هلاك کن.‏
پس اسرائیل در امن تی ساکن خواهد شد،‏ و
چشمۀ یعقوب به تنهایی ، در زمی که پر از غله و
شیره باشد و آسمان آن شبنم میریزد.‏
حال تو اي اسرائیل کیست مانند تو،‏
اي قومی که از یهوه نجات یافتهاید!‏ که او سپر نصرت
تو و شمشیر شکوه توست؛ و دشمنانت مطیع
توخواهند شد.‏ و تو بلندیهاي ایشان را پایمال خواهی
نمود.‏ مزامیر
که در مقابل اریحاست برآمد،‏ و یهوه تمامی زمین را،‏
از جلعاد تا دان،‏ به او نشان داد.‏
و تمامی نفتالی و زمین افرایم و منسی و تمامی
زمین یهودا را تا دریاي مغربی.‏
و جنوب را و میدان درة اریحا را که شهر نخلستان
است تا صوغر.‏ داوران
و یهوه وي را فرمود:‏ ا است زمی که براي
ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورده،‏ فرمودم که این
را به نسل تو خواهم داد،‏ به تو اجازه دادم که به چشم
خود آن را ببینی لیکن به آنجا عبور نخواهی کرد.‏
باب 27 ،3
‎16‎؛ ،1 13 ،3
.2
.3
.4
12 ،29 ؛ اعداد 7 ،12 پیدایش
5
سپ.‏ موسی بندة یهوه در آنجا به زمین موآب
برحسب قول یهوه مرد.‏ باب
و او را در زمین موآب در مقابل بیت-فعور،‏ در دره
دفن کرد،‏ و هیچ کس قبر او را تا امروز ندانسته است.‏
50 ،32
.6
9 یهودا
.7
و موسی چون وفات یافت،‏ صد و بیست سال
داشت،‏ و نه چشمش تار،‏ و نه قوتش کم شده بود.‏ یوشع
11 ،14
.8
و فرزنداناسرائیل براي موسی در دشت موآب
روز ماتم گرفتند.‏ پ س روزهاي ماتم و نوحهگري براي
موسی سپري گشت.‏ اعداد
و یوشع پسرنون از روح حکمت مملو بود،‏ چونکه
موسی دستهاي خود را بر او نهاده بود.‏ و
فرزنداناسرائیل او را اطاعت نمودند،‏ و برحسب آنچه
یهوه به موسی امر فرموده بود،‏ عمل کردند.‏ اعداد
و پیامبري مثل موسی تا بحال در اسرائیل
برنخاسته است که یهوه او را روبرو شناخته باشد،‏ خروج
18 ،27
29 ،20
.9
.10
11 ،33
.11
در همه نشانهها و معجزاتی که یهوه او را فرستاد
تا آنها را در سرزمین مصر به فرعون وهمه بندگانش و
تمامی زمینش بنماید،‏
و در تمامی دست قوي،‏ و همه آن هیبت عظیم
که موسی در نظر همۀ اسرائیل نمود.‏
.12
ارمیا 6 ،23
!
3 ،66
.28
29. خوشابه
34
1. و موسی از دشت موآب،‏ به کوه نبو،‏ بر قلۀ فسجه
- 205 -

يپا
نی
يرو
یان هرا
یبل
يرو
یوشع
یوشع
1
.1
.2
و واقع شد بعد از وفات موسی،‏ بندة یهوه،‏ که یهوه
یوشع پسر نون،‏ خادم موسی را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
موسی بندة من وفات یافته است.‏ پس هماکنون
برخیز و از این اُردن عبور کن،‏ تو و تمامی این قوم،‏ به
زمینی که من به ایشان،‏ یعنی به فرزنداناسرائیل
میدهم.‏ تثنیه
هر جایی که کف شما گذارده شود به شما
دادهام به موسی فرمودم.‏ تثنیه ؛ مزامیر
از صحرا و این لبنان تا نهر بزرگ یعنی نهر فرات،‏
تمامی زمین حتّیان و تا دریاي بزرگ به طرف مغرب
آفتاب،‏ مرز شما خواهد بود.‏ تثنیه
هیچکس را در تمامی روزاي عمرت یاراي مقاومت
با تو نخواهد بود.‏ چنانکه با موسی بودم با تو خواهم
بود؛ تو را دست نخواهم کشید و تو را ترك نخواهم
نمود.‏ ؛ تثنیه ؛ عبرانیان 13،
قوي و دلیر باش،‏ زیرا که تو ا قوم را متصرف
زمینی که براي پدران ایشان قسم خوردم که به ایشان
بدهم،‏ خواهی ساخت.‏ تثنیه
فقط قوي و بسیار دلیر باش تا برحسب تمامی
شریعتی که بندة من،‏ موسی تو را امر کرده است
متوجه شده،‏ عمل نمایی.‏ هرگز از آن به طرف راست
یا چپ تجاوز منما تا هر جایی که ، کامیاب شوي.‏
44 ،105
24 ،11
24 ،11
5
7 ،31
8 ،31
5 ،34
، چنانکه
باب 7 ،3
.3
.4
.5
.6
.7
اول پادشاهان
3 ،2
.8
این کتاب تورات از دهان تو دور نشود،‏ بلکه روز و
شب در آن تفکر کن تا برحسب هر آنچه در آن نوشته
شده است متوجه شده،‏ عمل نمایی زیرا همچنین
خود را پیروز خواهی ساخت،‏ و همچنین کامیاب
خواهی شد.‏ مزامیر ؛ دوم تواریخ
آیا تو را امر نکردم؟ پس قوي و دلیر باش؛ مترس و
هراسان مباش زیرا در هر جا که بروي یهوه خداي تو،‏
با توست.‏ باب
سپ.‏ یوشع سران قوم را امر فرموده،‏ گفت:‏
در میان لشکرگاه بگذرید و قوم را امر فرموده،‏
بگویید:‏ براي خود خوراك تهیه کنید،‏ زیرا که بعد از
سه روز،‏ شما از این اُردن عبور کرده،‏ داخل خواهید
شد تا تصرف کنید در زمینی که یهوه خداي شما،‏ به
شما براي مالکیت میدهد.‏
و یوشع رؤبینیان و جادیان و نصف قوم منَسی را
خطاب کرده،‏ گفت:‏
بیاد آورید آن سخن را که موسی،‏ بندة یهوه
شما امر فرموده،‏ گفت:‏ یهوه،‏ خداي شما به شما
آرامش میدهد و این زمین را به شما میبخشد.‏ اعداد
، به
.12
.13
20 ،32
.14
زنان و اطفال و گلهها شما در زمینی که موسی در
آن طرف اُردن به شما داد خواهند ماند،‏ و اما شما
مسلح شده،‏ یعنی همه مردان جنگی پیش
برادران خود عبور کنید،‏ و ایشان را کمک نمایید.‏
19 ،49 پیدایش
.15
تا یهوه برادران شما را مثل شما آرامش داده
باشد،‏ و ایشان نیز در زمینی که یهوه،‏ خداي شما به
ایشان میدهد تصرف کرده باشند؛ آنگاه به زمین
مالکیت خود خواهید برگشت و آنرا تصرف خواهید
کرد،‏ در آن که موسی،‏ بندة یهوه بهآن طرف اُردن به
سوي مشرق آفتاب به شما داد.‏
ایشان در جواب یوشع گفتند:‏ هر آنچه به ما
فرمودي خواهیم کرد،‏ و هر جا ما را بفرستی،‏ خواهیم
رفت.‏ خروج
موسی را در هر چیز اطاعت نمودیم،‏ تو را
نیز اطاعت خواهیم نمود،‏
فقط یهوه،‏ خداي تو،‏ با تو باشد چنانکه با موسی بود.‏
هر کسی که از حکم تو رو گرداند و کلام تو را در
هر چیزي که او را امر فرمایی اطاعت نکند،‏ کشته
خواهد شد؛ فقط قوي و دلیر باش.‏
8 ،19
.16
17. چنانکه
.18
2
.1
و یوشع پسرنون دو مرد جاسوس از شطّیم به
پنه فرستاده،‏ گفت:‏ روانه شده،‏ زمین و یریشو را
ببینید.‏ پ س رفته،‏ به خانۀ زن فاحشهاي که راحاب نام
داشت داخل شده،‏ در آنجا خوابیدند.‏ باب ؛ عبرانیان
،11
2 ،7
31
.2
.3
.4
و پادشاه یریشو را خبر دادند که اینک مردمان از
فرزنداناسرائیل امشب داخل این جا شدند تا زمین را
جاسوسی کنند.‏
و پادشاه یریشو نزد راحاب فرستاده،‏ گفت:‏ مردانی
را که نزد تو آمده،‏ به خانۀ تو داخل شدهاند،‏ بیرون
بیاور زیرا براي جاسوسی تمامی زمین آمدهاند.‏
و زن آن دو مرد را گرفته،‏ ایشان را پنهان کرد و
گفت:‏ آن مردان نزد من آمدند،‏ اما ندانستم از کجا
21 ،31
2 ،1
1 ،8
.9
10
.11
- 206 -

يرو
هرا
یس
هايدل
نیی
نیی
هرا
هرا
یام
هرا نی
نی
نی
نیی
بودند.‏ دوم سموئیل
و نزد کی به وقت بستن دروازه،‏ آن مردان در
تاریکی بیرون رفتند و نمیدانم که ایشان کجا رفتند.‏
به زودي ایشان را تعقیب نمایید که به ایشان خواهید
رسید.‏ خروج
لیکن او ایشان را به پشتبام برده،‏ در شاخههاي
کتان که براي خود بر پشتبام چیده بود،‏ پنهان کرده
بود.‏
سپ.‏ آن کسان،‏ ایشان را به اُردن تا اطراف آن
تعقیب نمودند،‏ و چون تعقیب کنندگان ایشان بیرون
رفتند،‏ دروازه را بستند.‏
و قبل از آنکه بخوابند،‏ او نزد ایشان به پشتبام
برآمد.‏
و به آن مردان گفت:‏ میدانم که یهوه این زمین را
به شما داده،‏ و ترس شما بر ما مستولی شده است،‏ و
تمام ساکنان زمین به سبب شما مأیوس شدهاند.‏ خروج
یوشع
19 ،17
9 ،15
.5
.6
7
.8
.9
27 ،23
.10
زیرا شنیدهایم که یهوه چگونه آب دریاي سرخ را
پیش شما خشکانید،‏ وقتی که از مصر بیرون
آمدید،‏ و آنچه به دو پادشاه اَموریان که به آن طرف
اُردن بودند کردید،‏ یعنی حون و عوج که ایشان را
تبعید کردید.‏ خروج ؛ اعداد
و چون شنیدیم ما گداخته شد،‏ و به سبب
شما دیگر در کسی جان نماند،‏ زیرا که یهوه خداي
شما،‏ بالا در آسمان و پا بر زمین خداست.‏ باب ؛
1 ،5
34 .24 ،21
21 ،14
.11
39 ،4 ؛ تثنیه 4 ،15 خروج
12
سپ.‏ هماکنون براي من به یهوه قسم بخورید که
چنانکه به شما رحم کردم،‏ شما نیز به خاندان پدرم
رحم خواهید نمود،‏ و نشانۀ اطمینان به من بدهید باب
25 .23 ،6
.13
که پدرم و مادرم و برادرانم و خواهرانم و هر چه
دارند زنده خواهید گذارد،‏ و جانهاي ما را از مرگ
رستگار خواهید ساخت.‏
آن مردان به وي گفتند:‏ جانهاي ما به عوض شما
بمیرند که چون یهوه این زمین را به ما بدهد،‏ اگر این
کار ما را بروز ندهید،‏ حتماً‏ به شما رحم و وفا خواهیم
کرد.‏
سپ.‏ ایشان را با طناب از دریچه پا کرد،‏ زیرا
خانۀ او بر حصار شهر بود و او بر حصار ساکن بود.‏ دوم
.14
15
33 ،11 قرنتیان
.16
و ایشان را گفت:‏ به کوه بروید مبادا
تعقیبکنندگان به شما برسند و در آنجا سه روز خود
را پنهان کنید،‏ تا تعقیبکنندگان برگردند.‏ بعد از آن
به خود بروید.‏
آن مردان به وي گفتند:‏ ما از این قسم تو که به
ما دادي رها خواهیم شد.‏
اینک چون ما به زمین داخل شویم،‏ ا طناب
ریسمان قرمز را به دریچهاي که ما را به آن پا
کردي ببند،‏ و پدرت و مادرت و برادرانت و تمامی
خاندان پدرت را نزد خود به خانه جمع کن.‏
و چنین خواهد شد که هر کسی که از در خانۀ تو
به کوچه بیرون رود،‏ خونش بر سرش خواهد بود و ما
آزاد خواهیم بود؛ و هر که نزد تو در خانه باشد،‏ اگر
کسی بر او دست بگذارد،‏ خونش بر سر ما خواهد بود.‏
و اگر این کار ما را بروز دهی،‏ از قسم تو که به ما
دادهاي دور خواهیم بود.‏
او گفت:‏ موافق کلام شما باشد.‏ پ س ایشان را روانه
کرده،‏ رفتند،‏ و طناب قرمز را به دریچه بست.‏
سپ.‏ ایشان روانه شده،‏ به کوه آمدند و در آنجا سه
روز ماندند تا تعقیب کنندگان برگشتند،‏ و تعقیب
کنندگان تمامی را جستجو کردند ولی ایشان را
نیافتند.‏
سپ.‏ آن دو مرد برگشته،‏ از کوه به زیر آمدند و از
نهر عبور نموده،‏ نزد یوشع پسرنون رسیدند،‏ و هر آنچه
به ایشان واقع شده بود،‏ براي وي بیان کردند.‏
و به یوشع گفتند:‏ یهوه تمامی زمین را به دست
ما داده است و همه ساکنان زمین به سبب ما مأیوس
شدهاند.‏
.17
.18
.19
.20
.21
22
23
.24
3
.1
بامدادان یوشع بزودي برخاسته،‏ او و تمامی
فرزنداناسرائیل از شطّیم روانه شده،‏ به اُردن آمدند،‏ و
قبل از عبور کردن در آنجا منزل گرفتند.‏ باب ؛ اعداد
12 ،6
1 ،25
.2
.3
.4
و بعد از سه روز امیران ایشان از میان لشکرگاه
گذشتند.‏
و قوم را امر کرده،‏ گفتند:‏ چون صندوق عهد یهوه،‏
خداي خود را ببینید که لاویان کاهن آن را میبرند،‏
آنگاه شما از جاي خود روانه شده،‏ در عقب آن بروید.‏
و در میان شما و آن،‏ به مقدار دوهزار اندازهآرنج
یید تا راهی که باید
مسافت باشد،‏ و نزدیک آن عبور
قبل از ا رفت بدانید،‏ زیرا که از ا نکردهاید.‏
- 207 -

هايآب
يرو
يرو
يرو
هايآب
ها یآب
ها یآب
يرو
يرو
يرو
کی
نی
یوشع
.5
و یوشع به قوم گفت:‏ خود را تقدیس نمایید زیرا
فردا یهوه در میان شما کارهاي عجیب خواهد کرد.‏ باب
13 ،7
.6
و یوشع کاهنان را خطاب کرده،‏ گفت:‏ صندوق عهد
را برداشته،‏ پیش قوم بروید.‏ پ س صندوق عهد را
برداشته،‏ پیش قوم روانه شدند.‏ باب
و یهوه یوشع را فرمود:‏ امروز به بزرگ ساختن تو در
نظر تمام اسرائیل شروع میکنم تا بدانند که چنانکه با
موسی بودم با تو نیز خواهم بود.‏ باب ؛
سپ.‏ تو کاهنان را که صندوق عهد را برمیدارند امر
فرموده،‏ بگو:‏ چون شما به کنار آب اُردن برسید در
اُردن بایستید.‏
و یوشع فرزنداناسرائیل را گفت:‏ اینجا نزدیک آمده،‏
سخنان یهوه خداي خود را بشنوید.‏ خروج
و یوشع گفت:‏ به این خواهید دانست که خداي
زنده در میان شماست،‏ و او کنعانیان و حتّیان و
حویان و فَرِزیان و جرْجاشیان و اَموریان و یبوسیان را
از پیش شما حتماً‏ بیرون خواهد کرد.‏
اینک صندوق عهد یهوه تمامی زمین،‏ پیش
شما به اُردن عبور میکند.‏
سپ.‏ هماکنون دوازده نفر از قومهاي اسرائیل،‏
یعنی از هر قوم یک نفر را انتخاب کنید.‏ باب
و واقع خواهد شد چون کف پایهاي کاهنانی که
صندوق یهوه،‏ یهوه تمامی زمین را برمیدارند در
اُردن قرار گیرد که اُردن،‏ یعنی ی که
از بالا میآید شکافته شده مثل توده بر روي هم
خواهد ایستاد.‏
و چون قوم از خیمههاي خود روانه شدندتا از
اُردن عبور کنند و کاهنان صندوق عهد را پیش
قوم میبردند.‏ اعمال رسولان
و حمل کنندگان صندوق به اُردن رسیدند،‏ و
پایهاي کاهنانی که صندوق را برداشته بودند،‏ به کنار
آب فرو رفت و اُردن،‏ تمام وقت درو،‏ بر همۀ کنارههایش سیلاب میشود.‏
آنهنگام،‏ ی که از بالا میآمدند،‏ ایستادند و
به مسافتی بسیار دور تا شهر آدم که به طرف صرْتان
است،‏ بلند شد،‏ و آبی که به سوي دریاي در دشت،‏
یعنی دریاي نمک میرفت تماماً‏ قطع شد،‏ و قوم در
مقابل یریشو عبور کردند.‏ خروج ؛ مزامیر ؛ پیدایش
،8
6 ،6
17 .5 ،1
26 ،32
2 ،4
3 ،114
14 ،4
21 ،14
45 ،7
.7
8
.9
.10
.11
12
.13
.14
.15
.16
3
.17
و کاهنانی که صندوق عهد یهوه را برمیداشتند،‏
در میان اُردن بر خشکی قایم ایستادند،‏ و همه اسرائیل
به خشکی عبور کردند تا تمامی قوم از اُردن،‏ همگی
گذشتند.‏
4
.1
.2
و آنهنگام،‏ چون تمامی قوم از اُردن همگی
گذشتند،‏ یهوه یوشع را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
دوازده نفر از قوم،‏ یعنی از هر قوم نفر را
بگیرید.‏
و ایشان را امر کرده،‏ بگویید:‏ از اینجا از میان اُردن
از جایی که پایهاي کاهنان قایم ایستاده بود،‏ دوازده
سنگ بردارید،‏ و آنها را با خود برده،‏ در منزلی که
امشب در آن فرود میآیید بنهید.‏
سپ.‏ یوشع آن دوازده مرد را که از فرزنداناسرائیل
انتخاب کرده بود،‏ یعنی از هر قوم یک نفر طلبید.‏
و یوشع به ایشان گفت:‏ پیش صندوق یهوه،‏ خداي
خود به میان اُردن بروید،‏ و هر کسی از شما یک سنگ
موافق شمارة قومهاي فرزنداناسرائیل بر دوش خود
بردارد.‏
تا این در میان شما علامتی باشد.‏ هنگامی که
پسران شما در زمان آینده پرسیده،‏ گویند که مقصود
شما از این سنگها چیست،‏
آنگاه به ایشان بگویید که آبهاي اُردن از حضور
صندوق عهد یهوه شکافته شد،‏ یعنی هنگامی که آن از
اُردنمیگذشت،‏ آبهاي اُردن شکافته شد،‏ پس ا
سنگها به جهت فرزنداناسرائیل براي یادگاري ابدي
خواهد بود.‏
و فرزنداناسرائیل موافق آنچه یوشع امر فرموده بود
کردند،‏ و دوازده سنگ از میان اُردن به طوري که یهوه
به یوشع فرموده بود،‏ موافق شمارة قومهاي
فرزنداناسرائیل برداشتند،‏ و آنها را با خود به جایی که
در آن منزل گرفتند برده،‏ آنها را در آنجا نهادند.‏
و یوشع در وسط اُردن،‏ در جایی که پایهاي کاهنانی
که صندوق عهد را برداشته بودند،‏ ایستاده بود،‏ دوازده
سنگ نصب کرد و در آنجا تا امروز هست.‏
و کاهنانی که صندوق را برمیداشتند،‏ در وسط
اُردن ایستادند تا هر آنچه یهوه یوشع را امر فرموده بود
که به قوم بگوید تمام شد،‏ به حسب آنچه موسی به
یوشع امر کرده بود.‏ و قوم با عجله عبور کردند.‏
و بعد از آنکه تمامی قوم کلاً‏ گذشتند،‏ آنهنگام،‏
صندوق یهوه و کاهنان به حضور قوم عبور کردند.‏
و پسرانرؤبین و پسرانجاد و نصف قوم منَسی
مسلح شده،‏ پیش فرزنداناسرائیل عبور کردند،‏
خروج 14 .8 ،13
باب 13 ،3
باب 12 ،3
.3
4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
- 208 -

یان
یان
يرو
نی
هرا
هآن
هکُ‏
8
چنانکه موسی به ایشان گفته بود.‏ خروج
قریب به چهلهزار نفر لشکرِ‏ مسلح به حضور یهوه
به صحراي یریشو براي جنگ عبور کردند.‏
و در آن روز یهوه یوشع را در نظر تمامی
اسرائیل بزرگ ساخت،‏ و از او در تمام ایام عمرش
میترسیدند،‏ چنانکه از موسی ترسیده بودند.‏ ؛
یوشع
باب 7 ،3
29 .21 ،32
،
.13
.14
9 7، دوم سموئیل
.15
.16
و یهوه یوشع را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
کاهنانی را که صندوق شهادت را برمیدارند،‏ بگو
که از اُردن عبور کنند.‏
سپ.‏ یوشع کاهنان را امر کرده،‏ گفت:‏ از اُردن
عبور کنید.‏
و چونکاهنانی که صندوق عهد یهوه را
برمیداشتند،‏ از میان اُردن برآمدند و کف پایهاي
کاهنان بر خشکی گذارده شد،‏ آنگاه آب اُردن بجاي
خود برگشت و مثل پیش بر تمامی کنارههایش جاري
شد.‏
و در روز دهم از ماه اول،‏ قوم از اُردن عبور کرده و
در جِلْجال در سمت شرقی یریشو اردو زدند.‏ باب
و یوشع آن دوازده سنگ را که از اُردن گرفته
بودند،‏ در جِلْجال نصب کرد.‏
و فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ گفت:‏ چون
پسران شما در زمان آینده از پدران خود پرسیده،‏
گویند که این سنگها چیست،‏
آنگاه پسران خود را تعلیم داده،‏ گویید که اسرائیل
از این اُردن به خشکی عبور کردند.‏
زیرا یهوه،‏ خداي شما،‏ آب اُردن را جلوي شما
خشکانید تا شما عبور کردید،‏ چنانکه یهوه خداي شما
به دریاي سرخ کرد که آن را جلوي ما خشکانید تا ما
عبور کردیم.‏ خروج
تا تمامی قومهاي زمین دست یهوه را بدانند که
آن زورآور است،‏ و از یهوه،‏ خداي شما،‏ همۀ اوقات
بترسند.‏ اشعیا
9 ،5
باب 17 ،3
21 ،14
1 ،59
17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
5
.1
و آنهنگام،‏ چون تمامی پادشاهان اَموری که به
آن طرف اُردن به سمت مغرب بودند،‏ و تمامی
پادشاهان کنعانی که به کناره دریا بودند،‏ شنیدند
که یهوه آب اُردن را پیش فرزنداناسرائیل
خشکانیده بود تا ما عبور کردیم،‏ دلهاي ایشان مأیوس
شد و از ترس فرزنداناسرائیل،‏ دیگر جان در ایشان
نماند.‏ ؛
در آن وقت،‏ یهوه به یوشع فرمود:‏ کاردها از سنگ
چخماق براي خود بساز،‏ و فرزنداناسرائیل را بار دیگر
ختنه کن.‏ خروج
و یوشع کاردها از سنگ چخماق ساخته،‏
فرزنداناسرائیل را بر تپه آرالوت ختنه کرد.‏
و سبب ختنه کردن یوشع این بود که تمام مردان
قوم،‏ یعنی تمام مردان جنگی که از مصر بیرون آمدند،‏
به سر راه در صحرا مردند.‏
تمامی قوم که بیرون آمدند ختنه بودند،‏ ولی تمامی
قوم که در صحرا بعد از بیرون آمدن ایشان از مصر به
سر راه متولد شدند،‏ ختنه نگشتند.‏
زیرا فرزنداناسرائیل چهل سال در بیابان
میرفتند،‏ تا تمامی آن طایفه،‏ یعنی آن مردان جنگی
که از مصر بیرون آمده بودند،‏ تمام شدند.‏ به این دلیل
که صداي یهوه را نشنیدند و یهوه به ایشان قسم
خورده،‏ فرمود:‏ شما را نمیگذارم که آن زمین را
ببینید که یهوه براي پدران ایشان قسم خورده بود که
آن را به ما بدهد،‏ زمینی که به شیر و عسل جاري
است.‏ اعداد ؛ خروج 3،
و اما پسران ایشان که در جاي ا برخیزانیده بود،‏
یوشع ایشان را ختنه کرد،‏ زیرا ختنهنشده بودند
چونکه ایشان را در راه ختنه نکرده بودند.‏
و آنهنگام،‏ چون از ختنه کردن تمام قوم فارغ
شدند،‏ در جایهاي خود در لشکرگاه ماندند تا شفا
یافتند.‏
و یهوه به یوشع فرمود:‏ امروز ننگ مصر را از روي
شما غلطانیدم.‏ از ا سبب نام آن مکان تا امروز
جِلْجال خوانده میشود.‏
و فرزنداناسرائیل در جِلْجال اردو زدند و جشن
پِسح را در شب روز چهاردهم ماه،‏ در صحراي یریشو
نگاه داشتند.‏ خروج ؛ لاویان 23،
و در فرداي بعد از پِسح در همان روز،‏ از حاصل
نۀ زمین،‏ نان بدون خمیرترش و خوشههاي برشته
شده خوردند.‏ اول قرنتیان
و در فردايآن روزي که از حاصل زمین خوردند،‏
منّ‏ موقوف شد و فرزنداناسرائیل دیگر منّ‏ نداشتند،‏ و
در آن سال از محصول زمین کنعان میخوردند.‏
و واقع شد چون یوشع نزد یریشو بود که چشمان
خود را بالا انداخته،‏ دید که اینک مردي با شمشیر
برهنه در دست خود پیش وي ایستاده بود.‏ و یوشع
نزد وي آمده،‏ او را گفت:‏ آیا تو از ما هستی یا از
5
8 ،5
24 ،2
25 ،4
6 ،12
باب 16 ،3
23 ،14
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 209 -

يرو
يرو
کی
لی
يرو
یم
لی
دشمنان ما؟ اعداد
گفت:‏ نه،‏ بلکه من سردار لشکر یهوه هستم که
هماکنون آمدم.‏ پ س یوشع به زمین افتاده،‏ سجده
کرد و به وي گفت:‏ آقایم به بندة خود چه میگوید؟
سردار لشکر یهوه به یوشع گفت که نعلین خود را
از پایت بیرون کن زیرا جایی که تو ایستادهاي مقدس
است.‏ و یوشع چنین کرد.‏
یوشع
خروج 5 ،3
31 .23 ،22
.14
.15
6
.1
.2
و یریشو به سبب فرزنداناسرائیل سخت بستهشد،‏
به طوري که کسی به آن رفت و آمد نمیکرد.‏
و یهوه به یوشع فرمود:‏ ببین یریشو و ملکَش و
مردان جنگی را به دست تو تسلیم کردم.‏ باب
سپ.‏ شما یعنی همۀ مردان جنگی،‏ شهر را طواف
کنید،‏ و یک مرتبه دور شهر بگردید،‏ و شش روز چنین
کن.‏
و هفت کاهن پیش صندوق،‏ هفت شیپورٍ‏ یوب
بردارند،‏ و در روز هفتم شهر را هفت مرتبه طواف
کنید،‏ و کاهنان شیپورها را بنوازند.‏
و چون بوق یوبیل کشیده شود و شما صداي شیپور
را بشنوید،‏ تمامی قوم به صداي بلند صدا کنند،‏ و
حصار شهر به زمین خواهد افتاد،‏ و هر کس از قوم
پیش خود برآید.‏
سپ.‏ یوشع پسرنون کاهنان را خوانده،‏ به ایشان
گفت:‏ صندوق عهد را بردارید و هفت کاهن هفت
شیپوري یوبیل را پیش صندوق یهوه بردارند.‏ تثنیه
و به قوم گفتند:پیش بروید و شهر را طواف کنید،‏ و
مردان مسلح پیش صندوق یهوه بروند.‏
و چون یوشع این را به قوم گفت،‏ هفت کاهن هفت
شیپوري یوبیل را برداشته،‏ پ یش یهوه رفتند و
شیپورها را نواختند و صندوق عهد یهوه از عقب ایشان
روانه شد.‏ ایوب
و مردان مسلح پیش کاهنانی که شیپورها را
مینواختند رفتند،‏ و ساقه لشکر از عقب صندوق روانه
شدند؛ و چون میرفتند،‏ کاهنان شیپورها را
مینواختند.‏
و یوشع قوم را امر فرموده،‏ گفت:‏ صدا نزنید و
صداي شما شنیده نشود،‏ بلکه سخنی از دهان شما
بیرون نیاید تا روزي که به شما بگویم که صدا کنید.‏
آن وقت صدا زنید.‏
سپ.‏ صندوق یهوه را به شهر طواف داد و
مرتبه دور شهر گردش کرد.‏ و ایشان به لشکرگاه
برگشتند و شب را در لشکرگاه به سر بردند.‏
بامدادان یوشع به زودي برخاست و کاهنان
صندوق یهوه را برداشتند.‏ ؛
و هفت کاهن هفت شیپوري یوب را برداشته،‏
پیش صندوق یهوه میرفتند،‏ و شیپورها را مینواختند،‏
و مردان مسلح پیش ایشان میرفتند،‏ و ساقه لشکر از
عقب صندوق یهوه رفتند،‏ و چون رفتند کاهنان
شیپورها را مینواختند.‏
سپ.‏ روز دوم،‏ شهر را یک مرتبه طواف کرده،‏ به
لشکرگاه برگشتند،‏ و شش روز چنین کردند.‏
و در روز هفتم،‏ وقت طلوع خورشید،‏ به زودي
برخاسته،‏ شهر را به همین طور هفت مرتبه طواف
کردند،‏ جز اینکه در آن روز شهر را هفت مرتبه طواف
کردند.‏ باب
و چنین شد در مرتبۀ هفتم،‏ چون کاهنان
شیپورها را نواختند که یوشع به قوم گفت:‏ صدا زنید
زیرا یهوه شهر را به شما داده است.‏
و خود شهر و هر چه در آن است براي یهوه حرام
خواهد شد،‏ و راحاب فاحشه فقط،‏ با هر چه با وي در
خانه باشد زنده خواهند ماند،‏ زیرا رسولانی را که
فرستادیم پنهان کرد.‏ باب ؛ عبرانیان
و اما شما خویشتن را از چیز حرام نگاه دارید،‏
مبادا بعد از آنکه آن را حرام کرده باشید،‏ از آن چیز
حرام بگیرید و لشکرگاه اسرائیل را حرام کرده،‏ آن را
بدبخت سازید.‏ لاویان
و تمامی نقره و طلا و ظروف مسین و آهنین،‏
وقف یهوه میباشد و به خزانۀ یهوه گذارده شود.‏ میکاه
،4
31 ،11
16 ،7
باب 1 ،3
14 ،2
28 ،27
16 ،7
.12
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
13
.20
آنگاه قوم صدا زدند و شیپورها را نواختند.‏ و چون
قوم صداي شیپور را شنیدند و قوم با صداي بلند صدا
زدند،‏ حصار شهر به زمین افتاد.‏ و قوم یعنی هر کس
پیش خود به شهر وارد شد و شهر را گرفتند.‏
30 ،11 عبرانیان
.21
و هر آنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پیر
و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاك
کردند.‏ اول سموئیل
و یوشع به آن دو مرد که به جاسوسی زمین رفته
بودند،‏ گفت:‏ به خانۀ زن فاحشه بروید،‏ و زن را با هر
چه دارد از آنجا بیرون آرید چنانکه براي وي قسم
خوردید.‏ باب
سپ.‏ آن دو جوان جاسوس داخل شده،‏ راحاب و
3 ،15
12 ،2
.22
23
8 ،10
1 ،8
25 ،39
3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
11
- 210 -

يعا
يعا
يرو
نی
کی
کی
کی
يرو
نی
پدرش و مادرش و برادرانش را با هر چه داشت بیرون
آوردند،‏ تمام خویشانش را آورده،‏ ایشان را بیرون
لشکرگاه اسرائیل جا دادند.‏
و شهر را با آنچه در آن بود،‏ به آتش سوزانیدند.‏
لیکن نقره و طلا و ظروف مسین و آهنین را به خزانۀ
خانه یهوه گذاردند.‏
و یوشع،‏ راحاب فاحشه و خاندان پدرش را با هر
چه از آن او بود زنده نگاه داشت،‏ و او تا امروز در میان
اسرائیل ساکن است،‏ زیرا رسولان را که یوشع براي
جاسوسی یریشو فرستاده بود پنهان کرد.‏ باب ؛
یوشع
12 ،2
.24
.25
25 ،1 داوران
.26
و در آنوقت یوشع ایشان را قسم داده،‏ گفت:‏
ملعون باد به حضور یهوه کسی که برخاسته،‏ این شهر
یریشو را بنا کند؛ به نخستزادة خود بنیادش خواهد
نهاد،‏ و به پسر کوچک خود دروازههایش را برپا خواهد
نمود.‏ اول پادشاهان
و یهوه با یوشع میبود و اسم او درتمامی آن زمین
شهرت یافت.‏
34 ،16
.27
7
.1
و فرزنداناسرائیل در آنچه حرام شده بود خیانت
ورزیدند،‏ زیرا عخان پسر کَرْمی پسر زبدي پسر زارح از
قوم یهودا،‏ از آنچه حرام شده بود گرفت،‏ و خشم یهوه
بر فرزنداناسرائیل افروخته شد.‏ باب ؛ اول تواریخ
؛ لاویان
7 ،2
20 ،22
28 ،27
.2
و یوشع از یریشو تا عاي که نزد بیت-آون به طرف
شرقی بیتئیل واقع است،‏ مردان فرستاد و ایشان را
خطاب کرده،‏ گفت:‏ بروید و زمین را جاسوسی کنید.‏
پس آن مردان رفته،‏ عاي را جاسوسی کردند.‏ باب ؛
12 ،18
1 ،2
.3
4
.5
.6
و نزد یوشع برگشته،‏ او را گفتند:‏ تمامی قوم برده
نشوند؛ به قدر دو یا سه هزار نفر میتوانند بروند،‏ و عاي
را بزنند و تمامی قوم را به آنجا زحمت ندهی زیرا که
ایشان کماند.‏
سپ.‏ قریب به سه هزار نفر از قوم به آنجا رفتند و از
حضور مردان فرار کردند.‏
و مردان از آنها به قدر سی و شش نفر کشتند
و از پیش دروازه تا شباریم ایشان را تعقیب نموده،‏
ایشان را در سراشیبی زدند.‏ و دل قوم مأیوس شده،‏
مثل آب گردید.‏
و یوشع و بزرگان اسرائیل جامۀ خود را چاك زده،‏
پیش صندوق یهوه تا شام رو به زمین افتادند،‏ و خاك
به سرهاي خود پاشیدند.‏ پیدایش ؛ اعداد
ویوشع گفت:‏ آه اي یهوه یهوه براي چه این قوم را
از اُردن عبور دادي تا ما را به دست اَموریان تسلیم
کرده،‏ ما را هلاك کنی.‏ کاش راضی شده بودیم که به
آن طرف اُردن بمانیم.‏
آه اي یهوه چه بگویم بعد از آنکه اسرائیل از حضور
دشمنان خود پشت کرده است.‏
زیرا چون کنعانیان و تمامی ساکنان زمین ا را
بشنوند،‏ دور ما را خواهند گرفت و نام ما را از ا
زمین ریشهکن خواهند کرد.‏ و تو به اسم بزرگ خود
چه خواهی کرد؟ خروج
یهوه به یوشع فرمود:‏ برخیز!‏ چرا تو به این طور به
خود افتادهاي؟
اسرائیل گناه کرده،‏ و از عهدي نیز که به ایشان
امر فرمودم تجاوز نمودهاند و از چیز حرام هم گرفته،‏
دزدیدهاند،‏ و انکار کرده،‏ آن را در اسباب خود
گذاشتهاند.‏
از این سبب فرزنداناسرائیل نمیتوانند به حضور
دشمنان خود بایستند و از حضور دشمنان خود پشت
دادهاند،‏ زیرا که نفرین شدهاند.‏ و اگر چیز حرام را از
میان خود تباه نسازید،‏ من دیگر با شما نخواهم بود.‏
برخیز قوم را تقدیس نما و بگو براي فردا خویشتن
را تقدیس نمایید،‏ زیرا یهوه خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ اي اسرائیل چیزي حرام در میان توست و
تا این چیز حرام را از میان خود دور نکنی،‏ پیش
دشمنان خود نمیتوانی ایستاد.‏
سپ.‏ بامدادان،‏ شما موافق قومها خود نزد
بیایید،‏ و چنین شود که قومی را که یهوه انتخاب کند
به قبیلههاي خود نزدیک آیند؛ و قبیلهاي را که یهوه
انتخاب کند،‏ به خاندانهاي خود نزد بیایند؛ و
خاندانی را که یهوه انتخاب کند به مردان خود نزدیک
آیند.‏
و هر که آن چیز حرام نزد او یافت شود،‏ با هر چه
دارد به آتش سوخته شود،‏ زیرا که از عهد یهوه تجاوز
نموده،‏ ننگی در میان اسرائیل به عمل آورده است.‏ تثنیه
6 ،14
34 ،34
باب 5 ،3
12 ،32
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14
.15
17 ،13
23 19، ؛ داوران
16
سپ.‏ یوشع بامدادان بزودي برخاسته،‏ اسرائیل را
به قومها ایشان نزدیک آورد و قوم یهودا گرفته شد.‏ باب
12 ،8 ؛ 12 ،6 ؛ 1 ،3
.17
و قبیلۀ یهودا را نزد آورد و قبیلۀ زارحیان
گرفته شد.‏ پ س قبیلۀ زارحیان را به مردان ایشان
نزدیک آورد و زبدي گرفته شد.‏ اعداد
20 ،26
- 211 -

يعا
کی
يعا
يعا
يعا
یس
یب
هرا
يجا
يرو
21
یوشع
.18
و خاندان او را به مردان ایشان نزد آورد و
عخان پسر کَرْمی پسر زبدي پسر زارح از قوم یهودا
گرفته شد.‏
و یوشع به عخان گفت:‏ اي پسر من،‏ هماکنون
یهوه خداي اسرائیل را جلال بده و نزد او اعتراف نما و
مرا خبر بده که چه کردي و از ما مخفی مدار.‏ یوحنا
24 ،9
.19
؛ اول سموئیل
43 ،14
.20
عخان در جواب یوشع گفت:‏ در واقع به یهوه
خداي اسرائیل گناه کرده،‏ و چنین و چنان به عمل
آوردهام
در میان غنیمت ردایی فاخر شنعاري و
دویست شکل نقره و یک شمش طلا که وزنش پنجاه
شکل بود دیدم،‏ آنها را طمع ورزیده،‏ گرفتم،‏ و اینک
در میان خیمۀ من در زمین است و نقره زیر آن
میباشد.‏
آنگاه یوشع رسولان فرستاد و به خیمه دویدند،‏ و
آن در خیمه او پنهان بود و نقره زیر آن
و آنها را از میان خیمه گرفته،‏ نزد یوشع و همه
فرزنداناسرائیل آوردند و آنها را به حضور یهوه نهادند.‏
و یوشع و تمامی فرزنداناسرائیل با وي،‏ عخان
پسر زارح و نقره و ردا و شمش طلا و پسرانش و
دخترانش و گاوانش و الاقانش و گوسفندانش و
خیمهاش و تمامی دارائیش را گرفته،‏ آنها را به دره
عخور بردند.‏
و یوشع گفت:‏ براي چه ما را بدبخت ساختی؟
یهوه امروز تو را بدبخت خواهد ساخت.‏ پس تمامی
اسرائیل او را سنگسار کردند و آنها را به آتش
سوزانیدند و ایشان را به سنگها سنگسار کردند.‏
و تودة بزرگ از سنگها بر او برپا داشتند که تا به
امروز هست.‏ و یهوه از شدت خشم خود برگشت؛
بنابراین اسم آن مکان تا امروز دره عخور نامیده شده
است.‏
.
21. چون
.22
.23
.24
.25
.26
8
.1
و یهوه به یوشع فرمود:‏ مترس و هراسان مباش.‏
تمامی مردان جنگی را با خود بردار و برخاسته،‏ به
عاي برو.‏ اینک پادشاه عاي و قوم او و شهرش و
زمینش را به دست تو دادم.‏ تثنیه
و به و ملکش به طوري که به یریشو و ملکش
عمل نمودي بکن،‏ لیکن غنیمتش را با حیواناتش براي
خود به تاراج گیرید و در پشت شهر کمین ساز.‏ باب
25 9، ؛ داوران
3
.4
.5
.6
سپ.‏ یوشع و همه مردان جنگی برخاستند تا به
عاي بروند.‏ و یوشع هزار نفر از مردان دلاور
انتخاب کرده،‏ ایشان را در شب فرستاد.‏
و ایشان را امر فرموده،‏ گفت:‏ اینک شما براي شهر
در کمین باشید،‏ یعنی از پشت شهر و از شهر بسیار
دور مروید،‏ و همۀ شما آماده باشید.‏
و من و تمام قومی که با منند،‏ نزدیک شهر خواهیم
آمد،‏ و چون مثل دفعۀ اول در مقابله ما بیرون آیند،‏ از
پیش ایشان فرار خواهیم کرد.‏
و ما را تعقیب خواهند کرد تا ایشان را از شهر دور
سازیم،‏ زیرا خواهند گفت که مثل دفعۀ اول از حضور
ما فرار میکنند؛ پس از پیش ایشان خواهیم گریخت.‏
5 ،7 باب
.7
.8
9
آنگاه از کمینگاه برخاسته،‏ شهر را به تصرف آورید،‏
زیرا یهوه،‏ خداي شما آن را به دست شما خواهد داد.‏
و چون شهر را گرفته باشید،‏ پس شهر را به آتش
بسوزانید و موافق سخن یهوه به عمل آورید.‏ اینک شما
را امر نمودم.‏
سپ.‏ یوشع ایشان را فرستاد و به کمینگاه رفته،‏ در
میان بیتئیل و عاي به طرف غر عاي ماندند و
یوشعآن شب را در میان قوم بسر برد.‏
و یوشع بامدادان بزودي برخاسته،‏ قوم را
صفآرایی نمود،‏ و او با بزرگان اسرائیل پیش قوم
بسوي روانه شدند.‏ باب ؛
و تمامی مردان جنگی که با وي بودند روانه شده،‏
نزدیک آمدند و در مقابل شهر رسیده،‏ به طرف شمال
فرود آمدند.‏ و در میان او و عاي درهاي بود.‏
و قریب به پنج هزار نفر گرفته،‏ ایشان را در میان
بیتئیل و عاي به طرف غربی شهر در کمین نهاد.‏
سپ.‏ قوم،‏ یعنی تمامی لشکر که به طرف شمالی
شهر بودند و آنانی را که به طرف غربی شهر در کمین
بودند قرار دادند؛ و یوشع آن شب از میان دره عبور
کرد.‏
و چون پادشاه این را دید او و تمامی قومش
عجله نموده،‏ به زودي برخاستند،‏ و مردان شهر به
مقابلۀ فرزنداناسرائیل براي جنگ به معین پیش
عربه بیرون رفتند؛ و او ندانست که در پشت شهر براي
وي در کمین هستند.‏
و یوشع و همۀ اسرائیل خود را در حضور ایشان
شکست خورده نشان داده،‏ به بیابان فرار کردند.‏
و تمامی قومی را که در شهر بودند ندا در دادند
16 ،7
15 .12 ،6
.10
.11
.12
13
.14
.15
.16
،6
7 ،31
.2
- 212 -

يعا
يعا
يعا
يعا
نی
يعا
کی
هآن
يعا
يعا
يعا
نیی
يعا
نشا
هنهکُ‏
تا ایشان را تعقیب کنند.‏ پ س یوشع را تعقیب نموده،‏
از شهر دور شدند.‏
و هیچکس در عاي و بیتئیل باقی نماند که از
عقب فرزنداناسرائیل بیرون نرفت،‏ و دروازههاي شهر
را باز گذاشته،‏ اسرائیل را تعقیب نمودند.‏
و یهوه به یوشع فرمود:‏ نیزهاي که در دست
توست،‏ بسوي دراز کن،‏ زیرا آن را به دست تو
دادم؛ و یوشع،‏ نیزهاي را که به دست خود داشت به
سوي شهر دراز کرد.‏
و آنانی که در کمین بودند،‏ بزودي از جاي خود
برخاستند و چون او دست خود را دراز کرد،‏ دویدند و
داخل شهر شده،‏ آن را گرفتند و عجله نموده،‏ شهر را
به آتش سوزانیدند.‏
و مردان بر عقب نگریسته،‏ دیدند که اینک
دود شهر بسوي آسمان بالا میرود.‏ پ س براي ایشان
طاقت نماند که به ا طرف و آن طرف بگریزند.‏ و
قومی که به سوي صحرا میگریختند بر تعقیب
کنندگان خود برگشتند.‏
و چون یوشع و تمامی اسرائیل دیدند که آنانی که
در کمین بودند،‏ شهر را گرفتهاند و دود شهر بالا
میرود،‏ ایشان برگشته،‏ مردان را شکست دادند.‏
و دیگران به مقابلۀ ایشان از شهر بیرون آمدند،‏ و
ایشان در میان اسرائیل بودند.‏ آنان از طرف و
اینان از طرف دیگر و ایشان را میکشتند به حدي که
کسی از آنها باقی نماند و نجات نیافت.‏ تثنیه ؛ خروج
یوشع
،14
2 ،7
.17
.18
.19
.20
.21
.22
28
.23
و پادشاه عاي را زنده گرفته،‏ او را نزد یوشع
آوردند.‏
و آنهنگام،‏ چون اسرائیل از کشتن همۀ ساکنان
در صحرا و در بیابانی که ایشان را در آن تعقیب
مینمودند فارغ شدند،‏ و همۀ ا از دم شمشیر افتاده،‏
هلاك گشتند،‏ تمامی اسرائیل به برگشته،‏ آن را
از دم شمشیر کشتند.‏
و همۀ آنانی که در آن روز از مرد و زن افتادند،‏
دوازده هزار نفر بودند یعنی تمامی مردمان
زیرا یوشع دست خود را که با نیزه دراز کرده بود،‏
پس نکشید تا تمامی ساکنان را هلاك کرد.‏ خروج
.
.24
.25
.26
11 ،17
.27
لیکن حیوانات و غنیمت آن شهر را اسرائیل براي
خود به تاراج بردند موافق کلام یهوه که به یوشع امر
فرموده بود.‏
سپ.‏ یوشع را سوزانید و آن را تودة ابدي و
خرابه ساخت که تا امروز باقی است.‏
و پادشاه را تا وقت شام به دار کشید،‏ و در
وقت غروب آفتاب،‏ یوشع فرمود تا جنازه او را از دار
پا آورده،‏ او را نزد دهنۀدروازة شهر انداختند و تودة
بزرگ از سنگها بر آن برپا کردند که تا امروز باقی
است.‏ باب
آنگاه یوشع قربانگاهی براي یهوه،‏ خداي اسرائیل
در کوه عیبال بنا کرد.‏ تثنیه
موسی،‏ بندة یهوه فرزنداناسرائیل را امر
فرموده بود،‏ به طوري که در کتاب تورات موسی نوشته
شده است،‏ یعنی قربانگاهی از سنگهاي ناتراشیده که
کسی بر آنها آلات آهنین بلند نکرده بود و بر آن
قربانیهاي صلح براي یهوه گذرانیدند و قربانیهاي
صلح قربانی کردند.‏ خروج
و در آنجا بر آن سنگها نسخۀ تورات موسی را که
نوشته بود به حضور فرزنداناسرائیل مرقوم ساخت.‏
و تمامی اسرائیل و بزرگان و امیران و داوران
ایشان به هر دو طرف صندوق پیش لاویان کاهن که
صندوق عهد یهوه را برمیداشتند ایستادند،‏ هم غریبان
و هم بومیان؛ نصف ای به طرف کوه جرِزیم و نصف
ایشان به طرف کوه عیبال چنانکه موسی بندة یهوه امر
فرموده بود،‏ تا قوم اسرائیل را اول برکت دهند.‏ تثنیه
29 ،11
4 ،27
،
25 ،20
27 ،10
.29
.30
31. چنانکه
.32
.33
؛
،
12 ،27
.34
و بعد از آن تمامی سخنان شریعت هم برکتها و
هم لعنتها را به طوري که در کتاب تورات مرقوم
است،‏ خواند.‏ تثنیه
از هر چه موسی امر فرموده بود،‏ حرفی نبود که
یوشع به حضور تمام جماعت اسرائیل با زنان و اطفال
و غریبانی که در میان ایشان میرفتند،‏ نخواند.‏
12 ،27
.35
9
.1
و آنهنگام،‏ تمامی پادشاهان حتّیان و اَموریان و
کنعانیان و فَرِزیان و حویان یبوسیان به آن طرف
اُردن در کوه و هامون و در تمامی کنارة دریاي بزرگ
تا مقابل لبنان بودند،‏ چون این را شنیدند،‏
با هم جمع شدند،‏ تا با یوشع و اسرائیل به اتفاق
یکدیگر جنگ کنند.‏ مزامیر
و اما ساکنان جبعون چون آنچه را که یوشع به
یریشو و عاي کرده بود شنیدند،‏ باب ؛
ایشان نیز به حیله رفتار نمودند و روانه شده،‏
خویشتن را مثل قاصدان ظاهر کرده،‏ جوالهاي بر
28 .26 ،8
، که
21 .20 ،6
5 ،48
.2
.3
.4
28
- 213 -

یس
هرا
هرا
هرا
کی
يعا
يرو
الاغهاي خود و مشکهاي شراب که کهنه،‏ پاره،‏ وصله 18.
دار،‏ و دوخته شده بود،‏ گرفتند.‏
و بر پایهاي خود کفشهاي مندرس و پینهزده و بر
بدن خود رخت کهنه و تمامی نان خوراك ایشان
خشک و کپک زده بود.‏
و نزد یوشع به اردو در جِلْجال آمده،‏ به او و به
مردان اسرائیل گفتند که از زمین دور آمدهایم پس
هماکنون با ما عهد ببندید.‏
و مردان اسرائیل به حویان گفتند:‏ شاید در میان ما
ساکن باشید.‏ پ س چگونه با شما عهد ببندیم؟
یوشع
خروج 23،
.5
.6
.7
2 ،7 ؛ تثنیه 32
.8
.9
ایشان به یوشع گفتند:‏ ما بندگان تو هستیم.‏ یوشع
به ایشان گفت که شما کی هستید و از کجا میآیید؟
به وي گفتند:‏ بندگانت به سبب اسم یهوه خداي تو
از زمین بسیار دور آمدهایم زیرا که آوازة او و هر چه را
که در مصر کرد،‏ شنیدیم.‏
و نیز آنچه را به دو پادشاه اَموریان که به آن طرف
اُردن بودند یعنی به حون،‏ پادشاه حشْبون،‏ و عوج،‏
پادشاه باشان،‏ که در عشْتاروت بود،‏ کرد.‏ اعداد
.24 .21 ،21
.10
33
11
سپ.‏ بزرگان ما و تمامی ساکنان زمین ما به ما
گفتند که خوراکی به جهت به دست خود بگیرید و
به استقبال ایشان رفته،‏ ایشان را بگویید که ما بندگان
شما هستیم.‏ پ س هماکنون با ما عهد ببندید.‏
این نان ما در روزي که روانه شدیم تا نزد شما
بیاییم ازخانههاي خود آن را براي خوراکی گرم
گرفتیم،‏ و هماکنون اینک خشک و کپکزده شده
است.‏
و این مشکهاي شراب که پر کردیم تازه بود
واینک پاره شده،‏ و این رخت و کفشهاي ما از زیادي
طول کهنه شده است.‏
آنگاه آن مردمان از خوراکی ایشان گرفتند و از
دهان یهوه مشورت نکردند.‏
و یوشع با ایشان صلح کرده،‏ عهد بست که ایشان
را زنده نگهدارد و امیران جماعت با ایشان قسم
خوردند.‏ دوم سموئیل
اما بعد از پایان سه روز که با ایشان عهد بسته
بودند،‏ شنیدند که آنها نزد ایشانند و در میان
ایشان ساکنند.‏
سپ.‏ فرزنداناسرائیل کوچ کرده،‏ در روز سوم به
شهرهاي ایشان رسیدند و شهرهاي ایشان،‏ جبعون و
کفیره و بئیروت و قریۀ یعاریم بود.‏
و فرزنداناسرائیل ایشان را نکشتند زیرا امیران
جماعت براي ایشان به یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ قسم
خورده بودند،‏ و تمامی جماعت بر امیران شکایت
کردند.‏
و همه امیران به تمامی جماعت گفتند که براي
ایشان به یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ قسم خوردیم پس
هماکنون نمیتوانیم به ایشان ضرر برسانیم.‏
این را به ایشان خواهیم کرد و ایشان را زنده نگاه
خواهیم داشت مبادا به سبب قسمی که براي ایشان
خوردیم،‏ خشم بر ما بشود.‏ دوم سموئیل
و امیران به ایشان گفتند:‏ بگذارید که زنده بمانند.‏
پس براي تمامی جماعت هیزمشکنان و آب کشان
شدند،‏ چنانکه امیران به ایشان گفته بودند.‏
و یوشع ایشان را خواند و بدیشان خطاب کرده،‏
گفت:‏ چرا ما را فریب دادید و گفتید که ما از شما
بسیار دور هستیم و حال آنکه در میان ماساکنید.‏
سپ.‏ حال شما لعنت شدهاید و از شما غلامان و
هیزمشکنان و آب کشان همیشه براي خانۀ خداي ما
خواهند بود.‏
ایشان در جواب یوشع گفتند:‏ زیرا که بندگان تو
را یقیناً‏ خبر دادند که یهوه،‏ خداي تو،‏ بندة خود
موسی را امر کرده بود که تمامی این زمین را به شما
بدهد،‏ و همۀ ساکنان زمین را از پیش شما هلاك
کند،‏ و براي جانهاي خود به سبب شما بسیار
ترسیدیم،‏ پس این کار را کردیم.‏ باب
و هماکنون،‏ اینک ما در دست تو هستیم؛ به هر
طوري که در نظر تو نیکو و صلاح است که به ما رفتار
نمایی،‏ عمل نما.‏
پس او با ایشان به همین طور عمل نموده،‏ ایشان
را از دست فرزنداناسرائیل رهایی داد که ایشان را
نکشتند.‏
و یوشع در آن روز ایشان را مأمور کرد تا
هیزمشکنان و آب کشان براي جماعت و براي
قربانگاه یهوه باشند،‏ در مقامی که او اختیار کند و تا به
امروز چنین هستند.‏ تثنیه
1 ،21
2 ،10
11 ،29
.19
.20
.21
.22
23
.24
.25
.26
.27
10
.1
و چون اَدونی صدق،‏ پادشاه اورشلیم شنید که
یوشع را گرفته و آن را تباه کرده،‏ و به طوري که
به یریشو و پادشاهش عمل نموده بود به عاي و
پادشاهش نیز عمل نموده است،‏ و ساکنان جبعون با
2 ،21
.12
.13
.14
.15
.16
17
- 214 -

دان
یان
یم
هقَ‏
یاَ‏
هرا
هد
هد
هد
هد
کی
اسرائیل صلح
کرده،‏ در میان
ایشان میباشند،‏
باب
یوشع
.26 ،8
28
.2
ایشان بسیار ترسیدند زیرا جبعون،‏ شهر بزرگ،‏ مثل
یکی از شهرهاي پادشاهنشین بود،‏ و مردانش شجاع
بودند.‏ خروج
سپ.‏ اَدونی صدق،‏ پادشاه اورشلیم نزد هوهام،‏
پادشاه حبرُون،‏ و فرْآم،‏ پادشاه یرْموت،‏ و یافیع،‏ پادشاه
لاخیش،‏ و دبیرْ،‏ پادشاه عجلُون،‏ فرستاده،‏ گفت:‏
نزد من آمده،‏ مرا کمک کنید،‏ تا جبعون را بزنیم
زیرا که با یوشع و فرزنداناسرائیل صلح کرده
پس پنج پادشاه اَموریان یعنی پادشاه اورشلیم و
پادشاه حبرُون و پادشاه یرْموت و پادشاه لاخیش و
پادشاه عجلُون جمع شدند،‏ و با تمام لشکر خود
برفتند،‏ و در مقابل جبعون اردو زده،‏ با آن جنگ
کردند.‏ باب ؛ پیدایش
سپ.‏ مردان جبعون نزد یوشع به اردو در جِلْجال
فرستاده،‏ گفتند:‏ دست خود را از بندگانت بازمدار.‏
بزودي نزد ما بیا و ما را نجات بده،‏ و مدد کن زیرا
تمامی پادشاهان اَموری که در کوهستان ساکنند،‏ بر
ما جمع شدهاند.‏
سپ.‏ یوشع با همه مردان جنگی و همۀ مردان
شجاع از جِلْجال آمد.‏
و یهوه به یوشع فرمود:‏ از آنها مترس زیرا ایشان را
به دست تو دادم و کسی از ایشان پیش تو نخواهد
ایستاد.‏ باب
سپ.‏ یوشع تمامی شب از جِلْجال کوچ کرده،‏ ناگهان
به ایشان حمله کرد.‏ باب
و یهوه ایشان را از اسرائیل ترسانید،‏ و ایشان را در
جبعون به کشتار عظی کشت.‏ و ایشان را به
گردنۀ بیت-حورون گریزانید،‏ و تا عزِیقَه و مق ِّی
ایشان را کشت.‏
و چون از پیش اسرائیل فرار می کردند و ایشان
در سرازیري بیت-حورون میبودند،‏ آنگاه یهوه تا عزِی
بر ایشان از آسمان سنگهاي بزرگ بارانید و مردند.‏ و
آنانی که از سنگهاي تگرگ مردند،‏ بیشتر بودند از
کسانی که فرزنداناسرائیل به شمشیر کشتند.‏ خروج
،9
.
7 ،11
9 ،14
15 ،15
5 ،11
6 ،11
3
.4
.5
6
7
.8
9
.10
.11
22
.12
آنگاه یوشع در روزي که یهوه اَموریان را پیش
فرزنداناسرائیل تسلیم کرد،‏ به یهوه در حضور
فرزنداناسرائیل صحبت نموده،‏ گفت:‏ اي آفتاب بر
جبعون بایست و تو اي ماه بر دره لُون.‏
پس آفتاب ایستاد و ماه توقف نمود تا قوم از
؛
دشمنان خود انتقام گرفتند.‏ مگر این در کتاب یاشر
نوشته شده نیست که آفتاب در میان آسمانایستاد و
تقریباً‏ به تمامی روز به فرو رفتن عجله نکرد؟ اشعیا
21 ،28
8 ،38
.14
و قبل از آن و بعد از آن روزي مثل آن واقع نشده
بود که یهوه صداي انسان را بشنود زیرا یهوه براي
اسرائیل جنگ میکرد.‏ خروج
سپ.‏ یوشع با تمامی اسرائیل به اردو به جِلْجال
برگشتند.‏
اما آن پنج پادشاه فرار کرده،‏ خود را در مغارة
مق ِّی پنهان ساختند.‏
و به یوشع خبر داده،‏ گفتند:‏ که آن پنج پادشاه
پیدا شدهاند و در غار مق ِّی پنهانند.‏
یوشع گفت:‏ سنگهایی بزرگ به دهنۀ غار بغلطانید
و بر آن مردمان بگمارید تا ایشان را نگاهبانی کنند.‏
و اما شما توقف منمایید بلکه دشمنان خود را
تعقیب کنید و پشتیهاي ایشان را بکشید و مگذارید
که به شهرهاي خود داخل شوند،‏ زیرا یهوه خداي شما
ایشان را به دست شما تسلیم نموده است.‏ تثنیه
و چون یوشع و فرزنداناسرائیل از کشتن ایشان
به کشتار بسیار عظیمی تا نابود شدن ایشان فارغ
شدند،‏ و بقیهاي که از ایشان نجات یافتند،‏ به شهرهاي
حصاردار درآمدند.‏
آنگاه تمامی قوم نزد یوشع به اردو در مق ِّی به
صلح برگشتند،‏ و کسی زبان خود را بر هیچیک از
فرزنداناسرائیل تیز نساخت.‏
سپ.‏ یوشع گفت:‏ دهنۀ غار را بگشایید و آن پنج
پادشاه را از غار،‏ نزد من بیرون آورید.‏
پس چنین کردند،‏ و آن پنج پادشاه،‏ یعنی پادشاه
اورشلیم و پادشاه حبرُون و پادشاه یرْموت و پادشاه
لاخیش و پادشاه عجلون را از غار نزد وي
بیرونآوردند.‏ باب
و چون پادشاهان را نزد یوشع بیرون آوردند،‏
یوشع تمامی مردان اسرائیل را خواند و به سرداران
مردان جنگی که همراه وي میرفتند،‏ گفت:‏ نزد
بیایید و پایهاي خود را بر گردن این پادشاهان
بگذارید.‏ پ س نزدیک آمده،‏ پایهاي خود را بر گردن
ایشان گذاردند.‏
و یوشع به ایشان گفت:‏ مترسید و هراسان
مباشید.‏ قوي و دلیر باشید زیرا یهوه با همۀ دشمنان
شما که با ایشان جنگ میکنید،‏ چنین خواهد کرد.‏
و بعد از آن یوشع ایشان را زد و کشت و بر پنج
18 ،25
25 ،14
7 ،12
15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
22
.23
.24
.25
.26
.13
- 215 -

نیی
هد
هد
هد
هايآب
يار
دار کشید که تا شام بر دارها آویخته بودند.‏
و در وقت غروب آفتاب،‏ یوشع فرمود تا ایشان را
از دارها پا آوردند،‏ و ایشان را به غاري که در آن
پنهان بودند انداختند،‏ و به دهنۀ غار سنگهاي بزرگ
که تا امروز باقی است،‏ گذاشتند.‏ باب ؛ تثنیه
و در آن روز یوشع مق ِّی را گرفت،‏ و آن و
پادشاهش را به دم شمشیر زده،‏ ایشان و همۀ نفوسی
را که در آن بودند،‏ هلاك کرد،‏ و کسی را باقی
نگذاشت؛ و به طوري که با پادشاه یریشو رفتار نموده
بود،‏ با پادشاه مق ِّی نیز رفتار کرد.‏ باب
و یوشع با تمامی اسرائیل از مق ِّی به لبنَه گذشت
و با لبنَه جنگ کرد.‏
و یهوه آن را نیز با پادشاهش به دست اسرائیل
تسلیم نمود،‏ پس آن و همۀ کسانی را که در آن بودند
به دم شمشیر کشت و کسی را باقی نگذاشت،‏ و به
طوري که با پادشاه یریشو رفتار نموده بود با پادشاه
آن نیز رفتار کرد.‏ باب
و یوشع با تمامی اسرائیل از لبنَه به لاخیش
گذشت و به مقابلش اردو زده،‏ با آن جنگ کرد.‏
و یهوه لاخیش را به دست اسرائیل تسلیم نمود
که آن را در روز دوم تسخیر نمود.‏ و آن و همۀ کسانی
را که در آن بودند به دم شمشیر کشت چنانکه به لبنَه
کرده بود.‏
آنگاه هورام پادشاه جازر براي کمک لاخیش آمد،‏
و یوشع او و قومش را شکست داد،‏ به حدي که کسی
را براي او باقی نگذاشت.‏ باب ؛
و یوشع با تمامی اسرائیل از لاخیش به عجلون
گذشتند و به مقابلش اردو زده،‏ با آن جنگ کردند.‏
و در همان روز آن را گرفته،‏ به دم شمشیر زدند و
همۀ کسانی را که در آن بودند در آن روز هلاك کرد
چنانکه به لاخیش کرده بود.‏
و یوشع با تمامی اسرائیل از عجلون به حبرُون
وارد شد،‏ با آن جنگ کردند.‏
و آن را گرفته،‏ آن را با ملکش و همۀ شهرهایش و
همۀ کسانی که در آن بودند به دم شمشیر زدند،‏ و
موافق هر آنچه که به عجلون کرده بود کسی را باقی
نگذاشت،‏ بلکه آن را با همۀ کسانی که در آن بودند،‏
هلاك ساخت.‏
و یوشع با تمامی اسرائیل به دبیرْ‏ برگشت و با آن
جنگ کرد.‏
و آن را با پادشاهش و همۀ شهرهایش گرفت و
یوشع
ایشان را به دم شمشیر زدند،‏ و همۀ کسانی را که در
آن بودند،‏ هلاك ساختند و او کسی را باقی نگذاشت؛ و
به طوري که به حبرون رفتار نموده بود به دبیرْ‏ و
پادشاهش نیز رفتار کرد،‏ چنانکه به لبنَه و پادشاهش
نیز رفتار نموده بود.‏
سپ.‏ یوشع تمامی آن زمین یعنی کوهستان و
جنوب و هامون و درهها و همه پادشاهان آنها را زده،‏
کسی را باقی نگذاشت و هر موجودي را هلاك کرده،‏
چنانکه یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ امر فرموده بود.‏ باب
14 .11 ،11
40
16 20، ؛ تثنیه
.41
و یوشع ایشان را از قادش برْنیع تا غَزّه و تمامی
زمین جوشَن را تا جبعون زد.‏ باب
و یوشع همه این پادشاهان و زمین ایشان را در
یک وقت گرفت،‏ زیرا که یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ براي
اسرائیل جنگ میکرد.‏ تثنیه
و یوشع با تمامی اسرائیل به اردو در جِلْجال
مراجعت کردند.‏
16 ،11
30 ،1
.42
.43
11
.1
.2
.3
.4
و آنهنگام،‏ چون یابین پادشاه حاصور این را شنید،‏
نزد یوباب پادشاه مادون و نزد پادشاه شمرُون و نزد
پادشاه اَخْشاف فرستاد،.‏
و نزد پادشاهی که به طرف شمال در کوهستان،‏ و
در دشت،‏ جنوب کن َّرُوت،‏ و در هامون و در نافوت دور‏،‏
به طرف مغرب بودند،‏
و نزد کنعانیان به طرف مشرق و مغرب و اَموریان و
حتّیان و فَرِزیان و یبوسیان در کوهستان،‏ و حویان زیر
حرْمون در زمین مصفَه.‏
و آنها با تمامی لشکرهاي خود که قوم بسی
بودند و عدد ایشان مثل ریگ کنارة دریا بود با اسبان
و ارابههاي بسیار بیرون آمدند.‏ مکاشفه
و تمامی این پادشاهان جمع شده،‏ آمدند و نزد
میرُوم در یک جا اردو زدند تا با اسرائیل جنگ
کنند.‏ باب
و یهوه به یوشع فرمود:‏ از ایشان مترس زیرا که فردا
چنین وقتی همه ایشان را کشته شده،‏ به حضور
اسرائیل تسلیم خواهم کرد،‏ و اسبان ایشان را پی
خواهی کرد،‏ و ارابههاي ایشان را به آتش خواهی
سوزانید.‏ باب ؛ مزامیر
سپ.‏ یوشع با تمامی مردان جنگی به مقابله ایشان
نزد آبهاي میرُوم ناگهان آمده،‏ بر ایشان حمله کردند.‏
8 ،20
10 ،46
8 ،10
5 ،10
.5
.6
7
23 ،21
29 ،8
21 ،6
8 ،11
12 ،8
22 ،8
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
- 216 -

هآن
هآن
یان
نی
یس
هرا
یوشع
.8
و یهوه ایشان را به دست اسرائیل تسلیم نمود،‏ که
ایشان را زدند و تا صیدون بزرگ و مسرَفوت مایم و تا
دره مصفَه به طرف شرقی تعقیب کرده،‏ کشتند،‏ به
حدي که کسی را از ایشان باقی نگذاشتند.‏
و یوشع به طوري که یهوه به ويفرموده بود،‏ با
ایشان رفتار نموده،‏ اسبان ایشان را فلج کرد و ارابههاي
ایشان را به آتش سوزانید.‏ دوم سموئیل
و یوشع در آن وقت برگشت،‏ و حاصور را گرفته،‏
پادشاهش را با شمشیر کشت،‏ زیرا حاصور قبل از آن
سر همه آن ممالک بود.‏
و همۀ کسانی را که در آن بودند به دم شمشیر
کشته،‏ ایشان را کلاً‏ هلاك کرد،‏ و هیچ موجودي باقی
نماند،‏ و حاصور را به آتش سوزانید.‏ باب ؛ تثنیه
و یوشع تمامی شهرهاي آن پادشاهان و همه
پادشاهان آنها را گرفت و ایشان را به دم شمشیر
کشته،‏ کاملاً‏ هلاك کرد به طوري که موسی بندة یهوه
امر فرموده بود.‏
لکن همۀ شهرهایی که بر تپههاي خود استوار
بودند،‏ اسرائیل آنها را نسوزانید،‏ غیر از حاصور که
یوشع آن را فقط سوزانید.‏
و فرزنداناسرائیل تمامی غنیمت آن شهرها و
حیوانات ا را براي خود به غارت بردند،‏ اما همۀ
مردم را به دم شمشیر کشتند،‏ به حدي که ایشان را
هلاك کرده،‏ هیچ موجود را باقی نگذاشتند.‏
چنانکه یهوه بندة خود موسی را امر فرموده بود،‏
همچنین موسی به یوشع امر فرمود و به همینطور
یوشع عمل نمود،‏ و چیزي از همه احکامی که یهوه به
موسی فرموده بود،‏ باقی نگذاشت.‏
سپ.‏ یوشع تمامی آن زمین کوهستان و تمامی
جنوب و تمامی زمین جوشَن و هامون و عربه و
کوهستان اسرائیل و هامون آن را گرفت.‏ باب
از کوه حالَق که به سوي سعیر بالا میرود تا بعل
جاد که در دره لبنان زیر کوه حرْمان است،‏ و همه
پادشاهان ا را گرفته،‏ ایشان را زد و کشت.‏
و یوشع روزهاي بسیار با ا پادشاهان جنگ
کرد.‏
و شهري نبود که با فرزنداناسرائیل صلح کرده
باشد،‏ جز حوی که در جبعون ساکن بودند و همۀ
دیگران را در جنگ گرفتند.‏ باب
زیرا از جانب یهوه بود که دل ایشان را سخت کند
تا به مقابلۀ اسرائیل درآیند و او ایشان را کلاً‏ هلاك
سازد،‏ و بر ایشان رحمت نشود بلکه ایشان را نابود
سازد چنانکه یهوه به موسی امر فرموده بود.‏ تثنیه
و در آن زمان یوشع آمده،‏ عناقیان را از کوهستان
از جبرون و دبیرْ‏ و عناب و همۀ کوههاي یهودا و همۀ
کوههاي اسرائیل ریشهکن ساخت،‏ و یوشع ایشان را با
شهرهاي ایشان کلاً‏ هلاك کرد.‏ ؛ تثنیه
کسی از عناقیان در زمین فرزنداناسرائیل باقی
نماند،‏ لیکن در غزا و جت و اَشْدود بعضی باقی ماندند.‏
2 ،7
28 ،1
اعداد 23 ،13
.21
.22
اول سموئیل
4 ،17
23
سپ.‏ یوشع تمامی زمین را برحسب آنچه یهوه به
موسی فرموده بود،‏ گرفت،‏ و یوشع آن را به
فرزنداناسرائیل برحسب فرقهها و قومها ایشان به
مالکیت بخشید و زمین از جنگ آرام گرفت.‏ باب
15 ،14
12
.1
و اینانند پادشاهان آن زمین که فرزنداناسرائیل
کشتند،‏ و زمین ایشان را به آن طرف اُردن به سوي
طلوع آفتاب از دره اَرنُون تا کوه حرْمون،‏ و تمامی
دشت شرقی را تصرف کردند.‏ اعداد
حون پادشاه اَموریان که در حشْبون ساکن بود،‏ و
از عرُوعیر که به کناره دره اَرنُون است،‏ و از وسط دره و
نصف جِلْعاد تا دره یبوق که مرز پسرانعمون است،‏
حکمرانی میکرد.‏ اعداد ؛ پیدایش
و از عربه تا دریاي کن َّرُوت به طرف مشرق و تا
دریاي در دشت،‏ یعنی دریاي سرخ به طرف مشرق به
بیت ‏-ی شیموت و به طرف جنوب زیر دامن فسجه.‏
13 ،21
22 ،32
24 ،21
.2
.3
11 ،34 اعداد
.4
.5
.6
و مرز عوج،‏ پادشاه باشان،‏ که از بقیۀ رفائیان بود و
در عشْتاروت و اَدرعی سکونت داشت.‏
و در کوه حرْمون و سلْخَه و تمامی باشان تا مرز
جشُوریان و معکیان و بر نصف جِلْعاد تا مرز سیحون،‏
پادشاه حشْبون حکمرانی میکرد.‏
اینها را موسی بندة یهوه و فرزنداناسرائیل زدند،‏ و
موسی بندة یهوه آن را به رؤبینیان و جادیان و نصف
قوم منَسی به مالکیت داد.‏ اعداد
و اینانند پادشاهان آن زمین که یوشع و
فرزنداناسرائیل ایشان را در آن طرف اُردن به سمت
مغرب کشت،‏ از بعل جاد در دره لبنان،‏ تا کوه حالَق
که به سعیر بالا میرود،‏ و یوشع آن را به قومها
اسرائیل برحسب فرقههاي ایشان به مالکیت داد.‏
در کوهستان و هامون و عربه و دشتها و صحرا و در
33 ،32
.7
.8
باب 6 ،13
16 ،20
41 ،10
40 ،10
4 ،8
خروج 32 ،23
15 ،9
اعداد 51 ،33
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
.20
- 217 -

هد یق ِّ
یک
يعا
یک
ببا
یم
یس
یس
یم
ید
هص
يلاو
.
.
.5
.6
جنوب از حتّیان و اَموریان و کنعانیان و فَرِزیان و
حویان و یبوسیان باب ؛ یهودا
یکی پادشاه یریشو و یکی پادشاه که در پهلوي
بیتئیل است.‏ باب ؛
و یکی پادشاه اورشلیم و یکی پادشاه حبرُون.‏ باب
یوشع
18 ،5
3 ،11
29 ،8
.
2 ،6
.9
.10
3 ،10 ؛ 1 ،10
.11
و یکی پادشاه یرْموت و یکی پادشاه لاخیش.‏
10، باب
3
.12
و یکی پادشاه عجلون و یکی پادشاه جازر.‏
.3 ،10
33 ،10 ؛ 26
.13
داوران
و یکی پادشاه دبیرْ‏ و یکی پادشاه جادر.‏
39 ،10 باب
11 ،1
.14
اعداد
و یکی پادشاه حرْما و یکی پادشاه عراد.‏
17 ،1 داوران
1 ،21
.15
.16
و یکی پادشاه لبنَه و یکی پادشاه عدلاّم.‏ باب
و یکی پادشاه م و یکی پادشاه بیتئیل.‏
؛
؛
29 ،10
،10
28
.17
.18
و یکی پادشاه تَفّوح و یکی پادشاه حافَر.‏
و یکی پادشاه عفیق و یکی پادشاه لَشّارون.‏
باب
15، باب
53
؛ اول سموئیل
1 ،4
.19
؛
و یکی پادشاه مادون و یکی پادشاه حاصور.‏
1 ،11 باب
10 ،11
.20
و یکی پادشاه شمرُون مرؤن و یکی پادشاه
اَکْشاف.‏ باب
و یکی پادشاه تَعناك و یکی پادشاه مجِدو.‏
و یکی پادشاه قادش و ی پادشاه یقْنُعامدر
کَرْمل.‏
و یکی پادشاه دور در نافَت دور و ی پادشاه
امتها در جِلْجال.‏ باب
سپ.‏ یکی پادشاه ترْصه و همه پادشاهان و
یک نفر بودند.‏ تثنیه
2 ،11
24 ،7
1 ،11
.21
.22
.23
24
13
.1
.2
و یوشع پیر و سالخورده شد،‏ و یهوه به وي فرمود:‏
تو پیر و سالخورده شدهاي و هنوز زمین بسیار براي
تصرف باقی میماند.‏
و این است زمینی که باقی میماند،‏ تمامی محدوده
فلسطینیان و همه جشُوریان
از شیحور که در مقابل مصر است تا مرز عقْرُون به
سمت شمال که از کنعانیان شمرده میشود،‏ یعنی پنج
امیر فلسطینیان از غَزّیان و اَشْدودیان و اَشْقَلُونیان و
جتْیان و عقْرُونیان و عویان
و از جنوب تمامی زمین کنعانیان و غاري که از
صیدونیان است تا اَفیقْ‏ و تا مرز اَموریان
و زمین جِبلیان و تمامی لُبنان به سمت مطلع
آفتاب از بعلْ‏ جاد که زیر کوه حرْمون است تا مدخل
حمات.‏
تمامی ساکنان کوهستان از لبنان تا مصرَفُوت مایم
که همه صیدونیان باشند،‏ من ایشان را از پیش
فرزنداناسرائیل بیرون خواهم کرد.‏ لیکن تو آنها را به
فرزنداناسرائیل به مالکیت به قرعه تقسیم نما چنانکه
تو را امر فرمودهام باب
سپ.‏ هماکنون این زمین را به نه قوم و نصف قوم
منَسی براي مالکیت تقسیم نما.‏
با او رؤبینیان و جادیان ملک خود را گرفتند که
موسی در آن طرف اُردن به سمت مشرق به ایشان
داد،‏ چنانکه موسی بندة یهوه به ایشانبخشیده بود.‏ باب
8 ،11
7
.8
7 ،18
.9
از عرُوعیر که بر کنارة دره اَرنُون است،‏ و شهري که
در وسط دره است،‏ و تمامی بیابان دبا تا دیبون.‏ تثنیه
تثنیه 11 ،3
3 ،14
.
36 ،2
.10
و همه شهرهاي حون پادشاه اَموریان که در
حشْبون تا مرز پسرانعمون حکمرانی میکرد.‏
و جِلْعاد و مرز جشُوریان و معکیان و تمامی کوه
حرْمون و تمامی باشان تا سلْخَه.‏
و تمامی ممالک عوج در باشان که در اَشْتاروت و
اَدرعی حکمرانی میکرد،‏ و او از بقیۀ رفائیان بود.‏ پ س
موسی ایشان را شکست داد و بیرون کرد.‏
اما فرزنداناسرائیل جشُوریان و معکیان را بیرون
نکردند؛ پس جشُور و معکی تا امروز در میان اسرائیل
ساکنند.‏
لیکن به قوم هیچ مالکیت نداد،‏ زیرا
قربانیهاي آتشین یهوه خداي اسرائیل مالکیت وي
است چنانکه به او فرموده بود.‏ باب
و موسی به قوم پسرانرؤبین برحسب قبیلههاي
ایشان داد
و مرز ایشان از عرُوعیر بود که به کنار دره اَرنُون
است و شهري که در وسط دره آب است و تمامی
بیابان که پهلوي دبا است؛
و تمامی شهرهایش که در بیابان است و
بون و باموت‏-بعل و بیت‏-بعل ‏-معون؛
و یه و قَدیموت و میفاعت؛
و قریتایم و سبمه و سارت شَحرْ‏ که در کوه دره
بود؛
20. و بیت-فَغُور و دامن فسجه و بیت-یشیموت؛
.11
.12
.13
.14
.15
.16
17. حشْبون
.18
.19
.
.
.3
.4
- 218 -

يلاو
ياَوِ‏
یس
یم
یس
ها.آن
ها.آن
نی
يپا
يرو
يرو
هآن
هرا
نی
یوشع
.21
و تمامی شهرهاي بیابان و تمامی ممالک حون،‏
پادشاه اَموریان در حشْبون حکمرانی کرد،‏ و
موسی او را با امیران مدیان یعنی و راقَم و صور و
حور و رابع،‏ پادشاهان حون،‏ که در آن زمین ساکن
بودند،‏ شکست داد.‏ اعداد
و بلْعام پسر بعور فالگیر را فرزنداناسرائیل در
میان کشتگان به شمشیر کشتند.‏ اعداد
و مرز پسرانرؤبین اُردن و کنارهاش بود.‏ ا
مالکیت پسرانرؤبین برحسب قبیلههاي ایشان بود
یعنی شهرها و دهات اعداد
و موسی به قوم جاد یعنی به پسرانجاد برحسب
قبیلههاي ایشان داد.‏
و مرز ایشان یعزیر بود و تمامی شهرهاي جِلْعاد و
نصف زمین پسرانعمون تا عرُوعیر که در مقابل ربه
است.‏ دوم سموئیل
و از حشْبون تا رامت مصفَه و بطونیم و از محنایم
تا مرز دبیرْ.‏
و در دره ب تی ‏-هارام و بیت-نمرَه و سکّوت و
صافُون و بقیه مملکت سیحون،‏ پادشاه حشْبون،‏ و
اُردن و کنارة آن تا انتهاي دریاي کن َّرِت در آن طرف
اُردن به سمت مشرق.‏
این است مالکیت پسرانجاد برحسب قبیلههاي
ایشان یعنی شهرها و دهات
و موسی به نصف قوم منَسی داد و براي نصف قوم
پسرانمنَسی برحسب قبیلههاي ایشان برقرار شد.‏
و مرز ایشان از محنایم تمامی باشان یعنی تمامی
ممالک عوج،‏ پادشاه باشان و تمامی قریههاي یائیر که
در باشان است،‏ شصت شهر بود.‏ داوران
و نصف جِلْعاد و عشْتاروت و اَدرعی شهرهاي
مملکت عوج در باشان براي پسران ماکیر پسر منَسی
یعنی براي نصف پسران ماکیر برحسب قبیلههاي
ایشان بود.‏
اینهاست آنچه موسی در عرَبات موآب در آن
طرف اُردن در مقابل یریشو به سمت مشرق براي
مالکیت تقسیم کرد.‏
لیکن به قوم هیچ ارثی نداد زیرا که
یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ ارث ایشان است چنانکه به
ایشان فرموده بود.‏ باب ؛ اعداد ؛ تثنیه ؛
12 ،12
5 ،22
9 ،10
3 ،10
12 ،34
20 ،18
8 ،31
، موسی
7 ،18
، که
1 ،11
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
14
1. و اینهاست
ملکهایی
که فرزنداناسرائیل در زمین
کنعان گرفتند،‏ که العازار کاهن و یوشع پسرنون و
امیرانی پدران قومها فرزنداناسرائیل براي ایشان
تقسیم کردند.‏ باب ؛ اعداد
برحسب قرعه،‏ مالکیت ایشان شد،‏ براي نه قوم و
نصف قوم،‏ چنانکه یهوه به دست موسی امر فرموده
بود.‏ اعداد
زیرا که موسی مالکیت دو قوم و نصف قوم را به آن
طرف اُردن داده بود،‏ امابه لاویان هیچ مالکیت در میان
ایشان نداد.‏
زیرا پسران یوسف دو قوم بودند،‏ یعنی منَسی و
افرایم،‏ و به لاویان هیچ سهم در زمین ندادند،‏ غیر از
شهرها به جهت سکونت و اطراف ا به جهت گلهها و
اموال ایشان.‏
یهوه موسی را امر فرموده بود،‏ همچنان
فرزنداناسرائیل عمل نموده،‏ زمین را تسلیم کردند.‏
17 ،34
1 ،21
55 ،26 ؛ 54 ،33
.2
.3
.4
5. چنانکه
اعداد
16 .13 ،34
.6
آنگاه فرزندانیهودا در جِلْجال نزد یوشع آمدند،‏ و
کالیب پسر یفُن َّهقَنزّي وي را گفت:‏ سخنی را که یهوه
به موسی،‏ مرد خدا،‏ دربارة من و تو و قادش برْنیع
گفت میدانی.‏ اعداد ؛ تثنیه
من چهل ساله بودم وقتی که موسی،‏ بندة یهوه
مرا از قادش برْنیع براي جاسوسی زمین فرستاد،‏ و
براي او خبر باز آوردم چنانکه در دل من بود.‏
لیکن برادرانم که همراه من رفته بودند،‏ دل قوم را
مأیوس کرده.‏ و اما من یهوه خداي خود را به تمامی
دل پی کردم.‏ ؛
و در آن روز موسی قسم خورد و گفت:‏ البته زمینی
که تو بر آن گذارده شد،‏ براي تو و فرزندانت
مالکیت ابدي خواهد بود،‏ زیرا که یهوه خداي مرا به
تمامی دل پی نمودي.‏ تثنیه
و هماکنون اینک یهوه چنانکه فرموده بود،‏ ا
چهل و پنج سال مرا زنده نگاه داشته است،‏ از وقتی
که یهوه این سخن را به موسی فرمود،‏ هنگامی که
اسرائیل در بیابان میرفتند.‏ و هماکنون،‏ اینک من
امروز هشتاد و پنج ساله هستم.‏
و حال امروز قوت من باقی است مثل روزي که
موسی مرا فرستاد،‏ چنانکه قوت من در آن وقت بود،‏
همچنان قوت من هماکنون است،‏ خواه براي جنگ
کردن و خواه براي رفتن و آمدن.‏ تثنیه
سپ.‏ هماکنون این کوه را به من بده که در آن روز
یهوه دربارهاش فرمود،‏ زیرا تو در آن روز شنیدي که
عناقیان در آنجا بودند،‏ و شهرهایش بزرگ و حصاردار
،
اعداد 7 ،13
7 ،34
36 ،1
7 ،32
24 ،11
24 ،14
اعداد 32 ،13
.7
.8
.9
.10
.11
12
- 219 -

ینع هايآب
يرو
نی
هايآب
نی
بی
لی
یشَ‏ یش
یزن
یزن
هنَ‏
نیی
بی
نیی
لی
است.‏ شاید یهوه با من خواهد بود تا ایشان را بیرون
کنم،‏ چنانکه یهوه فرموده است.‏
سپ.‏ یوشع او را برکت داد و حبرُون را به کال
پسر یفُن َّه به مالکیت بخشید.‏ باب
بنابراین حبرُون تا امروز مالکیت کالیب پسر یفُن َّۀ
قَنزّي شد،‏ زیرا که یهوه خداي اسرائیل را به تمامی
دل پی نموده بود.‏ باب
و قبل از آن نام حبرُون،‏ روستاي اَربع بود که او در
میان عناقیان مرد بزرگترین بود.‏ پ س زمین از جنگ
آرام گرفت.‏ باب ؛
یوشع
13 ،15
11 ،21
23 ،11
13 ،15
13
.14
.15
15
.1
و قرعه به جهت قوم فرزندانیهودا،‏ بهحسب قبا
ایشان،‏ به طرف جنوب به مرز اَدوم،‏ یعنی صحراي
صین،‏ به طرف جنوب،‏ به انتهاي جنوبیترین رسید.‏
3 ،34 اعداد
.2
و مرز جنوبی ایشان از آخر دریاي نمک،‏ از خلیجی
که متوجه به سمت جنوب است،‏ بود.‏ باب
و به طرف جنوب،‏ فراز عکْرَبیم بیرون آمده،‏ به صین
گذشت،‏ و به جنوب قادش برْنیع برآمده،‏ به حصرون
گذشت،‏ و به اَدار برآمده،‏ به سوي قَرْقَع برگشت.‏
و از عصمون گذشته،‏ به دره مصر بیرون آمد،‏ و
انتهاي این مرز تا به دریا بود.‏ ا مرز جنوبی شما
خواهد بود.‏
و مرز شرقی،‏ دریاي نمک تا آخر اُردن بود،‏ و مرز
طرف شمال،‏ از خلیج دریا تا آخر اُردن بود.‏
و این مرز تا بیت-حجلَه برآمده،‏ به طرف شمالی
بیت-عرَبه گذشت،‏ و این مرز نزد سن گ بهنْ‏ پسر
رؤبین برآمد.‏ باب
و این مرز از دره عخور نزد دبیرْ‏ برآمد،‏ و به طرف
شمال به سوي جِلْجال که مقابل فراز اَدمیم است،‏ که
در جنوب دره است،‏ متوجه میشود،‏ و ا مرز نزد
شمس گذشت،‏ و انتهایش نزد عین روجِل
بود.‏ باب
و این مرز از دره پسر هن ُّوم به جانب یبوسی،‏ به
طرف جنوب که همان اورشلیم باشد،‏ وارد شده.‏ پس
این مرز به سوي قلۀ کوهی که به طرف مغرب مقابل
دره هن ُّوم،‏ و به طرف شمال به آخر دره رفائیم است،‏
گذشت.‏ دوم تواریخ
و این مرز از قلۀ کوه به چشمه نَفْتُوح کشیده
شد،‏ و نزد شهرهاي کوه عفْرون بیرون آمد،‏ و تا بعلَه
که قریه یعاریم باشد،‏ کشیده شد.‏
و این مرز از بعلَه به طرف مغرب به کوه سعیر
برگشت،‏ و به طرف شمال از جانب کوه یعاریم که
کسالون باشد گذشت،‏ و نزد بیت-شمس بزیر آمده،‏ از
تمنَه گذشت.‏
و این مرز به سوي شمال از جانب عقْرون بیرون
آمد،‏ و تا شکْرون کشیده شد،‏ و از کوه بعلَه گذشته،‏
نزد یبنَئیل بیرون آمد،‏ و انتهاي این مرز دریا بود.‏
و مرز غربیدریاي بزرگ و کناره آن بود،‏ این است
حدود پسرانیهودا از هر طرف به حسب قبایل ایشان.‏
و به کالیب پسریفُن َّه به حسب آنچه یهوه به یوشع
فرموده بود،‏ در میان پسرانیهودا سهمی داد،‏ یعنی
روستاي اَربع پدر عناق که حبرُون باشد.‏ باب
و کالیب سه پسر عناق یعنی و اَخیمان و
تَلمی فرزندان عناق را از آنجا بیرون کرد.‏ داوران
و از آنجا به ساکنان دبیرْ‏ برآمد.‏ و اسم دبیرْ‏ قبل از
آن قریه سفْر بود.‏
و کالیب گفت:‏ هر که قریه سفْر را بزند و آن را
بگیرد،‏ دختر خود عکْسه را به به او خواهم داد.‏
و عتنئیل پسر قناز برادر کال آن را گرفت،‏ و
دختر خود عکْسه را به او به داد.‏ داوران
و چون او نزد وي آمد،‏ او را تحریک کرد که از پدر
خود زمینی طلب نماید.‏ و دختر از الاغ خود پا
آمد،‏ و کالیب وي را گفت:‏ چه میخواهی؟
گفت:‏ مرا برکت ده.‏ چونکه زمین جنوبی را به من
دادهاي،‏ چشمههاي آب نیز به من بده.‏ پس
چشمههاي بالا و چشمههاي پا را به او بخشید.‏
20 .10 ،1
12 ،21
13 ،1 ؛ 9 ،3
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
15 ،1 داوران
.20
این است ملک قوم پسرانیهودا به حسب قبا
ایشان.‏
و شهرهاي انتهایی قوم پسرانیهودا به سمت
جنوب بر مرز اَدوم قَبصئیل و عیدر و یاجور بود،‏
و قی و دیمونَه و عدعده،‏
و قادش و حاصور و یتْنان،‏
و زیف و طالَم و بعلوت،‏
و حاصور-‏ حدت َّه و قریوت-‏ حصرُون که حاصور
باشد.‏
اَمام و شَماع و مولاده،‏
و حصرْ-جده و حشْمون و بیت-فالَط،‏
و حصر-‏ شوعال و بیرشَبع و بِزْیوت‏-یه،‏
و بعالَه و عییم و عاصم،‏
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
19 ،18
17 ،18
3 ،28
16 ،18
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
- 220 -

هآن
ها.آن
هقَ‏
هرَ‏
ها.آن
ها.آن
هايآب
هد
ها.آن
هلَ‏
هشَ‏
ها.آن
یتّ‏
ها.آن
هقَ‏
ها.آن
هآن
ها.آن
ها.آن
نیی نیی
نیی
تی
.60
یوشع
.30
.31
.32
و الْ-‏ تُولَد و کسیل و حرْمه،‏
و صقلج و مدمن َّه و سنْسن َّه،‏
و لَباوت و سلْخیم و عین و رِمون،‏ همه این شهرها
با دهات ا بیست و نه می باشد.‏
و در هامون اَشْتاول و صرْعه و اَشْنَه،‏ ؛
داوران 25 ،13
.33
31 ،16
.34
.35
.36
و زانوح و عین جِن ِّیم و تَپوح و عینام،‏
و یرْموت و عدلام و سوکوه و عزِی
و شَعرایم و عدیتایم و اَلْجدی و جدیرُتایم،‏
چهارده شهر با دهات
و حداشاه و مجدل جاد.‏
و دلْعان و المصفَه و یقْتَئیل.‏
و لاخیش و بصقَه و عجلون.‏
و کَبون و لَحمان و کتلیش
و جدیروت و بیت-داجون و نَعمه و مق ِّی
شهر با دهات
و لبنَه و عاتَر و عاشان.‏
و یفْتاح و اَشْنَه و نَصیب.‏
و قَعی و اَکْزیب و مری نه شهر با دهات آنها.‏
. شانزده
،
.
37. صنان
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
29 ،19 باب
.45
.46
و عقْرُون و قصبهها و دهات آن.‏ اول سموئیل
از عقْرُون تا دریا،‏ همه که به اطراف اَشْدود بود با
دهات
و اَشْدود و آبادیهاي اطراف و دهات آن.‏ و غَزا و
قصبهها و دهات آن تا دره مصر،‏ و تا دریاي بزرگ و
کنار آن.‏ اعداد
و در کوهستان شامیر و ی ر و سوکوه.‏
و دن َّه و قریه سن َّه که دبیرْ‏ باشد.‏
و عناب و اَشْتَموه و عانیم.‏
و جوشَن و حولون و جیلوه،‏ یازده شهر با دهات
10 ،5
6 ،34
.47
.48
.49
.50
.51
.52
.53
.54
و اَراب و دومه و اَشعان.‏
و یانوم و بیت-تف َّوح و افَی
و حمطَه و کریات-اَربع که حبرُون باشد،‏ و صیعور،‏
نه شهر با دهات
و معون و کَرْمل و زیف و یوطَه.‏
و یزْرعیل و یقْدعام و زانوح.‏
و القاین و جِبعه و تمنَه،‏ ده شهر با دهات
و حلْحول و بیت-صور و جدور.‏
و معارات و بیت-عنُوت و الْتَقُون،‏ شش شهر با
دهات
و کریات-بعل که کریات-یعاریم باشد و اَلْرَبه،‏ دو
شهر با دهات باب ؛
و در بیابان بیت-عرَبه و مدین و سکاکَه.‏
و نبشان و شهر نمک و عین-‏ جدي،‏ شش شهر با
دهات
و اما یبوسیان که ساکن اورشلیم بودند،‏
پسرانیهودا نتوانستند شان را بیرون کنند.‏ پس
یبوسیان با پسرانیهودا تا امروز در اورشلیم ساکنند.‏
14 ،18
17 ،9
.61
.62
.63
6 5، دوم سموئیل
16
.1
.2
.3
4
.5
.6
.7
.8
.9
و قرعه براي پسرانیوسف به سمت مشرق،‏ از اُردن
یریشو به طرف یریشو تا صحرایی که از یریشو
به سوي کوه بیتئیل بر میآید،‏ بیرون آمد.‏
و از بیتئیل تا لوز برآمده،‏ به مرز اَرکیان تا عطاروت
گذشت.‏
و به سمت مغرب به مرز یفلیطیان تا کنار بیت-‏
حورون پا و تا جازرِ‏ پا آمد،‏ و انتهایش تا دریا
بود.‏
سپ.‏ پسران یوسف،‏ منَسی و افرایم،‏ ملک خود را
گرفتند.‏
و مرز پسرانافرایم به حسب قبایل ایشان چنین بود
که مرز شرقی ملک ایشان عطاروت اَدار تا بیت-حورونِ‏
بالا بود.‏
و مرز غربی ایشان به طرف شمال نزد مکْم
برآمد و مرز ایشان به سمت مشرق بهتأنه شیلوه
برگشته،‏ به طرف مشرقِ‏ یانُوحه از آن گذشت.‏
و از یانوحه به عطاروت و نَعرَه پا آمده،‏ به یریشو
رسید و به اُردن منتهی شد.‏
و مرز غربی آن از تَفّوح تا وادي قانَه رفت و آخر آن
به دریا بود.‏ این است ملک قوم پسرانافرایم به حسب
قبایل ایشان.‏
علاوه بر شهرهایی که از میان ملک پسر منَسی
براي پسرانافرایم جدا شده بود،‏ همه شهرها با دهات
ا بود.‏ باب
و کنعانیان را که در جازر ساکن بودند،‏ بیرون
نکردند.‏ پ س کنعانیان تا امروز در میان افرایم ساکنند،‏
و براي بهره،‏ بندگان شدند.‏
9 ،17
.10
17
1. و سهم قوم منَسی این شد،‏ زیرا کهاو نخستزادة
.
.55
.56
.57
.58
.59
- 221 -

ببا
لی
يرو
تی
لی
تی
یک
یوسف بود.‏ و اما ماکیر نخستزادة منَسی که پدر
جِلْعاد باشد،‏ چونکه مرد جنگی بود،‏ جِلْعاد و باشان به
او رسید.‏ اعداد
و براي پسران دیگر منَسی به حسب قبا ایشان
سهمی شد،‏ یعنی براي پسران اَبیعزَر،‏ و براي پسران
هال کَ‏ ، و براي پسران اَسرِئیل،‏ و براي پسران شَکیم،‏ و
براي پسران حافَرْ،‏ و براي پسران شَمیداع.‏ اینان
فرزندان مرد منَسی پسر یوسف برحسب قبایل ایشان
میباشند.‏ اعداد
و اما صلُفْحاد پسر حافَر پسر جِلْعاد پسر ماکیر پسر
منَسی را پسران نبود،‏ بلکه دختران.‏ و اینهاست نامهاي
دخترانش:‏ محلَه و نُوعه و حجلَه و میلکا و ترْصه.‏ اعداد
یوشع
29 ،26
30 ،26
.2
.3
2 ،36 ؛ 1 ،27 ؛ 33 ،26
4
سپ.‏ ایشان نزد العازار کاهن و نزد یوشع پسرنون و
نزد امیران آمده،‏ گفتند که یهوه موسی را امر فرمود
که ملکی در میان برادران ما به ما بدهد.‏ پ س برحسب
فرمان یهوه در میان برادران پدرشان به ایشان
داد.‏ اعداد
و به منَسی غیر از زمین جِلعاد و باشان که به آن
طرف اُردن واقع است،‏ ده قسمت رسید.‏
زیرا که دختران منَسی،‏ یک سهم در میان پسرانش
یافتند،‏ و پسران دیگر منَسی،‏ جِلْعاد را یافتند.‏
و مرز منَسی از آذر تا مکْمتَه که مقابل شَکیم است،‏
بود،‏ و مرزش به طرف راست تا ساکنان عین-‏ تَپوح
رسید.‏
و زمین تَپوح از آن منَسی بود،‏ اما تَپوح که به مرز
منَسی واقع است،‏ از آن پسرانافرایم بود.‏
و مرزش به دره قانه یعنی به طرف جنوب دره
برآمد،‏ و این شهرها از میان شهرهاي منَسی،‏ ملک
افرایم بود؛ و مرز منَسی به طرف شمال دره و انتهایش
به دریا بود.‏
جنوب آن از آنِ‏ افرایم،‏ و شمال آن از آن منَسی و
دریا مرز او بود،‏ و ایشان به سوي شمال تا آذر و به
سوي مشرق تا یساکار رسیدند.‏
و منَسی در یساکار و در آذر بیت-شان و
قصبههایش،‏ و یبلَعام و قبههایش،‏ و ساکنان دور و
قصبههایش،‏ و ساکنان عین دور و قصبههایش،‏ و
ساکنان تَعناك و قصبههایش،‏ و ساکنان مجِدو و
قصبههایش،‏ یعنی سه طرف کوهستانی داشت.‏ داوران
،1
، ملکی
9 ،16
7 ،27
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
27
؛ اول سموئیل
7 ،28
.12
لیکن پسرانمنَسی ساکنان آن شهرها را
نتوانستند بیرون کنند،‏ و کنعانیان مایل بودند که در
آن زمین ساکن باشند.‏ باب
و آنهنگام،‏ چون فرزنداناسرائیل قوت یافتند،‏ از
کنعانیان بهره گرفتند،‏ لیکن ایشان را کلاً‏ بیرون
نکردند.‏ داوران
و پسرانیوسف یوشع را خطاب کرده،‏ گفتند:‏ چرا
یک قرعه و یک قسمت فقط به من براي مالکیت
دادي؟ و حال آنکه من قوم بزرگ هستم،‏ چونکه یهوه
تا هماکنون مرا برکت داده است.‏
یوشع به ایشان گفت:‏ اگر تو قوم بزرگ هستی به
جنگل برو و در آنجا در زمین فَرِزیان و رفائیان براي
خود مکانی صاف کن،‏ چونکه کوهستان افرایم براي تو
تنگ است.‏
پسرانیوسف گفتند:‏ کوهستان براي ما کفا
نمیکند،‏ و همه کنعانیان که در زمین دره ساکنند،‏
ارابههاي آهنین دارند،‏ چه آنانی که در ب ‏-شان و
قصبههایش،‏ و چه آنانی که در دره یزْرع هستند.‏
63 ،15
28 ،1
.13
.14
.15
.16
19 ،1 داوران
17
سپ.‏ یوشع به خاندان یوسف یعنی به افرایم و
منَسی خطاب کرده،‏ گفت:‏ تو قوم بزرگ هستی و قوت
بسیار داري،‏ براي تو یک قرعه نخواهد بود.‏
بلکه کوهستان نیز از آن تو خواهد بود،‏ و اگر چه
آن جنگل است آن را خواهی برید،‏ و تمامی
محدودهاش مال تو خواهد بود زیرا که کنعانیان را
بیرون خواهی کرد،‏ اگر چه ارابههاي آهنین داشته،‏ و
زورآور باشند.‏
.18
18
.1
.2
.3
4
.5
و تمامی جماعت فرزنداناسرائیل در شیلوه جمع
شده،‏ خیمۀ اجتماع را در آنجا برپا داشتند،‏ و زمین
پیش ایشان مغلوب بود.‏
و از فرزنداناسرائیل هفت قوم باقی ماندند،‏ که هنوز
ملک خود را تقسیم نکرده بودند.‏
و یوشع به فرزنداناسرائیل گفت:‏ شما تا به
کاهلی میورزید و داخل نمیشوید تا در آن زمینی که
یهوه خداي پدران شما،‏ به شما داده است،‏ تصرف
نمایید؟
سه.‏ نفر براي خود از هر قوم انتخاب کنید،‏ تا ایشان
را روانه نمایم،‏ و برخاسته،‏ از میان زمین گردش کرده،‏
آن را برحسب ملکهاي خود ثبت کنند،‏ و نزد من
خواهند برگشت.‏
و آن را به هفت قسمت تقسیم کنند؛ و یهودا به
- 222 -

نیی
تی
لی
تی
ینع
ها.آن
هرَ‏
هلَ‏
ها.آن
یات
سمت جنوب به مرز خود خواهد ماند،‏ و خاندان یوسف
به سمت شمال به مرز خود خواهد ماند.‏
و شما زمین را به هفت قسمت ثبت کرده،‏ آن را
نزد من اینجا بیاورید،‏ و من براي شما در اینجا در
حضور یهوه،‏ خداي ما،‏ قرعه خواهم انداخت.‏
زیرا که لاویان در میان شما هیچ سهمی ندارند،‏
چونکه کاهنی یهوه ارث ایشان است.‏ و جاد و رؤبین و
نصف قوم منَسی ملک خود را که موسی،‏ بندة یهوه
به ایشان داده بود در آن طرف اُردن به سمت شرقی
گرفتهاند.‏ اعداد ؛
سپ.‏ آن مردان برخاسته،‏ رفتند و یوشع آنانی را که
براي ثبت کردن زمین میرفتند امر فرموده،‏ گفت:‏
بروید و در زمین گردش کرده،‏ آن را ثبت نمایید و نزد
من برگردید،‏ تا در اینجا در حضور یهوه در شیلوه براي
شما قرعه اندازم.‏ باب
سپ.‏ آن مردان رفته،‏ از میان زمین گذشتند و آن را
به هفت قسمت بر حسب شهرهایش در طوماري ثبت
نموده،‏ نزد یوشع به اردو در شیلوه برگشتند.‏
و یوشع به حضور یهوه در شیلوه براي ایشان قرعه
انداخت،‏ و در آنجا یوشع زمین را براي فرزنداناسرائیل
برحسب فرقههاي ایشان تقسیم نمود.‏
و قرعه قوم پسرانبنیامین برحسب قبا ایشان
برآمد،‏ و محدوده قسمت ایشان در میان پسرانیهودا و
پسرانیوسف افتاد.‏
و مرز ایشان به سمت شمال از اُردن بود،‏ و مرز
ایشان به طرف یریشو به سوي شمال برآمد،‏ و از میان
کوهستان به سوي مغرب بالا رفت،‏ و انتهایش به
صحراي بیت-آون بود.‏ باب
و مرز ایشان از آنجا تا لوز گذشت،‏ یعنی به جانب
لوز جنوبی که بیتئیل باشد،‏ و مرز ایشان به سوي
عطاروت ادار بر جانب کوهی که به جنوب ب
حورون پا است،‏ رفت.‏ پیدایش ؛
و حدش کشیده شد و به جانب مغرب به سوي
جنوب از کوهی که در مقابل ب ‏-حورون جنوبی
است گذشت،‏ و انتهایش نزد کریات-بعل بود که آن را
کریات-یعاریم میگویند و یکی از شهرهاي
پسرانیهوداست.‏ این جانب غربی است.‏ باب
و جانب جنوبی از انتهاي کریات ‏-یعاریم بود،‏ و این
مرز به طرف مغرب میرفت و به سوي چشمۀ آبهاي
نَفْتُوح برآمد.‏
و این مرز به انتهاي کوهی که در مقابل درة
پسرهن ُّوم است که در جنوب دره رفائیم باشد،‏ برآمد،‏ و
یوشع
به سوي درة هن ُّوم به جانب جنوبی یبوسیان رفته،‏ تا
روجل رسید.‏ باب ؛
و از طرف شمال کشیده شده،‏ به سوي عین-‏
شمس رفت،‏ و به جلیلوت که در مقابل سر بالاي
اَدمیم است برآمد،‏ و به سنگ بوهن پسر رؤبین به زیر
آمد.‏
و به جانب شمالی در مقابل عربه گذشته،‏ به عرَبه
به زیر آمد.‏
و این مرز به جانب بیت-حجلَه به سوي شمال
گذشت،‏ و آخر این مرز به خلیج شمالی دریاي نم ک
نزد انتهاي جنوبی اُردن بود.‏ این مرز جنوبی است.‏
و به طرف مشرق،‏ مرز آن اُردن بود و ملک
پسرانبنیامین به حسب مرزش به هر طرف و برحسب
قبایل ایشان این بود.‏
و این است شهرهاي قوم پسرانبنیامین برحسب
قبایل ایشان:‏ یریشو و بیت-حجلَه و عیمق قصیص.‏
و بیت-عربه و صمارایم و بیتئیل.‏
و عویم و فاره و عفْرَت.‏
و کَفَر عمونی و عفْنی و جابع،‏ دوازده شهر با
دهات
و جبعون و رامه و بئیروت.‏
و مصفَه و کَفی و موصه.‏
و راقَم و یرْفَئیل و تَرالَه.‏
و صی و آلَف و یبوسی که اورشلیم باشد و جِبعه
و قرْ‏ تی ، چهارده شهر با دهات آنها.‏ این ملک
پسرانبنیامین به حسب قبایل ایشان بود.‏
7 ،15
8 ،15
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
19
.1
.2
و قرعه دومین براي شَمعون برآمد،‏ یعنی براي قوم
پسرانشمعون برحسب قبایل ایشان،‏ و ملک ایشان در
میان ملک پسرانیهودا بود.‏
و اینها سهم ایشان شد یعنی بئیر شَبع و شَبع و
مولادا.‏ اول تواریخ
و حصر شوعال و بالَح و عاصم.‏
و اَلْتولَد و بتُول و حرْمه.‏
5. صقْلَغْ‏ و بیت-مرْکَبوت و حصرْ‏ سوسه.‏
و بیت-لَباعوت و شاروحن.‏ سیزده شهر با دهات
28 ،5
.3
.4
.6
.7
و عین و رِمون و عاتَر و عاشان،‏ چهار شهر با دهات
ها.آن
8. و تمامی ده که در اطراف این شهرها تا بعلَت
،
-
60 .9 ،15
19 ،28
8 ،12
2 ،7
33 ،32
1 ،2
20 ،18
.6
.7
8
9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
- 223 -

هع
هطَ‏
ها.آن
ها.آن
هم
ها.آن
ها.آن
هوب یلئ
تی
لی
لی
لی
ها.آن
ها.آن
ها.آن
ها.آن
لی
تی
نی
نی
لی
یوشع
30 ،1
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
8 ،4 پادشاهان
.19
.20
.21
.22
بئیر رامۀ جنوبی بود.‏ ملک قوم پسرانشمعون بر
حسب قبایل ایشان این بود.‏
و ملک پسرانشمعون از میان قسمت پسرانیهودا
بود،‏ زیرا قسمت پسرانیهودا براي ایشان زیاد بود،‏ پس
پسرانشمعون ملک خود را از میان ملک ایشان
گرفتند.‏
و قرعه سوم براي پسرانزبولُون برحسب قبا
ایشان برآمد،‏ و مرز ملک ایشان تا سارید رسید.‏
و مرز ایشان به طرف مغرب تا مرْعلَه رفت و تا
دباشَه رسید و تا دره که در مقابل یقْنَعام است،‏ رسید.‏
و از سارِید به سمت مشرق به سوي مطلع آفتاب
تا مرز کسلُوت تابور پیچید،‏ و نزد دابرَه بیرون آمده،‏ به
یافیع رسید.‏
و از آنجا به طرف مشرق تا جت حافَر و تا عت
قاصین گذشته،‏ نزد رِمون بیرون آمد و تا نَی کشیده
شد.‏
و این مرز به طرف شمال تا حنّاتُون آن را احاطه
کرد،‏ و آخرش نزد دره یفْتَحئیل بود.‏
و ق َّ و نَهلال و شمرُون و یدیالَه و ب ‏-لَحم،‏
دوازده شهر با دهات داوران
این ملک پسرانزبولُون برحسب قبایل ایشان بود،‏
یعنی این شهرها با دهات
و قرعه چهارم براي یساکار برآمد یعنی براي
پسرانیساکار برحسب قبایل ایشان.‏
و مرز ایشان تا یزْرعیل و کسلُوت و شُونَم بود.‏ دوم
و حفارایم و شَیئُون و اَناحره.‏
و ربیت و قشْیون و آبص.‏
و رمه و عین-جنّیم و عین-حده و بیت-فَصیص.‏
و این مرز به تابور و شَحصی و بیت-شَمس
رسید،‏ و آخر مرز ایشان نزد اُردن بود.‏ یعنی شانزده
شهر با دهات
این ملک قوم پسرانیساکار برحسب قبایل ایشان
بود،‏ یعنی شهرها با دهات
و قرعه پنجم براي قوم پسرانآذر برحسب قبا
ایشان بیرون آمد.‏
و مرز ایشان حلْقَه و حلی و باطَن و اَکْشاف.‏
و ال َّملَک و عمعاد و مشْآل و به طرف مغرب به
کَرْمل و شیحور لبنَه رسید.‏
و به سوي مشرق آفتاب به بیت-داجون پیچیده،‏
تا زبولُون رسید،‏ و به طرف شمال تا دره یفْتَحئ و
بیت-عامق و نَعی طرف چپ نزد کابول بیرون
آمد.‏
و به حبرُون و رحوب و حمون و قانَه تا صیدونِ‏
بزرگ.‏
واین مرز به سوي رامه به شهر حصاردار صور
پیچید و این مرز به سوي حوصه برگشت،‏ و انتهایش
نزد دریا در دیار اکْزیب بود.‏ باب ؛ داوران
و عمه و عفیق و رحوب،‏ و بیست و دو شهر با
دهات
ملک قوم پسرانآذر برحسب قبا ایشان ا
بود،یعنی این شهرها با دهات
و قرعه ششم براي پسراننَفْتالی بیرون آمد،‏ یعنی
براي پسراننَفْتالی برحسب قبایل ایشان.‏
و مرز ایشان از حالَف از بلوطی که در صعنَیم
است و اَدامی و ناقَب و یبنَئیل تا لَق ُّوم بود و آخرش
نزد اُردن بود؛
و مرزش به سمت مغرب به سوي ازنوت تا بور
پیچید،‏ و از آنجا تا حقوق بیرون آمد،‏ و به سمت
جنوب به زبولُون رسید و به سمت مغرب به آذر رسید،‏
و به سمت مشرق به یهودا نزد اُردن.‏
و شهرهاي حصاردار صدیم و صیر و حمۀ و رق َّۀ و
کنّارة.‏
و ادامه و رامه و حاصور.‏
و قادش و اذْرعی و عین حاصور.‏
و یرْون و مجدلْئیل و حورِیم و بیت-عناه و ب
شَمس،‏ نوزده شهر با دهات
ملک قوم پسراننَفْتالی برحسب قبایل ایشان ا
بود،‏ یعنی شهرها با دهات
و قرعه هفتم براي قوم پسراندان برحسب قبا
ایشان بیرون آمد.‏
و مرز کلم ایشان صرْعه و اَشْتَئول و عیر شَمس
بود.‏
و شَعلَبین و اَیلُون و یتْلَه.‏
و اَیلُون و تمنَه و عقْرُون.‏
و اَلْتَقیه و جِبتُون و بعلَه.‏
و یهود و پسرانبرق و جت رِمون.‏
و میاه یرْقُون و رق ُّون با مرزي که در مقابل یافا
است.‏ یونس
و مرز پسراندان از طرف ایشان بیرون رفت،‏ زیر
که پسراندان برآمده،‏ با لَشَم جنگ کردند و آن را
گرفته،‏ به دم شمشیر زدند.‏ و متصرف شده،‏ در آن
سکونت گرفتند.‏ پ س لَشَم را دان نامیدند،‏ موافق اسم
-
31 ،1
44 ،15
3 ،1
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.23
.24
.25
.26
.27
- 224 -

ها.آن
هآن
هآن
ته
يرا
يلاو
هآن
هآن
هقَ‏ لی
لی
لی
ته
لی
لی
نی
نی
دان که پدر ایشان بود.‏ داوران
این است ملک قوم پسراندان برحسب
قبایلایشان،‏ یعنی این شهرها با دهات
و چون از تقسیم کردن زمین برحسب محدودهاش
فارغ شدند،‏ فرزنداناسرائیل ملکی را در میان خود به
یوشع پسرنون دادند.‏
برحسب فرمان یهوه شهري که او خواست،‏ یعنی
تمنَه سارح را در کوهستان افرایم به او دادند،‏ پس
شهر را بنا کرده،‏ در آن ساکن شد.‏ باب
این است ملکهایی که العازار کاهن با یوشع
پسرنون و امیرانی پدران قومها فرزنداناسرائیل در
شیلوه به حضور یهوه نزد در خیمۀ اجتماع به قرعه
تقسیم کردند.‏ پ س از تقسیم نمودن زمین فارغ شدند.‏
یوشع
30 ،24
29 .27 ،18
.48
.49
.50
.51
باب
،21
32 ،21
6 ،35
15 ،9
25 .12 ،35
4 ،17
20
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
و یهوه یوشع را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
فرزنداناسرائیل را خطاب کرده،‏ بگو:‏ شهرهاي
پناهگاهی را که دربارة ا به واسطه موسی به شما
سخن گفتم،‏ براي خود معین سازید اعداد
تا قاتلی که کسی را اشتباهاً‏ و ندانسته کشته باشد
به ا فرار کند،‏ و آنها براي شما از انتقام گیرنده خون
مقتول پناهگاه باشد.‏
و او به یکی از این شهرها فرار کرده،‏ و به داخل
دروازة شهر ایستاده،‏ به گوش بزرگان شهر ماجراي
خود را بیان کند،‏ و ایشان او را نزد خود به شهر
درآورده،‏ مکانی به او بدهند تا با ایشان ساکن شود.‏
و اگر انتقام گیرنده خون مقتول او را تعقیب کند،‏
قاتل را به دست او نسپارند،‏ زیرا که همسایۀ خود را از
نادانستگی کشته،‏ و او را پیش از آن دشمنی نداشته
بود.‏
و در آن شهر تا وقتی که به ج محاکمه به
حضور جماعت حاضر شود تا وفات رئیس کاهن که در
آن ایام میباشد توقف نماید،‏ و بعد از آن قاتل برگشته،‏
به شهر و به خانه خود یعنی به شهري که از آن فرار
؛ عبرانیان
کرده بود،‏ داخل شود.‏ اعداد
پس قادش را در جلیل در کوهستان نَفْتالی و
شکیم را در کوهستان افرایم و قریه اربع را که حبرُون
باشد در کوهستان یهودا،‏ تقدیس نمودند.‏ باب ؛
11
8. و از آن طرف اُردن به سمت مشرق یریشو باصر را
در صحرا در بیابان از قوم رؤبین و راموت را در جِلْعاد
از قوم جاد و جولان را در باشان از قوم منَسی تعیین
نمودند.‏ تثنیه ؛ اول سموئیل
اینهاست شهرهایی که براي تمامی فرزنداناسرائیل
و ب غریبی که در میان ایشان سکونت گزیند معین
شده بود،‏ تا هر که کسی را اشتباهاً‏ کشته باشد به آنجا
فرار کند،‏ و به دست انتقام گیرنده خون مقتول کشته
نشود تا وقتی که به حضور جماعت حاضر شود.‏
17 ،7
43 ،4
.9
21
.1
آنگاه امیرانی پدران لاویان نزد اَلعازر کاهن و نزد
یوشع پسرنون و نزد امیرانی پدران قومها
فرزنداناسرائیل آمدند.‏ باب
و با ایشان در شیلوه در زمین کنعان صحبت کردند،‏
گفتند که یهوه به واسطۀ موسی امر فرموده است که
شهرها براي سکونت و اطراف ا به ج حیوانات
ما،‏ به ما داده شود.‏ اعداد
سپ.‏ فرزنداناسرائیل برحسب فرمان یهوه ا
شهرها را با اطراف ا از ملک خود به لاویان دادند.‏
و قرعه براي قبا اتیان بیرون آمد،‏ و براي
پسران هارون کاهن که از جملۀ لاویان بودند سیزده
شهر از قوم یهودا،‏ و از قوم شَمعون و از قوم بنیامین به
قرعه رسید.‏
و براي بقیۀ پسران قهات،‏ ده شهر از قبا قوم
افرایم و از قوم دان و از نصف قوم منَسی به قرعه
رسید.‏
و براي پسران جرْشون سیزده شهر از قبا قوم
یساکار و از قوم آذر و از قوم نَفْتالی و از نصف قوم
منَسی در باشان به قرعه رسید.‏
و براي پسران مراري برحسب قبا ایشان دوازده
شهر از قوم رؤبین و از قوم جاد و از قوم زبولُون رسید.‏
و فرزنداناسرائیل،‏ این شهرها و اطراف آنها را به
لاویان به قرعه دادند،‏ چنانکه یهوه به واسطۀ موسی
امر فرموده بود.‏
و از قوم پسرانیهودا و از قوم پسرانشمعون ا
شهرها را که به نامها ذکر میشود،‏ دادند.‏
و اینها به پسران هارون که از قبا قهاتیان از
پسران بودند رسید،‏ زیرا که قرعۀ اول از ایشان
بود اول تواریخ
سپ.‏ قریه اَربع پدر عناق که حبرُون باشد در
کوهستان یهودا با اطراف که در اطراف آن بود،‏ به
4 ،17
2 ،35
54 ،7
.2
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
- 225 -

یتّ‏
هآن
ه تقَ‏
هآن
لی
تی
نی
بی
لی
ها.آن
هص
هآن
لی
لی
ایشان دادند.‏ باب ؛ ؛ ؛ اول تواریخ
لیکن مزرعههاي شهر و دهات آن را به کال
پسریفُن َّه براي مالکیت دادند.‏ باب ؛
و به پسران هارون کاهن،‏ حبرُون را که شهر
پناهگاه قاتلان است با اطراف آن،‏ و لبنَه را با اطراف
آن دادند.‏
و ی ر را با نواحی آن و اشتموع را با نواحی آن.‏
و حولون را با نواحی آن و دبیرْ‏ را با نواحی آن.‏
و عین را با نواحی آن و یط َّه را با نواحی آن و
بیت-شمس را با نواحی آن،‏ یعنی از ا دو قوم نه
شهر را.‏ اول سموئیل ؛ دوم پادشاهان
و از قوم بنیامین جِبعون را با نواحی آن و جِبع را
با نواحی آن.‏
و عناتوت را با نواحی آن و علْمون را با نواحی آن،‏
یعنی چهار شهر دادند.‏ ارمیا
تمامیشهرهاي پسران هارون کاهن سیزده شهر
با نواحی ا بود.‏
و اما قبایل پسرانقَهات لاویان،‏ یعنی بقیه
پسران ا شهرهاي قرعۀ ایشان از قوم افرایم بود.‏ اول
یوشع
55 ،7
13 ،15
14 ،14
11 ،14
13 ،15
1 ،1
14 ،14
7 ،20
15 .12 ،6
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
61 ،7 تواریخ
21
سپ.‏ شکیم را در کوهستان افرایم که شهر پناهگاه
قاتلان است با نواحی آن و جازر را با نواحی آن به
ایشان دادند.‏ باب ؛ اول تواریخ
و قبصایم را با نواحی آن و ب ‏-حورون را با
نواحی آن،‏ یعنی چهار شهر.‏
و از قوم دان الْتَقی را با نواحی آن و جِبتون را با
نواحی آن.‏
و اَیلُون را با نواحی آن و جِت‏ْ‏ رِمون را با نواحی
آن،‏ یعنی چهار شهر.‏ داوران
و از نصف قوم منَسی تَعنَک را با نواحی آن و جت‏ْ‏
رِمون را با نواحی آن،‏ یعنی دو شهر دادند.‏
تمامی شهرهاي قبایل بقیۀ پسرانقهات با نواحی
ا ده بود.‏
و به پسرانجرْشون که از قبا لاویان بودند از
نصف قوم منَسی جولان را در باشان که شهر پناهگاه
قاتلان است با نواحی آن و بعشْتَرَه را با نواحی آن،‏
یعنی دو شهر دادند.‏ اول تواریخ ؛ یوشع
و از قوم یساکار قشْیون را با نواحی آن و دابره را با
نواحی آن.‏
و یرْموت را با نواحی آن و عین-‏ جنّیم را با نواحی
آن،‏ یعنی چهار شهر.‏
و از قوم آذر،‏ مشْآل را با نواحی آن و عبدون را با
نواحی آن.‏ اول تواریخ
و حلْقات را با نواحی آن و رحوب را با نواحی آن،‏
یعنی چهار شهر.‏
و از قوم نَفْتالی قادش را در جلیل که شهر پناهگاه
قاتلان است با نواحی آن و حموت دور را با نواحی آن
و قَرْتان را،‏ یعنی سه شهر دادند.‏ باب
و تمامی شهرهاي جرْشونیان بر حسب قبا
ایشان سیزده شهر بود با نواحی
و به قبایل پسرانمراري که از لاویان باقی مانده
بودند،‏ از قوم زبولُون یقْنَعام را با نواحی آن و قَرته را با
نواحی آن.‏ اول تواریخ
و دمنه را با نواحی آن ونَحلال را با نواحی،‏ یعنی
چهار شهر.‏
و از قوم رؤبین،‏ باصر را با نواحی آن و یه را با
نواحی آن.‏ باب ؛ تثنیه
و قَدیموت را با نواحی آن و میفَعۀ را با نواحی آن،‏
یعنی چهار شهر.‏
و از قوم جاد راموت را در جِلْعاد که شهر پناهگاه
قاتلان است با نواحی آن و محنایم را با نواحی آن.‏ باب
7 ،20
43 ،4
74 ،7
63 ،7
8 ،20
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
8 ،20
.39
و حشْبون را با نواحی آن و یعزیر را با نواحی آن؛
همۀ این شهرها چهار میباشد.‏
همۀ اینها شهرهاي پسرانمراري برحسب قبا
ایشان بود،‏ یعنی بقیۀ قبا لاویان و قرعۀ ایشان
دوازده شهر بود.‏
و همه شهرهاي لاویان در میان ملک
فرزنداناسرائیل چهل و هشت شهر با نواحی ا بود.‏
.40
.41
7 ،35 اعداد
.42
این شهرها هر یکی با نواحی آن به هر طرفش
بود،‏ و براي همۀ این شهرها چنین بود.‏
سپ.‏ یهوه تمامی زمین را که براي پدران ایشان
قسم خورده بود که به ایشان بدهد به اسرائیل داد،‏ و
آن را به تصرف آورده،‏ در آن ساکن شدند.‏ پیدایش
و یهوه ایشان را از هر طرف آرامی داد چنانکه به
پدران ایشان قسم خورده بود،‏ و هیچکس از دشمنان
ایشان نتوانست با ایشان مقاومت نماید،‏ زیرا که یهوه
همه دشمنان ایشان را به دست ایشان سپرده بود.‏ تثنیه
7 ،12
43
.44
25 ،11
.45
و از همه سخنان نیکویی که یهوه به خاندان
اسرائیل گفته بود،‏ سخنی به زمین نیفتاد بلکه همه
واقع شد.‏
باب 14 ،23
8 ،20
67 ،7
35 ،1
62 ،7
7 ،20
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
- 226 -

نی
نه
تان
یک
یم
نی
نی
یوشع
22
.1
.2
آنگاه یوشع رؤبینیان و جادیان و نصف قوم منَسی را
خوانده،‏
به ایشان گفت:‏ شما هر چه موسی بندة یهوه به
شما امر فرموده بود،‏ نگاه داشتید،‏ و کلام مرا از هر چه
بهشما امر فرمودهام نمودید.‏ اعداد ؛ تثنیه 3،
و برادران خود را در این ایام طولانی تا امروز ترك
نکرده،‏ فرمانی را که یهوه،‏ خداي شما،‏ امر فرموده بود،‏
نگاه داشتهاید.‏
و هماکنون یهوه خداي شما به برادران شما آرامی
داده است،‏ چنانکه به ایشان گفته بود.‏ پس حال به
خیمههاي خود و به زمین مالکیت خود که موسی
بندة یهوه از آن طرف اُردن به شما داده است بازگشته،‏
بروید.‏ اعداد
اما بدقت متوجه شده،‏ امر و شریعتی را که موسی
بندة یهوه به شما امر فرموده است به جا آورید،‏ تا
یهوه،‏ خداي خود،‏ را محبت نموده،‏ به تمامی روشهاي
او عمل نمایید،‏ و دستورات او را نگاه داشته،‏ به او
بچسبید و او را به تمامی دل و تمامی جان خود
عبادت نمایید.‏ تثنیه
سپ.‏ یوشع ایشان را برکت داده،‏ روانه نمود و به
خیمههاي خود رفتند.‏
و به نصف قوم منَسی،‏ موسی ملک در باشان داده
بود،‏ و به نصف دیگر،‏ یوشع در ا طرف اُردن به
سمت مغرب در میان برادران ایشان ملک داد.‏ و
هنگامی که یوشع ایشان را به خیمههاي ایشان روانه
میکرد،‏ ایشان را برکت داد.‏ اعداد
و ایشان را خطاب کرده،‏ گفت:‏ با ثروت بسیار و با
گلههاي بیشمار،‏ با نقره و طلا و مس و آ و لباس
فراوان به خیمههاي خود برگردید،‏ و غنیمت دشمنان
خود را با برادران خویش تقسیم نمایید.‏ اعداد
سپ.‏ پسرانرؤبین و پسرانجاد و نصف قوم منَسی از
نزد فرزنداناسرائیل از شیلوه که در زمین کنعان است
برگشته،‏ روانه شدند تا به زمین جِلْعاد،‏ و به زمین
ملک خود که آن را به واسطۀ موسی برحسب فرمان
یهوه به تصرف آورده بودند،‏ بروند.‏
و چون به اطراف اُردن که در زمین کنعان است
رسیدند،‏ پسرانرؤبین و پسرانجاد و نصف قوم منَسی
در آنجا به کنار اُردن قربانگاهی بنا نمودند،‏ یعنی
قربانگاه بسیار چشمگیري.‏ باب
و فرزنداناسرائیل خبر این را شنیدند که اینک
پسرانرؤبین و پسرانجاد و نصف قوم منَسی،‏ به مقابل
زمین کنعان،‏ در اطراف اُردن،‏ بر کناري که از آن
فرزنداناسرائیل است،‏ قربانگاهی بنا کردهاند.‏
سپ.‏ چون فرزنداناسرائیل این را شنیدند،‏ تمامی
جماعت فرزنداناسرائیل در شیلوه جمع شدند تا براي
مقاتلۀ ایشان برآیند.‏
و فرزنداناسرائیل فینحاس پسر العازار کاهن را
نزد پسرانرؤبین و پسران جاد و نصف قوم منَسی به
زمین جِلْعاد فرستادند.‏ اعداد
و با او ده رئیس،‏ یعنی یک رئیس از هر خاندان
پدران از همه قومها اسرائیل را که هر ی از ایشان
رئیس خاندان پدران ایشان از قبایل فرزنداناسرائیل
بودند.‏
سپ.‏ ایشان نزد پسرانرؤبین و پسرانجاد و نصف
قوم منَسی به زمین جِلْعاد آمدند و ایشان را مخاطب
ساخته،‏ گفتند:‏
تمامی جماعت یهوه چنین گویند:‏ ا چه
فتنه است که بر خداي اسرائیل انگیختهاید که امروز از
متابعت یهوه برگشتهاید و براي خود قربانگاهی ساخته،‏
امروز به یهوه سرکش شدهاید؟
آیا گناه فغور براي ما کم است که تا امروز خود را
از آن پاك نساختهایم،‏ اگر چه وبا در جماعت یهوه
عارض شد.‏ اعداد
18. شما امروز از اطاعت یهوه برگشتهاید.‏ و اتفاق
خواهد افتاد چون شما امروز به یهوه سرکش شدهاید
که او فردا بر تمامیجماعت اسرائیل خشم خواهد
نمود.‏
و لیکن اگر زمین مالکیت شما نجس است،‏ پس
به زمین مالکیت یهوه که مسکن یهوه در آن ساکن
است عبور نمایید،‏ و در میان ما ملک بگیرید و به یهوه
نافرمان نشوید،‏ و به ما نیز سرکش نشوید،‏ در این که
قربانگاهی براي خود غیر از قربانگاه یهوه خداي ما بنا
کنید.‏
آیا عخان پسر زارح دربارة چیز حرام خیانت
نورزید؟ پس بر تمامی جماعت اسرائیل خشم آمد،‏ و
آن شخص در گناه خود تنها هلاك نشد.‏ باب ؛
.5 ،7
1 ،7
7 ،25
3 ،25
12
.13
.14
15
.16
.17
.19
.20
11
.21
آنگه پسرانرؤبین و پسرانجاد و نصف قوم منَسی
در جواب امیران قبایل اسرائیل گفتند:‏
یهوه خداي خدایان یهوه خداي خدایان او
میداند و اسرائیل خواهند دانست اگر ا کار از راه
نافرمانی یا از راه خی بر یهوه بوده باشد،‏ امروز ما را
!
!
.22
18
26 ،31
20 ،32
33 ،32
17 ،18
، اطاعت
6 ،8 ؛ 4 ،13
33 ،32
.3
.4
.5
6
.7
.8
9
.10
.11
- 227 -

يرو
نی
يار
فی
يرو
نی
خلاصی مده،‏ اشعیا
که براي خود قربانگاهی ساختهایم تا از متابعت
یهوه برگشته،‏ قربانی سوختنی و قربانی آردي بر آن
بگذرانیم،‏ و قربانیهاي صلح بر آن بنماییم؛ خود یهوه
بازخواست بنماید.‏
بلکه این کار را از راه احتیاط و هوشی کردهایم،‏
زیرا گفتیم شاید در وقت آینده پسران شما به پسران
ما بگویند شما را با یهوه خداي اسرائیل چه علاقه
است؟
یهوه اُردن را در میان ما و شما اي
پسرانرؤبین و پسرانجاد مرز گذارده است.‏ پ س شما
را در یهوه بهرهاي نیست و پسران شما پسران ما را از
ترس یهوه باز خواهند داشت.‏
سپ.‏ گفتیم براي ساختن قربانگاهی به جهت خود
تدارك ببینیم،‏ نه براي قربانی سوختنی و نه براي
قربانی،‏
بلکه تا در میان ما و شما و در میان نسلهاي مابعد
از ما شاهد باشد تا عبادت یهوه را به حضور او با
قربانیهاي سوختنی و قربانیهاي صلح خود به جا
آوریم،‏ تا در زمان آینده پسران شما به پسران ما
نگویند که شما را در یهوه هیچ بهرهاي نیست.‏ باب
یوشع
،24
21 ،10
.23
.24
25. چونکه
26
.27
27
28
سپ.‏ گفتیم اگر در زمان آینده به ما و به نسلهاي
ما چنین بگویند،‏ آنگاه ما خواهیم گفت،‏ نمونه قربانگاه
یهوه را ببینید که پدران ما ساختند نه براي قربانی
سوختنی و نه براي قربانی،‏ بلکه تا در میان ما و شما
شاهد باشد.‏
دور باشد از ما که به یهوه سرکش شده،‏ امروز از
اطاعت یهوه برگردیم،‏ و قربانگاهی براي قربانی
سوختنی و قربانی آردي و قربانی غیر از قربانگاه یهوه،‏
خداي ما که پیش مسکن اوست،‏ بسازیم.‏
و چون فینحاس کاهن و سروران جماعت و
امیرانی قبایل اسرائیل که با وي بودند،‏ سخنی را که
پسرانرؤبین و پسرانجاد و پسرانمنَسی گفته بودند،‏
شنیدند،‏ در نظر ایشان پسند آمد.‏
و فینحاس پسر العازار کاهن به پسرانرؤبین و
پسرانجاد و پسرانمنَسی گفت:‏ امروز دانستیم که
یهوه در میان ماست،‏ چونکه ا خیانت را بر یهوه
نورزیدهاید؛ پس هماکنون فرزنداناسرائیل را از دست
یهوه خلاصی دادید.‏
سپ.‏ فینحاس پسر العازار کاهن و سروران از نزد
پسرانرؤبین و پسرانجاد از زمین جِلْعاد به زمین
کنعان،‏ نزد فرزنداناسرائیل برگشته،‏ ا خبر را به
ایشان رسانیدند.‏
و این کار به نظر فرزنداناسرائیل پسند آمد و
فرزنداناسرائیل خدا را متبارك خواندند،‏ و دیگر دربارة
رفتن براي جنگ با ایشان تا زمینی را که پسرانرؤبین
و پسرانجاد در آن ساکن بودند خراب نمایند،‏ سخن
نگفتند.‏
و پسرانرؤبین و پسرانجاد آن قربانگاه را اینطور
نامیدند:‏ که آن درمیان ما شاهد است ، که یهوه
خداست.‏
.33
.34
23
.1
و رخ داد بعد از روزهاي بسیار چون یهوه اسرائیل را
از همه دشمنان ایشان از هر طرف آرامی داده بود،‏ و
یوشع پیر و سالخورده شده بود.‏ باب
که یوشع همه اسرائیل را با بزرگان و امیران و
داوران و ناظران ایشان طلبیده،‏ به ایشان گفت:‏ من پیر
و سالخورده شدهام باب
و شما هرآنچه یهوه،‏ خداي شما به همۀ این طوایف
به خاطر شما کرده است،‏ دیدهاید،‏ زیرا یهوه،‏ خداي
شما اوست که براي شما جنگ کرده است.‏ تثنیه
30 ،1 ؛ ،3
44 ،21
1 ،24
.
.2
.3
22
.4
.5
6
اینک این طوایف را که باقی ماندهاند از اُردن و همه
طوایف را که مغلوب ساختهام تا دریاي بزرگ،‏ به
سمت مغرب آفتاب براي شما به قرعه تقسیم کردهام
تا میراث قومها شما باشند.‏
و یهوه،‏ خداي شما اوست که ایشان را از حضور
شما رانده،‏ ایشان را از پیش شما بیرون میکند،‏
و شما زمین ایشان را در تصرف خواهید آورد،‏ چنانکه
یهوه خداي شما به شما فرموده است.‏
سپ.‏ بسیار قوي باشید و متوجه شده،‏ هر چه در
سفر تورات موسی نوشته شده است،‏ نگاه دارید و به
طرف چپ یا راست از آن تجاوز منمایید.‏ باب ؛ تثنیه
7 ،1
14 ،28
؛ دوم پادشاهان
2 ،22
.7
تا به این طوایفی که در میان شما باقی ماندهاند
داخل نشوید،‏ و نامهاي خدایان ایشان را ذکر ننمایید،‏
و قسم نخورید و آنها را عبادت منمایید و سجده
نکنید.‏ ؛ صفنیا
بلکه به یهوه،‏ خداي خود بچسبید چنانکه تا امروز
کردهاید.‏
زیرا یهوه طوا بزرگ و زورآور را از پیش يرو
5 ،1
خروج 24 .13 ،23
.8
.9
.29
.30
.31
32
- 228 -

له
نی
فی
یان
یان
شما بیرون کرده است،‏ و اما با شما کسی را تا امروز
یاراي مقاومت نبوده است.‏ لاویان ؛ تثنیه
یک نفر از شما هزار را تعقیب خواهد نمود زیرا که
یهوه،‏ خداي شما،‏ اوست که براي شما جنگ میکند،‏
چنانکه به شما فرموده است.‏ لاویان
سپ.‏ بسیار متوجه شده،‏ یهوه خداي خود را
محبت نمایید.‏ تثنیه
و اما اگر برگشته،‏ با بقیۀ این طوایفی که در میان
شما ماندهاند بچسبید و با ایشان ازدواج نمایید،‏ و
تحت ایشان درآیید و ایشان تحت شما درآیند،‏
یقیناً‏ بدانید که یهوه خداي شما این طوا را از
حضور شما دیگر بیرون نخواهد کرد،‏ بلکه براي شما
دام و تله و براي پهلوهاي شما تازیانه و در چشمان
شما خار خواهند بود،‏ تا وقتی که از این زمین نیکو
که یهوه خداي شما،‏ به شما داده است،‏ هلاك شوید.‏
یوشع
7 ،28
7 ،26
8 ،26
15 ،4
.10
11
.12
.13
اعداد 55 ،33
3 2، ؛ داوران
.14
و اینک من امروز به روش ا تمامی زمین
میروم.‏ و به تمامی دل و به تمامی جان خود میدانید
که یک چیز از تمام چیزهاي نیکو که یهوه،‏ خداي
شما دربارة شما فرموده است به زمین نیفتاده،‏ بلکه
همهاش واقع شده است،‏ و یک حرف از آن به زمین
نیفتاده.‏ اول پادشاهان ؛ یوشع
و چنین اتفاق افتاد که چنانکه همه چیزهاي نیکو
که یهوه،‏ خداي شما به شما فرموده بود براي شما
اتفاق افتاده است،‏ همچنان یهوه همه چیزهاي بد را
بر شما عارض خواهد گردانید،‏ تا شما را از ا زمین
نیکو که یهوه،‏ خداي شما به شما داده است،‏ هلاك
سازد.‏
اگر از عهد یهوه،‏ خداي خود،‏ که به شما امر
فرموده است،‏ تجاوز نمایید،‏ و رفته،‏ خدایان دیگر را
عبادت نمایید،‏ و آنها را سجده کنید،‏ آنگاه خشم یهوه
بر شما افروخته خواهد شد،‏ و از این زمین نیکو که به
شما داده است به زودي هلاك خواهید شد.‏ باب
20 ،24
45 ،21
2 ،2
.15
.16
24
.1
و یوشع تمامی قومها اسرائیل را در شکیم جمع
کرد،‏ و بزرگان اسرائیل و امیران و داوران و ناظران
ایشان را طلبیده،‏ به حضور خدا حاضر شدند.‏ اول سموئیل
17 ،10
.2
و یوشع به تمامی قوم گفت که یهوه خداي اسرائیل
چنین میفرماید که پدران شما،‏ یعنی طارح پدر
ابراهیم و پدر ناحور،‏ در زمان قدیم به آن طرف نهر
ساکن
26 ،11
.3
بودند،‏ و خدایان
غیر را عبادت مینمودند.‏
پیدایش
و پدر شما ابراهیم را از آن طرف نهر گرفته،‏ در
تمامی زمین کنعان گردانیدم،‏ و نسل او را زیاد کردم و
اسحاق را به او دادم.‏ پیدایش ؛ ؛ نحمیا ؛ اشعیا
؛ عبرانیان
2 ،51
7 ،9
7 ،15
31 ،11
8 ،11
.4
و یعقوب و عیسو را به اسحاق دادم،‏ و کوه سعیر را
به عیسو دادم تا مالکیت او بشود،‏ و یعقوب و پسرانش
به مصر فرود شدند.‏ پیدایش ؛
و موسی و هارون را فرستاده،‏ مصر را به آنچه در
وسط آن کردم،‏ مبتلا ساختم؛ پس شما را از آن بیرون
آوردم.‏
و چون پدران شما را از مصر بیرون آوردم و به دریا
رسیدید،‏ مصریان با ارابهها و سواران،‏ پدران شما را تا
دریاي سرخ تعقیب نمودند.‏ خروج
و چون نزد یهوه فریاد کردند،‏ او در میان شما و
مصریان تاریکی گذارد،‏ و دریا را بر ایشان آورده،‏ ایشان
را پوشانید،‏ و چشمان شما آنچه را در مصر کردم دید.‏
پس روزهاي بسیار در بیابان ساکن میبودید.‏ خروج
سپ.‏ شما را در زمین اَموری که به آن طرف اُردن
ساکن بودند آوردم،‏ و با شما جنگ کردند،‏ و ایشان را
به دست شما تسلیم نمودم،‏ و زمین ایشان را در
تصرف آوردید،‏ و ایشان را از حضور شما هلاك ساختم.‏
10 ،14
1 ،46
9 ،14
3 ،32
خروج 10 ،3
.5
.6
.7
8
22 ،48 پیدایش
31 .25 ،21 ؛ اعداد
.9
و بالاق پسر صفور پادشاه موآب برخاسته،‏ با
اسرائیل جنگ کرد و فرستاده،‏ بلعام پسر بعور را طلبید
تا شما را لعنت کند.‏ اعداد ؛ مکاشفه
و نخواستم که بلعام را بشنوم؛ با وجود این شما را
برکت میداد و شما را از دست او رهانیدم.‏
و از اُردن عبور کرده،‏ به یریشو رسیدید،‏ و مردان
یریشو یعنی اموریان و فَرِزیان و کنعانیان و حتّیان و
جرْجاشیان و حویان و یبوسیان با شما جنگ کردند،‏ و
ایشان را به دست شما تسلیم نمودم.‏ ؛
و زنبور را پیش شما فرستاده،‏ ایشان،‏ یعنی دو
پادشاه اَموریان را از حضور شما براندم،‏ نه به شمشیر و
نه به کمان شما.‏
و زمینی که در آن زحمت نکشیدید،‏ و شهرهایی
را که بنا ننمودید،‏ به شما دادم که در آنها ساکن
میباشید و از تاکستانها و باغهاي زیتون که نکاشتید،‏
میخورید.‏
سپ.‏ هماکنون از یهوه بترسید،‏ و او را به خلوص و
راستی عبادت نمایید،‏ و خدای را که پدران شما به
اعداد 20 .11 ،23
1 ،6
14 ،2
باب 14 ،3
5 ،22
خروج 28 ،23
.10
.11
.12
.13
14
- 229 -

یان
یان
يرو
هرا
یان
ین
آن طرف نهر و در مصر عبادت نمودند از خود دور
کرده،‏ یهوه را عبادت نمایید.‏ جامعه ؛ خروج
و اگر در نظر شما پسند نیاید که یهوه را عبادت
نمایید،‏ پس امروز براي خود اختیار کنید که را عبادت
خواهید نمود،‏ خواه خدای را که پدران شما که به
آن طرف نهر بودند عبادت نمودند،‏ خواه خدایان
اَموری را که شما در زمین ایشان ساکنید،‏ و اما من
و خاندان من،‏ یهوه را عبادت خواهیم نمود.‏ متی ؛
یوشع
24 ،6
2 ،20
13 ،12
.15
19 ،18 پیدایش
.16
آنگاه قوم در جواب گفتند:‏ دور از ما که یهوه را
ترك کرده،‏ خدایان غیر را عبادت نماییم.‏
زیرا که یهوه،‏ خداي ما،‏ اوست که ما و پدران ما را
از زمین مصر از خانۀ بندگی بیرون آورد،‏ و این
نشانههاي بزرگ را در نظر ما نمود،‏ و ما را در تمام
که رفتیم و در تمامی طوایفی که از میان ایشان
گذشتیم،‏ نگاه داشت.‏ خروج
و یهوه تمامی طوایف،‏ یعنی اَموری را که در این
زمین ساکن بودند از پیش ما بیرون کرد،‏ پس ما
نیز یهوه را عبادت خواهیم نمود،‏ زیرا که او خداي
ماست.‏
سپ.‏ یوشع به قوم گفت:‏ نمیتوانید یهوه را عبادت
کنید زیرا که او خداي مقدس است و او خداي غیور
است که سرکشی و گناهان شما را نخواهد آمرزید.‏
اگر یهوه را ترك کرده،‏ خدایان غیر را عبادت
نمایید،‏ آنگاه او خواهد برگشت و به شما ضرر رسانیده،‏
بعد از آنکه به شما احسان نموده است،‏ شما را هلاك
خواهد کرد.‏
قوم به یوشع گفتند:‏ نه بلکه یهوه را عبادت
خواهیم نمود.‏
یوشع به قوم گفت:‏ شما برخود شاهد هستید که
یهوه را براي خود اختیار نمودهاید تا او را عبادت کنید.‏
گفتند:‏ شاهد هستیم.‏
گفت:‏ پ س هماکنون خدایان غیر را که در میان
شما هستند دور کنید،‏ و دلهاي خود را به یهوه،‏ خداي
اسرائیل،‏ مایل سازید.‏ پیدایش ؛ امثال 23،
قوم به یوشع گفتند:‏ یهوه خداي خود را عبادت
خواهیم نمود و صداي او را اطاعت خواهیم کرد.‏
سپ.‏ در آن روز یوشع با قوم عهد بست و براي
ایشان فریضه و شریعتی در شکیم قرار داد.‏ دوم پادشاهان
26
51 .33 ،12 ؛ 3 ،13
2 ،35
باب 15 ،23
.17
.18
19
.20
.21
.22
.23
.24
25
3 ،3
.26
و یوشع این سخنان را در کتاب تورات خدا نوشت
و سنگی بزرگ گرفته،‏ آن را در آنجا زیر درخت بلوطی
که نزد محلمقدس یهوه بود برپا داشت.‏
داوران
4 ،35 پیدایش
6 ،9
.27
؛
و یوشع به تمامی قوم گفت:‏ اینک اینسنگ براي
ما شاهد است،‏ زیرا که تمامی سخنان یهوه را که به ما
فرمود،‏ شنیده است؛ پس براي شما شاهد خواهد بود،‏
مبادا خداي خود را انکار نمایید.‏ باب ؛ پیدایش
سپ.‏ یوشع،‏ قوم یعنی هر کس را به ملک خود
روانه نمود.‏ داوران
و بعد از این امور آنهنگام،‏ یوشع پسرنون،‏ بندة
یهوه ، چون صد و ده ساله بود،‏ مرد.‏ پیدایش
و او را در محدوده ملک خودش در تمنَه سارح که
در کوهستان افرایم به طرف شمال کوه جاعش است،‏
دفن کردند.‏ باب
و اسرائیل در همۀ ایام یوشع و همۀ روزهاي
بزرگانی که بعد از یوشع زنده ماندند و تمام عملی که
یهوه براي اسرائیل کرده بود دانستند،‏ یهوه را عبادت
نمودند.‏ داوران
و استخوانهاي یوسف را که فرزنداناسرائیل از
مصر آورده بودند در شکیم،‏ در قسمت زمی که
یعقوب از پسرانحمور،‏ پدر شکیم به صد قسیطه
خریده بود،‏ دفن کردند،‏ و آن ملک پسرانیوسف شد.‏
48 ،31
26 ،5
27 ،22
6 ،2
50 ،19
7 ،2
28
.29
.30
.31
.32
پیدایش
25 ،50 ؛ 19 ،33
.33
و العازار پسرهارون مرد،‏ و او را در تل پسرش
فینحاس که در کوهستان افرایم به او داده شد،‏ دفن
کردند.‏
- 230 -

يشا
يرا
یان
یان
یزن
بی
ین یق
یان
له
له
يا
نیی
یم
له
17 ،15
.14
داوران
داوران
1
.1
و بعد از وفات یوشع،‏ آن هنگام که فرزنداناسرائیل
از یهوه سؤال کرده،‏ گفتند:‏ کیست که ب ما بر
کنعانیان از همه بیرون رود و با ایشان جنگ
نماید؟ باب
یهوه فرمود:‏ یهودا برود،‏ اینک زمین را به دست او
تسلیم کردهام
و یهودا به برادر خود شَمعون گفت:‏ به قرعۀ من
همراه من بیا،‏ و با کنعانیان جنگ کنیم،‏ و من نیز
همراه تو به قرعۀ تو خواهم آمد.‏ پ س شَمعون همراه او
رفت.‏
و یهودا برفت،‏ و یهوه کنعانیان و فَرِزیان را به دست
ایشان تسلیم نمود،‏ و دههزار نفر از ایشان را در بازق
کشتند.‏
و اَدونی بازق را در بازق یافته،‏ با او جنگ کردند،‏ و
کنعانیان و فَرِزیان را شکست دادند.‏
و اَدونی بازق فرار کرد و او را تعقیب نموده،‏
گرفتندش،‏ و شستهاي دست و پایش را بریدند.‏
و اَدونی بازق گفت:‏ هفتاد پادشاه با شستهاي دست
و پا بریده زیر سفرة من خوردهها جمع میکردند.‏
موافق آنچه من کردم خدا به من مکافات رسانیده
است.‏ پ س او را به اورشلیم آوردند و در آنجا مرد.‏ باب
، اول
18 ،20
.
.2
.3
.4
.5
.6
.7
24 ،21 ؛ خروج 56 ،9
.8
.9
و پسرانیهودا با اورشلیم جنگ کرده،‏ آن را گرفتند،‏
و آن را به دم شمشیر زده،‏ شهر را به آتش سوزانیدند.‏
و بعد از آن پسرانیهودا پایین آمدند تا با کنعانی
که در کوهستان و جنوب و بیابان ساکن بودند،‏ جنگ
کنند.‏ یوشع
و یهودا بر کنعانی که در حبرون ساکن بودند
رسید،‏ و اسم حبرون قبل از آنکیریات-اَربع بود.‏ و
شی و اَخیمان و تَلْماي را کشتند.‏ یوشع
و از آنجا بر ساکنان دبیر رسید و اسم دبیر قبل از
آن،‏ کیریات-سفیر بود.‏ یوشع
و کالیب گفت:‏ آنکهکیریات-سفیر را زده،‏ فتح
نماید،‏ دختر خود عکْسه را به او به خواهم داد.‏
و عتْنیئیل پسر قناز برادر کوچک کال آن را
گرفت؛ پس دختر خود عکْسه را به او به زنی داد.‏ یوشع
و چون دختر نزد وي آمد،‏ او را تحریک کرد که از
پدرش زمینی طلب کند.‏ و آن دختر از الاغ خود پیاده
شده،‏ کالیب وي را گفت:‏ چه میخواهی؟ یوشع
به وي گفت:‏ مرا برکت ده زیرا که مرا در زمین
جنوب ساکن گردانیدي،‏ پس مرا چشمهه آب بده.‏
و کالیب چشمههاي بالا و چشمههاي پا را به او
داد.‏
و پسران پدر زن موسی از شهر نخلستان
همراه پسرانیهودا به صحراي یهودا که به جنوب عراد
است رسیده،‏ رفتند و با قوم ساکن شدند.‏ باب ؛ اعداد
18 ،15
11 ،4
.15
.16
29 ،10
.17
و یهودا همراه برادر خود شَمعون رفت،‏ و
کنعانی را که در صفَت ساکن بودند،‏ شکست دادند،‏
و آن را خراب کرده،‏ اسم شهر را حرما نامیدند.‏ اعداد
،14
45
.18
و یهودا غَز َّه و نواحیاش و اَشْقَلون و نواحیاش و
عقْرُون و نواحیاش را گرفت.‏
و یهوه با یهودا میبود،‏ و او ا کوهستان را
بیرون کرد،‏ لیکن ساکنان دره را نتوانست بیرون کند،‏
زیرا که ارابههاي آهنین داشتند.‏
و حبرون را برحسب قول موسی به کالیب دادند،‏
و او سه پسر عناق را از آنجا بیرون کرد.‏ یوشع ؛
،15
13 ،14
.19
.20
13
.21
و پسرانبنیامین یبوسیان را که در اورشلیمساکن
بودند بیرون نکردند،‏ و یبوسیان با پسرانبنیامین تا
امروز در اورشلیم ساکنند.‏ یوشع ؛
و خاندان یوسف نیز به بیتئیل رسیدند،‏ و یهوه
با ایشان بود.‏
و خاندان یوسف بیتئیل را جاسوسی کردند،‏ و نام
آن شهر قبل از آن لُوز بود.‏ پیدایش
و کشیکچیان مردي را که از شهر بیرون آمد
دیده،‏ به وي گفتند:‏ ورودي شهر را به ما نشان بده که
با تو احسان خواهیم نمود.‏
سپ.‏ ورودي شهر را به ایشان نشان داده،‏ پس شهر
را به دم شمشیر زدند،‏ و آن مرد را با تمامی خاندانش
رها کردند.‏ یوشع
و آن مرد به زمین حتّیان رفته،‏ شهري بنا نمود و
آن را لوز نامید که تا امروز اسمش همان است.‏
و منَسی ا بیت-شان و دهات آن را و ا
تَعنَک و دهات آن و ساکنان دور و دهات آن و ساکنان
یبلَعام و دهات آن و ساکنان مجِدو و دهات آن را
28 ،18
63 ،15
19 ،28
25 ،6
.22
.23
.24
25
.26
.27
14 ،15
13 ،12
21 ،11
.10
.11
.12
.13
- 231 -

یان
نی
هنَ‏
یان
یان
يرو
تی
.5
.6
بیرون نکرد،‏ و کنعانیان عزیمت داشتند که در آن
زمین ساکن باشند.‏ یوشع
و چون اسرائیل قوي شدند،‏ بر کنعانیان بهره
نهادند،‏ لیکن ایشان را تماماً‏ بیرون نکردند.‏ یوشع
و افرایم کنعانی را که در جازر ساکن بودند،‏
بیرون نکرد،‏ پس کنعانیان در میان ایشان در جازر
ساکن ماندند.‏ یوشع
و زبولون ساکنان فطرون و ساکنان لول را بیرون
نکرد،‏ پس کنعانیان در میان ایشان ساکن ماندند،‏ و
بهره بر آنها گذارده شد.‏ یوشع
و آذر ساکنان عکّو و ساکنان صیدون و اَحلَب و
اَکْزِیب و حلْبه و عفیق و رحوب را بیرون نکرد.‏ میکاه
سپ.‏ آذریان در میان کنعانی که ساکن آن زمین
بودند سکونت گرفتند،‏ زیرا که ایشان رابیرون نکردند.‏
و نفتالی ساکنان بیت-شمس و ساکنان بیت-‏
عنات را بیرون نکرد،‏ پس در میان کنعانی که ساکن
آن زمین بودند،‏ سکونت گرفت.‏ لیکن ساکنان بیت-‏
شمس و بیت-عنات به ایشان بهره میدادند.‏
و اَموریان پسراندان را به کوهستان مسدود
ساختند زیرا که نگذاشتند که به بیابان فرود آیند.‏
پس اموریان عزیمت داشتند که در اَیلُون و
شَعلُبیم در کوه حارس ساکن باشند،‏ و لیکن چون
دست خاندان یوسف قوت گرفت،‏ بهره برایشان گذارده
شد.‏ یوشع
و مرز اموریان از سر بالاي عقْرَبیم و از سالَع تا
بالاتر بود.‏
داوران
14 ،1
13 ،17
15 ،19
11 ،17
10 ،16
42 ،19
.28
.29
.30
.31
32
.33
.34
.35
.36
2
.1
و فرشتۀ یهوه از جِلْجال به بوکیم آمده،‏ گفت:‏ شما
را از مصر برآوردم و به زمینی که به پدران شما قسم
خوردم داخل کردم،‏ و گفتم عهد خود را با شما تا به
ابد نخواهم شکست.‏ خروج
پس شما با ساکنان ا زمین عهد مبندید و
قربانگاههاي ایشان را بشکنید.‏ لیکن شما سخن مرا
نشنیدید.‏ این چه کار است که کردهاید؟ ؛
خروج 32 ،23
51 ،12
.2
اعداد 52 ،33
5 7، ؛ تثنیه
.3
در این صورت من نیز گفتم ایشان را از حضور شما
بیرون نخواهم کرد،‏ و ایشان در کمرهاي شما خارها
خواهند بود،‏ و خدایان ایشان براي شما دام خواهند
بود.‏
و چون فرشتۀ یهوه این سخنان را به تمامی
فرزنداناسرائیل گفت،‏ قوم صداي خود را بلند کرده،‏
گریستند.‏
و آن مکان را بوکیم نام نهادند،‏ و در آنجا براي یهوه
قربانی گذرانیدند.‏
و چون یوشع قوم را روانه نموده بود،‏
فرزنداناسرائیل هر یکی به ملک خود رفتند تا زمین را
به تصرف آورند.‏ یوشع
و در تمام ایام یوشع و تمامی ایام بزرگانی که بعد از
یوشع زنده ماندند،‏ و همۀ کارهاي بزرگ یهوه را که
براي اسرائیل کرده بود،‏ دیدند،‏ قوم یهوه را عبادت
نمودند.‏ یوشع
و یوشع پسر نون،‏ بندة یهوه ، چون صد و ده ساله
بود،‏ مرد.‏
و او را در محدوده ملکش در تمنَه حارس در
کوهستان افرایم به طرف شمال کوه جاعش دفن
کردند.‏ یوشع
و تمامی آن طبقه نیز به پدران خود پیوستند،‏ و
بعد از ایشان طبقۀ دیگر برخاستند که یهوه و اعمالی
را که براي اسرائیل کرده بود،‏ ندانستند.‏
و فرزنداناسرائیل در نظر یهوه شرارت ورزیدند،‏ و
بعلها را عبادت نمودند.‏
و یهوه خداي پدران خود را که ایشان را از
سرزمین مصر بیرون آورده بود،‏ ترك کردند،‏ و خدایان
غیر را از خدایان طوایفی که در اطراف ایشان بودند
پی نموده،‏ آنها را سجده کردند.‏ و خشم یهوه را
برانگیختند.‏
و یهوه را ترك کرده،‏ بعل و عشتاروت را عبادت
نمودند.‏ باب ؛ باب 3،
سپ.‏ خشم یهوه بر اسرائیل افروخته شده،‏ ایشان را
به دست تاراجکنندگان سپرد تا ایشان را غارت نمایند،‏
و ایشان را به دست دشمنانی که به اطراف ایشان
بودند،‏ فروخت،‏ به حدي که دیگر نتوانستند با دشمنان
خود مقاومت نمایند.‏
و به هرجا که بیرون میرفتند،‏ دست یهوه براي
بدي بر ایشان میبود،‏ چنانکه یهوه فرموده،‏ وچنانکه
یهوه براي ایشان قسم خورده بود و به نها تنگی
گرفتار شدند.‏ لاویان ؛ تثنیه
و یهوه داوران برانگیزانید که ایشان را از دست
تاراجکنندگان نجات دادند.‏
و باز داوران خود را اطاعت ننمودند،‏ زیرا که در
عقب خدایان غیر زناکار شده،‏ آنها را سجده کردند،‏ و
20 ،28
باب 15 .10 .9 ،3
28 ،24
7
17 ،26
31 ،24
30 .29 ،24
13 .6 ،10
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14
.15
.16
.17
یوشع 13 ،23
.4
- 232 -

يرو
یم
هآن
یم
یم
هآن
هآن
يرا
يرا
لی
از راهی که پدران ایشان سلوك مینمودند،‏ و 6.
دستورات یهوه را اطاعت میکردند،‏ به زودي برگشتند،‏
و مثل ایشان عمل ننمودند.‏
و چون یهوه براي ایشان داوران برمیانگیخت،‏
یهوه با داور میبود،‏ و ایشان را در تمام ایام آن داور از
دست دشمنان ایشان نجات میداد،‏ زیرا که یهوه به
خاطر نالهاي که ایشان از دست ظالمان و
ستمکنندگان خود برمیآوردند،‏ پشیمان میشد.‏ نحمیا
داوران
،9
.18
16 ،10 ؛ داوران 27
.19
و اتفاق میافتاد چون داور وفات یافت که ایشان
برمیگشتند و از پدران خود بیشتر فتنهانگیز شده،‏
خدایان غیر را پی کردند،‏ و آنها را عبادت
نموده،‏ سجده کردند،‏ و از اعمال بد و راههاي
سرکشی خود چیزي باقی نمیگذاشتند.‏
در این صورت خشم یهوه بر اسرائیل افروخته شد
و فرمود:‏ چونکه این قوم از عهدي که با پدران ایشان
امر فرمودم،‏ تجاوز نموده،‏ صداي مرا نشنیدند،‏
من نیز هیچ یک از امتها را که یوشع وقت وفاتش
واگذاشت،‏ از حضور ایشان دیگر بیرون نخواهم نمود.‏
تا اسرائیل را به ا بیازمایم که آیا راه و روش
یهوه را نگهداشته،‏ چنانکه پدران ایشان نگهداشتند،‏ در
آن عمل خواهند نمود یا نه.‏ ؛ تثنیه
سپ.‏ یهوه آن طوایف را واگذاشته،‏ به سرعت بیرون
نکرد و آنها را به دست یوشع تسلیم ننمود.‏
2 ،8
باب 4 .1 ،3
.20
.21
.22
23
3
1
سپ.‏ اینانند طوایفی که یهوه واگذاشت تا به واسطۀ
ا اسرائیل را بیازماید،‏ یعنی همه آنانی که همۀ
جنگهاي کنعان را ندانسته بودند،‏ تثنیه
تا طبقات فرزنداناسرائیل دانشمند شوند و جنگ را
به ایشان تعلیم دهد،‏ یعنی آنانی که آن را پیشتر به
هیچ وجه نمیدانستند.‏
پنج امیر فلسطینیان و همه کنعانیان و صیدونیان و
حویان که در کوهستان لبنان از کوه بعل-‏ حرْمون تا
داخل حمات ساکن بودند.‏ باب ؛ تثنیه 3، ؛ یوشع
و اینها براي آزمایش فرزنداناسرائیل بودند،‏ تا
معلوم شود که آیا احکام یهوه را که به واسطۀ موسی
به پدران ایشان امر فرموده بود،‏ اطاعت خواهند کرد یا
نه.‏ باب ؛ تثنیه
سپ.‏ فرزنداناسرائیل در میان کنعانیان و حتیان و
اموریان و فَرِزیان و حویان و یبوسیان ساکن میبودند.‏
دختران ایشان را براي خود به زنی گرفتند،‏ و
دختران خود را به پسران ایشان میدادند،‏ و خدایان
ا را عبادت مینمودند.‏ خروج ؛ تثنیه
و فرزنداناسرائیل آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏
کردند،‏ و یهوه خداي خود را فراموش نموده،‏ بعلها و
بتها را عبادت کردند.‏ باب ؛ ؛
و خشم یهوه بر اسرائیل افروخته شده،‏ ایشان را به
دست کوشان رِشْعتایم،‏ پادشاه ارام نهرین،‏ فروخت،‏ و
فرزنداناسرائیل کوشان رِشْعتایم را هشت سال بندگی
کردند.‏ باب ؛ ؛
و چون فرزنداناسرائیل نزد یهوه فریاد کردند،‏ یهوه
ب فرزنداناسرائیل نجاتدهندهاي یعنی عتْنَئ
پسر قناز برادر کوچک کالیب را برپا داشت،‏ و او ایشان
را نجات داد.‏ باب ؛ یوشع
و روح یهوه بر او نازل شد،‏ پس فرزنداناسرائیل را
داوري کرد،‏ و براي جنگ بیرون رفت،‏ و یهوه کوشان
رِشْعتایم،‏ پادشاه ارام را به دست او تسلیمکرد،‏ و
دستش بر کوشان رِشْعتایم مستولی گشت.‏ باب
و زمین چهل سال آرامی یافت.‏ پ س عتنئیل پسر
قناز مرد.‏
و فرزنداناسرائیل بار دیگر در نظر یهوه بدي
کردند،‏ و یهوه عجلون،‏ پادشاه موآب را بر اسرائیل قوي
ساخت،‏ زیرا که در نظر یهوه شرارت ورزیده بودند.‏
و او پسرانعمون و عمالیق را نزد خود جمع کرده،‏
آمد،‏ و فرزنداناسرائیل را شکست داد،‏ و ایشان شهر
نخلستان را گرفتند.‏ باب
و فرزنداناسرائیل عجلون،‏ پادشاه موآب را هجده
سال بندگی کردند.‏
و چون فرزنداناسرائیل نزد یهوه فریاد برآوردند،‏
یهوه براي ایشان نجاتدهندهاي یعنی ایهود پسر
جی بنیامینی را که مرد چپدستی بود،‏ برپا داشت،‏
و فرزنداناسرائیل به دست او براي عجلون،‏ پادشاه
موآب،‏ ارمغانی فرستادند.‏ باب
و ایهود خنجر دودمی که طولش یک اندازه آرنج
بود،‏ براي خود ساخت و آن را در زیرِ‏ جامه بر ران
راست خود بست.‏
و ارم غ ان را نزد عجلون،‏ پادشاه موآب عر ض ه
داشت.‏ و عجلون مرد بسیار چاقی بود.‏
و چون از عرضهداشتن ارمغان فارغ شد،‏ آنانی را
که ارمغان را آورده بودند،‏ روانه نمود.‏
و خودش از معدنهاي سنگ که نزد جلجال بود،‏
34 ،6
3 ،7
6 ،10
16 ،34
33 ،8
16 ،20
11 ،2
2 ،4
17 ،15
16 ،1
39 ،6
6 ،6
20 .14 ،2
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
3 ،11
8
22 ،7
5 ،16
2 ،8
22 ،2
.2
.3
.4
5
- 233 -

يرو
يرو
یس
يرو
نی
لی
یس
یزن
یس
یس
هنُ‏
یس
يرو
برگشته،‏ گفت:‏ اي پادشاه سخنی مخفی براي تو دارم.‏
گفت:‏ ساکت باش.‏ و همه حاضران از پیش او بیرون
رفتند.‏
و ایهود نزد وي داخل شد و او بتنهایی در بالاخانۀ
تابستانی خود مینشست.‏ ایهود گفت:‏ کلامی از خدا
براي تو دارم.‏ پ س از کرسی خود برخاست.‏
و ایهود دست چپ خود را درازکرده،‏ خنجر را از
ران راست خویش کشید و آن را در شکمش فرو برد.‏
و دستۀ آن با تیغهاش نیز فرو رفت و پیه،‏ تیغه را
پوشانید زیرا که خنجر را از شکمش بیرون نکشید و
به مدفوع رسید.‏
و ایهود به سرسرا بیرون رفته،‏ درهاي بالاخانه را
بر وي بسته،‏ قفل کرد.‏
و چون او رفته بود،‏ نوکرانش آمده،‏ دیدند که
اینک درهاي بالاخانه قفل است.‏ گفتند،‏ یقیناً‏ پایهاي
خود را در اطاق تابستانی میپوشاند.‏
و انتظار کشیدند تا خجل شدند،‏ و چون او درهاي
بالاخانه را نگشود پس کلید را گرفته،‏ آن را باز کردند،‏
و اینک آقاي ایشان بر زمین مرده افتاده بود.‏
و چون ایشان معطل میشدند،‏ ایهود به در رفت و
از معدنهاي سنگ گذشته،‏ به سعیرَت به سلامت
رسید.‏
و چون داخل آنجا شد،‏ شیپور را در کوهستان
افرایم نواخت و فرزنداناسرائیل همراهش از کوه به زیر
آمدند،‏ و او پیش ایشان بود.‏
و به ایشان گفت:‏ از عقب من بیایید زیرا یهوه
موآبیان ، دشمنان شما را به دست شما تسلیم کرده
است.‏ پ س پشت سر او رفتند،‏ معبرهاي اُردنّ‏ را پیش
موآبیان گرفتند،‏ و نگذاشتند که هیچکس عبور
کند.‏
و در آن وقت به قدر دههزار نفر از موآبیان را،‏
یعنی هر زورآور و مرد جنگی را کشتند و کسی رهایی
نیافت.‏ باب
و در آن روز موآبیان زیر دست اسرائیل سرکوب
شدند،‏ و زمین هشتاد سال آرامی یافت.‏
و بعد از او شَمجر پسر عنات بود که ششصد نفر از
فلسطینیان را با چوب گاورانی کشت،‏ و او نیز اسرائیل
را نجات داد.‏ باب
داوران
،
اعداد 18 ،23
6 ،5
16 ،4
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
4
1. و فرزنداناسرائیل بعد از وفات ایهود،‏ بار دیگر در
نظر یهوه شرارت ورزیدند.‏ ؛
و یهوه ایشان را به دست یابین،‏ پادشاه کنعان،‏ که
در حاصور سلطنت میکرد،‏ فروخت؛ و سردار لشکرش
سرا بود که در حروشَت امتها سکونت داشت.‏ باب
،10
1 ،6
باب 12 ،3
.2
؛ اول سموئیل 7
9 ،12
.3
و فرزنداناسرائیل نزد یهوه فریاد کردند،‏ زیرا که او
را نُهصد ارابۀ آهنین بود و بر فرزنداناسرائیل بیست
سال بسیار ظلم میکرد.‏ ؛
و در آن زمان دبورة نبیه،‏ زن لَفیدوت،‏ اسرائیل را
داوري مینمود.‏
و او زیر نخل دبوره که در میان رامه و بیتئ در
کوهستان افرایم بود،‏ مینشست،‏ و فرزنداناسرائیل به
جهت داوري نزد وي میآمدند.‏
سپ.‏ او فرستاده،‏ باراق پسر اَبینوعم را از قادش
نفتالی طلبید و به وي گفت:‏ آیا یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏
امر نفرموده است که برو و به کوه تابور رهنمایی کن،‏ و
ده هزار نفر از پسراننفتالی و پسرانزبولون را همراه
خود بگیر؟ باب ؛ یوشع
و سیسرا،‏ سردار لشکر یابین را با ارابهها و لشکرش
به نهر قیشون نزد تو کشیده،‏ او را به دست تو تسلیم
خواهم کرد.‏
باراق وي را گفت:‏ اگر همراه من بیایی میروم و اگر
همراه من نیایی نمیروم.‏
گفت:‏ البته همراه تو میآیم،‏ لیکن ا سفر که
می براي تو افتخاري نخواهد بود،‏ زیرا یهوه سرا
را به دست خواهد فروخت.‏ پ س دبوره برخاسته،‏
همراه باراق به قادش رفت.‏
و باراق،‏ زبولون و نفتالی را به قادش جمع کرد و
دههزار نفر همراه او رفتند،‏ و دبوره همراهش برآمد.‏
و حابر قینی خود را از قینیان یعنی از
پسرانحوباب برادر زن موسی جدا کرده،‏ خیمۀ خویش
را نزد درخت بلوط در صعنایم که نزدقادش است،‏ برپا
داشت.‏ باب ؛ اعداد
و به سرا خبر دادند که باراق پسر اَبینوعم به
کوه تابور برآمده است.‏
سپ.‏ سرا همۀ ارابههایش،‏ یعنی صد ارابۀ
آهنین و همه مردانی را که همراه وي بودند،‏ از
حروشَت امتها تا نهر قیشون جمع کرد.‏
و دبوره به باراق گفت:‏ برخیز،‏ این است روزي که
یهوه سرا را به دست تو تسلیم خواهد نمود؛ آیا
یهوه پیش تو بیرون نرفته است؟ پس باراق از کوه
تابور به زیر آمد و دههزار نفر از عقب وي.‏
6 ،6
باب 15 .9 ،3
37 ،19
29 ،10
1 ،5
16 ،1
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
13
.14
- 234 -

یس
یس
یس
یس
لی
له
هآب
لی
.4
داوران
.15
و یهوه سرا و تمامی ارابهها و تمامی لشکرش را
به دم شمشیر پیش باراق ترسانید،‏ و سیسرا از ارابۀ
خود به زیر آمده،‏ پیاده فرار کرد.‏
و باراق ارابهها و لشکر را تا حروشَت امتها تعقیب
نمود،‏ و همه لشکر سیسرا به دم شمشیر افتادند،‏ به
حدي که کسی باقی نماند.‏ باب ‎3‎ف ؛ یوشع
و سیسرا به چادر یاعیل،‏ زن حابر قینی،‏ پیاده فرار
کرد،‏ زیرا که در میان یابین،‏ پادشاه حاصور،‏ و خاندان
حابرقینی صلح بود.‏
و یاعیل به استقبال سرا بیرون آمده،‏ وي را
گفت:‏ برگرد اي آقاي من؛ به سوي من برگرد،‏ و
مترس.‏ پ س به سوي وي به چادر برگشت و او را به
لحافی پوشانید.‏
و او وي را گفت:‏ جرعهاي آب به من بنوشان،‏ زیرا
که تشنه هستم.‏ پ س مشک شیر را باز کرده،‏ به وي
نوشانید و او را پوشانید.‏ باب
او وي را گفت:‏ به در چادر بایست و اگر کسی
بیاید و از تو سؤال کرده،‏ بگوید که آیا کسی در
اینجاست،‏ بگو نه.‏
و یاعیل زن حابر میخ چادر را برداشت،‏ و چکشی
به دست گرفته،‏ نزد وي به آهستگی آمده،‏ میخ را به
شقیقهاشکوبید،‏ چنانکه به زمین فرو رفت،‏ زیرا که او
از خستگی در خواب سنگین بود و بمرد.‏ دوم سموئیل‎4‎‏،‏
و اینک باراق سرا را تعقیب نمود و یاع به
استقبالش بیرون آمده،‏ وي را گفت:‏ بیا تا کسی را که
میجویی تو را نشان بدهم ‏.پس نزد وي داخل شد و
اینک سرا مرده افتاده،‏ و میخ در شقیقهاش بود.‏
سپ.‏ در آن روز خدا یابین،‏ پادشاه کنعان را پیش
فرزنداناسرائیل خوار ساخت.‏
و دست فرزنداناسرائیل بر یابین پادشاه کنعان
زیاده و زیاده قوت مییافت تا یابین،‏ پادشاه کنعان را
هلاك ساختند.‏
7
22 ،8
مزامیر 10 ،83
29
25 ،5
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
23
.24
5
.1
و در آن روز دبوره و باراق پسر اَبینوعم سرود
خوانده،‏ گفتند:‏ باب
پیشروان در اسرائیل پیشروي کردند،‏ چونکه
قوم نفوس خود را به ارادت تسلیم نمودند،‏ یهوه را
متبارك بخوانید.‏
اي پادشاهان بشنوید!‏ اي زورآوران گوش دهید!‏ من
خود براي یهوه خواهم سرایید.‏ براي یهوه خداي
اسرائیل سرود خواهم خواند.‏
اي یهوه وقتی که از سعیر بیرون آمدي،‏ وقتی که از
صحراي اَدوم خرامیدي،‏ زمین متزلزل شد و آسمان
نیز قطرهها ریخت،‏ و ابرها هم ا بارانید.‏ مزامیر ؛
9 ،68
4 ،97
.5
.6
کوهها از حضور یهوه لرزان شد و این سینا از حضور
یهوه،‏ خداي اسرائیل.‏
در ایام شَمجر پسر عنات،‏ در ایام یاع شاهراهها
ترك شده بود،‏ و مسافران از راههاي ناهموار میرفتند.‏
باب 31 ،3
7. حاکمان
در اسرائیل نایاب و نابود شدند،‏ تا من،‏
دبوره،‏ برخاستم،‏ در اسرائیل،‏ مادر برخاستم.‏
8. خدایان جدید را اختیار کردند.‏ پس جنگ در
دروازهها رسید.‏ در میان چ هزار نفر در اسرائیل،‏
سپري و نیزهاي پیدا نشد.‏ اول
قلب من به حاکمان اسرائیل مایل است،‏ که خود را
در میان قوم به ارادت تسلیم نمودند.‏ یهوه را متبارك
بخوانید.‏
اي شما که بر الاغهاي سفید سوارید و بر فرشهاي
گران مینشینید،‏ و به روشها عمل میکنید،‏ بخوانید.‏
سموئیل 22 .19 ،13
.9
.10
14 ،12 ؛ 4 ،10 باب
.11
دور از صداي تیراندازان،‏ نزد حوضهاي آب در آنجا
اعمال عادلۀ یهوه را بیان میکنند،‏ یعنی احکام عادلۀ
او را در حکومت اسرائیل.‏ آنگاه قوم یهوه به دروازهها
فرود میآیند.‏
بیدار شو،‏ بیدار شو،‏ دبوره!‏ بیدار شو،‏ بیدار شو و
سرود بخوان.‏ برخیز اي باراق و اي پسر اَبینوعم،‏
اسیران خود را به اسیري ببر.‏ مزامیر
آنگاه بازماندگان بر بزرگان قوم تسلط یافتند
و یهوه مرا بر قدرتمندان مسلط ساخت.‏
از افرایم آمدند،‏ آنانی که مقر ایشان در عمالیق
است.‏ در عقب تو بنیامین با قومهاي تو،‏ و از ماکیر
داوران آمدند.‏ و از زبولون آنانی که عصاي لشکر را به
دست میگیرند.‏ باب ؛ اول تواریخ
و امیران یساکار همراه دبوره بودند؛ چنانکه باراق
بود همچنان یساکار نیز بود.‏ در عقب او به دره هجوم
آوردند.‏ فکرهاي دل نزد شعوب رؤبین عظیم بود.‏
16. چرا در میان آغلها نشستی؟ آیا تا نی گلهها را
بشنوي؟ راهنماییهاي دل،‏ نزد شعوب رؤبین عظیم
بود.‏
17. جِلْعاد به آن طرف اُردنّ‏ ساکن ماند.‏ و دان چرا
نزد کشتیها درنگ نمود؟ آذر به کنارة دریا نشست،‏ و
19 ،68
25 ،5
4 ،4
.12
.13
.14
.15
6 ،4
2. چونکه
.3
- 235 -

یس
یس
کی
یس
له
یان
یم
نزد خلیجهاي خود ساکن ماند.‏ یوشع
و زبولون قومی بودند که جان خود را به خطر
مرگ تسلیم نمودند،‏ و نفتالی نیز در بلندیهاي میدان.‏
داوران
29 .24 ،19
.18
17 ،9 باب
.19
پادشاهان آمده،‏ جنگ کردند.‏ آنگاه پادشاهان
کنعان جنگ نمودند.‏ در تَعنَک نزد آبهاي مجِدو.‏ و
هیچ منفعت نقره نبردند.‏
از آسمان جنگ کردند.‏ ستارگان از منازل خود با
سرا جنگ کردند.‏ خروج ؛ یوشع
نهر قیشون ایشان را در ربود.‏ آن نهر قدیم یعنی
نهر قیشون.‏ اي جان من قوت را پایمال نمودي.‏
آنگاه اسبان،‏ زمین را پازدن گرفتند،‏ به سبب
تاختن یعنی تاختن زورآوران ایشان.‏
فرشتۀ یهوه میگوید میروز را لعنت کنید،‏
ساکنانش را به سختی لعنت کنید،‏ زیرا که به امداد
یهوه نیامدند تا یهوه را در میان قدرتمندان کمک
نمایند.‏
یاعیل،‏ زن حابرقینی،‏ از سایر زنان مبارك باد!‏ از
زنان چادرنشین مبارك باد!‏ لوقا
او آب خواست و شیر به وي داد،‏ و سرشیر را در
ظرف ملوکانه پیش آورد.‏ باب
دست خود را به میخ دراز کرد،‏ و دست راست
خود را با چکش کارگر؛ و ب ا چکش سرا را زده،‏
سرش را میخ کوب کرد،‏ و شقیقۀ او را شکافت و فرو
دوخت.‏ باب
نزد پایهایش خم شده،‏ افتاد و دراز شد.‏ نزد
پایهایش خم شده،‏ افتاد.‏ جایی که خم شد در آنجا
کشته افتاد.‏
از دریچه نگریست و نعره زد،‏ مادر سیسرا از شبکه
فریاد زد:‏ چرا ارابهاش در آمدن تأخیر میکند؟ و چرا
چرخهاي ارابههایش توقف مینماید؟
دانشمندش در جواب وي گفتند.‏ لیکن
او سخنان خود را به خود تکرار کرد.‏
آیا غنیمت را نیافته،‏ و تقسیم نمیکنند؟
دختر،‏ دو دختر براي هر مرد.‏ و براي سرا غنیمت
رختهاي رنگارنگ،‏ غنیمت رختهاي رنگارنگ
قلابدوزي،‏ رخت رنگارنگ قلابدوزي دورو.‏ بر گردنهاي
اسیران.‏
همچنین اي یهوه همه دشمنانت هلاك
شوند.‏ و اما دوستداران او مثل آفتاب باشند،‏
وقتی که در قوتش طلوع میکند.‏ و زمین چ
سال آرامی یافت.‏
باب 11 ،3
6
.1
و فرزنداناسرائیل در نظر یهوه شرارت ورزیدند.‏ پ س
یهوه ایشان را به دست مدیان هفت سال تسلیم نمود.‏
باب 12 ،3
.2
.3
و دست مدیان بر اسرائیل برتري یافت،‏ و به سبب
مدیان فرزنداناسرائیل شکافها و غارها و ملاذها را که
در کوهها میباشند،‏ براي خود ساختند.‏
و چون اسرائیل زراعت میکردند،‏ مدیان و عمالیق و
پسرانمشرق آمده،‏ بر ایشان هجوم میآوردند.‏ تثنیه
،28
8 ،62 ؛ اشعیا 33
.4
.5
و بر ایشان اردو زده،‏ محصول زمین را تا به غَز َّه
خراب کردند،‏ و در اسرائیل آذوقه و گوسفند و گاو و
الاغ باقی نگذاشتند.‏
زیرا که ایشان با گلهها و خیمههاي خود برآمده،‏
مثل ملخ بیشمار بودند،‏ و ایشان و شتران ایشان را
حسابی نبود و به جهت خراب ساختن زمین داخل
شدند.‏ باب
و چون اسرائیل به سبب مدیان بسیار ضعیف شدند،‏
فرزنداناسرائیل نزد یهوه فریاد برآوردند.‏ ؛
،4
باب 15 .9 ،3
12 ،7
.6
3
.7
.8
.9
و آن هنگام چون فرزنداناسرائیل از دست مدیان
نزد یهوه فریاد برآوردند،‏
که یهوه پیامبري براي فرزنداناسرائیل فرستاد،‏ و او
به ایشان گفت:‏ یهوه خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏
من شما را از مصر خارج کردم و شما را از خانۀ بندگی
بیرون آوردم،‏
و شما را از دست مصریان و از دست همه
ستمکاران شما رهایی دادم،‏ و اینان را از حضور شما
بیرون کرده،‏ زمین ایشان را به شما دادم.‏
و به شما فرمودم،‏ من،‏ یهوه،‏ خداي شما هستم،‏ از
خدایان اموری که در زمین ایشان ساکنید،‏ مترسید.‏
لیکن صداي مرا نشنیدید.‏ دوم پادشاهان
و فرشته یهوه آمده،‏ زیر درخت بلوطی که در عفْرَه
است که مال یوآش اَبیعزَري بود،‏ نشست؛ و پسرش
جِدعون گندم رادر چرخشت کوبید تا آن را از
مدیان پنهان کند.‏
فرشتۀ یهوه بر او ظاهر شده،‏ وي را گفت:‏ اي
مرد زورآور،‏ یهوه با تو است.‏ روت
وي را گفت:‏ آه اي یهوه من،‏ اگر یهوه با
ماست،‏ پس چرا این همه بر ما آن هنگامه است،‏ و
37 ،17
4 ،2
.10
.11
12 سپ.‏
13. جِدعون
42 .14 ،10
42 ،1
19 ،4
25 ،14
21 ،4
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
29. خاتونهاي
.30
.31
- 236 -

یزن
نی
لی
کجاست همه اعمال عجیب او که پدران ما براي ما
ذکر کرده،‏ و گفتهاند که آیا یهوه ما را از مصر بیرون
نیاورد؟ لیکن هماکنون یهوه ما را ترك کرده،‏ و به
دست مدیان تسلیم نموده است.‏
آنگاه یهوه بر وي نظر کرده،‏ فرمود:‏ به ا قوت
خود برو و اسرائیل را از دست مدیان رهایی ده!‏ آیا من
تو را نفرستادم؟ اول سموئیل ؛ عبرانیان
او در جواب وي گفت:‏ آه اي یهوه
اسرائیل را رهایی دهم؟ اینک خاندان من در منسی
ضعیفتر از همه است و من در خانه پدرم کوچکترین
هستم.‏ اول پادشاهان
یهوه وي را فرمود:‏ یقیناً‏ من با تو خواهم بود و
مدیان را مثل یک نفر شکست خواهی داد.‏ ؛
داوران
، چگونه
خروج 12 ،3
32 ،11
11 ،12
14 ،20
.14
.15
.16
اعداد
.
15 ،14
.17
او وي را گفت:‏ اگر هماکنون در نظر تو فیض
یافتم،‏ پس نشانهاي به من بنما که تو هستی آنکه با
من حرف می
سپ.‏ خواهش دارم که از اینجا نروي تا نزد تو
برگردم،‏ و قربانی خود را آورده حضور تو بگذرانم.‏
گفت:‏ من میمانم تا برگردي.‏
سپ.‏ جِدعون رفت و بزغالهاي را شیرینیهاي بدون
خمیرترش از یک ایفۀ آرد نرم حاضر ساخت،‏ و گوشت
را در سبدي و آب گوشت را در کاسهاي گذاشته،‏ آن
را نزد وي،‏ زیر درخت بلوط آورد و پیش وي نهاد.‏
و فرشته خدا او را گفت:‏ گوشت و شیرینیهاي
بدون خمیر ترش را بردار و بر روي این صخره بگذار،‏ و
آب گوشت را بریز.‏ پ س چنان کرد.‏
آنگاه فرشتۀ یهوه نوك عصا را که در دستش بود،‏
دراز کرده،‏ گوشت و شیرینیهاي بدون خمیر ترش را
لمس نمود که آتش از صخره برآمده،‏ گوشت و
نانهاي بدونخمیرمایهترش را بلعید،‏ و فرشتۀ یهوه از
نظرش غایب شد.‏ لاویان
سپ.‏ جِدعون دانست که او فرشتۀ یهوه است.‏ و
جِدعون گفت:‏ آه اي سرور یهوه،‏ چونکه فرشتۀ یهوه را
روبرو دیدم.‏
یهوه وي را فرمود:‏ صلح برتو باد!‏ مترس،‏ نخواهی
مرد.‏ دانیال ؛ لوقا ؛ یوحنا
سپ.‏ جِدعون در آنجا براي یهوه قربانگاهی بنا کرد
و آن را یهوه شالوم نامید که تا امروز در عفْرَه
اَبیعزَرِیان باقی است.‏
و در آن شب،‏ یهوه او را فرمود:‏ گاو پدر خود،‏
یعنی گاو دومین را که هفت ساله است بگیر،‏ و
قربانگاه بعل را که از آن پدرت است ویران کن،‏ و
تمثال اشیره را که نزد آن است،‏ قطع نما.‏ دوم پادشاهان
،11
18 ؛ 15 .12 ،23
.26
و براي یهوه،‏ خداي خود،‏ بر سر این قلعه
قربانگاهی موافق رسم بنا کن،‏ و گاو دومین را گرفته،‏
با چوب اشیره که قطع کردي براي قربانی سوختنی
بگذران.‏
سپ.‏ جِدعون ده نفر از نوکران خود را برداشت و
به نوعی که یهوه وي را فرموده بود،عمل نمود؛ اما
چونکه از خاندان پدر خود و مردان شهر میترسید،‏
این کار را در روز نتوانست کرد،‏ پس آن را در شب
کرد.‏
و چون مردمان شهر در صبح برخاستند،‏ اینک
قربانگاه بعل ویران شده،‏ و بت اشیره که نزد آن بود،‏
بریده،‏ و گاو دومین بر قربانگاهی که ساخته شده بود،‏
قربانی گشته.‏
پس به یکدیگر گفتند:‏ کیست که این کار را کرده
است؟ و چون دریافت و تحقیق کردند،‏ گفتند:‏ جِدعون
پسر یوآش این کار را کرده است.‏ باب
سپ.‏ مردان شهر به یوآش گفتند:‏ پسر خود را
بیرون بیاور تا بمیرد زیرا که قربانگاه بعل را ویران
ساخته،‏ و اشیره را که نزد آن بود،‏ بریده است.‏
اما یوآش به همۀ کسانی که بر ضد او برخاسته
بودند،‏ گفت:‏ آیا شما براي بعل جانبداري میکنید؟ و
آیا شما او را میرهانید؟ هر که از او جانبداري نماید،‏
همین صبح کشته شود؛ و اگر او خداست ، از خود دفاع
کند چونکه کسی قربانگاه او را ویران ساخته است.‏ اول
6 ،15
27
.28
29
30
.31
21 ،18 پادشاهان
.32
پس در آن روز او را یرُبعل نامید و گفت:‏ بگذارید
تا بعل از او جانبداري نماید زیرا که قربانگاه او را ویران
ساخته است.‏
آنگاه همه اهل مدیان و عمالیق و پسران مشرق
با هم جمع شدند و عبور کرده،‏ در دره یزرع اردو
زدند.‏
و روح یهوه به جِدعون وارد شد.‏ پس شیپور را
نواخت و اهل اَبیعزَر در عقب وي جمع شدند.‏ باب ؛
29 ،11
.33
.34
18 اول تواریخ 13،
.35
و رسولان در تمامی منَسی فرستاد که ایشان نیز
در عقب وي جمع شدند و در آذر و زبولون و نفتالی
رسولان فرستاد و به استقبال ایشان برآمدند.‏
و جِدعون به خدا گفت:‏ اگر اسرائیل را برحسب
سخن خود به دست من نجات خواهی داد،‏
.36
، به
باب 15 ،13
26 .21 .19 ،20
24 ،9
36 ،24
19 ،10
18
19
.20
.21
22
.23
24
.25
- 237 -

نی
نی
يجا
یدم
نی
داوران
.37
اینک من در خرمنگاه،‏ پوست پشمینیمیگذارم و
اگر شبنم فقط بر پوست باشد و بر تمامی زمین
خشکی بود،‏ خواهم دانست که اسرائیل را برحسب قول
خود به دست من نجات خواهی داد.‏
و همچنین شد و بامدادان به زودي برخاسته،‏
پوست را فشرد و کاسهاي پر از آب شبنم از پوست
بیفشرد.‏
و جِدعون به خدا گفت:‏ خشم تو بر من افروخته
نشود و همین یک مرتبه خواهم گفت،‏ یک دفعۀ دیگر
فقط با پوست تجربه نمایم؛ ا مرتبه پوست به
تنهایی خشک باشد و بر تمامی زمین شبنم.‏ پیدایش
،18
.38
.39
30
.40
و خدا در آن شب چنان کرد که بر پوست فقط،‏
خشکی بود و بر تمامی زمین شبنم.‏
7
.1
و یرُبعل که جِدعون باشد با تمامی قوم که با وي
بودند،‏ صبح زود برخاسته،‏ نزد چشمۀ حرود اردو زدند،‏
و اردوي مدیان به شمال ایشان نزد کوه موره در دره
بود.‏ باب
و یهوه به جِدعون فرمود:‏ قومی که با تو هستند،‏
زیاده از آنند که مدیان را به دست ایشان تسلیم نمایم،‏
مبادا اسرائیل بر من فخر نموده،‏ بگویند که دست ما،‏
ما را نجات داد.‏
سپ.‏ هماکنون به گوش قوم صدا کرده،‏ بگو:‏ هر کس
که ترسان و هراسان باشد از کوه جِلْعاد برگشته،‏ روانه
شود.‏ و بیست و دو هزار نفر از قوم برگشتند و ده هزار
باقی ماندند.‏ تثنیه
و یهوه به جِدعون فرمود:‏ باز هم قوم زیادهاند؛
ایشان را نزد آب بیاور تا ایشان را آنجا براي تو
بیازمایم،‏ و هر که را به تو گویم ا با تو برود،‏ او
همراه تو خواهد رفت،‏ و هر که را به توگویم این با تو
نرود،‏ او نخواهد رفت.‏
و چون قوم را نزد آب آورده بود،‏ یهوه به جِدعون
فرمود:‏ هر که آب را به زبان خود بنوشد،‏ چنانکه سگ
مینوشد،‏ او را تنها بگذار،‏ و همچنین هر که بر زانوي
خود خم شده،‏ بنوشد.‏
و عدد آنانی که دست به دهان آورده،‏ نوشیدند،‏
سیصد نفر بود؛ و همه بقیۀ قوم بر زانوي خود خم
شده،‏ آب نوشیدند.‏
و یهوه به جِدعون فرمود:‏ به این سیصد نفر که به
کف نوشیدند،‏ شما را نجات هم،‏ و مدیان را به
دست تو تسلیم خواهم نمود.‏ پ س سایر قوم هر کس به
خود بروند.‏ اول سموئیل ؛ دوم تواریخ
سپ.‏ آن گروه خوراك و شیپورهاي خود را به دست
گرفتند و هر کس را از سایر مردان اسرائیل به خیمۀ
خود فرستاد؛ ولی آن سیصد نفر را نگاه داشت.‏ و
اردوي مدیان در دره پایینْ‏ دست او بود.‏
و در همان شب یهوه وي را فرمود:‏ برخیز و به اردو
فرود بیا زیرا که آن را به دست تو تسلیم نمودهام
لیکن اگر از رفتن میترسی،‏ با خادم خود فُوره به
اردو برو.‏
و چون آنچه ایشان بگویند بشنوي،‏ بعد از آن
دست تو قوي خواهد شد،‏ و به اردو فرود خواهی آمد.‏
پس او و خادمش،‏ فُوره به کنارة سلاحدارانی که در
اردو بودند،‏ فرود آمدند.‏
و اهل مدیان و عمالیق و همه پسرانمشرق مثل
ملخ،‏ بیشمار در دره ریخته بودند؛ و شتران ایشان را
مثل ریگ که بر کنارة دریا بیحساب است،‏ شمارهاي
نبود.‏ باب
پس چون جِدعون رسید،‏ دید که مردي به
رفیقش خوابی بیان کرده،‏ میگفت که اینک خوابی
دیدم،‏ و هان گردهاي نانِ‏ جو بوداده در میاناردوي
مدیان غلطانیده شده،‏ به خیمهاي برخورد و آن را
چنان زد که افتاد و آن را واژگون ساخت،‏ چنانکه
خیمه بر زمین پهن شد.‏ پیدایش
رفیقش در جواب وي گفت که ا نیست جز
شمشیر جِدعون پسر یوآش،‏ مرد اسرائیلی،‏ زیرا خدا
مدیان و تمام اردو را به دست او تسلیم کرده است.‏
و چون جِدعون نقل خواب و تعبیرش را شنید،‏
سجده نمود،‏ و به لشکرگاه اسرائیل برگشته،‏ گفت:‏
برخیزید زیرا که یهوه اردوي مدیان را به دست شما
تسلیم کرده است.‏ اشعیا
و آن سیصد نفر را به سه گروه تقسیم ساخت،‏ و
به دست هر یکی از ایشان شیپورها و سبوهاي خالی
داد و مشعلها در سبوها گذاشت.‏
و به ایشان گفت:‏ بر من نگاه کرده،‏ چنان بکنید.‏
پس چون به کنار اردو برسم،‏ هر چه من میکنم،‏ شما
هم چنان بکنید.‏ باب
و چون من و آنانی که با من هستند شیپورها را
بنوازیم،‏ شما نیز از همۀ اطراف اردو شیپورها را بنوازید
و بگویید شمشیر یهوه و جِدعون.‏
.
11 ،14
16 .9 ،40
6 ،14
4 ،9
48 ،9
5 ،6
8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
8 ،20
32 ،6
.2
3
.4
.5
.6
.7
- 238 -

هآب
يجا
هرا
لی
هاآن
نی
له
.5
داوران
19
سپ.‏ جِدعون و صد نفر که با وي بودند،‏ در ابتداي
پاس دوم شب به کنار اردو رسیدند و در همان حین
کشیکچیاي تازه گذارده بودند،‏ پس شیپورها را
نواختند و سبوها را که در دست ایشان بود،‏ شکستند.‏
و هر سه گروه شیپورها را نواختند و سبوها را
شکستند و مشعلها را به دست چپ و شیپورها را به
دست راست خود گرفته،‏ نواختند،‏ و صدا زدند:‏ شمشیر
یهوه و جِدعون.‏
و هر کس به خود به اطراف اردو ایستادند و
تمامی لشکر فرار کردند و ایشان نعره زده،‏ آنها را
ترسانیدند.‏
و چون آن سیصد نفر شیپورها رانواختند،‏ یهوه
شمشیر هر کس را بر رفیقش و بر تمامی لشکر
گردانید،‏ و لشکر ایشان تا بیت-شط َّه به سوي صرِیرت
و تا سر مرز آبل محولَه که نزد طَبات است،‏ فرار
کردند.‏ اول سموئیل ؛ مزامیر 83،
و مردان اسرائیل از نفتالی و آذر و تمامی منسی
جمع شده،‏ مدیان را تعقیب نمودند.‏
و جِدعون به تمامی کوهستان افرایم،‏ رسولان
فرستاده،‏ گفت:‏ به جهت مقابلۀ با مدیان به زیر آیید و
ا را تا بیت-باره و اُردنّ‏ پیش ایشان بگیرید.‏ پس
تمامی مردان افرایم جمع شده،‏ آبها را تا بیت-باره و
اُردنّ‏ گرفتند.‏
و غُراب و ذئب،‏ دو امیر مدیان را گرفته،‏ غُراب را
بر صخرة غراب و ذئب را در چرخشت ذئب کشتند،‏ و
مدیان را تعقیب نمودند،‏ و سرهاي غُراب و ذئب را به
آن طرف اُردنّ،‏ نزد جِدعون آوردند.‏ ؛ اشعیا
،10
مزامیر 12 ،83
10
20 ،14
.20
.21
.22
.23
.24
.25
26
8
.1
و مردان افرایم او را گفتند:‏ این چه کار است که به
ما کردهاي که چون براي جنگ مدیان میرفتی ما را
نخواندي؟ و به سختی با وي منازعت کردند.‏ باب
او به ایشان گفت:‏ هماکنون من نسبت به کار شما
چه کردم؟ مگر خوشهچینی افرایم از میوهچینی اَبیعزَر
بهتر نیست؟ باب
به دست شما خدا دو امیر مدیان یعنی غُراب و
ذئب را تسلیم نمود و من مثل شما قادر بر چه کار
بودم؟ پس چون این سخن را گفت،‏ خشم ایشان بر
وي فرو نشست.‏
و جِدعون با آن سیصد نفر که همراه او بودند به
اُردنّ‏ رسیده،‏ عبور کردند،‏ و اگر چه خسته بودند،‏
لیکن تعقیب میکردند.‏
و به اهل سک ُّوتگفت:‏ تمنا ا که چند نان به
رفقایم بدهید زیرا خستهاند،‏ و من زبح و صلْمون َّع،‏
ملوك مدیان را تعقیب میکنم.‏
امیران سک ُّوت به وي گفتند:‏ مگر دستهاي زبح و
صلْمون َّع هماکنون در دست تو میباشد تا به لشکر تو
نان بدهیم؟ اول سموئیل
گفت:‏ پ س چون یهوه زبح و صلْمون َّع را به
دست من تسلیم کرده باشد،‏ آنگاه گوشت شما را با
خرمن کوب و گیاه کَنگر خواهم درید.‏
و از آنجا به فَنُوعیل برآمده،‏ به ایشان همچنین
گفت،‏ و اهل فَنُوع مثل جواب ا سکّوت او را
جواب دادند.‏ اول پادشاهان
و به اهل فَنُوعیل نیز گفت:‏ وقتی که به سلامت
برگردم،‏ این برج را ویران خواهم ساخت.‏
و زبح و صلْمون َّع در قَرْقُور با لشکر خود به قدر
پانزده هزار نفر بودند.‏ تمامی بقیه لشکر پسرانمشرق
این بود،‏ زیرا صد و بیست هزار مرد جنگی افتاده
بودند.‏ دوم سموئیل
و جِدعون به چادرنشینان به طرف شرقی نُوبح
و یجبهاه برآمده،‏ لشکر ایشان را شکست داد،‏ زیرا که
لشکر مطمئن بودند.‏
و زبح و صلْمون َّع فرار کردند و ایشان را تعقیب
نموده،‏ آن دو ملک مدیان یعنی زبح و صلْمون َّع را
گرفت و تمامی لشکر ایشان را وحشت زده ساخت.‏
و جِدعون پسر یوآش از بالاي حارس از جنگ
برگشت.‏
و جوانی از اهل سکوت را گرفته،‏ از او تفتیش کرد
و او براي وي نامهاي سرداران سکوت و بزرگان آن را
که هفتاد و هفت نفر بودند،‏ نوشت.‏
سپ.‏ نزد اهل سکوت آمده،‏ گفت:‏ اینک زبح و
صلْمون َّع که دربارة ایشان مرا طعنه زده،‏ گفتید مگر
دست زبح و صلْمون َّع هماکنون در دست تو است تا به
مردان خستۀ تو نان بدهیم.‏
سپ.‏ بزرگان شهر و خرمن کوب و گیاه کَنگر را
گرفته،‏ اهل سک ُّوت را به تنبیه نمود.‏
و برج فَنُوعیل را ویران ساخته،‏ مردان شهر را
کشت.‏
و به زبح و صلْمون َّع گفت ‏:چگونه مردمانی بودند
که در تابور کشتید.‏ گفتند:‏ ایشان مثل تو بودند؛ هر
پیدایش 17 ،33
11 ،25
25 ،12
9 ،24
.6
7. جِدعون
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
15
16
.17
.18
1 ،12
،
34 ،6
.2
.3
.4
- 239 -

سپ
نه
يرو
يرو
نی
يرو
کی
له
یکی شبیه شاهزادگان.‏
گفت:‏ ایشان برادرانم و پسران مادر من بودند؛ به
یهوه زنده قسم اگر ایشان را زنده نگاه میداشتید،‏ شما
را نمیکشتم.‏
و به نخستزادة خود،‏ یتَر،‏ گفت:‏ برخیز و ایشان را
بکش.‏ لیکن آن جوان شمشیر خود را از ترس نکشید
چونکه هنوز جوان بود.‏
سپ.‏ زبح و صلْمون َّع گفتند:‏ تو برخیز و ما را بکش
زیرا شجاعت مرد مثل خود اوست.‏ جِدعون
برخاسته،‏ زبح و صلْمون َّع را بکشت و هلالهایی که بر
گردن شتران ایشان بود،‏ گرفت.‏
سپ.‏ مردان اسرائیل به جِدعون گفتند:‏ بر ما
سلطنت نما،‏ هم پسر تو و پسر پسر تو نیز چونکه ما را
از دست مدیان رهانیدي.‏
در جواب ایشان گفت:‏ من بر شما
سلطنت نخواهم کرد،‏ و پسر من بر شما سلطنت
نخواهد کرد،‏ یهوه بر شما سلطنت خواهد نمود.‏
و جِدعون به ایشان گفت:‏ چیک یز از شما
خواهش دارم که هر یکی از شما گوشوارههاي غنیمت
خود را به من بدهد.‏ زیرا که گوشوارههاي طلا داشتند،‏
چونکه اسمعیلیان بودند.‏
در جواب گفتند:‏ البته میدهیم.‏ پ س ردایی پ
کرده،‏ هر یکی گوشوارههاي غنیمت خود را در آن
انداختند.‏
و وزن گوشوارههاي طلایی که طلبیده بود،‏ هزار و
هفتصد شکل طلا بود،‏ غیر از آن هلالها و حلقهها و
جامههاي ارغوانی که بر پادشاهان مدیان بود،‏ و غیر از
گردنبندهایی که بر گردن شتران ایشان بود.‏
و جِدعون از آنها ایفودي ساخت و آن را در شهر
خود عفْرَه برپا داشت،‏ و تمامی اسرائیل به آنجا در
عقب آن زنا کردند،‏ و آن براي جِدعون و خاندان او دام
شد.‏ باب
پس مدیان در حضور فرزنداناسرائیل مغلوب
شدند و دیگر سر خود را بلند نکردند،‏ و زمین در ایام
جِدعون چهل سال آرامی یافت.‏ ؛
و یرُبعل پسر یوآش رفته،‏ در خانۀ خود ساکن شد.‏
و جِدعون را هفتاد پسر بود که از کمرش بیرون
آمده بودند،‏ زیرا زنان بسیار داشت.‏ دوم پادشاهان
و کنیز او که در شکیم بود او نیز براي وي پسري
آورد،‏ و او را اَبیملک نام نهاد.‏ باب
و جِدعون پسر یوآش پیر و سالخورده شده،‏ مرد،‏ و
در قبر پدرش یوآش در عفْرَه اَبیعزَري دفن شد.‏
داوران
6، باب
11
.33
و آن هنگام بعد از وفات جِدعون که
فرزنداناسرائیل برگشته،‏ در پی بعلها زنا کردند،‏ و
بعل-‏ برِیت را خداي خود ساختند.‏ باب ؛
و فرزنداناسرائیل یهوه،‏ خداي خود را که ایشان را
از دست همه دشمنان ایشان از هر طرف رهایی داده
بود،‏ به یاد نیاوردند.‏
و با خاندان یرُبعل جِدعون موافق همۀ احسانی که
با فرزنداناسرائیل نموده بود،‏ نیکویی نکردند.‏ باب
.5 ،9
4 ،9
11 ،2
.34
.35
19
9
.1
و اَبیملک پسر یرُبعل نزد برادران مادر خود بهشَکیم
رفته،‏ ایشان و تمامی قبیلۀ خاندان پدر مادرش را
خطاب کرده،‏ گفت:‏ باب
هماکنون در گوشهاي همه اهل شکیم بگویید:‏ براي
شما کدام بهتر است؟ که هفتاد نفر یعنی همۀ پسران
یرُبعل بر شما حکمرانی کنند؟ یا اینکه یکشخص بر
شما حاکم باشد؟ و بیاد آورید که من استخوان و
گوشت شما هستم.‏
و برادران مادرش دربارة او در گوشهاي همه ا
شکیم همۀ ا سخنان را گفتند،‏ و دل ایشان به
پی اَبیملک مایل شد،‏ زیرا گفتند او برادر ماست.‏
و هفتاد شکل نقره از خانۀ بعل-‏ برِیت به او دادند،‏ و
اَبیملک مردان بیخود و باطل را به آن اجیر کرد که او
را پی نمودند.‏
سپ.‏ به خانۀ پدرش به عفْرَه رفته،‏ برادران خود
پسران یرُبعل را که هفتاد نفر بودند بر سنگ
بکشت؛ اما یوتام پسر کوچک یرُبعل زنده ماند،‏ چونکه
خود را پنهان کرده بود.‏ دوم پادشاهان
و تمامی اهل شکیم و تمامی خاندان ملّو جمع
شده،‏ رفتند،‏ و اَبیملک را نزد بلوط ستون که در شکیم
است،‏ پادشاه ساختند.‏ پیدایش
و چون یوتام را از این خبر دادند،‏ او رفته،‏ به سر
کوه جرِزیم ایستاد و صداي خود را بلند کرده،‏ صدا در
داد و به ایشان گفت:‏ اي مردان شکیم مرا بشنوید تا
خدا شما را بشنود.‏
وقتی درختان رفتند تا بر خود پادشاهی نصب
کنند؛ و به درخت زیتون گفتند بر ما سلطنت نما.‏
درخت زیتون به ایشان گفت:‏ آیا روغن خود را که
14 .7 ،10
4 ،35
31 ،8
.2
.3
.4
5
.6
.7
.8
.9
1 ،10
31 ،5
مزامیر 12 ،83
باب 11 ،3
1 ،9
5 ،17 ؛ خروج 33 ،23
.19
.20
21
22
23. جِدعون
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
- 240 -

یم
یم
هآن
به سبب آن خدا و انسان مرا محترم دارند ترك
کنم و رفته،‏ بر درختان حکمرانی نمایم؟
و درختان به انجیر گفتند که تو بیا و بر ما
سلطنت نما.‏
انجیر به ایشان گفت:‏ آیا شیرینی و میوة نیکوي
خود را ترك بکنم و رفته،‏ بر درختان حکمرانی نمایم؟
و درختان به مو گفتند که بیا و بر ما سلطنت نما.‏
مو به ایشان گفت:‏ آیا شیرة خود را که خدا و
انسان را خوش میسازد،‏ ترك بکنم و رفته،‏ بر درختان
حکمرانی نمایم؟
و همه درختان به خار گفتند که تو بیا و بر ما
سلطنت نما.‏ دوم پادشاهان
15. خار به درختان گفت:‏ اگر به حقیقت شما مرا بر
خودپادشاه نصب میکنید،‏ پس بیایید و در سایۀ من
پناه گیرید،‏ و اگر نه آتش از خار بیرون بیاید و
سروهاي آزاد لبنان را بسوزاند.‏ حزقیال
و هماکنون اگر براستی و صداقت عمل نمودید در
اینکه اَبیملک را پادشاه ساختید،‏ و اگر به یرُبعل و
خاندانش نیکویی کردید و برحسب عمل دستهایش
رفتار نمودید.‏
زیرا که پدر من به جهت شما جنگ کرده،‏ جان
خود را به خطر انداخت و شما را از دست مدیان
رهانید.‏ باب
و شما امروز بر خاندان پدرم برخاسته،‏ پسرانش،‏
یعنی هفتاد نفر را بر یک سنگ کشتید،‏ و پسر کنیز او
اَبیملک را چون برادر شما بود،‏ بر اهل شکیم پادشاه
ساختید.‏
سپ.‏ اگر امروز به راستی و صداقت با یرُبعل و
خاندانش عمل نمودید،‏ از اَبیملک شاد باشید و او از
شما شاد باشد.‏
و اگرنه آتش از اَبیملک بیرون بیاید،‏ و اهل شکیم
و خاندان ملّو را بسوزاند،‏ و آتش از اهل شکیم و
خاندان ملو بیرون بیاید و اَبیملک را بسوزاند.‏ اشعیا
پس یوتام فرار کرده،‏ گریخت و به بئیر آمده،‏ در
آنجا از ترس برادرش،‏ اَبیملک،‏ ساکن شد.‏
و اَبیملک بر اسرائیل سه سال حکمرانی کرد.‏
و خدا روحی خبیث در میان اَبیملک و اهل شکیم
فرستاد،‏ و اهل شکیم با اَبیملک خیانت ورزیدند،‏
تا انتقام ظلمی که بر هفتاد پسر یرُبعل شده بود،‏
بشود،‏ و خون ا از برادر ایشان اَبیملک که ایشان را
کشته بود،‏ و از اهل شکیم که دستهایشان را براي
کشتن
؛ 35 ،23
برادران
25 ،27
25
خود قوي ساخته بودند،‏ رفته شود.‏
داوران
متی
سپ.‏ اهل شکیم بر قلههاي کوهها براي او کمین
گذاشتند،‏ و هر کس را که از طرف ایشان در راه
میگذشت،‏ تاراج میکردند.‏ پ س اَبیملک را خبر دادند.‏
2 ،8 یوشع
.26
و جعل پسر عابد با برادرانش آمده،‏ به شکیم
رسیدند و اهل شکیم بر او اعتماد نمودند.‏
و به مزرعهها بیرون رفته،‏ موها را چیدند و انگور
را فشرده،‏ بزم نمودند،‏ و به خانه خداي خود داخل
شده،‏ خوردند و نوشیدند و اَبیملک را لعنت نمودند.‏
و جعل پسر عابد گفت:‏ اَبیملک کیست و شکیم
کیست که او را بندگی نماییم؟ آیا او پسر یرُبعل و
زبول،‏ وکیل او نیست؟ مردان حامور پدر شکیم را
بندگی نمایید.‏ ما چرا باید او را بندگی کنیم؟ پیدایش
،34
.27
.28
2
.29
کاش که این قوم زیر دست من بودند تا
اَبیملک را رفع میکردم.‏ و به اَبیملک گفت:‏ لشکر خود
را زیاد کن و بیرون بیا.‏
و چون زبول،‏ رئیس شهر،‏ سخن جعل پسر عابد را
شنید،‏ خشم او افروخته شد.‏
سپ.‏ به حیله قاصدان نزد اَبیملک فرستاده،‏ گفت:‏
اینک جعل پسر عابد با برادرانش به شکیم آمدهاند و
ایشان شهر را به ضد تو تحریک میکنند.‏
سپ.‏ هماکنون در شب برخیز،‏ تو و قومی که همراه
توست،‏ و در صحرا کمین کن.‏ یوشع
و بامدادان در وقت طلوع آفتاب برخاسته،‏ به شهر
هجوم آور،‏ و اینک چون او و کسانی که همراهش
هستند بر تو بیرون آیند،‏ آنچه در قوت توست،‏ با او
خواهی کرد.‏
سپ.‏ اَبیملک و همۀ کسانی که با وي بودند،‏ در
شب برخاسته،‏ چهار دسته شده،‏ در مقابل شکیم در
کمین نشستند.‏
و جعل پسر عابد بیرون آمده،‏ به دهنۀ دروازة شهر
ایستاد،‏ و اَبیملک و کسانی که با وي بودند از کمینگاه
برخاستند.‏
و چون جعل آن گروه را دید به زبول گفت:‏ اینک
گروهی از سر کوهها به زیر میآیند.‏ زبول وي را گفت:‏
سایۀ کوهها را مثل مردم میبینی.‏
بار دیگر جعل صحبت کرد،‏ گفت:‏ اینک گروهی از
بلندي زمین به زیر میآیند و جمعی دیگر از راه بلوط
معونیم میآیند.‏
2 ،8
.30
31
32
.33
34
.35
.36
.37
18 ،9
14 ،19
9 ،14
3 ،12
.10
.11
.12
.13
.14
.16
.17
.18
19
.20
.21
.22
.23
.24
- 241 -

گجن
يار
له يرو
نی
یزن
داوران
.38
زبول وي را گفت:‏ هماکنون زبان تو کجاست که
گفتی اَبیملک کیست که او را بندگی نماییم؟ آیا ا
آن قوم نیست که حقیر شمردي؟ پس حال بیرون
رفته،‏ با ایشان جنگ کن.‏ اول سموئیل
و جعل پیش ا شکیم بیرون شده،‏ با
اَبیملک کرد.‏
و اَبیملک او را بیمناك ساخت که از حضور وي
فرار کرد و بسی تا دهنۀ دروازه مجروح افتادند.‏
و اَبیملک در اَرومه ساکن شد،‏ و زبول،‏ جعل و
برادرانش را بیرون کرد تا در شکیم ساکن نباشند.‏
و در فرداي آن روز آن هنگام که مردم به صحرا
بیرون رفتند،‏ و اَبیملک را خبر دادند.‏
پس مردان خود را گرفته،‏ ایشان را به سه فرقه
تقسیم نمود،‏ و در صحرا در کمین نشست؛ و نگاه کرد
و اینک مردم از شهر بیرون میآیند،‏ پس بر ایشان
برخاسته،‏ ایشان را شکست داد.‏ باب
و اَبیملک با فرقهاي که با وي بودند حمله برده،‏
در دهنۀ دروازة شهر ایستادند؛ و آن دو فرقه بر کسانی
که در صحرا بودند هجوم آوردند،‏ و ایشان را شکست
دادند.‏
و اَبیملک در تمامی آن روز با شهر جنگ کرده،‏
شهر را گرفت و مردم را که در آن بودند،‏ کشت،‏ و
شهر را ویران ساخته،‏ نمک در آن کاشت.‏
و چون همۀ مردان برجِ‏ شکیم این را شنیدند،‏ به
قلعۀ بیتئیل برِیت داخل شدند.‏
و به اَبیملک خبر دادند که همۀ مردان برج شکیم
جمع شدهاند.‏
آنگاه اَبیملک با همۀ کسانی که با وي بودند به
کوه صلمون برآمدند،‏ و اَبیملک تبري به دست گرفته،‏
شاخهاي از درخت بریده،‏ آن را گرفت و بر دوش خود
نهاده،‏ به کسانی که با وي بودند،‏ گفت:‏ آنچه مرا
دیدید که کردم عجله نموده،‏ مثل من بکنید.‏ باب
و تمامی قوم،‏ هر کس شاخۀ خود را بریده،‏ در
عقب اَبیملک افتادند و آنها را به اطراف قلعه نهاده،‏
قلعه را بر سر ایشان به آتش سوزانیدند،‏ به طوري که
همۀ مردمان برج شکیم که حدوداً‏ هزار مرد و زن
بودند،‏ بمردند.‏
و اَبیملک به تاباص رفت و بر تاباص اردو زده،‏ آن
را گرفت.‏
و در میان شهر برج محکمی بود و همۀ مردان و
زنان و تمامی اهل شهر در آنجا فرار کردند،‏ و درها را
بر خود بسته،‏ به پشتبام برج برآمدند.‏
و اَبیملک نزد برج آمده،‏ با آن جنگ کرد،‏ و به
دروازة برج نزدیک شد تا آن را به آتش بسوزاند.‏
آنگاه سنگ بالائین آسیایی گرفته،‏ بر سر
اَبیملک انداخت و کاسۀ سرش را شکست.‏ دوم سموئیل
،11
.52
.53
21
54
سپ.‏ جوانی را که سلاحدارش بود به زودي صدا
زده،‏ وي را گفت:‏ شمشیر خود را کشیده،‏ مرا بکش،‏
مبادا دربارة من بگویند زنی او را کشت.‏ پس غلامش
شمشیر را به او فرو برد که مرد.‏ اول سموئیل
و چون مردان اسرائیل دیدند که اَبیملک مرده
است،‏ هر کس به مکان خود رفت.‏
سپ.‏ خدا شر اَبیملک را که به پدر خود به کشتن
هفتاد برادر خویش رسانیده بود،‏ مکافات کرد.‏ باب ؛
7 ،1
4 ،31
.55
56
29 ،50 ارمیا
.57
و خدا تمامی شر مردم شکیم را بر سر ایشان
برگردانید،‏ و لعنت یوتام پسر یرُبعل بر ایشان رسید.‏
10
.1
.2
.3
و بعد از اَبیملک،‏ تُولَع پسر فُواه پسر دودا،‏ مردي از
قوم یساکار،‏ برخاست تا اسرائیل را رهایی دهد،‏ و او در
شامیر درکوهستان افرایم ساکن بود.‏
و او بر اسرائیل بیست و سه سال داوري نمود،‏ پس
وفات یافته،‏ در شامیر مدفون شد.‏
و بعد از او یائیر جِلْعادي برخاسته،‏ بر اسرائیل
بیست و دو سال داوري نمود.‏ اعداد
و او را سی پسر بود که بر سی کرة الاغ سوار
میشدند؛ و ایشان را سی شهر بود که تا امروز به
حووت یائیر نامیده است،‏ و در زمین جِلْعاد میباشد.‏
41 ،32
.4
14 ،12 باب
.5
.6
و یائیر وفات یافته،‏ در قامون دفن شد.‏
و فرزنداناسرائیل باز در نظر یهوه شرارت ورزیده،‏
بعلیم و عشْتاروت و خدایان ارام و خدایان صیدون و
خدایان موآب و خدایان پسران عمون و خدایان
فلسطینیان را عبادت نمودند،‏ و یهوه را ترك کرده،‏ او
را عبادت نکردند.‏ ؛ ؛
و خشم یهوه بر اسرائیل افروخته شده،‏ ایشان را به
دست فلسطینیان و به دست پسران عمون فروخت.‏ باب
13 ،2
1 ،4
باب 12 ،3
.7
14 ،2 ؛ 8 ،3
.8
و ایشان در آن سال بر فرزنداناسرائیل ستم و ظلم
نمودند،‏ و بر همه فرزنداناسرائیل که به آن طرف اُردنّ‏
در زمین اموریان که در جِلْعاد باشد،‏ بودند،‏ هجده سال
17 ،7
12 ،11
29 ،20
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.50
.51
- 242 -

یان
یم
هان
2
.4
.5
.6
.7
ظلم کردند.‏
و پسرانعمون از اُردنّ‏ عبور کردند،‏ تا با یهودا و
بنیامین و خاندان افرایم نیز جنگ کنند.‏ و اسرائیل در
نهایت تنگی بودند.‏
و فرزنداناسرائیل نزد یهوه فریاد برآورده،‏ گفتند:‏
به تو گناه کردهایم،‏ چونکه خداي خود را تر ك کرده،‏
بعلیم را عبادت نمودیم.‏
یهوه به فرزنداناسرائیل فرمود:‏ آیا شما را از
مصریان و اموریان و پسرانعمون و فلسطینیان رهایی
ندادم؟
و چون صیدونیان و عمالیقیان و معونیان بر شما
ظلم کردند،‏ نزد من فریاد برآوردید و شما رااز دست
ایشان رهایی دادم.‏
لیکن شما مرا ترك کرده،‏ خدایان غیر را عبادت
نمودید،‏ پس دیگر شما را رهایی نخواهم داد.‏ باب ؛
داوران
13 ،2
.9
.10
.11
.12
.13
15 ،32 تثنیه
.14
تثنیه
بروید و نزد خدای که اختیار کردهاید،‏ فریاد
برآورید،‏ و آنها شما را در وقت تنگی شما رهایی دهند.‏
؛ ارمیا 37 32،
2
28 ،2
.15
فرزنداناسرائیل به یهوه گفتند:‏ گناه کردهایم؛ پس
برحسب آنچه درنظر تو پسند آید به ما عمل نما؛ فقط
امروز ما را رهایی ده.‏
سپ.‏ ایشان خدایان غیر را از میان خود دور کرده،‏
یهوه را عبادت نمودند،‏ و دل او به سبب تنگی اسرائیل
محزون شد.‏ پیدایش ‎35‎ف ؛ داوران
سپ.‏ پسرانعمون جمع شده،‏ در جِلْعاد اردو زدند،‏
و فرزنداناسرائیل جمع شده،‏ در مصفَه اردو زدند.‏
و قوم یعنی سروران جِلْعاد به یکدیگر گفتند:‏
کیست آن که جنگ را با پسرانعمون شروع کند؟
پس وي سردار همه ساکنان جِلْعاد خواهد بود.‏ باب
.6 ،11
18 ،2
16
17
.18
8
11
.1
.2
و یفْتاح جِلْعادي مردي زورآور،‏ شجاع،‏ و پسر
فاحشهاي بود؛ و جِلْعاد یفْتاح را تولید نمود.‏
و زن جِلْعاد پسران براي وي زایید،‏ و چون پسران
زنش بزرگ شدند،‏ یفْتاح را بیرون کرده،‏ به وي گفتند:‏
تو در خ پدر ما میراث نخواهی یافت،‏ زیرا که تو
پسر زن دیگر هستی.‏ پیدایش
پس یفْتاح از حضور برادران خود فرار کرده،‏ در
زمین طوب ساکن شد؛ و مردان باطل نزد یفْتاح جمع
شده،‏ همراه وي بیرون میرفتند.‏ باب ؛ اول سموئیل
و آن هنگام بعد از مرور ایام که پسرانعمون با
اسرائیل جنگ کردند.‏
و چون پسرانعمون با اسرائیل جنگ کردند،‏
بزرگان جِلْعاد رفتند تا یفْتاح را از زمین طوب بیاورند.‏
و به یفْتاح گفتند:‏ بیا سردار ما باش تا با
پسرانعمون جنگ نماییم.‏
یفْتاح به بزرگانِ‏ جِلْعاد گفت:‏ آیا شما از من نفرت
نداشتید؟ و مرا از خانۀ پدرم بیرون نکردید؟ و
هماکنون چونکه در تنگی هستید چرا نزد من
آمدهاید؟ پیدایش
بزرگان جِلْعاد به یفْتاح گفتند:‏ از این سبب
هماکنون نزد تو برگشتهایم تا همراه ما آمده،‏ با
پسرانعمون جنگ نمایی،‏ و بر ما و بر تمامی ساکنان
جِلْعاد سردار باشی.‏ باب
یفْتاح به بزرگان جِلْعاد گفت:‏ اگر مرا براي جنگ
کردن با پسرانعمون باز آورید و یهوه ایشان را به
دست من بسپارد،‏ آیا من سردار شما خواهم بود؟
و بزرگان جِلْعاد به یفْتاح گفتند:‏ یهوه در میان ما
شاهد باشد که حتماً‏ برحسب سخن تو عمل خواهیم
نمود.‏
سپ.‏ یفْتاح با بزرگان جِلْعاد رفت و قوم او را بر
خود رئیس و سردار ساختند،‏ و یفْتاح تمام سخنان
خود را به حضور یهوه در مصفَه گفت.‏ باب
و یفْتاح قاصدان نزد پادشاه پسرانعمون فرستاده،‏
گفت:‏ تو را با من چه کار است که نزد من آمدهاي تا با
زمین من جنگ نمایی؟ دوم سموئیل ؛
پادشاه پسرانعمون به قاصدان یفْتاح گفت:‏ از این
سبب که اسرائیل چون از مصر بیرون آمدند،‏ زمین مرا
از اَرنُون تا یبوق و اُردنّ‏ گرفتند.‏ پس هماکنون آن
زمینها را ب ا صلح به من رد نما.‏ اعداد
و یفْتاح بار دیگر قاصدان نزد پادشاه پسرانعمون
فرستاد،‏
و او را گفت که یفْتاح چنین گوید:‏ اسرائیل
زمین موآب و زمین پسرانعمون را نگرفت.‏
زیرا که چون اسرائیل از مصر بیرون آمدند،‏ در
بیابان تا دریاي سرخ سفر کرده،‏ به قادشرسیدند.‏
و اسرائیل رسولان نزد پادشاه ادوم فرستاده،‏
گفتند:‏ تمنا اینکه از زمین تو بگذریم.‏ اما پادشاه ادوم
قبول نکرد،‏ و نزد ملک موآب نیز فرستادند و او راضی
نشد.‏ پ س اسرائیل در قادش ماندند.‏ اعداد
سپ.‏ در بیابان سیر کرده،‏ زمین ادوم و زمین
7 ،12
22 ،19
10 ،16
24 .13 ،21
14 ،20
18 ،10
27 ،26
.8
.9
.10
11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18
،22
4 ،9
10 ،21
.3
- 243 -

یان
یک
هآن
موآب را دور زدند و به جانب شرقی زمین موآب آمده،‏ 31.
به آن طرف اَرنُون اردو زدند،‏ و به مرز موآب داخل
نشدند،‏ زیرا که اَرنُون مرز موآب بود.‏
و اسرائیل رسولان نزد سیحون،‏ پادشاه اموریان،‏
پادشاه حشبون،‏ فرستادند،‏ و اسرائیل به وي گفتند:‏
تمنا اینکه از زمین تو به مکان خود عبور نماییم.‏ اعداد
داوران
.19
26 ،2 ؛ تثنیه 21 ،21
.20
اما سیحون بر اسرائیل اعتماد ننمود تا از مرز او
بگذرند،‏ بلکه سیحون تمامی قوم خود را جمع کرده،‏
در یاهص اردو زدند و با اسرائیل جنگ نمودند.‏
و یهوه خداي اسرائیل،‏ سیحون و تمامی قومش را
به دست اسرائیل تسلیم نمود که ایشان را شکست
دادند.‏ پ س اسرائیل تمامی زمین اموری که ساکن
آن ولایت بودند،‏ در تصرف آوردند.‏
و تمامی محدوده اموریان را از اَرنُون تا بیوق و از
بیابان تا اُردنّ‏ به تصرف آوردند.‏
پس حال یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ اموریان را از
حضور قوم خود اسرائیل اخراج نموده است؛ و آیا تو
ا را به تصرف خواهی آورد؟
آیا آنچه خداي تو،‏ کموش به تصرف تو بیاورد،‏
مالک آن نخواهی شد؟ و همچنین هرکه را یهوه،‏
خداي ما از حضور ما اخرا ج نماید،‏ آنها را مالک
خواهیم بود.‏ اعداد ؛ اول پادشاهان ؛ دوم پادشاهان
33 .7 ،11
29 ،21
.21
.22
.23
.24
13 ،23
.25
و حال آیا تو از بالاق پسر صفور،‏ پادشاه موآب
بهتر هستی؟ و آیا او با اسرائیل هرگز مقابله کرد یا با
ایشان جنگ نمود؟ اعداد
هنگامی که اسرائیل در حشبون ودهاتش و
عروعیر و دهاتش و در همۀ شهرهایی که بر کنارة
اَرنُون است،‏ سیصد سال ساکن بودند،‏ پس در آن مدت
چرا آنها را باز نگرفتید؟
من به تو گناه نکردم بلکه تو به من بدي کردي
که با من جنگ مینمایی.‏ پس یهوه که داور مطلق
است،‏ امروز در میان فرزنداناسرائیل و پسرانعمون
داوري نماید.‏ پیدایش ؛ اول سموئیل
اما ملک پسرانعمون سخن یفْتاح را که به او
فرستاده بود،‏ گوش نگرفت.‏
و روح یهوه بر یفْتاح آمد و او از جِلْعاد و منسی
گذشت و از مصفَه جِلْعاد عبور کرد و از مصفَه جِلْعاد به
سوي پسرانعمون گذشت.‏ باب
و یفْتاح براي یهوه نذر کرده،‏ گفت:‏ اگر
پسرانعمون را به دست من تسلیم نمایی،‏
آنگاه وقتی که با صلح از پسرانعمون برگردم،‏ هر
چه به استقبال من از در خانهام بیرون آید،‏ از آن یهوه
خواهد بود،‏ و آن را براي قربانی سوختنی خواهم
گذرانید.‏
سپ.‏ یفْتاح به سوي پسرانعمون گذشت تا با
ایشان جنگ نماید،‏ و یهوه ایشان را به دست او تسلیم
کرد.‏
و ایشان را از عروعیر تا من‏ّیت که بیست شهر بود
و تا آبیل-‏ کرامیم با صدمۀ بسیار عظیم شکست داد،‏ و
پسرانعمون از حضور فرزنداناسرائیل مغلوب شدند.‏
32
.33
اول
سموئیل 5 ،23
.34
و یفْتاح به مصفَه به خانۀ خود آمد و اینک
دخترش به استقبال وي با دف و رقص بیرون آمد و او
دختر یگانۀ او بود و غیر از او پسري یا دختري نداشت.‏
و چون او را دید،‏ لباس خود را دریده،‏ گفت:‏ آه اي
دختر من،‏ مرا بسیار مأیوس کردي و تو ی از
آزارندگان من شدي،‏ زیرا دهان خود را به یهوه باز
نمودهام و نمیتوانم برگردم.‏
و او وي را گفت:‏ اي پدر من،‏ دهان خود را نزد
یهوه باز کردي.‏ پ س با من چنانکه از دهانت بیرون آمد
عمل نما،‏ چونکه یهوه انتقامتو را از دشمنانت
پسرانعمون کشیده است.‏
و به پدر خود گفت:‏ این کار براي من اتفاق افتاد.‏
دو ماه مرا مهلت بده تا رفته بر کوهها گردش نمایم و
براي باکره بودن خود با رفقایم ماتم گیرم.‏
او گفت:‏ برو،‏ و او را دو ماه روانه نمود.‏ پس او با
رفقاي خود رفته،‏ براي باکره بودنش بر کوهها ماتم
گرفت.‏
و آن هنگام که بعد از انقضاي دو ماه نزد پدر خود
برگشت و او موافق نذري که کرده بود به او عمل نمود.‏
و آن دختر با هیچ مردي گناه نکرد.‏ پس این در
اسرائیل رسم بود،‏
که دختران اسرائیل سال به سال میرفتند تا براي
دختر یفْتاح جِلْعادي چهار روز در هر سال ماتم گیرند.‏
.35
.36
.37
.38
.39
.40
12
.1
و مردان افرایم جمع شده،‏ به طرفشمال گذشتند،‏
و به یفْتاح گفتند ‏:چرا براي جنگ کردن با
پسرانعمون رفتی و ما را نطلبیدي تا همراه تو بیاییم؟
پس خانۀ تو را بر سر تو خواهیم سوزانید.‏ باب
و یفْتاح به ایشان گفت:‏ مرا و قوم مرا با
1 ،8
.2
16 ،24
34 ،6
2 ،22
53 ،31
.26
.27
.28
.29
.30
- 244 -

یم
یللّ‏
یلل ِّ
يرو
بهی
له
پسرانعمون جنگ سخت بود،‏ و چون شما را 1.
خواندم مرا از دست ایشان رهایی ندادید.‏
سپ.‏ چون دیدم که شما مرا رهایی نمیدهید،‏ جان
خود را به دست خود گرفته،‏ به سوي پسرانعمون
رفتم و یهوه ایشان را به دست من تسلیم نمود.‏ پس
چرا امروز نزد من برآمدید تا با من جنگ نمایید؟ باب
داوران
3
17 ،9 ؛ 18 ،5
4
.5
6
.7
سپ.‏ یفْتاح تمامی مردان جِلْعاد را جمع کرده،‏ با
افرایم جنگ نمود و مردان جِلْعاد افرایم را شکست
دادند،‏ چونکه گفته بودند:‏ اي اهل جِلْعاد،‏ شما فراریان
افرایم در میان افرایم و در میان منسی هستید.‏
و اهل جِلْعاد معبرهاي اُردن را پیش افرایم
گرفتند و آن هنگام که چون یکی از گریزندگان افرایم
میگفت:‏ بگذارید عبور نمایم.‏ اهل جِلْعاد میگفتند:‏
آیا تو افرایمی هستی؟ و اگر میگفت نه،‏
سپ.‏ او را میگفتند:‏ بگو شبولت،‏ و او میگفت:‏
سبولت،‏ چونکه نمیتوانست به درستی تلفظ نماید.‏
پس او را گرفته،‏ نزد معبرهاي اُردنّ‏ میکشتند.‏ و در
آن وقت چهل و دو هزار نفر از افرایم کشته شدند.‏
و یفْتاح بر اسرائیل شش سال داوري نمود.‏ پس
یفْتاح جِلْعادي وفات یافته،‏ در یکی از شهرهاي جِلْعاد
دفن شد.‏ اول سموئیل
و بعد از او ابصانِ‏ بیت-لحمی بر اسرائیل داوري
نمود.‏
و او را سی پسر بود و سی دختر که بیرون فرستاده
بود و از بیرون سی دختر براي پسران خود آورد؛ و
هفت سال بر اسرائیل داوري نمود.‏
و ابصان مرد و در بیت-لحم دفن شد.‏
و بعد از او اَیلُون زبولونی بر اسرائیل داوري نمود و
داوري او بر اسرائیل ده سال بود.‏
و اَیلُون زبولونی مرد و در اَیلُون در زمین زبولون
دفن شد.‏
و بعد از او عبدون پسر ه فرْعتُونی بر اسرائیل
داوري نمود.‏
و او را چهل پسر و سی نواده بود،‏ که بر هفتاد
کره الاغ سوار میشدند و هشت سال بر اسرائیل داوري
نمود.‏ باب
و عبدون پسر ه فرْعتُونی مرد و در فرْعتُون در
زمین افرایم در کوهستان عمالیقیان دفن شد.‏
و فرزنداناسرائیل بار دیگر در نظر یهوه شرارت
ورزیدند،‏ و یهوه ایشان را به دست فلسطینیان چ
سال تسلیم کرد.‏
و شخصی از صرعه از قبیلۀ دان،‏ مانوح نامبود،‏ و
زنش نازاد بوده،‏ نمیزایید.‏
و فرشتۀ یهوه به آن زن ظاهر شده،‏ او را گفت:‏
اینک تو حال نازاد هستی و نزاییدهاي.‏ لیکن حامله
شده،‏ پسري خواهی زایید.‏ لوقا
و هماکنون آگاه باش و هیچ شراب و مستیآوري
منوش و هیچ چیز نجس مخور.‏ اعداد ؛ لاویان
زیرا یقیناً‏ حامله شده،‏ پسري خواهی زایید،‏ و تی غ
سلمانی بر سرش نخواهد آمد،‏ زیرا آن فرزند از رحم
مادر خود براي خدا نذیره خواهد بود؛ و او به رهانیدن
اسرائیل از دست فلسطینیان شروع خواهد کرد.‏ پیدایش
43 ،11
3 ،6
31 ،1
باب 12 ،3
.2
.3
.4
.5
5 ،6 ؛ اعداد 11 ،16
11 1، ؛ اول سموئیل
6
سپ.‏ آن زن آمده،‏ شوهر خود را خطاب کرده،‏ گفت:‏
مرد خدایی نزد من آمد،‏ و چهره او مثل چهره فرشتۀ
خدا بسیار م بود.‏ و نپرسیدم که از کجاست و از
اسم خود مرا خبر نداد.‏ لوقا
و به من گفت اینک حامله شده،‏ پسري خواهی
زایید،‏ و هماکنون هیچ شراب و مستیآوري منوش،‏ و
هیچ چیز نجس مخور زیرا که آن فرزند از رحم مادر
تا روز وفاتش براي خدا نذیره خواهد بود.‏
و مانوح از یهوه استدعا نموده،‏ گفت:‏ آه اي یهوه،‏
بگذار اینکه آن مرد خدا که فرستادي،‏ بار دیگر نزد ما
بیاید و ما را تعلیم دهد که با فرزندي که متولد خواهد
شد،‏ چگونه رفتار نماییم.‏
و خدا صداي مانوح را شنید و فرشتۀ خدا بار دیگر
نزد آن زن آمد و او در صحرا نشسته بود،‏ اما شوهرش
مانوح نزد وي نبود.‏
و آن زن به زودي دویده،‏ شوهر خود را خبر داده،‏
به وي گفت:‏ اینک آن مرد که در آن روز نزد من آمد،‏
بار دیگر ظاهر شده است.‏
و مانوح برخاسته،‏ در عقب زن خود روانه شد،‏ و
نزد آن شخص آمده،‏ وي را گفت:‏ آیا توآن مرد هستی
که با این زن سخن گفتی؟ او گفت:‏ من هستم.‏
مانوح گفت:‏ کلام تو واقع بشود.‏ اما حکم آن فرزند
و رفتار با وي چه خواهد بود؟
و فرشتۀ یهوه به مانوح گفت:‏ از هر آنچه به زن
گفتم اجتناب نماید.‏
از هر حاصل مو هرگز نخورد و هیچ شراب و
مستیآوري ننوشد،‏ و هیچ چیز نجس نخورد و هر
12 ،1
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
11 ،12
4 ،10
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
13
- 245 -

هايال
یزن
یزن
آنچه به او امر فرمودم،‏ نگاه دارد.‏ اعداد ؛ لوقا
و مانوح به فرشتۀ یهوه گفت:‏ تو را معطل کنیم و
برایت گوسالهاي تهیه بینیم.‏ باب
فرشتۀ یهوه به مانوح گفت:‏ اگر چه مرا معطل
میکنی،‏ از نان تو نخواهم خورد،‏ و اگر قربانی سوختنی
بگذرانی آن را براي یهوه بگذران.‏ زیرا مانوح
نمیدانست که فرشتۀ یهوه است.‏
و مانوح به فرشتۀ یهوه گفت:‏ نام تو چیست تا
چون کلام تو واقع شود،‏ تو را تمجید نماییم.‏ پیدایش
داوران
،32
15 ،1
3 ،6
18 ،6
.15
.16
.17
29
.18
فرشتۀ یهوه وي را گفت:‏ چرا دربارة اسم من سؤال
میکنی؟ چونکه آن عجیب است.‏ اشعیا
سپ.‏ مانوح گوساله و قربانی آردي را گرفته،‏ بر آن
سنگ براي یهوه گذرانید،‏ و فرشته کاري عجیب کرد و
مانوح و زنش میدیدند.‏
زیرا آن هنگام که چون شعلۀ آتش از قربانگاه به
سوي آسمان بالا میرفت،‏ فرشتۀ یهوه در شعلۀ
قربانگاه صعود نمود،‏ و مانوح و زنش چون دیدند،‏ رو به
زمین افتادند.‏
و فرشتۀ یهوه بر مانوح و زنش دیگر ظاهر نشد.‏
پس مانوح دانست که فرشتۀ یهوه بود.‏
و مانوح به زنش گفت:‏ البته خواهیم مرد،‏ زیرا خدا
را دیدیم.‏ باب ؛ خروج
اما زنش گفت:‏ اگر یهوه میخواست ما را بکشد،‏
قربانی سوختنی و قربانی آردي را از دست ما قبول
نمیکرد،‏ و همۀ این چیزها را به ما نشان نمیداد،‏ و در
این وقت مثل این امور را به گوش ما نمیرسانید.‏
و آن زن پسري زاییده،‏ او را شَمشُون نام نهاد.‏ و
پسر نمو کرد و یهوه او را برکت داد.‏
و روح یهوه در لشکرگاه دان در میان صرْعه و
اَشْتَأول به برانگیختن او شروع نمود.‏ لوقا
1 ،4
6 ،9
21 ،19
23 .22 ،6
19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
14
.1
.2
و شَمشُون به تمنَه فرود آمده،‏ زنی از دختران
فلسطینیان در تمنَه دید.‏
و آمده،‏ به پدر و مادر خود بیان کرده،‏ گفت:‏ از
دختران فلسطینیان در تمنَه دیدم.‏ پ س هماکنون او را
براي من به بگیرید.‏ پیدایش
پدر و مادرش وي را گفتند:‏ آیا از دختران برادرانت
و در تمامی قوم من دختري نیست که تو باید بروي و
از فلسطینیان ختنه نشده زن بگیري؟ شَمشُون به پدر
خود گفت:‏ او را براي من بگیر زیرا در نظر من پسند
آمد.‏ خروج
اما پدر و مادرش نمیدانستند که این از جانب یهوه
است،‏ زیرا که بر فلسطینیان علتی میخواست،‏ چونکه
در آن وقت فلسطینیان بر اسرائیل تسلط میداشتند.‏
سپ.‏ شَمشُون با پدر و مادر خود به تمنَه رفتند؛ و
چون به تاکستانهاي تمنَه رسیدند،‏ اینک شیري جوان
بر او بغرید.‏
و روح یهوه بر او مستقر شده،‏ آن را درید به طوري
که بزغ دریده شود،‏ و چیزي در دستش نبود؛ و
پدر و مادر خود را از آنچه کرده بود،‏ اطلاع نداد.‏ باب
،6
16 ،34
.4
5
.6
؛ 34
22 ،5
22 ،45
14 ،15
.7
.8
.9
و رفته،‏ با آن زن سخن گفت وبه نظر شَمشُون
پسند آمد.‏
و چون بعد از چندي براي گرفتنش برمیگشت،‏
ازراه به کنار رفت تا لاشۀ شیر را ببیند؛ و اینک انبوه
زنبور،‏ و عسل در لاشۀ شیر بود.‏
و آن را به دست خود گرفته،‏ روان شد و در رفتن
میخورد تا به پدر و مادر خود رسیده،‏ به ایشان داد و
خوردند.‏ اما به ایشان نگفت که عسل را از لاشۀ شیر
گرفته بود.‏
و پدرش نزد آن زن آمد و شَمشُون در آنجا
مهمانی کرد،‏ زیرا که جوانان چنین عادت داشتند.‏
و آن هنگام که چون او را دیدند،‏ سی رفیق
انتخاب کردند تا همراه او باشند.‏
و شَمشُون به ایشان گفت:‏ معمایی براي شما
میگویم،‏ اگر آن را براي من در هفت روز مهمانی حل
کنید و آن را دریافت نمایید،‏ به شما سی جامۀ کتان و
سی دست رخت میدهم.‏ پیدایش ؛ دوم پادشاهان
و اگر آن را براي من نتوانید حل کنید،‏ آنگاه شما
سی جامۀ کتان و سی دست رخت به من بدهید.‏
ایشان به وي گفتند:‏ معماي خود را بگو تا آن را
بشنویم.‏
به ایشان گفت:‏ از خورنده خوراك بیرون آمد،‏ و از
زورآور شیرینی بیرون آمد.‏ و ایشان تا سه روز معما را
نتوانستند حل کنند.‏
و آن هنگام که در روز هفتم به زن شَمشون
گفتند:‏ شوهر خود را تحریک نما تا معماي خود را
براي ما بیان کند،‏ مبادا تو را و خانۀ پدر تو را به آتش
بسوزانیم.‏ آیا ما را دعوت کردهاید تا ما را تاراج نمایید
یا نه؟
16. پس زن شَمشُون پیش او گریسته،‏ گفت:‏ به
.10
.11
.12
.13
.14
.15
4 ،34
.3
- 246 -

نی
نی
یع
یع
.7
.8
.9
درستی که از من متنفري و مرا دوست نمیداري زیرا
معمایی به پسران قوم من گفتهاي و آن را براي من
بیان نکردي.‏ او وي را گفت:‏ اینک براي پدر و مادر
خود بیان نکردم؛ آیا براي تو بیان کنم؟
و در هفت روزي که ضیافت ایشان میبود پیش او
میگریست،‏ و آن هنگام که در روز هفتم چونکه او را
بسیار اصرار مینمود،‏ برایش بیان کرد و او معما را به
پسران قوم خود گفت.‏ باب
و در روز هفتم مردان شهر پیش از غروب آفتاب
به وي گفتند که چیست شیرینتر از عسل و چیست
زورآورتر از شیر.‏ او به ایشان گفت:‏ اگر با گاو من جفت
گیري نمیکردید،‏ معماي مرا دریافت نمینمودید.‏
و روح یهوه بر وي مستقر شده،‏ به اَشْقَلون رفت و
از اهل آنجا سی نفر را کشت،‏ و اسباب آنها را گرفته،‏
دستههاي رخت را به آنانی که معما را بیان کرده
بودند،‏ داد و خشمش افروخته شده،‏ به خانۀ پدر خود
برگشت.‏
و زن شَمشُون به رفیقش که او را دوست خود
میشمرد،‏ داده شد.‏ باب
داوران
16 ،16
2 ،15
.17
.18
.19
.20
15
.1
.2
و بعد از چندي،‏ آن هنگام که شَمشُون در روزهاي
درو گندم براي دیدن زن خود با بزغالهاي آمد و گفت:‏
نزد زن خود به حجره خواهم درآمد.‏ لیکن پدرش
نگذاشت که داخل شود.‏
و پدرزنش گفت:‏ گمان میکردم که از او متنفري،‏
پس او را به رفیق تو دادم؛ آیا خواهر کوچکش از او
بهتر نیست؟ او را به عوض وي براي خود بگیر.‏ باب
،14
20
3. شَمشُون
.4
.5
.6
به ایشان گفت:‏ ا دفعه از فلسطینیان
بیگناه خواهم بود اگر ایشان را اذیتی برسانم.‏
و شَمشُون روانه شده،‏ سی ص د شغال گرفت،‏ و
مشعلها برداشته،‏ دم بر دم گذاشت،‏ و در میان هر دو
دم مشعلی گذارد.‏
و مشعلها را آتش زده،‏ آنها را در کشتزارهاي
فلسطینیان فرستاد،‏ و بافههاي گندم و تاکستانها و
باغهاي زیتون را سوزانید.‏
و فلسطینیان گفتند:‏ کیست که این را کرده است؟
گفتند:‏ شَمشُون داماد تمنی،‏ زیرا که زنش را گرفته،‏ او
را به رفیقش داده است.‏ پ س فلسطینیان آمده،‏ زن و
پدرش را بهآتش سوزانیدند.‏ باب
و شَمشُون به ایشان گفت:‏ اگر به اینطور عمل
کنید،‏ البته از شما انتقام خواهم کشید و بعد از آن
آرامی خواهم یافت.‏
و ایشان را از ساق تا ران به صدمهاي عظیم کشت.‏
پس رفته،‏ در غار صخرة طام ساکن شد.‏
و فلسطینیان برآمده،‏ در یهودا اردو زدند و در لَحی
متفرق شدند.‏
و مردان یهودا گفتند:‏ چرا براي بحث با ما آمدید؟
گفتند:‏ آمدهایم تا شَمشُون را ببندیم و برحسب آنچه
به ما کردهاست به او عمل نماییم.‏
سپ.‏ سه هزار نفر از یهودا به غار صخرة طام
رفته،‏ به شَمشُون گفتند:‏ آیا ندانستهاي که فلسطینیان
بر ما تسلط دارند،‏ پس این چه کار است که به ما
کردهاي؟ در جواب ایشان گفت:‏ به نحوي که ایشان به
من کردند،‏ من به ایشان عمل نمودم.‏ پیدایش
ایشان وي را گفتند:‏ ما آمدهایم تا تو را ببندیم و
به دست فلسطینیان بسپاریم.‏ شَمشُون در جواب
ایشان گفت:‏ براي من قسم بخورید که خود بر من
هجوم نیاورید.‏
ایشان در جواب وي گفتند:‏ هرگز!‏ بلکه تو را
بسته،‏ به دست ایشان خواهیم سپرد،‏ و یقیناً‏ تو را
نخواهیم کشت.‏ پس او را به دو طناب نو بسته،‏ از
صخره برآوردند.‏
و چون او به لَحی رسید،‏ فلسطینیان از دیدن او
نعره زدند؛ و روح یهوه بر وي مستقر شده،‏ طنابهایی
که بر بازوهایش بود،‏ مثل کتانی که به آتش سوخته
شود هم باز شد،‏ و بندها از دستهایش فروریخت.‏
و چانۀ تازة الاغی یافته،‏ دست خود را دراز کرد و
آن را گرفته،‏ هزار مرد با آن کشت.‏
و شَمشُون گفت:‏ با چانۀ الاغ توده بر توده،‏ با چانۀ
الاغ هزار مرد کشتم.‏
و چون از گفتن فارغ شد،‏ چانه را از دست خود
انداخت و آن مکان را رمتْلَحی نامید.‏
سپ.‏ بسیار تشنه شده،‏ نزد یهوه دعا کرده،‏ گفت
که به دست بندهات ا نجات عظیم را دادي و آیا
هماکنون از تشنگی بمیرم و به دست ختنه نشدگان
بیفتم؟
سپ.‏ خدا شکافی را که در لَحی بود،‏ شکافت که
آب از آن جاري شد؛ و چون بنوشید جانش برگشته،‏
تازه روح شد.‏ به این دلیل اسمش عین-‏ حقوري
خوانده شد که تا امروز در لَحی است.‏ اول سموئیل
12 ،30
9 ،20
، از
.10
11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18
19
29 ،6
- 247 -

یم
هآن
نی
داوران
.20
و او در روزهاي فلسطینیان ، بیست سال بر
اسرائیل داوري نمود.‏ باب
31 ،16
16
.1
و شَمشُون به غَز َّه رفت و در آنجا فاحشهاي دیده،‏ و
با او همبستر شد.‏ یوشع
و به اهل غَز َّه گفته شد که شَمشُون به اینجا
آمدهاست ‏.پس او را احاطه نموده،‏ تمام شب برایش
نزد دروازة شهر کمین گذاردند،‏ و تمام شب خاموش
مانده،‏ گفتند:‏ چون صبح روشن شود او را میکشیم.‏
47 ،15
.2
اول
سموئیل 7 ،23
.3
.4
.5
و شَمشُون تا نصف شب خوابید.‏ و ن ص ف شب
برخاسته،‏ لنگهدرهاي دروازة شهر و دو چهارچوبش را
گرفته،‏ آنها را با پشت بند کَند و بر دوش خود
گذاشته،‏ بر قلۀ کوهی که در مقابل حبرون است،‏ برد.‏
و بعد از مدتی،‏ زنی را در دره سورق که اسمش
دلیله بود،‏ دوست میداشت.‏
و امیران فلسطینیان نزد او آمده،‏ به او گفتند:‏ او را
فریب داده،‏ دریافت کن که قوت عظیمش در چه چیز
است،‏ و چگونه بر او غالب آییم تا او را بسته،‏ اسیر
نماییم؛ و هر یکی از ما هزار و صد شکل نقره به تو
خواهیم داد.‏ باب
سپ.‏ دلیله به شَمشُون گفت:‏ تمنا اینکه به من
بگویی که قوت عظیم تو در چه چیز است و چگونه
میتوان تو را بست و اسیر نمود.‏
وي را گفت:‏ اگر مرا به هفتریسمان تر و
تازه که خشک نباشد ببندند،‏ من ضعیف و مثل سایر
مردم خواهم شد.‏
و امیران فلسطینیان هفت ریسمان تر و تازه که
خشک نشده بود،‏ نزد او آوردند و او وي را به آنها
بست.‏
و کسان نزد وي در حجره در کمین میبودند.‏ و او
وي را گفت:‏ اي شَمشُون فلسطینیان بر تو آمدند.‏ آنگاه
ریسمانها را بگسیخت چنانکه ریسمان کتان که به
آتش برخورد گسیخته شود،‏ در این صورت قوتش
دریافت نشد.‏ باب
و دلیله به شَمشُون گفت:‏ اینک مسخره کرده،‏ به
من دروغ گفتی.‏ پ س هماکنون مرا خبر بده که به چه
چیز تو را توان بست.‏
او وي را گفت:‏ اگر مرا با طنابهاي تازه که با آنها
هیچ کار کرده نشده است،‏ ببندند،‏ ضعیف و مثل سایر
مردان خواهم شد.‏
و دلیله طنابهاي تازه گرفته،‏ او را با آنها بست و به
وي گفت:‏ اي شَمشُون فلسطینیان بر تو آمدند.‏ و
کسان در حجره در کمین بودند.‏ آنگاه آنها را از
بازوهاي خود مثل نخ بگسیخت.‏
و دلیله به شَمشُون گفت:‏ تابحال مرا مسخره
نموده،‏ دروغ گفتی.‏ مرا بگو که به چه چیز بسته
میشوي.‏ او وي را گفت:‏ اگر هفت گیسوي سر مرا با
تار ببافی.‏
سپ.‏ ا را به میخ قایم بست و وي را گفت:‏ اي
شَمشُون فلسطینیان بر تو آمدند.‏ آنگاه از خواب بیدار
شده،‏ هم میخِ‏ نَورد نساج و هم تار را برکند.‏
و او وي را گفت:‏ چگونه میگویی که مرا دوست
میداري و حال آنکه دل تو با من نیست.‏ ا سه
مرتبه مرا مسخره نموده،‏ مرا خبر ندادي که قوت
عظیم تو در چه چیز است.‏
و چون او وي را هر روز به سخنان خود عاجز
میساخت و او را اصرار مینمود و جانش تا به موت
تنگ میشد،‏ باب
هر چه در دل خود داشت براي او بیانکرده،‏ گفت
که تیغ سلمانی بر سر من نیامده است،‏ زیرا که از رحم
مادرم براي یهوه نذیره شدهام ؛ و اگر تراشیده شوم،‏
قوتم از من خواهد رفت و ضعیف و مثل سایر مردمان
خواهم شد.‏
سپ.‏ چون دلیله دید که هرآنچه در دلش بود،‏
براي او بیان کرده است،‏ فرستاد و امیران فلسطینیان
را طلبیده،‏ گفت:‏ این دفعه بیایید زیرا هرچه در دل
داشت مرا گفته است.‏ آنگاه امیران فلسطینیان نزد او
آمدند و پول را به دست خود آوردند.‏
و او را بر زانوهاي خود خوابانیده،‏ کسی را طلبید و
هفت گیسوي سرش را تراشید.‏ پ س به ضعیف نمودن
او شروع کرد و قوتش از او برفت.‏
و گفت:‏ اي شَمشُون فلسطینیان بر تو آمدند.‏ آنگاه
از خواب بیدار شده،‏ گفت:‏ مثل پیشتر بیرون رفته،‏
خود را میافشانم.‏ اما او ندانست که یهوه از او دور شده
است.‏ اول سموئیل
سپ.‏ فلسطینیان او را گرفته،‏ چشمانش را کندند و
او را به غَز َّه آورده،‏ به زنجیرهاي برنجین بستند و در
زندان آسیاب میکرد.‏ دوم پادشاهان ؛ ارمیا
و موي سرش بعد از تراشیدن باز به بلند شدن
شروع نمود.‏
7 ،39
7 ،25
17 ،14
14 ،16
.12
.13
14
.15
.16
.17
18
.19
.20
21
.22
15 ،14
14 ،15
6
7. شَمشُون
.8
.9
.10
.11
- 248 -

يار
يلاو
يلاو
یم
تی
يلاو
يلاو
کی
داوران
.23
و سروران فلسطینیان جمع شدند تا قربانی
عظیمی براي خداي خود،‏ داجون بگذرانند و بزم
نمایند زیرا گفتند خداي ما دشمن ما شَمشُون را به
دست ما تسلیم نمودهاست.‏ اول سموئیل
و چون خلق او را دیدند خداي خود را تمجید
نمودند،‏ زیرا گفتند خداي ما دشمن ما را که زمین ما
را خراب کرد و بسی از ما را کشت،‏ به دست ما
تسلیم نمودهاست.‏
و چون دل ایشان شاد شد،‏ گفتند:‏ شَمشُون را
بخوانید تا براي ما بازي کند.‏ پس شَمشُون را از زندان
آورده،‏ براي ایشان بازي میکرد،‏ و او را در میان
ستونها برپا داشتند.‏ باب ؛ روت 3،
و شَمشُون به پسري که دست او را میگرفت،‏
گفت:‏ مرا بگذار تا ستونهایی که خانه بر آنها قایم است،‏
لمس نموده،‏ بر آنها تکیه نمایم.‏
و خانه از مردان و زنان پر بود و همه امیران
فلسطینیان در آن بودند و قریب به سه هزار مرد و زن
بر پشتبام،‏ بازي شَمشُون را تماشا میکردند.‏
و شَمشُون از یهوه خواهش نموده،‏ گفت:‏ اي سرور
یهوه،‏ مرا بیاد آور و اي خدا این مرتبه فقط مرا قوت
بده تا یک انتقام براي دو چشم خود از فلسطینیان
بکشم.‏
و شَمشُون دو ستونِ‏ میان را که خانه بر آنها قایم
بود،‏ یکی را به دست راست و دیگري را به دست چپ
خود گرفته،‏ بر آنها تکیه نمود.‏
و شَمشُون گفت:‏ همراه فلسطینیان بمیرم.‏ و با
زور خم شده،‏ خانه بر امیران و بر تمامی خلقی که در
آن بودند،‏ افتاد.‏ پ س مردگانی که در مرگ خود کشت
از مردگانی که در زندگیاش کشته بود،‏ زیادتر بودند.‏
آنگاه برادرانش و تمامی خاندان پدرش آمده،‏ او را
برداشتند و او را آورده،‏ در قبر پدرش مانوح در میان
صرعه و اَشتاؤل دفن کردند.‏ و او بیست سال بر
اسرائیل داوري کرد.‏
2 ،5
7
6 ،19
باب 25 ،13
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
17
.1
.2
و از کوهستان افرایم،‏ شخصی بود کهمیخا نام
داشت.‏
و به مادر خود گفت:‏ آن هزار و یکصد شکل نقرهاي
که از تو گرفتهشد،‏ و دربارة آن لعنت کردي و در
گوشهاي من نیز سخن گفتی،‏ اینک آن نقره نزد من
است،‏ من آن را گرفتم.‏ مادرش گفت:‏ یهوه پسر مرا
برکت دهد.‏ ؛ اول سموئیل
سپ.‏ آن هزار و یکصد شکل نقره را به مادرش رد
نمود و مادرش گفت:‏ این نقره را براي یهوه از دست
خود به جهت پسرم کاملاً‏ وقف کنم تا تمثال
تراشیده و تمثال ریخته شدهاي ساخته شود؛ پس
هماکنون آن را به تو باز میدهم.‏
و چون نقره را به مادر خود رد نمود،‏ مادرش
دویست شکل نقره گرفته،‏ آن را به زرگري داد که او
تمثال تراشیده،‏ و تمثال ریخته شدهاي ساخت و آنها
در خانۀ میخا بود اشعیا
و میخا خانۀ خدایان داشت،‏ و ایفود و ترافیم
ساخت،‏ و یکی از پسران خود را اختصاص داد تا کاهن
او بشود.‏ باب
و در آن ایام در اسرائیل پادشاهی نبود و هر کس
آنچه در نظرش پسند میآمد،‏ میکرد.‏ باب
و جوانی از ب ‏-لحم یهودا از قبیلۀ یهودا و از
لاویان بود که در آنجا ساکن شد.‏ باب
و آن شخص از شهر خود،‏ یعنی از بیت-لحم یهودا
روانه شد،‏ تا هر جایی که بیابد ساکن شود.‏ و چون
سیر میکرد به کوهستان افرایم به خانۀ میخا رسید.‏
و میخا او را گفت:‏ از کجا آمدهاي؟ او در جواب وي
گفت:‏ من هستم از بیت-لحم یهودا،‏ و میروم تا
هر جایی که بیابم ساکن شوم.‏
میخا او را گفت:‏ نزد من ساکن شو و برایم پدر و
کاهن باش،‏ و من تو را هر سال ده شکل نقره و
دست لباس و معاش میدهم.‏ پ س آن داخل شد.‏
و آن راضی شد که با او ساکن شود،‏ و آن
جوان نزد او مثل یکی از پسرانش بود.‏
و میخا آن را اختصاص داد و آن جوان کاهن
او شد،‏ و در خانۀ میخا میبود.‏
و میخا گفت:‏ هماکنون دانستم که یهوه به من
احسان خواهد نمود زیرا لاوياي را کاهن خود دارم.‏
1 ،18
3 ،18
13 ،15
19 ،40
روت 10 ،3
27 ،8
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
18
.1
در آن ایام در اسرائیل پادشاهی نبود.‏ و در آن روزها
قوم دان،‏ سهمیه ارثی براي سکونت خود طلب
میکردند،‏ زیرا تا در آن روز سهمیه ارث ایشان در
میان قومهاي اسرائیل به ایشان نرسیده بود.‏ باب ؛
6 ،17
25 ،21 ؛ 1 ،19
.2
و پسران دان از قبیلۀ خویش پنج نفر از جماعت
خود که مردان جنگی بودند،‏ از صرعه و اَشتاؤل
- 249 -

يلاو
يار
شی
تی
هآن
يرو
هرا
، يلاو
فرستادند تا زمین را جاسوسی و بررسی نمایند،‏ و به 15
ایشان گفتند:‏ بروید و زمین را جستجو کنید.‏ پس
ایشان به کوهستان افرایم به خانۀ میخا آمده،‏ در آنجا
منزل گرفتند.‏
و چون ایشان نزد خانۀ میخا رسیدند،‏ صداي جوان
را شناختند و به آنجا برگشته،‏ او را گفتند:‏
کیست که تو را به اینجا آوردهاست و در این مکان چه
میکنی و در اینجا چه داري؟ باب
او به ایشان گفت:‏ میخا با من چنین و چنان رفتار
نمودهاست،‏ و مرا اجیر گرفته،‏ کاهن او شدهام
وي را گفتند:‏ از خدا سؤال کن تا بدانیم آیا راهی
که در آن میرویم خیر خواهد بود.‏
کاهن به ایشان گفت:‏ با صلح بروید.‏ راهی که شما
میروید منظور یهوه است.‏
سپ.‏ آن پنج مرد روانه شده،‏ به لا رسیدند.‏ و
خلقی را که در آن بودند،‏ دیدند که در امن و به
رسم صیدونیان در اطمینان و امنیت ساکن بودند.‏ و
در آن زمین صاحب اقتد نبود که اذیت رساند و از
صیدونیان دور بوده،‏ با کسی کار نداشتند.‏
سپ.‏ نزد برادران خود به صرْعه و اَشْتاؤل آمدند.‏ و
برادران ایشان به ایشان گفتند:‏ چه خبر دارید؟
گفتند:‏ برخیزیم و بر ایشان هجوم آوریم،‏ زیرا که
زمین را دیدهایم که اینک بسیار خوب است،‏ و شما
خاموش هستید.‏ پ س کاهلی مورزید بلکه رفته،‏ داخل
شوید و زمین را در تصرف آورید.‏
و چون داخل شوید،‏ به قوم مطمئن خواهید
رسید،‏ و زمین بسیار وسیع است،‏ و خدا آن را به دست
شما داده است؛ و آن جایی است که از هرچه در جهان
است،‏ باقی ندارد.‏
سپ.‏ ششصد نفر از قبیلۀ دان مسلح شده،‏ به آلات
جنگ از آنجا یعنی از صرْعه و اَشْتاؤل روانه شدند.‏ یوشع
داوران
.
7 ،17
.3
.4
.5
.6
7
8
.9
.10
11
33 ،15
.12
و برآمده،‏ در قریۀ یعاریم در یهودا اردو زدند.‏ در
این صورت تا امروز آن مکان را محنَه دان میخوانند و
اینک در پشت قریۀ یعاریم است.‏
و از آنجا به کوهستان افرایم گذشته،‏ به خانۀ میخا
رسیدند.‏ باب
و آن پنج نفر که براي جاسوسی زمین لایش رفته
بودند،‏ برادران خود را خطاب کرده،‏ گفتند:‏ آیا
میدانید که در این خانهها ایفود و ترافیم و تمثال
تراشیده و تمثال ریخته شدهاي هست؟ پس هماکنون
فکر کنید که چه باید بکنید.‏ باب
سپ.‏ به آنسو برگشته،‏ به خانۀ جوان یعنی
به خانۀ میخا آمده،‏ سلامتی او را پرسیدند.‏
و آن ششصد مرد مسلح شده،‏ به آلات جنگ که
از پسران دان بودند،‏ در دهنۀ دروازه ایستاده بودند.‏
و آن پنج نفر که براي جاسوسی زمین رفته بودند
برآمده،‏ به آنجا داخل شدند،‏ و تمثال تراشیده و ایفود
و ترافیم و تمثال ریخته شده را گرفتند،‏ و کاهن با آن
ششصد مرد مسلح شده،‏ به آلات جنگ به دهنۀ دروازه
ایستاده بود.‏
و چون ا به خانۀ میخا داخل شده،‏ تمثال
تراشیده و ایفود و ترافیم و تم ثال ریخته شده را
گرفتند،‏ کاهن به ایشان گفت:‏ چه میکنید؟
ایشان به وي گفتند:‏ خاموش شده،‏ دست را بر
دهانت بگذار و همراه ما آمده،‏ براي ما پدر و کاهن
باش.‏ کدام برایت بهتر است که کاهن خانۀ یک شخص
باشی یا کاهن قومی و قبیلهاي در اسرائیل شوي؟
سپ.‏ دل کاهن شاد گشت.‏ و ایفود و ترافیم و
تمثال تراشیده را گرفته،‏ در میان قوم داخل شد.‏
سپ.‏ متوجه شده،‏ روانه شدند،‏ و اطفال و گلهها و
اسباب را پیش خود قرار دادند.‏
و چون ایشان از خانۀ میخا دور شدند،‏ مردانی که
در خانههاي اطراف خانۀ میخا بودند جمع شده،‏
پسراندان را تعقیب نمودند.‏
و پسراندان را صدا زدند؛ و ایشان رو برگردانیده،‏
به میخا گفتند:‏ تو را چه شده است که با این جمعیت
آمدهاي؟
او گفت:‏ خدایان مرا که ساختم با کاهن گرفته،‏
رفتهاید؛ و مرا دیگر چه چیز باقی است؟ پس چگونه
به من میگویید که تو را چه شده است؟
و پسران دان او را گفتند:‏ صداي تو در میان ما
شنیده نشود مبادا مردان تند خو بر شما هجوم آورند،‏
و جان خود را با جانهاي اهل خانهات هلاك سازي.‏
و پسراندان خود را پیش گرفتند.‏ و چون میخا
دید که ایشان از او قويترند،‏ رو گردانیده،‏ به خانۀ
خود برگشت.‏
و ایشان آنچه میخا ساخته بود و کاهنی را که
داشت برداشته،‏ به لایش بر قومی که آرام و مطمئن
بودند،‏ حمله کردند،‏ و ایشان را به دم شمشیر کشته،‏
شهر را به آتش سوزانیدند.‏
و رهانندهاي نبود زیرا که از صیدون دور بود و
ایشان را با کسی معاملهاي نبود و آن شهر در درهاي
.16
.17
.18
.19
20
21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
4 ،17
1 ،17
.13
.14
- 250 -

يلاو
له
تی
تی
شی
نی
نی
کی
یک
يرو
نی
که نزد بیت-رحوب است،‏ واقع بود.‏ پس شهر را بنا
کرده،‏ در آن ساکن شدند.‏
و شهر را به اسم پدر خود،‏ دان که براي اسرائیل
زاییده شد،‏ دان نامیدند.‏ امااسم شهر قبل از آن لا
بود.‏ یوشع
و پسراندان آن تمثال تراشیده را براي خود نصب
کردند و یهوناتان پسر جرشُوم پسر موسی و پسرانش
تا روز اسیر شدن ا زمین،‏ کاهنان پسراندان
میبودند.‏ اول پادشاهان ؛ دوم پادشاهان
پس تمثال تراشیدة میخا را که ساخته بود تمامی
روزهایی که خانۀ خدا در شیلوه بود،‏ براي خود نصب
نمودند.‏
داوران
29 .16 ،17
29 ،12
47 ،19
.29
.30
.31
19
.1
و در آن ایام که پادشاهی در اسرائیلنبود،‏ مرد
در پشت کوهستان افرایم ساکن بود،‏ و کنیزي از
بیت-لحم یهودا از براي خود گرفته بود.‏ باب
و کنیزش بر او زنا کرده،‏ از نزد او به خانۀ پدرش در
بیت-‏ حل م یهودا رفت،‏ و در آنجا مدت چهار ماه بماند.‏
و شوهرش برخاسته،‏ از عقب او رفت تا دلش را
برگردانیده،‏ پیش خود باز آورد.‏ و غلامی با دو الاغ
همراه او بود،‏ و آن زن او را به خانۀ پدر خود برد.‏ و
چون پدر کنیز او را دید،‏ از ملاقاتش شاد شد.‏ پیدایش
6 ،17
.2
.3
3 ،34
.4
.5
.6
و پدر زنش،‏ یعنی پدر کنیز او را نگاه داشت.‏ پس
سه روز نزد وي توقف نمود و خوردند و آشامیدند،‏ آنجا
شب بسر بردند.‏
و در روز چهارم،‏ چون صبح زود بیدار شدند،‏ او
برخاست تا روانه شود؛ اما پدر کنیز به داماد خود گفت
که دل خود را به لقمهاي نان تقو ده،‏ و بعد از آن
روانه شوید.‏
پس هر دو با هم نشسته،‏ خوردند و نوشیدند.‏ و پدر
کنیز به آن مرد گفت:‏ موافقت کرده،‏ امشب را بمان و
دلت شاد باشد.‏ دوم
و چون آن مرد برخاست تا روانه شود،‏ پدر زنش او
را اصرار نمود و شب دیگر در آنجا ماند.‏
و در روز پنجم صبح زود برخاست تا روانه شود،‏ پدر
کنیز گفت:‏ دل خود را تقو نما و تا غروب صبر
نمایید.‏ و ایشان هردو خوردند.‏
و چون آن شخص با کنیز و غلام خود برخاست تا
روانه شود،‏ پدر زنش یعنی پدر کنیز او را گفت:‏
هماکنون روز نزدیک به غروب میشود،‏ شب را بمانید؛
اینک روز تمام میشود.‏ در اینجا شب را بمان و دلت
شاد باشد و فردا بامدادان روانه خواهید شد و به خیمۀ
خود خواهی رسید.‏ ارمیا ؛ لوقا
اما آن مرد قبول نکرد که شب را بماند،‏ پس
برخاسته،‏ روانه شد و به مقابل یبوس که اورشلیم
باشد،‏ رسید؛ و دو الاغ پالان شده و کنیزش همراه وي
بود.‏ اول تواریخ
و چون ایشان نزد یبوس رسیدند،‏ نزد به
غروب بود.‏ غلام به آقاي خود گفت:‏ بیا و به ا شهر
یبوسیان برگشته،‏ شب را در آن بسر بریم.‏
آقایش وي را گفت:‏ به شهر غریب که هیچیک از
فرزنداناسرائیل در آن نباشد برنمیگردیم،‏ بلکه به
جِبعه بگذریم.‏
و به غلام خود گفت:‏ بیا و به ی از ا جاها،‏
یعنی به جِبعه یا رامه نزدیک بشویم و در آن شب را
بمانیم.‏
سپ.‏ از آنجا گذشته،‏ برفتند و نزد جِبعه که از آن
بنیامین است،‏ آفتاب بر ایشان غروب کرد.‏
سپ.‏ به آن طرف برگشتند تا به جِبعه داخل شده،‏
شب را در آن بسر برند.‏ و او درآمد در کوچۀ شهر
نشست؛ اما کسی نبود که ایشان را به خانۀ خود ببرد و
منزل دهد.‏ باب
و اینک مردي پیر در شب از کار خود از مزرعه
میآمد.‏ و ا شخص از کوهستان افرایم بوده،‏ در
جِبعه سکونت گزیده بود؛ اما مردمان آن مکان
بنیامینی بودند.‏
و او نظر انداخته،‏ شخص مسافري را در کوچۀ
شهر دید؛ و آن مرد پیر گفت:کجا می و از کجا
میآیی ؟ پیدایش
او وي را گفت:‏ ما از بیت-لحم یهودا به آن طرف
کوهستان افرایم میرویم،‏ زیرا از آنجا هستم و به بیت-‏
لحم یهودا رفته بودم،‏ و هماکنون عازم خانۀ یهوه
هستم،‏ و هیچ کس مرا به خانۀ خود نمیپذیرد؛
و نیز کاه و علف به جهت الاغهاي ما هست،‏ و نان
و شراب هم براي من و کنیز تو و غلامی که همراه
بندگانت است،‏ میباشد و احتیاج به چیزي نیست.‏
آن مرد پیر گفت:‏ صلح بر تو باد؛ تمامی
کمبودهاي تو پیش من است؛ اما شب را در کوچه بسر
مبر.‏ باب ؛ اول سموئیل
سپ.‏ او را به خانۀ خود برده،‏ به الاغها خوراك داد
29 ،24
4 ،6
6 ،25
4 ،20
4 ،12
8 ،16
23 ،6
.10
.11
.12
.13
14
15
.16
.17
.18
.19
.20
21
سموئیل 28 ،13
.7
.8
.9
- 251 -

هرا
نی
نی
و پایهاي خود را شسته،‏ خوردند و نوشیدند.‏
و چون دلهاي خود را شاد میکردند،‏ اینک
مردمان شهر،‏ یعنی بعضی اشخاص پسران بلیعال خانه
را احاطه کردند،‏ و در را زده،‏ به آن مرد پیر
صاحبخانه خطاب کرده،‏ گفتند:‏ آن مرد را که به خانۀ
تو داخل شده است بیرون بیاور تا با او همبستر شویم.‏
داوران
.22
4 ،19 ؛ پیدایش 25 ،16 باب
.23
و آن مرد صاحبخانه نزد ایشان بیرون آمده،‏ به
ایشان گفت:‏ نه اي برادرانم شرارت مورزید،‏ چونکه این
مرد به خانۀ من داخل شده است؛ این عمل زشت را
منمایید.‏ پیدایش ؛ دوم سموئیل 13،
اینک دختر باکرة من و کنیز ا مرد،‏ ایشان را
نزد شما بیرون میآورم و ایشان را ناتوان ساخته،‏ آنچه
در نظر شما پسند آید به ایشان بکنید.‏ لیکن با ا
مرد این کار زشت را مکنید.‏
اما آن مردمان نخواستند که او را بشنوند.‏ پ س آن
شخص کنیز خود را گرفته،‏ نزد ایشان بیرون آورد و با
او همبستر شدند و تمامی شب تا صبح او را تجاور
میکردند،‏ و در طلوع خورشید او را رها کردند.‏
وآن زن در سپیدة صبح آمده،‏ به در خانۀ آن
شخص که آقایش در آن بود،‏ افتاد تا روشن شد.‏
و در وقت صبح آقایش برخاسته،‏ بیرون آمد تا به
خود برود و اینک کنیزش نزد در خانه افتاده،‏ و
دستهایش بر آستانه بود.‏
و او وي را گفت:‏ برخیز تا برویم.‏ اما کسی جواب
نداد،‏ پس آن مرد او را بر الاغ خود گذاشت و
برخاسته،‏ به مکان خود رفت.‏
و چون به خانۀ خود رسید،‏ کاردي برداشت و
کنیز خود را گرفته،‏ اع ض اي او را به دوازده قطعه
تقسیم کرد،‏ و آنها را در تمامی محدوده اسرائیل
فرستاد.‏
و هر که این را دید گفت:‏ از روزي که
فرزنداناسرائیل از مصر بیرون آمدهاند تا امروز عملی
مثل این کرده و دیده نشده است.‏ پس در آن تأمل
کنید و مشورت کرده،‏ حکم نمایید.‏ باب
14 ،18
12
7 ،19
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
20
.1
و همه فرزنداناسرائیل بیرون آمدند و جماعت مثل
شخص واحد از دان تا بئرشبع با اهل زمین جِلْعاد نزد
یهوه در مصفَه جمع شدند.‏ باب
و سران تمام قوم و همه قومهاي اسرائیل یعنی
چهارصد هزار مرد شمشیر زن پیاده در جماعت قوم
خدا حاضر بودند.‏ باب
و پسرانبنیامین شنیدند که فرزنداناسرائیل در
مصفَه برآمدهاند.‏ و فرزنداناسرائیل گفتند:‏ بگویید که
این عمل زشت چگونه شده است.‏
آن مرد لاوي که شوهر زن مقتوله بود،‏ در جواب
گفت:‏ من با کنیز خود به جِبعه که از آن بنیامین
باشد،‏ آمدیم تا شب را بسر بریم.‏ باب
و اهل جِبعه بر من برخاسته،‏ خانه را در شب،‏ گرد
من احاطه کردند،‏ و مرا خواستندبکشند و کنیز مرا
خوار نمودند که بمرد.‏
و کنیز خود را گرفته،‏ او را قطعه قطعه کردم و او را
در تمامی ولایت ارث اسرائیل فرستادم،‏ زیرا که کار
قبیح و زشت در اسرائیل نمودند.‏
هان همه شما،‏ اي فرزنداناسرائیل حکم و مشورت
خود را اینجا بیاورید.‏
آنگاه تمام قوم مثل شخص واحد برخاسته،‏ گفتند:‏
هیچ کدام از ما به خیمۀ خود نخواهیم رفت،‏ و هیچ
کدام از ما به خانۀ خود بر نخواهیم گشت.‏
و حال کاري که به جِبعه خواهیم کرد،‏ این است که
به حسب قرعه بر آن برآییم.‏
و ده نفر از صد و صد از هزار و هزار از ده هزار از
تمامی قومهاي اسرائیل بگیریم تا آذوقه براي قوم
بیاورند،‏ و تا چون به جِبعه بنیامینی برسند،‏ با ایشان
موافق همۀ قباحتی که در اسرائیل نمودهاند،‏ رفتار
نمایند.‏
سپ.‏ همه مردان اسرائیل بر شهر جمع شده،‏ مثل
شخص واحد متحد شدند.‏
و قومهاي اسرائیل اشخاصی چند در تمامی قوم
بنیامین فرستاده،‏ گفتند:‏ این چه شرارتی است که در
میان شما آن اتفاق افتاد؟
پس هماکنون آن مردان فرزندان بلیعال را که در
جِبعه هستند،‏ تسلیم نمایید تا آنها را به قتل رسانیم،‏
و بدي را از اسرائیل دور کنیم.‏ اما بنیامینیان
نخواستند که سخن برادران خود فرزنداناسرائیل را
بشنوند.‏
و پسرانبنیامین از شهرهاي خود به جِبعه جمع
شدند تا بیرون رفته،‏ با فرزنداناسرائیل جنگ نمایند.‏
و از پسرانبنیامین در آن روز بیست و ششهزار
مرد شمشیرزن از شهرها سان دیده شد،‏ غیر از
ساکنان جِبعه که هفتصد نفر برگزیده،‏ سان دیده شد.‏
15 ،19
10 ،8
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
.12
.13
.14
.15
1 ،21
.2
- 252 -

لی تئی
یس بی
29
داوران
.16
و از تماماین گروه هفتصد نفر چپ دست برگزیده
شدند که هر یکی از آنها مویی را به سنگ فلاخن
میزدند و خطا نمیکردند.‏
و از مردان اسرائیل غیر از بنیامینیان چهارصد
هزار مرد شمشیرزن سان دیده شد که همه اینها
مردان جنگی بودند.‏
و فرزنداناسرائیل برخاسته،‏ به بیتئیل رفتند و از
خدا مشورت خواسته،‏ گفتند:‏ کیست که قبل از ما
براي جنگ نمودن با پسرانبنیامین برود؟ یهوه فرمود:‏
یهودا اول برود.‏ باب
و فرزنداناسرائیل بامدادان برخاسته،‏ در برابر
جِبعه اردو زدند.‏
و مردان اسرائیل بیرون رفتند تا با بنیامینیان
جنگ نمایند،‏ و مردان اسرائیل برابر ایشان در جِبعه
صفآرایی کردند.‏
و پسرانبنیامین از جِبعه بیرون آمده،‏ در آن روز
بیست و دو هزار نفر از اسرائیل را بر زمین هلاك
و قوم،‏ یعنی مردان اسرائیل خود را قوي
دل ساخته،‏ بار دیگر صفآرایی نمودند،‏ در مکانی که
روز اول صفآرایی کردهبودند.‏
و فرزنداناسرائیل برآمده،‏ به حضور یهوه تا شام
گریه کردند،‏ و از یهوه مشورت خواسته،‏ گفتند:‏ آیا بار
دیگر نزدیک بشوم تا با برادران خود پسرانبنیامین
جنگ نمایم؟ یهوه فرمود:‏ به مقابلۀ ایشان برآیید.‏
و فرزنداناسرائیل در روز دوم به مقابلۀ
پسرانبنیامین پیش آمدند.‏ پیدایش
و بنیامینیان در روز دوم به مقابلۀ ایشان از جِبعه
بیرون شده،‏ بار دیگر هجده هزار نفر از فرزنداناسرائیل
را بر زمین هلاك ساختند که همه اینها شمشیرزن
بودند.‏
آنگاه تمامی فرزنداناسرائیل،‏ یعنی تمامی قوم
برآمده،‏ به بیتئیل رفتند و گریه کرده،‏ در آنجا به
حضور یهوه توقف نمودند،‏ و آن روز را تا شام روزه
داشته،‏ قربانیهاي سوختنی و قربانیهاي صلح به
حضور یهوه گذرانیدند.‏
و فرزنداناسرائیل از یهوه مشورت خواستند.‏ و
صندوق عهد خدا آن روزها در آنجا بود.‏
و فینحاس پسر العازار پسر هارون در آن روزها
پیش آن ایستاده بود،‏ و گفتند:‏ آیا بار دیگر بیرون روم
و با برادران خود پسرانبنیامین جنگ کنم یا دست
بردارم؟ یهوه فرمود:‏ برآي زیرا که فردا او را به دست تو
تسلیم خواهم نمود.‏ یوشع
یوشع
سپ.‏
2 ،8
اسرائیل در هر طرف جِبعه کمین ساختند.‏
؛ اول سموئیل
5 ،15
.30
و فرزنداناسرائیل در روز سوم به مقابلۀ
پسرانبنیامین برآمدند،‏ و مثل سابق در برابر جِبعه
صفآرایی نمودند.‏
و پسرانبنیامین به مقابلۀ قوم بیرون آمده،‏ از شهر
کشیده شدند و به زدن و کشتن قوم در راهها که یکی
از آنها به سوي ب و دیگري به سوي جِبعه
میرود مثل سابق شروع کردند،‏ و به قدر سی نفر از
اسرائیل در صحرا کشته شدند.‏
و پسرانبنیامین گفتند که ایشان مثل سابق پیش
ما شکست خوردند.‏ اما فرزنداناسرائیل گفتند:‏ بگریزیم
تا ایشان را از شهر به راهها بکشیم.‏
و تمامی مردان اسرائیل از مکان خود برخاسته،‏ در
بعل تامار صفآرایی نمودند،‏ و کمین کنندگان اسرائیل
از مکان خود یعنی از معره جِبعه به در جستند.‏ یوشع
،8
.31
.32
.33
19
.34
و دههزار مرد برگزیده از تمام اسرائیل در برابر
جِبعه آمدند و جنگ سخت شد،‏ و ایشان نمیدانستند
که بلا بر ایشان رسیده است.‏
و یهوه بنیامین را به حضور اسرائیل مغلوب
ساخت و فرزنداناسرائیل در آن روز بیست و پنجهزار
و یکصد نفر را از بنیامین هلاك ساختند که همه
ایشان شمشیرزن بودند.‏
و پسرانبنیامین دیدند که شکست یافتهاند زیرا
که مردان اسرائیل به بنیامینیان جا داده بودند،چونکه
اعتماد داشتند بر کمینی که به اطراف جِبعه نشانده
بودند.‏
و کمینکنندگان عجله نموده،‏ بر جِبعه هجوم
آوردند و کمینکنندگان خود را پراکنده ساخته،‏ تمام
شهر را به دم شمشیر زدند.‏
و در میان مردان اسرائیل و کمینکنندگان
علامتی قرار داده شد که تراکم دود بسیار بلند از شهر
برافرازند.‏
سپ.‏ چون مردان اسرائیل در جنگ رو گردانیدند،‏
بنیامینیان شروع کردند به زدن و کشتنِ‏ قر
نفر از مردان اسرائیل زیرا گفتند یقیناً‏ ایشان مثل
جنگ اول از حضور ما شکست یافتهاند.‏
و چون آن تراکم ستون دود از شهر بلند شدن
گرفت،‏ بنیامینیان از عقب خود نگریستند و اینک تمام
شهر به سوي آسمان به دود بالا میرود.‏ یوشع
و فرزنداناسرائیل برگشتند و بنیامینیان پریشان
20 ،8
.35
.36
.37
.38
39
.40
.41
27 ،49
13 ،22
1 ،1
.17
.18
.19
.20
.21
کردند.‏ 22.
.23
.24
.25
.26
.27
.28
- 253 -

هرا
هآن
نی
یزن
یزن
یزن
یزن
تئی
ته
لی
.6
.7
.8
شدند،‏ زیرا دیدند که بلا بر ایشان رسیده است.‏
پس از حضور مردان اسرائیل به صحرا
روگردانیدند.‏ اما جنگ،‏ ایشان را در گرفت و آنانی که
از شهر بیرون آمدند،‏ ایشان را در میان هلاك ساختند.‏
سپ.‏ بنیامینیان را احاطه کرده،‏ ایشان را تعقیب
نمودند،‏ و در منُوحه در مقابل جِبعه به سوي طلوع
آفتاب ایشان را پایمال کردند.‏
و هجده هزار نفر از بنیامین که همه ایشان مردان
جنگی بودند،‏ افتادند.‏
و ایشان برگشته،‏ به سوي صحرا تا صخرة رمون
بگریختند.‏ و پنج هزار نفر از ایشان را به سر راهها
هلاك کردند،‏ و ایشان را تا جدعوم تعقیب کرده،‏ دو
هزار نفر از ایشان را کشتند.‏
پس همه کسانی که در آن روز از بنیامین افتادند،‏
بیست و پنج هزار مرد شمشیرزن بودند که همه آنها
مردان جنگی بودند.‏
اما ششصد نفر برگشته،‏ به سوي بیابان به صخرة
رمون فرار کردند،‏ و در صخرة رمون چهار ماه بماندند.‏
داوران
.42
43
.44
.45
.46
.47
13 ،21 باب
.48
ومردان اسرائیل بر بنیامینیان برگشته،‏ ایشان را به
دم شمشیر کشتند،‏ یعنی تمام اهل شهر و حیوانات و
هرچه را که یافتند؛ و همچنین همۀ شهرهایی را که
به ا رسیدند،‏ به آتش سوزانیدند.‏ یوشع
24 ،8
21
.1
و مردان اسرائیل در مصفَه قسم خورده،‏ گفتند که
هیچیک از ما دختر خود را به بنیامینیان به زنی
ندهند.‏ باب
و قوم به بیتئیل آمده،‏ در آنجا به حضور خدا تا
شام نشستند و صداي خود را بلند کرده،‏ زار زار
بگریستند.‏ یوشع ؛ داوران
و گفتند:‏ اي یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ ا چرا در
اسرائیل آن هنگامه است که امروز یک قوم از اسرائیل
کم شود؟
و در فرداي آن روز قوم به زودي برخاسته،‏
قربانگاهی در آنجا بنا کردند،‏ و قربانیهاي سوختنی و
قربانیهاي صلح گذرانیدند.‏
و فرزنداناسرائیل گفتند:‏ کیست از تمامی قومهاي
اسرائیل که در جماعت نزد یهوه بر نیامده است؟ زیرا
قسم سخت خورده،‏ گفته بودند که هر که به حضور
یهوه به مصفَه نیاید،‏ البته کشته شود.‏ باب
و فرزنداناسرائیل دربارة برادر خود بنیامین پشیمان
شده،‏ گفتند:‏ امروز یک قوم از اسرائیل ریشه کن شده
است.‏
براي بقیۀ ایشان دربارة زنان چه کنیم؟ زیرا که ما
به یهوه قسم خوردهایم که از دختران خود به ایشان به
ندهیم.‏
و گفتند:‏ کدام یک از قومهاي اسرائیل است که به
حضور یهوه به مصفَه نیامدهاست؟ و اینک از یابیش
جِلْعاد کسی به اردو و جماعت نیامده بود.‏ اول سموئیل
زیرا چون قوم شمرده شدند،‏ اینک از ساکنان
یابیش جِلْعاد هیچکس در آنجا نبود.‏
سپ.‏ جماعت دوازده هزار نفر از شجاعترین قوم را
به آنجا فرستاده،‏ و ایشان را امر کرده،‏ گفتند:‏ بروید و
ساکنان یابیش جِلْعاد را با زنان و اطفال به دم شمشیر
بکشید.‏
و آنچه باید بکنید این است که هر مردي را و هر
را که با مرد خوابیده باشد،‏ هلاك کنید.‏ اعداد
و در میان ساکنان یابیش جِلْعاد چهارصد دختر
باکره که با مردي نخوابیده بودند،‏ و ایشان را به اردو
در شیلوه که در زمین کنعان است،‏ آوردند.‏
و تمامی جماعت نزد پسرانبنیامین که در صخرة
رمون بودند فرستاده،‏ ایشان را به صلح دعوت کردند.‏
1 ،11
17 ،31
.9
10
.11
.12
.13
47 ،20 باب
.14
و در آن وقت بنیامینیان برگشتند و دخترانی را
که از زنان یابیش جِلْعاد زنده نگاه داشته بودند به
ایشان دادند،‏ و باز ایشان را کافی نبود.‏
و قوم براي بنیامین پشیمان شدند،‏ زیرا یهوه در
قومهاي اسرائیل شکافی ایجاد کرده بود.‏
و بزرگان جماعت گفتند:‏ دربارة زنان به ج
باقی ماندگان چه کنیم،‏ چونکه زنان از بنیامین ریشه
کن شدهاند؟
و گفتند:‏ میراثی به جهت نجاتیافتگان بنیامین
باید باشد تا قومی از اسرائیل محو نشود.‏
اما ما دختران خود را به ایشان به نمیتوانیم
داد زیرا فرزنداناسرائیل قسم خورده،‏ گفتهاند
نفرینشده باد کسی که به بنیامیندهد.‏
و گفتند:‏ اینک هر سال در شیلوه که به طرف
شمال بیتئیل و به طرف مشرق راهی که از ب
به شکیم میرود،‏ و به سمت جنوبی لبونه است،‏ عیدي
براي یهوه میباشد.‏
سپ.‏ پسرانبنیامین را امر فرموده،‏ گفتند:‏ بروید در
تاکستانها در کمین باشید،‏
.15
.16
.17
.18
.19
20
1 ،20
27 ،20
1 ،18
1 ،20
.2
.3
.4
.5
- 254 -

داوران
.21
و نگاه کنید و اینک اگر دختران شیلوه بیرون آیند
تا با رقصکنندگان رقص کنند،‏ آنگاه از تاکستانها
درآیید،‏ و از دختران شیلوه هرکس زن خود را ربوده،‏
به زمین بنیامین برود.‏
و چون پدران و برادران ایشان آمده،‏ نزد ما
شکایت کنند،‏ به ایشان خواهیم گفت ایشان را به
خاطر ما ببخشید،‏ چونکه ما براي هر کس زنش را در
جنگ نگاه نداشتیم،‏ و شما آنها را به ایشان ندادید،‏
هماکنون مجرم میباشید.‏
پس پسرانبنیامین چنین کردند،‏ و از
رقصکنندگان،‏ زنان را برحسب شمارة خود گرفتند،‏ و
ایشان را دزدیدند،‏ رفتند،‏ و به ملک خود برگشته،‏
شهرها را بنا کردند و در آنها ساکن شدند.‏
و در آن وقت فرزنداناسرائیل هر کس به قوم خود
و به قبیلۀ خود روانه شدند،‏ و از آنجا هرکس به ملک
خود بیرون رفتند.‏
و در آن ایام در اسرائیل پادشاهی نبود و هرکس
آنچه در نظرش پسند میآمد،‏ میکرد.‏ باب ؛ ؛
،19
1 ،18
6 ،17
.22
.23
.24
.25
1
- 255 -

بی
تی
ا ر‏ّ‏
لیا
روت
روت
1
.1
.2
.3
.4
.5
6
و آن هنگام در ایام حکومت داوران که قحطی در
زمین پیدا شد،‏ و مردي از بیت-لحم یهودا رفت تا در
منطقه موآب ساکن شود،‏ او و زنش و دو پسرش.‏
و اسم آن مرد الیملَک بود،‏ و اسم زنش نَعومی،‏ و
پسرانش به محلُون و کلْیون نام داشتند و از اَفْراتیانِ‏
بیت-لحم در یهودا بودند.‏ پ س به منطقه موآب رسیده،‏
در آنجا ماندند.‏
و الیملَک شوهر نعومی،‏ مرد و او با دو پسرش باقی
ماند.‏
و ایشان از زنان موآب براي خود زن گرفتند که نام
یکی عرْفَه و نام دیگري روت بود،‏ و در آنجا قر به
ده سال توقف نمودند.‏
و هر دو ایشان محلُون و کلْیون نیز مردند،‏ و آن زن
بدون دو پسر و شوهر خود تنها ماند.‏
سپ.‏ او با دو عروس خود برخاست تا از منطقه موآب
برگردد،‏ زیرا که در منطقه موآب شنیده بود که یهوه
به قوم خود رحم نموده،‏ نان به ایشان داده است.‏ دوم
3 ،8 پادشاهان
.7
.8
و از مکانی که در آن ساکن بود بیرون آمد،‏ و دو
عروسش همراه وي بودند،‏ و به راه روانه شدند تا به
زمین یهودا مراجعت کنند.‏
و نعومی به دو عروس خود گفت:‏ بروید و هر یکی از
شما به خانۀ مادر خود برگردید،‏ و یهوه به شما برکت
دهد،‏ چنانکه شما به مردگان و به من کردید.‏ پیدایش
،24
12 ؛ 14 ،43
.9
و یهوه به شما عطا کند که هر یکی از شما در خانۀ
شوهر خود آرامش یابید.‏ پس ایشان را بوسید و با
صداي بلند،‏ گریستند.‏
و به او گفتند:‏ نه بلکه همراه تو نزد قوم تو
خواهیم برگشت.‏
نعومی گفت:‏ اي دخترانم برگردید،‏ چرا همراه من
بیایید؟ آیا در رحم من هنوز پسران هستند که براي
شما شوهر باشند؟
اي دخترانم برگشته،‏ راه خود را پیش گیرید زیرا
که براي شوهر گرفتن زیاده پیر هستم،‏ و اگر گویم که
امید دارم و امشب نیز به شوهر داده شوم وپسران هم
بزایم،‏
آیا تا بالغ شدن ایشان صبر خواهید کرد،‏ و به
خاطر ایشان،‏ خود را از شوهر گرفتن محروم خواهید
داشت؟ نه اي دخترانم جانم براي شما بسیار تلخ شده
است چونکه دست یهوه بر من دراز شده است.‏ ایوب
،19
.13
21
14
سپ.‏ بار دیگر با صداي بلند،‏ گریستند و عرفه مادر
شوهر خود را بوسید،‏ اما روت به وي چسبید.‏
و او گفت:‏ اینک زن برادر شوهرت نزد قوم خود و
خدایان خویش برگشته است تو نیز در عقب زن برادر
شوهرت برگرد.‏
روت گفت:‏ بر من اصرار نکن که تو را ترك کنم و
از نزد تو برگردم،‏ زیرا هر جایی که بروي میآیم و هر
جایی که منزل کنی،‏ منزل میکنم،‏ قوم تو قوم من و
خداي تو خداي من خواهد بود.‏ دوم سموئیل
که بمیري،‏ میمیرم و در آنجا دفن خواهم
شد.‏ یهوه به من چنین زیاده بر این کند اگر چیزي
غیر از مرگ،‏ مرا از تو جدا نماید.‏ اول
سپ.‏ چون دید که او براي رفتن همراهش تصمیم
گرفته است،‏ از سخن گفتن به وي پافشاري نکرد.‏
و ایشان هر دو روانه شدند تا به ب لحم
رسیدند.‏ و چون وارد بیت-‏ لحم گردیدند،‏ تمامی شهر
بر ایشان به حرکت آمده،‏ زنان گفتند که آیااین نعومی
است؟
او به ایشان گفت:‏ مرا نعومی مخوانید بلکه مرا ما
بخوانید زیرا قادر مطلق به من تلخی سخت رسانیده
است.‏ خروج
من پر بیرون رفتم و یهوه مرا خالی برگردانید.‏
پس براي چه مرا نعومی میخوانید چونکه یهوه مرا
خوار ساخته است و قادرمطلق به من بدي رسانیده
است.‏
و نعومی مراجعت کرد و عروسش روت موآبیه که
از منطقه موآب برگشته بود،‏ همراه وي آمد؛ و در
ابتداي درو کردن جو وارد بیت-‏ لحم شدند.‏
-
21 ،15
سموئیل 17 ،3
23 ،15
.15
.16
17. جایی
18
.19
.20
.21
.22
2
.1
و نعومی خویشِ‏ شوهري داشت که مردي دولتمند،‏
بوعزْ‏ نام از خاندان ملَک بود.‏ اول سموئیل
و روت موآبیه به نعومی گفت:‏ مرا اجازت ده که به
کشتزارها بروم و در عقب هر کسی که در نظرش لطف
یابم،‏ خوشهچینی نمایم.‏ او وي را گفت:‏ برو اي دخترم.‏
1 ،9
.2
باب 1 ،3
دوم 16 ،3
.10
.11
.12
- 256 -

يرو
ین
لیا
ین
ین
يرا
يها
نی
يرو
.15
روت
3
.4
سپ.‏ روانه شده،‏ به کشتزار رفت و در عقب درو
کنندگان خوشهچینی مینمود،‏ و اتفاقاً‏ او به قطعۀ
زمین بوعزْ‏ که از خاندان ملَک بود،‏ افتاد.‏
و اینک بوعزْ‏ از بیت-لحم آمده،‏ به درو کنندگان
گفت:‏ یهوه با شما باد.‏ ایشان وي را گفتند:‏ یهوه تو را
برکت دهد.‏ داوران ؛ لوقا
و بوعزْ‏ به نوکر خود که بر درو کنندگان گماشته
بود،‏ گفت:‏ این دختر از آن کیست؟
نوکري که بر درو کنندگان گماشته شده بود،‏ در
جواب گفت:‏ این است دختر موآبیه که با نعومی از
منطقه موآب برگشته است،‏
و به من گفت:‏ درخواست دارم که خوشهچی
نمایم و در عقب درو کنندگان در میان بافهها جمع
کنم؛ پس آمده،‏ از صبح تا به حال مانده است،‏ غیر از
آنکه اندکی در خانه استراحت کرده است.‏
و بوعزْ‏ به روت گفت:‏ اي دخترم گوش میدهی؟ به
هیچ کشتزار دیگر براي خوشهچینی مرو و از اینجا
هم عبور نکن بلکه با کنیزان من در اینجا باش.‏
و چشمانت به زمینی که درو میکنند باشد و در
عقب ایشان برو؛ آیا جوانان را حکم نکردم که تو را
لمس نکنند؟ و اگر تشنه باشی،‏ نزد ظروف ایشان برو و
از آنچه جوانان میکشند،‏ بنوش.‏
سپ.‏ به در افتاده،‏ او را تا به زمین تعظیم کرد
و به او گفت:‏ براي چه در نظر تو لطف یافتم که به من
توجه نمودي و حال آنکه غریب هستم؟ اول سموئیل
،25
28 ،1
12 ،6
.5
.6
.7
.8
.9
10
23
.11
بوعزْ‏ در جواب او گفت:‏ از هر آنچه بعد از مردن
شوهرت به مادر شوهر خود کردي،‏ اطلاع تمام به من
رسیده است،‏ و چگونه پدر و مادر و زمین ولادت خود
را ترك کرده،‏ نزد قومی که قبلاً‏ نمیشناختی،‏ آمدي.‏
16 ،1 باب
.12
یهوه عمل تو را جزا دهد و از جانب یهوه،‏ خداي
اسرائیل،‏ که در زیر بالهایش پناه بردي،‏ مزد کامل به
تو برسد.‏
گفت:‏ اي آقایم،‏ مورد لطف تو قرار گیرم زیرا که
مرا تسلی دادي و به کنیز خود سخنان دلآویز گفتی،‏
اگر چه من مثل یکی از کنیزان تو نیستم.‏ پیدایش
27 ،30
.13
؛ 15 ،33
.14
بوعزْ‏ وي را گفت:‏ در وقت غذا اینجا بیا و از نان
بخور و لقمۀ خود را در شیره فرو بر.‏ پس نزد درو
کنندگان نشست و غلۀ برشته به او دادند و خورد و
سیر شده،‏ زیادي آورد.‏ دوم پادشاهان
و چون براي خوشهچینی برخاست،‏ بوعزْ‏
جوانانخود را امر کرده،‏ گفت:‏ بگذارید که در میان
بافهها هم خوشهچی نماید و او را خجالت زده
منمایید.‏
و نیز از دستهها کشیده،‏ برایش بگذارید تا برچیند
و او را دعوا مکنید.‏
سپ.‏ تا شام در آن کشتزار خوشهچی نموده،‏
آنچه را که برچیده بود،‏ کوبید و به قدر یک ایفۀ جو
بود.‏
پس آن را برداشته،‏ به شهر درآمد،‏ و مادر
شوهرش آنچه را که برچیده بود،‏ دید،‏ و آنچه بعد از
سیرشدنش باقی مانده بود،‏ بیرون آورده،‏ به وي داد.‏
و مادر شوهرش وي را گفت ‏:امروز کجا
خوشهچینی نمودي و کجا کار کردي؟ مبارك باد آنکه
بر تو توجه نموده است.‏ پس مادر شوهر خود را از
کسی که نزد وي کار کرده بود،‏ خبر داده،‏ گفت:‏ نام
آن شخص که امروز نزد او کار کردم،‏ بوعزْ‏ است.‏
و نعومی به عروس خود گفت:‏ او از جانب یهوه
مبارك باد زیرا که احسان را بر زندگان و مردگان ترك
ننموده است.‏ و نعومی وي را گفت:‏ ا شخص،‏ از
خویشاوندان ماست.‏
و روت موآبیه گفت که او نیز به من گفت با
جوانان من باش تا همۀ درو مرا تمام کنند.‏
نعومی به عروس خود روت گفت که اي دخترم
خوب است که با کنیزان او بیرون و تو را در
کشتزار دیگر نیابند.‏
سپ.‏ با کنیزان بوعزْ‏ براي خوشهچینی میماند تا
درو جو و درو گندم تمام شد،‏ و با مادرشوهرش
سکونت داشت.‏
لاویان 22 ،23
.16
17
.18
.19
.20
.21
.22
23
3
.1
و مادر شوهرش،‏ نعومی وي را گفت:‏ اي دختر من،‏
آیا ب تو آرامش نجویم تا برایت نیکو باشد.‏ باب
و هماکنون آیا بوعزْ‏ که تو با کنیزانش بودي خویش
ما نیست؟ و او امشب در خَرمن خود،‏ جو پاك میکند.‏
9 ،1
.2
8 ،2 باب
3
.4
سپ.‏ خویشتن را حمام کرده،‏ معطر کن و رخت
خود را پوشیده،‏ به خرمن برو،‏ اما خود را به آن مرد
نشان نده تا از خوردن و نوشیدن فارغ شود.‏
و چون او بخوابد،‏ جاي خوابیدنش را نشان کن و
رفته،‏ پای او را بگشا و بخواب،‏ و او تو را خواهد
44 ،4
- 257 -

یزن
يها
یزن
لیا
4
.1
.2
.3
.4
.5
گفت که چه باید بکنی.‏
او وي را گفت:‏ هر چه به من گفتی،‏ خواهم کرد.‏
روت
.5
8 ،19 خروج
6
.7
.8
.9
سپ.‏ به خرمن رفته،‏ همانطورکه مادرشوهرش به او
امر فرموده بود،‏ رفتار نمود.‏
پس چون بوعزْ‏ خورد و نوشید و دلش شاد شد و
رفته،‏ به کنار بافههاي جو خوابید،‏ آنگاه او آهسته
آهسته آمده،‏ پای او را گشود و خوابید.‏
و در نیمه شب آن مرد بیمناك شد و به آن سمت
متوجه شد که کنار پایهایش خوابیده است!‏
و گفت:‏ تو کیستی؟ او گفت:‏ من کنیز تو،‏ روت
هستم؛ پس بالهاي خود را بر کنیز خویش بگستران
زیرا که تو خویشاوند خونی هستی.‏ حزقیال
او گفت:‏ اي دختر من!‏ از جانب یهوه مبارك باش!‏
زیرا که آخرسر بیشتر از اول لطف نمودي،‏ چونکه در
عقب جوانان،‏ چه فقیر و چه غنی،‏ نرفتی.‏ اول سموئیل
،15
8 ،16
.10
13
.11
و حال اي دختر من،‏ مترس!‏ هر آنچه به من
گفتی برایت خواهم کرد،‏ زیرا که تمام شهرِ‏ قوم من تو
را زن نیکو میدانند.‏
و هماکنون راست است که من خویشاوند هستم،‏
اما خویشاوندي نزدیکتر از من هست.‏
امشب در اینجا بمان و بامدادان اگر او حق
خویشاوندي را براي تو عمل نماید،‏ خوب عمل نماید،‏
و اگر نخواهد که براي تو حق خویشاوندي را عمل
نماید،‏ پس قسم به حیات یهوه که من آن را براي تو
عمل خواهم نمود؛ هماکنون تا صبح بخواب.‏ اول سموئیل
.12
.13
45 ،14
14
سپ.‏ نزد پایش تا صبح خوابیده،‏ پیش از آنکه
کسی همسایهاش را بشناسد،‏ برخاست،‏ و بوعزْ‏ گفت:‏
آگاهباش کسی نفهمد که به خرمن آمده است.‏
و گفت چادري که بر توست،‏ بیاور و بگیر.‏ پ س آن
را بگرفت و او شش مقدار جو اندازه گرفت،‏ بر وي
گذارد و به شهر رفت.‏
و چون نزد مادر شوهر خود رسید،‏ او به وي گفت:‏
اي دختر من،‏ بر تو چه گذشت؟ پس او را از هر آنچه
آن مرد با وي کرده بود،‏ خبر داد.‏
و گفت:‏ این شش مقدار جو را به من داد و گفت،‏
نزد مادرشوهرت تهیدست مرو.‏
اما او گفت:‏ اي دخترم آرام بنشین تا بدانی که
این امر چگونه خواهد شد،‏ زیرا که آن مرد تا این کار
را امروز تمام نکند،‏ آرام نخواهد گرفت.‏
و بوعزْ‏ به دروازه آمده،‏ آنجا نشست.‏ و اینک آن
خویشاوندي که بوعز دربارة او سخن گفته بود عبور
میکرد،‏ و به او گفت:‏ اي فلان!‏ به اینجا برگشته،‏
بنشین.‏ و او برگشته،‏ نشست.‏
و ده نفر از بزرگان شهر را برداشته،‏ به ایشان گفت:‏
اینجا بنشینید ‏.و ایشان نشستند.‏
و به آن خویشاوند گفت:‏ نعومی که از منطقه موآب
برگشته است،‏ قطعۀ زمینی را که از برادر ما الیملَک
بود،‏ میفروشد.‏
و من صلاح دیدم که تو را اطلاع داده،‏ بگویم که آن
را به حضور این ساکنان و بزرگان قوم من بخر.‏ پس
اگر خرید میکنی،‏ بکن؛ و اگر خرید نمیکنی مرا خبر
بده تا بدانم،‏ زیرا غیر از تو کسی نیست که خرید کند،‏
و من بعد از تو هستم.‏ او گفت:‏ من خرید میکنم.‏
بوعزْ‏ گفت:‏ در روزي که زمین را از دست نعومی
میخري،‏ از روت موآبیه،‏ زنی که شوهرش مرده نیز
باید خرید،‏ تا نام مرده را بر میراثش برانگیزانی.‏ متی
،22
24
.6
.7
آن خویشاوند گفت:‏ نمیتوانم براي خود خرید کنم،‏
مبادا میراث خود را فاسد کنم.‏ پس تو بخر آن چیزي
را که من میبایست میخریدم،‏ زیرا نمیتوانم خرید
نمایم.‏
و رسم انفکاك و مبادلت در ایام قدیم در اسرائیل
به جهت اثبات هر امر این بود که شخص کفش خود را
بیرون کرده،‏ به همسایۀ خود میداد.‏ و این در اسرائیل
قانون شده است.‏ تثنیه
سپ.‏ آن خویشاوند به بوعزْ‏ گفت:‏ آن را براي خود
بخر.‏ و کفش خود را بیرون کرد.‏
و بوعزْ‏ به بزرگان و به تمامی قوم گفت:‏ شما امروز
شاهد باشید که تمامی دارائی ملَک و تمامی دارائی
کلیون و محلون را از دست نعومی خریدم.‏
و هم روت موآبیه زن محلون را به زنی خود
خریدم تا نام مرده را بر میراثش برانگیزانم،‏ و نام مرده
از میان برادرانش و از دروازة محلهاش بریده نشود؛
شما امروز شاهد باشید.‏
و تمامی قوم که نزد دروازه بودند و بزرگان گفتند:‏
شاهد هستیم و یهوه این زن را که به خانۀ تو درآمد،‏
مثل راحیل و لیه گرداند که خانۀ اسرائیل را بنا کردند؛
و تو در افراته کامیاب شو،‏ و در بیتلحم نامور باش.‏
7 ،25
8
.9
.10
.11
.15
.16
.17
.18
- 258 -

پیدایش
روت
22 ،30 ؛ 32 ،29
.12
و خانۀ تو مثل خانۀ فارص باشد که تامار براي
یهودا زایید،‏ از فرزندانی که یهوه تو را از این دختر،‏
خواهد بخشید.‏ پیدایش
سپ.‏ بوعزْ‏ روت را گرفت و او زن وي شد و با او
همبستر شد و یهوه او را توانائی حاملگی داد و پسري
زایید.‏ مزامیر
و زنان به نعومی گفتند:‏ متبارك باد یهوه که
تو را امروز بیخویشاوند نگذاشته است؛ و نام او در
اسرائیل بلند شود.‏
و او برایت تازهکنندة جان و پرورندة پیري تو
باشد،‏ زیرا که عروست که تو را دوست میدارد و برایت
از هفت پسر بهتر است،‏ او را زایید.‏
و نعومی پسر را گرفته،‏ در آغوش خود
گذاشت و دایۀ اوشد.‏
و زنان همسایهاش،‏ او را نام نهاده،‏ گفتند براي
نعومی پسري زاییده شد،‏ و نام او را عوبید
خواندند و او پدر یسی پدر داود است.‏
این است پیدایش فارص:‏ فارص حصرون را آورد؛
29 ،38
3 ،127
13
.14
.15
.16
.17
.18
12 ،46 پیدایش
5 2، ؛ اول تواریخ
.19
اول تواریخ
و حصرون،‏ رام را آورد؛ و رام،‏ عمیناداب را آورد؛
9 ،2
.20
و عمیناداب نَحشون را آورد؛ و نَحشون سلْمون را
آورد؛ اعداد
و سلْمون بوعز را آورد؛ و بوعز عوبید را آورد؛
و عوبید یس ی را آورد؛ و یس ی داود را آورد.‏ اول
7 ،1
.21
.22
20 .1 ،16 سموئیل
- 259 -

یل
هان
یان
.12
اول سموئیل
اول سموئیل
1
.1
و مردي بود از رامه تایم صوفیم ازکوهستان افرایم،‏
نامیدهشده به اَلْقانَه پسر یرُوحام پسر اَلیهو پسر تُوحو
پسر صوف.‏ و او افرایمی بود.‏ اول تواریخ
و او دو زن داشت.‏ اسم یکی حنّا و اسم دیگري فَنن َّه
بود.‏ و فَنن َّه فرزندانی داشت لیکن حنّا را فرزندان نبود.‏
26 ،7
.2
31 ،29 پیدایش
.3
و آن مرد هر سال براي عبادت نمودن و قربانی
گذرانیدن براي یهوه صبایوت از شهر خود به شیلُوه
میآمد،‏ و حفْنی و فینَحاس دو پسر عی یل یهوه
در آنجا بودند.‏ یوشع
و چون روزي میآمد که اَلْقانَه قربانی میگذرانید،‏ به
زن خود فَنن َّه و همۀ پسران و دختران خود قسمتها
میداد.‏
و اما به حنّا سهم دوبرابر میداد زیرا که حنّا را
دوست میداشت،‏ اگر چه یهوه رحم او را بسته بود.‏
، کاهنان
1 ،18
.4
.5
18 ،20 پیدایش
.6
.7
.8
.9
و هئوي وي او را نیز سخت میرنجانید به حدي که
وي را خشمناك میساخت،‏ چونکه یهوه رحم او را
بسته بود.‏
و همچنین سال به سال واقع میشد که چون حنّا
به خانۀ خدا میآمد،‏ فَنن َّه همچنین او را میرنجانید و او
گریه نموده،‏ چیزي نمیخورد.‏
و شوهرش،‏ اَلْقانَه،‏ وي را میگفت:‏ اي حنّا،‏ چرا
گری و چرا نمیخوري و دلت چرا غمگین است؟ آیا
من براي تو از ده پسر بهتر نیستم؟
و بعد از خوردن و نوشیدنِ‏ ایشان در شیلوه،‏ حنّا
برخاست و عیلی کاهن بر کرسی خود نزدستونی در
معبد خدا نشسته بود.‏
و او به تلخی جان نزد یهوه دعا کرد،‏ و زارزار
بگریست.‏
و نذر کرده،‏ گفت:‏ اي یهوه صبایوت اگر در واقع
به مصیبت کنیز خود نظر کرده،‏ مرا بیاد آوري و
کنیزك خود را فراموش نکرده،‏ فرزندان پسري به کنیز
خود عطا فرمایی،‏ او را تمامی ایام عمرش به یهوه
خواهم داد،‏ و تیغ سلمانی بر سرش نخواهد آمد.‏ داوران
و چون دعاي خود را به حضور یهوه طول داد،‏
عیلی دهن او را ملاحظه کرد.‏
و حنّا در دل خود سخن میگفت،‏ و لبهایش فقط،‏
متحرك بود و صدایش شنیده نمیشد،‏ و عی گمان
برد که مست است.‏
پس عیلی وي را گفت:‏ تا به کی مست میشوي؟
شرابت را از خود دور کن.‏
و حنّا در جواب گفت:‏ نه آقایم،‏ بلکه زن شکسته
روح هستم،‏ و شراب و مستیآور ننوشیده ام،‏ بلکه جان
خود را به حضور یهوه ریخته ام.‏ مزامیر
کنیز خود را از دختران بلیعال مشمار،‏ زیرا که از
زیادي غم و رنجیدگی خود تا بحال میگفتم.‏
عیلی در جواب گفت:‏ با صلح برو و خداي اسرائیل
خواهشی را که از او طلب نمودي،‏ تو را عطا فرماید.‏
5 ،42
.13
.14
.15
.16
.17
5 ،20 مزامیر
.18
گفت:‏ کنیزت در نظرت لطف یابد.‏ پس آن زن راه
خود را پیش گرفت و میخورد و دیگر ترشرو نبود.‏ روت
13 ،2
؛ دوم سموئیل
4 ،16
.19
و ایشان بامدادان برخاسته،‏ به حضور یهوه عبادت
کردند و برگشته،‏ به خانۀ خویش به رامه آمدند.و اَلْقانَه
زن خود حنّا را بشناخت و یهوه او را به یاد آورد.‏ پیدایش
22 ،30
.20
و بعد از مرور ایام حنّا حامله شده،‏ پسري زایید و
او را سموئیل نام نهاد،‏ زیرا گفت:‏ او را از یهوه سؤال
نمودم.‏ پیدایش
و شوهرش اَلْقانَه با تمامی اهل خانه اش رفت تا
قربانی سالی و نذر خود را نزد یهوه بگذراند.‏
و حنّا نرفت زیرا که به شوهر خود گفته بود تا
پسر از شیر باز داشته نشود،‏ نمی آیم،‏ آنگاه او را
خواهم آورد و به حضور یهوه حاضر شده،‏ آنجا دائماً‏
خواهد ماند.‏ لوقا
23. شوهرش اَلْقانَه وي را گفت:‏ آنچه در نظرت پسند
آید،‏ بکن،‏ تا وقت باز داشتنش از شیر بمان؛ لیکن یهوه
کلام خود را استوار نماید.‏ پس آن زن ماند و تا وقت
بازداشتن پسر خود از شیر،‏ او را شیر میداد.‏
و چون او را از شیر باز داشته بود،‏ وي را با سه گاو
و یک ایفۀ آرد و یک مشک شراب با خود آورده،‏ به
خانۀ یهوه در شیلوه رسانید و آن پسر کوچک بود.‏
و گاو را قربانی نمودند،‏ و پسر را نزد عیلی
آوردند.‏
و حنّا گفت:‏ عرض میکنم اي آقایم!‏ جانت زنده باد
اي آقایم!‏ من آن زن هستم که در اینجا نزد تو
37 ،2
1 ،21
.21
.22
.24
.25
.26
.10
.11
5 ،13
- 260 -

هوا
هان
یل
ته
.11
ایستاده،‏ از یهوه خواهش نمودم.‏ باب
براي این پسر خواهش نمودم و یهوه خواهش مرا
که از او طلب نموده بودم،‏ به من عطا فرموده است.‏
و من نیز او را براي یهوه وقف نمودم؛ تمام ایامی
که زنده باشد وقف یهوه خواهد بود.‏ پس در آنجا یهوه
را عبادت نمودند.‏
اول سموئیل
55 ،17
.27
.28
2
.1
و حنّا دعا نموده،‏ گفت:‏ دل من در یهوه وجد
مینماید،‏ و شاخ من در یهوه برافراشته شده،‏ و دهانم
بر دشمنانم وسیع گردیده است،‏ زیرا که در نجات تو
شادمان هستم.‏ لوقا ؛ دوم قرنتیان
مثل یهوه قدوسی نیست،‏ زیرا غیر از تو کسی
نیست،‏ و مثل خداي ما صخره اي نیست.‏ اول
3. سخنان تکبرآمیز دیگر مگویید،‏ و غرور از دهان شما
صادر نشود،‏ زیرا یهوه خداي دانش است و به او اعمال،‏
سنجیده میشود.‏
کمان قدرتمندان را شکسته است،‏ و آنانی که
میلغزیدند،‏ کمر آنها به قوت بسته شد.‏
سی.‏ رشدگان،‏ خویشتن را براي نان اجیر ساختند و
کسانی که گرسنه بودند،‏ استراحت یافتند؛ اما زن نازا
هفت فرزند زاییده است،‏ و آنکه فرزندان بسیار داشت،‏
پژمرده گردیده.‏
یهوه می میراند و زنده میکند؛ به قبر فرود می آورد
و برمیخیزاند.‏ تثنیه ؛ ایوب ؛ هوشع ؛ مزامیر
4 ،30
23 ،8
1 ،6
11 ،6
18 ،5
47 ،1
39 ،32
.2
.4
5
.6
20 ،71 ؛
.7
یهوه فقیر میسازد و غنی میگرداند؛ پست میکند و
بلند میسازد.‏ مزامیر ؛ لوقا ؛ ارمیا
فقیر را از خاك برمیافرازد و مسکین را از مدفوع
برمیدارد تا ایشان را با امیران بنشاند و ایشان را وارث
تخت باشکوه گرداند،‏ زیرا که ستونهاي زمین از
آن یهوه است و زمین را بر آنها استوار نموده است.‏
32 ،52
52 ،1
8 ،75
.8
15 ،36 ایوب
52 1، ؛ لوقا 7 ؛ مزامیر 113،
.9
پایهاي مقدسین خود را محفوظ میدارد،‏ اما شریران
در ظلمت خاموش خواهند شد،‏ زیرا که انسان به قوت
خود غالب نخواهد آمد.‏ مزامیر ؛
آنانی که با یهوه دشمنی کنند،‏ شکسته خواهند
شد.‏ او بر ایشان از آسمان صاعقه خواهد فرستاد.‏ یهوه
انتهاي زمین را داوري خواهد نمود،‏ و به پادشاه خود
قوت خواهد بخشید و شا خ مسحشده خود را بلند
خواهد گردانید.‏ اشعیا ؛ اول سموئیل ؛ مزامیر ؛
پس اَلْقانَه به خانۀ خود به رامه رفت و آن پسر به
حضور عیلی کاهنْ،‏ یهوه را خدمت مینمود.‏
و پسران عیلی از بنیبلیعال بودند و یهوه را
نشناختند.‏
و عادت کاهنان با قوم این بود که چون کسی
قربانی میگذرانید،‏ هنگامی که گوشت پخته میشد،‏
خادم کاهن با چنگال سه دندانه در دست خود می
آمد؛ خروج
و آن را به تابه یا قابلامه یا دیگ یا کاسه فرو برده،‏
هر چه چنگال برمی آورد،‏ کاهن آن را براي خود
میگرفت.‏ و همچنین با تمامی اسرائیل که در آنجا به
شیلوه می آمدند،‏ رفتار مینمودند.‏
و نیز قبل از سوزانیدن پیه،‏ خادم کاهن آمده،‏ به
کسی که قربانی میگذرانید،‏ میگفت:‏ گوشت به ج
کباب براي کاهن بده،‏ زیرا گوشت پخته از تو نمیگیرد،‏
بلکه خام.‏
و آن مرد به وي میگفت:‏ پیه را اول بسوزانند و
بعد هر چه دلت میخ د براي خود بگیر.‏ او میگفت:‏
نه،‏ بلکه هماکنون بده،‏ والا به زور میگیرم.‏
پس گناه آن جوانان به حضور یهوه بسیار عظیم
بود،‏ زیرا که مردمان قربانیهاي یهوه را ناپاك
میداشتند.‏
و اما سموئیل به حضور یهوه خدمت میکرد،‏ و او
پسر کوچک بود و بر کمرش ایفود کتان بسته بود.‏
و مادرش براي وي رداي کوچک میساخت،‏ و آن
را سال به سال همراه خود میآورد،‏ هنگامی که با
شوهر خود برمی آمد تا قربانی سالی را بگذرانند.‏
و عیلی اَلْقانَه و زنش را برکت داده،‏ گفت:‏ یهوه تو
را از این زن به عو ض قرضی که به یهوه داده اي،‏
فرزندان بدهد.‏ پس به مکان خود رفتند.‏
و یهوه به حنّا رحم نمود و او حامله شده،‏ سه پسر
و دو دختر زایید،‏ و آن پسر،‏ سموئیل به حضور یهوه
نمو میکرد.‏ لوقا
و عی بسیار سالخورده شده بود،‏ و هر چه
پسرانش با تمامی اسرائیل عمل مینمودند،‏ می شنید،‏
و اینکه چگونه با زنانی که نزد در خیمۀ اجتماع
خدمت میکردند،‏ میخوابیدند.‏ خروج
پس به ایشان گفت:‏ چرا چنین کارها میکنید زیرا
که اعمال بد شما را از تمامی این قوم میشنوم.‏
چنین مکنید اي پسرانم،‏ زیرا خبري که میشنوم
خوب نیست.‏ شما باعث گناه قوم یهوه میباشید.‏
8 ،38
3 ،27
لاویان 3 ،3
80 ،1
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
،132
6 ،11
18 ،49
10 ،7
11 ،91
9 ،45
.10
،
17
- 261 -

یک
یل
یل
اول سموئیل
.25
اگر شخصی بر شخصی گناه ورزد،‏ خدا او را داوري
خواهد کرد؛ اما اگر شخصی بر یهوه گناه ورزد،‏ کیست
که براي وي شفاعت نماید؟ اما ایشان سخن پدر خود
را نشنیدند،‏ زیرا یهوه خواست که ایشان را هلاك
سازد.‏
و آن پسر،‏ سموئیل،‏ نمو می یافت و هم نزد یهوه
و هم نزد مردمان پسندیده میشد.‏ لوقا
و مرد خدایی نزد عیلی آمده،‏ به وي گفت:‏ یهوه
چنین میفرماید:‏ آیا خود را بر خاندان پدرت هنگامی
که ایشان در مصر در خانۀ فرعون بودند،‏ ظاهر
نساختم؟ اعمال رسولان
و آیا او را از همه قومهاي اسرائیل برنگزیدم تا
کاهن من بوده،‏ نزد قربانگاه من بیاید و بخور بسوزاند و
به حضور من ایفود بپوشد؛ وآیا همه قربانیهاي آتشین
فرزنداناسرائیل را به خاندان پدرت نبخشیدم؟ لاویان
،10
52 ،2
25 ،7
.26
.27
.28
14
.29
پس چرا قربانیها و قربانیهاي خوراکی مرا که در
مسکن خود امر فرمودم،‏ پایمال میکنید و پسران خود
را زیاده از من محترم میداري،‏ تا خویشتن را از
نیکوترین همه قربانیهاي قوم من،‏ اسرائیل پروار
سازید؟
بنابراین یهوه،‏ خداي اسرائیل میفرماید:‏ البته
فرمودم که خاندان تو و خاندان پدرت به حضور من تا
به ابد رفت و آمد خواهند نمود.‏ لیکن هماکنون یهوه
میفرماید:‏ دور از من!‏ زیرا آنانی را که مرا احترام
نمایند،‏ احترام خواهم نمود و کسانی که مرا حقیر
شمارند،‏ خوار خواهند شد.‏ خروج ؛ امثال ؛ یوحنا
،12
8 ،4
1 ،28
.30
9 ،2 ؛ ملاکی 26
.31
اینک ایامی میآید که بازوي تو را و بازوي خاندان
پدر تو را قطع خواهم نمود که مردي پیر در خانۀ تو
یافت نشود.‏ اول پادشاهان
و تنگی مسکن مرا خواهی دید،‏ در هر احسانی که
به اسرائیل خواهد شد،‏ و مردي پیر در خانۀ تو اصلاً‏
نخواهد بود.‏
و شخصی را از کسان تو که از قربانگاه خود قطع
نمینمایم،‏ براي کاهیدن چشم تو و رنجانیدن دلت
خواهد بود،‏ و همه نسل خانۀ تو در جوانی خواهند
مرد.‏
و این براي تو علامت باشد که بر دو پسرت حفْنی
و فینَحاس واقع میشود که هر دو ایشان در یک روز
خواهند مرد.‏ باب
و کاهن امینی به جهت خود برپا خواهم داشت که
موافق دل و جان من رفتار خواهد نمود،‏ و براي او
خانۀ مستحکمی بنا خواهم کرد،‏ و به حضور مسحشده
در من پیوسته رفت و آمد خواهد نمود.‏
و آن هنگام که هر که در خانۀ تو باقی ماند،‏
آمده،‏ نزد او به جهت پارهاي نقره و قرص نانی تعظیم
خواهد نمود و خواهد گفت:‏ تمنّا اینکه مرا به ی از
وظایف کاهنی بگذار تا لقمه اي نان بخورم.‏
.36
3
.1
و آن پسر،‏ سموئیل،‏ به حضور عیلی،‏ یهوه را خدمت
مینمود،‏ و در آن روزها کلام یهوه نادر بود و رؤیا کشف
نمی شد.‏ عاموس
و در آن زمان واقع شد که چون عی در جایش
خوابیده بود و چشمانش آغاز تار شدن نموده،‏
نمیتوانست دید،‏ باب
و چراغ خدا هنوز خاموش نشده،‏ و سموئیل در
معبد یهوه که صندوق خدا بود،‏ میخوابید،‏
یهوه سموئیل را خواند و او فرمود:‏ بله.‏
پس نزد عیلی شتافته،‏ گفت:‏ اینک حاضرم زیرا مرا
خواندي.‏ او گفت:‏ نخواندم؛ برگشته،‏ بخواب.‏ و او
برگشته،‏ خوابید.‏
و یهوه بار دیگر خواند:‏ اي سموئیل!‏ و سموئیل
برخاسته،‏ نزد عیلی آمده،‏ گفت:‏ اینک حاضرم زیرا مرا
خواندي.‏ او گفت:‏ اي پسرم تو را نخواندم؛ برگشته،‏
بخواب.‏
و سموئیل،‏ یهوه را هنوز نمیشناخت و کلام یهوه تا
حال براي او معلوم نشده بود.‏
و یهوه باز سموئیل را بار سوم خواند و او برخاسته،‏
نزد عیلی آمده،‏ فرمود:‏ اینک حاضرم زیرا مرا خواندي.‏
آنگاه عیلی فهمید که یهوه،‏ پسر را خوانده است.‏
و عیلی به سموئیل گفت:‏ برو و بخواب و اگر تو را
بخوانَد،‏ بگو اي یهوه بفرما زیرا که بندة تو می شنود.‏
پس سموئیل رفته،‏ در جاي خود خوابید.‏
و یهوه آمده،‏ بایستاد و مثل دفعه هاي پیش
خواند:‏ اي سموئیل!‏ اي سموئیل!‏ سموئیل گفت:‏ بفرما
زیرا که بندة تو می شنود.‏
و یهوه به سموئیل فرمود:‏ اینک من کاري در
اسرائیل میکنم که گوشهاي هر که بشنود،‏ صدا خواهد
داد.‏ دوم پادشاهان
در آن روز هر چه دربارة خانۀ عی گفتم بر او
اجرا خواهم داشت،‏ و شروع نموده،‏ به انجام خواهم
15 ،4
11 ،8
، جایی
12 ،21
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
27 ،2
11 ،4
.32
.33
.34
.35
- 262 -

یل
یم
نی
يوا
نی
.4
رسانید.‏
زیرا به او خبر دادم که من بر خانۀ او تا به ابد
داوري خواهم نمود به سبب گناهی که میداند،‏ چونکه
پسرانش بر خود لعنت آوردند و او ایشان را منع ننمود.‏
بنابراین براي خاندان عیلی قسم خوردم که گناه
خاندان عیلی به قربانی و قربانی خوردنی،‏ تا به ابد
کفاره نخواهد شد.‏
و سموئیل تا صبح خوابید و درهاي خانۀ یهوه را
باز کرد،‏ و سموئیل ترسید که عی را از رؤیا اطلاع
دهد.‏
اما عیلی سموئیل را خوانده،‏ گفت:‏ اي پسرم
سموئیل!‏ او گفت:‏ اینجایم!‏
گفت:‏ چه سخنی است که به تو گفته است؟ آن را
از من مخفی مدار.‏ خدا با تو چنین بلکه زیاده از ا
عمل نماید،‏ اگر از هر آنچه به تو گفته است چیزي از
من مخفی داري.‏
پس سموئیل همه چیز را براي او بیان کرد و
چیزي از آن مخفی نداشت.‏ و او گفت یهوه است.‏
آنچه در نظر او پسند آید بکند.‏
و سموئیل بزرگ می شد و یهوه با وي بود و
نمی گذاشت که یکی از سخنانش بر زمین بیفتد.‏
و تمامی اسرائیل از دان تا بئرشبع دانستند که
سموئیل برقرار شده است تا پیامبر یهوه باشد.‏
و یهوه بار دیگر در شیلوه ظاهر شد،‏ زیرا که یهوه
در شیلوه خود را بر سموئیل به کلام یهوه ظاهر
ساخت.‏
اول سموئیل
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
4
.1
و کلام سموئیل به تمامی اسرائیل رسید.‏ و اسرائیل
به مقابلۀ فلسطینیان در جنگ بیرون آمده،‏ نزد اَبنْعزَر
اردو زدند،‏ و فلسطینیان در اَفیق فرود آمدند.‏ یوشع
،15
53
.2
.3
و فلسطینیان در مقابل اسرائیل صف آرایی کردند،‏ و
چون جنگ در پیوستند،‏ اسرائیل از حضور فلسطینیان
شکست خوردند،‏ و در معرکه به قدر چهار هزار نفر را
در میدان کشتند.‏
و چون قوم به لشکرگاه رسیدند،‏ بزرگان اسرائیل
گفتند:‏ چرا امروز یهوه ما را از حضور فلسطینیان
شکست داد؟ پس صندوق عهد یهوه را از شیلوه نزد
خود بیاوریم تا در میان ما آمده،‏ ما را از دست
دشمنان ما نجات دهد.‏ باب
و قوم به شیلوه فرستاده،‏ صندوق عهد یهوه صبایوت
را که در میان کروبیان ساکن است از آنجا آوردند،‏ و
دو پسر عیلی حفْنی و فینَحاس در آنجا با صندوق عهد
خدا بودند.‏ دوم سموئیل
و چون صندوق عهد یهوه به لشکرگاه داخل شد،‏
همه اسرائیل صداي بلند زدند به حدي که زمین
متزلزل شد.‏
و چون فلسطینیان فریاد شادي را شنیدند،‏ گفتند:‏
این فریاد شادي در اردوي عبرانیان چیست؟ پس
فهمیدند که صندوق یهوه به اردو آمده است.‏ دوم سموئیل
2 ،6
.5
.6
11 ،11
.7
.8
.9
و فلسطینیان ترسیدند زیرا گفتند:‏ خدا به اردو
آمده است و گفتند:‏ واي بر ما،‏ زیرا قبل از این چنین
چیزي واقع نشده است!‏
بر ما،‏ کیست که ما را از دست این خدایان
زورآور رهایی دهد؟ همین خدایانند که مصریان را در
بیابان به همۀ بلایا مبتلا ساختند.‏
اي فلسطینیان خویشتن را تقویت داده،‏ مردان
باشید مبادا عبرانیان را بندگی کنید،‏ چنانکه ایشان
شما را بندگی نمودند.‏ پس مردان شوید و جنگ کنید.‏
داوران 1 ،13
.10
پس فلسطینیان جنگ کردند و اسرائیل شکست
خورده،‏ هر یک به خیمۀ خود فرار کردند و کشتار
بسیار عظیمی شد،‏ و از اسرائیل سی هزار پیاده کشته
شدند.‏
و صندوق خدا گرفته شد،‏ و دو پسر عیلی حفْنی
و فینَحاس کشته شدند.‏ مزامیر
و مردي بنیامینی از لشکر دویده،‏ در همان روز با
جامۀ دریده و خاك بر سر ریخته،‏ به شیلوه آمد.‏
و چون وارد شد،‏ اینک عیلی به کنار راه بر کرسی
خود مراقب نشسته،‏ زیرا که دلش دربارة صندوق خدا
مضطرب می بود.‏ و چون آن مرد به شهر داخل شده،‏
خبر داد،‏ تمامی شهر نعره زدند.‏
و چون عیلی صداي فریاد را شنید،‏ گفت:‏ ا
صداي بیمعنی چیست؟ پس آن مرد شتافته،‏ عیلی را
خبر داد.‏
و عیلی نود و هشت ساله بود و چشمانش تار
شده،‏ نمی توانست دید.‏ اول پادشاهان
پس آن مرد به عیلی گفت:‏ منم که از لشکر آمده،‏
و من امروز از لشکر فرار کرده ام.‏ گفت:‏ اي پسرم کار
چگونه گذشت؟
و آن خبر آورنده در جواب گفت:‏ اسرائیل از
4 ،14
61 ،78
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18 ،14
- 263 -

یل
يجا
حضور فلسطینیان فرار کردند،‏ و شکست عظیمی هم 8.
درقوم واقع شد،‏ و نیز دو پسرت حفْنی و فینَحاس
مردند و صندوق عهد خدا گرفته شد.‏
و چون از صندوق خدا خبر داد،‏ عی از کرسی
خود به پهلوي دروازه به پشت افتاده،‏ گردنش بشکست
و بمرد،‏ زیرا که مردي پیر و سنگین بود و چهل سال
بر اسرائیل داوري کرده بود.‏
و عروس او،‏ زن فینَحاس که حامله و نزدیک به
زاییدن بود،‏ چون خبر گرفتن صندوق خدا و مرگ پدر
شوهرش و شوهرش را شنید،‏ خم شده،‏ زایید زیرا که
درد زایمان او را بگرفت.‏
و در وقت مردنش زنانی که نزد وي ایستاده بودند،‏
گفتند:‏ مترس زیرا که پسر زاییدي ‏.اما او جواب نداد و
اعتنا ننمود.‏ پیدایش
و پسر را ایخابود نام نهاده،‏ گفت:‏ شکوه از اسرائیل
بیرون رفته،‏ چونکه صندوق خدا گرفته شده بود و به
سبب پدر شوهرش و شوهرش
پس گفت:‏ شکوه از اسرائیل بیرون رفت زیرا که
صندوق خدا گرفته شده است.‏
اول سموئیل
.
17 ،35
.18
.19
.20
.21
،
.22
5
.1
.2
.3
و فلسطینیان صندوق خدا را گرفته،‏ آن را از اَبنْعزَر
به اَشْدود آوردند.‏
و فلسطینیان صندوق خدا را گرفته،‏ آن را به خانۀ
داجون درآورده،‏ نزدیک داجون گذاشتند.‏
و بامدادان چون اَشْدودیان برخاستند،‏ اینک داجون
به حضور صندوق یهوه رو به زمین افتاده بود.‏ و داجون
را برداشته،‏ باز در جایش برپا داشتند.‏ داوران
و در فرداي آن روز چون صبح برخاستند،‏ این ک
داجون به حضور صندوق یهوه رو به زمین افتاده،‏ و سر
داجون و دو دستش بر آستانه قطع شده،‏ و تنِ‏ داجون
فقط از او باقی مانده بود.‏
از این جهت کاهنان داجون و هر که داخل خانۀ
داجون میشود،‏ تا امروز بر آستانۀ داجون دراَشْدود پا
نمی گذارد.‏
و دست یهوه بر اهل اَشْدود سنگین شده،‏ ایشان را
تباه ساخت و ایشان را،‏ هم اَشْدود و هم نواحی آن را
به خراجها مبتلا ساخت.‏ مزامیر
و چون مردان اَشْدود دیدند که چنین است گفتند:‏
صندوق خداي اسرائیل با ما نخواهد ماند،‏ زیرا که
دست او بر ما و بر خداي ما،‏ داجون سنگین است.‏
پس فرستاده،‏ همه بزرگان فلسطینیان را نزد خود
جمع کرده،‏ گفتند:‏ با صندوق خداي اسرائیل چه
کنیم؟ گفتند:‏ صندوق خداي اسرائیل به جت منتقل
شود.‏ پ س صندوق خداي اسرائیل را به آنجا بردند.‏ باب
2 ،6
.9
و واقع شد بعد از منتقل کردن صندوق،‏ دست یهوه
بر آن شهر با ا ض طراب بس یار عظیمی دراز شده،‏
مردمان شهر را از خرد و بزرگ به ورم مبتلا ساخته.‏
سپ.‏ صندوق خدا را به عقْرُون بردند و به مجرد
ورود صندوق خدا به عقْرُون،‏ اهل عقْرُون فریاد کرده،‏
گفتند:‏ صندوق خداي اسرائیل را نزد ما آوردند تا ما را
و قوم ما را بکشند.‏ یوشع
پس فرستاده،‏ همه بزرگان فلسطینیان را جمع
کرده،‏ گفتند:‏ صندوق خداي اسرائیل را روانه کنید تا
به خود برگردد و ما را و قوم ما را نکشد،‏ زیرا که
در تمام شهر ترس و وحشت بود،‏ و دست خدا در آنجا
بسیار سنگین شده بود.‏
و آنانی که نمردند،‏ به ورم مبتلا شدند.‏ و فریاد
شهر تا به آسمان بالا رفت.‏
45 ،15
10
.11
.12
6
.1
.2
و صندوق یهوه در سرزمین فلسطینیان هفت ماه
ماند.‏
و فلسطینیان،‏ کاهنان و فالگیران خود را خوانده،‏
گفتند:‏ با صندوق یهوه چه کنیم؟ ما را اعلام نمایید
که آن را به جایش با چه چیز بفرستیم.‏ باب
گفتند:‏ اگر صندوق خداي اسرائیل را بفرستید،‏ آن
را خالی مفرستید،‏ بلکه قربانی جرم حتماً‏ براي او
بفرستید.‏ آنگاه شفا خواهید یافت،‏ و بر شما معلوم
خواهد شد که از چه سبب دست او از شما برداشته
نشده است.‏
ایشان گفتند:‏ چه قربانی جرم براي او بفرستیم؟
گفتند:‏ بر حسب شمارة بزرگان فلسطینیان،‏ پنج ورم
طلا و پنج موش طلا،‏ زیرا که بر همه شما و بر همه
امیران شما بلا یکی است.‏
پس شکل ورمهاي خود و شکل موشهاي خود را
که زمین را خراب میکنند بسازید،‏ و خداي اسرائیل را
شکوه دهید که شاید دست خود را از شما و از خدایان
شما و از زمین شما بردارد.‏
و چرا دل خود را سخت سازید،‏ چنانکه مصریان و
فرعون دل خود را سخت ساختند؟ آیا بعد از آنکه در
8 ،5
داوران 3 ،3
.3
.4
.5
.6
23 ،16
66 ،78
.4
.5
.6
.7
- 264 -

هآن
هرا
هرا
هرا
تی
تی
هايدل
يرو
میان ایشان کارهاي عجیب کرده بود،‏ ایشان را رها 18.
نکردند که رفتند؟ خروج ؛
سپ.‏ هماکنون ارابۀ تازه بسازید و دو گاو شیرده را
که یوغ بر گردن ایشان نهاده نشده باشد بگیرید،‏ و دو
گاو را به ارابه ببندید و گوساله هاي ا را از عقب آنها
به خانه برگردانید.‏
و صندوق یهوه را گرفته،‏ آن را بر ارابه بنهید و
اسباب طلا را که به جهت قربانی جرم براي او
میفرستید،‏ در صندوقچه اي به پهلوي آن بگذارید،‏ و
آن را رها کنید تا برود.‏
و نظر کنید اگر به مرز خود به سوي ب
شَمس برود،‏ بدانید اوست که این بلاي عظیم را بر ما
وارد گردانیده است؛ و اگرنه،‏ پس خواهید دانست که
دست او ما را لمس نکرده است،‏ بلکه آنچه بر ما واقع
شده است،‏ اتفاقی است.‏
پس آن مردمان چنین کردند و دو گاو شیرده را
گرفته،‏ آنها را به ارابه بستند،‏ و گوساله هاي آنها را در
خانه نگاه داشتند.‏
و صندوق یهوه و صندوقچه را با موشهاي طلا و
شکل ورمهاي خود بر ارابه گذاشتند.‏
و گاوان راه خود را راست گرفته،‏ به ب
شمس روانه شدند و به شاه رفته،‏ فریاد میزدند و به
سوي چپ یا راست میل نمی نمودند؛ و بزرگان
فلسطینیان در عقب آنها تا مرز بیت-شمس رفتند.‏
و اهل بیت-شَمس در دره،‏ گندم را درو میکردند؛
و چشمان خود را بلند کرده،‏ صندوق را دیدند و از
دیدنش خوشحال شدند.‏
و ارابه به مزرعۀ یهوشَع بیت-شمسی درآمده،‏ در
آنجا بایستاد و سنگ بزرگی در آنجا بود.‏ پس چوب
ارابه را شکسته،‏ گاوان را براي قربانی سوختنی به
جهت یهوه گذرانیدند.‏
و لاویان صندوق یهوه و صندوقچهاي را که با آن
بود و اسباب طلا داشت،‏ پایین آورده،‏ آنها را بر آن
سنگ بزرگ نهادند و مردان بیت-شمس در همان روز
براي یهوه قربانیهاي سوختنی گذرانیدند و قربانیها
قربانی نمودند.‏
و چون آن پنج امیر فلسطینیان این را دیدند،‏ در
همان روز به عقْرُون برگشتند.‏
و این است ورمهاي طلایی که فلسطینیان به
جهت قربانی جرم نزد یهوه فرستادند:‏ براي اَشْدود
یک،‏ و براي غَز َّه یک،‏ و براي اَشْقَلون یک،‏ و براي جت
یک،‏ و براي عقْرُون یک.‏
اول سموئیل
و موشهاي طلا بر حسب شمارة همه شهرهاي
فلسطینیان که از املاك آن پنج سرور بود،‏ چه از
شهرهاي حصاردار و چه از دهات بیرون تا آن سن گ
بزرگی که صندوق یهوه را بر آن گذاشتند که تا امروز
در مزرعۀ یهوشَع بیت-شمسی باقی است.‏
و مردمان بیت-شمس را زد،‏ زیرا که به صندوق
یهوه نگریستند؛ پس پنجاه هزار و هفتاد نفر از قوم را
زد و قوم ماتم گرفتند،‏ چونکه یهوه خلق را به بلاي
عظیم مبتلا ساخته بود.‏ اعداد
و مردمان بیت-شمس گفتند:‏ کیست که به حضور
این خداي قدوس یعنی یهوه میتواند بایستد و از ما
نزد که خواهد رفت؟
پس رسولان نزد ساکنان قریه یعاریم فرستاده،‏
گفتند:‏ فلسطینیان صندوق یهوه را پس فرستاده اند؛
بیایید و آن را نزد خود ببرید.‏ یوشع
14 ،18
20 ،4
.19
.20
.21
7
.1
و مردمان کریات-‏ یعاریم آمده،‏ صندوق یهوه را
آوردند،‏ و آن را به خانۀ ابیناداب در جِبعه داخل کرده،‏
پسرش اَلعازار را تقدیس نمودند تا صندوق یهوه را
نگاهبانی کند.‏ داوران
و از روزي که صندوق در قریه یعاریم ساکن شد،‏
وقت طول کشید تا بیست سال گذشت.‏ و بعد از آن
خاندان اسرائیل براي پی یهوه جمع شدند.‏
و سموئیل تمامی خاندان اسرائیل را خطاب کرده،‏
گفت:‏ اگر به تمامی دل به سوي یهوه بازگشت نمایید،‏
و خدایان غیر و عشْتاروت را از میان خود دور کنید،‏ و
خود را براي یهوه حاضر ساخته،‏ او را تنها
عبادت نمایید،‏ پس او شما را از دست فلسطینیان
خواهد رهانید.‏ پیدایش ؛ تثنیه
آنگاه فرزنداناسرائیل بعلیم و عشْتاروت را دور
کرده،‏ یهوه را تنها عبادت نمودند.‏ داوران
و سموئیل گفت:‏ تمامی اسرائیل را در مصفَه جمع
کنید تا دربارة شما نزد یهوه دعانمایم.‏ باب
و در مصفَه جمع شدند و آب کشیده،‏ آن را به
حضور یهوه ریختند،‏ و آن روز را روزه داشته،‏ در آنجا
گفتند که بر یهوه گناه کرده ایم.‏ و سموئیل
فرزنداناسرائیل را در مصفَه داوري نمود.‏
و چون فلسطینیان شنیدند که فرزنداناسرائیل در
مصفَه جمع شده اند،‏ بزرگان فلسطینیان به اسرائیل
رسیدند،‏ و فرزنداناسرائیل چون این را شنیدند،‏ از
17 ،10
16 ،10
13 ،6
12 ،18
2 ،35
.2
.3
.4
.5
.6
.7
-
-
31 ،12
15 ،8
7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
- 265 -

هآن
تئی
یم
هرا
ته
هرا
فلسطینیان ترسیدند.‏
و فرزنداناسرائیل به سموئیل گفتند:‏ از فریاد
نمودن براي ما نزد یهوه خداي ما ساکت مباش تا ما را
از دست فلسطینیان برهاند.‏ باب
و سموئیل برة شیرخواره گرفته،‏ آن را به ج
قربانی سوختنی تمام براي یهوه گذرانید،‏ و سموئیل
دربارة اسرائیل نزد یهوه فریاد برآورد،‏ یهوه او را اجابت
نمود.‏
و چون سموئیل قربانی سوختنی را میگذرانید،‏
فلسطینیان براي جنگ با اسرائیل نزدیک آمدند.‏ و در
آن روز یهوه به صداي عظیم بر فلسطینیان رعد کرده،‏
ایشان را ترسانید،‏ و از حضور اسرائیل شکست یافتند.‏
اول سموئیل
23 ،12
.8
.9
.10
10 ،2 باب
.11
و مردان اسرائیل از مصفَه بیرون آمدند و
فلسطینیان را تعقیب نموده،‏ ایشان را تا زیر بیت-کار
شکست دادند.‏
و سموئیل سنگی گرفته،‏ آن را میان مصفَه و سنّ‏
برپا داشت و آن را اَبنْعزَر نامیده،‏ گفت:‏ تا بحال یهوه ما
را کمک نموده است.‏
پس فلسطینیان مغلوب شدند،‏ و دیگر به مرز
اسرائیل داخل نشدند،‏ و دست یهوه در تمامی روزهاي
سموئیل بر فلسطینیان سخت بود.‏
و شهرهایی که فلسطینیان از اسرائیل گرفته
بودند،‏ از عقْرُون تا جت‏،‏ به اسرائیل پس دادند،‏ و
اسرائیل محدوده ا را از دست فلسطینیان رهانیدند،‏
و در میان اسرائیل و اَموریان صلح شد.‏
و سموئیل در تمام روزهاي عمر خود بر اسرائیل
داوري مینمود.‏ باب
و هر سال رفته،‏ به ب یل و جِلْجال و مصفَه
گردش میکرد،‏ و در تمامی این جاها بر اسرائیل داوري
مینمود.‏
و به رامه بر می گشت زیرا خانه اش در آنجا بود و
در آنجا بر اسرائیل داوري نمود،‏ و قربانگاهی در
آنجا براي یهوه بنا کرد.‏
11 ،12
.12
.13
.14
.15
.16
.17
8
.1
.2
و اتفاق افتاد که چون سموئیل پیر شد،‏ پسران خود
را بر اسرائیل داوران ساخت.‏
و نام پسر نخستزاده اش یوئیل بود و نام دومینش
اَبیاه؛ و در بئرشَبع داور بودند.‏ اول تواریخ
اما پسرانش به او رفتار نمینمودند بلکه در پی
سود رفته،‏ رشوه میگرفتند و داوري را منحرف می
ساختند.‏ امثال
سپ.‏ همه بزرگان اسرائیل جمع شده،‏ نزد سموئیل
به رامه آمدند.‏ باب
و او را گفتند:‏ اینک تو پیر شده اي و پسرانت به
تو رفتار نمی نمایند.‏ پ س هماکنون براي ما پادشاهی
انتخاب نما تا مثل سایر امتها بر ما حکومت نماید.‏ هوشع
17 ،7
27 ،15
4
.5
10 ،13
؛ اعمال رسولان 13،
14 ،17
21
.6
.7
.8
9
و این امر در نظر سموئیل ناپسند آمد،‏ چونکه
گفتند:‏ ما را پادشاهی بده تا بر ما حکومت نماید.‏ و
سموئیل نزد یهوه دعا کرد.‏ تثنیه
و یهوه به سموئیل فرمود:‏ صداي قوم را در هر چه
به تو گفتند بشنو،‏ زیرا که تو را ترك نکردند بلکه مرا
ترك کردند تا بر ایشان پادشاهی ننمایم.‏
بر حسب همۀ اعمالی که از روزي که ایشان را از
مصر بیرون آوردم،‏ بجاآوردند و مرا ترك نموده،‏
خدایان غیر را عبادت نمودند،‏ پس با تو نیز همچنین
رفتار می نمایند.‏
سپ.‏ هماکنون صداي ایشان را بشنو لکن بر ایشان
به تأکید شهادت بده،‏ و ایشان را از رسم پادشاهی که
بر ایشان حکومت خواهد نمود،‏ مطلع ساز.‏
و سموئیل تمامی سخنان یهوه را به قوم که از او
پادشاه خواسته بودند،‏ بیان کرد.‏
و گفت:‏ رسم پادشاهی که بر شما حکم خواهد
نمود این است که پسران شما را گرفته،‏ ایشان را بر
ارابه ها و سواران خود خواهد گماشت و پیش ارابه
هایش خواهند دوید.‏
و ایشان را سران هزاره و سران پنجاهه براي خود
خواهد ساخت،‏ و بعضی را براي شخم زدن زمینش و
درو کردن محصولش و ساختن آلات جنگش و اسباب
ارابه هایش تعیین خواهد نمود.‏
و دختران شما را براي عطرکشی و طباخی و
خبازي خواهد گرفت.‏
و بهترین مزرعه ها و تاکستانها و باغات زیتون
شما را گرفته،‏ به خادمان خود خواهد داد.‏
و دهم زراعات و تاکستانهاي شما را گرفته،‏ به
خواجه سرایان و خادمان خود خواهد داد.‏
و غلامان و کنیزان و نیکوترین جوانان شما را و
الاغهاي شما را گرفته،‏ براي کار خود خواهد گماشت.‏
و دهم گله هاي شما را خواهد گرفت و شما غلام
او خواهید بود.‏
18. و در آن روز از دست پادشاه خود که براي
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
28 ،7
.3
- 266 -

نی
.9
خویشتن برگزیده اید فریاد خواهید کرد و یهوه در آن
روز شما را اجابت نخواهد نمود.‏
اما قوم از شنیدن صداي سموئیل خودداري
نمودند و گفتند:‏ نه بلکه می باید بر ما پادشاهی باشد.‏
تا ما نیز مثل سایر امتها باشیم و پادشاه ما بر ما
داوري کند،‏ و پیش روي ما بیرون رفته،‏ در جنگهاي
ما براي ما بجنگد.‏ دوم تواریخ
و سموئیل تمامی سخنان قوم را شنیده،‏ آنها را به
گوش یهوه رسانید.‏ و یهوه به سموئیل فرمود:‏ صداي
ایشان را بشنو و پادشاهی براي ایشان انتخاب نما.‏ پ س
سموئیل به مردمان اسرائیل گفت:‏ شما هرکس به شهر
خود بروید.‏
اول سموئیل
16 ،18
.19
.20
.21
9
.1
و مردي بود از بنیامین که اسمش قَیس پسر اَبیئیل
پسر صرور پسر بکُورت پسر افیح بود؛ و او پسر مرد
بنیامینی و مردي زورآور مقتدر بود.‏ روت
و او را پسري شاؤل نام،‏ جوانی خوش اندام بود که
در میان فرزنداناسرائیل کسی از او خوش اندامتر نبود
که از کتفش تا به بالا از تمامی قوم بلندتر بود.‏ دوم
1 ،2
.2
23 ،10 ؛ باب 25 ،14 سموئیل
.3
.4
و الاغهاي یقَ‏ س پدر شاؤل گُم شد.‏ پس قَیس به
پسر خود شاؤل گفت:‏ هماکنون یکی از جوانان خود را
با خود گرفته،‏ برخیز و رفته،‏ الاغها را جستجو نما.‏
پس از کوهستان افرایم گذشته،‏ و از زمین شَلیشَه
عبور نموده،‏ آنها را نیافتند.‏ و از زمین شَعلیم گذشتند
و نبود و از زمین بنیامین گذشته،‏ آنها را نیافتند.‏ یوحنا
23 ،3
.5
و چون به زمین صوف رسیدند،‏ شاؤل به خادمی که
همراهش بود،‏ گفت:‏ بیا برگردیم،‏ مبادا پدرم از فکر
الاغها گذشته،‏ به فکر ما افتد.‏ باب
او در جواب وي گفت:‏ اینک مرد خدایی در ا
شهر است و او مردي محترم است و هر چه میگوید
حتماً‏ اتفاق میفتد.‏ هماکنون آنجا برویم؛ شاید از راهی
که باید برویم ما را اطلاع بدهد.‏
شاؤل به خادمش گفت:‏ اینک اگر برویم،‏ چه چیز
براي آن مرد ببریم؟ زیرا نان از ظروف ما تمام شده،‏ و
هدیه اي نیست که به آن مرد خدا بدهیم.‏ پس چه
چیز داریم؟
و آن خادم باز در جواب شاؤل گفت که اینک در
دستم یک چهارم شکل نقره است.‏ آن را به مرد خدا
میدهم تا راه ما را به ما نشان دهد.‏
در زمان سابق چون کسی در اسرائیل براي
درخواست کردن از خدا می رفت،‏ چنین میگفت:‏
بیایید تا نزد پیشگو برویم.‏ زیرا پیامبرِ‏ امروز را سابق
پیشگو می گفتند.‏
و شاؤل به خادم خود گفت:‏ سخن تو نیکوست.‏ بیا
برویم.‏ پس به شهري که مرد خدا در آن بود،‏ رفتند.‏
و چون ایشان به فراز شهر بالا می رفتند،‏ دختران
چند یافتند که براي آب کشیدن بیرون می آمدند و
به ایشان گفتند:‏ آیا پیشکوئی در اینجاست؟ اول تواریخ
،10
.10
.11
22
.12
در جواب ایشان گفتند:‏ بلی اینک پیش روي
شماست.‏ حال بشتابید زیرا امروز به شهر آمده است
چونکه امروز قوم را در مکان بلند قربانی هست.‏
به مجرد ورود شما به شهر،‏ قبل از آنکه به مکان
بلند براي خوردن بیایید،‏ به او خواهید برخورد زیرا که
تا او نیاید قوم غذا نخواهند خورد،‏ چونکه او میباید اول
قربانی را برکت دهد و بعد از آن دعوت شدگان
بخورند.‏ پس اینک بروید زیرا که هماکنون او را
خواهید یافت.‏
پس به شهر رفتند و چون داخل شهر می شدند،‏
اینک سموئیل به مقابل ایشان بیرون آمد تا به مکان
بلند برود.‏
و یک روز قبل از آمدنِ‏ شاؤل،‏ یهوه بر سموئیل
آشکار نموده،‏ فرمود:‏
فردا مثل این وقت شخصی را از زمین بنیامین نزد
تو میفرستم؛ او را مسح نما تا بر قوم من اسرائیل
رئیس باشد،‏ و قوم مرا از دست فلسطینیان رهایی
دهد.‏ زیرا که بر قوم خود نظر کردم چونکه فریاد
ایشان نزد من رسید.‏ اعمال رسولان 13،
و چون سموئیل شاؤل را دید،‏ یهوه او را فرمود:‏
اینک این است شخصی که دربارهاش به تو گفتم که
بر قوم من حکومت خواهد نمود.‏
و شاؤل در میان دروازه به سموئیل نزدیک آمده،‏
گفت:‏ مرا بگو که خانۀ پیشگو کجاست؟
سموئیل در جواب شاؤل گفت:‏ من پیشگوئی
هستم.‏ پیش من به مکان بلند برو زیرا که شما امروز
با من خواهید خورد،‏ و بامدادان تو را رها کرده،‏ هرچه
در دل خود داري براي تو بیان خواهم کرد.‏
و اما الاغهایت که سه روز قبل از این گم شده
است،‏ دربارة آنها فکر مکن زیرا پیدا شده است؛ و
آرزوي تمامی اسرائیل بر کیست؟ آیا بر تو و بر تمامی
21
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
2 ،10
.6
.7
.8
- 267 -

یک
ته
کی
.4
.5
.6
.7
.8
خاندان پدر تو نیست؟
21. شاؤل در جواب گفت:‏ آیا من بنیامینی و از
کوچکترین قومهاي فرزنداناسرائیل نیستم؟ و آیا
قبیلۀ من از همه قبایل قوم بنیامین کوچکتر نیست؟
پس چرا مثل این سخنان به من می گویی؟ باب
و سموئیل شاؤل و خادمش را گرفته،‏ ایشان را به
مهمانخانه آورد و بر صدر دعوت شدگان که قریب به
سی نفر بودند،‏ جا داد.‏
و سموئیل به آشپز گفت:‏ قسمتی را که به تو دادم
و درباره اش به تو گفتم که پیش خود نگاهدار،‏ بیاور.‏
سپ.‏ آشپز ران را با هرچه بر آن بود،‏ گرفته،‏ پیش
شاؤل گذاشت و سموئیل گفت:‏ اینک آنچه نگاهداشته
شده است،‏ پیش خود بگذار و بخور زیرا که تا زمان
معین براي تو نگاه داشته شده است،‏ از وقتی که گفتم
از قوم وعده بخواهم.‏ و شاؤل در آن روز با سموئیل غذا
خورد.‏
و چون ایشان از مکان بلند به شهر آمدند،‏ او با
شاؤل بر پشت بام گفتگو کرد.‏
و صبح زود برخاستند و نزد طلوع خورشید،‏
سموئیل شاؤل را به پشت بام خوانده،‏ گفت:‏ برخیز تا
تو را روانه نمایم.‏ پس شاؤل برخاست و هر دو ایشان،‏
او و سموئیل بیرون رفتند.‏
و چون ایشان به کنار شهر رسیدند،‏ سموئیل به
شاؤل گفت:‏ خادم را بگو که پیش ما برود.‏ و او پیش رفت.‏
و اما تو هماکنون بایست تا کلام خدا را به تو بشنوانم.‏
اول سموئیل
17 ،15
.22
.23
24
.25
.26
.27
10
.1
پس سموئیل ظرف روغن را گرفته،‏ بر سر وي
ریخت و او را بوسیده،‏ گفت:‏ آیا این نیست که یهوه تو
را مسح کرد تا بر میراث او حاکم شوي؟ باب ؛ دوم
سموئیل
1 ،15
19 ،20
.2
امروز بعد از رفتنت از نزد من دو مرد،‏ نزد قبر
راحیل به مرز بنیامین در صلْصح خواهی یافت،‏ و تو را
خواهند گفت:‏ الاغهایی که براي جستن آنها رفته
بودي،‏ پیدا شده است و اینک پدرت فکر الاغها را ترك
کرده،‏ به فکر شما افتاده است،‏ و میگوید به ج
پسرم چه کنم.‏ پیدایش
3. چون از آنجا پیش رفتی و نزد بلوط تابور رسیدي،‏
در آنجا سه مرد خواهی یافت که به حضور خدا به
بیتئیل میروند که ی از آنها سه بزغاله دارد،‏ و
دیگري سه قرص نان،‏ و سومی یک مشگ شراب.‏
و سلامتی تو را خواهند پرسید و دو نان به تو
خواهندداد که از دست ایشان خواهی گرفت.‏
بعد از آن به تپه خدا که در آنجا نگهبان
فلسطینیان است خواهی آمد؛ و چون در آنجا نزد
شهر برسی،‏ گروهی از پیامبران که از مکان بلند به زیر
می آیند و در پیش ایشان چنگ و دف و ناي و بربط
بوده،‏ نبوت میکنند،‏ به تو خواهند برخورد.‏
و روح یهوه بر تو چیره شده،‏ با ایشان نبوت خواهی
نمود،‏ و به مرد دیگر متبدل خواهی شد.‏
و هنگامی که این علامات به تو رونماید،‏ هرچه
دستت یابد بکن زیرا خدا با توست.‏
و پیش من به جِلْجال برو و اینک من براي
گذرانیدن قربانیهاي سوختنی و قربانی نمودن
قربانیهاي صلح نزد تو می آیم،‏ و هفت روز منتظر
باش تا نزد تو بیایم و تو را اعلام نمایم که چه باید
کرد.‏
و چون رو گردانید تا از نزد سموئیل برود،‏ خدا او را
قلب دیگر داد.‏ و در آن روز همه این علامات واقع شد.‏
و چون آنجا به تپه رسیدند،‏ اینک گروهی از
پیرامبران به وي برخوردند،‏ و روح خدا بر او مستولی
شده،‏ در میان ایشان نبوت میکرد.‏ باب
و چون همه کسانی که او را پیشتر می شناختند،‏
دیدند که اینک با پیامبران نبوت میکند،‏ مردم به
یکدیگر گفتند:‏ این چیست که براي پسر قَیس اتفاق
افتاده است؟ آیا شاؤل نیز از جملۀ پیامبران است؟
و یکی از حاضرین در جواب گفت:‏ اما پدر ایشان
کیست؟ از این جهت مثَل شد که آیا شاؤل نیز از
جملۀ پیامبران است؟
و چون از نبوت کردن فارغ شد،‏ به مکان بلند
آمد.‏
و عموي شاؤل به او و به خادمش گفت:‏ کجا رفته
بودید؟ او در جواب گفت:‏ براي جستن الاغها؛ و چون
دیدیم که نیستند،‏ نزد سموئیل رفتیم.‏
عموي شاؤل گفت:‏ مرا بگو که سموئیل به شما
چه گفت؟
16. شاؤل به عموي خود گفت:‏ ما را واضحاً‏ خبر داد
که الاغها پیدا شده است.‏ لیکن دربارة امر سلطنت که
سموئیل به او گفته بود،‏ او را مخبر نساخت.‏
و سموئیل قوم را در مصفَه به حضور یهوه خواند
و به فرزنداناسرائیل گفت:‏ یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏
چنین میفرماید:‏ من اسرائیل را از مصر برآوردم،‏ و شما
13 ،16
باب 8 ،13
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.17
.18
19 ،35
- 268 -

.4
.5
.6
را از دست مصریان و از دست همه ممالکی که بر شما
ظلم نمودند،‏ رهایی دادم.‏
و شما امروز خداي خود را که شما را از تمامی
بدیها و مصیبتهاي شما رهانید،‏ اهانت کرده،‏ او را
گفتید:‏ پادشاهی براي ما انتخاب نما.‏ پ س هماکنون با
قومهاي و هزارههاي خود به حضور یهوه حاضر شوید.‏
اول سموئیل
.19
7 ،8 باب
.20
و چون سموئیل همه قومهاي اسرائیل را حاضر
کرد،‏ قوم بنیامین گرفته شد.‏
و قوم بنیامین را با قبایل ایشان نزدیک آورد،‏ و
قبیلۀ مطْرِي گرفته شد ‏.و شاؤُل پسر قَیس گرفته شد،‏
و چون او را طلبیدند،‏ نیافتند.‏
پس بار دیگر از یهوه سؤال کردند که آیا آن مرد
به اینجا دیگر خواهد آمد؟ یهوه در جواب فرمود:‏ اینک
او خود را در میان اسبابها پنهان کرده است.‏
و دویده،‏ او را از آنجا آوردند،‏ و چون در میان قوم
بایستاد،‏ از تمامی قوم از کتف به بالا بلندتر بود.‏ باب
،9
.21
.22
.23
2
.24
و سموئیل به تمامی قوم گفت:‏ آیا شخصی را که
یهوه برگزیده است،‏ ملاحظه نمودید که در تمامی قوم
مثل او کسی نیست؟ و تمامی قوم صدا زده،‏ گفتند:‏
پادشاه زنده بماند!‏ اول پادشاهان
پس سموئیل رسوم سلطنت را به قوم بیان کرده،‏
در کتاب نوشت،‏ و آن را به حضور یهوه گذاشت.‏ و
سموئیل هرکس از تمامی قوم را به خانه اش روانه
نمود.‏ باب ؛ تثنیه
و سموئیل نیز به خانۀ خود به جِبعه رفت و
لشکري از کسانی که خدا دل ایشان را برانگیخت،‏
همراه وي رفتند.‏
اما بعضی پسران بلیعال گفتند:‏ این شخص چگونه
ما را برهاند؟ و او را حقیر شمرده،‏ هدیه برایش
نیاوردند.‏ اما او هیچ نگفت.‏ باب
25 ،1
12 ،11
16 ،17
11 ،8
.25
.26
.27
11
.1
و ناحاش عمونی برآمده،‏ در برابر یابیش جِلْعاد اُردو
زد؛ و همه اهل یابیش به ناحاش گفتند:‏ با ما عهد ببند
و تو را بندگی خواهیم نمود.‏ باب
ناحاش عمونی به ایشان گفت:‏ به این شرط با شما
عهد خواهم بست که چشمان راست همه شما کنده
شود،‏ و این را بر تمامی اسرائیل عار خواهم ساخت.‏ ارمیا
11 ،31
.2
7 ،39
.3
و بزرگان یابیش به وي گفتند:‏ ما را
هفت روز مهلت
بده تا رسولان به تمامی مرزهاي اسرائیل بفرستیم،‏ و
اگر براي ما رهاننده اي نباشد،‏ نزد تو بیرون خواهیم
آمد.‏
پس رسولان به تپه شاؤل آمده،‏ این سخنان را به
گوش قوم رسانیدند،‏ و تمامی قوم صداي خود را بلند
کرده،‏ گریستند.‏
و اینک شاؤل در عقب گاوان از صحرا می آمد،‏ و
شاؤل گفت:‏ قوم را چه شده است که میگریند؟ پس
سخنان مردان یابیش را به او باز گفتند.‏
و چون شاؤل این سخنان را شنید روح خدا بر وي
مستولی گشته،‏ خشمش به شدت افروخته شد.‏ باب
،16
13
7
.8
.9
سپ.‏ یک جفت گاو را گرفته،‏ آنها را پاره پاره نمود و
به دست قاصدان به تمامی مرزهاي اسرائیل فرستاده،‏
گفت:‏ هر که در عقب شاؤل و سموئیل بیرون نیاید،‏ به
گاوان او چنین کرده شود.‏ آنگاه ترس یهوه بر قوم افتاد
که مثل مرد واحد بیرون آمدند.‏
و ایشان را در بازق شمرد و فرزنداناسرائیل سیصد
هزار نفر و مردان یهودا سی هزار بودند.‏
پس به رسولانی که آمده بودند گفتند:‏ به مردمان
یابیش جِلْعاد چنین گویید:‏ فردا وقتی که آفتاب گرم
شود،‏ براي شما خلاصی خواهد شد.‏ و رسولان آمده،‏
به اهل یابیش خبر دادند،‏ پس ایشان شاد شدند.‏
و مردان یابیش گفتند:‏ فردا نزد شما بیرون
خواهیم آمد تا هرچه در نظرتان پسند آید به ما بکنید.‏
و در فرداي آن روز شاؤل قوم را به سه فرقه
تقسیم نمود و ایشان در پاس صبح به میان لشکرگاه
آمده،‏ عمونیان را تا گرم شدن آفتاب میزدند،‏ و
باقیماندگان پراکنده شدند به حدي که دو نفر از
ایشان در یک جا نماندند.‏
و قوم به سموئیل گفتند:‏ کیست که گفته است آیا
شاؤل بر ما سلطنت نماید؟ آن کسان را بیاورید تا
ایشان را بکشیم.‏ باب
اما شاؤل گفت:‏ کسی امروز کشته نخواهد شد زیرا
که یهوه امروز در اسرائیل نجات به عمل آوردهاست.‏
27 ،10
.10
.11
.12
.13
25 ،14 باب
.14
و سموئیل به قوم گفت:‏ بیایید تا به جِلْجال برویم
و سلطنت را در آنجا از سر نو برقرار کنیم.‏ باب
پس تمامی قوم به جِلْجال رفتند،‏ و آنجا در
جِلْجال،‏ شاؤل را به حضور یهوه پادشاه ساختند،‏ و در
آنجا قربانیهاي صلح به حضور یهوه قربانی نموده،‏
شاؤل و تمامی مردمان اسرائیل در آنجا شادي عظیم
8 ،10
.15
- 269 -

نی
يرو
يرو
هرا
نی
14
باب نمودند.‏
اول سموئیل
1 ،12
12
.1
و سموئیل به تمامی اسرائیل گفت:‏ اینک قول شما
را در هرآنچه به من گفتید،‏ شنیدم و پادشاهی بر شما
نصب نمودم.‏ باب ؛
و حال اینک پادشاه پیش روي شما راه میرود و من
پیر و مو سفید شده ام؛ و اینک پسران من با شما
میباشند،‏ و من از جوانی ام تا امروز پیش روي شما
رفت و آمد نموده ام.‏
اینک من حاضرم؛ پس به حضور یهوه و مسحشده
او بر من شهادت دهید که گاو که را گرفتم و الاغ که
را گرفتم و بر که ظلم نموده،‏ که را ستم کردم و از
دست که رشوه گرفتم تا چشمان خود را به آن کور
سازم و آن را به شما رد نمایم.‏ اعمال رسولان
گفتند:‏ بر ما ظلم نکرده اي و بر ماستم ننموده اي و
چیزي از دست کسی نگرفته اي.‏
به ایشان گفت:‏ یهوه بر شما شاهد است و
مسحشده او امروز شاهد است که چیزي در دست من
نیافته اید.‏ گفتند:‏ او شاهد است.‏
و سموئیل به قوم گفت:‏ یهوه است که موسی و
هارون را مقیم ساخت و پدران شما را از زمین مصر
برآورد.‏
سپ.‏ هماکنون حاضر شوید تا به حضور یهوه با شما
دربارة همۀ اعمال عادلۀ یهوه که با شما و با پدران
شما عمل نمود،‏ قضاوت نمایم.‏
یعقوب به مصر آمد و پدران شما نزد یهوه
التماس نمودند،‏ یهوه موسی و هارون را فرستاد که
پدران شما را از مصر بیرون آورده،‏ ایشان را در ا
مکان ساکن گردانیدند.‏ پیدایش
و چون یهوه خداي خود را فراموش کردند ایشان را
به دست سیسرا،‏ سردار لشکر حاصور،‏ و به دست
فلسطینیان و به دست پادشاه موآب فروخت که با آنها
جنگ کردند.‏ داوران
پس نزد یهوه فریاد برآورده،‏ گفتند گناه کرده ایم
زیرا یهوه را ترك کرده،‏ بعلیم و عشْتاروت را عبادت
نمودهایم؛ و حال ما را از دست دشمنان ما رهایی ده و
تو را عبادت خواهیم نمود.‏ باب ؛ داوران
سپ.‏ یهوه یرُبعل و بدان و یفْتاح و سموئیل را
فرستاده،‏ شما را از دست دشمنان شما که در اطراف
شما بودند،‏ رهانید و در اطمینان ساکن شدید.‏ داوران
29 .2 ،11 ؛
؛ اول سموئیل
10 ،7
.12
و چون دیدید که ناحاش،‏ پادشاه پسرانعمون،‏ بر
شما می آید به من گفتید:‏ نه بلکه پادشاهی بر ما
سلطنت نماید،‏ و حال آنکه یهوه،‏ خداي شما،‏ پادشاه
شما بود.‏ باب
و هماکنون اینک پادشاهی که برگزیدید و او را
طلبیدید.‏ و همانا یهوه براي شما پادشاهی انتخاب
نموده است.‏
اگر از یهوه ترسیده،‏ او را عبادت نمایید و قول او
را بشنوید و از فرمان یهوه سرکشی نورزید،‏ و هم شما
و هم پادشاهی که بر شما سلطنت میکند،‏ یهوه،‏ خداي
خود را پی نمایید،‏ خوب.‏
و اما اگر صداي یهوه را نشنوید و از فرمان یهوه
نافرمانی ورزید،‏ آنگاه دست یهوه چنانکه به ضد پدران
شما بود،‏ به ضد شما نیز خواهدبود.‏ خروج
سپ.‏ هماکنون بایستید و این کار عظیم را که یهوه
به نظر شما بجا می آورد،‏ ببینید.‏
آیا امروز وقت درو گندم نیست؟ از یهوه استدعا
خواهم نمود و او رعدها و باران خواهد فرستاد تا بدانید
و ببینید که شرارتی که از طلبیدن پادشاه براي خود
نمودید در نظر یهوه عظیم است.‏
پس سموئیل از یهوه خواهش نمود و یهوه در
همان روز رعدها و باران فرستاد،‏ و تمامی قوم از یهوه
و سموئیل بسیار ترسیدند.‏
و تمامی قوم به سموئیل گفتند:‏ براي بندگانت از
یهوه،‏ خداي خود استدعا نما تا نمیریم،‏ زیرا که بر
تمامی گناهان خود این بدي را افزودیم که براي خود
پادشاهی طلبیدیم.‏ خروج
و سموئیل به قوم گفت:‏ مترسید!‏ شما تمامی ا
بدي را کرده اید،‏ لیکن از پی یهوه برنگردید،‏ بلکه
یهوه را به تمامی دل خود عبادت نمایید.‏
و در عقب چیزهاي باطلی که منفعت ندارد و
رهایی نتواند داد،‏ چونکه باطل است،‏ برنگردید.‏ تثنیه
،32
3 ،9
28 ،9
5 ،8
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
.20
.21
37
.22
زیرا یهوه به خاطر نام عظیم خود قوم خود را
ترك نخواهد نمود،‏ چونکه یهوه را پسند آمد که شما
را براي خود قومی سازد.‏
و اما من،‏ حاشا از من که به یهوه گناه ورزیده،‏
ترك دعا کردن براي شما نمایم،‏ بلکه نیکو و راست
را به شما تعلیم خواهم داد.‏ باب
لیکن از یهوه بترسید و او را به راستی به تمامی
دل خود عبادت نمایید و در کارهاي عظیمی که براي
8 ،7
.23
.24
،6
33 ،20
10 ،10
6 ،46
6 ،7
15 ،11
22 .7 ،8
2 ،4
.2
.3
.4
.5
.6
7
8. چون
.9
.10
11
- 270 -

یس
هرا
هرا
هرا
یان
نبا
یم
تی
شما کرده است،‏ تفکر کنید.‏ دوم پادشاهان
و اما اگر شرارت ورزید،‏ هم شما و هم پادشاه
شما،‏ هلاك خواهید شد.‏
اول سموئیل
39 ،17
.25
13
.1
و شاؤل ساله بود که پادشاه شد.‏ و دو سال بر
اسرائیل سلطنت نموده بود،‏
براي خود سه هزار نفر از اسرائیل برگزید،‏ و
از ایشان دو هزار با شاؤل در مخْماس و در کوه
بیتئیل بودند،‏ و یک هزار با یوناتان در جِبعه بنیامین.‏
و اما هرکس از بقیۀ قوم را به خیمه اش فرستاد.‏
و یوناتان نگهبان فلسطینیان را که در جِبعه بودند،‏
شکست داد.‏ و فلسطینیان این را شنیدند.‏ و شاؤل در
تمامی زمین شیپور نواخته،‏ گفت که اي عبرانیان
بشنوید!‏
و چون تمامی اسرائیل شنیدند که شا ؤل نگهبان
فلسطینیان را شکست داده است،‏ و اینکه اسرائیل نزد
فلسطینیان متعفن شده اند،‏ قوم نزد شاؤل در جِلْجال
جمع شدند.‏
و فلسطینیان سی هزار ارابه و شش هزار سوار و
خلقی را که مثل ریگ کنارة دریا بیشمار بودند،‏ جمع
کردند تا با اسرائیل جنگ نمایند،‏ و برآمده،‏ در
مخْماس به طرف شرقی بیت-آون اُردو زدند.‏ داوران
و چون اسرائیلیان را دیدند که در تنگی هستند زیرا
که قوم بیمناك بودند،‏ پس ایشان خود را در غارها و
بیشه ها و گَریوه ها و حفره ها و صخره ها پنهان
کردند.‏
و بعضی از عبرانیان از اردن به زمین جاد و جِلْعاد
عبور کردند.‏ و شاؤل هنوز در جِلْجال بود و تمامی قوم
در عقب اولرزان بودند.‏
سپ.‏ هفت روز موافق وقتی که سموئیل تعیین
نموده بود،‏ درنگ کرد.‏ اما سموئیل به جِلْجال نیامد و
قوم از او پراکنده می شدند.‏ باب
و شاؤل گفت:‏ قرب سوختنی و قربانیهاي صلح را
نزد من بیاورید.‏ و قربانی سوختنی را گذرانید.‏
و چون از گذرانیدن قربانی سوختنی فارغ شد،‏
اینک سموئیل برسید و شاؤل به جهت خوشامدگوئی،‏
به استقبال وي بیرون آمد.‏
و سموئیل گفت:‏ چه کردي؟ شاؤل گفت:‏ چون
دیدم که قوم از نزد من پراکنده شوند و تو در
روزهاي معین نیامدي و فلسطینیان در مخْماس جمع
شده اند،‏
پس گفتم:‏ هماکنون فلسطینیان بر من در جِلْجال
فرود خواهند آمد،‏ و من رضامندي یهوه را نطلبیدم.‏
پس خویشتن را مجبور ساخته،‏ قربانی سوختنی را
گذرانیدم.‏ لاویان
و سموئیل به شاؤل گفت:‏ احمقانه عمل نمودي و
امري که یهوه خدایت به تو امر فرموده است،‏ بجا
نیاوردي،‏ زیرا که حال یهوه سلطنت تو را بر اسرائیل
تا به ابد برقرار میداشت.‏
لیکن هماکنون سلطنت تو استوار نخواهد ماند و
یهوه به جهت خویش مردي موافق دل خود طلب
نموده است،‏ و یهوه او را مأمور کرده است که پیشواي
قوم وي باشد،‏ چونکه تو فرمان یهوه را نگاه نداشتی.‏
5 ،17
.12
.13
.14
اعمال رسولان 13،
22
.15
و سموئیل برخاسته،‏ از جِلْجال به جِبعه بنیامین
آمد.‏ و شاؤل قومی را که همراهش بودند به قدر
ششصد نفر سان دید.‏
و شاؤل و پسرش یوناتان و قومی که با ایشان
حاضر بودند در جِبعه بنیامین ماندند،‏ و فلسطینیان در
مخْماس اردو زدند.‏
وتاراج کنندگان از اُردوي فلسطینیان در سه فرقه
بیرون آمدند که یک فرقه از ایشان به عفْرَه به
زمین شُوعال توجه نمودند.‏
و فرقۀ دیگر به ب ‏-حورون میل کردند.‏ و
فرقۀ سوم به مرزي که مشرف بر درة صبوعیم به
جانب بیابان است،‏ توجه نمودند.‏
و در تمام زمین اسرائیل آهنگري یافت نمی شد،‏
زیرا که فلسطینیان میگفتند:‏ مبادا عبرانیان براي خود
شمشیر یا نیزه بسازند.‏ داوران
و همه اسرائیلیان نزد فلسطینیان فرود میآمدند
تا هر کس بیل و گاوآهن و تبر و داس خود را تیز کند.‏
اما به جهت بیل و گاوآهن و چنگال سه دندانه و
تبر و براي تیز کردن گاوآهن،‏ سوهان داشتند.‏
و در روز جنگ،‏ شمشیر و نیزه در دست تمامی
قومی که با شاؤل و یوناتان بودند یافت نشد،‏ اما نزد
شاؤل و پسرش یوناتان بود.‏
و نگه فلسطینیان به اردوگاه مخْماس بیرون
آمدند.‏
8 ،5
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
14
1. و روزي
واقع شد که یوناتان پسر شاؤل به جوان
12 ،7
8 ،10
2. شاؤل
.3
.4
.5
.6
.7
8
.9
.10
.11
- 271 -

هآن
یان
نی
یک
یم
یان
یان
سلاحدار خود گفت:‏ بیا تا به نگهبان فلسطینیان که به 14.
آن طرفند بگذریم.‏ اما پدر خود را خبر نداد.‏
و شاؤل در کنارة تپه زیر درخت اناري که در
مغْرُون است،‏ ساکن بود و قومی که همراهش بودند،‏
حدوداً‏ ششصد نفر بودند.‏
و اخَیا پسر اَخیطوب برادر ایخابود پسرفینَحاس پسر
عیلی،‏ کاهن یهوه ، در شیلوه با ایفود پوشش داده شده
بود،‏ و قوم از رفتن یوناتان خبر نداشتند.‏ باب
و در میان اردوگاههایی که یوناتان میخواست از آنها
نزد نگهبان فلسطینیان بگذرد،‏ یک صخرة تیز به ا
طرف و یک صخرة تیز به آن طرف بود،‏ که اسم ی
بوصیص و اسم دیگري سنَه بود
و یکی از این صخره ها به طرف شمال در برابر
مخْماس ایستاده بود،‏ و دیگري به طرف جنوب در
برابر جِبعه.‏
و یوناتان به جوان سلاحدار خود گفت:‏ بیا نزد
نگهبان این ختنه نشدهها بگذریم؛ شاید یهوه براي ما
عمل کند،‏ زیرا که یهوه را از ره دن با زیاد یا با
کم مانعی نیست.‏ داوران ؛ دوم تواریخ
و سلاحدارش به وي گفت:‏ هر چه در دلت باشد،‏
عمل نما.‏ پیش برو؛ اینک من به خواست تو با تو
هستم.‏
و یوناتان گفت:‏ اینک ما به طرف این مردمان گذر
نماییم و خود را به ا ظاهر سازیم،‏
اگر به ما چنین گویند:‏ بایستید تا نزد شما برسیم،‏
آنگاه در جاي خود خواهیم ایستاد و نزد ایشان
نخواهیم رفت.‏ پیدایش
اما اگر چنین گویند که نزد ما برآیید،‏ آنگاه
خواهیم رفت زیرا یهوه ایشان را به دست ما تسلیم
نموده است؛ و به جهت ما،‏ این علامت خواهد بود.‏
پس هر دو ایشان خویشتن را به نگهبان
فلسطینیان ظاهر ساختند و فلسطینیان گفتند:‏ این ک
عبرانیان از حفره هایی که خود را در آنها پنهان
ساخته اند،‏ بیرون می آیند.‏
و نگهبانان،‏ یوناتان و سلاحدارش را خطاب کرده،‏
گفتند:‏ نزد ما برآیید تا چیزي به شما نشان دهیم.‏ و
یوناتان به سلاحدار خود گفت که در عقب من بیا زیرا
یهوه ایشان را به دست اسرائیل تسلیم نموده است.‏
و یوناتان به دست و پاي خود نزد ایشان بالا رفت
و سلاحدارش در عقب وي،‏ و ایشان پیش روي یوناتان
افتادند و سلاحدارش در عقب اومی کُشت.‏ لاویان
اول سموئیل
و این کشتار اول که یوناتان و سلاحدارش کردند
به قدر بیست نفر بود در نزدیک نصف شخم یک جفت
گاو زمین.‏
و در اردو و صحرا و در تمامی قوم وحشت
عظیمی در افتاد و نگهبانان و تاراجکنندگان نیز ترسان
شدند و زمین متزلزل شد،‏ پس وحشت عظیمی واقع
گردید.‏
و دیده بانان شاؤل در جِبعه بنیامین نگاه کردند و
اینک آن انبوه گداخته شده،‏ به هر طرف پراکنده
شدند.‏
و شاؤل به قومی که همراهش بودند،‏ گفت:‏
هماکنون تحقیق کنید و ببینید از ما که بیرون رفته
است؟ پس تحقیق کردند،‏ دیدند یوناتان و سلاحدارش
حاضر نبودند.‏
و شاؤل به اَخیا گفت:‏ صندوق خدا را نزدیک بیاور.‏
زیرا صندوق خدا در آن وقت همراه فرزنداناسرائیل
بود.‏ باب
و اتفاق افتاد چون شاؤل با کاهن سخن میگفت
که هیاهو در اُردوي فلسطینیان زیاده و زیاده میشد،‏ و
شاؤل به کاهن گفت:‏ دست خود را نگاهدار.‏
و شاؤل و تمامی قومی که با وي بودند جمع شده،‏
به جنگ آمدند،‏ و اینک شمشیر هر کس به ضد
رفیقش بود و آشفتگی بسیار عظیمی بود.‏ داوران ؛
22 ،7
3 ،4
.15
.16
.17
.18
.19
.20
22 20، دوم تواریخ
.21
و عبرانی که قبل از آن با فلسطینیان بودند و
همراه ایشان از اطراف به اُردو آمده بودند،‏ ایشان نیز
نزد اسرائیلی که با شاؤل و یوناتان بودند،‏ برگشتند.‏
و تمامی مردان اسرائیل نیز که خود را در
کوهستان افرایم پنهان کرده بودند،‏ چون شنیدند که
فلسطینیان فرار کردند،‏ ایشان را در جن گ تعقیب
نمودند.‏
سپ.‏ یهوه در آن روز اسرائیل را نجات داد و جنگ
تا بیت-آون رسید.‏
و مردان اسرائیل آن روز در تنگی بودند زیرا که
شاؤل قوم را قسم داده،‏ گفته بود:‏ تا من از دشمنان
خود انتقام نگرفته باشم،‏ لعنت شده باد کسی که تا
شام غذا بخورد.‏ و تمامی قوم غذا نچشیدند.‏
و تمامی قوم به جنگلی رسیدند که در آنجا عسل
بر روي زمین بود.‏
و چون قوم به جنگل داخل شدند،‏ اینک عسل می
چکید اما هیچکس دست خود را به دهانش نبرد زیرا
قوم از قَسم ترسیدند.‏
.22
23
.24
.25
.26
21 .19 ،4
7 ،26
11 ،14
7 ،7
14 ،24
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 272 -

هآن
يجا
ین
.39
اول سموئیل
.27
لیکن یوناتان هنگامی که پدرش به قوم قسم
میداد،‏ نشنیده بود؛ پس نوك عصایی را که در دست
داشت دراز کرده،‏ آن را به کندوي عسل فرو برد،‏ و
دست خود را به دهانش برده،‏ چشمان او روشن
گردید.‏
و شخصی از قوم به او توجه نموده،‏ گفت:‏ پدرت
قوم را قسم سخت داده،‏ گفت:‏ لعنت شده باد کسی که
امروز طعام خورد.‏ و قوم بیتاب شده بودند.‏
و یوناتان گفت:‏ پدرم زمین را مضطرب ساخته
است؛ هماکنون ببینید که چشمانم چه قدر روشن
شده است که اندکی از این عسل چشیده ام.‏
و چه قدر زیاده اگر امروز قوم از غارت دشمنان
خود که یافته اند بدون خودداري میخوردند،‏ آیا
شکست فلسطینیان بسیار زیاده نمیشد؟
و در آن روز فلسطینیان را از مخماس تا اَیلُون
فراري ساختند و قوم بسیار بیتاب شدند.‏
و قوم بر غنیمت حمله کرده،‏ از گوسفندان و
گاوان و گوساله ها گرفته،‏ بر زمین کشتند و قوم آنها
را با خون خوردند.‏
و شاؤل را خبر داده،‏ گفتند:‏ اینک قوم به یهوه
گناه ورزیده،‏ با خون میخورند.‏ گفت:‏ شما خیانت
ورزیده اید.‏ امروز سنگی بزرگ نزد من بغلطانید.‏
و شاؤل گفت:‏ خود را در میان قوم پراکنده
ساخته،‏ به ایشان بگویید:‏ هر کس گاو خود و هر کس
گوسفند خود را نزد من بیاورد و در اینجا قربانی
نموده،‏ بخورید و به خدا گناه نورزیده،‏ با خون مخورید.‏
و تمامی قوم در آن شب هر کس گاوش را با خود
آورده،‏ در آنجا قربانی کردند.‏
و شاؤل قربانگاهی براي یهوه بنا کرد و این
قربانگاه اول بود که براي یهوه بنا نمود.‏
و شاؤل گفت:‏ امشب در عقب فلسطینیان برویم و
ا را تا روشنایی صبح غارت کرده،‏ از ایشان هیچکس
را باقی نگذاریم.‏ ایشان گفتند:‏ هر چه در نظرت پسند
آید بکن.‏ و کاهن گفت:‏ در اینجا به خدا نزدیکی
بجوییم.‏
و شاؤل از خدا سؤال نمود که آیا از عقب
فلسطینیان برویم و آیا ایشان را به دست اسرائیل
خواهی داد،‏ اما در آن روز او را جواب نداد.‏
آنگاه شاؤل گفت:‏ اي تمامی رؤساي قوم به اینجا
نزدیک شوید و بدانید و ببینید که امروز این گناه در
چه چیز است.‏
زیرا قسم به حیات یهوه رهانندة اسرائیل که اگر
در پسرم یوناتان هم باشد،‏ حتماً‏ خواهد مرد.‏ لیکن از
تمامی قوم هیچکس به او جواب نداد.‏
پس به تمامی اسرائیل گفت:‏ شما به یک طرف
باشید و من با پسر خود یوناتان به یک طرف باشیم.‏ و
قوم به شاؤل گفتند:‏ هر چه در نظرت پسند آید،‏ بکن.‏
و شاؤل به یهوه،‏ خداي اسرائیل گفت:‏ قرعه اي
راست بده.‏ پ س یوناتان و شاؤل گرفته شدند و قوم رها
گشتند.‏ یوشع
و شاؤل گفت:‏ در میان من و پسرم یوناتان قرعه
بیندازید.‏ و یوناتان گرفته شد.‏
و شاؤل به یوناتان گفت:‏ مرا خبر ده که چه کرده
اي؟ و یوناتان به او خبر داده،‏ گفت:‏ به نوك عصایی که
در دست دارم اندکی عسل چشیدم.‏ و اینک باید
بمیرم؟ یوشع
و شاؤل گفت:‏ خدا چنین بلکه زیاده از این بکند
اي یوناتان!‏ زیرا حتماً‏ خواهی مرد.‏ اول پادشاهان ؛
اما قوم به شاؤل گفتند:‏ آیا یوناتان که نجات
عظیم را در اسرائیل کرده است،‏ باید بمیرد؟ هرگز!‏
قسم به حیات یهوه که مویی از سرش به زمین نخواهد
افتاد زیرا که امروز با خدا عمل نموده است.‏ پس قوم
یوناتان را خلاص نمودند که نمرد.‏ دوم سموئیل
و شاؤل از تعقیب فلسطینیان باز آمد و
فلسطینیان به خود رفتند.‏
و شاؤل عنانِ‏ سلطنت اسرائیل را به دست گرفت
و با همه دشمنان اطراف خود،‏ یعنی با موآب و
بنیعمون و اَدوم و ملوك صوبه و فلسطینیان جن گ
کرد و به هر طرف که توجه مینمود،‏ غالب میشد.‏
و به دلیري عمل مینمود و عمالیقیان را شکست
داده،‏ اسرائیل را از دست تاراج کنندگان ایشان رهانید.‏
و پسران شاؤل،‏ یوناتان و یشوِي و ملْکیشو بودند.‏
و اسمهاي دخترانش این است:‏ اسم نخستزادهاش
میرَب و اسم کوچک میکال.‏ اول تواریخ
و اسم زن شاؤل اَخینوعام،‏ دختر اَخیمعاص،‏ بود و
اسم سردار لشکرش اَبنیر پسر ر،‏ عموي شاؤل بود.‏
2 ،19
23 ،2
11 ،14 ؛ 10 ،23
33 ،9
16 ،7
19 ،7
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.50
5 ،26 ؛ 55 ،17 باب
.51
و قَیس پدر شاؤل بود و نیر پدر اَبنیر و پسر
اَبیئیل بود.‏
و در تمامی روزهاي شاؤل با فلسطینیان جن گ
سخت بود و هر صاحب قوت و صاحب شجاعت که
شاؤل میدید،‏ او را نزد خود می آورد.‏
.52
لاویان 17 ،3
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
- 273 -

يرو
هلَ‏
اول سموئیل
15
.1
و سموئیل به شاؤل گفت:‏ یهوه مرا فرستاد که ترا
مسح نمایم تا بر قوم او اسرائیل پادشاه شوي.‏ پس
هماکنون صداي کلام یهوه را بشنو.‏ باب
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ آنچه عمالیق به
اسرائیل کرد،‏ بخاطر داشته ام که چگونه هنگامی که از
مصر برمیآمد،‏ با او در راه مقاومت کرد.‏ خروج ؛ اعداد
8 ،17
1 ،10
.2
17 ،25 ؛ تثنیه 20 ،24
3
سپ.‏ هماکنون برو و عمالیق را شکست داده،‏ همه
دارائی ایشان را کلاً‏ نابود ساز،‏ و بر ایشان شفقت مفرما
بلکه مرد و زن و طفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و
شتر و الاغ را بکُش.‏ خروج
پس شاؤل قوم را طلبید و از ایشان دویست هزار
پیاده و ده هزار مرد از یهودا در طَلایم سان دید.‏
و شاؤل به شهر عمالیق آمده،‏ در دره کمین
گذاشت.‏
و شاؤل به قینیان گفت:‏ بروید و برگشته،‏ از میان
عمالَقَه دور شوید،‏ مبادا شما را با ایشان هلاك سازم و
حال آنکه شما با همۀ فرزنداناسرائیل هنگامی که از
مصر برآمدند،‏ احسان نمودید.‏ پس قینیان از میان
عمالَقَه دور شدند.‏
و شاؤل عمالَقَه را از حوِی تا شور که در برابر مصر
است،‏ شکست داد.‏ اول تواریخ
و اَجاج پادشاه عمالیق را زنده گرفت و تمامی خلق
را به دم شمشیر،‏ کلاً‏ هلاك ساخت.‏ یوشع
و اما شاؤل و قوم اجاج را و بهترین گوسفندان و
گاوان و حیوانات پروار و بره ها و هر چیز خوب را
دریغ نموده،‏ نخواستند آنها را هلاك سازند.‏ لیکن هر
چیز خوار و بی قیمت را کلاً‏ نابود ساختند.‏
و کلام یهوه بر سموئیل نازل شده،‏ فرمود:‏
پشیمان شدم که شاؤل را پادشاه ساختم زیرا از
پی من برگشته،‏ کلام مرا بجانیاورده است.‏ و
سموئیل خشمناك شده،‏ تمامی شب نزد یهوه فریاد
برآورد.‏
و بامدادان سموئیل برخاست تا شاؤل را ملاقات
نماید و سموئیل را خبر داده،‏ گفتند که شاؤل به
کَرْمل آمد و اینک براي خود ستونی یادگاري نصب
نمود و دور زده،‏ گذشت و در جِلْجال برگشته است.‏
و چون سموئیل نزد شاؤل رسید،‏ شاؤل به او
گفت:‏ برکت یهوه بر تو باد!‏ من فرمان یهوه را بجا
آوردم.‏ داوران ؛ روت 3،
14. سموئیل گفت:‏ پس این صداي گوسفندان در
گوش من و بانگ گاوان که من میشنوم چیست؟
15. شاؤل گفت:‏ اینها را از عمالَقَه آورده اند زیرا قوم
بهترین گوسفندان و گاوان را دریغ داشتند تا براي
یهوه خدایت قربانی نمایند،‏ و بقیه را کلاً‏ هلاك
ساختیم.‏
سموئیل به شاؤل گفت:‏ تأمل نما تا آنچه یهوه
دیشب به من فرمود به تو بگویم.‏ او وي را گفت:‏ بگو.‏
و سموئیل گفت:‏ هنگامی که تو در نظر خود
کوچک بودي،‏ آیا رئیس قومهاي اسرائیل نشدي و آیا
یهوه تو را مسح نکرد تا بر اسرائیل پادشاه شوي؟ باب
،9
.16
.17
21
.18
و یهوه تو را به راهی فرستاده،‏ فرمود:‏ این عمالَقَه
گناهکار را کلاً‏ هلاك ساز و با ایشان جنگ کن تا نابود
شوند.‏
پس چرا صداي یهوه را نشنیدي بلکه بر غنیمت
هجوم آورده،‏ آنچه را که در نظر یهوه بد است عمل
نمودي؟
20. شاؤل به سموئیل گفت:‏ صداي یهوه را شنیدم و
به راهی که یهوه مرا فرستاد،‏ رفتم و اَجاج،‏ پادشاه
عمالَقَه را آوردم و عمالَقَه را کلاً‏ هلاك ساختم.‏
اما قوم از غنیمت،‏ گوسفندان و گاوان،‏ یعنی
بهترین آنچه حرام شده بود،‏ گرفتند تا براي یهوه
خدایت در جِلْجال قربانی بگذرانند.‏
سموئیل گفت:‏ آیا یهوه به قربانیهاي سوختنی
و قربانیها خوشنود است یا به اطاعت فرمان یهوه
؟ اینک اطاعت از قربانیها و گوش گرفتن از پیه
قوچها نیکوتر است.‏ هوشع ؛ متی ؛
زیرا که نافرمانی مثل گناه جادوگري است و
گردنکشی مثل بت پرستی و بیخدایی است.‏ چونکه
کلام یهوه را ترك کردي،‏ او نیز تو را از سلطنت رد
نمود.‏ باب
و شاؤل به سموئیل گفت:‏ گناه کردم زیرا از فرمان
یهوه و سخن تو تجاوز نمودم چونکه از قوم ترسیده،‏
قول ایشان را شنیدم.‏ دوم سموئیل
پس حال تمنا اینکه گناه مرا عفو نمایی و با من
برگردي تا یهوه را عبادت نمایم.‏
26. سموئیل به شاؤل گفت:‏ با تو برنمی گردم.‏ چونکه
کلام یهوه را ترك نموده اي،‏ یهوه نیز تو را از پادشاه
بودن بر اسرائیل رد نموده است.‏ دوم سموئیل
و چون سموئیل برگشت تا روانه شود،‏ او دامن
7 ،12
15 ،7
13 ،9
13 ،12
6 ،6
1 ،16
.19
.21
.22
.23
.24
.25
.27
23 ،8
43 ،5
14 ،17
10
2 ،17
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 274 -

يسا
یآم
جامۀ او را بگرفت که پاره شد.‏
و سموئیل وي را گفت:‏ امروز یهوه سلطنت
اسرائیل را از تو پاره کرده،‏ آن را به همسایه ات که از
تو بهتر است،‏ داده است.‏ باب
و نیز شکوه اسرائیل دروغ نمی گوید،‏ و تغییر به
ارادة خود نمی دهد زیرا او انسان نیست که به ارادة
خود تغییر دهد.‏
گفت:‏ گناه کردهام،‏ حال تمنا اینکه مرا به حضور
بزرگان قومم و به حضور اسرائیل محترم داري و همراه
من برگردي تا یهوه خدایت را عبادت نمایم.‏
پس سموئیل برگشت و شا ؤل را دنبال کرده،‏ و
شاؤل یهوه را عبادت نمود.‏
و سموئیل گفت:‏ اجاج پادشاه عمالیق را نزد من
بیاورید.‏ و اجاج به خرمی نزد او آمد و اَجاج گفت:‏ به
درستی که تلخی موت گذشته است.‏
و سموئیل گفت:‏ چنانکه شمشیر تو زنان را بی
فرزندان کرده است،‏ همچنین مادر تو از میان زنان،‏ بی
فرزندان خواهد شد.‏ و سموئیل اجاج را به حضور یهوه
در جِلْجال پاره پاره کرد.‏
و سموئیل به رامه رفت و شاؤل به خانۀ خود به
جِبعه شاؤل برآمد.‏
و سموئیل براي دیدن شاؤل تا روز وفاتش دیگر
نیامد.‏ اما سموئیل براي شاؤل ماتم می گرفت،‏ و یهوه
پشیمان شده بود که شاؤل را بر اسرائیل پادشاه
ساخته بود.‏
اول سموئیل
17 ،28
اعداد 19 ،23
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
16
.1
و یهوه به سموئیل فرمود:‏ تا به کی تو براي شا ؤل
ماتم می گیري چونکه من او را از سلطنت نمودن بر
اسرائیل رد نمودم.‏ پ س روغندان خود را از روغن پر
کرده،‏ بیا تا تو را نزد ی بیت-لحمی بفرستم،‏ زیرا
که از پسرانش پادشاهی براي خود تعیین نموده ام.‏ باب
23 ،15
؛ اعمال رسولان 13،
22
.3
.4
2. سموئیل گفت:‏ چگونه بروم؟ اگر شاؤل بشنود مرا
خواهد کُشت.‏ یهوه فرمود:‏ گوساله اي همراه خود ببر و
بگو که به جهت گذرانیدن قربانی براي یهوه آمده ام.‏
و یسا را به قربانی دعوت نما،‏ و من تو را اعلام می
نمایم که چه باید بکنی،‏ و کسی را که به تو امر نمایم
براي من مسح نما.‏
و سموئیل آنچه را که یهوه به او گفته بود بجا
آورده،‏ به بیت-لحم آمد،‏ و بزرگان شهر لرزان شده،‏ به
استقبال او آمدند،‏ و گفتند:‏ آیا با صلح
18 ،9 پادشاهان
.5
.6
دوم یی؟
گفت:‏ با صلح به جهت قربانی گذرانیدن براي یهوه
آمده ام.‏ پس خود راتقدیس نموده،‏ همراه من به
قربانی بیایید.‏ و او یسا و پسرانش را تقدیس نموده،‏
ایشان را به قربانی دعوت نمود.‏
و آنهنگام که آمدند،‏ بر الیآب نظر انداخته،‏ گفت:‏
یقیناً‏ مسح شده یهوه به حضور وي است.‏ باب
اما یهوه به سموئیل فرمود:‏ به چهره اش و بلندي
قامتش نظر منما زیرا او را رد کرده ام،‏ چونکه یهوه
مثل انسان نمی نگرد،‏ زیرا که انسان به ظاهر می نگرد
و یهوه به دل می نگرد.‏ اعمال رسولان ؛ مزامیر
و یسا ابیناداب را خوانده،‏ او را از حضور سموئیل
گذرانید،‏ و او گفت:‏ یهوه این را نیز برنگزیده است.‏ باب
13 ،17
10 ،7
34 ،10
.7
.8
13 ،17
.9
و یسا شَماه را گذرانید و او گفت:‏ یهوه این را نیز
برنگزیده است.‏
و یسا هفت پسر خود را از حضور سموئیل گذرانید
و سموئیل به یسا گفت:‏ یهوه اینها را برنگزیده است.‏
و سموئیل به یسا گفت:‏ آیا پسرانت تمام شدند.‏
گفت:‏ کوچکتر هنوز باقی است و اینک او گله را می
چراند.‏ و سموئیل به یسا گفت:‏ بفرست و او را بیاور،‏
زیرا که تا او به اینجا نیاید نخواهیم نشست.‏ باب
پس فرستاده،‏ او را آورد،‏ و او سرخرو و نیکو چشم
و خوش چهره بود.‏ و یهوه فرمود:‏ برخاسته،‏ او را مسح
کن زیرا که همین است.‏ باب
پس سموئیل روغندان را گرفته،‏ او را در میان
برادرانش مسح نمود.‏ و از آن روز به بعد روح یهوه بر
داود وارد شد.‏ و سموئیل برخاسته،‏ به رامه رفت.‏ دوم
14 ،17
42 ،17
.10
.11
.12
.13
21 ،89 ؛ 71 ،78 ؛ مزامیر 8 ،7 سموئیل
؛ اعمال رسولان 13،
22
.14
و روح یهوه از شاؤل دور شد،‏ و روح بد از جانب
یهوه او را مضطرب می ساخت.‏ باب
و بندگان شاؤل وي را گفتند:‏ اینک روح بد از
جانب خدا تو را بیمناك می سازد.‏
پس آقاي ما بندگان خود را که به حضورت
هستند امر فرماید تا کسی را که بر بربط نواختن ماهر
باشد بجویند،‏ و چون روح بد از جانب خدا بر تو بیاید
به دست خود بنوازد،‏ و تو را نیکو خواهد شد.‏ دوم
10 ،18
.15
.16
15 ،3 پادشاهان
.17
و شاؤل به بندگان خود گفت:‏ هماکنون کسی را
که به نواختن ماهر باشد براي من پیدا کرده،‏ نزد من
بیاورید.‏
- 275 -

يسا
هقَ‏
هفَ‏
ین
ته
.9
اول سموئیل
.18
و یکی از خادمانش در جواب وي گفت:‏ اینک پسر
ی بیت-لحمی را دیدم که به نواختن ماهر و
صاحب شجاعت و مرد جنگ آزموده و خوش سخن و
شخص نیکو صورت است و یهوه با وي می باشد.‏
پس شاؤل قاصدان نزد یسا فرستاده،‏ گفت:‏ پسرت
داود را که با گوسفندان است،‏ نزد من بفرست.‏
آنگاه یسا یک بار الاغ از نان و یک مشگ شراب و
یک بزغاله گرفته،‏ به دست پسر خود داود نزد شا ؤل
فرستاد.‏
و داود نزد شاؤل آمده،‏ به حضور وي ایستاد و او
وي را بسیار دوست داشت و سلاحدار او شد.‏ باب
و شاؤل نزد یسا فرستاده،‏ گفت:‏ داود نزد من
بماند زیرا که به نظرم پسند آمد.‏
و اتفاق میفتاد هنگامی که روح بد از جانب خدا بر
شاؤل می آمد که داود بربط گرفته،‏ به دست خود می
نواخت،‏ و شاؤل را آرامش و سلامتی حاصل می شد و
روح بد از او میرفت.‏
1 ،18
.19
.20
.21
.22
.23
17
.1
.2
.3
.4
و فلسطینیان لشکر خود را براي جنگ جمع نموده،‏
در سوکُوه که در یهودیه است،‏ جمع شدند،‏ و در میان
سوکُوه و عزی در اَفَسدمیم اردو زدند.‏
و شاؤل و مردان اسرائیل جمع شده،‏ در دره ایلاه
اُردو زده،‏ به مقابلۀ فلسطینیان صف آرایی کردند.‏
و فلسطینیان بر کوه از یک طرف ایستادند،‏ و
اسرائیلیان بر کوه به طرف دیگر ایستادند،‏ و دره در
میان ایشان بود.‏
و از اُردوي فلسطینیان مرد مبارزي نامیده شده به
جلْیات که از شهر جت بود بیرون آمد،‏ و قدش شش
اندازه آرنج و یک وجب بود.‏ یوشع
و بر سر خود،‏ خود کلاه برنجی داشت و به زرة
سلفَ‏ ی ملبس بود،‏ و وزن زرهاش پنج هزار شکل برنج
بود.‏
و بر ساقهایش ساقبندهاي برنجین و در میان
کتفهایش سرنیزه برنجین بود.‏
و ساق نیزهایش مثل درخت بافته و سرنیزهاش
ششصد شکل آهن بود،‏ و سپردارش جلوي او میرفت.‏
و او ایستاده،‏ لشکرهاي اسرائیل را صدا زد و به
ایشان گفت:‏ چرا بیرون آمده،‏ صف آرایی نمودید؟ آیا
من فلسطینی نیستم و شما بندگان شاؤل؟ براي خود
شخصی برگزینید تا نزد من درآید.‏
اگر او بتواند با من جنگ کرده،‏ مرا بکشد،‏ ما
بندگان شما خواهیم شد،‏ و اگر من بر او غالب آمده،‏ او
را بکشم شما بندگان ما شده،‏ ما را بندگی خواهید
نمود.‏
و فلسطینی گفت:‏ من امروز لشکرهاي اسرائیل را
به ننگ می آورم.‏ شخصی به من بدهید تا با هم جنگ
نماییم.‏ دوم پادشاهان
و چون شاؤل و همه اسرائیلیان این سخنان
فلسطینی را شنیدند،‏ هراسان شده،‏ بسیار بترسیدند.‏
و داود پسر آن مرد افراتی بیت-لحم یهودا بود که
یسا نام داشت،‏ و او را هشت پسر بود،‏ و آن مرد در ایام
شاؤل در میان مردمان پیر و سالخورده بود.‏ باب
و سه پسر بزرگ یسا روانه شده،‏ در عقب شاؤل به
جنگ رفتند.‏ و اسم سه پسرش که به جنگ رفته
بودند:‏ نخستزاده اش اَلیآب و دومش اَبِیناداب و سوم
شَماه بود.‏
و داود کوچکتر بود و آن سه بزرگ در عقب شاؤل
رفته بودند.‏ باب
وداود از نزد شاؤل آمد و رفت میکرد تا گوسفندان
پدر خود را در بیت-لحم بچراند.‏
و آن فلسطینی صبح و شام می آمد و چهل روز
خود را ظاهر میساخت.‏
و یسا به پسر خود داود گفت:‏ هماکنون به ج
برادرانت یک ای از این غلۀ برشته و این ده قرص نان
را بگیر و به اردو نزد برادرانت بشتاب.‏
و این ده قطعۀ پنیر تازه را براي سردار هزارة
ایشان ببر و از سلامتی برادرانت بپرس و از ایشان
نشانی اي بگیر.‏
و شاؤل و آنها و همه مردان اسرائیل در درة ایلاه
بودند و با فلسطینیان جنگ میکردند.‏
پس داود بامدادان برخاسته،‏ گله را به دست
چوپان واگذاشت و برداشته،‏ چنانکه یسا او را امر
فرموده بود برفت،‏ و به سنگر اردو رسید وقتی که
لشکر به میدان بیرون رفته،‏ براي جنگ نعره میزدند.‏
و اسرائیلیان و فلسطینیان لشکر به مقابل لشکر
صف آرایی کردند.‏
و داود اسبابی را که داشت به دست نگاهبان
اسباب سپرد و به سوي لشکر دویده،‏ آمد و سلامتی
برادران خود را بپرسید.‏
و چون با ایشان گفتگو میکرد،‏ اینک آن مرد مبارز
فلسطینی جتّی که اسمش جلْیات بود،‏ از لشکر
1 ،16
16 .4 ،19
11 ،16
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
22 ،11
.5
.6
.7
.8
- 276 -

یک
نی
نی
هآن
فلسطینیان برآمده،‏ مثل پیش سخن گفت و داود
شنید.‏
و همه مردان اسرائیل چون آن مرد را دیدند،‏ از
حضورش فرار کرده،‏ بسیار ترسیدند.‏
و مردان اسرائیل گفتند:‏ آیا این مرد را که بالا
میآید،‏ دیدید؟ یقیناً‏ براي به ننگ آوردن اسرائیل بالا
میآید و هر که او را بکشد،‏ پادشاه او را از مال فراوان
ثروتمند سازد،‏ و دختر خود را به او دهد،‏ و خانۀ
پدرش را در اسرائیل آزاد خواهد ساخت.‏
و داود کسانی را که نزد او ایستاده بودند خطاب
کرده،‏ گفت:‏ به شخصی که این فلسطینی را بکُشد و
این ننگ را از اسرائیل بردارد چه خواهد شد؟ زیرا که
این فلسطینی ختنه نشده کیست که لشکرهاي خداي
زنده را به ننگ آورد؟
و قوم او را به همین سخنان خطاب کرده،‏ گفتند:‏
به شخصی که او را بکشد،‏ چنین خواهد شد.‏
و چون با مردمان سخن می گفتند،‏ برادر بزرگش
اَلیآب شنید و خشم اَلیآب بر داود افروخته شده،‏ گفت:‏
براي چه اینجا آمدي و آن گلۀ قلیل را در بیابان نزد
که گذاشتی؟ من تکبر و شرارت دل تو را میدانم زیرا
براي دیدن جنگ آمده اي.‏ باب
داود گفت:‏ هماکنون چه کار کردم؟ آیا علتی
نیست؟ باب
پس از وي به طرف دیگري رو گردانیده،‏ به همین
طور گفت و مردمان او را مثل پیشتر جواب دادند.‏
و چون سخنانی که داود گفت،‏ شنیده شد،‏ شاؤل
را خبر دادند و او وي را طلبید.‏
و داود به شاؤل گفت:‏ دل کسی به سبب او نیفتد.‏
بنده ات میرود و با این فلسطینی جنگ می کند.‏ پیدایش
اول سموئیل
6 ،16
1 ،20
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
28 ،42
33. شاؤل به داود گفت:‏ تو نمی توانی به مقابل ا
فلسطینی بروي تا با وي جنگ نمایی زیرا که تو جوان
هستی و او از جوانی اش مرد جنگی بوده است.‏
داود به شاؤل گفت:‏ بنده ات گلۀ پدر خود را می
چرانید که شیر و خرسی آمده،‏ بره اي از گله ربودند.‏
و من آن را تعقیب نموده،‏ کشتم و از دهانش
رهانیدم و چون به طرف من بلند شد،‏ ریش او را
گرفته،‏ او را زدم و کشتم.‏
بنده ات هم شیر و هم خرس را کشت؛ و ا
فلسطینی ختنه نشده مثل ی از آنها خواهد بود،‏
چونکه لشکرهاي خداي زنده را به ننگ آورده است.‏
و داود گفت:‏ یهوه که مرا ازچنگ شیر و از چن گ
خرس رهانید،‏ مرا از دست این فلسطینی خواهد
رهانید.‏ و شاؤل به داود گفت:‏ برو و یهوه با تو باد.‏
و شاؤل لباس خود را به داود پوشانید و خود کلاه
برنجینی بر سرش نهاد و زره اي به او پوشانید.‏
و داود شمشیرش را بر لباس خود بست و می
خواست که برود زیرا که ا را نیازموده بود.‏ و داود به
شاؤل گفت:‏ با اینها نمیتوانم رفت چونکه نیازموده ام.‏
پس داود آنها را از بر خود بیرون آورد.‏
و چوبدستی خود را به دست گرفته،‏ پنج سن گ
مالیده،‏ از نهر سوا کرد،‏ و آنها را در کیسۀ شبانی که
داشت،‏ یعنی در کیسه خود گذاشت و تیرکمانش را به
دست گرفته،‏ به آن فلسطینی نزدیک شد.‏ اول تواریخ
،12
.38
.39
.40
23
.41
و آن فلسطینی همی آمد تا به داود نزدیک شد و
مردي که سپرش را برمیداشت پیش رویش می آمد.‏
و فلسطینی نظر افکنده،‏ داود را دید و او را حقیر
شمرد زیرا جوانی خوشرو و نیکومنظر بود.‏ باب
و فلسطینی به داود گفت:‏ آیا من سگ هستم که
با چوبدستی نزد من می آیی ؟ و فلسطینی داود را به
خدایان خود لعنت کرد.‏ دوم
و فلسطینی به داود گفت:‏ نزد من بیا تا گوشت تو
را به مرغان هوا و درندگان صحرا بدهم.‏ حزقیال
داود به فلسطینی گفت:‏ تو با شمشیر و نیزه و
سپر نزد من می آیی ، اما من به اسم یهوه صبایوت،‏
خداي لشکرهاي اسرائیل که او را به ننگ آورده اي
نزد تو می آیم.‏
و یهوه امروز تو را به دست من تسلیم خواهد کرد
و تو را زده،‏ سر تو را از تنت جدا خواهم کرد،‏ و لاشه
هاي لشکر فلسطینیان را امروز به مرغان هوا و
درندگان زمین خواهم داد تا تمامی زمین بدانند که در
اسرائیل خدایی هست.‏
و تمامی این جماعت خواهند دانست که یهوه به
شمشیر و نیزه خلاصی نمی دهد زیرا که جنگ از آن
یهوه است و او شما را به دست ما خواهد داد.‏
و چون فلسطینی برخاسته،‏ پیش آمد و به مقابلۀ
داود نزدیک شد،‏ داود شتافته،‏ به مقابلۀ فلسطینی به
سوي لشکر دوید.‏
و داود دست خود را به کیسه اش برد و سنگی از
آن گرفته،‏ با تیرکمان انداخت و به پیشانی فلسطینی
زد،‏ و سنگ به پیشانی او فرو رفت که بر روي خود بر
زمین افتاد.‏
50. پس داود بر فلسطینی با فلاخن و سنگ غالب
12 ،16
5 ،29
سموئیل 8 ،3
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.34
.35
.36
.37
- 277 -

يسا
هرا
یزن
آمده،‏ فلسطینی را زد و کشت و در دست داود 6.
شمشیري نبود.‏
و داود دویده،‏ بر آن فلسطینی ایستاد،‏ و شمشیر
او را گرفته،‏ از غلافش کشید و او را کشته،‏ سرش را با
آن از تنش جدا کرد.‏ و چون فلسطینیان،‏ مبارز خود را
کشته دیدند،‏ گریختند.‏
و مردان اسرائیل و یهودا برخاستند و فریاد زده،‏
فلسطینیان را تا جت و تا دروازههاي عقْرُون تعقیب
نمودند و مجروحان فلسطینیان به شَعرَیم تا به
جت و عقْرُون افتادند.‏
و فرزنداناسرائیل از تعقیب نمودن فلسطینیان
برگشتند و اُردوي ایشان را غارت نمودند.‏
و داود سر فلسطینی را گرفته،‏ به اورشلیم آورد اما
اسلحۀ او را در خیمۀ خود گذاشت.‏
و چون شاؤلْ‏ داود را دید که به مقابلۀ فلسطینی
بیرون می رود،‏ به سردار لشکرش اَبنیر گفت:‏ اي اَبنیر،‏
این جوان پسر کیست؟ اَبنیرگفت:‏ اي پادشاه به جان
تو قَسم که نمی دانم.‏ باب
پادشاه گفت:‏ بپرس که این جوان پسر کیست.‏
و چون داود از کشتن فلسطینی برگشت،‏ اَبنیر او
را گرفته،‏ به حضور شاؤل آورد،‏ و سر آن فلسطینی در
دستش بود.‏
و شاؤل وي را گفت:‏ اي جوان تو پسر کیستی
داود گفت:‏ پسر بنده ات،‏ ی بیت-لحمی هستم.‏
اول سموئیل
50 ،14
.51
.52
.53
.54
.55
.56
.57
.58
18
.1
.2
و اتفاق افتاد که چون از سخن گفتن با شاؤل فارغ
شد،‏ دل یوناتان بر دل داود چسبید،‏ و یوناتان او را
مثل جان خویش دوست داشت.‏
و در آن روز شاؤل وي را گرفته،‏ نگذاشت که به
خانۀ پدرش برگردد.‏ باب
و یوناتان با داود عهد بست چونکه او را مثل جان
؛ دوم سموئیل
خود دوست داشته بود.‏ باب
،21
16 .8 ،20 ؛ 18 ،23
21 ،16
.3
؛ اول سموئیل 7
1 ،19
.4
.5
و یوناتان ردایی را که در برش بود،‏ بیرون کرده،‏ آن
را به داود داد و رخت خود حتی شمشیر و کمان و
کمربند خویش را نیز.‏
و داود به هر جایی که شاؤل او را می فرستاد بیرون
میرفت،‏ و عاقلانه حرکت میکرد؛ و شاؤل او را بر مردان
جنگی خود گماشت،‏ و به نظر تمامی قوم و به نظر
خادمان شاؤل نیز پسندیده شد.‏ دوم پادشاهان
و اتفاق افتاد هنگامی که داود از کشتن فلسطینی
برمی گشت،‏ چون ایشان می آمدند که زنان از همه
شهرهاي اسرائیل با دفّها و شادي و با آلات موسیقی
سرود و رقص کنان به استقبال شاؤل پادشاه بیرون
آمدند.‏ داوران
و زنان میخواندند و بازي میکردند و میگفتند:‏ شاؤل
هزاران خود را و داود ده هزاران خود را کشته است.‏
34 ،11
.7
5 ،29 ؛ 11 ،21 باب
.8
.9
و شاؤل بسیار خشمناك شد،‏ و این سخن در
نظرش ناپسند آمده،‏ گفت:‏ به داود ده هزاران دادند و
به من هزاران دادند.‏ پس غیر از سلطنت برایش چه
باقی است؟
و از آن روز به بعد شاؤل بر داود به چشم بد می
نگریست.‏
و در فرداي آن روز،‏ روح بد از جانب خدا بر شاؤل
آمده،‏ در میان خانه پریشان گردید.‏ و داود مثل هر روز
به دست خود می نواخت و نیزهاي در دست شاؤل بود.‏
.10
9 ،19 باب
.11
و شاؤل نیزه را انداخته،‏ گفت:‏ داود را تا به دیوار
خواهم زد.‏ اما داود دو مرتبه از حضورش خویشتن را
به کنار کشید.‏ باب
و شاؤل از داود میترسید زیرا یهوه با او بود و از
شاؤل دور شده.‏ مرقس
پس شاؤل وي را از نزد خود دور کرد و او را
سردار هزارة خود نصب نمود،‏ و به حضور قوم خرو ج و
دخول میکرد.‏
و داود در همۀ رفتار خود عاقلانه حرکت مینمود،‏
و یهوه با وي می بود.‏ دوم پادشاهان
و چون شاؤل دید که او بسیار عاقلانه حرکت
میکند،‏ به سبب او هراسان می بود.‏
اما تمامی اسرائیل و یهودا داود را دوست
میداشتند،‏ زیرا که به حضور ایشان خروج و دخول
میکرد.‏
و شاؤل به داود گفت:‏ اینک دختر بزرگ خود
میرَب را به تو به میدهم.‏ فقط برایم شجاع باش و
در جنگهاي یهوه بکوش؛ زیرا شاؤل میگفت:‏ دست من
بر او دراز نشود بلکه دست فلسطینیان باب
و داود به شاؤل گفت:‏ من کیستم و جان من و
خاندان پدرم در اسرائیل چیست تا داماد پادشاه بشوم.‏
و در وقتی که میرَب دختر شا ؤل میبایست به
داود داده شود،‏ او به عدرِیئیلِ‏ محولاتی به زنی داده
شد.‏ داوران
28 ،25
.
7 ،18
33 ،20
20 ،6
2 ،15
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
7 ،18
- 278 -

هم
یم
یزن
.3
.4
.5
اول سموئیل
.20
و میکال،‏ دختر شاؤل،‏ داود را دوست میداشت؛ و
چون شاؤل را خبر دادند این امر وي را پسند آمد.‏
و شاؤل گفت:‏ او را به وي میدهم تا برایش دام
شود و دست فلسطینیان بر او دراز شود.‏ پس شاؤل به
داود بار دوم گفت:‏ امروز داماد من خواهی شد.‏
و شاؤل خادمان خود را فرمود که در خفا با داود
سخن گفته،‏ بگویید:‏ اینک پادشاه از تو راضی است و
خادمانش تو را دوست میدارند؛ پس هماکنون داماد
پادشاه بشو.‏ باب
پس خادمان شاؤل این سخنان را به گوش داود
رسانیدند و داود گفت:‏ آیا در نظر شما داماد پادشاه
شدن آسان است؟ و حال آنکه من مرد مسکین و
حقیرم.‏
و خادمان شاؤل او را خبر داده،‏ گفتند که داود به
این طور سخن گفته است.‏
و شاؤل گفت:‏ به داود چنین بگویید که پادشاه
ر نمی خواهد جز صد پوست زائد آلت تناسلی
فلسطینیان تا از دشمنان پادشاه انتقام کشیده شود.‏ و
شاؤل فکر کرد که داود را به دست فلسطینیان به قتل
رساند.‏
پس خادمانش داود را از این امر خبر دادند،‏ و این
سخن به نظر داود پسند آمد که داماد پادشاه بشود،‏ و
روزهاي معین هنوز تمام نشده بود.‏
پس داود برخاسته،‏ با مردان خود رفت و دویست
نفر از فلسطینیان را کشته،‏ داود پوستهاي زائد آلت
تناسلی ایشان را آورد و آنها را تماماً‏ نزد پادشاه
گذاشتند،‏ تا داماد پادشاه بشود.‏ و شاؤل دختر خود
میکال را به وي به داد.‏
و شاؤل دید و فهمید که یهوه با داود است.‏ و
میکال دختر شاؤل او را دوست میداشت.‏
و شاؤل از داود باز بیشتر ترسید،‏ و شا ؤل همۀ
اوقات دشمن داود بود.‏
و بعد از آن امیران فلسطینیان بیرون آمدند؛ و هر
دفعه که بیرون می آمدند داود ازهمه خادمان شا ؤل
زیاده عاقلانه حرکت میکرد،‏ و از این جهت اسمش
بسیار شهرت یافت.‏
14 ،22
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
19
.1
و شاؤل به پسر خود یوناتان و به همه خادمان
خویش فرمود تا داود را بکشند.‏ باب ؛
اما یوناتان پسر شاؤل به داود بسیار علاقه داشت،‏ و
یوناتان داود را خبر داده،‏ گفت:‏ پدرم شاؤل قصد قتل
تو دارد.‏ پ س هماکنون تا بامدادان خویشتن را نگاهدار
و در جایی مخفی مانده،‏ خود را پنهان کن.‏
و من بیرون آمده،‏ به پهلوي پدرم در صحرایی که
تو در آن می باشی خواهم ایستاد،‏ و دربارة تو با پدرم
گفتگو خواهم کرد و اگر چیزي ببینم،‏ تو را اطلاع
خواهم داد.‏
و یوناتان دربارة داود نزد پدر خود شاؤل به نیکویی
سخن رانده،‏ وي را گفت:‏ پادشاه بر بندة خود داود
گناه نکند زیرا که او به تو گناه نکرده است،‏ بلکه
اعمال وي براي تو بسیار نیکو بوده است.‏
و جان خویش را به دست خود نهاده،‏ آن فلسطینی
را کشت و یهوه نجات عظیمی به جهت تمامی اسرائیل
نمود و تو آن را دیده،‏ شادمان شدي؛ پس چرا به خون
بی تقصیري گناه کرده،‏ داود را بی سبب بکشی.‏ داوران
18 ،5
؛ اول سموئیل
45 ،14
11 ،18
25 ،9
1 ،59
10 ،18
50 ،17
.6
.7
.8
.9
و شاؤل به سخن یوناتان گوش گرفت،‏ و شاؤل قسم
خورد که به حیات یهوه او کشته نخواهد شد.‏ باب
آنگاه یوناتان داود را خواند و یوناتان او را از همۀ
این سخنان خبر داد و یوناتان داود را نزد شاؤل آورده،‏
او مثل ایام سابق در حضور وي می بود.‏
و باز جنگ واقع شده،‏ داود بیرون رفت و با
فلسطینیان جنگ کرده،‏ ایشان را به کشتار عظی
شکست داد و از حضور وي فرار کردند.‏
و روح بد از جانب یهوه بر شاؤل آمد و او در خانه
خود نشسته،‏ نیزه خویش را در دست داشت و داود به
دست خود می نواخت.‏ باب
و شاؤل خواست که داود را با نیزه خود تا به دیوار
بزند.‏ اما او از حضور شاؤل بگریخت و نیزه را به دیوار
زد و داود فرار کرده،‏ آن شب نجات یافت باب
و شاؤل قاصدان به خانۀ داود فرستاد تا آن را
نگاهبانی نمایند و در صبح او را بکشند.‏ اما میکال،‏ زن
داود،‏ او را خبر داده،‏ گفت:‏ اگر امشب جان خود را
خلاص نکنی،‏ فردا کشته خواهی شد.‏ مزامیر
پس میکال داود را از پنجره بیرون گذاشت،‏ او
روانه شد و فرار کرده،‏ نجات یافت.‏ اعمال رسولان
اما میکال ترافیم را گرفته،‏ آن را در بستر نهاد و
بالینی از پشم بز زیر سرش نهاده،‏ آن را با رخت
پوشانید.‏
و چون شاؤل قاصدان فرستاده تا داود را بگیرند،‏
گفت بیمار است.‏
15. پس شاؤل قاصدان را فرستاد تا داود را ببینند و
.10
.11
.12
.13
.14
17 ،20
3 ،18
.2
- 279 -

هان
گفت:‏ او را بر بسترش نزد من بیاورید تا او را بکشم.‏
و چون قاصدان داخل شدند،‏ اینک ترافیم در بستر
و بالین پشم بز زیر سرش بود.‏
و شاؤل به میکال گفت:‏ براي چه مرا چنین فریب
دادي و دشمنم را رها کردي تا نجات یابد؟ و میکال
شاؤل را جواب داد که او به من گفت:‏ مرا رها کن؛
براي چه تو را بکشم؟
و داود فرار کرده،‏ رهایی یافت و نزد سموئیل به
رامه آمده،‏ از هر آنچه شاؤل با وي کرده بود،‏ او را خبر
داد،‏ و او و سموئیل رفته،‏ در نایوت ساکن شدند.‏
پس شاؤل را خبر داده،‏ گفتند:‏ اینک داود در
نایوت رامه است.‏
و شاؤل قاصدان براي گرفتن داود فرستاد،‏ و چون
جماعت پیامبران را دیدند که نبوت میکنند وسموئیل
را که به پیشوایی ایشان ایستاده است،‏ روح خدا بر
قاصدان شاؤل آمده،‏ ایشان نیز نبوت کردند.‏
و چون شاؤل را خبر دادند،‏ قاصدان دیگر
فرستاده،‏ ایشان نیز نبوت کردند.‏ و شاؤل باز قاصدان
سوم فرستاده،‏ ایشان نیز نبوت کردند.‏
پس خود او نیز به رامه رفت،‏ و چون به چاه بزرگ
که نزد سیخُوه است رسید،‏ سؤال کرده،‏ گفت:‏ سموئیل
و داود کجا می باشند؟ و کسی گفت:‏ اینک در نایوت
رامه هستند.‏
و به آنجا به نایوت رامه روانه شد و روح خدا بر او
نیز آمد و در حینی که میرفت نبوت میکرد تا به نایوت
رامه رسید.‏
و او نیز جامه خود را کنده،‏ به حضور سموئیل
نبوت میکرد و تمامی آن روز و تمامی آن شب برهنه
افتاد،‏ بنابراین گفتند:‏ آیا شاؤل نیز از جملۀ پیامبران
است؟ باب
اول سموئیل
11 ،10
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
20
.1
و داود از نایوت رامه فرار کرده،‏ آمد و به حضور
یوناتان گفت:‏ چه کرده ام و نافرمانیم چیست و در نظر
پدرت چه گناهی کرده ام که قصد جان من دارد؟ باب
18 ،26
.2
او وي را گفت:‏ هرگز!‏ تو نخواهی مرد.‏ اینک پدر من
امري بزرگ و کوچک نخواهد کرد جز آنکه مرا اطلاع
خواهد داد.‏ پس چگونه پدرم این امر را از من مخفی
بدارد؟ چنین نیست.‏
3. و داود نیز قسم خورده،‏ گفت:‏ پدرت نیکو می داند
که مورد لطف تو قرار گرفتهام ، و میگوید مبادا یوناتان
این را بداند و غمگین شود.‏ و لکن به حیات یهوه و به
حیات تو که در میان من و مرگ،‏ یک قدم بیش
نیست.‏ باب
یوناتان به داود گفت:‏ هر چه دلت بخواهد آن را
براي تو خواهم نمود.‏
داود به یوناتان گفت:‏ اینک فردا اول ماه است و من
می باید با پادشاه به غذا بنشینم.‏ پس مرا اجازه بده که
تا شام سوم،‏ خود را در صحرا پنهان کنم.‏
اگر پدرت مرا مفقود بیند،‏ بگو داود از من بسیار
التماس نمود که به شهر خود به بیت-لحم بشتابد،‏ زیرا
که تمامی قبیلۀ او را آنجا قربانی سالی است.‏
اگر گوید که خوب،‏ آنگاه بنده ات را صلح خواهد
بود؛ و اما اگر بسیار خشمگین شود بدانکه او تصمیم
بدي دارد.‏
پس با بندة خود احسان نما چونکه بندة خویش را
با خودت به عهد یهوه در آوردي.‏ و اگر نافرمانی در من
باشد،‏ خودت مرا بکش زیرا براي چه مرا نزد پدرت
ببري.‏ باب
یوناتان گفت:‏ هرگز از تو!‏ زیرا اگر میدانستم تصمیم
بدي از جانب پدرم گرفته شده که بر تو بیاید،‏ آیا تو را
از آن اطلاع نمی دادم؟
داود به یوناتان گفت:‏ اگر پدرت تو را به درشتی
جواب دهد،‏ کیست که مرا خبر دهد؟
یوناتان به داود گفت:‏ بیا تا به صحرا برویم.‏ و هر
دو ایشان به صحرا رفتند.‏
و یوناتان به داود گفت:‏ اي یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏
چون فردا یا روز سوم پدر خود را مثل این وقت
آزمودم و اینک اگر براي داود خیر باشد،‏ اگر من نزد او
نفرستم و وي را اطلاع ندهم،‏
یهوه به یوناتان مثل این بلکه زیاده از این عمل
نماید.‏ و اما اگر پدرم بدي ضد تو را در سر دارد،‏ پس
تو را اطلاع داده،‏ رها خواهم نمود تا با صلح بروي و
یهوه همراه تو باشد چنانکه همراه پدر من بود.‏
و نه تنها مادام حیاتم،‏ لطف یهوه را با من بجا
آوري تا نمیرم،‏
بلکه لطف خود را از خاندانم تا به ابد قطع ننمایی،‏
هم در وقتی که یهوه دشمنان داود را جمیعاً‏ از روي
زمین ریشهکن ساخته باشد.‏
سپ.‏ یوناتان با خاندان داود عهد بست و گفت یهوه
این را از دشمنان داود درخواست نماید.‏
26 ،25
3 ،18
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16
- 280 -

يجا
يرو
اول سموئیل
.17
و یوناتان بار دیگر به سبب محبتی که با او داشت،‏
داود را قسم داد زیرا که او را دوست می داشت،‏
همانطورکه جان خود را دوست میداشت.‏ باب
و یوناتان به او گفت:‏ فردا اول ماه است و چونکه
تو خالی می باشد،‏ تو را مفقود خواهند یافت.‏
و در روز سوم با عجله پایین بیا،‏ به جایی که خود
را در آن در روز اتفاق پنهان کردي بیا و در کنار سنگ
آزل بنشین.‏
و من سه تیر به طرف آن خواهم انداخت که گویا
به هدف می اندازم.‏
و اینک خادم خود را فرستاده،‏ خواهم گفت برو و
تیرها را پیدا کن.‏ و اگر به خادم گویم:‏ اینک تیرها از
این طرف تو است،‏ آنها را بگیر.‏ آنگاه بیا زیرا که براي
تو صلح است و به حیات یهوه تو را هیچ ضرري
نخواهد بود.‏
اما اگر به خادم چنین بگویم که:‏ اینک تیرها از آن
طرف توست،‏ آنگاه برو زیرا یهوه تو را رها کرده است.‏
و اما آن کاري که من و تو دربارة آن گفتگو
کردیم،‏ اینک یهوه در میان من و تو تا به ابد خواهد
بود.‏
پس داود خود را در صحرا پنهان کرد.‏ و چون اول
ماه رسید،‏ پادشاه براي غذا خوردن نشست.‏
و پادشاه در جاي خود بر حسب عادتش،‏ کنار
دیوار نشسته،‏ و یوناتان ایستاده بود واَبنیر به پهلوي
شاؤل نشسته،‏ و جاي داود خالی بود.‏
و شاؤل در آن روز هیچ نگفت زیرا گمان میبرد:‏
چیزي براي او اتفاق افتاده،‏ پاکیزه نیست.‏ البته پاکیزه
نیست!‏
و در فرداي اول ماه که روز دوم بود،‏ جاي داود نیز
خالی بود.‏ پس شاؤل به پسر خود یوناتان گفت:‏ چرا
پسر یسا،‏ هم دیروز و هم امروز به غذا نیامد؟
یوناتان در جواب شاؤل گفت:‏ داود از من بسیار
التماس نمود تا به بیت-لحم برود.‏
و گفت:‏ تمنّا اینکه مرا اجازه بدهی زیرا خاندان ما
را در شهر قربانی است و برادرم مرا امر فرموده است؛
پس اگر هماکنون مورد لطف تو قرار گرفتهام
بشوم تا برادران خود راببینم.‏ از این جهت به سفرة
پادشاه نیامده است.‏
آنگاه خشم شاؤل بر یوناتان افروخته شده،‏ او را
گفت:‏ اي پسر زنِ‏ کردنکشِ‏ فتنه انگیز،‏ آیا نمیدانم که
تو پسر یسا را به جهت افتضاح خود و افتضا ح آلت
تناسلی مادرت اختیار کرده اي؟
زیرا مادامی که پسر یسا بر روي زمین زنده باشد،‏
تو و سلطنت تو پایدار نخواهید ماند.‏ پس هماکنون
بفرست و او را نزد من بیاور زیرا که باید بمیرد.‏
یوناتان پدر خود شاؤل را جواب داده،‏ وي را گفت:‏
چرا بمیرد؟ چه کرده است؟
آنگاه شاؤل نیزه خود را به او انداخت تا او را بزند.‏
پس یوناتان دانست که پدرش بر کشتن داود تصمیم
گرفته است.‏ باب
و یوناتان به شدت خشم،‏ از سفره برخاست و در
روز دوم ماه،‏ طعام نخورد چونکه براي داود غمگین بود
زیرا پدرش او را شرمنده ساخته بود.‏
و بامدادان یوناتان در وقتی که با داود تعیین کرده
بود،‏ به صحرا بیرون رفت.‏ و یک پسر کوچک همراهش
بود.‏
و به خادم خود گفت:‏ بدو و تیرها را که می اندازم
پیدا کن.‏ و چون پسر می دوید،‏ تیر را چنان انداخت
که از او رد شد.‏
و چون پسر به مکان تیري که یوناتان انداخته بود،‏
میرفت،‏ یوناتان در عقب پسر صدا کرده،‏ گفت که:‏ آیا
تیر به آن طرف تو نیست؟
و یوناتان در عقب پسر صدا کرد که بشتاب و
عجله کن و درنگ منما.‏ پس خادم یوناتان تیرها را
برداشته،‏ نزد آقاي خود برگشت.‏
و پسر چیزي نفهمید ‏.اما یوناتان و داود این امر را
میدانستند.‏
و یوناتان اسلحۀ خود را به خادم خود داده،‏ وي را
گفت:‏ برو و آن را به شهر ببر.‏
و چون پسر رفته بود،‏ داود از جانب جنوبی
برخاست و بر خود بر زمین افتاده،‏ سه مرتبه
سجده کرد و یکدیگر را بوسیده،‏ با یکدیگر گریه
کردند،‏ اما داود به حد زیاد.‏
و یوناتان به داود گفت:‏ با صلح برو چونکه ما هر
دو به نام یهوه قسم خورده،‏ گفتیم که یهوه در میان
من و تو و در میان نسل من و نسل تو تا به ابد باشد.‏
پس برخاسته،‏ برفت و یوناتان به شهر برگشت.‏
پیدایش 3 ،33
10 ،18
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
21
.1
و داود به نُوب نزد اَخیملَک کاهن رفت.‏ و اَخیملَ ک
لرزان شده،‏ به استقبال داود آمده،‏ گفت:‏ چرا تنها
آمدي و کسی با تو نیست؟
1 ،19
، مرخص
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
- 281 -

نی
نی
اول سموئیل
.2
3
.4
داود به اَخیملَک کاهن گفت:‏ پادشاه مرا به کاري
مأمور فرمود و مرا گفت:‏ از این کاري که تو را
میفرستم و از آنچه به تو امر فرمودم کسی اطلاع نیابد،‏
و خادمان را به فلان و فلان جاتعیین نمودم.‏
سپ.‏ هماکنون چه در دست داري؟ پنج قرص نان
یا هر چه حاضر است به من بده.‏
کاهن در جواب داود گفت:‏ هیچ نان عام در دست
من نیست،‏ بلکه فقط نان مقدس هست،‏ درصورتی که
خادمان،‏ خویشتن را از زنان بازداشته باشند.‏ خروج
داود در جواب کاهن گفت:‏ به درستی که در ا
سه روز زنان از ما دور بودهاند و چون بیرون آمدم
ظروف جوانان مقدس بود،‏ و آن بطوري عام است
خصوصاً‏ چونکه امروز دیگري در ظرف مقدس شده
است.‏
پس کاهن،‏ نان مقدس را به او داد زیرا که در آنجا
نانی نبود غیر از نانِ‏ ظاهري که از حضور یهوه برداشته
شده بود،‏ تا در روز برداشتنش نان گرم بگذارند.‏ متی
،12
15 ،19
.5
.6
3 ،6 ؛ لوقا 3
.7
و در آن روز یکی از خادمان شاؤل که نامیده شده
به دوآغ ادومی بود،‏ خود را از حضور یهوه مخفی
داشت،‏ و بزرگترین شبانان شاؤل بود.‏ مزامیر
و داود به اَخیملَک گفت:‏ آیا اینجا در دستت نیزه یا
شمشیر نیست،‏ زیرا که شمشیر و سلاح خویش را با
خود نیاورده ام چونکه کار پادشاه به تعجیل بود.‏
کاهن گفت:‏ اینک شمشیر جلیات فلسطینی که در
درة ایلاه کُشتی،‏ در پشت ایفود به جامه پیچیده است.‏
اگر می خواهی آن را بگیري بگیر،‏ زیرا غیر از آن در
اینجا نیست.‏ داود گفت:‏ مثل آن،‏ دیگري نیست.‏ آن را
به من بده.‏ باب
پس داود آن روز برخاسته،‏ از حضور شاؤل فرار
کرده،‏ نزد اَخیش،‏ پادشاه جت آمد.‏ مزامیر
وخادمان اخیش او را گفتند:‏ آیا این داود،‏ پادشاه
سرزمین نیست؟ و آیا در بارة او رقص کنان سرود
خوانده،‏ نگفتند که شا ؤل هزاران خود را و داود ده
هزاران خود را کشت؟ باب
و داود این سخنان را در دل خود جا داده،‏ از
اَخیش،‏ پادشاه جت بسیار بترسید.‏
و در نظر ایشان رفتار خود راتغییر داده،‏ به حضور
ایشان خویشتن را دیوانه نمود،‏ و بر لنگه هاي در خط
میکشید و آب دهنش را بر ریش خود میریخت.‏ مزامیر
2 ،52
1 ،56
5 ،29
50 ،17
.8
.9
.10
.11
.12
.13
1 ،34
.14
و اَخیش به خادمان خود گفت:‏ اینک این شخص
را می بینید که دیوانه است.‏ او را چرا نزد من آوردید؟
آیا محتاج به دیوانگان هستم که این شخص را
آوردید تا نزد من دیوانگی کند؟ و آیا این شخص
داخل خانۀ من بشود؟
.15
22
.1
و داود از آنجا رفته،‏ به غار عدلاّم فرار کرد.‏ و چون
برادرانش و تمامی خاندان پدرش شنیدند،‏ آنجا نزد او
فرود آمدند.‏ مزامیر
و هر که در تنگی بود و هر قرضدار و هر که تلخی
جان داشت،‏ نزد او جمع آمدند،‏ و بر ایشان سردار شد
و حدوداً‏ چهار صد نفر با او بودند.‏
و داود از آنجا به مصفَه موآب رفته،‏ به پادشاه موآب
گفت:‏ خواهش اینکه پدرم و مادرم نزد شما بیایند تا
بدانم خدا براي من چه خواهد کرد.‏
پس ایشان را نزد پادشاه موآب برد و تمامی
روزهایی که داود در آن جشن کوه بود،‏ نزد او ساکن
بودند.‏
و جاد پیامبر به داود گفت که در ا جشن کوه
دیگر توقف منما بلکه روانه شده،‏ به زمین یهودا برو.‏
پس داود رفت و به جنگل حارث درآمد.‏ ؛
باب 14 ،23
1 ،57
.2
.3
.4
.5
مزامیر 1 ،63
.6
.7
.8
و شاؤل شنید که داود و مردمانی که با وي بودند
پیدا شده اند.‏ و شاؤل در جِبعه،‏ زیر درخت بلوط در
رامه نشسته بود،‏ و نیزهاش در دستش،‏ و همه
خادمانش در اطراف او ایستاده بودند.‏
و شاؤل به خادمانی که در اطرافش ایستاده بودند،‏
گفت:‏ حال اي بنیامینیان بشنوید!‏ آیا پسر یسا به همه
شما کشتزارها و تاکستانها خواهد داد و آیا همگی شما
را سردار هزاره ها و سردار صده ها خواهد ساخت؟
که همه شما بر من فتنه انگیز شده،‏ کسی مرا
اطلاع ندهد که پسر من با پسر یسا عهد بسته است؟ و
از شما کسی براي من غمگین نمیشود تا مرا خبر دهد
که پسر من بندة مرا برانگیخته است تا در کمین
بنشیند چنانکه امروز هست؟ باب
و دوآغ اَدومی که با خادمان شاؤل ایستاده بود،‏ در
جواب گفت:‏ پسر یسا را دیدم که به نُوب نزد اَخیملَک
پسر اَخیتُوب درآمد.‏ مزامیر
و او از براي وي از یهوه سؤال نمود و توشه اي به
او داد و شمشیر جلْیات فلسطینی را نیز به او داد.‏ باب
3 ،18
2 ،52
.9
.10
9 ،21
- 282 -

نی
هلَ‏
هلَ‏ یع
هلَ‏
هلَ‏
نی
هلَ‏
هلَ‏
کی
هلَ‏
هلَ‏
اول سموئیل
.11
پس پادشاه فرستاده،‏ اَخیملَک پسر اَخیتُوب کاهن
و همه کاهنان خاندان پدرش را که در نُوب بودند
طلبید،‏ و تمامی ایشان نزد پادشاه آمدند.‏
و شاؤل گفت:‏ اي پسر اَخیتُوب بشنو.‏ او گفت:‏ بلی
اي آقایم!‏
13. شاؤل به او گفت:‏ تو و پسر یسا چرا بر من فتنه
انگیختید به اینکه به وي نان و شمشیر دادي و براي
وي از خدا سؤال نمودي تا به ضد من برخاسته،‏ در
کمین بنشیند چنانکه امروز شده است؟
اَخیملَک در جواب پادشاه گفت:‏ کیست از همه
بندگانت که مثل داود امین باشد و او داماد پادشاه
است و در مشورت شریک تو و در خانۀ تو محترم
است.‏ باب
آیا امروز به سؤال نمودن از خدا براي او شروع
کردم؟ دور از من.‏ پادشاه این کار را به بندة خود و به
همه خاندان پدرم زور نگوید،‏ زیرا که بندهات از ا
چیزها کم یا زیاد ندانسته بود.‏ باب ؛
پادشاه گفت:‏ اي اَخیملَک تو و تمامی خاندان
پدرت حتماً‏ خواهید مرد.‏
آنگاه پادشاه به گارد محافضش که به حضورش
ایستاده بودند،‏ گفت:‏ برخاسته،‏ کاهنان یهوه را بکشید
زیرا که دست ایشان نیز با داود است و با اینکه
دانستند که او فرار میکند،‏ مرا اطلاع ندادند.‏ اما
خادمان پادشاه نخواستند که دست خود را دراز کرده،‏
بر کاهنان یهوه هجوم آورند.‏
پس پادشاه به دوآغ گفت:‏ تو برگرد و بر کاهنان
حمله آور.‏ و دوآغ ادومی برخاسته،‏ بر کاهنان حمله
آورد و هشتاد و پنج نفر را که ایفود کتان می
پوشیدند،‏ در آن روز کشت.‏
و نوب را نیز که شهر کاهنان است به دم شمشیر
زد و مردان و زنان و اطفال و شیرخوارگان و گاوان و
الاغان و گوسفندان را به دم شمشیر کُشت.‏ باب
اما یکی از پسران اَخیملَک پسر اَخیتُوب که ابیاتار
نام داشت،‏ رهایی یافته،‏ در عقب داود فرار کرد.‏
و ابیاتار داود را خبر داد که شاؤل کاهنان یهوه را
کشت.‏
داود به ابیاتار گفت:‏ روزي که دوآغ ادومی در آنجا
بود،‏ دانستم که او شاؤل را حتماً‏ خبر خواهد داد.‏ پ س
من باعث کشته شدن تمامی اهل خاندان پدرت شدم.‏
نزد من بمان و مترس زیرا هر که قصد جان من
دارد،‏ قصد جان تو نیز خواهد داشت.‏ و لکن نزد من
محفوظ خواهی بود.‏
23
.1
و به داود خبر داده،‏ گفتند:‏ اینک فلسطینیان با
قَعی جنگ میکنند و خرمنها را غارت مینماید.‏ یوشع
،15
44
.2
.3
.4
.5
و داود از یهوه سؤال کرده،‏ گفت:‏ آیا بروم و ا
فلسطینیان را شکست دهم؟ یهوه به داود فرمود:‏ برو و
فلسطینیان را شکست داده،‏ قَ‏ را خلاص کن.‏
و مردمان داود وي را گفتند:‏ اینک اینجا در یهودا
می ترسیم.‏ پس چند مرتبه زیاده اگر به مقابلۀ
لشکرهاي فلسطینیان به قَعی برویم.‏
و داود بار دیگر از یهوه سؤال نمود و یهوه او را
جواب داده،‏ گفت:‏ برخیز به قَعیلَه برو زیرا که من
فلسطینیان را به دست تو خواهم داد.‏
و داود با مردانش به قَعی رفتند و با فلسطینیان
جنگ کرده،‏ گلههاي ایشان را بردند،‏ و ایشان را به
کشتار عظیمی کشتند.‏ پس داود ساکنان قَعیلَه را
نجات داد.‏ باب
و هنگامی که ابیاتار پسر اَخیملَک نزد داود به قَعی
فرار کرد،‏ ایفود را در دست خود آورد.‏ باب
و به شاؤل خبر دادند که داود به قَعی آمده است و
شاؤل گفت:‏ خدا او را به دست من سپرده است،‏ زیرا
به شهري که دروازه ها و پشتبندها دارد داخل شده،‏
محبوس گشته است.‏ داوران
و شاؤل همه قوم را براي جنگ طلبید تا به قَعیلَه
فرود شده،‏ داود و مردانش را محاصره نماید.‏
و چون داود دانست که شاؤل شرارت را براي او
اندیشیده است،‏ به ابیاتار کاهن گفت:‏ ایفود را نزد
بیاور!‏ باب
و داود گفت:‏ اي یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ بنده ات
شنیده است که شاؤل عزیمت دارد که به قَعی بیاید
تا به خاطر من شهر را خراب کند.‏
آیا اهل قَعیلَه مرا به دست او تسلیم خواهند
نمود؟ و آیا شاؤل چنانکه بنده ات شنیده است،‏ خواهد
آمد؟ اي یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ مسألت آنکه بندة خود
را خبر دهی.‏ یهوه فرمود که او خواهد آمد.‏
داود گفت:‏ آیا اهل قَعی مرا و کسان مرا به دست
شاؤل تسلیم خواهند نمود؟ یهوه فرمود که تسلیم
خواهند نمود.‏
13. پس داود و مردانش که حدوداً‏ ششصد نفر بودند،‏
20 ،22
2 ،16
8 ،19
7 ،30
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
1 ،21
36 ،25
2 ،20
27 .22 ،18
.12
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
- 283 -

هلَ‏
هلَ‏
نی
برخاسته،‏ از قَعیلَه بیرون رفتند و هر جایی که 26.
توانستند بروند،‏ رفتند.‏ و چون به شاؤل خبر دادند که
داود از قَعی فرار کرده است،‏ از بیرون رفتن بازایستاد.‏
و داود در بیابان در قلهکوه کوهستان نشست و در
کوهی در بیابان زیف توقف نمود.‏ و شاؤل همه روزه او
را می طلبید،‏ لیکن یهوه او را به دستش تسلیم ننمود.‏
اول سموئیل
.14
1 ،24 باب
.15
و داود دید که شاؤل به قصد جان او بیرون آمده
است.‏ و داود در بیابان زیف در جنگل ساکن بود.‏
و یوناتان،‏ پسر شاؤل،‏ به جنگل آمده،‏ دست او را
به خدا تقویت نمود.‏
و او را گفت:‏ مترس زیرا که دست پدر من،‏ شا ؤل
تو را نخواهد جست،‏ و تو بر اسرائیل پادشاه خواهی
شد،‏ و من دومین تو خواهم بود و پدرم شاؤل نیز ا
را میداند.‏ باب ؛
و هر دو ایشان به حضور یهوه عهد بستند و داود
به جنگل برگشت و یوناتان به خانۀ خود رفت.‏ باب
3 ،18
21 ،24
30 ،20
.16
.17
.18
16 .8 ،20 ؛
؛ دوم سموئیل
7 ،21
.19
و زیفیان نزد شاؤل به جِبعه آمده،‏ گفتند:‏ آیا داود
در قلهکوه جنگل در کوه حخی که به طرف جنوب
بیابان است،‏ خود را نزد ما پنهان نکرده است؟ باب ؛
مزامیر
1 ،26
2 ،54
.20
پس اي پادشاه چنانکه دلت کمال آرزو براي
آمدن دارد بیا و تکلیف ما این است که او را به دست
پادشاه تسلیم نماییم.‏
شاؤل گفت:‏ شما از جانب یهوه مبارك باشید
چونکه بر من دلسوزي نمودید.‏ باب ؛ داوران
پس بروید و بیشتر تحقیق نموده،‏ جایی را که آمد
و رفت میکند ببینید و بفهمید،‏ و دیگر اینکه کیست
که او را در آنجا دیده است،‏ زیرا به من گفته شد که
بسیار با مکر رفتار میکند.‏ متی
پس ببینید و همه مکانهاي مخفی را که خود را
در آنها پنهان میکند،‏ بدانید و حقیقت حال را به من
باز رسانید تا با شما بیایم.‏ و اگر در این زمین باشد او
را از همه هزاره هاي یهودا پیدا خواهم کرد.‏
پس برخاسته،‏ پیش روي شاؤل به زیف رفتند.‏
و داود و مردانش در بیابان معون در دشت به طرف
جنوب صحرا بودند.‏
و شاؤل و مردان او براي جستجوي او رفتند.‏ و
چون داود را خبر دادند،‏ او نزد صخره فرود آمده،‏ در
بیابان معون ساکن شد.‏ و شاؤل چون این را شنید،‏
داود را در بیابان معون تعقیب نمود.‏
و شاؤل به یک طرف کوه میرفت و داود و کسانش
به طرف دیگر کوه.‏ و داود می شتافت که از حضور
شاؤل بگریزد.‏ و شاؤل و مردانش داود و کسانش را
احاطه نمودند تا ایشان را بگیرند.‏
اما قاصدي نزد شاؤل آمده،‏ گفت:‏ بشتاب و بیا زیرا
که فلسطینیان به زمین حمله آورده اند.‏
پس شاؤل از تعقیب نمودن داود برگشته،‏ به
مقابلۀ فلسطینیان رفت.‏ بنابراین آن مکان را صخرة
محلَقُوت نامیدند.‏
و داود از آنجا برآمده،‏ در قلهکوه یع ن جدي ساکن
شد.‏
.27
.28
.29
24
.1
.2
و اتفاق افتاد بعد از برگشتن شاؤل از عقب
فلسطینیان که او را خبر داده،‏ گفتند:‏ اینک داود در
بیابان عین جدي است.‏
و شاؤل سه هزار نفر برگزیده را از تمامی اسرائیل
گرفته،‏ براي جستجوي داود و کسانش بر صخره هاي
بزهاي کوهی رفت.‏ باب
و به سر راه به آغلهاي گوسفندان که در آنجا
غارهایی بود،‏ رسید.‏ و شاؤل داخل آن شد تا پایهاي
خود را بپوشاند.‏ و داود و کسان او در جانبهاي غار
نشسته بودند.‏ مزامیر
و کسان داود وي را گفتند:‏ اینک روزي که یهوه به
تو وعده داده است که همانا دشمن تو را به دستت
تسلیم خواهم نمود تا هر چه در نظرت پسند آید به او
عمل نمایی.‏ و داود برخاسته،‏ دامن رداي شاؤل را
آهسته برید.‏ باب
و بعد از آن دل داود مضطرب شد از این جهت که
دامن شاؤل را بریده بود.‏
و به کسان خود گفت:‏ یهوه این را از من دور نگاه
دارد که این امر را به آقاي خود،‏ مسح شده یهوه بکنم،‏
و دست خود را بر او دراز نمایم چونکه او مسح شده
یهوه است.‏ دوم سموئیل ؛ مزامیر
پس داود کسان خود را به این سخنان توبیخ نموده،‏
ایشان را نگذاشت که بر شاؤل برخیزند،‏ و شا ؤل از
مغاره برخاسته،‏ راه خود را پیش گرفت.‏
و بعد از آن،‏ داود برخاسته،‏ از مغاره بیرون رفت و
در عقب شاؤل صدا زده،‏ گفت:‏ اي آقایم پادشاه.‏ و
چون شاؤل به عقب خود نگریست،داود رو به زمین
خم شده،‏ تعظیم کرد.‏ دوم تواریخ
15 ،105
30 ،29
2 ،26
1 ،142
14 ،1
8 ،26
.3
.4
.5
.6
.7
.8
2 ،17
13 ،15
8 ،2
.21
.22
.23
.24
.25
- 284 -

یم
لی
تی
یک
اول سموئیل
.9
و داود به شاؤل گفت:‏ چرا سخنان مردم را
شنوي که میگویند اینک داود قصد اذیت تو دارد.‏
اینک امروز چشمانت دیده است که چگونه یهوه
تو را در غار امروز به دست من تسلیم نمود،‏ و بعضی
گفتند که تو را بکشم،‏ اما چشمم بر تو رحم نموده،‏
گفتم دست خود را بر آقاي خویش دراز نکنم،‏ زیرا که
مسحشده یهوه است.‏ مزامیر
و اي پدرم ملاحظه کن و دامن رداي خود را در
دست من ببین،‏ زیرا از اینکه جامۀ تو را بریدم و تو را
نکشتم،‏ بدان و ببین که بدي و خیانت در دست من
نیست،‏ و به تو گناه نکرده ام.‏ اما تو جان مرا شکار
میکنی تا آن را گرفتار سازي.‏
یهوه در میان من و تو حکم نماید،‏ و یهوه انتقام
مرا از تو بکشد.‏ اما دست من بر تو نخواهد شد.‏
مثَل قدیمان میگوید که شرارت از شریران
صادر میشود،‏ اما دست من بر تو نخواهد شد.‏
و در عقب کیست که پادشاه اسرائیل بیرون می
آید و کیست که او را تعقیب می نمایی،‏ در عقب سگ
مرده اي بلکه در عقب یک کَک!‏ باب
سپ.‏ یهوه داور باشد و میان من و تو حکم نماید و
ملاحظه کرده،‏ دعوي مرا با تو حل کند و مرا از دست
تو برهاند.‏ پیدایش ؛ مزامیر
و چون داود از گفتن این سخنان به شاؤل فارغ
شد،‏ شاؤل گفت:‏ آیا این صداي توست اي پسر من
داود؟ و شاؤل صداي خود را بلند کرده،‏ گریست.‏
و به داود گفت:‏ تو از من نیکوتر هستی زیرا که تو
جزاي نیکو به من رسانیدي و من جزاي بد به تو
رسانیدم.‏
و تو امروز نشان دادي که چگونه به من رحم
نمودي چونکه یهوه مرا به دست تو تسلیم کرده،‏ و مرا
نکشتی.‏ باب
و اگر کسی دشمن خویش را بیابد،‏ آیا او را به
نیکویی رها نماید؟ پس یهوه تو را به نیکویی جزا دهد
به سبب آنچه امروز به من کردي.‏
و حال اینک میدانم که حتماً‏ پادشاه خواهی شد و
سلطنت اسرائیل در دست تو ثابت خواهد گردید.‏ باب
20 ،26
12 ،27
2 ،17
5 ،16
21 ،25
.10
.11
.12
13. چنانکه
.14
15
.16
.17
.18
.19
.20
17 ،23
21
سپ.‏ هماکنون براي من قسم به یهوه بخور که بعد
از من نسل مرا ریشه کن نسازي،‏ و اسم مرا از خاندان
پدرم محو نکنی.‏
و داود براي شاؤل قسم خورد،‏ و شاؤل به خانۀ
خود رفت و داود و کسانش به جشن کوه خویش
آمدند.‏
25
.1
و سموئیل وفات نمود،‏ و تمامی اسرائیل جمع شده،‏
از برایش عذاداري نمودند،‏ و او را در خانه اش در رامه
دفن نمودند.‏ و داود برخاسته،‏ به بیابان فاران فرود شد.‏
3 ،28 باب
.2
دوم
و در معون کسی بود که املاکش در کَرْمل بود و
آن مرد بسیار بزرگ بود و سه هزار گوسفند و هزار بز
داشت،‏ و گوسفندان خود را در کَرْمل پشم می برید.‏
.
سموئیل 23 ،13
.3
.4
.5
.6
و اسم آن شخص نابال بود و اسم زنش اَبِیجا و
آن زن نیک فهم و خوش منظر بود.‏ اما آن مرد
سختدل و بدرفتار و از خاندان کالیب بود.‏
و داود در بیابان شنید که نابال گلۀ خود را پشم
میبرَد.‏
پس داود ده خادم فرستاد و داود به خادمان خود
گفت که به کَرْمل برآیید و نزد نابال رفته،‏ از زبان من
سلامتی او را بپرسید.‏
و چنین گویید:‏ زنده باش و صلح بر تو باد و بر
خاندان تو و بر هرچه داري در صلح باشد.‏ یوحنا
و هماکنون شنیده ام که پشم برندگان داري و به
شبانان تو که در این اوقات نزد ما بودند،‏ ا ذ
نرسانیدیم.‏ همۀ روزهایی که در کَرْمل بودند،‏ چیزي از
ایشان گُم نشد.‏
ازخادمان خود بپرس و تو را خواهند گفت.‏ پس
خادمان در نظر تو لطف یابند زیرا که در روز
سعادتمندي آمده ایم.‏ تمنّا اینکه آنچه دستت بیابد به
بندگانت و پسرت داود بدهی.‏ باب
پس خادمان داود آمدند و همه این سخنان را از
زبان داود به نابال گفته،‏ ساکت شدند.‏
و نابال به خادمان داود جواب داده،‏ گفت:‏ داود
کیست و پسر یسا کیست؟ امروز بسا بندگان هر ی
از آقاي خویش می گریزند.‏
آیا نان و آب خود را و گوشت را که براي پشم
برندگان خود قربانی نمودهام،‏ بگیرم و به کسانی که
نمیدانم از کجا هستند بدهم؟
پس خادمان داود برگشته،‏ مراجعت نمودند و
آمده،‏ داود را از همه این سخنان مخبر ساختند.‏
و داود به مردان خود گفت:‏ هر یک از شما
شمشیر خود را ببندد.‏ و هریک شمشیر خود را بستند،‏
19 ،20
3 ،21
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.22
- 285 -

يرو
نی
نی
یم
و داود نیز شمشیر خود را بست و حدوداً‏ چهارصد نفر
از عقب داود رفتند،‏ و دویست نفر نزد اسباب ماندند.‏
و خادمی از خادمانش به اَبِیجایل،‏ زن نابال،‏ خبر
داده،‏ گفت:‏ اینک داود،‏ قاصدان از بیابان فرستاد تا
آقاي مرا خوشآمد گویند ولی او ایشان را اهانت نمود.‏
و آن مردمان احسان بسیار به ما نمودند و همۀ
روزهایی که در صحرا بودیم و با ایشان معاشرت
داشتیم،‏ اذیتی به ما نرسید و چیزي از ما گُم نشد.‏
و تمام روزهایی که با ایشان گوسفندان را می
چرانیدیم،‏ هم در شب و هم در روز براي ما مثل حصار
بودند.‏
سپ.‏ هماکنون بدان و ببین که چه باید بکنی زیرا
که بدي براي آقاي ما و تمامی خاندانش مهیاست،‏
چونکه او به اندازهاي پسر بلیعال است که هیچ کس با
وي سخن نتواند گفت.‏
آنگاه اَبِیجایل عجله نموده،‏ دویست گردة نان و دو
مشگ شراب و پنج گوسفند مهیا شده،‏ و پنج پیمانه
خوشۀ برشته و صد شیرینی کشمشی و دویست
شیرینی انجیري گرفته،‏ آنها را بر الاغها گذاشت.‏
و به خادمان خود گفت:‏ پیش من بروید و این ک
من از عقب شما می آیم.‏ اما به شوهر خود نابال هیچ
خبر نداد.‏
و چون بر الاغ خود سوار شده،‏ از سایۀ کوه به زیر
می آمد،‏ اینک داود و کسانش به مقابل او رسیدند و به
ایشان برخورد.‏
و داود گفته بود:‏ واقعاً‏ که تمامی دارائی ا
شخص را در بیابان بیخود نگاه داشتم که از همه
اموالش چیزي گم نشد،‏ و او بدي را به عوض نیکویی
به من پاداش داده است.‏ باب
22. خدا به دشمنان داود چنین بلکه بیشتر از ا
عمل نماید اگر از همۀ متعلقان او تا طلوع صبح مردي
باقی گذارم که کنار دیوار ادرار میکند.‏ اول پادشاهان
و چون اَبِیجایل،‏ داود را دید،‏ تعجیل نموده،‏ از الاغ
پیاده شد و پیش داود به خود به زمین افتاده،‏
تعظیم نمود.‏ روت
و نزد پایهایش افتاده،‏ گفت:‏ اي آقایم،‏ این تقصیر
بر من باشد و کنیزت در گوش تو سخن بگوید،‏ و
سخنان کنیز خود را بشنو.‏
و آقایم دل خود را بر این مرد بلیعال،‏ یعنی نابال
مشغول نسازد،‏ زیرا که اسمش مثل خودش است؛
اسمش نابال است و حماقت با اوست.‏ لیکن من کنیز
اول سموئیل
تو خادمانی را که آقایم فرستاده بود،‏ ندیدم.‏
و هماکنون اي آقایم به حیات یهوه و به حیات
جان تو چونکه یهوه تو را از ریختن خون و از انتقام
کشیدن به دست خود منع نموده است،‏ پس هماکنون
دشمنانت و جویندگان ضرر آقایم مثل نابال بشوند.‏ باب
.26
3 ،20
.27
و هماکنون این هدیهاي که کنیزت براي آقاي
خود آورده است،‏ به غلامانی که همراه آقایم میروند،‏
داده شود.‏ باب
و تقصیر کنیز خود را عفو نما زیرا به درستی که
یهوه براي آقایم خانۀ استوار بنا خواهد نمود،‏ چونکه
آقایم در جنگهاي یهوه کوشد و بدي در تمام
روزهایت به تو نخواهد رسید.‏
و اگر چه کسی براي تعقیب تو و به قصد جانت
برخیزد،‏ اما جان آقایم در دستۀ حیات،‏ نزد یهوه،‏
خدایت،‏ بسته خواهد شد.‏ و اما جان دشمنانت را گویا
از میان کفۀ منجنیق خواهد انداخت.‏
و هنگامی که یهوه بر حسب همۀ احسانی که
براي آقایم وعده داده است،‏ عمل آورد،‏ و تو را پیشوا
بر اسرائیل انتخاب نماید،‏ یوشع ؛ دوم سموئیل
آنگاه این براي تو سنگ صدمه و به جهت آقایم
لغزش دل نخواهد بود که خون بی جهت ریخته اي و
آقایم انتقام خود را کشیده باشد؛ و چون یهوه به آقایم
احسان نماید،‏ آنگاه کنیز خود را بیاد آور.‏
داود به اَبِیجایل گفت:‏ یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏
متبارك باد که تو را امروز به استقبال من فرستاد.‏
و حکمت تو مبارك و تو نیز مبارك باشی که
امروز مرا از ریختن خون و از کشیدن انتقام خویش به
دست خود منع نمودي.‏
و لیکن به حیات یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ که مرا از
رسانیدن اذیت به تو منع نمود،‏ اگر عجله ننموده،‏ به
استقبال من نمی آمدي،‏ حتماً‏ تا طلوع صبح براي
نابال مردي باقی نمی ماند.‏
پس داود آنچه را که به جهت او آورده بود،‏ از
دستش پذیرفته،‏ به او گفت:‏ با صلح به خانه ات برو و
ببین که سخنت را شنیده،‏ تو را پسندیده داشتم.‏
پس ابیجایل نزد نابال برگشت.‏ و اینک او ضیافتی
مثل ضیافت ملوکانه در خانۀ خود میداشت.‏ و دل نابال
در اندرونش شادمان بود چونکه بسیار مست بود و تا
طلوع صبح چیزي کم یا زیاد به او خبر نداد.‏ باب
و بامدادان چون شراب از نابال بیرون رفت،‏ زنش
این چیزها را به او بیان کرد و دلش در اندرونش مرده
2 ،20
2 ،5
45 ،21
26 ،30
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
10 ،14
18 ،24
10 ،2
.14
.15
.16
17
.18
.19
.20
.21
.23
.24
.25
- 286 -

یبِ‏
یزن
يشا
يشا
يشا
يشا
نی
.7
.8
گردید و خود مثل سنگ شد.‏
و واقع شد که بعد از ده روز یهوه نابال را مبتلا
ساخت که بمرد.‏
و چون داود شنید که نابال مرده است،‏ گفت:‏
مبارك باد یهوه که انتقام ننگ مرا از دست نابال
کشیده،‏ و بندة خود را از بدي نگاه داشته است،‏ زیرا
یهوه شرارت نابال را به سرش رد نموده است.‏ و داود
فرستاده،‏ با اَ‏ جایل سخن گفت تا او را به زنی خود
بگیرد.‏
و خادمان داود نزد اَبِیجایل به کَرْمل آمده،‏ با وي
سخن گفته،‏ گفتند:‏ داود ما را نزد تو فرستاده است تا
تو را براي خویش به بگیرد.‏
و او برخاسته،‏ رو به زمین خم شد و گفت:‏ این ک
کنیزت بنده است تا پایهاي خادمان آقاي خود را
بشوید.‏
و اَبِیجایل عجله نموده،‏ برخاست و بر الاغ خود
سوار شد و پنج کنیزش همراهش روانه شدند و از
عقب قاصدان داود رفته،‏ زن او شد.‏ باب ؛
و داود اَخینُوعمِ‏ یزْرعیلیه را نیز گرفت و هردو
ایشان زن او شدند.‏
و شاؤل دختر خود،‏ میکال،‏ زن داود را به فَلْطی
پسر لایش که از جل ِّیم بود،‏ داد.‏ دوم
اول سموئیل
5 ،30
3 ،27
سموئیل 15 ،3
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
26
.1
پس زیفیان نزد شاؤل به جِبعه آمده،گفتند:‏ آیا داود
خویشتن را در تلّ‏ حخیله که در مقابل بیابان است،‏
پنهان نکرده است؟ ؛ مزامیر
آنگاه شاؤل برخاسته،‏ به بیابان زیف فرود شد و سه
هزار مرد از برگزیدگان اسرائیل همراهش رفتند تا داود
را در بیابان زیف جستجو نماید.‏
و شاؤل در تل حخیله که در مقابل بیابان به سر راه
است اردو زد،‏ و داود در بیابان ساکن بود.‏ و چون دید
که شاؤل در عقبش در بیابان آمده است،‏
داود جاسوسان فرستاده،‏ دریافت کرد که شاؤل به
تحقیق آمده است.‏
و داود برخاسته،‏ به جایی که شاؤل در آن اردو زده
بود،‏ آمد.‏ و داود مکانی را که شاؤل و اَبنیر،‏ پسر نیر،‏
سردار لشکرش خوابیده بودند،‏ ملاحظه کرد.‏ و شا ؤل
در اندرون سنگر می خوابید و قوم در اطراف او فرود
آمده بودند.‏ باب ؛
و داود به اَخیملَک حتّی و اَبِی پسر صرُویه برادر
یوآب خطاب کرده،‏ گفت:‏ کیست که همراه من نزد
شاؤل به اردو بیاید؟ ابی گفت:‏ من همراه تو می
آیم.‏
پس داود و ابی در شب به میان قوم آمدند و
اینک شاؤل در اندرون سنگر دراز شده،‏ خوابیده بود،‏ و
نیزه اش نزد سرش در زمین کوبیده،‏ و اَبنیر و قوم در
اطرافش خوابیده بودند.‏
و ابی به داود گفت:‏ امروز خدا،‏ دشمن تو را به
دستت تسلیم نموده.‏ پ س هماکنون اجازه بده تا او را با
نیزه یک دفعه به زمین بدوزم و او را دوباره نخواهم زد.‏
5 ،24 باب
؛ دوم سموئیل
9 ،16
.9
و داود به ابیشاي گفت:‏ او را هلاك مکن،‏ زیرا
کیست که به مسحشده یهوه دست خود را دراز کرده،‏
بیگناه باشد؟
و داود گفت:‏ به حیات یهوه قسم که یا یهوه او را
خواهد زد یا اجلش رسیده،‏ خواهد مرد یا به جن گ
فرود شده،‏ هلاك خواهد گردید.‏ باب ؛ رومیان
یهوه از من دور نگاه دارد که دست خود را بر
مسح شده یهوه دراز کنم.‏ اما هماکنون نیزه اي را که
نزد سرش است و سبوي آب را بگیر و برویم.‏
پس داود نیزه و سبوي آب را از نزد سر شا ؤل
گرفت و روانه شدند،‏ و کسی نبود که ببیند و بداند یا
بیدار شود زیرا همه ایشان در خواب بودند،‏ چونکه
خواب سنگین از یهوه بر ایشان مستولی شده بود.‏
19 ،12
10 ،28
.10
.11
.12
21 ،2 پیدایش
.13
و داود به طرف دیگر گذشته،‏ از دور به سر کوه
بایستاد و مسافت عظیمی در میان ایشان بود.‏
و داود قوم و ابنیر پسر نیر را صدا زده،‏ گفت:‏ اي
ابنیر جواب نمی دهی؟ و ابنیر جواب داده،‏ گفت:‏ تو
کیستی که پادشاه را میخوانی؟
داود به ابنیر گفت:‏ آیا تو مرد نیستی و در اسرائیل
مثل تو کیست؟ پس چرا آقاي خود پادشاه را نگاهبانی
نمی کنی؟ زیرا یکی از قوم آمد تا آقایت پادشاه را
هلاك کند.‏
این کار که کردي خوب نیست.‏ به حیات یهوه،‏
شما مستوجب قتل هستید،‏ چونکه آقاي خود
مسحشده یهوه را نگاهبانی نکردید.‏ پس هماکنون
ببین که نیزة پادشاه و سبوي آب که نزد سرش بود،‏
کجاست؟
و شاؤل صداي داود را شناخته،‏ گفت:‏ آیا ا
صداي توست اي پسر من داود؟ و داود گفت:‏ اي آقایم
پادشاه صداي من است.‏ باب
17 ،24
.14
.15
.16
.17
2 ،54
باب 19 ،23
55 ،17
50 ،14
.2
.3
.4
.5
.6
- 287 -

يجا
کی
ته
اول سموئیل
.18
و گفت:‏ این از چه سبب است که آقایم بندة خود
را تعقیب میکند؟ زیرا چه کردم و چه بدي در دست
من است؟ باب
سپ.‏ هماکنون آقایم پادشاه سخنان بندة خود را
بشنود.‏ اگر یهوه تو را بر من تحریک نموده است،‏ پس
قربانی خوراکیاي قبول نماید،‏ و اگر پسر آدم باشند
پس ایشان به حضور یهوه لعنت شده باشند.‏ زیرا که
امروز مرا از مشارکت در ارث یهوه میرانند و میگویند
برو و خدایان غیر را عبادت نما.‏
و هماکنون خون من از حضور یهوه به زمین
ریخته نشود،‏ زیرا که پادشاه اسرائیل مثل کسی که
شپش را بر کوهها تعقیب میکند،‏ به جستجوي
کبک بیرون آمده است.‏ باب
21. شاؤل گفت:‏ گناه ورزیدم اي پسرم داود!‏ برگرد و
تو را دیگر اذیت نخواهم کرد،‏ چونکه امروز جان من در
نظر تو عزیز آمد.‏ اینک احمقانه رفتار نمودم و بسیار
گمراه شدم.‏
داود در جواب گفت:‏ ببین این است نیزة پادشاه!‏
پس یکی از غلامان به اینجا گذشته،‏ آن را بگیرد.‏
و یهوه هر کس را بر حسب عدالت و امانتش
پاداش دهد،‏ چونکه امروز یهوه تو را به دست من
سپرده بود.‏ اما نخواستم دست خود را بر مسحشده
یهوه دراز کنم.‏ دوم
و اینک چنانکه جان تو امروز در نظر من عظیم
آمد،‏ جان من در نظر یهوه عظیم باشد و مرا از هر
تنگی برهاند.‏
25. شاؤل به داود گفت:‏ مبارك باش اي پسرم داود؛
البته کارهاي عظیم خواهی کرد و غالب خواهی شد.‏
پس داود راه خود را پیش گرفت و شاؤل به خود
مراجعت کرد.‏ داوران ؛ روت 3،
15 ،24
10
سموئیل 39 ،3
2 ،17
8 ،29
19
.20
.22
.23
.24
27
.1
.2
و داود در دل خود گفت:‏ شاید روزي به دست
شاؤل هلاك خواهم شد.‏ چیزي براي من از این بهتر
نیست که به زمین فلسطینیان فرار کنم،‏ و شاؤل از
جستجوي من در تمامی محدوده اسرائیل مأیوس
شود.‏ پس از دست او نجات خواهم یافت.‏
پس داود برخاسته،‏ با آن ششصد نفر که همراهش
بودند،‏ نزد اخیش پسر معوك،‏ پادشاه جت گذشت.‏ باب
10 ،21
؛ اول پادشاهان
39 ،2
.3
و داود نزد اخیش در جت ساکن شد،‏ او و مردمانش
هرکس با اهل خانه اش،‏ و داود با دو زنش اَخینُوعمِ‏
یزْرعیلیه و اَبِیجایل کَرْملیه زن نابال.‏ باب ؛
و به شاؤل گفته شد که داود به جت فرار کرده
است،‏ پس او را دیگر جستجو نکرد.‏ دوم
و داود به اخیش گفت:‏ هماکنون اگر مورد لطف تو
قرار گرفتهام به من در یکی از شهرهاي صحرا
بدهند تا در آنجا ساکن شوم.‏ زیرا که بندة تو چرا در
شهر دارالسلطنه با تو ساکن شود؟
پس اخیش در آن روز صقْلَغ را به او داد،‏ به این
دلیل صقْلَغ تا امروز از آن پادشاهان یهوداست.‏ یوشع
،15
5 ،30
40 ،25
سموئیل 39 ،13
، مکانی
.
.4
.5
.6
31
.7
.8
.9
و عدد روزهایی که داود در سرزمین فلسطینیان
ساکن بود،‏ یک سال و چهار ماه بود.‏
و داود و مردانش برآمده،‏ بر جشُوریان و جرِزیان و
عمالَقَه هجوم آوردند زیرا که این طوایف در ایام قدیم
در آن زمین از شور تا به زمین مصر ساکن می بودند.‏
و داود اهل آن زمین را شکست داده،‏ مرد یا زنی
زنده نگذاشت و گوسفندان و گاوان و الاغها و شتران و
لباس گرفته،‏ برگشت و نزد اخیش آمد.‏
و اخیش گفت:‏ امروز به کجا تاخت آوردید؟ داود
گفت:‏ بر جنوبی یهودا و جنوب یرْحمئیلیان و به
جنوب قینیان
و داود مرد یا زنی را زنده نگذاشت که به جت
بیایند،‏ زیرا گفت:‏ مبادا دربارة ما خبر آورده،‏ بگویند
که داود چنین کرده است.‏ و تمامی روزهایی که در
منطقه فلسطینیان بماند،‏ عادتش چنین خواهد بود.‏
و اخیش داود را تصدیق نموده،‏ گفت:‏ خویشتن را
نزد قوم خود اسرائیل کلاً‏ متعفن نموده است،‏ پس تا
به ابد بندة من خواهد بود.‏ پیدایش ؛ دوم سموئیل
21 ،5
30 ،34
.10
.11
.12
28
.1
.2
.3
و اتفاق افتاد در آن ایام که فلسطینیان لشکرهاي
خود را براي جنگ فراهم آوردند تا با اسرائیل جنگ
نمایند،‏ و اخیش به داود گفت:‏ یقیناً‏ بدان که تو و
کسانت همراه من به اردو بیرون خواهید آمد.‏
داود به اخیش گفت:‏ حتماً‏ خواهی دانست که بندة
تو چه خواهد کرد.‏ اخیش به داود گفت:‏ از این ج
تو را همیشه اوقات نگاهبان سرم خواهم ساخت.‏
و سموئیل وفات نموده بود،‏ و همه اسرائیل به جهت
او نوحه گري نموده،‏ او را در شهرش رامه دفن کرده
بودند،‏ و شاؤل تمامی احظار کنندگان روح و فالگیران
- 288 -

هرا
نی
را از زمین بیرون کرده بود.‏ باب
و فلسطینیان جمع شده،‏ آمدند و در شُونیم اردو
زدند؛ و شاؤل تمامی اسرائیل را جمع کرده،‏ در جِلْبوع
اردو زدند.‏
و چون شاؤل لشکر فلسطینیان را دید،‏ بترسید و
دلش بسیار مضطرب شد.‏
و شاؤل از یهوه سؤال نمود و یهوه او را جواب نداد،‏
نه به خوابها و نه به اوریم و نه به پیامبران.‏ خروج
و شاؤل به خادمان خود گفت:‏ زنی را که صاحب
اجنه باشد،‏ براي من بطلبید تا نزد او رفته،‏ از او
مسألت نمایم.‏ خادمانش وي را گفتند:‏ اینک زنی
احظار کنندگان روح در عیندور میباشد.‏ اعمال رسولان
اول سموئیل
،16
30 ،28
1 ،25
.4
.5
.6
.7
16
.8
.9
و شاؤل تغییر قیافه داد،‏ لباس دیگر پوشید و دو نفر
همراه خود برداشته،‏ رفت و شبانگاه نزد آن زن آمده،‏
گفت:‏ تمنّا اینکه به واسطۀ احظار کننده روح براي من
فالگیري نمایی و کسی را که به تو بگویم از برایم
برآوري.‏
آن زن وي را گفت:‏ اینک آنچه شاؤل کرده است
میدانی که چگونه احظار کنندگان روح و فالگیران را از
زمین ریشهکن نموده است.‏ پس تو چرا براي جانم دام
می گذاري تا مرا به قتل رسانی؟ خروج
و شاؤل براي وي به یهوه قسم خورده،‏ گفت:‏ به
حیات یهوه قسم که از این امر به تو هیچ بدي نخواهد
رسید.‏
آن زن گفت:‏ براي تو که را بیاورم؟ او گفت:‏
سموئیل را براي من بیاور.‏
و چون آن زن سموئیل را دید با صداي بلند صدا
زد و زن،‏ شاؤل را خطاب کرده،‏ گفت:‏ براي چه مرا
فریب دادي،‏ زیرا تو شاؤل هستی؟
پادشاه وي را گفت:‏ مترس!‏ چه دیدي؟ آن زن در
جواب شاؤل گفت:‏ خدایی را می بینم که از زمین بر
می آید.‏
او وي را گفت:‏ صورت او چگونه است؟ زن گفت:‏
مردي پیر بر می آید و به ردایی ملبس است.‏ پس
شاؤل دانست که سموئیل است و رو به زمین خم
شده،‏ تعظیم کرد.‏
و سموئیل به شاؤل گفت:‏ چرا مرا آورده،‏ مضطرب
ساختی؟ شاؤل گفت:‏ در شدت تنگی هستم چونکه
فلسطینیان با من جنگ می نمایند و خدا از من دور
شده،‏ مرا نه به واسطۀ پیامبران و نه به خوابها دیگر
جواب میدهد.‏ به این دلیل تو را خواندم تا مرا اعلام
نمایی که چه باید بکنم.‏ داوران
سموئیل گفت:‏ پس چرا از من سؤال مینمایی؟ و
حال آنکه یهوه از تو دور شده،‏ دشمنت گردیده است.‏
20 ،16
.16
14 ،16 باب
.17
و یهوه به نحوي که به زبان من گفته بود،‏ براي
خود عمل نموده است،‏ زیرا یهوه سلطنت را از دست
تو دریده،‏ آن را به همسایه ات داود داده است.‏ باب
،15
28
18. چونکه صداي یهوه را نشنیدي و شدت خشم او را
بر عمالیق به عمل نیاوردي،‏ بنابراین یهوه امروز ا
عمل را به تو نموده است.‏ باب
و یهوه اسرائیل را نیز با تو به دست فلسطینیان
خواهد داد،‏ و تو و پسرانت فردا نزد من خواهید بود،‏
ویهوه اردوي اسرائیل را نیز به دست فلسطینیان
خواهد داد.‏
و شاؤل فوراً‏ به تمامی قامتش بر زمین افتاد،‏ و از
سخنان سموئیل بسیار بترسید.‏ و چونکه تمامی روز و
تمامی شب نان نخورده بود،‏ هیچ قوت نداشت.‏
و چون آن زن نزد شاؤل آمده،‏ دید که بسیار
پریشان حال است،‏ وي را گفت:‏ اینک کنیزت صداي
تو را شنید و جانم را به دست خود گذاشتم و سخنانی
را که به من گفتی اطاعت نمودم.‏ ؛ مزامیر
پس حال تمنا اینکه تو نیز صداي کنیز خود را
بشنوي تا لقمه اي نان به حضورت بگذارم و بخوري تا
قوت یافته،‏ به خود بروي.‏
اما او انکار نموده،‏ گفت:‏ نمی خورم.‏ لیکن چون
خادمانش و آن زن نیز اصرار نمودند،‏ صداي ایشان را
بشنید و از زمین برخاسته،‏ بر بستر نشست.‏
و آن زن گوساله اي پرواري در خانه داشت.‏ پس
عجله نموده،‏ آن را قربانی کرد و آرد گرفته،‏ خمیر
ساخت و نانهاي بدون خمیر ترش پخت.‏ پیدایش
و آنها را نزد شاؤل و خادمانش گذاشت که
خوردند.‏ پس برخاسته،‏ در آن شب روانه شدند.‏
109 ،119
6 ،18
ایوب 14 ،13
18 ،15
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
29
.1
و فلسطینیان همه لشکرهاي خود را در اَفیق جمع
کردند،‏ و اسرائیلیان نزد چشمهاي که در یزْرعیل است،‏
رسیدند.‏ باب
و امیران فلسطینیان صدها و هزارها میگذشتند،‏ و
داود و مردانش با اخیش در دنبالۀ ایشان می گذشتند.‏
و امیران فلسطینیان گفتند که این عبرانیان
1 ،4
.2
.3
18 ،22
.10
.11
.12
.13
.14
.15
- 289 -

يوز
نی
هرا
کی
.3
.4
.5
کیستند؟ و اخیش به جواب امیران فلسطینیان گفت:‏
مگر این داود،‏ بندة شاؤل،‏ پادشاه اسرائیل نیست که
نزد من این روزها یا این سالها بوده است؟ و از روزي
که نزد من آمد تا امروز در او عیبی نیافتم.‏
اما امیران فلسطینیان بر وي خشمناك شدند،‏ و
امیران فلسطینیان به او گفتند:‏ این مرد را باز گردان تا
به جایی که برایش تعیین کرده اي برگردد،‏ و با ما به
جنگ نیاید،‏ مبادا در جنگ دشمن ما بشود؛ زیرا ا
کس با چه چیز میتواند آقاي خود را خشنود نماید؟
آیا نه با سرهاي این مردمان؟ اول
آیا این داود نیست که دربارة او با یکدیگر رقص
کرده،‏ می سراییدند و میگفتند شاؤل هزارهاي خود و
داود ده هزارهاي خویش را کشته است.‏ باب
آنگاه اخیش داود را خوانده،‏ او را گفت:‏ به حیات
یهوه قسم که تو مرد راست هستی و خروج و دخول
تو با من در اردو به نظر من پسند آمد؛ زیرا از روز
آمدنت نزد من تا امروز از تو بدي ندیده ام.‏ لیکن در
نظر امیران پسند نیستی.‏
پس هماکنون برگشته،‏ با صلح برو مبادا مرتکب
عملی شوي که در نظر امیران فلسطینیان ناپسند آید.‏
و داود به اخیش گفت:‏ چه کرده ام و از ر که به
حضور تو بوده ام تا امروز در بنده ات چه یافته اي تا
آنکه به جنگ نیایم و با دشمنان آقایم پادشاه جن گ
ننمایم؟ باب
اخیش در جواب داود گفت:‏ میدانم که تو در نظر
من م ث ل فرشتۀ خدا نیکو هستی.‏ لیکن امیران
فلسطینیان گفتند که با ما به جنگ نیاید.‏ دوم سموئیل
اول سموئیل
،19
7 ،18
تواریخ 19 ،13
1 ،20
.4
.5
.6
.7
.8
.9
27
10
سپ.‏ هم اکنون بامدادان با بندگان آقایت که
همراه تو آمده اند،‏ برخیز و چون بامدادان برخاسته
باشید و روشنایی براي شما بشود،‏ روانه شوید.‏
پس داود با کسان خود صبح زود برخاستند
تاروانه شده،‏ به زمین فلسطینیان برگردند.‏ و
فلسطینیان به یزْرعیل رسیدند.‏
.11
30
.1
و اتفاق افتاد چون داود و کسانش در روز سوم به
صقْلَغ رسیدند که عمالَقَه بر جنوب و بر صقْلَغ هجوم
آورده بودند،‏ و صقْلَغ را زده آن را به آتش سوزانیده
بودند.‏
2. و زنان و همۀ کسانی را که در آن بودند،‏ از خرد و
بزرگ اسیر کرده،‏ هیچ کس را نکشته،‏ بلکه همه را به
اسیري برده،‏ به خود رفته بودند.‏
و چون داود و کسانش به شهر رسیدند،‏ اینک به
آتش سوخته،‏ و زنان و پسران و دختران ایشان اسیر
شده بودند.‏
پس داود و قومی که همراهش بودند،‏ با صداي بلند
گریستند تا طاقت گریه کردن دیگر نداشتند.‏
و دو زن داود اَخینوعمِ‏ یزْرعیلیه و اَبِیجایل،‏ زن نابال
کَرْملی،‏ اسیر شده بودند.‏ باب
و داود بسیار مضطرب شد زیرا که قوم می گفتند
که او را سنگسار کنند،‏ چون جان تمامی قوم هر
براي پسران و دختران خویش بسیار تلخ شده بود.‏ اما
داود خویشتن را از یهوه،‏ خداي خود،‏ تقویت نمود.‏
42 ،25
.6
10 ،14 ؛ اعداد 4 ،17 خروج
.7
و داود به اَبیاتارِ‏ کاهن،‏ پسر اَخیملَک گفت:‏ ایفود را
نزد من بیاور.‏ و ابیاتار ایفود را نزد داود آورد.‏
و داود از یهوه سؤال نموده،‏ گفت:‏ اگر این لشکر را
تعقیب نمایم،‏ آیا به آنها خواهم رسید؟ او به وي
فرمود:‏ تعقیب نما زیرا که واقعاً‏ خواهی رسید و رها
خواهی کرد.‏ دوم سموئیل
پس داود و ششصد نفر که همراهش بودند روانه
شده،‏ به دره بسور آمدند و واماندگان در آنجا توق ف
نمودند.‏
و داود با چهارصد نفر تعقیب نمود و دویست نفر
توقف نمودند زیرا به حدي خسته شده بودند که از
دره بسور نتوانستند گذشت.‏
پس شخصی مصري در صحرا یافته،‏ او را نزد داود
آوردند و به او نان دادند که خورد و او را آب
نوشانیدند.‏
و پارهاي از شیرینی انجیري و دو شیرنی
کشمشی به او دادند؛ و چون خورد روحش به وي
بازگشت،‏ زیرا که سه روز و سه شب نه نان خورده،‏ و
نه آب نوشیده بود؛
و داود او را گفت:‏ از آنِ‏ که هستی و از کجا می
باشی؟ او گفت:‏ من جوان مصري و بندة شخص
عمالیقی هستم،‏ و آقایم مرا ترك کرده است زیرا سه
روز است که بیمار شده ام.‏
ما به جنوب کَرِیتیان و بر پادشاه یهودا و بر جنوب
کالیب تاخت آوردیم.‏ صقْلَغ را به آتش سوزانیدیم.‏ دوم
باب 9 ،23
19 ،5
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
18 ،8 سموئیل
.15
داود وي را گفت:‏ آیا مرا به آن گروه خواهی
رسانید؟ او گفت:‏ براي من به خدا قسم بخور که نه مرا
- 290 -

هآن
له
بکشی و نه مرا به دست آقایم تسلیم کنی؛ پس تو را یتّ‏
نزد آن گروه خواهم رسانید.‏
و چون او را به آنجا رسانید اینک بر روي تمامی
زمین پراکنده شده،‏ میخوردند و می نوشیدند و بزم
میکردند،‏ به سبب تمامی غنیمت عظیمی که از زمین
فلسطینیان و از زمین یهودا آورده بودند.‏
و داود ایشان را از وقت شام تا عصر روز دیگر
میزد که از ایشان هیچ کس رهایی نیافت جز چهارصد
مرد جوان که بر شتران سوار شده،‏ گریختند.‏
و داود هرچه عمالَقَه گرفته بودند،‏ بازگرفت و داود
دو زن خود را باز گرفت.‏
و چیزي از ایشان مفقود نشد از خرد و بزرگ و از
پسران و دختران و غنیمت و از همۀچیزهایی که براي
خود گرفته بودند،‏ بلکه داود همه را باز آورد.‏
و داود همۀ گوسفندان و گاوان خود را گرفت و
ا را پیش گلهها دیگر راندند و گفتند این است
غنیمت داود.‏
و داود نزد آن دویست نفر که از شدت خستگی
نتوانسته بودند در عقب داود بروند و ایشان را نزد دره
بسور واگذاشته بودند آمد،‏ و ایشان به استقبال داود و
به استقبال قومی که همراهش بودند بیرون آمدند.‏ و
چون داود نزد قوم رسید از سلامتی ایشان پرسید.‏
اما همه کسان شریر و مردان بلیعال از اشخاصی
که با داود رفته بودند صحبت کردند،‏ گفتند:‏ چونکه
همراه ما نیامدند،‏ از غنیمتی که باز آورده ایم چیزي
به ایشان نخواهیم داد مگر به هر کس زن و فرزندان او
را.‏ پس آنها را برداشته،‏ بروند.‏
لیکن داود گفت:‏ اي برادرانم چنین مکنید،‏ چونکه
یهوه اینها را به ما داده است و ما را حفظ نموده،‏ آن
لشکر را که بر ما تاخت آورده بودند به دست ما تسلیم
نموده است.‏
و کیست که در این امر به شما گوش دهد؟ زیرا
قسمت آنانی که نزد اسباب می مانند،‏ مثل قسمت
آنانی که به جنگ میروند،‏ خواهد بود و هر دو قسمت
مساوي خواهند برد.‏ اعداد ؛ یوشع
و از آن روز به بعد چنین شد که این را قاعده و
قانون در اسرائیل تا امروز قرار داد.‏
و چون داود به صقْلَغ رسید،‏ بعضی از غنیمت را
براي بزرگان یهودا و دوستان خود فرستاده،‏ گفت:‏
اینک هدیه اي از غنیمت دشمنان یهوه براي شماست.‏
اول سموئیل
8 ،22
27 ،31
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
پیدایش 11 ،33
.27
براي اهل بیتئیل و اهل راموت جنوبی و ا
ی ر؛
و براي اهل عرُوعیر و اهل سفْموت و اهل اَشْتَموع؛
و براي اهل راکال و اهل شهرهاي یرْحمئیلیان و
اهل شهرهاي قینیان؛
و براي اهل حرْما واهل کورعاشان و اهل عتاق؛
و براي اهل حبرون و همه مکانهایی که داود و
کسانش در آنها آمد و رفت میکردند.‏
.28
.29
.30
.31
31
.1
و فلسطینیان با اسرائیل جنگ کردند و مردان
اسرائیل از حضور فلسطینیان فرار کردند،‏ و در کوه
جلبوع کشته شده،‏ افتادند.‏ اول تواریخ
و فلسطینیان،‏ شاؤل و پسرانش را به سختی تعقیب
نمودند،‏ و فلسطینیان یوناتان و ابیناداب و ملْکیشُوع
پسران شاؤل را کشتند.‏
و جنگ بر شاؤل سخت شد،‏ و تیراندازان دور او را
گرفتند و به سبب تیراندازان بسیار دلتنگ گردید.‏
و شاؤل به سلاحدار خود گفت:‏ شمشیر خود را
کشیده،‏ آن را به من فرو بر،‏ مبادا این ختنه نشدهها
آمده،‏ مرا مجروح سازند و مرا خوار نمایند.‏ اما
سلاحدارش نخواست زیرا که بسیار در ترس بود.‏ پس
شاؤل شمشیر خود را گرفته،‏ بر آن افتاد.‏ داوران
و هنگامی که سلاحدارش شاؤل را دید که مرده
است،‏ او نیز بر شمشیر خود افتاده،‏ با او بمرد.‏
پس شاؤل و سه پسرش و سلاحدارش و همه
کسانش نیز در آن روز با هم مردند.‏ اول تواریخ
و چون مردان اسرائیل که به آن طرف دره و به آن
طرف اردن بودند،‏ دیدند که مردان اسرائیل فرار کرده
اند و شاؤل و پسرانش مرده اند،‏ شهرهاي خود را ترك
کرده،‏ گریختند و فلسطینیان آمده،‏ در آنها ساکن
شدند.‏
و در فرداي آن روز،‏ چون فلسطینیان براي برهنه
کردن کشتگان آمدند،‏ شاؤل و سه پسرش را یافتند که
در کوه جلبوع افتاده بودند.‏ دوم سموئیل
پس سر او را بریدند و اسلحه اش را بیرون کرده،‏ به
زمین فلسطینیان،‏ به هر طرف فرستادند تا به بتخانه
هاي خود و به قوم مژده برسانند.‏
و اسلحۀ او را در خانۀ عشْتاروت نهادند و جسدش
را بر حصار بیت-شان آویختند.‏
و چون ساکنان یابیش جِلْعاد،‏ آنچه را که
فلسطینیان به شاؤل کرده بودند شنیدند،‏ باب
54 ،9
6 ،11
1 ،11
1 ،11
6 ،1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
- 291 -

تی
اول سموئیل
.12
همه مردان شجاع برخاسته،‏ وتمامی شب سفر
کرده،‏ جسد شاؤل و اجساد پسرانش را از حصار ب
شان گرفتند،‏ و به یابیش برگشته،‏ آنها را در آنجا
سوزانیدند.‏ اول تواریخ
و استخوانهاي ایشان را گرفته،‏ آنها را زیر درخت
بلوطی که در یابیش است،‏ دفن کردند و هفت روز
روزه گرفتند.‏ دوم سموئیل
-
12 ،1
12 ،11
.13
- 292 -

يار
بی
دوم سموئیل
دوم سموئیل
1
.1
.2
.3
و بعد از وفات شاؤل و برگشت داود از نبرد عمالَقَه،‏
آن هنگام داود دو روز در صقْلَغ توقف نمود.‏
و در روز سوم ناگاه شخصی از نزد شاؤل با لباس
دریده و خاك بر سرش ریخته از لشکر آمد،‏ و چون
نزد داود رسید،‏ به زمین افتاده،‏ تعظیم نمود.‏
و داود وي را گفت:‏ از کجا آمدي؟ او در جواب وي
گفت:‏ از لشکر اسرائیل فرار کردهام
داود وي را گفت:‏ مرا خبر بده که کار چگونه شده
است.‏ او گفت:‏ قوم از جنگ فرار کردند و بسی از
قوم نیز افتادند و مردند،‏ و هم شاؤل و پسرش،‏ یوناتان،‏
مردند.‏
پس داود به جوانی که او را خبر داده بود،‏ گفت:‏
چگونه دانستی که شاؤل و پسرش یوناتان مردهاند.‏
و جوانی که او را خبر داده بود،‏ گفت:‏ اتفاقاً‏ مرا در
کوه جِلْبوع گذر افتاد و اینک شاؤل بر نیزه خود تکیه
مینمود،‏ و اینک ارابهها و سوارانْ‏ او را به سختی
تعقیب میکردند.‏ اول سموئیل
و به عقب نگریسته،‏ مرا دید و مرا خواند و جواب
دادم،‏ بلی.‏
او مرا گفت:‏ تو کیستی؟ وي را گفتم:‏ عمالیقی
هستم.‏
او به من گفت:‏ تمنّا اینکه بر من بایستی و مرا
بکشی زیرا که پریشانی مرا در گرفته است چونکه تمام
جانم تا بحال در من است.‏
پس بر او ایستاده،‏ او را کُشتم زیرا دانستم که بعد
از افتادنش زنده نخواهد ماند و تاجی که بر سرش و
بازوبندي که بر بازویش بود،‏ گرفته،‏ آنهارا اینجا نزد
آقایم آوردم.‏
آنگاه داود جامۀ خود را گرفته،‏ آن را درید و
تمامی کسانی که همراهش بودند،‏ چنین کردند.‏ پیدایش
.
1 ،31
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
6 ،7 ؛ یوشع 34 ،37
.12
و براي شاؤل و پسرش،‏ یوناتان،‏ و براي قوم یهوه و
خاندان اسرائیل ماتم گرفتند و گریه کردند،‏ و تا شام
روزه داشتند،‏ زیرا که به دم شمشیر افتاده بودند.‏ اول
13 ،31 سموئیل
.13
و داود به جوانی که او را خبر داد،‏ گفت:‏ تو از کجا
هستی؟ او گفت:‏ من پسر مرد غریب عمالیقی هستم.‏
اول سموئیل
13 ،30
.14
داود وي را گفت:‏ چگونه نترسیدي که دست خود
را بلند کرده،‏ مسحشده یهوه را هلاك ساختی؟ اول
5 ،105 ؛ مزامیر 7 ،24 سموئیل
.15
آنگاه داود یکی از خادمان خود را طلبیده،‏ گفت:‏
نزدیک آمده،‏ او را بکش.‏ پ س او را زد که مرد.‏ باب
.10 ،4
12
.16
و داود او راگفت:‏ خونت بر سر خودت باشد زیرا
که دهانت بر تو شهادت داده،‏ گفت که من
مسحشده یهوه را کشتم.‏ داوران ؛ اول پادشاهان
.23 ،2
24 ،9
33
.17
و داود این مرثیه را دربارة شاؤل و پسرش یوناتان
نوشت.‏
و امر فرمود که سرود کمان را به پسرانیهودا
تعلیم دهند.‏ اینک در کتاب یاشَر نوشته شده است:‏
.18
13 ،10 یوشع
.19
زیبایی تو اي اسرائیل در مکانهاي بلندت کشته
شد.‏ قدرتمندان چگونه افتادند!‏
در جت اطلاع ندهید و در کوچههاي اَشْقَلُون خبر
مرسانید،‏ مبادا دختران فلسطینیان شادي کنند.‏ و
مبادا دخترانِ‏ ختنه نشدهها وجد نمایند.‏ میکاه ؛ اول
10 ،1
.20
سموئیل
36 .26 ،17
.21
اي کوههاي جِلْبوع،‏ شبنم و باران بر شما نبارد،‏ و
نه از کشتزارهایت قربانی طلب بشود،‏ زیرا در آنجا سپر
قدرتمندان دور انداخته شد،‏ سپر شاؤل که گویا به
روغن مسح نشده بود.‏ اول پادشاهان
از خون کشتگان و از چربی قدرتمندان،‏ کَمان
یوناتان برنگردید و شمشیر شاؤل تهی برنگشت.‏
و یوناتان در حیات خویش محبوب نازنین
بودند،‏ و در مرگ خود از یکدیگر جدا نشدند.‏ از عقابها
تیزپرتر و از شیران تواناتر بودند.‏
اي دختران اسرائیل براي شاؤل گریه کنید که
شما را به قرمز و نفایس ملبس میساخت و زیورهاي
طلا بر لباس شما میگذاشت.‏
در معرض جنگ چگونه افتادند!‏ اي
یوناتان بر مکانهاي بلند خود کُشته شدي.‏
اي برادر من یوناتان براي تو دلتنگ شدهام براي
من بسیار نازنین بودي.‏ محبت تو با من عج تر از
محبت زنان بود.‏
قدرتمندان چگونه افتادند و چگونه اسلحۀ جنگ
تلف شد!‏
.
1 ،17
.22
23. شاؤل
.24
25. شجاعان
.26
.27
- 293 -

لی
کی
فی
یک
يشا
يرو
کی
دوم سموئیل
2
.1
و بعد از آن واقع شد که داود از یهوه سؤال نموده،‏
گفت:‏ آیا به یکی از شهرهاي یهودا بروم؟ یهوه به وي
فرمود:‏ برو.‏ داود گفت:‏ کجا بروم؟ گفت:‏ به حبرُون.‏ اول
8 ،30 سموئیل
2
سپ.‏ داود به آنجا برفت و دو زنش نیز اَخینوعمِ‏
یزْرعیلیه و اَبِیجایل زن نابال کَرْملی.‏ اول سموئیل
و داود کسانی را که با او بودند با خاندان هر
یکیبرد،‏ و در شهرهاي حبرُون ساکن شدند.‏
و مردان یهودا آمده،‏ داود را در آنجا مسح کردند،‏ تا
بر خاندان یهودا پادشاه شود.‏ و به داود خبر داده،‏
گفتند که اهل یابیش جِلْعاد بودند که شاؤل را دفن
کردند.‏ اول سموئیل
سپ.‏ داود قاصدان نزد اهل یابیش جِلْعاد فرستاده،‏
به ایشان گفت:‏ شما از جانب یهوه مبارك باشید زیرا
که این لطف را به آقاي خود شاؤل نمودید و او را دفن
کردید.‏ روت
و هماکنون یهوه به شما لطف و راستی بنماید و من
نیز جزاي این نیکویی را به شما خواهم نمود چونکه
این کار را کردید.‏
و حال دستهاي شما قوي باشد و شما شجاع باشید
زیرا آقاي شما شاؤل مرده است و خاندان یهودا نیز مرا
بر خود به پادشاهی مسح نمودند.‏
اما اَبنیر پسر نیر سردار لشکر شاؤل،‏ ایشْبوشَت پسر
شاؤل را گرفته،‏ او را به محنایم برد.‏ اول سموئیل
و او را بر جِلْعاد و بر آشوریان و بر یزْرع و بر
افرایم و بر بنیامین و بر تمامی اسرائیل پادشاه ساخت.‏
و ایشْبوشَت پسر شاؤل هنگامی که بر اسرائیل
پادشاه شد چهل ساله بود،‏ و دو سال سلطنت نمود،‏ اما
خاندان یهودا،‏ داود را پیروي کردند.‏
و عدد ایامی که داود در حبرُون بر خاندان یهودا
سلطنت نمود،‏ هفت سال و شش ماه بود.‏
و اَبنیر پسر نیر و بندگان یا شْبوشَت پسر شاؤل از
محنایم به جِبعون بیرون آمدند.‏
و یوآب پسر صرُویه و بندگان داود بیرون آمده،‏
کنار مرداب جِبعون به یکدیگر برخوردند،‏ و اینان به
این طرف مرداب و آنان بر آن طرف مرداب نشستند.‏
و اَبنیر به یوآب گفت:‏ هماکنون جوانان برخیزند و
در حضور ما بازي کنند.‏ یوآب گفت:‏ برخیزید.‏
پس برخاسته،‏ به شماره عبور کردند،‏ دوازده نفر
براي بنیامین و براي یا شْبوشَت پسر شاؤل و دوازده نفر
از بندگان داود.‏
و هر از ایشان سر حر خود را گرفته،‏
شمشیر خود را در پهلویش زد،‏ پس با هم افتادند.‏ پ س
آن مکان را که در جِبعون است،‏ حلْقَت هصوریم
نامیدند.‏
و آن روز جنگ بسیار سخت بود و اَبنیر و مردان
اسرائیل از حضور بندگان داود فراري شدند.‏ اول سموئیل
.16
.17
8 ،19
.18
و سه پسر صرُویه،‏ یوآب و اَبیشاي و عسائیل،‏ در
آنجا بودند،‏ و عسائیل مثل غزال صحرا سبک پا بود.‏
16 2، اول تواریخ
.19
و عسائیل،‏ اَبنیر را تعقیب کرد و در رفتن به طرف
راست یا چپ از تعقیب اَبنیر انحراف نورزید.‏
و اَبنیر به عقب نگریسته،‏ گفت:‏ آیا تو عسائیل
هستی؟ گفت:‏ من هستم.‏
اَبنیر وي را گفت:‏ به طرف راست یا به طرف چپ
خود برگرد و ی از جوانان را گرفته،‏ اسلحۀ او را
بردار.‏ اما عسائیل نخواست که از عقب او منحرف شود.‏
سپ.‏ اَبنیر بار دیگر به عسائیل گفت:‏ از عقب من
برگرد.‏ چرا تو را به زمین بزنم؟ پس چگونه خود
را نزد برادرت یوآب برافرازم؟
و چون نخواست که برگردد،‏ اَبنیر او را تا انتهاي
نیزة خود به شکمش زد که سر نیزه از عقبش بیرون
آمد و در آنجا افتاده،‏ در جایش مرد.‏ و هر کس که به
مکان افتادن و مردن عسائیل رسید،‏ ایستاد.‏
اما یوآب و ابی ، اَبنیر را تعقیب کردند و چون
ایشان به تپه اَمه که به مقابل جیح در راه بیابان
جِبعون است رسیدند،‏ آفتاب فرو رفت.‏
و پسرانبنیامین بر عقب اَبنیر جمع شده،‏
گروهشدند و بر سر یک تل ایستادند.‏
و اَبنیر یوآب را صدا زده،‏ گفت که آیا شمشیر تا
به ابد هلاك سازد؟ آیا نمیدانی که آخر به تلخی
خواهد انجامید؟ پس تا به کی قوم را امر نمیکنی که
از تعقیب برادران خویش برگردند.‏
یوآب در جواب گفت:‏ به خداي زنده قَسم اگر
سخن نگفته بودي،‏ هر آینه قوم در صبح از تعقیب
برادران خود برمیگشتند.‏
سپ.‏ یوآب شیپور نواخته،‏ تمامی قوم ایستادند و
اسرائیل را باز تعقیب ننمودند و دیگر جنگ نکردند.‏
باب 27 ،3
.20
.21
22
.23
.24
.25
.26
.27
28
22 ،20 ؛ 16 ،18 باب
.29
و اَبنیر و کسانش،‏ تمامی آن شب را از راه عرَبه
رفته،‏ از اُردن عبور کردند و از تمامی یتْرون گذشته،‏ به
42 ،25
50 ،14
12 ،31
20 ،2
.3
.4
5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
15
- 294 -

لی
تی
يرو نی
يرو
محنایم رسیدند.‏
و یوآب از عقب اَبنیر برگشته،‏ تمامی قوم را جمع
کرد.‏ و از بندگان داود سواي عسائیل نوزده نفر مفقود
بودند.‏
اما بندگان داود،‏ بنیامین و مردمان اَبنیر را زدند
که از ایشان سیصد و شصت نفر مردند.‏
و عسائیل را برداشته،‏ او را در قبر پدرش که در
بیت-لحم است،‏ دفن کردند و یوآب و کسانش،‏ تمامی
شب کوچ کرده،‏ هنگام طلوع خورشید به حبرُون
رسیدند.‏
دوم سموئیل
.30
.31
.32
3
.1
و جنگ در میان خاندان شاؤل و خاندان داود به
طول انجامید و داود روز به روز قوت میگرفت و
خاندان شاؤل روز به روز ضعیف میشدند.‏ باب ؛ اول
10 ،5
سموئیل 19 ،3
.2
و براي داود در حبرُون پسران زاییده شدند،‏ و
نخستزادهاش ، عمون،‏ از اَخینوعمِ‏ یزْرعیلیه بود.‏ اول
، زن
قرنتیان 1 ،3
.3
.4
و دومش،‏ کیلاب،‏ از اَبِیجا نابال کَرْملی،‏ و
سوم،‏ اَبشالُوم،‏ پسر معکَه،‏ دختر تَلْماي پادشاه جشُور.‏
و چهارم اَدونیا،‏ پسر حجِّیت،‏ و پنجم شَفَطْیا پسر
اَبیطال،‏ اول پادشاهان
و ششم،‏ یتْرَعام از عجلَه،‏ زن داود.‏ اینان براي داود
در حبرُون زاییده شدند.‏
و هنگامی که جنگ در میان خاندان شاؤل و
خاندان داود میبود،‏ اَبنیر،‏ خاندان شاؤل را تقو
مینمود.‏
و شاؤل را کنیزي نامیده شده به رِصفَ‏ ا دختر اَیاز
بود.‏ و ایشْبوشَت به اَبنیر گفت:‏ چرا با کنیز پدرم
همبستر شدي؟ باب
و خشم اَبنیر به سبب سخن یا شْبوشَت بسیار
افروخته شده،‏ گفت:‏ آیا من سر سگ براي یهودا
هستم؟ و حال آنکه امروز به خاندان پدرت،‏ شاؤل،‏ و
برادرانش و دوستانش لطف نمودهام و تو را به دست
داود تسلیم نکردهام که امروز به سبب این زن به من
تهمت گناه میزنی؟ اول سموئیل
9. خدا مثل این و زیاده از این به اَبنیر بکند اگر من به
طوري که یهوه براي داود قسم خورده است،‏ برایش
چنین عمل ننمایم،‏ اول سموئیل‎3‎‏،‏ ؛
تا سلطنت را از خاندان شاؤل بردارم،‏ کرسی داود
را بر اسرائیل و یهودا از دان تا بئرشبع پایدار گردانم.‏
اول پادشاهان
25 ،4
.11
و او دیگر نتوانست در جواب اَبنیر سخنی گوید
زیرا که از او میترسید.‏ لوقا
سپ.‏ اَبنیر در آن حین قاصدان نزد داود فرستاده،‏
گفت:‏ این زمین مال کیست؟ و گفت تو با من عهد
ببند و اینک دست من با تو خواهد بود تا تمامی
اسرائیل را به سوي تو برگردانم .
او گفت:‏ خوب،‏ من با تو عهد خواهم بست ولیکن
یک چیز از تو میطلبم و آن ا است که مرا
نخواهی دید،‏ جز اینکه اول چون براي دیدن من
بیایی میکال،‏ دختر شاؤل را بیاوري.‏
پس داود رسولان نزد ایشْبوشَت پسر شاؤل
فرستاده،‏ گفت:‏ زن من،‏ میکال را که براي خود به صد
پوست زائد آلت تناسلی فلسطینیان نامزد ساختم،‏ نزد
من بفرست.‏ اول سموئیل
پس یا شْبوشَت فرستاده،‏ او را از نزدشوهرش
فَلْطئیل پسر لایش گرفت.‏ اول سموئیل
و شوهرش همراهش رفت و در عقبش تا حوریم
گریه میکرد.‏ پ س اَبنیر وي را گفت:‏ برگشته،‏ برو.‏ و او
برگشت.‏
و اَبنیر با بزرگان اسرائیل سخن گفته،‏ گفت:‏ قبل
از این داود را میطلبیدید تا بر شما پادشاهی کند.‏
سپ.‏ هماکنون این را به انجام برسانید زیرا یهوه
دربارة داود فرموده است که به وسیلۀ بندة خود،‏ داود،‏
قوم خویش،‏ اسرائیل را از دست فلسطینیان و از دست
همه دشمنان ایشان نجات خواهم داد.‏
و اَبنیر به گوش بنیامینیان نیز سخن گفت.‏ و اَبنیر
هم به حبرُون رفت تا آنچه را که در نظر اسرائیل و در
نظر تمامی خاندان بنیامین پسند آمده بود،‏ به گوش
داود بگوید.‏
سپ.‏ اَبنیر بیست نفر با خود برداشته،‏ نزد داود به
حبرُون آمد و داود به جهت اَبنیر و رفقایش مهمانی
برپا کرد.‏
و اَبنیر به داود گفت:‏ من برخاسته،‏ خواهم رفت و
تمامی اسرائیل را نزد آقاي خود،‏ پادشاه،‏ جمع خواهم
آورد تا با تو عهد ببندند و به هر آنچه دلت میخواهد،‏
سلطنت نمایی.‏ پ س داود اَبنیر را مرخص نموده،‏ او با
صلح برفت.‏
و ناگاه بندگان داود و یوآب از غارتی برگشت،‏
غنیمت بسیار با خود آوردند.‏ و اَبنیر با داود در حبرُون
نبود زیرا وي را اجازه داده،‏ و او با صلح رفته بود.‏
44 ،25
6 ،14
27 ،18
12
.13
.14
.15
.16
.17
18
.19
20
.21
.22
44 ،14
43 ،17
17
8 ،21
5 ،1
.5
.6
.7
.8
.10
- 295 -

هرَ‏
بی
یم
هايان
دوم سموئیل
.23
و چون یوآب و تمامی لشکري که همراهش بودند،‏
برگشتند،‏ یوآب را خبر داده،‏ گفتند که اَبنیر پسر نیر
نزد پادشاه آمد و او را اجازه داده و با صلح رفت.‏
سپ.‏ یوآب نزد پادشاه آمده،‏ گفت:‏ چه کردي!‏
اینک اَبنیر نزد تو آمد.‏ چرا او را اجازه دادي و رفت؟
اَبنیر پسر نیر را میدانی که او آمد تا تو را فر
دهد و خروج و دخول تو را بداند و هر کاري را که
میکنی،‏ دریافت کند.‏
و یوآب از حضور داود بیرون رفته،‏ قاصدان در
عقب اَبنیر فرستاد که او را از چشمۀ سی بازآوردند.‏
اما داود ندانست.‏
و چون اَبنیر به حبرُون برگشت،‏ یوآب او را در
میان دروازه به کنار کشید تا با او مخفیانه سخن گوید
و به سبب خون برادرش عسائیل به شکم او زد که
مرد.‏ باب ؛ اول پادشاهان ؛ دوم سموئیل
و بعد از آن چون داود این را شنید،‏ گفت:‏ من و
سلطنت من به حضور یهوه از خون اَبنیر پسر نیر تا به
ابد بی تقصیر هستیم.‏
سپ.‏ بر سر یوآب و تمامی خاندان پدرش قرار
گیرد و کسی که ترشح و جزام داشته باشد و بر عصا
تکیه کند و به شمشیر بیفتد و محتاج نان باشد،‏ از
خاندان یوآب ریشه کن نشود.‏ دوم پادشاهان
و یوآب و برادرش ابیشاي،‏ اَبنیر را کشتند،‏ به
سبب این که برادر ایشان،‏ عسائیل را در جِبعون در
جنگ کشته بود.‏ باب
و داود به یوآب و تمامی قومی که همراهش بودند،‏
گفت:‏ جامۀ خود را بدرید و پلاس بپوشید و براي اَبنیر
نوحه کنید.‏ و داود پادشاه در عقب جنازه رفت.‏
و اَبنیر را در حبرُون دفن کردند و پادشاه صداي
خود را بلند کرده،‏ نزد قبر اَبنیر گریست و تمامی قوم
گریه کردند.‏ اول سموئیل
و پادشاه براي اَبنیر مرثیه خوانده،‏ گفت:‏ آیا باید
اَبنیر بمیرد به طوري که شخص احمق میمیرد؟
دستهاي تو بسته نشد و پایهایت در زنجیر
گذاشته نشد.‏ مثل کسی که پیش شریران افتاده باشد،‏
افتادي.‏ پ س تمامی قوم بار دیگر براي او گریه کردند.‏
و تمامی قوم چون هنوز روز بود،‏ آمدند تا داود را
نان بخورانند اما داود قسم خورده،‏ گفت:‏ خدا به من
مثل این بلکه زیاده از این بکند اگر نان یا چیز دیگر
پیش از غروب آفتاب بچشَم.‏ باب
و تمامی قوم فهمیدند و به نظر ایشان پسند آمد.‏
چنانکه هر چه پادشاه کرد،‏ در نظر تمامی قوم
پسند میآمد.‏
و همه قوم و تمامی اسرائیل در آن روز دانستند
که کشتن اَبنیر پسر نیر از پادشاه نبود.‏
و پادشاه به خادمان خود گفت:‏ آیا نمیدانید که
سروري و مرد بزرگی امروز در اسرائیل افتاد؟ اول سموئیل
،
.37
.38
15 ،26
.39
و من امروز با آنکه به پادشاهی مسح شدهام
ضعیف هستم و این مردان،‏ یعنی پسران صرُویه از من
تواناترند.‏ یهوه عامل شرارت را بر حسب شرارتش جزا
8 16، دهد.‏ باب
4
.1
.2
.3
.4
و چون پسر شاؤل شنید که اَبنیر در حبرُونمرده
است،‏ دستهایش ضعیف شد،‏ و تمامی اسرائیل پریشان
گردیدند.‏
و پسر شاؤل دو مرد داشت که سردار لشکر بودند؛
اسم یکی بعنَه و اسم دیگري ریکاب بود،‏ پسران رِمون
بئیرُوتی از پسرانبنیامین،‏ زیرا که بئیرُوت با بنیامین
محسوب بود.‏
و بئیرُوتیان به جِتّایم فرار کرده،‏ در آنجا تا امروز
غربت پذیرفتند.‏
و یوناتان پسر شاؤل را پسري لنگ بود که هنگام
رسیدن خبر شاؤل و یوناتان از یزْرعیل،‏ پنج ساله بود،‏
و دایهاش او را برداشته،‏ فرار کرد.‏ و چون به فرار کردن
عجله مینمود،‏ او افتاد و لنگ شد و اسمش مفیبوشَت
بود.‏ باب
و ریکاب و بعنَه،‏ پسران رمون بئیروتی روانه شده،‏
در وقت گرماي روز به خانۀ یا شْبوشَت داخل شدند و او
به خواب ظهر بود.‏
سپ.‏ به به که گندم بگیرند،‏ در میان خانه
داخل شده،‏ به شکم او زدند و ریکاب و برادرش بعنَه
فرار کردند.‏
و چون به خانه داخل شدند و او بر بسترش در
خوابگاه خود میخوابید،‏ او را زدند و کشتند و سرش را
از تن جدا کردند و سرش را گرفته،‏ از راه عرَبه تمامی
شب کوچ کردند.‏ داوران
و سر ایشْبوشَت را نزد داود به حبرُون آورده،‏ به
پادشاه گفتند:‏ این است سر دشمنت،‏ ایشْبوشَت،‏ پسر
شاؤل،‏ که قصد جان تو میداشت.‏ و یهوه امروز انتقام
آقاي ما پادشاه را از شاؤل و نسلش کشیده است.‏
21 ،4
3 ،9
.5
6
.7
.8
23 ،2
27 ،5
13 ،19
5 ،2
23 ،2
4 ،30
10 ،20
24
.25
.26
.27
.28
29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
- 296 -

یم
هآن
.8
دوم سموئیل
.9
و داود ریکاب و برادرش بعنَه،‏ پسران رمون بئیرُوتی
را جواب داده،‏ به ایشان گفت:‏ قسم به حیات یهوه که
جان مرا از هر تنگی فدیه داده است،‏ پیدایش
وقتی که کسی مرا خبر داده،‏ گفت که اینک
شاؤل مرده است و گمان میبرد که بشارت میآورد،‏ او
را گرفته،‏ در صقْلَغ کشتم،‏ و این اجرت بشارت بود که
به او دادم.‏ باب ؛ اول پادشاهان
سپ.‏ چند مرتبه زیاده چون مردان شریر،‏ شخص
صالح را در خانهاش بر بسترش بکشند،‏ آیا خون او را
از دست شما مطالبه نکنم و شما را از زمین هلاك
نسازم؟
سپ.‏ داود خادمان خود را امر فرمود که ایشان را
کشتند و دست و پاي ایشان را قطع نموده،‏ بر مرداب
حبرُون آویختند.‏ اما سر ایشْبوشَت را گرفته در قبر
اَبنیر در حبرُون دفن کردند.‏ باب
16 ،48
46 ،2
15 ،1
15 ،1
حزقیال 18 ،3
.10
11
12
5
.1
و همه قومها اسرائیل نزد داود به حبرُون آمدند و
سخن گفته،‏ گفتند:‏ اینک ما استخوان و گوشت تو
هستیم.‏ اول تواریخ ؛ دوم سموئیل
و قبل از این نیز چون شاؤل بر ما سلطنت مینمود،‏
تو بودي که اسرائیل را بیرون بردي و اندرون
میآوردي.‏ و یهوه تو را فرمود که تو قوم من،‏ اسرائیل
را رعایت خواهی کرد و بر اسرائیل پیشوا خواهی بود.‏
42 ،19
1 ،12
.2
71 ،78 مزامیر
.3
و همه بزرگان اسرائیل نزد پادشاه به حبرُون آمدند،‏
و داود پادشاه در حبرُون به حضور یهوه با ایشان عهد
بست و داود را بر اسرائیل به پادشاهی مسح نمودند.‏
3 12، اول تواریخ
؛ اول سموئیل
13 ،16
؛ دوم سموئیل
4 ،2
.4
و داود هنگامی که پادشاه شد سی ساله بود،‏ و
چهل سال سلطنت نمود؛ اول پادشاهان ؛ اول تواریخ
هفت سال و شش ماه در حبرُون بر یهودا سلطنت
نمود،‏ و سی و سه سال در اورشلیم بر تمامی اسرائیل
و یهودا سلطنت نمود.‏
و پادشاه با مردانش به اورشلیم به مقابلۀ یبوسیان
که ساکنان زمین بودند،‏ رفت.‏ و ایشان ب ا داود سخن
گفته،‏ گفتند:‏ به اینجا داخل نخواهی شد جز اینکه
کوران و لنگان را بیرون کنی.‏ زیرا گمان بردند که داود
به اینجا داخل نخواهد شد.‏
و داود قلعۀ صهیون را گرفت که همان شهر داود
است.‏
و در آن روز داود گفت:‏ هر که یبوسیان را بزند و به
مسیر آب رسیده،‏ لنگان و کوران را که دشمن جان
داود هستند بزند.‏ بنابرین میگویند کور و لنگ،‏ به
خانه داخل نخواهند شد.‏ اول تواریخ
و داود در قلعه ساکن شد و آن را شهر داود نامید،‏ و
داود در اطراف مل ُّو و درون آن ساخت ساز کرد.‏
و داود ترقّی کرده،‏ بزرگ میشد و یهوه،‏ خداي
صبایوت،‏ با وي میبود.‏
و حیرام،‏ پادشاه صور،‏ قاصدان و درخت سرو آزاد
و نجاران و سنگتراشان نزد داود فرستاده،‏ براي داود
خانهاي بنا نمودند.‏ اول تواریخ
سپ.‏ داود فهمید که یهوه او را بر اسرائیل به
پادشاهی استوار نموده،‏ و سلطنت او را به خاطر قوم
خویش اسرائیل برافراشته است.‏ مزامیر
و بعد از آمدن داود از حب رُون،‏ کنیزان و زنان
دیگر از اورشلیم گرفت،‏ و باز براي داود پسران و
دختران زاییده شدند.‏
و نامهاي آنانی که براي او در اورشلیم زاییده
شدند،‏ این است:‏ شَموع و شُوباب و ناتان و سلیمان،‏
12 ،41
6 ،12
باب 1 ،3
1 ،15
.9
.10
.11
12
.13
.14
تواریخ 5 3، اول
.15
.16
.17
و یبجار و اَلیشُوع و نافَج و یافیع،‏
و اَلیشَمع و اَلیداع و اَلیفَلَط.‏
و چون فلسطینیان شنیدند که داود را به
پادشاهی اسرائیل مسح نمودهاند،‏ همه فلسطینیان
برآمدند تا داود را بطلبند.‏ و چون داود این را شنید به
قلعه فرود آمد.‏ اول تواریخ
و فلسطینیان آمده،‏ در وادي رفائیان پراکنده
شدند.‏
و داود از یهوه سؤال نموده،‏ گفت:‏ آیا به نبرد
فلسطینیان بروم و ایشان را به دست من تسلیم
خواهی نمود؟ یهوه به داود فرمود:‏ برو زیرا که
فلسطینیان را حتماً‏ به دست تو خواهم داد.‏ اول سموئیل
8 ،15
.18
.19
8 ،30
.20
و داود به بعل-فَراصیم آمد و داود ایشان را در
آنجا شکست داده،‏ گفت:‏ یهوه دشمنانم را در حضور
من از هم پاشیده کرد مانند پخش شدن آب.‏ بنابرین
آن مکان را بعل-فَراصیم نام نهادند.‏
و بتهاي خود را در آنجا ترك کردند و داود و
کسانش ا را برداشتند.‏
و فلسطینیان بار دیگر برآمده،‏ در وادي رفائیان
پراکنده شدند.‏
و چون داود از یهوه سؤال نمود،‏ گفت:‏ بالا مرو،‏
.21
.22
.23
27 ،30
11 ،2
.5
.6
.7
- 297 -

يرو
یم
کی
هآن
ته نی
بلکه از عقب ایشان دور زده،‏ پیش درختان توت بر 12.
ایشان حمله آور.‏
و چون صداي آواز قدمها را در نوك درختان توت
بشنوي،‏ آنگاه عجله کن زیرا که در آن وقت یهوه پیش
تو بیرون خواهد آمد تا لشکر فلسطینیان را
شکست دهد.‏
سپ.‏ داود چنانکه یهوه او را امر فرموده بود،‏ کرد،‏ و
فلسطینیان را از جِبعه تا جازر شکست داد.‏
دوم سموئیل
.24
25
6
.1
و داود بار دیگر همه برگزیدگان اسرائیل،‏ یعنی سی
هزار نفر را جمع کرد.‏ اول تواریخ
و داود با تمامی قومی که همراهش بودند برخاسته،‏
از بعلی یهودا روانه شدند تا صندوق خدا را که به اسم،‏
یعنی به اسم یهوه صبایوت که بر کروبیان نشسته
است،‏ نامیده شده میباشد،‏ از آنجا بیاورند.‏ مزامیر
و صندوق خدا را بر ارابهاي نو گذاشتند و آن را از
خانۀ ابیناداب که در تپه است،‏ برداشتند،‏ و عز َّه و
اَخیو،‏ پسران اَبیناداب،‏ ارابۀ نو را راندند.‏ اول سموئیل
و آن را از خانۀ ابیناداب که در تپه است،‏ با صندوق
خدا آوردند و اخیو پیش صندوق میرفت.‏
و داود و تمامی خاندان اسرائیل با انواع آلات چوب
سرو و بربط و رباب و دف و دهل و سنجها به حضور
یهوه بازي میکردند.‏
و چون به خرمنگاه ناکون رسیدند،‏ عز َّه دست خود
را به صندوق یهوه دراز کرده،‏ آن را گرفت زیرا گاوان
میلغزیدند.‏ اول تواریخ ؛
سپ.‏ خشم یهوه بر عز َّه افروخته شده،‏ خدا او را در
آنجا به سببتقصیرش زد،‏ و در آنجا نزد صندوق خدا
مرد.‏ اعداد
و داود غمگین شد زیرا یهوه بر عز َّه شکافی ایجاد
کرده بود،‏ و آن مکان را تا به امروز فارص عز َّه نام نهاد.‏
2 ،80
1 ،7
5 ،14
13 ،16
9 ،14
20 .15 ،4
.2
.3
.4
.5
.6
7
.8
11 14، اول تواریخ
.9
و در آن روز،‏ داود از یهوه ترسیده،‏ گفت که صندوق
یهوه نزد من چگونه بیاید؟
و داود نخواست که صندوق یهوه را نزد خود به
شهر داود بیاورد.‏ پ س داود آن را به خانۀ عوبید اَدوم
جتّی برگردانید.‏ اول تواریخ
و صندوق یهوه در خانۀ عوبید اَدوم - جتّی سه ماه
ماند؛ و یهوه عوبید اَدوم و تمامی خاندانش را برکت
داد.‏
و داود پادشاه را خبر داده،‏ گفتند که یهوه خانۀ
عوبید اَدوم و همه دارائی او را به سبب صندوق خدا
برکت داده است پس داود رفت و صندوق خدا را از
خانۀ عوبید ادوم به شهر داود به شادمانی آورد.‏
و چون بردارندگان صندوق یهوه شش قدم رفته
بودند،‏ گاوان و پرواریها قربانی نمود.‏ اول پادشاهان
و داود با تمامی قوت خود به حضور یهوه رقص
میکرد،‏ و داود به ایفود کتان ملبس بود.‏
سپ.‏ داود و تمامی خاندان اسرائیل،‏ صندوق یهوه
را به آواز شادمانی و آواز شیپور آوردند.‏
و چون صندوق یهوه داخل شهر داود میشد،‏
میکال دختر شاؤل از پنجره نگریسته،‏ داود پادشاه را
دید که به حضور یهوه جستوخیز و رقص کند؛
پس او را در دل خود حقیر شمرد.‏ اول تواریخ
و صندوق یهوه را درآورده،‏ آن را در مکانش در
میان خیمهاي که داود برایش برپا داشته بود،‏
گذاشتند،‏ و داود به حضور یهوه قربانیهاي سوختنی و
قربانیهاي صلح گذرانید.‏
و چون داود از گذرانیدن قربانیهاي سوختنی و
قربانیهاي صلح فارغ شد،‏ قوم را به اسم یهوه صبایوت
برکت داد.‏ اول تواریخ ؛ اول پادشاهان
و به تمامی قوم،‏ یعنی به همه گروه اسرائیل،‏
مردان و زنان به هر یکی یک قطعه نان و پارة
گوشت و یک شیرینی کشمشی بخشید.‏ پس تمامی
قوم هر یکی به خانۀ خود رفتند.‏
اما داود برگشت تا اهل خانۀ خود را برکت دهد.‏ و
میکال دختر شاؤل به استقبال داود بیرون آمده،‏ گفت:‏
پادشاه اسرائیل امروز چه قدر خویشتن را بزرگی داد
که خود را در نظر کنیزانِ‏ بندگان خود برهنه ساخت،‏
به طوري که یکی از مردم پست خود را برهنه میکند.‏
و داود به میکال گفت:‏ به حضور یهوه بود که مرا
بر پدرت و بر تمامی خاندانش برتري داد تا مرا بر قوم
یهوه،‏ یعنی بر اسرائیل پیشوا سازد؛ از ا ج به
حضور یهوه بازي کردم.‏ اول سموئیل
و از این نیز خود را زیاده حقیر خواهم نمود و در
نظر خود پست خواهم شد؛ لیکن در نظر کنیزانی که
دربارة ا سخن گفتی،‏ با عظمت خواهم بود.‏
و میکال دختر شاؤل تا روز مرگش،‏ فرزنددار نشد.‏
5 ،8
29 ،16
55 ،8
30 ،25
2 ،17
.13
.14
15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
7
1. و واقع شد چون پادشاه در خانۀ خود نشسته،‏ و
13 ،14
.10
.11
- 298 -

نیی
یم
یم
نشا
نیی
بهی
ههايان
کی
نی
یهوه او را از همه دشمنانش از هر طرف آرامی داده
بود،‏ اول تواریخ
که پادشاه به ناتان پیامبر گفت:‏ هماکنون مرا
میبینی که در خانۀ سرو آزاد ساکن باشم،‏ و
صندوق خدا در میان پردهها ساکن است.‏
ناتان به پادشاه گفت:‏ بیا و هر آنچه در دلت باشد
معمول دار زیرا یهوه با توست.‏
و در آن شب اتفاق افتاد که کلام یهوه به ناتان نازل
شده،‏ فرمود:‏
برو و به بندة من داود بگو،‏ یهوه چنین فرماید:‏
آیا تو خانهاي براي سکونت من بنا میکنی؟ اول تواریخ
دوم سموئیل
1 ،18
.2
.3
.4
.5
8 ،23
.6
زیرا از روزي که فرزنداناسرائیل را از مصر بیرون
آوردم تا امروز،‏ در خانهاي ساکن نشدهام بلکه در
خیمه و مسکن گردش کردهام اول پادشاهان ؛ ارمیا
و به هر جایی که با همه فرزنداناسرائیل گردش
کردم،‏ آیا به هیچیک از داوران اسرائیل که براي رعایت
قوم خود،‏ اسرائیل،‏ مأمور داشتم،‏ سخنی گفتم که چرا
خانهاي از سرو آزاد براي من بنا نکردید؟
و حال به بندة من،‏ داود چنین بگو که یهوه
صبایوت چنین میفرماید:‏ من تو را از چراگاه از عقب
گوسفندان گرفتم تا پیشواي قوم من،‏ اسرائیل،‏ باشی.‏
1 ،66
16 ،8
.
.7
.8
اول سموئیل
12 ،16
.9
و هر جایی که میرفتی من با تو میبودم و همه
دشمنانت را از حضور تو ریشه کن ساختم،‏ و براي تو
اسم بزرگ مثل اسم بزرگانی که بر زمینند،‏ پیدا کردم.‏
و به جهت قوم خود،‏ اسرائیل،‏ مکانی تع کردم
و ای را کاشتم تا در مکان خویش ساکن شده،‏
دیگر ناآرام نشوند،‏ و شریران،‏ دیگر ایشان را مثل سابق
اصرار نکنند.‏
و مثل روزهایی که داوران را بر قوم خود،‏ اسرائیل،‏
تع نموده بودم.‏ و تو را از همه دشمنانت آرامی
دادم؛ و یهوه تو را خبر میدهد که یهوه براي تو
خانهاي بنا خواهد نمود.‏
زیرا روزهاي تو تمام خواهد شد و با پدران
خود خواهی خوابید و نسل تو را که از کمر تو
بیرون آید،‏ بعد از تو استوار خواهم ساخت،‏ و
سلطنت او را پایدار خواهم نمود.‏ اول پادشاهان
او براي اسم من خانهاي بنا خواهد نمود و
تخت سلطنت او را تا به ابد پایدارخواهم ساخت.‏
20 ،8
.10
.11
.12
.13
اول پادشاهان
4 ،89 ؛ مزامیر 12 ،6 ؛ 5 ،5
.14
من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود،‏ و
اگر او گناه ورزد،‏ او را با عصاي مردمان و به تازی
فرزندان انسان تنبیه خواهم نمود.‏ مزامیر
،1 ؛ عبرانیان 27 ،89
5
.15
ولیکن رحمت من از او دور نخواهد شد،‏ به طوري
که آن را از شاؤل دور کردم که او را از حضور تو رد
ساختم.‏ لوقا ؛ اول سموئیل
و خانه و سلطنت تو،‏ به حضورت تا به ابد پایدار
خواهد شد،‏ و تخت تو تا به ابد استوار خواهد ماند.‏
26 ،15
72 ،1
.16
17 ،72 مزامیر
.17
بر حسب تمامی این کلمات و مطابق تمامی ا
رؤیا ناتان به داود سخن گفت.‏
و داود پادشاه داخل شده،‏ به حضور یهوه نشست و
گفت:‏ اي سرور یهوه،‏ من کیستم و خاندان من چیست
که مرا به این مقام رسانیدي؟ پیدایش
و این نیز در نظر تو اي سرور یهوه امر کم نمود
زیرا که دربارة خانۀ بندهات نیز براي زمان طولانی
سخن گفتی.‏ و آیا این اي سرور یهوه عادت فرزندان
انسان است؟
و داود دیگر به تو چه تواند گفت زیرا که تو اي
سرور یهوه،‏ بندة خود را میشناسی،‏ اول پادشاهان
و بر حسب کلام خود و موافق دل خود تمامی این
کارهاي عظیم را بجا آوردي تا بندة خود را تعلیم
دهی.‏
بنابرین اي یهوه خدا،‏ تو بزرگ هستی زیرا چنانکه
به گوشهاي خود شنیدهایم،‏ مثل تو کسی نیست و غیر
از تو خدایی نیست.‏
و مثل قوم تو اسرائیل کدام اُمت بر روي
زمین است که خدا بیاید تا ایشان را فدیه داده،‏ براي
خویش قوم بسازد،‏ و اسمی براي خود پیدا نماید،‏ و
چیزهاي عظیم و م براي شما و براي زمین خود
بجا آورد به حضور قوم خویش که براي خود از مصر
آزاد کردي و از امتها و خدایان ایشان فدیه دادي.‏ تثنیه
34 ،11
10 ،32
.18
.19
.20
.21
.22
.23
21 ،18 ؛ اول تواریخ 7 ،4
.24
و قوم خود اسرائیل را براي خود استوار ساختی،‏ تا
ایشان تا به ابد قوم تو باشند،‏ و تو اي یهوه،‏ خداي
ایشان شدي.‏
و هماکنون اي یهوه خدا،‏ کلامی را که دربارة بندة
خود و خانهاش فرمودي تا به ابد استوار کن،‏ و بر
حسب آنچه فرمودي،‏ عمل نما.‏
و اسم تو تا به ابد با عظمت بماند،‏ تا گفته شود
که یهوه صبایوت،‏ خداي اسرائیل است،‏ و خاندان
بندهات داود به حضور تو پایدار بماند.‏
.25
.26
- 299 -

يرو
هآن
لی
دوم سموئیل
.27
زیرا تو اي یهوه صبایوت،‏ خداي اسرائیل،‏ به بندة
خود اعلان نموده،‏ فرمودي که براي تو خانهاي بنا
خواهم نمود.‏ بنابرین بندة تو جرأت کرده است که این
دعا را نزد تو بگوید.‏ اشعیا
و هماکنون اي سرور یهوه،‏ تو خدا هستی و کلام
تو درست است و این نیکویی را به بندة خود وعده
دادهاي.‏ اول پادشاهان ؛ مزامیر
و هماکنون لطف فرموده،‏ خاندان بندة خود را
برکت بده تا آنکه در حضورت تا به ابد بماند،‏ زیرا که
تو اي سرور یهوه فرمودهاي و خاندان بندهات از برکت
تو تا به ابد مبارك خواهد بود.‏
10 ،19
5 ،50
26 ،8
.28
.29
8
.1
و بعد از این واقع شد که داود فلسطینیان را
شکست داده،‏ ایشان را ضعیف ساخت.‏ و داود افسارِ‏
حکومت را از دست فلسطینیان گرفت.‏ اول تواریخ
و موآب را شکست داده،‏ ایشان را به زمین
خوابانیده،‏ با ریسمانی اندازه گرفت و دو ریسمان براي
کشتن پیمود،‏ و یک ریسمان تمام براي زنده نگاه
داشتن.‏ و موآبیان بندگان داود شده،‏ هدایا آوردند.‏
و داود،‏ هدد-‏ عزَر پسر رحوب،‏ پادشاه صوبه را
هنگامی که میرفت تا قدرت خود را نزد نهر باز به
دست آورد،‏ شکست داد.‏
و داود هزار و هفتصد سوار و بیست هزار پیاده از او
به اسیري گرفت،‏ و داود همه اسبهاي ارابههایش را
فلج کرد،‏ اما از آنها براي صد ارابه نگاه داشت.‏ یوشع
و چون اَرامیان دمشق به کمک هدد-‏ عزَر،‏ پادشاه
صوبه،‏ آمدند،‏ داود بیست و دو هزار نفر از اَرامیان را
بکُشت.‏
و داود در اَرام دمشق نگهبانان گذاشت،‏ و اَرامیان،‏
بندگان داود شده،‏ هدایا میآوردند،‏ و یهوه ، داود را در
هر جا که میرفت،‏ کمک میکرد.‏
و داود سپرهاي طلا را که بر خادمان هدد-‏ عزَر بود
گرفته،‏ آنها را به اورشلیم آورد.‏
و از باتَه و بیروتاي شهرهاي هدد-‏ عزَر داود پادشاه،‏
برنج از حد افزون گرفت.‏
و چون تُوعی،‏ پادشاه حمات شنید که داود تمامی
لشکر هدد-‏ عزَر را شکست داده است،‏ اول تواریخ
تُوعی،‏ یورام،‏ پسر خود را نزد داود پادشاه فرستاد
تا از سلامتی او بپرسد،‏ و او را تبریک گوید،‏ از آن
جهت که با هدد-‏ عزَر جنگ نموده،‏ او را شکست داده
بود،‏ زیرا که هدد-‏ عزَر با تُوعی نبرد مینمود و یورام
ظروف نقره و ظروف طلا و ظروف برنجین با خود آورد.‏
و داود پادشاه ا را نیز براي یهوه وقف نمود با
نقره و طلایی که از همه امتهایی که شکست داده
بود،‏ وقف نموده بود،‏
یعنی از اَرام و موآب و پسرانعمون و فلسطینیان
و عمالَقَه و از غنیمت هدد-‏ عزَر پسر رحوب پادشاه
صوبه.‏
و داود براي خویشتن شهرتی برپا نمود هنگامی
که از شکست دادن هجده هزار نفر از اَرامیان از دره
نمک بازگشتند.‏ مزامیر
و در اَدوم نگهبانان گذاشت،‏ بلکه در تمامی اَدوم
نگهبانان گذاشته،‏ همه ادومیان بندگان داود شدند.‏ و
یهوه ، داود را هر جا که میرفت،‏ کمک میکرد.‏
و داود بر تمامی اسرائیل سلطنت مینمود،‏ و داود
بر تمامی قوم خود داوري و انصاف را اجرا میداشت.‏
2 ،60
.11
.12
.13
.14
.15
14 19، اول تواریخ
.16
و یوآب پسر صرُویه سردار لشکر بود و یهوشافات
پسر اَخیلُود وقایعنگار.‏ باب
و صادوق پسر اَخیطوب و اَخیملک پسر اَبِیاتار،‏
کاهن بودند و سرایا کاتب بود.‏
و بنایا پسر یهویاداع بر کریتیان و فلیتیان بود و
پسران داود کاهن بودند.‏ باب
23 ،20
18 ،15
.17
.18
9
.1
.2
و داود گفت:‏ آیا از خاندان شاؤل کسی تا به حال
باقی است تا به خاطر یوناتان او را لطف نمایم؟
و از خاندان شاؤل خادمی نامیده شده به صیبا بود؛
پس او را نزد داود خواندند و پادشاه به وي گفت:‏ آیا تو
صیبا هستی؟ گفت:‏ بندة تو هستم.‏ باب
پادشاه گفت:‏ آیا تا به حال از خاندان شاؤل کسی
هست تا او را لطف خدایی نمایم؟ صیبا در جواب
پادشاه گفت:‏ یوناتان را تا به حال پسري لنگ باقی
است.‏ باب
پادشاه از وي پرسید که او کجاست؟ صیبا به پادشاه
گفت:‏ اینک او در خانۀ ماکیر پسر عمیئ در لُودبار
است.‏ باب
و داود پادشاه فرستاده،‏ او را از خانۀ ماکیر پسر
عمیئیل از لُودبار گرفت.‏
سپ.‏ مفیبوشت پسر یوناتان پسر شاؤل نزد داود
آمده،‏ به در افتاده،‏ تعظیم نمود.‏ و داود گفت:‏ اي
1 ،16
4 ،4
27 ،17
.3
.4
.5
6
9 ،11
1 ،19
9 ،19
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
- 300 -

ته
شی
ته
يشا
هوب
کی
ته
ته
.5
.6
مفیبوشت!‏ گفت:‏ اینک بندة تو.‏
داود به وي گفت:‏ مترس!‏ زیرا به خاطر پدرت
یوناتان بر تو حتماً‏ لطف خواهم نمود و تمامی زمین
پدرت شاؤل را به تو رد خواهم کرد،‏ و تو دائماً‏ بر سفرة
من نان خواهی خورد.‏ دوم پادشاهان
سپ.‏ او تعظیم کرده،‏ گفت که بندة تو چیست که بر
سگ مردهاي مثلِ‏ من لطف نمایی؟ اول سموئیل
و پادشاه،‏ صیبا،‏ بندة شاؤل را خوانده،‏ گفت:‏ آنچه را
که مال شاؤل و تمام خاندانش بود به پسر آقاي تو
دادم.‏
و تو و پسرانت و بندگانت به ج او در زمین
کشاورزي نموده،‏ محصول آن را بیاورید تا براي پسر
آقایت به جهت خوردنش نان باشد.‏ اما مفیبوشت،‏ پسر
آقایت همیشه بر سفرة من نان خواهد خورد.‏ و صیبا
پانزده پسر و بیست خادم داشت.‏
و صیبا به پادشاه گفت:‏ موافق هر آنچه آقایم
پادشاه به بندهاش فرموده است بهمین طور بندهات
عمل خواهد نمود.‏ و پادشاه گفت که مفیبوشت بر
سفرة من مثل یکی از پسران پادشاه خواهد خورد.‏ باب
دوم سموئیل
15 ،24
29 ،25
.7
8
.9
.10
.11
28 ،19
؛ دوم پادشاهان
29 ،25
.12
و مفیبوشت را پسري کوچک بود که میکا نام
داشت،‏ و تمامی ساکنان خانۀ صیبا بندة مفیبوشت
بودند.‏
سپ.‏ مفیبوشت در اورشلیم ساکن شد زیرا که
همیشه بر سفرة پادشاه میخورد و از هر دو پا لنگ
4 4، بود.‏ باب
13
10
.1
و بعد از آن واقع شد که پادشاه پسرانعمون،‏ مرد و
پسرش،‏ حانون،‏ در جایش سلطنت نمود.‏ اول تواریخ
و داود گفت:‏ به حانون پسر ناحاش لطف نمایم
چنانکه پدرش به من لطف کرد.‏ پ س داود فرستاد تا او
را به واسطۀ خادمانش دربارة پدرش دلداري دهند،‏ و
خادمانداود به زمین پسرانعمون آمدند.‏
و امیران پسرانعمون به آقاي خود حانون گفتند:‏
آیا گمان میبري که براي تکریم پدر توست که داود،‏
رسولان به جهت دلداري تو فرستاده است؟ آیا داود
خادمان خود را نزد تو نفرستاده است تا شهر را تحقیق
و جاسوسی نموده،‏ آن را ویران سازد؟ ؛ اول
1 ،20
باب 25 ،3
.2
.3
تواریخ
سپ.‏
3 ،20
4
حانون،‏ خادمان داود را گرفت و نصف ر
ایشان را تراشید و لباسهاي ایشان را از میان تا جاي
نشستن بدرید و ایشان را رها کرد.‏
و چون داود را خبر دادند،‏ به استقبال ایشان
فرستاد زیرا که ایشان بسیار خجل بودند،‏ و پادشاه
گفت:‏ در اریحا بمانید تا ریشهاي شما درآید و بعد از
آن برگردید.‏
و چون پسرانعمون دیدند که نزد داود متعفن
شدند،‏ پسرانعمون فرستاده،‏ بیست هزار پیاده از
اَرامیان بیت ‏-رحوب و اَرامیان ص و پادشاه معکه را با
هزار نفر و دوازده هزار نفر از مردان طوب اجیر کردند.‏
21 ،16 باب
.7
.8
و چون داود شنید،‏ یوآب و تمامی لشکر شجاعان را
فرستاد.‏
و پسرانعمون بیرون آمده،‏ نزد دهنۀ دروازه براي
جنگ صفآرایی نمودند؛ و اَرامیان صوبه و رحوب و
مردان طوب و معکه در صحراي کشتار بودند.‏ اول تواریخ
9 ،20
.9
و چون یوآب دید که از پشت و روبرو حمله او را
تحدید میکند،‏ از تمام برگزیدگان اسرائیل گروهی را
انتخاب کرده،‏ در مقابل اَرامیان صفآرایی نمود.‏
و بقیۀ قوم را به دست برادرش ابیشاي سپرد تا
ایشان را به مقابل پسرانعمون صفآرایی کند.‏ اول تواریخ
14 ،21
.10
11 ،20
.11
و گفت:‏ اگر اَرامیان بر من غالب آیند،‏ به کمک
من بیا،‏ و اگر پسرانعمون بر تو غالب آیند،‏ به ج
کمک رساندن به تو خواهم آمد.‏
دلیر باش و به ج قوم خویش و به ج
شهرهاي خداي خود مردانه بکوشیم،‏ و یهوه آنچه را
که در نظرش پسند آید بکند.‏ اعمال رسولان
سپ.‏ یوآب و قومی که همراهش بودند،‏ نزد
شدند تا با اَرامیان جنگ کنند و ایشان از حضور وي
فرار کردند.‏
و چون پسرانعمون دیدند که اَرامیان فرار کردند،‏
ایشان نیز از حضور ابی گریخته،‏ داخل شهر شدند
و یوآب از مقابلۀ پسرانعمون برگشته،‏ به اورشلیم آمد.‏
و چون اَرامیان دیدند که از حضور اسرائیل
شکست یافتهاند،‏ با هم جمع شدند.‏
و هدد-‏ عزَر فرستاده،‏ اَرامیان را که به آن طرف
نهر بودند،‏ آورد و ایشان به حیلام آمدند،‏ و شوبک،‏
سردار لشکر هدد-‏ عزَر،‏ پیشواي ایشان بود.‏ اول تواریخ
16
17. و چون به داود خبر رسید،‏ همه اسرائیل را جمع
،20
.12
13
.14
.15
.16
- 301 -

یان
یم
یزن
نیی
کی
نی
کرده،‏ از اُردن عبور کرد و به حیلام آمد،‏ و اَرامیان به
مقابل داود صفآرایی نموده،‏ با او جنگ کردند.‏
و اَرامیان از حضور اسرائیل فرار کردند،‏ و داود از
اَرامیان هفتصد ارابه و چهل هزار سوار را کشت
و شُوبک سردار لشکرش را زد که در آنجا مرد.‏
و چون همه پادشاه که بنده هدد-‏ عزَر بودند،‏
دیدند که از حض ور اسرائیل شکست خوردند،‏ با
اسرائیل صلح نموده،‏ بنده ایشان شدند.‏ و پس از آن
اَرامیان از کمک رسانی به پسرانعمون ترسیدند.‏
دوم سموئیل
، که
، مردانِ‏
.18
.19
11
.1
و واقع شد در هنگام بیرون رفتن پادشاهان
داود یوآب را با بندگان خویش و تمامی اسرائیل
فرستاد،‏ و ایشان پسرانعمون را شکست داده،‏ ربه را
محاصره نمودند،‏ اما داود در اورشلیم ماند.‏ باب ؛
اول تواریخ
26 ،12
1 ،21
.2
3
و واقع شد در وقت عصر که داود از بسترش
برخاسته،‏ بر پشتبام خانۀ پادشاه گردش کرد و از
پشت بام را دید که خویشتن را شستشو میکند؛
و آن زن بسیار خوش چهره بود.‏
سپ.‏ داود فرستاده،‏ دربارة زن تحقیق نمود و او را
گفتند که آیا این بتْشَبع،‏ دختر اَلیعام،‏ زن اُوریاي حت‏ّی
نیست؟
و داود قاصدان فرستاده،‏ او را گرفت و او نزد وي
آمده،‏ داود با او همبستر شد و او از نجاست خود پاك
شده،‏ به خانۀ خود برگشت.‏ لاویان
و آن زن حامله شد و فرستاده،‏ داود را خبر داد و
گفت که من حامله هستم.‏
سپ.‏ داود نزد یوآب فرستاد که اوریاي حتّی را نزد
من بفرست و یوآب،‏ اُوریا را نزد داود فرستاد.‏
و چون اوریا نزد وي رسید،‏ داود از سلامتی یوآب و
از سلامتی قوم و از سلامتی جنگ پرسید.‏
و داود به اوریا گفت:‏ به خانهات برو و پایهاي خود را
بشو.‏ پ س اوریا از خانۀ پادشاه بیرون رفت و از عقبش،‏
خوانی از پادشاه فرستاده شد.‏
اما اُوریا نزد در خانۀ پادشاه با سایر بندگان آقایش
خوابیده،‏ به خانۀ خود نرفت.‏
و داود را خبر داده،‏ گفتند که اوریا به خانۀ خود
نرفته است ‏.پس داود به اوریا گفت:‏ آیا تو از سفر
نیامدهاي؟ پس چرا به خانۀ خود نرفتهاي؟
اوریا به داود عرض کرد که صندوق و اسرائیل و
یهودا در خیمهها ساکنند و آقایم،‏ یوآب،‏ و بندگان
آقایم بر روي بیابان خیمهنشینند.‏ و آیا من به خانۀ
خود بروم تا بخورم و بنوشم و با زن خود بخوابم؟ به
حیات تو و به حیات جان تو قَسم که ا کار را
نخواهم کرد.‏ اول سموئیل
و داود به اوریاگفت:‏ امروز نیز اینجا باش و فردا تو
را روانه کنم.‏ پس اوریا آن روز و فردایش را در
اورشلیم ماند.‏
و داود او را دعوت نمود که در حضورش خورد و
نوشید و او را مست کرد،‏ و وقت شام بیرون رفته،‏ بر
بسترش با بندگان آقایش خوابید و به خانۀ خود نرفت.‏
و بامدادان داود نامهاي براي یوآب نوشته،‏ به
دست اوریا فرستاد.‏
و در نامه به این مضمون نوشت که اوریا را در
ردیف اول جنگ سخت بگذارید،‏ و از عقبش پس بروید
تا زده شده،‏ بمیرد.‏
و چون یوآب شهر را محاصره میکرد،‏ اوریا را در
مکانی که میدانست که مردان شجاع در آنجا
میباشند،‏ گذاشت.‏
و مردان شهر بیرون آمده،‏ با یوآب جنگ کردند و
بعضی از قوم،‏ از بندگان داود،‏ افتادند و اُوریاي حت ِّی
نیز بمرد.‏
سپ.‏ یوآب فرستاده،‏ داود را از همه وقایع جنگ
خبر داد.‏
و قاصد را امر فرموده،‏ گفت:‏ چون از تمامی وقایع
جنگ به پادشاه خبر داده باشی،‏
اگر خشم پادشاه افروخته شود و تو را گوید چرا
براي جنگ به شهر نزدیک شدید،‏ آیا نمیدانستید که
از سر حصار،‏ تیر خواهند انداخت؟
کیست که اَبیملَک پسر یرُبوشت را کُشت؟ آیا زنی
سنگ بالا آسیایی را از روي حصار بر او نینداخت
که در تاباص مرد؟ پس چرا به حصار نزد شدید؟
آنگاه بگو که بندهات ، اوریاي حت ِّی نیز مرده است.‏ داوران
4 ،4
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
53 ،9
22
سپ.‏ قاصد روانه شده،‏ آمد و داود را از هر آنچه
یوآب او را پیغام داده بود،‏ خبر داد.‏
و قاصد به داود گفت که مردان بر ما غالب شده،‏
در عقب ما به صحرا بیرون آمدند،‏ و ما برایشان تا
دهنۀ دروازه تاختیم.‏
و تیراندازان بر بندگان تو از روي حصار تیر
انداختند،‏ و بعضی از بندگان پادشاه مردند و بندة تو
اوریاي حت ِّی نیز مرده است.‏
.23
.24
18 ،15
باب 39 ،23
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
- 302 -

نی
یک
فی
ته
نهی
یان
5
.10
دوم سموئیل
.25
داود به قاصد گفت:‏ به یوآب چنین بگو:‏ این واقعه
در نظر تو بد نیاید زیرا که شمشیر،‏ ا و آن را بی
تفاوت هلاك میکند.‏ پ س در نبرد با شهر به سختی
کوشیده،‏ آن را ویران بساز.‏ پ س او را خاطر جمعی بده.‏
و چون زن اوریا شنید که شوهرش اوریا مرده
است،‏ براي شوهر خود ماتم گرفت.‏
و چون ایام ماتم گذشت،‏ داود فرستاده،‏ او را به
خانۀ خود آورد و او زن وي شد،‏ و برایش پسري زایید.‏
اما کاري که داود کرده بود،‏ در نظر یهوه ناپسند آمد.‏
.26
.27
12
.1
و یهوه ناتان را نزد داود فرستاد و نزد وي آمده،‏ او
را گفت که در شهري دو مرد بودند،‏ ی ثروتمند و
دیگري فقیر.‏
و ثروتمند را گوسفند و گاو،‏ بینهایت بسیار بود.‏
و فقیر را جز یک ماده برة کوچک نبود که آن را
خریده،‏ و پرورش داده،‏ همراه وي و پسرانش بزرگ
میشد؛ از خوراك وي میخورد و از کاسۀ او مینوشید
و در آغوشش میخوابید و برایش مثل دختر میبود.‏
و مسافري نزد آن مرد ثروتمند آمد و او را ح
آمد که از گوسفندان و گاوان خود بگیرد تا به ج
مسافري که نزد وي آمده بود مهیا سازد؛ و برة آن مرد
فقیر را گرفته،‏ براي آن مرد که نزد وي آمده بود،‏ مهیا
ساخت.‏
آنگاه خشم داود بر آن شخص افروخته شده،‏ بهناتان
گفت:‏ به حیات یهوه قسم،‏ کسی که این کار را کرده
است،‏ مستوجب قتل است.‏
و چونکه این کار را کرده است و هیچ ترحم ننموده،‏
بره را چهار چندان باید رد کند.‏ خروج ؛ امثال
ناتان به داود گفت:‏ آن مرد تو هستی،‏ و یهوه،‏
خداي اسرائیل،‏ چنین میفرماید:‏ من تو را بر اسرائیل
به پادشاهی مسح نمودم و من تو را از دست شاؤل
رهایی دادم.‏ اول پادشاهان
و خانۀ آقایت را به تو دادم و زنان آقاي تو را به
آغوش تو،‏ و خاندان اسرائیل و یهودا را به تو عطا
کردم.‏ و اگر این کم میبود،‏ چنین و چنان براي تو
بیشتر میکردم.‏
پس چرا کلام یهوه را خوار نموده،‏ در نظر وي عمل
بد بجا آوردي و اوریاي حتّی را به شمشیر زده،‏ زن او
را براي خود به زنی گرفتی،‏ و او را با شمشیر
پسرانعمون به قتل رسانیدي؟ باب ؛ اول پادشاهان
پس حال شمشیر از خانۀ تو هرگز دور نخواهد
شد به علت اینکه مرا تحقیر نموده،‏ زن اوریاي حت‏ّی را
گرفتی تا زن تو باشد.‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من از خانۀ خودت
بدي را بر تو عارض خواهم گردانید و زنان تو را پیش
چشم تو گرفته،‏ به همسایهات خواهم داد،‏ و او در نظر
این آفتاب،‏ با زنان تو خواهد خوابید.‏ باب ؛ ایوب
،31
22 ،16
26 ،11
.11
10
.12
زیرا که تو این کار را به پنه کردي،‏ اما من این
کار را پیش تمام اسرائیل و در نظر آفتاب خواهم
نمود.‏
و داود با ناتان گفت:‏ به یهوه گناه کردهام ناتان به
داود گفت:‏ یهوه نیز گناه تو را عفو نموده است که
نخواهی مرد.‏ باب ؛ مزامیر
لیکن چون از این امر باعث کفر گفتن دشمنان
یهوه شدهاي،‏ پسري نیز که براي تو زاییده شده است،‏
حتماً‏ خواهد مرد.‏ باب
سپ.‏ ناتان به خانۀ خود رفت.و یهوه پسري را که
زن اوریا براي داود زاییده بود،‏ مبتلا ساخت که سخت
بیمار شد.‏
سپ.‏ داود از خدا براي طفل استدعا نمود و داود
روزه گرفت و داخل شده،‏ تمامی شب بر روي زمین
خوابید.‏
و بزرگان خانهاش بر او برخاستند تا او را از زمین
برخیزانند،‏ اما قبول نکرد و با ایشان نان نخورد.‏
و در روز هفتم طفل بمرد و خادمان داود ترسیدند
که از مردن طفل او را اطلاع دهند،‏ زیرا گفتند:‏ اینک
چون طفل زنده بود،‏ با وي سخن گفتیم و قول ما را
نشنید؛ پس اگر به او خبر دهیم که طفل مرده است،‏
چه قدر زیاده رنجیده میشود.‏
و چون داود دید که بندگانش با یکدیگر صحبت
میکنند،‏ داود فهمید که طفل مرده است،‏ و داود به
خادمان خود گفت:‏ آیا طفل مرده است؟ گفتند:‏ مرده
است.‏
آنگاه داود از زمین برخاسته،‏ خویشتن را شست و
شو داده،‏ تد کرد و لباس خود را عوض نموده،‏ به
خانۀ یهوه رفت و عبادت نمود و به خانۀ خود آمده،‏
خوراك خواست که پیشش گذاشتند و خورد.‏
و خادمانش به وي گفتند:‏ این چه کار است که
کردي؟ وقتی که طفل زنده بود روزه گرفته،‏ گریه
نمودي؛ و چون طفل مرد،‏ برخاسته،‏ خوراك خوردي؟
.
3 ،51
27 ،11
10 ،24
.13
.14
15
16
.17
.18
.19
.20
.21
،15
31 ،6
1 ،22
27 ،11
40 ،20
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
- 303 -

نی
هرب
یک
یم
.5
6
.7
.8
.9
دوم سموئیل
.22
او گفت:‏ وقتی که طفل زنده بود،‏ روزه گرفتم و
گریه نمودم زیرا فکر کردم کیست که بداند که شاید
یهوه بر من ترحم فرماید تا طفل زنده بماند،‏
اما هماکنون که مرده است،‏ پس چرا من روزه
بدارم؛ آیا میتوانم دیگر او را باز بیاورم؟!‏ من نزد او
خواهم رفت لیکن او نزد من باز نخواهد آمد.‏
و داود زن خود بتْشَبع را تسلی داد و با وي
همبستر شد،‏ با او خوابید و او پسري زاییده،‏ او را
سلیمان نام نهاد.‏ و یهوه او را دوست داشت.‏
و به دست ناتان پیامبر فرستاد و او را به خاطر
یهوه یدیدیا نام نهاد.‏ باب
و یوآب با ربۀ پسرانعمون جنگ کرده،‏ شهر
پادشاه نشین را گرفت.‏ ارمیا
و یوآب قاصدان نزد داود فرستاده،‏ گفت که با ربه
جنگ کردم و شهر آبها را گرفتم.‏
سپ.‏ هماکنون بقیۀ قوم را جمع کن و در برابر
شهر اردو زده،‏ آن را بگیر،‏ مبادا من شهر را بگیرم و به
اسم من نامیده شود.‏
سپ.‏ داود تمامی قوم را جمع کرده،‏ به رفت و
با آن جنگ کرده،‏ آن را گرفت.‏ اول تواریخ ؛ حزقیال
و تاج پادشاه ایشان را از سرش گرفت که وزنش
یک وزنۀ طلا بود و سنگهاي گرانبها داشت و آن را بر
سر داود گذاشتند،‏ و غنیمت از ح د زیاده از شهر
بردند.‏ اول تواریخ ؛ حزقیال
و خلق آنجا را بیرون آورده،‏ ایشان را زیر ارهها و
چومهاي آهنین و تیشههاي آهنین گذاشت و ایشان را
از کورة آجرپزي گذرانید،‏ و به همین طور با همه
شهرهاي پسرانعمون رفتار نمود.‏ پس داود و تمامی
قوم به اورشلیم برگشتند.‏
26 ،21
1 ،21
2 ،7
2 ،49
26 ،21
2 ،21
.23
.24
.25
.26
.27
28
29
.30
.31
13
.1
.2
.3
و بعد از ا ، واقع شد که اَبشالوم پسر داود را
خواهري نیکو صورت نامیده شده به تامار بود؛ و
اَمنُون،‏ پسر داود،‏ او را دوست میداشت.‏
و اَمنُون به سبب خواهر خود تامار چنان گرفتار شد
که بیمار گشت،‏ زیرا که او باکره بود و به نظر اَمنُون
دشوار آمد که با وي کاري کند.‏
و اَمنُون رفیقی داشت که نامیده شده به یوناداب
پسر شَمعی،‏ برادر داود،‏ بود؛ و یوناداب مردي بسیار
زیرك بود.‏ اول تواریخ
و او وي را گفت:‏ اي پسر پادشاه چرا روز به روز
چنین لاغر میشوي و مرا خبر نمیدهی؟ اَمنُون وي را
گفت که من تامار،‏ خواهر برادر خود،‏ اَبشالوم را دوست
میدارم.‏
و یوناداب وي را گفت:‏ بر بستر خود خوابیده،‏ خود
را مریض نشان بده و چون پدرت براي عیادت تو بیاید،‏
وي را بگو:‏ تمنّا این که خواهر من تامار بیاید و مرا
خوراك بخوراند و خوراك را در نظر من حاضر سازد تا
ببینم و از دست وي بخورم.‏
سپ.‏ اَمنُون خوابید و خود را مریض نشان داده و
چون پادشاه به عیادتش آمد،‏ اَمنُون به پادشاه گفت:‏
تمنّا اینکه خواهرم تامار بیاید و دو شیرینی خوردنی
پیش من بپزد تا از دست او بخورم.‏
و داود نزد تامار به خانهاش فرستاده،‏ گفت:‏
هماکنون به خانۀ برادرت اَمنُون برو و برایش غذا بپز.‏
و تامار به خانۀ برادر خود،‏ اَمنُون،‏ رفت.‏ و او خوابیده
بود.‏ و آرد گرفته،‏ خمیر کرد،‏ و پیش او شیرنیها
ساخته،‏ آنها را پخت.‏
و تابه را گرفته،‏ آنها را پیش او ریخت.‏ اما از خوردن
خودداري نمود و گفت:‏ همه کس را از نزد من بیرون
کنید.‏ و همگان از نزد او بیرون رفتند.‏
و اَمنُون به تامار گفت:‏ خوراك را به اطاق بیاور تا
از دست تو بخورم.‏ و تامار شیرینیها را که ساخته بود،‏
گرفته،‏ نزد برادر خود،‏ اَمنُون،‏ به اطاق آورد.‏
و چون پیش او گذاشت تا بخورد،‏ او وي را گرفته،‏
به او گفت:‏ اي خواهرم بیا با من بخواب.‏ پیدایش
او وي را گفت:‏ نه اي برادرم،‏ مرا بیآبرو نساز زیرا
که چنین کار در اسرائیل کرده نشود؛ این ننگ را به
عمل میاور.‏ تثنیه
اما من کجا ننگ خود را ببرم؟ و اما تو مثل ی
از بیعفتها در اسرائیل خواهی شد.‏ پس حال تمنّا
اینکه به پادشاه بگویی،‏ زیرا که مرا از تو دریغ نخواهد
نمود.‏
لیکن او نخواست سخن وي را بشنود،‏ و بر او
زورآور شده،‏ او را مجبور ساخت و با او خوابید.‏ لاویان
،20
12 ،39
21 ،22
.10
.11
.12
.13
.14
17
.15
آنگاه اَمنُون به شدت با او دشمن شد،‏ و نفرتی که
با او ورزید از محبتی که با وي میداشت،‏ زیاده تر بود؛
پس اَمنُون وي را گفت:‏ برخیز و برو.‏
او وي را گفت:‏ چنین مکن.‏ زیرا این ظلم عظیم
که در بیرون کردن من کنی،‏ بدتر است از آن
دیگري که با من کردي.‏ اما او نخواست که وي را
بشنود.‏
.16
13 ،2
.4
- 304 -

شبا
نی
نی
یم
یم
يار
نهی
یزن
نی
يرو
دوم سموئیل
.
17
سپ.‏ خادمی را که او را خدمت کرد خوانده،‏
گفت:‏ این دختر را از نزد من بیرون کن و در را از
عقبش ببند.‏
و او جامۀ رنگارنگ دربر داشت زیرا که دختران
باکرة پادشاه به این گونه لباس،‏ ملبس شدند.‏ و
خادمش او را بیرون کرده،‏ در را از عقبش بست.‏
و تامار خاکستر بر سر خود ریخته،‏ و جامۀ
رنگارنگ که در برَش بود،‏ دریده،‏ و دست خود را بر سر
گذارده،‏ روانه شد.‏ و چون میرفت،‏ فریاد مینمود.‏ ایوب
.18
.19
12 ،2
.20
و برادرش،‏ اَبشالوم،‏ وي را گفت:‏ که آیا برادرت،‏
اَمنُون،‏ با تو بوده است؟ پس اي خواهرم اکنون
خاموش او برادر توست و ا کار را به دلت
مگیر.‏ پس تامار در خانۀ برادر خود،‏ اَبشالوم،‏ در
پریشانحالی ماند.‏
و چون داود پادشاه تمامی ا وقایع را شنید،‏
بسیار غضبناك شد.‏
و اَبشالوم به اَمنُون سخنی نیک یا بد نگفت،‏ زیرا
که اَبشالوم اَمنُون را متنفر بود،‏ به علت اینکه خواهرش
تامار را بیآبرو ساخته بود.‏
و بعد از دو سال تمام،‏ واقع شد که اَبشالوم در بعل
حاصور که نزد افرایم است،‏ پشمبرندگان داشت.‏ و
اَبشالوم تمامی پسران پادشاه را دعوت نمود.‏ اول سموئیل
.21
.22
.23
2 ،25
.24
و اَبشالوم نزد پادشاه آمده،‏ گفت:‏ اینک حال،‏ بندة
تو،‏ پشمبرندگان دارد.‏ تمنّا اینکه پادشاه با خادمان
خود همراه بندهات بیایند.‏
پادشاه به ابشالوم گفت:‏ نه اي پسرم،‏ همۀ
مانخواهیم آمد مبادا براي تو بار سنگین باشیم.‏ و هر
چند او را اجبار نمود اما نخواست که بیاید و او را
برکت داد.‏
و اَبشالوم گفت:‏ پ س تمنّا اینکه برادرم،‏ اَمنُون،‏ با
ما بیاید.‏ پادشاه او را گفت:‏ چرا با تو بیاید؟
اما چون اَبشالوم او را اجبار نمود،‏ اَمنُون و تمامی
پسران پادشاه را با او روانه کرد.‏
و اَبشالوم خادمان خود را امر فرموده،‏ گفت:‏
ملاحظه کنید که چون دل اَمنون از شراب خوش
شود،‏ و به شما بگویم که اَمنُون را بزنید،‏ آنگاه او را
بکشید،‏ و مترسید.‏ آیا من شما را امر نفرمودم؟ پس
دلیر و شجاع باشید.‏
و خادمان اَبشالوم با اَمنُون به طوري که اَبشالوم
امر فرموده بود،‏ به عمل آوردند،‏ و همه پسران پادشاه
برخاسته،‏ هر کس به قاطر خود سوار شده،‏ گریختند.‏
و چون ایشان در راه میبودند،‏ خبر به داود
رسانیده،‏ گفتند که اَبشالوم همۀ پسران پادشاه را
کشته و یکی از ایشان باقی نمانده است.‏
سپ.‏ پادشاه برخاسته،‏ جامۀ خود را درید و به
زمین دراز شد و همه بندگانش با جامۀ دریده در
اطرافش ایستاده بودند.‏ پیدایش
اما یوناداب پسر شَمعی برادر داود متوجه شده،‏
گفت:‏ آقایم گمان نبرد که همه جوانان،‏ یعنی پسران
پادشاه کشته شدهاند،‏ زیرا که اَمنُون تنها مرده است
چونکه این،‏ نزد اَبشالوم برگزیده شده بود از روزي که
خواهرش تامار را خوار ساخته بود.‏
و هماکنون آقایم،‏ پادشاه ا امر را در دلش
مگیرد،‏ و خیال نکند که تمامی پسران پادشاه مردهاند
زیرا که اَمنُون تنها مرده است.‏
و اَبشالوم گریخت،‏ و جوانی که دیدهبانی میکرد،‏
چشمان خود را بلند کرده،‏ نگاه کرد واینک خلق
بسی از پهلوي کوه که در عقبش بود،‏ میآمدند.‏
و یوناداب به پادشاه گفت:‏ اینک پسران پادشاه
میآیند.‏ پ س به طوري که بندهات گفت،‏ چنان شد.‏
و چون از سخن گفتن فارغ شد،‏ اینک پسران
پادشاه رسیدند و صداي خود را بلند کرده،‏ گریستند،‏
و پادشاه نیز و همه خادمانش به صداي بسیار بلند
گریه کردند.‏
و اَبشالوم فرار کرده،‏ نزد تَلْماي پسر عمیهود،‏
پادشاه جشور رفت،‏ و داود براي پسر خود هر روز
عزاداري مینمود.‏ ؛
و اَبشالوم فرار کرده،‏ به جشُور رفت و سه سال در
آنجا ماند.‏
و داود آرزو میداشت که نزد اَبشالوم بیرون رود،‏
زیرا دربارة اَمنُون تسلی یافته بود،‏ چونکه مرده بود.‏ اول
34 ،37
23 ،14
باب 3 ،3
.30
31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
4 ،27 سموئیل
14
.1
2
و یوآب پسر صرُویه فهمید که دل پادشاه به
اَبشالوم مایل است.‏
سپ.‏ یوآب به تقُوع فرستاده،‏ زنی دانشمند از آنجا
آورد و به وي گفت:‏ تمنّا اینکه خویشتن را مثل ماتم
کننده ظاهر سازي،‏ و لباس ماتم پوشی و خود را به
روغن تد نکنی و مثل که روزهاي بسیار به
جهت مرده ماتم گرفته باشد،‏ بشوي.‏
.25
.26
.27
.28
.29
- 305 -

نی
يرو
یم
یم
نی
نی
دوم سموئیل
.3
.4
و نزد پادشاه داخل شده،‏ او را بدین مضمون بگویی.‏
پس یوآب سخنان را به دهانش گذاشت.‏
و چون زن تَقُوعیه با پادشاه سخن گفت،‏ به
خود به زمین افتاده،‏ تعظیم نمود و گفت:‏ اي پادشاه،‏
لطف فرما.‏ روت ؛ اول سموئیل
و پادشاه به او گفت:‏ تو را چه شده است؟ عرض
کرد:‏ اینک من زن بیوه هستم و شوهرم مرده است.‏
و کنیز تو را دو پسربود و ایشان با یکدیگر در صحرا
دعوا نمودند و کسی نبود که ایشان را از یکدیگر جدا
کند.‏ پ س یکی از ایشان دیگري را زد و کشت.‏ پیدایش
24 ،25
10 ،2
.5
.6
45 ،27
.7
و اینک تمامی قبیله بر کنیز تو برخاسته،‏ و
میگویند قاتل برادر خود را بسپار تا او را به عوض
جان برادرش که کشته است،‏ به قتل برسانیم،‏ و وارث
را نیز هلاك کنیم.‏ و به اینطور جرقه مرا که باقی مانده
است،‏ خاموش خواهند کرد،‏ و براي شوهرم نه اسم و
نه بقیهاي بر روي زمین واخواهند گذاشت.‏ تثنیه
پادشاه به زن فرمود:‏ به خانهات برو و من دربارهات
حکم خواهم نمود.‏
و زن تَقُوعیه به پادشاه عرض کرد:‏ اي آقایم پادشاه،‏
تقصیر بر من و بر خاندان من باشد و پادشاه و تخت او
بیتقصیر باشند.‏
و پادشاه گفت:‏ هر که با تو سخن گوید،‏ او را نزد
من بیاور،‏ و دیگر به تو ضرر نخواهد رسانید.‏
سپ.‏ زن گفت:‏ اي پادشاه،‏ یهوه،‏ خداي خود را به
یاد آور تا خویشاوند مقتول،‏ دیگر هلاك نکند،‏ مبادا
پسر مرا تلف سازند.‏ پادشاه گفت:‏ به حیات یهوه قسم
که مویی از سر پسرت به زمین نخواهد افتاد.‏ اول سموئیل
11 ،19
.8
.9
.10
11
45 ،14
؛ اول پادشاهان
52 ،1
12
سپ.‏ زن گفت:‏ خواهش آنکه کنیزت با آقاي خود
پادشاه سخنی گوید.‏ گفت:‏ بگو.‏
زن گفت:‏ پ س چرا دربارة قوم خدا مثل این تدبیر
کردهاي و پادشاه در گفتن این سخن مثل تقصیرکار
است،‏ چونکه پادشاه آواره شدة خود را باز نیاورده
است.‏
زیرا ما باید البته بمیریم و مثل آب هستیم که به
زمین ریخته شود،‏ و آن را نتوان جمع کرد؛ و خدا
جان را نمیگیرد بلکه تدبیرها میکند تا آواره شدهاي
از او آواره نشود.‏ حزقیال
و حال که به قصد عرض کردن ا سخن،‏ نزد
آقاي خود پادشاه آمدم،‏ سبب این بود که خلقْ‏ مرا
ترسانیدند،‏ و کنیزت فکر کرد که چون به پادشاه
عرض کنم،‏ احتمال دارد که پادشاه عرض کنیز خود را
به انجام خواهد رسانید.‏
زیرا پادشاه اجابت خواهد نمود که کنیز خود را از
دست کسی که خواهد مرا و پسرم را با هم از
میراث خدا هلاك سازد،‏ برهاند.‏
و کنیز تو فکر کرد که کلام آقایم،‏ پادشاه،‏ باعث
تسلی خواهد بود،‏ زیرا که آقایم،‏ پادشاه،‏ مثل فرشتۀ
خداست تا نیک و بد را تشخیص کند،‏ و یهوه،‏ خداي
تو همراه تو باشد.‏ باب
سپ.‏ پادشاه در جواب زن فرمود:‏ چیزي را که از
تو سؤال میکنم،‏ از من مخفی مدار.‏ زن عرض کرد
آقایم پادشاه،‏ بفرماید.‏
پادشاه گفت:‏ آیا دست یوآب در همۀ این کار با تو
نیست؟ زن در جواب عرض کرد:‏ به حیات جان تو،‏ اي
آقایم پادشاه که هیچ کس از هرچه آقایم پادشاه
بفرماید به طرف راست یا چپ نمیتواند انحراف ورزد،‏
زیرا که بندة تو یوآب،‏ اوست که مرا امر فرموده است،‏
و اوست که تمامی این سخنان را به دهان کنیزت
گذاشته است.‏
براي تبدیل صورت این امر،‏ بندة تو،‏ یوآب،‏ ا
کار را کرده است.‏ اما حکمت آقایم،‏ مثل حکمت
فرشتۀ خدا میباشد تا هر چه بر روي زمین است،‏
بداند.‏
سپ.‏ پادشاه به یوآب گفت:‏ اینک ا کار را
کردهام ‏.حال برو و اَبشالوم جوان را باز آور.‏
آنگاه یوآب به روي خود به زمین افتاده،‏ تعظیم
نمود،‏ و پادشاه را تحسین کرد و یوآب گفت:‏ اي آقایم
پادشاه امروز بندهات میداند که مورد لطف تو قرار
خواهم گرفت،‏ چونکه پادشاه کار بندة خود را به انجام
رسانیده است.‏ باب
سپ.‏ یوآب برخاسته،‏ به جشور رفت و اَبشالوم را به
اورشلیم بازآورد.‏
و پادشاه فرمود که به خانۀ خود برگردد و روي مرا
نبیند.‏ پ س اَبشالوم به خانۀ خود رفت و روي پادشاه را
ندید.‏
و در تمامی اسرائیل کسی خوش چهره و بسیار
قابل تحسین مثل اَبشالوم نبود که از کف پا تا فَرْقِ‏
سرش در او عیبی نبود.‏ پیدایش ؛ اول سموئیل
و هنگامی که موي سر خود را میچید زیرا آن را در
2 ،9
27 ،19
6 ،9
باب 3 ،3 ؛ 37 ،13
6 ،39
.16
.17
18
.19
.20
21
.22
23
.24
.25
.26
آخر هر سال میچید،‏ چونکه بر او سنگین
شد و از آن سبب آن را
میچید،‏ موي سر خود را وزن نموده،‏ دویست شکل به
وزن شاه مییافت.‏
23 ،18
.13
.14
.15
- 306 -

يرو
هايدل
هرا
یم
کی
يرو
.
دوم سموئیل
.27
و براي اَبشالوم سه پسر و یک دختر نامیده شده
به تامار زاییده شدند.‏ و او دختري نیکو صورت بود.‏
و اَبشالوم دو سال تمام در اورشلیم مانده،‏ روي
پادشاه را ندید.‏
سپ.‏ اَبشالوم،‏ یوآب را طلبید تا او را نزد پادشاه
بفرستد.‏ اما نخواست که نزد وي بیاید.‏ و باز بار دیگر
فرستاد و نخواست که بیاید.‏
سپ.‏ به خادمان خود گفت:‏ ببینید،‏ مزرعۀ یوآب
نزد مزرعۀ من است و در آنجا جو دارد.‏ بروید و آن را
به آتش بسوزانید.‏ پ س خادمان اَبشالوم مزرعه را به
آتش سوزانیدند.‏
آنگاه یوآب برخاسته،‏ نزد اَبشالوم به خانهاش رفته،‏
وي را گفت که چرا خادمان تو مزرعۀ مرا آتش زدهاند؟
اَبشالوم به یوآب گفت:‏ اینک نزد تو فرستاده،‏
گفتم:‏ اینجا بیا تا تو را نزد پادشاه بفرستم تا بگویی
براي چه از جشور آمدهام ؟ مرا بهتر میبود که تابحال
در آنجا مانده باشم،‏ پس حال پادشاه را ببینم و
اگر گناهی در من باشد،‏ مرا بکشد.‏
سپ.‏ یوآب نزد پادشاه رفته،‏ او را خبر داد.‏ و او
اَبشالوم را طلبید که پیش پادشاه آمد و به حضور
پادشاه رو به زمین افتاده،‏ تعظیم کرده و پادشاه،‏
اَبشالوم را بوسید.‏ لوقا
20 ،15
.28
29
30
.31
.32
33
15
.1
و بعد از آن،‏ واقع شد که اَبشالوم ارابهاي و اسبان و
پنجاه مرد که پیش او بدوند،‏ مهیا نمود.‏ اول پادشاهان
و اَبشالوم صبح زود برخاسته،‏ به کناره دروازه
میایستاد،‏ و هر کسی که دعوایی داشت و نزد
پادشاه به محاکمه میآمد،‏ اَبشالوم او را خوانده،‏
میگفت:‏ تو از کدام شهر هستی؟ و او میگفت:‏ بندهات
از فلان قوم از قومها اسرائیل هستم.‏
و اَبشالوم او را میگفت:‏ ببین،‏ کارهاي تو نیکو و
راست است لیکن از جانب پادشاه کسی نیست که تو
را بشنود.‏
و اَبشالوم میگفت:‏ کاش که در زمین داور میشدم
و هر کس که دعوایی یا مرافعهاي میداشت،‏ نزد من
میآمد و من براي حق او کمک مینمودم.‏
و هنگامی که کسی نزد آمده،‏ او را تعظیم
مینمود،‏ دست خود را دراز کرده،‏ او را میگرفت و
میبوسید.‏
6. و اَبشالوم با همۀ اسرائیل که نزد پادشاه براي داوري
میآمدند،‏ بدین منوال عمل مینمود.‏ پ س اَبشالوم دل
مردان اسرائیل را فریفت پیدایش
و بعد از پایان چهار سال،‏ اَبشالوم به پادشاه گفت:‏
خواهش اینکه بروم تا نذري را که براي یهوه در
حبرُون کردهام ، وفا نمایم،‏
زیرا که بندهات وقتی که در جشور اَرام ساکن بودم،‏
نذر کرده،‏ گفتم که اگر یهوه مرا به اورشلیم باز آورد،‏
یهوه را عبادت خواهم نمود.‏ پیدایش
پادشاه وي را گفت:‏ با صلح برو.‏ پ س او برخاسته،‏ به
حبرُون رفت.‏ اول سموئیل
و اَبشالوم،‏ جاسوسان به تمامی قومهاي اسرائیل
فرستاده،‏ گفت:‏ به مجرد شنیدن صداي شیپور بگویید
که اَبشالوم در حبرُون پادشاه شده است.‏
و دویست نفر که دعوت شده بودند،‏ همراه اَبشالوم
از اورشلیم رفتند،‏ و اینان به صافدلی رفته،‏ چیزي
ندانستند.‏
و اَبشالوم اَخیتُوفَلِ‏ جیلونی را که مشاور داود بود،‏
از شهرش ، جیلوه،‏ وقتی که قربانیها میگذرانید،‏
طلبید و توطئه سخت شد.‏ و قوم با اَبشالوم روزبهروز
زیاده میشدند.‏
و کسی نزد داود آمده،‏ او را خبر داده،‏ گفت که
مردان اسرائیل در عقب اَبشالوم گرویده است.‏
و داود به تمامی خادمانی که با او در اورشلیم
بودند،‏ گفت:‏ برخاسته،‏ فرار کنیم والاّ‏ ما را از اَبشالوم
نجات نخواهد بود.‏ پ س به عجله روانه شویم مبادا او
ناگهان به ما برسد و بدي بر ما عارض شود و شهر را
به دم شمشیر بزند.‏
و خادمان پادشاه،‏ به پادشاه عرض کردند:‏ اینک
بندگانت حاضرند براي هرچه آقاي ما پادشاه اختیار
کند.‏
سپ.‏ پادشاه و تمامی اهل خانهاش با وي بیرون
رفتند،‏ و پادشاه ده زن را که کنیز او بودند،‏ براي نگاه
داشتن خانه واگذاشت.‏
و پادشاه و تمامی قوم با وي بیرون رفته،‏ در بیت-‏
مرْحق توقف نمودند.‏
و تمامی خادمانش پیش او گذشتند و همه
کریتیان و همه فلیتیان و همه جتّیان یعنی ششصد
نفر که از جت در عقب او آمده بودند،‏ پیش
پادشاه گذشتند.‏ باب
و پادشاه به اتّاي جتّی گفت:‏ تو نیز همراه ما چرا
میآیی ؟ برگرد و همراه پادشاه بمان زیرا که تو غر بی
20 ،28
،
20 ،31
42 ،20
باب 34 ،23
مزامیر 1 ،3
18 ،8
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
5 ،1
.2
.3
.4
.5
- 307 -

یم
هرا
یک
ته
یم
له
هستی و از مکان خود نیز نقل مکان کردهاي باب
دیروز آمدي.‏ پ س آیا امروز تو راهمراه ما آواره
گردانم و حال آنکه من میروم به جایی که روم.‏
پس برگرد و برادران خود را برگردان و رحمت و
راستی همراه تو باد.‏
و اتّاي در جواب پادشاه عرض کرد:‏ به حیات یهوه
و به حیات آقایم پادشاه،‏ قسم که هرجایی که آقایم
پادشاه خواه در مرگ و خواه در زندگی،‏ باشد،‏ بندة تو
در آنجا خواهد بود.‏ دوم پادشاهان
و داود به اتّاي گفت:‏ بیا و پیش برو.‏ پس اتّاي
جتّی با همه مردمانش و همه اطفالی که با او بودند،‏
پیش رفتند.‏
و تمامی اهل زمین به صداي بلند گریه کردند،‏ و
همه قوم عبور کردند.‏ و پادشاه از نهر کدرون عبور کرد
و تمامی قوم به بیابان گذشتند.‏ یوحنا
و اینک صادوق نیز و همه لاویان با وي صندوق
عهد خدا را برداشتند،‏ و صندوق خدا را نهادند و تا
تمامی قوم از شهر بیرون آمدند،‏ ابیاتار قربانی
میگذرانید.‏
و پادشاه به صادوق گفت:‏ صندوق خدا را به شهر
برگردان.‏ پ س اگر مورد لطف یهوه قرار گیرم مرا باز
خواهد آورد،‏ و آن را و مسکن خود را به من نشان
خواهد داد.‏
و اگر چنین گوید که از تو راضی نیستم،‏ اینک
حاضرم هرچه در نظرش پسند آید،‏ به من عمل نماید.‏
دوم سموئیل
2 ،18
.
1 ،18
2 ،2
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
12 ،10 باب
.27
و پادشاه به صادوق کاهن گفت:‏ آیا تو پیشگوئی
نیستی؟ پس به شهر با صلح برگرد و هر دو پسر شما،‏
یعنی اَخیمعص،‏ پسر تو،‏ و یوناتان،‏ پسر ابیاتار،‏ همراه
شما باشند.‏ اول پادشاهان
بدانید که من در کنارههاي بیابان درنگ خواهم
نمود تا پیغامی از شما رسیده،‏ مرا خبر دهد.‏
سپ.‏ صادوق و ابیاتار صندوق خدا را به اورشلیم
برگردانیده،‏ در آنجا ماندند.‏
و اما داود به فراز کوه زیتون برآمد و چون
میرفت،‏ گریه میکرد و با سر پوشیده و پايبرهنه
میرفت و تمامی قومی که همراهش بودند،‏ هریک سر
خود را پوشانیدند و گریهکنان میرفتند.‏ اول سموئیل
و داود را خبر داده،‏ گفتند:‏ که اَخیتُوفَل،‏ ی از
توئطعهگران،‏ با اَبشالوم شده است.‏ و داود گفت:‏ اي
یهوه،‏ مشورت اَخیتُوفَل را احمقانه گردان.‏
و چون داود به فراز کوه،‏ جایی که خدا را سجده
میکنند رسید،‏ اینک حوشاي اَرکی با جامه دریده و
خاك بر سر ریخته او را استقبال کرد.‏
و داود وي را گفت:‏ اگر همراه من بیایی براي من
بار خواهی شد.‏
اما اگر به شهر برگردي و به اَبشالوم بگویی:‏ اي
پادشاه،‏ من بندة تو خواهم بود،‏ چنانکه پیشتر بندة
پدر تو بودم،‏ هماکنون بندة تو خواهم بود.‏ آنگاه
مشورت اَخیتُوفَل را براي من باطل خواهی گردانید.‏
و آیا صادوق و ابیاتارِ‏ کاهن در آنجا همراه تو
نیستند؟ پس هرچیزي را که از خانۀ پادشاه بشنوي،‏
آن را به صادوق و ابیاتارِ‏ کاهن اعلام نما.‏
و اینک دو پسر ایشان اَخیمعص،‏ پسر صادوق،‏ و
یوناتان،‏ پسر ابیاتار،‏ در آنجا با ایشانند و هر خبري را
که میشنوید،‏ به دست ایشان،‏ نزد من خواهید
فرستاد.‏
سپ.‏ حوشاي،‏ دوست داود،‏ به شهر رفت و اَبشالوم
وارد اورشلیم شد.‏ اول تواریخ
33 ،28
.33
.34
.35
.36
37
16
.1
و چون داود از سر کوه اندکی گذشته بود،‏ اینک
صیبا،‏ خادم مفیبوشَت،‏ با یک جفت الاغ آراسته که
دویست شیرینی نان و صد شیرینی کشمشی و صد
شیرینی انجیري و یک مشک شراب بر آنها بود،‏ به
استقبال وي آمد.‏ باب
و پادشاه به صیبا گفت:‏ از این چیزها چه مقصود
داري؟ صیبا گفت:‏ الاغها به ج سوار شدن ا
خانۀ پادشاه،‏ و نان و انجیر براي خوراك خادمان،‏ و
شراب به جهت نوشیدن خسته شدگان در بیابان است.‏
پادشاه گفت:‏ اما پسر آقایت کجا است؟ صیبا به
پادشاه عرض کرد:‏ اینک در اورشلیم مانده است،‏ زیرا
فکر میکند که امروز خاندان اسرائیل سلطنت پدر مرا
به من رد خواهند کرد.‏ باب
پادشاه به صیبا گفت:‏ اینک کل دارائی مفیبوشت از
مال توست.‏ پ س صیبا گفت:‏ اظهار بندگی مینمایم اي
آقایم پادشاه.‏ تمنّا اینکه مورد لطف تو قرار گیرم.‏ باب
29
27 ،19
2 ،9
.2
.3
.4
،19
.5
و چون داود پادشاه به بحوریم رسید،‏ اینک شخصی
از قبیلۀ خاندان شاؤل نامیده شده به شمعی پسر جیرا
از آنجا بیرون آمد و چون میآمد،‏ دشنام داد.‏ اول
8 ،2 پادشاهان
.6
و به داود و به همه خادمان داود پادشاه سنگها
4 ،30
42 ،1
.28
29
.30
.31
.32
- 308 -

يشا
يشا
یدم
هرا
یم
نی
نی
يرا
نی
میانداخت،‏ و تمامی قوم و همه شجاعان به طرف
راست و چپ او بودند.‏
و شَمعی دشنام داده،‏ چنین میگفت:‏ دور شو،‏ دور
شو،‏ اي مرد خون ریز و اي مرد بلّیعال!‏ خروج
یهوه تمامی خون خاندان شاؤل را که در جایش
سلطنت نمودي بر تو رد کرده،‏ و یهوه سلطنت را به
دست پسر تو اَبشالوم،‏ تسلیم نموده است؛ و اینک
چونکه مردي خونریز هستی،‏ به شرارت خود گرفتار
شدهاي.‏ اول پادشاهان
و ابی اپسر صرُویه به پادشاه گفت که چرا ا
سگ مرده،‏ آقایم پادشاه را دشنام دهد؟ خواهش آنکه
بروم و سرش را از تن جدا کنم.‏ اول سموئیل
پادشاه گفت:‏ اي پسران صرُویه مرا با شما چه کار
است؟ بگذارید که دشنام دهد،‏ زیرا یهوه او را فرموده
است که داود را دشنام بده.‏ پ س کیست که بگوید چرا
این کار را میکنی؟ باب
و داود به ابی و به تمامی خادمان خود گفت:‏
اینک پسر من که از کمر من بیرون آمد،‏ قصد جان
من دارد؛ پس حال چند مرتبه زیاده ا بنیامینی؟
پس او را بگذارید که دشنام دهد زیرا یهوه او را امر
فرموده است.‏
یهوه بر مصیبت من نگاه کند و یهوه به
عوض دشنامی که او امروز به من هد،‏ به من
پاداش نیکو دهد.‏
سپ.‏ داود و مردانش خود را پیش گرفتند.‏ و اما
شَمعی در برابر ایشان به جانب کوه رفت و چون
میرفت،‏ دشنام داده،‏ سنگها به سوي او میانداخت و
خاك به هوا میپاشید.‏
و پادشاه با تمامی قومی که همراهش بودند،‏
خسته شده،‏ آمدند و در آنجا استراحت کردند.‏
و اما اَبشالوم و تمامی گروه مردان اسرائیل به
اورشلیم آمدند،‏ و اَخیتُوفَل همراهش بود.‏
و چون حوشاي اَرکی،‏ دوست داود،‏ نزد اَبشالوم
رسید،‏ حوشاي به اَبشالوم گفت:‏ پادشاه زنده بماند
پادشاه زنده بماند!‏ باب ؛ اول سموئیل
و اَبشالوم به حوشاي گفت:‏ آیا مهربانی تو با
دوست خود این است؟ چرا با دوست خود نرفتی؟
و حوشاي به اَبشالوم گفت:‏ نه،‏ بلکه هرکس را که
یهوه و این قوم و همه مردان اسرائیل برگزیده باشند،‏
بندة او خواهم بود و نزد او خواهم ماند.‏
و دوماً‏ که را میباید خدمت نمایم؟ آیا نه نزد پسر
دوم سموئیل
او؟ پس چنانکه به حضور پدر تو خدمت نمودهام ، به
همان طور در حضور تو خواهم بود.‏
و اَبشالوم به اَخیتُوفَل گفت:‏ شما مشورت کنید که
چه بکنیم.‏
و اَخیتُوفَل به اَبشالوم گفت که نزد کنیزان پدر
خود که به جهت نگاهبانی خانه گذاشته است،‏ هم
بستر شو؛ و چون تمامی اسرائیل بشنوند که نزد پدرت
متعفن شدهاي،‏ آنگاه دست تمامی همراهانت قوي
خواهد شد.‏ باب ؛ اول سموئیل 13،
سپ.‏ خیمهاي بر پشت بام براي اَبشالوم برپا کردند
و اَبشالوم در نظر تمامی فرزنداناسرائیل با کنیزهاي
پدرش همبستر شد.‏ باب
و مشورتی که اَخیتُوفَل در آن روزها میداد،‏ مثل
آن بود که کسی از کلام خدا سؤال کند.‏ و هر مشورتی
که اَخیتُوفَل هم به داود و هم به اَبشالوم میداد،‏ چنین
میبود.‏
4
11 ،12
16 ،15
.20
.21
22
.23
17
.1
و اَخیتُوفَل به اَبشالوم گفت:‏ مرا اجازه بده که دوازده
هزار نفر را برگزیده،‏ برخیزم و شبانگاه داود را تعقیب
نمایم.‏ مزامیر
سپ.‏ در حالتی که او خسته و دستهایش سست
است،‏ بر او رسیده،‏ او را بیمناك خواهم ساخت و
تمامی قومی که همراهش هستند،‏ خواهند گریخت،‏ و
پادشاه را به تنهایی خواهم کشت.‏
و تمامی قوم را نزد تو خواهم برگردانید زیرا
شخصی که او را میطلبی،‏ مثل برگشتن همه است؛
پس تمامی قوم در صلح خواهند بود.‏
و این سخن در نظر ابشالوم و درنظر همه بزرگان
اسرائیل پسند آمد.‏
و اَبشالوم گفت:‏ حوشاي اَرکی را نیز بخوانید تا
بشنویم که او چه خواهد گفت.‏ باب
و چون حوشاي نزد اَبشالوم آمد،‏ اَبشالوم وي را
خطاب کرده،‏ گفت:‏ اَخیتُوفَل بدین مضمون گفته
است؛ پس تو بگو که بر حسب او عمل نماییم یا
نه.‏
به اَبشالوم گفت:‏ مشورتی که اَخیتُوفَل ا
مرتبه داده است،‏ خوب نیست.‏
و حوشاي گفت:‏ میدانی که پدرت و مردانش شجاع
هستند و مثل خرسی که بچههایش را در بیابان گرفته
باشند،‏ در تلخی جانند؛ و پدرت مرد جنگ آزموده
16 ،16
11 ،71
2
.3
.4
.5
.6
7. حوشاي
.8
!
28 ،22
8 ،26
24 ،10
22 ،19
37 ،15
32 ،2
.7
.8
.9
.10
.11
12. شاید
13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
- 309 -

يرأ
هآن
نی
گی
یم
يشا
نیی
است،‏ و شب را در میان قوم نمیماند.‏
اینک او هماکنون در دره گودي یا جاي دیگر
مخفی است.‏ و واقع خواهد شد که چون بعضی از
ایشان در ابتدا بیفتند،‏ هر کس که بشنود خواهد گفت:‏
در میان قومی که تابع اَبشالوم هستند،‏ شکستی واقع
شده است.‏
و نیز شجاعی که دلش مثل دل شیر باشد،‏ کلاً‏
گداخته خواهد شد،‏ زیرا همه اسرائیل میدانند که پدر
تو جباري است و رفیقانش شجاع هستند.‏
در این صورت من ا است که تمامی
اسرائیل از دان تا بئرشبع که مثل ر کنارة دریا
بیشمارند،‏ نزد تو جمع شوند،‏ و حضرت تو همراه
ایشان برود.‏
سپ.‏ در مکانی که یافت شود بر او خواهیم
رسید،‏ و مثل شبنمی که بر زمین میریزد بر او فرود
خواهیم آمد،‏ و از او و تمامی مردانی که همراه وي
میباشند،‏ یکی هم باقی نخواهد ماند.‏
و اگر به شهري داخل شود،‏ آنگاه تمامی اسرائیل
طنابها به آن شهر خواهند آورد و آن شهر را به نهر
خواهند کشید تا یک سنگ ریزهاي هم در آن پیدا
نشود.‏
سپ.‏ اَبشالوم و همه مردان اسرائیل گفتند:‏ مشورت
حوشاي اَرکی از مشورت اَخیتُوفَل بهتر است.‏ زیرا یهوه
دستور داده بود که مشورت نیکوي اَخیتُوفَل را باطل
گرداند تا آنکه یهوه بدي را بر اَبشالوم برساند.‏
و حوشاي به صادوق و ابیاتار کاهن گفت:‏
اَخیتُوفَل به اَبشالوم و بزرگان اسرائیل چنین وچنان
مشورت داده،‏ و من چنین و چنان مشورت دادهام
سپ.‏ حال به زودي بفرستید و داود را اطلاع داده،‏
گویید:‏ امشب در کنارههاي بیابان توقف منما بلکه به
هر طوري که توانی عبور کن،‏ مبادا پادشاه و همۀ
کسانی که همراه وي میباشند،‏ بلعیده شوند.‏
و یوناتان و اَخیمعص نزد عین روجل توقف
مینمودند و کنیزي رفته،‏ براي ایشان خبر میآورد.‏ و
ایشان رفته،‏ به داود پادشاه خبر میرسانیدند،‏ زیرا
نمیتوانستند به شهر داخل شوند که مبادا خویشتن را
ظاهر سازند.‏ اول پادشاهان
اما غلامی ایشان را دیده،‏ به اَبشالوم خبر داد.‏ و هر
دو ایشان به زودي رفته،‏ به خانۀ شخصی در بحوریم
داخل شدند و در حیاط او چاهی بود که در آن فرود
شدند.‏
19. و زن،‏ سرپوش چاه را گرفته،‏ بر دهنهاش
گسترانید و بلغور بر آن
4 ،2 یوشع
.20
ریخت.‏ پ س
دوم سموئیل
چیزي معلوم نشد.‏
و خادمان اَبشالوم نزد آن زن به خانه درآمده،‏
گفتند:‏ اَخیمعص و یوناتان کجایند؟ زن به ایشان
گفت:‏ از نهر آب عبور کردند.‏ پ س چون جستجو کرده،‏
نیافتند،‏ به اورشلیم برگشتند.‏
و بعد از رفتن ا،‏ ایشان از چاه برآمدند و رفته،‏
داود پادشاه را خبر دادند و به داود گفتند ‏:برخیزید و
به زودي از آب عبور کنید،‏ زیرا که اَخیتُوفَل دربارة
شما چنین مشورت داده است.‏
سپ.‏ داود و تمامی قومی که همراهش بودند،‏
برخاستند و از اُردن عبور کردند و تا طلوع خورشید
یکی باقی نماند که از اُردن عبور نکرده باشد.‏
اما چون اَخیتُوفَل دید که مشورت او بجا آورده
نشد،‏ الاغ خود را بیاراست و برخاسته،‏ به شهر خود به
خانهاش رفت و براي خانۀ خود تدارك دیده،‏ خویشتن
را خفه کرد و مرد و او را درقبر پدرش دفن کردند.‏
.21
22
.23
5 ،27 ؛ متی 1 ،38 ؛ اشعیا 25 ،24 اعداد
.24
اما داود به محنایم آمد و اَبشالوم از اُردن گذشت و
تمامی مردان اسرائیل همراهش بودند.‏
و اَبشالوم،‏ عماسا را به جاي یوآب به سرداري
لشکر انتخاب کرد.‏ و عماسا پسر شخصی نامیده شده
به یتراي اسرائیلی بود که نزد اَبِیجایل،‏ دختر ناحاش،‏
خواهر صرُویه،‏ مادر یوآب درآمده بود.‏ باب
سپ.‏ اسرائیل و اَبشالوم در زمین جِلْعاد اردو زدند.‏
و واقع شد که چون داود به محنایم رسید،‏ شُوبی
پسر ناحاش از ربت پسرانعمون و ماکیر پسر عمیئیل
از لُودبار و برْزِلاّئی جِلْعادي از روجلیم،‏ اول پادشاهان
بسترها و کاسهها و ظروف سفالین و گندم و جو و
آرد و خوشههاي برشته و باقلا و عدس و نخود برشته،‏
و عسل و کَره و گوسفندان و پنیر گاو براي
خوراك داود و قومی که همراهش بودند آوردند،‏ زیرا
گفتند که قوم در بیابان گرسنه و خسته و تشنه
میباشند.‏ باب
7 ،2
13 ،19
2 ،16
.25
26
.27
.28
.29
18
.1
.2
و داود قومی را که همراهش بودند،‏ سان دید،‏ و
سرداران هزاره و سرداران صده برایشان تع نمود.‏
و داود قوم را روانه نمود،‏ ثلثی به دست یوآب و
ثلثی به دست ابی اپسر صرُویه،‏ برادر یوآب،‏ و ثلثی
به دست اتّاي جتّی.‏ و پادشاه به قوم گفت:‏ من نیز
.
9 ،1
.9
.10
.11
12
.13
14
.15
16
.17
.18
- 310 -

يشا
يشا
یم
یک
بوآ
هرا
یم
تگف
یم
حتماً‏ همراه شما میآیم.‏ باب
اما قوم گفتند:‏ تو همراه ما نخواهی آمد زیرا اگر ما
فرار کنیم،‏ دربارة ما فکر نخواهند کرد؛ و اگر نصف ما
بمیریم،‏ براي ما فکر نخواهند کرد؛ و حال تو مثل ده
هزار ما هستی.‏ پ س هماکنون بهتر این است که ما را
از شهر کمک رسانی.‏
پادشاه به ایشان گفت:‏ آنچه در نظر شما پسندآید،‏
خواهم کرد.‏ و پادشاه به جانب دروازه ایستاده بود،‏ و
تمامی قوم با صدهها و هزارهها بیرون رفتند.‏
و پادشاه یوآب و ابی و اتّاي را امر فرموده،‏ گفت:‏
به خاطر من بر اَبشالوم جوان به دوستی رفتار نمایید.‏
و چون پادشاه همه سرداران را دربارة اَبشالوم فرمان
داد،‏ تمامی قوم شنیدند.‏
سپ.‏ قوم به مقابلۀ اسرائیل به صحرا بیرون رفتند و
جنگ در جنگل افرایم بود.‏
و قوم اسرائیل در آنجا از حضور بندگان داود
شکست یافتند،‏ و در آن روز کشتار عظی در آنجا
شد و بیست هزار نفر کشته شدند.‏
و جنگ در آنجا بر روي تمامی زمین گسترش
یافت؛ و در آن روز آنانی که از جنگل هلاك گشتند،‏
بیشتر بودند از آنانی که به شمشیر کشته شدند.‏
و اَبشالوم به بندگان داود برخورد؛ و اَبشالوم بر قاطر
سوار بود و قاطر زیر شاخههاي پیچیده شدة بلوط
بزرگی درآمد،‏ و سر او در میان بلوط گرفتار شد،‏ به
طوري که در میان آسمان و زمین آویزان گشت و
قاطري که زیرش بود،‏ بگذشت.‏
و شخصی آن را دیده،‏ به یوآب خبر رسانید و
گفت:‏ اینک اَبشالوم را دیدم که در میان درخت بلوط
آویزان است.‏
و یوآب به آن شخصی که او را خبر داد،‏ گفت:‏
هان تو دیدهاي؟ پس چرا او را در آنجا به زمین نزدي؟
و من ده شکل نقره و کمربندي به تو میدادم.‏
آن شخص به یوآب گفت:‏ اگر هزار شکل نقره به
دست من میرسید،‏ دست خود را بر پسر پادشاه دراز
نمیکردم،‏ زیرا که پادشاه تو را و ابی و اتّاي را به
گوش ما امر فرموده،‏ گفت آگاه باش هر ی از شما
دربارة اَبشالوم جوان باحذر باشید.‏
والا بر جان خود ظلم میکردم چونکه هیچ امري
از پادشاه مخفی نمیماند،‏ و خودت به ضد من بر
میخاستی.‏
آنگاه یوآب گفت:‏ نمیتوانم با تو به اینطور تأخیر
دوم سموئیل
نمایم.‏ پ س سه تیر به دست خود گرفته،‏ آنها را به دل
اَبشالوم زد هنگامی که او هنوز در میان بلوط زنده بود.‏
و ده جوان که سلاحداران یوآب بودند دور اَبشالوم
را گرفته،‏ او را زدند و کُشتند.‏
و چون یوآب شیپور را نواخت،‏ قوم از تعقیب
نمودن اسرائیل برگشتند،‏ زیرا که یوآب قوم را منع
نمود.‏ باب
و اَبشالوم را گرفته،‏ او را در حفرة بزرگ که در
جنگل بود،‏ انداختند،‏ و بر او تودة بسیار بزرگ از
سنگها افراشتند،‏ و همه اسرائیل هر یک به خیمۀ خود
فرار کردند.‏
اما اَبشالوم در هنگام حیات خود،‏ بناي یادبودي را
که در دره پادشاه است براي خود برپا کرد،‏ زیرا گفت
پسري ندارم که از او اسم من ذکر شود،‏ و آن بنا را به
اسم خود نامید.‏ پس تا امروز ید اَبشالوم خوانده
میشود.‏
و اَخیمعص پسر صادوق بروم و مژده
به پادشاه برسانم که یهوه انتقام او را از دشمنانش
کشیده است.‏ اول تواریخ
یوآب او را گفت:‏ تو امروز صاحب بشارت نیستی،‏
اما روز دیگر بشارت خواهی برد و امروز مژده نخواهی
داد چونکه پسر پادشاه مرده است.‏
و ی به کُوشَی گفت:‏ برو و از آنچه دیدهاي به
پادشاه خبر برسان.‏ و کوشی یوآب را تعظیم نموده،‏
دوید.‏
و اخیمعص پسر صادوق،‏ بار دیگر به یوآب گفت:‏
هرچه بشود،‏ ملتمس اینکه من نیز در عقب کوشی
بدوم.‏ یوآب گفت:‏ اي پسرم چرا باید بدوي چونکه
بشارت نداري که ببري؟
گفت:‏ هرچه بشود،‏ بدوم.‏ او وي را گفت:‏ بدو.‏ پ س
اَخیمعص به دره دویده،‏ از کُوشَی سبقت جست.‏
: حال
8 ،7
2 .1 ،20
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
دوم پادشاهان
17 ،2
.24
و داود در میان دو دروازه نشسته بود و دیدهبان
بر پشتبام دروازه به حصار برآمد و چشمان خود را
بلند کرده،‏ مردي را دید که اینک به تنهایی میدود.‏
و دیدهبان صدا کرده،‏ پادشاه را خبر داد و پادشاه
گفت:‏ اگر تنهاست،‏ بشارت آورد.‏ و او میآمد و
نزدیک میشد.‏
و دیدهبان،‏ شخص دیگر را دید که دود و
دیدهبان به دربان صدا کرده،‏ گفت:‏ شخصی به تنهایی
میدود.‏ و پادشاه گفت:‏ او نیز بشارت میآورد.‏
و دیدهبان گفت:‏ دویدن اولی را میبینم که مثل
.25
.26
.27
19 ،15
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 311 -

يرو
يرو
يجا
یم
يرا
کی
يجا
نی
6. چونکه
.7
دویدن اَخیمعص پسر صادوق است.‏ پادشاه گفت:‏ او
مرد خوبی است و خبر خوب میآورد.‏
و اَخیمعص ندا کرده،‏ به پادشاه گفت است.‏
و پیش پادشاه رو به زمین افتاده،‏ گفت:‏ یهوه خداي تو
متبارك باد که مردمانی که دست خود را بر آقایم
پادشاه بلند کرده بودند،‏ تسلیم کرده است.‏ باب ؛
دوم سموئیل
،24
6 ،9
: صلح
.28
20
.29
پادشاه گفت:‏ آیا اَبشالوم جوان به سلامت است؟ و
اَخیمعص در جواب گفت:‏ چون یوآب،‏ بندة پادشاه و
بندة تو را فرستاد،‏ هنگامۀ عظیمی دیدم اما ندانستم
که چه بود.‏
و پادشاه گفت:‏ بگرد و اینجا بایست.‏ و او به آن
طرف شده،‏ بایستاد.‏
و اینک کوشی رسید و کوشی گفت:‏ براي آقایم،‏
پادشاه،‏ بشارت است،‏ زیرا یهوه امروز انتقام تو را از هر
که با تو مقاومت مینمود،‏ کشیده است.‏
و پادشاه به کوشی گفت:‏ آیا اَبشالوم جوان به
سلامت است؟ کوشی گفت:‏ دشمنان آقایم،‏ پادشاه،‏ و
هر که براي ضرر تو برخیزد،‏ مثل آن جوان باشد.‏
سپ.‏ پادشاه،‏ بسیار مضطرب شده،‏ به بالاخانۀ
دروازه برآمد و میگریست و چون رفت،‏ چنین
میگفت:‏ اي پسرم اَبشالوم!‏ اي پسرم،‏ پسرم،‏ ابشالوم!‏
کاش که به تو میمردم،‏ اي اَبشالوم،‏ پسرم،‏ اي
پسر من!‏ باب ؛ رومیان
3 ،9
4 ،19
.30
.31
.32
33
19
.1
و به یوآب خبر دادند که اینک پادشاه گریه میکند
و براي اَبشالوم ماتم گرفته است.‏ باب
و در آن روز براي تمامی قوم،‏ پیروزي به ماتم مبدل
گشت،‏ زیرا قوم در آن روز شنیدند که پادشاه براي
پسرش غمگین است.‏
و قوم در آن روز دزدانه به شهر داخل شدند،‏ مثل
کسانی که از جنگ فرار کرده،‏ از روي خجالت دزدانه
میآیند.‏
و پادشاه خود را پوشانید و پادشاه به صداي
بلند فریاد زد که اي پسرم اَبشالوم!‏ اي اَبشالوم!‏ پسرم!‏
اي پسر من!‏
سپ.‏ یوآب نزد پادشاه به خانه درآمده،‏ گفت:‏ امروز
تمامی بندگان خود را شرمنده ساختی که جان
تو و جان پسرانت و دخترانت و جان زنانت و جان
کنیزهایت را امروز نجات دادند.‏
دشمنان خود را دوست داشتی و دوستداران
خویش را دشنی نمودي،‏ زیرا که امروز ظاهر ساختی
که سرداران و خادمان نزد تو هیچند و امروز فهمیدم
که اگر اَبشالوم زنده میماند و همه ما امروز میمردیم،‏
آنگاه در نظر تو پسند میآمد.‏
و هماکنون برخاسته،‏ بیرون بیا و به بندگان خود
سخنان دلآویز بگو،‏ زیرا به یهوه قسم میخورم که اگر
بیرون نیایی براي تو کسی نخواهد ماند،‏ و ا
بلا براي تو بدتر خواهد بود از همۀ بلایایی که از
طفولیتت تا این وقت به تو رسیده است.‏
سپ.‏ پادشاه برخاست و نزد دروازه بنشست و تمامی
قوم را خبر داده،‏ گفتندکه اینک پادشاه نزد دروازه
نشسته است.‏ و تمامی قوم به حضور پادشاه آمدند.‏
و اسرائیلیان هر کس به خیمۀ خود فرار کرده بودند.‏
و همه قوم در تمامی قومها اسرائیل دعوا کرده،‏
میگفتند که پادشاه ما را از دست دشمنان ما رهانیده
است،‏ و اوست که ما را از دست فلسطینیان رهایی
داده،‏ و حال به سبب اَبشالوم از زمین فرار کرده است.‏
و اَبشالوم که او را براي خود مسح نموده بودیم،‏ در
جنگ مرده است.‏ پ س هماکنون شما چرا در بازآوردن
پادشاه تأخیر مینمایید؟
و داود پادشاه نزد صادوق و ابیاتار کاهن فرستاده،‏
گفت:‏ به بزرگان یهودا بگویید:‏ شما چرا در بازآوردن
پادشاه به خانهاش همه هستید،‏ و حال آنکه
سخن همه اسرائیل نزد پادشاه به خانهاش رسیده
است.‏
12. شما برادران من هستید و شما استخوانها و
گوشت منید ‏.پس چرا در بازآوردن پادشاه،‏ آخر همه
میباشید؟ باب
و به عماسا بگویید:‏ آیا تو استخوان و گوشت من
نیستی؟ خدا به من مثل این بلکه زیاده از این به عمل
آورد اگر تو در حضور من در همۀ اوقات به یوآب،‏
سردار لشکر،‏ نباشی.‏ باب ؛ اول تواریخ
سپ.‏ دل همه مردان یهودا را مثل شخص
مایل گردانید که ایشان نزد پادشاه پیغام فرستادند که
تو و تمامی بندگانت برگردید.‏
سپ.‏ پادشاه برگشته،‏ به اُردن رسید و یهودا به
استقبال پادشاه به جلجال آمدند تا پادشاه را از اُردن
عبور دهند.‏
و شَمعی پسر جی بنیامینی که از بحوریم بود،‏
عجله نموده،‏ همراه مردان یهودا به استقبال داود
پادشاه فرودآمد.‏ اول پادشاهان
16 ،2
25 ،17
8 ،2
، آخر
، امشب
1 ،5
،
8
.9
.10
.11
.13
14
15
.16
33 ،18
.2
.3
.4
5
- 312 -

يشا
شی
یه
یم
دوم سموئیل
.17
و هزار نفر از بنیامینیان و صیبا،‏ خادم خاندان
شاؤل،‏ با پانزده پسرش و بیست خادمش همراهش
بودند،‏ و ایشان پیش پادشاه از اُردن عبور کردند.‏ باب
،9
10 .2
.18
و محل گذر را عبور دادند تا خاندان پادشاه عبور
کنند،‏ و هر چه در نظرش پسند آید بجا آورند.‏ و چون
پادشاه از اُردن عبور کرد،‏ شَمعی پسر جیرا به حضور
وي افتاد.‏
و به پادشاه گفت:‏ آقایم گناهی بر من به حساب
میاور و خطایی را که بندهات در روزي که آقایم پادشاه
از اورشلیم بیرون میآمد ورزید بیاد نیاورد و پادشاه آن
را به دل خود راه ندهد.‏ باب
زیرا که بندة تو میداند که گناه کردهام و اینک
امروز من از تمامی خاندان یوسف،‏ اول آمدهام و به
استقبال آقایم،‏ پادشاه،‏ فرود شدهام
و ابی پسر صرُویه متوجه شده،‏ گفت:‏ آیا
شَمعی به سبب اینکه مسح شده یهوه را دشنام داده
است،‏ کشته نشود؟
اما داود گفت:‏ اي پسران صرُویه،‏ مرا با شما چه
کار است که امروز دشمن من باشید؟ و آیا امروز کسی
در اسرائیل کشته شود؟ و آیا نمیدانم که من امروز بر
اسرائیل پادشاه هستم؟
سپ.‏ پادشاه به شَمعی گفت:‏ نخواهی مرد.‏ و
پادشاه براي وي قسم خورد.‏
و مفیبوشت،‏ پسر شاؤل،‏ به استقبال پادشاه آمد و
از روزي که پادشاه رفت تا روزي که با صلح برگشت نه
پایهاي خود را ساز داده،‏ و نه ر خویش را طراز
نموده،‏ و نه جامۀ خود را شسته بود.‏ باب
و چون براي ملاقات پادشاه به اورشلیم رسید،‏
پادشاه وي را گفت:‏ اي مفیبوشت چرا با من نیامدي؟
او عرض کرد:‏ اي آقایم پادشاه،‏ خادم من مرا فریب
داد زیرا بندهات گفت که الاغ خود را خواهم آراست تا
بر آن سوار شده،‏ نزد پادشاه بروم،‏ چونکه بندة تو لنگ
است.‏
و او بندة تو را نزد آقایم،‏ پادشاه،‏ متّهم کرده است.‏
لیکن آقایم،‏ پادشاه،‏ مثل فرشتۀ خداست،‏ پس هر چه
در نظرت پسند آید،‏ به عمل آور.‏ باب ؛
زیرا تمامی خاندان پدرم به حضور آقایم،‏ پادشاه،‏
مثل مردمان مرده بودند،‏ و بندة خود را در میان
خورندگان سفرهات ممتاز گردانیدي.‏ پ س من دیگر چه
حق دارم که باز نزد پادشاه فریاد نمایم؟ باب
پادشاه وي را گفت:‏ چرا دیگر از کارهاي خود
سخن میگویی؟ گفتم که تو و صیبا،‏ زمین را تقسیم
نمایید.‏ باب
مفیبوشت به پادشاه عرض کرد:‏ نه،‏ بلکه او همه را
بگیرد چونکه آقایم،‏ پادشاه،‏ به خانۀ خود با صلح
برگشته است.‏
و برْزِلاّئی جِلْعادي از روجلیم فرود آمد و با پادشاه
از اُردن عبور کرد تا او را به آن طرف اُردن همرا
نماید.‏ اول پادشاهان
و برْزِلاّي مرد بسیار پیر هشتاد ساله بود؛ و
هنگامی که پادشاه در محنایم توقف نمود،‏ او را
پرورش میداد زیرا مردي بسیار بزرگ بود.‏ باب
و پادشاه به برْزِلاّي گفت:‏ تو همراه من بیا و تو را
در اورشلیم پرورش خواهم داد.‏
برْزِلاّي به پادشاه عرض کرد:‏ ایام سالهاي زندگی
من چند است که با پادشاه به اورشلیم بیایم؟
من امروز هشتاد ساله هستم و آیا میتوانم میان
نیک و بد تشخیص دهم و آیا بندة تو طعم آنچه را که
میخورم و مینوشم،‏ توانم دریافت؟ یا دیگر صداي
خواننده هاي زن و خواننده هاي مرد را توانم شنید؟
پس چرا بندهات دیگر براي آقایم پادشاه بار باشد؟
در این صورت بندة تو همراه پادشاه اندکی از اُردن
عبور خواهد نمود.‏ و چرا پادشاه مرا چنین جزائی
بدهد؟
بگذار که بندهات برگردد تا در شهر خود نزد قبر
پدر و مادر خویش بمیرم،‏ و اینک بندة تو،‏ کمهام،‏
همراه آقایم پادشاه برود و آنچه در نظرت پسند آید با
او به عمل آور.‏
پادشاه گفت:‏ کمهام همراه من خواهد آمد و آنچه
در نظر تو پسند آید،‏ با وي به عمل خواهم آورد؛ و هر
چه از من خواهش کنی،‏ براي تو به انجام خواهم
رسانید.‏
پس تمامی قوم از اُردن عبور کردند و چون
پادشاه عبور کرد،‏ پادشاه برْزِلاّئی را بوسید و وي را
برکت داد و او به مکان خود برگشت.‏
و پادشاه به جلجال رفت و کمهام همراهش آمد و
تمامی قوم یهودا و نصف قوم اسرائیل نیز پادشاه را
عبور دادند.‏
و اینک همه مردان اسرائیل نزد پادشاه آمدند و به
پادشاه گفتند:‏ چرا برادران ما،‏ یعنی مردان یهودا،‏ تو را
دزدیدند و پادشاه و خاندانش را و همه کسان داود را
همراهش از اُردن عبور دادند؟
27 ،17
7 ،2
4 ،16
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
17 ،14
11 ،9
6 ،9
3 ،16
.
5 ،16
.19
.20
.21
.22
23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
- 313 -

نیی
يشا
يشا
هرا
هرا
هرا
تی
.9
دوم سموئیل
.42
و همه مردان یهودا به مردان اسرائیل جواب دادند:‏
از این سبب که پادشاه از خویشان ماست؛ پس چرا از
این امر حسد میبرید؟ آیا چیزي از پادشاه خوردهایم
یا انعامی به ما داده است؟
و مردان اسرائیل در جواب مردان یهودا گفتند:‏ ما
را در پادشاه ده قسمت است و حقّ‏ ما در داود از شما
بیشتر است.‏ پ س چرا ما را حقیر شمردید؟ و آیا ما
براي بازآوردن پادشاه خود،‏ اول سخن نگفتیم؟ اما
گفتگوي مردان یهودا از گفتگوي مردان اسرائیل
سختتر بود.‏
.43
20
.1
و اتفاقاً‏ مرد بلّیعال،‏ نامیده شده به شَبع پسر بِکْري
بنیامینی در آنجا بود و شیپور را نواخته،‏ گفت که ما را
در داود قسمتی نیست،‏ و براي ما در پسر یسا سهمی
نه،‏ اي اسرائیل!‏ هرکس به خیمۀ خود برود.‏ اول سموئیل
25 .17 ،25
.2
.3
.4
5
.6
.7
.8
و تمامی مردان اسرائیل از پیروي داود به پیروي
شَبع پسر بِکْري برگشتند،‏ اما مردان یهودا از اُردن تا
اورشلیم،‏ پادشاه را مطیع نمودند.‏
و داود به خانۀ خود در اورشلیم آمد،‏ و پادشاه ده
زن کنیز را که براي نگاهبانی خانۀ خود گذاشته بود،‏
گرفت و ایشان را در خانه محافظت کرد،‏ پرورش داد،‏
اما با ایشان همبستر نشد و ایشان تا روز مردن در
حالت بیوگی محبوس بودند.‏
و پادشاه به عماسا گفت:‏ مردان یهودا را در سه روز
نزد من جمع کن و تو در اینجا حاضر شو.‏
سپ.‏ عماسا رفت تا یهودا را جمع کند،‏ اما از زمانی
که برایش تع نموده بود تأخیر کرد.‏
و داود به اَبی گفت:‏ هماکنون شَبع پسر بِکْري
بیشتر از اَبشالوم به ما ضرر خواهد رسانید؛ پس
بندگان آقا تی را برداشته،‏ او را تعقیب نما مبادا
شهرهاي حصاردار براي خود پیدا کند و از نظر ما
رهایی یابد.‏
و کسان یوآب و کریتیان و فلیتیان و همه شجاعان
از عقب او بیرون رفتند،‏ و به جهت تعقیب نمودن شَبع
پسر بِکْري از اورشلیم روانه شدند.‏
و چون ایشان نزد سنگ بزرگی که در جِبعون است
رسیدند،‏ عماسا به استقبال ایشان آمد.‏ و یوآب رداي
جنگی دربرداشت و بر آن بند شمشیري که در غلافش
بود،‏ بر کمرش بسته،‏ وچون میرفت شمشیر از غلاف
افتاد.‏
و یوآب به عماسا گفت:‏ اي برادرم آیا به سلامت
هستی؟ و یوآب ریش عماسا را به دست راست خود
گرفت تا او را ببوسد.‏ مزامیر
و عماسا به شمشیري که در دست یوآب بود،‏
توجه ننمود.‏ پ س او آن را به شکمش فرو برد که جهاز
هاضمهاش به زمین ریخت و او را دوباره نزد و مرد.‏ و
یوآب و برادرش ابی شَبع پسر بِکْري را تعقیب
نمودند.‏ دوم پادشاهان ؛ دوم سموئیل 3،
و یکی از خادمان یوآب نزد وي ایستاده،‏ گفت:‏
هرکه یوآب را میخواهد و هرکه به طرف داود است،‏
در عقب یوآب بیاید.‏
و عماسا در میان در خونش میغلطید،‏ و چون
آن شخص دید که تمامی قوم میایستند،‏ عماسا را از
میان در صحرا کشید و لباسی بر او انداخت زیرا
دید که هر که نزدش میآید،‏ میایستد.‏
سپ.‏ چون از میان برداشته شد،‏ همه مردان در
عقب یوآب رفتند تا شَبع پسر بِکْري را تعقیب نمایند.‏
و او از همه قومها اسرائیل تا آبل و تا بیت-معکَه و
تمامی بیریان عبور کرد،‏ و ایشان نیز جمع شده،‏ او را
پیروي کردند.‏
و ایشان آمده،‏ او را در آبل ب ‏-معکَه محاصره
نمودند و پشتهاي در برابر شهر ساختند که در برابر
حصار برپا شد،‏ و تمامی قوم که با یوآب بودند،‏ حصار
را میزدند تا آن را ویران سازند.‏
و زنی حکیم از شهر صدا درداد که بشنوید!‏ به
یوآب بگویید:‏ اینجا نزدیک بیا تا با تو سخن گویم.‏
و چون نزدیک وي شد،‏ زن گفت که آیا تو یوآب
هستی؟ او گفت:‏ من هستم.‏ وي را گفت:‏ سخنان کنیز
خود را بشنو.‏ او گفت:‏ میشنوم.‏
سپ.‏ زن سخن گفته،‏ گفت:‏ در زمان قدیم چنین
میگفتند که هرآینه در آبل میباید مشورت بجویند و
همچنین هر امري را ختم میکردند.‏
من در اسرائیل صلحجو و امین هستم و تو
میخواهی شهري و مادري را در اسرائیل خراب کنی.‏
چرا ارث یهوه را کلاً‏ هلاك میکنی؟ مزامیر
سپ.‏ یوآب در جواب گفت:‏ دور از من،‏ دور از من
که هلاك یا خراب نمایم.‏
کار چنین نیست،‏ بلکه شخصی نامیده شده به
شَبع پسر بِکْري از کوهستان افرایم دست خود را بر
داود پادشاه بلند کرده است.‏ او را تنها بسپارید و از نزد
5 ،106
27
3 ،28
5 ،2
.10
.11
.12
13
.14
.15
.16
.17
18
.19
20
.21
- 314 -

يرا
یرت
هآن
هآن
له
نی
شهر خواهم رفت.‏ زن در جواب یوآب گفت:‏ اینک سر
او را از روي حصار نزد تو خواهند انداخت.‏
سپ.‏ آن زن به حکمت خود نزد تمامی قوم رفت و
ایشان سر شَبع پسر بِکْري را از تن جدا کرده،‏ نزد
یوآب انداختند و او شیپور را نواخته،‏ ایشان از نزد
شهر،‏ هر کس به خیمۀ خود متفرّق شدند.‏ و یوآب به
اورشلیم نزد پادشاه برگشت.‏ باب ؛
و یوآب،‏ سردار تمامی لشکر اسرائیل بود،‏ و بنایاهو
پسر یهویاداع سردار کریتیان و فلیتیان بود.‏ باب
و اَدورام سردار باجگیران و یهوشافاط پسر اَخیلُود
وقایع نگار،‏
و شیوا کاتب و صادوق و ابیاتار،‏ کاهن بودند،‏
و عی یائیري نیز کاهن داود بود.‏
دوم سموئیل
16 ،8
16 ،18
28 ،2
22
.23
.24
.25
.26
21
.1
.2
و در ایام داود،‏ سه سال پشت سر هم قحطی شد،‏ و
داود به حضور یهوه سؤال کرد و یهوه فرمود:‏ به سبب
شاؤل و خاندان خون ریز او شده است زیرا که
جِبعونیان را کشت.‏
و پادشاه جِبعونیان را خوانده،‏ به ایشان گفت اما
جِبعونیان از فرزنداناسرائیل نبودند بلکه از بقیۀ اموریان،‏ و
فرزنداناسرائیل براي ایشان قسم خورده بودند؛ لیکن شاؤل از غی که
براي اسرائیل و یهودا داشت،‏ قصد قتل ایشان مینمود.‏ یوشع
19 .15 ،9
.3
.5
.6
و داود به جِبعونیان گفت:‏ براي شما چه بکنم و با
چه چیز کفاره نمایم تا ارث یهوه را برکت دهید.‏
4. جِبعونیان وي را گفتند:‏ از شاؤل و خاندانش،‏ نقره و
طلا نمیخواهیم و نه آنکه کسی در اسرائیل براي ما
کشته شود.‏ او گفت:‏ هر چه شما بگویید،‏ براي شما
خواهم کرد.‏
ایشان به پادشاه گفتند:‏ آن شخص که ما را تباه
میساخت و براي ما تدبیر میکرد که ما را هلاك
سازد تا در هیچ کدام از محدوده اسرائیل باقی نمانیم،‏
هفت نفر از پسران او به ما تسلیم شوند تا ایشان را
در حضور یهوه در جِبعه شاؤل که برگزیدة یهوه بود به
دار کشیم.‏ پادشاه گفت:‏ ایشان را به شما تسلیم
خواهم کرد.‏ اعداد
اما پادشاه،‏ مفیبوشت پسر یوناتان پسر شاؤل را
دریغ داشت،‏ به سبب قَسم یهوه که در میان ایشان،‏
یعنی در میان داود و یوناتان پسر شاؤل بود.‏ اول سموئیل
4 ،25
.7
؛ 3 ،18
16 .8 ،20 ؛ 18 ،23
.8
و پادشاه اَرمونی و مفیبوشت،‏ دو پسر رِصفَه،‏ دختر
اَیه که ایشان را براي شاؤل زاییده بود،‏ و پنج پسر
میکال،‏ دختر شاؤل را که براي عدرِئیل پسر برْزِلاّي
محولاتی زاییده بود،‏ گرفت،‏ ؛ اول سموئیل
و ایشان را به دست جِبعونیان تسلیم نموده،‏ آنها را
در آن کوه به حضور یهوه به دار کشیدند و ا هفت
نفر با هم افتادند.‏ و ایشان در ابتداي ایام حصاد در اول
درو کردن جو کشته شدند.‏
و رِصفَه،‏ دختر اَیه،‏ پلاسی گرفته،‏ آن را براي خود
از ابتداي درو تا باران از آسمان برایشان بارانیده شد،‏
بر صخرهاي گسترانید،‏ و نگذاشت که پرندگان هوا در
روز،‏ یا حیوانات صحرا در شب بر ایشان بیایند.‏
و داود را از آنچه رِصفَه،‏ دختر اَیه،‏ کنیز شاؤل
کرده بود،‏ خبر دادند.‏
سپ.‏ داود رفته،‏ استخوانهاي شاؤل و استخوانهاي
پسرش،‏ یوناتان را از ا یابیش جِلْعاد گرفت که
ایشان ا را از شارع عام بیت-شان دزدیده بودند،‏
جایی که فلسطینیان ا را آویخته بودند در روزي که
فلسطینیان شاؤل را در جِلْبوع کشته بودند.‏ اول سموئیل
19 ،18
باب 7 ،3
.9
.10
.11
12
12 ،31
.13
و استخوانهاي شاؤل و استخوانهاي پسرش،‏
یوناتان را از آنجا آورد و استخوانهاي آنانی را که بر دار
بودند نیز،‏ جمع کردند.‏
و استخوانهاي شاؤل و پسرش یوناتان را در صیل عَ‏
در زمین بنیامین،‏ در قبر پدرش قیس،‏ دفن کردند و
هرچه پادشاه امر فرموده بود،‏ بجا آوردند.‏ و بعد از آن،‏
خدا با زمین دوباره آشتی نمود.‏ باب
و باز فلسطینیان با اسرائیل جنگ کردند و داود با
بندگانش فرود آمده،‏ با فلسطینیان نبرد نمودند و داود
خسته شد.‏
و یشْبی بنُوب که از فرزندان رافا بود و وزن نیزه او
سیصد شکل برنج بود و شمشیري نو بر کمر داشت،‏
قصد کشتن داود نمود.‏
اما ابیشاي اپسر صرُویه او را کمک کرده،‏ آن
فلسطینی را زد و کُشت.‏ آنگاه کسان داود قسم خورده،‏
به وي گفتند:‏ بار دیگر همراه ما به جنگ نخواهی آمد
مبادا چراغ اسرائیل را خاموش گردانی.‏
و بعد از آن نیز،‏ جنگی با فلسطینیان در جوب
واقع شد که در آن سبکاي حوشاتی،‏ صاف را که او نیز
از فرزند رافا بود،‏ کشت.‏ اول تواریخ ؛
و باز جنگ با فلسطینیان در جوب واقع شد و
اَلحانان پسر یعري-‏ اُرجیم بیت-لحمی،‏ جلیات جتّی را
کشت که چوب نیزهاش مثل درخت بافته شده بود.‏ اول
،
باب 18 ،23
25 ،24
11 ،28
4 ،21
.14
.15
.16
.17
.18
.19
7 ،17 سموئیل
- 315 -

کی
هآن
هآب
يرو
نی
هايآب
یم يپا
دوم سموئیل
.20
و دیگر جنگی در جت واقع شد که در آنجا مردي
بلند قد بود که دست و پاي او هر شش انگشت
داشت که همۀ ا بیست و چهار باشد و او نیز براي
رافا زاییده شده بود.‏ اول تواریخ
و چون اسرائیل را مسخره کرد،‏ یوناتان پسر
شَمعی،‏ برادر داود،‏ او را کشت.‏ اول سموئیل
این چهار نفر براي رافا در جت زاییده شده بودند
و به دست داود و به دست بندگانش افتادند.‏
10 ،17
6 ،21
.21
.22
22
.1
و داود در روزي که یهوه او را از دست همه
دشمنانش و از دست شاؤل رهایی داد،‏ کلمات ا
سرود را براي یهوه انشا نمود.‏ مزامیر
و گفت:‏ یهوه صخرة من و قلعۀ من و رهانندة من
است.‏ مزامیر
3. خداي صخرة من که بر او توکّل خواهم نمود،‏ س پر
من و شاخ نجاتم،‏ برج بلند و پناهگاه من،‏ اي نجات
دهندة من،‏ مرا از ظلم خواهی رهانید.‏
میخواهم یهوه سرود بخوانم و صدا کنم،‏ پس
اینگونه از دشمنان خود رهائی خواهم یافت.‏
زیرا که موجهاي مرگ مرا احاطه نموده،‏ و سیلهاي
سرکش مرا ترسانیده بود.‏
ریسمانهاي گور مرا احاطه نمودند.‏ دامهاي مرگ مرا
دریافتند.‏
در تنگی خود یهوه را خواندم و نزد خداي خویش
دعا نمودم،‏ و او صداي مرا از معبد خود شنید و
التماس من به گوش وي رسید.‏ مزامیر
آنگاه زمین متزلزل و مرتعش گردید و اساسهاي
آسمان بلرزیدند و از آتش خشم او متحرك گردیدند.‏
17 ،25
1 ،18
3 ،18
.2
.4
.5
.6
.7
.8
8 ،18 مزامیر
.9
از بینی وي دود متصاعد شد و از دهان او آتش
سوزان درآمد و جزقهها از آن افروخته گردید.‏ دوم
و او آسمانها را خم کرده،‏ نزول فرمود و تاریکی
غلیظ زیر پایهایش بود.‏
بر کروبین سوار شده،‏ پرواز نمود،‏ و بر بالهاي باد
نمایان گردید.‏
را به اطراف خود سایبانها ساخت،‏ و
اجتماع ا و ابرهاي متراکم آسمانها را.‏ اشعیا
از درخشندگیاي که پ یش وي بود،‏
جرقههاي آتش افروخته گردید.‏
یهوه از آسمان رعد نمود و آن عظیمترین،‏ صداي
خویش را به گوش رسانید.‏
تیرها فرستاده،‏ ایشان را پراکنده ساخت و برق را
جهش داد،‏ ایشان را سراسیمه گردانید.‏ اول سموئیل
سپ.‏ عمقهاي دریا ظاهر شد و پایههاي زمین را
آشکار ساخت،‏ از تنبیه یهوه و از نسیم بینی وي.‏
از آن بالا دست خود را دراز کرد،‏ مرا گرفت و از
بسیار بیرون کشید.‏
مرا از دشمنان زورآورم رهایی داد،‏ و از متنفرانم،‏
چونکه از من قویتر بودند.‏ مزامیر
در روز تنگ دستی من،‏ ایشان مرا دریافته بودند،‏
اما یهوه تکیهگاه من بود.‏
مرا به مکان وسیع بیرون آورد و مرا خلاصی داد
چونکه به من تمایل میداشت.‏
سپ.‏ یهوه مرا به حسب عدالتم پاداش خواهد داد،‏
و به حسب پاکیزگی دستم مرا پاداش خواهد رسانید.‏
10 ،7
15 ،69
.15
16
.17
.18
.19
.20
21
ایوب
،
23 ،29
30 ،18
9 ،19
24 ،26
30 ،22
.22
زیرا که روشهاي یهوه را حفظ نمودم و از خداي
خویش نافرمانی نکردم.‏
همه احکام او در جلوي چشم من است و
از قواعد او انحراف نورزیدم.‏
و به حضور او کامل شدم و از نافرمانی ورزیدن،‏
خویشتن را بازداشتم.‏
بنابراین یهوه مرا به حسب عدالتم پاداش داد و بر
حسب صداقتی که در نظر وي داشتم.‏
با شخص رحیم،‏ خویشتن را رحیم خواهی نمود و
با مرد کامل با کاملیت رفتار خواهی کرد.‏
با شخص پاکیزه با پاکی عمل خواهی نمود و با
کج خُلقان مخالفت خواهی کرد.‏ لاویان
و قوم بدبخت را نجات خواهی داد.‏ اما چشمان تو
بر متکبران است تا ایشان را پست گردانی.‏ امثال
زیرا که تو اي یهوه ، نور من هستی و یهوه
تاریکی مرا به روشنایی مبدل خواهد ساخت.‏
زیرا که با تو بر لشکري حمله نمایم و به کمک
خداي خود بر حصارها جست و خیز نمودم.‏ مزامیر
و اما خدا،‏ روش وي کامل است؛ و کلام یهوه ناب
است؛ و او براي همه متوکلانش سپر میباشد.‏ مزامیر
زیرا کیست خدا غیر از یهوه؟ و کیست صخره غیر
از خداي ما؟
33. خدا قلعۀ استوار من است.‏ و روش مرا کامل
میسازد.‏
34. و پایهایم را مثل غزال گرداند،‏ و مرا بر
اشعیا 11 ،43
23. چونکه
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
17 ،24
3 ،50
.10
.11
12. ظلمت
.13
.14
- 316 -

ته
هآن
یس
نه
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
مکانهاي بلندم برپا میدارد.‏
دستهاي مرا به جنگ تعلیم میدهد،‏ و به بازوي
خود کمان برنجین را میکشم.‏ مزامیر
و سپر نجات خود را به من خواهی داد،‏ و لطف تو
مرا بزرگ خواهد ساخت.‏
قدمهاي مرا در زیر من وسعت دادي که پایهایم
نلغزید.‏
دشمنان خود را تعقیب نموده،‏ ایشان را هلاك
خواهم ساخت،‏ و تا نابود نشوند بر نخواهم گشت.‏
ایشان را خراب کرده،‏ خُرد خواهم ساخت تا دیگر
برنخیزند،‏ و زیر پایهایم خواهند افتاد.‏
زیرا کمر مرا براي جنگ به قوت خواهی بست،‏ و
آنانی را که به ضد من برخیزند در زیر من خم خواهی
ساخت.‏
و دشمنانم را پیش من فراري خواهی داد تا
دشمنان خود را ریشه کن سازم.‏
فریاد برمیآورند،‏ اما رهانندهاي نیست؛ و به سوي
یهوه ایشان را اجابت نخواهد کرد.‏
سپ.‏ ایشان را مثل غبار زمین نرم میکنم و مثل
گل کوچهها کوبیده،‏ پایمال میسازم.‏
و تو مرا از دشمنان قوم من خواهی رهانید،‏ و مرا
براي سرداري امتها حفظ خواهی کرد،‏ و قومی را که
نشناخته بودم،‏ مرا بندگی خواهند نمود.‏ مزامیر
پسران غریبان نزد من سجده خواهند کرد و به
مجرد شنیدن من،‏ مرا پیروي خواهند نمود.‏
پسران غریبان پژمرده خواهند گردید و از
مکانهاي مخفی خود با ترس بیرون خواهند آمد.‏
یهوه زنده است و صخرة من متبارك و خداي
صخرة نجات من متعال باد.‏
اي خدایی که براي من انتقام میکشی و قومها را
زیر من پست میسازي،‏
و مرا از دست دشمنانم بیرون میآوري و بر
مقاومتکنندگانم مرا بلند میگردانی.‏ تو مرا از مرد
ظالم خلاصی خواهی داد.‏ مزامیر
بنابراین اي یهوه ، تو را در میان امتها ستایش
خواهم گفت،‏ و به نام تو سرود خواهم خواند.‏ رومیان
نجات عظیمی براي پادشاه خود مینماید.‏ و براي
مسحشده خویش رحمت را پدید میآورد.‏ به ج
داود و نسل وي تا ابد.‏
دوم سموئیل
و این است سخنان آخر داود:‏ او گفت داود پسر
یسا.‏ و او گفت مردي که بر مقام بلند ممتاز گردید،‏
مسح شده خداي یعقوب،‏ و سرود شیرینِ‏ اسرائیل
روح یهوه به وسیلۀ من سخن گفت و کلام او بر
زبانم جاري گردید.‏
خداي اسرائیل سخن گفت و صخرة اسرائیل مرا
گفت:‏ آنکه بر مردمان حکمرانی کند،‏ عادل باشد و با
خدا ترسی سلطنت نماید.‏
و او خواهد بود مثل روشنایی صبح،‏ وقتی که آفتاب
طلوع نماید،‏ یعنی صبح بیابر،‏ هنگامی که علف سبز از
زمین میروید،‏ به سبب درخشندگی بعد از باران.‏
یقیناً‏ خانۀ من با خدا چنین نیست.‏ لیکن عهد
جاودانی با من بسته است،‏ که در همه چیز آراسته و
مستحکم است.‏ و تمامی نجات و تمامی شادي من این
است،‏ هرچند آن را نمو نمیدهد.‏
لیکن همه مردان بلیعال مثل خارهایند که دور
انداخته میشوند.‏ چونکه ا را به دست نتوان گرفت.‏
و کسی که ایشان را لمس نماید،‏ میباید با آ و
نی نیزه مسلّح شود ‏.و ایشان در مسکن خود با آتش
سوخته خواهند شد.‏
و نامهاي شجاعانی که داود داشت این است:‏
یوشَیب بش َّبت تَحکْمونی که سردار شالیشیم بود که
همان عدینُو عصنی باشد که بر هشتصد نفر تاخت
آورد و ایشان را در یک وقت کشت.‏ اول تواریخ
و بعد از او اَلعازار پسر دودو پسر اَخُوخی،‏ یکی از آن
سه مرد شجاع که با داود بودند،‏ هنگامی که
فلسطینیان را که در آنجا براي جنگ جمع شده،‏ و
مردان اسرائیل رفته بودند،‏ به مقاتله طلبیدند.‏ اول تواریخ
11 .10 ،12
.9
4 ،28 ؛ 12 ،12
.10
و اما او برخاسته،‏ با فلسطینیان جنگ کرد تا
دستش خسته شد و دستش به شمشیر چسبید و یهوه
در آن روز،‏ پیروزي عظیمی داد،‏ و قوم در عقب او فقط
براي غارت کردن برگشتند.‏ اول سموئیل
و بعد از او شَمه پسر آجی هرارِي بود و
فلسطینیان فراهم آوردند،‏ در جایی که قطعه
زمینی پر از عدس بود،‏ و قوم از حضور فلسطینیان
فرار میکردند.‏
آنگاه او در میان آن قطعۀ زمین ایستاد و آن را
نگاه داشته،‏ فلسطینیان را شکست داد و یهوه پیروزي
عظیمی داد.‏
و سه نفر از آن سردار آمدند،‏ نزد داود در
وقت برداشت محصول به غار عدلاّم آمدند،‏ و لشکر
13 ،11
، لشکري
.11
.12
.13
9 ،15
44 ،18
1 ،114
49 ،18
، لیکن
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.50
.51
23
- 317 -

يشا
يقا
يرا
يدا
نی
نی
یس
يرا
فلسطینیان در دره رفائیم اردو زده بودند.‏
و داود در آن وقت در جشن کوه خویش بود و
نگهبانان فلسطینیان در بیت-لحم.‏
و داود خواهش نموده،‏ گفت:‏ کاش کسی مرا از
چاهی که نزد دروازة بیت-لحم است آب بنوشاند.‏ اول
دوم سموئیل
.14
.15
17 ،12 تواریخ
16
سپ.‏ آن سه مرد شجاع،‏ لشکر فلسطینیان را از
میان شکافته،‏ آب را از چاهی که نزد دروازة بیت-لحم
است کشیده،‏ برداشتند و آن را نزد داود آوردند،‏ اما
نخواست که آن را بنوشد و آن را به جهت یهوه ریخت.‏
و گفت:‏ اي یهوه دور از من که ا کار را بکنم.‏
مگر این خون آن کسان نیست که به خطر جان خود
رفتند؟ از این جهت نخواست که بنوشد.‏ کاري که این
سه مرد کردند،‏ این است.‏
و ابی یوآب پسر صرُویه،‏ سردار سه نفر
بود و نیزة خود را بر سیصد نفر حرکت داده،‏ ایشان را
کشت و در میان آن سه نفر اسم یافت.‏ باب ؛ اول
17 ،21
، برادر
.17
.18
20 ،12 تواریخ
.19
آیا از آن سه نفر محترمتر نبود؟ پس امیر ایشان
شد لیکن به سه نفر اول نرسید.‏
و بنایاهو پسر یهویاداع،‏ پسر مردي شجاع
قَبصئیلی،‏ که کارهاي عظیم کرده بود،‏ دو پسر اریئیل
موآبی را کشت و در روز برف به گودالی وارد شده،‏
شیري را بکشت.‏ اول تواریخ ؛ یوشع ؛ نحمیا
و مرد خوش اندام مصرياي را کشت و آن مصري
در دست خود نیزهاي داشت اما نزد وي با چوب دستی
رفت و نیزه را از دست مصري ربود و وي را با نیزة
خودش کشت.‏
و بنایاهو پسر یهویاداع ا کارها را کرد و در
میان آن سه مرد شجاع اسم یافت.‏ اول تواریخ
و از آن سی نفر محترمتر شد لیکن به آن سه نفر
اول نرسید و داود او را بر اهل مشورت خود گماشت.‏
و عسائیل برادر یوآب یکی از آن نفر بود و
اَلحانان پسر دودوي بیت-لحمی،‏ باب ؛ اول تواریخ
و شَمه حرُودي و اَلی حرُودي،‏
و حالَص فَلْطی وعیرا پسر عقّیش تَقّوعی،‏ اول تواریخ
26 ،12
25 ،11
24 ،12
21 ،15
18 ،2
22 ،12
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
10 ،28
.27
.28
.29
و ابیعزَرِ‏ عناتوتی و مبوناي حوشاتی،‏
و صلْمونِ‏ اَخوخی و مه نطوفاتی،‏ اول تواریخ
و حالَب پسر بعنَه نطوفاتی و اتّاي پسر ریباي از
جِبعه پسرانبنیامین،‏
و بنایاي فرْعاتونی و ه از وادیهاي جاعش،‏ اول
31 ،12 تواریخ
.31
.32
.33
.34
و اَبوعلْبونِ‏ عرْباتی و عزْموت برْحومی،‏
و اَلْیحباي شَعلْبونی و از پسرانیاشَنْ‏ یوناتان،‏
و شَمۀ حراري و اَخیآم پسر شاررِ‏ اَراري،‏
و اَلْیفَلَط پسر اَحسباي پسر معکاتی و اَلیعام پسر
اَخیتُوفَل جیلونی،‏ باب
و حصراي کَرْملی و فَعراي اَربی،‏
و یجآل پسر ناتان از صوبه و بانی جادي،‏
و صالَقِ‏ عمونی و نَحراي بئیرُوتی که سلاحداران
یوآب پسر صرُویه بودند،‏
و عی یتْري و جاربِ‏ یتْري،‏
و اوریاي حتّی،‏ که همه اینها سی و هفت نفر
بودند.‏ باب
12 ،15
3 ،11
.35
.36
.37
.38
.39
24
.1
و خشم یهوه بار دیگر بر اسرائیل افروخته شد.‏ پ س
داود را بر ایشان برانگیزانیده،‏ فرمود:‏ برو و اسرائیل و
یهودا را بشمار.‏ اول تواریخ
و پادشاه به سردار لشکر خود یوآب که همراهش
بود،‏ گفت:‏ هماکنون در تمامی قومها اسرائیل از دان تا
بئرشبع گردش کرده،‏ قوم را بشمار تا عدد قوم را
بدانم.‏
و یوآب به پادشاه گفت:‏ حال یهوه،‏ خداي تو،‏ عدد
قوم را هر چه باشد،‏ صد چندان زیاده کند،‏ و چشمان
آقایم،‏ پادشاه،‏ این را ببیند.‏ لیکن چرا آقایم،‏ پادشاه،‏
خواهش این عمل دارد؟
اما کلام پادشاه بر یوآب و سرداران لشکر غالب آمد
و یوآب و سرداران لشکر از حضور پادشاه براي شمردن
قوم اسرائیل بیرون رفتند.‏
و از اُردن عبور کرده،‏ در عرُوعیر به طرف راست
شهري که در وسط دره جاد در مقابل یعزیر است،‏ اردو
زدند.‏
و به جِلْعاد و زمین تَحتیم حدشی آمدند و به دان
یعنْ‏ رسیده،‏ به سوي صیدون دور زدند.‏
و به قلعۀ صور و تمامی شهرهاي حویان و کنعانیان
آمدند و به جنوب یهودا تا بئرشبع گذشتند.‏
و چون در تمامی زمین گشته بودند،‏ بعد از پایان
نه ماه و بیست روز به اورشلیم مراجعت کردند.‏ یوشع
و یوآب عدد شمردهشدگان قوم را به پادشاه داد:‏ از
اسرائیل هشتصد هزار مرد جنگی شمشیرزن و از
یهودا پانصد هزار مرد بودند.‏ داوران ؛ دوم پادشاهان
9 ،18
26 ،3
2 ،8
2 .1 ،22
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
30 ،12
.30
- 318 -

يرو
یم
دوم سموئیل
.10
و داود بعد از آنکه قوم را شمرده بود،‏ در دل خود
پشیمان گشت.‏ پ س داود به یهوه گفت:‏ در این کاري
که کردم،‏ گناه عظیمی ورزیدم و حال اي یهوه گناه
بنده خود را عفو فرما زیرا که بسیار احمقانه رفتار
نمودم.‏ باب ؛ اول تواریخ
و بامدادان چون داود برخاست،‏ کلام یهوه به جاد
پیامبر که پیشگوي داود بود،‏ نازل شده،‏ گفت:‏
برو داود را بگو یهوه چنین میفرماید:‏ سه چیز
پیش تو میگذارم پس یکی از آنها را براي خود اختیار
کن تا برایت به عمل آورم.‏
سپ.‏ جاد نزد داود آمده،‏ او را خبر داد و گفت:‏ آیا
هفت سال قحطی در زمینت برتو عارض شود،‏ یا سه
ماه از حضور دشمنان خود فرار نمایی و ایشان تو را
تعقیب کنند،‏ یا وبا سه روز در زمین تو واقع شود.‏ پ س
هماکنون تشخیص نموده،‏ ببین که نزد فرستنده خود
چه جواب ببرم.‏ ارمیا ؛ ؛ حزقیال
داود به جاد گفت:‏ در شدت تنگی هستم.‏ تمنّا
اینکه به دست یهوه بیفتیم زیرا که رحمتهاي او عظیم
است و به دست انسان نیفتم.‏
سپ.‏ یهوه وبا براسرائیل از آن صبح تا وقت معین
فرستاد و هفتاد هزار نفر از قوم،‏ ازدان تا بئرشَب ع
مردند.‏
و چون فرشته،‏ دست خود را بر اورشلیم دراز کرد
تا آن را هلاك سازد،‏ یهوه از آن بلا پشیمان شد و به
فرشتهاي که قوم را هلاك ساخت گفت:‏ کافی
است!‏ حال دست خود را باز دار.‏ و فرشته یهوه نزد
خرمنگاه اَرونه یبوسی بود.‏ ارمیا
و چون داود،‏ فرشتهاي را که قوم را هلاك
میساخت دید،‏ به یهوه عرض کرده،‏ گفت:‏ اینک من
گناه کردهام و من نافرمانی کردهام اما این گوسفندان
چه کردهاند؟ تمنّا اینکه دست تو بر من و برخاندان
پدرم باشد.‏
و در آن روز جاد نزد داود آمده،‏ گفت:‏ برو و
قربانگاهی در خرمنگاه اَرونه یبوسی براي یهوه برپا کن.‏
سپ.‏ داود موافق کلام جاد چنانکه یهوه امر فرموده
بود،‏ رفت.‏
و چون اَرونه نظر انداخته،‏ پادشاه و بندگانش را
دید که نزد وي میآیند،‏ اَرونه بیرون آمده،‏ به حضور
پادشاه به خود به زمین افتاده،‏ تعظیم نمود.‏ باب
12 ،6
10 ،42
.
8 ،22
17 ،29
10 ،24
3 ،12
.11
.12
13
.14
15
.16
.17
.18
19
.20
28 ،18
.21
و اَرونه گفت:‏ آقایم،‏ پادشاه،‏ چرا نزد بنده خود
آمده است؟ داود گفت:‏ تا خرمنگاه را از تو بخرم و
قربانگاهی براي یهوه بنا نمایم و تا وبا از قوم رفع
شود.‏
و اَرونه به داود عرض کرد:‏ آقایم پادشاه آنچه را
که در نظرش پسند آید گرفته،‏ قربانی کند و اینک
گاوان به جهت قربانی سوختنی و خرمنکوب و
افسار گاوان به جهت هیزم.‏ این همه را اي پادشاه،‏
اَرونه به پادشاه میدهد.‏ و اَرونه به پادشاه گفت:‏ یهوه،‏
خدایت،‏ تو را قبول فرماید.‏
اما پادشاه به اَرونه گفت:‏ نه،‏ بلکه حتماً‏ به قیمت
از تو خواهم گرفت،‏ و براي یهوه،‏ خداي خود،‏
قربانیهاي سوختنی بیقیمت نخواهم گذرانید.‏ پس
داود خرمنگاه و گاوان را به پنجاه شکل نقره خرید.‏
و داود در آنجا قربانگاهی براي یهوه بنا نموده،‏
قربانیهاي سوختنی و قربانیهاي صلح گذرانید.‏ پس
یهوه به جهت زمین اجابت فرمود و وبا از اسرائیل رفع
شد.‏
پیدایش 11 ،23
.22
.23
.24
- 319 -

یع
تی
یان
يرو
تی
یم
.13
اول پادشاهان
اول پادشاهان
1
.1
.2
3
.4
.5
و داود پادشاه پیر و سالخورده شده،‏ هر چند او را
به لباس میپوشانیدند،‏ اما گرم نمیشد.‏
و خادمانش وي را گفتند:‏ به جهت آقاي ما،‏ پادشاه،‏
باکرهاي جوان بطلبند تا به حضور پادشاه بایستد و او
را پرستاري نماید،‏ و در آغوش تو بخوابد تا آقاي ما،‏
پادشاه،‏ گرم بشود.‏
سپ.‏ در تمامی محدوده اسرائیل دختري خوش
چهره طلبیدند و اَبیشَک شونمیه را یافته،‏ او را نزد
پادشاه آوردند.‏
و آن دختر بسیار خوش چهره بود و پادشاه را
پرستاري نموده،‏ او را خدمت میکرد.‏ اما پادشاه او را
نشناخت.‏
را برافراشته،‏
آنگاه اَدنیا پسر حج
گفت:‏ من سلطنت خواهم نمود.‏ و براي خود ارابهها و
سواران و پنجاه نفر را که پیش وي بدوند،‏ مهیا
ساخت.‏ دوم ؛
و پدرش او را در تمامی ایام عمرش نرنجانیده،‏ و
نگفته بود چرا چنین و چنان میکنی،‏ و او نیز بسیار
خوشاندام بود و مادرش او را بعد از اَبشالوم زاییده
بود.‏ دوم
و با یوآب پسر صرُویه و ابیاتار کاهن مشورت کرد و
ایشان اَدنیا را کمک نمودند.‏ باب
و اما صادوق کاهن و بنایاهو پسر یهویاداع و ناتان
پیامبر و شمعی و رِی و شجاعانی که از آن داود
بودند،‏ با اَدنیا نرفتند.‏
و اَدنیا گوسفندان و گاوان و پرواریها نزد سنگ
زوحلَت که به جانب عین روجل است،‏ قربانی نمود،‏ و
تمامی برادرانش،‏ پسران پادشاه را با همه مردان یهودا
که خادمان پادشاه بودند،‏ دعوت نمود.‏ یوشع
اما ناتان پیامبر و بنایاهو و شجاعان و برادر خود،‏
سلیمان را دعوت نکرد.‏
و ناتان به بتْشَبع،‏ مادر سلیمان،‏ عرض کرده،‏
گفت:‏ آیا نشنیدي که اَدنیا،‏ پسر حج
میکند و آقاي ما داود نمیداند.‏
سپ.‏ حال بیا تو را مشورت دهم تا جان خود و
جان پسرت،‏ سلیمان را بره
برو ونزد داود پادشاه داخل شده،‏ وي را بگو که اي
آقایم پادشاه،‏ آیا تو براي کنیز خود قسم خورده،‏
نگفتی که پسر تو سلیمان،‏ بعد از من پادشاه خواهد
شد؟ و او بر تخت من خواهد نشست؟ پس چرا اَدنیا
پادشاه شده است؟
اینک وقتی که تو هنوز در آنجا با پادشاه سخن
گویی،‏ من نیز بعد از تو خواهم آمد و کلام تو را ثابت
خواهم کرد.‏
سپ.‏ بتْشَبع نزد پادشاه به اطاق درآمد و پادشاه
بسیار پیر بود و اَبیشَک شونمیه،‏ پادشاه را خدمت
مینمود.‏
و بتْشَبع خم شده،‏ پادشاه را تعظیم نمود و پادشاه
گفت:‏ تو را چه شده است؟ دوم سموئیل
او وي را گفت:‏ اي آقایم تو براي کنیز خود به
یهوه خداي خویش قسم خوردي که پسر تو،‏ سلیمان
بعد از من پادشاه خواهد شد و او بر تخت من خواهد
نشست.‏
و حال اینک اَدنیا پادشاه شده است و آقایم پادشاه
اطلاع ندارد.‏
و گاوان و پرواریها و گوسفندان بسیار قربانی
کرده،‏ همۀ پسران پادشاه و ابیاتار کاهن و یوآب،‏
سردار لشکر را دعوت کرده،‏ اما بندهات سلیمان را
دعوت ننموده است.‏
و اما اي آقایم پادشاه،‏ چشمان تمامی اسرائیل به
سوي توست تا ایشان را خبر دهی که بعد از آقایم،‏
پادشاه،‏ کیست که بر تخت وي خواهد نشست.‏
اما اگر هنگامی که آقایم پادشاه با پدران خویش
بخوابد که من و پسرم سلیمان مقصر خواهیم بود.‏ خروج
5 ،14
.14
15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
16 ،5
.22
و اینک چون او هنوز با پادشاه سخن گفت،‏
ناتان پیامبر نیز داخل شد.‏
و پادشاه را خبر داده،‏ گفتند که اینک ناتان پیامبر
است.‏ و او به حضور پادشاه درآمده،‏ رو به زمین خم
شده،‏ پادشاه را تعظیم نمود.‏
و ناتان گفت:‏ اي آقایم پادشاه،‏ آیا تو گفتهاي که
اَدنیا بعد از من پادشاه خواهد شد و او بر تخت من
خواهد نشست؟
زیرا که امروز او روانه شده،‏ گاوان و پرواریها و
گوسفندان بسیار قربانی نموده،‏ و همۀ پسران پادشاه و
سرداران لشکر و ابیاتار کاهن را دعوت کرده است،‏ و
اینک ایشان به حضورش به خوردن و آشامیدن
مشغولند و میگویند اَدنیاي پادشاه زنده بماند.‏ دوم
.23
.24
.25
7 ،15
، سلطنت
، خویشتن
22 ،2
.
1 ،15
سموئیل 4 ،3
سموئیل 3 ،3
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12
- 320 -

یجِ‏
يجا
هرا
یک
یجِ‏
سموئیل
اول پادشاهان
16 ،16
.26
اما بندهات مرا و صادوق کاهن و بنایاهو پسر
یهویاداع و بندهات را دعوت نکرده است.‏
آیا این کار از جانب آقایم،‏ پادشاه شده و آیا به
بندهات خبر ندادي که بعد از آقایم،‏ پادشاه کیست که
بر تخت وي بنشیند؟
و داود پادشاه در جواب گفت:‏ بتْشَبع را نزد من
بخوانید.‏ پ س او به حضور پادشاه درآمد و به حضور
پادشاه ایستاد.‏
و پادشاه سوگند خورده،‏ گفت:‏ قسم به حیات
یهوه که جان مرااز تمام تنگیها رهانیده است،‏ دوم سموئیل
، سلیمان
.27
.28
.29
9 ،4
30. چنانکه
براي تو،‏ به یهوه خداي اسرائیل،‏ قسم
خورده،‏ گفتم که پسر تو،‏ سلیمان بعد از من پادشاه
خواهد شد،‏ و او به جاي من بر تخت من خواهد
نشست،‏ به همان طور امروز به عمل خواهم آورد.‏
و بتْشَبع رو به زمین خم شده،‏ پادشاه را تعظیم
نمود و گفت:‏ آقایم،‏ داود پادشاه تا به ابد زنده بماند!‏
و داود پادشاه گفت:‏ صادوق کاهن و ناتان پیامبر و
بنایاهو پسر یهویاداع را نزد من بخوانید.‏ پ س ایشان به
حضور پادشاه داخل شدند.‏
و پادشاه به ایشان گفت:‏ بندگان آقاي خویش را
همراه خود بردارید و پسرم،‏ سلیمان را بر قاطر من
سوار نموده،‏ او را به حون ببرید.‏
و صادوق کاهن و ناتان پیامبر او را در آنجا به
پادشاهی اسرائیل مسح نمایند و شیپور را نواخته،‏
بگویید:‏ سلیمان پادشاه زنده بماند!‏
و شما در عقب وي برآیید تا او داخل شده،‏ بر
تخت من بنشیند و او به من پادشاه خواهد شد،‏
و او را مأمور فرمودم که بر اسرائیل و بر یهودا پیشوا
باشد.‏
و بنایاهو پسر یهویاداع در جواب پادشاه گفت:‏
آمین!‏ یهوه،‏ خداي آقایم،‏ پادشاه نیز چنین بگوید.‏
یهوه با آقایم،‏ پادشاه بوده است،‏ همچنین
با سلیمان نیز باشد،‏ و تخت وي را از تخت آقایم داود
پادشاه عظیمتر گرداند.‏
و صادوق کاهن و ناتان پیامبر و بنایاهو پسر
یهویاداع و کریتیان و فلیتیان رفته،‏ سلیمان را بر قاطرِ‏
داود پادشاه سوار کردند و او را به حون آوردند.‏
و صادوق کاهن،‏ روغندان را از خیمه گرفته،‏
سلیمان را مسح کرد و چون شیپور را نواختند تمامی
قوم گفتند:‏ سلیمان پادشاه زنده بماند.‏ اول تواریخ ؛
12 11، دوم پادشاهان
.40
و تمامی قوم در عقب وي میرفتند و قوم نی
نواختند و به شوق عظیم شادي نمودند،‏ به حدي که
زمین از صداي ایشان میلرزید.‏
و اَدنیا و تمامی دعوت شدگانی که با او بودند،‏
چون از خوردن فراغت یافتند،‏ این را شنیدند و چون
یوآب صداي شیپور را شنید،‏ گفت:‏ چیست این صداي
اضطراب در شهر؟
و چون او هنوز سخن میگفت،‏ اینک یوناتان پسر
ابیاتارِ‏ کاهن رسید و اَدنیا گفت:‏ بیا زیرا که تو مرد
شجاع هستی و خبر نیکو میآوري.‏ دوم سموئیل
یوناتان در جواب اَدنیا گفت:‏ به درستی که آقاي
ما،‏ داود پادشاه،‏ سلیمان را پادشاه ساخته است.‏
و پادشاه،‏ صادوق کاهن و ناتان پیامبر و بنایاهو
پسر یهویاداع و کَرِیتیان و فلیتیان را با او فرستاده،‏ او
را بر قاطر پادشاه سوار کردهاند.‏
و صادوق کاهن و ناتان پیامبر،‏ او را در جِیحون به
پادشاهی مسح کردهاند و از آنجا شادي کنان برآمدند،‏
چنانکه شهر به آشوب درآمد.‏ و این است صدایی که
شنیدید.‏
و سلیمان نیز بر تخت سلطنت نشست.‏ اول تواریخ
،29
27 ،15
.41
.42
.43
.44
.45
.46
5
.47
و همچنین بندگان پادشاه به جهت تبریک آقاي
ما،‏ داود پادشاه آمده،‏ گفتند:‏ خداي تو اسم سلیمان را
از اسم تو باشکوهتر و تخت او را از تخت تو عظیمتر
گرداند.‏ و پادشاه بر بستر خود سجده نمود.‏
و پادشاه نیز چنین گفت:‏ متبارك باد یهوه،‏ خداي
اسرائیل،‏ که امروز کسی را که بر تخت من بنشیند،‏ به
من داده است و چشمان من،‏ این را میبیند.‏
آنگاه تمامی مهمانان اَدنیا ترسان شده،‏ برخاستند
و هرکس به خود رفت.‏
و اَدنیا از سلیمان ترسان شده،‏ برخاست و روانه
شده،‏ شاخهاي قربانگاه را گرفت.‏
و سلیمان را خبر داده،‏ گفتند که اینک اَدنیا از
سلیمان پادشاهمیترسد و شاخهاي قربانگاه را گرفته،‏
میگوید که سلیمان پادشاه امروز براي من قسم بخورد
که بندة خود را به شمشیر نخواهد کُشت.‏ باب
و سلیمان گفت:‏ اگر مرد صالح باشد،‏ ی از
مویهایش بر زمین نخواهد افتاد،‏ اما اگر بدي در او
یافت شود،‏ خواهد مرد.‏ اول سموئیل ؛ دوم سموئیل
و سلیمان پادشاه فرستاد تا او را از نزد قربانگاه
آوردند و او آمده،‏ سلیمان پادشاه را تعظیم نمود و
باب 6 ،3
11 ،14
28 ،2
15 ،14
.48
.49
.50
.51
.52
.53
22 ،30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
37. چنانکه
.38
.39
- 321 -

کی
هرا
يرا
یزن
ین
یم
يرو
ته
سلیمان گفت:‏ به خانۀ خود برو.‏
اول پادشاهان
2
.1
.2
و چون ایام وفات داود نزد شد،‏ پسر خود
سلیمان را وصیت فرموده،‏ گفت:‏
من به تمامی اهل زمین میروم.‏ پ س تو قوي و
دلیر باش.‏ ایوب
نصیحتهاي یهوه،‏ خداي خود را نگاه داشته،‏ به راه
و روشهاي وي پیروي نما،‏ و قواعد و دستورات و
احکام و شهادات وي را به نوعی که در تورات موسی
نوشتهشده است،‏ محافظت نما تا در هر کاري که کنی
و به هر جایی که توجه نمایی،‏ برخوردار باشی.‏ یوشع
7 ،1
، کلامی
21 ،10
.3
؛ 6 ،23
.4
و تا آنکه یهوه را که دربارة من فرموده و
گفته است،‏ اگر پسران تو راه خویش را حفظ نموده،‏ به
تمامی دل و به تمامی جان خود در حضور من به
راستی پیروي نمایند،‏ یقین که از تو کسی که بر تخت
اسرائیل بنشیند،‏ مفقود نخواهد شد.‏ پیدایش
و دیگر تو آنچه را که یوآب پسر صرُویه به من کرد
میدانی،‏ یعنی آنچه را با دو سردار لشکر اسرائیل اَبنیر
پسر نیر و عماسا پسر یتَر کرد و ایشان را کشت و
خون جنگ را در حین صلح ریخته،‏ خون جنگ را بر
کمربندي که به کمر خود داشت و بر نعلی که به
پایهایش بود،‏ پاشید.‏ دوم ؛
سپ.‏ موافق حکمت خود عمل نما و مباد که موي
سفید او با صلح به قبر فرو رود.‏
و اما با پسران برْزِلاّي جِلْعادي لطف نما و ایشان از
جملۀ خورندگان بر سفرة تو باشند،‏ زیرا که ایشان
هنگامی که از برادر تو اَبشالوم فرار میکردم،‏ نزد من
چنین آمدند.‏ عزرا ؛ دوم سموئیل
و اینک شمعی پسر جی بنیامینی از بحوریم نزد
توست و او مرا در روزي که به محنایم رسیدم به لعنت
سخت نفرین کرد،‏ اما چون به استقبال من به اردن
آمد براي او به یهوه قسم خورده،‏ گفتم که تو را با
شمشیر نخواهم کشت.‏ دوم سموئیل ؛
سپ.‏ هماکنون او را بیگناه مشمار زیرا که مرد
حکیم هستی و آنچه را که با او باید کرد،‏ میدانی.‏ پ س
مویهاي سفید او را به قبر با خون فرود آور.‏
سپ.‏ داود با پدران خود خوابید و در شهر داود
دفن شد.‏ اعمال رسولان
و ایامی که داود بر اسرائیل سلطنت نمود،‏
چهل سال بود.‏ هفت سال در حبرون سلطنت کرد و
در اورشلیم سی و سه سال سلطنت نمود.‏ دوم سموئیل
،5
؛ اول تواریخ 4
27 ،30
.12
و سلیمان بر تخت پدر خود داود نشست و
سلطنت او بسیار استوار گردید.‏
و اَدنیا پسر حجیت نزد بتْشَبع،‏ مادر سلیمان آمد
و او گفت:‏ آیا با صلح آمدي؟ او جواب داد:‏ با صلح.‏ اول
.13
4 ،16 سموئیل
14
.15
سپ.‏ گفت:‏ با تو حرفی دارم.‏ او گفت:‏ بگو.‏
گفت:‏ تو میدانی که سلطنت با من شده بود و
تمامی اسرائیل خود را به من مایل کرده بودند تا
سلطنت نمایم.اما سلطنت منتقل شده،‏ از آنِ‏ برادرم
گردید زیرا که از جانب یهوه از آن او بود.‏ باب
و هماکنون خواهشی از تو دارم؛ خواهش مرا رد
مکن.‏ او وي را گفت:‏ بگو.‏
گفت:‏ خواهش این که به سلیمان پادشاه بگویی
زیرا خواهش تو را رد نخواهد کرد تا اَبیشَک شونمیه را
به من به بدهد.‏ باب ؛ یوشع
بتْشَبع گفت:‏ خوب،‏ من نزد پادشاه براي تو خواهم
گفت.‏
سپ.‏ بتْشَبع نزد سلیمان پادشاه داخل شد تا با او
دربارة اَدنیا سخن گوید.‏ و پادشاه به استقبالش
برخاسته،‏ او را تعظیم نمود و بر تخت خود نشست و
فرمود تا براي مادر پادشاه تخت بیاورند و او به دست
راستش بنشست.‏
و او عرض کرد:‏ یک مطلب جزئی دارم که از تو
سؤال نمایم.‏ خواهش مرا رد منما.‏ پادشاه گفت:‏ اي
مادرم بگو زیرا که خواهش تو را رد نخواهم کرد.‏
و او گفت:‏ اَبیشَک شونمیه به برادرت اَدنیا به زنی
داده شود.‏
پادشاه،‏ مادر خود را جواب داده،‏ گفت:‏
چرا اَبیشَک شونَمیه را به ج ته اَدنیا طلبیدي؟
سلطنت را نیز براي وي طلب کن چونکه او برادر
بزرگ من است،‏ هم به جهت او و هم به ج ابیاتار
کاهن و هم به جهت یوآب پسر صرُویه.‏ باب
و سلیمان پادشاه به یهوه قسم خورده،‏ گفت:‏ خدا
به من مثل این بلکه زیاده از این عمل نماید اگر اَدنیا
این سخن را به ضرر جان خود نگفته باشد.‏ دوم سموئیل
،1
5 ،1
7 ،1
18 ،19
3 ،1
.16
.17
.18
19
.20
.21
22. سلیمان
.23
16
.24
و هماکنون قسم به حیات یهوه که مرا استوار
نموده،‏ و مرا بر تخت پدرم،‏ داود نشانیده،‏ و خانهاي
برایم به طوري که وعده نموده بود،‏ برپا کرده است که
1 ،17
مزامیر 10 ،63
10 ،20
16 ،19
سموئیل 27 ،3
27 ،17
5 ،16
29 ،2
61 ،2
.5
6
7
.8
9
10
.11
- 322 -

يجا
یل
یب
يرو
.36
اَدنیا امروز خواهد مرد
سپ.‏ سلیمان پادشاه به دست بنایاهو پسر یهویاداع
فرستاد و او وي را زد که مرد.‏
و پادشاه به ابیاتار کاهن گفت:‏ به مزرعۀ خود به
عناتوت برو زیرا که تو مستوجب قتل هستی،‏ اما امروز
تو را نخواهم کشت،‏ چونکه صندوق،‏ سرور یهوه را در
حض ور پدرم داود برمیداشتی،‏ و در تمامی
مصیبتهاي پدرم رنج کشیدي.‏ ارمیا
سپ.‏ سلیمان،‏ ابیاتار را از کاهنی یهوه اخراج نمود
تا کلام یهوه را که دربارة خاندان عی در شیلوه
فرموده بود،‏ کامل گرداند.‏ اول سموئیل
و چون خبر به یوآب رسید،‏ یوآب به خیمۀ یهوه
فرار کرده،‏ شاخهاي قربانگاه را گرفت زیرا که یوآب،‏
اَدنیا را پیروي کرده،‏ هرچند اَبشالوم را پیروي ننموده
بود.‏ باب
و سلیمان پادشاه را خبر دادند که یوآب به خیمۀ
یهوه فرار کرده،‏ و اینک به پهلوي قربانگاه است.‏ پس
سلیمان،‏ بنایاهو پسر یهویاداع را فرستاده،‏ گفت:‏ برو و
او را بکش.‏ خروج
و بنایاهو به خیمۀ یهوه داخل شده،‏ او را گفت:‏
پادشاه چنین میفرماید که بیرون بیا.‏ او گفت : نه،‏ بلکه
اینجا میمیرم.‏ و بنایاهو به پادشاه خبر رسانیده،‏ گفت
که یوآب چنین گفته،‏ و چنین به من جواب داده
است.‏
پادشاه وي را فرمود:‏ موافق سخنش عمل نما و او
را کشته،‏ دفن کن تا خون گناهی را که یوآب
ریخته بود از من و از خاندان پدرم دور نمایی.‏
و یهوه خونش را بر سر خودش رد خواهد گردانید
به سبب اینکه بر دو مرد که از او عادلتر و نیکوتر
بودند هجوم آورده،‏ ایشان را باشمشیر کشت و پدرم،‏
داود اطلاع نداشت،‏ یعنی اَبنیر پسر نیر،‏ سردار لشکر
اسرائیل و عماسا پسر یتَر،‏ سردار لشکر یهودا.‏ دوم سموئیل
اول پادشاهان
1 ،1
31 ،2
14 ،21
51 ،1
25
.26
27
.28
.29
.30
.31
.32
10 ،20 ؛ 27 ،3
33
سپ.‏ خون ایشان بر سر یوآب و بر سر نسلش تا به
ابد برخواهد گشت و براي داود و نسلش و خاندانش و
تختش سلامتی از جانب یهوه تا ابد خواهد بود.‏ پیدایش
6 ،9
34
سپ.‏ بنایاهو پسر یهویاداع رفته،‏ او را زد و کشت و
او را در خانهاش که در صحرا بود،‏ دفن کردند.‏
و پادشاه بنایاهو پسر یهویاداع را به جایش به
سرداري لشکر نصب کرد و پادشاه،‏ صادوق کاهن را در
ابیاتار گماشت.‏ باب
و پادشاه فرستاده،‏ شمعی را خوانده،‏ وي را گفت:‏
به جهت خود خانهاي در اورشلیم بنا کرده،‏ در آنجا
ساکن شو و از آنجا به هیچ طرف بیرون مرو.‏
زیرا یقیناً‏ در روزي که بیرون و از نهر قدرون
عبور نمایی،‏ بدان که حتماً‏ خواهی مرد و خونت بر سر
خودت خواهد بود.‏ پیدایش
و شمعی به پادشاه گفت:‏ آنچه گفتی نیکوست.‏ به
طوري که آقایم پادشاه فرموده است،‏ بندهات چنین
عمل خواهد نمود.‏ پس شمعی روزهاي بسیار در
اورشلیم ساکن بود.‏
اما بعد از پایان سه سال واقع شد که دو غلام
شمعی نزد اَخیش پسر معکَه،‏ پادشاه جت فرار کردند و
شمعی را خبر داده،‏ گفتند که اینک غلامانت در جت
هستند.‏
و شمعی برخاسته،‏ الاغ خود را بیاراست و به
جستجوي غلامانش،‏ نزد اَخیش به جت روانه شد،‏ و
شمعی رفته،‏ غلامان خود را از جت بازآورد.‏
و به سلیمان خبر دادند که شمعی از اورشلیم به
جت رفته و برگشته است.‏
و پادشاه فرستاده،‏ شمعی راخواند و وي را گفت:‏
آیا تو را به یهوه قسم ندادم و تو را به تأکید نگفتم در
روزي که بیرون شوي و به هر جا بروي یقین بدان که
خواهی مرد،‏ و تو مرا گفتی سخنی که شنیدم
نیکوست؟
سپ.‏ قسم یهوه و حکمی را که به تو امر فرمودم،‏
چرا نگاه نداشتی؟
و پادشاه به شمعی گفت:‏ تمامی بدي را که دلت
از آن آگاهی دارد که به پدر من داود کردهاي،‏ میدانی
و یهوه شرارت تو را به سرت برگردانیده است.‏ دوم
17 ،2
.37
.38
.39
.40
.41
.42
43
.44
13 ،62 ؛ 7 ،54 ؛ مزامیر 5 ،16 سموئیل
.45
و سلیمان پادشاه،‏ مبارك خواهد بود و تخت داود
در حضور یهوه تا به ابد پایدار خواهد ماند.‏
پس پادشاه بنایاهو پسر یهویاداع را امر فرمود و او
بیرون رفته،‏ او را زد که مرد.‏ و سلطنت در دست
سلیمان برقرار گردید.‏
.46
3
.1
و سلیمان با فرعون،‏ پادشاه مصر،مصاهرت نموده،‏
دختر فرعون را گرفت،‏ و او را به شهر داود آورد تا
بناي خانۀ خود و خانۀ یهوه و حصار اورشلیم را به هر
طرفش تمام کند.‏
4 ،4
.35
- 323 -

يجا
نی
تگف
نی
:
اول پادشاهان
.2
.3
.4
.5
اما قوم در مکانهاي بلند قربانی میگذرانیدند زیرا
خانهاي براي اسم یهوه تا آن زمان بنا نشده بود.‏
و سلیمان یهوه را دوست داشته،‏ به قواعد پدر خود،‏
داود رفتار مینمود،‏ جز اینکه در مکانهاي بلند قربانی
میگذرانید و بخور میسوزانید.‏
و پادشاه به جِبعون رفت تا در آنجا قربانی بگذراند
زیرا که مکانِ‏ بلند عظیم،‏ آن بود و سلیمان بر آن
قربانگاه هزار قربانی سوختنی گذرانید.‏
و یهوه به سلیمان در جِبعون در خواب شب ظاهر
شد.‏ و خدا فرمود:‏ آنچه را که به تو بدهم،‏ طلب نما.‏
2 ،9 باب
؛ دوم پادشاهان
، پدرم
9 ،2
6. سلیمان
گفت:‏ تو بابندهات داود،‏ هرگاه در
حضور تو با راستی و عدالت و قلب صادق با تو رفتار
مینمود،‏ لطف عظیم مینمودي،‏ و این لطف عظیم را
براي او نگاه داشتی که پسري به او دادي تا بر تخت
وي بنشیند،‏ چنانکه امروز اتفاق افتاده است.‏
؛ اول پادشاهان
مزامیر 6 ،23
48 ،1
.7
.8
و هماکنون اي یهوه،‏ خداي من،‏ تو بندة خود را به
پدرم داود،‏ پادشاه ساختی و من طفل کوچک
هستم که خروج و دخول را نمیدانم.‏
و بندهات در میان قوم تو که برگزیدهاي هستم،‏ قوم
عظیمی که زیادند به حدي که ایشان را نتوان شمرد و
حساب کرد.‏ باب ؛ ارمیا
سپ.‏ به بندة خود دل فهیم عطا فرما تا قوم تو را
داوري نمایم و در میان نیک و بد فرق گذارم؛ زیرا
کیست که این قوم عظیم تو را داوري تواند نمود؟ دوم
23 ،46
20 ،4
9
10 ،1 تواریخ
.10
و این امر به نظر یهوه پسند آمد که سلیمان ا
چیز را خواسته بود.‏
سپ.‏ خدا وي را فرمود:‏ چونکه این چیز را خواستی
و طول ایام براي خویشتن نطلبیدي،‏ و ثروت براي
خود نخواستی،‏ و جان دشمنانت را نطلبیدي،‏ بلکه به
جهت خود حکمت خواستی تا انصاف را بفهمی،‏
اینک بر حسب کلام تو کردم و اینک دل حکیم و
فهیم به تو دادم به طوري که پیش از تو مثل تویی
نبوده است و بعد از تو کسی مثل تو نخواهد برخاست.‏
و نیز آنچه را نطلبیدي،‏ یعنی هم ثروت و هم
شکوه را به تو عطا فرمودم به حدي که در تمامی
روزهایت کسی مثل تو در میان پادشاهان نخواهد بود.‏
11
.12
.13
33 6، ؛ متی 12 1، دوم تواریخ
.14
و اگر در راههاي من پیروي نموده،‏ قواعد و
دستورات مرا نگاه داري به طوري که پدر تو داود
پیروي نمود،‏ آنگاه روزهایت را طولانی خواهم گردانید.‏
سپ.‏ سلیمان بیدار شد و اینک خواب بود.‏ و به
اورشلیم آمده،‏ پیش صندوق عهد یهوه ایستاد،‏ و
قربانیهاي سوختنی گذرانید و قربانیها سلامتی
قربانی کرده،‏ براي تمامی بندگانش ضیافت نمود.‏ پیدایش
15
20 ،40
.16
آنگاه دو زن فاحشه نزد پادشاه آمده،‏ در حضورش
ایستادند.‏
و یکی از آن زنان گفت:‏ اي آقایم،‏ من و ا زن
در یک خانه ساکنیم و در آن خانه با او زاییدم.‏
و روز سوم بعد از زاییدنم واقع شد که این زن نیز
زایید و ما با یکدیگر بودیم و کسی دیگر با ما در خانه
نبود و ما هر دو در خانه تنها بودیم.‏
و در شب،‏ پسر این زن مرد زیرا که روي او
خوابیده بود.‏
و او در نصف شب برخاسته،‏ پسر مرا وقتی که
کنیزت در خواب بود از پهلوي من گرفت و در بغل
خود گذاشت و پسر مردة خود را در بغل من نهاد.‏
و بامدادان چون برخاستم تا پسر خود را شیر
دهم،‏ اینک مرده بود؛ اما چون در وقت صبح بر او نگاه
کردم،‏ دیدم که پسري که من زاییده بودم،‏ نیست.‏
زن دیگر گفت:‏ نه،‏ بلکه پسر زنده از آن من است
و پسر مرده از آن توست.‏ و آن دیگر گفت:‏ نه،‏ بلکه
پسر مرده از آن توست و پسر زنده از آن من است.‏ و
به حضور پادشاه سخن میگفتند.‏
سپ.‏ پادشاه این میگوید که این پسر زنده
از آن من است و پسر مرده از آن توست و آن میگوید
نه،‏ بلکه پسر مرده از آن توست و پسر زنده از آن من
است.‏
و پادشاه گفت:‏ شمشیري نزد من بیاورید.‏ پس
شمشیري به حضور پادشاه آوردند.‏
و پادشاه گفت:‏ پسر زنده را به دو قسمت تقسیم
نمایید و نصفش را به این و نصفش را به آن بدهید.‏
و زنی که پسر زنده از آن او بود،‏ چونکه دلش بر
پسرشمیسوخت به پادشاه عرض کرده،‏ گفت:‏ اي
آقایم!‏ پسر زنده را به او بدهید و او را هرگز مکشید.‏ اما
آن دیگري گفت:‏ نه از آن من و نه از آن تو باشد؛ او را
تقسیم نمایید.‏ اشعیا
آنگاه پادشاه امر فرموده،‏ گفت:‏ پسر زنده را به او
بدهید و او را حتماً‏ مکشید زیرا که مادرش این است.‏
و چون تمامی اسرائیل حکمی را که پادشاه کرده
بود،‏ شنیدند از پادشاه بترسیدند زیرا دیدند که حکمت
15 ،49
.17
.18
.19
.20
.21
.22
23
.24
.25
.26
.27
.28
- 324 -

نی
یم
هشَ‏ یش
کی
یزن
له
یدیم
یح
ته
خدایی به جهت داوري کردن در دل اوست.‏ 20.
اول پادشاهان
4
.1
.2
و سلیمان پادشاه بر تمامی اسرائیل پادشاهبود.‏
و سردارانی که داشت اینانند:‏ عزَریاهو پسر صادوق
کاهن،‏ باب
و اَلیحورف و اَخیا پسران کاتبان و یهوشافاط
پسر اَخیلُود وقایع نگار،‏
و بنایاهو پسر یهویاداع،‏ سردار لشکر،‏ و صادوق و
ابیاتار کاهنان،‏ اول تواریخ
و عزَریاهو پسر ناتان،‏ سردار وکلاء و زابود پسر ناتان
کاهن و دوست خالص پادشاه،‏
و اَخیشار ناظر خانه و اَدونیرام پسر عبدا،‏ رئیس
باجگیران.‏ باب
و سلیمان دوازده وکیل بر تمامی اسرائیل داشت که
به جهت خوراك پادشاه و خاندانش تدارك میدیدند،‏
که هریک از ایشان یک ماه در سال تدارك میدید.‏
و نامهاي ایشان ا است ‏:بِنْحور در کوهستان
افرایم،‏
و بِنْدقَر در ماقص و شَعلْبِیم و بیت-شمس و ایلون
بیت ‏-حانان
و بِنْحسد در اَربوت که سوکوه و تمامی زمین حافَر
به او تعلق داشت،‏
و بِنْئَبِینَداب در تمامی نافَت دور که تافَت دختر
سلیمان زن او بود،‏ اول سموئیل
و بعنا پسر اَخیلُود در تَعنَک و مجِدو و تمامی
بیت-شان که به کنار صرْتان زیر یزْرعیل است از بیت-‏
شان تا آبل-محولَه تا آن طرف یقْمعام،‏
و بِنْجابر در راموت جِلْعاد که قُراي یاعیر پسر
منَسی که در جِلْعاد میباشد و بلوك اَرجوب که در
باشان است به او تعلق داشت،‏ یعنی شصت شهر بزرگ
حصاردار با پشتبندهاي برنجین،‏ اول تواریخ
و اَخیناداب پسر عدو در محنایم،‏
و اَخیمعص در نفتالی که او نیز باسمت،‏ دختر
سلیمان را به گرفته بود،‏
و بعنا پسر حوشاي در آذر و بعلُوت،‏
و یهوشافاط پسر فاروح در یساکار،‏
و شمعی پسر ایلا در بنیامین،‏
و جابر پسر اُوري در زمین جِلْعاد که ولا تی
سیحون پادشاه اموریان و عوج پادشاه باشان بود و او
به تنهایی در آن زمین وکیل بود.‏
و یهودا و اسرائیل مثل ریگ کنارة دریا بیشماره
بودند و خوردند و نوشیدند،‏ شادي میکردند.‏ ؛
باب 8 ،3
پیدایش 16 ،13
10 ؛ اعداد 23،
.21
و سلیمان بر تمامی ممالک،‏ از نهر فرات تا زمین
فلسطینیان و تا مرز مصر سلطنت نمود،‏ و هدایا
آورده،‏ سلیمان را در تمامی ایام عمرش خدمت
میکردند.‏
و آذوقۀ سلیمان براي هر روز سی ک ُّر آرد نرم و
شصت ک ُّر بلغُور بود.‏
و ده گاو پرواري و بیست گاو از چراگاه و صد
گوسفند به غیر از غزالها و آهوها و گوزنها و مرغهاي
پروار.‏
زیرا که بر تمامی ماوراي نهر از تفْسح تا غَز َّه بر
همه پادشاهان آن طرف نهر حکمرانی مینمود و او را
از هر طرف با همۀ اطرافش صلح بود.‏
و یهودا و اسرائیل،‏ هرکس زیر مو و انجیر خود از
دان تا بئرشَبع در تمامی ایام سلیمان در امنیت زندگی
میکردند.‏ لاویان ؛ دوم پادشاهان
و سلیمان را چ هزار آخور اسب به ج
ارابههایش و دوازده هزار سوار بود.‏ دوم تواریخ
و آن ناظرین از براي خوراك سلیمان پادشاه و
همۀ کسانی که بر سفرة سلیمان پادشاه حا ض ر
میبودند،‏ هر در ماه خود تدارك دند و
نمیگذاشتند که به هیچ چیز احتیاج باشد.‏
و جو و کاه به جهت اسبان ارابه و اسبان جنگی به
مکانی که هر کس بر حسب وظیفهاش انتخاب شده
بود،‏ میآوردند.‏
و خدا به سلیمان حکمت و هوشیاري بیش از
اندازه و وسعت دل مثل ریگ کنارة دریا عطا فرمود.‏
25 ،9
31 ،18
5 ،26
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
18 ،139 مزامیر
.30
و حکمت سلیمان از حکمت تمامی پسرانمشرق
و از حکمت همه مصریان زیاده بود.‏
و از همه آدمیان از ایتانِ‏ ازراحی و از پسران
ماحول،‏ یعنی مان و کَلْکُول و دردع حکیمتر بود و
اسم او در میان تمامی امتهایی که به اطرافش بودند،‏
شهرت یافت.‏ جامعه
و سه هزار مثَل گفت و سرودهایش هزار و پنج
بود.‏
و دربارة درختان سخن گفت،‏ از سرو آزاد لُبنان تا
زوفائی که بر دیوارها میروید و دربارة حیوانات و
مرغان و حشرات و ماهیان نیز سخن گفت.‏
و از همه طوایف و از تمام پادشاهان زمین که
9 ،12
.31
.32
.33
.34
22 ،2
24 .22 ،12
8 ،16
14 ،5
35 ،2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
- 325 -

هآن
هاآن
يجا
ته
یزِ‏
یس
صدایۀ حکمت او را شنیده بودند،‏ میآمدند تا حکمت 11.
سلیمان را استماع نمایند.‏ باب
اول پادشاهان
16 ،10
5
.1
و حیرام،‏ پادشاه صور،‏ خادمان خود را نزد سلیمان
فرستاد،‏ چونکه شنیده بود که او را به پدرش به
پادشاهی مسح کردهاند،‏ زیرا که حیرام همیشه دوست
داود بود.‏ باب
و سلیمان نزد حیرام فرستاده،‏ گفت:‏ دوم تواریخ
که تو پدر من داود را میدانی که نتوانست خانهاي
به اسم یهوه،‏ خداي خود بنا نماید به دلیل جنگهایی
که او را احاطه مینمود تا یهوه ایشان را زیر کف
پایهاي او نهاد.‏
اما هماکنون یهوه،‏ خداي من،‏ مرا از هر طرف آرامی
داده است که هیچ دشمنی و هیچ واقعۀ بدي وجود
ندارد.‏
و اینک مراد من این است که خانهاي به اسم یهوه،‏
خداي خود،‏ بنا نمایم چنانکه یهوه به پدرم داود وعده
داد و گفت که پسرت که او را به جاي تو بر تخت
خواهم نشانید،‏ خانه را به اسم من بنا خواهد کرد.‏ باب
3 ،2
39 ،1
.2
.3
.4
.5
12 ،6
؛ دوم سموئیل
4 ،89 ؛ مزامیر 13 ،7
.6
7
و حال امر فرما که سروهاي آزاد از لبنان براي من
قطع نمایند و خادمان من همراه خادمان تو خواهند
بود،‏ و مزد خادمانت را موافق هرآنچه بفرمایی به تو
خواهم داد،‏ زیرا تو میدانی که در میان ما کسی
نیست که مثل صیدونیان در قطع نمودن درختان
ماهر باشد.‏
سپ.‏ چون حیرام سخنان سلیمان را شنید،‏ بسیار
شادمان شده،‏ گفت:‏ امروز یهوه متبارك باد که به داود
پسري حکیم بر این قوم عظیم عطا نموده است.‏ باب
،10
9
.8
9
و حیرام نزد سلیمان فرستاده،‏ گفت:‏ پیغامی که نزد
من فرستادي عمل نمودم و من خواهش تو را دربار ة
چوب سرو آزاد و چوب صنوبر بجا خواهم آورد.‏
خ.‏ ادمان من ا را از لبنان به کنار دریا خواهند
آورد و من از در دریا کَلَک خواهم ساخت،‏ تا در
مکانی که براي من معین و آنها را در آنجا از هم
باز خواهم کرد تا آنها را بِبري و اما تو خواسته مرا در
مورد دادن آذوقه به خانۀ به جا خواهی آورد.‏
سپ.‏ حیرام چوبهاي سرو آزاد و چوبهاي صنوبر را
موافق تمامی ارادهاش به سلیمان داد.‏
و سلیمان بیست هزار کُرّ‏ گندم و بیست هزار کُرّ‏
روغن صاف به حیرام به ج آذوقه خانهاش داد،‏ و
سلیمان هرساله اینقدر به حیرام میداد.‏
و یهوه سلیمان را به نوعی که به او وعده داده بود،‏
حکمت بخشید و در میان حیرام و سلیمان صلح بود و
با یکدیگر عهد بستند.‏ باب
و سلیمان پادشاه از تمامی اسرائیل بیگاري کشید
و آن بیگاران سی هزار نفر بود.‏
و از ایشان ده هزار نفر،‏ هر ماهی به نوبت به لبنان
میفرستاد.‏ یک ماه در لبنان و دو ماه در خانۀ خویش
میماندند.‏ و اَدونیرام رئیس بیگاران بود.‏ باب
و سلیمان را هفتاد هزار مرد باربردار و هشتاد هزار
نفر چوببر در کوه بود.‏ دوم تواریخ
به غیر از سران گماشتگان سلیمان که ناظر کار
بودند،‏ یعنی سههزار و سیصد نفر که بر کارگران نا ظر
بودند.‏ باب
و پادشاه امر فرمود تا سنگهاي بزرگ و سنگهاي
گرانبها و سنگهاي تراشیده شده به جهت بناي خانه
کَندند.‏
و بنایان سلیمان و بنایان حیرام و جِبلیان آنها را
تراشیدند،‏ پس چوبها و سنگها را به جهت بناي خانه
مهیا ساختند.‏ حزقیال
6 ،4
29 ،4 ؛ 12 ،3
18 ،2
9 ،27
23 ،9
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
6
.1
و واقع شد در سال چهارصد و هشتاد از خرو ج
فرزنداناسرائیل از سرزمین مصر در ماه و که ماه دوم
از سال چهارم سلطنت سلیمان بر اسرائیل بود که
بناي خانۀ یهوه را شروع کرد.‏ دوم
و خانۀ یهوه که سلیمان پادشاه بنا نمود طولش
شصت اندازه آرنج و عرضش بیست و بلندیش
اندازه آرنج بود.‏
و سالن معبد خانه را به اندازه عرض خانه،‏ طولش
بیست اندازه آرنج و عرضش روبروي خانه ده اندازه
آرنج بود.‏ دوم ؛ یوحنا
و براي خانه پنجرههاي مشَبک ساخت.‏
و بر دیوار خانه به هر طرفش طبقهها بنا کرد،‏ یعنی
به هر طرف دیوارهاي خانه هم بر معبد و هم بر
محراب و به هر طرفش اطاقها ساخت.‏
و طبقۀ پایینی عرضش پنج اندازه آرنج و طبقۀ
وسطی عر ض ش شش اندازه آرنج و طبقۀ سومی
عرضش هفت اندازه آرنج بود زیرا که به هر طرف خانه
تواریخ 1 ،3
23 ،10
تواریخ 4 ،3
.2
.3
.4
.5
.6
کنی ،
10
- 326 -

يرو
له
يرو
کی
یم
يا
يرو
يا
کی
يا
از خارج پشتهها گذاشت تا تیرها در دیوار خانه فرو
نرود.‏
و چون خانه بنا میشد از سنگهایی که در معدن
مهیا شده بود،‏ بنا شد به طوري که در وقت بنا نمودن
خانه نه چکّش و نه تبر و نه هیچ آلات آهنی استفاده
شد.‏
و درِ‏ اطاقهاي وسطی در جانب راست خانه بود و
به طبقۀ وسطی و از طبقه وسطی تا طبقۀ سومی از
پلّههاي پیچاپیچ بالا میرفتند.‏
و خانه را بنا کرده،‏ آن را به اتمام رسانید و خانه را
با تیرها و تختههاي چوب سرو آزاد پوشانید.‏
و بر تمامی خانه طبقهها را بنا نمود که بلندي هر
یک از آنها پنج اندازه آرنج بود و با تیرهاي سرو آزاد
در خانه متصل شد.‏
و کلام یهوه بر سلیمان نازل شده،‏ فرمود:‏
این خانهاي که تو بنا میکنی،‏ اگر در قواعد من
پیروي نموده،‏ احکام مرا به جا آوري و همه دستورات
مرا نگاه داشته،‏ در آنها رفتار نمایی،‏ آنگاه سخنان خود
را که با پدرت،‏ داود،‏ گفتهام با تو استوار خواهم
گردانید.‏ دوم سموئیل
و در میان فرزنداناسرائیل ساکن شده،‏ قوم خود
اسرائیل را ترك نخواهم نمود.‏ خروج
سپ.‏ سلیمان خانه را بنا نموده،‏ آن را بهاتمام
رسانید.‏ اعمال رسولان
و اندرون دیوارهاي خانه را به تختههاي سرو آزاد
بنا کرد،‏ یعنی از زمین خانه تا دیوار متصل به سقف را
از اندرون با چوب پوشانید و زمین خانه را به تختههاي
صنوبر فرش کرد.‏
و از پشت خانه بیست اندازه آرنج با تختههاي سرو
آزاد از زمین تا سر دیوارها بنا کرد و آنها را در اندرون
به جهت محراب،‏ یعنی به جهت مقدسترین بنا نمود.‏
و خانه،‏ یعنی هیکل پیش محراب چ
اندازه آرنج بود.‏
و در اندرون خانه چوب سرو آزاد منبت به شکل
کدوها و بستههاي گُل بود چنانکه همهاش سرو آزاد
بود و هیچ سنگ پیدا نشد.‏
و در اندرون خانه،‏ محراب را ساخت تا صندوق
عهد یهوه را در آن بگذارد.‏
و اما داخل محراب طولش بیست اندازه آرنج و
عرضش بیست اندازه آرنج و بلندیش بیست اندازه آرنج
بود و آن را به زر خالص پوشانید و قربانگاه را با چوب
اول پادشاهان
سرو آزاد پوشانید.‏
سپ.‏ سلیمان داخل خانه را به زر خالص پوشانید و
پیش محراب زنجیرهاي طلا کشید و آن را به
طلا پوشانید.‏
و تمامی خانه را به طلا پوشانید تا همگی خانه
تمام شد و تمامی قربانگاه را که پیش محراب
بود،‏ به طلا پوشانید.‏
و در محراب دو کروبیم از چوب زیتون ساخت که
قد هر یک از آنها ده اندازه آرنج بود.‏ خروج ؛
و بال یک کروبیم پنج اندازه آرنج و بال کروبیم
دیگر پنج اندازه آرنج بود و از سر یک بال تا به سر بال
دیگر ده اندازه آرنج بود.‏
و کروبیم دوم ده اندازه آرنج بود که هر دو کروبیم
را یک اندازه و یک شکل بود.‏
بلندي کروبیم اول ده اندازه آرنج بود و همچنین
کروبیم دیگر.‏
و کروبیمها را در اندرون خانه گذاشت و بالهاي
کروبیمها پهنشد به طوري که بال کروبیم به
دیوار میرسید و بال کروبیم دیگر به دیوار دیگر
رسید و در میان خانه بالهاي آنها با یکدیگر
برمیخورد.‏
و کروبیمها را به طلا پوشانید.‏
و بر تمامی دیوارهاي خانه،‏ به هر طرف نقشهاي
تراشیده شدة کروبیمها و درختان خرما و بستهه
گُل در اندرون و بیرون کَند.‏
و زمین خانه را از اندرون و بیرون به طلا
پوشانید.‏
و به جهت درِ‏ محراب دو لنگه از چوب زیتون،‏ و
آستانه و چهارچوب در آن را به اندازة پنج
دیوار ساخت.‏
سپ.‏ آن دو لنگه از چوب زیتون بود و بر آنها
نقشه کروبیمها و درختان خرما و بستهه گل
کند و به طلا پوشانید.‏ و کروبیمها و درختان خرما را
به طلا پوشانید.‏
و همچنین به جهت درِ‏ ورودي معبد چهارچوب
در از چوب زیتون به اندازة چهار یک دیوار ساخت.‏
و دو لنگۀ این در از چوب صنوبر بود و دو تختۀ
لنگۀ اول تا میشد و دو تختۀ لنگۀ دوم تا میشد.‏
و بر آنها کروبیمها و درختان خرما و بستههاي
گل کند و آنها را به طلایی که موافق نقشها ساخته
بود،‏ پوشانید.‏
7 ،37
18 ،25
21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
32
.33
.34
.35
45 ،29
13 ،7
47 ،7
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 327 -

له
ها.آن
هآن
هآن
بی
یزن
یس
هآن
ي سهرو
هآن
.13
اول پادشاهان
.36
و صحن اندرون را از سه صف سنگهاي تراشیده،‏ و
یک صف تیرهاي سرو آزاد بنا نمود.‏
و بنیاد خانۀ یهوه در ماه زیو از سال چهارم نهاده
شد.‏ باب
و در سال یازدهم در ماه بول که ماه هشتم باشد،‏
خانه با تمامی متعلقاتش بر وفق تمامی قانونهایش
تمام شد.‏ پ س آن را در هفت سال بنا نمود.‏ باب
1 ،7
1 ،6
.37
.38
7
.1
اما خانۀ خودش را سلیمان در مدت سیزدهسال بنا
نموده،‏ تمامی خانۀ خویش را به اتمام رسانید.‏ باب
و خانۀ جنگل لبنان را بنا نمود که طولش صد
اندازه آرنج و عرضش پنجاه اندازه آرنج و بلندیش سی
اندازه آرنج بود و آن را بر چهار صف تیرهاي سرو آزاد
بنا کرد و بر آن ستونها،‏ تیرهاي سرو آزاد گذاشت.‏
و روي آن بامِ‏ اطاقها از سرو آزاد که با لاي چ و
پنج ستون قرار داشت که در هر ردیف پانزده عدد بود.‏
و سه ردیف تخته پوش بود و پنجره مقابل پنجره
در سه طبقه بود.‏
و همه درها و چهارچوب در مربع و تختهپوش بود و
پنجره مقابل پنجره در سه طبقه بود.‏
و سالنی از ستونها ساخت که طولش پنجاه اندازه
آرنج و عرضش سی اندازه آرنج بود و سالنی پیش
و ستونها و آستانۀ پیش ا و سالنی به جهت تخت
خود،‏ یعنی سالن داوري که در آن حکم نماید،‏ ساخت
و آن را به سرو آزاد از زمین تا سقف پوشانید.‏
و خانهاش که در آن ساکن شود در صحن دیگر در
اندرون سالن به همین ترک ساخته شد.‏ و براي
دختر فرعون که سلیمان او را به زنی گرفته بود،‏
خانهاي مثل این سالن ساخت.‏
همۀ این عمارات از سنگهاي گرانبهایی که به اندازه
تراشیده و از اندرون و بیرون با ارهها بریده شده بود از
پایه تا به سر دیوار و از بیرون تا صحن بزرگ بود.‏
و پایه از سنگهاي گرانبها و سنگهاي بزرگ،‏ یعنی
سنگهاي ده اندازه آرنجی وسنگهاي هشت اندازه
آرنجی بود.‏
و بالاي ا سنگهاي گرانبها که به اندازه تراشیده
شده،‏ و چوبهاي سرو آزاد بود.‏
و گرداگرد حیات بزرگ سه ردیف سنگهاي
تراشیده و یک صف تیرهاي سرو آزاد بود و حیات
اندرون خانۀ یهوه و سالن خانه همچنین بود.‏
دوم تواریخ
و سلیمان پادشاه فرستاده،‏ حیرام را از صور آورد.‏
13 ،2
.14
و او پسر بیوه از قوم نفتالی بود و پدرش مردي
از اهل صور و مسگَر بود و او پر از حکمت و مهارت و
فهم براي کردن هر صنعت مسگري بود.‏ پس نزد
سلیمان پادشاه آمده،‏ تمامی کارهایش را به انجام
رسانید.‏ پیدایش ؛ خروج
و دو ستون برنج ریخت که طول هر ستون هجده
اندازه آرنج بود و ریسمانی دوازده اندازه آرنج ستون
دوم را احاطه داشت.‏ دوم پادشاهان
و دو تاج از برنج ریخته شده ساخت تا آنها را بر
سر ستونها بگذارد که طول یک تاج پنج اندازه آرنج و
طول تاج دیگر پنج اندازه آرنج بود.‏
و شبکههاي شبکه کاري و رشتههاي زنجیر کاري
بود به جهت تاجهایی که بر سر ستونها بود،‏ یعنی
هفت براي تاج اول و هفت براي تاج دوم.‏
سپ.‏ ستونها را ساخت و گرداگرد یک شبکه کاري
دو ردیف انار بود تا تاجهاي سر آن را بپوشاند.‏ و به
جهت تاج دیگر هم چنین ساخت.‏
و تاجهایی که بر سر ستونهایی که در سالن بود،‏ از
سوسنکاري به مقدار چهار اندازه آرنج بود.‏
و تاجها از طرف بالا نیز بر سر آن دو ستون بود
نزد برآمدگی که به جانب شبکه بود،‏ و انارها در صفها
گرداگرد تاج دیگر دویست بود.‏
و ستونها را در سالن معبد برپا نمود و ستون
راست را برپا نموده،‏ آن را یاکین نام نهاد.‏ پ س ستون
چپ را برپانموده،‏ آن را بوعز نامید.‏
و بر سر ستونها سوسنکاري بود.‏ پ س کار ستونها
تمام شد.‏
و دریاچۀ ریخته شده را ساخت که از لب تا لبش
ده اندازه آرنج بود و از هر طرف مدور بود،‏ و بلندیش
پنج اندازه آرنج و ریسمانی اندازه آرنجی آن را
گرداگرد احاطه داشت.‏ دوم تواریخ
و زیر لبِ‏ آن از هر طرف کدوها بود که آن را
احاطه میداشت براي هر اندازه آرنج ده،‏ و آنها دریاچه
را از هر جانب احاطه داشت و آن کدوها در دو صف
بود و در حین ریخته شدنِ‏ آنْ،‏ ریخته شده بود.‏
و آن بر دوازده گاو قایم بود که از آنها به
سوي شمال بود و روي سه به سوي مغرب و روي سه
به سوي جنوب و روي سه به سوي مشرق بود،‏ و
دریاچه بر بالاي ا بود و همۀ عقبهاي ا به طرف
اندرون بود.‏
17 ،25
2 ،4
4 .3 ،31
22 ،4
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
10 ،9
باب 1 ،3
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
- 328 -

هان
هان
هال
یقل
هآن
هاآن
کی
ته
نی
اول پادشاهان
.26
و حجم آن یک وجب بود و لبش مثل لب کاسه
مانند گُل سوسن ساخته شده بود که گنجایش آن دو
هزار بت میداشت.‏
و ده پایهاش را از برنج ساخت که طول هر پایه
چهار اندازه آرنج بود و عرضش چهار اندازه آرنج و
بلندیش سه اندازه آرنج بود.‏
و صنعت پایهها اینطور بود که حاشیهها داشت و
حاشیهها در میان زبانهها بود.‏
و بر آن حاشیهها که درون زبانهها بود شیران و
گاوان و کروبیمها بودند و همچنین بر زبانهها به طرف
بالا بود.‏ و زیر شیران و گاوان بستههاي گلکاري
آویزان بود.‏
و هر پایه چهار چرخ برنجین با میلههاي برنجین
داشت و چهار پایۀ آن را دوشها بود و آن دوشها زیر
حوض ریخته شده بود و بستهها به جانب هریک طرف
از آنها بود.‏
و ده آن در میان تاج و فوق آن یک اندازه آرنج
بود و ده آن مثل کار پایه مدور و یک اندازه آرنج و
نیم بود.‏ و بر دهنش نیز نقشها بود و حاشیههاي آنها
مربع بود نه مدور.‏
و چهار چرخ زیرحاشیهها بود و تیرههاي چرخها
در پایه بود و بلندي هر چرخ یک اندازه آرنج و نیم
بود.‏
و کار چرخها مثل کار چرخهاي ارابه بود و تیرهها
و فَلَکهها و پرهها و قبههاي همه ریخته شده بود.‏
و چهار دوش بر چهار گوشۀ هر پایه بود و
دوشهاي پایه از خودش بود.‏
و در سر پایه،‏ دایرهاي گرد به بلندي نیم اندازه
آرنج بود و بر سر پایه،‏ تیرهایش و حاشیههایش از
خودش بود.‏
و بر لوحههاي تیرهها و بر حاشیههایش،‏ کروبیمها
و شیران و درختان خرما را به مقدار هریک نقش کرد
و بستهها گرداگردش بود.‏
به این طور آن ده پایه را ساخت که همۀ آنها را
یک ریخت و یک پیمانه و یک شکل بود.‏
و ده حوض برنجین ساخت که هر حوض
گنجایش چهل بت داشت.‏ و هر حوض چهار اندازه
آرنجی بود و بر هر پایهاي از آن ده پایه،‏ حوض
بود.‏
و پنج پایه را به جانب راست خانه و پنج را به
جانب چپ خانه گذاشت و دریاچه را به جانب راست
خانه به سوي مشرق از طرف جنوب گذاشت.‏
و حیرام،‏ حوضها و خاك اندازها و کاسهها را
ساخت.‏ پ س حیرام تمام کاري که براي سلیمان پادشاه
به جهت خانۀ یهوه میکرد به انجام رسانید.‏
دو ستون و دو پی تاجهایی که بر سر دو ستون
بود و دو شبکه به جهت پوشانیدن دو پیالۀ تاجهایی
که بر سر ستونها بود.‏
و چهارصد انار براي دو شبکه که دو صف انار براي
هر شبکه بود به جهت پوشانیدن دو پیالۀ تاجهایی که
بالاي ستونها بود،‏
و ده پایه و ده حوضی کهبر پایهها بود،‏
و یک دریاچه و دوازده گاو زیر دریاچه.‏
و دیگها و خاكاندازها و کاسهها،‏ یعنیهمۀ ا
ظروفی که حیرام براي سلیمان پادشاه در خانۀ یهوه
ساخت از برنج صی بود.‏
ا را پادشاه در صحراي اردن در کلِ‏ رست که
در میان سکّوت و صرَطان است،‏ ریخت.‏
و سلیمان تمامی این ظروف را بیوزن واگذاشت
زیرا چونکه از حد زیاده بود،‏ وزن برنج دریافت نشد.‏
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
18 4، دوم تواریخ
.48
و سلیمان تمامی آلاتی که در خانۀ یهوه بود
ساخت،‏ قربانگاه را از طلا و میز را که نانِ‏ ظاهري بر
آن بود از طلا.‏
و شمعدانها را که پنج از آنها به طرف راست و پنج
به طرف چپ روبروي محراب بود،‏ از طلاي خالص و
گُلها و چراغها و انبرها را از طلا،‏ اعداد
و طاسها و گُلْگیرها و کاسهها و قاشقها و مجمرها
را از طلاي خالص و پاشنهها را هم به ج درهاي
خانۀ اندرونی،‏ یعنی به جهت مقدسترین و هم به
جهت درهاي خانه،‏ یعنی معبد،‏ از طلا ساخت.‏
پس تمامی کاري که سلیمان پادشاه براي
خانۀ یهوه ساخت تمام شد و سلیمان چیزهایی را که
پدرش داود وقف کرده بود،‏ از نقره و طلا و آلات
درآورده،‏ در خزینههاي خانۀ یهوه گذاشت.‏ دوم تواریخ
1 ،5
4 ،8
.49
.50
.51
8
.1
آنگاه سلیمان،‏ بزرگان اسرائیل و همه رؤساي قومها
و امیرانی خانههاي پدران فرزنداناسرائیل را نزد
سلیمان پادشاه در اورشلیم جمع کرد تا صندوق عهد
یهوه را از شهر داود که صهیون باشد،‏ برآورند.‏ دوم تواریخ
2 ،5
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
- 329 -

يرو
يرو
نه
يجا
نیی
یم
اول پادشاهان
.2
.3
.4
.5
و همه مردان اسرائیل در ماه ایتانیم که ماه هفتم
است در جشن نزد سلیمان پادشاه جمع شدند.‏
و همه بزرگان اسرائیل آمدند و کاهنان صندوق را
برداشتند.‏
و صندوق یهوه و خیمۀ اجتماع و همۀ آلات مقدس
را که در خیمه بود آوردند و کاهنان و لاویان آنها را
برآوردند.‏
و سلیمان پادشاه و تمامی جماعت اسرائیل که نزد
وي جمع شده بودند،‏ پیش صندوق همراه وي
ایستادند،‏ و اینقدر گوسفند و گاو را قربانی کردند که
به شمار و حساب نمیآمد.‏ دوم سموئیل ؛ دوم تواریخ
و کاهنان صندوق عهد یهوه را به مکانش در محراب
خانه،‏ یعنی در مقدسترین زیر بالهاي کروبیمها
درآوردند.‏
زیرا کروبیمها بالهاي خود را بر مکان صندوق پ
میکردند و کروبیمها صندوق و عصاهایش را از با لا
میپوشانیدند.‏
و عصاها اینقدر دراز بود که سرهاي عصاها از محل
مقدسی که پیش محراب بود،‏ دیده میشد اما از بیرون
دیده نمیشد و تا امروز در آنجا هست.‏ اعداد
و در صندوق چیزي نبود به غیر از آن دو لوح سنگ
که موسی در حوریب در آن گذاشت،‏ وقتی که یهوه با
فرزنداناسرائیل در ح ین بیرون آمدن ایش ان از
سرزمین مصر عهد بست.‏ خروج ؛ دوم تواریخ ؛
6 ،5
10 ،5
6 ،4
13 ،6
21 .16 ،25
.6
.7
.8
.9
4 ،9 عبرانیان
.10
و واقع شد که چون کاهنان از محل مقدس بیرون
آمدند ابر،‏ خانۀ یهوه را پر ساخت.‏
و کاهنان به سبب ابر نتوانستند به جهت خدمت
بایستند،‏ زیرا که شکوه یهوه،‏ خانۀ یهوه را پر کرده
بود.‏ خروج
آنگاه سلیمان گفت:‏ یهوه فرموده است که در
تاریکی غلیظ ساکن میشوم.‏ تثنیه ؛ دوم تواریخ
در واقع خانهاي براي سکونت تو و مکانی را که در
آن تا به ابد ساکن شوي بنا نمودهام
و پادشاه خود را برگردانیده،‏ تمامی جماعت
اسرائیل را برکت داد و تمامی جماعت اسرائیل
بایستادند.‏
سپ.‏ گفت:‏ یهوه خداي اسرائیل متبارك باد که به
دهان خود به پدر من داود وعده داده،‏ و به دست خود
آن را به جا آورده،‏ گفت:‏
از روزي که قوم خود اسرائیل را از مصر برآوردم،‏
شهري از همه قومها اسرائیل برنگزیدم تا خانهاي بنا
نمایم که اسم من در آن باشد،‏ اما داود را برگزیدم تا
پیشواي قوم من اسرائیل بشود.‏ دوم سموئیل
و در دل پدرم،‏ داود بود که خانهاي براي اسم
یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ بنا نماید.‏ دوم سموئیل ؛ اول تواریخ
6 ،7
2 ،7
.17
1 ،18
.18
اما یهوه به پدرم داود فرمود:‏ چون در دل تو بود
که خانهاي براي اسم من بنا نمایی،‏ نیکو کردي که
این را در دل خود نهادي.‏
اما تو خانه را بنا نخواهی نمود بلکه پسر تو که از
نسل تو بیرون آید،‏ او خانه را براي اسم من بنا خواهد
کرد.‏
سپ.‏ یهوه کلامی را که فرموده بود ثابت گردانید،‏
و من به پدر خود داود برخاسته،‏ و بر وفق آنچه
یهوه فرموده بود بر تخت اسرائیل نشستهام ، و خانه را
به اسم یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ بنا کردهام باب
و در آن،‏ مکانی تعیئن کردهام براي صندوقی که
عهد یهوه در آن است که آن را با پدران ما حین بیرون
آوردن ایشان از مصر بسته بود.‏ خروج
و سلیمان پیش قربانگاه یهوه به حضور تمامی
جماعت اسرائیل ایستاده،‏ دستهاي خود را به سوي
آسمان برافراشت دوم پادشاهان ؛ دوم تواریخ
و گفت:‏ اي یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ خدایی مثل تو
نه بالا در آسمان و نه پا بر زمین هست که با
بندگان خود که به حضور تو به تمامی دل خویش
پیروي مینمایند،‏ عهد و رحمت را نگاه داري.‏ دوم
5 ،9
12 ،6
.
1 ،20
22 ،18
.19
20
.21
.22
.23
5 ،2 تواریخ
.24
و آن وعدهاي که به بندة خود،‏ پدرم داود دادهاي،‏
نگاه داشتهاي زیرا به دهان خود وعده دادي و به دست
خود آن را وفا نمودي چنانکه امروز شده است.‏
سپ.‏ هماکنون اي یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ با بند ة
خود،‏ پدرم داود،‏ آن وعدهاي را نگاه دار که به او داده و
فرمودهاي کسی که بر تخت اسرائیل بنشیند براي تو
به حضور من قطع نخواهد شد،‏ به شرطی که پسرانت
روشهاي خود را نگاه داشته،‏ به حضور من پیروي
نمایند چنانکه تو به حضورم رفتار نمودي.‏ دوم سموئیل
،7
25
16
؛ اول تواریخ 23،
10
.26
و هماکنون اي خداي اسرائیل خواهش اینکه
کلامی که به بندة خود،‏ پدرم داود فرمودهاي،‏ ثابت
بشود.‏
اما آیا خدا واقعاً‏ بر زمین ساکن خواهد شد؟ اینک
آسمان و آسمانآسمانها تو را گنجایش ندارد تا چه
رسد به این خانهاي که من بنا کردهام تثنیه ؛ دوم
14 ،10
.
.27
1 ،6
11 ،4
.
34 ،40
.11
.12
.13
.14
15
.16
- 330 -

نی
هرا
ته
نی
ین
يرو
نی
تواریخ
اول پادشاهان
34 ،5 ؛ متی 1 ،66 ؛ اشعیا 18 ،6
؛ اعمال رسولان
24 ،17 ؛ 49 ،7
.28
اما اي یهوه،‏ خداي من،‏ به دعا و خواهش بندة
خود توجه نما و التماس و دعایی را که بندهات امروز
به حضور تو میکند،‏ بشنو،‏
تا آنکه شب و روز چشمان تو بر این خانه باز شود
و بر مکانی که دربارهاش گفتی که اسم من در آنجا
خواهد بود و تا دعایی را که بندهات به سوي این مکان
بنماید،‏ اجابت کنی.‏ زکریا ؛ خروج ؛ تثنیه
و خواهش بندهات وقوم خود اسرائیل را که به
سوي این مکان دعا مینمایند،‏ بشنو و از مکان سکونت
خود،‏ یعنی از آسمان بشنو و چون شنیدي عفو نما.‏
اگر کسی به همسایۀ خود گناه ورزد و قسم بر او
داده شود که بخورد و او آمده پیش قربانگاه تو در این
خانه قسم خورد،‏
آنگاه از آسمان بشنو و عمل نموده،‏ به ج
بندگانت حکم نما و شریران را مجبور ساخته،‏ راه
ایشان را به سر ایشان برسان و عادلان را عادل شمرده،‏
ایشان را بر حسب عدالت ایشان جزا ده.‏
و هنگامی که قوم تو اسرائیل به سبب گناهی که
به تو ورزیده باشند به حضور دشمنان خود مغلوب
شوند،‏ اگر به سوي تو بازگشت نموده،‏ اسم تو را
اعتراف نمایند و نزد تو در ا خانه دعا و خواهش
نمایند،‏
آنگاه از آسمان بشنو و گناه قوم خود،‏ اسرائیل را
بیامرز و ایشان را به زمینی که به پدران ایشان دادهاي
بازآور.‏
هنگامی که آسمان بسته شود و به سبب گناهی
که به تو ورزیده باشند باران نبارد،‏ اگر به سوي ا
مکان دعا کنند و اسم تو را اعتراف نمایند و به سبب
مصیبتی که به ایشان رسانیده باشی از گناه خویش
بازگشت کنند،‏ باب ؛ دوم تواریخ
آنگاه از آسمان بشنو و گناه بندگانت و قوم خود
اسرائیل را بیامرز و ایشان را به نیکو که در آن باید
رفت،‏ تعلیم ده و به زمین خود که آن را به قوم خویش
براي میراث بخشیدهاي،‏ باران بفرست.‏
اگر در زمین قحطی باشد و اگر وبا یا باد سمی یا
یرقان باشد و اگر ملخ یا کرْم باشد و اگر دشمنان
ایشان،‏ ایشان را در شهرهاي زمین ایشان محاصره
نمایند،‏ هر بلایی یا هر مرضی که بودهباشد،‏
آنگاه هر دعا و هر التماسی که از هر مرد یا از
تمامی قوم تو،‏ اسرائیل،‏ کرده شود که هریک از ایشان
بلاي دل خود را خواهند دانست،‏ و دستهاي خود را به
سوي این خانه دراز نمایند،‏
آنگاه از آسمان که مکان سکونت تو باشد،‏ بشنو و
بیامرز و عمل نموده،‏ به هر کس که دل او را میدانی
به حسب راههایش جزا بده،‏ زیرا که تو به تنهایی
عارف قلوب همه پسرانآدم هستی.‏ مزامیر ؛
تا آنکه ایشان در تمام روزهایی که به
زمی که به پدران ما دادهاي زنده باشند،‏ از تو
بترسند.‏
و نیز غریبی که از قوم تو،‏ اسرائیل،‏ نباشد و به
خاطر اسم تو از زمین دیگري آمده باشد،‏ یوحنا
زیرا که آوازة اسم عظیمت و دست قویت و بازوي
دراز تو را خواهند شنید،‏ پس چون بیاید و به سوي
این خانه دعا نماید،‏
آنگاه از آسمان که مکان سکونت توست بشنو و
موافق هر چه آن غریب از تو استدعا نماید به عمل آور
تا همه قومهاي جهان اسم تو را بشناسند و مثل قوم
تو،‏ اسرائیل،‏ از تو بترسند و بدانند که اسم تو بر ا
خانهاي که بنا کردهام ، نهاده شده است.‏ اشعیا
اگر قوم تو براي نبرد با دشمنان خود به راهی که
ایشان را فرستاده باشی بیرون روند و ایشان به سوي
شهري که تو برگزیدهاي و خانهاي که به جهت اسم تو
بنا کردهام نزد یهوه دعا نمایند،‏
آنگاه دعا و خواهش ایشان را از آسمان بشنو و
حق ایشان را بجا آور.‏
و اگر به تو گناه ورزیده باشند،‏ زیرا انسانی نیست
که گناه نکند و تو بر ایشان خشمگین شده،‏ ایشان را
به دست دشمنان تسلیم کرده باشی و اسیرکنندگان
ایشان،‏ ایشان را به زمین دشمنان خواه دور و خواه
نزدیک به اسیري ببرند،‏ دوم تواریخ ؛ امثال ؛ رومیان
1 ،139
20 ،12
7 ،56
9 ،20
10 ،7
36 ،6
،
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
8 ،1 ؛ اول یوحنا 23 ،3
47
سپ.‏ اگر ایشان در زمینی که در آن اسیر باشند به
خود آمده،‏ بازگشت نمایند و در زمین اسیري خود نزد
تو خواهش نموده،‏ گویند که گناه کرده،‏ و سرکشی
ورزیده،‏ و شریرانه رفتار نمودهایم،‏
و در زمینِ‏ دشمنانی که ایشان را به اسیري برده
باشند به تمامی دل و به تمامی جان خود به تو
بازگشت نمایند،‏ و به سوي زمینی که به پدران ایشان
دادهاي و شهري که برگزیده و خانهاي که براي اسم تو
بنا کردهام ، نزد تو دعا نمایند،‏
آنگاه از آسمان که مکان سکونت توست،‏ دعا و
خواهش ایشان را بشنو و حق ایشان را بجا آور.‏
و قوم خود را که به تو گناه ورزیده باشند،‏ عفو نما
.48
.49
.50
1 .5 ،12
24 ،20
26 ،6
4 ،12
1 ،17
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
- 331 -

نشا
لی
نی
ته
و تمامی تقصیرهاي ای را که به تو ورزیده باشند
بیامرز و ایشان را در دل اسیرکنندگان ایشان ترحم
عطا فرما تا بر ایشان ترحم نمایند.‏
زیرا که ایشان قوم تو و میراث تو میباشند که
از مصر از میان کورة آهن بیرون آوردي.‏ تثنیه
تا چشمان تو به خواهش بندهات و به خواهش
قوم تو اسرائیل گشاده شود و ایشان را در هر چه
نزد تو دعا نمایند،‏ اجابت نمایی.‏
زیرا که تو ایشان را از همه قومهاي جهان براي
ارثیت خویش ممتاز نمودهاي چنانکه به واسطۀ بندة
خود موسی وعده دادي هنگامی که تو اي سرور یهوه
پدران ما را از مصر بیرون آوردي.‏ لاویان
و آنهنگام که چون سلیمان از گفتن تمامی ا
دعا و خواهش نزد یهوه فارغ شد،‏ از پیش قربانگاه یهوه
از زانو زدن و دراز نمودن دستهاي خود به سوي
آسمان برخاست،‏
و ایستاده،‏ تمامی جماعت اسرائیل را به صداي
بلند برکت داد و گفت:‏ دوم سموئیل
متبارك باد یهوه که قوم خود،‏ اسرائیل را موافق
هر چه وعده کرده بود،‏ آرامی داده است زیرا که از
تمامی وعدههاي نیکو که به واسطۀ بندة خود،‏ موسی
داده بود،‏ یک سخن به زمین نیفتاد.‏ یوشع
یهوه خداي ما با ما باشد چنانکه با پدران ما
میبود و ما را ترك نکند و رد ننماید.‏
و دلهاي ما را به سوي خود ما بگرداند تا در
تمامی راه و روشهایش پیروي نموده،‏ دستورات و
قواعد و احکام او را که به پدران ما امر فرموده بود،‏
نگاه داریم.‏
و کلمات این دعایی که نزد یهوه گفتهام و
روز نزدیک یهوه خداي ما باشد تا حق بندة خود و حق
قوم خویش اسرائیل را بر حسب اندازه هر روز بجا
آورد.‏
تا تمامی قومهاي جهان بدانند که یهوه خداست و
دیگري نیست.‏ تثنیه
سپ.‏ دل شما با یهوه خداي ما کامل باشد تا در
قواعد او پیروي نموده،‏ دستورات او را مثل امروز نگاه
دارید.‏
سپ.‏ پادشاه و تمامی اسرائیل با وي به حضور یهوه
قربانیها گذرانیدند.‏
و سلیمان به جهت قربانیهاي صلح که براي یهوه
گذارنید،‏ بیست و دو هزار گاو و صد و بیست هزار
اول پادشاهان
گوسفند قربانی نمود و پادشاه و همه فرزنداناسرائیل،‏
خانۀ یهوه را افتتاح نمودند.‏
و در آن روز پادشاه وسط حیات را که پیش
خانۀ یهوه است،‏ تقدیس نمود زیرا چونکه قربانگاه
برنجینی که به حضور یهوه بود به ج گنجایش
قربانیهاي سوختنی و قربانیهاي آردي و پیه
قربانیهاي صلح کوچک بود،‏ از آن جهت قربانیهاي
سوختنی و قربانیهاي آردي و پیه قربانیهاي صلح را
در آنجا گذرانید.‏
و در آن وقت سلیمان و تمامی اسرائیل با وي
جشن را نگاه داشتند و آن انجمن بزرگ از داخل
حمات تا دره مصر هفت روز و هفت روز یعنی چهارده
روز به حضور یهوه،‏ خداي ما بودند.‏
و در روز هشتم،‏ قوم را مرخص فرمود و ایشان
براي پادشاه برکت خواسته،‏ و با شادمانی و خوشدلی
به سبب تمامی احسانی که یهوه به بندة خود،‏ داود و
به قوم خویش اسرائیل نموده بود،‏ به خیمههاي خود
رفتند.‏
.64
.65
.66
9
.1
و آنهنگام چون سلیمان از بنا نمودن خانۀ یهوه و
خانۀ پادشاه و از بجا آوردن هر مقصودي که سلیمان
خواسته بود،‏ فارغ شد،‏ دوم تواریخ
یهوه بار دیگر به سلیمان ظاهر شد،‏ چنانکه در
جِبعون بر وي ظاهر شده بود.‏ ؛ دوم توارخ
و یهوه وي را فرمود:‏ دعا و خواهش تو را که به
حضور من کردي،‏ اجابت نمودم،‏ و این خانهاي را که
بنا نمودي تا نام من در آن تا به ابد نهاده شود تقدیس
نمودم،‏ و چشمان و دل من همیشۀ اوقات در آن
خواهد بود.‏ تثنیه
پس اگر تو با دل کامل و استقامت به طوري که
پدرت داود رفتار نمود به حضور من پیروي نمایی،‏ و
هر چه تو را امر فرمایم بجا آوري و قواعد و احکام مرا
نگاه داري،‏ ؛
آنگاه تخت سلطنت تو را بر اسرائیل تا به ابد برقرار
خواهم گردانید،‏ چنانکه به پدر تو داود وعده دادم و
گفتم که از تو کسی که بر تخت اسرائیل بنشیند،‏ از
بین نخواهد رفت.‏ دوم سموئیل ؛ اول تواریخ
اما اگر شما و پسران شما از پیروي منروگردانیده،‏
دستورات و قواعدي را که به پدران شما دادم نگاه
ندارید و رفته،‏ خدایان دیگر را عبادت نموده،‏ آنها را
8 .7 ،1
11 ،18 ؛ 10 ،23
11 ،7
باب 5 ،3
12 ،7
38 ،11
11 ،12
باب 14 ،3
.2
.3
.4
.5
.6
20 ،4
، شب
24 ،20
45 ،21
18 ،6
39 .35 ،4
.51
.52
.53
.54
.55
.56
.57
.58
.59
.60
61
62
.63
- 332 -

هآن
هم
نی
ته
یا
سجده کنید،‏
آنگاه اسرائیل را از روي زمینی که به ایشان دادم
ریشه کن خواهم ساخت،‏ و این خانه را که به ج
اسم خود تقدیس نمودم از حضور خویش دور خواهم
انداخت،‏ و اسرائیل در میان همه قومها ضربالمثل و
مضحکه خواهد شد.‏ تثنیه ؛ ؛ متی 23،
و این خانه عبرتی خواهد گردید به طوري که هر
که نزد آن بگذرد،‏ متحیر شده،‏ جیق خواهد زد و
خواهند گفت:‏ یهوه به این زمین و به ا خانه چرا
چنین عمل نموده است؟ دوم تواریخ
و خواهند گفت:‏ از این جهت که یهوه،‏ خداي خود
را که پدران ایشان را از سرزمین مصر بیرون آورده
بود،‏ ترك کردند و به خدایان دیگر پیوسته شده،‏ آنها
را سجده و عبادت نمودند.‏ بدین دلیل یهوه تمامی این
بلا را بر ایشان آورده است.‏
و واقع شد بعد از پایان بیست سالی که سلیمان
این دو خانه،‏ یعنی خانۀ یهوه و خانۀ پادشاه را بنا
میکرد،‏ باب ؛ ؛ دوم تواریخ
و حیرام،‏ پادشاه صور،‏ سلیمان را به چوب سرو
آزاد و چوب صنوبر و طلا موافق هر چه خواسته بود
کمک کرده بود،‏ آنگاه سلیمان پادشاه بیست شهر در
زمین جلیل به حیرام داد.‏
و حیرام به جهت دیدن شهرهایی که سلیمان به
او داده بود،‏ از صور بیرون آمد،‏ اما ا به نظرش پسند
نیامد.‏
و گفت:‏ اي برادرم این شهرهایی که به من
بخشیدهاي چیست؟ و آنها را تا امروز زمین کابول
نامید.‏
و حیرام صدو بیست وزنۀ طلا براي پادشاه
فرستاد.‏
و این است حساب بیگارياي که سلیمان پادشاه
گرفته بود به جهت بناي خانۀ یهوه و خانۀ خود و ملّو
و حصارهاي اورشلیم و حاصور و مجِدو و جازر.‏
زیرا که فرعون،‏ پادشاه مصر برآمده،‏ جازر را
تسخیر نموده،‏ و آن را به آتش سوزانیده،‏ و کنعانیان را
که در شهر ساکن بودند کشته بود،‏ و آن را به دختر
خود که زنِ‏ سلیمان بود به جهت ر داده بود.‏ یوشع
اول پادشاهان
،16
38
21 ،7
19 ،8
1 ،8
26 ،4
1 ،7
38 ،6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
؛ اول پادشاهان 10
1 ،3
.17
دوم تواریخ
و سلیمان،‏ جازر و بیت-حورونِ‏ تحتانی را بنا کرد.‏
5 ،8
.18
.19
و بعلَت و تَدمر را در صحراي زمین،‏
و همه شهرهاي خزانهاي که سلیمان داشت و
شهرهاي ارابهها و شهرهاي سواران را و هر آنچه را که
سلیمان میل داشت که در اورشلیم و لُبنان و تمامی
زمین مملکت خود بنا نماید بنا نمود.‏
و تمامی مردمانی که از اَموریان و حت ِّیان و فَرِزیان
و حویان و یبوسیان باقی مانده،‏ و از فرزنداناسرائیل
نبودند،‏
یعنی پسران ایشان که در زمین باقی ماندند بعد
از آنانی که فرزنداناسرائیل نتوانستند ایشان را کلاً‏
هلاك سازند،‏ سلیمان ایشان را تا امروز خرا جگذار و
غلامان ساخت.‏ یوشع
اما از فرزنداناسرائیل،‏ سلیمان هیچ کس را به
غلامی نگرفت،‏ بلکه ایشان جنگجویان و خادمان و
امیران و سرداران و سران ارابهها و سواران او بودند.‏
و اینانند ناظران خاصه که بر کارهاي سلیمان
بودند،‏ پانصد و پنجاه نفر که بر اشخاصی که در کار
مشغول میبودند،‏ سرکاري داشتند.‏ باب ؛ دوم تواریخ
،8
16 ،5
10 ،16
.20
.21
.22
.23
10
24
سپ.‏ دختر فرعون از شهر داود به خانۀ خود که
برایش بنا کرده بود،‏ برآمد،‏ و در آن زمان ملّو را بنا
میکرد.‏ دوم تواریخ
و سلیمان هر سال سه مرتبه قربانیهاي سوختنی
و قربانیهاي صلح بر قربانگاهی که به جهت یهوه بنا
کرده بود میگذرانید،‏ و بر قربانگاهی که پیش یهوه
بود،‏ بخور میگذرانید.‏ پ س خانه را به اتمام رسانید.‏
و سلیمان پادشاه در عصیون جابر که به جانب
لُوت بر کنار ة دریاي سرخ در زمین ادوم است،‏
کشتیها ساخت.‏ دوم تواریخ
و حیرام،‏ بندگان خود را که ملاح بودند و در دریا
مهارت داشتند،‏ در کشتیها همراه بندگان سلیمان
فرستاد.‏ باب
سپ.‏ به اُوفیر رفتند و چهارصد و بیست وزنۀ طلا
از آنجا گرفته،‏ براي سلیمان پادشاه آوردند.‏
17 ،8
11 ،8
11 ،10
.25
.26
.27
28
10
.1
متی
و چون ملکه سبا صدایۀ سلیمان را دربارة اسم یهوه
شنید،‏ آمد تا او را با معماها امتحان کند.‏ دوم تواریخ ؛
1 ،9
31 ،11 ؛ لوقا 42 ،12
2
سپ.‏ با گروه بسیار عظیم و با شترانی که به عطره ا
و طلاي بسیار و سنگهاي گرانبها بار شده بود،‏ به
اورشلیم وارد شده،‏ به حضور سلیمان آمد و با وي از
هر چه در دلش بود،‏ گفتگو کرد.‏
- 333 -

یایم
نی
نما
هان
نی
ته
هآن
يرو
یدن
یک
هآن
هآن
نی
اول پادشاهان
.3
.4
.5
.6
.7
و سلیمان تمامی معماهایش را برایش بیان نمود و
چیزي از پادشاه مخفی نماند که برایش بیان نکرد.‏
و چون ملکه سبا تمامی حکمت سلیمان را دید و
خانهاي را که بنا کرده بود،‏
و غذاي سفرة او و مجلس بندگانش را و نظام و
لباس خادمانش را و ساقیانش و قربانیهایی را که به
آن به خانۀ یهوه برمیآمد،‏ روح در او دیگر نماند.‏
و به پادشاه گفت:‏ صدایهاي که دربارة کارها و
حکمت تو در ولایت خود شنیدم،‏ راست بود.‏
اما تا نیامدم و به چشمان خود ندیدم،‏ موضوعات را
باور نکردم،‏ و اینک نصفش به من اعلام نشده بود؛
حکمت و سعادتمندي تو از خبري که شنیده بودم،‏
زیاده است.‏
مردان تو و خوشابهحال ا بندگانت
که به حضور تو همیشه ستند و حکمت تو را
میشنوند.‏ لوقا
متبارك باد یهوه،‏ خداي تو،‏ که بر تو محبت داشته،‏
تو را بر تخت اسرائیل نشانید.‏ باب
از این سبب که یهوه را تا به ابد دوست
میدارد،‏ تو را بر پادشاهی انتخاب نموده است تا داوري
و عدالت را بجا آوري.‏
و به پادشاه صد و بیست وزنۀ طلا و عطرها از حد
زیاده و سنگهاي گرانبها داد،‏ و مثل ا عطرها که
ملکۀ سبا به سلیمان پادشاه داد،‏ هرگز به آن فراوانی
دیگر نیامد.‏ باب
و کشتیهاي حیرام نیز که طلا از اُوفیر آوردند،‏
چوب صندل از حد زیاده،‏ و سنگهاي گرانبها از اوفیر
آوردند.‏
و پادشاه از این چوب صندل،‏ ستونها به ج
خانۀ یهوه و خانۀ پادشاه و عودها و بربطها براي
مغَنیان ساخت،‏ و مثل این چوب صندل تا امروز نیامده
و دیده نشده است.‏
و سلیمان پادشاه به ملکه سبا،‏ تمامی آرزوي او را
که خواسته بود داد،‏ به غیر از آنچه سلی از هدایاي
پادشاه خویش به وي بخشید.‏ پ س او با بندگانش به
ولایت خود برگشت.‏ دوم تواریخ
و وزن طلایی که در یک سال نزد سلیمان رسید،‏
ششصد و شصت و شش وزنه طلا بود،‏
به غیر از آنچه از تاجران و تجارت بازرگانان و همه
پادشاهان عرَب و حاکمان مملکت میرسید.‏ باب
و سلیمان پادشاه دویست سپر طلاي چکّشی
ساخت که براي هر سپر ششصد شکل طلا به کار برده
شد،‏ و سیصد سپر کوچک طلاي چکشی ساخت که
براي هر سپر سه منّاي طلا به کار برده شد؛ و پادشاه
ا را در خانۀ جنگل لبنان گذاشت.‏
و پادشاه تخت بزرگی از عاج ساخت و آن را به زر
خالص پوشانید.‏ دوم تواریخ
و تخت را شش پله بود و سر تخت از عقبش گرد
بود،‏ و به این طرف و آن طرف تختش دستهها بود و
دو شیر به پهلوي دستها ایستاده بودند.‏
و آنجا دوازده شیر از این طرف و آن طرف بر آن
شش پله ایستاده بودند که در هیچ مملکت مثل ا
ساخته نشده بود.‏
و تمامی ظروف نوشی سلیمان پادشاه از طلا و
تمامی ظروف خانۀ جنگل لبنان از زر خالص بود و
هیچ ی از آنها از نقره نبود زیرا که آن در ایام
سلیمان هیچ به حساب نمیآمد.‏
زیرا پادشاه کشتیهاي ترشیشی با کشتیهاي حیرام
به دریا داشت و کشتیهاي ترشیشی هر سه سال
یک مرتبه میآمدند و طلا و نقره و عاج و میمونها و
طاووسها میآوردند.‏
سپ.‏ سلیمان پادشاه در ثروت و حکمت از همه
پادشاهان جهان بزرگتر شد.‏ دوم تواریخ
و تمامی اهل جهان ، حضور سلیمان را میطلبیدند
تا حکمتی را که یهوه در دلش نهاده بود،‏ بشنوند.‏
و هر یکی از ایشان هدیۀ خود را از آلات نقره و
آلات طلا و لباس و اسلحه و عطرها و اسبان و قاطرها،‏
سال به سال میآوردند.‏
و سلیمان ارابهها و سواران جمع کرده،‏ هزار و
چهارصد ارابه و دوازده هزار سوار داشت و آنها را در
شهرهاي ارابهها و نزد پادشاه در اورشلیم گذاشت.‏ دوم
22 ،9
17 ،9
.18
.19
.20
.21
.22
23
.24
.25
.26
14 ،1 تواریخ
؛ اول پادشاهان
26 ،4
.27
و پادشاه نقره را در اورشلیم مثل سنگها و چوب
سرو آزاد را م ث ل چوب سیکومور که در صحراست،‏
فراوان ساخت.‏ دوم تواریخ
و اسبهاي سلیمان از مصر آورده میشد،‏ و تاجران
پادشاه دستههاي ا را میخریدند هر دسته را به
قیمت معین.‏
و یک ارابه را به قیمت ششصد شکل نقره از مصر
بیرون آوردند،‏ و میرسانیدند و یک اسب را به قیمت
صد و پنجاه،‏ و همچنین براي همه پادشاهان حتّیان و
پادشاهان اَرام به توسط ا بیرون میآوردند.‏
15 ،1
.28
.29
26 ،4
7 ،5
، اسرائیل
13 ،9
23 ،10
27 ،9
8. خوشابهحال
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
- 334 -

یول
يرو
يار
يرو
يرو
نی
کی
يرا
يرو
نیی
یزن
یم
اول پادشاهان
11
.1
و سلیمان پادشاه به غیر از دختر فرعون،‏ زنان
غریب بسی را از موآبیان و عمونیان و ادومیان و
صیدونیان و حت ِّیان دوست میداشت.‏ تثنیه
از امتهایی که یهوه درباره ایشان فرزنداناسرائیل را
فرموده بود که شما به ایشان درنیایید و ایشان به شما
درنیایند،‏ مبادا دل شما را به پی خدایان خود مایل
گردانند.‏ و سلیمان با اینها به محبت پیوسته شد.‏ خروج
17 ،17
.2
3 ،7 ؛ تثنیه 16 ،34
.3
و او را هفتصد زن بانو و سیصد کنیز بود و زنانش
دل او را برگردانیدند.‏ باب
و در وقت پیري سلیمان واقع شد که زنانش دل او
را به پی خدایان غریب مایل ساختند،‏ و دل او مثل
دل پدرش داود با یهوه،‏ خدایش کامل نبود.‏
سپ.‏ سلیمان در عقب عشْتُورت،‏ خداي صیدونیان
در عقب ملْکُوم نفرت انگیز عمونیان رفت.‏
و سلیمان در نظر یهوه شرارت ورزیده،‏ مثل پدر
خودداود،‏ یهوه را پی کامل ننمود.‏
آنگاه سلیمان در کوهی که روبروي اورشلیم است
مکانی بلند به جهت کَموش که رِجسِ‏ موآبیان است،‏ و
به جهت مولَک،‏ نفرت انگیز پسران عمون بنا کرد.‏ اعداد
، و
25 ،21
.4
5
.6
.7
29 ،21
.8
9
و همچنین به جهت همۀ زنان غریب خود که ب
خدایان خویش بخور میسوزانیدند و قربانیها
میگذرانیدند،‏ عمل نمود.‏
سپ.‏ خشم یهوه بر سلیمان افروخته شد از آن جهت
که دلش از یهوه،‏ خداي اسرائیل منحرف گشت که دو
مرتبه بر او ظاهر شده،‏ ؛
او را در همین روش امر فرموده بود که پی
خدایان غیر را ننماید.‏ اما آنچه یهوه به او امر فرموده
بود،‏ به جا نیاورد.‏
سپ.‏ یهوه به سلیمان فرمود:‏ چونکه ا عمل را
نمودي و عهد و قواعد مرا که به تو امر فرمودم نگاه
نداشتی،‏ حتماً‏ سلطنت را از تو پاره کرده،‏ آن را به
بندهات خواهم داد.‏ ؛ اول سموئیل
اما در ایام تو این را به خاطر پدرت،‏ داود نخواهم
کرد،‏ اما از دست پسرت آن را پاره خواهم کرد.‏ باب
تمامی مملکت را پاره نخواهم کرد بلکه
قوم را به خاطر بندهام داود و به خاطر اورشلیم که
برگزیدهام به پسر تو خواهم داد.‏
و یهوه دشمنی براي سلیمان برانگیزانید،‏ یعنی
هدد اَدومی را که از نسل پادشاهان اَدوم بود.‏
زیرا هنگامی که داود در اَدوم بود و یوآب که
سردار لشکر بود،‏ براي دفن کردن کشتگان رفته بود و
تمامی مردان اَدوم را کشته بود.‏ دوم سموئیل
زیرا یوآب و تمامی اسرائیل شش ماه در آنجا
ماندند تا تمامی مردان اَدوم را ریشه کن ساختند.‏
آنگاه هدد با بعضی اَدومیان که از بندگان پدرش
بودند،‏ فرار کردند تا به مصر بروند،‏ و هدد طفلی
کوچک بود.‏
سپ.‏ ، از مدیان روانه شده،‏ به فاران آمدند،‏ و چند
نفر از فاران با خود برداشته،‏ به مصر نزد فرعون،‏
پادشاه مصر آمدند،‏ و او وي را خانهاي داد و تغذیهاي
برایش تع نمود و زمینی به او ارزانی داشت.‏
و هدد در نظر فرعون لطف بسیار یافت و خواهر
زن خود،‏ یعنی خواهر تَحفَنیسِ‏ ملکَه را به وي به
داد.‏ دانیال
و خواهر تَحفَنیس پسري جنُوبت نام براي وي
زایید و تَحفَنیس او را در خانۀ فرعون از شیر بازداشت
و جنُوبت در خانۀ فرعون در میان پسران فرعون
میبود.‏
و چون هدد در مصر شنید که داود با پدران
خویش خوابیده،‏ و یوآب،‏ سردار لشکر مرده است،‏ هدد
به فرعون گفت:‏ مرا اجازه بده تا به ولایت خود بروم.‏
14 ،8
9 ،1
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
18 ،4 ؛ خروج 25 ،30 پیدایش
.22
فرعون وي را گفت:‏ اما تو را نزد من چه چیز کم
است که اینک میخواهی به ولایت خود بروي؟ گفت:‏
هیچ،‏ اما مرا لطفاً‏ مرخص نما.‏
و خدا دشمنی دیگر براي وي برانگیزانید،‏ یعنی
رزون پسر اَلیداع را که از نزد آقاي خویش،‏ هددعزَر،‏
پادشاه صوبه فرار کرده بود.‏
و مردان چندي نزد خود جمع کرده،‏ سردار
لشکري شد هنگامی که داود بعضی ایشان را کشت.‏
پس به دمشق رفتند و در آنجا ساکن شده،‏ در دمشق
حکمرانی نمودند.‏ دوم سموئیل ؛
و او در تمامی روزهاي سلیمان،‏ دشمن اسرائیل
میبود،‏ علاوه بر ضرري که هدد میرسانید و از
اسرائیل نفرت داشته،‏ بر اَرام سلطنت مینمود.‏
و یرُبعام پسر نَباط افرای از صرَده که بندة
سلیمان و مادرش نامیده شده به صرُوعه و بیوه زنی
بود،‏ دست خود را نیز به ضد پادشاه بلند کرد.‏ دوم تواریخ
18 ،10
3 ،8
.23
.24
.25
.26
6 ،13
.27
وسبب آنکه دست خود را به ضد پادشاه بلند کرد،‏
19 ،12
28 ،15
2 ،9
باب 5 ،3
باب 21 ،13
.10
11
.12
.13
.14
- 335 -

هآن
تی
نی
یایم
این بود که سلیمان ملّو را بنا میکرد،‏ و شکاف شهر
پدر خود داود را تعمیر مینمود.‏
و یرُبعام مرد شجاع جنگی بود.‏ پ س چون سلیمان
آن جوان را دید که در کار مردي زرنگ بود او را بر
تمامی امور خاندان یوسف بگماشت.‏
و در آن زمان واقع شد که یرُبعام از اورشلیم
بیرون میآمد و اَخیاي شیلونی پیامبر در راه به او
برخورد،‏ و جامه تازهاي در برداشت و ایشان هر دو در
صحرا تنها بودند.‏ باب ؛
سپ.‏ اَخیا جامۀ تازهاي که در برداشت گرفته،‏ آن
را به دوازده قسمت پاره کرد.‏
و به یرُبعام گفت:‏ ده قسمت براي خود بگیر زیرا
که یهوه،‏ خداي اسرائیل چنین میفرماید،‏ اینک من
مملکت را از دست سلیمان پاره میکنم و ده قوم به تو
میدهم.‏
و به خاطر بندة من،‏ داود و به خاطر اورشلیم،‏
شهري که از تمامی قومها فرزنداناسرائیل برگزیدهام
یک قوم از آن او خواهد بود.‏
ایشان مرا ترك کردند و عشْتُورت،‏ خداي
صیدونیان ، و کَموش،‏ خداي موآب،‏ و ملکوم،‏ خداي
پسران عمون را سجده کردند،‏ و در راه و روشهاي من
پیروي ننمودند و آنچه در نظر من راست است،‏ بجا
نیاوردند و قواعد و احکام مرا مثل پدرش،‏ داود نگاه
نداشتند.‏
اما تمام مملکت را از دست او نخواهم گرفت بلکه
به خاطر بندة خود داود که او را برگزیدم،‏ از آنرو که
دستورات و قواعد مرا نگاه داشته بود،‏ او را در تمامی
ایام روزهایش سرور خواهم ساخت.‏ دوم سموئیل
اما سلطنت را از دست پسرش گرفته،‏ آن را یعنی
ده قوم به تو خواهم داد.‏ باب
و یک قوم به پسرش خواهم بخشید تا بندة من،‏
داود در اورشلیم،‏ شهري که براي خود برگزیدهام تا
اسم خود را در آن بگذارم،‏ نوري در حضور من همیشه
داشته باشد.‏ دوم سموئیل
و تو را خواهم گرفت تا موافق هر چه دلت آرزو
دارد،‏ سلطنت نمایی و بر اسرائیل پادشاه شوي.‏
و اینطور خواهد شد که اگر هر چه تو را امر
فرمایم،‏ بشنوي و از روشهایم پیروي نموده،‏ آنچه در
نظرم راست است بجا آوري و قواعد و دستورات مرا
نگاه داري چنانکه بندة من،‏ داود آنها را نگاه داشت،‏
آنگاه با تو خواهم بود و خانهاي مستحکم براي تو بنا
خواهم نمود،‏ چنانکه براي داود بنا کردم و اسرائیل را
اول پادشاهان
به تو خواهم بخشید.‏ باب
و نسل داود را به سبب ا امر خوار خواهم
ساخت اما نه تا به ابد.‏
سپ.‏ سلیمان قصد کشتن یرُبعام داشت و یرُبعام
برخاسته،‏ به مصر نزد شیشَق،‏ پادشاه مصر فرار کرد و
تا وفات سلیمان در مصر ماند.‏ باب
و بقیۀ امور سلیمان و هر چه کرد و حکمت او،‏ آیا
ا در کتاب وقایعِ‏ سلیمان نوشته شده نیست؟ دوم
25 ،14
4 ،9
.39
40
.41
29 ،9 تواریخ
.42
و ایامی که سلیمان در اورشلیم بر تمامی اسرائیل
سلطنت کرد،‏ چهل سال بود.‏ دوم تواریخ
پس سلیمان با پدران خود خوابید و در شهر پدر
خود داود دفن شد و پسرش رحبعام در جاي او
سلطنت نمود.‏ دوم تواریخ
13 ،9
31 ،9
.43
12
.1
و رحبعام به شکیم رفت زیرا که تمامی اسرائیل به
شکیم آمدند تا او را پادشاه بسازند.‏ دوم تواریخ
و واقع شد که چون یرُبعام پسر نباط شنید و او
هنوز در مصر بود که از حضور سلیمان پادشاه به آنجا
فرار کرده،‏ و یرُبعام در مصر ساکن میبود،‏ باب
و ایشان فرستاده،‏ او را خواندند،‏ آنگاه یرُبعام و
تمامی جماعت اسرائیل آمدند و بهرحبعام عرض کرده،‏
گفتند:‏
پدر تو یوغ ما را سخت ساخت،‏ اما تو هماکنون
بندگی سخت و یوغ سنگینی را که پدرت بر ما نهاد
سبک ساز،‏ و تو را خدمت خواهیم نمود.‏
به ایشان گفت:‏ تا سه روز دیگر بروید و بعد از آن
نزد من برگردید.‏ پ س قوم رفتند.‏
و رحبعامِ‏ پادشاه با بزرگانی که در حین حیات
پدرش،‏ سلیمان به حضورش ستادند مشورت
کرده،‏ گفت:‏ که شما چه صلاح میبینید تا به این قوم
جواب دهم؟ امثال
ایشان او را عرض کرده،‏ گفتند:‏ اگر امروز این قوم را
بنده شوي و ایشان را خدمت نموده،‏ جواب دهی و
سخنان نیکو به ایشان گویی،‏ همانا همیشۀ اوقات بندة
تو خواهند بود.‏
اما مشورت بزرگان را که به او دادند ترك کرد،‏ و با
جوانانی که با او ترب یافته بودند و به حضورش
میایستادند،‏ مشورت کرد.‏
و به ایشان گفت:‏ شما چه صلاح میبینید که به این
40 ،11
1 ،10
5 ،12
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
،
12 ،7
2 ،14
19 ،12
15 ،12
17 ،21
.28
.29
30
.31
.32
33. چونکه
.34
.35
.36
.37
.38
- 336 -

ههان
نی
یس
ههاان
لی
نی
نیی
يرو
کی
قوم جواب دهیم؟ که به من عرض کرده،‏ گفتهاند
یوغی را که پدرت بر ما نهاده است،‏ سبک ساز.‏
و جوانانی که با او تربیت یافته بودند او را خطاب
کرده،‏ گفتند که به این قوم که به تو عرض کرده،‏
گفتهاند که پدرت یوغ ما را سنگین ساخته است و تو
آن را براي ما سبک ساز،‏ به ایشان چنین بگو:‏ انگشت
کوچک من از کمر پدرم کلفتتر است.‏
و حال پدرم یوغ سنگین بر شما نهاده است،‏ اما
من یوغ شما را زیاده خواهم گردانید.‏ پدرم شما را به
تازی ا تنبیه مینمود،‏ اما من شما را به عقربها تنبیه
خواهم نمود.‏
و در روز سوم،‏ یرُبعام و تمامی قوم به نزد رحبعام
باز آمدند،‏ به نحوي که پادشاه فرموده وگفته بود که
در روز سوم نزد من باز آیید.‏
و پادشاه،‏ قوم را به سختی جواب داد،‏ و مشورت
بزرگان را که به وي داده بودند،‏ ترك کرد.‏
و موافق مشورت جوانان ایشان را خطاب کرده،‏
گفت:‏ پدرم یوغ شما را سنگین ساخت،‏ اما من یوغ
شما را زیاده خواهم گردانید ‏.پدرم شما را به تازی
تنبیه مینمود اما من شما را به عقربها تنبیه خواهم
کرد.‏
و پادشاه،‏ قوم را اجابت نکرد زیرا که ا امر از
جانب یهوه شده بود تا کلامی را که یهوه به واسطۀ
اَخیاي شیلونی به یرُبعام پسر نباط گفته بود،‏ ثابت
گرداند.‏ باب
و چون تمامی اسرائیل دیدند که پادشاه،‏ ایشان را
اجابت نکرد آنگاه قوم،‏ پادشاه را جواب داده،‏ گفتند:‏ ما
را در داود چه قسمت است؟ و در پسر یسا چه نصیب؟
اي اسرائیل به خیمههاي خود بروید!‏ و اینک اي داود
به خانۀ خود متوجه باش!‏ پ س اسرائیل به خیمههاي
خویش رفتند.‏ امثال ؛ دوم سموئیل
اما رحبعام بر فرزنداناسرائیل که در شهرهاي
یهودا ساکن بودند،‏ سلطنت مینمود.‏
و رحبعام پادشاه،‏ اَدورام را که سردار با جگیران
بود،‏ فرستاد و تمامی اسرائیل،‏ او را سنگسار کردند که
مرد و رحبعام پادشاه عجله نموده،‏ بر ارابۀ خود سوار
شد و به اورشلیم فرار کرد.‏
سپ.‏ اسرائیل تا به امروز از خاندان داود رو گردان
شدند.‏ باب
و چون تمامی اسرائیل شنیدند که یرُبعام مراجعت
کرده است،‏ ایشان فرستاده،‏ او را نزد جماعت طلبیدند
و او را بر تمام اسرائیل پادشاه ساختند،‏ و غیر از قوم
یهودا فقط،‏ ک
21 ،17 پادشاهان
.21
خاندان داود را پی
اول پادشاهان
دوم نکرد.‏
و چون رحبعام به اورشلیم رسید،‏ تمامی خاندان
یهودا و قوم بنیامین،‏ یعنی صد و هشتاد هزار نفر
برگزیدة جنگآزموده را جمع کرد تا با خاندان اسرائیل
نبرد نموده،‏ سلطنت را به رحبعام پسر سلیمان
برگرداند.‏
22. اما کلام خدا بر شَمعیا،‏ مرد خدا نازل شده،‏ گفت:‏
2 11، دوم تواریخ
.23
به رحبعام پسر سلیمان،‏ پادشاه یهودا و به تمامی
خاندان یهودا و بنیامین و به بقیۀ قوم خطاب کرده،‏
بگو:‏
یهوه چنین میفرماید:‏ مروید و با برادران خود
فرزنداناسرائیل جنگ منمایید،‏ هر کس به خانۀ خود
برگردد زیرا که این امر از جانب من شده است.‏ و
ایشان کلام یهوه را شنیدند و برگشته،‏ موافق
فرمان یهوه رفتار نمودند.‏
و یرُبعام شکیم را در کوهستان افرایم بنا کرده،‏ در
آن ساکن شد و از آنجا بیرون رفته،‏ فَنُوئیل را بنا نمود.‏
.24
.25
31 ،32 پیدایش
.26
و یرُبعام در دل خود فکر کرد که حال سلطنت به
خاندان داود خواهد برگشت،‏
اگر این قوم به جهت گذرانیدن قربانیها به خانۀ
یهوه به اورشلیم بروند،‏ همانا دل ا قوم به آقاي
خویش،‏ رحبعام،‏ پادشاه یهودا خواهد برگشت و مرا به
قتل رسانیده،‏ نزد رحبعام،‏ پادشاه یهودا خواهند
برگشت.‏
سپ.‏ پادشاه مشورت نموده،‏ دو گوسالۀ طلا ساخت
و به ایشان گفت:‏ براي شما رفتن تا به اورشلیم زحمت
است؛ هان اي اسرائیل خدایان تو که تو را از زمین
مصر برآوردند!‏ خروج
و یکی را در بیتئیل گذاشت و دیگري را در دان
قرار داد.‏ داوران
و این امر باعث گناه شد و قوم پیش آن تا
دان میرفتند.‏ باب
و خانهها در مکانهاي بلند ساخت و از تمامی قوم
که از پسرانلاوي نبودند،‏ کاهنان تع نمود.‏ دوم تواریخ
8 .4 ،32
16 ،14
30 ،18
.27
28
.29
.30
.31
15 ،11 ؛ 9 ،13
.32
و یرُبعام جشنی در ماه هشتم در روز پانزدهم ماه
م ث ل جشنی که در یهوداست برپا کرد و نزد آن
قربانگاه میرفت و در بیتئ به همان طور عمل
نموده،‏ براي گوسالههایی که ساخته بود،‏ قربانی
1 ،20
1 ،15
31 ،11
12 ،11
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
19
.20
- 337 -

ته
یم
نی
نی
لی تئی
هرا
تئی
هرا
هرا
لی
میگذرانید.‏ و کاهنانِ‏ مکانهاي بلند را که ساخته بود،‏
در بیتئیل قرار داد.‏ هوشع
و در روز پانزدهم ماه هشتم،‏ یعنی در ماهی که در
دل خود فکر نموده بود،‏ نزد قربانگاه که در ب
ساخته بود میرفت،‏ و براي فرزنداناسرائیل جشن برپا
نموده،‏ نزد قربانگاه برآمده،‏ بخور میسوزانید.‏
اول پادشاهان
5 ،7
.33
13
.1
2
و اینک مرد خدایی به فرمان یهوه از یهودا به
بیتئیل آمد و یرُبعام به ج سوزانیدن بخور نزد
قربانگاه ایستاده بود.‏
سپ.‏ به فرمان یهوه قربانگاه را ندا کرده،‏ گفت:‏ اي
قربانگاه!‏ اي قربانگاه!‏ یهوه چنین فرماید:‏ اینک
پسري که یوشیا نام دارد به جهت خاندان داود زاییده
میشود و کاهنان مکانهاي بلند را که بر تو بخور
میسوزانند،‏ بر تو قربانی خواهد نمود و استخوانهاي
مردم را بر تو خواهند سوزانید.‏ دوم پادشاهان
و در آن روز علامتی نشان داده،‏ گفت:‏ ا است
علامتی که یهوه فرموده است؛ اینک ا قربانگاه
شکاف خواهد خورد و خاکستري که بر آن است،‏
ریخته خواهد گشت.‏
و واقع شد که چون پادشاه،‏ سخن مرد خدا را که
قربانگاه را که در بیتئیل بود،‏ صدا کرده بود،‏ شنید،‏
یرُبعام دست خود را از جانب قربانگاه دراز کرده،‏ گفت:‏
او رابگیرید.‏ و دستش که به سوي او دراز کرده بود،‏
خشک شد به طوري که نتوانست آن را نزد خود باز
بکشد.‏ متی
و قربانگاه شکاف خورد و خاکستر از روي قربانگاه
ریخته گشت بر حسب علامتی که آن مرد خدا به
فرمان یهوه نشان داده بود.‏
و پادشاه،‏ مرد خدا را خطاب کرده،‏ گفت:‏ تمنّا اینکه
نزد یهوه،‏ خداي خود خواهش نمایی و براي من دعا
کنی تا دست من به من باز داده شود.‏ پ س مرد خدا
نزد یهوه خواهش نمود،‏ و دست پادشاه به او باز داده
شده،‏ مثل اول گردید.‏ خروج
و پادشاه به آن مرد خدا گفت:‏ همراه من به خانه
بیا و استراحت نما و تو را مزد خواهم داد.‏
اما مرد خدا به پادشاه گفت:‏ اگر نصف خانۀ خود را
به من بدهی،‏ همراه تو نمیآیم،‏ و در اینجا نه نان
میخورم و نه آب مینوشم.‏ اعداد
زیرا یهوه مرا به کلام خود چنین امر نموده و
فرموده است نان مخور و آب منوش و به راهی که
آمدهاي بر مگرد.‏
سپ.‏ به دیگر برفت و از راهی که به ب
آمده بود،‏ مراجعت ننمود.‏ متی
و پیامبر سالخوردهاي در بیتئیل ساکن میبود و
پسرانش آمده،‏ او را از هر کاري که آن مرد خدا آن
روز در بیتئیل کرده بود،‏ خبر دادند،‏ و نیز سخنانی را
که به پادشاه گفته بود،‏ براي پدر خود بیان کردند.‏
و پدر ایشان به ایشان گفت:‏ به کدام رفته
است؟ و پسرانش دیده بودند که آن مرد خدا که از
یهودا آمده بود به کدام رفت.‏
سپ.‏ به پسران خود گفت:‏ الاغ را براي من بیارایید.‏
و الاغ را برایش آراستند و بر آن سوار شد.‏
و از عقب مرد خدا رفته،‏ او را زیر درخت بلوط
نشسته یافت ‏.پس او را گفت:‏ آیا تو آن مرد خدا
هستی که از یهودا آمدهاي؟ گفت:‏ من هستم.‏
وي را گفت:‏ همراه من به خانه بیاو غذا بخور.‏
او در جواب گفت که همراه تو نمیتوانم برگردم و
با تو داخل شوم،‏ و در اینجا با تو نه نان میخورم و نه
آب مینوشم.‏
زیرا که به فرمان یهوه به من گفته شده است که
در آنجا نان مخور و آب منوش و از راهی که آمدهاي
مراجعت منما.‏
او وي را گفت:‏ من نیز مثل تو پیامبر هستم و
فرشتهاي به فرمان یهوه با من سخن گفته،‏ گفت او را
با خود به خانهات برگردان تا نان بخورد و آب بنوشد.‏
اما وي را دروغ گفت.‏
سپ.‏ همراه وي در خانهاش برگشته،‏ غذا خورد و
آب نوشید.‏
و هنگامی که ایشان بر سفره نشسته بودند،‏ کلام
یهوه به آن پیامبر که او را برگردانیده بود آمد،‏
و به آن مرد خدا که از یهودا آمده بود،‏ ندا کرده،‏
گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه از فرمان یهوه
سرپیچی نموده،‏ حکمی را که یهوه،‏ خدایت به تو امر
فرموده بود نگاه نداشتی،‏
و برگشته،‏ در جایی که به تو گفته شده بود غ ذا
مخور و آب منوش،‏ غذا خوردي و آب نوشیدي،‏ بدین
دلیل جسد تو به قبر پدرانت داخل نخواهد شد.‏
سپ.‏ بعد از اینکه او غذا خورد و آب نوشید الاغ را
برایش بیاراست،‏ یعنی به جهت پیامبر که برگردانیده
بود.‏
12 ،2
10
.11
.12
13
.14
.15
.16
.17
.18
19
.20
.21
.22
23
16 ،23
18 ،22
8 ،8
10 ،12
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
- 338 -

نیی
يوا
هرا
هدوا
يرو
یآم
یم
یم
اول پادشاهان
.24
و چون رفت،‏ شیري او را در راه یافته،‏ کُشت و
جسد او در راه انداخته شد،‏ و الاغ به پهلویش ایستاده،‏
و شیر نیز نزد جسد ایستاده بود.‏ باب
و اینک بعضی گذران جسد را در راه انداخته
شده،‏ و شیر را نزد جسد ایستاده دیدند؛ پس آمدند و
در شهري که آن پیامبر پیر در آن ساکن میبود،‏ خبر
دادند.‏
و چون پیامبر که او را از راه برگردانیده بود شنید،‏
گفت:‏ این آن مرد خداست که از حکم یهوه نافرمانی
نمود؛ بدین دلیل یهوه او را به شیرداده که او را دریده
و کشته است،‏ موافق کلامی که یهوه به او فرموده بود.‏
سپ.‏ پسران خود را خطاب کرده،‏ گفت:‏ الاغ را
براي من بیارایید.‏ و ایشان آن را آراستند.‏
و او روانه شده،‏ جسد او را در راه انداخته،‏ و الاغ و
شیر را نزد جسد ایستاده یافت؛ و شیر جسد را نخورده
و الاغ را ندریده بود.‏
و آن پیامبر جسد مرد خدا را برداشت و بر الاغ
گذارده،‏ آن را بازآورد و آن پیامبر پیر به شهر آمد تا
ماتم گیرد و او را دفن نماید
و جسد او را در قبر خویش گذارد و براي او ماتم
گرفته،‏ گفتند:‏ اي برادر من!‏ ارمیا
و بعد از آنکه او را دفن کرد به پسران خود خطاب
کرده،‏ گفت:‏ چون من بمیرم مرا در قبري که مرد خدا
در آن مدفون است،‏ دفن کنید،‏ و استخوانهایم را به
پهلوي استخوانهاي وي بگذارید.‏ پیدایش
زیرا کلامی را که دربارة قربانگاهی که در بیتئیل
است و دربارة همۀ خانههاي مکانهاي بلند که در
شهرهاي سامره میباشد،‏ به فرمان یهوه گفته بود،‏
حتماً‏ اتفاق خواهد افتاد.‏ دوم پادشاهان
و بعد از این امر،‏ یرُبعام از روش بد خود بازگشت
ننمود،‏ بلکه کاهنان براي مکانهاي بلند از همه قوم
تع نمود،‏ و هرکه میخواست،‏ او را اختصاص میداد
تا از کاهنان مکانهاي بلند بشود.‏ باب
و این کار باعث گناه خاندان یرُبعام گردید تا آن را
از روي زمین ریشه کن و هلاك ساخت.‏ باب ؛
،14
30 ،12
26 ،20
18 ،12
30 ،47
17 ،23
31 ،12
.25
.26
27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
16
14
.1
.2
در آن زمان ابیا پسر یرُبعام بیمار شد.‏
و یرُبعام به زن خود گفت که هماکنون برخیز و
صورت خود را تبدیل نما تا نشناسند کهتو زن یرُبعام
هستی،‏ و به شیلوه برو.‏ اینک اَخیاي پیامبر که دربارة
من گفت که براین قوم پادشاه خواهم شد در آنجاست.‏
15 ،12 ؛ 30 ،11 باب
.3
4
و در دست خود ده شیرینی نان و کلوچهها و کوزة
عسل گرفته،‏ نزد وي برو و او تو را از آن چه بر طفل
واقع میشود،‏ خبر خواهد داد.‏
سپ.‏ زن یرُبعام چنین کرده،‏ برخاست و به شیلوه
رفته،‏ به خانۀ اَخیا رسید و اَخیا نمیتوانست ببیند زیرا
که چشمانش از پیري تار شده بود.‏ پیدایش ؛
و یهوه به اَخیا فرمود:‏ اینک زن یرُبعام ید تا
دربارة پسرش که بیمار است،‏ چیزي از تو بپرسد.‏ پ س
به او چنین و چنان بگو و چون داخل میشود،‏ تظاهر
خ کرد.‏
و هنگامی که اَخیا صداي پایهاي او را که به در
داخل میشد شنید،‏ گفت:‏ اي زن یرُبعام داخل شو.‏
چرا تظاهر کردهاي ؟ زیرا که من باخبر سخت نزد تو
فرستاده شدهام دوم پادشاهان
برو و به یرُبعام بگو:‏ یهوه،‏ خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ چونکه تو را از میان قوم ممتاز نمودم،‏ و تو
را بر قوم خود،‏ اسرائیل رئیس ساختم،‏ باب ؛
و سلطنت را از خاندان داود دریده،‏ آن را به تو
دادم،‏ و تو مثل بندة من،‏ داود نبودي که دستورات مرا
نگاه داشته،‏ با تمامی دل خود مرا پی نمود،‏ و
آنچه در نظر من راست است،‏ اجرا میکرد و بس.‏ اشعیا
10 ،48
2 ،16
1 ،27
29 ،11
32 ،6
.
.5
.6
.7
.8
3 ،38
.9
اما تو از همۀ کسانی که قبل از تو بودند زیاده
شرارت ورزیدي و رفته،‏ خدایان غیر و بتهاي ریخته
شده به جهت خود ساختی و خشم مرا به هیجان
آوردي و مرا پشت سر خود انداختی.‏ ارمیا ؛
بنابراین اینک من بر خاندان یرُبعام بلا عارض
میگردانم و از یرُبعام هر مرد را و هر زندانی و آزاد را
که در اسرائیل باشد،‏ ریشه کن سازم،‏ و تمامی
خاندان یرُبعام را دور میاندازم چنانکه مدفوع را کلاً‏
دور میاندازند.‏ باب ؛ ؛
هرکه از یرُبعام در شهر بمیرد،‏ سگان بخورند و
هرکه در صحرا بمیرد،‏ مرغان هوا بخورند،‏ زیرا یهوه
این را فرموده است.‏ باب ؛
سپ.‏ تو برخاسته به خانۀ خود برو و به محظ
رسیدن پایهایت به شهر،‏ پسر خواهد مرد.‏
و تمامی اسرائیل براي او نوحه نموده،‏ او را دفن
خواهند کرد زیرا که او تنها از نسل یرُبعام به قبر داخل
خواهد شد،‏ به علت اینکه با او چیز نیکو نسبت به
33 ،32
27 ،2
21 ،21
24 ،21
3 ،16
4 ،16
29 ،15
.10
.11
12
.13
- 339 -

یش
هآن
هآن
یان
هآن
هان
یان
یان
یهوه،‏ خداي اسرائیل در خاندان یرُبعام یافت شده
است.‏
و یهوه امروز پادشاهی بر اسرائیل خواهد
برانگیخت که خاندان یرُبعام را ریشه کن خواهد
ساخت و چه بگویم هماکنون نیز اتفاق افتاده است.‏ باب
اول پادشاهان
،15
.14
29
.15
و یهوه اسرائیل را خواهد زد مثل نیاي که در آب
متحرك شود،‏ و ریشۀ اسرائیل را از این زمین نیکو که
به پدران ایشان داده بود،‏ خواهد کند و ایشان را به آن
طرف نهر پراکنده خواهد ساخت،‏ زیرا که اشیریم خود
را ساخته،‏ خشم یهوه را به هیجان آوردند.‏ دوم پادشاهان
،17
23
.16
و اسرائیل را به سبب گناه که یرُبعام ورزیده،‏ و
اسرائیل را به ا مرتکب گناه ساخته است،‏ تسلیم
خواهد نمود.‏ باب
سپ.‏ زن یرُبعام برخاسته،‏ و رو شده،‏ به ترْصه
آمد و به مجرد رسیدنش به آستانۀ خانه،‏ پسر مرد.‏
و تمامی اسرائیل او را دفن کردند و برایش ماتم
گرفتند،‏ موافق کلام یهوه که به واسطۀ بندة خود،‏
اَخیاي پیامبر گفته بود.‏
و بقیۀ وقایع یرُبعام که چگونه جنگ کرد وچگونه
سلطنت نمود،‏ اینک در کتابِ‏ تواریخِ‏ ایامِ‏ پادشاهانِ‏
اسرائیل نوشته شده است.‏ دوم
و ایامی که یرُبعام سلطنت نمود،‏ بیست و دو سال
بود.‏ پ س با پدران خود خوابید و پسرش ناداب به
جایش پادشاه شد.‏
و رحبعام پسر سلیمان در یهودا سلطنت میکرد.‏
و رحبعام چون پادشاه شد چهل و یک ساله بود و در
اورشلیم،‏ شهري که یهوه از تمام قومها اسرائیل برگزید
تا اسم خود را در آن بگذارد،‏ هفده سال پادشاهی کرد.‏
و اسم مادرش نَعمۀ عمونَیه بود.‏ دوم تواریخ
و یهودا در نظ ر یه وه ش رارت ورزیدن د،‏ و به
گناه که کردند،‏ بیشتر از هر آنچه پدران ایشان
کرده بودند،‏ غیرت او را به هیجان آوردند.‏
و ایشان نیز مکانهاي بلند و ستونها و اشیریم بر
هر تپه بلند و زیر هر درخت سبز بنا نمودند.‏ دوم پادشاهان
13 ،12
تواریخ 13 .2 ،13
30 ،12 ؛ 34 ،13
17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
4 ،16
.24
و فاحشههائی نیز در زمین بودند و موافق
وقاحتهاي امتهایی که یهوه از حضور فرزنداناسرائیل
اخراج نموده بود،‏ عمل مینمودند.‏ تثنیه ؛ دوم پادشاهان
9 ،18
11 .9 .2 ،21
.25
و در سال پنجم رحبعام پادشاه واقع شد که
شَق پادشاه مصر به اورشلیم برآمد.‏ باب
و خزانههاي خانۀ یهوه و خزانههاي خانۀ پادشاه را
گرفت و همه چیز را برداشت و همه سپرهاي طلایی
که سلیمان ساخته بود،‏ برد.‏ باب
و رحبعام پادشاه به عوض ا سپرهاي برنجین
ساخت و آنها را به دست سرداران نگهبانان که درِ‏ خانۀ
پادشاه را نگاهبانی میکردند،‏ سپرد.‏
و هر وقتی که پادشاه به خانۀ یهوه داخل میشد،‏
حمالان ا را برمیداشتند و آنها را به حجرة نگهبانان
بازمیآوردند.‏
و بقیۀ وقایع رحبعام و هرچه کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشتهشده نیست؟ دوم تواریخ
40 ،11
16 ،10
.26
.27
.28
.29
15 ،12
.30
و در میان رحبعام و یرُبعام در تمامی روزهاي
ایشان جنگ میبود.‏ باب
و رحبعام با پدران خویش خوابید و در شهر داود
با پدران خود دفن شد،‏ و اسم مادرش نَعمۀ عمونیه
بود و پسرش اَبِیام در جایش پادشاهی نمود.‏ دوم تواریخ
6 ،16
.31
13 ،12
15
.1
و در سال هجدهم پادشاهی یرُبعام پسر نباط،‏ اَبِیام
بر یهودا پادشاه شد.‏ دوم
سه.‏ سال در اورشلیم سلطنت نمود و اسم مادرش
معکَه دختر اَبشالوم بود.‏ دوم
و در تمامی گناه که پدرش قبل از او کرده بود،‏
پیروي مینمود،‏ و دلش با یهوه،‏ خدایش مثل دل
پدرش داود کامل نبود.‏
اما یهوه،‏ خدایش به خاطر داود وي را نوري در
اورشلیم داد تا پسرش را بعد از او برقرار گرداند،‏ و
اورشلیم را استوار نماید.‏ باب
چونکه داود آنچه در نظر یهوه راست بود،‏ بجا
میآورد و از هرچه او را امر فرموده،‏ تمام روزهاي
عمرش تجاوز ننموده بود،‏ مگر در امرِ‏ اُوریاي حتّی.‏ دوم
تواریخ 1 ،13
تواریخ 2 ،13
36 ،11
2
.3
.4
.5
9 ،12 ؛ 27 ،11 سموئیل
.6
و در میان رحبعام و یرُبعام تمام روزهاي عمرش
جنگ بود.‏ باب
و بقیۀ وقایع اَبِیام و هرچه کرد،‏ آیا در کتاب تواریخ
ایام پادشاهان یهودا نوشتهشده نیست؟ و در میان اَبِیام
و یرُبعام جنگ بود.‏ دوم
و اَبِیام با پدران خویش خوابید و او را در شهر داود
تواریخ 17 .2 ،13
30 ،14
.7
.8
- 340 -

هرا
یان
هآن
هآن
هرا
دفن
تواریخ
کردند و پسرش آسا در جایش سلطنت نمود.‏
دوم
اول پادشاهان
1 ،14
.9
و در سال بیستم یرُبعام پادشاه اسرائیل،‏ آسا بر
یهودا پادشاه شد.‏
و در اورشلیم چهل و یک سال پادشاهی کرد و
اسم مادرش معکَه دختر اَبشالوم بود.‏
و آسا آنچه در نظر یهوه راست بود،‏ مثل پدرش،‏
داود عمل نمود.‏
و فاحشهها را از سرزمین بیرون کرد و بتهایی را
که پدرانش ساخته بودند،‏ دور نمود.‏ باب
و مادر خود،‏ معکَه را نیز از ملکه بودن برکنار کرد،‏
زیرا که او تمثالی به جهت اشیره ساخته بود.‏ و آسا
تمثال او را شکست،‏ آن را در دره قدرون سوزانید.‏ دوم
47 ،22
.10
.11
.12
.13
16 ،15 تواریخ
.14
اما مکانهاي بلند برداشته نشد،‏ اما دل آسا در
تمام ایامش با یهوه کامل میبود.‏ باب
و چیزهایی را که پدرش مقدس کرده و آنچه
خودش مقدس نموده بود،‏ از نقره و طلا و ظروف،‏ به
خانۀ یهوه آورد.‏
و در میان آسا و بعشا،‏ پادشاه اسرائیل،‏ تمام
روزهاي ایشان جنگ میبود.‏
و بعشا پادشاه اسرائیل بر یهودا برآمده،‏ رامه را بنا
کرد تا نگذارد که کسی نزد آسا،‏ پادشاه یهودا رفت و
آمد نماید.‏ دوم تواریخ
آنگاه آسا تمام نقره و طلا را که در خزانههاي خانۀ
یهوه و خزانههاي خانۀ پادشاه باقی مانده بود گرفته،‏
آن را به دست بندگان خود سپرد و آسا پادشاه ایشان
را نزد بنْهدد پسر طَبرِمون پسر حزْیون،‏ پادشاه ارام که
در دمشق ساکن بود فرستاده،‏ گفت:‏ دوم پادشاهان ؛
،16
18 ،12
44 ،22
1 ،16
.15
.16
.17
.18
8
.19
در میان من و تو و در میان پدر من و پدر تو عهد
بوده است؛ اینک هدیهاي از نقره و طلا نزد تو
فرستادم؛ پس بیا و عهد خود را با بعشا،‏ پادشاه
اسرائیل بشکن تا او از نزد من برود.‏
و بنْهدد،‏ حرف آسا پادشاه را گوش کرد،‏ سرداران
لشکرها خود را بر شهرهاي اسرائیل فرستاد و عیون
ودان و آبلْبیت معکَه و تمامی کن َّروت را با تمامی زمین
نفتالی مغلوب ساخت.‏ دوم پادشاهان
و چون بعشا این را شنید بنا نمودن رامه را ترك
کرده،‏ در ترْصه اقامت نمود.‏
و آسا پادشاه در تمام یهودا ندا درداد که هیچ
کس از آن مستثنی نبود تا ایشان سنگها و چوب را از
راما که بعشا بنا کرد برداشتند،‏ و آسا پادشاه جبع
بنیامین و مصفَه را با آنها بنا نمود.‏
و بقیۀ تمامی وقایع آسا و تهور او و هرچه کرد و
شهرهایی که بنا نمود،‏ آیا در کتاب تواریخ ایام
پادشاهان یهودا ذکر نشده؟ اما در زمان پیرياش درد
پا داشت.‏ دوم تواریخ
و آسا با پدران خویش خوابید و او را در شهر داود
با پدرانش دفن کردند،‏ و پسرش یهوشافاط در جایش
سلطنت نمود.‏
و در سال دومِ‏ آسا،‏ پادشاه یهودا،‏ ناداب پسر
یرُبعام بر اسرائیل پادشاه شد،‏ و دو سال بر اسرائیل
پادشاهی کرد.‏
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ بجا میآورد و به
پدر خود و به گناه او که اسرائیل را به آن مرتکب
گناه ساخته بود،‏ پیروي مینمود.‏ باب
و بعشا پسر اَخیا که از خاندان یساکار بود،‏ بر وي
فتنه انگیخت و بعشا او را در جِبتُون که از آن
فلسطینیان بود،‏ کشت و ناداب و تمامی اسرائیل،‏
جِبتون را محاصره نموده بودند.‏ باب
و در سال سومِ‏ آسا،‏ پادشاه یهودا،‏ بعشا او را کشت
و در جایش سلطنت نمود.‏
و چون او پادشاه شد،‏ تمام خاندان یرُبعام را کشت
و کسی را برايیرُبعام زنده نگذاشت تا همه را هلاك
کرد موافق کلام یهوه که به وسیله بندة خود اَخیاي
شیلونی گفته بود.‏ باب
و این به سبب گناه شد که یرُبعام ورزیده،‏ و
اسرائیل را به ا مرتکب گناه ساخته،‏ و خشم یهوه،‏
خداي اسرائیل را به ا به هیجان آورده بود.‏
و بقیۀ وقایع ناداب و هرچه کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نشده؟ باب
.14 .5 ،16
31 .26 .19 ،16
9 ،16
10 ،14
2 ،14
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
27 .20
.32
و در میان آسا و بعشا،‏ پادشاه اسرائیل،‏ در تمام
روزهاي ایشان جنگ میبود.‏
در سال سوم آسا،‏ پادشاه یهودا،‏ بعشا پسر اَخیا بر
تمامی اسرائیل در ترْصه پادشاه شد و بیست و چهار
سال سلطنت نمود.‏
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ میکرد و به
یرُبعام و به گناهی که اسرائیل را به آن مرتکب گناه
ساخته بود،‏ پیروي مینمود.‏ باب
26 .19 ،16
.33
.34
16
29 ،15
.20
.21
.22
- 341 -

هلَ‏ یا
هرا
یان
هرا
هلَ‏ یا
یان
هآن
هلَ‏ یا
يور
.14
اول پادشاهان
.1
و کلام یهوه بر ییهو پسر حنانی دربارة بعشا نازل
شده،‏ فرمود:‏
تو را از خاك برافراشتم و تو را بر قوم خود،‏
اسرائیل پیشوا ساختم،‏ اما تو به یرُبعام پیروي
نموده،‏ قوم من،‏ اسرائیل را مرتکب گناه ساخته،‏ تا
ایشان خشم مرا از گناهان خود به هیجان آوردند،‏ باب
2. چونکه
7 ،14
.3
اینک من بعشا و خانۀ او را کلاً‏ تلف خواهم نمود و
خانۀ تو را مثل خانۀ یرُبعام پسر نباط خواهم گردانید.‏
29 ،15 باب
.4
آن را که از بعشا در شهر بمیرد،‏ سگان بخورند و آن
را که در صحرا بمیرد،‏ مرغان هوا بخورند.‏ باب
و بقیه وقایع بعشا و آنچه کرد و قدرت او،‏ آیا در
کتاب تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نیست؟ دوم
11 ،14
.5
1 ،16 تواریخ
6
.7
.8
سپ.‏ بعشا با پدران خود خوابید و در ترْصه مدفون
شد و پسرش در جایش پادشاه شد.‏
و نیز کلام یهوه بر ییهو پسر حنانی پیامبر نازل شد،‏
دربارة بعشا و خاندانش هم به سبب تمام شرارتی که
در نظر یهوه بجا آورده،‏ خشم او را به اعمال دستهاي
خود به هیجان آورد و مثل خاندان یرُبعام گردید و هم
از این سبب که او را کشت.‏
و در سال بیست و ششم آسا،‏ پادشاه یهودا،‏ ایلَه
پسر بعشا در ترْصه بر اسرائیل پادشاه شد و دو سال
سلطنت نمود.‏ باب
و بندة او،‏ زِمرِي که سردار نصف ارابههاي او بود،‏ بر
او فتنه انگیخت.‏ و او در ترْصه در خانۀ اَرصا که نا ظر
خانۀ او در ترْصه بود،‏ مینوشید و مستی مینمود.‏ باب
6 ،16
.9
27 ،15
.10
و زِمرِي داخل شده،‏ او را در سال بیست و هفتم
آسا،‏ پادشاه یهودا زد و کشت و در جایش سلطنت
نمود.‏ دوم پادشاهان ؛
و چون پادشاه شد و بر تخت وي بنشست،‏ تمام
خاندان بعشا را زد چنانکه یک مرد از خویشاوندان و
دوستان او را برایش باقی نگذاشت.‏ اول سموئیل ؛
22 ،25
30 .25 .14 .10 ،15
31 ،9
.11
اول پادشاهان
10 ،14
.12
پس زِمرِي تمامی خاندان بعشا را موافق
کلامی که یهوه به واسطۀ ییهوي پیامبر دربارة
بعشا فرموده بود،‏ هلاك کرد.‏
به سبب تمامی گناهانی که بعشا و گناهانی که
پسرش کرده،‏ و اسرائیل را به آنها مرتکب گناه
ساخته بودند،‏ به طوري که ایشان به اعمال باطل
خویش خشم یهوه،‏ خداي اسرائیل رابه هیجان آوردند.‏
و بقیۀ وقایع و هرچه کرد،‏ آیا در کتاب تواریخ
ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نشده؟ باب
در سال بیست و هفتم آسا،‏ پادشاه یهودا،‏ زِمرِي
در ترْصه هفت روز سلطنت نمود.‏ و قوم در برابر
جِبتُون که از آن فلسطینیان بود،‏ اردو زده بودند.‏
و قومی که در اردو بودند،‏ شنیدند که زِمرِي فتنه
برانگیخته و پادشاه را نیز کشته است.‏ پس تمامی
اسرائیل،‏ عمري را که سردار لشکر بود،‏ در همان روز بر
تمامی اسرائیل در اردو پادشاه ساختند.‏
آنگاه عمري و تمام اسرائیل با وي از جبتون
برآمده،‏ ترْصه را محاصره نمودند.‏
و چون زِمرِي دید که شهر گرفته شد،‏ به قصر
خانۀ پادشاه داخل شده،‏ خانۀ پادشاه را بر سر خویش
به آتش سوزانید و مرد.‏
و این به سبب گناه بود که ورزید و آنچه را که
در نظر یهوه ناپسند بود بجا آورد،‏ و به یرُبعام و به
گناهی که او ورزیده بود،‏ پیروي نموده،‏ اسرائیل را نیز
مرتکب گناه ساخت.‏
و بقیۀ وقایع زِمرِي و فتنهاي که او برانگیخته بود،‏
آیا در کتاب تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته
نشده؟
آنگاه قوم اسرائیل به دو فرقه تقسیم شدند و نصف
قوم تابع تبنی پسر جِین تَ‏ گشتند تا او را پادشاه سازند
و نصف دیگر تابع عمري.‏
اما قومی که تابع عمري بودند،‏ بر قومی که تابع
تبنی پسر جِین تَ‏ بودند،‏ غالب آمدند پس تبنی مرد و
عمري سلطنت نمود.‏
در سال سی و یکم آسا،‏ پادشاه یهودا،‏ عمري بر
اسرائیل پادشاه شد و دوازده سال سلطنت نمود؛ شش
سال در ترْصه سلطنت کرد.‏
سپ.‏ کوه سامره را از سامر به دو وزنۀ نقره خرید و
در آن کوه بنایی ساخت و شهري را که بناکرد به نام
سامر که مالک کوه بود،‏ سامره نامید.‏
و عمري آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به عمل
آورد و از همۀ آنانی که پیش از او بودند،‏ بدتر کرد،‏ میکاه
31 ،15
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
24
.25
16 ،6
.26
زیرا که به تمامی راههاي یرُبعام پسر نباط و به
گناه که اسرائیل را به ا مرتکب گناه ساخته بود
به طوري که ایشان به اعمال باطل خویش خشم یهوه،‏
خداي اسرائیل را به هیجان آورد،‏ پیروي مینمود.‏ باب
34 .26 ،15
.27
و بقیۀ اعمال عمري که کرد و ته
که نمود،‏ آیا
.13
- 342 -

یس
یزن
یزن
یم
یا
یزن
یزن
.7
در کتاب تواریخ ایام
باب
پادشاهان
اسرائیل نوشته نشده؟
اول پادشاهان
19 ،14
28
سپ.‏ عمري با پدران خویش خوابید و در سامره
مدفون شد و پسرش اَخاب در جایش سلطنت نمود.‏
و اَخاب پسر عمري در سال و هشتم آسا،‏
پادشاه یهودا،‏ بر اسرائیل پادشاه شد،‏ و اَخاب پسر
عمري بر اسرائیل در سامره بیست و دو سال سلطنت
نمود.‏
و اَخاب پسر عمري از همۀ آنانی که قبل از او
بودند در نظر یهوه بدتر کرد.‏
و گویا سلوك نمودن او به گناهان یرُبعام پسر
نباط سهل میبود که زابل،‏ دختر اَتْبعل،‏ پادشاه
صیدونیان را نیز به گرفت و رفته،‏ بعل را عبادت
نمود و او را سجده کرد.‏ باب
و قربانگاهی به جهت بعل در خانۀ بعل که در
سامره ساخته بود،‏ برپا نمود.‏ دوم پادشاهان ؛
و اَخاب اشیره را ساخت و اَخاب در اعمال خود
افراط نموده،‏ خشم یهوه،‏ خداي اسرائیل را بیشتر از
همه پادشاهان اسرائیل که قبل از او بودند،‏ به هیجان
آورد.‏
و در ایام او،‏ حیئیلِ‏ بیتئیل ي،‏ اریحا را بنا کرد و
بنیادش را بر نخستزادة خود ابیرام نهاد و
دروازههایش را برپسر کوچک خود سجوب برپا کرد،‏
موافق کلام یهوه که به واسطۀ یوشع پسر نون فرموده
بود.‏ یوشع
27 ،10
2 ،3
34 .26 ،15
26 ،6
.29
.30
.31
.32
.33
.34
17
.1
و ایلیاي تشْبی که از ساکنان جِلْعاد بود،‏ به اَخاب
گفت:‏ به حیات یهوه،‏ خداي اسرائیل که به حضور وي
ایستادهام قَسم که در این سالها شبنم و باران جز به
کلام من نخواهد بود.‏ عاموس ؛ لوقا ؛ مکاشفه
و کلام یهوه بر وي نازل شده،‏ فرمود:‏
از اینجا برو و به طرف مشرق توجه نما و خویشتن
را نزد نهر کَرِیت که در مقابل اُردنّ‏ است،‏ پنهان کن.‏
و از نهر خواهی نوشید و کلاغها را امر فرمودهام که
تو را در آنجا بپرورند.‏
سپ.‏ روانه شده،‏ موافق کلام یهوه عمل نموده،‏ و
رفته نزد نهر کَرِیت که در مقابل اُردنّ‏ است،‏ ساکن
شد.‏
و کلاغها در صبح،‏ نان و گوشت براي وي و در شام،‏
نان و گوشت میآوردند و از نهر مینوشید.‏
و بعد از پایان روزهاي چند،‏ واقع شد که نهر
خشکید زیرا که باران در زمین نبود.‏ عاموس
و کلام یهوه بر وي نازل شده،‏ فرمود:‏
برخاسته،‏ به صرَفَه که نزد صیدون است برو و در
آنجا ساکن بشو.‏ اینک به بیوه در آنجا امر فرمودهام
که تو را خوراك دهد.‏
سپ.‏ برخاسته،‏ به صرَفَه رفت و چون نزد دروازة
شهر رسید،‏ اینک بیوه در آنجا هیزم برمیچید؛
پس او را صدا زده،‏ گفت:‏ خواهش اینکه جرعهاي آب
در ظرفی براي من بیاوري تا بنوشم.‏ لوقا
و چون به جهتآوردن آن رفت،‏ وي را صدا
زده،‏ گفت:‏ لقمهاي نان براي من در دست خود بیاور
او گفت:‏ به حیات یهوه،‏ خدایت قسم که قرص
نانی ندارم،‏ بلکه فقط یک مشت آرد در ظرف و قدري
روغن در کوزه،‏ و اینک دو چوبی برمیچینم تا رفته،‏
آن را براي خود و پسرم بپزم که بخوریم و بمیریم.‏ باب
9 ،14
26 ،4
.8
.9
10
.11
.12
10 ،18
.13
ایلیا وي را گفت:‏ مترس،‏ برو و به طوري که گفتی
بکن.‏ اما اول نانی کوچک از آن براي من بپز و نزد من
بیاور،‏ و بعد از آن براي خود و پسرت بپز.‏
زیرا که یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ چنین میفرماید که
تا روزي که یهوه باران بر زمین نباراند،‏ ظرف آرد تمام
نخواهد شد،‏ و کوز ة روغن کم نخواهد گردید.‏ دوم
.14
2 ،4 پادشاهان
15
سپ.‏ رفته،‏ موافق کلام ایلیا عمل نمود.‏ و زن و او و
خاندان زن،‏ روزهاي بسیار خوردند،‏
و ظرف آرد تمام نشد و کوزة روغن کم نگردید،‏
موافق کلام یهوه که به واسطۀ ایلیا گفته بود.‏
و بعد از این جریان،‏ آن هنگام پسر آن زن که
صاحب خانه بود،‏ بیمار شد.‏ و مرض او چنان سخت
شد که نفسی در او باقی نماند.‏
و به ایلیا گفت:‏ اي مرد خدا مرا با تو چه کار
است؟ آیا نزد من آمدي تا گناه مرا بیاد آوري و پسر
مرا بکشی؟ داوران ؛ دوم سموئیل
او وي را گفت:‏ پسرت را به من بده.‏ پس او را از
آغوش وي گرفته،‏ به بالاخانهاي که در آن ساکن بود،‏
برد و او را بر بستر خود خوابانید.‏ دوم پادشاهان
و نزد یهوه خواهش نموده،‏ گفت:‏ اي یهوه،‏ خداي
من،‏ آیا به بیوه نیز که من نزد او سکونت گزیدهام
بلا رسانیدي و پسر او را کشتی؟
آنگاه خویشتن را سه مرتبه بر پسر دراز کرده،‏ نزد
یهوه خواهش نموده،‏ گفت:‏ اي یهوه،‏ خداي من،‏
32 ،4
10 ،16
12 ،11
.16
.17
.18
.19
.20
.21
6 ،11
25 ،4
7 ،4
.2
.3
.4
5
.6
- 343 -

هرا
هرا
يرو
يرو
يرو
يرو
خواهش اینکه جان این پسر به وي برگردد.‏
و یهوه صداي ایلیا را اجابت نمود و جان پسر به
وي برگشت که زنده شد.‏
و ایلیا پسر را گرفته،‏ او را از بالاخانه به خانه به
زیر آورد و به مادرش سپرد و ایلیا گفت:‏ ببین که
پسرت زنده است!‏ لوقا ؛ یوحنا
سپ.‏ آن زن به ایلیا گفت:‏ هماکنون از این دانستم
که تو مرد خدا هستی و کلام یهوه در دهان تو راست
است.‏ دوم سموئیل
اول پادشاهان
50 ،4
15 ،7
28 ،7
.22
.23
24
18
.1
و بعد از روزهاي بسیار،‏ کلام یهوه در سال سوم،‏ به
ایلیا نازل شده،‏ فرمود:‏ برو و خود را به اَخاب بنما و من
بر زمین باران خواهم بارانید.‏ یعقوب
سپ.‏ ایلیا روانه شد تا خود را به اَخاب بنماید و
قحطی در سامره سخت بود.‏
و اَخاب عوبدیا را که ناظر خانۀ او بود،‏ احضار نمود و
عوبدیا از یهوه بسیار میترسید.‏ اول سموئیل
و هنگامی ک ه ایزاب ل پیامبران یه وه را ه لاك
میساخت،‏ عوبدیا صد نفر از پیامبران را گرفته،‏ ایشان
را پنجاه پنجاه در غار پنهان کرد و ایشان را به نان و
آب مراقبت میکند.‏
و اَخاب به عوبدیا گفت:‏ در زمین نزد تمامی
چشمههاي آب و همۀ نهرها برو که شاید علف پیدا
کرده،‏ اسبان و قاطران را زنده نگاه داریم و همۀ
حیوانات از ما تلف نشوند.‏
سپ.‏ زمین را در میان خود تقسیم کردند تا در آن
عبور نمایند؛ اَخاب به یک تنها رفت،‏ و عوبدیا به
دیگر،‏ تنها رفت.‏
و چون عوبدیا در راه بود،‏ اینک ایلیا بدو برخورد؛ و
او وي را شناخته،‏ به خود در افتاده،‏ گفت:‏ آیا
آقاي من ایلیا،‏ تو هستی؟
اورا جواب داد که من هستم؛ برو و به آقاي خود
بگو که ایلیا اینجاست.‏
گفت:‏ چه گناه کردهام که بندة خود را به دست
اَخاب تسلیم میکنی تا مرا بکشد.‏
به حیات یهوه،‏ خداي تو قسم که قومی و مملکتی
نیست،‏ که آقایم به جهت پیداکردن تو آنجا نفرستاده
باشد و چون میگفتند که اینجا نیست به آن مملکت
و قوم قَسم میداد که تو را نیافتهاند.‏ باب
و حال میگویی برو به آقاي خود بگو که ایلیا
اینجاست؟
و آن هنگام چون از نزد تو رفته باشم،‏ روح یهوه
تو را به جایی که نمیدانم،‏ ببرد و وقتی که بروم و به
اَخاب خبر دهم و او تو را نیابد،‏ مرا خواهد کشت.‏ و
بندهات از طفولیت خود از یهوه میترسد.‏
مگر آقایم اطلاّع ندارد از آنچه من هنگامی که
ایزابل پیامبران یهوه را میکشت،‏ کردم،‏ که چگونه صد
نفر از پیامبران یهوه را پنجاه پنجاه در غاري پنهان
کرده،‏ ایشان را به نان و آب مراقبت میکردم؟
و حال تو میگویی برو و آقاي خود را بگو که ایلیا
اینجاست؟ و مرا خواهد کشت.‏
ایلیا گفت:‏ به حیات یهوه،‏ صبایوت که به حضور
وي ایستادهام قسم که خود را امروز به وي ظاهر
خواهم نمود.‏ دوم پادشاهان
سپ.‏ عوبدیا براي ملاقات اَخاب رفته،‏ او را خبر داد؛
و اَخاب به جهت ملاقات ایلیا آمد.‏
و چون اَخاب ایلیا را دید،‏ اَخاب وي را گفت:‏ آیا
تو هستی که اسرائیل را مضطرب میسازي؟ عاموس
10 ،7
14 ،3
.12
.13
.14
.15
16
.17
5 .2 ؛ لوقا ،23
؛ اعمال رسولان
20 ،16
.18
گفت:‏ من اسرائیل را مضطرب نمیسازم،‏ بلکه تو و
خاندان پدرت؛ چونکه دستورات یهوه را ترك کردید و
تو پی بعلیم را نمودي.‏ باب
سپ.‏ هماکنون بفرست و تمام اسرائیل رانزد من بر
کوه کرمل جمع کن و پیامبران بعل را نیز چهارصد و
پنجاه نفر،‏ و پیامبران اشیریم را چهارصد نفر که بر
سفرة ایزابل میخورند.‏ باب
سپ.‏ اَخاب نزد همه فرزنداناسرائیل فرستاده،‏
پیامبران را بر کوه کرمل جمع کرد.‏
و ایلیا به تمامی قوم نزدیک آمده،‏ گفت:‏ تا به کی
در میان دو فرقه میلنگید؟ اگر یهوه خداست،‏ او را
پی نمایید!‏ و اگر بعل است،‏ وي را پی نمایید!‏
اما قوم در جواب او هیچ نگفتند.‏ یوشع ؛ داوران
سپ.‏ ایلیا به قوم گفت:‏ من تنها پیامبر یهوه باقی
ماندهام و پیامبران بعل چهارصد و پنجاه نفرند.‏
سپ.‏ به ما دو گاو بدهند و یک گاو به جهت خود
انتخاب کرده،‏ و آن را قطعه قطعه نموده،‏ آن را بر
هیزم بگذارند و آتش ننهند؛ و من گاو دیگر را حاضر
ساخته،‏ بر هیزم میگذارم و آتش نمینهم.‏
و شما اسم خداي خود را بخوانید و من نام یهوه
را خواهم خواند؛ و آن خدایی که به آتش جواب دهد،‏
او خدا باشد.‏ و تمامی قوم در جواب گفتند:‏ نیکو
گفتی.‏ اول سموئیل
31 ،6
15 ،24
31 ،16
33 ،16
20 ،18
19
20
.21
22
23
.24
24 ،12
12 ،17
18 ،5
2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
- 344 -

کی
دهدا
نی
يرو
نی
یک
ته
يرو
نی
.37
اول پادشاهان
25
سپ.‏ ایلیا به پیامبران بعل گفت:‏ گاو براي
خود انتخاب کرده،‏ شما اول آن را حاضر سازید زیرا که
بسیار هستید و به نام خداي خود بخوانید،‏ اما آتش
نگذارید.‏
سپ.‏ گاو را که به ایشان شده بود،‏ گرفتند و
آن را حاضر ساخته،‏ نام بعل را از صبح تا ظهر خوانده،‏
میگفتند:‏ اي بعل ما را جواب بده.‏ اما هیچ صدا یا
جوابی نبود و ایشان بر قربانگاهی که ساخته بودند،‏
جست و خیز مینمودند.‏
و به وقت ظهر،‏ ایلیا ایشان را مسخره نموده،‏ گفت:‏
به صداي بلند بخوانید زیرا که او خداست!‏ شاید در
فکري است یا به خلوت رفته،‏ یا در سفر میباشد،‏ یا
شاید که در خواب است و باید او را بیدار کرد!‏ تثنیه
،32
26
.27
37
.28
و ایشان به صداي بلند میخواندند و موافق عادت
خود،‏ خویشتن را به تیغها و نیزهها مجروح
میساختند،‏ به حدي که خون بر ایشان جاري میشد.‏
و بعد از گذشتن ظهر تا وقت گذرانیدن قربانی
خوراکی،‏ ایشان نبوت میکردند؛ اما نه صدایی بود و نه
کسی که جواب دهد یا توجه نماید.‏ حبقوق
آنگاه ایلیا به تمامی قوم گفت:‏ نزد من بیایید.‏ و
تمامی قوم نزد وي آمدند و قربانگاه یهوه را که خراب
شده بود،‏ تعمیر نمود.‏
و ایلیا موافق شمارة قومها پسران یعقوب که کلام
یهوه بر وي نازل شده،‏ فرموده بود که نام تو اسرائیل
خواهد بود،‏ دوازده سنگ گرفت.‏ پیدایش ؛ ؛
10 ،35
19 ،2
28 ،32
.29
.30
.31
دوم پادشاهان
.
34 ،17
.32
و به آن سنگها قربانگاهی به نام یهوه بنا کرد و
گرداگرد قربانگاه خندقی که گنجایش دو پیمانه بزر
داشت،‏ ساخت.‏
و هیزم را ترتیب داد و گاو را قطعه قطعه نموده،‏
آن را بر هیزم گذاشت.‏ پ س گفت:‏ چهار خُمره از آب
پر کرده،‏ آن را بر قربانی سوختنی و هیزم بریزید.‏
سپ.‏ گفت:‏ بار دیگر بکنید؛ و گفت:‏ بار سوم بکنید.‏
و بار سوم کردند.‏
و آب گرداگرد قربانگاه جاري شد و خندق نیز از
آب پر گشت.‏
و در وقت گذرانیدن قربانی خوردنی،‏ ایلیاي پیامبر
نزدیک آمده،‏ گفت:‏ اي یهوه،‏ خداي ابراهیم و اسحاق و
اسرائیل،‏ امروز معلوم بشود که تو در اسرائیل خدا
هستی و من بندة تو هستم و تمام ا کارها را به
فرمان تو کردهام
مرا پاسخ بده اي یهوه!‏ مرا پاسخ فرما تا ا قوم
بدانند که تو یهوه خدا هستی و اینکه دل ایشان را باز
پس گردانیدي.‏
آنگاه آتشِ‏ یهوه افتاده،‏ قربانی سوختنی و هیزم و
سنگها و خاك را بلعید و آب را که در چاله بود،‏
لیسید.‏ لاویان
و تمامی قوم چون ا را دیدند،‏ به خود
افتاده،‏ گفتند:‏ یهوه،‏ او خداست!‏ یهوه او خداست!‏ زکریا
24 ،9
.38
.39
9 ،13
.40
و ایلیا به ایشان گفت:‏ پیامبران بعل را بگیرید و
یکی از ایشان رهایی نیابد.‏ پ س ایشان را گرفتند و ایلیا
ایشان را نزد نهر قیشون برد،‏ ایشان را در آنجا کشت.‏
دوم پادشاهان
:
25 ،10
.41
و ایلیا به اَخاب گفت برآمده،‏ بخور و بنوش زیرا
که صداي بارانِ‏ بسیار میآید.‏
پس اَخاب رفت،‏ خورد و آشامید.‏ و ایلیا بر قلۀ
کَرْمل برآمد و به زمین خم شده،‏ روي خود را به میان
زانوهایش گذاشت یعقوب
و به خادم خود گفت:‏ بالا رفته،‏ به سوي دریا نگاه
کن.‏ و او بالا رفته،‏ نگریست و گفت که چیزي نیست و
او گفت:‏ هفت مرتبه دیگر برو.‏ دوم پادشاهان
و در مرتبه هفتم گفت که اینک ابري کوچک به
قدر کف دست آدمی از دریا برمیآید.‏ او گفت:‏ برو و به
اَخاب بگو که ارابۀ خود را ببند و پایین بیا مبادا باران
تو را مانع شود.‏
و واقع شد که در اندك زمانی،‏ آسمان از ابرِ‏ غلیظ
و باد،‏ سیاه رنگ شد،‏ و باران سخت بارید و اَخاب سوار
شده،‏ به یزْرعیل آمد.‏ یعقوب
و دست یهوه بر ایلیا نهاده شده،‏ کمر خود را بست
و پیش اَخاب دوید تا به یزْرعیل رسید.‏
10 ،5
18 ،5
17 ،5
، ایزابل
.42
.43
.44
.45
.46
19
.1
و اَخاب را از آنچه ایلیا کرده،‏ و چگونه همه
پیامبران را به شمشیر کشته بود،‏ خبر داد.‏ باب
و ایزابل رسولی نزد ایلیا فرستاده،‏ گفت:‏ خدایان به
من مثل این بلکه زیاده از این عمل نمایند اگر فردا
قریب به این وقت،‏ جان تو رامثل جان ی از ایشان
نسازم.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
و چون این را فهمید،‏ برخاست و به ج جان
خود روانه شده،‏ به بئرشَبع که در یهوداست آمد و
خادم خود را در آنجا واگذاشت.‏
40 ،18
31 ،6
23 ،2
.2
.3
خروج 15 .6 ،3
.33
34
.35
.36
- 345 -

هرا
هآن
هرا
يجا
لی
اول پادشاهان
.4
و خودش سفر یک روزه به بیابان کرده،‏ رفت و زیر
سرو کوهی نشست و براي خویشتن مرگ را خواسته،‏
گفت:‏ اي یهوه بس است!‏ جان مرا بگیر زیرا که از
پدرانم بهتر نیستم.‏ ایوب ؛ یونس
و زیر سرو کوهی دراز شده،‏ خوابید.‏ و این ک
فرشتهاي او را لمس کرده،‏ به وي گفت:‏ برخیز و بخور.‏
3 ،4
16 ،7
.5
15 ،21 پیدایش
.6
.7
8
و چون نگاه کرد،‏ اینک نزد سرش شیرینی از نان بر
ریگهاي داغ و کوزهاي از آب بود.‏ پ س خورد و آشامید
و بار دیگر خوابید.‏
و فرشتۀ یهوه بار دیگر برگشته،‏ او را لمس کرد و
گفت:‏ برخیز و بخور زیرا که براي تو زیاده است.‏
سپ.‏ برخاسته،‏ خورد و نوشید و به قوت آن خوراك،‏
چهل روز و چهل شب تا حوریب که کوه خدا باشد،‏
رفت.‏ خروج ؛
و در آنجا به مغارهاي داخل شده،‏ شب را در آن بسر
برد.‏ و اینک کلام یهوه به وي نازل شده،‏ او را فرمود:‏
اي ایلیا تو را در اینجا چه کار است؟
او در جواب گفت:‏ به جهت یهوه،‏ خداي لشکرها،‏
غیرت عظیمی دارم زیرا که فرزنداناسرائیل عهد تو را
ترك نموده،‏ قربانگاههاي تو را منهدم ساخته،‏ و
پیامبران تو را به شمشیر کشتهاند،‏ و من به تنهایی
باقی ماندهام و قصد هلاکت جان من نیز دارند.‏ رومیان
،11
28 ،34
18 ،24
.9
.10
3
سپ.‏
؛ دوم پادشاهان
16 ،10
.11
او گفت:‏ بیرون آي و به حضور یهوه در کوه
بایست.‏ و اینک یهوه عبور نمود و باد عظیم سخت
کوهها را شکافت و صخرهها را به حضور یهوه خرد
کرد؛ اما یهوه در باد نبود.‏ و بعد از باد،‏ زلزله شد اما
یهوه در زلزله نبود.‏ ؛ اعمال رسولان
و بعد از زلزله،‏ آتشی،‏ اما یهوه در آتش نبود.‏ و بعد
از آتش،‏ صداي ملایم و آهسته.‏ ایوب
و چون ایلیا این را شنید،‏ روي خود را به رداي
خویش پوشانیده،‏ بیرون آمد و در دهنۀ غار ایستاد.‏ و
ندائی آمد به او فرمود:‏ اي ایلیا،‏ تو را در اینجا چه کار
است؟
او در جواب گفت:‏ به جهت یهوه،‏ خداي لشکرها،‏
غیرت عظیمی دارم زیرا که فرزنداناسرائیل عهد تو را
ترك کرده،‏ قربانگاههاي تو را ویران ساختهاند و
پیامبران تو را به شمشیر کشتهاند و من به تنهایی
باقی ماندهام و قصد هلاکت جان من نیز دارند.‏ مزامیر
،69
2 ،2
16 ،4
خروج 22 ،33
.12
.13
.14
10
به یهوه 15
او فرمود:‏ روانه شده،‏ به
خود به
بیابان دمشق برگرد.‏ و چون برسی،‏ حزائ را به
پادشاهی اَرام مسح کن،‏
و ییهو پسر نمشی را به پادشاهی اسرائیل مسح
نما،‏ و اَلیشَع پسر شافاط را که از آبل محولَه است،‏
مسح کن تا به تو پیامبر بشود.‏ دوم پادشاهان
و واقع خواهد شد هر که از شمشیر حزائیل رهایی
یابد،‏ ییهو او را به قتل خواهد رسانید و هر که از
شمشیر ییهو رهایی یابد،‏ اَلیشَع او رابه قتل خواهد
رسانید.‏
اما در اسرائیل هفت هزار نفر را باقی خواهم
گذاشت که تمامی زانوهاي ایشان نزد بعل خم نشده،‏ و
تمامی دهنهاي ایشان او را نبوسیده است.‏ رومیان
سپ.‏ از آنجا روانه شده،‏ الیشع پسر شافاط را یافت
که شخم میزد و دوازده جفت گاو پیش وي و خودش
با جفت دوازدهم بود.‏ و چون ایلیا از او میگذشت،‏
رداي خود را بر وي انداخت.‏
و او گاوها را ترك کرده،‏ از عقب ایلیا دوید و
گفت:‏ بگذار که پدر و مادر خود را ببوسم و بعد از آن
در عقب تو آیم.‏ او وي را گفت:‏ برو و برگرد زیرا به تو
چه کردهام لوقا
سپ.‏ از عقب او برگشته،‏ یک جفت گاو را گرفت و
ا را قربانی کرده،‏ گوشت را با آلات گاوان پخت،‏ و به
کسان خود داد که خوردند و برخاسته،‏ از عقب ایلیا
رفت و به خدمت او مشغول شد.‏
2 ،9
4 ،11
61 ،9
!
.16
.17
.18
19
.20
21
20
.1
.2
.3
.4
.5
و بنْهدد،‏ پادشاه اَرام،‏ تمامی لشکر خود را جمع
کرد،‏ و سی و دو پادشاه و اسبان و ارابهها همراهش
بودند.‏ پ س برآمده،‏ سامره را محاصره کرد و با آن
جنگ نمود.‏
و رسولان نزد اَخاب پادشاه اسرائیل به شهر
فرستاده،‏ وي را گفت:‏ بنْهدد چنین میگوید:‏
نقرة تو و طلاي تو از آن من است و زنان و پسران
مقبول تو از آن منند.‏
و پادشاه اسرائیل در جواب گفت:‏ اي آقایم پادشاه!‏
موافق کلام تو،‏ من و هر چه دارم از آن تو هستیم.‏
و رسولان بار دیگر آمده،‏ گفتند:‏ بنْهدد چنین امر
فرموده،‏ میگوید:‏ به درستی که من نزد تو فرستاده،‏
گفتم که نقره و طلا و زنان و پسران خود را به من
بدهی.‏
6 سپ.‏ فردا قریب به این وقت،‏ بندگان خود را نزد تو
- 346 -

نی
ته
نی
نشا
يجا
لی
کی
يجا
ته
یم
میفرستم تا خانۀ تو را و خانۀ بندگانت را جستجو 18.
نمایند و هر چه در نظر تو پسندیده است به دست
خود گرفته،‏ خواهند برد.‏
آنگاه پادشاه اسرائیل تمامی بزرگان زمین را خوانده،‏
گفت:‏ بفهمید و ببینید که ا مرد چگونهبدي را
میاندیشد،‏ زیرا که چون به ج زنان و پسرانم و
نقره و طلایم فرستاده بود،‏ او را انکار نکردم.‏ دوم پادشاهان
اول پادشاهان
.7
7 ،5
.8
9
آنگاه همه بزرگان و تمامی قوم وي را گفتند:‏ او را
مشنو و قبول منما.‏
سپ.‏ به رسولان بنْهدد گفت:‏ به آقایم،‏ پادشاه
بگویید:‏ هر چه بار اول به بندة خود فرستادي بجا
خواهم آورد؛ اما این کار را نمیتوانم کرد.‏ پ س رسولان
مراجعت کرده،‏ جواب را به او رسانیدند.‏
آنگاه بنْهدد نزد وي فرستاده،‏ گفت:‏ خدایان
این بلکه زیاده از این به من عمل نمایند اگر گَرد
سامره کفایت مشتهاي همۀ مخلوقی را که همراه من
باشند بکند.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
و پادشاه اسرائیل در جواب گفت:‏ وي را بگویید:‏
آنکه اسلحه میپوشد،‏ مثل آنکه میگشاید فخر نکند.‏
و چون این جواب را شنید در حالی که او و
پادشاهان در خیمهها میگساري مینمودند،‏ به بندگان
خود گفت:‏ صفآرایی بنمایید.‏ پس در برابر شهر
صفآرایی نمودند.‏
و اینک پیامبري نزد اَخاب اسرائیل آمده،‏
گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ آیا ا گروه عظیم را
میبینی؟ همانا من امروز آن را به دست تو تسلیم
مینمایم تا بدانی که من یهوه هستم.‏
اَخاب گفت:‏ به وسیله که؟ او در جواب گفت:‏ یهوه
میفرماید به وسیله خادمانِ‏ فرماندههايِ‏ کشورها.‏
گفت:‏ کیست که جنگ را شروع کند؟ جواب داد:‏ تو.‏
، مثل
31 ،6
، پادشاه
2 ،19
.10
.11
.12
.13
.14
15 ،6 داوران
15
سپ.‏ خادمانِ‏ سرورانِ‏ کشورها را سان دید که
ایشان دویست و سی و دو نفر بودند و بعد از ایشان،‏
تمامی قوم،‏ یعنی تمامی فرزنداناسرائیل را سان دید
که هفت هزار نفر بودند.‏
و در وقت ظهر بیرون رفتند و بنْهدد با آن
پادشاهان یعنی آن سی و سه پادشاه که مددکار او
میبودند،‏ در خیمهها به میگساري مشغول بودند.‏
و خادمان سروران کشورها اول بیرون رفتند و
بنْهدد کسان فرستاد و ایشان او را خبر داده،‏ گفتند که
مردمان از سامره بیرون میآیند.‏
او گفت:‏ خواه براي صلح بیرون آمده باشند،‏ ایشان
را زنده بگیرید،‏ و خواه به ج جنگ بیرون آمده
باشند،‏ ایشان را زنده بگیرید.‏
سپ.‏ ایشان از شهر بیرون آمدند،‏ یعنی خادمان
سروران کشورها و لشکري که در عقب ایشان بود.‏
هر کس از ایشان حریف خود را کشت و اَرامیان
فرار کردند و اسرائیلیان ایشان را تعاقب نمودند و
بنْهدد پادشاه اَرام بر اسب سوار شده،‏ با چند سوار
رهایی یافتند.‏
و پادشاه اسرائیل بیرون رفته،‏ سواران و ارابهها را
شکست داد،‏ و اَرامیان را به کشتار عظیمی کشت.‏
و آن پیامبر نزد پادشاه اسرائیل آمده،‏ وي را گفت:‏
برو و خویشتن را قوي ساز و متوجه شده،‏ ببین که چه
میکنی زیرا که در وقت تحویل سال،‏ پادشاه اَرام بر تو
خواهد برآمد.‏
و بندگان پادشاه اَرام،‏ وي را گفتند:‏ خدایانِ‏ ایشان
خدایانِ‏ کوهها میباشند و از این سبب بر ما غالب
آمدند؛ اما اگر با ایشان در همواري جنگ نماییم،‏ هر
آینه بر ایشان غالب خواهیم آمد.‏
سپ.‏ به اینطور عمل نما که هر یک از پادشاهان را
ازجاي خود عزل کرده،‏ به ایشان سرداران بگذار.‏
و تو لشکري را مثل لشکري که از تو تل ف شده
است،‏ اسب به اسب و ارابه به جاي ارابه براي
خود بشمار تا با ایشان در همواري جنگ نماییم و
البته بر ایشان غالب خواهیم آمد.‏ پس سخن ایشان
رااجابت نموده،‏ به همین طور عمل نمود.‏
و در وقت تحو سال،‏ بنْهدد اَرامیان را سان
دیده،‏ به اَفیق برآمد تا با اسرائیل جنگ نماید.‏
و فرزنداناسرائیل را سان دیده،‏ جیره دادند و به
نبرد ای رفتند و فرزنداناسرائیل در برابر ایشان
مثل دو گلۀ کوچک بزغاله اُردو زدند،‏ اما اَرامیان زمین
را پر کردند.‏
و آن مرد خدا نزد آمده،‏ پادشاه اسرائیل را
خطاب کرده،‏ گفت:‏ یهوه چنین فرماید:‏ چونکه
اَرامیان میگویند که یهوه خداي کوههاست و خداي
وادیها نیست،‏ بدیندلیل که تمام این گروه عظیم را به
دست تو تسلیم خواهم نمود تا بدانید که من یهوه
هستم.‏ دوم پادشاهان
و اینان در مقابل آنان،‏ هفت روز اردو زدند و در
روز هفتم جنگ با هم پیوستند و فرزنداناسرائیل صد
هزار پیادة اَرامیان را در یک روز کشتند.‏
28 ،19
19
.20
.21
.22
.23
24
.25
.26
.27
.28
.29
.16
.17
- 347 -

یم
نی
یم
شی
یل
یل
اول پادشاهان
.30
و باقی ماندگان به شهر اَفیق فرار کردند و حصار
بر بیست و هفت هزار نفر از باقیماندگان افتاد.‏ و
بنْهدد فرار کرده،‏ در شهر به اطاق اندرونی درآمد.‏ باب
،10
باب 24 ،13
25 ،22
.31
و بندگانش وي را گفتند:‏ همانا شنیدهایم که
پادشاهانِ‏ خاندانِ‏ اسرائیل،‏ پادشاهان حلیم میباشند،‏
پس بر کمر خود پلاس و بر سر خود ریسمانها ببندیم
و نزد پادشاه اسرائیل بیرون رویم شاید که جان تو را
زنده نگاه دارد.‏
و پلاس بر کمرهاي خود و ریسمانها بر سر خود
بسته،‏ نزد پادشاه اسرائیل آمده،‏ گفتند:‏ بندة تو،‏ بنْهدد
میگوید ‏:تمنّا اینکه جانم زنده بماند.‏ او جواب داد:‏ آیا
او تا حال زنده است؟ او برادر من میباشد.‏
سپ.‏ آن مردان اینرا به فال نیک گرفتند و با عجله
رفتند تا مطمئن شوند که او واقعاً‏ چنین منظوري
داشته و گفتند:‏ برادر تو بنْ-هدد!‏ پ س او گفت:‏ بروید و
او را بیاورید.‏ و چون بنْ-هدد نزد او بیرون آمد،‏ او را بر
ارابۀ خود سوار کرد.‏
و بن-‏ هْ‏ دد به وي گفت:‏ شهرهایی را که پدر من از
پدر تو گرفت،‏ پس میدهم و براي خود در دمشق
کوچهها بساز،‏ چنانکه پدر من در سامره ساخت.‏ در جواب
گفت:‏ من تو را به این عهد رها میکنم.‏ پ س با او عهد
بست و او را رها کرد.‏
و مردي از پسران پیامبران به فرمان یهوه به رفیق
خود گفت:‏ مرا بزن.‏ اما آن مرد از زدنش خودداري
نمود.‏
و او وي را گفت:‏ چونکه صداي یهوه را نشنیدي،‏
همانا چون از نزد من بروي شیري تو را خواهد کشت.‏
پس چون از نزد وي رفته بود،‏ شیري او را یافته،‏
کشت.‏
و او شخصی دیگر را پیدا کرده،‏ گفت:‏ مرا بزن.‏ و
آن مرد او را ضربتی زده،‏ مجروح ساخت.‏
سپ.‏ آن پیامبر رفته،‏ به سر راه منتظر پادشاه
ایستاد،‏ و سربند خود را بر چشمان خود کشیده،‏
خویشتن را ناشناس نمود.‏
و چون پادشاه درگذر میبود،‏ او به پادشاه ندا در
داد و گفت که بندة تو به میان جنگ رفت و اینک
شخصی میل کرده،‏ کسی را نزد من آورد و گفت:‏ ا
مرد را نگاه دار و اگر مفقود شود جان تو به عوض جان
او خواهد بود یا یک وزنۀ نقره خواهی داد.‏ دوم پادشاهان
24
40. و چون بندة تو اینجا و آنجا مشغول بود،‏ او
غایب شد.‏ پ س پادشاه اسرائیل وي را گفت:‏ حکم تو
چنین است.‏ خودت این تصمیم را گرفتی.‏
سپ.‏ به زودي سربند را از چشمان خود برداشت و
پادشاه اسرائیل او را شناخت که یکی از پیامبران است.‏
او وي را گفت:‏ یهوه چنین فرماید:‏ چون تو
مردي را که من به هلاکت سپرده بودم از دست خود
رها کردي،‏ جان تو به عوضجان او و قوم تو به عوض
قوم او خواهند بود.‏
پس پادشاه اسرائیل پریشان حال و غمگین شده،‏
به خانۀ خود رفت و به سامره داخل شد.‏ باب
،
4 ،21
41
.42
.43
21
.1
.2
و بعد از این جریان،‏ واقع شد که نابوت یزْرعی
تاکستانی در یزْرعیل به پهلوي قصر اَخاب،‏ پادشاه
سامره،‏ داشت.‏
و اَخاب را خطاب کرده،‏ گفت : تاکستان
خود را به من بده تا باغِ‏ سبزي کاري،‏ براي من بشود
زیرا نزدیک خانۀ من است،‏ و به عوض آن تاکستانی
نیکوتر از آن به تو خواهم داد،‏ یا اگر در نظرت پسند
آید قیمتش را نقره خواهم داد.‏
نابوت به اَخاب گفت:‏ دور بر من از یهوه که ارث
اجداد خود را به تو بدهم.‏
سپ.‏ اَخاب به سبب سخنی که نابوت یزْرعیلی به او
گفته بود،‏ پریشان حال و غمگین شده،‏ به خانۀ خود
رفت زیرا گفته بود:‏ ارث اجداد خود را به تو نخواهم
داد.‏ و بر بستر خود دراز شده،‏ رو را برگردانید و
طعام نخورد.‏ باب
و زنش،‏ ایزابل نزد وي آمده،‏ وي را گفت:‏ روح تو
چرا پریشان است که طعام نمیخوري؟
او وي را گفت:‏ از این جهت که نابوت یزْرعی را
خطاب کرده،‏ گفتم:‏ تاکستان خود را به نقره به من بده
یا اگر بخواهی به عوض آن،‏ تاکستان دیگري به تو
خواهم داد،‏ و او جواب داد که تاکستان خود را به تو
نمیدهم.‏
زنش ایزابل به او گفت:‏ آیا تو هماکنون بر اسرائیل
سلطنت میکنی؟ برخیز و غذا بخور و دلت خوش
باشد.‏ من تاکستان نابوت یزْرعیلی را به تو خواهم داد.‏
آنگاه نامهاي به اسم اَخاب نوشته،‏ آن را به مهر او
مهر زد و نامه را نزد بزرگان و نجیبانی که با نابوت در
شهرش ساکن بودند،‏ فرستاد.‏
و در نامه بدین مضمون نوشت:‏ به روزه اعلان کنید
43 ،20
، نابوت
.3
4
.5
.6
.7
.8
.9
.32
33
.34
.35
.36
.37
38
.39
- 348 -

یل
یبل
يرو
یان
هرا
.22
و نابوت را به سردستگی قوم بنشانید.‏
و دو نفر از پسران بلّیعال را پیش او بنشانید که بر
او شهادت داده،‏ بگویند که تو خدا و پادشاه را کفر
گفتهاي.‏ پ س او را بیرون کشیده،‏ سنگسار کنید تا
بمیرد.‏
سپ.‏ اهل شهرش یعنی بزرگان و نجیبانی که در
شهر وي ساکن بودند،‏ موافق پیغامی که ایزابل نزد
ایشان فرستاده،‏ و بر حسب مضمون نامهاي که نزد
ایشان ارسال کرده بود،‏ به عمل آوردند.‏ دانیال
و به روزه گرفتن اعلان کرده،‏ نابوت را به
سردستگی قوم نشانیدند.‏
و دو نفر از پسرانبلّیعال درآمده،‏ پیش وي
نشستند و آن مردان بلّیعال به حضور قوم بر نابوت
شهادت داده،‏ گفتند که نابوت بر خدا و پادشاه کفر
گفته است،‏ و او را از شهر بیرون کشیده،‏ وي را
سنگسار کردند تا بمرد.‏ اعمال رسولان ؛ عبرانیان
و نزد ایزابل فرستاده،‏ گفتند که نابوت سنگسار
شده و مرده است.‏
و چون ایزابل شنید که نابوت سنگسار شده،‏ و
مرده است،‏ ایزابل به اَخاب گفت:‏ برخیز و تاکستان
نابوت یزْرعیل را که او نخواست آن را به تو به نقره
بدهد،‏ متصرّف شو،‏ زیرا که نابوت زنده نیست بلکه
مرده است.‏
و چون اَخاب شنید که نابوت مرده است،‏ اَخاب
برخاسته،‏ به جهت تصرّف تاکستانِ‏ نابوت یزْرعی
فرود آمد.‏ ایوب
و کلام یهوه نزد ایلیاي تشْبی نازل شده،‏ فرمود:‏
برخیز و براي ملاقات اَخاب اسرائیل که
در سامره است،‏ فرود شو.‏ اینک او درتاکستان نابوت
است که به آنجا فرود شد تا آن را متصرّف شود.‏
و او را خطاب کرده،‏ بگو یهوه چنین میفرماید:‏ آیا
هم قتل نمودي و هم متصرّف شدي؟ و باز او را خطاب
کرده،‏ بگو یهوه چنین میفرماید:‏ در جایی که سگان
خون نابوت را لیسیدند،‏ سگان خون تو را نیز خواهند
لیسید.‏ باب
اَخاب به ایلیا گفت:‏ اي دشمن من،‏ آیا مرا یافتی؟
او جواب داد:‏ تو را یافتم زیرا تو خود را فروختهاي
تا آنچه در نظر یهوه بد است،‏ بجا آوري.‏ رومیان
اینک من بر تو بلا آورده،‏ تو را کلاً‏ هلاك خواهم
ساخت،‏ و از اَخاب هر مرد را خواه زندانی و خواه آزاد
در اسرائیل ریشه کن خواهم ساخت.‏ دوم پادشاهان ؛
اول پادشاهان
7 ،9
37 ،11
4 ،6
14 ،7
58 ،7
، پادشاه
،
6 ،24
38 ،22
.10
11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
اول پادشاهان
و خاندان تو را مثل خاندان یرُبعام پسر نباط و
مانند خاندان بعشا پسر اَخیا خواهم ساخت به سبب
اینکه خشم مرا به هیجان آورده،‏ و اسرائیل را مرتکب
گناه ساختهاي.‏ دوم پادشاهان
و دربارة ایزابل نیز یهوه سخن گفته،‏ فرمود:‏ سگانْ‏
ایزابل را نزد حصار یزْرعیل خواهند خورد.‏ دوم پادشاهان
،9
9 ،9
.23
33
.24
هر که را از کسان اَخاب در شهر بمیرد،‏ سگان
بخورند و هر که را در صحرا بمیرد،‏ مرغان هوا بخورند.‏
11 ،14 باب
.25
و کسی نبود مثل اَخاب که خویشتن را براي بجا
آوردن آنچه در نظر یهوه بد است فروخت،‏ و زنش
ایزابل او را فریب داد.‏ باب
و در پی بتها فجایعِ‏ بسیار مینمود،‏ برحسب
آنچه اموری که یهوه ایشان را از حضور
فرزنداناسرائیل اخراج نموده بود،‏ میکردند.‏
و چون اَخاب این سخنان را شنید،‏ جامۀ خود را
چاك زده،‏ پلاس در بر کرد و روزه گرفته،بر پلاس
خوابید و به سکوت میرفت.‏ عزرا
آنگاه کلام یهوه بر ایلیاي تشْبی نازل شده،‏ فرمود:‏
آیا اَخاب را دیدي چگونه به حضور من متواضع
شده است؟ پس از این جهت که در حضور من فروتنی
مینماید،‏ این بلا را در ایام وي نمیآورم،‏ اما در ایام
پسرش،‏ این بلا را بر خاندانش عارض خواهم گردانید.‏
3 ،9
3 ،11
.26
.27
.28
.29
دوم پادشاهان
26 .22 ،9
22
.1
.2
و سه سال گذشت که در میان اَرام و اسرائیل جنگ
نبود.‏
و در سال سوم،‏ یهوشافاط،‏ پادشاه یهودا نزد پادشاه
اسرائیل فرود آمد.‏ دوم تواریخ
و پادشاه اسرائیل به خادمان خود گفت : آیا
نمیدانید که راموت جِلْعاد از آن ماست و ما از
گرفتنش از دست پادشاه اَرام غافل میباشیم؟ یوشع
،21
2 ،18
.3
38
4
سپ.‏ به یهوشافاط گفت:‏ آیا همراه من به راموت
جِلْعاد براي جنگ خواهی آمد؟ و یهوشافاط پادشاه
اسرائیل را جواب داد که من،‏ چون تو و قوم من،‏ چون
قوم تو و سواران من،‏ چون سواران تو میباشند.‏ دوم
7 ،3 پادشاهان
.5
و یهوشافاط به پادشاه اسرائیل گفت:‏ حتماً‏ امروز
بپرسش از کلام یهوه.‏
11 ،16
- 349 -

یم
یم
یم
هرا
یک
نی
اول پادشاهان
.6
.7
و پادشاه اسرائیل به قدر چهارصد نفر از پیامبران
جمع کرده،‏ به ایشان گفت:‏ آیا به راموت جِلْعاد براي
جنگ بروم یا باز ایستم؟ ایشان گفتند:‏ برو و یهوه آن
را به دست پادشاه تسلیم خواهد نمود.‏
اما یهوشافاط گفت:‏ آیا در اینجا غیر از اینها پیامبر
یهوه نیست تا از او سؤال نماییم؟ دوم پادشاهان
و پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت:‏ یک مرد دیگر،‏
یعنی کایا پسر یملَه هست که به واسطه صداي یهوه
خواهش توان کرد.‏ اما من از او نفرت دارم زیرا که
دربارة من به نیکویی نبوت نمیکند،‏ بلکه به بدي.‏ و
یهوشافاط گفت:‏ پادشاه چنین نگوید.‏
سپ.‏ پادشاه اسرائیل یکی از خواجه سرایان خود را
خوانده،‏ گفت:‏ کایا پسر یملَه را به زودي حاضر کن.‏
و پادشاه اسرائیل و یهوشافاط،‏ پادشاه یهودا،‏ هر
یکی لباس خود را پوشیده،‏ بر تخت خود در جاي
وسیع،‏ نزد دهنۀ دروازة سامره نشسته بودند،‏ و همه
پیامبران به حضور ایشان نبوت میکردند.‏
و صدقیا پسر کَنَعنَه شاخهاي آهنین براي خود
ساخته،‏ گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ اَرامیان را به اینها
خواهی زد تا تلف شوند.‏
و همه پیامبران نبوت کرده،‏ چنین میگفتند:‏ به
راموت جِلْعاد برآي و پیروز شو زیرا یهوه آن را به
دست پادشاه تسلیم خواهد نمود.‏
و قاصدي که براي طلبیدن میکایا رفته بود،‏ او را
خطاب کرده،‏ گفت:‏ اینک پیامبران به یک زبان دربارة
پادشاه نیکو میگویند.‏ پ س کلام تو مثل کلام ی از
ایشان باشد و سخنی نیکو بگو.‏
میکایا گفت:‏ به حیات یهوه قسم که هر آنچه یهوه
به من بگوید همان را خواهم گفت.‏
سپ.‏ چون نزد پادشاه رسید،‏ پادشاه وي را گفت:‏
اي میکایا،‏ آیا به راموت جِلْعاد براي جنگ برویم یا باز
ایستیم.‏ او در جواب وي گفت:‏ برآي و پیروز شو.‏ و
یهوه آن را به دست پادشاه تسلیم خواهد کرد.‏
پادشاه وي را گفت:‏ چند مرتبه تو را قسم بدهم
که به اسم یهوه،‏ غیر از آنچه راست است به من
نگویی؟ اول سموئیل 3، ؛ دوم تواریخ
او گفت:‏ تمامی اسرائیل را مثل گلهاي که شبان
ندارد بر کوهها پراکنده دیدم و یهوه فرمود:‏ اینها
صاحب ندارند،‏ پس هر کس با صلح به خانۀ خود
برگردد.‏ متی
و پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت:‏ آیا تو را
نگفتم که دربارة من به نیکویی نبوت نمیکند بلکه به
بدي؟ دوم پادشاهان ؛
او گفت:‏ پ س کلام یهوه را بشنو:‏ من یهوه را بر
تخت خود نشسته دیدم و تمامی لشکر آسمان نزد وي
به طرف راست و چپ ایستاده بودند.‏
و یهوه فرمود:‏ کیست که اَخاب را فریب دهد تا به
راموت جِلْعاد برود،‏ و بیفتد.‏ و یکی به اینطور سخن
راند و دیگري به آنطور تکلم نمود.‏
و آن روح پلید بیرون آمده،‏ به حضور یهوه بایستاد
و گفت:‏ من او را اغوا میکنم.‏ اشعیا
و یهوه وي را فرمود:‏ به چه چیز؟ او جواب داد که
من بیرون روم و در دهان همه پیامبرانش روح
کاذب خواهم بود.‏ او گفت:‏ وي را فریب خواهی داد و
خواهی توانست.‏ پ س برو و چنین بکن.‏ یوحنا ؛ مکاشفه
44 ،8
14 ،19
28 ،4
18 ،2
.19
.20
.21
.22
14 ،16
23
سپ.‏ هماکنون یهوه روحی کاذب در دهان همه
این پیامبران تو گذاشته است و یهوه دربارة تو سخن
بد فرموده است.‏
آنگاه صدقیا پسر کَنَعنَه نزدیک آمده،‏ به رخسار
میکایا زد و گفت:‏ روح یهوه به کدام از نزد من به
سوي تو رفت تا به تو سخن گوید؟ میکاه
میکایا جواب داد:‏ اینک در روزي که به حجره
اندرونی داخل شده،‏ خود را پنهان کنی،‏ آن را خواهی
دید.‏ باب
و پادشاه اسرائیل گفت:‏ میکایا را بگیر و او را نزد
آمون،‏ حاکم شهر و یوآش،‏ پسر پادشاه ببر.‏
و بگو پادشاه چنین میفرماید:‏ ا شخص را در
زندان بیندازید و او را به آب و نان مصیبت نگاهداري
کنید تا من به سلامتی برگردم.‏
میکایا گفت:‏ اگر در واقع با صلح برگردي،‏ یهوه
سخن نگفته است.‏ و گفت:‏ اي قوم همه شما بشنوید.‏
و پادشاه اسرائیل و یهوشافاط،‏ پادشاه یهودا به
راموت جِلْعاد برآمدند.‏ دوم تواریخ
و پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت:‏ من خود را
ناشناس ساخته،‏ به جنگ میروم و تو لباس خود را
بپوش.‏ پ س پادشاه اسرائیل خود را ناشناس ساخته،‏ به
جنگ رفت.‏
و پادشاه اَرام سی و دو سردار ارابههاي خود را امر
کرده،‏ گفت:‏ نه با کوچک و نه با بزرگ،‏ بلکه با پادشاه
اسرائیل فقط جنگ نمایید.‏
و چون سرداران ارابهها یهوشافاط را دیدند،‏
گفتند:‏ یقیناً‏ این پادشاه اسرائیل است.‏ پ س برگشتند
14 ،4
28 ،18
30 ،20
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
11 ،3
15 ،18
17
36 ،9
.8
9
.10
.11
.12
.13
.14
15
.16
.17
.18
- 350 -

هآن
یم
یل
تی
ببا
یش
تا با او جنگ نمایند و یهوشافاط فریاد برآورد.‏
و چون سرداران ارابهها دیدند که او پادشاه
اسرائیل نیست،‏ از تعاقب او برگشتند.‏
اما کسی کمان خود را یکباره کشیده،‏ پادشاه
اسرائیل را میان وصلههاي زره زد،‏ و او به ارابه ران
خود گفت:‏ دست خود را بگردان و مرا از لشکر بیرون
ببر زیرا که مجروح شدم.‏ دوم تواریخ
و در آن روز جنگ سخت شد و پادشاه را در
ارابهاش به مقابل اَرامیان برپا میداشتند؛ و وقت غروب
مرد و خون زخمش به میان ارابه ریخت.‏
و هنگام غروب آفتاب در لشکر ندا در داده،‏ گفتند:‏
هر کس به شهر خود و هر کس به ولا خویش
برگردد.‏
و پادشاه مرد و او را به سامره آوردند و پادشاه را
در سامره دفن کردند.‏
و ارابه را در مرداب سامره شستند و سگان خونش
را لیسیدند و اسلحۀ او را شستند،‏ برحسب کلامی که
یهوه فرموده بود.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
و بقیۀ وقایع اَخاب و هر چه او کرد و خانۀ عاجی
که ساخت و تمامی شهرهایی که بنا کرد،‏ آیا در
کتاب تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نشده.‏
اول پادشاهان
23 ،35
25 ،9
19 ،21
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
31 ،15 ؛ 19 ،14
40
سپ.‏ اَخاب با اجداد خود خوابید و پسرش،‏ اخزیا
به جایش سلطنت نمود.‏
و یهوشافاط پسر آسا در سال چهارم اَخاب
پادشاه اسرائیل بر یهودا پادشاه شد.‏
و یهوشافاط سی و پنج ساله بود که آغاز سلطنت
نمود و بیست و پنج سال در اورشلیم سلطنت کرد و
اسم مادرش عزُوبه دختر شلْحی،‏ بود.‏
و در تمامی روشهاي پدرش،‏ آسا پیروي نموده،‏ از
ا تجاوز نمینمود و آنچه در نظر یهوه راست بود،‏
بجا میآورد،‏ مگر اینکه مکانهاي بلند برداشته نشد و
قوم در مکانهاي بلند قربانی ه گذرانیدند و بخور
همی سوزانیدند.‏
و یهوشافاط با پادشاه اسرائیل صلح کرد.‏ باب ؛
،
14 ،15
.41
.42
.43
.44
دوم پادشاهان
3 ،12
.45
و بقیۀ وقایع یهوشافاط و قدرتی که به کار برد و
جنگهایی که کرد،‏ آیا در کتابِ‏ تواریخِ‏ ایامِ‏ پادشاهانِ‏
یهودا نوشته نیست؟
و بقیۀ فاحشگانی که از ایام پدرش،‏ آسا باقی مانده
بودند،‏ آنها را از زمین نابود ساخت.‏ دوم تواریخ
و در اَدوم،‏ پادشاهی نبود،‏ اما وکی پادشاهی
میکرد.‏ باب
و یهوشافاط کشتیهاي ترشی ساخت تا به
جهت آوردن طلا به اُوفیر بروند،‏ اما نرفتند زیرا
کشتیها در عصیون جابر شکست.‏
آنگاه اَخَزْیا پسر اَخاب به یهوشافاط گفت:‏ بگذار
که بندگان من با بندگان تو در کشتیها بروند.‏ اما
یهوشافاط قبول نکرد.‏ باب
و یهوشافاط با اجداد خود خوابید و با اجدادش در
شهر پدرش،‏ داود دفن شد و پسرش،‏ یهورام در جایش
سلطنت نمود.‏
و اَخَزْیا پسر اَخاب در سال هفدهمِ‏ یهوشافاط،‏
پادشاه یهودا بر اسرائیل در سامره پادشاه شد،‏ و دو
سال بر اسرائیل پادشاهی نمود.‏ اول
و آنچه درنظر یهوه ناپسند بود،‏ بجا میآورد و به
راه و روش پدرش و روش مادرش و روش یرُبعام پسر
نَباط که اسرائیل را مرتکب گناه ساخته بود،‏ پیروي
مینمود.‏ دوم پادشاهان
و بعل را خدمت نموده،‏ او را عبادت کرد و بر
حسب هر چه پدرش عمل نموده بود،‏ خشم یهوه
خداي اسرائیل را به هیجان آورد.‏ اول پادشاهان
31 ،16
تواریخ 11 ،3
28 ،9
28 .24 ،15
12 ،15
.48
.49
.50
.51
.52
.53
1 ،18
.46
.47
- 351 -

ته نی
.11
دوم پادشاهان
دوم پادشا هان
1
.1
و بعد از وفات اَخاب،‏ موآب از اسرائیل روگرداندند.‏
باب 5 ،3
.2
و اَخَزْیا از پنجرة بالاخانۀ خود که در سامره بود
افتاده،‏ بیمار شد.‏ پ س رسولان را روانه نموده،‏ به ایشان
گفت:‏ نزد بعل زبوب،‏ خداي عقْرُون رفته،‏ بپرسید که
آیا از این مرض شفا خواهم یافت؟ اشعیا
و فرشتۀ یهوه به ایلیاي تشْبی گفت:‏ برخیز و به
ملاقات رسولانِ‏ پادشاه سامره برآمده،‏ به ایشان بگو که
آیا از این جهت که خدایی در اسرائیل نیست،‏ شما
براي سؤال نمودن از بعل زبوب،‏ خداي عقْرُون
میروید؟
پس یهوه چنین میفرماید:‏ از بستري که بر آن
برآمدي،‏ فرود نخواهی شد بلکه حتماً‏ خواهی مرد.‏ باب
3 ،19
4
.3
.4
10 ،8
.5
.6
.7
.8
و ایلیا رفت و رسولان نزد وي برگشتند و او به
ایشان گفت:‏ چرا برگشتید؟
ایشان در جواب وي گفتند:‏ شخصی به ملاقات ما
برآمده،‏ ما را گفت:‏ بروید و نزد پادشاهی که شما را
فرستاده است،‏ بازگشته،‏ او را گویید:‏ یهوه چنین
میفرماید:‏ آیا از ا ج که خدایی در اسرائیل
نیست،‏ تو براي سؤال نمودن از بعل زبوب،‏ خداي
عقْرُون میفرستی؟ بنابراین از بستري که به آن
برآمدي،‏ فرود نخواهی شد بلکه حتماً‏ خواهی مرد.‏
او به ایشان گفت:‏ چه شخصی که به ملاقات شما
آمد و اینسخنان را به شما گفت چگونه بود؟
ایشان او را جواب دادند:‏ مرد مويدار بود و کمربند
چرمی بر کمرش بسته بود.‏ او گفت:‏ ایلیاي تشْبی
است.‏ ؛ متی 3،
آنگاه سردار پنجاهه را با پنجاه نفرش نزد وي
فرستاد و او نزد وي آمد در حالتی که او بر قلۀ کوه
نشسته بود و به وي عرض کرد که اي مرد خدا!‏ پادشاه
میگوید به زیر آي؟
ایلیا در جواب سردار پنجاهه گفت:‏ اگر من مرد
خدا هستم،‏ آتش از آسمان نازل شده،‏ تو را و پنجاه
نفرت را بسوزاند.‏ پ س آتش از آسمان نازل شده،‏ او را و
پنجاه نفرش را بسوخت.‏ لوقا ؛ مکاشفه
و باز سردار پنجاهۀ دیگر را با پنجاه نفرش نزد
وي فرستاد و او وي را خطاب کرده،‏ گفت:‏ اي مرد
خدا،‏ پادشاه چنین میفرماید که به زودي به زیر آي؟
ایلیا در جواب ایشان گفت:‏ اگر من مرد خدا
هستم،‏ آتش از آسمان نازل شده،‏ تو را و پنجاه نفرت
را بسوزاند.‏ پ س آتش خدا از آسمان نازل شده،‏ او را و
پنجاه نفرش را بسوخت.‏
پس سردار پنجاهۀ سوم را با پنجاه نفرش فرستاد
و سردار پنجاهۀ سوم آمده،‏ نزد ایلیا به زانو درآمد و از
او التماس نموده،‏ گفت که اي مرد خدا!‏ خواهش اینکه
جان من و جان این پنجاه نفر بندگانت در نظر تو عزیز
باشد!‏
اینک آتش از آسمان نازل شده،‏ آن دو سردار
پنجاهۀ اول را باپنجاهههاي ایشان سوزانید؛ اما
هماکنون جان من در نظر تو عزیز باشد!‏
و فرشتۀ یهوه به ایلیا گفت:‏ همراه او به زیر آي و
از او مترس.‏ پ س برخاسته،‏ همراه وي نزد پادشاه فرود
شد.‏
و به وي گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه
رسولان فرستادي تا از بعل زبوب،‏ خداي عقْرُون سؤال
نمایند،‏ آیا از این سبب بود که در اسرائیل خدایی نبود
که از کلام او سؤال نمایی؟ بنابراین از بستري که به
آن برآمدي،‏ فرود نخواهی شد البته خواهی مرد.‏
سپ.‏ او موافق کلامی که یهوه به ایلیا گفته بود،‏
مرد و یهورام در سال دوم یهورام پسر یهوشافاط،‏
پادشاه یهودا در جایش پادشاه شد،‏ زیرا که او را پسري
نبود.‏
و بقیۀ اعمال اَخَزْیا که کرد،‏ آیا در کتابِ‏ تواریخِ‏
ایامِ‏ پادشاهانِ‏ اسرائیل نوشته نشده؟
باب 1 ،3
.12
.13
.14
.15
.16
17
.18
2
.1
.2
و چون یهوه اراده نمود که ایلیا را درگردباد به
آسمان بالا برد،‏ واقع شد که ایلیا و اَلیشَع از جلجال
رفتند.‏
و ایلیا به اَلیشَع گفت:‏ در اینجا بمان،‏ زیرا یهوه مرا
به بیتئیل فرستاده است.‏ اَلیشَع گفت:‏ به حیات یهوه
و حیات خودت قسم که تو را ترك نکنم.‏ پس به
بیتئیل رفتند.‏ باب ؛ روت
و پسران پیامبرانی که در بیتئیل بودند،‏ نزد اَلیشَع
بیرون آمده،‏ به وي گفتند:‏ آیا میدانی که امروز یهوه
آقاي تو را از بالاي سر تو خواهد برداشت؟ او گفت:‏ من
16 ،1
30 ،4
.3
5 ،11
54 ،9
زکریا 4 ،13
.9
.10
- 352 -

تی
یک
هرا
.16
هم میدانم؛ خاموش باشید.‏
و ایلیا به او گفت:‏ اي اَلیشَع در اینجا بمان زیرا یهوه
مرا به یِروشو فرستاده است.‏ او گفت:‏ به حیات یهوه و
به حیات خودت قسم که تو را ترك نکنم.‏ پس به
یِروشو آمدند.‏
و پسران پیامبرانی که در یِروشو بودند،‏ نزد اَلیشَع
آمده،‏ وي را گفتند:‏ آیا میدانی که امروز یهوه
تو را از بالاي سر تو برمیدارد؟ او گفت:‏ من هم
میدانم؛ خاموش باشید.‏
و ایلیا به وي گفت:‏ در اینجا بمان زیرا یهوه مرا به
اُردن فرستاده است.‏ او گفت:‏ به حیات یهوه و به حیات
خودت قسم که تو را ترك نکنم.‏ پ س هردوي ایشان
روانه شدند.‏
و پنجاه نفر از پسران پیامبران رفته،‏ در مقابل
ایشان از دور ایستادند و ایشان نزد اُردن ایستاده بودند.‏
سپ.‏ ایلیا رداي خویش را گرفت و آن را پیچیده،‏
آب را زد که به این طرف و آن طرف شکافته شد و
هردوي ایشان بر خشکی عبور نمودند.‏ خروج ؛ یوشع
دوم پادشا هان
، آقاي
21 ،14
.4
.5
.6
.7
8
16 ،3
.9
و بعد از گذشتن ایشان،‏ ایلیا به اَلیشَع گفت:‏ آنچه را
که میخواهی براي تو بکنم،‏ پیش از آنکه از نزد تو
برداشته شوم،‏ بخواه.‏ اَلیشَع گفت:‏ سهم دوبرابر روح تو
بر من بشود.‏ اول پادشاهان
او گفت:‏ چیز دشواري خواستی!‏ اما اگر هنگامی
که از نزد تو برداشته شوم مرا ببینی،‏ از برا چنین
خواهد شد در غیر اینصورت نخواهد شد.‏
و چون ایشان میرفتند و گفتگو میکردند،‏ اینک
ارابۀ آتشین و اسبان آتشینْ‏ ایشان را از یکدیگر جدا
کرد و ایلیا در گردباد به آسمان صعود نمود.‏
و چون اَلیشَع این را بدید،‏ فریاد برآورد که اي
پدرم!‏ اي پدرم!‏ ارابۀ اسرائیل و سوارانش!‏ پس او را
دیگر ندید و جامۀ خود را گرفته،‏ آن را به دو
قسمت چاك زد.‏ ؛ پیدایش
و رداي ایلیا را که از او افتاده بود،‏ برداشت و
برگشته به کنارة اُردن ایستاد.‏
سپ.‏ رداي ایلیا را که از او افتاده بود،‏ گرفت و آب
را زده،‏ گفت:‏ یهوه خداي ایلیا کجاست؟ و چون او نیز
آب را زد،‏ به این طرف و آن طرف شکافته شد و اَلیشَع
عبور نمود.‏
و چون پسران پیامبران که روبروي او در یِروشو
بودند او را دیدند،‏ گفتند:‏ روح ایلیا بر اَلیشَع میباشد.‏ و
براي ملاقات وي آمده،‏ او را رو به زمین تعظیم نمودند.‏
و او را گفتند:‏ اینک حال با بندگانت پنجاه مرد
قوي هستند؛ تمنّا اینکه ایشان بروند و آقاي تو را
جستجو نمایند؛ شاید روح یهوه او را برداشته،‏ به ی
از کوهها یا در یکی از درهها انداخته باشد.‏ او گفت:‏
مفرستید.‏
اما به حدي بر وي اصرار نمودند که خجل شده،‏
گفت:‏ بفرستید.‏ پ س پنجاه نفر فرستادند و ایشان سه
روز جستجو نمودند،‏ اما او را نیافتند.‏ باب ؛ دوم سموئیل
11 ،8
.17
23 ،18
.18
و چون او در یِروشو توقف مینمود،‏ ایشان نزد وي
برگشتند و او به ایشان گفت:‏ آیا شما را نگفتم که
نروید؟
و مردان شهر به اَلیشَع گفتند:‏ اینک زندگی در
شهر نیکوست چنانکه آقاي ما میبیند؛ لیکن آبش
ناگوار و زمینش بیحاصل است.‏
او گفت:‏ نزد من طشت نوي آورده،‏ نمک در آن
بگذارید.‏ پ س برایش آوردند.‏
و او نزد چشمه آب بیرون رفته،‏ نمک را در آن
انداخت و گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ این آب را شفا
دادم که بار دیگر مرگ یا بیحاصلی از آن پدید نیاید.‏
سپ.‏ آب تا به امروز برحسب سخنی که اَلیشَع
گفته بود،‏ شفا یافت.‏
و از آنجا به بیتئیل برآمد.‏ و چون او به
برمیآمد،‏ اطفال کوچک از شهر بیرون آمده،‏ او را
مسخره نموده،‏ گفتند:‏ اي کچل بالابیا!‏ اي کچل بالابیا!‏
و او به عقب برگشته،‏ ایشان را دید و ایشان را به
اسم یهوه لعنت کرد؛ و دو خرس از جنگل بیرون آمده،‏
چهل و دو پسر از ایشان بدرید.‏ باب
و از آنجا به کوه کَرْمل رفت و از آنجا به سامره
مراجعت نمود.‏ باب
25 ،17
25 ،4
.19
.20
.21
22
.23
.24
.25
3
.1
و یهورام پسر اَخاب در سال هجدهمیهوشافاط،‏
پادشاه یهودا در سامره بر اسرائیل آغاز سلطنت نمود و
دوازده سال پادشاهی کرد.‏ باب
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود به عمل میآورد،‏ اما
نه مثل پدر و مادرش زیرا که تمثال بعل را که پدرش
ساخته بود،‏ دور کرد.‏
لیکن به گناهان یرُبعام پسر نَباط که اسرائیل را
مرتکب گناه ساخته بود،‏ چسبیده،‏ از آن دوري نورزید.‏
17 ،1
.2
.3
اول پادشاهان
34 .26 ،15
24 ،5
5 ،3
باب 14 ،13
.10
.11
.12
.13
14
.15
- 353 -

هاآن
هرا
هرا
یان
نی
نی
یک
یم
دوم پادشا هان
.4
.5
.6
و میشَع‏،‏ پادشاه موآب،‏ صاحب گلهها بود و به
پادشاه اسرائیل صدهزار بره و صدهزار قوچ با پشم
ادا مینمود.‏
و بعد از وفات اَخاب،‏ پادشاه موآب از پادشاه
اسرائیل روي بر گرداند.‏
و در آن وقت یهورام پادشاه از سامره بیرون شده،‏
تمامی اسرائیل را سان دید.‏
و رفت و نزد یهوشافاط،‏ پادشاه یهودا فرستاده،‏
پادشاه موآب از من روي برگردانده است.‏ آیا
همراه من براي نبرد با موآب خواهی آمد؟ او گفت:‏
خواهم آمد،‏ من چون تو هستم و قوم من چون قوم تو
و اسبان من چون اسبان تو.‏ دوم تواریخ
او گفت:‏ به کدام برویم؟ گفت:‏ به بیابان
اَدوم.‏
سپ.‏ پادشاه اسرائیل و پادشاه یهودا و پادشاه اَدوم
روانه شده،‏ سفر هفت روزه دور زدند و به جهت لشکر
و چارپای که همراه ایشان بود،‏ آب نبود.‏
و پادشاه اسرائیل گفت:‏ افسوس که یهوه این سه
پادشاه را خوانده است تا ایشان را به دست موآب
تسلیم کند.‏
و یهوشافاط گفت:‏ آیا پیامبر یهوه در اینجا نیست
تا به واسطۀ او از یهوه راهنمائی گیریم؟ و ی از
خادمان پادشاه اسرائیل در جواب اَلیشَع پسر
شافاط که آب بر دستهاي ایلیا میریخت،‏ اینجاست.‏
3 ،19
گفت :
.7
گفت :
.8
9
.10
.11
اول پادشاهان
21 .19 ،19 ؛ 5 ،22
.12
و یهوشافاط گفت:‏ کلام یهوه با اوست.‏ پس
پادشاه اسرائیل و یهوشافاط و پادشاه اَدوم نزد وي
فرود آمدند.‏
و اَلیشَع به پادشاه اسرائیل گفت:‏ مرا با تو چه کار
است؟ نزد پیامبرانِ‏ پدرت و پیامبرانِ‏ مادرت برو.‏ اما
پادشاه اسرائیل به وي گفت:‏ نه،‏ زیرا یهوه ا سه
پادشاه را خوانده است تا ایشان را به دست موآب
تسلیم نماید.‏ اول پادشاهان
اَلیشَع گفت:‏ به حیات یهوه صبایوت که به حضور
وي ایستادهام قسم که اگر من احترام یهوشافاط،‏
پادشاه یهودا را نگاه نمیداشتم،‏ به سوي تو نظر
نمیکردم و تو را نمیدیدم.‏ اول پادشاهان ؛ مزامیر
اما هماکنون براي من مطربی بیاورید ‏.و واقع شد
که چون مطرب ساز زد،‏ دست یهوه بر وي آمد.‏
و او گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ ا دره را پر از
خندقها بساز.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ باد نخواهید دید و باران
نخواهید دید،‏ اما این دره از آب پر خواهد شد تا شما و
گلهها شما و حیوانات شما بنوشید.‏
و این در نظر یهوه کم است،‏ بلکه موآب را نیز به
دست شما تسلیم خواهد کرد.‏
و تمامی شهرهاي حصاردار و همۀ شهرهاي
بهترین راویران خواهید ساخت و همۀ درختان نیکو را
قطع خواهید نمود و همه چشمههاي آب را خواهید
بست و هر قطعه زمین نیکو را با سنگها خراب خواهید
کرد.‏
و بامدادان در وقت گذرانیدن قربانی خوراکی،‏
اینک آب از راه اَدوم آمد و آن زمین را از آب پر
ساخت.‏
و چون تمامی موآبیان شنیده بودند که پادشاهان
براي مقاتلۀ ایشان برمیآیند،‏ هر که به اَسلاح جنگ
مسلّح میشد و هرکه بالاتر از آن بود،‏ جمع شدند و تا
مرز خود اقامت کردند.‏
سپ.‏ بامدادان چون برخاستند و آفتاب بر آن آب
تابید،‏ موآبیان از آن طرف،‏ آب را مثل خون سرخ
دیدند،‏
و گفتند:‏ این خون است،‏ پادشاهان البته نبرد
کرده،‏ یکدیگر را کشتهاند؛ پس حال اي موآبیان به
غنیمت بشتابید.‏
اما چون به لشکرگاه اسرائیل رسیدند،‏ اسرائیلیان
برخاسته،‏ موآبیان را شکست دادند که از حضور ایشان
فراري شدند،‏ و به زمین ایشان داخل شده،‏ موآبیان را
میکشتند.‏
و شهرها را ویران ساختند و بر هر قطعۀ زمین
هرکس سنگ خود را انداخته،‏ آن را پر کردند و تمام
چشمههاي آب را مسدود ساختند،‏ و تمامی درختان
خوب را قطع نمودند.‏ لکن سنگهاي قیرحارست را در
آن واگذاشتند و فلاخناندازان آن را احا ط ه کرده،‏
زدند.‏
و چون پادشاه موآب دید که جنگ بر او سخت
شد،‏ هفتصد نفر شمشیرزن گرفت که تا محاصره
پادشاه اَدوم را بشکافند،‏ اما نتوانستند.‏
پس پسر نخستزادة خود را که به جایش
میبایست سلطنت نماید،‏ گرفته،‏ او را بر حصار به
جهت قربانی سوختنی گذرانید.‏ و خشم عظی بر
اسرائیل پدید آمد.‏ پ س از نزد وي روانه شده،‏ به زمین
خود برگشتند.‏
یوشع 2 ،23
.18
.19
.20
.21
22
.23
.24
.25
.26
.27
4 ،15
19 ،18
18 ،17
.13
.14
.15
.16
.17
- 354 -

یزن
یجِ‏
نی
یجِ‏
یجِ‏
دوم پادشا هان
4
.1
و زنی از زنان پسران پیامبران نزد اَلیشَع خواهش
نموده،‏ گفت:‏ بندهات مرد و تو میدانی که
بندهات از یهوه میترسید،‏ و طلبکار او آمده است تا دو
پسر مرا براي بندگی خود ببرد.‏
اَلیشَع به وي گفت:‏ بگو براي تو چه کنم؟ و در خانه
چه داري؟ او گفت:‏ کنیزت را در خانه چیزي غیر از
ظرفی از روغن نیست.‏ اول پادشاهان
او گفت:‏ برو و ظرفها از بیرون از تمامی همسایگان
خود طلب کن،‏ ظرفهاي خالی و بسیار بخواه.‏
و داخل شده،‏ در را بر خودت و پسرانت ببند و در
تمامی آن ظرفها بریز و هرچه پر شود به کنار بگذار.‏
سپ.‏ از نزد وي رفته،‏ در را بر خود و پسرانش بست
و ایشان ظرفها نزد وي آورده،‏ او میریخت.‏
و چون ظرفها را پر کرده بود به یکی از پسران خود
گفت:‏ ظرفی دیگر نزد من بیاور.‏ او به وي گفت:‏ ظرفی
دیگر نیست.‏ و روغن بازایستاد.‏
سپ.‏ رفته،‏ آن مرد خدا را خبر داد.‏ و او به وي گفت:‏
برو و روغن را بفروش و قرض خود را بده،‏ تو و پسرانت
از باقی مانده زندگی کنید.‏
و روزي واقع شد که اَلیشَع به شونیم رفت و در آنجا
ثروتمند بود که بر او اصرار نمود که غذا بخورد؛ و
هرگاه عبور مینمود،‏ به آنجا به جهت نان خوردن میل
میکرد.‏ یوشع
سپ.‏ آن زن به شوهر خود گفت:‏ اینک فهمیدهام که
این مرد مقدسِ‏ خداست که همیشه از نزد ما میگذرد.‏
سپ.‏ براي وي بالاخانهاي کوچک بر دیوار بسازیم و
بستر و میز و صندلی و شمعدانی درآن براي وي
بگذرانیم که چون نزد ما آید،‏ در آنجا فرودآید.‏
سپ.‏ روزي آنجا آمد و به آن بالاخانه فرود آمده،‏
در آنجا خوابید.‏
و به خادم خود،‏ جِیحزي گفت:‏ این زنِ‏ شونمی را
بخوان.‏ و چون او را خواند،‏ او به حضور وي ایستاد.‏
و او به خادم گفت:‏ به او بگو که اینک تمامی ا
زحمت را براي ما کشیدهاي؛ پس براي تو چه شود؟ آیا
با پادشاه یا سردار لشکر کاري داري؟ او گفت:‏ نه،‏ من
در میان قوم خود ساکن هستم.‏
و او گفت:‏ پس براي این زن چه باید کرد؟
حزي عرض کرد:‏ یقین که پسري ندارد و شوهرش
سالخورده است.‏
آنگاه اَلیشَع گفت:‏ او را بخوان.‏ پ س وي را خوانده،‏
او نزد در ایستاد.‏
و گفت:‏ در این وقت موافق زمان حیات در
آغوش خواهی گرفت.‏ و او گفت:‏ نه اي آقایم؛ اي مرد
خدا به کنیز خود دروغ مگو.‏ پیدایش
سپ.‏ آن زن حامله شده،‏ در آن وقت موافق زمان
حیات به موجب کلامی که اَلیشَع به او گفته بود،‏
پسري زایید.‏
و چون آن پسر بزرگ شد روزي اتفاق افتاد که
نزد پدر خود نزد دروگران رفت.‏
و به پدرش گفت:‏ آه سر من!‏ آه سر من!‏ و او به
خادم خود گفت:‏ وي را نزد مادرش ببر.‏
پس او را برداشته،‏ نزد مادرش برد و او به
زانوهایش تا ظهر نشست و مرد.‏ لوقا
سپ.‏ مادرش بالا رفته،‏ او را بر بستر مرد خدا
خوابانید و در را بر او بسته،‏ بیرون رفت.‏
و شوهر خود را صدا کرد،‏ گفت:‏ تمنّا اینکه یکی از
جوانان و الاغی از الاغها بفرستی تا نزد مرد خدا
بشتابم و برگردم.‏
او گفت:‏ امروز چرا نزد او بروي؟ نه اول ماه و نه
سبت است.‏ گفت:‏ خوب است.‏
سپ.‏ الاغ را آراسته،‏ به خادم خود گفت:‏ بران و برو
و تا تو را نگویم در راندن کوتاهی منما.‏
سپ.‏ رفته،‏ نزد مرد خدا به کوه کَرْمل رسید.‏
و چون مرد خدا او را از دور دید،‏ به خادم خود
حزي گفت:‏ که اینک زن شونمی میآید.‏ باب
پس حال به استقبال وي بشتاب و وي را بگو:‏ آیا
تو را سلامتی است و آیا شوهرت سالم و پسرت سالم
است؟ او گفت:‏ سلامتی است.‏
و چون نزد مرد خدا به کوه رسید،‏ به پایهایش
چسبید.‏ و جِیحزي نزدیک آمد تا او را دور کند اما مرد
خدا گفت:‏ او را واگذار زیرا که جانش در وي تلخ است
و یهوه این را از من مخفی داشته،‏ مرا خبر نداده است.‏
و زن گفت:‏ آیا پسري از آقایم درخواست نمودم،‏
مگر نگفتم مرا فریب مده؟
سپ.‏ او به حزي گفت:‏ کمر خود را ببند و
عصاي مرا به دستت گرفته،‏ برو و اگر کسی را ملاقات
کنی،‏ او را خوش آمد مگو و اگر کسی تو را خوش آمد
گوید،‏ جوابش مده و عصاي مرا بر روي طفل بگذار.‏ لوقا
، پسري
25 ،2
14 .10 ،18
12 ،7
.16
17
.18
.19
.20
21
.22
.23
24
25
.26
.27
.28
29
4 ،10
.30
اما مادرِ‏ طفل گفت:‏ به حیات یهوه و به حیات
خودت قسم که تو را ترك نکنم.‏ پ س او برخاسته،‏ در
عقب زن روانه شد.‏ باب
2 ،2
12 ،17
، شوهرم
18 ،19
.2
.3
.4
5
.6
7
.8
9
10
11
.12
.13
.14
.15
- 355 -

کی
نی
نی
گی
هآن
ته
تی
یول
هان
دوم پادشا هان
.31
و جِیحزي از ایشان پیش رفته،‏ عصا را بر روي
طفل نهاد؛ اما نه صداي داد و نه اعتنا نمود.‏ پس به
استقبال وي برگشته،‏ او را خبر داد و گفت که طفل
بیدار نشد.‏
سپ.‏ اَلیشَع به خانه داخل شده،‏ دید که طفل مرده
و بر بستر او خوابیده است.‏ اول پادشاهان
و چون داخل شد،‏ در را بر هر دو بست و نزد یهوه
دعا نمود.‏ اعمال رسولان
و بالا رفت بر روي طفل دراز شد و دهان خود را
بر دهان وي و چشم خود را بر چشم او و دست خود را
بر دست او گذاشته،‏ بر وي خم گشت و بدن پسر گرم
شد.‏
و بلند شد،‏ درخانه مرتبه ا طرف و آن
طرف رفت؛ بعد دوباره بالا رفت و روي وي پهن شد،‏
آن هنگام طفل هفت مرتبه عطسه کرد؛ پس طفل
چشمان خود را باز کرد.‏
و جِیحزي را صدا کرد،‏ گفت:‏ ا زن شونمی را
بخوان.‏ پ س او را خواند و چون نزد او داخل شد،‏ او به
وي گفت:‏ پسر خود را بردار.‏ لوقا
سپ.‏ آن زن داخل شده،‏ نزد پایهایش افتاد و رو به
زمین خم شد و پسر خود را برداشته،‏ بیرون رفت.‏
و اَلیشَع به جلجال برگشت.‏ و قحطی در زمین بود
و پسران پیامبران به حضور وي نشسته بودند.‏ و او به
خادم خود گفت:‏ دیگ بزرگ را بگذار و آش به ج
پسران پیامبران بپز.‏
و کسی به صحرا رفت تا سبزیها بچیند و بوتۀ
وحشی یافت و خیارهاي وحشی از آن چیده،‏ دامن
خود را پر ساخت و آمده،‏ آنها را در د آش خُرد
کرد زیرا که ا را نمیشناختند.‏
سپ.‏ براي آن مردمان ریختند تا بخورند و چون
قدري آش خوردند،‏ صدا زده،‏ گفتند:‏ اي مرد خدا،‏
مرگ در دیگ است!‏ و نتوانستند بخورند.‏
او گفت:‏ آرد بیاورید.‏ پ س آن را در دیگ انداخت و
گفت:‏ براي مردم بریز تا بخورند.‏ پ س هیچ چیز مضّر
در دیگ نبود.‏
و کسی از بعل-شَلیشَه آمده،‏ براي مرد خدا
خوراك نوبر،‏ یعنی بیست قرص نان جو و خوشهها در
کیسۀ خود آورد.‏ پ س او گفت:‏ به مردم بده تا بخورند.‏
گفت:‏ اینقدر را چگونه پیش صد نفر
بگذارم؟ او گفت:‏ به مردمان بده تا بخورند،‏ زیرا یهوه
چنین میفرماید که خواهند خورد و از ایشان باقی
خواهد ماند.‏ مرقس ؛
سپ.‏ پیش ایشان گذاشت و به موجب کلام یهوه
خوردند و از ایشان باقی ماند.‏ متی ؛ مرقس ؛ لوقا
8 ،8
37 ،15
37 ،6
4 ،8
44
17 ،9
5
.1
.2
.3
.4
5
.6
.7
و نُعمان،‏ سردار لشکر پادشاه اَرام،‏ در حضور آقایش
مردي بزرگ و بلند جاه بود،‏ زیرا یهوه به وسیلۀ او اَرام
را نجات داده بود،‏ و آن مرد قدرتمند،‏ شجاع جزام
داشت.‏
و لشکرهاي اَرامیان بیرون رفته،‏ کنیزکی کوچک از
زمین اسرائیل به اسیري آوردند و او در حضور زن
نُعمان خدمت میکرد.‏
و به خاتون خود گفت:‏ کاش که آقایم در حضور
پیامبري که در سامره است،‏ میبود که او را از جزامش
شفا میداد.‏
پس کسی درآمده،‏ آقاي خود را خبر داده،‏ گفت:‏
کنیزي که از ولا اسرائیل است،‏ چنین و چنان
میگوید.‏
سپ.‏ پادشاه اَرام گفت:‏ بیا برو و نامهاي براي پادشاه
اسرائیل میفرستم.‏ پ س روانه شد و ده وزنۀ نقره و
شش هزار شکل طلا و ده دست لباس به دست خود
گرفت.‏
و نامه را نزد پادشاه اسرائیل آورد و در آن نوشته
بود که هماکنون چون این نامه به حضورت برسد،‏
اینک بندة خود نُعمان را نزد تو فرستادم تا او را از
جزامش شفا دهی.‏
اما چون پادشاه اسرائیل نامه را خواند لباس خود را
دریده،گفت:‏ آیا من خدا هستم که بمیرانم و زنده کنم
که این شخص نزد من فرستاده است تا کسی را از
جزامش شفا بخشم.‏ پس بدانید و ببینید که او
به جویی از من میکند.‏ باب ؛ پیدایش
اما چون اَلیشَع،‏ مرد خدا شنید که پادشاه اسرائیل
لباس خود را دریده است،‏ نزد پادشاه فرستاده،‏ گفت:‏
لباس خود را چرا دریدي؟ او نزد من بیاید تا بداند که
در اسرائیل پیامبري هست.‏
سپ.‏ نُعمان با اسبان و ارابههاي خود آمده،‏ نزد درِ‏
خانۀ اَلیشَع ایستاد.‏
و اَلیشَع رسولی نزد وي فرستاده،‏ گفت:‏ برو و در
اُردنّ‏ هفت مرتبه خود شست و شو نما و گوشتت به تو
برگشته،‏ پاکیزه خواهی شد.‏
2 ،30
30 ،6
.8
9
.10
19 ،17
15 ،7
40 ،9
32
.33
.34
.35
.36
37
.38
.39
40
.41
.42
43. خادمش
- 356 -

کی
یجِ‏
تی
يرو
کی
یجِ‏
یک
نه
دوم پادشا هان
.11
اما نُعمان خشمگین شده،‏ رفت و گفت:‏ اینک
گفتم البته نزد من بیرون آمده،‏ خواهد ایستاد و اسم
خداي خود،‏ یهوه را خوانده،‏ و دست خود را بر جاي
جزام حرکت داده،‏ جزام را شفا خواهد داد.‏
آیا اَبانَا و فَرْفَرْ،‏ نهرهاي دمشق،‏ از همه آبهاي
اسرائیل بهتر نیست؟ آیا در آنها شست و شو نکنم تا
پاکیزه شوم؟ پس برگشته،‏ با خشم رفت.‏
اما بندگانش نزد آمده،‏ او را خطاب کرده،‏
گفتند:‏ اي پدر ما،‏ اگر پیامبر تو را امري بزرگ گفته
بود،‏ آیا آن را بجا نمیآوردي؟ پس چند مرتبه زیاده
چون تو را گفته است شست و شو کن و پاکیزه شو.‏
سپ.‏ پیاده شد،‏ هفت مرتبه در اُردنّ‏ به موجب
کلام مرد خدا زیر آب رفت و گوشت او مثل گوشت
طفل کوچک برگشته،‏ پاکیزه شد.‏ لوقا
سپ.‏ او با تمامی جمع خود نزد مرد خدا
مراجعت کرده،‏ داخل شد و به حضور ويایستاده،‏
گفت:‏ اینک هماکنون دانستهام که در تمامی زمین جز
در اسرائیل خدایی نیست.‏ و حال تمنّا اینکه هدیهاي از
بندهات قبول فرمایی.‏
او گفت:‏ به حیات یهوه که در حضور وي ایستادهام
قسم که قبول نخواهم کرد.‏ و هرچند او را اصرار نمود
که بپذیرد خودداري نمود.‏
و نُعمان گفت:‏ در غیر این صورت،‏ خواهش اینکه
دو بارِ‏ قاطر از خاك،‏ به بندهات داده شود چونکه بعد از
این،‏ بندهات قربانی سوختنی و قربانی نزد خدایان غیر
نخواهد گذرانید به جز نزد یهوه.‏
اما در این امر،‏ یهوه بندة تو را عفو فرماید که اگر
آقایم به خانۀ رِمون داخل شده،‏ در آنجا سجده نماید و
بر دست من تکیه کند و من در خانۀ رِمون سجده
نمایم،‏ یعنی اگر در خانۀ رِمون سجده کنم،‏ یهوه بندة
تو را در این امر عفو فرماید.‏ باب
او به وي گفت:‏ با صلح برو.‏ و از نزد وي اندك
مسافتی برفت.‏
اما جِیحزي که خادم اَلیشَع مرد خدا بود گفت:‏
اینک آقایم از گرفتن از دست این نُعمان اَرامی آنچه را
که آورده بود،‏ کوتاهی نمود.‏ به حیات یهوه قسم که
من از عقب او دویده،‏ چیزي از او خواهم گرفت.‏
سپ.‏ حزي از عقب نُعمان شتافت و چون نُعمان
او را دید که از عقبش میدود،‏ از ارابۀ خود به
استقبالش فرود آمد و گفت:‏ آیا سلامتی است؟
او گفت:‏ سلامتی است.‏ آقایم مرا فرس تاده،‏
میگوید:‏ اینک هماکنون دو جوان از پسران پیامبران
از کوهستان افرایم نزد من آمدهاند؛ تمنّا اینکه
وزنۀ نقره و دو دست لباس به ایشان بدهی.‏
نُعمان گفت:‏ مرحمت فرموده،‏ دو وزنه بگیر.‏ پس
بر او اصرار نمود تا او دو وزنۀ نقره را در دو کیسه با دو
دست لباس بست و بر دو خادم خود نهاد تا پیش او
بردند.‏
و چون به عوفَل رسید،‏ آنها را از دست ایشان
گرفته،‏ در خانه گذاشت وآن اشخاص را مرخص کرده،‏
رفتند.‏
و او داخل شده،‏ به حضور آقاي خود ایستاد و
اَلیشَع به وي گفت:‏ اي حزي از کجا میآیی ؟ گفت:‏
بندهات جایی نرفته بود.‏
اَلیشَع به وي گفت:‏ آیا دل من همراه تو نرفت
هنگامی که آن مرد از ارابۀ خود به استقبال تو
برگشت؟ آیا این وقت،‏ وقت گرفتن نقره و گرفتن
لباس و باغات زیتون و تاکستانها و گلههاو رمهها و
غلامان و کنیزان است؟
سپ.‏ جزام نُعمان به تو و به نسل تو تا به ابد
خواهد چسبید.‏ و در حضور وي جزامیحال مثل برف
رفت.‏ دوم
سموئیل 29 ،3
.23
.24
.25
.26
27
6
.1
2
.3
4
.5
6
7
.8
و پسران پیامبران به اَلیشَع گفتند که اینکمکانی
که در حضور تو در آن ساکنیم،‏ براي ما تنگ است.‏
سپ.‏ به اُردن برویم و هریک چوبی از آنجا بگیریم و
مکانی براي خود در آنجا بسازیم تا در آن ساکن
باشیم.‏ او گفت:‏ بروید.‏
و ی از ایشان گفت:‏ مرحمت فرموده،‏ همراه
بندگانت بیا.‏ او جواب داد که میآیم.‏
سپ.‏ همراه ایشان روانه شد و چون به اُردن رسیدند،‏
چوبها را قطع نمودند.‏
و هنگامی که یکی از ایشان تیر را میبرید،‏ آهن تبر
در آب افتاد و او فریاد کرده،‏ گفت:‏ آه اي آقایم،‏ زیرا
که قرضی بود.‏
سپ.‏ مرد خدا گفت:‏ کجا افتاد؟ و چون جا را به وي
نشان داد،‏ او چوبی بریده،‏ در آنجا انداخت و آ را
آب آورد.‏
سپ.‏ گفت:‏ براي خود بردار.‏ پ س دست خود را دراز
کرده،‏ آن را گرفت.‏
و پادشاه اَرام با اسرائیل جنگ میکرد و بابندگان
خود مشورت کرده،‏ گفت:‏ در فلان جا اردوي من
27 ،4
2 ،7
.12
.13
14
15
.16
.17
.18
.19
.20
21
.22
- 357 -

یم
یزن
هرا
نی
نی
خواهد بود.‏
اما مرد خدا نزد پادشاه اسرائیل فرستاده،‏ گفت:‏ آگاه
باش که از فلان جا گذر نکنی زیرا که اَرامیان به آنجا
نزول کردهاند.‏
و پادشاه اسرائیل به مکانی که مرد خدا او را خبر
داد و وي را از آن هشدار نمود،‏ فرستاده،‏ خود را از
آنجا نه یکبار و نه دو بار محافظت کرد.‏
و دل پادشاه اَرام از این امر مضطرب شد و
خادمان خود را خوانده،‏ به ایشان گفت:‏ آیا مرا خبر
نمیدهید که کدام از ما به طرف پادشاه اسرائیل
است؟
و یکی از خادمانش گفت:‏ اي آقایم چنین نیست،‏
بلکه الیشع پیامبر که در اسرائیل است،‏ پادشاه اسرائیل
را از سخنانی که در خوابگاه خود میگویی،‏ خبر
میدهد.‏
او گفت:‏ بروید و ببینید که او کجاست،‏ تا بفرستم
و او را بگیرم.‏ پ س او را خبر دادند که اینک در دوتان
است.‏
سپ.‏ سواران و ارابهها و لشکر عظی بدانجا
فرستاد و ایشان وقت شب آمده،‏ شهر را احاطه نمودند.‏
و چون خادمِ‏ مرد خدا صبح زود برخاسته،‏ بیرون
رفت،‏ اینک لشکري با سواران و ارابهها شهر را احاطه
نموده بودند.‏ پ س خادمش به وي گفت:‏ آه اي آقایم
چه بکنیم؟
او گفت:‏ مترس زیرا آنانی که با مایند از آنانی که
با ایشانند بیشترند.‏ دوم تواریخ
و اَلیشَع دعا کرده،‏ گفت:‏ اي یهوه چشمان او را
بگشا تا ببیند.‏ پ س یهوه چشمان خادم را گشود و او
دید که اینک کوههاي اطراف اَلیشَع از سواران و
ارابههاي آتشین پر است.‏
و چون ایشان نزد وي فرود شدند،‏ اَلیشَع نزد یهوه
دعا کرده،‏ گفت:‏ تمنّا اینکه این گروه را به کوري مبتلا
سازي.‏ پس ایشان را به موجب کلام اَلیشَع بهکوري
مبتلا ساخت.‏ پیدایش
و اَلیشَع،‏ ایشان را گفت:‏ این نیست و شهر این
نیست.‏ از عقب من بیایید و شما را به کسی که
میطلبید،‏ خواهم رسانید.‏ پس ایشان را به سامره
آورد.‏
و هنگامی که وارد سامره شدند،‏ اَلیشَع گفت:‏ اي
یهوه چشمان ایشان را بگشا تا ببینند.‏ پس یهوه
چشمان ایشان را گشود و دیدند که اینک در سامره
دوم پادشا هان
هستند.‏
آنگاه پادشاه اسرائیل چون ایشان را دید،‏ به اَلیشَع
گفت:‏ اي پدرم آیا بزنم؟ آیا بزنم؟
او گفت:‏ مزن؛ آیا کسانی را که به شمشیر و کمان
خود اسیر کردهاي،‏ خواهی زد؟ نان و آب پیش ایشان
بگذار تا بخورند و بنوشند و نزد آقاي خود بروند.‏ امثال
.21
.22
21 ،25
.23
پس ضیافتی بزرگ براي ایشان برپا کرد و چون
خوردند و نوشیدند،‏ ایشان را مرخص کرد که نزد آقاي
خویش رفتند.‏ و بعد از آن،‏ لشکرهاي اَرام دیگر به
زمین اسرائیل نیامدند.‏
و بعد از این،‏ واقع شد که بنْهدد،‏ پادشاه اَرام،‏ تمام
لشکر خود را جمع کرد و برآمده،‏ سامره را محاصره
نمود.‏
و قحطی سخت در سامره بود و این ک آن را
محاصره نموده بودند،‏ به حدي که سر الاغی به هشتاد
پارة نقره و یک چهارم قاب مدفوع کبوتر،‏ به پنج پارة
نقره فروخته میشد.‏
و چون پادشاه اسرائیل روي دیوار گذر مینمود،‏
نزد وي فریاد برآورده،‏ گفت:‏ اي آقایم پادشاه،‏
کمک کن.‏ دوم سموئیل
او گفت:‏ اگر یهوه تو را کمک نکند،‏ من از کجا تو
را کمک کنم؟ آیا از خَرْمن یا از چرخُشْت؟
سپ.‏ پادشاه او را گفت:‏ تو را چه شد؟ او عرض
کرد:‏ این زن به من گفت:‏ پسر خود را بده تا امروز او را
بخوریم و پسر مرا فرداخواهیم خورد.‏
سپ.‏ پسر مرا پختیم و خوردیم و روز دیگر وي را
گفتم:‏ پسرت را بده تا او را بخوریم.‏ اما او پسر خود را
پنهان کرد.‏ تثنیه
و چون پادشاه سخن زن را شنید،‏ رخت خود را
بدرید و او روي دیوار میگذشت و قوم دیدند که اینک
در زیر لباس خود پلاس دربر داشت.‏ باب
و گفت:‏ خدا به من مثل ا بلکه زیاده از ا
بکند اگر سر اَلیشَع پسر شافاط امروز بر تنش بماند.‏
7 ،5
4 ،14
53 ،28
.24
.25
.26
.27
28
29
.30
.31
اول پادشاهان
2 ،19
.32
و اَلیشَع در خانۀ خود نشسته بود و بزرگان،‏
همراهش نشسته بودند و پادشاه،‏ کسی را از نزد خود
فرستاد و قبل از رسیدن قاصد نزد وي،‏ اَلیشَع به
بزرگان گفت:‏ آیا میبینید که این پسر قاتل فرستاده
است تا سر مرا از تن جدا کند؟ متوجه باشید وقتی که
قاصد برسد،‏ در را ببندید و او را از در برانید؛ آیا صداي
پایهاي آقایش در عقبش نیست؟ اول پادشاهان
6 ،14
7 ،32
11 ،19
.9
.10
.11
.12
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 358 -

یم
کی
هآن
هرا
کی
دوم پادشا هان
.33
و چون او هنوز به ایشان سخن گفت،‏ اینک
قاصد نزد وي رسید و او گفت:‏ اینک این بلا از جانب
یهوه است؛ چرا دیگر براي یهوه انتظار بکشم؟
عاموس 3،
6
7
.1
.2
و اَلیشَع گفت:‏ کلام یهوه را بشنوید.‏ یهوه چنین
میفرماید که فردا مثل این وقت یک اندازه آرد نرم به
یک شکل و دو اندازه جو به شکل نزد دروازة
سامره فروخته میشود.‏
و سرداري که پادشاه بر دست وي تکیه مینمود در
جواب مرد خدا گفت:‏ اینک اگر یهوه پنجرهها هم در
آسمان بسازد،‏ آیا این چیز واقع تواند شد؟ او گفت:‏
همانا تو به چشم خود خواهی دید اما از آن نخواهی
خورد.‏ باب
و چهار مرد جزامیحال نزد دهنۀ دروازه بودندو به
یکدیگر گفتند:‏ چرا ما اینجا بنشینیم تا بمیریم؟ لاویان
18 ،5
.3
46 ،13
.4
5
.6
اگر گوییم به شهر داخل شویم،‏ همانا قحطی در
شهر است و در آنجا خواهیم مرد و اگر در اینجا
بمانیم،‏ خواهیم مرد.‏ پس حال برویم و خود را به
اردوي اَرامیان بیندازیم.‏ اگر ما را زنده نگاه دارند،‏ زنده
خواهیم ماند و اگر ما را بکشند،‏ خواهیم مرد.‏
سپ.‏ وقت شام برخاستند تا به اردوي اَرامیان بروند،‏
اما چون به کنار اردوي اَرامیان رسیدند اینک کسی در
آنجا نبود.‏
زیرا یهوه صداي ارابهها و صداي اسبان و صداي
لش کر عظیمی را در اردوي اَرامیان شنوانید و به
یکدیگر گفتند:‏ اینک پادشاه اسرائیل،‏ پادشاهان حتّیان
و پادشاهان مصریان را به ضد ما اجیر کرده است تا بر
ما بیایند.‏ باب
سپ.‏ برخاسته،‏ به وقت شام فرار کردند و خیمهها و
اسبان و الاغها و اردوي خود را به طوري که بود ترك
کرده،‏ از ترس جان خود گریختند.‏
و آن جزامیحالان به کنار اردو آمده،‏ به خیمهاي
داخل شدند و خوردند و آشامیدند،‏ از آنجا نقره و طلا
و لباس گرفته،‏ رفتند و آنها را پنهان کردند و برگشته،‏
به خیمهاي دیگر داخل شده،‏ از آن نیز بردند؛ و رفته،‏
پنهان کردند.‏
سپ.‏ به یکدیگر گفتند:‏ ما خوب نمیکنیم؛ امروز روز
بشارت است و ما خاموش میمانیم و اگر تا روشنایی
صبح به تأخیر اندازیم،‏ بلایی به ما خواهد رسید؛ پس
هماکنون بیایید برویم و به خانۀ پادشاه خبر دهیم.‏
سپ.‏ رفته،‏ دربانان شهر را صدا زدند و ایشان را
خبر داده،‏ گفتند:‏ به اردوي اَرامیان درآمدیم و اینک
در آنجا نه کسی و نه صداي انسانی بود مگر اسبان
بسته شده،‏ و الاغها بسته شده و خیمهها به حالت
خود.‏
سپ.‏ دربانان صدا زده،‏ خاندان پادشاه را در اندرون
اطلاع دادند.‏
و پادشاه در شب برخاست و به خادمان خود
گفت:‏ میخواهم البته به شما بگویم که اَرامیان به ما
چه خواهند کرد:‏ میدانند که ما گرسنه هستیم.‏ پس
از اردو بیرون رفته،‏ خود را در صحرا پنهان کردهاند و
میگویند چون از شهر بیرون آیند،‏ ایشان را زنده
خواهیم گرفت و به شهر داخل خواهیم شد.‏
و یکی از خادمانش در جواب وي گفت:‏ پنج رأس
از اسبان باقی مانده که در شهر باقیاند،‏ بگیرند اینک
10
11
.12
.13
ا مثل تمامی گروه اسرائیل که در آن باقیاند یا مانند تمامی گروه
اسرائیل که هلاك شدهاند،‏ میباشند
و بفرستیم تا دریافت
نماییم.‏
پس دو ارابه با اسبها گرفتند و پادشاه از عقب
لشکر اَرام فرستاده،‏ گفت:‏ بروید و تحقیق کنید.‏
سپ.‏ از عقب ایشان تا اُردن رفتند و اینک تمامی
از لباس و ظروفی که اَرامیان از عجله خود انداخته
بودند،‏ پر بود.‏ پ س رسولان برگشته،‏ پادشاه را خبر
دادند.‏
و قوم بیرون رفته،‏ اردوي اَرامیان را غارت کردند و
یک اندازه آرد نرم به یک شکل و دو اندازه جو به
شکل به موجب کلام یهوه به فروش رفت.‏
و پادشاه آن سردار را که بر دست وي تکیه
مینمود بر دروازه گماشت و خلق،‏ او را نزد دروازه
پایمال کردند که مرد بر حسب کلامی که مرد خدا
گفت هنگامی که پادشاه نزد وي فرودآمد.‏
و واقع شد به همانگونه که مرد خدا با پادشاه
سخن گفته،‏ گفته بود که فردا مثل این وقت دو اندازه
جو به یک شکل و یک اندازه آرد نرم به یک شکل نزد
دروازة سامره فروخته خواهدشد،‏
و آن سردار در جواب مرد خدا گفته بود:‏ اگر یهوه
پنجرهها هم در آسمان بگشاید،‏ آیا مثل این امر واقع
تواند شد؟ و او گفت اینک به چشمان خود خواهی دید
اما از آن نخواهی خورد،‏
سپ.‏ او را همچنین واقع شد زیرا خلق او را نزد
.14
15
.16
.17
.18
.19
20
7 ،19
7
.8
9
- 359 -

یزن
له
یم
یزن
نیی
نی
.11
دروازه پایمال کردند که مرد.‏
دوم پادشا هان
8
.1
و اَلیشَع به که پسرش را زنده کرده بود،‏ خطاب
کرده،‏ گفت:‏ تو و خاندانت برخاسته،‏ بروید و در جایی
که میتوانی ساکن شوي،‏ ساکن شو،‏ زیرا یهوه قحطی
خوانده است و هم بر زمین هفت سال واقع خواهد شد.‏
30 ،41 ؛ پیدایش 35 ،4 باب
.2
.3
و آن زن برخاسته،‏ موافق کلام مرد خدا،‏ عمل نمود
و با خاندان خود رفته،‏ در زمین فلسطینیان هفت سال
سکونت گزید.‏
و واقع شد بعد از پایان هفت سال که آن زن از
زمین فلسطینیان مراجعت کرده،‏ بیرون آمد تا نزد
پادشاه براي خانه و زمین خود التماس نماید.‏ روت
و پادشاه با جِیحزي،‏ خادم مرد خدا گفتگو مینمود
و میگفت:‏ حال تمام اعمال عظیمی را که اَلیشَع بجا
آورده است،‏ به من بگو.‏
و هنگامی که او براي پادشاه بیان کرد که
چگونه مردهاي را زنده نمود،‏ اینک که پسرش را
زنده کرده بود،‏ نزد پادشاه به جهت خانه و زمین خود
التماس نمود.‏ و جِیحزي گفت:‏ اي آقایم پادشاه!‏ ا
همان زن است و پسري که اَلیشَع زنده کرد،‏ این است.‏
و چون پادشاه از زن پرسید،‏ او وي را خبر داد؛ پس
پادشاه یکی از خواجگان خود را برایش تع نموده،‏
گفت:‏ تمامی مایملک او وتمامی حاصل ملک او را
ازروزي که زمین را ترك کرده است تا هماکنون به او
رد نما.‏
و اَلیشَع به دمشق رفت و بنْهدد،‏ پادشاه اَرام،بیمار
بود.‏ و به او خبر داده،‏ گفتند که مرد خدا اینجا آمده
است.‏
سپ.‏ پادشاه به حزائیل گفت:‏ هدیهاي به دست خود
گرفته،‏ براي ملاقات مرد خدا برو و به واسطۀ او از یهوه
سؤال نما که آیا از این مرض خود شفا خواهم یافت؟
و حزائیل براي ملاقات وي رفته،‏ هدیهاي به دست
خود گرفت،‏ یعنی بار چ شتر از تمامی نفایس
دمشق.‏ و آمده،‏ به حضور وي ایستاد و گفت:‏ پسرت،‏
بنْهدد،‏ پادشاه اَرام مرا نزد تو فرستاده،‏ میگوید:‏ آیا از
این مرض خود شفا خواهم یافت؟
و اَلیشَع به وي گفت:‏ برو و او را بگو:‏ حتماً‏ شفا
توانی یافت لیکن یهوه مرا اعلام نموده است که هرآینه
او خواهد مرد.‏ باب
و چشم خود را خیره ساخته،‏ بر وي نگریست تا
خجل گردید.‏ پ س مرد خدا بگریست.‏ باب ؛ لوقا
و حزائیل گفت:‏ آقایم چرا گریه میکند؟ او جواب
داد:‏ چونکه ضرري را که تو به فرزنداناسرائیل خواهی
رسانید،‏ میدانم؛ قلعههاي ایشان را آتش خواهی زد و
جوانان ایشان را به شمشیر خواهی کشت،‏ و اطفال
ایشان را خُرد خواهی نمود و حاملههاي ایشان را شکم
پاره خواهی کرد.‏ باب
و حزائیل گفت:‏ بندة تو که سگ است،‏ کیست که
چنین عمل عظیمی بکند؟ اَلیشَع گفت:‏ یهوه بر من
نموده است که تو پادشاه اَرام خواهی شد.‏ اول سموئیل
41 ،19
،24
17 ،2
32 ،10
.12
.13
؛ اول پادشاهان 15
15 ،19
.14
پس از نزد اَلیشَع روانه شده،‏ نزد آقاي خودآمد و
او به وي گفت:‏ اَلیشَع تو را چه گفت؟ او جواب داد:‏ به
من گفت که حتماً‏ شفا خواهی یافت.‏
و در فرداي آن روز،‏ لحاف را گرفته آن را در آب
فرو برد و بر رویش گسترد که مرد و حزائیل در جایش
پادشاه شد.‏
و در سال پنجمِ‏ یورام پسر اَخاب،‏ پادشاه اسرائیل،‏
وقتی که یهوشافاط هنوز پادشاه یهودا بود،‏ یهورام پسر
یهوشافاط،‏ پادشاه یهودا آغاز سلطنت نمود.‏ دوم تواریخ
و چون پادشاه شد،‏ سی و دو ساله بود و هشت
سال در اورشلیم پادشاهی کرد.‏
و به راه و روش پادشاهان اسرائیل به نحوي که
خاندان اَخاب عمل مینمودند پیروي نمود،‏ زیرا که
دختر اَخاب،‏ زن او بود و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏
به عمل میآورد.‏
اما یهوه به خاطر بندة داود نخواست که یهودا را
هلاك سازد چونکه وي را وعده داده بود که او را و
پسرانش را همیشۀ اوقات،‏ چراغی بدهد.‏ دوم سموئیل
و در زمان وي،‏ اَدوم از زیر دست یهودا روي
برگرداند،‏ پادشاهی براي خود انتخاب کرد.‏ دوم تواریخ
و یورام با تمامی ارابههاي خود به صعیر رفتند و
در شب برخاسته،‏ اَدومیان را که او را احاطه نموده
بودند و سرداران ارابهها را شکست داد و قوم به
خیمههاي خود فرار کردند.‏
و اَدوم از زیر دست یهودا تا ام روز روي
برگرداندهاند و لبنَه نیز در آن وقت روي برگرداند.‏ دوم
1 ،21
13 ،7
8 ،21
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
10 ،21 تواریخ
.23
و بقیۀ وقایع یورام و آنچه کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشته نیست؟ دوم تواریخ
و یورام با پدران خود خوابید و در شهر داود با
1 ،21
.24
6 ،1
4 ،1
.4
.5
.6
.7
8
.9
.10
- 360 -

لی
لی
ه،ب
یان
يرو
لی
لی
پدران خود دفن شد.‏ و پسرش اَخَزْیا به جایش 7.
پادشاهی کرد.‏ دوم تواریخ
و در سال دوازدهمِ‏ یورام پسر اَخاب،‏ پادشاه
اسرائیل،‏ اَخَزْیا پسر یهورام،‏ پادشاه یهودا،‏ آغاز سلطنت
نمود.‏
و اَخَزْیا چون پادشاه شد،‏ بیست و دو ساله بود و
یک سال در اورشلیم پادشاهی کرد و اسم مادرش
عتَلْیا،‏ دختر عمري پادشاه اسرائیل بود.‏ باب
و به روش خاندان اَخاب پیروي نموده،‏ آنچه در
نظر یهوه ناپسند بود،‏ مثل خاندان اَخاب به عمل
میآورد زیرا که داماد خاندان اَخاب بود.‏
و با یورام پسر اَخاب براي نبرد با حزائ پادشاه
اَرام به راموت جِلْعاد رفت و اَرامیان یورام را مجروح
ساختند.‏ باب ؛ دوم تواریخ
و یورام پادشاه به یزرع مراجعت کرد تا از
جراحتهایی که اَرامیان به وي رسانیده بودند هنگامی
که با حزائیل،‏ پادشاه اَرام جنگ مینمود،‏ شفا یابد.‏ و
اَخَزْیا پسر یهورام،‏ پادشاه یهودا،‏ به یزرئیل فرود آمد تا
یورام پسر اخاب را عیادت نماید چونکه مریض بود.‏ باب
دوم پادشا هان
1 ،11
،
5 ،22
1 ،22
15 ،9
.25
.26
.27
.28
.29
15 ،9
9
.1
و اَلیشَع پیامبر یکی از پسران پیامبران را خوانده
او گفت:‏ کمر خود را ببند و این روغندان را به دست
خود گرفته،‏ به راموت جِلْعاد برو.‏ باب ؛ ایوب
و چون به آنجا رسیدي،‏ یهو پسر یهوشافاط پسر
نمشی را پیدا کن و داخل شده،‏ او را از میان برادرانش
برخیزان و او را به اطاق خلوت ببر.‏
و روغندان را گرفته،‏ به سرش بریز و بگو یهوه
چنین میفرماید که تو را به پادشاهی اسرائیل مسح
کردم.‏ پ س در را باز کرده،‏ فرار کن و صبر منما.‏ اول
3 ،38
29 ،4
.2
.3
7 22، ؛ دوم تواریخ 16 19، پادشاهان
4
.5
6
سپ.‏ آن جوان،‏ یعنی آن پیامبر جوان به راموت
جِلْعاد آمد.‏
و چون بدانجا رسید،‏ اینک سرداران لشکر نشسته
بودند و او گفت:‏ اي سردار با تو سخنی دارم.‏ یهو گفت:‏
به کدام یک از همه ما؟ گفت:‏ به تو اي سردار!‏
سپ.‏ او برخاسته،‏ به خانه داخل شد و روغن را به
سرش ریخته،‏ به وي گفت:‏ یهوه،‏ خداي اسرائیل چنین
میفرماید که تو را بر قوم یهوه یعنی بر اسرائیل به
پادشاهی مسح
و خاندان آقاي خود،‏ اَخاب را خواهی زد تا من
انتقام خون بندگان خود،‏ پیامبران را و خون همه
بندگان یهوه را از دست ایزابل بکشم.‏ دوم پادشاهان
و تمامی خاندان اَخاب هلاك خواهند شد.‏ و از
اَخاب هر مرد را و هر بسته و رهاشدهاي در اسرائیل را
ریشه کن خواهم ساخت.‏ اول پادشاهان
و خاندان اَخاب را مثل خاندان یرُبعام پسر نَباط و
مانند خاندان بعشا پسر اخیا خواهم ساخت.‏ اول پادشاهان
22 ،21
10 ،14
.8
.9
3 ،16 ؛ 29 ،15
.10
و سگان،‏ ایزابل را در ملک یزْرعیل خواهند خورد
و دفنکنندهاي نخواهند بود.‏ پس در را باز کرده،‏
بگریخت.‏ اول پادشاهان
و یهو نزد بندگان آقاي خویش بیرون آمد و کسی
به وي گفت:‏ آیا سلامتی است؟ و این دیوانه براي چه
نزد تو آمد؟ به ایشان گفت:‏ شما این مرد و کلامش را
میدانید.‏ باب
گفتند:‏ چنین نیست.‏ ما را اطلا ع بده.‏ پس او
گفت:‏ چنین و چنان با من سخن گفته،‏ گفت که یهوه
چنین میفرماید:‏ تو را به پادشاهی اسرائیل مسح
کردم.‏ اول
آنگاه ایشان عجله نموده،‏ هر کدام رخت خود را
گرفته،‏ آن را زیر او به پله نهادند،‏ و شیپور را
نواخته،‏ گفتند که یهو پادشاه است.‏ متی
بدین دلیل یهو پسر یهوشافاط پسر نمشی بر
یورام بشورید و یورام خود و تمامی اسرائیل،‏ راموت
جِلْعاد را از حزائیل،‏ پادشاه اَرام نگاه می داشتند.‏
اما یهورام پادشاه به یزْرع برگشته بود تا از
جراحتهایی که اَرامیان به او رسانیده بودند وقتی که
با حزائیل،‏ پادشاه اَرام،‏ جنگ مینمود،‏ شفا یابد.‏ پس
یهو گفت:‏ اگر رأي شما این است،‏ مگذارید که کسی
رها شده،‏ از شهر بیرون رود مبادا رفته،‏ به یزْرعیل خبر
برساند.‏ باب
پس یهو به ارابه سوار شده،‏ به یزْرعیل رفت زیرا
که یورام در آنجا بستري بود و اَخَزْیا،‏ پادشاه یهودا
براي عیادت یورام فرود آمده بود.‏
سپ.‏ دیدهب بر بر ج یزْرع ایستاده بود،‏ و
جمعیت یهو را وقتی که میآمد،‏ دید و گفت:‏ جمعیتی
میبینم.‏ و یهورام گفت:‏ سواري گرفته،‏ به استقبال
ایشان بفرست تا بپرسد که آیا صلح است؟ دوم سموئیل
،18
7 ،21
23 ،21
21 ،5
سموئیل 17 ،3
28 ،8
.11
.12
.13
.14
.15
.16
17
24
18
سپ.‏ سواري به استقبال وي رفت و گفت:‏ پادشاه
چنین میفرماید که آیا صلح است؟ یهو جواب داد که
،
کردم .
- 361 -

نی
یل
نی
نی
هرا
يرو
لی
نی
ته
نی
تو را با صلح چه کار است؟ به عقب من برگرد.‏ و
دیدهبان خبر داده گفت که قاصد نزد ایشان رسید،‏ اما
برنمیگردد.‏ اول سموئیل
سپ.‏ سوار دیگري فرستاد و او نزد ایشان آمد و
گفت:‏ پادشاه چنین میفرماید که آیا صلح است؟ یهو
جواب داد:‏ تو را با صلح چه کار است؟ به عقب من
برگرد.‏ باب
و دیدهبان خبر داده،‏ گفت که نزد ایشان رسید،‏
اما برنمیگردد و سواري،‏ مانند سواري یهو پسر نمشی
است زیرا که به دیوانگی سوارکاري میکند.‏
و یهورام گفت:‏ حاضر کنید.‏ پ س ارابۀ اورا حاضر
کردند و یهورام،‏ پادشاه اسرائیل و اَخَزْیا،‏ پادشاه یهودا،‏
هر یک بر ارابۀ خود بیرون رفتند و به استقبال یهو
بیرون شده،‏ او را در ملک نابوت یزْرعی یافتند.‏ اول
دوم پادشا هان
4 ،16
11 ،1
19
.20
.21
1 ،21 پادشاهان
.22
و چون یهورام،‏ یهو را دید گفت:‏ اي یهو آیا صلح
است؟ او جواب داد:‏ چه صلح مادامی که زناکاري
مادرت ایزابل و جادوگري وي اینقدر زیاد است؟
آنگاه یهورام،‏ دست خود را برگردانیده،‏ فرار کرد و
به اَخَزْیا گفت:‏ اي اَخَزْیا خیانت است.‏
و یهو کمان خود را به قوت تمام کشیده،‏ در میان
بازوهاي یهورام زد که تیر از دلش بیرون آمد و در ارابۀ
خود افتاد.‏
و یهو به بِدقَر،‏ سردار خود گفت:‏ او را برداشته،‏ در
مزرعه نابوت یزْرعیلی بینداز و بیادآور که چگونه وقتی
که من و تو با هم از عقب پدرش اَخاب،‏ سوار
میبودیم،‏ یهوه این سخن را دربارة او فرمود.‏ اول پادشاهان
.23
.24
.25
38 ،22 ؛ 19 ،21
.26
یهوه میفرماید:‏ هرآینه خون نابوت و خون
پسرانش را دیروز دیدم و یهوه میفرماید:‏ که در ا
ملک به تو مکافات خواهم رسانید.‏ پس هماکنون او
را بردار و به موجب کلام یهوه او را در ا ملْک
بینداز.‏
اما چون اَخَزْیا،‏ پادشاه یهودا ا را دید،‏ به
خانۀ بوستان فرار کرد و یهو او را تعقیب نموده،‏ فرمود
که او را بزنید و او را نیز در ارابهاش به فرازِ‏ جور که
نزد یبلَعام است زدند و او تا مجِدو فرار کرده،‏ در آنجا
مرد.‏ دوم تواریخ
و خادمانش او را در ارابه به اورشلیم بردند و او را
در مزار خودش در شهر داود با پدرانش دفن کردند.‏
9 ،22
.27
.28
20 ،14 باب
.29
و در سال یازدهمِ‏ یورام پسراَخاب،‏ اَخَزْیا بر یهودا
پادشاه شد.‏
و چون یهو به یزْرعیل آمد،‏ ایزابل ا را شنیده،‏
سرمه به چشمان خود کشید و سر خود را زینت داده،‏
از پنجره نگریست.‏
و چون یهو به دروازه داخل شد،‏ او گفت:‏ آیا زِمري
را که آقاي خود را کشت،‏ سلامتی بود؟ اول پادشاهان
.10 ،16
.30
.31
18
.32
و او به سوي پنجره نظر افکنده،‏ گفت:‏ کیست که
به ط رف من باشد؟ کیست؟ پس دو سه نفر از
خزانهداران به سوي او نظر کردند.‏
و او گفت:‏ او را بیندازید.‏ پ س او را به زیر انداختند
و قدري از خونش بر دیوار و اسبان پاشیده شد و او را
پایمال کرد.‏
و داخل شده،‏ به خوردن و آشامیدن مشغول
گشت.‏ پ س گفت:‏ این زن لعنت شده را نظر کنید،‏ و او
را دفن نمایید زیرا که دختر پادشاه است.‏
اما چون براي دفن کردنش رفتند،‏ جز کاسۀ سر و
پایها و کفهاي دست،‏ چیزي از او نیافتند.‏
سپ.‏ برگشته،‏ وي را خبر دادند.‏ و او گفت:‏ ا
کلام یهوه است که به واسطۀ بندة خود،‏ ایلیاي تشْبی
سخن گفته،‏ فرمود که سگان گوشت ایزابل را در ملک
یزْرعیل خواهند خورد.‏ اول پادشاهان
و جسد ایزابل مثل مدفوع به زمین،‏ در ملک
یزْرعیل خواهد بود،‏ به طوري که نخواهند گفت که
این ایزابل است.‏
23 ،21
.33
.34
.35
36
.37
10
.1
.2
3
.4
5
و هفتاد پسر اَخاب در سامره بودند.‏ پ س یهو نامهاي
نوشته،‏ به سامره نزد سروران یزْرع که بزرگان و
مربیانِ‏ پسران اَخاب بودند فرستاده،‏ گفت:‏
هماکنون چون این نامه به شما برسد چونکه پسران
آقاي شما و ارابهها واسبان و شهر حصاردار و اسلحه با
شما است،‏
سپ.‏ بهترین و نیکوترین پسران آقاي خود را انتخاب
کرده،‏ او را بر تخت پدرش بنشانید و به ج خانۀ
آقاي خود جنگ نمایید.‏
اما ایشان به شدت ترسان شدند و گفتند:‏ اینک دو
پادشاه نتوانستند با او مقاومت نمایند،‏ پس ما چگونه
مقاومت خواهیم کرد؟
سپ.‏ ناظر خانه و رئیس شهر و بزرگان و مربیان را
نزد یهو فرستاده،‏ گفتند:‏ ما بندگان تو هستیم و هر
- 362 -

هآن
هآن
بی
چه به ما بفرمایی بجا خواهیم آورد؛ کسی را پادشاه 17.
نخواهیم ساخت.‏ آنچه در نظر تو پسند آید،‏ به عمل
آور.‏ یوشع
سپ.‏ نامهاي دیگر به ایشان نوشت و گفت:‏ اگر شما
با من هستید و سخن مرا خواهید شنید،‏ سرهاي
پسران آقاي خود را بگیرید و فردا مثل این وقت نزد
من به یزْرعیل بیایید.‏ و آن پادشاهزادگان که هفتاد نفر
بودند،‏ نزد بزرگان شهر که ایشان را تربیت میکردند،‏
میبودند.‏ داوران
و چون آن نامه نزد ایشان رسید،‏ پادشاهزادگان را
گرفته،‏ هر هفتاد نفر را کشتند و سرهاي ایشان را در
سبدها گذاشته،‏ به یزْرعیل،‏ نزد وي فرستادند.‏
و قاصدي آمده،‏ او را خبر داد و گفت:‏ سرهاي
پسران پادشاه را آوردند.‏ او گفت:‏ ا را به دو توده نزد
دهنۀ دروازه تا صبح بگذارید.‏
و بامدادان چون بیرون رفت،‏ بایستاد و به تمامی
قوم گفت:‏ شما عادل هستید.‏ اینک من بر آقاي خود
شوریده،‏ او را کشتم.‏ اما کیست که همه اینها را کشته
است؟
سپ.‏ بدانید که از کلام یهوه که یهوه دربارة
خاندان اَخاب گفته است،‏ حرفی به زمین نخواهد افتاد
و یهوه آنچه را که به واسطۀ بندة خود ایلیا گفته،‏ بجا
آورده است.‏ یوشع ؛ اول پادشاهان
و یهو همه باقیماندگان خاندان اَخاب را که در
یزْرعیل بودند،‏ کشت،‏ و تمامی بزرگانش و دوستانش و
کاهنانش را تا از برایش کسی باقی نماند.‏ خروج
سپ.‏ برخاسته،‏ و روانه شده،‏ به سامره آمد و چون
در راه به بیت-عقْد شبانان رسید،‏
یهو به برادران اَخَزْیا،‏ پادشاه یهودا برخورد کرد،‏
گفت:‏ شما کیستید؟ گفتند:‏ برادران اَخَزْیا هستیم و
میآییم تا پسران پادشاه و پسران ملَکه را درود گویم.‏
او گفت:‏ اینها را زنده بگیرید.‏ پ س ایشان را زنده
گرفتند و ایشان را که چهل و دو نفر بودند،‏ نزد چاه
بیت-عقد کشتند که از ایشان هیچ کس رهایی نیافت.‏
و چون از آنجا روانه شد،‏ به یهوناداب پسر رکاب
که به استقبال او میآمد،‏ برخورد و او را درود گفت،‏
گفت که آیا دل تو راست است،‏ مثل دل من با دل تو؟
یهوناداب جواب داد که راست است.‏ گفت:‏ اگر هست،‏
دست خود را به من بده.‏ پ س دست خود را به او داد و
او وي را نزد خود به ارابه برکشید.‏ ارمیا
و گفت:‏ همراه من بیا،‏ و غیرتی که براي یهوه
دارم،‏ ببین.‏ و او را بر ارابۀ وي سوار کردند.‏
دوم پادشا هان
و چون به سامره رسید،‏ تمامی باقیماندگان اَخاب
را که در سامره بودند،‏ کُشت به اندازهاي که اثر او را
نابود ساخت بر حسب کلامی که یهوه به ایلیا گفته
بود.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ یهو تمامی قوم را جمع کرده،‏ به ایشان گفت:‏
اَخاب بعل را پرستش کمی کرد،‏ اما یهو او را پرستش
زیادي خواهد نمود.‏ اول پادشاهان
پس هماکنون همه پیامبرانِ‏ بعل و همه
پرستندگانش و همه کاهنان او را نزد من بخوانید و
هیچ کس از ایشان غا نباشد زیرا قصد قربانی
عظیمی براي بعل دارم.‏ هر که حاضر نباشد زنده
نخواهد ماند.‏ اما یهو این را از راه حیله کرد تا
پرستندگان بعل را هلاك سازد.‏
و یهو گفت:‏ جشنی مقدس براي بعل تقدیس
نمایید.‏ و آن را اعلان کردند.‏
و یه و ن زد تم امی اس رائیل فرس تاد و تم امی
پرستندگان بعل آمدند و هیچ کس باقی نماند که
نیامد و به خانۀ بعل داخل شدند و خانۀ بعل سرتاسر
پر شد.‏
و به ناظر انبار لباس گفت که براي همه
پرستندگان بعل لباس بیرون آور.‏ و او براي ایشان
لباس بیرون آورد.‏
و یهو و یهوناداب پسر رکاب به خانۀ بعل داخل
شدند و به پرستندگان بعل گفت:‏ جستجو کرده،‏
دریافت کنید که کسی از بندگان یهوه در اینجا با شما
نباشد،‏ مگر بندگان بعل و بس.‏
پس داخل شدند تا قربانیها و قربانیهاي
سوختنی بگذرانند.‏ و یهو هشتاد نفر براي خود بیرون
در گماشته بود و گفت:‏ اگر یکنفر از اینانی که به
دست شما سپردم رهایی یابد،‏ خون شما به عوض
جان او خواهد بود.‏ اول پادشاهان
و چون از گذرانیدن قربانی سوختنی فارغ شدند،‏
یهو به نگهبانان و سرداران گفت:‏ داخل شده،‏ ایشان را
بکُشید و کسی بیرون نیاید.‏ پس ایشان را به دم
شمشیر کشتند و حمالان و سردارانْ‏ ایشان را بیرون
انداختند.‏ پ س به شهر بیت-بعل رفتند.‏ اول پادشاهان
و تمثالها را که در خانه بعل بود،‏ بیرون آورده،‏
ا را سوزانیدند باب
و تمثال بعل را شکستند و خانۀ بعل را ویران
ساخته،‏ آن را تا امروز زبالهدان ساختند.‏
سپ.‏ یهو،‏ اثر بعل را ازاسرائیل نابود ساخت.‏
40 ،18
32 ،16
39 ،20
18 ،11
21 ،21
18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
28
28 ،14
6 ،35
22 ،21
30 ،8
45 ،21
25 ،9
6
.7
.8
.9
10
.11
12
.13
.14
.15
.16
- 363 -

يرو
ته ن جی
یم
تواریخ 1 ،23
.5
.6
.7
.8
9
.10
دوم پادشا هان
تواریخ 9 ،23
10 ،10
19 ،17
.11
.12
.13
.14
.15
.29
اما یهو از پی گناهان یرُبعام پسرنباط که
اسرائیل را مرتکب گناه ساخته بود برنگشت،‏ یعنی از
گوسالههاي طلا که در بیتئیل و دان بود.‏
و یهوه به یهو فرمود:‏ چونکه نیکویی کردي و آنچه
در نظر من پسند بود،‏ بجا آوردي و موافق هر چه در
دل من بود با خانۀ اَخاب عمل نمودي،‏ از ا
پسران تو تا پشت چهارم بر تخت اسرائیل خواهند
نشست.‏ باب
اما یهو توجه ننمود تا به تمامی دل خود در
شریعت یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ پیروي نماید،‏ و از
گناهان یرُبعام که اسرائیل را مرتکب گناه ساخته بود،‏
دوري ننمود.‏
و در آن ایام،‏ یهوه به ریشه کن ساختن اسرائیل
شروع نمود؛ و حزائیل،‏ ایشان را در تمامی محدوده
اسرائیل میزد،‏ باب
یعنی از اُردن به طرف طلوع آفتاب،‏ تمامی زمین
جِلْعاد و جادیان و رؤبینیان و من َّسیان را از عرُوعیر که
بر دره اَرنون است و جِلْعاد و باشان.‏
و بقیۀ وقایع یهو و هر چه کرد و تمامی قدرت او،‏
آیا در کتابِ‏ تواریخِ‏ ایامِ‏ پادشاهانِ‏ اسرائیل نوشته
نیست؟ دوم تواریخ
پس یهو با پدران خود خوابید و او را در سامره
دفن کردند و پسرش یهواَخاز به جایش پادشاه شد.‏ باب
باب 11 .2 ،13
12 ،8
8 ،22
12 ،15
.30
.31
.32
.33
.34
.35
1 ،13
.36
و ایامی که یهو در سامره بر اسرائیل سلطنت
نمود،‏ بیست و هشت سال بود.‏
11
.1
و چون عتَلْیا،‏ مادر اَخَزْیا دید که پسرش مرده است،‏
او برخاست و تمامی خانوادة سلطنت را هلاك ساخت.‏
10 22، ؛ دوم تواریخ 26 8، باب
.2
.3
.4
اما یهوشَبع دختر یورام پادشاه که خواهر اَخَزْیا بود،‏
یوآش پسراَخَزْیا را گرفت،‏ و او را از میان پسران پادشاه
که کشته شدند،‏ دزدیده،‏ او را با دایهاش در اطاق
خوابگاه از عتَلْیا پنهان کرد و او کشته نشد.‏
و او نزد وي در خانۀ یهوه شش سال مخفی ماند و
عتَلْیا بر زمین سلطنت مینمود.‏
و در سال هفتم،‏ یهویاداع فرستاده،‏ سرنگهبانان
کریتیان و نگهبانان را طلبید و ایشان را نزد خود به
خانۀ یهوه آورده،‏ با ایشان عهد بست و به ایشان در
خانۀ یهوه قسم داد و پسر پادشاه را به ایشان نشان
داد.‏ دوم
و ایشان را امر فرموده،‏ گفت:‏ کاري که باید بکنید،‏
این است:‏ یک سوم شما که در سبت داخل شوید
به دیدهبانی خانۀ پادشاه مشغول باشید.‏
و ثلث دیگر به دروازة سور و ثلثی به دروازهاي که
پشت حمالان است،‏ حاضر باشید،‏ و خانه را دیدهبانی
نمایید که کسی داخل نشود.‏
و دو دستۀ شما،‏ یعنی همه آنانی که در روز سبت
بیرون میروید،‏ خانۀ یهوه را نزد پادشاه دیدهبانی
نمایید.‏
و هر کدام سلاح خود را به دست گرفته،‏ به اطراف
پادشاه احاطه نمایید و هر که از میان صفها درآید،‏
کشته گردد.‏ و چون پادشاه بیرون رود یا داخل شود،‏
نزد او بمانید.‏
سپ.‏ سرنگهبانان موافق هر چه یهویاداع کاهن امر
فرمود،‏ عمل نمودند،‏ و هر کدام کسان خود را خواه از
آنانی که در روز سبت داخل میشدند و خواه از آنانی
که در روز سبت بیرون میرفتند،‏ برداشته،‏ نزد
یهویاداع کاهن آمدند.‏
و کاهن نیزهها و سپرها را که از آن داود پادشاه و
در خانۀ یهوه بود،‏ به سرنگهبانان داد.‏ دوم
و هر یکی از نگهبانان،‏ سلاح خود را به دست
گرفته،‏ از طرفراست خانه تا طرف چپ خانه به پهلوي
قربانگاه و به پهلوي خانه،‏ به اطراف پادشاه ایستادند.‏
و او پسر پادشاه را بیرون آورده،‏ تاج بر سرش
گذاشت،‏ و شهادت را به او داد و او را به پادشاهی
انتخاب کرد،‏ مسح نمودند و دست زده،‏ گفتند:‏ پادشاه
زنده بماند.‏ تثنیه
و چون عتَلْیا صداي نگهبانان و قوم را شنید،‏ نزد
قوم به خانۀ یهوه داخل شد.‏
و دید که اینک پادشاه بر حسب عادت،‏ نزد ستون
ایستاده.‏ و سروران و شیپورنوازان نزد پادشاه بودند و
تمامی قوم زمین شادي میکردند و شیپورها را
مینواختند.‏ پ س عتَلْیا لباس خود را دریده،‏ صدا زد که
خیانت!‏ خیانت!‏ اعداد
و یهویاداعِ‏ کاهن،‏ سرنگهبانان را که سرداران لشکر
بودند،‏ امر فرموده،‏ ایشان را گفت:‏ او را از میان صفها
بیرون کنید و هر که از عقب او برود،‏ به شمشیر کشته
شود.‏ زیرا کاهن فرموده بود که در خانۀ یهوه کشته
نگردد.‏
16 سپ.‏ او را راه دادند و از راهی که اسبان به خانۀ
- 364 -

هرا
یم
یم
ته
ته
یم
.8
.9
پادشاه میآمدند،‏ رفت و در آنجا کشته شد.‏
و یهویادع در میان یهوه و پادشاه و قوم عهد بست
تا قوم یهوه باشند و همچنین در میان پادشاه و قوم.‏
و تمامی قوم زمین به خانۀ بعل رفته،‏ آن را ویران
ساختند و قربانگاههایش و تمثالهایش را خرد درهم
شکستند.‏ و کاهن بعل،‏ متّان را روبروي قربانگاهها
کشتند و کاهن ناظران بر خانۀ یهوه گماشت.‏ باب
دوم پادشا هان
نحمیا 28 ،3
.26 ،10
.17
.18
25 ،6 ؛ داوران 27
.19
و سرنگهبانان و کریتیان و نگهبانان و تمامی قوم
زمین را برداشته،‏ ایشان پادشاه را از خانۀ یهوه به زیر
آوردند و به دروازة نگهبانان به خانۀ پادشاه آمدند و
او بر کرسی پادشاهان بنشست.‏
و تمامی قوم زمینشادي کردند و شهر آرامی
یافت و عتَلْیا را نزد خانۀ پادشاه به شمشیر کشتند.‏
و چون یوآش پادشاه شد،‏ هفت ساله بود.‏
.20
.21
12
.1
در سال هفتمِ‏ یهو،‏ یهوآش پادشاه شد و چهل سال
در اورشلیم پادشاهی کرد.‏ و اسم مادرش ظبیه از
بئرشَبع بود.‏ دوم تواریخ
و یهوآش آنچه را که در نظر یهوه پسند بود،‏ در
تمام روزهایی که یهویاداع کاهن او را تعلیم داد،‏
بجا میآورد.‏
مگر این که مکانهاي بلند برداشته نشد و قوم
هنوز در مکانهاي بلند قربانی گذرانیدند و بخور
میسوزانیدند.‏ باب
و یهوآش به کاهنان گفت:‏ تمام نقرة
چیزهايمقدسی که به خانۀ یهوه آورده شود،‏ یعنی
نقرة رایج و نقرة هر کس بر حسب نفوسی که براي او
تقویم شده است،‏ و هر نقرهاي که در دل کسی بگذرد
که آن را به خانه یهوه بیاورد،‏
کاهنان آن را نزد خود بگیرند،‏ هر کس از آشناي
خود؛ و ایشان خرابیهاي خانه را هر جا که در آن
خرابی پیدا کنند،‏ تعمیر نمایند.‏
اما چنان واقع شد که در سال بیست و سوم یهوآشِ‏
پادشاه،‏ کاهنان،‏ خرابیهاي خانه را تعمیر نکرده بودند.‏
و یهوآش پادشاه،‏ یهویاداع کاهن و سایر کاهنان را
خوانده،‏ به ایشان گفت که خرابیهاي خانه را چرا
تعمیر نکردهاید؟ پس هماکنون نقرهاي دیگر از
آشنایان خود مگیرید بلکه آن را به ج خرابیهاي
خانه بدهید.‏
و کاهنان راضی شدند که نه نقره از قوم بگیرند و نه
خرابیهاي خانه را تعمیر نمایند.‏
و یهویاداعِ‏ کاهن صندوقی گرفته و سوراخی در
سرپوش آن کرده،‏ آن را به پهلوي قربانگاه به طرف
راست راهی که مردم داخل خانۀ یهوه شدند،‏
گذاشت.‏ و کاهنانی که محافظین در بودند،‏ تمامی
نقرهاي را که به خانۀ یهوه میآوردند،‏ در آن گذاشتند.‏
و چون دیدند که نقرة بسیار در صندوق بود،‏
نویسنده پادشاه و رئیس کاهنان برآمده،‏ نقرهاي را که
در خانۀ یهوه یافت میشد،‏ در کیسهها بسته،‏ حساب
آن را میدادند.‏
و نقرهاي را که حساب آن داده میشد،‏ به دست
کارگذارانی که بر خانۀ یهوه گماشته بودند،‏
میسپردند.‏ و ایشان آن را به نجاران و بنّایان که در
خانۀ یهوه کار میکردند،‏ صرف مینمودند،‏
و به معماران و سنگتراشان و به ج خریدن
چوب و سنگهاي تراشیده براي تعمیر خرابیهاي خانۀ
یهوه ، و به جهت هر خرجی که براي تعمیر خانه لازم
میبود.‏
اما براي خانۀ یهوه طاسهاي نقره و گُلگیرها و
کاسهها و شیپورها و هیچ ظرفی از طلا و نقره از نقدي
که به خانۀ یهوه میآوردند،‏ ساخته نشد.‏
زیرا که آن را به کارگذاران دادند تا خانه یهوه را
به آن،‏ تعمیر نمایند.‏
و از کسانی که نقره را به دست ایشان میدادند تا
به کارگذاران بسپارند،‏ حساب نمیگرفتند،‏ زیرا که
ایشان به امانت رفتار مینمودند.‏ باب
اما نقرة قربانیهاي جرم و نقرة قربانیهاي گناه را
به خانۀ یهوه نمیآوردند،‏ چونکه از آن کاهنان میبود.‏
آنگاه حزائیل،‏ پادشاه اَرام برآمده،‏ با جت جن گ
نمود و آن را تسخیر کرد.‏ پ س حزائیل توجه نموده،‏ به
سوي اورشلیم برآمد.‏
ویهوآش،‏ پادشاه یهودا تمامی چیزهاي مقدسی را
که پدرانش،‏ یهوشافاط و یهورام و اَخَزْیا،‏ پادشاهان
یهودا وقف نموده بودند و چیزهاي مقدس خود و
تمامی طلا را که در خزانههاي خانۀ یهوه و خانۀ
پادشاه یافت شد،‏ گرفته،‏ آن را نزد حزائیل،‏ پادشاه اَرام
فرستاد و او از اورشلیم برفت.‏ اول پادشاهان
و بقیۀ وقایع یوآش و هر چه کرد،‏ آیا در کتابِ‏
تواریخِ‏ ایامِ‏ پادشاهانِ‏ یهودا نوشته نشده؟ دوم تواریخ
و خادمانش برخاسته،‏ فتنه انگیختند و یوآش را
1 ،24
18 ،15
7 ،22
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
1 ،24
4 ،14
.2
.3
.4
.5
.6
.7
- 365 -

قی
یم
در خانه مل ُّو به راهی که به سوي سلّی فرود میرود،‏
کشتند.‏ باب
زیرا خادمانش،‏ یوزاکار پسر شمعت و یهوزاباد پسر
شومیر،‏ او را زدند که مرد و او را با پدرانش در شهر
داود دفن کردند و پسرش اَمصیا در جایش سلطنت
نمود.‏ باب ؛ دوم تواریخ
دوم پادشا هان
1 ،25
19 ،14
1 ،14
.21
13
.1
در سال بیست و سومِ‏ یوآش پسر اَخَزْیا،‏ پادشاه
یهودا،‏ یهواخاز پسر یهو،‏ بر اسرائیل در سامره پادشاه
شده،‏ هفده سال سلطنت نمود.‏ باب
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود به عمل آورد،‏ و در
پی گناهان یرُبعام پسرنباط که اسرائیل را مرتکب گناه
ساخته بود،‏ پیروي نموده،‏ از آن دوري نکرد.‏
سپ.‏ خشم یهوه بر اسرائیل افروخته شده،‏ ایشان را
به دست حزائیل،‏ پادشاه اَرام و به دست بنْهدد،‏ پسر
حزائیل،‏ همۀ روزها تسلیم نمود.‏ باب
و یهواَخاز نزد یهوه خواهش نمود و یهوه او را اجابت
فرمود زیرا که تنگی اسرائیل را دید که چگونه پادشاه
اَرام،‏ ایشان را به تنگ میآورد.‏
و یهوه نجاتدهندهاي به اسرائیل داد که ایشان از
زیردست اَرامیان بیرون آمدند و فرزندان اسرائیل مثل
ایام سابق در خیمههاي خود ساکن شدند.‏ باب
اما از گناهان خانۀ یرُبعام که اسرائیل را مرتکب گناه
ساخته بود،‏ دوري ننموده،‏ در آن پیروي کردند،‏ و
اشیره نیز در سامره ماند.‏
و براي یهواَخاز،‏ از قوم به جز پنجاه سوار و ده ارابه
و ده هزار پیاده وانگذاشت زیرا که پادشاه اَرام ایشان را
تلف ساخته،‏ و ایشان را پایمال کرده،‏ م ث ل غبار
گردانیده بود.‏ اول پادشاهان
و بقیۀ وقایع یهواَخاز و هر چه کرد و قدرت او،‏ آیا
در کتاب تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نیست؟
سپ.‏ یهواَخاز با پدران خود خوابید و او را در سامره
دفن کردند و پسرش،‏ یوآش،‏ در جایش سلطنت نمود.‏
و در سال سی و هفتم یوآش،‏ پادشاه یهودا،‏
یهوآش پسر یهواَخاز بر اسرائیل در سامره پادشاه شد و
شانزده سال سلطنت نمود.‏
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به عمل آورد و از
تمامی گناهان یرُبعام پسر نَباط که اسرائیل را مرتکب
گناه ساخته بود دوري نکرده،‏ در آنها پیروي مینمود.‏
و بقیۀ وقایع یوآش و هر چه کرد و قدرت او که
چگونه با اَمصیا،‏ پادشاه یهودا جنگ کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نشده؟ باب ؛
دوم تواریخ
11 .8 ،14
21 .18 ،25
.13
و یوآش با پدران خود خوابید و یرُبعام بر تخت
وي نشست و یوآش با پادشاهان اسرائیل در سامره
دفن شد.‏
و اَلیشَع به بیمارياي که از آن مرد،‏ مریض شد.‏ و
یوآش،‏ پادشاه اسرائیل،‏ نزد وي فرود شده،‏ بر او
بگریست و گفت:‏ اي پدر من!‏ اي پدرمن!‏ اي ارابۀ
اسرائیل و سوارانش!‏ باب
و اَلیشَع به وي گفت:‏ کمان و تیرها را بگیر.‏ و
براي خود کمان و تیرها گرفت.‏
و به پادشاه اسرائیل گفت:‏ کمان را به دست خود
بگیر.‏ پ س آن را به دست خود گرفت و اَلیشَع دست
خود را بر دست پادشاه نهاد.‏
و گفت:‏ پنجره را به سوي مشرق باز کن.‏ پس آن
را باز کرد و اَلیشَع گفت:‏ بینداز.‏ پس انداخت.‏ و او
گفت:‏ تیر پیروزي یهوه یعنی تیر پیروزي بر اَرام زیرا
که اَرامیان را در اَف شکست خواهید داد تا تل ف
شوند.‏
و گفت:‏ تیرها را بگیر.‏ پس گرفت و به پادشاه
اسرائیل گفت:‏ زمین را بزن.‏ پ س سه مرتبه آن را زده،‏
باز ایستاد.‏
و مرد خدا به او خشم نموده،‏ گفت:‏ میبایست پنج
شش مرتبه زده باشی؛ آنگاه اَرامیان را شکست
میدادي تا تلف میشدند،‏ اما حال اَرامیان را فقط سه
مرتبه شکست خواهی داد.‏
و اَلیشَع وفات کرد و او را دفن نمودند.‏ و در وقت
تحویل سال لشکرهاي موآب به زمین درآمدند.‏
و واقع شد که چون مردي را دفن کردند،‏ آن
لشکر را دیدند و آن مرده را در قبر اَلیشَع انداختند؛ و
چون آن مرده به استخوانهاي اَلیشَع برخورد،‏ زنده
گشت و به پایهاي خود ایستاد.‏
و حزائیل،‏ پادشاه اَرام،‏ اسرائیل را در تمامی ایام
یهواخاز به تنگ آورد.‏
اما یهوه بر ایشان گذشت و رحم نموده،‏ به خا طر
عهد خود که با ابراهیم و اسحاق و یعقوب بسته بود به
ایشان لطف کرد و نخواست ایشان را هلاك سازد،‏ و
ایشان را از حضور خود هنوز دور نینداخت.‏ خروج ؛
12 ،2
،
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
لاویان
24 ،2
42 ،26
24
سپ.‏ حزائیل،‏ پادشاه اَرام مرد و پسرش،‏ بنْهدد به
جایش پادشاه شد.‏
27 ،14
35 ،10
32 ،10
10 ،20
.2
3
.4
.5
.6
.7
.8
9
.10
.11
.12
- 366 -

لی
يجا
.11
دوم پادشا هان
.25
و یهوآش پسر یهواَخاز،‏ شهرهایی را که حزائیل از
دست پدرش،‏ یهواَخاز به جنگ گرفته بود،‏ از دست
بنْهدد پسر حزائیل باز پس گرفت،‏ و یهوآش سه مرتبه
او را شکست داده،‏ شهرهاي اسرائیل را باز پس گرفت.‏
14
.1
در سال دومِ‏ یوآش پسر یهواخاز پادشاه اسرائیل،‏
اَمصیا پسر یوآش،‏ پادشاه یهودا آغاز سلطنت نمود.‏ دوم
1 ،25 تواریخ
.2
.3
.4
و بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد.‏ و بیست و
نه سال در اورشلیم پادشاهی کرد و اسم مادرش
یهوعدان اورشلیمی بود.‏
و آنچه در نظر یهوه پسند بود،‏ به عمل آورد اما نه
مثل پدرش داود بلکه موافق هر چه پدرش یوآش
کرده بود،‏ رفتار مینمود.‏
لیکن مکانهاي بلند برداشته نشد،‏ و قوم هنوز در
مکانهاي بلند قربانی میگذرانیدند و بخور
میسوزانیدند.‏ باب
و هنگامی که سلطنت در دستش مستحکم شد،‏
خادمان خود را که پدرش،‏ پادشاه را کشته بودند،‏ به
قتل رسانید.‏ باب
اما پسران قاتلان را نکشت به موجب نوشتۀ کتاب
تورات موسی که یهوه امر فرموده و فرموده بود پدران
به جهت پسران کشته نشوند و پسران به جهت پدران
کشته نشوند،‏ بلکه هر کس به جهت گناه خود کشته
شود.‏ تثنیه
و او ده هزار نفر از اَدومیان را در دره نمک کشت و
سالع را در جنگ گرفت و آن را تا به امروز یقْتَئ
نامید.‏ دوم تواریخ
آنگاه اَمصیا رسولان نزد یهوآش پسر یهواَخاز پسر
یهو،‏ پادشاه اسرائیل،‏ فرستاده،‏ گفت:‏ بیا تا بایکدیگر
نبرد نماییم.‏
و یهوآش پادشاه اسرائیل نزد اَمصیا،‏ پادشاه یهودا
فرستاده،‏ گفت:‏ شترخار لبنان نزد سرو آزاد لبنان
فرستاده،‏ گفت:‏ دختر خود را به پسر من به زنی بده؛
اما حیوان وحشیاي که در لبنان بود،‏ گذر کرده،‏
شترخار را پایمال نمود.‏ داوران
اَدوم را البته شکست دادي و دلت تو را مغرور
ساخته است؛ پس فخر نموده،‏ در خانۀ خود بمان زیرا
براي چه بلا را براي خود برمیانگیزانی تا خودت و
یهودا همراهت بیفتید.‏
اما اَمصیا گوش نداد.‏ پ س یهوآش،‏ پادشاه اسرائیل
برآمد و او و اَمصیا،‏ پادشاه یهودا در بیت-شمس که در
یهوداست،‏ با یکدیگر مقابله نمودند.‏ دوم تواریخ ؛ یوشع
20 ،25
16 ،21
.12
و یهودا در حضور اسرائیل شکست خورد،‏ هر کس
به خیمۀ خود فرار کرد.‏ دوم سموئیل
و یهوآش،‏ پادشاه اسرائیل،‏ اَمصیا پسر یهوآش پسر
اَخَزْیا پادشاه یهودا را در بیت-شمس گرفت و به
اورشلیم آمده،‏ حصار اورشلیم را از دروازة افرایم تا
دروازة زاویه،‏ یعنی چهار صد اندازه آرنج ویران ساخت.‏
و تمامی طلا و نقره و تمامی ظروفی را که در
خانۀ یهوه و در خزانههاي خانۀ پادشاه یافت شد،‏ و
اسیران گرفته،‏ به سامره بازگشت.‏ اول پادشاهان
و بقیۀ اعمالی را که یهوآش کرد و قدرت او و
چگونه با اَمصیا پادشاه یهودا جنگ کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نیست؟ دوم تواریخ
26 ،14
17 ،18
.13
.14
.15
17 ،25
.16
و یهوآش با پدران خود خوابید و با پادشاهان
اسرائیل در سامره دفن شد و پسرش یرُبعام در جایش
پادشاه شد.‏
و اَمصیا پسر یوآش،‏ پادشاه یهودا،‏ بعد از وفات
یهوآش پسر یهواَخاز،‏ پادشاه اسرائیل،‏ پانزده سال
زندگانی نمود.‏
و بقیۀ وقایع اَمصیا،‏ آیا در کتاب تواریخ ایام
پادشاهان یهودا نوشته نشده؟ دوم تواریخ
و در اورشلیم بر وي فتنه انگیختند.‏ پس او به
لاکیش فرار کرد و از عقبش به لاکیش فرستاده،‏ او را
در آنجا کشتند.‏ باب
و او را بر اس بان آوردن د و با پ دران خ ود در
اورشلیم در شهر داود،‏ دفن شد.‏ باب
و تمامی قوم یهودا،‏ عزریا را که شانزده ساله بود
گرفته،‏ او را به پدرش،‏ اَمصیا،‏ پادشاه ساختند.‏ باب
1 ،25
28 ،9 ؛ 30 ،23
20 ،12
باب 13 ،13
.17
.18
.19
.20
.21
1 ،15
.22
،16
او ایل تَ‏ را بنا کرد و بعد از آنکه پادشاه با پدران
خود خوابیده بود،‏ آن را براي یهودا بازپس گرفت.‏ باب
6
.23
و در سال پانزدهمِ‏ اَمصیا پسر یوآش،‏ پادشاه
یهودا،‏ یرُبعام پسر یهوآش،‏ پادشاه اسرائیل،‏ در سامره
آغاز سلطنت نمود،‏ و چهل و یک سال پادشاهی کرد.‏
9 ،7 ؛ 1 ،1 ؛ عاموس 1 ،1 هوشع
.24
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به عمل آورده،‏ از
تمامی گناهان یرُبعام پسر نَباط که اسرائیل را مرتکب
گناه ساخته بود،‏ دوري ننمود.‏
14 ،9
4 ،15
20 ،12
11 ،25
16 ،24
.5
.6
.7
.8
.9
.10
- 367 -

یم
ته ن جی
دوم پادشا هان
.25
او مرز اسرائیل را از داخل حمات تا دریاي عرَبه
بازپس گرفت،‏ موافق کلامی که یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏
به واسطۀ بندة خود یونس پسر اَمتّاي پیامبر که از
جت حافَر بود،‏ گفته بود.‏ یونس
زیرا یهوه دید که مصیبت اسرائیل بسیار تلخ بود
چونکه نه زندانی و نه آزادي باقی ماند و معاونی به
جهت اسرائیل وجود نداشت.‏
اما یهوه به محو ساختن نام اسرائیل از زیر آسمان
سخن نفرمود؛ بدین دلیل ایشان را به دست یرُبعام
پسریوآش نجات داد.‏
و بقیۀ وقایع یرُبعام و آنچه کرد و قدرت او که
چگونه جنگ نمود و چگونه دمشق و حمات را که از
آن یهودا بود،‏ براي اسرائیل بازپس گرفت،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نیست؟
سپ.‏ یرُبعام با پدران خود،‏ یعنی با پادشاهان
اسرائیل خوابید و پسرش زکریا در جایش سلطنت
نمود.‏
1 ،1
باب 5 ،13
.26
.27
.28
29
15
.1
و در سال بیست و هفتمِ‏ یرُبعام،‏ پادشاه اسرائیل،‏
عزَریا پسر اَمصیا،‏ پادشاه یهودا آغاز سلطنت نمود.‏ اول
تواریخ 12 ،3
.2
و شانزده ساله بود که پادشاه شد و پنجاه و دو سال
در اورشلیم پادشاهی کرد و اسم مادرش یکُلْیاي
اورشلیمی بود.‏ باب
و آنچه در نظر یهوه پسند بود،‏ موافق هر چه پدرش
اَمصیا کرده بود،‏ بجا آورد.‏
لیکن مکانهاي بلند برداشته نشد و قوم هنوز در
مکانهاي بلند قربانی میگذرانیدند و بخور
میسوزانیدند.‏ دوم تواریخ
و یهوه را مبتلا ساخت که تا روز وفاتش
جزام بود و در مریضخانهاي ساکن ماند و یوتام پسر
پادشاه بر خانۀ او بود و بر قوم زمین داوري نمود.‏
17 ،15
21 ،14
، پادشاه
.3
.4
.5
19 26، دوم تواریخ
46 ؛ لاویان 13،
.6
و بقیۀ وقایع عزَریا و هر چه کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشته نشده؟ دوم تواریخ
سپ.‏ عزَریا با پدران خود خوابید و او را با پدرانش در
شهر داود دفن کردند و پسرش،‏ یوتام در جایش
پادشاه بود.‏
در سال سی و هشتم عزَریا،‏ پادشاه یهودا،‏ زکریا
پسر یرُبعام بر اسرائیل در سامره پادشاه شد و شش ماه
پادشاهی کرد.‏ باب
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به نحوي که
پدرانش میکردند،‏ به عمل آورد و از گناهان یرُبعام
پسرنباط که اسرائیل را مرتکب گناه ساخته بود،‏ دوري
ننمود.‏
پس شَلّوم پسر یابیش بر او شوریده،‏ او را در
حضور قوم زد و کشت و به جایش سلطنت نمود.‏
و بقیۀ وقایع زکریا اینک در کتاب تواریخ ایام
پادشاهان اسرائیل نوشته است.‏
این کلام یهوه بود که آن را به یهو خطاب کرده،‏
گفت:‏ پسران تو تا پشت چهارم برتخت اسرائیل
خواهند نشست.‏ پ س همچنین به وقوع پیوست.‏ باب
،10
29 ،14
.9
.10
.11
.12
30
.13
در سال سی و نهمِ‏ عزِیا،‏ پادشاه یهودا،‏ شلّوم پسر
یابیش پادشاه شد و یک ماه در سامره سلطنت نمود.‏
و منَحیم پسر جادي از ترْصه برآمده،‏ به سامره
داخل شد.‏ و شلّوم پسر یابیش را در سامره زده،‏ او را
کشت و به جایش سلطنت نمود.‏ اول پادشاهان
و بقیۀ وقایع شلّوم و فتنهاي که کرد،‏ اینک در
کتاب تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته شده است.‏
آنگاه منَحیم تفْصح را با هر چه که در آن بود و
مرزش را از ترْصه زد،‏ از ا که براي او باز
نکردند،‏ آن را زد،‏ و تمامی زنان حاملهاش را شکمپاره
کرد.‏
در سال سی و نهمِ‏ عزَریا،‏ پادشاه یهودا،‏ منَحیم
پسر جادي،‏ بر اسرائیل پادشاه شد و ده سال در سامره
سلطنت نمود.‏
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به عمل آورد و از
گناهان یرُبعام پسر نَباط که اسرائیل را مرتکب گناه
ساختهبود،‏ دوري ننمود.‏ ؛
سپ.‏ فول،‏ پادشاه آشور،‏ بر زمین هجوم آورد و
منَحیم،‏ هزار وزنۀ نقره به فول داد تا دست او با وي
باشد و سلطنت را در دستش استوار سازد.‏
و منَحیم این پول را بر اسرائیل،‏ یعنی بر همه
متمولان گذاشت تا هر یک از ایشان پنجاه شکل نقره
به پادشاه آشور بدهند.‏ پ س پادشاه آشور بازگشت،‏ در
زمین اقامت ننمود.‏
و بقیۀ وقایع منَحیم و هر چه کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نشده؟
سپ.‏ منَحیم با پدران خود خوابید و پسرش فَقَحیا
به جایش پادشاه شد.‏
و در سال پنجاهمِ‏ عزَریا،‏ پادشاه یهودا،‏ فَقَحیا پسر
17 ،16
24 ،14
باب 11 ،13
باب 35 ،23
.14
.15
.16
.17
.18
19
.20
.21
22
.23
1 ،26
7
.8
- 368 -

هرا
ی تَا
یم
منَحیم بر اسرائیل در سامره پادشاه شد و دو سال 38
سلطنت نمود.‏
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به عمل آورد و از
گناهان یرُبعام پسر نَباط که اسرائیل را مرتکب گناه
ساخته بود،‏ دوري ننمود.‏ باب ؛
و یک ی از س ردارانش،‏ فَقَح پس ر رملْی ا بر او
شوریده،‏ او را با اَرجوب واَریه در سامره در قصر خانۀ
پادشاه زد و با وي پنجاه نفر از پسرانجِلْعاد بودند.‏ پ س
او را کشته،‏ به جایش سلطنت نمود.‏ باب
و بقیه وقایع فَقَحیا و هر چه کرد،‏ اینک در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته شده است.‏
و در سال پنجاه و دومِ‏ عزَریا،‏ پادشاه یهودا،‏ فَقَح
پسر رملْیا بر اسرائیل،‏ در سامره پادشاه شد و بیست
سال سلطنت نمود.‏
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به عمل آورد و از
گناهان یرُبعام پسر نَباط که اسرائیل را مرتکب گناه
ساخته بود،‏ دوري ننمود.‏
در ایام فَقَح،‏ پادشاه اسرائیل،‏ تغْلَتْفَلاسر،‏ پادشاه
آشور آمده،‏ عیون و آبل بیت-معکه و یانوح و قادش و
حا ص ور و جِلْعاد و جلیل و تمامی زمین نفتالی را
گرفته،‏ ایشان را به آشور به اسیري برد.‏ دوم تواریخ
و در سال بیستمِ‏ یوتام پسر عزِّیا،‏ هوشَع پسر ایله،‏
بر فَقَح پسر رملْیا بشورید و او را زده،‏ کشت و در
جایش سلطنت نمود.‏ باب ؛
و بقیۀ وقایع فَقَح و هر چه کرد،‏ اینک در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته است.‏ دوم تواریخ
دوم پادشا هان
،38
4 ،16
19 ،14
24 ،14
29 ،10
19 ،14
20 ،12
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
20
.32
در سال دومِ‏ فَقَح پسر رملْیا،‏ پادشاه اسرائیل،‏ یوتام
پسر عزِیا،‏ پادشاه یهودا،‏ آغاز سلطنت نمود.‏ دوم تواریخ
،27
1
.33
او بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و شانزده
سال در اورشلیم پادشاهی کرد و اسم مادرش یرُوشا،‏
دختر صادوق بود.‏ باب
و آنچه در نظر یهوه شایسته بود،‏ موافق هر آنچه
پدرش عز ِّیا کرد،‏ به عمل آورد.‏ باب
لیکن مکانهاي بلند برداشته نشد و قوم در
مکانهاي بلند هنوز قربانی گذرانیدند و بخور
میسوزانیدند.‏ و او باب عالی خانۀ یهوه را بنا نمود.‏
و بقیۀ وقایع یوتام و هر چه کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشته نیست؟ دوم تواریخ
در آن ایام یهوه شروع نموده،‏ رصینْ،‏ پادشاه اَرام و
فَقَح پسر رملْیا را بر یهودا فرستاد.‏ اشعیا
سپ.‏ یوتام با پدران خود خوابید و در شهر پدرش
داود با پدران خود دفن شد و پسرش،‏ آحاز به جایش
سلطنت نمود.‏
16
.1
در سال هفدهمِ‏ فَقَح پسر رملْیا،‏ آحاز پسر یوتام،‏
پادشاه یهودا آغاز سلطنت نمود.‏ دوم تواریخ
و آحاز بیست ساله بود که پادشاه شد و شانزده
سال در اورشلیم سلطنت نمود و آنچه در نظر یهوه
خدایش شایسته بود،‏ موافق پدرش داود عمل ننمود.‏
1 ،28
.2
33 ،15 باب
.3
و نه فقط به پادشاهان اسرائیل پیروي نمود،‏
بلکه پسر خود را نیز از آتش گذرانید،‏ موافق
وقاحتهاي امتهایی که یهوه،‏ ایشان را از حضور
فرزندان اسرائیل اخراج نموده بود.‏ باب
و در مکانهاي بلند و تپهها و زیر هر درخت سبز
قربانی میگذرانید و بخور میسوزانید.‏ باب
آنگاه رصینْ،‏ پادشاه اَرام،‏ و فَقَح پسر رملْیا،‏ پادشاه
اسرائیل،‏ به اورشلیم براي جنگ برآمده،‏ آحاز را
محاصره نمودند،‏ اما نتوانستند غالب آیند.‏ اشعیا
در آن وقت رصینْ،‏ پادشاه اَرام،‏ ایلت را براي اَرامیان
بازپس گرفت و یهود را از ایلَت اخراج نمود و اَرامیان
به ل داخل شده،‏ تا امروز در آن ساکن شدند.‏ باب
،14
1 ،7
10 ،17
31 ،17
.4
.5
.6
22
.7
و آحاز رسولان نزد تغْلَت فَلاسر،‏ پادشاه آشور،‏
فرستاده،‏ گفت:‏ من بندة تو و پسر تو هستم.‏ پس
برآمده،‏ مرا از دست پادشاه اَرام و از دست پادشاه
اسرائیل که به ضد من برخاستهاند،‏ رهایی ده.‏ باب
؛ اول تواریخ
29 ،15
6 ،6
.8
و آحاز،‏ نقره و طلایی را که در خانۀ یهوه و در
خزانههاي خانۀ پادشاه یافت شد،‏ گرفته،‏ آن را نزد
پادشاه آشور پیشکش فرستاد.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ پادشاه آشور،‏ وي را اجابت نمود و پادشاه آشور
به دمشق برآمده،‏ آن را گرفت و اهل آن را به قیر به
اسیري برد و رصینْ‏ را به قتل رسانید.‏ اول پادشاهان
و آحاز پادشاه براي ملاقات تغْلَتْفَلاسر،‏ پادشاه
آشور،‏ به دمشق رفت و قربانگاهی را که در دمشق بود،‏
دید و آحاز پادشاه شبیه قربانگاه و شکل آن را بر
حسب تمامی صنعتش نزد اُوریاي کاهن فرستاد.‏
و اُوریاي کاهن قربانگاهی موافق آنچه آحاز پادشاه
از دمشق فرستاده بود،‏ بنا کرد،‏ و اُوریاي کاهن تا وقت
آمدن آحاز پادشاه از دمشق،‏ آن را همچنان ساخت.‏
20 ،15
18 ،15
9
.10
.11
1 ،27
1 ،7
3 ،14
2 ،16
.34
.35
.36
.37
- 369 -

کی
هآن
ین
یم
يرو
.5
.6
.7
.8
دوم پادشا هان
.12
و چون پادشاه از دمشق آمد،‏ پادشاه قربانگاه را
دید.‏ و پادشاه به قربانگاه نزد آمده،‏ برآن قربانی
گذرانید.‏
و قربانی سوختنی و قربانی آردي خود را سوزانید
و هدیۀ ریختنی خویش را ریخت و خون قربانیها
صلح خود را بر قربانگاه پاشید.‏
و قربانگاه برنجین را که پیش یهوه بود،‏ آن را از
روبروي خانه،‏ از میان قربانگاه خود و خانۀ یهوه آورده،‏
آن را به طرف شمالی آن قربانگاه گذاشت.‏
و آحاز پادشاه،‏ اُوریاي کاهن را امر فرموده،‏ گفت:‏
قربانی سوختنی صبح و قربانی آردي شام و قربانی
سوختنی پادشاه و قربانی آردي او را با قربانی
سوختنی تمامی قوم زمین و قربانی آردي ایشان و
قربانیهاي نوشیدنی ایشان بر قربانگاه بزرگ بگذران،‏ و
تمامی خون قربانی سوختنی و تمامی خون قربانیها را
بر آن بپاش؛ اما قربانگاه برنجین براي من باشد تا
مسألت نمایم.‏
سپ.‏ اُوریاي کاهن بر وفق آنچه آحاز پادشاه امر
فرموده بود،‏ عمل نمود.‏
و آحاز پادشاه،‏ حاشیه پایهها را بریده،‏ حوض را از
ا برداشت و دریاچه را از بالاي گاوان برنجی که
زیر آن بودند،‏ فرود آورد و آن را بر سنگفرشی
گذاشت.‏
و رواق سبت را که در خانه بنا کرده بودند و راهی
را که پادشاه از بیرون به آن داخل شد،‏ در خانه
یهوه بهخاطر پادشاه آشور تغییر داد.‏
و بقیۀ اعمال آحاز که کرد،‏ آیا در کتاب تواریخ
ایام پادشاهان یهودا نوشته نیست؟ دوم تواریخ
پس آحاز با پدران خود خوابید و با پدران خویش
در شهر داود دفن شد و پسرش حزْقیا در جایش
پادشاه شد.‏ باب ؛ دوم تواریخ
1 ،28
1 ،29
1 ،18
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
.20
17
.1
.2
.3
.4
در سال دوازدهمِ‏ آحاز،‏ پادشاه یهودا،‏ هوشَع پسر
ایلا بر اسرائیل در سامره پادشاه شد و نه سال سلطنت
نمود.‏
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به عمل آورد،‏ اما نه
مثل پادشاهان اسرائیل که قبل از او بودند.‏
و شَلْمناسر،‏ پادشاه آشور،‏ به ضد وي برآمده،‏
هوشَع،‏ بندة او شد و براي او پیشکش آورد.‏
اما پادشاه آشور در هوشَع خیانت یافت زیرا که
رسولان نزد سوء،‏ پادشاه مصر فرستاده بود و پیشکش
مثل هر سال نزد پادشاه آشور نفرستاده.‏ پس پادشاه
آشور او را بند نهاده،‏ در زندان انداخت.‏
و پادشاه آشور بر تمامی زمین هجوم آورده،‏ به
سامره برآمد و آن را سه سال محاصره نمود.‏
و در سال نهمِ‏ هوشَع،‏ پادشاه آشور،‏ سامره را گرفت
و اسرائیل را به آشور به اسیري برد و ایشان را در حلَح
و خابور بر نهر جوزان و در شهرهاي مادیان سکونت
داد.‏
و از این جهت که فرزندان اسرائیل به یهوه،‏ خداي
خود که ایشان را از سرزمین مصر از زیردست فرعون،‏
پادشاه مصر بیرون آورده بود،‏ گناهورزیدند و از خدایان
دیگر ترسیدند،‏
و در قواعد امتهایی که یهوه از حضور فرزندان
اسرائیل اخراج نموده بود و در قواعدي که پادشاهان
اسرائیل ساخته بودند،‏ پیروي نمودند،‏ باب
و فرزندان اسرائیل به خلاف یهوه،‏ خداي خود
کارهایی را که درست نبود،‏ سرّاً‏ به عمل آوردند،‏ و در
همه شهرهاي خود،‏ از برجهاي دیدبانان تا شهرهاي
حصاردار،‏ مکانهاي بلند براي خود ساختند،‏ ارمیا ؛
22 ،2
3 ،16
.9
40 ،9 یوحنا
.10
و تمثالها و اشیریم بر هر تپه بلند و زیر هر
درخت سبز براي خویشتن ساختند،‏ باب ؛ اول
پادشاهان
4 ،16
23 ،14
.11
و در آن جایها مثل امتهایی که یهوه از حضور
ایشان رانده بود،‏ در مکانهاي بلند بخور سوزانیدند
واعمال زشت به جا آورده،‏ خشم یهوه را به هیجان
آوردند،‏ باب
و بتها را عبادت نمودند که دربارة آنها یهوه به
ایشان گفته بود،‏ این کار را مکنید،‏ خروج
و یهوه به واسطۀ همه پیامبران و همه پیشگویان
بر اسرائیل و بر یهودا شهادت میداد و میفرمود:‏ از راه
و روشهاي زشت خود بازگشت نمایید و اوامر و قواعد
مرا موافق تمامی شریعتی که به پدران شما امر
فرمودم و به واسطۀ بندگان خود،‏ پیامبران نزد شما
فرستادم،‏ نگاه دارید،‏ ارمیا
اما ایشان اطاعت ننموده،‏ گردنهاي خود را مثل
گردنهاي پدران ایشان که به یهوه،‏ خداي خود ایمان
نیاوردند،‏ سخت گردانیدند،‏
و قواعد او و عهدي که با پدران ایشان بسته،‏ و
شهادات را که به ایشان داده بود،‏ ترك نمودند،‏ و
پی باطل نموده،‏ باطل گردیدند و امتهایی را که
2 ،20 ؛ 13 ،23
5 ،25
3 ،16
.12
.13
.14
.15
- 370 -

هآن
هآن
يرو
یان
يرو
تبی
هآن
به اطراف ایشان بودند و یهوه را دربارة ا امر
فرموده بود که مثل ا عمل منمایید،‏ پی کردند،‏
لاویان
دوم پادشا هان
، ایشان
24 ،18
.16
و تمامی اوامر یهوهخداي خود را ترك کرده،‏
بتهاي ریخته شده،‏ یعنی دو گوساله براي خود
ساختند و اشیره را ساخته،‏ به تمامی لشکر آسمان
سجده کردند و بعل را عبادت نمودند،‏ اول پادشاهان
و پسران و دختران خود را از آتش گذرانیدند و
فالگیري و جادوگري نموده،‏ خویشتن را فروختند تا
آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ به عمل آورده،‏ خشم او
را به هیجان بیاوردند،‏
سپ.‏ از این جهت خشم یهوه بر اسرائیل به شدت
افروخته شده،‏ ایشان را از حضور خود دور انداخت که
جز قوم یهودا فقط باقی نماند.‏
اما یهودا نیز اوامر یهوه،‏ خداي خود را نگاه
نداشتند بلکه به قواعدي که اسرائیلیان ساخته بودند،‏
پیروي نمودند.‏
سپ.‏ یهوه تمامی نسل اسرائیل را ترك نموده،‏
ایشان را خوار ساخت و ایشان را به دست
تاراجکنندگان تسلیم نمود،‏ حتی اینکه ایشان را از
حضور خود دور انداخت.‏
زیرا که او اسرائیل را از خاندان داود منشق ساخت
و ایشان یرُبعام پسر نَباط را به پادشاهی نصب نمودند
و یرُبعام،‏ اسرائیل را از پی یهوه برگردانیده،‏ ایشان
را مرتکب گناه عظیم ساخت.‏ اول پادشاهان
و فرزندان اسرائیل به تمامی گناه که یرُبعام
ورزیده بود پیروي نموده،‏ از آنها دوري نکردند.‏
تا آنکه یهوه اسرائیل را موافق آنچه به واسطۀ همه
بندگان خود،‏ پیامبران فرموده بود،‏ از حضور خود دور
انداخت.‏ پ س اسرائیل از زمین خود تا امروز به آشور
ترك وطن شدند.‏ ارمیا ؛ هوشع
و پادشاه آشور،‏ مردمان از بابل و کوت و عوا و
حمات و سفَروایم آورده،‏ ایشان را به جايفرزندان
اسرائیل در شهرهاي سامره سکونت داد و ایشان سامره
را به تصرف آورده،‏ در شهرهایش ساکن شدند.‏
و واقع شد که در ابتداي سکونت ایشان در آنجا از
یهوه نترسیدند.‏ بدین دلیل یهوه شیران در میان ایشان
فرستاد که بعضی از ایشان را کشتند.‏ حزقیال
سپ.‏ به پادشاه آشور خبر داده،‏ گفتند:‏ طوایفی که
کوچ دادي و ساکن شهرهاي سامره گردانیدي،‏ قاعدة
خداي آن زمین را نمیدانند و او شیران در میان
ایشان فرستاده است؛ و اینک ایشان را میکشند از این
جهت که قاعدة خداي آن زمین را نمیدانند.‏
و پادشاه آشور امر فرموده،‏ گفت:‏ یکی از کاهنانی
را که از آنجا کوچ دادید،‏ بفرست تا برود و در آنجا
ساکن شود و ایشان را موافق قاعدة خداي زمین تعلیم
دهد.‏
سپ.‏ یکی از کاهنانی که از سامره کوچ داده بودند،‏
آمد و در ئیل ساکن شده،‏ ایشان را تعلیم داد که
چگونه یهوه را باید بپرستند.‏
اما هر امت،‏ خدایان خود را ساختند و در
خانههاي مکانهاي بلند که سامریان ساخته بودند
گذاشتند،‏ یعنی هر امتی در شهر خود که در آن ساکن
بودند.‏ یونس
سپ.‏ اهل بابل،‏ سکّوت بنُوت را و اهل کُوت،‏ نَرْجل
را و اهل حمات،‏ اَشیما را ساختند.‏
و عویان،‏ نبحز و ترتاك را ساختند و اهل
سفَروایم‏،‏ پسران خود را براي ادرملَک و عنَملَک که
خدایان سفَروایم بودند،‏ به آتش میسوزانیدند.‏ باب
3 ،16
5 ،1
.27
28
.29
30
.31
10 ،18 ؛ تثنیه 2 ،21 ؛
.32
پس یهوه را میپرستیدند و کاهنان براي
مکانهاي بلند از میان خود ساختند که براي ایشان
در خانههاي مکانهاي بلند قربانی میگذرانیدند.‏
سپ.‏ یهوه را میپرستیدند و خدایان خود را نیز بر
وفق رسوم امتهایی کهایشان را از میان ا کوچ داده
بودند،‏ عبادت مینمودند.‏
ایشان تا امروز بر حسب عادت نخستین خود رفتار
مینمایند و نه از یهوه میترسند و نه موافق قواعد و
احکام او و نه مطابق شریعت و اوامري که یهوه به
پسران یعقوب که او را اسرائیل نام نهاد،‏ امر نمود،‏
رفتار میکنند،‏
با آنکه یهوه با ایشان عهد بسته بود و ایشان را امر
فرموده،‏ گفته بود:‏ از خدایان غیر مترسید و آنها را
سجده منمایید و عبادت مکنید و براي آنها قربانی
مگذرانید.‏ خروج ؛
بلکه از یهوه فقط که شما را از سرزمین مصر به
قوت عظیم و بازوي افراشته بیرون آورد،‏ بترسید و او را
سجده نمایید و براي او قربانی بگذرانید.‏
و قواعد و احکام و شریعت و اوامري را که براي
شما نوشته است،‏ همیشه اوقات متوجه شده،‏ به جا
آورید و از خدایان غیر مترسید.‏
و عهدي را که با شما بستم،‏ فراموش مکنید و از
خدایان غیر مترسید.‏
زیرا اگر از یهوه،‏ خداي خود بترسید،‏ او شما را از
5 ،20
3 ،20
33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
28 ،12
15 ،14
20 ،12
باب 27 ،23
6 ،1
9 ،25
.17
18
.19
20
.21
.22
.23
.24
.25
26
- 371 -

يرو
یا
هلَ‏ یا
ته ن جی
هآن
یم
دست همه دشمنان شما خواهد رهانید.‏ اول سموئیل
اما ایشان نشنیدند بلکه موافق عادت نخستین
خود رفتار نمودند.‏
سپ.‏ آن امتها،‏ یهوه را میپرستیدند و بتهاي خود
را نیز عبادت میکردند و همچنین پسران ایشان و
پسرانِ‏ پسران ایشان به نحوي که پدران ایشان رفتار
نموده بودند،‏ تا امروز رفتار مینمایند.‏
دوم پادشا هان
24 ،12
.40
41
18
.1
و در سال سوم هوشَع پسر لَه،‏ پادشاه اسرائیل،‏
حزْقیا پسر آحاز،‏ پادشاه یهودا آغاز سلطنت نمود.‏ باب
1 ،29 ؛ دوم تواریخ 20 ،16
.2
.3
او بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و بیست و
نه سال در اورشلیم سلطنت کرد و اسم مادرش اَبی،‏
دختر زکَرِیا بود.‏
و آنچه در نظر یهوه پسند بود،‏ موافق هر چه پدرش
داود کرده بود،‏ به عمل آورد.‏ اشعیا
او مکانهاي بلند را برداشت و تماثیل را شکست و
اشیره را قطع نمود و مار برنجین را که موسی ساخته
بود،‏ خُرد کرد زیرا که فرزندان اسرائیل تا آن زمان
برایش بخور میسوزانیدند.‏ و او آن را نَحشْتان نامید.‏
3 ،38
.4
8 ،21 اعداد
.5
او بر یهوه،‏ خداي اسرائیل توکل نمود و بعد از او از
همه پادشاهان یهودا کسی مثل او نبود و نه از آنانی
که قبل از او بودند.‏
و به یهوه چسبیده،‏ از پی او انحراف نورزید و
اوامري را که یهوه به موسی امر فرموده بود،‏ نگاه
داشت.‏ اول سموئیل ؛ مزامیر
و یهوه با او میبود و به هر طرفی که رو مینمود،‏
پیروز میشد؛ و از پادشاه آشور روي برگرداندند،‏ او را
خدمت ننمود.‏ اول سموئیل
او فلسطینیان را تا غزّه و محدودهاش و از برجهاي
دیدهبانان تا شهرهاي حصاردار شکست داد.‏
و در سال چهارمِ‏ حزْقیا پادشاه که سال هفتمِ‏
هوشَع پسر اسرائیل بود،‏ شَلْمناسر،‏ پادشاه
آشور به سامره برآمده،‏ آن را محاصره کرد.‏
و در آخر سال سوم در سال ششمِ‏ حزْقیا،‏ آن را
گرفتند،‏ یعنی در سال نهمِ‏ هوشَع،‏ پادشاه اسرائیل،‏
سامره گرفته شد.‏ باب
و پادشاه آشور،‏ اسرائیل را به آشور کو چ داده،‏
ایشان را در حلَح و خابور،‏ نَهر جوزان،‏ و در شهرهاي
مادیان برده،‏ سکونت داد.‏ باب
از ا که صداي یهوه،‏ خداي خود را
نشنیده بودند و از عهد او و هر چه موسی،‏ بندة یهوه
امر فرموده بود،‏ تجاوز نمودند و آن را اطاعت نکردند و
به عمل نیاوردند.‏
و در سال چهاردهمِ‏ حزْقیا پادشاه،سنْحاریب‏،‏
پادشاه آشور بر تمامی شهرهاي حصاردار یهودا برآمده،‏
ا را تسخیر نمود.‏ دوم تواریخ ؛ اشعیا
و حزْقیا پادشاه یهودا نزد پادشاه آشور به لاکیش
فرستاده،‏ گفت:‏ خطا کردم.‏ از من برگرد و آنچه را که
بر من بگذاري،‏ ادا خواهم کرد.‏ پس پادشاه آشور
سیصد وزنۀ نقره و سی وزنۀ طلا بر حزْقیا پادشاه یهودا
گذاشت.‏
و حزْقیا تمامی نقرهاي را که در خانۀ یهوه و در
خزانههاي خانۀ پادشاه یافت شد،‏ داد.‏
در آن وقت،‏ حزْقیا طلا را از درهاي معبد یهوه و از
ستونهایی که حزْقیا،‏ پادشاه یهودا آنها را به طلا
پوشانیده بود کنده،‏ آن را به پادشاه آشور داد.‏
و پادشاه آشور،‏ تَرْتان و ربساریس و ربشاقی را از
لاکیش نزد حزْقیاي پادشاه به اورشلیم با موکب عظیم
فرستاد.‏ و ایشان برآمده،‏ به اورشلیم رسیدند؛ و چون
برآمدند،‏ رفتند و نزد قنات برکۀ فوقانی که به سر راه
مزرعۀ گازر است،‏ ایستادند.‏
و چون پادشاه را خواندند،‏ الْیاقیم پسر حلْقیا که
ناظر خانه بود و شبناي نویسنده و یوآخ پسر آساف
وقایعنگار،‏ نزد ایشان بیرون آمدند.‏ اشعیا
و ربشاقی به ایشان گفت:‏ به حزْقیا بگویید:‏ سلطان
عظیم،‏ پادشاه آشور چنین میگوید:‏ این اعتماد شما
که بر آن توکل مینمایی،‏ چیست؟
تو سخن میگویی،‏ اما مشورت و قوت جنگ تو،‏
محض سخن باطل است.‏ هماکنون کیست که بر او
توکّل نمودهاي که بر من عاصی شدهاي؟
اینک حال بر عصاي این نی خرد شده،‏ یعنی بر
مصر توکل مینمایی که اگر کسی بر آن تکیه کند،‏ به
دستش فرو رفته،‏ آن را مجروح سازد.‏ همچنان
است فرعون،‏ پادشاه مصر براي همگانیکه بر وي توکل
مینمایند.‏
و اگر مرا گویید که بر یهوه،‏ خداي خود توکل
داریم،‏ آیا او آن نیست که حزْقیا مکانهاي بلند و
قربانگاههاي او را برداشته است و به یهودا و اورشلیم
گفته که پیش این قربانگاه در اورشلیم سجده نمایید؟
،
1 ،36
3 ،36
6 ،17
1 ،32
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
24 ،20 خروج
102 .51 ،119
باب 25 ،23
14 ،17
20 ،12
، پادشاه
6 ،17
.6
.7
.8
.9
.10
.11
- 372 -

نی
نی
تی
هآن
بی
دوم پادشا هان
23
سپ.‏ حال با آقایم،‏ پادشاه آشور شرط ببند و من
دو هزار اسب به تو میدهم.‏ اگر از جانب خود سواران
بر آنها توانی گذاشت!‏
پس چگونه میخواهی در مقابل کوچکترین
بندگان آقایم ایستادگی کنی و بر مصر به جهت ارابهها
و سواران توکل داري؟
و آیا من هماکنون بدون یهوه بر ا مکان به
جهت خرابی آن برآمدهام ؟ یهوه مرا فرموده است بر
این زمین برآي و آن را خراب کن.‏ دوم سموئیل
آنگاه الیاقیم پسر حلقیا و شبنا و یوآخ به ربشاقی
گفتند:‏ تمنّا اینکه با بندگانت به زبان اَرامی گفتگو
نمایی که آن را میفهمیم و با ما به زبان یهود در
گوش مردمی که بر حصارند،‏ گفتگو منماي.‏
ربشاقی به ایشان گفت:‏ آیا آقایم مرا نزد آقا و
تو فرستاده است تا این سخنان را بگویم؟ مگر مرا نزد
مردانی که بر حصار نشستهاند،‏ نفرستاده،‏ تا ایشان با
شما نجاست خود را بخورند و ادرار خود را بنوشند؟
سپ.‏ ربشاقی ایستاد و به صداي بلند به زبان یهود
صدا زد و خطاب کرده،‏ گفت:‏ کلام سلطان عظیم،‏
پادشاه آشور را بشنوید.‏
پادشاه چنین میگوید:‏ حزْقیا شما را فریب ندهد
زیرا که او شما را نمیتواند از دست وي برهاند.‏
و حزْقیا شما را بر یهوه مطمئن نسازد و نگوید که
یهوه،‏ حتماً‏ ما را خواهد رهانید و این شهر به دست
پادشاه آشور تسلیم نخواهد شد.‏
به حزْقیا گوش مدهید زیرا که پادشاه آشور چنین
میگوید:‏ با من صلح کنید و نزد من بیرون آیید تا
هرکس ازمو خود و هرکس از انجیر خویش بخورد و
هرکس از آب چشمه خود بنوشد.‏ اول پادشاهان
تا بیایم و شما را به زمین مانند زمین خودتان
بیاورم،‏ یعنی به زمین غله و شیره و زمین نان و
تاکستانها و زمین زیتونهاي نیکو و عسل تا زنده بمانید
و نمیرید.‏ پ س به حزْقیا گوش مدهید زیرا که شما را
فریب میدهد و میگوید:‏ یهوه ما را خواهد رهانید.‏
آیا هیچکدام از خدایان امتها،‏ هیچ وقت زمین
خود را از دست پادشاه آشور رهانیده است؟ دوم تواریخ
10 ،16
25 ،4
.24
.25
.26
.27
28
.29
.30
.31
.32
.33
10 ،10 ؛ اشعیا 13 ،32
34. خدایان حمات و اَرفاد کجایند؟ و خدایان سفَروایم
و هینَع و عوا کجا؟ و آیا سامره را از دست من
رهانیدهاند؟
از همه خدایان ا زمینها کدامند که زمین
خویش را از دست من نجات دادهاند تا یهوه،‏ اورشلیم
را از دست من نجات دهد؟
اما قوم سکوت نموده،‏ به او هیچ جواب ندادند زیرا
که پادشاه امر فرموده بود و گفته بود که او را جواب
ندهید.‏
سپ.‏ الیاقیم پسر حلْقیا که ناظر خانه بود و شْبِنَۀ
نویسنده و یوآخ پسر آساف وقایعنگار با جامۀ دریده
نزد حزْقیا آمدند و سخنان ربشاقی را به او باز گفتند.‏
.36
37
19
.1
و اتفاق افتاد که چون حزْقیاي پادشاه این را شنید،‏
لباس خود را چاك زده،‏ و پلاس پوشیده،‏ به خانۀ یهوه
داخل شد.‏ اشعیا
و الیاقیم،‏ ناظر خانه و شْبِنَۀ نویسنده و بزرگان
کاهنان را ملبس به پلاس نزد اشعیا پسر آموص پیامبر
فرستاده،‏ اشعیا
به وي گفتند:‏ حزْقیا چنین میگوید که امروز روز
تنگی و تأدیب و اهانت است زیرا که پسران به نزدیک
تولد رسیدهاند و قوت براي زاییدن نیست.‏
یهوه خدایت تمامی سخنان ربشاقی را
کهآقایش،‏ پادشاه آشور،‏ او را براي اهانت نمودن خداي
زنده فرستاده است،‏ بشنود و سخنانی را که یهوه،‏
خدایت شنیده است،‏ توبیخ نماید.‏ پ س براي بقیهاي که
یافت میشوند،‏ خواهش نما.‏
و بندگان حزْقیاي پادشاه نزد اشعیا آمدند.‏ اشعیا
و اشعیا به ایشان گفت:‏ به آقاي خود چنین گویید
که یهوه چنین میفرماید:‏ از سخنانی که شنیدي که
بندگانِ‏ پادشاه آشور به ا به من کفر گفتهاند،‏
مترس.‏
همانا روحی بر او میفرستم که خبري شنیده،‏ به
ولایت خود خواهد برگشت و او را در ولایت خودش به
شمشیر هلاك خواهم ساخت.‏ باب ؛
سپ.‏ ربشاقی مراجعت کرده،‏ پادشاه آشور را یافت
که با لبنَه جنگ میکرد،‏ زیرا شنیده بود که از لاکیش
کوچ کرده است.‏
و دربارة ترْهاقْه،‏ پادشاه حبش،‏ خبري شنیده بود
که به جهت نبرد با تو بیرون آمده است.‏ پس چون شنید
بار دیگر ایلچیان نزد حزْقیا فرستاده،‏ گفت:‏
به حزْقیا،‏ پادشاه یهودا چنین گویید:‏ خداي تو که
به او توکل مینمایی،‏ تو را فر ندهد و نگوید که
اورشلیم به دست پادشاه آشور تسلیم نخواهد شد.‏ باب
6 ،37
اشعیا 8 ،13
37 ،19
6 ،7
1 ،37
1 ،1
.2
.3
4. شاید
.5
.6
.7
8
.9
.10
30 ،18
.35
- 373 -

هآن
هآن
یم
نی
يپا
هآن
نی
ین
هاآن
نیی
هاآن
نی
دوم پادشا هان
.11
اینک تو شنیدهاي که پادشاهان آشور با همۀ
ولایتها چه کرده و چگونه ا را کلاً‏ هلاك ساختهاند،‏
و آیا تو رهایی خواهی یافت؟
آیا خدایان امتهایی که پدران من،‏ ایشان را
هلاك ساختند،‏ م ث ل جوزان و حاران و رصف و
پسرانعدن که در تَلَسار میباشند،‏ ایشان را نجات
دادند؟ باب
پادشاه حمات کجاست؟ و پادشاه اَرفاد و پادشاه
شهر سفَروایم و هینَع و عوا؟
و حزْقیا نوشته را از دست ایلچیان گرفته،‏ آن را
خواند و حزْقیا به خانۀ یهوه درآمده،‏ آن را به حضور
یهوه پهن کرد.‏
و حزْقیا نزد یهوه دعا نموده،‏ گفت:‏ اي یهوه،‏
خداي اسرائیل که بر کروبیان نشستهاي،‏ تویی که به
تنهایی بر تمامی ممالک جهان خدا هستی و تو آسمان
و زمین را آفریدهاي.‏ مزامیر ؛
اي یهوه گوش خود را فرا گرفته،‏ بشنو.‏ اي یهوه
چشمان خود را گشوده،‏ ببین و سخنان سنْحاریب را
که به جهت اهانت نمودن خداي زنده فرستاده است،‏
استماع نما.‏ اول سموئیل
اي یهوه است که پادشاهان آشور امتها و
زمین ایشان را خراب کرده است،‏
و خدایان ایشان را به آتش انداخته،‏ زیرا که خدا
نبودند،‏ بلکه ساخته دست انسان از چوب و سنگ.‏ پ س
به این سبب ا را تباه ساختند.‏
پس حال اي یهوه،‏ خداي ما،‏ ما را از دست او
رهایی ده تا همه ممالک جهان بدانند که تو تنها اي
یهوه،‏ خدا هستی.‏
سپ.‏ اشعیا پسر آموص نزد حزْقیا فرستاده،‏ گفت:‏
یهوه،‏ خداي اسرائیل،‏ چنین فرماید:‏ آنچه را که
دربارة سنْحاریب،‏ پادشاه آشور،‏ نزد من دعا نمودي
اجابت کردم.‏
کلامی که یهوه دربارهاش فرموده،‏ ا است:‏ آن
باکره،‏ دختر صهیون،‏ تو را حقیر شمرده،‏ مسخره
نموده است و دختر اورشلیم سر خود را به تو جنبانیده
است.‏
کیست که او را اهانت کرده،‏ کفر گفتهاي و
کیست که بر وي صداي بلند کرده،‏ چشمان خودرا ب ا
تعجب افراشتهاي؟ مگر قدوس اسرائیل نیست؟
به واسطۀ رسولانت،‏ یهوه را اهانت کرده،‏ گفتهاي:‏
به زیادي ارابههاي خود بر بلندي کوهها و به اطراف
لبنان برآمدهام و بلندترین سروهاي آزادش و بهترین
صنوبرهایش را قطع نموده،‏ به بلندي اقصایش و به
درختستان بوستانش داخل شدهام اشعیا
و من،‏ حفره کنده،‏ آب غریب نوشیدم و به کف
خود تمامی نهرهاي مصر را خشک خواهم کرد.‏
آیا نشنیدهاي که من ا را از زمان گذشته
کردهام و از ایام قدیم صورت دادهام و هماکنون،‏ آن را
به وقوع آوردهام تا تو به ظهور آمده و شهرهایی
حصاردار را خراب نموده،‏ به تودههاي ویران مبدل
سازي؟
از این جهت،‏ ساکنان ا کمقوت بوده،‏ ترسان و
خجل شدند،‏ مثل علف صحرا و گیاه سبز و علف پشت
بام و مثل غلّهاي که پیش از رسیدنش پژمرده شود،‏
گردیدند.‏ مزامیر ؛
اما من نشستن تو را و خروج و دخولت و خشمی
را که بر من داري،‏ میدانم.‏
خشمی که بر من داري و غرور تو،‏ به
گوش من برآمده است.‏ بنابراین مهار خود را به بی
تو و لگام خود را به لبهایت گذاشته،‏ تو را به راهی که
آمدهاي،‏ برخواهم گردانید.‏ اول پادشاهان
و علامت،‏ براي تو این خواهد بود که امسال غلّه
خودرو خواهید خورد و سال دوم آنچه از آن بروید؛ و
در سال سوم بکارید و بدروید و تاکستانها غرس نموده،‏
میوة را بخورید.‏ اشعیا
و بقیهاي که از خاندان یهودا رستگار شوند،‏ بار
دیگر به پا ریشه خواهند زد و به بالا میوه خواهند
آورد.‏
زیرا که بقیهاي از اورشلیم و رستگاران از کوه
صهیون بیرون خواهند آمد.‏ غیرت یهوه ا را بجا
خواهد آورد.‏ اشعیا
بنابراین یهوه دربارة پادشاه آشور چنین میفرماید
که به این شهر داخل نخواهد شد و به اینجا تیر
نخواهد انداخت و در مقابلش با سپر نخواهد آمد و
منجنیق را در پیش آن بر نخواهد افراشت.‏
به راهی که آمده است به همان برخواهد گشت و
به این شهر داخل نخواهد شد.‏ یهوه این را میفرماید.‏
زیرا که این شهر را حمایت کرده،‏ به خاطر خود و
به خاطر بندة خویش داود،‏ آن را نجات خواهم داد.‏ باب
24 ،37
28 ،20
.
30 ،37
6 ،129
8 ،92
7 ،9
.24
.25
.26
.27
28. چونکه
.29
.30
.31
.32
.33
.34
6 ،2
35
سپ.‏ فرشتۀ یهوه در آن شب بیرون آمده،‏ صد و
هشتاد و پنج هزار نفر از اردوي آشور را زد.‏ و بامدادان
چون برخاستند،‏ اینک همه جنازههاي مرده بودند.‏
1 ،99
2 ،80
10 ،17
33 ،18
، راست
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
20
.21
.22
.23
- 374 -

نیی
نی
نی
هب
تی
يها
اشعیا
دوم پادشا هان
36 ،37
.36
و سنْحاریب،‏ پادشاه آشور کوچ کرده،‏ روانه گردید
و برگشته،‏ در نینوي'‏ ساکن شد.‏
و واقع شد که چون او در خانۀ خداي خویش،‏
نسروك عبادت میکرد،‏ پسرانش اَدرملَک و شَرْآصر او
را به شمشیر زدند؛ و ایشان به زمین آرارات فرار کردند
و پسرش آسرْ‏ حدون به جایش سلطنت نمود.‏
.37
20
.1
در آن ایام،‏ حزْقیا بیمار و نزدیک به مرگ شده.‏ و
اشعیا پسر آموص پیامبر نزد وي آمده،‏ او را گفت:‏ یهوه
چنین میفرماید:‏ تدارك خانۀ خود را ببین زیرا که
میمیري و زنده نخواهی ماند.‏ اول تواریخ ؛ اشعیا
آنگاه او روي خود را به سوي دیوار برگردانید و نزد
یهوه دعا نموده،‏ گفت:‏
اي یهوه خواسته اینکه بیاد آوري که چگونه به
حضور تو به امانت و به دل کامل پیروي نمودهام و
آنچه در نظر تو پسند بوده است،‏ بجا آوردهام پس
حزْقیا زارزار بگریست.‏
و واقع شد قبل از آنکه اشعیا از وسط شهربیرون
رود،‏ که کلام یهوه بر وي نازل شده،‏ فرمود:‏
برگرد و به پیشواي قوم من حزْقیا بگو:‏ خداي
پدرت،‏ داود چنین میفرماید:‏ دعاي تو را شنیدم و
اشکهاي تو را دیدم.‏ اینک تو را شفا خواهم داد و در
روز سوم به خانۀ یهوه داخل خواهی شد.‏
و من بر روزهاي تو پانزده سال خواهم افزود،‏ و تو را
و این شهر را از دست پادشاه آشور خواهم رهانید،‏ و
این شهر را به خاطر خود و به خاطر بندة خود،‏ داود
حمایت خواهم کرد.‏ باب
و اشعیا گفت که شیرینی از انجیر بگیرید.‏ و ایشان
آن را گرفته،‏ بر دمل گذاشتند که شفا یافت.‏ اشعیا
و حزْقیا به اشعیا گفت:‏ علامتی که یهوه مرا شفا
خواهد بخشید و در روز سوم به خانۀ یهوه خواهم
برآمد،‏ چیست؟
و اشعیا گفت:‏ علامت از جانب یهوه که یهوه ا
کلام را که فرموده است،‏ بجا خواهد آورد،‏ ا است:‏
آیا سایه ده درجه پیش برود یا ده درجه برگردد؟
حزْقیا گفت:‏ آسان است که سایه ده درجه پیش
برود.‏ نه،‏ بلکه سایه ده درجه به عقب برگردد.‏
سپ.‏ اشعیاي پیامبر از یهوه استدعا نمود و سایه را
از درجاتی که بر ساعت آفتابی آحاز پا رفته بود،‏ ده
درجه برگردانید.‏ اشعیا
و در آن زمان،‏ مرودك بلَدان پسر بلَدان،‏ پادشاه
بابل،‏ نامه و هدیه نزد حزْقیا فرستاد زیرا شنیده بود که
حزْقیا بیمار شده است.‏ اشعیا
و حزْقیا به حرف ایشان گوش کرد و تمامی خانۀ
خزانههاي خود را از نقره و طلا و عطریات و روغن
معطر وخانۀ اسلحۀ خویش و هرچه را که در خزانه
او یافت میشد،‏ به ایشان نشان داد،‏ و در خانهاش و در
تمامی مملکتش چیزي نبود که حزْقیا آن را به ایشان
نشان نداد.‏
سپ.‏ اشعیاي پیامبر نزد حزْقیاي پادشاه آمده،‏ به
وي گفت:‏ این مردمان چه گفتند؟ و نزد تو از کجا
آمدند؟ حزْقیا جواب داد:‏ از جاي دور،‏ یعنی از بابل
آمدهاند.‏
او گفت:‏ در خانۀ تو چه دیدند؟ حزْقیا جواب داد:‏
هرچه در خانۀ من است،‏ دیدند و چیزي در خزاین من
نیست که به ایشان نشان ندادم.‏
سپ.‏ اشعیا به حزْقیا گفت:‏ کلام یهوه را بشنو:‏
اینک روزها میآید که هرچه در خانۀ توست و
آنچه پدرانت تا امروز ذخیره کردهاند،‏ به بابل برده
خواهد شد.‏ و یهوه میفرماید که چیزي باقی نخواهد
ماند.‏ باب
و بعضی از پسرانت را که از تو پدید آیند و ایشان
را تولید نمایی،‏ خواهند گرفت و در قصر پادشاه بابل،‏
خواجه خواهند شد.‏ دانیال
19. حزْقیا به اشعیا گفت:‏ کلام یهوه که گفتی
نیکوست.‏ و دیگر گفت:‏ هرآینه در ایام من صلح و
امنیت خواهد بود.‏ اول
و بقیۀ وقایع حزْقیا و تمامی قدرت او و حکا
حوض و قناتی که ساخت و آب را به شهر آورد،‏ آیا در
کتاب تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشته نیست؟ دوم
1 ،39
3 ،1
8 ،38
سموئیل 18 ،3
13 ،24
.12
.13
14
.15
16
.17
.18
.20
30 ،32 ؛ 1 ،29 تواریخ
21
سپ.‏ حزْقیا با پدران خود خوابید و پسرش،‏ منَسی
به جایش سلطنت نمود.‏
21
.1
منسی دوازده ساله بود که پادشاه شد و پنجاه و
پنج سال در اورشلیم سلطنت نمود.‏ و اسم مادرش
حفْصی بود.‏ دوم
و آنچه درنظر یهوه ناپسند بود،‏ موافق وقاحتهاي
امتهایی که یهوه،‏ آنها را از حضور فرزندان اسرائیل
تواریخ 1 ،33
.2
1 ،38
21 ،38
.
24 ،32
34 ،19
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
- 375 -

هآن
یب
یان
یم
هال
اخراج کرده بود،‏ عمل نمود.‏
زیرا مکانهاي بلند را که پدرش،‏ حزْقیا خراب کرده
بود،‏ بار دیگر بنا کرد و قربانگاه ها براي بعل بنا نمود و
اَشیره را به نوعی که اَخاب،‏ پادشاه اسرائیل ساخته
بود،‏ ساخت و به تمامی لشکر آسمان سجده نموده،‏
ا را عبادت کرد.‏
و قربانگاه ها در خانۀ یهوه بنا نمود که دربارهاش
یهوه گفته بود:‏ اسم خود را در اورشلیم خواهم
گذاشت.‏ تثنیه
و قربانگاهها براي تمامی لشکر آسمان در هر دو
صحن خانۀ یهوه بنا نمود.‏
و پسر خود را از آتش گذرانید و فالگیري و
افسونگري میکرد و با احضار کنندگان روح و
جادوگران مشورت مینمود.‏ و در نظر یهوه شرارت
بسیار ورزیده،‏ خشم او را به هیجان آورد.‏ لاویان
و تمثال اَشیره را که ساخته بود،‏ در خانهاي که
یهوه دربارهاش به داود و پسرش،‏ سلیمان گفته بود که
در این خانه و در اورشلیم که آن را از تمامی قومها
اسرائیل برگزیدهام خود را تا به ابد خواهم
گذاشت برپا نمود.‏ اول پادشاهان ؛
و پایهاي اسرائیل را از زمینی که به پدران ایشان
دادهام بار دیگر آواره نخواهم گردانید،‏ به شرطی که
توجه نمایند تا بر حسب هرآنچه به ایشان امر فرمودم
و بر حسب تمامی شریعتی که بندة من،‏ موسی به
ایشان امر فرموده بود،‏ رفتار نمایند.‏
اما ایشان اطاعت ننمودند زیرا که منَسی،‏ ایشان را
گمراه نمود تا از امتهایی که یهوه پیش فرزندان
اسرائیل هلاك کرده بود،‏ بدتر رفتار نمودند.‏
و یهوه به واسطۀ بندگان خود،‏ پیامبران سخن
گفته،‏ فرمود:‏
منسی،‏ پادشاه یهودا،‏ این وقاحتها را بجا
آورد و بدتر از همه اعمال اَموری که قبل از او بودند
عمل نمود،‏ و به بتهاي خود،‏ یهودا را نیز مرتکب گناه
ساخت،‏ ؛ دوم تواریخ 33، ؛ ارمیا ؛ اول پادشاهان
دوم پادشا هان
21 ،18
4 ،15
3 ،9
باب 12 ،23
29 ،8
9
، اسم
5 ،12
باب 26 ،23
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11. چونکه
30 ،12
.12
بنابراین یهوه،‏ خداي اسرائیل چنین فرماید:‏
اینک من بر اورشلیم و یهودا بلا خواهم رسانید که
گوشهاي هرکه آن را بشنود،‏ صدا خواهد کرد.‏ اول
سموئیل 11 ،3
3 19، ؛ ارمیا
.13
و بر اورشلیم،‏ ریسمانِ‏ سامره و ترازوي خانۀ اَخاب
را خواهم کشید و اورشلیم را پاك خواهم کرد،‏ به
طوري که کسی بشقاب را پاشیده و واژگون ساخته،‏
آن را پاك میکند.‏
و بقیۀ میراث خود را پراکنده خواهم ساخت و
ایشان را به دست دشمنان ایشان تسلیم خواهم نمود،‏
و براي همه دشمنانشان یغما و غارت خواهند شد،‏
چونکه آنچه در نظر من ناپسند است،‏ به عمل
آوردند و از روزي که پدران ایشان از مصر بیرون آمدند
تا امروز،‏ خشم مرا به هیجان آوردند.‏
و علاوه براین،‏ منَسی خون گناهان را از حد
زیاده ریخت تا اورشلیم را سراسر پر کرد،‏ غیر از گناه
او که یهودا را به آن مرتکب گناه ساخت تا آن چه در
نظر یهوه ناپسند است بجا آورند.‏ باب
و بقیۀ وقایع منَسی و هرچه کرد و گناهی که
مرتکب آن شد،‏ آیا در کتاب تواریخ ایام پادشاهان
یهودا نوشته نیست؟ دوم
سپ.‏ منَسی با پدران خود خوابید و در باغ خانۀ
خود،‏ یعنی در باغِ‏ عزّا دفن شد و پسرش،‏ آمون،‏ به
جایش پادشاه شد.‏
آمون بیست و دو ساله بود که پادشاه شد ودو
سال در اورشلیم سلطنت نمود و اسم مادرش مشُل َّمت،‏
دختر حاروص،‏ از یطْبه بود.‏ دوم
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ موافق آنچه
پدرش منسی کرد،‏ عمل نمود.‏
و به تمامی روشهایی که پدرش به آن پیروي
نموده بود،‏ رفتار کرد،‏ و بتهایی را که پدرش پرستید،‏
عبادت کرد و آنها را سجده نمود.‏
و یهوه،‏ خداي پدران خود را ترك کرده،‏ از راه و
روش یهوه پیروي ننمود.‏
پس خادمان آمون بر او شوریدند و پادشاه را در
خانهاش کشتند.‏ دوم تواریخ
اما اهل زمین همۀ آنانی را که بر آمونِ‏ پادشاه،‏
شوریده بودند به قتل رسانیدند،‏ و اهل زمین پسرش،‏
یوشیا را در جایش به پادشاهی انتخاب کردند.‏
و بقیۀ اعمالی که آمون بجا آورد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشته نیست؟ دوم
و در قبر خود در باغ عزّا دفن شد و پسرش یوشیا
به جایش سلطنت نمود.‏
تواریخ 21 ،3
4 ،24
تواریخ 21 ،33
تواریخ 1 ،33
25 ،24
.14
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
22
.1
یوشیا هشت س بود که پادشاه شد و در اورشلیم
سی و یک سال سلطنت نمود.‏ و اسم مادرش یدیده،‏
دختر عدایه،‏ از بصقَت بود.‏ دوم تواریخ
1 ،34
- 376 -

یم
ته
يرو
نی
دوم پادشا هان
.2
و آنچه را که در نظر یهوه پسند بود،‏ به عمل آورد،‏
و به تمامی راه و روش پدر خود،‏ داود پیروي نموده،‏ به
طرف راست یا چپ انحراف نورزید.‏ باب ؛ یوشع 23،
و در سال هجدهمِ‏ یوشیا پادشاه واقع شد که
پادشاه،‏ شافان پسر اَصلْیا پسر مشُلاّمِ‏ نویسنده را به
خانۀ یهوه فرستاده،‏ گفت:‏
نزد حلْقیا رئیس کاهنان برو و او نقرهاي را که به
خانۀ یهوه آورده شود و مستحفظانِ‏ در،‏ آن را از
قوم جمع میکنند،‏ بشمارد.‏
و آن را به دست سرکارانی که بر خانۀ یهوه گماشته
شدهاند،‏ بسپارند تا ایشان آن را به کسانی که در خانۀ
یهوه کار میکنند،‏ به ج تعمیر خرابیهاي خانه
بدهند،‏ دوم تواریخ
یعنی به نجاران و بنایان و معماران،‏ و تا چوبها و
سنگهاي تراشیده به جهت تعمیر خانه بخرند.‏
اما نقرهاي را که به دست ایشان سپردند،‏ حساب
نکردند زیرا که به امانت رفتار نمودند.‏ باب
و حلْقیا،‏ رئیس کاهنان،‏ به شافانِ‏ نویسنده گفت:‏
کتاب تورات را در خانۀ یهوه یافتهام و حلْقیا آن کتاب
را به شافان داد که آن را خواند.‏ دوم تواریخ
و شافانِ‏ نویسنده نزد پادشاه برگشت و به پادشاه
خبر داده،‏ گفت:‏ بندگانت،‏ نقرهاي را که در خانۀ یهوه
یافت شد،‏ بیرون آوردند و آن را به دست سرکارانی که
بر خانۀ یهوه گماشته بودند،‏ سپردند.‏
و شافان نویسنده،‏ پادشاه را خبر داده،‏ گفت:‏
حلْقیا،‏ کاهن،‏ کتابی به من داده است.‏ پ س شافان آن
را به حضور پادشاه خواند.‏ عزرا
سپ.‏ چون پادشاه سخنان سفر تورات را شنید،‏
لباس خود را درید.‏
و پادشاه،‏ حلْقیاي کاهن و اخیقام پسر شافان و
عکْبور پسر میکایا و شافانِ‏ نویسنده و عسایا،‏ خادم
پادشاه را امر فرموده،‏ گفت:‏
بروید و از یهوه براي من و براي قوم و براي تمامی
یهودا دربارة سخنانی که در این کتاب یافت میشود،‏
درخواست نمایید،‏ زیرا خشم یهوه که بر ما افروخته
شده است،‏ عظیم میباشد،‏ از این جهت که پدران ما
به سخنان این کتاب گوش ندادند تا موافق هرآنچه
دربارة ما نوشته است،‏ عمل نمایند.‏
سپ.‏ حلْقیاي کاهن و اَخیقام و عکْبور وشافان و
عسایا نزد حلْدة نبیه،‏ زن شُلاّم پسر تقْوه پسر حرْحسِ‏
لباسدار،‏ رفتند و او در محلۀ دوم اورشلیم ساکن بود؛
و با وي سخن گفتند.‏
و او به ایشان گفت:‏ یهوه،‏ خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ به کسی که شما را نزد من فرستاده است،‏
بگویید:‏
یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من بلایی بر این مکان
و ساکنانش خواهم رسانید،‏ یعنی تمامی سخنان کتاب
را که پادشاه یهودا خوانده است،‏
مرا ترك کرده،‏ براي خدایان دیگر بخور
سوزانیدند تا به تمامی اعمال دستهاي خود،‏ خشم مرا
به هیجان بیاورند.‏ پ س خشم من بر این مکان مشتعل
شده،‏ خاموش نخواهد شد.‏
لیکن به پادشاه یهودا که شما را به ج ته
درخواست نمودن از یهوه فرستاده است،‏ چنین
بگویید:‏ یهوه،‏ خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ دربارة
سخنانی که شنیدهاي
چونکه دل تو نرم بود و هنگامی که کلام مرا
دربارة این مکان و ساکنانش شنیدي که ویران و مورد
لعنت خواهند شد،‏ به حضور یهوه فروتن شده،‏ لباس
خود را دریدي،‏ و به حضور من گریستی،‏ بنابراین یهوه
میفرماید،‏ من نیز حرف تو را گوش دادم.‏
بدین دلیل اینک من،‏ تو را نزد پدرانت جمع
خواهم کرد و در قبر خود با صلح گذارده خواهی شد و
تمامی بلا را که من بر این مکان میرسانم،‏ چشمانت
نخواهد دید.‏ پ س ایشان نزد پادشاه جواب آوردند.‏ اشعیا
.15
.16
17. چونکه
.18
.19
.20
1 ،57
23
.1
و پادشاه فرستاد که تمامی بزرگان یهودا و اورشلیم
را نزد وي جمعکردند.‏ دوم تواریخ
و پادشاه و تمامی مردان یهودا و همه ساکنان
اورشلیم با وي و کاهنان و پیامبران و تمامی قوم،‏ چه
کوچک و چه بزرگ،‏ به خانۀ یهوه برآمدند.‏ و او تمامی
سخنان کتاب عهدي را که در خانۀ یهوه یافت شد،‏ در
گوش ایشان خواند.‏
و پادشاه نزد ستون ایستاد و به حضور یهوه عهد
بست که یهوه را پی نموده،‏ اوامر و شهادات و قواعد
او را به تمامی دل و تمامی جان نگاه دارند و سخنان
این عهد را که در ا کتاب نوشته است،‏ استوار
نمایند.‏ پ س تمامی قوم این عهد را برپا داشتند.‏ یوشع
29 ،34
.2
.3
25 ،24
.4
و پادشاه،‏ حلْقیا،‏ رئیس کاهنان و کاهنانِ‏ دستۀ دوم
6
15 ،12
3 ،18
15 ،34
.
3 ،9
10 ،34
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
.12
.13
14
- 377 -

هآن
هرَ‏
هآن
هرَ‏
یبم
هرَ‏
نی
نی
و مستحفظانِ‏ در را امر فرمود که تمامی ظروف را که 14.
براي بعل و اَشی و تمامی لشکر آسمان ساخته شده
بود،‏ از معبد یهوه بیرون آورند.‏ و آنها را در بیرون
اورشلیم در مزرعههاي کدرون سوزانید و خاکستر آنها
را به بیتئیل برد.‏ دوم پادشاهان
و کاهنانِ‏ بتها را که پادشاهان یهودا تعیین نموده
بودند تا در مکانهاي بلند شهرهاي یهودا و نواحی
اورشلیم بخور بسوزانند،‏ و آنانی را که براي بعل و
آفتاب و ماه و بروج و تمامی لشکر آسمان بخور
میسوزانیدند،‏ برکنار کرد.‏
و اَشی را از خانۀ یهوه،‏ بیرون از اورشلیم به دره
کدرون برد و آن را به کنار نهر کدرون سوزانید،‏ و آن
را مثل غبار،‏ نرم ساخت و گَرد آن را بر قبرهاي مردم
عادي پاشید.‏
و خانههاي فاحشهها را که نزد خانۀ یهوه بود که
زنان در آنها خیمهها به جهت اَشی میبافتند،‏ خراب
کرد.‏
و تمامی کاهنان را از شهرهاي یهودا آورد و
مکانهاي بلند را که کاهنان در آنها بخورمیسوزانیدند،‏
از جبع تا بئرشبع نجس ساخت،‏ و مکانهاي بلند
دروازهها را که نزد دهنۀ دروازة یهوشَع،‏ رئیس شهر،‏ و
به طرف چپ دروازة شهر بود،‏ ویران ساخت.‏
لیکن کاهنانِ‏ مکانهاي بلند،‏ به قربانگاه یهوه در
اورشلیم برنیامدند اما نان بدون خمیر ترش در میان
برادران خود خوردند.‏
و تُوفَت را که در دره پسران هن ُّوم بود،‏ نجس
ساخت تا کسی پسر یا دختر خود را براي مولَک از
آتش نگذراند.‏ لاویان
و اسبهایی را که پادشاهان یهودا به آفتاب داده
بودند که نزد حجرة نَتَنْملَک خواجهسرا در پیرامون
خانه بودند،‏ از داخلِ‏ خانۀ یهوه دور کرد و ارابههاي
آفتاب را به آتش سوزانید.‏
و قربانگاههایی را که بر پشتبامِ‏ بالاخانۀ آحاز بود
و پادشاهان یهودا آنها را ساخته بودند،‏ و قربانگاههایی
را که منَسی در دو صحنِ‏ خانۀ یهوه ساخته بود،‏
پادشاه ویران ساخت و از آنجا خراب کرده،‏ گَرد آنها را
در نهر کدرون پاشید.‏ باب
و مکانهاي بلند را که مقابل اورشلیم به طرف
راست کوه فساد بود و سلیمان،‏ پادشاه اسرائیل،‏ آنها را
براي اَشْتُورت،‏ رجاست صیدونیان و براي کَموش،‏
رجاست موآبیان ، و براي ملکوم،‏ رجاست پسرانعمون،‏
ساخته بود،‏ پادشاه،‏ آنها را نجس ساخت.‏ اول پادشاهان
دوم پادشا هان
و تماثیل را خرد کرد و اشیریم را قطع نمود و
جایهاي ا را از استخوانهاي مردم پر ساخت.‏
و نیز قربانگاهی که در بیتئیل بود و مکان بلندي
که یرُبعام پسر نَباط که اسرائیل را مرتکب گناه
ساخته،‏ آن را بنا نموده بود،‏ هم قربانگاه و هم مکان
بلند را ویران ساخت و مکان بلند راسوزانیده،‏ آن را
مثل غبار،‏ نرم کرد و اشیره را سوزانید.‏ اول پادشاهان
و یوشیا ملتفت شده،‏ قبرها را که آنجا در کوه بود،‏
دید.‏ پ س فرستاده،‏ استخوانها را از آن قبرها برداشت و
ا را بر آن قربانگاه سوزانیده،‏ آن را نجس ساخت،‏ به
موجب کلام یهوه که آن مرد خدایی که از ا امور
اخبار نموده بود،‏ به آن ندا درداد.‏ اول پادشاهان
و پرسید:‏ این مجسمهاي که ینم،‏ چیست؟
مردان شهر وي را گفتند:‏ قبر مرد خدایی است که از
یهودا آمده،‏ به این کارهایی که تو بر قربانگاه بیتئیل
کردهاي،‏ صدا کرده بود.‏ اول پادشاهان
او گفت:‏ آن را رها کنید و کسی استخوانهاي او را
حرکت ندهد.‏ پ س استخوانهاي او را با استخوانهاي آن
پیامبر که از سامره آمده بود،‏ رها کردند.‏
و یوشیا تمامی خانههاي مکانهاي بلند را نیز که
در شهرهاي سامره بود و پادشاهان اسرائیل آنها را
ساخته،‏ خشم یهوه را به هیجان آورده بودند،‏ برداشت
و با آنها موافق تمامی کارهایی که به بیتئیل کرده
بود،‏ عمل نمود.‏
و همه کاهنانِ‏ مکانهاي بلند را که در آنجا بودند،‏
بر قربانگاهها کُشت و استخوانهاي مردم را بر آنها
سوزانیده،‏ به اورشلیم مراجعت کرد.‏
و پادشاه تمامی قوم را امر فرموده،‏ گفت که عید
پِسح را به نحوي که در این کتابِ‏ عهد نوشته است،‏
براي خداي خود نگاه دارید.‏ دوم تواریخ
پِسحی مثل این پِسح از ایام داورانی که بر
اسرائیل داوري نمودند و در تمامی ایام پادشاهان
اسرائیل و پادشاهان یهودا نگاه داشته نشد.‏
اما در سال هجدهم،‏ یوشیا پادشاه،‏ ا پِسح را
براي یهوه در اورشلیم نگاه داشتند.‏
و نیز یوشیا احضار کنندگان روح و جادوگران و
ترافیم و بتها و تمام وقاحتها را که در زمین یهودا و در
اورشلیم پیدا شد،‏ نابود ساخت تا سخنان تورات را که
در کتابی که حلْقیاي کاهن در خانۀ یهوه یافته بود،‏ به
جا آورد.‏
و قبل از او پادشاهی نبود که به تمامی دل و
تمامی جان و تمامی قوت خود موافق تمامی تورات
32 ،12
2 ،13
30 ،13
1 ،35
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
22. حقیقتاً‏
.23
.24
.25
7 ،11
3 ،21
18 ،11
21 ،18
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 378 -

هد
يجا
له
یو
یان
موسی به یهوه رجوع نماید،‏ و بعد از او نیز مثل او 37.
ظاهر نشد.‏ باب ؛ مرقس
اما یهوه از آتش خشم عظیم خود برنگشت زیرا
که خشم او به سبب همۀ کارهایی که منَسی خشم او
را از آنها به هیجان آورده بود،‏ بر یهودا مشتعل شد.‏ دوم
دوم پادشا هان
30 ،12
5 ،18
.26
تواریخ 9 ،33
.27
و یهوه فرمود:‏ یهودا را نیز از نظر خود دور خواهم
کرد چنانکه اسرائیل را دور کردم و این شهرِ‏ اورشلیم
را که برگزیدم و خانهاي را که گفتم اسم من در آنجا
خواهد بود،‏ ترك خواهم نمود.‏ باب ؛ اول پادشاهان
و بقیۀ وقایع یوشیا و هرچه کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشته نشده؟ دوم تواریخ
و در ایام او،‏ فرعونْ‏ نکوه،‏ پادشاه مصر،‏ بر پادشاه
آشور به نهر فرات برآمد و یوشیاي پادشاه به مقابل او
برآمد و چون فرعون او را دید،‏ وي را در مجِدو کُشت.‏
29 ،8
1 ،34
18 ،17
.28
.29
20 35، دوم تواریخ
.30
و خادمانش او را در ارابه نهاده،‏ از مجِدو به
اورشلیم،‏ مرده آوردند و او را در قبرش دفن کردند.‏ و
اهل زمین،‏ یهوآحاز پسر یوشیا را گرفتند و او را مسح
نموده،‏ به پدرش به پادشاهی انتخاب کردند.‏ دوم
22 ،35 تواریخ
.31
و یهوآحاز بیست و سه ساله بود که پادشاه شد و
سه ماه در اورشلیم سلطنت نمود و اسم مادرش
حموطَل،‏ دختر ارمیا از لبنَه بود.‏
و او آنچه را که در نظر یهوه ناپسند بود،‏ موافق
هرآنچه پدرانش کرده بودند،‏ به عمل آورد.‏ اول پادشاهان
.32
22 ،14
.33
و فرعونْ‏ نکوه،‏ او را در رِبلَه،‏ در زمین حمات،‏ در
بند نهاد تا در اورشلیم سلطنت ننماید و صد وزنۀ نقره
و یک وزنه طلا بر زمین گذارد.‏ حزقیال
و فرعونْ‏ نکوه،‏ الیاقیم پسر یوشیا را به جاي
پدرش،‏ یوشیا،‏ به پادشاهی انتخاب کرد و اسمش را به
یهویاقیم تبدیل نمود و یهوآحاز را گرفته،‏ به مصر آمد.‏
و او در آنجا مرد.‏
و یهویاقیم،‏ آن نقره و طلا را به فرعون داد اما
زمین را تقویم کرد تا آن مبلغ را موافق فرمان فرعون
بدهند و آن نقره و طلا را از ا زمین،‏ از هرکس
موافق تقویم او به زور گرفت تا آن را به فرعونْ‏ نکوه
بدهد.‏ باب
یهویاقیم بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و
یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد و اسم مادرش
زبی ، دختر فدایه،‏ از رومه بود.‏
و آنچه را که در نظر یهوه ناپسند بود موافق
هرآنچه پدرانش کرده بودند،‏ به عمل آورد.‏ باب
19 .9 ،24
24
.1
.2
.3
.4
و در ایام او،‏ نَبوکَدنَصر،‏ پادشاه بابل آمد،‏ و یه اقیم
سه سال بندة او بود.‏ پس برگشته،‏ از وي روي
برگرداند.‏
و یهوه لشکرهاي کلدانیان و لشکرهاي اَرامیان و
لشکرهاي موآبیان و لشکرهاي پسرانعمون را بر او
فرستاد وایشان را بر یهودا فرستاد تا آن را هلاك
سازد،‏ به موجب کلام یهوه که به واسطۀ بندگان خود
پیامبران گفته بود.‏
به تحقیق،‏ این از فرمان یهوه بر یهودا واقع شد تا
ایشان را به سبب گناهان منسی و هرچه او کرد،‏ از
نظر خود دور اندازد.‏
و نیز به سبب خون بیگناه که او ریخته بود،‏
زیرا که اورشلیم را از خون بیگناهان پر کرده بود و
یهوه نخواست که او را عفو نماید.‏ باب
و بقیۀ وقایع یهویاقیم و هرچه کرد،‏ آیا در کتاب
تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشته نیست؟ دوم تواریخ
،36
16 ،21
.5
4
.6
پس یهویاقیم با پدران خود خوابید و پسرش
یهویاکین به جایش پادشاه شد.‏ دوم تواریخ
و پادشاه مصر،‏ بار دیگر از ولایت خود بیرون نیامد
زیرا که پادشاه بابل هرچه را که متعلق به پادشاه مصر
بود،‏ از نهر مصر تا نهر فرات،‏ به تصرف آورده بود.‏
و یهویاکین هجده ساله بود که پادشاه شد و سه
سال در اورشلیم سلطنت نمود و اسم مادرش نَحوشْطا
دختر اَلْناتان اورشلیمی بود.‏
و آن چ ه را که در نظر یهوه ناپسند بود،‏ موافق
هرآنچه پدرش کرده بود،‏ به عمل آورد.‏
در آن زمان بندگان نَبوکَدنَصر،‏ پادشاه بابل،‏ بر
اورشلیم برآمدند؛ و شهر محاصره شد.‏ دوم تواریخ
و نَبوکَدنَصر،‏ پادشاه بابل،‏ در هنگامی که بندگانش
آن را محاصره نموده بودند،‏ به شهر برآمد.‏
و یهویاکین،‏ پادشاه یهودا با مادر خود و بندگانش
و سردارانش و خواجه سرایانش نزد پادشاه بابل بیرون
آمد؛ و پادشاه بابل در سال هشتم سلطنتخود،‏ او را
گرفت.‏
و تمامی خزانههاي خانۀ یهوه و خزانههاي خانۀ
پادشاه را از آنجا بیرون آورد و تمام ظروف طلایی را
10 ،36
8 ،36
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
4 ،19
20 ،15
.34
.35
.36
- 379 -

ین
هآن
هآن
کی
هآن
هرا
يرو
له
6
.7
که سلیمان،‏ پادشاه اسرائیل براي خانۀ یهوه ساخته
بود،‏ به موجب کلام یهوه باب
و همه ساکنان اورشلیم و همه سرداران و همه
مردان جنگی را که دههزار نفر بودند،‏ اسیر ساخته،‏ برد
و همه صنعتگران و آهنگران را نیز،‏ چنانکه غیر از
مسکینان،‏ اهل زمین کسی باقی نماند.‏
و یهویاکین را به بابل برد و مادر پادشاه و زنان
پادشاه و خواجه سرایانش و بزرگان زمین را اسیر
ساخت و ایشان را از اورشلیم به بابل برد.‏ ارمیا
و تمامی مردان جنگی،‏ یعنی هفت هزار نفر و یک
هزار نفر از صنعتگران و آهنگران را که همه ایشان،‏
قوي و جنگ آزموده بودند،‏ پادشاه بابل،‏ ایشان را به
بابل به اسیري برد.‏
و پادشاه بابل،‏ عموي وي،‏ مت َّن َّیا را در جاي او به
پادشاهی انتخاب کرد و اسمش را به صدقیا مبدل
ساخت.‏ ارمیا
18. صدقیا بیست و یکساله بود که آغاز سلطنت نمود
و یازده سال در اورشلیم پادشاهی کرد؛ و اسم مادرش
حمیطَل،‏ دختر ارمیا از لبنَه بود.‏
و آنچه را که در نظر یهوه ناپسند بود،‏ موافق
هرآنچه یهویاقیم کرده بود،‏ به عمل آورد.‏
زیرا به سبب خشمی که یهوه بر اورشلیم و یهودا
داشت،‏ به حدي که ا را از نظر خود انداخت،‏ واقع
شد که صدقیا از پادشاه بابل روي برگرداند.‏ ارمیا
دوم پادشا هان
3 ،52
1 ،24
، شکست.‏ 17 ،20
1 ،52
.14
.15
.16
.17
.19
.20
25
.1
و واقع شد که نَبوکَدنَصر،‏ پادشاه بابل،‏ با تمامی
لشکر خود در روز دهمِ‏ ماه دهم از سال نهم سلطنت
خویش بر اورشلیم برآمد،‏ و در مقابل آن اردو زده،‏
سنگري گرداگردش بنا نمود.‏ دوم تواریخ ؛
و شهر تا سال یازدهم صدقیاي پادشاه،‏ محاصره
شد.‏
و در روز نهم آن ماه،‏ قحطی در شهر چنان سخت
شد که براي اهل زمین نان نبود.‏
سپ.‏ در شهر رخنهاي ساختند و تمامی مردان
جنگی در شب از راه دروازهاي که در میان دو حصار،‏
نزد باغ پادشاه بود،‏ فرار کردند.‏ و کلدانیان به هر طرف
در مقابل شهر بودند و پادشاه به عرَبه رفت.‏
و لشکر کلدانیان را تعقیب نموده،‏ در بیابان
یِروشو به او رسیدند و تمامی لشکرش از او پراکنده
شدند.‏
سپ.‏ پادشاه را گرفته،‏ او را نزد پادشاه بابل به رِبلَه
آوردند و براي او تصمیم گرفتند.‏
و پسران صدقیا را پیش رویش به قتل رسانیدند و
چشمان صدقیا را کندند و او را به دو زنجیر بسته،‏ به
بابل آوردند.‏ ارمیا ؛ داوران
و در روز هفتمِ‏ ماه پنجم از سال نوزدهمِ‏ نَبوکَدنَصرِ‏
پادشاه،‏ سلطان بابل،‏ نَبوزرادان،‏ رئیس محافظان،‏ خادم
پادشاه بابل،‏ به اورشلیم آمد،‏
و خانۀ یهوه و خانۀ پادشاه را سوزانید و همۀ
خانههاي اورشلیم و هر خانۀ بزرگ را به آتش سوزانید.‏
و تمامی لشکر کلدانیان که همراه رئیس نگهبانان
بودند،‏ حصارهاي اورشلیم را به ه ر ط رف ویران
ساختند.‏
و نبوزر-ادان،‏ رئیس نگهبانان،‏ بقیۀ قوم را که در
شهر باقی مانده بودند و نااهلان را که به طرف پادشاه
بابل شده بودند و بقیۀ جمعیت را به اسیري برد.‏
اما رئیس نگاهبانان بعضی از مسکینان زمین را
براي باغبانی و گشاورزي گماشت.‏
و کلدانیان ستونهاي برنجینی که در خانۀ یهوه
بود و پایهها و دریاچه برنجی را که در خانه یهوه
بود،‏ شکستند و برنج ا را به بابل بردند.‏ ارمیا ؛
،52
19 ،27
21 ،16
7 ،39
.8
.9
.10
.11
.12
.13
17
.14
و دیگها و خاك اندازها و گُلگیرها و قاشقها و
تمامی اسباب برنجینی را که با آنها خدمت میکردند،‏
بردند.‏
و سینیهاي بخور و کاسهها یعنی طلاي آنچه را
که از طلا بود و نقره آنچه را که از نقره بود،‏ رئیس
محافظان برد.‏
اما دو ستون و تشت آب و پایههایی که
سلیمان ا را براي خانۀ یهوه ساخته بود،‏ وزن برنج
همۀ این اسباب بیاندازه بود.‏ اول پادشاهان
بلندي یک ستون هجده اندازه آرنج و تاج برنجین
بر سرش و بلندي تاج سه اندازه آرنج بود و شبکه و
انارهاي گرداگرد روي تاج،‏ همه از برنج بود و مثل
اینها براي ستون دوم بر شبکهاش بود.‏ اول پادشاهان ؛
15 ،7
23 .15 ،7
.15
.16
.17
21 52، ؛ ارمیا 15 دوم تواریخ 3،
.18
و رئیس نگهبانان،‏ سرایا،‏ رئیس کاهنان،‏ و
صفَنْیاي کاهن دوم و سه دربان در را گرفت.‏
و سرداري که بر مردان جنگی گماشته شده بود و
پنج نفر را از آنانی که پادشاه را میدیدند و در
شهر یافت شدند،‏ و نویسنده سردار لشکر را که ا
ولایت را سان میدید،‏ و شصت نفر از اهل زمین را که
.19
1 ،39
17 ،36
، پادشاه
.2
.3
4
.5
- 380 -

یان
یم
در شهر یافت شدند،‏ از شهر گرفت.‏
و نبوزر-ادان رئیس نگهبانان،‏ ایشان را برداشته،‏
به ربله،‏ نزد پادشاه بابل برد.‏
و پادشاه بابل،‏ ایشان را در ربله در زمین حمات
اعدام کرد،‏ به قتل رسانید.‏ پ س یهودا از ولایت خود به
اسیري رفتند.‏ ؛ ارمیا
و اما قومی که در زمین یهودا باقی ماندند و
نَبوکَدنَصر،‏ پادشاه بابل ایشان را رها کرده بود،‏ پس
جدلْیا پسر اخیقام پسر شافان را بر ایشان گماشت.‏ ارمیا
دوم پادشا هان
27 ،52
باب 33 ،23
.20
.21
.22
5 ،40 ؛ 14 ،39
.23
و چون تمامی سرداران لشکر با مردان ایشان
شنیدند که پادشاه بابل،‏ جدلیا را حاکم قرار داده است،‏
ایشان نزد جدلیا به مصفَه آمدند،‏ یعنی اسماعیل پسر
نَتَن'یا و یوحنَان پسر قاري و سرایا پسر تَنْحومت
نَطُوفاتی و یازنْیا پسر معکاتی با کسان ایشان.‏
و جدلْیا براي ایشان و براي کسان ایشان قسم
خورده،‏ به ایشان گفت:‏ از بندگان کلدانیان مترسید.‏ در
زمین ساکن شوید و پادشاه بابل را بندگی نمایید و
براي شما نیکو خواهد بود.‏ ارمیا
اما در ماه هفتم واقع شد که اسماعیل پسر نَتَنْیا
پسر اَلیشَمع که از نسل پادشاه بود،‏ به اتفاق ده نفر
آمدند و جدلْیا را زدند که بمردو یهودیان و کلدانیان را
نیز که با او در مصفَه بودند کشتند.‏ ارمیا
و تمامی قوم،‏ چه خرد و چه بزرگ،‏ و سرداران
لشکرها برخاسته،‏ به مصر رفتند زیرا که از کلدانیان
ترسیدند.‏ ارمیا
و در روز بیست و هفتمِ‏ ماه دوازدهم از سال سی و
هفتمِ‏ اسیري یهویاکین،‏ پادشاه یهودا،‏ واقع شد که
اَوِیلْ‏ مرُودك‏،‏ پادشاه بابل،‏ در سالی که پادشاه شد،‏ سر
یهویاکین،‏ پادشاه یهودا را در زندان قطع کرد.‏
و با او سخنان دلاویز گفت و تخت او را بالاتر از
تختهاي سایر پادشاه که با او در بابل بودند،‏
گذاشت.‏
و لباس زندانی او را تبدیل نمود و او در تمامی
روزهاي عمرش همیشه در حضور وي نان خورد.‏
7 ،41
9 ،40
17 ،41 ؛ 6 ،43
.24
.25
.26
.27
.28
.29
33 ،52 ارمیا
.30
و براي آذوقه او وظیفۀ دائمی،‏ یعنی قسمت هر
روز در روزش،‏ در تمامی ایام عمرش از جانب پادشاه
به او داده میشد.‏
- 381 -

یق
یع
یع
یع
یهاَ‏
.25
26. سروج
.27
.28
.29
اول تواریخ
اول تواریخ
1
.1
.2
آدم،‏ شیث اَنُوش،‏ پیدایش
نان مهلَلْئیلْ‏ یارد‏،‏
3. خَنُوخْ‏ متُوشالَح لَمک‏،‏
نُوح سام حام یافَثْ.‏
پسران یافَثْ:‏ جومر و ماجوج و ماداي و یاوان و
تُوبال و ماشَک و تیراس.‏ پیدایش
و پسران جومر:‏ اَشْکَناز و ریفات و تُجرْمه.‏
و پسران یاوان:‏ اَلیشَه و تَرْشیش و کتیم و دودانیم.‏
و پسران حام‏:‏ کوش و مصرایم و فُوت و کَنْعان.‏
2 ،10
3 ،5
.4
.5
.6
.7
.8
6 ،10 پیدایش
.9
و پسران کوش:‏ سبا و حویلَه و سبتا و رعما و
سبتَکا.‏ و پسران رعما:‏ شَبا و ددان.‏
و کوش،‏ نمرود را آورد،‏ و او به جبار شدن در
جهان شروع نمود.‏
و مصرایم،‏ لُودیم و عنَامیم و لَهابیم و نَفْتُوحیم را
آورد،‏ پیدایش
و فَتْروسیم و کَسلُوحیم را که فَلَستیم و کَفْتوریم
از ایشان پدید آمدند.‏
و کَنْعان نخستزادة خود،‏ صیدون و حت را آورد،‏
و یبوسی و اَموري و جرْجاشی،‏
و حوي و عرْقی و سینی،‏
و اروادي و صماري و حماتی را.‏
پسران سام‏:‏ عیلام و آَش ُّور و اَرفَکْشاد و لُود و اَرام و
عوص و حول و جاتَر و ماشَک‏.‏ پیدایش
و اَرفَکْشاد،‏ شالَح را آورد و شالَح،‏ عابر را آورد.‏
22 ،10
13 ،10
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
24 ،10 پیدایش
.19
و براي عابر،‏ دو پسر متولد شدند که یکی را فالَج
نام بود زیرا در ایام وي زمین منقسم شد و اسم
برادرش یقْطان بود.‏ پیدایش ؛
و یقْطان،‏ اَلْموداد و شالَف و حضَرْموت و یارح را
آورد؛
و هدورام و اُوزال و دقْلَه،‏
و ایبال و اَبیمایل و شَبا،‏
و اُوفیر و حویلَه و یوباب را که همه اینها پسران
یقْطان بودند.‏
24. سام‏،‏ اَرفَکْشاد سالَح‏،‏
عابرْ‏ فالَج رعو،‏
ناحور تارح،‏
اَبرام که همان ابراهیم باشد.‏
پسران ابراهیم:‏ اسحاق و اسماعیل.‏ پیدایش
این است پیدایش ایشان:‏ نخستزاده اسماعیل:‏
نَبایوت و قیدار و اَدبئیل و مبسام،‏ پیدایش
و مشْماع و دومه و مسا و حدد و تیما،‏
و یطُور و نافیش و قدمه که اینان پسران اسماعیل
بودند.‏
و پسران قَطُوره که متعه ابراهیم بود،‏ پس او
زِمران و یقْشان و مدان و مدیان و یشْباق و شُوحا را
زایید و پسران یقْشان:‏ شَبا و ددان بودند.‏ پیدایش
و پسران مدیان فَه و عیفَر و خَنُوح و اَبیداع و
اَلْدعه بودند.‏ پ س همه اینها پسران قَطُوره بودند.‏
و ابراهیم اسحاق را آورد؛ و پسران اسحاق سو و
اسرائیل بودند.‏ پیدایش ؛
و پسران سو:‏ اَلیفاز و رعوئیل و یعوش و یعلام و
قُورح.‏ پیدایش
پسران اَلیفاز:‏ تیمان و اُومار و صفی و جعتام و قَناز
و تمناع و عمالیق.‏
پسران رعوئیل:‏ نَحت و زارح و شَمه و مز َّه.‏
و پسران سعیر:‏ لُوطان و شُوبال و صبعون و عنَه و
ید شُون و ایصر و دیشان.‏ پیدایش
و پسران لُوطان:‏ حوري و هومام و خواهر لُوطانْ‏
تمناع.‏
پسران شُوبالْ:‏ علْیان و منَاحت و عیبال و شَفی و
اُونام و پسران صبعون:‏ و عنَه.‏
و پسران عنَه:‏ دیشون و پسران دیشون:‏ حمران و
اشْبان و یتْران و کَران.‏
پسران ایصر:‏ بِلْهان و زعوان ویعقان و پسران
دیشان:‏
عوص و اَران.‏
و پادشاهانی که در زمین اَدوم سلطنت نمودند،‏
پیش از آنکه پادشاهی بر فرزنداناسرائیل سلطنت
کند،‏ اینانند:‏ بالَع پسر بعور و اسم شهر او دنْهابه بود.‏
3 ،21
2 ،25
13 ،25
20 ،36
25 ،25
2 ،21
10 ،36
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
31 ،36 پیدایش
.44
و بالَع مرد و یوباب پسر زارح از بصرَه به جایش
پادشاه شد.‏
و یوباب مرد و حوشام از زمین تیمانی به جایش
سلطنت نمود.‏
و حوشام مرد و هدد پسر بدد که مدیان را در
.45
.46
16 ،11
25 ،10
.20
.21
.22
.23
- 382 -

یتت
هلَ‏
یع
نی
بوآ
یس
یرِ‏
یزن
زمین موآب شکست داد در جایش پادشاه شد و اسم 12.
شهرش عوِیت بود.‏
و هدد مرد و سملَه از مسریقَه به جایش پادشاه
شد.‏
و سملَه مرد و شاؤل از رحوبوت نهر به جایش
پادشاه شد.‏
و شاؤل مرد و بعل حانان پسر عکْبور به جایش
پادشاه شد.‏ پیدایش
و بعل حانان مرد و هدد به جایش پادشاه شد؛ و
اسم شهرش فاعی و اسم زنش مهِیطَبئیل دختر مطْرِد
دختر میذَهب بود.‏
و هدد مرد و امیرانِ‏ اَدوم امیر تمناع و امیر اَلْیه و
امیر ی بودند؛ پیدایش
و اَمیرْ‏ اَهولیبامه و امیر ای و امیر فینُون؛
و امیر قَناز و امیرِ‏ تیمان و امیر مبصار؛
وامیر مجدیئیل و امیر عیرام؛ اینان امیران اَدوم
بودند.‏
اول تواریخ
40 ،36
38 ،36
.47
.48
.49
.50
.51
.52
.53
.54
2
.1
پسران اسرائیل اینانند:‏ رؤبین و شَمعون و لاوي و
یهودا و یساکار و زبولون،‏ پیدایش
و دان و یوسف و بنیامین و نَفْتالی و جاد و آذر.‏
26-22 ،35
.2
5 ،30 پیدایش
.3
پسران یهودا:‏ ر و اُونان و شیلَه؛ ا سه نفر از
بتْشُوعِ‏ کَنْعانیه براي او زاییده شدند؛ و عیرْ‏ نخستزادة
یهودا به نظر یهوه شریر بود؛ پس او را کُشت.‏ پیدایش
،46
7 ،38 ؛ 12
.4
و عروس وي تامار فارص و زارح را براي وي زایید،‏ و
همۀ پسران یهودا پنج نفربودند.‏ پیدایش
و پسران فارص:‏ حصرُون و حامول.‏ پیدایش
و پسران زارح:‏ زِمري و ایتان و هیمان و کَلْکُول و
دارع که همگی ایشان پنج نفر بودند.‏
و از پسران کَرْمی،‏ عاکار مضطربکنندة اسرائیل بود
که دربارة چیز حرام خیانت ورزید.‏ یوشع
و پسر ایتان:‏ عزَریا بود.‏
و پسران حصرُون که براي وي زاییده شدند،‏
یرْحمئیل و رام و کَلُوباي.‏ روت ؛ متی
و رام عمیناداب را آورد و عمیناداب نَحشُون را
آورد که رئیس پسرانیهودا بود.‏
و نَحشُون سلْما را آورد و سلْما بوعز را آورد.‏ روت
و بوعز عوبید را آورد و عوبید ی
را آورد.‏
4، روت
17
.13
و یسی نخستزادة خویش اَلیآب را آورد،‏ و دومین
ابیناداب را،‏ و سومین شمعی را،‏ اول سموئیل ؛ دوم
6 ،16
سموئیل 3 ،13
.14
.15
سموئیل
و چهارمین نَتَنْئیل را و پنجمین رداي را،‏
و ششمین اُوصم را و هفتمین داود را آورد.‏
12 ،17
.16
اول
و خواهران ایشان صرُویه و اَبیحایل بودند.‏ و پسران
صرُویه،‏ اَبشاي و ی و عسائیل،‏ سه نفر بودند.‏ دوم
18 ،2 سموئیل
.17
و اَبیحایل عماسا را زایید و پدر عماسا یتَرِ‏
اسماعیلی بود.‏ دوم سموئیل
و کال بی پسر حصرُون از زن خود عزُوبه و از
ی عوت فرزندان بههم رسانید و پسران وي اینانند:‏
یاشَر و شُوباب و اَردون.‏
و عزُوبه مرد و کالیب اَفرات را به زنی گرفت و او
حور را براي وي زایید.‏
و حور،‏ اُوري را آورد و اُوري بصلْئیل را آورد.‏
و بعد از آن،‏ حصرُون به دختر ماکیر پدر جِلْعاد
درآمده،‏ او را به گرفت حینی که شصت ساله بود
و او سجوب را براي وي زایید.‏
و سجوب یائیر را آورد و او بیست و سه شهردر
زمین جِلْعاد داشت.‏ داوران
و او جشور و اَرام را که حووب یائیر باشد،‏ با قنات
و دهات آنها که شصت شهر بود،‏ از ایشان گرفت و
همه اینها از آن پسرانماکیر پدر جِلْعاد بودند.‏ اول
25 ،17
3 ،10
.18
.19
.20
.21
.22
.23
13 ،4 پادشاهان
.24
و بعد از آنکه حصرُون در کالیب اَفْراته وفات یافت،‏
اَبِیه زن حصرُون اَشْحور پدر تَقُوع را براي وي زایید.‏
5 ،4 باب
.25
و پسران یرْحمئیل نخستزاده حصرُون
نخستزادهاش:‏ رام و بونَه و اُورن و اُوصم و اَخیا بودند.‏
و یرْحمئیل را زن دیگر نامیدهشده به عطاره بود
که مادرِ‏ اُونام باشد.‏
و پسران رام نخستزادة یرْحمئیل معص و یامین
و عاقَر بودند.‏
و پسران اُونام:‏ شَماي و یاداع بودند،‏ و پسران
شَماي ناداب و اَبیشور.‏
و اسم زن ابیشور اَبِیحایل بود و او اَحبان و مولید
را براي وي زایید.‏
و پسران ناداب سلَد و اَفّایم بودند و سلَد بیفرزند
مرد.‏
.26
.27
.28
.29
.30
،4
29 ،38
12 ،46
1 ،7
3 ،1
19 ،4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
20
- 383 -

یزن
بی
یع
لی
یمت
.55
اول تواریخ
.31
و پسراناَفّایم یشْعی و پسرانیشْعی شیشان و
پسرانشیشان اَحلاي.‏
و پسران یاداع برادر شَماي یتَر و یوناتان؛ و یتَر
بیفرزند مرد.‏
و پسران یوناتان:‏ فالَت و زازا.‏ اینها پسران
یرْحمئیل بودند.‏
و شیشان را پسري نبود اما دختران داشت و
شیشان را غلامی مصري بود که یرْحاع نام داشت.‏
و شیشان دختر خود را به غلام خویش یرْحاع به
داد و او عتّاي را براي وي زایید.‏
و عتاي ناتان را آورد و ناتان زاباد را آورد.‏
و زاباد اَفْلال را آورد و اَفْلال عوبید را آورد.‏
و عوبید ییهو راآورد،‏ و ییهو عزَریا را آورد.‏
و عزَریا حالَص را آورد و حالص اَلْعاسه را آورد.‏
و اَلْعاسه سسماي را آورد و سسماي شَل ُّوم را آورد.‏
و شَلوم یقَمیا را آورد و یقَمیا اَلیشَمع را آورد.‏
و پسرانکال برادر یرْحمئیلنخستزادهاش
میشاع که پدر زِیف باشد و پسرانماریشَه که پدر
حبرُون باشد بودند.‏
و پسران حبرُون:‏ قُورح و تَف ُّوح و راقَم و شامع.‏
و شامع راحم پدر یرْقَعام را آورد و راقَم شَماي را
آورد.‏
و پسر شَماي ماعئون و ماعون پدر بیت-صور بود.‏
و عیفَه متعه کالیب حاران و موصا و جازیز را زایید
و حاران جازیز را آورد.‏
و پسران یهداي راجم و یوتام و جیشان و فالَت و
فَه و شاعف.‏
و معکه متعه کالیب،‏ شابر و ترْحنَه را زایید.‏
و او نیز شاعف،‏ پدر مدمنَه و شوا،‏ پدر مکْبینا و
پدر جِبعا را زایید؛ و دختر کالیب عکْسه بود.‏ یوشع ؛
16 ،15
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
12 ،1 داوران
.50
و پسران کالیب پسرحور نخستزادة اَفْراته اینانند:‏
شُوبال پدر قریه یعاریم،‏
و سلْما پدر بیت-لحم و حاریف پدر بیت-جادر.‏
و پسران شوبال پدر قریه یعاریم اینانند:‏ هرُواه و
نصف منُوحوت.‏
و قبایل قریه یعاریم اینانند:‏ یتْرِیان و فُوتیان و
شُوماتیان و مشْراعیان که از ایشان صارعاتیان و
اشْطاولیان پیدا شدند.‏ باب
و پسرانسلْما بیت-لحم و نطوفاتیان و عطْروت
بیت ‏-یوآب و نصف مانَحتیان و صرْعیان بودند.‏ باب
و قبا کاتبانی که در یعبیص ساکن بودند،‏
ترْعاتیان و شمعاتیان و سوکاتیان بودند.‏ اینان
قینیاناند که از حمت پدرِ‏ بیت-ریکاب بیرون آمدند.‏
3
.1
و پسران داود که براي او در حبرُون زاییده شدند،‏
اینانند:‏ نخستزادهاش اَمنون از اَخْینُوعم یزْرعیلیه؛ و
دومین دانیال از اَبِیجایلِ‏ کَرْملیه؛ دوم
و سومین ابشالوم پسر معکَه دختر تَلْماي پادشاه
جشور؛ و چهارمین اُدونیا پسر حجیت.‏
و پنجمین شَفَطْیا از اَبیطال و ششمینیتَرْعام از زن
او عجلَه.‏
این شش براي او در حبرُون زاییده شدند که در
آنجا هفت سال و شش ماه سلطنت نمود و در اورشلیم
سی و سه سال سلطنت کرد.‏
و اینها براي وي در اورشلیم زاییده شدند:‏ شمعی و
شوباب و ناتان و سلیمان.‏ این چهار از بتْشُوع دختر
عمیئیل بودند.‏ دوم سموئیل ؛ اول تواریخ
و یبِحار و الیشامع و اَلیفالَط.‏
و نُوجه و نافَج و یافیع.‏
و اَلیشَمع و اَلْیاداع و اَلیفَلَط که نه نفر باشند.‏
همۀ اینها پسران داود بودند سواي پسران متعهها.‏ و
خواهر ایشان تامار بود.‏ دوم
و پسر سلیمان،‏ رحبعام و پسر او ابیا و پسر او آسا
و پسر او یهوشافاط.‏
و پسر او یورام و پسر او اَخَزْیا و پسر او یوآش.‏
و پسر او اَمصیا و پسر او عزَریا و پسر او یوتام.‏
و پسر او آحاز و پسر او حزْقیا و پسر او من َّسی.‏
و پسر او آمون و پسر او یوشیا.‏
و پسران یوشیا نخستزادهاش یوحانان و دومین
یهویاقیم و سومین صدقَیا و چهارمین شَلّوم.‏
و پسران یهویاقیم پسر او یکُنْیا و پسر او صدقَیا.‏
و پسران یکُنْیا آذر و پسر او شَأَلتیئیل.‏
و ملْکیرام و فَدایا و شَنْأَصر و یقَمیا و هوشاماع و
نَدبیا.‏
و پسران فَدایا زربابِل و شمعی و پسران زربابِل
مشُلاّم و حنَنْیا و خواهر ایشان شَلُومیت بود.‏
و حشُوبه و اُوهل و برَخیا و حسدیا و یوشَبحسد
که پنج نفر باشند.‏
و پسران حنَنْیا فَلَطْیا و اشَعیا،‏ پسرانرفایا و
پسراناَرنان و پسرانعوبدیا و پسرانشَکُنْیا.‏
سموئیل 2 ،3
4 ،15
14 ،5
سموئیل 1 ،13
7 ،1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
16 ،10
2 ،4
.51
.52
.53
.54
- 384 -

یم
ينا
لی
نی
یرِ‏
لی
يها
يها
ينا
يها
لی
یزن
لی
.17
اول تواریخ
.22
و پسر شَکُنْیا شَمعیا و پسران شَمعیا،‏ حطّوش و
یبحآل و باریح و نَعرْیا و شافاطکه شش باشند.‏
و پسران نَعرْیا اَلْیوعی و حزْقیا و عزْریقام که سه
باشند.‏
و پسراناَلْیوعیناي هودایا و اَلْیاشیب و فَلایا و
عق ُّوب و یوحانان و دلایاع و عنانی که هفت باشند.‏
.23
.24
4
.1
پسرانیهودا:‏ فارص و حصرُون و کَرْمی و حور و
شوبال.‏ پیدایش
و رآیا پسر شوبال یحت را آورد و یحت اَخُوماي و
لاهد را آورد.‏ اینانند قبایل صرْعاتیان باب
و اینان پسران پدر عیطاماند:‏ یزْرع و یشْما و
یدباش و اسم خواهر ایشان هصلَلْفُونی بود.‏
و فَنُوئیل پدر جدور و عازر پدر خُوشَه اینها پسران
حور نخستزادة اَفْراته پدر بیت-لحم بودند.‏ باب
و اَشْحور پدر تَقّوع دو زن داشت:‏ حلا و نَعرَه.‏
و نَعرَه،‏ اَخُزّام و حافَر و تَیمانی و اَخَشْطاري را براي
او زایید؛ اینان پسران نَعرَهاند.‏
و پسران حلا:‏ صرَت و صوحر و اَتْنان.‏
و قُوس عانوب و صوبِیبه و قبایل اَخَرْحیل پسر هارم
را آورد.‏
و یعبِیص از برادران خود شریفتر بود و مادرش او
را یعبِیص نام نهاد و گفت:‏ از ا جهت که او را با
حزن زاییدم.‏ پیدایش
و یعبِیص از خداي اسرائیل استدعا نموده،‏ گفت:‏
کاش که مرا برکت دادي و مرزهاي مرا وسیع
میگردانیدي و دست تو با من میبود و مرا از بلا نگاه
میداشتی تا محزون نشوم.‏ و خدا آنچه را که خواست
به او بخشید.‏ پیدایش
و کَلُوب برادر شُوحه محیر را که پدر اَشْتون باشد
آورد.‏
و اَشْتون بیت-رافا و فاسیح و تَحنّه پدر عیر
ناحاش را آورد.‏ اینان اهل ریقَهمیباشند.‏
و پسران قَناز و عتْنیئ و سرایا بودند؛ و پسر
عتْنیئیل حتَات.‏ یوشع ؛ داوران
و معونُوتاي عفْرَه را آورد و سرایا،‏ یوآب پدر
جیحراشیم را آورد،‏ زیرا که صنعتگر بودند.‏
و پسران کالیب پسر یفُن َّه،‏ عیرُو و ایلَه و ناعم
بودند؛ و پسر ایلَه قَناز بود.‏
و پسران یهلَلْئیل،‏ زیف و زیفَه و تی ا و اَسرْئیل.‏
و پسران عزْره یتَر و مرَد و عافَر و یالون و زنِ‏ مرَد
مرْیم و شَماي و یشْبح پدر اَشْتَموع را زایید.‏
و زن یهودیه او یارد‏،‏ پدر جدور،‏ و جابر پدر سوکُو
و یقوتیئیل پدر زانوح را زایید.‏ اما آنان پسران بِتْیه
دختر فرعون که مرَد او را به گرفته بود میباشند.‏
و پسران زن یهودیه او که خواهر نَحم بود پدر
قَعیلَۀ جرْمی و اَشْتَموعِ‏ معکاتی بودند.‏
و پسران شیمون:‏ اَمنون ورِن َّه و بِنْحانان و تیلون و
پسران یشْعی زوحیت و بِنْزُوحیت.‏
و پسرانشیلَه پسر یهودا،‏ عیر پدر لیکَه،‏ و لَعده
پدر مریشَه و قبا خاندان عاملان کتان نازك از
خانوادة اَشْبیع بودند.‏ پیدایش
و یوقیم و اهل کُوزِیبا و یوآش و ساراف که در
موآب ملْک داشتند،‏ و یشُوبیلَحم؛ و این وقایع قدیم
است.‏
و اینان کوزهگر بودند با ساکنان نتاعیم و جدیره
که در آنجاها نزد پادشاه به جهت کار او سکونت
داشتند.‏
پسران شَمعون:‏ نموئیل و یامین و یاریب و زارح و
شاؤل.‏ پیدایش
و پسرش شَلّوم و پسرش مبسام و پسرش مشْماع.‏
و پسرانمشْماع پسرش حموئیل و پسرش زک ُّور و
پسرش شمعی.‏
و شمعی را شانزده پسر و شش دختر بود
ولکنبرادرانش را پسران بسیار نبود و همۀ قبا
ایشان مثل پسرانیهودا زیاد نشدند.‏
و ایشان در بئرشَبع و مولاده و حصر شُوآل،‏ یوشع
و در بِلْهه و عاصم و تولاد،‏
و در بتُوئیل و حرْمه و صقْلَغ،‏
و در بیت-مرْکَبوت و حصرسوسیم و بیت-بِرْئی و
شَعرایم ساکن بودند.‏ اینها شهرهاي ایشان تا زمان
سلطنت داود بود.‏
و قریه ایشان عیطام و عین و رِمون و تُوکَن و
عاشان،‏ یعنی پنج قریه بود،‏
و همه قریه ایشان که در پیرامون آن شهرها
تا بعل بود.‏ پس مسکنهاي ایشان این است و
نسبنامه خود را داشتند.‏
و مشوبات و یملیک و یوشَه پسر اَمصیا،‏
و یوئیل و ییهو پسر یوشبیا پسر سرایا پسر
عسیئیل،‏
36. و اَلْیوعی و یعکوبه و یشوحایا و عسایا و عدیئیل
5 ،38
10 ،46
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
33
.34
.35
19 ،2
53 ،2
.
13 ،1
17 ،35
20 ،28
17 ،15
12 ،46
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
- 385 -

یلئ یع
يها
يها
يها
يها
لی
لی
يشا یش
يها
يار
.9
و یسیمیئیل و بنایا،‏
و زیزا پسر شفْعی پسر الّون پسر یدایا پسر شمري
پسر شَمعیا،‏
اینانی که اسم ایشان ذکر شد،‏ در قبا خود
رؤسا بودند و خانه پدران ایشان بسیار زیاد شد.‏
و به داخل جدور تا طرف شرقی دره رفتند تا براي
گله خویش چراگاه بجویند.‏
سپ.‏ مرتعی برومند نیکو یافتند و آن زمینْ‏ وسیع
و آرام و ایمن بود،‏ زیرا که آلِ‏ حام در زمان قدیم در
آنجا ساکن بودند.‏ داوران
و اینانی که اسم ایشان ذکر شد،‏ در ایام حزْقیا
پادشاه یهودا آمدند و خیمه ایشان و معونیان را که
در آنجا یافت شدند،‏ شکست دادند و ایشان را تا به
امروز تباه ساخته،‏ در جاي ایشان ساکن شدهاند زیرا
که مرتع براي گله ایشان در آنجا بود.‏ دوم پادشاهان
اول تواریخ
،18
7 ،18
.37
.38
.39
40
.41
1
.42
و بعضی از ایشان،‏ یعنی پانصد نفر از
پسرانشَمعون به کوه سعیر رفتند؛ و فَلْطیا و نَعرِیا و
رفایا و عر ِّیئیل پسران یشیع رؤساي ایشان بودند.‏
و بقیۀ عمالَقَه را که فرار کرده بودند،‏ شکست
داده،‏ تا امروز در آنجا ساکن شدهاند.‏ خروج
14 ،17
.43
5
.1
و پسران رؤبین نخستزادة اسرائیلاینانند:‏ زیرا که
او نخستزاده بود و اما به سبب بیآبرو ساختن بستر
پدر خویش،‏ حق نخستزادگی او به پسران یوسف پسر
اسرائیل داده شد.‏ از این جهت نسبنامۀ او برحسب
نخستزادگی ثبت نشده بود.‏ پیدایش
زیرا یهودا بر برادران خود برتري یافت و پادشاه از او
بود؛ اما نخستزادگی از آن یوسف بود.‏ پیدایش
سپ.‏ پسران رؤبین نخستزادة اسرائیل:‏ حنُوك و فَل ُّو
و حصرُون و کَرْمی.‏ خروج
و پسران یوئیل:‏ پسرش شَمعیا و پسرش جوج و
پسرش شمعی؛
و پسرش میکا و پسرش رآیا و پسرش بعل؛
و پسرش بئیرَه که تلْغَت فلْناسر پادشاه اَش ُّور او را به
اسیري برد و او رئیس رؤبینیان بود.‏ دوم پادشاهان
و برادرانش برحسب قبایل ایشان وقتی که نسبنامۀ
متولدشدگانِ‏ از ثبت گردید،‏ مقدم ایشان
ی بود و زکریا،‏
و بالَع پسر عزاز پسر شامع پسر یوئ که در
عرُوعیر تا نَبو و بعل معون ساکن بود،‏
و به طرف مشرق تا داخل بیابان از نهر فرات سکنا
گرفت،‏ زیرا که گلهها ایشان در زمین جِلْعاد زیاده شد.‏
و در ایام شاؤل ایشان با حاجریان جنگ کردند و
آنها به دست ایشان افتادند و در خیمههاي آنها در
تمامی اطراف شرقی جِلْعاد ساکن شدند.‏
و پسرانجاد در مقابل ایشان در زمین باشان
تاسلْخَه ساکن بودند.‏
و مقدم ایشان یوئیل بود و دومین شافام و یعناي
و شافاط در باشان ساکن بود.‏
و برادران ایشان برحسب خانه پدران ایشان،‏
میکائیل و مشُلام و شَبع و یوراي و یعکان و زِیع و
عابر که هفت نفر باشند.‏
اینانند پسران اَبیحایل پسر حوري پسر یاروح پسر
جِلْعاد پسر میکائیل پسر ی پسر یحدو پسر بوز.‏
اَخی پسر عبدیئیل پسر جونی رئیس خاندان
پدران ایشان.‏
و ایشان در جِلْعاد باشان و قریههایش و در تمامی
نواحی شارون تا مرز آنها ساکن بودند.‏
و نسبنامۀ همه اینها در ایام یوتام پادشاه یهودا و
در ایام یرُبعام پادشاه اسرائیل ثبت گردید.‏ دوم پادشاهان
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
32 .7 ،15
.18
از پسرانرؤبین و جادیان و نصف قوم من َّسی
شجاعان و مردانی که سپر و شمشیر برمیداشتند و
تیراندازان و جنگآزمود گ ان که به جنگ بیرون
میرفتند،‏ چهل و چهار هزار و هفت صد و شصت نفر
بودند.‏
و ایشان با حاجریان و یطُور و نافیش و نوداب نبرد
نمودند.‏
و به آنها یاري رسانده شده و حاجریان و همه
رفقاي آنها به دست ایشان تسلیم شدند زیرا که در
حین جنگ نزد خدا التماس نمودند و او ایشان را
چونکه بر او توکل نمودند،‏ اجابت فرمود.‏ مزامیر
سپ.‏ از گلهها ایشان،‏ پنجاه هزار شتر و دویست و
پنجاه هزار گوسفند و دو هزار الاغ و صد هزار مرد به
تاراج بردند.‏
زیرا چونکه جنگ از جانب خدا بود،‏ بسی
مقتول گردیدند.‏ پ س ایشان به جاي آنها تا زمان
اسیري ساکن شدند.‏
و پسران نصف قوم من َّسی در آن زمین ساکن
شده،‏ از باشان تا بعل حرْمون و سنیر و جبل حرْمون
زیاد شدند.‏
1 ،72
.19
.20
21
.22
.23
8 ،49
29 ،15
22 ،35
14 ،6
ایشان ،
.2
3
.4
.5
.6
.7
.8
- 386 -

يلاو
يلاو
یا
نیی
يلاو
يلاو
لی
لی
.19
اول تواریخ
.24
و اینانند رؤساي خاندانپدران ایشان عافَر و یشْعی
و اَلیئیل و عزْریئیل و ارمیا و هودویا و یحدیئیل که
مردان تنومند شجاع و ناموران و رؤساي خاندان پدران
ایشان بودند.‏
اما به خداي پدران خود خیانت ورزیده،‏ در پی
خدایان قومهاي آن زمین که خدا آنها را به حضور
ایشان هلاك کرده بود،‏ زنا کردند.‏
سپ.‏ خداي اسرائیل روح فُول پادشاه اَش ُّور و روح
تلْغَت فلْناسر پادشاه اَش ُّور را برانگیخت که او رؤبینیان
و جادیان و نصف قوم من َّسی را اسیر کرده،‏ ایشان را به
حلَح و خابور و هارا و نَهر جوزان تا امروز برد.‏ دوم
.25
26
پادشاهان
: جرْشون
19 ،15
6
.1
.2
.3
پسران و قَهات و مراري.‏
و پسرانقَهات:‏ عمرام و یصهار و حبرُون و عزّیئیل.‏
و پسرانعمرام:‏ هارون و موسی و مریم.‏ و
پسرانهارون:‏ ناداب و اَبِیهو و اَلیعازار و ایتامار.‏ خروج ؛
اول تواریخ
1 ،2
1 ،25
.4
آورد.‏ 5.
.6
.7
.8
و اَلیعازار فینَحاس را آورد و فینَحاس ابیشوع را
و ابیشوع بق ِّی را آورد و بق ِّی عزّي را آورد.‏
و عزّي زرحیا را آورد و زرحیا مرایوت را آورد.‏
و مرایوت اَمرْیا را آورد و اَمرْیا اخیطوب را آورد.‏
و اخیطوب صادوق را آورد و صادوق اَخیمعص را
آورد.‏ دوم سموئیل
و اَخیمعص عزَریا را آورد و عزَریا یوحانان را آورد.‏
و یوحانان عزَریا را آورد و او در خانهاي که
سلیمان در اورشلیم بنا کرد،‏ کاهن بود.‏ دوم تواریخ
و عزَریا اَمرْیا را آورد واَمرْیا اخیطوب را آورد.‏
و اَخیطوب صادوق را آورد و صادوق شَلّوم را آورد.‏
و شَلّوم حلْقیا را آورد و حلْقیا عزَریا را آورد.‏ دوم
17 ،26
17 ،8
.9
.10
.11
.12
.13
4 ،22 پادشاهان
.14
پادشاهان
و عزَریا سرایا را آورد و سرایا یهوصاداق را آورد.‏
18 ،25
.15
دوم
و یهوصاداق به اسیري رفت هنگامی که یهوه
یهودا و اورشلیم را به دست نَبوکَدنَصر اسیر ساخت.‏
دوم پادشاهان
: جرْشوم
21 ،25
.16
.17
پسران و قَهات و مراري.‏ پیدایش
و اینها است اسمهاي پسران جرْشُوم:‏ لبنی و
شمعی.‏ خروج
و پسران قَهات:‏ عمرام و یصهار و حبرون و
عزّیئیل.‏ باب
و پسران مراري:‏ محلی و موشی پس اینها قبا
لاویان برحسب اجداد ایشان است.‏ باب
از جرْشُوم پسرش لبنی،‏ پسرش یحت،‏ پسرش
زِمه.‏
پسرش یوآخ پسرش عدو پسرش زارح پسرش
یاتْراي.‏
پسران قَهات،‏ پسرش عمیناداب پسرش قُورح
پسرش اَسیر.‏ خروج
پسرش اَلْقانَه پسرش اَبیآساف پسرش اَسیر.‏
و پسرش تَحت پسرش اُوریئ پسرش عزّیا،‏
پسرش شاؤل.‏
و پسران اَلْقانَه عماساي و اَخیموت.‏
و اما اَلْقانَه.‏ پسران اَلْقانَه پسرش صوفاي پسرش
نَحت.‏
پسرش اَلیآب پسرش یرُوحام پسرش اَلْقانَه.‏
و پسران سموئیل نخستزادهاش وشْنی و دومش
اَبِیا.‏
پسران مراري محلی و پسرش لبنی پسرش
شمعی پسرش عز َّه.‏
پسرش شمعی پسرش هجیا پسرش عسایا.‏
و اینانند که داود ایشان را بر خدمت سرود در
خانۀ یهوه تع نمود بعد از آنکه صندوق مستقر شد.‏
و ایشان پیش مسکن خیمۀ اجتماع مشغول
سراییدن میشدند تا حینی که سلیمان خانۀ یهوه را
در اورشلیم بنا کرد.‏ پ س برحسب قانون خویش بر
خدمت خود مواظب شدند.‏
سپ.‏ آنهایی که با پسران خود معین شدند،اینانند:‏
از پسرانقَهاتیان همانِ‏ مغنّی پسر یوئیل پسر سموئیل.‏
21 ،24
24 ،6
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
33
17 ،16 باب
.34
.35
.36
.37
.38
.39
پسر اَلْقانَه پسر یرُوحام پسر اَلیئیل پسر نُوح‏،‏
پسر صوف پسر اَلْقانَه پسر مهت پسر عماساي،‏
پسراَلْقانَه پسر یوئیل پسر عزَریاء پسر صفَنْیا،‏
پسر تَحت پسر اَسیر پسر اَبیآساف پسر قُورح،‏
پسر یصهار پسر قَهات پسر پسر اسرائیل.‏
و برادرش آساف که به دست راست وي
میایستاد.‏ آساف پسر برَکْیا پسر شمعی،‏ باب
پسر میکائیل پسر بعسیا پسر ملْکیا،‏
پسر اَتْنی پسر زارح پسر عدایا،‏
پسر تان پسر زِمه پسر شمعی،‏
پسر یحت پسر جرْشُوم پسر
و به طرف چپ برادران ایشان که پسران مراري
19 ،16
.
.40
.41
.42
.43
.44
11 ،46
17 ،6
12 ،24
.18
- 387 -

یا
یان
يها
يزّ‏
لی
لی
يلاو
لی
لی
تی
64
بودند:‏
تان پسر قیشی پسر عبدي پسر ملّوك،‏
باب
اول تواریخ
،16
17
.45
.46
.47
.48
پسر حشَبیا پسر اَمصیا پسر حلْقیا،‏
پسر اَمصی پسر بانی پسر شامر،‏
پسر محلی پسر موشی پسر مراري پسر
و لاوی که برادران ایشان بودند،‏ به تمامی
خدمت مسکن خانۀ خدا گماشته شدند.‏
و اما هارون و پسرانش بر قربانگاه قربانی سوختنی
و بر قربانگاه بخور به جهت تمامی عمل مقدسترین
قربانی میگذرانیدند تا به جهت اسرائیل موافق هر
آنچه موسی بندة خدا امر فرموده بود،‏ کفاره نمایند.‏
و اینانند پسران هارون:‏ پسرش اَلعازار،‏ پسرش
فینَحاس،‏ پسرش اَبِیشُوع.‏
پسرش بقی،‏ پسرش ع زرحیا،‏
پسرش مرایوت پسرش اَمرْیا پسرش اَخیطوب،‏
پسرش صادوق،‏ پسرش اَخیمعص.‏ دوم سموئیل
و مسکن ایشان برحسب موضعها و محدوده
ایشان اینها است:‏ از پسران هارون به جهت قبا
قَهاتیان زیرا قرعۀ اول از آنِ‏ ایشان بود.‏ یوشع
پس حبرُون در زمین یهودا با اطراف آن به هر
طرفش به ایشان داده شد.‏ اعداد
و اما زمینهاي آن شهر و دهاتش را به کالیب پسر
یفُن َّه دادند.‏ یوشع
به پسران هارون به جهت شهرهاي ملجا حبرُون
ولبنَه و اطراف آن،‏ و یتّیر و اَشْتَموع و اطراف آن را
دادند.‏ یوشع
و حیلین و اطراف آن را و دبیر و اطراف آن را،‏
و عاشان و اطراف آن را و بیت-شمس و اطراف آن
را،‏
و از قوم بنیامین جبع و اطراف آن را و عل َّمت و
اطراف آن را و عناتوت و اطراف آن را.‏ پس همه
شهرهاي ایشان برحسب قبایل ایشان سیزده شهر بود.‏
و به پسران قَهات که از قبایل آن قوم باقی ماندند،‏
ده شهر از نصف قوم یعنی از نصف من َّسی به قرعه داده
شد.‏ یوشع
و به پسرانجرْشُوم برحسب قبا ایشان از قوم
یساکار و از قوم آذر و از قوم نَفْتالی و از قوم من َّسی در
باشان سیزده شهر.‏ یوشع
و به پسران مراري برحسب قبا ایشان از قوم
رؤبین و از قوم جاد و از قوم زبولون دوازده شهر به
قرعه داده شد.‏ یوشع
سپ.‏ فرزنداناسرائیل این شهرها را با اطراف آنها به
لاویان دادند.‏
و از قوم پسرانیهودا و از قوم پسرانشمغون و از
قوم پسرانبنیامین این شهرها را که اسم آنها ذکرشده
است به قرعه دادند.‏
و بعضی از قبایل پسرانقَهات شهرهاي محدوده
خود را از قوم افرایم داشتند.‏
سپ.‏ شکیم را با اطراف آن در کوهستان افرایم و
جازر را با اطراف آن به جهت شهرهاي ملجا به ایشان
دادند.‏ یوشع
و یقْمعام را با ا ط راف آن و ب ‏-حورون را با
اطراف آن.‏
و اَیلُون را با اطراف آن و جت رِمون را با اطراف
آن.‏
و از نصف قوم من َّسی،‏ عانیر را با اطراف آن،‏ و بِلعام
را با اطراف آن،‏ به قبایل باقیماندة پسرانقَهات دادند.‏
و به پسران جرْشُوم از قبا نصف قوم من َّسی،‏
جولان را در باشان باا ط راف آن و عشْتاروت را با
اطراف آن.‏
و از قوم یساکار قادش را با اطراف آن و دبرَه را با
اطراف آن.‏
وراموت را با اطراف آن و عانیم را با اطراف آن.‏
و از قوم آذر مشْآل را با اطراف آن و عبدون را با
اطراف آن.‏ یوشع
و حقُوق را با اطراف آن و رحوب را با اطراف آن.‏
و از قوم نَفْتالی قادش را در جلیل با اطراف آن و
حمون را با اطراف آن و قریتایم را با اطراف آن.‏
و به پسران مراري که از لاویان باقی مانده بودند،‏
از قوم زبولون رِمون را با اطراف آن و تابور را با اطراف
آن.‏
و از آن طرف اُردن در برابر اریحا به جانب شرقی
اُردن از قوم رؤبین،‏ باصر را در بیابان با اطراف آن و
یهصه را با اطراف آن.‏
و قدیموت را با اطراف آن و میفَعه را با اطراف آن.‏
و از قوم جاد راموت را در جِلْعاد با اطراف آن و
محنایم را با اطراف آن.‏
و حشْبون را با اطراف آن و یعزیر را با اطراف آن.‏
30 ،21
21 ،21
.65
.66
67
.68
.69
.70
.71
.72
.73
.74
.75
.76
.77
.78
.79
.80
.81
7
.1
و اما پسران یساکار:‏ تولاع و فُوه و یاشوب و شمرُون
چهار نفر بودند.‏ پیدایش ؛ اعداد
23 ،26
13 ،46
.
27 ،15
10 ،21
، پسرش
2 ،35
27 ،21
34 ،21
12 ،21
13 ،21
20 ،21
.49
.50
.51
.52
.53
.54
.55
.56
.57
.58
.59
.60
.61
.62
.63
- 388 -

یش
ید
يرِ‏ یع
ید
ید
یر:ع
یزن
لی
لی
یش ينا
يها
لی
نیی
اول تواریخ
.2
.3
و پسران تولاع:‏ عز ِّي و رفایا و یربیئ و یحماي و
یبسام و سموئیل؛ ایشان رؤساي خاندان پدر خود
تولاع و مردان قوي شجاع در انساب خود بودند،‏ و عدد
ایشان در ایام داود بیست و دو هزار و ششصد بود.‏
و پسر عزّي،‏ یزْرحیا و پسران یزْرحیا،‏ میکائ و
عوبدیا و یوئیل و ی ا که پنج نفر و همه آنها رؤسا
بودند.‏
و با ایشان برحسب انساب ایشان و خاندان پدران
لشکر جنگی سی و شش هزرا نفر بودند،‏ زیرا
که زنان و پسران بسیار داشتند.‏
و برادران ایشان از همه قبایل یساکار مردان قوي
شجاع هشتاد و هفت هزار نفر همهاً‏ در نسبنامه
ثبت شدند.‏
و پسران بنیامین:‏ بالَع و باکَر و ی عئیل،‏ سه نفر
بودند.‏ باب
و پسران بالَع:‏ اَصبون و عزّي و عزّیئیل و یریموت و
نفر رؤساي خاندان پدران و مردان قوي
شجاع که بیست و دو هزار و سی و چهار نفر از ایشان
در نسبنامه ثبت گردیدند.‏
و پسران باکَر:‏ زمیرَه و یوعاش و اَلیعازار و اَلْیوعی
و عمرِي و یریموت و اَبِیا و عناتُوت و علامت.‏ همه اینها
پسران باکَر بودند.‏
و بیست هزار و دویست نفر از ایشان برحسب
انساب ایشان،‏ سران خاندان پدران ایشان مردان قوي
شجاع در نسبنامه ثبت شدند.‏
و پسر ی عئیل:‏ بِلْهان و پسران بِلْهان:‏ یعیش و
بنیامین و ایهود و کَنَعنَه و زِیتان و تَرْشیش و
اَخیشاحر.‏
همه اینها پسران ی عئیل برحسب رؤساي پدران
و مردان جنگی شجاع هفده هزار و دویست نفر بودند
که در لشکر براي جنگ بیرون میرفتند.‏
و پسران شُفّیم و حفّیم و پسر اَحیر حوشیم.‏
و پسران نَفْتالی:‏ یحصیئیل و جونی و یصر و شَل ُّوم
از پسران بِلْهه بودند.‏ پیدایش
پسران من َّسی اَسریئیل که همسرش او را زایید،‏ و
ماکیر پدر جِلْعاد که متعه اَرامیۀ وي او را زایید.‏
و ماکیر خواهر حفّیم و شُفّیم را که به معکَه
مسماة بود،‏ به گرفت؛ و اسم پسر دوم او صلُفْحاد
بود؛ و صلُفْحاد دختران داشت.‏ اعداد
و معکَه زن ماکیر پسري زاییده،‏ او را فارش نام
نهاد و اسم برادرش شارش بود و پسرانش،‏ اُولام وراقَم
بودند.‏
و پسر اُولام بِدان بود.‏ اینانند پسران جِلْعاد پسر
ماکیر پسر من َّسی.‏
و خواهر او همولَکَه یا شهود و ابیعزَر و محلَه را
زایید.‏
و پسران شَمیداع اَخْیان و شَکیم و لَقْحی و اَنْیعام.‏
و پسران افرایم شُوتالَح و پسرش بارد و پسرش
تَحت و پسرش اَلعادا و پسرش تَحت.‏ اعداد
و پسرش زاباد و پسرش شُوتالَح و عازر و اَلعاد که
مردان جت که در آن زمین متولد شدند،‏ ایشان را
کشتند زیرا که براي گرفتن گلهها ایشان فرود آمده
بودند.‏
و پدر ایشان افرایم به جهت ایشان روزهاي بسیار
ماتم گرفت و برادرانش براي عزاداري وي آمدند.‏ ایوب
،2
35 ،26
.17
.18
.19
.20
.21
.22
11
23
سپ.‏ نزد زن خود درآمد و او حامله شده،‏ پسري
زایید و او را برِیعه نام نهاد،‏ از این جهت که در خاندان
او بلایی عارض شده بود.‏
و دخترش شیره بود که بیت-حورون پا و بالا
را و اُزین رَه را بنا کرد.‏
و پسرش رافَح و راشَف،‏ و پسرش تالَح،‏ و پسرش
تاحن،‏
و پسرش لَعدان،‏ و پسرش عمیهود،‏ و پسرش
اَلیشَمع،‏ اعداد
و پسرش نون،‏ و پسرش یهوشوع،‏
و املاك و مسکن ایشان بیتئیل و دهات آن
بود و به طرف مشرقْ‏ نَعران و به طرف مغرب جازر و
دهات آن و شکیم و دهات آن تا غَز َّه و دهات آن.‏
و نزد محدوده پسرانمن َّسی بیت-شان و دهات آن
و تَعناك و دهات آن و مجِدو و دهات آن و دور و
دهات آن که در اینها پسران یوسف پسراسرائیل ساکن
بودند.‏
پسران آذر،‏ یمنَه و یشْوه و یشْوي و برْیعه بودند،‏ و
خواهر ایشان سارح بود.‏ پیدایش
و پسرانبریعه،‏ حابر و ملْکیئ که همان پدر
بِرْزاوت باشد.‏
و حابر،‏ یفْلیط و شومیر و حوتام و خواهر ایشان
شوعا را آورد.‏
و پسران یفْلیط فاسک و بِمهال و عشْوت بودند.‏
اینانند پسران یفْلیط.‏
و پسران شامراَخی و رهجه و یحبه و اَرام.‏
و پسران هیلام برادر وي صوفَح و یمناع و شالَش
اعداد 9 ،13
17 ،46
10 ،1
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
1 ،27
24 ،46
1 ،9
، پنج
.4
ایشان ،
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
- 389 -

یاَ‏
یرِ‏
يرِ‏
ينا
یع
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
و عامال بودند.‏
و پسران صوفَح،‏ سوح و حرْنَفَر و شُوعال و بِی و
یمرَه.‏
و باصر و هود و شَما و شَلَشَه و یتْران و بئیرا.‏
و پسران یتَرْ،‏ یفُن َّه و فسفا و اَرا.‏
و پسران علاّ،‏ آرح و حن ِّیئیل و رصیا.‏
همه اینها پسران آذر و رؤساي خاندان پدران
ایشان و برگزیدگان مردان جنگی و رؤساي سرداران
بودند.‏ و شمارة ایشان که در لشکر براي جنگ برحسب
نسبنامه ثبت گردید،‏ بیست و شش هزار نفر بود.‏
اول تواریخ
.36
.37
.38
.39
.40
8
.1
و بنیامین نخستزادة خود بالَ‏ ع را آورد و دومین
اَشْبیل و سومش اَخْرَخ،‏ پیدایش
و چهارم نُوحه و پنجم را فارا.‏
و پسران بالَع:‏ اَدار و جِیرا و اَبِیهود.‏
و اَبیشُوع و نُعمان و اَخُوخ.‏
و جیرا و شَفُوفان و حورام بودند.‏
و اینانند پسران اَحود که سران خاندان پدران
ساکنان جبع بودند و ایشان را به مناحت کوچانیدند.‏
و او نُعمان و اَخیا و جیرا را کوچداد و او عزّا و
اَخیحود را تولید نمود.‏
و شَحرایم در بلاد موآب بعد از طلاق دادن زنان
خود حوشیم و بعرا فرزندان تولید نمود.‏
سپ.‏ از زن خویش که خُوداش نام داشت یوباب و
ظبیا و میشا و ملْکام را آورد.‏
و یعوص و شَکیا و مرْمه را که اینها پسران او و
رؤساي خاندانهاي پدران بودند.‏
و از حوشیم ابیطوب و اَلْفَعل را آورد.‏
و پسران اَلْفَعل عابر ومشْعام و شامر که اُونُو و لُود
و دهاتش را بنا نهاد بودند.‏
و برِیعه و شامع که ایشان رؤساي خاندان پدران
ساکنان لُون بودند و ایشان ساکنان جت را اخراج
نمودند.‏
و اَخیو و شاشَق و ی موت.‏
و زبدیا و عارد و عادر.‏
و میکائیل و یشْفَه و یوخا پسران بریعه بودند.‏
و زبدیا و مشُلاّم و جِزْقی و حابر،‏
و یشْمراي و یزْلیآه و یوباب پسران اَلْفَعل بودند.‏
و یعقیم و زِکْرِي و زبدي،‏
و اَلیعی و صل َّتاي و ایلیئیل،‏
و اَدایا و بریا و شمرَت پسران شمعی،‏
و یشْفان و عابر و ایلیئیل.‏
و عبدون و زِکرِي و حانان،‏
و حنَنْیا و عیلام و عنْتُوتیا،‏
و یفَدیا و فَنُوئیل پسران شاشَق بودند.‏
و شمشَراي و شَحرْیا و عتَلْیا.‏
و یعرَشیا و ایلیا و زِکْرِي پسران یرُحام بودند.‏
اینان رؤساي خاندان پدران برحسب انساب خود و
سرداران بودند و ایشان در اورشلیم سکونت داشتند.‏
و در جِبعون پدر جِبعون سکونت داشت و اسم
زنش معکَه بود.‏ باب
و نخستزادهاش عبدون بود،‏ پس صور و قَیس و
بعل و ناداب،‏
و جدور و اَخیو و زاکَر؛
و مقْلُوت شمآه را آورد و ایشان نیز با برادران خود
در اورشلیم در مقابل برادران ایشان ساکن بودند.‏
و نیر قَیس را آورد و قَیس شاؤل را آورد و شاؤل
یهوناتان و ملْکیشوع و ابیناداب و اَشْبعل را آورد.‏ باب
،10
35 ،10
.29
.30
.31
.32
.33
39
؛ اول سموئیل
51 ،14
.34
و پسر یهوناتان مرِیب بعل بود و مرِیب بعل میکا
را آورد.‏
و پسران میکا،‏ فیتون و مالَک و تاریع و آحاز
بودند.‏
و آحاز یهوعده را آورد،‏ یهوعده علْمت و عزْموت و
زِمري را آورد و زِمري موصا را آورد.‏
و موصا بِنْعا را آورد و پسرش رافَه بود وپسرش
اَلْعاسه و پسرش آصیل بود.‏
و آصیل را شش پسر بود و نامهاي ایشان اینها
است:‏ عزْرِیقام و بکْرُو و اسمعیل و شَعرْیا و عوبدیا و
حانان.‏ و همه اینها پسران آصیلاند.‏
و پسران شَق برادر او نخستزادهاش اُولام و
دومین یعوش و سومین اَلیفَلَط.‏
و پسران اُولام،‏ مردان زورآورِ‏ شجاع و تیرانداز
بودند؛ و پسران و پسرانِ‏ پسران ایشان بسیار یعنی صد
و پنجاه نفر بودند.‏ همه اینها از پسرانبنیامین
میباشند.‏ داوران
16 ،20
.35
.36
.37
.38
.39
.40
9
.1
و تمامی اسرائیل برحسب نسبنامههاي خود
شمرده شدند،‏ و اینک در کتاب پادشاهان اسرائیل
21 ،46
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
- 390 -

یتم
يلاو
يها
يها
نوشتهشدهاند و یهودا به سبب خیانت خود به بابل به
اسیري رفتند.‏ دوم پادشاهان
و کسانی که اول در ملکها و شهرهاي ایشان
سکونت داشتند،‏ اسرائیلیان و کاهنان و لاویان و
نَتینیم بودند.‏
و در اورشلیم بعضی از پسرانیهودا و از
پسرانبنیامین و از پسرانافرایم و من َّسی ساکن بودند.‏
اول تواریخ
15 ،24
.2
.3
4 ،11 نحمیا
.4
عوتاي پسر عمیهود پسر عمرِي پسر امرِي پسر بانی
از پسرانفارص پسر یهودا.‏
و از شیلونیان نخستزادهاش عسایا و پسران او.‏
و از پسرانزارح یعوئیل و برادران ایشان ششصد و
نود نفر.‏
و از پسرانبنیامین سل ُّو پسر مشُلاّم پسر هودویا
پسر هسنُوآه.‏
و یبنیا پسر یرُوحام و ایلَۀ پسر عز ِّي پسر مکْرِي و
مشُلاّم پسر شَفَطْیا پسر راؤئیل پسر یبنیا.‏
و برادران ایشان برحسب انساب ایشان نه صد و
پنجاه و شش نفر.‏ همه اینها رؤساي اجداد برحسب
خاندانهاي پدران ایشان بودند.‏
و از کاهنان،‏ یدعیا و یهویاریب و یاکین،‏
و عزَریا ابنحلْقیا پسر مشُلاّم پسر صادوق پسر
مرایوت پسر اَخیطُوب رئیس خانۀ خدا،‏ باب
و عدایا پسر یرُوحام پسر فَشْحور پسر ملْکیا و
معساي پسر عدیئیل پسر یحزیره پسر مشُلاّم پسر
مشلی پسر امیر.‏
و برادران ایشان که رؤساي خاندان پدران ایشان
بودند،‏ هزار و هفتصد و شصت نفر که مردان رشید به
جهت عمل خدمت خانۀ خدا بودند.‏
و از لاویان شَمعیا پسر حش ُّوب پسر عزْریقام پسر
حشَبیا از پسرانمراري.‏
و بقْبق َّر و حارش و شکوه و متَنْیا پسر میکا پسر
زِکْرِي پسر آساف.‏
و عوبدیا پسر شَمعیا پسر شکوه و پسر یدوتُون و
برْخیا پسر آسا پسر اَلْقانَه که در دهات نَطُوفاتیان
ساکن بود.‏ باب
و در بانانْ،‏ شَل ُّوم و عق ُّوب و طَلْمون و اَخیمان و
برادران ایشان.‏ و شَل ُّوم رئیس بود.‏
و ایشان تا همکنون بر دروازه شرقی پادشاه
میباشند و دربانانِ‏ فرقۀ پسران بودند.‏
و شَل ُّوم پسر قُورِي پسر اَبیآساف پسر قُورح و
برادرانش از خاندان پدرش یعنی از پسرانقُورح که
ناظران عمل خدمت و مستحفظان دروازههاي خیمه
بودند و پدران ایشان ناظران اُردوي یهوه و مستحفظان
داخل آن بودند.‏
و فینَحاس پسر اَلْعازار،‏ سابق رئیس ایشان بود.‏ و
یهوه با وي میبود.‏ اعداد
و زکریا پسر مشَلَمیا دربان دروازه خیمۀ اجتماع
بود.‏
و همه اینانی که براي دربانی دروازهها برگزیده
شدند،‏ دویست و دوازده نفر بودند و ایشان در دهات
خود برحسب نسبنامه خود شمرده شدند که داود
و سموئیلِ‏ پیشگو ایشان را بر وظیفههاي ایشان
گماشته بودند.‏ اول سموئیل
سپ.‏ ایشان و پسران ایشان بر دروازههاي خانۀ
یهوه و خانۀ خیمه براي نگاهبانی آن گماشته شدند.‏
و دربانان به هر چهار طرف یعنی به مشرق و
مغرب و شمال و جنوب بودند.‏
وبرادران ایشان که در دهات خود بودند،‏ هر هفت
روز نوبت به نوبت با ایشان میآمدند.‏
زیرا چهار رئیس دربانان که لاویان بودند،‏ منصب
خاص داشتند و ناظرانِ‏ حجرهها و خزانه خانۀ خدا
بودند.‏
و به اطراف خانۀ خدا منزل داشتند زیرا که
نگاهبانیش بر ایشان بود،‏ و باز کردن آن هر صبح بر
ایشان بود.‏
و بعضی از ایشان بر آلات خدمت مأمور بودند،‏
چونکه آنها را به شماره میآوردند و به شماره بیرون
میبردند.‏
از ایشان بر اسباب و همه آلات محل مقدس و آرد
نرم و شراب و روغن و بخور و عطریات مأمور بودند.‏
و بعضی از پسران کاهنان،‏ عطریات خوشبو را
ترکیب میکردند.‏
و مت َّتْیا که از جمله لاویان و نخستزادة شَل ُّوم
قُورحی بود،‏ بر عمل منقلِبخور گماشته شده بود.‏
و بعضی از برادران ایشان از پسران قَهاتیان ، بر نان
تَقْدمه مأمور بودند تا آن را در هر روز سبت مهیا
سازند.‏ لاویان
و مغنیان از رؤساي خاندان پدران لاویان در
حجرهها سکونت داشتند و از کار دیگر فارغ بودند زیرا
که روز و شب در کار خود مشغول میبودند.‏
اینان رؤساي خاندان پدران لاویان و برحسب
انساب خود رئیس بودند و در اورشلیم سکونت داشتند.‏
7 ،25
11 .9 ،9
5 ،24
.20
.21
.22
23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
13 ،7
54 ،2
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
- 391 -

يرِ‏
نی
یس
یم
یم
.8
9
اول تواریخ
.35
و در جِبعون،‏ پدر جِبعون،‏ یعوئیل سکونت داشت
و اسم زنش معکَه بود.‏ باب
و نخستزادهاش عبدون بود،‏ پس صور و قَیس و
بعل و نیر و ناداب،‏
و جدور و اَخیو و زکریا و مقْلُوت؛
و مقْلُوت شمآم را آورد و ایشان نیز با برادران خود
در اورشلیم در مقابل برادران ایشان ساکن بودند.‏
و نیر قَیس را آورد و قَیس شاؤل را آورد و شاؤل
یهوناتان و ملْکیشوع و ابیناداب واَشْبعل را آورد.‏ باب
،9
29 ،9
.36
.37
.38
.39
33
.40
و پسر یهوناتان،‏ مریببعل بود و مریببعل میکا را
آورد.‏
و پسر میکا،‏ فیتون و مالَک و تَحریع و آحاز بودند.‏
و آحاز یعرَه را آورد و یعرَه علْمت و عزْموت و
زِمرِي را آورد و زِم موصا را آورد.‏
و موصا بِنْعا را آورد و پسرش رفایا و پسرش
اَلْعاسه و پسرش آصیل.‏
و آصیل را شش پسر بود و ا است نامهاي
ایشان:‏ عزْرِیقام و بکْرُو و اسمعیل و شَعریا و عوبدیا و
حانان اینها پسران آصیل میباشند.‏
باب 3 ،13
.41
.42
.43
.44
10
.1
و فلسطینیان با اسرائیل جنگ کردند،‏ و مردان
اسرائیل از حضور فلسطینیان فرار کردند و در کوه
جِلْبوع کشته شده،‏ افتادند.‏ اول سموئیل
و فلسطینیان شاؤل و پسرانش را به سختی تعقیب
نمودند،‏ و فلسطینیان پسران شاؤل یوناتان و ابیناداب
و ملْکیشوع را کشتند.‏
و جنگ بر شاؤل سخت شد و تیراندازان او را
دریافتند و از تیراندازان مجروح شد.‏
و شاؤل به سلاحدار خود گفت:‏ شمشیر را بکش و
به من فرو بر،‏ مبادا این ختنه نشدهها بیایند و مرا
خوار کنند.‏ اما سلاحدارش نخواست زیرا که بسیار
میترسید؛ پس شاؤل شمشیر را گرفته بر آن افتاد.‏ اول
1 ،31
.2
.3
.4
4 ،31 سموئیل
.5
.6
.7
و سلاحدارش چون شاؤل را مرده دید،‏ او نیز بر
شمشیر افتاده،‏ بمرد.‏
و شاؤل مرد و سه پسرش و تمامی اهل خانهاش
همراه وي مردند.‏
و چون همه مردان اسرائیل که در دره بودند،‏ این را
دیدند که لشکر شکست خرده،‏ و شاؤل و پسرانش
مردهاند،‏ ایشان نیز شهرهاي خود را ترك کرده،‏
گریختند و فلسطینیان آمده،‏ در آنها قرار گرفتند.‏
و روز دیگر واقع شد که چون فلسطینیان آمدند تا
کشتگان را برهنه نمایند،‏ شاؤل و پسرانش را در کوه
جِلْبوع افتاده یافتند.‏
سپ.‏ او را برهنه ساخته،‏ سر و اسلحهاش را گرفتند
و آنها را به زمین فلسطینیان به هر طرف فرستادند تا
به بتها و قوم خود مژده برسانند.‏
و اسلحهاش را در خانۀ خدایان خود گذاشتند و
سرش را در خانۀ داجون به دیوار کوبیدند.‏
و چون تمامی اهل یابیش جِلْعاد آنچه را که
فلسطینیان به شاؤل کرده بودند شنیدند،‏
همه شجاعان برخاسته،‏ جسد شاؤل و جسدهاي
پسرانش را برداشته،‏ آنها را به یابیش آورده،‏
استخوانهاي ایشان را زیر درخت بلوط که در یابیش
است،‏ دفن کردند و هفت روز روزه داشتند.‏ اول سموئیل
.10
.11
.12
12 ،31
؛ دوم سموئیل
5 ،2
13
سپ.‏ شاؤل به سبب خیانتی که به یهوه ورزیده بود
مرد،‏ به جهت کلام یهوه که آن را نگاه نداشته بود،‏ و از
این جهت نیز که از احضار کنندگان روح سؤال نموده
بود.‏ اول سموئیل ؛
و چونکه یهوه را نطلبیده بود،‏ او را کُشت و
سلطنت او را به داود پسر ی برگردانید.‏
8 ،28
11 ،15
.14
11
.1
و تمامی اسرائیل نزد داود در حبرُون جمع شده،‏
گفتند:‏ اینک ما استخوانها و گوشت تو میباشیم.‏ دوم
1 ،5 سموئیل
14 29، ؛ پیدایش
.2
.3
و قبل از این نیز هنگامی که شاؤل پادشاه میبود،‏
تو اسرائیل را بیرون بردي و درون آوردي؛ و
یهوه خدایت تو را فرمود که:‏ تو قوم من اسرائیل را
شبانی خواهی نمود و تو بر قوم من اسرائیل پیشوا
خواهی شد.‏
و همه بزرگان اسرائیل نزد پادشاه به حبرُون آمدند
وداود با ایشان به حضور یهوه در حبرُون عهد بست،‏ و
داود را برحسب کلامی که یهوه به واسطۀ سموئیل
فرموده بود به پادشاهی اسرائیل مسح نمودند.‏ اول
سموئیل
13 .3 .1 ،16
.4
.5
و داود و تمامی اسرائیل به اورشلیم که یبوس باشد،‏
آمدند و یبوسیان در آن زمین ساکن بودند.‏
و اهل یبوس به داود گفتند:‏ به اینجا داخل نخواهی
شد.‏ اما داود قلعۀ صهیون را که شهر داود باشد
- 392 -

نی
یک
يرا
يشا
يبا
يها
لی
یات
یبِ‏
بگرفت.‏ دوم سموئیل
و داود گفت:‏ هر که یبوسیان را اول شکست دهد،‏
رئیس و سردار خواهد شد.‏ پ س یوآب پسر صرُویه اول
شده و رئیس شد.‏ دوم سموئیل
و داود در آن قلعه ساکن شد،‏ از آن جهت آن را
شهر داود نامیدند.‏
و شهر را به اطراف آن و گرداگرد مل ُّوه بنا کرد و
یوآب باقی شهر را تعمیر نمود.‏
و داود ترقی کرده،‏ بزرگ میشد و یهوه صبایوت با
وي میبود.‏
و اینانند رؤساي شجاعانی که داود داشت که با
تمامی اسرائیل او را در سلطنتش تقویت دادند تا او را
برحسب کلامی که یهوه دربارة اسرائیل فرموده بود
پادشاه سازد.‏ دوم
و عدد شجاعانی که داود داشت این است:‏ یشُبعام
پسر حکْونی که سردار شلیشیم بود که بر سیصد نفر
نیزة خود را حرکت داد و ایشان را در یک وقت کشت.‏
اول تواریخ
8 ،5
6 ،5
سموئیل 8 ،23
.6
.7
.8
.9
.10
.11
2 ،28 باب
؛ دوم سموئیل 23،
8
.12
و بعد از او اَلعازار پسر دودوي اَخُوخی که ی از
آن سه شجاع بود.‏ باب
او با داود در فَسدمیم بود وقتی که فلسطینیان در
آنجا براي جنگ جمع شده بودند،‏ و قطعۀ زمین پر از
جو بود،‏ و قوم ازحضور فلسطینیان فرار میکردند.‏
و ایشان در میان آن قطعۀ زمین ایستاده،‏ آن را
محافظت نمودند،‏ و فلسطینیان را شکست دادند و
یهوه نجات عظیمی به ایشان داد.‏
و سه نفر از آن سی سردار به صخره نزد داود به
مغارة عدلاّم فرود شدند و لشکر فلسطینیان در دره
رفائیم اردو زده بودند.‏ اول سموئیل ؛ مزامیر
و داود در آن وقت در ملاذ خویش بود،‏ و نگهبان
فلسطینیان آن وقت در بیت-لحم بودند.‏
و داود خواهش نموده،‏ گفت:‏ کاش کسی مرا از
آب چاهی که نزد دروازة بیت-لحم است بنوشاند.‏ دوم
1 ،57
1 ،22
4 ،28
.13
.14
.15
.16
.17
سموئیل 15 ،23
18
سپ.‏ آن سه مرد،‏ لشکر فلسطینیان را از میان
شکافته،‏ آب را از چاهی که نزد دروازة بیت-لحم است
کشیده،‏ برداشتند و آن را نزد داود آوردند؛ اما داود
نخواست که آن را بنوشد و آن را به جهت یهوه
بریخت،‏
و گفت:‏ اي خداي دور از من که ا کار را
بکنم!‏ آیا خون این مردان را بنوشم که جان خود را به
خطر انداختند زیرا به خطر جان خود آن را آوردند؟
پس نخواست که آن را بنوشد؛ کاري که این سه مرد
شجاع کردند این است.‏
و اَبِی برادر یوآب سردار آن سه نفر بود و او
نیز نیزة خود را بر سیصد نفر حرکت داده،‏ ایشان را
کشت و در میان آن سه نفر اسم یافت.‏ دوم
و او،‏ سومی،‏ با عظمت تر از دومی بود؛ پس سردار
ایشان شد،‏ اما تا پاي سومی نرسید.‏
و بنایا پسر یهویاداع پسر مردي شجاع قَبصیئیلی
بود که کارهاي عظیم کرده بود،‏ و پسر اَرِیئ موآبی
را کشت و در روز برف به حفرهاي وارد شد،‏ شیري را
کشت.‏ دوم
و مرد مصري بلندقد را که قامت او پنج اندازه
آرنج بود کشت،‏ و آن مصري در دست خود نیزهاي
مثل نورد نساجان داشت؛ اما او نزد وي با چوبدستی
رفت و نیزه را از دست مصري ربوده،‏ وي را با نیزة
خودش کشت.‏ اول سموئیل
بنایا پسر یهویاداع این کارها را کرد و در میان آن
سه مرد شجاع اسم یافت.‏ باب
اینک او از آن سی نفر بااحترامتر شد،‏ اما به آن
سه نفر اول نرسید و داود او را بر اهل مشورت خود
برگماشت.‏
و نیز از شجاعان لشکر،‏ عسائیل برادر یوآب و
اَلْحانان پسر دودوي بیت-لحمی،‏
و شَموت هرُورِي و حالَصِ‏ فَلُونی،‏ باب ؛ دوم
سموئیل 18 ،23
10 ،28
5 ،28
7 ،17
سموئیل 20 ،23
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
سموئیل 26 ،23
.28
.29
.30
.31
و عیرا پسر عقّیشِ‏ تَقُوعی و اَبیعزَر عناتُوتی،‏
و سبکاي حوشاتی و عیلاي اَخُوخی،‏
و مهراي نَطُوفاتی و خالَد پسر بعنَه نَطُوف
و اتّاي پسر ری از جِبعۀ پسرانبنیامین و بنایاي
فَرْعاتُونی،‏
و حوراي از وادی جاعش و اَبیئیلِ‏ عرُباتی،‏
و عزْموت بحرُومی و اَیحباي شَعلْبونی.‏
و از پسرانهاشَمِ‏ جِزُونی یوناتان پسر شاجاي
هراري،‏
و اَخیام پسر ساکارِ‏ هراري و الیفال پسر اُور،‏
و حافَر مکیراتی و اَخیاي فَلونی،‏
و حصرُوي کَرْملی و نَعراي پسر اَزباي.‏
و یوئیل برادر ناتان و مبحار پسر هجرِي،‏
و صالَقِ‏ عمونی و نحراي رُوتی که سلاحدار یوآب
پسر صرُویه بود.‏
و عی یتْرِي و جاربِ‏ یتْرِي،‏
،
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
من ،
.19
- 393 -

یعیئیلد
يرِ‏
ي شیرو
يزا
یصی،ت
یسقَ‏
یم
یشَ‏
يرو
یم
ید
.14
اول تواریخ
.41
.42
و اُوریاي حت ِّی و زاباد پسراَحلاي،‏ دوم سموئیل
و عدینا پسر شی رؤبینی که سردار رؤبینیان
بود و سی نفر همراهش بودند.‏
و حانان پسر معکَه و یوشافاط متْنی،‏
و عزّیاي عشْتَرُوتی و شاماع و یعوئیل پسران
حوتامِ‏ عرُوعی
و ی پسر شمرِي و برادرش یوخاي
و اَلیئیل ازمحویم و یربیاي یوشُویا پسران اَلْناعم و
یتْمه موآبی،‏
و اَلیئیل و عوبید و یعسیئیلِ‏ مصوباتی.‏
3 ،11
،
.43
.44
.45
.46
.47
12
.1
و اینانند که نزد داود به صقْلَغ آمدند،هنگامی که او
هنوز از ترس شاؤل پسر گرفتار بود،‏ و ایشان از
آن شجاعان بودند که در جنگ معاون او بودند.‏ اول
6 ،27 سموئیل
.2
و به کمان مسلح بودند و سنگها و تیرها از کمانها از
دست راست و دست چپ انداختند و از برادران
شاؤل بنیامینی بودند.‏ باب ؛ داوان
3. سردار ایشان اَخیعزَر بود،‏ و بعد از او یوآش پسران
شَماعه جِبعاتی و یزیئیل و فالَط پسران عزْموت و براکَه
و ییهوي عناتوتی،‏
و یشْمعیاي جِبعونی که در میان آن سی نفر شجاع
بود،‏ و بر آن سی نفر برتري داشت و ارمیا و یحزیئیل و
یوحانان و یوزاباد جدیراتی،‏
و اَلْعوزاي و یریموت و بعلیا و شَمرْیا و شَفَطْیاي
حرُوفی،‏
و اَلْقانَه و ی ا و عزَرئیل و یوعزَر و یشُبعام که از
قُورحیان بودند،‏ باب
و یوعیلَه و زبدیا پسران یرُوحام جدوري.‏
و بعضی از جادیان که مردان قوي شجاع و مردان
جنگ آزموده و مسلح به سپر و تیراندازان که
ایشان مثل ر و مانند غزال کوهی تیزرو بودند،‏
خویشتن را نزد داود در ملاذ بیابان جدا ساختند،‏ دوم
16 ،20
40 ،9
18 ،26
.4
.5
.6
.7
.8
18 ،2 سموئیل
.9
که رئیس ایشان عازر و دومین عوبدیا و سومین
اَلیآب بود،‏
و چهارمین مشْمن َّه و پنجمین ارمیا،‏
و ششم عتّاي و هفتم اَلیئیل،‏
و هشتم یوحانان و نهم اَلْزاباد،‏
و دهم ارمیا و یازدهم مکْبن َّاي.‏
اینان از پسرانجاد رؤساي لشکر بودند که
کوچکتر ایشان برابر صد نفر و بزرگتر برابر هزار نفر
میبود.‏
اینانند که در ماه اول از اُردن عبور نمودند
هنگامی که آن از دو طرف ساحل پر بود،‏ همه ساکنان
درهها را هم به طرف مشرق و هم به طرف مغرب
پراکنده ساختند.‏
و بعضی از پسرانبنیامین و یهودا نزد داود بهآن
ملاذ آمدند.‏
و داود به استقبال ایشان بیرون آمده،‏ ایشان را
خطاب کرده،‏ گفت:‏ اگر با صلح براي اعانت من نزد من
آمدید،‏ دل من با شما یکی خواهد شد؛ و اگر براي
تسلیم نمودن من به دست دشمنانم آمدید،‏ با آنکه
ظلمی در دست من نیست،‏ پس خداي پدران ما این را
ببیند و انصاف نماید.‏
آنگاه روح بر عماساي که رئیس شلاشیم بود نازل
شد و او گفت:‏ اي داود ما از آن تو و اي پسر یسی ما با تو
هستیم؛ صلح،‏ صلح بر تو باد،‏ و صلح بر یاران تو باد
زیرا خداي تو کمک دهندة تو است.‏ پ س داود ایشان را
پذیرفته،‏ سرداران لشکر ساخت.‏
و بعضی از من َّسی به داود پیوستند هنگامی که او
همراه فلسطینیان براي نبرد با شا ؤل رفت؛ اما
ایشان را کمک نکردند زیرا که سرداران فلسطینیان
بعد از مشورت نمودن،‏ او را پس فرستاده،‏ گفتند که:‏ او
با سرهاي ما به آقاي خود شاؤل خواهند پیوست.‏ اول
.15
.16
.17
.18
.19
4 ،29 سموئیل
.20
و هنگامی که به صقْلَغ میرفت،‏ بعضی از من َّسی
به او پیوستند یعنی عدناح و یوزاباد و ی عئیل و
میکائیل و یوزاباد و اَلیهو و صلْتاي که سرداران
هزارهاي من َّسی بودند.‏
ایشان داود را به مقاومت لشکرهاي عمالَقه کمک
کردند،‏ زیرا همه ایشان مردان قوي شجاع و سردار
لشکر بودند.‏
زیرا در آن وقت،‏ روز به روز براي کمک به داود
نزد وي میآمدند تا لشکرِ‏ بزرگ،‏ مثل لشکر خدا شد.‏
و این است شمارة افراد آنانی که براي جنگ
مسلح شده،‏ نزد داود به حبرُون آمدند تا سلطنت
شاؤل را برحسب فرمان یهوه به وي تحویل دهند.‏
از پسرانیهودا شش هزار و هشتصد نفر که سپر و
نیزه داشتند و مسلح جنگ بودند.‏
از پسرانشَمعون هفت هزار و یکصد نفرکه مردان
قوي شجاع براي جنگ بودند.‏
.21
.22
.23
.24
.25
.10
.11
.12
.13
- 394 -

نیی
يلاو
يها
یان
یس
کی
يها
تی
تی
13
.1
اول تواریخ
.26
.27
از پسران چهار هزار و ششصد نفر.‏
و یهویاداع رئیس پسرانهارون و سه هزار و
هفتصد نفر همراه وي.‏
و صادوق که جوان قوي و شجاع بود با بیست و
دو سردار از خاندان پدرش.‏ دوم سموئیل
و از پسرانبنیامین سه هزار نفر از برادران شاؤل و
تا آن وقت اکثر ایشان وفاي خاندان شاؤل را نگاه
میداشتند.‏
و از پسرانافرایم بیست هزار و هشتصد نفر که
مردان قوي و شجاع و در خاندان پدران خویش نامور
بودند.‏
و از نصف قوم من َّسی هجده هزار نفر که به نامهاي
خود تع شده بودند که بیایند و داود را به پادشاهی
انتخاب نماید.‏
و از پسرانیساکار کسانی که از زمانها مخبر شده،‏
میفهمیدند که اسرائیلیان چه باید بکنند،‏ سرداران
ایشان دویست نفر و همه برادران ایشان فرمانبردار
ایشان بودند.‏
و از زبولون پنجاه هزار نفر که با لشکر بیرون رفته،‏
میتوانستند جنگ را با همۀ آلات نبرد بیارایند و
صفآرایی کنند و دو دل نبودند.‏
و از نَفْتالی هزار سردار و با ایشان و هفت
هزار نفر با سپر و نیزه.‏
و از پسراندان بیست و هشت هزار و ششصد نفر
که براي جنگ مهیا شدند.‏
و از آذر چهل هزار نفر که با لشکر بیرون رفته،‏
میتوانستند جنگ را مهیا سازند.‏
و از آن طرف اُردن از پسرانرؤبین و پسرانجاد و
نصف قوم من َّسی صد و بیست هزار نفر که با همه آلات
لشکر براي جنگ مهیا شدند.‏
همه اینها مردان جنگی بودند که بر صفآرایی
قادر بودند با دل کامل به حبرُون آمدند تا داود را بر
تمامی اسرائیل به پادشاهی نصب نمایند،‏ و تمامی بقیۀ
اسرائیل نیز براي پادشاه ساختن داود دل بودند.‏
24 ،15
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
اعمال رسولان
32 ،4
.39
و در آنجا باداود سه روز خوردند و نوشیدند زیرا
که برادران ایشان به جهت ایشان تدارك دیده بودند.‏
و مجاوران ایشان نیز تا یساکار و زبولون و نَفْتالی
نان بر الاغها و شتران و قاطران و گاوان آوردند و
مأکولات از آرد و شیرینی انجیري و کشمشی و
شراب و روغن و گاوان و گوسفندان به فراوانی آوردند
چونکه در اسرائیل شادمانی بود.‏
و داود با سرداران هزاره و صده و با همه رؤسا
مشورت کرد.‏ دوم سموئیل
و داود به تمامی جماعت اسرائیل گفت:‏ اگر شما
مصلحت میدانید و اگر این از جانب یهوه خداي ما
باشد،‏ نزد برادران خود که در همۀ زمینهاي اسرائیل
باقی ماندهاند،‏ به هر طرف بفرستیم و با ایشان کاهنان
و لاوی که در شهر خود و اطراف آنها میباشند،‏
نزد ما جمع شوند،‏
و صندوق خداي خویش را باز نزد خود بیاوریم
چونکه در ایام شاؤل نزد آن مسألت ننمودیم.‏
و تمامی جماعت گفتند که:‏ چنین بکنیم.‏ زیرا که
این امر به نظر تمامی قوم پسند آمد.‏
سپ.‏ داود تمامی اسرائیل را از شیحورِ‏ مصر تا داخل
حمات جمع کرد تا صندوق خدا را از قر یعاریم
بیاورند.‏ باب ؛ دوم سموئیل
و داود و تمامی اسرائیل به بعلَه که همان قر
یعاریم است و از آنِ‏ یهودا بود،‏ برآمدند تا صندوق خدا
یهوه را که در میان کروبیان در جایی که اسم او
خوانده میشود ساکن است،‏ از آنجا بیاورند.‏ اول سموئیل
1 ،6
2 ،6
3 ،16
.2
.3
.4
5
.6
4 ،4
؛ دوم پادشاهان
15 ،19
.7
.8
.9
وصندوق خدا را بر ارابهاي تازه از خانۀ اَبِیناداب
آوردند و عزّا و اَخیو ارابه را میراندند.‏
و داود و تمامی اسرائیل با سرود وبربط و عود و دف
و سنج و شیپور به قوت تمام به حضور خدا وجد
مینمودند.‏
و چون به خرمنگاه کیدون رسیدند عزّا دست خود
را دراز کرد تا صندوق را بگیرد زیرا گاوان میلغزیدند.‏
و خشم یهوه بر عزّا افروخته شده،‏ او را زد از آن
جهت که دست خود را به صندوق دراز کرد و در آنجا
به حضور خدا مرد.‏
و داود محزون شد چونکه یهوه بر عزّا رخنه نمود
و آن مکان را تا امروز فارص عزّا نامید.‏
و در آن روز داود از خدا ترسان شده،‏ گفت:‏
صندوق خدا را نزد خود چگونه بیاورم؟
سپ.‏ داود صندوق را نزد خود به شهر داود نیاورد
بلکه آن را به خانۀ عوبید اَدوم جت ِّی برگردانید.‏ دوم
.10
.11
.12
13
10 ،6 سموئیل
.14
و صندوق خدا نزد خاندان عوبید اَدوم در خانهاش
سه ماه ماند و یهوه خانۀ عوبید اَدوم و تمامی مایملک
.40
- 395 -

يرو
یئل
لی
او را برکت داد.‏
اول تواریخ
14
.1
و حیرام پادشاه صور،‏ قاصدان با چوب سرو آزاد و
بنایان و نجاران نزد داود فرستاد تا خانهاي براي او
بسازند.‏ دوم تواریخ
و داود دانست که یهوه او را به پادشاهی اسرائیل
استوار داشته است،‏ زیرا که سلطنتش بهخاطر قوم او
اسرائیل به درجۀ بلند برافراشته شده بود.‏
و داود در اورشلیم باز زنان گرفت،‏ و داود پسران و
دختران دیگر تولید نمود.‏
و این است نامهاي فرزندانی که در اورشلیم براي
وي بههم رسیدند:‏ شَموع و شُوباب و ناتان و سلیمان،‏
3 ،2
.2
.3
.4
لوقا 31 ،3
.5
.6
.7
.8
و یبحار و اَلیشُوع و اَلیفالَط،‏
و نُوجه و نافَج و یافیع،‏
و اَلیشامع و بعلیاداع و اَلیفَلَط.‏
و چون فلسطینیان شنیدند که داود به پادشاهی
تمام اسرائیل مسح شده است،‏ پس فلسطینیان
برآمدند تا داود را براي جنگ بطلبند؛ و چون داود شنید،‏
به مقابله ایشان برآمد.‏
و فلسطینیان آمده،‏ در دره رفائیم منتشر شدند.‏
و داود از خدا مشورت نموده،‏ گفت:‏ آیا به نبرد
فلسطینیان برآیم و آیا ایشان را به دست من تسلیم
خواهی نمود؟ یهوه به او فرمود:‏ برآي و ایشان را به
دست تو تسلیم خواهم کرد.‏
سپ.‏ به بعل فَراصیم برآمدند و داود ایشان را در
آنجا شکست داد و داود گفت:‏ خدا بر دشمنان من به
دست من مثل رخنۀ آب رخنه کرده است.‏ بنابراین آن
مکان را بعل فَراصیم نام نهادند.‏ دوم سموئیل ؛ اشعیا
،28
20 ،5
.9
.10
11
21
.12
و خدایان خود را در آنجا ترك کردند و داود امر
فرمود که آنها را به آتش بسوزانند.‏ تثنیه
و فلسطینیان بار دیگر در آن دره منتشر شدند.‏
25 .5 ،7
.13
دوم سموئیل
22 ،5
.14
و داود باز از خدا سؤال نمود و خدا او را فرمود:‏ از
عقب ایشان مرو بلکه از ایشان رو گردانیده،‏ در مقابل
درختان توت به ایشان نزدیک شو.‏
و چ ون در سر درختان توت صداي قدمها را
بشنوي،‏ آنگاه براي جنگ بیرون شو،‏ زیرا خدا پیش
تو بیرون رفته است تا لشکر فلسطینیان را
شکست دهد.‏
سپ.‏ داود بر وفق آنچه خدا او را امر فرموده بود،‏
عمل نمود و لشکر فلسطینیان را از جِبعون تا جارز
شکست دادند.‏
و اسم داود در همه سرزمینها شهرت یافت و
یهوه ترس او را بر تمامی امتها چیره ساخت.‏
16
.17
15
.1
و داود در شهر خود خانهها بنا کرد و مکانی براي
صندوق خدا مهیا ساخته،‏ خیمهاي به جهت آن برپا
نمود.‏ باب ؛ دوم سموئیل
آنگاه داود فرمود که غیر از لاویان کسی صندوق
خدا را برندارد زیرا یهوه ایشان را برگزیده بود تا
صندوق خدا را بردارند و او را همیشه خدمت نمایند.‏
و داود تمامی اسرائیل را در اورشلیم جمع کرد تا
صندوق یهوه را به مکانی که برایش مهیا ساخته بود،‏
بیاورند.‏ باب
و داود پسران هارون و لاویان را جمع کرد.‏
از پسرانقَهات اُوریئیلِ‏ رئیس و صد و بیست نفر
برادرانش را.‏
از پسرانمراري،‏ عسایاي رئیس و دویست و بیست
نفر برادرانش را.‏
از پسرانجرْشُوم،‏ یوئ رئیس و صد و سی نفر
برادرانش را.‏
از پسرانالیصافان،‏ شَمعیاي رئیس و دویست نفر
برادرانش را.‏
از پسرانحبرُون،‏ ای یل رئیس و هشتاد نفر
برادرانش را.‏
از پسرانعزّیئیل،‏ عمیناداب رئیس و صد و دوازده
نفر برادرانش را.‏
و داود صادوق و ابیاتارِ‏ کاهن و لاویان یعنی
اُرِیئیل و عسایا و یوئیل و شَمعیا و ایلیئیل و عمیناداب
را خوانده،‏ دوم سموئیل
به ایشان گفت:‏ شما رؤساي خاندانهاي پدران
لاویان هستید؛ پس شما و برادران شما خویشتن را
تقدیس نمایید تا صندوق یهوه خداي اسرائیل را به
مکانی که برایش مهیا ساختهام بیاورید.‏
زیرا از این سبب که شما دفعۀ اول آن را نیاوردید،‏
یهوه خداي ما بر ما رخنه کرد،‏ چونکه او را به حسب
قانون نطلبیدیم.‏ باب
سپ.‏ کاهنان و لاویان خویشتن را تقدیس نمودند
17 ،6
29 ،15
10 .9 ،14
5 ،14
1 ،17
.2
.3
.4
.5
.6
7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14
.15
- 396 -

نیی
نیی
یه
یلئ یع
یه
لی
يها
لی
یئع
یان
يار
لی
يها
نیی
يها
يها
یک
کی
کی
یئع
یئیلع
یلئ
يها
يرو
يها
لی
تا صندوق یهوه خداي اسرائیل را بیاورند.‏
و پسران لاویان بر وفق آنچه موسیبرحسب کلام
یهوه امر فرموده بود،‏ چوبدستی صندوق خدا را بر
کتفهاي خود گذاشته،‏ آن را برداشتند.‏ خروج ؛ اعداد
اول تواریخ
14 ،25
:
.15
15 ،4
.16
و داود رؤساي لاویان را فرمود تا برادران خود
مغنیان را با آلات موسیقی از عودها و بربطها و سنجها
تع نمایند،‏ تا به صداي بلند و شادمانی صدا زنند.‏
سپ.‏ لاویان مان پسر یوئ و از برادران او
آساف پسر برَکْیا و از برادران ایشان پسرانمر ایتان
پسر قُوشیا را تع نمودند.‏
و با ایشان از برادران درجۀ دوم خود:‏ زکریا و بین
و یعزیئیل و شَمیراموت و یحیئ و عن ِّی و اَلیآب و
بنایا و معسیا و مت َّتْیا و اَلیفَلْیا و مقَنْیا و عوبید اَدوم و
ی دربانان را.‏
و از مغنیان مان و آساف و ایتان را با سنجهاي
برنجین تا بنوازند.‏ باب
و زکرّیا و عزِیئیل و شَمیراموت و یحیئیل و عن ِّی و
اَلیآب و معسیا و بنایا را با عودها بر آلاموت.‏
و مت َّتْیا و اَلیفَلْیا و مقَنْیا و عوبید اَدوم و ی و
عزَریا را با بربطهاي بر ثَمانی تا پیشرَوِي نمایند.‏
و کَنَنْیا رئیس لاویان در سرودخوانی بود و و به
آنان سرودها را تعلیم میداد زیرا که ماهر بود.‏
و برَکْیا و اَلْقانَه دربانان صندوق بودند.‏
و شَبنْیا و یوشافاط و نَتَنْئیل و عماساي و زکریا و
بنایا و اَلَیعزَر کاهن پ یش صندوق خدا شیپور
مینواختند،‏ و عوبید اَدوم و یحیی دربانانِ‏ صندوق
بودند.‏
و داود و بزرگان اسرائیل و سرداران هزاره رفتند تا
صندوق عهد یهوه را از خانۀ عوبید اَدوم با شادمانی
بیاورند.‏ دوم سموئیل
و چون خدا لاویان را که صندوق عهد یهوه را
برمیداشتند اعانت کرد،‏ ایشان هفت گاو و هفت قوچ
قربانی کردند.‏
و داود و همه لاوی که صندوق را برمیداشتند و
مغنیان و کَنَنْیا که رئیس سرود سرودخوانان بود به
کتان نازك ملبس بودند،‏ و داود ایفود کتان دربرداشت.‏
و تمامی اسرائیل صندوق عهد یهوه را به صداي
شادمانی و صداي بوق و شیپور و سنج و عود و بربط
مینواختند.‏
و چون صندوق عهد یهوه وارد شهر داود میشد،‏
میکال دختر شاؤل از پنجره نگریست و داود پادشاه را
دید که رقص و وجد مینماید،‏ او را در دل خود خوار
شمرد.‏ دوم سموئیل
21 .16 ،6
16
.1
.2
و صندوق خدا را آورده،‏ آن را در خیمهاي که داود
برایش برپا کرده بود،‏ گذاشتند؛ و قربانی سوختنی
و قربانی صلح به حضور خدا گذرانیدند.‏
و چون داود از گذرانیدن قربانیهاي سوختنی و
قربانی صلح فارغ شد،‏ قوم را به اسم یهوه برکت
داد.‏ اعداد
و به همه اسرائیلیان به مردان و زنان به هر ی
یک گردة نان و پارة گوشت و شیرینی
کشمشی بخشید.‏
و بعضی از لاویان را براي خدمتگزاري پیش صندوق
یهوه تع نمود تا یهوه خداي اسرائیل را ذکر نمایند
و شکر گویند و سرودستایش خوانند،‏
یعنی آساف رئیس و بعد از او زکریا و ی و
شَمیراموت و یحیئیل و مت َّتیا و اَلیآب و بنایا و عوبید
اَدوم و ی را با عودها و بربطها و آساف با سنجها
مینواخت.‏
و بنایا و یحزِی کاهن پیش صندوق عهد خدا با
شیپورها دائماً‏ حاضر میبودند.‏
پس در همان روز داود اولاً‏ این سرود را به دست
آساف و برادرانش داد تا یهوه را سرودستایش بخوانند:‏
یهوه را حمد گویید و نام او را بخوانید.‏ اعمال او را
در میان قومها اعلام نمایید.‏ مزامیر
او را بسرایید براي او سرودستایش بخوانید.‏ در
تمامی کارهاي عجیب او تفکر نمایید.‏
در نام قدوس او فخر کنید.‏ دل طالبان یهوه
شادمان باشد.‏ مزامیر
یهوه و قوت او را بطلبید.‏ او را پیوسته طالب
باشید.‏
کارهاي عجیب را که او کرده است،‏ بیاد آورید،‏
نشانههاي او و داوری دهان وي را،‏
اي نسل بندة او اسرائیل!‏ اي فرزندان یعقوب
برگزیده او!‏
یهوه خداي ما است.‏ داوری او در تمامی جهان
است.‏
عهد او را بیاد آورید تا ابد،‏ و کلامی را که به
هزاران پشت فرموده است،‏ لوقا
آن عهدي را که با ابراهیم بسته،‏ و قَسمی را که
1 ،105
73 ،1
33 ،69
23 ،6
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
44 .39 ،7
12 ،6
17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
- 397 -

ید
کی یم
یه
یه
تی
.36
براي اسحاق خورده است،‏
و آن را براي یعقوب قاعده قرار داد و براي
اسرائیل عهد جاودانی؛
و گفت زمین کَنْعان را به تو خواهم داد،‏ تا قسمت
میراث شما شود،‏
هنگامی که عددي قابل شمارش بودید،‏ کم مقدار
و غریب در آنجا،‏
و از اُمتی تا اُمتی سرگردان بودند،‏ و از
مملکت تا قوم دیگر.‏ پیدایش
او نگذاشت که کسی بر ایشان ظلم کند،‏ بلکه
پادشاهان را به خاطر ایشان تنبیه نمود،‏ پیدایش
که بر مسحشدگانِ‏ من دست مگذارید،‏ و پیامبران
مرا ضرر مرسانید.‏ مزامیر
اي تمامی زمین یهوه را بسرایید.‏ نجات او را روز
به روز بشارت دهید.‏ مزامیر
در میان امتها شکوه او را ذکر کنید،‏ و کارهاي
عجیب او را در همه قومها.‏
زیرا یهوه عظیم است و بینهایت قابل سپاس؛ و او
مهیب است بر همه خدایان
زیرا همه خدایان امتها بتهایند.‏ اما یهوه آسمانها
را آفرید.‏
و شکوه به حضور وي است؛ قوت و شادمانی
در مکان او است.‏
اي قبایل قومها یهوه را توصیف نمایید.‏ یهوه را به
شکوه و قوت توصیف نمایید.‏ مزامیر
یهوه را به شکوه اسم او توصیف نمایید.‏ هدایا
بیاورید و به حضور وي بیایید.‏ یهوه را در زینت
قدوسیت بپرستید.‏
اي تمامی زمین از حضور وي بلرزید.‏ زمین نیز
پایدار شد و جنبش نخواهد خورد.‏ مزامیر
آسمان شادي کند و زمین شادي نماید،‏ و در
میان امتها بگویند که یهوه سلطنت میکند.‏
دریا و پري آن غرش نماید؛ و صحرا و هر چه در
آن است به وجد آید.‏
آنگاه درختان جنگل ترنم خواهند نمود،‏ به حضور
یهوه زیرا که براي داوري جهان میآید.‏
یهوه را حمد بگویید زیرا که نیکو است.‏ زیرا که
رحمت او تا ابد است.‏ مزامیر
و بگویید اي خداي نجات ما،‏ ما را نجات بده.‏ و ما
را جمع کرده،‏ از میان امتها رهایی بخش.‏ تا نام
مقدس تو را حمد گوییم،‏ و در ستایش تو فخر نماییم.‏
اول تواریخ
17 ،12
12 ،89
1 ،29
1 ،12
14 ،105
2 ،96
.
1 ،106
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
27. جلال
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
مزامیر
یهوه خداي اسرائیل متبارك باد.‏ از ازل تا ابد.‏
و تمامی قوم آمین گفتند و یهوه را ستایش کردند.‏
18 ،72 ؛ 14 ،41 مزامیر
37
سپ.‏ آساف و برادرانش را آنجا پیش صندوق عهد
یهوه گذاشت تا همیشه پیش صندوق به خدمت هر
روز در روزش مشغول باشند.‏
و عوبید اَدوم و شصت و هشت نفر برادران ایشان
و عوبید اَدوم پسر ی تُون و حوسه دربانان را.‏
و صادوقِ‏ کاهن و کاهنان برادرانش را پ یش
مسکن یهوه در مکان بلندي که در جِبعون بود،‏ باب
،22
.38
.39
29
.40
تا قربانیهاي سوختنی براي یهوه بر قربانگاه
قربانی سوختنی دائماً‏ صبح و شام بگذرانند برحسب
آنچه در شریعت یهوه که آن را به اسرائیل امر فرموده
بود نوشته است.‏ خروج
و با ایشان مان و یدوتُون و سایر برگزیدگانی را
که اسم ایشان ذکر شده بود تا یهوه را حمد گویند زیرا
که رحمت او تا ابد است.‏
و همراه ایشان مان و یدوتُون را با شیپورها و
سنجها و آلات سرودهاي خدا به جهت نوازندگان و
پسران یدوتُون را تا نزد دروازه باشند.‏
سپ.‏ تمامی قوم هر یکی به خانۀ خود رفتند،‏ اما
داود برگشت تا خانۀ خود را تبرك نماید.‏
38 ،29
.41
.42
43
17
.1
و واقع شد چون داود در خانۀ خود نشسته بود که
داود به ناتان پیامبر گفت:‏ اینک من در خانۀ سرو آزاد
ساکن میباشم و صندوق عهد یهوه زیر پردهها است.‏
1 7، دوم سموئیل
.2
.3
.4
.5
ناتان به داود گفت:‏ هر آنچه در دلت باشد به عمل
آور زیرا خدا با تو است.‏
و در آن شب واقع شد که کلام خدا به ناتان نازل
شده،‏ گفت:‏
برو و به بندة من داود بگو یهوه چنین میفرماید:‏ تو
خانهاي براي سکونت من بنا نخواهی کرد.‏
زیرا از روزي که فرزنداناسرائیل را بیرون آوردم تا
امروز در خانه ساکن نشدهام بلکه از خیمه به خیمه و
مسکن به مسکن گردش کردهام.‏ اشعیا
و به هر جایی که با تمامی اسرائیل گردش کردهام،‏
آیا به هیچیک از داوران اسرائیل که براي رعا قوم
خود مأمور داشتم،‏ سخنی گفتم که چرا خانهاي از
سرو آزاد براي من بنا نکردید؟
1 ،66
.6
9 ،79
- 398 -

نشا
نیی
نیی
نی
نی
بی
اول تواریخ
.7
.8
.9
و حال به بندة من داود چنین بگو:‏ یهوه صبایوت
چنین میفرماید:‏ من تو را از چراگاه از عقب
گوسفندان گرفتم تا پیشواي قوم من اسرائیل باشی.‏
و هر جایی که میرفتی،‏ من با تو میبودم و همه
دشمنانت را از حضور تو ریشه کن ساختم و براي تو
اسمی مثل اسم بزرگانی که بر زمیناند پیدا کردم.‏
و به جهت قوم خود اسرائیل مکانی تع نمودم و
ای را کاشتم تا در مکان خویش ساکن شده،‏ باز
متحرك نشوند،‏ و شریران ایشان را دیگر مثل سابق
ضعیف نسازند.‏
و از ایامی که داوران را بر قوم خود اسرائیل تع
نمودم و تمامی دشمنانت را شکست دادم،‏ تو را خبر
میدادم که یهوه خانهاي براي تو بنا خواهد نمود.‏
و چون روزهاي عمر تو تمام شود که نزد پدران
خود رحلت کنی،‏ آنگاه نسل تو را که از پسران تو
خواهد بود،‏ بعد از تو خواهم برانگیخت و سلطنت او را
پایدار خواهم نمود.‏ دوم سموئیل
او خانهاي براي من بنا خواهد کرد و من تخت او
را تا به ابد استوار خواهم ساخت.‏ ؛
من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود و
رحمت خود را از او دور نخواهم کرد چنانکه آن را از
کسی که قبل از تو بود دور کردم.‏
و او را در خانه و سلطنت خودم تا به ابد پایدار
خواهم ساخت و کرسی او استوار خواهد ماند تا ابد.‏
برحسب تمامی این کلمات و مطابق تمامی ا
رؤیا ناتان با داود سخن گفت.‏
و داود پادشاه داخل شده،‏ به حضور یهوه نشست و
گفت:‏ اي یهوه خدا،‏ من کیستم و خاندان من چیست
که مرا به این مقام رسانیدي؟ پیدایش
و این نیز در نظر تو اي خدا امر کم نمود زیرا که
دربارة خانه بندهات نیز براي زمان طولانی سخن گفتی
و مرا اي یهوه خدا،‏ مثل مرد بلند مرتبه منظور داشتی.‏
و داود دیگر دربارة اکرامی که به بندة خود کردي،‏
نزد تو چه تواند افزود زیرا که تو بندة خود را
میشناسی.‏
اي یهوه خاطر بندة خود و موافق دل خویش
همه این کارهاي عظیم را به جا آوردي تا تمامی ا
عظمت را ظاهر سازي.‏
اي یهوه مثل تو کسی نیست و غیر از تو خدایی
نیست.‏ موافق هر آنچه به گوشهاي خود شنیدیم،‏
و مثل قوم تو اسرائیل کدام امتی بر روي زمین
است که خدا بیاید تا ایشان را فدیه داده،‏ براي خویش
قوم بسازد،‏ و به کارهاي عظیم و مه اسمی براي
خود پیدا نمایی و امتها را از حضور قوم خود که
ایشان را از مصر فدیه دادي،‏ اخراج نمایی.‏ دوم سموئیل
،7
23
.22
و قوم خود اسرائیل را براي خویش تا به ابد قوم
ساختی و تواي یهوه خداي ایشان شدي.‏
و همکنون اي یهوه کلامی که دربارة بندهات و
خانهاش فرمودي تا به ابد استوار شود و برحسب آنچه
فرمودي عمل نما.‏
و اسم تو تا به ابد استوار و معظم بماند تا گفته
شود که یهوه صبایوت خداي اسرائیل خداي اسرائیل
است و خاندان بندهات داود به حضور تو پایدار بماند.‏
زیرا تو اي خداي من بر بندة خود کشف نمودي
که خانهاي برایش بنا خواهی نمود؛ بنابرین بندهات
جرأت کرده است که این دعا را نزد تو بگوید.‏ دوم سموئیل
.23
.24
.25
27 ،7
5 50، ؛ اشعیا
.26
و همکنون اي یهوه،‏ تو خدا هستی و این احسان
را به بندة خود وعده دادهاي.‏
و همکنون تو را پسند آمد که خانۀ بندة خود را
برکت دهی تا در حضور تو تا به ابد بماند زیرا که تو
اي یهوه برکت دادهاي و مبارك خواهد بود تا ابد.‏ مزامیر
.27
13 ،41
18
.1
و بعد از این واقع شد که داود فلسطینیان را
شکست داده،‏ مغلوب ساخت و جت و قریههایش را از
دست فلسطینیان گرفت.‏ مزامیر
و موآب را شکست داد و موآبیان بندگان داود شده،‏
هدایا آوردند.‏
و داود هدرعزَر پادشاه صوبه را در حمات هنگامی
که میرفت تا سلطنت خود را نزد نهر فرات استوار
سازد،‏ شکست داد.‏
و داود هزار ارابه و هفت هزار سوار و بیست هزار
پیاده از او گرفت،‏ و داود تمامی اسبان ارابه را پی کرد،‏
اما از آنها براي صد ارابه نگاه داشت.‏ دوم سموئیل ؛ یوشع
4 ،8
2 ،60
.2
.3
.4
9 ،11
.5
.6
و چون اَرامیانِ‏ دمشق به کمک هدرعزَر پادشاه
صوبه آمدند،‏ داود بیست و دو هزار نفر از اَرامیان را
کشت.‏
و داوددر اَرامِ‏ دمشق نگهبانان گذاشت و اَرامیان
بندگان داود شده،‏ هدایا آوردند.‏ و یهوه داود را در هر
6 ،29
باب 10 ،23
10 ،32
12 ،7
، به
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
- 399 -

نی
شی
کی
تی
جا که میرفت نصرت میداد.‏
و داود سپرهاي طلا را که بر خادمان هدرعزَر بود
گرفته،‏ آنها را به اورشلیم آورد.‏
و داود از طبحت و کُون شهرهاي هدرعزَر برنج از
حد زیاده گرفت که از آنْ‏ سلیمانْ‏ دریاچه و ستونها و
ظروف برنجین ساخت.‏ اول پادشاهان
و چون تُوعو پادشاه حمات شنید که داود تمامی
لشکر هدرعزَر پادشاه صوبه را شکست داده است،‏
پسر خود هدورام را نزد داود پادشاه فرستاد تا از
سلامتی او بپرسد و او را تَهنیت گوید از آن جهت که
با هدرعزَر جنگ نموده او را شکست داده بود،‏ زیرا
هدرعزَر با تُوعو نبرد مینمود؛ و هر قسم ظروف طلا و
نقره و برنج با خود آورد.‏
و داود پادشاه آنها را نیز براي یهوه وقف نمود،‏ با
نقره و طلایی که از همه امتها یعنی از اَدوم و موآب و
پسرانعمون و فلسطینیان و عمالَقَه آورده بود.‏
و اَبِشاي پسر صرُویه هجده هزار نفر از اَدومیان را
در دره ملْح کشت.‏ مزامیر
و در اَدوم نگهبانان قرار داد و همه اَدومیان
بندگان داود شدند و یهوه داود را در هر جایی که
میرفت یاري میداد.‏
و داود بر تمامی اسرائیل سلطنت نموده،‏ انصاف و
عدالت را بر تمامی قوم خود اجرا میکرد.‏ دوم سموئیل
و یوآب پسر صرُویه سردار لشکر بود و یهوشافاط
پسر اَخیلُود وقایع نگار.‏ دوم سموئیل
و صادوق پسر اَخیطُوب و ابیملک پسر اَبیاتار
کاهن بودند و شوشا کاتب بود.‏ باب
و بنایا پسر یهویاداع رئیسکَرِیتیان و فَلیتیان و
پسران داود نزد پادشاه مقدم بودند.‏
اول تواریخ
15 ،8
23 ،7
16 ،8
6 ،25
2 ،60
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
19
.1
و بعد از این واقع شد که ناحاش،‏ پادشاه
پسرانعمون مرد و پسرش در جاي او سلطنت نمود.‏
1 10، دوم سموئیل
.2
.3
و داود گفت:‏ با حانُون پسر ناحاش احسان نمایم
چنانکه پدرش به من احسان کرد.‏ پس داود قاصدان
فرستاد تا او را به خاطر پدرش دلداري دهند.‏ و
خادمان داود به زمین پسرانعمون نزد حانُون براي
دلداري وي آمدند.‏
و سروران پسرانعمون به حانُون گفتند:‏ آیا گمان
میبري که به جهت تکریم پدر تو است که داود
دلداريکنندگان نزد تو فرستاده است؟ نه بلکه
بندگانش به جهت تحقیق و تغییرات و جاسوسی زمین
نزد تو آمدهاند.‏ دوم سموئیل
سپ.‏ حانُون خادمان داود را گرفته،‏ ر ایشان را
تراشید و لباسهاي ایشان را از میان تا جاي نشستن
دریده،‏ ایشان را رها کرد.‏
و چون بعضی آمده،‏ داود را از حالت آن کسان خبر
دادند،‏ به استقبال ایشان فرستاد زیرا که ایشان بسیار
خجل بودند،‏ و پادشاه گفت:‏ در اَریحا بمانید تا
ریشهاي شما درآید و بعد از آن برگردید.‏
و چون پسرانعمون دیدند که نزد داود ناپاك
شدهاند،‏ حانُون و پسرانعمون هزار وزنۀ نقره فرستادند
تا ارابهها و سواران از اَرام نَهرَین و اَرام معکَه و صوبه
براي خود اجیر سازند.‏ پیدایش
سپ.‏ سی و دو هزار ارابه و پادشاه معکَه و جمع
او را براي خود اجیر کردند،‏ و ایشان بیرون آمده،‏ در
مقابل میدبا اُردو زدند،‏ و پسرانعمون از شهرهاي
خودجمع شده،‏ براي نبرد آمدند.‏
و چون داود ا را شنید،‏ یوآب و تمامی لشکر
شجاعان را فرستاد.‏
و پسرانعمون بیرون آمده،‏ نزد دروازة شهر براي
جنگ صفآرایی نمودند.‏ و پادشاهانی که آمده بودند،‏
در صحرايرزمگاه بودند.‏
و چون یوآب دید که روي صفوف جنگ،‏ هم از
پیش و هم از عقبش بود،‏ از تمامی برگزیدگان اسرائیل
گروهی را انتخاب کرده،‏ در مقابل اَرامیان صفآرایی
نمود.‏
و بقیه قوم را به دست برادر خود اَبِشاي سپرد و به
مقابل پسرانعمون صف کشیدند.‏ دوم سموئیل
و گفت:‏ اگر اَرامیان بر من غالب آیند،‏ به کمک
من بیا؛ و اگر پسرانعمون بر تو غالب آیند،‏ به جهت
کمک تو خواهم آمد.‏
دلیر باش که به جهت قوم خویش و به جهت
شهرهاي خداي خود مردانه بکوشیم و یهوه آنچه را در
نظرش پسند آید بکند.‏ اول
سپ.‏ یوآب و گروهی که همراهش بودند،‏ نزد
شدند تا با اَرامیان جنگ کنند و ایشان از حضور وي
فرار کردند.‏
و چون پسرانعمون دیدند که اَرامیان فرار کردند،‏
ایشان نیز از حضور برادرش اَبِشاي گریخته،‏ داخل شهر
شدند؛ و یوآب به اورشلیم برگشت.‏
10 ،10
30 ،34
سموئیل 18 ،3
3 ،10
4
.5
.6
7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14
.15
- 400 -

بی
يرو
اول تواریخ
.16
و چون اَرامیان دیدند که از حضور اسرائیل
شکست یافتند،‏ ایشان قاصدان فرستاده،‏ اَرامیان را که
به آن طرف نهر بودند آوردند،‏ و شُوفَک سردار لشکر
هدرعزَر پیشواي ایشان بود.‏
و چون خبر به داود رسید،‏ تمامی اسرائیل را جمع
کرده،‏ از اُردن عبور نمود و به ایشان رسیده،‏ مقابل
ایشان صفآرایی نمود.‏ و چون داود جنگ را با اَرامیان
آراسته بود،‏ ایشان با وي جنگ کردند.‏
و اَرامیان از حضور اسرائیل فرار کردند و داود
مردان هفت هزار ارابه و چهل هزار پیاده از اَرامیان را
کشت،‏ و شُوفَک سردار لشکر را به قتل رسانید.‏
و چون بندگان هدرعزَر دیدند که از حضور
اسرائیل شکست خوردند،‏ با داود صلح نموده،‏ بندة او
شدند،‏ و اَرامیان بعد از آن در یاري پسرانعمون اقدام
ننمودند.‏
.17
.18
.19
20
.1
.2
و واقع شد در وقت تحویل سال،‏ هنگام بیرون رفتن
پادشاهان،‏ که یوآب قوت لشکر را بیرون آورد،‏ و زمین
پسرانعمون را ویران ساخت و آمده،‏ ربه را محاصره
نمود.‏ اما داود در اورشلیم ماند و یوآب ربه را تسخیر
نموده،‏ آن را ویران ساخت.‏
و داود تاج پادشاه ایشان را از سرش گرفت که
وزنش یک وزنۀ طلا بود و سنگهاي گرانبها داشت و آن
را بر سر داود گذاشتند و غنیمت از حد زیاده از شهر
بردند.‏ دوم سموئیل
و خلق آنجا را بیرون آورده،‏ ایشان را به ارهها و
چومهاي آهنین و تیشهها پارهپاره کرد؛ و داود به
همین طور با همه شهرهاي پسرانعمون رفتار نمود.‏
پس داود و تمامی قوم به اورشلیم برگشتند.‏
و بعد از آن جنگی با فلسطینیان در جازر،‏ واقع شد
که در آن سبکاي حوشاتی سفّاي را که از فرزندان رافا
بود کشت و ایشان شکست خوردند.‏ باب
و باز جنگ با فلسطینیان واقع شد و اَلْحانان پسر
یاعیر لحمیرا که برادر جلیات جت ِّی بود کُشت که
چوب نیزهاش مثل درخت بافته بود.‏ دوم سموئیل
و باز جنگ در جت واقع شد که در آنجا مردي بلند
قد بود که بیست و چهار انگشت،‏ شش بر هر دست و
شش بر هر پا داشت و او نیز براي رافا زاییده شده بود.‏
19 ،21
11 ،28
30 ،12
.3
.4
.5
.6
دوم سموئیل
20 ،21
.7
و چون او اسرائیل را به تنگ آورد،‏ یهوناتان پسر
شمعا برادر داود او را کُشت.‏ اول سموئیل
اینان براي رافا در جت زاییده شدند و به دست داود
و به دست بندگانش افتادند.‏
10 ،17
.8
21
.1
و شیطان به ضد اسرائیل برخاسته،‏ داود را فر
داد که اسرائیل را بشمارد.‏ دوم سموئیل ؛
و داود به یوآب و سران قوم گفت:‏ بروید و عدد
اسرائیل را از بئرشَبع تا دان گرفته،‏ نزد من بیاورید تا
آن را بدانم.‏
یوآب گفت:‏ یهوه بر قوم خود هر قدر که باشند صد
چندان اضافه کند؛ و اي آقایم پادشاه آیا همه ایشان
بندگان آقایم نیستند؟ اما چرا آقایم خواهش این عمل
دارد و چرا باید باعث گناه اسرائیل بشود؟
اما کلام پادشاه بر یوآب غالب آمد و یوآب در میان
تمامی اسرائیل گردش کرده،‏ باز به اورشلیم مراجعت
نمود.‏
و یوآب عدد شمردهشدگان قوم را به داود داد و
جملۀ اسرائیلیان هزار هزار و یکصد هزار مرد
شمشیرزن و از یهودا چهارصد و هفتاد و چهار هزار
مرد شمشیرزن بودند.‏
اما لاویان و بنیامینیان را در میان ایشان نشمرد
زیرا که فرمان پادشاه نزد یوآب ناپاك بود.‏
و این امر به نظر خدا ناپسند آمد،‏ پس اسرائیل را
مبتلا ساخت.‏ باب
و داود به خدا گفت:‏ در این کاري که کردم،‏ گناه
عظیمی ورزیدم.‏ و حال گناه بندة خود را عفو فرما زیرا
که بسیار احمقانه رفتار نمودم.‏ دوم سموئیل
و یهوه جاد را که پیشگوي داود بود خطاب کرده،‏
فرمود:‏
برو و داود را اعلام کرده،‏ بگو یهوه چنین
میفرماید:‏ منسه چیز پیش تو میگذارم؛ پس یکی از
آنها را براي خود اختیار کن تا برایت به عمل آورم.‏
سپ.‏ جاد نزد داود آمده،‏ وي را گفت:‏ یهوه چنین
میفرماید براي خود اختیار کن:‏
یا سه سال قحطی بشود،‏ یا سه ماه پیش
دشمنانت تلف شوي و شمشیر دشمنانت تو را در
گیرد،‏ یا سه روز شمشیر یهوه و وبا در زمین تو واقع
شود،‏ و فرشتۀ یهوه تمامی محدوده اسرائیل را ویران
سازد.‏ پ س همکنون ببین که نزد فرستندة خود چه
جواب برم.‏
یوحنا 2 ،13
10 ،24
1 ،24
24 ،28
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
.12
- 401 -

یم
يجا
يرو
يها
يها
يار
يها
یم
یبم
يها
نی
اول تواریخ
.13
داود به جاد گفت:‏ در شدت تنگی هستم.‏ تمنا
اینکه به دست یهوه بیفتم زیرا که رحمت او بسیار
عظیم است و به دست انسان نیفتم.‏ دوم سموئیل ؛
مراثی
14 ،24
ارمیا 22 ،3
14
سپ.‏ یهوه وبا بر اسرائیل فرستاد و هفتاد هزار نفر
از اسرائیل مردند.‏
و خدا فرشتهاي به اورشلیم فرستاد تا آن را هلاك
سازد.‏ و چون خواست آن را هلاك کند،‏ یهوه
ملاحظه نمود و از آن بلا پشیمان شد و به فرشتهاي
که قوم را هلاك میساخت گفت:‏ کافی است،‏ حال
دست خود را بازدار.‏ و فرشتۀ یهوه نزد خرمنگاه اَرنانِ‏
یبوسی ایستاده بود.‏
و داود چشمان خود را بالا انداخته،‏ فرشتۀ یهوه را
دید که در میان زمین و آسمان ایستاده است و
شمشیري برهنه در دستش بر اورشلیم برافراشته؛ پس
داود و بزرگان به پلاس ملبس شده،‏ به خود در
افتادند.‏
و داود به خدا گفت:‏ آیا من براي شمردن قوم امر
نفرمودم و آیا من آن نیستم که گناه ورزیده،‏ مرتکب
شرارت زشت شدم؟ اما این گوسفندان چه کردهاند؟
پس اي یهوه خدایم،‏ خواهش این که دست تو بر من و
خاندان پدرم باشد و به قوم خود بلا مرسانی.‏
و فرشتۀ یهوه جاد را امر فرمود که به داود بگوید
که داود برود و قربانگاهی به جهت یهوه در خرمنگاه
اُرنان یبوسی برپا کند.‏ دوم سموئیل
سپ.‏ داود برحسب کلامی که جاد به اسم یهوه
گفت برفت.‏
و اُرنان روگردانیده،‏ فرشته را دید و چهار پسرش
که همراهش بودند،‏ خویشتن را پنهان کردند؛ و اُرنان
گندم میکوبید.‏
و چون داود نزد اُرنان آمد،‏ اُرنان نگریسته،‏ داود را
دید و از خرمنگاه بیرون آمده،‏ به حضور داود رو به
زمین افتاد.‏
و داود به اُرنان گفت:‏ خرمنگاه را به من بده
تا قربانگاهی به جهت یهوه برپا نمایم؛ آن را به قیمت
تمام به من بده تا وبا از قوم رفع شود اعداد
اُرنان به داود عرض کرد:‏ آن را براي خود بگیر و
آقایم پادشاه آنچه که در نظرش پسند آید به عمل
آورد؛ ببین گاوان را به جهت قربانی سوختنی و چومها
را براي هیزم و گندم را به جهت قربانی آردي دادم و
همه را به تو بخشیدم.‏
اما داود پادشاه به اُرنان گفت:‏ نه،‏ بلکه آن را البته
به قیمت تمام از تو خواهم خرید،‏ زیرا که از اموال تو
براي یهوه نخواهم گرفت و قربانی سوختنی مجاناً‏
نخواهم گذرانید.‏
سپ.‏ داود براي آن موضع ششصد شکل طلا به
وزن،‏ به اُرنان داد.‏
و داود در آنجا قربانگاهی به جهت یهوه بنا نموده،‏
قربانی سوختنی و قربانی صلح گذرانید و نزد
یهوه استدعا نمود؛ و او آتشی از آسمان بر قربانگاه
قربانی سوختنی نازل کرده،‏ او را مستجاب فرمود.‏
و یهوه فرشته را حکم داد تا شمشیر خود را در
غلافش برگردانید.‏
در آن زمان چون داود دید که یهوه او را در
خرمنگاه اُرنان یبوسی مستجاب فرموده است،‏ در آنجا
قربانیها گذرانید.‏
اما مسکن یهوه که موسی در بیابان ساخته بود و
قربانگاه قربانی سوختنی،‏ در آن ایام در مکان بلند
جِبعون بود.‏ باب
اما داود نتوانست نزد آن برود تا با خدا مشورت
نماید،‏ چونکه از شمشیر فرشتۀ یهوه میترسید.‏
باب 1 ،23
39 ،17
25
.26
.27
.28
.29
.30
22
1
سپ.‏ داود گفت:‏ این است خانۀ یهوه خدا،‏ و ا
قربانگاه قربانی سوختنی براي اسرائیل باشد.‏
تواریخ 1 ،3
.2
دوم
و داود فرمود تا غریبان را که در زمین اسرائیلاند
جمع کنند،‏ و سنگتراشان معین کرد تا سنگهاي مربع
براي بناي خانه خدا بتراشند.‏ دوم تواریخ
و داود آهن بسی به جهت میخها براي لنگه
دروازهها و براي وصلها حاضر ساخت و برنج بسیار که
نتوان وزن نمود.‏
و چوب سرو آزاد بیشمار زیرا که اهل صیدون و
صور چوب سرو آزاد بسیار براي داود آوردند.‏
و داود گفت:‏ پسر من سلیمان صغیر و نازك است و
خانهاي که براي یهوه باید بنا نمود،‏ میبایست بسیار
عظیم و نامی و جلیل در تمامی زمینها بشود؛ بدین
دلیل حال برایش تهیه ینم.‏ پس داود قبل از
وفاتش تهیه بسیار دید.‏ باب ‎30‎ف
سپ.‏ پسر خود سلیمان را خوانده،‏ او را وصیت نمود
که خانهاي براي یهوه خداي اسرائیل بنا نماید.‏
و داود به سلیمان گفت که:‏ اي پسرم!‏ من تصمیم
داشتم که خانهاي براي اسم یهوه خداي خود بنا
17 ،2
1
.3
.4
.5
6
.7
8 ،25
18 ،24
.15
.16
.17
.18
19
.20
.21
.22
.23
.24
- 402 -

گسن
ف‎18‎
نشا
یلئ
يلاو
يلاو
لی
نمایم.‏ باب
اما کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏ چونکه بسیار
خون ریختهاي و جنگهاي عظیم کردهاي،‏ پس خانهاي
براي اسم من بنا نخواهی کرد،‏ چونکه به حضور من
بسیار خون بر زمین ریختهاي.‏ باب
اینک پسري براي تو متولد خواهد شد که مرد
آرامی خواهد بود زیرا که من او را از همه دشمنانش از
هر طرف آرامی خواهم بخشید،‏ چونکه اسم او سلیمان
خواهد بود و در ایام او اسرائیل را صلح و راحتی عطا
خواهم فرمود.‏
او خانهاي براي اسم من بنا خواهد کرد و او پسر
من خواهد بود و من پدر او خواهم بود.‏ و تخت
سلطنت او را بر اسرائیل تا ابد پایدار خواهم گردانید.‏
اول تواریخ
3 ،29
1
.8
.9
.10
6 ،29 باب
11
سپ.‏ حال اي پسر من یهوه همراه تو باد تا کامیاب
شوي و خانۀ یهوه خداي خود را چنانکه درباره تو
فرموده است بنا نمایی.‏
اما یهوه تو را هوش و فهم عطا فرماید و تو را
دربارة اسرائیل دستور دهد تا شریعت یهوه خداي خود
را نگاه داري.‏
آنگاه اگر متوجه شده،‏ قواعد و احکامی را که یهوه
به موسی دربارة اسرائیل امر فرموده است،‏ به عمل
آوري کامیاب خواهی شد.‏ پس قوي و دلیر باش و
ترسان و هراسان مشو.‏ تثنیه ؛ اول پادشاهان
و اینک من در تنگی خود صد هزار وزنۀ طلا و
صد هزار وزنۀ نقره و برنج و آهن اینقدر زیاده که به
وزن نیاید،‏ براي خانۀ یهوه حاضر کردهام؛ و چوب و
نیز مهیا ساختهام و تو بر آنها اضافه کن.‏ باب
،30
2 ،2
6 ،31
.12
.13
.14
2
.15
و نزد تو کارگران بسیارند،‏ از سنگبران و
سنگتراشان و نجاران و اشخاص هنرمند براي هر
صنعتی.‏
16. طلا و نقره و برنج و آهن بیشمار است پس برخیز
و مشغول باش و یهوه همراه تو باد.‏
و داود تمامی سران اسرائیل را امرفرمود که
پسرش سلیمان را کمک نمایند.‏
و گفت:‏ آیا یهوه خداي شما با شما نیست و آیا شما
را از هر طرف آرامی نداده است؟ زیرا ساکنان زمین را
به دست من تسلیم کرده است و زمین با حضور یهوه
و با حضور قوم او شکست خورده.‏ باب
سپ.‏ حال دلها و جانهاي خود را متوجه سازید تا
یهوه خداي خویش را بطلبید و برخاسته،‏ محل مقدس
یهوه خداي خویش را بنا نمایید تا صندوق عهد یهوه و
آلات مقدس خدا را به خانهاي که به جهت اسم یهوه
بنا میشود درآورید.‏ نحمیا
39 ،10
23
.1
.2
.3
.4
.5
.6
و چون داود پیر و سالخورده شد،‏ پسر خود سلیمان
را به پادشاهی اسرائیل انتخاب نماید.‏
و تمامی سروران اسرائیل و کاهنان و لاویان را جمع
کرد.‏
و لاویان از سی ساله و بالاتر شمرده شدند و عدد
ایشان برحسب سرهاي مردان ایشان،‏ سی و هشت
هزار بود.‏
از ایشان بیست و چهار هزار به جهت نظارت عمل
خانۀ یهوه و شش هزار سروران و داوران بودند.‏
و چهار هزار دربانان و چهار هزار نفر بودند که یهوه
را به آلاتی که به جهت ستایش ساخته شد،‏ سرود
ستایش خواندند.‏
و داود ای را برحسب پسران یعنی جرْشون
و قَهات و مراري به فرقهها تقسیم نمود.‏ پیدایش
از جرْشونیان لَعدان و شمعی.‏ خروج
پسران لَعدان اول یحیئیل و زیتام و سومین یوئیل.‏
11 ،46
17 ،6
.7
.8
21 ،27 باب
.9
پسران شمعی شَلُومیت و حزِی و هاران سه نفر.‏
اینانرؤساي خاندانهاي پدران لَعدان بودند.‏
و پسران شمعی یحت و زینا و یعوش و بریعه.‏
اینان چهار پسر شمعی بودند.‏
و یحت اولین و زیزا دومین و یعوش و برِیعه
پسران بسیار نداشتند؛ از این سبب یک خاندان پدران
از ایشان شمرده شد.‏
پسران قَهات عمرام و یصهار و حبرُون و عزّیئ
چهار نفر.‏ خروج
پسران عمرام هارون و موسی و هارون ممتاز شد
تا او و پسرانش مقدسترین را پیوسته تقدیس نمایند
و به حضور یهوه بخور بسوزانند و او را خدمت نمایند و
به اسم او همیشۀ اوقات برکت دهند.‏ خروج ؛ عبرانیان
20 ،6
18 ،6
.10
.11
.12
.13
4 ،5
.14
و پسران موسی مرد خدا با قوم نامیده
شدند.‏
پسران موسی جرْشُوم و اَلعازار.‏ خروج
از پسران جرْشُوم شَبوئیل رئیس بود.‏ باب
و از پسران اَلعازار رحبیا رئیس بود و اَلعازار را پسر
22 ،2
24 ،27
.15
.16
.17
25 ،24
.17
.18
19
- 403 -

يلاو
يها
یرِ‏
یا.ش ِّ
یزن
یرْ‏
يلاو
ف‎19‎
يلاو
یم
يلاو
دیگر نبود؛ اما پسران رحبیا بسیار زیاد بودند.‏
از پسران یصهار شَلُومیت رئیس بود.‏
پسران حبرُون،‏ اولین ی ا و دومین اَمرْیا و سومین
یحزِیئیل و چهارمین یقْمعام.‏ باب
پسران عزّیئیل اولین میکا و دومین ی
پسران مراري محلی و موشی و پسران محلی
اَلعازار و قَیس.‏ خروج
و اَلعازار مرد و او را پسري نبود؛ اما دختران داشت
و برادران ایشان پسرانِ‏ قَیس ایشان را به گرفتند.‏
پسران موشی محلی و عادر و ی موت سه نفر
بودند.‏ باب
اینان پسران موافق خاندانهاي پدران خود و
رؤساي خاندانهاي پدران از آنانی که شمرده شدند
برحسب شمارة اسمهاي سرهاي خود بودند که از
بیست ساله و بالاتر در عمل خدمت خانۀ یهوه
میپرداختند.‏
زیرا که داود گفت:‏ یهوه خداي اسرائیل قوم
خویش را آرامی داده است و او در اورشلیم تا به ابد
ساکن میباشد.‏
و نیز لاویان را دیگر لازم نیست که مسکن و همۀ
اسباب خدمت را بردارند.‏
بدین دلیل برحسب فرمان آخر داود پسران
از بیست ساله و بالاتر شمرده شدند.‏
زیرا که انتخاب ایشان به طرف پسرانهارون بود تا
خانۀ یهوه را خدمت نمایند،‏ در صحنها و حجرهها و
براي پاك کردن همۀ چیزهاي مقدس و عمل خدمت
خانۀ خدا.‏
و بر نان تَقْدمه و آرد نرم به جهت قربانی آردي و
قرصهاي نانبدونخمیرمایهترش و آنچه بر ساج پخته
میشود و بِرِشتهها و بر همۀ اندازهها و وزنها.‏
و تا هر صبح براي ستایش و حمد یهوه حاضر
شوند و همچنین هر شام.‏ مزامیر
و به جهت گذرانیدن همۀ قربانیهاي سوختنی
براي یهوه در هر روز سبت و غرّهها و عیدها برحسب
شماره و بر وفق قانون آنها دائماً‏ به حضور یهوه
و براي نگاه داشتن وظیفه خیمۀ اجتماع و وظیفۀ
محل مقدس و وظیفۀ برادران خود پسرانهارون در
خدمت خانۀ یهوه.‏
اول تواریخ
23 ،25
3 ،92
19 ،6
30 ،25
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
24
1. و این است فرقه
پسرانهارون:‏ پسران هارون،‏
ناداب و اَبِیهو و اَلعازار و ایتامار.‏ خروج
و ناداب و اَبِیهو قبل از پدر خود مردند و پسري
نداشتند،‏ پس اَلعازار و ایتامار به کاهنی پرداختند.‏ لاویان
23 ،6
.2
1 ،10
.3
و داود با صادوق که از پسراناَلعازار بود و اَخیملَک
که از پسرانایتامار بود،‏ ایشان را برحسب وکالت ایشان
بر خدمت ایشان تقسیم کردند.‏ دوم تواریخ
و از پسران اَلعازار مردانی که قابل ریاست
بودند،زیاده از پسرانایتامار یافت شدند.‏ پس شانزده
رئیس خاندان پدران از پسراناَلعازار و هشت رئیس
خاندان پدران از پسرانایتامار معین کردند.‏
سپ.‏ اینان با آنان به حسب قرعه معین شدند زیرا
که رؤساي محل مقدس و رؤساي خانۀ خدا هم از
پسراناَلعازار و هم از پسرانایتامار بودند.‏
و شَمعیا پسر نَتَنْئیلِ‏ نویسنده که از پسران
بود،‏ اسمهاي ایشان را به حضور پادشاه و سران و
صادوق کاهن و اَخیملَک پسر ابیاتار و سران خاندان
پدران کاهنان و لاویان نوشت و یک خاندان پدران به
جهت اَلعازار گرفته شد و یک به جهت ایتامار گرفته
شد.‏ باب
و قرعه اول براي یهویاریب بیرون آمد و دوم براي
یدعیا،‏
و سوم براي حاریم و چهارم براي سعوریم،‏
و پنجم براي ملْکیه و ششم براي امین،‏
و هفتم براي هق ُّوص و هشتم براي اَبِیا،‏ لوقا
و نهم براي یشُوع و دهم براي شَکُنْیا،‏
و یازدهم براي اَلْیاشیب و دوازدهم براي یاقیم،‏
و سیزدهم براي حف َّه و چهاردهم براي یشَبآب،‏
و پانزدهم براي بِلْجه و شانزدهم براي امیر،‏
و هفدهم براي حیزیر و هجدهم براي هفْصیص،‏
و نوزدهم براي فَتَحیا و بیستم براي یحزْقیئیل،‏
و بیست و یکم براي یاکین و بیست و دوم براي
جامول،‏
و بیست و سوم براي دلایا و بیست و چهارم براي
معزْیا.‏
سپ.‏ این است وظیفهها و خدمتهاي ایشان به
جهت داخل شدن در خانۀ یهوه برحسب قانونی که به
واسطۀ پدر ایشان هارون موافق فرمان یهوه خداي
اسرائیل به ایشان داده شد.‏
و اما دربارة بقیۀ پسران پسرانعمرام
شُوبائیل و از پسرانشوبائیل یحدیا.‏
5 ،1
14 ،8
، از
16
.4
5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
19
.20
- 404 -

یايش
یش یش
یسقَ‏
یه
یه
یه
یه
يلاو
لی
يها
یل یا
.7
.8
اول تواریخ
.21
.22
و اما رحبیا.‏ از پسرانرحبیا ی رئیس،‏
و از پسرانیصهار شَلُوموت و از پسرانشَلُوموت
یحت.‏
و از پسرانحبرُون یریا و دومین اَمرْیا و سومین
یحزیئیل و چهارمین یقْمعام.‏ باب
از پسرانعزّیئیل میکا و از پسرانمیکا شامیر.‏
و برادر میکا ی ا و از پسرانی ا زکریا.‏
و از پسرانمراري محلی و موشی و پسرِ‏ یعزیا بنُو.‏
و از پسرانمراري پسران یعزیا بنُو و شُوهم و زک ُّور
و عبري.‏
و پسر محلی اَلعازار و او را فرزندي نَبود.‏ باب
و اما قَیس،‏ از پسران یرَحمیئیل،‏
و از پسرانموشی محلی و عادر و یریموت.‏ اینان
برحسب خاندان پدران ایشان پسران میباشند.‏
ایشان نیز مثل برادران خود پسرانهارون به
حضور داود پادشاه و صادوق و اَخیملَک و رؤساي
پدران کاهنان و لاویان قرعه انداختند یعنی خاندانهاي
پدران برادر بزرگتر برابر خاندانهاي کوچکتر او بودند.‏
22 ،24
19 ،24
.23
.24
.25
.26
27
.28
.29
.30
.31
8 ،26 باب
25
.1
.2
.3
.4
.5
.6
و داود و سرداران لشکر بعضی از پسران آساف و
مان و یدوتُون را به جهت خدمت جدا ساختند تا با
بربط و عود و سنج نبوت نمایند؛ و شمارة آنانی که
برحسب خدمت خود به کار میپرداختند این است:‏
و اما از پسرانآساف،‏ زک ُّور و یوسف و نَتَنْیا و
اَشْرَئیلَه پسران آساف زیر حکم آساف بودند که
برحسب فرمان پادشاه نبوت مینمود.‏
و از یدوتُون،‏ پسران یدوتُون جدلْیا و صرِي و اَشْعیا
و حشَبیا و مت َّتْیا شش نفر زیر حکم پدر خویش
یدوتُون با بربطها بودند که با حمد و ستایش یهوه
پیامبري مینمود.‏
و از هیمان،‏ پسران مان بق ِّیا و متَنْیا و عزّیئ و
شَبوئیل و یریموت و حنَنْیا و حنانی و اَلیآتَه و جدلْتی
و روممتیعزَر و یشْبِقاشَه ومل ُّوتی و هوتیر و محزِیوت.‏
همه اینها پسران مان بودند که در کلام خدا به
جهت برافراشتن بوق پیشگوي پادشاه بود.‏ و خدا به
مان چهارده پسر و سه دختر داد.‏
همه اینها زیر فرمان پدران خویش بودند تا در خانۀ
یهوه با سنج و عود و بربط بسرایند و زیر دست پادشاه
و آساف و یدوتُون و هیمان به خدمت خانۀ خدا
بپردازند.‏
و شمارة ایشان با برادران ایشان که سراییدن را به
جهت یهوه آموخته بودند،‏ یعنی همۀ کسان ماهر
دویست و هشتاد و هشت نفر بودند.‏
و براي وظیفه خود کوچک با بزرگ و معلم با
محصل قرعه انداختند.‏ باب
سپ.‏ قرعه اولِ‏ پسرانآساف براي یوسف بیرون آمد.‏
و قرعه دوم براي جدلْیا و او و برادرانش و پسرانش
دوازده نفر بودند.‏
و سوم براي زکّور و پسران و برادران او دوازده نفر.‏
و چهارم براي یصرِي و پسران و برادران او دوازده
نفر.‏
و پنجم براي نَتَنْیا و پسران و برادران او دوازده
نفر.‏
و ششم براي بق ِّیا و پسران و برادران او دوازده نفر.‏
و هفتم براي یشَرْئیله و پسران و برادران او دوازده
نفر.‏
و هشتم براي اشَعیا و پسران و برادران او دوازده
نفر.‏
و نهم براي متَنْیا و پسران و برادران او دوازده نفر.‏
و دهم براي شمعی و پسران و برادران او دوازده
نفر.‏
و یازدهم براي عزَرئیل و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و دوازدهم براي حشَبیا و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و سیزدهم براي شُوبائیل و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و چهاردهم براي مت َّتْیا و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و پانزدهم براي یریموت و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و شانزدهم براي حنَنْیا و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و هفدهم براي یشْبقاشه و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و هجدهم براي حنانی و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و نوزدهم براي ملوتی و پسران و برادران او دوازده
نفر.‏
27. و بیستم براي آتَه و پسران و برادران او دوازده
31 ،25
9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
- 405 -

یئیلع
یع
يها
يها
يها
ينا
یئیلیح
نی
.14
نفر.‏
و بیست و یکم براي هوتیر و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و بیست و دوم براي جِدلْتی و پسران و برادران او
دوازده نفر.‏
و بیست و سوم براي محزِیوت و پسران و برادران
او دوازده نفر.‏
و بیست و چهارم براي روممتیعزَر و پسران و
برادران او دوازده نفر.‏
اول تواریخ
.28
.29
.30
.31
26
.1
و اما فرقه دربانان:‏ پس از قُورحیانمشَلَمیا پسر
قُورِي که از پسرانآساف بود.‏ دوم تواریخ ؛
و مشَلَمیا را پسران بود.‏ نخستزادهاش زکریا و دوم
یدی و سوم زبدیا و چهارم یتْنیئیل.‏
و پنجم لام و ششم یهوحانان و هفتم اَلیهوعی
و عوبِید اَدوم را پسران بود:‏ نخستزادهاش،‏ شَمعیا و
دوم یهوزاباد و سوم یوآخ و چهارم ساکار و پنجم
نَتَنْئیل.‏
و ششم عمیئیل و هفتم یساکار و هشتم فَعلْتاي
زیرا خدا او را برکت داده بود.‏
و براي پسرش شَمعیا پسرانی که بر خاندان پدران
خویش تسلط یافتند،‏ زاییده شدند زیرا که ایشان
مردان قوي شجاع بودند.‏
پسران شَمعیا عتْنی و رفائیل و عوبید و اَلْزاباد که
برادران او مردان شجاع بودند و اَلیهو و سمکْیا.‏
همه اینها از پسرانعوبید اَدوم بودند و ایشان با
پسران و برادران ایشان در قوت خدمتمردان قابل
بودند یعنی شصت و دو نفر از فرزندان عوبید اَدوم.‏
و مشَلَمیا هجده نفر مردان قابل از پسران و برادران
خود داشت.‏
و حوسه که از پسرانمراري بود پسران داشت که
شمرِي رئیس ایشان بود زیرا اگر چه نخستزاده نبود،‏
پدرش او را رئیس ساخت.‏
و دوم حلْقیا و سوم طَبلْیا و چهارم زکریا و همه
پسران و برادران حوسه سیزده نفر بودند.‏
و به اینان یعنی به رؤساي ایشان فرقه دربانان
داده شد و وظیفه ایشان مثل برادران ایشان بود تا
در خانۀ یهوه خدمت نمایند.‏
و ایشان از کوچک و بزرگ برحسب خاندان پدران
خویش براي هر دروازه قرعه انداختند.‏ باب
و قرعۀ شرقی به شَلَمیا افتاد و بعد از او براي
پسرش زکریا که مشیرِ‏ دانا بود،‏ قرعه انداختند و قرعۀ
او به سمت شمال بیرون آمد.‏
و براي عوبید اَدوم قرعه جنوبی و براي پسرانش قرعۀ
خانه آسوفیم خانه ذخیره.‏
و براي شُفّیم و حوسه هنگام غروب کنار دروازه
شَلَکَت در جادهاي که سر بالا میرفت و محافظ ا
مقابل محافظ آن بود.‏
و به طرف شرقی شش نفر از لاویان بودند و به
طرف شمال هر روزه چهار نفر و به طرف جنوب هر
روزه چهار نفر و نزد خانه آسوفیم جفتجفت.‏
و به طرف غربی فَرْوار براي جادة سربالا چهارنفر
و براي فَرْوار دو نفر.‏
اینها فرقههاي دربانان از پسرانقُورح و از
پسرانمراري بودند.‏
و اما از لاویان اَخیا بر خزانۀ خانۀ خدا و بر خزانۀ
موقوفات بود.‏
و اما پسرانلادان:‏ از پسرانلادان جرْشونی رؤساي
خاندان پدران لادان یحیئیلی جرْشونی.‏ باب
پسران ی زیتام و برادرش یوئیل بر خزانۀ
خانۀ یهوه بودند.‏
از عمرامیان و از یصهاریان و از حبرُونیان و از
عزّیئیلیان
و شَبوئیل پسر جرْشُوم پسر موسی ناظر خزانهها
بود.‏ باب
و از برادرانش پسراناَلعازار،‏ پسرش رحبی ا و
پسرش اَشْعیا و پسرش یورام و پسرش زِکْرِي و پسرش
شَلُومیت.‏ باب
این شَلُومیت و برادرانش بر همه خزائن چیزهاي
مقدسی که داود پادشاه مقدس کرده بود و سران
پدران و سران هزارهها و صدهها و سرداران لشکر
بودند.‏
از جنگها و غنیمتها مقدس کردند تا خانۀ یهوه
را تعمیر نمایند.‏
و هر آنچه سموئیل رایی و شاؤل پسر قَیس و
اَبنیر پسر نیر و یوآب پسر صرُویه مقدس کرده بودند و
هر چه هرکس مقدس کرده بود زیر دست شَلُومیت و
برادرانش بود.‏
و از یصهاریان کَنَنْیا و پسرانش براي اعمال خارجۀ
اسرائیل صاحبان منصب و داوران بودند.‏
و از حبرُونیان حشَبیا و برادرانش هزار و هفتصد
8 ،24
17 ،24
.
16 ،24
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.
15 ،35
8 ،26
14 ،8
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 406 -

يها
نشا
لی
نفر مردان شجاع به آن طرف اُردن به سمت مغرب به
جهت هر کار یهوه و به جهت خدمت پادشاه بر
اسرائیل گماشته شده بودند.‏
از حبرُونیان برحسب انساب پدران ایشان یریا
رئیس حبرُونیان بود و در سال چهلم سلطنت داود
طلبیده شدند و در میان ای مردان شجاع در یعزیر
جِلْعاد یافت شدند.‏
و از برادرانش دو هزار و هفتصد مرد شجاع و
رئیس پدران بودند.‏ پس داود پادشاه ایشان را بر
رؤبینیان و جادیان و نصف قوم من َّسی براي همۀ امور
خدا و امور پادشاه گماشت.‏
اول تواریخ
:
.31
.32
27
.1
.2
و از فرزنداناسرائیل برحسب شماره ایشان از سران
پدران و سران هزاره و صده و مدیران که پادشاه را در
همۀ امور فرقه داخله و خارجه ماه به ماه در همۀ
ماههاي سال خدمت میکردند،‏ هر فرقه بیست و چهار
هزار نفر بودند.‏
و بر فرقۀ اول براي ماه اول یشُبعام پسر زبدیئیل
بود و در فرقۀ او بیست و چهار هزار نفر بودند.‏ باب ؛
دوم سموئیل 23،
11 ،12
8
.3
.4
او از پسران فارص رئیس همه سران لشکر،‏ به جهت
ماه اول بود.‏
و بر فرقۀ ماه دوم دوداي اَخُوخی و از فرقۀ او
مقْلُوت رئیس بود و در فرقۀ او بیست و چهار هزار نفر
بودند.‏ باب ؛ دوم سموئیل 23،
و رئیس لشکر سوم براي ماه سوم بنایا پسر
یهویاداع کاهن بزرگ بود و در فرقۀ او بیست و چهار
هزار نفر بودند.‏
این همان بنایا است که در میان آن سی نفر بزرگ
بود و بر آن سی نفر برتري داشت و از فرقۀ او پسرش
عمیزاباد بود.‏ باب
و رئیس چهارم براي ماه چهارم عسائیل برادر یوآب
و بعد از او برادرش زبدیا بود و در فرقۀ او بیست و
چهار هزار نفر بودند.‏
و رئیس پنجم براي ماه پنجم شَمهوت یزْراحی بود
و در فرقۀ او بیست و چهار هزار نفر بودند.‏
و رئیس ششم براي ماه ششم عیرا پسر عقّیش
تَق ُّوعی بود و در فرقۀ او بیست و چهار هزار نفر بودند.‏
9
24 ،12
12 ،1
.5
.6
.7
.8
.9
دوم
سموئیل 26 ،23
.10
و رئیس هفتم براي ماه هفتم حالَصِ‏ فَلُونی از
پسرانافرایم بود و در فرقۀ او بیست و چهار هزار نفر
بودند.‏
و رئیس هشتم براي ماه هشتم سبکاي حوشاتی از
زارحیان بود و در فرقۀ او بیست و چهار هزار نفر بودند.‏
.11
18 21، دوم سموئیل
.12
و رئیس نهم براي ماه نهم اَبیعزَرِ‏ عناتوتی از
پسرانبنیامین بود و در فرقه او بیست و چهار هزار نفر
بودند.‏
و رئیس دهم براي ماه دهم مهراي نَطُوفاتی از
زارحیان بود و در فرقۀ او بیست و چهار هزار نفر بودند.‏
و رئیس یازدهم براي ماه یازدهم بنایاي فرعاتونی
از پسرانافرایم بود و در فرقۀ او بیست و چهار هزار نفر
بودند.‏ باب
و رئیس دوازدهم براي ماه دوازدهم خَلْداي
نَطُوفاتی از پسرانعتْنیئیل و در فرقۀ او بیست و چهار
هزار نفر بودند.‏ باب
و اما رؤساي قومها فرزنداناسرائیل:‏ رئیس
رؤبینیان اَلعازار پسر زِکْرِي،‏ و رئیس شَمعونیان شَفَطْیا
پسر معکَه.‏
و رئیس لاویان عشَبیا پسر قَموئیل و رئیس
پسرانهارون صادوق.‏
و رئیس یهودا اَلیهو از برادران داود و رئیس
یساکار عمرِي پسر میکائیل.‏
و رئیس زبولون یشْمعیا پسر عوبدیا و رئیس
نَفْتالی یریموت پسر عزْریئیل.‏
و رئیس پسرانافرایم هوشَع پسر عزَریا و رئیس
نصف قوم من َّسی یوئیل پسر فَدایا.‏
و رئیس نصف قوم من َّسی در جِلْعاد یدو پسر
زکریا و رئیس بنیامین یعسیئیل پسر اَبنیر.‏ دوم سموئیل
30 ،12
31 ،12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
28 ،3
.22
و رئیس دان عزَرئ پسر یرُوحام.‏ اینها سران
قومها اسرائبل بودند.‏
و داود شمارة کسانی که بیست ساله و کمتر
بودند،‏ نگرفت زیرا یهوه وعده داده بود که اسرائیل را
مثل ستارگان آسمان فرآوان گرداند.‏
و یوآب پسر صرُویه آغاز شمردن نمود،‏ اما به اتمام
نرسانید و از این جهت خشم بر اسرائیل وارد شد و
شماره آنها در دفتر اخبار ایام پادشاه ثبت نشد.‏ باب
،22
.23
.24
14
.25
و ناظر انبارهاي پادشاه عزْموت پسر عدیئیل بود و
ناظر انبارهاي مزرعهها که در شهرها و در دهات و در
قلعهها بود،‏ یهوناتان پسرعزّیا بود.‏
- 407 -

يها
نی يرا
یم
یول
نی
نی
کی
5. حال
.6
اول تواریخ
.26
و ناظر کارگران مزرعهها که کار زمین میکردند،‏
عزْرِي پسر کَلُوب بود.‏
وناظر تاکستانها شمعی راماتی بود و ناظر محصول
تاکستانها و انبارهاي شراب زبدي شفْماتی بود.‏
و ناظر درختان زیتون و بوته توت که در همواري
بود بعل حانانِ‏ جدیري بود و نا ظر انبارهاي روغن
یوآش بود.‏
و ناظر گوسالههایی که در شارون چریدند
شطْراي شارونی بود.‏ و ناظر گوسالههایی که در درهها
بودند شافاط پسر عدلائی بود.‏
و ناظر شتران عوبیلِ‏ اسمعیلی بود و ناظر الاغها
یحدیاي میرونوتی بود.‏
و ناظر گلهها یازیز هاجري بود.‏ همه اینان ناظران
اندوخته داود پادشاه بودند.‏
و یهوناتان عموي داود مشیر و مرد دانا و پیشوا
بود و یحیئیل پسر حکْمونی همراه پسران پادشاه بود.‏
اَخْیتُوفَلْ‏ مشیر پادشاه و حوشاي اَرکی دوست
پادشاه بود.‏ دوم سموئیل ؛
و بعد از اَخیتُوفَل یهویاداع پسر بنایا و اَبیاتار بودند
و سردار لشکر پادشاه یوآب بود.‏ دوم سموئیل
16 ،8
37 ،15
12 ،15
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
28
.1
.2
داود تمام مقامات مملکتی را به اورشلیم احضار
کرد:‏ رؤساي قبایل و طوایف،‏ فرماندهان دوازده سپاه،‏
مسئولان اموال و املاك و گلههاي پادشاه،‏ مقامات
دربار و جنگاوران شجاع.‏
آنگاه داود برپا ایستاده،‏ چنین گفت:‏ اي برادران من
و اي ملت من!‏ آرزو داشتم خانهاي بسازم تا صندوق
عهد یهوه در آن قرار گیرد،‏ و خداي ما در آن منزل
کند.‏ من هر چه ب ا بنا لازم بود،‏ جم عآوري
کردم.‏ اول پادشاهان
خدا به من فرمود:‏ تو خانهاي براي من نخواهی
ساخت،‏ زیرا در جنگ خونهاي زیادي ریختهاي.‏ دوم
17 ،8
.3
5 ،7 سموئیل
؛ اول پادشاهان
3 ،5
.4
با این وجود،‏ یهوه،‏ خداي اسرائیل از میان تمام
اعضاي خانواده پدرم مرا انتخاب کرده است تا سر
سلسلهاي باشم که همیشه بر اسرائیل سلطنت خواهد
نمود.‏ خدا قبیله یهودا را برگزید و از قبیله یهودا،‏
خانواده پدرم را و از میان پسران پدرم،‏ مرا انتخاب کرد
و بر تمام اسرائیل پادشاه ساخت.‏ پیدایش ؛ اول سموئیل
از میان پسران زیادي که یهوه به من بخشیده
است،‏ سلیمان را انتخاب کرده است تا بجاي من بر
تخت بنشیند و بر قوم یهوه سلطنت کند.‏
یهوه به من فرموده است:‏ خانه مرا پسر تو سلیمان
بنا میکند،‏ چون او را انتخاب کردهام تا پسر من باشد
و من پدر او.‏ دوم
اگر بعد از این نیز دستورات و قوانین مرا اطاعت
کند،‏ همانطور که تا به حال کرده است،‏ سلطنت او را
تا به ابد پایدار میسازم.‏
سپ.‏ الان در حضور خداي ما و در حضور جماعت او
اسرائیل به همه شما دستور میدهم که احکام یهوه،‏
خداي خود را به دقت اجرا کنید تا ا سرزمین
حاصلخیز را از دست ندهید،‏ بلکه آن را براي فرزندان
خود به ارث بگذارید تا براي همیشه ملک آنها باشد.‏
اي پسر من سلیمان،‏ بکوش تا خداي اجداد
خود را بشناسی و با تمام دل و جان او را بپرستی و
خدمت کنی.‏ یهوه تمام دلها را میبیند و هر فکري را
میداند.‏ اگر در جستجوي خدا باشی،‏ او را خواهی
یافت؛ ولی اگر از او برگردي تو را تا به ابد طرد خواهد
کرد.‏ مزامیر
یهوه تو را برگزیده است تا عبادتگاه مقدسش را
بنا کنی.‏ پ س مواظب باش و با دلگرمی به ا کار
مشغول شو.‏
آن گ اه داود نقشه ساختمان خانه خدا و ط رح
فضاي اطراف آن را به سلیمان داد:‏ انبارها،‏ بالاخانهها،‏
اتاقهاي داخلی و مقدسترین براي تخت رحمت.‏ خروج
13 ،7
10 ،7
.7
8
9. حال
.10
.11
9 ،25
.12
او همچنین نقشه حیاط و اتاقهاي دورتادور آن،‏
انبارهاي خانه خدا،‏ و خزانهها براي نگهداري هدایاي
وقف شده را به سلیمان داد.‏ تمام این نقشهها از طرف
روح خدا به داود الهام شده بود.‏
پادشاه دستورات دیگري هم در مورد کار
گروههاي مختلف کاهنان و لاویان و نیز ساختن
وسایل خانه خدا به سلیمان داد.‏
داود مقدار طلا و نقره لازم براي ساختن هر
از وسایل خانه خدا را وزن کرد و کنار گذاشت:‏
15. طلا و نقره براي ساختن چراغدانها و چراغها؛
16. طلا براي ساختن میزهاي نان مقدس و نقره براي
میزهاي نقرهاي؛
خالص براي ساختن چنگکها،‏ کاسهها و
پیالهها،‏ و طلا و نقره براي ساختن جامها؛
خالص براي قربانگاه بخور و مجسمه دو
.13
.14
17. طلاي
18. طلاي
10 ،49
12 .1 ،16
- 408 -

يها
يار
يرو
یمت
تی
.8
فرشتهاي که بالهایشان صندوق عهد یهوه
گسترده بود.‏
داود به سلیمان گفت:‏ جزئیات این نقشه از طرف
یهوه به من داده شد و من همه آنها را نوشتم.‏
قوي و دلیر باش و کار را شروع کن.‏ ترس و
واهمه را از خود دور کن زیرا یهوه،‏ خداي من با توست
و تو را تنها نمیگذارد تا بتوانی کار ساختن خانه یهوه
را تمام کنی.‏ ؛ تثنیه
گروه کاهنانو لاویان آماده هستند در خانه
خدا خدمت کنند و صنعتگران ماهر مشتاقند تو را در
هر کاري ی دهند.‏ تمام فرزنداناسرائیل و
رهبرانشان تحت فرمان تو میباشند.‏
اول تواریخ
6 ،31
باب 13 ،23
.19
20. حال
.21
29
.1
و داود پادشاه به تمامی جماعت گفت:‏ پسرم
سلیمان که خدا او را بهتنهایی براي خود برگزیده،‏
جوان و لطیف است و این مهِم عظیمی است زیرا که
معبد به جهت انسان نیست بلکه براي یهوه خدا است.‏
باب 5 ،23
.2
.3
.4
و من به جهت خانه خداي خود به تمامی قوتم
تدارك دیدهام،‏ طلا را به جهت چیزهاي طلایی و نقره
را براي چیزهاي نقرهاي و برنج را به جهت چیزهاي
برنجین و آهن را براي چیزهاي آهنین و چوب را به
جهت چیزهاي چوبین و سنگ اونیکس و سنگهاي
قاب و سنگهاي آراستنی و سنگهاي رنگارنگ و هر نوع
سنگ مرغوب و سنگ مرْمرِ‏ فراوان.‏
و نیز چونکه به خانۀ خداي خود رغبتداشتم و طلا
و نقره از اموال خاص خود داشتم،‏ آن را علاوه بر هر
آنچه به جهت خانۀ محل مقدس تدارك دیدم براي
خانۀ خداي خود دادم.‏
یعنی سه هزار وزنه طلا از طلاي اُوفیر و هفت هزار
وزنۀ نقرة خالص به جهت پوشانیدن دیوارهاي خانهها.‏
5. طلا را به جهت چیزهاي طلا و نقره را به جهت
چیزهاي نقره و به جهت تمامی کاري که به دست
صنعتگران ساخته میشود.‏ پ س کیست که دست خود
را امروز داوطلبانه براي یهوه پر نماید؟ خروج
آنگاه سران خاندانهاي پدران و سران قومها اسرائیل
و سران هزاره و صده با ناظرانِ‏ کارهاي پادشاه به
خوشی دل هدایا آوردند.‏
و به جهت خدمت خانۀ خدا پنج هزار وزنه و ده
هزار درهم طلا و ده هزار وزنۀ نقره و هجده هزار وزنۀ
برنج و صد هزار وزنۀ آهن دادند.‏
و هر کس که سنگهاي گرانبها نزد او یافت شد،‏ آنها
را به خزانۀ خانۀ یهوه به دست یحیئیلِ‏ جرْشونی داد.‏
27 ،35 خروج
.9
آنگاه قوم از آن رو که به خوشی دل هدیه آورده
بودند شاد شدند زیرا به دل کامل هدایاي داوطلبانه
براي یهوه آوردند و داود پادشاه نیز بسیار شاد و
مسرور شد.‏
و داود به حضور تمامی جماعت یهوه را متبارك
خواند و داود گفت:‏ اي یهوه خداي پدر ما اسرائیل تو
از ازل تا به ابد متبارك هستی.‏
و اي یهوه عظمت و جبروت و شکوه و قوت و
کبریا از آن تو است زیرا هر چه در آسمان و زمین
است از آنِ‏ تو میباشد.‏ و اي یهوه ملکوت از آنِ‏ تو
است و تو بر همه سرْ‏ و متعال هستی.‏ مکاشفه ؛ ؛
13 ،5
11 ،4
13 ،6
.10
.11
.12
و ثروت و شکوه از تو میآید و تو برهمه حاکمی،‏
و نیرو و قدرت در دست تو است و عظمت دادن و
قوت بخشیدن به همه کس در دست تو است.‏ دوم تواریخ
6 ،20
.13
و همکنون اي خداي ما تو را حمد میگوییم و
اسم پر شکوه تو را سرود ستایش میخوانم.‏
اما من کیستم و قوم من کیستند که قابل
داشته باشیم که به خوشی دل اینطور هدایا بیاوریم؟
زیرا که همۀ این چیزها از آن تو است و از دست تو به
تو دادهایم.‏
زیرا که ما مثل همۀ اجداد خود به حضور تو
غریبه و مهمان میباشیم و ایام ما بر زمین مثل سایه
است و هیچ دوام ندارد.‏ مزامیر ؛ ایوب
اي یهوه خداي ما تمامی این اموال که به جهت
ساختن خانه براي اسم قدوس تو مهیا ساختهایم،‏ از
دست تو و تمامی آن از آن تو میباشد.‏
و میدانم اي خدایم که تو دلها را میآزمایی
و استقامت را دوست میداري و من به استقامت
دل خود همۀ این چیزها را به خوشی دادم و همکنون
قوم تو را که اینجا حاضرند دیدم که به شادمانی و
خوشی دل هدایا براي تو آوردند.‏ مزامیر
اي یهوه خداي پدران ما ابراهیم و اسحاق و
اسرائیل این را همیشه در تصور فکرهاي دل قوم خود
نگاه دار و دلهاي ایشان را به سوي خود ثابت گردان.‏
2 ،14
10 ،7
13 ،39
.14
.15
.16
.17
.18
خروج 15 .6 ،3
5 ،4 ؛
؛ اول پادشاهان
36 ،18
.19
؛ اعمال رسولان 13 3،
و به پسر من سلیمان دل کامل عطا فرما تا
5 ،35
.6
.7
- 409 -

يها
يها
یان
یدن
یس
دستورات و شهادات و قواعد تو را نگاه دارد،‏ و همه این
کارها را به عمل آورد و معبد را که من براي آن
تدارك دیدم بنا نماید.‏
سپ.‏ داود به تمامی جماعت گفت:‏ یهوه خداي
خود را متبارك خوانید.‏ و تمامی جماعت یهوه خداي
پدران خویش را متباركخوانده،‏ به رو افتاده،‏ یهوه را
سجده کردند و پادشاه را تعظیم نمودند.‏ امثال
و در فرداي آن روز براي یهوه قرب ها قربانی
کردند و قربانی سوختنی براي یهوه گذرانیدند
یعنی هزار گاو و هزار قو چ و هزار بره با
قربانی نوشی و قربانیهاي بسیار به جهت
تمامی اسرائیل.‏
و در آن روز به حضور یهوه به شادي عظ ی م
خوردند و نوشیدند،‏ و سلیمان پسر داود را دوباره به
پادشاهی انتخاب نمود،‏ او را به حضور یهوه به ریاست
و صادوق را به کاهنی مسح نمودند.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ سلیمان بر کرسی یهوه نشسته،‏ به جاي
پدرش داود پادشاهی کرد و کامیاب شد و تمامی
اسرائیل او را اطاعت کردند.‏ باب ؛ اول پادشاهان
اول تواریخ
.35 ،1
21 ،24
33 ،1
5 ،29
20
.21
.22
23
39
.24
و همه بزرگان و شجاعان و همۀ پسران داود
پادشاه نیز مطیع سلیمان پادشاه شدند.‏
و یهوه سلیمان را در نظر تماماسرائیل بسیار
بزرگ گردانید و او را شکوهی شاهانه داد که به هیچ
پادشاه اسرائیل قبل از او داده نشده بود.‏ اول تواریخ
سپ.‏ داود پسریسی بر تمامی اسرائیل سلطنت
نمود.‏
و مدت سلطنت او بر اسرائیل چهل سال بود،‏ اما
در حبرُون هفت سال سلطنت کرد و در اورشلیم
و سه سال پادشاهی کرد.‏ اول پادشاهان
و در پیري نیکو از عمر و ثروت و حشمت سیر
شده،‏ وفات نمود و پسرش سلیمان به جایش پادشاه
شد.‏
و اینک امور اول و آخر داود پادشاه در سفْرِ‏
اخبار سموئیل پیشگو و اخبار ناتان پیامبر و اخبار
جاد پیشگو،‏ باب
با تمامی سلطنت و جبروت او و روزگاري که بر
وي و بر اسرائیل و بر همه ممالک آن اراضی گذشت،‏
نوشته است.‏
1 ،1
11 ،2
9 ،22
.25
26
.27
.28
.29
.30
- 410 -

يجا
ین
ته
یان
هآن
هآن
هآن
یش
نی
دوم تواریخ
دوم تواریخ
1
.1
و سلیمان پسر داود در سلطنت خود قوي شد و
یهوه خدایش با وي میبود و او را عظمت بسیار
بخشید.‏ اول پادشاهان
و سلیمان تمامی اسرائیل و سرداران هزاره و صده و
داوران و هر رئیسی را که در تمامی اسرائیل بود،‏ از
سران خاندانهاي پدران خواند،‏
و سلیمان با تمامی جماعت به مکان بلندي که در
جبعون بود رفتند،‏ زیرا خیمۀ اجتماع خدا که موسی
بندة یهوه آن را در بیابان ساخته بود،‏ در آنجا بود.‏
اما داود صندوق خدا را از کریات-یعاریم به جایی
که داود برایش مهیا کرده بود،‏ بالا آورد و خیمهاي
برایش در اورشلیم برپا نمود.‏
و قربانگاه برنجینی که بصلئیل پسراوري پسر حور
ساخته بود،‏ در آنجا پیش مسکن یهوه ماند و سلیمان
و جماعت نزد آن مشورت نمودند.‏ خروج
سپ.‏ سلیمان به آنجا نزد قربانگاه برنجی که در
خیمۀ اجتماع بود،‏ به حضور یهوه برآمده،‏ هزار قربانی
سوختنی بر آن گذرانید.‏
در همان شب خدا به سلیمان ظاهر شد و او را
فرمود:‏ آنچه را که به تو بدهم طلب نما.‏ اول پادشاهان
به خدا گفت:‏ تو به پدرم داود احسان عظیم
نمودي و مرا به او پادشاه ساختی.‏
حال اي یهوه خدا به وعدة خود که به پدرم داود
دادي وفا نما زیرا که تو مرا بر قومی که مثل غبارزمین
زیادند پادشاه ساختی.‏
هماکنون حکمت و معرفت را به من عطا فرما تا
به حضور این قوم خارج و داخل شوم زیرا کیست که
این قوم عظیم تو را داوري تواند نمود؟
11. خدا به سلیمان فرمود:‏ چونکه این در خاطر تو بود
و ثروت و توانگري و حشمت و جان دشمنانت را
نطلبیدي و نیز طول ایام را نخواستی،‏ بلکه به ج
خود حکمت و معرفت را درخواست کردي تا بر قوم
من که تو را بر سلطنت ایشان نصب نمودهام داوري
نمایی،‏
بدین دلیل حکمت و معرفت به تو بخشیده شد و
ثروت و توانگري و حشمت را نیز به تو خواهم داد که
پادشاه که قبل از تو بودند مثل آن را نداشتند و
بعد از تو نیز مثل آن را نخواهند داشت.‏ افسسیان
سپ.‏ سلیمان از مکان بلندي که در جبعون بود،‏ از
حضور خیمه اجتماع به اورشلیم بازگشت و بر اسرائیل
سلطنت نمود.‏
و سلیمان ارابهها و سواران جمع کرده،‏ هزار و
چهارصد ارابه و دوازده هزار سوار داشت،‏ و آنها را در
شهرهاي ارابهها و نزد پادشاه در اورشلیم گذاشت.‏ اول
20 ،3
13
.14
26 ،10 پادشاهان
.15
و پادشاه نقره و طلا را در اورشلیم مثل سنگها و
چوب سرو آزاد را مثل چوب بوته توت که در همواري
است فراوان ساخت.‏ باب
و اسبهاي سلیمان از مصر آورده میشد،‏ وتاجران
پادشاه دستههاي ا را میخریدند هر دسته را به
قیمت معین.‏
و یک ارابه را به قیمت ششصد شکل نقره از مصر
بیرون میآوردند و میرسانیدند و یک اسب را به
قیمت صد و پنجاه؛ و همچنین براي همه پادشاهان
حتّیان و پادشاهان ارام به توسط ا بیرون میآوردند.‏
27 ،9
.16
.17
2
.1
.2
و سلیمان تصمیم گرفت که خانهاي براي اسم یهوه
و خانهاي به جهت سلطنت خودش بنا نماید.‏
و سلیمان هفتاد هزار نفر براي حمل بارها،‏ و هشتاد
هزار نفر براي بریدن چوب در کوهها،‏ و سه هزار و
ششصد نفر براي نظارت ا شمرد.‏ اول پادشاهان
و سلیمان نزد حورام،‏ پادشاه صور فرستاده،‏ گفت:‏
چنانکه با پدرم داود رفتار نمودي و چوب سرو آزاد
برایش فرستادي تا خانهاي به جهت سکونت خویش
بنا نماید،‏ همچنین با من رفتار نما.‏ اول پادشاهان ؛ دوم سموئیل
،5
15 ،5
2 ،5
.3
11
1 15، ؛ اول تواریخ
.4
.5
اینک من خانهاي براي اسم یهوه خداي خود بنا
مینمایم تا آن را براي او تقدیس کنم و بخور معطر در
حضور وي بسوزانم،‏ و به جهت نان نمای دائمی و
قربانیهاي سوختنی صبح و شام،‏ و به جهت سبتها و
غرّهها و جشنهاي یهوه خداي ما زیرا که ا براي
اسرائیل قاعدهاي ابدي است.‏
و خانهاي که من بنا میکنم عظیم است،‏ زیرا که
خداي ما از همه خدایان عظیمتر میباشد.‏ مزامیر
و کیست که خانهاي براي او تواند ساخت؟ زیرا
آسمان و آسمانآسمانها گنجایش او را ندارد؛ و من
8 ،86
.6
5 ،3
1 ،38
12 ،2
.2
.3
.4
.5
6
.7
8. سلیمان
.9
.10
.12
- 411 -

کن
یم
يار
نیی
نیی
يار
کیستم که خانهاي براي وي بنا نمایم؟ نه بلکه براي
سوزانیدن بخور در حضور وي.‏ باب ؛ اول پادشاهان
وحال کسی را براي من بفرست که در کار طلا و
نقره و برنج و آهن و ارغوان و قرمز و آسمانجونی ماهر
و در صنعت کَندهکاري دانا باشد،‏ تا با صنعتگرانی که
نزد من در یهودا و اورشلیم هستند که پدر من داود
ایشان را حاضر ساخت،‏ باشد.‏
و چوب سرو آزاد و صنوبر و چوب صندل براي من
از لبنان بفرست،‏ زیرا بندگان تو را میدانم که در
بریدن چوب لبنان ماهرند و ای بندگان من با
بندگان تو خواهند بود.‏
تا چوب فراوان براي من مهیا سازند زیرا خانهاي که
من بنا میکنم عظیم و عجیب خواهد بود.‏
و اینک به چوببران که این چوب را میبرند،‏ من
بیست هزار کرّ‏ گندم کوبیده شده،‏ و بیست هزار کرّ‏
جو و بیست هزار بت‏ّ‏ شراب و بیست هزار بت‏ّ‏ روغن
براي بندگانت خواهم داد.‏ اول پادشاهان
و حورام پادشاه صور کتباً‏ جواب داده،‏ آن را نزد
سلیمان فرستاد که چون یهوه قوم خود را دوست
میدارد،‏ از این جهت تو را به پادشاهی ایشان انتخاب
نموده است.‏
و حورام گفت:‏ متبارك باد یهوه خداي اسرائیل که
آفرینندة آسمان و زمین باشد،‏ زیرا که به داود
پادشاه پسري حکیم و صاحب معرفت و فهم بخشیده
است تا خانهاي براي یهوه و خانهاي براي سلطنت
خودش بنا نماید.‏ اول پادشاهان
و هماکنون حورام را که مردي حکیم و صاحب
فهم از کسان پدر من است فرستادم.‏
و او پسر زنی از دختران دان است،‏ و پدرش مرد
صوري بود و به کار طلا و نقره و برنج و آهن و سنگ و
چوب و ارغوان و آسمانجونی و کتان نازك و قرمز و هر
کَندهکاري و اختراع همۀاختراعات ماهر است،‏ تا براي
او با صنعتگران تو و صنعتگران آقایم پدرت داود ک
معین بشود.‏ خروج
سپ.‏ حال آقایم گندم و جو و روغن و شراب را که
ذکر نموده بود،‏ براي بندگان خود بفرستد.‏
و ما چوب از لبنان به قدر احتیاج تو خواهیم برید،‏
و آنها را کَلَک ساخته،‏ بروي دریا به یافا خواهیم آورد و
تو آن را به اورشلیم خواهی برد.‏ یونس
سپ.‏ سلیمان تمامی مردان غریب را که در زمین
اسرائیل بودند،‏ بعد از شماره اي که پدرش داود آنها را
شمرده بود شمرد،‏ و صد و پنجاه و سه هزار و ششصد
دوم تواریخ
نفر از آنها یافت شدند.‏
و از ایشان هفتاد هزار نفر براي حمل بارها و
هشتاد هزار نفر براي بریدن چوب در کوهها و سه هزار
و شش صد نفر براي نظارت تا از مردم کار بگیرند،‏
تع نمود.‏ یوشع ؛ اول پادشاهان
15 ،5
27 ،9
.18
3
.1
و سلیمان شروع کرد به بنا نمودن خانۀ یهوه در
اورشلیم بر کوه موریا،‏ جایی که یهوه بر پدرش داود
ظاهر شده بود،‏ جایی که داود در خرمنگاه ارنون
یبوسی تع کرده بود.‏ دوم سموئیل ؛ اول تواریخ
و در روز دوم ماه دوم از سال چهارم سلطنت خود
به بنا کردن شروع نمود.‏ باب
و این است اساسهایی که سلیمان براي بنا نمودن
خانۀ خدا نهاد:‏ طولش به اندازه آرنجها برحسب
پیمایش اول شصت اندازه آرنج و عرضش بیست اندازه
آرنج،‏
و طول رواقی که پیش خانه بود مطابق عرض خانه
بیست اندازه آرنج،‏ و بلندیش صد و بیست اندازه آرنج
و اندرونش را به طلاي خالص پوشانید.‏
و خانۀ بزرگ را به چوب صنوبر پوشانید و آن را به
زر خالصپوشانید،‏ و بر آن درختان خرما و بافتهها
نقش نمود.‏
و خانه را به سنگهاي گرانبها براي زیبایی مرَصع
ساخت،‏ و طلاي آن طلاي پروایم بود.‏
و تیرها و آستانهها و دیوارها و درهاي خانه را به
طلا پوشانید و بر دیوارها کروبیمها نقش نمود.‏
و خانۀ مقدسترین را ساخت که طولش موافق
عرض خانه بیست اندازه آرنج،‏ و عرضش بیست اندازه
آرنج بود،‏ و آن را به زر خالص به مقدار ششصد وزنه
پوشانید.‏
و وزن میخها پنجاه شکل طلا بود،‏ و بالاخانهها را به
طلا پوشانید.‏
و در خانۀ مقدسترین دو کروبیم مجسمهک
ساخت و آنها را به طلا پوشانید.‏ خروج
و طول بالهاي کروبیمها بیست اندازه آرنج بود که
بال یکی پنج اندازه آرنج بوده،‏ به دیوار خانه میرسید
و بال دیگرش پنج اندازه آرنج بوده،‏ به بال کروبیم
دیگر برمیخورد.‏
و بال کروبیم دیگر پنج اندازه آرنج بوده،‏ به دیوار
خانه میرسید وبال دیگرش پنج اندازه آرنج بوده،‏ به
18 ،22
25 ،24
18 ،25
1 ،5
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
27 ،8
11 ،5
3 ،1
18 ،6
7 ،5
3 ،31
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
15
.16
17
- 412 -

هآن
یمت
هآن
ها یآن
هآن
نکی
یس
هآن
هآن
ي سهرو
يار
هآن
هآن
ههايال
هال
هآن
یقل
هآن
کس
یش
هآن
ته
بال کروبیم دیگر وصل میشد.‏
و بالهاي این کروبیمها به قدر بیست اندازه آرنج
پهن میبود و آنها بر پایهاي خود ایستاده بودند،‏ و
رویهاي ا به سوي اندرون خانه میبود.‏
و پرده را از آسمانجونی و ارغوان و قرمز و کتان
نازك ساخت،‏ و کروبیمها بر آن نقش نمود.‏
و پیش خانه دو ستون ساخت که طول ا سی و
پنج اندازه آرنج بود و تاجی که بر سر هر یکی از آنها
بود پنج اندازه آرنج بود.‏ اول پادشاهان
و رشتهها مثل ی که در محراب بود ساخته،‏
ا را بر سر ستونها نهاد و صد انار ساخته،‏ بر رشتهها
گذاشت.‏
و ستونها را پیش معبد یکی به دست راست،‏ و
دیگري به طرف چپ برپا نمود،‏ و آن را که به طرف
راستبود یا و آن را که به طرف چپ بود بوعز نام
نهاد.‏
دوم تواریخ
51 ،27
15 ،7
.13
.14
.15
.16
.17
4
.1
و قربانگاه برنجینی ساخت که طولش بیستاندازه
آرنج،‏ و عرضش بیست اندازه آرنج،‏ و بلندیش ده اندازه
آرنج بود.‏ باب
و تشت آبِ‏ ریخته شده را ساخت که از لب تا لبش
ده اندازه آرنج بود،‏ و از هر طرف گرد بود،‏ و بلندیش
پنج اندازه آرنج،‏ و ریسمانی اندازه آرنجی آن را
گرداگرد احاطه میداشت.‏ اول پادشاهان
و زیر آن از هر طرف صورت گاوان بود که آن را
گرداگرد احاطه میداشتند،‏ یعنی براي هر اندازه آرنج
ده از آنها تشت آب را از هرجانب احاطه میداشتند؛ و
آن گاوان در دو صف بودند و در حین ریخته شدن آن
ریخته شدند.‏
و آن بر دوازده گاو قایم بود که از آنها به
سوي شمال و روي سه به سوي مغرب و روي سه به
سوي جنوب و روي سه به سوي مشرق بود،‏ و دریاچه
بر فوق ا و همۀ پشتهاي ا به طرف اندرون بود.‏
و حجم آن یک وجب بود و لبش مثل لب کاسه
مانند گل سوسن ساخته شده بود که گنجایش سه
هزار بت به پیمایش داشت.‏
و ده حوض ساخت و از آنها پنج را به طرف راست و
پنج را به طرف چپ گذاشت تا در آنها شست و شو
نمایند،‏ و آنچه را که به قربانیهاي سوختنی تعلق
داشت در آنها میشستند،‏ اما دریاچه براي شست و
شوي کاهنان بود.‏ اول پادشاهان
و ده شمعدان طلا موافق قانون ا ساخته،‏ پنج را
به طرف راست و پنج را به طرف چپ در معبد
گذاشت.‏ اول پادشاهان
و ده میز ساخته،‏ پنج را به طرفراست و پنج را به
طرف چپ در معبد گذاشت،‏ و صد کاسه طلا ساخت.‏
و حیات کاهنان و حیات بزرگ و دروازههاي حیات
بزرگ را ساخت،‏ و درهاي ا را به برنج پوشانید.‏
و تشت آب را به جانب راست خانه به سوي
مشرق از طرف جنوب گذاشت.‏
و حورام دیگها و خاکندازها و کاسهها را ساخت
پس حورام تمام ک که براي سلیمان پادشاه به
جهت خانۀ خدا میکرد به انجام رسانید.‏
دو ستون و پی تاجهایی که بر سر دو ستون
بود و دو شبکه به جهت پوشانیدن دو پیاله تاجهایی
که بر ستونها بود
و چهارصد انار براي دو شبکه و دو صف انار براي
هر شبکه بود تا دو پی تاجهایی را که بالاي ستونها
بود بپوشاند.‏
و پایهها را ساخت و حوضها را بر پایهها ساخت.‏
و یک دریاچه و دوازده گاو را زیر تشت آب ساخت.‏
و دیگها و خاکندازها و چنگالها و تمامی اسباب
ا را پدرش حورام براي سلیمان پادشاه به ج
خانۀ یهوه از برنج صی ساخت.‏
ا را پادشاه در صحراي اردن در گلِ‏ رست که
در میان وت و صرَده بود ریخت.‏ اول پادشاهان
و سلیمان تمام این آلات را از حد زیاده ساخت،‏
چونکه وزن برنج دریافت نمیشد.‏ اول پادشاهان
و سلیمان تمامی آلات را که در خانۀ خدا بود و
قربانگاه طلا و میزها را که نان نمای بر آنها بود
ساخت.‏
و شمعدانها و چراغهاي ا را از طلاي خالص تا
برحسب معمول در مقابل محراب افروخته شود.‏ اعداد
،8
46 ،7
47 ،7
38 ،7
49 ،7
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
4
.21
و گلها و چراغها و انبرها را از طلا یعنی از زر
خالص ساخت.‏
وگُلگیرها و کاسهها و قاشقها و مجمرها را از
طلاي خالص ساخت،‏ و دروازه خانه و درهاي داخلی آن
به جهت مقدسترین و درهاي خانۀ معبد از طلا بود.‏
.22
5
23 ،7
7 ،7
.2
.3
.4
.5
.6
- 413 -

یان
يار
نه
يجا
يرو
یان
نی
یس
دوم تواریخ
1
سپ.‏ تمامی ک که سلیمان به جهت خانۀ یهوه
کرد تمام شد،‏ و سلیمان چیزهاي مقدس پدرش داود
را داخل ساخت،‏ و نقره و طلا و سایر آلات آنها را در
خزاین خانۀ خدا گذاشت.‏ اول پادشاهان ؛ اول تواریخ
،29
51 ،7
14
.2
.3
آنگاه سلیمان بزرگان اسرائیل و همه سران قومها و
سران پدران فرزنداناسرائیل را در اورشلیم جمع کرد
تا صندوق عهد یهوه را از شهر داود که صهیون باشد،‏
برآورند.‏
و همه مردان اسرائیل در جشن ماه هفتم نزد
پادشاه جمع شدند.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ همه بزرگان اسرائیل آمدند و لاویان صندوق را
برداشتند.‏
و صندوق و خیمۀ اجتماع و همۀ آلات مقدس را
که در خیمه بود برآوردند،‏ و لاویانِ‏ کاهن آنها را
برداشتند.‏
و سلیمان پادشاه و تمامی جماعت اسرائیل که نزد
وي جمع شده بودند پیش صندوق ایستادند،‏ و آنقدر
گوسفند و گاو قربانی کردند که به شماره و حساب
نمیآمد.‏ دوم سموئیل
و کاهنان صندوق عهد یهوه را به مکانش در محراب
خانه،‏ یعنی در مقدسترین زیر بالهاي کروبیمه ا
درآوردند.‏
و کروبیمها بالهاي خود را بر مکان صندوق پ
میکردند و کروبیمها صندوق و چوبهايبلندش را از
بالا میپوشانیدند.‏
و چوبهايبلند اینقدر دراز بود که سرهاي
چوبهايبلند از صندوق پیش محراب دیده میشد،‏ اما
از بیرون دیده نمیشد،‏ و تا امروز در آنجا است.‏
و در صندوق چیزي نبود غیر از آن دو لوح که
موسی در حوریب در آن گذاشت وقتی که یهوه با
فرزنداناسرائیل در ح ین بیرون آمدن ایشان از
سرزمین مصر عهد بست.‏ اول پادشاهان ؛ عبرانیان
و واقع شد که چون کاهنان از محل مقدس بیرون
آمدند زیرا همۀ کاهنانی که حاضر بودند بدون ملاحظه نوبتهاي خود
4 ،9
9 ،8
2 ،8
13 ،6
4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
خویشتن را تقدیس کردند،‏
.12
و همه لاوی که سرودخوان بودند یعنی آساف و
هیمان و یدوتُون و پسران و برادران ایشان به کتان
نازك ملبس شده،‏ با سنجها و بربطها و عودها به طرف
مشرق قربانگاه ایستاده بودند،‏ و با ایشان صد و بیست
کاهن بودند که شیپور مینواختند.‏
سپ.‏ واقع شد که چون شیپورنوازان و سرودخوانان
مثل یک نفر به یک آواز در حمد و ستایش یهوه به
صدا آمدند،‏ و چون با شیپورها و سنجها و سایر آلات
موسیقی به آواز بلند خواندند و یهوه را حمد گفتند که
او نیکو است زیرا که رحمت او تا ابد است،‏ آنگاه خانه
یعنی خانۀ یهوه از ابر پر شد.‏ باب
و کاهنان به سبب ابر نتوانستند براي خدمت
بایستند زیرا که شکوه یهوه خانۀ خدا را پر کرده بود.‏
3 ،7
.14
3 .1 ،7 باب
6
.1
آنگاه سلیمان گفت:‏ یهوه فرموده است که در
تاریکی غلیظ ساکن میشوم.‏ اول پادشاهان
اما من خانهاي براي سکونت تو و مک را که تا به
ابد ساکن شوي بنا نمودهام
و پادشاه خود را برگردانیده،‏ تمامی جماعت
اسرائیل را برکت داد،‏ و تمامی جماعت اسرائیل
بایستادند.‏
سپ.‏ گفت:‏ یهوه خداياسرائیل متبارك باد که به
دهان خود به پدرم داود وعده داده،‏ و به دست خود
آن را به جا آورده،‏ گفت:‏
از روزي که قوم خود را از سرزمین مصر بیرون
آوردم شهري از همه قومه ا اسرائیل برنگزیدم تا
خانهاي بنا نمایم که اسم من در آن باشد،‏ و ک را
برنگزیدم تا پیشواي قوم من اسرائیل بشود.‏ دوم سموئیل
،7
12 ،8
.
.2
.3
4
.5
6
.6
اما اورشلیم را برگزیدم تا اسم من در آنجا باشد و
داود را انتخاب نمودم تا پیشواي قوم من اسرائیل
بشود.‏ مزامیر
و در دل پدرم داود بود که خانهاي براي اسم یهوه
خداي اسرائیل بنا نماید.‏ دوم سموئیل
اما یهوه به پدرم داود فرمود:‏ چون در دل تو بود که
خانهاي براي اسم من بنا نمایی نیکو کردي که ا را
در دل خود نهادي.‏
اما تو خانه را بنا نخواهی نمود،‏ بلکه پسر تو که از
کمر تو بیرون آید او خانه را براي اسم من بنا خواهد
کرد.‏ اول تواریخ
سپ.‏ یهوه کلامی را که فرموده بود ثابت گردانید و
من به پدرم داود برخاسته،‏ و بر وفق آنچه یهوه
فرموده بود بر تخت اسرائیل نشستهام و خانه را به اسم
یهوه خداي اسرائیل بنا نمودم.‏
و صندوق را که عهد یهوه که آن را با
2 ،7
3 ،122
6 ،29
.7
.8
.9
10
.11
13
- 414 -

يرو
یم
یان
يرو
ههایشرا
نی
یان
ته
یان
نی
فرزنداناسرائیل بسته بود در آن باشد در آنجا 22.
گذاشتهام
و او پیش قربانگاه یهوه به حضور تمامی جماعت
اسرائیل ایستاده،‏ دستهاي خود را برافراشت.‏ اول پادشاهان
دوم تواریخ
.
.12
22 ،8
.13
زیرا که سلیمان سکوي سخنرانی برنجینی را که
طولش پنج اندازه آرنج،‏ و عرضش پنج اندازه آرنج،‏ و
بلندياش سه اندازه آرنج بود ساخته،‏ آن را در میان
حیات گذاشت و بر آن ایستاده،‏ به حضور
تمامیجماعت اسرائیل زانو زد و دستهاي خود را به
سوي آسمان برافراشته،‏
گفت:‏ اي یهوه خداي اسرائیل!‏ خدایی مثل تو نه
در آسمان و نه در زمین میباشد که با بندگان خود
که به حضور تو به تمامی دل خویش پی
مینمایند،‏ عهد و رحمت را نگاه میداري.‏
و آن وعدهاي را که به بندة خود پدرم داود
دادهاي،‏ نگاه داشتهاي زیرا به دهان خود وعده دادي و
به دست خود آن را وفا نمودي چنانکه امروز شده
است.‏
سپ.‏ هماکنون اي یهوه خداي اسرائیل با بندة خود
پدرم داود آن وعده را نگاه دار که به او داده و
فرمودهاي که به حضور من کسی که بر تخت اسرائیل
بنشیند براي تو ریشه کن نخواهد شد،‏ به شرطی که
پسرانت راه و روشهاي خود را نگاه داشته،‏ به شریعت
من پی نمایند چنانکه تو به حضور من رفتار
نمودي.‏ دوم سموئیل
و هماکنون اي یهوه خداي اسرائیل کلامی که به
بندة خود داود فرمودهاي ثابت بشود.‏
اما آیا خدا در حقیقت در میان آدمیان بر زمین
ساکن خواهد شد؟ اینک آسمان و آسمانآسمانها تو را
گنجایش ندارد تا چه رسد به این خانهاي که بنا کردم.‏
16 ،7
.14
.15
16
.17
.18
12 ،89 ؛ 4 ،11 مزامیر
.19
اما اي یهوه خداي من به دعا و خواهش بندة خود
توجه نما و التماس و دعایی را که بندهات به حضور تو
میکند اجابت فرما،‏
تا آنکه شب و روز چشمان تو بر این خانه باز شود
و بر مک که دربارهاش وعده دادهاي که اسم خود را
در آنجا قرار خواهی داد تا دعایی را که بندهات به
سوي این مکان بنماید اجابت کنی،‏ خروج
و خواهش بندهات و قوم خود اسرائیل را که به
سوي این مکان دعا مینمایند،‏ گوش بده و از آسمان
مکان سکونت خود بشنو؛ و چون شنیدي عفو فرما.‏
اگر کسی با همسایۀ خود گناه ورزد و قسم بر او
عرضه شود که بخورد و او آمده،‏ پیش قربانگاه تو در
این خانه قسم خورد،‏ خروج
آنگاه از آسمان بشنو و عمل نموده،‏ به ج
بندگانت داوري کن و شریران را جزا داده،‏ روش ایشان
را بسر ایشان برسان،‏ و عادلان را عادل شمرده،‏ ایشان
را به حسب عدالت،‏ جزا بده.‏
و هنگامی که قوم تو اسرائیل به سبب گناه که
به تو ورزیده باشند،‏ در حضور دشمنان خود شکست
بخورند،‏ اگر به سوي تو بازگشت نموده،‏ به اسم تو
اعتراف نمایند و نزد تو در ا خانه دعا و خواهش
کنند،‏ تثنیه
آنگاه از آسمان بشنو و گناه قوم خود اسرائیل را
بیامرز و ایشان را به زمینی که به ایشان و به پدران
ایشان دادهاي بازآور.‏
هنگامی که آسمان بسته شود و به سبب گناه
که به تو ورزیده باشند باران نبارد،‏ اگر به سوي ا
مکان دعا کنند و به اسم تو اعتراف نمایند و به سبب
مصیبتی که به ایشان رسانیده باشی از گناه خویش
بازگشت کنند،‏ تثنیه
آنگاه از آسمان بشنو و گناه بندگانت و قوم خود
اسرائیل را بیامرز و راه نیکو را که در آن باید رفت به
ایشان تعلیم بده،‏ و به زمین خود که آن را به قوم
خویش براي میراث بخشیدهاي باران بفرست.‏
اگر در زمین قحطی باشد و اگر وبا یا باد سمی یا
یرقان باشد یا اگر ملخ یا کرم باشد و اگر دشمنان
ایشان،‏ ایشان را در شهرهاي زمین ایشان محاصره
نمایند هر بلایی یا هر مرضی که بوده باشد،‏ باب
آنگاه هر دعا و هر التماسی که از هر مرد یا از
تمامی قوم تو اسرائیل کرده شود که هر یک از ایشان
بلا و غم دل خود را خواهد دانست،‏ و دستهاي خود را
به سوي این خانه دراز خواهدکرد،‏
آنگاه از آسمان که مکان سکونت تو باشد بشنو و
بیامرز و به هر کس که دل او را میدانی به حسب
جزا بده،‏ زیرا که تو به تنهایی عارف قلبهاي
همه فرزندانانسان هستی.‏ مزامیر
تا آن که ایشان در تمامی روزهایی که بروي
زمینی که به پدران ما دادهاي زنده باشند از تو
بترسند.‏
و نیز غریبی که از قوم تو اسرائیل نباشد و به
خاطر اسم عظیم تو و دست قوي و بازوي برافراشتۀ تو
از زمین بعید آمده باشد،‏ پس چون بیاید و به سوي
9 ،20
10 ،7
11 ،22
23 ،28
25 ،28
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
24 ،20
.20
.21
- 415 -

يرو
كنا
ین
ته
نی
هآن
هآن
يا
یات
این خانه دعا نماید،‏
آنگاه از آسمان،‏ مکان سکونت خود،‏ بشنو و موافق
هر آنچه آن غریب نزد تو التماس نماید به عمل آور تا
همه قومهاي جهان اسم تو را بشناسند و مثل قوم تو
اسرائیل از تو بترسند و بدانند که اسم تو بر ا
خانهاي که بنا کردهام نهاده شده است.‏
اگر قوم تو براي نبرد با دشمنان خود به راهی که
ایشان را فرستاده باشی،‏ بیرون روند و به سوي شهري
که برگزیدهاي و خانهاي که به ج اسم تو بنا
کردهام ، نزد تو دعا نمایند،‏
آنگاه دعا و خواهش ایشان را از آسمان بشنو و
حق ایشان را به جا آور.‏
و اگر به تو گناه ورزیده باشند زیرا انسانی نیست
که گناه نکند،‏ و بر ایشان خشم شده،‏ ایشان را به
دست دشمنان تسلیم کرده باشی و اسیرکنندگان
ایشان،‏ ایشان را به زمین دور یا نزدیک ببرند،‏ اول
دوم تواریخ
.33
.34
.35
.36
46 ،8 پادشاهان
37
سپ.‏ اگر در زمینی که در آن اسیر باشند به خود
آمده،‏ بازگشت نمایند و در زمین اسیري خود نزد تو
خواهش نموده،‏ گویند که گناه کرده و نافرمانی
ورزیده،‏ و شریرانه رفتار نمودهایم،‏ مزامیر ؛ دانیال
و در زمین اسیري خویش که ایشان را به آن به
اسیري برده باشند،‏ به تمامی دل و تمامی جان خود به
تو بازگشت نمایند،‏ و به سوي زمی که به پدران
ایشان دادهاي و شهري که برگزیدهاي و خانهاي که
براي اسم تو بنا کردهام دعا نمایند،‏ دانیال
آنگاه از آسمان،‏ مکان سکونت خود،‏ دعا و
خواهش ایشان را بشنو و حق ایشان را بجا آور،‏ و قوم
خود را که به تو گناه ورزیده باشند بیامرز.‏
سپ.‏ هماکنون اي خداي من چشمان تو باز شود و
گوشهاي تو به دعاهایی که در این مکان کرده شود
شنوا باشد.‏
و حال تو اي یهوه خدا،‏ با صندوق قوت خود به
سوي آرامگاه خویش برخیز.‏ اي یهوه خدا کاهنان تو
به نجات ملبس گردند و مقدسانت به نیکویی شادمان
بشوند.‏ اعداد
اي یهوه خدا،‏ مسح شده خود را برنگردان و
رحمتهاي بندة خود داود را بیاد آور.‏ دوم سموئیل
5 ،9
13 ،7
6 ،106
10 ،6
35 ،10
.38
.39
40
.41
.42
7
1. و چون سلیمان از دعا کردن فارغ شد،‏ آتش از
آسمان فرود آمده،‏ قربانیهاي سوختنی و قربانیها را
سوزانید و شکوه یهوه خانه را مملو ساخت.‏ لاویان ؛
اول پاداشاهان
24 ،9
38 ،18
34 40، ؛ خروج
.2
.3
و کاهنان به خانۀ یهوه نتوانستند داخل شوند،‏ زیرا
شکوه یهوه خانۀ یهوه را پر کرده بود.‏
و چون تمامی فرزنداناسرائیل آتش را که فرود
میآمد و شکوه یهوه را که بر خانه میبود دیدند،‏ روي
خود را به زمین بر سنگفرش نهادند و سجده نموده،‏
یهوه را حمد گفتند که او نیکو است،‏ زیرا که رحمت او
تا ابد است.‏ مزامیر
و پادشاه و تمامی قوم قربانیها در حضور یهوه
گذرانیدند.‏ اول پادشاهان
و سلیمان پادشاه بیست و دو هزار گاو و صد و
بیست هزار گوسفند براي قربانی گذرانید و پادشاه و
تمامی قوم،‏ خانۀ خدارا تبریک نمودند.‏
و کاهنان بر سر شغلهاي مخصوص خود ایستاده
بودند و لاویان نغمۀ یهوه را به دست گرفتند که
داود پادشاه ا را ساخته بود،‏ تا یهوه را به آنها حمد
گویند،‏ زیرا که رحمت او تا ابد است؛ و داود به
وساطت ا تسبیح میخواند و کاهنان پیش ایشان
شیپور مینواختند و تمام اسرائیل ایستاده بودند.‏ اعداد
62 ،8
1 ،136
، آلا´ت
.4
.5
.6
10 ،10
.7
و سلیمان وسط حی را که پیش خانۀ یهوه بود،‏
تقدیس نمود زیرا که در آنجا قربانیهاي سوختنی
و پیه قربانیهاي صلح را میگذرانید،‏ چونکه قربانگاه
برنجینی که سلیمان ساخته بود،‏ قربانیهاي
سوختنی و هدای آردي و پیه قربانیها را
گنجایش نداشت.‏ باب
و در آنوقت سلیمان و تمامی اسرائیل با وي هفت
روز را جشن نگاه داشتند و آن انجمن بسیار بزرگ از
داخل حمات تا نهر مصر بود.‏
و در روز هشتم مهمانی مقدس برپا داشتند،‏ زیرا
که براي تبریک قربانگاه هفت روز و براي جشن هفت
روز نگاه داشتند.‏ اعداد
و در روز بیست و سوم ماه هفتم،‏ قوم را به
خیمههاي ایشان مرخص فرمود و ایشان به سبب
احسانی که یهوه به داود و سلیمان و قوم خود اسرائیل
کرده بود،‏ شادمان و خوشدل بودند.‏
سپ.‏ سلیمان خانۀ یهوه و خانۀ پادشاه را تمام کرد
و هرآنچه سلیمان قصد نموده بود که در خانۀ یهوه و
در خانۀ خود بسازد،‏ آن را نیکو به انجام رسانید.‏ اول
1 ،4
10 ،7
.8
.9
.10
11
1 ،9 پادشاهان
- 416 -

يرو
يرو
كتر
نی
يرو
هآن
یان
نیی
8
.1
دوم تواریخ
.12
و یهوه بر سلیمان در شب ظاهر شده،‏ او را فرمود:‏
دعاي تو را اجابت نمودم و ا مکان را براي خود
برگزیدم تا خانۀ قربانیها شود.‏ اول پاداشاهان ؛ تثنیه
اگر آسمان را ببندم تا باران نبارد و اگر امر کنم
که ملخ،‏ حاصل زمین را بخورد و اگر وبا در میان قوم
خود بفرستم،‏
و قوم من که به اسم من نامیده شدهاند فروتن
شوند،‏ و دعا کرده،‏ طالب حضور من باشند،‏ و از
راههاي بد خویش بازگشت نمایند،‏ آنگاه من از آسمان
اجابت خواهم فرمود،‏ و گناهان ایشان را خواهم آمرزید
و زمین ایشان را شفا خواهم داد.‏
و از این به بعد،‏ چشمان من گشاده،‏ و گوشهاي
من به دعایی که در این مکان کرده شود شنوا خواهد
بود.‏
و حال این خانه را اختیار کرده،‏ و تقدیس نمودهام
که اسم من تا به ابد در آن قرار گیرد و چشم و دل
من همیشه بر آن باشد.‏
و اگر تو به حضور من پی نمایی،‏ چنانکه پدرت
داود پی نمود و برحسب هرآنچه تو را امر فرمایم
عمل نمایی و قواعد و احکام مرا نگاه داري،‏
آنگاه تخت سلطنت تو را استوار خواهم ساخت
چنانکه با پدرت داود عهد بسته،‏ فرمودم کسی که بر
اسرائیل سلطنت نماید از تو ریشه کن نخواهد شد.‏ دوم
5 ،12
2 ،9
.13
.14
.15
.16
.17
.18
16 .12 ،7 سموئیل
.19
اما اگر شما برگردید و قواعد و احکام مرا که پیش
شما نهادهام نمایید و رفته،‏ خدایان غیر را
عبادت کنید،‏ و آنها را سجده نمایید،‏
آنگاه ایشان را از زمینی که به ایشان دادهام
خواهم کند و این خانه را که براي اسم خود تقدیس
نمودهام ، از حضور خود خواهم افکند و آن را در میان
همه قومها ضربالمثل و مسخره خواهم ساخت.‏ تثنیه
،4
.20
18 ،30 ؛ 26
.21
و این خانه که اینقدر رفیع است،‏ هرکه از آن
بگذرد متحیر شده،‏ خواهد گفت:‏ براي چه یهوه به این
زمین و به این خانه چنین عمل نموده است؟ تثنیه
؛ اول پادشاهان
24 ،29
8 ،22 ؛ ارمیا 8 ،9
.22
و جواب خواهند داد:‏ چونکه یهوه خداي پدران
خود را که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آورد ترك
کردند و از خدایان غیر پیروي کردند،‏ آنها را سجده و
عبادت نمودند از این جهت تمامی این بلا را بر ایشان
وارد آورده است.‏
و بعد از پایان بیست سالی که سلیمان خانۀ یهوه و
خانۀ خود را بنا میکرد،‏ اول پادشاهان
سلیمان شهرهایی را که حورام به سلیمان داده بود
تعمیر نمود،‏ و فرزنداناسرائیل را در آنها ساکن
گردانید.‏
و سلیمان به حمات صوبه رفته،‏ آن را تسخیر نمود.‏
و تَدمور را در بیابان و همۀ شهرهاي خزینه را که
در حمات بنا کرده بود به اتمام رسانید.‏
و بیت-حورون بالا و بیت-حورون پا را بنا نمود
که شهرهاي حصاردار با دیوارها و دروازهها و
پشتبندها بود.‏
و بعلۀ و همۀ شهرهاي خزانه را که سلیمان داشت،‏
و همه شهرهاي ارابهها و شهرهاي سواران را و هرآنچه
را که سلیمان میخواست در اورشلیم و لبنان و تمامی
زمین مملکت خویش بنا نماید،‏ بنا نمود.‏
و تمامی کسانی که از حتّیان و اموریان و فَرِزیان و
حویان و یبوسیان باقی مانده،‏ و از فرزنداناسرائیل
نبودند،‏
یعنی از پسران ایشان که در زمین بعد از ایشان
باقی مانده بودند،‏ و فرزنداناسرائیلایشان را هلاك
نکرده بودند،‏ سلیمان از ایشان تا امروز بیگاري کشید.‏
10 ،9
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
10 ،16 یوشع
.9
اما از فرزنداناسرائیل سلیمان هیچ کس را براي کار
خود به غلامی نگرفت،‏ بلکه ایشان مردان جنگی و
سرداران پیادهنظام و سرداران ارابهها و سواران او
بودند.‏
و سران مأموران سلیمان پادشاه که برقوم
حکمرانی میکردند،‏ دویست و پنجاه نفر بودند.‏
و سلیمان دختر فرعون را از شهر داود به خانهاي
که برایش بنا کرده بود آورد،‏ زیرا گفت:‏ زن من در
خانۀ داود پادشاه اسرائیل ساکن نخواهد شد،‏ چونکه
همۀ جایهایی که صندوق یهوه داخل ا شدهاست،‏
مقدس میباشد.‏ اول پادشاهان
آنگاه سلیمان قربانیهاي سوختنی بر قربانگاه یهوه
که آن را پیشِ‏ سالن بنا کرده بود،‏ براي یهوه گذرانید.‏
یعنی قرب هاي سوختنی،‏ قسمت هر روز در
روزش برحسب فرمان موسی در روزهاي س بت،‏ و
غُرّهها و سه مرتبه در هر سال در مواسم یعنی در
جشن نانبدونخمیرمایهترش و جشن هفتهها و جشن
خیمهها.‏ اعداد
24 ،9
2 ،28
.10
.11
.12
.13
- 417 -

یا
نما
تی
يرا
یایم
ته
یم
هآن
ته
یش
یش
هآن
دوم تواریخ
.14
و فرقههاي کاهنان را برحسب امر پدر خود داود
بر سر خدمت ایشان معین کرد و لاویان را بر سر
شغلهاي ایشان تا تسبیح بخوانند و به حضور کاهنان
لوازم خدمت هر روز را در روزش بجا آورند و دربانان را
برحسب فرقههاي ایشان بر هر دروازه قرار داد،‏ زیرا که
داود مرد خدا چنین امر فرموده بود.‏ باب
و ایشان از حکمی که پادشاه دربارة هر امري و
دربارة خزانهها به کاهنان و لاویان داده بود تجاوز
ننمودند.‏
سپ.‏ تمامی کار سلیمان از روزي که بنیاد خانۀ
یهوه نهاده شد تا روزي که تمام گشت،‏ نیکو آراسته
شد،‏ و خانۀ یهوه به اتمام رسید.‏
آنگاه سلیمان به عصیون جابر و به لُوت که بر
کنار دریا در زمین اَدوم است،‏ رفت.‏ اول پادشاهان
و حورام کشتیها و نوکرانی را که در دریا مهارت
داشتند،‏ به دست خادمان خود براي وي فرستاد و
ایشان با بندگان سلیمان به اُوفیر رفتند،‏ و چهارصد و
پنجاه وزنۀ طلا از آنجا گرفته،‏ براي سلیمان پادشاه
آوردند.‏ باب
26 ،9
15 ،35
10 ،9
.15
16
.17
.18
9
.1
و چون ملکۀ سبا آوازة سلیمان را شنید با کاروان
بسیار عظیم و شترانی که به عطریات و طلاي بسیار و
سنگهاي گرانبها بار شده بود به اورشلیم آمد،‏ تا
سلی را به مسائل امتحان کند.‏ و چون نزد سلیمان
رسید،‏ با وي از هرچه در دلش بود گفتگو کرد.‏ اول
1 ،10 پادشاهان
.2
.3
.4
5
.6
و سلیمان تمامی سئوالاتش را براي وي بیان نمود
و چیزي از سلیمان مخفی نماند که برایش بیان نکرد.‏
و چون ملکۀ سبا حکمت سلیمان و خانهاي را که
بنا کرده بود،‏
و طعام سفرة او و مجلس بندگانش و نظم و لباس
خادمانش را و ساقیانش و لباس ایشان و زینهاي را که
به آن به خانۀ یهوه برمیآمد دید،‏ روح دیگر در او
نماند.‏
سپ.‏ به پادشاه گفت:‏ آوازهاي را که در ولا خود
دربارة کارها و حکمت تو شنیدم راست بود.‏
اما تا نیامدم و به چشمان خود ندیدم،‏ اخبار آنها را
باور نکردم؛ و همانا نصف عظمت حکمت تو به من
اعلام نشده بود،‏ و از خبري که شنیده بودم افزودهاي.‏
مردان تو و خوشابهحال این خادمانت
که به حضور تو همیشه ستند و حکمت تو را
میشنوند.‏ لوقا
متبارك باد یهوه خداي تو که بر تو رغبت داشته،‏
تو را بر تخت خود نشانید تا براي یهوه خدایت پادشاه
بشوي.‏ چونکه خداي تو اسرائیل را دوست دارد تا
ایشان را تا به ابد استوار نماید؛ از این ج تو را بر
پادشاهی ایشان انتخاب نموده است تا داوري و عدالت
را بجا آوري.‏ اول پادشاهان
و به پادشاه صد و بیست وزنۀ طلا و عطریات از حد
زیاده،‏ و سنگهاي گرانبها داد و مثل این عطریات که
ملکۀ سبا به سلیمان پادشاه داد هرگز دیده نشد.‏
و نیز بندگان حورام و بندگان سلیمان که طلا از
اوفیر میآوردند،‏ چوب صندل و سنگهاي گرانبها
آوردند.‏ باب
و پادشاه از این چوب صندل پله به ج خانه
یهوه و خانۀ پادشاه و عودها و بربطها براي سرودخوانان
ساخت،‏ و مثل ا قبل از آن در زمین یهودا دیده
نشده بود.‏
و سلیمان پادشاه به ملکۀ سبا تمامی آرزوي او را
که خواسته بود داد،‏ غیر از آنچه که او براي پادشاه
آورده بود؛ پس با بندگانش به ولایت خود توجه نموده،‏
برفت.‏
و وزن طلایی که در یک سال به سلیمان رسید
ششصد و شصت و شش وزنه طلا بود،‏ اول پادشاهان
غیر از آنچه تاجران و بازرگانان آوردند و همه
پادشاهان عرب و حاکمان کشورها طلا و نقره براي
سلیمان میآوردند.‏
و سلیمان پادشاه دویست سپر طلاي چک
ساخت که ب هر سپر ششصد شکل طلا بکار برده
شد.‏ اول پادشاهان ؛
و سیصد سپر کوچک طلاي چک ساختکه
براي هر سپر سیصد شکل طلا بکار برده شد،‏ و پادشاه
ا را در خانۀ جنگل لبنان گذاشت.‏
و پادشاه تخت بزرگی از عاج ساخت و آن را به زر
خالص پوشانید.‏ اول پادشاهان
و تخت را شش پله و پایندازي زرین بود که به
تخت پیوسته بود و به این طرف و آن طرف نزد جاي
تختش دستها بود،‏ و دو شیر به پهلوي دستها ایستاده
بودند.‏
و دوازده شیر از این طرف و آن طرف،‏ بر آن شش
پله ایستاده بودند که در هیچ مملکت مثل این ساخته
14 ،10
18 ،10
9 ،10
26 ،14
23 ،10
16 ،10
18 ،8
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
7. خوشابهحال
- 418 -

یدن
ته
یایم
ین
کسب
ههان
هان
نی
نی
نشده بود.‏
و تمامی ظروف نوشی سلیمان پادشاه از طلا و
تمامی ظروف خانۀ جنگل لبنان از زر خالص بود،‏ و
نقره در ایام سلیمان هیچ به حساب نمیآمد،‏
زیرا که پادشاه را کشتیها بود که با بندگان حورام
به ترشیش میرفت،‏ و کشتیهاي ترشیشی هر سه سال
یک مرتبه میآمد،‏ و طلا و نقره و عاج و میمونها و
طاوسها میآورد.‏
سپ.‏ سلیمان پادشاه در ثروت و حکمت از همه
پادشاهان کشورها بزرگتر شد.‏ اول پادشاهان
و تمامی پادشاهان کشورها حضور سلیمان را
میطلبیدند تا حکمتی را که خدا در دلش نهاده بود
بشنوند.‏
و هریکی از ایشان هدیۀ خود را از آلات نقره و
آلات طلا و لباسه ا و اسلحه و عطریات و اسبها و
قاطرها یعنی قسمت هر سال را در سالش میآوردند.‏
و سلیمان چهار هزار آخور به ج اسبان و
ارابهها و دوازده هزار سوار داشت.‏ و آنها را در شهرهاي
ارابهها و نزد پادشاه در اورشلیم گذاشت.‏ باب ؛ اول
دوم تواریخ
14 ،1
23 ،10
.20
.21
22
.23
.24
.25
26 ،4 پادشاهان
.26
و بر همه پادشاهان از نهر فرات تا زمین فلسطینیان
و مرز مصر حکمرانی میکرد.‏
و پادشاه نقره را در اورشلیم مثل سنگها و چوب
سرو آزاد را مثل چوب بوته توت که در صحراست
فراوان ساخت.‏
و اسبها براي سلیمان از مصر و از همه ممالک
میآوردند.‏
و اما بقیۀ وقایع سلیمان از اول تا آخر آیا آنها در
تواریخ ناتان پیامبر و در پیامبري اَخیاي شیلونی و در
رؤیاي یعدوي پیشگو دربارة یرُبعام پسر نَباط نوشته
نیست؟ اول پادشاهان
سپ.‏ سلیمان چهل سال در اورشلیم بر تمامی
اسرائیل سلطنت کرد.‏ اول پادشاهان
و سلیمان با پدران خود خوابید و او را در شهر
پدرش داود دفن کردند و پسرش رحبعام در جاي او
پادشاه شد.‏ اول پادشاهان
42 ،11
43 ،11
41 ،11
.27
.28
.29
30
.31
10
.1
و رحبعام به شکیم رفت،‏ زیرا که تمامی اسرائیل به
شکیم آمدند تا او را پادشاه سازند.‏ اول پادشاهان
و چون یرُبعام پسر نَباط این را شنید،‏ و او هنوز در مصر
بود که از حضور سلیمان پادشاه به آنجا فرار کرده بود،‏ یرُبعام از
مصر مراجعت نمود.‏ اول پادشاهان
و ایشان فرستاده،‏ او را خواندند؛ آنگاه یرُبعام و
تمامی اسرائیل آمدند و به رحبعام عرض کرده،‏ گفتند:‏
پدر تو یوغ ما را سخت ساخت؛ اما تو هماکنون
بندگی سخت پدر خود را و یوغ سنگین او را که بر ما
نهاد سبک ساز و تو را خدمت خواهیم نمود.‏
او به ایشان گفت:‏ بعد از سه روز باز نزد من بیایید.‏
و ایشان رفتند.‏
و رحبعام پادشاه با بزرگانی که در حین حیات
پدرش سلیمان به حضور وي ستادند مشورت
کرده،‏ گفت:‏ شما چه صلاح میبینید که به ا قوم
جواب دهم؟
ایشان به او عرض کرده،‏ گفتند:‏ اگر با ا قوم
مهربانی نمایی و ایشان را راضی ک و با ایشان
سخنان دلاویز گویی،‏ همانا همیشۀ اوقات بندة تو
خواهند بود.‏
اما او مشورت بزرگان را که به وي دادند ترك کرد
و با جوانانی که با او تربیت یافته بودند و به حضورش
میایستادند مشورت کرد.‏
و به ایشان گفت:‏ شما چه صلاح میبینید که به این
قوم جواب دهیم که به من عرض کرده،‏ گفتهاند:‏ یوغی
را که پدرت بر ما نهاده است ساز.‏
و جوانانی که با او تربیت یافته بودند،‏ او را خطاب
کرده،‏ گفتند:‏ به این قوم که به تو عرض کرده،‏ گفتهاند
پدرت یوغ ما را سنگین ساخته است و تو آن را براي
ما سبک ساز چنین بگو:‏ انگشت کوچک من از کمر
پدرم کلفت تر است.‏
و حال پدرم یوغ سنگینی بر شما نهاده است،‏ اما
من یوغ شما را زیاده خواهم گردانید،‏ پدرم شما را با
تازی ا تنبیه مینمود،‏ اما من شما را با عقربها.‏
و در روز سوم،‏ یرُبعام و تمامی قوم به نزد رحبعام
بازآمدند،‏ به نحوي که پادشاه گفته و فرموده بود که
در روز سوم نزد من بازآیید.‏
و پادشاه قوم را به سختی جواب داد؛ و رحبعام
پادشاه مشورت بزرگان را ترك کرد،‏
و موافق مشورت جوانانْ‏ ایشان را خطاب کرده،‏
گفت:‏ پدرم یوغ شما را سنگین ساخت،‏ اما من آن را
زیاده خواهم گردانید؛ پدرم شما را با تازی ها تنبیه
مینمود،‏ اما من با عقربها.‏
سپ.‏ پادشاه قوم را اجابت نکرد زیرا که این امر از
40 ،11
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
15
1 ،12
.2
- 419 -

یم
هشَ‏
هقَ‏ شکی
يرو
یان
تی
هايدل
یزن یاس
يرو
یم
جانب خدا شده بود تا یهوه کلامی را که به واسطۀ 12.
اَخیاي شیلونی به یرُبعام پسر نَباط گفته بود ثابت
گرداند.‏ اول پادشاهان
و چون تمامی اسرائیل دیدند که پادشاه ایشان را
اجابت نکرد،‏ آنگاه قوم پادشاه را جواب داده،‏ گفتند:‏ ما
را در داود چه قسمتی است؟ در پسر ی س یا ارثی
نداریم.‏ اي اسرائیل،‏ به خیمههاي خود بروید!‏ حال اي
داود به خانۀ خود متوجه باش!‏ پ س تمامی اسرائیل به
خیمههاي خویش رفتند.‏ دوم سموئیل
اما فرزنداناسرائیلی که در شهرهاي یهودا ساکن
بودند،‏ رحبعام بر ایشان سلطنت مینمود.‏
سپ.‏ رحبعام پادشاه هدرام را که رئیس باجگیران
بود فرستاد،‏ و فرزنداناسرائیل او را سنگسار کردند که
مرد و رحبعام پادشاه عجله نموده،‏ بر ارابۀ خود سوار
شد و به اورشلیم فرار کرد.‏ اول پادشاهان
پس اسرائیل تا به امروز از خاندان داود
برگرداند.‏
دوم تواریخ
18 ،12
1 ،20
31 .29 ،11
.16
.17
18
.19
11
.1
و چون رحبعام وارد اورشلیم شد،‏ صد و هشتاد هزار
نفر برگزیدة جنگ آزموده را از خاندان یهودا و بنیامین
جمع کرد تا با اسرائیل نبرد نموده،‏ سلطنت را به
رحبعام برگرداند.‏ اول پادشاهان
اما کلام یهوه بر شَمعیا مرد خدا نازل شده،‏ فرمود:‏
به رحبعام پسر سلیمان پادشاه یهودا و به تمامی
اسرائیلیان که در یهودا و بنیامین باشند خطاب
کرده،‏ بگو:‏
یهوه چنین میفرماید:‏ برمیایید و با برادران خود
جنگ منمایید.‏ هرکس به خانۀ خود برگردد زیرا که
این امر از جانب من شده است.‏ و ایشان کلام یهوه را
شنیدند و از رفتن به ضد یرُبعام برگشتند.‏
و رحبعام در اورشلیم ساکن شد و شهرهاي
حصاردار در یهودا ساخت.‏
سپ.‏ بیت-لحم وعیتام و تَق ُّوع
و بیت-صور و سوکو و عدلاّم،‏
و جت و مرِی و زِیف،‏
و اَدورایم و لا و عزی
و صرْعه و ایلُون و حبرُون را بنا کرد که شهرهاي
حصاردار در یهودا و بنیامین میباشند.‏
و حصارها را محکم ساخت و در آنها سرداران و
انبارهاي خوراکیه ا و روغن و شراب گذاشت.‏
و در هر شهري سپرها و نیزهها گذاشته،‏ آنها را
بسیار محکم گردانید؛ پس یهودا و بنیامین با او
ماندند.‏
و کاهنان و لاوی که در تمامی اسرائیل بودند،‏ از
همۀ محدوده خود نزد او جمع شدند.‏
زیراکه لاویان اراضی شهرها و املاك خود را ترك
کرده،‏ به یهودا و اورشلیم آمدند چونکه یرُبعام و
پسرانش ایشان را از کاهنی یهوه اخراج کرده بودند.‏
.13
.14
باب 9 ،13
.15
و او براي خود به جهت مکانهاي بلند و دیوها و
گوسالههایی که ساخته بود کاهنان معین کرد.‏
؛ اول پادشاهان
باب 9 ،13
31 ،12
.16
خود را به طلب
و بعد از ایشان آنانی که یهوه خداي اسرائیل مشغول ساخته بودند از تمامی
قومها اسرائیل به اورشلیم آمدند تا براي یهوه خداي
پدران خود قربانی بگذرانند.‏
سپ.‏ سلطنت یهودا را مستحکم ساختند و رحبعام
کردند،‏ زیراکه سه
پسر سلیمان را سه سال تقو نمودند.‏
سال به روش داود و سلیمان پی و رحبعام محلَۀ دختر یریموت پسر داود و اَبِیحایل
؛
گرفت.‏ اول سموئیل را به دختر اَلیآب پسر ی 6 ،16
17
.18
13 ،17
.19
و او براي وي پسران یعنی یعوش و شَمرْیا و زهم
را زایید.‏
و بعد از او معکه دختر اَبشالوم را گرفت و او براي
وي اَبِیا و عتّاي و زِبزا و شَلُومیت را زایید.‏
و رحبعام،‏ معکه دختر ابشالوم را ازهمه زنان و
متعههاي خود زیاده دوست میداشت،‏ زیرا که هجده
زن و شصت کنیز گرفته بود و بیست و هشت پسر و
شصت دختر تولید نمود.‏
و رحبعام اَبیا پسر معکه را در میان برادرانش
سرور و رئیس ساخت،‏ زیراکه خواست او را به
پادشاهی انتخاب نماید.‏
و عاقلانه رفتار نموده،‏ همۀ پسران خود را در
تمامی بلاد یهودا و بنیامین در همه شهرهاي حصاردار
متفرق ساخت،‏ و براي ایشان آذوقۀ بسیار قرار داد و
زنان بسیار خواست.‏
.20
.21
.22
.23
12
.1
و چون سلطنت رحبعام استوار گردید و خودش
تقویت یافت،‏ او با تمامی اسرائیل شریعت یهوه را ترك
نمودند.‏
21 ،12
،
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
- 420 -

یش
یش
یش
یش
هآن
كتر
يرو
هاب
يجا
نکی
ها یآن
دوم تواریخ
.2
و در سال پنجم سلطنت رحبعام،‏ شیشَق پادشاه
مصر به اورشلیم برآمد زیراکه ایشان از یهوه
گردانده بودند.‏ اول پادشاهان
با هزار و دویست ارابه و شصت هزار سوار و خلقی
که از مصریان و لُوبیان و سکیان و حبشیان همراهش
آمدند،‏ بیشمار بودند.‏
سپ.‏ شهرهاي حصاردار یهودا را گرفت و به اورشلیم
آمد.‏ باب
و شَمعیاي پیامبر نزد رحبعام و سران یهودا که از
ترس شَق در اورشلیم جمع بودند آمده،‏ به ایشان
گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ شما مرا ترك کردید پس
من نیز شما را به دست شَق خواهم نمود.‏ باب
25 .22 ،14
5 ،11
.3
4
.5
20 ،24 ؛ 2 ،15
.6
.7
.8
آنگاه سروران اسرائیل و پادشاه فروتنی نموده،‏
گفتند:‏ یهوه عادل است.‏
و چون یهوه دید که ایشان فروتن شدهاند،‏ کلام
یهوه بر شَمعیا نازل شده،‏ فرمود:‏ چونکه ایشان فروتنی
نمودهاندایشان را هلاك نخواهم کرد بلکه ایشان را
اندك زمانی خلاصی خواهم داد و خشم من به دست
شَق بر اورشلیم ریخته نخواهد شد.‏
اما ایشان بندة او خواهند شد تا بندگی من و
بندگی ممالک جهان را بدانند.‏ ارمیا
پس شَ‏ ق پادشاه مصر به اورشلیم برآمده،‏
خزانههاي خانۀ یهوه و خزانههاي خانۀ پادشاه را گرفت
و همه چیز را برداشت و سپرهاي طلا را که سلیمان
ساخته بود برد.‏ اول پادشاهان ؛ دوم تواریخ
و رحبعام پادشاه به عوض ا سپرهاي برنجین
ساخت و آنها را به دست سردارانِ‏ نگهبانانی که درِ‏
خانۀ پادشاه را نگاهبانی میکردند سپرد.‏
و هر وقتی که پادشاه به خانۀ یهوه داخل میشد
نگهبانان آمده،‏ آنها را برمیداشتند و آنها را به حجرة
نگهبانان باز میآوردند.‏
و چون او فروتن شد،‏ خشم یهوه از او برگشت تا او
را کلاً‏ هلاك نسازد؛ و در یهودا نیز اعمال نیکو پیدا
شد.‏
و رحبعام پادشاه،‏ خویشتن را در اورشلیم قوي
ساخته،‏ سلطنت نمود.‏ و رحبعام چون پادشاه شد
چهل و یک ساله بود،‏ و در شهر اورشلیم که یهوه آن
را از تمام قومها اسرائیل برگزید تا اسم خود را در آن
بگذارد،‏ هفده سال پادشاهی کرد و اسم مادرش نعمه
عمونیه بود.‏ اول پادشاهان ؛ خروج
و او شرارت ورزید زیرا که یهوه را از صمیم قلب
طلب ننمود.‏
و اما وقایع اول و آخر رحبعام آیا آنها در تواریخ
شَمعیاي پیامبر و تواریخ انساب عدوي پیشگو نوشته
نیست؟ و در میان رحبعام و یرُبعام پیوسته جنگ
میبود.‏
سپ.‏ رحبعام با پدران خود خوابید و در شهر داود
دفن شد و پسرش اَبِی جایش سلطنت کرد.‏
.15
16
13
.1
در سال هجدهم سلطنت یرُبعام،‏ اَبیا بر یهودا
پادشاه شد.‏ باب ؛ اول پادشاهان
سه.‏ سال در اورشلیم پادشاهی کرد و اسم مادرش
میکایا دختر اوریئیل از جبعه بود.‏ و در میان اَبیا و
یرُبعام جنگ بود.‏
و اَبِیا با لشکري از شجاعان جنگ آزموده یعنی
چهارصد هزار مرد برگزیده تدارك جنگ دید،‏ و یرُبعام
با هشتصد هزار مرد برگزیده که شجاعان قوي بودند با
وي جنگ را صف آرایی نمود.‏
و اَبِیا بر کوه صمارایم که در کوهستان افرایم است
برپا شده،‏ گفت:‏ اي یرُبعام و تمامی اسرائیل مرا گوش
گیرید!‏
آیا شما نمیدانید که یهوه خداي اسرائیل سلطنت
اسرائیل را به داود و پسرانش با عهد نم تا به ابد
داده است؟
و یرُبعام پسر نَباط بندة سلیمان پسر داود برخاست
و بر مولاي خود نافرمانی ورزید.‏ اول پادشاهان
و مردان بیهوده که پسران بلّیعال بودند نزد وي
جمع شده،‏ خویشتن را به ضد رحبعام پسر سلیمان
تقویت دادند،‏ هنگامی که رحبعام جوان و ساده دل
بود و با ایشان مقاومت نمیتوانست نمود.‏ داوران
و شما هماکنون گمان میبرید که با سلطنت یهوه
که در دست پسران داود است مقابله توانید نمود؟ و
شما گروه عظیمی میباشید و گوسالههاي طلا که
یرُبعام براي شما به خدایان ساخته است با شما
میباشد.‏ اول پادشاهان
آیا شما کاهنان یهوه را از پسرانهارون و لاویان را
نیز اخراج ننمودید و مثل قومهاي کشورها براي خود
کاهنان نساختید؟ و هرکه بیاید و خویشتن را با
گوسالهاي و هفت قوچ تقدیس نماید،‏ براي ی که
خدایان نیستندکاهن میشود.‏ باب ؛ اول پادشاهان
و اما ما یهوه خداي ماست و او را ترك نکردهایم و
31 ،12
4 ،9
26 ،11
15 ،11
1 ،15
28 ،12
16 ،12
2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
15 ،9
19 ،2
24 ،20
26 ،14
21 ،14
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 421 -

يرو
یکم
یش
ی شکم
لی
لی
لک
يرو
هايان
هايان
هآن
هشَ‏
هشَ‏
نی
کاهنان از پسران هارون یهوه را خدمت نند و
لاویان در کار خود مشغولند.‏ مزامیر
و هر صبح و هر شام قربانیهاي سوختنی و بخور
معطر براي یهوه میسوزانند و نان نمای بر میز
پاکیزه مینهند و شمعدان طلا و چراغهایش را هر شب
روشن میکنند زیرا که ما دستورات یهوه خداي خود
را نگاه میداریم؛ اما شما او را ترك کردهاید.‏ اعداد
و اینک با ما خدا رئیس است و کاهنان او با
شیپورهاي بلند آواز هستند تا به ضد شما بنوازند ‏.پس
اي فرزنداناسرائیل با یهوه خداي پدران خود جن گ
مکنید زیرا کامیاب نخواهید شد.‏
اما یرُبعام کمین گذاشت که از عقب ایشان بیایند
و خود پیش یهودا بودند و کمین در عقب ایشان
بود.‏ یوشع
و چون یهودا نگریستند،‏ اینک جنگ هم از پیش
و هم از عقب ایشان بود.‏ پ س نزد یهوه التماس نمودند
و کاهنان شیپورها را نواختند.‏ اعداد
و مردان یهودا بانگ بلند برآوردند،‏ و واقع شد که
چون مردان یهودا بانگ برآوردند،‏ خدا یرُبعام و تمامی
اسرائیل را به حضور اَبِیا و یهودا شکست داد.‏
و فرزنداناسرائیل از حضور یهودا فرار کردند و
خدا آنها را به دست ایشان تسلیم نمود.‏
و اَبِیا و قوم او آنها را به صدمۀ عظی ست
دادند،‏ چنانکه پانصد هزار مرد برگزیده از اسرائیل
مقتول افتادند.‏
سپ.‏ فرزنداناسرائیل در آن وقت ذل شدند و
پسرانیهودا چونکه بر یهوه خداي پدران خود تو
نمودند،‏ قوي گردیدند.‏
و اَبِیا یرُبعام را تعقیب نموده،‏ شهرهاي بیتئ را
با دهاتش و یشانَه را با دهاتش و اَفْرون را با دهاتش از
او گرفت.‏
و یرُبعام در ایام اَبِیا دیگر قوت بهم نرسانید ویهوه
او را زد که مرد.‏
و اَبِیا قوي میشد و چهارده زن براي خود گرفت و
بیست و دو پسر و شانزده دختر به وجود آورد.‏
سپ.‏ بقیۀ وقایع اَبِیا از رفتار و اعمال او در مدرسِ‏
عدوي پیامبر نوشته است.‏ باب
دوم تواریخ
6 ،28
12 ،46
9 ،10
15 ،12
2 ،8
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
22
14
.1
و اَبِیا با پدران خود خوابید و او را در شهر داود دفن
کردند و پسرش آسا در جایش پادشاه شد؛ و در ایام او
زمین ده سال آرامی یافت.‏ اول پادشاهان ؛ اول تواریخ 3،
و آسا آنچه را که در نظر یهوه خدایش نیکو و راست
بود به جا میآورد،‏ اول پادشاهان
و قربانگاههاي غریب و مک بلند را برداشت و
بتها را بشکست و اَشُوریم را قطع نمود؛
و یهودا را امر فرمود که یهوه خداي پدران خود را
بطلبند و شریعت و دستورات او را نگاه دارند.‏
و مک بلند و تماثیل شمس را از همه شهرهاي
یهودا دور کرد؛ پس مملکت به سبب او آرامی یافت.‏
و شهرهاي حصاردار در یهودا بنا نمود زیرا که زمین
آرام بود و در آن سالها کسی با او جنگ نکرد چونکه
یهوه او را راحت بخشید.‏ باب
و به یهودا گفت:‏ این شهرها را بنا نماییم و دیوارها
و برجها با دروازهها و پشتبندها به اطراف ا بسازیم.‏
زیرا چونکه یهوه خداي خود را طلبیدهایم زمین
پیش ما است.‏ او را طلب نمودیم و او ما را از هر
طرف راحت بخشیده است.‏ پ س بنا نمودند و کامیاب
شدند.‏
و آسا لشکري از یهودا یعنی سیصد هزار سپردار و
نیزهدار داشت و از بنیامین دویست و هشتاد هزار
سپردار و تیرانداز که همه اینها مردان قوي جنگی
بودند.‏
سپ.‏ زارح حبشی با هزار هزار سپاه و سیصد ارابه
به ضد ایشان بیرونآمده،‏ به مرِی رسید.‏
و آسا به مقابله ایشان بیرون رفت؛ پس ایشان در
دره صفاتَه نزد مرِی جنگ را صفآرایی نمودند.‏ باب
10
8 ،15
11 ،15
15 ،15
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
10
.11
6 ،20
؛ اول سموئیل
6 ،14
.12
و آسا یهوه خداي خود را خوانده،‏ گفت:‏ اي یهوه
کمک کردن به زورآوران یا به بیچارگان نزد تو یکسان
است؛ پس اي یهوه خداي ما،‏ ما را کمک فرما زیرا که
بر تو توکل میداریم و به اسم تو به مقابله ا گروه
عظیم آمدهایم،‏ اي یهوه تو خداي ما هستی پس مگذار
که انسان بر تو غالب آید.‏
آنگاه یهوه حبشیان را به حضور آسا و یهودا
شکست داد و حبشیان فرار کردند.‏
و آسا با خلقی که همراه او بودند،‏ آنها را تا جرار
تعقیب نمودند و از حبشیان آنقدر افتادند که از ایشان
کسی زنده نماند،‏ زیرا که به حضور یهوه و به حضور
لشکر او شکست یافتند و ایشان غنیمت از حد زیاده
بردند.‏ لاویان ؛ دوم تواریخ
و تمام شهرها را که به اطراف جرار بود،‏ تسخیر
نمودند زیرا ترس یهوه بر ایشان چیره شده بود و
24 ،20
7 ،26
.13
.14
.15
- 422 -

يرو
هايان
یم
ته
یس
یع
يا
يار
يا
شهرها را تاراج نمودند،‏ زیرا که غنیمت بسیار در آنها 13.
بود.‏ باب ؛ اول سموئیل
و خیمههاي گلهها را نیز زدند و گوسفندان فراوان
و شتران را برداشته،‏ به اورشلیم مراجعت کردند.‏
دوم تواریخ
7 ،11
10 ،17
.16
15
.1
.2
.3
و روح خدا به عزَریا پسر عودید نازل شد.‏
و او براي ملاقات آسا بیرون آمده،‏ وي را گفت:‏ اي
آسا و تمامی یهودا و بنیامین از من بشنوید!‏ یهوه با
شما خواهد بود هر گاه شما با او باشید؛ و اگر او را
بطلبید او را خواهید یافت؛ اما اگر او را ترك کنید او
شما را ترك خواهد نمود.‏
و اسرائیل مدت مدیدي بیخداي حق و بیکاهن
معلم و بیشریعت بودند.‏
اما چون در تنگیهاي خود به سوي یهوه خداي
اسرائیل بازگشت نموده،‏ او را طلبیدند او را یافتند.‏ ارمیا
هوشع 4 ،3
.4
13 ،29
.5
.6
.7
و در آن زمان به ج هر که داخل و خارج
میرفت،‏ هیچ امنیت نبود بلکه اضطراب سخت بر همه
ساکنان کشورها میبود.‏
و قومی از قومی و شهري از شهري هلاك میشدند،‏
چونکه خدا آنها را به هر قسم بلا مضطرب میساخت.‏
اما شما قوي باشید و دستهاي شما سست نشود
زیرا که اجرت اعمال خود را خواهید یافت.‏ لوقا ؛
اول قرنتیان
28 .19 ،21
58 ،15
8
.9
سپ.‏ چون آسا این سخنان و پیامبري پسر عودید
پیامبر را شنید،‏ خویشتن را تقویت نموده،‏ وقاحتها را
از تمامی زمین یهودا و بنیامین و از شهرهایی که در
کوهستان افرایم گرفته بود دور کرد،‏ و قربانگاه یهوه را
که پیش رواق یهوه بود تعمیر نمود.‏
و تمامی یهودا و بنیامین و غریبان را که از افرایم و
منَسی و شمعون در میان ایشان ساکن بودند،‏ جمع
کرد زیرا گروه عظیمی از اسرائیل چون دیدند که یهوه
خداي ایشان با او میبود به او پیوستند.‏
سپ.‏ در ماه سوم از سال پانزدهم سلطنت آسا در
اورشلیم جمع شدند.‏
و در آن روز هفتصد گاو و هفت هزار گوسفند از
غنیمتی که آورده بودند،‏ براي یهوه قربانی نمودند.‏
و به تمامی دل و تمامی جان خود عهد بستند که
یهوه خداي پدران خود را طلب نمایند.‏ یوشع ؛ دوم
25 ،24
10
.11
.12
پادشاهان
و هر کسی که یهوه خداي اسرائیل را طلب
ننماید،‏ خواه کوچک و خواه بزرگ،‏ خواه مرد و خواه
زن،‏ کشته شود.‏
و به صداي بلند و آواز شادمانی و شیپورها و بوقها
براي یهوه قسم خوردند
و تمامی یهودا به سبب این قسم شادمان شدند
زیرا که به تمامی دل خود قسم خورده بودند،‏ و چونکه
او را به رضامنديتمام طلبیدند وي را یافتند و یهوه
ایشان را از هر طرف امنیت داد.‏ باب ؛
و نیز آسا پادشاه مادر خود معکه را از ملکه بودن
عزل کرد زیرا که او تمثالی به جهت اَشیره ساخته بود.‏
و آسا تمثال او را قطع نمود و آن را خرد کرده،‏ در دره
کدرون سوزانید.‏
اما مک بلند از میان اسرائیل برداشته نشد.‏ اما
دل آسا در تمامی ایامش کامل بود.‏ اول پادشاهان
،22
30 ،20
6 ،14
.14
.15
.16
.17
44
؛ دوم پادشاهان
3 ،12
.18
و چیزهایی را که پدرش وقف کرده،‏ و آنچه را که
خودش وقف نموده بود از نقره و طلا و ظروف به خانۀ
یهوه درآورد،‏
19. و تا سال سی و پنجم سلطنت آسا جنگ نبود.‏
16
.1
اما در سال سی و ششم سلطنت آسا،‏ بعشا پادشاه
اسرائیل بر یهودا برآمد،‏ و رامه را بنا کرد تا نگذارد
که ک نزد آسا پادشاه یهودا رفت و آمد نماید.‏ اول
17 ،15 پادشاهان
.2
.3
.4
.5
.6
آنگاه آسا نقره و طلا را از خزانههاي خانۀ یهوه و
خانۀ پادشاه گرفته،‏ آن را نزد بنْهدد پادشاه ارام
که در دمشق ساکن بود فرستاده،‏ گفت:‏
در میان من و تو و در میان پدر من و پدر تو عهد
بوده است.‏ اینک نقره و طلا نزد تو فرستادم.‏ پس
عهدي را که با بعشا پادشاه اسرائیل داري،‏ بشکن تا او
از نزد من برود.‏
و بنْهدد آسا پادشاه را اجابت نموده،‏ سرداران
لشکرها خود را بر شهرهاي اسرائیل فرستاد و ایشان
ون و دان و آبلمایم و همه شهرهاي خزانۀ نفتالی را
تسخیر نمودند.‏
و چون بعشا این را شنید،‏ بنا نمودن رامه را ترك
کرده،‏ از ک که میکرد باز ایستاد.‏
و آسا پادشاه،‏ تمامی یهودا را جمع نموده،‏ ایشان
سنگه رامه و چوبه آن را که بعشا بنامیکرد
3 ،23
- 423 -

تگف
يرو
ینهاب
یم
له
تی
هايان
يرو
يرِ‏ کزِ‏
لی
نی
.4
5
برداشتند و او جبع و مصفَه را با آنها بنا نمود.‏
و در آن زمان حنانی پیشگو نزد آسا پادشاه
یهودا آمده،‏ وي را تو بر پادشاه ارام توکل
نمودي و بر یهوه خداي خود توکل ننمودي،‏ از این
جهت لشکر پادشاه ارام از دست تو رهایی یافت.‏ ارمیا
دوم تواریخ
،17
: چونکه
.7
5
.8
آیا حبشیان و لُوبیان لشکر بسیار بزرگ نبودند؟ و
ارابهها و سواران از حد زیاده نداشتند؟ اما چونکه بر
یهوه توکل نمودي آنها را به دست تو تسلیم
نمود.‏ باب
زیرا که چشمان یهوه در تمام جهان تردد
میکند تا قوت خویش را بر آنانی که دل ایشان
با او کامل است نمایان سازد.‏ تو در اینکار احمقانه
رفتار نمودي،‏ بدین دلیل از این به بعد در جنگها
گرفتار خواهی شد.‏ ایوب
اما آسا بر آن پیشگو خشم نموده،‏ او را در زندان
انداخت زیرا که از این امر خشم او بر وي افروخته شد.‏
و در همان وقت آسا بر بعضی از قوم ظلم نمود.‏ باب
،18
10 ،23
9 ،14
.9
.10
26
؛ اول پادشاهان
27 ،22
.11
و اینک وقایع اول و آخر آسا در تواریخ پادشاهان
یهودا و اسرائیل نوشته است.‏
و در سال سی و نهم سلطنت آسا مرضی در
پایهاي او عارض شد و مرض او بسیار سخت گردید؛ و
نیز در بیماري خود از یهوه مدد نخواست بلکه از
طبیبان
سپ.‏ آسا با پدران خود خوابید و در سال چ و
یکم از سلطنت خود وفات یافت.‏
و او را در مقبرهاي که براي خود در شهر داود
کنده بود دفن کردند؛ و او را در دخمهاي که از
عطریات و انواع حنوط که به صنعت عطاران ساخته
شده بود گذاشتند،‏ و براي وي آتشی
عظیم برافروختند.‏ باب
19 ،21
.12
13
.14
17
.1
و پسرش یهوشافاط در جاي او پادشاه شد و خود را
به ضد اسرائیل تقویت داد.‏ اول پادشاهان ؛
و سپاهیان در تمامی شهرهاي حصاردار یهودا
گذاشت و قراولان در زمین یهودا و در شهرهاي افرایم
که پدرش آسا گرفته بود،‏ قرار داد.‏
و یهوه با یهوشافاط میبود زیرا که در راه و روشهاي
اول پدر خود داود پی کرد و از بعلیم طلب
نمینمود.‏
بلکه خداي پدر خویش را طلبیده،‏ در دستورات وي
پی مینمود و نه موافق اعمال اسرائیل.‏
سپ.‏ یهوه سلطنت را در دستش استوار ساخت.‏ و
تمامی یهودا هدایا براي یهوشافاط آوردند و ثروت و
حشمت عظیمی پیدا کرد.‏ باب
و دلش به راه و روشهاي یهوه رفیع شد،‏ و نیز
مک بلند و اَشَیرهها را از یهودا دور کرد.‏
و در سال سوم از سلطنت خود،‏ سروران خویش را
یعنی بِنْحایل و عوبدیا و زکریا و نَتَنْئ و میکایا را
فرستاد تا در شهرهاي یهودا تعلیم دهند.‏
و با ایشان بعضی از لاویان یعنی شَمعیا و نَتَنْیا و
زبدیا و عسائیل و شَمیراموت و یهوناتان و اَدنیا و طوبیا
و توب اَدنیا را که لاویان بودند،‏ فرستاد و با ایشان
اَلیشَمع و یهورامِ‏ کاهن را.‏
سپ.‏ ایشان در یهودا تعلیم دادند و سفر تورات یهوه
را با خود داشتند،‏ و در همۀ شهرهاي یهودا گردش
کرده،‏ قوم را تعلیم میدادند.‏
و ترس یهوه بر همۀ ممالک کشورها که در اطراف
یهودا بودند،‏ چیره گردید تا با یهوشافاط جنگ نکردند.‏
1 ،18
.6
.7
.8
9
.10
14 ،14 باب
؛ پیدایش
،
5 ،35
.11
و بعضی از فلسطینیان هدایا و نقرة بهره را براي
یهوشافاط آوردند،‏ و عربها نیز از گلهها هفتهزار و
هفتصد قوچ و هفت هزار و هفتصد بز نر براي او
آوردند.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ یهوشافاط ترقی نموده،‏ بسیار بزرگ شد
وقلعهها و شهرهاي خزانه در یهودا بنا نمود.‏
و در شهرهاي یهودا کارهاي بسیار کرد و مردان
جنگ آزموده و شجاعان قوي در اورشلیم داشت.‏
و شمارة ایشان برحسب خاندان پدران ایشان ا
است:‏ یعنی از یهودا سرداران هزاره که رئیس ایشان
اَدنَه بود و با او سیصد هزار شجاع قوي بودند.‏
و بعد از او یهوحانان رئیس بود و با او دویست و
هشتاد هزار نفر بودند.‏
و بعد از او،‏ عمسیا پسر بود که خویشتن را
براي یهوه نذر کرده بود و با او دویست هزار شجاع
قوي بودند.‏
و از بنیامین،‏ اَلیاداع که شجاع قوي بود و با او
دویست هزار نفر مسلح به کمان و سپر بودند.‏
و بعد از او یهوزاباد بود و با او صد و هشتاد هزار
مرد مهیاي جنگ بودند.‏
اینان خادمان پادشاه بودند،‏ غیر از آنانی که
21 ،4
12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
46 ،22
24 ،15
.2
.3
- 424 -

یم
یمت
ه،ب
هرا
کن
پادشاه در تمامی یهودا در شهرهاي حصاردار قرار داده 12.
بود.‏
دوم تواریخ
18
.1
و یهوشافاط ثروت و احترام عظی داشت،‏ و با
اَخاب دوستی نمود.‏ باب
و بعد از چند سال نزد اَخاب به سامره رفت و اَخاب
براي او و قومی که همراهش بودند گوسفندان و گاوان
بسیار قربانی نمود و او را اصرار نمود که همراه خودش
به راموت جِلْعاد برآید.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ اَخاب پادشاه اسرائیل به یهوشافاط پادشاه
یهودا گفت:‏ آیا همراه من به راموت جِلْعاد خواهی
آمد؟ او جواب داد که من چون تو و قوم من چون قوم
تو هستیم و همراه تو به جنگ خواهیم رفت.‏ اول
2 ،22
5 ،17
.2
3
4 ،22 پادشاهان
؛ دوم پادشاهان
7 ،3
.4
و یهوشافاط به پادشاه اسرائیل گفت:‏ تمنا آنکه
امروز از کلام یهوه درخواست نمایی.‏ دوم پادشاهان
و پادشاه اسرائیل چهارصد نفر از پیامبران جمع
کرده ایشان گفت:‏ آیا به راموت جِلْعاد براي جنگ
برویم یا من از آن باز ایستم؟ ایشان جواب دادند:‏ برآي
و خدا آن را به دست پادشاه تسلیم خواهد نمود.‏
اما یهوشافاط گفت:‏ آیا در اینجا غیر از اینها،‏
پیامبري از جانب یهوه نیست تا از او سؤال نماییم؟
و پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت:‏ یک مرد دیگر
هست که به واسطۀ او از یهوه سئوال توان کرد؛ اما من
از او نفرت دارم زیرا که دربارة من به نیکویی هرگز
پیامبري نمیکند،‏ بلکه همیشه اوقات به بدي؛ و او
میکایا پسر یملا میباشد.‏ و یهوشافاط گفت:‏ پادشاه
چنین نگوید.‏
سپ.‏ پادشاه اسرائیل یکی از خواجه سرایان خود را
خوانده،‏ گفت:‏ میکایا پسر یملا را به زودي حاضر کن.‏
و پادشاه اسرائیل و یهوشافاط پادشاه یهودا هر یکی
لباس خود را پوشیده،‏ بر تخت خویش در جاي وسیع
نزد دهنۀ دروازه سامره نشسته بودند و همه پیامبران
به حضور ایشان پیامبري میکردند.‏
و صدقیا پسر کنَعنَه شاخهاي آهنین براي خود
ساخته،‏ گفت:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ اَرامیان را با اینها
خواهی زد تا تلف شوند.‏
و همه پیامبران پیامبري کرده،‏ میگفتند:‏ به
راموت جِلْعاد برآي و پیروز شو زیرا که یهوه آن را به
دست پادشاه تسلیم خواهد نمود.‏
و قاصدي که براي طلبیدن میکایا رفته بود او را
خطاب کرده،‏ گفت:‏ اینک پیامبران به یک زبان دربارة
پادشاه نیکو میگویند؛ پس کلام تو مثل کلام یکی از
ایشان باشد و سخن نیکو بگو.‏
میکایا جواب داد:‏ به حیات یهوه قَسم که هر
آنچه خداي من مرا فرماید همان را خواهم گفت.‏
سپ.‏ چون نزد پادشاه رسید،‏ پادشاه وي را گفت:‏
اي میکایا،‏ آیا به راموت جِلْعاد براي جنگ برویم یا من
از آن بازایستم.‏ او گفت:‏ برآیید و پیروز شوید،‏ و به
دست شما تسلیم خواهند شد.‏
پادشاه وي را گفت:‏ من چند مرتبه تو را قسم
بدهم که به اسم یهوه غیر از آنچه راست است به من
نگویی؟
او گفت:‏ تمامی اسرائیل را مثل گوسفندانی که
شبان ندارند بر کوهها پراکنده دیدم؛ و یهوه فرمود
اینها صاحب ندارند.‏ پ س هر کس با صلح به خانۀ خود
برگردد.‏ اعداد ؛ متی
و پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت:‏ آیا تو را
نگفتم که دربارة من به نیکویی پیامبري نمیکند بلکه
به بدي.‏ اول پادشاهان
او گفت:‏ پ س کلام یهوه را بشنوید:‏ من یهوه را بر
تخت خود نشسته دیدم،‏ و تمامی لشکر آسمان را که
به طرف راست و چپ وي ایستاده بودند.‏
و یهوه فرمود:‏ کیست که اَخاب پادشاه اسرائیل را
فریب داده تا برود و در راموت جِلْعاد بیفتد؟ یکی
جواب داده به اینطور سخن راند و دیگري به آنطور
سخن گفت.‏ اول پادشاهان
و آن روح پلید بیرون آمده،‏ به حضور یهوه بایستاد
و گفت:‏ من او را فریب میدهم و یهوه وي را فرمود:‏ به
چه چیز؟
او جواب داد که من بیرون میروم و در دهان همه
پیامبرانش روح کاذب خواهم بود.‏ او فرمود:‏ وي را
فریب خواهی داد و خواهی توانست،‏ پس برو و چنین
بکن.‏
پس هماکنون هان یهوه روحی کاذب در دهان
این پیامبران تو گذاشته است و یهوه دربارة تو سخن
بد گفته است.‏
آنگاه صدقیا پسرکنَعنَه نزدیک آمده،‏ بهرخسار
میکایا زد و گفت:‏ به کدام روح یهوه از نزد من به
سوي تو رفت تا با تو سخن گوید؟ یوحنا
میکایا جواب داد:‏ ای در روزي که به حجرة
22 ،18
36 ،9
20 ،22
،
18 ،22
63 ،26
17 ،27
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
11 ،3
.5
.6
.7
8
.9
.10
.11
- 425 -

یس
نی
یاد
نی
ینع
ته
.3
اندرونی داخل شده،‏ خود را پنهان کنی آن را خواهی
دید.‏ اول پادشاهان
و پادشاه اسرائیل گفت:‏ میکایا را بگیرید و او را
نزد آمون،‏ حاکم شهر و یوآش،‏ پسر پادشاه ببرید.‏
و بگویید پادشاه چنین میفرماید:‏ ا شخص را
در زندان بیندازید و او را به نان تنگی و آب تنگی
بپرورانید تا من با صلح برگردم.‏ باب
میکایا گفت:‏ اگر در واقع با صلح برگردي،‏ یهوه با
من سخن نگفته است؛ و گفت اي قوم همگی شما
بشنوید.‏
سپ.‏ پادشاه اسرائیل و یهوشافاط پادشاه یهودا به
راموت جِلْعاد برآمدند.‏ اول پادشاهان
و پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت:‏ من خود را
ناشناس ساخته،‏ به جنگ میروم.‏ اما تو لباس خود را
بپوش.‏ پس پادشاه اسرائیل خویشتن را ناشناس
ساخت و ایشان به جنگ رفتند.‏
و پادشاه ارام سرداران ارابههاي خویش را امر
فرموده،‏ گفت:‏ نه با کوچک و نه با بزرگ بلکه با پادشاه
اسرائیل فقط جنگ نمایید.‏
و چون سرداران ارابهها یهوشافاط را دیدند،‏ گمان
بردند که این پادشاه اسرائیل است؛ پس مایل شدند تا
با او جنگ نمایند و یهوشافاط فریاد برآورد و یهوه او را
کمک نمود و خدا ایشان را از او برگردانید.‏
و چون سرداران ارابهها را دیدند که پادشاه
اسرائیل نیست،‏ از تعقیب او برگشتند.‏
اما ک کمان خود را بدون غرض کشیده،‏
پادشاه اسرائیل رامیان وصلههاي زره زد،‏ و او به
ارابهران خود گفت:‏ دست خود را بگردان و مرا از لشکر
بیرون ببر زیرا که مجروح شدم.‏ اول پادشاهان ؛ باب
دوم تواریخ
24 ،22
10 ،16
29 ،22
30 ،20
.25
.26
.27
28
.29
.30
.31
.32
.33
23 ،35
.34
و در آن روز جنگ سخت شد و پادشاه اسرائیل را
در ارابهاش به مقابل ارامیان تا وقت عصر برپا داشتند؛
و در وقت غروب آفتاب مرد.‏
19
.1
.2
و یهوشافاط پادشاه یهودا به خانۀ خود به اورشلیم
به سلامتی برگشت.‏
و یهو پسر حنانی پیشگو براي ملاقات وي بیرون
آمده،‏ به یهوشافاط پادشاه گفت:‏ آیا شریران را
میبایست کمک نمایی و دشمنان یهوه را دوست
داري؟ پس از این جهت خشم از جانب یهوه بر تو
آمده است.‏
اما در تو اعمال نیکو یافت شده است،‏ چونکه
اَشَیرهها را از زمین دور کرده،‏ و دل خود را به طلب
خدا تصمیم نمودهاي.‏ باب
و چون یهوشافاط در اورشلیم ساکن شد،‏ بار دیگر
به میان قوم از بئرشبع تا کوهستان افرایم بیرون رفته،‏
ایشان را به سوي یهوه خداي پدران ایشان برگردانید.‏
و داوران در ولایت یعنی در تمام شهرهاي حصاردار
یهودا شهر به شهر قرار داد.‏
و به داوران گفت:‏ باحذر باشید که به چه طور رفتار
مینمایید زیرا که براي انسان داوري نمینمایید بلکه
براي یهوه ، و او در حکم نمودن با شما خواهد بود.‏
3 ،17
.4
.5
.6
15 ،5 عاموس
.7
و حال ترس یهوه بر شما باشد و این را با احتیاط به
عمل آورید زیرا که با یهوه خداي ما بیانصافی و
طرفداري و رشوهخواري نیست.‏ ایوب ؛
و در اورشلیم نیز یهوشافاط بعضی از لاویان و
کاهنان را و بعضی از سران پدران اسرائیل را به ج
داوري یهوه و مرافعهها قرار داد.‏ پس بهاورشلیم
برگشتند.‏ تثنیه ؛
و ایشان را امر فرموده،‏ گفت:‏ شما بدینطور با امانت
و دل کامل در ترس یهوه رفتار نمایید.‏
و در هر دعوياي که از برادران شما که ساکن
شهرهاي خود میباشند،‏ میان خون و خون و میان
شرایع و دستورات و قواعد و احکام پیش شما آید،‏
ایشان را تعلیم نمایید تا نزد یهوه مجرم نشوند،‏ مبادا
خشم بر شما و بر برادران شما بیاید.‏ اگر به ا طور
رفتار نمایید،‏ مجرم نخواهید شد.‏
و اینک اَمرْیا،‏ رئیس کاهنان،‏ براي همۀ امور یهوه
و زب پسر اسمعئیل که رئیس خاندان یهودا میباشد،‏
براي همۀ امور پادشاه بر سر شما هستند؛ و لاویان
همراه شما در خدمت مشغولند.‏ پ س به دلیري عمل
نمایید و یهوه با نیکان باشد.‏
19 ،34
4 ،10
17 ،19
8 ،17
.8
.9
.10
.11
20
.1
و بعد از این،‏ پسرانموآب و پسرانعمون و با ایشان
بعضی از عمونیان نبرد با یهوشافاط آمدند.‏
و بعضی آمده،‏ یهوشافاط را خبر دادند و گفتند:‏
گروه عظیمی از آن طرف دریا از ارام به ض د تو
م ی آیند؛ و اینک ایشان در حصون تامار که همان
جدي باشد،‏ هستند.‏
، براي
.2
- 426 -

ي حی ترو
يرو
نی
يرو
یس
هآن
یم نی
یلئ یع
يلاو
یصص
يرو
هوا
نشا
هقَ‏
نما
نشا
هآن
تک
دوم تواریخ
3
.4
سپ.‏ یهوشافاط بترسید و تصمیم به جستجوي یهوه
گرفت و در تمامی یهودا به روزه اعلان کرد.‏
و یهودا جمع شدند تا از یهوه درخواست نمایند و از
تمامی شهرهاي یهودا آمدند تا یهوه را طلب نمایند.‏
15 ،15 باب
.5
و یهوشافاط در میان جماعت یهودا و اورشلیم،‏ در
خانۀ یهوه ا جدید بایستاد،‏
و گفت:‏ اي یهوه،‏ خداي پدران ما،‏ آیا تو در آسمان
خدا نیستی و آیا تو بر همه ممالک امتها سلطنت
نمینمایی؟ و در دست توقوت و جبروت است و ک
نیست که با تو مقاومت تواند نمود.‏ اول تواریخ ؛ دوم
12 ،30
، پیش
.6
11 ،14 تواریخ
.7
.8
.9
آیا تو خداي ما نیستی که ساکنان ا زمین را از
حضور قوم خود اسرائیل اخراج نموده،‏ آن را به نسل
دوست خویش ابراهیم تا ابد دادهاي؟
و ایشان در آن ساکن شده،‏ مقْدسی براي اسم تو در
آن بنا نموده،‏ گفتند:‏
هنگامی که بلا یا شمشیر یا انتقام یا وبا یا قحطی
بر ما عارض شود و ما پیش این خانه و پیش
تو زیرا که اسم تو در این خانه مقیم است بایستیم،‏ و
در وقت تنگی خود نزد تو التماس نماییم،‏ آنگاه اجابت
فرموده،‏ نجات بده.‏ باب ؛ اول پادشاهان
و هماکنون اینک پسرانعمون و موآب و اهل کوه
سعیر،‏ که اسرائیل را وقتی که از مصر بیرون آمدند
اجازه ندادي که به ا داخل شوند،‏ بلکه از ایشان
اجتناب نمودند و ایشان را هلاك نساختند،‏ تثنیه
.19 .9 ،2
33 ،8
28 ،6
.10
29
.11
اینک ایشان مکافات آن را به ما میرسانند،‏ به
اینکه میآیند تا ما را از ملک تو که آن را به تصرف ما
دادهاي،‏ اخراج نمایند.‏
اي خداي ما آیا تو بر ایشان حکم نخواهی کرد؟
زیرا که ما را به مقابل ا گروه عظی که بر ما
میآیند،‏ هیچ قوتی نیست و ما نمیدانیم چه بکنیم.‏
اما چشمان ما به سوي تو است.‏
و تمامی یهودا با اطفال و زنان و پسران خود به
حضور یهوه ایستاده بودند.‏
آنگاه روح یهوه بر یحزْئیل پسرزکریا پسر بنایا پسر
ی پسر مت َّنْیاي که از پسرانآساف بود،‏ در
میان جماعت نازل شد.‏
و او گفت:‏ اي تمامی یهودا و ساکنان اورشلیم!‏ و
اي یهوشافاط پادشاه گوش گیرید!‏ یهوه به شما چنین
میفرماید:‏ از این گروه عظیم ترسان و هراسان مباشید
زیرا کهجنگ از آن شما نیست بلکه از آن خداست.‏
فردا به نزد ایشان فرود آیید.‏ اینک ایشان به فراز
برخ ند آمد و ایشان را در انتهاي دره در برابر
بیابانِ‏ یروئیل خواهید یافت.‏
در این وقت بر شما نخواهد بود که جنگ نمایید.‏
بایستید و نجات یهوه را که با شما خواهد بود مشاهده
نمایید.‏ اي یهودا و اورشلیم ترسان و هراسان مباشید و
فردا به مقابل ای بیرون روید و یهوه همراه شما
خواهد بود.‏
سپ.‏ یهوشافاط رو به زمین افتاد و تمامی یهودا و
ساکنان اورشلیم به حضور یهوه افتادند و یهوه را
سجده نمودند.‏
و لاویان از پسران اتیان و از پسرانقورحیان
برخاسته،‏ یهوه خداي اسرائیل را ب ا صداي بسیار بلند
سرودستایش خواندند.‏
و بامدادان برخاسته،‏ به بیابان تَقُوع بیرون رفتند و
چون بیرون میرفتند،‏ یهوشافاط بایستاد و گفت:‏ مرا
بشنوید اي یهودا و ساکنان اورشلیم!‏ بر یهوه خداي
خود ایمان آورید و استوار خواهید شد،‏ و به
پیامبران او ای آورید که کامیاب خواهید شد.‏
.16
.17
18
.19
.20
16 ،28 اشعیا
.21
و بعد از مشورت کردن با قوم،‏ بعضی را معین کرد
تا پیش مسلّحان رفته،‏ براي یهوه بسرایند و زینت
قدوسیت را سرودستایش خوانند و گویند:‏ یهوه را
حمد گویید زیرا که رحمت او تا ابد است.‏ مزامیر
و چون ایشان به سراییدن و حمد گفتن شروع
نمودند،‏ یهوه به ضد پسرانعمون و موآب و ساکنان
کوه سعیر که بر یهودا هجوم آورده بودند،‏ کمین
گذاشتند و ایشان را شکست دادند.‏
زیرا که پسرانعمون و موآب بر ساکنان کوه سعیر
برخاسته،ای را نابود و هلاك ساختند،‏ و چون از
ساکنان سعیر فارغ شدند،‏ یکدیگر را به کار هلا
کمک کردند.‏ اول سموئیل
و چون یهودا به دیدهبانگاه بیابان رسیدند و به
سوي آن گروه نظر انداختند،‏ اینک لاشهها بر زمین
افتاده،‏ و هیچ کس رهایی نیافته بود.‏
و یهوشافاط با قوم خود به جهت گرفتن غنیمت
ایشان آمدند و در میان ا اموال و رخوت و چیزهاي
گرانبها بسیار یافتند،‏ و براي خود آنقدر گرفتند که
نتوانستند ببرند،‏ و غنیمت اینقدر زیاد بود که سه روز
مشغول غارت میبودند.‏
و در روز چهارم در دره برَکۀ جمع شدند زیرا که
1 ،106
20 ،14
.22
.23
.24
.25
.26
.12
.13
.14
.15
- 427 -

ه نشا
يرو
ته نی
يرو
يار
يرو
بک
يرو
بی
.3
.4
.5
در آنجا یهوه را متبارك خواندند،‏ و از ا ج آن
مکان را تا امروز دره برَکۀ مینامند.‏
سپ.‏ همه مردان یهودا و اورشلیم و یهوشافاط
مقدم ایشان با شادمانی برگشته،‏ به اورشلیم بازگشتند
زیرا یهوه ایشان را بر دشمنانشان شادمان ساخته بود.‏
و با بربطها و عودها و شیپورها به اورشلیم به خانۀ
یهوه آمدند.‏
و ترس خدا بر همه ممالک کشورها چیره شد
چونکه شنیدند که یهوه با دشمنان اسرائیل جنگ
کرده است.‏
و مملکت یهوشافاط آرام شد،‏ زیرا خدایش او را از
هر طرف آرامش بخشید.‏ باب ؛
سپ.‏ یهوشافاط بر یهودا سلطنت نمود و سی و پنج
ساله بود که پادشاه شد و بیست و پنج سال در
اورشلیم سلطنت کرد و اسم مادرش عزُوبه دختر
شلْحی بود.‏ اول پادشاهان
و موافق رفتار پدرش آسا پی نموده،‏ از آن
انحراف نورزید و آنچه در نظر یهوه راست بود بجا
میآورد.‏
اما مکانهاي بلند برداشته نشد و قوم هنوز دلهاي
خود را به سوي خداي پدران خویش مصمم نساخته
بودند.‏
و بقیۀ وقایع یهوشافاط از اول تا آخر در اخبار یهو
پسر حنانی که در تواریخ پادشاهان اسرائیل درج شده،‏
نوشته است.‏
و بعد از این،‏ یهوشافاط پادشاه یهودا با اَخَزْیا
پادشاه اسرائیل که شریرانه رفتار مینمود،‏ طر ح
آمیزش انداخت.‏
و در ساختن کشتیها براي رفتن به ترشیش با وي
مشارکت نمود و کشتیها را در عصیون جابر ساختند.‏
آنگاه اَلعازر پسر دوداواهوي مریشاتی به ضد
یهوشافاط پیامبري کرده،‏ گفت:‏ چونکه تو با اَخَزْیا
متحد شدي،‏ یهوه کارهاي تو را تباه ساخته است.‏ پ س
آن کشتیها شکسته شدند و نتوانستند به ترشیش
بروند.‏ اول پاد ا
دوم تواریخ
15 ،15
6 ،14
42 ،22
49 ،22
27
.28
.29
.30
31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
21
.1
و یهوشافاط با پدران خود خوابید و در شهر داود با
پدرانش دفن شد،‏ و پسرش یهورام به جایش پادشاه
شد.‏ دوم پادشاهان ؛ اول تواریخ 3،
و پسران یهوشافاط عزَریا و یحیئیل و زکریا و
عزَریاهو و میکائیل و شَفَطْیا برادران او بودند.‏ این همۀ
پسران یهوشافاط پادشاه اسرائیل بودند.‏
و پدر ایشان عطایاي بسیار از نقره و طلا و نفایس
با شهرهاي حصاردار در یهودا به ایشان داد؛ و اما
سلطنت را به یهورام عطا فرمود زیرا که نخستزاده
بود.‏
و چون یهورام بر سلطنت پدرش مستقر شد،‏
خویشتن را تقویت نموده،‏ همۀ برادران خود و بعضی از
سروران اسرائیل را نیز به شمشیر کشت.‏
یهورام سی و دو ساله بود که پادشاه شد و هشت
سال در اورشلیم سلطنت کرد.‏ دوم پادشاهان
و موافق رفتارپادشاهان اسرائیل به طوري که
خاندان اَخاب رفتار میکردند،‏ پی نمود زیرا که
دختر اَخاب زن او بود و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏
به عمل آورد.‏ دوم پادشاهان
اما یهوه به سبب آن عهدي که با داود بسته بود و
چونکه وعده داده بود که چراغی به وي و به پسرانش
همیشۀ اوقات ببخشد،‏ نخواست که خاندان داود را
هلاك سازد.‏ دوم سموئیل ؛ مزامیر
و در ایام او ادوم از زیردست یهودا برگرداندند،‏
پادشاهی براي خود انتخاب نمودند.‏
و یهورام با سرداران خود و تمامی ارابههایش رفت،‏
و شبانگاه برخاسته،‏ اَدومیان را که او را احاطه کرده
بودند،‏ با سرداران ارابههاي ایشان شکست داد.‏
اما اَدوم تا امروز از زیر دست یهودا عاصی شدهاند،‏
و در همان وقت لبنَه نیز از زیر دست او عاصی شد،‏
زیرا که او یهوه خداي پدران خود را ترك کرد.‏ دوم
17 ،8
17 ،132
3 ،16
12 ،7
.6
.7
.8
.9
.10
20 ،8 پادشاهان
.11
و او نیز مکانهاي بلند در کوههاي یهودا ساخت و
ساکنان اورشلیم را به زنا کردن اصرار نموده،‏ یهودا را
گمراه ساخت.‏
و نامهاي از ایلیاي پیامبر بدو رسیده،‏ گفت که
یهوه،‏ خداي پدرت داود،‏ چنین میفرماید:‏ چونکه به
راههاي پدرت یهوشافاط و به راه و روشهاي آسا پادشاه
یهودا پی ننمودي،‏
بلکه به راه و روشهاي پادشاهان اسرائیل رفتار
نموده،‏ یهودا و ساکنان اورشلیم را فر دادي که
موافق زناک خاندان اَخاب مرت زنا بشوند و
برادران خویش را نیز از خاندان پدرت که از تو نیکوتر
بودند به قتل رسانیدي،‏ اول پادشاهان
همانا یهوه قومت و پسرانت و زنانت و تمامی
اموالت را به بلاي عظیم مبتلا خواهد ساخت.‏
32 ،2
.12
.13
.14
11
16 ،8
.2
- 428 -

لی
يرو
لی
يار
يرِ‏ کزِ‏
ترف
یم
تی
.7
دوم تواریخ
.15
و تو به مرض سخت گرفتارشده،‏ در جهاز
هاضمهات چنان بیمارياي عارض خواهد شد که جهاز
هاضمهات از آن مرض روزبهروز بیرون خواهد آمد.‏
سپ.‏ یهوه دل فلسطینیان و عرَبانی را که مجاور
حبشیان بودند،‏ به ضد یهورام برانگیزانید.‏
و بر یهودا هجوم آورده،‏ و آنرا کشیدند و تمامی
دارائیهایی که در خانۀ پادشاه یافت شد و پسران و
زنان او را نیز به اسیري بردند.‏ و براي او پسري غیر از
پسر کوچکترش یهواَخاز باقی نماند.‏
و بعد از اینهمه یهوه جهاز هاضمهاش را به مرض
علاج ناپذیر مبتلا ساخت.‏
و به مرور ایام بعد از پایان مدت دو سال،‏ جهاز
هاضمهاش از شدت مرض بیرون آمد و با دردهاي
سخت مرد،‏ و قومش براي وي عطریات نسوزانیدند،‏
چنانکه براي پدرش میسوزانیدند.‏ ارمیا
و او سی و دو ساله بود که پادشاه شد و هشت
سال در اورشلیم سلطنت نمود،‏ و بدون آنکه کسی
براي او تأسفی بخورد،‏ رحلت کرد،‏ و او را در شهر
داود،‏ اما نه در مقبرة پادشاهان کردند.‏ باب
25 ،24
5 ،34
، دفن
16
.17
.18
.19
.20
22
.1
و ساکنان اورشلیم پسر کوچکترش اَخَزْیا را در
جایش به پادشاهی انتخاب کردند،‏ زیرا گروهی که با
عرَبان بر اردو هجوم آورده بودند،‏ همۀ پسران بزرگش
را کشته بودند.‏ پ س اَخَزْیا پسر یهورام پادشاه یهودا
سلطنت کرد.‏ دوم پادشاهان
و اَخَزْیا چهل و دو ساله بود که پادشاه شد و یک
سال در اورشلیم سلطنت کرد و اسم مادرش عتَلْیا
دختر عمري بود.‏ دوم پادشاهان
و او نیز به روشهاي خاندان اَخاب پی نمود زیرا
که مادرش مشاور او بود تا اعمال زشت بکند.‏
و مثل خاندان اَخاب آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏
بجا آورد زیرا که ایشان بعد از وفات پدرش،‏ براي
هلاکتش مشاور او بودند.‏
سپ.‏ برحسب مشورت ایشان رفتار نموده،‏ با یهورام
پسر اَخاب پادشاه اسرائیل نیز براي جنگ با حزائ
پادشاه اَرام به راموت جِلْعاد رفت و ارامیان یورام را
مجروح نمودند.‏
پس به یزرع بازگشت تا از جراحاتی که در
محاربه با حزائیل پادشاه ارام در رامه یافته بود،‏ شفا
یابد.‏ و عزَریا پسر یهورام پادشاه یهودا براي عیادت
یهورام پسر اَخاب به یزرعیل فرود آمد زیرا که بیمار
بود.‏
و هلاکت اَخَزْیا در اینکه نزد یورام رفت،‏ از جانب
خدا بود زیرا چون به آنجا رسید،‏ با یهورام به مقابلۀ
ییهو پسر نمشی که یهوه او را براي هلاك ساختن
خاندان اَخاب مسح کرده بود،‏ بیرون اول پادشاهان
،19
.
16
؛ دوم پادشاهان
2 ،9
.8
.9
و چون ییهو انتقام بر خاندان اَخاب رسانید،‏
بعضی از سروران یهودا و پسران برادران اَخَزْیا را که
ملازمان اَخَزْیا بودند یافته،‏ ایشان را کشت.‏
و اَخَزْیا را طلبید و او را در حالتی که در سامره
پنهان شده بود،‏ دستگیر نموده،‏ نزد ییهو آوردند و او را
به قتل رسانیده،‏ دفن کردند زیرا گفتند:‏ پسر
یهوشافاط است که یهوه را به تمامی دل خود طلبید.‏
پس،‏ از خاندان اَخَزْیا،‏ کسی که قادر بر سلطنت باشد،‏
نماند.‏ دوم پادشاهان
سپ.‏ چون عتَلْیا مادر اَخَزْیا دید که پسرش کشته
شده است،‏ برخاست و تمامی فرزندان پادشاهان از
خاندان یهودا را هلاك کرد.‏ دوم پادشاهان
اما یهوشَبعه،‏ دختر پادشاه،‏ یوآش پسر اَخَزْیا
راگرفت و او را از میان پسران پادشاه که به قتل
رسیدند دزدیده،‏ او را با دایهاش در اطاق خوابگاه
گذاشت و یهوشَبعه،‏ دختر یهورام پادشاه،‏ زن یهویاداعِ‏
کاهن که خواهر اَخَزْیا بود،‏ او را از عتَلْیا پنهان کرد که
او را نکشت.‏
و او نزد ایشان در خانۀ خدا مدت شش سال
پنهان ماند.‏ و عتَلْیا بر زمین سلطنت میکرد.‏
1 ،11
27 ،9
10
.11
.12
23
.1
و در سال هفتم،‏ یهویاداع خویشتن را تقو داده،‏
بعضی از سرداران صده یعنی عزَریا پسر یهورام و
اسماعیل پسر یهوحانان و عزَریا پسر عوبید و معسیا
پسر عدایا و الیشافاط پسر را با خود همداستان
ساخت.‏ دوم پادشاهان
و ایشان در یهودا گردش کردند و لاویان را از همه
شهرهاي یهودا و سران پدران اسرائیل را جمع کرده،‏
به اورشلیم آمدند.‏
و تمامی جماعت با پادشاه در خانۀ خدا عهد بستند.‏
و او به ایشان گفت:‏ همانا پسر پادشاه سلطنت خواهد
کرد،‏ چنانکه یهوه دربارة پسران داود گفته است.‏
و ک که باید بکنید این است:‏ یک ثلث از شما
4 ،11
.2
.3
.4
1 ،11
24 ،8
.2
.3
.4
5
.6
- 429 -

یان
یم
يرو
ته
که از کاهنان و لاویان در س بت داخل میشوید
دربانهاي آستانهها باشید.‏
و یک سوم دیگر به خانۀ پادشاه و یک سومی به
دروازة اساس و تمامی قوم در صحنهاي خانۀ یهوه
حاضر باشند.‏
و کسی غیر از کاهنان و لاوی که به خدمت
مشغول میباشند،‏ داخل خانۀ یهوه نشود،‏ اما ایشان
داخل بشوند زیرا که مقدسند و تمامی قوم خانۀ یهوه
را حراست نمایند.‏
و لاویان هر کس سلاح خود را به دست گرفته،‏
پادشاه را از هر طرف احاطه نمایند و هر که به خانه
درآید،‏ کشته شود؛ و چون پادشاه داخل شود یا بیرون
رود،‏ شما نزد او بمانید.‏
سپ.‏ لاویان و تمامی یهودا موافق هر چه یهویاداع
کاهن امر فرمود عمل نمودند،‏ و هر کدام کسان خود را
خواه از آنانی که در روز سبت داخل میشدند و خواه
از آنانی که در روز سبت بیرون رفتند،‏ برداشتند
زیرا که یهویاداع کاهن فرقهها را مرخص نفرمود.‏
و یهویاداع کاهن نیزهها و تیردان و سپرها را که از
آن داود پادشاه و در خانۀ خدا بود،‏ به سرنگهبانان داد.‏
دوم تواریخ
.5
.6
.7
8
.9
10 11، دوم پادشاهان
.10
و تمامی قوم را که هر یک از ایشان سلاح خود را
به دست گرفته بودند،‏ از طرف راست خانه تا طرف
چپ خانه به پهلوي قربانگاه و خانه،‏ به اطراف پادشاه
قرار داد.‏
و پسر پادشاه را بیرون آورده،‏ تاج را بر سرش
گذاشتند و شهادت نامه را به او داده،‏ او را به پادشاهی
نصب کردند،‏ و یهویاداع و پسرانش،‏ او را مسح نموده،‏
گفتند:‏ پادشاه زنده بماند.‏
اما چون عتَلْیا آواز قوم را که میدویدند و پادشاه
را تحسین میکردند شنید،‏ نزد قوم به خانۀ یهوه
داخل شد.‏ اول پادشاهان
و دید که اینک پادشاه به پهلوي سکوي سخنرانی
خود کنار ورودي ایستاده است،‏ و سروران و شیپور
نوازان نزد پادشاه میباشند و تمامی قوم زمین شادي
میکنند و شیپورها را مینوازند و سرودخوانان با آلات
موسیقی و پیشوایان سرودستایش.‏ آنگاه عتَلْیا لباس
خود را دریده،‏ صدا زد که خیانت،‏ خیانت!‏ اعداد
و یهویاداع کاهن،‏ سرنگهبانان را که سرداران لشکر
بودند امر فرموده،‏ به ایشان گفت:‏ او را از میان صفها
بیرون کنید،‏ و هر که از عقب او برود،‏ به شمشیر
کشته شود.‏ زیرا کاهن فرموده بود که او را در خانۀ
یهوه مکشید.‏
سپ.‏ او را راه دادند و چون به دهنۀ دروازة اسبان،‏
نزد خانۀ پادشاه رسید،‏ او را در آنجا کشتند.‏
و یهویاداع در میان خود و تمامی قوم و پادشاه،‏
عهد بست تا قوم یهوه باشند.‏ باب
و تمامی قوم به خانۀ بعل رفته،‏ آن را ویران
ساختند و قربانگاههایش و تماثیلش را شکستند و
کاهن بعل متّان را روبه قربانگاهها کشتند.‏ دوم
12 ،15
15
.16
.17
18 ،11 پادشاهان
.18
و یهویاداع با شادمانی و نغمهسرایی برحسب امر
داود،‏ وظیفههاي خانۀ یهوه را به دست کاهنان و
لاویان سپرد،‏ چنانکه داود ایشان را بر خانۀ یهوه
تقسیم کرده بود تا موافق آنچه در قوانین موسی
نوشته است،‏ قربانیهاي سوختنی یهوه را بگذرانند.‏
و دربانان را به دروازههاي خانۀ یهوه قرار داد تا
کسی که به هر جهتی نجس باشد،‏ داخل نشود.‏
و یوزباشیها و نُجبا و حاکمان قوم و تمامی قوم
زمین را برداشت و پادشاه را از خانۀ یهوه به زیر آورد و
او را از دروازة بالا به خانۀ پادشاه درآورده،‏ او را بر
تخت سلطنت نشانید.‏
و تمامی قوم زمین شادي کردند و شهر آرامی
یافت و عتَلْیا را به شمشیر کشتند.‏
.19
.20
.21
24
.1
و یوآش هفت ساله بود که پادشاه شد و چهل سال
در اورشلیم سلطنت نمود و اسم مادرش ظَبِیۀ
بئرشَبعی بود.‏ دوم پادشاهان
و یوآش در تمامی روزهاي یهویاداع کاهن،‏ آنچه را
که در نظر یهوه راست بود،‏ به عمل میآورد.‏
و یهویاداع دو زن برایش گرفت و او پسران و
دختران تولید نمود.‏
و بعد از آن،‏ یوآش اراده کرد که خانۀ یهوه را تعمیر
نماید.‏
و کاهنان و لاویان را جمع کرده،‏ به ایشان گفت:‏ به
شهرهاي یهودا بیرون روید و از تمامی اسرائیل نقره
براي تعمیرخانۀ خداي خود،‏ سال به سال جمع کنید،‏
و در این کار عجله نمایید.‏ اما لاویان عجله ننمودند.‏
سپ.‏ پادشاه،‏ یهویاداع رئیس کاهنان را خوانده،‏ وي را
گفت:‏ چرا از لاویان بازخواست نکردي که بهرهاي را که
موسی بندة یهوه و جماعت اسرائیل به ج خیمۀ
شهادت قرار دادهاند،‏ از یهودا و اورشلیم بیاورند؟ خروج
1 ،12
.2
.3
.4
.5
6
10 ،10
41 ،1
.11
.12
.13
.14
- 430 -

ته
نی
هآن
کن
نی
.19
دوم تواریخ
12 ،30
.7
زیرا که پسران عتَلْیاي خبیثه،‏ خانۀ خدا را خراب
کرده،‏ و تمامی موقوفات خانۀ یهوه را صرف بعلیم
کرده بودند.‏ باب
و پادشاه امر فرمود که صندوقی بسازند و آن را
بیرون دروازة خانۀ یهوه بگذارند.‏
و در یهودا و اورشلیم ندا دردادند که بهرهاي را که
موسی بندة خدا در بیابان بر اسرائیل قرار داده بود،‏
براي یهوه بیاورند.‏ خروج
و همه سروران و تمامی قوم آن را به شادمانی
آورده،‏ در صندوق انداختند تا پر شد.‏
و چون صندوق به دست لاویان،‏ نزد وکلاي
پادشاه آورده میشد و ایشان میدیدند که نقره بسیار
هست.‏ آنگاه نویسنده پادشاه و وکیلِ‏ رئیس کاهنان
آمده،‏ صندوق را خالی میکردند و آن را برداشته،‏ باز
به جایش میگذاشتند.‏ و روز به روز چنین کرده،‏ نقرة
بسیار جمع کردند.‏
و پادشاه و یهویاداع آن را به آنانی که در کار
خدمت خانۀ یهوه مشغول بودند دادند،‏ و ایشان بنّایان
و نجاران به ج تعمیر خانۀ یهوه و آهنگران و
مسگران براي مرِمت خانۀ یهوه اجیر نمودند.‏ دوم پادشاهان
12 ،30
10 ،22
.8
.9
.10
.11
.12
4 ،22
13
سپ.‏ کارگران به کار پرداختند و کار از دست
ایشان به انجام رسید و خانۀ خدا را به حالت اولش برپا
داشته،‏ آن را محکم ساختند.‏
و چون آن را تمام کرده بودند،‏ بقیۀ نقره را نزد
پادشاه و یهویاداع آوردند و از آن براي خانۀ یهوه
اسباب یعنی آلات خدمت و آلات قربانیها و قاشقها و
ظروف طلا و نقره ساختند،‏ و در تمامی روزهاي
یهویاداع،‏ قربانیهاي سوختنی دائماً‏ در خانۀ یهوه
میگذرانیدند.‏
اما یهویاداع پیر و سالخورده شده،‏ بمرد و هنگام
مرگش صد و سی ساله بود.‏
و او را در شهر داود با پادشاهان دفن کردند،‏ زیرا
که در اسرائیل هم براي خدا و هم براي خانۀ او
نیکویی کرده بود.‏
و بعد از وفات یهویاداع،‏ سروران یهودا آمدند و
پادشاه را تعظیم نمودند و پادشاه در آن وقت به ایشان
گوش گرفت.‏
و ایشان خانۀ یهوه خداي پدران خود را ترك
کرده،‏ اَشَیریم و بتها را عبادت نمودند،‏ و به سبب ا
نافرمانی ایشان،‏ خشم بر یهودا و اورشلیم افروخته شد.‏
و او پیامبران نزد ایشان فرستاد تا ایشان را به
سوي یهوه برگردانند و ایشان ا را شهادت دادند،‏ اما
ایشان گوش نگرفتند.‏ باب
سپ.‏ روح خدا زکریا پسر یهویاداع کاهن را پوشاند
و او بالاي قوم ایستاده،‏ به ایشان گفت:‏ خدا چنین
میفرماید:‏ شما چرا از دستورات یهوه تجاوز مینمایید؟
پس کامیاب نخواهید شد.‏ چونکه یهوه را ترك
نمودهاید،‏ او شما را ترك نموده است.‏ باب ؛
و ایشان بر او توطئه نموده،‏ او را به حکم پادشاه
در حیات خانۀ یهوه سنگسار کردند.‏ ؛ عبرانیان
2 ،15
5 ،12
متی 35 ،23
10 ،33
20
.21
37 ،11
22
سپ.‏ یوآشِ‏ پادشاه احسانی راکه پدرش یهویاداع،‏
به وي نموده بود،‏ بیاد نیاورد،‏ بلکه پسرش را به قتل
رسانید.‏ و چون او میمرد،‏ گفت:‏ یهوه ا را ببیند و
بازخواست نماید.‏
و در وقت تحویل سال،‏ لشکر اَرامیان به ضد وي
برآمده،‏ به یهودا و اورشلیم داخل شده،‏ همه سروران
قوم را از میان قوم هلاك ساختند،‏ و تمامی غنیمت
ایشان را نزد پادشاه دمشق فرستادند.‏
زیرا که لشکر اَرام با جمعیت کمی آمدند و یهوه
لشکر بسیار عظیمی به دست ایشان تسلیم نمود،‏
چونکه یهوه خداي پدران خود را ترك کرده بودند؛
پس از یوآش انتقام.‏
و چون از نزد او رفتند زیرا که او را در مرضهاي
سخت واگذاشتند،‏ بندگانش به سبب خون پسران
یهویاداعِ‏ کاهن،‏ براو فتنه انگیخته،‏ او را بر بسترش
کشتند.‏ و چون مرد،‏ او را در شهر داود دفن کردند،‏ اما
او را در مقبرة پادشاهان دفن نکردند.‏ دوم پادشاهان
و آنانی که بر او فتنه انگیختند،‏ اینانند:‏ زاباد،‏ پسر
شمعه عمونیه و یهوزاباد،‏ پسر شمریت موآبیه.‏
و اما حکایت پسرانش و عظمت سخنی که بر او
نازل شد و تعمیر خانۀ خدا،‏ ای در مدرسِ‏ تواریخ
پادشاهان نوشته است،‏ و پسرش اَمصیا در جایش
پادشاه شد.‏ دوم پادشاهان
20 ،12
21 ،12
.23
.24
.25
.26
.27
25
.1
اَمصیا بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و بیست
و نه سال در اورشلیم پادشاهی کرد و اسم مادرش
یهوعدانِ‏ اورشلیمی بود.‏ دوم پادشاهان
و آنچه در نظر یهوه پسند بود،‏ به عمل آورد،‏ اما نه
به دل کامل.‏
2 ،14
.2
.14
.15
.16
.17
.18
- 431 -

كنا
تی
يجا
ته
هآن
نی
یم
یزن
نی
15
دوم تواریخ
.3
و چون سلطنت دردستش مستحکم شد،‏ خادمان
خود را که پدرش پادشاه را کشته بودند،‏ به قتل
رسانید.‏ دوم پادشاهان
اما پسران ایشان را نکشت به موجب نوشتۀ کتاب
تورات موسی که یهوه امر فرموده و فرموده بود:‏ پدران
به جهت پسران کشته نشوند و پسران به جهت پدران
به قتل نرسند،‏ بلکه هر کس به جهت گناه خود کشته
شود.‏ تثنیه
واَ‏ م ص یا یهودا را جمع کرده،‏ سرداران هزاره و
سرداران صده از ایشان در تمامی یهودا و بنیامین
تعیئن فرمود و ایشان را از بیست ساله بالاتر شمرده،‏
سیصد هزار مرد برگزیدة نیزه و سپردار را که به جنگ
بیرون میرفتند،‏ یافت.‏
و صد هزار مرد شجاع جنگ آزموده به صد وزنه
نقره از اسرائیل اجیر ساخت.‏
اما مرد خدایی نزد وي آمده،‏ گفت:‏ اي پادشاه،‏
لشکر اسرائیل با تو نروند زیرا یهوه با اسرائیل یعنی با
تمامی پسرانافرایم نیست.‏
و اگر میخواهی بروي برو و به ج جنگ قوي
شو؛ اما خدا تو را پیش دشمنان شکست خواهد داد
زیرا قدرت کمک کردن و شکست دادن با خدا است.‏
اَمصیا به مرد خدا گفت:‏ براي صد وزنۀ نقره که به
لشکر اسرائیل دادهام کنم؟ مرد خدا جواب داد:‏
یهوه قادر است که تو را بیشتر از این بدهد.‏
سپ.‏ اَمصیا لشکري را که از افرایم نزد او آمده
بودند،‏ جدا کرد که به جاي خود برگردند و از ا
سبب خشم ایشان بر یهودا به شدت افروخته شد و
بسیار خشم گردیده،‏ به خود رفتند.‏
و اَمصیا خویشتن را تقو نموده،‏ قوم خود را
بیرون برد و به دره نمک رسیده،‏ دههزار نفر از
پسرانسعیر را کشت.‏ دوم پادشاهان
و پسرانیهودا ده هزار نفر دیگر را زنده اسیر کرد،‏
و ایشان را به قلۀ سالَع برده،‏ از قله سالَع به زیر
انداختند که همه خرد شدند.‏
و اما مردان آن لشکر که اَمصیا باز فرستاده بود تا
همراهش به جنگ نروند،‏ بر شهرهاي یهودا از سامره
تا بیت-حورون تاختند و سه هزار نفر را کشته،‏ غنیمت
بسیار بردند.‏
و بعد از بازگشت اَمصیا از شکست دادن ادومیان،‏
او خدایان پسرانسعیر را آورده،‏ آنها را خدایان خود
ساخت و آنها را سجده نموده،‏ بخور براي ا سوزانید.‏
سپ.‏ خشم یهوه بر اَمصیا افروخته شد و پیامبر نزد
وي فرستاد که او را بگوید:‏ چرا خدایان آن قوم را که
قوم خود را از دست تو نتوانستند رهانید،‏ طلبیدي؟
و چون این سخن را به وي گفت،‏ او را جواب داد:‏
آیا تو را مشاور پادشاه ساختهاند؟ ساکت شو!‏ چرا تو را
بکشند؟ پس پیامبر ساکت شده،‏ گفت:‏ دانم که
خدا قصد نموده است که تو را هلاك کند،‏ چونکه ا
کار را کردي و نصیحت مرا نشنیدي.‏
سپ.‏ اَمصیا،‏ پادشاه یهودا،‏ مشورت کرده،‏ نزد
یوآش پسر یهوآحاز پسر ییهو پادشاه اسرائیل فرستاده،‏
گفت:‏ بیا تا با یکدیگر نبرد نماییم.‏ دوم پادشاهان
و یوآش پادشاه اسرائیل نزد اَمصیا پادشاه یهودا
فرستاده،‏ گفت:‏ شترخار لبنان نزد سرو آزاد لبنان
فرستاده،‏ گفت:‏ دختر خود را به پسر من به بده.‏
اما حیوان وحشی که در لبنان بود گذر کرده،‏ شترخار
را پایمال نمود.‏ داوران
میگویی،‏ هان ادوم را شکست دادم و دلت تو را
مغرور ساخته است که افتخار نمایی؟ حال به خانۀ
خود برگرد.‏ چرا بلا را براي خود برمیانگیزانی تا
خودت و یهودا همراهت بیفتید؟
اما اَمصیا گوش نداد زیرا که این امر ازجانب خدا
بود تا ایشان را به دست دشمنان تسلیم نماید،‏ چونکه
خدایان ادوم را طلبیدند.‏
سپ.‏ یوآش پادشاه اسرائیل برآمد و او و اَ‏ مصیا
پادشاه یهودا در بیت-شمس که در یهودا است،‏ با
یکدیگر نبرد نمودند.‏
و یهودا در حضور اسرائیل شکست خورده،‏ هر
کس به خیمۀ خود فرار کرد.‏ دوم سموئیل
و یوآش پادشاه اسرائیل اَمصیا پسریوآش
پسریهوآحاز پادشاه یهودا را در بیت-شمس گرفت و او
را به اورشلیم آورده،‏ چهارصد اندازه آرنج حصار
اورشلیم را از دروازة افرایم تا دروازة زاویه ویران
ساخت.‏
و تمامی طلا و نقره و تمامی ظروفی را که در
خانۀ خدا نزد پسرانعوبید اَدوم و در خزانههاي خانۀ
پادشاه یافت شد و اسیران را گرفته،‏ به سامره بازگشت.‏
و اَمصیا پسریوآش پادشاه یهودا،‏ بعد از وفات
یوآش پسر یهوآحاز پادشاه اسرائیل،‏ پانزده سال
زندگانی نمود.‏
و بقیۀ وقایع اول و آخر اَ‏ م ص یا،‏ آیا در تواریخ
پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته نیست؟ دوم پادشاهان
،14
8 ،14
17 ،18
14 ،9
.16
17
.18
.19
.20
21
.22
.23
.24
.25
.26
18
7 ،14
25 ،24
، چه
16 ،24
.4
.5
.6
.7
.8
.9
10
.11
.12
.13
.14
- 432 -

شکی
يرو
شکی
یايلْ‏
یم
یئیلع
كنا
دوم تواریخ
.27
و از زمانی که اَمصیا از پی یهوه انحراف ورزید،‏
بعضی در اورشلیم فتنه بر وي انگیختند.‏ پس به
لا فرار کرد و از عقبش به لا فرستادند و او
را در آنجا کشتند.‏ باب
و او را بر اسبان آوردند و با پدرانش در شهر یهودا
دفن کردند.‏ دوم پادشاهان
25 ،24
20 ،14
.28
26
.1
و تمامی قوم یهودا عزّیا را که شانزده ساله بود
گرفته،‏ در جاي پدرش اَمصیا پادشاه ساختند.‏ دوم
پادشاهان
3 ،15
2 ،25
21 ،14
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
و او بعد از آنکه پادشاه با پدرانش خوابیده بود،‏
ایلُوت را بنا کرد و آن را براي یهودا بازپس گرفت.‏
و عزّیا شانزده ساله بود که پادشاه شد و پنجاه و دو
سال در اورشلیم پادشاهی نمود و اسم مادرش یک
اورشلیمی بود.‏
و آنچه در نظر یهوه پسند بود،‏ موافق هر چه پدرش
اَمصیا کرده بود،‏ بجا آورد.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
او خدا را میطلبید تا زمانی که زکریا زنده بود،‏ که
او در رویاهاي خدا هوشیار بود،‏ و مادامی که یهوه را
میطلبید،‏ خدا او را کامیاب میساخت.‏
و او بیرون رفته،‏ با فلسطینیان جنگ کرد و حصار
جت و حصار یبنَه و حصار اَشْدود را ویران ساخت و
شهرها در زمین اشدود و فلسطینیان بنا نمود.‏
و خدا او را بر فلسطینیان و عرَبانی که در جوربعل
ساکن بودند و بر معونیان یاري داد.‏
و عمونیان به عزّیا هدایا دادند و اسم او تا ورودي
مصر شایع گردید،‏ زیرا که بینهایت قوي گشت.‏
و عزّیا برجها در اورشلیم نزد دروازة زاویه و نزد
دروازة دره و نزد گوشۀ حصار بنا کرده،‏ آنها را
مستحکم گردانید.‏
و برجها در بیابان بنا نمود و چاههاي بسیار کند
زیرا که گلهها زیاد در همواري و در هامون داشت و
کشاورزان و باغبانان در کوهستان و در بوستانها
داشت،‏ چونکه کشاورزي را دوست میداشت.‏
و عزّیا سپاهیان جنگ آزموده داشت که براي
جنگ دسته دسته بیرون رفتند؛ برحسب تعداد
ایشان که ی نویسنده و معسیاي رئیس زیردست
حنَنْیا که یکی از سرداران پادشاه بود،‏ آنها را سان
میدیدند.‏
12. و عدد تمامی سردارانِ‏ پدران که شجاعان جنگ
آزموده بودند،‏ دو هزار و ششصد بود.‏
و زیر دست ایشان،‏ سیصد و هفت هزار و پانصد
سپاه جنگ آزموده بودند که پادشاه را به ضد
دشمنانش همراهی نموده،‏ با قوت تمام نبرد میکردند.‏
و عزّیا براي ایشان یعنیبراي تمامی لشکر سپرها
و نیزهها و خودها و زرهها و کمانها و فلاخنها مهیا
ساخت.‏
و منجنیقهایی را که مخترع صنعتگران ماهر بود
در اورشلیم ساخت تا آنها را بر برجها و گوشههاي
حصار براي انداختن تیرها و سنگهاي بزرگ بگذارند.‏
پس آوازة او تا جایهاي دور شایع شد زیرا که کمک
عظیمی یافته،‏ بسیار قوي گردید.‏
اما چون زورآور شد،‏ دل او براي هلاکتش متکبر
گردید و به یهوه خداي خود خیانت ورزیده،‏ به معبد
یهوه درآمد تا بخور بر قربانگاه بخور بسوزاند.‏ باب
و عزَریاي کاهن از عقب او داخل شد و همراه او
هشتاد مرد رشید از کاهنان یهوه درآمدند.‏ اول تواریخ
و ایشان با عزّیا پادشاه مقاومت نموده،‏ او را گفتند:‏
اي عزّیا سوزانیدن بخور براي یهوه کار تو نیست بلکه
کار کاهنان پسران هارون است که براي سوزانیدن
بخور تقدیس شدهاند.‏ پ س از مقدس بیرون شو زیرا
خطا کردي،‏ و این کار از جانب یهوه خدا موجب عزت
تو نخواهد بود.‏ اعداد
آنگاه عزّیا که سینی براي سوزانیدن بخور در
دست خود داشت،‏ خشم شد و چون خشمش بر
کاهنان افروخته گردید،‏ برص به حضور کاهنان در
خانۀ یهوه به پهلوي قربانگاه بخور بر پیشانیاش پدید
آمد.‏
و عزَریاي رئیس کاهنان و سایر کاهنان بر او
نگریستند و اینک جزام بر پیشانیاش ظاهر شده بود.‏
پس او را از آنجا به شتاب بیرون کردند و خودش نیز
به عجله بیرون رفت،‏ چونکه یهوه او را مبتلا ساخته
بود.‏
و عزّیا پادشاه تا روز وفاتش جزامی بود و در
مریضخانه جزامحال ماند،‏ زیرا از خانۀیهوه ممنوع بود؛
و پسرش یوتام،‏ ناظر خانۀ پادشاه و حاکم قوم زمین
میبود.‏ دوم پادشاهان ؛ اعداد
و اشَعیا پسر آموص پیامبر بقیۀ وقایع اول و آخر
عزّیا را نوشت.‏ اشعیا
سپ.‏ عزّیا با پدران خود خوابید و او را با پدرانش
در زمین مقبرة پادشاهان دفن کردند،‏ زیرا گفتند که
جزامی است و پسرش یوتام در جایش پادشاه شد.‏
19 ،25
10 ،7
2 ،5
7 ،18
5 ،15
1 ،1
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
23
.10
.11
- 433 -

يرو
يار
يرِ‏
يار
كنا
یم
یم
یکنم
یم
دوم تواریخ
27
.1
و یوتام بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و
شانزده سال در اورشلیم سلطنت نمود و اسم مادرش
یرُوشَه دختر صادوق بود.‏ دوم پادشاهان
و آنچه در نظر یهوه پسند بود،‏ موافق هرآنچه
پدرش عزّیا کرده بود،‏ به عمل آورد،‏ اما به معبد یهوه
داخل نشد اما قوم هنوز فساد میکردند.‏
و او دروازة اعلاي خانۀ یهوه را بنا نمود و بر حصار
عوفَل عمارت بسیار ساخت.‏
و شهرها در کوهستان یهودا بنا نمود و قلعهها و
برجها در جنگلها ساخت.‏ باب
و با پادشاه پسرانعمون جنگ نموده،‏ بر ایشان
غالب آمد.‏ پ س پسرانعمون در آن سال،‏ صد وزنۀ نقره
و ده هزار کر گندم و ده هزار کر جو به او دادند؛ و
پسرانعمون در سال دوم و سوم به همان مقدار به او
دادند.‏
سپ.‏ یوتام زورآور گردید زیرا رفتار خود را به حضور
یهوه خداي خویش راست ساخت.‏
و بقیۀ وقایع یوتام و همۀ جنگهایش و رفتارش،‏
اینک در تواریخ پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته است.‏
33 ،15
10 ،26
.2
.3
.4
.5
6
.7
دوم پادشاهان
32 ،15
.8
9
و او بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و شانزده
سال در اورشلیم سلطنت کرد.‏
سپ.‏ یوتام با پدران خود خوابید و او را در شهر داود
دفنکردند،‏ و پسرش آحاز در جایش سلطنت نمود.‏
1 ،28 باب
28
.1
و آحاز بیست ساله بود که پادشاه شد و شانزده
سال در اورشلیم پادشاهی کرد.‏ اما آنچه در نظر یهوه
پسند بود،‏ موافق پدرش داود به عمل نیاورد.‏ دوم پادشاهان
1 ،16
.2
بلکه از راه و روشهاي پادشاهان اسرائیل پی
نموده،‏ تمثالها نیز براي بعلیم ریخت.‏ باب
و در دره پسر هن ُّوم بخور سوزانید،‏ و پسران خود را
برحسب وقاحات امتهایی که یهوه از حضور
فرزنداناسرائیل اخراج نموده بود،‏ سوزانید.‏ تثنیه ؛ اول
9 ،18
3 ،17
.3
24 ،14 پادشاهان
.4
و بر مکانهاي بلند و تپهها و زیر هر درخت سبز
قربانیها گذرانید و بخور سوزانید.‏ اول پادشاهان ؛ دوم
4 ،16 پادشاهان
.5
بنابراین،‏ یهوه خدایش او را به دست پادشاه ارام
تسلیم نمود که ایشان او را شکست داده،‏ اسیران
بسی از او گرفته،‏ به دمشق بردند.‏ و به دست پادشاه
اسرائیل نیز تسلیم شد که او را شکست عظی داد.‏
دوم پادشاهان
5 ،16
.6
.7
8
.9
و فَقَح پسر رملْیا صد و بیست هزار نفر را که همه
ایشان مردان جنگی بودند،‏ در یک روز در یهودا کشت،‏
چونکه یهوه خداي پدران خود را ترك نموده بودند.‏
و زِک که مرد شجاع افرای بود،‏ معسیا پسر
پادشاه،‏ عزْریقام ناظرِ‏ خانه،‏ و اَلْقانَه را که شخص اول
بعد از پادشاه بود،‏ کشت.‏
سپ.‏ فرزنداناسرائیل دویست هزار نفر زنان و پسران
و دختران از برادران خود به اسیري بردند و نیز
غنیمت بسی از ایشان گرفتند و غنیمت را به سامره
بردند.‏
و در آنجا پیامبر از جانب یهوه عودید نام بود که به
استقبال لشکري که به سامرهبرمیگشتند آمده،‏ به
ایشان گفت:‏ اینک از این جهت که یهوه خداي پدران
شما بر یهودا خشم میباشد،‏ ایشان را به دست
شما تسلیم نمود و شما ایشان را با خشمی که به
آسمان رسیده است،‏ کشتید.‏
و حال شما خیال ید که پسران یهودا و
اورشلیم را به عنف غلامان و کنیزان خود سازید.‏ و آیا
با خود شما نیز تقصیرها به ضد یهوه خداي شما
نیست؟
سپ.‏ هماکنون مرا بشنوید و اسیرانی را که از
برادران خود آوردهاید،‏ برگردانید زیرا که آتش خشم
یهوه بر شما میباشد.‏
آنگاه بعضی از سران پسرانافرایم یعنی عزَریا پسر
یهوحانان و برکیا پسر مشُلّیموت و یحزْقیا پسر شَل ُّوم و
عماسا پسر حدلاي با آنانی که از جنگ آمدند،‏
مقاومت نمودند.‏
و به ایشان گفتند که اسیران را به اینجا نخواهید
آورد زیرا که تقصیري به ضد یهوه بر ما هست؛ و شما
میخواهید که گناهان و تقصیرهاي ما را بیشتر کنید
زیرا که تقصیر ما عظیم است و آتش خشم بر اسرائیل
وارد شده است.‏
سپ.‏ لشکریان و غنیمت را پیش رؤسا و
تمامی جماعت واگذاشتند.‏
و آنانی که اسم ایشان ذکر شده برخاسته،‏ اسیران
را گرفتند و همۀ برهنگان ایشان را از غنیمت
، اسیران
.10
11
.12
.13
14
.15
23 ،14
- 434 -

هآن
تی
يپا
نهی
يرو
یال
هقَ‏
کریز
یئع
29
پوشانیده،‏ ملبس ساختند و کفش به ایشان کرده،‏
ایشان را خورانیدند و نوشانیدند و تد کرده،‏ تمامی
ضعیفان را بر الاغها سوار نموده،‏ ایشان را به یریشو که
شهر نخل باشد نزد برادرانشان رسانیده،‏ خود به سامره
مراجعت کردند.‏ امثال ؛ تثنیه
و در آن زمان،‏ آحازِ‏ پادشاه نزد پادشاهانآشور
فرستاد تا او را کمک کنند.‏
زیرا که اَدومیان هنوز میآمدند و یهودا را شکست
داده،‏ اسیران میبردند.‏
و فلسطینیان بر شهرهاي هامون و جنوبی یهودا
هجوم آوردند و ب ‏-شمس و اَیلُون و جدیروت و
سوکو را با دهاتش و تمنَه را با دهاتش و جِمزُو را با
دهاتش گرفته،‏ در آنها ساکن شدند.‏
زیرا یهوه یهودا را به سبب آحاز،‏ پادشاه اسرائیل
خوار ساخت،‏ چونکه او یهودا را به سرکشی واداشت و
به یهوه خیانت عظیمی ورزید.‏
سپ.‏ تلْغَت فلْناسر،‏ پادشاه آشور بر او برآمد و او را
به تنگ آورد و وي را تقویت نداد.‏
زیرا که آحاز خانۀ یهوه و خانههاي پادشاه و
سروران را تاراج کرده،‏ به پادشاه آشور داد،‏ اما او را
کمک ننمود.‏
و چون او را به تنگ آورده بود،‏ همین آحازِ‏ پادشاه
به یهوه بیشتر خیانت ورزید.‏
زیرا که براي خدایان دمشق که او را شکست داده
بودند،‏ قربانی گذرانید و گفت:‏ چونکه خدایانِ‏
پادشاهانِ‏ ارام،‏ ایشان را کمک نمودهاند،‏ پس من براي
ا قربانی خواهم گذرانید تا مرا کمک نمایند.‏ اما آنها
سبب هلاکت وي و تمامی اسرائیل شدند.‏
و آحاز اسباب خانۀ خدا را جمع کرد و آلات خانۀ
خدا را خرد کرد و دره اي خانۀ یهوه را بسته،‏
قربانگاهها براي خود در هر گوشه اورشلیم ساخت.‏
و در هر شهري از شهرهاي یهودا،‏ مکانهاي بلند
ساخت تا براي خدایان غریب بخور سوزانند.‏ پ س خشم
یهوه خداي پدران خود را به هیجان آورد.‏
و بقیۀ وقایع وي و همۀ راه و روشهاي اول و آخر
او،‏ اینک در تواریخ پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته
است.‏ دوم پادشاهان
سپ.‏ آحاز با پدران خود خوابید و او را در شهر
اورشلیم دفن کردند،‏ اما او را به مقبرة پادشاهان
اسرائیل نیاوردند.‏ و پسرش حزْقیا به جایش پادشاه
شد.‏
دوم تواریخ
1. حزْقیا بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و
بیست و نه سال در اورشلیم سلطنت نمود،‏ و اسم
مادرش اَبِیه دختر زکریا بود.‏ دوم پادشاهان
و او آنچه در نظر یهوه پسند بود،‏ موافق هر آنچه
پدرش داود کرده بود،‏ به عمل آورد.‏
و در ماه اول از سال اول سلطنت خود،‏ درهاي خانۀ
یهوه را گشوده،‏ آنها را تعمیر نمود.‏
و کاهنان و لاویان را آورده،‏ ایشان را در میدان
شرقی جمع کرد.‏
و به ایشان گفت:‏ اي لاویان مرا بشنوید!‏ هماکنون
خویشتن را تقدیس نمایید و خانۀ یهوه خداي پدران
خود را تقدیس کرده،‏ نجاسات را از محل مقدس
بیرون برید.‏
زیرا که پدران ما خیانت ورزیده،‏ آنچه در نظر یهوه
خداي ما ناپسند بود به عمل آوردند و او را ترك کرده،‏
خود را از مسکن یهوه برگرداندند و پشت به آن
کردند.‏
و درهاي سالن را بسته،‏ چراغها را خاموش کردند و
بخور نسوزانیدند و قربانیهاي سوختنی در م ح ل
مقد س خداي اسرائیل نگذرانیدند.‏ باب
سپ.‏ خشم یهوه بر یهودا و اورشلیم افروخته شد و
ایشان را محل بدفتاري و ویرانی ساخت،‏ چنانکه شما
به چشمان خود میبینید.‏ باب
و اینک پدران ما به شمشیر افتادند و پسران و
دختران و زنان ما از این سبب به اسیري رفتند.‏ باب
،28
1 ،18
24 ،28
7 ،30
.2
.3
.4
.5
.6
.7
8
.9
6
.10
هماکنون اراده دارم که با یهوه خداي اسرائیل
عهد ببندم تا آتش خشم او از ما برگردد.‏
سپ.‏ حال،‏ اي پسران من،‏ بیخی مورزید زیرا
یهوه شما را برگزیده است تا به حضور وي ایستاده،‏ او
را خدمت نمایید و خادمان او شده،‏ بخور سوزانید.‏
آنگاه بعضی از لاویان برخاستند،‏ یعنی از
پسران اتیان محت پسر عماساي و یوئیل پسر عزَریا و
از پسرانمراري قیس پسر عبدي و عزَریا پسر یهلَلْئیل
و از جرْشونیان یوآخ پسر زِمه و عیدن پسر یوآخ.‏
و از پسران اَلیصافان شمري و ی یل و از
پسرانآساف ا و مت َّنْیا.‏
و از پسران هیمان یحیئیل و شمعی و از
پسرانیدوتُون شَمعیا و عزیئیل.‏
11
.12
.13
.14
3 ،34
21 ،25
1 ،16
.16
.17
.18
.19
20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
27
- 435 -

یش
هآن
هآن
ته
یدن
نی
لی
دوم تواریخ
.15
و برادران خود را جمع کرده،‏ خویشتن را تقدیس
نمودند و موافق فرمان پادشاه،‏ برحسب کلام یهوه براي
پاكکردن خانۀ یهوه داخل شدند.‏
و کاهنان به اندرون خانۀ یهوه رفته،‏ آن را پاکیزه
ساختند و همۀ نجاسات را که در معبد یهوه یافتند،‏ به
حیات خانۀ یهوه بیرون آوردند و لاویان آن را گرفته،‏
خارج شهر به دره کدرون بیرون بردند.‏
و در غُ‏ رّة ماه اول به تقدیس نمودنش شروع
کردند،‏ و در روز هشتم ماه به سالن یهوه رسیدند،‏ و در
هشت روز خانۀ یهوه را تقدیس نموده،‏ در روز
شانزدهم ماه اول آن را به اتمام رسانیدند.‏
سپ.‏ نزد حزْقیا پادشاه به اندرون قصر داخل شده،‏
گفتند:‏ تمامی خانۀ یهوه و قربانگاه قربانی سوختنی و
همۀ اسبابش و میز نان نمای را با همۀ آلاتش
پاگیزه ساختیم.‏
و تمامی اسبابی که آحاز پادشاه در ایام سلطنتش
هنگامی که خیانت ورزید دور انداخت ما آنها را مهیا
ساخته،‏ تقدیس نمودیم و اینک پیش قربانگاه یهوه
حاضر است.‏ باب
سپ.‏ حزْقیا پادشاه صبح زود برخاست و سران شهر
را جمع کرده،‏ به خانۀ یهوه برآمد.‏
و ایشان هفت گاو و هفت قوچ و هفتبره و هفت
بز نر آوردند تا براي مملکت و محل مقدس و یهودا
قربانی گناه بشود.‏ و او پسران هارون کاهن را فرمود تا
ا را بر قربانگاه یهوه بگذرانند.‏
پس گاوان را کشتند و کاهنان،‏ خون را گرفته بر
قربانگاه پاشیدند و قوچها را کشته خون را بر قربانگاه
پاشیدند و برهها را کشته خون را بر قربانگاه پاشیدند.‏
سپ.‏ بزهاي قربانی گناه را به حضور پادشاه و
جماعت نزدیک آورده،‏ دستهاي خود را بر آنها نهادند.‏
و کاهنان ا را کشته،‏ خون را بر قربانگاه براي
قربانی گناه گذرانیدند تا به ج تمامی اسرائیل
کفاره بشود زیرا که پادشاه فرموده بود که قربانی
سوختنی و قربانی گناه به جهت تمامی اسرائیل بشود.‏
و او لاویان را با سنجها و بربطها و عودها برحسب
فرمان داود و جاد،‏ پیشگو پادشاه و ناتان پیامبر در
خانۀ یهوه قرار داد زیرا که این حکم از جانب یهوه به
دست پیامبران او شده بود.‏ اول تواریخ
سپ.‏ لاویان با آلات داود و کاهنان با شیپورها
ایستادند.‏
و حزْقیا امر فرمود که قربانیهاي سوختنی رابر
قربانگاه بگذرانند و چون به گذرانیدن قربانی سوختنی
شروع نمودند،‏ سرودهاي یهوه را بنا کردند و شیپورها
در عقب آلات داود،‏ پادشاه اسرائیل،‏ نواخته شد.‏ اعداد
،10
10
.28
و تمامی جماعت سجده کردند و آوازخوانان
سراییدند و شیپورنوازان نواختند و همۀ ا کارها
میشد تا قربانی سوختنی تمام گردید.‏
و چون قربانیهاي سوختنی تمام شد،‏ پادشاه و
همه حاضرین با وي زانو زده،‏ سجده نمودند.‏
و حزْقیا پادشاه و رؤسا لاویان را امر فرمودند که
به کلمات داود و آساف پیشگو براي یهوه سرود
ستایش بخوانید.‏ پ س با شادمانی سرودستایش خواندند
و زانو زده،‏ سجده کردند.‏ خروج
سپ.‏ حزْقیا جواب داده،‏ گفت:‏ حال خویشتن را
براي یهوه تقدیس نمودید.‏ پ س نزدیک آمده،‏ قربانیها
و قربانیها تشکر به خانۀ یهوه بیاورید.‏ آنگاه جماعت
قربانیها و قربانیها تشکر آوردند و هر که از دلْ‏ ما
بود قربانیهاي سوختنی آورد.‏
و عدد قربانیهاي سوختنی که جماعت آوردند،‏
هفتاد گاو و صد قوچ و دویست بره بود.‏ همۀ اینها
قربانیهاي سوختنی براي یهوه بود.‏
و عدد چیزهاي مقدس ششصد گاو و سههزار
گوسفند بود.‏
و چون کاهنان کم بودند و به پوست کندن همۀ
قربانیهاي سوختنی قادر نبودند،‏ برادران ایشان
لاویان را کمک کردند تا کار تمام شد و تا
کاهنانْ‏ خود را تقدیس نمودند زیرا که دل لاویان از
کاهنان براي تقدیس نمودن خود مستقیمتر بود.‏ باب
8 ،34
، ایشان
.29
.30
31
.32
.33
.34
3 ،30
.35
و قربانیهاي سوختنی نیز با پیه قربانیهاي صلح
و قربانیهاي نوشی براي هر قربانی سوختنی،‏ بسیار
بود.‏ پ س خدمت خانۀ یهوه آراسته شد.‏ لاویان
و حزْقیا و تمامی قوم شادي کردند چونکه خدا
قوم را آماده ساخته بود زیرا این امر ناگهان واقع شد.‏
3 ،3
.36
30
.1
و حزْقیا نزد تمامی اسرائیل و یهودا فرستاد و نامهها
نیز به افرایم و منَسی نوشت تا به خانۀ یهوه به
اورشلیم بیایند و جشن پِسح را براي یهوه خداي
اسرائیل نگاه دارند.‏ باب
زیرا که پادشاه و سرورانش و تمامی جماعت در
1 ،35
.2
1 ،26
24 ،28
عزرا 10 ،3
.16
.17
18
.19
20
.21
.22
23
.24
.25
26
.27
- 436 -

يرو
یاف
يار
یان
بی
تف
يار
اورشلیم مشورت کرده بودند که جشن پِسح رادر ماه 14.
دوم نگاه دارند.‏
در آنوقت نتوانستند آن را نگاه دارند زیرا
کاهنان خود را تقدیس ک ننموده و قوم در اورشلیم
جمع نشده بودند.‏
و این امر به نظر پادشاه و تمامی جماعت پسند
آمد.‏
سپ.‏ قرار دادند که در تمامی اسرائیل از بئرشبع تا
دان ندا نمایند که بیایند و پِسح را براي یهوه خداي
اسرائیل در اورشلیم برپا نمایند،‏ زیرا مدت مدیدي بود
که آن را به طوري که نوشته است،‏ نگاه نداشته بودند.‏
سپ.‏ نگهبانان با نامهها از جانب پادشاه و سرورانش،‏
برحسب فرمان پادشاه به تمامی اسرائیل و یهودا رفته،‏
گفتند:‏ اي فرزنداناسرائیل به سوي یهوه،‏ خداي
ابراهیم و اسحاق و اسرائیل باز گشت نمایید تا او به
بقیۀ شما که از دست پادشاهان آشور رستهاید،‏
بازگردد.‏
و مثل پدران و برادران خود که به یهوه خداي
پدران خویش خیانت ورزیدند،‏ مباشید که ایشان را
محل ویرانی،‏ چنانکه میبینید گردانیده است.‏
پس مثل پدران خود گردن خود را سخت مسازید
بلکه نزد یهوه فروتنی نمایید و به محل مقدس او که
آن را تا ابد تقدیس نموده است داخل شده،‏ یهوه
خداي خود را عبادت نمایید تا آتش خشم او از شما
برگردد.‏
زیرا اگر به سوي یهوه بازگشت نمایید،‏ برادران و
پسران شما به نظر آنانی که ایشان را به اسیري
بردهاند،‏ مورد لطف قرار خواهند گرفت و به این زمین
بازگشت خواهند نمود،‏ زیرا که یهوه خداي شما
مهربان و رحیم است و اگر به سوي او بازگشت نمایید
خود را از شما بر نخواهد گردانید.‏
سپ.‏ نگهبانان شهر به شهر از زمین افرایم و منَسی
تا زبولون گذشتند،‏ اما به ایشان میخندیدند و مسخره
مینمودند.‏ پیدایش
اما بعضی از آذر و منَسی و زبولُون فروتنی نموده،‏
به اورشلیم آمدند.‏
و دست خدا بر یهودا بود که ایشان را یک دل
بخشد تا فرمان پادشاه و سرانش را موافق کلام یهوه
بجا آورند.‏
سپ.‏ گروه عظیمی در اورشلیم براي نگاه داشتن
جشن نان بدون خمیرترش در ماه دوم جمع شدند و
جماعت،‏ بسیار بزرگ شد.‏
دوم تواریخ
و برخاسته،‏ قربانگاههایی را که در اورشلیم بود
خراب کردند و همۀ قربانگاههاي بخور را خراب کرده،‏
به دره کدرون انداختند.‏
و در چهاردهم ماه دوم پِسح را قربانی کردند و
کاهنان و لاویان خجالت کشیده،‏ خود را تقدیس
نمودند و قربانیهاي سوختنی به خانۀ یهوه آوردند.‏
.15
11 ،9 اعداد
16
سپ.‏ در جایهاي خود به ترت خویش برحسب
تورات موسی مرد خدا ایستادند و کاهنان خون را از
دست لاویان گرفته،‏ پاشیدند.‏
زیرا چونکه بسی از جماعت بودند که خود را
تقدیس ننموده بودند،‏ لاویان مأمور شدند که
قربانیهاي پِسح را به جهت هر که پاکیزه نشده بود،‏
قربانی نمایند و ایشان را براي یهوه تقدیس کنند.‏
زیرا گروهی عظیم از قوم یعنی بسیار از افرایم و
منَسی و یساکار و زبولُون پاکیزه نشده بودند؛ و به
طوري که پِسح را خوردند اما نه موافق آنچه نوشته
شده بود،‏ زیرا حزْقیا براي ایشان دعا کرده،‏ گفت:‏ خروج
.17
.18
3 ،12
.19
یهوه مهربان،‏ هر کس را که دل خود را مهیا سازد
تا خدا یعنی یهوه خداي پدران خویش را طلب نماید
بیامرزد،‏ اگر چه موافق شستشوي محل مقدس نباشد.‏
و یهوه حزْقیا را اجابت نموده،‏ قوم را شفا داد.‏
سپ.‏ فرزنداناسرائیل که در اورشلیم حاضر بودند،‏
جشن نان بدون خمیر ترش را هفت روز به شادي
عظیم نگاه داشتند.‏ و لاویان و کاهنان یهوه را روز به
روز به آلات ستایش یهوه حمد میگفتند.‏
و حزْقیا به همه لاوی که در خدمت یهوه نیکو
ماهر بودند،‏ سخنان دلاویز گفت.‏ پ س هفت روز مرسوم
جشن را خوردند و قربانیهاي صلح گذرانیده،‏ یهوه
خداي پدران خود را سرودستایش خواندند.‏ باب
و تمامی جماعت مشورت کردند که جشن را
هفت روز دیگر نگاه دارند.‏ پس ه روز دیگر را با
شادمانی نگاه داشتند.‏
زیرا حزْقیا،‏ پادشاه یهودا هزار گاو و هفت هزار
گوسفند به جماعت بخشید و سران هزار گاو و ده هزار
گوسفند به جماعت بخشیدند و بسی از کاهنان
خویشتن را تقدیس نمودند.‏ باب
و تمامی جماعت یهودا و کاهنان و لاویان و
تمامی گروهی که از اسرائیل آمدند و غریبانی که از
زمین اسرائیل آمدند و غریبانیکه در یهودا ساکن
بودند،‏ شادي کردند.‏
6 ،32
7 ،35
.20
21
.22
.23
.24
.25
14 ،19
3. چونکه
.4
5
6
.7
.8
.9
10
.11
.12
13
- 437 -

یان
کمل
هآن
سک
نی
نیی
يار
یئیلح
يلاو
يلاو
نی
یرِ‏
ینْ‏
یان
تک
.9
دوم تواریخ
.26
و شادي عظیمی در اورشلیم رخ نمود زیرا که از
ایام سلیمان پسر داود،‏ پادشاه اسرائیل مثل ا در
اورشلیم واقع نشده بود.‏
سپ.‏ لاویان کاهن برخاسته،‏ قوم را برکت دادند و
صداي ایشان اجابت شد و دعاي ایشان به مسکن محل
مقدس او به آسمان رسید.‏
27
31
.1
تثنیه
و چون این همه تمام شد،‏ همه اسرائیلی که در
شهرهاي یهودا حاضر بودند بیرون رفته،‏ تمثالها را
شکستند و اَشَیریم را قطع نمودند و مکانهاي بلند و
قربانگاهها را از تمامی یهودا و بنیامین و افرایم و
منَسی کلاً‏ ویران ساختند.‏ پ س تمامی فرزنداناسرائیل
هر کس به خویش به شهرهاي خود برگشتند.‏
5 ،7
.2
.3
و حزْقیا فرقههاي کاهنان و لاویان را برحسب
سهمهاي ایشان قرار داد که هر از کاهنان و
لاویان موافق خدمت خود براي قربانیهاي سوختنی و
قربانیهاي صلح و خدمت و تشکر و ستایش به
دروازههاي اردوي یهوه حاضر شوند.‏
و قسمت پادشاه را از اموال خاصش براي قربانیهاي
سوختنی معین کرد،‏ یعنی براي قربانیهاي سوختنی
صبح و شام و قربانیهاي سوختنی سبتها و هلالها و
جشنها برحسب آنچه در تورات یهوه نوشته بود.‏ اعداد
،28
27
.4
.5
و به قومی که در اورشلیم ساکن بودند،‏ امر فرمود
که قسمت کاهنان و لاویان را بدهند تا به شریعت
یهوه عمل کنند.‏
و چون این امر شایع شد،‏ فرزنداناسرائیل نوبر
گندم و شیره و روغن و عسل و تمامی محصول زمین
را به فراوانی دادند و دهم همه چیز را به زیادي
آوردند.‏ ؛ تثنیه
و فرزنداناسرائیل و یهودا که در شهرهاي یهودا
ساکن بودند نیز عشر گاوان و گوسفندان و دهمِ‏
موقوفاتی که براي یهوه خداي ایشان وقف شده بود
آورده،‏ آنها را توده توده نمودند.‏
و در ماه سوم به ساختن تودهها شروع نمودند،‏ و در
ماه هفتم ا را تمام کردند.‏
و چون حزْقیا و سران آمدند و تودهها را دیدند،‏
یهوه را متبارك خواندند و قوم او اسرائیل را مبارك
خواندند.‏
و حزْقیا دربارة تودهها از کاهنان و لاویان سؤآل
نمود.‏
و عزَریا رئیس کاهنان که از خاندان صادوق بود او
را جواب داد و گفت:‏ از وقتی که قوم به آوردن هدایا
براي خانۀ یهوه شروع کردند،‏ خوردیم و سیر شدیم و
بسی باقی گذاشتیم،‏ زیرا یهوه قوم خود رابر
داده است و آنچه باقی مانده است،‏ ا مقدار عظیم
است.‏ اعداد
سپ.‏ حزْقیا امر فرمود که انبارها در خانۀ یهوه مهیا
سازند و مهیا ساختند.‏
و هدایا و دهمها و چیزهاي مقدس را در آنها در
مکان امانت گذاشتند و کونَنْیاي بر آنها رئیس
بود و برادرش شمعی ثانی اثنین.‏
و ی و عزَریا و نَحت و عسائیل و ی موت و
یوزاباد و ایللئیل و یسمخْیا و محت و بنایا برحسب
تع حزْقیا پادشاه و عزَریا رئیس خانۀ خدا زیر دست
کونَنْیا و برادرش شمعی وکلاء شدند.‏
و قُوري پسر یمنَه که دربان دروازه شرقی
بود ناظر داوطلبانه خدا شد تا هدایاي یهوه و چیزهاي
مقدس را تقسیم نماید.‏
و زیردست او عیدن و منیامین و یشُوع و شَمعیا و
اَمرْیا و شَک ا در شهرهاي کاهنان به وظیفههاي
امانتی تعیئن شدند تا به برادران خود،‏ خواه بزرگ و
خواه کوچک،‏ برحسب فرقههاي ایشان برسانند،‏
علاوه بر قسمت روزانه مردي که در نسبنامهها
شمرده شده بودند،‏ از سه ساله و بالاتر یعنی همۀ
آنانی که به خانۀ یهوه داخل میشدند،‏ براي
خدمتهاي ایشان در وظیفههاي ایشان برحسب
فرقههاي ایشان،‏
و قسمت آنانی که در نسب نامهها شمرده شده بود،‏
از کاهنان برحسب خاندان پدران ایشان و از لاویان از
بیست ساله و بالاتر در وظیفههاي ایشان برحسب
فرقههاي ایشان،‏
و قسمت همه اطفال و زنان و پسران و دختران
ایشان که در تمامی جماعت در نسبنامهها شمرده
شده بودند،‏ پس در وظیفههاي امانتی خود خویشتن را
تقدیس نمودند.‏
و نیز براي پسران هارون کاهن که در زمینهاي
اطراف شهرهاي خود ساکن بودند،کسان،‏ شهر به شهر
به نامهاي خود معین شدند تا به همۀ کاهنان مرد و
به همۀ لاوی که در نسبنامهها شمرده شده بودند،‏
قسمتها بدهند.‏
9 ،5
.10
11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
22 ،14
خروج 19 ،23
.6
.7
.8
- 438 -

يجا
شکی
يار
يار
هآن
يار
یم
هايان
فی
هآن
یم
دوم تواریخ
20
سپ.‏ حزْقیا در تمامی یهودا به اینطور عمل نمود و
آنچه در نظر یهوه خدایش نیکو و پسند و امین بود بجا
آورد.‏
و در هر ک که در خدمت خانۀ خدا و در
شریعتها و دستورات براي طلبیدن خداي خود اقدام
نمود،‏ آن را به تمامی دل خود به عمل آورد و کامیاب
گردید.‏ یوشع ؛ مزامیر
3 ،1
8 ،1
.21
32
.1
.2
.3
.4
5
و بعد از این امور و این امانت،‏ سنْخاریب،‏ پادشاه
آشور آمده،‏ به یهودا داخل شد،‏ و به ضد شهرهاي
حصاردار اردو زده،‏ خواست که ا را براي خود فتح
نماید.‏
و چون حزْقیا دید که سنخاریب آمده است و قصد
نبرد با اورشلیم دارد،‏
آنگاه با سرداران و شجاعان خود مشورت کرد که
آب چشمههاي بیرون شهر را مسدود نماید.‏ پس اورا
کمک کردند.‏
و خلق بسی جمع شده،‏ همۀ چشمهها و نهري را
که از میان زمین جاري بود مسدود کردند،‏ و گفتند:‏
چرا باید پادشاهان آشور بیایند و آب فراوان بیابند؟
سپ.‏ خویشتن را تقویت داده،‏ تمامی حصار را که
شکسته بود،‏ تعمیر نمود و آن را تا برجها بلند نمود و
حصار دیگري بیرون آن بنا کرد و مل ُّو را در شهر داود
مستحکم نمود و اسلحهها و سپرهاي بسی ساخت.‏
23 ،25 باب
.6
و سرداران جنگی بر قوم گماشت و ایشان را در
وسیع نزد دروازه شهر جمع کرده،‏ سخنان دلاویز
به ایشان گفت:‏ باب
که دلیر و قوي باشید!‏ و از پادشاه آشور و تمامی
جمعیتی که با وي هستند،‏ ترسان و هراسان مشوید!‏
زیراآنکه با ماست از آنکه با وي است قويتر میباشد.‏
22 ،30
.7
4 4، اول یوحنا
.8
با او بازوي بشري است و با ما یهوه خداي ما است
تا ما را کمک دهد و در جنگهاي ما جنگ کند.‏ پس
قوم بر سخنان حزْقیا پادشاه یهودا اعتماد نمودند.‏ ارمیا
7 .5 ،17
.9
و بعد از آن سنخاریب،‏ پادشاه آشور،‏ بندگان خود را
به اورشلیم فرستاد و خودش با تمامی توانش در برابر
لا بودند که به حزْقیا پادشاه یهودا و تمامی یهودا
که در اورشلیم بودند،‏ بگویند:‏
پادشاه آشور چنین میفرماید:‏ بر چه
چیز اعتماد دارید که در محاصره در اورشلیم
میمانید؟
آیا حزْقیا شما را فریب نمیدهد تا شما را با قحطی
و تشنگی به مرگ تسلیم نماید که گوید:‏ یهوه
خداي ما،‏ ما را از دست پادشاه آشور رهایی خواهد
داد؟
آیا ه م ین حزْقیا مک بلند و قربانگاههاي او را
ویران نساخته،‏ و به یهودا و اورشلیم امر نفرموده و
نگفته است که پیش یک قربانگاه سجده نمایید و بر
آن بخور بسوزانید؟
آیا نمیدانید که من و پدرانم به همۀ طوا
کشورها چه کردهایم؟ مگر خدایان امتهاي آن
کشورها هیچ قدرتی داشتند که زمین خود را از دست
من برهانند؟ دوم پادشاهان ؛
کدام یک از همۀ خدایان این امتهایی که پدران
من ا را هلاك ساختهاند،‏ قادر بر رهانیدن قوم خود
از دست من بود تا خداي شما قادر باشد که شما را از
دست من رهایی دهد؟
سپ.‏ حال،‏ حزْقیا شما را فریب ندهد و شما را به
اینطور گمراه ننماید و بر او اعتماد منمایید،‏ زیرا هیچ
خدا از خدایان همه امتها و ممالک قادر نبوده است
که قوم خود را از دست من و از دست پدرانم رهایی
دهد،‏ پس به روش اولی'‏ خداي شما شما را از دست
من نخواهد رهانید.‏
و بندگانش سخنان زیاده به ضد یهوه خدا و به
ضد بندهاش حزقیا گفتند.‏
و نامهاي نیز نوشته،‏ یهوه خداي اسرائیل را اهانت
نمود و به ضد وي حرف زده،‏ گفت:‏ چنانکه خدایان
امتهاي کشورها قوم خود را از دست من رهایی
ندادند،‏ همچنین خداي حزْقیا قوم خویش را از دست
من نخواهد رهانید.‏
و ب ا صداي بلند به زبان یهود به اهل اورشلیم که
بر دیوار بودند،‏ ندا در دادند تا ایشان را ترسان و
مشوش ساخته،‏ شهر را بگیرند.‏
و دربارة خداي اورشلیم مثل خدایان امتهاي
جهان که ساخته دست آدمیان باشند،‏ سخن
گفتند.‏
پس حزْقیا پادشاه و اشعیاء پسر آموص پیامبر
دربارة اینْ‏ دعا کردند و به سوي آسمان فریاد برآوردند.‏
و یهوه فرشتهاي فرستاده،‏ همۀ شجاعان جنگی و
رؤسا و سرداران را که در اردوي پادشاه آشور بودند،‏
هلاك ساخت و او با روي شرمنده به زمین خود
12 ،19
33 ،18
.11
.12
.13
.14
15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
10. سنخاریب
- 439 -

يار
هايان
هرا
33
.1
بازگشت.‏ و چون به خانۀ خداي خویش داخل شد،‏
آنانی که از کمرش بیرون آمده بودند،‏ او را در آنجا به
شمشیر کشتند.‏ اشعیا
سپ.‏ یهوه حزْقیا و ساکنان اورشلیم را از دست
سنْحاریب پادشاه آشور و از دست همه رهایی داده،‏
ایشان را از هر طرف نگاهداري نمود.‏
و بسی هدایا به اورشلیم براي یهوه و پیشکشها
براي حزْقیا پادشاه یهودا آوردند و او بعد از آن به نظر
همۀ امتها محترم شد.‏
و در آن ایام حزْقیا بیمار به طرف مرگ میرفت.‏
اما چون نزد یهوه دعا نمود،‏ او با وي سخن گفت و وي
را علامتی داد.‏ اشعیا
اما حزْقیا موافق احسانی که به وي داده شده بود،‏
عمل ننمود زیرا دلش مغرور شد و خشم بر او و یهودا
و اورشلیم افروخته گردید.‏ باب
اما حزْقیا با ساکنان اورشلیم،‏ از غرور دلش
فروتنی نمود،‏ بدین دلیل خشم یهوه در ایام حزْقیا بر
ایشان نازل نشد.‏
و حزْقیا ثروت و توانایی بسیار عظیمی داشت و به
جهت خود خزانهها براي نقره و طلا و سنگهاي گرانبها
و عطریات و سپرها و هر گونه اسباب نفیسه ساخت.‏
و انبارها براي محصولات از گندم و شیره و روغن
و آخُرها براي انواع چهارپایان و آغلها به جهت گلهها.‏
و به جهت خود شهرها ساخت و گلههاي گوسفند
و گوساله بسیار داشت زیرا خدا اندوختههاي بسیار
فراوان به او عطا فرمود.‏
و همین حزْقیا منبع عالی آب جیحون را مسدود
ساخته،‏ آن را به راست به طرف غربی شهر داود
فرود آورد.‏ پ س حزْقیا در تمامی اعمالش کامیاب شد.‏
اما در امر ایلچیانِ‏ سرداران بابل که نزد وي
فرستاده شده بودند تا دربارة نشانهاي که در زمین
ظاهر شده بود پرسش نمایند،‏ خدا او را واگذاشت تا او
را امتحان نماید و هر چه در دلش بود بداند.‏ اشعیا
و بقیۀ وقایع حزْقیا و خوبیهاي او اینک در رؤیاي
اشعیا پسرآموص پیامبر و در تواریخ پادشاهان یهودا و
اسرائیل نوشته شده است.‏ اشعیا ؛ دوم پادشاهان
سپ.‏ حزْقیا با پدران خود خوابید و او را در بلندي
مقبرة پسران داود دفن کردند؛ و تمامی یهودا و
ساکنان اورشلیم او را در هنگام مرگش احترام نمودند؛
و پسرش منَسی در جایش سلطنت نمود.‏ دوم پادشاهان
دوم تواریخ
منَسی دوازده ساله بود که پادشاه شد و پنجاه و
پنج سال در اورشلیم سلطنت نمود.‏ دوم پادشاهان
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ موافق فاجعات
امتهایی که یهوه آنها را از حضور فرزنداناسرائیل
اخراج کرده بود،‏ عمل نمود.‏ تثنیه
زیرا مک بلند را که پدرش حزْقیا خراب کرده
بود،‏ بار دیگر بنا نمود و قربانگاهها براي بعلیم برپا کرد
و اَشَیرهها بساخت و به تمامی لشکر آسمان سجده
نموده،‏ آنها را عبادت کرد.‏ دوم پادشاهان
و قربانگاهها در خانۀ یهوه بنا نمود که دربارهاش
یهوه فرموده بود:‏ اسم من در اورشلیم تا به ابد خواهد
بود.‏ تثنیه ؛ اول پادشاهان
و قربانگاهها براي تمامی لشکر آسمان در هر دو
حیات خانۀ یهوه بنا نمود.‏
و پسران خود را در دره پسر هن ُّوم از آتش گذرانید
و فالگیري و افسونگري و جادوگري میکرد و با احضار
کنندگان روح و جادوگران ارتباط داشت و در نظر
یهوه شرارت بسیار ورزیده،‏ خشم او را به هیجان آورد.‏
و تمثال ریخته شده بت را که ساخته بود،‏ در خانۀ
یهوه برپا داشت که دربارهاش خدا به داود و به پسرش
سلیمان گفته بود:‏ در این خانه و در اورشلیم که آن را
از تمامی قومها فرزنداناسرائیل برگزیدهام ، اسم خود را
تا به ابد قرار خواهم داد.‏ باب
و پایهاي اسرائیل را از زمینی که براي پدران شما
انتخاب ساختهام ، بار دیگر آواره نخواهم گردانید،‏ به
شرطی که توجه نمایند تا برحسب هر آنچه به ایشان
امر فرمودهام وبرحسب تمامی شریعت و قواعد و
احکامی که به دست موسی دادهام نمایند.‏
اما منَسی،‏ یهودا و ساکنان اورشلیم را فریب داد تا
از امتهایی که یهوه پیش فرزنداناسرائیل هلاك کرده
بود،‏ بدتر رفتار نمودند.‏
و یهوه به منَسی و بها قوم او سخن گفت،‏ اما
ایشان گوش نگرفتند.‏ باب
سپ.‏ یهوه سرداران لشکر آشور را بر ایشان آورد و
منَسی را با قلابها گرفته،‏ او را به زنجیرها بستند و به
بابل بردند.‏ مزامیر
و چون در تنگی بود،‏ یهوه خداي خود را طلب
نمود و به حضور خداي پدران خویش بسیار فروتنی
نمود.‏ مزامیر
و چون از او سئوال نمود وي را اجابت نموده،‏
1 ،21
4 ،18
، عمل
9 ،18
10 ،7
3 ،9
19 ،24
10 ،107
11 .5 ،12
7 ،18
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
.12
.13
،20
1 ،39
1 ،18
16 ،26
1 ،36
36 ،37
1 ،38
22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
33
21
- 440 -

هايان
هايان
يرو
ته
34
.1
خواهش او را شنید و به مملکتش به اورشلیم باز آورد؛
آنگاه منَسی دانست که یهوه خدا است.‏
و بعد از این حصار بیرونی شهر داود را به طرف
غربی جیحون در دره تا دهنه دروازة ماهی بنا نمود و
دیواري گرداگرد عوفل کشیده،‏ آن را بسیار بلند
ساخت و سرداران جنگی بر همۀ شهرهاي حصاردار
یهودا قرار داد.‏
و خدایان بیگانه و بت را از خانۀ یهوه و تمامی
قربانگاهها را که در کوه خانۀ یهوه و در اورشلیم
ساخته بود برداشته،‏ آنها را از شهر بیرون ریخت.‏
و قربانگاه یهوه را تعمیر نموده،‏ قربانیهاي صلح و
تشکر بر آن گذرانیدند و یهودا را امر فرمود که یهوه
خداي اسرائیل را عبادت نمایند.‏
اما قوم هنوز در مک بلند قربانی میگذرانیدند
اما فقط براي یهوه خداي خود.‏
و بقیۀ وقایع منَسی و دعایی که نزد خداي خود
کرد و سخنان پیشگویان که به اسم یهوه
خداياسرائیل به او گفتند،‏ اینک در تواریخ پادشاهان
اسرائیل نوشته است.‏ دوم پادشاهان
و دعاي او و مستجاب شدنش و تمامی گناه و
خیانتش و جایهایی که مک بلند در آنها ساخت و
اَشَیرهها و بتهایی که قبل از فروتن شدنش برپا نمود،‏
اینک در اخبار حوزاي نوشته است.‏
پس منَسی با پدران خود خوابید و او را در خانۀ
خودش دفن کردند و پسرش آمون در جایش پادشاه
شد.‏ دوم پادشاهان
آمون بیست و دو ساله بود که پادشاه شد و دو
سال در اورشلیم پادشاهی کرد.‏ دوم پادشاهان
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود،‏ موافق آنچه
پدرش منَسی کرده بود،‏ به عمل آورد؛ و آمون براي
همه بتهایی که پدرش منَسی ساخته بود،‏ قربانی
گذرانیده،‏ آنها را پرستش کرد.‏
و به حضور یهوه فروتنی ننمود،‏ چنانکه پدرش
منَسی فروتنی نموده بود،‏ بلکه این آمون زیاده و زیاده
نافرمانی ورزید.‏
سپ.‏ خادمانش بر او شوریده،‏ او را در خانۀ خودش
کشتند.‏ دوم پادشاهان
و اهل زمین همۀ کسانی را که بر آمون پادشاه
شوریده بودند،‏ به قتل رسانیدند و اهل زمین پسرش
یوشیا را در جایش به پادشاهی انتخاب کردند.‏ دوم
دوم تواریخ
19 ،21
1 ،21
20 ،12
18 ،21
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
24
.25
پادشاهان
یوشیا هشت ساله بود که پادشاه شد و در اورشلیم
سی و یکسال سلطنت نمود.‏ دوم پادشاهان
و آنچه در نظر یهوه پسند بود،‏ به عمل آورد و به راه
و روشهاي پدر خود داود پی نموده،‏ به طرف
راست یا چپ انحراف نورزید.‏ باب
و در سال هشتم سلطنت خود،‏ هنگامی که هنوز
جوان بود،‏ به طلبیدن خداي پدر خود داود شروع کرد
و در سال دوازدهم به پاکیزه ساختن یهودا و اورشلیم
از مکانهاي بلند و اَشَیرهها و تمثالها و بتها آغاز نمود.‏
و قربانگاههاي بعلیم را به حضور وي ویران ساختند،‏
و تماثیل شمس را که بر آنها بود قطع نمود،‏ و اَشَیرهها
و تمثالها و بتهاي ریختهشده را شکست،‏ و آنها را خرد
کرده،‏ بر روي قبرهاي آنانی که براي آنها قربانی
میگذرانیدند،‏ پاشید.‏ دوم پادشاهان
و استخوانهاي کاهنان را بر قربانگاههاي خودشان
سوزانید.‏ پس یهودا و اورشلیم را پاکیزه نمود.‏ اول
1 ،22
2 ،29
18 ،11
.2
.3
.4
.5
2 ،13 پادشاهان
.6
و در شهرهاي م نَ‏ س ی و افرایم و شمعون حتی'‏
نفتالی نیز در خرابههایی که به هر طرف آنها بود
همچنین کرد.‏
.7
و قربانگاهها را ویران ساخت و اَشَیرهها و تمثالها را
کوبیده،‏ نرم کرد و همۀ تمثالهاي شمس را در تمامی
زمین اسرائیل قطع نموده،‏ به اورشلیم مراجعت کرد.‏
30 ،26 لاویان
.8
.9
و در سال هجدهم سلطنت خود،‏ بعد از آنکه زمین
و خانه را پاکیزه ساخته بود،‏ شافان پسر اَصلْیا و معسیا
رئیس شهر و یوآخ پسر یوآحازِ‏ وقایع نگار را براي
تعمیر خانۀ یهوه خداي خود فرستاد.‏
و نزد حلْقیاي رئیس کاهنان آمدند و نقرهاي را که
به خانۀ خدا درآورده شده،‏ و لاویان محافظان آستانه،‏
آن را از دست منَسی و افرایم و تمامی بقیۀ اسرائیل و
تمامی یهودا و بنیامین و ساکنان اورشلیم جمع کرده
بودند،‏ به او تسلیم نمودند.‏
و آن را به دست سرکارانی که بر خانۀ یهوه
گماشته شده بودند،‏ سپردند تا آن را به عملههایی که
در خانۀ یهوه کار میکردند،‏ به ج اصلاح و تعمیر
خانه بدهند.‏ دوم پادشاهان
سپ.‏ آن را به نجاران و بنایان دادند تا سنگهاي
تراشیده و چوب به جهت چوبحامل و تیرها براي
خانههایی که پادشاهان یهودا آنها را خراب کرده
5 ،22
.10
11
5 ،14
- 441 -

نی
يرو
نی
نی
بودند،‏ بخرند.‏
و آن مردان،‏ کار را به امانت بجا میآوردند.‏ و
سرکاران ایشان که نظارت میکردند،‏ یحت و عوبدیاي
لاویان از پسرانمراري و زکریا و مشُلام از
پسرانقهاتیان بودند،‏ و نیز از لاویان هر که به آلات
موسیقی ماهر بود.‏
و ایشان ناظران حمالان و وکلاء بر همۀ آنانی که
در هر گونهاي خدمت،‏ اشتغال داشتند بودند،‏ و از
لاویان کاتبان و سرداران و دربانان بودند.‏
و چون نقرهاي را که به خانۀ یهوه آورده شده بود،‏
بیرون میبردند،‏ حلقیاي کاهن،‏ کتاب تورات یهوه را
که به واسطۀ موسی نازل شده بود،‏ پیدا کرد.‏
و حلقیا شافان نویسنده را خطاب کرده،‏ گفت:‏
کتاب تورات را در خانۀ یهوه یافتهام و حلقیا آن کتاب
را به شافان داد.‏ دوم پادشاهان
و شافان آن کتاب را نزد پادشاه برد و نیز به
پادشاه خبر رسانیده،‏ گفت:‏ هر آنچه به دست بندگانت
سپرده شده است آن را بجا میآورند.‏
و نقرهاي را که در خانۀ یهوه یافت شد،‏ بیرون
آوردند و آن را به دست سرکاران و به دست کارگران
دادند.‏
و شافان نویسنده پادشاه را خبر داده،‏ گفت:‏
حلقیاي کاهن کتابی به من داده است.‏ پ س شافان آن
را به حضور پادشاه خواند.‏
و چون پادشاه سخنان تورات را شنید،‏ لباس خود
را درید.‏ عزرا
و پادشاه،‏ حلقیاي کاهن و اخیقام پسر شافان و
عبدون پسر میکا و شافان کاتب و عسایا خادم پادشاه
را امر فرموده،‏ گفت:‏
بروید و از یهوه براي من و براي بقیۀ اسرائیل و
یهودا دربارة سخنانی که در این کتاب یافت میشود،‏
درخواست نمایید زیرا خشم یهوه که بر ما ریخته شده
است،‏ عظیم میباشد چونکه پدران ما کلام یهوه را
نگاه نداشتند و به هر آنچه در این کتاب نوشته شده
است عمل ننمودند.‏
سپ.‏ حلْقیا و آنانی که پادشاه ایشان را امر فرمود،‏
نزد حلْده نبیه زن شَل ُّوم پسر تُوقَهۀ پسر حسرَه
لباسدار رفتند،‏ و او در محله دوم اورشلیم ساکن بود و
او را به این منظور سخن گفتند.‏
و او به ایشان گفت:‏ یهوه خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ به کسی که شما را نزد من فرستاده است
دوم تواریخ
بگویید:‏
یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من بلایی بر ا
مکان و ساکنانش خواهم رسانید،‏ یعنی همۀ لعنتهایی
که در این کتاب که آن را به حضور پادشاه یهودا
خواندند،‏ نوشته شده است.‏ لاویان ؛ تثنیه
چونکه مرا ترك کرده،‏ براي خدایان دیگر بخور
سوزانیدند تا به تمامی اعمال دستهاي خود خشم مرا
به هیجان بیاورند؛ پس خشم من بر این مکان افروخته
شده،‏ خاموشی نخواهد پذیرفت.‏
اما به پادشاه یهودا که شما را به جهت درخواست
نمودن از یهوه فرستاده است،‏ بگویید:‏ یهوه خداي
اسرائیل چنین میفرماید:‏ دربارة سخنانی که
شنیدهاي،‏
دل تو نرم بود و هنگامی که کلام یهوه را
دربارة این مکان و ساکنانش شنیدي،‏ در حضور وي
فروتنی نمودي و به حضور من فروتن شده،‏ لباس خود
را دریدي و به حضور من گریستی،‏ بنابراین یهوه
میفرماید:‏ من نیز تو را اجابت فرمودم.‏
اینک من تو را نزد پدرانت جمع خواهم کرد و در
قبر خود به سلامتی گذارده خواهی شد،‏ و چشمان تو
تمامی بلا را که من بر این مکان و ساکنانشمیرسانم
نخواهد دید ‏.پس ایشان نزد پادشاه جواب آوردند.‏ دوم
15 ،28
باب 12 ،33
14 ،26
.24
.25
.26
27. چونکه
.28
20 ،22 پادشاهان
.29
و پادشاه فرستاد که تمامی بزرگان یهودا و
اورشلیم را جمع کردند.‏ دوم پادشاهان
و پادشاه و تمامی مردان یهودا و ساکنان اورشلیم
و کاهنان و لاویان و تمامی قوم،‏ چه کوچک و چه
بزرگ،‏ به خانۀ یهوه برآمدند و او همۀ سخنان کتاب
عهدي را که در خانۀ یهوه یافت شد،‏ در گوش ایشان
خواند.‏
و پادشاه بر منبر خود ایستاد و به حضور یهوه
عهد بست که یهوه را پی نموده،‏ دستورات و
شهادات و قواعد او را به تمامی دل و تمامی جان نگاه
دارند و سخنان این عهد را که در ا کتاب نوشته
شده است،‏ بجا آورند.‏ باب ؛ یوشع
و همۀ آنانی را که در اورشلیم و بنیامین حاضر
بودند،‏ بر ا پیمان وارد شدند و ساکنان اورشلیم،‏
برحسب عهد خدا یعنی خداي پدران خود،‏ عمل
نمودند.‏
و یوشیا همۀ فاجعهها را از تمامی زمینهایی که از
آن فرزنداناسرائیل بود برداشت،‏ و همۀ کسانی را که
در اسرائیل یافت شدند،‏ اصرار نمود که یهوه خداي
1 ،23
25 ،24
12 ،15
.30
.31
.32
.33
.
8 ،22
3 ،9
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
22
.23
- 442 -

يرو
یان
هآن
یئیلع
لی
يجا
هآن
هآن
کمیشرْ‏
خود را عبادت نمایند و ایشان در تمامی ایام او از 11.
پی یهوه خداي پدران خود انحراف نورزیدند.‏ داوران
دوم تواریخ
7 ،2
35
.1
و یوشیا جشن پِسحی در اورشلیم براي یهوه نگاه
داشت،‏ و پِسح را در چهاردهم ماه اول در اورشلیم
قربانی نمودند.‏ دوم پادشاهان
و کاهنان را بر وظایف ایشان قرار داده،‏ ایشان را
براي خدمت خانۀ یهوه قوي دل ساخت.‏
و به لاوی که تمامی اسرائیل را تعلیم میدادند و
براي یهوه تقدیس شده بودند،‏ گفت:‏ صندوق مقدس را
در خانهاي که سلیمان پسر داود،‏ پادشاهاسرائیل بنا
کرده است بگذارید.‏ و دیگر بر دوش شما بار نباشد.‏
هماکنون به خدمت یهوه خداي خود و به قوم او
اسرائیل بپردازید.‏ اول پادشاهان
و خویشتن را برحسب خاندانهاي پدران خود و
فرقههاي خویش بر وفق نوشتۀ داود،‏ پادشاه اسرائیل و
نوشتۀ پسرش سلیمان آماده سازید.‏
و برحسب فرقههاي خاندانهاي پدران برادران
خویش یعنی پسرانقوم و موافق فرقههاي خاندانهاي
پدران لاویان در محل مقدس بایستید.‏
و پِسح را قربانی نمایید و خویشتن را تقدیس
نموده،‏ براي برادران خود تدارك بینید تا برحسب
کلامی که یهوه به واسطۀ موسی فرموده است عمل
نمایند.‏
سپ.‏ یوشیا به پسرانقوم یعنی به همۀ آنانی که
حاضر بودند،‏ از گله برهها و بزغالهها به قدر سی هزار
رأس،‏ همۀ ا را به جهت قربانیهاي پِسح داد و از
گاوان سه هزار رأس که همۀ اینها از اموال خاص
پادشاه بود.‏ باب
و سروران او به قوم و به کاهنان و به لاویان
قربانیهاي داوطلبانه دادند.‏ و حلقیا و زکریا و یحیئیل
که سران خانۀ خدا بودند،‏ دو هزار و ششصد بره و
سیصد گاو به جهت قربانیهاي پِسح دادند.‏
و کوننیا و شَمعیا و نَتَنْیئ برادرانش و حشبا و
ی و یوزاباد که سران لاویان بودند،‏ پنج هزار بره و
پانصد گاو به لاویان به جهت قربانیهاي پِسح دادند.‏
سپ.‏ آن خدمت مهیا شد و کاهنان در جایهاي
خود و لاویان در فرقههاي خویش،‏ برحسب فرمان
پادشاه ایستادند.‏
و پِسح را قربانی کردند و کاهنان خون را از دست
ایشان گرفته پاشیدند و لاویان پوست ا را کندند.‏
و قربانیهاي سوختنی را برداشتند تا آنها را
برحسب فرقههاي خاندانهاي پدران به پسران قوم
بدهند تا ایشان ا را برحسب آنچه در کتاب موسی
نوشته بود،‏ براي یهوه بگذرانند و با گاوان نیز چنین
عمل نمودند.‏
و پِسح را موافق رسم به آتش پختند و قربانیهاي
مقدس را در دیگها و پاتیلها و تابهها پخته،‏ آنها را به
تمامی پسران قوم به زودي دادند.‏
و بعد از آن براي خودشان و براي کاهنان مهیا
ساختند زیرا که پسران هارون کاهن در گذرانیدن
قربانیهاي سوختنی و پیه تا شام مشغول بودند.‏ بدین
دلیل لاویان براي خودشان و براي پسران هارون کاهن
مهیا ساختند.‏
و سرود خوانان از پسرانآساف برحسب فرمان
داود و آساف و هیمان و یدوتون که پیشگوي پادشاه
بود،‏ به خود ایستادند و دربانان نزد هر دروازه؛ و
براي ایشان لازم نبود که از خدمت خود دور شوند زیرا
که برادران ایشان لاویان به جهت ایشان مهیا ساختند.‏
.12
.13
.14
.15
1 ،27 ؛ 1 ،26 اول تواریخ
16
سپ.‏ تمامی خدمت یهوه در همان روز آماده شد
تا پِسح را نگاه دارند و قربانیهاي سوختنی را بر
قربانگاه یهوه برحسب فرمان یوشیا پادشاه بگذرانند.‏
سپ.‏ فرزنداناسرائیل که حاضر بودند،‏ در همان
وقت،‏ پِسح و جشن نان بدون خمیر ترش را هفت روز
نگاه داشتند.‏
و هیچ جشن پِسح مثل این از ایام سموئیل پیامبر
در اسرائیل نگاه داشته نشده بود،‏ و هیچ کدام از
پادشاهان اسرائیل مثل این جشن پِسحی که یوشیا و
کاهنان و لاویان و تمامی حاضران یهودا و اسرائیل و
ساکنان اورشلیم نگاه داشتند،‏ نگاه نداشته بود.‏ باب
17
.18
26 ،30
.19
و این پِسح در سال هجدهم سلطنت یوشیا واقع
شد.‏
بعد از همۀ این امور چون یوشیا معبد را آماده
کرده بود،‏ نَکو پادشاه مصر برآمد تا با ک نزد
نهر فرات جنگ کند.‏ و یوشیا به مقابلۀ او بیرون رفت.‏
.20
دوم پادشاهان
29 ،23
.21
و نَکو قاصدان نزد او فرستاده،‏ گفت:‏ اي پادشاه
یهودا مرا با تو چه کار است؟ من امروز به ضد تو
نیامدهام بلکه به ضد خاندانی که با آن جنگ
21 ،23
1 ،6
24 ،30
.2
.3
.4
.5
.6
7
.8
.9
10
- 443 -

يجا
ته
کن
کنَ‏
نکی
هآن
نکی
يار
مینمایم.‏ و خدا مرا امر فرموده است که بشتابم.‏ پ س 8.
از آن خدایی که با من است،‏ دست بردار مبادا تو را
هلاك سازد.‏
اما یوشیا روي خود را از او برنگردانید،‏ بلکه
خویشتن را ناشناس ساخت تا با وي جنگ کند؛ و به
کلام نکو که از جانب خدا بود گوش نگرفته،‏ به قصد
نبرد به میدان مجِدو درآمد.‏ دوم پادشاهان ؛ زکریا
و تیراندازان بر یوشیا پادشاه تیر انداختند و پادشاه
به خادمان خود گفت:‏ مرا بیرون برید زیرا که سخت
مجروح شدهام اول پادشاهان
سپ.‏ خادمانش او را از ارابهاش گرفتند و بر ارابۀ
دومین که داشت سوار کرده،‏ به اورشلیم آوردند.‏ پس
وفات یافته،‏ در مقبرة پدران خود دفن شد،‏ و تمامی
یهودا و اورشلیم براي یوشیا ماتم گرفتند.‏
و ارمیا به ج یوشیا مرثیه خواند و تمامی
آوازخوانان زن و مرد یوشیا را در مرثیهخوانی خویش
تا امروز ذکر میکنند و آن را قاعدهاي در اسرائیل قرار
دادند،‏ چنانکه در سفر مراثی نوشته است.‏ ارمیا
و بقیۀ وقایع یوشیا و اعمال نیکویی که مطابق
نوشتۀ تورات یهوه به عمل آورد،‏
و امور اول و آخر او ای در تواریخ پادشاهان
اسرائیل و یهودا نوشته است.‏ دوم پادشاهان
دوم تواریخ
11 ،12
10 ،22
30 ،23
1 ،22
34 ،22
.
.22
.23
24
.25
.26
.27
36
.1
و قوم زمین،‏ یهوآحاز پسر یوشیا را گرفته،‏ او را در
پدرش در اورشلیم به پادشاهی انتخاب نمودند.‏
دوم پادشاهان
30 ،23
.2
.3
.4
.5
.6
یهوآحاز بیست و سه ساله بود که پادشاه شد و در
اورشلیم سه ماه سلطنت نمود.‏
و پادشاه مصر،‏ او را در اورشلیم برکنار نمود و زمین
را به صد وزنۀ نقره و یک وزنۀ طلا جریمه کرد.‏
و پادشاه مصر،‏ برادرش الیاقیم را بر یهودا و اورشلیم
پادشاه ساخت،‏ و اسم او را به یهویاقیم تبدیل نمود،‏ و
و برادرش یهوآحاز را گرفته،‏ به مصر برد.‏
یهویاقیم بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و
یازده سال در اورشلیم سلطنت نمود،‏ و در نظر یهوه
خداي خود شرارت ورزید.‏
و نَبوکدنَصر پادشاه بابل به ضد او برآمد و او را به
زنجیرها بست تا او را به بابل بِبرد.‏ حزقیال
و نَبوکدنَصر بعضی از ظروف خانۀ یهوه را به بابل
آورده،‏ آنها را در قصر خود در بابل گذاشت.‏ عزرا
و بقیۀ وقایع یهویاقیم و وقاحاتی که به عمل آورد و
آنچه در او یافت شد،‏ ای کن در تواریخ پادشاهان
اسرائیل و یهودا نوشته است.‏ و پسرش یهویا در
جایش پادشاهی کرد.‏ دوم پادشاهان
یهویا هشت ساله بود که پادشاه شد و سه ماه و
ده روز در اورشلیم سلطنت نمود و آنچه در نظر یهوه
ناپسند بود،‏ به عمل آورد.‏
و دروقت تحویل سال،‏ نَبوکدنَصر پادشاه فرستاد و
او را با ظروف گرانبهاي خانۀ یهوه به بابل آورد،‏ و
برادرش صدقیا را بر یهودا و اورشلیم پادشاه ساخت.‏
6 ،24
.9
.10
دوم پادشاهان
12 .10 ،24
1 52، ؛ ارمیا
11. صدقیا بیست و یکساله بود که پادشاه شد و یازده
سال در اورشلیم سلطنت نمود.‏
و در نظر یهوه خداي خود شرارت ورزیده،‏ در
حضور ارمیاي پیامبر که از زبان یهوه به او سخن گفت،‏
فروتنی ننمود.‏
و نیز بر نَبوکدنَصر پادشاه که او را به خدا قسم
داده بود عاصی شد و گردن خود را قوي و دل خویش
را سخت ساخته،‏ به سوي یهوه خداي اسرائیل
بازگشت ننمود.‏
و تمامی سران کاهنان و قوم،‏ خیانت بسی
موافق همۀ وقاحاتی که امتها ورزیدند و خانۀ یهوه را
که آن را در اورشلیم تقدیس نموده بود،‏ نجس
ساختند.‏ تثنیه
و یهوه خداي پدر ایشان به دست رسولان خویش
نزد ایشان فرستاد،‏ بلکه صبح زود برخاسته،‏ ایشان را
ارسال نمود زیرا که بر قوم خود و بر مسکن خویش
رحم نمود.‏ لوقا ؛ اعمال رسولان
اما ایشان رسولان خدا را اهانت نمودند و کلام او
را خوار شمرده،‏ پیامبرانش را مسخره نمودند،‏ چنانکه
خشم یهوه بر قوم او افروخته شد،‏ به حدي که علاجی
نبود.‏
سپ.‏ پادشاه کلدانیان را که جوانان ایشان را در
خانۀ مقدسِ‏ ایشان به شمشیر کشت و بر جوانان و
دوشیزگان و پیران و ریشسفیدان ترحم ننمود،‏ بر
ایشان آورد و همه را به دست او تسلیم کرد.‏
و او سایر ظروف خانۀ خدا را از بزرگ و کوچک و
خزانههاي خانۀ یهوه و گنجهاي پادشاه و سرورانش را
تماماً‏ به بابل برد.‏ دوم پادشاهان
و خانۀ خدا را سوزانیدند و حصار اورشلیم را ویران
ساختند و همۀ قصرهایش را به آتش سوزانیدند و همه
آلات باارزش ا را ضایع کردند.‏ نهمیا
3 ،1
52 ،7
13 ،25
9 ،18
10 ،20
.12
.13
.14
.15
.16
17
.18
.19
7 ،1
9 ،19
.7
- 444 -

دوم تواریخ
.20
و بازماندگان را به بابل به اسیري برد که ایشان تا
زمان سلطنت پادشاهان پارس او را و پسرانش را بنده
بودند.‏
کلام یهوه به زبان ارمیا اینطور کامل شود که تا
زمین سبتهاي خود جشن بگیرد،‏ آرامی یابد تا زمانی
که تمامی دوران ویرانی جبران شود،‏ تا هفتاد سال
سپري شد.‏ ارمیا
و در سال اولِ‏ کورش،‏ پادشاه پارس،‏ تا کلام یهوه
به زبان ارمیا کامل شود،‏ یهوه روح کورش،‏ پادشاه
پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی
صادر کرد و آن را نیز نوشت و گفت:‏ عزرا ؛ اشعیا
کورش،‏ پادشاه پارس چنین میگوید:‏ یهوه خداي
آسمانها،‏ تمامی ممالک زمین را به من داده است و او
مرا امر فرمود که خانهاي براي وي در اورشلیم که در
یهودا است بنا نمایم.‏ پ س کیست از شما از تمامی قوم
او؟ یهوه خدایش همراهش باشد و برود.‏
28 ،44
1 ،1
11 ،25
.21
.22
.23
- 445 -

هآن
یان
ته
هآن
کايز
ي سیصا
هرَ‏
کم
عزرا
عزرا
1
.1
و در سال اول کورش،‏ پادشاه پارس تا کلام یهوه به
زبان ارمیا کامل شود،‏ یهوه روح کورش پادشاه پارس را
برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کرد
و آن را نیز نوشت و گفت:‏ دوم تواریخ ؛ عزرا ؛ ارمیا
13 ،5
22 ،36
11 ،25
.2
3
.4
5
.6
.7
.8
کورش پادشاه پارس چنین میفرماید:‏ یهوه خداي
آسمانها همه ممالک زمین را به من داده و مرا امر
فرموده است که خانهاي براي وي در اورشلیم که در
یهودا است بنا نمایم.‏
سپ.‏ کیست از شما از تمامی قوم او که خدایش با
وي باشد؟ او به اورشلیم که در یهودا است،‏ برود و
خانه یهوه را که خداي اسرائیل و خداي حقیقی است،‏
در اورشلیم بنا نماید.‏
و هر که باقی مانده باشد،‏ در هر مک از
مکانهایی که در آنها غریب میباشد،‏ اهل آن مکان او
را ب ه نق ره و ط لا و ام وال و چهارپای ان ع لاوه ب ر
قربانیهاي داوطلبانه به ج خانه خدا که در
اورشلیم است کمک نمایند.‏
سپ.‏ رؤساي پدران یهودا و بنیامین و کاهنان و
لاویان با همه کسانی که خدا روح ایشان را
برانگیزانیده بود برخاسته،‏ روانه شدند تا خانه یهوه را
که در اورشلیم است بنا نمایند.‏
و همه همسایگان ایشان،‏ ایشان را به آلات نقره و
طلا و اموال و چهارپایان و تحفهها،‏ علاوه بر همه
قربانیهاي داوطلبانه کمک کردند.‏
و کورش پادشاه ظروف خانه یهوه را که نبوکدنصر
ا را ازاورشلیم آورده و در خانه خدایان خود گذاشته
بود،‏ بیرون آورد.‏
و کورش پادشاه پارس،‏ آنها را از دست متْرَدات،‏
خزان هدار خ ود بی رون آورده،‏ ب ه شیشَبص ر رئ یس
یهودیان شمرد.‏ باب
و عدد آنها این است:‏ سی طاس طلا و هزار طاس
نقره و بیست و نه کارد،‏
و سی جام طلا و چهارصد و ده جام نقره از قسم
دوم و هزار ظرف دیگر.‏
تمامی ظروف طلا و نقره پنجهزار و چهارصد بود و
شیشبصر همه
میرفتند برد.‏
2
.1
ا را با اسیرانی که از بابل به اورشلیم
و اینانند اهل ولایتها که از اسیري آناشخاصی که
نبوکدنصر،‏ پادشاه بابل،‏ به بابل به اسیري برده بود،‏
برآمدند و هر کدام از ایشان به اورشلیم و یهودا و شهر
خود برگشتند.‏ نحمیا
اما آنانی که همراه زربابل آمدند،‏ یشوع و نَحمیا و
سرایا و رعیلایا و مردخاي و بِلْشان و مسفار و بِغْواي و
رحوم و بعنَه.‏ و شماره مردان قوم اسرائیل:‏
پسرانفرعوش دو هزار و یکصد و هفتاد و دو.‏
پسرانشَفَطْیا سیصد و هفتاد و دو.‏
پسرانآرح هفتصد و هفتاد و پنج.‏
پسرانفَحت موآب از پسرانیشُوع و یوآب دو هزار و
هشتصد و دوازده.‏ نحمیا
پسرانعیلام هزار و دویست و پنجاه و چهار.‏
پسرانزت ُّونَه صد و چهل و پنج.‏
پسران هفتصدو شصت.‏
پسرانبانی ششصد و چهل و دو.‏
پسرانباباي ششصد و بیست و سه.‏
پسراناَزجد هزار و دویست و بیست و دو.‏
پسراناَدونیقام ششصد و شصت و شش.‏
پسرانبِغْواي دو هزار و پنجاه و شش.‏
پسرانعادین چهارصد و پنجاه و چهار.‏
پسرانآطیر از خاندان یحزْقیا نود و هشت.‏
پسرانبی صد و بیست و سه.‏
پسرانیوره صد و دوازده.‏
پسرانحاشوم دویست و بیست و سه.‏
پسرانجبار نود و پنج.‏
پسرانبیت-لحم صد و بیست و سه.‏
مردان نَطُوفَه پنجاه و شش.‏
مردان عناتُوت صد و بیست و هشت.‏ ارمیا
پسرانعزْموت چهل و دو.‏
پسرانقریه عاریم و کفی و بئیرُوت هفتصد و
چهل و سه.‏
پسرانرامه و جِبع ششصد و بیست و یک.‏
مردان ماس صد و بیست و دو.‏
مردان بیتئیل و عاي دویست و بیست و سه.‏
پسراننَبو پنجاه و دو.‏
1 ،1
11 ،7
6 ،7
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
14 ،5
.9
.10
.11
- 446 -

هنُ‏
هع
یس
لی
يسا
یزن
.60
عزرا
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
پسرانمغبیش صد و پنجاه و شش.‏
پسرانعیلام دیگر،‏ هزار و دویست و پنجاه چهار.‏
پسرانحاریم سیصد و بیست.‏
پسرانلُود و حادید و اُرنُو هفتصد و بیست و پنج.‏
پسراناَریحا سیصد و چهل و پنج.‏
پسرانسنائۀ سه هزار و ششصد و سی.‏
و اما کاهنان:‏ پسرانیدعیا از خاندان یشُوع صد
و هفتاد و سه.‏
پسرانامیر هزار و پنجاه و دو.‏
پسرانفَشْحور هزار و دویست و چهل و هفت .
پسرانحاریم هزار و هفده.‏
و اما لاویان:‏ پسرانیشُوع و قَدمیئیل از نسل
هودویا هفتاد و چهار.‏
و سرودخوانان:‏ پسرانآساف صد و بیست و هشت.‏
و پسرانِ‏ دربانان:‏ پسرانشَل ُّوم و پسرانآطیر و
پس رانطَلْم ون و پس رانع ق ُّ وب و پس رانحطیط ا و
پسرانشوباي همه اینها صد و سی و نُه.‏
و اما نتینیم:‏ پسرانصیحا و پسرانحس وفا و
پسرانطَباعوت،‏ اول تواریخ
و پسرانقیروس و پسرانسی ا و پسرانفادوم،‏
و پسرانلَبانَه و پسرانحجابه و پسرانعق ُّوب،‏
و پسرانحاجاب و پسرانشَملاي و پسرانحانان،‏
و پسرانجِدیل و پسرانجحر و پسرانرآیا،‏
و پسرانرصین و پسراننَقُودا و پسرانجزّام،‏
و پسرانعز َّه و پسرانفاسیح و پسرانبی
و پسراناَسنَه و پسرانمعونیم و پسراننَفُوسیم،‏
و پسرانبقْبوق و پسرانحقُوفا و پسرانحرْحور،‏
و پسرانبصلُوت و پسرانمحیدا و پسرانحرْشا،‏
و پسرانبرْقُوس و پسران سرا و پسرانتامح،‏
و پسراننَصیح و پسرانحطیفا.‏
و پسران خادمان سلیمان:‏ پسرانسوطاي و
پسرانهصوفَرَت و پسرانفَرُودا،‏ اول پادشاهان
و پسرانیعلَه و پسراندرقون و پسرانجِدیل،‏
و پسرانشَفَطْیا و پسرانحطّ‏ و پسرانفُوخَرَ‏ ةِ‏
ظبائیم و پسرانآمی.‏
همه نَتینیم و پسران خادمان سلیمان سیصد و
نود و دو.‏
و اینانند آنانی که از تَلّ‏ ملْح و تَلّ‏ حرْشا برآمدند
یعنی کرُوب و اَدان و امیر؛ اما خاندان پدران و قبیله
خود را ثابت نتوانستند کرد که آیا از اسرائیلیان بودند
یا نه.‏ نحمیا
پسراندلایا و پسرانطوبیا و پسراننَقُودا ششصد و
پنجاه و دو.‏
و از پسران کاهنان،‏ پسرانحبایا و پسرانهق ُّوص و
پسرانبرْزِلاّي که یکی از دختران برْزِلاّیی جلعادي را
به گرفت،‏ پس به نام ایشان نامیده شدند.‏ نحمیا
36 ،7
.61
؛ دوم سموئیل
31 ،19
.62
اینان انساب خود را در میان آنانی که در
نسبنامهها ثبت شده بودند طلبیدند،‏ اما نیافتند،‏ پس
از کاهنی اخراج شدند.‏
سپ.‏ ترْشاتا به ایشان امرفرمود که تا کاهنی با
اُوریم و تُمیم برقرار نشود،‏ ایشان از مقدسترین
نخورند.‏ نحمیا ؛ خروج
تمامی جماعت،‏ با هم چهل و دو هزار و سیصد و
شصت نفر بودند.‏
غیر ازغلامان و کنیزان ایشان،‏ که هفتهزار و
سیصد و سی و هفت نفر بودند،‏ و سرودخوانان زن و
مرد ایشان دویست نفر بودند.‏
و اسبان ایشان هفتصد و سی و شش،‏ و قاطران
ایشان دویست و چهل و پنج.‏
و شتران ایشان چهارصد و سی و پنج و حماران
ایشان ششهزار و هفتصد و بیست.‏
و چون ایشان به خانه یهوه که در اورشلیم است
رسیدند،‏ بعضی از رؤساي اجداد،‏ قربانیهاي داوطلبانه
به جهت خانه خدا آوردند تا آن را در جایش برپا
نمایند.‏
برحسب قوه خود،‏ شصت و یک هزار درهم طلا و
پنج هزار مناي نقره و صددستلباس کاهنی به خزانه
به جهت کار دادند.‏
پ س کاهن ان و لاوی ان و بعض ی از ق وم و
سرودخوانان و دربانان و نتینیم در شهرهاي خود
ساکن شدند و تمامی اسرائیل در شهرهاي خود مسکن
گرفتند.‏
30 ،28
باب 1 ،3
9 ،8
63
.64
.65
.66
.67
.68
.69
.70
3
.1
و چ ون ماه هف تم رسید،‏ فرزن داناسرائیل در
شهرهاي خود مقیم بودند و تمامی قوم مثل یک مرد
در اورشلیم جمع شدند.‏ باب
و یشوع پسر یوصاداق و برادرانش که کاهنان بودند
و زربابل پسر شألتیئیل با برادران خود برخاستند و
قربانگاه خداي اسرائیل را برپا کردند تا قربانیهاي
سوختنی برحسب آنچه در تورات موسی،‏ مردخدا
64 ،2
.2
،
21 ،9
2 ،10
61 ،7
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.50
.51
.52
.53
.54
.55
.56
.57
.58
.59
- 447 -

يار
یمت
ته
یم
سک
له
يار
هان
یحج
يار
نوشته است بر آن بگذرانند.‏ ؛ لاویان
سپ.‏ قربانگاهرا برجایش برپا کردند زیرا که به سبب
قوم زمین،‏ ترس بر ایشان مستولی میبود و قربانیهاي
سوختنی براي یهوه یعنی قربانیهاي سوختنی،‏ صبح و
شام را بر آن گذرانیدند.‏
و جشن خیمهها را به نحوي که نوشته است نگاه
داشتند و قربانیهاي سوختنی روز به روز،‏ نیازِ‏ هر روز
را در روزش،‏ برحسب رسم و قانون گذرانیدند.‏ لاویان
عزرا
،23
9 ،6
12 ،1
3
.4
34
.5
.6
.7
و بعد از آن،‏ قربانیهاي سوختنی دائمی را در اول
ماه و در همه جشنهاي مقدس یهوه و براي هر
که قربانیهاي داوطلبانه به ج یهوه آورد،‏
میگذرانیدند.‏
از روز اول ماه هفتم،‏ هنگامی که بنیاد معبد یهوه
هنوز نهاده نشده بود،‏ به گذرانیدن قربانیهاي
سوختنی براي یهوه شروع کردند.‏
و به سنگتراشان و نجاران نقره دادند و به ا
صیدون و تیروس خوراکی و مشروبات و روغن دادند تا
چوب سرو آزاد از لُبنان از دریا به یافا،‏ برحسب امري
که کورش پادشاه پارس،‏ به ایشان داده بود بیاورند.‏ دوم
16 ،2 تواریخ
.8
.9
و در ماه دوم از سال دوم،‏ بعد از رسیدن ایشان به
خانه خدا در اورشلیم،‏ زربابل پسر شألتیئیل و یشوع
پسر یوصاداق و سایر برادران ایشان از کاهنان و لاویان
و همه کسانی که از اسیري به اورشلیم برگشته بودند،‏
به نصب نمودن لاویان از بیست ساله و بالاتر بر نظارت
عمل خانه یهوه شروع کردند.‏
و یشوع با پسران و برادران خود و قدمیئیل با
پس رانش از پس رانیه ودا ب ا ه م ایس تادند ت ا ب ر
پسرانحیناداد و پسران و برادرانایشان که از لاویان در
کار خانه خدا مشغول میبودند،‏ نظارت نمایند.‏ باب
40 ،2
؛ 1 ،3
.10
و چون بنّایان بنیاد معبد یهوه را نهادند،‏ کاهنان را
با لباس خودشان با شیپورها و لاویان پسرانآساف را
با سنجها قرار دادند تا یهوه را برحسب رسم داود
پادشاه اسرائیل،‏ ستایش بخوانند.‏ دوم تواریخ
و بر یکدیگر میسراییدند و یهوه را ستایش و
حمد میگفتند،‏ که او نیکوست زیرا که رحمت او بر
اسرائیل تا ابد است و تمامی قوم با صداي بلند صدا
زده،‏ یهوه را به سبب بنیاد نهادن خانه یهوه،‏ ستایش
میخواندند.‏ دوم تواریخ ؛
و بسی از کاهنان و لاویان و رؤساي پدران که
پیر بودند و خ اولین را دیده بودند،‏ هنگامی که
بنیاد این خانه در نظر ایشان نهاده شد،‏ به صداي بلند
گریستند و بسی با آواز شادمانی صداهاي خود را
بلند کردند.‏
13. چنانک ه م ردم نتوانس تند در می ان ص داي آواز
شادمانی و صداي گریستنِ‏ قوم تشخیص نمایند زیرا
که خلق،‏ صداي بسیار بلند میدادند چنانکه صداي
ایشان از دور شنیده میشد.‏
4 ،2
4
.1
.2
و چون دشمنان یهودا و بنیامین شنیدند ک ه
اسیران،‏ معبد یهوه خداي اسرائیل را بنا میکنند،‏
آنگاه نزد زربابل و رؤساي پدران آمده،‏ به ایشان
گفتند که ما همراه شما بنا خواهیم کرد زیرا که ما
مثل شما از زمان اَسرْحدون،‏ پادشاه آشور که ما را به
اینجا آورد،‏ خداي شما را میطلبیم و براي او قربانی
میگذرانیم.‏ دوم پادشاهان
اما زربابل و یشوع و سایر رؤساي پدران اسرائیل به
ایشان گفتند:‏ شما را با ما در بنا کردن خانه خداي ما
ک نیست،‏ بلکه ما تنها آن را براي یهوه،‏ خداي
اسرائیل چنانکه کورش پادشاه،‏ سلطان پارس به ما امر
فرموده است،‏ آن را بنا خواهیم نمود.‏ باب ؛
آنگاه اهل زمین دستهاي قوم یهودا را سست کردند
و ایشان را در بنا نمودن به تنگ میآوردند،‏
و به ضد ایشان مشاوران اجیر ساختند که در تمام
ایام کورش پادشاه پارس،‏ تا سلطنت داریوش
پارس قصد ایشان را باطل ساختند.‏ دوم سموئیل ؛ ارمیا
3 ،1
، پادشاه
21 ،17
2 ،2
37 ،19
،
.3
.4
.5
18 ،18
.6
.7
.8
9
و چون اَحسوِرس پادشاه خشایارشاه شد،‏ در ابتداي
سلطنتش بر ساکنان یهودا و اورشلیم شکایت نوشتند.‏
و در ای ام اَرتَحشَستا اردش یر،‏ بشلام و متَردات و
طبئیل و سایر رفقاي ایشان به اَرتَحشَستا اردشیر پادشاه
پارس نوشتند؛ و نوشته به خطّ‏ آرامی نوشته شد و
معنیاش در زبان ارامی.‏
رحوم فرمانفرما و شمشائی نویسنده نامه به ضد
اورشلیم،‏ به اَرتَحشَستا اردشیر پادشاه،‏ بدین مضمون
نوشتند:‏
سپ.‏ رحوم فرمانفرما و شمشائی نویسنده و سائر
رفقاي ایشان از دینیان و اَفَرستکیان و طَرفلیان و
اَفَرسیان و اَرکیان و بابلیان و شوشنکیان و دهائیان و
عیلامیان
26 ،29
3 ،7
13 ،5
.11
.12
- 448 -

یان
نی
یان
یحج
نی
نی
نی
نی
23
عزرا
.10
و سایر امتهایی که اُسنَف َّر عظیم و شریف ایشان
را کوچ داده،‏ در شهر سامره ساکن گردانیده است و
سایر ساکنان آنطرف نهر و اما بعد.‏ دوم پادشاهان
این است سواد نامهاي که ایشان نزد اَرتَحشَستا
اردشیر پادشاه فرستادند.‏ بندگانت که ساکنان آنطرف
نهر میباشیم و اما بعد.‏
پادشاه را معلوم باد که یهودی که ازجانب تو به
نزد ما آمدند،‏ به اورشلیم رسیدهاند و آن شهر
فتنهانگیز و بد را بنا مینمایند و حصارها را برپا
میکنند و بنیادها را مرمت مینمایند.‏
هماکنون پادشاه را معلوم باد که اگر این شهر بنا
شود و حصارهایش تمام گردد،‏ بهره و خَراج و باج
نخواهند داد و بالاخره به پادشاهان ضرر خواهد رسید.‏
سپ.‏ چونکه ما نمک خانه پادشاه را میخوریم،‏ ما
را نش اید ک ه ضرر پادش اه را ببین یم.‏ ب دین دلیل
فرستادیم تا پادشاه را اطلاّع دهیم،‏
تا در کتاب تواریخ پدرانت تفتیش کرده شود و از
کتاب تواریخ دریافت نموده،‏ بفهمی که این شهر،‏ شهر
فتنهانگیز است و ضرررساننده به پادشاهان و کشورها؛
و در ایام قدیم در میانش فتنه میانگیختند.‏ و از
همین سبب این شهر خراب شد.‏
بنابراین پادشاه را اطّلاع میدهیم که اگر این شهر
بنا شود و حصارهایش تمام گردد،‏ تو را به ا طرف
نهر سهمی نخواهد بود.‏
پس پادشاه به رحوم فرمان فرما و شمشائی
نویسنده و سایر رفقاي ایشان که در سامره ساکن
بودند و سایر ساکنان آنطرف نهر،‏ جواب فرستاد که
سلامتی و اما بعد.‏
نامهاي که نزد ما فرستادید،‏ در حضور من واضح
خوانده شد.‏
و فرمانی از من صادر گشت و تحقیق کرده،‏
دریافت کردند که این شهر از ایام قدیم با پادشاهان
مقاومت مینموده و فتنه و فساد در آن واقع میشده
است.‏
و پادشاهان قوي در اورشلیم بودهاند که بر تمامی
آنطرف نهر سلطنت میکردند و بهره و خراج و باج به
ایشان میدادند.‏
سپ.‏ فرمانی صادر کنید که آن مردان را از کار باز
دارند و تا حکمی از من صادر نگردداین شهر بنا نشود.‏
سپ.‏ بر حذر باشید که در این کار کوتاهی ننمایید
زیرا که چرا این فساد براي ضرر پادشاهان پیش رود؟
سپ.‏ چون نامه اَرتَحشَستا اردشیر پادشاه به حضور
رحوم و شمشایی نویسنده و رفقاي ایشان خوانده شد،‏
ایشان به عجله نزد یهودیان به اورشلیم رفتند و ایشان
را با زور و جفا از کار باز داشتند.‏
آنگاه کار خانه خدا که در اورشلیم است،‏ به عقب
افتاد و تا سال دوم سلطنت داریوش،‏ پادشاه پارس
معطّل ماند.‏ باب
15 ،6
.24
5
.1
آنگاه دو پیامبر،‏ یعنی حجی پیامبر و زکریا پسر
عدو،‏ براي یهودی که در یهودا و اورشلیم بودند،‏ به
نام خداي اسرائیل که با ایشان میبود پیامبري کردند.‏
1 ،1 ؛ زکریا 1 ،1
.2
.3
4
.5
و در آن زمان زربابل پسر شألتیئیل و یشوع پسر
یوصاداق برخاسته،‏ به بنا نمودن خانه خدا که در
اورشلیم است شروع کردند و پیامبرانی خدا همراه
ایشان بوده،‏ ایشان را مساعدت مینمودند.‏
در آن وقت تتنایی،‏ شهردار آنطرف نهر و
شَتَربوزناي و رفقاي ایشان آمده،‏ به ایشان چنین
گفتند:‏ کیست که شما را امر فرموده است که ا
خانه را بنا نمایید و این حصار را برپا کنید؟
سپ.‏ ایشان را بدین منوال از نامهاي کسانی که ا
عمارت را بنا میکردند اطّلاع دادیم.‏
اما چشم خداي ایشان بر بزرگان یهودا بود که
ایشان را نتوانستند از کار بازدارند تا این امر به گوش
داریوش برسد و جواب نامه دربارهاش داده شود.‏ تثنیه
،11
12
.6
.7
.8
.9
سواد نامهاي که تتنایی،‏ شهردار آنطرف نهر و
شَتَربوزناي و رفقاي او اَفَرسکیان که در آنطرف نهر
ساکن بودند،‏ نزد داریوش پادشاه فرستادند.‏
نامه را نزد او فرستادند و در آن بدین م ضمون
نوشته شده بود که بر داریوش پادشاه سلامتی تمام
باد.‏
بر پادشاه معلوم باد که ما به بلاد یهودیان ، به خانه
خداي ع ظ ی م رفتیم و آن را از سنگهاي بزرگ بنا
میکنند و چوبها در دیوارش میگذارند و ا کار در
دست ایشان به عجله،‏ اجرا و به انجام رسانیده میشود.‏
آنگاه از بزرگان ایشان پرسیده،‏ چنین به ایشان
گفتیم:‏ کیست که شما را امر فرموده است که ا
خانه را بنا کنید و دیوارهایش را برپا نمایید؟
10. و نیز نامهاي ایشان را از ایشان پرسیدیم تا تو را
24 ،17
.11
.12
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
21
22
- 449 -

هآن
هوب
هآن
نی
هآن
يجا
یان
یب
نی
نی
اعلام نماییم و نامهاي کسانی که رؤساي ایشانند
نوشتهایم.‏
و ایشان در جواب ما چنین گفتند که ما بندگان
خداي آسمان و زمین هستیم و خانهاي را تعمیر
مینماییم که چندین سال قبل از ا بنا شده و
پادشاه بزرگ اسرائیل آن را ساخته و به انجام رسانیده
بود.‏
لیکن بعد از آن،‏ پدران ما خشم خداي آسمان را
به هیجان آوردند.‏ پ س او ایشان را به دست نبوکدنصر
کلدانی،‏ پادشاه بابل تسلیم نمود که این خانه را خراب
کرد و قوم را به بابل به اسیري برد.‏ دوم پادشاهان ؛
عزرا
9 ،25
.11
.12
7 ،74 مزامیر
.13
اما در سال اول کورش پادشاه بابل،‏ همین کورش
پادشاه امر فرمود که این خانه خدا را بنا نمایند.‏ باب
؛ دوم تواریخ
1 ،1
22 ،36
.14
و نیز ظروف طلا و نقره خانه خدا که نبوکدنصر
ا را از معبد اورشلیم گرفته معبد بابل آورده بود،‏
کورش پادشاه ا را از معبد بابل بیرون آورد و به
شیشبصر نامی که او را شهردار ساخته بود،‏ تسلیم
نمود.‏
و او را گفت که این ظروف را برداشته،‏ برو و آنها
رابه معبدي که در اورشلیم است ببر و خانه خدا در
جایش بنا کرده شود.‏
آنگاه این شیشبصر آمد و بنیاد خانه خدا را که در
اورشلیم است نهاد و از آن زمان تا بحال بنا میشود و
هنوز تمام نشده است.‏
سپ.‏ هماکنون اگر پادشاه مصلحت داند،‏ در خزانه
پادشاه که در بابل است تحقیق کنند که آیا چنین
است یا نه که فرمانی از کورش پادشاه صادر شده بود
که این خانه خدا در اورشلیم بنا شود و پادشاه تصمیم
خود را در این امر نزد ما بفرستد.‏
.15
.16
17
6
.1
.2
.3
آنگاه داریوش پادشاه،‏ فرمان داد تا در کتابخانه بابل
که خزانهها در آن موضوع بود تحقیق کردند.‏
و در قصر اَحمتا که در ولایت مادیان است،‏ طوماري
یافت شد و تذکرهاي در آن بدین مضمون نامه بود:‏
در سال اول کورش پادشاه،‏ همین کورش پادشاه
درباره خانه خدا در اورشلیم فرمان داد که آن خانهاي
که قربانیها در آن میگذرانیدند،‏ بنا شود و بنیادش
تعمیر گردد و بلندياش شصت اندازه آرنج و عرضش
شصت اندازه آرنج باشد.‏ دوم تواریخ
با سه صف سنگهاي بزرگ و یک صف چوب نو.‏ و
خرجش از خانه پادشاه داده شود.‏
و نیز ظروف طلا و نقره خانه خدا را که نبوکدنصر
ا را از معبد اورشلیم گرفته،‏ به بابل آورده بود پس
بدهند و آنها را به خود در معبد اورشلیم باز برند
و آنها را در خانه خدا بگذارند.‏ باب ؛ ؛ دوم تواریخ
14 ،5
7 ،1
22 ،36
.4
.5
7 ،36
.6
.7
.8
.9
پس حال اي تتنایی،‏ شهردار آنطرف نهر و
شَتَربوزناي و رفقاي شما و اَفَرسکی که به آنطرف
نهر میباشید،‏ از آنجا دور شوید.‏
و به کار این خانه خدا اعتراض نکنید.‏ اما حاکم
یهود و بزرگان یهودیان این خانه خدا را در جایش بنا
نمایند.‏
و فرمانی نیز از من صادر شده است که شما با ا
بزرگان یهود به جهت بنا نمودن این خانه خدا چگونه
رفتار نمایید.‏ از مال خاص پادشاه،‏ یعنی از مالیات
آنطرف نهر،‏ خرج به این مردمان،‏ بِلا تأخیر داده شود
تا معطّل نباشند.‏
و احتیاجات ایشان را از گاوان و قوچها و برهها به
جهت قربانیهاي سوختنی براي خداي آسمان و گندم
و نمک و شراب و روغن،‏ برحسب قول کاهنانی که در
اورشلیم هستند،‏ روز به روز به ایشان کم و زیاد
داده شود.‏
تا آنکه هدایاي خوشبو براي خداي آسمان
بگذرانند و به جهت عمر پادشاه و پسرانش دعا نمایند.‏
و دیگر فرمانی از من صادر شد که هرکس که این
حکم را تبدیل نماید،‏ از خانه او تیري گرفته شود و او
بر آن آویخته و مصلوب گردد و خانه او به سبب ا
عمل زبالهدانی بشود.‏
و آن خدا که نام خود را در آنجا ساکن گردانیده
است،‏ هر پادشاه یا قوم را که دست خود را براي
تبدیل این امر و خرابی این خانه خدا که در اورشلیم
است دراز نماید،‏ هلاك سازد.‏ من داریوش این حکم را
صادر فرمودم،‏ پس این عمل بلا تأخیر کرده شود.‏
آنگاه تتنایی،‏ شهردار آنطرف نهر و شَتَربوزناي و
رفقاي ایشان بروفق فرمانی که داریوش پادشاه
فرستاده بود،‏ بِلاتأخیر عمل نمودند.‏
و بزرگان یهود به بنا نمودن مشغول شدند و
برحسب پیامبري حجی پیامبر و زکریا پسر عدو کار را
پیش بردند و برحسب حکم خداي اسرائیل و فرمان
کورش و داریوش و اَرتَحشَستا اردشیر،‏ پادشاهان پارس
.10
.11
.12
.13
.14
- 450 -

نی
لی
یم
یاب
هآن یدن
تی
آن را بنا نموده،‏ به انجام رسانیدند.‏
و این خانه،‏ در روز سوم ماه اذار در سال ششم
داریوش پادشاه،‏ تمام شد.‏ باب
و فرزنداناسرائیل،‏ یعنی کاهنان و لاویان و سایر
آنانی که از اسیري برگشته بودند،‏ این خانه خدا را با
شادمانی تبریک نمودند.‏ اعداد
و براي تبریک این خانه خدا صد گاو و دویست
قوچ و چهارصد بره و به جهت قربانی گناه براي تمامی
اسرائیل،‏ دوازده بز نر موافق شماره قومها اسرائیل
گذرانیدند.‏ باب
و کاهنان را در فرقههاي ایشان و لاویان را در
قسمتهاي ایشان،‏ بر خدمت خدایی که در اورشلیم
است برحسب آنچه در کتاب موسی نوشته است قرار
دادند.‏ ؛
و آنانی که از اسیري برگشته بودند،‏ جشن پِسح را
در روز چهاردهم ماه اول نگاه داشتند،‏ خروج
زیرا که کاهنان و لاویان همه خویشتن را پاکیزه
ساختند؛ و چون همه ایشان پاکیزه شدند،‏ پِسح را
براي همه آنانی که از اسیري برگشته بودند و
براي برادران خود کاهنان و براي خودشان قربانی
کردند.‏
و فرزنداناسرائیل که از اسیري برگشته بودند،‏ با
همه آنانی که خویشتن را از وقاحات امتهاي زمین
جدا ساخته،‏ به ایشان پیوسته بودند تا یهوه
خداي اسرائیل را بطلبند،‏ آن را خوردند.‏
و جشن نان بدون خمیر ترش را هفت روز با
شادمانی نگاه داشتند،‏ چونکه یهوه ایشان را مسرور
ساخت از اینکه دل پادشاه آشور را به ایشان ما
گردانیده،‏ دستهاي ایشان را براي ساختن خانه خداي
حقیقی که خداي اسرائیل باشد،‏ قوي گردانید.‏
عزرا
6 ،12
24 ،4
10 ،7
،
35 ،8
24 ،8
اعداد 6 ،3
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
7
.1
و بعد از ا امور،‏ در سلطنت اَرتَحشَستا اردشیر
پادشاه پارس،‏ عزْرا پسر سرایا پسر عزریا پسر حلقیا،‏
پسر شلّوم پسر صادوق پسر اخیطوب،‏
پسر امریا پسر عزریا پسر مرایوت،‏
پسر زرحیا پسر عزّي پسر بقّی،‏
پسر ابیشوع پسر فینحاس پسر العازار پسر هارون
رئیس کهنه،‏ اول تواریخ
این عزْرا از بابل برآمد و او در شریعت موسی که
یهوه خداي اسرائیل آن را داده بود،‏ نویسنده ماهر بود
و پادشاه بروفق دست یهوه خدایش که با وي میبود،‏
هر چه را که او میخواست به وي میداد.‏ نحمیا ؛ لوقا
،1
8 ،2
66
.7
.8
.9
و بعضی از فرزنداناسرائیل و از کاهنان و لاویان و
سرودخوانان و دربانان و نتینیم نیز در سال هفتم
اَرتَحشَستا اردشیر پادشاه به اورشلیم برآمدند.‏
و او در ماه پنجم سال هفتم پادشاه،‏ به اورشلیم
رسید.‏
زیرا که در روز اول ماه اول،‏ به بیرون رفتن از بابل
شروع نمود و در روز اول ماه پنجم،‏ بروفق دست
نیکوي خدایش که با وي میبود،‏ به اورشلیم رسید.‏ باب
18 ،8
.10
چونکه عزْرا دل خود را به طلب نمودن شریعت
یهوه و به عمل آوردن آن و به تعلیم دادن قواعد و
احکام به اسرائیل مهیا ساخته بود.‏ اعمال رسولان
و این است صورت نامهاي که اَرتَحشَستا اردشیر
پادشاه،‏ به عزْراي کاهن و نویسنده داد که نویسنه
کلمات نصیحتهاي یهوه و قواعد او بر اسرائیل بود:‏
از جانب اَرتَحشَستا اردشیر شاهنشاه،‏ به عزْراي
کاهن و نویسنده کامل شریعت خداي آسمان،‏ اما بعد.‏
1 ،1
.11
.12
7 ،26 حزقیال
.13
فرمانی از من صادر شد که هر کدام از قوم
اسرائیل و کاهنان و لاویان ایشان که در سلطنت من
هستند و به رفتن همراه تو به اورشلیم راضی باشند،‏
بروند.‏
14. چونک ه ت و از جان ب پادش اه وهف ت مش اور او،‏
فرستاده شدهاي تا درباره یهودا و اورشلیم مطابقِ‏
شریعت خدایت که در دست تو است،‏ تحقیق نمایی.‏
و نقره و طلایی را که پادشاه و مشاورانش براي
خداي اسرائیل که مسکن او در اورشلیم باشد
دادهاند،‏ ببري.‏
و نیز تمامی نقره و طلایی را که در تمامی ولا
بابل بی قربانیهاي داوطلبانه که قوم و کاهنان
براي خانه خداي خود که در اورشلیم است دادهاند،‏
، با
.15
.16
ببري.‏
.17
بدین دلیل با این نقره،‏ گاوان و قوچها و برهها و
هدایاي آردي و قربانیهاي نوشی ا را حتماً‏ بخر
و آنها را بر قربانگاه خانه خداي خودتان که در اورشلیم
است،‏ بگذران.‏
و هر چه به نظر تو و برادرانت پسند آید که با
بقیه نقره و طلا بکنید،‏ برحسب اراده خداي خود به
عمل آورید.‏
.18
50 .4 ،7
.2
.3
.4
.5
.6
- 451 -

کمل
نی
لی
ينا
يلاو
هاَ‏
نی
يلاو
یم
.4
عزرا
.19
و ظروفی که به جهت خدمت خانه خدایت به تو
داده شده است،‏ آنها را به حضور خداي اورشلیم تسلیم
نما.‏
و اما چیزهاي دیگر که براي خانه خدایت لازم
باشد،‏ هر چه براي تو اتّفاق افتد که بدهی،‏ آن را از
خزانه پادشاه بده.‏
و از من اَرتَحشَستا اردشیر پادشاه فرمانی به تمامی
خزانهداران آنطرف نهر صادر شده است که هر چه
عزْراي کاهن و نویسنده شریعت خداي آسمان از شما
بخواهد،‏ به عجله کرده شود.‏
تا صد وزنه نقره و تا صد کرّ‏ گندم و تا صد بت
شراب و تا صد بت روغن و از نمک،‏ هر چه بخواهد.‏
هر چه خداي آسمان فرموده باشد،‏ براي خانه
خداي آسمان بلاتأخیر کرده شود،‏ زیرا چرا غضب بر
پادشاه و پسرانش وارد آید
و شما را اطّلاع میدهیم که بر همه کاهنان و
لاویان و سرودخوانان و دربانان و نتینیم و خادمان این
خانه خدا جزیه و خراج و باج نهادن جایز نیست.‏
و تو اي عزرا،‏ موافق حکمتخدایت که در دست
ت و م یباش د،‏ قا ض یان و داوران از هم ه آن انی ک ه
شریعتهاي خدایت را میدانند انتخاب نما تا بر همه
اهل آنطرف نهر داوري نمایند و آنانی را که نمیدانند
تعلیم دهید.‏
و هر که به شریعت خدایت و به فرمان پادشاه
عمل ننماید،‏ بر اعمال او حکم شود،‏ خواه به قتل یا به
تَرك وطن یا به ضبط دارائیها یا به حبس.‏
متبارك باد یهوه خداي پدران ما که مثل ا را
در دل پادشاه نهاده است که خانه یهوه را که در
اورشلیم است زینت دهد.‏
و مرا در حضور پادشاه و مشاورانش و همه رؤساي
مقتدر پادشاه منظور ساخت،‏ پس من موافق دست
یهوه خدایم که بر من میبود،‏ تقویت یافتم و رؤساي
اسرائیل را جمع کردم تا با من برآیند.‏ باب
22 .18 ،8
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
8
.1
.2
.3
و اینانند رؤساي پدران ایشان و این است نسبنامه
آنانی که در سلطنت اَرتَحشَستا اردشیر پادشاه،‏ با من از
بابل برآمدند:‏
از پسرانفینحاس،‏ جرشوم و از پسرانایتامار،‏ دانیال
و از پسرانداود،‏ حطوش.‏
و از پسرانشکنیا از پسرانفروش،‏ زکریا و با او صد و
پنجاه نفر از مردانان به نسبنامه شمرده شدند.‏
از پسرانفحت،‏ موآب الیهو عی پسر زرحیا و با او
دویست نفر از مردان.‏ نحمیا
از پسرانشکنیا،‏ پسر یحزیئیل و با او سیصد نفر از
مردان.‏
از پسرانعادین،‏ عابد پسر یوناتان و با او پنجاه نفر از
مردان.‏
از پسرانعیلام،‏ اشعیا پسر عتلیا و با او هفتاد نفر از
مردان.‏
از پسرانشفطیا،‏ زبدیا پسر میکائیل و با او هشتاد
نفر از مردان.‏
از پسرانیوآب،‏ عوبدیا پسر یحئیل و با او دویست و
هجده نفر از مردان.‏
و از پسرانش لومیت پس ر یوس فیا و ب ا او ص د
وشصت نفر از مردان.‏
و از پسرانباباي،‏ زکریا پسر باباي و با اوبیست و
هشت نفر از مردان.‏
و از پسرانعزجد،‏ یوحانان پسر هقّاطان و با او صد
و ده نفر از مردان.‏
و مؤخّران از پسرانادونیقام بودند و ا است
نامهاي ایشان:‏ الیفلط ویعیئ و شمعیا و با ایشان
شصت نفر از مردان.‏
و از پسرانبغواي،‏ عوتاي و زبود و با ایشان هفتاد
نفر از مردان.‏
سپ.‏ ایشان را نزد نهري که به وا میرود جمع
کردم و در آنجا سه روز اردو زدیم.‏ و چون قوم و
کاهنان را بازدید کردم،‏ از پسران کسی را در آنجا
نیافتم.‏
سپ.‏ نزد الیعزر و اریئیل و شمعیا و الناتان و یاریب
و الناتان و ناتان و زکریا و مشلاّم که رؤسا بودند و نزد
یویاریب و الناتان که علما بودند،‏ فرستادم.‏
و پیغامی براي عدوي رئیس،‏ در مکان کاسفیا به
دست ایشان فرستادم و سخنانی که باید به عدو و
برادرانش نتینیم که در مکان کاسقیا بودند بگویند،‏ به
ایشان منتقل کردم تا خادمان به جهت خانه خداي ما
نزد ما بیاورند.‏
و از دست نیکوي خداي ما که با ما بود،‏
شخصی دانشمند از پسران محلی پسر پسر
اسرائیل براي ما آوردند،‏ یعنی شَرَبیا را با پسران و
برادرانش که هجده نفر بودند.‏
و حشبیا را نیز و با او از پسرانمراري اشعیا را.‏ و
11 ،7
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
15
16
.17
.18
.19
- 452 -

یان
یقل
هرا
نیی
نی
ته
يرو
یم
بک
برادران او و پسران ایشان را که بیست نفر بودند.‏ 33.
و از نتینیم که داود و سران،‏ ایشان را براي خدمت
لاویان تع نموده بودند.‏ از نتینیم دویست و بیست
نفر که همه به نام ثبت شده بودند.‏ نحمیا
سپ.‏ من در آنجا نزد نهر اهوا به روزه داشتن اعلان
نمودم تا خویشتن را در حضور خداي خود فروتن
ساخت،‏ راهی راست براي خود و همسر خویش و همه
اموال خود از او بطلبیم.‏
زیرا خجالتداشتم که سپاهیان و سواران از
پادشاه بخواهیم تا ما را از دشمنان در راه کمک کنند،‏
چونکه به پادشاه عرض کرده،‏ گفته بودیم که دست
خداي ما بر هر که او را میطلبد،‏ به نیکویی میباشد،‏
اما قدرت و خشم او به ضد آنانی که او را ترك
میکنند.‏
سپ.‏ روزه گرفته،‏ خداي خود را براي ا طلب
نمودیم و ما را مستجاب فرمود.‏
و دوازده نف ر از رؤس اي ک اهن،‏ یعن ی شَ رَبیا و
حشَبیا و ده نفر از برادران ایشان را با ایشان جدا
کردم.‏
و نقره و طلا و ظروف قربانیهاي طلب خداي ما
را که پادشاه و مشاورانش و سرانش و تمامی
اسرائیلی که حضور داشتند داده بودند،‏ به ایشان
وزن نمودم.‏
سپ.‏ ششصد و پنجاه وزنه نقره و صد وزنه ظروف
نقره و صد وزنه طلا به دست ایشان وزن نمودم.‏
و بیست طاس طلا هزار درهم و دو ظرف برنج
صی خالص که مثل طلا گرانبها بود.‏
و به ایشان گفتم:‏ شما براي یهوه مقدس میباشید
و ظروف نیز مقدس است و نقره و طلا به ج یهوه
خداي پدران شما قربانی داوطلبانه است.‏
سپ.‏ بیدار باشید و اینها را حفظ نمایید تا به
حضور رؤساي کاهنان و لاویان و سران پدران اسرائیل
در اورشلیم،‏ به حجرههاي خانه یهوه به وزن بسپارید.‏
آنگاه کاهنان و لاویان وزن طلا و نقره و ظروف را
گرفتند تا آنها را به خانه خداي ما به اورشلیم برسانند.‏
سپ.‏ در روز دوازدهم ماه اول از نهر اهوا کوچ
کرده،‏ به طرف اورشلیم رفتیم.‏ و دست خداي ما با ما
بود و ما را از دست دشمنان و کمیننشینندگان سر
خلاصی داد.‏ مزامیر
و چون به اورشلیم رسیدیم سه روز درآنجا توقّف
نمودیم.‏
عزرا
و در روز چهارم،‏ نقره و طلا وظروف را در خانه
خداي ما به دست مریموت پسر اوریاي کاهن وزن
کردند؛ و العازار پسر فینحاس با او بود؛ و یوزاباد پسر
یشوع و نوعدیا پسر بنّوي لاویان با ایشان بودند.‏
همه را به شماره و به وزن حساب کردند و وزن همه
در آن وقت نوشته شد.‏
و اسیرانی که از اسیري برگشته بودند،‏ قربانیهاي
سوختنی براي خداي اسرائیل گذرانیدند،‏ یعنی دوازده
گاو و نود و شش قوچ و هفتاد و هفت بره و دوازده بز
نر،‏ به جهت قربانی گناه،‏ براي تمامی اسرائیل که همه
اینها قربانی سوختنی براي یهوه بود.‏
و چون فرمانهاي پادشاه را به امراي پادشاه و
شهرداران آنطرف نهر دادند،‏ ایشان قوم و خانه خدا را
اعانت نمودند.‏
.34
.35
.36
9
.1
.2
و بعد از تمام شدن این وقایع،‏ سران نزد من آمده،‏
گفتند:‏ قوم اسرائیل و کاهنان و لاویان خویشتن را از
امتهاي کشورها جدا نکردهاند بلکه موافق وقاحات
ایشان،‏ یعنی کنعانیان و حتّیان و فرزیان و یبوسیان و
عمونیان و موآبیان و مصریان و اموریان رفتار نمودهاند.‏
زیرا که از دختران ایشان براي خود و پسران
خویش زنان گرفته و نسل مقدس را با امتهاي
کشورها مخلوط کردهاند و دست رؤسا و حاکمان در
این خیانت اول تر بوده است.‏ تثنیه
سپ.‏ چون این سخن را شنیدم،‏ جامه و رداي خود
را چاك زدم و موي سر و ریش خود را کندم و متحیر
نشستم.‏ اعداد
آنگاه،‏ همه آنانی که به سبب این سرکشی اسیران،‏
از کلام خداي اسرائیل ترسیدند،‏ نزد من جمع
شدند و من تا وقت هدیه شام،‏ متحیر نشستم.‏
و در وقت قربانی شام،‏ از فلاکت خود برخاستم و با
لباس و رداي دریده،‏ به زانو درآمدم و دست خود را
بسوي یهوه خداي خویش برافراشتم.‏
و گفتم:‏ اي خداي من،‏ خجالت دارم و از بلند کردن
خود بسوي تو اي خدایم شرم دارم،‏ زیرا گناهان
ما بالاي سر ما زیاده شده،‏ و تقصیرهاي ما تا به آسمان
عظیم گردیده است.‏ دانیال ؛ مزامیر
ما از ایام پدران خود تا امروز مرت تقصیرهاي
عظیم شدهایم و ما و پادشاهان و کاهنان ما به سبب
گناهان خویش،‏ به دست پادشاهان کشورها به شمشیر
3 ،7
5 ،38
7 ،9
6 ،14
3
.4
.5
.6
.7
60 ،7
18 ،18
.20
21
.22
23
.24
.25
26
.27
.28
29
.30
31
.32
- 453 -

یانْ‏
هآن
يرو
نی
نی
و اسیري و تاراج و رسوایی تسلیم گردیدهایم،‏ چنانکه 1
امروز شده است.‏
و حال اندك زمانی لطف از جانب یهوه خداي ما بر
ما ظاهر شده،‏ راه فرار براي ما واگذاشته است و ما را
در مکان مقدس خود میخی عطا فرموده است و خداي
ما چشمان ما را روشن ساخته،‏ اندك حیات تازهاي در
هنگام بندگی ما به ما بخشیده است.‏
زیرا که ما بندگانیم،‏ لیکن خداي ما،‏ ما را در حالت
بندگی ترك نکرده است،‏ بلکه ما را مورد ن ظر
پادشاهان پارس گردانیده،‏ حیات تازه به ما بخشیده
است تا خانه خداي خود را بنا نماییم و خرابیهاي آن
را تعمیر کنیم و ما را در یهودا و اورشلیم قلعهاي
بخشیده است.‏
و حال اي خداي ما بعد از این چه گوییم،‏ زیرا که
دستورات تو را ترك نمودهایم.‏
که ا را به دست بندگان خود پیامبران امر
فرموده و گفتهاي که آن زمینی که شما براي تصرّف
آن میروید،‏ زمینی است که از نجاسات امتهاي
کشورها نجس شده است و آن را به وقاحات و نجاسات
خویش،‏ از سر تا سر پر ساختهاند.‏ لاویان
سپ.‏ هماکنون،‏ دختران خود را به پسران ایشان
مدهید و دختران ایشان را براي پسران خود مگیرید
وسلامتی و سعادتمندي ایشان را تا به ابد مطلبید تا
قوي شوید و نیکویی آن زمین را بخورید و آن را براي
پسران خود به ارث ابدي واگذارید.‏ تثنیه
و بعد از همه این بلایایی که به سبب اعمال زشت
و تقصیرهاي عظیم ما بر ما وارد شده است،‏ با آنکه تو
اي خداي ما،‏ ما را کمتر از گناهان ما عاقبت
رسانیدهاي و چنین خلاصیاي به ما دادهاي،‏
آیا میشود که ما بار دیگر دستورات تو را بشکنیم
و با امتهایی که مرتکب این وقوحات شدهاند،‏ وصلت
نماییم؟ و آیا تو بر ما خشم نخواهی نمود و ما را چنان
هلاك نخواهی ساخت که باقیماندهاي و نجاتی باقی
نماند؟
اي یهوه خداي اسرائیل تو عادل هستی چونکه ما
باقیماندهاي هستیم که ما مثل امروز نجات یافتهایم،‏
اینک ما به حضور تو در تقصیرهاي خویش حاضریم،‏
زیرا کسی نیست که به سبب این کارها،‏ در حضور تو
تواند ایستاد.‏
عزرا
سپ.‏ چون عزْرا دعا و اعتراف مینمود و گریهکنان
پیش خانه خدا رو به زمین نهاده بود،‏ گروه بسیار
عظیمی از مردان و زنان و اطفال اسرائیل نزد وي
جمع شدند،‏ زیرا قوم زارزار میگریستند.‏ ارمیا
و شَک پسر یحئیل که از پسرانعیلام بود جوا ب
داد و به عزْرا گفت:‏ ما به خداي خویش خیانت ورزیده،‏
زنان غریب از قومهاي زمین گرفتهایم؛ لیکن هماکنون
امیدي براي اسرائیل در این باب باقی است.‏
سپ.‏ حال با خداي خویش عهد ببندیم که آن زنان
و فرزندان ایشان را برحسب مشورت آقایم و آنانی که
از امر خداي ما میترسند دور کنیم و موافق شریعت
عمل نماییم.‏
برخیز زیرا که این کار تو است و ما با تو میباشیم.‏
پس قوي دل باش و به کار بپرداز.‏
آنگاه عزْرا برخاسته،‏ رؤساي کاهنان و لاویان و
تمامی اسرائیل را قَسم داد که برحسب ا سخن
عمل نمایند،‏ پس قسم خوردند.‏
و عزْرا از پیش خانه خدا برخاسته،‏ به حجره
یهوحانان پسر الیاشیب رفت و نان نخورده و آب
ننوشیده،‏ به آنجا رفت،‏ زیرا که به سبب تقصیر اسیران
ماتم گرفته بود.‏
و به همه اسیرانْ‏ در یهودا و اورشلیم ندا دردادند
که به اورشلیم جمع شوند.‏
و هر کسی که تا روز سوم،‏ برحسب مشورت سران و
بزرگان حاضر نشود،‏ اموال او ضبط گردد و خودش از
جماعت اسیران جدا شود.‏
پس در روز سوم که روز بیستم ماه نهم بود،‏ همه
مردان یهودا و بنیامین در اورشلیم جمع شدند و
تمامی قوم در سعه خانه خدا نشستند.‏ و به سبب ا
امر و به سبب باران،‏ سخت میلرزیدند.‏
آنگاه عزْراي کاهن برخاسته،‏ به ایشان گفت:‏ شما
خیانت ورزیده و زنان غریب گرفته،‏ جرم اسرائیل را
افزودهاید.‏ باب
سپ.‏ هماکنون یهوه خداي پدران خود را تمجید
نمایید و به اراده او عمل کنید و خویشتن را از قومهاي
زمین و از زنان غریب جدا سازید.‏
تمامی جماعت با صداي بلند جوا ب دادند و
گفتند:‏ چنانکه به ما گفتهاي همچنان عمل خواهیم
نمود.‏
اما خلق بسیارند و وقت باران است و طاقت نداریم
که بیرون بایستیم و این امر کار یک یا دو روز نیست،‏
9 ،31
نحمیا 23 ،13
2 .1 ،9
.2
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
.12
.13
24 ،18
2 ،7
.8
.9
.10
.11
12
.13
.14
.15
10
- 454 -

ته
ينا
نیی
يلاو
یازِّ‏
یا.لّ‏
نی
يما
ولُ‏ ید
بی
زیرا که در این باب گناه عظیمی کردهایم.‏ 31.
سپ.‏ سران ما براي تمامی جماعت تع بشوند و
همه کسانی که در شهرهاي ما زنان غریب گرفتهاند،‏
در وقتهاي معین بیایند و بزرگان و داوران هر شهر
همراهایشان بیایند،‏ تا آتش خشم خداي ما درباره ا
امر از ما رفع گردد.‏
بدین دلیل یوناتان پسر عسائیل و یحزِیا پسر تقْوه
بر این امر معین شدند و مشُلاّم و شَبتائی
را کمک نمودند.‏
و اسیران چنین کردند و عزْراي کاهن و بعضی از
رؤساي پدران،‏ برحسب خاندانهاي پدران خود انتخاب
شدند و نامهاي همه ایشان ثبت گردید.‏ پس در روز
اول ماه دهم،‏ براي تفتیش این امر نشستند.‏
و تا روز اول ماه اول،‏ کار همه مردانی را که زنان
غریب گرفته بودند،‏ به اتمام رسانیدند.‏
و بعضی از پسران کاهنان پیدا شدند که زنان
غریب گرفته بودند.‏ از پسرانیشُوع پسر یوصاداق و
برادرانش معسیا و اَلیعزْر و یاریب و جدلْیا.‏
و ایشان دست دادند که زنان خود را بیرون نمایند
و قوچی به ج قربانی جرم خود گذرانیدند.‏ دوم
عزرا
، ایشان
14
.15
.16
.17
.18
.19
پادشاهان
:
،
15 ،10
.20
.21
و از پسرانامیر،‏ حنانی و زبدیا.‏
و از پسرانحاریم،‏ معسیا و ایلیا و شَمعیا و
یحیئیل و عزّیا.‏
و از پسرانفَشْحور،‏ اَلْیوعی و معسیا و اسم'عیل
و نَتَنْئیل و یوزاباد و اَلْعاسه
و از لاویان یوزاباد و شمعی و قَلایا که قَلیطا باشد.‏
و فَتَحیا و یهودا و اَلیعزْر.‏
و از سرودخوانان،‏ اَلْیاشیب و از دربانان ، شَلُّوم و
طالَم و اُوري.‏
و اما از اسرائیلیان از پسرانفَرْعوش،‏ رمیا و ی و
ملْکیا و میامین و اَلعازار و ملْکیا و بنایا.‏
و از پسرانعیلام،‏ مت َّنْیا و زکریا و یحیئیل و عبدي
و یریموت و ای
و از پسرانزت ُّو،‏ اَلْیوعیناي و اَلْیاشیب و مت َّنْیا و
یریموت و زاباد و عزیزا.‏
و از پسرانباباي،‏ یهوحان ان و حنَنْیا و زب اي و
عتْلاي.‏
و از پسرانبانی،‏ مشُلاّم و مل ُّوك و عدایا و یاشوب و
شَآل و راموت.‏
و از پسرانفَحت‏،‏ موآ ب عدنا و کلال و بنایا و
معسیا و مت َّنْیا و بصلْئیل و بِن ُّوي و منَسی.‏
و از پسرانحاریم،‏ اَلیعزْر و اش‏ّیا و ملْکیا و شَمعیا و
شمعون.‏
و بنیامین و مل ُّوك و شَمرْیا.‏
از پسرانحاشوم،‏ متّناي و متّاته و زاباد و اَلیفَلَط و
یری و منَسی و شمعی.‏
از پسرانبانی،‏ معداي و عمرام و اوئیل.‏
و بنایا و بِی ا و ک هی.‏
و ونْیا و مریموت و اَلْیاشیب.‏
و مت َّنْیا و مت َّناي و یعسو‏.‏
و بانی و بِن ُّوي وشمعی.‏
و شَلَمیا و ناتان و عدایا.‏
و مکنَدباي و شاشاي و شاراي.‏
و عزْرئیل و شَلَمیا و شَمرْیا.‏
و شل ُّوم و اَمرْیا و یوسف.‏
از پسراننَبو،‏ یعیئیل و مت َّتْیا و زاباد و زبینا و
یدو و یوئیل و بنایا.‏
همه اینها زنان غر گرفته بودند و بع ضی از
ایشان زنانی داشتند که از آنها پسران تولید نموده
بودند.‏
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
- 455 -

بهی
یم
یا:لْ‏ کح
یم
هآن
یان
نیی
يرو
.11
2
.1
نحمیا
نحمیا
1
.1
.2
.3
کلام نَحمیا پسر در ماه کسلو در سالبیستم،‏
هنگامی که من در دارالّسلطنه شوشان بودم،‏ واقع شد
که حنانی،‏ یکی از برادرانم با کسانی چند از یهودا
آمدند و از ایشان درباره بقیه یهودي که از اسیري باقی
مانده بودند و درباره اورشلیم سؤال نمودم.‏
ایشان مرا جواب دادند:‏ آنانی که آنجا در بلوك از
اسیري باقی ماندهاند،‏ در مصیبت سخت و افتضاح
میباشند و حصار اورشلیم خراب و دروازههایش به
آتش سوخته شده است.‏ دوم تواریخ
و چون این سخنان را شنیدم،‏ نشستم و گریه کرده،‏
ایامی چند ماتم داشتم و به حضور خداي آسمانها روزه
گرفته،‏ دعا نمودم.‏ باب ؛ عزرا
و گفتم:‏ آه اي یهوه،‏ خداي آسمانها،‏ اي خداي
عظیم و م که عهد و رحمت را بر آنانی که تو را
دوست میدارند و دستورات تو را حفظ مینمایند،‏ نگاه
میداري،‏ باب ؛ دنیال
گوشهاي تو متوجه و چشمانت گشاده شود و دعاي
بنده خود را که من در این وقت نزد تو روز و شب
درباره بندگانت فرزنداناسرائیل نمایم،‏ اجابت
فرمایی و به گناهان فرزنداناسرائیل که به تو
ورزیدهایم،‏ اعتراف مینمایم،‏ زیرا که هم من و هم
خاندان پدرم گناه کردهایم.‏ اول پادشاهان
به درستی که به تو مخالفت عظیمی ورزیدهایم و
دستورات و قواعد و احکامی را که به بنده خود موسی
فرموده بودي،‏ نگاه نداشتهایم.‏
پس حال،‏ کلامی را که به بنده خود موسی امر
فرمودي،‏ بیاد آور که گفتی شما خیانت خواهید ورزید
و من شما را در میان امتها پراکنده خواهم ساخت.‏
29 ،8
19 ،36
3 ،9
1 ،9
4 ،9
14 ،4
.4
.5
.6
.7
.8
1 ،30 ؛ 64 ،28 تثنیه
.9
اما چون بسوي من بازگشت نمایید و دستورات مرا
نگاه داشته،‏ به ا عمل نمایید،‏ اگر چه پراکندگان
شما در انتهاي آسمانها باشند،‏ من ایشان را از آنجا
جمع خواهم کرد و به مک که آن را برگزیدهام تا نام
خود را در آن ساکن سازم درخواهم آورد.‏ تثنیه
و ایشان بندگان و قوم تو میباشند که ایشان را به
قوت عظیم خود و به دست قوي خویش فدیه دادهاي.‏
اي یهوه،‏ گوش تو بسوي دعاي بندهات و دعاي
بندگانت که به میل تمام از اسم تو ترسان باشند،‏
متوجه بشود و بنده خود را امروز کامیاب فرمایی و او
را به حضور این مرد مرحمت عطا کنی.‏ زیرا که من
ساقی پادشاه بودم.‏
و در ماه نیسان،‏ در سال بیستم اَرتَحشَستا اردشیر
پادشاه،‏ واقع شد که شراب پیش وي بود و من شراب
را گرفته،‏ به پادشاه دادم و قبل از آن من در حضورش
غمگین نبودم.‏ پیداش
و پادشاه مرا گفت:‏ تو چرا غمگین است با آنکه
بیمار نیستی؟ این غیر از آزردگی دل،‏ چیزي نیست.‏
پس من بینهایت ترسان شدم.‏
و به پادشاه گفتم:‏ پادشاه تا به ابد زنده بماند؛ رویم
چگونه غمگین نباشد وحال آنکه شهري که موضع
قبرهاي پدرانم باشد،‏ خراب است و دروازههایش به
آتش سوخته شده؟ باب
پادشاه مرا گفت:‏ چه چیز میطلبی؟ آنگاه نزد
خداي آسمانها دعا نمودم
و به پادشاه گفتم:‏ اگر پادشاه را پسند آید و اگر
بندهات مورد لطفش قرار گیرد،‏ مرا به یهودا و شهر
مقبرههاي پدرانم بفرستی تا آن را تعمیر نمایم.‏
پادشاه مرا گفت و ملکه به پهلوي او نشسته بود:‏
طول سفرت چه قدر خواهد بود و کی مراجعت خواهی
نمود؟ پس پادشاه صلاح دید که مرا بفرستد و زمانی
برایش تع نمودم.‏
و به پادشاه عرض کردم:‏ اگر پادشاه مصلحت بیند،‏
نامهها براي شهرداران آنطرف نهر به من عطا شود تا
مرا بدرقه نمایند و به یهودا برسانند.‏
و نامهاي نیز به آساف که ناظر درختستانهاي پادشاه
است تا چوب براي سقف دروازههاي قصر که متعلّق به
خانه است،‏ به من داده شود و هم براي حصار شهر و
خانهاي که من در آن ساکن شوم.‏ پ س پادشاه برحسب
دست مهربان خدایم که بر من بود،‏ اینها را به من عطا
فرمود.‏ عزرا
پس چون نزد شهرداران آنطرف نهر رسیدم،‏
نامههاي پادشاه را به ایشان دادم و پادشاه،‏ سرداران
سپاه و سواران نیز همراه من فرستاده بود.‏
اما چون سنْبل َّط حرُونی و طُوبِیاي غلام عمونی
این را شنیدند،‏ ایشان را بسیار ناپسند آمد که کسی به
21 .13 ،40
3 ،1
28 .9 .6 ،7
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
4 ،30
.10
- 456 -

نی
هفَ‏
یب
ک بر
لی
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
جهت طلبیدن نیکویی فرزنداناسرائیل آمده است.‏
سپ.‏ به اورشلیم رسیدم و در آنجا سه روز ماندم.‏
و شبگاهان به اتّفاق چند نفري که همراه من
بودند،‏ برخاستم و به کسی نگفته بودم که خدایم در
دل من چه نهاده بود که براي اورشلیم بکنم؛ و
چهارپایی به غیر از آن چهارپایی که بر آن سوار بودم
با من نبود.‏
سپ.‏ شبگاهان از دروازه دره در مقابل چشمه اژدها
تا دروازه خاکروبه بیرون رفتم و حصار اورشلیم را که
خراب شده بود و دروازههایش را که به آتش سوخته
شده بود،‏ ملاحظه نمودم.‏
و از دروازه چشمه،‏ نزد برَکه پادشاه گذشتم و
براي عبور چهارپایی که زیر من بود،‏ راهی نبود.‏
نحمیا
باب 3،
11
.12
13
.14
15
.15
و در آن شب به کنار نهر برآمده،‏ حصار را ملاحظه
نمودم و برگشته،‏ از دروازه دره داخل شده،‏ بازگشتم.‏
و بزرگان ندانستند که کجا رفته یا چه کرده بودم،‏
زیرا به یهودیان و به کاهنان و به شریفان و بزرگان و
به دیگر کسانی که در کار مشغول میبودند،‏ هنوز خبر
نداده بودم.‏
سپ.‏ به ایشان گفتم:‏ شما بلایی را که در آن
هستیم که اورشلیم چگونه خراب و دروازههایش به
آتش سوخته شده است،‏ میبینید.‏ بیایید و حصار
اورشلیم را تعمیر نماییم تا دیگر رسوا نباشیم.‏ باب
و ایشان را از دست خداي خود که بر من مهربان
میبود و نیز از سخنانی که پادشاه به من گفته بود
خبر دادم.‏ آنگاه گفتند:‏ برخیزیم و تعمیر نماییم.‏ پس
دستهاي خود را براي کارِ‏ خوب قوي ساختند.‏
اما چون سنْبل َّط حرُونی و طُوبیاي غلام عمونی و
جشَمِ‏ عرَبی این را شنیدند،‏ ما را اعتنائی نمودند
حقیر شمرده،‏ گفتند:‏ ا چه کار است که شما
میکنید؟ آیا بر پادشاه فتنه میانگیزید؟
من ایشان را جواب داده،‏ گفتم:‏ خداي آسمانها ما
را کامیاب خواهد ساخت.‏ پ س ما که بندگان او هستیم
برخاسته،‏ تعمیر خواهیم نمود.‏ اما شما را در اورشلیم،‏
نه سهمی و نه حقّی و نه ذکري میباشد.‏ افسسیان
1 ،7
12 ،2
.16
17
.18
.19
.20
3
.1
و اَلْیاشیب،‏ رئیس کاهنان و برادرانش از کاهنان
برخاسته،‏ دروازه گوسفند را بنا کردند.‏ ایشان آن را
تقدیس نموده،‏ دروازههایش را برپا نمودند و آن را تا
برج میا و برج حنَنْئیل تقدیس نمودند.‏
و به پهلوي او،‏ مردان اریحا بنا کردند و به پهلوي
ایشان،‏ زکور پسر امري بنا نمود.‏
و پسران هسنَاة،‏ دروازه ماهی را بنا کردند.‏ ایشان
سقف آن را ساختند و درهایش را با قفلها و
پشتبندهایش برپا نمودند.‏
و به پهلوي ایشان،‏ مریموت پسر اُوریا پسر حق ُّوص
تعمیر نمود و به پهلوي ایشان،‏ مشُلاّم پسر برَکیا پسر
مشیزَبئیل تعمیر نمود و به پهلوي ایشان،‏ صادوق پسر
بعنا تعمیر نمود.‏
و به پهلوي ایشان،‏ تَقُوعیان تعمیر کردند،‏ اما
بزرگان ایشان گردن خود را به خدمت یهوه خویش
ننهادند.‏
و یویاداع پسر فاسیح و مشُلاّم پسر بسودیا،‏ دروازه
کاهنان را تعمیر نمودند.‏ ایشان سقف آن را ساختند و
درهایش را با قفلها و پشتبندهایش برپا نمودند.‏
و به پهلوي ایشان،‏ ملَتیاي جبعونی و یادونِ‏
میرُونُوتی و مردان جبعون و مص آنچه را که متعلّق
به تخت شهردار آنطرف نهر بود،‏ تعمیر نمودند.‏
و به پهلوي ایشان،‏ عزّیئ پسر حرْهایا که از
زرگران بود،‏ تعمیر نمود و به پهلوي او حنَنْیا که از
عطّاران بود تعمیر نمود،‏ پس اینان اورشلیم را تا حصار
عریض،‏ مستحکم ساختند.‏
و به پهلوي ایشان،‏ رفایا پسر حور که رئیسِ‏ نص ف
بلد اورشلیم بود،‏ تعمیر نمود.‏
و به پهلوي ایشان،‏ یدایا پسر حرُوماف در برابر
خانه خود تعمیر نمود و به پهلوي او حط ُّوش پسر
حشَبنیا،‏ تعمیر نمود.‏
و ملْکیا پسر حاریم و حش ُّوب پسر فَحت موآب،‏
قسمت دیگر و برج تنورها را تعمیر نمودند.‏
و به پهلوي او،شَل ُّوم پسر هل ُّوحیش رئیسِ‏ نص ف
بلد اورشلیم،‏ او و دخترانش تعمیر نمودند.‏
و حانُون و ساکنان زانوح،‏ دروازه دره را تعمیر
نمودند.‏ ایشان آن را بنا کردند و درهایش را با قفلها و
پشتبندهایش برپا نمودند و هزار اندازه آرنج حصار را
تا دروازه خاکروبه.‏
و ملْکیا پسر ا رئیس بلد بیت ‏-هکارِیم،‏ دروازه
خاکروبه را تعمیر نمود.‏ او آن را بنا کرد و درهایش را
با قفلها و پشتبندهایش برپا نمود.‏
و شَل ُّون پسر کلْخُوزه رئیس بلد مصفَه،‏ دروازه
چشمه را تعمیر نمود.‏ او آن را بنا کرده،‏ سقف آن را
.10
.11
.12
.13
.14
.15
- 457 -

هلَ‏
یانْ‏ کشَ‏
يرو
ساخت و درهایش را با قفلها و پشتبندهایش برپا 31.
نمود و حصار برْکه شَلَح را نزد باغ پادشاه نیز تا زینهاي
که از شهر داود فرود میآمد.‏ یوحنا
و بعد از او نَحمیا پسر عزْبوق رئیسِ‏ نصف بلد
بیت-صور،‏ تا برابر مقبره داود و تا بِرْکه مصنوعه و تا
خانه قدرتمندان را تعمیر نمود.‏
و بعد از او لاویان پسر بانی تعمیر نمود و
به پهلوي او حشَبیا رئیسِ‏ نصف بلد قَعیلَه در قسمت
خود تعمیر نمود.‏
و بعد از او برادران ایشان،‏ بواي پسر حیناداد،‏
رئیسِ‏ نصف بلد قَعی تعمیر نمود.‏
و به پهلوي او،‏ عازر پسر یشُوع رئیس مصفَه
قسمت دیگر را در برابر فراز سلاحخانه نزد زاویه،‏
تعمیر نمود.‏
و بعد از او باروك پسر زباي،‏ به صمیم قلب
قسمت دیگر را از زاویه تا دروازه اَلْیاشیب،‏ رئیس
کاهنان تعمیر نمود.‏
و بعد از او مریموت پسر اوریا پسر هق ُّوص قسمت
دیگر را از در خانه الیاشیب تا آخر خانه اَلْیاشیب،‏
تعمیر نمود.‏
و بعد از او کاهنان،‏ از اهل غُور تعمیر نمودند.‏
و بعد از ایشان،‏ بنیامین و حش ُّوب در برابر خانه
خود تعمیر نمودند.‏ و بعد از ایشان،‏ عزریا پسر معسیا
پسر عنَنْیا به جانب خانه خود تعمیر نمود.‏
و بعد از او،‏ بنّوي پسر حیناداد قسمت دیگر را از
خانه عزَریا تا زاویه و تا برجش تعمیر نمود.‏
و فالال پسر اوزاي از برابر زاویه و برجی که از
خانه فوقانی پادشاه خارج و نزد زندانخانه است،‏ تعمیر
نمود.‏ و بعد از او فدایا پسر فَرْعوش،‏ ارمیا
و نَتینیم،‏ در عوفَل تا برابر دروازه آب بسوي
مشرق و برج خارجی،‏ ساکن بودند.‏
و بعد از او،‏ تَق ُّوعیان قسمت دیگر را از برابر بر ج
خارجی بزرگ تا حصار عوفَل تعمیر نمودند.‏
و کاهنان،‏ هر کدام در برابر خانه خود از بالاي
دروازه اسبان تعمیر نمودند.‏ دوم پادشاهان
و بعد از ایشان صادوق پسر امیر در برابر خانه خود
تعمیر نمود و بعد از او شَمعیا پسر که محافظ
دروازه شرقی بود،‏ تعمیر نمود.‏
و بعد از او حنَنْیا پسر شَلَمیا و حانُون پسر ششم
صالاف،‏ قسمت دیگر را تعمیر نمودند و بعد از ایشان
مشُلاّم پسر برَکیا در برابر مسکن خود،‏ تعمیر نمود.‏
نحمیا
و بعد او از ملْکیا که یکی از زرگران بود،‏ تا
خانههاي نَتینْیم و تجار را در برابر دروازه مفقاد تا
بالاخانه برج،‏ تعمیر نمود.‏
و میان بالاخانه برج و دروازه گوسفند را زرگران و
تاجران،‏ تعمیر نمودند.‏
.32
4
.1
و هنگامی که سنْبل َّط شنید که ما به بناي حصار
مشغول هستیم،‏ خشمش افروخته شده،‏ بسیار
خشمگین گردید و یهودیان را بی اعتنائی نمود.‏ باب
،2
19
.2
.3
.4
و در حضور برادرانش و لشکر سامره سخن گفته،‏
گفت:‏ این یهودیانِ‏ ضعیف چه میکنند؟ آیا شهر را براي
خود مستحکم خواهند ساخت و قربانی خواهند
گذرانید و در یک روز کار را به انجام خواهند رسانید؟
و سنگها از تودههاي خاکروبه،‏ زنده خواهند ساخت؟ و
حال آنکه سوخته شده است.‏
و طُوبیايعمونی که نزد او بود گفت:‏ اگر شغالی نیز
بر آنچه ایشان بنا میکنند بالا رود،‏ حصار سنگی
ایشان را ویران خواهد ساخت!‏
اي خداي ما بشنو،‏ زیرا که خوار شدهایم و ملامت
ایشان را بسر ایشان برگردان و ایشان را در زمین
اسیري،‏ به تاراج تسلیم کن.‏ مزامیر
و نافرمانی ایشان را مپوشان و گناه ایشان را از
حضور خود محو مساز زیرا که خشم تو را پیش
بنّایان به هیجان آوردهاند.‏
سپ.‏ حصار را بنا نمودیم و تمامی حصار تا نص ف
بلندياش بهم پیوست،‏ زیرا که دل قوم در کار بود.‏
و چون سنْبل َّط و طُوبیا و اعراب و عمونیان و
اَشْدودیان شنیدند که مرمت حصار اورشلیم پیش رفته
است و شکافهایش بسته میشود،‏ آنگاه خشم ایشان به
شدت افروخته شد.‏
و همه ایشان توطئه نمودند که بیایند و با اورشلیم
جنگ نمایند و به آن ضرر برسانند.‏
پس نزد خداي خود دعا نمودیم و از ترس ایشان
روز و شب پاسبانان در مقابل ایشان قرار دادیم.‏
و یهودیان گفتند که قوت حمالان تلف شده است
و هوار بسیار است که نمیتوانیم حصار را بنا نماییم.‏
و دشمنان ما میگفتند:‏ آگاه نخواهند شد و
نخواهند فهمید،‏ تا ما در میان ایشان داخل شده،‏
ایشان را بکشیم و کار را تمام نماییم.‏
17 ،7
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
2 ،32 ؛ 1 ،33
16 ،11
7 ،9
، رحوم
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
- 458 -

بهی
یان
نیی هايان
ته
کن
یم
سک
كتر
يار
نی
يرو
یمت
سک
سک
.2
.3
.4
.5
6
.7
نحمیا
.12
و واقع شد که یهودی که نزد ایشان ساکن
بودند آمده،‏ ده مرتبه به ما گفتند:‏ چون شما برگردید،‏
ایشان از هر طرف بر ما حمله خواهند آورد.‏
سپ.‏ قوم را در جایهاي پست،‏ در عقب حصار و بر
مک خالی تع نمودم و ایشان را برحسب قبایل
ایشان،‏ با شمشیرها و نیزهها و کمانهاي ایشان قرار
دادم.‏
سپ.‏ نظر کرده،‏ برخاستم و به بزرگان و بزرگان و
بقیه قوم گفتم:‏ از ایشان مترسید،‏ بلکه یهوه عظیم و
م را بیاد آورید و به ج برادران و پسران و
دختران و زنان و خانههاي خود جنگ نمایید.‏ باب
و چون دشمنان ما شنیدند که ما آگاه شدهایم و
خدا مشورت ایشان را باطل کرده است،‏ آنگاه همه ما
هر کس به کار خود به حصار برگشتیم.‏ ایوب
و از آن روز به بعد،‏ نصف بندگان من به کار
مشغول میبودند و نصف دیگر ایشان،‏ نیزهها و سپرها
و کمانها و زرهها را میگرفتند و بزرگان در عقب تمام
خاندان یهودا میبودند.‏
و آنانی که حصار را بنا میکردند و آنانی که بار
میبردند و کارگرانها،‏ هر کدام به یک دست کار
میکردند و به دست دیگر اسلحه میگرفتند.‏
و بنّایان هر کدام شمشیر بر کمر خود بسته،‏ بنّایی
میکردند و شیپور نواز نزد من ایستاده بود.‏
و به بزرگان و بزرگان و بقیه قوم گفتم:‏ کار بسیار
وسیع است و ما بر حصار جدا شده و از یکدیگر دور
میباشیم.‏
سپ.‏ هر جا که صداي شیپور را بشنوید در آنجا
نزد ما جمع شوید و خداي ما براي ما جن گ خواهد
نمود.‏
سپ.‏ به کار مشغول شدیم و نصف ایشان از طلوع
خورشید تا بیرون آمدن ستارگان،‏ نیزهها را میگرفتند.‏
و هم در آن وقت به قوم گفتم:‏ هر با
بندگانش در اورشلیم منزل کند تا در شب براي ما
پاسبانی نماید و در روز به کار بپردازد.‏
و من و برادران و خادمان من و پاسبانی که در
عقب من میبودند،‏ هیچکدام رخت خود را نکندیم و
هر کس با اسلحه خود به آب میرفت.‏
5 ،1
12 ،5
13
14
.15
.16
.17
.18
.19
20
21
.22
.23
5
.1
و قوم و زنان ایشان،‏ بر برادران یهود خود فریاد
عظیمی برآوردند.‏
و بعضی از ایشان گفتند که ما و پسران و دختران
ما بسیاریم.‏ پ س گندم بگیریم تا بخوریم و زنده بمانیم.‏
و بعضی گفتند:‏ مزرعهها و تاکستانها و خانههاي
خود را گرو میدهیم تا به سبب قحطی،‏ گندم بگیریم.‏
و بعضی گفتند که نقره را به عوض مزرعهها و
تاکستانهاي خود براي بهره پادشاه قرض گرفتیم.‏
و حال بدن ما مثل بدنهاي برادران ماست و
فرزندان ما مثل فرزندان ایشان؛ و ای ما پسران و
دختران خود را به بندگی سپاریم و بعضی از
دختران ما کنیز شدهاند؛ و در دست ما هیچ نیرویی
نیست زیرا که مزرعهها و تاکستانهاي ما از آن دیگران
شده است.‏
سپ.‏ چون فریاد ایشان و ا سخنان را شنیدم
بسیار خشمگین شدم.‏
و با دل خود مشورت کرده،‏ بزرگان و بزرگان را
عتاب نمودم و به ایشان گفتم:‏ شما هر از برادر
خود ربا میگیرید!‏ و جماعتی عظیم به ضّد ایشان
جمع نمودم.‏ خروج ؛ لاویان
و به ایشان گفتم:‏ ما برادران یهود خود را که به
امتها فروخته شدهاند،‏ تا حد امکان فدیه کردهایم.‏ و
آیا شما برادران خود را میفروشید و آیا میشود که
ایشان به ما فروخته شوند؟ پس خاموش شده،‏ جوابی
نیافتند.‏
و گفتم:‏ ک که شما میکنید،‏ خوب نیست.‏ آیا
نمیباید شما به سبب ملامت امتهایی که دشمن ما
میباشند،‏ در ترس خدايما پی نمایید؟
و نیز من و برادران و بندگانم نقره و غلّه به ایشان
قرض دادهایم.‏ پ س سزاوار است که این زیاده ستانی را
نماییم.‏
و هماکنون امروز مزرعهها و تاکستانها و باغات
زیتون و خانههاي ایشان و صد یک از نقره و غلّه و
شیره انگور و روغن که بر ایشان نهادهاید،‏ به ایشان
پس بدهید.‏
سپ.‏ جواب دادند که پس خواهیم داد و از ایشان
مطالبه نخواهیم نمود و چنانکه تو فرمودي به عمل
خواهیم آورد.‏ آنگاه کاهنان را خوانده،‏ به ایشان قَسم
دادم که موافق این کلام رفتار نمایند.‏
سپ.‏ دامن خود را تکانیده گفتم:‏ خدا هر را
که این کلام را ثابت ننماید،‏ از خانه و کسبش چنین
بتکاند و به این قَسم تکانیده و خالی بشود.‏ پ س تمامی
جماعت گفتند آمین و یهوه را سرودستایش خواندند و
قوم برحسب این کلام عمل نمودند.‏
14 ،10
36 ،25
25 ،22
.8
.9
.10
.11
12
13
- 459 -

یس
یم
یم
نی
نیی
نی
نی
یکم
یا
یانْ‏
يار
نی
نی
نی
.7
.8
.9
نحمیا
.14
و نیز از روزي که به شهردار بودن زمین یهوه
مأمور شدم،‏ یعنی از سال بیستم تا سال و دومِ‏
اَرتَحشَستا اردشیر پادشاه،‏ که دوازده سال بود من و
برادرانم وظیفه شهرداري را نخوردیم.‏
اما شهرداران اول که قبل از من بودند،‏ بر قوم بار
سنگین نهاده،‏ علاوه بر چهل شکل نقره،‏ نان و شراب
نیز از ایشان گرفتند و خادمان ایشان بر قوم
حکمرانی میکردند.‏ لیکن من به سبب ترس خدا
چنین نکردم.‏
و من نیز در ساختن حصار مشغول میبودم و هیچ
مزرعه نخریدیم و همه بندگان من در آنجا به کار
جمع بودند.‏
و صد و پنجاه نفر از یهودیان و بزرگان،‏ غیر از
آنانی که از امتهاي مجاور ما نزد ما میآمدند،‏ بر
سفره من خوراك میخوردند.‏
و آنچه براي هر روز مهیا میشد،‏ یک گاو و شش
گوسفند پرواري میبود و مرغها نیز براي من حاضر
میکردند؛ و هر ده روز مقداري زیاد از هر گونه شراب.‏
اما با این همه وظیفه شهرداري را نطلبیدم زیرا که
بندگی سخت بر این قوم میبود.‏
اي خدایم موافق هر آنچه به این قوم عمل نمودم،‏
مرا به نیکویی یاد آور.‏
باب 31 .22 ،13
.15
.16
.17
.18
.19
6
.1
و چون سنْبل َّط و طُوبیا و جشَم عربی و سایر
دشمنان ما شنیدند که حصار را بنا کردهام و هیچ
رخنهاي در آن باقی نمانده است،‏ با آنکه درهاي
دروازههایش را هنوز برپا ننموده بودم،‏
و جشَم نزد من فرستاده،‏ گفتند:‏ بیا تا در
یکی از دهات بیابان اونو ملاقات کنیم.‏ اما ایشان قصد
ضرر من داشتند.‏ پیدایش
سپ.‏ قاصدان نزد ایشان فرستاده گفتم:‏ من در مهم
عظی مشغولم و نمیتوانم فرود آیم،‏ چرا کار
هنگامی که من آن را ترك کرده،‏ نزد شما بیایم به
عقب افتد.‏
و ایشان چهار دفعه مثل این پیغام به من فرستادند
و من مثل این جواب به ایشان پس فرستادم.‏
سپ.‏ سنْبل َّط دفعه پنجم خادم خود را به همین طور
نزد من فرستاد و نامهاي گشوده در دستش بود،‏
که در آن مرقوم بود:‏ در میان امتها شهرت یافته
است و جشَم ا را میگوید که تو و یهود قصد
فتنهانگیزي دارید و براي همین حصار را بنا میکنی و
تو مطابق این کلام،‏ میخواهی که پادشاه ایشان
بشوي.‏
و پیامبران نیز تع نموده تا درباره تو در اورشلیم
ندا کرده گویند که در یهودا پادشاهی است.‏ و حال بر
وفق این کلام،‏ خبر به پادشاه خواهد رسید.‏ پ س بیا تا
با هم مشورت نماییم.‏
آنگاه نزد او فرستاده گفتم:‏ مثل ا کلام که تو
میگویی واقع نشده است،‏ بلکه آن را از دل خود
ساختهاي.‏
زیرا همه ایشان خواستند ما را بترسانند،‏ به ا
قصد که دستهاي ما را از کار باز دارند تا کرده نشود.‏
پس حال اي خدا دستهاي مرا قوي ساز.‏
و به خانه شَمعیا پسر دلایا پسر مهیطَبئیل رفتم و
او در را بر خود بسته بود،‏ پس گفت:‏ در خانه خدا در
معبد جمع شویم و درهاي معبد را ببندیم زیرا که به
قصد کشتن تو خواهند آمد.‏ شبانگاه براي کشتن تو
خواهند آمد.‏
من گفتم:‏ آیا مردي چون من فرار بکند؟ و کیست
مثل من که داخل معبد بشود تا جان خود را زنده نگاه
دارد؟ من نخواهم آمد.‏
زیرا درك کردم که خدا او را هرگز نفرستاده
است،‏ بلکه خودش به ضد من پیامبري ند و
طُوبیا و سنْبل َّط او را اجیر ساختهاند.‏
و از این جهت او را اجیر کردهاند تا من بترسم و
به اینطور عمل نموده،‏ گناه ورزم و ایشان خبر بد پیدا
نمایند که مرا افتضاح سازند.‏
اي خدایم،‏ طُوبیا و سنْبل َّط را موافق ا اعمال
ایشان و همچنین نُوعدیه پیامبر ‏ِزن و سایر پیامبران را
که میخواهند مرا بترسانند،‏ به یاد آور.‏ مزامیر
سپ.‏ حصار در بیست و پنجم ماه لُول در پنجاه و
دو روز به اتمام رسید.‏
و واقع شد که چون همه دشمنان ما ا را
شنیدند و همه امتهایی که مجاور ما بودند ا را
دیدند،‏ در نظر خود بسیار پست شدند و دانستند که
این کار از جانب خداي ما معمول شده است.‏ پیدایش
،42
22 ،74
.10
.11
.12
.13
.14
15
.16
؛ اول سموئیل 28
32 ،17
17
و در آن روزها نیز بسی از بزرگان یهودا نامهه ا
نزد طُوبیا میفرستادند و نامهه ا طُوبیا نزد ایشان
میرسید،‏
زیرا که بسا از اهل یهودا با او همداستان شده
بودند،‏ چونکه او داماد شَک پسر آره بود و پسرش
.18
20 ،50
2. سنْبل َّط
3
.4
5
.6
- 460 -

کاي،ز
یزن
کم
يسا
يصا
هح
.
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
یهوحانان،‏ دختر مشُلاّم پسر برَکیا را به گرفته بود،‏
و درباره خوبیهاي او به حضور من نیز گفتگو
میکردند و سخنان مرا به او میرسانیدند.‏ و طُوبیا
نامهها میفرستاد تا مرا بترساند.‏
نحمیا
.19
7
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
و چون حصار بنا شد و درهایش را برپا نمودم و
دربانان و سرودخوانان و لاویان ترتیب داده شدند،‏
آنگاه برادر خود حنانی و حنَنْیا رئیس قصر را،‏ زیرا
که او مردي امین و بیشتر از اکثر مردمان خداترس
بود،‏ بر اورشلیم فرمان دادم.‏
و ایشان را گفتم دروازههاي اورشلیم را تا آفتاب
گرم نشود باز نکنند و مادامی که حاضر باشند،‏ درها را
ببندند و قفل کنند.‏ و از ساکنان اورشلیم پاسبانان قرار
دهید که هر کس به پاسبانی خود و هر کدام به مقابل
خانه خویش حاضر باشند.‏
و شهر وسیع و عظیم بود و قوم در اندرونش کم و
هنوز خانهها بنا نشده بود.‏
و خداي من در دلم نهاد که بزرگان و بزرگان و قوم
را جمع نمایم تا برحسب نسبنامهها ثبت کردند و
نسبنامه آنانی را که مرتبهاول برآمده بودند یافتم و در
آن این محتواي نوشته را دیدم:‏
اینانند اهل ولایتها که از اسیري آن اشخاصی که
نَبوکدنَصر پادشاه بابل به اسیري برده بود،‏ برآمده
بودند و هر کدام از ایشان به اورشلیم و یهودا به شهر
خود برگشته بودند.‏
اما آنانی که همراه زربابل آمده بودند:‏ یسوع و
نَحمیا و عزْریاو رعمیا و نَحمانی و مرْدخاي و بِلْشان و
مسفارِت و بِغْواي و نَحوم و بعنَه.‏ و شماره مردان قوم
اسرائیل:‏
پسرانفَرْعوش،‏ دوهزار و یک صد و هفتاد و دو.‏
پسرانشَفَطْیا،‏ سیصد و هفتاد و دو.‏
پسرانآرح،‏ ششصد و پنجاه و دو.‏
پسرانفَحت موآب از پسرانیشُوع و یوآب،‏ دو هزار
و هشتصد و هجده.‏ عزرا
پسرانعیلام،‏ هزار و دویست و پنجاه و چهار.‏
پسرانزت ُّو،‏ هشتصد و چهل و پنج.‏
پسران هفتصد و شصت.‏
پسرانبِنُوي،‏ ششصد و چهل و هشت.‏
پسرانباباي،‏ ششصد و بیست و هشت.‏
پسرانعزْجد،‏ دو هزار و سیصد و بیست و دو.‏
پسراناَدونیقام،‏ ششصد و شصت و هفت
پسرانبِغْواي،‏ دو هزار و شصت و هفت
پسرانعادین،‏ ششصد و پنجاه و پنج.‏
پسرانآطیر از خاندان حزْقیا،‏ نود و هشت.‏
پسرانحاشُوم،‏ سیصد و بیست و هشت.‏
پسرانبی ، سیصد و بیست و چهار.‏
پسرانحاریف،‏ صد و دوازده.‏
پسرانجبعون،‏ نود و پنج.‏
مردمان بیت-لحم و نَطُوفَه،‏ صد و هشتاد و هشت.‏
مردمان عناتُوت،‏ صد و بیست و هشت.‏ ارمیا
مردمان بیت-عزْموت،‏ چهل و دو.‏
مردمان کیریات-یعاریم و کفَیره و بئیرُوت،‏
هفتصد و چهل و سه.‏
مردمان رامه و جبع،‏ ششصد و بیست و یک.‏
مردمان ماس،‏ صد و بیست و دو.‏
مردمان بیتئیل و عاي،‏ صد و بیست و سه.‏
مردمان نَبوي دیگر،‏ پنجاه و دو.‏
پسرانعیلام دیگر،‏ هزار و دویست و پنجاه و چهار.‏
پسرانحاریم،‏ سیصد و بیست.‏
پسراناَریحا،‏ سیصد و چهل و پنج.‏
پسرانلُود و حادید و اُونُو،‏ هفتصد و بیست و یک.‏
پسرانسنائَۀ،‏ سه هزار و نه صد و سی.‏
و اما کاهنان:‏ پسرانیدعیا از خاندان یشُوع،‏ نه صد
و هفتاد و سه.‏
پسرانامیر،‏ هزار و پنجاه و دو.‏
پسرانفَشْحور،‏ هزار و دویست و چهل و هفت .
پسرانحاریم،‏ هزار و هفده.‏
و اما لاویان پسرانیشُوع از خاندان قَدمیئیل و از
پسرانهودویا،‏ هفتاد و چهار.‏
و سرودخوانان:‏ پسرانآساف،‏ صد و چهل و هشت.‏
و دربانان:‏ پسرانشَل ُّوم و پسرانآطیر و
پسرانطَلْمون و پسرانعق ُّوب و پسرانحطیطَه و
پسرانسوباي،‏ صد و سی و هشت.‏
و اما نَتینْیم:‏ پسرانصی پسرانحسوفا،‏
پسرانطَبایوت.‏
پسرانفیرُوس،‏ پسرانسیعا،‏ پسرانفادون.‏
پسرانلَبانَه،‏ پسرانحجابه،‏ پسرانسلْماي.‏
پسرانحانان،‏ پسرانجِدیل،‏ پسرانجاحر.‏
پسرانرآیا،‏ پسرانرصین،‏ پسراننَقُودا.‏
پسرانجزّام،‏ پسرانعزّا،‏ پسرانفاسیح.‏
پسرانبی پسرانمعونیم،‏ پسراننَفیشَسیم.‏
1 ،1
.
،
،
:
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
.50
.51
.52
6 ،2
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
- 461 -

یمنْ‏
یزن
ته
يجا
یمنْ‏
یتْ‏
هو
یان
هو
.72
نحمیا
.53
.54
.55
.56
.57
پسرانبقْبوق،‏ پسرانحقُوفا،‏ پسرانحرْحور.‏
پسرانبصلیت،‏ پسرانمحیده،‏ پسرانحرْشا.‏
پسرانبرْقُوس،‏ پسرانسیسرا،‏ پسرانتامح.‏
پسراننَصیح،‏ پسرانحطیفا.‏
و پسران خادمانِ‏ سلیمان:‏ پسرانسوطاي،‏
پسرانسوفَرَت،‏ پسرانفَریدا.‏ باب
پسرانیعلا،‏ پسراندرقون،‏ پسرانجدیل.‏
پسرانشَفَطْیا،‏ پسرانحطّیل،‏ پسرانفُوخَرَه
حظ َّبائیم،‏ پسرانآمون.‏
همه نَتی و پسران خادمانِ‏ سلیمان،‏ سیصد و
نود و دو.‏ عزرا
و اینانند آنانی که از تلّ-‏ ملْح و تلّ-‏ حرْشاکرُوب و
اَدون و امیر برآمده بودند،‏ اما خاندان پدران و عشیره
خود را نشان نتوانستند داد که آیا از اسرائیلیان بودند
یا نه.‏
پسراندلایا،‏ پسرانطُوبیا،‏ پسراننَقُوده،‏ ششصد و
چهل و دو.‏
و از کاهنان:‏ پسرانحبایا،‏ پسرانهقّوص،‏
پسرانبرْزِلاّي که یکی از دختران برْزِلاّیی جِلْعادي را
به گرفته بود،‏ پس به اسم ایشان نامیده شدند.‏ عزرا
3 ،11
20 ،8
.58
.59
.60
.61
.62
.63
61 ،2
؛ دوم سموئیل
27 ،17
.64
اینان انساب خود را در میان آنانی که در
نسبنامهها ثبت شده بودند طلبیدند،‏ اما نیافتند،‏ پس
از کاهنی اخراج شدند.‏
سپ.‏ ترْشاتا به ایشان امر فرمود که تا کاهنی با
اوریم و تُمیم برقرار نشود،‏ از مقدسترین نخورند.‏ خروج
65
30 ،28
66
تمامی جماعت با هم چهل و دو هزار و سیصد و
شصت نفر بودند.‏
غیر از غلامان و کنیزان ایشان که هفت هزار و
سیصد و سی و هفت نفر بودند و سرودخوانان زن و
مرد ایشان دویست و چهل و پنج نفر بودند.‏
و اسبان ایشان،‏ هفتصد و سی و شش و قاطران
ایشان،‏ دویست و چهل و پنج.‏
و شتران،‏ چهار صد و سی و پنج و الاقان،‏ ششهزار
و هفتصد و بیست بود.‏
و بعضی از رؤساي پدران هدایا به جهت کار دادند.‏
اما ترْشاتا هزار درم طلا و پنجاه قاب و پانصد و سی
دست لباس کاهنی به خزانه داد.‏
و بعضی از رؤساي پدران،‏ بیست هزار درم طلا و
دو هزار و دویست مناي نقره به خزینه به ج کار
دادند.‏
و آنچه سایر قوم دادند این بود:‏ بیست هزار درم
طلا و دو هزار مناي نقره و شصت و هفت دست لباس
کاهنی.‏
سپ.‏ کاهنان و لاویان و دربانان و سرودخوانان و
بعضی از قوم و نَتی و همه اسرائیل،‏ در شهرهاي
خود ساکن شدند و چون ماه هفتم رسید،‏
فرزنداناسرائیل در شهرهاي خود مقیم بودند.‏
73
8
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
و تمامی،‏ قوم مثل یک مرد در سعه پیش دروازه
آب جمع شدند و به عزْراي نویسنده گفتند که کتاب
تورات موسی را که یهوه به اسرائیل امر فرموده بود،‏
بیاورد.‏
و عزْراي کاهن،‏ تورات را در روز اول ماه هفتم به
حضور جماعت از مردان و زنان و همه آنانی که
میتوانستندبشنوند و بفهمند،‏ آورد.‏
و آن را در سعۀ پیش دروازه آب از روشنایی صبح تا
نصف روز،‏ در حضور مردان و زنان و هر که میتوانست
بفهمد خواند و تمامی قوم به کتاب تورات گوش
فراگرفتند.‏
و عزْراي نویسنده بر منبر چوبی که به جهت اینکار
ساخته بودند،‏ ایستاد و به پهلویش از دست راستش
مت َّ ا و شَمع و عنایا و اُوریا و حلْقیا و معسیا ایستادند
و از دست چپش،‏ فدایا و میشائیل و ملْکیا و حاشُوم و
حشْبدانَه و زکریا و مشُلاّم.‏
و عزْرا کتاب را در نظر تمامی قوم گشود زیرا که او
بالاي تمامی قوم بود و چون آن را گشود،‏ تمامی قوم
ایستادند.‏
و عزْرا،‏ یه خداي عظیم را متبارك خواند و تمامی
قوم دستهاي خود را برافراشته،‏ در جواب گفتند:‏ آمین،‏
آمین!‏ و زانو زده،‏ و رو به زمین نهاده،‏ یهوه را سجده
نمودند.‏
و یشُوع و بانی و شَرَبیا و یامین و عق ُّوب و شَبتاي و
هودیا و معسیا و قَلیطا و عزَریا و یوزاباد و حنان و فلایا
و لاویان را براي قوم بیان میکردند و قوم،‏ در
خود ایستاده بودند.‏
سپ.‏ کتاب تورات خدا را به صداي روشن خواندند و
تفسیر کردند تا آنچه را که میخواندند،‏ بفهمند.‏
و نَحمیا که ترْشاتا باشد و عزْراي کاهن و نویسنده و
لاوی که قوم را میفهمانیدند،‏ به تمامی قوم گفتند:‏
امروز براي یه خداي شما روز مقدس است.‏ پس
نوحهگري منمایید و گریه مکنید.‏ زیرا تمامی قوم،‏
، تورات
8
.9
.67
.68
.69
.70
.71
- 462 -

فی
هو
هو
یم
.3
.4
.5
.6
چون کلام تورات را شنیدند گریستند.‏
باب
نحمیا
،2 ؛ عزرا 70 ،7
63
10
سپ.‏ به ایشان گفت:‏ بروید و خوراکهاي لط
بخورید و شربتها بنوشید و نزد هر کهچیزي براي او
مهیا نیست قسمتها بفرستید،‏ زیرا که امروز،‏ براي
یهوه ما روز مقدس است؛ پس غمگین نباشید زیرا که
شادي یهوه ، قوت شما است.‏
و لاویان تمامی قوم را ساکت ساختند و گفتند:‏
ساکت باشید زیرا که امروز روز مقدس است.‏ پس
غمگین نباشید.‏
پس تمامی قوم رفته،‏ خوردند و نوشیدند و
قسمتها فرستادند و شادي عظیم نمودند زیرا کلامی
را که به ایشان تعلیم داده بودند فهمیدند.‏
و در روز دوم رؤساي پدران تمامی قوم و کاهنان
و لاویان نزد عزراي نویسنده جمع شدند تا کلام تورات
را اصغا نمایند.‏
و در تورات چنین نوشته یافتند که یهوه به واسطه
موسی امر فرموده بود که فرزنداناسرائیل در عید ماه
هفتم،‏ در سایبانها ساکن بشوند.‏ لاویان
و در تمامی شهرهاي خود و در اورشلیم اعلان
نمایند و ندا دهند که به کوهها بیرون رفته،‏ شاخههاي
روغن و شاخههاي درخت روغن وحشی و شاخههاي
مورتن و شاخههاي نخل و شاخههاي درختان متراکم
بیاورند و سایبانها بسازند،‏ به گونهاي که نوشته شده
است.‏
سپ.‏ قوم بیرون رفتند هر کدام بر پشتبام خانه
خود و در حیاط خود و در حیاطهاي خانه خدا و در
محوطه دروازه آب و در محوطه دروازه افرایم،‏ سایبانها
براي خود ساختند.‏
و تمامی جماعتی که از اسیري برگشته بودند،‏
سایبانها ساختند و در سایبانها ساکن شدند،‏ زیرا که از
ایام یوشع پسر نون تا آن روز فرزنداناسرائیل چنین
نکرده بودند.‏ پ س شادي بسیار عظیمی رخ نمود.‏
و هر روز از روز اول تا روز آخر،‏ کتاب تورات خدا
را میخواند و هفت روز عید را نگاه داشتند.‏ و درروز
هشتم،‏ محفل مقدس برحسب قانون برپا شد.‏
42 ،23
.11
.12
.13
.14
.15
16
.17
.18
9
.1
و در روز بیست و چهارم این ماه،‏ فرزنداناسرائیل
روزهدار و پلاس دربر و خاك برسر جمع شدند.‏ استر
و نسل اسرائیل خویشتن را از همه غربا جدا نموده،‏
ایستادند و به گناهان خود و تقصیرهاي پدران خویش
اعتراف کردند.‏
و در جاي خود ایستاده،‏ یک چهارم روز کتاب
تورات یهوه خداي خود را خواندند و یک چهارم دیگر
اعتراف نموده،‏ یه خداي خود را عبادت نمودند.‏
و یشُوع و بانی و قَدمیئیل و شَبنْیا و بنی و شَرَبیا و
بانی و کنانی بر زینه لاویان ایستادند و ب ا صداي بلند،‏
نزد یهوه خداي خویش التماس نمودند.‏
آنگاه لاویان،‏ یعنی یشُوع و قَدمیئیل و بانی و
حشَبنیا و شَرَبیا و هودیا و شَبنْیا و فَتَحیا گفتند:‏
برخیزید و یه خداي خود را از ازل تا به ابد متبارك
بخوانید.‏ و اسم با شکوه تو که از تمام برکات و
ستایشها پر ارزش تر است متبارك باد.‏
تو به تنهایی یهوه هستی.‏ تو آسمان و
آسمانآسمانها و تمامی جنود آنها را و زمین را و هر
چه بر آن است و دریاها را و هر چه در آنها است،‏
ساختهاي و تو همه اینها را حیات میبخشی و جنود
آسمان تو را سجده میکنند.‏ اعمال رسولا ؛
تو اي یهوه،‏ آن خدا هستی که ابرام را برگزیدي و او
را از اور کلدانیان بیرون آوردي واسم او را به ابراهیم
تبدیل نمودي.‏ پیدایش ؛
و دل او را به حضور خود امین یافته،‏ با وي عهد
بستی که زمین کنعانیان و حتّیان و اَموریان و فَرِزیان
و یبوسیان و جِرْجاشیان را به او ارزانی داشته،‏ به نسل
او بدهی و وعده خود را وفانمودي،‏ زیرا که عادل
هستی.‏
و مصیبت پدران ما را در مصر دیدي و فریاد ایشان
را نزد دریاي سرخ شنیدي.‏
و نشانهها و معجزات بر فرعون و همه بندگانش و
تمامی قوم زمینش ظاهر ساختی،‏ چونکه دانستی
که بر ایشان ستم مینمودند.‏ پ س به جهت خود اسمی
پیدا کردي،‏ چنانکه امروز شده است.‏
و دریا را در حضور ایشان شکافتی تا از میان دریا
به خشکی عبور نمودند و تعقیبکنندگان ایشان را به
عمقهاي دریا مثل سنگ در آب عمیق انداختی.‏ خروج
15 ،14
24 ،4
5 ،17
خروج 7 ،3
31 ،11
.7
.8
.9
.10
.11
21 ،14
.12
و ایشان را در روز،‏ به ستون ابر و در شب،‏ به
ستون آتش رهبري نمودي تا راه را که در آن باید
رفت،‏ براي ایشان روشن سازي.‏
و بر کوه سینا نازل شده،‏ با ایشان از آسمان
گفتگو فرموده و احکام راست و شریعتهاي حق و
دستورات و قواعد نیکو را به ایشان دادي.‏ خروج ؛ خروج
18 ،19
خروج 21 ،13
.13
1 ،4
.2
- 463 -

كتر
هرا
هآن
بهی
یم
هزن
لی
نحمیا
1 ،20
.14
و سبت مقدس خود را به ایشان شناسانیدي و
دستورات و قواعد و شریعتها به واسطه بنده خویش
موسی به ایشان امر فرمودي.‏
و نان از آسمان براي گرسنگی ایشان دادي و آب
از صخره براي تشنگی ایشان جاري ساختی و به ایشان
وعده دادي که به زمینی که دست خود را برافراشتی
که آن را به ایشان بدهی داخل شده،‏ آن را به تصرّف
آورند.‏ خروج ؛ مزامیر ؛ خروج
لیکن ایشان و پدران ما متکبرانه رفتار نموده،‏
گردن خویش را سخت ساختند و دستورات تو را
اطاعت ننمودند.‏ ارمیا ؛
و از شنیدن ابا نمودند و اعمال عجیبی را که در
میان ایشان نمودي بیاد نیاوردند،‏ بلکه گردن کش
شدند و فتنه انگیخته،‏ سرداري تعیئن نمودند تا به
زمین بندگی خود برگردند.‏ اما تو خداي بخشنده و
کریم و رحیم و دیرخشم و فراوآناحسان بوده،‏ ایشان
را ترك نکردي.‏ خروج
بلکه چون گوساله ریخته شدهاي براي خود
ساختند و گفتند:‏ اي اسرائیل!‏ این خداي تو است که تو را
از مصر بیرون آورد،‏ و اهانت عظیمی نمودند،‏ خروج
آنگاه تو نیز برحسب رحمت عظیم خود،‏ ایشان را
در بیابان ننمودي،‏ و ستون ابر در روز که ایشان
را در راه رهبري مینمود از ایشان دور نشد و نه ستون
آتش در شب که را که در آن باید بروند براي
ایشان روشن میساخت.‏
و روح نیکوي خود را به جهت تعلیم ایشان دادي
و منِّ‏ خویش را از دهان ایشان باز نداشتی و آب براي
تشنگی ایشان،‏ به ایشان عطا فرمودي.‏
و ایشان را در بیابان چهل سال پرورش دادي که
به هیچ چیز محتاج نشدند.‏ لباس ایشان مندرس
نگردید و پایهاي ایشان ورم نکرد.‏ تثنیه
و ممالک و قومها به ایشان ارزانی داشته،‏ آنها را تا
حدود تقسیم نمودي و زمین سیحون و زمین پادشاه
حشْبون و زمین عوج پادشاه باشان را به تصرّف آوردند.‏
4 ،32
4 ،8
6 ،17
24 ،78
23 ،17
26 ،7
6 ،34
14 .4 ،16
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
35 .24 ،21 اعداد
.23
و پسران ایشان را مثل ستارگان آسمان افزوده،‏
ایشان را به زمینی که به پدران ایشان وعده داده بودي
که داخل شده،‏ آن را به تصرّف آورند،‏ درآوردي.‏
سپ.‏ ایشان داخل شده،‏ زمین را به تصرّف
آوردند و کنعانیان را که ساکنان زمین بودند،‏ و آنها را
تسلیم ساختی و آنها را با پادشاهان آنها و قومهاي
زمین،‏ به دست ایشان تسلیم نمودي،‏ تا موافق اراده
خود با آنها رفتار نمایند.‏
سپ.‏ شهرهاي حصاردار و زمینهاي برومند گرفتند
و خانههاي پر از نفایس و چشمههاي کنْده شده و
تاکستانها و باغات زیتون و درختان میوهدار بیشمار به
تصرّف آوردند و خورده و سیر شده و پروار گشته،‏ از
نعمتهاي عظیم تو لذت بردهاند.‏ تثنیه
و بر تو فتنه انگیخته و نافرمانی نموده،‏ شریعت تو
را پشت سر خود انداختند و پیامبرانی تو را که براي
ایشان شهادت میآوردند تا بسوي تو بازگشت نمایند،‏
کشْتند و اهانت عظیمی به عمل آوردند.‏
آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم
نمودي تا ایشان را به تنگ آورند و در هنگام تنگی
خویش،‏ نزد تو التماس نمودند و ایشان را از آسمان
اجابت نمودي و برحسب رحمتهاي عظیم خود،‏
نجاتدهندگان به ایشان دادي که ایشان را از دست
دشمنانشان رهانیدند.‏
اما چون استراحت یافتند،‏ بار دیگر به حضور تو
شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان
واگذاشتی که بر ایشان تسلّط نمودند.‏ و چون باز نزد
تو التماس نمودند،‏ ایشان را از آسمان اجابت نمودي و
برحسب رحمتهاي عظیمت،‏ بارهاي بسیار ایشان را
رهایی دادي.‏
و براي ایشان شهادت فرستادي تا ایشان را به
شریعت خود برگردانی.‏ اما ایشان متکبرّانه رفتار نموده،‏
دستورات تو را اطاعت نکردند و به احکام تو که هر که
ا را بجا آورد از آنها زنده میماند،‏ خطا ورزیدند و
شانههاي خود را برگرداندند و گردنکشی نموده،‏
اطاعت نکردند.‏ لاویان ؛ غلاطیان
با این حال سالهاي بسیار با ایشان مدارا نمودي و
به روح خویش به واسطه پیامبرانی خود براي ایشان
شهادت فرستادي،‏ اما گوش نگرفتند.‏ بدین دل
ایشان را به دست قومهاي کشورها تسلیم نمودي.‏
اما برحسب رحمتهاي عظیمت،‏ ایشان را کلاً‏
نابود نساختی و ترك ننمودي،‏ زیرا خداي کریم و
رحیم هستی.‏
و هماکنون اي خداي ما،‏ اي خداي عظیم و
قدرتمند و م که عهد و رحمت را نگاه داري،‏
ار تمامی این مصیبتی که بر ما و بر پادشاهان و
بزرگان و کاهنان و پیامبران و پدران ما و بر تمامی
قوم تو از ایام پادشاهان اَش ُّور تا امروز چیره شده است،‏
در نظر تو قلیل ننماید.‏
15 ،32
داوران 15 .9 ،3
12 ،3
5 ،18
25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
، پسران
24
- 464 -

يرو
یان
یم
کن
یمنْ‏
یال
یلْ‏ کح
يصا
يبا
له
يرو
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
نحمیا
.33
و تو در تمامی این چیزهایی که بر ما وارد شده
است عادل هستی،‏ زیرا که تو به راستی عمل نمودهاي،‏
اما ما شرارت ورزیدهایم.‏
و پادشاهان و بزرگان و کاهنان و پدران ما به
شریعت تو عمل ننمودند و به دستورات و شهادتهاي
تو که به ایشان امر فرمودي،‏ گوش ندادند.‏
و در مملکت خودشان و در احسان عظیمی که به
ایشان نمودي و در زمین وسیع و برومند که پیش
ایشان نهادي،‏ تو را عبادت ننمودند و از اعمال
زشت خویش بازگشت نکردند.‏
اینک ما امروز غلامان هستیم و در زمینی که به
پدران ما دادي تا میوه و نفایس آن را بخوریم،‏ ای
در آن غلامان هستیم.‏
و آن،‏ محصول فراوان خود را براي پادشاه که
به سبب گناهان ما،‏ بر ما مسلّط ساختهاي آورد
وایشان بر جسدهاي ما و چهارپایان ما برحسب اراده
خود حکمرانی میکنند؛ و ما در شدت تنگی گرفتار
هستیم.‏
و به سبب همه این امور،‏ ما عهد محکم بسته،‏ آن
را نوشتیم و بزرگان و لاویان و کاهنان ما آن را مهر
کردند.‏
.34
.35
.36
.37
.38
10
.1
و کسانی که آن را مهر کردند اینانند:‏ نَحمیاي
ترْشاتا پسر ا و صدقیا.‏
و سرایا و عزَریا و ارمیا.‏
و فَشحور و اَمرْیا و ملْکیا.‏
و حط ُّوش و شَبنْیا و مل ُّوك.‏
و حاریم و مریموت و عوبدیا.‏
و دانیال و جِنْتُون و باروك.‏
و مشُلاّم و اَبِیا و میامین.‏
و معزْیا و بِلجاي و شَمعیا،‏ اینها کاهنان بودند.‏
و اما لاویان:‏ یشُوع پسر اَزنْیا و بن ُّوي از پسران
حیناداد و قَدمیئیل.‏
و برادران ایشان شَبنْیا و هودیا و قَلیطا و فَلایا و
حانان.‏
و میخا و رحوب و حشَبیا.‏
و زکور و شَرَبیا و شَبنْیا.‏
و هودیا و بانی و بنینُو.‏
و بزرگان قوم فَرْعوش و فَحت موآب و عیلام و زت ُّو
و بانی.‏ عزرا ؛
و پسران و عزْجد و باباي.‏
و اَدونیا و بِغْواي و عودین.‏
و عاطیر و حزْقیا و عز ُّور.‏
و هودیا و حاشُوم و بی
و حاریف و عناتُوت و نی
و مجفیعاش و مشُلاّم و حزیر.‏
و مشیزَبئیل و صادوق و یدوع.‏
و فَلَطْیا و حانان و عنایا.‏
و هوشَع و حنَنْیا و حش ُّوب.‏
و هل ُّوحیش و فلْحا و شُوبیق.‏
و رحوم و حشَبنا و معسیا.‏
و اَخیا و حانان و عانان.‏
و مل ُّوك و حارِیم و بعنَه.‏
و سایر قوم و کاهنان و لاویان و دربانان و
سرودخوانان و نَتی و همه کسانی که خویشتن را از
اه کشورها به تورات خدا جدا ساخته بودند بازنان و
پسران و دختران خود و همه صاحبان معرفت و
فطانت،‏ عزرا
به برادران و بزرگان خویش پیوستند و لعنت و
قَسم بر خود نهادند که به تورات خدا که به واسطه
موسی بنده خدا داده شده بود،‏ پی نمایند و تمامی
دستورات یهوه سرور ما و احکام و قواعد او را نگاه
دارند و به عمل آورند،‏
و اینکه دختران خود را به ا زمین ندهیم و
دختران ایشان را براي پسران خود نگیریم.‏
و اگر اهل زمین در روز سبت،‏ خوراك یا هر گونه
آذوقه به جهت فروختن بیاورند،‏ آنها را از ایشان در
روزهاي سبت و روزهاي مقدس نخریم و حاصل سال
هفتمین و مطالبه هر قرض را ترك نماییم.‏ ؛
باب 15 ،13
.
.
7 ،2
.29
.30
.31
5 ،8 عاموس
.32
و بر خود قواعد قرار دادیم که یک سوم شکل در
هر سال،‏ بر خویشتن لازم دانیم به جهت خدمت خانه
خداي ما.‏
براي نان نمایشی و قربانی آردي دایمی و قربانی
سوختنی دایمی در سبتها و اولماهها و جشنها و به
جهت چیزهايمقدس و قربانیهاي گناه تا کفّاره به
جهت اسرائیل بشود و براي تمامی کارهاي خانه خداي
ما.‏
و ما کاهنان و لاویان و قوم،‏ قرعه براي قربانی
هیزم انداختیم،‏ تا آن را به خانه خداي خود برحسب
خاندانهاي پدران خویش،‏ هر سال به وقتهاي معین
بیاوریم تا بر قربانگاه یهوه خداي ما برطبق آنچه در
.33
.34
6 ،2
3 ،2
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 465 -

كتر
کریاز
ته
یگیم
یکم
يلاو
یمنْ‏
کمل
یمنْ‏
هم
کريزِ‏
يسا
کنیس
یمنْ‏
یان
کریاز
کرز
نکی
لی
له
.6
.7
.8
.9
تورات نوشته است سوخته شود؛ لاویان
و تا آنکه نوبرهاي زمین خود و نوبرهاي همه میوه
هر گونه درخت را سال به سال به خانه یهوه بیاوریم؛
و تا اینکه نخستزادههاي پسران و حیوانات خود
را موافق آنچه در تورات نوشته شده است و
نخستزادههاي گاوان وگوسفندان خود را به خانه
خداي خویش،‏ براي کاهنانی که در خانه خداي ما
خدمت میکنند بیاوریم.‏
و نیز نوبر خمیر خود را و قربانیهاي طلب خویش
را و میوه هر گونه درخت و شیره انگور و روغن زیتون
را براي کاهنان به حجرههاي خانه خداي خود و دهم
زمین خویش را به ج لاویان بیاوریم،‏ زیرا که
لاویان دهم را در همه شهرهاي زراعتی ما میگیرند.‏
نحمیا
12 ،6
خروج 2 ،13
.35
.36
.37
21 ،18 اعداد
.38
و هنگامی که لاویان دهم رند،‏ کاهنی از
پسران هارون همراه ایشان باشد و لاویان دهم دهمها
را به خانه خداي ما به انبارهاي خانه خزانه بیاورند.‏
28 .26 ،18 اعداد
.39
زیرا که فرزنداناسرائیل و پسران قربانیهاي
افراشتنی غلّه و شیره انگور و روغن زیتون را به
حجرهها میبایست بیاورند،‏ جایی که آلات محل
مقدس و کاهنانی که خدمت نند و دربانان و
سرودخوانان حاضر میباشند.‏ پ س خانه خداي خود را
نخواهیم کرد.‏ ؛ اول تواریخ 23،
19
باب 9 ،13
11
.1
و بزرگان قوم در اورشلیم ساکن شدند و سایر قوم
قرعه انداختند تا از هر ده نفر یکنفر را به شهر مقدس
اورشلیم،‏ براي سکونت بیاورند و نُه نفر باقی،‏ در
شهرهاي دیگر ساکن شوند.‏ باب
و قوم،‏ همه کسانی را که به خوشی دل براي
سکونت در اورشلیم حاضر شدند،‏ مبارك خواندند.‏
و اینانند بزرگان مناطقی که در اورشلیم ساکن
شدند،‏ و سایر اسرائیلیان و کاهنان و لاویان و نَتی و
پسران بندگان سلیمان،‏ هر کس در ملک شهر خود،‏
در شهرهاي یهودا ساکن شدند.‏ باب
پس در اورشلیم،‏ بعضی از پسرانیهودا و
پسرانبنیامین سکونت گزیدند.‏ و اما از پسرانیهودا،‏
عنایا پسر عزّیا پسر پسر اَمرْیا پسر شَفَطْیا پسر
لَلْئیل از پسرانپارص.‏
و معسیا پسر باروك پسر کلْحوزه پسر حزیا پسر
عدایا پسر یویاریب پسر پسر شیلونی.‏
همه پسرانپارص که در اورشلیم ساکن شدند،‏
چهار صد و شصت و هشت مرد شجاع بودند.‏
و اینانند پسران بنیامین:‏ سل ُّو پسر مشُلاّم پسر
یوعید پسر فَدایا پسر قولایا پسر معسیا پسر ایتئ
پسر اشَعیا.‏
و بعد از او جباي و سلاّي،‏ نه صد و بیست و هشت
نفر.‏
و یوئیل پسر ایشان بود و یهودا پسر
هسنُوآه،‏ رئیس دوم شهر بود.‏
و از کاهنان،‏ یدعیا پسر یویاریب و یا
و سرایا پسر حلْقیا پسر مشُلاّم پسر صادوق پسر
مرایوت پسر اَخیطوب رئیس خانه خدا.‏
و برادران ایشان که در کارهاي خانه مشغول
میبودند هشتصد و بیست و دو نفر.‏ و عدایا پسر
یرُوحام پسر پلَلْیا پسر اَمصی پسر یا پسر پشْحور
پسر ملْکیا.‏
و برادران او که رؤساي آبا بودند،‏ دویست و چ
و دو نفر.‏ و عمشی پسر عزَرئیل پسر اَخْزاي پسر
مشلّیموت پسر امیر.‏
و برادرانش که مردان جنگی بودند،‏ صد و بیست و
هشت نفر ‏.و زبدیئیل پسر هجدولیم رئیس ایشان بود.‏
و از لاویان شَمعیا پسر حش َّوب پسر عزْریقام پسر
حشَبیا پسر بونی.‏
و شَبتاي و یوزاباد بر کارهاي خارج خانه خدا از
رؤساي لاویان بودند.‏
و مت َّنْیا پسر میکا پسر زبدي پسر آساف پیشواي
تسبیح که در نماز،‏ حمد بگوید و بقْبقْیا که از میان
برادرانش رئیس دوم بود و عبدا پسر شَموع پسر جِلال
پسر یدوتون.‏
همه لاویان در شهر مقدس دویست و هشتاد و
چهار نفر بودند.‏
و دربانان عق ُّوب و طَلْمون و برادران ایشان که
درها را نگاهبانی میکردند،‏ صد و هفتاد و دو نفر.‏
و سایر اسرائیلیان و کاهنان و لاویان هر کدام در
خویش در همه شهرهاي یهودا ساکن شدند.‏
و نَتی در عوفَل گرفتند و صیحا و جِشْفا
رؤساي نَتی
و رئیس لاویان در اورشلیم بر کارهاي خانه خدا
عزّي پسر ب پسر حشَبیا پسر مت َّنْیا پسر میکا از
پسران آساف که سرودخوانان بودند،‏ میبود.‏
.
، رئیس
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
57 ،7
5 ،7
.2
.3
.4
.5
- 466 -

يجا
یم
هونَ‏
هآن
هقَ‏
یو
یان
ینْ‏
یا.بِ‏
هآن
يلاو
.11
.12
نحمیا
.23
زیرا که درباره ایشان حک از پادشاه بود و
قاعدهاي به جهت سرودخوانان براي امر هر روز در
روزش.‏
و فَتَحیا پسر مشیزَبئیل از پسرانزارح پسر یهودا
از جانب پادشاه براي همه امور قوم بود.‏
و بعضی از پسرانیهودا در روستاها و اطراف آنها
ساکن شدند.‏ در کیریات-اربع و دهات آن و دیبون و
دهات آن و یقَبصیئیل و دهات آن.‏ یوشع ؛
و در یشُوع و مولاده و بیت-فالَط.‏
و در حصر شوعال و بئرشَبع و دهات آن.‏
و در صقْلَغ و مک و دهات آن.‏ یوشع
و در عینرِمون و صرْعه و یرْموت.‏
و زانُوح و عدلاّم و دهات ا و لاکیش و اطراف
آن و عزی و دهات آن.‏ پس از بئرشبع تا دره هن ُّوم
ساکن شدند.‏
و پسرانبنیامین از جِبع تا مکماش ساکن شدند.‏
در عیا و بیتئیل و دهات آن.‏
و عناتُوت و نُوب و عنَنْیه،‏
و حاصور و رامه و جِتّایم،‏
و حادید و صبوعیم و نَبلاّط،‏
و لُود و اونُو و دره حراشیم.‏
و بعضی فرقههاي لاویان در یهودا و بنیامین
ساکن شدند.‏
11 ،21
7 ،20
31 ،15
:
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
12
.1
و اینانند کاهنان و لاوی که با زربابِل پسر
شَئَلْتیئیل و یشُوع برآمدند.‏ سرایا و ارمیا و عزْرا.‏
اَمرْیا و مل ُّوك و حط ُّوش.‏
و شَک ا و رحوم و مریموت.‏
و عدو و جِنْتُوي و اَ‏
و میامین و معدیا و بِلْجه.‏
و شَمعیا و یویاریب ویدعیا.‏
و سل ُّو و عاموق و حلْقیا و یدعیا.‏ اینان رؤساي
کاهنان و برادران ایشان در ایام یشُوع بودند.‏
و لاویان یشُوع و بِن ُّوي و قَدمیئیل و شَرَبیا و یهودا
و مت َّنْیا که او و برادرانش پیشوایانِ‏ ستایشخوانان
بودند.‏ باب
و برادران ایشان بقْبقْیه و عنی در مقابل ایشان در
خدمت خود بودند.‏
و یشُوع یویاقیم را تولید نمود و یویاقیم اَلیاشیب
را آورد و اَلیاشیب یویاداع را آورد.‏
و یویاداع یوناتان را آورد و یوناتان یدوع را آورد.‏
و در ایام یویاقیم رؤساي خاندانهاي پدران کاهنان
اینان بودند.‏ از سرایا مرایا و از ارمیا حنَنْیا.‏
و از عزْرا،‏ مشُلاّم و از اَمرْیا،‏ یهوحانان.‏
و از ملیکو،‏ یوناتان و از شَبنْیا،‏ یوسف.‏
و از حاریم،‏ عدنا و از مرایوت،‏ حلْقاي.‏
و از عدو،‏ زکریا و از جِنْتُون،‏ مشُلاّم.‏
و از اَبِیا،‏ زِکري و از منْیامین و موعدیا،‏ فلْطاي.‏ لوقا
.13
.14
.15
.16
.17
5 ،1
.18
.19
.20
.21
.22
و از بِلْجه،‏ شَموع و از شَمعیا،‏ یهوِناتان.‏
و از یویاریب،‏ متْناي و از یدعیا،‏ عزّي.‏
و از سلاّي،‏ قَلاّي و از عاموق،‏ عابر.‏
و از حلْقیا،‏ حشَبیا و از یدعیا،‏ نَتَنْئیل.‏
و رؤساي اجداد لاویان ، در ایام اَلیاشیب و یهویاداع
و یوحانان و یدوع ثبت شدند و کاهنان نیز در سلطنت
داریوش پارسی.‏
و رؤساي آباي پسران در کتاب تواریخ ایام تا
ایام یوحانان پسر اَلْیاشیب ثبت گردیدند.‏
و رؤساي لاویان ، حشَبیا و شَرَبیا و یشُوع پسر
قَدمیئیل و برادرانشان در مقابل ایشان،‏ تا موافق فرمان
داود مرد خدا،‏ فرقه برابر فرقه،‏ حمد و سرودستایش
بخوانند.‏ اول تواریخ ؛ دوم تواریخ
و مت َّنْیا و بقْبقْیا و عوبدیا و مشُلاّم و طَلْمون و
عق ُّوب دربانان بودند که نزد خزانههاي دروازهها
نگهبانی میداد.‏ دوم تواریخ
اینان در ایام ی اقیم پسر یشُوع پسر یوصاداق و
در ایام نَحمیاي شهردار و عزْراي کاهن نویسنده بودند.‏
و هنگام تبریک نمودن حصار اورشلیم،‏ لاویان را از
همه مکانهاي ایشان طلبیدند تا ایشان را به اورشلیم
بیاورند که با شادمانی و حمد و سرود با دف و بربط و
عود آن را تبریک نمایند.‏
پس پسران سرودخوانان،‏ از دایره گرداگرد
اورشلیم و از دهات نَطُوفاتیان جمع شدند.‏
و از بیت-جِلْجال و از مزرعههاي جِبع و عزْموت،‏
زیرا که سرودخوانان به اطراف اورشلیم به جهت خود
دهات بنا کرده بودند.‏
و کاهنان و لاویان خویشتن را پاك نمودند و قوم
و دروازهها و حصار را نیز پاك کردند.‏
و من رؤساي یهودا را بر سر حصار آوردم و دو
فرقه بزرگ از ستایشخوانان معین کردم که یکی از
ا به طرف راست بر سر حصار تا دروازه خاکروبه به
هیئت اجماعی رفتند.‏ باب
25 ،29
13 ،2
14 ،8
1 ،26
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
17 ،11
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
- 467 -

کز
يا
لی
کرز
ته
یم
هنَ‏
یان
یایم
نیی
.47
نحمیا
.32
.33
.34
.35
و در عقب ایشان،‏ هوشَعیا و نصف رؤساي یهودا.‏
و عزَریا و عزْرا و مشُلاّم.‏
و یهودا و بنیامین شَمعیا و ارمیا.‏
و بعضی از پسران کاهنان با شیپورها یعنی یا
پسر یوناتان پسر شَمعیا پسر مت َّنْیا پسر میکایا پسر
ور پسر آصاف.‏
و برادران او شَمعیا و عزَریئیل و ملَلاي و جِلَلاي و
ماعاي و نَتَنْئیل و یهودا و حنانی با آلات موسیقی داود
مرد خدا،‏ و عزْراي نویسنده پیش ایشان بود.‏
پس ایشان نزد دروازه چشمه که برابر ایشان بود،‏
بر زینه شهر داود بر فراز حصار بالاي خانه داود،‏ تا
دروازه آب به طرف مشرق رفتند.‏
و فرقه دوم،‏ ستایشخوانان در مقابل ایشان به
هیئت اجماعی رفتند و من و نصف قوم بر سر حصار،‏
از نزد برج تنور تا حصار عریض در عقب ایشان رفتیم.‏
و ایشان از بالاي دروازه افرایم و بالاي دروازه که
و بالاي دروازه ماهی و برج حنَنْئ و برج مئَه تا
دروازه گوسفندان رفته،‏ نزد دروازه سجن توقف نمودند.‏
سپ.‏ هر دو فرقه ستایشخوانان در خانه خدا
ایستادند و من و نصف بزرگان ایستادیم.‏
و الْیاقیم و معسیا و منْیامین و میکایا و
اَلْیوعیناي و زکریا و حنَنْی کاهنان با شیپورها،‏
و معسیا و شَمعیا و العازار و عزّي و یوحانان و
ملْکیا و عیلام و عازر،‏ و سرودخوانان و یزْرحیاي وکیل
با صداي بلند سراییدند.‏
و در آن روز،‏ قربانیهاي عظیم گذرانیده،‏ شادي
نمودند،‏ زیرا خدا ایشان را بسیار شادمان گردانیده بود
و زنان و اطفال نیز شادي نمودند.‏ پس شادمانی
اورشلیم از جایهاي دور شنیدند.‏
و در آن روز،‏ کسانی چند بر حجرهها به ج
خزانهها و هدایا و نوبرها و دهمها تعیین شدند تا
قسمتهاي کاهنان و لاویان را از مزرعههاي شهرها
برحسب تورات در آنها جمع کنند،‏ زیرا که یهودا
درباره کاهنان و لاوی که به خدمت ستادند،‏
شادي مینمودند.‏ باب
و ایشان با سرودخوانان و دربانان،‏ موافق حکم
داود و پسرش سلیمان،‏ خدمت خداي خود و لوازم
پاکیزه را نگاه داشتند.‏
زیرا که در ایام داود و آساف از قدیم،‏ رؤساي
سرودخوانان بودند و سرودهاي حمد و ستایش براي
خدا میخواندند.‏ اول تواریخ
و تمامی اسرائیل در ایام زربابِل و در ایام نَحمیا،‏
قسمتهاي سرودخوانان و دربانان را روز به روز
میدادند و ایشان وقف به لاویان دادند و لاویان
وقف به پسرانهارون میدادند.‏
13
.1
در آن روز،‏ کتاب موسی را به گوش قومخواندند و
در آن نوشتهاي یافت شد که عمونیان و موآبیان تا به
ابد به جماعت خدا داخل نشوند.‏
ایشان فرزنداناسرائیل را به نان و آب
استقبال نکردند،‏ بلکه بلْعام را به ضد ایشان اجیر
نمودند تا ایشان را لعنت نماید،‏ اما خداي ما لعنت را
به برکت تبدیل نمود.‏ اعداد
سپ.‏ چون تورات را شنیدند،‏ تمامی گروه مختلف را
از میان اسرائیل جدا کردند.‏
و قبل از این الیاشیب کاهن که بر انبارهاي خانه
خداي ما تع شده بود،‏ با طُوبیا قوم و خیش بود.‏
و براي او انبار بزرگ ترتیب داده بود که در آن قبل
از آن قربانیهاي آردي و بخور و ظروف را و دهم گندم
و شراب و روغن را که قاعده لاویان و سرودخوانان و
دربانان بود و قربانیهاي طلب کاهنان را میگذاشتند.‏
و در همه آن وقت،‏ من در اورشلیم نبودم زیرا در
سال سی و دوم اَرتَحشَستا اردشیر پادشاه بابل،‏ نزد
پادشاه رفتم و بعد از ایامی چند از پادشاه اجازه
خواستم.‏
و چون به اورشلیم رسیدم،‏ از عمل زشتی که
الیاشیب درباره طُوبیا کرده بود،‏ از اینکه انباري برایش
در حیاط خانه خدا ترتیب نموده بود،‏ آگاه شدم.‏
و این امر به نظر من بسیار ناپسند آمده،‏ پس
تمامی اسباب خانه طُوبیا را از انبار بیرون ریختم.‏
و امر فرمودم که انبار را پاکیزه نمایند و ظروف
خانه خدا و قربانی خوردنی و بخور را در آن باز آوردم.‏
تثنیه 3 ،23
5 ،22
2. چونکه
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
باب
،
39 ،10
.10
و فهمیدم که قسمتهاي لاویان را به ایشان
نمیدادند و از این جهت،‏ هر کدام از لاویان و
سرودخوانانی که مشغول خدمت میبودند،‏ به
مزرعههاي خویش فرار کرده بودند.‏
سپ.‏ با بزرگان جر و بحث نموده،‏ گفتم چرا درباره
خانه خدا غفلت مینمایند.‏ و ایشان را جمع کرده،‏ در
جایهاي ایشان برقرار نمودم.‏
و همه یهودیان دهم گندم و شیره انگور و روغن
11
.12
37 ،10 ؛ 5 ،13
1 ،26
.36
.37
.38
.39
40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
- 468 -

تسب
هآن
هآن
هآن
يا
سک
.24
را در خزانهها آوردند.‏
و شَلَمیاي کاهن و صادوق نویسنده و فدایا را که
از لاویان بود،‏ بر خزانهها گماشتم و به پهلوي ایشان،‏
حانان پسر زکور پسر مت َّنْیا را،‏ زیرا که مردم ایشان را
امین میپنداشتند و کار ایشان این بود که قسمتهاي
برادران خود را به ایشان بدهند.‏
اي خدایم مرا درباره این کار بیاد آور و خوبیهایی
را که براي خانه خداي خود و وظایف آن کردهام محو
مساز.‏ مزامیر ؛
در آن روزها،‏ در یهودا بعضی را دیدم که
چرخُشتها را در روز سبت میفشردند و بافهها
میآوردند و الاغها را بار میکردند و شراب و انگور و
انجیر و هر گونه حمل را نیز در روز سبت به اورشلیم
میآوردند ‏.پس ایشان را به سبب فروختن خوراکیه ا
در آن روز تهدید نمودم.‏ باب ؛ عاموس
و بعضی از اهل تیروس که در آنجا ساکن بودند،‏
ماهی و هرگونه کالائی میآوردند و در روز سبت،‏ به
پسرانیهودا و اهل اورشلیم میفروختند.‏
سپ.‏ با بزرگان یهودا جر و بحث نمودم و به ایشان
گفتم:‏ این چه عمل زشت است که شما میکنید و روز
را بیحرمت مینمایید؟
آیا پدران شما چنین نکردند و آیا خداي ماتمامی
این بلا را بر ما و بر این شهر وارد نیاورد؟ و شما سبت
را بیحرمت نموده،‏ خشم را بر اسرائیل زیاد میکنید.‏
و هنگامی که دروازههاي اورشلیم قبل از سبت
سایه میافکند،‏ امر فرمودم که دروازهها را ببندند و
قدغن کردم که ا را تا بعد از سبت نگشایند و بعضی
از خادمان خود را بر دروازهها قرار دادم که هیچ بار در
روز سبت آورده نشود.‏
سپ.‏ سوداگران و فروشندگان هرگونه کالا،‏ یک دو
دفعه بیرون از اورشلیم شب را بسر بردند.‏
اما من ایشان را تهدید کرده،‏ گفتم:‏ شما چرا نزد
دیوار شب را بسر میبرید؟ اگر بار دیگر چنین کنید،‏
دست بر شما میاندازم.‏ پس از آنوقت دیگر در روز
سبت نیامدند.‏
و لاویان را امر فرمودم که خویشتن را پاکیزه
نمایند و آمده،‏ دروازهها را نگاهبانی کنند تا روز سبت
تقدیس شود.‏ اي خدایم این را نیز براي من بیاد آور و
برحسب زیادي رحمت خود،‏ بر من لطف فرما.‏ مزامیر
نحمیا
،25
5 ،8
31 ،10
4 ،106
7 ،25
.13
.14
.15
.16
17
.18
.19
20
.21
.22
7
.23
در آن روزها نیز بعضی یهودیان را دیدم،‏ که زنان
از اَشْدودیان و عمونیان و موآبیان گرفته بودند.‏
و نصف کلام پسران ایشان،‏ در زبان اَشْدود میبود
و به زبان یهود نمیتوانستند به خوبی سخن بگویند،‏
بلکه به زبان این قوم و آن قوم.‏
بنابراین با ایشان جر و بحث نموده،‏ ایشان
راملامت کردم و بعضی از ایشان را زدم و موي ایشان
را کندم و ایشان را به خدا قَسم داده،‏ گفتم:‏ دختران
خود را به پسران ا مدهید و دختران ا را به جهت
پسران خود و به جهت خویشتن مگیرید.‏ تثنیه
آیا سلیمان پادشاه اسرائیل در همین امر گناه
نورزید با آنکه در امتهاي بسیار پادشاهی مثل او
نبود؟ و اگر چه او محبوب خداي خود میبود و خدا او
را به پادشاهی تمامی اسرائیل انتخاب کرده بود،‏ زنان
بیگانه او را نیز مرتکب گناه ساختند.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ آیا ما به شما گوش خواهیم گرفت که
مرتکب این شرارت عظیم بشویم و زنان بیگانه گرفته،‏
به خداي خویش خیانت ورزیم؟
و یکی از پسران یهویاداع پسر اَلْیاشیبِ‏ رئیس
کاهنان،‏ داماد سنْبل َّط حورونی بود.‏ پس او را از نزد
خود راندم.‏
اي خداي من ایشان را بیاد آور،‏ زیرا که کاهنی و
عهد کاهنی و لاویان را بیآبرو کردهاند.‏
سپ.‏ من ایشان را از هر چیز بیگانه پاك ساختم و
وظایف کاهنان و لاویان را برقرار نمودم که هر
بر خدمت خود حاضر شود.‏
و هدای هیزم،‏ در زمان معین و نوبرها را نیز.‏
اي خداي من،‏ مرا به نیکویی بیاد آور.‏ باب
3 ،11
3 ،7
19 ،5 ؛ .14 ،13
.25
.26
27
.28
.29
30
.31
7 ،25 ؛ مزامیر 22
- 469 -

کسرْ‏
هاان
هان
هايان
هم
هان
يرو
هان
نی
تک
تی
،
استر
استر
1
.1
.2
.3
4
5
.6
.7
.8
.9
در ایام اَحسوِرس خشایارشاه این امور واقع شد.‏
اینهمان اَحسوِرس خشایارشاه است که از هند تا حبشه،‏
بر صد و بیست و هفت ولایت سلطنت میکرد.‏
در آن ایام هنگامی که اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه،‏ بر
تخت سلطنت خویش در کاخ شُوشَن نشسته بود.‏
در سال سوم از سلطنت خویش،‏ مهمانی براي همه
امیران و خادمان خود برپا نمود و قدرت پارس و مادي
از رئیسان و امیرانِ‏ ولایتها،‏ به حضور او بودند.‏
سپ.‏ مدت طولانی صد و هشتاد روز،‏ توانگري شکوه
سلطنت خویش و قدرت پر ارزشِ‏ عظمت خود را جلوه
میداد.‏
سپ.‏ بعد از پایان آنروزها،‏ پادشاه براي همه کسانی
که در کاخ شُوشَن از خرد و بزرگ یافت شدند،‏
مهمانی هفت روزه در عمارت باغ قصر پادشاه برپا
نمود.‏
پردهها از کتان سفید و لاجورد،‏ با ریسمانهاي سفید
و ارغوان در حلقههاي نقره بر ستونهاي مرمرِ‏ سفید
آویخته و تختهاي طلا و نقره بر سنگفرشی از سنگ
سماق و مرمرِ‏ سفید و در و مرمرِ‏ سیاه بود.‏
و آشامیدن،‏ از ظرفهاي طلا بود و ظرفها را اشکال
مختلفی بود و شرابهاي ملوک برحسب کرم پادشاه
فراوان بود.‏
و آشامیدن برحسب قانون بود که کسی براي کسی
تکلیف تعیئن نمیکرد،‏ زیرا پادشاه درباره همه بزرگان
خانهاش چنین امر فرموده بود که هر کس موافق میل
خود رفتار نماید.‏
و وشْتی ملکه نیز مهمانیی براي زنان خانه شاهانه
اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه برپا نمود.‏
در روز هفتم،‏ چون دل پادشاه از شراب خوش
شد،‏ هفت خواجهسرا یعنی ومان و بِزْتا و حرْبونا و
بِغْتا و اَبغْتا و زاتَر و ک را که در حضور اَحسوِرس
خشایارشاه پادشاه خدمت میکردند،‏ امر فرمود باب
که وشْتی ملکه را با تاج ملوک به حضور پادشاه
بیاورند تا زیبایی او را به ملتها و امیران نشان دهد،‏
زیرا که خوش چهره بود.‏
اما وشْتی ملکه نخواست که برحسب فرمانی که
پادشاه به دست خواجهسرایان فرستاده بود بیاید.‏ پ س
پادشاه بسیار خشمناك شده،‏ خشمش در دل ش
مشتعل گردید.‏
آنگاه پادشاه با حکیمانی که از زم با خبر بودند
سخن گفت،‏ زیرا که عادت پادشاه با همه کسانی که به
شریعت و احکام عارف بودند چنین بود.‏
نزدیکان او کرْشَنا و شیتار و اَدماتا و تَرْشیش و
مرَس و مرْسنا و مموکان هفت امیر پارس و مادي
بودند که پادشاه را میدیدند و در ممل به
درجه اول مینشستند
گفت:‏ موافق شریعت وشْتی ملکه چه باید کرد،‏
چونکه به فرمانی که اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه به
دست خواجهسرایان فرستاده است،‏ عمل ننموده؟
آنگاه مموکان به حضور پادشاه و امیرانعرض کرد
که وشْتی ملکه،‏ نه تنها به پادشاه تقصیر نموده،‏ بلکه
به همه رؤسا و همه طوایفی که در تمامی ولایتهاي
اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه میباشند،‏
زیرا چون این عمل ملکه نزد تمامی زنان شایع
شود،‏ آنگاه شوهرانشان در نظر ایشان خوار خواهند
شد،‏ هنگامی که خبر شوند که اَحسوِرس خشایارشاه
پادشاه امر فرموده است که وشْتی ملکه را به حضورش
بیاورند و نیامده است.‏
و در آنوقت،‏ خانمهاي پارس و مادي که این عمل
ملکه را بشنوند،‏ به همه امیران پادشاه چنین خواهند
گفت و این مورد بسیار بیتوجهی و خشم خواهد شد.‏
پس اگر پادشاه ا را صلاح میداند،‏ فرمان
ملوک از حضور وي صادر شود و در شریعتهاي
پارس و مادي ثبت گردد،‏ تا تبدیل نپذیرد،‏ که وشْتی
به حضور اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه دیگر نیاید و
پادشاه رتبه ملوک او را به دیگري که بهتر از او باشد
بدهد.‏ ؛ دانیال
و چون فرمانی که پادشاه صادر گرداند در تمامی
مملکت عظیم او شنیده شود،‏ آنگاه همه زنان شوهران
خود را از بزرگ و کوچک،‏ احترام خواهند نمود.‏
و این سخن در نظر پادشاه و امیران پسند آمد و
پادشاه موافق سخن مموکان عمل نمود.‏
و نامهها به همه ولایتهاي پادشاه به هر ولا
موافق خطّ‏ آن و به هر قوم،‏ موافق زبانش فرستاد تا هر
مرد در خانه خود مسلّط شود و در زبان قوم خود آن
را بخواند.‏ ؛ پیدایش 3،
،
16
، به
8 ،6
باب 12 ،3
باب 9 ،3
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
9 ،7
.10
.11
.12
- 470 -

یکم
یم
یسقَ‏
يجا
يجا
یم
ه شان
هان
كنا
استر
2
.1
.2
.3
.4
بعد از این وقایع،‏ چون خشم اَحسوِرس خشایارشاه
پادشاه فرو نشست،‏ وشْتی و آنچه را که اوکرده بود و
حکمی که درباره او صادر شده بود،‏ به یاد آورد.‏
و خدمتکاران پادشاه که او را خدمت ردند،‏
گفتند که دختران باکره خوش چهره براي پادشاه
بطلبند.‏
و پادشاه در همه ولایتهاي ممل تک خود وکلا
بگمارد که همه دختران باکره خوش چهره را به کاخ
شُوشَن در خانه زنان زیر دست هیجاي که
خواجهسراي پادشاه و محافظ زنان باشد،‏ جمع
کنند و به ایشان اسباب شستشو داده شود.‏
و دختري که به نظر پادشاه پسند آید،‏ در جاي
وشْتی ملکه بشود.‏ پ س این سخن در نظر پادشاه پسند
آمد و همچنین عمل نمود.‏
یهودي در کاخ شُوشَن بود که به مرْدخاي
پسر یائیر پسر شمعی پسر بنیامینی نامیده شده
بود.‏ نحمیا
و او از اورشلیم ترك وطن کرده بود،‏ با اسیرانی که
همراه یکنیا پادشاه یهودا ترك وطن کرده بودند که
نَبوکدنَصر پادشاه بابل ایشان را به اسیري آورده بود.‏
5. شخصی
7 ،7
.6
دوم پادشاهان
15 ،24
.7
.8
.9
و او هدسه،‏ یعنی استَر،‏ دختر عموي خود را تربیت
مینمود چونکه وي را پدر و مادر نبود و آن دختر،‏
خوب صورت و خوش چهره بود و بعد از وفات پدر و
مادرش،‏ مرْدخاي وي را به دختر خود گرفت.‏
پس چون امر و فرمان پادشاه شایع گردید و
دختران بسیار در کاخ شُوشَن زیر دست هی جمع
شدند،‏ استَر را نیز به خانه پادشاه،‏ زیر دست هیجاي
که محافظ زنان بود آوردند.‏
و آن دختر به نظر او پسند آمده،‏ در حضورش لطف
یافت.‏ پ س به زودي،‏ اسباب پاکیزگی و تحفههایش را
به وي داد و نیز هفت کنیز را که ازخانه پادشاه
برگزیده شده بودند که به وي داده شوند و او را با
کنیزانش به بهترین خانه زنان نقل کرد.‏
و استَر،‏ قومی و خویشاوندي خود را فاش نکرد،‏
زیرا که مرْدخاي او را امر فرموده بود که نکند.‏
و مرْدخاي روز به روز پیش صحن خانه زنان
گردش میکرد تا از احوال استَر و از آنچه به وي واقع
شود،‏ اطّلاع یابد.‏
و چون نوبه هر دختر میرسید که نزد اَحسوِرس
خشایارشاه پادشاه داخل شود،‏ یعنی بعد از آنکه آنچه را
که براي زنان مرسوم بود که در مدت دوازده ماه کرده
شود،‏ چونکه ایام پاکیزه نمودن ایشان بدینگونه تمام
میشد،‏ یعنی شش ماه به روغن مرّ‏ و شش ماه به
عطریات و اسباب پاکیزگی زنان،‏
آنگاه آن دختر بدین طور نزد پادشاه داخل میشد
که هر چه را میخواست به وي دادند تا آن را از
خانه زنان به خانه پادشاه با خود ببرد.‏
در وقت شام داخل میشد و صبحگاهان به خانه
دوم زنان،‏ زیر دست شَعشْغاز که خواجهسراي پادشاه و
محافظ کنیزها بود،‏ برمیگشت و بار دیگر،‏ نزد پادشاه
داخل نمیشد،‏ مگر اینکه پادشاه در او رغبت کرده،‏ او
را بنام بخواند.‏
و چون نوبه استَر،‏ دختر ابیحایل،‏ عموي مرْدخاي
که او را بجاي دختر خود گرفته بود رسید که نزد
پادشاه داخل شود،‏ چیزي سواي آن چ ه هی ج اي،‏
خواجهسراي پادشاه و محافظ زنان گفته بود نخواست
و استَر در نظر هر که او را میدید،‏ لطف مییافت.‏ باب
.13
.14
.15
29 ،9
16
سپ.‏ استَر را نزد اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه،‏ به قصر
ملوک ا در ماه دهم که ماه طیبیت باشد،‏ در سال
هفتم سلطنت او آوردند.‏
و پادشاه،‏ استَر را از همه زنان زیاده دوست داشت
و از همه دوشیزگان،‏ در حضوروي نعمت و لطف زیاده
یافت.‏ بدین دلیل تاج ملوک را بر سرش گذاشت و او
را در جاي وشْتی ملکه ساخت.‏
و پادشاه مهمانی عظیمی یعنی مهمانی استَر را
براي همه رؤسا و خادمان خود برپا نمود و به ولایتها
راحت بخشیده،‏ برحسب کرم ملوکانه خود،‏ عطایا
ارزانی داشت.‏ باب ؛ دانیال
و چون دوشیزگان،‏ بار دیگر جمع شدند،‏ مرْدخاي
بر دروازه پادشاه نشسته بود.‏
و استَر هنوز خویشاوندي و قومی خود را مطابق
آنچه مردخاي به وي امر فرموده بود فاش نکرده بود،‏
زیرا که استَر حکم مرْدخاي را مثل زمانی که نزد وي
تربیت مییافت بجا میآورد.‏
در آن ایام،‏ هنگامی که مردخاي در دروازه پادشاه
نشسته بود،‏ دونفر از خواجهسرایان پادشاه و حافظان
آستانه یعنی بِغْتان و تارش خشم شده،‏ خواستند
که بر اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه دست بیندازند.‏
و چون مرْدخاي از این امر اطّلاع یافت،‏ استَر ملکه
را خبر داد و استَر،‏ پادشاه را از زبان مرْدخاي خبر داد.‏
1 ،5
3 ،1
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.10
.11
.12
- 471 -

نی
یان
یم
تک
نی
يار
هم
تی
استر
23
سپ.‏ این امر را تحقیق نموده،‏ صحیح یافتند و هر
دو ایشان را بر دار کشیدند.‏ و ا قصه در حضور
پادشاه،‏ در کتاب تواریخ ایام نوشته شد.‏ باب
2 .1 ،6
3
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
بعد از این وقایع،‏ اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه،‏ هامان
پسر همداتاي اَجاجی را عظمت داده،‏ به درجه بلند
رسانید و تخت او را از تمامی امیرانی که با او بودند
بالاتر گذاشت
و همه خادمان پادشاه که در دروازه پادشاه
میبودند،‏ به هامان سر فرود آورده،‏ وي را سجده
میکردند،‏ زیرا که پادشاه دربارهاش چنین امر فرموده
بود.‏ اما مرْدخاي سر فرود نمیآورد و او را سجده
نمیکرد.‏
و خادمان پادشاه که در دروازه پادشاه بودند،‏ از
مردخاي پرسیدند که تو چرا از امر پادشاه تجاوز
مینمایی؟
اما هر چند،‏ روز به روز این سخن را به وي
میگفتند،‏ به ایشان گوش نمیداد.‏ پ س هامان را خبر
دادند تا ببینند که آیا کلام مرْدخاي ثابت میشود یا
نه،‏ زیرا که ایشان را خبر داده بود که من یهودي
هستم.‏
و چون هامان دید که مرْدخاي سر فرود نمیآورد و
او را سجده نمینماید،‏ هامان از خشم مملّو گردید.‏
و چونکه دست انداختن بر مردخاي،‏ تنها به نظر
وي آسان آمد و او را از قوم مردخاي اطلاّع داده بودند،‏
پس هامان قصد هلاك نمودن همه یهودی که در
تمامی مملکت اَحسوِرس خشایارشاه بودند کرد،‏ زانرو که
قوم مردخاي بودند.‏
در ماه اول از سال دوازدهم سلطنت اَحسوِرس
خشایارشاه که ماه نیسان باشد،‏ هر روز در حضور هامان و
هر ماه تا ماه دوازدهم که ماه اذار باشد،‏ فُور یعنی قرعه
میانداختند.‏ باب
سپ.‏ هامان به اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه گفت:‏ قومی
هستند که در میان قومها در همه ولایتهاي ممل
تو پراکنده و جداشده میباشند و شریعتهاي ایشان،‏
مخالف همه قومها است و شریعتهاي پادشاه را به جا
نمیآورند.‏ بدین دلیل ایشان را چنین واگذاشتن براي
پادشاه مفید نیست.‏
اگر پادشاه را پسند آید،‏ حک نوشته شود که
ایشان را هلاك سازند.‏ و من ده هزار وزنه نقره به
دست کارمندان خواهم داد تا آن را به خزانه پادشاه
بیاورند.‏ باب
آنگاه پادشاه انگشتر خود را از دستش بیرون
کرده،‏ آن را به هامان پسر همداتاي اجاجی که دشمن
یهود بود داد.‏ باب
و پادشاه به هامان گفت:‏ هم نقره و هم قوم را به
تو دادم تا هرچه در نظرت پسند آید به ایشان بکنی.‏
سپ.‏ نویسندگانِ‏ پادشاه را در روز سیزدهم ماه اول
احضار نمودند و مطابق آنچه هامان امر فرمود،‏ به
امیران پادشاه و به شهردارانی که بر هر ولایت بودند و
بر امیران هر قوم نوشته شد،‏ به هر ولا بر طبق
خطّ‏ آن و به هر قوم موافق زبانش،‏ به اسم اَحسوِرس
خشایارشاه پادشاه نوشته گردید و به ر پادشاه مهر شد.‏
،
2 ،8
19 ،1
.10
.11
12
22 ،1 باب
.13
و نامهها به دست قاصدانتندرو به همه ولایتهاي
پادشاه فرستاده شد تا همه یهودیان را از جوان و پیر و
طفل و زن در یک روز،‏ یعنی سیزدهم ماه دوازدهم که
ماه آذار باشد،‏ هلاك کنند و بکشند و تلف سازند و
اموال ایشان را غارت کنند.‏
و تا ا حکم در همه ولایتها رسانیده شود،‏
سوادهاي نوشته به همه قومها اعلان شد که در همان
روز آماده باشند.‏
پس قاصدانتندرو بیرون رفتند و ایشان را
برحسب فرمان پادشاه شتابانیدند و این حکم درکاخ
شُوشَن صادر شد و پادشاه و هامان به نوشیدن
نشستند.‏ اما شهر شُوشَن مشوش بود.‏
.14
.15
4
.1
و چون مرْدخاي از هرآنچه شده بود اطّلاعیافت،‏
مرْدخاي جامه خود را دریده،‏ پلاس با خاکستر در بر
کرد و به میان شهر بیرون رفته،‏ با صداي بلند فریاد
تلخ برآورد.‏ پیدایش
و تا روبروي دروازه پادشاه آمد،‏ زیرا که مجاز نبود
که کسی با لباس پلاس داخل دروازه پادشاه بشود.‏
و در هر ولایتی که امر و فرمان پادشاه به آن رسید،‏
یهودیان را ماتم عظیمی و روزه و گریه و نوحهگري
بود و بسی در پلاس و خاکستر خوابیدند.‏
سپ.‏ کنیزان و خواجه سرایان استَر آمده،‏ او را خبر
دادند و ملکه بسیار غمگین شد و لباس فرستاد تا
مرْدخاي را بپوشانند و پلاس او را از وي بگیرند،‏ اما او
قبول نکرد.‏
34 ،37
.2
.3
4
24 ،9
8
.9
- 472 -

كتا
كتا
كتا
نی
ته
ته
ته
تک
كنا
تک
ته
نی
17
5
.1
.2
استر
.5
6
.7
آنگاه استَر،‏ هتاك را که یکی از خواجه سرایان
پادشاه بود و او را به جهت خدمت وي تعیین نموده
بود،‏ خواند و او را امر فرمود که از مرْدخاي بپرسد که
این چه امر است و سببش چیست.‏
سپ.‏ ه به وسط میدان شهر که پیش دروازه
پادشاه بود،‏ نزد مرْدخاي بیرون رفت.‏
و مردخاي او را از هرچه براي او اتفاق افتاده و از
مبلغ نقرهاي که هامان به ج هلاك ساختن
یهودیان وعده داده بود که آن را به خزانه پادشاه
بدهد،‏ خبر داد.‏
و سواد نوشته فرمان را که در شُوشَن به ج
هلاکت ایشان صادر شده بود،‏ به او داد تا آن را به
استَر نشان دهد و وي را خبر دهد و دستور دهد که
نزد پادشاه داخل شده،‏ از او التماس نماید و به ج
قوم خویش از وي درخواست کند.‏
سپ.‏ ه داخل شده،‏ سخنان مرْدخاي را به استَر
بازگفت.‏
و استَر ه را جواب داده،‏ او را امر فرمود که به
مردخاي بگوید
که همه خادمان پادشاه و ساکنان ولایتهاي
پادشاه میدانند که به جهت هرکس،‏ خواه مرد و خواه
زن که نزد پادشاه به داخل حیاط بدون اجازه وارد
شود،‏ فقط یک حکم است که کشته شود،‏ مگر آنکه
پادشاه چوگان زر را بسوي او دراز کند تا زنده
بماند.‏ و سی روز است که من خوانده نشدهام که به
حضور پادشاه داخل شوم.‏ باب ؛
سپ.‏ سخنان استَر را به مرْدخاي باز گفتند.‏
و مردخاي گفت به استَر جواب دهید:‏ در دل خود
فکر مکن که تو در خانه پادشاه به خلاف سایر یهود،‏
رهایی خواهی یافت.‏
بلکه اگر دراین وقت تو ساکت بمانی،‏ راحت و
نجات براي یهود از جاي دیگر پدید خواهد شد.‏ اما تو
و خاندان پدرت هلاك خواهید گشت.‏ و کیست بداند
که به جهت چنین وقت به سلطنت نرسیدهاي.‏ پیدایش
4 ،8
2 ،5
باب 9 ،3
.8
9
.10
.11
12
.13
.14
7 ،45
15
.16
سپ.‏ استَر فرمود به مرْدخاي جواب دهید
که برو و تمامی یهود را که در شُوشَن یافت
میشوند جمع کن و براي من روزه گرفته،‏ سه شبانه
روز چیزي مخورید و میاشامید و من نیز با کنیزانم
همچنین روزه خواهیم داشت.‏ و به همین طور،‏ نزد
پادشاه داخل خواهم شد،‏ اگر چه خلاف حکم است.‏ و
اگر هلاك شدم،‏ هلاك شدم.‏ دوم پادشاهان
سپ.‏ مرْدخاي رفته،‏ موافق هرچه استَر وي را
دستور داده بود،‏ عمل نمود.‏
و در روز سوم،‏ استَر لباس ملوکانه پوشیده،‏ به
حیاط دروازه داخلی پادشاه،‏ در مقابل خانه پادشاه
بایستاد و پادشاه،‏ بر تخت خسروي خود در قصر
سلطنت،‏ روبروي دروازه خانه نشسته بود.‏
و چون پادشاه،‏ استَر ملکه را دید که در صحن
ایستاده است،‏ او در نظر وي لطف یافت.‏ و پادشاه
عصاي طلا را که در دست داشت،‏ به سوي استَر دراز
کرد و استَر نزدیک آمده،‏ نوك عصا را لمس کرد.‏ باب
4 ،8 ؛ 11 ،4
.3
.4
و پادشاه او را گفت:‏ اي استَر ملکه،‏ تو را چه شده
است و درخواست تو چیست؟ اگر چه نصف ممل
باشد،‏ به تو داده خواهد شد.‏
استَر جواب داد که اگر به نظر پادشاه پسند آید،‏
پادشاه با هامان امروز به مهمانی که براي او مهیا
کردهام بیاید.‏ باب
آنگاه پادشاه فرمود که هامان را بشتابانید،‏ تا
برحسب کلام استَر کرده شود.‏ پ س پادشاه و هامان،‏ به
مهمانیی که استَر برپا نموده بود آمدند.‏
و پادشاه در مجلس شراب به استَر گفت:‏ خواهش
تو چیست که به تو داده خواهد شد و درخواست تو
کدام؟ اگرچه نصف مملکت باشد،‏ برآورده خواهد شد.‏
19 ،1
.5
.6
12 ،9 باب
.7
.8
استَر در جواب گفت:‏ خواهش و درخواست من ا
است،‏
که اگر در نظر پادشاه لطف یافتم و اگر پادشاه
مصلحت داند که خواهش مرا عطا فرماید و درخواست
مرا بجا آورد،‏ پادشاه و هامان به مهمانی که به ج
ایشان مهیا میکنم بیایند و فردا امر پادشاه را بجا
خواهم آورد.‏ باب
سپ.‏ در آن روز هامان شادمان و مسرور شده،‏ بیرون
رفت.‏ اما چون هامان،‏ مردخاي را نزد دروازه پادشاه
دید که به حضور او برنمیخیزد و حر نمیکند،‏
آنگاه هامان بر مردخاي به شدت خشم شد.‏
اما هامان خودداري نموده،‏ به خانه خود رفت و
فرستاده،‏ دوستان خویش و زن خود زرش را خواند.‏
و هامان براي ایشان،‏ فراوانی توانگري خود و
زیادي پسران خویش را و تمامی عظمتی را که پادشاه
5 ،8
9
.10
.11
4 ،7
- 473 -

يرا
کن
هان
هايان
يرو
يرو
یس
لی
.9
به او داده و او را بر سایر امیران و خادمان پادشاه
برتري داده بود،‏ بیان کرد.‏
و هامان گفت:‏ استَر ملکه نیز کسی را سواي من
به مهمانیی که برپا کرده بود،‏ همراه پادشاه دعوت
نفرمود و فردا نیز او مرا همراه پادشاه دعوت کرده
است.‏
اما همه این چیزها نزد من هیچ است،‏ مادامی که
مرْدخاي یهود را میبینم که در دروازه پادشاه نشسته
است.‏
آنگاه همسرش زرش و همه دوستانش او را گفتند:‏
داري به بلندي پنجاه اندازه آرنج بسازند و بامدادان،‏ به
پادشاه عرض کن که مردخاي را بر آن مصلوب سازند.‏
پس با پادشاه با شادمانی به مهمانی برو.‏ و این سخن
به نظر هامان پسند آمده،‏ امر کرد تا دار را حاضر
کردند.‏
استر
.12
.13
.14
6
.1
.2
در آن شب،‏ خواب از پادشاه برفت و امر فرمود که
کتاب تذکره تواریخ ایام را بیاورند تا آن را در حضور
پادشاه بخوانند.‏
و در آن،‏ نوشتهاي یافتند که مرْدخاي درباره بِغْتان
وتَرَش خواجهسرایان پادشاه و حافظان آستانه وي که
قصد دست درازي بر اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه کرده
بودند،‏ خبر داده بود.‏ باب
و پادشاه پرسید که چه حرمت و عزّت به عوض این
خدمت به مرْدخاي عطا شد؟بندگان پادشاه که او را
خدمت میکردند جواب دادند که ب او چیزي نشد.‏
پادشاه گفت:‏ کیست در حیاط ؟ و هامان به حیاط
بیرونی خانه پادشاه آمده بود تا به پادشاه عرض کند
که مردخاي را برداري که برایش حاضر ساخته بود
مصلوب کنند.‏ باب
و خادمان پادشاه وي را گفتند:‏ ای هامان در
حیاط ایستاده است.‏ پادشاه فرمود تا داخل شود.‏
و چون هامان داخل شد،‏ پادشاه وي را گفت:‏ با
کسی که پادشاه میل دارد که او را احترام نماید،‏ چه
باید کرد؟ و هامان در دل خود فکر کرد:‏ کیست غیر از
من که پادشاه به احترام نمودن او میل داشته باشد؟
سپ.‏ هامان به پادشاه گفت:‏ براي شخصی که پادشاه
به احترام نمودن او میل دارد،‏
لباس ملوک را که پادشاه میپوشد و اسبی را که
پادشاه بر آن سوار میشود و تاج ملوک را که بر
سر او نهاده میشود،‏ بیاورند.‏
و لباس و اسب را به دست یکی از نزدیکترین امیر
پادشاه بدهند و آن را به شخصی که پادشاه به محترم
شمردن او رغبت دارد بپوشانند و بر اسب سوار کرده،‏
و در کوچههاي شهر بگردانند و پیش او صدا
کنند که با کسی که پادشاه به احترام نمودن او م
دارد،‏ چنین کرده خواهد شد.‏
آنگاه پادشاه به هامان فرمود:‏ آن لباس و اسب را
چنانکه گفتی به عجله بگیر و با مرْدخاي یهود که در
دروازه پادشاه نشسته است،‏ چنین معمول دار و از
هرچه گفتی چیزي کم نشود.‏
پس هامان آن لباس و اسب را گرفت و مرْدخاي
را پوشانیده و او را سوار کرده،‏ در کوچههاي شهر
گردانید و پیش او ندا میکرد که با ک که
پادشاه به محترم شمردن او رغبت دارد چنین کرده
خواهد شد.‏
و مردخاي به دروازه پادشاه بازگشت.‏ اما هامان
ماتمکنان و سرپوشیده،‏ به خانه خود بشتافت.‏
و هامان به همسر خود زرش و همه دوستان
خویش،‏ ماجراي خود را حکایت نمود و حکیمانش و
زنش زرش او را گفتند:‏ اگر این مردخاي که پیش وي
آغاز افتادن نمودي از نسل یهود باشد،‏ بر او غالب
نخواهی آمد،‏ بلکه حتماً‏ پیش او خواهی افتاد.‏
و ایشان هنوز با او گفتگو میکردند که
خواجهسرایان پادشاه رسیدند تا هامان را به مهمانی
که استَر مهیا ساخته بود،‏ به عجله ببرند.‏ باب
8 ،5
.10
.11
.12
.13
.14
7
1
سپ.‏ پادشاه و هامان نزد استَر ملکه به مهمانی
حاضر شدند.‏ باب ؛
و پادشاه در روز دوم نیز در مجلس شراب به استَر
گفت:‏ اي استر ملکه،‏ خواهش تو چیست که به تو داده
خواهد شد و درخواست تو کدام؟ اگر چه نصف مملکت
باشد،‏ بجا آورده خواهد شد.‏
استَر ملکه جواب داد و گفت:‏ اي پادشاه،‏ اگر در نظر
تو لطف یافته باشم و اگر پادشاه را پسند آید،‏ جان من
به خواهش من و قوم من به درخواست من،‏ به من
بخشیده شود.‏
زیرا که من و قومم فروخته شدهایم که هلاك و
نابود و تلف شویم.‏ و اگر به غلامی و کنیزي فروخته
میشدیم،‏ سکوت مینمودم،‏ با آنکه مصیبت ما نسبت
14 ،6
8 ،5
.2
.3
.4
23 ،2
14 ،5
.3
.4
.5
.6
7
.8
- 474 -

يرو
كنا
هآن
یان
یم
یان
نی
هايان
یان
به ضرر پادشاه هیچ است.‏
آنگاه اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه،‏ استَر ملکه را خطاب
کرده،‏ گفت:‏ آن کیست و کجا است که جسارت نموده
است تا چنین عمل نماید؟
استَر گفت:‏ مخالف و دشمن،‏ همین هامان شریر
است.‏ آنگاه هامان در حضور پادشاه و ملکه به لرزه
درآمد.‏
و پادشاه خشم شده،‏ از مجلس شراب برخاسته،‏
به باغ قصر رفت.‏ و چون هامان دید که بلا از جانب
پادشاه برایش مهیا است،‏ برپا شد تا نزد استَر ملکه
براي جان خود خواهش نماید.‏
پادشاه از باغ قصر به جاي مجلس شراب
برگشت،‏ هامان بر بستري که استَر بر آن میبود افتاده
بود؛ پس پادشاه گفت:‏ آیا ملکه را نیز به حضور من در
خانه بیآبرو میکند؟ سخن هنوز بر زبان پادشاه
میبود که هامان را پوشانیدند.‏
آنگاه حرْبونا،‏ یکی از خواجهسرای که در حضور
پادشاه میبودند،گفت:‏ اینک دار پنجاه اندازه آرنجی
نیز که هامان آن را به جهت مرْدخاي که آن سخن
نیکو را براي پادشاه گفته است مهیا نموده،‏ در خانه
هامان حا ض ر است.‏ پادشاه فرمود که او را بر آن
مصلوب سازید.‏ باب
سپ.‏ هامان را بر داري که براي مردخاي مهیا
کرده بود،‏ مصلوب ساختند و خشم پادشاه فرو نشست.‏
استر
10 ،1
.5
.6
.7
8. چون
.9
10
8
.1
.2
در آنروز اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه،‏ خانه هامان،‏
دشمن یهود را به استَر ملکه ارزانی داشت.‏ و مرْدخاي
در حضور پادشاه داخل شد،‏ زیرا که استر او را از
نسبتی که با وي داشت خبر داده بود.‏
و پادشاه انگشتر خود را که از هامان گرفته بود
بیرون کرده،‏ به مرْدخاي داد و استَر مردخاي را بر
خانه هامان گماشت.‏
و استر بار دیگر به پادشاه عرض کرد و نزد پایهاي
او افتاده،‏ بگریست و از او التماس نمود که شرّ‏ هامان
اجاجی و تدبیري را که براي یهودیان کرده بود،‏ باطل
سازد.‏
سپ.‏ پادشاه چوگان طلا را بسوي استَر دراز کرد و
استر برخاسته،‏ به حضور پادشاه ایستاد باب
و گفت:‏ اگر پادشاه را پسند آید و من در حضور او
لطف یافته باشم و پادشاه این امر را خوشایند بیند و
اگر من منظور نظر او باشم،‏ نامهاي نوشته شود که آن
جریان را که هامان پسر همداتاي اجاجی تدبیر کرده و
ا را براي هلاکت یهودی که در همه ولایتهاي
پادشاه میباشند نوشته است،‏ باطل سازد.‏ باب ؛
،7
8 .4 ،5
3
.6
.7
.8
9
زیرا که من بلایی را که بر قومم واقع شود
چگونه توانم دید؟ و هلاکت خویشان خود را چگونه
توانم نگریست؟
آنگاه اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه به اس تَر ملکه
ومرْدخاي یهودي فرمود:‏ اینک خانه هامان را به استَر
بخشیدم و او را به سبب دست درازي به یهودیان به
دار کشیدهاند.‏
و شما آنچه را که در نظرتان پسند آید،‏ به اسم
پادشاه به یهودیان بنویسید و آن را به مهر پادشاه مهر
کنید،‏ زیرا هرچه به اسم پادشاه نوشته شود و به مهر
پادشاه مهر شود،‏ کسی نمیتواند آن را تبدیل نماید.‏
سپ.‏ در آن ساعت،‏ در روز بیست و سوم ماه سوم
که ماه سیوان باشد،‏ نویسندگان پادشاه را احضار
کردند و موافق هر آنچه مرْدخاي امر فرمود،‏ به
یهودیان و امیران و شهرداران و امیران ولایتها یعنی
صد و بیست و هفت ولایت که از هند تا حبشه بود
نوشتند،‏ به هر ولایت،‏ موافق خطّ‏ آن و به هر قوم،‏
موافق زبان آن و به یهودیان ، موافق خطّ‏ و زبان ایشان.‏
باب
باب 15 ،3
22 ،1
.10
و نامهه ا را به اسم اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه
نوشت و به مهر پادشاه مهر کرده،‏ آنها را به دست
قاصدان تندرو اسب سوار فرستاد؛ و ایشان بر اسبان
تازي که مخصوص خدمت پادشاه و کرههاي مادی
او بودند،‏ سوار شدند.‏
و در آنها پادشاه به یهودی که در همه شهرها
بودند،‏ اجازه داد که جمع شده،‏ به جهت جانهاي خود
مقاومت نمایند و تمامی قوت قومها و ولایتها را که
قصد اذیت ایشان میداشتند،‏ با کودکان و زنان ایشان
هلاك سازند و بکشند و تلف نمایند و دارائیهاي
ایشان را غارت کنند،‏
در یک روز یعنی در سیزدهم ماه دوازدهم که ماه
آذار باشد در همه ولایتهاي اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه،‏
و تا ا حکم در همه ولایتها رسانیده شود،‏
نسخههاي نوشته به همه قومها اعلان شد که در همان
روز یهودیان آماده باشند تا از دشمنان خود انتقام
بگیرند.‏
14 سپ.‏ قاصدان تندرو بر اسبان تازي که مخصوص
.11
.12
.13
2 ،5
باب 10 ،3
.3
4
.5
- 475 -

يسا
ببا
يدا
نی
يار
نی
یان
یان
یان
هآن
یس
یان
یات
یب
یان
لی
خدمت پادشاه بود،‏ روانه شدند و ایشان را برحسب
حکم پادشاه شتابانیده،‏ به عجله روانه ساختند و حکم،‏
در کاخ شُوشَن صادر شد.‏
و مرْدخاي از حضور پادشاه با لباس ملوکانه
لاجوردي و سفید و تاج بزرگ زر و رداي کتان
نازك ارغوانی بیرون رفت و شهر شُوشَن شادي و وجد
نمودند،‏
و براي یهودیان و شادي و سرور و حرمت
پدید آمد.‏
و در همه ولایتها و همه شهرها در هر جایی که
حکم و فرمان پادشاه رسید،‏ براي یهودیان و
سرور و بزم و روز خوش بود و بسی از قومهاي
زمین به دین یهود
استر
، شادمانی
، روشنی
باب 15 ،3
.15
.16
.17
9
.1
و در روز سیزدهم ماه دوازدهم که ماه آذارباشد،‏
هنگامی که نزدیک شد که حکم و فرمان پادشاه را
جاري سازند و دشمنان یهود منتظر میبودند که
ایشان را به تسلیم شدن وادارند،‏ این همه برعکس شد
که یهودیان دشمنان خویش را به تسلیم شدن
واداشتند.‏
و یهودیان در شهرهاي خود در همه ولایتهاي
اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه جمع شدند تا بر آنانی که
قصد اذیت ایشان داشتند،‏ دست بیندازند؛ و ک با
ایشان مقاومت ننمود زیرا که ترس ایشان بر همه
قومها چیره شده بود.‏
و همه رؤساي ولایتها و امیران و شهرداران و
عاملان پادشاه،‏ یهودیان را لطف کردند زیرا که ترس
مرْدخاي بر ایشان چیره شده بود،‏
مرْدخاي در خانه پادشاه عظیم شده بود و
آوازه او در همه ولایتها شایع گردیده و ا مردخاي
بزرگ و بزرگتر میشد.‏ باب
سپ.‏ یهودیان همه دشمنان خود را به دم شمشیر
زده،‏ کشتند و هلاك کردند و با ایشانهرچه خواستند،‏
به عمل آوردند.‏
و یهودیان در کاخ شُوشَن پانصد نفر را به قتل
رسانیده،‏ هلاك کردند.‏
و فَرْشَنْداطا و دلْفُون و اَسفاتا،‏
و فُوراتا و اَدلْیا و اَریداتا،‏
و فَرْمشْتا و اَری و اَرِی و یزاتا،‏
یعنی ده پسر هامان پسر همداتاي،‏ دشمن یهود را
کشتند،‏ اما دست به دارائی او نزدند.‏
در آن روز،‏ عدد آنانی را که در کاخ شُوشَن کشته
شدند به حضور پادشاه عرضه داشتند.‏
و پادشاه به استَر ملکه گفت که یهودیان در کاخ
شُوشَن پانصد نفر و ده پسر هامان را کشته و هلاك
کردهاند.‏ پ س در سایر ولایتهاي پادشاه چه کردهاند؟
حال خواهش تو چیست که به تو داده خواهد شد و
دیگر چه درخواست داري که برآورده خواهد گردید؟
.11
.12
2 ،7 ؛ 6 ،5 باب
.13
استَر گفت:‏ اگر پادشاه را پسند آید،‏ به یهودی
که در شُوشَن میباشند،‏ اجازه داده شود که فردا نیز
مثل فرمان امروز عمل نمایند و ده پسر هامان را بردار
بیاویزند.‏ باب
و پادشاه فرمود که چنین بشود و حکم در شُوشَن
صادر گردید و ده پسر هامان را به دار آویختند.‏
و یهودی که در شُوشَن بودند،‏ در روز چهاردهم
ماه آذار نیز جمع شده،‏ سیصد نفر را در شُوشَن
کشتند،‏ اما دست به دارائی او نزدند.‏
و سایر یهودی که در ولایتهاي پادشاه بودند
جمع شده،‏ براي جانهاي خود مقاومت نمودند و چون
هفتاد و پنج هزار نفر از دشمنان خویش را کشته
بودند،‏ از دشمنان خود آرامی یافتند.‏ اما دست به
دارائی ا نزدند.‏
این،‏ در روز سیزدهم ماه آذار واقع شد و در روز
چهاردهم ماه،‏ آرامی یافتند و آن را روز بزم و شادمانی
نگاه داشتند.‏
و یهودی که درشُوشَن بودند،‏ در سیزدهم و
چهاردهم آن ماه جمع شدند و در روز پانزدهم ماه
آرامی یافتند و آن را روز بزم و شادمانی نگاه داشتند.‏
بنابراین،‏ یهودیانِ‏ ده که در دهات حصار
ساکنند،‏ روز چهاردهم ماه آذار را روز شادمانی و بزم و
روز خوش نگاه میدارند و هدایا براي یکدیگر
میفرستند.‏
و مردخاي این مطالب را نوشته،‏ نامهه ا را نزد
تمامی یهودی که در همه ولایتهاي اَحسوِرس
خشایارشاه پادشاه بودند،‏ از نزدیک و دور فرستاد
تا بر ایشان قاعدهاي بگذارد که روز چهاردهم و
روز پانزدهم ماه آذار را سال به سال عید نگاه دارند.‏
در آن روزها،‏ یهودیان از دشمنان خود
آرامی یافتند و در آن ماه،‏ غم ایشان به شادي و ماتم
ایشان به روز خوش مبدل گردید.‏ بدین دل آنها را
روزهاي بزم و شادي نگاه بدارند و هدایا براي یکدیگر و
19 ،1
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
22. چونکه
17 ،8
3 ،10
باب 7 ،3
.2
.3
4. چونکه
5
.6
.7
.8
.9
.10
- 476 -

هآن
نی
هآن
یان
تی
تک تی
.2
بخششها براي فقیران بفرستند.‏
سپ.‏ یهودیان آنچه را که خود به عمل نمودن آن
شروع کرده بودند و آنچه را که مرْدخاي به ایشان
نوشته بود،‏ بر خود قاعده ساختند.‏
زیرا که هامان پسر همداتاي اجاجی،‏ دشمن
تمامی یهود،‏ قصد هلاك نمودن یهودیان کرده و فور
یعنی قرعه براي هلاکت و تلف نمودن ایشان انداخته
بود.‏
اما چون این امر به گوش پادشاه رسید،‏ کتباً‏ حکم
داد که قصد بدي که براي یهود اندیشیده بود،‏ بر سر
خودش برگردانیده شود و او را با پسرانش بر دار
کشیدند.‏ باب
از این جهت آن روزها را از اسمِ‏ پور،‏ پوریم
نامیدند،‏ و موافق تمامی مطلب این نامهها وآنچه خود
ایشان در این امر دیده بودند و آن چ ه بر ایشان وارد
آمده بود،‏
یهودیان این را قاعده ساختند و آن را بر عادت
خود و نسل خویش و همه کسانی که به ایشان
بپیوندند،‏ گرفتند که تبدیل نشود و آن دو روز را
برحسب نوشته ا و زمان معین آنها سال به سال
نگاه دارند.‏
و آن روزها را در همه طبقات و قبایل و ولایتها و
شهرها بیاد آورند و نگاه دارند و این روزهاي پوریم،‏ از
میان یهود از بین نرود و یادگاري ا از نسل ایشان
نابود نگردد.‏
و استَر ملکه،‏ دختر ابیحایل و مرْدخاي یهودي،‏ به
اقتدار تمام نوشتند تا ا نامه دوم را درباره پوریم
برقرار نمایند.‏ باب
و نامهها،‏ شاملِ‏ سخنان صلح و امن نزد همه
یهودی که در صد و بیست و هفت ولا ممل
اَحسوِرس خشایارشاه بودند،‏ فرستاد،‏
تا این دو روز پوریم را در زمان معین آنها قاعده
قرار دهند،‏ چنانکه مرْدخاي یهودي و استَر ملکه بر
ایشان قاعده قرار دادند و ایشان آن را بر عادت خود و
نسل خویش گرفتند،‏ به یادگاري ایام روزه و فریاد درد
ایشان.‏
سپ.‏ سنتهاي این پوریم،‏ به فرمان استَر قاعده
شد و در کتاب نوشته شد.‏
استر
سود گذارد،‏
و همه اعمال قوت و توانایی او توضیحات عظمت
مرْدخاي که چگونه پادشاه او را عظیم ساخت،‏ آیا در
کتاب تواریخ ایام پادشاهان مادي و پارس نوشته
نیست؟ باب
زیرا که مرْدخاي یهودي،‏ بعد از اَحسوِرس خشایارشاه
پادشاه،‏ شخص دوم بود و در میان یهود محترم و نزد
جمعیت برادران خویش پسندیده شده،‏ سعادتمندي
قوم خویش را میطلبید و براي تمامی پسران جنس
خود،‏ سخنان صلحآمیز میگفت.‏ باب
4 ،9
15 ،8
.3
15 ،2
10 ،7
باب 7 ،3
23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
32
10
1. و اَحسوِرس خشایارشاه پادشاه بر زمینها و جزایر دریا
- 477 -

يرو
یم
نک
یب
شهای
لی
هآن
ایوب
ایوب
1
.1
در زمین عوص،‏ مردي بود که ایوب نامداشت؛ و آن
مرد کامل و راست و خداترس بود و از بدي دوري
مینمود.‏
و براي او،‏ هفت پسر و سه دختر زاییده شدند.‏
و دارائیهاي او هفت هزار گوسفند و سه هزار شتر
و پانصد جفت گاو و پانصد الاغ ماده بود و نوکران
بسیار زیاد داشت و آن مرد از تمامی پسران مشرق
بزرگتر بود.‏
و پسرانش میرفتند و در خانه هر یکی از ایشان،‏ در
روزش مهمانی میکردند و فرستاده،‏ سه خواهر خود را
دعوت مینمودند تا با ایشان بخورند و بیاشامند.‏
و واقع میشد که چون دوره روزهاي مهمانی ایشان
بسر میرفت،‏ ایوب فرستاده،‏ ایشان را تقدیس مینمود
و بامدادان برخاسته،‏ قربانیهاي سوختنی،‏ به شماره
همه ایشان میگذرانید،‏ زیرا ایوب گفت:‏ شاید
پسران من گناه کرده،‏ خدا را در دل خود ترك نموده
باشند و ایوب همیشه چنین میکرد.‏
و روزي واقع شد که پسران خدا آمدند تا به حضور
یهوه حاضر شوند؛ و شیطان نیز در میان ایشان آمد.‏
.2
.3
.4
.5
.6
1 ،2 باب
.7
و یهوه به شیطان فرمود:‏ از کجا آمدي؟ شیطان در
جواب یهوه گفت:‏ از رفت و آمد کردن در زمین و سیر
کردن در آن.‏ اول پطرس
یهوه به شیطان فرمود:‏ آیا در بنده من ایوبتفکر
کردي که مثل او در زمین نیست؟ مرد کامل و راست
و خداترس که از گناه دوري میکند!‏ باب
شیطان در جواب یهوه گفت:‏ آیا ایوب دل از
خدا میترسد؟
آیا تو گرْد او و گرْد خانه او و گرْد همه دارائیهاي
او،‏ به هر طرف حصار نکشیدي و اعمال دست او را
برکت ندادي و گلهها او در زمین منتشر نشد؟
اما هماکنون دست خود را دراز و تمامی
دارائی او را لمس نما و پیش تو،‏ تو را ترك
خواهد نمود.‏
یهوه به شیطان فرمود:‏ اینک همه دارائی در
دست تو است؛ اما دستت را بر خود او دراز مکن.‏ پس
شیطان از حضور یهوه بیرون رفت.‏
و روزي واقع شد که پسران و دخترانش در خانه
برادر بزرگ خود میخوردند و شراب مینوشیدند.‏
و رسولی نزد ایوب آمده،‏ گفت:‏ گاوان شخم
میزدند و ماده الاغان نزد آنها میچریدند.‏ اول سموئیل
،4
.13
.14
12
.15
و سابیان بر آنها حمله آورده،‏ بردند و جوانان را به
دم شمشیر کشتند و من به تنهایی رهایی یافتم تا تو
را خبر دهم.‏
و او هنوز سخن میگفت که دیگري آمده،‏ گفت:‏
آتش خدا از آسمان افتاد و گله و جوانان را سوزانیده،‏
ا را هلاك ساخت و من به تنهایی رهایی یافتم تا تو
را خبر دهم.‏
و او هنوز سخن میگفت که دیگري آمده،‏ گفت:‏
کلدانیان سه فرقه شدند و بر شتران هجوم آورده،‏ آنها
رابردند و جوانان را به دم شمشیر کشتند و من به
تنهایی رهایی یافتم تا تو را خبر دهم.‏
و او هنوز سخن میگفت که دیگري آمده،‏ گفت:‏
پسران و دخترانت در خانه برادر بزرگ خود
میخوردند و شراب مینوشیدند باب
که اینک باد شدیدي از طرف بیابان آمده،‏ چهار
گوشه خانه را زد و بر جوانان افتاد که مردند و من به
تنهایی رهایی یافتم تا تو را خبر دهم.‏
آنگاه ایوب برخاسته،‏ جامه خود را پاره کرد و سر
خود را تراشید و به زمین افتاده،‏ سجده کرد باب
و گفت:‏ برهنه از رحم مادر خود بیرون آمدم و
برهنه به آنجا خواهم برگشت!‏ یهوه داد و یهوه گرفت!‏
و نام یهوه متبارك باد!‏ جامعه ؛ اول تیموتائوس ؛
12 ،2
7 ،6
4 ،8
14 ،5
.16
.17
.18
.19
.20
.21
11 ،5 یعقوب
.22
2
.1
در این همه،‏ ایوب گناه نکرد و به خدا ناسزا
نگفت.‏
و روزي واقع شد که پسران خدا آمدند تا به حضور
یهوه حاضر شوند؛ و شیطان نیز در میان ایشان آمد تا
به حضور یهوه حاضر شود.‏ باب
و یهوه به شیطان فرمود:‏ از کجا آمدي؟ شیطان در
جواب یهوه گفت:‏ از رفت و آمد نمودن در جهان و از
سیر کردن در آن.‏ اول پطرس
یهوه به شیطان فرمود:‏ آیا در بنده من ایوب فکر
نمودي که مثل او در زمین نیست؟ مرد کامل و راست
6 ،1
8 ،5
.2
.3
3 ،2
8 ،5
.8
.9
.10
.11
.12
- 478 -

ه شلّ‏
يرو
یم
شه
.5
و خداترس که از بدي دوري مینماید و تا هماکنون
کمال خود را قایم نگاه میدارد،‏ هر چند مرا بر آن
واداشتی که او را بیسبب اذیت رسانم.‏ باب
شی.‏ طان در جواب یهوه گفت:‏ پوست به عوض
پوست،‏ و هر چه انسان دارد براي جان خود خواهد
داد.‏
اما هماکنون دست خود را دراز کرده،‏ استخوان و
گوشت او را لمسنما و تو را پیش تو ترك خواهد
نمود.‏
یهوه به شیطان فرمود:‏ اینک او در دست تو است،‏
اما جان او را حفظ کن.‏
سپ.‏ شیطان از حضور یهوه بیرون رفته،‏ ایوب را از
کف پا تا ک ا به دملهاي سخت مبتلا ساخت.‏ اشعیا
ایوب
،1
8 .1 ،1
4
.5
.6
7
6
.8
.9
و او سفالی گرفت تا خود را با آن بخراشد و در
میان خاکستر نشسته بود.‏
و زنش او را گفت:‏ آیا تا بحال کمال خود را نگاه
میداري؟ خدا را ترك کن و بمیر!‏ باب
او وي را گفت:‏ مثل یکی از زنان احمق سخن
میگویی!‏ آیا نیکویی را از خدا بیابیم و بدي را نیابیم؟
در این همه،‏ ایوب به لبهاي خود گناه نکرد.‏ باب
و چون سه دوست ایوب،‏ این همه بدي را که بر او
واقع شده بود شنیدند،‏ هر یکی از مکان خود،‏ یعنی
اَلیفازِ‏ تیمانی و بِلْدد شُوحی و سوفَرِ‏ نَعماتی روانه شدند
و با یکدیگر همداستان گردیدند که آمده،‏ او را دلداري
و تسلّی دهند.‏ پیدایش
و چون چشمان خود را از دور بلند کرده،‏ او را
نشناختند،‏ صداي خود را بلند نموده،‏ گریستند و هر
یک جامه خود را دریده،‏ خاك بسوي آسمان بر سر
خود افشاندند.‏ باب
و هفت روز و هفت شب همراه او بر زمین
نشستند و کسی با وي سخنی نگفت چونکه دیدند که
درد او بسیار عظیم است.‏
22 ،1
17 ،19
34 .15 .4 ،36
20 ،1
.10
.11
.12
.13
3
.1
و بعد از آن ایوب دهان خود را باز کرده،روز خود را
نفرین کرد.‏
و ایوب سخن گفته،‏ گفت:‏
روزي که در آن متولّد شدم،‏ هلاك شود و شبی که
گفتند مردي در رحم قرار گرفت،‏ ارمیا
آن روز تاریکی شود.‏ و خدا از بالا بر آن اعتنا نکند و
روشنایی بر او نتابد.‏
تاریکی و سایه مرگ را به تصرف آورند.‏ ابر بر
آن ساکن شود.‏ تاریکیِ‏ روز آن را بترساند.‏
و آن شب را ظلمت غلیظ فرو گیرد و در میان
روزهاي سال شادي نکند،‏ و به شماره ماهها داخل
نشود.‏
اینک آن شب نازاد باشد و صداي شادمانی در آن
شنیده نشود.‏
لعنت کنندگانِ‏ روز،‏ آن را نفرین نمایند،‏ که در
برانگیزانیدن لویاتان ماهر میباشند.‏
نورانی آن،‏ تاریک گردد و انتظار نور بکشد
و نباشد،‏ و مژگان سحر را نبیند
درهاي رحم مادرم را نبست،‏ و سختی را از
چشمانم پنهان نساخت.‏
11. چرا از رحم مادرم نمردم؟ و چون از شکم بیرون
آمدم،‏ چرا جان ندادم؟
12. چرا زانوها مرا قبول کردند،‏ و پستانها تا مکیدم؟
زیرا تا بحال میخوابیدم و آرام میشدم.‏ در خواب
میبودم و استراحت مییافتم،‏
با پادشاهان و مشاوران جهان که خرابهها براي
خویشتن بنا نمودند،‏
یا با سران که طلا داشتند،‏ و خانههاي خود را از
نقره پر ساختند،‏
یا مثل سقط پنهان شده نیست بودم،‏ مثل
بچههایی که روشنایی را ندیدند.‏
در آنجا شریران از شورش باز میایستند،‏ و در
آنجا خستگان میآرامند،‏
در آنجا اسیران در اطمینان با هم ساکنند،‏ و
صداي کارگذاران را نمیشنوند.‏
کوچک و بزرگ در آنجا یکاند،‏ و غلام از آقایش
آزاد است.‏
20. چرا روشنی به دلشکستگان داده شود؟ و زندگی
به تلخجانان؟
که انتظار مرگ را میکشند و یافت نمیشود،‏ و
برايآن حفره میزنند بیشتر از گنجها.‏ مکاشفه
که شادي و سرور مینمایند و خوشحال میشوند
چون قبر را مییابند؟
23. چرا نور داده میشود به کسی که را پنهان
است،‏ که خدا اطرافش را پنهان ساخته است؟
زیرا که ناله من،‏ پیش از خوراکم میآید و فریاد
من،‏ مثل آب ریخته میشود.‏ مزامیر
6 ،9
،
10 ،102
، آن
.6
.7
.8
9. ستارگان
10. چونکه
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.21
.22
.24
14 ،20
.2
.3
.4
- 479 -

يار
یم
يرو
یم
یکم
یم
بی
.18
ایوب
.25
زیرا ترسی که از آن میترسیدم،‏ بر من واقع شد.‏
و آنچه از آن بیم داشتم بر من رسید.‏
مطمئن و آرام نبودم و راحت نداشتم و پریشانی
بر من آمد.‏
.26
4
.1
.2
.3
و الیفاز تیمانی در جواب گفت:‏
اگر کسی جرأت کرده،‏ با تو سخن گوید،‏ آیا تو را
ناپسند میآید؟ اما کیست که بتواند از سخن گفتن
بازایستد؟
اینک بسی را ادب آموختهاي و دستهاي ضعیف
را تقویت دادهاي.‏ عبرانیان
تو لغزنده را قایم داشت،‏ و تو زانوهاي
لرزنده را تقویت دادي.‏
اما هماکنون به تو رسیده است و ناامید شدهاي؛ تو
را لمس کرده است و پریشان گشتهاي.‏
آیا توکل تو بر خداترسی تو نیست؟ و امید تو بر
کاملیت رفتار تو نه؟
هماکنون فکر کن!‏ کیست که بیگناه هلاك شد؟ و
راستان در کجا تلف شدند؟
من دیدم آنانی که شرارت را شیار میکنند
و بدبختی را میکارند،‏ همان را درو میکنند.‏
از دم خدا هلاك شوند و از باد خشم او تباه
میگردند.‏
غرّش شیر و نعره شیر جوان و دندان شیربچهها
شکسته میشود.‏
شی.‏ ر نر از نبودن شکار هلاك میشود و بچههاي
شیر ماده پراکنده میگردند.‏
به من در خفا رسید،‏ و گوش من صدي
نرمی از آن احساس نمود.‏
در تفکرها از رؤیاهاي شب،‏ هنگامی که خواب
سنگین بر مردم غالب شود،‏
ترس و لرز بر من چیره شد که همه استخوانهایم
را به جنبش آورد.‏
آنگاه روحی از پیش من گذشت،‏ و مویهاي
بدنم برخاست.‏
در آنجا ایستاد،‏ اما سیمایش را تشخیص ننمودم.‏
صورتی در پیش نظرم بود ‏.خاموشی بود و صدایی
شنیدم
که آیا انسان به حضور خدا عادل شمرده شود؟ و
آیا مرد در نظر خالق خود پاکیزه باشد؟
اینک بر خادمان خود اعتماد ندارد،‏ و به فرشتگان
خویش،‏ حماقت نسبت میدهد.‏ باب
سپ.‏ چند مرتبه زیاده به ساکنان خانههاي گلین،‏
که اساس ایشان در غبار است،‏ که مثل بید فشرده
میشوند!‏
از صبح تا شام خُرد میشوند،‏ تا به ابد هلاك
میشوند و کسی آن را به خاطر نمیآورد.‏
آیا طناب خیمه ایشان از ایشان کنده نمیشود؟
پس بدون حکمت میمیرند.‏
15 ،15
19
.20
.21
5
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
هماکنون التماس کن و آیا کسی هست که تو را
جواب دهد؟ و به کدامیک از مقّدسان توجه خواهی
نمود؟
زیرا خشم،‏ احمق را میکشد و حسد،‏ ابله را
میمیراند.‏
من احمق را دیدم که ریشه گرفت و ناگهان
مسکن او را نفرین کردم.‏
فرزندان او از امنیت دور هستند و در دروازه پایمال
میشوند و رهانندهاي نیست.‏
که گرسنگان محصول او را میخورند،‏ و آن را نیز از
میان خارها میچینند،‏ و دهان تله براي ثروت ایشان
باز است.‏
زیرا که بلا از غبار در نمیآید،‏ و سختی از زمین
نمیروید.‏
بلکه انسان براي سختی متولد میشود،‏ چنانکه
شرارهها بالا میپرد.‏
و لکن من نزد خدا طلب میکردم،‏ و دعوي خود را
بر خدا میسپردم،‏
که اعمال عظیم و بیقیاس ند و عجا
بیشمار؛ باب
که بر روي زمین باران باراند،‏ و آب بر روي
صخرهها جاري میسازد،‏
تا مسکینان را به مقام بلند برساند،‏ و ماتمیان به
سلامتی سرافراشته شوند؛ مزامیر
که فکرهاي حیلهگران را باطل میسازد،‏ به طوري
که دستهاي ایشان هیچ کار مفید نمیتواند کرد؛ اشعیا
،8
8 ،75
10 ،9
.10
.11
.12
10
.13
که حکیمان را در حیله ایشان گرفتار میسازد،‏ و
مشورت مکاران مشوش میشود.‏ اول قرنتیان
در روز به تاریکی برمیخورند و به وقت ظهر،‏ مثل
19 ،3
.14
12 ،12
4. سخنان
.5
.6
.7
8. چنانکه
.9
.10
11
12. سخنی
.13
.14
.15
.16
.17
- 480 -

هرا
نکی
یم
یدم
هان
تک
یم
هترا هاآن
هآن
هآن
هآن
.6
.7
.8
.9
شب کورانه میروند؛
که مس را از شمشیر دهان ایشان،‏ و از دست
زورآور نجات میدهد.‏
سپ.‏ امید،‏ براي فقیر پیدا میشود و شرارت دهان
خود را میبندد.‏
هان،‏ خوش ابحال شخصی ک ه خ دا تنبی هاش
میکند.‏ پ س تنبیه قادر مطلق را خوار مشمار.‏
زیرا که او مجروح سازد و شفا هد،‏ و
میکوبد و دست او شفا میدهد.‏ تثنیه
در شش بلا،‏ تو را نجات خواهد داد و در هفت بلا،‏
هیچ ضرر بر تو نخواهد رسید.‏ امثال
در قحطی تو را از مرگ فدیه خواهد داد،‏ و در
جنگ از دم شمشیر.‏
از تازی زبان پنهان خواهی ماند،‏ و چون هلا
آید،‏ از آن نخواهی ترسید.‏
بر خرابی و تنگسالی خواهی خندید،‏ و از حیوانات
وحشی زمین بیم نخواهی داشت.‏
زیرا با سنگهاي صحرا همداستان خواهی بود،‏ و
حیوانات وحشی صحرا با تو صلح خواهند کرد.‏ حزقیال
ایوب
39 ،32
16 ،24
مزامیر 19 ،33
.15
16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
25 ،34
.24
و خواهی دانست که خیمه تو ایمن است،‏ و
مسکن خود را جستجو خواهی کرد و چیزي مفقود
نخواهی یافت.‏
و خواهی دانست که نسلت زیاد است و فرزندان تو
مثل علف زمین.‏
و در پیري به قبر خواهی رفت،‏ مثل بافه گندم که
در وقتش برداشته میشود.‏
اینک این را تفتیش نمودیم و چنین است،‏ پس
تو این را بشنو و براي خویشتن بدان.‏
.25
.26
.27
6
.1
.2
.3
.4
و ایوب جواب داده،‏ گفت:‏
کاش که غصه من سنجیده شود،‏ و سختی مرا در
میزان با آن بگذارند.‏
زیرا که هماکنون از ریگ دریا سنگینتر است.‏ از این
سبب سخنان من بیهوده میباشد.‏
زیرا تیرهاي قادرمطلق در اندرون من است،‏ و روح
من زهر آنها را میآشامد،‏ و ترسهاي خدا بر من
صفآرایی میکند.‏ باب ؛ مزامیر
آیا گورخر با داشتن علف عرعر میکند؟ و یا گاو بر
آذوقه خود بانگ میزند؟
آیا چیز بیمزه،‏ بینمک خورده شود؟ و یا در
سفیده تخم،‏ طعم میباشد؟
جان من از لمس نمودن ک دارد.‏ ا براي
من مثل خوراك،‏ زشت است.‏
کاش که مسألت من برآورده شود،‏ و خدا آرزوي مرا
به من بدهد!‏
و خدا راضی شود که مرا خُرد کند،‏ و دست خود را
بلند کرده،‏ مرا ریشه کن سازد!‏
آنگاه با این مرا تسلی میشد و در عذاب بزرگ
شاد میشدم،‏ چونکه کلمات حضرت قدوس را انکار
ننمودم.‏
من چه قوت دارم که انتظار بکشم و عاقبت من
چیست که صبر نمایم؟
آیا قوت من قوت سنگها است؟ و یا گوشت من
برنج است؟
آیا کلاً‏ بدون کمک نیستم؟ و یاري از من طرد
نشده است؟
حقّ‏ شکسته دل از دوستش ترحم است،‏ اگر
چههم ترس قادر مطلق را ترك نماید.‏
اما برادران من مثل نهرها مرا فریب دادند،‏ مثل
رودخانه درهها که میگذرند؛ مزامیر
که از یخ گل آلود میباشند،‏ و برف در آنها مخفی
است.‏
وقتی که آب از آنها میرود،‏ نابود میشوند.‏ و چون
گرما شود،‏ از جاي خود ناپدید میگردند.‏
کاروانیان از راه خود منحرف میشوند،‏ و در بیابان
داخل شده،‏ هلاك میگردند.‏
کاروانیان تیما به ا نگران بودند.‏ قافلههاي سبا
امید آنها را داشتند.‏
از امید خود خجل گردیدند.‏ به آنجا رسیدند و
شرمنده گشتند.‏
زیرا که هماکنون شما مثل ا شدهاید،‏ مصیبتی
دیدید و ترسان گشتید.‏
آیا گفتم که چیزي به من ببخشید؟ یا ارمغانی از
دارائی خود به من بدهید؟
یا مرا از دست دشمن رها کنید؟ و مرا از دست
ظالمان فدیه دهید؟
مرا تعلیم دهید و من خاموش خواهم شد،‏ و مرا
بفهمانید که در چه چیز خطا کردم.‏
سخنان راستی چقدر زورآور است!‏ اما تنبیه شما
چه نتیجه میبخشد؟
12 ،38
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
3 ،38
6 ،34
.5
- 481 -

يرو
یم
كخا
ن چیزی
نک
.14
ایوب
.26
آیا گمان میبرید که سخنان را تنبیه مینمایید و
سخنان مأیوس را که مثل باد است؟
یقیناً‏ براي یتیم قرعه میاندازید و دوست خود را
مال تجارت میشمارید.‏ مزامیر ؛
سپ.‏ هماکنون لطف کرده،‏ بر من توجه نمایید،‏ و
روبه شما دروغ نخواهم گفت.‏
برگردید و بیانصافی نباشد،‏ و باز برگردید زیرا
عدالت من قایم است.‏
آیا در زبان من بیانصافی میباشد؟ و آیا کام من
چیزهاي فاسد را تمیز نمیدهد؟
16 ،9
16 ،7
.27
28
.29
.30
7
.1
آیا براي انسان بر زمین مجاهدهاي نیست؟و روزهاي
وي مثل روزهاي روزمزد نه؟ باب
مثل غلام که براي سایه اشتیاق دارد،‏ و روزمزدي
که منتظر مزد خویش است،‏
همچنین ماههاي بطالت نصیب من شده است،‏ و
شبهاي سختیبراي من معین گشته.‏
میخوابم میگویم:‏ کی برخیزم؟ و شب بگذرد
و تا سپیده صبح از پهلو به پهلو گردیدن خسته
میشوم.‏
از کرمها و پارههاي پوشیده است،‏ و
پوستم تركخورده و چِرك میشود.‏
روزهایم از کشتی بافته شدة تیزروتر است،‏ و بدون
امید تمام میشود.‏ اشعیا
به یاد آور که زندگی من باد است،‏ و چشمانم دیگر
نیکویی را نخواهد دید.‏ باب
کسی که مرا میبیند دیگر به من نخواهد
نگریست،‏ و چشمانت براي من نگاه خواهد کرد و
نخواهم بود.‏
مثل ابر که پراکنده شده،‏ نابود میشود.‏ همچنین
کسی که به گور فرود میرود،‏ برنمیآید.‏
به خانه خود دیگر نخواهد برگشت،‏ و مکانش باز
او را نخواهد شناخت.‏
سپ.‏ من نیز دهان خود را نخواهم بست.‏ از تنگی
روح خود سخن رانم،‏ و از تلخی جانم شکایت
خواهم کرد.‏ باب
آیا من دریا هستم یا نهنگم که بر من نگاهبان
قرار میدهی؟
گفتم که تختخوابم مرا تسلّی خواهد داد و
بسترم شکایت مرا رفع خواهد کرد؛
آنگاه مرا به خوابها ترسان گردانیدي،‏ و به رؤیاها
مرا هراسان ساختی.‏
به حدي که جانم خفه شدن را اختیار کرد و
مرگ را بیشتر از این استخوانهایم.‏
کاهیده میشوم و نمیخواهم تا به ابد زنده بمانم.‏
مرا ترك کن زیرا روزهایم نفسی است.‏ اعداد ؛ یونس
15 ،11
.15
.16
3 ،4
.17
انسان چیست که او را عزّت بخشی،‏ و دل خود را
با او مشغول سازي؟ مزامیر ؛ ؛ عبرانیان
و هر بام داد از او رح م نم ایی و هرلحظ ه او را
بیازمایی؟
تا به کی چشم خود را از من برنمیگردانی؟ مرا
واگذار تا آب دهان خود را فرو برم.‏
من گناه کردم،‏ اما باتو اي پاسبان پسرانآدم چه
کنم؟ براي چه مرا به جهت خود هدف ساختهاي،‏ به
اندازهاي که براي خود بار سنگین شدهام ؟ مزامیر
و چ را گن اهم را نم یآم رزي،‏ و خط ایم را دور
نمیسازي؟ زیرا که هماکنون در خاك خواهم خوابید،‏
و مرا تحقیق خواهی کرد و نخواهم بود.‏
4 ،121
6 ،2
3 ،144
5 ،8
.18
.19
.20
.21
8
1
.2
سپ.‏ بِلْدد شُوحی در جواب گفت:‏ باب
تا به کی ا ها را خواهی گفت و سخنان
دهانت باد شدید خواهد بود؟
آیا خدا داوري را منحرف سازد؟ یا قادر مطل ق
انصاف را منحرف نماید؟ باب
فرزندان تو به او گناه ورزیدند،‏ ایشان را به
دست نافرمانی ایشان تسلیم نمود.‏ باب
اگر تو به جد و جهد خدا را طلب میکردي و نزد
قادر مطلق خواهش مینمودي،‏
اگر پاك و راست میبودي،‏ حتماً‏ براي تو بیدار
میشد،‏ و مسکن عدالت تو را برخوردار میساخت.‏
و اگر چه ابتدایت کوچک میبود،‏ عاقبت تو بسیار
رفیع میگردید.‏ باب
زیرا که از قرنهاي پیشین سؤال ، و به آنچه
پدران ایشان تحقیق کردند توجه نما،‏
ما دیروزي هستیم و هیچ نمیدانیم،‏ و
روزهاي ما سایهاي بر روي زمین است.‏
آیا ایشان تو را تعلیم ندهند و با تو سخن نرانند؟
و از دل خود کلمات بیرون نیارند؟
آیا نی،‏ بدون مرداب میروید،‏ یا علف،‏ بیآب رشد
11 ،2
18 ،1
10 ،34
10 ،42
.3
4. چون
.5
.6
.7
.8
9. چونکه
.10
.11
14 .6 ،14
9 ،8
12 ،38
1 ،10
.2
.3
4. چون
5. جسدم
.6
.7
8. چشم
.9
.10
11
.12
13. چون
- 482 -

كخا
يرو
هرا
هآن
یم
تی
یم
یم
هان
یب
نیی
میکند؟
هنگامی که هنوز سبز است و بریده نشده،‏ پیش از
هر گیاه خشک میشود؛
همچنین است همه فراموشکنندگان خدا.‏ و
امید ریاکار ضایع میشود،‏ باب ؛
که امید او ریشه کن میشود،‏ و اعتمادش خانه
عنکبوت است.‏
بر خانه خود تکیه میکند و نمیایستد؛ خود را با
آن نگاه میدارد و اما قایم نمیماند.‏
پیش آفتاب،‏ تر و تازه میشود و شاخههایش
در باغش پهن میگردد.‏
ریشههایش بر تودههاي سنگ درهم بافته
میشود،‏ و بر سنگلاخ نگاه میکند.‏
اگر از جاي خود کنده شود،‏ او را انکار کرده،‏
میگوید:‏ تو را نمیبینم.‏
اینک خوشی روش او همین است و دیگران از
خواهند رویید.‏
همانا خدا مرد کامل را حقیر نمیشمارد،‏ و شریر
را دستگیري نمینماید،‏
تا دهان تو را از خنده پر کند،‏ و لبها را از آواز
شادمانی.‏ مزامیر
دشمنان تو به خجالت آراسته خواهند شد،‏ و
خیمه شریران نابود خواهد گردید.‏
ایوب
14 ،18
20 ،11
2 ،126
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
9
1
.2
سپ.‏ ایوب در جواب گفت:‏
یقین میدانمکه چنین است.‏ اما انسان نزد خدا
چگونه عادل شمرده شود؟ باب
اگر بخواهد با وي دعوا نماید،‏ یکی از هزار او را
جواب نخواهد داد.‏ خروج ؛ مزامیر 143،
او در ذهن حکیم و در قوت تواناست.‏ کیست که با
او مقاومت کرده و کامیاب شده باشد؟
آنکه کوهها را منتقل میسازد و نمیفهمند،‏ و در
خشم خویش ا را واژگون میگرداند،‏
که زمین را از مکانش جنباند،‏ و ستونهایش
متزلزل میشود؛
که آفتاب را امر میفرماید و طلوع نمیکند و
ستارگان را مهر مینماید؛
که به تنهایی ، آسمانها را پهن میکند و بر موجهاي
دریا میخرامد؛
که دب اکبر و جبار و ثریا را آفرید،‏ و اتاقکهاي
جنوب را؛ عاموس
که کارهاي عظیم بیمانند را میکند و کارهاي
عجیب بیشمار را.‏
اینک از من میگذرد و او را نمیبینم،‏ و عبور
میکند و او را احساس نمینمایم.‏
اینک او میرباید و کیست که او را منع نماید؟ و
کیست که به او تواند گفت:‏ چه میکنی؟ رومیان
13. خدا خشم خود را باز نمیدارد و مددکاران رحب
زیر او خم میشوند.‏ نحمیا ؛ اشعیا
میتوانم پاسخ دهم و کلاماتی در مقابل او
پیدا کنم؟
که اگر عادل میبودم،‏ او را جواب نمیدادم،‏ بلکه
نزد داور خود التماس مینمودم.‏
اگر او را میخواندم و مرا جواب داد،‏ باور
نمیکردم که صداي مرا شنیده است.‏
زیرا که مرا به تندبادي خُرد میکند و بیسبب،‏
زخمهاي مرا بسیار میسازد.‏
مرا نمیگذارد که نفس بکشم،‏ بلکه مرا به تلخیها
پر میکند.‏
اگر درباره قوت سخن گوییم،‏ اینک او قادر است؛
و اگر درباره انصاف،‏ کیست که وقت را براي من تع
کند؟
اگر عادل میبودم دهانم مرا مجرم ساخت،‏ و
اگر کامل میبودم مرا ناعادل میشمرد.‏
اگر کامل هستم،‏ خویشتن را نمیشناسم،‏ و جان
خود را ناپاك میدارم.‏
این امر براي همه یکی است.‏ بنابراین میگویم که
او صالح است و شریر را هلاك میسازد.‏
اگر تازی ناگهان بکشد،‏ به امتحان گناهان
بیاعتنائی میکند.‏
ن.‏ جها به دست شریران داده شده است و روي
حاکمانش را میپوشاند.‏ پ س اگر چنین نیست،‏ کیست
که میکند؟
و روزهایم از پیک تیزرفتار تندروتر است،‏
میگریزد و نیکویی را نمیبیند.‏ باب ؛ مزامیر
مثل کشتیهاي تیزرفتار میگریزد ومثل عقاب که
بر شکار فرود آید.‏
اگر فکر کنم که ناله خود را فراموش کنم و تُرش
رویی خود را دور کرده،‏ گشادهرو شوم،‏
از تمامی سختیهاي خود میترسم و میدانم که
مرا بیگناه نخواهی شمرد،‏
20 ،9
10 ،90
17 .11 ،2
7 ،7
6 ،1
8 ،5
.10
.11
.12
14. چگونه
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
24
.25
.26
.27
.28
2
4 ،25
7 ،34
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
- 483 -

كپا
ین
تهی
نی
يوا
كپا
.13
ایوب
.29
.30
آیا بیخدا هستم،‏ پس چرا بیجا زحمت بکشم؟
اگر خویشتن را به آب برف شستشو دهم،‏ و
دستهاي خود را به آب چاه کنم،‏ ارمیا
آنگاه مرا در لجن فرو میبري،‏ و رختهایم مرا
ناپاك میدارد.‏
زیرا که او مثل من انسان نیست که او را جواب.‏
بدهم و با هم به محاکمه بیاییم.‏
در میان ما حکمی نیست که بر هر دو ما دست
بگذارد.‏
کاش که عصاي خود را از من بردارد،‏ و هیبت او
مرا نترساند.‏
آنگاه سخن میگفتم و از او نمیترسیدم،‏ اما من
در خود چنین نیستم.‏
22 ،2
.31
.32
.33
.34
.35
10
1. جانم
از حیاتم بیزار است.‏ پس ناله خود را روان
میسازم و در تلخی جان خود سخن میرانم.‏ باب
و به خدا میگویم مرا لعنت مکن،‏ و مرا بفهمان که
از چه سبب با من دعوا میکنی؟
آیا براي تو نیکو است که ظلم نمایی و عمل دست
خود را حقیر شماري،‏ و بر مشورت شریران بتابی؟ باب
11 ،7
.2
.3
10 ،34 ؛ 3 ،8
.4
آیا تو را چشمان بشر است؟ یا مثل دیدن انسان
میبینی؟ اول سموئیل
آیا روزهاي تو مثل روزهاي انسان است؟ یا سالهاي
تو مثل روزهاي مرد است
که تقصیرات مرا تحقیق میک و براي گناهانم
جستجو مینمایی؟
اگر چه میدانی که شریر نیستم و از دست تو
رهانندهاي نیست.‏
دستهایت مرا جمیعاً‏ و تماماً‏ سرشته است،‏ و مرا
آفریده است و آیا مرا هلاك میسازي؟ مزامیر ؛
،139
73 ،119
7 ،16
.5
.6
.7
.8
14
.9
به یادآور که مرا مثل سفال ساختی و آیا مرا به غبار
؛ ایوب ؛ جامعه
برمیگردانی؟
آیا مرا مثل شیر نریختی و مرا مثل پنیر،‏ منجمد
نساختی؟
مرا به پوست و گوشت آراسته نمودي و مرا با
استخوانها و پیها بافتی.‏
حیات و احسان به من عطا فرمودي و لطف تو
روح مرا محافظت نمود.‏ دانیال ؛ اعمال رسولان
اما ا چیزها را در دل خود پنهان کردي،‏ و
میدانم که اینها در فکر تو بود.‏
اگر گناه کردم،‏ مرا نشان کردي و مرا از تقصیراتم
تبرعه نخواهی ساخت.‏
اگر شریر هستم بر من!‏ و اگر عادل هستم سر
خود را برنخواهم افراشت،‏ زیرا از اهانت پر هستم و
مصیبت خود را میبینم!‏
و اگر سرم برافراشته شود،‏ مثل شیر مرا شکار
خواهی کرد و باز عظمت خود را بر من ظاهر خواهی
ساخت.‏ اشعیا
گواهان خود را بر من پی درپی میآوري و خشم
خویش را بر من میافزایی و لشکرها پشت یکدیگر به
ضّد منند.‏ باب
سپ.‏ براي چه مرا از رحم بیرون آوردي؟ کاش که
جان میدادم و چشمی مرا نمیدید.‏ ؛ ارمیا
،20
باب 11 .3 ،3
13 ،38
8 ،16
.14
.15
.16
.17
18
14
19
سپ.‏ میبودم،‏ چنانکه نبودم و از رحم مادرم به
قبر برده میشدم.‏
آیا روزهایم کم نیست؟ پس مرا ترك کن،‏ و از من
دست بردار تا اندکی گشادهرو شوم،‏
قبل از آنکه بروم به جایی که از آن برنخواهم
گشت،‏ به زمین ظلمت و سایه مرگ!‏
به زمینِ‏ تاریکی غلیظ مثل ظُلمات،‏ زمینِ‏ سایه
مرگ و بیترتیب که روشنایی آن مثل ظُلمات است.‏
.20
.21
.22
باب 19 ،3
11
.1
.2
و صوفَرِ‏ نَعماتی در جواب گفت:‏ باب
آیا به زیادي سخنان جواب نباید داد و مرد پرگو
عادل شمرده شود؟ مزامیر
آیا بیهودهگویی تو مردمان را ساکت کند و یا
مسخره کنی و کسی تو را خجل نسازد؟
و میگویی تعلیم من است،‏ و من در نظر تو
بیگناه هستم.‏
و اما کاشکه خدا سخن بگوید و لبهاي خود را بر
تو بگشاید،‏
و اسرار حکمت را براي تو بیان کند.‏ زیرا که در
ما خود دو طرف دارد.‏ پ س بدان که خدا کمتر از
گناهانت تو را سزا داده است.‏ مزامیر
آیا عمقهاي خدا را میتوانی دریافت نمود؟ یا به
وجود قادر مطلق توانی رسید؟
11 ،2
8 ،51
12 ،140
.3
.4
.5
.6
.7
28 ،17
7 ،12
6 ،33
23 ،5
مزامیر 14 ،103
.10
.11
.12
- 484 -

يار
نه
هآن
كنا
هآب
تی
نشا
یم
یم
هرا
هرا
6
.7
.8
.9
ایوب
.8
.9
مثل بلندیهاي آسمان است؛ چه خواهی کرد؟
گودتر از جهنم است؛ چه توانی دانست؟
پیمایش آن از جهان طولانیتر و از دریا پ تر
است.‏
اگر سخت بگیرد و حبس نماید و به محاکمه
دعوت کند،‏ کیست که او را جلوي او را بگیرد؟ مزامیر
.10
3 ،115 ؛ 11 ،33
.11
زیرا که بطالت مردم را میداند و شرارت را
میبیند اگرچه در آن تأمل نکند.‏
و مرد جاهل آنوقت فهیم میشود که بچه خرِ‏
وحشی،‏ انسان متولّد شود.‏
اگر تو دل خود را راست سازي و دستهاي خود را
بسوي او دراز کنی،‏
اگر در دست تو شرارت باشد،‏ آن را از خود دور
کن،‏ و بیانصافی در خیمههاي تو ساکن نشود.‏
سپ.‏ یقیناً‏ روي خود را بیعیب برخواهی افراشت،‏
و مستحکم شده،‏ نخواهی ترسید.‏
زیرا که سختی خود را فراموش خواهی کرد،‏ و آن
را مثل آبِ‏ رفته به یاد خواهی آورد،‏
و روزگار تو از وقت ظهر روشنتر خواهد شد،‏ و
اگرچه تاریکی باشد،‏ مثل صبح خواهد گشت.‏
و مطمئن خواهی بود چونکه امید داري،‏ و اطراف
خود را جستجو نموده،‏ با آرامش خواهی خوابید.‏
و خواهی خوابید و ترسانندهاي نخواهد بود،‏ و
بسی تو را خواهش خواهند نمود.‏ لاویان ؛ مزامیر
6 ،26
.12
.13
.14
15
.16
.17
.18
.19
6 ،3
.20
اما چشمان شریران کاهیده میشود و پناهگاه
ایشان از ایشان نابود میگردد و امید ایشان جان
کندن ایشان است.‏ باب
13 ،8
12
1
.2
.3
.4
سپ.‏ ایوب در جواب گفت:‏
به درستی که شما قوم هستید،‏ و حکمت با شما
خواهد مرد.‏
اما مرا نیز مثل شما شعور هست،‏ و از شما کمتر
نیستم.‏ و کیست که مثل این چیزها را نمیداند؟
براي رفیق خود مسخره گردیدهام کسیکه خدا را
خوانده است و او را مستجاب فرموده،‏ مرد عادل و
کامل،‏ مسخره شده است.‏ باب
در افکار آسودگان،‏ براي مصیبت اهانت است.‏ مهیا
شده براي هرکه پایش بلغزد.‏
خیمههاي.‏ دزدان به سلامت است و آنانی که خدا را
خشم میسازند ایمن هستند،‏ که خداي خود را در
دست خود میآورند.‏
اما هماکنون از حیوانات ب پ رس و تو را تعلیم
خواهند داد.‏ و از مرغان هوا و برا بیان خواهند
نمود.‏
یا به زمین سخن بران و تو را تعلیم خواهد داد،‏ و
ماهیان دریا به تو خبر خواهند رسانید.‏
کیست که از همه این چیزها نمیفهمد که دست
یهوه ا را به جا آورده است،‏
که جان همه زندگان در دست وي است،‏ و روح
همه افراد بشر؟
آیا گوش سخنان را نمیآزماید،‏ چنانکه کام
خوراك خود را میچشد؟
نزد پیران حکمت است،‏ و شعور نزد سالمندان.‏
اما حکمت و کبریایی نزد وي است.‏ مشورت و
شعور از آن او است.‏ امثال
اینک او ویران میسازد و نمیتوان بنا نمود؛ انسان
را میبندد و نمیتوان گشود.‏ اشعیا ؛ مکاشفه 3،
اینک ا را باز میدارد و خشک میشود،‏ و آنها را
رها میکند و زمین را واژگون میسازد.‏
قوت و وجود نزد وي است.‏ فریبنده و فریبخورده
از آن او است.‏
مشاوران را غارتزده میرباید،‏ و حاکمان را احمق
میگرداند.‏
بند پادشاهان رامیگشاید و در کمر ای کمربند
میبندد.‏
کاهنان را غارت زده میرباید،‏ و زورآوران را
سرنگون میسازد.‏
بیان معتمدین را نابود میگرداند،‏ و فهم پیران را
برمیدارد.‏
اهانت را بر نجیبان میریزد و کمربند قدرتمندان
را سست میگرداند.‏
چیزهاي.‏ عمیق را از تاریکی آشکار سازد،‏ و
سایه مرگ را به روشنایی بیرون میآورد.‏
امتها را ترقّی میدهد و آنها را هلاك سازد؛
ام ته ا را وس عت م یده د و آنه ا را ت رك وط ن
میفرماید.‏
عقل رؤساي قومهاي زمین را میرباید،‏ و ایشان را
در بیابان آواره میگرداند،‏ جایی که نیست.‏
در تاریکی کورانه میروند و نور نیست.‏ و
7
22 ،22
14 ،8
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
22
.23
.24
.25
.
6 ،17
.5
- 485 -

هآن
هرا
كخا
نک
یس ی وم
یم
ایشان را مثل مستان افتان و خیزان میگرداند.‏ 20.
ایوب
13
.1
اینک چشم من همه این چیزها را دیده،‏ و گوش
من ا را شنیده و فهمیده است.‏
2. چنانکه شما میدانید من هم میدانم.‏ و من کمتر از
شما نیستم.‏ باب
اما میخواهم با قادر مطلق سخن گویم،‏ و آرزو دارم
که با خدا حقخواهی نمایم.‏
اما شما دروغها جعل میکنید،‏ و همه شما طبیبان
باطل هستید.‏
کاشکه شما کلاً‏ ساکت میشدید که این براي شما
حکمت میبود.‏ امثال
سپ.‏ حقخواهی مرا بشنوید و دعوي لبهایم را گوش
گیرید.‏
آیا براي خدا به بیانصافی سخن خواهید راند؟ و به
جهت او با فریب سخن خواهید گفت؟
آیا براي او طرفداري خواهید نمود؟ و به جهت خدا
دعوي خواهید کرد؟
آیا نیکو است که او شما را تفتیش نماید؟ یا چنانکه
انسان را مسخره مینمایند،‏ او را مسخره میسازید.‏
10. حتماً‏ شما را توبیخخواهد کرد،‏ اگر در خفا
طرفداري نمایید.‏
آیا شکوه او شما را هراسان نخواهد ساخت؟ و
هیبت او بر شما چیره نخواهد شد؟
ذکرهاي شما،‏ مثَلْهاي غبار است،‏ و حصارهاي
شما،‏ حصارهاي گل است.‏
از من ساکت شوید و من سخن خواهم گفت،‏ و
هرچه خواهد،‏ بر من واقع شود.‏
14. چرا گوشت خود را با دندانم بگیرم و جان خود را
در دستم بنهم؟ داوران
اگرچه مرا بکشد،‏ براي او انتظار خواهم کشید.‏ اما
خود را به حضور او ثابت خواهم ساخت.‏
این نیز براي من نجات خواهد شد،‏ زیرا ریاکار به
حضور او حاضر نمیشود.‏
بشنوید!‏ سخنان مرا بشنوید،‏ و دعوي من به
گوشهاي شما برسد.‏
اینک هماکنون دعوي خود را مرتّب ساختم و
میدانم که عادل شمرده خواهم شد.‏
کیست که بامن دشمنی کند؟ پس خاموش شده،‏
جان را تسلیم خواهم کرد.‏
فقط دو چیز به من مکن.‏ آنگاه خود را از حضور
تو پنهان نخواهم ساخت.‏
دست خود را از من دور و هیبت تو مرا
هراسان نسازد.‏
آنگاه بخوان و من جواب خواهم داد،‏ یا اینکه من
بگویم و مرا جواب بده.‏
23. خطایا و گناهانم چقدر است؟ تقصیر و گناه مرا به
من بشناسان
24. چرا روي خود را از من میپوشانی؟ و مرا دشمن
خود میشماري؟
آیا برگی را که از باد رانده شده است میگریزانی؟
و کاه خشک را تعقیب میکنی؟
زیرا که چیزهاي تلخ را به ضّد من ن ی
گناهان جوانیام را نصیب من میسازي.‏ مزامیر ؛ اشعیا
، و
7 ،25
.21
.22
.25
.26
19 ،31
.27
و پایهاي مرا در کنده میگذاري،‏ و همه راههایم را
نشان میکنی و گرد کف پاهایمخط میکشی؛ مزامیر
،105
18
.28
و حال آنکه مثل چیز گندیده فاسد،‏ و مثل جامه
بید خورده هستم.‏
14
.1
.2
انسان که از زن زاییده میشود،‏ زمان کوتاه و پر از
زحمات است.‏
مثل گُل میروید و بریده شود،‏ و مثل سایه
میگریزد و نمیماند.‏ مزامیر ؛ ؛ ایوب ؛ جامعه
و آیا بر چنین شخص چشمان خود را میگشایی و
مرا با خود به محاکمه میآوري؟
کیست که چیز پاکیزه را از چیز نجس بیرون آورد؟
هیچکس نیست.‏
روزهایش تعیئنشده است و شماره
ماههایش نزد توست و اندازهاي از برایش گذاشتهاي
که از آن تجاوز نتواند نمود.‏ مزامیر ؛
از او رو بگردان تا آرام گیرد،‏ و مثل روزمزد روزهاي
خود را به انجام رساند.‏ باب
زیرا براي درخت امیدي است که اگر بریده شود باز
خواهد رویید،‏ و جوانههایش نابود نخواهد شد،‏
اگر چه ریشهاش در زمین کهنه شود،‏ و تنه آن در
بمیرد.‏
اما از بوي آب،‏ جوانه میزند و مثل نهال نو،‏ شاخهها
میآورد.‏
1 ،7
9 ،8
5 ،39
12 ،102
16 ،31
6 ،90
1 ،7
.3
.4
5. چونکه
.6
.7
.8
.9
28 ،17
18 ،5
3 ،12
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.11
.12
.13
.15
.16
.17
.18
.19
- 486 -

هآب
ین
یم
كخا
یم
ین یکم
يرو
یمت
یم یفهم
یزن
كپا
كپا
یم
ایوب
.10
اما مرد میمیرد و فاسد میشود؛ و آدمی چون
جان را سپارد کجا است؟
ا از دریا از بین میرود،‏ و نهرها ضایع و
خشک میگردد،‏
همچنین انسان میخوابد و برنمیخیزد،‏ تا نیست
شدنِ‏ آسمانها بیدار نخواهند شد و از خواب خود
برانگیخته نخواهند گردید.‏
کاشکه مرا در جهنم پنهان ک ؛ و تا خشمت
فرو نشیند،‏ مرا پنهان سازي؛ و برایم زمانی تعیین
نمایی تا مرا به یاد آوري.‏ اشعیا
اگر مرد بمیرد بار دیگر زنده شود؟ در تمامی
روزهاي مبارزه خود انتظار خواهم کشید،‏ تا وقت تغییر
من برسد.‏ باب
تو ندا خواهی کرد و من جواب خواهم داد،‏ و به
صنعت دست خود مشتاق خواهی شد.‏
اما هماکنون قدمهاي مرا میشماري؛ و آیا برگناه
من پاسبانی نمیکنی؟ جامعه
معصیت من در کیسه مهر شده است،‏ و خطاي
مرا مسدود ساختهاي.‏
به درستی کوهی که افتد فانی شود و
صخره از مکانش منتقل میگردد.‏
آب سنگها را میساید،‏ و سیلهایش زمین را
میبرد ‏.همچنین امید انسان را تلف میکنی؛
بر او تا به ابد غلبه میکنی،‏ پس میرود.‏ او را
تغییر میدهی و او را رها میکنی.‏
پسرانش به عزّت میرسند و او نمیداند.‏ یا به ذلّت
میافتند و ایشان را به نظر نمیآورد.‏
براي خودش فقط جسد او از درد بیتاب میشود،‏
و براي خودش جان او ماتم میگیرد.‏
20 ،26
21 ،5
1 ،7
11. چنانکه
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
15
1
.2
سپ.‏ الیفاز تیمانی در جواب گفت:‏
آیا مرد حکیم،‏ از علمِ‏ باطل جواب دهد؟ و درون
خود را از باد شرقی پر سازد؟ باب
آیا به سخن بیفایده بحث نماید؟ و به کلماتی که
هیچ نفع نمیبخشد؟
و به حضور او
اما تو خداترسی را ترك
تحقیر آمیز سخن میگویی.‏
زیرا که دهانت،‏ معصیت تو را ظاهر میسازد و زبان
حیلهگران را اختیار میکنی.‏
دهانت تو را نفرین میکند و نه من،‏ و لبهایت بر تو
شهادت میدهد.‏
آیا شخص اول از آدمیان زاییده شدهاي؟ و پیش از
تپهها به وجود آمدهاي؟
آیا مشورت مخفی خدا را شنیدهاي و حکمت را از
آن خود ساختهاي؟ اشعیا ؛ رومیان
چه.‏ میدانی که ما هم نمیدانیم؟ و چه
که نزد ما هم نیست؟
نزد ما ریش سفیدان و پیران هستند که در روزها
از پدر تو بزرگترند.‏
آیا تسلّیهاي خدا براي تو کم است و کلام ملایم
با تو؟
12. چرا دلت تو را میرباید ؟ و چرا چشمانت را بر هم
می
که روح خود را به ضّد خدا بر میگردانی،‏ و چنین
سخنان را از دهانت بیرون میآوري؟
انسان چیست که باشد،‏ و تولد زن که عادل
شمرده شود؟
اینک بر مقدسان خود اعتماد ندارد،‏ و آسمانها در
نظرش نیست.‏ باب
پس از روش اولی انسان ناپاك و فاسد که شرارت
را مثل آب مینوشد.‏ باب
من براي تو بیان میکنم،‏ پس مرا بشنو و آن چه
دیدهام حکایت مینمایم؛
که حکیمان آن را از پدران خود نقل کردند و
مخفی نداشتند،‏
که به ایشان به تنهایی زمین داده شد،‏ و هیچ
غریبی از میان ایشان عبور نکرد؛
20. شریر در تمامی روزهایش مبتلاي درد است و
سالهاي شمرده شده براي مرد ظالم مهیا است.‏ پیدایش
33 ،11
13 ،40
37 ،12
باب 2 ،13
18 ،4
7 ،34
.7
.8
9
.10
.11
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
22 ،48 ؛ اشعیا 14 ،4
21. صداي
ترسها در گوش وي است.‏ در وقت سلامتی
تاراجکننده بر وي میآید.‏
باور نمیکند که از تاریکی خواهد برگشت و
شمشیر براي او مراقب است.‏
براي نان میگردد و میگوید کجاست.‏ و میداند
که روز تاریکی نزد او حاضر است.‏
تنگی و کمبود او را میترساند،‏ مثل پادشاه مهیاي
جنگ بر او غلبه مینماید.‏ لاویان
زیرا دست خود را به ضد خدا دراز میکند و بر
قادر مطلق تکبر مینماید.‏
با گردن بلند بر او تاخت آورد،‏ با کتفهاي
21 ،26
.22
.23
.24
.25
.26
3 ،16
.3
.4
.5
.6
- 487 -

يرو
نی
یم تی
بی
كخا
يرو
كپا
یکم
ه جهتوب
.10
سخت سپر خویش،‏
خود را به پیه پوشانیده،‏ و کمر خود
را با چربی آراسته ساخته است.‏
و در شهرهاي ویران و خانههاي متروکه که
نزدیک به خراب شدن است ساکن میشود.‏
او غنی نخواهد شد و ثروتش پایدار نخواهد ماند،‏
و املاك او در زمین زیاد نخواهدگردید.‏
از تاریکی رها نخواهد شد،‏ و آتش،‏ شاخههایش را
خواهد خشکانید،‏ و به دم دهان او ناپدید خواهد شد.‏
به بیهودگی تکیه ننماید و خود را فریب ندهد،‏ در
غیر اینصورت بیهودگی اجرت او خواهد بود.‏
قبل از رسیدن وقتش تماماً‏ ادا خواهد شد و شاخه
او سبز نخواهد ماند.‏ باب
مثل مو،‏ غوره خود را خواهد افشاند،‏ و مثل
زیتون،‏ شکوفه خود را خواهد ریخت؛
زیرا که جماعت ریاکاران،‏ بیکس خواهند ماند،‏ و
خیمههاي رشوهخواران را آتش خواهد سوزانید.‏
با سختی حامله شده،‏ بدبختی را میزایند و شکم
ایشان فریب را آماده میکند.‏ مزامیر ؛ اشعیا
ایوب
4 ،59
مزامیر 7 ،73
15 ،7
16 ،22
27. چونکه
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
16
1
.2
.3
سپ.‏ ایوب در جواب گفت:‏
بسیار چیزها مثل ا شنیدم.‏ تسلّی دهندگان
مزاحم،‏ همه شما هستید.‏
آیا سخنان باطل را انتها نخواهد شد؟ و کیست که
تو را به جواب دادن تحریک میکند؟ باب
من نیز مثل شما میتوانستم بگویم،‏ اگر جان شما
در جاي جان من میبود،‏ و سخنها به ضد شما ترت
دهم،‏ و سر خود را بر شما بجنبانم،‏
اما شما را به دهان خود تقو دادم و تسلی
لبهایم غم شما را رفع مینمود.‏
اگر من سخن گویم،‏ غم من رفع نمیگردد؛ و اگر
ساکت شوم مرا چه راحت حاصل میشود؟
اما هماکنون او مرا خسته نموده است،‏ تو تمامی
جماعت مرا ویران ساختهاي.‏
مرا سخت گرفتی و این بر من شاهد شده است.‏ و
لاغري من به ضد من برخاسته،‏ روبرویم شهادت
میدهد.‏ باب
درخشم خود مرا دریده و بر من جفا نموده است.‏
دندانهایش را بر من افشرده و مثل دشمنم چشمان
خود را بر من تیز کرده است.‏ مزامیر ؛
دهان خود را بر من گشودهاند،‏ بر رخسار من به
تحقییر زدهاند،‏ به ضد من با هم اجتماع نمودهاند.‏
11. خدا مرا به دست ظالمان تسلیم نموده،‏ و مرا به
دست شریران افکنده است.‏
در راحت بودم مرا پارهپاره کرده است،‏ و
گردن مرا گرفته،‏ مرا خرد کرده،‏ و مرا براي هدف خود
نصب نموده است.‏ غزل غزلها 3،
تیرهایش مرا احاطه کرد.‏ قلوههایم را پاره میکند
و رحم نمینماید.‏ و زردآب مرا به زمین میریزد.‏
مرا زخم بر زخم،‏ مجروح میسازد و مثل
قدرتمند،‏ بر من حمله میآورد.‏
بر پوست خود پلاس دوختهام ، و شاخ خود را در
خوار نمودهام
من از گریستن سرخ شده است،‏ و بر مژگانم
سایه مرگ است.‏
اگر چه هیچ بیانصافی در دست من نیست،‏ و
دعاي من است.‏ اول تیموتائوس
اي زمین خون مرا مپوشان،‏ و التماس مرا آرام
نباشد.‏
اینک هماکنون نیز شاهد من در آسمان است،‏ و
گواه من در آن بالاترین.‏ باب
دوستانم مرا مسخره میکنند،‏ اما چشمانم نزد
خدا اشک میریزد.‏
و براي انسان نزد خدا حقخواهی ند،‏ مثل
پسرانآدم که براي همسایه خود مینماید.‏
زیرا سالهاي اندك سپري میشود،‏ پس به راهی
که برنمیگردم،‏ خواهم رفت.‏ باب
8 ،2
21 ،10
12
2 ،31
.
12. چون
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
17
.1
روح من تلف شده،‏ و روزهایم تمامگردیده،‏ و قبر
براي من حاضر است.‏ مزامیر
به درستی که مسخره کنندگان نزد منند،‏ و چشم
من در دعواي ایشان دائماً‏ میماند.‏
من نزد خود ضامن
هماکنون گرو بده
باش.‏ در غیر اینصورت کیست که به من دست دهد؟
دل ایشان را از حکمت باز داشتی،‏ بنابراین
ایشان را بلند نخواهی ساخت.‏
کسی که دوستان خود را به تاراج تسلیم کند،‏
چشمان فرزندانش تار خواهد شد.‏ اول سموئیل
مرا نزد امتها مثَل ساخته است،‏ و مثل کسی که بر
رویش آب دهان اندازند شدهام باب ؛ مزامیر
33 ،2
13 ،69
9 ،30
4 ،88
.
.2
.3
4. چونکه
.5
.6
29 ،6
10 ،112
16 ،35
17 ،10
.4
.5
.6
.7
.8
.9
- 488 -

كخا
كپا
یم
یم
یم
یم
يرو
یکم
یم
نی
ایوب
7. چشم
من از غصه کاهیده شده است،‏ و تمامی
اعضایم مثل سایه گردیده.‏ مزامیر ؛
راستان به سبب این،‏ حیران مانند و صالحان
خویشتن را بر ریاکاران برمیانگیزانند.‏
اما مرد عادل به روش خود محکمتر شود،‏ و
کسی که دست دارد،‏ در قوت ترقّی خواهد نمود.‏
اما همه شما برگشته،‏ هماکنون بیایید و در میان
شما حکیمی نخواهم یافت.‏
روزهاي من گذشته،‏ و قصدهاي من و فکرهاي
دلم ریشه کن شده است.‏
را به روز تبدیل میکنند و با وجود تاریکی
میگویند روشنایی نزدیک است.‏
وقتیکه امید دارم جهنم خانه من باشد،‏ و
بستر خود را در تاریکی میگسترانم،‏
و به هلاکت میگویم تو پدر من هستی و به کرم
که تو مادر و خواهر من میباشی.‏ باب
سپ.‏ امید من کجا است؟ و کیست که امید مرا
خواهد دید؟
تا بندهاي جهنم فرو میرود،‏ هنگامیکه با هم در
نزول نماییم.‏
10 ،31
19 ،4
8 ،6
.8
.9
.10
.11
12. شب
.13
.14
15
.16
18
1
.2
.4
.5
سپ.‏ بِلدد شُوحی در جواب گفت:‏
تا به کی برايسخنان،‏ دامها میگسترانید؟ تفکر
کنید و بعد از آن گفتگو خواهیم کرد.‏
3. چرامثل حیوانات شمرده شویم؟ و در نظر شما
نجس نماییم؟
اي که در خشم خود خویشتن را پاره میکنی،‏ آیا
به خاطر تو زمین متروك شود،‏ یا صخره از جاي خود
منتقل گردد؟
البته روشنایی شریران خاموش خواهد شد،‏ و شعله
آتشِ‏ ایشان نور نخواهد داد.‏ باب
در خیمه او روشنایی به تاریکی مبدل گردد،‏ و
چراغش بر او خاموش خواهد شد.‏
قدمهاي قوتش تنگ میشود.‏ و مشورت خودش او
را به زیر خواهد افکند.‏
زیرا به پایهاي خود در دام خواهد افتاد،‏ و به
تلهها راه خواهد رفت.‏
تله پاشنه او را خواهد گرفت،‏ و دام،‏ او را به زور نگاه
خواهد داشت.‏
دام برایش در زمین پنهان شده است،‏ و تله
برایش در راه.‏
ترسها از هر طرف او را هراسان ند،‏ و به او
چسبیده،‏ وي را میگریزاند.‏ لاویان
نابودي،‏ براي او گرسنه است،‏ و بدشانسی،‏ براي
لغزیدن او حاضر است.‏
اعضاي جسد او را میخورد.‏ نخستزاده مرگ،‏
جسد او را میخورد.‏
آنچه بر آن اعتماد میداشت،‏ از خیمه او ربوده
میشود،‏ و خود او نزد پادشاه ترسها رانده میگردد.‏
کس انی ک ه از وي نباش ند در خیم ه او س اکن
میگردند،‏ و گوگرد بر مسکن او پاشیده میشود.‏
ریشههایش از زیر میخشکد،‏ و شاخهاش از بالا
بریده خواهد شد.‏
یادگار او از زمین نابود میگردد،‏ و در کوچهها
اسم نخواهد داشت.‏ مزامیر ؛ امثال
از روشنایی به تاریکی رانده شود،‏ و او را از
زمین خواهند گریزانید.‏ باب
او را در میان قومش نه فرزندان و نه نسلی خواهد
بود،‏ و در خانه او کسی باقی نخواهد ماند.‏
آیندگان از روزگارش متحیر خواهند شد،‏ چنانکه
بر پیشینیان،‏ ترس چیره شده بود.‏
به درستی که مسکنهاي شریران چنین میباشد،‏
و مکان کسی که خدا را نمیشناسد مثل ا است.‏
36 ،26
7 ،10
15 ،38
7 ،9
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
29 ،20 باب
19
1
.2
.3
.4
سپ.‏ ایوب در جواب گفت:‏
تا به کیجان مرا میرنجانید؟ و مرا به سخنان خود
فرسوده میسازید؟
این ده مرتبه است که مرا بیآبرو نمودید،‏ و خجالت
نمیکشید که با من سختی میکنید؟
و اگر در حقیقت خطا کردهام من نزد من
میماند.‏
اگر در واقع بر من تکبر نمایید و عار مرا بر من
اثبات کنید،‏
سپ.‏ بدانید که خدا دعوي مرا منحرف ساخته،‏ و به
دام خود مرا احاطه نموده است.‏
ای کن از ظل م،‏ خ واهش م ینم ایم و مس تجاب
نمیشوم و التماس میکنم و دادرسی نیست.‏ باب
20 ،30
، خطاي
.5
6
.7
4 69، ؛ مزامیر
.8
روش مرا حصار نموده است که از آن نمیتوانم
17 ،21
.6
.7
.8
.9
.10
- 489 -

له
یم
یول
كخا
كنا
گذشت و بر راههاي من تاریکی را گذارده است.‏
مرا از من کنده است و تاج را از سر من
برداشته،‏
مرا از هر طرف خراب نموده،‏ پس هلاك شدم.‏ و
مثل درخت،‏ ریشه امید مرا کنده است.‏
11. خشم خود را بر من افروخته،‏ و مرا یکی از
دشمنان خود شمرده است.‏
لشکرهاي او با هم میآیند و راه خود را بر من
بلند میکنند و به اطراف خیمه من اردو میزنند.‏
برادرانم را از نزد من دور کرده است و آشنایانم از
من کلاً‏ بیگانه شدهاند.‏
مرا ترك نموده و آشنایانم مرا فراموش
کردهاند.‏ مزامیر
اهل خانهام و کنیزانم مرا غریب میشمارند،‏ و در
نظر ایشان بیگانه شدهام
غلام خود را صدا میکنم و مرا جواب نمیدهد،‏
اگر چه او را به دهان خود التماس بکنم.‏
نفس من نزد زنم ناپاك شده است و خواهش من
نزد کودکان رحم مادرم.‏ باب
بچههاي کوچک نیز مرا حقیر میشمارند و چون
برمیخیزم به ضد من حرف میزنند.‏
همه ا مشورتم از من نفرت نمایند،‏ و
کسانی را که دوست میداشتم از من برگشتهاند.‏
استخوانم به پوست و گوشتم چسبیده است،‏ و با
پوست دندانهاي خود خلاصی یافتهام
بر من رحم کنید!‏ رحم کنید شما اي دوستانم!‏
زیرا دست خدا مرا لمس نموده است.‏
22. چرا مثل خدا بر من جفا میکنید واز گوشت من
سیر نمیشوید.‏
کاش که سخنانم هماکنون نوشته میشد!‏ کاشکه
در کتابی ثبت میگردید،‏
و با قلم آهنین و سرب بر صخرهاي تا به ابد کنده
میشد!‏
و من میدانم که من زنده است،‏ و در
ایام آخر،‏ بر زمین خواهد برخاست.‏
و بعد از آنکه این پوست من تلف شود،‏ بدون
جسدم نیز خدا را خواهم دید.‏ اول
و من او را براي خود خواهم دید.‏ و چشمان
من بر او خواهد نگریست و نه چشم دیگري.‏ اگر
چه قلوههایم در اندرونم تلف شده باشد.‏
اگر بگویید چگونه بر او جفا نماییم و حال آنگاه
ایوب
اصل امر در من یافت میشود.‏
سپ.‏ از شمشیر بترسید،‏ زیرا که سزاهاي شمشیر
خشم است،‏ تا دانسته باشید که داوري خواهد
بود.‏
29
20
1
.2
سپ.‏ صوفَرِ‏ نَعماتی در جواب گفت:‏
از این جهت فکرهایم مرا به جواب دادن تحریک
میکند،‏ و به این سبب،‏ من عجله مینمایم.‏
توبیخ خود را شنیدم،‏ و از شعور روح من
مرا جواب میدهد.‏
آیا این را از قدیم ندانستهاي،‏ از زمانیکه انسان بر
زمین قرار داده شد،‏
که شادي شریران،‏ اندك زمانی است،‏ و خوشی
ریاکاران،‏ لحظهاي؟
اگر چه غرور او تا به آسمان بلند شود،‏ و سر خود را
تا به آسمان برافرازد،‏ دانیال
اما مثل مدفوع خود تا به ابد هلاك خواهد شد،‏ و
بینندگانش خواهند گفت:‏ کجا است؟
مثل خواب،‏ میپرد و یافت نمیشود،‏ و مثل رؤیاي
شب،‏ او را خواهند گریزانید.‏
چشمی که او را دیده است دیگر نخواهد دید،‏ و
مکانش باز بر او نخواهد نگریست.‏ مزامیر
فرزندانش گدائی خواهند کرد،‏ و دستهایش ثروت
او را پس خواهد داد.‏ باب
استخوانهایش از جوانی پر است،‏ اما همراه او در
خواهد خوابید.‏
اگر چه شرارت در دهانش شیرین باشد،‏ و آن را
زیر زبانش پنهان کند.‏ امثال
اگر چه او را دریغ دارد و از دست ندهد،‏ و آن را
در میان کام خود نگاه دارد.‏
اما خوراك او در جهاز هاضمهاش تبدیل میشود،‏
و در درونش زهرمار میگردد.‏
ثروت را فرو برده است و آن را استفراغ خواهد
کرد،‏ و خدا آن را از شکمش بیرون خواهد نمود.‏ اعمال
مزامیر 20 ،73 ؛ 16 ،103
10 ،37
8 ،4
14 ،27
3 ،5
3. سرزنش
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
18 ،1 رسولان
.16
او زهر مارها را خواهد مکید،‏ و زبان افعی او را
خواهد کشت.‏
بر رودخانهها نظر نخواهند کرد،‏ بر نهرها و
جویهاي عسل و شیر.‏
ثمره زحمت خود را رد کرده،‏ آن را فرو نخواهد
.17
.18
.
یوحنا 2 ،3
باب 10 ،33
9 ،2
.
12 ،38
9. شکوه
.10
.12
.13
14. خویشانم
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.23
.24
.25
.26
.27
.28
- 490 -

تی
یم
یآم
یم
یم
هآن
یم
يرو
یم
برد،‏ و برحسب ثروتی که کسب کرده است،‏ شادي 8.
نخواهد نمود.‏ تثنیه
زیرا فقیران را پست ساخته و ترك کرده است.‏
پس خانهاي را که دزدیده است،‏ بنا نخواهد کرد.‏
زیرا که در حرص خود قناعت را ندانست.‏ پس از
چیزهاي باارزش او چیزي در امان نیست.‏ صفنیا
چ.‏ ی زي نمان ده اس ت ک ه نخ ورده باش د.‏ پ س
برخورداري او دوام نخواهد داشت.‏
هنگامیکه ثروت او بینها گردد،‏ در تنگی
گرفتار میشود،‏ و دست همه بدبختان بر خواهد افتاد.‏
در وقتیکه شکم خود را پر میکند،‏ خدا آتش
خشم خود را بر او خواهد فرستاد،‏ و حینیکه میخورد
آن را بر او خواهد بارانید.‏
از اسلحه آهنین خواهد گریخت و کمان برنجین،‏
او را خواهد سفت.‏
آن را میکشد و از جسدش بیرون ید،‏ و
پیکانِ‏ برّاق از زهرهاش درمیرود و ترسها بر او
افتند.‏
تمامی تاریکی براي ذخایر او نگاه داشته شده
است.‏ و آتش ندمیده ا را خواهد سوزانید،‏ و آنچه را
که در چادرش باقی است،‏ خواهد خورد.‏ تثنیه
آسمانها سرکشیاش را آشکار خواهند ساخت،‏ و
زمین به ضد او خواهد برخاست.‏
محصول خانهاش از بین خواهد رفت،‏ و در روز
خشم او نابود خواهد گشت.‏
این است سهم مرد شریر از خدا و میراث تعیین
شده او از قادر مطلق.‏ باب
ایوب
18 ،1
22 ،32
21 ،18
33 ،28
.19
.20
21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
21
1
.2
.3
.4
.5
سپ.‏ ایوب در جواب گفت:‏
بشنوید،کلام مرا بشنوید،‏ و این،‏ تسلّی شما باشد.‏
با من تحمل نمایید تا بگویم،‏ و بعد از گفتنم
مسخره نمایید.‏
و اما من،‏ آیا شکایتم نزد انسان است؟ پس چرا
بیصبر نباشم؟
به من توجه کنید و تعجب نمایید،‏ و دست به دهان
بگذارید.‏ باب
هرگاه به یاد میآورم،‏ حیران میشوم و لرزه جسد
مرا میگیرد.‏
7. چرا شریران زنده مانند،‏ پیر میشوند و در
؛ حبقوق
توانایی قوي میگردند؟
نسل ایشان به حضور ایشان،‏ با ایشان استوار
میشوند و فرزندان ایشان در نظر ایشان.‏
ایشان،‏ از ترس در امان میباشد و عصاي
خدا بر ایشان نمیآید.‏
گاو نرِ‏ ایشان جماع میکند و خطا نمیکند و گاو
ایشان میزاید و سقط نمینماید.‏
بچههاي خود را مثل گله بیرون فرستند و
اطفال ایشان رقص میکنند.‏
با دف وعود میسرایند،‏ و با صداي ناي شادي
مینمایند.‏
‎13‎‏.روزهاي خود را در سعادتمندي صرف میکنند،‏ و
به لحظهاي به جهنم فرود میروند.‏ لوقا
و به خدا میگویند:‏ از ما دور شو زیرا که معرفت
راه و روش تو را نمیخواهیم.‏ باب ؛ مزامیر
قادر مطلق کیست که او را عبادت نماییم،‏ و ما را
چه فایده که از او استدعا نماییم.‏
اینک سعادتمندي ایشان در دست ایشان نیست.‏
کاشکه مشورت شریران از من دور باشد.‏
بسا چراغ شریران خاموش شود و خواري
ایشان به ایشان میرسد،‏ و خدا در خشم خود دردها را
نصیب ایشان میکند.‏ باب
مثل سفال پیش باد میشوند و مثل کاه که
گردباد پراکنده میکند.‏ مزامیر ؛
19. خدا گناهش را براي فرزندانش ذخیره میکند،‏ و
او را مکافات میرساند و خواهد دانست.‏
هلاکت او را خواهد دید،‏ و از خشم قادر
مطلق خواهد نوشید.‏
زیرا که ب ع د از او در خانهاش او را چه شادي
خواهد بود،‏ چون عدد ماههایش ریشه کن شود؟
آی ا خ دا را عل م ت وان آموخ ت؟ چونک ه او ب ر
بالاترینان داوري میکند.‏
یکی در عین قوت خود میمیرد،‏ در حالیکه کلاً‏
در امنیت و سلامتی است.‏
قدحهاي او پر از شیر است،‏ و مغز استخوانش تر و
تازه است.‏
و دیگري در تلخی جان میمیرد و از نیکویی هیچ
لذّت نمیبرد.‏
اینها باهم در خاك خوابند و کرمهاایشان را
میپوشانند.‏
اینک افکار شما را میدانم و تدبیراتی که ناحقّ‏ بر
من میاندیشید.‏
4 ،10
25 ،16
17 ،22
ملاکی 14 ،3
5 ،35
4 ،1
5 ،18
9. خانههاي
.10
.11
.12
.14
.15
.16
.17
.18
20. چشمانش
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
13 ،1
مزامیر 3 ،73
9 ،29
.6
- 491 -

کان
شه
شی
لی
یم
یم
یدم
یمت
یم
ین
هلاب
يرو
تی
نی
.13
ایوب
.28
زیرا میگویید کجاست خانه امیر،‏ و خیمههاي
مسکن شریران؟
آیا از راه گذریان نپرسیدید؟ و دلا ایشان را
ار نمیتوانید نمود،‏
که شریران براي روز ذلّت نگاه داشته شوند و
در روز خشم،‏ بیرون برده میگردند.‏ رومیان ؛ دوم پطرس
5 ،2
.29
.30
9 ،2
.31
کیست که را را پیش رو بیان کند،‏ و
جزاي آنچه را که کرده است به او برساند؟
که آخر او را به قبر خواهند برد،‏ و بر مزار او
نگاهبانی خواهند کرد.‏
کلوخهاي دره برایش شیرین میشود و همه
آدمیان در عقب او خواهند رفت،‏ چنانکه قبل از او
بیشماره رفتهاند.‏
سپ.‏ چگونه مرا تسلّی باطل هید که در
جوابهاي شما محض خیانت میماند!‏
.32
.33
34
22
1
.2
.3
.4
سپ.‏ الیفاز تیمانی در جواب گفت:‏
آیا مرد به خدا فایده برساند؟ البته مرد دانا براي
خویشتن مفید است.‏
آیا اگر تو عادل باشی،‏ براي قادر مطلق خوشی رخ
مینماید؟ یا اگر راه و روش خود را راست سازي،‏ او را
فایده میشود؟
آیا به سبب ترس تو،‏ تو را تنبیه مینماید؟ یا با تو
به محاکمه داخل خواهد شد؟
آیا شرارت تو عظیم نیست و نافرمانی تو بیانتها نه،‏
از برادران خود بیسبب گرو گرفتی و لباس
برهنگان را کندي،‏ باب
به تشنگان آب ننوشانیدي،‏ و از گرسنگان نان دریغ
داشتی؟
اما مرد قدرتمند،‏ زمین از آن او میباشد و مرد
عالیجاه،‏ در آن ساکن میشود.‏
بیوهزنان را تهیدست رد نمودي،‏ و بازوهاي یتیمان
شکسته گردید.‏
بنابراین دامها تو را احاطه نماید و ترس،‏
ناگهان تو را مضطرب میسازد.‏ باب ؛
یا تاریکی که آن را نمیبی و سی ا تو را
میپوشاند.‏
آیا خدا مثل آسمانها بلند نیست؟ و سرِ‏ ستارگان
را بنگر چگونه عالی هستند.‏
و تو میگویی خدا چه داند و آیا از تاریکی
غلیظ داوري تواند نمود؟ مزامیر ؛ ؛ اشعیا
ابرها پوشش اوست پس نمیبیند،‏ و بر دایره
آسمانها میخرامد.‏
آیا روش قدما را نشان کردي که مردمان شریر در
آن پی نمودند،‏
که قبل از زمان خود ربوده شدند،‏ و اساس آنها
مثل نهر ریخته شد،‏ باب
که به خدا گفتند:‏ از ما دور شو و قادر مطلق براي
ما چه تواند کرد؟ باب
و حال آنگاه او خانههاي ایشان را از چیزهاي نیکو
پر ساخت.‏ پ س مشورت شریران از من دور شود.‏ باب
،21
15 ،29
7 ،94
11 ،10
32 ،15
14 ،21
.14
.15
.16
.17
.18
16
.19
عادلان چون آن را بینند،‏ شادي خواهند نمود و
بیگناهان ایشان را مسخره خواهند کرد.‏ مزامیر
آیا مقاومتکنندگانِ‏ ما ریشه کن نشدند؟ و آتش
بقیه ایشان را نسوزانید؟
سپ.‏ حال با او انس بگیر و سالم باش.‏ و به ا
منوال نیکویی به تو خواهد رسید.‏
تعلیم را از دهانش قبول نما،‏ و کلمات او را در دل
خود بنه.‏
اگر به قادرمطلق بازگشت نمایی،‏ بنا خواهی شد؛
و اگر شرارت را از خیمه خود دور نمایی؛
و اگر گنج خود را در خاك و طلاي اوفیر را در
سنگهاي نهرها بگذاري،‏
آنگاه قادر مطلق گنج تو و نقره خالص براي تو
خواهد بود،‏
زیرا در آنوقت از قادر مطل ق خوشحالی خواهی
یافت،‏ و روي خود را به طرف خدا برخواهی افراشت.‏
42 ،107
.20
21
.22
.23
.24
.25
.26
4 ،37 مزامیر
.27
نزد او دعا خواهی کرد و او تو را اجابت خواهد
نمود،‏ ونذرهاي خود را ادا خواهی ساخت.‏ اشعیا ؛
مزامیر
24 ،62
14 ،50
.28
امري را تصمیم خواهی گرفت و برا برقرار
خواهد شد،‏ و روشنایی بر راههایت خواهد تابید.‏
وقتیکه ذلیل شوند،‏ خواهی گفت:‏ رفعت باشد،‏ و
فروتنان را نجات خواهد داد.‏ مزامیر
کسی را که بیگناه نباشد خواهد رهانید،‏ و به
پاکی دستهاي تو رهانیده خواهد شد.‏ مزامیر
25 .21 ،18
24 ،31
.29
.30
23
11 ،18
10 ،18
7 ،24
42 ،25
.5
6. چونکه
.7
.8
.9
.10
.11
.12
- 492 -

یم
هرا
یکم
هآن
هاآن
یم یم
هآن
هآن
هآب
هرا
یم
يرو
نکی
.4
.5
.6
ایوب
1
.2
سپ.‏ ایوب در جواب گفت:‏
امروز نیز شکایت من تلخ است،‏ و ضرب من از ناله
من سنگینتر.‏ مزامیر ؛
کاش میدانستم که او را کجا یابم،‏ تا آنکه نزد تخت
او بیایم.‏
آنگاه دعوي خود را به حضور وي ترتیب میدادم،‏ و
دهان خود را از حقها پر میساختم.‏
را که در جواب من میگفت میدانستم،‏ و
آنچه را که به من میگفت میفهمیدم.‏
آیا به عظمت قوت خود با من دشمنی نمود؟
دور باشد!‏ بلکه به من لطف میکرد.‏
آنگاه مرد راست با او حقخواهی مینمود و از داور
خود تا به ابد نجات مییافتم.‏
ه.‏ ای ن ک ب طرف مشرق میروم و او یافت نمیشود و
به طرف مغرب و او را نمیبینم.‏
به طرف شمال جایی که او عمل ند،‏ و او را
مش اهده نم یک نم.‏ و او خ ود را ب ه ط رف جن وب
میپوشاند و او را نمیبینم،‏
زیرا او راهی را که روم داند و چون مرا
میآزماید،‏ مثل طلا بیرون میآیم.‏
پایم اثر اقدام او را گرفته است و راه و روش او را
نگاه داشته،‏ از آن تجاوز نمیکنم.‏ تثنیه
از فرمان لبهاي وي برنگشتم و سخنان دهان او را
زیاده از روزي خود ذخیره کردم.‏
اما او واحد است و کیست که او را برگرداند؟ و
آنچه دل او میخواهد،‏ به عمل میآورد.‏ تثنیه
زیرا آنچه راکه براي من تعیین شده است بجا
میآورد،‏ و چیزهاي بسیار مثل این نزد وي است.‏
از این جهت از حضور او هراسان هستم،‏ و چون
تفکر مینمایم از او میترسم،‏
زیرا خدا دل مرا ضعیف کرده است،‏ و قادرمطلق
مرا هراسان گردانیده.‏
چونکه پیش از تاریکی ریشه کن نشدم،‏ و ظُلمت
غلیظ را از نزد من نپوشانید.‏
4 ،6
11 ،17
10 ،38
7 ،6
.3
.4
5. سخنانی
.6
.7
8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
24
1. چونکه
.2
.3
زمانها از قادرمطلق مخفی نیست.‏ پس چرا
عارفان او ایام او را ملاحظه نمیکنند؟
بعضی هستند که مرز را منتقل میسازند و گلهها را
خشم نموده،‏ میچرانند.‏
الاغهاي یتیمان را میرانند و گاو بیوه زنان را به
گرو میگیرند.‏
فقیران را از راه منحرف میسازند،‏ و مسکینان زمین
جمیعاً‏ خویشتن را پنهان میکنند.‏
اینک مثل خر وحشی به جهت کار خود به بیابان
بیرون رفته،‏ خوراك خود را میجویند و صحرا به
ایشان نان براي فرزندان ایشان میرساند.‏
علوفه خود را در صحرا درو میکنند و تاکستان
شریران را خوشهچینی مینمایند.‏ اول پادشاهان
برهنه و بیلباس شب را به سر میبرند و در سرما
پوششی ندارند.‏ باب
از باران کوهها تر میشوند و از عدم پناهگاه،‏
صخرهها را در بغل میگیرند
و کسانی هستند که یتیم را از پستان میربایند و از
فقیر گرو میگیرند.‏
سپ.‏ ایشان بیلباس و برهنه میروند و بافهها
را برمیدارند و گرسنه میمانند.‏ اشعیا
در دروازههاي ا روغن میگیرند و چرخُشت
را پایمال میکنند و تشنه میمانند.‏ یعقوب
از شهرآباد،‏ فریاد میزنند و جان مظلومان التماس
میکند.‏ اما خدا حماقت ا را به نظر نمیآورد.‏
و دیگرانند که از نور متنفرند و راه آن را
نمیدانند،‏ و از راه ورشهایش پی نمینمایند.‏
قاتل در صبح برمیخیزد و فقیر و مس را
میکشد.‏ و در شب مثل دزد میشود.‏ مزامیر
زناکار نیز براي شام انتظار میکشد و
میگوید که چشمی مرا نخواهد دید،‏ و بر روي خود
پرده میکشد.‏ اشعیا ؛ ایوب
در تاریکی به خانهها حمله میکنند و در روز،‏
خویشتن را پنهان میکنند و روشنایی را نمیدانند،‏
زیرا صبح براي همه ایشان مثل سایه مرگ است،‏
چونکه ترسهاي سایه مرگ را میدانند.‏
ا بر روي ا سبکاند و سهم ایشان بر زمین
ملعون است،‏ و به تاکستان برنمیگردند.‏ پیدایش
چ.‏ نانکه خشکی و گرمی آب برف را نابود میسازد،‏
همچنین جهنم خطاکاران را.‏
رحم مادرش او را فراموش نماید و کرم،‏ او را
نوش میکند.‏ و دیگر ذکر نخواهد شد،‏ و شرارت مثل
درخت بریده خواهد شد
زن نازا را که نمیزاید میبلعد و به زن بیوه
احسان نمینماید،‏
و اما خدا قدرتمندان را به قوت خود محفو ظ
4 ،49
16 ،21
4 ،5
8 ،10
7 ،58
13 ،22
6 ،22
15 ،29
.7
.8
.9
10
.11
.12
.13
.14
15. چشم
.16
.17
.18
19
.20
.21
.22
- 493 -

كپا
كچا
یم
كپا
ها.آن
هآب
يرو
یم
نرا
میدارد.‏ برمیخیزند اگرچه امید زندگی ندارند،‏
ایشان را اطمینان میبخشد و بر آن تکیه
مینمایند،‏ اما چشمان او بر راههاي ایشان است.‏
اندك زمانی بلند میشوند،‏ پس نیست میگردند و
پست شده،‏ مثل سایرین برده شوند و مثل سر
خوشهها بریده میگردند.‏
و اگر چنین نیست پس کیست که مرا انکار نماید
و کلام مرا ناچیز گرداند؟
ایوب
.23
.24
.25
25
1
2. سلطنت
.3
4
سپ.‏ بلدد شوحی در جواب گفت:‏
و هیبت از آن اوست و سلامتی را در
مکانهاي بلند خود ایجاد میکند.‏
آیا لشکرهاي او شمرده میشود و کیست که نور او
بر وي طلوع نمیکند؟
سپ.‏ انسان چگونه نزدخدا عادل شمرده شود؟ و
کسی که از زن زاییده شود،‏ چگونه باشد؟ باب
اینک ماه نیز روشنایی ندارد و ستارگان در نظر او
نیستند.‏ باب
سپ.‏ چند مرتبه زیاده انسان که مثل خزنده زمین و
پسرانآدم که مثل کرم میباشد.‏
17 ،4
15 ،15
.5
6
26
1
سپ.‏ ایوب در جواب گفت:‏
2. شخص بیقوت را چگونه اعانت کردي؟ و بازوي
ناتوان را چگونه نجات دادي؟
بیحکمت را چه نصیحت نمودي و حقیقت
امر را به فراوانی اعلام کردي؟
براي که سخنان را بیان کردي؟ و دم کیست که از
تو صادر شد؟
اروا ح مردگان میلرزند،‏ زیر آبها و ساکنان
جه.‏ نم به حضور او عریان است،‏ و پرتگاه را پوششی
نیست.‏
را بر جو پهن میکند،‏ و زمین را بر نیستی
آویزان میسازد.‏
ا را در ابرهاي خود میبندد،‏ پس ابر،‏ زیر آنها
نمیشود.‏ باب ؛ مزامیر
تخت خود را با پرده میپوشاند و ابرهاي
خویش را پیش آن میگستراند.‏
به اطراف سطح آبها مرز گذارد تا ک
روشنایی و تاریکی.‏ باب ؛ امثال
آسمان متزلزل میشود و از سرزنش او
حیران میماند.‏
به قوت خود دریا را به تلاطم میآورد،‏ و به فهم
خویش دیو را خُرد میکند.‏
به روح او آسمانها زینت داده شد،‏ و دست او مار
تیزرو را سوراخ میکند.‏
اینک اینها مرز روشهاي او است.‏ و چه صداي
آهستهاي درباره او میشنویم،‏ اما رعد جبروت او را،‏
کیست که بفهمد؟
27 ،8
10 ،28
11. ستونهاي
.12
.13
.14
27
.1
.2
.3
.4
و ایوب دیگرباره مثَل خود را آورده،‏ گفت:‏
به حیات خدا که حقّ‏ مرا برداشته و به قادرمطلق
که جان مرا تلخ نموده است،‏
که مادامیکه جانم در من باقی است و دم خدا در
بینی من میباشد،‏
یقیناً‏ لبهاي من به بیانصافی سخن نخواهد کرد،‏ و
زبانم به فریب نطق نخواهد نمود.‏ مزامیر ؛
دور از من که شما را تصدیق نمایم،‏ و تا بمیرم
کاملیت خویش را از خود دور نخواهم ساخت.‏
عدالت خود را قایم نگاه میدارم و آن را ترك
نخواهم نمود،‏ و دلم تا زنده باشم،‏ مرا تنبیه نخواهد
کرد.‏ اعمال رسولان
دشمنِ‏ من مثل شریر باشد،‏ و مقاومتکنندگانم
مثل خطاکاران.‏ باب
زیرا امید شریر چیست هنگامیکه خدا او را ریشه
کن میسازد؟ و هنگامیکه خدا جان او را میگیرد؟
آیا خدا فریاد او را خواهد شنید،‏ هنگامیکه مصیبت
بر او عارض شود؟ یوحنا
آیا در قادرمطلق شادي خواهد یافت،‏ و در همه
اوقات از خدا مسألت خواهد نمود؟
11. شما را درباره دست خدا تعلیم خواهم داد و از
اعمال قادرمطلق چیزي مخفی نخواهم داشت.‏
اینک همه شما این را ملاحظه کردهاید،‏ پس چرا
کلاً‏ باطل شدهاید.‏
این است نصیب مرد شریر از جانب خدا،‏ و میراث
ظالمان که آن را از قادرمطلق مییابند.‏ باب
اگر فرزندانش بسیار شوند شمشیر براي ایشان
است،‏ و نسل او از نان سیر نخواهند شد.‏ مزامیر
بازماندگان او از وبا دفن خواهند شد،‏ و بیوه
14 ،34
21 ،18
25 ،37
3 ،15
7 ،42
31 ،9
16 ،24
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.12
.13
.14
.15
3 ،104
8 ،38
3. شخص
.4
.5
6
7. شمال
.8
.9
.10
- 494 -

نهی
یم
هرا
يار
تی
یدف
.10
زنانش گریه نخواهند کرد،‏
اگر چه نقره را مثل غبار اندوخته کند،‏ و لباس را
مثل گل آماده سازد.‏
او آماده میکند اما مرد عادل آن را خواهد پوشید،‏
و صالحان نقره او را تقسیم خواهند نمود.‏
خود را مثل بید بنا میکند،‏ و مثل سایبانی
که دشتبان میسازد.‏
او ثروتمند میخوابد،‏ ام ا دفن نخواهد شد.‏
چشمان خود را میگشاید و نیست میباشد.‏ مزامیر
ترسها مثل آب او را فرومیگیرد،‏ و گردباد او را در
شب میرباید.‏
باد شرقی او را برمیدارد و نابود میشود و او را از
مکانش دور میاندازد،‏ حزقیال
زیرا خدا بر او تیر خواهد انداخت و رحم نخواهد
نمود.‏ اگر چه او میخواهد از دست وي فرار کرده،‏
بگریزد.‏
مردم کفهاي خود را بر او بهم زنند و او را از
مکانش مانند جرقه،‏ بیرون میکنند.‏ غزل غزلها ؛ ناحوم
ایوب
18 ،49
15 ،2
10 ،17
.16
.17
18. خانه
.19
.20
.21
.22
.23
19 ،3
28
.1
.2
.3
یقیناً‏ براي نقره معدنی است،‏ و به جهت طلا جایی
است که آن را ذوب میکنند.‏
آهن از خاك گرفته میشود و مس از سنگ
گداخته میگردد.‏
مردم براي تاریکی مرز میگذارند و تا نها تمام
تحقیق مینمایند،‏ تا به سنگهاي ظلمت غلیظ و سایه
مرگ.‏
دور از ساکنان زمین میکنَنْد،‏ از راهگذریان
فراموش میشوند و دور از مردمان آویخته شده،‏ به هر
طرف متحرّك میگردند.‏
از زمین نان بیرون میآید،‏ و ژرفیهایش مثل آتش
سرنگون میشود.‏
مکان یاقوت کبود است و شمشهاي طلا
دارد.‏
آن را هیچ مرغ شک نم یداند،‏ و چش م
شا آن را ندیده است،‏
و جانوران درنده بر آن قدم نزدهاند،‏ و شیر غرّان بر
آن گذر نکرده.‏
دست خود را به سنگ خارا دراز میکنند،‏ و کوهها
را از بیخ برمیکنند.‏
نهرها از صخرهها میکنند و چشم ایشان هر چیز
نفیس را میبیند.‏
نهرها را از جریان میبندند و چیزهاي پنهان شده
را به روشنایی بیرون میآورند.‏
اما حکمت کجا پیدا میشود؟ و جاي شعور کجا
است؟
انسان قیمت آن را نمیداند و در زمین زندگان
پیدا نمیشود.‏ مزامیر
اعماق میگوید که در من نیست،‏ و دریا میگوید
که نزد من نمیباشد.‏
زر خالص به عوضش داده نمیشود و نقره براي
قیمتش سنجیده نمیگردد.‏
به زر خالص اُوفیر آن را قیمت نتوان کرد،‏ و نه به
جزع گرانبها و یاقوت کبود.‏
با طلا و آبگینه آن را برابر نتوان کرد،‏ و زیورهاي
طلاي خالص بدل آن نمیشود.‏ پیدایش
مرجان و بلّور ذکر نمیشود و قیمت حکمت از
لعل گرانتر است.‏
زبرجد حبشه با آن مساوي نمیشود و به زر
خالص سنجیده نمیگردد.‏ خروج
سپ.‏ حکمت از کجا میآید؟ و مکان شعور کجا
است؟
از چشم تمامی زندگان پنهان است،‏ و از مرغان
هوا مخفی میباشد.‏
پرتگاه و مرگ میگویند که آوازه آن را به گوش
خود شنیدهایم.‏
23. خدا راه آن را درك میکند و او مکانش را میداند.‏
زیرا که او تا کرانههاي زمین مینگرد و آنچه را که
زیر تمامی آسمان است میبیند.‏
تا وزن از براي باد قرار دهد،‏ و آبها را به میزان
بپیماید.‏
هنگامیکه ه براي باران قرار داد،‏ و راهی
براي آذرخش.‏
آنگاه آن را دید و آن را بیان کرد؛ آن را مهیا
ساخت و هم تفتیشش نمود.‏
و به انسان گفت:‏ اینک ترس یهوه حکمت است،‏ و
از بدي اجتناب نمودن،‏ شعور میباشد.‏ مزامیر ؛ امثال
،1
10 ،111
53 ،24
17 ،28
13 ،27
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
20
.21
.22
.24
.25
.26
.27
.28
7
29
1. و ایوب باز مثَل خود را آورده،‏ گفت:‏ باب 1 27،
4. چالهاي
.5
6. سنگهایش
.7
.8
.9
- 495 -

يپا
یم
هرا
هرا
یم
یم
هان
یلان
هاآب
هرا
هترا
یم
.22
ایوب
.2
.3
کاش که من مثل ماههاي پیش بودم و مثل
روزهایی که خدا مرا در آنها نگاه میداشت.‏
هنگامیکه چراغ او بر سر من میتابید،‏ و با نور او به
تاریکی میرفتم.‏ باب
در روزهاي کامرانی خود میبودم،‏
هنگامیکه سر خدا بر خیمه من میماند.‏ مزامیر
وقتیکه قادر مطلق هنوز با من میبود،‏ و فرزندانم
به اطراف من میبودند.‏
هنگامی که قدمهاي خود را با کره شستم و
صخره،‏ نهرهاي روغن را برايمن میریخت.‏
به دروازه شهر بیرون میرفتم و صندلی خود
را در کوچه حاضر میساختم.‏
مرا دیده،‏ خود را مخفی ساختند،‏ و
پیران برخاسته،‏ میایستادند.‏
از سخن گفتن بازمیایستادند،‏ و دست به
دهان خود میگذاشتند.‏
10. صداي شریفان ساکت میشد و زبان به کام ایشان
میچسبید.‏
زیرا گوشی که مرا میشنید،‏ مرا خوشحال
میخواند و چشمی که مرا میدید،‏ برایم شهادت
میداد.‏
زیرا فقیري که التماس میکرد او را میرهانیدم،‏ و
یتیمی که نیز معاون نداشت.‏ مزامیر ؛ امثال
برکت شخصی که در هلاکت بود،‏ به من میرسید
و دل بیوهزن را خوش میساختم.‏
عدالت را پوشیدم و مرا پوشاند،‏ و انصاف من مثل
ردا و تاج بود.‏
من به جهت کوران چشم بودم،‏ و به جهت لنگان
14 ،25
11 ،24
4 ،82
6 ،18
4. چنانکه
.5
.6
7. چون
8. جوانان
9. سروران
.11
.12
.13
.14
.15
.
.16
14 ،19 لاویان
براي مسکینان پدر بودم،‏ و دعوایی را که
نمیدانستم،‏ تحقیق میکردم.‏ باب
دندانهاي آسیاي شریر را میشکستم و شکار را از
دندانهایش میربودم.‏ مزامیر
و میگفتم،‏ در آشی خود جان خواهم سپرد و
ایام خویش را مثل ماسه طو خواهم ساخت.‏
ریشه من به سوي کشیده خواهد گشت،‏ و
شبنم بر شاخههایم ساکن خواهد شد.‏
من در من تازه خواهد شد،‏ و کمانم در
دستم نو خواهد ماند.‏
مرا میشنیدند و انتظار میکشیدند،‏ و براي
مشورت من ساکت میماندند.‏
بعد از کلام من دیگر سخن نمیگفتند و قول من
بر ایشان فرو میچکید.‏ تثنیه
و براي من مثل باران انتظار میکشیدند و دهان
خویش را مثل باران آخرین باز میکردند.‏
اگر بر ایشان میخندیدمباور نمیکردند،‏ و نور
چهره مرا تاریک نمیساختند.‏
را براي ایشان اختیار کرده،‏ به ریاست
مینشستم،‏ و در میان لشکر،‏ مثل پادشاه ساکن
میبودم،‏ و مثل کسیکه نوحهگران را تسلّی میبخشد.‏
2 ،32
.
.23
.24
.25
30
.1
.2
.3
و اما هماکنون کسانیکه از من خردسالترند مرا
مسخره میکنند،‏ که ک میداشتم از اینکه پدران
ایشان را با سگان گله خود بگذارم.‏
قوت دستهاي ایشان نیز براي من چه فایده داشت؟
کسانیکه توانایی ایشان ضایع شده بود،‏
از احتیاج و قحطی بیتاب شده،‏ زمین خشک را در
ظلمت خرابی و ویرانی ریز ریز میجویدم.‏
را در میان بوتهها میچیدند،‏ و ریشه
شورگیاه نان ایشان بود.‏
از میان مردمان رانده میشدند.‏ از عقب ایشان مثل
دزدان،‏ هیاهو میکردند
در پرتگاههاي درهها ساکن میشدند،‏ در حفرههاي
زمین و در صخرهها.‏
در میان بوتهها عرعر میکردند،‏ زیر خارها با هم
جمع میشدند.‏
پسران احمقان و پسران مردم بینام،‏ بیرون از زمین
رانده میگردیدند.‏
و اما هماکنون سرود ایشان شدهام و از براي ایشان
ضربالمثل گردیدهام مزامیر ؛ غزل غزلها 63 3،
مرا ناپاك داشته،‏ از من دور میشوند،‏ و از آب
دهان بر رویم انداختن،‏ باز نمیایستند
کش تیرکمان را بر من کشید،‏ مرا مبتلا
ساخت.‏ پ س لگام را پیش رویم رها کردند.‏
از طرف راست من انبوه مردم عادي برخاسته،‏
پاهایم را از پیش در میبرند،‏ و راههاي هلاکت خویش
را بر من مهیا میسازند.‏
مرا خراب کرده،‏ به اذیتم اقدام نمایند،‏ و
خود معاونی ندارند.‏
گویا از درههاي وسیع میآیند،‏ و از میان خرابهها
بر من هجوم میآورند.‏
13 ،69
4. خُبازي
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11. چونکه
.12
.13
.14
18 ،31
7 ،58
.17
.18
.19
20. شکوه
.21
- 496 -

نکی
هرا
یم
یمت
تک
یمت
كخا
ته
نکی
هرا
یزن
.4
ایوب
.15
ترسها بر من برگشته،‏ آبروي مرا مثل باد تعاقب
میکنند،‏ و پیروزي من مثل ابر میگذرد.‏
و هماکنون جانم بر من ریخته شده است،‏ و
روزهاي مصیبت ، مرا گرفتار نموده است.‏
استخوانهایم در درون من سفته میشود،‏
و پیهایم آرام ندارد.‏
از شدت سختی لباسم متغیر شده است،‏ و مرا
مثل گریبان پی نم تنگ میگیرد.‏
مرا در گل انداخته است،‏ که مثل و خاکستر
گردیدهام باب
نزد تو خواهش مینمایم و مرا مستجاب نمیکنی،‏
و برمیخیزم و بر من نظر نمیاندازي.‏ باب
را تغییر داده،‏ بر من بیرحم شدهاي؛ با
قوت دست خود به من جفا مینمایی.‏
مرا به باد برداشته،‏ برآن سوار گردانیدي،‏ و مرا در
تندباد پراکنده ساختی.‏
زیرا میدانم که مرا به مرگ باز خواهی گردانید،‏ و
به خانهاي که براي همه زندگان معین است.‏
یقیناً‏ بر توده ویران دست خود را دراز نخواهد
کرد،‏ و چون کسی در بلا گرفتار شود،‏ آیا به این سبب
التماس نمیکند؟
آیا براي هر نیازمندي گریه نمیکردم،‏ و دلم به
جهت مس رنجیده نمیشد.‏
لکن چون امید نیکویی داشتم بدي آمد؛ و چون
انتظار نور کشیدم ظلمت رسید.‏ ارمیا
ج.‏ هاز هاضمهام جوشد و آرام نمیگیرد،‏ و
روزهاي مصیبت مرا درگرفته است.‏
ماتم کنان بیآفتاب گردش میکنم و در جماعت
برخاسته،‏ خواهش مینمایم.‏
برادر شغالان شدهام ، و رفیق شترمرغ گردیدهام
پوس ت م ن س یاه گش ته،‏ از م ن م یری زد،‏ و
استخوانهایم از حرارت سوخته گردیده است.‏
بربط من به نوحهگري تبدیل شده و ناي من به
صداي گریهکنندگان.‏ مزامیر
.
7 ،19
19 ،14
12 ،30
15 ،34
.16
17. شبانگاه
.
.18
.19
.20
21. خویشتن
.22
.23
.24
.25
.26
27
.28
.29
.30
.31
31
.1
با چشمان خود عهد بستهام ، که بر دوشیزهاي نظر
نکنم.‏
اما چه پاداشی خدا از بالا به من میدهد؟ و چه
سهمی از قادرمطلق از آن بالا؟
آیا آن براي شریران هلا نیست؟ و به ج
عاملان بدي مصیبت نه؟
آیا او راههاي مرا نمیبیند؟ و همه قدمهایم را
نمیشمارد؟
اگر ب ا دروغ میرف تم ی ا پایهایم ب ا فر بی
میشتابید،‏
مرا به میزان عدالت بسنجد،‏ تا خدا کمال مرا بداند.‏
اگر قدمهایم از راه و روش آواره گردیده،‏ و قلبم در
پی چشمانم رفته،‏ و لکهاي به دستهایم چسبیده باشد،‏
باب 10 ،23
.5
.6
.7
4 ،7 مزامیر
8
.9
سپ.‏ من کشت کنم و دیگري بخورد،‏ و محصول من
از ریشه کنده شود.‏
اگر قلبم به فریفته شده،‏ یا نزد در همسایه
خود در کمین نشسته باشم،‏
سپ.‏ زن من براي شخصی دیگر آسیاب کند،‏ و
دیگران بر او خم شوند.‏ تثنیه ؛ دوم سموئیل
زیرا که آن قباحت میبود و تقصیري سزاوار حکم
داوران.‏
این آتشی میبود که تا ابدون میسوزانید،‏
و تمامی محصول مرا از ریشه میکنْد،‏
اگر دعوي بنده و کنیز خود را رد میکردم،‏
هنگامی که بر من مدعی میشدند.‏
پس چون خدا به ضد من برخیزد،‏ چه خواهم
کرد؟ و هنگامیکه تفتیش نماید،‏ به او چه جواب
خواهم داد؟
آیا آن سک که مرا در رحم آفرید او را نیز
نیافرید؟ و آیا کس ِ واحد،‏ ما را در رحم نیافرید؟ ملاکی
11 ،12
30 ،28
10
.11
12. چونکه
.13
.14
.15
10 ،2
.16
اگر مراد مسکینان را از ایشان منع نموده باشم،‏ و
چشمان بیوهزنان را تار گردانیده،‏ باب
اگر لقمه خود را به تنهایی خورده باشم،‏ و یتیم از
آن نخورد،‏
و حال آنکه او از جوانیام با من مثل پدر پرورش
مییافت،‏ و از بدن مادرم بیوهزن را رهبري مینمودم؛
اگر کسی را از برهنگی هلاك دیده باشم،‏ و
مس را بدون پوشش؛ اشعیا
اگر کمرهاي او مرا برکت نداده باشد،‏ و از پشم
گوسفندان من گرم نشده؛
اگر دس ت خ ود را ب ریتیم بلن د ک رده باش م،‏
هنگامیکه کمک خود را در دروازه میدیدم؛
سپ.‏ بازوي من از کتفم بیفتد،‏ و ساعدم از قلم آن
شکسته شود.‏
زیرا که هلاکت از خدا براي من ترس میبود و به
16 ،29
7 ،58
.17
.18
.19
.20
.21
22
.23
27 ،19
28 ،5
.2
.3
- 497 -

يرو
یم
یم
کن
یم
يرأ
ببا
یس کن
بی
32
1
.2
سبب
کبریایی
او توانایی نداشتم،‏
باب
ایوب
22 ،32
19
.24
؛ پیدایش ‎50‎ف
اگر طلا را امید خود میساختم و به زر خالص
میگفتم تو اعتماد من هستی؛ مزامیر
اگر از فراوانی ثروت خویش شادي مینمودم،‏ و از
اینکه دست من بسیار کسب نموده بود؛
اگر چون آفتاب میتابید بر آن نظر میکردم و بر
ماه،‏ هنگامیکه با درخشندگی سیر میکرد،‏
و دل من در خفا فریفته میشد و دهانم دستم را
میبوسید.‏
این نیز گناهی مستوجب انتقام میبود زیرا خداي
متعال را منکر میشدم.‏ تیطوس
اگر از مصیبت دشمن خود شادي کردم یا
هنگامی که بلا به او عارض میشد وجد مینمودم،‏ امثال
9 ،52
16 ،1
.25
.26
.27
.28
.29
17 ،24
.30
و حال آنکه زبان خود را از گناه ورزیدن بازداشته،‏
بر جان او لعنت را سؤال ننمودم.‏
اگر اهل خیمه من نمیگفتند:‏ کیست که از
گوشت او سیر نشده باشد،‏
غریب در کوچه شب را به سر نمیبرد و در خود را
به مسافر میگشودم.‏ رومیان ؛ عبرانیان
اگر مثل آدم،‏ تقصیر خود را میپوش انیدم و
سرکشی خویش را در سینه خود مخفی ساختم،‏
2 ،13
13 ،12
.31
.32
.33
مزامیر
7 ،19
5 .3 ،32
.34
از این جهت که از انبوه زیاد میترسیدم و اهانت
قبایل مرا هراسان میساخت،‏ پس ساکت مانده،‏ از در
خود بیرون نمیرفتم.‏
کاش کسی بود که مرا میشنید؛ اینک امضاي من
حاضر است.‏ پ س قادر مطلق مرا جواب دهد.‏ و ای
کتابتی که مدعی من نوشته است.‏ باب
یقیناً‏ که آن را بر دوش خود برمیداشتم و مثل
تاج بر خود میبستم.‏
قدمهاي خود را براي او بیان کردم و
مثل امیري به او نزدیک میشدم.‏
اگر زمین من بر من فریاد میکرد و مرزهایش
باهم گریه میکردند،‏
اگر محصولاتش را بدون قیمت میخوردم و جان
مالکانش را تلف مینمودم،‏
سپ.‏ خارها به عوض گندم و علف هرز به عوض
جو بروید.‏
سخنان ایوب تمام شد.‏
سپ.‏ آن سه مرد از جواب دادن به ایوب باز ماندند،‏
چونکه او در نظر خود عادل بود.‏
آنگاه خشم الیهو پسر برَکئیل بوزي که از قبیله رام
بود مشتعل شد،‏ و خشمش بر ایوب افروخته گردید،‏ از
این جهت که خویشتن را از خدا عادلتر مینمود؛ باب
2 ،35 ؛ 17 ،4
.3
.4
.5
.6
.7
و خشمش بر سه رفیق خود افروخته گردید،‏ از این
جهت که هر چند جواب نمییافتند،‏ اما ایوب را مجرم
میشمردند.‏
و الیهو از سخن گفتن با ایوب درنگ نموده بود زیرا
که ایشان در عمر،‏ از وي بزرگتر بودند.‏
اما چون الیهو دید که به زبان آن سه مرد جوابی
نیست،‏ پس خشمش افروخته شد.‏
و الیهو پسر برکئیل بوزي به سخن آمده،‏ گفت:‏ من
در عمر صغیر هستم،‏ و شما موسفید.‏ بنابراین ترسیده،‏
جرأت نکردم که خود را براي شما بیان کنم.‏
و گفتم روزها سخن گوید،‏ و زیادي سالها،‏ حکمت
را اعلام نماید.‏ باب
اما در انسان روحی هست،‏ و دم قادرمطلق،‏ ایشان
را شعور میبخشد.‏ ؛ امثال
بزرگان نیستند که حکمت دارند،‏ و نه پیران که
انصاف را میفهمند.‏ مزامیر
بنابراین میگویم که مرا بشنو و من نیز رأي خود
را بیان خواهم نمود.‏
اینک از سخن گفتن با شما درن گ نمودم،‏ و
عقیده شما را گوش گرفتم،‏ تا سخنان را پیدا گردید.‏
و من در شما تأمل نمودم و ای ک از شما
نبود که ایوب را ملزم سازد.‏ یا سخنان او راجواب دهد.‏
مبادا بگویید که حکمت را دریافت نمودهایم،‏ خدا
او را مغلوب میسازد و نه انسان.‏
زیرا که سخنان خود را به ضّد من ترت نداده
است،‏ و به سخنان شما او را جواب نخواهم داد.‏
ایشان حیران شده،‏ دیگر جواب ندادند،‏ و سخن از
ایشان ریشه کن شد.‏
سپ.‏ آیا من انتظار بکشم چونکه سخن نمیگویند؟
و ساکت شده،‏ دیگر جواب نمیدهند؟
سپ.‏ من نیز از قسمت خود جواب خواهم داد،‏ و
من نیز رأي خود را بیان خواهم نمود.‏
زیرا که از سخنان،‏ مملّو هستم.‏ و روحِ‏ باطنِ‏ من،‏
مرا به تنگ میآورد.‏
6 ،2
36 ،38
100 ،119
12 ،12
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16
17
.18
.35
.36
37. شماره
.38
.39
40
- 498 -

یم
يرو
نی
يرو
یم
یم
.16
ایوب
.19
اینک دل من مثل شرابی است که باز نشده باشد،‏
و مثل مشکهاي تازه نزدیک است بترکد.‏
سخن خواهم راند تا راحت یابم و لبهاي خود را
گشوده،‏ جواب خواهم داد.‏
دور از من که طرفداري نمایم و به هیچکس
چاپلوسی نکنم.‏
22. چونکه چاپلوسی کردن بلد نیستم.‏ در غیر ا
صورت خالقم مرا به زودي خواهد برداشت.‏ باب
23 ،31
.
.20
.21
33
.1
.2
.3
.4
.5
.6
اما اي ایوب،‏ سخنان مرا گوش بده و به تمامی کلام
من گوش بگیر.‏
اینک هماکنون دهان خود را گشودم،‏ و زبانم در
کامم سخن گفته.‏
کلام من موافق راستی قلبم خواهد بود و لبانم به
معرفت خالص نطق خواهد نمود.‏
روح خدا مرا آفریده،‏ و دم قادرمطلق مرا زنده
ساخته است.‏
اگر میتوانی مرا جواب ده،‏ و پیش من،‏ کلام را
ترتیب داده بایست.‏
اینک من مثل تو از خدا هستم،‏ و من نیز از گل
سرشته شدهام باب ؛
اینک هیبت من تو را نخواهد ترسانید،‏ و وقار من بر
تو سنگین نخواهد شد.‏ مزامیر ؛
یقیناً‏ در گوش من سخن گفتی و صداي کلام تو را
شنیدم
که گفتی من بیگناه و بیتقصیر هستم؛ من پاك
هستم و در من گناهی نیست.‏
اینک او علّتها برمن میجوید و مرا دشمن خود
میشمارد.‏ ؛
پایهایم را در کنده گذارد و همه راههایم را
مراقبت مینماید.‏ ؛ مزامیر
هان در این امر تو صادق نیستی.‏ من تو را جواب
میدهم،‏ زیرا خدا از انسان بزرگتر است.‏
13. چرا با او دعوا مینمایی،‏ از این جهت که از همه
اعمال خود اطّلاع نمیدهد؟
زیرا خدا یک دفعه سخن میگوید،‏ بلکه دو دفعه و
انسان ملاحظه نمینماید.‏
در خواب،‏ در رؤیاي شب،‏ چون خواب سنگین بر
انسان مستولی میشود،‏ هنگامی که در بستر خود در
خواب میباشد.‏
آنگاه گوشهاي انسان را میگشاید و تنبیه ایشان
را ختم میسازد.‏ باب
تا انسان را از اعمالش برگرداند و تک بر را از
مردمان دور نگاه دارد.‏
او را از حفره نگاه دارد و حیات او را از
هلاکت شمشیر.‏
با درد در بستر خود سرزنش مییابد،‏ و اضطراب
دایمی در استخوانهاي وي است.‏
پس جان او نان را ناپاك میدارد و نفس او
خوراك لطیف را.‏
گوشت او چنان فرسوده شد که دیده نمیشود و
استخوانهاي وي که دیده نمیشد برهنه گردیده است.‏
او به حفره نزدیک شود و حیات او به
هلاكکنندگان.‏
اگر براي وي یکی به منزله هزار فرشته یا
متوسطی باشد،‏ تا آنچه را که براي انسان راست است
به وي اعلان نماید،‏
آنگاه بر او رحم نموده،‏ خواهد گفت:‏ او را از فرو
رفتن به جهنم برهان کفّارهاي پیدا نمودهام
گوشت او از گوشت طفل لطیفتر خواهد شد.‏ و به
ایام جوانی خود خواهد برگشت.‏
نزد خدا دعا کرده،‏ او را مستجاب خواهد فرمود،‏ و
او را با شادمانیخواهد دید.‏ و عدالت انسان را به
او باز پس خواهد داد.‏
سپ.‏ در میان مردمان سرود خوانده،‏ خواهد گفت:‏
گناه کردم و راستی را منحرف ساختم،‏ و مکافات آن
به من نرسید.‏
نفس مرا از فرورفتن به جهنم فدیه داد،‏ و جان
من،‏ نور را مشاهده میکند.‏
اینک همه این چیزها را خدا به عمل میآورد،‏ دو
دفعه و سه دفعه با انسان.‏
ت ا ج ان او را از هلاک ت برگردان د و او را از ن ور
زندگان،‏ نورانی سازد.‏
اي ایوب متوجه شده،‏ مرا گوش بده،‏ و خاموش
باش تا من سخن رانم.‏
اگر سخنی داري به من جواب بده؛ سخن بگو زیرا
تو حق هستی،‏ میخواهم آنرا با کمال میل بشنوم.‏
و اگر نه،‏ تو مرا بشنو.‏ خاموش باش تا حکمت را
به تو تعلیم دهم.‏
.
مزامیر 5 ،103
10 ،36
، من
باب 3 ،103
.17
18. جان
.19
.20
.21
22. جان
.23
.24
.25
.26
27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
34
3 ،38
18 ،105
4 ،32
9 ،10
15 ،31
11 ،19
باب 27 ،13
باب 24 ،13
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.14
.15
- 499 -

کسال
هشرا
كخا
يرو
يجا
يرو
يرأ
یب
ببا
نک
یم
یکم
.20
ایوب
1
.2
.3
سپ.‏ الیهو سخت گفته،‏ گفت:‏
ايحکیمان سخنان مرا بشنوید،‏ و اي عارفان،‏ به من
گوش گیرید.‏
زیرا گوش،‏ سخنان را امتحان میکند،‏ چنانکه کام،‏
غذا را ذوق مینماید.‏ باب
انصاف را براي خود اختیار کنیم،‏ و در میان خود
نیکویی را بفهمیم.‏
ایوب گفته است که بیگناه هستم.‏ و خدا
داد مرا از من برداشته است.‏
هرچند انصاف با من است دروغگو شمرده شدهام
هرچند بیتقصیرم،‏ جراحت من علاجناپذیر است.‏ باب
، و
،6
11 ،12
.4
5. چونکه
.6
4
.7
کدام شخص مثل ایوب است که مسخرهشدن را
مثل آب مینوشد باب
که در رفاقت بدکاران میشود،‏ و با مردان
شریر رفتار مینماید؟ مزامیر
زیرا گفت ه است انس ان را فای دهاي نیست ک ه
رضامندي خدا را بجوید.‏
پس هماکنون اي صاحبان شعور،‏ مرا بشنوید؛ دور
از خدا که بدي کند،‏ و از قادرمطلق،‏ که ظلم نماید.‏ باب
1 ،1
16 ،15
.8
.9
.10
3 ،8
.11
زیرا ک ه انس ان را به حسب عملش مکاف ات
میدهد،‏ و بر هرکس موافق میرساند.‏ مزامیر
،62
13
.12
و به درستی که خدا بدي نمیکند،‏ و قادر مطلق
انصاف را منحرف نمیسازد.‏ باب
کیست که زمین را نظم داده،‏ و کیست که تمامی
زمین را به او سپرده باشد.‏ باب ؛ مزامیر
اگر او دل خود را به وي مشغول سازد،‏ اگر روح و
دم خویش را نزد خود بازگیرد،‏
تمامی بشر با هم هلاك میشوند و انسان به
باز میگردد.‏ ؛ جامعه
سپ.‏ اگر فهم داري این را بشنو،‏ و به صداي کلام
من گوش ده.‏
آیا کسی که از انصاف نفرت دارد سلطنت خواهد
نمود؟ و آیا عادل کبیر را به گناه اسناد میدهی؟ مزامیر
90 ،119
23 ،36
4 ،38
7 ،12
پیدایش 19 ،3
.13
.14
.15
16
.17
4 ،15
.18
آیا به پادشاه گفته میشود که تو بیارزش هستی،‏
یا به نجیبان که شریر میباشید؟
سپ.‏ چگونه به آنکه امیران را طرفداري نمینماید
و ثروتمند را بر فقیر ترجیح نمیدهد.‏ زیرا که همه
ایشان عمل دستهاي وياند؟ اعمال رسولان
در لحظهاي در نصف شب میمیرند.‏ قوم مشوش
شده،‏ میگذرند،‏ و زورآوران واسطه دست انسان
هلاك میشوند.‏
زیرا چشمان او بر راههاي انسان میباشد،‏ و تمامی
قدمهایش را مینگرد.‏
نیست و سایه مرگ نه،‏ که خطاکاران
خویشتن را درآن پنهان نمایند.‏ مزامیر
زیرا اندك زمانی بر هیچ کس تأمل نمیکند تا او
پیش خدا به محاکمه بیاید.‏
زورآوران را بدون تحقیق خُرد میکند،‏ و دیگران
را به ایشان قرار میدهد.‏ لوقا
هرآینه اعمال ایشان را تشخیص نماید،‏ و
شبانگاه ایشان را واژگون میسازد تا هلاك شوند.‏ دانیال
11 ،139
51 ،1
.21
22. ظلمتی
.23
.24
.25
30 ،5
.26
ب ه ج اي ش ریران ایش ان را م یزن د،‏ در
مکاننظرکنندگان.‏
از آن جهت که از متابعت او منحرف شدند،‏ و در
همه روشهاي وي تأمل ننمودند.‏
تا فریاد فقیر را به او برسانند،‏ و او فغان مسکینان
را بشنود.‏ مزامیر
او آرامی دهد کیست که در اضطراب اندازد،‏
و چون خود را بپوشاند کیست که او را تواند دید؟
خواه به امتی خواه به انسانی مساوي است،‏ رومیان
تا مردمان ترسو سلطنت ننمایند و قوم را به دام
گرفتار نسازند.‏
اما آیا کسی هست که به خدا بگوید:‏ سزا یافتم،‏
دیگر عصیان نخواهم ورزید،‏
و آنچه را که نمیبینم تو به من بیاموز،‏ و اگر گناه
کردم بار دیگر نخواهم نمود؟
آیا برحسب تو جزا داده،‏ خواهد گفت:‏ چونکه
تو رد میکنی پس تو اختیار و نه من،‏ و آنچه
صواب میدانی بگو؟
34. صاحبان شعور به من خواهند گفت،‏ بلکه هر مرد
حکیمی که مرا میشنود
که ایوب بدون معرفت حرف میزند و کلام او از
فهم نیست.‏ باب
کاش که ایوب تا به آخر آزموده شود،‏ زیرا که مثل
شریران جواب میدهد.‏
بر گناه خود گناه را اضافه ند و در
میان ما دست میزند و به ضّد خدا سخنان بسیار
میگوید.‏
34 ،8
35 ،39
2 ،38
13 ،9
.27
.28
29. چون
.30
.31
.32
.33
.35
.36
37. چونکه
34 ،10
19
- 500 -

ته
نک
یان
یم
.5
ایوب
35
.1
.2
.3
و الیهو باز سخن گفته،‏ گفت:‏
آیا این را انصاف میشماري که گفتی من از خدا
عادلتر هستم؟
زیرا گفتهاي براي تو چه فایده خواهد شد،‏ و به چه
چیز بیشتر از گناهم منفعت خواهم یافت.‏
من تو را جواب میگویم و رفقایت را با تو.‏
به سوي آسمانها نظر و ببین و آسمانها را
ملاحظه نما که از تو بلندترند.‏
اگر گناه کردي به او چه رسانیدي؟ و اگر
تقصیرهاي تو بسیار شد براي وي چه کردي؟
اگر بیگناه شدي به او چه بخشیدي؟ و یا از دست
تو چه چیز را گرفته است؟
تو به مردي چون تو ضرر میرساند و عدالت تو
به پسرانآدم فایده میرساند.‏
از زی ادي ظلمها فریاد برمیآورند و از دست
زورآوران التماس میکنند،‏
و کسی نمیگوید که خداي آفریننده من کجا
است که شبانگاه سرودها میبخشد
و ما را از حیوانات زمین تعلیم میدهد،‏ و از
پرندگان آسمان حکمت میبخشد.‏
سپ.‏ به سبب تکبر شریران فریاد میکنند اما او
اجابت نمینماید،‏
زیرا خدا بیهودگی را نمیشنود و قادر مطلق برآن
ملاحظه نمیفرماید.‏ یوحنا
هرچند میگویی که او را نمیبینم،‏ اما دعوي در
حضور وي است.‏ پ س منتظر او باش.‏
و اما هماکنون از این سبب که در خشم خویش
جریمه نکرده و به زیادي گناه اعتنا نمینماید،‏ جامعه
از این ج ایوب دهان خود را به بیهودگی
میگشاید و بدون معرفت سخنان بسیار میگوید.‏
11 ،8
31 ،9
.4
.5
.6
.7
8. شرارت
.9
.10
.11
12
.13
.14
.15
.16
36
.1
.2
.3
و الیهو باز گفت:‏
براي من اندکی صبر کن تا تو را اعلام نمایم،‏ زیرا از
براي خدا هنوز سخنی باقی است.‏
علم خود را از دور خواهم آورد و به خالق خویش،‏
عدالت را توصیف خواهم نمود.‏
حقیقت کلام من دروغ نیست،‏ و آنکه در
علم کامل است نزد تو حاضر است.‏
اینک خدا قدیر است و کسی را اهانت نمیکند و در
قوت عقل قادر است.‏
6. ش ریر را زن ده نگ اه نم یدارد و داد مس کینان را
میدهد.‏ مزامیر ؛
چشمان خود را از عادلان برنمیگرداند،‏ بلکه ایشان
را با پادشاهان بر تخت تا به ابد مینشاند،‏ پس
سرافراشته میشوند.‏
اما هرگاه به زنجیرها بسته شوند،‏ و به بندهاي
مصیبت گرفتار گردند.‏
آنگ اه اعم ال ایش ان را ب ه ایش ان م ینمایان د و
تقصیرهاي ایشان را از اینکه تکبر نمودهاند
و گوشهاي ایشان را براي تنبیه باز میکند،‏ و امر
میفرماید تا از گناه بازگشت نمایند.‏ ؛ اول
باب 16 ،33
3 ،82
5 ،45
.7
.8
.9
.10
25 ،18 تواریخ
.
11
سپ.‏ اگر بشنوند و او را عبادت نمایند،‏ ایام خویش
را در سعادت بسر خواهند برد،‏ و سالهاي خود را در
شادم
و اما اگر نشنوند از تیغ خواهند افتاد،‏ و بدون
معرفت،‏ جان را خواهند سپرد.‏
اما آنانی که در دل،‏ ترسو هستند خشم را ذخیره
مینمایند،‏ و چون ایشان را میبندد التماس
نمینمایند.‏
ایشان در هنگام جوانی میمیرند و حیات ایشان با
نااهلان تلف میشود.‏
مصیبتکشان را به مصیبت ایشان نجات میبخشد
و گوش ایشان را در تنگی باز میکند.‏ مزامیر
سپ.‏ تو را نیز از دهان مصیبت بیرون آورد،‏ در
مکان وسیع که در آن تنگی نمیبود و محتواي سفره
تو از پرواري پر میشد.‏ مزامیر
و تو از داوري شریر پر هستی،‏ اما داوري و انصاف
به هم پیوستهاند.‏
بر حذر باش مبادا خشم تو را به فریب بدهد،‏ و
زیادتی کفّاره تو را منحرف سازد.‏
آیا او ثروت تو را به حساب خواهد آورد؟ نه،‏ نه
طلا و نه تمامی قواي توانگري را.‏
براي شب آرزومند مباش،‏ که امتها را از جاي
ایشان میبرد.‏
بر حذر باش که به گناه مایل نشوي،‏ زیرا که تو
آن را بر مصیبت ترجیح دادهاي.‏
ک.‏ ای ن خدا در قوت خود متعال میباشد.‏ کیست
که مثل او تعلیم بدهد؟ مزامیر ؛
کیست که روش او را نظم داده باشد؟ و کیست
10 35
12 ،94
20 ،18
9 ،25
.12
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
.20
.21
22
.23
4. چونکه
- 501 -

هآن
هآن
یم
یم
هآن
هآن
یم
هآن
یکم
یم
بهی
نی
یم
یب
یب
.9
که بگوید تو بیانصافی نمودهاي ؟ باب
به یاد داشته باش که اعمال او را بزرگ بداري که
درباره ا مردمان میسرایند.‏
همه آدمیان به ا مینگرند.‏ مردمانْ‏ آنها را از
دور مشاهده مینمایند.‏
اینک خدا متعال است و او را نمیشناسیم،‏ و
شماره سالهاي او را تحقیق نتوان کرد.‏
زیرا که قطرههاي آب را جذب میکند و آنها باران
را از بخارات آن میچکاند.‏ باب
که ابرها آن را به شدت میریزد و بر انسان به
فراوانی میتراود.‏
آیا کیست که بفهمد ابرها چگونه پهن شوند،‏
یا رعدهاي خیمه او را بداند؟
اینک نور خود را بر آن میگستراند و عم قهاي
دریا را میپوشاند.‏
زیرا که به واسطه ا قومها را داوري ند،‏ و
خوراکی فراوانی میبخشد.‏ مزامیر
دستهاي خود را با برق پوشاند،‏ و آن را بر
هدف مأمور میسازد.‏
رعدش از او خبر میدهد و گلهها از برآمدن او
اطّلاع میدهند.‏
ایوب
10 ،34
10 ،5
15 ،18
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
37
.1
.2
از این نیز دل من میلرزد و از جاي خود متحرك
میگردد.‏
گوش داده،‏ صداي آواز او را بشنوید،‏ و زمزمهاي را
که از دهان وي صادر میشود،‏ مزامیر
آن را در زیر تمامی آسمانها میفرستد،‏ و برق
خویش را تا کرانهاي زمین.‏
بعد از آن صداي غرّش میکند و به صداي شکوه
خویش رعد میدهد،‏ و چون صدایش شنیده شد آنها
را تأخیر نمینماید.‏
5. خدا از صداي خود رعدهاي عجیب میدهد.‏ اعمال
عظیمی که ما آنها را درك نمیکنیم به عمل میآورد.‏
زیرا برف را میگوید:‏ بر زمین بیفت.‏ و همچنین
بارش باران را و بارش بارانهاي زورآور خویش را.‏ مزامیر
3 ،29
.3
.4
.6
8 ،148 ؛ 16 ،147
.7
.8
دست هر انسان را مهر میسازد تا همه مردمان
اعمال او را بدانند.‏
آنگاه حیوانات وحشی به محل سکونت خود میروند
و در بیشههاي خویش آرام میگیرند.‏ مزامیر
از برجهاي جنوب گردباد میآید و از برجهاي شمال
سرما.‏
از دم خدا یخ بسته میشود و سطح آبها منجمد
میگردد.‏
ابرها را نیز به رطوبت سنگین سازد و ابرها،‏
برق خود را پراکنده میکند.‏
و آنها به وسیله او به هر سو منقلب شوند تا
هرآنچه به ا امر فرماید بر روي تمامی زمین به عمل
آورند.‏
ا را براي تنبیه بفرستد یا به جهت زمین
خود یا براي رحمت.‏
اي ایوب ا را گوش کن.‏ بایست و در اعمال
عجیب خدا تأمل کن.‏
میدانی که خدا چگونه آنها را پر میکند و برق
ابرهاي خود را درخشان میسازد؟
آیا تو از سیر ابرها مطّلع هستی ؟ یا از اعمال
عجیب او که در علم،‏ کامل است؟
که چگونه رختهاي تو گرم میشود هنگامی که
زمین از باد جنوبی ساکن میگردد؟
آیا مثل او میتوانی آسمان را بگسترانی که مانند
آینه ریختهشده مستحکم است؟
ما را تعلیم بده که با وي چه توانیم گفت،‏ زیرا به
سبب تاریکی سخن نیکو نتوانیم آورد.‏
یا چون سخن گویم به او خبر داده شود یا
انسان سخن گوید تا هلاك گردد.‏
و حال آفتاب را نمیتوان دید،‏ هرچند در س پهر
درخشان باشد تا باد وزیده،‏ آن را پاك کند.‏
درخشندگی طلایی از شمال میآید و نزد خدا
شکوه م است.‏
قادر مطلق را درك نمیتوانیم کرد؛ او در قوت و
راستی عظیم است و در عدالت کبیر که انصافی
نخواهد کرد.‏
بدین دلیل مردمان از او میترسند،‏ اما او بر همه
دانادلان نمینگرد.‏ ؛
9 ،96
مزامیر 8 ،33
.10
.11
.12
13. خواه
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
38
.1
.2
و یهوه ایوب را از میان گردباد خطاب کرده،‏ فرمود:‏
کیست که مشورت را از سخنان علم تاریک
میسازد؟ باب
هماکنون کمر خود را مثل مرد ببند،‏ زیرا که از تو
سؤال مینمایم پس مرا اعلام نما.‏ باب
2 ،40
35 ،34
.3
22 ،104
- 502 -

كدر
نیی
ينا
یم
هرا
هآن
یم
نک
یس
هآب
ین
یم
ایوب
.4
وقتیکه زمین را بنیاد نهادم کجا بودي؟ بیان
اگر فهم داري.‏ مزامیر
کیست که آن را پیمایش نمود؟ اگر میدانی!‏ و
کیست که ریسمانکار را بر آن کشید؟ امثال
پایههایش بر چه چیز گذاشته شد؟ و کیست که
سنگ زاویهاش را نهاد،‏
هنگامی که ستارگان ص بح با هم خوشحالی
میکردند،‏ و همه پسران خدا آواز شادمانی دادند؟
و کیست که دریا را به درها مسدود ساخت،‏ وقتی
که در رفت و از رحم بیرون آمد؟ مزامیر
وقتی که ابرها را لباس آن گردانیدم و تاریکی غلیظ
را قنداقه آن ساختم؟
و حدي براي آن قرار دادم و پشتبندها و درها
تع نمودم؟ امثال
و گفتم تا به اینجا بیا و تجاوز منما،‏ و در اینجا
امواج سرکش تو بازداشته شود؟
آیا تو از ابتداي عمر خود صبح را فرمان دادي،‏ و
خورشید را به جایش عارف گردانیدي،‏
تا انتهاي زمین را فرو گیرد و شریران از آن
افشانده شوند؟
مثل گل زیر خاتم تبدیل گردد و همه چیز مثل
لباس صورت میپذیرد.‏
و نور شریران از ایشان گرفته شود،‏ و بازوي
بلند شکسته میگردد.‏ باب
آیا به چشمههاي دریا داخل شده،‏ یا به عمقهاي
اعماق رفتهاي؟
آیا درهاي مرگ براي تو باز شده است؟ یا درهاي
سایه مرگ را دیدهاي؟
آیا په زمین را درك کردهاي؟ خبر بده اگر این
همه را میدانی!‏
مسکن نور کدام است،‏ و مکان ظلمت کجا
میباشد،‏
تا آن را به مرزش برسانی،‏ و راههاي خانه او را
نمایی؟
میدانی،‏ چونکه در آنوقت متولد شدي،‏ و
عدد روزهایت بسیار است!‏
آیا به مخزنهاي برف داخل شده،‏ وخزینههاي
تگرگ را مشاهده نمودهاي،‏
که ا را به جهت وقت تنگی نگاه داشتم،‏ به
جهت روز نبرد و جنگ؟ مکاشفه
به چه روشی روشنایی تقسیم شود،‏ و باد
شرقی بر روي زمین منتشر میگردد؟
کیست که رودخانهاي براي سیل کند،‏ یا راهی به
جهت صاعقهها ساخت،‏ مزامیر
تا بر زمینی که ک در آن نیست ببارد و بر
بیابانی که در آن آدمی نباشد،‏
تا زمین ویران و بایر را سیراب کند،‏ و علفهاي تازه
را از آن برویاند؟
آیا باران را پدري هست؟ یا کیست که قطرات
شبنم را تولید نمود؟
از رحم کیست که یخ بیرون آمد؟ و ژاله آسمان را
کیست که تولید نمود؟ مزامیر
ا مثل سنگ منجمد میشود،‏ و سطح اعماق یخ
میبندد.‏
آیا عقد ثریا را میبندي؟ یا بندهاي جبار را
میگشایی؟ باب
آی ا برجه اي فصله ا را در زم ان آنه ا بی رون
میآوري؟ و دباکبر را با خواهران او رهبري
مینمایی؟
آیا قانونهاي آسمان را میدانی؟ یا آن را بر زمین
مسلّط میگردانی؟
آیا صداي خود را به ابرها میرسانی تا سیل آبها
تو را بپوشاند؟
آیا برقها را میفرستی تا روانه شوند،‏ و به تو
بگویند اینک حاضریم؟
کیست که حکمت را در باطن نهاد یا شعور را به
دل بخشید؟
کیست که با حکمت،‏ ابرها را بشمارد؟ و کیست
که مشکهاي آسمان را بریزد،‏
غبار گلشده،‏ جمع میشود و کلوخها با هم
میچسبند؟
آیا شکار را براي شیر ماده صید میک ؟ و
اشتهاي شیر ژیان را سیر مینمایی،‏
هنگامی که در محل سکونت خود خویشتن را
جمع میکنند و در بیشه در کمین مینشینند؟ باب
،37
7 ،135
16 ،147
9 ،9
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
38. چون
.39
.40
8
.41
کیست که غذا را براي کلاغها آماده سازد،‏
چون بچههایش نزد خدا فریاد برمیآورند،‏ و به سبب
نبودن خوراك آواره میگردند؟ مزامیر
9 ،147
39
1. آیا وقت زاییدن بز کوهی را میدانی؟یا زمان وضع
4 ،30
4 ،148
مزامیر 7 ،33
21 ،16
18 ،18
26 ،102
29 ،8
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
21. حتماً‏
.22
.23
.24
- 503 -

كخا يرو
یم
هآن
هآن
یکم
هآن
بهی
يجا
نهی
یم
هان
یم
.22
حمل آهو را نشان میدهی؟
آیا ماههایی را که کامل سازند حساب توانی
کرد؟ یا زمان زاییدن ارا میدانی؟
شده،‏ بچههاي خود را میزایند و از دردهاي
خود فارغ میشوند.‏
بچههاي ا قوي شده،‏ در بیابان رشد نند،‏
میروند و نزد آنها برنمیگردند.‏
کیست که خر وحشی را رها کرده،‏ آزاد ساخت،‏ و
کیست که بندهاي گورخر را باز نمود،‏
که من بیابان را خانه او ساختم،‏ و شورهزار را
مسکن او گردانیدم؟
به غوغاي شهر میخندد و خروش رمهبان را گوش
نمیگیرد.‏
دایره کوهها چراگاه او است و هرگونه سبزه را
میطلبد.‏
آیا گاو وحشی راضی شود که تو را خدمت نماید،‏ یا
نزد آخور تو منزل گیرد؟
آیا گاو وحشی را به ریسمانش به شیار توانی
بست؟ یا درهها را از عقب تو صاف خواهد نمود؟
آیا از اینکه قوتش عظیم است بر او اعتماد خواهی
کرد؟ و کار خود را به او حواله خواهی نمود؟
آیا براو توکل خواهی کرد که محصولت را باز آورد
و آن را به خرمنگاهت جمع کند؟
بال شترمرغ به شادي متحرّك میشود و اما پر و
بال او مثل لکلک نیست.‏
زیرا که تخمهاي خود را به زمین وامیگذارد و بر
ا را گرم میکند،‏
و فراموش میکند که پا آنها را میافشرد،‏ و
حیوانات وحشی صحرا آنها را پایمال میکنند.‏
با بچههاي خود سختیمیکند که گویا از آن او
نیستند؛ محنت او باطل است و متأسف نمیشود.‏
زیرا خدا او را از حکمت محروم ساخته،‏ و از شعور
او را سهمی نداده است.‏
هنگامی که به بلندي پرواز میکند،‏ اسب و
سوارش را مسخره مینماید.‏
آیا تو اسب را قوت داده و گردن او را به یال
ملبس گردانیدهاي؟
آیا او را مثل ملخ به جست وخیز آوردهاي؟
خروش شیهه او م است.‏
بر زمین پا زده،‏ از قوت خود وجد مینماید و به
مقابله مسلّحان بیرون میرود.‏
ایوب
بر ترس خندیده،‏ هراسان نمیشود،‏ و از دم
شمشیر برنمیگردد.‏
تیردان بر او چکچک میکند،‏ و نیزه درخشنده و
سر نیزه
با خشم و عصبانیت زمین را مینوردد.‏ و چون
شیپور صدا میکند نمیایستد،‏
وقتی که شیپور نواخته شود هههه گوید و
جنگ را از دور استشمام میکند،‏ و خروش سرداران و
غوغا را.‏ اعداد
آیا از حکمت تو شا میپرد؟ و بالهاي خود را
بطرف جنوب پهن میکند؟
آیا از فرمان تو عقاب صعود مینماید و آشی
خود را به بلند میسازد؟ ارمیا
بر صخره ساکن شده،‏ محل سکونت میسازد.‏ بر
صخره تیز و بر قله کوه.‏
از آنجا خوراك خود را به نظر میآورد و چشمانش
از دور مینگرد.‏
بچههایش خون را میمکند و جایی که لاشه ها
هستند،‏ او آنجا است.‏ حبقوق ؛ متی
16 ،49
28 ،24
8 ،1
9 ،10
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
40
.1
.2
و یهوه از طوفان پاسخ داده،‏ به ایوب فرمود:‏
آیا جر و بحث کننده با قادرمطلق دشمنی نماید؟
کسی که با خدا حق خواهی کند آن را جواب بدهد.‏
9 ،45 ؛ 11 ،41 اشعیا
.3
.4
آنگاه ایوب یهوه را جواب داده،‏ گفت:‏
اینک من حقیر هستم و به تو چه جواب دهم؟
دست خود را به دهانم گذاشتهام باب ؛
یک مرتبه گفتم و تکرار نخواهم کرد.‏ بلکه دو مرتبه
و نخواهم افزود.‏
سپ.‏ یهوه ایوب را از گردباد خطاب کرد و فرمود:‏
هماکنون کمر خود را مثل مرد ببند.‏ از تو سؤال
مینمایم و مرا اعلام کن.‏ باب
آیا داوري مرا نیز باطل نمایی؟ و مرا محکوم
میسازي تا خویشتن را عادل بنمایی؟ مزامیر ؛ رومیان
9 ،29
6 ،51
5 ،21
.
3 ،38
.5
6
.7
.8
4 ،3
.9
آیا تو را مثل خدا بازویی هست؟ و با صدا مثل او
رعد توانی کرد؟
هماکنون خویشتن را به شکوه و عظمت زینت
بده،‏ و به عزّت و عظمت ملبس ساز.‏
.10
.2
3. خم
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
- 504 -

ین
يرو
يرو
بکی
.7
.8
.9
11. شدت خشم خود را بریز و به هرکه متکبر است
نظر افکنده،‏ او را به زیر انداز.‏
بر هرکه متکبر است نظر کن و او را خوار بساز و
شریران را در جاي ایشان پایمال کن.‏ مزامیر
ایشان را با هم در خاك پنهان نما و رویهاي
ایشان را درجاي مخفی محبوس کن.‏
آنگاه من نیز درباره تو اقرار خواهم کرد،‏ که دست
راستت تو را نجات تواند داد.‏
اینک بهیموت که او را با تو آفریدهام که علف را
مثل گاو میخورد،‏
همانا قوت او در کمرش میباشد،‏ و توانایی وي در
رگهاي شکمش
دم خود را مثل سرو آزاد میجنباند.‏ رگهاي رانش
به هم پیچیده است.‏
استخوانهایش مثل لولههاي برنجین و اعضایش
مثل تیرهاي آهنین است.‏
او نوبر راه خدا است.‏ آن که او را آفرید شمشیرش
را به او داده است.‏
به درستی که کوهها برایش علوفه میرویاند،‏ که
در آنها تمامی حیوانات صحرا بازي میکنند؛
او با کمال میل زیر سایه میخوابد.‏ در نیزار و در
مرداب.‏ مزامیر
بوتهها او را به سایه خود میپوشاند،‏ و بیدهاي
نهر،‏ وي را احاطه مینماید.‏
اینک رودخانه طغیان میکند،‏ اما او نمیترسد و
اگر چه اُردن در دهانش ریخته شود آرام خواهد بود.‏
آیا میتوان به چشمانش نگریست.‏ یا بی وي را
با قلاّب سوراخ توان کرد؟
ایوب
8 ،75
.
31 ،68
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
41
.1
آیا لویاتان را با قلاّب توانی کشید؟ یا زبانش را با
ریسمان توانی فشرد؟ اشعیا
آیا در بینی او مهار توانی کشید؟ یا چانهاش را با
قلاّب سوراخ کنی؟
آیا او نزد تو خواهش زیاد خواهد نمود؟ یا سخنان
ملایم به تو خواهد گفت؟
آیا با تو عهد خواهد بست یا او را براي بندگی
دایمی خواهی گرفت؟
آیا با او مثل گنجشک بازي توانی کرد؟ یا او را براي
کنیزان خود توانی بست؟
آیا جماعت صیادان از او داد و ستد خواهند کرد؟ یا او
را در میان تاجران تقسیم خواهند نمود؟
آیا پوست او را با نیزهها مملّو توانیکرد؟ یا سرش را
با نیزههاي ماهیگیران؟
اگر دست خود را بر او بگذاري جنگ را به یاد
خواهی داشت و دیگر نخواهی کرد.‏
اینک امید به او باطل است.‏ آیا از دیدنش نیز آدمی
به درافکنده نمیشود؟
کسی اینقدر احمق نیست که او را برانگیزاند.‏ پ س
کیست که در حضور من بایستد؟
چه.‏ کسی چیزي قبلاً‏ به من داده،‏ تا به او باز پس
بدهم؟ هرچه زیر آسمان است از آن من میباشد.‏ رومیان
.10
11
5 ،19 ؛ خروج 35 ،11
.12
درباره اعضایش خاموش نخواهم شد و بلکه از
قدرت عظیمش و جمال تر او خبر خواهم داد.‏
کیست که لباس او را باز تواند نمود؟ و
کیست که در میان دو ردیف دندانش دست ببرد؟
کیست که دروازههاي گلویش را بگشاید؟ دایره
دندانهایش هولناك است.‏
زورآورش فخر او میباشد،‏ محکم به هم
وصل شده و چسبیده است.‏
با یکدیگر چنان چسبیدهاند که هوا از میان آنها
نمیگذرد.‏
با همدیگر چنان وصل شدهاند و با هم چسبیده
اند که جدا نمیشوند.‏
از عطسههاي او نور ساطع میگردد و چشمان او
مثل پلکهاي خورشید است.‏
از گلویش مشعلها بیرون میآید و شعلههاي آتش
برمیجهد.‏
از بینیهاي او دود برمیآید مثل دیگ جوشنده و
منبع.‏
از نفس او جرقهها افروخته میشود و از دهانش
شعله بیرون میآید.‏
بر گردنش نیرو نشسته است،‏ و در حوصله اوست
آنچه را که نابود میکند.‏
گوشت او به هم چسبیده است،‏ و بر وي
مستحکم است که تکان نمیخورد.‏
دلش مثل سنگ مستحکم است،‏ و مانند سن گ
زیرین آسیاب محکم میباشد.‏
او برمیخیزد،‏ نیرومندان هراسان میشوند،‏ و
از ترس بیخود میگردند.‏
اگر شمشیر به او انداخته شود اثر نمیکند،‏ و نه
.13
.14
15. سپرهاي
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
23. طبقات
.24
25. چون
.26
1 ،27
.2
.3
.4
.5
.6
- 505 -

یم
هرا
ته
تک
وكپ
هع
نیزه و نه مزراق و نه تیر.‏
آهن را مثل کاه میشمارد و برنج را مانند چوب
پوسیده.‏
تیرهاي کمان او را فرار نمیدهد و سنگهاي
فلاخن نزد او به کاه تبدیل میشود.‏
گرز مثل کاه شمرده میشود و بر سوسه حر
سرنیزه میخندد.‏
در زیرش پارههاي سفال تیز است و سخره هاي
تیز را مثل گل پهن میکند.‏
اعماق را مثل منبع جوشاند و دریا را مانند
دیگ عطّاران میگرداند.‏
را در عقب خویش تابان میسازد به نوعی که
اعماق را سفیدمو گمان میبرند.‏
بر روي خاك نظیر او نیست،‏ که بدون ترس
آفریده شده باشد.‏
بر هرچیز بلند نظر میافکند و بر همه مغروران
پادشاه است.‏
ایوب
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
42
.1
.2
و ایوب یهوه را جواب داده،‏ گفت:‏
میدانم که به هر چیز قادر هستی،‏ و ابداً‏ قصد تو را
منع نتوان نمود.‏ لوقا
کیست که مشورت را بیعلم مخفی میسازد؟ اما
من به آنچه نفهمیدم سخن گفتم.‏ به چیزهایی که
فوق از عقل من بود و نمیدانستم.‏
هماکنون بشنو تا من سخن گویم؛ از تو سؤال
مینمایم مرا تعلیم بده.‏
از شنیدن گوش درباره تو شنیده بودم اما هماکنون
چشم من تو را میبیند.‏
از این ج از خویشتن تنفر دارم و در خاك و
خاکستر توبه مینمایم.‏
و آن هنگام،‏ از اینکه یهوه این سخنان را به ایوب
گفته بود که یهوه به الیفاز تیمانی فرمود:‏ خشم من بر
تو و بر دو رفیقت افروخته شده،‏ زیرا که درباره من
آنچه راست است مثل بندهام ایوب نگفتید.‏ باب
سپ.‏ حال هفت گوساله و هفت قوچ براي خود
بگیرید و نزد بنده من ایوب رفته،‏ قربانی سوختنی به
جهت خویشتن بگذرانید؛ و بندهام ایوب به جهت شما
دعا خواهد نمود،‏ زیرا که او را مستجاب خواهم فرمود،‏
مبادا پاداش حماقت شما را به شما برسانم،‏ چونکه
درباره من آنچه راست است مثل بندهام ایوب نگفتید.‏
سپ.‏ الیفاز تیمانی و بلدد شوحی و صوفر نعماتی
رفته،‏ به نوعی که یهوه به ایشان امرفرموده بود،‏ عمل
نمودند؛ و یهوه ایوب را مستجاب فرمود.‏
و چون ایوب براي یارانِ‏ خود دعا کرد،‏ یهوه
مصیبت او را دور ساخت و یهوه به ایوب دو چندان
آنچه پیش داشته بود عطا فرمود.‏ باب
و هم ه ب رادرانش و هم ه خ واهرانش و تم امی
آشنایان قدیمش نزد وي آمده،‏ در خانهاش با وي نان
خوردند و او را درباره تمامی مصیبتی که یهوه به او
رسانیده بود ، او را دلداري و تسلّی دادند،‏ و هرکس
یک کسیطه و هرکس یک حلقه طلا به او داد.‏
و یهوه آخر ایوب را بیشتر از اول او مبارك فرمود،‏
چنانکه او را چهارده هزار گوسفند و شش هزار شتر و
هزار جفت گاو و هزار الاغ ماده بود.‏
و او را هفت پسر و سه دختر بود.‏
و دختر اول را یمیمه و دوم را قَصی و سوم را
کَرنْ-‏ ه نام نهاد.‏
و در تمامی زمین مثل دختران ایوب زنان خوش
چهره یافت نشدند و پدر ایشان،‏ ایشان را در میان
برادرانشان ارثی داد.‏
و بعد از آن ایوب صد و چهل سال زندگانی نمود و
پسران خود و پسران پسران خود را تا پشت چهارم
دید.‏
17 سپ.‏ ایوب پیر و سالخورده شده،‏ وفات یافت.‏
7 ،8
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
1 ،4
37 ،1
.3
.4
.5
.6
.7
8
9
- 506 -

يار
يبا
يها
مزامیر
مزامیرر
مقدمه
کتاب مزامیر که به زبور داود نیز شهرت دارد،‏ یکی از دلپذیرترین کتب کتابمقدس است.‏ این کتاب مجموعهاي
است از شعر و سرود که بزبانی شیوا،‏ روحیات و رویدادهاي تاریخی قوم یهود را بیان میکند.‏ بیشتر بخشهاي
این کتاب در زمان داود پادشاه و کمی بعد از آن نگارش یافته است ‏.زبور داود را قوم یهود پس از بازگشت از
اسارت بابل،‏ بعنوان کتاب سرود بکار میبرد.‏
هفتاد و دو مزمور را داود نوشته؛ دو مزمور را سلیمان،‏ دوازده مزمور را آساف،‏ نُه مزمور را خاندان قورح و بالاخره
یک مزمور را موسی برشته تحریر درآورده.‏ مزامیر روحیات مردم را در هنگام شادي و غم بیان میکند.‏ از این
کتاب میفهمیم که در هر روحیه و حالتی که باشیم میتوانیم قلب خود را بسوي خدا بگشاییم و با وي راز و
نیاز کنیم.‏ همچنین،‏ در این کتاب با سرودهاي زی پرستش خدا آشنا میشویم.‏ مطالب این کتاب به خواننده
کمک میکند تا نه فقط مشکلات خود را با سرور در میان بگذارد بلکه او را براي نعمتهایش ستایش کند.‏
موضوع اصلی کتاب مزامیر پرستش است.‏ این واژه بیش از بار در این کتاب بکار رفته؛ توکل و واژه
مشابه،‏ بار.‏ آیه کلیدي این کتاب را میتوان در‎150:6‎ یافت:‏ هرکه جان در بدن دارد سرور را ستایش کند!‏
سرور را سپاس باد!‏
200
57
علاقۀ عیسی مسیح به مزامیر
مزامیر آنچنان در برگیرندة بخشی از حالات روحی سرور عیسی مسیح میباشند که او شرح دردها و مجاهدات
او
خود را در مرگ بر روي صلیب،‏ از این کتاب نقل میکند
فرمود که بسی از مطالب مزامیر مربوط به او میباشند
22) ، 5 : 31 ، 1 : متی ، 46 : 27 لوقا (46 : 23
‏(لوقا .(44 : 24
- 507 -

يرو
يها
يار
يار
؛
کتاب اول
1
خوشبختی واقعی
مزامیر
(41-1)
1. خوشبحال کسی که با خدانشناسان مشورت
نمیکند و راه گناهکاران را در پیش نمیگیرد و با
کسانی که مسخره میکنند همنشین نمیشود،‏ مزامیر
1 ،119
17 ،15 ؛ ارمیا 1 ،128
.2
بلکه مشتاقانه از دستورات یهوه پی میکند و
شب و روز در آنها تفکر مینماید.‏ مزامیر ؛ تثنیه
او همچنین درختی است که در کنار نهرهاي آب
کاشته شده و به موقع میوه میدهد و برگهایش هرگز
پژمرده نمیشوند؛ کارهاي او همیشه ثمر بخش است.‏
7 ،6
1 ،112
.3
8 ،17 ارمیا
.4
اما بیخدایان چنین نیستند.‏ بلکه مثل کاهند که
باد آنرا پراکنده میکند.‏ مزامیر ؛ اشعیا ؛ صفنیا
به این دلیل در برابر مسند داوري محکوم خواهند
شد و به جماعت خداشناسان راه نحواهند یافت.‏
زیرا یهوه راه درستکاران را میشناسد،‏ اما بیخدایان
به سوي نابودي پیش میروند.‏ ایوب
2 ،2
5 ،29
10 ،23
5 ،35
.5
.6
2
اراده خدا و فکر باطل انسانی
.1
چرا امتها شورش نمودهاند و طوائف در باطل تفکر
میکنند؟ مزامیر ؛ اعمال رسولان
پادشاهان زمین برمیخیزند و امیران با هم مشورت
نمودهاند،‏ به ضد یهوه و به ضد مسح شده او؛ مزامیر
5 ،48
25 ،4
17 .13 ،22
.2
14 31، ؛ مزامیر
.3
.4
بگذار بندهاي ایشان را آزاد سازیم و زنجیر
ایشان را از خود بیندازیم.‏
او که بر تخت آسمانها نشسته است میخندد.‏ یهوه
ایشان مسخره میکند.‏ مزامیر ؛ ؛ امثال
آنگاه در خشم خود بدیشان سخن خواهد گفن و به
خشم خویش ایشان را آشفته خواهد ساخت.‏
و من پادشاه خود را نصب کردهام،‏ بر کوه مقدس
خود صهیون.‏ امثال
فرمان را اعلام میکنم:‏ یهوه به من فرموده است:‏ تو
امروز تو هستی پسر من
را تولید کردم.‏
13، اعمال رسولان
5 ،5 ؛ 5 ،1 ؛ عبراانیان 33
.8
از من درخواست کن و امتها را به میراث تو
خواهم داد و انتهاي زمین را ملک تو خواهم گردانید.‏
8 ،82 ؛ 6 ،16 مزامیر
.9
ایشان را به عصاي آهنین خواهی
کوزة کوزهگر آنها را خرد خواهی نمود.‏
شکست؛ مثل
2، ؛ مکاشفه 4 11، اشعیا
39 ،18 ؛ مزامیر 27
.10
و هماکنون اي پادشاهان تفکر نمایید!‏ اي داوران
جهان متنبه گردید!‏
یهوه را با ترس خدمت کنید و با لرز شادي
نمایید!‏ فیلیپیان
پسر را ببوسید مبادا خشمگین شود و از روش
هلاك شوید،‏ زیرا خشم او به اندکی افروخته میشود.‏
خوشابحال همۀ آنانی که بر او توکّل دارند.‏ تثنیه
19 .15 ،18
12 ،2
.11
.12
3
یاري از سوي سرور
.1
مزمور داود وقتی که از پسر خود ابشالوم فرار کرد
اي یهوه!‏ دشمنانم چه بسیار شدهاند.‏ بسی به
ضد من برمیخیزند.‏ دوم سموئیل
بسی براي جان من میگویند:‏ به جهت او در
خدا خلاصی نیست.‏ سلاه مزامیر
لیکن تو اي یهوه گرداگرد من سپر هستی،‏ شکوه
من و فرازندة سر من.‏
با صداي خود نزد یهوه میخوانم و مرا از کوه
مقدس خود اجابت مینماید.‏ سلاه
و اما من دراز کشیده،‏ به خواب رفتم و بیدار شدم
زیرا یهوه مرا همایت میکند.‏
از ملت ده هزار نفري ترسی ندارم که گرداگرد من
صف بستهاند.‏ مزامیر
اي یهوه،‏ برخیز!‏ اي خداي من،‏ مرا برهان!‏ زیرا بر
صورت همۀ دشمنانم زدي؛ دندانهاي شریران را
شکستی.‏ مزامیر
نجات از آن یهوه است و برکت تو بر قوم تو
میباشد.‏ سلاه مزامیر ؛ اشعیا 43،
14 ،15
19 ،25
9 ،4
12 ،74
3 ،27
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
4
طلب کمک در تنگی
11
براي سالار سرود خوانان بر ذوات اوتار.‏ مزمور داود
26 ،1
9 ،59
13 ،37
23 ،8
.5
.6
.7
508

يار
يها
یست
یمت
يها
يرو
.9
مزامیر
.1
.2
.3
اي خداي عدالت من،‏ چون بخوانم مرا مستجاب
فرما.‏ در تنگی مرا وسعت دادي.‏ بر من کرم فرموده،‏
دعاي مرا بشنو.‏
اي پسران انسان تا به کی شکوه من عار خواهد بود،‏
و بطالت را دوست داشته،‏ دروغ را خواهید طلبید؟
سلاه
اما بدانید که یهوه مرد صالح را براي خود انتخاب
کرده است،‏ و چون او را بخوانم یهوه خواهد شنید.‏ یوحنا
49 ،8
.4
بلرزید و گناه مورزید.‏ در دلها بر بسترهاي خود
تفّکر کنید و خاموش باشید.‏ سلاه.‏ مزامیر
توکل
یهوه را بگذرانید و بر عدالت قربانی نمایید.‏ افسسیان
میگویند:‏ کیست که به ما احسان نماید؟
بسی اي یهوه نور چهرة خویش را بر ما برافراز.‏ مزامیر
در دل من پدید آوردهاي،‏ بیشتر از وقتی
اعداد
گردید.‏ افزون ایشان و شیرة غّله که با آرامش دراز میکشم و به خواب هم میروم زیرا
که تو فقط اي یهوه مرا در اطمینان ساکن میسازي.‏
26
9 ،62
،6
10 ،6
26 ،4
.5
.6
7. شادمانی
.8
6 ،26 لاویان
5
درخواست هدایت به راه راست
.1
.٢
براي سالار سرود خوانان برذوات نفخه.‏ مزمور داود
اي یهوه،‏ به سخنان من گوش بده!‏ به ناله من
توجه فرما!‏
اي پادشاه و خداي من،‏ به صداي فریادم توجه کن
زیرا که نزد تو دعا میکنم.‏ مزامیر ؛
اي یهوه صبحگاهان صداي مرا خواهی شنید؛
بامدادان دعاي خود را نزد تو آراسته میکنم و انتظار
میکشم.‏ مزامیر
زیرا تو خدایی نی که به شرارت تمایل داشته
باشی،‏ و گناهکار نزد تو ساکن نخواهد شد.‏
متکبران در نظر تو نخواهند ایستاد.‏ از همۀ
بطالتکنندگان نفرت داري.‏
دروغگویان را هلاك خواهی ساخت.‏ یهوه شخص
خونخوار و حیلهگر را ناپاك میدارد.‏
و اما من از فراوانی رحمت تو به خانهات داخل
خواهم شد،‏ و از ترس تو بسوي معبد محل مقدس تو
عبادت خواهم نمود.‏ مزامیر
اي یهوه،‏ بسبب دشمنانم مرا به عدالت خود هدایت
نما و راه خود را پیش من راست گردان.‏
زیرا در زبان ایشان راستی نیست؛ باطن ایشان
محض شرارت است؛ گلوي ایشان قبر گشاده است و با
زبانهاي خود تظاهر میکنند.‏ مزامیر
اي خدا،‏ ایشان را تقصیر کار بدان،‏ تا به سبب
مشورتهاي خود بیفتند،‏ و به زیادي خطایاي ایشان،‏
ایشان را دور انداز زیرا که بر تو فتنه کردهاند،‏ رومیان
،3
11 ،27
.10
4 ،140 ؛ مزامیر 13
.11
و همه همایت شوندگانت شادي خواهند کرد و تا
به ابد خوشحالی خواهند نمود.‏ زیرا که پناهگاه ایشان
تو هستی و آنانی که اسم تو را دوست میدارند،‏ در تو
وجد خواهند نمود.‏ مزامیر
زیرا تو اي یهوه مرد عادل را برکت خواهی داد،‏ او
را به رضامندي مثل سپر احاطه خواهی نمود.‏ مزامیر
،91
6 ،9
.12
28 ،3 ؛ دانیال 4
6
دعا به هنگام پریشانی
.1
.2
براي سالار سرود خوانان برذوات اوتار برثمانی.‏ مزمور
داود
اي یهوه،‏ مرا در خشم خود توبیخ منما و مرا در
خشم خویش تنبیه مکن!‏
اي یهوه،‏ بر من کرم فرما زیرا که پژمردهام!‏ اي
یهوه،‏ مرا شفا ده زیرا که استخوانهایم مضطرب است،‏
2 ،38 مزامیر
.3
.4
.5
و جان من بشدت پریشان است.‏ پس تو اي یهوه،‏ تا
به کی؟
اي یهوه،‏ رجوع کن و جانم را خلاصی ده!‏ به رحمت
خویش مرا نجات بخش!‏
زیرا که در مرگ ذکر تو نمیباشد!‏ در جهنم کیست
که تو را حمد گوید؟ مزامیر ؛
از نالۀ خود واماندهام!‏ تمامی شب تخت خواب
خود را غرق میکنم،‏ و بستر خویش را به اشکها تر
میسازم!‏
چشم من از غصه کاهیده شد و بسبب همۀ
دشمنانم تار گردید.‏ مزامیر ؛ مراثی ارمیا
اي همۀ بدکاران از من دور شوید،‏ زیرا یهوه آواز
گریۀ مرا شنیده است!‏ مزامیر ؛
یهوه التماس مرا شنیده است.‏ یهوه دعاي مرا اجابت
خواهد نمود.‏ مزامیر ؛ متی
همۀ دشمنانم به شدت خجل و پریشان خواهند
2 ،1
132 ،119
10 ،88
16 ،86
10 ،38
10 ،31
41 ،25
6 ،5
.6
.7
.8
.9
.10
23 ،7
1 ،17
2 ،4
6 ،9
4 ،84
.3
.4
.5
.6
.7
.8
509

یمت
.14
شد.‏
روبرگردانیده،‏ ناگهان
خجل
خواهند گردید.‏
مزامیر
مزامیر
4 ،35 ؛ مزامیر 17 ،10
7
دعا براي اجراي عدالت
.1
سرود داود که آن را براي سرور سرایید به سبب
سخنان کُوش
اي یهوه خداي من،‏ در تو پناه میبرم.‏ از همۀ
تعقیب کنندگانم مرا نجات ده و برهان.‏ دوم سموئیل
-5 ،16
11
.2
.3
مبادا او مثل شیر جان مرا بدرد،‏ و خرد سازد و
نجاتدهندهاي نباشد.‏
اي یهوه خداي من اگر این را کردم و اگر در دست
من ظلمی پیدا شد،‏ مزامیر
آیا جواب کسانی که با من در صلح بودند را با بدي
دادم،‏ یا کسانی که بی سبب دشمن من بودند را ضرر
رساندم ؟ ایوب
پس دشمن،‏ جانم را تعقیب کند،‏ و آن را گرفتار
سازد،‏ و حیات مرا به زمین پایمال کند،‏ و شکوهم را
در خاك ساکن سازد.‏ سلاه.‏
اي.‏ یهوه در خشم خود برخیز،‏ به سبب قهر
دشمنانم بلند شو و براي من بیدار شو!‏ اي که داوري
را امر فرمودهاي!‏
و دستههاي امتها گرداگرد تو بیایند.‏ و بر فوق
ایشان به مقام اعلی بازگرد.‏ مزامیر
یهوه امتها را داوري خواهد نمود.‏ اي یهوه،‏ موافق
عدالتم و کمالی که در من است مرا داد بده!‏ مزامیر
بدي بیخدایان نابود شود و عادل را پایدار کن زیرا
امتحان کنندة دلها و قلوهها،‏ خدا عادل است.‏ پیدایش
8 ،142
،18
20 ،9
8 ،10
7 ،31
.4
.5
6
.7
.8
.9
25
.10
سپر من بر خدا میباشد که
نجاتدهنده است.‏ مزامیر
پادشاهان
اعمال رسولان
35 ،104
20 ،11
23 ،2
دلان راست
7 ،16
15 ،16 12 ،20
39 ،8
24 ،1
؛ مزامیر
؛
1 ،139
8 ،15
؛ ارمیا
؛ مکاشفه
؛ اول سموئیل
10 17، ؛ ؛ ؛ لوقا
.11
را
؛ اول
؛
خدا داور عادل است و هر روزه خدا خشمناك
میشود.‏
نکند شمشیر خود را تیز
اگر بازگشت انسان کرده
و آماده خود را کشیده کمان خواهد کرد؛ است.‏ مزامیر
و براي او آلات مرگ را مهیا ساخته و تیرهاي
خویش را شعلهور گردانیده است.‏
اینک بیهوده آبستن شده،‏ و به ظلم حامله
گردیده،‏ دروغ را زاییده است.‏ مزامیر
حفرهاي کند و آن را گود نمود،‏ و در چاهی که
ساخت خود بیفتاد.‏ ایوب ؛ اشعیا 33، ؛
ظلم او برسرش خواهد برگشت و ستم او بر فرقش
فرود خواهد آمد.‏ مزامیر ؛ امثال
یهوه را برحسب عدالتش حمد خواهم گفت و اسم
یهوه تعالی را ستایش خواهم نمود.‏ امثال ؛ مزامیر
،92
4 ،59
22 ،5
11
6 ،45
27 ،26
35 ،15
7 ،35
.15
.16
.17
2
8
چه مجید است نام تو
4
.1
.2
براي سالار سرود خوانان برجتّیت.‏ مزمور داود
اي یهوه سرور ما،‏ چه مجید است نام تو در تمامی
زمین،‏ که شکوه خود را فوق آسمانها گذاردهاي!‏
از زبان کودکان و شیرخوارگان به سبب دشمنانت
قوت را بنا نهادي تا دشمن و انتقام گیرنده را ساکت
گردانی.‏ یهودا ؛ مکاشفه
چون به آسمان تو نگاه کنم که صنعت انگشتهاي
توست،‏ و به ماه و ستارگانی که تو آفریدهاي،‏ ؛
16 ،21
12 ،5
.3
1 ،29 مزامیر
.4
پس انسان چیست که او را به یاد آوري،‏ و فرزندان
آدم که به او توجه داري؟ مزامیر
او را از فرشتگان اندکی کمتر ساختی و اما تاج
شکوه و احترام را بر سر او گذاردي.‏ ایوب ؛ مزامیر
،144
17 ،7
26 ،102
.5
6 ،2 ؛ عبرانیان 3
.6
او را بر کارهاي دست خودت مسلط نمودي،‏ و همه
چیز را زیر پاي وي نهادي،‏ مزامیر
گوسفندان و گاوان جمیعاً،‏ و حیوانات صحرا را نیز؛
6 ،21
.7
اول قرنتیان
1 ،110 ؛ مزامیر 22 ،1 ؛ افسسیان 27 ،15
.8
مرغان هوا و ماهیان دریا را،‏ و هر چه بر راههاي
آبها سیر میکند.‏ مزامیر
اي یهوه سرور ما،‏ چه مجید است نام تو در تمامی
زمین!‏ حزقیال ؛ اشعیا
10 ،50
3 ،6
24 ،34
.9
9
داوري عادل خدا
.1
براي سالار سرود خوانان برموت لبین.‏ مزمور داود
یهوه را به تمامی دل حمد خواهم گفت؛ همه
عجایب تو را بیان خواهم کرد.‏ مزامیر
1 ،138
مزامیر 4 ،3
5 ،9
.12
.13
510

يها
يها
مدا
ی؟کن
يها
يها
3 ،80
.20
مزامیر
.2
در تو شادي و وجد خواهم نمود؛ نام تو را اي متعال
خواهم سرایید.‏ مزامیر ؛ مزامیر
چون دشمنانم به عقب بازگردند،‏ آنگاه لغزیده،‏ از
حضور تو هلاك خواهند شد.‏ مزامیر ؛ مزامیر ؛ امثال
9 ،20
11 ،6
،92
8 ،31
.3
16 ،24
.4
زیرا انصاف و داوري مرا بجا آوردي.‏ داورِ‏ عادل بر
مسند خود نشستهاي.‏ مزامیر ؛
امتها را توبیخ نمودهاي و شریران را هلاك ساخته،‏
نام ایشان را محو کردهاي تا ابد.‏ مزامیر
و اما دشمنان نیست شده خرابه ابدي
گردیدهاند؛ و شهرها را ویران ساختهاي،‏ حتی ذکر آنها
نابود گردید.‏ مزامیر
لیکن یهوه نشسته است تا ابد،‏ و تخت خویش را
براي داوري برپا داشته است؛
و او کرهزمین را به عدالت داوري خواهد کرد،‏ و
امتها را به راستی داد خواهد داد.‏ مزامیر ؛
و یهوه قلعۀ بلند براي کوفتهشدگان خواهد بود،‏
قلعۀ بلند در زمانهاي تنگی.‏ مزامیر
و آنانی که نام تو را میشناسند،‏ بر تو توکل
خواهند داشت،‏ زیرا اي یهوه تو طالبان خود را هرگز
ترك نکردهاي.‏
یهوه را که بر صهیون نشسته است بسرایید؛
کارهاي او را در میان قومها اعلان نمایید،‏ مزامیر
زیرا او که انتقام گیرندة خون است،‏ ایشان را به
یاد آورده،‏ و فریاد مساکین را فراموش نکرده است.‏
9 ،98
2 ،74
13 ،96
7 ،5
6 ،50
12 ،7
مزامیر 19 ،103
23 ،38
17 ،34
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
9 ،4 پیدایش
.13
اي یهوه بر من کرم فرموده،‏ به ظلمی که از
دشمنان خود میکشم نظر افکن!‏ اي که برافرازندة من
از درهاي مرگ هستی!‏ مزامیر ؛ اعمال رسولان
تا همۀ تسبیحات تو را بیان کنم در دروازه
دختر صهیون.‏ در نجات تو شادي خواهم نمود.‏
24 ،2
مزامیر 13،
153 ،119
.14
6
.15
امتها به چاهی که کنده بودند خود افتادند؛ در
دامی که نهفته بودند پاي ایشان گرفتارشد.‏ مزامیر
یهوه خود را شناسانیده است و داوري کرده،‏ و
شریر از کار دست خود به دام گرفتار گردیده است.‏
سلاه.‏ مزامیر
به جهنم خواهند برگشت و همه
امتهایی که خدا را فراموش میکنند،‏
زیرا مسکین همیشه فراموش نخواهد شد؛ امید
حلیمان تا به ابد ضایع نخواهد بود.‏ مزامیر
برخیز اي یهوه تا انسان غالب نیاید.‏ بر امتها به
حضور تو داوري خواهد شد.‏ مزامیر
اي یهوه ترس را بر ایشان چیره گردان،‏ تا امتها
بدانند که انسانند.‏ سلاه.‏ مزامیر
10
دعا براي اجراي عدالت
14 ، 59
.1
اي یهوه چرا دور ایستادهاي و خود را در وقت
تنگی پنهان می مراثی
از تکبر شریران،‏ فقیر سوخته میشود؛ در
مشورتهایی که اندیشیدهاند،‏ گرفتار میشوند.‏
زیرا که شریر به شهوات نفس خود فخر میکند،‏ و
آنکه میرباید شکر میگوید و یهوه را اهانت میکند.‏
4. شریر در غرور خود میگوید:‏ بازخواست نخواهد
کرد.‏ همۀ فکرهاي او اینست که یهوه نیست.‏
راههاي او همیشه استوار است.‏ احکام تو از او بلند و
بعید است.‏ همۀ دشمنان خود را به هیچ
میشمارد.‏ حزقیال ؛ عاموس
در دل خود گفته است:‏ هرگز جنبش نخواهم خورد،‏
و دور به دور بدي را نخواهم دید.‏
دهان او از لعنت و مکر و ظلم پر است؛ زیر زبانش
مشقّت و گناه است؛ رومیان
در کمینهاي دهات مینشیند؛ در جای مخفی
بیگناه را میکشد؛ چشمانش براي مسکینان مراقب
است؛
در جاي مخفی مثل شیر در بیشۀ خود کمین
میکند؛ به جهت گرفتن مسکین کمین میکند؛ فقیر
را به خود کشیده،‏ گرفتار میسازد.‏ مزامیر
پس کوفته و خمیده میشود؛ و بیچارگان در زیر
ضربات قدرتمند آنها به زمین افتند.‏
در دل خود گفت:‏ خدا فراموش کرده است؛ روي
خود را پوشانیده و هرگز نخواهد دید.‏ ایوب ؛ مزامیر
32 ،37
13 ،22
ارمیا 56 ،3
3 ،6
14 ،3
27 ،12
.2
.3
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
7 ،94
.12
اي یهوه برخیز!‏ اي خدا دست خود را برافراز و
مسکینان را فراموش مکن!‏
چرا شریر خدا را اهانت کرده،‏ در دل خود
میگوید:‏ تو بازخواست نخواهی کرد؟
البته دیدهاي زیرا که تو بر مشقّت و غم مینگري،‏
تا به دست خود مکافات برسانی.‏ مسکین امر خویش را
به تو تسلیم کرده است.‏ مددکار یتیمان تو هستی.‏
.13
.14
6 ،68 مزامیر
بازوي 15.
گناهکار را بشکن.‏
و شریر را
از شرارت او
16 ،7
19 ،74
1 ،26 ؛ 1 ،43
.16
17. شریران
.18
.19
511

يرو
یاب
يرو
یکن
.4
.5
.6
.7
بازخواست کن تا آن را نی مزامیر
یهوه پادشاه است تا ابد.‏ امتها از زمین او هلاك
خواهند شد.‏ مزامیر ؛ ؛ ارمیا
اي یهوه خواسته مسکینان را اجابت کردهاي،‏ دل
ایشان را استوار نمودهاي و گوش خود را
فراگرفتهاي،‏ مزامیر ؛
تا یتیمان و کوفتهشدگان را دادرسی کنی.‏ انسانی
که از زمین است،‏ دیگر نترساند.‏
مزامیر
36 .10 ،37
10 ،10
.
10 ،146
10 ،29
12 ،2
.16
.17
.18
11
توکل به عدالت سرور
.1
.2
.3
.4
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
بر یهوه توکل میدارم.‏ چرا به جانم میگویید:‏ مثل
مرغ به کوه خود بگریزید؟
زیرا اینک شریران کمان را میکشند و تیر را به زه
نهادهاند،‏ تا بر راستدلاندر تاریکی بیندازند.‏
زیرا که ستونها متلاشی میشوند و مرد عادل چه
کند؟
یهوه در معبد محل مقدس خود است و تخت یهوه
در آسمان.‏ چشمان او مینگرد،‏ پلکهاي وي فرزندان
آدم را میآزماید.‏ حبقوق ؛ اشعیا ؛ متی
یهوه مرد عادل را امتحان میکند؛ و اما از شریر و
ظلمدوست،‏ جان او نفرت میدارد.‏ مزامیر
بر شریر دامها و آتش و کبریت خواهد بارانید،‏ و باد
سموم سهم پیالۀ ایشان خواهد بود.‏ تثنیه
زیرا یهوه عادل است و عدالت را دوست میدارد،‏ و
راستان او را خواهند دید.‏ ؛
34 ،5
8 ،45
5 ،5
23 ،29
1 ،66
مزامیر 5 ،33
20 ،2
.5
.6
.7
12
دعا براي نجات و حفاظت
.1
براي سالار سرود خوانان برثمانی.‏ مزمور داود
اي یهوه نجات بده زیرا که مرد مقدس نابود شده
است و ایمانداران از میان فرزندان آدم نایاب
گردیدهاند!‏ اشعیا
همه به یکدیگر دروغ میگویند؛ به لبهاي چاپلوس
و دل ناپاك سخن میرانند.‏
یهوه همۀ لبهاي چاپلوس را ریشهکن خواهد
ساخت،‏ و هر زبانی را که سخنان تکبرآمیز بگوید،‏
1 ،57
.2
.3
غلاطیان
که میگویند:‏ به زبان خویش غالب میآییم.‏ لبهاي
ما با ما است.‏ کیست که بر ما سرور باشد؟
یهوه میفرماید:‏ به سبب غارت مسکینان و نالۀ
فقیران،‏ هماکنون برمیخیزم و او را در نجاتی که براي
آن آه میکشد،‏ برپا خواهم داشت.‏
کلام یهوه کلام پاك است،‏ نقرة سیقلی در کوره
گلی که هفت مرتبه پاك شده است.‏
تو اي یهوه ایشان را محافظت خواهی نمود؛ از این
طبقه و تا ابد محافظت خواهیفرمود.‏
به هر جانب میخرامند،‏ وقتی که خباثت
در فرزندان آدم بلند میشود.‏ امثال
12 ،28
8. شریران
13
دعا براي کمک آسمانی
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
اي یهوه تا به کی همیشه مرا فراموش می
به کی خود را از من خواهی پوشید؟ مزامیر
؟ تا
25 ،44
15 ،88 ؛ 8 ،77
.2
؛
تا به کی در نفس خود مشورت بکنم و در دلم
هرروزه غم خواهد بود؟ تا به کی دشمنم بر من
سرافراشته شود؟ حبقوق
اي یهوه خداي من نظر کرده،‏ مرا مستجاب فرما!‏
چشمانم را روشن کن مبادا به خواب مرگ دراز
بکشم.‏
مبادا دشمنم گوید بر او غالب آمدم و مخالفانم از
پریشانیام شادي نمایند.‏
و اما من به رحمت تو توکل میدارم؛ دل من در
نجات تو شادي خواهد کرد.‏
براي یهوه سرود خواهم خواند زیرا که به من
احسان نموده است.‏ مزامیر
15 ،9
2 ،1
.3
.4
.5
.6
14
تفکر افراد فاسد
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
احمق در دل خود میگوید که خدایی نیست.‏
کارهاي خود را فاسد و ناپاك ساختهاند و نیکوکاري
نیست.‏
یهوه از آسمان برفرزندان آدم نظر انداخت تا ببیند
که آیا فهیم و طالب خدایی هست.‏ پیدایش ؛ مزامیر 33،
21 ،18
مزامیر 2 ،53
.2
27 ،22 ؛ مزامیر 13
12 ،5
512

يها
يها
يها
يرو
.4
مزامیر
.3
همه روگردانیده،‏ با هم فاسد شدهاند.‏ نیکوکاري
نیست یکی هم نه.‏ رومیان
آیا همۀ گناهکاران بیمعرفت هستند که قوم مرا
میخورند،‏ چنانکه نان میخورند،‏ و یهوه را
نمیخوانند؟ مزامیر
آنگاه ترس بر ایشان مستولی شد،‏ زیرا خدا در طبقۀ
عادلان است.‏
مشورت مسکین را خجل میسازید چونکه یهوه
ملجاي اوست.‏
کاش که نجات اسرائیل از صهیون ظاهر میشد!‏
چون یهوه اسیري قوم خویش را برگردانَد‏،‏ یعقوب وجد
خواهد نمود و اسرائیل شادمان خواهد گردید.‏
مزامیر 53،
10 ،3
7 ،79
.4
.5
.6
.7
7
15
فرود آمدن در خیمۀ سرور
.1
مزمور داود
اي یهوه کیست که در خیمۀ تو فرود آید؟ و کیست
که در کوه مقدس تو ساکن گردد؟ مزامیر
آنکه بیعیب به سر برد و عدالت را به جا آورد،‏ و در
دل خویش راستگو باشد؛
که به زبان خود غیبت ننماید؛ و به همسایۀ خود
بدي نکند و دربارة نزدیکان خویش بی آبروئی را قبول
ننماید؛ ایوب
که در نظر خود حقیر و خوار است و آنانی را که
از یهوه میترسند محترم میدارد؛ و قسم به ضرر خود
میخورد و تغییر نمیدهد.‏ دوم پادشاهان 3، ؛ امثال
پول خود را به سود نمیدهد و رشوه بر بیگناه
نمیگیرد.‏ آنکه این را به جا آورد،‏ تا ابد جنبش
نخواهد خورد.‏
5 ،18
5 ،84
14
اشعیا 15 ،33
4 ،27
.2
.3
.4
.5
16
اطمینان در سرور
.1
مکتوم داود
اي خدا مرا محافظت فرما،‏ زیرا برتو توکل
میدارم.‏ مزامیر
یهوه را گفتم:‏ تو سرور من هستی.‏ نیکویی من
نیست غیر از تو.‏ مزامیر
و اما مقدسانی که در زمیناند و فاضلان،‏ تمامی
خوشی من در ایشان است.‏
دردهاي آنانی که عقب خداي دیگر میشتابند،‏ بسیار
خواهد شد.‏ قربانی نوشیدنی ایشان را با خون قربانی
نخواهم کرد،‏ بلکه نام ایشان را به زبانم نخواهم آورد.‏
15 .11 ،1 ؛ اشعیا 10 ،32 مزامیر
.5
یهوه سهم ارث و کاسۀ من است.‏ تو قرعۀ مرا نگاه
میداري.‏ مراثی
قرعه من به جای خوش افتاد.‏ میراث زیبایی
به من رسیده است.‏
یهوه را که مرا نصیحت نمود،‏ متبارك میخوانم.‏
شبانگاه نیز قلبم مرا تنبیه میکند.‏
یهوه را همیشه پیش خود میدارم.‏ چونکه به
دست راست من است،‏ جنبش نخواهم خورد.‏ اعمال
ارمیا 24 ،3
.6
.7
.8
25 ،2 رسولان
.9
از این رو دلم شادي میکند و شکوهم به وجد
میآید؛ جسدم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد.‏ مزامیر
6 ،13
.10
زیرا جانم را در عالم مردگان ترك نخواهی کرد،‏ و
قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند.‏ اعمال
رسولان
31 .27 ،2 ؛ 35 ،13
.11
راه حیات را به من خواهی آموخت.‏ به حضور تو
کمال خوشی است و به دست راست تو لذتها تا ابد!‏
17
دعاي مرد عادل
.1
؛
صلات داود
اي یهوه،‏ عدالت را بشنو و به فریاد من توجه فرما!‏ و
دعاي مرا که از لب بیریا میآید،‏ گوش بگیر!‏ مزامیر
2 ،4
2 ،5
.2
داد من از حضور تو صادر شود؛ چشمان تو راستی
را ببیند.‏
دل مرا آزمودهاي،‏ شبانگاه از آن بازدید کردي.‏ مرا
سیقل دادهاي و هیچ نیافتهاي،‏ زیرا تصمیم گرفتم که
زبانم تجاوز نکند.‏ مزامیر
و اما کارهاي آدمیان به کلام لبهاي تو؛ خود را از
راههاي ظالم نگاه داشتم.‏ مزامیر
قدمهایم به آثار تو قائم است،‏ پس پایهایم نخواهد
لغزید.‏
اي خدا تو را خواندهام زیرا که مرا اجابت خواهی
نمود.‏ گوش خود را به من فراگیر و سخن مرا بشنو.‏
رحمت خود را امتیاز ده،‏ اي که همایت
شوندگان خویش را به دست راست خود از مخالفان
ایشان میرهانی.‏
10 ،7
1 ،139
مزامیر 1 ،43
.3
.4
.5
.6
.7
11 ،77
20 ،25
.2
.3
513

يها
يها
يرو
يرو
يرو
یمت
يها
يها
يرو
يرو
يپا
يدا
مزامیر
.8
مرا مثل مردمک چشم نگاه دار؛ مرا زیر سایۀ بال
خود پنهان کن،‏ زکریا ؛ مزامیر
از روي شریرانی که مرا خراب میسازند،‏ از دشمنان
جانم که مرا احاطه میکنند.‏
دل پروار خود را بستهاند.‏ به زبان خویش سخنان
تکبرآمیز میگویند.‏
هماکنون قدمهاي ما را احاطه کردهاند،‏ و چشمان
خود را دوختهاند تا ما را به زمین بیندازند.‏
مثَل او مثَل شیري است که در دریدن حریص
باشد،‏ و مثَل شیر ژیان که در بیشۀ خود در کمین
است.‏ مزامیر
اي یهوه برخیز و پیش وي درآمده،‏ او را
بینداز و جانم را از شریر به شمشیر خود برهان،‏
از آدمیان یهوه،‏ به دست خویش،‏ از اهل
جهان که قسمت ایشان در زندگانی است که شکم
ایشان را به ذخایر خود پرساختهاي و از فرزندان سیر
شده،‏ زیادي مال خود را براي اطفال خویش ترك
میکنند.‏ لوقا ؛ فیلیپیان
و اما من تو را در عدالت خواهم دید،‏ و چون
بیدار شوم،‏ از صورت تو سیر خواهم شد.‏
8 ،5
2 ،57
19 ،3
8 ،2
، اي
9 ،10
25 ،16
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
18
سرور،‏ قلعۀ بلند
.1
براي سالار سرود خوانان،‏ مزمور داود
بندة یهوه که کلام این سرود را به یهوه گفت،‏ در
روزي که یهوه او را از دست همۀ دشمنانش و از دست
شاؤل رهایی داد.‏ دوم سموئیل
پس گفت:‏ اي یهوه!‏ اي قوت من!‏ تو را قلبا دوست
میدارم.‏
یهوه صخرة من است و پناهگاه و نجات دهندة من.‏
خدایم صخرة من است که در او پناه میبرم.‏ سپر من
و شاخ نجاتم و قلعۀ بلند من.‏ عبرانیان
یهوه را که سزاوار کل حمد است،‏ خواهم
پس،‏ از دشمنانم رهایی خواهم یافت.‏ مزامیر
بند مرگ مرا احاطه کرده،‏ و سیلاب شرارت
مرا ترسانیده بود.‏ مزامیر
بند گور دور مرا گرفته بود و دامهاي مرگ
پیش من درآمده.‏ مزامیر
در تنگی خود یهوه را خواندم و نزد خداي خویش
التماس نمودم.‏ او صداي مرا از معبد خود شنید و
التماس من به حضورش به گوش وي رسید.‏ یونس
زمین متزلزل و مرتعش شده،‏ اساس کوهها بلرزید و
متزلزل گردید چونکه خشم او افروخته شد.‏ مزامیر
دود از بینی او برآمد و آتش از دهانش بیرون آمد و
جرقه آتش از آن افروخته گردید.‏ خروج ؛ مزامیر
آسمان را خم کرده،‏ نزول فرمود و زیر وي
تاریکی غلیظ میبود.‏ مزامیر
برکروبی سوار شده،‏ پرواز نمود و بر بالهاي باد
سیر کرد.‏
تاریکی را پردة خود و خیمهاي گرداگرد خویش
بساخت،‏ تاریکی آبها و ابرهاي متراکم را.‏ اشعیا
از تابشِ‏ پیش وي ابرهایش میشتافتند،‏
تگرگ و آتشهاي افروخته.‏ یوشع
و یهوه از آسمان رعد کرده،‏ آن بالاترین،‏ صداي
خود را بداد،‏ تگرگ و آتشهاي افروخته را.‏ مزامیر
پس تیرهاي خود را فرستاده،‏ ایشان را پراکنده
ساخت،‏ و برقها بینداخت و ایشان را پریشان نمود.‏ اول
3 ،2
9 ،68
3 ،97
3 ،50
3 ،29
18 ،19
11 ،10
2 ،97
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
10 ،7 سموئیل
.16
آنگاه عمق آب ظاهر شد و اساس کرهزمین
آشکار گردید،‏ از تنبیه تو اي یهوه،‏ از خُره باد بینی تو!‏
پس،‏ از بالا فرستاده،‏ مرا برگرفت و از آبهاي بسیار
بیرون کشید.‏ مزامیر ؛ مزامیر ؛
و مرا از دشمنان زورآورم رهایی داد و از دشمنانم،‏
زیرا که از من تواناتر بودند.‏ مزامیر
در روز بلاي من پیش رویم درآمدند،‏ لیکن یهوه
تکیهگاه من بود.‏
و مرا بجاي وسیع بیرون آورد؛ مرا نجات داد زیرا
که در من رغبت میداشت.‏ مزامیر ؛ اشعیا
یهوه موافق عدالتم مرا جزا داد و به حسب
پاکیزگی دستم مرا مکافات رسانید.‏ ایوب
زیرا که راههاي یهوه را نگاه داشته،‏ و به خ
خویش سرکشی نورزیدهام،‏ مزامیر
و همه احکام او پیش من بوده است و قواعد
او را از خود دور نکردهام،‏ تثنیه
و نزد او بیعیب بودهام و خویشتن را از گناه خود
نگاه داشتهام.‏ مزامیر
پس یهوه مرا موافق عدالتم پاداش داده است و به
حسب پاکیزگی دستم در نظر وي.‏
خویشتن را با رحیم،‏ رحیم مینمایی،‏ و با مرد
کامل،‏ خود را کامل مینمایی.‏
خویشتن را با طاهر،‏ طاهر مینمایی و با مکار،‏ به
4 ،62
30 ،22
2 ،69
6 ،32
15 ،69
9 ،31
168 ،119
19 ،17
7 ،144
2 ،15
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
خواند .
2 ،146
13 ،2
1 ،22
5 ،55
5 ،55
.2
.3
.4
.5
.6
.7
514

يها
یکن
يها
يها
یول
يها
یعن
.47
مکر رفتار می
زیرا قوم مظلوم را خواهی رهانید و چشمان
متکبران را به زیر خواهی انداخت.‏
زیرا که تو چراغ مرا خواهی افروخت؛ یهوه خدایم
تاریکی مرا روشن خواهد گردانید.‏
زیرا با کمک تو بر لشکرها حمله میبرم و ب ا
خداي خود از حصارها میپرم.‏ مزامیر
و اما خدا،‏ طریق او کامل است و کلام یهوه شفاف.‏
او براي همۀ همایت شوندگان خود سپر است؛
زیرا کیست خدا غیر از یهوه؟ و کیست صخرهاي
غیر از خداي ما؟ ؛
خدایی که کمر مرا به قوت بسته و راههاي مرا
کامل گردانیده است.‏
پای مرا مثل آهو ساخته و مرا به جاي عظیم
من قرار داد.‏
دستهاي مرا براي جنگ تعلیم داده است،‏ که
کمان برنجین به بازويمن خم شد.‏ مزامیر
سپر نجات خود را به من دادهاي.‏ دست راستت
عمود من شده و مهربانی تو مرا بزرگ ساخته
است.‏ مزامیر ؛ امثال ؛
قدمهایم را زیرم وسعت دادي که پای من
نلغزید.‏ مزامیر
دشمنان خود را تعقیب نموده،‏ بدیشان خواهم
رسید و تا تلف نشوند بر نخواهم گشت.‏
ایشان را فرو خواهم کوفت که نتوانند برخاست و
زیر پاهاي من خواهند افتاد.‏
زیرا کمر مرا براي جنگ به قوت بستهاي و
مخالفانم را زیر پایم انداختهاي.‏
گردنهاي دشمنانم را به من تسلیم کردهاي تا
دشمنان خود را نابود بسازم.‏
فریاد برآوردند اما رهانندهاي نبود؛ نزد یهوه،‏
ایشان را اجابت نکرد.‏ ایوب
ایشان را چون غبار پیش باد ساییدهام؛ مثل گلِ‏
کوچهها ایشان را دور ریختهام.‏
مرا از دعواي قوم رهانیده،‏ سر امتها ساختهاي.‏
قومی را که نشناخته بودم،‏ مرا خدمت مینمایند.‏ اشعیا
مزامیر
1 ،144
14 ،60
8 .6 ،44
مزامیر 11 ،83
12 ،18
7 ،19
.
اشعیا 11 ،43
33 ،15
21 ،71
9 ،31
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
1 ،65
.45
به مجرد شنیدن،‏ مرا اطاعت خواهند کرد؛
فرزندان بیگانگان نزد من چاپلوسی خواهند نمود.‏ اعمال
28 ،28 رسولان
.46
فرزندان بیگانگان پژمرده میشوند و در قلعه
خود خواهند لرزید.‏
یهوه زنده است و صخرة من متبارك باد،‏ و خداي
نجات من متعال!‏ تثنیه
خدایی که براي من انتقام میگیرد و قومها را زیر
من مغلوب میسازد.‏
مرا از دشمنانم رهانیده،‏ بردشمنانم بلند کردهاي و
از مرد ظالم مرا خلاصی دادهاي!‏ مزامیر
در اینصورت اي یهوه تو را در میان امتها حمد
خواهم گفت و به نام تو سرود خواهم خواند،‏ رومیان
که نجات عظیمی به پادشاه خود داده و به مسح
شده خویش رحمت نموده است.‏ ی به داود و نسل
او تا ابد.‏ مزامیر
9 ،15
6 ،27
40 ،32
30 ،89
.48
.49
.50
.51
19
خلقت و عظمت خدا
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
آسمانْ‏ شکوه خدا را بیان میکند و امتداد آسمان از
عمل دستهایش خبر میدهد.‏ مزامیر ؛ رومیان
روز سخن میراند تا روز،‏ و شب معرفت را اعلان
میکند تا شب.‏
نیست و کلامی نه و صداي آنها شنیده
نمیشود.‏
قانون آنها در تمام جهان بیرون رفت و بیان آنها تا
انتهاي کرهزمین.‏ رومیان
خیمهاي براي آفتاب در آنها قرار داد؛ و او مثل
داماد از حجلۀ خود بیرون میآید و مثل پهلوان از
دویدن در میدان شادي میکند.‏
از انتهاي آسمان است و مدارش ادامه
دارد تا به انتهاي دیگر؛ و هیچ چیز از حرارتش پوشیده
نیست.‏
7. شریعت یهوه کامل است و جان را برمیگرداند؛
شهادات یهوه امین است و جاهل را حکیم میگرداند.‏
قواعد یهوه راست است و دل را شاد میسازد.‏ امر
یهوه پاك است و چشم را روشن میکند.‏ مزامیر ؛
105 ،119
20 ،1
6 ،97
18 ،10
.2
3. سخن
.4
.5
6. خروجش
.8
19 1، دوم پطرس
.9
ترس یهوه پاکیزه است و ثابت تا ابد.‏ احکام یهوه
حق و تماماً‏ عدل است.‏
از طلا مرغوبتر و از زرِ‏ خالصِ‏ بسیار.‏ از عسل
شیرینتر و از قطرات شانۀ عسل.‏ مزامیر
بندة تو نیز از آنها درس میگیرد،‏ و در حفظ آنها
ثواب عظیمی است.‏ مزامیر
کیست که اشتباه خود را بداند؟ مرا از
،72 ،119 امثال 11 ،8
مزامیر 4 ،33
3 ،106
.10
.11
.12
515

يها
يها
يرا
یکن
يرو
یمت
یمت
خطایاي مخفیام پاك ساز.‏
بندهات را نیز از اعمال متکبرانه باز دار تا بر من
مسلط نشود؛ آنگاه بیعیب و از گناه عظیم مبرا خواهم
بود.‏
سخنان زبانم و تفکر دلم منظور نظر تو
باشد،اي یهوه که صخرة من و نجاتدهندة من هستی!‏
مزامیر
.13
.14
34 ،104 مزامیر
20
نصرت از خدا
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
یهوه تو را در روز تنگی مستجاب فرماید.‏ نام خداي
یعقوب تو را سرافراز نماید.‏ امثال
یاري براي تو از محل مقدس خود بفرستد و تو را از
صهیون تأیید نماید.‏
همه قربانیهاي خوردنی تو را به یاد آورد و
قربانی سوختنی تو را قبول فرماید.‏ سلاه.‏
موافق دل تو به تو عطا فرماید و همۀ مشورت
تو را به انجام رساند.‏ مزامیر
به نجات تو خواهیم سرایید و به نام خداي خود،‏
علَم خود را خواهیم افراشت.‏ یهوه تمامی خواست تو را
به انجام خواهد رسانید.‏
هماکنون دانستهام که یهوه مسح شده خود را
میرهاند.‏ از آسمان محل مقدس خود او را اجابت
خواهد نمود،‏ به قوت نجاتبخش دست راست خویش.‏
اینان ارابهها را و آنان اسبها را،‏ اما ما نام یهوه
خداي خود را ذکر خواهیم نمود.‏
ایشان خم شده،‏ افتادهاند و اما ما برخاسته،‏
ایستادهایم.‏ مزامیر
اي یهوه نجات بده!‏ پادشاه در روزي که بخوانیم،‏ ما
را مستجاب فرماید.‏ مزامیر
10 ،18
3 ،21
مزامیر 21 ،33
2 ،12
4 ،9
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
21
شادي در نجات خدا
.1
.2
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
اي یهوه در قوت تو پادشاه شادي میکند و در
نجات تو چه بسیار به وجد خواهد آمد.‏
مراد دل او را به وي بخشیدي و خواسته زبانش را
از او دریغ نداشتی.‏ سلاه.‏ مزامیر ؛
زیرا مراد او را از برکات نیکو لبریز کردي.‏ تاجی از
زرِ‏ خالص برسر وي نهادي.‏ مزامیر
ت.‏ حیا را از تو خواست و آن را به وي دادي،‏ و طول
ایام را تا ابد.‏ رومیان
شکوه او به سبب نجات تو عظیم شده.‏ احترام و
حشمت را بر او نهادهاي.‏ مزامیر
زیرا او را مبارك ساختهاي تا ابد.‏ به حضور خود او
را بینهایت شادمان گردانیدهاي.‏ پیدایش
زیرا که پادشاه بر یهوه توکل میدارد،‏ و به رحمت
بالاترین،‏ جنبش نخواهد خورد.‏ مزامیر
دست تو همۀ دشمنانت را خواهد دریافت.‏ دست
راست تو آنانی را که از تو نفرت دارند خواهد
دریافت.‏ عاموس
در وقت خشم خود،‏ ایشان را چون تنور آتش
خواهی یهوه ایشان را در خشم خود خواهد
بلعید و آتش ایشان را خواهد خورد.‏ خروج
ثمرة ایشان را از زمین هلاك خواهی ساخت و
نسل ایشان را از میان فرزندان آدم.‏ مزامیر ؛ متی 3،
زیرا قصد بدي براي تو کردند و نقشههایی را
اندیشیدند که آن را نتوانستند بجا آورد.‏ پیدایش
زیرا که ایشان را روگردان خواهی ساخت.‏ بر
زههاي خود تیرها را به ایشان نشان خواهی
گرفت.‏
اي یهوه در قوت خود برخیز.‏ جبروت تو را شادي
و سرودستایش خواهیم خواند.‏ مزامیر
10
20 ،50
3 ،12
24 ،14
13 ،109
28 ،102
3 ،80
18 ،132
6 ،8
9 ،6
14 ،2
ساخت .
4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
22
سرود غم و پیروزي
.1
ب سالار سرود خوانان بر غزالۀ صبح.‏ مزمور داود
اي خداي من،‏ اي خداي من،‏ چرا مرا ترك کردهاي
و از نجات من و سخنان فریادم دور هستی؟ ؛
مرقس
46 ،27
34 ،15
.2
.3
.4
.5
اي خداي من،‏ در روز میخوانم و مرا اجابت
نمی ، در شب نیز؛ ومرا خاموشی نیست.‏
و اما تو قدوس هستی،‏ اي که بر تسبیحات اسرائیل
نشستهاي.‏
پدران ما بر تو توکل داشتند؛ بر تو توکل داشتند و
ایشان را خلاصی دادي؛
نزد تو فریاد برآوردند و رهایی یافتند؛ بر تو توکل
داشتند،‏ پس خجل نشدند.‏ مزامیر
و اما من کرم هستم و انسان نه؛ ننگ آدمیان هستم
و حقیر شمرده شدة قوم.‏
2 ،25
43-41 ،27
.6
4 ،37
5 ،20
.3
516

یمت
یمت
یمت
يها
يها
يها
ددا
مزامیر
.7
.8
هرکه مرا بیند،‏ مرا مسخره میکند.‏ لبهاي خود را
باز میکنند و سرهاي خود را میجنبانند و میگویند:‏
بر یهوه توکل کن پس او را خلاصی بدهد.‏ او را
برهاند چونکه به وي رغبت میدارد.‏
زیرا که تو مرا از شکم بیرون آوردي؛ وقتی که بر
آغوش مادر خود بودم مرا مطمئن ساختی.‏ مزامیر
از رحم بر تو انداخته شدم؛ از شکم مادرم خداي
من تو هستی.‏ مزامیر
از من دور مباش زیرا تنگی نزدیک است و کسی
نیست که مدد کند.‏ مزامیر
گاوان نرِ‏ بسیار دور مرا گرفتهاند؛ زورمندان باشان
مرا احاطه کردهاند.‏
دهان خود را بر من باز کردند،‏ مثل شیر درندة
غران.‏
مثل آب ریخته شدهام و همۀ استخوانهایم از هم
گسیخته؛ دلم مثل موم گردیده،‏ در میان جهاز هاضمه
گداخته شده است.‏ لوقا ؛ یوحنا
قوت من مثل سفال خشک شده و زبانم به کامم
چسبیده؛ و مرا به خاك مرگ نهادهاي.‏
زیرا سگان دور مرا گرفتهاند؛ جماعت اشرار مرا
احاطه کرده،‏ دستها و پای مرا سوراخ کردهاند.‏
همۀ استخوانهاي خود را میشمارم.‏ ایشان به من
چشم دوخته،‏ مینگرند.‏
رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس
من قرعه انداختند.‏ ؛ مرقس ؛ لوقا
،23
6 ،71
43 ،27
24 ،15
34 ،19
35
1 ،10
44 ،22
،27
7 ،140
22 ،27
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
23 ،19 ؛ یوحنا 34
.19
اما تو اي یهوه،‏ دور مباش!‏ اي قوت من،‏ براي
یاري من شتاب کن.‏ مزامیر
جان مرا از شمشیر خلاص کن و یگانۀ مرا از
دست سگان.‏ مزامیر
مرا از دهان شیر خلاصی ده،‏ اي که از میان
شاخهاي گاو وحشی مرا اجابت کردهاي.‏
نام تو را به برادران خود اعلام خواهم کرد؛ در
میان جماعت تو را سرودستایش خواهم خواند.‏ عبرانیان
23 ،38
17 ،35
.20
.21
.22
12 ،2
.23
اي ترسندگان یهوه او را حمد گویید؛ تمام نسل
یعقوب او را تمجید نمایید و همه نسل اسرائیل از وي
بترسید.‏ مزامیر ؛ مزامیر 3،
زیرا بدبختی فقیر را حقیر و خوار نشمرده،‏ و روي
خود را از او نپوشانیده است؛ و چون نزد وي فریاد
برآورد،‏ او را اجابت فرمود.‏ مزامیر
سرودستایش من در جماعت بزرگ از تو است.‏
نذرهاي خود را به حضور ترسندگانت ادا خواهم
نمود.‏ مزامیر
حلیمان غذا خورده،‏ سیر خواهند شد؛ و طالبان
یهوه او را سرودستایش خواهند خواند؛ و دلهاي شما
زیست خواهد کرد تا ابد.‏ مزامیر ؛ مزامیر
همه انتها زمین نام برده شده،‏ بسوي سرور
بازگشت خواهند نمود؛ و همۀ قبایل امتها به حضور
تو سجده خواهند کرد.‏ مزامیر
زیرا سلطنت از آن یهوه است و او بر امتها مسلط
است.‏ عوبدیا ؛ میکاه
همه بزرگان زمین غذا خورده،‏ سجده خواهند
کرد؛ و به حضور وي هر که به خاك فرو میرود زانو
خواهد زد؛ و کسی جان خود را زنده نخواهد ساخت.‏
نسلی او را عبادت خواهند کرد و دربارة سرور
طبقۀ بعد را آگاهی خواهند
ایشان خواهند آمد و از عدالت او خبر خواهند داد
قومی را که،‏ متولد خواهند شد،‏ که او آنرا کامل
ساخت.‏ مزامیر
2 ،14
33 ،69
اشعیا 10 ،53
11 ،72
.
1 ،5
14 ،116
3 ،110
21
.26
.27
.28
.29
.30
.31
23
سرور شبان من است
.1
مزمور داود
یهوه شبان من است؛ محتاج به هیچ چیز
نخواهم بود.‏ یوحنا ؛ اول پطرس ؛ مزامیر
در مرتع سبز مرا میخواباند.‏ نزد آبهاي
راحت مرا رهبري میکند.‏ حزقیال ؛ مکاشفه
جان مرا برمیگرداند و به خاطر نام خود به
راههاي عدالت هدایتم مینماید.‏ ارمیا
چون در دره سایۀ مرگ نیز راه روم از بدي
نخواهم ترسید زیرا تو با من هستی؛ عصا و
چوبدستی تو مرا تسلی خواهد داد.‏ مزامیر
سفرهاي براي من به حضور دشمنانم
میگسترانی.‏ سر مرا به روغن تدهین کردهاي و
کاسهام لبریز شده است.‏
هرآینه نیکویی و رحمت تمام ایام عمرم در
پی من خواهد بود و در خانۀ یهوه ساکن خواهم
بود تا ابد.‏ مزامیر
17 ،7
3 ،46
11 ،34
25 ،31
14 ،34
25 ،2
12 ،10
1 ،15
.2
.3
.4
.5
.6
24
13 ،9
8
11 ،32
.24
.25
517

یبل
يها
يها
يرو
يها
يها
يها
يها
يها
يها
.6
.7
دروازه
ابدي
مزامیر
.1
مزمور داود
زمین از آن یهوه است،‏ هر آنچه داخل آن،‏ سطح
آن و آنچه رویش زندگی میکند.‏ مزامیر ؛ اول قرنتیان
،10
12 ،50
26
.2
.3
زیرا که او پایه آن را بر دریاها نهاد و آن را بر نهرها
ثابت گردانید.‏
کیست که به کوه سرور برآید؟ و کیست که به
محل مقدس او ساکن شود؟ مزامیر
او که پاك دست و صاف دل باشد،‏ که جان خود را
به ریا ندهد و قسم دروغ نخورد.‏
او برکت را از یهوه خواهد یافت،‏ و عدالت را از
خداي نجات خود.‏ اشعیا
این است نسل طالبان او،‏ طالبان تو اي خداي
یعقوب.‏ سلاه.‏ مزامیر ؛ مزامیر
اي دروازهها سرهاي خود را برافرازید!‏ اي درهاي
ابدي برافراشته شوید تا پادشاه شکوه داخل شود!‏ مزامیر
1 ،15
8 ،27
18 ،48
2 ،14
.4
.5
.6
.7
19 ،118
.8
این پادشاه شکوه کیست؟ یهوه قدیر و قدرتمند،‏
یهوه که در جنگ قدرتمند است!‏ مزامیر ؛ اول قرنتیان
،2
6 ،8
8
.9
اي دروازهها،‏ سرهاي خود را برافرازید!‏ اي درهاي
ابدي برافرازید تا پادشاه شکوه داخل شود!‏ زکریا
این پادشاه شکوه کیست؟ یهوه صبایوت پادشاه
شکوه اوست!‏ سلاه.‏
9 ،9
.10
25
درخواست تعلیم الهی
.1
.2
.3
مزمور داود
ايیهوه،‏ بسوي تو جان خود را برمیافرازم.‏ اي
خداي من،‏ بر تو توکل میدارم؛
پس مگذار که خجل بشوم و دشمنانم بر من فخر
نمایند.‏
، هر که انتظار تو میکشد خجل نخواهد شد.‏
آنانی که بیسبب خیانت میکنند خجل خواهند
گردید.‏ اشعیا
اي یهوه،‏ روش خود را به من بیاموز و راه
خویش را به من تعلیم ده.‏ مزامیر ؛
مرا به راستی خود راهنمائی گردان و مرا تعلیم ده
زیرا تو خداي نجات من هستی.‏ تمامی روز منتظر تو
بودهام.‏
ايیهوه،‏ احسانات و رحمت خود را بیاد آور
چونکه آنها از ازل بوده است.‏
خطایاي جوانی و سرکشیام را بیاد میاور.‏ اي یهوه
به رحمت خود و به خاطر نیکویی خویش مرا یاد
کن.‏ ایوب ؛ ارمیا
یهوه نیکو و عادل است،‏ پس به گناهکاران راه را
خواهد آموخت.‏ تثنیه
مسکینان را به انصاف رهبري خواهد کرد و به
مسکینان راه خود را تعلیم خواهد داد.‏
همه راههاي یهوه رحمت و حق است براي آنانی
که عهد و شهادات او را نگاه میدارند.‏
اي یهوه به خاطر اسم خود،‏ گناه مرا بیامرز زیرا
که بزرگ اعداد
کیست آن آدمی که از یهوه میترسد؟ او را به
روشی که اختیار کرده است خواهد آموخت.‏ مزامیر
8 ،32
19 ،31
4 ،32
19-17 ،14
26 ،13
است .
.8
.9
.10
.11
.12
17 48، ؛ اشعیا
.13
جان او در نیکویی شب را بسر خواهد برد و نسل
او وارث زمین خواهند شد.‏ مزامیر
راز یهوه با ترسندگان او است و عهد او تا ایشان را
تعلیم دهد.‏
چشمان من دائماً‏ بسوي یهوه است زیرا که او
پای مرا از دام بیرون میآورد.‏
بر من توجه نما،‏ رحمت بفرما زیرا که تنها و
بدبخت هستم.‏
تنگی دل من زیاد شده است.‏ مرا از
مشقت من بیرون آور.‏ مراثی ارمیا
بر بدبختی و رنج من نظر افکن و همه خطایایم را
بیامرز.‏
بر دشمنانم نظر کن زیرا که بسیارند و به کینۀ
تلخ به من کینه میورزند.‏ ؛ یوحنا
جانم را حفظ کن و مرا رهایی ده تا خجل نشوم
زیرا بر تو توکل دارم.‏ مزامیر
کمال و راستی حافظ من باشند زیرا که منتظر تو
هستم.‏ ایوب
اي خدا،‏ اسرائیل را خلاصی ده،‏ از همه
مشقت وي.‏ مزامیر
25 ،15
22 .11 .9 ،37
20 ،1
مزامیر 2 ،3
1 ،16
1 ،1
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
26
دعاي مرد عادل
8 ،130
11 ،86
11 ،27
23 ،49
.4
.5
518

یعن
یبل
يرو
يرو
یبل
يها
مزمور داود
اي یهوه،‏ مرا داد بده زیرا که من در کمال خود
رفتار نمودهام و بر یهوه توکل داشتهام،‏ پس نخواهم
لغزید.‏
اي یهوه مرا امتحان کن و مرا بیازما.‏ باطن و قلب
مرا شفاف گردان.‏
زیرا که رحمت تو در مد نظر من است و در راستی
تو رفتار نمودهام؛
با مردان باطل ننشستهام و با افراد نادرست داخل
نخواهم شد.‏ مزامیر ؛ ارمیا
از جماعت بدکاران نفرت میدارم و با بیخدایان
نخواهم نشست.‏ مزامیر
دستهاي خود را در بیگناهی میشویم.‏ قربانگاه تو
را اي یهوه طواف خواهم نمود،‏ تثنیه
تا صداي حمد تو را بشنوانم و عجایب تو را خبر
نمایم.‏ مزامیر ؛
اي یهوه محل خانۀ تو را دوست میدارم و مقام
سکونت شکوه تو را.‏ مزامیر
جانم را با گناهکارانجمع مکن و نه حیات مرا با
مردمان خونریز،‏ مزامیر
کسانی که با ریا رفتار میکنند و انتظار هدیه
دارند.‏
و اما من در کمال خود سالک میباشم.‏ مرا
خلاصی ده و بر من رحم فرما.‏
پایم در جاي هموار ایستاده است.‏ یهوه را در
جماعتها متبارك خواهم خواند.‏ مزامیر
مزامیر
23 ،22
6 ،21
17 ،15
4 ،27
128 ،119
3 ،28
1 ،1
17 ،71
2 ،9
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
27
اطمینان در سرور
.1
.2
مزمور داود
یهوه نور من و نجات من است؛ از که بترسم؟ یهوه
پناهگاه جان من است؛ از که هراسان شوم؟
چون شریران بر من نزدیک آمدند تا گوشت مرا
بخورند،‏ ی تعقیبکنندگان و دشمنانم،‏ ایشان
میلغزند و افتادند.‏ ارمیا
اگر لشکري بر من کمین کند،‏ دلم نخواهد ترسید.‏
اگر جنگ بر من برپا شود،‏ در این نیز اطمینان به او
خواهم
یک چیز از یهوه خواستم و آن را خواهم طلبید:‏ که
تمام ایام عمرم در خانۀ یهوه ساکن باشم تا
او تفکر
معبد و در کنم مشاهده را جمال یهوه نمایم.‏ مزامیر
زیرا که در روز بلا مرا در سایبان خود نهفته،‏ در
پردة خیمۀ خود مرا مخفی خواهد داشت و مرا بر
صخره بلند خواهد ساخت.‏
و هماکنون سرم بر دشمنانم گرداگردم برافراشته
شادکامی را در خیمۀ او خواهم
خواهد شد.‏ قربانی گذرانید و براي یهوه سرود و سرودستایش خواهم
خواند.‏ مزامیر
اي یهوه چون به صداي خود میخوانم،‏ مرا بشنو و
؛
رحمت فرموده،‏ مرا مستجاب فرما.‏ مزامیر روي مرا بطلبید.‏
دل من به تو میگوید که گفتهاي:‏ ؛ اشعیا
تو را اي یهوه طلب میکنم.‏ مزامیر ،45
2 ،5
2 ،4
6 ،24
8 ،26
49 ،18
.5
.6
.7
.8
19
.9
خود را از من مپوشان و بندة خود را در خشم
برمگردان.‏ تو مددکار من هستی.‏ اي خداي نجاتم،‏ مرا
رد مکن و ترك منما.‏
چون پدر و مادرم مرا ترك کنند،‏ آنگاه یهوه مرا
برمیدارد.‏ مزامیر
ايیهوه راه خود را به من بیاموز و به سبب
دشمنانم مرا به راه راست هدایت فرما.‏
مرا به خواهش دشمنانم مسپار،‏ زیرا که شاهدان
دروغین بر من بدون ترس ظلم میکنند.‏ مزامیر
اما من ایمان دارم که که احسان یهوه را در زمین
زندگان خواهم دید.‏ اشعیا
براي یهوه منتظر باش و قوي شو و دلت را تقویت
خواهد داد.‏ منتظر یهوه باش.‏ حبقوق ؛ مزامیر
25 ،31
9 ،31
3 ،2
مزامیر 2 ،13
11 ،38
16 ،94
.10
.11
.12
.13
.14
28
درخواست کمک
.1
مزمور داود
اي یهوه،‏ نزد تو فریاد برمیآورم.‏ اي صخرة من،‏ از
من خاموش مباش،‏ مبادا اگر از من خاموش شوي،‏
مثل آنانی باشم که به حفره فرو میروند.‏ مزامیر‎143‎‏،‏
خواهش مرا بشنو وقتی نزد تو دعا میکنم و
وقتیکه دست خود را به محراب محل مقدس تو
برمیافرازم.‏ مراثی
مرا با شریران و بدکاران مکش که با همسایگان
خود سخن صلحآمیز میگویند و آزار در دل ایشان
است.‏
4. آنها را به حسب کردار ایشان و موافق اعمال زشت
7
ارمیا 41 ،3
2. صداي
.3
11 ،20
داشت . مزامیر 7 ،3
.3
.4
519

يها
يرو
یاب
ایشان بده آنها را مطابق عمل دست ایشان بده و رفتار
ایشان را به خود ایشان رد نما.‏
چونکه در اعمال یهوه و صنعت دست وي تفکر
نمیکنند ‏.ایشان را ویران خواهی ساخت و بنا نخواهی
نمود.‏ اشعیا
یهوه متبارك باد زیرا که صداي التماس مرا شنیده
است.‏
یهوه قوت من و سپر من است.‏ دلم بر او توکل
داشت و مدد یافتهام.‏ پس دل من به وجد آمده است و
به سرود خود او را حمد خواهم گفت.‏
یهوه قوت ایشان است و براي مسح شده خود قلعۀ
نجات.‏
قوم خود را نجات ده و میراث خود را مبارك فرما.‏
ایشان را رعایت کن و برافراز تا ابد.‏ مزامیر
مزامیر
11 ،29
12 ،5
.5
.6
.7
.8
.9
29
تمجید سرور
.1
مزمور داود
یهوه را توصیف کنید اي قدرتمندان،‏ شکوه و قوت
را براي یهوه توصیف نمایید.‏ مزامیر
یهوه را به شکوه اسم او تمجید نمایید.‏ یهوه را در
زینت قدوسیت سجده کنید.‏ مزامیر
صداي یهوه فوق آبها است.‏ خداي شکوه رعد
میدهد.‏ یهوه بالاي آبهاي بسیار است.‏
صداي یهوه با قوت است.‏ صداي یهوه با شکوه
است.‏ اشعیا
صداي یهوه سروهاي آزاد را میشکند.‏
یهوه سروهاي آزاد لبنان را میشکند.‏
آنها را مثل گوساله میجهاند.‏ لبنان و سریون را
مثل بچۀ گاو وحشی.‏
یهوه زبانه آتش را میشکافد.‏ اشعیا
یهوه صحرا را متزلزل میسازد.‏ یهوه صحراي
قادش را متزلزل میسازد.‏
صداي یهوه غزالها را به درد زایمان میاندازد،‏ و
جنگل را بیبرگ میگرداند.‏ و در معبد او جمیعاً‏ شکوه
را ذکر میکنند.‏
یهوه بر طوفان نشسته است.‏ یهوه نشسته است
پادشاه تا ابد.‏
یهوه قومخود را قوت خواهد بخشید.‏ یهوه قوم
خود را ب ا صلح مبارك خواهد نمود.‏ مزامیر
30
ستایش سرور
.1
سرود براي متبرك ساختن خانه.‏ مزمور داود
اي یهوه تو را سرودستایش میخوانم زیراکه مرا بالا
کشیدي و دشمنانم را بر من مفتخر نساختی.‏ مزامیر
،35
24 .19
.2
.3
اي یهوه خداي من،‏ نزد تو التماس نمودم و مرا شفا
دادي.‏
اي یهوه جانم را از دنیاي مردگان بیرون آوردي.‏ مرا
زنده ساختی تا به جهنم فرو نروم.‏ مزامیر ؛
اي مقدسان یهوه او را بسرایید و به ذکر قدوسیت او
حمد گویید!‏ مزامیر
زیرا که خشم او لحظهاي است و در رضامندي او
زندگانی.‏ شامگاه گریه نازل میشود.‏ صبحگاهان شادي
رخ مینماید.‏ اشعیا
و اما من در کامی خود گفتم:‏ جنبش نخواهم
خورد تا ابد.‏
اي یهوه به رضامندي خود کوه مرا در قوت ثابت
گردانیدي و چون خود را پوشانیدي پریشان
شدم.‏
اي یهوه نزد تو فریاد برمیآورم و نزد یهوه خواهش
مینمایم.‏
در خون من چه فایده است چون به حفره فرو روم؟
آیا خاك تو را حمد میگوید و راستی تو را خبر
میدهد؟ مزامیر
اي یهوه بشنو و به من کرم فرما.‏ اي یهوه مددکار
من باش.‏ مزامیر
ماتم مرا براي من به رقص مبدل ساختهاي.‏ پلاس
را از من بیرون کرده و کمر مرا به شادي بستهاي.‏ یوحنا
3 ،116
13 ،86
12 ،97
7 ،54
6 ،6
3 ،6
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
20 ،16
.12
تا شکوهم ترا سرود خواند و خاموش نشود.‏ اي
یهوه خداي من،‏ تو را حمد خواهم گفت تا ابد.‏
9 ،16 مزامیر
31
توکل بر خدا
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
اي یهوه بر تو توکل دارم؛ پسخجل نشوم تا به ابد.‏
در عدالت خویش مرا نجات بده.‏ مزامیر
2 ،25
15 ،66
8 ،28
7 ،96
3 ،110
تثنیه 8 ،3
31 ،30
.2
.3
.4
.5
.6
7. صداي
8. صداي
.9
.10
.11
520

يرو
يار
يرو
يها
يرو
.20
مزامیر
.2
.3
گوش خود را به من فراگیر و مرا به زودي برهان.‏
برایم صخرهاي قوي و خانهاي محکم باش تا مرا
خلاصی دهی.‏
زیرا صخره و قلعۀ من تو هستی.‏ به خاطر نام خود
مرا هدایت و رهبري فرما.‏
مرا از دامی که برایم پنهان کردهاند بیرون آور.‏
زیرا قلعۀ من تو هستی.‏ روح خود را به دست تو
میسپارم.‏ اي یهوه،‏ خداي حق،‏ تو مرا فدیه دادي.‏ لوقا
مزامیر 3 ،23
.4
.5
46 ،23
.6
.7
از آنانی که بتهاي بیمحتوي را پی میکنند
نفرت میکنم.‏ و اما من بر یهوه توکل میدارم.‏
به رحمت تو وجد و شادي میکنم زیرا مشقت مرا
دیده و جانم را در تنگیها شناختهاي؛ مزامیر
مرا به دست دشمن اسیر نساختهاي؛ پای مرا
بجاي وسیع قائم گردانیدهاي.‏
اي یهوه بر من رحمت فرما زیرا در ترس هستم.‏
جسم من از غصه کاهیده شد،‏ جانم و جسدم نیز.‏ مزامیر
3 ،9
.8
.9
8 ،6
.10
زیرا که حیاتم از غم و سالهایم از ناله فانی گردیده
است.‏ قوتم از گناهم ضعیف و استخوانهایم پوسیده
شد.‏
نزد همۀ دشمنانم عار گردیدهام.‏ خصوصاً‏ نزد
همسایگان خویش؛ و باعث ترس آشنایان شدهام.‏ هرکه
مرا بیرون بیند از من میگریزد.‏
مثل مرده از خاطر فراموش شدهام و مانند ظرف
تلف شده گردیدهام.‏
زیرا که بهتان را از بسی شنیدم و ترس
گرداگرد من میباشد،‏ زیرا بر من با هم مشورت
میکنند و در قصد جانم تفکر مینمایند.‏ مزامیر
و اما من بر تو اي یهوه توکل میدارم و میگویم
خداي من تو هستی.‏
وقتهاي من در دست تو میباشد.‏ مرا از دست
دشمنانم و جفاکنندگانم خلاصی ده.‏ مزامیر
خود را بربندهات تابان ساز و مرا به رحمت
خود نجات بخش.‏ اعداد ؛ مزامیر
اي یهوه خجل نشوم چونکه تو را خواندهام.‏
شریران خجل شوند و در جهنم خاموش باشند.‏
لبهاي دروغگو گنگ شود که به درشتی و تکبر و
به تحقیر بر عادلان سخن میگوید.‏
زهی عظمت احسان تو که براي ترسندگانت
ذخیره کردهاي و براي متوکّلانت پیش فرزندان آدم
ظاهر ساختهاي.‏
ایشان را در پردة خود از حلیه مردم خواهی
پوشانید.‏ ایشان را در خیمهاي از دعواي زبانها مخفی
خواهی داشت.‏ مزامیر
متبارك باد یهوه که رحمت عجیب خود را در
شهر محکم به من ظاهر کرده است.‏ مزامیر
و اما من در حیرت خود گفتم که از نظر تو بریده
شدهام.‏ لیکن چون نزد تو فریاد کردم صداي خواهش
مرا شنیدي.‏ مزامیر
اي همه مقدسانِ‏ یهوه او را دوست دارید.‏ یهوه
ایمانداران را محفوظ میدارد و متکبران را مجازات
فراوان میدهد.‏
قوي باشید و دل شما را تقویت خواهد داد،‏ اي
همگانی که براي یهوه انتظار میکشید!‏ مزامیر
14 ،27
7 ،17
5 ،27
11 ،116
.21
.22
.23
.24
32
اعتراف به گناه
.1
قصیدة داود
خوشابحال کسی که نافرمانی او آمرزیده شد و گناه
وي پوشیده گردید.‏ رومیان
خوشابحال کسی که یهوه به وي جرمی در حساب
نیاورد و در روح او حیلهاي نمیباشد.‏ اشعیا ؛ پیدایش
17 ،38
7 ،4
.2
6 ،15
.3
هنگامی که خاموش میبودم،‏ استخوانهایم پوسیده
میشد از فریادي که تمامی روز میزدم.‏ ایوب ؛
مزامیر
33 ،31
11 ،31
.4
چونکه دست تو روز و شب بر من سنگین میبود.‏
رطوبتم به خشکی تابستان مبدل گردید،‏ سلاه.‏
7 5، اول سموئیل
.5
به گناه خود نزد تو اعتراف کردم و جرم خود را
مخفی نداشتم.‏ گفتم:‏ سرکشی خود را نزد یهوه
اقرار میکنم.‏ پس تو اشتباهات گناهم را عفو کردي،‏
سلاه.‏ مزامیر ؛ نحمیا ؛ امثال ؛ اول یوحنا
از این رو هر مقدسی در وقت معین نزد تو دعا
خواهد کرد.‏ وقتی که آبهاي بسیار طقیان میکند،‏
هرگز بدو نخواهد رسید.‏ اشعیا
تو پناهگاه من هستی مرا از تنگی حفظ خواهی
کرد.‏ مرا به سرودهاي نجات احاطه خواهی نمود،‏
سلاه.‏ مزامیر
تو را حکمت خواهم آموخت و به راهی که باید رفت
ارشاد خواهم نمود و تو را به چشم خود که بر تو است
نصیحت خواهم فرمود.‏ مزامیر
9 ،1
13 ،28
6 ،55
12 ،25
6 ،1
19 ،38
5 ،27
.6
.7
.8
2 ،2
16 ،139
4 ،80
25 ،6
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
521

فصا
یقت
يار
يها
مزامیر
.9
مثل اسب و قاطر بیفهم مباشید که آنها را براي
بستن به دهنه و لگام زینت میدهند،‏ در غیر اینصورت
نزدیک تو نخواهند آمد.‏ امثال
بر
بسیار میباشد،‏ اما هر که شریر غمهاي خواهد
او را احاطه دارد رحمت یهوه توکل کرد.‏ مزامیر
اي صالحان در یهوه شادي و وجد کنید و اي
همۀ راست دلان شادي نمایید.‏
مزامیر 1 ،33
3 ،26
4 ،16
.10
.11
33
سرود ستایش
.1
اي صالحان در یهوه شادي نمایید،‏ ستودن او
زیبنده نیکان است.‏ مزامیر ؛
یهوه را با بربط حمد بگویید؛ با عود ده تار او را
سرود بخوانید.‏ مزامیر
سرودي تازه براي او بسرایید؛ نیکو بنوازید با آهنگ
بلند.‏ مزامیر ؛ ؛
زیرا کلام یهوه راست است و همه کارهاي او با
امانت است.‏ مزامیر
عدالت و ان را دوست میدارد.‏ جهان از رحمت
یهوه پر است.‏ مزامیر
به کلام یهوه آسمانها ساخته شد و کل لشکر آنها به
دم دهان او.‏
آبهاي دریا را مثل توده جمع میکند و سیلاب را
در خزانهها ذخیره مینماید.‏ مزامیر
تمامی اهل زمین از یهوه بترسند؛ همه ساکنان کره
زمین از او بترسند.‏ مزامیر
زیرا که او گفت و شد؛ او امر فرمود و قایم گردید.‏
12 ،97
9 ،104
11 ،64
8 ،67
4 ،92
1 ،98
1 ،96
10 ،19
64 ،119
4 ،40
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
3 ،1 پیدایش
.10
یهوه مشورت امتها را باطل میکند؛ تدبیرهاي
قبائل را نیست میگرداند.‏ ایوب
مشورت یهوه قائم است تا ابد؛ تدابیر قلب او از
نسل به نسل.‏ امثال ؛ اشعیا
خوشابحال امتی که یهوه خداي ایشان است و
قومی که ایشان را براي میراث خود برگزیده است.‏
12 ،5
27 ،14
30 ،21
.11
.12
2 ،14 مزامیر
.13
از آسمان یهوه نظر افکند و همه فرزندان آدم را
نگریست.‏
از مکان سکونت خویش نظر میافکند،‏ برهمه
ساکنان جهان.‏
او که دلهاي ایشان را جمیعاً‏ سرشته است و
اعمال ایشان را درك نموده است.‏
پادشاه به زیادتی لشکر خلاص نخواهد شد و
قدرتمند به بسی قوت رهایی نخواهد یافت.‏
اسب به جهت نجات باطل است و به شدت قوت
خود کسی را رهایی نخواهد داد.‏
اینک چشم یهوه بر آنانی است که از او میترسند،‏
بر آنانی که انتظار رحمت او را میکشند.‏
تا جان ایشان را از مرگ رهایی بخشد و ایشان را
در قحطی زنده نگاه دارد.‏ مزامیر
جان ما منتظر یهوه میباشد.‏ او کمک و سپر ما
است.‏ اشعیا
زیرا که دل ما در او شادي میکند و در نام قدوس
او توکّل میداریم.‏
اي یهوه رحمت تو بر ما باد،‏ چنانکه امیدوار تو
بودهایم.‏ مزامیر
10 ،34
7 ،31
17 ،8
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
34
خدا نزدیک شکستهدلان است
مزمور داود و که شعور خود را به حضور اَبِیملَک
تغییر داد و از حضور او بیرون رانده شده،‏ برفت.‏ اول
13 ،21 سموئیل
.1
یهوه را در هر وقت متبارك خواهمگفت.‏
سرودستایش او دائماً‏ بر زبان من خواهد بود.‏
جان من در یهوه فخر خواهد کرد.‏ مسکینان
شنیده،‏ شادي خواهند نمود.‏ ارمیا
یهوه را با من تکبیر نمایید.‏ نام او را با یکدیگر
برافرازیم.‏ مزامیر
چون یهوه را طلبیدم،‏ مرا مستجاب فرمود و مرا از
همه ترسهایم خلاصی بخشید.‏
بسوي او نظر کردند و منور گردیدند و روی
ایشان خجل نشد.‏
این.‏ مسکین فریاد کرد و یهوه او را شنید و او را از
تمامی تنگیهایش رهایی بخشید.‏
فرشتۀ یهوه گرداگرد ترسندگان او است؛ اردو زده،‏
ایشان را میرهاند.‏ پیدایش ؛ دوم قرنتیان ؛ مزامیر
بچشید و ببینید که یهوه نیکو است.‏ خوشابحال
شخصی که بدو توکّل میدارد.‏ مزامیر
اي مقدسانِ‏ یهوه از او بترسید زیرا که ترسندگان او
را هیچ کمی نیست.‏ مزامیر
شی.‏ ران جوان بینوا شده،‏ گرسنگی میکشند و اما
طالبان یهوه را به هیچ چیز نیکو کمی نخواهد شد.‏
مزامیر 5 ،63
11 ،91
17 ،6
12 ،2
24 ،9
1 ،32
19 ،37
1 ،145
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
10
.14
.15
522

يرو
يرو
يها
يرو
یول
يها
.7
.8
.9
مزامیر
.11
اي اطفال بیایید مرا بشنوید و ترس یهوه را به
شما خواهم آموخت.‏ مزامیر
کیست آن شخصی که آرزومند حیات است و
طول ایام را دوست میدارد تا نیکویی را ببیند؟ اول
16 ،66
.12
پطرس 10 ،3
.13
زبانت را از بدي نگاه دار و لبهایت را از سخنان
حیلهآمیز؛
از بدي دوري نما و نیکویی بکن؛ صلح را طلب نما
و در پی آن بکوش.‏ مزامیر ؛ اول پطرس 3،
چشمان یهوه بسوي صالحان است و گوشهاي وي
بسوي فریاد ایشان.‏ ایوب
یهوه بسوي بدکاران است تا ذکر ایشان را از
زمین ریشه کن سازد.‏ مزامیر ؛ ایوب
چون صالحان فریاد برآوردند،‏ یهوه ایشان را شنید و
ایشان را از همه تنگی ایشان رهایی بخشید.‏
یهوه نزدیک شکستهدلان است و روح کوفتگان را
نجات خواهد داد.‏ لوقا
رنج مرد صالح بسیار است،‏ اما یهوه او را از همۀ
آنها خواهد رهانید.‏
همه استخوانهاي ایشان را نگاه میدارد،‏ که یکی
از آنها شکسته نخواهد شد.‏
21. شریر را شرارت هلاك خواهد کرد و از دشمنان
مرد صالح جریمه خواهد شد.‏
یهوه جان بندگان خود را فدیه خواهد داد و از
آنانی که بر وي توکّل دارند جریمه نخواهد شد.‏
11
17 ،18
27 ،37
7 ،36
5 ،5
13 ،18
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.22
35
براي داد من بیدار شو
.1
مزمور داود
اي یهوه با دشمنان من دشمنی نما و جنگ کن با
آنانی که با من جنگ میکنند.‏
2. سپر و سلاح را بگیر و به یاري من برخیز،‏ مزامیر
و نیزه را راست کن و راه را پیش جفاکنندگانم
ببند و به جان من بگو من نجات تو هستم.‏
خجل و رسوا شوند آنانی که قصد جان من دارند؛ و
آنانی که بداندیش منند،‏ برگردانیده و خجل
شوند.‏ مزامیر
مثل کاه پیش باد باشند و فرشتۀ یهوه ایشان
را براند.‏ مزامیر
راه ایشان تاریکی و لغزنده باد و فرشتۀ یهوه ایشان
را تعقیب کند.‏
زیرا دام خود را براي من بیسبب در حفرهاي پنهان
کردند که آن را براي جان من بیجهت کَنده بودند.‏
هلاکت ناگهانی بدو برسد و دامی که پنهان کرد
خودش را بگیرد و در آن به هلاکت گرفتار گردد.‏
و اما جان من در یهوه وجد خواهد کرد و در نجات
او شادي خواهد نمود.‏
همۀ استخوانهایم میگویند:‏ اي یهوه کیست مانند
تو که مسکین را از شخصِ‏ قويتر از او میرهاند و
مسکین وفقیر را از تاراجکنندة وي!‏ ایوب
کینهور برخاستهاند.‏ چیزهایی را که
نمیدانستم از من میپرسند.‏
به عوض نیکویی بدي به من میکنند.‏ جان مرا
بیکس گردانیدهاند.‏ مزامیر
و اما من چون ایشان بیمار میبودند،‏ پلاس
میپوشیدم؛ جان خود را به روزه میرنجانیدم و دعایم
به سینهام رومیان
مثل آنکه او دوست و برادرم میبود،‏ سرگردان
میرفتم.‏ چون کسی که براي مادرش ماتم گیرد،‏ از
غصه خم میشدم.‏
چون افتادم شاديکنان جمع شدند.‏ آن
فرومایگان بر من جمع شدند،‏ و کسانی که نشناخته
بودم مرا دریدند و ساکت نشدند.‏
مثل چاپلوسانی که براي نان مسخرگی میکنند،‏
دندانهاي خود را بر من میافشردند.‏ ایوب
اي سرور تا به کی نظر خواهی کرد؟ جانم را از
خرابی ایشان برهان و یگانۀ مرا از شیربچگان.‏ مزامیر
15 ،36
9 ،16
21 ،38
15 ،12
برمیگشت .
.10
11. شاهدان
.12
.13
.14
.15
.16
.17
21 ،22 ؛ مزامیر 84 ،119
.18
و تو را در جماعت بزرگ حمد خواهم گفت.‏ ترا
در میان قوم عظیم سرودستایش خواهم خواند.‏ مزامیر
،40
10
.19
تا آنانی که بیسبب دشمن منند،‏ بر من فخر
نکنند،‏ و آنانی که بر من بیسبب بغض مینمایند،‏
چشمک نزنند.‏
زیرا براي صلح سخن نمیگویند و بر آنانی که در
زمین آرامند،‏ سخنان حیلهآمیز را تفکر میکنند.‏ مزامیر
.20
5 ،36
.21
و دهان خود را بر من باز کرده،‏ میگویند هههه
چشم ما دیده است.‏ مزامیر
اي یهوه تو آن را دیدهاي،‏ پس سکوت مفرما.‏ اي
یهوه از من دور مباش.‏
خویشتن را برانگیز،‏ اي سرور از من دور نشو،‏ اي
خداي من و سرور من،‏ براي دعوي من.‏ مزامیر
24 ،44
16 ،40
.22
.23
6 ،12
15 ،40
4 ،1
.3
.4
.5
.6
523

يپا
یکن
يها
يها
یمت
یمت
مزامیر
.24
اي یهوه،‏ خدایم مرا موافق عدل خود داد بده،‏
مبادا بر من شادي نمایند.‏
نگذار تا در دل خود بگویند،‏ هه هه،‏ ما همین را
میخواستیم،‏ نگذار تا بگویند ما او را بلعیدهایم!‏
و آنانی که در بدي من شادند،‏ با هم خجل و
شرمنده شوند؛ و آنانی که بر من تکبر میکنند،‏ به
خجلت و رسوایی ملبس شوند.‏
آنانی که خواهان حق منند خوشحالی و شادي
نمایند و دائماً‏ گویند یهوه بزرگ است که به سلامتی
بندة خود رغبت دارد.‏ مزامیر
و زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و ستایش تو
را تمامی روز.‏
17 ،40
.25
.26
.27
.28
36
راه بدکاران
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود بندة یهوه
معصیت شریر در اندرون دل منمیگوید که ترس
خدا در مد نظر او نیست.‏ پیدایش
زیرا خویشتن را در نظر خود متظاهر میسازد تا
گناهش ظاهر نشود و ناپاك نگردد.‏ دوم قرنتیان
تعلیم او شرارت و حیله است.‏ نیز نمیگذارند که به
آنها آموخته شود که اعمال نیک انجام دهند.‏ مزامیر
،59
9 ،17
11 ،20
.2
.3
13
.4
شرارت را بر بستر خود تفکر میکند.‏ خود را به راه
ناپسند قائم کرده،‏ از بدي نفرت ندارد.‏ میکاه
اي یهوه رحمت تو در آسمانها است وامانت تو تا
ابرها.‏ مزامیر ؛
عدالت تو مثل کوههاي خداست و احکام تو عمق
عظیم.‏ اي یهوه انسان و حیوانات را کمک می
اي خدا رحمت تو چه ارجمند است.‏ فرزندان آدم
زیر سایۀ بالهاي تو پناه میبرند.‏ مزامیر
از چربی خانۀ تو شاداب میشوند.‏ از نهر خوشی
خود ایشان را مینوشانی.‏ غزل غزلها
زیرا که نزد تو چشمۀ حیات است و در نور تو نور را
میبینیم.‏ ارمیا ؛ ؛ اشعیا
رحمت خود را براي عارفان خود استوار فرما و
عدالت خود را براي راست دلان.‏
تکبر بر من نیاید و دست شریران مرا گریزان
نسازد.‏
در آنجا بدکرداران افتادهاند.‏ ایشان انداخته شدهاند
و نمیتوانند برخیزند.‏ ارمیا
37
سرنوشت شریران
.1
مزمور داود
به سبب شریران خویشتن را مشوشمساز و بر
فتنهانگیزان حسد مبر.‏ امثال ؛ جامعه
زیرا که مثل علف به زودي بریده میشوند و مثل
علف سبز پژمرده خواهند شد.‏
بر یهوه توکّل نما و نیکویی بکن.‏ در زمین ساکن
باش و از امانت پرورده شو.‏ هوشع
و در یهوه خوش باش،‏ پس خواست دل تو را به تو
خواهد داد.‏ مزامیر
راه خود را به یهوه بسپار و بر وي توکّل کن که آن
را انجام خواهد داد،‏
و عدالت تو را مثل نور بیرون خواهد آورد و انصاف
تو را مانند ظُهر.‏ اشعیا
نزد یهوه ساکت شو و منتظر او باش و از شخص
فرخنده طریق و مرد حیلهگر خود را مشوش مساز.‏
از خشم برکنار شو و خشم را ترك کن.‏ خود را
مشوش مساز که حتماً‏ باعث گناه خواهد شد.‏ افسسیان
،4
4 ،10
6 ،12
19 ،24
25 ،6
8 ،58
5 ،20
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
31 .26
.9
زیرا که شریران ریشه کن خواهند شد.‏ و اما
منتظران یهوه وارث زمین خواهند بود.‏ امثال
هم اکنون بعد از اندك زمانی شریر نخواهد بود.‏
در مکانش تأمل خواهی کرد و نخواهد بود.‏
و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانی
صلح لذت خواهند برد.‏
12. شریر بر مرد عادل توطئه میکند و دندانهاي خود
را بر او میافشرد.‏ ایوب
بر او خواهد خندید،‏ زیرا میبیند که روز او
میآید.‏
شمشیر را برهنه کرده و کمان را
کشیدهاند تا مسکین و فقیر را بیندازند و راستروان را
مقتول سازند.‏
15. شمشیر ایشان به دل خود ایشان فرو خواهد رفت
و کمانهاي ایشان شکسته خواهد شد.‏
نعمت اندك یک مرد صالح بهتر است،‏ از
اندوخته شریران فرآوان.‏
زیرا که بازوهاي شریران،‏ شکسته خواهد شد.‏ و اما
صالحان را یهوه تأیید میکند.‏ اول سموئیل
یهوه روزهاي کاملان را میداند و میراث ایشان
21 ،2
31 ،2
165 ،119
9 ،16
.10
.11
13. سرور
14. شریران
.16
.17
.18
.
1 ،2
8 ،17
1 ،5
2 ،9
32 ،50
5 ،108
13 ،17
11 ،57
13 ،2
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
524

يدا
یبل
يها
خواهد بود تا ابد.‏
در زمان بلا خجل نخواهند شد،‏ و در زمان قحطی
سیر خواهند بود.‏ مزامیر
زیرا شریران هلاك میشوند و دشمنان یهوه مثل
خرّمی مرتعها فانی خواهند شد.‏ مثل دود فانی
خواهند گردید.‏
21. شریر قرض میگیرد و وفا نمیکند و اما صالح
رحیم و بخشنده است.‏ مزامیر
زیرا آنانی که از وي برکت یابند وارث زمین
گردند.‏ و اما آنانی که لعنتشده وياند،‏ ریشه کن
خواهند شد.‏ مزامیر
یهوه قدمهاي انسان را مستحکم میسازد،‏ و در
روشهایش خشنود است.‏
اگر چه بیفتد افکنده نخواهد شد زیرا
یهوه دستش را میگیرد.‏ مزامیر
من جوان بودم و هماکنون پیر هستم و مرد صالح
را هرگز تركشده ندیدهام و نه نسلش را که گداي نان
بشوند.‏
تمامی روز رئوف است و قرض دهنده،‏ و نسل او
مبارك خواهند بود.‏
از بدي برکنار شو و نیکویی بکن.‏ پس ساکن
خواهی بود تا ابد.‏ مزامیر
زیرا یهوه انصاف را دوست میدارد و مقدسان
خود را ترك نخواهد فرمود.‏ ایشان محفوظ خواهند
بود تا ابد.‏ و اما نسل شریر ریشه کن خواهد شد.‏
وارث زمین خواهند بود و در آن تا به
ابد سکونت خواهند نمود.‏
دهان صالح حکمت را بیان میکند و زبان او
انصاف را ذکر مینماید.‏
31. شریعت خ وي در دل اوست.‏ پس قدمهایش
نخواهد لغزید.‏
32. شریر براي صالح کمین میکند و قصد قتل وي
میدارد.‏ مزامیر
یهوه او را در دستش ترك نخواهد کرد و
چون به داوري آید بر وي حکم نخواهد داد.‏
منتظر یهوه باش و راه او را نگاه دار تا تو را به
وراثت زمین برافرازد.‏ چون شریران ریشه کن شوند آن
را خواهی دید.‏
35. شریر را دیدم که ظلم پیشه بود و مثل درخت
بومی سبز خود را به هر سو میکشید.‏
اما گذشت و اینک نیست گردید و او را جستجو
مزامیر
کردم و یافت نشد.‏ ایوب ؛ مزامیر
مرد کامل را ملاحظه کن و مرد راست را ببین
زیرا که عاقبت آن مرد صلح است.‏ پیدایش
اما خطاکاران جمیعاً‏ هلاك خواهند گردید و
عاقبت شریران ریشه کن خواهد شد.‏
و نجات صالحان از یهوه است و در وقت تنگی او
قلعۀ ایشان خواهد بود.‏ مزامیر
و یهوه ایشان را یاري کرده،‏ نجات خواهد داد.‏
ایشان را از شریران خلاص کرده،‏ خواهد رهانید زیرا
بر او توکّل دارند.‏
، 15 ،10 امثال 16 ،29
8 ،9
مزامیر 19 ،73
4 ،48
20 ،4
.37
.38
.39
.40
38
دعاي مصیبت دیده
.1
مزمور داود براي تذکر
اي یهوه مرا در خشم خود توبیخ منما و در خشم
خویش ادبم مفرما.‏ مزامیر
زیرا که تیرهاي تو در من فرو رفته و دست تو بر
من فرود آمده است.‏
در بدن من به سبب خشم تو صحتی نیست و در
استخوانهایم به سبب خطاي خودم صلح نه.‏
زیرا گناهانم از سرم گذشته است.‏ مثل بار گران از
طاقتم سنگینتر شده.‏
جراحات من متعفّن و چرکی شده است،‏ به سبب
حماقت من.‏
به خود میپیچم و بینهایت خمیده شدهام.‏ تمامی
روز را غمگین میگذارنم.‏
زیرا کمر من از سوزش پر شده است و در جسد من
صحتی نیست.‏ مزامیر
من بیحس و بینهایت کوفته شدهام و از فغان دل
خود نعره میزنم.‏
اي یهوه تمامی آرزوي من در مد نظر تو است و
ناله من از تو مخفی نمیباشد.‏ مزامیر
دل من میطپد و قوتم از من رفته است و نور
چشمانم نیز با من نیست.‏
دوستان و رفیقانم از بلاي من برکنار میایستند و
خویشان من دور ایستادهاند.‏ ایوب
آنانی که قصد جانم دارند دام میگسترند و
بداندیشانم سخنان فتنهانگیز میگویند و تمام روز
حیله را تفکر میکنند.‏
و اما من مثل کر نمیشنوم؛ و مانند گُنگم که
7 ،6
14 ،19
2 ،6
15 ،22
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
5 ،12
14 ،145
3 ،112
15 ،34
13 ،25
9 ،10
.19
.20
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
29. صالحان
.30
.33
.34
.36
525

يرو
يرو
یکن
يها
يرو
يار
یمت
یعن
دهان خود را باز نکند.‏
و مثل کسی گردیدهام که نمیشنود و کسی که
در زبانش مخالفتی نباشد.‏ اول پطرس
زیرا که اي یهوه انتظار تو را میکشم.‏ تو اي یهوه
خدایم جواب خواهی داد.‏
چونکه گفتهام مبادا بر من شادي نمایند و چون
پایم بلغزد بر من تکبر کنند.‏ مزامیر
زیرا که براي افتادن نصب شدهام و درد من
همیشه پیش من است.‏
زیرا گناهخود را اخبار مینمایم و از خطاي خود
غمگین هستم.‏
اما دشمنانم زنده و زورآورند و آنانی که بیسبب
بر من بغض مینمایند بسیارند،‏
و آنانی که به عوض نیکی به من بدي میرسانند.‏
بر من دشمنی میورزند زیرا نیکویی را پی میکنم.‏
مزامیر
23 ،2
2 ،30
اشعیا 7 ،53
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
5 ،109 مزامیر
.21
اي یهوه مرا ترك منما.‏ اي خداي من از من دور
مباش،‏
و براي یاري من عجله فرما،‏ اي سروري که نجات
من هستی.‏ مزامیر ؛ مزامیر
3 ،35
14 ،40
.22
39
دعاي مرد رنجدیده
براي یدوتون سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود مزامیر
گفتم راههاي خود را حفظ خواهم کرد تا به زبانم
خطا نورزم.‏ دهان خود را با پوزه بند نگاه خواهم
داشت،‏ مادامی که شریر پیش من است.‏
من گنگ بودم و خاموش و از نیکویی نیز سکوت
کردم و درد من به حرکت آمد.‏ مزامیر
دلم در اندرونم گرم شد.‏ چون تفکر میکردم آتش
افروخته گردید.‏ پس به زبان خود سخن گفتم.‏ مزامیر
1 ،62
،119
14 ،38
.1
.2
.3
53
.4
اي یهوه پایان مرا بر من معلوم ساز و مقدار ایامم را
که چیست تا بفهمم چه قدر فانی هستم.‏ مزامیر
اینک روزهایم را مثل یک وجب ساختهاي و
زندگانیام در نظر تو هیچ است.‏ یقیناً‏ هر آدمی محض
بطالت قرار داده شد،‏ سلاه.‏ مزامیر
ک.‏ این انسان در خیال رفتار میکند و محض بطالت
مضطرب میگردد.‏ ذخیره میکند و نمیداند کیست
که از آن استفاده خواهد کرد.‏ جامعه ؛ لوقا
و هماکنون اي یهوه براي چه منتظر باشم؟ امید من
بر تو میباشد.‏ مزامیر
مرا از همۀ گناهانم برهان و مرا نزد جاهلان ننگ
مگردان.‏ مزامیر
من گنگ بودم وزبان خود را باز نکردم زیرا که تو
این را کردهاي.‏ مزامیر
بلاي خود را از من بردار زیرا که از ضرب دست تو
من تلف میشوم.‏
چون انسان را به سبب گناهش با سختیها تنبیه
می او را مثل بید میگذاري.‏ یقیناً‏ که
انسانها هیچند،‏ سلاه.‏ مزامیر
اي یهوه دعاي مرا بشنو و به فریادم گوش بده و از
اشکهایم ساکت مباش،‏ زیرا که من غریب هستم در
نزد تو و نزیل هستم مثل همه پدران خود.‏ پیدایش
،35
6 ،5
10 ،62
2 ،25
5 ،37
39 ،26
9 ،79
، نفایس
.8
.9
.10
.11
.12
؛ لاویان 27
؛ فیلیپیان
15 ،30
11 ،2
23 ،25
20 ،3
؛ مزامیر
؛ اول تواریخ ؛ عبرانیان
؛ اول پطرس 19 ،119
13 ،11
.13
؛ دوم قرنتیان
خشم خود را از من بگردان تا شاد شوم قبل از
آنکه بمیرم و نایاب گردم.‏ ایوب
40
سرودي تازه
20 ،10
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
انتظار بسیار براي یهوه کشیدهام،‏ و به من مایل
؛
؛ ؛ مزامیر شده،‏ فریاد مرا شنید.‏ مزامیر و مرا از چاه هلاکت برآورد و از گلِ‏ لجن و پایهایم
مستحکم
را قدمهایم گذاشته،‏ را بر صخره گردانید.‏ مزامیر
حمد خداي ما
و سرودي تازه در دهانم گذارد ی چون این را بینند ترسان شده،‏ بر یهوه
را ‏.بسی توکّل خواهند کرد.‏
دارد و به
توکّل یهوه بر که کسی خوشابحال متکبران ظالم و مرتدان دروغ مایل نشود.‏
اي یهوه خداي ما چه بسیار است کارهاي عجیب
که تو کردهاي و تدبیرهایی که براي ما نمودهاي.‏ در
نزد تو آنها را شمارش نتوان کرد،‏ اگر آنها را بازگو و
بیان بکنم،‏ از حد شمار زیاده است.‏
اما
نداشتی.‏ رغبت قربانیخوراکی و در قربانی مرا باز کردي.‏ قربانی سوختنی و قربانی گناه
گوش ؛ عبرانیان
را نخواستی.‏ مزامیر آنگاه گفتم:‏ اینک میآیم!‏ در طومارکتاب دربارة من
؛ ایوب
نوشته شده است.‏ یوحنا در بجا آوردن ارادة تو اي خداي من رغبت میدارم
16 ،34
7 ،18
3 ،5
7 ،10
14 ،27
5 ،10
46 .39 ،5
18 ،51
8 ،42
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
12 ،90
18 ،12
5 ،90
21 .18 ،2
.5
6
.7
526

يها
یدان
يار
يرو
یمت
و شریعت تو در اندرون دل من اشعیا
در جماعت بزرگ به عدالت بشارت میدهم،‏ نظاره
کن،‏ نخواهم گذاشت دهانم را ببندند و تو اي
یهوه می مزامیر
عدالت تو را در دل خود مخفی نداشتهام.‏ امانت و
نجات تو را بیان کردهام.‏ رحمت و راستی تو را از
جماعت بزرگ پنهان نکردهام.‏ مزامیر
پس تو اي یهوه لطف خود را از من باز مدار.‏
رحمت و راستی تو دائماً‏ مرا محافظت کند.‏ مزامیر
زیرا که بلایاي بیشمار مرا احاطه میکند.‏ گناهانم
دور مرا گرفته است به حدي که نمیتوانم دید.‏ از
موی سر من زیاده است و دل من مرا ترك کرده
است.‏ مزامیر ؛ حزقیال
اي یهوه مرحمت فرموده،‏ مرا نجات بده.‏ اي سرور
در یاري من عجله فرما.‏ مزامیر ؛
آنانی که قصد هلاکت جان من دارند،‏ جمیعاً‏
خجل و شرمنده شوند،‏ و آنانی که در بدي من رغبت
دارند،‏ به عقب برگردانیده و رسوا گردند.‏ مزامیر ؛
مزامیر
،70
8 ،61
4 ،35
5 ،50
4 ،57
23 ،38
است .
20 ،22
10 ،32
18 ،35
.
5 ،69
.9
.10
.11
.12
.13
.14
3
.15
آنانی که بر من هههه میگویند،‏ به سبب خجالت
خویش حیران شوند.‏
و اما همه طالبان تو در تو وجد و شادي نمایند و
آنانی که نجات تو را دوست دارند،‏ دائماً‏ گویند که یهوه
بزرگ است.‏ مزامیر
و اما من مسکین و فقیر هستم و یهوه دربارة من
تفکر میکند.‏ تو معاون و نجاتدهنده من هستی.‏ اي
خداي من،‏ تأخیر مفرما.‏ مزامیر
6 ،70
27 ،35
.16
.17
41
دعاي مرد بیمار
.1
.2
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
خوشابحال کسی که براي فقیر تفکر میکند.‏ یهوه
او را در روز بلا خلاصی خواهد داد.‏
یهوه او را محافظت خواهد کرد و زنده خواهد
داشت.‏ او در زمین مبارك خواهد بود و او را به آرزوي
دشمنانش تسلیم نخواهی کرد.‏ اعمال رسولان
یهوه او را بر بستر بیماري شفا میبخشد.‏ و در
تمامی بیماریهایش او را ی میرساند.‏
من گفتم:‏ اي یهوه بر من رحم نما.‏ جان مرا شفا
بده زیرا به تو گناه ورزیدهام.‏
دشمنانم دربارة من به بدي سخن میگویند که کی
بمیرد و نام او گُم شود.‏ مزامیر
و اگر براي دیدن من بیاید،‏ سخن باطل میگوید و
دلش در خود شرارت را جمع میکند.‏ چون بیرون رود
آن را شایع میکند.‏
و همه دشمنانم با یکدیگر بر من زمزمه میکنند و
دربارة من بدي میاندیشند،‏
که حادثهاي ویرانکننده بر او ریخته شده است.‏ و
حال که خوابیده است دیگر نخواهد برخاست.‏
و آن دوست خالص من که بر او اعتماد میداشتم
که نان مرا نیز میخورد،‏ پاشنۀ خود را بر من بلند
کرد.‏ مزامیر ؛ ؛ اعمال رسولان
و اما تو اي یهوه بر من رحم فرموده،‏ مرا برپا بدار
تا مجازات بدیشان رسانم.‏
از این میدانم که در من رغبت داري زیرا که
دشمنم بر من فخر نمینماید.‏
و مرا به سبب کمالم مستحکم نمودهاي و مرا به
حضور خویش دائماً‏ قائم خواهی نمود.‏ اول تواریخ
یهوه خداي اسرائیل متبارك باد.‏ از ازل تا به ابد.‏
آمین و آمین.‏ لوقا
27 ،18
16 ،1
15 ،22
3 ،6
یوحنا 18 ،13
68 ،1
14 ،55
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
کتاب دوم
42
همچون آهو...‏
(72-42)
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ قصیدة پسرانقورح
چنانکه آهو براي نهرهاي آب شدت اشتیاق دارد،‏
همچنان اي خدا جان من اشتیاق شدید براي تو دارد.‏
1 ،22 مزامیر
.2
.3
جان من که تشنۀ خداست،‏ تشنۀ خداي زنده،‏ که
کی بیایم و حضور خدا را شاهد باشم.‏
اشکهایم روز و شب نان من میبود،‏ چون تمامی
روز مرا میگفتند:‏ خداي تو کجاست؟ مزامیر
چون این را بیاد میآورم،‏ جان خود را بر خود
میریزم.‏ چگونه با جماعت میرفتم و ایشان را به خانۀ
خدا پیشروي میکردم،‏ به آواز شادي و ستایش در
گروه جشن گیرندگان.‏ اول سوئیل
اي جانم چرا افسره شدهاي و چرا در من پریشان
گشتهاي؟ بر خدا امید دار زیرا که او را براي نجات
او باز حمد خواهم گفت.‏
اي.‏ خداي من،‏ جانم در من افسرده شد.‏ بنابراین تو
را از زمین اُردن یاد خواهم کرد،‏ از کوههاي حرمون و
10 ،79
15 ،1
مزامیر 5 ،43
.4
.5
6
36 ،9
.3
.4
.5
527

يرو
يها
يرو
يها
.2
.3
.4
.5
از کوه کوچک.‏
عمق به عمق ندا میدهد از آواز آبشارهاي تو؛ همه
خیزابها و موجهاي تو بر من گذشته است.‏ مزامیر
در روز یهوه رحمت خود را خواهد فرمود،‏ و در شب
سرود او با من خواهد بود و دعا نزد خداي حیات من.‏
به خدا گفتهام:‏ اي صخرة من چرا مرا فراموش
کردهاي؟ چرا به سبب ظلم دشمن اندوهگین
بگذرانم؟ اشعیا ؛ مزامیر 43،
دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم مرا ملامت
میکنند،‏ چونکه همه روزه مرا میگویند:‏ خداي تو
کجاست؟
اي جان من چرا افسرده شده و چرا در من
پریشان گشتهاي؟ بر خدا امید دار زیرا که او را بازحمد
خواهم گفت،‏ که نجات من و خداي من است.‏
مزامیر
2 ،69
2
14 ،49
.7
.8
.9
.10
.11
مزامیر 5 ،43
3 2، ؛ ایوب
43
دعاي شخص پریشان
.1
اي خدا مرا داوري کن و دعواي مرا با قوم بیرحم
پایان بده و از مرد حیلهگر و ظالم مرا خلاصی ده.‏ مزامیر
1 ،26
.2
زیرا تو خداي قوت من هستی ‏.چرا مرا دور
انداختی؟ چرا به سبب ستم دشمن ماتم کنان تردد
بکنم؟ مزامیر
نور و راستی خود را بفرست تا مرا هدایت نمایند و
مرا به کوه مقدس تو و مسکن تو رسانند.‏ مزامیر
آنگاه به قربانگاه خدا خواهم رفت،‏ بسوي خدایی که
سرور و خرمی من است.‏ و تو را اي خدا،‏ خداي من با
بربط سرودستایش خواهم خواند.‏
اي جان من چرا افسرده شدهاي؟ و چرا در من
پریشان گشتهاي؟ امید بر خدا دار زیرا که او را باز
حمد خواهم گفت،‏ که نجات من و خداي من
است.‏ مزامیر
1 ،15
مزامیر 6 ،63
10 ،42
12 .6 ،42
.3
.4
.5
44
درخواست اعانت
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ قصیدة پسرانقورح
اي خدا به گوشهاي خود شنیدهایم و پدران ما،‏ ما
را خبر دادهاند،‏ از کاري که در روزهاي ایشان و در ایام
قدیم کردهاي.‏
تو به دست خود امتها را بیرون کردي،‏ اما ایشان
را کاشتهاي.‏ قومها را تباه کردي،‏ اما ایشان را پراکنده
ساختی.‏
زیرا که به شمشیر خود زمین را تسخیر نکردند و
بازوي ایشان،‏ ایشان را نجات نداد بلکه دست راست تو
و بازو و نورِ‏ روي تو.‏ زیرا از ایشان خرسند بودي.‏
اي خدا تو پادشاه من هستی،‏ پس برنجات یعقوب
امر فرما.‏
به مدد تو دشمنان خود راخواهیم افکند و به نام تو
مخالفان خویش را پایمال خواهیم ساخت.‏ مزامیر
زیرا بر کمان خود توکّل نخواهم داشت و شمشیرم
مرا خلاصی نخواهد داد.‏ مزامیر
بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادي و متنفران
ما را خجل ساختی.‏
تمامی روز بر خدا فخر خواهیم کرد و نام تو را تا به
ابد سرودستایش خواهیم خواند،‏ سلاه.‏ مزامیر
لیکن هماکنون تو ما را دور انداخته و رسوا
ساختهاي و با لشکرهاي ما بیرون نمیآیی مزامیر
و ما را از پیش دشمن روگردان ساختهاي و
دشمنان ما براي خویشتن تاراج میکنند.‏
ما را مثل گوسفندان براي خوراك تسلیم کردهاي
و ما را در میان امتها پراکنده ساختهاي.‏
قوم خود را بیبها فروختی و از قیمت ایشان نفع
نبردي.‏
ما را نزد همسایگان ما ننگ گردانیدي.‏ اهانت و
مسخرهکردن نزد آنانی که گرداگرد مایند.‏ مزامیر
ما را در میان امتها ضربالمثل ساختهاي،‏
جنبانیدن سر در میان قومها؛
و رسوایی من همه روزه در نظر من است و
خجالت رویم مرا پوشانیده است،‏ مزامیر
از صداي ملامتگو و فحاش،‏ از روي دشمن و
انتقام گیرنده.‏ مزامیر
این همه بر ما واقع شد.‏ اما تو را فراموش نکردیم
و در عهد تو خیانت نورزیدیم.‏
دل ما به عقب برنگردید و پای ما از طریق تو
انحراف نورزید.‏
هرچند ما را در مکان اژدرها کوبیدي و ما را به
سایۀ مرگ پوشانیدي.‏
نام خداي خود را هرگز فراموش نکردیم و دست
خود را به خداي غیر برنیفراشتیم.‏
آیا خدا این را جستجو نخواهد کرد؟ زیرا او
14 ،60
12 ،60
4 ،79
8 ،54
.
20 ،60
8 ،20
10 ،74
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
528

یمت
یعن
يها
ضعو
يها
خفایاي قلب را میداند.‏ مزامیر
هر آینه به خاطر تو تمامی روز کشته میشویم و
مثل گوسفندان قربانی شمرده میشویم.‏ رومیان
اي سرور بیدار شو!‏ چرا خوابیدهاي؟ برخیز و ما را
تا به ابد دور مینداز.‏
چرا روي خود را پوشانیدي و ذلّت و تنگی ما را
فراموش کردي؟ مزامیر
زیرا که جان ما به خاك خم شده است و شکم ما
به زمین چسبیده.‏ داوران
به جهت یاري ما برخیز و بخاطر رحمانیت خود ما
را نجات ده.‏
مزامیر
36 ،8
10 ،7
24 ،8
18 ،69
35 ،11
.22
.23
.24
.25
.26
45
سرود عروس پادشاه
براي سالار سرود خوانان بر سوسنها.‏ قصیدة
پسرانقورح.‏ سرود حبیبات مزامیر
دل من به کلام نیکو میجوشد.‏ انشاء خود را دربارة
پادشاه میگویم.‏ زبان من قلم نویسنده ماهر است.‏
تو زیباتر هستی از فرزندان آدم و نعمت بر لبهاي
تو ریخته شده است.‏ بنابراین،‏ خدا تو را مبارك ساخته
است تا ابد.‏ لوقا ؛ یوحنا
اي جبار شمشیر خود را بر ران خود ببند،‏ ی
شکوه و کبریایی خویش را.‏
و به کبریایی خود سوار شده،‏ غالب شو به جهت
راستی و حلم و عدالت؛ و دست راستت چیزهاي
ترسناك را به تو خواهد آموخت.‏ مزامیر
به تیرهاي تیزِ‏ تو امتها زیر تو میافتند و به دل
دشمنانِ‏ پادشاه فرو میرود.‏
اي.‏ خدا،‏ تخت تو تا ابد است؛ عصاي راستی عصاي
سلطنت تو است.‏ عبرانیان
عدالت را دوست و از بی خدایی بیزاري.‏ بنابراین،‏
خدا،‏ خداي تو،‏ تو را به روغن شادمانی بیشتر از
رفقایت مسح کرده است.‏
همه رختهاي تو مرّ‏ و عود و کاسیا است،‏ زمانیکه تو
از قصر عاج خود با شکوه وزیبایی خارج میشوي.‏
دختران پادشاهان تو را زینت میبخشند و عروس به
دست راست تو با غرور مانند طلاي ناب ایستاده است.‏
اي دختر بشنو و ببین و گوش خود را فرادار،‏ و
قوم خود و خانۀ پدرت را فراموش کن،‏
تا پادشاه مشتاق جمال تو بشود،‏ زیرا او سرور تو
است پس او را عبادت نما.‏
و دختران صور با هدیهاي میآیند،‏ و دولتمندان
قوم استدعا میطلبند.‏ مزامیر
دختر پادشاه تماماً‏ در اندرون مجید است و
رختهاي او با طلا ساخته است.‏ غزل غزلها ؛
به لباس طرازدار نزد پادشاه حاضر میشود.‏
باکره همراهان او در عقب وي نزد تو آورده
خواهند شد.‏
به شادمانی و خوشی آورده میشوند و به قصر
پادشاه داخل خواهند شد.‏
به پدرانت فرزندانی خواهی داشت و ایشان
را بر تمامی جهان برتر خواهی ساخت.‏ عبرانیان
نام تو را در همۀ نسلها ذکر خواهم کرد.‏ پس
قومها تو را حمد خواهند گفت تا ابد.‏
13 ،2
1 ،4
8 ،1
10 ،72
.12
.13
.14
.15
.16
.17
46
کمک خدا در تنگیها
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ سرود پسرانقورح برعلاموت
خدا پناهگاه و قوت ماست،‏ و در تنگی به سراغ
ما آمده مددکار ما است.‏ مزامیر ؛ امثال
پس نخواهیم ترسید،‏ اگر چه جهان مبدل گردد و
کوهها در قعر دریا به لرزش آید.‏
اگر چه آبهایش آشوب کنند و به جوش آیند و
کوهها از سرکشی آن متزلزل گردند،‏ سلاه.‏
نهري است که شعبههایش شهر خدا را شاد
میسازد و خانه مقدس بالاترین را.‏
خدا در وسط اوست پس جنبش نخواهد خورد.‏ خدا
او را یاري خواهد کرد در طلوع صبح.‏ مکاشفه ؛ مزامیر
3 ،21
10 ،18
مزامیر 2 ،3
2 ،18
.2
.3
.4
.5
6 ،30
.6
.7
.8
امتها نعره زدند و مملکتها متحركگردیدند.‏ او
صداي خود را داد.‏ پ س جهان گداخته گردید.‏
یهوه صبایوت با ماست،‏ و خداي یعقوب پناهگاه ما،‏
سلاه.‏
بیایید کارهاي یهوه را نظاره کنید،‏ که چه خرابیها
در جهان پیدا نمود.‏ مزامیر
او جنگها را تا انتهاي جهان تسکین میدهد؛ کمان
را میشکند و نیزه را قطع میکند و ارابهها را به آتش
میسوزاند.‏ مزامیر
باز ایستید و بدانید که من خدا هستم؛ در میان
امتها،‏ متعال و در جهان،‏ متعال خواهم شد.‏
یهوه صبایوت با ماست و خداي یعقوب پناهگاه ما،‏
5 ،66
4 ،76
.9
.10
.11
4 ،72
1 ،69
16 ،1
8 ،1
22 ،4
.1
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
529

يها
یعن
یزن
یمت
یمت
یمت
يها
يها
یمت
یمت
17 ،7
.7
سلاه.‏
دوم تواریخ 13،
مزامیر
31 ،8 ؛ رومیان 12 .10
47
سرودستایش خدایی که پادشاه است
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور پسرانقورح
اي همه امتها دستک زنید.‏ نزد خدا به آواز شادي
بانگ برآورید.‏
زیرا یهوه متعال و مهیب است و بر تمامی جهان.‏
قومها را در زیر ما شکست خواهد داد و طایفهها را
در زیر پای ما.‏
میراث ما را براي ما خواهد برگزید ی شکوهت
یعقوب را که دوست میدارد،‏ سلاه.‏
خدا به آواز بلند صعود نموده است؛ یهوه به صداي
شیپور.‏
6. سرود ستایش بخوانید،‏ خدا را سرود ستایش
بخوانید.‏ سرودستایش بخوانید،‏ پادشاه ما را
سرودستایش بخوانید.‏ اشعیا
زیرا خدا پادشاه تمامی جهان است.‏ به خردمندي
سرودستایش بخوانید.‏
خدا بر امتها سلطنت میکند.‏ خدا بر تخت
محلمقدس خود نشسته است.‏
قومها با قوم خداي ابراهیم جمع شدهاند
زیرا که سپرهاي جهان از آن خداست.‏ او بسیار متعال
میباشد.‏ مزامیر
5 ،12
7 ،45
.2
.3
.4
.5
.7
.8
9. سروران
48
خدا در کوه صهیون
.1
.2
سرود و مزمور پسرانقورح
یهوه بزرگ است و بینهایت مجید،‏ در شهر خداي
ما و در کوه مقدس خویش.‏
زیبایی در بلندياش و شادي تمامی جهان است
کوه صهیون،‏ در اطراف شمال،‏ شهر پادشاه عظیم.‏
35 ،5
.3
خدا در قصرهاي
10 ،9
.4
پناهگاه به آن
بلند معروف
است.‏
زیرا اینک پادشاهان جمع شدند،‏ و با هم عبور
کردند.‏
ایشان چون دیدند متعجب گردیدند.‏ و در حیرت
افتاده،‏ فرار کردند.‏
لرزه بر ایشان در آنجا مستولی گردید و درد شدید
مثل که میزاید.‏ میکاه
تو کشتی ترشیش را به باد شرقی شکستی.‏
16 ،2
.8
.9
اشعیا
چنانکه شنیده بودیم،‏ همچنان دیدهایم،‏ در شهر
یهوه صبایوت،‏ در شهر خداي ما؛ خدا آن را تا ابد
مستحکم خواهد ساخت،‏ سلاه.‏
اي خدا در رحمت تو تفکر کردهایم،‏ در اندرون
معبد تو.‏ اشعیا
اي خدا چنانکه نام تو است،‏ همچنان
سرودستایش تو نیز تا انتهاي زمین.‏ دست راست تو از
عدالت پر است.‏
کوه صهیون شادي میکند و دختران یهودا به
وجد میآیند،‏ به سبب داوری تو.‏ مکاشفه
را طواف کنید و گرداگرد او بخرامید و
برجهاي وي را بشمارید.‏
دل خود را به حصارهایش بنهید و در قصرهایش
تأمل کنید تا طبقۀ آینده را اطلاع دهید.‏
زیرا این خدا،‏ خداي ماست تا ابد و ما را در طول
عمر هدایت خواهد نمود.‏ اشعیا
1 ،14
9 ،25
15 ،30
.10
.11
12. صهیون
.13
.14
49
حماقت اعتماد بر ثروت
.1
.2
.3
.4
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور پسرانقورح
اي تمامی قومها این را بشنوید!‏ ايهمه ساکنان کره
زمین این را گوش گیرید!‏
اي کوچکان و بزرگان!‏ اي ثروتمندان و فقیران
جمیعاً!‏
زبانم به حکمت سخن میراند و تفکر دل من قابل
فهم است.‏
گوش خود را به مثَلی فرا میگیرم.‏ معماي خویش
را بر بربط میگشایم.‏ مزامیر ؛ متی 13،
چرا در روزهاي بلا ترسان باشم،‏ چون گناه
پاشنههایم مرا احاطه میکند؛
آنانی که بر ثروت خود اعتماد دارند و بر زیادي
توانگري خویش فخر مینمایند.‏
هیچ کس هرگز براي برادر خود فدیه نخواهد داد و
کفّارة او را به خدا نخواهد بخشید.‏
زیرا فدیۀ جان ایشان گرانبهاست و ابداً‏ بدان
نمیتوان رسید،‏
تا زنده بماند تا ابد و فساد را نبیند.‏
زیرا میبیند که حکیمان میمیرند و جاهلان و
35
9 ،52
2 ،78
26 ،16
.5
.6
.7
.8
.9
.10
2 ،2
.5
.6
530

يرو
یکن
يها
يها
یکن
يرو
ابلهان با هم هلاك میگردند و ثروت خود را براي 6.
دیگران ترك میکنند.‏ جامعه ؛ جامعه
فکر دل ایشان این است که خانه ایشان
دائمی باشد و مسکنهاي ایشان نسل به نسل؛ و نامهاي
خود را بر زمینهاي خود مینهند.‏
لیکن انسان در حرمت باقی نمیماند،‏ بلکه مثل
حیوانات است که هلاك میشود.‏ جامعه ؛ دوم پطرس
مزامیر
،2
19 ،3
2 ،6
16 ،2
.11
.12
12
.13
این طریقۀ ایشان،‏ جهالت ایشان است و نسلهاي
بعد ایشان سخن ایشان را میپسندند،‏ سلاه.‏ امثال
مثل گوسفندان در جهنم رانده میشوند و مرگ
ایشان را شبانی میکند و صبحگاهان راستان بر ایشان
حکومت خواهند کرد و جمال ایشان در جهنم پوسیده
خواهد شد تا مسکنی براي آن نباشد.‏ اشعیا
لیکن خدا جان مرا ازدست جهنم عظیم نجات
خواهد داد زیرا که مرا پذیرفته است،‏ سلاه.‏
نگذار تو را گمراه کنند،‏ هرچند که دولتمند گردد
و یا شکوه خانۀ او افزوده شود!‏
زیرا چون بمیرد،‏ چیزي از آن نخواهد برد و
شکوهش پشت سر او نخواهد آمد.‏ ایوب ؛ جامعه
زیرا در حیات خود،‏ خویشتن را مبارك میخوانْد؛
و چون بر خود احسان می ترا میستایند.‏
لیکن به طبقۀ پدران خود خواهد پیوست که نور
را تا به ابد نخواهند دید.‏
انسانی که در حرمت است و فهم ندارد،‏ مثل
حیوانات است که هلاك میشود.‏
4 ،28
24 ،66
هوشع 14 ،13
13 ،5
19 ،27
، مردم
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
50
قربانی موردپسند خدا
.1
.2
مزمور آساف
خدا،‏ خدا یهوه سخن میگوید و زمین را از طلوع
آفتاب تا به مغربش میخواند.‏
از صهیون که کمال زیبایی است،‏ خدا نورانی نموده
است.‏
خداي ما میآید و سکوت نخواهد نمود.‏ آتش پیش
او میبلعد و طوفان شدید گرداگرد وي خواهد
بود.‏ مزامیر
آسمان را از بالا میخواند و زمین را،‏ تا قوم خود را
داوري کند.‏ تثنیه
مقدسانِ‏ مرا نزد من جمع کنید،‏ که عهد را با من
به قربانی بستهاند.‏
و آسمانها از انصاف او خبر خواهند داد،‏ زیرا خدا
خود داور است،‏ سلاه.‏ مزامیر
اي قوم من بشنو تا سخن گویم،‏ و اي اسرائیل تا
برایت شهادت دهم که خدا،‏ خداي تو من هستم.‏
دربارة قربانیهایت تو را توبیخ نمیکنم و
قربانی سوختنی تو دائماً‏ در نظر من است.‏
گوسالهاي از خانۀ تو نمیگیرم و نه بزي از آغل تو.‏
زیراکه همه حیوانات جنگلاز آن منند و حیواناتی
که بر هزاران کوه میباشند.‏ مزامیر
همه پرندگان کوهها را میشناسم و حیوانات
وحشی صحرا نزد من حاضرند.‏
اگر گرسنه میبودم تو را خبر نمیدادم،‏ زیرا کره
زمین از آن من است،‏ و هر آنچه درون آن است.‏ خروج
،19
8 ،8
12 ،7
.7
.8
.9
.10
11
.12
5
.13
.14
آیا گوشت گاوان را بخورم و خون بزها را بنوشم؟
براي خدا قربانی تشکر را بگذران،‏ و نذرهاي
خویش را به بالاترین،‏ وفا نما.‏
پس در روز تنگی مرا بخوان تا تو را خلاصی دهم
و مرا تمجید بنمایی.‏ مزامیر ؛
و اما به بیخدایان خدا میگوید:‏ ترا چه کار است
که قواعد مرا بیان و عهد مرا به زبان خود
بیاوري؟
چونکه تو از ادبشدن نفرت داشتهاي و کلام مرا
پشتسر خود انداختهاي.‏
چون دزد را دیدي او را پی کردي و همنشینی
تو با زناکاران است.‏ افسسیان
دهان خود را به شرارت گشودهاي و زبانت حیله را
اختراع میکند.‏
نشستهاي تا به ضد برادر خود سخن رانی و دربارة
پسر مادر خویش غیبت گویی.‏ لاویان
این را کردي و من سکوت نمودم.‏ پس گمان
بردي که من مثل تو هستم.‏ لیکن تو را توبیخ خواهم
کرد.‏ و این را پیش نظر تو به ترتیب خواهم نهاد.‏ اشعیا
16 ،19
15 ،91
3 ،77
11 ،5
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
21 ،42 ؛ پیدایش 14 ،42
.22
اي فراموشکنندگان خدا،‏ در این دقت کنید!‏
مبادا شما را بدرم و رهانندهاي نباشد.‏ مزامیر
هر که قربانی تشکر را گذراند مرا تمجید
میکند،‏ و آنکه راه خود را راست سازد،‏ نجات
خدا را به وي نشان خواهم داد.‏
11 ،78
.23
51
28 ،31
تثنیه 2 ،33
13 ،96
.3
.4
.5
531

ینب
يرو
يها
یکل
ی؟کن
يها
لمث
يها
طلب بخشش
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود وقتی که ناتان
بعد از در آمدنش به بتْشَبع نزد او آمد.‏ دوم سموئیل
مزامیر
7 .1 ،12
.1
اي خدا به حسب رحمت خود بر منرحم فرما؛ به
حسب زیادي رحمت خویش گناهانم را محو ساز.‏ مزامیر
2 ،56
.2
.3
مرا از نافرمانیام به شست و شو ده و از گناهم
مرا طاهر کن.‏
زیرا که من به تقصیرات خود اعتراف میکنم و
گناهم همیشه در نظر من است.‏ مزامیر
به تو و به تو تنها گناه ورزیده،‏ و در نظر تو این
بدي را کردهام،‏ تا در کلام خود صادق گردي و در
داوري خویش پاك شوي.‏ رومیان
اینک در معصیت سرشته شدم و مادرم در گناه به
من آبستن گردید.‏
ک.‏ این به راستی در قلب راغب هستی.‏ پس حکمت
را در باطن من به من بیاموز.‏
مرا با زوفا پاك کن تا پاکیزه شوم.‏ مرا شست و شو
کن تا از برف سفیدتر گردم.‏ لاویان ؛ اشعیا
و خرمی را به من بشنوان تا استخوانهایی که
کوبیدهاي به وجد آید.‏
خود را از گناهانم بپوشان و همۀ خطایاي مرا
محو کن.‏
اي خدا دل پاك در من بیافرین و روح مستقیم
در باطنم تازه بساز.‏
مرا از حضور خود مینداز،‏ و روح قدوس خود را از
من مگیر.‏
نجات خود را به من باز ده و به روح آزاد
مرا تأیید فرما.‏
آنگاه راه تو را به خطاکاران تعلیم خواهم داد،‏ و
گناهکاران بسوي تو بازگشت خواهند نمود.‏ لوقا
مرا از خون گناه نجات ده!‏ اي خدایی که خداي
نجات من هستی!‏ تا زبانم به عدالت تو شادي نماید.‏
15. سرورا لبهایم را بگشا تا زبانم سرودستایش تو را
اخبار نماید.‏ مزامیر
زیرا قربانی را دوست نداشتی در غیر اینصورت
میدادم.‏ قربانی سوختنی را پسند نکردي.‏
قربانی خدا روح شکسته است ‏.خدایا دل
شکسته و کوبیده را خوار نخواهی شمرد.‏ مزامیر
به رضامندي خود بر صهیون احسان فرما
وحصارهاي اورشلیم را بنا نما.‏
آنگاه از قربانی عدالت و قربانی
تمام راضی خواهی شد و گوسالهها بر
خواهند گذرانید.‏
تثنیه 19 ،33
.19
52
هلاکت شریر
.1
.2
سوختنی
قربانگاه تو
براي سالار سرود خوانان.‏ قصیدة داود
وقتی که دوآغ ادومی آمد و شاؤل را خبر داده،‏
گفت که داود به خانۀ اخیملَک رفت اي جبار چرا از
بدي فخر می رحمت خدا همیشه باقی است.‏
زبان تو شرارت را اختراع میکند،‏ تیغ سلمانی
تیز!‏ مزامیر
بدي را از نیکویی بیشتر دوست میداري و دروغ را
زیادتر از راست گویی،‏ سلاه.‏ اشعیا
همۀ سخنان مهلک را دوست میداري،‏ اي زبان
حیلهباز!‏
خدا نیز تو را تا به ابد هلاك خواهد کرد و تو را
ربوده،‏ از مسکن تو خواهد کَند و ریشۀ تو را از زمین
زندگان،‏ سلاه.‏
عادلان این را دیده،‏ خواهند ترسید و بر او خواهند
خندید:‏
هم اکنون این کسی است که خدا را قلعۀ خویش
ننمود بلکه به زیادي ثروت خود توکّل کرد و از بدي
خویش خود را زورآور ساخت.‏ مزامیر
و اما من مثل نهال هاي زیتون سبز در خانۀ خدا
به رحمت خدا توکّل میدارم تا ابد.‏ مزامیر
تو را همیشه حمد خواهم گفت،‏ زیرا تو این را
کردهاي.‏ و انتظار نام تو را خواهم کشید زیرا نزد
مقدسان تو نیکوست.‏
13 ،92
15 ،28
7 ،49
5 ،57
.3
.4
.5
.6
.7
.8
هستم .
.9
53
همه مرتد شدهاند
.1
براي سالار سرود خوانان بر ذوات اوتار.‏ قصیدة داود
احمق در دل خود میگوید که خدایینیست.‏ فاسد
شده،‏ شرارت ناپاك کردهاند و نیکوکاري نیست.‏ مزامیر
1 ،14
.2
.3
خدا از آسمان بر فرزندان آدم نظر انداخت تا ببیند
که فهیم و طالب خدایی هست.‏
همه ایشان مرتد شده،‏ با هم فاسد گردیدهاند.‏
32 ،22
19 ،34
18 ،1
5 ،32
19 .4 ،3
6 ،14
8 ،71
.4
.5
6
.7
8. شادي
.9
.10
.11
12. شادي
.13
.14
.16
.17
.18
532

يها
يار
يها
.2
.3
.4
نیکوکاري نیست یکی هم نه.‏
آیا گناهکاران بیمعرفت هستند که قوم مرا
میخورند چنانکه نان میخورند و خدا را نمیخوانند؟
مزامیر
.4
10 ،2 مزامیر
.5
.6
آنگاه سخت ترسان شدند،‏ جایی که هیچ ترس
نبود.‏ زیرا خدا استخوانهاي محاصره کنندة تو را از هم
پاشید.‏ آنها را خجل ساختهاي زیرا خدا ایشان را رد
نموده است.‏
کاش که نجات اسرائیل از صهیون ظاهر میشد.‏
وقتی که خدا اسیري قوم خویش را برگردانَد،‏ یعقوب
وجد خواهد نمود و اسرائیل شادي خواهد کرد.‏ مزامیر
،14
7
54
دعا براي محافظت
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ قصیدة داود
بر ذوات اوتار وقتی که زیفیان نزد شاؤل آمده،‏
گفتند آیا داود نزد ما خود را پنهان نمیکند اي خدا
به نام خود مرا نجات بده و بهقوت خویش بر من
داوري نما.‏ اول سموئیل ؛ مزامیر
اي خدا دعاي مرا بشنو و سخنان زبانم را گوش
بگیر.‏ مزامیر
زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند و ظالمان قصد
جان من دارند؛ و خدا را در مد نظر خود نگذاشتهاند،‏
سلاه.‏
اینک خدا مددکار من است.‏ سرور از تأیید کنندگان
جان من است.‏ مزامیر
بدي را بر دشمنان من خواهد برگردانید.‏ به راستی
خود ریشۀ ایشان را بکَن.‏
قربانی داوطلبانه نزد تو خواهم گذرانید و نام تو
را اي یهوه حمد خواهم گفت زیرا نیکوست،‏
چونکه از همه تنگیها مرا خلاصی دادهاي،‏ و چشم
من بر دشمنانم نگریسته است.‏ مزامیر
11 ،59
9 ،79
1 ،26
10 ،97
2 ،55
.2
.3
.4
.5
.6
.7
55
ناله از ظلم دوست
.1
‎18‎؛
براي سالار سرود خوانان.‏ قصیدة داود
بر ذوات اوتار اي خدا به دعاي من گوش بگیر و
خود را از خواهش من پنهان مکن!‏ مزامیر ؛ مزامیر
به من گوش فراگیر و مرا مستجاب فرما!‏ زیرا که در
تفکر خود متحیرم و ناله میکنم
از آواز دشمن و به سبب ظلم شریر،‏ زیرا که ظلم بر
من میاندازند وبا خشم بر من جفا میکنند.‏
دل من در اندرونم پیچ و تاب میکند،‏ و ترسهاي
مرگ بر من افتاده است.‏ مزامیر
ترس و لرز به من در آمده است.‏ وحشتی هولناك
مرا در گرفته است.‏
و گفتم کاش که مرا بالها مثل کبوتر میبود تا پرواز
کرده،‏ استراحت مییافتم.‏
هرآینه بجاي دور میپریدم،‏ و در صحرا سکونت
میگزیدم،‏ سلاه.‏
میشتافتم بسوي پناهگاهی از باد تند و از طوفان
شدید.‏
اي یهوه آنها را هلاك کن و زبانهایشان را بشکاف
زیرا که در شهرْ‏ ظلم و جنگ دیدهام.‏ پیدایش
روز و شب بر حصارهایش گردش میکنند و
شرارت و مشقت در میانش میباشد.‏
فسادها در میان وي است و جور و حیله از
کوچههایش دور نمیشود.‏ مزامیر
زیرا دشمن نبود که مرا ملامت میکرد در غیر
اینصورت تحمل میکردم؛ و دشمن من نبود که بر
من سربلندي مینمود؛ در غیر اینصورت خود را از
وي پنهان میساختم،‏
بلکه تو بودي اي مرد نظیر من!‏ اي یار خالص و
دوست صدیق من!‏ عبودا
که با یکدیگر مشورت شیرین میکردیم و به خانۀ
خدا در انبوه میخرامیدیم.‏
مرگ بر ایشان ناگهان آید و زنده بگور فرو
روند.‏ زیرا شرارت در مسکن ایشان و در میان
ایشان است.‏ اعداد
و اما من نزد خدا فریاد میکنم و یهوه مرا نجات
خواهد داد.‏
و صبح و ظهر شکایت و ناله میکنم و
او آواز مرا خواهد شنید.‏ دانیال
جانم را از جنگی که بر من شده بود،‏ با صلح فدیه
داده است.‏ زیرا بسی با من مقاومت میکردند.‏
7 ،11
5 ،18
3 ،52
10 ،6
7
33 ،16
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
17. شامگاهان
.18
2 مزامیر‎3‎‏،‏
.19
خدا خواهد شنید و ایشان را جواب خواهد داد،‏ او
که از ازل نشسته است،‏ سلاه.‏ زیراکه در ایشان
برگشتی نیست و از خدا نمیترسند.‏ مزامیر
دست خود را بر صلحاندیشان خویش دراز کرده،‏ و
27 ،102
.20
،69
4 ،54
25 ،44
533

يار
يها
یمت
یمت
یان یعن
يها
.12
عهد خویش را شکسته است.‏
چربِ‏ زبانش نرم،‏ اما دلش جنگ است.‏
سخنانش چربتر از روغن اما شمشیرهاي برهنه است.‏
مزامیر
21. سخنانِ‏
5 ،57 ؛ مزامیر 8 ،9 ارمیا
.22
مشکلات خود را به یهوه بسپار و تو را روزي
خواهد داد.‏ او تا به ابد نخواهد گذاشت که مرد عادل
جنبش خورد.‏ ؛ اول پطرس
و تو اي خدا ایشان را به چاه هلاکت فرو خواهی
آورد.‏ مردمان خونریز و حیلهساز،‏ روزهاي خود را
نیمه نخواهند کرد.‏ اما من بر تو توکّل خواهم داشت.‏
7 ،5
25 ،6
.23
؛ مزامیر 23 94، مزامیر
56
توکل بر خدا
7 ،5
براي سالار سرود خوانان بر فاختۀ ساکت در بلاد
بعیده.‏ مکتوم داود وقتی که فلسطینیان او را در جت
گرفتند.‏ اول سموئیل
اي خدا بر من رحم فرما،‏ زیرا که انسانمرا به شدت
تعقیب میکند.‏ تمامی روز جنگ کرده،‏ مرا اذیت
مینماید.‏ مزامیر
دشمنانم تمامی روز مرا به شدت تعقیب میکنند.‏
زیرا که بسی با تکبر با من میجنگند.‏ مزامیر
هنگامی که ترسان شوم،‏ من بر تو توکّل خواهم
داشت.‏
در خدا کلام او را خواهم ستود.‏ بر خدا توکّل کرده،‏
نخواهم ترسید.‏ انسان به من چه میتواند کرد؟ عبرانیان
2 ،25
11 ،21
3 ،51
.1
.2
.3
.4
6 ،13
.5
هر روزه سخنان مرا منحرف میسازند ‏.همه
فکرهاي ایشان دربارة من برشرارت است.‏
ای.‏ شان جمع شده،‏ کمین میسازند.‏ بر قدمهاي من
چشم دارند زیرا قصد جان من دارند.‏
آیا ایشان به سبب شرارت خود نجات خواهند
یافت؟ اي خدا امتها را در خشم خویش بینداز.‏
تو آوارگی مرا شمردهاي.‏ اشکهایم را در مشک
خود بگذار.‏ آیا این در دفتر تو نیست؟
آنگاه در روزي که تو را بخوانم دشمنانم روخواهند
گردانید.‏ این را میدانم زیرا خدا با من است.‏
در خدا کلام او را خواهم ستود.‏ در یهوه کلام او را
خواهم ستود.‏
بر خدا توکّل دارم پس نخواهم ترسید.‏ آدمیان به
من چه میتوانند کرد؟ اشعیا ؛ عبرانیان
اي خدا نذرهاي تو بر مناست.‏ قربانی حمد را
نزد تو خواهم گذرانید.‏ مزامیر
زیرا که جانم را از مرگ رهانیدهاي.‏ آیا پایهایم را
نیز از لغزیدن نگاه نخواهی داشت تا در نور زندگان به
حضور خدا به سر برم؟ مزامیر ؛ پیدایش
1 ،17
13 ،66
8 ،116
.13
57
پناه زیر سایه بالهاي تو
براي سالار سرود خوانان برلاتهلک.‏ مکتوم داود وقتی
که از حضور شاؤل به مغاره فرار کرد.‏ اول سموئیل
اي خدا بر من رحم فرما،‏ بر من رحم فرما!‏ زیرا
جانم در تو پناه میبرد،‏ و در سایۀ بالهاي تو پناه
میبرم تا این بلایا بگذرد.‏
نزد خداي تعالی صدا خواهم داد،‏ نزد خدایی که
همه چیز را برایم تمام میکند.‏
از آسمان فرستاده،‏ مرا خواهد رهانید.‏ زیرا تعقیب
کنندة سخت من ملامت میکند،‏ سلاه.‏ خدا رحمت و
راستی خود را خواهد فرستاد.‏ مزامیر
جان من در میان شیران است.‏ در میان
آتشافروزان میخوابم ی آدمی که دندانهایشان
نیزهها و تیرهاست و زبان ایشان شمشیر برَنده
است.‏ مزامیر
اي خدا بر آسمانها بلند شو و شکوه تو بر تمامی
جهان.‏
دامی براي پایهایم مهیا ساختند و جانم خم گردید.‏
چاهی پیش رویم کندند،‏ و خود در میانش افتادند،‏
سلاه.‏
دل من مستحکم است؛ خدایا دل من مستحکم
است.‏ سرود خواهم خواند و شادي خواهم نمود.‏
اي شکوه من بیدار شو!‏ اي بربط و عود بیدار شو!‏
صبحگاهان من بیدار خواهم شد.‏
اي سرور تو را در میان امتها حمد خواهم گفت.‏
تو را در میان قومها سرودستایش خواهم خواند.‏ مزامیر
1 ،22
11 ،40
22 ،55
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
50 ،18
.10
زیرا رحمت تو تا آسمانها عظیم است و راستی تو
تا ابرها.‏ مزامیر
خدایا بر آسمانها بلند شو،‏ و شکوه تو بر تمامی
جهان.‏
6 ،36
.11
58
61 ،26
6 ،13
12 ،51
6
.7
.8
.9
.10
.11
534

يها
لمث
يرو
.4
.5
مجازات شریران
براي سالار سرود خوانان برلاتهلک.‏ مکتوم داود
آیا به راستی به عدالتی که گنگ است سخن
میگویید؟ و اي فرزندان آدم،‏ آیا به راستی داوري
مینمایید؟
بلکه در دل خود شرارتها به عمل میآورید و ظلمِ‏
دستهاي خود را در زمین از میزان درمیکنید.‏ امثال
مزامیر
،21
.1
.2
29
3. شریران
از رحم منحرف هستند،‏ از شکم مادر دروغ
گفته،‏ گمراه میشوند.‏ افسسیان
ایشان را زهري است زهر مار؛ مثل افعی کر
که گوش خود را میبندد،‏ ؛ مزامیر
که صداي افسونگران را نمیشنود،‏ هر چند به
مهارت افسون میکند.‏ جامعه
اي.‏ خدا دندانهایشان را در دهانشان بشکن.‏ اي یهوه
دندانهاي شیران را خرد بشکن.‏
گداخته شده،‏ مثل آب بگذرند.‏ چون او تیرهاي
خود را میاندازد،‏ در ساعت ریشه کن خواهند شد.‏
4 ،140
18 ،4
پیدایش 1 ،3
11 ،10
.4
.5
6
.7
14 ،7 مزامیر
.8
.9
مثل حلزون که گداخته شده،‏ میگذرد.‏ مثل سقْط
زن،‏ آفتاب را نخواهند دید.‏
قبل از آنکه دیگهاي شما آتشِ‏ خارها را احساس
کند،‏ آنها را چه تر و چه خشک خواهد رفت.‏ مزامیر
مرد عادل چون انتقام را دید شادي خواهد نمود.‏
پای خود را به خون شریر خواهد شست.‏ مزامیر
7 ،90
24 ،68
.10
20 14، ؛ مکاشفه
.11
و مردم خواهند گفت:‏ هرآینه ثمرهاي براي عادلان
هست.‏ هر آینه خدایی هست که در جهان داوري
میکند.‏ مزامیر
9 ،7
59
دعا براي رهایی
براي سالار سرود خوانان بر لاتَهلَک.‏ مکتوم داود وقتی
که شاؤل فرستاد که خانه را کشیک بکَشَند
تا او را بکُشند.‏ اول سموئیل
اي خدایم مرا از دشمنانم برهان!‏ مرا از مقاومت
کنندگانم برافراز!‏
مرا از گناهکاران خلاصی ده!‏ و از مردمان خونریز
رهایی بخش!‏
زیرا اینک براي جانم کمین میسازند و زورآوران به
ضد من جمع شدهاند،‏ بدون تقصیر من اي یهوه و
بدون گناه من.‏
بدون اینکه مقصر باشم میشتابند و خود را آماده
میکنند.‏ پ س براي ملاقات من بیدار شو و ببین.‏
اما تو اي یهوه،‏ خداي صبایوت،‏ خداي اسرائیل،‏
بیدار شده،‏ همۀ امتها را مکافات برسان و بر
جنایتکاران بدکار رحم مفرما،‏ سلاه.‏ مزامیر
برمیگردند و مثل سگ صدا میکنند و
در شهر دور میزنند.‏ مزامیر
از دهان خود بدي را فرومیریزند.‏ در لبهاي ایشان
شمشیرهاست.‏ زیرا میگویند:‏ کیست که بشنود؟ مزامیر
8 ،56
17 ،22
6. شامگاهان
.7
22 ،55
.8
.9
و اما تو اي یهوه،‏ بر ایشان خواهی خندید و تمامی
امتها را مسخره خواهی نمود.‏
اي قوت من،‏ بسوي تو انتظار خواهم کشید زیرا
خدا محافظ من است.‏
خداي رحمت من پیش من خواهد رفت.‏
خدا مرا بردشمنانم نگران خواهد ساخت.‏
ایشان را به قتل مرسان.‏ مبادا قوم من فراموش
کنند.‏ ایشان را به قوت خود پراکنده ساخته،‏ به زیر
انداز،‏ اي یهوه که سپر ما هستی!‏
به سبب گناه زبان و سخنان لبهاي خود،‏ در تکبر
خویش گرفتار شوند؛ و به عوض لعنت و دروغی که
میگویند،‏ مزامیر
ایشان را فانیکن،‏ در خشم فانی کن تا نیست
گردند و بدانند که خدا در یعقوب تا انتهاي زمین
سلطنت میکند.‏ سلاه.‏ مزامیر
و شامگاهان برگردیده،‏ مثل سگ صدا زنند و در
شهر گردش کنند.‏
و براي خوراك پراکنده شوند و سیر نشده،‏ شب را
بسر برند.‏ عاموس
و اما من قوت تو را خواهم سرایید و بامدادان از
رحمت تو شادي خواهم نمود.‏ زیرا محافظ و پناهگاه
من در روز تنگی هستی.‏ مزامیر ؛ مزامیر
اي قوت من براي تو سرود میخوانم،‏ زیرا خدا
محافظ من است و خداي رحمت من.‏
3 ،62
8 ،56
2 ،89
4 ،36
11 ،8
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
60
درخواست اعانت
براي سالار سرود خوانان بر سوسنِ‏ شهادت.‏ مکتوم
داود براي تعلیم وقتی که با اَرم نهرین و اَرم صوبه از
11 ،19
.1
.2
.3
535

يرو
یمت
یمت
در مقاتله بیرون آمد و یوآب برگشته،‏ دوازده هزار نفر 5.
از ادومیان را در دره نمک کُشت.‏ دوم سموئیل ؛
مزامیر
.13 ،10
13 .1 ،8
18
.1
.2
.3
اي خدا ما را دور انداخته،‏ پراکنده ساختهاي!‏
خشمناك بودي،‏ ما را دوباره دلداري ده!‏
زمین را متزلزل ساخته،‏ آن را شکافتهاي!‏
شکستگیهایش را شفا ده زیرا به جنبش آمده است.‏
چیزهاي مشکل را به قوم خود نشان دادهاي.‏ بادة
سرمستی به ما نوشانیدهاي.‏ اشعیا ؛ ارمیا
علَمی به ترسندگان خود دادهاي تا آن را براي
راستی برافرازند،‏ سلاه.‏
تا حبیبان تو نجات یابند.‏ به دست راست خود
نجات ده و مرا مستجاب فرما.‏ مزامیر
6. خدا در قدوسیت خود سخن گفته است.‏ پس وجد
خواهم نمود:‏ شکیم را تقسیم میکنم و دره سکّوت را
خواهم پیمود.‏ میکاه
جِلْعاد از آن من است،‏ منَسی از آن من.‏ افرایم خود
سر مناست و یهودا عصاي سلطنت من.‏
موآب ظرف طهارت من است و بر اَدوم کفش خود
را خواهم انداخت.‏ اي فلسطین براي من بانگ برآور!‏
کیست که مرا به شهر مستحکم درآورد؟ و کیست
که مرا به ادوم رهبري کند؟
مگر نه تو اي خدا که ما را دور انداختهاي و با
لشکرهاي ما اي خدا بیرون نمیآیی ؟
مرا از دشمن یاري فرما زیرا معاونت انسان باطل
است.‏ مزامیر
با خدا ظفر خواهیم یافت.‏ زیرا اوست که دشمنان
ما را پایمال خواهد کرد.‏ مزامیر ؛
14 ،8
22 .17 ،51
7 ،108
14 ،108
30 ،18
2 ،1
13 ،108
.4
.5
.7
.8
.9
.10
.11
.12
61
فریاد مرا بشنو!‏
.1
براي سالار سرود خوانان برذوات اوتار.‏ مزمور داود
اي خدا فریاد مرا بشنو و دعاي مرا اجابت فرما!‏
2 ،5
.2
مزامیر
از انتهاي جهان تو را خواهم خواند،‏ هنگامی که دلم
در ترس است.‏ مرا به صخرهاي که از من بلندتر است
هدایت نما.‏ مزامیر
زیرا که تو پناهگاه من بودهاي و برج قوي از
دشمن.‏ مزامیر
در خیمۀ تو ساکن خواهم بود تا ابد.‏ زیر سایۀ
بالهاي تو پناه خواهم برد،‏ سلاه.‏ مزامیر
زیرا تو اي خدا نذرهاي مرا شنیدهاي و میراث
ترسندگان نام خود را به من عطا کردهاي.‏ پیدایش
به.‏ پادشاه عمر طولانی میدهی و سالهاي او تا
نسلها باقی خواهد ماند.‏ مزامیر
به حضور خدا خواهد نشست تا ابد.‏ رحمت و راستی
را مهیا کن تا او را محافظت کنند.‏ مزامیر
پس نام تو را تا به ابد خواهم سرایید تا هر روز
نذرهاي خود را وفا کنم.‏ مزامیر
20 ،28
11 ،40
25 ،102
2 ،65
6
.7
.8
62
نجات از جانب خدا
براي یدوتون سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود.‏ مزامیر
جان من فقط براي خدا خاموشمیشود زیرا که
نجات من از جانب اوست.‏ اشعیا
او تنها صخره و نجات من است و قلعۀ بلند من.‏
پس بسیار جنبش نخواهم خورد.‏
تا به کی بر مردي هجوم میآورید تا همگی شما او
را هلاك کنید مثل دیوارِ‏ خمشده و حصارِ‏ جنبش
خورده؟
در این فقط مشورت میکنند که او را از مرتبهاش
بیندازند.‏ و دروغ را دوست میدارند.‏ به زبان خود
برکت میدهند و در دل خود لعنت میکنند،‏ سلاه.‏
اي جان من،‏ فقط براي خدا خاموش شو زیرا که
امید من از وي است.‏
او تنها صخره و نجات من است و قلعۀ بلند من تا
جنبش نخورم.‏ مزامیر
برخداست نجات و شکوه من.‏ صخرة قوت من و پناه
من در خداست.‏ مزامیر
اي قوم همه وقت بر او توکّل کنید و دلهاي خود را
به حضور وي بریزید.‏ زیرا خدا پناهگاه ماست،‏ سلاه.‏
البته انسانها هیچند و مردمان بزرگ کمیابند،‏ آنها
از هیچ سبکترند،‏ همه آنها.‏ مزامیر
بر ظلم توکّل مکنید و بر غارت مغرور مشوید.‏
چون دولت افزوده شود دل در آن مبندید.‏ ؛
1 ،39
33 ،6
15 ،30
12 .6 ،39
2 ،18
4 ،61
22 ،19
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
19 12، ؛ لوقا
؛ اول تیموتائوس
17 .9 ،6
.11
خدا یک بار گفته است و دو بار این را شنیدهام
که قوت از آن خداست.‏
اي سرور رحمت نیز از آن تو است،‏ زیرا به هر
کس موافق عملش جزا خواهی داد.‏ رومیان
6 ،2
.12
8 ،36
7 ،18
3 ،71
.3
.4
536

یعن
نجا
يها
یکن
63
جان من تشنۀ توست
مزمور داود هنگامی
در صحراي که
اول بود.‏ یهودا
مزامیر
.
سموئیل 14 ،23
.1
اي خدا،‏ تو خداي من هستی.‏ در سحر تو را خواهم
طلبید.‏ من تشنۀ تو است و جسدم مشتاق تو در
زمینِ‏ خشک تشنۀ بیآب مزامیر
چنانکه در محل مقدس بر تو نظر کردم تا قوت و
شکوه تو را مشاهده کنم.‏
چونکه رحمت تو از حیات نیکوتر است.‏ پس لبهاي
من ترا سرود ستایش خواهد خواند.‏
از این رو تا زنده هستم تو را متبارك خواهم خواند.‏
و دستهاي خود را به نام تو خواهم برافراشت.‏
جان من سیر خواهد شد چنانکه از مغز و پیه،‏ و
زبان من به لبهاي شادمانی تو را حمد خواهد گفت،‏
تو را بر بستر خود یاد میآورم و در پاسهاي
شب در تو تفکر میکنم.‏ مزامیر
زیرا تو مددکار من بودهاي و زیر سایۀ بالهاي تو
شادي خواهم کرد.‏
جان من به تو چسبیده است و دست راست تو مرا
تأیید کرده است.‏ مزامیر ؛ اشعیا
و اما آنانی که قصد جان من دارند هلاك خواهند
شد و در پایینترین نقطه زمین فرو خواهند رفت.‏
ایشان به دم شمشیر سپرده میشوند و نصیب
شغالها خواهند شد.‏ مکاشفه
اما پادشاه در خدا شادي خواهد کرد و هر که بدو
قسم خورد،‏ فخر خواهد نمود،‏ زیرا دهان دروغگویان
بسته خواهد گردید.‏ اشعیا
3 ،42 ؛ 6 ،143
28 ،35
10 ،41
22 ،89
17 ،19
1 ،48
.2
.3
.4
.5
6. چون
.7
.8
.9
.10
.11
64
حیاتم را از ترس دشمن نگاهدار
.1
.2
.3
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
اي خدا وقتی که خواهش مینمایم،‏ آواز مرا بشنو و
حیاتم را از ترس دشمن نگاهدار!‏
نقشه
و از کن پنهان شریران مرا از مشاورت گناهکاران.‏
که زبان خود را مثل شمشیر تیز کردهاند و تیرهاي
سخنان تلخ را بر زه آراستهاند.‏ مزامیر
خود ی تا در کمینهاي خود بر مرد کامل بیندازند.‏ ناگهان
بر او میاندازند و نمیترسند.‏ مزامیر ؛ امثال
خویشتن را براي کار زشت تقویت میدهند.‏ دربارة
پنهان کردن دامها گفتگو میکنند.‏ میگویند:‏ کیست
که ما را ببیند؟
کارهاي بد را تدبیر میکنند و میگویند:‏ تدبیر نیکو
کردهایم.‏ و اندرون و قلب هر یک از ایشان عمیق است.‏
اما خدا تیرها بر ایشان خواهد انداخت و ناگهان
جراحت ایشان خواهد شد،‏
و زبانهاي خود را برخود فرود خواهند آورد و هر که
ایشان را بیند فرار خواهد کرد.‏ مزامیر
و همه آدمیان خواهند ترسید و کار خدا را اعلام
خواهند کرد و عمل او را درك خواهند نمود.‏ خروج
و مرد صالح در یهوه شادي میکند و بر او توکّل
میدارد و همه راستدلان،‏ فخر خواهند نمود.‏ مزامیر
،68
19 ،8
18 ،26
2 ،11
16 ،7
.5
.6
.7
.8
.9
.10
4
65
سرود ستایش
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور و سرود داود
اي خدا،‏ سرودستایش در صهیون منتظر توست،‏ و
نذرها براي تو وفا خواهد شد.‏ مزامیر ؛
اي که دعا میشنوي،‏ نزد تو تمامی بشر خواهند
آمد!‏ مزامیر
گناهان بر من غالب آمده است.‏ تو تقصیرهاي مرا
عفو خواهی کرد.‏
خوشابحال کسی که او را برگزیده و برگزیده خود
ساختهاي تا به درگاههاي تو ساکن شود.‏ از نیکویی
خانۀ تو سیر خواهیم شد و از قدوسیت معبد تو.‏ مزامیر
9 ،61
14 ،50
21 ،145
.2
.3
.4
1 ،15
.5
بشنو ما را با عدل معجزه آسا،‏ ما را جواب میدهی،‏
اي خدایی که نجات ما هستی،‏ اي که پناه تمامی
انتهاي جهان و ساکنان دورترین نقطه دریا هستی،‏
2 ،4 مزامیر
.6
.7
و کوهها را به قوت خود مستحکم ساختهاي،‏ و کمر
خود را به قدرت بستهاي،‏
و تلاطم دریا را ساکن میگردانی،‏ تلاطم امواج آن و
شورش امتها را.‏ مزامیر
انتهاي جهان از نشانه هاي تو ترسانند.‏
طلوعهاي صبح و شام را شادمان میسازي.‏
از زمین رحم نموده،‏ آن را سیراب می و آن را
بسیار توانگر میگردانی.‏ نهر خدا از آب پر است.‏ غلۀ
5 ،46
8. ساکنان
.9
5 ،57
.4
537

يها
يها
یکن
یکن
يها
يها
يجا
يها
طور تهیه
بدین زیرا که می را آماده ایشان کردهاي.‏
را
و مرزهایش می سیراب را پشتههایش پست میسازي.‏ به بارشها آن را شاداب
نباتاتش را برکت میدهی.‏
و
را تاجدار میسازي سال خویش احسان به راههاي تو چربی را میچکاند.‏
صحرا نیز میچکاند و کمر تپهها به
مرتع شادمانی بسته شده است.‏
چمنها به گوسفندان آراسته شده است و درهها به
میزنند و نیز
بانگ تضعین شده؛ از شادي غله میسرایند.‏ مزامیر
مزامیر
مینمایی .
13 ،144
.10
.11
.12
.13
66
بانگ شادمانی براي خدا
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ سرود و مزمور
اي تمامی زمین،‏ براي خدا بانگ شادمانی
بزنید!‏ مزامیر
نام او را بسرایید،‏ و در سرودستایش او شکوه
او را توصیف نمایید!‏
خدا را گویید:‏ چه مهیب است کارهاي تو!‏ از شدت
قوت تو دشمنانت نزد تو خوار خواهند شد!‏
تمامی زمین تو را پرستش خواهند کرد و تو را
خواهند سرایید و به نام تو شادي خواهند نمود.‏ سلاه.‏
بیایید کارهاي خدا را مشاهده کنید.‏ او درکارهاي
خود به فرزندان آدم مهیب است.‏ مزامیر
دریا را به خشکی مبدل ساخت و مردم از نهر با پا
عبور کردند ‏.در آنجا بدو شادي نمودیم.‏ خروج
در توانایی خود تا به ابد سلطنت میکند و
چشمانش مراقب امتها است.‏ مرتدین خویشتن را
برنیفرازند،‏ سلاه.‏ مزامیر
اي قومها،‏ خداي ما را متبارك خوانید و صداي
سرودستایش او را بشنوانید.‏
که جانهاي ما را در حیات قرار میدهد و نمیگذارد
که پای ما لغزش خورد.‏
زیرا اي خدا تو ما را امتحان کردهاي و ما را جلاء
داده اي چنانکه نقره را جلاء میدهند.‏ امثال
ما را به دام درآوردي و باري گران بر پشتهاي ما
نهادي.‏
12. مردمان را بر سر ما سوار گردانیدي و به آتش و
آب
تثنیه
در آمدیم.‏
8 .6 ،31
.13
ما را به پس
آوردي.‏ بیرون خرم
قربانی سوختنی به خانۀ تو خواهم آورد.‏
نذرهاي خود را به تو وفا خواهم نمود،‏ مزامیر
که لبهاي خود را بر آنها گشودم و در زمان تنگی
خود آنها را به زبان خود آوردم.‏ پیدایش
قربانی سوختنی پرواري را نزد تو خواهم
گذرانید.‏ گوسالهها و بزها را با بخور قوچها قربانی
خواهم کرد،‏ سلاه.‏
اي همۀ خداترسان بیایید و بشنوید تا از آنچه او
براي جان من کرده است خبر دهم.‏
به دهانم نزد او صدا خود را بلند کردم و
سرودستایش بلند بر زبان من بود.‏
اگر بدي را در دل خود منظور میداشتم،‏ یهوه مرا
نمیشنید.‏ امثال ؛ یوحنا
لیکن خدا مرا شنیده است و به صدا دعاي من
توجه فرموده.‏
متبارك باد خدا که دعاي مرا از خود،‏ و رحمت
خویش را از من برنگردانیده است.‏
9 ،61
20 ،28
31 ،9
29 ،15
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
67
سرود حمد و شادي
براي
مزامیر
سالار
1 ،61
.1
سرود خوانان.‏
مزمور و سرود برذوات
اوتار
خدا بر ما رحم کند و ما را مبارك سازد و نور روي
خود را بر ما روشن فرماید!‏ سلاه.‏ مزامیر ؛ امثال
تا راه تو در جهان معروف گردد و نجات تو به همه
امتها.‏
اي خدا قومها تو را حمد گویند.‏ همه قومها تو را
حمد گویند.‏
امتها شادي و خوشحالی خواهند نمود زیرا قومها
را به انصاف حکم خواهی نمود و امت جهان را
هدایت خواهی کرد،‏ سلاه.‏ اعمال رسولان
اي خدا قومها تو را حمد گویند.‏ همه قومها تو را
حمد گویند.‏ مزامیر
آنگاه زمین محصول خود را خواهد داد و خدا خداي
ما،‏ ما را مبارك خواهد فرمود.‏ حزقیال
خدا ما را مبارك خواهد فرمود.‏ و تمامی انتهاي
جهان از او خواهند ترسید.‏
15 ،16
2 ،56
31 ،17
27 ،34
مزامیر 8 ،33
18 ،45
.2
.3
.4
.5
.6
.7
68
21 ،14
3 ،17
9 ،46
5 ،11
4 ،98
2. شکوه
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
538

یزن
يها
يها
یاب
يرو
يها
يها
يها
یعن
یمت
يها
يها
سرود پیروزي
مزامیر
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور و سرود داود
خدا برخیزد و دشمنانش پراکندهشوند!‏ و آنانی که
از او نفرت دارند از حضورش بگریزند!‏ اعداد ؛ مزامیر
35 ،10
8 ،132
.2
.3
چنانکه دود پراکنده میشود،‏ ایشان را پراکنده ساز،‏
و چنانکه موم پیش آتش گداخته میشود،‏ همچنان
شریران به حضور خدا هلاك گردند.‏
اما صالحان شادي کنند و در حضور خدا به وجد
آیند و به شادمانی خرسند شوند.‏ مزامیر
براي خدا سرود بخوانید و به نام او شادي نمایید و
راهی درست کنید براي او که در صحراها سوار است.‏
نام او یهوه است!‏ به حضورش به وجد آیید!‏ اشعیا ؛
14 ،57
12 ،97
.4
مزامیر 19 ،83
.5
پدر یتیمان و داور بیوه زنان،‏ خداست در محل
مقدس خود!‏ مزامیر
6. خدا بیکسان را ساکن خانه میگرداند و اسیران را
به رستگاري بیرون میآورد،‏ اما مرتدین در زمینِ‏
خشک ساکن خواهند شد.‏
اي خدا هنگامی که پیش قوم خود بیرون
رفتی،‏ هنگامی که در صحرا خرامیدي،‏ سلاه.‏
خروج .20 ،13
مزامیر 9 ،13
14 ،10
.7
21
.8
زمین متزلزل شد و آسمان به حضور خدا بارید،‏ این
سینا نیز از حضور خدا،‏ خداي اسرائیل.‏ خروج
اي خدا باران نعمتها بارانیدي و میراثت را چون
خسته بود،‏ مستحکم گردانیدي.‏ اشعیا ؛ حزقیال
حیوانات تو در آن ساکن شدند.‏ اي خدا،‏ به رحم
خویش براي فقیران تدارك دیدهاي.‏
یهوه سخن را میدهد.‏ مبشرات انبوه عظیمی
میشوند.‏ اشعیا
پادشاهان لشکرها فرار کرده،‏ پراکنده میشوند و
که در خانه مانده است،‏ غارت را تقسیم میکند.‏
اگرچه در آغلها خو ده بودید،‏ لیکن مثل بالهاي
فاخته شدهاید که به نقره پوشیده است و پرهایش به
طلاي سرخ.‏
چون قادر مطلق پادشاهان را در آن پراکنده
ساخت،‏ مثل برف بر صلْمون درخشان گردید.‏
کوه خدا،‏ کوه گسترده و پهناوري است،‏ کوهی با
قله افراشته کوه باشان است.‏
اي کوههاي با قله افراشته،‏ چرا نگرانید بر این
کوهی که خدا براي مسکن خود برگزیده است؟ هر
آینه یهوه در آن تا به ابد ساکن خواهد بود.‏
مزامیر
4 ،114 مزامیر
2 ،74
.17
؛
ارابه خدا چندین هزار و هزارهاست.‏ سرور در
میان آنهاست و سینا در محل مقدس است.‏ دوم پادشاهان
17 ،6
20 ؛ مزامیر 103،
.18
بر بالاترین نقطه صعود کرده،‏ و اسیران را به
اسیري بردهاي.‏ از آدمیان بخششها گرفتهاي.‏ بلکه از
فتنهانگیزان نیز تا یهوه خدا در ایشان مسکن گیرد.‏
15 ،2 ؛ کولسیان 10- 8 ،4 افسسیان
؛ اعمال رسولان
33 ،2
.19
متبارك باد سروري که هر روزه متحمل بارهاي ما
میشودو خدایی که نجات ماست،‏ سلاه.‏ ؛ اول
قرنتیان
29 ،11
16 ،48 ؛ پیدایش 19 ،69 ؛ مزامیر 13 ،10
.20
خدا براي ما،‏ خداي نجات است و بیرونی مرگ از
آن سرور یهوه است.‏
خدا سر دشمنان خود را خُرد خواهد کوبید و
فرق موي کسی را که در گناه خود بسر میبرد.‏
فرمود:‏ از باشان باز خواهم آورد.‏ از عمق
دریا باز خواهم آورد.‏
تا پاي خود را در خون فروبري و زبان سگان تو از
دشمنانت بهرة خود را بیابد.‏ مزامیر
اي خدا روش تو را دیدهاند ی روش
خدا و پادشاه مرا در محل مقدس.‏ دوم سموئیل
در پیش رو،‏ سرود خوانان میخرامند و در عقب،‏
سازندگان و در وسط دوشیزگان دف زن.‏ خروج
خدا را در جماعتها متبارك خوانید و سرور را از
چشمۀ اسرائیل.‏
آنجاست بنیامین صغیر،‏ حاکم ایشان و امیران
یهودا محفل ایشان.‏ امیران زبولون و امیران نفتالی.‏
خدایت براي تو قوت را امر فرموده است.‏ اي خدا
آنچه را که براي ما کردهاي،‏ استوار گردان.‏
به سبب معبد تو که در اورشلیم است،‏ پادشاهان
هدایا نزد تو خواهند آورد.‏ مزامیر
و حیوان وحشی نیزار را توبیخ فرما و رمۀ گاوان
را با گوساله قوم که با شمشهاي نقره نزد تو گردن
مینهند.‏ و قومهایی که جنگ را دوست میدارند
پراکنده ساخته است.‏
از مصر خواهند آمد و حبشه دستهاي
خود را نزد خدا بزودي دراز خواهد کرد.‏ اشعیا ؛ مزامیر
14 .13 ،6
20 ،15
21 ،19
11 ،58
15 .10 ،72
.21
22. سرور
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
31. سروران
4 ،87
.32
اي ممالک جهان براي خدا سرود بخوانید.‏ براي
سرور سرود بخوانید،‏ سلاه.‏
33. براي او که بر آسمان آسمانهاي قدیمی سوار
26 ،34
16 ،19
3 ،44
7 ،52
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
539

يرو
یدان
يها
يها
يها
یمت
يها
يرو
یدان
يها
است.‏
اینک صداي خود را میدهد،‏ آوازي که پرقوت
است.‏
خدارا به قوت توصیف نمایید.‏ شکوه وي بر
اسرائیل است و قوت او در آسمانها.‏ مزامیر
اي خدا از قدسهاي خود مهیب هستی.‏ خداي
اسرائیل قوم خود را قوت و عظمت میدهد.‏ متبارك
باد خدا.‏ مزامیر ؛ اشعیا
مزامیر
1 ،29
29 ،40
11 ،29
.34
.35
.36
69
فریاد کمک
براي
1 ،45
.1
.2
سالار
سرود خوانان
بر سوسنها.‏
مزمور داود.‏
مزامیر
خدایا مرا نجات ده!‏ زیرا آبها به جان من درآمده
است.‏
در عمق لجن فرو رفتهام،‏ جایی که نتوان ایستاد.‏ به
آبهاي عمیق درآمدهام و سیل مرا میپوشاند.‏ مزامیر
از فریاد خود خسته شدهام و گلوي من سوخته و
چشمانم از انتظار خدا تار گردیده است.‏ ایوب ؛ مزامیر
3 ،40
7 ،19
.3
11 ،38
.4
آنانی که بیسبب از من نفرت دارند،‏ از موی
سرم زیادهاند و دشمنانِ‏ ناحقِ‏ من که قصد هلاکت من
دارند زورآورند.‏ پس آنچه نگرفته بودم،‏ باید بپردازم.‏
19 ،25 مزامیر
.5
اي خدا،‏ تو حماقت مرا می و گناهانم از تو
مخفی نیست.‏ دوم قرنتیان
اي.‏ سرور یهوه صبایوت،‏ منتظرین تو به سبب من
خجل نشوند.‏ اي خداي اسرائیل،‏ طالبان تو به سبب
من رسوا نگردند.‏ مزامیر
زیرا به خاطر تو متحمل ننگ گردیدهام و رسوایی
من،‏ مرا پوشیده است.‏
نزد برادرانم بیگانه شدهام و نزد پسران مادر خود
غریب.‏ مزامیر ؛ یوحنا
زیرا غیرت خانۀ تو مرا خورده است و ملامت
ملامتکنندگان تو بر من افتاد است.‏ یوحنا ؛ مزامیر
،119
17 ،2
21 ،5
6 ،22
5 ،7
12 ،38
6
.7
.8
.9
3 ،15 ؛ رومیان 139
.10
روزه داشته،‏ جان خود را مثل اشک ریختهام.‏ و
این براي من ننگ گردیده است.‏
پلاس را لباس خود ساختهام و نزد ایشان
ضربالمثل گردیدهام.‏
دروازه نشینان دربارة من حرف میزنند و سرود
می گساران گشتهام.‏ ایوب
و اما من،‏ اي یهوه دعاي خود را در وقت اجابت
نزد تو میکنم.‏ اي خدا در فراوانی رحمانیت خود و
راستی نجات خود مرا مستجاب فرما.‏
مرا از لجن خلاصی ده تا غرق نشوم و از
نفرتکنندگانم و عمق آب رستگار شوم.‏ مزامیر
مگذار که سیل آب مرا بپوشاند و ژرفی مرا ببلعد
و جهنم دهان خود را بر من ببندد.‏
اي یهوه مرا مستجاب فرما زیرا رحمت تو
نیکوست.‏ به فراوانی رحمانیتت بر من توجه نما،‏
و روي خود را از بندهات مپوشان زیرا در تنگی
هستم.‏ مرا بزودي مستجاب فرما.‏
به جانم نزدیک شده،‏ آن را رستگار ساز.‏ به سبب
دشمنانم مرا فدیه ده.‏
تو ننگ و خجالت و رسوایی مرا می و همه
دشمنانم پیش نظر تواند.‏ مزامیر
ننگ،‏ دلِ‏ مرا شکسته است و به شدت بیمار
شدهام.‏ انتظار ترحم کشیدم،‏ ولی نبود و براي
تسلیدهندگان،‏ اما نیافتم.‏
مرا براي خوراك زردآب دادند و چون تشنه بودم
مرا سرکه نوشانیدند.‏
پس میز ایشان پیش ایشان تله باد و چون
مطمئن هستند،‏ دامی باشد.‏ رومیان
چشمان ایشان تار گردد تا نبینند و کمرهاي
ایشان را دائماً‏ لرزان گردان.‏ رومیان
خشم خود را بر ایشان بریز و تُندي خشم تو
ایشان را دریابد.‏
خانه ایشان ویران گردد و در خیمه
ایشان هیچکس ساکن نشود.‏ اعمال رسولان
زیرا برکسی که تو زدهاي جفا میکنند و دردهاي
کوفتگان تو را اعلان مینمایند.‏
گناه بر گناه ایشان زیاد کن و در عدالت تو داخل
نشوند.‏ رومیان
از دفتر حیات محو شوند و با صالحین مرقوم
نگردند.‏ لوقا
و اما من،‏ مسکین و دردمند هستم.‏ پس اي خدا،‏
نجات تو مرا سرافراز سازد.‏
و نام خدا را با سرود ستایش خواهم خواند و او را
با حمد تعظیم خواهم نمود.‏ مزامیر
و این پسندیدة یهوه خواهد بود،‏ زیاده از گاو و
گوسالهاي که شاخها و سمها دارد.‏ مزامیر
18 ،18
20 ،1
13 .9 ،50
16 ،44
9 ،11
10 ،11
اشعیا 4 ،53
1 ،145
9 ،30
48 .34 ،27
24 ،1
20 ،10
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.11
.12
540

يار
يها
يها
.4
.5
مزامیر
32. حلیمان
این را دیده،‏ شادمان شوند،‏ و اي طالبان
خدا دل شما زنده گردد،‏ ؛ مزامیر
زیرا یهوه فقیران را مستجاب میکند و اسیران
خود را حقیر نمیشمارد.‏
آسمان و زمین او را سرودستایش بخوانند.‏ آبها نیز
و آنچه در آنها میجنبد.‏ مزامیر
زیرا خدا صهیون را نجات خواهد داد و شهرهاي
یهودا را بنا خواهد نمود تا در آنجا سکونت نمایند و آن
را متصرف گردند.‏
و نسل بندگانش وارث آن خواهند شد و آنانی که
نام او را دوست دارند،‏ در آن ساکن خواهند گردید.‏
27 ،22
امثال 25 ،13
1 ،148
.33
.34
.35
.36
29 ،102 مزامیر
70
دعاي اعانت
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود به جهت یادگاري
1 ،38 مزامیر
.1
.2
خدایا،‏ براي نجات من بشتاب!‏ اي یهوه در یاري من
عجله فرما!‏
آنانی که قصد جان من دارند،‏ خجل و شرمنده
شوند،‏ و آنانی که در بدي من رغبت دارند،‏ رو
برگردانیده و رسوا گردند،‏ مزامیر ؛
و آنانی که هههه میگویند،‏ به سبب خجالت
خویش رو برگردانیده شوند.‏ مزامیر
و اما همه طالبان تو،‏ در تو وجد و شادي کنند،‏ و
دوست دارندگان نجات تو دائماً‏ گویند:‏ خدا متعال باد!‏
15 ،40 ؛ 18 ،83
4 ،35
16 ،40
.3
.4
27 .21 ،35 مزامیر
.5
و اما من مسکین و فقیر هستم.‏ خدایا براي من
عجله کن.‏ تو مددکار و نجاتدهندة من هستی.‏ اي
یهوه تأخیر منما.‏ مزامیر
71
دعاي مرد پیر
18 ،40
.1
.2
.3
در تو اي یهوه پناه بردهام،‏ پس تا به ابد خجل
نخواهم شد.‏
به عدالت خود مرا خلاصی ده و برهان.‏ گوش خود
را به من فراگیر و مرا نجات ده.‏
براي من صخرة سکونت باش تا همه وقت داخل آن
شوم.‏ تو به نجات من امر فرمودهاي،‏ زیرا صخره و قلعۀ
من تو هستی.‏
خدایا مرا از دست بیخدایان برهان و از کف بدکار
و ظالم.‏
زیرا اي سرور یهوه،‏ تو امید من هستی و از طفولیتم
اعتماد من بودهاي.‏ مزامیر
از شکم بر تو انداخته شدهام.‏ از رحم مادرم پناهگاه
من تو بودهاي و سرودستایش من دائماً‏ دربارة تو
خواهد بود.‏ مزامیر
بسی را نشانهاي عجیب شدهام.‏ لیکن تو پناهگاه
زورآور من هستی.‏ حزقیال
دهانم از ستایش تو پر است و از شکوه تو تمامی
روز.‏ مزامیر
در زمان پیري مرا دور مینداز چون قوتم کم شود
مرا ترك منما.‏ مزامیر
زیرا دشمنانم بر من حرف میزنند و در کمین
نشستگان جانم با یکدیگر مشورت میکنند
و میگویند:‏ خدا او را ترك کرده است.‏ پس او را
تعقیب کرده،‏ بگیرید،‏ زیرا که رهانندهاي نیست.‏
اي خدا از من دور مشو.‏ خدایا در یاري من عجله
نما.‏ مزامیر
دشمنان جانم خجل و فانی شوند.‏ و آنانی که
براي ضرر من میکوشند،‏ به ننگ و رسوایی ملبس
گردند.‏ مزامیر
و اما من دائماً‏ امیدوار خواهم بود و بر همۀ
ستایش تو خواهم افزود.‏ مزامیر
زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و نجاتت
راتمامی روز.‏ زیرا که حد اندازة آن را نمیدانم.‏
در توانایی سرور یهوه خواهم آمد و از عدالت تو و
بس خبر خواهم داد.‏
اي خدا از طفولیتم مرا تعلیم دادهاي و تا الان،‏
عجایب تو را اعلان کردهام.‏ مزامیر ؛
پس اي خدا،‏ مرا تا زمان پیري و سفید مویی نیز
ترك مکن،‏ تا این طبقه را از بازوي تو خبر دهم و همه
آیندگان را از توانایی تو.‏ اشعیا ؛ مزامیر 103،
خدایا عدالت تو تا بالاترین نقطه است.‏ تو کارهاي
عظیم کردهاي.‏ خدایا مانند تو کیست؟ خروج ؛ ؛
11 ،15
10 ،8
2
12 ،77
2 ،46
27 .24 ،24
17 ،51
2 ،9
4 ،46
13 ،51
10 ،22
17 ،51
3 ،70
1 ،141
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
6 ،10 ارمیا
.20
اي که تنگی بسیار و سخت را به ما نشان
دادهاي،‏ رجوع کرده،‏ باز ما را زنده خواهی ساخت؛ و
برگشته،‏ ما را از عمق زمین برخواهی آورد.‏ اول
6 ،2 سموئیل
.21
بزرگی مرا زیاد خواهی کرد و برگشته،‏ مرا تسلی
خواهی بخشید.‏ مزامیر
36 ،18
541

یعن
يها
یعن
مزامیر
.22
پس من نیز تو را با بربط خواهم ستود،‏ ی
راستی تو را اي خداي من،‏ و تو را اي قدوس اسرائیل
با عود شادي خواهم نمود.‏
چون براي تو سرود میخوانم لبهایم بسیار شادي
خواهد کرد و جانم نیز که آن را فدیه دادهاي.‏
مزامیر 103،
.23
2
.24
زبانم نیز تمامی روز عدالت تو را ذکر خواهد کرد.‏
زیرا آنانی که براي ضرر من میکوشیدند،‏ خجل و رسوا
گردیدند.‏
مزامیر 18 83
72
دعا براي پادشاه
.1
مزمور سلیمان
اي خدا،‏ انصاف خود را به پادشاه ده و عدالت
خویش را به پسر پادشاه!‏ یوحنا
و او قوم تو را به عدالت داوري خواهد نمود و
ساکنان تو را به انصاف.‏
آنگاه کوهها براي قوم صلح را به بار خواهند آورد و
تپهها نیز در عدالت.‏ مزامیر ؛ اشعیا ؛
قوم را دادرسی خواهد کرد؛ و فرزندان فقیر
را نجات خواهد داد؛ و ظالمان را خوار خواهد ساخت.‏
12 ،55
7 ،52
27 .22 ،5
11 .9 ،85
.2
.3
4. ساکنان
5 ،45 ؛ مزامیر 6 ،36 ایوب
.5
.6
از تو خواهند ترسید،‏ مادامی که آفتاب باقی است و
مادامی که ماه هست تا همه طبقات.‏
او مثل باران برعلفزارِ‏ چیده شده فرود خواهد آمد،‏
و مثل بارشهایی که زمین را سیراب میکند.‏ اشعیا
در زمان او صالحان خواهند شکفت و فراوانی صلح
خواهد بود،‏ مادامی که ماه نیست نگردد.‏ مزامیر
و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا
انتهاي جهان.‏ زکریا ؛ متی
به حضور وي صحرانشینان گردن خواهند نهاد و
دشمنان او خاك را خواهند لیسید.‏ اشعیا
پادشاهان ترشیش و جزایر هدایا خواهند آورد.‏
پادشاهان شَبا و سبا ارمغانها خواهند رسانید.‏ مزامیر
8 ،45
،68
15 ،92
23 ،49
18 ،28
10 ،9
.7
.8
.9
.10
9 ،60 ؛ اشعیا 30
.11
همه سلاطین او را تعظیم خواهند کرد و همه
امتها او را بندگی خواهند نمود.‏ مزامیر
زیرا چون فقیر التماس کند،‏ او را رهایی خواهد
داد و فقیري را که رهانندهاي ندارد.‏ ایوب ؛ مزامیر
15 ،36
8 ،2
.12
10 ،35
بدبخت بر 13.
و فقیر کَرَم
خواهد فرمود و جانهاي
فقیران را نجات خواهد بخشید.‏ مزامیر
جانهاي ایشان را از ظلم و ستم فدیه خواهد داد و
خون ایشان در نظر وي گرانبها خواهد بود.‏ مزامیر
و او زنده خواهد ماند و از طلاي شبا بدو خواهد
داد.‏ دائماً‏ براي وي دعا خواهد کرد و تمامی روز او را
مبارك خواهد خواند.‏ مکاشفه
و فراوانی غله در زمین بر قلۀ کوهها خواهد بود که
ثمرة آن مثل لُبنان جنبش خواهد کرد.‏ و اهل شهرها
مثل علف زمین نما خواهند کرد.‏
نام او تا ابد باقی خواهد ماند.‏ اسم او پیش آفتاب
دوام خواهد کرد ‏.آدمیان در او براي یکدیگر برکت
خواهند خواست و همه امت زمین او را خوشحال
خواهند خواند.‏ پیدایش ؛
متبارك باد یهوه خدا که خداي اسرائیل است.که
او فقط کارهاي عجیب میکند.‏
و متبارك باد نام مجید او تا ابد.‏ و تمامی زمین از
شکوه او پر بشود.‏ آمین و آمین.‏
دعاهاي داود پسر یسی تمام شد.‏ مزامیر ؛ اشعیا
13 ،9
3 ،6
10 ،97
10 ،8
18 ،1
18 ،22
3 ،12
.14
.15
.16
.17
.18
.19
کتاب سوم
73
عدالت خدا
(89-73)
.1
.2
مزمور آساف
هرآینه خدا براي اسرائیل نیکوست،ی براي آنانی
که پاكدل هستند.‏
و اما من نزدیک بود که پایهایم از راه در رود و
نزدیک بود که قدمهایم بلغزد.‏ مزامیر
زیرا بر متکبران حسد بردم چون سلامتی
بیخدایان را دیدم.‏ ارمیا ؛ ایوب
زیرا که در مرگ ایشان قیدها نیست و قوت ایشان
مستحکم است.‏
مثل مردم در زحمت نیستند و مثل آدمیان مبتلا
نمیباشند.‏
بنابراین گردن ایشان به تکبر آراسته است و ظلم
مثل لباس ایشان را میپوشاند.‏
چشمان ایشان از پرواري بدر آمده است و از
خیالات دل خود تجاوز میکنند.‏ ایوب
مسخره میکنند و حرفهاي بد میزنند و سخنان
ظلمآمیز را از جاي بلند میگویند.‏
18 ،94
27 ،15
7 ،21
1 ،12
.3
.4
.5
.6
.7
.8
542

یول
يرأ
يها
يها
يها
يها
یعن
يها
يها
ینب
مزامیر
.9
دهان خود را بر آسمانها گذاردهاند و زبان ایشان در
جهان گردش میکند.‏
پس قوم او بدینجا برمیگردند و آبهاي فراوان،‏
بدیشان نوشانیده میشود.‏
و ایشان میگویند:‏ خدا چگونه بداند و آیا
علم دارد؟ مزامیر
اینک اینان بیخدایان هستند که همیشه مطمئن
بوده،‏ در دولتمندي افزوده میشوند.‏
یقیناً‏ من دل خود را عبث طاهر ساخته و
دستهاي خود را به پاکی شستهام.‏
و من تمامی روز مبتلا میشوم و ادبشدن من هر
بامداد حاضر است.‏
اگر میگفتم که چنین سخن گویم،‏ هر آینه بر
طبقۀ فرزندان تو لعنت میکردم.‏
چون تفکر کردم که این را بفهمم،‏ در نظر من
دشوار آمد.‏
تا به محلهاي مقدس خدا داخل شدم.‏ آنگاه در
آخرت ایشان تأمل کردم.‏
هر آینه ایشان را در جای لغزنده گذاردهاي.‏
ایشان را به خرابیها خواهی انداخت.‏
چگونه ناگهانی به هلاکت رسیدهاند!‏ تباه شده،‏ از
ترسهاي هولناك نیست گردیدهاند.‏ مزامیر
مثل خوابِ‏ کسی چون بیدار شد،‏ اي سرور
همچنین چون برخیزي،‏ صورت ایشان را ناچیز خواهی
شمرد.‏
اما قلباً‏ متاسفم و در اندرون خود قلوه ام تیر
میکشد.‏
و من وحشی بودم و معرفت نداشتم و مثل
حیوانات نزد تو گردیدم.‏
من دائماً‏ با تو هستم.‏ تو دست راست مرا
تأیید کردهاي.‏
موافق خود مرا هدایت خواهی نمود و بعد از
این مرا به شکوه خواهی رسانید.‏
کیست براي من در آسمان؟ و غیر از تو هیچ چیز
را در زمین نمیخواهم.‏
اگرچه جسد و دل من نابود گردد،‏ لیکن صخرة
دلم و قسمت من خداست تا ابد.‏ مراثی
زیرا آنانی که از تو دورند هلاك خواهند شد.‏ و
آنانی را که از تو زنا میکنند،‏ نابود خواهی ساخت.‏
و اما مرا نیکوست که به خدا نزدیکی جویم.‏ بر
سرور یهوه توکّل کردهام تا همۀ کارهاي تو را بیان
کنم.‏
74
دعا براي نجات قوم
قصیدة آساف
.1
.2
.3
چرا اي خدا ما را ترك کردهاي تا به ابد و خشم تو
بر گوسفندان مرتع خود افروخته شده است؟
جماعت خود را که از قدیم خریدهاي،‏ بیاد آور و آن
را که فدیه دادهاي تا سبط میراث تو شود و این کوه
صهیون را که در آن ساکن بودهاي.‏
قدم خود را بسوي خرابه ابدي بردار زیرا
دشمن هرچه را که در محل مقدس تو بود،‏ خراب
کرده است.‏ یوشع
دشمنانت در میان جماعت تو غرّش میکنند و
علَمهاي خود را براي علامات برپا مینمایند.‏
و ظاهر میشوند چون کسانی که تبرها را بر
درختان جنگل بلند میکنند.‏
و هماکنون همۀ نقشهاي تراشیدة آن را به تبرها و
چکشها خرد میشکنند.‏
محل مقدس تو را آتش زدهاند و مسکن نام تو
را تا به زمین بیحرمت کردهاند.‏ دوم پادشاهان ؛ مزامیر
9 ،25
24 ،10
.4
.5
.6
.7
13 ،83
.8
.9
آنها را تماماً‏ خراب
خود میگویند:‏ و در دل خدا را در زمین
کنیسه همه پس میکنیم.‏ سوزانیدهاند.‏
و دیگر هیچ
نمیبینیم خود را نشانه نیست.‏ و در میان ما کسی نیست که بداند تا به کی
خواهد بود.‏
اي خدا،‏ دشمن تا به کی ملامت خواهد کرد؟ و
آیا دشمن،‏ تا به ابد نام تو را اهانت خواهد نمود؟
را
خویش راست دست خود ی چرا دست برگردانیدهاي؟ آن را از گریبان خود بیرون کشیده،‏
ایشان را فانی کن.‏
و خدا از قدیم پادشاه من است.‏ او در میان زمین
نجاتها پدید میآورد.‏ مزامیر
تو به قوت خود دریا را شکافتی و سرهاي نهنگان
؛
را در آبها شکستی.‏ خروج را کوفته،‏ و او را خوراك
لویاتان صحرانشینان گردانیدهاي.‏
تو چشمهها و سیلها را شکافتی و نهرهاي دائمی
21 ،68
8 ،15
21 ،14
.10
.11
.12
.13
14. سرهاي
.15
13 ،109
ارمیا 24 ،3
11 ،10
مزامیر 16 ،103
.10
.11
بالاترین ،
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
543

يها
يدا
را خشک گردانیدي.‏ مزامیر
روز از آنِ‏ توست و شب نیز از آنِ‏ تو.‏ نور و آفتاب
را تو برقرار نمودهاي.‏
تمامی مرز جهان را تو پایدار ساختهاي.‏ تابستان و
زمستان را تو ایجاد کردهاي.‏
اي یهوه این را بیادآور که دشمن ملامت میکند
و مردم جاهل نام تو را اهانت مینمایند.‏
جانِ‏ فاختۀ خود را به جانور وحشی مسپار.‏
جماعت مسکینان خود را تا به ابد فراموش مکن.‏ مزامیر
مزامیر
10 ،104
.16
.17
.18
.19
19 ،9
.20
عهد خود را ملاحظه فرما زیرا که ظلمات جهان از
مسکن ظلم پراست.‏
مظلومان به رسوایی برنگردند.‏ بدبختان و فقیران
نام تو را حمد گویند.‏
اي خدا برخیز و دعواي خود را برپا دار؛ و بیادآور
که احمق تمامی روز تو را ملامت میکند.‏ اشعیا
آواز دشمنان خود را فراموش مکن و غوغاي
مخالفان خود را که پیوسته بلند میشود.‏
4 ،49
.21
.22
.23
75
خدا،‏ داور جهان
.1
براي سالار سرود خوانان بر لاتهلک.‏ مزمور و سرود
آساف تو را حمد میگوییم!‏
اي خدا تو را حمد میگوییم!‏ زیرا نام تو نزدیک
است و مردم کارهاي عجیب تو را ذکر میکنند.‏ مزامیر
،9
2
.2
.3
هنگامی که به زمان معین برسم،‏ براستی داوري
خواهم کرد.‏
زمین و همه ساکنانش گداخته شدهاند.‏ من
پایههاي آن را برقرار نمودهام،‏ سلاه.‏ یوئیل
متکبران را گفتم:‏ فخر مکنید!‏ و به بیخدایان که
شاخ خود را میفرازید.‏
خود را بهبلندي میفرازید.‏ و با گردنکشی
سخنان تکبرآمیز مگویید.‏
زیرا نه از مشرق و نه از مغرب،‏ و نه از جنوب
سرافرازي میآید.‏
لیکن خدا،‏ داور است.‏ این را به زیر میاندازد و آن
را سرافراز مینماید.‏ اول سموئیل
زیرا در دست یهوه کاسهاي است و بادة آن
پرجوش.‏ از شراب تندمزه پر است که از آن میریزد.‏ و
اما تفالههایش را همه بیخدایان جهان افشرده،‏
خواهند نوشید.‏ مزامیر
و اما من،‏ تا به ابد ذکر خواهم کرد و براي خداي
یعقوب شادي خواهم نمود.‏
همه شاخهاي بیخدایان را خواهم برید و اما
شاخهاي صالحین برافراشته خواهد شد.‏
5 ،60
.9
.10
76
مجد خدا
.1
.2
براي سالار سرود خوانان برذوات اوتار.‏ مزمور و سرود
آساف
خدا در یهودا معروف است و نام او در اسرائیل
عظیم!‏
خیمۀ او است در شالیم و مسکن او در
صهیون.‏ مزامیر
در آنجا،‏ برقهاي کمان را شکست.‏ سپر و شمشیر و
جنگ را،‏ سلاه.‏ مزامیر ؛ اشعیا
تو جلیل هستی و مجید،‏ زیاده از کوههاي یغما!‏
قوي دلان تاراج شدهاند و خواب ایشان را درربود و
همۀ مردان زورآور دست خود را نیافتند.‏
از توبیخ تو اي خداي یعقوب،‏ بر ارابهها و اسبان
خوابی گران چیره گردید.‏
تو مهیب هستی!‏ و در حین خشمت،‏ کیست که به
حضور تو ایستد؟ مزامیر
از آسمان داوري را شنوانیدي.‏ پس جهان بترسید و
ساکت گردید.‏
چون خدا براي داوري قیام فرماید تا همۀ مساکینِ‏
جهان را خلاصی بخشد،‏ سلاه،‏ اشعیا
آنگاه خشم انسان تو راحمد خواهد گفت و باقی
خشم را بر کمر خود خواهی بست.‏
نذر کنید و وفا نمایید براي یهوه خ خود.‏ همه
که گرداگرد او هستند،‏ هدیه بگذرانند نزد او که مهیب
است.‏
روح امیران را ریشه کن خواهد ساخت و براي
پادشاهان جهان مهیب میباشد.‏
8 ،34 ؛ 9 ،13
4 ،9
10 ،46
7 ،90
12 ،9
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
77
راحت در روز تنگی
براي سالار سرود خوانان بر یدوتون.‏ مزمور آساف.‏
1 ،62
مزامیر
1 ،2
7 ،2
.4
5. شاخهاي
.6
.7
.8
544

يها
يها
یکن
یعن
يها
مزامیر
1. صداي
.2
من بسوي خداست و فریاد میکنم؛ صداي
من بسوي خداست.‏ گوش خود را به من فرا خواهد
گرفت.‏
در روز تنگی خود سرور را طلب کردم.‏ در شب،‏
دست من دراز شده،‏ بازکشیده نگشت و جان من
تسلی نپذیرفت.‏ مزامیر
خدا را یاد میکنم و پریشان میشوم.‏ تفکر مینمایم
و قلب من متحیر میگردد،‏ سلاه.‏ مزامیر
چشمانم را بیدار میداشتی.‏ بیتاب میشدم و
سخن نمیتوانستم گفت.‏
درباره ایام قدیم تفکر کردهام.‏ دربارة سالهاي
زمانهاي قدیم.‏ ؛ اشعیا
شبانۀ خود را بخاطر میآورم و در دل خود
تفکر میکنم و روح من تفتیش نموده است.‏ مزامیر
مگر سرور تا به ابد ترك خواهد کرد و دیگر هرگز
راضی نخواهد شد.‏ مزامیر ؛ ؛ مراثی
آیا رحمت او تا به ابد از بین رفته است؟ و قول او
باطل گردیده تا ابد ؟
آیا خدا رحم را فراموش کرده؟ و رحمت خود را
در خشم مسدود ساخته است؟ سلاه.‏
پس گفتم این ضعف من است.‏ دست راست
بالاترین میتواند همه چیز را تغییر دهد!‏ مزامیر
کارهاي یهوه را ذکر خواهم نمود زیرا کار عجیب
تو را که از قدیم است،‏ به یاد خواهم آورد مزامیر
و در همهکارهاي تو تأمل خواهم کرد و در
صنعت تو تفکر خواهم نمود.‏
اي خدا،‏ طریق تو در قدوسیت است.‏ کیست
خداي بزرگ مثل خدا؟
تو خدایی هستی که کارهاي عجیب می و
قوت خویش را بر قومها معروف گردانیدهاي.‏ مزامیر
قوم خود را به بازوي خویش رهانیدهاي ی
پسرانیعقوب و پسرانیوسف را.‏ سلاه.‏
آبها تو را دید،‏ اي خدا،‏ آبها تو را دیده،‏ متزلزل
شد.‏ عمقها نیز سخت مضطرب گردید.‏
ابرها آب بریخت و ابرها رعد بداد.‏ تیرهاي تو نیز
به هر طرف روان گردید.‏ مزامیر
رعد تو در گردباد بود و برقها کره زمین را
روشن کرد.‏ پ س زمین مرتعش و متزلزل گردید.‏
راه تو در دریاست و راههاي تو در آبهاي فراوان و
آثار تو را نتوان دانست.‏
قوم خود را مثل گوسفندان راهنمایی نمودي،‏ به
دست موسی و هارون.‏
78
قوم خدا
22 ،14 ؛ 37 ،12 خروج
.1
قصیدة آساف
اي قوم من شریعت مرا بشنوید!گوشهاي خود را به
سخنان دهانم فراگیرید!‏ امثال
دهان خود را به مثَل باز خواهم کرد به چیزهایی
که از بناي عالم مخفی بود،‏ سخن خواهم گفت،‏ مزامیر
5 ،8
.2
4 ،40
35 ؛ متی 13،
.3
که آنها را شنیده و دانستهایم و پدران ما براي ما
بیان کردهاند.‏ یوئیل
از فرزندان ایشان آنها را پنهان نخواهیم کرد.‏
تسبیحات یهوه را براي نسل آینده بیان میکنیم و
قوت او و اعمال عجیبی را که او کرده است.‏
زیرا که شهادتی در یعقوب برپا داشت و شریعتی در
اسرائیل قرار دادو پدران ما را امر فرمود که آنها را به
فرزندان خود تعلیم دهند؛
تا نسل آینده آنها را بدانند و فرزندانی که میبایست
متولد شوند تا ایشان برخیزند و آنها را به فرزندان خود
بیان نمایند؛
و ایشان به خدا توکّل نمایند و اعمال خدا را
فراموش نکنند بلکه احکام او را نگاه دارند.‏
و مثل پدران خود نسلی گردنکش و مرتد نشوند،‏
نسلی که دل خود را راست نساختند و روح ایشان
بسوي خدا امین نبود.‏ تثنیه
پسرانافرایم که مسلح و کمانکش بودند،‏ در روز
جنگ رو برتافتند.‏ مزامیر
عهد خدا را نگاه نداشتند و از پیروي به شریعت او
خودداري نمودند،‏
و اعمال و عجایب او را فراموش کردند که آنها را
بدیشان ظاهر کرده بود،‏
و در نظر پدران ایشان اعمال عجیب کرده بود،‏ در
زمین مصر و در دیار صوعن.‏
دریا را شکافته،‏ ایشان را عبور داد و آبها را مثل
توده برپا نمود.‏ خروج
و ایشان را در روز به ابر راهنمایی کرد و تمامی
شب به نور آتش.‏
در صحرا صخرهها را بشکافت و ایشان را گویا از
عمق عظیم نوشانید.‏ خروج ؛ مزامیر
پس سیلها را از صخره بیرون آورد و آب را مثل
41 ،105
28 .5 ،32
6 ،17
8 ،140
3 ،1
23-21 ،14
خروج 21 ،13
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
5 ،4
7 ،18
ارمیا 31 ،3
2 ،16
17 ،71
1 ،98
9 ،51
6 ،85
3 ،29
5 ،79
7 ،86
مزامیر 5 ،143
.3
.4
.5
6. سرود
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18. صداي
.19
.20
545

يها
یمت
يها
يها
يها
.36
نهرها جاري ساخت.‏
و بار دیگر بر او گناه ورزیدند و بر بالاترین در
صحرا فتنه انگیختند،‏
و در دلهاي خود خدا را امتحان کردند،‏ چونکه
براي شهوات خود غذا خواستند.‏ اول قرنتیان ؛ اعداد
و بر ضد خدا سخن گفته،‏ گفتند:‏ آیا خدا میتواند
در صحرا سفرهاي حاضر کند؟
اینک صخره را زد و آبها روان شد و رودها جاري
گشت.‏ آیا میتواند نان را نیز بدهد.‏ و گوشت را براي
قوم خود حاضرسازد؟
پس یهوه این را شنیده،‏ خشمگین شد و آتش در
یعقوب افروخته گشت و خشم بر اسرائیل مشتعل
گردید.‏
زیرا به خدا ایمان نیاوردند و به نجات او اعتماد
ننمودند.‏
پس ابرها را از بالا امر فرمود و درهاي آسمان را
گشود
و منّ‏ را بر ایشان بارانید تا بخورند و غلۀ آسمان را
بدیشان بخشید.‏ خروج
مردمان،‏ نان فرشتگان را خوردند و آذوقهاي براي
ایشان فرستاد تا سیر شوند.‏
باد شرقی را در آسمان وزانید و به قوت خود،‏ باد
جنوبی را آورد،‏
و گوشت را براي ایشان مثل غبار بارانید و مرغان
بالدار را مثل ریگ دریا.‏
و آن را در میان اُردوي ایشان فرود آورد،‏ گرداگرد
مسکن ایشان.‏ اعداد
پس خوردند و نیکو سیر شدند و موافق شهوات
ایشان بدیشان داد.‏
ایشان از شهوت خود دست نکشیدند.‏ و غذا هنوز
در دهان ایشان بود
که خشم خدا بر ایشان افروخته شده؛ تنومندان
ایشان را بکُشت و جوانان اسرائیل را هلاك ساخت.‏
مزامیر
4 ،11
9 ،10
14 .4 ،16
31 ،11
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
33 ،11 اعداد
.32
با وجود این همه،‏ باز گناه ورزیدند و به اعمال
عجیب او ایمان نیاوردند.‏ مزامیر
بنابراین،‏ روزهاي ایشان را در بطالت تمام کرد و
سالهاي ایشان را درترس.‏
هنگامی که ایشان را کُشت او را طلبیدند و
بازگشت کرده،‏ دربارة خدا تحقیق نمودند،‏
و به یاد آوردند که خدا صخرة ایشان،‏ و خداي
تعالی نجات دهنده ایشان است.‏ مزامیر
اما به دهان خود او را چاپلوسی نمودند و به زبان
خویش به او دروغ گفتند،‏
زیرا که دل ایشان با او راست نبود و به عهد وي
وفادار نبودند.‏
اما او به حسب رحمانیتش گناه ایشان را عفو
نموده،‏ ایشان را هلاك نساخت بلکه بارها خشم خود را
برگردانیده،‏ تمامی خشم خویش را برنینگیخت.‏
و به یاد آورد که ایشان بشرند،‏ بادي که میرود و
بر نمیگردد.‏
چند مرتبه در صحرا بدو فتنه انگیختند و او را در
صحرا رنجانیدند.‏
و برگشته،‏ خدا را امتحان کردند و قدوس اسرائیل
را اهانت نمودند،‏
و قوت او را به خاطر نداشتند،‏ روزي که ایشان را
از دشمن رهانیده بود؛
که چگونه نشانه خود را در مصر ظاهر ساخت
و معجزات خود را در دیار صوعن.‏
و نهرهاي ایشان را به خون مبدل نمود و رودهاي
ایشان را تا نتوانستند نوشید.‏ خروج
انواع پشهها در میان ایشان فرستاد که ایشان را
گزیدند و غورباقههایی که ایشان را تباه نمودند؛ خروج
،8
20 ،7
8 ،15
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
24 .6
.46
و محصول ایشان را به کرم صد پا سپرد و عمل
ایشان را به ملخ داد.‏
تاکستان ایشان را به تگرگ خراب کرد و درختان
انجیر ایشان را به تگرگهاي درشت.‏ خروج
حیوانات ایشان را به تگرگ سپرد و گلههاي
ایشان را به شعله برق.‏
و آتش خشم خود را بر ایشان فرستاد،‏ خشم و
غیظ و عصبانیت را،‏ به فرستادن فرشتگان شریر.‏
و راهی براي خشم خود مهیا ساخته،‏ جان ایشان
را از مرگ نگاه نداشت،‏ بلکه جان ایشان را به وبا
تسلیم نمود.‏ خروج
و همۀ نخستزادگان مصر را کُشت،‏ اوایل قوت
ایشان را در خیمه حام.‏ خروج
و قوم خود را مثل گوسفندان کوچانید و ایشان را
در صحرا مثل گله راهنمایی نمود.‏ مزامیر
وایشان را در امنیت رهبري کرد تا نترسند و دریا
دشمنان ایشان را پوشانید.‏ خروج
و ایشان را به مرز مقدس خود آورد،‏ بدین کوهی
که به دست راست خود انتخاب کرده بود.‏ مزامیر
و امتها را از حضور ایشان راند و میراث را براي
18 .16 ،80
25 ،9
21 ،77
29 ،12
27 .22 .19 ،14
9 .6 ،9
.47
.48
.49
.50
.51
.52
.53
.54
.55
15 ،19
24 ،106
.33
.34
.35
546

يها
يها
يها
يار
یکن
يرو
نیی
يها
.1
.2
.3
.4
ایشان به ریسمان تقسیم کرد و قبیلههاي اسرائیل را
در خیمه ایشان ساکن گردانید.‏ مزامیر
لیکن خداي تعالی را امتحان کرده،‏ بدو فتنه
انگیختند و شهادات او را نگاه نداشتند.‏
و برگشته،‏ مثل پدران خود خیانت ورزیدند و مثل
کمان خطا کننده منحرف شدند.‏ هوشع
و به مقامهاي بلند خود خشم او را به هیجان
آوردند و به بتهاي خویش غیرت او را جنبش دادند.‏
چون خدا این را بشنید خشمگین گردید و
اسرائیل را به شدت مورد بی اعتنائی قرار داد.‏
پس مسکن شیلو را ترك نمود،‏ آن خیمهاي را که
در میان آدمیان برپا ساخته بود،‏ اول سموئیل
و صندوق قوت خود را به اسیري داد و جمال
خویش را به دست دشمن سپرد،‏
و قوم خود را به شمشیر تسلیم نمود و با میراث
خود خشمگین گردید.‏
جوانان ایشان را آتش سوزانید و براي دوشیزگان
ایشان سرود نکاح نشد.‏ ایوب
کاهنان ایشان به دم شمشیر افتادند و بیوه
ایشان نوحهگري ننمودند.‏ اول سموئیل
آنگاه سرور مثل کسی که خوابیده بود بیدار شد،‏
مثل قدرتمندي که از شراب میخروشد،‏
و دشمنان خود را به عقب زد و ایشان را عار ابدي
گردانید.‏ اول سموئیل
و خیمۀ یوسف را رد نموده،‏ قوم افرایم را برنگزید.‏
لیکن قوم یهودا رابرگزید و این کوه صهیون را که
دوست میداشت.‏
و محل مقدس خود را مثل کوههاي بلند بنا کرد،‏
مثل جهان که آن را تا ابد بنیاد نهاد.‏
و بندة خود داود را برگزید و او را از آغلهاي
گوسفندان گرفت.‏ اول سموئیل
از عقب میشهاي شیرده او را آورد تا قوم او یعقوب
و میراث او اسرائیل را رعایت کند.‏ دوم سموئیل
پس ایشان را به حسب کمال دل خود رعایت
نمود و ایشان را به مهارت دستهاي خویش هدایت
کرد.‏
مزامیر
اي خدا،‏ امتها به میراث تو داخل شده،‏ معبد محل
مقدس تو را بیعصمت ساختند.‏ اورشلیم را خرابهها
نمودند.‏
لاشه بندگانت را به مرغان هوا براي خوراك
دادند و گوشت مقدسانت را به حیوانات وحشی صحرا.‏
خون ایشان را گرداگرد اورشلیم مثل آب ریختند و
کسی نبود که ایشان را دفن کند.‏
نزد همسایگان خود ننگ گردیدهایم و نزد اطرافیان
خویش مسخره و اهانت شدهایم.‏ مزامیر ؛ ؛
،89
14 ،44
12 ،31
42
.5
؛ 8
تا کی اي یهوه تا به ابد خشمناك خواهی بود؟ آیا
غیرت تو مثل آتش افروخته خواهد شد تا ابد ؟ مزامیر‎77‎‏،‏
6 ،85
.6
قهر خود را بر امتهایی که تو را نمیشناسند بریز و
بر ممالکی که نام تو را نمیخوانند!‏ ارمیا
زیرا که یعقوب را خورده،‏ و مسکن او را خراب
کردهاند.‏
گناهان اجداد ما را بر ما بیاد میاور.‏ رحمت تو
بزودي پیش ما آید زیرا که بسیار ضعیف شدهایم.‏
25 ،10
.7
.8
9 ،64 اشعیا
.9
اي خدا،‏ اي نجات دهندة ما،‏ به خاطر شکوه نام
خود ما را ی فرما و ما را نجات ده و بخاطر نام خود
گناهان ما را بیامرز.‏
چرا امتها گویند که خداي ایشان کجاست؟
انتقام خون بندگانت که ریخته شده است،‏ بر امتها
در نظر ما معلوم شود.‏ مزامیر ؛ ؛ یوئیل
نالۀ اسیران به حضور تو برسد.‏ به حسب عظمت
بازوي خود آنانی را که به مرگ سپرده شدهاند،‏ برهان.‏
17 ،2
2 ،115
4 ،42
.10
.11
21 ،102 مزامیر
.12
و جزاي هفت چندان به آغوش همسایگان ما
رسان،‏ براي اهانتی که به تو کردهاند،‏ اي سرور.‏
پس ما که قوم تو و گوسفندان مرتع تو هستیم،‏
تو را تا به ابد شکر خواهیم گفت و ستایش تو را نسلاً‏
بعد نسل ذکر خواهیم نمود.‏ مزامیر
.13
80
دعا براي تفقد از قوم
3 ،100
3 ،44
11 ،4
2 ،5
16 ،7
7 ،22
16 ،1
11 ،16
6 ،5
.56
.57
.58
.59
.60
.61
.62
.63
.64
.65
.66
.67
.68
.69
.70
.71
.72
79
دعا براي نجات قوم
مزمور آساف
براي سالار سرود خوانان.‏ شهادتی
آساف
اي شبانِ‏ اسرائیل بشنو!‏ اي که
مراقبت می اي که بر کروب
بر سوسنها.‏ مزمور
یوسف را مثل گله
نشستهاي،‏ تجلی
!
.1
547

يرو
يها
یم!اب
یم.اب
يرو
نیی
.1
فرما!‏ اول سموئیل ؛ مزامیر
به حضور افرایم و بنیامین و منَسی،‏ توانایی خود را
برانگیز و براي نجات ما بیا!‏
اي خدا ما را باز آور و روي خود را روشن کن تا
نجات یابیم!‏ پیدایش ؛ مزامیر
اي یهوه،‏ خداي صبایوت،‏ تا به کی به دعاي قوم
خویش خشمگین خواهی بود،‏
نان ماتم را بدیشان میخورانی و اشکهاي بیاندازه
بدیشان مینوشانی؟ مزامیر
ما را محل دعواي همسایگان ما ساختهاي و
دشمنان ما در میان خویش مسخره مینمایند.‏
اي خداي لشکرها ما را بازآور و روي خود را روشن
کن تا نجات ی
موي را ازمصر بیرون آوردي.‏ امتها را بیرون کرده،‏
آن را کاشتی.‏ مرقس
پیش آن را وسعت دادي.‏ پس ریشۀ خود را
نیکو زده،‏ زمین را پر ساخت.‏
کوهها به سایهاش پوشانیده شد و سروهاي آزاد
به شاخههایش.‏
خود را تا به دریا پهن کرد و جوانههاي
خویش را تا به نهر.‏
پس چرا دیوارهایش را شکستهاي که هر
راهگذري آن را میچیند؟ مزامیر ؛ اشعیا
گرازهاي جنگل آن را ویران میکنند و وحوش
صحرا آن را میچرند.‏
اي خداي لشکرها بازگشته،‏ از آسمان نظر کن و
ببین و از این مو همایت نما
و از این نهالی که دست راست تو کاشته است و از
آن پسري که براي خویشتن قوي ساختهاي!‏ مزامیر
مزامیر
،78
5 ،5
17 ،31
42 ،89
1 ،99
10 ،102
30 ،32
1 ،12
خروج 31 ،23
4 ،4
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11. شاخه
.12
.13
.14
.15
54
.16
مثل هیزم در آتش سوخته شده و از سرزنش
تو تباه گردیدهاند!‏
دست تو بر مرد دست راست تو باشد و بر پسر
آدم که او را براي خویشتن قوي ساختهاي.‏
و ما از تو رو نخواهیم تافت.‏ ما را حیات بده تا نام
تو را بخوانیم.‏
اي یهوه،‏ خداي لشکرها ما را بازآور و روي خود را
روشن ساز تا نجات ی
.17
.18
.19
81
پیروي از سرور
براي سالار سرود خوانان برجتّیت.‏ مزمور آساف
خوشحالی نمایید براي خدایی که قوت ماست.‏ براي
خداي یعقوب آواز شادمانی دهید!‏ مزامیر
2. سرود را بلند کنید و دف را بیاورید و بربط دلنواز را
با رباب!‏
را بنوازید در اول ماه،‏ در ماه تمام و در روز
جشن ما.‏ تثنیه
زیرا که این قاعدهاي است در اسرائیل و حکمی از
خداي یعقوب.‏
این را شهادتی در یوسف تع فرمود،‏ چون بر
زمین مصر بیرون رفت،‏ جایی که لغتی را که نفهمیده
بودم شنیدم:‏
دوشِ‏ او را از بار سنگین آزاد ساختم و دستهاي او
از سبد رها شد.‏
در تنگی خواهش نمودي و تو را خلاصی دادم.‏ در
پوششِ‏ رعد،‏ تو را اجابت کردم و تو را نزد آب مریبه
امتحان نمودم.‏ سلاه.‏ اعداد
اي قوم من بشنو و تو را تأکید میکنم.‏ و اي
اسرائیل اگر به من گوش دهی.‏ مزامیر
در میان تو خداي غیر نباشد و نزد خداي بیگانه
سجده منما.‏ خروج
من یهوه خداي تو هستم که تو را از زمین مصر
برآوردم.‏ دهان خود را نیکو باز کن و آن را پر خواهم
ساخت.‏ خروج
لیکن قوم من سخن مرا نشنیدند و اسرائیل مرا
خودداري نمودند.‏
پس ایشان را به سختی دلشان ترك کردم که به
مشورتهاي خود پیروي نمایند.‏ اعمال رسولان
اي کاش که قوم من به من گوش میگرفتند و
اسرائیل در طریقهاي من سالک میبودند.‏ تثنیه ؛
،28
29 ،5
2 ،46
16 ،14
7 ،50
13 ،20
3 ،20
13 ،16
2 ،20
3. شیپور
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
1
.14
آنگاه دشمنان ایشان را بزودي به زیر میانداختم
و دست خود را بردشمنان ایشان برمیگردانیدم.‏
آنانی که از یهوه نفرت دارند بدو گردن مینهادند.‏
اما زمان ایشان باقی میبود تا ابد.‏
ایشان را به نیکوترین گندم میپرورد؛ و تو را به
عسل از صخره سیر میکردم.‏
.15
.16
82
خدا در جماعت خدا
548

يها
يها
يرو
يها
يها
يها
مزمور آساف
خدا در جماعت خدا ایستاده است،‏ در میان خدایان
داوري میکند:‏
تا به کی به بیانصافی داوري خواهید کرد و
بیخدایان راطرفداري خواهید نمود؟ سلاه.‏ خروج
فقیران و یتیمان را دادرسی بکنید.‏ مظلومان و
بدبختان را انصاف دهید.‏ اشعیا
مظلومان و فقیران را برهانید و ایشان را از دست
شریران خلاصی دهید.‏ امثال
اما نمیگذارند به آنها چیزي گفته و توجه کنند و در
تاریکی راه میروند و همه اساس زمین متزلزل
میباشد.‏
من گفتم که شما خدایانید و همه شما فرزندان
بالاترین.‏ یوحنا
لیکن مثل آدمیان خواهید مرد و چون یکی از
ظالمان خواهید افتاد!‏ حزقیال
اي خدا برخیز و سرزمین را داوري فرما زیرا که تو
تمامی امتها را متصرف خواهی شد.‏ مزامیر
مزامیر
17 ،1
8 ،2
17 ،1
11 ،24
14 ،31
34 ،10
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
83
دعا براي شکست دشمنان
.1
.2
.3
.4
سرود و مزمور آساف
اي خدا تو را خاموشی نباشد!‏ اي خدا ساکت مباش
و میارام!‏
زیرا اینک دشمنانت شورش میکنند و آنانی که از
تو نفرت دارند،‏ سر خود را برافراشتهاند.‏
بر قوم تو ریا میاندیشند وبر پناهآوردگان تو
مشورت میکنند.‏
و میگویند:‏ بیایید ایشان را هلاك کنیم تا قومی
نباشند و نام اسرائیل دیگر ذکر نشود.‏ ارمیا
زیرا به یک دل با هم مشورت میکنند و بر ضد تو
عهد بستهاند.‏
خی.‏ مه اَدوم و اسماعیلیان و موآب و هاجریان
جبال و عمون و عمالیق و فَلَسطین با ساکنان صور.‏
آشور نیز با ایشان متفق شدند و بازویی براي
پسرانلوط گردیدند،‏ سلاه.‏
بدیشان عمل نما چنانکه به مدیان کردي،‏ چنانکه
به سیسرا و یابین در وادي قیشون،‏ داوران ؛ داوران
،4
.
19 ،11
22 ،7
.5
6
.7
.8
.9
21 .15
که 10.
در عینْدور هلاك
شدند و
براي مدفوع
زمینگردیدند.‏
11. شیریف زادگان ایشان را مثل غُراب و ذئب گردان
و همه حاکمان ایشان را مثل ذَبح و صلْمنّاع،‏ داوران
،7
21 ،8 ؛ داوران 25
.12
خویشتن
را براي خدا مساکن میگفتند:‏ که تصرف
خدا،‏ ایشان را چون غبارِ‏ گردباد بساز و مانند کاه
باد.‏
پیش مثل آتشی که جنگل را میسوزاند و مثل شعلهاي
که کوهها را مشتعل میسازد.‏
همچنان ایشان را به تند باد خود بران و به طوفان
خویش ایشان را آشفته گردان.‏
ایشان را به ذلت پر کن تا نام تو را اي
روی یهوه بطلبند.‏
خجل و پریشان بشوند تا ابد و شرمنده و هلاك
؛
گردند.‏ مزامیر و بدانند تو که اسمت یهوه میباشد،‏ به تنها بر
تمامی زمین متعال هستی.‏ هوشع
6 ،12
4 ،35
نماییم .
11 ،6
.13
.14
.15
.16
.17
.18
84
اشتیاق براي خانه خدا
براي سالار سرود خوانان برجتّیت.‏ مزمور پسرانقورح
اي یهوه صبایوت،‏ چه دلپذیر است مسکنهاي تو!‏
جان من مشتاق بلکه کاهیده شده است براي
صحنهاي سرور.‏ دلم و جسدم براي خداي زنده صدا
میزند.‏ مزامیر ؛ اشعیا
گنجشک نیز براي خود خانهاي پیدا کرده است و
پرستوك براي خویشتن آشیانهاي تا بچه خود را
در آن بگذارد،‏ در قربانگاه تو اي یهوه صبایوت که
پادشاه من و خداي من هستی.‏ مزامیر
خوشابحال آنانی که در خانۀ تو ساکنند که تو را
دائماً‏ سرود ستایش میخوانند،‏ سلاه.‏
خوشابحال مردمانی که قوت ایشان در تو است و
روش تو در دلهاي ایشان.‏ مزامیر
از دره بکا عبور میکنند،‏ آن را چشمه
میسازند و بارانْ‏ آن را به برکات میپوشاند.‏
از قوت تا قوت میخرامند و هر یک از ایشان در
صهیون نزد خدا حاضر میشوند.‏
اي یهوه خداي لشکرها!‏ دعاي مرا بشنو!‏ اي خداي
یعقوب گوش خود را فراگیر!‏ سلاه.‏
3 ،5
2 ،18
10 ،61
4 ،27
.1
.2
.3
.4
.5
6. چون
.7
.8
549

يرو
يها
يرو
یکن
مزامیر
.9
اي خدایی که سپر ما هستی،‏ ببین و به مسح
شده خود نظر انداز.‏
زیرا یک روز در صحنهاي تو بهتر است از هزار.‏
ایستادن بر آستانۀ خانۀ خداي خود را بیشتر
میپسندم از ساکن شدن در خیمه بیخدایان.‏
زیرا که یهوه خدا آفتاب و سپر است.‏ یهوه فیض
و شکوه خواهد داد و هیچ چیز نیکو را منع نخواهد
کرد از آنانی که به راستی به سر برند.‏
اي یهوه صبایوت،‏ خوشابحال کسی که بر تو توکّل
دارد.‏
.10
.11
.12
85
دعا براي سعادت قوم
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور پسرانقورح
اي یهوه از زمین خود راضی شدهاي.‏ اسیري یعقوب
را باز آوردهاي.‏ مزامیر
نافرمانی قوم خود را عفو کردهاي.‏ تمامی گناهان
ایشان را پوشانیدهاي،‏ سلاه.‏ مزامیر
تمامی خشم خود را برداشته و از آتش خشم
خویش رجوع کردهاي.‏
اي خداي نجات ما،‏ ما را برگردان و غیظ خود را از
ما بردار.‏
آیا تا به ابد با ما خشمگین خواهی بود؟ و خشم
خویش را نسلاً‏ بعد نسل طول خواهی داد؟
آیا برگشته ما را حیات نخواهی داد تا قوم تو در تو
شادي نمایند؟
اي یهوه رحمت خود را بر ما ظاهر کن و نجات
خویش را به ما عطا فرما.‏
آنچه خدا یهوه میفرماید خواهم شنید زیرا به قوم
خود و به مقدسان خویش با صلح خواهد گفت تا
بسوي جهالت برنگردند.‏
یقیناً‏ نجات او به ترسندگان او نزدیک است تا شکوه
در زمین ما ساکن شود.‏
رحمت و راستی با هم ملاقات کردهاند.‏ عدالت و
صلح یکدیگر را بوسیدهاند.‏
راستی از زمین خواهد رویید و عدالت از آسمان
خواهد نگریست.‏
یهوه نیز چیزهاي نیکو را خواهد بخشید و زمین
ما محصول خود را خواهد داد.‏ لاویان ؛ مزامیر
عدالت پیش او خواهد خرامید و آثار خود را
طریقی خواهد ساخت.‏
86
دعا براي نجات
.1
دعاي داود
اي یهوه گوش خود را فراگرفته،‏ مرا مستجاب فرما
زیرا مسکین و نیازمند هستم!‏ مزامیر
جان مرا نگاه دار زیرا من مقدس هستم.‏ اي خداي
من،‏ بندة خود را که بر تو توکّل دارد،‏ نجات بده.‏
اي سرور بر من کرم فرما زیرا که تمامی روز تو را
میخوانم!‏ مزامیر
جان بندة خود را شادمان گردان زیرا اي سرور جان
خود را نزد تو برمیدارم.‏
زیرا تو اي سرور،‏ نیکو و غفار هستی و بسیار رحیم
براي آنانی که تو را میخوانند.‏ خروج
اي.‏ سرور دعاي مرا اجابت فرما و به صداي خواهش
من توجه نما!‏
در روز تنگی خود تو را خواهم خواند زیرا که مرا
مستجاب خواهی فرمود.‏ مزامیر
اي سرور در میان خدایان مثل تو نیست و کاري
مثل کارهاي تو نه.‏ مزامیر
اي سرور همۀامتهایی که آفریدهاي آمده،‏ به
حضور تو سجده خواهند کرد و نام تو را تمجید
خواهند نمود.‏
زیرا که تو بزرگ هستی و کارهاي عجیب می
تو تنها خدا هستی.‏
اي یهوه راه خود را به من بیاموز تا در راستی تو
به سر برم.‏ دل مرا واحد ساز تا از نام تو ترسان باشم.‏
.
3 ،88
6 ،34
15 ،50
19 ،71
3 ،6
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
24 ،139 مزامیر
.12
اي سرور خداي من،‏ تو را به تمامی دل حمد
خواهم گفت و نام تو را تمجید خواهم کرد تا ابد.‏ مزامیر
2 ،9
.13
زیرا که رحمت تو به من عظیم است و جان مرا از
عمق جهنم رهانیدهاي.‏ مزامیر
اي خدا متکبران بر من برخاستهاند و گروهی از
ظالمان قصد جان من دارند و تو را در مد نظر خود
نمیآورند.‏ مزامیر
و تو اي سرور،‏ خداي رحیم و کریم هستی.‏ دیر
خشم و پر از رحمت و راستی.‏ خروج
بسوي من رحم کن و بر من کرم فرما.‏ قوت خود
را به بندهات بده و پسر کنیز خود را نجات بخش.‏ مزامیر
6 ،34
4 ،30
5 ،54
.14
.15
.16
7 ،67
4 ،26
1 ،32
50 ،89
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
550

يها
يها
يها
يها
يها
.6
.7
.8
.9
مزامیر
16 ،116
.17
علامت خوبی را به من بنما تا آنانی که از من
نفرت دارند آن را دیده،‏ خجل شوند زیرا که تو اي
یهوه مرا یاري کرده و تسلّی دادهاي.‏
87
در وصف اورشلیم
مزمور و سرود پسرانقورح
اساس او در کوههاي مقدس است.‏ اشعیا
یهوه دروازه صهیون را دوست میدارد،‏ بیشتر از
همه مسکن یعقوب.‏
مجید دربارة تو گفته میشود،‏ اي شهر
خدا!‏ سلاه.‏
رهب و بابل را از شناسندگان خود ذکر خواهم کرد.‏
اینک فلسطین و تیروس و حبش،‏ این در آنجا متولد
شده است.‏ اشعیا ؛
و دربارة صهیون گفته خواهد شد که این و آن در
آن متولد شدهاند.‏ و خود بالاترین،‏ آن را استوارخواهد
نمود.‏
یهوه چون امتها را مینویسد،‏ ثبت خواهد کرد که
این در آنجا متولد شده است،‏ سلاه.‏
7. سرود خوانان و رقصکنندگان نیز.‏ همهچشمه
من در تو است.‏
32 ،14
7 ،30
19 ،19
.1
.2
3. سخنهاي
.4
.5
.6
88
فریاد کمک
سرود و مزمور پسرانقورح براي سالار سرود خوانان بر
محلَت لَعنوت‏.‏ مزامیر
قصیدة هیمانِ‏ اَزراحی
اي یهوه خداي نجات من،‏ شب و روز نزد تو فریاد
کردهام.‏
دعاي من به حضور تو برسد،‏ به نالۀ من گوش خود
را فراگیر.‏ مزامیر ؛
زیرا که جان من از بلاها پر شده است و زندگانیام
به قبر نزدیک گردیده.‏ مراثی ارمیا ؛ ایوب
از فروروندگان به جهنم شمرده شدهام و مثل مرد
بیقوت گشتهام.‏
در میان مردگان منفرد شده،‏ مثل کُشتگان که در
قبر خوابیدهاند،‏ که ایشان را دیگر به یاد نخواهی آورد
و از دست تو ریشه کن شدهاند.‏
مرا در عمق جهنم گذاشتهاي،‏ در ظلمت در
ژرفیها.‏
خشم تو بر من سنگین شده است و به همۀ امواج
خود مرا مبتلا ساختهاي،‏ سلاه.‏
آشنایانم را از من دور کرده،‏ و مرا ناپاك ایشان
گردانیدهاي.‏ محبوس شده،‏ بیرون نمیتوانم آمد.‏
چشمانم از رنج کاهیده شد.‏ اي یهوه،‏ نزد تو فریاد
کردهام تمامی روز.‏ دستهاي خود را به تو دراز کردهام.‏
آیا براي مردگان کاري عجیب خواهی کرد؟ مگر
مردگان برخاسته،‏ تو را حمد خواهند گفت؟ سلاه.‏
آیا رحمت تو در قبر ذکر خواهد شد؟ و امانت تو
در هلاکت؟
آیا کار عجیب تو در ظلمت اعلام میشود و عدالت
تو در زمین فراموشی؟
و اما من نزد تو اي یهوه فریاد برآوردهام و
بامدادان دعاي من در پیش تومیآید.‏
اي یهوه چرا جان مرا ترك کرده،‏ و روي خود را از
من پنهان نمودهاي.‏
من بدبخت و بیتوان هستم،‏ چون ترك شدهام،‏
ترسهاي تو را تحمل میکنم به طوري که مأیوس
شدهام.‏
آتش خشم تو بر من گذشته است و ترس تو
مرا هلاك ساخته.‏
مثل آب دور مرا گرفته است تمامی روز و مرا از
هر سو احاطه نموده.‏ مزامیر
یاران و دوستان و خانواده من را از من دور
کردهاي به سبب فقر من.‏ ایوب
10 ،30
مزامیر 2 ،13
13 ،22
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
89
دعا براي قوم
قصیدة ایتانِ‏ ازراحی مزامیر
رحمت یهوه را تا به ابد خواهم سرایید.‏ امانت
تو را به دهان خود نسلاً‏ بعد نسل اعلام خواهم کرد.‏
زیرا گفتم رحمت بنا خواهد شد تا ابد و امانت
خویش را در آسمانها پایدار خواهی ساخت.‏
با برگزیدة خود عهد بستهام.‏ براي بنده خویش داود
قسم خوردهام.‏ دوم سموئیل ؛ اول پادشاهان ؛ مزامیر
4 ،110
20 ،8
30 ،2 ؛ 34 ،13
1 ،88
12 ،7
32 ،1
.1
.2
.3
3 ،55 ؛ اشعیا 11 ،132 ؛
.4
؛ لوقا
؛ اعمال رسولان
که نسل تو را پایدار خواهم ساخت تا ابد و تخت تو
1 ،17
12 .5 ،1
22 ،109
1 ،86
2 ،5
.1
.2
.3
.4
.5
551

يرو
يرو
یمت
يها
را نسلاً‏ بعد نسل بنا خواهم نمود،‏ سلاه.‏ مزامیر 24.
و آسمانها کارهاي عجیب تو را اي یهوه تمجید
خواهند کرد و امانت تو را در جماعت مقدسان.‏
زیرا کیست در آسمانها که با سرور برابري تواند
کرد؟ و از فرزندان زورآوران که با یهوه تشبیه توان
نمود؟
خدا بینهایت مهیب است در جماعت مقدسان و
ترسناك است بر آنانی که گرداگرد او هستند.‏
اي یهوه خداي لشکرها کیست اي یاه قدیر مانند تو
یهوه؟ و امانت تو،‏ تو را احاطه میکند.‏ مزامیر
بر تکبر دریا تو مسلط هستی.‏ چون امواجش بلند
میشود،‏ آنها را ساکن میگردانی.‏
رهب را مثل کشته شده خرد شکستهاي.‏ به بازوي
زورآور خویش دشمنانت را پراکنده نمودهاي.‏ لوقا
آسمان و زمین از آن توست.‏ کره زمین و پري آن
را تو بنیاد نهادهاي.‏ مزامیر
و جنوب را تو آفریدهاي.‏ تابور و حرمون به
نام تو شادي میکنند.‏
بازوي تو با قوت است.‏ دست تو زورآور است و
دست راست تو متعال.‏
عدالت و انصاف اساس تخت تو است.‏ رحمت و
راستی پیش تو میخرامند.‏ مزامیر
خوشابحال قومی که آواز شادمانی را میدانند.‏ در
نور روي تو اي یهوه خواهند خرامید.‏
در نام تو شادمان خواهند شد تمامی روز و در
عدالت تو سرافراشته خواهند گردید.‏
زیرا که فخر قوت ایشان تو هستی و به رضامندي
تو شاخ ما مرتفع خواهد شد.‏ مزامیر
زیرا که سپر ما از آن یهوه است و پادشاه ما از آن
قدوس اسرائیل.‏
آنگاه در عالم رؤیا به مقدس خود خطاب کرده،‏
گفتی که مردي زورآور نهادم که یاري رساند و
برگزیدهاي از قوم را ممتاز کردم.‏
بنده خود داود را یافتم و او را به روغن مقدس
خود مسح کردم.‏ اول سموئیل
که دست من با او استوار خواهد شد.‏ بازوي من
نیز او را قوي خواهد گردانید.‏ اشعیا
دشمنان بر او پیروز نخواهند شد و هیچ ظالمی
بدو اذیت نخواهد رسانید.‏
و دشمنان او را پیش وي خواهم گرفت و
آنانی را که از او نفرت دارند مبتلا خواهم گردانید.‏
مزامیر
و صداقت و رحمت من با وي خواهد بود و در نام
من شاخ او مرتفع خواهد شد.‏
دست او را بر دریا چیره خواهم ساخت و دست
راست او را بر نهرها.‏ مزامیر
او مرا خواهد خواند که تو پدر من هستی،‏ خداي
من و صخرة نجات من.‏ دوم سموئیل
من نیز او را نخستزاده خود خواهم ساخت،‏
بلندتر از پادشاهان جهان.‏ کولسیان
رحمت خویش را براي وي نگاه خواهم داشت تا
ابد و عهد من با او استوار خواهد بود.‏
و نسل وي را باقی خواهم داشت تا ابد و تخت او
را مثل روزهاي آسمان.‏
اگر فرزندانش شریعت مرا ترك کنند،‏ و از احکام
من پیروي ننمایند،‏
اگر قواعد مرا بشکنند،‏ و دستورات مرا نگاه ندارند،‏
آنگاه سرکشی ایشان را به عصا ادب خواهم نمود و
گناه ایشان را به تازیانهها.‏
لیکن رحمت خود را از او برنخواهم داشت و امانت
خویش را باطل نخواهم ساخت.‏ اشعیا
عهد خود را نخواهم شکست و آنچه را از دهانم
صادر شد تغییر نخواهم داد.‏
یک چیز را به قدوسیت خود قسم خوردم و به
داود هرگز دروغ نخواهم گفت.‏
که نسل او باقی خواهد بود تا ابد و تخت او به
حضور من مثل آفتاب،‏ دوم سموئیل ؛ مزامیر
مثل ماه ثابت خواهد بود تا ابد و مثل شاهد امین
در آسمان،‏ سلاه.‏ پیدایش
لیکن تو ترك کردهاي و دور انداختهاي و با مسح
شده خود خشمگین شدهاي.‏
عهد بنده خود را باطل ساختهاي و تاج او را بر
زمین انداخته،‏ بیعصمت کردهاي.‏
همه حصارهایش را شکسته و قلعه او را
خراب نمودهاي.‏
همه راه گذران او را تاراج میکنند و او نزد
همسایگانخود ننگ گردیده است.‏ مزامیر
دست راست دشمنان او را برافراشته،‏ و همه
دشمنانش را مسرور ساختهاي.‏
دم شمشیر او را نیز برگردانیدهاي و او را در جنگ
پایدار نساختهاي.‏
او را باطل ساخته و تخت او را به زمین
انداختهاي.‏
17 ،72
13 ،80
10 ،54
14 ،7
15 ،1
16 ،7
8 ،72
13 ،9
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
44. شکوه
51 ،1
4 ،110
3 ،115
26 ،8
2 ،97 ؛ 6 ،103
11 ،92
10 ،41
13 ،16
1 ،24
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12. شمال
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
552

يا
يها
یال
یعن
مزامیر
.45
ایام جوانی او را کوتاه کرده،‏ و او را به خجالت
پوشانیدهاي،‏ سلاه.‏
اي یهوه خود را تا به کی پنهان خواهی کرد و
خشم تو مثل آتش افروخته خواهد شد؟
به یاد آور که ایام حیاتم چه کم است.‏ چرا تمامی
فرزندان آدم را براي بطالت آفریدهاي؟ مزامیر
کدام آدمی زنده است که مرگ را نخواهد دید؟ و
جان خویش را از دست قبر خلاص خواهد ساخت؟
سلاه.‏
اي یهوه رحمت قدیم تو کجاست که براي
داود به امانت خود قسم خوردي؟ مزامیر
اي سرور ملامت بنده خود را به یاد آور که آن را
از قومهاي بسیار در سینه خود متحمل میباشم.‏
که دشمنان تو اي یهوه ملامت کردهاند،‏ ی آثار
مسح شده تو را ملامت نمودهاند.‏
یهوه متبارك باد تا ابد.‏ آمین و آمین.‏ مزامیر
17 ،40
9 ،90
2 ،85
.46
.47
.48
.49
.50
.51
.52
کتاب چهارم
90
فانی بودن انسان
(106-90)
دعاي موسی مرد خدا
اي یهوه مسکن ما تو بودهاي،‏ در همه نسلها،‏
قبل از آنکه کوهها به وجود آید و زمین و کره زمین
را بیافرینی.‏ از ازل تا به ابد تو خدا هستی.‏ امثال ؛
25 ،8
.1
.2
اشعیا 13 ،43
.3
.4
انسان را به غبار برمیگردانی،‏ و میگویی اي
فرزندان آدم رجوع نمایید.‏
زیرا که هزار سال در نظر تو مثل دیروز است که
گذشته باشد و مثل پاسی از شب.‏ دوم پطرس 3،
مثل سیلاب ایشان را رفتْهاي و مثل خواب شدهاند.‏
مثل گیاهی که بزودي میروید.‏ اشعیا
بامدادان میشکُفَد و میروید.‏ شامگاهان بریده و
خشک میشود.‏ اول پطرس
زیرا که در خشم تو کاهیده میشویم و در خشم تو
پریشان میگردیم.‏ مزامیر ؛ ناحوم
چونکه گناهان ما را در نظر خود گذاردهاي و
خفای ما را در نور روي خویش.‏ مزامیر
زیرا که تمام روزهاي ما در خشم تو سپري شد و
سالهاي خود را مثل خی بسر بردهایم.‏ مزامیر
ایام عمر ما هفتاد سال است و نهایتاً،‏ هشتاد
سال باشد.‏ لیکن فخر آنها محنت و بطالت است زیرا
به زودي تمام شده،‏ پرواز میکنیم.‏
کیست که شدت خشم تو را بشناسد و خشم تو را
چنانکه از تو میباید ترسید؟
ما را تعلیم ده تا ایام خود را بشماریم تا دل
خردمندي را حاصل نماییم.‏ مزامیر
رجوع کن اي یهوه!‏ تا به کی؟ و بر بندگان
خود شفقت فرما.‏
ما را از رحمت خود سیر کن تا
تمامی عمر خود خوشحالی و شادي نماییم.‏
ما را شادمان گردان به عوض ایامی که ما را
مبتلا ساختی و سالهایی که بدي را دیدهایم.‏
اعمال تو بر بندگانت ظاهر بشود و کبریایی تو
بر فرزندان ایشان.‏
جمال سرور خداي ما بر ما باد و عمل دستهاي
ما را بر ما استوار ساز!‏ عمل دستهاي ما را استوار
گردان!‏ مزامیر
5 ،39
.11
.12
.13
14. صبحگاهان
8 ،138
.15
.16
.17
91
در ستر حضرت اعلی
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
آنکه در پوشش بالاترین نشسته است،‏ زیر سایۀ
قادرمطلق ساکن خواهد بود.‏
درباره یهوه میگویم که او پناهگاه و قلعه من است
و خداي من که بر او توکّل دارم.‏
زیرا که او تو را از دام صیاد خواهد رهانید و از وباي
وحشتناك.‏
به پرهاي خود تو را خواهد پوشانید و زیر بالهایش
پناه خواهی گرفت.‏ راستی او تو را چتر و سپر خواهد
بود.‏
از ترسی در شب نخواهی ترسید و نه از تیري که
در روز میپرد.‏
و نه از وبایی که در تاریکی میخرامد و نه از
طاعونی که وقت ظهر فساد میکند.‏
هزار نفر به جانب تو خواهند افتاد و دههزار به
دست راست تو.‏ لیکن نزد تو نخواهد رسید.‏
فقط به چشمان خود خواهی نگریست و پاداش
بیخدایان را خواهی دید.‏
زیرا گفتی تو اي یهوه پناهگاه من هستی و بالاترین
را محل سکونت خویش گردانیدهاي.‏
10. هیچ بدي بر تو واقع نخواهد شد و بلایی نزد
8
48 ،89
11 ،51
6 ،40
6 ،1
24 ،1
8 ،76
.5
.6
.7
.8
.9
.10
553

يپا
یمت
خیمه تو نخواهد رسید.‏ ایوب
زیرا که فرشتگان خود را دربارة تو امر خواهد
فرمود تا در تمامی راههایت تو را حفظ نمایند.‏
مزامیر
6 ،4
19 ،5
.11
22 ،16 ؛ 10 ،4 ؛ لوقا
.12
تو را بر دستهاي خود برخواهند داشت،‏ مبادا پاي
خود را به سنگ بزنی.‏ مزامیر ؛ متی
بر شیر و افعی خواهی نهاد؛ شیربچه و اژدها
را پایمال خواهی کرد.‏
چونکه به من رغبت دارد او را خواهم رهانید و
چونکه به اسم من عارف است او را سرافراز خواهم
ساخت.‏
چون مرا خواند او را اجابت خواهم کرد.‏ من در
تنگی با او خواهم بود واو را نجات داده،‏ با شکوه
خواهم ساخت.‏ اشعیا
به طول ایام او را سیر میگردانم و نجات خویش
را بدو نشان خواهم داد.‏
6 ،4
3 ،121
10 ،41
.13
.14
.15
.16
92
سرود حمد و ستایش
.1
مزمور و سرود براي روز سبت
یهوه را حمد گفتن نیکو است و به نام تو
سرودستایش خواندن،‏ اي بالاترین.‏ مزامیر
بامدادان رحمت تو را اعلام نمودن و در هر شب
امانت تو را.‏ مزامیر
بر ذات ده اوتار و بر رباب و به نغمه هجایون و
بربط.‏ مزامیر
زیرا که اي یهوه مرا به کارهاي خودت شادمان
ساختهاي.‏ به سبب اعمال دستهاي تو شادي خواهم
نمود.‏
اي یهوه اعمال تو چه عظیم است و فکرهاي تو
بینهایت عمیق.‏ مزامیر ؛ اشعیا
مرد وحشی این را نمیداند و جاهل در این تأمل
نمیکند.‏
وقتی که بیخدایان مثل علف میرویند و همه
بدکاران میشکفند،‏ براي این است که تا به ابد هلاك
گردند.‏ مزامیر ؛
لیکن تو اي یهوه بر بالاترین هستی،‏ تا ابد.‏ مزامیر
،97
1 ،147
9 ،55
24 ،104
2 ،89
6 ،129
9 ،144
2 ،37
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
9
.9
زیرا اینک دشمنان تو اي یهوه،‏
هلاك خواهند شد و همه بدکاران
بله دشمنان تو
پراکنده خواهند
شد.‏
و اما شاخ مرا مثل شاخ گاو وحشی بلند کردهاي و
به روغن تازه مسح شدهام.‏ مزامیر
و چشم من با خشنودي بر دشمنانم خواهد
نگریست و گوشهاي من با خشنودي از شریرانی که با
من مقاومت میکنند خواهد شنید.‏ مزامیر
عادل مثل درخت خرما خواهد شکفت و مثل سرو
آزاد در لبنان نمو خواهد کرد.‏ مزامیر ؛ امثال
آنانی که در خانه یهوه کاشته شدهاند،‏ در
صحنهاي خداي ما خواهند شکفت.‏ اشعیا
در وقت پیري نیز میوه خواهند آورد و تر و تازه و
سبز خواهند بود.‏ مزامیر
تا اعلام کنند که یهوه راست است.‏ اوصخره من
است و در وي هیچ بیانصافی نیست.‏ مزامیر
28 ،11
8 ،91
17 ،145
3 ،61
17 ،132
10 ،52
3 ،1
.10
.11
.12
.13
.14
.15
93
اقتدار سرور
.1
یهوه سلطنت را گرفته و خود را به شکوه آراسته
است.‏ یهوه خود را آراسته و کمر خود را به قوت بسته
است.‏ کره زمین نیز پایدار گردیده است و جنبش
نخواهد خورد.‏ خروج ؛ مزامیر
تخت تو از ازل پایدار شده است و تو از قدیم
هستی.‏ مزامیر
اي یهوه سیلابها برافراشتهاند سیلابها آواز خود را
برافراشتهاند.‏ سیلابها خروش خود را برافراشتهاند.‏ مزامیر
1 ،97
18 ،15
25 .13 ،102
.2
.3
12 ،17 ؛ اشعیا 8 ،65
4. صداي
آواز آبهاي بسیار،‏ جریان امواج زورآور دریا.‏
یهوه در بالاترین زورآورتر است.‏ مزامیر
تو بینهایت امین است.‏ اي یهوه،‏ قدوسیت
خانۀ تو را زیبنده است تا ابد.‏ یوحنا
9 ،92
17 ،17
5. شهادات
94
مکافات شریران
اي 1.
رومیان
یهوه
19 ،12
.2
خداي
12 ،7
.3
فرما!‏ تجلّی انتقام،‏ خداي انتقام،‏ اي
اي داور جهان متعال برپاخیز و بر متکبران مکافات
برسان!‏ مزامیر
اي یهوه تا به کی شریران،‏ تا به کی شریران فخر
خواهند نمود؟
4. حرفها میزنند و سخنان ستمآمیز میگویند.‏ همه
554

يرو
يپا
يها
يها
بدکاران لاف میزنند.‏ اي یهوه،‏ قوم تو را میشکنند و
میراث تو را از بین میبرند.‏
بیوه زنان و غریبان را میکشند و یتیمان را به قتل
میرسانند
و میگویند یاه نمیبیند و خداي یعقوب ملاحظه
نمینماید.‏
اي احمقان قوم بفهمید!‏ و اي ابلهان کی عاقل
خواهید شد؟ مزامیر ؛ امثال
او که گوش را کاشت،‏ آیا نمیشنود؟ او که چشم را
ساخت،‏ آیا نمیبیند؟ امثال
او که امتها را ادب میکند،‏ آیا توبیخ نخواهد نمود،‏
او که معرفت را به انسان میآموزد؟
یهوه فکرهاي انسان را میداند که محض بیهودگی
است.‏ اول قرنتیان
اي یاه،‏ خوشابحال شخصی که او را ادب مینمایی
و از شریعت خود او را تعلیم میدهی،‏ امثال ؛ مزامیر
مزامیر
12 ،3
5 ،8
12 ،20
7 ،92
20 ،3
.5
.6
7
.8
.9
.10
.11
9 ،25
.12
تا او را از روزهاي بلا راحت بخشی،‏ مادامی که
حفره براي بیخدایان کنده شود.‏
زیرا یهوه قوم خود را رد نخواهد کرد و میراث
خویش را ترك نخواهد نمود.‏
زیرا که داوري به انصاف رجوع خواهد کرد و همه
راست دلان پی آن را خواهند نمود.‏
کیست که براي من با شریران مقاومت خواهد
کرد و کیست که با بدکاران مقابله خواهد نمود.‏ مزامیر
.13
.14
.15
10 ،27
.16
اگر یهوه مددکار من نمیبود،‏ جان من به زودي
در خاموشی ساکن میشد.‏
چون گفتم که من میلغزد،‏ پس رحمت تو
اي یهوه مرا نگاه داشت.‏ ؛ عبرانیان
در فراوانی اندیشه دل من،‏ تسلی تو جانم
را آسایش بخشید.‏ دوم قرنتیان
آیا تخت شرارت با تو رفاقت تواند نمود،‏ که
فساد را به قانون اختراع میکند؟ اشعیا
بر جان مرد صادق با هم جمع میشوند و بر خون
بیگناه حکم میکند.‏
لیکن یهوه براي من قلعه بلند است و خدایم
صخره پناهگاه من است.‏
و گناه ایشان را بر ایشان باز خواهد گرداند و
ایشان را در شرارت ایشان نابود خواهد ساخت.‏ یهوه
خداي ما ایشان را نابود خواهد نمود.‏ مزامیر
95
سرود حمد و شادي
.1
.2
بیایید یهوه را بسراییم و صخره نجات خود را آواز
شادمانی دهیم!‏
به حضور او با حمد نزدیک بشویم!‏ و با مزامیر او را
آواز شادمانی دهیم!‏ مزامیر
زیرا که یهوه،‏ خداي بزرگ است،‏ و پادشاه عظیم بر
همه خدایان مزامیر ؛
زیرا نشیبهاي زمین در دست وي است و فرازهاي
کوهها از آن او.‏ مزامیر
زیرا دریا از آن اوست،‏ او آن را بساخت؛ و دستهاي
وي خشکی را شکل داد.‏
بیا.‏ یید عبادت و سجده نماییم و به حضور آفریننده
خود یهوه زانو زنیم!‏
زیرا که او خداي ما است!‏ و ما قوم مرتع و گلۀ
دست او میباشیم!‏ امروز کاش صداي او را میشنیدید!‏
2 ،100
3 ،145
10 .4 ،96
10 ،50
.
.3
.4
.5
6
.7
7 ،4 ؛ 7 ،3 ؛ عبرانیان 3 ،100 مزامیر
.8
.9
دل خود را سخت مسازید،‏ مثل مریبا و مسا در
صحرا.‏
چون اجداد شما مرا آزمودند و تجربه کردند و
اعمال مرا دیدند.‏ خروج ؛ اعداد ؛ عبرانیان
چهل سال از آن قوم محزون بودم و گفتم قوم
گمراه دل هستند که روشهاي مرا نشناختند.‏
پس در خشم خود قسم خوردم،‏ که به آرامش من
داخل نخواهند شد.‏ اعداد ؛ مزامیر ؛ عبرانیان
18 ،3
17 ،3
22 ،14
26 ،106
7 .2 ،17
23 ،14
.10
.11
96
بزرگی و شکوه خدا
.1
براي یهوه سرود تازه بسرایید؛ اي همه دنیا یهوه را
بسرایید!‏ مزامیر
یهوه را بسرایید و نام او را متبارك خوانید!‏ روز به
روز نجات او را بشارت نمایید.‏ اول قرنتیان
در میان امتها شکوه او را ذکر کنید و کارهاي
عجیب او را در همه قومها.‏
زیرا یهوه عظیم است و بینهایت قابل ستایش.‏ و او
مهیب است بر همه خدایان مزامیر
زیرا همه خدایانِ‏ امتها بتهایند،‏ اما یهوه آسمانها را
آفرید.‏ اشعیا
مجد و شکوه به حضور وي است و قوت و جمال در
23 ،17
3 ،95
.
1 ،98
29 .24 ،41
.2
.3
.4
.5
.6
13 ،12
24 ،55
1 ،10
مزامیر 2 ،73
4 ،1
.17
.18
.19
.20
.21
.22
555

ريپ
يها
يرو
يها
يرو
نیی
محل مقدس وي.‏
اي قبایل قوم ها یهوه را ستایش نمایید!‏ یهوه را به
شکوه و قوت ستایش نمایید!‏ مزامیر
یهوه را به شکوه اسم او توصیف نمایید!‏ قربانی
بیاورید و به صحنهاي او بیایید!‏ مزامیر
یهوه را در زینت قدوسیت بپرستید!‏ اي تمامی
زمین از حضور وي بلرزید!‏ مزامیر
در میان امتها گویید یهوه سلطنت گرفته است.‏
کره زمین نیز پایدار شد و جنبش نخواهد خورد.‏ قومها
را به انصاف داوري خواهد نمود.‏
آسمان شادي کند و زمین مسرور گردد.‏ دریا و
آن غرش نماید.‏ اشعیا
12. صحرا و هر چه در آن است،‏ به وجد آید.‏ آنگاه
تمام درختان جنگل شادي خواهند نمود مزامیر
به حضور یهوه زیرا که میآید،‏ زیرا که براي داوري
جهان میآید.‏ کره زمین را به انصاف داوري خواهد
کرد و قومها را با صداقت خود.‏
مزامیر
9 ،132
5 ،138
1 ،29
2 ،29
13 ،49
.7
8
.9
.10
.11
.13
97
بزرگی و مجد سرور
.1
یهوه سلطنت گرفته است،‏ پس زمینشادي کند و
جزیره بسیار مسرور گردند.‏ خروج
ابرها و ظلمت غلیظ گرداگرد اوست.‏ عدل و انصاف
قاعده تخت اوست.‏ مزامیر
آتش پیش وي میرود و دشمنانِ‏ او را به
اطرافش میسوزاند.‏ عبرانیان
برقهایش کره زمین را روشن میسازد.‏ زمین این را
بدید و بلرزید.‏ مزامیر ؛ ناحوم
کوهها از حضور یهوه مثل موم گداخته میشود،‏ از
حضور یهوه تمامی جهان.‏ اشعیا
آسمانها عدالت او را بشارت میدهند و همه قومها
شکوه او را میبینند.‏ مزامیر
همه پرستندگان بتهاي تراشیده خجل میشوند که
به بتها فخر مینمایند.‏ اي همه بتها او را بپرستید.‏ خروج
18 ،15
5 ،1
18 ،24
15 ،89
29 ،12
2 ،19
17 ،77
.2
.3
.4
.5
.6
.7
6 ،1 ؛ عبرانیان 4 ،20
.9
8. صهیون شنید و شادمان شد و دختران یهودا مسرور
گردیدند،‏ اي یهوه به سبب داوری تو.‏
زیرا که تو اي یهوه بر تمامی زمین متعال
هستی.‏ بر همه خدایان،‏ بسیار بالا هستی.‏ مزامیر
اي شما که یهوه را دوست میدارید،‏ از بدي نفرت
کنید!‏ او حافظ جانهاي مقدسان خود است.‏ ایشان را از
دست شریران میرهاند.‏ عاموس
نور براي عادلان کاشته شده است و شادمانی براي
راستدلان.‏ مزامیر ؛
اي عادلان،‏ در یهوه شادمان باشید!‏ و ذکر
قدوسیت او را حمد بگویید.‏ مزامیر ؛ مزامیر
5 ،30
11 ،32 ؛ 1 ،33
14 ،5
4 ،112
29 ،18
.11
.12
98
سرود تازه
.1
مزمور
براي یهوه سرود تازه بسرایید زیرا کارهاي عجیب
کرده است.‏ دست راست و بازوي قدوس او،‏ او را مظّفر
ساخته است.‏ مزامیر ؛ اشعیا
یهوه نجات خود را اعلام نموده،‏ و عدالتش را به نظر
امتها آشکار کرده است.‏
رحمت و امانت خود را با خاندان اسرائیل به یاد
آورد.‏ همه انتهاي زمین نجات خداي ما را دیدهاند.‏
9 ،51
1 ،96
.2
.3
10 ،52 اشعیا
.4
اي تمامی زمین،‏ یهوه را آواز شادمانی دهید.‏ بانگ
زنید و شادي نمایید و بسرایید.‏
یهوه را با بربط بسرایید!‏ با بربط و با آواز نغمات!‏
با شیپورها و صداي سرنا!‏ به حضور یهوه پادشاه آواز
شادمانی دهید!‏
دریا و هر آنچه درون آن بخروشد!‏ کره زمین و
ساکنان آن!‏ مزامیر
نهرها دستک بزنند!‏ و کوهها با هم شادي نمایند.‏
به حضور یهوه زیرا به داوري جهان میآید.‏ کره
زمین را به انصاف داوري خواهد کرد و قومها را به
راستی.‏ مزامیر ؛ ؛
13 ،96
11 ،96
3 ،50
9 ،9
.5
.6
.7
.8
.9
99
سلطنت و اقتدار سرور
یهوه 1.
کروب
؛ مزامیر 1 93،
سلطنت
سلطنت
2 ،80
گرفته است،‏ پس قومها بلرزند!‏
میفرماید،‏ زمین متزلزل گردد!‏
؛ اول سموئیل
4 ،4
.2
بر
مزامیر
یهوه در صیهون عظیم است و او بر همه قومها
متعال است!‏ مزامیر
اسم عظیم و مهیب تو را حمد بگویند،‏ که او قدوس
است.‏
و قّوت پادشاه،‏ انصاف را دوست میدارد.‏ تو راستی
را پایدار کرده،‏ و انصاف و عدالت را در یعقوب به
2 ،48
.3
.4
9 ،92
.10
556

يها
يرو
يها
يرو
عمل آوردهاي.‏ اشعیا
یهوه خداي ما را باشکوه نمایید و نزد قدمگاه او
عبادت کنید،‏ که او قدوس است.‏ اشعیا
موسی و هارون از کاهنانش و سموئیل از
خوانندگان نام او.‏ یهوه را خواندند و او ایشان را اجابت
فرمود.‏ خروج
در ستون ابر بدیشان سخن گفت.‏ شهادات او و
قاعدهاي را که بدیشان داد نگاه داشتند.‏
اي یهوه خداي ما تو ایشان را اجابت فرمودي.‏
ایشان را خداي بخشنده بودي.‏ اما از اعمال ایشان
انتقام کشیدي.‏
یهوه خداي ما را متعال بخوانید و نزد کوه مقدس او
عبادت کنید.‏ زیرا یهوه خداي ما قّدوس است.‏ مزامیر
مزامیر
،3
3 ،6
7 ،9
15 ،14
.5
.6
.7
.8
.9
5
100
آواز شادمانی
.1
مزامیر
اي
1 ،66
تمامی
1 ،117 ؛
.2
یهوه زمین
را آواز شادمانی
دهید.‏
یهوه را با شادي عبادت نمایید و به حضور او با
خوشحالی بیایید.‏ مزامیر ؛
بدانید که یهوه خداست؛ او ما را آفرید.‏ ما قوم او
هستیم و گوسفندان مرتع او.‏ مزامیر
به دروازه او با حمد بیایید و به صحن او با
ستایش!‏ او را سرود ستایش گویید و نام او را متبارك
خوانید!‏
زیرا که یهوه نیکوست و رحمت او ابدي و صداقت
وي تا ابد.‏ مزامیر
7 ،95
2 ،95
11 ،2
2 ،117
.3
.4
.5
101
عهد پادشاه
.1
.2
.3
.4
مزمور داود
رحمت و انصاف را خواهم سرایید.‏ نزد تو اي یهوه،‏
سرودستایش خواهم خواند.‏
در راه کامل به خردمندي رفتار خواهم نمود.‏ نزد
من کی خواهی آمد؟ در خانه خود با دل شفاف به سر
خواهم برد.‏
چیزي بد را پیش نظر خود نخواهم گذاشت.‏ کار
کج روان را ناپاك میدارم،‏ به من نخواهد چسبید.‏
دل کج از من دور خواهد شد.‏ شخص شریر را
نخواهم شناخت.‏ مزامیر
کسی را که در خفا به همسایه خود غیبت گوید،‏
ساکت خواهم کرد.‏ کسی را که چشم بلند و دل متکبر
دارد تحمل نخواهم کرد.‏ مزامیر
بر وفاداران زمین است تا با من ساکن
شوند.‏ کسی که به راه کامل به سر برد،‏ خادم من
خواهد بود.‏
حیله گر در خانه من ساکن نخواهد شد.‏ دروغگو
پیش نظر من نخواهد ماند.‏
همه شریران زمین را صبحگاهان هلاك خواهمکرد
تا همه بدکاران را از شهر یهوه پاك سازم.‏
3 ،15
امثال 5 ،13
9 ،6
.5
6. چشمانم
.7
.8
102
دعا در پریشانی
.1
دعاي مسکین وقتیکه پریشان حال شده،‏ ناله خود را
به حضور یهوه میریزد
اي یهوه دعاي مرا بشنو،‏ و بگذار که فریاد من نزد
تو برسد.‏ مزامیر ؛
در روز تنگیام خود را از من مپوشان.‏ گوش
خود را به من فراگیر،‏ و روزي که بخوانم مرا به زودي
اجابت فرما.‏
زیرا روزهایم مثل دود تلف شد و استخوانهایم مثل
هیزم سوخته گردید.‏
دل من مثل گیاه زده شده و خشک گردیده است
زیرا خوردن غذاي خود را فراموش میکنم.‏
به سبب صداي ناله خود،‏ استخوانهایم به گوشت
من چسبیده است.‏
مانند مرغ سقّاي صحرا شده،‏ و مثل جقد خرابهها
گردیدهام.‏
پاسبانی میکنم و مثل گنجشک بر پشتبام،‏ منفرد
گشتهام.‏
تمامی روز دشمنانم مرا سرزنش میکنند و آنانی
که مرا مسخره میکنند،‏ بر من قسم میخورند.‏
زیرا خاکستر را مثل نان خوردهام و مشروب خود را
با اشک آمیختهام،‏ ایوب ؛ مزامیر
به سبب خشم و عصبانیت تو زیرا که مرا
برافراشته و به زیر افکندهاي.‏
روزهایم مثل سایه گذرا گردیده و من مثل گیاه
پژمرده شدهام.‏ مزامیر ؛ ایوب
اما تو اي یهوه پایداري تا به ابد!‏ و ذکر تو تا همه
6 ،80
2 ،14
24 ،3
1 ،17
5 ،90
2 ،5
مزامیر 2 ،13
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
557

یکن
يها
يها
يها
يها
نسلهاست!‏
تو برخاسته،‏ بر صهیون ترحم خواهی نمود زیرا
وقتی است که بر او رحم و زمان معین رسیده
است.‏
چونکه بندگان تو در سنگهاي وي رغبت دارند و
بر خاك او شفقت مینمایند.‏ مزامیر
پس امتها از نام یهوه خواهند ترسید و همه
پادشاهان جهان از کبریایی تو.‏
زیرا یهوه صهیون را بنا نموده،‏ و در شکوه خود
ظهور فرموده است.‏
به دعاي مسکینان توجه نموده،‏ و دعاي ایشان را
خوار نشمرده است.‏
این براي نسل آینده نوشته میشود تا قومی که
آفریده خواهند شد یهوه را سرودستایش بخوانند.‏
زیرا که از بلندي محل مقدس خود نگریسته،‏ یهوه
از آسمان بر زمین نظر افکنده است.‏ مزامیر
تا ناله اسیران را بشنود و آنانی را که به مرگ
سپرده شدهاند آزاد نماید.‏
تا نام یهوه را در صیهون ذکر نمایند و ستایش او
را در اورشلیم،‏
هنگامیکه قومها با هم جمع شوند و ممالک
نیز تا یهوه را عبادت نمایند.‏
توانایی مرا در راه ناتوان ساخت و روزهاي مرا
کوتاه گردانید.‏
گفتم:‏ اي خداي من مرا در نصف روزهایم برمدار.‏
سالهاي تو تا همه نسلها است.‏ مزامیر
از قدیم بنیاد زمین را نهادي و آسمانها عمل
دستهاي تو است.‏ مزامیر ؛ عبرانیان
آنها فانی میشوند،‏ لیکن تو باقی هستی و همه
آنها مثل جامه مندرس خواهند شد.‏ و مثل ردا آنها را
تبدیل خواهی کرد و مبدل خواهند شد.‏
لیکن تو همان هستی و سالهاي تو تمام نخواهد
گردید.‏
فرزندان بندگانت باقی خواهند ماند و نسل
ایشان در حضور تو پایدار خواهند بود.‏ مزامیر
مزامیر
2 ،14
37 ،69
20 ،51
7 ،61
10 ،1
12 ،89
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
103
ستایش خدا
مزمور داود
1. اي جان من یهوه را
متبارك بخوان!‏
در و هرچه
درون من است نام قدوس او را متبارك خواند.‏
104، مزامیر
35 .1
.2
.3
اي جان من یهوه را متبارك بخوان و همه
احسان او را فراموش مکن!‏
که تمام گناهانت را میآمرزد و همهمرض تو را
شفا میبخشد؛ مزامیر ؛
که حیات تو را از نابودي رهائی میدهد و تاج
رحمت و لطف را بر سر تو مینهد؛ مزامیر
که جان تو را به چیزهاي نیکو سیر میکند تا
جوانی تو مثل عقاب تازه شود.‏ ایوب ؛ اشعیا
یهوه عدالت را به جا میآورد و انصاف را براي همه
مظلومان.‏
روش خویش را به موسی تعلیم داد و عمل
خود را به فرزنداناسرائیل.‏
یهوه رحمان و کریم است؛ دیر خشم و بسیار رحیم.‏
31 ،40
13 ،5
25 ،33
3 ،147
3 ،6
.4
.5
.6
.7
.8
5 ،86 ؛ مزامیر 6 ،34 خروج
.9
تا به ابد محاکمه نخواهد نمود و خشم را همیشه
نگاه نخواهد داشت.‏ اشعیا
با ما موافق گناهان ما عمل ننموده،‏ و به ما به
حسب خطایاي ما جزا نداده است.‏
زیرا آنقدر که آسمان از زمین بلندتر است،‏ به
همان قدر رحمت او بر ترسندگانش عظیم است.‏
به اندازهاي که مشرق از مغرب دور است،‏ به همان
اندازه گناهان ما را از ما دور کرده است.‏
چنانکه پدر بر فرزندان خود رئوف است،‏ همچنان
یهوه بر ترسندگان خود رأفت مینماید.‏
زیرا شکل ما را میداند و یاد میدارد که ما خاك
هستیم.‏ ایوب
و اما انسان،‏ ایام او مثل گیاه است،‏ مثل گل صحرا
همچنان میشکفد.‏ اول پطرس
زیرا که باد بر آن میوزد و نابود میگردد و
مکانش دیگر آن را نمیشناسد.‏ مزامیر
لیکن رحمت یهوه بر ترسندگانش از ازل تا ابد
است و عدالت او بر فرزندانِ‏ فرزندان.‏ مراثی ؛ لوقا
ارمیا 22 ،3
10 ،37
24 ،1
16 ،57
9 ،10
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
50 ،1
.18
بر آنانی که عهد او را حفظ میکنند و قواعد او را
یاد میدارند تا آنها را به جا آورند.‏ مزامیر
یهوه تخت خود را بر آسمانها استوار نموده،‏ و
سلطنت او بر همه مسلّط است.‏ مزامیر
یهوه را متبارك خوانید،‏ اي فرشتگان او که در
قوت زورآورید و کلام او را به جا میآورید و صداي
کلام او را گوش میگیرید!‏ دانیال
10 ،25
8 ،9
10 ،7
.19
.20
558

يها
يرو
يرو
يها
یکن
یعن
مزامیر
.21
اي همه لشکرهاي او یهوه را متبارك خوانید!‏ و اي
خادمان او که اراده او را بجا میآورید!‏ یوئیل
اي همه کارهاي یهوه او را متبارك خوانید!‏ در
همه مکان سلطنت او.‏ اي جان من یهوه را
متبارك بخوان!‏
11 ،2
.22
104
ستایش سرور
.1
اي جان من،‏ یهوه را متبارك بخوان!‏ اي یهوه خداي
من تو بینهایت عظیم هستی!‏ به عزّت و شکوه ملبس
هستی.‏
خویشتن را به نور مثل ردا پوشانیدهاي.‏ آسمانها را
مثل پرده پهن ساختهاي.‏ اول یوحنا ؛ اشعیا ؛
آن که اتاقهاي خود را بر آبها بنا کرده است و ابرها
را ارابه خود نموده و بر بالهاي باد میخرامد؛ پیدایش ؛
24 ،44
7 ،1
22 ،40
5 ،1
مزامیر 22 .1 ،103
.2
.3
مزامیر 7 ،33
.4
فرشتگان خود را بادها میگرداند و خادمان خود را
آتش مشتعل؛ عبرانیان
که زمین را بر اساسش استوار کرده،‏ تا جنبش
نخورد تا ابد.‏
آن را به عمقها مثل ردا پوشانیدهاي،‏ که آبها بر
کوهها ایستادهاند.‏
اما از سرزنش تو میگریزند.‏ از آواز رعد تو پراکنده
میشوند.‏ ایوب ؛ مزامیر
به فراز کوهها برمیآیند،‏ و به همواریها فرود
میآیند،‏ به مکانی که براي آنهامهیا ساختهاي.‏
مرزي براي آنها قرار دادهاي که از آن نگذرند و
برنگردند تا زمین را بپوشانند.‏ پیدایش
که چشمهها را در درهها جاري میسازد تا در
میان کوهها روان بشوند.‏ مزامیر
تمام حیوانات صحرا را سیراب میسازند تا
حیوانات وحشی تشنگی خود را فرو نشانند.‏
بر آنها مرغان هوا ساکن میشوند و از میان
شاخهها صداي خود را میدهند.‏
از بالا به کوهها باران میبارانی و زمین از نعمتهاي
تو پر میشود.‏ مزامیر
نباتات را براي حیوانات میرویاند و سبزهها را
براي خدمت انسان،‏ و نان را از زمین بیرون میآورد،‏
9 ،1
15 ،74
14 ،18
7 ،1
11 ،65
4 ،37
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
8 ،147 ؛ مزامیر 15 ،11 تثنیه
.15
و شراب را که دل انسان را شادمان میکند،‏ و
چهره او را به روغن شاداب میسازد؛ و دل انسان را به
نان قوي میگرداند.‏
درختان یهوه شادابند،‏ ی سروهاي آزاد لبنان
که کاشته است،‏
که در آنها مرغان آشیانهاي خود را میگیرند و اما
صنوبر خانه لکلک میباشد.‏
کوههاي بلند براي بزهاي کوهی و صخرهها براي
گورکن صخرههاي دریایی پناهگاه است.‏
ماه را براي تعیین زمان ساخت و آفتاب محل
غروب خود را میداند.‏
تاریکی میسازي و شب میشود که در آن همه
حیوانات وحشی راه میروند.‏
شی.‏ رهاي جوان براي شکار خود غرّش میکنند و
خوراك خویش را از خدا میجویند.‏
چون آفتاب طلوع میکند جمع میشوند و در
بیشه خود میخوابند.‏ ایوب
انسان براي عمل خود بیرون میآید و به جهت
شغل خویش تا شامگاه.‏
اي یهوه اعمال تو چه بسیار است!‏ همه آنها را به
حکمت کردهاي.‏ زمین از دولت تو پر است.‏ مزامیر
و آن دریاي بزرگ و وسیع از هر طرف،‏ نیز که در
آن حشرات از حد شماره زیادهاند و حیوانات خرد و
بزرگ.‏
و در آن کشتیها راه میروند و آن لویاتان که به
جهت بازي کردن در آن آفریدهاي.‏
همه اینها از تو انتظار میکشند تا خوراك آنها را
در وقتش برسانی.‏ مزامیر
آنچه را که به آنها میدهی،‏ فرا میگیرند.‏ دست
خود را باز می از چیزهاي نیکو سیر
میشوند.‏
خود را میپوشانی،‏ پس مضطرب میگردند.‏
روح آنها را میگیري،‏ پس میمیرند و به خاك خود
برمیگردند.‏
چون روح خود را میفرستی،‏ آفریده میشوند و
زمین را تازه میگردانی.‏
یهوه تا ابد است.‏ سرور از اعمال خود راضی
خواهد بود.‏
که به زمین نگاه میکند و آن میلرزد.‏ کوهها را
لمس میکند،‏ و دود آنها بلند میشود.‏ مزامیر
یهوه را خواهم سرایید تا زنده میباشم.‏ براي
خداي خود سرودستایش خواهم خواند تا وجود دارم.‏
6 ،92
5 ،144
8 ،37
15 ،145
، پس
.16
.17
.18
.19
.20
21
.22
23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
31. شکوه
.32
.33
مزامیر 5 ،63
.34
باشد که گفته هاي
من او را خشنود سازد و من
559

يرو
يها
يها
يرو
یعن
يها
يها
یحتّ‏
يها
در یهوه شادمان خواهم بود.‏
گناهکاران از زمین نابود گردند و بیخدایان دیگر
یافت نشوند.‏ اي جان من،‏ یهوه را متبارك بخوان!‏
هلّلویاه!‏ مزامیر
مزامیر
10 ،7
.35
105
کارهاي خدا براي قوم او
.1
یهوه را حمد گویید و نام او را بخوانید.‏ اعمال او را
در میان قومها بشارت دهید؛ اشعیا
او را بسرایید براي او سرودستایش بخوانید.‏ در تمام
کارهاي عجیب او تفکر نمایید.‏
در نام قدوس او فخر کنید.‏ دل طالبان یهوه شادمان
باشد.‏
یهوه و قوت او را بطلبید؛ او را پیوسته طالب
باشید.‏ مزامیر
کارهاي عجیب را که او کرده است به یاد آورید.‏
نشانههاي او و داوری دهان او را.‏
اي.‏ نُطفه بنده او ابراهیم،‏ اي فرزندان یعقوب،‏
برگزیده او،‏
یهوه خداي ماست!‏ داوری او در تمامی جهان
است.‏
عهد خود را یاد میدارد تا ابد و کلامی را که بر
هزاران پشت فرموده است.‏
آن عهدي را که با ابراهیم بسته و قسمی را که براي
اسحاق خورده است.‏
و آن را براي یعقوب قاعدهاي استوار ساخت و
براي اسرائیل عهد جاودانی.‏
و گفت که زمین کنعان را به تو خواهم داد تا
سهم میراث شما شود.‏
هنگامی که عددي معدود بودند،‏ کم تعداد و
بیگانگان در آنجا،‏
و از امتی تا امتی سرگردان میبودند و از یک
مملکت تا قوم دیگر.‏ پیدایش
او نگذاشت که کسی بر ایشان ظلم کند بلکه
پادشاهان را به خاطر ایشان توبیخ نمود.‏ پیدایش
که بر مسح شدگان من دست مگذارید و پیامبران
مرا ضرر مرسانید.‏
پس قحطی را بر آن زمین خواند و تمامی ذخایر
نان را شکست،‏ پیدایش
و مردي پیش ایشان فرستاد،‏ ی یوسف را
که او را به غلامی فروختند.‏ پیدایش
پای وي را به زنجیرها بستند و جان او در آهن
بسته شد،‏ پیدایش
تا وقتی که سخن او واقع شد و کلام یهوه او را
امتحان نمود.‏
آنگاه پادشاه فرستاده،‏ بندهاي او را گشاد و
سلطان قومها او را آزاد ساخت.‏ پیدایش
او را بر خانۀخود حاکم قرار داد و مختار بر تمام
دارائی خویش،‏ پیدایش
تا به اراده خود امیران او را بند نماید و بزرگان او
را حکمت آموزد.‏
پس اسرائیل به مصر درآمدند و یعقوب در زمین
حام غُربت پذیرفت.‏ پیدایش
و او قوم خود را بیاندازه بارور گردانید و ایشان را
از دشمنان ایشان قويتر ساخت.‏ خروج
لیکن دل ایشان را برگردانید تا بر قوم او کینه
ورزند و بر بندگان وي حیله نمایند.‏ خروج
بنده خود موسی را فرستاد و هارون را که برگزیده
بود.‏
نشانه او را در میان ایشان انجام دادند و
عجایب او را در زمین حام.‏ خروج ؛ مزامیر
ظلمت را فرستاد که تاریک گردید.‏ پ س به کلام او
مخالفت نورزیدند.‏
آبهاي ایشان را به خون مبدل ساخت و ماهیان
ایشان را میرانید.‏ خروج
زمین ایشان از قورباغه پر بود،‏ در حرمهاي
پادشاهان ایشان.‏ خروج
او گفت و انواع حشرات پدید آمد و پشهها در همه
مرز ایشان.‏ مزامیر
تگرگ را به عوض باران بارانید و آتش مشتعل را
در زمین ایشان.‏
موها و انجیرهاي ایشان را زد و درختان ایشان را
در زمین آنها بشکست.‏
او گفت و ملخ پدید آمد و کرمها بی اندازه.‏
و هر سهم را در زمین ایشان بخوردند و میوه
زمین ایشان را خوردند.‏
و همه نخستزادگان را در زمین ایشان زد،‏ نوبر
تمامی قوت ایشان را.‏ خروج
و ایشان را با طلا و نقره بیرون آورد که در قوم
ایشان یکی ضعیف نبود.‏ خروج
مصریان از بیرون رفتن ایشان شاد بودند زیرا که
28 ،37
14 ،41
12 .7 ،1
10 ،1
22 ،106
10 ،7
35 ،12
1 ،46
29 ،12
40 ،41
20 ،7
6 ،8
20 ،39
45 ،78
خروج 10 ،3
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
7 .3 ،20
4 ،12
1 ،12 ؛ 18 ،13
54 ،41
8 ،27
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
560

يها
یعن
يها
يها
.11
ترس ایشان بر آنها چیره گردیده بود.‏
ابري براي پوشش گسترانید و آتشی که شامگاه
روشنایی دهد.‏
کردند پس بلدرچین براي ایشان فرستاد و
ایشان را از نان آسمان سیر گردانید.‏ خروج ؛ یوحنا
را بشکافت و آب جاري شد؛ در جای
خشک مثل نهر روان گردید.‏ خروج
زیرا کلام مقدس خود را به یاد آورد و بنده
خویش ابراهیم را.‏ پیدایش
و قوم خود را با شادمانی بیرون آورد و برگزیدگان
خویش را با خوشحالی.‏
و زمینهاي امتها را بدیشان داد و زحمت قومها
را وارث شدند.‏ یوشع
تا آنکه قواعد او را نگاه دارند و شریعت او را حفظ
نمایند ‏.هللویاه!‏
مزامیر
31 ،6
13 ،16
6 ،17
16 ،22
خروج 21 ،13
6 .3 .1 ،1
.39
40. سؤال
41. صخره
.42
.43
.44
.45
106
رحمت سرور براي قوم خود
.1
هللویاه!‏ یهوه را حمد بگویید زیرا که او نیکو است و
رحمت او تا ابد!‏ مزامیر
کیست که اعمال عظیم یهوه را بگوید و همه
تسبیحات او را بشنواند؟ خروج
خوشابحال آنانیکه انصاف را نگاه دارند و آن که
عدالت را در همه وقت به عمل آورد.‏ امثال
اي یهوه مرا یاد کن به لطفی که با قوم خود
میداري؛ و به نجات خود از من همایت نما.‏ نحمیا ؛
19 ،5
16 ،19
1 ،15
1 ،107
.2
.3
.4
31 ،13
.5
.6
تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم و به شادمانی قوم
تو مسرور شوم و با میراث تو فخر نمایم.‏
با پدران خود گناه نمودهایم و نافرمانی ورزیده،‏
شرارت کردهایم.‏ مراثی ارمیا ؛ دانیال
پدران ما کارهاي عجیب تو را در مصر نفهمیدند و
زیادي رحمت تو را به یاد نیاوردند،‏ بلکه نزد دریا ی
دریاي سرخ فتنه انگیختند.‏
لیکن به خاطر اسم خود ایشان را نجات داد تا
توانایی خود را اعلان نماید.‏
و دریاي سرخ را سرزنش کرد که خشک گردید.‏
پس ایشان را در عمقها مثل بیابان رهبري فرمود.‏ خروج
5 ،9
42 ،2
.7
.8
.9
21 ،14
.10
و ایشان را از دست دشمن نجات داد و از دست
دشمن رهایی بخشید.‏ لوقا
و آب،‏ دشمنان ایشان را پوشانید که یکی از ایشان
باقی نماند.‏ خروج ؛ اعداد ؛ خروج ؛ یوشع
آنگاه به کلام او ایمان آوردند و حمد او را
سراییدند.‏
لیکن اعمال او را به زودي فراموش کردند و
مشورت او را انتظار نکشیدند.‏
بلکه شهوتپرستی نمودند در بیابان؛ و خدا را
امتحان کردند در صحرا.‏ اعداد
و خواست ایشان را بدیشان داد.‏ و براي آنها به
اندازه کافی فرستاد تا که از آن زده شدند.‏
پس به موسی در اردو حسد بردند و به هارون،‏
مقدس یهوه.‏ خروج ؛
و زمین شکافته شده،‏ داتان را فرو برد و جماعت
ابیرام را پوشانید.‏ خروج
و آتش،‏ در جماعت ایشان افروخته شده،‏ شعله
آتش بیخدایان را سوزانید.‏ اعداد
گوسالهاي در حوریب ساختند و بتی ریخته شده
را پرستش نمودند.‏ خروج
و شکوه خود را تبدیل نمودند به مثال گاوي که
علف میخورد.‏ رومیان
و خداي نجات دهنده خود را فراموش کردند که
کارهاي عظیم در مصر کرده بود،‏
و اعمال عجیب را در زمین حام و کارهاي
ترسناك را در دریاي سرخ.‏
آنگاه گفت که ایشان را هلاك بکند،‏ اگر برگزیده
او موسی در شکاف به حضور وي نمیایستاد،‏ تا خشم
او را از هلاکت ایشان برگرداند.‏ خروج ؛ اعداد
22 ،8
21-11 ،14
31 ،8
10 ،32
35 ،16
35 ،21
4 ،11
3 ،17
31 ،16
4 ،32
23 ،1
28 ،14
2 ،16
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
(5 ،13 ‏(حزقیال
.24
و زمین مرغوب را خوار شمردند و به کلام وي
ایمان نیاوردند.‏ اعداد
و در خیمه خود جر و بحث کردند و صداي
یهوه را نشنیدند.‏
بدین صورت دست خود را برایشان برافراشت،‏ که
ایشان را در صحرا از پا درآورد‏.‏ اعداد
و نسل ایشان را در میان امتها بیندازد و ایشان
را در زمینها پراکنده کند.‏
پس به بعل فغور پیوستند و قربانی بتهاي
مرده را خوردند.‏ اعداد
و به کارهاي خود خشم او را به هیجان آوردند و
وبا بر ایشان سخت آمد.‏
آنگاه فینحاس بر پا ایستاده،‏ داوري نمود و وبا
برداشته شد.‏ اعداد
23 ،14
2 ،14
3 ،25
7 ،25
.25
.26
.27
.28
.29
.30
71 ،1
561

يها
یعن
یحت
يها
يها
يها
يها
مزامیر
.31
و این براي او به عدالت محسوب گردید،‏ نسلاً‏ بعد
نسل تا ابد.‏ پیدایش
و او را نزد آب مریبه خشمگین نمودند.‏
موسی را به خاطر ایشان آزاري عارض گردید.‏ خروج
زیرا که روح او را تلخ ساختند،‏ تا از لبهاي خود
ناسزا گفت.‏
و آن قومها را هلاك نکردند،‏ که درباره ایشان
یهوه امر فرموده بود.‏ تثنیه ؛
بلکه خویشتن را با امتها آمیختند و کارهاي
ایشان را آموختند.‏
و بتهاي ایشان را پرستش نمودند تا آنکه براي
ایشان دام گردید.‏
و پسران و دختران خویش را براي دیوها قربانی
گذرانیدند،‏ لاویان
و خون بیگناه را ریختند ی خون پسران و
دختران خود را که آن را براي بتهاي کنعان قربانی
کردند و زمین از خون آغشته گردید.‏
و از کارهاي خود نجس شدند و در اعمال خویش
زناکار گردیدند.‏
بدین صورت خشم یهوه بر قوم خود افروخته شد
و میراث خویش را ناپاك داشت.‏ داوران
و ایشان را به دست امتها تسلیم نمود تا آنانی
که از ایشان نفرت داشتند،‏ بر ایشان حکمرانی کردند.‏
و دشمنان ایشان بر ایشان ظلم نمودند و زیر
دست ایشان خم گردیدند.‏
بار بسیار ایشان را خلاصی داد.‏ لیکن به
مشورتهاي خویش براو فتنه کردند و به سبب گناه
خویش خوار گردیدند.‏
با وجود این،‏ بر تنگی ایشان نظر کرد،‏ وقتی که
فریاد ایشان را شنید.‏
و به خاطر ایشان،‏ عهد خود را به یاد آورد و در
فرآوانی رحمت خویش بازگشت نمود.‏
و ایشان را حرمت داد،‏ در نظر همه اسیرکنندگان
ایشان.‏
اي یهوه خداي ما،‏ ما را نجات ده!‏ و ما را از میان
امتها جمع کن!‏ تا نام قدوس تو را حمد گوییم و در
سرودستایش تو فخر نماییم.‏ تثنیه
یهوه خداي اسرائیل متبارك باد از ازل تا ابد.‏ و
تمامی قوم بگویند آمین.‏ هلّلویاه!‏ مزامیر
3 ،17
14 ،2
18 ،72
3 ،30
2 ،12
1 ،7
6 ،15
21 ،18
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
کتاب دوم
107
ستایش نیکویی سرور
.1
یهوه را حمد بگویید زیرا که او نیکو است و رحمت
او باقی است تا ابد.‏ مزامیر
کسانی که به وسیله یهوه نجات یافتهاند بگویند که
ایشان را از دست دشمن نجات داده است.‏
و ایشان را از سرزمین جمع کرده،‏ از مشرق و
مغرب و از شمال و جنوب.‏
در صحرا آواره شدند و در بیابانی بیراه و شهري
براي سکونت نیافتند.‏
گرسنه و تشنه نیز شدند و جان ایشان در ایشان به
لب رسید.‏
آنگاه در تنگی خود نزد یهوه فریاد برآوردند و ایشان
را از تنگی ایشان رهایی بخشید،‏ مزامیر
و ایشان را به راه مستقیم رهبري نمود،‏ تا به شهري
مسکون درآمدند.‏
پس یهوه را به سبب رحمتش تشکّر نمایند و به
سبب کارهاي عجیب وي با فرزندان آدم.‏
زیرا که جان آرزومند را سیر گردانید و جان گرسنه
را از چیزهاي نیکو پر ساخت،‏ لوقا
آنانی که در تاریکی و سایه مرگ نشسته بودند،‏
که در مذلّت و آهن بسته شده بودند.‏
زیرا به کلام خدا مخالفت نمودند و به نصیحت
بالاترین،‏ اهانت کردند.‏
و او دل ایشان را با بدبختی ذلیل ساخت؛
بلغزیدند و یاري دهندهاي نبود.‏
آنگاه در تنگی خود نزد یهوه فریاد برآوردند و
ایشان را از تنگی ایشان رهایی بخشید.‏
ایشان را از تاریکی و سایه مرگ بیرون آورد و
بندهاي ایشان را بگسست.‏
پس یهوه را به سبب رحمتش تشکّر نمایند و به
سبب کارهاي عجیب او با فرزندان آدم.‏
زیرا که دروازه برنجین را شکسته،‏ و بندهاي
آهنین را پاره کرده است.‏
احمقان به سبب راه شریرانه خود و به سبب
گناهان خویش،‏ زجر میکشند.‏
جان ایشان هر خوراك را ناپاك داشت و به
دروازه مرگ نزدیک شدند.‏
آنگاه در تنگی خود نزد یهوه فریاد برآوردند و
6 ،22
53 ،1
1 ،106
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
(150-107)
562

يها
يها
يها
يها
یمت
يها
يها
ایشان را از تنگی ایشان رهایی بخشید.‏ لوقا 40.
کلام خود را فرستاده،‏ ایشان را شفا بخشید و
ایشان را از هلاکتهاي ایشان رهانید.‏
پس یهوه را به سبب رحمتش تشکرنمایند و به
سبب کارهاي عجیب او با فرزندان آدم.‏
و قربانی تشکّر را بگذرانند و اعمال وي را به
شادي ذکر کنند.‏ مزامیر ؛
آنانی که در کشتیها به دریا رفتند،‏ و در آبهاي
زیاد شغل کردند.‏
اینان کارهاي یهوه را دیدند و اعمال عجیب او را
در عمقها.‏
او گفت پس باد تند را وزانید و امواج آن را
برافراشت.‏ یونس
به آسمانها بالا رفتند و به عمقها فرود شدند و
جان ایشان از سختی گداخته گردید.‏
گشته،‏ مثل مستان افتان و خیزان شدند
و عقل ایشان تماماً‏ حیران گردید.‏
آنگاه در تنگی خود نزد یهوه فریاد برآوردند و
ایشان را از تنگی ایشان رهایی بخشید.‏
طوفان را به آرامی ساکت ساخت که موجهایش
ساکن گردید.‏
پس شاد شدند زیرا که آسایش یافتند و ایشان را
به بندرِ‏ مراد ایشان رسانید.‏
پس یهوه را به سبب رحمتش تشکّر نمایند و به
سبب کارهاي عجیب او با فرزندان آدم.‏
و او را در مجمع قوم متعال بخوانند و در مجلس
بزرگان او را ستایش کنند.‏
او نهرها را به بیابان مبدل کرد و چشمه آب
را به زمین تشنه.‏ اول پادشاهان
و زمین بارور را نیز به شورهزار،‏ به سبب شرارت
ساکنان آن.‏
بادیه را به دریاچه آب مبدل کرد و زمین خشک
را به چشمه آب.‏
و گرسنگان را در آنجا ساکن ساخت تا شهري
براي سکونت بنا نمودند.‏
و مزرعهها دانه پاشیدند و تاکستانها کاشتند و
حاصل غلّه به عمل آوردند.‏
و ایشان را برکت داد تا به بی اندازه زیاد شدند و
حیوانات ایشان را نگذارد کم شوند.‏
و باز کم گشتند و ضعیف شدند،‏ از ظلم و سختی
و اندوه.‏
مزامیر
بی توجهاي را بر امیران میریزد و ایشان را در
بیابانی که راه ندارد آواره میسازد.‏
اما مسکین را ازمشقّتش برمیافرازد و قبیلهها را
مثل گلهها برایش پیدا میکند.‏
این را دیده،‏ شادمان میشوند و تمامی
شرارت دهان خود را خواهد بست.‏ ایوب
کیست خردمند تا بدین چیزها تفکّر نماید؟ که
ایشان رحمت یهوه را خواهند فهمید.‏
19 ،22
.41
42. صالحان
.43
108
طلب کمک علیه دشمنان
.1
سرود و مزمور داود
اي خدا دل من مستحکم است.‏ من خواهم سرایید
و شادي خواهم نمود و شکوه من نیز.‏ مزامیر
اي عود و بربط بیدار شوید!‏ من نیز در سحرگاه
بیدار خواهم شد.‏
اي یهوه،‏ تو را در میان قومها حمد خواهم گفت و
در میان طایفهها تو را خواهم سرایید.‏ مزامیر
زیرا که رحمت تو عظیم است،‏ فوق آسمانها!‏ و
راستی تو تا ابرها میرسد!‏ مزامیر
اي خدا،‏ بر فوق آسمانها متعال باش و شکوه تو بر
تمامی زمین!‏
تا محبوبان تو خلاصی یابند.‏ به دست راست خود
نجات ده و مرا اجابت فرما.‏ مزامیر
خدا در قدوسیت خود سخن گفته است،‏ پس وجد
خواهم نمود.‏ شکیم را تقسیم میکنم و دره سکّوت را
خواهم پیمود.‏
جلعاد از آن من است و منسی از آن من.‏ و افرایم
کلاهخود سر من.‏ و یهودا عصاي سلطنت من.‏
موآب ظرف شست و شوي من است،‏ و بر ادوم
نعلین خود را خواهم انداخت و بر فلسطین فخر خواهم
نمود.‏
کیست که مرا به شهر مستحکم درآورد؟ کیست
که مرا به ادوم رهبري نماید؟ مزامیر
آیا نه تو اي خدا که ما را ترك کردهاي؟ و تو اي
خدا که بالشکرهاي ما بیرون نمیآیی ؟
ما را در تنگیها یاري فرما،‏ زیرا که کمک انسان
باطل است.‏ مزامیر
در خدا با شجاعت کار خواهیم کرد و او دشمنان
ما را پایمال خواهد نمود.‏ دوم سموئیل ؛ مزامیر
30 ،18
9 ،16
10 ،57
6 ،36
7 ،60
11 ،60
30 ،22
3 ،146
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
13 ،17
25 ،8
17 ،116
7 ،17
14 ،50
4 ،1
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
27. سرگردان
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
563

يها
یمت
یمت
109
شکایت مرد رنجدیده
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
اي خداي سرودستایش من،‏ خاموش مباش!‏
زیرا که دهانِ‏ بیخدایی و دهانِ‏ فریب را بر من
گشودهاند،‏ و به زبان دروغ بر من سخن گفتهاند.‏
به سخنان کینه مرا احاطه کردهاند و بیسبب با من
جنگ نمودهاند.‏
به عوض محبت من،‏ با من مخالفت میکنند،‏ و اما
من دعا.‏
و به عوض نیکویی به من بدي کردهاند،‏ و به عوض
محبت،‏ نفرت ورزیدند.‏ مزامیر
مردي بیخدا را بر او بگمار،‏ و شیطان به دست
راست او بایستد.‏
هنگامی که در محاکمه بیاید،‏ خطا کار بیرون آید و
دعاي او گناه بشود.‏
ایام عمرش کم شود و مقام او را دیگري ضبط
نماید.‏ اعمال رسولان
فرزندان او یتیم بشوند و زن وي بیوه گردد.‏
و فرزندان او آواره شده،‏ گدایی بکنند و از
خرابه خود قوت را بجویند.‏
طلبکار تمامی اموال او را ضبط نماید و بیگانگان
محنت او را تاراج کنند.‏
کسی نباشد که بر او رحمت کند و بر یتیمانِ‏ وي
هیچ کس رحم ننماید.‏
نسل وي ریشه کن گردند و در طبقه بعد نام
ایشان محو شود.‏ مزامیر
پدرانش نزد یهوه به یاد آورده شود و
گناه مادرش محو نگردد.‏ خروج
و آنها در مد نظر یهوه دائماً‏ بماند تا یادگاري
ایشان را از زمین ببرَد.‏
زیرا که رحمت نمودن را به یاد نیاورد،‏ بلکه بر
فقیر و مسکین جفا کرد و بر شکسته دل تا او را به
قتل رساند.‏
چون که لعنت را دوست میداشت،‏ بدو رسیده و
چون که برکت را نمیخواست،‏ از او دور شده است.‏
و لعنت را مثل رداي خود در بر گرفت و مثل آب
به شکمش درآمد و مثل روغن در استخوانهاي وي.‏
پس مثل جامهاي که او را میپوشاند،‏ و چون
مزامیر
کمربندي که به آن همیشه بسته میشود،‏ خواهد بود.‏
این است اجرت مخالفانم از جانب سرور و براي
آنانی که بر جان من بدي میگویند.‏
اما تو اي یهوه سرور،‏ به خاطر نام خود با من عمل
نما؛ چون که رحمت تو نیکوست،‏ مرا خلاصی ده.‏
زیرا که من فقیر و مسکین هستم و دل من در
اندرونم مجروح است.‏ مزامیر
مثل سایهاي که در حال فرار باشد،‏ رفتهام و مثل
ملخ رانده شدهام.‏ ایوب ؛ مزامیر
زانوهایم از روزه داشتن میلرزد و گوشتم از
پرواري کاهیده میشود.‏ مزامیر
و من نزد ایشان ننگ گردیدهام.‏ چون مرا میبینند
سر خود را میجنبانند.‏
اي یهوه خداي من مرا اعانت فرما،‏ و به حسب
رحمت خود مرا نجات ده،‏
تا بدانند که این است دست تو،‏ و تو اي یهوه این
را کردهاي.‏
ایشان لعنت بکنند،‏ اما تو برکت بده.‏ ایشان
برخیزند و خجل گردند و اما بنده تو شادمان شود.‏ اول
4 ،144
18 ،40
11 ،31
39 ،27
2 ،14
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
12 ،4 پادشاهان
.29
جفا کنندگانم به رسوایی ملبس شوند و خجالت
خویش را مثل ردا بپوشند.‏ مزامیر
یهوه را به زبان خود بسیار تشکّر خواهم کرد و او
را در جماعت زیاد حمد خواهم گفت.‏ مزامیر
زیرا که به دست راست مسکین خواهد ایستاد تا
او را از آنانی که بر جان او حکم میدهند برهاند.‏ مزامیر
23 ،22
26 ،35
.30
.31
8 ،16
110
کاهن به رتبه ملکیصدق
.1
مزمور داود
یهوه به سرور من گفت:‏ به دست راست من بنشین
تا دشمنانت را پاي انداز تو سازم.‏ ؛ عبرانیان
یهوه عصاي قوت تو را از صهیون خواهد فرستاد.‏ در
میان دشمنان خود حکمرانی کن.‏
قوم تو در روزِ‏ پیروزي تو،‏ قربانیهاي داوطلبانه
میباشند.‏ در زینتهاي قدوسیت،‏ شبنمِ‏ جوانی تو از
رحم صحرگاه براي توست.‏ مزامیر ؛ میکاه
یهوه قسم خورده است و پشیمان نخواهد شد که
تو کاهن هستی تا ابد،‏ به رتبه ملکیصدق.‏ مزامیر ؛
12 ،10
6 ،5
44 ،22
2 ،29
.2
.3
.4
عبرانیان
4 ،89
17 ،7 ؛ 20 ،6 ؛ 6 ،5
12 ،35
5 ،20
11 ،21
20 ،1
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14. سرکشی
.15
.16
.17
.18
.19
564

یعن
مزامیر
5. سرور
.6
که به دست راست توست؛ در روز خشم خود
پادشاهان را شکست خواهد داد.‏
در میان امتها داوري خواهد کرد.‏ از لاشهها پر
خواهد ساخت و سر آنها را در زمین وسیع خواهد
کوبید.‏
از نهرِ‏ سرِ‏ راه خواهد نوشید.‏ بنابراین سر خود را بر
خواهد افراشت.‏ مزامیر ؛ یوحنا
11 ،18
2 ،69
اشعیا 13 ،3
.7
111
رحمت سرور
.1
.2
هلّلویاه!‏ یهوه را به تمامی دل حمد خواهم گفت،‏ در
مجلس راستان و در جماعت.‏
کارهاي یهوه عظیم است،‏ و همگانی که به آنها
رغبت دارند در آنها تفتیش میکنند.‏ مزامیر
کار او شکوه و کبریایی است و عدالت وي پایدار تا
ابد.‏
یادگاري براي کارهاي عجیب خود ساخته است.‏
یهوه کریم و رحیم است.‏ لوقا
ترسندگان خود را روزي نیکو داده است.‏ عهد
خویش را به یاد خواهد داشت تا ابد.‏ مزامیر ؛
قوت اعمال خود را براي قوم خود بیان کرده است
تا میراث امتها را بدیشان عطا فرماید.‏
کارهاي دستهایش راستی و انصاف است و همه
قواعد وي امین.‏
آنها پایدار است تا ابد.‏ در راستی و استقامت کرده
شده.‏
فدیهاي براي قوم خود فرستاد و عهد خویش را تا
ابد امر فرمود.‏ نام او قدوس و مهیب است.‏ لوقا
ترس یهوه ابتداي حکمت است.‏ همه عاملین آنها
را خردمندي نیکو است.‏ حمد او پایدار است تا ابد.‏
19 ،37
24 ،104
49 ،1
10 ،34
19 ،2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
10 ،9 ؛ 7 ،1 ؛ امثال 28 ،28 ایوب
112
سعادت شخص خداترس
.1
هللویاه!‏ خوشابحال کسی که از یهوه میترسد و در
دستورات او بسیار رغبت دارد.‏ مزامیر
نسلش در زمین زورآور خواهند بود.‏ طبقه راستان
مبارك خواهند شد.‏ امثال
توانگري و دولت در خانه او خواهد بود و عدالتش
تا به ابد پایدار است.‏ مزامیر
نور براي راستان در تاریکی طلوع میکند.‏ او کریم و
رحیم و عادل است.‏ اشعیا
فرخنده است شخصی که رئوف و قرض دهنده
باشد.‏ او کارهاي خود را به انصاف استوار میدارد.‏ امثال
10 ،34
8 ،58
.4
.5
21 ،14
.6
.7
.8
زیرا که تا به ابد جنبش نخواهد خورد.‏ مرد عادل تا
به ابد در یادها خواهد بود.‏
از خبر بد نخواهد ترسید.‏ دل او پایدار است و بر
یهوه توکّل دارد.‏
دل او استوار است و نخواهد ترسید تا آرزوي
خویش را بر دشمنان خود ببیند.‏ مزامیر
بذل نموده،‏ به فقرا بخشیده است؛ عدالتش تا به ابد
پایدار است.‏ شاخ او با عزّت افراشته خواهد شد.‏ دوم
8 ،91
.9
9 ،9 قرنتیان
.10
بیخدا این را دیده،‏ خشمگین خواهد شد.‏
دندانهاي خود را فشرده،‏ گداخته خواهد گشت.‏ آرزوي
بیخدایان نابود خواهد گردید.‏ مزامیر
113
محبت سرور
16 ،35
.1
هلّلویاه!‏ اي بندگان یهوه،‏ سرودستایش بخوانید.‏ نام
یهوه را سرودستایش بخوانید.‏
نام یهوه متبارك باد،‏ از هماکنون و تا ابد.‏
از طلوع آفتاب تا غروب آن،‏ نام یهوه سرود ستایش
خوانده شود.‏
یهوه بر همه امتها متعال است و شکوه وي فوق
آسمانها.‏
کیست مانند یهوه خداي ما که بر بالاترین نقطه
نشسته است؟ خروج ؛ مزامیر ؛ اشعیا
و متواضع میشود تا نظر نماید بر آسمانها و بر
زمین؛ لوقا
که بینوا را از خاك برمیدارد و فقیر را از زباله
برمیافرازد.‏ پیدایش
تا او را با بزرگان بنشاند ی با بزرگان قوم خویش.‏
زن نازا را خانه نشین میسازد و مادر خوشحال
فرزندان.‏ هلّلویاه!‏ پیدایش ؛ اول سموئیل ؛ لوقا
15 ،57
8 ،86
2 ،21
11 ،15
40 ،41
48 ،1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
114
سرود پِصح
57 ،1
20 ،1
1 ،1
7 ،20
.2
.3
565

يها
يها
یخت
يها
يها
هنگامی که مردم اسرائیل از مصر آن سرزمین بیگانه 12.
بیرون آمدند،‏ پدایش
یهودا مقْدس او بود و اسرائیل محل سلطنت وي.‏
دریا این را بدید و گریخت و اردن به عقب برگشت.‏
مزامیر
41 ،12
.1
.2
یوشع 16 .13 ،3 ؛ 22 ،14 خروج
.3
کوهها مثل قوچها به جستن درآمدند و تپهها مثل
بره گله.‏ مزامیر
اي دریا تو را چه شد که گری ؟ و اي اردن که
به عقب برگشتی؟
اي کوهها که مثل قوچها به جستن درآمدید و اي
تپهها که مثل بره گله.‏
اي.‏ زمین از حضور یهوه متزلزل شو و از حضور
خداي یعقوب.‏ خروج
که صخره را دریاچه آب گردانید و سنگ خارا را
چشمه آب.‏ خروج
17 ،68
18 ،19
6 ،17
.4
.5
6
.7
115
در وصف خداي حقیقی
.1
.2
ما را نه،‏ اي یهوه!‏ ما را نه،‏ بلکه نام خود را شکوه ده!‏
به سبب رحمتت و به سبب راستی خویش.‏
امتها چرا بگویند که خداي ایشان هماکنون
کجاست؟ مزامیر
اما خداي ما در آسمانهاست.‏ آنچه را که اراده نمود،‏
به عمل آورده است.‏ مزامیر
بتهاي ایشان نقره و طلاست،‏ از صنعت دستهاي
انسان.‏ مزامیر
آنها را دهان است و سخن نمیگویند.‏ آنها را
چشمهاست و نمیبینند.‏
آنها را گوشهاست و نمیشنوند.‏ آنها را بینی است و
نمیبویند.‏
دستها دارند و لمس نمیکنند.‏ و پایها و راه
نمیروند.‏ و به واسطه گلوي خود حرف نمیزنند.‏
سازندگان آنها مثل آنها هستند،‏ و هر که بر آنها
توکّل دارد.‏ حبقوق
اي اسرائیل بر یهوه توکّل نما.‏ او معاون و سپر
ایشان است.‏
اي خاندانِ‏ هارون بر یهوه توکّل نمایید.‏ او معاون
و سپر ایشان است.‏
اي ترسندگانِ‏ یهوه،‏ بر یهوه توکّل نمایید.‏ او
معاون و سپر ایشان است.‏
یهوه ما را به یاد آورده،‏ برکت میدهد.‏ خاندان
اسرائیل را برکت خواهد داد و خاندان هارون را برکت
خواهد داد.‏
ترسندگان یهوه را برکت خواهد داد،‏ چه کوچک و
چه بزرگ.‏
یهوه شما را ترقی خواهد داد،‏ شما و فرزندان شما
را.‏
15. شما مبارك یهوه هستید که آسمان و زمین را
آفرید.‏ پیدایش
آسمانها،‏ آسمانهاي یهوه است و اما زمین را به
فرزندان آدم عطا فرمود.‏
مردگان نیستند که یاه را سرود ستایش
میخوانند؛ و نه آنانی که به خاموشی فرو میروند.‏ مزامیر
29 ،26
.13
.14
.16
.17
18 ،38 ؛ اشعیا 6 ،6
.18
لیکن ما یاه را متبارك خواهیم خواند،‏ از هماکنون
و تا ابد.‏ هلّلویاه!‏
116
سپاسگزاري براي رهایی
.1
.2
.3
یهوه را محبت مینمایم زیرا که آواز من و خواهش
مرا شنیده است.‏
زیرا که گوش خود را به من فرا داشته است،‏ پس
مدت حیات خود،‏ او را خواهم خواند.‏
ریسمان مرگ مرا احاطه کرد و تنگی جهنم
مرا دریافت،‏ تنگی و غم پیدا کردم.‏ مزامیر ؛ دوم سموئیل
5 ،18
5 ،22
.4
آنگاه نام یهوه را خواندم.‏ آه اي یهوه جان مرا رهایی
ده!‏
یهوه رئوف و عادل است و خداي ما رحیم است.‏
یهوه ساده دلان را محافظت میکند.‏ فقیر بودم و
مرا نجات داد.‏
اي جان من به آرامی خود برگرد،‏ زیرا یهوه به تو
احسان نموده است.‏ مزامیر
زیرا که جان مرا از مرگ خلاصی دادي و چشمانم
را از اشک و پایهایم را از لغزیدن.‏
به حضور یهوه به سر خواهم برد،‏ در زمین زندگان.‏
12 .6 ،42
.5
.6
.7
.8
.9
1 ،17 پیدایش
.10
ایمان آوردم پس سخن گفتم.‏ من بسیار
شدم.‏ رومیان
همه
که خود گفتم در پریشانی دروغگویند.‏ رومیان
4 ،3
10 ،10
.11
فقیر
آدمیان
6 ،135
4 ،42
19 ،2
15 ،135
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
566

يجا
يها
يها
يها
یمت
يها
يها
مزامیر
.12
یهوه را چه پس دهم،‏ براي همه احسانهایی که به
من نموده است؟
پیاله نجات را خواهم گرفت و نام یهوه را خواهم
خواند.‏
خود را به یهوه ادا خواهم کرد،‏ به حضور
نذر تمامی قوم او.‏ مزامیر
مرگ مقدسان یهوه در نظر وي گرانبها است.‏
آه اي یهوه،‏ من بنده تو هستم!‏ من بنده تو و پسر
کنیز تو هستم.‏ بندهاي مرا گشودهاي!‏
تشکر نزد تو خواهم گذرانید و نام یهوه
قربانی را خواهم خواند.‏ هوشع
نذرهاي خود را به یهوه ادا خواهم کرد،‏ به حضور
؛ یونس
تمامی قوم وي،‏ مزامیر تو اي
خانه یهوه،‏ در اندرون در صحن اورشلیم.‏ هلّلویاه!‏
10 ،2
26 ،22
3 ،14
14 ،50
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
117
ستایش یهوه
.1
.2
اي همه امتها یهوه را سرود ستایش بخوانید!‏ اي
تمامی قبایل!‏ او را حمد گویید!‏
زیرا که رحمت او بر ما عظیم است و راستی یهوه تا
ابد.‏ هلّلویاه!‏ مزامیر ؛ خروج
118
سرود پیروزي
6 ،34
5 ،100
.1
یهوه را حمد گویید زیرا که نیکوست و رحمت او تا
ابد است.‏ مزامیر
اسرائیل بگویند که رحمت او تا ابد است.‏ مزامیر
خاندان هارون بگویند که رحمت او تا ابد است.‏
ترسندگان یهوه بگویند که رحمت او تا ابد است.‏
در تنگی یاه را خواندم.‏ یاه مرا اجابت فرموده،‏ در
وسیع آورد.‏ اشعیا
یهوه با من است،‏ پس نخواهم ترسید.‏ انسان به من
چه تواند کرد؟ مزامیر
یهوه برایم از مددکاران من است.‏ پس من بر نفرت
کنندگان خود آرزوي خویش را خواهم دید.‏ مزامیر
به یهوه پناه بردن بهتر است از توکّل نمودن بر
آدمیان مزامیر
به یهوه پناه بردن بهتراست از توکّل نمودن بر
امیران.‏
همه امتها مرا احاطه کردند،‏ لیکن به نام یهوه
ایشان را هلاك خواهم کرد.‏
مرا احاطه کردند و دور مرا گرفتند،‏ لیکن به نام
یهوه ایشان را هلاك خواهم کرد.‏ مزامیر
مثل زنبورها مرا احاطه کردند و مثل آتش خارها
خاموش شدند.‏ زیرا که به نام یهوه ایشان را هلاك
خواهم کرد.‏ تثنیه
بر من سخت هجوم آوردي تا بیفتم،‏ اما یهوه مرا
رحم نمود.‏
یهوه قوت و سرود من است و نجات من شده
است.‏ خروج ؛ اشعیا
آواز شادي و نجات در خیمه عادلان است.‏
دست راست یهوه با شجاعت عمل میکند.‏
دست راست یهوه متعال است.‏ دست راست یهوه
با شجاعت عمل میکند.‏
نمیمیرم بلکه زیست خواهم کرد و کارهاي یاه را
ذکر خواهم نمود.‏
یاه مرا به شدت تنبیه نموده،‏ لیکن مرا به مرگ
نسپرده است.‏
دروازه عدالت را براي من بگشایید!‏ به آنها
داخل شده،‏ یاه را حمد خواهم گفت.‏ اشعیا
دروازه یهوه این است.‏ عادلان بدان داخل خواهند
شد.‏
تو را حمد میگویم زیرا که مرا اجابت فرموده و
نجات من شدهاي.‏ مزامیر
سنگی را که معماران رد کردند،‏ همان سر زاویه
شده است.‏
این از جانب یهوه شده و در نظر ما عجیب است.‏
این است روزي که یهوه ظاهر کرده است.‏ درآن
وجد و شادي خواهیم نمود.‏ مکاشفه
آه اي یهوه نجات ببخش!‏ آه اي یهوه سعادت عطا
فرما!‏ یوحنا
متبارك باد او که به نام یهوه میآید.‏ شما را از
خانه یهوه برکت میدهیم.‏
یهوه خدایی است که ما را روشن ساخته است.‏
قربانیها را به ریسمانها بر شاخهاي قربانگاه ببندید.‏
خداي من هستی تو،‏ پس تو را حمد میگویم.‏
خداي من،‏ تو را متعال خواهم خواند.‏
یهوه را حمد گویید زیرا که نیکوست و رحمت او
تا ابد است.‏ مزامیر
2 ،26
11 ،17
7 ،19
71 ،119
2 ،12
44 ،1
42 ،21
26 .1 ،136
2 ،15
13 ،12
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
12 ،115
9 ،54
16 ،26
5 ،56
1 ،107
12 ،108
.
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
567

يها
يرو
يها
يها
يها
يها
هرا
يها
يها
.19
مزامیر
119
.1
در وصف طریق و شریعت خدا
الف
خوشا به حال کاملان راه که از شریعت یهوه پیروي
میکنند.‏ مزامیر ؛
خوشا به حال آنانی که شهادات او را حفظ میکنند
و به تمامی دل او را میطلبند.‏
کج نیز نمیکنند و به راه وي پیروي
مینمایند.‏
تو دستورات خود را امر فرمودهاي تا آنها را تماماً‏
نگاه داریم.‏
کاش که راههاي من مستحکم شود تا قواعد تو را
حفظ کنم.‏
آنگاه خجل نخواهم شد چون تمام اوامر تو را در مد
نظر خود دارم.‏
تو را به راستی دل حمد خواهم گفت چون
داوری عدالت تو را آموخته شوم.‏
قواعد تو را نگاه میدارم.‏ مرا هرگز ترك منما.‏
1 ،112
1 ،1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
ب
به چه چیز مرد جوان راه خود را پاك میسازد؟ به
نگاه داشتنش موافق کلام تو.‏
به تمامی دل تو را طلبیدم.‏ مگذار که از دستورات
تو گمراه شوم.‏
کلام تو را در دل خود مخفی داشتم که مبادا به
تو گناه ورزم.‏
اي یهوه تومتبارك هستی قواعد خود را به من
بیاموز.‏
به لب خود بیان کردم تمامی داوري
دهان تو را.‏
در راه شهادات تو شادمانم.‏
چنانکه در هر قسم توانگري،‏ در دستورات تو تفکّر
میکنم و به راه تو نگران خواهم بود.‏
از قواعد تو لذّت میبرم،‏ پس کلام تو را فراموش
نخواهم کرد.‏
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16
ج
به بنده خود احسان بنما تا زنده شوم و کلام تو را
حفظ نمایم.‏
چشمان مرا بگشا تا از شریعت تو چیزهاي عجیب
بینم.‏
من در زمین غریب هستم.‏ اوامر خود را از من
مخفی مدار.‏ مزامیر
جان من شکسته میشود از اشتیاق داوری تو
در هر وقت.‏
متکبران لعنت شده را توبیخ نمودي،‏ که از اوامر
تو گمراه میشوند.‏ ارمیا
ننگ و رسوایی را از من بگردان،‏ زیرا که شهادات
تو را حفظ کردهام.‏
امیران نیز نشسته،‏ به ضد من سخن گفتند.‏ لیکن
بنده تو در قواعد تو تفکّر میکند.‏ مزامیر
تو نیز سعادت من و مشورت دهندگان
من بودهاند.‏
2 ،2
3 ،11
13 ،39
.20
.21
.22
.23
24. شهادات
د
جان من به خاك چسبیده است.‏ مرا موافق کلام
خود زنده ساز.‏
راههاي خود را ذکر کردم و مرا اجابت نمودي.‏
پس قواعد خویش را به من بیاموز.‏
راه دستورات خود را به من بفهمان و در کارهاي
عجیب تو تفکّر خواهم نمود.‏ مزامیر
جان من از اندوه گداخته میشود.‏ مرا موافق کلام
خود برپا بدار.‏
راه دروغ را از من دور کن و شریعت خود را به من
عنایت فرما.‏
راه راستی را اختیار کردم و داوری تو را پیش
خود گذاشتم.‏
به شهادات تو چسبیدم.‏ اي یهوه مرا خجل مساز.‏
در راه اوامر تو دوان خواهم رفت،‏ وقتی که دل مرا
وسعت دادي.‏
2 ،105
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
ه
اي یهوه قواعد خود را به من بیاموز.‏ پس آنها
را تا به آخر نگاه خواهم داشت.‏
مرا فهم بده و شریعت تو را نگاه خواهم داشت و
آن را به تمامی دل خود حفظ خواهم نمود.‏
مرا در راه اوامر خود پیرو گردان زیرا که در آن
رغبت دارم.‏
دل مرا به شهادات خود مایل گردان و نه به سوي
طمع.‏
چشمانم را از دیدن بطالت برگردان و در راه خود
مرا زنده ساز.‏
کلام خود را بر بنده خویش استوار کن،‏ که به
.33
.34
.35
.36
.37
.38
17
.18
568

يها
یان
يها
یمت
يها
يها
یکن
يها
.57
ترس تو سپرده شده است.‏
ننگ مرا که از آن میترسم از من دور کن زیرا که
داوریهاي تو نیکو است
هان به دستورات تو اشتیاق دارم.‏ به حسب عدالت
خود مرا زنده ساز.‏
مزامیر
.39
.40
و
اي یهوه رحمهاي تو به من برسد و نجات تو به
حسب کلام تو.‏
تا بتوانم ملامت کنندة خود را جواب دهم زیرا بر
کلام تو توکّل دارم.‏ مزامیر
و کلام راستی را از دهانم کاملاً‏ مگیر زیرا که به
داوری تو امیدوارم.‏ ارمیا
و شریعت تو را دائماً‏ نگاه خواهم داشت تا ابد،‏
و به آزادي راه خواهم رفت زیرا که دستورات تو را
طلبیدهام.‏
و در شهادات تو به حضور پادشاهان سخن خواهم
گفت و خجل نخواهم شد،‏ ؛ رومیان
و از دستورات تو لذت میبرم که آنها را دوست
میدارم؛
و دستهاي خود را به اوامر تو که دوست میدارم
بر خواهم افراشت و در قواعد تو تفکّر خواهم نمود.‏
16 ،1
18 ،10
11 .4 ،42
16 ،15
.41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
ز
کلام خود را با بنده خویش به یاد آور که مرا بر
آن امیدوار گردانیدي.‏
این در مصیبتم تسلّی من است زیرا قول تو مرا
زنده ساخت.‏ مزامیر
متکبران مرا بسیار مسخره کردند،‏ لیکن از
شریعت تو رو نگردانیدم.‏ تثنیه
اي یهوه داوری تو را از قدیم به یاد آوردم و
خویشتن را تسلّی دادم.‏
آتشِ‏ خشم مرا در گرفته است،‏ به سبب
بیخدای که شریعت تو را ترك کردهاند.‏
قواعد تو سرودهاي من گردید،‏ در خانه غربت
من.‏
اي یهوه نام تو را در شب به یاد آوردم و شریعت
تو را نگاه داشتم.‏
این بهره من گردید،‏ زیرا که دستورات تو را نگاه
داشتم.‏
11 ،17
8 ،19
.49
.50
.51
.52
.53
.54
.55
.56
ح
یهوه نصیب من است.‏ گفتم که کلام تو را نگاه
خواهم داشت.‏
رضامندي تو را به تمامی دل خود طلبیدم.‏ به
حسب کلام خود بر من رحم فرما.‏
در راههاي خود تفکّر کردم و پای خود را به
شهادات تو مایل ساختم.‏
و درنگ نکردم تا اوامر تو را نگاه دارم.‏
ریسمانهاي بیخدایان مرا احاطه کرد،‏ لیکن
شریعت تو را فراموش نکردم.‏
در نصف شب برخاستم تا تو را حمد گویم براي
داوری عدالت تو.‏ مزامیر
من همه ترسندگانت را رفیق هستم،‏ و آنانی را که
دستورات تو را نگاه میدارند.‏
اي یهوه زمین از رحمت تو پر است.‏ قواعد خود را
به من بیاموز.‏
مزامیر 3 ،123
9 ،42
مزامیر 5 ،33
.58
.59
60. شتابیدم
.61
.62
.63
.64
ط
با بنده خود احسان نمودي،‏ اي یهوه موافق کلام
خویش.‏
نیکو و معرفت را به من بیاموز زیرا که
به اوامر تو ایمان آوردم.‏
قبل از آنکه مصیبت را ببینم من گمراه شدم
لیکن هماکنون کلام تو را نگاه داشتم.‏
تو نیکو هستی و نیکویی می قواعد خود را به
من بیاموز.‏
متکبران بر من دروغ بستند.‏ و اما من به تمامی
دل دستورات تو را نگاه داشتم.‏
دل ایشان مثل پیه پروار است.‏ و اما من در
شریعت تو لذت میبرم.‏
مرا نیکو است که مصیبت را دیدم،‏ تا قواعد تو را
بیاموزم.‏
72. شریعت دهان تو براي من بهتر است از هزاران
طلا و نقره.‏ مزامیر
.
11 ،19
.65
66. خردمندي
.67
.68
.69
.70
.71
ي
دستهاي تو مرا ساخته و آفریده است.‏ مرا فهیم
گردان تا اوامر تو را بیاموزم.‏ ایوب
ترسندگان تو چون مرا بینند شادمان گردند زیرا
به کلام تو امیدوار هستم.‏
اي یهوه دانستهام که داوری تو عدل است،‏ و بر
حقّ‏ مرا مصیبت دادهاي.‏
پس رحمت تو براي تسلّی من بشود،‏ موافق کلام
8 ،10
.73
.74
.75
.76
569

يها
يها
يها
يها
يها
يها
يها
تو با بنده خویش.‏
رحمت تو به من برسد تا زنده شوم زیرا که
شریعت تو لذت من است.‏
متکبران خجل شوند زیرا به دروغ مرا اذیت
رسانیدند.‏ و اما من در دستورات تو تفکّر میکنم.‏
ترسندگان تو به من رجوع کنند و آنانی که
شهادات تو را میدانند.‏
دل من در قواعد تو کامل شود،‏ تا خجل نشوم.‏
مزامیر
.77
.78
.79
.80
23 ،18 مزامیر
ك
جان من براي نجات تو کاهیده میشود.‏ لیکن به
کلام تو امیدوار هستم.‏ پیدایش
چشمان منبراي کلام تو تار گردیده است و
میگویم کی مرا تسلّی خواهی داد.‏
زیرا که مثل مشک در دود گردیدهام.‏ لیکن قواعد
تو را فراموش نکردهام.‏
چند است روزهاي بنده تو؟ و کی بر جفا
کنندگانم داوري خواهی نمود؟ مکاشفه
متکبران براي من حفرهها زدند زیرا که موافق
شریعت تو نیستند.‏
تمامی اوامر تو امین است.‏ بر من ناحق جفا
کردند.‏ پ س مرا یاري فرما.‏ یوحنا
نزدیک بود که مرا از زمین نابود سازند.‏ اما من
دستورات تو را ترك نکردم.‏
به حسب رحمت خود مرا زنده ساز تا شهادات
دهان تو را نگاه دارم.‏
10 ،6
18 ،49
17 ،17
.81
.82
.83
.84
.85
.86
.87
.88
ل
.89
اشعیا
اي
8 ،40
.90
تو تا کلام یهوه
12 ،89
.91
.92
ابد
در آسمانها پایدار است.‏
امانت تو نسلاً‏ بعد نسل است.‏ زمین را آفریدهاي و
پایدار میماند.‏ مزامیر
براي داوری تو تا امروز ایستادهاند زیرا که همه
بنده تو هستند.‏
اگر شریعت تو لذت من نمیبود،‏ هرآینه در
بدبختی خود هلاك میشدم.‏ ارمیا
دستورات تو را تا به ابد فراموش نخواهم کرد زیرا
به آنها مرا زنده ساختهاي.‏
من از آن تو هستم مرا نجات ده زیرا که دستورات
تو را طلبیدم.‏
95. شریران براي من انتظار کشیدند تا مرا هلاك
کنند.‏ لیکن در شهادات تو تأمل میکنم.‏
براي هر کمالی انتهایی دیدم،‏ لیکن
بینهایت وسیع است.‏
32 ،37 مزامیر
.96
تو حکم
م
97. شریعت تو را چقدر دوست میدارم؛ تمامی روز
تفکّر من است.‏ مزامیر
اوامر تو مرا از دشمنانم حکیمتر ساخته است زیرا
که همیشه نزد من میباشد.‏ تثنیه
از همه معلمان خود فهیم تر شدم زیرا که
شهادات تو تفکّر من است.‏
از بزرگان خردمندتر شدم زیرا که دستورات تو
را نگاه داشتم.‏
پای خود را از هر راه بد نگاه داشتم تا آن که
کلام تو را حفظ کنم.‏
از داوری تو رو برنگردانیدم،‏ زیرا که تو مرا
تعلیم دادي.‏
کلام تو به کام من چه شیرین است و به دهانم
از عسل شیرینتر.‏ مزامیر
از دستورات تو شعور را تحصیل کردم.‏ بنابراین
هر راه دروغ را ناپاك میدارم.‏
8 ،4
11 ،19
2 ،1
.98
.99
.100
.101
.102
.103
.104
ن
کلام تو براي پای من چراغ،‏ و براي راههاي
من نور است.‏ امثال
قسم خوردم و آن را وفا خواهم نمود که
داوری عدالت تو را نگاه خواهم داشت.‏
بسیار خوار شدهام.‏ اي یهوه،‏ موافق کلام خود
مرا زنده ساز!‏
اي.‏ یهوه قربانیهاي داوطلبانه دهان مرا منظور
فرما و داوری خود را به من بیاموز.‏ مزامیر
من همیشه در کف من است،‏ لیکن
شریعت تو را فراموش نمیکنم.‏ داوران
بی.‏ خدایان براي من دام گذاشتهاند،‏ اما از
دستورات تو گمراه نشدم.‏ مزامیر ؛
تو را تا به ابد میراث خود ساختهام زیرا
که آنها شادمانی دل من است.‏
دل خود را براي بجا آوردن قواعد تو مایل
ساختم،‏ تا ابد و تا نهایت.‏
15 ،19
3 ،12
4 ،142
6 ،140
23 ،6
.105
.106
.107
108
109. جان
110
111. شهادات
.112
س
113. مردمانِ‏ دو رو را
ناپاك
داشتهام،‏ لیکن
شریعت
16 ،15
.93
.94
570

يها
یکن
يرو
يها
يها
يها
تو را دوست میدارم.‏ مزامیر
پناه و سپر من تو هستی.‏ به کلام تو انتظار
میکشم.‏
اي.‏ بدکاران،‏ از من دور شوید!‏ و اوامر خداي
خویش را نگاه خواهم داشت.‏
مرا به حسب کلامخود تأیید کن تا زنده شوم و
از امید خود خجل نگردم.‏ مزامیر
مرا تقویت کن تا رستگار گردم و بر قواعد تو
دائماً‏ نظر نمایم.‏ رومیان
همهکسانی را که از قواعد تو گمراه شدهاند،‏
حقیر شمردهاي زیرا که مکر ایشان دروغ است.‏
همه شریران زمین را مثل تفاله هلاك می
بنابراین شهادات تو را دوست میدارم.‏
موي بدن من از ترس تو برخاسته است و از
داوری تو ترسیدم.‏
مزامیر
.
2 ،25
7 ،31
22 ،7
.114
115
.116
.117
.118
.119
.120
ع
داد و عدالت را به جا آوردم.‏ مرا به ظلمکنندگانم
تسلیم منما.‏ دوم سموئیل
براي سعادت بنده خود ضامن شو تا متکبران بر
من ظلم نکنند.‏
براي نجات تو تار شده است و براي
کلام عدالت تو.‏
با بنده خویش موافق رحمانیتت عمل نما و
قواعد خود را به من بیاموز.‏
من بنده تو هستم.‏ مرا فهیم گردان تا شهادات
تو را دانسته باشم.‏
وقت است که یهوه عمل کند زیرا که شریعت تو
را باطل نمودهاند.‏
بنابراین،‏ اوامر تو را دوست میدارم،‏ زیادتر از
طلا و زر خالص.‏
بنابراین،‏ همۀ دستورات تو را در هر چیزْ‏ راست
میدانم،‏ و هر راه دروغ را ناپاك میدارم.‏ مزامیر
5 ،26
15 ،8
.121
.122
123. چشمانم
.124
.125
.126
.127
.128
ف
تو عجیب است.‏ ازین سبب جان من
آنها را نگاه میدارد.‏
کشف کلام تو نور میبخشد و ساده دلان را
فهیم میگرداند.‏ مزامیر
دهان خود را نیکو باز کرده،‏ نفس زدم زیرا که
مشتاق دستورات تو بودم.‏
بر من نظر کن و کَرَم فرما،‏ برحسب عادت تو به
آنانی که نام تو را دوست میدارند.‏
قدم مرا در کلامخودت پایدار ساز،‏ تا هیچ
بدي بر من تسلط نیابد.‏
مرا از ظلم انسان خلاصی ده،‏ تا دستورات تو را
نگاه دارم.‏
خود را بر بنده خود روشن ساز،‏ و قواعد
خود را به من بیاموز.‏ اعداد
نهرهاي آب از چشمانم جاري است زیرا که
شریعت تو را نگاه نمیدارند.‏
25 ،6
27 ،9
.133
.134
.135
.136
ص
اي.‏ یهوه تو عادل هستی و داوری تو راست
است.‏ خروج
خود را به راستی امر فرمودي و به
صداقت بی نهایت.‏
غیرت من مرا هلاك کرده است زیرا که دشمنان
من کلام تو را فراموش کردهاند.‏ مزامیر
کلام تو بینهایت شفاف است و بنده تو آن را
دوست میدارد.‏
من کوچک و حقیر هستم،‏ اما دستورات تو را
فراموش نکردم.‏
عدالت تو عدل است تا ابد و شریعت تو راست
است.‏
ترس و فشار مرا در گرفته است،‏ اما اوامر تو
لذت من است.‏
تو عادل است تا ابد.‏ مرا فهیم گردان تا
زنده شوم.‏
10 ،69
137
138. شهادات
.139
.140
.141
.142
.143
144. شهادات
ق
به تمامی دل خواندهام.‏ اي یهوه مرا جواب ده تا
قواعد تو را نگاه دارم!‏
تو را خواندهام،‏ پس مرا نجات ده.‏ و شهادات تو
را نگاه خواهم داشت.‏
بر طلوع آفتاب سبقت جسته،‏ التماس کردم،‏ و
کلام تو را انتظار کشیدم.‏
بر پاسهاي شب سبقت جست،‏ تا در
کلام تو تفکّر بنمایم.‏
به حسب رحمت خود صداي مرا بشنو.‏ اي یهوه
موافق داوری خود مرا زنده ساز.‏
آنانی که در پی شرارت میروند،‏ نزدیک میآیند،‏
و از شریعت تو دورمیباشند.‏
اي.‏ یهوه تو نزدیک هستی و همه اوامر تو راست
.145
.146
.147
148. چشمانم
.149
.150
151
8 ،19
129. شهادات
.130
.131
.132
571

يها
يها
يها
يها
يوا
يها
يها
.169
است.‏
تو را از زمان پیش دانستهام که آنها را
بنیان کردهاي تا ابد.‏
مزامیر
152. شهادات
ر
بر فقر من نظر کن و مرا خلاصی ده زیرا که
شریعت تو را فراموش نکردهام.‏
در دعواي من دادرسی فرموده،‏ مرا نجات ده و
به حسب کلام خویش مرا زنده ساز.‏
نجات از بیخدایان دور است زیرا که قواعد تو را
نمیطلبند.‏
اي یهوه،‏ رحمت تو بسیار است.‏ به حسب
داوری خود مرا زنده ساز.‏ مراثی
و دشمنانِ‏ من بسیارند.‏ اما از
شهادات تو رو برنگردانیدم.‏
خی.‏ انتکاران را دیدم و ناپاك داشتم زیرا کلام تو
را نگاه نمیدارند.‏
ببین که دستورات تو را دوست میدارم.‏ اي
یهوه،‏ به حسب رحمت خود مرا زنده ساز!‏
جمله کلام تو راستی است و تمامی داوري
عدالت تو تا ابد است.‏ یوحنا
ارمیا 22 ،3
مزامیر 2 ،3
17 ،17
.153
.154
.155
.156
157. جفاکنندگان
158
.159
.160
ش
امیران بیجهت بر من جفا کردند.‏ اما دل من از
کلام تو ترسان است.‏ اشعیا
من در کلام تو شادمان هستم،‏ مثل کسی که
غنیمت فراوان پیدا نموده باشد.‏
از دروغ کراهت و نفرت دارم.‏ اما شریعت تو را
دوست میدارم.‏
هر روز تو را هفت مرتبه سرود ستایش
میخوانم،‏ براي داوری عدالت تو.‏
آنانی را که شریعت تو را دوست میدارند،‏ صلح
عظیم است و هیچ چیز باعث لغزش ایشان نخواهد
شد.‏
اي یهوه،‏ براي نجات تو امیدوار هستم و اوامر تو
را بجا میآورم.‏ پیدایش
جان من شهادات تو را نگاه داشته است و آنها را
بینهایت دوست میدارم.‏
دستورات و اوامر تو را نگاه داشتهام زیرا که تمام
راه من در مد نظر تو است.‏ مزامیر
22 ،18
2 ،66
18 ،49
.161
.162
.163
.164
.165
.166
.167
.168
ت
اي یهوه،‏ فریاد من به حضور تو برسد.‏ به حسب
کلام خود مرا فهیم گردان.‏
تقاضاي من به حضور تو برسد.‏ به حسب کلام
خود مرا خلاصی ده.‏
لبهاي من حمد تو را جاري کند زیرا قواعد خود
را به من آموختهاي.‏
زبان من کلام تو را بسراید زیرا که تمام اوامر تو
عدل است.‏ امثال
دست تو براي یاري من بشود زیرا که دستورات
تو را برگزیدهام.‏
اي.‏ یهوه براي نجات تو مشتاق بودهام و شریعت
تو سعادت من است.‏
من زنده شود تا تو را سرود ستایش بخواند
و داوری تو معاون من باشد.‏
مثل گوسفند گم شده،‏ آواره گشتم.‏ بنده خود را
طلب نما،‏ زیرا که اوامر تو را فراموش نکردم.‏
اشعیا 6 ،53
22 ،6
.170
.171
.172
.173
174
175. جان
.176
120
دعا در تنگی
.1
.2
.3
سرود درجات
نزد یهوه در تنگی خود فریاد کردم و مرا اجابت
فرمود.‏
اي سرور جان مرا خلاصی ده از لب دروغ و از زبان
حیلهگر.‏
چه چیز به تو داده شود و چه چیز بر تو افزوده
گردد،‏ اي زبان حیلهگر؟
تیرهاي تیز قدرتمندان با جرقههاي آتش!‏
بر من که در ماشک غریبم و در خیمه
قیدار ساکن شدهام.‏ غزل غزلها
طولانی شد سکونت جان من با کسی که صلح
را دشمن میدارد!‏ اشعیا
من از اهل صلح هستم،‏ لیکن چون سخن میگویم،‏
ایشان آماده جنگ میباشند.‏
5 ،1
22 ،48
.4
.5
6. چه
.7
121
اعانت آسمانی
.1
سرود درجات
چشمان خود را به سوي کوهها برمیافرازم،‏ یاري
من از کجا میآید؟
مزامیر 1 ،123
572

یعن
يها
يها
يها
يها
يپا
يها
.1
.2
.3
.4
مزامیر
.2
.3
.4
یاري من از جانب یهوه است،‏ که آسمان و زمین را
آفرید.‏
او نخواهد گذاشت که تو لغزش خورد.‏ او که
حافظ توست نخواهد خوابید.‏
اینک او که حافظ اسرائیل است،‏ نمیخوابد و به
خواب نمیرود.‏ ایوب
یهوه حافظ تو میباشد.‏ یهوه به دست راستت سایه
تو است.‏
آفتاب در روز به تو اذّیت نخواهد رسانید و نه
ماهتاب در شب.‏
یهوه تو را از هر بدي نگاه میدارد.‏ او جان تو را
حفظ خواهد کرد.‏
یهوه خروج و دخولت را نگاه خواهد داشت،‏ از
هماکنون و تا ابد.‏
20 ،7
.5
.6
.7
.8
122
در وصف اورشلیم
سرود درجات از داود
میشدم چون به من میگفتند:‏ به خانه
یهوه برویم.‏
پای ما خواهد ایستاد،‏ به اندرون دروازه تو،‏
اي اورشلیم!‏
اي اورشلیم که بنا شدهاي مثل شهري که تماماً‏ با
هم پیوسته باشد،‏ دوم تواریخ
قبایل به آنجا کوچ میکنند،‏ قبایل یهوه،‏ شهادتی
براي اسرائیل،‏ تا نام یهوه را ستایش کنند.‏
زیرا که در آنجا صندلی داوري بر پا شده است،‏
ی صندلی خاندان داود.‏
براي سلامتی اورشلیم دعا کنید.‏ آنانیکه تو را
دوست میدارند،‏ خجسته حال خواهند شد.‏ زکریا
در باره تو باشد،‏ و آرامش در قصرهاي تو.‏
به خاطر برادران و یاران خویش،‏ میگویم که صلح
بر تو باد.‏
به خاطرخانه یهوه خداي ما،‏ سعادت تو را خواهم
طلبید.‏
7 ،4
6 ،6
1. شادمان
.2
.3
.4
.5
.6
7. صلح
.8
.9
123
طلب کَرَم
سرود درجات
به سوي تو چشمان خود را برمیافرازم،‏ اي که بر
آسمانها نشستهاي!‏
اینک مثل چشمان غلامان به سوي آقایان خود،‏ و
مثل چشمان کنیزي به سوي خاتون خویش،‏ همچنان
چشمان ما به سوي یهوه خداي ماست تا بر ما کرم
بفرماید.‏
اي یهوه بر ما کرم فرما،‏ بر ما کرم فرما زیرا چه
بسیار از اهانت پر شدهایم.‏
چه بسیار جان ما پر شده است،‏ از مسخره کردن
بی خیالان و اهانت متکبران.‏
124
اعانت از جانب خدا
سرود درجات از داود
اگر یهوه با ما نمیبود،‏ اسرائیل هماکنون بگوید؛
اگر یهوه با ما نمیبود،‏ وقتیکه آدمیان با ما مقاومت
نمودند،‏
آنگاه هر آینه ما را زنده فرو میبردند،‏ چون خشم
ایشان بر ما افروخته بود.‏
آنگاه آبها ما را غرق میکرد و نهرها بر جان ما
میگذشت.‏
آنگاه آبهاي پر زور،‏ از جان ما میگذشت.‏
متبارك باد یهوه که ما را شکار براي دندانهاي
ایشان نساخت.‏
جان ما مثل مرغ از دام صیادان خلاص شد.‏ دام
گسسته شد و ما خلاصی یافتیم.‏ امثال
اعانت ما به نام یهوه است،‏ که آسمان و زمین را
آفرید.‏ مزامیر
5 ،6
2 ،121
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
125
متوکلان خدا جنبش نخواهند خورد
.1
سرود درجات
آنانی که بر یهوه توکّل دارند،‏ مثل کوه صهیوناند
که جنبش نمیخورد و پایدار است تا ابد.‏ مزامیر
کوهها گرداگرد اورشلیم است؛ و یهوه گرداگرد قوم
خود،‏ از هماکنون و تا ابد است.‏ مزامیر
زیرا که عصاي شریران بر نصیب عادلان قرار
نخواهد گرفت،‏ مبادا عادلان دست خود را به گناه دراز
کنند.‏
8 ،21
8 ،34
.2
.3
573

یمت
يها
مزامیر
.4
اي یهوه به صالحان احسان فرما و به آنانی که
راست دل میباشند.‏ مزامیر
و اما آنانی که به راههاي کج خود مایل میباشند،‏
یهوه ایشان را با بدکاران رهبري خواهد نمود.‏ صلح بر
اسرائیل باد.‏ غلاطیان
4 ،112
16 ،6
.5
126
بازآوردن اسیران صهیون
.1
سرود درجات
چون یهوه اسیران صهیون را باز آورد،‏ مثل خواب
بینندگان شدیم.‏ مزامیر
آنگاه دهان ما از خنده پر شد و زبان ما از شادي.‏
آنگاه در میان امتها گفتند که یهوه با ایشان کارهاي
عظیم کرده است.‏
یهوه براي ما کارهاي عظیم کرده است که از آنها
شادمان هستیم.‏ لوقا
اي یهوه اسیران ما را باز آور،‏ مثل نهرها در جنوب.‏
آنانی که با اشکها میکارند،‏ با شادي درو خواهند
نمود.‏
آنکه با گریه بیرون میرود و تخم براي زراعت
میبرد،‏ هر آینه با شادي خواهد برگشت و بافه
خویش را خواهد آورد.‏
7 ،14
49 ،1
4 ،5
.2
.3
.4
.5
.6
127
اعتماد بر خدا
.1
.2
سرود درجات از سلیمان
اگر یهوه خانه را بنا نکند،‏ بنا کنندگانش زحمت
بیفایده میکشند.‏ اگر یهوه شهر را پاسبانی نکند،‏
پاسبانان بیفایده پاسبانی میکنند.‏
بیفایده است که شما صبح زود برمیخیزید و شب
دیر میخوابید و نان مشقّت را میخورید.‏ همچنان
محبوبان خویش را خواب میبخشد.‏ حزقیال
اینک پسرانْ‏ میراث از جانب یهوه میباشند و ثمره
رحم،‏ مزدي از اوست.‏
مثل تیرها در دست مرد زور آور،‏ همچنان هستند
پسران جوانی.‏
خوشابحال کسی که تیردان خود را از ایشان پر
کرده است.‏ خجل نخواهند شد بلکه با دشمنان،‏ در
دروازه سخن گویند.‏
128
خوشابحال ترسندگان خدا
.1
.2
.3
.4
.5
.6
سرود درجات
خوشابحال هر که از یهوه میترسد و از روشهاي او
پیروي میکند.‏
عمل دستهاي خود را خواهی خورد.‏ خوشابحال تو
و سعادت با تو خواهد بود.‏
زن تو مثل مو بارآور به اطراف خانه تو خواهد بود و
پسرانت مثل نهالهاي زیتون،‏ گرداگرد سفرة تو.‏
اینک همچنین مبارك خواهد بود کسی که از سرور
میترسد.‏
یهوه تو را از صهیون برکت خواهد داد،‏ و در تمام
ایام عمرت سعادت اورشلیم را خواهی دید.‏
پسرانِ‏ پسران خود را خواهی دید.‏ صلح بر اسرائیل
باد.‏ مزامیر
5 ،125
129
رهایی از شریران
.1
.2
3
سرود درجات
چه بسیار از طفولیتم مرا اذیت رسانیدند.‏ اسرائیل
هماکنون بگویند:‏
چه بسیار از طفولیتم مرا اذیت رسانیدند.‏ اما بر من
غالب نیامدند.‏
شی.‏ ار کنندگان بر پشت من شیار کردند،‏ و شیارهاي
خود را دراز نمودند.‏ مزامیر ؛
اما یهوه عادل است و بندهاي بیخدایان را
گسیخت.‏
خجل و برگردانیده شوند همه کسانی که از صهیون
نفرت دارند.‏ مزامیر
مثل گیاه بر پشت بامها باشند،‏ که پیش از آن که
آن را بچینند میخشکد.‏
که دروکننده دست خود را از آن پر نمیکند و نه
دسته بند آغوش خود را.‏
و راهگذران نمیگویند برکت یهوه بر شما باد.‏ شما
را به نام یهوه مبارك میخوانی
23 ،51
6 ،50
11 ،6
.4
.5
.6
.7
.8
130
انتظار براي خدا
19 ،12
پیدایش 5 ،3
.3
.4
.5
574

یبل
يها
یعن
يها
نشا
سرود درجات
اي یهوه از عمقها نزد تو فریاد برآوردم.‏
اي یهوه!‏ صداي مرا بشنو و گوشهاي تو به ناله
من ملتفت شود.‏ مزامیر ؛
اي یاه،‏ اگر گناهان را به نظر آوري،‏ کیست اي یهوه
که به حضور تو بایستد؟
لیکن بخشش نزد توست تا از تو بترسند.‏ اشعیا
منتظر یهوه هستم.‏ جان من منتظر است و به کلام
او امیدوارم.‏ مزامیر
من منتظر سرور است،‏ زیاده از منتظران صبح؛
زیاده از منتظران صبح.‏
اسرائیل براي یهوه امیدوار باشند زیرا که رحمت
نزد یهوه است و نزد اوست نجات فراوان.‏
و او اسرائیل را نجات خواهد داد،‏ از همه گناهان
وي.‏ ارمیا
مزامیر
7 ،55
2 ،102
2 ،5
14 ،27
11 ،31
.1
.2
.3
.4
.5
6. جان
.7
.8
131
فروتنی در مقابل خدا
.1
.2
.3
سرود درجات از داود
اي یهوه،‏ دل من متکبر نیست و نه چشمانم
برافراشته و خویشتن را به کارهاي بزرگ مشغول
نساختم،‏ و نه به کارهایی که از عقل من بعید است.‏
بلکه جان خود را آرام و ساکت ساختم،‏ مثل بچهاي
از شیر باز داشته شده،‏ نزد مادر خود.‏ جانم در من بود،‏
مثل بچه از شیر بازداشته شده.‏
اسرائیل بر یهوه امیدوار باشند،‏ از هماکنون و تا ابد.‏
132
در وصف معبد
سرود درجات
اي یهوه براي داود به یاد آور،‏ همه دردهاي او را.‏
چگونه براي یهوه قسم خورد و براي قادر مطلق
یعقوب نذر نمود
که به خیمۀ خانه خود هرگز داخل نخواهم شد،‏ و
بر بستر تختخواب خود برنخواهم آمد،‏
خواب به چشمان خود نخواهم داد و نه پلکی به
مژگان خویش،‏ امثال
تا مکانی براي یهوه پیدا کنم و مسکنی براي قادر
مطلق یعقوب.‏ اعمال رسولان
ک.‏ این ذکر آن را در افراته شنیدیم و آن را در
صحراي یعاریم یافتیم.‏
به مسکن او داخل شویم و نزد قدمگاه وي
پرستش نماییم.‏ مزامیر ؛
اي سرور به آرامگاه خود برخیز و بیا،‏ تو و صندوق
قوت تو.‏ اعداد
کاهنانِ‏ تو به عدالت ملبس شوند و مقّدسانت شادي
نمایند.‏ مزامیر
به خاطر بنده خود داود،‏ روي مسح شده خود را
برمگردان.‏
یهوه براي داود به راستی قسم خورد و از آن
برنخواهد گشت که از ثمره بدن تو بر تخت تو
خواهم گذاشت.‏ مزامیر
اگر پسران تو عهد مرا نگاه دارند و شهاداتم را
که بدیشان میآموزم،‏ پسران ای نیز بر تخت تو تا
به ابد خواهند نشست.‏
زیرا که یهوه صهیون را برگزیده است و آن را براي
سکونت خویش مناسب دانست.‏
این است آرامگاه من تا ابد.‏ اینجا ساکن خواهم
بود زیرا در این رغبت دارم.‏
آذوقه آن را هرآینه برکت خواهم داد و فقیرانش
را به نان سیر خواهم ساخت،‏
و کاهنانش را به نجات ملبس خواهم ساخت و
مقدسانش هرآینه شادي خواهند نمود.‏
در آنجا شاخ داود را خواهم رویانید و چراغی براي
مسح شده خود آماده خواهم ساخت.‏ لوقا ؛ مزامیر
دشمنان او را به خجالت ملبس خواهم ساخت و
تاج او بر وي شکوفه خواهد آورد.‏ مزامیر
9 ،112
69 ،1
26 ،35
46 ،7
5 ،99
6 ،95
4 ،89
35 ،10
11 ،32
6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
133
در وصف یکدلی
.1
سرود درجات از داود
اینک چه خوش و چه دلپسند است که برادران به
یکدلی با هم ساکن شوند.‏ رومیان
مثل روغنِ‏ نیکو بر سر است که به ریش فرود
میآید،‏ ی به ریش هارون که به دامن ردایش فرود
میآید.‏ خروج
و مثل شبنم حرمون است که بر کوههاي صهیون
فرود میآید.‏ زیرا که در آنجا یهوه برکت خود را
5 ،15
7 ،29
.2
.3
4 ،6
.1
.2
.3
.4
.5
575

يها
ی حی تعن
یعن
يها
يلاو
.13
فرموده است ی
134
تمجید خدا
را تا ابد.‏ ا
سرود درجات
ببین،‏ یهوه را متبارك خوانید،‏ اي همه
بندگان یهوه که شبانگاه در خانه یهوه میایستید!‏
دستهاي خود را به محل مقدس برافرازید،‏ ویهوه را
متبارك خوانید.‏
یهوه که آسمان و زمین را آفرید،‏ تو را از صهیون
برکت خواهد داد.‏
مزامیر
.1
.2
.3
135
سرودستایش سرور
.
.1
.2
.3
.4
.5
هلّلویاه،‏ نام یهوه را سرودستایش بخوانید!‏ اي
بندگان یهوه سرودستایش بخوانید!‏
اي شما که در خانه یهوه میایستید،‏ در صحن
خانه خداي ما.‏
هلّلویاه،‏ زیرا یهوه نیکو است!‏ نام او را بسرایید زیرا
که دلپسند است.‏
زیرا که یهوه یعقوب را براي خود برگزید،‏ و اسرائیل
را به جهت ملک خاصِّ‏ خویش.‏
زیرا میدانم که یهوه بزرگ است و یهوه ما برتر
است از همه خدایان خروج ؛ مزامیر ؛
هر آنچه یهوه خواست آن را کرد،‏ در آسمان و در
زمین و در دریا و در همه عمقها.‏ لوقا
ابرها را از انتهاي زمین برمیآورد و برقها را براي
باران میسازد و بادها را از مخزنهاي خویش بیرون
میآورد.‏ ارمیا
که نخستزادگان مصر را کشت،‏ هم از انسان هم از
حیوانات.‏ خروج
آیات و معجزات را در وسط تو اي مصر فرستاد،‏ بر
فرعون و بر همه بندگان وي.‏
که امت بسیار را زد و پادشاهان عظیم را
کشت.‏ مزامیر
سی.‏ حون پادشاه اموریان و عوج پادشاه باشان و
همه ممالک کنعان را.‏ خروج ؛ مزامیر
و زمین ایشان را به میراث داد،‏ ی به میراث
قوم خود اسرائیل.‏ یوشع ؛
اي یهوه،‏ نام توست تا ابد؛ و اي یهوه،‏ یادگاري
توست تا همه طبقات.‏ مزامیر
زیرا یهوه قوم خود را داوري خواهد نمود و بر
بندگان خویش شفقت خواهد فرمود.‏
بتهاي امتها طلا و نقره میباشند،‏ عمل دستهاي
انسان.‏ مزامیر
دهنها دارند و سخن نمیگویند؛ چشمان دارند و
نمیبینند؛
گوشها دارند و نمیشنوند بلکه در دهان ایشان
هیچ نَفَس نیست.‏
آنها مثل آنها میباشند و هرکه بر آنها
توکّل دارد.‏ اشعیا
اي خاندان اسرائیل،‏ یهوه را متبارك خوانید.‏ اي
خاندان هارون،‏ یهوه را متبارك خوانید.‏
اي خاندان یهوه را متبارك خوانید.‏ اي
ترسندگان یهوه،‏ یهوه را متبارك خوانید.‏
یهوه از صهیون متبارك باد،‏ که در اورشلیم ساکن
است ‏.هلّلویاه.‏
13 ،102
،
17 ،42
4 ،115
14
.15
.16
.17
18. سازندگان
.19
.20
.21
136
سرود سپاسگزاري
.1
یهوه را حمد گویید زیرا که نیکو است و رحمت او
تا ابد است.‏ مزامیر
خداي خدایان را حمد گویید،‏ زیرا که رحمت او تا
ابد است.‏
3. سرور سروران را حمد گویید،‏ زیرا که رحمت او تا
ابد است.‏
او را که تنها کارهاي عجیب عظیم میکند،‏ زیرا که
رحمت او تا ابد است.‏ مزامیر
او را که آسمانها را به حکمت آفرید،‏ زیرا که رحمت
او تا ابد است.‏ پیدایش
او را که زمین را بر آبها گسترانید،‏ زیرا که رحمت او
تا ابد است.‏ پیدایش
او را که نورهاي بزرگ آفرید زیرا که رحمت او تا
ابد است.‏ پیدایش
آفتاب را براي سلطنت روز،‏ زیرا که رحمت او تا ابد
است.‏ مزامیر
ماه و ستارگان را براي سلطنت شب،‏ زیرا که
رحمت او تا ابد است.‏
که مصر را در نخستزادگانش زد،‏ زیرا که
18 ،72
6 ،1
1 ،106
9 .7 .1 ،1
14 ،1
16 ،74
.2
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
7 ،89
19 ،136
8 ،86
37 ،1
11 ،15
24 .21 ،21
6 ،12
23 ،11
13 ،10
29 ،12
18 ،136
.6
.7
.8
.9
.10
11
.12
576

یعن
يها
.3
رحمت او تا ابد است.‏
و اسرائیل را از میان ایشان بیرون آورد،‏ زیرا که
رحمت او تا ابد است.‏ خروج
با دست قوي و بازوي دراز،‏ زیرا که رحمت او تا
ابد است.‏
او را که دریاي سرخ را به دو قسمت تقسیم کرد،‏
زیرا که رحمت او تا ابد است.‏ خروج ؛ نحمیا
و اسرائیل را از میان آن گذرانید،‏ زیرا که
رحمت او تا ابد است.‏
و فرعون و لشکر او را در دریاي سرخ انداخت،‏
زیرا که رحمت او تا ابد است.‏ خروج
او را که قوم خویش را در صحرا رهبري نمود،‏ زیرا
که رحمت او تاابد است.‏
او را که پادشاهان بزرگ را زد،‏ زیرا که رحمت او
تا ابد است.‏
و پادشاهان نامور را کشت،‏ زیرا که رحمت او تا
ابد است.‏ مزامیر
سی.‏ حون پادشاه اموریان را،‏ زیرا که رحمت او تا ابد
است.‏ اعداد
و عوج پادشاه باشان را،‏ زیرا که رحمت او تا ابد
است.‏
و زمین ایشان را به ارثیت داد،‏ زیرا که رحمت او
تا ابد است.‏
ی به ارثیت بنده خویش اسرائیل،‏ زیرا که
رحمت او تا ابد است.‏
و ما را در درد ما به یاد آورد،‏ زیرا که رحمت او تا
ابد است.‏
و مارا از دشمنان ما رهایی داد،‏ زیرا که رحمت او
تا ابد است.‏
که همه بشر را روزي میدهد،‏ زیرا که رحمت او
تا ابد است.‏ مزامیر
خداي آسمانها را حمد گویید،‏ زیرا که
رحمت او تا ابد است.‏
مزامیر
11 ،9
21 ،14
26 ،14
41 ،12
10 ،135
15 ،145
34 ،21
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
137
سرود تبعیدیون
.1
.2
نزد نهرهاي بابل آنجا نشستیم و گریه نیز کردیم،‏
چون صهیون را به یاد آوردیم.‏
بربطهاي خود را آویختیم بر درختان بید که در
میان آنها بود.‏
زیرا آنانی که ما را به اسیري برده بودند،‏ در آنجا از
ما سرود خواستند؛ و آنانی که ما را تاراج کرده بودند،‏
شادمانی خواستند که یکی از سرودهاي صهیون را براي
ما بسرایید.‏
چگونه سرود یهوه را،‏ در زمین بیگانه بخوانیم؟
اگر تو را اي اورشلیم فراموش کنم،‏ آنگاه دست
راست من فراموش کند.‏ ارمیا
اگر تو را به یاد نیاورم،‏ آنگاه زبانم به کامم بچسبد،‏
اگر اورشلیم را بر همه شادمانی خود ترجیح ندهم.‏
50 ،51
.4
.5
.6
26 ،3 حزقیال
.7
.8
اي یهوه،‏ روز اورشلیم را براي پسرانادوم به یاد آور،‏
که گفتند:‏ ویران سازید،‏ تا بنیادش ویران سازید!‏
اي دختر بابل که خراب خواهی شد،‏ خوشابحال
آنکه به تو جزا دهد چنانکه تو به ما جزا دادي!‏ اشعیا
،13
19
.9
خوشابحال آنکه اطفال تو را بگیرد و ایشان را به
صخرهها بزند.!‏ ؛ مکاشفه
138
سرود حمد
23 ،2
اشعیا 16 ،13
.1
مزمور داود
تو را به تمامی دل خود حمد خواهم گفت.‏ به
حضور خدایان تو را حمد خواهم گفت.‏ مزامیر
به سوي معبد محل مقدس تو عبادت خواهم کرد و
نام تو را حمد خواهم گفت،‏ به سبب رحمت و راستی
تو.‏ زیرا کلام خویش را بر تمام اسم خود تمجید
نمودهاي.‏
در روزي که تو را خواندم مرا اجابت فرمودي.‏ و مرا
با قوت در جانم شجاع ساختی.‏
اي یهوه،‏ تمام پادشاهان جهان تو را حمد خواهند
گفت،‏ چون کلام دهان تو را بشنوند.‏ مزامیر
و روش یهوه را خواهند سرایید،‏ زیرا که شکوه
یهوه عظیم است.‏
زیرا که یهوه متعال است،‏ لیکن بر فروتنان نظر
میکند.‏ و اما متکبران را از دور میشناسد.‏
اگر چه در میان تنگی راه میروم،‏ مرا زنده خواهی
کرد.‏ دست خود را بر خشم دشمنانم دراز میکنی و
دست راستت مرا نجات خواهد داد.‏ لوقا
یهوه کار مرا به کمال خواهد رسانید.‏ اي یهوه،‏
رحمت تو تا ابد است.‏ کارهاي دست خویش را ترك
منما.‏ مزامیر ؛ لوقا ؛ مزامیر
2 ،9
32 ،68
مزامیر 5 ،113
11 ،7
17 ،90
50 ،1
3 ،52
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
577

یدان
يها
يها
يها
يها
.19
139
حکمت و علم خدا
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
اي یهوه مرا آزموده و شناختهاي.‏ مزامیر
تو نشستن و برخاستن مرا می و فکرهاي مرا از
دور فهمیدهاي.‏ ارمیا
راه و خوابگاه مرا تفتیش کردهاي و همه راه مرا
دانستهاي.‏
زیرا که سخنی بر زبان من نیست،‏ جز اینکه تو اي
یهوه آن را تماماً‏ دانستهاي.‏
از عقب و از پیش مرا احاطه کردهاي و دست
خویش را بر من نهادهاي.‏
این.‏ گونه معرفت برایم زیاده عجیب است.‏ و بلند
است که بدان نمیتوانم رسید.‏
از روح تو کجا بروم؟ و از حضور تو کجا بگریزم؟
اگر به آسمان صعود کنم،‏ تو آنجا هستی!‏ و اگر در
جهنم بستر بگسترانم اینک تو آنجا هستی!‏ عاموس
اگر بالهاي سحر را بگیرم و در انتهاي دریا ساکن
شوم،‏ یونس
در آنجا نیز دست تو مرا رهبري خواهد نمود و
دست راست تو مرا خواهد گرفت.‏
و گفتم:‏ یقیناً‏ تاریکی مرا خواهد پوشانید.‏ که در
حال شب گرداگرد من روشنایی گردید.‏ ایوب
تاریکی نیز نزد تو تاریک نیست و شب مثل روز
روشن است و تاریکی و روشنایی یکی است.‏ یعقوب
زیرا که تو بر دل من مالک هستی؛ مرا در رحم
مادرم نقش بستی.‏
تو را حمد خواهم گفت زیرا که به طور مهیب و
عجیب ساخته شدهام.‏ کارهاي تو عجیب است و جان
من این را نیکو میداند.‏ ایوب ؛ مزامیر
استخوانهایم از تو پنهان نبود وقتی که در نهان
ساخته میشدم و در عمق زمین نقشبندي میگشتم.‏
چشمان تو جنین مرا دیدهاست و در دفتر تو همه
اعضاي من نوشته شده،‏ در روزهایی که ساخته میشد،‏
وقتی که یکی از آنها وجود نداشت.‏ ایوب
اي خدا،‏ فکرهاي تو نزد من چه قدر گرامی است
و جمله آنها چه عظیم است!‏ اشعیا
اگر آنها را بشمارم،‏ از ریگ زیاده است.‏ وقتیکه
بیدار میشوم هنوز نزد تو حاضر هستم.‏ اول پادشاهان
مزامیر
یقیناً‏ اي خدا بیخدایان را خواهی کشت.‏ پس اي
مردمان خون ریز از من دور شوید.‏
زیرا سخنان مکرآمیز درباره تو میگویند و
دشمنانت نام تو را به باطل میبرند.‏
اي یهوه آیا نفرت نمیدارم از آنانی که تو را نفرت
میدارند،‏ و آیا مخالفان تو را ناپاك نمیشمارم؟ مزامیر
،101
.20
.21
3
.22
ایشان را به نفرت تام نفرت میدارم.‏ ایشان را
دشمنان خویشتن میشمارم.‏
اي خدا مرا تفتیش کن و دل مرا بشناس.‏ مرا
بیازما و فکرهاي مرا بدان،‏
و ببین که آیا در من راه فساد است!‏ و مرا به
راه جاودانی هدایت فرما.‏ مزامیر
4 ،25
.23
.24
140
دعاي حفاظت
.1
براي سالار سرود خوانان.‏ مزمور داود
اي یهوه،‏ مرا از مرد شریر رهایی ده و از مرد ظالم
مرا محفوظ فرما!‏ ؛
که در دلهاي خود در شرارت تفکّر میکنند و
تمامی روز براي جنگ جمع میشوند.‏
دندانهاي خود را مثل مار تیز میکنند و زهر افعی
زیر لب ایشان است،‏ سلاه.‏ مزامیر
اي یهوه مرا از دست شریر نگاه دار،‏ از مرد ظالم مرا
محافظت فرما که تدبیر میکنند تا پای مرا
بلغزانند.‏
متکبران براي من تله و ریسمانها پنهان کرده و دام
به سر راه گسترده،‏ و کمندها براي من نهادهاند،‏ سلاه.‏
7 ،142
10 ،5
مزامیر 1 ،43
.2
.3
.4
.5
9 ،141 ؛ 110 ،119 مزامیر
.6
به یهوه گفتم:‏ تو خداي من هستی.‏ اي یهوه،‏
ناله مرا بشنو!‏ مزامیر
اي یهوه سرور که قوت نجات من هستی،‏ تو سر مرا
در روز جنگ پوشانیدهاي.‏ مزامیر
اي یهوه،‏ آرزوهاي شریر را برایش برمیاور و تدابیر
ایشان را به انجام مرسان مبادا سرافراشته شوند،‏ سلاه.‏
و اما سرهاي آنانی که مرا احاطه میکنند،‏ شرارت
لبهاي ایشان،‏ آنها را خواهد پوشانید.‏ مزامیر
جرقه سوزنده را بر ایشان خواهند ریخت،‏
ایشان را در آتش خواهند انداخت و در عمقهاي زمین
که دیگر نخواهند برخاست.‏
17 ،7
9 ،78
11 ،22
.7
.8
.9
.10
2 ،9
17 ،1
29 ،4
22 ،34
10 ،7
73 ،119
5 ،14
خروج 22 ،33
9 ،55
8 ،10
10 ،17
3 ،1
.1
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
578

يها
يرو
يها
.2
.3
مزامیر
.11
مرد بدگو در زمین پایدار نخواهد شد.‏ مرد ظالم را
شرارت صید خواهد کرد تا او را هلاك کند.‏
میدانم که یهوه دادرسی فقیر را خواهد کرد و
داوري مسکینان را خواهد نمود.‏
هر آینه عادلان نام تو را حمد خواهند گفت و
راستان به حضور تو ساکن خواهند شد.‏
.12
.13
141
درخواست کمک
.1
مزمور داود
اي یهوه تو را میخوانم.‏ نزد من بشتاب!‏ و چون تو
را بخوانم صداي مرا بشنو!‏ مزامیر
دعاي من به حضور تو مثل بخور آراسته شود،‏ و
برافراشتن دستهایم،‏ مثل قربانی شام.‏ خروج
اي یهوه،‏ بر دهان من نگاهبانی فرما و در لبهایم را
نگاه دار.‏
دل مرا به عمل بد مایل مگردان تا مرتکب اعمال
زشت با مردان بدکار نشوم.‏ و از چیزهاي لذیذ ایشان
نخورم.‏ مزامیر
مردعادل مرا بزند و لطف خواهد بود،‏ و مرا ادب
نماید و روغن براي سر خواهد بود!‏ و سر من آن را
خودداري نخواهد نمود زیرا که در بدی ایشان نیز
دعاي من دایم خواهد بود.‏
داوران ایشان از سرِ‏ صخرهها انداخته شوند،‏
آنگاه سخنان مرا خواهند شنید زیرا که شیرین است.‏
مثل کسی که زمین را شکاف و شیار بکند،‏
استخوانهاي ما بر سر قبرها پراکنده میشود.‏
زیرا که اي یهوه سرور،‏ چشمان من بسوي توست.‏ و
بر تو توکّل دارم.‏ پ س جان مرا تلف منما!‏
مرا از دامی که براي من نهادهاند نگاه دار و از
کمندهاي گناهکاران.‏ مزامیر
بیخدایان به دامهاي خود بیفتند و من بسلامتی
در بگذرم.‏ مزامیر
29 ،9
مزامیر 2 ،123
14 ،40
6 ،140
112 .36 ،119
16 ،7
.2
.3
.4
.5
6. چون
.7
.8
.9
.10
142
دعا در تنگی
4 ،24
.1
قصیده داود و دعا وقتیکه در مغاره بود اول سموئیل
به آواز خود نزد یهوه فریاد برمیآورم.‏ به آواز خود
نزد یهوه خواهش مینمایم.‏
ناله خود را در حضور او خواهم ریخت.‏ تنگی
خود را نزد او بیان خواهم کرد.‏
وقتی که روح من در من مدهوش میشود.‏ پس تو
راه و روش مرا دانستهاي.‏ در راهی که میروم دام براي
من پنهان کردهاند.‏ مزامیر ؛ مزامیر
به طرف راست بنگر و ببین که کسی نیست که مرا
بشناسد.‏ پناهگاه براي من نابود شد.‏ کسی نیست که
در فکر جان من باشد.‏
نزد تو اي یهوه فریاد کردم و گفتم که تو پناهگاه و
قسمت من در زمین زندگان هستی.‏ مزامیر
به ناله من توجه کن زیرا که بسیار بدبختم!‏ مرا از
جفاکنندگانم برهان،‏ زیرا که از من زورآورترند.‏ مزامیر
،7
2 ،91
6 ،140
7 ،138
.4
.5
.6
2
.7
جان مرا از زندان درآور تا نام تو راحمد گویم.‏
عادلان گرداگرد من خواهند آمد زیرا که به من احسان
نمودهاي.‏ مزامیر
17 ،25
143
تضرع به حضور خدا
.1
مزمور داود
اي یهوه دعاي مرا بشنو و به خواهش من گوش
بده!‏ در امانت و عدالت خویش مرا اجابت فرما!‏ مزامیر
،5
2
.2
و بر بنده خود به محاکمه برمیا.‏ زیرا زندهاي نیست
که به حضور تو عادل شمرده شود.‏ مزامیر ؛ امثال
،20
124 ،119
9
.3
زیرا که دشمن بر جان من جفا کرده،‏ حیات مرا به
زمین کوبیده است و مرا در ظلمت ساکن گردانیده،‏
مثل آنانی که مدتی مرده باشند.‏ مراثی
پس روح من در من مدهوش شده،‏ و دلم در
اندرونم متحیر گردیده است.‏
ایام قدیم را به یاد میآورم.‏ در همه اعمال تو تفکّر
نموده،‏ در کارهاي دست تو تأمل میکنم.‏ مزامیر
دستهاي خود را بسوي تو دراز میکنم.‏ جان من
مثلِ‏ زمینِ‏ خشک،‏ تشنه تو است،‏ سلاه.‏
اي یهوه،‏ بزودي مرا اجابت فرما زیرا روح من
کاهیده شده است.‏ خود را از من مپوشان،‏ مبادا
مثل فروروندگان به جهنم بشوم.‏ مزامیر
بامدادان رحمت خود را به من بشنوان زیرا که بر تو
توکّل دارم.‏ راهی را که برآن بروم،‏ مرا بیاموز زیرا نزد
تو جان خود را برمیافرازم.‏
6 ،77
ارمیا 6 ،3
مزامیر 2 ،63
1 ،28
.4
.5
.6
.7
.8
579

یعن
يها
يها
يها
مزامیر
.9
اي سرور مرا از دشمنانم برهان زیرا که نزد تو پناه
بردهام.‏
مرا تعلیم ده تا اراده تو را بجا آورم زیرا خداي من
تو هستی.‏ روح مهربان تو مرا در زمین هموار هدایت
بنماید.‏
به خاطر نام خود اي یهوه مرا زنده ساز؛ به خاطر
عدالت خویش جان مرا از تنگی برهان؛ مزامیر
و به خاطر رحمت خود،‏ دشمنانم را ریشه کن
ساز.‏ و همه مخالفان جان مرا هلاك کن زیرا که من
بنده تو هستم.‏
8 ،142
.10
.11
.12
144
سرود پیروزي
.1
مزمور داود
یهوه که صخره من است،‏ متبارك باد؛ که دستهاي
مرا به جنگ و انگشتهاي مرا به جنگ تعلیم داد!‏ دوم
35 ،22 سموئیل
.2
رحمت من اوست و پناهگاه من و قلعه بلند من و
رهاننده من و سپر من و آنکه بر او توکّل دارم،‏ که قوم
مرا در زیر اطاعت من میدارد.‏ مزامیر
اي یهوه،‏ آدمی چیست که او را بشناسی؟ و پسر
انسان که او را به حساب بیاوري؟ مزامیر
انسان مثل نَفَسی است و روزهایش مثل سایهاي
است که میگذرد.‏ ایوب
اي یهوه آسمانهاي خود را خم ساخته،‏ فرود بیا.‏ و
کوهها را لمس کن تا دود شوند.‏ مزامیر
رعد را جهنده ساخته،‏ آنها را پراکنده ساز.‏ تیرهاي
خود را بفرست و آنها را نابود نما.‏
دست خود را از بالا بفرست،‏ و مرا رهانیده،‏ از آبهاي
بسیار خلاصی ده،‏ ی از دست پسران بیگانه
که دهان ایشان به باطل سخن میگوید،‏ و دست
راست ایشان،‏ دست دروغ است.‏ مزامیر
اي خدا،‏ تو را سرودي تازه میسرایم.‏ با بربط ذات
ده تار،‏ تو را شادي خواهم نمود.‏
که پادشاهان را نجات میبخشی،‏ و بنده خود داود
را از شمشیر مهلک میرهانی.‏ امثال
مرا از دست بیگانگان برهان و خلاصی ده،‏ که
دهان ایشان به باطل سخن میگوید و دست راست
ایشان دست دروغ است.‏
تا پسران ما درجوانی خود نمو کرده،‏ مثل نهالها
باشند.‏ و دختران ما مثل سنگهاي زاویه تراشیده شده
به مثال قصر.‏
و انبارهاي ما پر شده،‏ به انواع نعمت ریزان شوند.‏
و گله ما هزارها و چندهزارها در صحراهاي ما
بزایند.‏
و گاوان ما باربردار شوند و هیچ ورود و خروج و
نالهاي در کوچه ما نباشد.‏
خوشابحال قومی که نصیب ایشان این است.‏
خوشابحال آن قوم که یهوه خداي ایشان است.‏ مزامیر
.13
.14
.15
12 ،33
145
پرستش سرور
.1
سرودستایش داود
اي خداي من،‏ اي پادشاه،‏ تو را متعال میخوانم و
نام تو را متبارك میگویم،‏ تا ابد!‏ مزامیر ؛ مزامیر
تمامی روز تو را متبارك میخوانم،‏ و نام تو را حمد
میگویم تا ابد.‏
یهوه عظیم است و بینهایت قابل ستایش،‏ و عظمت
او را تفتیش نتوان کرد.‏ مزامیر
طبقه تا طبقه اعمال تو را سرود ستایش میخوانند
و کارهاي عظیم تو را بیان خواهند نمود.‏
در عظمت زیبایی باشکوه تو و در کارهاي عجیب تو
تفکّر خواهم نمود.‏ مزامیر
در قوت کارهاي مهیبِ‏ تو سخن خواهند گفت.‏ و
من عظمت تو را بیان خواهم نمود.‏
و یادگاري زیادي احسان تو را حکایت خواهند کرد.‏
و عدالت تو را خواهند سرایید.‏
یهوه کریم و رحیم است و دیر خشم و پر رحمت.‏
31 ،69
4 ،34
3 ،95
17 ،71 ؛ 5 ،143
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
6 ،34 خروج
.9
یهوه براي همگان نیکو است،‏ و رحمت وي بر
همه اعمال وي است.‏ رومیان
اي یهوه همه کارهاي تو،‏ تو را حمد میگویند.‏ و
مقدسان تو،‏ تو را متبارك میخوانند.‏
دربارة شکوه ملکوت تو سخن میگویند و توانایی
تو را حکایت میکنند.‏
تا کارهاي عظیم تو را به فرزندان آدم تعلیم دهند
و شکوه مجید ملکوت تو را.‏
ملکوت تو،‏ ملکوتی است تا همه دورانها و
سلطنت تو باقی تا تمام دورها.‏ مزامیر
یهوه همه افتادگان را تأیید میکند و خمشدگان
را برمیخیزاند.‏ مزامیر ؛ لوقا
16 ،10
32 ،11
52 ،1
8 ،146
.10
.11
.12
.13
.14
5 ،8
3 ،18
32 ،104
4 ،36
مزامیر 2 ،33
31 ،21
2 ،14
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
580

يها
يها
يار
يها
يها
مزامیر
.15
چشمان همگان منتظر تو میباشد و تو غذاي
ایشان را در موقعش میدهی.‏ مزامیر ؛ مزامیر
دست خویش را باز میکنی و آرزوي همه زندگان
را سیر مینمایی.‏
یهوه عادل است در همه طریق خود و رحیم
در کّل اعمال خویش.‏ تثنیه
یهوه نزدیک است به آنانیکه او را میخوانند،‏ به
آنانیکه او را به راستی میخوانند.‏
آرزوي ترسندگان خود را بجا میآورد و خواهش
ایشان را شنیده،‏ ایشان را نجات میدهد.‏ امثال
یهوه همه دوست دارن خود را نگاه میدارد و همه
شریران را هلاك خواهد ساخت.‏
دهان من سرودستایش یهوه را خواهد گفت و
همه بشر نام قدوس او را متبارك بخوانند تا ابد.‏
25 ،136
24 ،10
27 ،104
4 ،32
.16
.17
.18
.19
.20
.21
146
سعادت توکل به خدا
.1
.2
هلّلویاه!‏ اي جان من یهوه را سرودستایش بخوان!‏
تا زنده هستم،‏ یهوه را حمد خواهم گفت.‏ مادامی
که وجود دارم،‏ خداي خود را خواهم سرایید.‏ مزامیر
بر رؤسا توکّل مکنید و نه بر فرزند انسان که نزد او
یاري نیست.‏ مزامیر
روح او بیرون میرود و او به خاك خود برمیگردد و
در همان روز فکرهایش نابود میشود.‏ پیدایش ؛ جامعه
4 ،18
199 ،3
8 ،118
.3
.4
7 ،12
.5
خوشابحال آنکه خداي یعقوب مددکار اوست،‏ که
امید او بر یهوه خداي وي میباشد،‏ امثال
که آسمان و زمین را آفرید و دریا و آنچه را که در
آنهاست؛ که راستی را نگاه دارد تا ابد؛ اعمال رسولان ؛
15 ،14
20 ،16
.6
مزامیر 4 ،33
.7
.8
که مظلومان را دادرسی میکند؛ و گرسنگان را نان
میبخشد.‏ یهوه اسیران را آزاد میسازد.‏
یهوه چشمان کوران را باز میکند.‏ یهوه خم شدگان
را برمیافرازد.‏ یهوه عادلان را دوست میدارد.‏
غریبان را محافظت میکند و یتیمان و بیوه
زنان را پایدار مینماید.‏ اما راه بیخدایان را کج
میسازد.‏ خروج
یهوه سلطنت خواهد کرد تا ابد و خداي تو اي
صهیون،‏ نسلاً‏ بعد نسل.‏ هلّلویاه!‏
سرودستایش خداي توانا
.1
هلّلویاه،‏ زیرا خداي ما را سراییدننیکو است
دلپسند،‏ و سرودستایش خواندن شایسته است!‏
2 ،92
.2
و
مزامیر
یهوه اورشلیم را بنا میکند و پراکندگان اسرائیل را
جمع مینماید.‏
دلان را شفا میدهد و جراحت ایشان
را میبندد.‏ خروج ؛ مزامیر ؛ اشعیا
عدد ستارگان را میشمارد و همه آنها را به نام
میخواند.‏ اشعیا
ما بزرگ است و قوت او عظیم و حکمت وي
بی اندازه.‏ مزامیر ؛
یهوه مسکینان را برمیافرازد و شریران را به زمین
میاندازد.‏ مزامیر
یهوه را با تشکّر بسرایید.‏ خداي ما را با بربط سرود
بخوانید.‏ مزامیر
که آسمانها را با ابرها میپوشاند و باران را براي
زمین مهیا مینماید و گیاه را بر کوهها میرویاند.‏
که حیوانات را آذوقه میدهد و بچه کلاغ را که
او را میخوانند.‏
در قوت اسب رغبت ندارد،‏ و از ساقهاي انسان
راضی نمیباشد.‏ امثال
رضامندي یهوه از ترسندگان وي است و از
آنانیکه به رحمت وي امیدوارند.‏
اي اورشلیم،‏ یهوه را سرودستایش بخوان.‏ اي
صهیون،‏ خداي خود را حمد بگو.‏ مزامیر
زیرا که پشت بندهاي دروازههایت را مستحکم
کرده و فرزندانت را در اندرونت مبارك فرموده است.‏
که مرز تو راصلح میدهد و تو را از مغز گندم سیر
میگرداند.‏
که کلام خود را بر زمین فرستاده است و قول او
به زودي هر چه تمامتر میدود.‏
که برف را مثل پشم میباراند،‏ و ژاله را مثل
خاکستر میپاشد.‏ مزامیر
که تگرگ خود را در قطعهها میاندازد؛ و کیست
که پیش سرماي او تواند ایستاد؟
کلام خود را میفرستد و آنها را میگدازد.‏ باد
خویش را میوزاند،‏ پس آبها ج میشود.‏
کلام خود را به یعقوب بیان کرده،‏ و قواعد و
داوری خویش را به اسرائیل.‏
10 ،146
1 ،61
3 ،6
3 ،145
31 ،21
8 ،148
26 ،15
26 ،40
5 ،135
8 ،146
1 ،34
3. شکسته
.4
5. سرور
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
مزامیر 1 ،93
21 ،22
9. سرور
.10
147
581

يها
مزامیر
.20
با هیچ امتی چنین نکرده است و داوری
ندانستهاند.‏ هلّلویاه!‏ تثنیه ؛ رومیان
2 ،3
7 ،4
148
همه خدا را سرودستایش بخوانند
.1
او را
هلّلویاه!‏ یهوه را از آسمانسرودستایش بخوانید!‏ در
بالاترین نقطه او را سرود ستایش بخوانید!‏ مزامیر
اي همه فرشتگانش او را سرود ستایش بخوانید.‏ اي
همه لشکرهاي او،‏ او را سرود ستایش بخوانید.‏ لوقا
اي آفتاب و ماه او را سرود ستایش بخوانید.‏ اي همه
ستارگان نور او را سرود ستایش بخوانید.‏
اي آسمانآسمانها او را سرود ستایش بخوانید،‏ و اي
آبهایی که فوق آسمانهایید.‏ مزامیر
نام یهوه را سرود ستایش بخوانند زیرا که او امر
فرمود پس آفریده شدند.‏ ؛
و آنها را پایدار نمود تا ابد و قانونی قرار داد که از
آن در نگذرند.‏
یهوه را از زمین سرود ستایش بخوانید،‏ اي نهنگان
و همه عمقها.‏
اي آتش و تگرگ وبرف و مه و باد تند که فرمان او
را به جا میآورید.‏
اي کوهها و تمام تپهها و درختان میوهدار و همه
سروهاي آزاد.‏
اي جانوران وحشی و همه حیوانات و حشرات و
مرغان بالدار.‏ مزامیر
اي پادشاهان زمین و همه امتها و امیران و همه
داوران جهان.‏
اي جوانان و دوشیزگان نیز و پیران و اطفال.‏
نام یهوه را سرودستایش بخوانند،‏ زیرا نام او تنها
متعال است و شکوه او فوق زمین و آسمان.‏ ارمیا
و او شاخی براي قوم خود برافراشته است،‏ تا
فخر باشد براي همه مقدسان او،‏ یعنی براي
فرزنداناسرائیل که قوم برگزیده او میباشند.‏ هلّلویاه!‏
35 ،69
13 ،2
13 ،31
3 ،115
2 ،19
مزامیر 9 ،33
6 ،150
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
مزامیر
صهیون در پادشاه خویش وجد نمایند.‏ مزامیر
نام او را با رقص سرودستایش بخوانند.‏ با بربط و
عود او را بسرایند.‏
زیرا یهوه از قوم خویش رضامندي دارد.‏ مسکینان
را به نجات زیبا میسازد.‏ مزامیر
مقدسان از شکوه فخر بنمایند.‏ و بر بسترهاي خود
شادي بکنند.‏
تسبیحات بلند خدا در دهان ایشان باشد.‏ و شمشیر
دو دمه در دست ایشان.‏
تا از امتها انتقام بکشند و تنبیهها بر طوایف
بنمایند.‏
و پادشاهان ایشان را به زنجیرها ببندند و امیران
ایشان را به پابندهاي آهنین.‏
و داوري را که نوشته شده است بر ایشان اجرا
دارند.‏ این کرامت است براي همه مقدسان او.‏ هلّلویاه!‏
3 ،100
11 ،147
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
150
سرودستایش خدا
.1
.2
.3
.4
.5
.6
هلّلویاه!‏ خدا را در محل مقدس او سرود ستایش
بخوانید.‏ در آسمانِ‏ قوت او،‏ او را سرود ستایش
بخوانید!‏
او را به سبب کارهاي عظیم او سرود ستایش
بخوانید.‏ او را به حسب فراوانی عظمتش سرود ستایش
بخوانید.‏
او را به صداي شیپور سرود ستایش بخوانید.‏ او را
با بربط و عود سرود ستایش بخوانید.‏
او را با دف و رقص سرود ستایش بخوانید.‏ او را با
ذوات اوتار و نی سرود ستایش بخوانید.‏
او را با صنجهاي بلندآواز سرود ستایش بخوانید.‏ او
را با صنجهاي خوشصدا سرود ستایش بخوانید.‏
هرکه روح دارد،‏ یهوه را سرود ستایش بخواند.‏
هلّلویاه!‏ مکاشفه
13 ،5
5 .1 ،149
149
سرود تازه براي سرور
.1
هلّلویاه!‏ یهوه را سرود تازهبسرایید و سرودستایش او
را در جماعت مقدسان!‏ مزامیر ؛
اسرائیل در آفریننده خود شادي کنند و پسران
1 ،98
1 ،96
.2
582
- 586

هآن
ههايرا
ببا
کمال
کن
یم
یم
.19
امثال سلیمان
امثال سلیمان
1
.1
12 ،2
.2
.3
پسر سلیمان امثال
داود پادشاه اسرائیل،‏
پادشاهان اول
به جهت دانستن حکمت و عدل،‏ و براي فهمیدن
کلمات شعور؛
به جهت دریافت حکمت معرفتآمیز،‏ و عدالت و
انصاف و استقامت؛ مزامیر
تا سادهدلان را زیرکی بخشد،‏ و جوانان را معرفت و
تمیز؛
تا مرد حکیم بشنود و علم را بیفزاید،‏ و مرد فهیم
تدابیر را تحصیل نماید؛
تا امثال و کنایات را بفهمند،‏ کلمات حکیمان و
معماهاي ایشان را.‏
ترس یهوه آغاز علم است،‏ اما جاهلان حکمت و
ادب را خوار میشمارند.‏ ؛ مزامیر
اي پسر من نصیحت پدر خود را بشنو،‏ و تعلیم مادر
خویش را ترك منما.‏ باب
زیرا که ا تاج زیبایی براي سر تو،‏ و جواهر براي
گردن تو خواهد بود.‏
اي پسر من اگر گناهکاران تو را فریب دهند،‏
قبول منما.‏
اگر گویند:‏ همراه ما بیا تا براي خون در کمین
بنشینیم،‏ و براي بیگناهان بیجهت پنهان شویم،‏ میکاه
10 ،111
10 ،9
21 ،25
20 ،6
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
2 ،7
.12
مثل جهنم ایشان را زنده خواهیم بلعید،‏ و
تندرست مانند آنانی که به گور فرو میروند.‏ مزامیر
هر گونه اموال باارزش را پیدا خواهیم نمود و
خانههاي خود را از مال دزدي پر خواهیم ساخت.‏
قرعه خود را در میان ما بینداز.‏ و همه ما را یک
کیسه خواهد بود.‏
اي پسر من با ایشان در راه مرو.‏ و پاي خود را از
ایشان باز دار
زیرا که پایهاي ایشان براي شرارت دود و به
جهت ریختن خون میشتابد.‏ اشعیا ؛ رومیان
گستردن دام در نظر هر پرندهاي بیفایده است.‏
اما ایشان به جهت خون خود کمین میسازند،‏ و
جان خویش را به خطر میاندازند
همچنین است راههاي هر کس که طمع به سود
داشته باشد،‏ که آن جان خود را هلاك میسازد.‏
حک.‏ مت در بیرون ندا میدهد و در کوچهها صداي
خود را بلند میکند.‏
در سر چهارراهها در دهنه دروازهها میخواند و در
شهر به سخنان خود گفتگو میکند باب
که اي جاهلان تا به کی جهالت را دوست خواهید
داشت؟ و تا به کی مسخرهکنندگان از مسخره کردن
شادي میکنند و احمقان از معرفت نفرت مینمایند؟
به سبب سرزنش من بازگشت نمایید.‏ ای روح
خود را در شما جریان خواهم داد و کلمات خود را بر
شما اعلام خواهم کرد.‏
زیرا که چون خواندم،‏ شما ابا نمودید و دستهاي
خود را افراشتم و کسی اعتنا نکرد.‏ اشعیا
بلکه تمامی نصیحت مرا ترك نمودید و تنبیه مرا
نخواستید.‏
سپ.‏ من نیز در حین مصیبت شما خواهم خندید
و چون ترس بر شما چیره شود مسخره خواهم نمود.‏
ترس مثل باد تند به طرف شما بیاید،‏ و
مصیبت مثل گردباد به شما دررسد،‏ هنگامی که تنگی
و کمیبود بر شما آید.‏
آنگاه مرا خواهند خواند اما اجابت نخواهم کرد،‏ و
صبحگاهان مرا جستجو خواهند نمود اما مرا نخواهند
یافت.‏ اشعیا
چونکه معرفت را ناپاك داشتند،‏ و ترس یهوه را
اختیار ننمودند،‏
و نصیحت مرا پسند نکردند،‏ و تمامی تنبیه مرا
خوار شمردند،‏
بنابراین،‏ از میوه راه و روش خود خواهند خورد،‏ و
از تدابیر خویش سیر خواهند شد.‏
زیرا که ارتداد جاهلان،‏ ایشان را خواهد کشت و
راحت غافلانه احمقان،‏ ایشان را هلاك خواهد ساخت.‏
1 ،8
12 .2 ،65
اشعیا 10 ،3
2 ،59
20
.21
.22
.23
.24
.25
26
27. چون
.28
.29
.30
.31
.32
36 ،8 باب
11 2، ؛ اول پطرس
.33
اما هر که مرا بشنود در امنّیت ساکن خواهد بود،‏
و از ترس بلا محفوظ خواهد ماند.‏ اشعیا ؛
18 ،32
19 ،1
2
.1
.2
اي پسر من اگر سخنان مرا قبول نمودي و
دستورات مرا نزد خود نگاه میداشتی،‏
تا گوش خود را به حکمت فرا گیري و دل خود را
به شعور مایل گردانی،‏
3 ،124
15 ،3
7 ،59
.13
.14
.15
.16
.17
.18
- 587 -

یم
یم يرو
یکم
کسال
يرو هرا
هزن
یمت
نک
هآن
یم
3
.1
امثال سلیمان
.3
اگر فهم را دعوت کردي و صداي خود را به
شعور بلند مینمودي،‏ یعقوب
اگر آن را مثل نقره میطلبیدي و مانند خزانههاي
مخفی جستجو میکردي،‏
آنگاه ترس یهوه را میفهمیدي،‏ و معرفت خدا را
حاصل مینمودي.‏
زیرا یهوه حکمت را میبخشد،‏ و از دهان وي
معرفت و شعور صادر میشود.‏
به جهت مستقیمان،‏ حکمت کامل را ذخیره میکند
و براي آنانی که در کمال پی نمایند،‏ سپر
میباشد،‏
تا راه و روشهاي انصاف را محافظت نماید و راه و
روش مقّدسان خویش را نگاه دارد.‏
سپ.‏ آنگاه عدالت و انصاف را میفهمیدي،‏ واستقامت
و هر راه و روش نیکو را.‏
زیرا که حکمت به دل تو داخل میشد و معرفت
نزد جان تو عزیز میگشت.‏
تمیز،‏ تو را محافظت مینمود،‏ و شعور،‏ تو را نگاه
میداشت،‏
تا تو را از راه شریر رهایی بخشد،‏ و از کسانی که
به سخنان کج گفتگو میکنند.‏
که راههاي راستی را ترك نند،‏ و به راه و
روشهاي تاریکی میشوند.‏
از عمل بد خشنودند،‏ و از دروغهاي شریر
خرسندند.‏
که راههاي خود را اشتباه میروند،‏ و در راه و
روشهاي خویش کجرو میباشند.‏
تا تو را از زن دلفریب رهایی بخشد،‏ و از زن
بیگانهاي که سخنان چاپلوسانه میگوید،‏ باب ؛ باب
24 ،6
5 ،1
.4
.5
.6
.7
.8
9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
3 ،5
.17
که اعتماد جوانی خود را ترك کرده،‏ و عهد خداي
خویش را فراموش نموده است.‏
زیرا خانه او به مرگ فرو میرود و راه و روشهاي او
به مردگان.‏
کسانی که نزد وي روند برنخواهند گشت،‏ و به راه
و روشهاي حیات نخواهند رسید.‏
تا به صالحان پی نمایی و روشهاي عادلان
را نگاه داري.‏
زیرا که راستان در زمین ساکن خواهند شد،‏ و
کاملان در آن باقی خواهند ماند.‏
اما شریران از زمین ریشهکن خواهند شد،‏ و ریشه
خیانتکاران از آن کنده خواهد گشت.‏ ایوب
و دل تو
اي پسر من،‏ تعلیم مرا فراموش م دستورات مرا نگاه دارد،‏ مزامیر
زیرا که طول ایام و سالهاي حیات و سلامتی را
؛
؛ تثنیه براي تو خواهد افزود.‏ باب ا را بر
ار که رحمت و راستی تو را ترك ؛ ارمیا
گردن خود ببند و بر لوح دل خود بنویس.‏ باب 3 ،7
20 ،30
نکند .
1 ،8
11 ،119
10 ،4
.2
.3
33 ،31
.4
آنگاه نعمت و رضامندي نیکو،‏ در نظر خدا و انسان
خواهی یافت.‏ لوقا
به تمامی دل خود بر یهوه توکل نما و بر عقل خود
تکیه مکن.‏
در همه راههاي خود او را بشناس،‏ و او راه و
روشهایت را راست خواهد گردانید.‏
را حکیم مپندار،‏ از یهوه بترس و از بدي
دوري نما.‏ اشعیا
این براي ناف تو شفا،‏ و براي استخوانهایت مغز
خواهد بود.‏
از دارائی خود یهوه را تکریم نما و از نوبرهاي همه
محصول خویش.‏
آنگاه انبارهاي تو به وفور نعمت پر خواهد شد،‏ و
چرخشتهاي تو از شیره انگور لبریز خواهد گشت.‏
اي پسر من،‏ نصیحت یهوه را خوار مشمار،‏ و
تنبیه او را ناپاك مدار.‏
زیرا یهوه هر که را دوست دارد تنبیه نماید،‏
مثل پدر پسر خویش را که از او مسرور میباشد.‏ عبرانیان
52 ،2
21 ،5
.5
.6
7. خویشتن
.8
.9
.10
.11
.12
6 ،12
19 ؛ مکاشفه 3،
13. خوشابحال
کسی که حکمت را پیدا کند،‏ و
شخصی که شعور را تحصیل نماید.‏ ایوب
زیرا که تجارت آن از تجارت نقره و محصولش از
طلاي خالص نیکوتر است.‏ باب
از مرواریدها گرانبهاتر اس ت و همه چیزه اي
باارزش تو با آن برابري نتواند کرد.‏ باب
به دست راست وي طول ایام است،‏ و به دست
چپش ثروت و شکوه.‏ باب
راه و روشهاي وي راه و روشهاي شادمانی است و
همه راههاي وي سلامتی میباشد.‏
به جهت آنانی که او را به دست گیرند،‏ درخت
حیات است و کسی که آنرا محکم نگاه دارد،‏ خجسته
است.‏ باب
28 ،28
11 ،8
19 .10 ،8
35 ،8
30 ،11
.14
.15
.16
.17
.18
17 ،18
5 ،5
.18
.19
.20
.21
.22
- 588 -

كتر
نی
کسال
هرا
هرا
کسال
هرا
هرا
هآن
هآن
نک
.3
.4
امثال سلیمان
.19
یهوه به حکمت خود زمین را بنیاد نهاد،‏ و به عقل
خویش آسمان را استوار نمود.‏
به علم او اعماق تشکیل گردید،‏ و آسمانها شبنم
را میچکانید.‏
اي پسر من،‏ ا چیزها از نظر تو دور نشود.‏
حکمت کامل و تمیز را نگاه دار.‏
پس براي جان تو حیات،‏ و براي گردنت زینت
خواهد بود.‏
آنگاه در راه خود به امنیت خواهی شد،‏ و
پایت نخواهد لغزید.‏ مزامیر
هنگامی که بخوابی،‏ نخواهی ترسید و چون دراز
شوي خوابت شیرین خواهد شد.‏ لاویان ؛ مزامیر 3، ؛
6
6 ،26
مزامیر 6 ،33
24 ،37
.20
.21
.22
.23
.24
9 ،4
.25
از خوف ناگهان نخواهی ترسید،‏ و نه از خرابی
شریران چون واقع شود.‏ مزامیر
زیرا یهوه اعتماد تو خواهد بود و پاي تو را از دام
حفظ خواهد نمود.‏ باب ؛
احسان را از اهلش باز مدار،‏ هنگامی که بجا
آوردنش در قوت دست توست.‏
به همسایه خود مگو برو و بازگرد،‏ و فردا به تو
خواهم داد،‏ با آنکه نزد تو حاضر است.‏
بر همسایهات قصد بدي مکن،‏ هنگامی که او نزد
تو در امنیت ساکن است.‏ اول
با کسی که به تو بدي نکرده است،‏ بیسبب
دشمنی منما.‏
بر مرد ظالم حسد مبر و هیچکدام از راههایش را
اختیار مکن.‏ مزامیر
زیرا کجخلقان نزد یهوه ناپاکند،‏ اما سر او نزد
راستان است.‏ مزامیر
لعنت یهوه بر خانه شریران است.‏ اما مسکن
عادلان را برکت میدهد.‏ باب
یقین که مسخرهکنندگان را مسخره مینماید،‏ اما
فروتنان را رحمت میبخشد.‏
ح.‏ کیمان وارث شکوه خواهند شد،‏ اما احمقان
خجالت را خواهند برد.‏
7 ،112
26 ،14
سموئیل 9 ،23
6 ،15
29 ،10
1 ،37
14 ،25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
35
4
.1
اي پسران،‏ نصیحت پدر را بشنوید و گوش دهید تا
شعور را بفهمید،‏
تعلیم نیکو به شما میدهم.‏ پ س شریعت مرا
منمایید.‏
زیرا که من براي پدر خود پسر بودم،‏ و در نظر
مادرم عزیز و یگانه.‏
و او مرا تعلیم داده،‏ میگفت:‏ دل تو سخنان من را
محکم نگاه دارد،‏ و دستورات مرا نگاه دار تا زنده بمانی.‏
لاویان
.
5 ،18
5
حک.‏ مت را تحصیل نما و فهم را پیدا فراموش
مکن و ازکلمات دهانم انحراف مورز.‏
آن را ترك منما که تو را محافظت خواهد نمود.‏ آن
را دوست دار که تو را نگاه خواهد داشت.‏
حک.‏ مت از همه چیز برتر است.‏ پس حکمت را
تحصیل نما و به هر آنچه تحصیل نموده باشی،‏ فهم را
تحصیل کن.‏
آن را محترم دار،‏ و تو را بلند خواهد ساخت.‏ و اگر
او را در آغوش بکشی تو را عظیمتر خواهد گردانید.‏
بر سر تو تاج زیبایی خواهد نهاد.‏ و افسر شکوه به
تو عطا خواهد نمود.‏
اي پسر من بشنو و سخنان مرا قبول نما،‏ که
سالهاي عمرت بسیار خواهد شد.‏ ؛ خروج
حکمت را به تو تعلیم دادم،‏ و به راه و روشهاي
راستی تو را هدایت نمودم.‏ مزامیر ؛
در راه بروي قدمهاي تو تنگ نخواهد شد،‏ و
چون بدوي لغزش نخواهی خورد.‏
ادب را به چنگ آور و آن را فرو مگذار.‏ آن را نگاه
دار زیرا که حیات تو است.‏
به شریران داخل مشو،‏ و در راه و روش
گناهکاران مباش.‏ مزامیر
آن را ترك کن و به آن گذر منما،‏ و از آن دوري
کرده،‏ بگذر.‏
زیرا که ایشان تا بدي نکرده باشند،‏ نمیخوابند و
اگر کسی را نلغزانیده باشند،‏ خواب از ایشان ریشهکن
میشود.‏
چونکه نان شرارت را میخورند،‏ و شراب ظلم را
مینوشند.‏
اما عادلان مثل نور صبح است که تا روز کامل
روشنایی میدهد.‏
و اما شریران مثل ظلمت غلیظ است،‏ و
نمیدانند که از چه چیز میلغزند.‏
اي پسر من،‏ به سخنان من توجه نما و گوش خود
را به کلمات من فرا گیر.‏ باب
ا از نظر تو دور نشود.‏ آنها را در اندرون دل
خود نگاه دار.‏
زیرا هر که ا را بیابد براي او حیات است،‏ و
12 ،20
باب 1 ،3
باب 2 ،3
11 ،27
8 ،32
1 ،1
1 ،5
.6
7
.8
.9
.10
.11
12. چون
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
2. چونکه
- 589 -

يرو
هرا
تی
بک
هرا
.15
برايتمامی جسد او شفا میباشد.‏
دل خود را به حفظ تمام نگاه دار،‏ زیرا که
مخرجهاي حیات از آن است.‏
دهان دروغگو را از خود بینداز،‏ و لبهاي کج را از
خویشتن دور نما.‏
به استقامت نگران باشد،‏ و مژگانت پیش
تو راست باشد.‏
راه و روش پایهاي خود را هموار بساز،‏ تا همه راه
و روشهاي تو مستقیم باشد.‏
به طرف راست یا چپ منحرف مشو،‏ و پاي خود را
از بدي نگاه دار.‏ تثنیه ؛ یوشع
امثال سلیمان
7 ،1
32 ،5
.23
.24
25. چشمانت
.26
.27
5
.1
اي پسر من،‏ به حکمت من توجه نما،‏ و گوش خود
را به شعور من فراگیر،‏ باب ؛ مزامیر
تا تدابیر را محافظت نمایی،‏ و لبها معرفت را
نگاه دارد.‏
زیرا که لبهاي زن بیگانه عسل را میچکاند،‏ و دهان
او از روغن ملایمتر است.‏ مزامیر
اما آخر او مثل گیاه ورموت تلخ است و برنده مثل
شمشیر دودم.‏ ایوب
پایهایش به مرگ فرو میرود،‏ و قدمهایش به جهنم
مایل میباشد.‏ باب
را حیات هرگز راست نخواهد شد.‏ قدمهایش
آواره شده است و او نمیداند.‏
و هماکنون اي پسرانم مرا بشنوید،‏ و از سخنان
دهانم انحراف مورزید.‏
راه و روش خود را از او دور ساز،‏ و به در خانه او
نزدیک مشو.‏
مبادا شرف خود را به دیگران بدهی،‏ و سالهاي
خویش را به ستمگران.‏
و غریبان از اموال تو سیر شوند،‏ و ثمره محنت تو
به خانه بیگانه رود.‏
که در عاقبت خود نوحهگري نمایی،‏ هنگامی که
گوشت و بدنت فانی شده باشد،‏
و گویی چرا ادب را ناپاك داشتم،‏ و دل من تنبیه
را خوار شمرد،‏
و صداي مرشدان خود را نشنیدم،‏ و به معلمان
خود گوش ندادم.‏
نزدیک بود که هر گونه بدي را مرت شوم،‏ در
میان قوم و جماعت.‏
آب را از منبع خود بنوش،‏ و نهرهاي جاري را از
چشمه خویش.‏
تو بیرون خواهد ریخت،‏ و نهرهاي آب در
شوارع عام،‏
و از آنِ‏ خودت به تنهایی خواهد بود،‏ و نه از آنِ‏
غریبان با تو.‏
تو مبارك باشد،‏ و از زن جوانی خویش
مسرور باش،‏
مثل غزال محبوب و آهوي جمیل.‏ پستانهایش تو
را همیشه خرّم سازد،‏ و از محبت او دائماً‏ محفوظ باش.‏
اما اي پسر من،‏ چرا از زن بیگانه فریب بخوري؟ و
سینه زن غریب را در بر گیري؟
زیرا که راههاي انسان در دید یهوه است،‏ و تمامی
راه و روشهاي وي را میسنجد.‏
تقصیرهاي شریر او را گرفتار میسازد،‏ و به
بندهاي گناهان خود بسته میشود.‏ مزامیر
او بدون ادب خواهد مرد،‏ و به زیادي حماقت
خویش تلف خواهد گردید.‏
10 ،140
16. جویهاي
.17
18. چشمه
.19
.20
.21
.22
.23
6
.1
اي پسرم،‏ اگر براي همسایه خود ضامن شده،‏ و به
جهت شخص بیگانه دست داده باشی،‏ باب ؛
و از سخنان دهان خود در دام افتاده،‏ و از سخنان
دهانت گرفتار شده باشی،‏
سپ.‏ اي پسر من،‏ این را بکن و خویشتن را رهایی
ده چونکه به دست همسایهات افتادهاي.‏ برو و
خویشتن را فروتن ساز و از همسایه خود التماس نما.‏
خواب را به چشمان خود راه مده،‏ و نه پینکی را به
مژگان خویش.‏
مثل آهو خویشتن را از کمند و مانند گنجشک از
دست صیاد خلاص کن.‏ مزامیر
اي شخص تنبل نزد مورچه برو،‏ و در راههاي او
تأمل کن و حکمت را بیاموز،‏
که وي را پیشوایی نیست و نه آقا و نه حاکمی.‏
اما خوراك خود را تابستان مهیا میسازد و آذوقه
خویش را در وقت برداشت محصول جمع میکند.‏
اي تنبل،‏ تا به چند خواهی خوابید و از خواب خود
کی خواهی برخاست؟
اندکی چرت و اندکی خواب،‏ و اندکی بر هم نهادن
دستها به جهت خواب.‏ باب ؛
سپ.‏ فقر مثل زن بر تو خواهد آمد،‏ و نیازمندي
18 ،17
15 ،11
33 ،24
7 ،124
13 ،20
.2
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11
11 ،45
22 ،55
20 ،4
12 ،20
18 ،2
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 590 -

یدل
يار
یس
هآن
هرا
ه حی ترا
يرو
هآن
هرا
یزن
یم
یزن
هرا
.30
بر تو مانند مرد مسلّح.‏
مرد بیارزش و مرد زشتخوي،‏ با دهان کجی
رفتار میکند.‏
با چشمان خود غمزه میزند و با پایهاي خویش
حرف میزند.‏ با انگشتهاي خویش اشاره میکند.‏ باب
امثال سلیمان
،10
.12
.13
10
.14
در دلش دروغها است و پیوسته شرارت را اختراع
میکند.‏ دعواها را میپاشد.‏
بنابراین مصیبت بر او ناگهان خواهد آمد.‏ در
لحظهاي خُرد خواهد شد و شفا نخواهد یافت.‏
چیز است که یهوه از آنها نفرت دارد،‏ بلکه
هفت چیز که نزد جان وي ناپاك است.‏
متکبر و زبان دروغگو؛ و دستهایی که
خون بیگناه را میریزد؛
که نقشههاي فاسد را اختراع میکند؛ پایهایی
که در زیانک تیزرو میباشند؛ باب
19. شاهد دروغگو که به کذب سخن گوید؛ و ک
که در میان برادران دعواها بپاشد.‏
اي پسر من دستورات پدر خود را نگاه دار و تعلیم
مادر خویش را ترك منما.‏ باب
ا را بر دل خود دائماً‏ ببند،‏ و آنها را بر گردن
خویش بیاویز.‏
هنگامی که به می تو را هدایت
خواهدنمود،‏ و هنگامی که میخوابی بر تو دیدهبانی
خواهد کرد،‏ و وقتی که بیدار شوي با تو مکالمه خواهد
نمود.‏ مزامیر
زیرا که احکام ایشان چراغ و تعلیم ایشان نور است،‏ و
تنبیه تدبیرآمیز ا است.‏ باب
تا تو را از زن خبیث نگاه دارد،‏ و از چاپلوسی زبانِ‏
زنِ‏ بیگانه.‏ باب
در دلت مشتاق جمال وي مباش،‏ و از پلکهایش
فریفته مشو،‏
زیرا که به سبب زن زانیه،‏ شخص براي یک قرص
نان محتاج میشود،‏ و زن مرد دیگر،‏ جان گرانبها را
صید میکند.‏
آیا کسی آتش را در آغوش خود بگیرد و جامهاش
سوخته نشود؟
یا کسی بر اخگرهاي سوزنده رود و پایهایش
سوخته نگردد؟
همچنین است کسی که نزد زن همسایه خویش
داخل شود،‏ زیرا هر که او را لمس نماید بیگناه
نخواهد ماند.‏
دزد را اهانت نمیکنند اگر دزدي کند تا جان
خود را سیر نماید وقتی که گرسنه باشد.‏
اما اگر گرفته شود،‏ هفت چندان بازپس خواهد
داد و تمامی اموال خانه خود را خواهد داد.‏
اما کسی که با زنی زنا کند،‏ کم عقل است و هر
که چنین عمل نماید،‏ جان خود را هلاك خواهد
ساخت.‏
او ضرب و رسوایی خواهد یافت،‏ و ننگ او محو
نخواهد شد.‏
زیرا که غیرت،‏ شدت خشم مرد است و در روز
انتقام،‏ شفقت نخواهد نمود.‏
بر هیچ کفّارهاي نظر نخواهد کرد و هر چند عطایا
را زیاده کنی،‏ قبول نخواهد نمود.‏
.31
.32
.33
.34
.35
7
.1
.2
.3
اي پسر من سخنان مرا نگاه دار،‏ و دستورات مرا
نزد خود ذخیره نما.‏
دستورات مرا نگاه دار تا زنده بمانی،‏ و تعلیم مرا
مثل مردمک چشمخویش.‏
ا را بر انگشتهاي خود ببند و آنها را بر لوح قلب
خود بنویس.‏
به حکمت بگو که تو خواهر من هستی و فهم را
دوست خویش بخوان
تا تو را از زن دلفریب نگاه دارد،‏ و از زن غریبی که
سخنان چاپلوسانه میگوید.‏ باب
زیرا که از دریچه خانه خود نگاه کردم،‏ و از پشت
شبکه خویش.‏
در میان جاهلان دیدم،‏ و در میان جوانان،‏ جوانی
کم عقل مشاهده نمودم،‏
که در کوچه بسوي گوشه او میگذشت،‏ و به
خانه وي میرفت،‏
در شام در هنگام پایان روز،‏ در سیاهی شب و در
ظلمت غلیظ؛
که اینک به استقبال وي آمد،‏ در لباس
فاحشه و در خباثت دل.‏
یاوهگو و سرکش که پایهایش در خانهاش قرار
نمیگیرد.‏
گاهی در کوچهها و گاهی در مکانهاي عمومی،‏ و
نزد هر گوشهاي در کمین میباشد.‏
سپ.‏ او را بگرفت و بوسید و چهره خود را بیحیا
ساخته،‏ او را گفت:‏
14 ،22
خروج 9 ،13
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
13
20 ،11
5 ،30
8 ،1
172 ،119
5 ،7
.15
16. شش
17. چشمان
.18
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
- 591 -

كدر
ههایشرا
شتُ‏
ه جرا
يار
هرا
یم
يرو
هآن
یکم
.7
امثال سلیمان
.14
نزد من قربانیهاي صلح است،‏ زیرا که امروز
نذرهاي خود را وفا نمودم.‏ لاویان
از این جهت به استقبال تو بیرون آمدم،‏ تا تو
را به سعی تمام بطلبم و حال تو را یافتم.‏
بر بستر خود کها گسترانیدهام پتوهاي رنگی
از کتان مصري.‏
بستر خود را با مرّ‏ و عود و دارچین معطّر
ساختهام
بیا تا صبح از عشق سیر شویم،‏ و خویشتن را از
محبت خرّم سازیم.‏
زیرا صاحبخانه در خانه نیست،‏ و سفر دور رفته
است.‏
کیسه نقرهاي به دست گرفته و تا روزِ‏ بدرِ‏ تمام
مراجعت نخواهد نمود.‏
پس او را از زیادتی سخنانش فریب داده،‏ و از
چاپلوسی لبهایش او را فریب داده.‏
در ساعت از عقب او مثل گاوي که به سلاّخخانه
میرود،‏ روانه شد و مانند احمق به زنجیرهاي قصاص.‏
تا تیر به جگرش فرو رود،‏ مثل گنجشکی که به
دام میشتابد و نمیداند که به خطر جان خود میرود.‏
سپ.‏ حال اي پسران مرا بشنوید،‏ و به سخنان
دهانم توجه نمایید.‏
دل تو به مایل نشود،‏ و به روشهایش
گمراه مشو،‏
زیرا که او بسی را مجروح انداخته است،‏ و همه
کشتگانش زورآورانند.‏
او هنم است و به اتاقکهاي مرگ
منتهی میباشد.‏
، با
3 ،3
.
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
24
.25
.26
27. خانه
8
.1
آیا حکمت ندا نمیکند،‏ و شعور صداي خود را بلند
نمینماید؟ باب
به سر مکانهاي بلند،‏ به کناره ، در میان راه و
روشها میایستد.‏
به جانب دروازهها به دهنه شهر،‏ نزد مدخل
دروازهها صدا میزند.‏
که شما را اي مردان خوانم و صداي من به
فرزندان انسان است.‏ باب
اي جاهلان زیرکی را بفهمید و اي احمقان عقل را
نمایید.‏
بشنوید زیرا که به امور عالیه سخن میگویم و
گشادن لبهایم استقامت است.‏
دهانم به راستی سخن میگوید و لبهایم شرارت را
ناپاك میدارد.‏ باب
همه سخنان دهانم بر حقّ‏ است و در آنها هیچ چیز
کج یا پیچیده نیست.‏ مزامیر ؛
تمامی ا نزد مرد فهیم واضح است و نزد یابندگان
معرفت مستقیم است.‏
نصیحت مرا قبول کنید و نه نقره را،‏ و معرفت را
بیشتر از طلاي خالص.‏
زیرا که حکمت از مرواریدها بهتر است،‏ و همه
نفایس را به او برابر نتوان کرد.‏
من حکمتم و در زیرکی سکونت دارم،‏ و معرفت
تدبیر را یافتهام
ترس یهوه،‏ ناپاك داشتنِ‏ بدي است.‏ غرور و تکبر
و راه بد و دهان دروغگو را ناپاك میدارم.‏ باب
مشورت و حکمت کامل از آنِ‏ من است.‏ من فهم
هستم و قوت از آن من است.‏
به من پادشاهانْ‏ سلطنت نند،‏ و داوران به
عدالت فرمان میدهند.‏
به من نجیب زادگان حکمرانی مینمایند و
شریفان و همه داورانِ‏ جهان
من دوست میدارم آنانی را که مرا دوست
میدارند.‏ و هر که مرا به جد و جهد بطلبد مرا خواهد
یافت.‏ یوحنا
ثروت و شکوه با من است.‏ توانگري جاودانی و
عدالت.‏
ثمره من از طلا و زر ناب بهتر است،‏ و حاصل من
از نقره خالص.‏
در راه و روش عدالت میخرامم،‏ در میان راههاي
انصاف،‏
تا مال حقیقی را نصیب محبان خود گردانم،‏ و
خزینههاي ایشان را پر سازم.‏
یهوه مرا نقطهشروع راه و روش خود قرار داد،‏ قبل
از اعمال خویش از ازل.‏
من از ازل برقرار بودم،‏ از ابتدا پیش از بودن
جهان هنگامی که اعماق نبود من متولد شدم،‏
وقتی که چشمههاي پر از آب وجود نداشت.‏
قبل از آنکه کوهها برپا شود،‏ پیش از تپهها متولد
گردیدم.‏
زمین و صحراها را هنوز نساخته بود،‏ و نه
اول غبار زمین را.‏ کولسیان
6 ،16
1 ،78 اشعیا 9 ،53
باب 14 ،3
.
17 ،1
8 ،45
.
باب 14 ،3
21 ،14
.24 .
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.25
26. چون
3 ،49
21 ،1
.2
.3
.4
.5
.6
- 592 -

يرو
هايآب
یم
کچاب
یم
.8
امثال سلیمان
.27
وقتی که او آسمان را مستحکم ساخت من آنجا
بودم،‏ و هنگامی که دایره را بر سطح اعماق قرار داد.‏
10 ،26 ایوب
.28
وقتی که آسمانها را بالا استوار کرد،‏ و چشمههاي
اعماق را استوار گردانید.‏
به دریا حد قرار داد،‏ تا آبها از فرمان او تجاوز
نکنند،‏ و زمانی که بنیاد زمین را نهاد.‏ ایوب ؛ مزامیر
10 ،38
29. چون
9 ،104
.30
آنگاه نزد او معمار بودم،‏ و روزبروز شادي او
میبودم،‏ و همیشه به حضور او خوشحالی میکردم.‏
و خوشحالی من در آبادي زمین وي،‏ و شادي من
با فرزندان انسان میبود.‏
سپ.‏ هماکنون اي پسرانْ‏ مرا بشنوید،‏ و خوشابحال
آنانی که روشهاي مرا نگاه دارند.‏
نصیحت را بشنوید و حکیم باشید،‏ و آن را رد
منمایید.‏
کسی که مرا بشنود،‏ و هر روز نزد
درهاي من دیدهبانی کند،‏ و چهاچوب دروازههاي مرا
محافظت نماید.‏
زیرا هر که مرا یابد حیات را تحصیل کند،‏ و
رضامندي یهوه را حاصل نماید.‏
و اما کسی که مرا خطا کند،‏ به جان خود ضرر
رساند،‏ و هر که مرا دشمن دارد،‏ مرگ را دوست دارد.‏
تثنیه 3 ،33
باب 16 ،3
.31
32
.33
34. خوشابحال
.35
.36
32 ،1 باب
9
1
.2
حک.‏ مت،‏ خانه خود را بنا کرده،‏ و هفت ستونهاي
خویش را تراشیده است.‏
گلههاي خود را قربانی نموده و شراب خود را
مخلوط ساخته و سفره خود را نیز آراسته است.‏ متی
،22
16 ،14 ؛ لوقا 4
.3
.4
.5
6
.7
کنیزان خود را فرستاده،‏ ندا کرده است،‏ بر پشتهاي
بلند شهر:‏
هر که جاهل باشد به اینجا بیاید،‏ و هر که کم عقل
است،‏ او را میگوید.‏
بیایید از غذاي من بخورید،‏ و از شرابی که مخلوط
ساختهام بنوشید.‏
جه.‏ الت را ترك کرده،‏ زنده بمانید،‏ و به روش فهم
پی نمایید.‏
هر که مسخره کننده را ادب نماید،‏ براي خویشتن
رسوایی را تحصیل کند،‏ و هر که شریر را تنبیه نماید
براي او عیب میباشد.‏
مسخره کننده را تنبیه منما مبادا از تو نفرت کند،‏
اما مرد حکیم را تنبیه نما که تو را دوست خواهد
داشت.‏
مرد حکیم را پند ده که زیاده حکیم خواهد شد.‏
مرد عادل را تعلیم ده که علمش خواهد افزود.‏
ابتداي حکمت ترس یهوه است،‏ و معرفت
قدوس شعور میباشد.‏ مزامیر
زیرا که به واسطه من روزهاي تو زیاد خواهد شد،‏
و سالهاي عمر از برایت زیاده خواهد گردید.‏
اگر حکیم هستی،‏ براي خویشتن حکیم هستی.‏ و
اگر مسخره نمایی به تنهایی متحمل آن خواهی بود.‏
زن احمق یاوهگو است،‏ جاهل است و هیچ
نمیداند،‏
و نزد در خانه خود مینشیند،‏ در مکانهاي بلند
شهر بر صندلی،‏
تا راهروندگان را بخواند،‏ و آنانی را که به راههاي
خود براستی میروند.‏
هر که جاهل باشد به اینجا برگردد،‏ و به کم عقل
میگوید:‏
دزدیده شده شیرین است،‏ و نان مخفی
لذیذ میباشد.‏ باب
و او نمیداند که مردگان در آنجا هستند،‏ و
دعوتشدگانش در عمقهاي جهنم میباشند.‏
10 ،111
17 ،20
باب 9 ،23
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
10
.1
امثال سلیمان:‏ پسر حکیم پدر خود را شاد
میسازد،‏ اما پسر احمق باعث غصه مادرش شود.‏
25 .21 ،17 ؛ 20 ،15 باب
.2
.3
.4
گنجهاي شرارت منفعت ندارد،‏ اما عدالت از مرگ
رهایی میدهد.‏
یهوه جان مرد عادل را نمیگذارد گرسنه بشود،‏ اما
آرزوي شریران را باطل میسازد.‏
کسی که به دست سست کار میکند فقیر
میگردد،‏ اما دست غنی میسازد.‏ باب
کسی که در تابستان جمع کند پسر عاقل است،‏ اما
کسی که در وقت برداشت محصول خوابد،‏ پسر
شرمآورنده است.‏ باب
بر سر عادلان برکتها است،‏ اما ظلم دهان شریران
را میپوشاند.‏
یادگار عادلان مبارك است،‏ اما اسم شریران خواهد
گندید.‏ باب
27 .24 ،12
8 ،6
6 ،9
.5
.6
.7
- 593 -

هرا
کسال
هرا
تی يار
هرا
هرا
یکم
یب
یم
یلان
ببا
ته
یج
یم
یم
یکم
امثال سلیمان
.8
.9
دانادل،‏ احکام را قبول میکند،‏ اما احمق پرگو تلف
خواهد شد.‏
کسی که به راستی رود،‏ در امنیت گردد،‏
و کسی که خود را کج میسازد آشکار خواهد شد.‏
3 ،24 باب
.10
هر که چشمک میزند رنج میرساند،‏ اما احم ق
پرگو تلف میشود.‏ باب
دهان عادلان چشمه حیات است،‏ اما ظلم دهان
شریران را میپوشاند.‏ باب
دشمنی دعواها میانگیزاند،‏ اما محبت هر گناه را
میپوشاند.‏
در لبهاي شعورپیشگان حکمت یافت میشود،‏ اما
چوب به جهت پشت مرد کم عقل است.‏
ح.‏ کیمان علم را ذخیره میکنند،‏ اما دهان احمق
نزدیک به هلاکت است.‏
اموال ثروتمندان شهر حصاردار ایشان میباشد،‏ اما
بینوایی فقیران هلاکت ایشان است.‏ باب ؛ مزامیر
عمل مرد عادل منتهی به حیات است،‏ اما محصول
شریر به گناه میانجامد.‏ لوقا
کسی که نصیحت را نگاه دارد در حیات است،‏
اما کسی که تنبیه را ترك نماید گمراه میشود.‏ باب
7 ،49
،14
11 ،18
30 ،37
19 ،16
13 ،6
.11
.12
.13
14
.15
.16
.17
27
.18
کسی که دشمنی را میپوشاند دروغگو میباشد.‏
کسی که بهتان را شیوع دهد احمق است.‏
زیادي کلام از گناه خالی نمیباشد،‏ اما آنکه
لبهایش را ببندد،‏ عاقل است.‏
زبان عادلان نقره خالص است،‏ اما دل شریران
بیارزش میباشد.‏
لبهاي عادلان بسی را رعا ند،‏ اما
احمقان از بیعقلی میمیرند.‏
برکت یهوه ثروتمند میسازد،‏ و هیچ زحمت بر آن
نمیافزاید.‏ مزامیر
از عمل بد لذت میبرد،‏ و صاحب شعور در
حکمت.‏
ترس خدایان به ایشان رسد،‏ و آرزوي
عادلان به ایشان عطا خواهد شد.‏ باب
مثل گذشتن گردباد،‏ شریر نابود میشود،‏ اما مرد
عادل بنیاد جاودانی است.‏ باب
26. چنانکه سرکه براي دندان و دود براي چشمان
است،‏ همچنین است مرد تنبل براي آنانی که او را
میفرستند.‏
ترس یهوه عمر را طو میسازد،‏ اما سالهاي
شریران کوتاه خواهد شد.‏
انتظار عادلان شادمانی است،‏ اما امید شریران
ضایع خواهد شد.‏
یهوه به جهت کاملان قلعه است،‏ اما به ج
عاملانِ‏ شرّ‏ هلاکت میباشد.‏
مرد عادل هرگز متحرك نخواهد شد،‏ اما شریران
در زمین ساکن نخواهند گشت.‏ مزامیر
دهان عادلان حکمت را میرویاند،‏ اما زبان
دروغگویان از ریشه کنده خواهد شد.‏
لبهاي عادلان به امور رحمت عارف است،‏ اما
دهان بیخدایان پر از دروغها است.‏
6 ،112
باب 14 ،13
.28
.29
.30
.31
.32
11
.1
ترازوي با تقلّب نزد یهوه ناپاك است،‏ اما سنگ تمام
پسندیده او است.‏ باب ؛
تکبر میآید خجالت میآید،‏ اما حکمت با
فروتنان است.‏
کمال راستان ایشان را هدایت میکند،‏ اما ک
خیانتکاران ایشان را هلاك میسازد.‏ مزامیر
توانگري در روز خشم منفعت ندارد،‏ اما عدالت از
مرگ رهایی میبخشد.‏ باب
عدالت مرد کامل راه و روش او را راست سازد،‏
اما شریر از شرارت خود هلاك میگردد.‏
عدالت راستان ایشان را خلاصی بخشد،‏ اما
خیانتکاران در خیانت خود گرفتار میشوند.‏
مرد شریر بمیرد امید او نابود میگردد،‏ و
انتظار زورآوران تلف میشود.‏ باب
مرد عادل از تنگی خلاص میشود و شریر به جاي
او میآید.‏
مرد منافق به دهانش همسایه خود را هلاك
میسازد،‏ و عادلان به معرفت خویش نجات مییابند.‏
از سعادتمندي عادلان،‏ شهر شادي ند،‏ و از
هلاکت بیخدایان شادي مینماید.‏
از برکت راستان،‏ شهر مرتفع میشود،‏ اما از دهان
بیخدایان ویران میگردد.‏
کسی که همسایه خود را حقیر شمارد کم عقل
میباشد،‏ اما صاحب شعور ساکت میماند.‏
کسی که افترا میزند،‏ سرّها را فاش میسازد،‏ اما
شخص امیندل،‏ امر را مخفی میدارد.‏
که تدبیر نیست مردم میافتند،‏ اما سلامتی
از زیادي مشیران است.‏
7 ،52
28 ،10
12 ،28
10 ،20
2 ،10
11 ،16
2. چون
.3
.4
.5
.6
7. چون
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14. جایی
27 ،1
32 ،14
2 ،127
.19
.20
.21
.22
23. جاهل
.24
.25
.27
- 594 -

شکی
يبا
له
یم
يرو
يرا
یم
یم
یم
هرا
یس
بی
باب 18 ،13
امثال سلیمان
.15
کسی که براي غریب ضامن شود البته ضرر خواهد
یافت،‏ و کسی که ضمانت را ناپاك دارد ایمن میباشد.‏
زن نیکوسیرت عزّت را نگاه میدارد،‏ چنانکه
زورآوران ثروت را محافظت مینمایند.‏
مرد رحیم به خویشتن احسان مینماید،‏ اما مرد
ستم جسد خود را میرنجاند.‏
18. شریر اجرت فریبنده تحصیل میکند،‏ اما کارنده
عدالت مزد حقیقی را.‏ مزامیر
عدالت منتهی به حیات است،‏ همچنین
هر که شرارت را پی نماید او را به مرگ میرساند.‏
20 ،37
.16
.17
19. چنانکه
23 ،19 باب
.20
کجخلقان نزد یهوه ناپاکند،‏ اما کاملان راه و روش
پسندیده او میباشند.‏ باب
یقیناً‏ شریر تبرعه نخواهد شد،‏ اما نسل عادلان
نجات خواهند یافت.‏
زن زی بیتربیت مانند حلقه طلا در بینی گراز
است.‏
آرزوي عادلان نیکویی تمام است،‏ اما انتظار
شریران،‏ خشم میباشد.‏ باب ؛ ایوب
هستند که پاشند و بیشتر میاندوزند؛ و
هستند که زیاده از آنچه شاید،‏ نگاه دارند اما به
نیازمندي میانجامد.‏ مزامیر
روح برکت یافته قوي میشود،‏ و هر که سیراب
میکند خود نیز سیراب خواهد گشت.‏ باب
هر که غلّه را نگاه دارد مردم او را لعنت خواهند
کرد،‏ اما بر سر فروشنده آن برکت خواهد بود.‏
کسی که نیکویی را بطلبد رضامندي را میجوید،‏
و هر که بدي را بطلبد ب او خواهد آمد.‏
کسی که بر توانگري خود توکل کند،‏ خواهد افتاد،‏
اما عادلان مثل برگ سبز شکوفه خواهند آورد.‏ مزامیر
17 ،19
13 ،8
22 ،12
24 ،10
9 ،112
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
10 ،52
.29
هر که ا خانه خود را برنجاند سهم او باد
خواهد بود،‏ و احمق بنده حکیمدلان خواهد شد.‏
ثمره مرد عادل درخت حیات است،‏ و ک که
جانها را صید کند حکیم است.‏ ؛
اینک مرد عادل بر زمین پاداش خواهد یافت،‏ پس
چند مرتبه زیاده مرد شریر و گناهکار.‏ اول پطرس
17 ،4
4 ،15
باب 18 ،3
.30
.31
12
.1
هر که نصیحت را دوست میدارد معرفت را دوست
میدارد،‏ اما هر که از تنبیه نفرت کند وحشی است.‏
5 141، ؛ مزامیر
.2
.3
.4
.5
مرد نیکو رضامندي یهوه را تحصیل مینماید،‏ اما او
صاحب تدبیر فاسد را ملزم خواهد ساخت.‏
انسان از بدي استوار نمیشود،‏ اما ریشه عادلان
جنبش نخواهد خورد.‏
زن صالحه تاج شوهر خود میباشد،‏ اما زنی که
بیحیا مثل پوسیدگی در استخوانهایش میباشد.‏
فکرهاي عادلان انصاف است،‏ اما تدابیر شریران
فریب است.‏ اول پادشاهان
6. سخنان شریران براي خون در کمین است،‏ اما دهان
راستان ایشان را رهایی میدهد.‏ باب ؛ پیدایش
واژگون شده،‏ نیست شوند،‏ اما خانه
عادلان برقرار میماند.‏
انسان برحسب عقلش ستایش میشود،‏ اما کجدلان
شرمنده خواهند گشت.‏
کسی که حقیر باشد و خادم داشته باشد،‏ بهتر است
از کسی که خویشتن را برافرازد و محتاج نان باشد.‏
مرد عادل براي جان حیوان خود تفکر میکند،‏ اما
رحمتهاي شریران ستمکیشی است.‏
کسی که زمین خود را کشاورزي کند از نان سیر
خواهد شد،‏ اما هر که به بیهودگی وقت بگذراند کم
عقل است.‏ باب
مرد شریر به شکار بدکاران طمع ورزد،‏ اما
ریشه عادلان میوه میآورد.‏ باب
در تقصیر لبها دام مهلک است،‏ اما مرد عادل از
تنگی بیرون میآید.‏
انسان از ثمره دهان خود از نیکویی سیر میشود،‏
و مکافات دست انسان به او باز خواهد گشت.‏ مزامیر
،62
22 ،37
1 ،15
خروج 5 ،23
14 ،2
6 ،12
19 ،28
7. شریران
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
27 ،16 ؛ متی 13
.15
احمق در نظر خودش راست است،‏ اما هر که
نصیحت را بشنود حکیم است.‏ باب
احمق فوراً‏ آشکار میشود،‏ اما خردمند
خجالت را میپوشاند.‏
هر که به راستی سخن بگوید عدالت را ظاهر
میکند،‏ و شاهد دروغ،‏ فریب را.‏ باب ؛
هستند که مثل ضرب شمشیر حرفهاي باطل
میزنند،‏ اما زبان حکیمان شفا میبخشد.‏
لب راستگو تا به ابد استوار میماند،‏ اما زبان
دروغگو پایدار نیست.‏
در دل هر که تدبیر فاسد کند فر است،‏ اما
مشورتدهندگانِ‏ صلح را شادمانی است.‏
هیچ بدي به مرد صالح واقع نمیشود،‏ اما شریران
28 ،24
باب 3 ،13
2 ،18
19 ،6
16. خشم
.17
.18
.19
.20
.21
- 595 -

ببا
نک
یم
یم يرو
از بلا پر خواهند شد.‏ مزامیر ؛
لبهاي دروغگو نزد یهوه ناپاك است،‏ اما عاملان
راستی پسندیده او هستند.‏ باب ؛ ؛ مزامیر
مرد زیرك علم را مخفی میدارد،‏ اما دل احمقان
حماقت را شایع میسازد.‏
دست شخص زرنگ سلطنت خواهد نمود،‏ اما مرد
تنبل بندگی خواهد کرد.‏
کدورت دل انسان،‏ او را تحت فشار قرار میدهد،‏
اما سخن نیکو او را شادمان خواهد گردانید.‏ باب
مرد عادل براي همسایه خود هدایت کننده
میشود،‏ اما راه شریران ایشان را گمراه میکند.‏
مرد تنبل شکار خود را بریان نمیکند،‏ اما زرنگی،‏
توانگري گرانبهاي انسان است.‏
در راه و روش عدالت حیات است،‏ و در
گذرگاههایش مرگ نیست.‏
امثال سلیمان
7 ،5
13 ،15
22 ،34
20 ،11
17 ،6
10 ،32
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
13
.1
.2
.3
پسر حکیم نصیحت پدر خود را اطاعت میکند،‏ اما
مسخرهکننده تهدید را نمیشنود.‏
مرد از میوه دهانش نیکویی را میخورد،‏ اما جان
خیانتکاران،‏ ظلم را خواهد خورد.‏
هر که دهان خود را نگاه دارد جان خویش را
محافظت نماید،‏ اما کسی که لبهاي خود را بگشاید
هلاك خواهد شد.‏ باب
تنبل آرزو میکند و چیزي پیدا نمیکند.‏ اما
شخص زرنگ پروار خواهد شد.‏ باب ؛
مرد عادل از دروغ گفتن نفرت دارد،‏ اما شریر رسوا
و شرمنده خواهد شد.‏ مزامیر
عدالت کسی را که در راه و روش خود کامل است
محافظت میکند،‏ اما شرارت،‏ گناهکاران را هلاك
میسازد.‏ مزامیر
هستند که خود را ثروتمند میشمارند و هیچ
ندارند،‏ و هستند که خویشتن را فقیر میانگارند و
ثروت بسیار دارند.‏
ثروت شخص فدیه جان او خواهد بود،‏ اما فقیر
تهدید را نخواهد شنید.‏
نور عادلان شادمان خواهد شد،‏ اما چرا غ شریران
خاموش خواهد گردید.‏ باب
از تکبر جز دعوا چیزي پیدا نمیشود،‏ اما با آنانی
که پند میپذیرند حکمت است.‏ باب
ثروتی که از بطالت پیدا شود در تناقص میباشد،‏
اما هر که به دست خود اندوزد در تزاید خواهد بود.‏
امیدي که در آن تأخیر باشد باعث بیماري دل
است،‏ اما رسیدن به مراد درخت حیات میباشد.‏ مزامیر
.12
7 ،14
.13
هر که کلام را خوار شمارد خویشتن را هلاك
میسازد،‏ اما هر که از حکم ترسد ثواب خواهد
یافت.‏
تعلیم مرد حکیم چشمه حیات است،‏ تا از دامهاي
مرگ رهایی دهد.‏
عقل نیکو نعمت را میبخشد،‏ اما راه خیانتکاران،‏
سخت است.‏
هر شخص زیرك با علم عمل میکند،‏ اما احم ق
حماقت را منتشر میسازد.‏ باب ؛ اشعیا
قاصد شریر در بلا گرفتار میشود،‏ اما رسول امین
شفا میبخشد.‏
فقر و اهانت براي کسی است که نصیحت را ترك
نماید،‏ اما هر که تنبیه را قبول کند محترم خواهد شد.‏
6 ،32
2 ،15
8 ،10
.14
.15
.16
.17
.18
1 ،12 ؛
.19
آرزویی که حاصل شود براي جان شیرین است،‏
اما دوري از بدي،‏ ناپاك احمقان میباشد.‏
با حکیمان رفتار و حکیم خواهی شد،‏ اما
رفیق جاهلان ضرر خواهد یافت.‏
بلا گناهکاران را تعقیب میکند،‏ اما عادلان،‏ جزاي
نیکو خواهند یافت.‏
مرد صالح فرزند فرزند را ارث خواهد داد،‏ و ثروت
گناهکاران براي عادلان ذخیره خواهد شد.‏
در مزرعه فقیران خوراك بسیار است،‏ اما هستند
که از بیانصافی هلاك میشوند.‏
کسی که چوب را باز دارد،‏ از پسر خویش نفرت
میکند،‏ اما کسی که او را دوست میدارد او را به سعی
تمام نصیحت مینماید.‏
مرد عادل براي سیري جان خود میخورد،‏ اما
شکم شریران محتاج خواهد بود.‏ مزامیر
27 ،22
.20
.21
.22
.23
.24
.25
14
.1
.2
.3
هر زن حکیم خانه خود را بنا میکند،اما زن جاهل
آن را با دست خود خراب مینماید.‏
کسی که به راستی خود پی نماید از یهوه
میترسد،‏ اما کسی که در راه و روش خود کجرفتار
است او را تحقیر مینماید.‏
در دهان احمق چوب تکبر است،‏ اما لبهاي
27 .24 ،2
4 ،10
25 ،28 ؛ 16 ،13
163 ،119
20 ،24
21 ،18
6 ،112
4. شخص
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
- 596 -

هرا
یکم
یم
هرا
نی
نکی
یم
یم
یم
حکیمان ایشان را محافظت خواهد نمود.‏ 23.
که گاو نیست،‏ آخور پاك است؛ اما از قوت
گاو،‏ محصول زیاد میشود.‏
5. شاهد امین دروغ نمیگوید،‏ اما شاهد دروغ به کذب
سخن میگوید.‏
مسخرهکننده حکمت را میطلبد و نمییابد.‏ اما به
جهت مرد فهیم علم آسان است.‏
از حضور مرد احمق دور شو،‏ زیرا لبهاي معرفت را
در او نخواهی یافت.‏ باب
حک.‏ مت مرد زیرك این است که خود را درك
نماید،‏ اما حماقت احمقان فریب است.‏
احمقان به گناه مسخره نند،‏ اما در میان
راستان رضامندي است.‏
دل شخص تلخی خویشتن را میداند،‏ و غریب در
خوشی آن مشارکت ندارد.‏
شریران ویران خواهد شد،‏ اما خیمه راستان
شکوفه خواهد آورد.‏ باب
راهی هست که به نظر آدمی مستقیم نماید،‏
اما عاقبت آن،‏ مرگ است.‏
هم در شادي دل غمگین میباشد،‏ و عاقبت ا
خوشی غم است.‏ لوقا
کسی که در دل مرتد است از راههاي خود سیر
میشود،‏ و مرد صالح به خود سیر است.‏
مرد جاهل هر سخن را باور میکند،‏ اما مرد زیرك
در رفتار خود دقت مینماید.‏
مرد حکیم میترسد و از بدي دوري مینماید،‏ اما
احمق از غرور خود ایمن میباشد.‏
مرد کجخلق،‏ احمقانه رفتار مینماید،‏ و مردم از
حیلهگر نفرت دارند.‏
سهم.‏ جاهلان حماقت است،‏ اما معرفت،‏ تاجِ‏
زیرکان خواهد بود.‏ افسسیان
بدکاران در حضور نیکان خم میشوند،‏ و شریران
نزد دروازههاي عادلان میایستند.‏
همسایه فقیر نیز از او نفرت دارد،‏ اما دوستان
شخص ثروتمند بسیارند.‏ باب
هر که همسایه خود را حقیر شمارد گناه میورزد،‏
اما خوشابحال کسی که بر فقیران رحم نماید.‏ مزامیر
امثال سلیمان
،41
7 ،19
22 ،1
7 ،12
15 ،5
25 ،6
4. جایی
.6
.7
8
.9
.10
11. خانه
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
2
.22
آیا صاحبان تدبیر فاسد گمراه نمیشوند،‏ اما براي
کسانی که تدبیر نیکو مینمایند،‏ رحمت و راستی
خواهد بود.‏
از هر سختی سود است،‏ اما کلام لبها به فقر تمام
میانجامد.‏ باب ؛
تاج حکیمان ثروت ایشان است،‏ اما حماقت
احمقان حماقت تمام است.‏
25. شاهد امین جانها را نجات میبخشد،‏ اما هر که به
دروغ سخن میگوید فریب تمام است.‏
در ترس یهوه اعتماد قوي است،‏ و فرزندان او را
پناهگاه خواهد بود.‏ باب ؛
ترس یهوه چشمه حیات است،‏ تا از دامهاي مرگ
دوري نمایند.‏ باب
پادشاه از زیادي مخلوق است،‏ و شکستگی
سلطان از کمی مردم است.‏
کسی که صبور باشد عاقل است،‏ و کجخلق
حماقت را سهم خود میسازد.‏ باب
دل آرام حیات بدن است،‏ اما حسد پوسیدگی
استخوانها است.‏
هر که بر فقیر ظلم کند آفریننده خود را حقیر
میشمارد،‏ و هر که بر مس ترحم کند او را تمجید
مینماید.‏ باب ؛ خروج ؛ اشعیا
32. شریر از شرارت خود به زیر افکنده شود،‏ اما
مرد عادل چون بمیرد اعتماد دارد.‏
حک.‏ مت در دل مرد فهیم ساکن شود،‏ اما در
اندرون جاهلان آشکار میگردد.‏
عدالت مایه سرافرازي قوم میباشد،‏ اما گناه براي
قوم،‏ مایه رسوائی.‏
رضامندي پادشاه بر خادمِ‏ عاقل است،‏ اما خشم او
بر پستفطرتان.‏ پیدایش
11 ،19
7 ،58
10 ،18
29 ،10
24 ،12
27 .17 ،10
11 ،4
38 ،41
4 ،10
5 ،17
.24
.26
.27
28. شکوه
.29
.30
.31
33
.34
.35
15
1. جواب
.2
نرم خشم را برمیگرداند،‏ اما سخن تلخ غیظ
را به هیجان میآورد.‏
زبان حکیمان علم را زینت بخشد،‏ اما دهان
احمقان به حماقت سخن میگوید.‏
یهوه در همه جاست،‏ و بر بدان و نیکان
مینگرد.‏ باب
زب ان ملای م،‏ درخ ت حی ات اس ت و کج ی آن،‏
شکستگی روح است.‏
احمق نصیحت پدر خود را خوار میشمارد،‏ اما هر
که تنبیه را نگاه دارد زیرك میباشد.‏ مزامیر
در خانه مرد عادل گنج عظیم است،‏ اما محصول
شریران،‏ کدورت است.‏
5 ،141
باب 16 ،13
باب 33 ،3
18 ،12
3. چشمان
.4
.5
.6
- 597 -

هرا
هايدل
هرا
هرا
نیی
يرو
یم
یم
تی
كپا
رد
.27
امثال سلیمان
.7
.8
.9
لبهاي حکیمان معرفت را منتشر میسازد،اما دل
احمقان،‏ مستحکم نیست.‏
قربانی شریران نزد یهوه ناپاك است،‏ اما دعاي
راستان پسندیده اوست.‏
شریران نزد یهوه ناپاك است،‏ اما پیروان عدالت
را دوست میدارد.‏ باب
براي هر که راه و روش را ترك نماید نصیحت
سخت است،‏ و هر که از تنبیه نفرت کند خواهد مرد.‏
20 ،11
.10
1 ،29 باب
11
جه.‏ نم و دنیاي مردگان در حضور یهوه است،‏ پس
چند مرتبه زیاده فرزندان انسان.‏ ایوب
مسخرهکنن ده تنبیه را دوس ت ندارد،‏ و ن زد
حکیمان نخواهد رفت.‏ عاموس
دل شادمان چهره را زینت میدهد،‏ اما از تلخی
دل،‏ روح بیجرأت میشود.‏
دل مرد فهیم معرفت را میطلبد،‏ اما دهان
احمقان حماقت را میبلعد.‏
تمامی روزهاي مصیبتکشان بد است،‏ اما خوشی
دل مهمانی دائمی است.‏ باب ؛ اول تیموتائوس
اموال اندك با ترس یهوه بهتر است از گنج عظیم
با اضطراب.‏ باب
میز خالی در جایی که محبت باشد،‏ بهتر است از
گاو پرواري که با آن نفرت باشد.‏ باب
مرد تندخو دعوا را برمیانگیزد،‏ اما شخص
دیرخشم دشمنی را ساکن میگرداند.‏
تنبلان مثل خاربست است،‏ اما راه و روش
راستان شاه است.‏ باب
پسر حکیم پدر را شادمان میسازد،‏ اما مرد احمق
مادر خویش را حقیر میشمارد.‏ باب
ح.‏ ماقت در نظر شخص کم عقل خوشی است،‏ اما
مرد فهیم به راستی پی مینماید.‏
از عدم مشورت،‏ تدبیرها باطل شود،‏ امااز
زیادي مشورتدهندگان برقرار میماند.‏ باب
براي انسانْ‏ از جوابِ‏ دهانش شادي حاصل
میشود،‏ و سخنی که در محلّش گفته شود چه بسیار
نیکو است.‏
راه و روش حیات براي عاقلان به سوي بالا است،‏
تا از جهنم به سوي پا دور شود.‏ کولسیان
یهوه خانه متکبران را ویران سازد،‏ اما مرز
بیوهزن را استوار مینماید.‏ باب ؛ اول پطرس
تدبیرهاي فاسد نزد یهوه ناپاك است،‏ اما سخنان
پسندیده براي پاکان است.‏ پیدایش
کسی که حریص سود باشد خانه خود را ک
میسازد،‏ اما هر که از هدیهها نفرت دارد خواهد
زیست.‏ باب ؛ مزامیر
دل مرد عادل در جواب دادن تفکر میکند،‏ اما
دهان شریران،‏ چیزهاي بد را جاري میسازد.‏
یهوه از شریران دور است،‏ اما دعاي عادلان را
میشنود.‏ یوحنا
نورِ‏ چشمانْ‏ دل را شادمان میسازد،‏ و خبر نیکو
استخوانها را پر مغز مینماید.‏ باب
گوش ی ک ه تنبی ه حی ات را بش نود،‏ در می ان
حکیمان ساکن خواهد شد.‏
هر که نصیحت را ترك نماید،‏ جان خود را حقیر
میشمارد،‏ اما هر که تنبیه را بشنود عقل را تحصیل
مینماید.‏ مزامیر
ترس یهوه ادیب حکمت است،‏ و فروتنی پیشروِ‏
حرمت میباشد.‏ باب ؛ مزامیر
1 ،22
36 ،18
5 ،15
12 ،18
29 ،11
31 ،9
5 ،141
.28
.29
.30
.31
.32
.33
16
.1
.2
.3
تدبیرهاي دل از آن انسان است،‏ اما سخن زبان از
جانب یهوه میباشد.‏
همه راههاي انسان در نظر خودش است،‏ اما
یهوه روحها را ثابت میسازد.‏
اعمال خود را به یهوه بسپار،‏ تا فکرهاي تو استوار
شود.‏ مزامیر
یهوه هر چیز را براي غا آن ساخته است،‏ و
شریران را نیز براي روز بلا.‏
هر که دل مغرور دارد نزد یهوه ناپاك است،‏ و او
هرگز مبرا نخواهد شد.‏
از رحمت و راستی،‏ گناه کفّاره میشود،‏ و به ترس
یهوه ، از بدي دوري میشود.‏ باب
راههاي شخص پسندیده یهوه باشد،‏
دشمنانش را نیز با وي به صلح وامیدارد.‏ پیدایش
اموال اندك که با انصاف باشد بهتر است،‏ از دخل
فراوان بدون انصاف.‏ باب
دل انسان در راه و روشش تفکر میکند،‏ اما یهوه
دمهایش را استوار میسازد.‏
وحی بر لبهاي پادشاه است،‏ و دهان او در داوري
تجاوز نمینماید.‏
ترازو و سنگهاي راست از آن یهوه است و تمامی
سنگهاي کیسه صنعت وي میباشد.‏ باب
عمل بد نزد پادشاهان ناپاك است،‏ زیرا که تخت
24 ،31
1 ،11
12 ،10
16 ،15
5 ،37
.4
.5
.6
7. چون
.8
.9
.10
.11
.12
6 ،26
6 ،6
14 ،11
5 ،5
1 ،3
1 ،17
1 ،10
19 ،37
10 ،5
22 ،17
7 ،12
30 ،24
8 ،16
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
21
.22
.23
.24
.25
.26
- 598 -

هرا
يار
تک
هدل
یم
هرا
هان
هرا
شکی
لی
ایشان از عدالت برقرار میماند.‏ باب ؛
لبهاي راستگو پسندیده پادشاهان است،‏ و
راستگویان را دوست میدارند.‏
پادشاهان مرگ است اما مرد
حکیم آن را فرو مینشاند.‏ باب
در نور چهره پادشاه حیات است،‏ و رضامندي او
مثل ابر نوبه است.‏
تحصیل حکمت از زر خالص چه بسیار بهتر است،‏
و تحصیل فهم از نقره برگزیدهتر.‏
راه و روش راستان،‏ دوري نمودن از بدي است،‏ و
هر که خود را نگاه دارد جان خویش را محافظت
مینماید.‏
تکبر پیشروِ‏ هلا است،‏ و دل مغرور پیشرو
خرابی.‏ باب
با فروتنی نزد حلیمان بودن بهتر است،‏ از تقسیم
نمودن غنیمت با متکبران.‏
هر که در کلام با شعور توجه کند،‏ سعادتمندي
خواهد یافت،‏ و هر که به یهوه توکل نماید خوشابحال
او.‏ مزامیر ؛ ؛ ارمیا
هر که دل حکیم دارد فهیم خوانده شود،‏ و
شیرینی لبها علم را میافزاید.‏
عقل براي صاحبش چشمه حیات است،‏ اما
نصیحت احمقان،‏ حماقت است.‏
دل مرد حکیم دهان او را عاقل میگرداند،‏ و علم
را بر لبهایش میافزاید.‏
پسندیده مثل کندو عسل است،‏ براي
جان شیرین است و براي استخوانها شفادهنده.‏ باب
امثال سلیمان
،12
5 ،25
28 ،20
باب 14 ،3
2 ،20
، رسولانِ‏
7 ،17
12 ،18
5 ،146
،
.13
14. خشم
12 ،2
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
24. سخنان
25
.25
راهی هست که در نظر انسان راست است،‏ اما
عاقبت آن مرگ میباشد.‏ باب
اشتهاي کارگر برایش کار میکند،‏ زیرا که دهانش
او را بر آن اصرار مینماید.‏ دوم سموئیل
مرد بیارزش،‏ شرارت را میاندیشد،‏ و بر لبهایش
مثل آتشِ‏ سوزنده است.‏
مرد دروغگو دعوا برپا میکند،‏ و سخنچین
دوستان امین را از همدیگر جدا میکند.‏
مرد ظالم همسایه خود را فریب میدهد،‏ و او را به
غیر نیکو هدایت میکند.‏
خود را بر هم میزند تا دروغ را اختراع
نماید،‏ و لبهایش را میخاید و بدي را به انجام
میرساند.‏ باب ؛
تاج جمال است،‏ هنگامی که در راه
عدالت یافت شود.‏ باب
کسی که دیرخشم باشد از قدرتمند بهتر است،‏ و
هر که بر روح خود مالک باشد از تسخیرکننده شهر
برتر است.‏
قرعه در دامن انداخته میشود،‏ اما تمامی حکم
آن از یهوه است.‏
29 ،20
.32
.33
17
.1
لقمه خشک در صلح،‏ بهتر است از خانه پر از
مهمانی با دشمنی.‏ باب
بنده عاقل بر پسر پستفطرت مسلّط خواهد بود،‏ و
میراث را با برادران تقسیم خواهد نمود.‏
بوته براي نقره و کوره به جهت طلا است،‏ اما یهوه
امتحانکننده ا است.‏
4. شریر به لبهاي دروغگو گوش میدهد،‏ و مرد کاذب
به زبان فتنهانگیز گوش میدهد.‏
هر که فقیر را مسخره کند آفریننده خویش را
مسخره میکند،‏ و هر که از بلا خوش میشود بیسزا
نخواهد ماند.‏ باب
تاج پیران،‏ پسران پسرانند،‏ و شکوه فرزندان،‏ پدران
ایشانند.‏ مزامیر
کلام باارزش احمق را نمیشناسد،‏ و چند مرتبه
زیاده لبهاي دروغگو،‏ نجیبان را.‏
هدیه در نظر اهل آن سنگ گرانبها است که هر
کجا توجه نماید برخوردار میشود.‏
هر که گناهی را بپوشاند طالب محبت میباشد،‏ اما
هر که امري را تکرار کند دوستان امین را از هم جدا
میسازد.‏ باب
یک ملامت به مرد فهیم اثر میکند،‏ بیشتر از صد
تازی به مرد جاهل.‏
مرد شریر طالب فتنه است و بس.‏ بدین دل
قاصد ستم نزد او فرستاده میشود.‏
اگر خرسی که بچههایش کشته شود به انسان
برخورد،‏ بهتر است از مرد احمق در حماقت خود.‏
کسی که به عوض نیکویی بدي میکند بلا از خانه
او دور نخواهد شد.‏ اول تسالونیکیان
ابتداي نزاع مثل رخنه کردن آب است،‏ پس
دشمنی را ترك کن قبل از آنکه به دعوا برسد.‏
هر که شریر را عادل شمارد و هر که عادل را ملزم
سازد،‏ هر دو ایشان نزد یهوه ناپاکند.‏
قیمت به جهت خریدن حکمت چرا به دست
15 ،5
16 ،15
زکریا 9 ،13
31 ،14
6 ،128
28 ،16
.2
.3
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
12 ،14
16 ،1
10 ،10
13 ،6
.26
.27
.28
.29
30. چشمان
31. سفیدمویی
- 599 -

یم
یم
یگم
قی
یم
ف‎19‎
.7
احمق باشد؟ و حال آنکه هیچ فهم ندارد.‏
دوست خالص در همه اوقات محبت نماید،‏ و
برادر به جهت تنگی متولد شده است.‏
مرد کم عقل دست میدهد و در حضور همسایه
خود ضامن میشود.‏ باب ؛
هر که معصیت را دوست دارد دعوا را دوست
دارد،‏ و هر که درِ‏ خود را بلند سازد خرابی را
میطلبد.‏
کسی که دل کج دارد نیکویی را نخواهد یافت.‏ و
هر که زبان دروغگو دارد در بلا گرفتار خواهد شد.‏
هر که فرزند احمق آورد براي خویشتن غم پیدا
میکند،‏ و پدر فرزند احمق شادي نخواهد دید.‏ باب
امثال سلیمان
،15
15 ،11
1 ،6
.17
.18
.19
.20
.21
25 ،17 ؛ 20
.22
دل شادمان شفاي نیکو میبخشد،‏ اما روح
شکسته استخوانها را خشک میکند.‏ باب
مرد شریر رشوه را از بغل یرد،‏ تا راههاي
انصاف را منحرف سازد.‏ باب ؛ ؛ اشعیا
حک.‏ مت در دید مرد فهیم است،‏ اما چشمان احمق
در انتهاي زمین میباشد.‏ جامعه ؛
پسر احمق براي پدر خویش حزن است،‏ و به
جهت مادر خویش تلخی است.‏
عادلان را نیز سرزنش نمودن خوب نیست،و نه
ضرب زدن به نجیبان به سبب راستی ایشان.‏
صاحب معرفت سخنان خود را باز میدارد،‏ و هر
که روح حلیم دارد مرد شعورپیشه است.‏ یعقوب
مرد احمق نیز چون خاموش باشد او را حکیم
میشمارند،‏ و هر که لبهاي خود را میبندد فهیم
است.‏ ایوب
15 .13 ،15
19 ،1
2 ،10
14 ،21
1 ،8
16 ،28
14 ،2
5 ،13
.23
24
.25
.26
.27
.28
18
.1
.2
.3
مرد خودخواه،‏ هوسِ‏ خود را طالب میباشد،‏ و به هر
حکمت صحیح مخالفت میکند.‏
احمق از شعور شاد نمیشود،‏ مگر تا آنکه عقل خود
را ظاهر سازد.‏
هنگامی که شریر میآید،‏ حقارت هم میآید،‏ و با
اهانت،‏ خجالت میرسد.‏
دهان انسان آب عم است،‏ و چشمه
حکمت،‏ نهر جاري است.‏
5. طرفداري شریران براي منحرف ساختن داوري
عادلان نیکو نیست.‏ تثنیه
لبهاي احمق به دعوا داخل میشود،‏ و دهانش براي
ضربها صدا میزند.‏
دهان احمق هلاکت وي است،‏ و لبهایش براي جان
خودش دام است.‏ دوم سموئیل
8. سخنان سخنچین مثل لقمههاي شیرین است،‏ و
به عمق شکم فرو میرود.‏ باب ؛ مزامیر ؛ ارمیا
،9
22 ،55
22 ،26
16 ،1
8
.9
او نیز که در کار خود اهمال میکند،‏ برادر
هلاكکننده است.‏ باب
اسم یهوه برج محکمی است که مرد عادل در آن
میدود و ایمن میباشد.‏ مزامیر ؛
توانگري شخص ثروتمند شهر محکم او است،‏ و در
تصور وي مثل حصار بلند است.‏ باب
پیش از شکستگی،‏ دل انسان متکبر میگردد،‏ و
فروتنی مقدمه عزّت است.‏ باب ؛
هر که سخنی را قبل از شنیدنش جواب دهد براي
وي حماقت و عار میباشد.‏
روح انسان بیماري او را متحمل میشود،‏ اما روح
شکسته را کیست که متحمل آن بشود.‏ باب
دل مرد فهیم معرفت را تحصیل میکند،‏ و گوش
حکیمان معرفت را میطلبد.‏
هدیه شخص،‏ از برایش وسعت پیدا میکند و او را
به حضور بزرگان میرساند.‏
هر که در محاکمه خود اول آید صادق مینماید،‏
اما حریفش میآید و او را میآزماید.‏
قرعه دعواها را ساکت نماید و زورآوران را از
هم جدا میکند.‏ باب
برادر رنجیده از شهر قوي سختتر است،‏ و دعوا
کردن با او مثل پشتبندهاي قصر است.‏
دل آدمی از میوه دهانش پر میشود و از محصول
لبهایش،‏ سیر میگردد.‏
مرگ و حیات در قدرت زبان است،‏ و آنانی که آن
را دوست میدارند میوهاش را خواهند خورد.‏
هر که زنی یابد چیز نیکو یافته است،‏ و رضامندي
یهوه را تحصیل کرده است.‏ باب ؛
مرد فقیر با التماس سخن میگوید،‏ اما شخ ص
ثروتمند به سختی جواب میدهد.‏
کسی که دوستان بسیار دارد خویشتن را هلاك
میکند،‏ اما دوستی هست که از برادر چسبندهتر
میباشد.‏ باب
13 ،15
باب 3 ،13
4 ،61
15 ،10
33 ،15
10 ،31
14
2 ،20
18 ،16
4 ،10
باب 2 ،13
33 ،16
10 ،27
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
19
17 ،1
4. سخنان
.6
- 600 -

یدل
يار
یم
یس
یم
ههان
یآب
هرا
ته
يرو
یدن
امثال سلیمان
.1
فقیري که در کاملیت خود سالک است،‏ از
دروغگویی که احمق باشد بهتر است.‏ باب
نیز که معرفت ندارد نیکو نیست و هر که به
پایهاي خویش میشتابد گناه میکند.‏
انسان،‏ راه او را کج سازد،‏ و دلش از
یهوه خشمناك میشود.‏
توانگري دوستان بسیار پیدا میکند،‏ اما فقیر از
دوستان خود جدا میشود.‏ باب
5. شاهد دروغگو بیسزا نخواهد ماند،‏ و ک که به
دروغ سخن بگوید رهایی نخواهد یافت.‏ باب ؛ تثنیه
28 ،24
6 ،28
20 ،14
.2
3. حماقت
.4
18 ،19
.6
.7
بسی پیش امیران تذلّل نمایند،‏ و همه با
بخشنده دوست هستند.‏
همه برادران مرد فقیر از او نفرت دارند،‏ و همچنین
دوستانش از او دور میشوند،‏ ایشان را به سخنان،‏
تعقیب میکند و هیچاند.‏ باب
هر که حکمت را تحصیل کند جان خود را دوست
دارد.‏ و هر که شعور را نگاه دارد،‏ سعادتمندي خواهد
یافت.‏
9. شاهد دروغگو بیسزا نخواهد ماند،‏ و هر که به کذب
سخن بگوید هلاك خواهد گردید.‏ باب
عیش و عشرت احمق را نمیشاید،‏ تا چه رسد به
غلامی که بر نجیبان حکمرانی میکند.‏
عقل انسان خشم او را نگاه میدارد،‏ و گذشتن از
تقصیر شکوه او است.‏
پادشاه مثل غرّش شیر است،‏ و رضامندي او
مثل شبنم بر گیاه است.‏ باب ؛
پسر جاهل باعث رنج پدرش است،‏ و دعواهاي زن
مثل است که دائم در چکیدن باشد.‏ باب
و ثروت ارث اجدادي است،‏ اما همسر زن
عاقل از جانب یهوه است.‏ باب
تنبلی خواب سنگین میآورد،‏ و شخص
بیحوصله،‏ گرسنه خواهد ماند.‏ باب
هر که حکم را نگاه دارد جان خویش را محافظت
مینماید،‏ اما هر که خود را جدي نگیرد،‏ خواهد
مرد.‏ لوقا
هر که بر فقیر رحم نماید به یهوه قرض میدهد،‏ و
لطف او را به او بازخواهد گرداند.‏ مزامیر ؛ متی ؛
42 ،10
20 ،15
28 ،21
9 .5 ،112
14 ،16
4 ،10
20 ،14
2 ،20
22 ،18
28 ،19
.8
.10
.11
12. خشم
.13
14. خانه
.15
.16
.17
38 ،6 لوقا
.18
پسر خود را نصیحت نما زیرا که امید هست،‏ اما
خود را به کشتن او وامدار.‏
تندخو متحمل جریمه خواهد شد،‏ زیرا اگر
او را خلاصی دهی آن را باید مکرّر بجا آوري.‏
پند را بشنو و نصیحت را قبول نما،‏ تا در عاقبت
خود حکیم بشوي.‏
فکرهاي بسیار در دل انسان است،‏ اما آنچه ثابت
مانَد مشورت یهوه است.‏ باب ؛ ارمیا
زینت انسان احسان او است،‏ و فقیر از دروغگو
بهتر است.‏
ترس یهوه منتهی به حیات است،‏ و هر که آن را
دارد در سیري ساکن میماند،‏ و به هیچ بلا گرفتار
نخواهد شد.‏ باب
مرد تنبل دست خود را در بغلش پنهان میکند،‏ و
آن را هم به دهان خود برنمیآورد.‏ باب
مسخرهکننده را نصیحت کن تا جاهلان زیرك
شوند،‏ و شخص فهیم را تنبیه نما و معرفت را درك
خواهد نمود.‏ باب
هر که بر پدر خود ستم کند و مادرش را براند،‏
پسري است که رسوایی و خجالت میآورد.‏
اي پسرِ‏ من شنیدن تعلیمی را ترك نما که تو را
از کلام معرفت گمراه میسازد.‏
بیارزش انصاف را مسخره میکند،‏ و دهان
شریران گناه را میبلعد.‏
انتقام به ج مسخرهکنندگان مهیا است،‏ و
تازی ا براي پشت احمقان.‏
23 ،10
15 ،26
1 ،16
19 ،11
11 ،21
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
28. شاهد
.29
20
1. شراب
انسان را به مسخرهبازي وامیدارد و نوشی
مستیآور عربده میآورد،‏ و هر که فریب آن را بخورد
حکیم نیست.‏ باب
هیبت پادشاه مثل غرّش شیر است،‏ و هر که خشم
او را به هیجان آورد،‏ به جان خود خطا میورزد.‏ باب
،16
5 ،31
.2
14
.3
.4
.5
از دعوا دور شدن براي انسان عزّت است،‏ اما هر مرد
احمق مخالفت میکند.‏
مرد تنبل به سبب زمستان شیار نمیکند،‏ بدین
دلیل در وقت برداشت گدایی میکند و نمییابد.‏
مشورت در دل انسان آب عمیق است،‏ اما مرد فهیم
آن را میکشد.‏ باب
بسا کسانند که هر یک احسان خویش را اعلام
میکنند،‏ اما مرد امین را کیست که پیدا کند.‏
مرد عادل که به کمال خود پی نماید،‏ پسرانش
بعد از او خجسته خواهند شد.‏ مزامیر
2 ،112
4 ،18
.6
.7
19. شخص
- 601 -

كپا
كپا
یم
کسآن
ین
یم
بی ته
یکم
ههان
هدل
.27
امثال سلیمان
.8
.9
پادشاهی که بر تخت داوري نشیند،‏ تمامی بدي را
از چشمان خود پراکنده میسازد.‏
کیست که تواند گوید:‏ دل خود را پاك ساختم،‏ و از
گناه خویش شدم؟ اول پادشاهان ؛ جامعه ؛ یوحنا
،1
21 ،7
46 ،8
8
10. سنگهاي
مختلف و پیمانههاي مختلف،‏ هر دو آنها
نزد یهوه ناپاك است.‏ لاویان
کودك نیز از اعمالش شناخته شود،‏ که آیا
اعمالش و راست است یا نه.‏ باب
گوش شنوا و چشم بینا،‏ یهوه هر دو آنها را آفریده
است.‏
را دوست مدار مبادا فقیر شوي.‏ چشمان
خود را باز کن تا از نان سیر گردي.‏ باب
مشتري میگوید بد است،‏ بد است،‏ اما چون رفت
آنگاه فخر میکند.‏
هست و مرواریدها بسیار،‏ اما لبهاي معرفت
جواهر گرانبها است.‏
را بگیر که به ج غر ضامن
است،‏ و او را به رهن بگیر که ضامن بیگانگان است.‏
6 ،22
10 ،6
36 ،19
.11
.12
13. خواب
.14
15. طلا
16. جامه
13 ،27 باب
.17
نان فریب براي انسان لذیذ است،‏ اما بعد دهانش
از سنگریزهها پر خواهد شد.‏ باب
فکرها به مشورت محکم میشود،‏ و با حسن تدبیر
جنگ نما.‏ باب ؛
کسی که به سخنچی گردش کند،‏ اسرار را
فاش مینماید؛ بدین دلیل با کسی که لبهاي خود را
میگشاید معاشرت منما.‏ باب ؛
هر که پدر و مادر خود را لعنت کند چراغش در
ظلمت غلیظ خاموش خواهد شد.‏ خروج
ارثی که اولاً‏ به عجله حاصل شود،‏ عاقبتش
مبارك نخواهد شد.‏
مگو که از بدي انتقام خواهم کشید،‏ بلکه بر یهوه
توکل نما و تو را نجات خواهد داد.‏ باب ؛ ؛
29 ،24
13 ،17
17 ،21
17 ،9
4 ،17
13 ،11
6 ،24
22 ،15
.18
.19
.20
.21
.22
19-17 ،12 رومیان
23. سنگهاي
مختلف نزد یهوه ناپاك است،‏ و ترازوهاي
تقلبی نیکو نیست.‏ لاویان ؛ حزقیال
قدمهاي انسان از یهوه است،‏ پس مرد راه خود را
چگونه بفهمد؟
که چیزي را به عجله مقدس میگوید،‏ و
بعد از نذر کردن،‏ بد قولی میکند،‏ در دام میافتد.‏
پادشاه حکیم شریران را پراکنده میسازد و چوم
را بر ایشان میگرداند.‏
روحِ‏ انسان،‏ چراغ یهوه است که تمامی عمقهاي
دل را تفتیش مینماید.‏
رحمت و راستی پادشاه را محافظت ند،‏ و
تخت او به رحمت پایدار خواهد ماند.‏ باب
جوانان قوت ایشان است،‏ و عزّت پیران
موي سفید.‏ باب
سخت از بدي پاك میکند و تازی ا به
عمق دل فرو میرود.‏ باب
12 ،16
13 ،10
31 ،16
.28
29. شکوه
30. ضربهاي
21
.1
دل پادشاه مثل نهرهاي آب در دست یهوه است؛
آن را به هر سو که بخواهد برمیگرداند.‏
هر راه انسان در نظر خودش راست است،‏ اما یهوه
ا را میآزماید.‏ باب ؛ عبرانیان
عدالت و انصاف را بجا آوردن،‏ نزد یهوه از قربانیها
پسندیدهتر است.‏
4. چشمانِ‏ بلند و دل متکبر و چراغِ‏ شریران،‏ گناه
است.‏ مزامیر
فکرهاي مرد زرنگ تماماً‏ به فراخی میانجامد،‏ اما
هر که عجول باشد براي احتیاج عجله میکند.‏
تحصیل گنجها به زبان دروغگو،‏ بخاري است بر هوا
شده براي جویندگان مرگ.‏ باب
7. ظلم شریران ایشان را به هلاکت میاندازد،‏ زیرا که
از بجا آوردن انصاف خودداري مینمایند.‏
راه و روش مردي که زیر بار گناه باشد بسیار کج
است،‏ اما اعمال مرد پاك،‏ مستقیم است.‏
در زاویه پشتبام ساکن شدن بهتر است،‏ از ساکن
بودن با زن ستیزهگر در خانه مشترك.‏
10. جان شریر مشتاق شرارت است،‏ و بر همسایه خود
ترحم نمیکند.‏
مسخرهکننده سیاست یابد،‏ جاهلان حکمت
میآموزند؛ و چون مرد حکیم تربیت یابد،‏ معرفت را
تحصیل مینماید.‏ باب
مرد عادل در خانه شریر تأمل میکند که چگونه
اشرار به تباهی واژگون میشوند.‏ مزامیر
هر که گوش خود را از فریاد فقیر میبندد،‏ او نیز
فریاد خواهد کرد و مستجاب نخواهد شد.‏
هدیهاي در خفا خشم را فرو مینشاند،‏ و رشوهاي
در بغل،‏ خشم سخت را.‏ اول سموئیل
انصاف کردن خرّمی عادلان است،‏ اما باعث
پریشانی بدکاران میباشد.‏
مزامیر 15 ،33
20 ،35
9 ،13
18 ،25
2 ،10
2 ،16
25 ،19
28 ،18
.2
.3
.5
.6
.8
.9
11. چون
.12
.13
.14
.15
10 ،45
35 ،19
.24
25. شخصی
.26
- 602 -

هرا
هآن
هآن
قی
تی
فی
یم
ببا
.3
امثال سلیمان
.16
هر که از ش عور گمراه شود،‏ در جماع ت
مردگان ساکن خواهد گشت.‏
هر که عیش را دوست دارد محتاج خواهد شد،‏ و
هر که شراب و روغن را دوست دارد ثروتمند نخواهد
گردید.‏ لوقا
فدیه عادلان میشوند و خیانتکاران به
عوض راستان.‏
در زمین بایر ساکن بودن بهتر است از بودن با زن
ستیزهگر و جنگجوي.‏ باب
در منزل حکیمان خزانه مرغوب و روغن است،‏ اما
مرد احمق ا را تلف میکند.‏
هر که عدالت و رحمت را پیروي کند،‏ حیات و
عدالت و شکوه خواهد یافت.‏ یعقوب
مرد حکیم به شهر قدرتمندان برخواهد آمد،‏ و
قلعه اعتماد ایشان را به زیر میاندازد.‏
هر که دهان و زبان خویش را نگاه دارد،‏ جان خود
را از تنگیها محافظت مینماید.‏
مرد متکبر و مغرور نامیده شده به مسخرهکننده
میشود،‏ و به افزونی تکبر عمل میکند.‏
شه.‏ وت مرد تنبل او را میکشد،‏ زیرا که دستهایش
از کار کردن خودداري مینماید.‏
هستند که همه اوقات به شدت حریص میباشند،‏
اما مرد عادل بذل و بخشش میکند و کوتاهی
نمینماید.‏
قربانیهاي شریران ناپاك است،‏ پس چند مرتبه
زیاده هنگامی که به عوض بدي ا را میگذرانند.‏ باب
13 ،2
باب 3 ،13
باب 4 ،13
24 ،25
13 ،15
.17
18. شریران
.19
.20
.21
.22
.23
.24
25
.26
.27
21 ،5 ؛ عاموس 11 ،1 ؛ اشعیا 29 ،15
28. شاهد دروغگو هلاك میشود،‏ اما کسی که گوش
نماید به راستی سخن خواهد کرد.‏ باب
مرد شریر روي خود را بیحیا میسازد،‏ و مرد
راست،‏ راه و روش خویش را مستحکم میکند.‏
حک.‏ متی نیست و نه شعوري و نه مشورتی که به
ضد یهوه به کار آید.‏
اسب براي روز جنگ مهیا است،‏ اما کمک از
جانب یهوه است.‏ مزامیر ؛
9 .5 ،19
10 ،147
مزامیر 10 ،33
10 ،144
.29
30
.31
22
.1
.2
نیکنامی از زیادي ثروتمندي برتر است،‏ و فیض از
نقره و طلا بهتر.‏
ثروتمند و فقیر با هم ملاقات میکنند،‏ آفریننده هر
دو ایشان یهوه است.‏ باب
مرد زیرك،‏ بلا را میبیند و خویشتن را مخفی
میسازد و جاهلان میگذرند و در آخر گرفتار
میشوند.‏
فروتنی و خداترسی،‏ ثروت و شکوه و حیات
است.‏
5. خارها و دامها در راه کجروان است،‏ اما هر که جان
خود را نگاه دارد از آنها دور میشود.‏
را در راهی که باید برود ترب نما،‏ و چون
پیر هم شود از آن انحراف نخواهد ورزید.‏ باب
توانگر بر فقیر تسلّط دارد،‏ و مدیون غلام طلبکار
میباشد.‏
هر که ظلم بکارد بلا خواهد دروید،‏ و عصاي
خشمش از بین خواهد رفت.‏
که نظر او باز باشد،‏ مبارك خواهد بود،‏ زیرا
که از نان خود به فقرا میدهد.‏ اشعیا
مسخرهکننده را دور نما و دعوا رفع خواهد شد،‏ و
مخالفت و خجالت ساکت خواهد گردید.‏
هر که پاکی دل را دوست دارد و لبهاي ظر
دارد،‏ پادشاه دوست او میباشد.‏
یهوه معرفت را نگاه دارد و سخنان
خیانتکاران را باطل میسازد.‏
مرد تنبل میگوید شیر بیرون است،‏ و در کوچهها
کشته میشوم.‏ باب
دهان زنان بیگانه چاه عم است،‏ و هر که را
یهوه خشمگین باشد،‏ در آن خواهد افتاد.‏ ؛
3 ،5
11 ،20
16 ،2
7 ،58
13 ،26
4. جزاي
6. طفل
.7
.8
9. شخصی
.10
.11
12. چشمان
.13
.14
5 ،7 ؛ 27 ،23 ؛
15. حماقت
در دل کودك بسته شده است،‏ اما چوب
نصیحت آن را از او دور خواهد کرد.‏
هر که بر فقیر براي فایده خویش ظلم نماید،‏ و هر
که به ثروتمندان ببخشد البته محتاج خواهد شد.‏ باب
31
.16
،14
.17
گوش خود را فرا داشته،‏ کلام حکما را بشنو،‏ و دل
خود را به تعلیم من مایل گردان،‏ باب
زیرا پسندیده است که آنها را در دل خود نگاه
داري،‏ و بر لبهایت جمیعاً‏ ثابت مانَد؛
تا اعتماد تو بر یهوه باشد.‏ امروز تو را تعلیم دادم.‏
1 ،5
.18
.19
5 ،71 مزامیر
.20
آیا امور شریف را براي تو ننوشتم؟ شامل بر
مشورت معرفت؛
تا قانون کلام راستی را اعلام نمایم،‏ و تو کلام
راستی را نزد فرستندگان خود پس ببري؟
فقیر را از آن جهت که ضعیف است تاراج منما،‏ و
.21
.22
13 ،29
- 603 -

يرو
نکی
ته
يوا
هرا
قی
لی
.12
مس را در دربار،‏ ستم مرسان،‏
زیرا یهوه مورد ایشان را رسیدگی خواهد کرد،‏ و
جان تاراجکنندگان ایشان را به تاراج خواهد داد.‏
با مرد تندخو معاشرت مکن،‏ و با شخص کجخلق
همراه مباش،‏ باب
مبادا راههاي او را آموخته شوي و جان خود را در
دام گرفتار سازي.‏
از جمله آنانی که دست میدهند مباش و نه از
آنانی که براي قرضها ضامن میشوند.‏ باب ؛
اگر چیزي نداري که ادا نمایی پس چرا بستر تو را
از زیرت بردارد.‏
اندازه قدیمی را که پدرانت قرار دادهاند منتقل
مساز.‏ ؛ تثنیه ؛ ایوب ؛ هوشع
آیا مردي را که در شغل خویش ماهر باشد
میبینی؟ او در حضور پادشاهان خواهد ایستاد،پیش
پستفطرتان نخواهد ایستاد.‏ پیدایش
امثال سلیمان
18 ،17
4 ،11
10 ،5
3 ،39
2 ،24
22 ،29
17 ،27
باب 10 ،23
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
23
1. چون
با حاکم به غذا خوردن نشینی،‏ در آنچه پیش
تو است تأمل نما.‏
و اگر مرد اکول هستی،‏ کارد بر گلوي خود بگذار.‏
به خوراکهاي لطیف او حریص مباش،‏ زیرا که غذاي
فریبنده است.‏
براي ثروتمند شدن خود را زحمت مرسان و از عقل
خود باز ایست.‏
آیا چشمان خود را بر آن خواهی دوخت که نیست
میباشد؟ زیرا که ثروت البته براي خود بالها میسازد،‏
و مثل عقاب در آسمان میپرد.‏
نان مرد تنگنظر را مخور،‏ و به ج خوراکهاي
لطیف او حریص مباش.‏
زیرا چنانکه در دل خود فکر میکند خود او
همچنان است.‏ تو را میگوید:‏ بخور و بنوش،‏ اما دلش
با تو نیست.‏
لقمهاي را که خوردهاي استفراغ خواهی کرد،‏ و
سخنان شیرین خود را بر باد خواهی داد.‏
به گوش احمق سخن مگو،‏ زیرا حکمت کلامت را
خوار خواهد شمرد.‏ باب
اندازه قدیم را منتقل مساز،‏ و به مزرعه یتیمان
داخل مشو،‏ باب
زیرا که خویشاوند ایشان زورآور است،‏ و با تو در
دعوي ایشان مقاومت خواهد کرد.‏
دل خود را به ادب مایل گردان،‏ و گوش خود را
به کلام معرفت.‏
از طفل خود نصیحت را باز مدار که اگر او را با
چوب بزنی نخواهد مرد؛
سپ.‏ او را با چوب بزن،‏ و جان او را از جهنم نجات
خواهی داد.‏ باب
اي پسر من اگر دل تو حکیم باشد،‏ به این دل
براي دل من هم شادمان خواهد شد؛ باب
و قلوههایم وجد خواهد نمود،‏ هنگامی که لبهاي
تو به راستی سخن گوید.‏
دل تو به جهت گناهکاران غیور نباشد،‏ اما به
جهت ترس یهوه تمامی روز غیور باش،‏ باب
زیرا که حتماً‏ آخرت هست،‏ و امید تو ریشهکن
نخواهد شد.‏ باب
سپ.‏ تو اي پسرم بشنو و حکیم باش،‏ و دل خود را
در راه و روش مستقیم گردان.‏
میگساران مباش،‏ و از آنانی که بدنهاي خود
را تلف میکنند.‏ لوقا
زیرا که میگسار و پرخور،‏ فقیر میشود و صاحب
خواب به لباسهاي پاره آراسته خواهد شد.‏ لوقا
پدر خویش را که تو را تولید نمود گوش گیر،‏ و
مادر خود را چون پیر شود خوار مشمار.‏ باب
راستی را بخر و آن را مفروش،‏ و حکمت و ادب و
فهم را.‏ باب
پدر فرزند عادل به غایت شادمان میشود،‏ و پدر
پسر حکیم ، از او شاد خواهد گشت.‏ باب
پدرت و مادرت شادمان خواهند شد،‏ و مادر تو
شاد خواهد گردید.‏
اي پسرم دل خود را به من بده،‏ و چشمان تو
به راههاي من شاد باشد؛ یوشع
زن فاحشه حفرهاي عم است،‏ و زن
بیگانه چاه تنگ.‏ باب
او نیز مثل زن در کمین میباشد،‏ و خیانتکاران
را در میان مردم میافزاید.‏ باب
از آنِ‏ کیست و شقاوت از آن که،‏ و دعواها از
آن کدام،‏ و زاري از آنِ‏ کیست و جراحتهاي بیسبب
از آنِ‏ که،‏ و سرخی چشمان از آنِ‏ کدام؟
آنانی را است براي شراب بیدار میمانند،‏ و براي
چشیدن شراب مخلوط داخل میشوند.‏ اشعیا
به شراب نگاه مکن وقتی که سرخ رنگ است،‏
هنگامی که حبابهاي خود را در جام ظاهر میسازد،‏ و
13 ،15
11 ،27
1 ،24
8 ،1
22 .11 ،5
1 ،10
23 ،24
باب 24 ،13
12 ،7
34 ،21
14 ،22
15 ،22
14 ،24
7 ،4
.13
14
.15
.16
.17
.18
19
20. جزو
.21
.22
.23
.24
.25
.26
27. چونکه
.28
.29
.30
.31
8 ،9
28 ،22
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
- 604 -

سک
یاب
يرو
فی
نک
به ملایمت فرو میرود؛
اما در آخر مثل مار خواهد گزید،‏ و مانند افعی
نیش خواهد زد.‏
تو چیزهاي غریب را خواهد دید،‏ و دل تو
به چیزهاي کج سخن خواهد گفت،‏
و مثل کسی که در میان دریا میخوابد خواهی
شد،‏ یا مانند کسی که بر سر دکل کشتی میخوابد؛
و خواهی گفت:‏ مرا زدند اما درد را احساس
نکردم،‏ مرا زجر نمودند اما نفهمیدم.‏ پس کی بیدار
خواهم شد؟ همچنین معاودت میکنم و بار دیگر آن را
میطلبم.‏ اشعیا
امثال سلیمان
12 ،56
.32
33. چشمان
.34
.35
24
.1
بر مردان شریر حسد مبر،‏ و آرزو مدار تا با ایشان
معاشرت نمایی،‏ باب ؛ مزامیر
زیرا که دل ایشان در ظلم تفکر میکند و لبهاي
ایشان درباره سختی سخن میگوید.‏ مزامیر
به حکمت بنا میشود،‏ و با شعور استوار
میگردد،‏
و به معرفت اطاقها پر میشود،‏ از هر گونه دارائی
گرانبها و باارزش.‏ ؛ ؛ ؛ مزامیر
مرد حکیم در قدرت میماند،‏ و صاحب معرفت در
توانایی ترقّی میکند،‏ باب
زیرا که با حسنتدبیر باید جنگ بکنی،‏ و از زیادي
مشورتدهندگان کمک است.‏
حک.‏ مت براي احمق زیاده بلند است،‏ دهان خود را
در دربار باز نمیکند.‏
هر که براي بدي تفکر میکند،‏ او را فتنهانگیز
میگویند.‏
فکر احمقان گناه است،‏ و مسخرهکننده نزدآدمیان
ناپاك است.‏
اگر در روز تنگی سستی نمایی،‏ قوت تو تن گ
میشود.‏
آنانی را که براي مرگ برده شوند خلاص کن،‏ و از
رهانیدن آنانی که براي قتل مهیااند کوتاهی منما.‏ ایوب
7 ،10
13 ،144
1 ،1
20 ،21
10 ،1 ؛ 17 ،23
21 ،8
22 ،21
باب 10 ،3
.2
3. خانه
.4
.5
.6
7
.8
.9
.10
.11
4 ،82 ؛ مزامیر 12 ،29
.12
اگر گویی که این را ندانستیم،‏ آیا آزماینده دلها
نمیفهمد؟ و حافظ جان تو نمیداند؟ و به هر
برحسب اعمالش مکافات نخواهد داد؟ اول سموئیل ؛
مزامیر
7 ،16
13 ،62
.13
اي پسر من عسل را بخور زیرا که خوب است،‏ و
شان عسل را چونکه به کامت شیرین است.‏
همچنین حکمت را براي جان خود بیاموز،‏ اگر آن
را بی آنگاه اجرت خواهد بود،‏ و امید تو ریشهکن
نخواهد شد.‏
اي شریر،‏ براي منزل مرد عادل در کمین مباش،‏ و
آرامگاه او را خراب مکن،‏ مزامیر
زیرا مرد عادل اگر چه هفت مرتبه بیفتد خواهد
برخاست،‏ اما شریران در بلا خواهند افتاد.‏ باب ؛
28 ،11
9 ،10
باب 18 ،23
.14
.15
.16
4 ،9 ؛ مزامیر 8 ،7 ؛ میکاه 24 ،37 ؛ 20 ،34 ؛ مزامیر 19 ،5 ایوب
17. چون
دشمنت بیفتد شادي م ، و چون بلغزد
دلت وجد ننماید،‏
مبادا یهوه این را ببیند و در نظرش ناپسند آید،‏ و
خشم خود را از او برگرداند.‏
را به سبب بدکاران رنجیده مساز،‏ و بر
شریران حسد مبر،‏ مزامیر
زیرا که به جهت بدکاران اجر نخواهد بود،‏ و چراغ
شریران خاموش خواهد گردید.‏
اي پسر من از یهوه و پادشاه بترس،‏ و با فاسدان
معاشرت منما،‏ اول پطرس
زیرا که مصیبت ایشان ناگهان خواهد برخاست،‏ و
عاقبت سالهاي ایشان را کیست که بداند؟
اینها نیز از سخنان حکیمان است طرفداري در
داوري نیکو نیست.‏ لاویان
کسی که به شریر بگوید تو عادل هستی،‏ امتها او
را لعنت خواهند کرد و طوا از او نفرت خواهند
نمود.‏
اما براي آنانی که او را تنبیه نمایند شادمانی
خواهد بود،‏ و برکت نیکو به ایشان خواهد رسید.‏
آنکه به کلام راست جواب گوید،‏ لبها را میبوسد.‏
کار خود را در خارج آراسته کن،‏ و آن را در ملک
مهیا ساز،‏ و بعد از آن خانه خویش را بنا نما.‏
بر همسایه خود بیجهت شهادت مده،‏ و با لبهاي
خود فریب مده؛ باب
و مگو به طوري که او به من عمل کرد من نیز با
وي عمل خواهم نمود،‏ و مرد را بر حسب اعمالش
پاداش خواهم داد.‏
از مزرعه مرد تنبل،‏ و از تاکستان شخص کم عقل
گذشتم.‏
و اینک بر تمامی آن خارها میرویید،‏ و خس
تمامی آن را میپوشانید،‏ و دیوار سنگیش خراب
شده بود.‏
سپ.‏ من نگریسته متفکر شدم،‏ ملاحظه کردم و
باب 9 ،13
1 ،37 ؛ 3 ،73
17 ،2
15 ،19
5 ،19
.18
19. خویشتن
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
32
- 605 -

نیی
يرأ
يپا
یم
نکی
.17
ادب آموختم.‏
اندکی خفت و اندکی خواب،‏ و اندکی برهم نهادن
دستها به جهت خواب.‏ باب
سپ.‏ فقر تو مثل راهزن بر تو خواهد آمد،‏ و
نیازمندي تو مانند مرد مسلّح.‏ باب ؛
امثال سلیمان
11 ،6
19 ،28
11 .9 ،6
.33
34
25
.1
.2
.3
اینها نیز از امثال سلیمان است که مردان حزقیا،‏
پادشاه یهودا آنها را نقل نمودند.‏
مخفی داشتن امر شکوه خدا است،‏ و تحقیق نمودن
امر شکوه پادشاهان است.‏
آسمان را در بلندياش و زمین را در عمقش،‏ و دل
پادشاهان را تفتیش نتوان نمود.‏
را از نقره دور کن،‏ تا ظرفی براي زرگر بیرون
آید.‏
را از حضور پادشاه دور کن،‏ تا تخت او در
عدالت پایدار بماند.‏ باب ؛
در حضور پادشاه خویشتن را برمیفراز،‏ و در جاي
بزرگان مایست،‏
زیرا بهتر است تو را گفته شود که اینجا بالا بیا،‏ از
آنکه به حضور سروري که چشمانت او را دیده است تو
را پا برند.‏ لوقا
براي نزاع به عجله بیرون مرو،‏ مبادا در آخرش چون
همسایهات تو را خجل سازد،‏ ندانی که چه باید کرد.‏
دعوي خود را با همسایهات بکن،‏ اما راز دیگري را
فاش مساز؛
مبادا هر که بشنود تو را ملامت کند،‏ و بدنامی تو
رفع نشود.‏
که در محلّش گفته شود،‏ مثل سیبهاي
طلا در کاسه نقره است.‏ باب
تنبیه حکیم براي گوش شنوا،‏ مثل حلقۀطلا و
زیور زر خالص است.‏ مزامیر
رسول امین براي فرستندگان خود،‏ چون خنکی
یخ در زمان برداشت محصول میباشد،‏ زیرا که جان
آقایان خود را تازه میکند.‏
کسی که از بخششهاي فریبنده خود فخر میکند،‏
مثل ابرها و باد بیباران است.‏ دوم پطرس
با تحملْ‏ داور را به خود توان آورد،‏ و زبان
ملایم،‏ استخوان را میشکند.‏ باب
اگر عسل یافتی بقدر کفایت بخور،‏ مبادا از آن پر
شده،‏ استفراغ کنی.‏
خود را از زیاد رفتن به خانه همسایهات باز
دار،‏ مبادا از تو سیر شده،‏ از تو نفرت نماید.‏
کسی که درباره همسایه خود شهادت دروغ دهد،‏
مثل تبرزین و شمشیر و تیر تیز است.‏ باب ؛
اعتماد بر خیانتکار در روز تنگی،‏ مثل دندان
کرمزده و پاي مرتعش میباشد.‏
سرودها براي دلتنگ،‏ مثل کندن جامه
در وقت سرما و ریختن سرکه بر شوره است.‏
اگر دشمن تو گرسنه باشد او را نان بخوران،‏ و اگر
تشنه باشد او را آب بنوشان،‏ ؛ دوم پادشاهان
28 ،24
22 ،6
5 ،19
خروج 4 ،23
.18
.19
20. سراییدن
.21
44 5، غ متی
.22
زیرا اخگرها بر سرش خواهی انباشت،‏ و یهوه تو را
پاداش خواهد داد.‏ رومیان
باد شمال باران آورد،‏ همچنان زبان
غیبتگو چهره را خشمناك میسازد.‏
بودن در گوشه پشتبام بهتر است از بودن
با زن جنگجو در خانه مشترك.‏ باب
25. خبر خوش از ولایت دور،‏ مثل آب سرد براي جان
تشنه است.‏
مرد عادل که پیش شریر خم شود،‏ مثلچشمه
گلآلود و منبع فاسد است.‏
زیاد عسل خوردن خوب نیست،‏ همچنان طلبیدن
شکوه خود،‏ شکوه نیست.‏
کسی که بر روح خود تسلّ‏ ط ندارد،‏ مثل شهر
ویران و بیحصار است.‏ باب
15 ،27
32 ،16
20 ،12
23. چنانکه
24. ساکن
.26
.27
.28
26
1. چنانکه
.2
برف در تابستان و باران در حصاد،‏ همچنین
حرمت براي احمق شایسته نیست.‏
لعنت،‏ بیسبب نمیآید،‏ چنانکه گنجشک در هنگام
پرواز و پرستوك در پریدن.‏
به جهت اسب و لگام براي الاغ،‏ و چوب از
براي پشت احمقان است.‏ مزامیر
احمق را موافق حماقتش جواب مده،‏ مبادا تو نیز
مانند او بشوي.‏
احمق را موافق حماقتش جواب بده،‏ مبادا خویشتن
را حکیم بشمارد.‏
هر که پیغامی به دست احمق بفرستد،‏ پایهاي خود
را میبرد و ضرر خود را مینوشد.‏
شخصِ‏ لنگ بیتم است،‏ و مثلی که از
دهان احمق برآید همچنان است.‏
9 ،32
3. شلاّق
.4
.5
.6
7. ساقهاي
17 ،2
14 ،29
23 ،15
5 ،141
باب 17 ،13
1 ،15
12 ،16
8 ،14
4. جِرم
5. شریران
.6
.7
.8
.9
.10
11. سخنی
.12
.13
.14
.15
.16
- 606 -

شکی
گی
ه شان
تک
یم
هترا
بی
نک
امثال سلیمان
.8
.9
هر که احمق را حرمت کند،‏ مثل کیسه جواهر در
توده سنگها است.‏
مثَلی که از دهان احمق برآید،‏ مثل خاري است که
در دست شخص مست رفته باشد.‏
تیرانداز همه را مجروح میکند،‏ همچنان است هر
که احمق را به مزد گیرد و خطاکاران را اجیر نماید.‏
11. چنانکه سگ به استفراغ خود برمیگردد،‏ همچنان
احمق حماقت خود را تکرار میکند.‏ دوم پطرس
آیا شخصی را میبینی که در نظر خود حکیم
است؟ امید داشتن بر احمق از امید بر او بیشتر است.‏
22 ،2
.10
.12
17 ،12 رومیان
.13
تنبل میگوید که شیر در راه است،‏ و اسد در
میان کوچهها است.‏ باب
در بر پاشنهاش میگردد،‏ همچنان تنبل بر
بستر خویش.‏
تنبل دست خود را در قاب فرو میبرد و از
برآوردن آن به دهانش خسته میشود.‏ باب
تنبل در نظر خود حکیمتر است از هفت مرد که
جواب عاقلانه میدهند.‏
کسی که برود و در دعوائی که به او تعلّق ندارد
اعتراض کند،‏ مثل کسی است که گوشهاي سگ را
بگیرد.‏
آدم دیوانهاي که مشعلها و تیرها و مرگ را
میاندازد،‏ مزامیر
مثل کسی است که همسایه خود را فریب دهد،‏ و
میگوید آیا شوخی نمیکردم؟
از نبودن هیزم آتش خاموش میشود،‏ و از نبودن
سخنچین دعوا ساکت میگردد.‏
زغال براي جرقهها و هیزم براي آتش است،‏ و مرد
فتنهانگیز به جهت برانگیختن نزاع.‏ باب
22. سخنان سخنچین مثل خوراك لذیذ است،‏ که به
عمقهاي دل فرو میرود.‏ باب ؛ مزامیر
لبهاي پرمحبت با دل شریر،‏ مثل نقرهاي پردرد
است که بر ظرف سفالین اندوده شود.‏
هر که دشمنی دارد با لبهاي خود نیرنگ
مینماید،‏ و در دل خود فریب را ذخیره میکند.‏
هنگامی که سخن نیکو گوید،‏ او را باور مکن زیرا
که در قلبش هفت چیز ناپاك است.‏
هر چند دشمنی او به حیله مخفی شود،‏ اما
خباثت او در میان جماعت ظاهر خواهد گشت.‏
هر که حفرهاي بکند در آن خواهد افتاد،‏ و هر که
سنگی بغلطاند بر او خواهد برگشت.‏ مزامیر ؛ ؛
8 ،10 جامعه
.28
زبان دروغگو از مجروحشدگان خود نفرتدارد،‏ و
دهان چاپلوس هلاکت را ایجاد میکند.‏
27
.1
درباره فردا فخر منما،‏ زیرا نمیدانی که روز چه
خواهد زایید.‏ یعقوب
دیگري تو را بستاید و نه دهان خودت؛ غریبی و نه
لبهاي تو.‏ دوم قرنتیان
سنگین است و ر سنگینی،‏ اما خشم
احمق از هر دو آنها سنگینتر است.‏
ستم است و خشم سیل؛ اما کیست که
در برابر حسد تواند ایستاد؟
تنبیه آشکار از محبت پنهان بهتر است.‏
دوست وفادار است،‏ اما بوسههاي دشمن
افراط است.‏ مزامیر
سی.‏ شکم ر از کندو عسل ک دارد،‏ اما براي شکم
گرسنه هر تلخی شیرین است.‏
کسی که از مکان خود آواره بشود،‏ مثل گنجشکی
است که از آشی ا آواره گردد.‏
روغن و عطر دل را شاد میکند،‏ همچنان شیرینی
دوست از مشورت دل.‏
دوست خود و دوست پدرت را ترك منما،‏ و در
روز مصیبت خود به خانه برادرت داخل مشو،‏ زیرا که
همسایه نزدیک از برادر دور بهتر است.‏ باب ؛
اي پسر من حکمت بیاموز و دل مرا شاد
ملامتکنندگان خود را مجاب سازم.‏
مرد زیرك،‏ بلا را میبیند و خویشتن را مخفی
میسازد؛ اما جاهلان گذرند و در آخر گرفتار
میشوند.‏ باب ؛
آن کس را بگیر که به جهت غر ضامن
است؛ و او را به رهن بگیر که ضامن بیگانگان است.‏
24 ،18
، تا
20 ،14
باب 15 ،23
13 ،4
12 ،10
3 ،22
5 ،141
29 ،21
.2
3. سنگ
4. خشم
.5
6. جراحات
7
.8
.9
.10
.11
.12
13. جامه
16 ،20 باب
.14
کسی که صبح زود برخاسته،‏ دوست خود را با
صداي بلند بر دهد،‏ از برایش لعنت محسوب
میشود.‏
چ.‏ کیدن دائمی آب در روز باران،‏ و زن ستیزهجو
مشابهاند.‏ باب ؛
هرکه او را باز دارد مثل کسی است که باد را نگاه
دارد،‏ یا روغن را که در دست راست خود گرفته باشد.‏
آهن،‏ آهن را تیز میکند،‏ همچنین مرد روي
24 ،25
13 ،19
15
.16
.17
16 ،9
24 ،19
16 ،7
18 ،15
22 ،55
8 ،18
13 ،22
2 ،11
14. چنانکه
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.23
.24
.25
.26
.27
- 607 -

يرو
هرا
هزن
يرو
يرو
نکی
ته
یکم
یمت
.8
.9
دوست خود را تیز میسازد.‏
هر که درخت انجیر را نگاه دارد میوهاش را خواهد
خورد،‏ و هر که آقاي خود را ملازمت نماید محترم
خواهد شد.‏
در آب صورت به صورت است،‏ همچنان
دل انسان به انسان.‏
جه.‏ نم و اَبدون سیر نمیشوند،‏ همچنان چشمان
انسان سیر نخواهند شد.‏ جامعه
بوته براي نقره و کوره به جهت طلاست،‏ همچنان
انسان از دهان ستایشکنندگان خود آزموده میشود.‏
امثال سلیمان
8 ،1
.18
19. چنانکه
20
.21
7 ،12 مزامیر
.22
احمق را میان بلغور در هاون با دسته بکوب،‏ و
حماقتش از آن بیرون نخواهد رفت.‏
به حالت گله خود نیکو توجه نما،‏ و دل خود را به
رمه خود مشغول ساز،‏
زیرا که ثروت دائمی نیست،‏ و تاج هم نسلاً‏ بعد
نسل پایدار نه.‏ اول تیموتائوس
علف را میبرَنْد و گیاه سبز میروید،‏ و علوفه
کوهها جمع میشود،‏
برهها براي لباس تو،‏ و بزها به جهت اجاره زمین
به کار میآیند،‏
و شیر بزها براي خوراك تو و خوراك خاندانت،‏ و
آذوقه کنیزانت کفایت خواهد کرد.‏
17 .7 ،6
.23
.24
.25
.26
.27
28
1. شریران
میگریزند جایی که تعقیبکنندهاي نیست،‏
اما عادلان مثل شیر شجاعند.‏ لاویان ؛ باب ؛
32 ،14
36 ،26
30 ،30
.2
.3
.4
.5
.6
.7
از تقصیرات اهل زمین حاکمانش بسیار میشوند،‏
اما مرد فهیم و دانا استقامتش برقرار خواهد ماند.‏
مرد رئیس که بر مسکینان ظلم میکند،‏ مثل باران
است که سیلان کرده،‏ خوراك باقی نگذارد.‏
ه ر که شریعت را ترك میکند،‏ شریران را
میستاید،‏ اما هر که شریعت را نگاه دارد از ایشان
نفرت دارد.‏
مردمان شریر انصاف را درك نمینمایند،‏ اما
طالبان یهوه همه چیز را میفهمند.‏
فقیري که در کاملیت خود پی نماید،‏ بهتر است
از کجرونده دو راه اگر چه ثروتمند باشد.‏
هر که شریعت را نگاه دارد پسري حکیم است،‏ اما
همنشینِ‏ پرخور،‏ پدر خویش را رسوا میسازد.‏
هر که مال خود را به ربا و سود بیفزاید،‏ آن را براي
کسی که بر فقیران رحم نماید،‏ جمع مینماید.‏
هر که گوش خود را از شنیدن شریعت برگرداند،‏
دعاي او هم ناپاك میشود.‏ باب
هر که راستان را به بد گمراه کند به حفره
خود خواهد افتاد،‏ اما صالحان نصیب نیکو خواهند
یافت.‏
مرد ثروتمند در نظر خود حکیم است،‏ اما فقیر
خردمند او را تفتیش خواهد نمود.‏
عادلان شادمان شوند،‏ فخر عظیم است؛ اما
چون شریران برافراشته شوند،‏ مردمانخود را مخفی
میسازند.‏ باب ؛
هر که گناه خود را بپوشاند،‏ برخوردار نخواهد شد؛
اما هر که آن را اعتراف کند و ترك نماید رحمت
خواهد یافت.‏ مزامیر
کسی که دائماً‏ میترسد،‏ اما هر که دل
خود را سخت سازد به بلا گرفتار خواهد شد.‏
15. حاکم شریر بر قوم مس ، مثل شیر غرنّده و
خرس گردنده است.‏
کم عقل بسیار ظلم میکند،‏ اما هر که از
رشوه نفرت کند عمر خود را دراز خواهد ساخت.‏ اشعیا
27 ،21
2 ،29
3 ،32
10 ،11
.10
.11
12. چون
.13
14. خوشابحال
16. حاکم
15 ، 33
.17
کسی که متحمل بار خون شخصی شود،‏ به جهنم
میشتابد.‏ ار کسی او را باز ندارد.‏
هر که به استقامت پی نماید،‏ رستگار خواهد
شد؛ اما هر که در دو راه کجرو باشد در یکی از آنها
خواهد افتاد.‏
هر که زمین خود را زرع نماید از نان سیر خواهد
شد،‏ اما هر که پی باطلان کند از فقر سیر خواهد
شد.‏ باب ؛
مرد امین برکت بسیار خواهد یافت،‏ اما آنکه در
پی ثروت میشتابد بیسزا نخواهد ماند.‏ باب
نیکو نیست،‏ و به ج لقمهاي نان،‏
آدمی خطاکار میشود.‏
مرد تنگنظر در پی ثروت میشتابد و نمیداند که
نیازمندي او را درخواهد یافت.‏ ؛ اول تیموتائوس
،6
21 ،20
باب 4 ،23
34 ،24
11 ،12
.18
.19
.20
21. طرفداري
.22
9
.23
کسی که آدمی را تنبیه نماید،‏ آخر شُکر خواهد
یافت،‏ بیشتر از آنکه به زبان خود چاپلوسی ند.‏
12 ،25 باب
.24
کسی که پدر و مادر خود را غارت نماید و گوید
گناه نیست،‏ مصاحب هلاكکنندگان خواهد شد.‏
،15
- 608 -

يرو
یکم یش
یکم
یم
یمت
كنا
يار
هوا
یم
امثال سلیمان
5
.25
مرد حریص دعوا را برمیانگیزاند،‏ اما هر که بر
یهوه توکل نماید قوي خواهد شد.‏
آنکه بر دل خود توکل نماید احمق میباشد،‏ اما
کسی که به حکمت پی نماید نجات خواهد یافت.‏
هر که به فقرا بذل نماید محتاج نخواهد شد،‏ اما
آنکه چشمان خود را بپوشاند لعنت بسیار خواهد
یافت.‏ دوم قرنتیان
وقتی که شریران برافراشته شوند،‏ مردم خویشتن
را پنهان میکنند،‏ اما چون ایشان هلاك شوند عادلان
افزوده خواهند شد.‏ باب
2 ،29
9 .6 ،9
.26
.27
.28
29
.1
کسی که بعد از تنبیه بسیار گردنک
ناگهان منکسر خواهد شد و علاجی نخواهد بود.‏
ند،‏
باب 13،
18
2. چون
.3
عادلان افزوده گردند قوم شادي میکنند،‏ اما
چون شریران تسلّط یابند مردم ناله مینمایند.‏
کسی که حکمت را دوست دارد،‏ پدر خویش را
شادمان میسازد؛ اما کسی که با فاحشهها معاشرت
کند دارائیها را تلف مینماید.‏ لوقا
پادشاه ولایت را به انصاف پایدار میکند،‏ اما مرد
رشوهخوار آن را ویران میسازد.‏ اشعیا
که همسایه خود را چاپلوسی میکند،‏ دام
براي پایهایش میگستراند.‏ باب
در معصیت مرد شریر دامی است،‏ اما عادل ترنّم و
شادي خواهد نمود.‏
مرد عادل دعوي فقیر را درك ند،‏ اما شریر
براي دانستن آن فهم ندارد.‏
مسخرهکنندگان شهر را به آشوب آورند،‏ اما
حکیمان خشم را فرومینشانند.‏ دوم سموئیل
اگر مرد حکیم با احمق دعوي دارد،‏ خواه خشم
شود خواه بخندد،‏ او را راحت نخواهدبود.‏
مردان خونریز از مرد کامل نفرت دارند،‏ اما
راستان سلامتی جان او را طالبند.‏
احمق تمامی خشم خود را ظاهر میسازد،‏ اما مرد
حکیم به تأخیر آن را فرومینشاند.‏ باب ؛
که به سخنان دروغ گوش گیرد،‏ همه
خادمانش شریر خواهند شد.‏
فقیر و ظالم با هم جمع خواهند شد،‏ و
یهوه چشمان هر دو ایشان را روشن خواهد ساخت.‏
2 ،22 باب
.14
پادشاهی که مسکینان را به راستی داوري نماید،‏
تخت وي تا به ابد پایدار خواهد ماند.‏
و تنبیه،‏ حکمت میبخشد،‏ اما پسري که
بیلگام باشد،‏ مادر خود را خجل خ د ساخت.‏
باب 13،
15. چوب
15 ،22 ؛ 24
16. چون
شریران افزوده شوند تقصیر زیاده میگردد،‏
اما عادلان،‏ افتادن ایشان را خواهند دید.‏ مزامیر
پسر خود را نصیحت نما که تو را راحت خواهد
رسانید،‏ و به جان تو لذّات خواهد بخشید.‏ باب
36 ،37
18 ،19 ؛ ،23
.17
13
18
ی.‏ جای که رؤیا نیست قوم گردنکش میشوند،‏ اما
خوشابحال کسی که شریعت را نگاه میدارد.‏ نحمیا
نمیگذارد که با سخن تنبیه شود،‏ زیرا اگر
چه بفهمد اجابت نمینماید.‏
آیا کسی را میبینی که در سخن گفتن عجول
است؟ امید بر احمق زیاده است از امید بر او.‏ جامعه
هر که خادم خود را از طفولیت به ناز میپرورد،‏
آخر پسر او خواهد شد.‏
مرد تندخو دعوا برمیانگیزاند،‏ و شخص کجخلق
در تقصیر میافزاید.‏
تکبر شخص او را پست میکند،‏ اما مرد حلیمدل،‏
به شکوه خواهد رسید.‏ مزامیر ؛ متی 23، ؛ اول پطرس
2 ،8
1 ،5
12
24 ،31
19. خادم
.20
.21
.22
.23
5 ،5
.24
هر که با دزد معاشرت کند،‏ خویشتن را دشمن
دارد،‏ زیرا که لعنت میشنود و اعتراف نمینماید.‏ لاویان
1 ،5
.25
ترس از انسان دام میگستراند،‏ اما هر که بر یهوه
توکل نماید سرافراز خواهد شد.‏
بسی لطف حاکم را میطلبند،‏ اما داوري انسان
از جانب یهوه است.‏
مرد ظالم نزد عادلان ناپاك است،‏ و هر که در راه
و روش،‏ مستقیم است نزد شریران ناپاك باشد.‏
.26
.27
14 ،17 ؛ 19 ،15 ؛ یوحنا 14 ،6 غلاطیان
30
.1
کلمات و پیغام آکور پسر یاکَه.‏ گفت آن مرد به
ایتیئیل یعنی به ایتیئیل و اُکال
یقیناً‏ من از هر آدمی وحشیتر هستم،‏ و فهم انسان
را ندارم.‏
من حکم ت را نیاموخت هام و معرف ت ق دوس را
ندانستهام
.
.
.2
.3
17 ،11
16 ،12
16 ،20
13 ،15
7 .1 ،32
28 ،25
23 ،28
.4
5. شخصی
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12. حاکمی
.13
- 609 -

یم
یاف
یاف
هآن
بی
یم
هآن
ین
امثال سلیمان
.4
کیست که به آسمان صعود نمود و از آنجا نزول
کرد؟ کیست که باد را در مشت خود جمع نمود؟ و
کیست که آب را در جامه بند نمود؟ کیست که تمامی
اقصاي زمین را استوار ساخت؟ نام او چیست و پسر او
چه اسم دارد؟ بگو اگر اطّلاع داري.‏ ایوب
تمامی کلمات خدا ناب است.‏ او به جهت متوکلان
خود سپر است.‏ مزامیر ؛
به سخنان او چیزي میفزا،‏ مبادا تو را تنبیه نماید و
تکذیب شوي.‏ تثنیه ؛
دو چیز از تو درخواست نمودم،‏ آنها را قبل از آنکه
بمیرم از من بازمدار:‏
بطالت و دروغ را از من دور کن،‏ مرا نه فقر ده و نه
ثروت.‏ به خوراکی که سهم من باشد مرا بپرور،‏ پیدایش
5 ،38
4 ،21
20 ،20
9 ،19
7 ،12
32 ،12
2 ،5
2 ،4
.5
.6
.7
.8
22 ،47
.9
مبادا سیر شده،‏ تو را انکار نمایم و بگویم که یهوه
کیست.‏ و مبادا فقیر شده،‏ دزدي نمایم،‏ و اسم خداي
خود را به باطل برم.‏ خروج
بنده را نزد آقایش متّهم مساز،‏ مبادا تو را لعنت
کند و مجرم شوي.‏
گروهی میباشند که پدر خود را لعنت مینمایند،‏
و مادر خویش را برکت نمیدهند.‏
گروهی میباشند که در نظر خود پاكاند،‏ اما از
نجاست خود غسل نیافتهاند.‏
گروهی میباشند که چشمانشان چه قدر بلند
است،‏ و مژگانشان چه قدر برافراشته.‏ باب
گروهی میباشند که دندانهایشان شمشیرها است،‏
و دندانهاي آسیاي ایشان کاردها تا فقیران را از روي
زمین و مسکینان را از میان مردمان بخورند.‏
زالو را دو دختر است که بده بده گویند.‏ سه
چیز است که سیر نمیشود،‏ بلکه چهار چیز که
نمیگوید که ک است:‏
ج.‏ هنم و رحم نازاد،‏ و زمینی که از آب سیر
نمیشود،‏ و آتش که نمیگوید که ک است.‏
که پدر را مسخره میکند و اطاعت مادر
را خوار میشمارد،‏ کلاغهاي دره آن را خواهند کند و
بچههاي عقاب آن را خواهند خورد.‏ باب
سه.‏ چیز است که براي من زیاده عج است،‏
بلکه چهار چیز که ا را نتوانم فهمید:‏
راه و روش عقاب در هوا و راه و روش مار بر
صخره،‏ و راه کشتی در میان دریا و راه مرد با دختر
باکره.‏
20. همچنان است طریق زن زانیه؛ میخورد و دهان
خود را پاك میکند و میگوید گناه نکردم.‏
به سبب سه چیز زمین متزلزل شود،‏ و به
سبب چهار که ا را تحمل نتواند کرد:‏
به سبب غلامی که سلطنت میکند،‏ و احمقی که
از غذا سیر شده باشد،‏
به سبب زن ناپاك چون ازدواج کند،‏ و کنیز وقتی
که وارث خاتون خود گردد.‏
چه.‏ ار چیز است که در زمین بسیار کوچک است،‏
اما بسیار حکیم میباشد:‏
مورچهها طایفه بیقوتند،‏ اما خوراك خود را در
تابستان ذخیره میکنند؛ باب ؛
ونکها طایفه ناتوانند،‏ اما خانههاي خود را در
صخره میگذارند.‏ مزامیر
ملخها را پادشاهی نیست،‏ اما همه آنها دسته
دسته بیرون میروند.‏
مارمولکها به دستهاي خود میگیرند و در
قصرهاي پادشاهان میباشند.‏
سه.‏ چیز است که خوش قدم است،‏ این چهار چیز
که خوشقدم میباشد:‏
که در میان حیوانات تواناتر است،‏ و از
هیچکدام روگردان نیست؛
تازي و بز نر،‏ و پادشاه که با او مقاومت نتوان کرد.‏
اگر از روي حماقت خویشتن را برافراشتهاي و اگر
بد اندیشیدهاي،‏ پس دست بر دهان خود بگذار؛ میکاه
،7
5 ،10
7 ،6
18 ،104
.21
.22
.23
24
.25
.26
.27
.28
29
30. شیر
.31
.32
16
.33
زیرا چنانکه از فشردن شیر،‏ پنیر بیرون میآید،‏ و
از فشردن بی بیرون میآید،‏ همچنان از
فشردن خشم نزاع بیرون میآید.‏
، خون
31
.1
2
.3
.4
.5
کلام لموئیل پادشاه،‏ پیغامی که مادرش به او تعلیم
داد.‏
چه.‏ گویم اي پسر من،‏ چه گویم اي پسر رحم من!‏
و چه گویم اي پسر نذرهاي من!‏
قوت خود را به زنان مده،‏ و نه راه و روشهاي
خویش را به آنچه باعث هلاکت پادشاهان است.‏
پادشاهان را نمیشاید اي لموئیل،‏ پادشاهان را
نمیشاید که شراب بنوشند،‏ و نه امیران را که
مسکرات را بخواهند.‏
مبادا بنوشند و قواعد را فراموش کنند،‏ و داوري
همه ذلیلان را منحرف سازند.‏
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16
17. چشمی
18
.19
- 610 -

نکی
كدو
یم
یم
له
یم
.26
امثال سلیمان
.6
.7
.8
مسکرات را به آنانی که مشرف به هلاکتند بده و
شراب را به تلخجانان،‏
تا بنوشند و فقر خود را فراموش کنند،‏ و مشقّت
خویش را دیگر بیاد نیاورند.‏
دهان خود را براي گنگان باز کن،‏ و براي دادرسی
همه بیچارگان.‏ ایوب
دهان خود را باز کرده،‏ به انصاف داوري نما،‏ و فقیر
و مس را دادرسی فرما.‏
زن صالحه را کیست که پیدا تواند کرد؟ قیمت او
از لعلها گرانتر است.‏ باب
دل شوهرش بر او اعتماد دارد،‏ و محتاج منفعت
نخواهد بود.‏
برایش تمامی روزهاي عمر خود،‏ خوبی خواهد
کرد و نه بدي.‏
پشم و کتان را میجوید.‏ و به دستهاي خود با
رغبت کار میکند.‏
او مثل کشتیهاي تجار است،‏ که خوراك خود را از
دور میآورد.‏
وقتی که هنوز شب است برمیخیزد،‏ و به ا
خانهاش خوراك و به کنیزانش قسمت ایشان را
میدهد.‏
درباره مزرعه فکر کرده،‏ آن را میخرد،‏ و از کسب
دستهاي خود تاکستان غرس مینماید.‏
کمر خود را با قوت میبندد،‏ و بازوهاي خویش را
قوي میسازد.‏
تجارت خود را میبیند که نیکو است،‏ و چراغش
در شب خاموش نمیشود.‏
دستهاي خود را به دراز میکند،‏ و
انگشتهایش چرخ را میگیرد.‏
کفهاي خود را براي فقیران باز میسازد،‏ و
دستهاي خویش را براي مسکینان دراز مینماید.‏
به جهت اهل خانهاش از برف نمیترسد،‏ زیرا که
همه اهل خانه او به اطلس ملبس هستند.‏
براي خود اسبابهاي زینت سازد.‏ لباسش از
کتان نازك و ارغوان میباشد.‏
23. شوهرش در دربارها معروف باشد،‏ و درمیان
بزرگان ولایت مینشیند.‏ باب
کتان ساخته آنها را میفروشد،‏ و
کمربندها به تاجران میدهد.‏
قوت و عزّت،‏ لباس او است،‏ و درباره وقت آینده
میخندد.‏
دهان خود را به حکمت میگشاید،‏ و تعلیم
محبتآمیز بر زبان وي است.‏
به رفتار اهل خانه خود متوجه میشود،‏ و خوراك
تنبلی نمیخورد.‏
پسرانش برخاسته،‏ او را خوشحال گویند،‏ و
شوهرش نیز او را میستاید.‏
دختران بسیار اعمال صالحه نمودند،‏ اما تو بر همه
ایشان برتري داري.‏
30. جمال،‏ فریبنده و زیبایی،‏ باطل است،‏ اما زنی
که از یهوه میترسد تحسین خواهد شد.‏
وي را از ثمره دستهایش بدهید و اعمالش او را
نزد دروازهها بستاید.‏
.27
.28
.29
.31
16 ،11
15 .12 ،29
22 ،18
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
24. جامههاي
.25
- 611 -

یم
یان
هاآن
قی
يا
ته
يار
ته
.15
جامعه
جامعه
1
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
کلام جامعه پسر داود که در اورشلیم پادشاه بود:‏
بیخود بیهودگی،‏ جامعه میگوید،‏ بیخود بیهودگی،‏
همه چیز باطل است.‏
انسان را از تمامی سختیهایش که زیر آسمان
میکشد چه منفعت است؟
یک طبقه میروند و طبقه دیگر میآیند و زمین تا
به ابد پایدار میماند.‏
آفتاب طلوع میکند و آفتاب غروب میکند و به
جایی که از آن طلوع نمود میشتابد.‏
باد بطرف جنوب میرود و بطرف شمال دور میزند؛
دورزنان دورزنان رود و باد به مداره خود
برمیگردد.‏
همه نهرها به دریا جاري میشود اما دریا پر
نمیگردد؛ به مک که نهرها از آن جاري شد به
همان جا باز برمیگردد.‏
همه چیزها پر از خستگی است که انسان آن را
بیان نتواند کرد.‏ چشم از دیدن سیر نمیشود و
گوش از شنیدن مملو نمیگردد.‏
آنچه بوده است همان است که خواهد بود،‏ و آنچه
شده است همان است که خواهد شد و زیر آفتاب
هیچ چیز تازه نیست.‏
آیا چیزي هست که دربارهاش گفته شود ببین
این تازه است؟ در گذشتههایی که قبل از ما بود،‏
آن چیز قدیم بود.‏
یادي از پیشینیان نیست،‏ و از آیندگان نیز که
خواهند آمد،‏ نزد آنانی که بعد از ایشان خواهند آمد،‏
یادي نخواهد بود.‏
من که جامعه هستم بر اسرائیل در اورشلیم
پادشاه بودم،‏
و دل خود را بر آن نهادم که در هر چیزي که زیر
آسمان کرده میشود،‏ با حکمت تحق و جستجو
نمایم.‏ این دشواري سخت است که خدا به
فرزندانانسان داده است که به آن زحمت بکشند.‏
و تمامی کارهایی را که زیر آسمان کرده میشود،‏
دیدم که اینک همه بیهوده و در پی باد زحمت
کشیدن است.‏
کج را راست نتوان کرد و ناقص را بشمار نتوان
آورد.‏
در دل خود تفکر نموده،‏ گفتم:‏ اینک من حکمت
را به غایت افزودم،‏ بیشتر از همگانی که قبل از من بر
اورشلیم بودند؛ و دل من حکمت و معرفت را بسیار
دریافت نمود؛
و دل خود را بر دانستن حکمت و دانستن حماقت
و جهالت مشغول ساختم.‏ پ س فهمیدم که این نیز در
پی باد زحمت کشیدن است.‏
زیرا که در زیادي حکمت زیادي غم است و هر که
علم را بیفزاید،‏ غم را میافزاید.‏
.16
.17
.18
2
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
من در دل خود گفتم:‏ هماکنون بیا تا تو را به عیش
و عشرت بیازمایم؛ پس سعادتمندي را ملاحظه نما.‏ و
اینک آن نیز بیهوده بود.‏
درباره خنده گفتم که مجنون است و درباره
شادمانی که چه میکند.‏
در دل خود تصمیم گرفتم که بدن خودرا با شراب
بپرورم،‏ با آنکه دل من مرا به حکمت ارشاد نماید و
حماقت را بدست آورم تا ببینم که براي فرزندانانسان
چه چیز نیکو است که آن را زیر آسمان در تمامی ایام
عمر خود به عمل آورند.‏
کارهاي عظیم براي خود کردم و خانهها براي خود
ساختم و تاکستانها براي خود کاشتم.‏
باغها و فردوسها به ج خود ساختم و در آنها
همه نوع درخت میوهدار کاشتم.‏
حوضهاي آب براي خود ساختم تا درختستانی را
که در آن درختان بزرگ میشود،‏ آبی نمایم.‏
غلامان و کنیزان خریدم و خانهزادان داشتم و مرا
نیز بیشتر از همه کسانی که قبل از من در اورشلیم
بودند،‏ دارائی از رمه و گله بود.‏
نقره و طلا و دارائی مخصوص پادشاهان و کشورها
نیز براي خود جمع کردم؛ و سرودخوانان مرد و زن و
لذّات فرزندانانسان یعنی بانو و بانوان به ج خود
گرفتم.‏
پس بزرگ شدم و بر تمامی کسانی که قبل از من
در اورشلیم بودند برتري یافتم و حکمتم نیز با من
برقرار ماند،‏
و هر چه چشمانم آرزو میکرد از آنها دریغ
نداشتم،‏ و دل خود را از هیچ خوشی باز نداشتم زیرا
.10
.10
.11
.12
.13
.14
- 612 -

هوا
هرا
یس
یاب
يار
نی
یس
نی
دلم در هر محنت من شادي مینمود و سهم من از
تمامی دشواريام همین بود.‏
سپ.‏ به تمامی کارهایی که دستهایم کرده بود و به
سختی که در عمل نمودن کشیده بودم نگریستم؛ و
اینک تمامی آن بیهوده و در پی باد زحمت کشیدن
بود و در زیر آفتاب هیچ منفعت نبود.‏
سپ.‏ توجه نمودم تا حکمت و حماقت و جهالت را
ملاحظه نمایم؛ زیرا کسی که بعد ازپادشاه بیاید چه
خواهد کرد؟ مگر نه آنچه قبل از آن کرده شده بود؟
و دیدم که برتري حکمت بر حماقت مثل برتري
نور بر ظلمت است.‏
چشمان مرد حکیم در سر وي است؛ اما احمق در
تاریکی میرود.‏ با وجود آن دریافت کردم که به هر
دو ایشان یک سرنوشت خواهد رسید.‏
پس در دل خود تفکر کردم که چون آنچه براي
احمق اتفاق میافتد،‏ براي من نیز اتفاق خواهد افتاد،‏
پس من چرا بسیار حکیم بشوم؟ و در دل خود گفتم:‏
این نیز بیهوده است،‏
زیرا که هیچ یادي از مرد حکیم و مرد احمق تا به
ابد نخ د بود.‏ چونکه در ایام آینده همه چیز کلاً‏
فراموش خواهد شد.‏ و مرد حکیم چگونه میمیرد آیا
نه مثل احمق؟
بدین دلیل من از حیات نفرت داشتم زیرا اعمالی
که زیر آفتاب کرده میشود،‏ در نظر من ناپسند آمد
چونکه تماماً‏ بیهوده و در پی باد زحمت کشیدن است.‏
سپ.‏ تمامی سختی خود را که زیر آسمان کشیده
بودم ناپاك داشتم،‏ از اینجهت که باید آن را به ک
که بعد از من بیاید واگذارم.‏
و کیست بداند که او حکیم یا احمق خواهد بود،‏ و
با این همه بر تمامی دشواري که من کشیدم و بر
حکمتی که زیر آفتاب ظاهر ساختم،‏ او تسلّط خواهد
یافت.‏ این نیز بیهوده است.‏
پس من برگشته،‏ دل خویش را از تمامی دشواري
که زیر آفتاب کشیده بودم مأیوس ساختم.‏
زیرا مردي هست که محنت او با حکمت و معرفت
و کامی است و آن را نصیب شخصی خواهد ساخت
که در آن زحمت نکشیده باشد.این نیز بیهوده و بلاي
عظیم است.‏
زیرا انسان را از تمامی سختی و رنج دل خود که
زیر آفتاب کشیده باشد چه حاصل میشود؟
زیرا تمامی روزهایش غم،‏ و سختیش غم است؛
جامعه
بلکه شبانگاه نیز دلش آرامی ندارد.‏ ا هم بیهوده
است.‏
براي انسان نیکو نیست که بخورد و بنوشد و جان
خود را از سختیش خوش سازد.‏ این را نیز من دیدم
که از جانب خدا است.‏
زیرا کیست که بتواند بدون او بخورد یا لذّت برد؟
زیرا به کسی که در نظر او نیکو است،‏ حکمت و
معرفت و خوشی را میبخشد؛ اما به خطاکار سختی
اندوختن و ذخیره نمودن را میدهد تا آن را به ک
که در نظر خدا پسندیده است بدهد.‏ این نیز بیهوده و
در پی باد زحمت کشیدن است.‏
.24
.25
.26
3
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
9
براي هر چیز زمانی است و هر مطلبی را زیر آسمان
وقتی است.‏
وقتی براي تولد و وقتی براي مرگ.‏ وقتی براي
کاشتن و وقتی براي کندن گیاه.‏
وقتی براي قتل و وقتی براي شفا.‏ وقتی براي ویران
ساختن و وقتی براي بنا نمودن.‏
وقتی براي گریه و وقتی براي خنده.‏ وقتی براي
ماتم و وقتی براي رقص.‏
وقتی براي پراکنده ساختن سنگها و وقتی براي
جمع ساختن سنگها.‏ وقتی براي در آغوش کشیدن و
وقتی براي اجتناب از در آغوش کشیدن.‏
وقتی براي کسب و وقتی براي خسارت.‏ وقتی براي
نگاهداشتن و وقتی براي دورانداختن.‏
وقتی براي دریدن و وقتی براي دوختن.‏ وقتی براي
سکوت و وقتی براي گفتن.‏
وقتی براي محبت و وقتی براي نفرت.‏ وقتی براي
جنگ و وقتی براي صلح.‏
سپ.‏ کارکننده را از زحمتی که میکشد چه منفعت
است؟
دشواري را که خدا به فرزندانانسان داده است تا
در آن زحمت کشند،‏ ملاحظه کردم.‏
او هر چیز را در وقتش نیکو ساخته است و نیز
ابدیت را در دلهاي ایشان نهاده،‏ بطوري که انسان
ک را که خدا کرده است،‏ از ابتدا تا انتها دریافت
نتواند کرد.‏
سپ.‏ فهمیدم که براي ایشان چیزي بهتر از ا
نیست که شادي کنند و در حیات خود به نیکویی
مشغول باشند.‏
.10
.11
12
11
12
.13
.14
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
.22
.23
- 613 -

كخا
يرا
نیی
نی
يوا
ته
یاب
یآم
هرا
.4
.5
.6
7
.8
.9
جامعه
.13
و نیز بخشش خدا است که هر آدمی بخورد و
بنوشد و از تمامی زحمت خود نیکویی بیند.‏
و فهمیدم که هر آنچه خدا میکند تا ابد خواهد
ماند،‏ و بر آن چیزي نتوان افزود و از آن چیزي نتوان
کاست و خدا آن را به عمل میآورد تا از او بترسند.‏
آنچه هست از قدیم بوده است و آنچه خواهد شد
قدیم است؛ و آنچه را که گذشته است،‏ خدا میطلبد.‏
و نیز مکان انصاف را زیر آسمان دیدم که در آنجا
ظلم است و مکان عدالت را که در آنجا بیانصافی
است.‏
و در دل خود گفتم که خدا عادل و ظالم را داوري
خواهد نمود زیرا که براي هر امر و براي هر عمل در
آنجا وقتی است.‏
و درباره امور فرزندانانسان در دل خود گفتم:‏ این
اتفاق میافتد تا خدا ایشان را بیازماید و تا خود ایشان
بفهمند که مثل حیوانات میباشند.‏
زیرا که وقایع فرزندانانسان مثل وقایع حیوانات
است؛ براي ایشان یک سرنوشت است؛ چنانکه ا
میمیرد به همانطور آن نیز میمیرد و براي همه یک
نَفَس است و انسانبر حیوانات برتري ندارد چونکه همه
باطل هستند.‏
همه به یکجا میروند و همه از خاك هستند و
همه به رجوع مینمایند.‏
کیست روح انسان را بداند که به با لا ص عود
میکند یا روح حیوانات را که پا بسوي زمین نزول
مینماید؟
بدین دلیل فهمیدم که براي انسان چیزي بهتر از
این نیست که از اعمال خود شاد شود،‏ چونکه سهمش
همین است.‏ و کیست که او را بازآورد تا آنچه را که
بعد از او واقع خواهد شد مشاهده نماید؟
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
4
1
.2
.3
سپ.‏ من برگشته،‏ تمامی ظلمهایی را که زیر آفتاب
کرده میشود،‏ ملاحظه کردم.‏ و ای کن اشکهاي
مظلومان و ب ایشان تسلّیدهندهاي نبود!‏ و زور
بطرف جفاکنندگان ایشان بود اما براي ایشان
تسلّیدهندهاي نبود!‏
و من مردگانی را که قبل از آن مرده بودند،‏ بیشتر
از زندگانی که تا بحال زندهاند آفرین گفتم.‏
و کسی را که تا بحال بوجود نیامده است،‏ از هر دو
ایشان بهتر دانستم چونکه عمل بد را که زیر آفتاب
کرده میشود،‏ ندیده است.‏
و تمامی محنت و هر کامی را دیدم که براي
انسان باعث حسد از همسایه او میباشد.‏ و آن نیز
بیهوده و در پی باد زحمت کشیدن است.‏
مرد کاهل دستهاي خود را بر هم نهاده،‏ گوشت
خویشتن را میخورد.‏
یک کف پر از راحت از دو کف پر از سختی و در پی
باد زحمت کشیدن بهتر است.‏
سپ.‏ برگشته،‏ بیهودگی دیگر را زیر آسمان ملاحظه
نمودم.‏
یکی هست که دومی ندارد و او را پسري یا برادري
نیست و سختیش را انتها نه و چشمش نیز از ثروت
سیر نمیشود.‏ و میگوید از براي که زحمت کشیده،‏
جان خود را از نیکویی محروم سازم؟ این نیز بیهودگی
و سختی سخت است.‏
دو از یک بهترند چونکه ایشان را از سختیشان
اجرت نیکو میباشد؛
زیرا اگر بیفتند،‏ یکی از آنها رفیق خود را خواهد
برخیزانید اما بر آن یکی که چون بیفتد دیگري
نباشد که او را برخیزاند.‏
و اگر دو نفر نیز بخوابند،‏ گرم خواهند شد اما یک
نفر چگونه گرم شود.‏
و اگر کسی بر یکی از ایشان حمله آورد،‏ هر دو با
او مقاومت خواهند نمود.‏ و ریسمان سهلا بزودي
گسیخته نمیشود.‏
فقیر و حکیم از پادشاه پیر و خرف که
پذیرفتن نصیحت را دیگر نمیداند بهتر است.‏
زیرا که او از زندان به پادشاهی بیرون ید و
آنکه به پادشاهی تولد شده است فقیر میگردد.‏
دیدم که تمامی زندگانی که زیر آسمان
میروند،‏ بطرف آن پسر دوم که بجاي او برخیزد،‏
میشوند.‏
و تمامی قوم یعنی همه کسانی را که او بر ایشان
حاکم شود انتها نیست.‏ لیکن نسل بعدي ایشان به او
رغبت ندارند.‏ به درستی که این نیز بیهوده و در پی
باد زحمت کشیدن است.‏
.10
.11
.12
13. جوان
.14
.15
.16
5
1. چون
به خانه خدا بروي،‏ پاي خود را نگاه دار،‏ زیرا
نزدیکی جستن به ج گوش دادن،‏ از گذرانیدن
قربانیهاي احمقان بهتر است،‏ چونکه ایشان نمیدانند
- 614 -

نی
یم
چهآن
یکم
نی
نی
يرو
نی
که عمل بد میکنند.‏
با دهان خود عجله منما و دلت براي گفتن سخنی
به حضور خدا نشتابد زیرا خدا در آسمان است و تو بر
زمین هستی؛ پس سخنانت کم باشد.‏
زیرا خواب از زیادي سختی پیدا میشود و صداي
احمق از زیادي سخنان.‏
براي خدا نذر نمایی در وفاي آن تأخیر منما
زیرا که او از احمقان خشنود نیست؛ پس به آنچه نذر
کردي وفا نما.‏
بهتر است که نذر ننمایی از اینکه نذر نموده،‏ وفا
نکنی.‏
مگذار که دهانت جسد تو را خطاکار سازد؛ و در
حضور فرشته مگو که این اتفاقاً‏ شده است.‏ چرا خدا به
سبب قول تو خشمگین شده،‏ عمل دستهایت را باطل
سازد؟
زیرا که ا از زیادي خوابها و بیهودگی زیادي
سخنان است؛ لیکن تو از خدا بترس.‏
اگر ظلم را بر فقیران و برکندن انصاف و عدالت را
در کشوري بینی،‏ از این امر مشوش مباش،‏ زیرا آنکه
بالاتر از بالا است،‏ ملاحظه ند،‏ و والاترین فوق
ایشان است.‏
و منفعت زمین براي همه است بلکه مزرعه،‏ پادشاه
را نیز خدمت میکند.‏
آنکه پول را دوست دارد از پول سیر نمیشود،‏ و
هر که توانگري را دوست دارد از پسانداز کردن سیر
نمیشود.‏ این نیز بیهوده است.‏
نعمت زیاده شود،‏ خورندگانش زیاد
میشوند؛ و به جهت مالکش چه منفعت است غیر از
آنکه آن را به چشم خود میبیند؟
عمله شیرین است خواه کم و خواه زیاد
بخورد؛ اما سیري مرد ثروتمند او را نمیگذارد که
بخوابد.‏
بلایی سخت بود که آن را زیر آفتاب دیدم یعنی
ثروتی که صاحبش آن را براي ضرر خودنگاه داشته
بود.‏
و آن ثروت از حادثه بد ضایع شد و پسري آورد
اما چیزي در دست خود نداشت.‏
از رحم مادرش بیرون آمد،‏ همچنان برهنه
به حالتی که آمد خواهد برگشت و از سختی خود
چیزي نخواهد یافت که به دست خود ببرد.‏
و این نیز بلاي سخت است که از هر جهت چنانکه
جامعه
آمد همچنین خواهد رفت؛ و او را چه منفعت خواهد
بود از اینکه در پی باد زحمت کشیده است؟
و تمامی ایام خود را در تاریکی خورد و با
بیماري و خشم،‏ بسیار غمگین میشود.‏
اینک من دیدم که خوب و نیکو میباشد،‏
این است که انسان در تمامی ایام عمر خود که خدا
آن را به او میبخشد بخورد و بنوشد و از تمامی
دشواري که زیر آسمان میکشد،‏ به نیکویی لذت ببرد
زیرا که نصیبش همین است.‏
و نیز هر انسانی که خدا ثروت و دارائی به او
ببخشد و او را قوت عطا فرماید که از آن بخورد و
نصیب خود را برداشته،‏ از محنت خود شاد شود،‏ ا
بخشش خدا است.‏
زیرا روزهاي عمر خود را بسیار به یاد نمیآورد
چونکه خدا او را از شادي دلش اجابت فرموده است.‏
.17
.18
.19
.20
6
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
مصیبتی هست که زیر آفتاب دیدم و آن برمردمان
سنگین است:‏
کسی که خدا به او ثروت و دارائی و عزّت دهد،‏ به
حدي که هر چه جانش آرزو کند برایش باقی نباشد،‏
اما خدا او را قوت نداده باشد که از آن بخورد بلکه مرد
غریبی از آن بخورد.‏ این نیز بیهوده و مصیبت سخت
است.‏
اگر کسی صد پسر بیاورد و سالهاي بسیارزندگانی
نماید،‏ به طوري که ایام سالهایش بسیار باشد اما
جانش از نیکویی سیر نشود و برایش جنازهاي برپا
نکنند،‏ میگویم که سقطشده از او بهتر است.‏
زیرا که این به بیهوده آمد و به تاریکی رفت و نام او
در ظلمت مخفی شد.‏
و آفتاب را نیز ندید و ندانست.‏ ا بیشتر از آن
آرامی دارد
و اگر هزار سال بلکه دو چندان آن زیست کند و
نیکویی را نبیند،‏ آیا همه به یکجا نمیروند؟
تمامی سختی انسان براي دهانش میباشد؛ و با این
همه جان او سیر نمیشود.‏
زیرا که مرد حکیم را از احمق چه برتري است؟ و
براي فقیري که میداند چه طور پیش زندگان پی
نماید،‏ چه فایده است؟
دیدن چشم از شهوت نفس بهتر است.‏ ا نیز
بیهوده و در پی باد زحمت کشیدن است.‏
.2
.3
4. چون
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11. چون
12. خواب
.13
.14
15. چنانکه
.16
- 615 -

ثرا
نی
ین
گی
ته
یزن
ريدا
جامعه
.10
هر چه بوده است به اسم خود از زمان قدیم
نامیده شده است و دانسته شده است که او آدم است
و به آن کسی که از آن تواناتر است دعوا نتواند نمود.‏
11. چونکه چیزهاي بسیار هست که بیهودگی را
میافزاید.‏ پ س انسان را چه فایده است؟
زیرا کیست که بداند چه چیز براي زندگانی انسان
نیکو است،‏ در مدت ایامِ‏ حیات باطلِ‏ وي که آنها را
مثل سایه صرف مینماید؟ و کیست که انسان را از
آنچه بعد از او زیر آفتاب واقع خواهد شد خبر دهد؟
.12
7
.1
.2
.3
.4
.6
.7
.8
.9
نیکنامی از روغن معطّر بهتر است و روز مرگ از
روز تولد.‏
رفتن به خانه ماتم از رفتن به خانه مهمانی بهتر
است زیرا که اینآخرت همه مردمان است و زندگان
این را در دل خود مینهند.‏
غم از خنده بهتر است زیرا که از غمگی صورت،‏
دل اصلاح میشود.‏
دل حکیمان در خانه ماتم است و دل احمقان در
خانه شادمانی.‏
5. شنیدن سرزنش حکیمان بهتر است از شنیدن
سرود احمقان،‏
زیرا خنده احمقان مثل صداي خارها در زیر د
است و این نیز بیهوده است.‏
به درستی که ظلم،‏ مرد حکیم را جاهل میگرداند
و رشوه،‏ دل را فاسد میسازد.‏
انتهاي امر از ابتدایش بهتر است؛ و دل حلیم از دل
مغرور نیکوتر.‏
در دل خود به زودي خشمناك مشو زیرا خشم در
سینه احمقان ساکن میشود.‏
مگو چرا روزهاي قدیم از این زمان بهتر بود،‏ زیرا
که در این خصوص از روي حکمت سؤال نمیکنی.‏
حک.‏ مت مثل می نیکو است بلکه به ج
بینندگان آفتاب نیکوتر.‏
زیرا که حکمت پناهگاهی است و پول هم
پناهگاهی؛ اما فایده معرفت ا است که حکمت
صاحبانش را زندگی میبخشد.‏
اعمال خدا را ملاحظه نما زیرا کیست که بتواند
آنچه را که او کج ساخته است راست نماید؟
در روز سعادتمندي شادمان باش و در روز سختی
تأمل نما زیرا خدا این را به جاي آن قرار داد که انسان
هیچ چیز را که بعد از او خواهد شد دریافت نتواند
کرد.‏
این همه را در روزهاي بیهودگی خود دیدم.‏ مرد
عادل هست که در عدالتش هلاك میشود ومرد شریر
هست که در شرارتش عمر دراز دارد.‏
سپ.‏ گفتم به افراط عادل مباش و خود را زیاده
حکیم مپندار مبادا خویشتن را هلاك کنی.‏
و به افراط شریر مباش و احمق مشو مبادا پیش از
اجلت بمیري.‏
نیکو است که آنرا محکم نگاه و از آن نیز
دست خود را برنداري زیرا هر که از خدا بترسد،‏ از این
هر دو بیرون خواهد آمد.‏
حک.‏ مت مرد حکیم را توانایی میبخشد بیشتر از
ده حاکم که در یک شهر باشند.‏
زیرا مرد عادلی در دنیا نیست که نیکویی ورزد و
هیچ خطا ننماید.‏
و نیز به همه سخنانی که گفته شود دل خود را
منه،‏ مبادا بنده خود را که تو را لعنت میکند بشنوي.‏
زیرا دلت میداند که تو نیز بسیار بارها دیگران را
لعنت نمودهاي.‏
این همه را با حکمت آزمودم و گفتم به حکمت
خواهم پرداخت اما آن از من دور بود.‏
آنچه هست،‏ دور و بسیار عمیق است.‏ پ س کیست
که آن را دریافت نماید؟
سپ.‏ برگشته دل خود را بر معرفت و بحث و طلب
حکمت و عقل مشغول ساختم تا بدانم که شرارت
حماقت است و حماقت دیوانگی است.‏
و دریافتم که که دلش دامها و تلهها است و
دستهایش کمندها میباشد،‏ چیز تلختر از مرگ است.‏
هر که مورد پسند خدا است،‏ از وي رستگار خواهد شد
اما خطاکار گرفتار وي خواهد گردید.‏
میگوید که اینک چون این را با آن مقابله
کردم تا نتیجه را دریابم این را دریافتم،‏
که جان من تا به حال آن را جستجو میکند و
نیافتم ‏.یک مرد از هزار یافتم اما از همه آنها زنی
نیافتم.‏
همانا این را فقط دریافتم که خدا آدمی را راست
آفرید،‏ اما ایشان اختراعات بسیار طلبیدند.‏
.15
16
.17
.18
19
.20
.21
.22
.23
.24
25
.26
27. جامعه
.28
.29
8
1. کیست که مثل مرد حکیم باشد وکیست که تفسیر
.10
11
.12
.13
.14
- 616 -

يرو
نی
یم
نی
نی
یم
یم
یپیم
يرو
يار
امر را بفهمد؟ حکمت انسان را روشن میسازد و
سختی چهره او تبدیل میشود.‏
من تو را میگویم حکم پادشاه را نگاه دار و ا را
به سبب سوگند خدا.‏
مکن تا از حضور وي بروي و در امر بد قصد
منما زیرا که او هر چه میخواهد به عمل میآورد.‏
که سخن پادشاه است قوت هست و کیست
که به او بگوید چه میکنی
هر که حکم را نگاه دارد هیچ امر بد را نخواهد دید.‏
و دل مرد حکیم وقت و قانون را میداند.‏
زیرا که براي هر مطلب وقتی و قانونی است چونکه
شرارت انسان بر وي سنگین است.‏
زیرا آنچه را که واقع خواهد شد او نمیداند؛ و
کیست که او را خبر دهد که چگونه خواهد شد؟
کسی نیست که بر روح تسلّط داشته باشد تا رو ح
خود را نگاه دارد و کسی بر روز مرگ تسلّط ندارد؛ و
در وقت جنگ مرخّصی نیست و شرارت صاحبش را
نجات نمیدهد.‏
این همه را دیدم و دل خود را بر هر عملی که زیر
آفتاب کرده شود مشغول ساختم،‏ وقتی که انسان بر
انسان به جهت ضررش حکمرانی میکند.‏
و همچنین دیدم که شریران دفن شدند،‏ و آمدند
و از مکان مقدس رفتند و در شهري که در آن چنین
عمل نمودند،‏ فراموش شدند.‏ این نیز بیهوده است.‏
دستور بر عمل بد بزودي اجرا نمیشود،‏ از
این جهت دل فرزندانانسان در اندرون ایشان براي
بدکرداري آماده است.‏
اگر چه گناهکار صد مرتبه شرارت ورزد و عمر
دراز کند،‏ با این همه میدانم براي آنانی که از خدا
بترسند و به حضور وي ترسان باشند،‏ سعادتمندي
خواهد بود.‏
اما براي شریر سعادتمندي نخواهد بود و مثل
سایه،‏ عمر دراز نخواهد کرد چونکه از خدا نمیترسد.‏
بیهودگی هست که بر روي زمین کرده شود،‏
یعنی عادلان هستند که بر ایشان مثل عمل شریران
واقع میشود و شریراناند که بر ایشان مثل عمل
عادلان واقع میشود.‏ پ س گفتم که ا نیز بیهوده
است.‏
آنگاه شادمانی را ستایش کردم زیرا که براي
انسان زیر آسمان چیزي بهتر از این نیست که بخورد
و بنوشد و شادي نماید و این در تمامی ایام عمرش که
جامعه
خدا در زیر آفتاب به وي دهد،‏ در محنتش با او باقی
ماند.‏
دل خود را بر آن نهادم تا حکمت را بفهمم
و تا شغلی را که بر روي زمین کرده شود ببینم چونکه
هستند که شب و روز خواب را به چشمان خود
نمیبینند،‏
آنگاه تمامی صنعت خدا را دیدم که انسان،‏ ک
را که زیر آفتاب کرده میشود،‏ نمیتواند درك نماید و
هر چند انسان براي جستجو آن زیادهتر تحقیق نماید،‏
آن را کمتر درك مینماید؛ و اگر چه مرد حکیم نیز
گمان برد که آن را میداند،‏ اما آن را درك نخواهد
نمود.‏
16. چونکه
.17
9
.1
.2
.3
.4
.5
.6
7
زیرا که همه این مطالب را در دل خود نهادم و این
همه را جستجو نمودم که عادلان و حکیمان و اعمال
ایشان در دست خداست.‏ خواه محبت و خواه نفرت،‏
انسان آن را نمیفهمد.‏ همه چیز پیش ایشان
است.‏
همه چیز براي همه کس مساوي است.‏ براي عادلان
و شریران یک سرنوشت است؛ براي خوبان و پاکیزگان
و نجسان؛ براي آنکه قربانی میکند و براي آنکه قربانی
نمیکند سرنوشت یکی است.‏ چنانکه نیکانند همچنان
گناهکارانند؛ و آنکه قسم خورد و آنکه از قسم
خوردن میترسد مساوياند.‏
در تمامی اعمالی که زیر آفتاب کرده شود،‏ از
همه بدتر ا است که یک سرنوشت براي همه
میشود؛ و اینکه دل فرزندانانسان از شرارت پر است و
مادامی که زنده هستند،‏ دیوانگی در دل ایشان است و
بعد از آن به مردگان میپیوندند.‏
زیرا براي آنکه با تمامی زندگان وندد،‏ امید
هست چونکه سگ زنده از شیر مرده بهتر است.‏
از آن رو که زندگان میدانند که باید بمیرند،‏ اما
مردگان هیچ نمیدانند و براي ایشان دیگر مزدي
نیست چونکه یاد ایشان فراموش میشود.‏
هم محبت و هم نفرت و حسد ایشان،‏ حال نابود
شده است و دیگر تا به ابد براي ایشان از هر آنچه زیر
آفتاب کرده میشود،‏ سهمی نخواهد بود.‏
سپ.‏ رفته،‏ نان خود را به شادي بخور و شراب خود
را به خوشدلی بنوش چونکه خدا اعمال تو را قبل از
این قبول فرموده است.‏
.2
3. شتاب
4. جایی
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11. چونکه
.12
.13
.14
.15
- 617 -

يرو
یم
یش یکم
یان
لی
یم هرا
یان
كتر
يوا
یم
یم
ته
یم
یاب
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
جامعه
.8
.9
لباس تو همیشه سفید باشد و بر سر تو روغن کم
نشود.‏
همه روزهاي عمر باطل خود را که او تو را در زیر
آفتاب بدهد،‏ با زنی که دوست داري در همه
روزهاي بیهوده خود خوش بگذران.‏ زیرا که از حیات
خود و از زحمتی که زیر آفتاب نصیب تو
همین است.‏
هر چه دستت به جهت عمل نمودن بیابد،‏ همان
را با توانایی خود به عمل آور چونکه در عالم مردگان
که به آن می نه کار و نه تدبیر و نه علم و نه
حکمت است.‏
برگشتم و زیر آفتاب دیدم که مسابقت براي
تیزروان و جنگ براي شجاعان و نان نیزبراي حکیمان
و ثروت براي فهیمان و نعمت براي عالمان نیست،‏ زیرا
که براي همه ایشان وقتی و اتفاقی واقع میشود.‏
و چونکه انسان نیز وقت خود را نمیداند،‏ پس
مثل ماهی که در تور سخت گرفتار و گنجشک که
در دام گرفته میشوند،‏ همچنان فرزندانانسان به وقت
نامساعد،‏ هر گاه آن بر ایشان ناگهان بیفتد،‏ گرفتار
میگردند.‏
و نیز این حکم را در زیر آفتاب دیدم و آن نزد من
‏.عظیم بود:‏
کوچک بود که مردان در آن کم تعداد
بودند و پادشاهی بزرگ بر آن آمده،‏ آن را محاصره
نمود و سنگرهاي عظیم برپا کرد.‏
و در آن شهر مردي فقیرِ‏ حکیم یافت شد،‏ که
شهر را به حکمت خود رهانید،‏ اما کسی آن مرد فقیر
را بیاد نیاورد.‏
آنگاه من گفتم حکمت از شجاعت بهتر است،‏ هر
چند حکمت این فقیر را خوار شمردند و سخنانش را
نشنیدند.‏
سخنان حکیمان که به آرامی گفته شود،‏ از فریاد
حاکمی که در میان احمقان باشد زیاده شنیده میشود.‏
حک.‏ مت از اسلحه جنگ بهتر است.‏ اما یک خطاکار
نیکویی بسیار را فاسد تواند نمود.‏
.10
.11
.12
13
14 شهري
.15
.16
.17
18
10
.1
مگسهاي مرده روغن عطّار را متعفّن و فاسد
میسازد،‏ و اندك حماقتی از حکمت و عزّت سنگینتر
است.‏
2. دل مرد حکیم بطرف راستش ما است و دل
احمق بطرف چپش.‏
و نیز چون احمق به رود،‏ عقلش ناقص
میشود و به هر کس میگوید که احمق هستم.‏
اگر خشم پادشاه بر تو انگیخته شود،‏ مکانخود را
منما زیرا که تسلیم،‏ خطایاي عظیم را مینشاند.‏
بخت بدي هست که زیر آفتاب دیدهام مثل
اشتباهی که از جانب سلطان صادر شود.‏
جه.‏ الت بر مکانهاي بلند برافراشته شود و
ثروتمندان در مکان پست مینشینند.‏
غلامان را بر اسبان دیدم و امیران را مثل غلامان بر
زمین روان.‏
آنکه چاه میکند در آن افتد و آنکه دیوار را
میشکافد،‏ مار وي را میگزد.‏
آنکه سنگها را میکند،‏ از آنها مجروح شود و
آنکه درختان را میبرد از آنها در خطر میافتد.‏
اگر آهن کند باشد و دمش را تیز نکنند،‏ باید قوت
زیاده بکار آورد؛ اما حکمت به ج کامی مفید
است.‏
اگر مار پیش از آنکه جادو کنند بگزد،‏ پس
جادوگر چه فایده دارد؟
دهان حکیم دلچسب است،‏ اما لبهاي
احمق خودش را میبلعد.‏
ابتداي سخنان دهانش حماقت است و انتهاي
گفتارش دیوانگی موذي میباشد.‏
احمق سخنان بسیار میگوید،‏ اما انسان آنچه را
که واقع خواهد شد نمیداند؛ و کیست که او را از آنچه
بعد از وي واقع خواهد شد خبر دهد؟
محنت احمقان ایشان را خسته میسازد چونکه
نمیدانند چگونه به شهر باید رفت.‏
بر تو اي زمین وقتی که پادشاه تو طفل است
و سرورانت صبحگاهان میخورند.‏
خوشابحال تو اي زمین هنگامی که پادشاه تو پسر
نجیبان است و سرورانت در وقتش براي تقویت
میخورند و نه براي مستی.‏
از کاهلی سقف خراب میشود و از سستی دستها،‏
خانه آب پس میدهد.‏
به جهت خوشگذرانی،‏ و شراب،‏ زندگانی
را شادمان میسازد،‏ اما نقره همه چیز را مهیا میکند.‏
پادشاه را در فکر خود نیز نفرین مکن و ثروتمند
را در اطاق خوابگاه خویش لعنت منما زیرا که مرغ هوا
صداي تو را خواهد برد و بالدار،‏ امر را شایع خواهد
.10
.11
12. سخنان
.13
.14
.15
.16
.17
.18
19. خوراکی
.20
- 618 -

هآب
هرا
هآن
يرو
نک
نی
یم
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
ساخت.‏
جامعه
11
.1
.2
.3
.4
نان خود را بروي ا بینداز،‏ زیرا که بعد از روزهاي
بسیار آن را خواهی یافت.‏
نصیبی به هفت نفر بلکه به هشت نفر ببخش زیرا
که نمیدانی چه بلا بر زمین واقع خواهد شد.‏
اگر ابرها پر از باران شود،‏ آن را بر زمین میباراند و
اگر درخت بسوي جنوب یا بسوي شمال بیفتد،‏ در
همانجا که درخت افتاده است خواهد ماند.‏
آنکه به باد نگاه میکند،‏ نخواهد کشت و آنکه به
ابرها نظر نماید،‏ نخواهد دروید.‏
تو نمیدانی که باد چیست یا چگونه
استخوانها در رحم زن حامله بسته میشود؛ همچنین
عمل خدا را که سازنده همهچیز است نمیفهمی.‏
بامدادان تخم خود را بکار و شامگاهان دست خود را
باز مدار زیرا تو نمیدانی کدام یک از آنها ا یا آن
کامیاب خواهد شد یا هر دو آنها مثل هم نیکو خواهد
گشت.‏
البته روشنایی شیرین است و دیدن آفتاب براي
چشمان نیکو است.‏
هر چند انسان سالهاي بسیار زیست نماید و در
همه ا شادمان باشد،‏ لیکن باید روزهاي تاریکی را
به یاد آورد چونکه بسیار خواهد بود.‏ پ س هر چه رخ
میدهد بیهوده است.‏
اي جوان در وقت شباب خود شادمان باش ودر
روزهاي جوانیات دلت تو را خوش سازد و در راههاي
قلبت و بر وفق دیدن چشمانت پی نما،‏ لیکن بدان
که به سبب این همه خدا تو را به محاکمه خواهد
آورد.‏
سپ.‏ غم را از دل خود بیرون و بدي را از
جسد خویش دور نما زیرا که جوانی و کودکی باطل
است.‏
5. چنانکه
.6
.7
.8
.9
10
12
1
.2
سپ.‏ آفریننده خود را در روزهاي جوانیات بیاد آور
قبل از آنکه روزهاي بلا برسد و سالها برسد که بگویی
مرا از اینها خوشی نیست.‏
قبل از آنکه آفتاب و نور و ماه و ستارگان تاریک
شود و ابرها بعد از باران برگردد؛
در روزي که محافظان خانه بلرزند و صاحبان قوت،‏
خویشتن را خم نمایند و آسیابکنندگان چونکه
کماند باز ایستند و آنانی که از پنجرهها مینگرند
تاریک شوند.‏
و درها در کوچه بسته شود و صداي آسیاب
پست گردد و از صداي گنجشک برخیزد و همه
سرودخوانان زن خوار شوند.‏
و از هر بلندي بترسند و وحشتها در راه باشد و
درخت بادام شکوفه آورد و ملخی بار سنگین
باشد و اشتها بریده شود.‏ چونکه انسان به خانه
جاودانی خود میرود و نوحهگران در کوچه گردش
میکنند.‏
قبل از آنکه مفتول نقره گسیخته شود و کاسه
طلا شکسته گردد و سبو نزد چشمه خرد شود و چرخ
بر چاه واژگون گردد،‏
و خاك به زمین برگردد به طوري که بود،‏ و روح
نزد خدا که آن را بخشیده بود بازگردد.‏
بیخود بیهودگی جامعه میگوید:‏ همه چیز بیهوده
است.‏
و دیگر چونکه جامعه حکیم بود باز هم،‏ معرفت را
به قوم تعلیم میداد و تفکر نموده،‏ تحقیق کرد و
مثلهاي بسیار تألیف نمود.‏
تحقیق نمود تا سخنان مقبول را پیدا کند
و کلمات راستی را که به استقامت نوشتهشده باشد.‏
11. سخنان حکیمان مثل افسار گاورانی است و
کلمات اربابِ‏ جماعت مانند میخهاي محکم شده
میباشد،‏ که از یک شبان داده شود.‏
و علاوه بر اینها،‏ اي پسر من پند بگیر.‏ ساختنِ‏
کتابهاي بسیار انتها ندارد و مطالعه زیاد،‏ خستگی بدن
است.‏
سپ.‏ ختم تمام امر را بشنویم.‏ از خدا بترس و
دستورات او را نگاه دار چونکه تمامی تکلیف انسان این
است.‏
زیرا خدا هر عمل را با هر کار مخفی خواه نیکو و
خواه بد باشد،‏ به محاکمه خواهد آورد.‏
10. جامعه
.12
13
.14
- 619 -

يرو
يها
يها
يها
يها
يها
يها
يها
تی
.14
غزل غزلهاي سلیمان
غزل غزلهاي سلیمان
1
.1
.2
.3
غزل غزلها که از آن سلیمان است.‏
سولامیت:‏
او مرا به بوسه دهان خود ببوسد زیرا که محبت
تو از شراب نیکوتر است.‏
عطرهاي تو بوي خوش دارد و اسم تو مثل عطر
ریخته شده میباشد.‏ بنابراین دوشیزگان،‏ تو را دوست
میدارند.‏ باب
مرا بِکش تا در عقب تو بدویم.‏ پادشاه مرا به
حجله خود آورد.‏ از تو وجد و شادي خواهیم کرد.‏
محبت تو را از شراب زیاده ذکر خواهیم نمود.‏ تو را از
صداقت دوست میدارند.‏ مزامیر
اي دختران اورشلیم،‏ من سیاه رنگ اما زیبا هستم،‏
مثل خیمه قیدار و مانند پرده سلیمان.‏
بر من نگاه نکنید چونکه سیاه رنگ هستم،‏ زیرا که
آفتاب مرا سوخته است.‏ پسران مادرم بر من خشم
نموده،‏ مرا نگهبان تاکستانها ساختند،‏ اما تاکستان
خود را دیدهبانی ننمودم.‏
اي حبیب جان من،‏ مرا خبر ده که کجا میچرانی و
در وقت ظهر گلّه را کجا میخوابانی؟ زیرا چرا نزد
گله رفیقانت مثل آواره گردم.‏
سلیمان:‏
اي زیباتر از زنان،‏ اگر نمیدانی،‏ در اثر گلهها بیرون
رو و بزغالههایت را نزد مسکن شبانان بچران.‏
اي محبوبه من،‏ تو را به اسبی که در ارابۀ فرعون
باشد تشبیه دادهام.‏
رخسارهایت به جواهرها و گردنت به گردنبندها
چه بسیار جمیل است.‏
سولامیت:‏
زنجیرهاي طلا با حبه نقره براي تو خواهیم
ساخت.‏
پادشاه بر سفره خود مینشیند،‏ سنبل من
بوي خود را میدهد.‏
محبوب من،‏ مرا مثل بوته مرّ‏ است که در میان
پستانهاي من میخوابد.‏
سلیمان:‏
محبوب من،‏ برایم مثل خوشهبان در باغهاي عین-‏
جدي میباشد.‏
اینک تو زیبا هستی اي محبوبه من،‏ اینک تو زیبا
هستی و چشمانت مثل چشمان کبوتر است.‏
سولامیت:‏
اینک تو زیبا و شیرین هستی اي محبوب من و
تخت ما هم سبز است.‏
سلیمان:‏
تیرهاي خانه ما از سرو آزاد است و سقف ما از
چوب صنوبر.‏
.15
.16
.17
2
.1
سولامیت:‏
من نرگس شارون و سوسن درهها هستم.‏
سلیمان:‏
2. چنانکه سوسن در میان خارها همچنان محبوبه من
در میان دختران است.‏
سولامیت:‏
سیب در میان درختان جنگل،‏ همچنان
محبوب من در میان پسران است.‏ در سایه وي به
شادمانی نشستم و میوهاش براي کامم شیرین بود.‏
مرا به میخانه آورد و علَم وي بالاي سر من محبت
بود.‏
مرا به قرصهاي کشمش تقو دهید و مرا به
سیبها تازه سازید،‏ زیرا که من از عشق بیمار هستم.‏
دست چپش در زیر سر من است و دست راستش
مرا در آغوش میکشد.‏
اي دختران اورشلیم،‏ شما را به غزالها و آهوهاي
صحرا قسم میدهم که محبوب مرا تا خودش نخواهد
بیدار نکنید و برنینگیزانید.‏
آواز محبوب من است،‏ اینک بر کوهها جستان و بر
تپهها خیزان میآید.‏
محبوب من مانند غزال یا بچه آهو است.‏ اینک او
در عقب دیوار ما ایستاده،‏ از پنجرهها مینگرد و از
شبکهها خویشتن را نمایان میسازد.‏
محبوب من مرا خطاب کرده،‏ گفت:‏ اي محبوبه
من و اي زیبایی من برخیز و بیا.‏
زیرا اینک زمستان گذشته و باران تمام شده و
رفته است.‏
گلها بر زمین ظاهر شده و زمان سرود رسیده و
3. چنانکه
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
5 ،104
22 ،2
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12. چون
.13
- 620 -

یم
یم
یم
یان
ستر
یم
يها
تی
لی
آواز قناري در ولایت ما شنیده میشود.‏
درخت انجیر میوه خود را میرساند و موها گل
آورده،‏ رایحه خوش دهد.‏ اي محبوبه من و اي
زیبایی من،‏ برخیز و بیا.‏
سلیمان:‏
اي کبوتر من که در شکافهاي صخره و در ستر
سنگهاي خارا هستی،‏ چهره خود را به من بنما و
آوازت را به من بشنوان زیرا که آواز تو لذیذ و چهرهات
خوشنما است.‏
15. شغالها،‏ شغالهاي کوچک را که تاکستانها را خراب
میکنند براي ما بگیرید،‏ زیرا که تاکستانهاي ما گل
آورده است.‏
سولامیت:‏
محبوبم از آن من است و من از آن وي هستم.‏ در
میان سوسنها میچراند.‏
اي محبوب من،‏ برگرد و تا نسیم روز بوزد و
سایهها بگریزد،‏ مانند غزال یا بچه آهو بر
کوههايشکافدار باش.‏
غزل غزلهاي سلیمان
.13
.14
.16
.17
3
1. شبانگاه
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
در بستر خود او را که جانم دوست دارد
طلبیدم.‏ او را جستجو کردم اما نیافتم.‏
گفتم هماکنون برخاسته،‏ در کوچهها و خیابانهاي
شهر گشته،‏ او را که جانم دوست دارد خواهم
طلبید.‏ او را جستجو کردم اما نیافتم.‏
کشیکچی که در شهر گردش کنند،‏ مرا
یافتند.‏ گفتم که آیا محبوب جان مرا دیدهاید؟
از ایشان چندان پیش نرفته بودم که او را که جانم
دوست میدارد،‏ یافتم.‏ و او را گرفته،‏ رها نکردم تا به
خانه مادر خود و به اتاقک مادر خویش آوردم.‏
اي دختران اورشلیم،‏ شما را به غزالها و آهوهاي
صحرا قسم میدهم که محبوب مرا تا خودش نخواهد
بیدار مکنید و برمینگیزانید.‏
این کیست که مثل ستونهاي دود از بیابان برمیآید
و به مرّ‏ و بخور و به همه عطریات تاجران معطّر است؟
اینک تخت روان سلیمان است که شصت قدرتمند
از قدرتمندان اسرائیل به اطراف آن میباشند.‏
همگی ایشان شمشیر گرفته و جنگ آزموده
هستند.‏ شمشیر هر یک به سبب شب بر رانش
بسته است.‏
پادشاه تخت روانی براي خویشتن از چوب
لبنان ساخت.‏
ستونهایش را از نقره و سقفش را از طلا و تختش
را از ارغوان ساخت،‏ و وسطش به محبت دختران
اورشلیم معر َّق بود.‏
اي دختران صهیون،‏ بیرون آیید و سلیمان پادشاه
را ببینید،‏ با تاجی که مادرش در روز عروسی وي و در
روز شادي دلش آن را بر سر وي نهاد.‏
.10
.11
4
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
اینک تو زیبا هستی اي محبوبه من،‏ اینک تو زیبا
هستی و چشمانت از پشت چادر تو مثل چشمان
کبوتر است و موهایت مثل گله بزها است که بر جانب
کوه جلعاد خوابیدهاند.‏
دندانهایت مثل گله گوسفندان پشم بریده که از
شستن برآمده باشند و همگی آنها دو قلو زاییده و در
آنها یکی هم نازاد نباشد.‏
لبهایت مثل رشته قرمز و دهانت جم است و
شقیقههایت در پشت چادر تو مانند پاره انار است.‏
گردنت مثل برج داود است که به جهت سلاح خانه
بنا شده است و در آن هزار سپر یعنی همه سپرهاي
شجاعان آویزان است.‏
دو پستانت مثل دو بچه دوقلو آهو میباشد که در
میان سوسنها میچرند،‏
تا نسیم روز بوزد و سایهها بگریزد.‏ به کوه مرّ‏ و به
تپه کندر خواهم رفت.‏
اي محبوبه من،‏ تمامی تو زیبا میباشد.‏ در تو عیبی
نیست.‏
بیا با من از لبنان ، اي عروس،‏ با من از لبنان بیا.‏ از
قلّه اَمانه از قلّه شَنیر و حرمون از غارهاي شیرها و از
کوههاي پلنگها بنگر.‏
اي خواهر و عروس من،‏ دلم را به یکی از چشمانت
و به یکی از گردنبندهاي گردنت ربودي.‏
اي خواهر و عروس من،‏ محبتها چه بسیار
لذیذاست.‏ محبتهایت از شراب چه بسیار نیکوتر است و
بوي عطرهایت از جمیع عطرها.‏
اي عروس من،‏ لبهاي تو عسل را میچکاند زیر
زبان تو عسل و شیر است و بوي لباست مثل بوي
لبنان است.‏
12. خواهر و عروس من،‏ باغی بسته شده است.‏ چشمه
قفل شده و منبع مهر شده است.‏
نهالهایت بستان انارها با میوه باارزش و حنا
.10
.11
.13
9. سلیمان
- 621 -

یان
بش
يها
.9
و سنبل است.‏
و زعفران و نی و دارچینی با انواع درختان
کندر،‏ مرّ‏ و عود با همه عطرهاي باارزش.‏
باغها و برکه آب زنده و نهرهایی که از
لبنان جاري است.‏
غزل غزلهاي سلیمان
14. سنبل
15. چشمه
سولامیت:‏
اي باد شمال،‏ برخیز و اي باد جنوب،‏ بیا.‏ بر باغ
من بوز تا عطرهایش منتشر شود.‏ محبوب من به باغ
خود بیاید و میوه باارزش خود را بخورد.‏
.16
5
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
سلیمان:‏
اي خواهر و عروس من،‏ به باغ خود آمدم.‏ مرّ‏ خود
را با عطرهایم چیدم.‏ کندو عسل خود را با عسل
خویش خوردم.‏ شراب خود را با شیر خویش نوشیدم.‏
دختران اورشلیم:‏
اي دوستان بخورید،‏ و اي یاران بنوشید،‏ و به سیري
بیاشامید.‏
سولامیت:‏
من در خواب هستم اما دلم بیدار است.‏ آواز محبوب
من است که در را میکوبد و میگوید:‏ از براي من باز کن
اي خواهر من!‏ اي محبوبه من و کبوترم و اي بیعیب
من!‏ زیرا که سر من از شبنم و زلفهایم از قطرات
پر است.‏
رخت خود را کندم چگونه آن را بپوشم؟ پایهاي
خود را شستم چگونه آنها را چرکین نمایم؟
محبوب من دست خویش را از سوراخ در داخل
ساخت و جهازهاضمهام براي وي به جنبش آمد.‏
من برخاستم تا در را به جهت محبوب خود باز
کنم،‏ و از دستم مرّ‏ و از انگشتهایم مرّ‏ صافی بر دسته
قفل بچکید.‏
به جهت محبوب خود باز کردم؛ اما محبوبم
روگردانیده،‏ رفته بود.‏ چون او سخن میگفت جان از
من بدر شده بود.‏ او را جستجو کردم و نیافتم او را
خواندم و جوابم نداد.‏
کشیکچی که در شهر گردش میکنند مرا یافتند،‏
بزدند و مجروح ساختند.‏ دیدهبانهاي حصارها چادر مرا
از من گرفتند.‏
اي دختران اورشلیم،‏ شما را قسم میدهم که اگر
محبوب مرا بیابید،‏ وي را گویید که من مریض عشق
هستم.‏
دختران اورشلیم:‏
اي زیباترین زنان،‏ محبوب تو از سایر محبوبان چه
برتري دارد و محبوب تو را بر سایر محبوبان چه
فضیلت است که ما را چنین قسم میدهی؟
سولامیت:‏
محبوب من سفید و سرخ فام است،‏ و بر هزارها
افراشته شده است.‏
11. سر او طلاي خالص است و زلفهایش به هم
پیچیده و مانند کلاغ سیاه رنگ است.‏
کبوتران نزد نهرهاي آب است،‏ با شیر
شسته شده و در چشمخانه خود نشسته.‏
رخسارهایش مثل باغچه بلَسان و پشتههاي
ریاحین میباشد.‏ لبهایش سوسنها است که از آنها مرّ‏
صافیمیچکد.‏
دستهایش حلقه طلاست که به یاغوت آراسته
باشد و بدن او عاج شفّاف است که به یاقوت زرد زینت
داده شده.‏
ستونهاي مرمر بر پایههاي زرِ‏ ناب
ساخته شده،‏ سیمایش مثل لبنان و مانند سروهاي
آزاد برگزیده است.‏
دهان او بسیار شیرین و تمام او مرغوبترین است.‏
این است محبوب من و این است یار من،‏ اي دختران
اورشلیم.‏
.10
12. چشمانش
.13
.14
15. ساقهایش
.16
6
.1
.2
.3
.4
دختران اورشلیم:‏
محبوب تو کجا رفته است اي زیباترینزنان؟
محبوب تو کجا توجه نموده است تا او را با تو بطلبیم؟
سولامیت:‏
محبوب من به باغ خویش و نزد باغچههاي بلَسان
فرود شده است،‏ تا در باغات بچراند و سوسنها بچیند.‏
من از آن محبوب خود و محبوبم از آن من است.‏
در میان سوسنها گله را میچراند.‏
سلیمان:‏
اي محبوبه من،‏ تو مثل ترْصه زیبا و مانند اورشلیم
زیبا و مثل لشکرهاي منظم مهیب هستی.‏
را از من برگردان زیرا آنها بر من غالب
شده است.‏ مویهایت مثل گله بزها است که بر جانب
کوه جلعاد خوابیده باشند.‏
دندانهایت مانند گله گوسفندان است که از شستن
5. چشمانت
.6
- 622 -

يها
يها
يها
بی
يها
یم
تی
.8
.9
برآمده باشند.‏ و همگی آنها دوقلو زاییده و در آنها یکی
هم نازاد نباشد.‏
در پشت چادر تو مانند پاره انار است.‏
ملکه و هشتاد کنیز و دوشیزگان بیشماره
هستند.‏
اماکبوتر من و بیعیب من یکی است.‏ او یگانه مادر
خویش و در اختیار مادر خود میباشد.‏ دختران او را
دیده،‏ خجسته گفتند.‏ ملکهها و کنیزها بر او نگریستند
و او را ستایش نمودند.‏
دختران اورشلیم:‏
این کیست که مثل صبح میدرخشد؟ و مانند ماه
جمیل و مثل آفتاب طاهر و مانند لشکر منظم مه
است؟
سلیمان:‏
به باغ درختان جوز فرود شدم تا سبزی دره را
بنگرم و ببینم که آیا مو شکوفه آورده و انار گل کرده
است.‏
بیآنکه ملتفت شوم که ناگاه جانم مرا مثل
عرابه عمیناداب ساخت.‏
دختران اورشلیم:‏
برگرد،‏ برگرد اي سولامیت برگرد،‏ برگرد تا بر تو
بنگریم.‏
سلیمان:‏
در شولمیت چه میبینی؟ مثل محفل دو لشکر.‏
غزل غزلهاي سلیمان
7. شقیقههایت
8. شصت
.9
.10
.11
.12
.13
7
.1
.2
اي دخترِ‏ مرد شریف،‏ پایهایت در نعلین چه بسیار
زیبا است.‏ حلقه رانهایت مثل زیورها میباشد که
صنعت دست صنعتگر باشد.‏
ناف تو مثل کاسه گرد است که شراب مخلوط در
آن کم نباشد.‏ برِ‏ تو توده گندم است که سوسنها آن را
احاطه کرده باشد.‏
دو پستان تو مثل دو بچه دوقلو غزال است.‏
گردن تو مثل برج عاج و چشمانت مثل برکههاي
حشبون نزد دروازه بیت-ربیم.‏ بینی تو مثل برج لبنان
است کهبسوي دمشق مشرف میباشد.‏
بر تو مثل کَرْملْ‏ و موي سرت مانند ارغوان
است.‏ و پادشاه در چینهایش اسیر میباشد.‏
اي محبوبه،‏ چه بسیار زیبا و چه بسیار شیرین به
سبب لذّتها هستی.‏
این قامت تو مانند درخت خرما و پستانهایت مثل
خوشه انگور میباشد.‏
گفتم که به درخت خرما برآمده،‏ شاخههایش را
خواهم گرفت.‏ و پستانهایت مثل خوشههاي انگور و
بوي نفس تو مثل سیبها باشد.‏
و دهان تو مانند شراب بهترین براي محبوبم که به
ملایمت فرو رود و لبهاي خفتگان را به سخنگفتن وا
میدارد.‏
سولامیت:‏
من از آن محبوب خود هستم و اشتیاق وي بر من
است.‏
بیا اي محبوب من به صحرا بیرون برویم،‏ و در
دهات ساکن شویم.‏
و صبح زود به تاکستانها برویم و ببینیم که آیا
انگور گل کرده و گلهایش گشوده و انارها گل داده
باشد.‏ در آنجا محبت خود را به تو خواهم داد.‏
مهر گیاهها بوي خود را میدهد و نزد درهاي ما،‏
هر قسم میوه باارزش تازه و کُهنه هست که آنها را
براي تو اي محبوب من جمع کردهام.‏
.10
.11
.12
.13
8
.1
.2
.3
.4
.5
.6
کاش که مثل برادر من که پستانهاي مادر مرا مکید
میبودي،‏ تا چون تو را بیرون مییافتم،‏ تو را
میبوسیدم و مرا رسوا نمیساختند.‏
تو را رهبري میکردم و به خانه مادرم در میآوردم
تا مرا تعلیم میدادي تا شراب مخلوط و شیره انار خود
را به تو مینوشانیدم.‏
دست چپ او زیر سر من میبود و دست راستش
مرا در آغوش میکشید.‏
اي دختران اورشلیم شما را قسم دهم که
محبوب مرا تا خودش نخواهد بیدار نکنید و
برنینگیزانید.‏
دختران اورشلیم:‏
این کیست که بر محبوب خود تکیه کرده،‏ از صحرا
برمیآید؟
سولامیت:‏
زیر درخت سیب تو را برانگیختم که در آنجا مادرت
تو را زایید.‏ در آنجا مادر تو را درد زایمان گرفت.‏
مرا مثل خاتم بر دلت و مثل نگین بر بازو
بگذار،‏ زیرا که محبت مثلمرگ زورآور است و غیرت
مثل جهنم ستمکیش میباشد.‏ شعلههایش شعلههاي
آتش و شعله یهوه است.‏
.3
.4
5. سرت
.6
.7
- 623 -

يرو
غزل غزلهاي سلیمان
.7
.8
.9
آبهاي بسیار محبت را خاموش نتواند کرد و
سیلها آن را نتواند فرو نشانید.‏ اگر کسی تمامی
اموال خانه خویش را براي محبت بدهد،‏ آن را
حتماً‏ خوار خواهند شمرد.‏
دختران اورشلیم:‏
ما را خواهري کوچک است که پستان ندارد.‏ به
جهت خواهر خود در روزي که او را خواستگاري کنند،‏
چه بکنیم؟
اگر دیوارمیبود،‏ بر او برج نقرهاي بنا میکردیم؛ و
اگر دروازه میبود،‏ او را به تختههاي سرو آزاد
میپوشانیدیم.‏
سولامیت:‏
من دیوار هستم و پستانهایم مثل برجها است.‏
بدین دلیل در نظ ر او از جمله یابندگان سلامتی
شدهام.‏
تاکستانی در بعل - هامون داشت و
تاکستان را به باغبانان سپرد،‏ که هر کس براي
میوهاش هزار نقره بدهد.‏
تاکستانم که از آن من است پیش من
میباشد.‏ براي تو اي سلیمان هزار و براي باغبانانِ‏
میوهاش،‏ دویست خواهد بود.‏
سلیمان:‏
اي محبوبه که در باغات مینشینی،‏ رفیقان آواز تو را
میشنوند،‏ مرا نیز بشنوان.‏
سولامیت:‏
اي محبوب من،‏ فرار کن و مثل غزال یا بچه آهو
بر کوههاي عطرّیات باش.‏
.10
11. سلیمان
.12
.13
.14
- 624 -

كتر
يوا
ببا
یم
يها
يار
قی
یم
کهآن
یم
6 ،6
.12
اشعیا
اشعیا
1
.1
.2
رؤیاي اشعیا پسر آموص که آن را درباره یهودا و
اورشلیم،‏ در روزهاي عزّیا و یوتام و آحاز و حزقیا،‏
پادشاهان یهودا دید.‏
اي آسمان بشنو و اي زمین گوش بگیر زیرا یهوه
میفرماید.‏ پسران پروردم و برافراشتم اما ایشان بر من
نافرمانی ورزیدند.‏ تثنیه ؛ ارمیا
گاو مالک خویش را و الاغ آخور صاحب خود را
میشناسد،‏ اما اسرائیل نمیشناسند و قوم من
فهم ندارند.‏
بر امت خطاکار و قومی که زیر بار گناه
میباشند و بر نسل شریران و پسران فاسد.‏ یهوه را
کردند و قدوس اسرائیل را اهانت نمودند و بسوي
عقب منحرف شدند.‏ تثنیه
5. چرا دیگر ضربه بخورید و زیاده فتنه نمایید؟ تمامی
سر بیمار است و تمامی دل مریض.‏ حزقیال
از کف پا تا به سر در آن تندرستی نیست بلکه
جراحت و کوفتگی و زخم متعفّن،‏ که نه بخیه شده و
نه بسته گشته و نه با روغن التیام یافته است.‏ تثنیه
،28
13 ،21
19 ،6
20 ،32
1 ،32
.3
.4
.6
7 ،2 ؛ ایوب 35
.7
ولایت شما ویران و شهرهاي شما به آتش سوخته
شده است.‏ غریب ان،‏ زم ین ش ما را در نظ ر ش ما
میخورند و آن مثل واژگونی بیگانگان خراب گردیده
است.‏
و دختر صهیون مثل سایهبان در تاکستان و مانند
پناهگاه شب در بوستان خیار و مثل شهر محاصره
شده،‏ متروك است.‏
اگر یهوهصبایوت بقیه اندکی براي ما وا
نمیگذاشت،‏ مثل سدوم شدیم و مانند عموره
میگشتیم.‏ رومیان ؛ پیدایش
اي حاکمان سدوم کلام یهوه را بشنوید و اي قوم
عموره شریعت خداي ما را گوش بگیرید.‏ هوشع ؛ میکاه
1 ،5
24 ،19
29 ،9
5 ،5
.8
.9
.10
9 .1 ،3
.11
یهوه میفرماید از زیادي قربانی شما مرا چه
فایده است؟ از قربانیهاي سوختنی قوچها و پیه
پرواریها سیر شدهام و به خون گاوان و برهها و بزها
رغبت ندارم.‏ امثال ؛ ارمیا ؛ ؛ عاموس ؛ میکاه
وقتی که میآیید تا به حضور من حاضر شوید،‏
کیست که این را از دست شما طلبیده است که دربار
مرا پایمال کنید؟
قربانیهاي باطل دیگر میاورید.‏ بخور نزد من مکروه
است و اول ماه و سبت و دعوت جماعت نیز.‏ گناه را با
مهمانی مقدس نمیتوانم تحمل نمایم.‏
اول ماهها و جشنهاي شما را جان من نفرت
دارد؛ آنها براي من بار سنگین است که از تحمل
نمودنش خسته شدهام.‏
هنگامی که دستهاي خود را دراز میکنید،‏
چشمان خود را از شما خواهم پوشانید و چون دعاي
بسیار میکنید،‏ اجابت نخواهم نمود زیرا که دستهاي
شما پر از خون است.‏ خروج ؛ اول پادشاهان ؛ یوحنا
،9
38 ،8
29 ،9
.13
.14
.15
2 ،59 ؛ اشعیا 31
16. خویشتن
را شسته،‏ پاك نمایید و بدي اعمال
خویش را از نظر من دور کرده،‏ از شرارت دست
بردارید.‏ حزقیال ؛ یوئیل ؛ اول پطرس 3، ؛ مزامیر
،34
11
12 ،2
31 .23 ،18
27 ،37 ؛ 15
.17
نیکوک را بیاموزید و انصاف را بطلبید.‏ مظلومان
را رهایی دهید،‏ یتیمان را دادرسی کنید و بیوه زنان را
حمایت نمایید.‏ ارمیا ؛ مزامیر ؛ عاموس
یهوه میفرماید:‏ بیایید تا با همدیگر اتمام حجت
نماییم.‏ اگر گناهان شما مثل ارغوان باشد مانند
برف سفید خواهد شد و اگر مثل قرمز سرخ
باشد،‏ مانند پشم خواهد شد.‏ باب ؛ ارمیا
،2
15 ،5
1 ،41 ؛ 26 ،43
3 ،82
3 ،7
.18
35
9 ،51 ؛ مزامیر 22 ،45 ؛ 25 ؛ باب ،43
.19
اگر بخواهید مرا اطاعت نمایید،‏ نیکویی زمین را
خواهید خورد.‏ لاویان
اما اگر خودداري نموده،‏ سرکشی کنید،‏ شمشیر
شما را خواهد خورد،‏ زیرا که دهان یهوه چنین
میفرماید.‏
از انصاف
21. شهر امین چگونه زناکار شده است.‏ داشت،‏ اما
مملّو میبود و عدالت در وي سکونت حال قاتلان.‏
نقره تو به تفاله مبدل شده،‏ و شراب تو با آب
مخلوط گشته است.‏
دزدان گردیده،‏
امیران تو نافرمان شده و رف دارند و در پی
هریک از ایشان رشوه را دوست هدایا میروند.‏ یتیمان را دادرسی نمینمایند و دعوي
؛ ارمیا
؛ خروج بیوه زنان نزد ایشان نمیرسد.‏ هوشع 22 ،22
15 ،9
18 ،25
متی 37 ،23
.20
.22
.23
10 ،7 ؛ زکریا 28 ،5
22 ،5
12 ،14
20 ،6
27 ،21
- 625 -

كپا
يها
يها
يار يها
يها
يها
يها
يها
یم
يها
یم
.6
.7
اشعیا
.24
بنابراین،‏ سرور یهوه صبایوت،‏ قدیر اسرائیل
میفرماید:‏ هان من از دشمنان خود استراحت خواهم
یافت و از دشمنان خویش انتقام خواهم کشید.‏
و دست خود را بر تو برگردانیده،‏ تفاله تو را کلاً‏
خواهم کرد،‏ و تمامی سرب را دور خواهم ساخت.‏
.25
ملاکی 2 ،3
.26
و داوران تو را مثل اول و مشاوران تو را مثل
گذشته خواهم برگردانید و بعد از آن،‏ به شهر عدالت و
شهر امین نامیده خواهی شد.‏
به انصاف فدیه داده خواهد شد و از
اسیري برگشتگانش به عدالت.‏ باب
و هلاکت نافرمانان و گناهکاران با هم خواهد شد
و آنانی که یهوه را ترك نمایند،‏ نابود خواهند گردید.‏
زیرا ایشان از درختان بلوطی که شما خواسته
بودید خجل خواهند شد و از باغاتی که شما
برگزیدهبودید رسوا خواهند گردید.‏
زیرا شما مثل بلوطی که برگش پژمرده و مانند
باغی که آب نداشته باشد خواهید شد.‏
و مرد زورآور کاه کتان و عملش شعله خواهد شد
و هردوي آنها با هم سوخته خواهند گردید و خاموش
کنندهاي نخواهد بود.‏
20 .17 ،59
ارمیا 17 ،3
27. صهیون
.28
.29
.30
.31
2
.1
.2
کلامی که اشعیا پسر آموص دربارة یهودا و اورشلیم
دید.‏
و در ایام آخر اتفاق خواهد افتاد که کوه خانه یهوه
برقلّه کوهها ثابت خواهد شد و نُک تپهها برافراشته
خواهد گردید و همه امتها بسوي آن روان خواهند
شد.‏ ؛ میکاه
و قوم بسیار عزیمت کرده،‏ خواهند گفت:‏ بیایید
تا به کوه یهوه و به خانه خداي یعقوب برآییم تا
راه خویش را به ما تعلیم دهد و به راههاي وي
پیروي نماییم.‏ زیرا که شریعت از صهیون و کلام یهوه
از اورشلیم صادر خواهد شد.‏
و او امتها را داوري خواهد نمود و قوم بسی
را تنبیه خواهد کرد و ایشان شمشیرهاي خود را براي
گاوآهن و نیزههاي خویش را براي ارهها خواهند
شکست و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار
دیگر جنگ را نخواهند آموخت.‏ میکاه
اي خاندان یعقوب بیایید تا در نور یهوه پیروي
نماییم.‏ یوحنا
زیرا قوم خود یعنی خاندان یعقوب را ترك کردهاي،‏
چونکه از رسوم مشرقی مملّو و مانند فلسطینیان
فالگیر شدهاند و با پسران بیگانگان دست زدهاند،‏
و زمین ایشان از نقره و طلا پر شده و خزاین ایشان
را انتهایی نیست،‏ و زمین ایشان از اسبان پر است و
ارابه ایشان را انتهایی نیست؛ مزامیر ؛ میکاه
و زمین ایشان از بتها پر است؛ صنعت دستهاي
خویش را که به انگشتهاي خود ساختهاند سجده
مینمایند.‏ میکاه
و مردم خم شده و مردان پست شوند.‏ بدین
دلیل ایشان را نخواهی آمرزید.‏
از ترس یهوه و از عظمت شکوه وي به صخره
داخل شده،‏ خویشتن را در خاك پنهان کن.‏ باب
بلند انسان پست و تکبر مردان خم
خواهد شد و در آن روز یهوه به تنهایی متعال خواهد
بود.‏ باب
زیرا که براي یهوه صبایوت روزي است که بر
هرچیزِ‏ بلند و عالی خواهد آمد و بر هر چیز مرتفع،‏ و
آنها پست خواهد شد؛
و بر همه سروهاي آزاد بلند و رفیع لبنان و بر
تمامی بلوطهاي باشان؛
و بر همه کوههاي بلند و بر همه تپه بلند؛
و بر هربرج مرتفع و بر هر حصار محکم؛
و برهمه کشتی ترشیش و برهمه صنعتهاي
مرغوب؛ مزامیر
و عظمت انسان خم شود و تکبر مردان پست
خواهد شد.‏ و در آن روز یهوه به تنهایی متعال خواهد
بود،‏
و بتها کلاً‏ تلف خواهند شد.‏
و ایشان به غار صخرهها و حفرههاي خاك
داخل خواهند شد،‏ به سبب ترس یهوه و عظمت شکوه
وي هنگامی که او برخیزد تا زمین را متزلزل سازد.‏ لوقا
9 ،5
20 ،26
8 ،20
12 ،5
8 ،48
.8
.9
.10
11. چشمان
15 ،5
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
30 ،23
.20
؛
در آن روز مردمان،‏ بتهاي نقره و بتهاي طلاي
خود را که براي عبادت خویش ساختهاند،‏ نزد
موشکوران و خفّاشها خواهند انداخت،‏ باب ؛
22 ،30
9 ،27
7 ،31
.21
تا به مغاره صخرهها و شکافهاي سنگ خارا
داخل شوند،‏ به سبب ترس یهوه و عظمت شکوه وي
هنگامی که او برخیزد تا زمین را متزلزل سازد.‏ دوم
9 ،1 تسالونیکیان
22. شما از انسانی که نفس
او در بینیاش
باشد،‏
3 ،4
1 ،4
12 ،8
ارمیا 17 ،3
.3
.4
.5
- 626 -

يوا
يما
يوا
يها
یکم
یم
نک
يها
یم
يها
كتر
يها
کی
نی
لک
دست برکشید زیرا که او به چه چیز محسوب میشود؟
اشعیا
3
.1
زیرا اینک سرور یهوه صبایوت پایه و ر را از
اورشلیم و یهودا،‏ یعنی تمامی پایه نان و تمامی پایه
آب را دور خواهد کرد،‏ لاویان ؛ حزقیال ؛
و شجاعان و مردان جنگی و داوران و پیامبران و
فالگیران و بزرگان را،‏
و سرداران پنجاهه و شریفان و مشاوران و صنعت
گران ماهر و جادگران دانا را.‏
و اطفال را بر ایشان حاکم خواهم ساخت و کودکان
بر ایشان حکمرانی خواهند نمود.‏ جامعه
و قوم مظلوم خواهند شد،‏ هرکس از دست دیگري
و هر شخص از همسایه خویش.‏ و اطفال بر پیران و
پستان بر شریفان سرکشی خواهند نمود.‏
شخصی برادر خویش در خانه پدرش نگاه
دارد،‏ بگوید:‏ تو را لباس هست؟ پس حاکم ما شو و این
خرابی در زیر دست تو باشد،‏
در آن روز او آواز خود را بلند کرده،‏ خواهد گفت:‏
من علاج کننده نتوانم شد زیرا در خانه من نه نان و نه
لباس است پس مرا حاکم قوم مسازید.‏
زیرا اورشلیم خراب شده و یهودا نابود گشته است،‏
از آن جهت که زبان و اعمال ایشان به ضد یهوه
میباشد تا چشمان شکوه او را به ننگ آورند.‏
سی.‏ روی ایشان به ضد ایشان شاهد است و
مثل سدوم گناهان خود رافاش کرده،‏ آنها را مخفی
نمیدارند.‏ بر جانهاي ایشان زیرا که به جهت
خویشتن شرارت را بعمل آوردهاند.‏
عادلان را بگویید که ایشان را سعادتمندي خواهد
بود زیرا از ثمره اعمال خویش خواهند خورد.‏
بر شریران که ایشان را بدي خواهد بود
چونکه مکافات دست ایشان به ایشان کرده خواهد شد.‏
16 ،5
16 ،4
16 ،10
26 ،26
.2
.3
.4
.5
6. چون
.7
.8
9
.10
.11
31 ،1 امثال
.12
و اما قوم من،‏ کودکان بر ایشان ظلم نند و
زنان بر ایشان حکمرانی نمایند.‏ اي قوم من،‏
راهنمایان شما گمراه کنندگانند و روش و راههاي شما
را خراب میکنند.‏
یهوه براي اتمام حجت برخاسته و به جهت داوري
قومها ایستاده است.‏ مزامیر
یهوه با بزرگان قوم خود و امیران ایشان به
محاکمه در خواهد آمد،‏ زیرا شما هستید که تاکستانها
را خوردهاید و غارت فقیران در خانههاي شما است.‏
13 ،7 دانیال
15. سرور
یهوه صبایوت میفرماید:‏ شما را چه شده
است که قوم مرا میکوبید و رویهاي فقیران را خرد
مینمایید؟
و یهوه فرماید:‏ از ا جهت که دختران
صهیون متکبرند و با گردن افراشته و چشمک زنان راه
میروند و به ناز میخرامند و به پایهاي خویش
خَلخالها را به صدا میآورند.‏ اول تیموتائوس ؛ تثنیه
بنابراین یهوه فرق سر دختران صهیون را
خواهد ساخت و یهوه آلت تناسلی ایشان را برهنه
خواهد نمود.‏
و در آن روز یهوه زینت خَلخالها و پیشانی بندها و
هلالها را دور خواهد کرد.‏
و گوشوارهها و دستبندها و روبندها را،‏
و روسريها و زنجیرها و کمربندها و عطردانها و
نظرقربانیها را،‏
و انگشترها و حلقه بینی را،‏
و لباسهاي نفیسه و رداها و شالها و کیسهها را،‏
و آینهها و کتان نازك و عمامهها و چادرها را.‏
و واقع میشود که به عوض عطریات،‏ عفونت
خواهد شد و به عوض کمربند،‏ ریسمان و به عوض
موی بافته،‏ کچلی و به عوض سینهبند،‏ روپوش
پلاس و به عوض زیبایی،‏ سوختگی خواهد بود.‏
مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند
افتاد.‏
و دروازه وي ناله و ماتم خواهند کرد،‏ و او
خراب شده،‏ بر زمین خواهد نشست.‏
56 ،28
9 ،2
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
4
.1
.2
و در آن روز هفت زن به مرد متوسل شده،‏
خواهند گفت:‏ نان خود را خواهیم خورد و رخت خود
را خواهیم پوشید،‏ فقط نام تو بر ما خوانده شود و ننگ
ما را بردار.‏
در آن روز جوانه یهوه زیبا و جلیل و میوه
زمین به جهت ناجیان اسرائیل فخر و زینت
خواهد بود.‏ باب ؛ زکریا 3،
و واقع میشود که هرکه در صهیون باقی ماند و هر
که در اورشلیم شود،‏ مقدس خوانده خواهد شد
یعنی هرکه در اورشلیم در دفتر حیات نوشته شده
باشد.‏
8
1 ،11
.3
13 .10 ،96
.13
.14
- 627 -

يوا
يها
كچر
یم
یان
يها
يرو
يجا
يوا
يوا
يوا
يوا
يوا
يها
يجا
يها
يجا
یم
.10
اشعیا
.4
.5
هنگامی که یهوه دختران صهیون را بشوید و
خون اورشلیم را به روح انصاف و روح سوختگی را از
میانش رفع نماید،‏
یهوه بر همه مساکن کوه صهیون و بر مهمانیهایش
ابر و دود در روز و درخشندگی آتشِ‏ مشتعل در شب
خواهد آفرید،‏ زیرا که بر تمامی شکوه آن پوششی
خواهد بود.‏ مزامیر
و در وقت روز سایهبانی به جهت سایه از گرما و به
جهت محافظ و پناهگاه از طوفان و باران خواهد بود.‏
7 ،32
.6
4 ،25 باب
5
1. سرود محبوب خود را دربارة تاکستانش براي
محبوب خود بسرایم.‏ محبوب من تاکستانی در تپهاي
بسیار بارور داشت،‏ مرقس
و آن را کنده از سنگها پاك کرده و مو بهترین در
آن کاشت و برجی در میانش بنا کرد و چرخشتی نیز
در آن کند.‏ پ س منتظر میبود تا انگور بیاورد؛ اما انگور
بد آورد.‏
سپ.‏ هم اکنون اي ساکنان اورشلیم و مردان یهودا،‏
در میان من و تاکستان من حکم کنید.‏
براي تاکستان من دیگر چه توان کرد که در آن
نکردم؟ پس چون منتظر بودم که انگور بیاورد،‏ چرا
انگور بد آورد؟
بدین دلیل هم اکنون شما را اعلام مینمایم که من
به تاکستان خود چه خواهم کرد.‏ حصارش را برمیدارم
و چراگاه خواهد شد؛ و دیوارش را ویران سازم و
پایمال خواهد گردید.‏
و آن را خراب میکنم که نه بریده و نه کنده خواهد
شد و خار و خس در آن خواهد رویید،‏ و ابرها را امر
میفرمایم که بر آن باران نباراند.‏ مزامیر
زیرا که تاکستان یهوه صبایوت خاندان اسرائیل
است و مردان یهودا نهال شادمانی او میباشند.‏ و براي
انصاف انتظار کشید و ببین شرارت،‏ و براي عدالت
ببین فریاد شد .
بر آنانی که خانه را به خانه ملحق و مزرعه را
به مزرعه وصل سازند تا مک باقی نماند.‏ و شما در
میان زمین به تنهایی ساکن میشوید.‏ میکاه
یهوه صبایوت در گوش من فرمود:‏ به درستی که
خانه بسیار خراب خواهد شد،‏ و خانه بزرگ و
خوشنما غیرمسکون خواهدگردید.‏ باب ؛ ارمیا
زیرا که ده جفت گاو زمین یک بت خواهد آورد و
یک حومر تخم یک ایفه خواهد داد.‏ حجی ؛
بر آنانی که صبح زود برمیخیزند تا در پی
مستیآورها بروند،‏ و شب دیر مینشینند تا شراب
ایشان را گرم نماید
و در بزمهاي ایشان عود و برب ط و دف و ناي و
شراب میباشد.‏ اما به عمل یهوه نظر نمیکنند و به
عمل دستهاي وي نمینگرند.‏ عاموس ؛ مزامیر
بنابراین قوم من به سبب عدم معرفت اسیر
شدهاند و شریفان ایشان گرسنه و شریران ایشان از
تشنگی خشک گردیده.‏
از این سبب جهنم روح خود را باز کرده و دهان
خویش را بی اندازه گشوده و باشکوهان و نااهلان و
ثروتمندان ایشان و هر که در ایشان شادمان باشد در
آن فرو میرود.‏
و مردم خم خواهند شد و مردان خوار خواهند
گردید و چشمان متکبران پست خواهد شد.‏ باب
و یهوه صبایوت به انصاف متعال خواهد بود و
خداي قدوس به عدالت تقدیس کرده خواهد شد.‏
آنگاه بره بیگانگان در مرتع ایشان خواهند
چرید و بیگانگان ویرانههاي پرواریهاي ایشان را
خواهند خورد.‏
برآنانی که نافرمانی را به ریسمانهاي نادرست
و گناه را گویا به طناب ارابه میکشند.‏
و میگویند باشد که او عجله نموده،‏ کار خود را
بشتاباند تا آن را ببینیم.‏ و تصمیم قدوس اسرائیل
نزدیک شده،‏ بیاید تا آن را بدانیم.‏ ارمیا ؛ دوم پطرس 3،
17 ،2
5 ،28
11 ،2
11 ،1
15 ،17
5 ،6
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
4
.20
بر آنانی که بدي را نیکویی و نیکویی را
بدي مینامند،‏ که ظلمت را به نور و نور را به
ظلمت میگذارند،‏ و تلخی را به جاي
شیرینی و شیرینی را به تلخی مینهند.‏
12 ،6 ؛ 7 ،5 عاموس
.21
برآنانی که در نظر خود حکیمند،‏ و پیش
خود فهیممینمایند.‏ ؛ رومیان
بر آنانی که براي نوشیدن شراب زورآورند،‏ و
به جهت مخلوظ ساختن مستیآورها مردان قوي
میباشند.‏
که شریران را براي رشوه عادل شمارند،‏ و
عدالت عادلان را از ایشان برمیدارند.‏ مزامیر ؛ حزقیال
2 ،82
17 ،12
مثال 7 ،3
.22
.23
19 ،13
.24
8 19، بنابراین به نوعی که شراره آتش کاه را میخورد و
2 ،2
13 ،80
11 ،6
1 ،12
.2
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
- 628 -

يها
يها
نی
يها
يوا
يرو
یم
یک
5
.6
.7
علف خشک در شعله میافتد،‏ همچنان ریشه ایشان
عفونت خواهد شد و شکوفه ایشان مثل غبار برافشانده
خواهد گردید.‏ چونکه شریعت یهوه صبایوت را ترك
کرده،‏ کلام قدوس اسرائیل را خوار شمردهاند.‏ باب
بنابراین خشم یهوه بر قوم خود مشتعل شده و
دست خود را بر ایشان دراز کرده،‏ ایشان را مبتلا
ساخته است.‏ و کوهها بلرزیدند و لاشههاي ایشان در
میان کوچهها مثل مدفوعات گردیدهاند.‏ با وجود ا
همه،‏ خشم او برنگردید و دست وي تا کنون دراز
است.‏ باب ؛
و علَمی به جهت امت بعید برپا خواهد کرد.‏ و
از انتهاي زمین براي ایشان سوت خواهد زد.‏ و ایشان
عجله نموده،‏ بزودي خواهند آمد،‏
و درمیان ایشان هیچ کس خسته و لغزش خورنده
نخواهد بود و هیچ ک س نه چرتی خواهد زد و نه
خواهد خوابید.‏ و کمربند کمر هیچ کس از ایشان باز
نشده،‏ بند کفش هیچ گسیخته نخواهد شد.‏
که تیرهاي ایشان،‏ تیز و تمامی کمانهاي ایشان،‏
زده شده است.‏ سمهاي اسبان ایشان مثل سنگ خارا و
چرخهاي ایشان مثل گردباد شمرده خواهد شد.‏
غرّش ایشان مثل شیر ماده و مانند شیران جوان
غرّش خواهند کرد و ایشان نعره خواهند زد و صید را
گرفته،‏ بسلامتی خواهند برد و رهانندهاينخواهد بود.‏
و در آن روز بر ایشان مثل شورش دریا شورش
خواهند کرد.‏ و اگر کسی به زمین بنگرد،‏ اینک تاریکی
و تنگی است و نور در آسمانهاي آن به ظلمت تبدیل
شده است.‏
اشعیا
4 ،1
4 ،10
21 .17 .12 ،9
.25
.26
.27
.28
.29
.30
6
.1
در سالی که عزّیا پادشاه مرد،‏ یهوه را دیدم که بر
صندلی بلند و عالی نشسته بود،‏ و معبد از دامنهاي
وي پر بود.‏ یوحنا
و سرافین بالاي آن ایستاده بودند که هر یک از آنها
شش بال داشت،‏ و با دو از آنها روي خود را
میپوشانید و با دو پای خود را میپوشانید و با دو
پرواز مینمود.‏
و یکی دیگري را صدا زده،‏ میگفت:‏ قدوس
قدوس قدوس یهوه صبایوت،‏ تمامی زمین از
شکوه او مملّو است.‏ مکاشفه
و اساس آستانه از صداي او که صدا میزد میلرزید
و خانه از دود پر شد.‏ حزقیال
سپ.‏ گفتم:‏ بر من که هلاك شدهام زیرا که مرد
ناپاك لب هستم و در میان قوم ناپاك لب ساکنم و
چشمانم یهوه صبایوت پادشاه را دیده است.‏
آنگاه یکی از سرافین نزد من پرید و در دست خود
ذغال آتشین که با انبر از قربانگاه گرفته بود،‏
داشت.‏
و آن را بر دهانم گذارده،‏ گفت که اینک این لبهایت
را لمس کرده است و نافرمانیت رفع شده و گناهت
کفّاره گشته است.‏
آنگاه صداي یهوه را شنیدم که فرمود:‏ که را
بفرستم و کیست که براي ما برود؟ گفتم:‏ اینجا هستم،‏
مرا بفرست.‏
فرمود:‏ برو و به این قوم بگو حتماً‏ خواهید شنید،‏ اما
نخواهید فهمید و خواهید نگریست اما درك نخواهید
کرد.‏ اعمال رسولان
دل این قوم را پروار ساز و گوشهاي ایشان را
سنگین نما و چشمان ایشان را ببند،‏ مبادا با چشمان
خود ببینند و با گوشهاي خود بشنوند و با دل خود
بفهمند و بازگشت نموده،‏ شفا یابند.‏ تثنیه ؛
سپ.‏ من گفتم:‏ اي یهوه تا به ؟ او فرمود:‏ تا
وقتی که شهرها ویران گشته،‏ غیر مسکون باشد و
خانهها بدون آدمی و زمین خراب و ویران شود.‏ باب
و یه وه مردم ان را دور کن د و در می ان زمین
خرابی بسیار شود.‏
اما باز دهمی در آن خواهد بود و آن نیز بار دیگر
تلف خواهد گردید.‏ مثل درخت بلوط و چنار که چون
قطع میشود،‏ کنده آنها باقی میماند،‏ همچنان نسل
مقدس کنده آن خواهد بود.‏
9 ،5
4 ،29
28 ،28
زکریا 4 ،3
26 ،28
.8
.9
.10
11
.12
.13
7
.1
و در ایام آحاز پسر یوتام پسر عزّیا پادشاه یهودا،‏
واقع شد که رصین،‏ پادشاه آرام و فقح پسر رملیا،‏
پادشاه اسرائیل،‏ بر اورشلیم برآمدند تا با آن جنگ
نمایند،‏ اما نتوانستند آن را فتح نمایند.‏ دوم پادشاهان
و به خاندان داود خبر داده،‏ گفتند که اَرام در افرایم
اردو زدهاند،‏ و دل او و دل مردمانش بلرزید به طوري
که درختان جنگل از باد میلرزد.‏
آنگاه یهوه به اشعیا فرمود:‏ تو با پسر خود
شآریاشوب به انتهاي قنات دریاچه بالایی به راه مزرعه
رنگکار به استقبال آحاز بیرون شو.‏
و وي را بگو:‏ برحذر و آرام باش مترس و دلت
5 ،16
.2
.3
.4
8 ،4 ؛ حبقوق 3 ،3
4 ،10
41 ،12
.2
.3
.4
- 629 -

يها
یم
يها
يها
لی
كتر
نی
یان
یم
يها
شی
لی
ضعیف نشود از این دو دمِ‏ مشعلِ‏ دود افشان،‏ یعنی از
شدت خشم رصین و اَرام و پسر رملیا.‏
زیرا که ارام با افرایم و پسر رملیا براي ضرر تو
مشورتکرده،‏ میگویند:‏
بر یهودا برآییم و آن را محاصره کرده،‏ به جهت
خویشتن تسخیر نماییم و پسر طبئ را در آن به
پادشاهی انتخاب کنیم.‏
یهوه چنین فرماید که ا بجا آورده
نمیشود و واقع نخواهد گردید.‏
زیرا که سر اَرام،‏ دمشق و سر دمشق،‏ رصین است و
بعد از شصت و پنج سال افرایم شکسته شود به
طوري که دیگر قومی نخواهد بود.‏
و سر افرایم سامره و سر سامره پسر رملیا است و
اگر باور نکنید هرآینه ثابت نخواهید ماند.‏ دوم تواریخ
و یهوه بار دیگر آحاز را خطاب کرده،‏ فرمود:‏
نشانهاي به جهت خود از یهوه خدایت بطلب.‏ آن
را یا از عمقها بطلب یا از بالاترین نقطه بالا.‏
آحاز گفت:‏ نمیطلبم و یهوه را امتحان نخواهم
نمود.‏
گفت:‏ اي خاندان داود بشنوید!‏ آیا شما را چیزي
آسان است که مردمان را بیزار کنید بلکه میخواهید
خداي مرا نیز بیزار کنید.‏
بنابراین خود یهوه به شما نشانهاي خواهد داد:‏
اینک باکره حامله شده،‏ پسري خواهد زایید و نام او را
عمانوئیل خواهد خواند.‏ متی ؛ لوقا ؛ میکاه ؛ اشعیا
اشعیا
20 ،20
2 ،5
31 ،1
23 ،1
.5
.6
7. سرور
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
10 .8 ،8
.15
کره و عسل خواهد خورد تا آنکه کردن بدي
و اختیار کردن خوبی را بداند.‏ عبرانیان
زیرا قبل از آنکه پسر،‏ ترك نمودن بدي و اختیار
کردن خوبی را بداند،‏ زمینی که شما از هر دو پادشاه
آن میترسید،‏ متروك خواهد شد.‏ باب
یهوه بر تو و بر قومت و بر خاندان پدرت ایامی را
خواهد آورد که از ایامی که افرایم از یهودا جدا شد تا
حال نیامده باشد یعنی پادشاه آشور را.‏
و در آن روز واقع خواهد شد که یهوه براي
مگسهایی که بهکناره دره مصرند و زنبورهایی
که در زمین آشورند سوت خواهد زد.‏
و تمامی آنها برآمده،‏ در درههاي ویران و
شکافهاي صخره و بر همه بوته خاردار و بر همه
مرتعها فرود خواهند آمد.‏
و در آن روز یهوه به واسطه تیغ سلمانیاي که از
آنطرف نهر اجیر میشود یعنی به واسطه پادشاه آشور،‏
موي سر و موي پایها را خواهد تراشید و ر هم
تراشیده خواهد شد.‏ باب
و در آن روز واقع خواهد شد که شخصی یک گاو
جوان و دو گوسفند زنده نگاه خواهد داشت.‏
و از فراوانی شیري که میدهند کره خواهد خورد
زیرا هرکه درمیان زمین باقی ماند،‏ خوراکش کره و
عسل خواهد بود.‏
و در آن روز هر مک که هزار مو به جهت هزار
پاره نقره داده میشد،‏ پر از خار و خس خواهد بود.‏
با تیرها و کمانها مردم به آنجا خواهند آمد زیرا
که تمامی زمین پر از خار و خس خواهد شد.‏
و همه کوههایی که با بیل کنده میشد،‏ از ترس
خار و خس به آنجا نخواهند آمد بلکه گاوان را به آنجا
خواهند فرستاد و گوسفندان آن را پایمال خواهند
کرد.‏
5 ،10
.21
.22
.23
.24
.25
8
.1
.2
3
.4
و یهوه مرا فرمود:‏ لوحی بزرگ به جهت خود بگیر و
بر آن با قلم انسان بر روي آن بنویس : بزودي غارت،‏
غنیمت.‏
و من شاهد امین یعنی اوریاي کاهن و زکریا پسر
یبرکیا را به جهت خود براي شهادت میگیرم.‏
سپ.‏ من با آن پیامبر زن نزدیکی کردم و او حامله
شده،‏ پسري زایید.‏ آنگاه یهوه به من فرمود:‏ او را
‏"بزودي غارت و غنیمت"‏ نام گذار،‏
زیرا قبل از آنکه طفلبتواند اي پدرم و اي مادرم
بگوید،‏ دارائی دمشق و غنیمت سامره را پیش پادشاه
آشور غارت خواهند کرد.‏
و یهوه بار دیگر مرا باز خطاب کرده،‏ فرمود:‏
این قوم آبهاي شیلوه را که به ملایمت
جاري میشود خوار شمرده،‏ از رصین و پسر رملیا شاد
شدهاند،‏
بنابراین اینک یهوه آبهاي زورآور بسیار نهر یعنی
پادشاه آشور و تمامی شکوه او را بر ایشان برخواهد
آورد و او از همه جویهاي خود برخواهد آمد و از
تمامی کناره خویش سرشار خواهد شد،‏
و بر یهودا تجاوز نموده،‏ سیلان کرده،‏ عبور خواهد
نمود تا آنکه به گردنها برسد و بالهاي خود را پهن
کرده،‏ طول و عرض سرزمینت را اي عمانوئ پر
خواهد ساخت.‏ باب
به هیجان آیید اي قومها و شکست خواهید یافت و
14 ،7
.5
6. چونکه
.7
.8
.9
14 ،5
4 ،8
.16
.17
.18
.19
.20
- 630 -

يار
يرو
کسال
یم
یکم
کن
گوش گیرید اي انتهاي زمین و کمر خود را ببندید و
شکست خواهید یافت.‏ کمر خود را ببندید و شکست
خواهید یافت.‏ دوم پادشاهان ؛ اشعیا
با هم مشورت کنید و باطل خواهد شد و سخن
گویید و بجا آورده نخواهد شد زیرا خدا با ما است.‏
اشعیا
3 ،19
21 ،19
.10
مزامیر 10 ،33
.11
چونکه یهوه با دست قوي به من چنین فرمود و
مرا تعلیم داد که به راه این قوم پیروي ننمایم و فرمود:‏
هرآنچه را که این قوم فتنه مینامند،‏ شما آن را
فتنه ننامید و از ترس ایشان ترسان و وحشتزده
مباشید.‏ لوقا
یه وه ص بایوت را تق دیس نمایید و او ت رس و
وحشت شما باشد.‏ باب ؛ لوقا
و او براي شما مکان مقدس خواهد بود اما براي هردو
خاندان اسرائیل سنگ کدورت و صخره لغزش دهنده و
براي ساکنان اورشلیم دام و تله.‏ لوقا ؛ رومیان ؛
33 ،9
34 ،2
4 ،12
23 ،29
4 ،12
.12
.13
.14
10 ،14 هوشع
.15
و بسی از ایشان لغزش خورده،‏ خواهند افتاد و
شکسته شده و بدام افتاده،‏ گرفتار خواهند گردید.‏ باب
13 ،28
16. شهادت
را به هم بپیچ و شریعت را در شاگردانم
مهر ساز.‏
و من براي یهوه که خود را از خاندان یعقوب
مخفی میسازد انتظار کشیده،‏ امیدوار او خواهم بود.‏
.17
مزامیر 20 ،33
.18
اینک من و پسرانی که یهوه به من داده است،‏ از
جانب یهوه صبایوت که در کوه صهیون ساکن است به
جهت اسرائیل نشانهها و علامات هستیم.‏ عبرانیان ؛
مزامیر
13 ،2
17 ،45
.19
و چون ایشان به شما گویند که از فالگیران و
جادوگرانی که جیک جیک و زمزم نند سؤال
کنید،‏ گویید آیا قوم از خداي خود سؤال ننمایند و آیا از
مردگان به جهت زندگان سؤال باید نمود؟ اول سموئیل
،28
7
.20
به شریعت و شهادت توجه نمایید واگر موافق این
کلام سخن نگویند،‏ پس براي ایشان روشنایی نخواهد
بود.‏ دوم پطرس
و با سختی و گرسنگی در آن خواهند گشت و
هنگامی که گرسنه شوند خویشتن را مشوش خواهند
ساخت و پادشاه و خداي خود را لعنت کرده،‏ به بالا
خواهند نگریست.‏ مزامیر
و به زمین نظر خواهند انداخت و ای تنگی و
تاریکی و ظلمت پریشانی خواهد بود و به تاریکی
غلیظ رانده خواهند شد.‏
30 ،5 باب
9
.1
.2
لیکن براي او که در تنگی میبود،‏ تاریکینخواهد
شد.‏ در زمان گذشته زمین زبولون و زمین نفتالی را
خوار ساخت،‏ اما در زمان آخر آن را به راه دریا به آن
طرف اردنّ‏ در جلیل امتها محترم خواهد گردانید.‏
قومی که در تاریکی میبودند،‏ نور عظی
خواهند دید و بر ساکنان زمین سایه مرگ نور تابیده
خواهد شد.‏ باب ؛ متی ؛ لوقا
تو قوم را بسیار ساخته،‏ شادي ایشان را زیاد
گردانیدي.‏ به حضور تو شادي خواهند کرد مثل
شادمانی وقت درو و مانند کسانی که در تقسیم نمودن
غنیمت وجد مینمایند.‏ مزامیر
زیرا که یوغ بار او را و عصاي گردنش یعنی عصاي
جفا کننده وي را شکستی چنانکه در روز مدیان
کردي.‏ داوران
زیرا همه اسلحه مسلحان در غوغا است و لباسهاي
ایشان به خون آغشته است،‏ اما براي سوختن و هیزم
آتش خواهند بود.‏
زیرا که براي ما فرزندي زاییده و پسري به ما
بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و
اسم او عجیب و مشیر و خداي قدیر و پدر ابدي
و امیر صلح خوانده خواهد شد.‏ لوقا ؛ ؛ یوحنا
11 .7 ،2
31 ،1
79 ،1
162 ،119
16 ،4
7 ،42
22 ،7
.3
.4
.5
.6
4 ،4 ؛ غلاطیان 3 ،8 ؛ رومیان 16 ،3
18 ؛ داوران 13،
.7
ترقّی سلطنت و سلامتی او را بر کرسی داود و
بر مملکت وي انتها نخواهد بود تا آن را به انصاف
و عدالت از هم اکنون تا ابد ثابت و استوار نماید.‏
غیرت یهوه صبایوت این را بجا خواهد آورد.‏ لوقا
،1
32 ،37 ؛ 3 ،26 ؛ اشعیا 7 .3 ،72 ؛ مزامیر 32
؛ دوم پادشاهان
31 ،19
.8
.9
یهوه کلامی نزد یعقوب فرستاد و آن بر اسرائیل
واقع گردید.‏
و تمامی قوم خواهند دانست یعنی افرایم و ساکنان
سامره که از غرور و تکبر دل خود میگویند:‏
10. خشتها افتاده است اما با سنگهاي تراشیده بنا
خواهیم نمود؛ چوبهاي درخت توت در هم شکست اما
سرو آزاد بجاي آنها میگذاریم.‏
بنابراین یهوه دشمنان رصین را بضد او خواهد
برافراشت و دشمنان او راخواهد برانگیخت.‏
اَرامیان را از مشرق و فلسطینیان را از مغرب و
ایشان اسرائیل را با دهان گشوده خواهند خورد.‏ اما با
.11
.12
16 ،59
19 ،1
.21
.22
- 631 -

يوا
يها
یم
یم
نی
يوا
یم
يها
این همه،‏ خشم او برگردانیده نشده و دست او هنوز 5.
دراز است.‏ باب ؛
و این قوم بسوي زننده خودشان بازگشت ننموده
و یهوه صبایوت را نطلبیدهاند.‏ باب
بنابراین یهوه سر و دم و نخل و نی را از اسرائیل
در یک روز خواهد برید.‏ باب ؛ باب
مرد پیر و مرد شریف سر است و پیامبري که
تعلیم دروغ میدهد،‏ دم میباشد.‏
زیرا که هادیان این قوم ایشان را گمراه میکنند و
پیروان ایشان بلعیده میشوند.‏ ؛ لوقا
از این سبب یهوه از جوانان ایشان شاد نخواهد
شد و بر یتیمان و بیوه زنان ایشان ترحم نخواهد نمود.‏
چونکه همه ایشان بدخواه و شریرند و هر دهانی به
حماقت سخن میگوید با اینهمه خشم او برگردانیده
نشده و دست او هنوز دراز است.‏ باب ؛
زیرا که شرارت مثل آتش میسوزاند و خار و خس
را میخورد،‏ و در بوته جنگل افروخته شده،‏ دود
غلیظ پیچان میشود.‏
از خشم یهوه صبایوت زمین سوخته شده است و
قوم،‏ هیزمِ‏ آتش گشتهاند و کسی بر برادر خود شفقت
ندارد.‏
از جانب راست میربایند و گرسنه مانند و از
طرف چپ خورند و سیر نمیشوند و هرکس
گوشت بازوي خود را میخورد.‏
منسی افرایم را و افرایم منسی را و هر دوي ایشان
برضّد یهودا متحد میشوند.‏ با ا همه خشم او
برگردانیده نشده و دست او هنوز دراز است.‏ باب ؛
اشعیا
25 ،5
39 ،6
4 ،10
15 ،19
25 ،42
باب 12 ،3
25 ،5
33 ،10
4 ،10
25 ،5
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
4 ،10
10
.1
بر آنانی که احکام غیر عادله را جاري میسازند
و نویسندگانی که ظلم را مینویسند،‏
تا مسکینان را از داوري منحرف سازند و حقّ‏
فقیران قوم مرا بربایند تا آنکه بیوه زنان غارت ایشان
بشوند و یتیمان را تاراج نمایند.‏
سپ.‏ در روز بازخواست در هنگامی که خرابی از دور
میآید،‏ چه خواهید کرد و بسوي که براي معاونت
خواهید گریخت و شکوه خود را کجا خواهید انداخت؟
غیر از آنکه زیر اسیران خم شوند و زیر کشتگان
بیفتند.‏ با اینهمه خشم او برگردانیده نشده و دست او
هنوز دراز است.‏ باب ؛
بر آشور که عصاي خشم من است و عصایی که
در دست ایشان است خشم من باشد.‏ باب ؛
حزقیال
20 ،7
24 ،30
.6
.7
.8
.9
او را بر امت منافق میفرستم و نزد قوم مغضوب
خود مأمور میدارم،‏ تا غنیمتی بربایند و غارتی ببرند و
ایشان را مثل گل کوچهها پایمال سازند.‏
اما او چنین گمان نمیکند و دلش بدینگونه قیاس
نمینماید،‏ بلکه مراد دلش این است که امت بسیار
را هلاك و ریشه کن بسازد.‏
زیرا میگوید آیا سرداران من جمیعاً‏ پادشاه
نیستند؟
آیا کلنو مثل کرکمیش نیست و آیا حمات مثل
ارفاد نه،‏ و آیا سامره مانند دمشق نمیباشد،‏ باب ؛
18 ،36
12 ،37
10. چنانکه
دست من بر ممالک بتها دسترسی یافت؟
و بتهاي تراشیده آنها از بتهاي اورشلیم و سامره بیشتر
بودند؟
سپ.‏ آیا به نوعی که به سامره و بتهایش عمل
نمودم به اورشلیم و بتهایش چنین عمل نخواهم نمود؟
و واقع خواهد شد بعد از آنکه یهوه تمامی کار
خود را با کوه صهیون و اورشلیم به انجام رسانیده
باشد که من از ثمره دل مغرورپادشاه آشور و از فخر
چشمان متکبر وي انتقام خواهم کشید.‏ باب ؛ دوم
36 ،37
11
.12
35 ،19 پادشاهان
.13
زیرا میفرماید:‏ به قوت دست خود و به حکمت
خویش چونکه فهیم هستم این را کردم و مرز قومها را
جابجا کردم و خزینههاي ایشان را غارت نمودم و مثل
قدرتمند،‏ امیران ایشان را به زیر انداختم.‏
و دست من ثروت قومها را مثل آشیانهاي گرفته
است و به طوري که تخمهاي متروك را جمع کنند،‏
من تمامی زمین را جمع کردم.‏ و کسی نبود که بال را
بجنباند یا دهان خود را بگشاید یا جک جک بنماید.‏
آیا تبر بر کسی که به آن میشکند فخر خواهد
نمود یا اره بر کسی که آن را میکشد افتخار خواهد
کرد،‏ که گویا عصا بلند کننده خود را بجنباند یا چوب
دست آنچه را که چوب نباشد بلند نماید؟
بنابراین سرور یهوه صبایوت بر پرواران او لاغري
خواهد فرستاد و زیر شکوه او سوختنی مثل سوختن
آتش افروخته خواهد شد.‏
و نور اسرائیل آتش و قدوس وي شعله خواهد شد،‏
و در یکروز خار و خسش را سوزانیده،‏ خواهد خورد.‏
و شکوه جنگل و بستان او هم روح و هم بدن را
.14
.15
.16
.17
.18
متی 4 ،23
25 ،5
21 .17 .12 ،9
.2
3
.4
- 632 -

يها
تک
يها
یس‏ّ‏
يها
یعن
یس‏ّ
تباه خواهد ساخت و مثل گداختن مریض خواهد شد.‏
و بقیه درختان و جنگلش کم تعداد خواهد بود که
طفلی آنها را شمارش تواند کرد.‏
و در آن روز واقع خواهد شد که بقیه اسرائیل و
نجات یافتگان خاندان یعقوب بار دیگر بر زننده
خودشان اعتماد نخواهند نمود،‏ بلکه بر یهوه که قدوس
اسرائیل است با خلوص اعتماد خواهند نمود.‏
و باقی مانده یعقوب یعنی بقیه یعقوب بسوي
خداي قادر مطلق بازگشت خواهند کرد.‏ باب
زیرا هرچند قوم تو اسرائیل مثل ریگ دریا باشند،‏
فقط از ایشان باقی ماندهاي بازگشت خواهند نمود.‏
هلاکتی که تعیئن شده است به عدالت اجرا خواهد
شد،‏ هوشع ؛ رومیان
زیرا سرور یهوه صبایوت هلا و تقدیري در
میان تمام زمین به عمل خواهد آورد.‏ باب
بنابراین سرور یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ اي
قوم من که در صهیون ساکنید از آشور مترسید،‏ اگر
چه شما را به چوب بزند و عصاي خود را مثل مصریان
بر شما بلند نماید.‏
زیرا بعد از زمان بسیار کمی،‏ خشم تمام خواهد
شد و خشم من براي هلاکت ایشان خواهد بود.‏
و یهوه صبایوت تازیانهاي بر وي خواهد برانگیخت
چنانکه در کشتار مدیان بر صخره غراب.‏ و عصاي او بر
دریا خواهد بود و آن را بلند خواهد کرد به طوري که
بر مصریان کرده بود.‏ داوران ؛ خروج
و در آن روز واقع خواهد شد که بار او از دوش تو
و یوغ او از گردن تو رفع خواهد شد و یوغ از پرواري
گسسته خواهد شد.‏
او به عیات رسید و از مجرون گذشت و در
مکماش اسباب خود را گذاشت.‏
از معبر عبور کردند و در جبع منزل گزیدند،‏ اهل
رامه هراسان شدند و اهل جبعه شاؤل فرار کردند.‏
اي دختر جلیم به صداي خود فریاد برآور!‏ اي
لیشه و اي عناتوت فقیر گوش ده!‏
مدمینه فراري شدند و ساکنان جیبیم گریختند.‏
همین امروز در نوب توقّف میکند و دست خود را
بر جبل دختر صهیون و کوه اورشلیم دراز میسازد.‏
اینک سرور یهوه صبایوت شاخهها را با ترس قطع
خواهد نمود و بلند قدان بریده خواهند شد و مرتفعان
پست خواهند گردید،‏ باب‎9‎‏،‏ ؛
و بوته جنگل به آهن بریده خواهد شد و
لبنان به دست قدرتمندان خواهد افتاد.‏
11
.1
اشعیا
و نهالی از تنه ی بیرون آمده،شاخهاي از
ریشههایش خواهد شکفت باب ؛ متی
و روح یهوه بر او قرار خواهد گرفت،‏ ی روح
حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح
معرفت و ترس یهوه.‏ متی
و خوشی او در ترس یهوه خواهد بود و موافق دیدن
چشم خود داوري نخواهد کرد و بر وفق شنیدن
گوشهاي خویش تنبیه نخواهد نمود.‏
بلکه مسکینان را به عدالت داوري خواهد کرد و به
جهت مظلومانِ‏ زمین براستی حکم خواهد نمود.‏ و
جهان را به عصاي دهان خویش زده،‏ شریران را به دم
لبهاي خود خواهد کشت.‏ باب ؛ دوم تسالونیکیان
و کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند
میانش امانت.‏
و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با
بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواري با هم،‏
و طفل کوچک آنها را خواهد راند.‏ باب ؛ ایوب
و گاو با خرس خواهد چرید و بچه آنها با هم
خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد.‏
و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازي خواهد کرد و
طفلِ‏ از شیر باز داشته شده دست خود را بر خانه افعی
خواهد گذاشت.‏
و در تمامی کوهمقدس من ضرر و فسادي نخواهند
کرد زیرا که جهان از معرفت یهوه پر خواهد بود مثل
آبهایی که دریا را میپوشاند.‏ حبقوق
و در آن روز واقع خواهد شد که ریشه ی به
جهت علَمِ‏ قومها برپا خواهد شد و امتها آن را
خواهند طلبید و سلامتی او با شکوه خواهد بود.‏ رومیان
23 ،5
8 ،2
23 ،2
رومیان 6 ،3
25 ،62
2 ،4
14 ،2
.
2 ،49
18 ،12
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
31 ،2 ؛ لوقا 12 ،16
.11
و در آن روز واقع خواهد گشت که یهوه بار دیگر
دست خود را دراز کند تا بقیه قوم خویش را که از
آشور و مصر و پتروس و حبشه و عیلام و شنعار و
حمات و از جزیره دریا باقی مانده باشند باز آورد.‏
و به جهت امتها علَمی برافراشته،‏ راندهشدگان
اسرائیل را جمع خواهد کرد،‏ و پراکندگان یهودا را از
چهار طرف جهان فراهم خواهد آورد.‏
و حسد افرایم رفع خواهد شد و دشمنان یهودا
ریشه کن خواهند گردید.‏ افرایم بر یهودا حسد نخواهد
.12
.13
6 ،9
22 ،18
26 ،14
36 ،37
25 ،7
14
27 ،9
10 ،1
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
- 633 -

نبا
يها
يها
کی
یم
یم
یس
4. صداي
.5
.6
برد و یهودا افرایم را دشمنی نخواهد نمود.‏
و به جانب مغرب بر دوش فلسطینیان پریده،‏
پسران مشرق را با هم غارت خواهند نمود.‏ و دست
خود را بر اَدوم و موآب دراز کرده،‏ پسران عمون ایشان
را اطاعت خواهند کرد.‏
و یهوه زبانه دریاي مصر را تباه ساخته،‏ دست خود
را با باد سوزان بر نهر دراز خواهد کرد،‏ و آن را با هفت
نهرش خواهد زد و مردم را با کفش به آن عبور خواهد
داد.‏
و به جهت بقیه قوم او که از آشور باقی مانده
باشند،‏ شاهراهی خواهد بود،‏ چنانکه به جهت اسرائیل
در روز بر آمدن ایشان از زمین مصر بود.‏ خروج
اشعیا
29 ،14
.14
.15
.16
12
.1
.2
و در آن روز خواهی گفت که اي یهوه تو را حمد
میگویم زیرا به من خشمگین بودي،‏ اما خشمت
برگردانیده شده،‏ مرا تسلّی میدهی.‏
اینک خدا نجات من است بر او توکل نموده،‏
نخواهم ترسید.‏ زیرا یاه یهوه قوت و ستایش من
است و نجات من گردیده است.‏ خروج ؛ مزامیر
بنابراین با شادمانی از چشمههاي نجات آب
خواهید کشید.‏ باب ؛ یوئیل 3، ؛ یوشع
و در آن روز خواهید گفت:‏ یهوه را حمد گویید و
نام او را بخوانید و اعمال او را در میان قومها اعلام
کنید و ذکر نمایید که اسم او متعال میباشد.‏ اول تواریخ
1 ،27
38 ،7
2 ،15
23 .1
3 ،44
.3
.4
1 ،105 ؛ مزامیر 8 ،17
.5
براي یهوه بسرایید زیرا کارهاي عظیم کرده است و
این در تمامی زمین معروف است.‏ مزامیر
اي ساکنِ‏ صهیون صدا را برافراشته،‏ بسراي زیرا
قدوس اسرائیل در میان تو عظیم است.‏
7 ،47
.6
13
.1
باب
پیغامی دربارة بابل که اشعیا پسر آموص آن را دید.‏
1 ،51 ؛ 1 ،50 ؛ ارمیا 4 ،14
.2
.3
علَمی بر کوه خشک برپا کنید و صدا به ایشان بلند
نمایید،‏ با دست اشاره کنید تا به درهاي نجی داخل
شوند.‏
من مقدسان خود را مأمور داشتم و شجاعان خویش
یعنی آنانی را که در عظمت من وجد مینمایند به
جهت خشمم دعوت نمودم.‏
گروهی در کوهها مثل صداي خلق زیاد.‏ آواز
غوغاي ممالک امتها که جمع شده باشند.‏ یهوه
صبایوت لشکر را براي جنگ سان میبیند.‏
ایشان از زمین دور و از کرانه آسمان میآیند.‏
یعنی یهوه با اسلحه خشم خود تا تمامی جهان را
ویران کند.‏
وِلوِلَه کنید زیرا که روز یهوه نزد است،‏ مثل
هلاکتی از جانب قادر مطلق میآید.‏ یوئیل
از این جهت همه دستها سست شود و دلهاي
همه مردم گداخته میگردد.‏ ناحوم
و ایشان متحیر شده،‏ رنجها و دردهاي زایمان بر
ایشان عارض میشود،‏ مثل زنی که زاید درد
میکشند.‏ بر یکدیگر نظر حیرت میاندازند و رویهاي
ایشان روی شعلهور میباشد.‏ باب
اینک روز یهوه با خشم و شدت خشم و ستمکیشی
میآید،‏ تا جهان را ویران سازد و گناهکاران را از
میانش هلاك نماید.‏
زیرا که ستارگان آسمان و برجهایش روشنایی
خود را نخواهند داد.‏ و آفتاب در وقت طلوع خود
تاریک خواهد شد و ماه روشنایی خود را نخواهد
تابانید.‏ ایوب ؛ عاموس ؛ حزقیال ؛ یوئیل
10 ،2 ؛ .4 ،3
15 ،1
3 ،21
11 ،2
7 ،32
25 ،21
8 ،5
24
9 ،9
29 ،24
.7
.8
.9
.10
20
.11
؛ متی
؛ مرقس 13،
؛ لوقا
و من کره زمین را به سبب گناه و شریران را به
سبب نافرمانی ایشان سزا خواهم داد،‏ و غرور متکبران
را تباه خواهم ساخت و تکبر قدرتمندان را به زیر
خواهم انداخت.‏
و مردم را از زر خالص و انسان را از طلاي اُوفیر
کمیابتر خواهم گردانید.‏
بنابراین آسمان را متزلزل خواهم ساخت و زمین
از جاي خود متحرّك خواهد شد.‏ در حین خشم یهوه
صبایوت و در روز شدت خشم او.‏
و مثل آهوي رانده شده و مانند گلهاي که ک
آن را جمع نکند خواهند بود.‏ و هرکس به سوي قوم
خود توجه خواهد نمود و هر شخص به زمین خویش
فرار خواهد کرد.‏
و هرکه یافت شود با نیزه زده خواهد شد و هرکه
گرفته شود باشمشیر خواهد افتاد.‏
اطفال ایشان نیز در نظر ایشان به زمین انداخته
شوند و خانههاي ایشان غارت شود و زنان ایشان
بیآبرو گردند.‏ مزامیر
اینک من مادها را بر ایشان خواهم برانگیخت که
نقره را به حساب نمیآورند و طلا را دوست نمیدارند.‏
9 ،137
.12
.13
.14
.15
.16
.17
- 634 -

کهآن
يها
يها
يها
یم
یم
یم
يها
اشعیا
.18
و کمانهاي ایشان جوانان را خرد خواهد کرد.‏ و بر
ثمره رحم رحم نخواهند نمود و چشمان ایشان بر
اطفال رحم نخواهد کرد.‏
و بابِل که شکوه ممالک و زینت فخر کلدانیان
است،‏ مثل واژگون ساختن خدا سدوم و عموره را
خواهد شد.‏ پیدایش
و تا به ابد آباد نخواهد شد و نسلاً‏ در نسل ساکن
نخواهند شد.‏ و عربها در آنجا خیمه نخواهند زد و
شبانان گلهها را در آنجا نخواهند خوابانید.‏
بلکه حیوانات صحرا در آنجا خواهند خوابید و
خانه ایشان از جقدها پر خواهد شد.‏ شترمرغ در
آنجا ساکن خواهد شد و غولان در آنجا رقص خواهند
کرد،‏ باب
و شغالها در قصرهاي ایشان و گرگها در قصرهاي
عیش صدا خواهند زد و زمانش نزدیک است که برسد
و روزهایش طول نخواهد کشید.‏
ناحوم 10 ،3
24 ،19
11 ،34
.19
.20
.21
.22
14
.1
زیرا یهوه بر یعقوب ترحم فرموده،‏ اسرائیل را بار
دیگر خواهد برگزید و ایشان را در زمینشان آرامی
خواهد داد.‏ و بیگانگان با ایشان ملحق شده،‏ با خاندان
یعقوب خواهند پیوست.‏ زکریا
و قومها ایشان را برداشته،‏ به مکان خودشان
خواهند آورد.‏ و خاندان اسرائیل ایشان را در زمین
یهوه براي بندگی و کنیزي،‏ از آن خود خواهند ساخت.‏
و اسیرکنندگان خود را اسیر کرده،‏ بر ستمکاران
خویشحکمرانی خواهند نمود.‏
و در روزي که یهوه تو را از درد و اضطرابت و
بندگی سخت که بر تو مینهادند خلاصی بخشد،‏ واقع
خواهد شد
که این مثل را بر پادشاه بابل زده،‏ خواهی گفت:‏
چگونه آن ستمکار تمام شد و آن جور پیشه چگونه
فانی گردید!‏ باب
یهوه عصاي شریران و عصاي حاکمان را شکست.‏
قومها را به خشم با صدمه پراکنده میسازد و
بر امتها به خشم با جفاي بی اندازه حکمرانی
مینمود،‏
تمامی زمین آرام شده و ساکت گردیدهاند و با
صداي بلند شادي مینمایند.‏ حبقوق
8. صنوبرها نیز و سروهاي آزاد لبنان دربارة تو شادمان
شده،‏ میگویند:‏ از زمانی که تو خوابیدهاي قطع
کنندهاي بر ما برنیامده است.‏
از زیر براي تو متحرّك است تا چون بیایی تو
را استقبال نماید،‏ و مردگان یعنی همه بزرگان زمین را
براي تو بیدار میسازد،‏ و همه پادشاهان امتها را از
تخت ایشان برمیدارد.‏
همه اینها تو را خطاب کرده،‏ میگویند:‏ آیا تو نیز
مثل ما ضعیف شدهاي و مانند ما گردیدهاي؟
تو و صداي بربطهاي تو به جهنم فرود شده
است.‏ کرمها زیر تو گسترانیده شده و مورها تو را
میپوشانند.‏ حزقیال
اي زهره دختر صبح چگونه از آسمان افتادهاي؟
اي که امتها را خوار ساختی چگونه به زمین
افکنده شدهاي؟ متی ؛ لوقا
و تو،‏ تو در دل خود میگفتی:‏ به آسمان صعود
نموده،‏ تختش خود را بالاي ستارگان خدا خواهم
افراشت،‏ و بر کوه اجتماع در اطراف شمال خواهم
نشست.‏ دوم تسالونیکیان
بالاي بلن دی ابرها ص عود کرده،‏ مث ل آن
بالاترین،‏ خواهم شد.‏ مزامیر
اما به جهنم به عمق حفره فرود خواهی شد.‏ باب
15 ،10
3 ،48
18 ،32
23 ،11
4 ،2
9. جهنم
.10
11. شکوه
.12
.13
.14
.15
33 ،30
.16
آنانی که تو را بینند بر تو چشم دوخته و در تو
تأمل نموده،‏ خواهند گفت:‏ آیا این آن مرد است که
جهان را متزلزل و ممالک را مرتعش میساخت؟
که کره زمین را ویران نمود و شهرهایش را
ویران میساخت و اسیران خود را به خانه ایشان
رها نمیکرد؟
همه پادشاهان امتها جمیعاً‏ هر یک در خانه خود
با شکوه میخوابند.‏
اما تو از قبر خود بیرون افکنده شوي و مثل
شاخه مکروه و مانند لباس کشتگانی که با شمشیر زده
شده باشند،‏ که به سنگهاي حفره فرو میروند و مثل
لاشه پایمال شده.‏
با ایشان در دفن متّحد نخواهی بود چونکه زمین
خود را ویران کرده،‏ قوم خویش را کشتهاي.‏ نسل
شریران تا به ابد خوانده نخواهند شد.‏ باب
براي پسرانش به سبب گناه پدران ایشان قتل را
مهیا سازید،‏ تا ایشان برنخیزند و در زمین تصرّف
ننمایند و روي کره زمین را از شهرها پر نسازند.‏
و یهوه صبایوت میفرماید:‏ من به ضد ایشان
خواهم برخاست.‏ و یهوه میفرماید:‏ اسم و بقیه را و
نسل و قوم را از بابل ریشه کن خواهم ساخت.‏
4 ،1
.17
.18
.19
.20
.21
.22
20 ،2
17 ،1
4 ،9
.2
.3
.4
.5
.6
.7
- 635 -

یس
یک
نی
كتر
تی
يها
يار
یس
يها
اشعیا
.23
و آن را نصیب خارپشتها و آب مرداب خواهم
گردانید و آن را با جاروب هلاکت خواهم رفت.‏ یهوه
صبایوت میفرماید.‏
یهوه صبایوت قسم خورده،‏ میفرماید:‏ یقیناً‏ به
طوري که قصد نمودهام همچنان واقع خواهد شد.‏ و به
گونهاي که تصمیم گرفتهام همچنان بجا آورده خواهد
گشت.‏
و آشور را در زمین خودم خواهم شکست و او را
بر کوههاي خویش پایمال خواهم کرد.‏ و یوغ او از
ایشان رفع شده،‏ بار وي از گردن ایشان برداشته
خواهد شد.‏ باب
که بر تمامی زمین تعیئن گشته،‏ ا
است.‏ و دستی که بر همه امتها دراز شده،‏ همین
است.‏
زیرا که یهوه صبایوت تعیئن نموده است،‏ پس
کیست که آن را باطل گرداند؟ و دست اوست که دراز
شده است پس کیست که آن را برگرداند؟
در سالی که آحاز پادشاه مرد این پیام نازل شد:‏
27 ،10
.24
.25
26. سرنوشتی
.27
.28
27 28، دوم تواریخ
.29
اي همه فلسطین شادي مکن از اینکه عصایی که
تو را میزد شکسته شده است.‏ زیرا که از ریشه مار
افعی بیرون میآید و نتیجه او اژدهاي آتشین پرنده
خواهد بود.‏ ارمیا ؛
و نخستزادگان مسکینان خواهند چرید و فقیران
در اطمینان خواهند خوابید.‏ و ریشه تو را با قحطی
خواهم کشت و باقی ماندگان تو به قتل خواهند رسید.‏
اي دروازه وِلوِلَه نما!‏ و اي شهر فریاد برآور!‏ اي
تمامی فلسطین تو گداخته خواهی شد.‏ زیرا که از
طرف شمال دود میآید و از صفهاي وي ک دور
نخواهد افتاد.‏
سپ.‏ به رسولان امتها چه جواب داده شود:‏ اینکه
یهوه صهیون را بنیاد نهاده است و مسکینان قوم وي
در آن پناه خواهند برد.‏ باب ؛ مزامیر ؛
17 ،102
5 .1 ،87
1 ،26
17 ،48
1 ،47
.30
.31
32
15
.1
زیرا که در شبی عار-‏ موآب خراب و هلاك شده
است؛ زیرا در شبی قیر موآب خراب و هلاك شده
است.‏ ارمیا ؛ صفنیا
به بتکده و دیبون به مکانهاي بلند به جهت
گریستن برآمدهاند.‏ موآب براي نَبو و میدبا وِلوِلَه
میکند.‏ بر سر هر ی از ایشان کچلی است و
ریشهاي همه تراشیده شده است.‏ ارمیا ؛ حزقیال
در کوچه خود کمر خود را به کیسه میبندند و
بر پشت بامها و در چهارسوهاي خود هرکس ولوِلَه
مینماید و اشکها میریزد.‏ باب
و حشْبون و اَلْعالَه فریاد برمیآورند.‏ آواز ایشان تا
یاهص شنیده میشود.‏ بنابراین مسلّحان موآب ناله
میکنند و جان ایشان در ایشان میلرزد.‏ اعداد
دل من به جهت موآب فریاد برمیآورد.‏ فراریانش
تا به صوغَرْ‏ و عجِلَت شَلشیا نعره میزنند زیرا که ایشان
به فراز لُوح با گریه برمیآیند.‏ زیرا که از راه
حورونایم صداي هلاکت برمیآورند.‏ ارمیا
زیرا که آبهاي نمریم خراب شده،‏ چونکه علف
خشکیده و گیاه تلف شده و هیچ چیز سبز باقی نمانده
است.‏
بنابراین ثروتی را که بدست آوردهاند و اندوخته
خود را بر نهر بیدها میبرند.‏
زیرا که فریاد ایشان مرز موآب را احاطه نموده و
وِلوِلَه ایشان تا اَجلایم و وِلوِلَه ایشان تا بئر ایلیم رسیده
است.‏
آبهاي دیمون از خون پر شدهزانرو که بر
دیمون بلایاي زیاد خواهم آورد یعنی شیري را بر
فراریان موآب و بر بقیه زمینش خواهم گماشت.‏
18 ،7
26 .23 ،21
37 ،48
36 .34 ،48
1 ،22
.3
.4
.5
.6
.7
.8
9. چونکه
16
.1
برهها را که خراج حاکم زمین است از سالع بسوي
بیابان به کوه دختر صهیون بفرستید.‏ دوم پادشاهان
و دختران موآب مثل مرغان آواره و مانند آشیانه
شده نزد معبرهاي اَرنون خواهند شد.‏
مشورت بدهید و انصاف را بجا آورید،‏ و سایه خود را
در وقت ظهر مثل شب بگردان ‏.رانده شدگان را پنهان
کن و فراریان را تسلیم منما.‏
اي موآب بگذار که راندهشدگان من نزد تو ساکن
شوند.‏ و براي ایشان از روي تاراجکننده پناهگاه باش.‏
زیرا ظالم نابود میشود و تاراجکننده تمام میگردد و
ستمکار از زمین تلف خواهد شد.‏
و تخت به رحمت استوار خواهد گشت و ک به
راستی بر آن در خیمه داود خواهد نشست که داوري
کند و انصاف را بطلبد و به جهت عدالت عجله نماید.‏
7 ،14
.2
.3
.4
.5
32 ،1 ؛ لوقا 7 ،4 ؛ میکاه 27 .14 ،7 ؛ دانیال 7 .6 ،9 باب
.6
رغرور موآب و بسی تکبر و جرأت و غرور و خشم
او را شنیدیم و فخر او باطل است.‏ ارمیا ؛ صفنیا
8 ،2
29 ،48
8 ،2
1 ،48
.2
- 636 -

يها
یکم
یس
يها
تی
يوا
يوا
یم
يها
يها
يها
بی
يها
.6
.7
.8
.9
اشعیا
.7
.8
.9
بدین سبب موآب به جهت موآب زاري ند و
تمامی ایشان زاري مینمایند.‏ به جهت بنیادهاي کیر-‏
حارست ناله میکنید زیرا که کلاً‏ با بیجانی زاري
میکنند.‏
زیرا که مزرعه حشْبون و موهاي سبمه پژمرده
شد و امیران امتها تاکهایش را شکستند.‏ آنها تا به
یعزیر رسیده بود و در بیابان پراکنده میشد و
شاخههایش منتشر شده،‏ از دریا میگذشت.‏
بنابراین براي مو سبمه به گریه یعزیر خواهم
گریست.‏ اي حشْبون و اَلْعالَه شما را با اشک خود
سیراب خواهم ساخت زیرا که برمیوهها و انگورها
گلبانگ افتاده است.‏
و خوشهالی از بستانها برداشته شد و در
تاکستانها خوشحالی و آواز شادمانی نخواهد بود و
کسی شراب را در چرخُشتها پایمال نمیکند.‏ صداي
شادمانی را خاموش گردانیدم.‏ باب ؛ ارمیا
در این صورت جهاز هاضمه من مثل بربط به
جهت موآب صدا میزند و درون من براي قیر-‏ حارس‏.‏
33 .5 ،48
3 ،9
10. شادي
.11
36 ،48 ؛ ارمیا 5 ،15 باب
.12
و هنگامی که موآب در مکان بلند خود حاضر
شده،‏ خویشتن را خسته کند و به مکان مقدس خود
براي دعا بیاید کامیاب نخواهد شد.‏
این است کلامی که یهوه دربارة موآب از زمان
قدیم گفته است.‏
اما هم اکنون یهوه سخن فرموده،‏ میفرماید که
بعد از سه سال مثل سالهاي روزمزد،‏ شکوه موآب با
تمامی جماعت زیاد او حقیر خواهد شد و بقیه آن
بسیار کم و بیقوت خواهند گردید.‏ باب
16 ،21
.13
.14
17
.1
اینک دمشق از میان شهرها برداشته میشود و توده
خراب خواهد گردید.‏ باب ؛ ارمیا ؛ عاموس
عرُوعیر متروك میشود و به جهت
خوابیدن گلهها خواهد بود و ک آنها را نخواهد
ترسانید.‏
و حصار از افرایم تلف خواهد شد و سلطنت از
دمشق و از بقیه اَرام.‏ و مثل شکوه فرزنداناسرائیل
خواهند بود زیرا که یهوه صبایوت چنین میفرماید.‏
و در آن روز شکوه یعقوب ضعیف میشود و چاقی
جسدش به لاغري تبدیل میگردد.‏
و چنان خواهد بود که دروگران ساقه را جمع کنند
و دستهاي ایشان خوشهها را درو کند.‏ و خواهد بود
مثل وقتی که در دره رفایم خوشهها را بچینند.‏
و خوشه چند در آن باقی ماند و مثل وقتی که
زیتون را بتکانند که دو یا سه دانه بر سر شاخه بلند و
چهار یا پنج دانه بر شاخچه بارور آن باقی ماند.‏
یهوه خداي اسرائیل چنین میگوید.‏
در آن روز انسان بسوي آفریننده خود نظر خواهد
کرد و چش مانش بس وي ق دوس اس رائیل خواه د
نگریست.‏
و بسوي قربانگاههایی که به دستهاي خود ساخته
است نظر نخواهد کرد و به آنچه با انگشتهاي خویش
بنا نموده یعنی اشیریم و بتهاي آفتاب نخواهد
نگریست.‏
در آن روز شهرهاي مستحکمش مثل خرابههایی
که در جنگل یا بر کوه بلند است خواهد شد که آنها را
از حضور فرزنداناسرائیل واگذاشتند و ویران خواهد
شد.‏
خداي نجات خود را فراموش کردي و
صخره قوت خویش را به یاد نیاوردي،‏ بنابراین نهال
دلپذیر خواهی کاشت و قلمههاي غر را خواهی
کاشت.‏
در روزي که میکاري،‏ آن را رشد خواهی داد و در
صبح مزروعِ‏ خود را به شکوفه خواهی آورد،‏ اما
محصولش در روز آفت مهلک و درد علاج ناپذیر بر باد
خواهد رفت.‏
بر شورش قوم بسیار که مثل شورش دریا
شورش نمایند،‏ و خروش قبیلههایی که مثل
خروش آبهاي زورآور خروش میکنند.‏ ارمیا
مثل خروش آبهاي بسیار میخروشند،‏ اما
ایشان را سرزنش خواهد کرد و به جاي دور خواهند
گریخت و مثل کاه کوهها در برابر باد رانده خواهند
شد و مثل غبار در برابرگردباد.‏
در وقت شام اینک ترس است و قبل از صبح نابود
میشوند.‏ قسمت تاراجکنندگان ما و سهم غارت
نمایندگان ما همین است.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
35 ،19
7 ،46
36 ،37
10. چونکه
.11
.12
13. طوایف
.14
18
.1
.2
بر زمینی که در آن آواز بالها استکه به آن
طرف نهرهاي کوش میباشد.‏
و ایلچیان به دریا و کَلَک بر روي آبها میفرستد و
میگوید:‏ اي رسولان تیزرو بروید نزد امت بلند قد و
3 ،1
23 ،49
8 ،7
2. شهرهاي
.3
.4
.5
- 637 -

يار
بی
يار
يها
يار
لی
یم
یم
بی
7
.8
.9
برّاق،‏ نزد قومی که از ابتدایش تا کنون مهیب بودهاند
یعنی امت زورآور و پایمال کننده که نهرها زمین
ایشان را تقسیم میکند.‏
اي تمامی ساکنان کره زمین و ساکنان جهان،‏ چون
علَمی بر کوهها بلند گردد بنگرید و چون شیپور
نواخته شود بشنوید.‏ ارمیا ؛
زیرا یهوه به من چنین فرموده است که من خواهم
آرامید و از مکان خود نظر خواهم نمود.‏ مثل گرماي
صاف بر نباتات و مثل ابر شبنم دار در حرارت درو.‏
زیرا قبل از درو وقتی که شکوفه تمام شود و گل به
انگور رسیده،‏ تبدیل گردد او شاخهها را با ارهها خواهد
برید و نهالها را بریده دور خواهد افکند.‏
و همه براي مرغان شک کوهها و حیوانات
وحشی زمین واگذاشته خواهد شد.‏ و مرغان شک
تابستان را بر آنها بسر خواهند برد و همه حیوانات
وحشی زمین زمستان را بر آنها خواهند گذرانید.‏
و در آن زمان قربانی براي یهوه صبایوت از قوم بلند
قد و برّاق و از قومی که از ابتدایش تا کنون مه
است و از امتی زورآور و پایمال کننده که نهرها زمین
ایشان را تقسیم میکند،‏ به مکان اسم یهوه صبایوت
یعنی به کوهصهیون آورده خواهد شد.‏ تثنیه
اشعیا
5 ،12
1 ،6
5 ،4
.3
.4
.5
.6
.7
19
.1
اینک یهوه بر اَبرِ‏ تیزرو سوار شده،‏ به مصر میآید و
بتهاي مصر از حضور وي خواهد لرزید و دلهاي
مصریان در اندرون ایشان گداخته خواهد شد.‏ ارمیا
؛ حزقیال
2 ،46
12 ،12 ؛ خروج 4 ،30 ؛ 2 ،29
.2
.3
و مصریان را بر مصریان خواهم برانگیخت.‏ برادر با
برادر خود و همسایه با همسایه خویش و شهر با شهر
و کشور با کشور جنگ خواهند نمود.‏
و روح مصر در اندرونش افسرده شده،‏ مشورتش را
باطل خواهم گردانید و ایشان از بتها و فالگیران و
احضار کنندگان روح و جادوگران سؤال خواهند نمود.‏
10 ،8 باب
.4
.5
.6
و مصریان را به دست آقاي ستمگر تسلیم خواهم
نمود و پادشاه زورآور بر ایشان حکمرانی خواهد کرد.‏
سرور یهوه صبایوت چنین میفرماید.‏
و آب از دریا نیل کم شده،‏ نهر خراب و خشک
خواهد گردید.‏
و نهرها متعفّن شده،‏ جویهاي ماصور کم شده
میخشکد و نی و بوریا پژمرده خواهد شد.‏
و حاشیه جنگل که بر کنار نیل و بر دهنه نیل است
و همه مزرعه ن خشک و رانده شده و نابود
خواهد گردید.‏
و ماهی گیران ماتم میگیرند و همه آنانی که قلاّب
به نیل اندازند زاري میکنند و آنانی که دام بر روي
آب گسترانند افسرده خواهند شد.‏
و عاملان کتان شانه زده و بافندگان پارچه سفید
خجل خواهند شد.‏
و پایههاي او واژگون و همه روزمزدان رنجیده دل
خواهند شد.‏
امیران صوعن کلاً‏ احمق شوند و مشورت
مشاوران دانشمند فرعون وحشی میگردد.‏ پ س چگونه
به فرعون میگویید که من پسر حکیمان و پسر
پادشاهان قدیم میباشم.‏
پس حکیمان تو کجایند تا ایشان تو را اطّلا ع
دهند و بدانند که یهوه صبایوت دربارة مصر چه تعیئن
نموده است؟
امیران صوعن ابله شده و سروران نوف فر
خوردهاند و آنانی که سنگ زاویه قبیلههاي مصر
هستند آن را گمراه کردهاند.‏
و یهوه روح گیجی در وسط آن آمیخته است که
ایشان مصریان را در همه کارهاي ایشان گمراه
کردهاند،‏ مثل مستان که در قی خود افتان و خیزان
راه میروند.‏
و مصریان را ک نخواهد ماند که سر یا دم نخل
یا بوریا بکند.‏ باب
در آن روز اهل مصر مثل زنان باشند و از
حرکت دست یهوه صبایوت که آن را بر مصر به
حرکت میآورد لرزان و هراسان خواهند شد.‏
و زمین یهودا باعث ترس مصر خواهد شد که
هرکه یاد آن را بشنود خواهد ترسید به سبب تقدیري
که یهوه صبایوت بر آن تعیئن نموده است.‏
در آن روز پنج شهر در زمین مصر به زبان کنعان
سخن گفته،‏ براي یهوه صبایوت قسم خواهند خورد و
یکی شهر هلاکت نامیده خواهد شد.‏
در آن روز قربانگاهی براي یهوه در میان سرزمین
مصر و ستونی نزد مرزش براي یهوه خواهد بود.‏
و آن نشانهاي و شهادتی براي یهوه صبایوت در
زمین مصر خواهد بود.‏ زیرا که نزد یهوه به سبب
جفاکنندگان خویش التماس خواهد نمود و او نجات
دهنده و حمایت کنندهاي براي ایشان خواهد فرستاد
14 ،9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 638 -

تک
يها
یم
يها
1. چنانکه
.2
.3
و ایشان را خواهد رهانید.‏
و یهوه بر مصریان معروف خواهد شد و در آن روز
مصریان یهوه راخواهند شناخت و با قربانیها و
قربانیهاي خوراکی او را عبادت خواهند کرد و براي
یهوه نذر کرده،‏ آن را وفا خواهند نمود.‏ جامعه
و یهوه مصریان را خواهد زد و به زدن شفا خواهد
داد زیرا چون بسوي یهوه بازگشت نمایند ایشان را
اجابت نموده،‏ شفا خواهد داد.‏ اول سموئیل
در آن روز شاهراهی از مصر به آشور خواهد بود و
آشوریان به مصر و مصریان به آشور خواهند رفت و
مصریان با آشوریان عبادت خواهند نمود.‏
در آن روز اسرائیل سوم مصر و آشور خواهد شد و
آنها در میان جهان برکت خواهند بود.‏
زیرا که یهوه صبایوت آنها را بر داده خواهد
گفت قوم من مصر و صنعت دست من آشور و میراث
من اسرائیل مبارك باشند.‏
اشعیا
3 ،5
6 ،2
.21
.22
.23
.24
.25
20
.1
در سالی که تَرْتان به اَشْدود آمد هنگامی که
سرجون پادشاه آشور او را فرستاد،‏ پس با اَشْدود جنگ
کرده،‏ آن را گرفت.‏ دوم پادشاهان ؛ اول سموئیل
در آن وقت یهوه به واسطه اشعیا پسر آموص سخن
گفته،‏ فرمود:‏ برو و پلاس را از کمر خود بگشا و نعلین
را از پاي خود بیرون کن.‏ و او چنین کرده،‏ عریان و پا
برهنه راه میرفت.‏
و یهوه فرمود:‏ چنانکه بنده من اشعیا سه سال
عریان و پا برهنه راه رفته است تا نشانهاي و علامتی
دربارة مصر و کوش باشد،‏
بهمان طور پادشاه آشور اسیران مصر و تركوطنان
کوش را از جوانان و پیران عریان و پابرهنه و نشیمنگاه
آشکار،‏ خواهد برد تا رسوایی مصر باشد.‏
و ایشان به سبب کوش که پناهگاه ایشان است و
مصر که فخر ایشان باشد مضطرب و خجل خواهند
شد.‏
و ساکنان این ساحل در آن روز خواهند گفت:‏
اینک پناهگاه ما که براي یاري به آن فرار کردیم تا از
دست پادشاه آشور نجات یابیم چنین شده است،‏ پس
ما چگونه نجات خواهیم یافت؟
گردباد در جنوب میآید،‏ این نیز از بیابان از
زمین هولناك میآید.‏
رؤیاي سخت براي من آشکار شده است،‏ خیانت
پیشه خیانت میکند و تاراج کننده تاراج مینماید.‏ اي
عیلام برآي و اي مدیان محاصره نما.‏ تمام ناله آن را
ساکت گردانیدم.‏
از این جهت کمر من از شدت درد پر شده است و
درد زایمان مثل درد زنی که زاید مرا درگرفته
است.‏ پیچ و تاب میخورم که نمیتوانم بشنوم،‏ وحشت
میکنم که نمیتوانم ببینم.‏
دل من میطپید و هیبت مرا ترسانید.‏ او شب لذّت
مرا برایم به ترس تبدیل ساخته است.‏
را مهیا ساخته و فرش را گسترانیده به
خوردن و نوشیدن مشغول میباشند.‏ اي امیران
برخیزید و سپرها را روغن بمالید.‏
زیرا یهوه به من چنین فرموده است:‏ برو و دیدهبان
را قرار بده تا آنچه را که بیند اعلام نماید.‏
و چون لشکر سواران جفت جفت و لشکر الاغان و
لشکر شتران را بیند آنگاه به دقّت تمام توجه بنماید.‏
سپ.‏ او مثل شیر صدا زد که اي آقا من دائماً‏ در روز
بر دیدبانی ایستادهام و تمامی شب بر دیدهبانگاه خود
برقرار میباشم.‏ حبقوق
و اینک لشکر مردان و سواران جفت جفت میآیند
و او برخواست،‏ گفت:‏ بابل افتاد افتاده است و تمامی
تمثال تراشیده خدایانش را بر زمین شکستهاند.‏
باب 8 ،13
1 ،2
.4
5. سفره
.6
.7
8
.9
2 ،18 مکاشفه
.10
اي کوفته شده من و اي محصول خرمن من آنچه
از یهوه صبایوت خداي اسرائیل شنیدم به شما اعلام
مینمایم.‏
پیام درباره دومه:‏ کسی از سعیر به من ندا میکند
که اي دیدهبان از شب چه خبر؟ اي دیدهبان از شب
چه خبر؟
دیدهبان میگوید که صبح میآید و شام نیز.‏ اگر
پرسیدن میخواهید بپرسید و بازگشت نموده،‏ بیایید.‏
پیام دربارة عرب:‏ اي قافله ددانیان در جنگل
عرب منزل کنید.‏
اي ساکنان زمین تیما تشنگان را به آب استقبال
کنید و فراریان را به خوراك ایشان پذیره شوید.‏
زیرا که ایشان از شمشیرها فرار میکنند،‏ از
شمشیر برهنه و کمان زه شده و از سختی جنگ.‏
زانرو که یهوه به من فرموده است بعد از یکسال
موافق سالهاي روزمزدان،‏ تمامی شکوه کیدار تلف
.11
.12
.13
.14
.15
.16
1 ،5
17 ،18
.2
.3
.4
.5
.6
21
- 639 -

يها
يها
يجا
یم
نی
يها
يها
یس
ین
نی
خواهد شد.‏ باب
و بقیه شماره تیراندازان و قدرتمندان پسران
کیدار کم خواهد شد چونکه یهوه خداي اسرائیل ا
را فرموده است.‏ باب
اشعیا
25 ،22
14 ،16
.17
22
.1
هم اکنون تو را چه شد که تمام مردمانت بر بامها
برآمدي؟ باب ؛ ارمیا
اي که پر از شورشها هستی و اي شهر پرغوغا و اي
شهر مفتخر!‏ کشتگانت کشته شمشیر نیستند و در
جنگ هلاك نشدهاند.‏
همه سرورانت با هم گریختند و بدون تیراندازان
اسیر گشتند.‏ همگانی که در تو یافت شدند با هم اسیر
گردیدند و به دور فرار کردند.‏
بنابراین گفتم نظر خود را از من بگردانید زیرا که با
تلخی گریه میکنم.‏ براي دلداري من دربارة خرابی
دختر قومم زحمت نکشید.‏
زیرا سرور یهوه صبایوت روز آشفتگی و پایمالی و
پریشانیاي در دره رؤیا دارد.‏ دیوارها را ویران میسازند
و صداي التماس تا به کوهها میرسد.‏
و عیلام با لشکرهاي مردان و سواران تیردان را
برداشته است و قیر سپر را آشکار نموده است،‏
و درههاي بهترینت از ارابهها پر شده،‏ سواران پیش
دروازههایت صفآرایی مینمایند؛
و پوشش یهودا برداشته شود و در آن روز به
اسلحه خانه جنگل نگاه خواهید کرد؛
و شکستگی شهر داود را که بسیارند خواهید
دید و آب مرداب پایینی را جمع خواهید نمود؛
و خانه اورشلیم را خواهید شمرد و خانهها را
به جهت حصاربندي دیوارها خراب خواهید نمود.‏ ارمیا
38 ،48
3 ،15
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
4 ،33
.11
و درمیان دو دیوار حوضی براي آب مرداب قدیم
خواهید ساخت اما به سازنده آن نخواهید نگریست و
به آنکه آن را از ایام پیشین ساخته است نگران
نخواهید شد.‏
و در آن روز سرور یهوه صبایوت شما را به گریستن
وماتم کردن و کندن مو و پوشیدن پلاس خواهد
خواند.‏
و اینک شادمانی و خوشی و کشتن گاوان و قربانی
کردن گوسفندان و خوردن گوشت و نوشیدن شراب
خواهد بود که بخوریم و بنوشیم زیرا که فردا
میمیریم.‏ باب ؛ اول قرنتیان
و یهوه صبایوت در گوش من اعلام کرده است که
این گناه شما تا بمیرید هرگز کفّاره نخواهد شد.‏ سرور
یهوه صبایوت این را فرموده است.‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ برو و نزد
این خزانهدار یعنی شبنا که ناظر خانه است داخل شو
و به او بگو:‏
تو را در اینجا چه کار است و در اینجا که را داري
که در اینجا قبري براي خود کندهاي؟ اي ک که
قبر خود را در مکان بلند میک و مسکنی براي
خویشتن در صخره میتراشی.‏
اینک اي مرد،‏ یهوه حتماً‏ تو را دور خواهد انداخت
و حتماً‏ تو را خواهد پوشانید.‏
و حتماً‏ تو را مثل گوي سخت خواهد پیچید و به
زمین وسیع تو را خواهد افکند و در آنجا خواهی مرد و
در آنجا ارابه شکوه تو رسوایی خانه آقایت خواهد
شد.‏
و تو را از مقامت خواهم راند و از مکانت به زیر
افکنده خواهی شد.‏
و در آن روز واقع خواهد شد که بنده خویش
الیاقیم پسر حلقیا را دعوت خواهم نمود.‏
و او را به جامه تو ملب س ساخته به کمربندت
محکم خواهم ساخت و قدرت تو را به دست او خواهم
داد و او ساکنان اورشلیم و خاندان یهودا را پدر خواهد
بود.‏
و کلید خانه داود را بر دوش وي خواهم نهاد و
چون بگشاید هیچکس نخواهد بست و چون ببندد،‏
هیچکس نخواهد گشاد.‏ ایوب ؛ مکاشفه 13،
و اورا در جاي محکم مثل میخ خواهم دوخت و
براي خاندان پدر خود تخت شکوه خواهد بود.‏
و تمامی شکوه خاندان پدرش را از فرزندان و
نوجوانان و همه ظروف کوچک را از ظروف کاسهها تا
ظروف تُنگها بر او خواهند آویخت.‏
و یهوه صبایوت میفرماید که در آن روز آن
میخی که در مکان محکم دوخته شده،‏ متحرّك
خواهد گردید و قطع شده،‏ خواهد افتاد و باري که بر
آن است،‏ تلف خواهد شد زیرا یهوه ا را فرموده
است.‏ باب
7
32 ،15
14 ،12
12 ،56
17 ،21
.14
15. سرور
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
23
1. اي کشتی
ترشیش وِلْوِلَه نمایید زیرا که به
.12
.13
- 640 -

نی
یمتّ‏
يجا
نفا
یمتّ‏
يها
لی
لی
یم
یم
یم
یم
اندازهاي خراب شده است که نه خانهاي و نه محل
ورودي باقی مانده.‏ از زمین ک خبر به ایشان رسیده
است.‏ ارمیا ؛ حزقیال ؛ ؛ زکریا
اي ساکنان ساحل که تاجران صیدون که از دریا
عبور میکنند تو را پر ساختهاند،‏ آرام گیرید.‏
و درآمد او از محصول شیحور و محصول ن بر
آبهاي بسیار میبود،‏ پس او تجارت گاه امتها شده
است.‏
اي صیدون خجل شو زیرا که دریا یعنی قلعه دریا
سخن گفته،‏ میگوید درد زایمان نکشیدهام و نزاییدهام
و جوانان را نپروردهام و دوشیزگان را تربیت نکردهام.‏
این خبر به مصر برسد،‏ از اخبار صور بسیار
دردناك خواهند شد.‏
اي ساکنان ساحل دریا به ترشیش بگذرید و وِلْوِلَه
نمایید.‏
آیا این شهر افتخار شما است که قدیمی و از ایام
قدیم بوده است و پایهایش او را به دور برده،‏ تا
در آنجا سکونت گزیند؟
کیستکه این قصد را دربارة صور آن شهر تاجبخش
که تجار وي امیران و بازرگانان او شریفان جهان
بودهاند نموده است؟ مکاشفه
یهوه صبایوت ا قصد را نموده است تا تکبر
تمامی شکوه را خوار سازد و همه شری جهان را
کوچک نماید.‏
اي دختر ترشیش از زمین خود مثل ن بگذر
زیرا که دیگر هیچ بند براي تو نیست.‏
او دست خود را بر دریا دراز کرده،‏ مملکتها را
متحرّك ساخته است.‏ یهوه دربارة کنعان امر فرموده
است تا قلعههایش را خراب نمایند.‏ ایوب
و فرموده است:‏ اي دوشیزه ستم رسیده و اي
دختر صیدون دیگر افتخار نخواهی شد.‏ برخاسته،‏ به
ک بگذر؛ اما در آنجا نیز راحت براي تو نخواهد بود.‏
اشعیا
2 ،9
24 ،12
16 .2 ،27
23 ،18
3 ،26
4 ،47
.2
.3
.4
5. چون
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
21 ،28 حزقیال
.13
اینک زمین کلدانیان که قومی نبودند و آشور آن
را به جهت صحرانشینان بنیاد نهاد.‏ ایشان برجهاي
خود را افراشته،‏ قصرهاي آن را ویران و آن را به خرابی
مبدل خواهند ساخت.‏
اي کشتی ترشیش وِلْوِلَه نمایید زیرا که قلعه
شما خراب شده است.‏
و در آن روز واقع خواهد شد که صور،‏ هفتاد سال
مثل ایام یک پادشاه،‏ فراموش خواهد شد؛ و بعد از
پایان هفتاد سال براي تیروس مثل سرود زناکار خواهد
بود.‏
اي زناکار فراموش شده بربط را گرفته،‏ در شهر
گردش نما.‏ خوش بنواز و سرودهاي بسیار بخوان تا به
یاد آورده شوي.‏
و بعد از پایان هفتاد سال واقع میشود که یهوه از
تیروس بازدید خواهد نمود،‏ و به اجرت زناکاري
خویش برگشته با همه ممالک جهان که بر روي زمین
است زنا خواهد نمود.‏
و تجارت و اجرت زناکاري آن براي یهوه وقف
شده ذخیره واندوخته نخواهد شد بلکه تجارتش براي
نزدیکان درگاه یهوه خواهد بود تا به سیري بخورند و
لباس فاخر بپوشند.‏
.16
.17
.18
24
.1
.2
اینک یهوه زمین را خالی و ویران میکند،‏ و آن را
واژگون ساخته،‏ ساکنانش را پراکنده میسازد.‏
و مثَل قوم،‏ مثَل کاهن و مثَل بنده،‏ مثَل آقایش و
مثَل کنیز،‏ مثَل خاتونش و مثَل مشتري،‏ مثَل
فروشنده و مثَل قرض دهنده،‏ مثَل قرض گیرنده و
مثَل سودخوار،‏ مثَل سود دهنده خواهد بود.‏ هوشع
و زمین کلاً‏ خالی و کلاً‏ غارت خواهد شد زیرا یهوه
این سخن را فرموده است.‏
زمین ماتم میکند و پژمرده شود.‏ کره زمین
کاهیده و پژمرده میگردد،‏ شریفان اهل زمین کاهیده
میشوند.‏ ارمیا
زمین زیر ساکنانش مکروه شود زیرا که از
شریعتها تجاوز نموده و قواعد را تبدیل کرده و عهد
جاودانی را شکستهاند.‏
بنابراین لعنت،‏ جهان را فانی کرده است و ساکنانش
سزا یافتهاند.‏ در این صورت ساکنان زمین سوخته
شدهاند و مردمان،‏ بسیار کم باقی ماندهاند.‏
شی.‏ ره انگور ماتم میگیرد و مو کاهیده گردد و
تمامی شاددلان آه میکشند.‏ یوئیل
دفّها تلف شده،‏ صداي عشرتکنندگان
باطل و شادمانی بربطها ساکت خواهد شد.‏ ارمیا ؛
9 ،4
34 ،7
18 .12 ،1
2 ،14
.3
.4
.5
.6
7
8. شادمانی
9 ،16
9. شراب
را با سرودها نخواهند آشامید و مستیآور
براي نوشندگانش تلخ خواهد شد.‏
خرابه منهدم شود و هر خانه بسته
میگردد که کسی داخل آن نتواند شد.‏
غوغایی براي شراب در کوچهها است.‏ هرگونه
10. شهر
.11
.14
.15
- 641 -

کهرا
يها
يها
يها
يها
نی
كپا
.2
.3
.4
.5
.6
شادمانی تاریک گردیده و سرور زمین رفع شده است.‏
ویرانی در شهر باقی است و دروازههایش به
هلاکت خرد شده است.‏
زی در وسط زمین در میان قومهایش چنین
خواهد شد مثل تکانیدن زیتون و مانند خوشههایی که
بعد از چیدن انگور باقی میماند.‏
اینان آواز خود را بلند کرده،‏ شادي خواهند نمود
و دربارة عظمت یهوه از دریا صدا خواهند زد.‏
از اینجهت یهوه را در مشرق و نام یهوه خداي
اسرائیل را در جزیره دریا تمجید نمایید.‏
از انتهاي زمین سرودها را شنیدیم که عادلان را
شکوه باد.‏ اما گفتم:‏ چقدر ضعیفم،‏ چقدر ضعیفم،‏ واي
بر من!‏ خیانتکاران خیانت ورزیده،‏ خیانتکاران به
شدت خیانت ورزیدهاند.‏
اي ساکن زمین ترس و حفره و دام بر تو است.‏ ارمیا
اشعیا
.12
.13
.14
.15
.16
.17
19 ،5 ؛ عاموس 44 ،48
.18
و واقع خواهد شد که هرکه از صداي ترس بگریزد
به حفره خواهد افتاد و هر که از میان حفره برآید
گرفتار دام خواهد شد زیرا که روزنههاي بالایی باز
شده و پایه زمین متزلزل میباشد.‏
زمین کلاً‏ شکسته شده.‏ زمین تماماً‏ از هم پاشیده
و زمین به شدت متحرّك گشته است.‏ اعداد ؛ ارمیا
،2
41 ،14
.19
37
20
زمین مثل مستان افتان و خیزان است و مثل
سایهبان به چپ و راست متحرّك و گناهش بر آن
سنگین است.‏ پ س افتاده است که بار دیگر نخواهد
برخاست.‏ باب
و در آن روز واقع خواهد شد که یهوه گروه
شریفان را بر مکان بلند ایشان و پادشاهان زمین را
بر زمین سزا خواهد داد.‏
و ایشان مثل اسیران در چاه جمع خواهند شد
و در زندان بسته خواهند گردید و بعد از روزهاي
بسیار،‏ ایشان طلبیده خواهند شد.‏
و ماه خجل و آفتاب رسوا خواهد گشت زیرا که
یهوه صبایوت در کوه صهیون و در اورشلیم و به
حضور بزرگان خویش،‏ با شکوه سلطنت خواهد نمود.‏
14 ،19
.21
.22
.23
25
.1
اي یهوه،‏ تو خداي من هستی؛ پس تو را تسبیح
میخوانم و نام تو را حمد میگویم،‏ زیرا کارهاي
عجیب کردهاي و پند قدیم تو امانت و راستی
است.‏
چونکه شهري را توده سن گ و شهر مستحکم را
خرابه گردانیدهاي و قصر غریبان را که شهر نباشد و
هرگز بنا نگردد.‏
بنابراین قوم عظیم،‏ تو را تمجید مینمایند و شهر
امت ستم پیشه از تو خواهند ترسید.‏
چونکه براي فقیران قلعه و به جهت مسکینان در
هنگام تنگی ایشان قلعه بودي و پناهگاه از طوفان و
سایه از گرمی،‏ هنگامی که دم ستمکاران مثل طوفان
بر دیوار میبود.‏
و غوغاي غریبان را مثل گرمی در جاي خشک فرود
خواهی آورد و سرود ستمکاران مثل گرمی از سایه ابر
پست خواهد شد.‏
و یهوه صبایوت در ا کوه براي همه قومها
ضیافتی از لذایذ برپا خواهد نمود،‏ یعنی ضیافتی از
شرابهاي کهنه از لذایذ پر مغز و از شرابهاي کهنه
شفاف.‏ متی ؛ لوقا
و در این کوه روپوشی را که بر تمامی قومها
گسترده است و پوششی را که همه امتها را
میپوشاند تلف خواهد کرد.‏
و مرگ را تا ابد نابود خواهد ساخت و سرور
یهوه اشکها را از هر چهره خواهد نمود و
ننگ قوم خویش را از روي تمامی زمین رفع
خواهد کرد،‏ زیرا یهوه فرموده است.‏ اول قرنتیان
،15
16 ،14
2 ،22
.7
.8
55
؛ دوم تیموتائوس
17 ،7 ؛ مکاشفه 10 ،1
.9
و در آن روز خواهند گفت:‏ اینک این خداي ما است
که منتظر او بودهایم و ما را نجات خواهد داد.‏ این یهوه
است که منتظر او بودهایم پس ازنجات او خوشحال و
شادمان خواهیم شد.‏ مزامیر ؛
زیرا که دست یهوه بر این کوه قرار خواهد گرفت
و موآب در مکان خود پایمال خواهد شد چنانکه کاه
در آب زباله پایمال میشود.‏
و او دستهاي خود را در میان آن خواهد گشاد
مثل شناوري که به جهت شنا کردن دستهاي خود را
میگشاید و غرور او را با حیلههاي دستهایش پست
خواهد گردانید.‏
و قلعه بلند حصارهایت را خم کرده،‏ بزیر خواهد
افکند و بر زمین با غبار یکسان خواهد ساخت.‏
12 .6 ،42
15 ،48
.10
.11
.12
26
1. در آن روز،‏ این سرود در زمین یهودا سراییده
- 642 -

كخا
يها
نیی
يها
يها
يار
يها
يرو
یآم
خواهد شد؛ ما را شهري قوي است که دیوارها و حصار
آن نجات است.‏ مزامیر
دروازهها را بگشایید تا امت عادل که امانت را نگاه
میدارند داخل شوند.‏ مزامیر
دل ثابت را در صلح کامل نگاه خواهی داشت،‏ زیرا
که بر تو توکل دارد.‏ باب ؛
بر یهوه تا به ابد توکل نمایید،‏ چونکه در یاه یهوه
صخره جاودانی است.‏ مزامیر
زیرا آنانی را که بر بلندیها ساکنند،‏ فرود میآورد؛ و
شهر بلند را به زیر میاندازد.‏ آن را به زمین انداخته،‏ با
یکسان میسازد.‏
پایها آن را پایمال خواهد کرد،‏ یعنی پای فقیران
و قدمهاي مسکینان.‏
راه عادلان استقامت است.‏ اي تو که مستقیم
هستی،‏ راه عادلان را هموار خواهی ساخت.‏
سپ.‏ اي یهوه در راه و روش داوری تو انتظار تو را
کشیدهایم.‏ و جان ما به اسم تو و یاد تومشتاق است.‏
اشعیا
7 ،52
7 ،24
23 ،44
8 ،118
1 ،87
.2
.3
.4
.5
.6
.7
8
4 ،37 مزامیر
9. شبانگاه
به جان خود مشتاق تو هستم،‏ و بامدادان
به روح خود در اندرونم تو را میطلبم،‏ زیرا هنگامی که
داوری تو بر زمین آید،‏ ساکنان کره زمین عدالت را
خواهند آموخت.‏
هرچند بر شریر ترحم شود عدالت را نخواهد
آموخت.‏ در زمین راستان شرارت میورزد و
شکوه یهوه را مشاهده نمینماید.‏
اي یهوه دست تو برافراشته شده است اما
نمیبینند.‏ اما چون غیرت تو را براي قوم ملاحظه
کنند،‏ خجل خواهند شد.‏ و آتش نیز دشمنانت را فرو
خواهد برد.‏
اي یهوه صلح را براي ما تع خواهی نمود.‏ زیرا
که تمام کارهاي ما را نیز براي ما به عمل آوردهاي.‏ یوحنا
.10
.11
.12
5 ،15
.13
اي یهوه خداي ما آقایان غیر از تو بر ما حکومت
داشتند.‏ اما به تو فقط اسم تو را یاد خواهیم کرد.‏
ایشان مردند و زنده نخواهند شد.‏ خیالها گردیدند
و نخواهند برخاست.‏ بنابراین ایشان را سزا داده،‏ هلاك
ساختی و تمام یاد ایشان را محو نمودي.‏ مکاشفه
قوم را افزودي اي یهوه را زیاد ساخته،‏
خویشتن را شکوه دادي.‏ و تمامی مرز زمین را وسیع
گردانیدي.‏
اي یهوه ایشان در هنگام تنگی،‏ تو را خواهند
طلبید.‏ و چون ایشان را ادب نمایی دعاهاي خفیه
خواهند ریخت.‏ مزامیر ؛ ؛ هوشع
مثل زن حاملهاي که نزدیک زاییدن باشد و درد او
را گرفته،‏ از دردهاي خود فریاد بکند،‏ همچنین ما نیز
اي یهوه در حضور تو هستیم.‏ یوحنا ؛ مکاشفه
18. حامله شده،‏ درد زایمان ما را گرفت و باد را
زاییدیم.‏ و در زمین هیچ نجات به ظهور نیاوردیم و
ساکنان کره زمین نیفتادند.‏ باب
مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهاي من
خواهند برخاست.‏ اي شما که در خاك ساکنید
بیدار شده،‏ شادي نمایید!‏ زیرا که شبنم تو شبنم
نباتات است.‏ و زمین مردگان خود را بیرون
خواهد افکند.‏ حزقیال ؛ مکاشفه
اي قوم من بیایید به حجره خویش داخل
شوید و درهاي خود را در عقب خویش ببندید.‏
خویشتن را اندك لحظهاي پنهان کنید تا خشم
بگذرد.‏ باب ؛ مزامیر
زیرا اینک یهوه از مکان خود بیرون ید تا
سزاي گناهان ساکنان زمین را به ایشان برساند.‏ پس
زمین خونهاي خود را آشکار خواهد ساخت و کشتگان
خویش را دیگر پنهان نخواهد نمود.‏ میکاه
2 ،12
3 ،1
15 ،5
21 ،16
12 ،20
10 ،4
4 ،77
7 ،18
6-3 ،37
2 ،57
10 ،2
.17
.19
.20
.21
27
.1
.2
در آن روز یهوه به شمشیرِ‏ سخت عظیمِ‏ محکمِ‏ خود
آن مار تیز رو لویاتان را و آن مار پیچیده لویاتان را
سزا خواهد داد و آن اژدها را که در دریا است خواهد
کشت.‏
در آن روز براي آن تاکستان شراب بسرایید.‏ باب
،24
20 ،40 ؛ ایوب 10 .2 ،20 ؛ 20 ،19 ؛ 9 ،12 ؛ مکاشفه 21
.3
.4
من که یهوه هستم آن را نگاه میدارم و هر دقیقه
آن را آبی مینمایم.‏ شب و روز آن را نگاهبانی
مینمایم که مبادا هیچکس به آن ضرر برساند.‏
خشم ندارم.‏ کاش که خس و خار با من به جنگ
میآمدند تا بر آنها هجوم آورده،‏ آنها را با هم
میسوزانیدم.‏ مزامیر
یا به قوت من پناه برد تا با من صلح بکند و با من
صلح مینمود.‏
در ایام آینده،‏ یعقوب ریشه خواهد زد و اسرائیل
غنچه و شکوفه خواهد آورد.‏ و ایشان کره زمین را
از میوه پر خواهند ساخت.‏ باب
آیا او را زد بطوري که دیگران او را زدند؟ یا کشته
31 ،37
18 ،118
.5
.6
.7
5 ،15
، قوم
.14
.15
.16
- 643 -

يوا
یم
کن
.6
.7
.8
.9
شد بطوري که مقتولان وي کشته شدند؟
8. چ ون او را دور ساختی به اندازه با وي داوري
نمودي.‏ با باد سخت خویش او را در روز باد شرقی از
بین بردي.‏ ارمیا ؛ حزقیال
بنابراین گناه یعقوب از این کفّاره شده و رفع گناه او
تمامی نتیجه آن است.‏ چون تمامی سنگهاي قربانگاه
را مثل سنگهاي آهک نرم شده گرداند،‏ آنگاه
اشیریم و بتهاي آفتاب دیگر برپا نخواهد شد.‏ باب ؛
اشعیا
20 ،2
10 ،17
17 ،18
.9
7 ،31 ؛ 22 ،30
.10
زیرا که آن شهر مستحکم تنها خواهد ماند و آن
مسکن،‏ متروکه و مثل بیابان واگذاشته خواهد شد.‏ در
آنجا گوسالهها خواهند چرید و در آن خوابیده،‏
شاخههایش را تلف خواهند کرد.‏
11. چون شاخههایش خشک شود شکسته خواهد شد.‏
پس زنان آمده،‏ آنها را خواهند سوزانید،‏ زیرا که ایشان
قوم بیفهم هستند.‏ در این صورت آفریننده ایشان بر
ایشان رحم نخواهد نمود و خالق ایشان بر ایشان
شفقت نخواهد کرد.‏
و در آن روز اتفاق خواهد افتاد که یهوه از جریان
نهر فرات تا نهر مصر غلّه را خواهد کوبید.‏ و شما اي
فرزنداناسرائیل یکی یکی جمع کرده خواهید شد.‏
و در آن روز واقع خواهد شد که شیپور بزرگ
نواخته خواهد شد و گمشدگان زمین آشور و رانده
شدگان زمین مصر خواهند آمد.‏ و یهوه را در کوه
مقدس یعنی در اورشلیم عبادت خواهند نمود.‏
.12
.13
28
.1
.2
.3
.4
.5
بر تاج تکبر میگساران افرایم و برگل پژمرده
زیبایی شکوه وي،‏ که برسر نهر بارور مغلوبان شراب
است.‏
اینک یهوه کسی زورآور و توانا دارد که مثل تگرگ
شدید و طوفان مهلک و مانند سیل آبهاي زورآور
سرشار،‏ آن را به زور بر زمین خواهد انداخت.‏
و تاج تکبر میگساران افرایم زیر پایها پایمال خواهد
شد.‏
و گل پژمرده زیبایی شکوه وي که بر سر نهر بارور
است،‏ مثل نوبر انجیرها قبل از تابستان خواهد بود که
چون بیننده آن را بیند وقتی که هنوز در دستش
باشد،‏ آن را فرو میبرد.‏
و در آن روز یهوه صبایوت به جهت بقیه قوم
خویش تاج شکوه و افسر جمال خواهد بود.‏
و روح انصاف براي آنانی که به داوري مینشینند و
قوت براي آنانی که جنگ را به دروازهها برمیگردانند
خواهد بود.‏
ولکن اینان نیز از شراب گمراه شدهاند و از
مستیآورها سرگشته گردیدهاند.‏ هم کاهن و هم
پیامبر از مستیآورها گمراه شدهاند و از شراب بلعیده
گردیدهاند.‏ از مستیآورها سرگشته شدهاند و در
حکمت گمراه گردیدهاند و در داوري مبهوت گشتهاند.‏
زیرا که همه سفرهها از استفراغ و نجاست پر
گردیده و جایی نمانده است.‏
کدام را معرفت خواهد آموخت و اخبار را به که
خواهد فهمانید؟ آیا نه آنانی را که از شیر باز داشته و
از پستانها گرفته شدهاند؟
زیرا که حکم بر حکم و حکم بر حکم،‏ قانون بر
قانون و قانون بر قانون اینجا اندکی و آنجا اندکی
خواهد بود.‏
زیرا که با لبهاي نامطمئن و زبان بیگانه با این قوم
سخن خواهد گفت.‏ اول قرنتیان
که به ایشان گفت:‏ راحت همین است.‏ پ س خسته
شدگان را شاداب سازید و آرامی همین است.‏ اما
نخواستند که بشنوند.‏ متی
و کلام یهوه براي ایشان حکم بر حکم و حکم
برحکم،‏ قانون بر قانون و قانون بر قانون،‏ اینجا اندکی و
آنجا اندکی خواهد بود تا بروند و به پشت افتاده،‏
شکسته گردند و به دام افتاده،‏ گرفتار شوند.‏ باب
بنابراین،‏ اي مردان مسخره کننده و اي حاکمان
این قوم که در اورشلیماند کلام یهوه را بشنوید.‏
از آنجا که گفتهاید با مرگ عهد بستهایم و با
جهنم همداستان شدهایم،‏ پس چون تازیانه مهلک
بگذرد به ما نخواهد رسید زیرا که دروغها را پناهگاه
خود نمودیم و خویشتن را زیر مکر مخفی ساختیم.‏
15 ،8
21 ،14
28 ،11
.10
.11
.12
.13
.14
.15
10 ،7 ؛ ارمیا 13 ،59 باب
.16
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ ای
در صهیون سنگ بنیادي نهادم یعنی سنگ
آزموده و سنگ زاویهاي گرانبها و اساس محکم
پس هر که ایمان آورد عجله نخواهد نمود.‏ مزامیر
42 ،21 14 ،8
11 ،10 33 ،9
22 ،188
11 ،4
؛ ارمیا ؛ متی
رسولان ؛ رومیان ؛
؛ مرقس
؛ اول پطرس
10 ،12
6 ،2
17 20، ؛ لوقا
.17
؛ اعمال
و انصاف را ریسمان میگردانم و عدالت را ترازو و
تگرگ پناهگاه دروغ را خواهد رفْت و آبها پناهگاه را
خواهد برد.‏
18. و عهد شما با مرگ باطل خواهد شد و قرارداد
- 644 -

يوا
نی
شی
بی
یس
یم
یوب
يوا
یم
کن
لی
یم
یس
.2
.3
شما با جهنم ثابت نخواهد ماند و چون تازیانه شدید
بگذرد شما از آن پایمال خواهید شد.‏
هر وقت که بگذرد شما را گرفتار خواهد ساخت
زیرا که هر بامداد هم در روز و هم در شب خواهد
گذشت و فهمیدن اخبار باعث هیبت محض خواهد
شد.‏
زیرا که بستر کوتاهتر است از آنکه ک بر آن
دراز شود و لحاف تنگتر است از آنکه کسی خویشتن
را بپوشاند.‏
زیرا یهوه چنانکه در کوه فراصیم کرد خواهد
برخاست و چنانکه در دره جبعون نمود خشمگین
خواهد شد،‏ تا کار خود یعنی کار عج خود را بجا
آورد و عمل خویش یعنی عمل عجیب خویش را به
انجام رساند.‏ دوم سموئیل ؛ اول تواریخ ؛ یوشع
سپ.‏ هم اکنون مسخره منمایید مبادا بندهاي شما
محکم گردد،‏ زیرا هلاکت و سرنوشتی را که از جانب
سرور یهوه صبایوت بر تمامی زمین میآید شنیدهام.‏
اشعیا
12 ،10
11 ،15
20 ،5
.19
.20
.21
22
23 ،10 باب
.23
گوش گیرید و صداي مرا بشنوید و متوجه شده،‏
کلام مرا بشنوند.‏
آیا برزگر،‏ همه روز به جهت تخم پاشیدن شخم
میزند و آیا همه وقت زمین خود را میشکافد و هموار
مینماید؟
آیا بعد از آنکه رو را هموار کرد،‏ گشنیز را
نمیپاشد و زیره را نمیافشاند و گندم را در شیارها و
جو را در جاي معین و ذرت را در محدودهاش
نمیگذارد؟
زیرا که خدایش او را به راستی آموزد و او را
تعلیم میدهد.‏
گشنیز با گردون تیز کوبیده نمیشود و
چرخ ارابه بر زیره گردانیده نمیگردد،‏ بلکه گشنیز به
عصا و زیره به چوب تکانیده میشود.‏
گندم آرد میشود زیرا که آن را همیشه
خرمنک نمیکند و هرچند چرخ ارابه و اسبان خود
را بر آن بگرداند،‏ آن را خُرد نمیکند.‏
ا نیز از جانب یهوه صبایوت که رأي او
عجیب و حکمتش عظیم است،‏ صادر میگردد.‏
..
.24
.25
.26
27. چونکه
.28
.29
29
.1
بر اَریئیل!‏ بر اَریئیل!‏ شهري که داود در آن
خیمه زد.‏ سال بر سال زیاد کنید و جشنها دور زنند.‏
ارمیا
و من اریئیل را به تنگی خواهم انداخت و ماتم و
نوحهگري خواهدبود و آن براي من مثل اریئیل خواهد
بود.‏
و بر تو به هر طرف اردو زده،‏ تو را از اطراف
محاصره خواهم نمود و منجنیقها بر تو خواهم افراشت.‏
43 ،19 ؛ لوقا 17 ،17 ؛ حزقیال 3 ،6
.4
.5
.6
و به زیر افکنده شده،‏ از زمین سخن خواهی گفت و
کلام تو از میان غبار پست خواهد گردید و صداي تو از
زمین مثل صداي روح خواهد بود و زبان تو از میان
غبار زمزمه خواهد کرد.‏
اما گروه دشمنانت مثل گرد نرم خواهند شد و گروه
ستم کیشان مانند کاه که میگذرد.‏ و این ناگهانی در
لحظهاي واقع خواهد شد.‏
و از جانب یهوه صبایوت با رعد و زلزله و صوت
عظیم و گردباد و طوفان و شعله آتش سوزنده از تو
پرسش خواهد شد.‏ باب
و جمعیت تمام امتهایی که با اریئ جنگ
میکنند،‏ یعنی تمامی آنانی که بر او و بر قلعه وي
مبارزه مینمایند و او را بتنگ میآورند مثل خواب و
رؤیاي شب خواهند شد.‏
و مثل شخص گرسنه که خواب میبیند که
میخورد و چون بیدار شود شکم او تهی است.‏ یا
شخص تشنه که خواب میبیند که آب نوشد و
چون بیدار شود ای ضعف دارد و جانش تشنه
میباشد.‏ همچنین تمامی جماعت امتهایی که با کوه
صهیون جنگ میکنند،‏ خواهند شد.‏
درنگ کنید و متحیر باشید و نور زده و کور باشید.‏
ایشان مست میشوند اما نه از شراب ، و گیج میگردند
اما نه از مستیآورها.‏
زیرا یهوه بر شما روح خواب سنگین را وارد
گردانیده،‏ چشمان شما را بسته است.‏ و پیامبران و
امیران شما یعنی پیشگویان را پوشانیده.‏ اول سموئیل ؛
9 ،9
30 ،30
.7
.8
.9
.10
40 ،9 یوحنا
.11
و تمامی رؤیا براي شما مثل کلام تومار مهر
گردیده است که آن را به کسی که خواندن داند
داده،‏ میگویند:‏ این را بخوان و او میگوید:‏ نمیتوانم
چونکه مهر شده است.‏
و آن طومار را به ک که خواندن نداند داده،‏
میگویند این را بخوان و او میگوید خواندن نمیدانم.‏
و یهوه میفرماید:‏ چونکه این قوم از دهان خود به
من نزدیکی میجویند و به لبهاي خویش مرا تمجید
مینمایند،‏ اما دل خود را از من دور کردهاند و ترس
.12
.13
- 645 -

يوا
یکم
يوا
یم
یم
نی
نی
نی
یکم
؛
ایشان از من دستوري است که از انسان آموختهاند؛
باب
اشعیا
2 ،58 15 .13-11 ،1
؛ مزامیر 11 ،18 15 ،19
؛ لوقا
31 9، ؛ یوحنا 8 15، ؛ متی 23 5، ؛ عاموس 27 2، ؛ ارمیا
.14
بنابراین اینک من بار دیگر با این قوم عمل عجیب
و غریب بجا خواهم آورد و حکمت حکیمان ایشان
باطل و فهم فهیمان ایشان پوشیده خواهد شد.‏ عبودا ؛
اول قرنتیان
8
19 ،1
.15
بر آنانی که مشورت خود را از یهوه بسیار
عمیق پنهان نند و اعمال ایشان در تاریکی
میباشد و میگویند:‏ کیست که مارا ببیند و کیست که
ما را بشناسد؟ ایوب
اي زیر و زبر کنندگان هرچیز!‏ آیا کوزهگر مثل گل
محسوب شود یا ساختهشده دربارة سارنده خود گوید
مرا نساخته است و یا تصویر دربارة نقاشش گوید که
فهم ندارد؟
آیا در اندك زمانی واقع نخواهد شد که لبنان به
بوستان تبدیل گردد و بوستان به جنگل محسوب
شود؟ باب
و در آن روز کران کلام کتاب را خواهند شنید و
چشمان کوران از میان ظلمت و تاریکی خواهد دید.‏
15 ،24
15 ،32
.16
.17
.18
5 ،35 باب
.19
و حلیمان شادمانی خود را در یهوه زیاد خواهند
کرد و مسکینان مردمان در قدوس اسرائیل وجد
خواهند نمود.‏
زیرا که ستمگران نابود و مسخرهکنندگان اعدام
خواهند شد و پیروان شرارت ریشه کن خواهند گردید.‏
که انسان را به سخنی مجرم سازند و براي
کسی که در دادگاه حکم میکند دام گسترانند و
عادل را به بطالت منحرف میسازند.‏
بنابراین یهوه که ابراهیم را فدیه داده است دربارة
خاندان یعقوب چنین میفرماید که از ا به بعد
یعقوب خجل نخواهد شد و رن گ چهرهاش دیگر
نخواهد پرید.‏
بلکه چون فرزندان خود را که عمل دست من
میباشند،‏ در میان خویش بیند،آنگاه ایشان اسم مرا
تقدیس خواهند نمود و قدوس یعقوب را تقدیس
خواهند کرد و از خداي اسرائیل خواهند ترسید.‏
و آنانی که روح گمراهی دارند فهیم خواهند شد و
غیبتکنندگان تعلیم را خواهند آموخت.‏
.20
.21
.22
.23
.24
30
1. یهوه میفرماید که
بر پسران فتنهانگیز که
مشورت میکنند لیکن نه از من،‏ و عهد میبندند لیکن
نه از روح من،‏ تا گناه را بر گناه اضافه نمایند.‏ باب
که براي رسیدن به مصر عزیمت نند اما از
دهان من سؤال نمینمایند و به قوت فرعون پناه
میگیرند و به سایه مصر اعتماد دارند.‏
در این صورت قوت فرعون خجالت و اعتماد به
سایه مصر رسوایی شما خواهد بود.‏
زیرا که امیران او در صوعن هستند و ایلچیان وي
به حانیس رسیدهاند.‏
همگی ایشان از قومی که براي ایشان فایده ندارند،‏
خجل خواهند شد که نه معاونت و نه منفعتی بلکه
خجالت و رسوایی نیز براي ایشان خواهند بود.‏
پیامی دربارة بهیموت جنوبی:‏ از میان زمین تنگ و
کوتاه که از آنجا شیر ماده و نر و افعی و مار آتشین
پرنده میآید،‏ توانگري خویش را بر پشت الاغان و
گنجهاي خود را بر کوهان شتران نزد قومی که منفعت
ندارند میبرند.‏
یاري مصریان بیخود و بیفایده است از این
جهت ایشان مصریها را ‏"اژدهاي بی خاصیت"‏ رهبالجلوس
نامیدم.‏ مزامیر ؛
هم اکنون بیا و ا را در نزد ایشان بر لوحی
بنویس و بر طوماري مرقوم ساز تا براي ایام آینده تا
ابد بماند.‏
زیرا که این قوم فتنهانگیز و پسران دروغگو
میباشند.‏ پسرانی که نمیخواهند شریعت یهوه را
بشنوند.‏
که به پیشگویان میگویند:‏ پیشگوئی مکنید و به
پیامبران که براي ما به راستی پیامبري ننمایید بلکه
سخنان شیرین به ما گویید و به ریا پیامبري کنید.‏
از راه منحرف شوید و از روش تجاوز نمایید و
قدوس اسرائیل را از نظر ما دور سازید.‏
بنابراین قدوس اسرائیل چنین میفرماید:‏ چونکه
شما این کلام را ترك کردید و بر ظلم و فساد اعتماد
کرده،‏ بر آن تکیه نمودید،‏ باب
از این جهت ا گناه براي شما مثل شکاف
نزدیک به افتادن که در دیوار بلند پیش آمده باشد و
خرابی آن در لحظهاي ناگهانی پدید آید خواهد بود.‏
و شکستگی آن مثل شکستگی کوزه کوزهگر
خواهد بود که بی ملاحضه خُرد میشود،‏ بطوري که از
پارههایش پارهاي به جهت گرفتن آتش از آتشدان یا
برداشتن آب از حوض یافت نخواهد شد.‏
2 ،1
10 ،47
11 ،89
4 ،87
.2
.3
.4
.5
.6
7. چونکه
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 646 -

يها
مد
یم
کهآن
يوا
ین
اشعیا
.15
زیرا سرور یهوه قدوس اسرائیل چنین میفرماید:‏
به امید و آرامی نجات مییافتید و قوت شما از
راحت و اعتماد میبود؛ اما نخواستید.‏ مزامیر ؛
،62
7 ،37
2
.16
و گفتید:‏ نه بلکه بر اسبان فرار میکنیم،‏ در این
صورت فرار خواهید کرد و بر اسبان تیز رو سوار
میشویم؛ در این صورت تعقیب کنندگان شما تیز رو
خواهند شد.‏
هزار نفر از تهدید یک نفر فرار خواهند کرد و شما
از تهدید پنج نفر خواهید گریخت تا مثل میله بر قلّه
کوه و علَم بر تپهاي باقی مانید.‏ لاویان
و از این سبب یهوه انتظار میکشد تابر شما رحم
نماید و از این سبب برمیخیزد تا بر شما رحم فرماید
چونکه یهوه خداي انصاف است.‏ خوشابحال همگانی
که منتظر وي باشند.‏ مزامیر ؛
زیرا که قوم در صهیون در اورشلیم ساکن خواهند
بود و هرگز گریه نخواهی کرد و به صداي فریادت بر
تو ترحم خواهد کرد،‏ و چون بشنود تو را اجابت خواهد
نمود.‏ باب
و هرچند یهوه شما را نان تنگدستی و آب
مصیبت بدهد،‏ اما معلّمانت بار دیگر مخفی نخواهند
شد بلکه چشمانت معلّمان تو را خواهد دید.‏
و گوشهایت سخنی را از عقب تو خواهد شنید که
میگوید:‏ راه این است،‏ در آن پیروي بنما هنگامی
که به طرف راست یا چپ میگردي.‏ تثنیه ؛
و پوشش بتهاي ریخته نقره خویش را و لباس
تصاویر تراشیده طلاي خود را نجس خواهید ساخت و
آنها را مثل چیز نجس دور انداخته،‏ به آن خواهی
گفت:‏ دور شو.‏ باب ؛ ؛ پیدایش
و باران تخمت را که زمین خویش را به آن
کشاورزي میکنی و نان محصول زمینت را خواهد داد
و آن پر مغز و فراوان خواهد شد و در آن زمان گله تو
در مرتع وسیع خواهند چرید.‏
و گاوان و الاغانت که زمین را شیار مینمایند،‏
آذوقه نمکدار را که با خاكانداز و چنگال پاك شده
است خواهند خورد.‏
و در روز کشتار عظیم که برجها در آن خواهد
افتاد،‏ نهرها و جوی آب بر هر کوه بلند و به هر تپه
مرتفع جاري خواهد شد.‏
و در روزي که یهوه شکستگی قوم خود را ببندد و
ضرب جراحت ایشان را شفا دهد،‏ روشنایی ماه مثل
روشنایی آفتاب و روشنایی آفتاب هفت چندان مثل
روشنایی هفت روز خواهد بود.‏ ؛
اینک اسم یهوه از جاي دور میآید،‏ در خشم خود
سوزنده و در ستون غلیظ و لبهایش پر از خشم و
زبانش مثل آتش سوزان است.‏
و او مثل نهر سرشار تا به گردن رسد تا
امتها را به غَربال مصیبت صاف کند و افسار را
بر چانه قومها بگذارد.‏
و شما را سرودي خواهد بود مثل شب تقدیس
نمودن جشن و شادمانی دل مثل آنانی که روانه
میشوند تا به صداي به کوه یهوه نزد صخره
اسرائیل بیایند.‏
و یهوه شکوه آواز خود را خواهد شنوانید و فرود
آوردن بازوي خود را با شدت خشم و شعله آتش
سوزنده و طوفان و سیل و سنگهاي تگرگ ظ اهر
خواهد ساخت.‏ باب
زیرا که آشور به صداي یهوه شکسته خواهد شد و
او را با عصا خواهد زد.‏ مزامیر
و هر ضرب عصاي داوري که یهوه به وي خواهد
آورد با دف و بربط خواهد بود و با جنگهاي پر شورش
با آن مبارزه خواهد نمود.‏
زیرا که جاي آتش از قبل مهیا شده و براي پادشاه
آماده گردیده است.‏ آن را عمیق و وسیع ساخته است
که تودهاش آتش و هیزم بسیار است و دم یهوه مثل
نهر کبریت آن را مشتعل خواهد ساخت.‏
1 ،61
باب 5 ،53
7 .4 ،29
6 ،29
.27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
31
.1
.2
بر آنانی که به جهت یاري به مصر فرود آیند و
بر اسبان تکیه نمایند و بر ارابهها،‏ زانرو که زیادند و بر
سواران زانرو که بسیار قوياند،‏ توکل کنند؛ اما بسوي
قدوس اسرائیل نظر نکنند و یهوه را طلب ننمایند.‏
و او نیز حکیم است و بلا را میآورد و کلام خود را
برنخواهد گردانید و به ضد خاندان شریران و یاري
بدکاران خواهد برخاست.‏ باب ؛ دوم پادشاهان ؛
33 ،6
7 ،45
عاموس 6 ،3
.3
.4
اما مصریان انسانند و نه خدا و اسبان ایشان جسدند
و نه روح و یهوه دست خود را دراز میکند و
یاريکننده را ل غ زان و کمک کرده شده را افتان
گردانیده،‏ هر دو ایشان هلاك خواهند شد.‏
زیرا یهوه به من چنین فرموده است:‏ چنانکه شیر و
شیر ژیان بر شکار خود غرّش مینماید،‏ هنگامی که
باب 16 ،33
14 ،28
32 ،5
36 ،26
4 .2 ،35
9 ،34
12 ،2
9 ،27
20 ،2
24 ،65
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
- 647 -

تی
سک
تی
يار
يها
يوا
يها
یکم
گروه شبانان بروي جمع شوند و از صداي ایشان
نترسیده از غوغاي ایشان سر فرو نمیآورد،‏ همچنان
یهوه صبایوت نزول میفرماید تا براي کوه صهیون و
تپه آن مبارزه نماید.‏
مثل مرغان که در پرواز باشند،‏ همچنان یهوه
صبایوت اورشلیم را حما خواهد نمود و حما
کرده،‏ آن را رستگار خواهد ساخت و از آن درگذشته،‏
خلاصی خواهد داد.‏
اي فرزنداناسرائیل،‏ بسوي آن که بر وي
بینهایت نافرمانی ورزیدهاید بازگشت نمایید.‏
زیرا که در آن روز هر کدام از ایشان بتهاي نقره و
بتهاي طلاي خود را که دستهاي شما آنها را به جهت
گناه خویش ساخته است،‏ ترك خواهند نمود.‏ باب ؛
اشعیا
20 ،2
.5
.6
.7
22 ،30 ؛ 9 ،27
.8
آنگاه آشور به شمشیري که از انسان نباشد خواهد
افتاد و تیغی که از انسان نباشد او را هلاك خواهد
ساخت و او از شمشیر خواهد گریخت و جوانانش
خراج گذار خواهند شد.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
و صخره او از ترس از بین خواهد رفت و امیرانش از
علَم مبهوت خواهند گردید.‏ یهوه که آتش او در
صهیون و کوره وي در اورشلیم است این را میفرماید.‏
35 ،19
36 ،37
.9
32
.1
.2
اینک پادشاهی به عدالت سلطنتخواهد نمود و
سروران به انصاف حکمرانی خواهند کرد.‏
و مردي مثل پناهگاهی از باد و پوششی از طوفان
خواهد بود.‏ و مانند جویهاي آب در جاي خشک و
سایه صخرة عظیم در زمین خشک خواهد بود.‏ باب
،25
4
.3
.4
.5
.6
و چشمان بینندگان تار نخواهد شد و گوشهاي
شنوندگان باز خواهد شد.‏
و دل شتابندگان معرفت را خواهد فهمید و زبان
لکنتدار کلام روان را به واضحی خواهد گفت.‏
و مرد مسخرهگر بار دیگر کریم خوانده نخواهد شد
و مرد خسیس نجیب گفته نخواهد گردید.‏
زیرا مرد مسخرهگر به مسخرهبازي سخن خواهد
گفت و دلش شرارت را بعمل خواهد آورد تا نفا ق را
بجا آورده،‏ به ضد یهوه به بیفایده سخن گوید و جان
گرسنگان را تهی کند و آب تشنگان را دور نماید.‏ امثال
2 ،15 ؛ 16 ،13
.7
اعمال مرد مسخرهگر نیز زشت است و تدابیر زشت
مینماید تا مسکینان را به سخنان دروغ هلاك نماید،‏
هنگامی که مسکینان به حق سخن میگویند.‏
29، امثال
4
.8
.9
اما مرد کریم تدبیرهاي کریمانه مینماید و به کرَم
پایدار خواهد شد.‏
اي زنان مطمئن برخاسته،‏ آواز مرا بشنوید و اي
دخترانِ‏ در امان،‏ سخن مرا گوش گیرید.‏
اي دختران در امان،‏ بعد از یک سال و چند روزي
مضطرب خواهید شد زانرو که چیدن انگور قط ع
میشود و جمع کردن میوهها نخواهد بود.‏
اي زنانِ‏ مطمئن بلرزید و اي دخترانِ‏ ایمن
مضطرب شوید.‏ لباس را کنده،‏ برهنه شوید و پلاس بر
میان خود ببندید.‏
براي مزرعههاي دلپسند و موهاي بارور سینه
خواهند زد.‏
بر زمین قوم من خار و خس خواهد رویید بلکه بر
همه خانه شادمانی در شهرِ‏ خوشحال.‏
زیرا که قصر ویران و شهرِ‏ شلوغ متروك خواهد
شد و برجها و دیدهبانگاه به غارهاي همیشگی و محل
تفریح خران وحشی و مرتع گلهها تا به ابد تبدیل
خواهد شد.‏
تا زمانی که روح از بالاترین نقطه بر ما ریخته
شود و بیابان به بوستان تبدیل گردد و بوستان به
جنگل محسوب شود.‏ باب ؛ حزقیال ؛ یوئیل 3،
آنگاه انصاف در بیابان ساکن خواهد شد و عدالت
در بوستان مقیم خواهد گردید.‏
و عمل عدالت صلح و نتیجه عدالت آرامی و
اطمینان خواهد بود تا ابد.‏ رومیان
و قوم من در مسکن صلح و در مساکنِ‏ مطمئن و
در منزلهاي آرامی ساکن خواهند شد.‏
و هنگام فرود آمدن جنگل تگرگ خواهد بارید و
شهر به عمق خواهد رفت.‏
شما که بر همه آبها تخم ارید و
پای گاو و الاغ را رها میسازید.‏
1
29 ،39
1 ،5
3 ،44
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
20. خوشابحال
33
.1
بر تو اي غارتگر که غارت نشدي و اي خیانت
ک که با تو خیانت نورزیدند.‏ هنگامی که غارت را به
اتمام رسانیدي،‏ غارت خواهی شد و زمانی که از
خیانت نمودن دست برداشتی،‏ به تو خیانت خواهند
ورزید.‏ ؛ اشعیا
اي یهوه بر ما ترحم فرما زیرا که منتظر تو
38 .36 ،37
مکاشفه 10 ،13
.2
- 648 -

يها
يها
یم
کآه
یم کی
يها
شیی
نشا
یم
لک
تک
میباشیم و هر بامداد بازوي ایشان باش و در زمان 17. چشمانت
تنگی نیز نجات ما بشو.‏
از صداي غوغا،‏ قومها گریختند و چون خویشتن را
برافرازي امتها پراکنده خواهند شد.‏ مزامیر
و غارت شما را جمع خواهند کرد بطوري که موران
جمع مینمایند و بر آن خواهند جهید بطوري که
ملخها میجهند.‏
یهوه متعال میباشد زانرو که در بالاترین ساکن
است و صهیون را از انصاف و عدالت مملّو خواهد
ساخت.‏
و فراوانی نجات و حکمت و معرفت استقامت اوقات
تو خواهد شد.‏ و ترس یهوه خزینه او خواهد بود.‏
اینکشجاعان ایشان در بیرون فریاد میکنند و
رسولانِ‏ صلح زار زار گریه مینمایند.‏
8. شاهراهها ویران میشود و عابرین تلف گردند.‏
عهد را شکسته است و شهرها را خوار نموده،‏ به
مردمان اعتنا نکرده است.‏
زمین ماتمکنان کاهیده شده است و لبنان خجل
گشته،‏ تلف گردیده است و شارون مثل بیابان شده و
باشان و کرْملْ‏ برگهاي خود را ریختهاند.‏
یهوه میفرماید که هم اکنون برمیخیزم و حال
خود را برمیافرازم و اکنون متعال خواهم گردید.‏
و شما از کاه حامله شده،‏ خس خواهید زایید.‏ و
نَفَس شما آتشی است که شما را خواهد سوزانید.‏ مزامیر
اشعیا
2 ،68
.3
.4
.5
.6
.7
.9
.10
.11
15 ،7
.12
و قومها مثل سوخته و مانند خارهاي قطع
شده که از آتش مشتعل گردد خواهند شد.‏
اي شما که دور هستید،‏ آن چه را که کردهام
بشنوید و اي شما که نزد باشید،‏ قدرت مرا
بدانید.‏
گناهکارانی که در صهیوناند میترسند و لرزه
متظاهران را فرو گرفته است،‏ و میگویند:‏ کیست از ما که
در آتش سوزنده ساکن خواهد شد و کیست از ما که
در آتش جاودانی ساکن خواهد گردید؟
اما آنکه با صداقت رفتار کند و با استقامت سخن
گوید و سود ظلم را خوار شمارد و دست خویش را از
گرفتن رشوه بیفشاند و گوش خود را از تقصیر خون
ریزي ببندد و چشمان خود را از دیدن بدیها بر هم
کنَد؛ مزامیر ؛ ؛ متی
او در مکان بلند ساکن خواهد شد و پناهگاه
او صخرههاي مستحکم خواهد بود.‏ نان او داده خواهد
شد و آب او در امان خواهد بود.‏
پادشاه را در زیبا خواهد دید و
زمین بیپایان را خواهد نگریست.‏
دل تو یاد آن ترس خواهد شد و خواهی گفت:کجا
است نویسنده و کجا است وزن کنندة خراج و کجا است
شمارنده برجها؟ اول قرنتیان
قوم ستم پیشه و قوم دشوار لغت را که نمیتوانی
شنید و لکنت زبان را که نمیتوانی فهمید بار دیگر
نخواهی دید.‏
20. صهیون شهر جشن مقدس ما را ملاحظه نما.‏ و
چشمانت اورشلیم مسکن صلح را خواهد دید یعنی
خیمهاي را که منتقل نشود و میخهایش کنده نگردد و
هیچکدام از طنابهایش گسیخته نشود.‏ مزامیر
بلکه در آنجا یهوه شکوه براي ما مکان جویهاي
آب و نهرهاي وسیع خواهد بود که در آن هیچ کشتی
با پاروها داخل نخواهد شد و کشتی بزرگ از آن عبور
نخواهد کرد.‏
زیرا یهوه داور ما است ‏.یهوه شریعت دهنده ما
است.‏ یهوه پادشاه ما است پس ما را نجات خواهد داد.‏
ریسمانهاي تو سست بود که پایه د خود را
نتوانست محکم نگاه دارد و بادبان را نتوانست بگشاید،‏
آنگاه غارت بسیار تقسیم شد و لنگان غنیمت را بردند.‏
لیکن ساکن آن نخواهد گفت که بیمار هستم
و گناه قومی که در آن ساکن باشند آمرزیده
خواهد شد.‏
3 ،122
20 ،1
.18
.19
.21
.22
.23
.24
34
.1
اي امتها نزدیک آیید تا بشنوید!‏ و اي قومها گوش
نمایید!‏ جهان و پري آن بشنوند.‏ کره زمین و هرچه از
آن صادر باشد.‏ باب
زیرا که خشم یهوه بر تمامی امتها و خشم وي بر
همه لشکرهاي ایشان است.‏ پ س ای را به هلا
سپرده،‏ بقتل تسلیم نموده است.‏
وکشتگان ایشان دور افکنده شوند و عفونت
لاشه ایشان برمیآید.‏ و از خون ایشان کوهها
گداخته میگردد.‏
و تمامی لشکر آسمان از هم خواهند پاشید و
آسمان مثل طومار پیچیده خواهد شد.‏ و تمامی لشکر
آن پژمرده خواهند گشت،‏ بطوریکه برگ از مو بریزد و
مثل میوه نارس از درخت انجیر.‏ مکاشفه
زیرا که شمشیر من در آسمان سیراب شده است.‏ و
اینک بر ادوم و بر قوم سوخته من براي داوري نازل
14 ،6
23 ،28
.2
.3
.4
.5
8 .5 ،5
3 ،25
2 ،15
.13
.14
.15
.16
- 649 -

يها
تی
تی
یم
یس
یک
يها
35
.1
میشود.‏
شمشیر یهوه پر خون شده و از پیه چاق گردیده
است یعنی از خون برهها و بزها و از پیه قلوه قوچها.‏
زیرا یهوه را در بصره قربانی است و قربانی عظی در
زمین اَدوم.‏
و گاوان وحشی با آنها خواهند افتاد و گوسالهها با
گاوان نر،‏ و زمین ایشان از خون سیراب شده،‏ خاك
ایشان از پیه چاق خواهد شد.‏
زیرا یهوه را روز انتقام و سال آخر به جهت دعوي
صهیون خواهد بود.‏
و نهرهاي آن به قیر و غبار آن به کبر تبدیل
خواهد شد و زمینش قیر سوزنده خواهد گشت.‏
و روز خاموش نشده،‏ دودش تا به ابد خواهد
برآمد.‏ نسلاً‏ بعد نسل خراب خواهد ماند که ک تا
ابد در آن گذر نکند.‏ مکاشفه
بلکه مرغ سقّا و خارپشت آن را تصرّف خواهند
کرد و جقد و ک لاغ در آن ساکن خواهند ش د و
ریسمان خرابی و شاقول ویرانی را بر آن خواهد کشید.‏
و از شریفان آن کسی در آنجا نخواهد بود که او را
به پادشاهی بخوانند و همه رؤسایش نیست خواهند
شد.‏
و در قصرهایش خارها خواهد رویید و در
قلعههایش گزنه و کنگر و مسکن گرگ و خانه شترمرغ
خواهد شد.‏
و جانوران وحشی بیابان با شغال خواهند برخورد
و غول به رفیق خود ندا خواهد داد و عفر نیز در
آنجا سکونت گزیده،‏ براي خود آرامگاهی خواهد یافت.‏
اشعیا
باب 4 ،63
3 ،19
باب 21 ،13
.6
.7
.8
.9
10. شب
.11
.12
.13
.14
2 ،18 مکاشفه
.15
در آنجا تیرمار آشیانه ساخته،‏ تخم خواهد نهاد و
بر آن نشسته،‏ بچه خود را زیر سایه خود جم ع
خواهد کرد و در آنجا کرکسها با یکدیگر جمع خواهند
شد.‏
از کتاب یهوه تفتیش نموده،‏ مطالعه کنید.‏ یکی از
اینها گم نخواهد شد و ی جفت خود را مفقود
نخواهد یافت زیرا که دهان او این را امر فرموده و روح
او اینها را جمع کرده است.‏
و او براي آنها قرعه انداخته و دست او آن را به
جهت آنها با ریسمان تقسیم نموده است.‏ و تا ابد
متصرّف آن خواهند شد و نسلاً‏ بعد نسل در آن
سکونت خواهند داشت.‏
بیابان و زمین خشک شادمان خواهد شد و صحرا
به وجد آمده،‏ مثل گل سرخ خواهد شکفت
شک.‏ وفه بسیار نموده،‏ با شادمانی و خوشحالی شادي
خواهد کرد.‏ شکوه لبنان و زیبایی کرمل و شارون به
آن عطا خواهد شد.‏ شکوه یهوه و زیبایی خداي ما را
مشاهده خواهند نمود.‏ یوحنا
دستهاي سست را قوي سازید و زانوهاي لرزنده را
محکم گردانید.‏ ؛ زکریا ؛ عبرانیان
به دلهاي ناامید بگویید:‏ قوي شوید و مترسید اینک
خداي شما با انتقام میآید.‏ او با حکم آسمانی میآید
و شما را نجات خواهد داد.‏ باب ؛ هوشع ؛ مزامیر
،94
.
12 ،12
7 ،1
13 .9 ،8
17 ،45
14 ،1
صفنیا 16 ،3
2
.3
.4
1
.5
آنگاه چشمان کوران باز خواهد شد وگوشهاي
کران باز خواهد گردید.‏ باب ؛ متی
آنگاه لنگان مثل غزال جست و خیز خواهند نمود و
زبان گنگ خواهد سرایید.‏ زیرا که آبها در بیابان و
نهرها در صحرا خواهد جوشید.‏ اعمال رسولان 3،
و سراب به دریاچه و مکانهاي خشک به
چشمه آب تبدیل خواهد گردید.‏ در مسکنی که
شغالها میخوابند علف و بوریا و نی خواهد بود.‏
و در آنجا شاهراهی و راه و روشی خواهد بود و
به راه مقدس نامیده خواهد شد و نجسان از آن
عبور نخواهند کرد بلکه آن به جهت ایشان
خواهد بود.‏ و هرکه در آن راه به سر میبرد اگرچه
هم جاهل باشد گمراه نخواهد گردید.‏ یوحنا ؛
،14
7 .2
44 ،12
5 ،11
18 ،29
.6
.7
.8
6
9
شیري.‏ در آن نخواهد بود و حیوان درندهاي بر آن
برنخواهد آمد و در آنجا یافت نخواهد شد بلکه نجات
یافتگان در آن به سر خواهند برد.‏
و فدیه شدگان یهوه بازگشت نموده،‏ با شادي
به صهیون خواهند آمد و خوشی جاودانی بر سر
ایشان خواهد بود.‏ و شادمانی و خوشی را
خواهند یافت و غم و ناله فرار خواهد کرد.‏ باب
11 ،51
.10
4 ،21 ؛ مکاشفه 22 ،16 ؛ یوحنا 14 ،66 ؛ 7 ،61 ؛ 12 ،62 ؛
36
.1
و در سال چهاردهم حزقیا پادشاه واقعشد که
سنحاریب پادشاه آشور بر تمامی شهرهاي حصاردار
یهودا برآمده،‏ آنها را تسخیر نمود.‏ دوم پادشاهان
13 ،18
.16
.17
- 650 -

يرو
يها
تی
يها
نی
نی
اشعیا
.2
.3
و پادشاه آشور ربشاقی را از لاکیش به اورشلیم نزد
حزقیا پادشاه با لشکر عظیم فرستاد و او نزد قنات
دریاچه بال بالایی راه مزرعه گازر ایستاد.‏
و الیاقیم پسر حلقیا که ناظر خانه بود و شبناي
نویسنده و یوآخ پسر آساف وقایعنگار نزد وي بیرون
آمدند.‏ باب
و ربشاقی بهایشان گفت:‏ به حزقیا بگویید سلطان
عظیم پادشاه آشور چنین میگوید:‏ این اعتماد شما که
بر آن توکل مینمایید چیست؟
میگویم که مشورت و قوت جنگ سخنان باطل
است.‏ هم اکنون کیست که بر او توکل نمودهاي که به
من عاصی شدهاي؟
هان بر عصاي این نی خرد شده یعنی بر مصر توکل
مینمایی که اگر کسی بر آن تکیه کند به دستش فرو
رفته،‏ آن را مجروح میسازد.‏ همچنان است فرعون
پادشاه مصر براي همگانی که بر وي توکل نمایند.‏ دوم
20 ،22
.4
.5
.6
21 ،18 پادشاهان
.7
8
9
و اگر مرا گویی که بر یهوه خداي خود توکل داریم
آیا او آن نیست که حزقیا مکان بلند و قربانگاه
او را برداشته است و به یهودا و اورشلیم فرموده که
پیش این قربانگاه سجده نمایید؟
سپ.‏ حال با آقایم پادشاه آشور شرط ببند و من دو
هزار اسب به تو میدهم اگر از جانب خود سواران بر
آنها توانی گذاشت.‏
سپ.‏ چگونه یک شهردار از کوچکترین بندگان
آقایم را خواهی برگردانید و بر مصر به جهت ارابهها و
سواران توکل داري؟
و آیا من هم اکنون بدون فرمان یهوه بر این زمین
به جهت خرابی آن برآمدهام ؟ یهوه مرا فرموده است
بر این زمین برآي و آن را خراب کن.‏
آنگاه الیقایم و شبنا و یوآخ به ربشاقی گفتند:‏ تمنّا
اینکه با بندگانت به زبان آرامی گفتگو نمایی زیرا آن را
میفهمیم و با ما به زبان یهود در گوش مردمی که بر
حصارند گفتگو منماي.‏
ربشاقی گفت:‏ آیا آقایم مرا نزد آقا و تو
فرستاده است تا این سخنان را بگویم؟ مگر مرا نزد
مردانی که بر حصار نشستهاند نفرستاده،‏ تا ایشان با
شما نجاست خود را بخورند و ادرار خود را بنوشند؟
سپ.‏ ربشاقی بایستاد و با صداي بلند به زبان یهود
صدا زده،‏ گفت:‏ سخنان سلطان عظیم پادشاه آشور را
بشنوید.‏
14. پادشاه چنین میگوید:‏ حزقیا شما را فریب ندهد
زیرا که شما را نمیتواند رهانید.‏
و حزقیا شما را بر یهوه مطمئن نسازد و نگوید که
یهوه حتماً‏ ما را خواهد رهانید و ا شهر به دست
پادشاه آشور تسلیم نخواهد شد.‏
به حزقیا گوش مدهید زیرا که پادشاه آشور چنین
میگوید:‏ با من صلح کنید و نزد من بیرون آیید تا
هرکس از مو خود و هر کس از انجیر خود بخورد و هر
کس از آب چشمه خود بنوشد.‏ اول پادشاهان ؛ دوم
25 ،4
.15
.16
4 ،4 ؛ میکاه 31 ،18 پادشاهان
.17
تا بیایم و شما را به زمین مانند زمین خودتان
بیاورم یعنی به زمین غلّه و عسل و زمین نان و
تاکستانها.‏
مبادا حزقیا شما را فریب دهد و گوید یهوه ما را
خواهد رهانید.‏ آیا هیچکدام از خدایان امتها زمین
خود را از دست پادشاه آشور رهانیده است؟ باب ؛
10 ،10
.18
12 ،37
19. خدایان حمات و ارفاد کجایند و خدایان سفروایم
کجا و آیا سامره را از دست من رهانیدهاند؟
از همه خدایان ا زمینها کدامند که زمین
خویش را از دست من نجات دادهاند تا یهوه اورشلیم را
از دست من نجات دهد؟
اما ایشان سکوت نموده،‏ به او هیچ جواب ندادند
زیرا که پادشاه امر فرموده و گفته بود که او را جواب
ندهید.‏
سپ.‏ الیاقیم پسر حلقیا که ناظر خانه بود و شبناي
نویسنده و یوآخ پسر آساف وقایعنگار با جامه دریده
نزد حزقیا آمدند و سخنان ربشاقی را به او باز گفتند.‏
.20
.21
22
37
.1
.2
و واقع شد که چون حزقیا پادشاه این راشنید لباس
خود را چاك زده و پلاس پوشیده،‏ به خانه یهوه داخل
شد.‏
و الیاقیم ناظر خانه و شبناي نویسنده و بزرگان
کاهنان را آراسته به پلاس نزد اشعیا پسر آموص
پیامبر فرستاد،‏ دوم پادشاهان
و به وي گفتند:‏ حزقیا چنین میگوید که امروز روز
تنگی و ادبشدن و اهانت است زیرا که پسران دهانه
رحم رسیدهاند و قوت زاییدن نیست.‏
یهوه خدایت سخنان ربشاقی را که آقایش
پادشاه آشور او را براي اهانت نمودن خداي زنده
فرستاده است بشنود و سخنانی را که یهوه خدایت
2 ،19
.3
4. شاید
.10
.11
.12
13
- 651 -

بی
نی
يها
يها
نی
ین
شنیده است توبیخ نماید.‏ پ س براي بقیهاي که یافت 19.
میشوند خواهش نما.‏
و بندگان حزقیا پادشاه نزد اشعیا آمدند.‏ دوم پادشاهان
اشعیا
.5
5 ،19
.6
.7
8
.9
و اشعیا به ایشان گفت:‏ به آقاي خود چنین گویید
که یهوه چنین میفرماید:‏ از سخنانی که شنیدي که
بندگان پادشاه آشور مرا بدانها کفر گفتهاند،‏ مترس.‏
همانا روحی بر او میفرستم که خبري شنیده،‏ به
ولایت خود خواهد برگشت و او را در ولایت خودش به
شمشیر هلاك خواهم ساخت.‏
سپ.‏ ربشاقی مراجعت کرده،‏ پادشاه آشور را یافت
که با لبنه جنگ میکرد زیرا شنیده بود که از لاکیش
کوچ کرده است.‏
و او درباره ترهاقه پادشاه کوش خبري شنید که به
جهت مبارزه با تو بیرون آمده است.‏ پ س چون ا را
شنید باز ایلچیان نزد حزقیا فرستاده،‏ گفت:‏
به حزقیا پادشاه یهودا چنین گویید:‏ خداي تو که
به او توکل مینمایی تو را فر ندهد و نگوید که
اورشلیم به دست پادشاه آشور تسلیم نخواهد شد.‏ دوم
.10
2 ،19 پادشاهان
.11
اینک تو شنیدهاي که پادشاهان آشور با همه
ولایتها چه کرده و چگونه آنها را کلاً‏ هلاك ساختهاند
و آیا تو رهایی خواهی یافت؟
و آیا خدایانامتهایی که پدران من آنها را هلاك
ساختند مثل جوزان و حاران و رصف و پسرانعدن که
در تلسار میباشند ایشان را نجات دادند.‏
پادشاه حمات کجا است و پادشاه ارفاد و پادشاه
شهر سفروایم و هینع و عوا؟
و حزقیا نوشته را از دست ایلچیان گرفته،‏ آن را
خواند و حزقیا به خانه یهوه درآمده،‏ آن را به حضور
یهوه پهن کرد.‏
و حزقیا نزد یهوه دعا کرده،‏ گفت:‏
اي یهوه صبایوت خداي اسرائیل که بر کروبیان
مینشینی!‏ تویی که به تنهایی بر تمامی ممالک جهان
خدا هستی و تو آسمان و زمین را آفریدهاي.‏ باب ؛
28 ،40
.12
.13
.14
.15
.16
2 ،24 مزامیر
.17
اي یهوه گوش خود را فرا گرفته،‏ بشنو و اي یهوه
چشمان خود را گشوده،‏ ببین و همه سخنان
سنحاریب را که به جهت اهانت نمودن خداي زنده
فرستاده است بشنو!‏
اي یهوه راست است که پادشاهان آشور همه
ممالک و زمین ایشان را خراب کرده.‏
و خدایان ایشان را به آتش انداختهاند زیرا که خدا
نبودند بلکه ساخته دست انسان از چوب و سنگ.‏ پ س
به این سبب آنها را تباه ساختند.‏
سپ.‏ حال اي یهوه خداي ما ما را از دست او
رهایی ده تا همه ممالک جهان بدانند که تو تنها یهوه
هستی.‏ باب
سپ.‏ اشعیا پسر آموص نزد حزقیا فرستاده،‏ گفت:‏
یهوه خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ چونکه درباره
سنحاریب پادشاه آشور نزد من دعا نمودي،‏
کلامی که یهوه در بارهاش فرموده ا است:‏ آن
باکره دختر صهیون تو را حقیر شمرده،‏ مسخره نموده
است و دختر اورشلیم سر خود را به تو جنبانیده است.‏
کیست که او را اهانت کرده،‏ کفر گفتهاي و
کیست که بر وي صداي بلند کرده،‏ چشمان خود را به
بلاترین افراشتهاي؟ مگر قدوس اسرائیل نیست؟
به واسطه بندگانت یهوه را اهانت کرده،‏ گفتهاي
به زیادي ارابه خود بر بلندي کوهها و به اطراف
لبنان برآمدهام و بلندترین سروهاي آزادش و بهترین
صنوبرهایش را قطع نموده،‏ به بلندي انتهایش و به
درختستان بوستانش داخل شدهام.‏
و من چاه کندم،‏ آب نوشیدم و به کف پاي خود
تمامی نهرهاي مصر را خشک خواهم کرد.‏
آیا نشنیدهاي که من این را از زمان قدیم کردهام
و از ایام قدیم آنرا انجام دادهام و هم اکنون آن را به
وقوع آوردهام تا تو به ظهور آمده،‏ و شهرهاي حصار دار
را خراب نموده،‏ به توده ویران تبدیل سازي.‏
از این جهت ساکنان آنها کم قوت بوده،‏ ترسان و
خجل شدند.‏ مثل علف صحرا و گیاه سبز و علف پشت
بام و مثل مزرعه قبل از نمو کردنش گردیدند.‏ مزامیر
،37
5 ،40
20
21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
2
.28
اما من نشستن تو را و خروج و دخولت و خشمی
را که بر من داري میدانم.‏
چونکه خشمی که به من داري و غرور تو به گوش
من برآمده است.‏ بنابراین حلقه خود را به بی تو و
افسار خود را به لبهایت گذاشته،‏ تو را به راهی که
آمدهاي برخواهم گردانید.‏
و علامت براي تو این خواهد بود که امسال غلّه
خودرو خواهید خورد و سال دوم آنچه از آن بروید و
در سال سوم بکارید و دروکنید و تاکستانها کاشته،‏
میوه آنها را بخورید.‏ دوم پادشاهان
29 ،19
.29
.30
.18
- 652 -

نیی
نیی
نی
نیی
.6
.7
.8
.9
اشعیا
.31
و بقیهاي که از خاندان یهودا رستگار شوند بار
دیگر به پا ریشه خواهند زد و به بالا میوه خواهند
آورد.‏
زیرا که بقیهاي از اورشلیم و رستگاران از
کوهصهیون بیرون خواهند آمد.‏ غیرت یهوه صبایوت
این را بجا خواهد آورد.‏
بنابراین یهوه در باره پادشاه آشور چنین
میفرماید که به این شهر داخل نخواهد شد و به اینجا
تیر نخواهد انداخت و در مقابلش با سپر نخواهد آمد و
منجنیق در پیش او برنخواهد افراشت.‏
به راهی که آمده است به همان برخواهد گشت و
به این شهر داخل نخواهد شد.‏ یهوه این را میفرماید.‏
زیرا که این شهر را حمایت کرده،‏ به خاطر خود و
به خاطر بنده خویش داود آن را نجات خواهم داد.‏ دوم
.32
.33
.34
.35
6 ،20 پادشاهان
36
سپ.‏ فرشته یهوه بیرون آمده،‏ صد و هشتاد و
پنجهزار نفر از اردوي آشور را زد و بامدادان چون
برخاستند اینک همه آنها لاشههاي مرده بودند.‏ دوم
8 ،31 ؛ 14 ،17 ؛ اشعیا 35 ،19 پادشاهان
.37
و سنحاریب پادشاه آشور کوچ کرده،‏ روانه گردید
و برگشته در نینوي ساکن شد.‏
و واقع شد که چون او در خانه خداي خویش
نسروك عبادت میکرد،‏ پسرانش ادرملک و شَرْآصر او
را به شمشیر زدند و ایشان به زمین اَراراط فرار کردند
و پسرش آسرْحدون به جایش سلطنت نمود.‏
.38
38
.1
در آن ایام حزقیا بیمار و نزدیک به مرگ شد و
اشعیا پسر آموص پیامبر نزد وي آمده،‏ او را گفت:‏ یهوه
چنین میفرماید:‏ تدارك خانه خود را ببین زیرا که
میمیري و زنده نخواهی ماند.‏ دوم پادشاهان ؛ دوم تواریخ
1 ،20
24 ،32
.2
.3
آنگاه حزقیا روي خود را بسوي دیوار برگردانیده،‏
نزد یهوه دعا نمود،‏
و گفت:‏ اي یهوه التماس اینکه بیاد آوري که چگونه
به حضور تو به امانت و به دل کامل پیروي نمودهام و
آنچه در نظر تو پسند بوده است بجا آوردهام.‏ پس
حزقیا زار زار بگریست.‏ دوم پادشاهان
و کلام یهوه براشعیا نازل شده،‏ فرمود:‏
برو و به حزقیا بگو یهوه خداي پدرت داود چنین
میفرماید:‏ دعاي تو را شنیدم و اشکهایت را دیدم.‏
اینک من بر روزهاي تو پانزده سال افزودم.‏
و تو را و این شهر را از دست پادشاه آشور خواهم
رهانید و این شهر را حمایت خواهم نمود.‏
و علامت از جانب یهوه که یهوه ا کلام را که
فرموده است بجا خواهد آورد این است:‏
اینک سایه عقربهاي که از آفتاب بر ساعت آفتابی
آحاز پا رفته است ده درجه به عقب برمیگردانم.‏
پس آفتاب از عقربهاي که بر ساعت آفتابی پا رفته
بود،‏ ده درجه برگشت.‏
نوشته حزقیا پادشاه یهودا وقتی که بیمار شد و از
بیماریش شفا یافت:‏
من گفتم:‏ اینک در پیروزي ایام خود به درهاي
جهنم میروم و از بقیه سالهاي خود محروم میشوم.‏
گفتم:‏ یهوه را مشاهده نمینمایم.‏ یهوه را در زمین
زندگان نخواهم دید.‏ من با ساکنان عالم فنا انسان را
دیگر نخواهم دید.‏ مزامیر
من کنده گردید و مثل خیمه شبان از من
برده شد.‏ مثل نساج عمر خود را پیچیدم.‏ او مرا از نورد
خواهد برید.‏ روز و شب مرا تمام خواهی کرد.‏
تا صبح انتظار کشیدم.‏ مثل شیر همچنین تمامی
استخوانهایم را میشکند.‏ روز و شب مرا تمام خواهی
کرد.‏ ایوب
مثل پرستو که جیک جیک میکند صدا مینمایم.‏
و مانند قناري ناله میکنم و چشمانم از نگریستن به
بالا ضعیف میشود.‏ اي یهوه در تنگی هستم.‏ ضامن
من باش.‏ باب
بگویم چونکه او به من گفته است و خود او
کرده است.‏ تمامی سالهاي خود را به سبب تلخی جانم
آهسته خواهم رفت.‏
اي یهوه به این چیزها مردمان زیست میکنند و
بهاینها و بس حیات روح من میباشد.‏ پ س مرا شفا بده
و مرا زنده نگاه دار.‏
اینک تلخی سخت من باعث صلح من شد.‏ از
راه لطف جانم را از چاه هلاکت برآوردي زیرا که
تمامی گناهانم را به پشت سر خود انداختی.‏ مزامیر
13 ،27
11 ،59
16 ،10
.10
.11
12. خانه
.13
.14
15. چه
.16
.17
18 ،7 ؛ میکاه 1 ،32
.18
زیرا که جهنم تو را حمد نمیگوید و مرگ تو را
سرود ستایش نمیخواند و آنانی که به حفره فرو
میروند به صداقت تو امیدوار نمیباشند.‏
زندگانند،‏ زندگانند که تو را حمد میگویند،‏
چنانکه من امروز میگویم.‏ پدران به پسران راستی تو
را تعلیم خواهند داد.‏
.19
6-4 ،18
.4
.5
- 653 -

يرو
یآم
کن
2. سخنان
اشعیا
.20
یهوه به جهت نجات من حاضر است،‏ پس
سرودهایم را در تمامی روزهاي عمر خود در خانه یهوه
خواهیم سرایید.‏
و اشعیا گفته بود که خمیري از انجیر بگیرید و آن
را بر دمل بنهید که شفا خواهد یافت.‏
و حزقیا گفته بود:‏ علامتی که به خانه یهوه
برخواهم آمد چیست؟
.21
.22
39
.1
در آن زمان مرُودك-‏ بلدان پسر بلدان پادشاه بابل
نامهاي و هدیهاي نزد حزقیا فرستاد زیرا شنیده بود که
بیمار شده و بهبود یافته است.‏ دوم پادشاهان
و حزقیا از ایشان مسرور شده،‏ خانه خزینهها خود را
از نقره و طلا و عطریات و روغن معطّر و تمام خانه
اسلحه خویش و هرچه را که در خزینهها او یافت
میشد به ایشان نشان داد و در خانهاش و در تمامی
مملکتش چیزي نبود که حزقیا آن را به ایشان نشان
نداد.‏
سپ.‏ اشعیا پیامبر نزد حزقیا پادشاه آمده،‏ وي را
گفت:‏ این مردمان چه گفتند و نزد تو از کجا آمدند؟
حزقیا گفت:‏ از جاي دور یعنی از بابل نزد من آمدند.‏
او گفت:‏ در خانه تو چه دیدند؟ حزقیا گفت:هرچه
در خانه من است دیدند و چیزي در خزاین من نیست
که به ایشان نشان ندادم.‏
سپ.‏ اشعیا به حزقیا گفت:‏ کلام یهوه صبایوت را
بشنو:‏
اینک روزها میآید که هرچه در خانه تو است و
آنچه پدرانت تا امروز ذخیره کردهاند به بابل برده
خواهد شد.‏ و یهوه میفرماید که چیزي از آنها باقی
نخواهد ماند.‏
و بعضی از پسرانت را که از تو پدید آیند و ایشان را
تولید نمایی خواهند گرفت و در قصر پادشاه بابل
خواجهسرا خواهند شد.‏
8. حزقیا به اشعیا گفت:‏ کلام یهوه که گفتی نیکو
است و دیگر گفت:‏ هرآینه در ایام من صلح و امان
خواهد بود.‏
12 ،20
.2
3
.4
5
.6
.7
40
.1
تسلّی دهید!‏ قوم مرا تسلّی دهید!‏ خداي شما
میفرماید:‏ هوشع ؛ صفنیا 3،
دلاویز به اورشلیم گویید و او را ندا کنید
که نبرد او تمام شده و گناه وي آمرزیده گردیده،‏ و از
دست یهوه براي تمامی گناهانش دو چندان یافته
است.‏
ندا کنندهاي در بیابان،‏ راه یهوه را مهیا
سازید و راهی براي خداي ما در صحرا راست
نمایید.‏ ؛ مرقس ؛ لوقا 3، ؛ یوحنا
هر درهاي برافراشته و هر کوه و تپهاي پست خواهد
شد؛ و کجیها راست و ناهمواریها هموار خواهد گردید.‏
و شکوه یهوه آشکار گشته،‏ تمامی بشر آن را با هم
خواهند دید زیرا که دهان یهوه این را فرموده است.‏
میگوید:‏ ندا کن.‏ وي گفت:‏ چه چیز را ندا
کنم؟ تمامی بشر گیاه است و همگی زیباییاش مثل
گل صحرا.‏ باب ؛ اول پطرس
گیاه خشک و گلش پژمرده میشود زیرا دم یهوه بر
آن دمیده میشود.‏ البتّه مردمان گیاه هستند.‏
گیاه خشک شد و گل پژمرده گردید،‏ لیکن کلام
خداي ما تا ابد استوار خواهد ماند.‏ مزامیر ؛ لوقا
33 ،21
23 ،1
89 ،119
4
24 ،1
3 ،1
12 ،51
متی 3 ،3
3. صداي
.4
.5
6. صدائی
.7
.8
؛ اول پطرس
25 ،1
.9
اي صهیون که بشارت میدهی به کوه بلند بالا برو!‏
و اي اورشلیم که بشارت میدهی آوازت را با قوت بلند
کن!‏ آن را بلند کن و مترس و به شهرهاي یهودا بگو
که هان خداي شما است!‏
اینک سرور یهوه با قوت ید و بازوي وي
برایش حکمرانی مینماید.‏ اینک اجرت او با وي است و
عاقبت وي پیش او میآید.‏ رومیان
او مثل شبانْ‏ گله خود را خواهد چرانید و به
بازوي خود برهها را جمع کرده،‏ به آغوش خویش
خواهد گرفت و شیر دهندگان را به ملایمت
رهبري خواهد کرد.‏ یوحنا
کیست که آبها را به کف دست خود اندازي گیري
کرده و آسمانها را با وجب اندازه کرده و غبار زمین را
در پیمانه گنجانیده و کوهها را با ترازو و تپهها را در
کاسهترازو وزن نموده است؟ امثال
کیست که روح یهوه را قانون داده یا مشاور او
بوده او را تعلیم داده باشد.‏ ؛ رومیان
او از که مشورت خواست تا به او فهم بخشد و راه
و روش راستی را به او بیاموزد؟ و کیست که او را
معرفت آموخت و راه معرفت را به او تعلیم داد؟
اینک امتها مثل قطره در سطل و مانند غبار
ترازو شمرده میشوند.‏ ای جزیرهها را مثل گَرْ‏ د
34 ،11
6 ،2
4 ،30
13-11 ،10
ارمیا 18 ،23
.10
.11
.12
.13
.14
.15
9
14 ،2
- 654 -

یاف
کی
یم
یک
ین
یم
يها
یم
يها
برمیدارد.‏
و لبنان به جهت هیزم ک نیست و حیواناتش
براي قربانی سوختنی کفایت نمیکند.‏
تمامی امتها بنظر وي هیچاند و ناچیز و بیهوده
به چشم میآیند.‏ مزامیر
سپ.‏ خدا را به که تشبیه میکنید وکدام شبه را
با او برابر میتوانید کرد؟ باب
19. صنعتگر بت را میریزد و زرگر آن را به طلا
میپوشاند،‏ و زنجیرهاي نقره برایش میریزد.‏
کسی که توانایی چنین قربانیهایی را نداشته
باشد،‏ درختی را که نمیپوسد اختیار میکند و
صنعتگر ماهري را میطلبد تا بتی را که متحرّك نشود
براي او بسازد.‏
آیا ندانسته ونشنیدهاید و از ابتدا به شما خبر داده
نشده است و از بنیاد زمین نفهمیدهاید؟
او است که بر کره زمین نشسته است و ساکنانش
مثل ملخ میباشند.‏ اوست که آسمانها را مثل پرده
میگستراند و آنها را مثل خیمه به جهت سکونت پهن
میکند.‏ باب ؛ مزامیر
که امیران را بی قدرت و داوران جهان را باطل
میسازد.‏
هنوز کاشته نشده و کاشته نگردیدهاند و تنه آنها
هنوز در زمین ریشه نزده است،‏ که فقط بر آنها
میدمد و پژمرده میشوند و گرد باد آنها را مثل کاه
میرباید.‏
سپ.‏ مرا به که تشبیه میکنید تا با وي مساوي
باشم؟ قدوس میفرماید:‏
خود را به بالاترین برافراشته ببینید.‏
کیست که اینها را آفرید و کیست که لشکر اینها را
بشماره بیرون آورده،‏ همه آنها را بنام خواند؟ از
زیادي قوت و از عظمت توانایی وي ی از آنها گم
نخواهد شد.‏ مزامیر
اي یعقوب چرا فکر میک و اي اسرائیل چرا
میگویی:‏ راه من از یهوه مخفی است و خداي من حق
مرا از دست داده است.‏
آیا ندانسته و نشنیدهاي که خداي سرمدي یهوه
آفریننده انتهاي زمین درمانده و خسته نمیشود و
فهم او را تحقیق نتوان کرد؟ باب ؛
را قوت میبخشد و ناتوانان را قدرت زیاده
عطا مینماید.‏
30. حتّی جوانان هم درمانده و خسته گردند و
اشعیا
شجاعان بک یلّ‏ میافتند.‏
اما آنانی که منتظر یهوه میباشند قوت تازه
خواهند یافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد.‏
خواهند دوید و خسته نخواهند شد.‏ خواهند
خرامید و درمانده نخواهند گردید.‏
مزامیر 5 ،103
.31
41
.1
اي جزیرهها به حضور من خاموششوید!‏ و قبیلهها
قوت تازه بهم رسانند!‏ نزد بیایند،‏ آنگاه سخن
گویند.‏ با هم به محاکمه نزدیک بیاییم.‏ باب ؛
ارمیان
18 ،1 ؛ 26 ،43
35 ،2
.2
کیست که کسی را از مشرق برانگیخت که عدالت او
را نزد پای وي میخواند؟ امتها را به وي تسلیم
میکند و او را بر پادشاهان مسلّط میگرداند.‏ و ایشان
را مثل غبار به شمشیر وي و مثل کاه که پراکنده
میگردد به کمان وي تسلیم خواهد نمود.‏ پیدایش ؛
1 ،12
1 ،14
؛ اعمال رسولان
3 ،7
.3
.4
ایشان را تعقیب نموده،‏ به راهی که با پای خود
نرفته بود،‏ بسلامتی خواهد گذشت.‏
کیست که این را عمل نموده و بجا آورده،‏ و طبقات
را از ابتدا دعوت نموده است؟ من که یهوه و اول و با
آخرین میباشم من هستم.‏ باب ؛ ؛ مکاشفه
5. جزیرهها دیدند و ترسیدند و انتهاي زمین بلرزیدند
و نزدیکی جسته،‏ آمدند.‏
هر کس همسایه خود را کمک کرد و به برادر خود
گفت:‏ قوي دل باش.‏
نجار زرگر را و آنکه با چکش صیقل میکند سندان
زننده را تقویت مینماید و درباره لحیم میگوید:‏ که
خوب است و آن را به میخها محکم سازد تا
متحرّك نشود.‏
اما تو اي اسرائیل بنده من و اي یعقوب که تو را
برگزیدهام و اي نسل دوست من ابراهیم،‏
که تو را از انتهاي زمین گرفته،‏ تو را از انتهایش
خواندهام و به تو گفتهام تو بنده من هستی،‏ تو را
برگزیدم و ترك ننمودم،‏
مترس زیرا که من با تو هستم و مشوش مشو زیرا
من خداي تو هستم!‏ تو را تقویت خواهم نمود و حتماً‏
تو را همراهی خواهم کرد و تو را به دست راست
عدالت خود دستگیري خواهم کرد.‏
اینک همه آنانی که بر تو خشم دارند،‏ خجل و
رسوا خواهند شد و آنانی که با تو دشمنی نمایند
17 ،1
باب 10 ،43
12 ،48
باب 1 ،43
6 ،44
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12 ،45
5 ،42
5 ،46
12 .6 ،39
2 ،104
4 ،147
24 ،44
.16
.17
18
.20
.21
.22
.23
.24
25
26. چشمان
.27
.28
29. ضعیفان
- 655 -

یم
يها
يها
.24
ناچیز شده،‏ هلاك خواهند گردید.‏
آنانی را که با تو مخالفت نمایند جستجو کرده،‏
نخواهی یافت و آنانی که با تو جنگ کنند نیست و
نابود خواهند شد.‏ مزامیر
زیرا من که یهوه خداي تو هستم دست راست تو
را گرفته،‏ به تو میگویم:‏ مترس زیرا من تو را یاري
خواهم داد.‏
اي کرمِ‏ کوچک،‏ یعقوب،‏ و توده کوچک
اسرائیل،‏ مترس زیرا یهوه و قدوس اسرائیل که
نجات دهنده تو میباشد میفرماید:‏ من تو را
یاري خواهم داد.‏ ؛
اینک تو را گردون تیز نو دندانهدار خواهم ساخت
و کوهها را پایمال کرده،‏ خرد خواهی نمود و تپهها را
مثل کاه خواهی ساخت.‏
آنها را خواهی افشاند و باد آنها را برداشته،‏ گردباد
آنها را پراکنده خواهد ساخت.‏ لیکن تو از یهوه شادمان
خواهی شد و به قدوس اسرائیل فخر خواهی نمود.‏
فقیران و مسکینان آب را میجویند و نمییابند و
زبان ایشان از تشنگی خشک میشود.‏ من که یهوه
هستم ایشان را اجابت خواهم نمود.‏ خداي اسرائیل
هستم ایشان را ترك نخواهم کرد.‏
بر تپه خشک نهرها و در میان درهها چشمهها
جاري خواهم نمود.‏ و بیابان را به دریاچه آب و زمین
خشک را به چشمه آب تبدیل خواهم ساخت.‏ باب
اشعیا
20 ،59
36 ،37
باب 3 ،43
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
20 ،43
.19
در بیابان سرو آزاد و اقاقیا و مور و درخت زیتون
را خواهم گذاشت و در صحرا صنوبر و کاج و چنار را
با هم خواهم کاشت.‏
تا ببینند و بدانند و تفکر نموده،‏ با هم بسنجد که
دست یهوه این را کرده و قدوس اسرائیل این را ایجاد
نموده است.‏
یهوه فرماید:‏ دعوي خود را پیش آورید و
پادشاه یعقوب میگوید:‏ دلایل قوي خویش را عرضه
دارید.‏
آنچه را که واقع خواهد شد نزدیک آورده،‏ براي ما
اعلام نمایند.‏ چیزهاي پیشین را و کیفیت آنها را بیان
کنید تا تفکر نموده،‏ آخر آنها را بدانیم یا چیزهاي
آینده را به ما بشنوانید.‏ ؛
و چیزها را که بعد از این واقع خواهد شد بیان
کنید تا بدانیم که شما خدایانید.‏ باري،‏ نیکویی یا بدي
را بجا آورید تا ملتفت شده،‏ با هم ملاحظه نماییم.‏
اینک شما ناچیز هستید و عمل شما هیچ است و
هر که شما را اختیار کند وقیح است.‏
کسی را از شمال برانگیختم و او خواهد آمد و
کسی را از مشرق آفتاب که اسم مرا خواهد خواند و او
بر امیران مثل گلْ‏ خواهد آمد و مانند کوزهگري که
گل را پایمال میکند.‏
کیست که از ابتدا خبر داد تا بدانیم،‏ و از قبل تا
بگوییم که او راست است؟ البتّه خبر دهندهاي نیست
و اعلام کنندهاي نه و کسی هم نیست که سخنان شما
را بشنود.‏
اول به صهیون گفتم که،‏ ببین،‏ ببین،‏ این است،‏
این چیزها خواهد رسید و به اورشلیم بشارت دهندهاي
بخشیدم.‏
و نگریستم و کسی یافت نشد و در میان ایشان
نیز مشورت دهندهاي نبود که چون از ایشان سؤال
نمایم جواب تواند داد.‏
اینک همه ایشان بیهودهاند و اعمال ایشان هیچ
است و بتهاي ریخته شده ایشان باد و بیهوده است.‏
متی 34 ،23
.25
.26
.27
.28
.29
5 ،96 مزامیر
42
.1
اینک بنده من که او را تایید نمودم و برگزیده
من که جانم از او خشنود است،‏ من روح خود را بر
او مینهم تا حق را براي امتها صادر سازد.‏ متی
18 ،12 ؛ ،3
2 ،11 ؛ اشعیا 17 ،1 ؛ دوم پطرس 5 ،17 ؛ 17
.2
.3
او فریاد نخواهد زد و آواز خود را بلند نخواهد نمود
و آن را در کوچهها نخواهد شنوانید.‏
نی خرد شده را نخواهد شکست و فتیله
ضعیف را خاموش نخواهد ساخت تا عدالت را به
راستی صادر گرداند.‏ متی ؛ مزامیر
او ضعیف نخواهد گردید و خمیده نخواهد شد تا
انصاف را بر زمین قرار دهد و جزیرهها منتظر شریعت
او باشند.‏
یهوه که آسمانها را آفرید و آنها را پهن کرد و
زمین و نتایج آن را گسترانید و نفس را به قومی که در
آن باشند و روح را بر آنانی که در آن سالکند میدهد،‏
چنین میفرماید:‏
من که یهوه هستم تو را به عدالت خواندهام و دست
تو را گرفته،‏ تو را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و
نور امتها خواهم گردانید.‏ باب ؛ ؛
1 ،60
19 ،34
6 ،49
2 ،9
20 ،12
.4
5. خدا
.6
7 ،44
باب 8 ،43
.20
.21
.22
.23
- 656 -

یآم
یزن
يرو
ببا
.21
اشعیا
.7
تا چشمان کوران را بگشایی و اسیران را از زندان و
نشینندگان در ظلمت را از زندان بیرون آوري.‏ متی
من یهوه هستم و اسم من همین است.‏ و
شکوه خود را به کسی دیگر و ستایش خویش را
به بتهاي تراشیده نخواهم داد.‏ ؛ اشعیا
اینک وقایع نخستین واقع شد و من از چیزهاي نو
اعلام میکنم و قبل از آنکه بوجود آید شما را از آنها
خبر میدهم.‏
اي شما که به دریا فرود میروید،‏ و ايآنچه در آن
است!‏ اي جزیرهها و ساکنان آنها سرود نو را به یهوه و
ستایش وي را از انتهاي زمین بسرایید!‏
11. صحرا و شهرهایش و روستاهایی که اهل کیدار در
آنها ساکن باشند صداي خود را بلند نمایند و ساکنان
سالع شادي نموده،‏ از قله کوهها فریاد زنند!‏ باب
براي یهوه شکوه را توصیف نمایند و ستایش او را
در جزیرهها بخوانند!‏ مکاشفه
یهوه مثل قدرتمند بیرون ید و مانند مرد
جنگی غیرت خویش را برمیانگیزاند.‏ داد زده،‏ فریاد
خواهد زد و بر دشمنان خویش غلبه خواهد نمود.‏
از زمان قدیم خاموش و ساکت مانده،‏ خودداري
نمودم.‏ هم اکنون مثل که میزاید،‏ فریاد خواهم
زد و دم زده،‏ آه خواهم کشید.‏ باب ؛ مزامیر
کوهها و تپهها را خراب کرده،‏ تمامی گیاه آنها را
خشک خواهم ساخت و نهرها را جزایر خواهم گردانید
و دریاچهها را خشک خواهم ساخت.‏
و کوران را به راهی که ندانستهاند رهبري نموده،‏
ایشان را به راههایی که آشنا نیستند هدایت خواهم
نمود.‏ تاریکی را پیش ایشان به نور و کجی را به راستی
تبدیل خواهم ساخت.‏ این کارها را بجا آورده،‏ ایشان را
رها نخواهم نمود.‏ باب
آنانی که بر بتهاي تراشیده اعتماد دارند و به
تصاویر ریخته شده میگویند که خدایان ما شمایید،‏
به عقب برگردانیده،‏ بسیار خجل خواهند شد.‏ باب
16 ،4
11 ،48
7 ،60
.10 ،44
21 ،50
خروج 15 ،3
11 ،57
7 ،14
4 ،40
.8
.9
.10
.12
.13
.14
.15
.16
.17
29 ،1 ؛ اشعیا 11 ،6 ؛ مزامیر 4 ،115 ؛ مزامیر 17
.18
اي کران بشنوید و اي کوران نظر کنید تا ببینید.‏
باب 8 ،43
.19
کیست که مثل بنده من کور باشد و کیست که
کر باشد مثل رسول من که میفرستم؟ کیست که کور
باشد،‏ مثل بی نقص من و کور مانند بنده یهوه ؟
چی.‏ زهاي بسیار میبینی اما نگاه نمیداري.‏ گوشها
را میگشاید لیکن خود نمیشنود.‏
یهوه را به خاطر عدل خود پسند آمد که شریعت
خویش را عظیم و بزرگ نماید.‏
اما اینان قوم غارت و تاراج شدهاند و همه ایشان
در حفرهها صید شده و در زندانها مخفی گردیدهاند.‏
ایشان غارت شده و رهانندهاي نیست.‏ تاراج گشته و
کسی نمیگوید که باز ده.‏
کیست در میان شما که به این گوش دهد و توجه
نموده،‏ براي زمان آینده بشنود؟
کیست که یعقوب را به تاراج و اسرائیل را به غارت
تسلیم نمود؟ آیا یهوه نبود که به او گناه ورزیدیم
چونکه ایشان به راههاي او نخواستند پیروي نمایند و
شریعت او را اطاعت ننمودند؟ ارمیا
بنابراین آتش خشم خود و قدرت جنگ را بر
ایشان ریخت و آن ایشان را از هر طرف مشتعل
ساخت و ندانستند و ایشان را سوزانید اما تفکر
ننمودند.‏ باب
19 ،2
1 ،57
.22
.23
.24
.25
43
.1
و هم اکنون یهوه که آفریننده تو اي یعقوب،‏ و
سازنده تو اي اسرائیل است چنین میفرماید:‏ مترس
زیرا که من تو را فدیه دادم و تو را به اسمت
خواندم پس تو از آن من هستی.‏
چون از آبها بگذري من با تو خواهم بود و چون از
نهرها عبورنمایی تو را فرونخواهند گرفت.‏ و چون از میان
آتش نخواهی شد و شعلهاش تو را
نخواهد سوزانید.‏ مزامیر ؛ دانیال 3،
زیرا من یهوه خداي تو و قدوس اسرائیل نجات
دهنده تو هستم.‏ مصر را فدیه تو ساختم و حبشه و
سبا را به عوض تو دادم.‏
در نظر من گرانبها ومکرّم بودي و من تو را
دوست میداشتم پس مردمان را به عوض تو و طوایف
را در عوض جان تو تسلیم خواهم نمود.‏
مترس زیرا که من با تو هستم و نسل تو را از
مشرق خواهم آورد و تو را از مغرب جمع خواهم نمود.‏
2 ،44
27 .17
12 ،66
، سوخته
.2
.3
4. چونکه
.5
2 ،44 باب
.6
.7
به شمال خواهم فرمود که بده و به جنوب که
خودداري مکن.‏ پسران مرا از جاي دور و دخترانم را از
انتهاي زمین بیاور.‏
یعنی هر که را به اسم من نامیده شود و او را به
جهت شکوه خویش آفریده و او را به تصویر کشیده و
ساخته باشم.‏ ارمیا ؛
16 ،15
9 .7 ،14
باب 1 ،53
20
- 657 -

يها
یم
یولّ‏
کهآن
نی
يها
يها
یم
نشا
يها
تک
.21
اشعیا
.8
.9
قومی را که چشم دارند اما کور هستند و گوش
دارند اما کر میباشند بیرون آور.‏
همه امتها با هم جمع شوند و قبیلهها فراهم آیند.‏
پس در میان آنها کیست که از این خبر دهد و امور
اولین را به ما اعلام نماید؟ شاهد خود را بیاورند تا
تصدیق شوند یا شنیده،‏ اقرار بکنند که ا راست
است.‏ باب
یهوه فرماید که شما و بنده من که او را
برگزیدهام شاهد من میباشید.‏ تا دانسته،‏ به من ایمان
آورید و بفهمید که من او هستم و پیش از من خدایی
تصویر نشده و بعد از من هم نخواهد شد.‏ باب
من،‏ من یهوه هستم و غیر از من نجاتدهندهاي
نیست.‏ باب ؛ مزامیر ؛ هوشع 13،
من بشارت و نجات دادهام و اعلام نموده و درمیان
شما خداي غیر نبوده است.‏ یهوه میفرماید که شما
شاهد من هستید و من خدا هستم.‏
و از امروز نیز من او میباشم و کسی که از دست
من تواند رهانید نیست.‏ من عمل خواهم نمود و
کیست که آن را رد نماید؟
یهوه که شما و قدوس اسرائیل است چنین
میفرماید:‏ بخاطر شما به بابل فرستادم و همه ایشان را
مثل فراریان فرود خواهم آورد و کلدانیان را نیز در
کشتی وجد ایشان.‏
من یهوه قدوس شما هستم.‏ آفریننده اسرائیل
وپادشاه شما.‏
یهوه که راهی در دریا و راهی در آبهاي عظیم
میسازد چنین میفرماید،‏ خروج
ارابهها و اسبها و لشکر و قوت آن را بیرون
میآورد:‏ ایشان با هم خواهند خوابید و نخواهند
برخاست و خاکستر شده،‏ مثل فتیله خاموش خواهند
شد.‏
چی.‏ زهاي اولین را بیاد نیاورید و در امور قدیم تفکر
ننمایید.‏
اینک من چیز نویی بوجود میآورم و آن هم
اکنون بظهور میآید.‏ آیا آن را نخواهید دانست؟
بدرستی که راهی در بیابان و نهرها در خشکی قرار
خواهم داد.‏ دوم قرنتیان ؛ مکاشفه
حیوانات صحرا گرگان و شترمرغها مرا تمجید
خواهند نمود چونکه آب در بیابان و نهرها در صحرا
بوجود میآورم تا قوم خود و برگزیدگان خویش را
سیراب نمایم.‏ باب
این قوم را براي خود ایجاد کردم تا سرود ستایش
مرا بخوانند.‏
اما تو اي یعقوب مرا نخواندي و تو اي اسرائیل از
من به تنگ آمدي!‏
گوسفندان قربانی سوختنی خود را براي من
نیاوردي و به قربانیها خود مرا احترام ننمودي!‏ به
هدایا بندگی بر تو ننهادم و به بخور تو را به تنگ
نیاوردم.‏
نی معطّر را به جهت من به پول نخریدي و به پیه
قربانیهاي خویش مرا سیر نساختی.‏ بلکه به گناهان
خود بر من بندگی نهادي و به خطایاي خویش مرا
به تنگ آوردي.‏
من هستم من که بخاطر خود خطایاي تو را
محو ساختم و گناهان تو را بیاد نخواهم آورد.‏ باب
.22
.23
.24
.25
34 ،31 ؛ ارمیا 22 ،44
.26
مرا به یاد بیار تا با هم محاکمه نماییم.‏ اعلام کن
که میخواهی چقدر عادل باشی.‏ باب ؛ ارمیا
اجداد اولین تو گناه ورزیدند و واسطه تو به
من عاصی شدند.‏ دانیال
بنابراین من امیران محل مقدس را بیاحترام
خواهم ساخت و یعقوب را به لعنت و اسرائیل را به
دشنام تسلیم خواهم نمود.‏
35 ،2
2 ،58
8 .6 ،9
.27
.28
44
.1
.2
اما هم اکنون اي بنده من یعقوب بشنو و اي
اسرائیل که تو را برگزیدهام!‏
یهوه که تو را آفریده و تو را از رحم به حمایت کرد
و معاون تو میباشد چنین فرماید:‏ اي بنده من
یعقوب مترس!‏ و اي یشُرون که تو را برگزیدهام!‏
باب 43،
10 ،30 ؛ ارمیا 14 ،139 ؛ مزامیر 5 .1
.3
اینک بر زمین تشنه آب خواهم ریخت و نهرها بر
خشکی.‏ روح خود را بر نسل تو خواهم ریخت و بر
خویش را بر فرزندان تو.‏ حزقیال ؛ یوئیل 3، ؛ یوحنا
،7
1
25 ،36
38
.4
و ای در میان سبزهها،‏ مثل درختان بید بر
جوی آب خواهند رویید.‏ مزامیر
یکی خواهد گفت که من از آن یهوه هستم و
دیگري خویشتن را به نام یعقوب خواهد خواند و
دیگري بدست خود براي یهوه خواهد نوشت و
خویشتن را به نام اسرائیل نامیده خواهد ساخت.‏
یهوه پادشاه اسرائیل و یهوه صبایوت که نجات
3 ،1
.5
.6
8 ،41
14 .9 .4
22 ،14
5 ،21
32 ،18
17 ،5
18 ،41
26 .22 ،41
8 .6 ،44
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18
.19
.20
- 658 -

یکم
یم
یم
یم
یم
يها
یم
يها
نی
بی
دهنده ایشان است چنین میفرماید:‏ من اول هستم و
من آخر هستم و غیر از من خدایی نیست.‏ باب ؛
اشعیا
4 ،41
14 .5 ،45 ؛ 12 ،48
.7
و مثل من کیست که آن را اعلان کند و بیان نماید
و آن را ترتیب دهد،‏ از زمانی که قوم قدیم را برقرار
نمودم ‏.پس چیزهاي آینده و آنچه را که واقع خواهد
شد اعلان بنمایند.‏ باب ؛
ترسان و هراسان مباشید.‏ آیا از زمان قدیم تو را
اخبار و اعلام ننمودم و آیا شما شاهد من نیستید؟ آیا
غیر از من خدایی هست؟ حتماً‏ صخرهاي نیست و
هیچکس را نمیشناسم.‏
آنانی که بتهاي تراشیده میسازند،‏ جمیعاً‏ باطلند و
چیزهایی که ایشان میپسندند،‏ فایدهاي ندارد و شاهد
ایشان نمیبینند و نمیدانند تا خجالت بکشند.‏
کیست که خدایی ساخته یا بتی ریخته باشد که
نفعی ندارد؟ باب ؛ ارمیا
اینک همه یاران او خجل خواهند شد و
صنعتگران از انسان میباشند.‏ پ س همه ایشان جمع
شده،‏ بایستند تا با هم ترسان و خجل گردند.‏ ارمیا
آهن را با تیشه تراشد و آن را در زغال کار
میکند و با چکش صورت میدهد و با قوت بازوي
خویش آن را میسازد و نیز گرسنه شده،‏ بیقوت
میگردد و آب ننوشیده،‏ ضعف بهم میرساند.‏ باب
را میتراشد و ریسمان را کشیده،‏ با قلم آن
را نشان میکند و با رنده آن را صاف سازد و با
پرگار نشان میکند پس آن را به شبیه انسان و به
جمال آدمی میسازد تا در خانه ساکن شود.‏ باب ؛
14 ،10
19 ،40
20 ،40
22 ،41
47 .17 ،51
25 ،40
16 ،45
.8
.9
.10
.11
.12
13. چوب
3 ،10 ؛ ارمیا 7 ،41
14. سروهاي
آزاد براي خود قطع میکند و سندیان و
بلوط را گرفته،‏ آنها را از درختان جنگل براي خود
اختیار میکند و شمشاد را غرس نموده،‏ باران آن را
نمو میدهد.‏
سپ.‏ براي شخص به جهت سوخت بکار میآید و
از آن گرفته،‏ خود را گرم میکند و آن را افروخته نان
میپزد و خدایی ساخته،‏ آن را میپرستد و از آن بتی
ساخته،‏ پیش آن سجده میکند.‏
بعضی از آن را در آتش سوزاند و بر بعضی
گوشت پخته میخورد و کباب را برشته کرده،‏ سیر
میشود و گرم شده،‏ میگوید:‏ وه گرم شده،‏ آتش را
دیدم.‏
و از بقیه آن خدایی یعنی بت خویش را میسازد و
پیش آن سجده کرده،‏ عبادت میکند و نزد آن دعا
نموده،‏ میگوید:‏ مرانجات بده چونکه تو خداي من
هستی.‏
ایشان نمیدانند و نمیفهمند زیرا که چشمان
ایشان را بسته است تا نبینند و دل ایشان را تا
نفهمند.‏
و به دل نمیگیرند،‏ معرفت و شعور ندارند تا
بگویند:‏ نصف آن را در آتش سوزاندیم و بر زغالش نیز
نان پختیم و گوشت را کباب کرده،‏ خوردیم.‏ پس آیا از
بقیه آن بتی بسازیم و به تنه درخت سجده نماییم؟
20. خاکستر را خوراك خود میسازد و دل فر
خورده او را گمراه ند که جان خود را نتواند
رهانید و فکر نمینماید که آیا در دست راست من
دروغ نیست.‏
اي یعقوب و اي اسرائیل اینها را بیادآور چونکه تو
بنده من هستی.‏ تو را سرشتم اي اسرائیل تو بنده من
هستی از من فراموش نخواهی شد.‏
تقصیرهاي تو را مثل ابر غلیظ و گناهانت را
مانند ابر محو ساختم.‏ پ س نزد من بازگشت نما
زیرا تو را فدیه کردهام.‏ باب
اي آسمانها شادي نمایید زیرا که یهوه ا را
کرده است!‏ و اي عمق زمین!‏ فریاد برآورید و اي
کوهها و جنگلها و هر درختی که در آنها باشد بسرایید!‏
زیرا یهوه یعقوب را فدیه کرده است و خویشتن را در
اسرائیل تمجید خواهد نمود.‏ باب ؛ مزامیر ؛ اشعیا
11 ،96
18 ،1 ؛ 25 ،43
13 ،49
.18
.19
.21
.22
.23
12 ،55
.24
یهوه که نجات دهنده تو است و تو را از رحم
آفریده است چنین میفرماید:‏ من یهوه هستم و همه
چیز را ساختم.‏ آسمانها را به تنهایی گسترانیدم و
زمین را پهن کردم؛ و با من که بود؟ باب
آنکه نشانههاي کاذبان را باطل میسازد و
جادوگران را احمق گرداند.‏ و حکیمان را بعقب
برمیگرداند و علم ایشان را به جهالت تبدیل میکند.‏
که سخنان بندگان خود رابرقرار میدارد و مشورت
رسولان خویش را به انجام رساند،‏ که درباره
اورشلیم میگوید معمور خواهد شد و درباره شهرهاي
یهودا که بنا خواهد شد و خرابی آن را برپا خواهم
داشت.‏
آنکه به عمق آب میگوید که خشک شو و
نهرهایت را خشک خواهم ساخت.‏ خروج ؛ یوشع 3،
و درباره کورش میگوید که او شبان من است و
تمامی مسرّت مرا به اتمام خواهد رسانید و درباره
اورشلیم میگوید بنا خواهد شد و درباره معبد که
16
22 ،40
21 ،14
.25
.26
.27
.28
15
.16
.17
- 659 -

يوا
يوا
يرو
یم
کی
یم
6
بنیاد تو نهاده خواهد گشت.‏
اشعیا
45
.1
یهوه به مسح شده خویش یعنی به کورش که:‏
دست راست او را گرفتم تا به حضور وي امتها را
مغلوب سازم و کمرهاي پادشاهان را بگشایم تا درها را
به حضور وي باز نمایم و دروازهها دیگر بسته نشود
چنین میفرماید.‏ باب ؛ دوم تواریخ
که من پیش تو خواهم خرامید و جایهاي
ناهموار را هموار خواهم ساخت.‏ و درهاي برنجین را
شکسته،‏ پشت بندهاي آهنین را خواهم برید.‏
و گنجهاي ظلمت و خزینهها مخفی را به تو خواهم
بخشید تا بدانی که من یهوه که تو را به اسمت
خواندهام خداي اسرائیل میباشم.‏
به خاطر بنده خود یعقوب و برگزیده خویش
اسرائیل،‏ هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت
خواندم و لقب دادم.‏
من یهوه هستم و دیگري نیست و غیر از من
خدایی نه.‏ من کمر تو را بستم هنگامی که مرا
نشناختی.‏ تثنیه ؛
تا از مشرق آفتاب و مغرب آن بدانند که غیر از من
هیچکس نیست.‏ من یهوه هستم و دیگري نه.‏
پدید آورنده نور و آفریننده ظلمت.‏ سازنده صلح و
آفریننده بدي.‏ من یهوه سازنده همه این چیزها هستم.‏
22 ،36
باب 1 ،43
28 ،44
39 ،32
35 ،4
.2
.3
.4
.5
.6
.7
4 ،1 پیدایش
12 1، ؛ میکاه 6 ؛ عاموس 3،
.8
اي آسمانها از بالا ببارانید تا آسمانها عدالت را فرو
ریزد و زمین بشکافد تا نجات و عدالت رشد کنند و
آنها را با هم برویاند زیرا که من یهوه این را آفریدهام.‏
12 ،10 هوشع
.9
برکسی که با سازنده خود چون سفالی با
سفالهاي زمین دشمنی نماید.‏ آیا کوزه به کوزهگر
بگوید چه چیز را ساختی؟ یا ساختهشده تو درباره تو
بگوید که او دست ندارد؟ اول سموئیل ؛ ارمیا ؛ رومیان
6 ،18
10 ،2
21 ،9
.10
بر کسی که به پدر خود گوید:‏ چه چیز را
تولید نمودي و به زن که چه زاییدي.‏
یهوه که قدوس اسرائیل و سازنده آن باشد
چنین میفرماید:‏ درباره امور آینده از من سؤال نمایید
و پسران مرا و اعمال دستهاي مرا به من بسپارید.‏
من زمین را ساختم و انسان را بر آن آفریدم.‏
دستهاي من آس مانها را گسترانید و من تم امی
لشکرهاي آنها را امر فرمودم.‏ باب ؛ ؛ مزامیر 33،
2 ،104 ؛
.13
من او را به عدالت برانگیختم و تمامی راههایش را
راست خواهم ساخت.‏ شهر مرا بنا کرده،‏ اسیرانم را آزاد
خواهد نمود،‏ اما نه براي پول و نه براي هدیه.‏ یهوه
صبایوت این را میفرماید.‏
یهوه چنین فرماید:‏ حاصل مصر و تجارت
حبشه و اهل سبا که مردان بلند قد میباشند نزد تو
عبور نموده،‏ از آن تو خواهند بود.‏ و تابع تو شده در
زنجیرها خواهند آمد و پیش تو خم شده و نزد تو
التماس نموده،‏ خواهند گفت:‏ حتماً‏ خدا در تو است و
دیگري نیست و خدایی نه.‏ باب
اي خداي اسرائیل و نجات دهنده یقیناً‏ خدایی
هستی که خود را پنهان میکنی.‏
همه ایشان خجل و رسوا خواهند شد و آنانی که
بتهامیسازند با هم به رسوایی خواهند رفت.‏ باب
اما اسرائیل به نجات جاودانی از یهوه نجات یافته
خواهند شد و تا ابد خجل و رسوا نخواهند گردید.‏
زیرا یهوه آفریننده آسمان که خدا است که زمین
را آفرید و ساخت و آن را استوار نمود و آن را از
خشکی تهی نیافرید بلکه به جهت سکونت تصویر نمود
چنین میفرماید:‏ من یهوه هستم و دیگري نیست.‏
در خفا و در جایی از زمین تاریک سخن نگفتم.‏ و
به نسل یعقوب نگفتم که مرا بیهوده بطلبید.‏ من یهوه
به عدالت سخن میگویم و چیزهاي راست را اعلان
مینمایم.‏ مزامیر
اي رهاشدگان از امتها جمع شده،‏ بیایید و با هم
نزدیک شوید.‏ آنانی که چوب بتهاي خود را برمیدارند
و نزد خدایی که نتواند رهانید دعا مینمایند معرفت
ندارند.‏
سپ.‏ اعلان نموده،‏ ایشان را نزد آورید تا با
یکدیگر مشورت نمایند.‏ کیست که این را از ایام قدیم
اعلان نموده و از زمان گذشته بشارت داده است؟ آیا
نه من که یهوه هستم و غیر از من خدایی دیگر
نیست؟ خداي عادل و نجاتدهنده و غیر از من نیست.‏
اي همه انتهاهاي زمین به من توجه نمایید و
نجات یابید زیرا من خدا هستم و دیگري نیست.‏ باب
11 .9 ،44
6 ،44
8 ،27
باب 9 ،43
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
21
.22
7 ،55
.23
به ذات خود قسم خوردم و این کلام به عدالت از
دهانم صادر گشته برنخواهد گشت که هر زانو پیش
من خم خواهد شد و هر زبان به من قسم خواهد
خورد.‏ رومیان ؛ فیلیپیان
و مرا خواهند گفت عدالت و قوت فقط در
10 ،2
11 ،14
.24
5 ،42
28 ،40
.11
.12
- 660 -

يار
کی
یم
نی
یهوه میباشد.‏ و بسوي او خواهند آمد و همگانی که 12.
به او خشمناکند خجل خواهند گردید.‏ و تمامی نسل
اسرائیل دریهوه عادل شمرده شده،‏ فخر خواهند کرد.‏
اشعیا
2 ،4 ؛ ارمیا باب 11 ،53
46
.1
.2
.3
.4
بیل خم شده و نَبو منحنی گردیده بتهاي آنها بر
حیوانات و گلهها نهاده شد.‏ آنهایی که شما
برمیداشتید حمل گشته و بار حیوانات ضعیف شده
است.‏
آنها جمیعاً‏ منحنی و خم شده،‏ آن بار را نمیتوانند
رهانید بلکه خود آنها به اسیري میروند.‏
اي خاندان یعقوب و تمامی بقیه خاندان اسرائیل که
از درون بدن بر من حمل شده و از رحم برداشته من
بودهاید!‏
و تا به پیري شما من همان هستم و تا به
سفیدموئی من شما را خواهم برداشت.‏ من آفریدم و
من برخواهم داشت و من حمل کرده،‏ خواهم رهانید.‏
18 ،71 مزامیر
.5
مرا با که شبیه و مساوي سازید و مرا با که
مقابل مینمایید تا همانند هم شویم؟ باب ؛ ؛
7 ،41
18 ،40
9 ،44
.6
آنانی که طلا را از کیسه میریزند و نقره را به میزان
میسنجند،‏ زرگري را اجیر میکنند تا خدایی از آن
بسازد پس سجده کرده،‏ عبادت نیز مینمایند.‏ باب
،44
4 ،17 ؛ داوران 12 .10
.7
آن را بر دوش برداش ته،‏ میبرن د و به ج ایش
میگذارند و او میایستد و از جاي خود حر تک
نمیتواند کرد.‏ نزد او التماس هم مینمایند اما جواب
نمیدهد و ایشان را از تنگی ایشان نتواند رهانید.‏ باب
20 ،45
.8
9
این را بیاد آورید و مردانه بکوشید.‏ و اي نافرمانان
آن را در دل خود تفکر نمایید!‏
چی.‏ زهاي اول را از زمان قدیم به یاد آورید.‏ زیرا من
قادر مطلق هستم و دیگري نیست.‏ خدا هستم و نظیر
من نه.‏ باب
آخر را از ابتدا و آنچه را که واقع نشده از قدیم
بیان میکنم و میگویم که اراده من برقرار خواهد ماند
و تمامی شادمانی خویش را بجاخواهم آورد.‏ باب
مرغ شک را از مشرق و هم مشورت خویش را
از جاي دور میخوانم ‏.من گفتم و حتماً‏ بجا خواهم
آورد و تقدیر نمودم و حتماً‏ به وقوع خواهم رسانید.‏
اي سختدلان که از عدالت دور هستید مرا
بشنوید.‏ مزامیر
عدالت خود را نزد آوردم و دور نمیباشد و
نجات من تأخیر نخواهد نمود و نجات را به جهت
اسرائیل که شکوه من است در صهیون خواهم
گذاشت.‏ لوقا
1 ،131
30 ،2
.13
47
.1
.2
.3
اي باکره دختر بابل فرود شده،‏ بر خاكبنشین و اي
دختر کلدانیان بر زمین بیتخت بنشین زیرا تو را دیگر
نازنین و لطیف نخواهند خواند.‏
آسیاب را گرفته،‏ آرد را خرد کن.‏ نقاب را برداشته،‏
دامنت را بلند کن و ساقها را برهنه کرده،‏ از نهرها
عبور کن.‏
آلت تناسلی تو آشکار شده،‏ رسوایی تو ظاهر خواهد
شد.‏ من انتقام کشیده،‏ بر هیچکس شفقت نخواهم
نمود.‏
و اما نجات دهنده ما اسم او یهوه صبایوت و قدوس
اسرائیل میباشد.‏ باب
اي دختر کلدانیان خاموش بنشین و به ظلمت
داخل شو زیرا که دیگر تو را ملکه ممالک نخواهند
خواند.‏
بر قوم خود خشم نموده و میراث خویش را
بیحرمت کرده،‏ ایشان را به دست تو تسلیم نمودم.‏ بر
ایشان رحمت نکرده،‏ یوغ خود را بر پیران بسیار
سنگین ساختی.‏
و گفتی تا به ابد ملکه خواهم بود.‏ و ا چیزها را
در دل خود جا ندادي و عاقبت آنها را به یاد نیاوردي.‏
سپ.‏ هم اکنون اي که در عشرت بسر میبري و در
اطمینان ساکن هستی این را بشنو.‏ اي که دردل خود
میگویی من هستم و غیر از من دیگري نیست و بیوه
نخواهم شد و بیفرزندي را نخواهم دانست.‏ مکاشفه
سپ.‏ این دو چیز یعنی بیفرزندي و بیوگی ناگهانی
در یکروز به تو عارض خواهد شد و با وجود زیادي
جادو تو و افراط افسونگري زیاد تو آنها بشدت بر تو
مسلط خواهد شد.‏ باب
زیرا که بر شرارت خود اعتماد نموده،‏ گفتی کسی
نیست که مرا بیند.‏ و حکمت و علم تو،‏ تو را گمراه
ساخت و در دل خود گفتی:‏ من هستم و غیر از من
دیگري نیست.‏ باب
سپ.‏ بلایی که افسون آن را نخواهی دانست بر سر
7 ،18
14 ،41
19 ،51
12 ،30
ناحوم 5 ،3
.4
.5
.6
.7
8
9
.10
11
9 ،42
5 ،45
.10
.11
- 661 -

تی
نی
نی
کن
یم
.7
.8
.9
تو خواهد آمد و مصیبتی که به دفع آن قادر نخواهی
شد،‏ تو را فرو خواهد گرفت و هلاکتی که ندانستهاي،‏
ناگهان بر تو خواهد آمد.‏
سپ.‏ در افسونگري خود و زیادي جادوي خویش
که در آنها از طفولیت سختی کشیدهاي قائم باش
شاید که منفعت توانی برد و شاید که غالب توانی
شد.‏ دانیال
از فراوان ی مش ورتهایت خس ته ش دهاي؛ پس
تقسیمکنندگان آسمانها و ستاره شناسان و آنانی که
در اول ماهها را اعلام میکنند،‏ بایستند و تو را از آنچه
بر تو واقع شدنی است نجات دهند.‏
ای کن مثل کاه شده،‏ آتش ایشان را خواهد
سوزانید که خویشتن را از زبانه آتش آن نخواهند
رهانید و آن جرقهاي که خود را نزد آن گرم سازند و
آتشی که در برابرش بنشینند نخواهد بود.‏
آنانی که از ایشان سختی کشیدي براي تو چنین
خواهند شد و آنانی که از طفول با تو تجارت
میکردند هر کس بجاي خود آواره خواهد گردید و
کسی که تو را رهایی دهد نخواهد بود.‏
اشعیا
2 ،2
12
.13
.14
.15
48
.1
اي خاندان یعقوب که به نام اسرائیل نامیده هستید
و از آب یهودا صادر شدهاید،‏ و به اسم یهوه قسم
میخورید و خداي اسرائیل را یاد مینمایید،‏ اما نه به
صداقت و راستی،‏ این را بشنوید.‏ ارمیا ؛ میکاه 3،
زیرا که خویشتن را از شهر مقّدس میخوانند و بر
خداي اسرائیل که اسمش یهوه صبایوت است اعتماد
میدارند.‏
چیزهاي اول را از قدیم بشارت دادم و از دهان من
صادر شده،‏ آنها را اعلام نمودم ناگهانی به عمل آوردم
و واقع شد.‏
دانستم که تو سخت دل هستی و گردنت
بند آهنین و پیشانی تو برنجین است.‏ ارمیا ؛ حزقیال
،2
11
3 ،5
2 ،4
.2
.3
4. چونکه
4
.5
بنابراین تو را از قدیم با خبر ساختم و قبل از وقوع
تو را اعلام نمودم.‏ مبادا بگویی که بت من آنها را بجا
آورده و بت تراشیده و تصویر ریخته شده من آنها را
امر فرموده است.‏
همه این چیزها را شنیدي،‏ آنها را ملاحظه
نما.‏ پ س آیا شما اعتراف نخواهید کرد،‏ و از ا زمان
چیزهاي تازه را به شما اعلام نمودم و چیزهاي مخفی
را که ندانسته بودید؟
در این زمان و نه در ایام قدیم آنها آفریده شد و
قبل از امروز آنها را نشنیده بودي،‏ مبادا بگویی ای
این چیزها را میدانستم.‏
البتّه نشنیده و هر آینه ندانسته و البتّه گوش تو
قبل از این باز نشده بود.‏ زیرا میدانستم که بسیار
خیانتکار هستی و از رحم مادرت عاصی خوانده شدي.‏
به خاطر اسم خود خشم خویش را به تأخیر خواهم
انداخت و به خاطر شکوه خویش بر تو شفقت خواهم
کرد تا تو را ریشه کن نسازم.‏
اینک تو را جلا دادم اما نه مثل نقره و تو را در
کوره مصیبت آزمودم.‏ اول پطرس
بهخاطر ذات خود،‏ به خاطر ذات خود ا را
میکنم زیرا که اسم من چرا باید بیحرمت شود و
شکوه خویش را به دیگري نخواهم داد.‏
اي یعقوب و اي دعوت شده من اسرائیل بشنو!‏
من او هستم!‏ من اول هستم و آخر هستم!‏ باب ؛
4 ،41
12 ،4
.10
.11
.12
17 ،1 ؛ مکاشفه 6 ،44
.13
به تحقیق دست من بنیاد زمین را نهاد و دست
راست من آسمانها را گسترانید.‏ وقتی که آنها را
میخوانم با هم برقرار میباشند.‏ باب ؛ مزامیر 33،
سپ.‏ همگی شما جمع شده،‏ بشنوید کیست از
ایشان که اینها را اخبار کرده باشد.‏ یهوه او را دوست
میدارد،‏ پس شادي خود را بر بابل بجا خواهد آورد و
بازوي او بر کلدانیان فرود خواهد آمد.‏
من سخن گفته و من او را خواندم و او را آوردم تا
راه خود را کامران سازد.‏
به من نزدیک شده،‏ این را بشنوید.‏ از ابتدا در خفا
سخن نگفتم و از زمانی که این واقع شد من در آنجا
هستم و هم اکنون سرور یهوه مرا و روح خود را
فرستاده است.‏ باب ؛ یوحنا
یهوه که نجات دهنده تو و قدوس اسرائیل است
چنین میفرماید:‏ من یهوه خداي تو هستم و تو را
تعلیم میدهم تا سود ببري و تو را به راهی که باید
بروي هدایت مینمایم.‏
کاش که به دستورات من گوش دادي،‏ آنگاه
صلح تو مثل نهر و عدالت تو مانند امواج دریا میبود.‏
9
28 ،40
20 ،18
19 ،45
14
.15
.16
.17
.18
15 ،24 مزامیر
.19
آنگاه نسل تو مثل ریگ و ثمره نطفه تو مانند
دانههاي آن میبود و نام او از حضور من ریشه کن و
هلاك نمیگردید.‏
20. از بابل بیرون شده،‏ از میان کلدانیان بگریزید و
6. چونکه
- 662 -

یقل
يها
يها
یم
يها
این را به صداي شادي آگاه و اعلام نمایید و آن را تا
انتهاي زمین شایع ساخته،‏ بگویید:‏ که یهوه بنده خود
یعقوب را فدیه داده است.‏ ارمیا ؛ دوم قرنتیان ؛
مکاشفه
اشعیا
17 ،6
45 .6 ،51
4 ،18
.21
و تشنه نخواهند شد اگر چه ایشان را در ویرانهها
رهبري نماید،‏ زیرا که آب از صخره براي ایشان جاري
خواهد ساخت و صخره را خواهد شکافت تا آبها
بجوشد.‏ خروج
و یهوه میفرماید که براي شریران صلح نخواهد
بود.‏ باب
6 ،17
2 ،57
.22
49
.1
اي جزیرهها از من بشنوید!‏ و ايطوایف از جاي دور
گوش دهید!‏ یهوه مرا از رحم دعوت کرده واز جهاز
هاضمه مادرم اسم مرا ذکر نموده است.‏ ارمیا
و دهان مرا مثل شمشیر تیز ساخته،‏ مرا زیر سایه
دست خود پنهان کرده است.‏ و مرا تیر صی ساخته
در تیردان خود مخفی نموده است.‏ مکاشفه ؛ اشعیا
و مرا فرمود:‏ اي اسرائیل تو بنده من هستی که از تو
خویشتن را تمجید نمودهام!‏ باب
اما من گفتم که بیهوده زحمت کشیدم و قوت خود
را بیفایده و باطل صرف کردم؛ لیکن حقّ‏ من با یهوه و
اجرت من با خداي من میباشد.‏ اول قرنتیان ؛ مزامیر
16 ،51
5 ،1
58 ،15
16 ،1
16 ،51
.2
.3
.4
22 ،74
.5
و هم اکنون یهوه که مرا از رحم براي بندگی
خویش آفرید تا یعقوب را نزد او بازآورم و تا اسرائیل
نزد وي جمع شوند میفرماید و در نظر یهوه محترم هستم و
خداي من قوت من است؛ مزامیر
2 ،18
6
حجی
سپ.‏ میفرماید:‏ این چیز کمی است که بنده
من بشوي تا قومهاي یعقوب را برپا کنی و
نجاتیافتگان اسرائیل را باز آوري.‏ بلکه تو را نور
امتها خواهم گردانید و تا انتهاي زمین نجات
من خواهی بود.‏ باب ؛ ؛ ؛ مزامیر ؛ ؛
11 ،72
8 ،2
3 ،60 6 ،42
47
2 ،9
32 ،2 ؛ لوقا 8 ،2
.7
؛ اعمال رسولان 13،
یهوه که نجات دهنده و قدوس اسرائیل میباشد،‏ به
او که نزد مردم محقّر و نزد امتها مکروه و بنده
حاکمان است چنین میفرماید:‏ پادشاهان دیده برپا
خواهند شد و امیران سجده خواهند نمود،‏ به سبب
یهوه که امین است و قدوس اسرائیل که تو را برگزیده
است.‏
8. یهوه چنین میفرماید:‏ در زمان رضامندي تو را
اجابت نمودم و در روز نجات تو را یاري کردم.‏ و تو را
حفظ نموده عهد قوم خواهم ساخت تا زمین را برپا
سازي و سهم خراب شده را به ایشان تقسیم نمایی.‏
14 ،69 مزامیر
2 6، ؛ دوم قرنتیان
.9
و به اسیران بگویی:‏ بیرون روید و به آنانی که در
ظلمتند خویشتن را ظاهر سازید.‏ و ایشان در راهها
خواهند چرید و مرتعهاي ایشان بر همه صحراهاي
کوهی خواهد بود.‏ باب ؛
گرسنه و تشنه نخواهند بود و حرارت و آفتاب به
ایشان ضرر نخواهد رسانید زیرا آنکه بر ایشان رحم
دارد ایشان را هدایت خواهد کرد و نزد چشمه آب
ایشان را رهبري خواهد نمود.‏ مکاشفه ؛ اشعیا ؛
10 ،54
16 ،7
2 ،52
22 .7 .6 ،42
.10
5 ،116 مزامیر
.11
و تمامی کوههاي خود را راهها خواهم ساخت و
راههاي من بلند خواهد شد.‏
اینک بعضی از جاي دور خواهند آمد و بعضی از
شمال و از مغرب و بعضی از دیار سینیم.‏ متی
اي آسمانها شادي کنید!‏ و اي زمین وجد نما!‏ و
اي کوهها آواز شادمانی دهید!‏ زیرا یهوه قوم خود را
تسلّی میدهد و بر مظلومان خود رحم میفرماید.‏ باب
11 ،8
.12
.13
23 ،44
.14
اما صهیون میگوید:‏ یهوه مرا ترك نموده و
یهوه مرا فراموش کرده است.‏ ؛
آیا زن بچه شیر خواره خود را فراموش کرده
بر پسر رحمخویش ترحم ننماید؟ اینان فراموش
میکنند اما من تو را فراموش نخواهم نمود.‏ اول
10 ،42
مزامیر 2 ،13
.15
پادشاهان 26 ،3
19 9، ؛ مزامیر
.16
اینک تو را بر کف دستهاي خود نقش نمودم و
حصارهایت دائماً‏ در نظر من است.‏
پسرانت با عجله خواهند آمد و آنانی که تو را
خراب و ویران کردند از تو بیرون خواهند رفت.‏
خود را به هر طرف بلند کرده،‏ ببین همه
اینها جمع شده،‏ نزد تو میآیند.‏ یهوه فرماید به
حیات خودم قسم که خود را به همه اینها مثل زیور
آراسته خواهی ساخت و مثل عروس خویشتن را به
آنها خواهی آراست.‏ باب
زیرا خرابهها و ویرانه تو و زمین تو که تباه
شده بود،‏ اما هم اکنون تو از زیادي ساکنان تنگ
خواهی شد و هلاك کنندگانت دور خواهند گردید.‏
پسران تو که بیفرزند میبودي،‏ در گوش تو به
یکدیگر خواهند گفت:‏ این مکان براي من تنگ است،‏ مرا
جایی بده تا ساکن شوم.‏
4 ،60
.17
18. چشمان
.19
.20
- 663 -

كخا
يها
يپا
کهآن
یآب
كتر
يرو
یکم
کهآن
نی
اشعیا
.21
و تو دردل خود خواهی گفت:‏ کیست که اینها را
براي من زاییده است و حال من بیفرزند و نازاد و
ترك وطن و متروك میبودم.‏ پ س کیست که اینها را
پرورش داد.‏ اینک من به تنهایی شده بودم پس
اینها کجا بودند؟
یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من دست خود
را بسوي امتها دراز خواهم کرد و علَم خویش را
بسوي قومها خواهم برافراشت.‏ و ایشان پسرانت را در
آغوش خود خواهند آورد و دخترانت بر دوش ایشان
برداشته خواهند شد.‏ لوقا
و پادشاهان نگهبانان تو و ملکههاي ایش ان
دایه تو خواهند بود و نزد تو رو به زمین افتاده،‏
تو را خواهند لیسید و تو خواهی دانست که
من یهوه هستم و آنانی که منتظر من باشند،‏ خجل
نخواهند گردید.‏ باب ؛ مزامیر ؛ میکاه ؛ مزامیر
،25
17 ،7
9 ،72
15 ،18
16 ،60
22. سرور
.23
33 ،9 ؛ رومیان 3
.24
آیا غنیمت از قدرتمند گرفته شود یا اسیران از
مرد قدرتمند رهانیده گردند.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ اسیران نیز از قدرتمند
گرفته خواهند شد و غنیمت از دست ستم پیشه
رهانیده خواهد گردید.‏ زیرا که من با دشمنان تو
مقاومت خواهم نمود و من پسران تو را نجات خواهم
داد.‏ لوقا ؛ مزامیر
و به آنانی که بر تو ظلم نمایند گوشت خودشان را
خواهم خورانید و به خون خود مثل شراب مست
خواهند شد و تمامی بشر خواهند دانست که من یهوه
نجاتدهنده تو و نجات دهنده تو و قدیر یعقوب
هستم.‏ باب ؛ ؛ حزقیال
5 ،21
1 ،35
20 ،37
23 ،51
22 ،11
.25
.26
50
.1
یهوه چنین میفرماید:‏ طلاق نامه مادر شما که او را
طلاق دادم کجا است؟ یا کیست از طلبکاران من که
شما را به او فروختم؟ اینک شما به سبب گناهان خود
فروخته شدید و مادر شما به جهت تقصیرهاي شما
طلاق داده شد.‏
آمدم چرا کسی نبود؟ و چون ندا کردم چرا
کسی جواب نداد؟ آیا دست من به هیچ وجه کوتاه
شده که نتواند نجات دهد یا در من قدرتی نیست که
رهایی دهم؟ اینک به خشم خود دریا را خشک
میکنم و نهرها را بیابان میسازم که ماهی آنها از
بی متعفّن شود و از تشنگی بمیرد.‏ اعداد ؛
22 ،14 خروج
.3
آسمان را به ظلمت ملبس میسازم و پلاس را
پوشش آن میگردانم.‏
یهوه زبان تعلیم را به من داده است تا
بدانم که چگونه خستگان را به کلام تقویت دهم.‏
هر بامداد بیدار میکند.‏ گوش مرا بیدار میکند تا مثل
تعلیم یافته بشنوم.‏ متی
یهوه گوش مرا گشود و مخالفت نکردم و به
عقببرنگشتم.‏ دوم سموئیل
پشت خود را به آنان که مرا زدند و رخسار
خود را به موکنان دادم و روي خود را از رسوایی
و آب دهان پنهان نکردم.‏ متی ؛ یوحنا
7. چونکه سرور یهوه مرا یاري ند،‏ پ س رسوا
نخواهم شد،‏ از این جهت خود را مثل سنگ خارا
ساختم و میدانم که خجل نخواهم گردید.‏
مرا تصدیق میکند نزدیک است.‏ پ س کیست
که با من دشمنی نماید تا با هم بایستیم و کیست که
بر من دعوي نماید پس او نزدیک من بیاید؟ رومیان
اینک سرور یهوه مرا یاري میکند؛ پس کیست مرا
مقصر سازد؟ همانا همگی ایشان مثل رخت مندرس
شده،‏ بید ایشان را خواهد خورد.‏ ایوب ؛ رومیان
31 ،8
،8
1 ،19
29 ،34
67 ،26
29 ،7
27 ،7
4. سرور
5. سرور
.6
.8
.9
8 .6 ،51 ؛ اشعیا 27 ،102 ؛ مزامیر 34
26
.10
کیست از شما که از یهوه میترسد و صداي بنده
او را میشنود؟ هرکه در تاریکی به سر برد و روشنایی
ندارد،‏ او به اسم یهوه توکل نماید و به خداي خویش
اعتماد بکند.‏ مراثی ارمیا 3،
هان همه شما که آتش میافروزید و کمر خود را
به مشعلها میبندید،‏ در روشنایی آتش خویش و در
مشعلهایی که خود افروختهاید به سر برید،‏ اما ا از
دست من به شما خواهد رسید که در اندوه خواهید
خوابید.‏
.11
51
.1
.2
اي پیروان عدالت و طالبان یهوه مرا بشنوید!‏ به
صخرهاي که از آن قطع گشته و به حفره چاهی که از
آن کنده شدهاید،‏ نظر کنید.‏
به پدر خود ابراهیم و به ساره که شما را زایید نظر
نمایید زیرا او یک نفر بود هنگامی که او را دعوت
نمودم و او را برکت داده،‏ زیاد گردانیدم.‏ پیدایش ؛ یوشع
1 ،12
3 ،24
24 ؛ حزقیال 33،
.3
23 11، به تحقیق یهوه صهیون را تسلّی داده،‏ تمامی
2. چون
- 664 -

يها
نیی
یم
تک
تی
کن
یم
خرابههایش را تسلّی بخشیده است و بیابان او را مثل
عدن و صحراي او را مانند باغ یهوه ساخته است.‏
خوشی و شادي در آن یافت میشود و ستایش و آواز
شادي.‏ باب
اي قوم من به من توجه نمایید و اي طایفه من به
من گوش دهید.‏ زیرا که شریعت از نزد من صادر
میشود و داوري خود را برقرار میکنم تا قومها را
روشنایی بشود.‏
عدالت من نزدیک است و نجات من ظاهر شده،‏
بازوي من قومها را داوري خواهد نمود و جزیرهها
منتظر من شده،‏ به بازوي من اعتماد خواهند کرد.‏
خود را بسوي آسمان برافرازید و پا
بسوي زمین نظر کنید زیرا که آسمان مثل دود از هم
خواهد پاشید و زمین مثل جامه مندرس خواهد
گردید و ساکنانش همچنین خواهند مرد.‏ اما نجات
من تا به ابد خواهد ماند و عدالت من از بین نخواهد
رفت.‏ مزامیر ؛ لوقا ؛ اشعیا ؛ عبرانیان
اي شما که عدالت را میشناسید!‏ و اي قومی که
شریعت من در دل شما است!‏ مرا بشنوید.‏ از توهین
مردمان مترسید و از دشنام ایشان هراسان مشوید.‏
اشعیا
12 ،9
17 ،45
33 ،21
3 ،61
27 ،102
.4
.5
6. چشمان
.7
11 ،5 ؛ متی 31 ،37 مزامیر
.8
زیرا که بید ایشان را مثل جامه خواهد زد و کرم
ایشان را مثل پشم خواهد خورد اما عدالت من تا ابد و
نجات من نسلاً‏ بعد نسل باقی خواهد ماند.‏ باب
بیدار شو اي بازوي یهوه ، بیدار شو و خویشتن را با
قوت ملبس ساز.‏ مثل ایام قدیم و دورههاي گذشته
بیدار شو.‏ آیا تو آن نیستی که رهب را قطع نموده،‏
اژدها را مجروح ساختی.‏ خروج ؛
آیا تو آن نیستی که دریا و آبهاي عمیقِ‏ عظیم را
خشک کردي و عمق دریا را راه ساختی تا فدیه
شدگان عبور نمایند؟ خروج ؛ یوشع 3،
و فدیه شدگان یهوه بازگشت نموده،‏ با خوشحالی
به صهیون خواهند آمد و خوشی جاودانی بر سر ایشان
خواهد بود و شادمانی و خوشی را خواهند یافت و غم
و ناله فرار خواهد کرد.‏ باب ؛ ؛ یوحنا
من هستم،‏ من که شما را تسلّی میدهم.‏ پ س تو
کیستی که از انسانی که میمیرد میترسی و از پسر
آدم که مثل گیاه خواهد گردید؟ متی ؛ اول پطرس
و یهوه را که آفریننده تو است که آسمانها را
گسترانید و بنیاد زمین را نهاد فراموش کردهاي و دائماً‏
تمامی روز از خشم ستمکار وقتی که به جهت هلاك
کردن مهیا میشود میترسی؟ و خشم ستمکار کجا
است؟ باب
اسیران ضعیف بزودي رها خواهند شد و در حفره
نخواهند مرد و نان ایشان کم نخواهد شد.‏
زیرا من یهوه خداي تو هستم که دریا را به تلاطم
میآورم تا امواجش نعره زنند،‏ یهوه صبایوت اسم من
است.‏ باب
و من کلام خود را در دهان تو گذاشتم و تو را زیر
سایه دست خویش پنهان کردم تا آسمانها بکارم و
بنیاد زمینی نهم و صهیون را گویم که تو قوم من
هستی.‏ باب ؛
را برانگیز اي اورشلیم!‏ خویشتن را
برانگیخته،‏ برخیز!‏ اي که از دست یهوه کاسه خشم او
را نوشیدي و تفاله کاسه سرگیجی را نوشیده،‏ آن را تا
ته آشامیدي.‏ مزامیر ؛ ؛ ارمیا
از همه پسرانی که زاییده است یکی نیست که او
را رهبري کند و از تمامی پسرانی که ترب نموده،‏
کسی نیست که او را دستگیري نماید.‏
این دو بلا بر تو عارض خواهد شد؛ کیست که
براي تو ماتم کند؟ یعنی خرابی و هلا و قحطی و
شمشیر،‏ پس چگونه تو را تسلّی دهم.‏ باب
پسرانتو را ضعف گرفته،‏ به سر همه کوچهها مثل
آهو در دام خوابیدهاند.‏ و ایشان از خشم یهوه و از
خشم خداي تو مملّو شدهاند.‏ مراثی ارمیا
سپ.‏ اي زحمت کشیده این را بشنو!‏ و اي مست
شده اما نه از شراب!‏
تو یهوه و خداي تو که در دعوي قوم خود
ایستادگی میکند چنین فرماید:‏ ای کاسه
سرگیجی را و تفاله کاسه خشم خویش را از تو خواهم
گرفت و آن را بار دیگر نخواهی آشامید.‏ مکاشفه
و آن را به دست آنانی که بر تو ستم نمایند
میگذارم که به جان تو میگویند:‏ خم شو تا از تو
بگذریم و تو پشت خود را مثل زمین و مثل کوچه به
جهت عابرین گذاشتهاي.‏ باب ؛ مزامیر
15 ،25 ؛ حزقیال 33 ،23
10 ،14
9 ،47
19 .11 ،2
3 ،129
26 ،49
9 ،75
2 ،49
5 ،60
24 ،4
5 ،54
21 ،59
.14
.15
.16
17. خویشتن
.18
.19
.20
21
22. سرور
.23
52
.1
.2
بیدار شو اي صهیون!‏ بیدار شو و قوت خود را بپوش
اي شهر مقدس اورشلیم!‏ لباس زیبایی خویش را در بر
کن زیرا که ختنه نشده و ناپاك بار دیگر داخل تو
نخواهد شد.‏
اي اورشلیم خود را از گرد بیفشان و برخاسته،‏
بنشین!‏ و اي دختر صهیون که اسیر شدهاي بندهاي
24 ،1
9 ،50
22 ،16
7 ،15
16
28 ،10
14 ،66
14 ،14
21 ،14
10 ،35
.9
.10
.11
.12
.13
- 665 -

يها
يار
يها
يها
یم
يرو
کهآن
يها
نیی
یم
گردن خود را بگشا!‏ باب
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ مفت فروخته کشتید و
بینقره فدیه داده خواهید شد.‏
سرور یهوه چنین فرماید:‏ که در ایام
سابق قوم من به مصر فرود شدند تا در آنجا ساکن
شوند و بعد از آن آشور بر ایشان بیسبب ظلم نمودند.‏
اشعیا
9 ،49
.3
4. چونکه
6 .1 ،46 پیدایش
؛ دوم پادشاهان
19 ،18 ؛ 3 ،17
.5
اما هم اکنون یهوه میفرماید:‏ در اینجا مرا چه کار
است که قوم من مجاناً‏ گرفتار شدهاند.‏ و یهوه
میفرماید:‏ آنانی که بر ایشان تسلّط دارند فریاد شادي
میزنند و نام من دائماً‏ هر روز اهانت میشود.‏ حزقیال
،36
24 ،2 ؛ رومیان 20
؛ اول تیموتائوس
1 ،6
.6
بنابراین قوم من اسم مرا خواهند شناخت.‏ و در آن
روز خواهند فهمید که سخن گوینده هستم،‏ اینجا من
هستم.‏
زیبا است بر کوهها پایهاي مبشّر که
سلامتی را ندا میکند و به خیرات بشارت
میدهد و نجات را ندا میکند و به صهیون
میگوید که خداي تو سلطنت مینماید.‏ ناحوم ؛
1 ،2
7. چه
؛ دوم قرنتیان 15 10، رومیان
9 ،9 ؛ زکریا 5 ،54 ؛ 9 ،40 ؛ اشعیا 20 ،5
8. صداي
.9
دیدهبانان تو است که صداي خود را بلند
کرده،‏ با هم شادي مینمایند،‏ زیرا وقتی که یهوه به
صهیون باز میگردد،‏ ایشان با چشم خواهند دید.‏
اي خرابه اورشلیم به آواز بلند با هم شادي
نمایید،‏ زیرا یهوه قوم خود را تسلّی داده،‏ و اورشلیم را
فدیه نموده است.‏
یهوه ساعد قدوس خود را در نظر تمامی امتها
بالا زده است و همه انتها زمین نجات خداي ما را
دیدهاند.‏ ؛ مزامیر
اي شما که ظروف یهوه را برمیدارید،‏ به یک سو
شوید،‏ به یک سو شوید و از اینجا بیرون روید و چیز
ناپاك را لمس منمایید و از میان آن بیرون رفته،‏
خویشتن را پاك سازید،‏ شما که ظروف یهوه را حمل
میکنید.‏ دوم قرنتیان
زیرا که به عجله بیرون نخواهید رفت و گریزان
روانه نخواهید شد،‏ چونکه یهوه پیش شما
خواهد خرامید و خداي اسرائیل ساقه شما خواهد بود.‏
اینک بنده من با عقل رفتار خواهد کرد و عالی و
رفیع و بسیار بلند خواهد شد.‏ باب
بسی از تو در عجب بودند از آن جهت که
15 ،57
3 ،98
17 ،6
باب 1 ،53
.10
.11
.12
.13
14. چنانکه
منظر او از مردمان و صورت او از فرزندان آدم بیشتر تباه گردیده بود.‏
.15
همچنان بر امت
بسیار خواهد پاشید و به
سبب او پادشاهان دهان خود راخواهند بست زیرا
چیزهایی را که براي ایشان بیان نشده بود خواهند دید
و آنچه را که نشنیده بودند خواهند فهمید.‏ عبرانیان
؛ اشعیا
12،24
21 ،15 ؛ رومیان 1 ،65
53
.1
کیست که خبر ما را تصدیق نموده وکیست که
ساعد یهوه بر او آشکار شده باشد؟ یوحنا ؛ رومیان
؛ اشعیا
16 ،10
38 ،12
10 ،52
.2
زیرا به حضور وي مثل نهال و مانند ریشه در زمین
خشک خواهد رویید.‏ او را نه صورتی و نه جمالی
میباشد.‏ و چون او را مینگریم روئی ندارد که مشتاق
او باشیم.‏ باب
خوار و نزد مردمان مردود و صاحب غمها و رنج
دیده و مثل کسی که رویها را از او بپوشانند و خوار
شده که او را به حساب نیاوردیم.‏ مزامیر ؛ مرقس
اما او غم ما را بر خود گرفت و دردهاي ما
را بر خویش حمل نمود.‏ و ما او را از جانب خدا
زحمت کشیده و مضروب و مبتلا گمان بردیم.‏ باب
12 ،9
7 ،22
1 ،11
.3
.4
29 ،1 ؛ یوحنا 17 ،8
.5
و حال به سبب تقصیرهاي ما مجروح و به
سبب گناهان ما کوفته گردید.‏ و تنبیه صلح ما بر
وي آمد و از زخمهاي او ما شفا یافتیم.‏ اول پطرس
،2
24
.6
همه ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هریکی
از ما به راه خود برگشته بود و یهوه گناه همه ما را
بروي نهاد.‏ اول پطرس ؛ دوم قرنتیان
او مظلوم شد اما از خود گذشتگی نموده،‏ دهان
خود را نگشود.‏ مثل برهاي که براي قربانی برند و
مانند گوسفندي که نزد پشم برندهاش بیزبان است
همچنان دهان خود را نگشود.‏ متی ؛ ؛ مرقس
21 ،5
14 ،27 63 ،26
19 ،11 29 ،1
25 ،2
.7
5 ،15 ؛ 61 ،14
؛ اعمال رسولان
32 ،8
.8
.9
؛ ارمیا ؛ یوحنا
از ظلم و از داوري گرفته شد.‏ و از طبقه او که تفکر
نمود که او از زمین زندگان ریشه کن شد و به جهت
گناه قوم من مضروب گردید؟
و قبر او را با شریران تع نمودند و بعد از مردنش
با ثروتمندان.‏ هرچندهیچ ظلم نکرد و در دهان وي
حیلهاي نبود.‏ اول پطرس ؛ اول یوحنا 3، ؛ اعداد 23،
اما یهوه را پسند آمد که او را ضربه زده،‏ به دردها
مبتلا سازد.‏ چون جان او را قربانی گناه ساخت،‏ آنگاه
نسل خود را خواهد دید و عمر او دراز خواهد شد و
اراده یهوه در دست او میسر خواهد بود.‏ مزامیر
19
31 ،22
5
22 ،2
.10
- 666 -

يها
يها
يار
سک
یم
يار
اشعیا
.11
ثمره مشقّت جان خویش را خواهد دید و سیر
خواهد شد.‏ و بنده عادل من به معرفت خود بسی را
عادل خواهد گردانید زیرا که او گناهان ایشان را بر
خویشتن حمل خواهد نمود.‏ یوحنا
بنابراین او را در میان بزرگان نصیب خواهم داد و
غنیمت را با زورآوران تقسیم خواهد نمود،‏ به جهت
اینکه جان خود را به مرگ ریخت و از خطاکاران
محسوب شد و گناهان بسی را بر خود گرفت و
براي خطاکاران شفاعت نمود.‏ مزامیر ؛ ؛ مرقس
،15
6 ،16
8 ،2
29 ،1
.12
37 ،22 ؛ لوقا 28
34 ؛ لوقا 23،
54
.1
اي نازاي که نزاییدهاي بسرا!‏ اي که درد زایمان
نکشیدهاي به آواز بلند شادي نما و فریاد برآور!‏ زیرا
یهوه میفرماید پسران زن بی از پسران زن
ازدواجکرده زیادهاند.‏ غلاطیان ؛ زکریا
مکان خیمه خود را وسیع گردان و پردههاي
مسکن تو پهن بشود دریغ مدار و طنابهاي خود را
دراز کرده،‏ میخهایت را محکم بساز.‏
زیرا که بطرف راست و چپ پراکنده خواهی شد و
نسل تو امتها را تصرّف خواهند نمود و شهرهاي
ویران را قابل سکونت خواهند ساخت.‏
مترس زیرا که خجل نخواهی شد و مشوش مشو
زیرا که رسوا نخواهی گردید.‏ چونکه خجالت جوانی
خویشرا فراموش خواهی کرد و عار بیوگی خود را
دیگر به یاد نخواهی آورد.‏
زیرا که آفریننده تو که اسمش یهوه صبایوت است
شوهر تو است،‏ و قدوس اسرائیل که به خداي تمام
جهان نامیدهشده است نجات دهنده تو میباشد.‏ هوشع
9 ،9
27 ،4
.2
.3
.4
.5
19 ،2
.6
.7
زیرا یهوه تو را مثل زن تركشده و رنجیده دل
خوانده است و مانند زن جوانی که ترك شده باشد.‏
خداي تو این را میفرماید.‏
زیرا تو را به اندك لحظهاي ترك کردم اما به
رحمت عظیم تو را جمع خواهم نمود.‏ مزامیر
،30
6
.8
و یهوه نجات دهنده تو میفرماید:‏ زمان
ریختن خشم خود را از تو براي لحظهاي
پوشانیدم اما به احسان جاودانی برتو رحمت
خواهم فرمود.‏ باب ؛ مزامیر ؛ ارمیا 33،
زیرا که این براي من مثل آبهاي نوح باشد.‏
چنانکه قسم خوردم که آبهاي نوح بار دیگر بر زمین
جاري نخواهد شد،‏ همچنان قسم خوردم که بر تو
خشم نکنم و تو را دعوا ننمایم.‏ پیدایش
هرآینه کوهها ازبین خواهند رفت و تپهها
متحرّك خواهد گردید،‏ لیکن احسان من نسبت
به تو از بین نخواهد رفت و عهد صلح من
متحرّك نخواهد گردید.‏ یهوه که بر تو رحمت
میکند این را میفرماید.‏ حزقیال ؛ ؛ اشعیا
26 ،37
5 ،9
25 ،34
.10
5 ،116 ؛ مزامیر 10 ،49
.11
اي بدبخت و مضطرب شده که تسلّی نیافتهاي،‏
اینک من سنگهاي تو را در سنگ سرب نصب خواهم
کرد و بنیاد تو را در یاقوت زرد خواهم نهاد.‏
و منارههاي تو را از لعل و دروازههایت را از
سنگهاي بهرمان و تمامی مرز تو را از سنگهاي گران
قیمت خواهم ساخت.‏
و همه فرزندانت از یهوه تعلیم خواهند یافت و
پسرانت را صلحی عظیم خواهد بود.‏ یوجنا ؛ رومیان
در عدالت ثابت شده و از ظلم دور مانده،نخواهی
ترسید و هم از آشفتگی دور خواهی ماند و به تو
نزدیکی نخواهد نمود.‏
همانا جمع خواهند شد اما نه به دستور من.‏ آنانی
که به ضّد تو جمع شوند به سبب تو خواهند افتاد.‏
1 ،5
45 ،6
.12
.13
.14
.15
31 ،8 رومیان
.16
اینک من آهنگري را که زغال را به آتش دمیده،‏
آلتی براي کار خود بیرون میآورد،‏ آفریدم.‏ و من نیز
هلاك کننده را براي خراب نمودن آفریدم.‏
هر آلتی که به ضد تو ساخته شود،‏ پیش نخواهد
برد و هر زبانی را که براي محاکمه به ضد تو برخیزد،‏
نفرین خواهی نمود.‏ این است نصیب بندگان یهوه و
عدالت ایشان از جانب من.‏ یهوه میفرماید.‏ اول قرنتیان
،6
.17
2
55
.1
اي همه تشنگان نزد آبها بیایید،‏ و همه شما که
پول ندارید بیایید بخرید و بخورید.‏ بیایید و شراب و
شیر را بیپول و بیقیمت بخرید.‏ یوحنا ؛ مکاشفه
پول را براي آنچه نان نیست و سختی خویش
را براي آنچه سیر نمیکند صرف میکنید.‏ گوش داده،‏
از من بشنوید و چیزهاي نیکو را بخورید تا جان شما
از پرواري لذت ببرد.‏ مزامیر ؛ ملاکی
گوش خود را فرا داشته،‏ نزد من بیایید و تا جان
17 ،22
37 ،7
2 ،4
9 ،36
2. چرا
.3
5
6 ،30
10 ،60
.9
- 667 -

یعن
يجا
يها
يها
يها
یم
يها
يها
تی
يها
یک
نی
شما زنده گردد بشنوید و من با شما عهد جاودانی
ی رحمت امین داود را خواهم بست.‏ باب
اشعیا
،9
4 ،89 ؛ مزامیر 6
.4
.5
.6
اینک من او را براي ملتها شاهد گردانیدم.‏ رئیس و
حاکم ملتها.‏
هان امتی را که نشناخته بودي دعوت خواهی نمود،‏
و امتی که تو را نشناخته بودند،‏ نزد تو خواهند دوید.‏
به خاطر یهوه که خداي تو است و قدوس اسرائیل که
تو را تمجید نموده است.‏
یهوه را مادامی که یافت میشود بطلبید و مادامی
که نزدیک است او را بخوانید.‏
7. شریر راه خود را و گناهکار افکار خویش را ترك
نماید و بسوي یهوه بازگشت کند و بر وي رحمت
خواهد نمود و بسوي خداي ما که بخشش عظیم
خواهد کرد.‏ حزقیال ؛ مزامیر
زیرا یهوه میفرمایدد که افکار من افکار شما
نیست و راه شما راه من نه.‏
زیرا چنانکه آسمان از زمین بلندتر است
همچنان راه من از راه شما و افکار من از
افکار شما بلندتر میباشد.‏ مزامیر
و چنانکه باران و برف از آسمان میبارد و به
آنجا برنمیگردد بلکه زمین را سیراب کرده،‏ آن
را بارور و برومند میسازد و برزگر را تخم و
خورنده را نان میبخشد،‏
همچنان کلام من که از دهانم صادر گردد
خواهد بود.‏ نزد من بیثمر نخواهد برگشت بلکه
آنچه را که خواستم بجا خواهد آورد و براي آنچه
آن را فرستادم کامران خواهد گردید.‏ اعمال رسولان
،12
4 ،130
6 ،92
30 ،18 ؛ 11 ،33
.8
.9
.10
.11
24
.12
زیرا که شما با شادمانی بیرون خواهید رفت و با
صلح هدایت خواهید شد.‏ کوهها و تپهها در حضور
شما به شادي خوشحالی خواهند نمود و همه درختان
صحرا دستک خواهند زد.‏ باب
به درخت خار صنوبر و به جاي گزنه،‏ مور
خواهد رویید و براي یهوه اسم و آ جاودانی که
ریشه کن نشود خواهد بود.‏
23 ،44
.13
56
.1
و یهوه چنین فرماید:‏ انصاف را نگاه داشته،‏
عدالت را جاري نمایید،‏ زیرا که آمدن نجات من و
آشکار شدن عدالت من نزدیک است.‏
انسانی که ا رابجا آورد و فرزندان
آدمی که آنرا نگاه دارد،‏ که سبت را نگاه داشته،‏ آن را
بیحرمت نکند و دست خویش را از هر عمل بد باز
دارد.‏
سپ.‏ غریبی که به یهوه وابسطه شده باشد،‏ سخن
نگفته و نگوید که یهوه مرا از قوم خود جدا نموده
است و معلولی هم نگوید که اینک من درخت خشک
هستم.‏ باب ؛ اعمال رسولان
زیرا یهوه درباره معلولهایی که سبتهاي مرا نگاه
دارند و آنچه را که من خوش دارم اختیار نمایند و
عهد مرا نگاه دارند،‏ چنین میفرماید باب
که به ایشان در خانه خود و در اندرون دیوارهاي
خویش یادگاري و اسمی بهتر از پسران و دختران
خواهم داد.‏ اسمی جاودانی که ریشه کن نخواهد شد
به ایشان خواهم بخشید.‏
و فرزندان بیگانگانی که به یهوه وابسته شده،‏ او را
خدمت نمایند و اسم یهوه را دوست داشته،‏ بنده او
بشوند.‏ یعنی همه کسانی که سبت را نگاه داشته،‏ آن
را بیحرمت نسازند و عهد مرا نگاه دارند.‏
ایشان را به کوه محلمقدس خود خواهم آورد و
ایشان را در خانه عبادت خود شادمان خواهم ساخت و
قربانی سوختنی و قربانیهاي ایشان بر قربانگاه
من قبول خواهد شد،‏ زیرا خانه من به خانه عبادت
براي تمامی قومها نامیده خواهد شد.‏ مزامیر ؛ متی
،21
6 ،2
13 ،58
35 ،10
2. خوشابحال
1 ،14
3
.4
.5
.6
.7
46 ،19 ؛ لوقا 17 ،11 ؛ مرقس 13
.8
.9
و سرور یهوه که جمعکننده راندهشدگان اسرائیل
است میفرماید که بعد از این دیگران را با ایشان جمع
خواهم کرد علاوه برآنانی که از ایشان جمع شدهاند.‏
اي تمام حیوانات صحرا و اي همه حیوانات جنگل
بیایید و بخورید!‏
دیدهبانان او کورند،‏ همه ایشان معرفت ندارند و
همگی ایشان سگان گنگاند که نمیتوانند بان گ
کنند.خواب میبینند و دراز شده،‏ خفتن را دوست
میدارند.‏
و این سگان حریصند که نمیتوانند سیر بشوند و
ایشان شبانند که نمیتوانند بفهمند.‏ همه ایشان به راه
خود میل کرده،‏ هر ی بطرف خود طالب سود
خویش میباشد.‏ ؛ ارمیا ؛
و میگویند بیایید شراب بیاوریم و از مستیآورها
مست شویم و فردا مثل امروز روز عظیم بلکه بسیار
زیاده خواهد بود.‏ باب
10 ،8
13 ،6
باب 6 ،53
13 ،22
.10
.11
.12
- 668 -

نی
نی
کمال
يها
يها
یم
لک
13. چون
اشعیا
57
.1
مرد عادل تلف شد و کسی نیست که این را در
دل خود بگذراند و مردان رؤف برداشته شدند و
کسی فکر نمیکند که عادلان از معرض بلا
برداشته میشوند.‏ ارمیا ؛ مزامیر
آنانی که به استقامت به سر میبرند،‏ به صلح
داخل شده،‏ بر بسترهاي خویش آرامی خواهند
یافت.‏
و اما شما اي فرزندان جادوگر و فرزندان فاحشه و
زناکار به اینجا نزدیک آیید!‏ متی
بر که تمسخر میکنید و بر که دهان خود را باز
میکنید و زبان را دراز مینمایید؟ آیا شما فرزندان
نافرمان و نسل دروغین نیستید
که در میان بلوطها و زیر هر درخت سبز خویشتن
را به حرارت میآورید و اطفال را در وادیها زیر شکاف
صخرهها قربانی مینمایید؟
س.‏ هم تو در میان سنگهاي صاف نهر است،‏ همینها
قسمت تو میباشد.‏ براي آنها نیز قربانی ریختنی
ریختی و قربانی خوراکی گذرانیدي آیا من از اینها
تسلّی خواهم یافت؟
بر کوه بلند و رفیع بستر خود را گستردي و به آنجا
نیز برآمده،‏ قربانی گذرانیدي.‏
و پشت درها و چهارچوبها یادگار خود را واگذاشتی
زیرا که خود را به کسی دیگر غیر از من آشکار ساختی
و برآمده،‏ بستر خود را پهن کردي و درمیان خود و
ایشان عهد بسته،‏ بستر ایشان را دوست داشتی جایی
که آن را دیدي.‏
و با روغن در حضور پادشاه رفته،‏ عطریات خود را
بسیار کردي و رسولان خود را بجاي دور فرستاده،‏
خویشتن را تا به جهنم پست گردانیدي.‏
از طولانی بودن راه درمانده شدي اما نگفتی که
امید نیست.‏ تازگی قوت خود را یافتی پس از ا
جهت ضعف بهم نرسانیدي.‏
از که ترسان و هراسان شدي که خیانت ورزیدي و
مرا بیاد نیاورده،‏ این را در دل خود جا ندادي؟ آیا من
از زمان قدیم نیز ساکت نماندم پس از ا جهت از
من نترسیدي؟ مزامیر
من عدالت و اعمال تو را بیان خواهم نمود که تو
را منفعت نخواهد داد.‏
فریاد برمیآوري اندوخته خودت تو را
خلاصی بدهد و لکن باد همه آنها را خواهد برداشت و
نفس آنها را خواهد برد.‏ اما هر که بر من تو دارد
زمین خواهد بود و وارث کوه محل مقدس من
خواهد گردید.‏ باب ؛ مزامیر ؛
و گفته خواهد شد برافرازید!‏ راه را برافرازید و راه
را صاف سازید!‏ سنگ مزاحم را از راه و روش قوم من
بردارید!‏ باب
زیرا او که عالی و بلند است و ساکن در
ابدیت میباشد و اسم او قدوس است چنین
میفرماید:‏ من در مکان عالی و مقدس ساکنم و
نیز با کسی که روح افسرده و متواضع دارد،‏ تا
روح متواضعان را احیا نمایم و دل افسردگان را
زنده سازم.‏ ؛ اشعیا ؛ متی
زیرا که تا به ابد دشمنی نخواهم نمود و همیشه
خشم نخواهم کرد مبادا روحها و جانهایی که من
آفریدم به حضور من ضعف به هم رسانند.‏
به سبب گناه طمع وي خشمگین شده،‏ او را زدم
و خود را مخفی ساخته،‏ خشم نمودم واو به راه دل
خود رو گردانیده،‏ برفت.‏ باب
راه و روش او را دیدم و او را شفا خواهم داد و
او را هدایت نموده،‏ به او و به آنانی که با وي ماتم
گیرند تسلّی بسیار خواهم داد.‏
یهوه که آفریننده ثمره لبها است فرماید:‏ بر
آنانی که دورند صلح باد و بر آنانی که نزدیکند صلح
باد و من ایشان را شفا خواهم بخشید.‏
اما شریران مثل دریاي متلاطم که نمیتواند آرام
گیرد و آبهایش گل و لجن برمیاندازد میباشند.‏
من میفرماید که شریران را صلح نیست.‏
مزامیر 9 ،103
3 ،5
1 ،15
12 ،2
2 ،66
2 ،59
21 ،60
10 ،62
مزامیر 5 ،113
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
21. خداي
22 ،48 باب
58
1. صداي خود را بلند کن و دریغ مدار و صداي خود را
مثل شیپور بلند کرده،‏ به قوم من تقصیر ایشان را و به
خاندان یعقوب گناهان ایشان را اعلام نما.‏
و ایشان هر روز مرا میطلبند و از دانستن راههاي
من خوشنود میباشند.‏ مثل امتی که عدالت را بجا
آورده،حکم خداي خود را ترك ننمودند.‏ احکام عدالت
را از من سؤال نموده،‏ از نزدیکی جستن به خدا
خشنود میشوند باب
میکاه 8 ،3
18 ،1 ؛ 26 ،43
.2
2 ،12
39 ،12
11 ،12
21 ،50
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
- 669 -

يها
يها
يها
کن
ین
یم
يها
نی
يها
يها
يها
يها
اشعیا
.3
.4
.5
و میگویند:‏ چرا روزه داشتیم و ندیدي و جانهاي
خویش را رنجانیدیم و ندانستی.‏ ای شما در روز
روزه خویش خوشی خود را مییابید و بر عملههاي
خود ظلم مینمایید.‏
اینک به جهت نزاع و دشمنی روزه میگیرید و به
مشت بیخدایان میزنید.‏ امروز روزه نمیگیرید که
صداي خود را در بالاترین نقطه بشنوانید.‏
آیا روزهاي که من میپسندم مثل این است،‏ روزي
که آدمی جان خود را برنجاند و سر خود را مثل
خم ساخته،‏ پلاس و خاکستر زیر خود بگستراند؟ آیا
این را روزه و روز مورد پسند یهوه میخوانی؟ زکریا ؛
5 ،7
16 ،6 ؛ متی 19 ،8
.6
مگر روزهاي که من پسندم ا نیست که
بندهاي شرارت را بگشایید و گره یوغ را باز کنید
و مظلومان را آزاد سازید و هر یوغ را بشکنید؟ حزقیال
،18
16
.7
مگر این نیست که نان خود را به گرسنگان تقسیم
نمایی و فقیران رانده شده را به خانه خود بیاوري و
چون برهنه را ببینی او را بپوشانی و خود را از آنانی
که از گوشت تو میباشند مخفی نسازي؟ حزقیال ؛ متی
7 ،18
35 ،25
.8
آنگاه نور تو مثل طلوع آفتاب خواهد شد و صحت
تو بزودي خواهد رویید و عدالت تو پیش تو خواهد
خرامید و شکوه یهوه محافظ تو خواهد بود.‏ مزامیر
آنگاه دعا خواهی کرد و یهوه تو را اجابت خواهد
فرمود و التماس خواهی نمود و او خواهد فرمود که
اینک حاضر هستم.‏ اگر یوغ و اشاره کردن به انگشت و
گفتن ناحقّ‏ را از میان خود دور کنی،‏
و آرزوي جان خود را به گرسنگان ببخشی و جان
بدبختان را سیر کنی،‏ آنگاه نور تو در تاریکی خواهد
درخشید و تاریکی غلیظ تو مثل ظهر خواهد بود.‏ مزامیر
6 ،37
.9
.10
4 ،112
.11
و یهوه تو را همیشه هدایت نموده،‏ جان تو را در
مکان خشک سیر خواهد کرد و استخوانهایت را
قوي خواهد ساخت و تو مثل باغ سیرآب و مانند
چشمه آب که آبش کم نشود خواهی بود.‏ باب ؛ ارمیا
3 ،51
12 ،31
.12
و کسان تو خرابه قدیم را بنا خواهند نمود و
تو پایه نسلهاي گذشته را برپا خواهی داشت و تو
را عمارت کننده رخنهها و تعمییر کننده کوچهها براي
سکونت خواهند خواند.‏ باب
اگر پاي خود را از سبت نگاه داري و خوشی خود
را در روز مقدس من بجا نیاوري و سبت را خوشی و
مقدس یهوه و محترمبخوانی و آن را محترم داشته،‏ به
راههاي خود رفتار ننمایی و خوشی خود را نجویی و
سخنان خود را نگویی،‏ باب
آنگاه در یهوه شادمان خواهی شد و تو را بر
مکان بلند زمین سوار خواهم کرد.‏ و سهم پدرت
یعقوب را به تو خواهم خورانید،‏ زیرا که دهان یهوه این
را فرموده است.‏ باب
4 ،56
20 ،1
.14
59
.1
هان دست یهوه کوتاه نیست تا نرهاند و گوش
او سنگین نه تا نشنود.‏ باب ؛ اعداد ؛ لوقا
اما خطایاي شما در میان شما و خداي شما
جدائی انداخته است و گناهان شما روي او را از
شما پوشانیده است تا نشنود.‏ امثال ؛ میکاه 3،
زیرا که دستهاي شما به خون و انگشتهاي شما به
شرارت آلوده شده است.‏ لبهاي شما به دروغ سخن
میگوید و زبانهاي شما به شرارت صحبت میکند.‏ باب
،1
37 ،1
4
23 ،11
28 ،1
2 ،50
.2
.3
15
.4
هیچکس به عدالت قضاوت نمیکند و هیچکس به
راستی داوري نمینماید.‏ به بیهودگی توکل دارند و به
دروغ سخن میگوید.‏ به ظلم حامله شده،‏ شرارت را
میزایند.‏ ایوب
از تخمهاي افعی بچه برمیآورند و پرده عنکبوت
میبافند.‏ هرکه از تخمهاي ایشان بخورد میمیرد و آن
چون شکسته گردد افعی بیرون میآید.‏
پرده ایشان لباس نخواهد شد و خویشتن را از
اعمال خود نخواهند پوشانید زیرا که اعمال ایشان
اعمال شرارت است و عمل ظلم در دستهاي ایشان
است.‏ ایوب
پای ایشان براي بدي دوان و به جهت ریختن
خون بیگناهان شتابان است.‏ افکار ایشان افکار شرارت
است و در راههاي ایشان ویرانی و خرابی است.‏
رومیان 3،
35 ،15
14 ،8
.5
.6
.7
15
.8
.9
راه صلح را نمیدانند و در راههاي ایشان انصاف
نیست.‏ جاده کج براي خود ساختهاند و هر که در
آنها بسر برند صلح را نخواهد دانست.‏
بنابراین انصاف از ما دور شده است و عدالت به ما
نمیرسد.‏ انتظار نور میکشیم و اینک ظلمت است و
منتظر روشنایی هستیم،‏ اما در تاریکی غلیظ به سر
میبریم.‏ باب
و مثل کوران به طرف دیورا تپ تپ راه میرویم و
2 ،9
.10
4 ،61
.13
- 670 -

یم
يجا
يرو
نی
يها
يها
يها
60
.1
مانند بیچشمان کورانه راه میرویم.‏ در وقت ظهر مثل
شام لغزش خوریم و در میان تندرستان مانند
مردگانیم.‏ تثنیه
همه ما مثل خرسها صدا میکنیم و مانند فاختهها
ناله مینماییم،‏ براي انصاف انتظار میکشیم و نیست و
براي نجات و از ما دور میشود.‏ حزقیال
زیرا که خطایاي ما به حضور تو بسیار شده و
گناهان ما به ضد ما شهادت میدهد چونکه خطایاي
ما با ما است و گناهان خود را میدانیم.‏
مرتد شده،‏ یهوه را انکار نمودیم.‏ از پی خداي
خود انحراف ورزیدیم به ظلم و فتنه سخن گفتیم و به
سخنان دروغ حامله شده،‏ از دل آنها سخن گفتیم.‏
اشعیا
16 ،7
29 ،28
.11
.12
.13
12 ،55 مزامیر
.14
و انصاف به عقب رانده شده و عدالت از ما دور
ایستاده است زیرا که راستی در کوچهها افتاده است و
استقامت نمیتواند داخل شود.‏
و راستی گم شده است و هر که از بدي اجتناب
نماید خود را به یغما میسپارد.‏ و چون یهوه ا را
دید در نظر او بد آمد که انصاف وجود نداشت.‏
و او دید که کسی نبود و تعجب نمود که شفاعت
کنندهاي وجود نداشت؛ از این جهت بازوي وي براي او
نجات آورد و عدالت او وي را دستگیري نمود.‏
سپ.‏ عدالت را مثل زره پوشید و خود نجات را بر
سر خویش نهاد.‏ و جامه انتقام را به لباس در بر
کرد و غیرت را مثل ردا پوشید.‏ افسسیان ؛ اول
باب 5 ،63
17 .14 ،6
.15
.16
17
8 ،5 تسالونیکیان
.18
مطابق اعمال ایشان،‏ ایشان را جزا خواهد داد.‏ به
دشمنان خود آتش خشم را و به دشمنان خویش
مکافات و به جزایر پاداش را خواهد رسانید.‏
و از طرف مغرب از نام یهوه و از طلوع آفتاب از
شکوه وي خواهند ترسید زیرا که او مثل نهر سرشاري
که باد یهوه آن را براند خواهد آمد.‏
و یهوه میفرماید که نجات دهندهاي براي
صهیون و براي آنانی که در یعقوب از اشتباهات
بازگشت نمایند خواهد آمد.‏ باب ؛ رومیان
و یهوه میفرماید:‏ اما عهد من با ایشان این است
که روح من که بر تو است و کلام من که در دهان تو
گذاشتهام از دهان تو و از دهان نسل تو و از دهان
نسلِ‏ نسل تو دور نخواهد شد.‏ یهوه میفرماید:‏ از هم
اکنون و تا ابد.‏ باب ؛ ارمیا
برخیز و درخشان شو زیرا نور تو آمده و شکوه یهوه
بر تو طلوع کرده است.‏ باب ؛
زیرا اینک تاریکی جهان را و ظلمت غلیظ طوایف را
خواهد پوشانید اما یهوه بر تو طلو ع خواهد نمود و
شکوه وي بر تو ظاهر خواهد شد.‏ خروج
و امتها بسوي نور تو و پادشاهان بسوي
درخشندگی طلوع تو خواهند آمد.‏ متی
چشمان خود را به اطراف خویش برافراز و ببین که
همه آنها جمع شده،‏ نزد تو میآیند.‏ پسرانت از دور
خواهند آمد و دخترانت را در آغوش خواهند آورد.‏ باب
23 ،10
16 ،4
1 ،9
1 ،52
.2
.3
.4
12 ،66 ؛ 18 ،49
.5
آنگاه خواهی دید و خواهی درخشید و دل تو لرزان
شده،‏ وسیع خواهدگردید،‏ زیرا که توانگري دریا بسوي
تو گردانیده خواهد شد و ثروت امتها نزد تو خواهد
آمد.‏ متی
زیادي شتران و شتران جوان مدیان و عیفه تو را
خواهند پوشانید.‏ همه اهل شبع خواهند آمد و طلا و
بخور آورده،‏ به ستایش یهوه بشارت خواهند داد.‏ متی
،2
11 ،8
.6
11
.7
.8
.9
همه گله کیدار نزد تو جم ع خواهند شد و
قوچهاي نبایوت تو را خدمت خواهند نمود.‏ به قربانگاه
من با پذیرایی برخواهند آمد و خانه شکوه خود را
زینت خواهم داد.‏
اینها کیستند که مثل ابر پرواز میکنند و مانند
کبوتران بر وزنهاي خود؟
به درستی که جزیرهها و کشتی ترشیش اول
انتظار مرا خواهند کشید تا پسران تو را از دور و نقره و
طلاي ایشان را با ایشان بیاورند،‏ به جهت اسم یهوه
خداي تو و به جهت قدوس اسرائیل زیرا که تو را
زینت داده است.‏ مزامیر
و غریبان،‏ حصارهاي تو را بنا خواهند نمود و
پادشاهان ایشان تو را خدمت خواهند کرد زیرا که در
خشم خود تو را زدم لیکن به لطف خویش تو را ترحم
خواهم نمود.‏ باب
دروازه تو نیز دائماً‏ باز خواهد بود و شب و روز
بسته نخواهد گردید تا ثروت امتها را نزد تو بیاورند و
پادشاهان ایشان همراه آورده شوند.‏ مکاشفه
زیرا هر امتی و مملکتی که تو را خدمت نکند تلف
خواهد شد و آن امتها تماماً‏ هلاك خواهند گردید.‏
لبنان با درختان صنوبر و کاج و چنار با هم
25 ،21
13 ،45
7 ،54
.10
.11
.12
13. شکوه
26 ،11
27 ،1
9 ،1
16 ،51
.19
.20
.21
- 671 -

يها
يجا
يجا
کهآن
يها
يها
يها
یم
يرو
یم
شی
يها
براي تو آورده خواهند شد تا مکان مقدس مرا زینت
دهند و جاي پای خود را تمجید خواهم نمود.‏ باب
اشعیا
2 ،35
.14
و پسران آنانی که تو را ستممیرسانند خم شده،‏
نزد تو خواهند آمد و همه آنانی که تو را اهانت
مینمایند نزد کف پای تو سجده خواهند نمود و تو
را شهر یهوه و صهیونِ‏ قدوسِ‏ اسرائیل خواهند نامید.‏
به عوض تو متروك و نفرتآور بودي و کسی
از میان تو گذر نمیکرد.‏ من تو را فخر جاودانی و
سرور نسل به نسل خواهم گردانید.‏
و شیر امتها را خواهی مکید و پستانهاي
پادشاهان را خواهی مکید و خواهی فهمید که من
یهوه نجات دهنده تو هستم و من قدیر اسرائیل،‏ نجات
دهنده تو میباشم.‏ باب
به برنج،‏ طلا خواهم آورد و به جاي آهن،‏
نقره و به چوب،‏ برنج و به جاي سنگ،‏ آهن
خواهم آورد و صلح را ناظران تو و عدالت را حاکمان
تو خواهم گردانید.‏ باب
و بار دیگر ظلم در زمین تو و خرابی و ویرانی در
مرز تو شنیده نخواهد شد و حصارهاي خود را نجات و
دروازه خویش را ستایش خواهی نامید.‏ باب
و بار دیگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود و ماه با
درخشندگی براي تو نخواهد تابید زیرا که یهوه نور
جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود.‏ مکاشفه
و بار دیگر آفتاب تو غروب نخواهد کرد و ماه تو از
بین نخواهد رفت زیرا که یهوه براي تو نور جاودانی
خواهد بود و روزهاي نوحهگري تو تمام خواهد شد.‏
و همه قوم تو عادل خواهند بود و زمین را تا به
ابد تصرف خواهند کرد.‏ شاخه کاشتهشده من و عمل
دست من،‏ تا تمجید کرده شوم.‏
کوچکتر هزار نفر خواهد شد و خوار امت قوي
خواهد گردید.‏ من یهوه در وقتش عجله در آن خواهم
نمود.‏
1 ،26
23 ،21
23 ،49
7 ،52
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
61
.1
روح سرور یهوه بر من است زیرا یهوه مرا
مسح کرده است تا مسکینان را بشارت دهم و
مرا فرستاده تا شکسته دلان را التیام بخشم و
اسیران را به رستگاري و محبوسان را به آزادي
ندا کنم،‏ لوقا ؛ اشعیا
و تا از سال پسندیده یهوه و از روز انتقام
خداي ما ندا نمایم و همه اندوهگینان را تسلّی
بخشم.‏ متی
تا قرار دهم براي ماتمیانِ‏ صهیون و به ایشان
ببخشم تاجی را به عوض خاکستر و روغن شادمانی را
به عوض نوحهگري و رداي تسبیح را به جاي روح
کدورت تا ایشان درختان عدالت و کاشتهشده یهوه به
جهت تمجید وي نامیده شوند.‏ باب ؛
و ایشان خرابههاي قدیم را بنا خواهند نمود و
ویرانه گذشته را بر پا خواهند داشت و شهر
خراب را بازسازي خواهند نمود.‏
و بیگانگان برپا شده،‏ گلّههاي شما را خواهند
چرانید و بیگانگان،‏ کشاورزان و باغبانان شما خواهند
بود.‏
و شما کاهنان یهوه نامیده خواهید شد و شما را به
خادمان خداي ما نامیده خواهند نمود.‏ ثروت امتها را
خواهید خورد و در شکوه ایشان فخر خواهید نمود.‏ باب
21 ،60
3 ،51
4 ،5
.3
.4
.5
.6
21 ،66
.7
به عوض خجالت،‏ سهم دوبرابر خواهند یافت و به
عوض رسوایی از سهم خود خشنود خواهید شد.‏
بنابراین ایشان در زمین خود سهم دوبرابر خواهند
یافت و شادي جاودانی براي ایشان خواهد بود.‏ باب
،35
10
.8
زیرا من که یهوه هستم،‏ عدالت را دوست میدارم و
از غارت و ستم نفرت دارم و اجرت ایشان را به
راستی به ایشان خواهم داد و عهد جاودانی باایشان
خواهم بست.‏ باب ؛
و نسل ایشان در میان امتها و نسل ایشان در میان
قومها معروف خواهند شد.‏ هر که ایشان را بیند
اعتراف خواهد نمود که ایشان نسل مبارك یهوه
میباشند.‏
در یهوه شادي بسیار میکنم و جان من در
خداي خود وجد مینماید زیرا که مرا به جامه
نجات ملبس ساخته،‏ رداي عدالت را به من
پوشانید.‏ چنانکه داماد خویشتن را به تاج آرا
میدهد و عروس،‏ خود را به زیورها زینت بخشد.‏
3 ،55
10 ،54
.9
.10
حبقوق 18 ،3
5 ؛ زکریا 3،
.11
زیرا چنانکه زمین،‏ نباتات خود را میرویاند و باغ،‏
کاشته خویش را رشد میدهد،‏ همچنان سرور یهوه
عدالت و سرودستایش را پیش تمامی امتها
خواهد رویانید.‏
صفنیا 20 ،3
26 ،30
18 ،4
.2
- 672 -

لی
یس
کهآن
کهآن
اشعیا
62
.1
.2
به خاطر صهیون سکوت نخواهم کرد و به خاطر
اورشلیم خاموش نخواهم شد تا عدالتش مثل نور طلوع
کند و نجاتش مثل چراغی که افروخته باشد.‏
و امتها،‏ عدالت تو را و همه پادشاهان،‏ شکوه تو را
مشاهده خواهند نمود.‏ و تو به اسم جدیدي که دهان
یهوه آن را قرار میدهد نامیده خواهی شد.‏ باب ؛
مکاشفه
15 ،65
17 ،2
.3
.4
و تو تاج شکوه،‏ در دست یهوه و افسر ملوکانه،‏ در
دست خداي خود خواهی بود.‏
و تو دیگر به متروك نامیده نخواهی شد و زمینت را
بار دیگر خرابه نخواهند گفت،‏ بلکه تو را ‏"خشنودي
من در او"‏ حفصیبه و زمینت را ‏"مونس من"‏ بعولَه
خواهند نامید زیرا یهوه از تو مسرور خواهد شد و
زمین تو مونس من خواهد گردید.‏ باب ؛ مزامیر
زیرا چنانکه مردي جوان دوشیزهاي را به زنی
خویش در میآورد،‏ هم چنان پسرانت تورا مونس خود
خواهند ساخت و چنانکه داماد از عروس خشنود
میگردد،‏ هم چنان خدایت از تو شاد خواهد بود.‏ صفنیا
3 ،16
15 ،60
.5
17 ،3
.6
اي اورشلیم دیدهبانان بر حصارهاي تو گماشتهام که
هر روز و هرشب همیشه سکوت نخواهند کرد.‏ اي یاد
کنندگان یهوه خاموش مباشید!‏ باب
و او را آرامی ندهید تا اورشلیم را استوار کرده،‏ آن
را در جهان محلّ‏ ستایش بسازد.‏ باب
یهوه به دست راست خود و به بازوي قوي خویش
قسم خورده،‏ فرموده است که بار دیگر غلّه تو را غذاي
دشمنانت نسازم و غریبان،‏ شراب تو را که برایش
زحمت کشیدهاي نخواهند نوشید.‏ باب ؛ داوران
،6
8 ،52
11 ،61
22 .21 ،65
.7
.8
3
.9
بلکه آنانی که آن را میچینند آن را خورده،‏ یهوه را
ستایش خواهند نمود و آنانی که آن را جمع میکنند،‏
آن را در صحنهاي محل مقدس من خواهند نوشید.‏
بگذرید از دروازهها بگذرید.‏ راه قوم را مهیا سازید
و شاهراه را بلند کرده،‏ مرتفع سازید و سنگها را
برچیده علَم را به جهت قومها برپا نمایید.‏ باب ؛
14 ،57
.10
5 ،68 مزامیر
.11
زکریا
اینک یهوه تا انتهاي زمین اعلان کرده است،‏ پس
به دختر صهیون بگویید اینک نجات تو میآید.‏ همانا
اجرت او همراهش و مکافات او پیش رویش میباشد.‏
12 ،22 ؛ مکاشفه 10 ،40 ؛ اشعیا 9 ،9
.12
و ایشان را به قوم مقدس و فدیه شدگان یهوه
نامیده خواهند ساخت و تو به شهري که طلبیده
میشود و غیر متروك نامیده خواهی شد.‏ باب
10 ،35
63
.1
این کیست که از ادوم با لباس سرخ ازبصرَه میآید؟
یعنی این که به لباسجل خود آراسته است و در
زیادي قوت خویش میخرامد؟ من که به عدالت سخن
میگویم و براي نجات،‏ زورآور میباشم.‏ باب
2. چرا لباس تو سرخ است و جامه تو مثل ک که
چرخشت را پایمال کند؟ مکاشفه
من چرخشت را تنها پایمال نمودم و هیچکس از
قومها با من نبود و ایشان را به خشم خود پایمال
کردم و به آتش خشم خویش لگد کوب نمودم و خون
ایشان به لباس من پاشیده شده،‏ تمامی جامه خود را
آلوده ساختم.‏
زیرا که روز انتقام در دل من بود و سال فدیه
شدگانم رسیده بود.‏ ؛ ؛ ارمیا
و نگریستم و یاري کنندهاي نبود و تعجب نمودم
زیرا دستگیري نبود.‏ در این صورت بازوي من مرا
نجات داد و آتش خشم من مرا دستگیري نمود.‏
و قومها را به خشم خود پایمال نموده،‏ ایشان را از
آتش خشم خویش مست ساختم.‏ و خون ایشان را بر
زمین ریختم.‏ مزامیر ؛ مکاشفه
احسانهاي یهوه و تسبیحات یهوه را یاد خواهم نمود
برحسب هر آنچه یهوه براي ما عمل نموده است و به
موجب زیادي احسانی که براي خاندان اسرائیل موافق
رحمتها و فراوانی محبت خود بجا آورده است.‏
زیرا فرموده است:‏ ایشان قوم من و پسرانی که
خیانت نخواهند کرد میباشند؛ پس نجاتدهنده ایشان
شده است.‏
او در همه تنگیهاي ایشان به تنگ آورده شد و
فرشته حضور وي ایشان را نجات داد.‏ در محبت و صبر
خود ایشان را فدیه داد و آنها را بلند کرد و حمل کرد
از همه ایام قدیم.‏ خروج ؛ افسسیان ؛ اشعیا
اما ایشان عاصی شده،‏ روح قدوس او را محزون
ساختند،‏ پس برگشته،‏ دشمن ایشان شد و او خود با
ایشان جنگ نمود.‏ افسسیان
آنگاه ایام قدیم و موسی و قوم خویش را بیاد آورد
و گفت کجاست ایشان را با شبان گله خود از دریا
برآورد و کجا است روح قدوس خود را در میان
ایشان نهاد؟ خروج
4 ،46
19 ،45
6 ،51
25 ،5
13 ،19
8 ،34
20 ،14
باب 9 ،13
34 ،32
30 ،4
39 ،18
30 ،14
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
- 673 -

نک
يرو
یم
ین یکم
يبا
يرو
.6
اشعیا
.
.12
که بازوي عظیم خود را به دست راست موسی
خرامان ساخت و آبها را پیش ایشان شکافت تا
اسم جاودانی براي خویش پیدا کند؟
آنکه ایشان را در عمقها مثل اسب در بیابان
رهبري نمود که لغزش نخورند.‏
مثل حیواناتی که به دره فرود میروند روح یهوه
ایشان را آرامی بخشید،‏ هم چنان قوم خود را رهبري
نمودي تا براي خود اسم مجید پیدا نمایی.‏
از آسمان بنگر و از مسکن قدوسیت و شکوه
خویش نظر اف غیرت جبروت تو کجا است؟
جوشش دل و رحمتهاي تو که به من نمودي
بازداشته شده است.‏ تثنیه
به درستی که تو پدر ما هستی اگر چه
ابراهیم ما را نشناسد و اسرائیل ما را بجا نیاورد،‏
اما تو اي یهوه،‏ پدر ما و نجات دهنده ما هستی و
نام تو از ازل میباشد.‏ تثنیه
سپ.‏ اي یهوه ما را از راههاي خود چرا گمراه
ساختی و دلهاي ما را سخت گردانیدي تا از تو
نترسیم.‏ به خاطر بندگانت و قومهاي میراث خود
برگرد.‏
قوم مقدس تو اندك زمانی آن را متصرّف بودند و
دشمنان ما محل مقدس تو را پایمال نمودند.‏ مزامیر
و ما مثل کسانی که تو هرگز بر ایشان حکمرانی
نکرده باشی و به نام تو نامیده نشده باشند گردیدهایم.‏
1 ،79
6 ،32
15 ،26
.13
.14
.15
.16
17
.18
.19
64
.1
.2
.3
.4
کاش که آسمانها را شکافته،‏ نازل میشدي و کوهها
از دیدن تو متزلزل میگشت.‏
مثل آتشی که خورده چوبها را مشتعل سازد و
آتشی که آب را به جوش آورد تا نام خود را بر
دشمنانت معروف سازي و امتها از دیدن تو لرزان
گردند.‏
هنگامی که کارهاي هولناك را که منتظر آنها
نبودیم بجا آوردي،‏ آنگاه نزول فرمودي و کوهها از
دیدن تو متزلزل گردید.‏
زیرا که از ایام قدیم نشنیدند و گوش نکردند و
چشم خدایی را غیر از تو که براي منتظران خویش
بپردازد ندید.‏ اول قرنتیان
تو آنانی را که شادمانند و عدالت را بجا میآورند و
به راههاي تو،‏ تو را به یاد میآورند ملاقات
اینک تو خشمگین شدي و ما گناه کردهایم در اینها
مدت مدیدي بسر بردیم و آیا نجات توانیم یافت ؟
زیرا که همه ما مثل شخص نجس شدهایم و همه
اعمال عادله ما مانند پیراهن لکه دار میباشد.‏ و همگی
ما مثل برگ،‏ پژمرده شده،‏ گناهان ما مثل باد،‏ ما را
میرباید.‏ ایوب ؛ حزقیال ؛ یهودا 23
و کسی نیست که اسم تو را بخواند یا خویشتن را
برانگیزاند تا تو را نگاه دارد زیرا که خود را از ما
پوشیدهاي و ما را به سبب گناهان ما گداختهاي.‏ مزامیر
17 ،36
4 ،14
.7
23 ،196
8 54، ؛ اشعیا 5 ؛ حزقیال 13،
.8
اما هم اکنون اي یهوه ، تو پدر ما هستی.‏ ما گلْ‏
هستیم و تو خالق ما هستی و همه ما ساخته شده
دستهاي تو میباشیم.‏ ملاکی ؛ رومیان
اي یهوه بشدت خشمگین مباش و گناه را تا به ابد
بخاطر مدار.‏ هم اکنون ملاحظه نما که همگی ما قوم
تو هستیم.‏ مزامیر ؛
شهرهاي مقدس تو بیابان شده.‏ صهیون،‏ بیابان و
اورشلیم،‏ ویرانه گردیده است.‏ مزامیر ؛
مقدس و زی ما که پدران ما تو را در آن
سرود ستایش میخواندند به آتش سوخته شده و
تمامی چیزهاي با ارزش ما به خرابی تبدیل گردیده
است.‏ دوم پادشاهان
اي یهوه آیا با وجود این همه،‏ خودداري میکنی و
خاموش شده،‏ ما را بشدت رنجور میسازي؟ اعداد ؛
13 ،17
1 ،79
20 ،9
7 ،74
10 ،2
8 ،79
7 ،25
9 ،25
.9
.10
11. خانه
.12
6 ،65 اشعیا
65
.1
آنانی که مرا طلب ننمودند مرا جستند و آنانی
که مرا نطلبیدند مرا یافتند.‏ و به قومی که به اسم
من نامیده نشدند گفتم،‏ اینجا هستم،‏ اینجا هستم.‏
9 58، ؛ اشعیا 20 10، ؛ رومیان 5 باب ‎55‎ف
.2
تمامی روز دستهاي خود را بسوي قوم نافرمان
که موافق خیالات خود به راه ناپسندیده پیروي
مینمودند دراز کردم.‏ امثال ؛ ارمیا 3،
قومی که پیش رویم خشم مرا همیشه بهیجان
میآورند،‏ که در باغات قربانی میگذرانند و بر آجرها
بخور میسوزانند.‏
که در قبرها ساکن شده،‏ در مغارهها منزل دارند،‏
که گوشت خوك خورند و خورش نجاسات در
ظروف ایشان است.‏ باب
که میگویند:‏ در جاي خود بایست و نزدیک من میا
زیرا که من از تو مقدستر هستم.‏ اینان دود در بی ین
17
24 ،1
17 ،66
.3
.4
.5
.
9 ،2
.5
- 674 -

كتر
يها
يجا
تک
کن
يپا
یم
نی
من میباشند و آتشی که تمامی روز مشتعل است.‏
همانا این پیش من نوشته شده است.‏ پس ساکت
نخواهم شد بلکه پاداش خواهم داد و به آغوش ایشان
مکافات خواهم رسانید.‏ باب
یهوه میفرماید درباره گناهان شما و گناهان پدران
شما با هم که بر کوهها بخور سوزانیدید و مرا بر تپهها
اهانت نمودید پس جزاي اعمال شما را اول به آغوش
شما خواهم رسانید.‏ لوقا
یهوه چنین میفرماید:‏ چنانکه شیره در خوشه یافت
میشود و میگویند آن را فاسد مساز زیرا که برکت در
آن است،‏ همچنان به خاطربندگان خود عمل خواهم
نمود تا ایشان را کلاً‏ هلاك نسازم.‏ یوئیل ؛ اشعیا
بلکه نسلی از یعقوب و وارثی براي کوههاي خویش
از یهودا به ظهور خواهم آورد.‏ و برگزیدگانم وارثین
و بندگانم ساکن آن خواهند شد.‏
و شارون،‏ مرتع گلهها و دره عاکور،‏ خوابگاه رمهها
به جهت قوم من که مرا طلبیدهاند،‏ خواهد شد.‏ یوشع
اشعیا
آن ،
،7
13 ،6
14 ،2
12 .6 ،64
38 ،6
.6
.7
.8
.9
.10
26
.11
و اما شما که یهوه را ترك کرده و کوه مقدس مرا
فراموش نمودهاید،‏ و میزي به جهت پخت مهیا ساخته
و شراب ممزوج به جهت اتّفاق ریختهاید،‏ ارمیا
پس شما را به جهت شمشیر تعیین ساختم و
همه شما براي قتل خم خواهید شد زیرا که چون
خواندم جواب ندادید و چون سخن گفتم نشنیدید و
آنچه را که در نظر من ناپسند بود بعمل آوردید و آنچه
را که نخواستم برگزیدید.‏ رومیان
بنابراین سرور یهوه میفرماید:‏ هم اکنون بندگان
من خواهند خورد اما شما گرسنه خواهید بود ای
بندگانم خواهند نوشید اما شما تشنه خواهید بود.‏
همانا بندگانم شادي خواهند کرد اما شما خجل
خواهید گردید.‏ باب ؛ مزامیر ؛ متی
اینک بندگانم از خوشی دل،‏ شادي خواهند نمود،‏
اما شما از کدورت دل،‏ فریاد خواهید نم ود و از
شکستگی روح،‏ آه و ناله خواهید کرد.‏
و نام خود را براي برگزیدگان من به لعنت،‏
خواهید نمود پس سرور یهوه تو را بقتل خواهد
رسانید و بندگان خویش را به اسم دیگر خواهد نامید.‏
18 ،7
6 ،5
21 ،10
27 ،22
1 ،55
.12
.13
.14
.15
2 ،62 باب
16
سپ.‏ هرکه خویشتن را بروي زمین بر دهد،‏
خویشتن را به خداي حقّ‏ برکت خواهد داد؛ و هرکه
بروي زمین قسم خورد به خداي حقّ‏ قسم خواهد
خورد.‏ زیرا که تنگی اولین فراموش شده و از نظر
من پنهانگردیده است.‏ ارمیا ؛
زیرا اینک من آسمانی جدید و زمینی جدید
خواهم آفرید و چیزهاي پیشین بیاد نخواهد آمد
و بخاطر نخواهد گذشت.‏ باب ؛ دوم پطرس 13 3، ؛
16 ،12
22 ،66
2 ،4
.17
1 ،21 مکاشفه
.18
بلکه از آنچه من خواهم آفرید،‏ شادي کنید و تا به
ابد وجد نمایید زیرا اینک اورشلیم را محلّ‏ وجد و قوم
او را محل شادمانی خواهم آفرید.‏ باب
و از اورشلیم وجد خواهم نمود و از قوم خود
شادي خواهم کرد و آواز گریه و آواز ناله بار دیگر در او
شنیده نخواهد شد.‏
و بار دیگر طفلِ‏ کم روز از آنجا نخواهد بود و نه
مرد پیر که عمر خود را به اتمام نرسانیده باشد؛ زیرا
که طفل در سنّ‏ صد سالگی خواهد مرد اما گناهکار
صد ساله لعنتشده خواهد بود.‏
و خانهها بنا کرده،‏ در آنها ساکن خواهند شد و
تاکستانها کاشته،‏ میوه آنها را خواهند خورد.‏ باب
بنا نخواهند کرد تا دیگران سکونت نمایند و آنچه
را که میکارند دیگران نخواهند خورد.‏ زیرا که ایام قوم
من مثل ایام درخت خواهد بود و برگزیدگان من از
عمل دستهاي خود استفاده خواهند برد.‏ تثنیه ؛
8 ،62
30 ،28
10 ،35
.19
.20
.21
.22
3 ،1 مزامیر
.23
زحمت بیجا نخواهند کشید و فرزندان به جهت
اضطراب نخواهند زایید زیرا که فرزندان برکت یافتگان
یهوه هستند و نسل ایشان با ایشانند.‏ باب
و قبل از آنکه بخوانند من جواب خواهم داد،‏ و
پیش از آنکه سخن گویند من خواهم شنید.‏ باب
گرگ و بره با هم خواهند چرید و شیر مثل گاو
کاه خواهد خورد و خوراك مار خاك خواهدبود.‏ یهوه
میفرماید که در تمامی کوه مقدس من،‏ ضرر
نخواهند رسانید و فساد نخواهند نمود.‏ باب
19 ،30
9-6 ،11
8 ،61
.24
.25
66
.1
یهوه چنین میفرماید:‏ آسمانها کرسی من و زمین
انداز من است،‏ پس خانهاي که براي من بنا
میکنید کجا است؟ و مکان آرام من کجا؟ اول پادشاهان
،8
24 ،17
؛ دوم تواریخ 27
مزامیر
34 ،5 ؛ متی 18 ،6
؛ اعمال رسولان
49 ،7
14 ،132
.2
؛ ؛ باب
یهوه فرماید:‏ دست من همه ا چیزها را
ساخت پس همه اینها بوجود آمد؛ اما به این شخص
که مسکین و شکسته دل و از کلام من لرزان
- 675 -

کهآن
يها
نشا
یم
کهآن
کی یت
يها
باشد،‏ نظر خواهم کرد.‏ مزامیر ؛ ؛ مزامیر 14
کسی که گاوي قربانی نماید مثل قاتل انسان است
و کسی که گوسفندي قربانی کند مثل شخصی است
که گردن سگ را بشکند.‏ و آنکه قربانیخوراکی
بگذراند مثل کسی است که خون خوکی را بریزد و
بخور سوزاند مثل شخصی است که بتی را تبریک
نماید و ایشان راههاي خود را اختیار کردهاند و جان
ایشان از وقاحات خودشان خشنود است.‏
پس من نیز مصیبت ایشان را اختیار خواهم
کرد و ترسهاي ایشان را بر ایشان عارض خواهم
گردانید،‏ زیرا چون خواندم کسی جواب نداد و چون
سخن گفتم ایشان نشنیدند بلکه آنچه را که در نظر
من ناپسند بود بعمل آوردند و آنچه را که نخواستم
اختیار کردند.‏ باب ‎65‎؛،‏ ؛ امثال
اي آنانی که از کلام یهوه لرزید سخن او را
بشنوید.‏ برادران شما که از شما نفرت دارند و شما را
بخاطر اسم من از خود میرانند میگویند:‏ یهوه
تمجید کرده شود تا شاديشما را ببینم،‏ لیکن ایشان
خجل خواهند شد.‏ لوقا
غوغا از شهر،‏ صدایی از معبد،‏ صداي یهوه
است که به دشمنان خود مکافات میرساند.‏
قبل از آنکه درد زایمان بکشد،‏ زایید.‏ پیش از
درد او را فرو گیرد فرزندان پسري آورد.‏
کیست که مثل این را شنیده و کیست که مثل
این را دیده باشد؟ آیا ولای در روز متولد
گردد و قومی یکدفعه زاییده شود؟ زیرا صهیون به
مجرّد درد زایمان کشیدن پسران خود را زایید.‏
یهوه میفرماید:‏ آیا من به دهنه رحم برسانم و
نزایانم؟ و خداي تو میفرماید:‏ آیا من که زایاننده
هستم،‏ رحم را ببندم؟
اي همه آنانی که اورشلیم را دوست میدارید،‏ با او
شادي کنید و برایش وجد نمایید.‏ و اي همه آنانی که
براي او ماتم میگیرید،‏ با او شادي بسیار نمایید.‏
تا از پستانهاي دلداري دهنده او بمکید و سیر
شوید و بدوشید و از فراوانی شکوه او محظوظ گردید.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من صلح را مثل
نهر و شکوه امتها را مانند نهر سرشار به او خواهم
رسانید.‏ و شما خواهید مکید و در آغوش او برداشته
شده،‏ بر زانوهایش بناز پرورده خواهید شد.‏
و مثل کسی که مادرش او را تسلّی دهد،‏
همچنین من شما را تسلّی خواهم داد و در
اورشلیم تسلّی خواهید یافت.‏ باب
اشعیا
سپ.‏ چون این را بینید دل شما شادمان خواهد
شد و استخوانهاي شما مثل گیاه سبز و خرّم خواهد
گردید و دست یهوه بر بندگانش معروف خواهد شد اما
بر دشمنان خود خشم خواهد نمود.‏ باب ؛
زیرا اینک یهوه باآتش خواهد آمد و ارابههاي او
مثل گردباد تا خشم خود را با آتش و خشم خویش
را با شعله آتش به انجام رساند.‏ دوم تیموتائوس ؛ دوم
11 ،51
8 ،1
10 ،35
.15
پطرس 7 ،3
7 29، ؛ مزامیر
.16
زیرا یهوه با آتش و شمشیر خود بر تمامی بشر
داوري خواهد نمود و مقتولان یهوه بسیار خواهند بود.‏
21 ،19 مکاشفه
.17
و یهوه میفرماید:‏ آنانی که از عقب یکنفر که در
وسط باشد خویشتن را در باغات تقدیس و پاك
مینمایند و گوشت خوك و قبیحات و گوشت موش
میخورند با هم تلف خواهند شد.‏ باب
و من اعمال و خیالات ای را جزا خواهم داد و
آمده،‏ همه امتها و زبانها را جمع خواهم کرد و ایشان
آمده،‏ شکوه مرا خواهند دید.‏ یوحنا
و نشانهاي در میان ایشان برپا خواهم داشت و
آنانی را که از ایشان نجات یابند نزد امتها به ترشیش
و پول و تیراندازانِ‏ لُود و توبال و جاوان و جزایر دور که
آوازه مرا نشنیدهاند و شکوه مرا ندیدهاند خواهم
فرستاد تا شکوه مرا در میان امتها شایع سازند.‏
و یهوه میفرماید که ایشان همه برادران شما را از
تمامی اُمتها بر اسبان و ارابهها و تخت روانها و
قاطران و شتران به کوه مقدس من اورشلیم به جهت
یهوه قربانی خوراکی خواهند آورد.‏ چنانکه
فرزنداناسرائیل قربانی خوراکی خود را در ظرف پاك
به خانه یهوه میآورند.‏
و یهوه میفرماید که از ایشان نیز کاهنان و لاویان
خواهند گرفت.‏ باب ؛ اول پطرس
زیرا یهوه میفرماید:‏ چنانکه آسمانهاي جدید و
زمین جدیدي که من آنها را خواهم ساخت در حضور
من پایدار خواهد ماند،‏ همچنان نسل شما و اسم شما
پایدار خواهد ماند.‏ باب
و یهوه میفرماید که از اول ماه تا اول ماه دیگر و
از سبت تا سبت دیگر تمامی بشر خواهند آمد تا به
حضور من سجده نمایند.‏ مکاشفه
و ایشان بیرون رفته،‏ لاشه مردمانی را که بر
من نافرمان شدهاند ملاحظه خواهند کرد زیرا کرْمِ‏
ایشان نخواهد مرد و آتش ایشان خاموش
نخواهد شد و ایشان نزد تمامی بشر مکروه
خواهند بود.‏ یهودا ؛ مرقس ؛ دانیال
4 ،65
2 ،12
24 ،17
5 ،2
4 ،15
44 ،9
17 ،65
6 ،61
21 ،16
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
161 ،119
19 ،51
19 ،34
11 ،40
24 ،1
12
22 ،6
.3
.4
.5
6. صداي
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 676 -

یم
ین
یبم یگ
يرو
يرو
ین
سک
یس
.15
ارمیا
ارمیا
1
.1
.2
کلام ارمیا پسر حلقیا از کاهنانی که درعناتوت در
زمین بنیامین بودند،‏
که کلام یهوه در ایام یوشیا پسر آمون پادشاه یهودا
در سال سیزدهم از سلطنت او بر وي نازل شد،‏ دوم
24 ،21 پادشاهان
.3
4
و در ایام یهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا تا آخر
سال یازدهم صدقیا پسر یوشیا پادشاه یهودا نازل
میشد تا زمانی که اورشلیم در ماه پنجم به اسیري
برده شد.‏
سپ.‏ کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏ دوم پادشاهان
34 ،23
.5
قبل از آنکه تو را در رحم مادر فرم دادم تو را
شناختم و قبل از بیرون آمدنت از رحم تو را تقدیس
نمودم و تو را پیامبر امتها قرار دادم.‏ اشعیا ؛
پس گفتم:‏ آه اي سرور یهوه اینک من سخن گفتن
را نمیدانم چونکه طفل هستم.‏
اما یهوه مرا فرمود:‏ مگو من طفل هستم،‏ زیرا هر
جایی که تو را بفرستم خواهی رفت و بهر چه تو را امر
فرمایم سخن خواهی گفت.‏ حزقیال
از ایشان مترس زیرا یهوه فرماید:‏ من با تو
هستم و تو را رهایی خواهم داد.‏
آنگاه یهوه دست خود را دراز کرده،‏ دهان مرا لمس
کرد و یهوه به من فرمود:‏ اینک کلام خود را در دهان
تو نهادم.‏ باب
بدان که تو را امروز بر امتها و ممالک برگذیدم تا
از ریشه برکنی و ویران سازي و هلاك ک و خراب
نمایی و بنا نمایی و بکاري.‏ باب
سپ.‏ کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏ اي ارمیا
چه میبینی؟ گفتم:‏ شاخهاي از درخت بادام میبینم.‏
5 .1 ،49
4 ،45
خروج 11 ،3
17 ،3
7 ،18
14 ،5
.6
.7
.8
.9
.10
11
2 ،8 عاموس
.12
یهوه مرا فرمود:‏ نیکو دیدي زیرا که من بر کلام
خود دیدهبانی میکنم تا آن را به انجام رسانم.‏
سپ.‏ کلام یهوه بار دیگر به من رسیده،‏ فرمود:‏ چه
چیز میبینی؟ گفتم:‏ دی جوشنده ینم که
رویش از طرف شمال است.‏
و یهوه مرا فرمود:‏ بلایی از طرف شمال بر همه
ساکنان این زمین اتفاق خواهد افتاد.‏ باب
زیرا یهوه میفرماید اینک من همه قبایل ممالک
شمالی را خواهم خواند و ایشان آمده،‏ هر تخت
خود را در دهنه دروازه اورشلیم و بر تمامی
حصارهایش گرداگرد و به ضد تمامی شهرهاي یهودا
برپا خواهد داشت.‏
و بر ایشان احکام خود را درباره همه شرارتشان
جاري خواهم ساخت چونکه مرا ترك کردند و براي
خدایان غیر بخور سوزانیدند و اعمال دستهاي خود را
سجده نمودند.‏
سپ.‏ تو کمر خود را ببند و برخاسته،‏ هر آنچه را
من به تو امر فرمایم به ایشان بگو و از ایشان هراسان
مباش،‏ مبادا تو را پیش ایشان مشوش سازم.‏ لوقا
.16
17
35 ،12
13 1، ؛ اول پطرس
.18
زیرا اینک من تو را امروز شهر حصاردار و ستون
آهنین و حصارهاي برنجین به ضد تمامی زمین براي
پادشاهان یهودا و امیران و کاهنانش و قوم زمین
ساختم.‏ باب ؛ ؛ حزقیال
و ایشان با تو جنگ خواهند کرد اما بر تو غالب
نخواهند آمد،‏ زیرا یهوه میفرماید:‏ من با تو هستم و تو
را رهایی خواهم داد.‏ باب ؛ اشعیا
10 ،41
8 ،3
20 ،15
20 ،15
27 ،6
.19
2
.1
.2
.3
.4
.5
.6
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
برو و به گوش اورشلیم ندا کرده،‏ بگو یهوه چنین
میفرماید:‏ غیرت جوانی تو و محبت نامزد شدن تو را
هنگامی که از عقب من در بیابان و در زمین کاشته
نشده میخرامیدي برایت به خاطر میآورم.‏
اسرائیل براي یهوه مقدس و نوبر محصول او بود.‏
یهوه میفرماید:‏ آنانی که او را بخورند مجرم خواهند
شد و بلا بر ایشان چیره خواهد گردید.‏
اي خاندان یعقوب و همه قبایل خانواده اسرائیل
کلام یهوه را بشنوید!‏
یهوه چنین میفرماید:‏ پدران شما در من چه
بیانصافی یافتند که از من دوري ورزیدند و افراد باطل
را پی کرده،‏ باطل شدند؟
و نگفتند:‏ یهوه کجا است که ما را از زمین مصر
برآورد و ما را در بیابان و زمین ویران و پر از حفرهها و
زمین خشک و سایه مرگ و زمی که ک از آن
گذر نکند و آدمی در آن ساکن نشود رهبري نمود؟
2 ،20 ؛ 51 .33 ،12 خروج
.7
و من شما را به زمین بستانها آوردم تا میوهها و
6 ،4
13
.14
- 677 -

هآن
یعن
نی
نی
هرا
هرا
شی
يدو
حاصل آن را بخورید؛ اما چون داخل آن شدید،‏ زمین
مرا نجس ساختید و میراث مرا ناپاك گردانیدید.‏
کاهنان نگفتند:‏ یهوه کجاست و خوانندگان تورات
مرا نشناختند و شبانان بر من نافرمان شدند و
پیامبران براي بعل نبوت کرده،‏ در عقب چیزهاي
بیفایده رفتند.‏
بنابراین یهوه میفرماید:‏ بار دیگر با شما دشمنی
خواهم نمود و با پسران پسران شما دشمنی خواهم
کرد.‏
سپ.‏ به جزیرههاي کتیم گذر کرده،‏ ملاحظه
نمایید و به کیدار فرستاده به دقّت توجه نمایید و
دریافت کنید که آیا حادثهاي مثل ا اتفاق افتاده
باشد؟
که آیا هیچ امتّی خدایان خویش را عوض کرده
باشند با آنکه ا خدا نیستند؟ اما قوم من شکوه
خویش را به آنچه فایدهاي ندارد عوض نمودند.‏ باب
ارمیا
7 ،5
باب 20 ،3
.8
.9
10
.11
21 32، ؛ تثنیه
12
سپ.‏ یهوه میفرماید:‏ اي آسمانها از ا متحیر
باشید و به خود لرزیده،‏ به شدت مشوش شوید!‏
زیرا قوم من دو کار بد کردهاند.‏ مرا که چشمه
آب حیاتم ترك نموده و براي خود حوضها
کندهاند،‏ ی حوضهاي شکسته که آب را نگاه
ندارد.‏ باب
آیا اسرائیل غلام یا خانهزاد است پس چرا غارت
شده باشد؟ لاویان
شی.‏ ران ژیان بر او غرّش نموده،‏ صداي خود را بلند
کردند و زمین او را ویران ساختند و شهرهایش
سوخته و غیرقابل سکونت گردیده است.‏
و پسران نوف و تحفنیس فرق تو را شکستهاند.‏
آیا این را بر خویشتن وارد نیاوردي چونکه یهوه
خداي خود را هنگامی که تو را رهبري مینمود ترك
کردي؟ اشعیا ؛
و هماکنون تو را با راه مصر چه کار است تا آب
شیحور را بنوشی؟ و تو را با راه آشور چه کار است تا
آب فرات را بنوشی؟
یهوه یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ شرارت تو،‏ تو
را تنبیه کرده و پیمان شکنی تو،‏ تو را توبیخ نموده
است پس بدان و ببین که این امر زشت و تلخ است
که یهوه خداي خود را ترك نمودي و ترس من در تو
نیست.‏ باب ؛ اعداد ؛ دوم تواریخ
زیرا از زمان قدیم یوغ تو را شکستم و بندهاي تو
را گسیختم و گفتی بندگی نخواهم نمود زیرا بر هر
تپه بلند و زیر هر درخت سبز خوابیده،‏ زنا کردي.‏ باب
13 ،6 ؛ حزقیال 5 ،57 ؛ اشعیا 6 ،3
.21
و من تو را موِ‏ اصیل و تخمِ‏ تمامِ‏ نیکو کاشتم پس
چگونه نهال مو بیگانه براي من گردیدهاي؟ مرقس
پس اگر چه خویشتن را با لیف بشویی و صابون
براي خود زیاده بکار بري،‏ اما سرور یهوه میفرماید که
گناه تو پیش من رقم شده است.‏ ایوب
میگویی که نجس نشدم و در عقب بعلیم
نرفتم؟ خویش را در دره بنگر و به آنچه کردي
اعتراف نما اي شتر تیزرو که در راههاي خود می
مثل گورخر هستی که به بیابان عادت داشته،‏ در
شهوت دل خود باد را بو میکشد.‏ کیست که از
شهوتش او را برگرداند؟ آنانی که او را میطلبند خسته
نخواهند شد و او را در ماهش خواهند یافت.‏ باب
پاي خود را از برهنگی و گلوي خویش را از
تشنگی باز دار.‏ اما گفتی نه امید نیست زیرا که غریبان
را دوست داشتم و از عقب ایشان خواهم رفت.‏
مثل دزدي که چون گرفتار شود خجل گردد.‏
همچنین خاندان اسرائیل با پادشاهان و امیران و
کاهنان و پیامبران ایشان خجل خواهند شد.‏
که به چوب میگویند تو پدر من هستی و به
سنگ که تو مرا زاییدهاي زیرا که پشت به من دادند و
نه رو ‏.اما در زمان مصیبت خود میگویند:‏ برخیز و ما
را نجات ده.‏
سپ.‏ خدایان تو که براي خود ساختی کجایند؟
ایشان در زمان مصیبتت برخیزند و تو را نجات دهند.‏
زیرا که اي یهودا خدایان تو به شماره شهرهاي تو
میباشند.‏ داوران ؛ ارمیا
یهوه میفرماید:‏ چرا مرا محاکمه مینمایید همه
شما بر من عاصی شدهاید.‏
پسران شما را بیهوده زدهام زیرا که تربیت را
نمیپذیرند.‏ شمشیر شما مثل شیر درنده پیامبرانی
شما را هلاك کرده است.‏ مزامیر
اي شما که اهل این دوران میباشید کلام یهوه را
بفهمید!‏ آیا من براي اسرائیل مثل بیابان یا زمین
ظلمت غلیظ شدهام ؟ پس قوم من چرا میگویند که
رؤساي خود شدهایم و بار دیگر نزد تو نخواهیم آمد.‏
آیا دوشیزه زیور خود را یا عروس آرا خود را
فراموش کند؟ اما قوم من روزهاي بیشمار مرا فراموش
کردهاند.‏ باب
خود را مهیا میسازي تا محبت را
!
1 ،12
7 ،5
30 ،9
13 ،11
مزامیر 4 ،53
4 ،36
14 ،10
14 ،18
.22
23. چگونه
.24
.25
.26
.27
28
.29
.30
.31
.32
33. چگونه
8 .5 ،12
55 .42 .39 ،25
هوشع 9 ،13
34 ،14
13 ،17
24 ،42
18 ،4
.13
.14
15
.16
.17
.18
.19
.20
- 678 -

هآن
يار
ي شار ها.آن
هايدل
يار
نی
يرو
هرا
بطلبی؟ بنابراین زنان بد را نیز به راههاي خود تعلیم
دادي.‏ دوم پادشاهان
در دامنهاي تو نیز خون جان فقیران بیگناه یافته
شد.‏ ا را در پنهان نکردي بلکه آشکار بر همه
و میگویی:‏ چونکه بیگناه هستم،‏ خشم او از من
برگردانیده خواهد شد.‏ اینک به سبب گفتنت که گناه
نکردهام ، بر تو داوري خواهم نمود.‏
36. چرا اینقدر میشتابی تا راه خود را عوض نمایی؟
چنانکه از آشور خجل شدي همچنین از مصر نیز
خجل خواهی شد.‏
از این نیز دستهاي خود را بر سرت نهاده،‏ بیرون
خواهی آمد ‏.چونکه یهوه اعتماد تو را خوار شمرده
است پس از ایشان کامیاب نخواهی شد.‏
ارمیا
اشعیا 26 ،43
9 ،17
.34
.35
.37
3
.1
و میفرماید:‏ اگر مرد،‏ زن خود را طلاق دهد و او از
وي جدا شده،‏ زن مرد دیگري بشود آیا بار دیگر به آن
زن رجوع خواهد نمود؟ مگر آن زمین بسیار بی حرمت
نخواهد شد؟ لیکن یهوه میفرماید:‏ تو با یاران بسیار زنا
کردي اما نزد من رجوع نما.‏ تثنیه ؛ زکریا
خود را به بلندیها برافراز و ببین که کدام
جا است که در آن با تو همخواب نشدهاند.‏ براي ایشان
بسر راهها مثل زن عرب در بیابان نشستی و زمین را به
زنا و بدرفتاري خود آلوده ساختی.‏ پیدایش
سپ.‏ بارشها بازداشته شد و باران به نیامد و تو
را پیشانی زن زناکار بوده،‏ حیا را از خود دور کردي.‏
آیا از این به بعد مرا صدا نخواهی زد که اي پدر
من،‏ تو یار جوانی من بودي؟ هوشع
آیا خشم خود را تا به ابد خواهد نمود و آن را تا به
آخر نگاه خواهد داشت؟ اینک این را گفتی اما اعمال
بد را بجا آورده،‏ کامیاب شدي.‏
و یهوه در ایام یوشیا پادشاه به من فرمود:‏ آیا
ملاحظه کردي که اسرائیل پیمان شکن چه کرده
است؟ چگونه به فراز هر کوه بلند و زیر هر درخت سبز
رفته در آنجا زنا کرده است؟ باب ؛ دوم پادشاهان ؛
4 ،16
3 ،1
14 ،38
4 ،24
2 ،8
20 ،2
2. چشمان
3
.4
.5
.6
5 ،57 اشعیا
.7
.8
و بعد از آنکه همه این کارها را کرده بود من گفتم
نزد من رجوع نما،‏ اما رجوع نکرد و خواهر خائن او
یهودا این را بدید.‏
و من دیدم با آنکه اسرائیل پیمانشکن زنا کرد و از
همه جهات او را بیرون کردم و طلاقنامهاي به وي
دادم لکن خواهر خائن او یهودا نترسید بلکه او نیز
رفته،‏ مرتکب زنا شد.‏ دوم پادشاهان
و واقع شد که به سبب سهلانگاري او در
زناک ا زمین بی حرمت گردید و او با سنگها و
چوبها زنا نمود.‏
و نیز یهوه میفرماید:‏ با وجود ا همه،‏ خواهر
خائن او یهودا نزد من با تمامی دل خود رجوع نکرد
بلکه با ریاک
سپ.‏ یهوه مرا فرمود:‏ اسرائیلِ‏ پیمانشکن خویشتن
را از یهوداي خائن عادلتر نموده است.‏
در اینصورت برو و این سخنان را بسوي شمال ندا
کرده،‏ بگو:‏ یهوه میفرماید:‏ اي اسرائیل پیمانشکن
رجوع نما!‏ و بر تو خشم نخواهم نمود زیرا یهوه
میفرماید:‏ من بخشنده هستم و تا به ابد خشم
خود را نگاه نخواهم داشت.‏ اشعیا ؛ دوم تواریخ ؛
9 ،30
6 ،31
18 ،17
.
.9
.10
11
.12
مزامیر 8 ،103
.13
فقط به گناهانت اعتراف نما که بر یهوه خداي
خویش نافرمان شدي و راههاي خود را زیر هر
درخت سبز براي بیگانگان منشعب ساختی.‏ و یهوه
میفرماید که شما صداي مرا نشنیدید.‏ اشعیا
سپ.‏ یهوه میفرماید:‏ اي پسران پیمانشکن رجوع
نمایید زیرا که من شوهر شما هستم و از شما یک نفر
از شهري و دو نفر از قبیلهاي گرفته،‏ شما را به صهیون
خواهم آورد.‏ باب
و به شما شبانان موافق دل خود خواهم داد که
شما را به معرفت و حکمت خواهند چرانید.‏
و یهوه میفرماید که چون در زمین افزوده و بارور
شوید در آن ایام بار دیگر صندوق عهد یهوه را به زبان
نخواهند آورد و آن به خاطر ایشان نخواهد آمد و آن را
یاد نخواهند کرد و آن را زیارت نخواهند نمود و بار
دیگر ساخته نخواهد شد.‏
زیرا در آن زمان اورشلیم را تخت یهوه خواهند
نامید و تمامی امتها به آنجا به جهت اسم یهوه به
اورشلیم جمع خواهند شد و ایشان بار دیگر پی
سرکشی شریر خود را نخواهند نمود.‏ اشعیا ؛
2 ،2
5 ،57
11 ،18
14
.15
.16
.17
24 ،7 ؛ ارمیا 2 ،65
.18
و در آن زمان خاندان یهودا با خاندان اسرائیل
خواهند رفت و ایشان از زمین شمال به آن زمینی که
ارث پدران ایشان ساختم با هم خواهند آمد.‏
و گفتم که من تو را چگونه در میان پسران قرار
دهم و زمین مرغوب و میراث زیباترین امتها را به تو
دهم؟ پس گفتم که مرا پدر خواهی خواند و از من
.19
- 679 -

یزن
یس
تی
یاب
هرا
يدا
يوا
نی
نک
.6
دیگر پیمانشکن نخواهی شد.‏
یهوه میفرماید:‏ هر آینه مثل که به شوهر خود
خیانت ورزد،‏ همچنین شما اي خاندان اسرائیل به من
خیانت ورزیدید.‏ باب
گریه و شیون فرزنداناسرائیل از بلندیها
شنیده میشود زیرا که راههاي خود را منحرف ساخته
و یهوه خداي خود را فراموش کردهاند.‏
اي فرزندان پیمانشکن بازگشت نمایید و من
پیمانشکنیهاي شما را شفا خواهم داد.‏ و میگویند:‏
اینک نزد تو میآییم زیرا که تو یهوه خداي ما هستی.‏
ارمیا
8 ،2
.20
21. صداي
.22
5 ،25 باب
.23
به درستی که زیادي کوهها از ت پ هها باطل
میباشد.‏ زیرا به درستی که نجات اسرائیل در یهوه
خداي ما است.‏ ؛
خجالت مشقّت پدران ما،‏ یعنی رمه وگله و پسران
و دختران ایشان را از طفولیت ما تلف کرده است.‏
در خجالت خود میخوابیم و رسوایی ما،‏ ما را
میپوشاند زیرا که هم ما و هم پدران ما از طفول
خود تا امروز به یهوه خداي خویش گناه ورزیده و
صداي یهوه خداي خویش را نشنیدهایم.‏
20 ،68
مزامیر 9 ،3
.24
.25
4
.1
.2
یهوه میفرماید:‏ اي اسرائیل اگر بازگشت نمایی،‏ اگر
نزد من بازگشت نمایی و اگر وقاحات خود را از خود
دور نمایی پراکنده نخواهی شد.‏
و به راستی و انصاف و عدالت به حیات یهوه قسم
خواهی خورد و امتها خویشتن را به او مبارك
خواهند خواند و به وي فخر خواهند کرد.‏ ؛
اشعیا
مزامیر 12 ،63
25 ،45 ؛ 1 ،48
.3
زیرا یهوه به مردان یهودا و اورشلیم چنین
میفرماید:‏ زمینهاي خود را شیار کنید و در میان خارها
مکارید.‏ هوشع
اي مردان یهودا و ساکنان اورشلیم خویشتن را براي
یهوه ختنه سازید و پوست زائد دلهاي خود را دور
کنید مبادا آتش خشم من به سبب بدي اعمال شما
مثل آتش صادر شده،‏ افروخته گردد و ک آن را
خاموش نتواند کرد.‏ تثنیه
در یهودا اخبار نمایید و در اورشلیم اعلان نموده،‏
بگویید و در زمین شیپور بنوازید و به صداي بلند ندا
کرده،‏ بگویید که جمع شوید تا به شهرهاي حصاردار
داخل شویم.‏ اعداد ؛ ؛ اشعیا
علَمی بسوي صهیون برافرازید و براي پناه فرار
کرده،‏ توقّف منمایید زیرا که من بلایی و شکستی
عظیم از طرف شمال میآورم.‏ باب
شیري.‏ از بیشه خود برآمده و هلاكکننده امتها
حرکت کرده،‏ ازمکان خویش درآمده است تا زمین تو
را ویران سازد و شهرهایت خراب شده،‏ غیرقابل سکوت
گردد.‏
از این جهت پلاس پوشیده،‏ ماتم گیرید و ولوله
کنید زیرا که آتش خشم یهوه از ما برنگشته است.‏
و یهوه میفرماید که در آن روز دل پادشاه و دل
امیران شکسته خواهد شد و کاهنان متحیر و پیامبران
مشوش خواهند گردید.‏ پیدایش
سپ.‏ گفتم:‏ آه اي سرور یهوه!‏ واقعاً‏ که ا قوم و
اورشلیم را بسیار فریب دادي زیرا گفتی شما را صلح
خواهد بود و حال آنکه شمشیر به جان رسیده است.‏
در آن زمان به این قوم و به اورشلیم گفته خواهد
شد که باد سمی از بلندیهاي بیابان بسوي دختر قوم
من خواهد وزید نه براي افشاندن و پاك کردن خرمن.‏
باد شدید از اینها براي من خواهد وزید و من نیز
هماکنون بر ایشان داوريها خواهم فرمود.‏
اینک او مثل ابر میآید و ارابههاي او مثل گردباد
و اسبهاي او از عقاب تیزروترند.‏ بر ما زیرا که
غارت شدهایم.‏
اي اورشلیم دل خود را از شرارت شستوشو
تا نجات ی تا به کی خیالات فاسد تو در دلت
بماند؟
زیرا صدایی از دان خبر میدهد و از کوهستان
افرایم به مصیبتی اعلان میکند.‏ اشعیا
امتها را اطّلاع دهید،‏ در این صورت به ضد
اورشلیم اعلان کنید که محاصرهکنندگان از ولایت دور
میآیند و به ص خود به ضد شهرهاي یهودا ندا
میکنند.‏
یهوه میفرماید که مثل دیدهبانان مزرعه او را
احاطه میکنند چونکه بر من فتنه انگیخته است.‏ باب
،6
16 ،1
14 ،1
28 ،42
!
7
.8
.9
10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
3
.18
تو و اعمال تو این چیزها را بر تو وارد آورده
است.‏ این شرارت تو به اندازهاي تلخ است که به دلت
رسیده است.‏ باب
جه.‏ ازهاضمۀ من!‏ جهاز هاضمۀ من!‏ پردههاي دل
من از درد گداخته شد و قلب من در اندرونم مشوش
گردیده،‏ ساکت نتوانم شد چونکه تو اي جان من
ضداي شیپور و نعره جنگ را شنیدهاي.‏
19 ،2
19
3 ،18
16 ،10
6 ،31
9 ،10
12 ،10
.4
.5
- 680 -

یان
یزن
يوا
يار
هرا
هرا
هآن
یکم
هدوا
نی
له
.2
.3
ارمیا
20. خرابی
بر خرابی اعلان شده زیرا که تمام زمین
غارت شده است و خیمههاي من ناگه و پردههایم
ناگهان به تاراج رفته است.‏
تا به کی علَم را ببینم و صداي شیپور را بشنوم؟
قوم من احمقند و مرا نمیشناسند و
ایشان،‏ پسران ابله هستند و هیچ فهم ندارند.‏ براي
بدي کردن ماهرند اما به جهت نیکوک هیچ فهم
ندارند.‏
بسوي زمین نظر انداختم و اینک تهی و ویران بود
و بسوي آسمان و هیچ نور نداشت.‏
بسوي کوهها نظر انداختم و اینک متزلزل بود و
تمام تپهها از جا متحرّك میشد.‏
نظر کردم و اینک آدمی نبود و تمامی مرغان هوا
فرار کرده بودند.‏
نظر کردم و اینک بوستانها بیابان گردیده و همه
شهرها از حضور یهوه و از آتش خشم وي خراب شده
بود.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ تمامی زمین خراب
خواهد شد لیکن آن را کلاً‏ فانی نخواهم ساخت.‏
از این سبب جهان ماتم خواهد گرفت و آسمان از
بالا سیاه خواهد شد زیرا که این را گفتم و اراده نمودم
و پشیمان نخواهم شد و از آن بازگشت نخواهم نمود.‏
از صداي سواران و تیراندازان تمام اهل شهر فرار
میکنند و به جنگلها داخل میشوند و بر صخرهها
برمیآیند و تمامی شهرها ترك شده،‏ هیچکس در آنها
ساکن نمیشود.‏
و تو هنگامی که غارت شوي چه خواهی کرد؟ اگر
چه خویشتن را به قرمز ملبس سازي و به زیورهاي
طلا بیارایی و چشمان خود را از سرمه جلا دهی لیکن
خود را بیهوده زیبایی دادهاي چونکه یاران تو تو را
خوار شمرده،‏ قصد جان تو دارند.‏ دوم پادشاهان
زیرا که صدایی شنیدم مثل صداي زنی که درد
زایمان دارد و تنگی مثل که نخستزاده خویش را
بزاید یعنی صداي دختر صهیون را که آه شد و
دستهاي خود را دراز کرده،‏ میگوید:‏ بر من زیرا
که جان من به سبب قاتلان بیهوش شده است.‏ باب
،6
30 ،9
.21
22. چونکه
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
24
5
.1
در کوچههاي اورشلیم گردش کرده،‏ ببینید و
بفهمید و در چهارسوهایش تفتیش نمایید که آیا
کسی را که به انصاف عمل نماید و طالب راستی باشد
توانید یافت تا من آن را بیامرزم؟
و اگر چه بگویند:‏ قسم به حیات یهوه،‏ اما به دروغ
قسم میخورند.‏
اي یهوه آیا چشمان تو براستی نگران نیست؟ ایشان
را زدي اما غمگین نشدند.‏ و ایشان را تلف نمودي اما
نخواستند تربیت را بپذیرند.‏ رویهاي خود را از صخره
سختتر گردانیدند و نخواستند بازگشت نمایند.‏ باب
،2
4 ،2 ؛ حزقیال 4 ،48 ؛ 13 ،9 ؛ اشعیا 30
.4
5
و من گفتم:‏ به درستی که اینان فقیرند و جا
هستند که یهوه و احکام خداي خود را نمیدانند.‏
سپ.‏ نزد بزرگان میروم و با ایشان سخن خواهم
گفت زیرا که ایشان یهوه و احکام خداي خود را
میدانند.‏ اما ایشان به اتفاق هم یوغ را شکسته و بندها
را گسیختهاند.‏ باب
از این جهت شیري از جنگل ایشان را خواهد کشت
و گرگ بیابان ایشان را تاراج خ کرد و پلنگ بر
شهرهاي ایشان در کمین خواهد نشست و هر که از
ا بیرون رود دریده خواهد شد،‏ زیرا که تقصیرهاي
ایشان بسیار و پیمان شکنیهاي ایشان عظیماست.‏
20 ،2
.6
لاویان
22 ،26 ؛ صفنیا 3 ،3
7. چگونه
تو را براي این بیامرزم که پسرانت مرا ترك
کردند و به آنچه خدا نیست قسم خوردند و چون من
ایشان را سیر نمودم مرتکب زنا شدند و در خانههاي
فاحشهها جمع شدند.‏ باب
مثل اسبان پرورده شده مست شدند که هر یکی از
ایشان براي زن همسایه خود شیهه میزند.‏ حزقیال ؛
11 ،22
11 ،2
.8
20 ،23 ؛ 26 ،33
.9
و یهوه میفرماید:‏ آیا به سبب ا کارها مجازات
نخواهم رسانید و آیا جان من از چنین طایفهاي انتقام
نخواهد کشید؟ باب
بر حصارهایش برآیید و آنها را خراب کنید اما کلاً‏
هلاك مکنید و شاخههایش را قطع نمایید زیرا که از
آن یهوه نیستند.‏
یهوه میفرماید:‏ هر آینه خاندان اسرائیل و خاندان
یهودا به من به شدت خیانت ورزیدهاند.‏
یهوه را انکار نموده،‏ میگویند که او نیست و بلا
به ما نخواهد رسید و شمشیر و قحطی را نخواهیم
دید.‏ پیدایش
و پیامبران باد میشوند و کلام در ایشان نیست
پس به ایشان چنین واقع خواهد شد.‏ میکاه
بنابراین یهوه خداي صبایوت چنین میفرماید:‏
11 ،2
9 ،9
14 ،19
.10
.11
.12
.13
.14
- 681 -

نی
ته
کن
لک
يجا
يوا
بی
ین
یم
یکم
نی
چونکه این کلام را گفتید همانا من کلام خود را در
دهان تو آتش و ا قوم را هیزم خواهم ساخت و
ایشان را خواهد سوزانید.‏ اشعیا
یهوه میفرماید:‏ اي خاندان اسرائیل،‏ ای من
امتی را از دور بر شما خواهم آورد.‏ امتی که زورآورند و
امتی که قدیمند و امتی که زبان ایشان را نمیدانی و
گفتار ایشان را نمیفهمی.‏ باب
تیردان ایشان قبر گشاده است و همه ایشان
قدرتمندند.‏
و خرمن و نان تو را که پسران و دخترانت آن
رامیباید بخورند خواهند خورد و گوسفندان و گاوان
تو را خواهند خورد و انگورها و انجیرهاي تو را خواهند
خورد و شهرهاي حصاردار تو را که به آنها تو
مینمایی با شمشیر هلاك خواهند ساخت.‏ عاموس
لیکن یهوه میفرماید:‏ در آن روزها نیز شما را کلاً‏
هلاك نخواهم ساخت.‏
و چون شما گویید که یهوه خداي ما چرا تمامی
این بلاها را بر ما وارد آورده است،‏ آنگاه تو به ایشان
بگو از این جهت که مرا ترك کردید و خدایان غیر را
در زمین خویش عبادت نمودید.‏ پس غریبان را در
زمینی که از آن شما نباشد بندگی خواهید نمود.‏ باب
ارمیا
1 ،6
24 ،5
22 ،6
.15
.16
.17
.18
.19
10 ،16
.20
این را به خاندان یعقوب اخبار نمایید و به یهودا
اعلان کرده،‏ گویید
که اي قوم جاهل و بیفهم که چشم دارید اما
نمیبینید و گوش دارید اما نمیشنوید این را بشنوید.‏
.21
9 ،6 اشعیا
.22
یهوه میفرماید آیا از من نمیترسید و آیا از حضور
من نمیلرزید که ریگ را به قانون جاودانی،‏ مرز دریا
گذاشتهام که از آن نتواند گذشت و اگر چه امواجش
متلاطم شود غالب نخواهد آمد و هر چند شورش
نماید اما از آن تجاوز نمیتواند کرد؟ باب ؛ ایوب
اما این قوم،‏ دل فتنهانگیز و شریر دارند.‏ ایشان
فتنه انگیخته و رفتهاند.‏
و در دلهاي خود نمیگویند که از یهوه خداي
خود بترسیم که باران اول و آخر را در وقتش
میبخشد و هفتههاي معین درو را به ج ما نگاه
میدارد.‏ لاویان ؛ اشعیا ؛ اعمال رسولان
شما این چیزها را دور کرده و گناهان
شما نیکویی را از شما منع نموده است.‏ اشعیا
زیرا در میان قوم من شریران پیدا شدهاند که مثل
کمین نشستن صیادان در کمین مینشینند.‏
دامهاگسترانیده،‏ مردم را صید میکنند.‏
مثل قفسی که پر از پرندگان باشد،‏ همچنین
خانههاي ایشان پر از فریب است و از این جهت بزرگ
و ثروتمند شدهاند.‏
پروار و درخشنده میشوند و در اعمال زشت هم
از حد تجاوز میکنند.‏ دعوي یع دعوي یتیمان را
پایان نمیدهند و با وجود آن کامیاب شوند و
فقیران را دادرسی نمیکنند.‏ خروج ؛ اشعیا ؛ زکریا
23 ،1
22 ،22
.27
.28
10 ،7
.29
و یهوه میفرماید:‏ آیا به سبب این کارها مجازات
نخواهم رسانید و آیا جان من از چنین طایفهاي انتقام
نخواهد کشید؟ باب
امري عج و هولناك در زمین اتفاق افتاده
است.‏
پیامبران به دروغ نبوت نند و کاهنان به
واسطه ایشان حکمرانی مینمایند و قوم من این حالت
را دوست میدارند و شما در آخر ا چه خواهید
کرد؟
9 ،9
.30
.31
6
.1
اي پسرانبنیامین از اورشلیم فرار کنید و شیپور را
قوي بنوازید و علامتی بر بیت-هکاریم برافرازید زیرا
که بلایی از طرف شمال و شکست عظیمی رو خواهد
داد.‏ باب ؛ اعداد ؛ اشعیا
و من آن دختر زیبا و لطیف یعنی دختر صهیون را
ریشهکن خواهم ساخت.‏
و شبانان با گلههاي خویش نزد وي خواهند آمد و
خیمههاي خود را گرداگرد او برپا نموده،‏ هر یک در
خود خواهند چرانید.‏ باب
با او جنگ را مهیا سازید و برخاسته،‏ در وقت ظهر
برآییم.‏ بر ما زیرا که روز رو به پایان نهاده است و
سایههاي عصر دراز میشود.‏
برخیزید!‏ و در شب برآییم تا قصرهایش را ویران
سازیم.‏
زیرا که یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ درختان را
قطع نموده،‏ مقابل اورشلیم سنگر برپا نمایید.‏ زیرا این
است شهري که سزاوار مجازات است چونکه اندرونش
تماماً‏ ظلم است.‏ باب
مثل چشمهاي که آب خود را میجوشاند همچنان
او شرارت خویش را میجوشاند.‏ ظلم و تاراج در
اندرونش شنیده میشود و بیماریها و جراحتها دایماً‏
17 ،4
3 ،18
1 ،5
9 ،10
5 ،4
.2
.3
.4
.5
.6
.7
8 ،38
7 ،10
17 ،14
2 ،59
23 ،30
4 ،26
.23
.24
25. خطایاي
.26
- 682 -

يرو
تون
يرو
کن
هرا
یمت
یم
كتر
يرو
شکی
كتر
یزن
هرا
یم
یم
نی
در نظر من است.‏
اي اورشلیم،‏ تربیت را بپذیر مبادا جان من از
تو بیزار شود و تو را ویران و زمین غیرقابل
سک گردانم.‏ مزامیر
یهوه صبایوت چنین میفرماید که بقیه اسرائیل را
مثل مو خوشهچینی خواهند کرد پس مثل کسی که
انگور میچیند دست خود را بر شاخههایش برگردان.‏
کیستند که با ایشان سخن گوید،‏ شهادت دهم تا
بشنوند.‏ هان گوش ایشان ختنه نشده است که نتوانند
شنید.‏ اینک کلام یهوه براي ایشان ننگ گردیده است
و در آن رغبت ندارند.‏ باب ؛
و من از آتش خشم یهوه پر شدهام و از خودداري
خسته گردیدهام پس آن را در کوچهها بر اطفال و بر
مجلس جوانان با هم بریز.‏ زیرا که شوهر و زن هر دو
گرفتار خواهند شد و بزرگ با سالمند روز.‏
و خانهها و مزرعهها و زنان ایشان با هم از آن
دیگران خواهند شد زیرا یهوه میفرماید که دست خود
را به ضد ساکنان این زمین دراز خواهم کرد.‏
همه ایشان چه خُرد و چه بزرگ،‏ پر از
طمع شدهاند و همگی ایشان چه پیامبر و چه کاهن،‏
فریب را بعمل میآورند.‏ باب
و جراحت قوم مرا اندك شفایی دادند،‏ چونکه
میگویند صلح است،‏ صلح است با آنکه صلح نیست.‏
ارمیا
26 ،7
21 ،5
10 ،8
10 ،2
.8
.9
.10
.11
.12
13. چونکه
.14
16 .10 ،13 ؛ حزقیال 11 ،8 باب
.15
آیا چون مرتکب قباحت شدند خجل گردیدند؟ نه ،
ابداً‏ خجل نشدند بلکه حیا را احساس ننمودند.‏ بنابراین
یهوه میفرماید که در میان افتادگان خواهند افتاد و
هنگامی که من به ایشان مجازات رسانم خواهند
لغزید.‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ بر راهها بایستید و ملاحظه
نمایید و درباره راههاي قدیم سؤآل نمایید که نیکو
کدام است تا در آن پی نموده،‏ براي جان خود
راحت بیابید،‏ لیکن ایشان جواب دادند که در آن
پی نخواهیم کرد.‏ ؛ ارمیا
و من پاسبانان بر شما گماشتم که گفتند:‏ به
صداي شیپور گوش دهید،‏ اما ایشان گفتند گوش
نخواهیم داد.‏
سپ.‏ اي امتها بشنوید و اي جماعت آنچه را که
در میان ایشان است بدانید!‏
اي زمین بشنو اینک من بلایی بر این قوم میآورم
که ثمره خیالات ایشان خواهد بود زیرا که به کلام من
گوش ندادند و شریعت مرا نیز ترك نمودند.‏ تثنیه ؛
2 ،1 اشعیا
20
چه.‏ فایده دارد که بخور از سبا و لوله ادویه جات از
زمین دور براي من آورده میشود.‏ قربانیهاي
سوختنی شما قابل قبول نیست و قربانی هاي شما
پسندیده من نه.‏ اشعیا
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ ای من پیش
این قوم سنگهاي لغزشدهنده خواهم نهاد و
پدران و پسران با هم از آنها لغزش خواهند خورد و
ساکن زمین با همسایهاش هلاك خواهند شد.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ اینک قومی از زمین شمال
میآورم و امتی عظیم از انتهاي زمین خواهند
برخاست.‏ باب ؛ تثنیه
و کمان و نیزه خواهند گرفت.‏ ایشان مردان
ستم میباشند که رحم ندارند.‏ به صداي خود
مثل دریا شورش خواهند نمود و بر اسبان سوار شده،‏
مثل مردان جنگی بهضد تو اي دختر صهیون
صفآرایی خواهند کرد.‏ لوقا
آوازه این را شنیدیم و دستهاي ما سست گردید.‏
تنگی و درد مثل که میزاید ما را در گرفته است.‏
25 ،21
49 ،28
11 ،1
15 ،5
.21
.22
.23
.24
41 ،48 ؛ 6 ،30 ؛ 23 ،22 ؛ 31 ،4 باب
.25
به صحرا بیرون مشوید و به مروید زیرا که
شمشیر دشمنان و ترس از هر طرف است.‏
اي دختر قوم من پلاس بپوش و خویشتن را در
خاکستر بغلطان.‏ ماتم پسر یگانه و نوحهگري تلخ براي
خود بکن زیرا که تاراجکننده ناگهان بر ما میآید.‏
.26
12 ،7 ؛ لوقا 10 ،12 ؛ زکریا 10 ،8 عاموس
.27
تو را در میان قوم خود امتحانکننده و قلعه قرار
دادم تا راههاي ایشان را بفهمی و امتحان کنی.‏
همه ایشان سخت نافرمان شدهاند و براي افترا
زدن گردش میکنند.‏ برنج و آهن باشند و همه
ایشان فساد کنندهاند.‏ حزقیال
دم پر زور میدمد و سرب در آتش فانی میگردد
و بیخود ذوب و ذوب کردند زیرا که شریران جدا
نمیشوند.‏
نقره شده نامیده میشوند زیرا یهوه ایشان را
کرده است.‏ باب ؛ اشعیا
18 ،22
22 ،1
15 ،7
.28
.29
.30
7
.1
.2
کلامی که از جانب یهوه به ارمیا نازلشده،‏ فرمود:‏
به دروازه خانه یهوه بایست و این کلام را در آنجا
ندا کرده،‏ بگو:‏ اي تمامی یهودا که به ا دروازهها
1 32، داخل شده،‏ یهوه را سجده نمایید کلام یهوه را
16 ،44
29 ،11
12 ،8
.16
.17
18
.19
- 683 -

يرو
يرو
یان
ته
نی
يرو
یم
بشنوید.‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏
راهها و اعمال خود را اصلاح کنید و من شما را
در این مکان ساکن خواهم گردانید.‏ باب ؛ اشعیا
ارمیا
13 ،26
.3
16 ،1
.4
به سخنان دروغ توکل منمایید و مگویید که معبد
یهوه،‏ معبد یهوه،‏ معبد یهوه این است.‏
زیرااگر به تحقیق راهها و اعمال خود را اصلاح کنید
و انصاف را در میان یکدیگر بعمل آورید،‏ باب
و بر غریبان و یتیمان و بیوهزنان ظلم ننمایید و
خون بیگناهان را در این مکان نریزید و خدایان غیر
را به جهت ضرر خویش پی ننمایید،‏ خروج
آنگاه شما را در این مکان در زمینی که به پدران
شما از ازل تا به ابد دادهام ساکن خواهم گردانید.‏
ک.‏ ای ن شما به سخنان دروغی که منفعت ندارد توکل
مینمایید.‏
آیا مرتکب دزدي و زنا و قتل نمیشوید و به دروغ
قسم نمیخورید و براي بعل بخور نمیسوزانید؟ و آیا
خدایان غیر را که نمیشناسید پی نمینمایید؟
و داخل شده،‏ به حضور من در این خانهاي که به
اسم من نامیده است میایستید و میگویید که به
گردن تمام این قباحات سپرده شدهایم.‏ باب
آیا این خانهاي که به اسم من نامیده است در نظر
شما غار دزدان شده است؟ و یهوه میفرماید:‏ اینک من
نیز این را دیدهام اشعیا ؛ متی ؛ مرقس ؛ لوقا
،19
28 ،5
22 ،22
صفنیا 11 ،3
10 ،4
17 ،11
13 ،21
7 ،56
.
.5
.6
.7
8
.9
.10
.11
46
.12
اما به مکان من که در شیلو بود و نام خود را اول
در آنجا قرار داده بودم بروید و آنچه را که به سبب
شرارت قوم خود اسرائیل به آنجا کردهام ملاحظه
نمایید.‏ یوشع ؛ اول سموئیل
پس حال یهوه میفرماید:‏ از آنرو که تمام ا
اعمال را بجا آوردید با آنکه من صبح زود برخاسته،‏ با
شما سخن گفته،‏ سخن راندم اما نشنیدید و شما را
خواندم اما جواب ندادید.‏ امثال ؛ اشعیا
از این جهت به این خانهاي که به اسم من نامیده
است و شما به آن توکل دارید و به مک که به شما و
به پدران شما دادم به نوعی که به شیلو عمل نمودم
عمل خواهم کرد.‏ باب
و شما را از حضور خود خواهم راند به نوعی که
همه برادران شمایعنی تمام نسل افرایم را راندم.‏ دوم
12 ،65
11 .3 ،4
24 ،1
6 ،26
1 ،18
.13
.14
.15
پادشاهان
سپ.‏
20 ،24
16
تو براي این قوم دعا مکن و به ج
ایشان
صداي خواهش و التماس بلند منما و نزد من شفاعت
مکن زیرا که من تو را اجابت نخواهم نمود.‏ باب ؛
،14
14 ،11
11
.17
آیا آنچه را که ایشان در شهرهاي یهودا و
کوچههاي اورشلیم میکنند نمیبینی؟
پسران،‏ هیزم جمع میکنند و پدران،‏ آتش
میافروزند و زنان،‏ خمیر میسازند تا نان براي ملکه
آسمان بسازند و قربانیهاي ریختنی براي خدایان غیر
که مرا شرمنده سازند.‏ باب
اما یهوه میفرماید آیا مرا شرمنده سازند؟ نه
بلکه خویشتن را تا صورت خود را رسوا سازند.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ اینک خشم و
عصبانیت من بر این مکان برانسان و بر چهارپایان و بر
درختان صحرا و بر محصول زمین ریخته خواهد شد و
افروخته شده،‏ خاموش نخواهد گردید.‏ باب ؛
یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏
قربانیهاي سوختنی خود را بر قربانیهاي خویش زیاد
کنید و گوشت بخورید.‏ مزامیر
زیرا که به پدران شما سخن نگفتم و در روزي که
ایشان را از سرزمین مصر بیرون آوردم آنها را درباره
قربانیهاي سوختنی و قربانیها امر نفرمودم.‏
بلکه ایشان را به این چیز امر فرموده،‏ گفتم که
قول مرا بشنوید ومن خداي شما خواهم بود و شما
قوم من خواهید بود و بهر راهی که به شما حکم نمایم
پی نمایید تا براي شما نیکو باشد.‏ باب
اما ایشان نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند
بلکه برحسب مشورتها و سرکشی دل شریر خود رفتار
نمودند و به عقب افتادند و پیش نیامدند.‏ ؛
8 ،11
12 ،21
4 ،4
4 ،11
باب 17 ،3
19 ،44
8 ،50
.18
ریخته ،
.19
.20
.21
.22
.23
.24
2 65، ؛ اشعیا
.25
از روزي که پدران شما از سرزمین مصر بیرون
آمدند تاامروز همه بندگان خود پیامبران را نزد شما
فرستادم بلکه هر روز صبح زود برخاسته،‏ ایشان را
ارسال نمودم.‏
اما ایشان نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند
بلکه گردن خویش را سخت نموده،‏ از پدران خود بدتر
عمل نمودند.‏ باب ؛ خروج ؛ باب
سپ.‏ تو تمامی این سخنان را به ایشان بگو اما تو
را نخواهند شنید و ایشان را بخوان اما ایشان تو را
جواب نخواهند داد.‏
و به ایشان بگو:‏ اینان قومی میباشند که صداي
یهوه خداي خویش را نمیشنوند و تربیت نمیپذیرند
زیرا راستی نابود گردیده و از دهان ایشان قطع شده
12 ،16
9 ،32
10 ،6
.26
27
.28
- 684 -

شران
هآن
هآن
یان
یم
يرو
هرا
یس
یس
کلن
بی
یم
بی
.5
.6
.7
است.‏
اي اورشلیم موي خود را تراشیده،‏ دور بینداز و بر
بلندیها صداي نوحه برافراز زیرا یهوه طبقه مورد خشم
خود را رد و ترك نموده است.‏ باب
یهوه میفرماید پسرانیهودا آنچه را که در
نظر من ناپسند است بعمل آوردند و قباحات خویش را
در خانهاي که به اسم من نامیده است برپانموده،‏ آن را
نجس ساختند.‏
و مکانهاي بلند خود را در توفت که در دره پسر
حنّوم است بنا نمودند تا پسران و دختران خویش را
در آتش بسوزانند که من اینکار را امر نفرموده بودم و
بخاطر خویش نیاورده.‏ لاویان
بنابراین یهوه میفرماید:‏ اینک روزها میآید که آن
بار دیگر به توفت و دره پسر حنّوم نامیده نخواهد شد
بلکه به دره قتل و در توفت دفن خواهند کرد تا جایی
باقی نماند.‏
و لاشههاي این قوم خوراك مرغان هوا و جانوران
زمین خواهد بود وکسی ا را نخواهد ترسانید.‏ باب
ارمیا
،9
30 ،6
21 ،18
.29
30. چونکه
.31
.32
.33
20 ،34 ؛ 7 ،19 ؛ 22
.34
و از شهرهاي یهودا و کوچههاي اورشلیم آواز
شادمانی و آواز خوشی و صداي داماد و صداي
عروس را نابود خواهم ساخت زیرا که آن زمین
ویران خواهد شد.‏ مکاشفه
23 ،18
8
.1
.2
یهوه میفرماید که در آن زماناستخوانهاي پادشاهان
یهودا و استخوانهاي امی و استخوانهاي کاهنان و
استخوانهاي پیامبران و استخوانهاي ساکنان اورشلیم را
از قبرهاي ایشان بیرون خواهند آورد.‏
و آنها را پیش آفتاب و ماه و تمامی لشکر آسمان
که ا را دوست داشته و عبادت کرده و پی نموده
و جستجو و سجده کردهاند پهن خواهند کرد و آنها را
جمع نخواهند نمود و دفن نخواهند کرد بلکه بر روي
زمین مدفوع خواهد بود.‏ تثنیه ؛
و یهوه صبایوت میفرماید که تمامی بقیه این قبیله
شریر که باقی میمانند در هر مک که باقی مانده
باشند و من ایشان را بسوي آن رانده باشم مرگ را بر
حیات ترجیح خواهند داد.‏
و ایشان را بگو یهوه چنین فرماید:‏ اگر ک
بیفتد آیا نخواهد برخاست و اگر ک پیمانشکن
شود آیا بازگشت نخواهد نمود؟
پس چرا این قوم اورشلیم به ارتداد دایمی
پیمانشکن شدهاند و به فر مستحکم شده،‏ از
بازگشت نمودن خودداري مینمایند؟
من گوش خود را فرا داشته،‏ شنیدم اما براستی
سخن نگفتند و کسی از شرارت خویش توبه نکرده و
نگفته است چه کردهام بلکه هر یک مثل اسبی که به
جنگ میدود به خود رجوع میکند.‏
لک لک نیز در هوا وقت خود را میداند و
فاخته و پرستو و ک زمان آمدنخود را نگاه
میدارند لیکن قوم من اَحکام یهوه را نمیدانند.‏
3 ،1 اشعیا
8. چگونه
میگویید که ما حکیم هستیم و شریعت
یهوه با ما است.‏ به تحقیق قلم دروغین نویسندگان به
دروغ عمل مینماید.‏ باب
ح.‏ کیمان شرمنده و مدهوش و گرفتار شدهاند.‏ اینک
کلام یهوه را ترك نمودهاند پس چه نوع حکمتی دارند.‏
بنابراین زنان ایشان را به دیگران خواهم داد و
مزرعههاي ایشان را به مالکان دیگر.‏ زیرا که همه
ایشان چه خُرد و چه بزرگ پر از طم ع باشند و
همگی ایشان چه پیامبر و چه کاهن به فر عمل
مینمایند.‏ باب ؛ اشعیا
و زخمهاي قوم مرا اندك شفایی دادهاند چونکه
میگویند صلح است،‏ صلح است،‏ با آنکه صلح نیست.‏
8 ،7
11 ،56
13 ،6
9
.10
.11
14 ،6 باب
.12
آیا چون مرتکب قباحات شدند خجل گردیدند؟ نه
ابداً‏ خجل نشدند بلکه حیا را احساس ننمودند بنابراین
یهوه میفرماید:‏ در میان افتادگان خواهند افتاد و
هنگامی که من به ایشان مجازات رسانم خواهند
لغزید.‏ باب
یهوه میفرماید:‏ ایشان را کلاً‏ تلف خواهم نمود که
نه انگور بر مو و نه انجیر بر درخت انجیر یافت شود و
برگها پژمرده خواهد شد و آنچه به ایشان بدهم از
ایشان نابود خواهد شد.‏
سپ.‏ ما چرا مینشینیم؟ جمع بشوید تا به
شهرهاي حصاردار داخل شویم و در آنها ساکت باشیم.‏
زیرا که یهوه خداي ما ما را ساکت گردانیده و آب تلخ
به ما نوشانیده است زانرو که به یهوه گناه ورزیدهایم.‏
15 ،6
.13
14
9 ،75 ؛ 5 ،60 مزامیر
.15
براي صلح انتظار کشیدیم اما هیچ خیر حاصل
نشد و براي زمان شفا و اینک آشفتگی پدید آمد.‏ باب
10 ،7
16
ش.‏ یه اسبان او از دان شنیده شد و از صداي شیهه
3 ،17
19 ،4
.3
.4
- 685 -

هآن
یم
یکم
کن
يرو
يرو
يرو
هآن
نی
بی
نی
.8
زورآورانش تمامیزمین متزلزل گردید زیرا که آمدهاند
و زمین و هر چه در آن است و شهر و ساکنانش را
خوردهاند.‏
زیرا یهوه میفرماید:‏ اینک من در میان شما مارها
و افعیها خواهم فرستاد که ا را جادو نتوان کرد و
شما را خواهند گزید.‏
کاش که از غم خود تسلی یافتم.‏ دل من در
اندرونم ضعف بهم رسانیده است.‏
اینک صداي خواهش دختر قوم من از زمین دور
میآید که آیا یهوه در صهیون نیست و مگر پادشاهش
در آن نیست؟ پس چرا خشم مرا به بتهاي خود و افراد
باطل بیگانه به هیجان آوردند؟
وقت برداشت محصول گذشت و تابستان تمام شد
و ما نجات نیافتیم.‏
به سبب جراحت دختر قوم خود مجروح شده و
ماتم گرفتهام و حیرت مرا فرو گرفته است.‏
آیا بلَسان در جلعاد نیست و طبیبی در آن
نه؟ پس دختر قوم من چرا شفا نیافته است؟ باب
ارمیا
.17
.18
.19
.20
.21
.22
11 ،46
9
.1
کاش که سر من آب میبود و چشمانمچشمه
اشک.‏ تا روز و شب براي کشتگان دختر قوم
خود گریه میکردم.‏ ؛ ؛ مراثی ارمیا ؛
کاش که در بیابان منزل مسافران میداشتم تا قوم
خود را ترك کرده،‏ از نزد ایشان میرفتم چونکه همگی
ایشان زناکار و جماعت خیانتکارند.‏
زبان خویش را مثل کمان خود به دروغ میکشند.‏
در زمین قوي شدهاند اما نه براي راستی زیرا یهوه
میفرماید:‏ از شرارت به شرارت ترقّی نند و مرا
نمیشناسند.‏ مزامیر
هر یک از همسایه خویش برحذر باشید و به هیچ
برادر اعتماد منمایید زیرا هر برادر از پا درمیآورد و هر
همسایه به افترا گردش میکند.‏ میکاه ؛ لوقا
و هر کس همسایه خود را فریب میدهد و ایشان
براستی سخن نمیگوید و زبانخود را به دروغگویی
آموختهاند و از کجرفتاري خسته شدهاند.‏ مزامیر
یهوه میفرماید که مسکن تو در میان فریب است و
از مکر خویش نمیخواهند که مرا بشناسند.‏
بنابراین یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ ای من
ایشان را صاف،‏ امتحان خواهم نمود.‏ زیرا به خاطر
دختر قوم خود چه توانم کرد؟
زبان ایشان تیر کشنده است که به فر سخن
میراند.‏ به زبان خود با همسایه خویش سخنان
صلحآمیز میگویند،‏ اما در دل خود براي او کمین
میگذارند.‏ دوم سموئیل ؛ مزامیر ؛ ؛ ؛ متی
5 ،62
22 ،55
3 ،28
9 ،20
49 ،26
9
سپ.‏ یهوه میفرماید:‏ آیا به سبب این چیزها ایشان
را مجازات نرسانم و آیا جانم از چنین قومی انتقام
نکشد؟ باب
براي کوهها گریه و نوحهگري و براي مرتعهاي
بیابان ماتم برپا میکنم زیرا که سوخته شده است و
هیچکس از آنها گذر نمیکند و صداي گله شنیده
نمیشود.‏ هم مرغان هوا و هم چهارپایان فرار کرده و
رفتهاند باب ؛
و اورشلیم را به تودهها سنگ و جایگاه شغالها
تبدیل میکنم و شهرهاي یهودا را ویران و غیرقابل
سکونت خواهم ساخت.‏ باب ؛ مزامیر ؛ میکاه 3،
کیست مرد حکیم که این را بفهمد و کیست که
دهان یهوه به وي سخن گفته باشد تا از ا چیزها
اخبار نماید که چرا زمین خراب و مثل بیابان سوخته
شده است که هیچکس از آن گذر نمیکند؟ تثنیه ؛
12
29 ،32
1 ،79
18 ،26
4 ،12
29 .9 ،5
25 ،4
.10
.11
.12
43 ،107 مزامیر
13 سپ.‏
یهوه میفرماید:‏ چونکه شریعت مرا که پیش
ایشان گذاشته بودم ترك کردند و صداي مرا
نشنیدند و در آن پی ننمودند،‏
بلکه پی سرکشی دل خود را نمودند،‏ و از عقب
بعلیم که پدران ایشان ا را به ایشان آموختند رفتند،‏
.14
2 ،65 ؛ اشعیا 24 ،7 ؛ باب 17 ،3
.15
از این جهت یهوه صبایوت خداياسرائیل چنین
میفرماید:‏ اینک من گیاه افسنتین را خوراك ا قوم
خواهم ساخت و آب تلخ به ایشان خواهم نوشانید.‏ باب
15 ،23
.16
و ایشان را در میان امتهایی که ایشان و پدران
ایشان آنها را نشناختند پراکنده خواهم ساخت و
شمشیر را در عقب ایشان خواهم فرستاد تا ایشان را
هلاك نمایم.‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ تفکر کنید و زنان
نوحهگر را بخوانید تا بیایند و در پی زنان حکیم
بفرستید تا بیایند.‏
و ایشان عجله نموده،‏ براي ما ماتم برپا کنند تا
چشمان ما اشکها بریزد و مژگان ما آبها جاري سازد.‏
زیرا که آواز نوحهگري از صهیون شنیده میشود
.17
.18
.19
11 ،2
16 ،1
53 ،12
5 ،52
6 ،7
17 ،14
باب 17 ،13
4 ،52
.2
.3
.4
.5
.6
.7
- 686 -

یاَ‏
هرا
شک
هرا
یس
یم
یان
هآن
هآن
نی
که چگونه غارت شدیم و چه بسیار خجل گردیدیم 5.
چونکه زمین را ترك کردیم و مسکنهاي ما ما را
بیرون انداختهاند.‏
پس اي زنان،‏ کلام یهوه را بشنوید و گوشهاي
شما کلام دهان او را بپذیرد و شما به دختران خود
نوحهگري را تعلیم دهید و هر زن به همسایه خویش
ماتم را.‏
زیرا مرگ به پنجرههاي ما برآمده،‏ به قصرهاي ما
داخل شده است تا اطفال را از بیرون و جوانان را از
چهارسوها ریشهکن سازد.‏ یوئیل
یهوه چنین میفرماید:‏ بگو که لاشههاي مردمان
مثل مدفوع بر روي صحرا و مانند بافه در عقب دروگر
افتاده است و کسی نیست که آن را برچیند.‏ باب
ارمیا
33 ،7
9 ،2
.20
.21
.22
7 ،19 ؛
.23
یهوه چنین میفرماید:‏ حکیم،‏ از حکمت خود فخر
ننماید و قدرتمند،‏ از تنومندي خویش مفتخر نشود و
ثروتمند از ثروت خود افتخار نکند.‏
بلکه هر که فخر نماید از این فخر بکند که
فهم دارد و مرا میشناسد که من یهوه هستم که
رحمت و انصاف و عدالت را در زمین بجا میآورم
زیرا یهوه میفرماید در این چیزها خشنود
میباشم.‏ مزامیر ؛ اول قرنتیان
یهوه میفرماید:‏ اینک امی میآید که ختنه نشده
ها را با ختنه شدگان مجازات خواهم رسانید.‏
یعنی مصر و یهودا و ادوم و پسرانعمون و موآب و
آنانی را که گوشههاي موي خود را میتراشند و در
صحرا ساکنند.‏ زیرا که همه این امتها ختنه نشده
اند و تمامی خاندان اسرائیل در دل ختنه نشده اند.‏
31 ،1
3 ،34
.24
.25
.26
6 ،30 تثنیه
؛ اول پادشاهان
51 ،7
10
.1
.2
اي خاندان اسرائیل کلامی را که یهوه به شما
میفرماید بشنوید!‏
یهوه چنین میفرماید:‏ امتها را یاد مگیرید و از
نشانه هاي آسمان مترسید زیرا که امتها از آنها
میترسند.‏
رسوم قومها باطل است که ایشان درختی از
جنگل با تبر میبرند که صنعت دستهاي نجار میباشد.‏
3. چونکه
13 ،44 اشعیا
.4
و آن را به نقره و طلا زینت داده،‏ با میخ و چ
محکم میکنند تا متحرك نشود.‏
و آنها مثل مترس در بوستان خیار میباشند که
سخن نمیتوانند گفت و آنها را میباید برداشت چونکه
نمیتوانند رفت.‏ از آنها مترسید زیرا که ضرر
نتوانند رسانید و قوت سود رسانیدن هم ندارند.‏ مزامیر
7-5 ،115
.6
اي یهوه مثل تو کسی نیست!‏ تو عظیم هستی و
اسم تو در قوت عظیم است!‏ مزامیر
اي پادشاه امتها کیست که از تو نترسد زیرا که
این شایسته تو میباشد چونکه در همه حکیمان
امتها و در تمامی ممالک ایشان مانند تو ک
نیست.‏ ؛ مکاشفه
همه ایشان وحشی و احمق میباشند،‏ ادب کردن
بیهودگان چوب بت است.‏
نقره کوبیده شده از ترشیش و طلا از اوفاز که
صنعت صنعتگر و عمل دستهاي زرگر باشد میآورند.‏
لاجورد و ارغوان لباس آنها و همه اینها عمل
حکمتپیشگان است.‏
اما یهوه خداي حق است و او خداي زنده و پادشاه
ابدي میباشد.‏ از خشم او زمین متزلزل شود و
امتها قهر او را متحمل نتوانند شد.‏ حزقیال
به ایشان چنین بگویید:‏ خدای که آسمان و
زمین را نساختهاند از روي زمین و از زیر آسمان تلف
خواهند شد.‏ اعمال رسولان
او زمین را به قوت خود ساخت و کره زمین را به
حکمت خویش استوار نمود و آسمان را به عقل خود
گسترانید.‏ پیدایش
13. چون صدا میدهد طوفان آبها در آسمان پدید
میآید.‏ ابرها از انتهاي زمین برمیآورد و برقها براي
باران میسازد و باد را از خزانههاي خود بیرون
میآورد.‏ مزامیر ؛ ایوب
همه مردمان وحشیاند و معرفت ندارند و هر که
تمثالی میسازد خجل خواهد شد.‏ زیرا که بت ریخته
شده او دروغ است و در آن هیچ نفس نیست.‏ باب
ا باطل و کار مسخرگی میباشد در روزي که به
محاکمه میآیند تلف خواهند شد.‏
او که ارث یعقوب است مثل ا نمیباشد.‏ زیرا که
او سازنده همه موجودات است و اسرائیل عصاي میراث
وي است و اسم او یهوه صبایوت میباشد.‏ اشعیا
اي که در تنگی ساکن هستی،‏ بسته خود را از
زمین بردار!‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من ا مرتبه
ساکنان این زمین را از تیرکمان پرتاب خواهم کرد و
17 ،51
15 ،51
32 ،23
19 ،71
4 ،15
26 ،19
25 ،38
9 .6 ،1
مزامیر 8 ،33
7 ،135
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.14
.15
.16
.17
.18
- 687 -

يوا
یم
هرا
هرا
نی
یان
يرو
هآن
ته
يرو
نی
ایشان را به تنگ خواهم آورد تا بفهمند.‏
بر من به سبب صدمه من.‏ جراحت من
علاجناپذیر است اما گفتم که مصیبت من این است و
آن را متحمل خواهم بود.‏ مزامیر
خی.‏ مه من خراب شد و تمامی طنابهاي من
گسیخته گردید،‏ پسرانم از من بیرون رفته،‏ نایاب
شدند.‏ کسی نیست که خیمه مرا پهن کند و پردههاي
مرا برپا نماید.‏
زیرا که شبانان وحشی شدهاند و یهوه را طلب
نمینمایند بنابراین کامیاب نخواهند شد و همه
گلههاي ایشان پراکنده خواهد گردید.‏
ک.‏ ای ن صداي خبري میآید و اضطراب عظی از
دیار شمال.‏ تا شهرهاي یهودا را ویران و جایگاه شغالها
سازد.‏
اي یهوه میدانم که انسان از آن او نیست و
آدمی که میرود قادر بر هدایت قدمهاي خویش
نمیباشد.‏ ایوب ؛ امثال
اي یهوه مرا ادب نما اما به انصاف و نه به
خشم خود مبادا مرا خوار سازي.‏ باب ؛ مزامیر
ارمیا
،6
28 ،46
11 ،77
21 ،5
21 ،34
.19
20
.21
22
.23
.24
12 ،1 ؛ حبقوق 2 ،38 ؛ 2
25. خشم
خویش را بر امتهایی که تو را نمیشناسند
بریز.‏ و بر قبیلههایی که اسم تو را نمیخوانند،‏ زیرا که
ایشان یعقوب را خوردند و او را بلعیده،‏ تباه ساختند و
مسکن او را خراب نمودند.‏ مزامیر
6 ،79
11
.1
این است کلامی که از جانب یهوه به ارمیا نازل
شده،‏ فرمود:‏ لاویان ؛ مزامیر ؛ غلاطیان
کلام این عهد را بشنوید و به مردان یهودا و ساکنان
اورشلیم بگویید.‏
و تو به ایشان بگو یهوه خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ لعنت شده باد کسی که کلام ا عهد را
نشنود.‏
که آن را به پدران شما در روزي که ایشان را از
سرزمین مصر از کوره آهنین بیرون آوردمامر فرموده،‏
گفتم قول مرا بشنوید و موافق هر آنچه به شما امر
بفرمایم آن را بجا بیاورید تا شما قوم من باشید و من
خداي شما باشم.‏ باب
و تا قَسمی را که براي پدران شما خوردم وفا نمایم
که زمینی را که به شیر و عسل جاري است چنانکه
امروز شده است به ایشان بدهم.‏ پس من در جواب
گفتم:‏ اي یهوه آمین.‏ پیدایش
پس یهوه مرا فرمود:‏ تمام این سخنان را در
شهرهاي یهودا و کوچههاي اورشلیم ندا کرده،‏ بگو که
سخنان این عهد را بشنوید و آنها را بجا آورید.‏
زیرا از روزي که پدران شما را از زمین مصر برآوردم
تا امروز ایشان را تأکید سخت نمودم و صبح زود
برخاسته،‏ تأکید نموده،‏ گفتم قول مرا بشنوید.‏
اما نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند بلکه پی
سرکشی دل شریر خود را نمودند.‏ پ س تمام سخنان
این عهد را بر ایشان وارد آوردم چونکه امر فرموده
بودم که آن را وفا نمایند اما وفا ننمودند.‏ باب
و یهوه مرا فرمود:‏ فتنهاي در میان مردان یهودا و
ساکنان اورشلیم پیدا شده است.‏
به خطایاي پدران پیشین خود که از شنیدن ا
سخنان خودداري نمودند برگشتند و ایشان خدایان
غیر را پی نموده،‏ آنها را عبادت نمودند.‏ و خاندان
اسرائیل و خاندان یهودا عهدي را که با پدران ایشان
بسته بودم شکستند.‏
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من بلایی را
که از آن نتوانند فرار کرد بر ایشان خواهم آورد.‏ و نزد
من التماس خواهند کرد اما ایشان را اجابت نخواهم
نمود.‏ امثال ؛ اشعیا
و شهرهاي یهودا و ساکنان اورشلیم رفته،‏ نزد
خدای که براي ا بخور میسوزانیدند فریاد خواهند
کرد اما آنها در وقت مصیبت ایشان هرگز ایشان را
نجات نخواهند داد.‏ باب ؛ تثنیه
زیرا که اي یهوداشماره خدایان تو بقدر شهرهاي
تو میباشد و برحسب شماره کوچههاي اورشلیم
قربانگاههاي رسوایی برپا داشتید یعنی قربانگاهها به
جهت بخور سوزانیدن براي بعل.‏ هوشع ؛
سپ.‏ تو براي این قوم دعا مکن و به ج ایشان
صداي خواهش و التماس بلند منما زیرا که چون در
وقت مصیبت خویش مرا بخوانند ایشان را اجابت
نخواهم نمود.‏ باب ؛
محبوبه مرا در خانه من چه کار است چونکه
شرارت ورزیده است.‏ آیا فکر میکنند که گوشت
مقدس میتواند گناه آنها را از آنها دور بکند؟ آنگاه
میتوانستند شادي نمایند.‏
یهوه تو را زیتون شاداب که به میوه نیکو خوشنما
باشد نامیده.‏ اما به صداي غوغاي عظیم آتش در آن
افروخته است که شاخههایش شکسته گردید.‏ رومیان
،11
26 .24 ،7
12 ،12
37 ،32
1 ،10
7 ،12
28 ،2
11 ،14
15 ،1
16 ،7
28 ،1
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
14
.15
.16
17
10 ،3
21 ،119
23 ،7
26 ،27
.2
.3
.4
.5
- 688 -

نیی
ته
ثرا له
سک
يار
ته نی
یس
کن
ارمیا
.17
زیرا یهوه صبایوت که تو را کاشته بود بلایی بر تو
فرموده است به سبب شرارتی که خاندان اسرائیل و
خاندان یهودا به ضد خویشتن کردند و براي بعل بخور
سوزانیده،‏ خشم مرا به هیجان آوردند.‏
و یهوه مرا تعلیم داد پس دانستم.‏ آنگاه اعمال
ایشان را به من نشان دادي.‏
و من مثل بره دستآموز که به قربانگاه برند بودم.‏
و نمیدانستم که فکر بر ضد من نموده،‏ میگفتند:‏
درخت را با میوهاش ضایع سازیم و آن را از زمین
زندگان قطع نماییم تا اسمش دیگر برده نشود.‏
اشعیا 53،
.18
.19
7
5 ؛ مزامیر 83،
.20
اما اي یهوه صبایوت که داور عادل و امتحانکننده
قلوه و دل هستی،‏ بشود که انتقام کشیدن تو را از
ایشان ببینم زیرا که دعواي خود را نزد تو ظاهر
ساختم.‏ مزامیر
در این صورت یهوه چنین میفرماید:‏ درباره ا
عناتوت که قصد جان تو دارند و میگویند به نامیهوه
نبوت مکن مبادا از دست ما کشته شوي.‏
از این جهت یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ اینک
بر ایشان مجازات خواهم رسانید.‏ و جوانان ایشان به
شمشیر خواهند مرد و پسران و دختران ایشان از
گرسنگی هلاك خواهند شد.‏
و براي ایشان بقیهاي نخواهد ماند زیرا که من بر
اهل عناتوت در سال مجازات ایشان بلایی خواهم
رسانید.‏
10 ،7
.21
.22
.23
12
.1
اي یهوه تو عادلتر هستی از اینکهمن با تو گله
نمایم.‏ لیکن درباره احکامت با تو سخن خواهم راند.‏
چرا راه شریران برخوردار میشود و همه خیانتکاران
ایمن میباشند؟ ایوب
تو ایشان را کاشتی پس ریشه زدند و رشد کرده،‏
میوه نیز آوردند.‏ تو به دهان ایشان نزدیکی،‏ اما از قلب
ایشان دور.‏
اما تو اي یهوه مرا میشناسی و مرا دیده،‏ دل مرا
نزد خود امتحان کردهاي.‏ ایشان را مثل گوسفندان
براي قربانی بیرون کش و ایشان را به ج روز قتل
تع نما.‏ دوم پطرس
زمین تا به کی ماتم خواهد نمود و گیاه تمامی
صحرا خشک خواهد ماند.‏ حیوانات و مرغان به سبب
شرارت ساکنانش تلف شدهاند زیرا میگویند که او
آخرت ما را نخواهد دید.‏ باب
اگر وقتی که با پیادگان دویدي،‏ تو را خسته کردند؟
پس چگونه با اسبان میتوانی برابري کنی؟ و هر چند
در زمین سالم،‏ در امان هستی در طغیان اردنّ‏ چه
خواهی کرد؟
زیرا که هم برادرانت و هم خاندان پدرت به تو
خیانت نمودند و ایشان نیز در عقب تو صداي بلند
میکنند پس اگر چهسخنان نیکو به تو بگویند ایشان
را باور مکن.‏
من خانه خود را ترك کرده،‏ میراث خویش را دور
انداختم.‏ و محبوبه خود را به دست دشمنانش تسلیم
نمودم.‏
و میراث من مثل شیر جنگل براي من گردید.‏ و به
ضد من صداي خود را بلند کرد از ا ج از او
نفرت کردم.‏
آیا می من برایم مثل مرغ شک رنگارنگ که
مرغان دور او را گرفته باشند شده است؟ بروید و همه
حیوانات صحرا را جمع کرده،‏ آنها را بیاورید تا بخورند.‏
بسیار تاکستان مرا خراب کرده،‏ میراث مرا
پایمال نمودند.‏ و میراث مرغوب مرا به بیابان ویران
مبدل ساختند.‏
آن را ویران ساختند و آن ویران شده نزد من ماتم
گرفته است.‏ تمامی زمین ویران شده،‏ چونکه ک
این را در دل خود راه نمیدهد.‏ اشعیا
بر تمامی بلندیهاي صحرا،‏ تاراجکنندگان هجوم
آوردند زیرا که شمشیر یهوه از کنار زمین تا کنار
دیگرش هلاك میکند و براي هیچ بشري در امان
نیست.‏
گندم کاشتند و خار درو کردند،‏ خویشتن را به
رنج آورده،‏ نفع نبردند.‏ و از محصول شما به سبب
آتش خشم یهوه خجل گردیدند.‏ تثنیه ؛ هوشع ؛
7 ،8
1 ،57
38 ،28
10 ،9
.5
.6
.7
.8
.9
10. شبانان
.11
.12
.13
6 ،1 ؛ حجی 13 ،10
.14
یهوه درباره همه همسایگان شریر خود که ضرر
میرسانند به ارثی که قوم خود اسرائیل را وارث آن
ساخته است چنین میفرماید:‏ ای ایشان را از آن
زمین برمیکنم و خاندان یهودا را از میان ایشان
برمیکنم.‏
و بعد از کندن ایشان باز خواهم گشت و بر ایشان
ترحم خواهم نمود و هر از ایشان را به ارث
خویش و هر کس را به زمین خود باز خواهم آورد.‏
و اگر ایشان راههاي قوم مرا نیکو یاد گرفته،‏ به
اسم من یعنی به حیات یهوه قسم خورند چنانکه
.15
.16
7 ،21 ؛ مزامیر 3 ،73
12 ،2
.2
.3
.4
- 689 -

نی
يرو
ته
یان
یس
هآن
یم
تی
يرو
ایشان قوم مرا تعلیم دادند که به بعل قسمخورند،‏ آنگاه
ایشان در میان قوم من بنا خواهند شد.‏ باب ؛ تثنیه
ارمیا
،6
2 ،4
20 ،10 ؛ 13
.17
اما اگر نشنوند آنگاه آن امت را کلاً‏
خواهم ساخت.‏ کلام یهوه این است.‏
13
.1
2
کنده،‏ هلاك
یهوه به من چنین فرمود که برو و کمربند کتانی
براي خود بخر و آن را به کمر خود ببند و آن را در آب
فرو مبر.‏
سپ.‏ کمربند را موافق کلام یهوه خریدم و به کمر
خود بستم.‏
و کلام یهوه بار دیگر به من نازل شده،‏ فرمود:‏
این کمربند را که خریدي و به کمر خود بستی
بگیر و به فرات رفته،‏ آن را در شکاف صخره پنهان
کن.‏
سپ.‏ رفتم و آن را در فرات برحسب آنچه یهوه به
من فرموده بود پنهان کردم.‏
و بعد از مرور ایام بسیار یهوه مرا فرمود:‏ برخاسته،‏
به فرات برو و کمربندي را که تو را امر فرمودم که در
آنجا پنهان کنی از آنجا بگیر.‏
سپ.‏ به فَرات رفتم و کنْده کمربند را از جایی که آن
را پنهان کرده بودم گرفتم و اینک کمربند پوسیده و
لایق هیچکار نبود.‏
و کلام یهوه به من نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه چنین میفرماید:‏ تکبر یهودا و تکبر عظیم
اورشلیم را همچنین تباه خواهم ساخت.‏
و این قوم شریري که از شنیدن قول من
خودداري نموده،‏ سرکشی دل خود را پی مینمایند
و در عقب خدایان غیر رفته،‏ آنها را عبادت و سجده
میکنند،‏ مثل این کمربندي که لایق هیچکار نیست
خواهند شد.‏ باب ؛ ؛ تثنیه
زیرا یهوه میفرماید:‏ چنانکه کمربند به کمر آدمی
میچسبد،‏ همچنان تمامی خاندان اسرائیل و تمامی
خاندان یهودا رابه خویشتن چسبانیدم تا براي من قوم
و اسم و فخر و زینت باشند اما نشنیدند.‏
پس ا کلام را به ایشان بگو:‏ یهوه خداي
اسرائیل چنین میفرماید:‏ هر مشک از شراب پر خواهد
شد و ایشان به تو خواهند گفت:‏ مگر مانمیدانیم که
هر مشک از شراب پر خواهد شد؟
سپ.‏ به ایشان بگو:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ همه
ساکنان این زمین را با پادشاه که بر تخت داود
مینشینند و کاهنان و پیامبران و همه ساکنان
اورشلیم را به مستی پر خواهم ساخت.‏
و یهوه میفرماید:‏ ایشان را یعنی پدران و پسران را
با یکدیگر بهم خواهم انداخت.‏ از هلاك ساختن ایشان
شفقت و گذشت و رحمت نخواهم نمود.‏
بشنوید و گوش فرا گیرید و مغرور مشوید زیرا
یهوه سخن میفرماید.‏
براي یهوه خداي خود شکوه را توصیف نمایید
قبل از آنکه تاریکی را پدید آورد و پایهاي شما بر
کوههاي ظلمت بلغزد.‏ و چون منتظر نور باشید آن را
به سایه مرگ تبدیل ساخته،‏ به ظلمت غلیظ تبدیل
نماید.‏
و اگر این را نشنوید،‏ جان من در خفا به سبب
تکبر شما گریه خواهد کرد و چشم من زارزار گریسته،‏
اشکها خواهد ریخت از این ج که گله یهوه به
اسیري برده شده است.‏ باب ؛
به پادشاه و ملکه بگو خویشتن را فروتن ساخته،‏
بنشینید زیرا که افسرها یعنی تاجهاي شکوه شما
افتاده است.‏ مراثی ارمیا
شهرهاي.‏ جنوب مسدود شده،‏ ک نیست که
ا را باز سازد.‏ و تمامی یهودا اسیر شده،‏ کلاً‏ به
اسیري رفته است.‏
خود را بلند کرده،‏ آنانی را که از طرف
شمال میآیند بنگرید.‏ گلهاي که به تو داده شد
وگوسفندان زیبایی تو کجا است؟
اما چون او یارانت را به حکمرانی تو نصب کند چه
خواهی گفت؟ چونکه تو ایشان را بر ضرر خود آموخته
کردهاي.‏ آیا دردها مثل زنی که زاید تو را فرو
نخواهد گرفت؟ باب ؛ دوم پادشاهان
و اگر در دل خود گویی این چیزها چرا براي من
اتفاق افتاده است،‏ بدانکه به سبب زیادي گناهانت
دامنهایت گشاده شده و پاشنهها به زور برهنه
گردیده است.‏
آیا حبشی،‏ پوست خود را تبدیل تواند نمود یا
پلنگ،‏ لکههاي خویش را؟ آنگاه شما نیز که به بدي
کردن معتاد شدهاید نیکویی توانید کرد؟ مزامیر
و من ایشان را مثل کاه که پیش باد صحرا
رانده شود پراکنده خواهم ساخت.‏ ایوب ؛ مزامیر ؛
4 ،1
20 ،55
18 ،21
3 ،19
17 ،14
1 ،9
16 ،5
23 ،22
.14
.15
.16
.17
.18
19
20. چشمان
.21
.22
.23
.24
35 ،2 دانیال
.25
یهوه میفرماید:‏ قرعه تو و سهمی که از جانب من
براي تو پیموده شده این است،‏ چونکه مرا فراموش
19 ،29
12 ،16
8 ،11
.3
.4
5
.6
7
.8
.9
.10
.11
.12
13
- 690 -

لی
یکم
هاآن
تی
یم
یب
يرو
يوا
كتر
نی
کن
یکم
كتر
کن
نی
.11
کردي و به دروغ اعتماد نمودي.‏
پس من نیز دامنها را پیش تو آشکار
خواهم ساخت و رسوایی تو دیده خواهد شد.‏
زناکاري و شیهههاي تو و زشتی فاحشگی تو و
قباحات تو را بر تپههاي بیابان مشاهده نمودم.‏ بر
تو اي اورشلیم تا به کی دیگر پاك نخواهی شد!‏
ارمیا
.26
.27
14
.1
کلام یهوه که درباره خشکسالی به ارمیا نازل شد.‏
3 1، مراثی ارمیا
.2
.3
.4
یهودا نوحهگري ند و دروازههایش کاهیده
شده،‏ ماتمکنان بر زمین مینشینند و فریاد اورشلیم
بالا میرود.‏
و شریفان ایشان صغیران ایشان را براي آب
میفرستند و نزد حفرهها میروند و آب نمییابند و با
ظرفهاي خالی برگشته،‏ خجل و رسوا میشوند و
سرهاي خود رامیپوشانند.‏
به سبب اینکه زمین بهت زده شده است چونکه
باران بر جهان نباریده است.‏ کشاورزان خجل شده،‏
سرهاي خود را میپوشانند.‏ اول پادشاهان
بلکه غزالها نیز در صحرا میزایند و فرزندان خود را
میکنند چونکه هیچ گیاه نیست.‏
و گورخران بر بلندیها ایستاده،‏ مثل شغالها براي باد
دم میزنند و چشمان کاهیده گردد چونکه
هیچ علفی نیست.‏
اي یهوه اگر چه گناهان ما بر ما شهادت
میدهد اما به خاطر اسم خود عمل نما زیرا که
پیمانشکنیهاي ما بسیار شده است و به تو گناه
ورزیدهایم.‏ باب
اي تو که امید اسرائیل و نجاتدهنده او در وقت
تنگی میباشی،‏ چرا مثل غری در زمین و مانند
مسافري که براي شبی خیمه میزند شدهاي؟
9. چرا مثل شخص متحیر و مانند جباري که
نمیتواند نجات دهد هستی؟ اما تو اي یهوه در میان
ما هستی و ما به نام تو نامیده شدهایم پس ما را ترك
منما.‏ باب ؛ اشعیا 43،
یهوه به این قوم چنین میفرماید:‏ ایشان به آواره
گشتن چنین ما بودهاند و پایهاي خود را باز
نداشتند.‏ بنابراین یهوه ایشان را پسندیده ننمود و حال
نافرمانی ایشان را به یاد آورده،‏ گناه ایشان را جزا
خواهد داد.‏
قوم دعا
و یهوه به من فرمود:‏ براي خیریت ا ؛
منما!‏ باب روزه گیرند ناله ایشان را نخواهم شنید و
چون قربانی سوختنی و قربانی خوراکی گذرانند ایشان
را قبول نخواهم فرمود بلکه من ایشان را به شمشیر و
؛ ارمیا
قحطی و وبا هلاك خواهم ساخت.‏ اشعیا پیامبران به
سپ.‏ گفتم:‏ آه اي سرور یهوه ای ایشان میگویند که شمشیر را نخواهید دید و قحطی
به شما نخواهد رسید بلکه شما را در این مکان صلح
پایدار خواهم داد.‏
پس یهوه مرا فرمود:‏ این پیامبران به اسم من به
نند.‏ من ایشان را نفرستادم و به
دروغ نبوت ایشان امري نفرمودم و سخن نگفتم،‏ بلکه ایشان به
رؤیاهاي دروغ و جادو و بیهودگی و مکر دلهاي خویش
؛
؛ براي شما پیامبري میکنند.‏ باب ،29
20 ،6
14 ،27
3 ،58
14 ،6 ؛ 21 ،23
14 ،11
16 ،7
12. چون
13
.14
9
8 .6 .2 ؛ تثنیه ،13
.15
بنابراین یهوه درباره این پیامبران که به اسم من
نبوت میکنند و من ایشان را نفرستادهام و میگویند
که شمشیر و قحطی در این زمین نخواهد شد
میفرماید که این پیامبران به شمشیر و قحطی کشته
خواهند شد.‏ تثنیه
و این قومی که براي ایشان پیامبري میکنند در
کوچههاي اورشلیم به سبب قحطی و شمشیر انداخته
خواهند شد و کسی نخواهد بود که ایشان و زنان
ایشان و پسران و دختران ایشان را دفن کند زیرا که
شرارت ایشان را بر ایشان خواهم ریخت.‏
سپ.‏ ا کلام را به ایشان بگو:‏ چشمان من
شبانهروز اشک میریزد و آرامی ندارد زیرا که آن
دوشیزه یعنی دختر قوم من به شکستگی عظیم و
صدمه بینهایت سخت شکسته شده است.‏ باب ؛ مراثی
1 ،9
20 ،18
.16
17
18 ،2 ؛ 16 ،1 ارمیا
.18
اگر به صحرا بیرون روم اینک کشتگان شمشیر و
اگر به شهر داخل شوم اینک بیماران از گرسنگی.‏ زیرا
که هم پیامبران و کاهنان در زمین تجارت میکنند و
هیچ نمیدانند.‏
آیا یهودا را کلاً‏ کردهاي و آیا جانت صهیون
را ناپاك داشته است؟ چرا ما را چنان زدهاي که براي
ما هیچ علاجی نیست؟ براي صلح انتظار کشیدیم اما
هیچ خیري نیامد و براي زمان شفا و ای اضطراب
پدید آمد.‏ باب ؛ ایوب
اي یهوه به شرارت خود و به عصیان پدران
خویش اعتراف مینماییم زیرا که به تو گناه ورزیدهایم.‏
26 ،30
15 ،8
.19
.20
7 .1 ،17
7
19 ،2
16 ،15
.5
.6
.7
.8
.10
- 691 -

یمت
نی
هموا
لی
يوا
يرو
.9
مزامیر
ارمیا
6 ،106
.21
به خاطر اسم خود ما را رد منما.‏ تخت شکوه
خویش را خوار مشمار.‏ عهد خود را که با ما بستی به
یاد آورده،‏ آن را مشکن.‏
آیا در میان افراد باطل امتها هستند که باران
ببارانند و آیا آسمان میتواند بارش بدهد؟ مگر تو اي
یهوه خداي ما همان نیستی و به تو امیدوار هستیم
چونکه تو انجام دهنده همه اینکارها میباشی.‏ ایوب
10 ،5
.22
25 ،38 ؛
15
.1
و یهوه مرا فرمود:‏ اگر چه هم موسی و سموئیل به
حضور من میایستادند،‏ جان من به ا قوم ما
نمیشد.‏ ایشان را از حضور من دور انداز تا بیرون روند.‏
14 ،14 ؛ حزقیال 6 ،99 مزامیر
.2
و اگر به تو بگویند به کجا بیرون رویم،‏ به ایشان
بگو:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ آنکه مستوجب مرگ است
به مرگ و آنکه مستحقّ‏ شمشیر است به شمشیر و
آنکه سزاوار قحطی است به قحطی و آنکه لایق اسیري
است به اسیري.‏ ؛ زکریا
و یهوه میفرماید:‏ بر ایشان چهار قسمت خ
گماشت:‏ یعنی شمشیر براي کشتن و سگان براي
دریدن و مرغان هوا و حیوانات صحرا براي خوردن و
هلاك ساختن.‏ حزقیال
و ایشان را در تمامی ممالک جهان مشوش خواهم
ساخت.‏ به سبب منسی پسر حزقیا پادشاه یهودا و
کارهایی که او در اورشلیم کرد.‏ دوم پادشاهان ؛
11 ،21 ؛ 26 ،23
9 ،11
باب 11 ،43
21 ،14
.3
.4
9 دوم تواریخ 33،
.5
.6
زیرا اي اورشلیم کیست که بر تو ترحم نماید و
کیست که براي تو ماتم گیرد و کیست که یکسو برود
تا از صلح تو بپرسد؟
یهوه میفرماید:‏ چونکه تو مرا ترك کرده،‏ به عقب
برگشتی من نیز دست خود را بر تو دراز کرده،‏ تو را
هلاك ساختم زیرا که از پشیمان شدن بیزار گشتم.‏
4 .2 ،1 اشعیا
.7
و ایشان را در دروازههاي زمین با خاك انداز بیرون
خواهم ریخت و قوم خود را بیفرزند ساخته،‏ هلاك
خواهم نمود چونکه از راههاي خود بازگشت نکردند.‏
12 ،3
17 ؛ لوقا 3،
.8
بیوهزنان ایشان برایم از ریگ دریا زیاده شدهاند،‏
پس بر ایشان در وقت ظهر بر مادر جوانان
تاراجکنندهاي خواهم آورد و ترس و آشفتگی را بر
شهر ناگهان چیره خواهم گردانید.‏
زاینده هفت فرزند بی رمق شده،‏ جان بداد و آفتاب
او که هنوز روز باقی بود غروب کرد و او خجل و رسوا
گردید.‏ و یهوه میفرماید:‏ من بقیه ایشان را پیش
دشمنان ایشان به شمشیر خواهم سپرد.‏ عاموس
بر من که تو اي مادرم مرا مرد جنگجو و
نزاعکنندهاي براي تمامی جهان زاییدي.‏ نه به قرض
دادم و نه به قرض گرفتم.‏ با این وجود هر یک از
ایشان مرا لعنت میکنند.‏ باب
یهوه میفرماید:‏ حتماً‏ تو را براي نیکویی رها
خواهم ساخت و هر آینه دشمن را در وقت بلا و در
زمان تنگی نزد تو محتاج خواهم گردانید.‏
آیا آهن میتواند آهن شمالی و برنج را بشکند؟
توانگري و خزینههایت را نه به قیمت،‏ بلکه به
همه گناهانت و در تمامی مرزت به تاراج خواهم داد.‏
9 ،8
14 ،20
.10
.11
.12
.13
46 ،23 ؛ حزقیال 3 ،17 باب
.14
و تو را همراه دشمنانت به زمینی که نمیدانی
کوچ خواهم داد زیرا که آتشی در خشم من افروخته
شده شما را خواهد سوخت.‏ باب ؛ تثنیه
اي یهوه ، تو این را میدانی پس مرا بیاد آورده،‏ از
من دفاع نما و انتقام مرا از ستمکارانم بگیر و به
دیرخشمی خویش مرا تلف منما و بدان که به خاطر تو
رسوایی را کشیدهام
تو یافت شد و آنها را خوردم و کلام
تو شادي و ابتهاج دل من گردید.‏ زیرا که به نام
تو اي یهوه خداي صبایوت نامیده شدهام مزامیر
،119
22 ،32
.
4 ،17
.
.15
16. سخنان
43
7 ؛ اشعیا 43،
.17
در مجلس عشرتکنندگان ننشستم و شادي
ننمودم ‏.به سبب دست تو به تنهایی نشستم زیرا که
مرا ازخشم پر ساختی.‏ مزامیر ؛
درد من چرا دایمی است و جراحت من چرا مهلک
و علاجناپذیر میباشد؟ آیا تو براي من مثل چشمه
فریبنده و آب ناپایدار خواهی شد؟ باب
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ اگر بازگشت نمایی
من بار دیگر تو را به حضور خود قایم خواهم ساخت و
اگر باارزشها را از بیارزشها بیرون کنی،‏ آنگاه تو مثل
دهان من خواهی بود و ایشان نزد تو خواهند برگشت
و تو نزد ایشان بازگشت نخواهی نمود.‏ یعقوب
و من تو را براي این قوم دیوار برنجین حصاردار
خواهم ساخت و با تو جنگ خواهند نمود،‏ اما بر تو
غالب نخواهند آمد زیرا یهوه میفرماید:‏ من براي نجات
دادن و رهانیدن تو با تو هستم.‏ باب ؛ اشعیا ؛ ارمیا
،1
15 .12 ،30
8 ،4
10 ،41
18 ،1
4 ،26
1 ،1
.18
.19
.20
- 692 -

يرو
يرو
یش
هآن
هآن
ارمیا
19
.21
و تو را از دست شریران خواهم رهانید و تو را از
کف ستمکیشان فدیه خواهم نمود.‏
16
.1
.2
.3
.4
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
براي خود زنی مگیر و تو را در این مکان پسران و
دختران نباشد.‏
زیرا یهوه درباره پسران و دخترانی که در این مکان
متولد شوند و درباره مادرانی که ایشان را بزایند و
پدرانی که ایشان را در این زمین تولید نمایند چنین
میفرماید:‏
به بیماریهاي کشنده خواهند مرد.‏ براي ایشان ماتم
نخواهند گرفت و دفن نخواهند شد بلکه بر روي زمین
مدفوع خواهند بود.‏ و به شمشیر و قحطی تباه خواهند
شد و لاشههاي ایشان غذاي مرغان هوا و حیوانات
وحشی زمین خواهد بود.‏ باب
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ به خانه نوحهگريداخل
مشو و براي ماتم گرفتن نرو و ایشان را دلداري منما
زیرا یهوه میفرماید که صلح خود یعنی احسان و
رحمتهاي خویش را از این قوم خواهم برداشت.‏
هم بزرگ و هم کوچک در این زمین خواهند مرد و
دفن نخواهند شد.‏ و براي ایشان ماتم نخواهند گرفت و
خویشتن را مجروح نخواهند ساخت و موي خود را
نخواهند تراشید.‏ باب
و براي ماتمگري نان را پاره نخواهند کرد تا ایشان
را براي مردگان دلداري نمایند و کاسه دلداري را با
ایشان براي پدر یا مادر ایشان هم نخواهند نوشید.‏
و تو به خانه بزم داخل مشو و با ایشان براي خوردن
و نوشیدن منشین.‏
زیرا که یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ اینک من در ایام شما و در نظر شما صداي
خوشی و آواز شادمانی و صداي داماد و صداي عروس
را از این مکان خواهم برداشت.‏ باب
و هنگامی که همه این سخنان را به این قوم بیان
کنی و ایشان از تو بپرسند که یهوه از چه سبب تمامی
این بلاي عظیم را به ضد ما گفته است و نافرمانی و
گناهی که به یهوه خداي خود ورزیدهایم چیست؟ باب
34 ،7
16 ،14
18 ،22
.5
.6
.7
.8
.9
.10
19 ،5
.11
آنگاه تو به ایشان بگو:‏ یهوه میفرماید:‏ از این جهت
که پدران شما مرا ترك کردند و خدایان غیر را پی
نموده،‏ آنها راعبادت و سجده نمودند و مرا ترك کرده،‏
شریعت مرا نگاه نداشتند.‏
و شما از پدران خویش زیاده شرارت ورزیدید
چونکه هر یک از شما سرک دل شریر خود را
پی نمودید و به من گوش نگرفتید.‏ باب ؛
بنابراین من شما را از این زمین به زمینی که شما
و پدران شما ندانستهاید خواهم انداخت و در آنجا
شبانهروز خدایان غیر را عبادت خواهید نمود زیرا که
من برشما ترحم نخواهم نمود.‏
بنابراین یهوه میفرماید:‏ اینک ایامی میآید که بار
دیگر گفته نخواهد شد قسم به حیات یهوه که
فرزنداناسرائیل را از زمین مصر بیرون آورد.‏
بلکه قسم به حیات یهوه که فرزنداناسرائیل را از
زمین شمال و همه زمینهایی که ایشان را به ا رانده
بود برآورد.‏ زیرا من ایشان را به زمینی که به پدران
ایشان دادهام باز خواهم آورد.‏
یهوه میفرماید:‏ اینک ماهیگیران بسیار را خواهم
فرستاد تا ایشان را صید نمایند و بعد از آن صیادان
بسیار را خواهم فرستاد تا ایشان را از هر کوه و هر تپه
و از سوراخهاي صخرهها شکار کنند.‏
زیرا چشمانم بر همه راههاي ایشان است و آنها از
نظر من پنهان نیست و نافرمانی ایشان از چشمان من
مخفی نه.‏
و من اول عصیان و گناهان ایشان را مکافات
دوبرابر خواهم رسانید چونکه زمین مرا به لاشههاي
قباحات خود بیحرمت نموده و میراث مرا از
ناپاکیهاي خویش پر ساختهاند.‏
اي یهوه که قوت من و قلعه من و در روز تنگی
پناهگاه من هستی!‏ امتها از انتهاي زمین نزد تو آمده،‏
خواهند گفت:‏ پدران ما جز دروغ و بیهودگی و
چیزهایی را که فایده نداشت وارث هیچ نشدند.‏
آیا میشود که انسان براي خود خدایان بسازد و
حال آنکه ا خدا نیستند؟
بنابراین هان این مرتبه ایشان را عارف خواهم
گردانید بلی دست خود و قدرت خویش را معروف
ایشان خواهم ساخت و خواهند دانست که اسم من
یهوه است.‏
24 ،7
26 ،7
باب 24 ،23
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
17
.1
گناه یهودا به قلم آهنین و نوك الماسمرقوم است.‏
و بر لوح دل ایشان و برشاخهاي قربانگاههاي شما
- 693 -

كتر
یب
یکم
کب
كتر
نی
يرو
.14
نقش زده است.‏
مادامی که پسران ایشان قربانگاههاي خود و اشیریم
خویش را نزد درختان سبز و بر تپههاي بلند یاد
میدارند،‏
اي.‏ کو ه من که در صحرا هستی توانگري و تمامی
خزاین تو را به تاراج خواهم داد و مکانهاي بلند تو را
نیز به سبب گناهی که در همه مرز خود ورزیدهاي.‏
ارمیا
.2
3
46 ،23 ؛ حزقیال 5 ،20 ؛ 13 ،15 ؛ باب 8 ،10 هوشع
.4
تو از میراث خو رانده خواهی شد که من به تو دادم
و تو برده دشمنانت خواهم ساخت در سرزمینی که تو
نمیشناسی،‏ چون شما آتش خشم مرا افروخته اید که
تا ابد روشن خواهد بود.‏ باب ؛ ؛ تثنیه
و یهوه چنین میفرماید:‏ لعنت شده باد کسی که
بر انسان توکل دارد و بشر را اعتماد خویش سازد
و دلش از یهوه منحرف باشد.‏ مزامیر ؛
و او مثل بوته برهنه در بیابان خواهد بود و چون
نیکویی آید آن را نخواهد دید بلکه در مکانهاي
خشک بیابان در زمین حاصل غیرقابل سکونت
ساکن خواهد شد.‏ باب ‎48‎ف ؛ مزامیر ؛ مزامیر
مبارك باد کسی که بر یهوه توکل دارد و یهوه
اعتماد او باشد.‏ مزامیر ؛ ؛ اشعیا
او مثل درخت نشانده بر کنار آب خواهد بود که
ریشههاي خویش را بسوي نهر پهن ند و چون
گرما بیاید نخواهد ترسید و برگش شاداب خواهد ماند
و در خشکسالی اندیشه نخواهد داشت و از آوردن میوه
باز نخواهد ماند.‏ مزامیر ؛ ؛ حزقیال
دل از همه چیز فریبندهتر است و بسیار
مریض است کیست که آن را بداند؟
من یهوه تفتیش کننده دل و آزماینده قلوهها
هستم تا بهر کس بر حسب راههایش و بر وفق ثمره
اعمالش جزا دهم.‏ مزامیر ؛ رومیان
مثل ک که بر تخمهایی که ننهاده باشد
بنشیند،‏ همچنان است کسی که مال را به بیانصافی
جمع کند.‏ در نصف روزهایش آن را ترك خواهد کرد و
در آخرت خود احمق خواهد بود.‏ مزامیر
محلمقدس ما تخت شکوه ، و از ازل
پایدار است.‏
اي یهوه که امید اسرائیل هستی همگانی که تو را
نمایند خجل خواهند شد ‏.آنانی که از من
منحرف شوند در زمین نوشته خواهند شد چونکه یهوه
را که چشمه آب حیات است نمودهاند.‏ باب
اي یهوه مرا شفا بده،‏ پس شفا خواهم یافت.‏
مرا نجات بده،‏ پس نجات یافته خواهم شد زیرا که
تو ستایش من هستی.‏
اینک ایشان به من میگویند:‏ کلام یهوه کجاست؟
هماکنون انجام بشود.‏ اشعیا
و اما من از بودن شبان براي پی تو عجله
ننمودم و تو میدانی که روز بلا را نخواستم.‏ آنچه از
لبهایم بیرون آمد به حضور تو ظاهر بود.‏
براي من باعث ترس مباش که در روز بلا پناهگاه
من تویی.‏
من خجل شوند اما من خجل نشوم.‏
ایشان هراسان شوند اما من هراسان نشوم.‏ روز بلا را
بر ایشان بیاور و ایشان را به هلاکت دوبرابر هلاك کن.‏
یهوه به من چنین فرمود که برو و نزد دروازه
پسران قوم که پادشاهان یهودا از آن داخل میشوند و
از آن بیرون میروند و نزد همه دروازههاي اورشلیم
بایست.‏
و به ایشان بگو:‏ اي پادشاهان یهودا و تمامی یهودا
و همه ساکنان اورشلیم که از ا دروازهها داخل
میشوید کلام یهوه را بشنوید!‏
یهوه چنین میفرماید:‏ برخویشتن برحذر باشید و
در روز سبت هیچباري حمل نکنید و آن را داخل
دروازههاي اورشلیم مسازید.‏
و در روز سبت هیچ باري از خانههاي خود بیرون
میاورید و هیچکار مکنید بلکه روز سبت را تقدیس
نمایید چنانکه به پدران شما امر فرمودم.‏ خروج ؛ تثنیه
8 ،20
19 ،5
.15
.16
.17
18. ستمکاران
.19
.20
.21
.22
13 ،5
.23
اما ایشان نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند
بلکه گردنهاي خود را سخت ساختند تا نشنوند و
تربیت را نپذیرند.‏ باب ؛
و یهوه میفرماید:‏ اگر مرا حقیقتاً‏ بشنوید و در روز
سبت،‏ هیچ باري از دروازههاي این شهر داخل نسازید
و روز سبت را تقدیس نموده،‏ هیچکار در آن نکنید،‏
8 ،11
26 .24 ،7
.24
13 ،58 اشعیا
.25
آنگاه پادشاهان و امیران بر تخت داود نشسته و بر
ارابهها و اسبان سوار شده،‏ ایشان و امیران ایشان
مردان یهودا و ساکنان اورشلیم از دروازههاي این شهر
داخل خواهند شد و این شهر تا به ابد قابل سکونت
خواهد بود.‏
و از شهرهاي یهودا و از نواحی اورشلیم و از زمین
بنیامین و از همواري و کوهستان و جنوب خواهند آمد
و قربانیهاي سوختنی و قربانیه ا و قربانیهاي
.26
13 ،2
22 ،32
3 ،146
7 ،68
8 ،118
18 ،30
12 ،47
6 ،39
14 ،15
7 ،102
6 ،2
19 ،5
6
5 ،146
10 ،52
12 ،2
10 ،7
3 ،1
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12. شهرهاي
.13
- 694 -

یم
نشا
ته
يرو
هرا
ته
خوراکی و بخور خواهند آورد و قربانیهاي تشکر را به
خانه یهوه خواهند آورد.‏
و اگر مرا نشنیده روز سبت را تقدیس ننمایید و
در روز سبت باري برداشته،‏ به شهرهاي اورشلیم داخل
سازید آنگاه در دروازههایش آتشی خواهم افروخت که
قصرهاي اورشلیم را خواهد سوخت و خاموش نخواهد
شد.‏ اشعیا ؛ حزقیال 23، ؛ عاموس
ارمیا
6 ،5
47
31 ،1
.27
18
.1
.2
3
.4
کلامی که از جانب یهوه به ارمیا نازلشده،‏ فرمود:‏
برخیز و به خانه کوزهگرفرود آي که در آنجا کلام
خود را به تو خواهم شنوانید.‏
سپ.‏ به خانه کوزهگر فرود شدم و اینک او بر چرخها
کار میکرد.‏
و ظرفی که از گل ساخت در دست کوزهگر
خراب شد پس دوباره ظرفی دیگر از آن ساخت
بطوري که به نظر کوزهگر پسند آمد که بسازد.‏
آنگاه کلام یهوه به من نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه میفرماید:‏ اي خاندان اسرائیل آیا من مثل این
کوزهگر با شما عمل نتوانم نمود زیرا چنانکه گل در
دست کوزهگر است،‏ همچنان شما اي خاندان اسرائیل
در دست من میباشید.‏ اشعیا ؛ رومیان
هنگامی که درباره امتی یا مملکتی براي کندن
و ویران ساختن و هلاك نمودن سخنی گفته
باشم،‏ باب
اگر آن امتی که درباره ایشان فرموده باشم از
شرارت خویش بازگشت نمایند،‏ آنگاه از آن
بلایی که به آوردن آن قصد نمودهام خواهم
برگشت.‏ باب ؛
و هنگامی که درباره امتی یامملکتی به ج بنا
کردن و کاشتن سخن گفته باشم،‏
اگر ای در نظر من شرارت ورزند و قول مرا
نشنوند آنگاه از آن نیکویی که گفته باشم که براي
ایشان بکنم خواهم برگشت.‏
هماکنون مردان یهودا و ساکنان اورشلیم را
خطاب کرده،‏ بگو که یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من
به ضد شما بلایی مهیا میسازم و قصدي به خلاف
شما مینمایم.‏ پ س شما هر کدام از راه زشت خود
بازگشت نمایید و راهها و اعمال خود را اصلاح کنید.‏
21 ،9
9 ،45
19 .3 ،26 یونس 10 ،3
10 ،1
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
3 ،7 ؛ 5 ،25 باب
اما ایشان 12.
خواهند گفت:‏ امید نیست زیرا که افکار
خود را پی خواهیم نمود و هر کدام موافق سرکشی
دل شریر خود رفتار خواهیم کرد.‏ باب ؛ اشعیا
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ در میان امتها
سؤال کنید کیست که مثل این چیزها را شنیده باشد؟
دوشیزه اسرائیل کار بسیار زشتکرده است.‏
آیا برف لبنان از صخره صحرا باز ایستد یا آبهاي
سرد که از جاي دور جاري میشود خشک گردد؟
زیرا که قوم من مرا فراموش کرده براي بیهودگی
بخور میسوزانند و آنها ایشان را از راههاي ایشان
یعنی از راههاي قدیم میلغزانند تا در کورهراهها به
راههایی که ساخته نشده است بروند.‏
تا زمین خود را مایه حیرت و مسخره ابدي
بگردانند به حدي که هر که از آن گذر کند متحیر
شده،‏ سر خود را خواهد جنبانید.‏
من مثل باد شرقی ایشان را از حضور دشمنان
پراکنده خواهم ساخت و در روز مصیبت ایشان پشت
را به ایشان نشان خواهم داد و نه رو را.‏ باب
آنگاه گفتند:‏ بیایید تا به ضد ارمیا تدبیرها نماییم
زیرا که شریعت از کاهنان و مشورت از حکیمان و
کلام از پیامبران ضایع نخواهد شد پس بیایید تا او را
به زبان خود بزنیم و هیچ سخنش را گوش ندهیم.‏
اي یهوه مرا گوش بده و صداي دشمنان مرا بشنو!‏
آیا بدي به عوض نیکویی ادا خواهد شد زیرا که
حفرهاي براي جان من کندهاند.‏ بیاد آور که چگونه به
حضور تو ایستاده بودم تا درباره ایشان سخن نیکو
گفته،‏ آتش خشم تو را از ایشان بگردانم.‏ پیدایش ؛
2 ،65
4 ،44
27 ،2
16 ،6
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
7 ،35 مزامیر
21
سپ.‏ پسران ایشان را به قحطی بسپار و ایشان را
به دم شمشیر تسلیم نما و زنان ایشان،‏ بیفرزند و بیوه
گردند و مردان ایشان به سختی کشته شوند و جوانان
ایشان،‏ در جنگ به شمشیر کشته شوند.‏
و چون لشکري بر ایشان ناگهان بیاوري نعرهاي از
خانههاي ایشان شنیده شود زیرا به ج گرفتار
کردنم حفرهاي کندهاند و دامها براي پایهایم پنهان
نموده.‏
اما تو اي یهوه تمامی مشورتهایی را که ایشان به
قصدجان من نمودهاند میدانی.‏ پ س سرکشی ایشان را
میامرز و گناه ایشان را از نظر خویش محو مساز بلکه
ایشان به حضور تو لغزانیده شوند و در هنگام خشم
خویش،‏ با ایشان عمل نما.‏ مزامیر
14 ،109
.22
.23
- 695 -

يجا
نی
نی
ببا
نی
هآن
نی
کن
نی
ته
ارمیا
19
.1
.2
.3
یهوه چنین فرمود:‏ برو و کوزه سفالین از کوزهگر
بخر و بعضی از بزرگان قوم و بزرگان کاهنان را همراه
خود بردار.‏
و به دره پسر هنّوم که نزد دهنه دروازه کوزهگران
است بیرون رفته،‏ سخنانی را که به تو خواهم گفت در
آنجا ندا کن.‏
و بگو:‏ اي پادشاهان یهودا و ساکنان اورشلیم کلام
یهوه را بشنوید!‏ یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ اینک بر این مکان چنان بلایی خواهم آورد
که گوش هر کس که آن را بشنود صدا خواهد کرد.‏
سموئیل 11 3، اول
؛ دوم پادشاهان
12 ،21
.4
.5
زانرو که مرا ترك کردند و ا مکان را خوار
شمردند و بخور در آن براي خدایان غیر که نه خود
ایشان و نه پدران ایشان و نه پادشاهان یهودا آنها را
شناخته بودند سوزانیدند و این مکان را از خون
بیگناهان مملّو ساختند.‏
و مکانهاي بلند براي بعل بنا کردند تا پسران خود
را به قربانیهاي سوختنی براي بعل بسوزانند که
من آن را امر نفرموده و نگفته و در دلم نگذشته بود.‏
31 ،7 باب
.6
.7
بنابراین یهوه میفرماید:‏ اینک ایامی میآید که ا
مکان به توفت یا به دره پسر هنّوم دیگر نامیده نخواهد
شد بلکه به دره قتل.‏
و مشورت یهودا و اورشلیم را در ا مکان باطل
خواهم گردانید و ایشان را از حضور دشمنان ایشان و
به دست آنانی که قصد جان ایشان دارند خواهم
انداخت و لاشههاي ایشان را خوراك مرغان هوا و
حیوانات زمین خواهم ساخت.‏ باب
و این شهر را مایه حیرت و مسخره خواهم گردانید
به حدي که هر که از آن عبور کند متحیر شده،‏ به
سبب همه بلایایش مسخره خواهد نمود.‏ ؛
،49
16 ،18
33 ،7
.8
32 ،26 ؛ لاویان 13 ،50 ؛ 13
.9
و گوشت پسران ایشان و گوشت دختران ایشان را
به ایشان خواهم خورانید و در محاصره و تنگی که
دشمنان ایشان و جویندگان جان ایشان بر ایشان
خواهند آورد،‏ هر کس گوشت همسایه خود را خواهد
خورد.‏ تثنیه ؛ لوقا
آنگاه کوزه را به نظر آنانی که همراه تو میروند
بشکن.‏
و ایشان را بگو:‏ یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ به
نوعی که کسی کوزه کوزهگر را میشکند و آن را دیگر
اصلاح نتوان کرد همچنان ا قوم و ا شهر را
خواهم شکست و ایشان را در توفت دفن خواهند کرد
تا جایی براي دفن کردن باقی نماند.‏ باب
یهوه میفرماید:‏ به این مکان و به ساکنانش چنین
عمل خواهم نمود و این شهر را مثل توفت خواهم
ساخت.‏
و خانههاي اورشلیم و خانههاي پادشاهان یهودا
مثل مکان توفت نجس خواهد شد یعنی همهخانههایی
که بر بامهاي ا بخور براي تمامی لشکر آسمان
سوزانیدند و قربانیهاي ریختنی براي خدایان غیر
ریختند.‏
سپ.‏ ارمیا از توفت که یهوه او را به ج نبوت
کردن به آنجا فرستاده بود باز آمد و در صحن خانه
یهوه ایستاده،‏ به تمامی قوم گفت:‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏
اینک من بر این شهر و بر همه شهرهایش،‏ تمامی بلایا
را که دربارهاش گفتهام وارد خواهم آورد زیرا که گردن
خود را سخت گردانیده،‏ کلام مرا نشنیدند.‏
32 ،7
.12
.13
14
.15
20
.1
2
.3
.4
.5
و پشخور پسر امیرِ‏ کاهن که ناظر اول خانه یهوه
بود،‏ ارمیا پیامبر را که به این امور نبوت میکرد شنید.‏
سپ.‏ پشحور ارمیاي پیامبر را زده،‏ او را در کندهاي
که نزد دروازه عالی بنیامین که نزد خانه یهوه بود
گذاشت.‏
و در فرداي آن روز پشحور ارمیا را از کنده بیرون
آورد و ارمیا وي را گفت:‏ یهوه اسم تو را نه پشحور
بلکه ماجور مسابیب خوانده است.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ ای من تو را باعث
ترس خودت و همه دوستانت میگردانم و ایشان به
شمشیر دشمنان خود خواهند افتاد و چشمانت خواهد
دید و تمامی یهودا را به دست پادشاه بابل تسلیم
خواهم کرد که او ایشان را به بابل به اسیري برده،‏
ایشان را به شمشیر به قتل خواهد رسانید.‏
و تمامی ثروت این شهر و تمامی سختی آن را و
همه چیزهاي با ارزش آن را تسلیم خواهم کرد و همه
خزانههاي پادشاهان یهودا را به دست دشمنان ایشان
خواهم سپرد که ایشان را غارت کرده و گرفتار نموده،‏
به بابل خواهند برد.‏ اشعیا
و تو اي پشحور با همه ساکنان خانهات به اسیري
خواهید رفت.‏ و تو با همه دوستانت که نزد ایشان به
6 ،39
.6
43 ،19
53 ،28
.10
.11
- 696 -

ها یآن
تی
نی
نی
کن یم
یان
یم
هرا هرا
نی يرو
یان
21
.1
.2
دروغ پیامبري کردي،‏ به بابل داخل شده،‏ در آنجا
خواهید مرد و در آنجا دفن خواهید شد.‏
اي یهوه مرا فریب دادي پس فریب خوردم.‏ از من
زورآورتر بودي و غالب شدي.‏ تمامی روز مضحکه شدم
و هر کس مرا مسخره میکند.‏
زیرا هر گاه میخواهم سخن گویم ناله میکنم و به
ظلم و غارت ندا مینمایم.‏ زیرا کلام یهوه تمامی روز
براي من موجب ننگ و ریشخند گردیده است.‏
سپ.‏ گفتم که او را ذکر نخواهم نمود و بار دیگر به
اسم او سخن نخواهم گفت،‏ آنگاه در دل من مثل آتش
افروخته شد و در استخوانهایم بسته گردید و از
خودداري خسته شده،‏ باز نتوانستم ایستاد.‏
زیرا که من بسیار افترا شنیدم،‏ وحشت دوروبر!‏ به
او نشان بده!‏ و ما میخواهیم به او نشان دهیم با همه
ی که من در صلح زندگی میکنم،‏ منتظر افتادن
من هستند و میگویند،‏ شاید که بتواند راضی شود،‏ و
ما بر او غالب شویم و از او انتقام بگیریم.‏
اما یهوه با من مثل قدرتمند قهرمان است از ا
جهت ستمکاران من خواهند لغزید و غالب نخواهند
آمد و چونکه با رحمت رفتار ننمودند به رسوایی ابدي
که فراموش نخواهند شد بینها خجل خواهند
گردید.‏ باب ؛ ؛ اشعیا ؛ مزامیر
اما اي یهوه صبایوت که عادلان را میآزمایی و
قلوهها و دلها را مشاهده میکنی،‏ بشود که انتقام تو را
از ایشان ببینم زیرا که دعوي خویش را نزد تو کشف
نمودم.‏ مزامیر
براي یهوه بسرایید و یهوه را سرود ستایش
بخوانید زیرا که جان مسکینان را از دست شریران
رهایی داده است.‏
لعنت شده باد روزي که در آن متولد شدم و
مبارك مباد روزي که مادرم مرا زایید.‏ باب ؛ ایوب 3،
ارمیا
10 ،15
2 ،27
10 ،41
20 ،15
19 .8 ،1
10 ،7
.7
.8
9
.10
.11
.12
.13
.14
18 ،10 ؛ 1
.15
لعنت شده باد کسی که پدر مرا مژده داد و گفت
که براي تو فرزند پسري زاییده شده است و او را بسیار
شادمان گردانید.‏
و آنکس مثل شهرهایی که یهوه آنها را رحم
ننموده واژگون ساخت بشود و فریادي در صبح و
نعرهاي در وقت ظهر بشنود.‏ پیدایش
زیرا که مرا از رحم نکشت تا مادرم قبرمن باشد و
رحم او همیشه آبستن ماند.‏
18. چرا از رحم بیرون آمدم تا سختی و غم را مشاهده
نمایم و روزهایم در خجالت تلف شود؟
کلامی که به ارمیا از جانب یهوه نازل شد وقتی که
صدقیا پادشاه،‏ پشحور پسر ملْکی ا و صفَن یا پسر
معسیاي کاهن را نزد وي فرستاده،‏ گفت:‏
براي ما از یهوه خواهش نما زیرا که نبوکدرنصر
پادشاه بابل با ما جنگ میکند شاید که یهوه موافق
کارهاي عجیب خود با ما عمل نماید تا او از ما برگردد.‏
و ارمیا به ایشان گفت:‏ به صدقیا چنین بگویید:‏
یهوه خداي اسرائیل چنین فرماید:‏ ای من
اسلحه جنگ را که به دست شماست و شما با آنها با
پادشاه بابل و کلدانی که شما را از بیرون دیوارها
محاصره نمودهاند جنگ میکنید برمیگردانم و ایشان
را در اندرون این شهر جمع خواهم کرد.‏
و من به دست دراز و بازوي قوي و به خشم و آتش
و خشم عظیم با شما مبارزه خواهم نمود.‏
و ساکنان این شهر را هم از انسان و هم از
چهارپایان خواهم زد که به وباي سخت خواهند مرد.‏
و یهوه میفرماید که بعد از آن صدقیا پادشاه یهودا و
بندگانش و این قوم یعنی آنانی را که از وبا و شمشیر و
قحطی در این شهر باقی مانده باشند به دست
نبوکدرنصر پادشاه بابل و به دست دشمنان ایشان و به
دست جویندگان جان ایشان تسلیم خواهم نمود تا
ایشان را به دم شمشیر بکشد و او بر ایشان گذشت و
شفقت و رحم نخواهد نمود.‏ خروج ؛ دوم سموئیل
و به ا قوم بگو که یهوه چنین فرماید:‏
اینک من حیات و مرگ را پیش شما میگذارم؛
18 ،4
19 ،4
.3
.4
.5
.6
.7
.8
26 ،11 تثنیه
.9
هرکه در این شهر بماند از شمشیر و قحطی و وبا
خواهد مرد،‏ اما هر که بیرون رود و به دست کلدانی
که شما را محاصره نمودهاند بیفتد،‏ زنده خواهد ماند و
جانش براي او غنیمت خواهد شد.‏ باب
زیرا یهوه میفرماید:‏ من خود را بر ا شهر
به بدي و نه به نیکویی برگردانیدم و به دست پادشاه
بابل تسلیم شده،‏ آن را به آتش خواهد سوزانید.‏
و درباره خاندان پادشاه یهودا بگو کلام یهوه را
بشنوید:‏
اي خاندان داود یهوه چنین میفرماید:‏ بامدادان
به انصاف داوري نمایید و مظلومان را از دست ظالمان
برهانید مبادا آتش خشم من به سبب بدي اعمال شما
مثل آتش صادر گردد و مشتعل شده،‏
2 ،38
.10
.11
.12
24 ،19
.16
.17
- 697 -

نی
نی
نی
یان
نی
يوا
یان
هآن
نکی
نی
خاموشکنندهاي نباشد.‏ باب ؛
یهوه میفرماید:‏ اي ساکنان دره و اي صخره صحرا
که میگویید کیست که به ضد ما فرود آید و کیست
که به مسکنهاي ما داخل شود اینک من به ضد تو
هستم.‏
و یهوه میفرماید بر حسب ثمره اعمال شما به شما
مجازات خواهم رسانید و آتشی در جنگل ا شهر
خواهم افروخت که تمامی اطراف آن را خواهد
سوزانید.‏
ارمیا
20 ،7
3 ،22
.13
.14
22
.1
.2
داوري پادشاهان شریر
یهوه چنین فرمود:‏ به خانه پادشاه یهودا فرود آي و
در آنجا به این کلام سخن بگو
و بگو:‏ اي پادشاه یهودا که بر تخت داود نشستهاي،‏
تو و بندگانت و قومت که به ا دروازهها داخل
میشوید کلام یهوه را بشنوید:‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ انصاف و عدالت را اجرا دارید
و مظلومان را از دست ظالمان برهانید و بر بیگانگان و
یتیمان و بیوهزنان ستم و تجاوز منمایید و خون
بیگناهان را در این مکان مریزید.‏ باب ؛ خروج
زیرا اگر این کار را بجا آورید همانا پادشاه که بر
تخت داود بنشینند،‏ از دروازههاي ا خانه داخل
خواهند شد و هر یک با بندگان و قوم خود بر ارابهها و
اسبان سوار خواهند گردید.‏ باب
اما اگر این سخنان را نشنوید یهوه میفرماید که به
ذات خود قسم خوردم که این خانه خراب خواهد شد.‏
زیرا یهوه درباره خاندان پادشاه یهودا چنین
میفرماید:‏ اگر چه تو نزد من جلعاد و قلّه لبنان
میباشی لیکن من تو را به بیابان و شهرهاي غیرقابل
سکونت تبدیل خواهم ساخت.‏
و بر تو خرابکنندگان که هر یک با آلاتش باشد
معین میکنم و ایشان بهترین سروهاي آزاد تو را قطع
نموده،‏ به آتش خواهند افکند.‏
و امتهاي بسیار چون از این شهر عبور نمایند به
یکدیگر خواهند گفت که یهوه به این شهر عظیم چرا
چنین کرده است.‏ اول پادشاهان
و جواب خواهند داد از ا سبب که عهد یهوه
خداي خود را ترك کردند و خدایان غیر را سجده و
عبادت نمودند.‏
براي مرده گریه منمایید و براي او ماتم مگیرید.‏
زارزار گریه کنید براي او که میرود زیرا که دیگر باز
نخواهد گشت و زمین سازنده خویش را نخواهد دید.‏
دوم تواریخ
25 ،35
.11
زیرا یهوه درباره شلّوم پسر یوشیا پادشاه یهودا که
بجاي پدر خود یوشیا پادشاه شده و از این مکان بیرون
رفته است چنین میفرماید که دیگر به اینجا برنخواهد
گشت.‏
بلکه در مک که او را به اسیري بردهاند خواهد
مرد و این زمین را باز نخواهد دید.‏
بر آن کسی که خانه خود را به بیانصافی
و اتاقهاي خویش را به ناحقّ‏ بنا میکند که از
همسایه خود مجاناً‏ خدمت میگیرد و مزدش را
به او نمیدهد.‏ لاویان
که میگوید خانه وسیع و اتاقهاي وسیع براي خود
بنا میکنم و پنجرهها براي خویشتن میشکافد و سقف
آن را از سرو آزاد میپوشاند و قرمز رنگ میکند.‏
آیا از این جهت که با سروهاي آزاد پز میدهی،‏
سلطنت خواهی کرد؟ آیا پدرت نمیخورد و نمینوشید
و انصاف و عدالت را بجا نمیآورد،‏ آنگاه برایش
سعادتمندي میبود؟
فقیر و مس را دادرسی مینمود،‏ آنگاه
سعادتمندي میشد.‏ مگر شناختن من ا نیست؟
یهوه میفرماید:‏
اما چشمان و دل تو نیست جز براي حرص خودت
و براي ریختن خون بیگناهان و براي ظلم و ستم تا
ا را بجا آوري.‏
بنابراین یهوه درباره یهویاقیم پسر یوشیا پادشاه
یهودا چنین میفرماید:‏ که برایش ماتم نخواهند گرفت
و نخواهند گفت:‏ آه اي برادر من یا آه اي خواهر و
نوحه نخواهند کرد و نخواهند گفت:‏ آه اي آقا یا آه اي
شکوه وي.‏ اول پادشاهان
کشیده شده و بیرون از دروازههاي اورشلیم بجاي
دور انداخته شده به دفن الاغ مدفون خواهد گردید.‏
13 ،19
30 ،13
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
3 ،34 اشعیا
.20
به فراز لبنان برآمده،‏ فریاد برآور و صداي خود را
در باشان بلندکن.‏ و از عباریم فریاد کن زیرا که همه
دوستانت تلف شدهاند.‏
در هنگام سعادتمندي تو به تو سخن گفتم،‏ اما
گفتی گوش نخواهم گرفت.‏ همین از طفولیتت عادت
تو بوده است که به صداي من گوش ندهی.‏
باد تمامی شبانانت را خواهد چرانید و دوستانت به
اسیري خواهند رفت.‏ پ س در آن وقت به سبب تمامی
.21
.22
21 ،22
12 ،21
20 ،17
25 ،17
8 ،1
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
- 698 -

هان
یزن
يوا
یآم
یب
هاآن
هرا
هرا
هآن
هآن
يرو
.4
.5
شرارتت خجل و رسوا خواهی شد.‏ باب
اي که در لبنان ساکن هستی و آشی خویش را
در سروهاي آزاد میسازي!‏ هنگامی که رنج و درد مثل
که میزاید تو را فرو گیرد چه قدر بر تو افسوس
خواهند کرد؟ باب ؛ ؛ میکاه
یهوه میفرماید:‏ به حیات من قسم که اگر چه
کنیاهو پسر یهویاقیم پادشاه یهودا مهر بر دست راست
من میبود هر آینه تو را از آنجا میکندم.‏ دوم تواریخ
و تو را به دست آنانی که قصد جان تو دارند و به
دست آنانی که از ایشان ترسانی و به دست نبوکدرنصر
پادشاه بابل و به دست کلدانیان تسلیم خواهم نمود.‏
ارمیا
9 ،36
18 .9 ،25
10 ،4
31 ،4 هوشع 13 ،13
.23
.24
.25
7 ،21 باب
.26
و تو و مادر تو را که تو را زایید،‏ به زمین غری
که در آن تولّد نیافتید خواهم انداخت که در آنجا
خواهید مرد.‏ دوم پادشاهان
اما به زمینی که ایشان بسیار آرزو دارند که به آن
برگردند مراجعت نخواهند نمود.‏
آیا این مرد کنیاهو ظرفی خوار شکسته میباشد و
یا ظرفی ناپسندیده است؟ چرا او با فرزندانش به
زمینی که آن را نمیشناسند انداخته و افکنده
شدهاند؟ باب
اي زمین اي زمین اي زمین،‏ کلام یهوه را بشنو!‏
یهوه چنین میفرماید:‏ این شخص را بیفرزند و
کسی که در روزگار خود کامیاب نخواهد شد بنویس،‏
زیرا که هیچکس از نسل وي کامیاب نخواهد شد و بر
تخت داود نخواهد نشست،‏ و بار دیگر در یهودا
سلطنت نخواهدنمود.‏
15 .12 ،24
19 ،5
.27
.28
.29
.30
23
.1
یهوه میفرماید:‏ بر شبانانی کهگله مرتع مرا
هلاك و پراکنده میسازند.‏ حزقیال ؛
بنابراین،‏ یهوه خداي اسرائیل درباره شبانانی که قوم
مرا میچرانند چنین میفرماید:‏ شما گله مرا پراکنده
ساخته و راندهاید و به ا توجه ننمودهاید.‏ پ س یهوه
میفرماید اینک من مجازات بدي اعمال شما را بر شما
خواهم رسانید.‏ یوحنا
و من بقیه گله خویش را از همه زمینهایی که
ایشان را به ا راندهام جمع خواهم کرد و ایشان را به
آغلهاي ایشان باز خواهم آورد که بارور و بسیار
خواهند شد.‏
وبراي ایشان شبانانی که ایشان را بچرانند برپا
خواهم نمود که بار دیگر ترسان و مشوش نخواهند شد
و گم نخواهند شد.‏ قول یهوه این است.‏
یهوه میفرماید:‏ اینک ایامی ید که شاخهاي
عادل براي داود برپا میکنم و پادشاهی سلطنت
نموده،‏ ب ا لطف رفتار خواهد کرد و انصاف و عدالت را
در زمین اجرا خواهد کرد.‏ باب ؛ اشعیا ؛
در ایام وي یهودا نجات خواهد یافت و اسرائیل با
امنّیت ساکن خواهد شد و اسمی که به آن نامیده
میشود این است:‏ یهوه صدقینو یهوه عدالت ما.‏ باب
1 ،32
2 ،4
3 ،30
.6
17 ،45 ؛ اشعیا 16 ،33
؛ اول قرنتیان
30 ،1
.7
بنابراین یهوه میفرماید:‏ اینک ایامی میآید که دیگر
نخواهند گفت قسم به حیات یهوه که فرزندان اسرائیل
را از سرزمین مصر بیرون آورد.‏ باب
بلکه قسم به حیات یهوه که نسل خاندان اسرائیل را
از زمین شمال و از همه زمینهایی که ایشان را به
رانده بودم بیرون آورده،‏ رهبري نموده است و در زمین
خود ساکن خواهند شد.‏
به سبب پیامبران دل من در اندرونم شکسته و همه
استخوانهایم لرزان شده است،‏ مثل شخص مست و
مانند مرد مغلوب شراب به خاطر یهوه و از جهت کلام
مقدس او گردیدهام
زیرا که زمین پر از زناکاران است و به سبب لعنت
زمین ماتم میکند و مرتعهاي بیابان خشک شده
است زیرا که ایشان بد و توانایی ایشان باطل است.‏
هم پیامبران و هم کاهنان منافقاند و یهوه
میفرماید:‏ شرارت ایشان را هم در خانه خود یافتهام
بنابراین ایشان مثل جایهاي لغزنده در تاریکی
غلیظ براي ایشان خواهد بود که ایشان رانده شده در
آن خواهند افتاد.‏ زیرا یهوه میفرماید که در سال
مجازات ایشان بلا بر ایشان عارض خواهم گردانید.‏
.
14 ،16
.
.8
.9
.10
11. چونکه
.12
6 ،35 مزامیر
.13
و در پیامبرانی سامره حماقتی دیدهام که براي
بعل نبوت کرده،‏ قوم من اسرائیل را گمراه گردانیدهاند.‏
و در پیامبرانی اورشلیم نیز چیز هولناك دیدم.‏
مرتکب زنا شده،‏ به دروغ پی مینمایند و دستهاي
شریران را تقویت میدهند مبادا هر یک از ایشان از
شرارت خویش بازگشت نماید.‏ و همه ایشان براي من
مثل سدوم و ساکنان آن مانند عموره گردیدهاند.‏
بنابراین یهوه صبایوت درباره آن پیامبران چنین
میفرماید:‏ اینک من به ایشان گیاه افسنتین خواهم
خورانید و آب تلخ به ایشان خواهم نوشانید زیرا که از
.14
.15
2 ،34
2 ،13
8 ،10
.2
.3
- 699 -

شگو
یس
يرو
نی
هايال
کن
نی
نی
پیامبران اورشلیم بیخدائی در تمامی زمین منتشر 28.
شده است.‏ باب
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ به سخنان ا
پیامبرانی که براي شما پیامبري میکنند گوش مدهید
زیرا شما را به دروغ تعلیم میدهند و رؤیاي دل خود
را بیان میکنند و نه از دهان یهوه.‏ باب ؛ ؛
ارمیا
،27
14 ،14
14 ،6
15 ،9
.16
14
.17
و به آنانی که مرا حقیر میشمارند پیوسته
میگویند:‏ یهوه میفرماید که براي شما صلح خواهد
بود و به آنانی که به سرکشی دل خود پی
مینمایند میگویند که بلا به شما نخواهد رسید.‏ باب
،7
15 .13 ،7 ؛ متی 2 ،65 ؛ اشعیا 24
.18
زیرا کیست که به مشورت یهوه واقف شده باشد
تا ببیند و کلام او را بشنود و کیست که به کلام او
فرا داشته،‏ گوش داده باشد.‏ رومیان
اینک باد شدید خشم یهوه صادر شده و گردبادي
دور میزند و بر سر شریران فرود خواهد آمد.‏ باب
23 ،30
34 ،11
.19
6 11، ؛ مزامیر
20. خشم
یهوه تا هدفهاي دل او را بجا نیاورد و به
انجام نرساند برنخواهد گشت.‏ در ایام آخر این را نیکو
خواهید فهمید.‏ باب
من این پیامبران را نفرستادم لیکن دویدند.‏ به
ایشان سخن نگفتم اما ایشان نبوت نمودند.‏ باب
اما اگر در مشورت من قایم میماندند،‏ کلام مرا به
قوم من بیان میکردند و ایشان را از راه بد و از اعمال
شریر ایشان برمیگردانیدند.‏ اول پطرس
یهوه میفرماید:‏ آیا من خداي نزدیک هستم و
خداي دور نه؟
و یهوه میفرماید:‏ آیا ک خویشتن را در جاي
مخفی پنهان تواند نمود که من او را نبینم مگر من
آسمان و زمین را مملّو نمیسازم؟ کلام یهوه این است.‏
پیامبران را که به اسم من کاذبانه نبوت
کردند شنیدم که گفتند خواب دیدم خواب دیدم.‏ باب
14 ،14
11 ،4
24 ،30
.21
.22
.23
.24
25. سخنان
7 ،139 ؛ مزامیر 17 ،16
؛ اعمال رسولان
10 ،4
.26
این تا به کی در دل پیامبرانیی که کاذبانه نبوت
میکنند خواهد بود که پیامبرانی فریب دل خودشان
میباشند،‏
که به خوابهاي خویش که هر کدام از ایشان به
همسایه خود باز میگویند خیال دارند که اسم مرا از
یاد قوم من ببرند،‏ چنانکه پدران ایشان اسم مرا براي
بعل فراموش کردند.‏
آن پیامبري که خواب دیده است خواب را بیان
کند و آن که کلام مرا دارد کلام مرا براستی بیان
نماید.‏ یهوه میفرماید کاه را با گندم چه کار است؟
و یهوه میفرماید:‏ آیا کلام من مثل آتش نیست
و مانند چکشی که صخره را خرد میکند؟ عبرانیان
.29
12 ،4
.30
در اینصورت یهوه میفرماید:‏ اینک من به ضد ا
پیامبرانیی که کلام مرا از یکدیگر میدزدند هستم.‏
و یهوه میفرماید:‏ اینک من به ضد ا پیامبران
هستم که زبان خویش را بکار برده،‏ میگویند:‏ او گفته
است.‏
و یهوه میفرماید:‏ اینک من به ضد اینان هستم که
به خوابهاي دروغ نبوت میکنند و آنها را بیان کرده،‏
قوم مرا به دروغها و خی خود گمراه مینمایند.‏ و
من ایشان را نفرستادم و مأمور نکردم پس یهوه
میفرماید که به این قوم هیچ نفع نخواهند رسانید.‏ باب
.31
.32
15 .10 ،27
.33
و چون این قوم یا پیامبر یا کاهنی از تو سؤال
نموده،‏ گویند که پیغام یهوه چیست؟ پس به ایشان
بگو:‏ کدام پیغام؟ کلام یهوه این است که شما را ترك
خواهم نمود.‏
و آن پیامبر یا کاهن یا قومی که گویند پیام یهوه،‏
همانا بر آن مرد و بر خانهاش مجازات خواهم رسانید.‏
و هر کدام از شما به همسایه خویش و هر کدام
به برادر خود چنین گویید که یهوه چه جواب داده
است و یهوه چه فرموده است؟
اما پیغام یهوه را دیگر یاد منمایید زیرا کلام هر
کس پیغام او خواهد بود چونکه کلام خداي پیغام
یعنی یهوه صبایوت خداي ما را منحرف ساختهاید.‏
و بهپیامبر چنین بگو که یهوه به تو چه جواب
داده و یهوه به تو چه فرموده است؟
و اگر میگویید:‏ پیغام یهوه،‏ پس یهوه چنین
میفرماید چونکه این سخن یعنی پیغام یهوه را گفتید
با آنکه نزد شما فرستاده،‏ فرمودم که پیغام یهوه را
مگویید،‏
در این صورت ای من شما را کلاً‏ فراموش
خواهم کرد و شما را با آن شهري که به شما و به
پدران داده بودم از حضور خود دور خواهم انداخت.‏
و ننگ ابدي و رسوایی جاودانی را که فراموش
نخواهد شد بر سر شما خواهم آورد.‏ باب
11 ،20
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.27
- 700 -

نی
ین یبیم
نی
نی
لی
.1
.2
.3
ارمیا
24
.1
و بعد از آنکه نبوکدرنصر پادشاه بابل یکنیا پسر
یهویاقیم پادشاه یهودا را با رؤساي یهودا و صنعتگران و
آهنگران از اورشلیم اسیر نموده،‏ به بابل برد،‏ یهوه دو
سبد انجیر را که پیش معبد یهوه گذاشته شده بود به
من نشان داد باب ؛ دوم پادشاهان
که در سبد اول،‏ انجیر بسیار نیکو مثل انجیر نوبر
بود و در سبد دیگر انجیر بسیار بد بود که چنان زشت
بود که نمیشود خورد.‏
و یهوه مرا فرمود:‏ اي ارمیا چه ؟ گفتم:‏
انجیر.‏ اما انجیرهاي نیکو،‏ بسیار نیکو است و انجیرهاي
بد بسیار بد است که از بدي آن را نمیتوان خورد.‏ باب
14 ،24
فرمود :
2 ،29
.2
.3
13 .11 ،1
.4
.5
.6
و کلام یهوه به من نازل شده،‏
یهوه خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ مثل ا
انجیرهاي خوب همچنان اسیران یهودا را که ایشان را
از اینجا به زمین کلدانیان براي نیکویی فرستادم
منظور خواهم داشت.‏
و چشمان خود را بر ایشان به نیکویی خواهم
انداخت و ایشان رابه ا زمین باز خواهم آورد و
ایشان را بنا کرده،‏ ویران نخواهم ساخت و کاشته،‏
ریشه ایشان را نخواهم کند.‏ باب ؛
و دلی به ایشان خواهم بخشید تا مرا بشناسند که
من یهوه هستم و ایشان قوم من خواهند بود و من
خداي ایشان خواهم بود،‏ زیرا که به تمامی دل بسوي
من بازگشت خواهند نمود.‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ مثل انجیرهاي بد که چنان
بد است که نمیتوان خورد،‏ البته همچنان صدقیا
پادشاه یهودا و امیران او و بقیه اورشلیم را که در ا
زمین باقی ماندهاند و آنانی را که در مصر ساکناند
تسلیم خواهم نمود.‏ باب
و ایشان را در تمامی ممالک زمین مایه تشویش و
بلا و در تمامی مکانهایی که ایشان را راندهام ننگ و
ضربالمثل و مسخره و لعنت خواهم ساخت.‏ باب ؛
18 ،29
4 ،45
28 ،31
33 ،31
17 ،29
.7
.8
.9
12 ،44 ؛ 18 ،42
.10
و در میان ایشان شمشیر و قحطی و وبا خواهم
فرستاد تا از زمینی که به ایشان و به پدران ایشان
دادهام نابود شوند.‏ حزقیال ؛
25
هفتاد سال اسارت
کلامی که در سال چهارم یهویاقیم پسر یوشیا،‏
پادشاه یهودا که سال اول نبوکدرنصر پادشاه بابل بود
بر ارمیا درباره تمامی قوم یهودا نازل شد.‏
و ارمیاي پیامبر تمامی قوم یهودا و همه ساکنان
اورشلیم را به آن خطاب کرده،‏ گفت:‏
از سال سیزدهم یوشیا پسر آمون پادشاه یهودا تا
امروز که بیست و سه سال باشد،‏ کلام یهوه بر من
نازل میشد و من به شما سخن میگفتم و صبح زود
برخاسته،‏ سخن میگفتم اما شما گوش نمیدادید.‏ باب
14 ،34
.4
.5
و یهوه همه بندگان خود پیامبران را نزد شما
فرستاد و صبح زود برخاسته،‏ ایشان را ارسال نمود اما
نشنیدید و گوش خود را فرا نگرفتید تا نشنوید.‏
و گفتند:‏ هر یک از شما از راه بد خود و اعمال
شریر خویش بازگشت نمایید و در زمینی که یهوه به
شما و به پدران شما از ازل تا به ابد بخشیده است
ساکن باشید.‏ ؛ ؛
و از عقب خدایان غیر نروید و آنها را عبادت و
سجده منمایید و به اعمال دستهاي خود خشم مرا به
هیجان میاورید مبادا بر شما بلا برسانم.‏ باب
اما یهوه میفرماید:‏ مرا اطاعت ننمودید بلکه خشم
مرا به اعمال دستهاي خویش براي بلاي خود به
هیجان آوردید.‏
بنابراین یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ چونکه کلام
مرا نشنیدید،‏
یهوه میفرماید:‏ اینک من فرستاده،‏ تمامی قبا
شمال را با بنده خود نبوکدرنصر پادشاه بابل گرفته،‏
ایشان را بر این زمین و بر ساکنانش و بر همه
امتهایی که به اطراف آن میباشند خواهم آورد و آنها
را کلاً‏ هلاك کرده،‏ پوزخند و مسخره و خرابی ابدي
خواهم ساخت.‏
و از میان ایشان آواز شادمانی و صداي خوشی و
صداي داماد و صداي عروس و صداي آسیا و روشنایی
چراغ را نابود خواهم گردانید.‏ اشعیا ؛ مکاشفه
و تمامی این زمین خراب و ویران خواهد شد و
این قومها هفتاد سال پادشاه بابل را بندگی خواهند
نمود.‏ لاویان ؛ باب ؛ ؛ دوم تواریخ ؛ عزرا
1 ،1
6 ،7
23 ،18
21 ،36
8 ،24
15 ،35
10 ،29
11 ،18
22 ،27
باب 14 ،3
32 ،26
.6
.7
.8
.9
.10
.11
2 9، ؛ دانیال
.12
و یهوه میفرماید که بعد از پایان هفتاد سال من بر
پادشاه بابل و بر آن امت و بر زمین کلدانیان مجازات
گناه ایشان را خواهم رسانید و آن را به خرابی ابدي
مبدل خواهم ساخت.‏ باب
7 ،27
21 ،14
12 ،6
- 701 -

یص
کی
کشَ‏ یش
نی
یم
.28
ارمیا
.13
و بر این زمین تمامی سخنان خود را که به ضد
آن گفتهام یعنی هر چه در این کتاب نوشته شده است
که ارمیا آن را درباره همه امتها نبوت کرده است
خواهم آورد.‏
زیرا که امتهاي بسیار و پادشاهان عظیم ایشان را
بنده خود خواهند ساخت و ایشان را به اندازه عمل
ایشان و موافق اعمال دستهاي ایشان مکافات خواهم
رسانید.‏
زانرو که یهوه خداي اسرائیل به من چنین فرمود
که کاسه شراب این خشم را از دست من بگیر و آن را
به همه امتهایی که تو را نزد آنها میفرستم بنوشان.‏
.14
.15
10 ،14 مکاشفه
.16
تا بیاشامند و به سبب شمشیري که من در میان
ایشان تلو تلو بخورند و دیوانه گردند.‏
سپ.‏ کاسه را از دست یهوه گرفتم و به همه
امتهایی که یهوه مرا نزد آنها فرستاد نوشانیدم.‏
یعنی به اورشلیم و شهرهاي یهودا و پادشاهانش و
امیرانش تا آنها را خرابی و تعجب و تمسخر و لعنت
چنانکه امروز شده است گردانم.‏ حزقیال
و به فرعون پادشاه مصر و بندگانش و امی شنرا و
تمامی قومش.‏
و به همه امتهاي مختلف و به همه پادشاهان
زمین عوص و به همه پادشاهان زمین فلسطینیان
یعنی اَشکلُون و غَز َّه و عقرون و بقیه اَشدود.‏
و به اَدوم و موآب و پسرانعمون.‏
و به همه پادشاهان تیروس و همه پادشاهان
دون و به پادشاهان جزایري که به آن طرف دریا
میباشند.‏
و به ددان و تیما و بوز و به همگانی که گوشههاي
موي خود را میتراشند.‏
و به همه پادشاهان عرب و به همه پادشاهان
امتهايمختلف که در بیابان ساکنند.‏
و به همه پادشاهان زِمري و همه پادشاهان عیلام
و همه پادشاهان مادي.‏
و به همه پادشاهان شمال خواه نزد و خواه
دور هر یک با کنار خود و به تمامی ممالک جهان که
بر روي زمینند.‏ و پادشاه بعد از ایشان خواهد
آشامید.‏
و به ایشان بگو:‏ یهوه صبایوت خداي اسرائیل
چنین میفرماید:‏ بنوشید و مست شوید و قی کنید تا
از شمشیري که من در میان شما میفرستم بیفتید و
برنخیزید.‏ باب ؛ مزامیر
و اگر از گرفتن کاسه از دست تو و نوشیدنش
خودداري نمایند آنگاه به ایشان بگو:‏ یهوه صبایوت
چنین میفرماید:‏ حتماً‏ خواهید نوشید.‏
زیرا اینک من به رسانیدن بلا بر این شهري که به
اسم من نامیده است شروع خواهم نمود و آیا شما کلاً‏
بیمجازات خواهید ماند؟ بیمجازات نخواهید ماند زیرا
یهوه صبایوت میفرماید که من شمشیري بر همه
ساکنان جهان مأمور میکنم.‏ اول پطرس
سپ.‏ تو به تمامی ا سخنان بر ایشان نبوت
کرده،‏ به ایشان بگو:‏ یهوه از بالاترین نقطه غرّش
مینماید و از مکان محلمقدس خویش صداي خود را
میدهد و به ضد مرتع خویش به شدت غرّش مینماید
و مثل آنانی که انگور را میافشرند،‏ بر تمامی ساکنان
جهان فریاد میزند،‏ عاموس
و صدا به انتهاي زمین خواهد رسید زیرا یهوه را
با امتها دعوي است و او بر هر موجود زندهاي داوري
خواهد نمود و شریران را به شمشیر تسلیم خواهد
کرد.‏ قول یهوه این است.‏
یهوه صبایوت چنین فرمود:‏ اینک بلا از امت به
امت سرایت میکند و باد شدید عظی از انتهاي
زمین برانگیخته خواهد شد.‏
و در آن روز کشتگان یهوه از انتهاي زمین تا
انتهاي دیگرش خواهند بود.‏ براي ایشان ماتم نخواهند
گرفت و ایشان را جمع نخواهند کرد و دفن نخواهند
نمود بلکه بر روي زمین ادرار خواهند بود.‏ باب ؛
،9
33 ،7
17 ،4
2 ،1
.29
30
.31
.32
.33
2 ،34 ؛ اشعیا 7 ،19 ؛ 22
.34
اي شبانان گریه نمایید و فریاد برآورید.‏ و اي
زورمندان گله در خاك بغلطید زیرا که ایام کشته
شدن شما رسیده است و من شما را پراکنده خواهم
ساخت و مثل ظرف مرغوب خواهید افتاد.‏
و پناهگاه براي شبانان و نجات براي زورمندان گله
نخواهد بود.‏
هنگام فریاد شبانان و فریاد زورمندان گله!‏ زیرا
یهوه مرتعهاي ایشان را ویران ساخته است.‏
و مرتعهاي صلح به سبب آتش خشم یهوه خراب
شده است.‏
مثل شیر بیشه خود را ترك کرده است زیرا که
زمین ایشان به سبب خشم هلاك کننده و به سبب
آتش خشمش ویران شده است.‏
.35
.36
.37
.38
26
32 ،23
9 ،75
میفرستم ،
7 ،51
17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
- 702 -

يرو
یمت
نی
نی
نی
نی
کع
تی
نی
ارمیا
.1
.2
در ابتداي سلطنت یهویاقیم پسر یوشیا پادشاه
یهودا این کلام از جانب یهوه نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه چنین میفرماید:‏ در صحن خانه یهوه بایست و
به ضد تمامی شهرهاي یهودا که به خانه یهوه براي
عبادت میآیند همه سخنانی را که تو را امر فرمودم
که به ایشان بگویی بگو و سخنی کم مکن.‏
3. شاید بشنوند و هر کس از راه بد خویش برگردد تا
از بلایی که من قصد نمودهام که به سبب اعمال بد
ایشان به ایشان برسانم پشیمان گردم.‏ باب ؛ حزقیال
3 ،36
3 ،12
4
.5
سپ.‏ ایشان را بگو:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ اگر به من
گوش ندهید و در شریعت من که پیش شما نهادهام
پی ننمایید
و اگر کلام بندگانم پیامبران را که منایشان را نزد
شما فرستادم اطاعت ننمایید با آنکه من صبح زود
برخاسته،‏ ایشان را ارسال نمودم اما شما گوش
نگرفتید.‏ باب
آنگاه این خانه را مثل شیلوه خواهم ساخت و ا
شهر را براي همه امتهاي زمین لعنت خواهم
گردانید.‏ باب ؛ اول سموئیل
و کاهنان و پیامبران و تمامی قوم،‏ ا سخنان را
که ارمیا در خانه یهوه گفت شنیدند.‏
و چون ارمیا از گفتن هر آنچه یهوه او را مأمور
فرموده بود که به تمامی قوم بگوید فارغ شد،‏ کاهنان و
پیامبران و تمامی قوم او را گرفته،‏ گفتند:‏ حتماً‏
خواهی مرد.‏
9. چرا به اسم یهوه پیامبري کرده،‏ گفتی که این خانه
مثل شیلوه خواهد شد و ا شهر خراب و غیرقابل
سکونت خواهد گردید؟ پس تمامی قوم در خانه یهوه
نزد ارمیا جمع شدند.‏
و چون امیران یهودا این چیزها را شنیدند از خانه
پادشاه به خانه یهوه برآمده،‏ به دهنه دروازه جدید
خانه یهوه نشستند.‏
سپ.‏ کاهنان و پیامبران،‏ امیران و تمامی قوم را
خطاب کرده،‏ گفتند:‏ این شخص مستوجب قتل است
زیرا چنانکه به گوشهاي خود شنیدید به خلاف ا
شهر نبوت کرد.‏ ؛ مرقس ؛ اعمال رسولان
سپ.‏ ارمیا همه امیران و تمامی قوم را خطاب
کرده،‏ گفت:‏ یهوه مرا فرستاده است تا همه سخنانی را
که شنیدید به ضد این خانه و به ضد این شهر نبوت
نمایم.‏
13 سپ.‏ هماکنون راهها و اعمال خود را اصلاح نمایید
و قول یهوه خداي خود را بشنوید تا یهوه از این بلایی
که درباره شما فرموده است پشیمان شود.‏ باب ؛
،18
3 ،7
8
.14
اما من اینک در دست شما هستم موافق آنچه در
نظر شما پسند و صواب آید،‏ بعمل آرید.‏
اما اگرشما مرا به قتل رسانید،‏ یقین بدانید که
خون بیگناهی را بر خویشتن و بر این شهر و
ساکنانش وارد خواهید آورد.‏ زیرا حقیقتاً‏ یهوه مرا نزد
شما فرستاده است تا همه این سخنان را به گوش شما
برسانم.‏
آنگاه امیران و تمامی قوم به کاهنان و پیامبران
گفتند که این مرد مستوجب قتل نیست زیرا به اسم
یهوه خداي ما به ما سخن گفته است.‏
و بعضی از بزرگان زمین برخاسته،‏ تمامی جماعت
قوم را خطاب کرده،‏ گفتند
که میکاي مورشتی در ایام حزقیا پادشاه یهودا
نبوت کرد و به تمامی قوم یهودا سخن گفته،‏ گفت:‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید که صهیون را مثل
مزرعه شیار خواهند کرد و اورشلیم خراب شده،‏ کوه
این خانه به بلندیهاي جنگل مبدل خواهد گردید.‏ میکاه
.15
.16
.17
.18
44 ،19 ؛ لوقا 11 ،9 ؛ ارمیا 1 ،1
.19
آیا حزقیا پادشاه یهودا و تمامی یهودا او را
کشتند؟ نه بلکه از یهوه بترسید و نزد یهوه استدعا
نمود و یهوه از آن بلایی که درباره ایشان گفته بود
پشیمان گردید.‏ پ س ما بلاي عظیمی بر جان خود وارد
خواهیم آورد.‏ باب
و نیز شخصی اوریا نام پسر شَمعیا از قر
یعاریم بود که به نام یهوه نبوت کرد و او به ضد ا
شهر و این زمین موافق همه سخنان ارمیا نبوت کرد.‏
و چون یهویاقیم پادشاه و همه شجاعانش و
تمامی امیرانش سخنان او را شنیدند پادشاه قصد جان
او نمود و چون اوریا این را شنید بترسید و فرار کرده،‏
به مصر رفت.‏
و یهویاقیم پادشاه کسان به مصر فرستاد یعنی
اَلناتان پسر بور و چند نفر را با او به مصر فرستاد.‏
و ایشان اوریا را از مصر بیرون آورده،‏ او را نزد
یهویاقیم پادشاه رسانیدند و او را به شمشیر کشته،‏
بدن او را به قبرستان نااهلان انداخت.‏
لیکن دست اَخیقام پسر شافان با ارمیا بود تا او را
به دست قوم نسپارند که او را به قتل رسانند.‏ دوم
-
8 ،18
.20
.21
.22
.23
.24
پادشاهان
14 .12 ،22
13 ،6
64 ،14
11 .4 ،4
66 ،26
17 .14 ،35
14 ،7
.6
.7
.8
.10
11
12
- 703 -

کن
یت
هآن
هآن
هآن
نی
ارمیا
27
.1
.2
.3
در ابتداي سلطنت یهویاقیم پسر یوشیا پادشاه
یهودا این کلام از جانب یهوه بر ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه به من چنین فرمود:‏ بندها و یوغها براي خود
بساز و آنها را بر گردن خود بگذار.‏
و آنها را نزد پادشاه اَدوم و پادشاه موآب و پادشاه
پسرانعمون و پادشاه تیروس و پادشاه صیدون به
دست رسولانی که به اورشلیم نزد صدقیا پادشاه یهودا
خواهند آمد بفرست.‏ باب
و ایشان را براي آقایان ایشان امر فرموده،‏ بگو یهوه
صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ به آقایان
خود بدین مضمون بگویید:‏
من جهان و انسان و حیوانات را که بر روي زمینند
به قوت عظیم و بازوي افراشته خود آفریدم و آن را بهر
که در نظر من پسند آمد بخشیدم.‏ باب
و هماکنون من تمامی این زمینها را به دست بنده
خود نَبوکدنَصر پادشاه بابل دادم و نیز حیوانات صحرا
را به او بخشیدم تا او را بندگی نمایند.‏ باب ؛ ؛
14 ،28
9 ،25
17 ،32
21 ،25
.4
.5
.6
19 ،4 ؛ 37 ،2 دانیال
.7
و تمامی امتها او را و پسرش و پسر پسرش را
خدمت خواهند نمود تا وقتی که نوبت زمین او نیز
برسد.‏ پ س امتهاي بسیار و پادشاهان عظیم او را بنده
خود خواهند ساخت.‏ باب
و واقع خواهد شد که هر امتی و مملک که
نَبوکدنَصر پادشاه بابل را خدمت ننمایند و گردن
خویش را زیر یوغ پادشاه بابلنگذارند یهوه میفرماید:‏
که آن امت را به شمشیر و قحطی و و با سزا خواهم
داد تا ایشان را به دست او هلاك کرده باشم.‏ باب
و اما شما به پیامبران و فالگیران و خواببینندگان و
احضار کنندگان روح و جادوگران خود که به شما
حرف میزنند و میگویند پادشاه بابل را خدمت
منمایید گوش مگیرید.‏ باب
زیرا که ایشان براي شما کاذبانه نبوت میکنند تا
شما را از زمین شما دور نمایند و من شما را پراکنده
سازم تا هلاك شوید.‏
اما آن امتی که گردن خود را زیر یوغ پادشاه بابل
بگذارند و او را خدمت نمایند،‏ یهوه میفرماید که آن
امت را در زمین خود ایشان مقیم خواهم ساخت و آن
را کشاورزي نموده،‏ در آن ساکن خواهند شد.‏
و به صدقیا پادشاه یهودا همه این سخنان را بیان
کرده،‏ گفتم:‏ گردنهاي خود را زیر یوغ پادشاه بابل
بگذارید و او را و قوم او را خدمت نمایید تا زنده
بمانید.‏
13. چرا تو و قومت به شمشیر و قحطی و وبا بمیرید
چنانکه یهوه درباره قومی که پادشاه بابل را خدمت
ننمایند گفته است.‏
و گوش مگیرید به سخنان پیامبرانیی که به شما
میگویند:‏ پادشاه بابل را خدمت ننمایید زیرا که ایشان
براي شما کاذبانه نبوت میکنند.‏ باب ؛ اول یوحنا
زیرا یهوه میفرماید:‏ من ایشان را نفرستادم بلکه
ایشان به اسم من به دروغ نبوت میکنند تا من شما را
اخراج کنم و شما با پیامبرانیی که براي شما نبوت
مینمایند هلاك شوید.‏
و به کاهنان و تمامی این قوم نیز خطاب کرده،‏
گفتم:‏ یهوه چنین میفرماید:‏ گوش مگیرید به سخنان
پیامبرانیی که براي شما نبوت کرده،‏ میگویند ای
ظروف خانه یهوه بعد ازاندك مدتی از بابل باز آورده
خواهد شد زیرا که ایشان کاذبانه براي شما نبوت
میکنند.‏ باب
ایشان را گوش مگیریدبلکه پادشاه بابل را خدمت
نمایید تا زنده بمانید.‏ چرا این شهر خراب شود؟
و اگر ایشان پیامبران میباشند و کلام یهوه با
ایشان است پس هماکنون از یهوه صبایوت استدعا
بکنند تا ظروفی که در خانه یهوه و در خانه پادشاه
یهودا و اورشلیم باقی است به بابل برده نشود.‏
زیرا که یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ درباره
ستونها و دریاچه و پایههاو سایر ظروفی که در ا
شهر باقی مانده است،‏ دوم پادشاهان
و نبوکدنصر پادشاه بابل ا را هنگامی که یکنیا
پسر یهویاقیم پادشاه یهودا و همه شرفا یهودا و
اورشلیم را از اورشلیم به بابل برد نگرفت،‏ دوم پادشاهان
،24
1 ،4
14 ،14
13 ،25
3 ،28
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
14
.21
به درستی که یهوه صبایوت خداي اسرائیل درباره
این ظروفی که در خانه یهوه و در خانه پادشاه یهودا و
اورشلیم باقی مانده است چنین میفرماید:‏
که ا به بابل برده خواهد شد و یهوه میفرماید تا
روزي که ایشان را ملاقات کنم در آنجا خواهد ماند و
بعد از آن ا را بیرون آورده،‏ به این مکان باز خواهم
آورد.‏ دوم تواریخ
22 ،36
.22
28
1. و در همان سال در ابتداي سلطنت صدقیا پادشاه
12 ،14
12 ،25
14 ،14
.8
.9
.10
.11
.12
- 704 -

هآن
نی
هرا
هاآن
يرو
هآن
بی
تگف
نی
یهودا در ماه پنجم از سال چهارم واقع شد که حنَنیا
پسر عزُور پیامبر که از جِبعون بود مرا در خانه یهوه در
حضور کاهنان و تمامی قوم خطاب کرده،‏ گفت:‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل بدین مضمون سخن
گفت و فرموده است من یوغ پادشاه بابل راشکستهام
بعد از پایان دو سال من همه ظرفهاي خانه یهوه
را که نَبوکدنصر پادشاه بابل از ا مکان گرفته،‏ به
بابل برد به اینجا باز خواهم آورد.‏ باب
و یهوه میفرماید من یکنیا پسر یهویاقیم پادشاه
یهودا و همه اسیران یهودا را که به بابل رفتهاند به
اینجا باز خواهم آورد زیرا که یوغ پادشاه بابل را خواهم
شکست.‏ دوم پادشاهان
آنگاه ارمیا پیامبر به حنَنْیا پیامبر در حضور کاهنان
و تمامی قومی که در خانه یهوه حاضر بودند گفت؛
سپ.‏ ارمیا پیامبر گفت:‏ آمین یهوه چنین بکند و
یهوه سخنانت را که به ا نبوت کردي استوار نماید و
ظروف خانه یهوه و همه اسیران را از بابل به اینجا باز
بیاورد.‏
لیکن این کلام را که من به گوش تو و به گوش
تمامی قوم میگویم بشنو:‏
پیامبرانی که از زمان قدیم قبل از من و قبل از تو
بودهاند درباره زمینهاي بسیار وممالک عظیم به جنگ
و بلا و وبا نبوت کردهاند.‏
اما آن پیامبراي که بصلح نبوت کند،‏ اگر کلام آن
پیامبر واقع گردد،‏ آنگاه آن پیامبر معروف خواهد شد
که یهوه در حقیقت او را فرستاده است.‏
سپ.‏ حنَنْیا پیامبر یوغ را از گردن ارمیا پیامبر
گرفته،‏ آن را شکست.‏ باب
و حنَنیا به حضور تمامی قوم خطاب کرده،‏ گفت:‏
یهوه چنین میفرماید:‏ بهمین طور یوغ نَبوکدنصر
پادشاه بابل را بعد از پایان دو سال از گردن همه
امتها خواهم شکست.‏ و ارمیا پیامبر به خود رفت.‏
و بعد از آنکه حنَنیا پیامبر یوغ را از گردن ارمیا
پیامبر شکسته بود،‏ کلام یهوه بر ارمیا نازل شده،‏
فرمود:‏
برو و حننیا پیامبر را بگو:‏ یهوه چنین میفرماید:‏
یوغهاي چوبی را شکستی اما بجاي یوغهاي آهنین
را خواهی ساخت.‏
زیرا که یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ من یوغی آهنین بر گردن همه این امتها
نهادم تا نبوکدنصر پادشاه بابل را خدمت نمایند.‏ پس
ارمیا
او را خدمت خواهند نمود و نیز حیوانات صحرا را به او
دادم .
.15
باب
:
6 ،27
آنگاه ارمیا پیامبر به حننیا پیامبر اي حننیا
بشنو!‏ یهوه تو را نفرستاده است بلکه تو ا قوم را
وامیداري که به دروغ توکل نمایند.‏
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من تو را از
این زمین دور میاندازم و تو امسال خواهی مرد
زیرا که سخنان فتنهانگیز به ضد یهوه گفتی.‏ باب
سپ.‏ در ماه هفتم همانسال حننیا پیامبر مرد.‏
31 ،29
.16
17
29
.1
.2
رساله ارمیا به اسیران بابل
این است سخنان رسالهاي که ارمیانبی از اورشلیم
نزد بقیه بزرگان اسیران و کاهنان و پیامبران و تمامی
قومی که نبوکدنصر از اورشلیم به بابل به اسیري برده
بود فرستاد،‏
بعد از آنکه یکنیا پادشاه و ملکه و خواجهسرایان و
امیران یهودا و اورشلیم و صنعتگران و آهنگران از
اورشلیم بیرون رفته بودند.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
پس آن را به دست اَلعاسه پسر شافان و جمریا پسر
حلقیا که صدقیا پادشاه یهودا ایشان را نزد نبوکدنصر
پادشاه بابل به بابل فرستاد ارسال نموده،‏ گفت:‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل به تمامی اسیرانی که
من ایشان را از اورشلیم به بابل به اسیري فرستادم،‏
چنین میفرماید:‏
5. خانهها ساخته در آنها ساکن شوید و باغها کاشته،‏
میوة ا را بخورید.‏
زنان گرفته،‏ پسران و دختران به هم رسانید و زنان
براي پسران خود بگیرید و دختران خود را به شوهر
بدهید تا پسران و دختران بزایند و در آنجا زیاد شوید
و کم نگردید.‏
و صلح آن شهر را که شما را به آن به اسیري
فرستادهام بطلبید و برایش نزد یهوه خواهش نمایید
زیرا که در صلح آن شما را صلح خواهد بود.‏
زیرا که یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ مگذارید که پیامبرانِ‏ شما که در میان
شمااند و فالگیران شما شما را فر دهند و به
خوابهایی که شما ایشان را وامیدارید که آنها را
ببینند،‏ گوش مگیرید.‏ باب
زیرا یهوه میفرماید که ایشان براي شما به اسم من
کاذبانه نبوت میکنند و من ایشان را نفرستادهام
15 ،24
.
1 ،24
14 ،14
.3
.4
.6
.7
.8
.9
.
16 ،27
2 ،27
14 ،24
.2
.3
.4
.5
6
.7
.8
.9
10
.11
.12
.13
.14
- 705 -

یبل
کن
هآن
يجا
نی
هآن
نی
ارمیا
.10
و یهوه میفرماید:‏ چون مدت هفتاد سال بابل
سپري شود من شما را ملاقات خواهم کرد و سخنان
نیکو را که براي شما گفتم انجام خواهم داد؛ به اینکه
شما را به این مکان باز خواهم آورد.‏ باب
زیرا یهوه میفرماید:‏ فکرهایی را که براي شما دارم
میدانم که فکرهاي صلح میباشد و نه بدي تا شما را
در آخرت امید بخشم.‏ مزامیر
و مرا خواهید خواند و آمده،‏ نزد من خواهش
خواهید کرد و من شما را اجابت خواهم نمود.‏ مزامیر
،50
11 ،25
6 ،92
.11
.12
15
.13
و مرا خواهید طلبید و چون مرا به تمامی دل
خود جستجو نمایید،‏ مرا خواهید یافت.‏ تثنیه ؛
اول تواریخ
29 ،4
6 ،55 ؛ اشعیا 9 ،29
.14
و یهوه میفرماید که مرا خواهید یافت و
اسیران شما را باز خواهم آورد.‏ و یهوه میفرماید
که شما را از همه امتها و از همه مکانهایی که شما
را در آنها راندهام خواهم نمود و شما را از جایی
که به اسیري فرستادهام ، باز خواهم آورد.‏ مزامیر
از آنرو که گفتید یهوه براي ما در بابل پیامبرانی
تعیئن نموده است.‏
سپ.‏ یهوه به پادشاهی که بر تخت داود نشسته
است و به تمامی قومی که در این شهر ساکنند،‏ یعنی
برادران شما که همراه شما به اسیري نرفتهاند،‏ چنین
میفرماید:‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ ای من
شمشیر و قحطی و وبا را بر ایشان خواهم فرستاد و
ایشان را مثل انجیرهاي بد که آنها را از بدي نتوان
خورد،‏ خواهم ساخت.‏ باب ؛ دوم سموئیل ؛ ارمیا
4 ،126
13 ،24
13 ،44
، جمع
.15
16
.17
8 ،24
.18
و ایشان را به شمشیر و قحطی و وبا تعق بی
خواهم نمود و در میان همه ممالک جهان مشوش
خواهم ساخت تا براي همه امتهایی که ایشان را در
میان ا راندهام و تعجب و تمسخر و ننگ
باشند.‏ باب ؛ ؛ باب ؛ حزقیال
یهوه میفرماید:‏ کلام مرا که به واسطه
بندگان خود پیامبران نزد ایشان فرستادم نشنیدند با
آنکه صبح زود برخاسته،‏ آن را فرستادم اما یهوه
میفرماید که شما نشنیدید.‏
و شما اي همه اسیرانی که از اورشلیم به بابل
فرستادم کلام یهوه را بشنوید.‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل درباره اَخآب پسر
قولایا و درباره صدقیا پسر معسیا که براي شما به اسم
من کاذبانه نبوت میکنند،‏ چنین میفرماید:‏ اینک من
ایشان را به دست نبوکدنصر پادشاه بابل تسلیم خواهم
کرد و او ایشان را در حضور شما خواهد کشت.‏ باب
،27
15 .10
.22
و از ایشان براي تمامی اسیران یهودا که در بابل
میباشند لعنت گرفته،‏ خواهند گفت که یهوه تو را
مثل صدقیا و اخآب که پادشاه بابل ایشان را در آتش
سوزانید،‏ بگرداند.‏
ایشان در اسرائیل حماقت نمودند و با زنان
همسایگان خود زناکردند و به اسم من کلامی را که به
ایشان امر نفرموده بودم کاذبانه گفتند و یهوه میفرماید
که من عارف و شاهد هستم.‏
و شَمعیاي نَحلامی را خطاب کرده،‏ بگو:‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل سخن گفته،‏ چنین
میفرماید:‏ از آنجایی که تو نامهه ا به اسم خود نزد
تمامی قوم که در اورشلیماند و نزد صفَنیا پسر معسیا
کاهن و نزد همه کاهنان فرستاده،‏ گفتی:‏
که یهوه تو را به یهویاداع کاهن به کاهنی
انتخاب نموده است تا بر خانه یهوه نگهبان باشید.‏
براي هر شخص مجنون که خویشتن را پیامر مینماید
تا او را در کندهها و زنجیرها ببندي.‏
سپ.‏ هماکنون چرا ارمیا عناتوتی را که خود را
براي شما پیامبر مینماید توبیخ نمیکنی؟
زیرا که او نزد ما به بابل فرستاده،‏ گفت که ا
اسیري بطول خواهد انجامید پس خانهها بنا کرده،‏
ساکن شوید و باغها کاشته،‏ میوه ا را بخورید.‏
و صفَنیاي کاهن ا رساله را به گوش ارمیا
پیامبر خواند.‏
سپ.‏ کلام یهوه بر ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
نزد همه اسیران فرستاده،‏ بگو که یهوه درباره
شَمعیاي نَحلامی چنین میفرماید:‏ چونکه شَمعیا براي
شما نبوت میکند و من او را نفرستادهام و او شما را
وامیدارد که به دروغ اعتماد نمایید،‏
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ ای کن من بر
شَمعیاي نَحلامی و نسل وي مجازات خواهم رسانید و
برایش کسی که در میان این قوم ساکن باشد،‏ نخواهد
ماند و یهوه میفرماید او آن احسانی را که من براي قوم
خود میکنم نخواهد دید،‏ زیرا که درباره یهوه سخنان
فتنهانگیز گفته است.‏ باب
16 ،28
23. چونکه
.24
.25
.26
27
.28
.29
30
.31
.32
30
15 ،5
18 ،44
، لعنت
9 ،24
12 ،14
19. چونکه
.20
.21
- 706 -

يجا
يوا
ین
یزن
کن
هآن
یاب
تی
یم
ته
یکم
کن
ارمیا
.1
.2
.3
کلامی که از جانب یهوه بر ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه خداي اسرائیل سخن گفته،‏ چنین میفرماید:‏
تمامی سخنانی را که من به تو فرمودهام ، در طوماري
بنویس.‏
زیرا یهوه میفرماید:‏ اینک ایامی میآید که اسیران
قوم خود اسرائیل و یهودا را باز خواهم آورد و یهوه
میفرماید:‏ ایشان را به زمی که به پدران ایشان
، باز دادهام خواهم رسانید تا آن را به تصرّف آورند.‏ باب
27 ،31 ؛ 5 ،23
20 ؛ صفنیا 3،
.4
.5
و این است کلامی که یهوه درباره اسرائیل و یهودا
فرموده است.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ صداي وحشتناکی
شنیدیم.‏ ترس است و صلح نه.‏
کنید و ملاحظه نمایید که آیا فرزندان پسر
میزاید؟ پس چرا هر مرد را میبینم که مثل که
میزاید دست خود را بر کمرش نهاده و همه چهرهها
به زردي مبدل شده است؟ باب ؛ اشعیا 13، ؛
بر ما زیرا که آن روز،‏ عظیم است و مثل آن
دیگري نیست و آن زمان تنگی یعقوب است اما از آن
نجات خواهد یافت.‏ یوئیل ؛ عاموس ؛ صفنیا
و یهوه صبایوت میفرماید:‏ هر آینه در آن روز یوغ او
را از گردنت خواهم شکست و بندهاي تو را خواهم
گسیخت.‏ و غریبان بار دیگر او را بنده خود نخواهند
ساخت.‏
و ایشان خداي خود یهوه و پادشاه خویش داود را
که براي ایشان برمیانگیزانم خدمت خواهند کرد.‏
سپ.‏ یهوه میفرماید که اي بنده من یعقوب مترس
و اي اسرائیل هراسان مباش زیرا ای من تو را از
دور و نسل تو را از زمین اسیري ایشان خواهم
رهانید و یعقوب مراجعت نموده،‏ در آسایش و امن
خواهد بود و کسی او را نخواهد ترسانید.‏ باب ؛
3 ،37
27 ،46
8
15 ،1
18 ،5
31 ،4
11 ،2
6. سؤال
.7
.8
.9
10
2 ،44 اشعیا
.11
زیرا یهوه میفرماید:‏ من با تو هستم تا تو را نجات
بخشم و همه امتها را که تو را در میان ا پراکنده
ساختم،‏ تلف خواهم کرد.‏ اما تو را تلف نخواهم نمود،‏
بلکه تو را با انصاف ادب خواهم کرد و تو را بیسزا
نخواهم گذاشت.‏ مزامیر ؛ ارمیا
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ جراحت تو علاجناپذیر
و ضربت تو کشنده میباشد.‏ باب
کسی نیست که دعوي تو را پایان دهد تا التیام
ی و برایت داروهاي شفابخشندهاي نیست.‏
همه دوستانت تو را فراموش کرده،‏ درباره تو
احوالپرسی نمینمایند زیرا که تو را به صدمه دشمن
و به تربیت بیرحمی به سبب زیادي سرکشیات و
زیادتی گناهانت مبتلا ساختهام باب ؛
چرا درباره جراحت خود فریاد مینمایی؟ درد تو
علاجناپذیر است.‏ به سبب زیادتی سرکشیات و زیادي
گناهانت این کارها را به تو کردهام
بنابراین آنانی که تو را میبلعند،‏ بلعیده خواهند
شد و آنانی که تو را به تنگ آورند،‏ جمیعاً‏ به
اسیري خواهند رفت.‏ و آنانی که تو را تاراج نند،‏
تاراج خواهند شد و همه غارتکنندگانت را به غارت
تسلیم خواهم کرد.‏
زیرا یهوه میفرماید:‏ به تو سلامتی خواهم رسانید و
جراحات تو را شفا خواهم داد،‏ از این ج که تو را
شهر متروك مینامند و میگویند که این صهیون است که
هیچکس درباره آن احوالپرسی نمیکند.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ ای خیمههاي اسیري
یعقوب را باز خواهم آورد و به مسکنهایش ترحم
خواهم نمود و شهر بر ت پ هاش بنا شده،‏ قصرش
برحسب عادت خود قابل سکونت خواهد شد.‏ باب
14 ،29
18 ،15
باب 6 ،33
19 ،2
. باب 22 ،13
.
اشعیا 1 ،33
.15
.16
.17
.18
23 ،31 ؛
.19
و ستایش و آواز مطربان از آنها بیرون خواهد آمد
و ایشان را خواهم افزود و کم نخواهند شد و ایشان را
عظیم خواهم ساخت و پست نخواهند گردید.‏
و پسرانش مانند ایام پیشین شده،‏ جماعتش در
حضور من برقرار خواهند ماند و بر همه ستمگرانش
مجازات خواهم رسانید.‏
و حاکم ایشان از خود ایشان بوده،‏ سلطان ایشان
از میان ایشان بیرون خواهد آمد و او را خواندهام تا
نزدیک من بیاید زیرا یهوه میفرماید:‏ کیست که جرأت
کند نزد من آید؟
و شما قوم من خواهید بود و من خداي شما
خواهم بود.‏ باب
ک.‏ ای ن باد شدید یهوه با آتش خشم و گردبادهاي
سخت بیرون میآید که بر سر شریران هجوم آورد.‏ باب
33 ،31
.20
.21
.22
23
19 ،23
.24
تا یهوه خواستههاي دل خود را بجا نیاورد و
استوار نفرماید،‏ آتش خشم او نخواهد برگشت.‏ در ایام
آخر این را خواهید فهمید.‏
31
1. یهوه میفرماید:‏ در آن زمان منخداي تمامی قبا
لی
28 ،46
18 ،15
15 ،91
.12
.13
.14
- 707 -

یم
ته
یمت
یست
هرا
ته
هرا
ته
اسرائیل خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.‏ 13.
قرنتیان
دوم
ارمیا
18 ،6
.2
.3
یهوه چنین میفرماید:‏ قومی که از شمشیر نجات
پیدا کردند،‏ در بیابان فیض یافتند،‏ هنگامی که من
رفتم تا براي اسرائیل آرامگاهی پیدا کنم.‏
یهوه از جاي دور به من ظاهر شد و فرمود:‏ با محبت
جاودانی تو را دوست داشتم،‏ از این جهت تو را
به رحمت جذب نمودم.‏ غزل غزلها
اي باکره اسرائیل تو را بار دیگر بنا خواهم کرد و تو
بنا خواهی شد و بار دیگر با دفّهاي خود خویشتن را
خواهی آراست و در رقصهاي مطربان بیرون خواهی
آمد.‏
بار دیگر تاکستانها بر کوههاي سامره خواهی کاشت
و کسانی که میکارند،‏ از آن لذت خواهند برد.‏
زیرا روزي خواهد بود که دیدهبانان بر کوهستان
افرایم ندا خواهند کرد که برخیزید و نزد یهوه خداي
خود به صهیون برآییم.‏ اشعیا ؛ میکاه
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ به ج یعقوب به
شادمانی خوشحالی نمایید و به جهت سر امتها آواز
شادي دهید.‏ اعلام نمایید و سرودستایش بخوانید و
بگویید:‏ اي یهوه قوم خود بقیه اسرائیل را نجات بده!‏
اینک من ایشان را از زمین شمال خواهم آورد و از
انتهاي زمین جمع خواهم نمود و با ایشان کوران و
لنگان و آبستنان و زنانی که زایند با هم گروه
عظیمی به اینجا باز خواهند آمد.‏
با گریه خواهند آمد و من ایشان را با خواهشها
خواهم آورد.‏ نزد نهرهاي آب ایشان را به صاف که
در آن نخواهند لغزید رهبري خواهم نمود زیرا که من
پدر اسرائیل هستم و افرایم نخستزاده من است.‏ باب
2 ،4
4 ،1
3 ،2
.4
.5
.6
.7
.8
.9
4 ،50
18 6، ؛ دوم قرنتیان
.10
اي امتها کلام یهوه را بشنوید و در میان جزایر
دور بشارت دهید و بگویید آنکه اسرائیل را پراکنده
ساخت ایشان را جمع خواهد نمود و چنانکه شبان
گلهخود را نگاه دارد ایشان را محافظت خواهد نمود.‏
زیرا یهوه یعقوب را فدیه داده و او را از دست
کسی که از او قویتر بود رهانیده است.‏ مزامیر ؛ لوقا
،1
8 ،130
.11
68
.12
و ایشان آمده،‏ بر بلندي صهیون خواهند سرایید و
نزد احسان یهوه یعنی نزد غلّه و شیره و روغن و نتاج
گله و رمه روان خواهند شد و جان ایشان مثل باغ
سیرآب خواهد شد و بار دیگر هرگز غمگین نخواهند
گشت.‏ اشعیا
آنگاه باکرهها به رقص شادي خواهند کرد و
جوانان و پیران با یکدیگر.‏ زیرا که من ماتم ایشان را
به شادمانی مبدل خواهم کرد و ایشان را از دردي که
کشیدهاند تسلی داده،‏ خوشنود خواهم گردانید.‏ مزامیر
20 ،16 ؛ یوحنا 12 ،30 ؛ مزامیر 12 ،148
.14
و یهوه میفرماید:‏ جان کاهنان را از پیه تر و تازه
خواهم ساخت و قوم من از احسان من سیر خواهند
شد.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ صدایی در رامه شنیده شد
ماتم و گریه بسیار تلخ که راحیل براي فرزندان خود
گریه میکند و براي فرزندان خود تسلی نمیپذیرد
زیرا که نیستند.‏ ؛ پیدایش
یهوه چنین میفرماید:‏ صداي خود را از گریه و
چشمان خویش را از اشک باز دار.‏ زیرا یهوه میفرماید
که براي اعمال خود اجرت خواهی گرفت و ایشان از
زمین دشمنان مراجعت خواهند نمود.‏ لوقا ؛
و یهوه میفرماید که به ج عاقبت تو امید
هست و فرزندانت به مرز خویش خواهند برگشت.‏
به تحقیق افرایم را شنیدم که براي خود ماتم
گرفته،‏ میگفت:‏ مرا تنبیه نمودي و متنبه شدم مثل
گوسالهاي که کارآزموده نشده باشد.‏ مرا برگردان تا
برگردانیده شوم زیرا که تو یهوه خداي من
ه
به درستی که بعد از آنکه برگردانیده شدم
پشیمان گشتم و بعد از آنکه تعلیم یافتم بر ران خود
زدم.‏ خجل شدم و رسوایی هم کشیدم چونکه عار
جوانی خویش را متحمل گردیدم.‏
آیا افرایم پسر عزیز من یا فرزند شادي من
است؟ زیرا هر گاه به ضد او سخن میگویم او را
تا بحال به یاد میآورم.‏ بنابراین یهوه میفرماید
که جهازهاضمه من براي او به حرکت میآید و هر
آینه بر او ترحم خواهم نمود.‏ مزامیر ؛ ؛ اشعیا
52 ،8
4 ،106
13 ،7
7 ،25
19 ،35
18 ،2
.
.15
.16
.17
.18
.19
.20
8 ،11 ؛ هوشع 15 ،49
.21
نشانهها براي خود نصب نما و علامتها به ج
خویشتن برپا کن و دل خود را بسوي شاه به راهی
که رفتهاي متوجه ساز.‏ اي باکره اسرائیل برگرد و به
اینشهرهاي خود مراجعت نما.‏
اي دختر پیمانشکن تا به کی به اینطرف و به
آنطرف گردش خواهی نمود؟ زیرا یهوه امر تازهاي در
جهان بوجد آورده است که زن مرد را احاطه خواهد
کرد.‏
.22
11 ،58
- 708 -

یکم
یمت
یآم
یس
نی
نی
نیی
یم تک
8
ارمیا
.23
یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ بار
دیگر هنگامی که اسیران ایشان را برمیگردانم،‏ ا
کلام را در زمین یهودا و شهرهایش خواهند گفت که
اي مسکن عدالت و اي کوه قدوسیت،‏ یهوه تو را
مبارك سازد.‏ باب ؛ ؛
و یهودا و تمامی شهرهایش با هم و کشاورزان و
آنانی که با گلهها گردش نند،‏ در آن ساکن
خواهند شد.‏
زیرا که جان خستگان را تازه ساختهام و جان
همه غمگینان را سیر کردهام
در این حال بیدار شدم و نگریستم و خوابم براي
من شیرین بود.‏
اینک یهوه میفرماید:‏ ایامی ید که خاندان
اسرائیل و خاندان یهودا را به بذر انسان و بذر حیوان
خواهم کاشت.‏
و واقع خواهد شد چنانکه بر ایشان براي کندن و
خراب نمودن و ویران ساختن و هلاك کردن و بلا
رسانیدن مراقبت نمودم،‏ به همینطور یهوه میفرماید
بر ایشان براي بنا نمودن و کاشتن مراقب خواهم شد.‏
28 ،11
44 ،32
.
18 .3 ،30
14 ،29
باب 5 ،23
.24
.25
.26
.27
.28
4 ،45 باب
.29
ارمیا
و در آن ایام بار دیگر نخواهند گفت که پدران
انگور ترش خوردند و دندان پسران کند گردید.‏ مراثی
2 ،18 ؛ حزقیال 7 ،5
.30
بلکه هر کس به گناه خود خواهد مرد و هر که
انگور ترش خورد دندان وي کند خواهد شد.‏ دوم پادشاهان
6 ،14
.31
یهوه میفرماید:‏ اینک ایامی میآید که با خاندان
اسرائیل و خاندان یهودا عهد تازهاي خواهم بست.‏
8 ،8 عبرانیان
.32
نه مثل آن عهدي که با پدرانایشان بستم در
روزي که دست ایشان را گرفتم تا از سرزمین مصر
بیرون آورم زیرا که ایشان عهد مرا شکستند،‏ با آنکه
یهوه میفرماید من شوهر ایشان بودم.‏
اما یهوه میفرماید:‏ اینست عهدي که بعد از ا
ایام با خاندان اسرائیل خواهم بست ‏.شریعت خود را
در باطن ایشان خواهم نهاد و آن را بر دل ایشان
خواهم نوشت و من خداي ایشان خواهم بود و ایشان
قوم من خواهند بود.‏ اشعیا ؛ عبرانیان ؛ باب ؛
7 ،24
10 ،8
13 ،54
.33
22 ،30
.34
و بار دیگر ک به همسایهاش و شخصی به
برادرش تعلیم نخواهد داد و نخواهد گفت یهوه را
بشناس.‏ زیرا یهوه میفرماید:‏ همه ایشان از خُرد و
بزرگ مرا خواهند شناخت،‏ چونکه نافرمانی ایشان را
؛
خواهم آمرزید و گناه ایشان را دیگر به یاد نخواهم
آورد.‏ اشعیا ؛ باب 33، ؛ اعمال رسولان ؛ اشعیا 43،
25
43 ،10
13 ،54
16 ،33
؛ حزقیال 22 44،
16 10، ؛ عبرانیان
.35
یهوه که آفتاب را به جهت روشنایی روز و
قانونهاي ماه و ستارگان را براي روشنایی شب قرار
داده است و دریا را به حر آورد تا امواجش
خروش نمایند و اسم او یهوه صبایوت میباشد،‏ چنین
میفرماید.‏ مزامیر
سپ.‏ یهوه میفرماید:‏ اگر این قانونها از حضور من
برداشته شود،‏ آنگاه نسل اسرائیل نیز تمام خواهند شد
تا به حضور من قوم دایمی نباشند.‏ ؛ رومیان
یهوه چنین میفرماید:‏ اگر آسمانهاي بالا پیموده
شوند و اساس زمین پا را تحقیق توان نمود،‏ آنگاه
من نیز تمامی نسل اسرائیل را به سبب آنچه عمل
نمودند ترك خواهم کرد.‏ کلام یهوه این است.‏
1 ،11
باب 33،
باب 25 ،3
8 ،136
36
.37
22
.38
یهوه میفرماید:‏ اینک ایامی میآید که اینشهر از
برج حنَنْئیل تا دروازه زاویه بنا خواهد شد.‏ باب
و ریسماناندازهگیري به خط مستقیم تا تپه
جارب بیرون خواهد رفت و بسوي جوعت دور خواهد
زد.‏
و تمامی دره لاشهها و خاکستر و تمامی زمینها تا
دره کدرون و بطرف مشرق تا زاویه دروازه اسبان،‏ براي
یهوه مقدس خواهد شد و بار دیگر تا ابد کنده و ویران
نخواهد گردید.‏
2 ،49
.39
.40
32
.1
کلامی که در سال دهم صدقیا پادشاه یهودا که
سال هجدهم نبوکدرنصر باشد از جانب یهوه بر ارمیا
نازل شد.‏ باب
و در آن وقت لشکر پادشاه بابل اورشلیم را محاصره
کرده بودند و ارمیا پیامبر در صحن زندانی که در خانه
پادشاه یهودا بود محبوس بود.‏ دوم پادشاهان
زیرا صدقیا پادشاه یهودا او را به زندان انداخته،‏
گفت:‏ چرا نبوت میکنی و میگویی که یهوه چنین
میفرماید.‏ اینک من این شهر را به دست پادشاه بابل
تسلیم خواهم کرد و آن را تسخیر خواهد نمود.‏ باب
،21
1 ،25
1 ،25
.2
.3
1 ،39 ؛ 3 ،38 ؛ 2 ،34 ؛ 6 ،27 ؛ 7
.4
و صدقیا پادشاه یهودا از دست کلدانیان نخواهد
گریخت بلکه حتماً‏ به دست پادشاه بابل تسلیم شده،‏
دهانش با دهان وي سخن خواهد گفت و چشمش
چشم وي را خواهد دید.‏ باب
3 ،34
- 709 -

یان
یم
نی
کن
يرو
یان
یکم
سک
کن
یان
هآن
تی
ارمیا
.5
و یهوه میفرماید که صدقیا را به بابل خواهد برد و
او در آنجا تا هنگامی که او را ملاقات کنم خواهد ماند.‏
زیرا که شما با کلدانیان جنگ خواهید کرد،‏ اما کامیاب
نخواهید شد.‏ باب ؛ اعداد ؛ اشعیا
و ارمیا گفت:‏ کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اینک حنَمئیل پسر عموي تو شَل ُّوم نزد توآمده،‏
خواهد گفت مزرعه مرا که در عناتوت است براي خود
بخر زیرا حقّ‏ بازخرید از آن تو است که آن را بخري.‏
سپ.‏ حنَمئیل پسر عموي من بر وفق کلام یهوه نزد
من در صحن زندان آمده،‏ مرا گفت:‏ تمنا اینکه مزرعه
مرا که در عناتوت در زمین بنیامین است بخري زیرا
که حقّ‏ ارثیت و حقّ‏ بازخریدش از آن تو است پس آن
را براي خود بخر.‏ آنگاه دانستم که این کلام از جانب
یهوه است.‏ روت
سپ.‏ مزرعهاي را که در عناتوت بود از حنَمئیل پسر
عموي خود خریدم و پول آن را هفده شکل نقره براي
وي وزن نمودم.‏
و قباله را نوشته،‏ مهر کردم و شاهدان گرفته،‏ پول
را در میزان وزن نمودم.‏
سپ.‏ قبالههاي خرید را هم آن را که برحسب
شریعت و قاعده مهر شده بود و هم آن را که باز بود
گرفتم.‏
و قباله خرید را به باروك پسر نیریا پسر محسیا به
حضور پسر عموي خود حنَمئیل و به حضور شاهدي
که قباله خرید را امضا کرده بودند و به حضور همه
یهودی که در صحن زندان نشسته بودند،‏ سپردم.‏
و باروك را به حضور ایشان وصیت کرده،‏ گفتم:‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ این
قبالهها یعنی قباله این خرید را،‏ هم آن را که مهر شده
است و هم آن را که باز است،‏ بگیر و آنها را در ظرف
سفالین بگذار تا روزهاي بسیار بماند.‏
زیرا یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏
دیگرباره خانهها و مزرعهها و تاکستانها در ا زمین
خریده خواهد شد.‏
و بعد از آنکه قباله خرید را به باروك پسر نیریا
داده بودم،‏ نزد یهوه خواهش نموده،‏ گفتم:‏
آه اي سرور یهوه اینک تو آسمان و زمین را به
قوت عظیم و بازوي بلند خود آفریدي و چیزي براي تو
مشکل نیست باب ؛ لوقا
که به هزاران احسان نمایی و مجازات گناه
پدران را به آغوش پسرانشان بعد از ایشان میرسانی!‏
خداي عظیم قدرتمند که اسم تو یهوه صبایوت
میباشد.‏ خروج
مشورت بزرگ و قوي در عمل که چشمانت بر
تمامی راههاي فرزندانآدم باز است تا به هر
برحسب راههایش و به اندازه ثمره اعمالش جزا دهی.‏
7 ،34
.19
13 ،62 ؛ مزامیر 17 ،16 ؛ باب 37 ،1 ؛ لوقا 6 ،10 باب
.20
که نشانهها و علامات در سرزمین مصر و در
اسرائیل و در میان مردمان تا امروز قرار دادي و از
براي خود مثل امروز اسمی پیدا نمودي.‏
و قوم خود اسرائیل را به نشانهها و علامات و به
دست قوي و بازوي بلند و هیبت عظیم از سرزمین
مصر بیرون آوردي.‏
و این زمین را که براي پدران ایشان قسم خوردي
که به ایشان بدهی به ایشان دادي.‏ زمینی که به شیر
و عسل جاري است.‏
و ایشان چون داخل شده،‏ آن را به تصرّف آوردند
کلام تو را نشنیدند و به شریعت تو پی ننمودند و
به آنچه ایشان را امر فرمودي که بکنند عمل ننمودند.‏
بنابراین تو تمام این بلا را به ایشان وارد آوردي.‏
ای سنگرها به شهر رسیده است تا آن را
تسخیر نمایند و شهر به دست کلدانی که با آن
جنگ نند به شمشیر و قحطی و وبا تسلیم
میشود و آنچه گفته بودي اتفاق افتاده است و ای
تو آن را میبینی.‏
و تو اي سرور یهوه به من فرمودي که این مزرعه
را براي خود با پول بخر و شاهدان بگیر و حال آنکه
شهر به دست کلدانیان تسلیم شده است.‏
سپ.‏ کلام یهوه به ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
اینک من یهوه خداي تمامی بشر هستم.‏ آیا هیچ
امر براي من مشکل میباشد؟ لوقا
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من این شهر
را به دست کلدانیان و به دست نبوکدرنصر پادشاه بابل
تسلیم میکنم و او آن را خواهد گرفت.‏
و کلدانی که با این شهر جنگ میکنند آمده،‏
این شهر را آتش خواهند زد و آن را با خانههایی که
بر بامهاي ا براي بعل بخور سوزانیدند و قربانیهاي
ریختنی براي خدایان غیر ریخته خشم مرا به هیجان
آوردند،‏ خواهند سوزانید.‏ باب
زیرا که فرزنداناسرائیل و پسرانیهودا از طفول
خود پیوسته شرارت ورزیدند و یهوه میفرماید که
فرزنداناسرائیل به اعمال دستهاي خود خشم مرا دایماً‏
به هیجان آوردند.‏ پیدایش
37 ،1
13 ،19
21 ،8
.21
.22
.23
.24
.25
26
.27
.28
.29
.30
19 ،24
41 ،14
37 ،1
37 ،2
5 ،27
3 ،4
.6
.7
8
9
.10
11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
- 710 -

نی
هرا
نی
یم
هآن
یان
هاآن
يرو
نی
ارمیا
.31
زیرا که این شهر از روزي که آن را بنا کردند تا
امروز باعث هیجان خشم و عصبانیت من بوده است تا
آن را از حضور خود دور اندازم.‏
به سبب تمام شرارتی که فرزنداناسرائیل و
پسرانیهودا،‏ ایشان و پادشاهان و امیران و کاهنان و
پیامبرانی ایشان و مردان یهودا و ساکنان اورشلیم
کرده،‏ خشم مرا به هیجان آوردهاند.‏
و پشت به من دادهاند و نه رو.‏ و هر چند ایشان را
تعلیم دادم بلکه صبح زود برخاسته،‏ تعلیم دادم اما
گوش نگرفتند و تربیت نپذیرفتند.‏ باب ؛
27 ،2 حزقیال ،23
.32
.33
11 ،7 ؛ زکریا 35
.34
بلکه قباحات خود را در خانهاي که به اسم من
نامیده است برپا کرده،‏ آن را نجس ساختند.‏ باب ؛
دوم پادشاهان
30 ،7
4 ،21
.35
و مکانهاي بلند بعل را که در دره پسرهنوم است
بنا کردند تا پسران و دختران خود را براي مولَک از
آتش بگذرانند.‏ عملی کهایشان را امر نفرمودم و به
خاطرم خطور ننمود که چنین قباحات را بجا آورده،‏
یهودا را مرتکب گناه گردانند.‏ باب ؛ ؛ لاویان
سپ.‏ هماکنون از این سبب یهوه خداي اسرائیل در
حقّ‏ این شهر که شما دربارهاش میگویید که به دست
پادشاه بابل به شمشیر و قحطی و وبا تسلیم شده
است،‏ چنین میفرماید:‏
اینک من ایشان را از همه زمینهایی که ایشان را
در خشم و آتش و خشم عظیم خود راندهام جمع
خواهم کرد و ایشان را به ا مکان باز آورده،‏ به
اطمینان ساکن خواهم گردانید.‏ تثنیه
و ایشان قوم من خواهند بود و من خداي ایشان
خواهم بود.‏ باب
و ایشان را یک دل و یک خواهم داد تا به
جهت خیریت خویش و پسران خویش که بعد از
ایشان خواهند بود همیشه اوقات از من بترسند.‏ باب
21 ،18
،24
5 ،19
31 ،7
3 ،30
7 ،24
36
.37
.38
.39
7
.40
و عهد جاودانی با ایشان خواهم بست که از
احسان نمودن به ایشان برنخواهم گشت و ترس خود
را در دل ایشان خواهم نهاد تا از من دوري نورزند.‏
و از احسان نمودن به ایشان مسرور خواهم شد و
ایشان را براستی و به تمامی دل و جان خود در ا
زمین خواهم کاشت.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ به نوعی که تمامی این
بلاي عظیم را به این قوم رسانیدم،‏ همچنان تمامی
احسانی را که به ایشان وعده دادهام به ایشان خواهم
رسانید.‏
و در این زمین که شما دربارهاش گویید که
ویران و از انسان و چهارپایان خالی شده و به دست
کلدانیان تسلیم گردیده است،‏ مزرعهها خریده خواهد
شد.‏
و مزرعهها با پول خریده،‏ قبالهها خواهند نوشت و
مهر خواهند نمود و شاهدان خواهند گرفت،‏ در زمین
بنیامین و اطراف اورشلیم و شهرهاي یهودا و در
شهرهاي کوهستان و شهرهاي همواري و شهرهاي
جنوب زیرا یهوه میفرماید اسیران ایشان را باز خواهم
آورد.‏ باب ؛
3 ،30
14 ،29
.43
.44
33
.1
و هنگامی که ارمیا در صحن زندان محبوس بود
کلام یهوه بار دیگر بر او نازل شده،‏ فرمود:‏ باب
یهوه که این کار را میکند و یهوه که آن را شکل
داده،‏ مستحکم میسازد و اسم او یهوه است چنین
میفرماید:‏ ؛
مرا بخوان و تو را اجابت خواهم نمود و تو را از
چیزهاي عظیم و مخفی که ا را ندانستهاي با خبر
خواهم ساخت.‏
زیرا که یهوه خداي اسرائیل درباره خانههاي ا
شهر و درباره خانههاي پادشاهان یهودا که در مقابل
سنگرها و منجنیقها ویران شده است،‏ اشعیا
و میآیند تا با کلدانیان مقاتله نمایند و آنها را به
لاشههاي کسانی که من در خشم و عصبانیت خود
ایشان را کشتم پر میکنند.‏ زیرا که خود را از این
شهر به سبب تمامی شرارت ایشان پنهان ساختهام
اینک به این شهر سلامتی و علاج باز خواهم داد و
ایشان را شفا خواهم بخشید و فراوانی صلح و صداقت
را به ایشان خواهم رسانید.‏
و اسیران یهودا و اسیران اسرائیل را باز آورده،‏
ایشان را مثل اول بنا خواهم نمود.‏ باب ؛
و ایشان را از تمامی گناه که به من
ورزیدهاند،‏ پاك خواهم ساخت و تمامی
تقصیرهاي ایشان را که بدانها بر من گناه ورزیده
و از من تجاوز کردهاند،‏ خواهم آمرزید.‏ باب ؛
2 ،32
.
8 .3 ،30
34 ،31
10 ،22
14 ،29
3 ،15
خروج 15 ،3
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
اعمال رسولان
43 ،10
.9
و این شهر براي من اسم شادمانی و سرودستایش و
شکوه خواهد بود نزد همه امتهاي زمین که چون
همه احسانی را که به ایشان نموده باشم بشنوند
.41
.42
- 711 -

یان
كتر
كتر
نی
یم
یم
یم
خواهند ترسید.‏ و به سبب تمام این احسان و تمامی
صلح که من به ایشان رسانیده باشم،خواهند لرزید.‏
یهوه چنین میفرماید که در این مکان که شما
دربارهاش میگویید که آن ویران و خالی از انسان و
چهارپایان است یعنی در شهرهاي یهودا و کوچههاي
اورشلیم که ویران و خالی از انسان و ساکنان و
چهارپایان است،‏
در آنها آواز شادمانی و آواز شادي و آواز داماد و
آواز عروس و آواز کسانی که میگویند یهوه صبایوت را
سرود ستایش بخوانید زیرا یهوه نیکو است و رحمت او
تا ابدا است،‏ بار دیگر شنیده خواهد شد و صداي آنانی
که قربانیهاي تشکر به خانه یهوه میآورند.‏ زیرا یهوه
میفرماید اسیران این زمین را مثل سابق باز خواهم
آورد.‏ باب
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ در اینجایی که
ویران و از انسان و حیوان خالی است و در همه
شهرهایش بار دیگر مسکن شبانانی که گلهها را
میخوابانند خواهد بود.‏ باب
و یهوه میفرماید که در شهرهاي کوهستان و
شهرهاي همواري و شهرهاي جنوب و در زمین
بنیامین و در اطراف اورشلیم و شهرهاي یهودا
گوسفندان بار دیگر از زیردست شمارندگان خواهند
گذشت.‏ باب
اینک یهوه میفرماید:‏ زمانی میآید که آن وعده
نیکو را که درباره خاندان اسرائیل و خاندان یهودا دادم
وفا خواهم نمود.‏
در آن ایام و در آن زمان شاخه عدالت براي
داود خواهم روی د و او انصاف و عدالت را در
زمین جاري خواهد ساخت.‏ ؛ اشعیا ؛
در آن ایام یهودا نجات خواهد یافت و
اورشلیم با امنیت قابل سکونت خواهد شد و
اسمی که به آن نامیده میشود این است:‏ یهوه
عدالت ما.‏ ؛ تثنیه 33،
زیرا یهوه چنین میفرماید که از داود کسی که بر
تخت خاندان اسرائیل بنشیند کم نخواهد شد.‏ باب
ارمیا
1 ،32
،35
2 ،4
43 ،32
باب 5 ،23
28
34 ،7
44 ،32
باب 6 ،23
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
؛ اول پادشاهان 19
5 ،9
.18
و از لاویان کاهن کسی که قربانیهاي سوختنی
بگذراند و قربانیهاي خوراکی بسوزاند و قربانیها
همیشه قربانی نماید از حضور من کم نخواهد شد.‏
و کلام یهوه بر ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه چنین میفرماید:‏ اگر عهد مرا با روز و عهد
مرا با شب باطل توانید کرد که روز و شب در وقت
خود نشود،‏
آنگاه عهد من با بنده من داود باطل خواهد شد
تا برایش پسري که بر تخت او سلطنت نماید نباشد و
با لاویان کاهن که خادم من میباشند.‏
لشکر آسمان را نتوان شمرد و ریگ دریا را
قیاس نتوان کرد،‏ همچنان نسل بنده خود داود و
لاویان را که مرا خدمت نمایند زیاده خواهم
گردانید.‏
و کلام یهوه بر ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏ پیدایش ؛
5 ،15
.21
22. چنانکه
.23
17 ،22
.24
آیا نمیبینی که ا قوم چه حرف زنند؟
میگویند که یهوه آن دو خاندان را که برگزیده بود
نموده است.‏ پ س قوم مرا خوار میشمارند که در
نظر ایشان دیگر قومی نباشند.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ اگر عهد من با روز و شب
نمیبود و قانونهاي آسمان و زمین را قرار نمیدادم،‏
.25
36 ،31 باب
.26
آنگاه نیز نسل یعقوب ونسل بنده خود داود را
نمودم و از نسل او بر فرزندان ابراهیم و
اسحاق و یعقوب حاکمان نمیگرفتم.‏ زیرا که اسیران
ایشان را باز خواهم آورد و بر ایشان ترحم خواهم
نمود.‏ باب ؛ حزقیال ؛ هوشع
11 ،6
25 ،39
44 ،32
34
.1
کلامی که از جانب یهوه در هنگامی که نبوکدنصر
پادشاه بابل و تمامی لشکرش و همه ممالک جهان که
زیر حکم او بودند و همه قومها با اورشلیم و تمامی
شهرهایش جنگ مینمودند بر ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
دوم پادشاهان
10 ،24
.2
.3
یهوه خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ برو و صدقیا
پادشاه یهودا را خطاب کرده،‏ وي را بگو یهوه چنین
میفرماید:‏ اینک من این شهر را به دست پادشاه بابل
تسلیم میکنم و او آن را به آتش خواهد سوزانید.‏
و تو از دستش نجات نخواهی یافت.‏ بلکه حتماً‏
گرفتار شده،‏ به دست او تسلیم خواهی گردید و
چشمان تو چشمان پادشاه بابل را خواهد دید و
دهانش با دهان تو گفتگو خواهد کرد و به بابل خواهی
رفت.‏ باب
لیکن اي صدقیا پادشاه یهودا کلام یهوه را بشنو.‏
یهوه درباره تو چنین میفرماید:‏ به شمشیر نخواهی
مرد،‏
4 ،32
.4
.19
.20
- 712 -

سک
سک
سک
نی
کرِ‏
.16
ارمیا
.5
بلکه بصلح خواهی مرد.‏ و چنانکه براي پدرانت
یعنی پادشاهان پیشین که قبل از تو بودند عطریات
سوزانیدند،‏ همچنان براي تو خواهند سوزانید و براي
تو ماتم گرفته،‏ خواهند گفت:‏ آه اي آقا.‏ زیرا یهوه
میفرماید:‏ من این سخن را فرمودم.‏ دوم تواریخ ؛ باب
14 ،16
18 ،22
6
.7
سپ.‏ ارمیا پیامبر تمامی این سخنان را به صدقیا
پادشاه یهودا در اورشلیم گفت،‏
هنگامی که لشکر پادشاه بابل با اورشلیم و با همه
شهرهاي باقی یهودا یعنی با لاکیش و عزِیقَه جنگ
مینمودند.‏ زیرا که این دو شهر از شهرهاي حصاردار
یهودا فقط باقی مانده بود.‏ دوم پادشاهان ؛ اشعیا
کلامی که از جانب یهوه بر ارمیا نازل شد بعد از
آنکهصدقیا پادشاه با تمامی قومی که در اورشلیم بودند
عهد بست که ایشان به آزادي ندا نمایند،‏
تا هر غلام عبرانی خود و هر کنیز
عبرانیه خویش را به آزادي رها کند و هیچکس برادر
یهود خویش را غلام خود نسازد.‏ تثنیه ؛ لاویان
سپ.‏ همه سروران و تمامی قومی که داخل ا
عهد شدند اطاعت نموده،‏ هر کدام غلام خود را و هر
کدام کنیز خویش را به آزادي رها کردند و ایشان را
دیگر به غلامی نگاه نداشتند بلکه اطاعت نموده،‏ ایشان
را رهایی دادند.‏
لکن بعد از آن ایشان برگشته،‏ غلامان و کنیزان
خود را که به آزادي رها کرده بودند،‏ باز آوردند و
ایشان را به اجبار به غلامی و کنیزي خود گرفتند.‏
و کلام یهوه بر ارمیا از جانب یهوه نازل شده،‏
فرمود:‏
یهوه خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ من با پدران
شما در روزي که ایشان را از سرزمین مصر از خانه
بندگی بیرون آوردم عهد بسته،‏ فرمودم:‏ خروج ؛ تثنیه
1 ،36
39 ،25
2 ،21
1 ،25
12 ،15
.8
.9
10
.11
.12
.13
12 ،15
.14
که در آخر هر هفت سال هر کدام از شما برادر
عبرانی خود را که خویشتن را به تو فروخته باشد رها
کنید.‏ و چون تو را شش سال بندگی کرده باشد،‏ او را
از نزد خود به آزادي رهایی دهی.‏ اما پدران شما مرا
اطاعت ننمودند و گوش خود را به من فرا نداشتند.‏
15 ،35 ؛ 4 ،25 ؛ 26 .24 ،7 ؛ باب 2 ،21 خروج
.15
و شما در این زمان بازگشت نمودید و آنچه در
نظر من پسند است بجا آوردید.‏ و هر براي
همسایه خود به آزادي ندا نموده،‏ در خانهاي که به
اسم من نامیده شده است عهد بستید.‏
اما از آن روبرگردانده اسم مرا بیحرمت کردید و
هر کدام از شما غلام خود را و هر کس کنیز خویش را
که ایشان را برحسب میل ایشان به آزادي رها کرده
بودید،‏ باز آوردیدو ایشان را به اجبار به غلامی و
کنیزي خود گرفتید.‏
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه شما مرا
اطاعت ننمودید و هر کس براي برادر خود و هر کدام
براي همسایه خویش به آزادي ندا نکردید،‏ اینک یهوه
میفرماید:‏ من براي شما آزادي را به شمشیر و وبا و
قحطی ندا میکنم و شما را در میان تمامی ممالک
جهان مشوش خواهم گردانید.‏ باب
و تسلیم خواهم کرد کسانی را که از عهد من
تجاوز نمودند و وفا ننمودند به کلام عهدي که به
حضور من بستند،‏ هنگامی که گوساله را دو پاره کرده،‏
در میان پارههایش گذاشتند.‏ پیدایش
یعنی امیران یهودا و امیران اورشلیم و
خواجهسرایان و کاهنان و تمامی قوم زمین را که در
میان پارههاي گوساله گذر نمودند.‏
و ایشان را به دست دشمنان ایشان و به دست
آنانی که قصد جان ایشان دارند،‏ خواهم سپرد و
لاشههاي ایشان خوراك مرغان هوا و حیوانات زمین
خواهد شد.‏ باب ؛ ؛ ؛ مکاشفه
و صدقیا پادشاه یهودا و سرورانش را به دست
دشمنان ایشان و به دست آنانی که قصد جان ایشان
دارند و به دست لشکر پادشاه بابل که از نزد شما
رفتهاند تسلیم خواهم کرد.‏ باب
اینک یهوه میفرماید من امر میفرمایم و ایشان را
به این شهر باز خواهم آورد و با آن جنگ کرده،‏ آن را
خواهند گرفت و به آتش خواهند سوزانید و شهرهاي
یهودا را ویران و غیرقابل سکونت خواهم ساخت.‏ باب
21 ،19
9 ،21
17 ،15
33 ،7
7 ،21
25 ،22
7 ،21
.17
.18
.19
.20
.21
.22
8 ،37
؛ دوم پادشاهان
9 ،25
35
.1
.2
3
.4
کلامی که از جانب یهوه در ایام یهویاقیم پسر
یوشیا پادشاه یهودا بر ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
به خانه ابیان برو و به ایشان سخن گفته،‏ ایشان
را به یکی از حجرههاي خانه یهوه بیاور و به ایشان
شراب بنوشان.‏
سپ.‏ یازنْیا پسر ارمیا پسر حبصنْیا و برادرانش و
همه پسرانش و تمامی خاندان رکابیان را برداشتم،‏
و ایشان را به خانه یهوه به اتاق پسران حانان پسر
- 713 -

ک برِ‏
يرو
يرو
یس
یرنَ‏
یجدلیا مرد خدا که به پهلوي اتاق امیران و بالاي اتاق
معسیا پسر شَل ُّوم،‏ محافظ آستانه بود آوردم.‏
و کوزههاي پر از شراب و پیالهها پیش رکابیان
نهاده،‏ به ایشان گفتم:‏ شراب بنوشید.‏
ایشان گفتند:‏ شراب نمینوشیم زیرا که پدر ما
یوناداب پسر ا ما را امر نموده،‏ گفت که شما و
پسران شما ابداً‏ شراب ننوشید.‏ دوم پادشاهان
و خانهها بنا مکنید و کشت منمایید و تاکستانها
نکارید و آنها را نداشته باشید بلکه تمامی روزهاي خود
را در خیمهها ساکن شوید تا روزهاي بسیار به
زمینی که شما در آن غریب هستید زنده بمانید.‏
و ما به سخن پدر خود یوناداب پسر رکاب و بهر چه
او به ما امر فرمود اطاعت نموده،‏ در تمامی عمر خود
شراب ننوشیدیم،‏ نه ما و نه زنان ما و نه پسران ما و نه
دختران ما.‏
و خانهها براي سکونت خود بنا نکردیم و تاکستانها
و املاك و مزرعهها براي خود نگرفتیم.‏
و در خیمهها ساکن شده،‏ اطاعت نمودیم و به
آنچه پدر ما یوناداب ما را امر فرمود عمل نمودیم.‏
لیکن وقتی که نبوکدرنصر پادشاه بابل به زمین
برآمد گفتیم:‏ بیایید از ترس لشکر کلدانیان و لشکر
ارامیان به اورشلیم داخل شویم پس در اورشلیم ساکن
شدیم.‏ باب
سپ.‏ کلام یهوه بر ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ برو
و به مردان یهودا و ساکنان اورشلیم بگو که یهوه
میفرماید:‏ آیا تربیت نمیپذیرید و به کلام من گوش
نمیگیرید؟
یوناداب پسر رکاب که به پسران خود
وصیت نمود که شراب ننوشید استوار گردیده است و
تا امروز شراب نمینوشند و وصیت پدر خود را اطاعت
مینمایند؛ اما من به شما سخن گفتم و صبح زود
برخاسته،‏ سخن گفتم و مرا اطاعت نکردید.‏ باب
و بندگان خود پیامبران را نزد شما فرستادم و
صبح زود برخاسته،‏ ایشان را ارسال نموده،‏ گفتم هر
کدام از راه بد خود بازگشت نمایید و اعمال خود را
اصلاح کنید و خدایان غیر را پی منمایید و آنها را
عبادت مکنید تا در زمینی که به شما و به پدران شما
دادهام ساکن شوید.‏ اما شما گوش نگرفتید و مرا
اطاعت ننمودید.‏ باب ؛ ؛
سپ.‏ چونکه پسران یوناداب پسر رکاب وصیت پدر
ارمیا
خویش را که به ایشان فرموده است اطاعت مینمایند
و این قوم مرا اطاعت نمیکنند،‏
بنابراین یهوه خداي صبایوت خداي اسرائیل
چنین میفرماید:‏ اینک من بر یهودا و بر همه ساکنان
اورشلیم تمامی آن بلا را که درباره ایشان گفتهام وارد
خواهم آورد زیرا که به ایشان سخن گفتم و نشنیدند و
ایشان را خواندم و جواب ندادند.‏ باب ؛ ؛ اشعیا
5 ،26
13 ،7
.17
4 ،66 ؛ 12 ،65
.18
و ارمیا به خاندان رکابیان گفت:‏ یهوه صبایوت
خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ چونکه شما وصیت
پدر خود یوناداب را اطاعت نمودید و همه دستورات او
را نگاه داشته،‏ بهر آنچه او به شما امر فرمود عمل
نمودید،‏
بنابراین یهوهصبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ از یوناداب پسر رکاب ک که دایماً‏ به
حضور من بایستد کم نخواهد شد.‏
باب 17 ،33
.19
36
.1
و در سال چهارم یهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا
واقع شد که این کلام از جانب یهوه بر ارمیا نازل شده،‏
فرمود:‏ باب
براي خود گرفته،‏ تمامی سخنانی را که من
درباره اسرائیل و یهودا و همه امتها به تو گفتم از
روزي که به تو سخن گفتم یعنی از ایام یوشیا تا امروز
در آن بنویس.‏
که خاندان یهودا تمامی بلا را که من
میخواهم بر ایشان وارد بیاورم گوش بگیرند تا هر
کدام از ایشان از راه بد خود بازگشت نمایند و من
نافرمانی و گناهان ایشان را بیامرزم.‏ باب ؛ حزقیال
،12
3 ،26
1 ،25
2. طوماري
3. شاید
17 ،35 ؛ باب 3
4
سپ.‏ ارمیا باروك پسر یا را خواند و باروك از
دهان ارمیا تمامی کلام یهوه را که به او گفته بود در
آن طومار نوشت.‏ باب
و ارمیا باروك را امر فرموده،‏ گفت:‏ من محبوس
هستم و نمیتوانم به خانه یهوه داخل شوم.‏
سپ.‏ تو برو و سخنان یهوه را از طوماري که از دهان
من نوشتی در روز روزه در خانه یهوه در گوش قوم
بخوان و نیز آنها را در گوش تمامی یهودا که از
شهرهاي خود میآیند بخوان.‏
که به حضور یهوه التماس نمایند و هر کدام از
ایشان از راه بد خود بازگشت کنند زیرا که خشم و
12 ،32
.5
6
7. شاید
3 ،25
15 ،10
26 .24 ،7
5 ،25
11 ،18
1 ،34
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12
.13
14. سخنان
.15
16
- 714 -

یم
کع
هآن
یرنَ‏
نی
لی
نی
عصبانیتی که یهوه درباره این قوم فرموده است عظیم
میباشد.‏ باب
سپ.‏ باروك پسر نیریا به هر آنچه ارمیا پیامبر او
راامر فرموده بود عمل نمود و کلام یهوه را در خانه
یهوه از آن طومار خواند.‏
و در ماه نهم از سال پنجم یهویاقیم پسر یوشیا
پادشاه یهودا،‏ براي تمامی اهل اورشلیم و براي همه
کسانی که از شهرهاي یهودا به اورشلیم آمدند،‏
براي روزه به حضور یهوه ندا کردند.‏
و باروك سخنان ارمیا را از آن طومار در خانه یهوه
در اتاق جمریا پسر شافان نویسنده در صحن بالایی
نزد دهنه دروازه جدید خانه یهوه به گوش تمامی قوم
خواند.‏
و چون میکایا پسر جمریا پسر شافان تمامی
سخنان یهوه را از آن طومار شنید،‏
به خانه پادشاه به اتاق نویسنده آمد و اینک همه
امیران در آنجا نشسته بودند یعنی اَلیشاماع نویسنده و
دلایا پسر شَمعیا و اَلنْاتان پسر بور و جمریا پسر
شافان و صدقیا پسر حنَنْیا و سایر امیران.‏
سپ.‏ میکایا تمامی سخنانی را که از باروك وقتی
که ا را به گوش خلق از طومار میخواند شنید براي
ایشان باز گفت.‏
آنگاه تمامی سروران یهودي پسر نَتَنْیا پسر شَلَمبا
پسر کوشی را نزد باروك فرستادند تا بگوید:‏ آن
طوماري را که به گوش قوم خواندي به دست خود
گرفته،‏ بیا.‏ پ س باروك پسر یا طومار را به دست
خود گرفته،‏ نزد ایشان آمد.‏
و ایشان وي را گفتند:‏ بنشین و آن را به گوشهاي
ما بخوان.‏ و باروك به گوش ایشان خواند.‏
و واقع شد که چون ایشان تمامی ا سخنان را
شنیدند با ترس به یکدیگر نظر افکندند و به باروك
گفتند:‏ حتماً‏ تمامی این سخنان را به پادشاه بیان
خواهیم کرد.‏
و از باروك سؤال کرده،‏ گفتند:‏ ما را خبر بده که
تمامی این سخنان را چگونه از دهان او نوشتی.‏
باروك به ایشان گفت:‏ او تمامی این سخنان را از
دهان خود براي من میخواند و من با مرکب در طومار
مینوشتم.‏
امیران به باروك گفتند:‏ تو و ارمیا رفته،‏ خویشتن
را پنهان کنید تا کسی نداند که کجا میباشید.‏
سپ.‏ طومار را در اتاق اَلیشاماع نویسنده گذاشته،‏
ارمیا
به سراي پادشاه رفتند وتمامی این سخنان را به گوش
پادشاه باز گفتند.‏
و پادشاه یهودي را فرستاد تا طومار را بیاورد و
یهودي آن را از اتاق الیشاماع نویسنده آورده،‏ در گوش
پادشاه و در گوش تمامی امیرانی که به حضور پادشاه
حاضر بودند خواند.‏
و پادشاه در ماه نهم در خانه زمستانی نشسته و
آتش پیش وي بر منقل افروخته بود.‏
و واقع شد که چون یهودي سه چهار ورق خوانده
بود،‏ پادشاه آن را با قلمتراش قطع کرده،‏ در آتشی که بر
منقل بود انداخت تا تمامی طومار در آتشی که در
منقل بود سوخته شد.‏
و پادشاه و همه بندگانش که تمامی این سخنان
را شنیدند،‏ نه ترسیدند و نه جامه خود را چاك زدند.‏
لیکن اَلناتان و دلایا و جمریا از پادشاه التماس
کردند که طومار را نسوزاند اما به ایشان گوش نگرفت.‏
بلکه پادشاه یرَحمیئ شاهزاده و سرایا پسر
عزَرئیل و شَلَمیا پسر عبدئیل را امر فرمود که باروك
نویسنده و ارمیا پیامبر را بگیرند.‏ اما یهوه ایشان را
مخفی داشت.‏
و بعد از آنکه پادشاه طومار و سخنانی را که
باروك از دهان ارمیا نوشته بود سوزانید،‏ کلام یهوه بر
ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
دیگر براي خود باز گیر و همه سخنان
اولین را که در طومار نخستین که یهویاقیم پادشاه
یهودا آن را سوزانید بر آن بنویس.‏
و به یهویاقیم پادشاه یهودا بگو یهوه چنین
میفرماید:‏ تو این طوماررا سوزانیدي و گفتی چرا در
آن نوشتی که پادشاه بابل حتماً‏ خواهد آمد و ا
زمین را خراب کرده،‏ انسان و حیوان را از آن نابود
خواهد ساخت.‏ باب
بنابراین یهوه درباره یهویاقیم پادشاه یهودا چنین
میفرماید که برایش کسی نخواهد بود که بر تخت
داود بنشیند و لاشه او روز در گرما و شب در سرما
بیرون افکنده خواهد شد.‏ باب
و بر او و بر نسلش و بر بندگانش مجازات گناه
ایشان را خواهم آورد و بر ایشان و بر ساکنان اورشلیم
و مردان یهودا تمامی آن بلا را که دربارهایشان گفتهام
خواهم رسانید زیرا که مرا نشنیدند.‏ باب
سپ.‏ ارمیا طوماري دیگر گرفته،‏ به باروك پسر
نیریاي نویسنده سپرد و او تمامی سخنان طوماري را
17 ،35
43 ،32 ؛ 12 .10 ،33
19 ،22
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
28. طوماري
.29
.30
.31
32
3 ،26
8
.9
.10
.11
.12
13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
20
- 715 -

هآن
یان
یم
نی
یان
نی
يار
ته
ینْ‏
یان
ي؟رو
لک
که یهویاقیم پادشاه یهودا به آتش سوزانیده بود از
دهان ارمیا در آن نوشت و سخنان بسی نیز مثل
ا بر آن افزوده شد.‏
ارمیا
37
.1
و صدقیا پسر یوشیا پادشاه به جاي کنیاهو پسر
یهویاقیم که نبوکدرنصر پادشاه بابل او را بر زمین
یهودا به پادشاهی نصب کرده بود،‏ سلطنت نمود.‏ باب
1 ،52
.2
.3
و او و بندگانش و اهل زمین به کلام یهوه که به
واسطه ارمیا پیامبر گفته بود گوش ندادند.‏
و صدقیا پادشاه،‏ یهوکل پسر شَلَمیا و صفَنیا پسر
معسیا کاهن را نزد ارمیاي پیامبر فرستاد که بگویند:‏
نزد یهوه خداي ما به جهت ما التماس نما.‏ باب ؛
اشعیا
2 ،42
4 ،37
.4
.5
و ارمیا در میان قوم آمد و شد مینمود زیرا که او را
هنوز در زندان نینداخته بودند.‏
و لشکر فرعون از مصر بیرون آمدند و چون
کلدانی که اورشلیم را محاصره کردهبودند،‏ خبر
ایشان را شنیدند،‏ از پیش اورشلیم رفتند.‏
آنگاه کلام یهوه بر ارمیا پیامبر نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه خداي اسرائیل چنین فرماید:‏ به پادشاه
یهودا که شما را نزد من فرستاد تا از من درخواست
نمایید چنین بگویید:‏ اینک لشکر فرعون که به ج
یاري شما بیرون آمدهاند،‏ به ولایت خود به مصر باز
خواهند گشت.‏
و کلدانیان خواهند برگشت و با ا شهر جنگ
خواهند کرد و آن را تسخیر نموده،‏ به آتش خواهند
سوزانید.‏ باب
و یهوه چنین میفرماید که خویشتن را فریب ندهید
و مگویید که کلدانیان از نزد ما البته خواهند رفت،‏
زیرا که نخواهند رفت.‏
بلکه اگر تمامی لشکر کلدانی را که با شما
جنگ مینمایند چنان شکست میدادید که از ایشان
غیر از مجروحشدگان کسی نمیماند،‏ باز هر کدام از
ایشان از خیمه خود برخاسته،‏ ا شهر را به آتش
میسوزانیدند.‏
و بعد از آنکه لشکر کلدانیان از ترس لشکر فرعون
از اورشلیم کوچ کرده بودند،‏ اتفاق افتاد.‏
که ارمیا از اورشلیم بیرون میرفت تا به زمین
بنیامین برود و در آنجا از میان قوم سهم خود را
بگیرد.‏
و چون به دروازه بنیامین رسید،‏ امیر کشیکچیان
نامیده به یرْئیا پسر شَلَمیا پسر حنَ‏ ا در آنجا بود و او
ارمیاي پیامبر را گرفته،‏ گفت:‏ نزد کلدانیان می
ارمیا گفت:‏ دروغ است،‏ نزد کلدانیان نمیروم.‏ اما
یرْئیا به وي گوش نداد و ارمیا را گرفته او را نزد امیران
آورد.‏
و امیران بر ارمیا خشم نموده،‏ او را زدند و او را در
خانهیوناتان نویسنده به زندان انداختند زیرا آن را
زندان ساخته بودند.‏ باب
و چون ارمیا در سیاهچال به یکی از حجرهها
داخل شده بود و ارمیا روزهاي بسیار در آنجا مانده
بود،‏
آنگاه صدقیا پادشاه فرستاده،‏ او را آورد و پادشاه
در خانه خود پنه از او سؤال نموده،‏ گفت که آیا
کلامی از جانب یهوه هست؟ ارمیا گفت:‏ هست و گفت
به دست پادشاه بابل تسلیم خواهی شد.‏ باب
و ارمیا به صدقیا پادشاه گفت:‏ و به تو و بندگانت و
این قوم چه گناه کردهام که مرا به زندان انداختهاید؟
و پیامبرانی شما که براي شما نبوت کرده،‏ گفتند
که پادشاه بابل بر شما و بر این زمین نخواهد آمد کجا
میباشند؟
سپ.‏ هماکنون اي آقایم پادشاه بشنو:‏ خواهش
اینکه التماس من نزد تو پذیرفته شود که مرا به خانه
یوناتان نویسنده پس نفرستی مبادا در آنجا بمیرم.‏
سپ.‏ صدقیا پادشاه امر فرمود که ارمیا را در صحن
زندان بگذارند.‏ و هر روز قرص نانی از کوچه نانوایان به
او دادند تا همه نان از شهر تمام شد.‏ پس ارمیا در
صحن زندان ماند.‏ باب
21 ،34
2 ،20
2 ،32
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
20
21
38
.1
و شَفَطْیا پسر متّان و جدلْیا پسر پشحور و یو
پسر شَ‏ لَم یا و پشحور پسر ملْکیا سخنان ارمیا را
شنیدند که تمامی قوم را بدانها مخاطب ساخته،‏ گفت:‏
1 ،20 باب
.2
یهوه چنین میفرماید:‏ هر که در این شهر بماند از
شمشیر و قحطی و وبا خواهد مرد،‏ اما هر که نزد
کلدانیان بیرون رود خواهد زیست و جانش براي او
غنیمت شده،‏ زنده خواهد ماند.‏ باب ؛ ؛
یهوه چنین میفرماید:‏ این شهر البته به دست لشکر
پادشاه بابل تسلیم شده،‏ آن را تسخیر خواهد نمود.‏
5 ،45
18 ،39
9 ،21
.3
22 ،34
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
- 716 -

کمل
يار
هآن
یان
يرو
یان
یس
بی
نی
نی
نی
نی
له
ارمیا
4
سپ.‏ آن امیران به پادشاه گفتند:‏ تمنّا اینکه این مرد
کشته شود زیرا که بدین منوال دستهاي مردان جنگی
را که در این شهر باقی ماندهاند و دستهاي تمامی قوم
را سست میکند چونکه مثل این سخنان به ایشان
میگوید.‏ زیرا که این مرد صلح این قوم را نمیطلبد
بلکه ضرر ایشان را.‏ لوقا ؛ عاموس
5. صدقیا پادشاه گفت:‏ اینک او در دست شما است
زیرا پادشاه به خلاف شما ک نمیتواند کرد.‏
سپ.‏ ارمیا را گرفته او را در سیاهچال ملْکیا پسر
که در صحن زندان بود انداختند و ارمیا را به
ریسمانها پایین بردند و در آن سیاهچال آب نبود لیکن
گل بود و ارمیا به گل فرو رفت.‏ باب ؛ پیدایش
و چون عبدملَک حبشی که یکی از خواجهسرایان و
در خانه پادشاه بود شنید که ارمیا را به سیاه چال
انداختند و به دروازه بنیامین نشسته بود،‏ باب
آنگاه عبدملک از خانه پادشاه بیرون آمد و به
پادشاه عرض کرده،‏ گفت:‏
که اي آقایم پادشاه،‏ این مردان در آنچه به ارمیاي
پیامبر کرده و او را به سیاهچال انداختهاند،‏ شریرانه
عمل نمودهاند و او در جایی که هست از گرسنگی
خواهد مرد،‏ زیرا که در شهر هیچ نان باقی نیست.‏ باب
24 ،37
10 ،7
16 ،37
16 ،39
14 .2 ،32
6
.7
.8
.9
21 ،37
10
سپ.‏ پادشاه به عبدملک حبشی امر فرموده،‏ گفت:‏
سی نفر از اینجا همراه خود بردار و ارمیاي پیامبر را
قبل از آنکه بمیرد از سیاهچال برآور.‏
پس عبدملک آن کسان را همراه خود برداشته،‏ به
خانه پادشاه از زیر خزانه داخل شد و از آنجا
پارچههاي مندرس و لباسهاي پوسیده گرفته،‏ ا را با
ریسمانها به سیاهچال نزد ارمیا پایین فرستاد.‏
و عبدملک حبشی به ارمیا گفت:‏ این پارچههاي
مندرس و لباسهاي پوسیده را زیر بغل خود در زیر
ریسمانها بگذار.‏ و ارمیا چنین کرد.‏
پس ارمیا را با ریسمانها کشیده،‏ او را از سیاهچال
برآوردند و ارمیا در صحن زندان ساکن شد.‏
و صدقیا پادشاه فرستاده،‏ ارمیا پیامبر را به ورودي
سومی که در خانه یهوه بود نزد خود آورد و پادشاه به
ارمیا گفت:‏ من از تو سئوالی میپرسم،‏ از من چیزي
مخفی مدار.‏
ارمیا به صدقیا گفت:‏ اگر تو را خبر دهم آیا هر
آینه مرا نخواهی کشت و اگر تو را پند دهم مرا
نخواهی شنید؟
16 آنگاه صدقیا پادشاه براي ارمیا پنه قسم خورده،‏
گفت:‏ به حیات یهوه که این جان را براي ما آفرید
قسم که تو را نخواهم کشت و تو را به دست ا
کسانی که قصد جان تو دارند تسلیم نخواهم کرد.‏
پس ارمیا به صدقیا گفت:‏ یهوه خداي صبایوت
خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ اگر حقیقتاً‏ نزد امیران
پادشاه بابل بیرون تو زنده خواهد ماند و
این شهر به آتش سوخته نخواهد شد بلکه تو و ا
خانهات زنده خواهید ماند.‏
اما اگر نزد امیران پادشاه بابل بیرون نروي،‏ ا
شهر به دست کلدانیان تسلیم خواهد شد و آن را به
آتش خواهند سوزانید و تو از دست ایشان نخواهی
گریخت.‏ باب
اما صدقیا پادشاه به ارمیا گفت:‏ من از یهودی که
بطرف کلدانیان شدهاند میترسم،‏ مبادا مرا به دست
ایشان تسلیم نموده،‏ ایشان مرا مسخره نمایند.‏
ارمیا در جواب گفت:‏ تو را تسلیم نخواهند کرد.‏
خواهش آنکه کلام یهوه را که به تو میگویم اطاعت
نمایی تا تو را خوشایند شود و جان تو زنده بماند.‏
اما اگر از بیرون رفتن خودداري نمایی کلامی که
یهوه بر من آشکار نموده این است:‏ دوم تواریخ
اینک تمامی زنانی که در خانه پادشاه یهودا باقی
ماندهاند،‏ نزد امیران پادشاه بابل بیرون برده خواهند
شدو ایشان خواهند گفت:‏ دوستان تو،‏ تو را فر
دادند،‏ بر تو غالب آمدند و هماکنون چونکه پایهاي تو
در لجن فرو رفته است ایشان به عقب برگشتهاند.‏ اشعیا
12 ،36
، جان
2 ،34
17
18
19
20
.21
.22
12 ،3
.23
و همه زنانت و فرزندانت را نزد کلدانیان بیرون
خواهند برد و تو از دست ایشان نجات نخواهی یافت،‏
بلکه به دست پادشاه بابل گرفتار خواهی شد و ا
شهر را به آتش خواهی سوزانید.‏ باب ؛
آنگاه صدقیا به ارمیا گفت:‏ هرگز ک از ا
سخنان اطلاع نیابد و نخواهی مرد.‏
و اگر امیران بشنوند که با تو گفتگو کردهام و
نزد تو آمده،‏ تو را گویند تمنّا اینکه ما را از آنچه
به پادشاه گفتی و آنچه پادشاه به تو گفت اطلاع
دهی و آن را از ما مخفی نداري تا تو را به قتل
نرسانیم،‏
آنگاه به ایشان بگو:‏ من عرض خود را به حضور
پادشاه رسانیدم تا مرا به خانه یوناتان باز
نفرستد تا در آنجا نمیرم.‏
سپ.‏ همه امیران نزد ارمیا آمده،‏ از او سؤال
نمودند و او موافق همه این سخنانی که پادشاه به او
3 ،34
4 ،32
.24
.25
.26
27
11
12
13
14
15
- 717 -

کن
یم
هرا
هرا
یم
نی
ته
امر فرموده بود به ایشان گفت.‏ پ س از سخن گفتن با 12.
او باز ایستادند چونکه موضوع فاش نشد.‏
و ارمیا در صحن زندان تا روز فتح شدن اورشلیم
ماند؛ و هنگامی که اورشلیم گرفته شد،‏ در آنجا بود.‏
ارمیا
.28
21 ،37 باب
39
.1
در ماه دهم از سال نهم صدقیاپادشاه یهودا،‏
نبوکدرنصر پادشاه بابل با تمامی لشکر خود بر اورشلیم
آمده،‏ آن را محاصره نمودند.‏ باب
و در روز نهم ماه چهارم از سال یازدهم صدقیا در
شهر رخنه کردند.‏
و تمام امیران پادشاه بابل داخل شده،‏ در دروازه
وسطی نشستند یعنی نَرْجلْ‏ شَرأصرْ‏ و سمجرْنَبو و
سرسکیم امیر خواجه سرایان و نَرْجل شَرأصرْ‏ امیر
نگهبان دربار و سایر امیران پادشاه بابل.‏
و چون صدقیا پادشاه یهودا و تمامی مردان جنگی
این را دیدند،‏ فرار کرده،‏ به باغ شاه از دروازهاي که
در میان دو حصار بود در وقت شب از شهر بیرون
رفتند و پادشاه به دشت رفت.‏ حزقیال
و لشکر کلدانیان ایشان را تعقیب نموده،‏ در دشت
اَریحا به صدقیا رسیدند و او را گرفتار کرده،‏ نزد
نبوکدرنصر پادشاه بابل به رِبلَه در زمین حمات آوردند
و او بر وي حکم داد.‏
و پادشاه بابل پسران صدقیا را پیش رویش در رِبلَه
به قتل رسانید و پادشاه بابل تمامی شریفان یهودا را
کشت.‏
و چشمان صدقیا را کور کرد و او را به زنجیرها
بسته،‏ به بابل برد.‏ دوم پادشاهان ؛ اول سموئیل
و کلدانیان خانه پادشاه و خانههاي قوم را به آتش
سوزانیدند و حصارهاي اورشلیم را ویران ساختند.‏ باب
2 ،11
12 ،12
4 ،52
7 ،25
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
13 ،52
.9
و نَبوزردان رئیس محافظان،‏ بقیه قوم را که در شهر
باقی مانده بودند و خائنین فراري را که بطرف او شده
بودند و بقیه قوم را که مانده بودند به بابل به اسیري
برد.‏
اما نَبوزردان رئیس محافظان فقیران قوم را که
چیزي نداشتند در زمین یهودا واگذاشت و تاکستانها و
مزرعهها در آن روز به ایشان داد.‏
و نبوکدرنصر پادشاه بابل درباره ارمیا به نبوزردان
رئیس محافظان امر فرموده،‏ گفت:‏
اورا بگیر و به او نیک متوجه شده،‏ هیچ اذیتی به
وي مرسان بلکه هر چه به تو بگوید برایش بعمل آور.‏
14 ،105 مزامیر
13
سپ.‏ نبوزردان رئیس محافظان و نَبوشَزْبان رئیس
خواجه سرایان و نَرْجل شَرأصر رئیس نگهبانان دربار و
سایر سروران پادشاه بابل فرستادند.‏
و ارسال نموده،‏ ارمیا را از صحن زندان برداشتند و
او را به جدلْیا پسر اَخیقام پسر شافان سپردند تا او را
به خانه خود ببرد.‏ پ س در میان قوم ساکن شد.‏
و چون ارمیا هنوز در صحن زندان محبوس بود،‏
کلام یهوه بر وي نازل شده،‏ فرمود:‏
برو و عبدملَک حبشی را خطاب کرده،‏ بگو:‏ یهوه
صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ ای کلام
خود را بر این شهر به بلا وارد خواهم آورد و نه بخوبی
و در آن روز در نظر تو واقع خواهد شد.‏
لیکن یهوه میفرماید:‏ من تو را در آن روز نجات
خواهم داد و به دست کسانی که از ایشان ترسی
تسلیم نخواهی شد.‏
زیرا یهوه میفرماید که تو را حتماً‏ رهایی خواهم
داد و به شمشیر نخواهی افتاد،‏ بلکه از این ج که
بر من توکل نمودي جان تو برایت غنیمت خواهد شد.‏
.14
.15
.16
.17
.18
20 ،5 ایوب
40
.1
.2
.3
کلامی که از جانب یهوه بر ارمیا نازل شد بعد از
آنکه نبوزردان رئیس محافظان او را از رامه رهایی داد
و وي را از میان تمامی اسیران اورشلیم و یهودا که به
بابل ترك وطن شدند و او در میان ایشان به
زنجیرها بسته شده بود برگرفت.‏
و رئیس محافظان ارمیا را گرفته،‏ وي را گفت:‏ یهوه
خدایت این بلا را درباره این مکان فرموده است.‏
و یهوه برحسب کلام خود ا را به وقوع آورده،‏
عمل نموده است.‏ زیرا که به یهوه گناه ورزیده و سخن
او را گوش نگرفتهاید پس این واقعه به شما رسیده
است.‏ باب
و حال اینک من امروز تو را از زنجیرهایی که بر
دستهاي تو است رها میکنم.‏ پ س اگر در نظرت پسند
آید که با من به بابل بیایی بیا و تو را نیکو متوجه
خواهم شد.‏ و اگر در نظرت پسند نیاید که همراه من
به بابل آیی میا و بدان که تمامی زمین پیش تو
است هر جایی که در نظرت خوش و پسند آید که
7 ،50
، پس
.4
.10
.11
- 718 -

يفا
یان
یان
هرا
یات
یان
یان
یان
یان
بروي به آنجا برو.‏
و وقتی که او هنوز برنگشته بود وي را گفت:‏ نزد جدلیا
پسر اخیقام پسر شافان که پادشاه بابل او را بر
شهرهاي یهودا نصب کرده است برگرد و نزد او در
میان قوم ساکن شو یا هر جایی که میخواهی بروي،‏
برو.‏ پ س رئیس محافظان او را آذوقه و هدیه داد و
او را رها نمود.‏ باب
و ارمیا نزد جدلیا پسر اخیقام به مصفَه آمده،‏ نزد او
در میان قومی که در زمین باقی مانده بودند،‏ ساکن
شد.‏
و چون تمامی امیران لشکر که در صحرا بودند و
مردان ایشان شنیدند که پادشاه بابل جدلیا پسر
اخیقام را بر زمین انتخاب کرده و مردان و زنان و
اطفال و فقیران زمین را که به بابل برده نشده بودند،‏
به او سپرده است،‏
آنگاه ایشان نزد جدلیا به مصفه آمدند یعنی
اسماعیل پسر نَتَنْیا و یوحانان و یوناتان پسران قاریح و
سرایا پسر تَنْحومت و پسران عی نَطُوفاتی و یزَنْیا
پسر معک ایشان و مردان ایشان.‏ باب
و جدلیا پسر اخیقام پسر شافان براي ایشان و
کسان ایشان قسم خورده،‏ گفت:‏ از خدمت نمودن به
کلدانیان مترسید ‏.در زمین ساکنشوید و پادشاه بابل
را بندگی نمایید و براي شما نیکو خواهد شد.‏ دوم
ارمیا
1 ،41
14 ،39
.5
.6
.7
.8
.9
24 ،25 پادشاهان
.10
و اما من اینک در مصفه ساکن خواهم شد تا به
حضور کلدانی که نزد ما آیند حاضر شوم و شما
شراب و میوهجات و روغن جمع کرده،‏ در ظروف خود
بگذارید و در شهرهایی که براي خود گرفتهاید ساکن
باشید.‏
و نیز چون تمامی یهودی که در موآب و در
میان پسرانعمون و در ادوم و سایر ولایات بودند
شنیدند که پادشاه بابل،‏ بقیهاي از یهود را واگذاشته و
جدلیا پسر اخیقام پسر شافان را بر ایشان گماشته
است،‏
آنگاه همه یهودیان از هر جایی که پراکنده شده
بودند مراجعت کردند و به زمین یهودا نزد جدلیا به
مصفه آمدند و شراب و میوهجات بسیار و فراوان جمع
نمودند.‏
و یوحانان پسر قاریح و همه سرداران لشکري که
در بیابان بودند نزد جدلیا به مصفه آمدند،‏
و او را گفتند:‏ آیا هیچ میدانی که بعلیس پادشاه
پسرانعمون اسماعیل پسر نَتَنْیا را فرستاده است تا تو
را بکشد؟ اما جدلیا پسر اخیقام ایشان را باور نکرد.‏
سپ.‏ یوحانان پسر قاریح جدلیا را در مصفه پنه
خطاب کرده،‏ گفت:‏ اجازه بده که بروم و اسماعیل پسر
نَتَنْیا را بکشم و کسی آگاه نخواهد شد.‏ چرا او تو را
بکشد و همه یهودی که نزد تو فراهم آمدهاند
پراکنده شوند و بقیه یهودیان تلف گردند؟ اول سموئیل
15
8 ،26
؛ دوم سموئیل
9 ،16
.16
اما جدلیا پسر اخیقام به یوحانان پسر قاریح گفت:‏
این کار را مکن زیرا که درباره اسماعیل دروغ
میگویی.‏
41
.1
و در ماه هفتم واقع شد که اسماعیل پسر نَتَنْیا پسر
الیشاماع که از نسل پادشاهان بود،‏ با بعضی از رؤساي
پادشاه و ده نفر همراهش نزد جدلیا پسر اخیقام به
مصفه آمدند و آنجا در مصفه با هم نان خوردند.‏ باب
،40
8
.2
و اسماعیل پسر نَتَنْیا و آن ده نفر که همراهش
بودند برخاسته،‏ جدلیا پسر اخیقام پسر شافان را به
شمشیر زدند و او را که پادشاه بابل به حکومت زمین
انتخاب کرده بود کشت.‏ باب
و اسماعیل تمامی یهودی را که همراه او یعنی با
جدلیا در مصفه بودند و کلدانی را که در آنجا یافت
شدند و مردان جنگی را کشت.‏
و در روز دوم بعد از آنکه جدلیا را کشته بود و
کسی از آن اطلاع نیافته بود،‏
هشتاد نفر با ریش تراشیده و گریبان دریده و بدن
خراشیده قربانیها و بخور با خود آورده،‏ از شکیم و
شیلوه و سامره آمدند تا به خانه یهوه ببرند.‏
و اسماعیل پسر نَتَنْیا به استقبال ایشان از مصفه
بیرون آمد و در رفتن گریه میکرد و چون به ایشان
رسید گفت:‏ نزد جدلیا پسر اخیقام بیایید.‏
و هنگامی که ایشان به میان شهر رسیدند،‏
اسماعیل پسر نَتَنْیا و کسانی که همراهش بودند،‏
ایشان را کشته،‏ در حفره انداختند.‏
اما در میان ایشان ده نفر پیدا شدند که به اسماعیل
گفتند:‏ ما را مکش زیرا که ما را ذخیرهاي از گندم و
جو و روغن و عسل در صحرا میباشد.‏ پس ایشان را
واگذاشته،‏ در میان برادران ایشان نکشت.‏
و حفرهاي که اسماعیل بدنهاي همه کسانی را که
به سبب جدلیا کشته،‏ در آن انداخته بود،‏ همان است
5 ،40
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.11
.12
.13
.14
- 719 -

هم
یم
تی
يار
کن
یبل
.3
4
.5
که آسا پادشاه به سبب بعشا پادشاه اسرائیل ساخته
بود و اسماعیل پسر نَتَنْیا آن را از کشتگان پر کرد.‏
سپ.‏ اسماعیل تمامی بقیه قوم را که در مصفه
بودند با دختران پادشاه و همه کسانی که در مصفه
باقی مانده بودند که نبوزردان رئیس محافظان به
جدلیا پسر اخیقام سپرده بود،اسیر ساخت و اسماعیل
پسر نَتَنْیا ایشان را اسیر ساخته،‏ میرفت تا نزد
پسرانعمون بگذرد.‏
اما چون یوحانان پسر قاریح و تمامی سرداران
لشکري که همراهش بودند از تمامی فتنهاي که
اسماعیل پسر نَتَنْیا کرده بود خبر یافتند،‏
آنگاه همه کسان خود را برداشتند و به قصد
مبارزه با اسماعیل پسر نَتَنْیا روانه شده،‏ او را نزد
دریاچه بزرگ که در جبعون است یافتند.‏
و چون همه کسانی که با اسماعیل بودند یوحانان
پسر قاریح و تمامی سرداران لشکر را که همراهش
بودند دیدند خوشحال شدند.‏
و تمامی کسانی که اسماعیل از مصفه به اسیري
میبرد بازگشته،‏ برگشتند و نزد یوحانان پسر قاریح
آمدند.‏
اما اسماعیل پسر نَتَنْیا با هشت نفر از دست
یوحانان فرار کرد و نزد پسرانعمون رفت.‏
و یوحانان پسر قاریح با همه سرداران لشکر که
همراهش بودند،‏ تمامی بقیه قومی را که از دست
اسماعیل پسر نَتَنْیا از مصفه بعد از کشته شدن جدلیا
پسر اخیقام خلاصی داده بود بگرفت،‏ یعنی مردان دلیر
جنگی و زنان و اطفال و خواجه سرایان را که ایشان را
در جبعون خلاصی داده بود؛
و ایشان رفته،‏ در مهمانخانه ک ام که نزد ب
لحم است منزل گرفتند تا بروند و به مصر داخل شوند،‏
ارمیا
-
10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
دوم پادشاهان
26 ،25
.18
به سبب کلدانیان زیرا که از ایشان ترسیدند،‏
چونکه اسماعیل پسر نَتَنْیا جدلیا پسر اخیقام را که
پادشاه بابل او را حاکم زمین قرار داده بود کشته بود.‏
42
1
.2
سپ.‏ تمامی سرداران لشکر و یوحانان پسر قاریح و
یزَنْیا پسر هوشَعیا و تمامی خلق از خرد و بزرگ پیش
آمدند،‏
و به ارمیا پیامبرگفتند:‏ تمنّا اینکه التماس ما نزد تو
پذیرفته شود و به جهت ما و به جهت تمامی این بقیه
نزد یهوه خداي خود خواهش نمایی زیرا که ما کمی از
زیاد باقی ماندهایم چنانکه چشمانت ما را میبیند.‏
تا یهوه خدایت ما را به راهی که باید برویم و به
ک که باید بکنیم اعلام نماید.‏
سپ.‏ ارمیاي پیامبر به ایشان گفت:‏ شنیدم.‏ ای
من برحسب آنچه به من گفتهاید،‏ نزد یهوه خداي شما
خواهش خواهم نمود و هر چه یهوه در جواب شما
بگوید به شما اطلاع خواهم داد و چیزي از شما باز
نخواهم داشت.‏
ایشان به ارمیا گفتند:‏ یهوه در میان ما شاهد راست
و امین باشد که برحسب تمامی کلامی که یهوه
خدایت به واسطه تو نزد ما بفرستد عمل خواهیم نمود.‏
8 ،19 خروج
6. خواه
.7
8
.9
نیکو باشد و خواه بد،‏ کلام یهوه خداي خود را
که تو را نزد او میفرستیم اطاعت خواهیم نمود تا آنکه
قول یهوه خداي خود را اطاعت نموده،‏ براي ما
سعادتمندي بشود.‏
و بعد از ده روز واقع شد که کلام یهوه بر ارمیا نازل
شد.‏
سپ.‏ یوحانان پسر قاریح و همه سرداران لشکر که
همراهش بودند و تمامی قوم را از کوچک و بزرگ
خطاب کرده،‏
به ایشان گفت:‏ یهوه خداي اسرائیل که شما مرا نزد
وي فرستادید تا دعاي شما را به حضور او برسانم
چنین میفرماید:‏
اگر در حقیقت در این زمین بمانید،‏ آنگاه شما را
بنا نموده،‏ ویران نخواهم ساخت و کاشته،‏ نخواهم کند،‏
زیرا از بلایی که به شما رسانیدم پشیمان شدم.‏
از پادشاه بابل که از او بیم دارید ترسان مباشید.‏
یهوه میفرماید از او ترسان مباشید زیرا که من با
شما هستم تا شما را نجات بخشم و شما را از دست
اورهایی دهم.‏ باب ؛ اشعیا
و من بر شما رحمت خواهم فرمود تا او بر شما
لطف نماید و شما را به زمین خودتان پس بفرستد.‏
اما اگر گویید که در این زمین نخواهیم ماند و اگر
سخن یهوه خداي خود را گوش نگیرید،‏
و بگویید نه بلکه به زمین مصر خواهیم رفت زیرا
که در آنجا جنگ نخواهیم دید و صداي شیپور
نخواهیم شنید و براي نان گرسنه نخواهیم شد و در
آنجا ساکن خواهیم شد،‏
سپ.‏ حال بنابراین اي بقیه یهودا کلام یهوه را
بشنوید:‏ یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏
اگر چهره خود را به طرف آن نمایید،‏ که به مصر
10 ،41
18 ،41
.10
.11
.12
.13
.14
15
- 720 -

یان
.4
.5
.6
.7
8
بروید،‏ به آنجا مهاجرت نمایید و در آنجا بمانید.‏
آنگاه شمشیري که از آن میترسید حتماً‏ آنجا در
مصر به شما خواهد رسید و قحطی که از آن هراسان
هستید،‏ آنجا در مصر شما را خواهد دریافت و در آنجا
خواهید مرد.‏
و همه کسانی که براي رفتن به مصر و سکونت
در آنجا تصمیم گرفتهاند،‏ از شمشیر و قحطی و وبا
خواهند مرد و هیچکس از ایشان از آن بلایی که من
بر ایشان میرسانم باقی نخواهد ماند و خلاصی نخواهد
یافت.‏ دوم سموئیل
زیرا که یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ چنانکه خشم و عصبانیت من بر ساکنان
اورشلیم ریخته شد،‏ همچنان خشم من به محظ ورود
شما به مصر بر شما ریخته خواهد شد و شما مورد
نفرین و تعجب و لعنت و ننگ خواهید شد و این مکان
را دیگر نخواهید دید.‏ باب
اي.‏ بقیه یهودا یهوه به شما میفرماید به مصر
مروید،‏ یقین بدانید که من امروز شما را تهدید نمودم.‏
زیرا خویشتن را فریب دادید چونکه مرا نزد یهوه
خداي خود فرستاده،‏ گفتید که براي ما نزد یهوه
خداي ما خواهش نما و ما را موافق هر آنچه یهوه
خداي ما بگوید،‏ خبر بده و آن رابعمل خواهیم آورد.‏
سپ.‏ امروز شما را آگاه ساختم اما شما نه به قول
یهوه خداي خود و نه به هیچ چیزي که به واسطه من
نزد شما فرستاد گوش گرفتید.‏
سپ.‏ هماکنون یقین بدانید که شما در مک که
میخواهید بروید و در آن ساکن شوید از شمشیر و
قحطی و وبا خواهید مرد.‏
ارمیا
9 ،24
13 ،24
.16
.17
.18
19
.20
21
22
43
.1
.2
.3
و چون ارمیا فارغ شد از گفتن به تمامی قوم،‏
تمامی کلام یهوه خداي ایشان را که یهوه خداي
ایشان آن را به واسطه او نزد ایشان فرستاده بود،‏ یعنی
همه این سخنان را،‏
آنگاه عزَریا پسر هوشَعیا و یوحانان پسر قاریح و
همه مردان متکبر،‏ ارمیا را خطاب کرده،‏ گفتند:‏ تو
دروغ میگویی،‏ یهوه خداي ما تو را نفرستاده است تا
بگویی به مصر مروید و در آنجا سکونت منمایید.‏
بلکه باروك پسر نیریا تو را بر ما برانگیخته است تا
ما را به دست کلدانیان تسلیم نموده،‏ ایشان ما را
بکشند و به بابل به اسیري ببرند.‏
و یوحانان پسر قاریح و همه سرداران لشکر و تمامی
قوم فرمان یهوه را که در زمین یهودا بمانند،‏ اطاعت
ننمودند.‏
بلکه یوحانان پسر قاریح و همه سرداران لشکر،‏ بقیه
یهودا را که از میان تمامی امتهایی که در میان آنها
پراکنده شده بودند برگشته،‏ در زمین یهودا ساکن
شده بودند گرفتند،‏
یعنی مردان و زنان و اطفال و دختران پادشاه و
همه کسانی را که نبوزردان رئیس محافظان،‏ به جدلیا
پسر اخیقام پسر شافان سپرده بود و ارمیاي پیامبر و
باروك پسر نیریا را.‏
و به زمین مصر رفتند زیرا که قول یهوه را گوش
نگرفتند و به تَحفَنْحیس آمدند.‏
سپ.‏ کلام یهوه در تَحفَنْحیس بر ارمیا نازل شده،‏
فرمود:‏
بزرگ به دست خود بگیر و آنها را در نظر
مردان یهودا در ملات که نزد دروازه خانه فرعون در
تحفنحیس است با گچ بپوشان.‏
و به ایشان بگو که یهوه صبایوت خداي اسرائیل
چنین میفرماید:‏ ای کن من فرستاده،‏ بنده خود
نبوکدرنصر پادشاه بابل را خواهم گرفت و تخت او را
بر این سنگهایی که پوشانیدم خواهم نهاد و او سایبان
خود را بر آنها خواهد برافراشت.‏
و آمده،‏ زمین مصر را خواهد زد و آنانی را که
مستوجب مرگاند به مرگ و آنانی را که مستوجب
اسیرياند به اسیري و آنانی را که مستوجب شمشیرند
به شمشیر خواهد سپرد.‏ باب
و آتشی در خانههاي خدایان مصر خواهم افروخت
و آنها را خواهد سوزانید و به اسیري خواهد برد و
خویشتن را به سرزمین مصر ملبس خواهد ساخت
مثل شبانی که خویشتن را به جامه خود آراسته سازد
و از آنجا به صلح بیرون خواهد رفت.‏ خروج ؛ اعداد 33،
12 ،12
2 ،15
9. سنگهاي
.10
.11
.12
4
.13
و تمثالهاي بیت-شمس را که در سرزمین مصر
است خواهد شکست و خانههاي خدایان مصر را به
آتش خواهد سوزانید.‏
44
.1
کلامی که درباره تمامی یهود که در زمین مصر
ساکن بودند و در مجدل و تَحفَنْحیس و نوف و زمین
فَتْرُوس سکونت داشتند،‏ به ارمیا نازل شده،‏ فرمود:‏
- 721 -

يرو
کن
كتر
یم
ته
ارمیا
.2
.3
یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏ شما
تمامی بلایی را که من بر اورشلیم و تمامی شهرهاي
یهودا وارد آوردم دیدید که ای امروزخراب شده
است و ساکنی در آنها نیست،‏
به سبب شرارتی که کردند و خشم مرا به هیجان
آوردند از اینکه رفته،‏ بخور سوزانیدند و خدایان غیر را
که نه ایشان و نه شما و نه پدران شما آنها را شناخته
بودید عبادت نمودند.‏ اعداد
و من همه بندگان خود پیامبران را نزد شما
فرستادم و صبح زود برخاسته،‏ ایشان را ارسال نموده،‏
گفتم این قباحات را که من از آن نفرت دارم بعمل
نیاورید.‏
اما ایشان نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند تا از
شرارت خود بازگشت نمایند و براي خدایان غیر بخور
نسوزانند.‏ باب ؛
بنابراین خشم و عصبانیت من ریخته و بر شهرهاي
یهودا و کوچههاي اورشلیم افروخته گردید که آنها
مثل امروز خراب و ویران گردیده است.‏
سپ.‏ حال یهوه خداي صبایوت خداي اسرائیل
چنین میفرماید:‏ شما چرا این شرارت عظیم را بر جان
خود وارد میآورید تا خویشتن را از مرد و زن و طفل
و شیرخواره از میان یهودا ریشهکن سازید و از براي
خود بقیهاي نگذارید؟
زیرا که در سرزمین مصر که به آنجا براي سکونت
رفتهاید براي خدایان غیر بخور سوزانیده،‏ خشم مرا به
اعمال دستهاي خود به هیجان میآورید تا من شما را
ریشهکن سازم و شما در میان تمامی امتهاي زمین
مورد لعنت و عار بشوید.‏
آیا شرارت پدران خود و شرارت پادشاهان یهودا و
شرارت زنان ایشان و شرارت خود و شرارت زنان
خویش را که در زمین یهودا و کوچههاي اورشلیم
بعمل آوردید،‏ فراموش کردهاید؟
و تا امروز فروتن نشده و ترسان نگشتهاند و به
شریعت و قواعد من که به حضور شما و به حضور
پدران شما گذاشتهام انجام نشده اند.‏
بنابراین یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ ای کن من خود را بر شما به بلا
میگردانم تا تمامی یهودا را هلاك کنم.‏
و بقیه یهودا را که رفتن به مصر و ساکن شدن در
آنجا را قصد نمودهاند،‏ خواهم گرفت تا همه ایشان در
زمین مصر هلاك شوند.‏ و ایشان به شمشیر و قحطی
خواهند افتاد و از کوچک و بزرگ به شمشیر و قحطی
تلف شده،‏ خواهند مرد و مورد نفرین و تعجب و لعنت
و ننگ خواهند گردید.‏ باب ؛
و به آنانی که در زمین مصر ساکن شوند به
شمشیرو قحطی و وبا مجازات خواهم رسانید.‏ چنانکه
به اورشلیم مجازات رسانیدم.‏ باب ؛ ؛
و از بقیه یهودا که به سرزمین مصر رفته،‏ در آنجا
سکونت پذیرند هیچکس خلاصی نخواهد یافت و باقی
نخواهد ماند تا به زمین یهودا که ایشان مشتاق
برگشتن و ساکن شدن در آنجا خواهند شد،‏ بازگردد.‏
زیرا هیچکس از ایشان غیر از نجات یافتگان باز
نخواهد گشت.‏
آنگاه تمامی مردانی که آگاه بودند که زنان ایشان
براي خدایان غیر بخور میسوزانند و همه زنانی که
حاضر بودند با گروهی عظیم و تمامی کسانی که در
سرزمین مصر در فَتْرُوس ساکن بودند،‏ در جواب ارمیا
گفتند:‏ باب ؛
ما تو را در این کلامی که به اسم یهوه به ما گفتی
گوش نخواهیم گرفت.‏
بلکه به هر چیزي که از دهان ما صادر شود حتماً‏
عمل خواهیم نمود و براي ملکه آسمان بخور
سوزانیده،‏ قربانی ریختنی به جهت او خواهیم ریخت
چنانکه خود ما و پدران ما و پادشاهان و سروران ما در
شهرهاي یهودا و کوچههاي اورشلیم کردیم.‏ زیرا
که در آن زمان از نان سیر شده،‏ سعادتمند میبودیم و
بلا را نمیدیدیم.‏ ؛ ایوب
اما از زمانی که بخور سوزانیدن را براي ملکه
آسمان و ریختن قربانیهاي ریختنی را به ج او
نمودیم،‏ محتاج همه چیز شدیم و به شمشیر و
قحطی هلاك گردیدیم.‏
و چون به جهت ملکه آسمان بخور میسوزانیدیم
و قربانی ریختنی براي او میریختیم،‏ آیا بیاطلاع
شوهران خویش قرصها به شبیه او میپختیم و قربانی
ریختنی به جهت او میریختیم؟
سپ.‏ ارمیا تمامی قوم را از مردان و زنان و همه
کسانی که این جواب را بدو داده بودند خطاب کرده،‏
گفت:‏
آیا یهوه بخوري را که شما و پدران شما و
پادشاهان و امیران شما و اهل سرزمین در شهرهاي
یهودا و کوچههاي اورشلیم سوزانیدند،‏ بیاد نیاورده و
آیا به یاد او نیامده است؟
یهوه به سبب شرارت اعمال شما و
وقاحاتی که بعمل آورده بودید،‏ دیگر نتوانست تحمل
17 ،42
17 ،29
9 ،24
10 ،24
5 ،2
17 ،42
11 ،11
باب 10 ،13
17 ،7
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
20
.21
22. چنانکه
2 ،25
8 ،11
26 . 24 ،7
،
.4
.5
.6
7
.8
.9
.10
.11
.12
- 722 -

يرو
کن
ته
يوا
يدا
یم
یم
هآن
کن
کون
هايآب
يرا
45
.1
نماید.‏ بدین صورت زمین شما ویران و مورد تعجب و
لعنت و غیرقابل سکونت گردیده،‏ چنانکه امروز شده
است.‏
بخور سوزانیدید و به یهوه گناه ورزیده،‏ به
صداي یهوه گوش ندادید و به شریعت و قواعد و
شهادات او پی ننمودید،‏ بنابراین این بلا مثل امروز
بر شما وارد شده است.‏
و ارمیا به تمامی قوم و به همه زنان گفت:‏ اي
تمامی یهودا که در زمین مصر هستید کلام یهوه را
بشنوید!‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین میفرماید:‏
شما و زنان شما هم با دهان خود سخن میگویید و هم
با دستهاي خود بجا میآورید و میگویید نذرهایی را
که کردیم حتماً‏ وفا خواهیم نمود و بخور براي ملکه
آسمان خواهیم سوزانید و قربانیهاي ریختنی براي او
خواهیم ریخت ‏.پس نذرهاي خود را استوار خواهید
کرد و نذرهاي خود را وفا خواهید نمود.‏
بنابراین اي تمامی یهودا که در زمین مصر ساکن
هستید،‏ کلام یهوه را بشنوید.‏ اینک یهوه میفرماید:‏ من
به اسم عظیم خود قسم خوردم که اسم من بار دیگر
به دهان هیچکدام از یهود در تمامی سرزمین مصر
آورده نخواهد شد و نخواهند گفت:‏ به حیات سرور
یهوه قسم.‏
ک.‏ ای ن من بر ایشان به بدي مراقب خواهم بود و نه
به نیکویی تا همه مردان یهودا که در سرزمین مصر
میباشند به شمشیر و قحطی هلاك شده،‏ تمام شوند.‏
ارمیا
23. چونکه
.24
.25
.26
27
28 ،31 باب
.28
لیکن تعداد کمی از شمشیر رهایی یافته،‏ از
سرزمین مصر به زمین یهودا باز خواهند گشت و
تمامی بقیه یهودا که به ج سکونت آنجا در
سرزمین مصر رفتهاند،‏ خواهند دانست که کلام کدام
یک از من و ایشان استوار خواهد شد.‏ اشعیا
و یهوه میفرماید:‏ این است علامت براي شما که
من در اینجا به شما مجازات خواهم رسانید تا بدانید
که کلام من درباره شما حتماً‏ به بدي استوار خواهد
شد.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ ای من فرعون حفْرَع
پادشاه مصر را به دست دشمنانش و به دست آنانی که
قصد جان او دارند تسلیم خواهم کرد.‏ چنانکه صدقیا
پادشاه یهودا را به دست دشمنش نبوکدرنصر پادشاه
بابل که قصد جان او میداشت،‏ تسلیم نمودم.‏ دوم تواریخ
کلامی که ارمیا پیامبر به باروك پسر نیریا خطاب
کرده،‏ گفت،‏ هنگامی که این سخنان را از دهان ارمیا
در سال چهارم یهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا در
طومار نوشت:‏ باب
اي باروك،‏ یهوه خ اسرائیل به تو چنین
میفرماید:‏
تو گفتهاي بر من زیرا یهوه بر درد من غم
افزوده است.‏ از ناله کشیدن خسته شدهام و استراحت
نمییابم.‏ مزامیر
او را چنین بگو،‏ یهوه چنین فرماید:‏ آنچه بنا
کردهام ویران خواهم ساخت و آنچه کاشتهام یعنی
تمامی این زمین را،‏ از ریشه خواهم کند.‏
و آیا تو چیزهاي بزرگ براي خویشتن طلبی؟
ا را طلب منما زیرا یهوه میفرماید:‏ ای من بر
تمامی بشر بلا خواهم رسانید.‏ اما در هر جایی که
بروي جانت را به تو به غنیمت خواهم بخشید.‏
4 ،36
7 ،6
،
.2
.3
.4
.5
46
.1
.2
کلام یهوه درباره امتها که به ارمیا نازل شد؛
درباره مصر و لشکر فرعون که نزد نهر فرات در
کرکمیش بودند و نبوکدرنصر پادشاه بابل ایشان را در
سال چهارم یهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا شکست
داد:‏
و سپر را حاضر کنید و ب جنگ نزدیک
آیید.‏
اي سواران اسبان را بیارایید و سوار شوید و با
خُودهاي خود بایستید.‏ نیزهها را صیقل دهید و زرهها
را بپوشید.‏
یهوه میفرماید:‏ چرا ایشان را میبینم که هراسان
شده،‏ به عقب برمیگردند و شجاعان ایشان خرد شده،‏
کاملاً‏ فراري میشوند و به عقب نمینگرند،‏ زیرا که
ترس از هر طرف میباشد.‏
تیزروان فرار نکنند و زورآوران رهایی نیابند.‏ بطرف
شمال به کنار نهر فرات میلغزند و میافتند.‏
این کیست که مانند رود نیل سیلان کرده است و
او مثل نهرهایش متلاطم میگردد؟
مصر مانند رود نیل طغیان کرده است و آبهایش
مثل نهرها متلاطم گشته،‏ میفرماید:‏ من طغیان کرده،‏
مزامیر 3 ،93
3. سلاح
.4
.5
.6
.7
.8
11 ،11
.29
.30
20 .13 ،36
- 723 -

يار
له
تک
نشا
یس
هآن
هآب
زمین را خواهم پوشانید و شهر و ساکنانش را هلاك
خواهم ساخت.‏
اي اسبان،‏ برآیید و اي ارابهها تند بروید و شجاعان
بیرون بروند.‏ اي ا حبش و فُوت که سپرداران
هستید و اي لُودیان که کمان را میگیرید و آن را
میکشید.‏
زیرا که آن روز روز انتقام سرور یهوه صبایوت
میباشد که از دشمنان خود انتقام بگیرد.‏ پس شمشیر
هلاك کرده،‏ سیر میشود و از خون ایشان مست
میگردد.‏ زیرا سرور یهوه صبایوت در زمین شمال نزد
نهر فرات قربانی دارد.‏
اي باکره دختر مصر به جلعاد برآي و بلسان بگیر.‏
درمانهاي زیاد را بیهوده به کار میبري.‏ براي تو علاج
نیست.‏ باب
امتها رسوایی تو را میشنوند و جهان از ناله تو
پر شده است زیرا که شجاع بر شجاع میلغزد و هر دو
ایشان با هم میافتند.‏
کلامی که یهوه درباره آمدن نبوکدرنصر پادشاه
بابل و مغلوب ساختن زمین مصر به ارمیا پیامبر گفت:‏
به مصر خبر دهید و به مجدل اعلام نمایید و به
نُوف و تَحفَنْحیس اطلاع دهید.‏ بگویید برپا شوید و
خویشتن را آماده سازید زیرا که شمشیر اطرافیانت را
هلاك کرده است.‏
زورآورانت چرا به زیر افکنده میشوند و نمیتوانند
ایستاد؟ زیرا یهوه ایشان را پراکنده ساخته است.‏
بسی را لغزانیده است و ایشان بر یکدیگر
میافتند،‏ و میگویند:‏ برخیزید و از شمشیر برّان نزد
قوم خود و به زمین سازنده خویش برگردیم.‏
در آنجا بافریاد فرعون را پادشاه مصر مینامند،‏ و
آنکه فرصت را از دست داده است.‏
پادشاه که نام او یهوه صبایوت میباشد،میفرماید
به حیات خودم قسم که او مثل تابور،‏ در میان کوهها و
مانند کرْمل،‏ نزد دریا خواهد آمد.‏ مزامیر
اي.‏ دختر مصر که در امنیت ساکن هستی،‏ اسباب
ترك وطن را براي خود مهیا ساز زیرا که نوف ویران و
سوخته و غیرقابل سکونت گردیده است.‏
مصر گوساله بسیار خوش چهره است اما هلا
از طرف شمال میآید و میآید.‏
به مزد گرفته او در میانش مثل
گوسالههاي پرواري میباشند.‏ زیرا که ایشان نیز باز
گشته،‏ با هم فرار میکنند و نمیایستند.‏ چونکه روز
ارمیا
هلاکت ایشان و وقت مجازات ایشان بر ای رسیده
است.‏ باب ؛ ایوب
آوازه آن مثل مار میرود زیرا که آنها با قوت
میخرامند و با تبرها مثل چوب بران بر او میآیند.‏
یهوه میفرماید که جنگل او را قطع خواهند نمود
اگر چه پرپشت میباشد.‏ زیرا که ایشان از ملخها زیاده
و از اندازه شمارش بیشترند.‏ داوران ؛
دختر مصر خجل شده،‏ به دست قوم شمالی
تسلیم گردیده است.‏
یهوه صبایوت خداي اسرائیل میفرماید:‏ اینک من
بر آمون نُو و فرعون و مصر و خدایانش و پادشاهانش
یعنی بر فرعون و آنانی که بر وي توکل دارند،‏ مجازات
خواهم رسانید.‏ ؛ اشعیا
و یهوه میفرماید که ایشان را به دست آنانی که
قصد جان ایشان دارند،‏ یعنی به دست نبوکدرنصر
پادشاه بابل و به دست بندگانش تسلیم خواهم کرد و
بعد از آن،‏ مثل ایام سابق قابل سکونت خواهد شد.‏ باب
12 ،7
5 ،6
1 ،19
7 ،9
باب 12 ،43
31 ،50
.22
.23
.24
.25
.26
20 ،34 ؛ 7 ،21
.27
اما تو اي بنده من یعقوب مترس و اي اسرائیل
هراسان مشو زیرا اینک من تو را از جاي دور و نسل
تو را از زمین اسیري ایشان نجات خواهم داد و یعقوب
برگشته،‏ در امنیت و استراحت خواهد بود و ک او
رانخواهد ترسانید.‏ باب ؛ اشعیا
و یهوه میفرماید:‏ اي بنده من یعقوب مترس زیرا
که من با تو هستم و اگر چه تمام امتها را که تو را در
میان ا پراکنده ساختهام کلاً‏ هلاك سازم لیکن تو را
کلاً‏ هلاك نخواهم ساخت.‏ بلکه تو را به انصاف ادب
خواهم نمود و تو را هرگز بیسزا نخواهم گذاشت.‏ اشعیا
2 ،44
10 ،30
.28
11 ،30 ؛ باب 10 ،41
47
.1
کلام یهوه درباره فلسطینیان که برارمیا پیامبر نازل
شد قبل از آنکه فرعون غَزّه را مغلوب بسازد.‏ اشعیا ؛
حزقیال
29 ،14
15 ،25
.2
.3
یهوه چنین میفرماید:‏ اینک ا از شمال برمیآید و
مثل نهري طغیان میکند و زمین را با آنچه در آن
است و شهر و ساکنانش را درمیگیرد.‏ و مردمان فریاد
برمیآورند و همه ساکنان زمین وِلوِلَه مینمایند
از صداي سمهاي اسبان زورآورش و از غوغاي
ارابههایش و شورش چرخهایش.‏ و پدران به سبب
سستی دستهاي خود به فرزندان خویش اعتنا
نمیکنند.‏
10 ،24
22 ،8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
19
.20
21. سپاهیان
- 724 -

نیی
يوا
يار
یم
تک
هص
تک
لی
تی
.10
ارمیا
.4
به سبب روزي که براي هلاکت همه فلسطینیان
میآید که هر ی دهندهاي را که باقی ماند از
تیروس و صیدون ریشهکن خواهد ساخت.‏ زیرا یهوه
فلسطینیان یعنی بقیه جزیره کفْتور را هلاك خواهد
ساخت.‏ عاموس
اهل غَز َّه بریده مو گشتهاند و اَشْقَلون و بقیه دره
ایشان هلاك شده است.‏ تا به کی بدن خود را از ماتم
خراشید؟ لاویان
آه اي شمشیر یهوه تا به کی آرام نخواهی گرفت؟
به غلاف خود برگشته،‏ ساکت و آرام شو.‏
میتوانی آرام بگیري،‏ با آنکه یهوه تو را
براَشْقَلون و بر ساحل دریا مأمور فرموده و تو را به آنجا
تع نموده است؟
7 ،9
28 ،19
.5
.6
7. چگونه
48
.1
درباره موآب،‏ یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ بر نَبو زیرا که خراب شده است.‏ قریه
تایم خجل و گرفتار گردیده است.‏ و قلعههایش رسوا و
ویران گشته است.‏ اشعیا
فخر موآب از بین رفته،‏ در ح شْبون براي وي
تقدیرهاي بد کردند.‏ بیایید و او را ریشهکن سازیم تا
دیگر قوم نباشد.‏ تو نیز اي مدمین ساکت خواهی شد
و شمشیر تو را تعقیب خواهد نمود.‏ ؛ باب
ناله از حورونایم شنیده میشود.‏ هلا و
شکستگی عظیم.‏
موآب بهم شکسته است و جوانان او فریاد
برمیآورند.‏
زیرا که به فراز لُوحیت با گریه سخت برمیآیند و از
سرازیري حورونایم صداي شکست یافتن از دشمنان
شنیده میشود.‏
بگریزید و جانهاي خود را برهانید و مثل بوته در
بیابان باشید.‏
زیرا از این جهت که به اعمال و گنجهاي خویش
توکل نمودي تو نیز گرفتار خواهی شد.‏ و کموش با
کاهنان و امیرانش با هم به اسیري خواهند رفت.‏ اول
19 ،11
مزامیر 4 ،83
1 ،15
.2
3. صداي
.4
.5
.6
.7
7 ،11 پادشاهان
.8
.9
و غارتکننده به همه شهرها خواهد آمد و هیچ
شهر خلاصی نخواهد یافت و برحسب فرمان یهوه اهل
دره تلف خواهند شد و اهل دره هلاك خواهند گردید.‏
بالها به موآب بدهید تا پرواز نموده،‏ بگریزد و
شهرهایش خراب و غیرقابل سکونت خواهد شد.‏
لعنتشده باد کسی که کار یهوه را با غفلت عمل
نماید و لعنتشده باد کسی که شمشیر خود را از خون
باز دارد.‏
موآب از طفولیت خود در امان بوده و بر تفالههاي
خود نشسته است و از ظرف به ظرف ریخته نشده و به
اسیري نرفته است.‏ از این سبب طعمش در او مانده
است و خوشبویی او تغییر نیافته است.‏
بنابراین اینک یهوه میفرماید:‏ روزها میآید که من
ریزندگان میفرستم که او را بریزند و ظروف او را خالی
کرده،‏ مشکهایش را پاره خواهند نمود.‏
و موآب از کموش شرمنده خواهد شد چنانکه
خاندان اسرائیل از بیتئ که اعتماد ایشان بود،‏
شرمنده شدهاند.‏ اول پادشاهان
میگویید که ما شجاعان و مردان قوي
براي جنگ میباشیم؟ اشعیا
موآب خراب شده،‏ دود شهرهایش بلند میشود و
جوانان برگزیدهاش به قتل فرود میآیند.‏ پادشاه که نام
او یهوه صبایوت میباشد این را میفرماید:‏ باب
رسیدن هلا موآب نزدیک است و بلاي او
بزودي هر چه تمامتر میآید.‏
اي همه مجاورانش و همگانی که نام او را
میدانید براي وي ماتم گیرید.‏ بگویید عصاي قوت و
چوبدستی زیبایی چگونه شکسته شده است!‏ باب
اي دختر دیبون که در امن ساکن هستی از
شکوه خود فرود آي و در جاي خشک بنشین زیرا که
غارتکننده موآب بر تو هجوم میآورد و قلعههاي تو را
ویران میسازد.‏
اي تو که در عروعیر ساکن هستی به سر راه
بایست و نگاه کن و از فراریان و ناجیان بپرس و بگو
که چه شده است؟
موآب خجل شده،‏ زیرا که شکست یافته است پس
گریه و فریاد برآورید.‏ در اَرنون اخبار نمایید که موآب
هلاك گشته است.‏
و داوري بر زمینِ‏ همواري رسیده است.بر حولُونْ‏ و
یه و میفاعت‏،‏ اعداد
و بر دیبون و نَبو و بیت‏-دبلَتایم،‏
و بر شهر تایم و بیت-جامول و بیت-معونْ،‏
و بر قَرْیوت و بصرَه و بر تمامی شهرهاي دور و
نزدیک زمین موآب.‏
یهوه میفرماید که شاخ موآب بریده و بازویش
شکسته شده است.‏
15 ،46
18 ،46
29 ،12
6 ،16
23 ،21
.11
.12
.13
14. چگونه
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
- 725 -

يار
یم
تی
هان
هآن
هايآب
ته
شی
ته
یزن
ین
يوا
يرو
یس
نه
یآم
هرب
ارمیا
.26
او را مست سازید زیرا به ضد یهوه تکبر مینماید.‏
و موآب در استفراغ خود غوطه خورد و او نیز
مسخره خواهد شد.‏
آیا اسرائیل براي تو مسخره نبود؟ و آیا او در میان
دزدان یافت شد به حدي که هر وقت که درباره او
سخن میگفتی سر خود را میجنبانیدي؟
اي ساکنان موآب شهرها را ترك کرده،‏ در صخره
ساکن شوید و مثل قناري باشید که آشی خود را در
کنار دهنه غار میسازد.‏
غرور موآب و بسی تکبر او را و عظمت و غرور
و فخر و بلندي دل او را شنیدیم.‏
یهوه میفرماید:‏ خشم او را میدانم که هیچ است و
فخرهاي او را که از آنها هیچ برنمیآید.‏
بنابراین براي موآب زاري خواهم کرد و به ج
تمامی موآب فریاد برخواهم آورد.‏ براي مردان
قیرحارس ماتم گرفته خواهد شد.‏
براي تو اي موِ‏ سبمه به گریه یعزیر خواهم
گریست.‏ شاخههاي تو از دریا گذشته بود و به دریاچه
یعزیر رسیده،‏ بر میوهها و انگورها غارتکننده
هجوم آورده است.‏
و خوشحالی از بستانها و زمین موآب
برداشته شد و شراب را از چرخشتها از بین بردم و
کسی ا را به صداي شادمانی به پا نخواهد فشرد.‏
صداي شادمانی صداي شادمانی نیست.‏ اشعیا
به فریاد حشبون صداي خود را تا اَلْعالَه و یاهص
بلند کردند و از صوغر تا حورونایم عجلَت شَلیشیا،‏ زیرا
که نمریم نیز خرابه شده است.‏
و یهوه میفرماید من آنانی را که در مکانهاي بلند
قربانی میگذرانند و براي خدایان خود بخور
میسوزانند از موآب نابود خواهم گردانید.‏
در این صورت دل من به ج موآب مثل
صدا میکند و دل من به جهت مردان قیرحارس مثل
نی صدا میکند،‏ چونکه ثروتی که به دست آوردند تلف
شده است.‏ اشعیا
و هر سر بی مو گشته و هر ر تراشیده شده
است و همه دستها خراشیده و بر هر کمر پلاس است.‏
10 ،16
11 ،16
.27
.28
.29
.30
.31
.32
33. شادي
.34
.35
.36
.37
؛ اشعیا 17 3،
.
2 ،15
.38
بر همه پشتبامهاي موآب و در همه کوچههایش
ماتم است زیرا یهوه میفرماید موآب را مثل ظرف
ناپسند شکستهام
ویران شده و ایشان چگونه زاري میکنند؟
و موآب چگونه به رسوایی پشت داده است؟ پس موآب
براي همه نزدیکان خود مسخره و باعث ترس شده
است.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ او مثل عقاب پرواز
خواهد کرد و بالهاي خویش را بر موآب پ خواهد
نمود.‏ باب
شهرهایش.‏ گرفتار و قلعههایش تسخیرشده،‏ و دل
شجاعان موآب در آن روز مثل دل که درد زیمان
داشته باشد خواهد شد.‏ باب ؛
و موآب خراب شده،‏ دیگر قوم نخواهد بود چونکه
به ضد یهوه تکبر نموده است.‏
یهوه میفرماید:‏ اي ساکن موآب ترس و حفره و
دام پیش تو است.‏
آنکه از ترس بگریزد در حفره خواهد افتاد و آنکه
از حفره برآید گرفتار دام خواهد شد،‏ زیرا یهوه فرموده
است که سال مجازات ایشان را بر ایشان یعنی بر
موآب خواهم آورد.‏ اشعیا ؛ عاموس
فراریان بیتاب شده،‏ در سایه حشبون ایستادهاند
زیرا که آتش از حشْبون و شعله از میان حون بیرون
آمده،‏ مرز موآب و فرق سر فتنهانگیزان را خواهد
سوزانید.‏
بر تو اي موآب!‏ قوم کموش هلاكشدهاند زیرا
که پسرانت به اسیري و دخترانت به ترك وطن گرفتار
گردیدهاند.‏
لیکن یهوه میفرماید که در ایام آخر،‏ اسیران
موآب را باز خواهم آورد.‏ حکم درباره موآب تا
اینجاست.‏
24 .22 ،49
19 ،5
6 ،30
18 ،24
22 ،49
.40
41
.42
.43
.44
.45
.46
.47
49
.1
درباره پسرانعمون،‏ یهوه چنینمیفرماید:‏ آیا
اسرائیل پسران ندارد و آیا او را وارثی نیست؟ پس چرا
ملْکم جاد را به تصرّف آورده و قوم او در شهرهایش
ساکن شدهاند؟ حزقیال
در این صورت اینک یهوه میفرماید:‏ ایامی ید
که فریاد جنگ را در ربه پسرانعمون خواهم شنوانید
و تپه ویران خواهد گشت و دهاتش به آتش سوخته
خواهد شد.‏ و یهوه میفرماید که اسرائیل وارثین
خویش را به ارث خواهد رسانید.‏ اشعیا ؛ تثنیه 3، ؛ دوم
11
6 ،39
2 ،25
.2
26 ،12 سموئیل
.3
اي حشبون زاري کن،‏ زیرا که عاي خراب شده
است.‏ اي دهات فریاد برآورید و پلاس پوشیده،‏
ماتم گیرید و بر حصارها گردش نمایید.‏ زیرا که ملْکم
39. چگونه
- 726 -

قی
يرو
نی
یس
یم
بی
هان
یزن
هو
4
با کاهنان و امیران خود با هم به اسیري میروند.‏
باب
ارمیا
7 ،48
.4
.5
.6
اي دختر پیمان شکن چرا از درهها یعنی درههاي
برومند خود فخر مینمایی؟ اي تو که به خزینهها خود
توکل مینمایی و میگویی کیست که نزد من تواند آمد؟
اینک سرور یهوه صبایوت میفرماید:‏ من از همه
اطرافیانت ترس بر تو خواهم آورد و هر یکی از شما
پیش خود پراکنده خواهد شد و ک نخواهد
بود که پراکندگان را جمع نماید.‏
اما یهوه میفرماید:‏ بعد از این اسیران پسرانعمون را
باز خواهم آورد.‏ ؛
درباره ادوم یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ آیا دیگر
حکمت در تیمان نیست؟ و آیا مشورت از فهیمان محو
شده و حکمت ایشان نابود گردیده است؟ اشعیا ؛
11 ،21
47 ،48
باب 26 .7 ،33
.7
12 ،25 حزقیال
.8
.9
اي ساکنان ددان بگریزید و بازگشته در جایهاي
عم ساکن شوید.‏ زیرا که بلاي عیسو و زمان
مجازات وي را بر او خواهم آورد.‏
اگر انگورچینان نزد تو آیند،‏ آیا بعضی خوشهها را
نمیگذارند؟ و اگر دزدان در شب آیند،‏ آیا به قدر
کفایت غارت نمینمایند؟
اما من عیسو را برهنه ساخته و جایهاي مخفی او
را آشکار گردانیدهام که خویشتن را نتواند پنهان کرد.‏
نسل او و برادران و همسایگانش هلاك شدهاند و
خودش نابود گردیده است.‏
یتیمان خود را ترك کن و من ایشان را زنده نگاه
خواهم داشت و بیوهزنانت بر من توکل بنمایند.‏
زیرا یهوه چنین میفرماید:‏ اینک آنانی که رسم
ایشان نبود که ا جام را بنوشند،‏ حتماً‏ خواهند
نوشید و آیا تو بیسزا خواهی ماند؟ بیسزا نخواهی
ماند بلکه حتماً‏ خواهی نوشید.‏ باب
زیرا یهوه میفرماید به ذات خودم قسم خورم
که بصرَه مورد تعجب و ننگ و خرابی و لعنت خواهد
شد و همه شهرهایش خرابه ابدي خواهد گشت.‏ باب
29 ،25
.10
.11
.12
.13
18 ،42
.14
از جانب یهوه خبري شنیدم که رسولی نزد امتها
فرستاده شده،‏ میگوید:‏ جمع شوید و بر او هجوم
آورید و براي جنگ برخیزید!‏ عبودا
زیرا که هم اکنون من تو را کوچکترین امتها و
در میان مردم خوار خواهم گردانید.‏
اي که در شکافهاي صخره ساکن هستی وبلندي
تپهها را گرفتهاي،‏ هیبت تو و تکبر دلت تو را فر
داده است.‏ اگر چه مثل عقاب آشی خود را بلند
بسازي،‏ یهوه میفرماید که من تو را از آنجا فرود خواهم
آورد.‏ عبودا
و ادوم محل تعجب خواهد گشت به حدي که
هرکه از آن عبور نماید متحیر شده،‏ به سبب همه
صدماتش سوت خواهد زد.‏ باب ؛
یهوه میفرماید:‏ چنانکه سدوم و عموره و شهرهاي
مجاور آنها واژگون شده است،‏ همچنان کسی در آنجا
ساکن نخواهد شد و هیچکس از فرزندان آدم در آن
سکنی نخواهد گزید.‏
اینک او مثل شیر از طغیان اردن به آن مسکن
محکم برخواهد آمد،‏ زیرا که من وي را در لحظهاي از
آنجا خواهم راند.‏ و کیست آن برگزیدهاي که او را بر
آن بگمارم؟ زیرا کیست که مثل من باشد و کیست که
مرا به محاکمه بیاورد و کیست آن شبانی که به حضور
من تواند ایستاد؟ باب
بنابراین نصیحت یهوه را که درباره ادوم نموده
است و تقدیرهاي او را که درباره ساکنان تیمان
فرموده است بشنوید.‏ حتماً‏ ایشان جوانان گله را
خواهند ربود و هر آینه مسکن ایشان را براي ایشان
خراب خواهد ساخت.‏ باب
از صداي افتادن ایشان زمین متزلزل گردید و
صداي فریاد ایشان تا به دریاي سرخ شنیده شود.‏
اینک او مثل عقاب برآمده،‏ پرواز میکند و بالهاي
خویش را بر بصره پهن مینماید و دل شجاعان ادوم
در آن روز مثل دل که درد زایمان داشته باشد
خواهد شد.‏ باب ؛ باب
درباره دمشق:‏ حمات و اَرفاد خجل گردیدهاند زیرا
که خبر بد شنیده،‏ گداخته شدهاند.بر دریا اضطراب
است و نمیتواند آرام شود.‏ اشعیا
دمشق ضعیف شده،‏ رو به فرار نهاده و لرزه او را
درگرفته است.‏ رنجها و دردها او را مثل زنی که
میزاید گرفته است.‏ باب
25. چگونه شهر نامور و شهر سربلند من متروك نشده
است؟
در این صورت یه صبایوت میفرماید:‏ جوانان او
در کوچههایش خواهند افتاد و همه مردان جنگی او
در آن روز هلاك خواهند شد.‏
و من آتش در حصارهاي دمشق خواهم افروخت و
قصرهاي بِنْهدد را خواهد سوزانید.‏ عاموس
درباره کیدار و ممالک حاصور که نبوکدرنصر
37 ،51
4 ،1
13 ،50
1 ،17
45 ،50
41 ،48
44 ،50
43 ،50
40 ،48
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.26
.27
.28
1
.15
.16
- 727 -

یس
کن
هرا يرو
50
.1
پادشاه بابِل آنها را مغلوب ساخت،‏ یهوه چنین
میفرماید:‏ برخیزید و برکیدار هجوم آورید و
پسرانمشرق را تاراج نمایید.‏
خی.‏ مهها و گلههاي ایشان را خواهند گرفت.‏
پردهها و تمامی اسباب و شتران ایشان را براي
خویشتن خواهند برد و بر ایشان ندا خواهند داد که
ترس از هر طرف!‏
بگریزید و به زودي هر چه تمامتر فرار نمایید.‏ اي
ساکنان حاصور در جایهاي عمیق ساکن شوید.‏
زیرا یهوه میفرماید:‏ نبوکدرنصر پادشاه بابل به ضد شما
مشورتی کرده و به خلاف شما تدبیري نموده است.‏
یهوه فرموده است که برخیزید و بر امت مطمئن
که در امنیت ساکناند هجوم آورید ‏.ایشان را نه
دروازهها و نه پشتبندها است و به تنهایی ساکن
میباشند.‏
یهوه میفرماید که شتران ایشان تاراج و زیادي گله
ایشان غارت خواهد شد و آنانی را که گوشههاي موي
خود رامیتراشند بسوي هر باد پراکنده خواهم ساخت
و هلاکت ایشان را از هر طرف ایشان خواهم آورد.‏
و حاصور مسکن شغالها و ویرانه ابدي خواهد شد
به حدي که کسی در آن ساکن نخواهد شد.‏ باب
کلام یهوه درباره عیلام که بر ارمیا پیامبر در
ابتداي سلطنت صدقیا پادشاه یهودا نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ ای من کمان
عیلام و مایه قوت ایشان را خواهم شکست.‏
و چهار باد را از چهار سمت آسمان بر عیلام
خواهم وزانید و ایشان را بسوي همه این بادها پراکنده
خواهم ساخت به حدي که هیچ امتی نباشد که
پراکندگان عیلام نزد آنها نیایند.‏
و اهل عیلام را به حضور دشمنان ایشان و به
حضور آنانی که قصد جان ایشان دارند مشوش خواهم
ساخت.‏ و یهوه میفرماید که بر ایشان بلا یعنی آتش
خشم خویش را وارد خواهم آورد و شمشیر را در عقب
ایشان خواهم فرستاد تا ایشان را کلاً‏ هلاك سازم.‏ باب
ارمیا
11 ،9
29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
33 ،26 ؛ لاویان 16 ،9
.38
و یهوه میفرماید:‏ من تخت خود را در عیلام برپا
خواهم نمود و پادشاه و امیران را از آنجا نابود خواهم
ساخت.‏
لیکن یهوه میفرماید:‏ در ایام آخر اسیران عیلام را
باز خواهم آورد.‏ باب
کلامی که یهوه درباره بابل و زمین کلدانیان به
واسطه ارمیا پیامبر فرمود:‏ ؛ ؛ باب
در میان امتها بشارت و اعلام نمایید،‏ علَمی
برافراشته،‏ اعلام نمایید و مخفی مدارید.‏ بگویید که
بابل گرفتار شده،‏ و بیل خجل گردیده است.‏ مرُودك
خرد شده و تصاویر او رسوا و بتهایش شکسته گردیده
است،‏
زیرا که امتی از طرف شمال بر او میآید و زمینش
را ویران خواهد ساخت به حدي که ک در آن
ساکن نخواهد شد و هم انسان و هم چهارپایان فرار
کرده،‏ خواهند رفت.‏
یهوه میفرماید که در آن ایام و در آن زمان
فرزنداناسرائیل و پسرانیهودا با هم خواهند آمد.‏
ایشان گریهکنان خواهند آمد و یهوه خداي خود را
خواهند طلبید.‏ باب
و رویهاي خود را بسوي صهیون نهاده،‏ راه آن را
خواهند پرسید و خواهند گفت بیایید و به عهد ابدي
که فراموش نشود به یهوه وصل شویم.‏ اشعیا
قوم من گوسفندان گم شده بودند و شبانان ایشان
ایشان را گمراه کرده،‏ بر کوهها آواره ساختند.‏ از کوه
به تپه رفته،‏ آرامگاه خود را فراموش کردند.‏
هر که ایشان را مییافت ایشان را میخورد و
دشمنان ایشان میگفتند که گناه نداریم زیرا که به
یهوه که مسکن عدالت است و به یهوه که امید پدران
ایشان بود،‏ گناه ورزیدند.‏
از میان بابل فرار کنید و از زمین کلدانیان بیرون
آیید.‏ و مانند بزهاي نر پیش گله روید.‏ باب
،51
1 ،51
3 ،2
4 ،14
اشعیا 1 ،13
9 ،31
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
45 .6
.9
زیرا اینک من جمعیت امتهاي عظیم را از زمین
شمال برمیانگیزانم و ایشان را بر بابل میآورم و ایشان
در برابر آن صفآرایی خواهند نمود و در آنوقت گرفتار
خواهد شد.‏ تیرهاي ایشان مثل تیرهاي قدرتمند
هلاكکننده که یکی از آنها خالی برنگردد خواهد بود.‏
یهوه میفرماید که کلدانیان تاراج خواهند شد و هر
که ایشان راغارت نماید سیر خواهد گشت.‏
زیرا شما اي غارتکنندگان میراث من شادي و
وجد کردید و مانند گوسالهاي که خرمن را پایمال
کند،‏ جست و خیز نمودید و مانند اسبان زورآور شیهه
زدید.‏ باب
مادر شما بسیار خجل خواهد شد که شما را به
8 ،5
.10
.11
.12
47 ،48
.39
- 728 -

هموا
کن
نی
يوا
يار
هآن
دنیا آورد و رسوا خواهد بود.‏ هم اکنون او آخرینِ‏
امتها و بیابان و زمین خشک و بیابان خواهد شد.‏
به سبب خشم یهوه قابل سکونت نخواهد شد بلکه
کلاً‏ ویران خواهد گشت.‏ و هر که از بابل عبور نماید
متحیر شده،‏ به جهت تمام بلایایش سوت خواهند زد.‏
ارمیا
.13
17 ،49 ؛ 37 ،51 ؛ 11 ،9 باب
.14
اي همه کمانداران در برابر بابل از هر طرف
صفآرایی نمایید.‏ تیرها بر او بیندازید و دریغ منمایید
زیرا به یهوه گناه ورزیده است.‏
از هر طرف بر او نعره زنید چونکه خویشتن را
تسلیم نموده است.‏ حصارهایش افتاده و دیوارهایش
ویران شده است زیرا که این انتقام یهوه است.‏ پس از
او انتقام بگیرید و بطوري که او عمل نموده است
همچنان با او عمل نمایید.‏ مکاشفه
و از بابل،‏ برزگران و آنانی را که داس را در زمان
درو بکار میبرند ریشهکن سازید.‏ و از ترس شمشیر
برنده هرکس بسوي قوم خود توجه نماید و هر کس به
زمین خویش بگریزد.‏ باب
اسرائیل مثل گوسفند،‏ پراکنده گردید.‏ شیران او را
تعقیب کردند.‏ اول پادشاه آشور او را خورد و آخر ا
نبوکدرنصر پادشاه بابل استخوانهاي او را خرد کرد.‏
بنابراین یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ ای من بر پادشاه بابل و بر زمین او
مجازات خ رسانید چنانکه بر پادشاه آشور مجازات
رسانیدم.‏
و اسرائیل را به مرتع خودش باز خواهم آورد و در
کرمل و باشان خواهد چرید و بر کوهستان افرایم و
جلعاد جان او سیر خواهد شد.‏
یهوه میفرماید که در آن ایام و در آن زمان
نافرمانی اسرائیل را خواهند جست و نخواهد بود و
گناه یهودا را اما پیدا نخواهد شد،‏ زیرا آنانی را که باقی
میگذارم خواهم آمرزید.‏ باب
بر زمین مراتایم برو یعنی بر آن و بر ساکنان
فَقُود.‏ یهوه میفرماید:‏ بکش و ایشان را تعقیب نموده،‏
کلاً‏ هلاك کن و موافق هر آنچه من تو را امر فرمایم
عمل نما.‏
22. صداي جنگ و شکست عظیم در زمین است.‏
تمام جهان چگونه بریده و شکسته شده و
بابل در میان امتها چگونه ویران گردیده است.‏ باب
،51
6 ،18
34 ،31 ؛ 8 ،33
16 ،46
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
23. چکش
20
19 ؛ اشعیا 13،
.24
اي بابل از براي تو دام گستردم و تو نیز گرفتار
شده،‏ اطلاع نداري.‏ یافت شده،‏ گرفتار شدهاي گشتهاي
چونکه با یهوه دشمنی نمودي.‏
یهوه اسلحه خانه خود را گشوده،‏ اسلحه خشم
خویش را بیرون آورده است.‏ زیرا سرور یهوه صبایوت
با زمین کلدانیان ک دارد.‏ رومیان
بر او از همه اطراف بیایید و انبارهاي او را
بگشایید،‏ او را مثل تودههاي انباشته کلاً‏ هلاك سازید
و چیزي از او باقی نماند.‏
همه گاوانش را به سلاّخخانه فرود آورده،‏ بکشید.‏
بر ایشان!‏ زیرا که روز ایشان و زمان مجازات
ایشان رسیده است.‏ هوشع
فراریان و نجاتیافتگان از زمین بابل
شنیده میشود که از انتقام یهوه خداي ما و انتقام
معبد او در صهیون اخبار مینمایند.‏
تیراندازان را به ضد بابل جمع کنید.‏ اي همگانی
که کمان را زه میکنید،‏ در برابر او از هر طرف اردو
زنید تا هیچکس رهایی نیابد و بر وفق اعمالش او را
جزادهید و مطابق هر آنچه کرده است به او عمل
نمایید.‏ زیرا که به ضد یهوه و به ضد قدوس اسرائیل
تکبر نموده است.‏ مزامیر
در اینصورت یهوه میفرماید که جوانانش در
کوچههایش خواهند افتاد و همه مردان جنگیاش در
آن روز هلاك خواهند شد.‏
اینک سرور یهوه صبایوت میفرماید:‏ اي متکبرْ‏ من
بر ضد تو هستم.‏ زیرا که روز تو و زمانی که به تو
مجازات برسانم رسیده است.‏
و آن متکبر لغزش خورده،‏ خواهد افتاد و کسی او
را نخواهد برخیزانید و آتش در شهرهایش خواهم
افروخت که تمامی اطراف ا را خواهد سوزانید.‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ فرزنداناسرائیل و
پسرانیهودا با هم مظلوم شدند و همه آنانی که ایشان
را اسیر کردند ایشان را محکم نگاه میدارند و از رها
کردن ایشان خودداري مینمایند.‏
اما نجات دهنده ایشان که اسم او یهوه صبایوت
میباشد زورآور است و دعوي ایشان را البته انجام
خواهد داد و زمین را آرامی خواهد بخشید و ساکنان
بابل را بیآرام خواهد ساخت.‏
یهوه میفرماید:‏ شمشیري بر کلدانیان است و بر
ساکنان بابل و سرورانش و حکیمانش.‏
بر کاذبان است و احمق خواهند گردید.‏
شمشیري بر قدرتمندان است و مشوش خواهند شد.‏
بر اسبانش و بر ارابههایش میباشد و بر
5 ،2
7 ،9
8 ،137
.25
.26
.27
28. صداي
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
36. شمشیري
37. شمشیري
- 729 -

هآن
یم یزن
كتر
نی
نی
نی
.2
.3
.4
.5
.6
تمامی مخلوق مختلف که در میانش هستند و مثل
زنان خواهند شد.‏ شمشیري بر خزانههایش است و
غارت خواهد شد.‏ باب
بر آبهایش میباشد و خشک خواهد
شد زیرا که آن زمین بتها است و بر تصاویر دیوانه
شدهاند.‏
بنابراین حیواناتوحشی صحرا با گرگان ساکن
خواهند شد و شترمرغ در آن سکونت خواهد داشت و
بعد از آن تا به ابد قابل سکونت نخواهد شد و نسلاً‏ بعد
نسل بنا نخواهد گردید.‏ مکاشفه
یهوه میفرماید:‏ چنانکه خدا سدوم و عموره و
شهرهاي اطراف ا را واژگون ساخت،‏ همچنان کسی
آنجا ساکن نخواهد شد و هیچکس از فرزندانآدم در
آن ساکن نخواهند شد.‏ پیدایش
اینک قومی از طرف شمال میآیند و امتی عظیم
و پادشاهان بسیار از انتهاي جهان برانگیخته خواهند
شد.‏
ایشان کمان و نیزه خواهند گرفت.‏ ایشان
ستمپیشه هستند و ترحم نخواهند نمود.‏ صداي ایشان
مثل شورش دریا است و بر اسبان سوار شده،‏ در برابر
تو اي دختر بابل مثل مردان جنگی صفآرایی خواهند
نمود.‏ باب
پادشاه بابل آوازه ایشان را شنید و دستهایش
سست گردید.‏ و رنج و درد او را مثل که زاید
در گرفته است.‏ باب
اینک او مثل شیر از طغیان اردن به آن مسکن
مستحکم برخواهد آمد زیرا که من ایشان را در
لحظهاي از آنجا خواهم راند.‏ و کیست آن برگزیدهاي
که او را بر آن بگمارم؟ زیرا کیست که مثل من باشد و
کیست که مرا به محاکمه بیاورد و کیست آن شبانی
که به حضور من تواند ایستاد؟ باب ؛ ایوب
بنابراین نصیحت یهوه را که درباره بابل نموده
است و افکار او را که درباره زمین کلدانیان فرموده
است بشنوید.‏ حتماً‏ ایشان جوانان گله را خواهند ربود
و هر آینه مسکن ایشان را براي ایشان خراب خواهد
ساخت.‏ باب
از صداي تسخیر بابل زمین متزلزل شد و صداي
آن در میان امتها شنیده شد.‏
ارمیا
4-2 ،38
2 ،18
25 .24 ،19
19 ،49
30 ،51
41 ،48
38. خشکسالی
23 ،6
20 ،49
.39
.40
.41
.42
.43
.44
.45
.46
51
1. یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من بر بابل و بر ساکنان
وسط مقاومتکنندگانم بادي کشنده برمیانگیزانم.‏
و من بر بابل خرمنکوبان خواهم فرستاد و آن را
خواهند کوبید و زمین آن را خالی خواهند ساخت زیرا
که ایشان در روز بلا آن را از هر طرف احاطه خواهند
کرد.‏
تیرانداز بر تیرانداز و بر آنکه به زره خویش مفتخر
میباشد،‏ تیر خود را بیندازد.‏ و بر جوانان آن ترحم
منمایید بلکه تمام لشکر آن را کلاً‏ هلاك سازید.‏
و ایشان بر زمین کلدانیان مقتول و در کوچههایش
مجروح خواهند افتاد.‏
زیرا که اسرائیل و یهودا از خداي خویش یهوه
صبایوت ترك نخواهند شد،‏ اگر چه زمین ایشان از
گناهی که به قدوس اسرائیل ورزیدهاند پر شده است.‏
از میان بابل بگریزید و هر کس جان خود را
برهاند مبادا در گناه آن هلاك شوید.‏ زیرا که ا
زمان انتقام یهوه است و او مکافات به آن خواهد
رسانید.‏ باب ؛ مکاشفه ؛ اشعیا
بابل در دست یهوه جام طلایی است که تمام جهان
را مست میسازد.‏ امتها از شرابش نوشیده،‏ و از ا
جهت امتها دیوانه گردیدهاند.‏ باب
بابل به ناگهان افتاده و شکسته شده است براي آن
زاري نمایید.‏ بلَسان به جهت جراحت آن بگیرید که
شاید شفا یابد.‏ مکاشفه
بابل را معالجه نمودیم اما شفا نپذیرفت.‏ پس آن را
کنید و هر کدام از ما به زمین خود برویم زیرا که
داوري آن به آسمانها رسیده و به آسمانها بلند شده
است.‏
یهوه عدالت ما را آشکار خواهد ساخت.‏ پ س بیایید
و اعمال یهوه خداي خویش را در صهیون اخبار
نماییم.‏ باب
تیرها را تیز کنید و سپرها را به دست گیرید زیرا
یهوه روح پادشاهان مادیان را برانگیخته است و فکر او
به ضد بابل است تا آن را هلاك سازد.‏ زیرا که ا
انتقام یهوه و انتقام معبد او میباشد.‏ باب
بر حصارهاي بابل،‏ علَمها برافرازید و آن را نیکو
نگهبانی نموده،‏ کشیکچیان قرار دهید و کمین
بگذارید.‏ زیرا یهوه قصد نموده و هم آنچه را که درباره
ساکنان بابل گفته به عمل آورده است.‏
اي که بر آبهاي بسیار ساکنی و گنجها بزرگ
داري!‏ عاقبت تو و نهایت طمع تو رسیده است!‏ مکاشفه
1
14. یهوه صبایوت به ذات خود قسم خورده است که
،17
28 ،50
27 ،25
8 ،34
4 ،18
2 ،18
8 ،50
16 ،66
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 730 -

هآن
هآن
ببا
له
من تو را از مردمان مثل ملخ پر خواهم ساخت و بر تو
فریاد شادي خواهند زد.‏ عاموس
او زمین را به قوت خود ساخت و کره زمین را به
حکمت خویش استوار نمود.‏ و آسمانها را به عقل خود
گسترانید.‏ پیدایش ؛ ارمیا
رعد و برق میکند غوغاي آبها در آسمان
پدید میآید.‏ ابرها از انتهاي زمین برمیآورد و برقها
براي باران میسازد و باد را از خزانههاي خود بیرون
میآورد.‏ باب
همه مردمان وحشیاند و معرفت ندارند و هر که
تمثالی میسازد خجل خواهد شد.‏ زیرا که بت ریخته
شده او دروغ است و در آن هیچ نفس نیست.‏ باب
ا باطل و کار مسخره میباشد.‏ در روزي که به
محاکمه میآیند تلف خواهند شد.‏
او که سهم یعقوب است مثل ا نمیباشد.‏ زیرا
که او سازنده همه موجودات است و اسرائیل عصاي
میراث وي است و اسم او یهوه صبایوت میباشد.‏ باب
ارمیا
،10
14 ،10
8 ،6
12 ،10
6 ،1
13 ،10
.15
16. چون
.17
.18
.19
16
.20
تو براي من چکش و اسلحه جنگ هستی.‏ پس از
تو امتها را خرد خواهم ساخت و از تو ممالک را
هلاك خواهم نمود.‏ باب
و از تو اسب وسوارش را خرد خواهم ساخت و از
تو ارابه و سوارش را خرد خواهم ساخت.‏ باب
و از تو مرد و زن را خرد خواهم ساخت و از تو پیر
و طفل را خرد خواهم ساخت و از تو جوان و دوشیزه
را خرد خواهم ساخت.‏
و از تو شبان و گلهاش را خرد خواهم ساخت.‏ و از
تو کشاورز و گاوانش را خرد خواهم ساخت.‏ و از تو
حاکمان و شهردارانش را خرد خواهم ساخت.‏
و یهوه میفرماید:‏ به بابل و همه ساکنان زمین
کلدانیان جزاي تمامی بدي را که ایشان به صهیون
کردهاند،‏ در نظر شما خواهم رسانید.‏ ؛ دوم
37 ،50
29 ،50
23 ،50
.21
.22
.23
.24
8 ،2 تسالونیکیان
.25
اینک یهوه میفرماید:‏ اي کوه خرابکار که تمامی
جهان را خراب میسازي من به ضد تو هستم!‏ و دست
خود را بر تو بلند کرده،‏ تو را از روي صخرهها خواهم
غلطانید و تو را کوه سوخته شده خواهم ساخت!‏
و از تو سنگی به جهت سر زاویه یا سنگی به
جهت بنیاد نخواهند گرفت،‏ بلکه یهوه میفرماید که تو
خرابی ابدي خواهی شد.‏
علَمها در زمین برافرازید و شیپور در میان امتها
بنوازید.‏ امتها را به ضد او حاضر سازید و ممالک
آرارات و منی و اَشْکناز را بر وي جمع کنید.‏ امیران به
ضد وي انتخاب نمایید و اسبان را مثل ملخ مودار
برآورید.‏ پیدایش ؛ اشعیا
امتها را به ضد وي مهیا سازید.‏ پادشاهان مادیان
و حاکمانش و همه شهردارانش و تمامی ا زمین
سلطنت او را.‏
و جهان متزلزل و دردناك خواهد شد.‏ زیرا که
فکرهاي یهوه به ضد بابل ثابت میماند تا زمین بابل را
ویران و غیرقابل سکونت گرداند.‏
و شجاعان بابل از جنگ دست برمیدارند و در
قلعههاي خویش مینشینند و قدرت ایشان از بین
رفته،‏ مثل زن گشتهاند و مسکنهایش سوخته و پشت
بندهایش شکسته شده است.‏
قاصد برابر قاصد و پیک برابر پیک خواهد دوید تا
پادشاه بابل را خبر دهد که شهرش از هر طرف گرفته
شد.‏
معبرها گرفتار شد و نیها را به آتش سوختند و
مردان جنگی مضطرب گردیدند.‏
زیرا که یهوه صبایوت خداي اسرائیل چنین
میفرماید:‏ دختر بابل مثل خرمن در وقت کوبیدنش
شده است و بعد از اندك زمانی وقت درو بدو خواهد
رسید.‏
نبوکدرنصر پادشاه بابل مرا خورده و تلف کرده
است و مرا ظرف خالی ساخته مثل اژدها مرا بلعیده،‏
شکم خود را از چیزهاي با ارزش من پر کرده و مرا
طرد نموده است.‏
و زنِ‏ ساکن صهیون خواهد گفت ظلمی که بر من
و بر جسد من شده بر بابل فرود شود.‏ و اورشلیم
خواهد گفت:‏ خون من بر ساکنان زمین کلدانیان وارد
آید.‏
بنابراین یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من دعوي تو
را به انجام خواهم رسانید و انتقام تو را خواهم کشید و
نهر او را خشک ساخته،‏ چشمهاش را خواهم خشکانید.‏
و بابل به تپهها و مسکن شغالها و محل تعجب و
مسخره مبدل شده،‏ هیچکس در آن ساکن نخواهد
شد.‏
مثل شیران با هم غرّش خواهند کرد و مانند
شیربچگان نعره خواهند زد.‏
و یهوه میفرماید:‏ هنگامی که گرم شوند براي
ایشان بزمی برپا کرده،‏ ایشان را مست خواهم ساخت
تا وجد نموده،‏ به خواب دایمی بخوابند که از آن بیدار
38 ،37
4 ،8
.28
.29
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.26
.27
- 731 -

یآم
هآن
لی
.
نشوند.‏
و ایشان را مثل برهها و قوچها و بزهاي نر به سلاخ
خانه فرود خواهم آورد.‏
شیشک گرفتار شده و افتخار تمامی جهان
تسخیر گردیده است!‏ چگونه بابل در میان امتها محل
تعجب گشته است!‏
دریا بر بابل برآمده و آن به زیادي امواجش
پوشیده گردیده است.‏
شهرهایش.‏ خراب شده،‏ به زمین خشک و بیابان
مبدل گشته.‏ زمینی که انسانی در آن ساکن نشود و
هیچکس از فرزندانآدم از آن گذر نکند.‏
و من بیل را در بابل سزا خواهم داد و آنچه را که
بلعیده است از دهانش بیرون خواهم آورد.‏ و امتها بار
دیگر به زیارت آن نخواهند رفت و حصار بابل خواهد
افتاد.‏
اي قوم من از میانش بیرون آیید و هر کدام جان
خود را از آتش خشم یهوه برهانید.‏
و دل شما ترسان نشود و از آوازهاي که در زمین
شنیده شود مترسید.‏ زیرا که درآن سال آوازهاي
شنیده خواهد شد و در سال بعد از آن آوازهاي دیگر.‏ و
در زمین ظلم خواهد شد و حاکم به ضد حاکم خواهد
ارمیا
اشعیا 7 ،53
.40
41. چگونه
.42
43
.44
.45
.46
برآمد.‏
.47
بنابراین اینک ایامی میآید که به بتهاي بابل
مجازات خواهم رسانید و تمامی زمینش خجل خواهد
شد و همه کشته شدگانش در میانش خواهند افتاد.‏
اما آسمانها و زمین و هر چه در ا باشد بر بابل
شادي خواهند نمود.‏ زیرا یهوه میفرماید که
غارتکنندگان از طرف شمال بر او خواهند آمد.‏ مکاشفه
.48
20 ،18
49. چنانکه
بابل باعث افتادن مقتولان اسرائیل شده
است،‏ همچنین مقتولان تمامی جهان دربابل خواهند
افتاد.‏
اي کسانی که از شمشیر رستگار شدهاید بروید و
توقّف منمایید و یهوه را از جاي دور به یاد آورید و
اورشلیم را به خاطر خود آورید.‏
ما خجل گشتهایم زانرو که ننگ را شنیدیم و
رسوایی چهره ما را پوشانیده است.‏ زیرا که غریبان به
مقدسهاي خانه یهوه داخل شدهاند.‏
بنابراین یهوه میفرماید:‏ اینک ایامی میآید که به
بتهایش مجازات خواهم رسانید و در تمامی زمینش
مجروحان ناله خواهند کرد.‏
اگر چهبابل تا به آسمان خویشتن را برافرازد و اگر
چه بلندي قوت خویش را مستحکم نماید،‏ اما یهوه
میفرماید:‏ غارتکنندگان از جانب من بر او خواهند
آمد.‏ باب
غوغا از بابل ید و صداي شکست
عظیمی از زمین کلدانیان
زیرا یهوه بابل را تاراج مینماید و صداي عظیم را
از میان آن نابود میکند و امواج ایشان مثل آبهاي
بسیار شورش مینماید و صداي آواز ایشان شنیده
میشود.‏
زیرا که بر آن یعنی بر بابل غارتکننده برمیآید و
قدرتمندانش گرفتار شده،‏ کمانهاي ایشان شکسته
میشود.‏ چونکه یهوه خداي مجازات است و حتماً‏
مکافات خواهد رسانید.‏ باب ؛ لوقا 23،
و پادشاه که اسم او یهوه صبایوت است میفرماید
که من امیران و حکیمان و حاکمان و شهرداران و
قدرتمندانش را مست خواهم ساخت و به خواب دایمی
که از آن بیدار نشوند،‏ خواهند خوابید.‏ مزامیر
یهوه صبایوت چنین میفرماید که حصارهاي
وسیع بابل کلاً‏ سرنگون خواهد شد و دروازههاي
بلندش به آتش سوخته خواهد گردید و امتها به
جهت بیهودگی سختی خواهند کشید و قبا به
جهت آتش خویشتن را خسته خواهند کرد.‏
کلامی که ارمیا پیامبر به سرایا پسر نیریا پسر
محسیا مرا فرمود هنگامی که او با صدقیا پادشاه یهودا
در سال چهارم سلطنت وي به بابل میرفت.‏ و سرایا
رئیس دستگاه بود.‏
و ارمیا تمام بلا را که بر بابل میبایست بیاید در
طوماري نوشت یعنی تمامی این سخنانی را که درباره
بابل نوشته شده است.‏
و ارمیا به سرایا گفت:‏ چون به بابل داخل شوي،‏
آنگاه ببین و تمامی این سخنان را بخوان.‏
و بگو:‏ اي یهوه تو درباره این مکان فرمودهاي که
آن را هلاك خواهی ساخت به اندازهاي که هیچکس از
انسان یا از چهارپایان در آن ساکن نشود بلکه خرابه
ابدي خواهد شد.‏
و چون از خواندن این طومار فارغ شدي،‏ سنگی
به آن ببند و آن را به میان فرات بینداز.‏ مکاشفه
و بگو همچنین بابل به سبب بلایی که من بر او
وارد میآورم،‏ غرق خواهد گردید و دیگر برپا نخواهد
شد و ایشان خسته خواهند شد.‏ تا اینجا سخنان ارمیا
است.‏
10 ،24
21 ،18
41
18 ،16
16 ،49
54. صداي
.55
.56
.57
.58
.59
.60
.61
.62
.63
.64
.50
.51
.52
.53
- 732 -

هآن
هآن
چهآن
هآن
یب
هآن
هرا
يرو
تی
له
ارمیا
52
1. صدقیا بیست و یکساله بود که آغاز سلطنت نمود و
یازده سال در اورشلیم پادشاهی کرد و اسم مادرش
حمیطل دختر ارمیا از لبنَه بود.‏ باب ؛ دوم پادشاهان
،24
1 ،37
10 ،36 ؛ دوم تواریخ 18 .17
.2
.3
و آنچه در نظر یهوه ناپسند بود موافق هر آنچه
یهویاقیم کرده بود،‏ بعمل آورد.‏
زیرا به سبب خشمی که یهوه بر اورشلیم و یهودا
داشت،‏ به حدي که ا را از نظر خود انداخت،‏ واقع
شد که صدقیا بر پادشاه بابل سرکش گشت.‏ دوم پادشاهان
15 ،17 ؛ حزقیال 20 ،24
.4
و واقع شد که نبوکدرنصر پادشاه بابل با تمامی
لشکر خود در روز دهم ماه دهم سال نهم سلطنت
خویش بر اورشلیم برآمد و در مقابل آن اردو زده،‏
سنگري گرداگردش بنا نمودند.‏ دوم پادشاهان
و شهر تا سال یازدهم صدقیا پادشاه در محاصره
بود.‏
و در روز نهم ماه چهارم قحطی در شهر چنان
سخت شد که براي اهل زمین نان نبود.‏
پس در شهر شکافی ساختند و تمام مردان جنگی
در شب از راه دروازهاي که در میان دو حصار نزد
باغپادشاه بود فرار کردند.‏ و کلدانیان شهر را احاطه
نموده بودند.‏ و ایشان به دشت رفتند.‏
و لشکر کلدانیان پادشاه را تعقیب نموده،‏ در بیابان
اریحا به صدقیا رسیدند و تمامی لشکرش از او پراکنده
شدند.‏
سپ.‏ پادشاه را گرفته،‏ او را نزد پادشاه بابل به ربله
در زمین حمات آوردند و او بر وي حکم داد.‏ تثنیه
و پادشاه بابل پسران صدقیا را پیش رویش به قتل
رسانید و همه سروران یهودا را نیز در ربله کشت.‏ باب
36 ،28
1 ،25
.5
.6
.7
.8
9
.10
6 ،39
.11
و چشمان صدقّیا را کور کرده،‏ او را بدو زنجیر
بست.‏ و پادشاه بابل او را به بابل برده،‏ وي را تا روز
وفاتش در زندان انداخت.‏ دوم پادشاهان
و در روز دهم ماه پنجم از سال نوزدهم سلطنت
نبوکدرنصر پادشاه بابل،‏ نبوزردان رئیس محافظان که
به حضور پادشاه بابل میایستاد به اورشلیم آمد.‏
و خانه یهوه و خانه پادشاه را سوزانید و همه
خانههاي اورشلیم و هر خانه بزرگ را به آتش سوزانید.‏
و تمامی لشکر کلدانیان که همراه رئیس محافظان
بودند،‏ تمامی حصارهاي اورشلیم را بهر طرف ویران
ساختند.‏
و نبوزردان رئیس محافظان بعضی از فقیران خلق
و بقیه قوم را که در شهر باقی مانده بودند و خارجین
را که بطرف پادشاه بابل شده بودند و بقیه جمع را
به اسیري برد.‏
امانبوزردان رئیس محافظان بعضی از مسکینان
زمین را براي باغبانی و کشاورزي واگذاشت.‏
و کلدانیان ستونهاي برنجینی که در خانه یهوه
بود و پایهها و دریاچه برنجینی که در خانه یهوه بود،‏
شکستند و تمامی برنج ا را به بابل بردند.‏ باب
و دیگها و خاکندازها و گلگیره ا و کاسهه ا و
قاشقهاو تمامی اسباب برنجینی را که به آنها خدمت
میکردند بردند.‏
و رئیس محافظان پیالهها و سینیهاي دود و
کاسهها و دیگها و شمعدانها و قاشقها و لگنها را یعنی
طلاي را که از طلا بود و نقره آنچه را که از نقره
بود برد.‏
اما دو ستون و یک دریاچه و دوازده گاو برنجینی
را که زیر پایهها بود و سلیمان پادشاه ا را براي خانه
یهوه ساخته بود،‏ برنج همه این اسباب اندازه بود.‏
19 ،27
.15
.16
.17
.18
.19
.20
اول پادشاهان
25 ،7
.21
و اما ستونها،‏ بلندي یک ستون هجده اندازه آرنج
و ریسمان دوازده اندازه آرنجی ا را احاطه داشت و
حجم آن چهار انگشت بود و تهی بود.‏ اول پادشاهان ؛
دوم پادشاهان
15 ،7
17 ،25
.22
و تاج برنجین بر سرش و بلندي یک تاج پنج
اندازه آرنج بود.‏ و شبکه و انارها گرداگرد تاج همه از
برنج بود.‏ و ستون دوم مثل اینها و انارها داشت.‏ اول
16 ،7 پادشاهان
.23
و بهر طرف نود و شش انار بود.‏ و تمام انارها به
اطراف شبکه یکصد بود.‏
و رئیس محافظان،‏ سرایا رئیس کاهنان،‏ و
صفَنیاي کاهن دوم و سه نگهبان در را گرفت.‏
و سرداري را که بر مردان جنگی گماشته شده بود
و هفت نفر از آنانی را که پادشاه را میدیدند و در
شهر یافت شدند و نویسنده سردار لشکر را که ا
ولایت را سان میدید و شصت نفر از اهل زمین را که
در شهر یافت شدند،‏ از شهر گرفت.‏ دوم پادشاهان
و نبوزردانرئیس جلادان ایشان را برداشته،‏ نزد
پادشاه بابل به ربله برد.‏ دوم پادشاهان
و پادشاه بابل ایشان را در ربله در زمین حمات
زده،‏ به قتل رسانید پس یهودا از ولایت خود به اسیري
19 ،25
20 ،25
.24
.25
.26
.27
7 ،25
.12
.13
.14
- 733 -

یس
یان
یم
رفتند.‏ دوم پادشاهان
و این است گروهی که نبوکدرنصر به اسیري برد.‏
در سال هفتم سه هزار و بیست و سه نفر از یهود را.‏
و در سال هجدهم نبوکدرنصر هشتصد و سی و دو
نفر از اورشلیم به اسیري برد.‏
و در سال بیست و سوم نبوکدرنصر نبوزردان
رئیس محافظان هفتصد و چهل و پنج نفر از یهود را به
اسیري برد.‏ پ س جمله کسان چهار هزار و ششصد نفر
بودند.‏
و در روز بیست و پنجم ماه دوازدهم از سال
و هفتم اسیري یهویاقیم پادشاه یهودا،‏ واقع شد که
اَوِیل مرودك پادشاه بابل در سال اول سلطنت خود
سر یهویاقیم پادشاه یهودا را از زندان برافراشت.‏ دوم
ارمیا
21 ،25
.28
.29
.30
.31
27 ،25 پادشاهان
.32
و با او سخنان دلاویز گفت و تخت او را بالاتر از
تختهاي سایر پادشاه که با او در بابل بودند
گذاشت.‏
و لباس زندانی او را تبدیل نمود و او در تمامی
روزهاي عمرش همیشه نزد وي نان خورد.‏ دوم
.33
7 ،9 سموئیل
.34
و براي نان روزانه او وظیفه دایمی یعنی قسمت
هر روز در روزش در تمام ایام عمرش تا روز وفاتش از
جانب پادشاه بابل به او داده میشد.‏ دوم پادشاهان
30 ،25
- 734 -

يها
کهآن
کهآن
یم
يرو
يها
نی
یم
بی
مراثی ارمیا
مراثی ارمیا
1
1. چگونه
شهري که پر از قومها بود تنها نشسته است!‏
چگونه در میان امتها بزرگ بود مثل بیوهزن
شده است!‏
چگونه در میان کشورها ملکه بود،‏ خدمتکار
گردیده است!‏
زارزار گریه میکند و اشکهایش بر
رخسارهایش باشد.‏ از همه عاشقانش براي وي
تسلّیدهندهاي نیست.‏ همه دوستانش بدو خیانت
ورزیده،‏ دشمن او شدهاند.‏ مزامیر
یهودا به سبب مصیبت و سختی بندگی،‏ ترك وطن
شده است.‏ در میان امتها نشسته،‏ آرامش نمییابد و
همه تعقیبکنندگانش در میان جای تنگ به او در
رسیدهاند.‏
4. خیابانهاي صهیون ماتم میگیرند،‏ چونکه کسی به
جشن او نمیآید.‏ همه دروازههایش خراب شده،‏
کاهنانش آه میکشند.‏ دوشیزگانش در عزا میباشند و
خودش در تلخی.‏
دشمنانش سر شدهاند و دشمنانش پیروز گردیده،‏
زیرا که یهوه به سبب زیادي سرکشیاش،‏ او را خوار
ساخته است.‏ اطفالش پیش دشمن به اسیري
رفتهاند.‏
و تمامی زیبایی دختر صهیون از بین رفته،‏ امیرانش
مثل غزالهایی که مرتعی پیدا نمیکنند گردیده،‏ از
حضور تعقیب کننده بیقوت میروند.‏
اورشلیم در روزهاي بدبختی و سختی خویش تمام
چیزهاي باارزشی را که در زمان گذشته داشته بود،‏ به
یاد میآورد.‏ زیرا که قوم او به دست دشمن افتادهاند و
براي وي مدد کنندهاي نیست.‏ دشمنانش او را دیده،‏
بر خرابیهایش خندیدند.‏
اورشلیم به شدت گناه ورزیده و از این سبب مکروه
گردیده است.‏ همه آنانی که او را محترم میداشتند،‏ او
را خوار میشمارند چونکه برهنگی او را دیدهاند.‏ و
خودش نیز آه میکشد و به عقب برگشته است.‏
نجاست او در دامنش میباشد و آخرت خویش را به
یاد نمیآورد.‏ و بطور عجیب پست گردیده،‏ براي وي
تسلّیدهندهاي نیست.‏ اي یهوه بدبختی مرا ببین زیرا
که دشمن شادمانی مینماید.‏
دشمن دست خویش را بر همه چیزهاي با ارزش
او دراز کرده است.‏ زیرا امتهایی را که امر فرمودي که
به جماعت تو داخل نشوند،‏ دیده است که به مقدس او
در میآیند.‏
تمام قوم او آه کشیده،‏ نان جویند.‏ تمام
چیزهاي با ارزش خود را به جهت خوراك دادهاند تا
جان خود را تازه کنند.‏ اي یهوه ببین و ملاحظه فرما
زیرا که من خوار شدهام.‏
اي همه راه گذریان آیا ا در نظر شما هیچ
است؟ ملاحظه کنید و ببینید آیا غمی مثل غم من
بوده است که بر من عارض گردیده و یهوه در روز
آتش خشم خویش مرا به آن مبتلا ساخته است؟ مزامیر
تثنیه 3 ،23
.10
.11
.12
4 ،88
.13
آتش از بالاترین نقطه به استخوانهاي من
فرستاده،‏ آنها را نابود ساخته است.‏ دام براي پایهایم
گسترانیده،‏ مرا به عقب برگردانیده،‏ و مرا ویران و در
تمام روز غمگین ساخته است.‏
یوغ نافرمانی من به دست وي محکم بسته شده،‏
آنها به هم پیچیده بر گردن من برآمده است.‏ یهوه
قوت مرا از بین برده و مرا به دست کسانی که با ایشان
مقاومت نتوانم نمود تسلیم کرده است.‏
یهوه همه شجاعان مرا در میانم تلف ساخته است.‏
جماعتی بر من خوانده است تا جوانان مرا از پاي در
آورد.‏ و یهوه آن دوشیزه یعنی دختر یهودا را در
چرخشت پایمال کرده است.‏ مکاشفه
به سبب این چیزها گریه میکنم.‏ از چشم من،‏ از
چشم من آب میریزد زیرا تسلّی دهنده و تازه کننده
جانم از من دور است.‏ پسرانم هلاك شدهاند زیرا که
دشمن،‏ غالب آمده است.‏ ارمیا
دستهاي خود را دراز میکند اما برایش
تسلّیدهندهاي نیست.‏ یهوه درباره یعقوب امر فرموده
است که اطرافیانش دشمن او بشوند،‏ پس اورشلیم در
میان آنها مکروه گردیده است.‏
یهوه عادل است زیرا که من از فرمان او نافرمانی
ورزیدهام.‏ اي همه امتها بشنوید و غم مرا مشاهده
نمایید!‏ دوشیزگان و جوانان من به اسیري رفتهاند.‏
عاشقان خویش را خواندم اما ایشان مرا فر
دادند.‏ کاهنان و بزرگان من که خوراك میجستند تا
جان خود را تازه کنند،‏ در شهر جان دادند.‏ مزامیر
اي یهوه نظر کن زیرا که در تنگی هستم.‏ جهاز
هاضمهام میجوشد و دلم در اندرون من منقلب شده
25 ،37
20 ،14
17 ،14
.14
.15
.16
17. صهیون
.18
.19
.20
21 ،69
2. شبانگاه
.3
.5
.6
.7
.8
.9
- 735 -

يها
يها
يرو
يها
یم
یم
نی
یم
.8
.9
است چونکه به شدت نافرمانی ورزیدهام.‏ در بیرون
شمشیر هلاك میکند و در خانهها مثل مرگ است.‏
مزامیر
مراثی ارمیا
25 ،21 ؛ لوقا 17 ،5
.21
میشنوند که آه میکشم اما برایم تسلّیدهندهاي
نیست.‏ دشمنانم چون بلاي مرا شنیدند،‏ مسرور شدند
که تو این را کردهاي.‏ اما تو روزي را که اعلان نمودهاي
خواهی آورد و ایشان مثل من خواهند شد.‏ مزامیر
تمامی شرارت ایشان به نظر تو بیاید.‏ و چنانکه با
من به سبب تمامی گناهانم عمل نمودي،‏ به ایشان نیز
عمل نما.‏ زیرا که ناله من بسیار است و دلم بیتاب
شده است.‏
21 ،69
.22
2
1. چگونه
یهوه از خشم خود دختر صهیون را به
ظلمت پوشانیده و شکوه اسرائیل را از آسمان به زمین
افکنده است.‏ و قدمگاه خویش را در روزِ‏ خشم خود به
یاد نیاورده است.‏ مزامیر ؛ اعمال رسولان
یهوه تمامی مسکنهاي یعقوب را هلاك کرده و
رحم ننموده است.‏ قلعه دختر یهودا را در خشم
خود ویران ساخته،‏ و سلطنت و امیرانش را به زمین
انداخته،‏ بیآبرو ساخته است.‏
در آتش خشم خود تمامی شاخهاي اسرائیل را
ریشه کن ساخته،‏ دست راست خود را از پیش
دشمن برگردانیده است.‏ و یعقوب را مثل آتش مشتعل
که از هر طرف میبلعد سوزانیده است.‏ ارمیا
کمان خود را مثل دشمن زه کرده،‏ با دست راست
خود مثل دشمن برپا ایستاده است.‏ و همه آنانی را که
در خیمه دختر صهیون نیکو منظر بودند به قتل
رسانیده،‏ خشم خویش را مثل آتش ریخته است.‏ مزامیر
27 ،17
49 ،7
5 ،99
.2
.3
.4
13 ،7
.5
.6
.7
یهوه مثل دشمن شده،‏ اسرائیل را هلاك کرده و
تمامی قصرهایش را ویران ساخته و قلعههایش را
خراب نموده است.‏ و براي دختر یهودا ماتم و ناله را
افزوده است.‏
و سایبان خود را مثل ک پر ي در بوستان خراب کرده،‏
مکان اجتماع خویش را ویران ساخته است.‏ یهوه،‏
جشنها و سبتها را در صهیون به فراموشی داده است.‏
و در آتش خشم خویش پادشاهان و کاهنان را خوار
نموده است.‏
یهوه قربانگاه خود را مکروه داشته و مقدس خویش
را خوار نموده و دیوارهاي قصرهایش را به دست
دشمنان تسلیم کرده است.‏ و ایشان در خانه یهوه مثل
ایام عیدها صدا میزنند.‏
یهوه قصد نموده است که حصارهاي دختر صهیون
را ویران سازد.‏ پ س ریسمانکار کشیده،‏ دست خود را از
هلاکت باز نداشته،‏ بلکه خندق و حصار را به ماتم
درآورده است که با هم نوحه میکنند.‏
دروازههایش به زمین فرو رفته است پشتبندهایش
را خراب و خرد ساخته است.‏ پادشاه و امیرانش در
میان امتها میباشند و هیچ شریعتی نیست.‏ و انبیاي
او نیز رؤیا از جانب یهوه نمیبینند.‏
مشایخ دختر صهیون بر زمین نشسته،‏ خاموش
میباشند،‏ و خاك بر سر افشانده،‏ پلاس پوشند.‏ و
دوشیزگان اورشلیم سر خود را بسوي زمین میافکنند.‏
من از اشکها کاهیده شد و جهاز هاضمهام
به جوش آمده و جگرم به سبب خرابی دختر قوم من
بر زمین ریخته شده است.‏ چونکه کودکان و
شیرخوارگان در کوچه شهر ضعف میکنند.‏ ارمیا
1 ،9
.10
11. چشمان
16 1، ؛ باب
.12
و به مادران خویش میگویند:‏ گندم و شراب کجا
است؟ زیرا که مثل مجروحان در کوچههاي شهر
بیهوش گردند،‏ و جانهاي خویش را به آغوش
مادران خود میریزند.‏
براي تو چه شهادت توانم آورد و تو را بهچه چیز
تشبیه توانم نمود اي دختر اورشلیم!‏ و چه چیز را به
تو تشبیه نموده،‏ تو را اي دوشیزه دختر صهیون تسلّی
دهم!‏ زیرا که شکستگی تو مثل دریا عظیم است و
کیست که تو را شفا تواند داد.‏
پیامبران تو داستانهاي دروغ و باطل برایت
پیشگویی کردهاند و گناهانت را آشکار نکردهاند تا تو را
از اسیري برگردانند،‏ بلکه پیام درغین و اسباب
پراکندگی براي تو دیدهاند.‏
همه رهگذریان برتو دستک زنند و تمسخر
نموده،‏ سرهاي خود را بر دختر اورشلیم میجنبانند و
میگویند:‏ آیا این است شهري که آن را کمال زیبایی و
خشنودي تمام زمین میخواندند؟
همه دشمنانت،‏ دهان خود را بر تو گشوده مسخره
مینمایند و دندانهاي خود را به هم افشرده،‏ میگویند
که آن را هلاك ساختیم.‏ حتماً‏ ا روزي است که
انتظار آن را میکشیدیم،‏ حال آن را پیدا نموده و
مشاهده کردهایم.‏ ایوب ؛ مزامیر
یهوه آنچه را که قصد نموده است بجا آورده و
کلامی را که از ایام قدیم فرموده بود به انجام رسانیده،‏
16 ،35
9 ،16
.13
.14
.15
.16
.17
- 736 -

يرو
یم
يها
يها
يها
نی
آن را هلاك کرده و سختی ننموده است.‏ و دشمنت را 9.
برتو خشنود گردانیده،‏ شاخ دشمنانت را برافراشته
است.‏
دل ایشان نزد یهوه فریاد برآورده،‏ میگوید:‏ اي دیوارِ‏
دخترِ‏ صهیون،‏ شبانه روز مثل رود اشک بریز و خود را
آرامی مده و مردمک چشمت راحت نبیند!‏
در ابتداي پاسها برخاسته،‏ فریاد برآور و
دل خود را مثل آب پیش یهوه بریز،‏ و دستهاي
خود را به خاطر جان کودکانت که از گرسنگی به سر
هرکوچه بیهوش میگردند،‏ نزداو برافراز،‏
و بگو:‏ اي یهوه بنگر و ملاحظه فرما که چنین
عمل را به چه کس نمودهاي!‏ آیا میشود که زنان میوه
رحم خود و کودکانی را که به ناز پرورده بودند
بخورند؟ و آیا میشود که کاهنان و پیامبران در
مقدس یهوه کشته شوند؟ تثنیه
و پیران در کوچهها بر زمین خوابند.‏
دوشیزگان و جوانان من به شمشیر افتادهاند.‏ کُشتی،‏
در روز خشم خود ایشان را بی رحمانه به قتل
رسانیده.‏
ترسهاي مرا از هرطرف مثل روز جشن خواندي و
کسی نبود که در روز خشم یهوه نجات یابد یا باقی
ماند.‏ و آنانی را که به ناز پرورده و تربیت نموده بودم
دشمن من ایشان را تلف نموده است.‏
مراثی ارمیا
53 ،28
.18
19. شبانگاه
.20
21. جوانان
.22
3
.1
.2
.3
.4
.5
.6
من آن مرد هستم که از عصاي خشم وي رنج
دیدهام.‏
او مرا رهبري نموده،‏ به تاریکی در آورده است و نه
به روشنایی.‏
به درستی که دست خویش را تمامی روز به ضد
من بارها برگردانیده است.‏
گوشت و پوست مرا مندرس ساخته واستخوانهایم را
خرد کرده است.‏
به ضد من بنا نموده،‏ مرا به تلخی و سختی احاطه
کرده است.‏
مرا مثل آنانی که از قدیم مردهاند در تاریکی
نشانیده است.‏
گرد من حصار کشیده که نتوانم بیرون آمد و زنجیر
مرا سنگین ساخته است.‏
و نیز چون فریاد و التماس مینمایم دعاي مرا منع
میکند.‏ مزامیر ؛
راههاي مرا با سنگهاي تراشیده سد کرده است و
راههایم را کج نموده است.‏
او براي من خرسی است در کمین نشسته و
شیري که در بیشه خود میباشد.‏ مزامیر
راه مرا منحرف ساخته،‏ مرا دریده است و مرا
مبهوت گردانیده است.‏
کمان خود را زه کرده،‏ مرا براي تیرهاي خویش،‏
هدف ساخته است.‏
و تیرهاي ترکش خود را به قلوه من فرو برده
است.‏
من به جهت تمامی قوم خود مسخره و تمامی روز
سرود ایشان شدهام.‏
مرا به تلخیها سیر کرده و مرا به گیاه اَفسنْتین
مست گردانیده است.‏
دندانهایم را به سنگ ریزها شکسته و مرا به
خاکستر پوشانیده است.‏ اعمال رسولان ؛ حزقیال
تو جان مرا از سلامتی دور انداختی و من
سعادتمندي را فراموش کردم،‏
و گفتم که قوت و امید من از یهوه تلف شده
است.‏
رنج و سختی مرا گیاه افسنتین و تلخی به یاد آور.‏
30 ،27
9 ،10
54 ،7
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
34 ،27 متی
.20
تو حتماً‏ به یاد خواهی آورد زیرا که جان من در
من منحنی شده است.‏
و من آن را در دل خود خواهم گذرانید و از ا
سبب امیدوار خواهم بود.‏
از لصف یهوه است که تلف نشدیم زیرا
که رحمت او بیانتها است.‏ نحمیا ؛ اول تواریخ
،22
31 ،9
.21
.22
13
.23
آنها هر صبح تازه میشود و وفاداري تو
بسیار است.‏
و جان من میگوید که یهوه قسمت من است،‏
بنابراین بر او امیدوارم.‏ مزامیر
یهوه به جهت کسانی که بر او توکل دارند و براي
آنانی که او را میطلبند نیکو است.‏ مزامیر
است که انسان امیدوار باشد و با سکوت
انتظار نجات یهوه را بکشد.‏ اشعیا
براي انسان نیکو است که یوغ را در جوانی خود
بردارد.‏
به تنهایی بنشیند و ساکت باشد زیرا که او آن را
بر وي نهاده است.‏
2 ،40
5 ،16 ؛ 26 ،73
10 ،50
.24
.25
26. خوب
.27
.28
مزامیر 3 ،143
4 ،69
3 ،22
.7
.8
- 737 -

ي سیها
.52
مراثی ارمیا
6
.29
.30
دهان خود را بر خاك بگذارد که شاید امید باشد.‏
رخسار خود را به زنندگان بسپارد و از خجالت
سیر شود.‏
زیرا یهوه تا به ابد او را ترك نخواهد نمود.‏
زیرا اگر چه کسی را اندوهگین سازد اما بر
حسب زیادي لطف خود رحمت خواهد فرمود.‏ اشعیا
.31
.32
8 ،54
33. چونکه
فرزندانآدم را از دل خود نمیرنجاند
و اندوهگین نمیسازد.‏
تمامی اسیران زمین را زیر پا پایمال کردن،‏
و منحرف ساختن حقّ‏ انسان به حضور بالاترین،‏
و منقلب نمودن آدمی در دعویش منظور یهوه
نیست.‏
کیست که بگوید و واقع شود اگر یهوه امر نفرموده
باشد.‏ اشعیا ؛ عاموس 3، ؛ میکاه
آیا از فرمان بالاترین هم بدي و هم نیکویی صادر
نمیشود؟
سپ.‏ چرا انسان تا زنده است و آدمی به سبب
سزاي گناهان خویش شکایت کند؟ یوحنا
راههاي خود را جستجو و تحقیق بنماییم و بسوي
یهوه بازگشت کنیم.‏
دلها و دستهاي خویش را بسوي خدایی که در
آسمان است برافرازیم،‏ مزامیر
و بگوییم:‏ ما گناه کردیم و نافرمانی ورزیدیم و تو
عفو نفرمودي.‏ مزامیر ؛ دانیال
را به خشم پوشانیده،‏ ما را تعقیب
نمودي و به قتل رسانیده،‏ سختی نفرمودي.‏
را به ابر غلیظ پوشیده ساختی،‏ تا دعاي
ما نگذرد.‏
ما را در میان امتها مدفوع و خاکروبه
گردانیدهاي.‏
تمامی دشمنان ما بر ما دهان خود را میگشایند.‏
ترس و دام و هلاکت و خرابی بر ما عارض گردیده
است.‏
به سبب هلاکت دختر قوم من،‏ نهرهاي آب از
چشمانم میریزد.‏ ارمیا
از چشم من بی اختیار اشک جاري است و باز
نمیایستد.‏
تا یهوه از آسمان ملاحظه نماید و ببیند.‏
به جهت همه دختران شهرم،‏ جان مرا
میرنجاند.‏ باب
آنانی که بیسبب دشمن منند،‏ مرا مثل مرغ
بشدت تعقیب مینمایند.‏
مرا در سیاهچال گرفتند و سنگها بر من
انداختند.‏
آبها از سر من گذشت پس گفتم:‏ از دست رفتم.‏
آنگاه اي یهوه ، از عمق اهچال اسم تو را
خواندم.‏
مرا شنیدي،‏ پس گوش خود را از آه و
التماس من مپوشان!‏
در روزي که تو را خواندم نزدیک شده،‏ فرمودي
که نترس.‏
اي یهوه دعوي جان مرا انجام داده و حیات مرا
فدیه نمودهاي!‏
اي یهوه ظلمی را که به من نمودهاند دیدهاي.‏ پ س
مرا دادرسی فرما!‏
تمامی کینه ایشان و همه تدابیري را که به ضد
من کردند دیدهاي.‏
اي یهوه توهین ایشان را و همه تدابیري را که به
ضد من کردند شنیدهاي!‏
مقاومت کنندگانم را و فکرهایی را که
تمامی روز به ضّد من دارند دانستهاي.‏
نشستن و برخاستن ایشان را ملاحظه فرما زیرا که
من سرود ایشان شدهام.‏ ایوب
اي یهوه موافق اعمال دستهاي ایشان مکافات به
ایشان برسان.‏ مزامیر
ترس قلب به ایشان بده و لعنت تو بر ایشان باد!‏
ایشان را به خشم تعقیب نموده،‏ از زیر آسمانهاي
یهوه هلاك کن.‏
9 ،30
8 ،137
53. جان
.54
.55
56. صداي
.57
.58
.59
.60
.61
62. سخنان
.63
.64
.65
.66
4
1. چگونه
طلا زنگ گرفته و زر خالص زشت گردیده
است؟ سنگهاي محل مقدس به سر هر کوچه ریخته
شده است.‏ اشعیا
پسران گرانبهاي صهیون که به زر ناب برابر
میبودند،‏ مثل ظروف سفالین که عمل دست کوزهگر
باشد شمرده شدهاند؟
3. شغالها تیز پستانهاي خود را بیرون آورده،‏ بچههاي
خویش را شیر میدهند.‏ اما دختر قوم من مانند شتر
مرغِ‏ بیابانی،‏ بیرحم گردیده است.‏
زبان کودکان شیرخواره از تشنگی به کام ایشان
میچسبد،‏ و کودکان نان میخواهند و کسی به ایشان
22 ،1
2. چگونه
.4
43 ،6
12 ،1
5 ،9
2 ،28
6 ،106
1 ،9 ؛ 17 ،13
16 ،1
7 ،45
.34
.35
.36
.37
.38
39
.40
.41
.42
43. خویشتن
44. خویشتن
.45
.46
.47
.48
.49
.50
51. چشمانم
- 738 -

تی
يها
يها
يها
کی
یم
.18
نمیدهد.‏
آنانی که خوراك لذیذ میخوردند،‏ درکوچهها بینوا
گشتهاند.‏ آنانی که در لباس قرمز ترب یافتهاند
مدفوعها را در آغوش میکشند.‏
زیرا که نافرمانی دختر قوم من از گناه سدوم زیاده
است،‏ که در لحظهاي واژگون شد و کسی دست بر او
ننهاد.‏ پیدایش ؛
ناصریان او از برف،‏ صافتر و از شیر،‏ سفیدتر بودند.‏
بدن ایشان از لعل سرختر و جلوه ایشان مثل یاقوت
کبود بود.‏
اما صورت ایشان از سیاهی سیاهتر شده است که
در کوچهها شناخته نمیشوند.‏ پوست ایشان به
استخوانهایشان چسبیده و خشک شده،‏ مثل چوب
گردیده است.‏
کشتگان شمشیر از کشتگان گرسنگی بهترند.‏ زیرا
که اینان از عدم محصول زمین مجروح شده،‏ کاهیده
میگردند.‏
زنان مهربان،‏ فرزندان خود را میپزند به دستهاي
خویش.‏ و آنها در هلاکت دختر قوم من غذاي ایشان
هستند.‏ باب ؛ تثنیه
یهوه خشم خود را به اتمام رسانیده،‏ آتش خشم
خویش را ریخته است،‏ و آتشی در صهیون افروخته که
اساس آن را سوزانیده است.‏ ارمیا
پادشاهان جهان و همه ساکنان کره زمین باور
نمیکردند که مخالف و دشمن به دروازه اورشلیم
داخل شود.‏
به سبب گناه پیامبران و گناه کاهنانش،‏ که خون
عادلان را در اندرونش ریختند.‏
مثل کوران در کوچهها رفت و آمد میکنند و از
خون آغشته شدهاند،‏ که لباس ایشان را لمس
نمیتوانند کرد.‏
و به ایشان ندا میکنند که دور شوید،‏ نجس هستید!‏
دور شوید،‏ دور شوید،‏ و لمس منمایید!‏ چون فرار
میکردند،‏ رفت آمد میکردند و در میان امتها
میگفتند که در اینجا دیگر توقّف نخواهند کرد.‏
یهوه ایشان را پراکنده ساخته و ایشان را
دیگر منظور نخواهد داشت.‏ به کاهنان ایشان اعتنا
نمیکنند و بر بزرگان،‏ لطف ندارند.‏
ما تا حال در انتظار کمک باطل ما
کاهیده میشود.‏ بر دیدهبانگاههاي خود انتظار
کشیدیم،‏ براي امتی که نجات نمیتوانند داد.‏
مراثی ارمیا
قدمهاي ما را تعقیب نمودند به حدي که در
کوچه خود راه نمیتوانیم رفت.‏ آخرت ما نزد
است و روزهاي ما تمام شده زیرا که اجل ما رسیده
است.‏
تعقیبکنندگان ما از عقابهاي هوا تیزروترند.‏ ما را
بر کوهها تعقیب میکنند و براي ما در صحرا کمین
میگذارند.‏
مسح شده یهوه که دم بینی ما میبود در
حفره ایشان گرفتار شد،‏ که دربارة او میگفتم
زیر سایه او در میان امتها،‏ زیست خواهیم نمود.‏ ارمیا
.19
.20
11 .8 ،25
21. خوشحال
باش و شادي کن اي دختر ادوم که در
زمین عوص ساکن هستی ‏!بر تو نیز این جام خواهد
رسید و مست شده،‏ عریان خواهی شد.‏
اي دختر صهیون سزاي گناه تو تمام شد و تو را
دیگر ترك وطن نخواهد ساخت.‏ اي دختر ادوم،‏
مجازات گناه تو را به تو خواهد رسانید و گناهان تو را
کشف خواهد نمود.‏ اشعیا
2 ،40
.22
5
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
اي یهوه آنچه بر ما واقع شد به یاد آور و ملاحظه
فرموده،‏ ننگ ما را ببین.‏
میراث ما از آن غریبان و خانههاي ما از آنِ‏
بیگانگان گردیده است.‏
ما یتیم و بی پدر شدهایم و مادران ما مثل بیوهها
گردیدهاند.‏
آب خود را ب ا پول نوشیم و هیزم ما به ما
فروخته میشود.‏
تعقیب کنندگان ما به گردن ما رسیدهاند و خسته
شده،‏ راحت نداریم.‏
با اهل مصر و آشور دست دادیم تا از نان سیر
شویم.‏
پدران ما گناه ورزیده،‏ نابود شدهاند و ما متحمل
نافرمانی ایشان گردیدهایم.‏ خروج ؛ ارمیا ؛ حزقیال
،18
29 ،31
5 ،20
2
.8
.9
غلامان بر ما حکمرانی میکنند و کسی نیست که
از دست ایشان رهایی دهد.‏
از ترس شمشیر اهل بیابان،‏ نان خود را بخطر جان
خویش مییابیم.‏
پوست ما به سبب گرسنگی وحشتناك مثل تنور
سوخته شده است.‏
.10
27 ،17
53 ،28
4 ،19
20 ،18
20 ،2
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16. خشم
17. چشمان
- 739 -

كتر
مراثی ارمیا
.11
زنان را در صهیون بیآبرو کردند و دوشیزگان را
در شهرهاي یهودا.‏
امیران از دست ایشان به دار کشیده شده و به
بزرگان اعتنا ننمودند.‏ تثنیه
13. جوانان سنگهاي آسیا را برمیدارند و کودکان زیر
بار هیزم میافتند.‏
بزرگان از دروازهها نابود شدند و جوانان از
نغمهسرایی خویش.‏
دل ما انتهایی دارد و رقص ما به ماتم
تبدیل گردید.‏
تاج از سر ما افتاد،‏ واي بر ما زیرا که گناه کردیم.‏
50 ،28
.12
.14
15. شادي
.16
ارمیا 18 ،13
.17
از این جهت دل ما بیتاب شده است و به سبب
این چیزها چشمان ما تار گردیده است.‏
یعنی به خاطر کوه صهیون که ویران شد و
روباهان در آن گردش میکنند.‏
اما تو اي یهوه تا ابد مینشینی و تخت نسل به
نسل خواهد بود.‏ مزامیر ؛ ارمیا
سپ.‏ براي چه ما را تا به ابد فراموش کرده و ما را
مدت مدیدي نمودهاي.‏
اي یهوه ما را بسوي خود برگردان و بازگشت
خواهیم کرد و ایام ما را مثل زمان گذشته تازه کن.‏
در غیر این صورت ما را کلاً‏ رد نمودهاي و بر ما
بینهایت خشمگین شدهاي.‏
10 ،10
مزامیر 2 ،13
16 ،10
.18
.19
20
.21
.22
- 740 -

يپا
يها يها
يها
نی
يپا
یقل
کی
يها
يها يها
يرو
یم
يرو
کن
حزقیال
حزقیال
، چونمن
1
.1
و در روز پنجم ماه چهارم سال سیام در
میان اسیران نزد نهر خابور بودم،‏ واقع شد که آسمان
گشوده گردید و خدا تصاویري به من نشان داد.‏ باب
،10
22 .20 .15
.2
در پنجم آن ماه که سال پنجم اسیري یهویاکین
پادشاه بود،‏ دوم پادشاهان
کلام یهوه بر حزقیال پسر بوزي کاهن نزد نهر
خابور در زمین کلدانیان نازل شد و دست یهوه در آنجا
بر او بود.‏
سپ.‏ نگریستم و اینک باد شدیدي از طرف شمال
برمیآید و ابر عظیمی و آتش جهنده و درخشندگیاي
گرداگردش و از میانش یعنی از میان آتش،‏ مثل نور
تابان بود.‏
و از میانش شبیه چهار حیوان پدید آمد و نمایش
ایشان این بود که شبیه انسان بودند.‏ باب
و هریک از آنها چهار رو داشت و هریک از آنها چهار
بال داشت.‏ باب
و پای آنها پای مستقیم و کف آنها مانند
کف گوساله بود و مثل فلزِ‏ تابانِ‏ صی درخشان
بود.‏
و زیر بالهاي آنها از چهار طرف آنها دستهاي انسان
بود و آن چهار رویها و بالهاي خود را چنین داشتند.‏
و بالهاي آنها به یکدیگر پیوسته بود و چون
میرفتند به اطراف نگاه نمیکردند،‏ بلکه هر به راه
مستقیم میرفتند.‏
و اما شباهت روی آنها این بود که آنها روي انسان
داشتند و آن چهار روي شیر بطرف راست داشتند و
آن چهار روي گاو بطرف چپ داشتند و آن چهارروي
عقاب داشتند.‏ مکاشفه
و رویها و بالهاي آنها از طرف بالا از یکدیگر جدا
بود و دو بال هریک به همدیگر پیوسته و دو بال دیگر
بدن آنها را میپوشانید.‏
و هر یک از آنها به راه مستقیم میرفتند و به هر
جایی که روح میرفت آنها میرفتند و درهنگام رفتن
به اطراف نگاه نمیکردند.‏
و اما شباهت این حیوانات ا بود که صورت آنها
مانند شعله جرقه آتش افروخته شده،‏ مثل
صورت مشعلها بود.‏ و آن آتش در میان آن حیوانات
گردش میکرد و درخشان میبود و از میان آتش برق
میجهید.‏
و آن حیوانات مثل صورت برق میدویدند و
برمیگشتند.‏
و چون آن حیوانات را ملاحظه کردم،‏ ای
یک چرخ به پهلوي آن حیوانات براي هر روي هرکدام از
آن چهار بر زمین بود.‏
و صورت چرخها و صنعت آنها مثل منظر زبرجد
بود و آن چهار یک شباهت داشتند.‏ و صورت و صنعت
آنها مثل چرخ در میان چرخ بود.‏ باب
و چون آنها میرفتند،‏ بر چهار جانب خود
میرفتند و در هنگام رفتن به هیچ طرف نمیچرخید.‏
و فلکه آنها بلند و مهیب بود و فلکههاي آن
چهار از هر طرف از چشمها پر بود.‏
و چون آن حیوانات میرفتند،‏ چرخها در پهلوي
آنها میرفت و چون آن حیوانات از زمین بلند
میشدند،‏ چرخها بلند میشد.‏
و هرجایی که روح میرفت آنها میرفتند،‏ به هر
جا که روح سیر میکرد و چرخها پیش آنها بلند
میشد،‏ زیرا که روح حیوانات در چرخها بود.‏
و چون آنها میرفتند،‏ اینها میرفت و چون آنها
میایستادند،‏ اینها میایستاد.‏ و چون آنها از زمین بلند
میشدند،‏ چرخها پیش آنها از زمین بلند میشد،‏
زیرا روح حیوانات در چرخها بود.‏
و شباهت آسمانی که بالاي سر حیوانات بود مثل
شکل بلّورِ‏ وحشتناك بود و بالاي سر آنها پهن شده
بود.‏
و بالهاي آنها زیر آسمان بسوي یکدیگر مستقیم
بود و دو بال هریک از این طرف میپوشانید و دو بال
هر یک از آن طرف بدنهاي آنها را میپوشانید.‏
و چون میرفتند،‏ من صداي بالهاي آنها را مانند
صداي آبهاي بسیار،‏ مثل صداي بالاترین،‏ و صداي
رفتنشان را مثل صداي لشکر شنیدم؛ زیرا که چون
میایستادند بالهاي خویش را میبستند.‏
و چون در هنگام ایستادن بالهاي خود را پایین
میآوردند،‏ صدایی از آسمانی که بالاي سر آنها بود به
گوش میرسید.‏
و بالاي آسمانی که بر سر آنها بود شباهت تختی
مثل صورت یاقوت کبود بود و برآن شباهت تخت،‏
9 ،10
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
،
9 ،10
15 ،24
7 ،4
14 ،10
.3
4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
- 741 -

يرو
يها
نیی
يها
يها
يرو
نک
يرو
يرو
یاب یم
3
1
شباهتی مثل صورت انسان بر فوق آن بود.‏
و از منظر کمر او بطرف بالا مثل نور تابان،‏ مانند
نمایش آتش در درون آن و گرداگردش دیدم.‏ و از
منظر کمر او به طرف پا مثل نمایش آتشی که از
هر طرف درخشان بود دیدم.‏
مانند نمایش رنگینکمان که در روز باران در ابر
میباشد،‏ همچنین آن درخشندگی گرداگرد آن بود.‏
این منظرِ‏ شباهت شکوه یهوه بود و چون آن را دیدم،‏
به خود در افتادم و صدایی را شنیدم،‏
حزقیال
.27
.28
2
.1
که مرا گفت:‏ اي پسر انسان بر پای خود بایست
تا با تو سخن گویم.‏ دانیال
و چون این را به من گفت،‏ روح داخل من شده،‏ مرا
بر پایهایم برپا نمود.‏ و او را که با من سخن گفت
که مرا فرمود:‏ اي پسر انسان من تو را نزد
فرزنداناسرائیل میفرستم،‏ یعنی نزد امت فتنه انگیزي
که به من فتنه انگیختهاند.‏ ایشان و پدران ایشان تا به
امروز بر من سرکشی ورزیدهاند.‏
و پسران ایشان سخت رو و سنگدل هستند و من
تو را نزد ایشان میفرستم تا به ایشان بگویی:‏ سرور
یهوه چنین میفرماید.‏
و ایشان خواه بشنوند و خواه نشنوند،‏ زیرا خاندان
فتنهانگیز میباشند،‏ خواهند دانست که پیامبري در
میان ایشان هست.‏
و تو اي پسر انسان از ایشان مترس و از سخنان
ایشان بیم مکن اگرچه خارها و تیغها با تو باشد و در
میان عقربها ساکن باشی،‏ اما از سخنان ایشان مترس و
از روی ایشان هراسان مشو،‏ زیرا که ایشان خاندان
فتنهانگیز میباشند.‏
سپ.‏ کلام مرا به ایشان بگو،‏ خواه بشنوند و خواه
نشنوند،‏ چونکه فتنهانگیز هستند.‏
و تو اي پسر انسان آنچه را که من به تو میگویم
بشنو و مثل این خاندان فتنهانگیز نافرمان مشو بلکه
دهان خود را گشوده،‏ آنچه را که من به تو میدهم
بخور.‏
سپ.‏ نگریستم و اینک دستی بسوي من دراز شد و
در آن طوماري بود.‏
و آن را پیش من بگشود که رو و پشتش هر دو
نوشته بود و نوحه وماتم و واي بر آن نوشته شده بود.‏
سپ.‏ مرا گفت:‏ اي پسر انسان آنچه را که ی
بخور.‏ این طومار را بخور و رفته،‏ با خاندان اسرائیل
سخن بگو.‏ مکاشفه
آنگاه دهان خود را گشودم و او آن طومار را به من
خورانید.‏
و مرا گفت:‏ اي پسر انسان شکم خود را بخوران و
جهاز هاضمه خویش را از این طوماري که من به تو
میدهم پر کن.‏ پس آن را خوردم و در دهانم مثل
عسل شیرین بود.‏
و مرا گفت:‏ اي پسر انسان بیا و نزد خاندان اسرائیل
رفته،‏ کلام مرا براي ایشان بیان کن.‏
زیرا که نزد امت بیگانه زبان و سنگین زبان فرستاده
نشدي،‏ بلکه نزد خاندان اسرائیل.‏
نه نزد قوم بسیار بیگانه زبان و سنگین زبان که
سخنان ایشان را نتوانی فهمید.‏ یقیناً‏ اگر تو را نزد آنها
میفرستادم به تو گوش میگرفتند.‏
اما خاندان اسرائیل نمیخواهند تو را بشنوند زیرا
که نمیخواهند مرا بشنوند.‏ چونکه تمامی خاندان
اسرائیل سخت پیشانی و سنگدل هستند.‏ باب ؛ زکریا
4 ،2
10 ،10
.2
.3
.4
.5
.6
.7
12 ،7
.8
هم اکنون من تو را در مقابل ایشان
سخت خواهم ساخت و پیشانی تو را در مقابل پیشانی
ایشان سخت خواهم گردانید.‏ ارمیا
بلکه پیشانی تو را مثل الماس از سنگ خارا
سختتر گردانیدم.‏ پ س از ایشان مترس و از رویهاي
ایشان هراسان مباش،‏ زیرا که خاندان فتنهانگیز
میباشند.‏
و مرا فرمود:‏ اي پسر انسان تمام کلام مرا که به تو
میگویم در دل خود جا بده و به گوشهاي خود بشنو.‏
و بیا و نزد اسیرانی که از پسران قوم تو میباشند
رفته،‏ ایشان را خطاب و خواه بشنوند و خواه
نشنوند.‏ به ایشان بگو:‏ سرور یهوه چنین میفرماید.‏ باب
18 ،1
.9
.10
.11
7 .5 ،2
.12
آنگاه روح،‏ مرا برداشت و از عقب خود صداي
غ رش عظیمی شنیدم که شکوه یهوه از مقام او
متبارك باد.‏
و صداي بالهاي آن حیوانات را که به همدیگر
برمیخوردند و صداي چرخها را که پیش آنها بود
و صداي غرش عظیمی را شنیدم.‏
.13
11 ،10
باب 27 .11 ،3
.2
شنیدم 3.
.4
.5
.6
7
.8
9
.10
امثال 29 ،23
- 742 -

يرو
یم
یان
يرو
کهآن
.25
حزقیال
.14
آنگاه روح مرا برداشت و برد و با تلخی در حرارت
روح خود رفتم و دست یهوه بر من سنگین بود.‏
اعمال رسولان
39 ،8
15
سپ.‏ به تَلَّ-‏ اَبِیب نزد اسیرانی که نزد نهر خابور
ساکن بودند،‏ رسیدم و در مک که ایشان نشسته
بودند،‏ در آنجا به میان ایشان هفت روز متحیر
نشستم.‏
و بعد از پایان هفت روز واقع شد که کلام یهوه بر
من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان تو را براي خاندان اسرائیل
دیدهبان ساختم،‏ پس کلام را از دهان من بشنو و
ایشان را از جانب من تهدید کن.‏ ؛ عبرانیان
باب 7 ،33
.16
.17
17 ،13
.18
و هنگامی که من به مرد شریر گفته باشم که
حتماً‏ خواهی مرد،‏ اگر تو او را تهدید نکنی و
سخن نگویی تا آن شریر را از راه زشت او تهدید
نموده،‏ او را زنده سازي،‏ آنگاه آن شریر در
گناهش خواهد مرد،‏ اما خون او را از دست تو
خواهم طلبید.‏
اما اگر تو مرد شریر را تهدید کنی و او از
شرارت خود و راه بد خویش بازگشت نکند،‏ او در
گناه خود خواهد مرد،‏ اما تو جان خود را نجات
دادهاي.‏
و اگر مرد عادل از عدالت خود برگردد و گناه ورزد
و من سنگ ضربه پیش وي بنهم تا بمیرد،‏ چونکه تو
او را تهدید ننمودي،‏ او در گناه خود خواهد مرد و
عدالتی که بعمل آورده بود به یاد آورده نخواهد شد.‏
اما خون او را از دست تو خواهم طلبید.‏ باب
و اگر تو مرد عادل را تهدید کنی که آن مرد عادل
گناه نکند و او خطا نورزد حتماً‏ زنده خواهد ماند،‏
چونکه تهدید پذیرفته است و تو جان خود را نجات
دادهاي.‏
و دست یهوه در آنجا بر من نهاده شد و او مرا
فرمود:‏ برخیز و به صحرا بیرون شو که در آنجا با تو
سخن خواهم گفت.‏ عزرا
سپ.‏ برخاسته،‏ به صحرا بیرون رفتم و اینک شکوه
یهوه مثل شکوهی که نزد نهر خابور دیده بودم،‏ در
آنجا برپا شد و من به خود درافتادم.‏ باب
و روح داخل من شده،‏ مرا بر پایهایم برپا داشت و
او مرا خطاب کرده،‏ فرمود:‏ برو و خویشتن را در خانه
خود ببند.‏ باب
و اما تو اي پسر انسان اینک بندها بر تو خواهند
نهاد و تو را به آنها خواهند بست اما در میان ایشان
بیرون مرو.‏
و من زبان تو را به کامت خواهم چسبانید تا گنگ
شده،‏ براي ایشان نصیحت کننده نباشی.‏ زیرا که
ایشان خاندان فتنهانگیز میباشند.‏ مزامیر
اما وقتی که من با تو سخن بگویم،‏ آنگاه دهان تو
را خواهم گشود و به ایشان خواهی گفت:‏ سرور یهوه
چنین میفرماید.‏ آنگاه شنوا باشد بشنود و آنکه
خودداري نماید خودداري کند.‏ زیرا که ایشان خاندان
فتنهانگیز میباشند.‏ باب
6 ،137
7 .5 ،2
.26
.27
4
.1
.2
و تو نیز اي پسر انسان آجري بگیر و آن را پیش
خود بگذار و شهر اورشلیم را بر آن نقش نما.‏
و آن را محاصره کن و در برابرش برجها ساخته،‏
سنگري در مقابلش برپا نما و به اطرافش اردو زده،‏
منجنیقها به هر سوي آن برپا کن.‏ دوم پادشاهان
و تابه آهنین براي خود گرفته،‏ آن را در میانخود و
شهر،‏ دیواري آهنین بگذار و روي خود را بر آن بدار و
محاصره خواهد شد و تو آن را محاصره کن تا نشانهاي
به جهت خاندان اسرائیل بشود.‏
سپ.‏ تو بر پهلوي چپ خود بخواب و گناه خاندان
اسرائیل را بر آن بگذار.‏ موافق شماره روزهایی که بر
آن بخوابی،‏ گناه ایشان را تحمل خواهی کرد.‏
و من سالهاي گناه ایشان را مطابق شماره روزها
یعنی سیصد و نود روز بر تو نهادهام.‏ پ س تحمل گناه
خاندان اسرائیل را خواهی کرد.‏
و چون اینها را به انجام رسانیده باشی،‏ باز به پهلوي
راست خود بخواب و چهل روز متحمل گناه خاندان
یهودا خواهی شد.‏ هر روزي را به جهت سالی براي تو
قرار دادهام.‏ باب ؛ اعداد
و بازوي خود را برهنه کرده،‏ روي به محاصره
اورشلیم بدار و به ضد آن پیامبري کن.‏
و اینک بندها بر تو مینهم و تا روزهاي محاصرهات
را به اتمام نرسانیده باشی از پهلو به پهلوي دیگرت
نخواهی غلطید.‏
سپ.‏ گندم و جو و باقلا و عدس و ارزن و جلبان
براي خود گرفته،‏ آنها را در یک ظرف بریز و خوراکی
از آنها براي خود بپز و تمامی روزهایی که به پهلوي
خود میخوابی،‏ یعنی سیصد و نود روز آن را خواهی
1 ،25
33 ،14
19 ،18
.3
4
.5
.6
.7
.8
9
26 .24 ،18
15 ،10
6 ،7
2 ،2
.19
.20
.21
.22
23
.24
- 743 -

کی
نی
.6
.7
خورد.‏
و غذایی که میخوري به وزن خواهد بود،‏ یعنی
بیست شکل براي هر روز.‏ وقت به وقت آن را خواهی
خورد.‏
و آب را به اندازه یعنی شش قسمت هین
خواهی نوشید.‏ آن را وقت به وقت خواهی نوشید.‏
و قرصهاي نان جو که میخوري،‏ آنها را بر ادرار
انسان در نظر ایشان خواهی پخت.‏
و یهوه فرمود به همین منوال فرزنداناسرائیل نان
نجس در میان امتهایی که من ایشان را به میان آنها
پراکنده میسازم خواهند خورد.‏
سپ.‏ گفتم:‏ آه اي سرور یهوه اینک جان من نجس
نشده و از طفولیت خود تا به حال حیوان مرده یا حیوان
دریده شده را نخوردهام و خوراك نجس به دهانم
نرفته است.‏ اعمال رسولان
آنگاه به من فرمود:‏ بدان که ادرار گاو را به عوض
ادرار انسان به تو دادم،‏ پس نان خود را بر آن خواهی
پخت.‏
و مرا فرمود:‏ اي پسر انسان اینک من عصاي نان را
در اورشلیم خواهم شکست و نان را به وزن و غصه
خواهند خورد و آب را به اندازه و حیرت خواهند
نوشید.‏ باب
زیرا که محتاج نان و آب خواهند شد و به حیرت
بر یکدیگر نظر خواهند انداخت و به سبب گناهان خود
گداخته خواهند شد.‏
حزقیال
14 ،10
16 ،5
.10
.11
.12
.13
14
.15
.16
.17
5
.1
.2
و تو اي پسر انسان براي خود تیغی تیز بگیر و آن را
مثل تیغ سلمانی به جهت خود بکار برده،‏ آن را بر سر
و ریش خود بگذران و ترازویی گرفته،‏ مویها را تقسیم
کن.‏
و چون روزهاي محاصره را به اتمام رسانیده باشی،‏
یک سوم را در میان شهر به آتش بسوزان و یک سوم
را گرفته،‏ اطراف آن را با تیغ بزن و سوم دیگر را به
بادها بپاش و من در عقب آنها شمشیري خواهم
فرستاد.‏
و اندکی از آن را گرفته،‏ آنها را در دامن خود ببند.‏
و باز قدري از آنها را بگیر و آنها را در میان آتش
انداخته،‏ آنها را به آتش بسوزان و آتشی براي تمام
خاندان اسرائیل از آن بیرون خواهد آمد.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ من این اورشلیم را در
میان امتها قرار دادم و کشورها را بهر طرف آن.‏
و او از احکام من بدتر از امتها و از قواعد من بدتر
از کشورهایی که گرداگرد او میباشد،‏ نافرمانی ورزیده
است زیرا که اهل او احکام مرا ترك کرده،‏ به قواعد
من پیروي ننمودهاند.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه شما
زیاده از امتهایی که گرداگرد شما میباشند غوغا
نمودید و به قواعد من پیروي نکرده،‏ احکام مرا بعمل
نیاوردید،‏ بلکه موافق احکام امتهایی که گرداگرد شما
میباشند نیز عمل ننمودید،‏ باب
در این صورت سرور یهوه چنین میفرماید:‏ من
اینک،‏ من به ضد تو هستم و در میان تو به نظر امتها
داوریها خواهم نمود.‏
و با تو به سبب همه قباحاتت کارها خواهم کرد که
قبل از این نکرده باشم و مثل آنها هم دیگر نخواهم
کرد.‏
بنابراین پدران در میان تو پسران را خواهند خورد
و پسران پدران خویش را خواهند خورد و بر تو داوریها
نموده،‏ تمامی باقیمانده تو را بسوي هر باد پراکنده
خواهم ساخت.‏ تثنیه
در این صورت سرور یهوه میفرماید:‏ به حیات
خودم قَسم چونکه تو مقدس مرا بتمامی قباحات و
همه ناپاکیهاي خویش نجس ساختی،‏ من نیز حتماً‏ تو
را ریشهکن خواهم ساخت و چشم من رحم نخواهد
نمود و من نیز رحمت نخواهم فرمود.‏ باب
یک سوم تو در میانت از وبا خواهند مرد و از
گرسنگی تلف خواهند شد.‏ و یک سوم به اطرافت به
شمشیر خواهند افتاد و سوم دیگر را بسوي هر باد
پراکنده ساخته،‏ شمشیر را در عقب ایشان خواهم
فرستاد.‏
سپ.‏ چون خشم من به اتمام رسیده باشد و آتش
خشم خویش را بر ایشان ریخته باشم،‏ آنگاه پشیمان
خواهم شد.‏ و چون آتش خشم خویش را بر ایشان به
اتمام رسانیده باشم،‏ آنگاه خواهند دانست که من یهوه
این را در غیرت خویش گفتهام.‏ باب
و تو را در نظر همۀ رهگذران در میان امتهایی
که به اطراف تو میباشند،‏ به خرابی و رسوایی تسلیم
خواهم نمود.‏
و چون بر تو به خشم و عصبانیت و سرزنشهاي
سخت داوري کرده باشم،‏ آنگاه ا موجب ننگ و
تمسخر و عبرت و تعجب براي امتهایی که به اطراف
تو میباشند خواهد بود.‏ من که یهوه هستم این را فرمودم.‏ باب
،14
4 ،7
42 ،16
12 ،11
53 ،28
.8
.9
.10
.11
.12
13
.14
.15
.3
.4
5. سرور
- 744 -

يها
يها
يها
يها
تک
يپا
کهآن
يها
يوا
تی
کی
.9
حزقیال
؛ 9 24، ؛ ارمیا 8
11
18 ،29
.16
و چون تیرهاي بد قحطی را که براي هلا
میباشد و من آنها را به جهت خرابی شما میفرستم
در میان شما انداخته باشم،‏ آنگاه قحطی را بر شما
سختتر خواهم گردانید و عصاي نان شما را خواهم
شکست.‏ تثنیه ؛ اشعیا 3، ؛ باب ؛
و قحطی و حیوانات درنده در میان تو خواهم
فرستاد تا تو را بیفرزند گردانند و وبا و خون از میان
تو عبور خواهد کرد و شمشیري بر تو وارد خواهم
آورد.‏ من که یهوه هستم این را فرمودم.‏ باب ؛ مکاشفه
21 ،14
13 ،14
16 ،4
23 ،32
.17
17 ،21 ؛ باب 8 ،6
6
.1
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان نظر خود را بر کوههاي اسرائیل بدوز
و درباره آنها پیامبري کن.‏ باب
و بگو:‏ اي کوههاي اسرائیل کلام خداوند یهوه را
بشنوید!‏ سرور یهوه به کوهها و تپهها و رودها و درهها
چنین میفرماید:‏ اینک من شمشیري بر شما میآورم
و مکان بلند شما را خراب خواهم کرد.‏
و قربانگاه شما ویران و تمثالهاي شمسی شما
شکسته خواهد شد و کشتگان شما را پیش بتهاي شما
خواهم انداخت.‏ و لاشههاي فرزنداناسرائیل را پیش
بتهاي ایشان خواهم گذاشت و استخوانهاي شما را
گرداگرد قربانگاه شما خواهم پاشید.‏
و در همه مساکن شما شهرها خراب و مکانهاي
بلند ویران خواهد شد تا آنکه قربانگاه شما خراب
و ویران شود و بتهاي شما شکسته و نابود گردد و
تمثالهاي شمسی شما ویران و اعمال شما محو شود.‏
و چون کشتگان شما در میان شما بیفتند،‏ آنگاه
خواهی دانست که من یهوه هستم.‏ اشعیا
اما باقیمانندهاي نگاه خواهم داشت.‏ و چون در
میان کشورها پراکنده شوید،‏ از زیر شمشیر جان سالم
به در بردگانِ‏ شما در میان امتها ساکن خواهند شد.‏
20 ،37
1 ،36
.3
.4
.5
.6
.7
8 ،1 اشعیا
.8
و نجاتیافتگان شما در میان امتها در جایی که
ایشان را به اسیري بردهاند مرا یاد خواهند داشت.‏
چونکه دل زناکار ایشان را که از من دور شده است
خواهم شکست و چشمان ایشان را که در عقب بتهاي
ایشان زنا کرده است پس خویشتن را به سبب اعمال
زشتی که در همه قباحات خود نمودهاند ناپاك
خواهند داشت.‏
و خواهند دانست که من یهوه هستم و بیهوده
نفرمودم که این بلا را بر ایشان وارد خواهم آورد.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ به دست خود بزن و
خود را بر زمین بکوب و بگو:‏ بر تمامی
قباحات شریر خاندان اسرائیل زیرا که به شمشیر و
قحطی و وبا خواهد افتاد.‏ باب
دور باشد به وبا خواهد مرد و آنکه نزد
است به شمشیر خواهد افتادو آنکه باقی مانده و در
محاصره باشد از گرسنگی خواهد مرد و من آتش
خشم خود را بر ایشان به اتمام خواهم رسانید.‏ باب
21 ،14
17 ،5
10. سرور
.11
17 ،42 ؛ 10 ،24 ؛ ارمیا
.12
و خواهید دانست که من یهوه هستم،‏ هنگامی که
کشتگان ایشان در میان بتهاي ایشان به اطراف
قربانگاه ایشان،‏ بر هر تپه بلند و بر قلّههاي تمام
کوهها و زیر هر درخت سبز و زیرهر بلوط تنومند،‏ در
جایی که قربانیهاي خوشبو براي همه بتهاي خود
میگذرانیدند یافت خواهند شد.‏ اول پادشاهان
و دست خود را بر ایشان دراز کرده،‏ زمین را در
تمام ساکنین ایشان خرابتر و ویرانتر از بیابان دبلَه
خواهم ساخت.‏ پس خواهند دانست که من یهوه
هستم.‏ خروج
23 ،14
5 ،7
.13
7
.1
.2
.3
.4
و یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
و تو اي پسر انسان بگو:‏ سرور یهوه به زمین اسرائیل
چنین میفرماید:‏ انتهایی بر چهار گوشه زمین،‏ آخرت
رسیده است.‏
هماکنون آخرت بر تو رسیده است و من خشم خود
را بر تو وارد آوردهام و بر وفق راهها ترا داوري
نموده،‏ تمامی قباحاتت را بر تو خواهم نهاد.‏
و چشم من برتو رحم نخواهد کرد و رحمت نخواهم
فرمود بلکه راههاي تو را بر تو خواهم نهاد و قباحات تو
در میانت خواهد بود.‏ پ س خواهی دانست که من یهوه
هستم.‏ باب ؛
یهوه چنین میفرماید:‏ بلا،‏ هان بلاي واحد
میآید!‏
آخرتی میآید،‏ آخرتی میآید و به ضّد تو بیدار شده
است.‏ هم اکنون میآید.‏
اي ساکن زمین اجل تو بر تو میآید.‏ وقت معین
میآید و آن روز نزدیک است.‏ روز هنگامه خواهد شد
و نه روز آواز شادمانی بر کوهها.‏
18 ،8
11 ،5
5. سرور
.6
.7
- 745 -

کهآن
يها
يها
یآم
نیی
لی
يها
حزقیال
.8
هماکنون به زودي خشم خود را بر تو خواهم ریخت
و خشم خویش را بر تو به اتمام رسانیده،‏ تو را موافق
راههایت داوري خواهم نمود و همه قباحاتت را بر تو
خواهم نهاد.‏ باب
و چشم من رحم نخواهد کرد و رحمت نخواهم
فرمود،‏ بلکه مکافات راههایت را به تو خواهم رسانید و
قباحات تو در میانت خواهد بود و خواهید دانست که
زننده تو،‏ من یهوه هستم.‏ باب ؛
اینک آنروز هان میآید!‏ اجل تو بیرون آمده و
عصا شکوفه آورده و تکبر،‏ گُل کرده است.‏
عصاي شرارت گشته است.‏ از ایشان و از
جمعیت ایشان و از هجوم ایشان چیزي باقی نیست و
در میان ایشان دلخوشی نمانده است.‏
وقت میآید و آنروز نزدیک است.‏ پس مشتري
شادي نکند و فروشنده ماتم نگیرد،‏ زیرا که خشم بر
تمامی جمعیت ایشان قرار گرفته است.‏
زیرا که فروشندگان اگر چه در میان زندگان زنده
مانند،‏ به آنچه فروخته باشند نخواهند برگشت،‏ چونکه
خشم بر تمامی جمعیت ایشان قرار گرفته است.‏ ایشان
نخواهند برگشت و هیچکس به گناه خویش زندگی
خود را تقویت نخواهد داد.‏
را نواخته و همه چیز را مهیا ساختهاند،‏ اما
کسی به جنگ نمیرود.‏ زیرا که خشم من بر تمامی
جمعیت ایشان قرار گرفته است.‏
15. شمشیر در بیرون است و وبا و قحطی در درون.‏
در صحرا است به شمشیر میمیرد و آنکه در شهر
است قحطی و وبا او را هلاك میسازد.‏
و رستگاران ایشان فرار میکنند و مثل قناري
درهها بر کوهها میباشند.‏ و هر کدام از ایشان به سبب
گناه خود ناله میکنند.‏ اشعیا ؛
همه دستها سست شده و همه زانوها مثل آب
بیتاب گردیده است.‏
و پلاس در بر میکنند و وحشت ایشان را
میپوشاند و بر همه چهرهها خجلت و بر همه سرها
گري میباشد.‏ اشعیا ؛ ارمیا
نقره خود را در کوچهها میریزند و طلاي ایشان
مثل چیز نجس میباشد.‏ نقره و طلاي ایشان در روز
خشم یهوه ایشان را نتواند رهانید.‏ جانهاي خود را سیر
نمیکنند و درون بدن خویش را پر نمیسازند زیرا
گناه ایشان سنگ ضربه آنها شده است.‏ امثال ؛ صفنیا
18
20. و او زیبایی زینت خود را در کبریایی قرار داده
بود،‏ اما ایشان بتهاي ناپاك و قبیح خویش را در آن
ساختند.‏ بنابراین آن را براي ایشان مثل چیز نجس
خواهم گردانید.‏
و آن را به دست غریبان به تاراج و به شریران
جهان به غارت خواهم داد و آن را بیآبرو خواهند
ساخت.‏
و روي خود را از ایشان خواهم برگردانید و مکان
پنهان مرا بیآبرو خواهند نمود و ظالمان داخل آن
شده،‏ آن را بیآبرو خواهند ساخت.‏
زنجیر را بساز،‏ زیرا که زمین از جرمهاي خونریزي
پر است و شهر از ظلم مملّو.‏
و ترس امتها را خواهم آورد و در خانه ایشان
تصرّف خواهند نمود و تکبر زورآوران را زا خواهم
ساخت و آنها مکانهاي مقدس ایشان را بیآبرو
خواهند نمود.‏
هلاکت میآید و صلح را خواهند طلبید،‏ اما یافت
نخواهد شد.‏
مصیبت بر مصیبت ید و آوازه بر آوازه به
گوش میرسد.‏ تصویري از پیامبر میطلبند،‏ اما شریعت
از کاهنان و نصیحت از بزرگان نابود شده است.‏ ایوب
،1
.21
.22
.23
.24
.25
.26
7 ،2 ؛ ملاکی 14
.27
پادشاه ماتم میگیرد و رئیس به حیرت آراسته
میشود و دستهاي اهل زمین میلرزد.‏ و موافق راههاي
ایشان با ایشان عمل خواهم نمود و بر وفق استحقاق
ایشان را داوري خواهم نمود.‏ پس خواهند
دانست که من یهوه هستم؟
باب 23 ،13 ؛ 49 ،23
ایشان ،
8
.1
.2
.3
و در سال ششم در روز پنجم از ماه ششم،چون من
در خانه خود نشسته بودم و بزرگان یهودا پیش من
نشسته بودند،‏ آنگاه دست سرور یهوه در آنجا بر من
فرود آمد.‏
و دیدم که اینک شبیهی مثل صورت آتش بود
یعنی از نمایش کمر او تا پا آتش و از کمر او تا بالا
مثل منظر درخشندگی مانند صورت نور تابان ظاهر
شد.‏
و شبیه،‏ دستی دراز کرده،‏ موي پیشانی مرا بگرفت
و روح،‏ مرا در میان زمین و آسمان برداشت و مرا در
تصویر خدا به اورشلیم نزد دهنه دروازه صحن
درونی که بطرف شمال متوجه است برد که در آنجا
نشیمنِ‏ تمثالِ‏ غیرت غیرتانگیز میباشد.‏
،1
4 ،11
17 ،20
11 ،59
11 ،5
14 ،38
37 ،48
18 ،36
2 ،15
.9
.10
11. ظلم
.12
.13
14. شیپور
.16
.17
.18
.19
- 746 -

يها
يها
یم
کن
کی
یکم
کن
يرو
نی
حزقیال
.4
.5
.6
7
.8
.9
و اینک شکوه خداي اسرائیل مانند آن تصویري که
در هامون دیده بودم ظاهر شد.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان چشمان خود را
بسوي راه شمال برافراز!‏ و چون چشمان خود را بسوي
راه شمال برافراشتم،‏ ای کن بطرف شمالی دروازه
قربانگاه این تمثالِ‏ غیرت در ورودي ظاهر شد.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان آیا تو آنچه را که
ایشان میکنند میبینی؟ یعنی قباحات عظی که
خاندان اسرائیل در اینجا میکنند تا از محل مقدس
خود دور بشوم؟ اما باز قباحات عظیمتر خواهی دید.‏
سپ.‏ مرا به دروازه صحن آورد و دیدم که ای
سوراخی در دیوار است.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان دیوار را بکن.‏ و چون
دیوار را کنْدم،‏ اینک دروازهاي پدید آمد.‏
و او مرا فرمود:‏ داخل شو و قباحات عظیمی را که
ایشان در اینجا میکنند ملاحظه نما.‏
سپ.‏ چون داخل شدم،‏ دیدم که هرگونه حشرات و
حیوانات نجس و همه بتهاي خاندان اسرائیل بر دیوار
از هر طرف نقش شده بود.‏ رومیان
و هفتاد نفر از بزرگان خاندان اسرائیل پیش آنها
ایستاده بودند و یازنیا پسر شافان در میان ایشان
ایستاده بود و هرکس سینیدودي در دست خود
داشت و بوي ابر بخور بالا میرفت.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان آیا آنچه را که
بزرگان خاندان اسرائیل در تاریکی و هرکس در
اتاق بتهاي خویش میکنند دیدي؟ زیرا میگویند
که یهوه ما را نمیبیند و یهوه این زمین را ترك کرده
است.‏ باب ؛ مزامیر ؛ اشعیا
و به من گفت که باز قباحات عظیمتر از اینهایی
که اینان میکنند خواهی دید.‏
سپ.‏ مرا به دهنه دروازه خانه یهوه که بطرف
شمال بود آورد.‏ و اینک در آنجا بعضی زنان نشسته،‏
براي تَموز میگریستند.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان آیا این را دیدي؟ باز
قباحات عظیمتر از اینها را خواهی دید.‏
سپ.‏ مرا به صحن درونی خانه یهوه آورد.‏ و ای
نزد دروازه معبد یهوه در میان صحن و قربانگاه به قدر
بیست و پنج مرد بودند که پشتهاي خود را بسوي
معبد یهوه و روی خویش را بسوي مشرق داشتند و
آفتاب را بطرف مشرق سجده مینمودند.‏ دوم تواریخ
و به من فرمود:‏ اي پسر انسان این را دیدي؟ آیا
براي خاندان یهودا بجا آوردن این قباحات که در اینجا
بجا میآورند آسان است؟ زیرا که زمین را از ظلم مملّو
ساختهاند و براي هیجان خشم من برمیگردند و هم
اکنون شاخه را به بینی خود میگذارند.‏
بنابراین من نیز در خشم،‏ عمل خواهم نمود و
چشم من رحم نخواهد کرد و رحمت نخواهم فرمود و
اگرچه به آواز بلند بهگوش من بخوانند،‏ ایشان را
اجابت نخواهم نمود.‏ باب ؛ اشعیا
15 ،1
9 .4 ،7
.18
9
.1
.2
.3
.4
و او با صداي بلند به گوش من ندا کرده،‏ گفت:‏
وکلاي شهر را نزد بیاور و هرکس آلت خراب
کننده خود را در دست خود بدارد.‏
و اینک شش مرد از راه دروازه بالایی که بطرف
شمال متوجه است آمدند و هرکس تبر خود را در
دستش داشت.‏ و در میان ایشان یک مرد آراسته شده
به کتان بود و جوهر نویسنده در کمرش.‏ و ایشان
داخل شده،‏ نزد قربانگاه برنجین ایستادند.‏
و شکوه خداي اسرائیل از روي آن کروبی که بالاي
آن بود به آستانه خانه برآمد و به آن مردي که به
کتان آراسته بود و دوات کاتب را در کمر داشت
خطاب کرد.‏
و یهوه به او فرمود:‏ از میان شهر یعنی از میان
اورشلیم بگذر و بر پیشانی کسانی که به سبب همه
قباحاتی که در آن کرده میشود آه و ناله نند
نشانی بگذار.‏ مکاشفه ؛ دوم پطرس
و به آنان به گوش من گفت که در عقب او از شهر
بگذرید و هلاك سازید و چشمان شما رحم نکند و
ترحم منمایید.‏ باب
پیران و جوانان و دختران و اطفال و زنان را تماماً‏
به قتل رسانید،‏ اما به هر کسی که ا نشان را دارد
نزدیک مشوید و از محل مقدس من شروع کنید.‏ پ س
از مردان پیري که پیش خانه بودند شروع کردند.‏ اول
8 ،2
3 ،7
18 ،8
.5
.6
17 ،4 پطرس
.7
.8
و به ایشان فرمود:‏ خانه را نجس سازید و صحنها را
از کشتگان پر ساخته،‏ بیرون آیید.‏ پ س بیرون آمدند و
در شهر به کشتن شروع کردند.‏
و چون ایشان میکشتند و من باقی مانده بودم،‏
به خود در افتاده،‏ التماس نمودم و گفتم:‏ آه اي
سرور یهوه آیا چون خشم خود را بر اورشلیم میریزي
تمامی باقی ماننده اسرائیل را هلاك خواهی ساخت؟
6 ،29
23 ،1
15 ،29
7 ،94
9 ،9
10
.11
.12
.13
14
.15
16
.17
- 747 -

يها
يرو
يها
کی
کی
.10
باب
حزقیال
13 ،11
.9
او مرا جواب داد:‏ گناه خاندان اسرائیل و یهودا
بینهایت عظیم است و زمین از خون مملّو و شهر از
ستم پر است.‏ زیرا میگویند:‏ یهوه زمین را ترك کرده
است و یهوه نمیبیند.‏ باب
سپ.‏ چشم من نیز رحم نخواهد کرد و من رحمت
نخواهم فرمود،‏ بلکه رفتار ایشان را بر سر ایشان خواهم
آورد.‏ باب ؛
و اینک آن مردي که به کتان آراسته بود و جوهر
را در کمر داشت،‏ جواب داد و گفت:‏ به نوعی که مرا
امر فرمودي عمل نمودم.‏
12 ،8
18 ،8
9 .4 ،7
10
.11
10
1
.2
.3
.4
سپ.‏ نگریستم و اینک بر آسمانی که بالاي سر
کروبیان بود،‏ چیزي مثل سنگ یاقوت کبود و مثل
نمایش شبیه تخت بر زبر آنها ظاهر شد.‏
و آن مرد را که به کتان آراسته بود خطاب کرده
گفت:‏ در میان چرخها در زیر کروبیان برو و دستهاي
خود را از جرقه آتشی که در میان کروبیان است
پر کن و بر شهر بپاش.‏ و او در نظر من داخل شد.‏
و چون آن مرد داخل شد،‏ کروبیان بطرف راست
خانه ایستاده بودند و ابر،‏ صحن درونی را پر کرد.‏
و شکوه یهوه از روي کروبیان به آستانه خانه برآمد
و خانه از ابر پر شد و صحن از فروغ شکوه یهوه مملّو
گشت.‏ باب ؛ اشعیا
و صداي بالهاي کروبیان تا به صحن بیرونی،‏ مثل
آواز خداي قادر مطلق هنگامی که سخن میگوید،‏
شنیده شد.‏
و چون آن مرد را که آراسته به کتان بود امر
فرموده،‏ فرمود که آتش را از میان چرخها از میان
کروبیان بردار.‏ آنگاه داخل شده،‏ نزد چرخها ایستاد.‏
و یکی از کروبیان دست خود را از میان کروبیان به
آتشی که در میان کروبیان بود دراز کرده،‏ آن را
برداشت و به دست آن مردي که به کتان،‏ آراسته بود
نهاد و او آن را گرفته،‏ بیرون رفت.‏
و در کروبیان شبیه صورت دست انسان زیر بالهاي
ایشان ظاهر شد.‏
و نگریستم و اینک چهار چرخ به پهلوي کروبیان
یعنی یک چرخ به پهلوي یک کروبی و چرخ دیگر به
پهلوي کروبی دیگر ظاهر شد.‏ و نمایش چرخها مثل
صورت سنگ زبرجد بود.‏ باب
و اما نمایش ایشان چنین بود.‏ آن چهار را
شباهت بود که گویا چرخ در میان چرخ باشد.‏
و چون آنها میرفت بر چهار جانب خود میرفت و
هنگامی که میرفت به هیچ سو نمیچرخید،‏ بلکه به
جایی که سر به آن متوجه میشد از عقب آن میرفت.‏
و چون میرفت به هیچ سو نمیچرخید.‏
و تمامی بدن و پشتها و دستها و بالهاي ایشان و
چرخها یعنی چرخهایی که آن چهار داشتند از هر
طرف پر از چشمها بود.‏ باب
و به گوش من به آن چرخها ندا در دادند که اي
چرخها!‏
و هر یک را چهار صورت بود.‏ صورت اول صورت
کروبی بود و صورت دوم صورت انسان و سوم صورت
شیر و چهارم صورت عقاب.‏ باب
سپ.‏ کروبیان صعود کردند.‏ این همان حیوان است
که نزد نهر خابور دیده بودم.‏ باب
و چونکروبیان میرفتند،‏ چرخها به پهلوي ایشان
میرفت و چون کروبیان بالهاي خود را برافراشته،‏ از
زمین صعود میکردند،‏ چرخها نیز از پهلوي ایشان
برنمیگشت.‏
ایشان میایستادند آنها میایستاد و چون
ایشان صعود مینمودند،‏ آنها با ایشان صعود مینمود،‏
زیرا که روح حیوان در آنها بود.‏
و شکوه یهوه از بالاي آستانه خانه بیرون آمد و بر
رويِ‏ کروبیان قرار گرفت.‏
و چون کروبیان بیرون رفتند،‏ بالهاي خود را
برافراشته،‏ جلوي من از زمین صعود نمودند.‏ و چرخها
پیش ایشان بود و نزد دهنه دروازه شرقی خانه
یهوه ایستادند.‏ و شکوه خداي اسرائیل از طرف بالا بر
ایشان قرار گرفت.‏
این همان حیوان است که زیر خداي اسرائیل نزد
نهر خابور دیده بودم،‏ پس فهمیدم که اینان کروبیانند.‏
6 ،1
3 ،1
15 ،1
.11
.12
.13
.14
15
.16
17. چون
.18
.19
.20
3 ،1 باب
.21
هر یک را چهار روي و هر یک را چهار بال بود و
زیر بالهاي ایشان شبیه دستهاي انسان بود.‏
و اما شبیه روی ایشان چنین بود.‏ همان رویها
بود که نزد نهر خابور دیده بودم.‏ هم نمایش ایشان و
هم خود ایشان چنان بودند و هر به راه مستقیم
میرفت.‏
.22
11
16 ،1
4 ،6
3 ،9
.5
.6
.7
.8
.9
- 748 -

يار
يرو
یرق
کن
یکم
نک
نی
یم
.14
.15
حزقیال
.1
.2
.3
.4
و روح مرا برداشته،‏ به دروازه ش خانه یهوه که
بسوي مشرق متوجه است آورد.‏ و ای نزد دهنه
دروازه بیست و پنج مرد بودند و در میان ایشان یازنْیا
پسر عز ُّور و فَلَطیا پسر بنایا رؤساي قوم را دیدم.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان اینها آن کسانی
میباشند که تدابیر فاسد نند و در ا شهر
مشورتهاي قبیح میدهند.‏
و میگویند وقت نزدیک نیست که خانهها را بنا
نماییم،‏ بلکه این شهر دیگ است و ماگوشت میباشیم.‏
بنابراین براي ایشان پیامبري اي پسر انسان
پیامبري کن.‏
آنگاه روح یهوه بر من نازل شده،‏ مرا فرمود:‏ بگو که
یهوه چنین میفرماید:‏ اي خاندان اسرائیل شما به
اینطور سخن میگویید و اما من خیالات دل شما را
میدانم.‏ مزامیر
بسی را در این شهر کشتهاید و کوچههایش را از
کشتگان پر کردهاید.‏
در این صورت سرور یهوه چنین میفرماید:‏ کشتگان
شما که در میانش گذاشتهاید،‏ گوشت میباشند و شهر
دیگ است.‏ اما شما را از میانش بیرون خواهم برد.‏
8. شما از شمشیر میترسید،‏ اما سرور یهوه میفرماید
شمشیر را بر شما خواهم آورد.‏
و شما را از میان شهر بیرون برده،‏ شما را به دست
غریبان تسلیم خواهم نمود و بر شما داوري خواهم
کرد.‏
به شمشیر خواهید افتاد و در مرز اسرائیل بر شما
داوري خواهم نمود و خواهید دانست که من یهوه
هستم.‏ باب
این شهر براي شما دیگ نخواهد بود و شما در آن
گوشت نخواهید بود،‏ بلکه در مرز اسرائیل بر شما
داوري خواهم نمود.‏
و خواهید دانست که من آن یهوه هستم که از
قواعد من پیروي ننمودید و احکام مرا بجا نیاوردید،‏
بلکه بر حسب احکام امتهایی که به اطراف شما
میباشند عمل نمودید.‏
و واقع شد که چون پیامبري کردم،‏ فَلَطْیا پسر
بنایا مرد.‏ پ س به خود در افتاده،‏ به صداي بلند
فریاد نمودم و گفتم:‏ آه اي سرور یهوه آیا تو باقی مانده
اسرائیل را تماماً‏ هلاك خواهی ساخت؟ باب
8 ،9
.
2 ،139
10 .7 ،6
.5
.6
.7
.9
.10
.11
.12
.13
وعدة بازگشت اسرائیل
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان برادران تو یعنی برادرانت که از
اهل خاندان تو میباشند و تمامی خاندان اسرائیل
جمیعاً‏ کسانی میباشند که ساکنان اورشلیم به ایشان
میگویند:‏ شما از یهوه دور شوید و این زمین به ما به
ملکیت داده شده است.‏
بنابراین بگو:‏ سرور یهوه چنین میفرماید:‏ اگر چه
ایشان را در میان امتها دور کنم و ایشان را در میان
کشورها پراکنده سازم،‏ اما من براي ایشان در آن
کشورهایی که به آنها رفته باشند اندك زمانی مقْدس
خواهم بود.‏ باب ؛ ارمیا
سپ.‏ بگو سرور یهوه چنین فرماید:‏ شما را از
میان امتها جمع خواهم کرد و شما را از کشورهایی
که در آنها پراکنده شدهاید،‏ فراهم خواهم آورد و زمین
اسرائیل را به شما خواهم داد.‏
و به آنجا داخل شده،‏ تمامی ناپاکیها و همه
قباحات آن را از میانش دور خواهند کرد.‏
و ایش ان را یک دل خ واهم داد و در درون
ایشان روح تازه خواهم نهاد و دل سنگی را از
بدن ایشان دور کرده،‏ دل گوشتی به ایشان
خواهم بخشید.‏ تثنیه
تا از قواعد من پیروي نمایند و احکام مرا نگاه
داشته،‏ آنها را بجا آورند.‏ و ایشان قوم من خواهند بود
و من خداي ایشان خواهم بود.‏ باب ؛ ارمیا ؛
33 ،31
28 ،36
باب 3 ،23
5 ،24
6 ،30
15 ،12
.16
17
.18
.19
.20
8 ،8 زکریا
.21
اما آنانی که دل ایشان از عقب ناپاکیها و قباحات
ایشان میرود،‏ پس سرور یهوه میفرماید:‏ من رفتار
ایشان را بر سر ایشان وارد خواهم آورد.‏ باب ؛
آنگاه کروبیان بالهاي خود را برافراشتند و چرخها
به پهلوي ایشان بود و شکوه خداي اسرائیل از طرف
بالا بر ایشان قرار گرفت.‏ باب ؛
و شکوه یهوه از بالاي میان شهر صعود نموده،‏ بر
کوهی که بطرف شرقی شهر است قرار گرفت.‏
و روح مرا برداشت و در عالم رؤیا مرا به روحخدا
به زمین کلدانیان نزد اسیران برد و آن رؤیایی که دیده
بودم از نظر من مرتفع شد.‏
و تمامی کلام یهوه را که به من نشان داده بود،‏
براي اسیران بیان کردم.‏
43 ،16
10 ،9
1 ،10
3 ،9
.22
.23
.24
.25
12
1. و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
- 749 -

یاف
یاف
نک
نک
نی
یاف
حزقیال
.2
اي پسر انسان تو در میان خاندان فتنهانگیز ساکن
میباشی که ایشان را چشمها به جهت دیدن هست اما
نمیبینند و ایشان را گوشها به جهت شنیدن هست اما
نمیشنوند،‏ چونکه خاندان فتنهانگیز میباشند.‏ اشعیا
اما تو اي پسر انسان اسباب ترك وطن را براي خود
مهیا ساز.‏ و در نظر ایشان در وقت روز کوچ و از
مکان خود به مکان دیگر به حضور ایشان نقل
شاید بفهمند،‏ اگرچه خاندان فتنهانگیز میباشند.‏ ارمیا
9 ،6
،
.3
3 ،36
.4
.5
.6
و اسباب خود را مثل اسباب ترك وطن در وقت روز
به نظر ایشان بیرون آور.‏ و شامگاهان مثل کسانی که
براي ترك وطن بیرون میروند بیرون شو.‏
و شک براي خود در دیوار به حضور ایشان کرده،‏
از آن بیرون ببر.‏
و در حضور ایشان آن را بر دوش خود بگذار و در
تاریکی بیرون ببر و روي خود را بپوشان تا زمین را
نبینی.‏ زیرا که تو را علامتی براي خاندان اسرائیل قرار
دادهام.‏ باب
سپ.‏ به نوعی که مأمور شدم،‏ عمل نمودم و اسباب
خود را مثل اسباب ترك وطن در وقت روز بیرون
آوردم.‏ و شبانگاه شک براي خود به دست خویش در
دیوار کردم و آن را در تاریکی بیرون برده،‏ به حضور
ایشان بر دوش برداشتم.‏
و بامدادان کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان،‏ آیا خاندان اسرائیل یعنی ا
خاندان فتنهانگیز به تو نگفتند:‏ این چه کار است که
میکنی؟
سپ.‏ به ایشان بگو سرور یهوه چنین میفرماید:‏ این
پیام اشاره به امیري است که در اورشلیم میباشد و به
تمامی خاندان اسرائیل که ایشان در میان آنها
میباشند
بگو:‏ من علامت براي شما هستم.‏ به نوعی که من
عمل نمودم،‏ همچنان به ایشان کرده خواهد شد و
ترك وطن شده،‏ به اسیري خواهند رفت.‏ مزامیر
و امیري که در میان ایشان است اسباب خود را در
تاریکی بر دوش نهاده،‏ بیرون خواهد رفت.‏ و شک در
دیوار خواهند کرد تا از آن بیرون ببرند.‏ و او روي خود
را خواهد پوشانید تا زمین را به چشمان خود نبیند.‏
7 ،71
27 .24 ،24
7
.8
.9
10
.11
.12
4 ،39 ارمیا
.13
و من دام خود را بر او خواهم گسترانید و در
کمند من گرفتار خواهد شد.‏ و او را به بابل به زمین
کلدانیان خواهم برد و اگرچه در آنجا خواهد مرد،‏ ولی
آن را نخواهد دید.‏ باب ؛
و همه اطرافیان و معاونانش و تمامی لشکر او را
بسوي هر باد پراکنده ساخته،‏ شمشیري در عقب
ایشان برهنه خواهم ساخت.‏ باب
و چون ایشان را در میان امتها پراکنده ساخته و
ایشان را در میان کشورها پراکنده نموده باشم،‏ آنگاه
خواهند دانست که من یهوه هستم.‏ باب
اما عدد کمی از میان ایشان از شمشیر و قحطی و
وبا باقی خواهم گذاشت تا همه قباحات خود را در
میان امتهایی که به آنها میروند،‏ بیان نمایند.‏ پس
خواهند دانست که من یهوه هستم.‏ اشعیا
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان!‏ نان خود را با ارتعاش بخور و آب
خویش را با لرزه و اضطراب بنوش.‏
و بهاهل زمین بگو سرور یهوه درباره ساکنان
اورشلیم و اهل زمین اسرائیل چنین میفرماید:‏ که نان
خود را با اضطراب خواهند خورد و آب خود را با
حیرت خواهند نوشید.‏ زیرا که زمین آنها به سبب ظلم
همه ساکنانش از هر چه در آن است خالی خواهد شد.‏
27 ،7 ؛ 23 ،13
9 ،1
2 ،5
3 ،32
20 ،17
.14
.15
.16
.17
.18
.19
2 ،127 اشعیا
.20
و شهرهاي قابل سکونت ایشان خراب شده،‏ زمین
ویران خواهد شد.‏ پ س خواهید دانست که من یهوه
هستم.‏
و کلام سرور بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان این مثل شما چیست که در زمین
اسرائیل میزنید و میگویید:‏ ایام طولانی میشود و هر
پیشگوئی باطل میگردد.‏ حبقوق ؛ دوم پطرس 3،
در این صورت به ایشان بگو،‏ سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ این مثَل را باطل خواهم ساخت و آن را بار
دیگر در اسرائیل نخواهند آورد.‏ بلکه به ایشان بگو:‏
ایام،‏ نزدیک است و انجام هر پیشگوئی،‏ نزدیک.‏
زیرا که هیچ پیشگوئی باطل و غیبگویی
تملّقآمیز در میان خاندان اسرائیل بار دیگر نخواهد
بود.‏
زیرا من که یهوه هستم سخن خواهم گفت و
سخنی که من میگویم،‏ واقع خواهد شد و بار دیگر
تأخیر نخواهد افتاد.‏ زیرا سرور یهوه میفرماید:‏ اي
خاندان فتنهانگیز در ایام شما سخنی خواهم گفت و
آن را به انجام خواهم رسانید.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان!‏ هم اکنون خاندان اسرائیل
میگویند تصاویري که او میبیند،‏ به جهت دوران
4
3 ،2
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
- 750 -

نی
يوا
یم
کهآن
یبیم
یم
یک
يها
يوا
یم
کن
طولانی است و او براي زمانهاي دور پیامبري مینماید.‏
بنابراین به ایشان بگو:‏ سرور یهوه چنین میفرماید
که هیچ کلامِ‏ من بعد از ا تأخیر نخواهد افتاد.‏ و
سرور یهوه میفرماید:‏ کلامی که من گویم واقع
خواهد شد.‏ حبقوق
حزقیال
3 ،2
.28
13
.1
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان به ضد پیامبران اسرائیل که پیامبري
مینمایند،‏ پیامبري نما.‏ و به آنانی که از افکار خود
پیامبري میکنند،‏ بگو کلام یهوه را بشنوید!‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ بر پیامبران احمق
که تابع روح خویش میباشند و هیچ ندیدهاند.‏
2 ،34
ارمیا 23،
3. سرور
21 .1
.4
اي اسرائیل پیامبران تو مانند روباهان در خرابهها
بودهاند.‏
5. شما به شکافها برنیامدید و دیوار را براي خاندان
اسرائیل تعمیر نکردید تا ایشان در روز یهوه به جنگ
بتوانند ایستاد.‏ باب
پیشگوئی باطل و غیبگویی دروغین نند و
میگویند:‏ یهوه فرماید،‏ با آنکه یهوه ایشان را
نفرستاده است و مردمان را امیدوار میسازند به اینکه
کلام ثابت خواهد شد.‏ باب ؛ ارمیا 23،
آیا پیشگوئی باطل ندیدید و غیبگویی دروغین را
یاد نکردید چونکه گفتید یهوه میفرماید با آنکه من
سخن نگفتم؟
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه سخن
باطل گفتید و تصویر دروغین دیدید،‏ اینک سرور یهوه
میفرماید من به ضد شما خواهم بود.‏
سپ.‏ دست من بر پیامبرانی که تصاویر باطل دیدند
و غیبگویی دروغین کردند،‏ دراز خواهد شد و ایشان
در مجلس قوم من داخل نخواهند شد و در دفتر
خاندان اسرائیل ثبت نخواهند گردید و به زمین
اسرائیل وارد نخواهند گشت و شما خواهید دانست که
من سرور یهوهمیباشم.‏ باب
و از این جهت که قوم مرا گمراه کرده،‏ گفتند که
صلح است در هنگامی که صلح نبود و ی از ایشان
دیوار را بنا نمود و سایرین آن را به گلِ‏ ملاط مالیدند.‏
32
28 ،22
9 ،14
30 ،22
.6
.7
.8
9
.10
میکاه 11 .5 ،3
11
سپ.‏ به آنانی که گلِ‏ ملاط را مالیدند بگو که آن
خواهد افتاد.‏ باران سیلآسا خواهد بارید و شما اي
تگرگهاي سخت خواهید آمد و باد شدید آن را خواهد
شکافت.‏
و هان چون دیوار بیفتد،‏ آیا شما را نخواهند گفت:‏
کجا است آن روکشی که با آن روکش گردید؟
در این صورت سرور یهوه چنین میفرماید:‏ من آن
را به باد شدید در خشم خود خواهم شکافت و باران
سیل آسا در خشم من خواهد بارید و تگرگهاي سخت
براي فانی ساختن آن در غیظ من خواهد آمد.‏ متی
و آن دیوار را که شما به گلِ‏ ملاط روکش کردید
ویران نموده،‏ به زمین یکسان خواهم ساخت و پی آن
آشکار خواهد شد.‏ و چون آن بیفتد شما در میانش
هلاك خواهید شد و خواهید دانست که من یهوه
هستم.‏ باب
سپ.‏ چون خشم خود را بر دیوار و بر آنانی که آن
را به گلِ‏ ملاط آغشته کردند به اتمام رسانیده باشم،‏
آنگاه به شما خواهم گفت:‏ دیوار نیست شده و آنانی
که آن را آغشته کردند نابود گشتهاند.‏
یعنی پیامبران اسرائیل که درباره اورشلیم
پیامبري مینمایند و برایش تصاویر صلح را میبینند با
سرور یهوه میفرماید که صلح نیست.‏
و تو اي پسر انسان نظر خود را بر دختران قوم
خویش که از افکار خود پیامبري مینمایند بدار و بر
ایشان پیامبري نما،‏
و بگو سرور یهوه چنین میفرماید:‏ بر آنانی
که بازوبندها براي مفصل هر بازویی دوزند و
سربندها براي سر هر قامتی میسازند تا جانها را صید
کنند!‏ آیا جانهاي قوم مرا صید خواهید کرد و جانهاي
خود را زنده نگاه خواهید داشت؟
و مرا در میان قوم من براي مشت جویی و لقمه
نانی بیحرمت میکنید چونکه به قوم من که به دروغ
شما گوش میگیرند دروغ گفته،‏ جانهایی را که
مستوجب مرگ نیستند میکشید و جانهایی را که
مستحق حیات نمیباشند زنده نگاه میدارید.‏ اشعیا
27 ،7
23 ،5
12 .10 ،11
.12
.13
.14
15
.16
.17
.18
.19
15 17، ؛ امثال
.20
در این صورت سرور یهوه چنین میفرماید:‏ ای
من به ضد بازوبند شما هستم که به واسطه آنها
جانها را مثل مرغان صید میکنید.‏ و آنها را از بازوهاي
شما خواهم درید و کسانی را که جانهاي ایشان را مثل
مرغان صید میکنید،‏ رهایی خواهم داد.‏
و سربندهاي شما را خواهم درید و قوم خود را از
دست شما خواهم رهانید و دیگر در دست شما
نخواهند بود تا ایشان را صید کنید پس خواهید
.21
- 751 -

يها
يرو
يرو
يرو
یآم
یول
يها
يرو
.9
دانست که من یهوه هستم.‏ باب
22. چونکه شما به دروغِ‏ خود،‏ دل مرد عادل را که من
محزون نساختم،‏ محزون ساختهاید و دستهاي مرد
شریر را تقویت دادهاید تا از رفتار قبیح خود بازگشت
ننماید و زنده نشود.‏
در این صورت بار دیگر تصویر باطل نخواهید دید
و غیبگویی نخواهید نمود.‏ و چون قوم خود را از
دست شما رهایی دهم،‏ آنگاه خواهید دانست که من
یهوه میباشم.‏ باب ؛
حزقیال
18 ،16
ارمیا 14 ،23
15 ،12
27 .4 ،7
.23
14
.1
و کسانی چند از بزرگان اسرائیل نزد من آمده،‏
پیش رویم نشستند.‏ باب
آنگاه کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان،‏ این اشخاص بتهاي خویش را در
دلهاي خود جاي دادند و سنگ ضربه گناه خویش را
پیش خود نهادند.‏ پ س آیا ایشان از من درخواست
نمایند؟
در این صورت ایشان را خطاب کن و به ایشان بگو:‏
سرور یهوه چنین میفرماید:‏ هرکسی از خاندان
اسرائیل که بتهاي خویش را در دل خود جاي دهد و
سنگ ضربه گناه خویش را پیش خود بنهد و نزد
پیامبر بیاید،‏ من که یهوه هستم آن را که ید
موافق زیادي بتهایش اجابت خواهم نمود،‏
تا خاندان اسرائیل را در افکار خودشان گرفتار سازم
چونکه همه ایشان به سبب بتهاي خویش از من پیمان
شکن شدهاند.‏
بنابراین به خاندان اسرائیل بگو سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ توبه کنید و از بتهاي خود بازگشت نمایید و
روی خویش را از همه قباحات خود برگردانید.‏ اشعیا
1 ،20
.2
.3
.4
.5
.6
6 ،31
.7
.8
زیرا هر کس چه از خاندان اسرائیل و چه از غریبانی
که در اسرائیل ساکن باشند که از پی من پیمان
شکن شده،‏ بتهاي خویش را در دلش جاي دهد و
سنگ ضربه گناه خود را پیش رویش نهاده،‏ نزد پیمبر
آید تا به واسطه او از من درخواست نماید،‏ من که
یهوه هستم خود او را جواب خواهم داد.‏
و من نظر خود را بر آن شخص دوخته،‏ او را مورد
تعجب خواهم ساخت تا علامتی و ضربالمثلی بشود و
او را از میان قوم خود ریشهکن خواهم ساخت و
خواهید دانست که من یهوه هستم.‏ باب ؛
و اگر پیامبر فریب خورده،‏ سخنی گوید،‏ من که
یهوه هستم آن پیامبر را فریب دادهام و دست خود را
بر او دراز کرده،‏ او را از میان قوم خود اسرائیل
ریشهکن خواهم ساخت.‏
و ایشان بار گناهان خود را متحمل خواهند شد و
گناه درخواست کننده مثل گناه آن پیامبر خواهد بود.‏
تا خاندان اسرائیل دیگر از پی من گمراه نشوند
و باز به تمامی تقصیر خویش نجس نگردند.‏ بلکه
سرور یهوه میفرماید:‏ ایشان قوم من خواهند بود و من
خداي ایشان خواهمبود.‏ باب ؛
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان،‏ اگر زمینی خیانت کرده،‏ به من
خطا ورزد و اگر من دست خود را بر آن دراز کرده،‏
عصاي نانش را بشکنم و قحطی در آن فرستاده،‏ انسان
و حیوانات را از آن ریشهکن سازم،‏ باب
اگر چه این سه مرد یعنی نوح و دانیال و ایوب در
آن باشند،‏ سرور یهوه میفرماید که ایشان فقط جانهاي
خود را به عدالت خویش خواهند رهانید.‏ ارمیا
و اگر حیوانات درنده به آن زمین بیاورم که آن را
از اهل آن خالی سازند و چنان ویران شود که از ترس
آن حیوانات کسی از آن گذر نکند،‏ لاویان ؛ دوم
1 ،15
22 ،26
16 ،5
28 ،36
باب 9 ،13
20 ،11
.10
.11
.12
.13
.14
.15
25 ،17 ؛ 24 ،2 پادشاهان
.16
اگر چه این سه مرد در میانش باشند،‏ سرور یهوه
میفرماید:‏ به حیات خودم قَسم که ایشان پسران و
دختران را رهایی نخواهند داد.‏ ایشان به تنهایی رهایی
خواهند یافت زمین ویران خواهد شد.‏
یا اگر شمشیري به آن زمین آورم و بگویم:‏ اي
شمشیر از این زمین بگذر.‏ و اگر انسان و حیوانات را از
آن ریشهکن سازم،‏
اگر چه این سه مرد در میانش باشند،‏ سرور یهوه
میفرماید:‏ به حیات خودم قسم که پسران و دختران
را رهایی نخواهند داد بلکه ایشان به تنهایی رهایی
خواهند یافت.‏
یا اگر وبا در آن زمین بفرستم و خشم خود را بر
آن با خون بریزم و انسان و حیوانات را از آن ریشهکن
بسازم،‏
اگر چه نوح و دانیال و ایوب در می شان باشند
سرور یهوه میفرماید:‏ به حیات خودم قسم که نه
پسري و نه دختري را رهایی خواهند داد بلکه ایشان
فقط جانهاي خود را بهعدالت خویش خواهند رهانید.‏
سپ.‏ سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چه قدر زیاده
هنگامی که چهار عذاب سخت خود یعنی شمشیر و
.17
.18
.19
.20
21
15 ،5
7 ،15
- 752 -

يار
يار
يار
یبل
یان
تیی
.1
.2
.3
.4
.5
قحطی و حیوان درنده و وبا را بر اورشلیم بفرستم تا
انسان و حیوانات را از آن ریشهکن سازم.‏ لاویان ؛
دوم سموئیل
حزقیال
16 ،26
13 ،24
.22
اما اینک بقیتی از پسران و دخترانی که بیرون
آورده میشوند در آن واگذاشته خواهد شد.‏ هان ایشان
را نزد شما بیرون خواهند آورد و رفتار و اعمال ایشان
را خواهید دید و از بلایی که بر اورشلیم وارد آورده و
هر آنچه بر آن رسانیده باشم،‏ تسلّی خواهید یافت.‏
و چون رفتار و اعمال ایشان را ببینید شما را
تسلّی خواهند داد و سرور یهوه میفرماید:‏ شما
خواهید دانست که هر آنچه به آن کردم بیسبب بجا
نیاوردم.‏
.23
15
.1
.2
.3
.4
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان درخت مو در میان سایر درختان
چیست و شاخه مو در میان درختان جنگل چه
میباشد؟
آیا چوب از آن براي کردن هیچ ک گرفته
میشود؟ یا میخی از آن براي آویختن هیچ ظرفی
میگیرند؟
هان آن را براي هیزم در آتش میاندازند و آتش هر
دو طرفش را میسوزاند و میانش نیم سوخته میشود.‏
پس آیا براي ک مفید است؟ یوحنا
اینک چون تمام بود براي هیچ کار مصرف نداشت.‏
چند مرتبه زیاده وقتی که آتش آن را سوزانیده و نیم
سوخته باشد،‏ دیگر براي هیچ ک مصرف نخواهد
داشت.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ مثل درخت مو
که آن را از میان درختان جنگل براي هیزم و آتش
تسلیم کردهام،‏ همچنان ساکنان اورشلیم را تسلیم
خواهم نمود.‏
و نظر خود را بر ایشان خواهم دوخت.‏ از یک آتش
بیرون میآیند و آتشی دیگر ایشان را خواهد سوزانید.‏
پس چون نظر خود را بر ایشان دوخته باشم،‏ خواهید
دانست که من یهوه هستم.‏
و سرور یهوه میفرماید:‏ به سبب خیانتی که
ورزیدهاند زمین را ویران خواهم ساخت.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان اورشلیم را از قباحاتش آگاه ساز!‏
و بگو سرور یهوه به اورشلیم چنین میفرماید:‏ اصل
و ولادت تو از زمین کنعان است.‏ پدرت اَموري و
مادرت حتّی بود.‏
و اما ولادت تو ‏.در روزي که متولّد شدي،‏ نافت را
نبریدند و تو را به آب غسل ندادند و پاك نساختند و
نمک نمالیدند و به قنداقه نپیچیدند.‏
چشمی بر تو شفقت ننمود و بر تو مرحمت نفرمود
تا یکی از این کارها را براي تو بعمل آورد.‏ بلکه در روز
ولادتت جان تو را خوار شمرده،‏ تو را بر روي صحرا
انداختند.‏ لوقا
و من از نزد تو گذر نمودم و تو را در خونت غلطان
دیدم.‏ پ س تو را گفتم:‏ اي که به خونت آلوده هستی
زنده شو!‏ گفتم:‏ اي که به خونت آلوده هستی،‏
زنده شو!‏
و تو را مثل گیاهانِ‏ صحرا بسیار افزودم تا رشد
کرده،‏ بزرگ شدي و به زیبایی کامل رسیدي.‏
پستانهایت برخاسته و مویهایت بلند شد،‏ اما برهنه و
عریان بودي.‏
و چون از تو گذر کردم برتو نگریستم و اینک زمان
تو زمان محبت بود.‏ پ س دامن خود را بر تو پهن کرده،‏
عری تو را پوشیده ساختم وسرور یهوه میفرماید که
با تو قسم خوردم و با تو عهد بستم و از آن من شدي.‏
31 ،10
.6
.7
.8
روت 9 ،3
.9
و تو را به آب غسل داده،‏ تو را از خونت پاك
ساختم و تو را به روغن تدهین کردم.‏
و تو را به لباس قلاّبدوزي آراسته ساختم و نعلین
پوست خز به پایت کردم و تو را به کتان نازك آراسته
و به ابریشم پیراسته ساختم.‏ مزامیر
و تو را به زیورها زینت داده،‏ دستبندها بر دستت
و گردنبندي بر گردنت نهادم.‏
و حلقهاي در بینی و گوشوارهها در گوشهایت و
تاج زیبایی بر سرت نهادم.‏
سپ.‏ با طلا و نقره آرایش یافتی و لباست از کتان
نازك و ابریشم قلاّ‏ بدوزي بود و آرد سفید و عسل و
روغن خوردي و بینهایت زیبا شده،‏ به درجه ملوکانه
ممتاز گشتی.‏
و آوازه تو به سبب زیبا در میان امتها شایع
شد.‏ زیرا سرور یهوه میفرماید که آن زیبایی از جمال
من که بر تو نهاده بودم کامل شد.‏
اما بر زیبایی خود توکل نمودي و به سبب آوازه
15 ،45
.10
.11
.12
13
.14
.15
6 ،15
.5
.6
.7
.8
16
- 753 -

يها
يار
يار
يوا
يها
يوا
يار
یان
نی
يها
ي تار
ي تار
يار
يها
خویش زناکار گردیدي و زناي خویش را بر هر
رهگذري ریختی و از آن او شد.‏
و از لباسهاي خود گرفتی و مکانهاي بلند
رنگارنگ براي خود ساخته،‏ بر آنها زنا نمودي که مثل
این کارها واقع نشده و نخواهد شد.‏
و زیورهاي زینت خود را از طلا و نقره،‏ من که به
تو داده بودم،‏ گرفته،‏ تمثالهاي مردان را ساخته با آنها
زنا نمودي.‏
و لباس قلاّبدوزي خود را گرفته،‏ به آنها پوشانیدي
و روغن و بخور مرا پیش آنها گذاشتی.‏
و نان مرا که به تو داده بودم و آرد سفید و روغن
و عسل را که روزي تو ساخته بودم،‏ پیش آنها براي
هدیه خوشبویی نهادي و چنین شد.‏ سخن سرور یهوه
این است.‏
و پسران و دخترانت را که براي من زاییده بودي
گرفته،‏ ایشان را به جهت خوراك آنها قربانی نمودي.‏
آیا زنا ک تو کم بود
که پسران مرا نیز کشتی و ایشان را تسلیم نمودي
که براي آنها از آتش گذرانیده شوند؟
و در تمامی قباحات و زناي خود،‏ ایام جوانی خود
را هنگامی که عریان و برهنه بودي و در خون خود
میغلطیدي بیاد نیاوردي.‏
و سرور یهوه میفرماید:‏ بر تو!‏ بر تو!‏ زیرا
بعد از تمامی شرارت خود،‏
بتخانه براي خود بنا نمودي و عمارات بلند در هر
کوچه براي خود ساختی.‏
بسر هر راه عمارتهاي بلند خود را بنا نموده،‏
زیبایی خود را ناپاك ساختی و براي هر راهگ ذري
پای خویش را گشوده،‏ زناکاری خود را افزودي.‏
و با همسایگان خود پسران مصر که بزرگ گوشت
میباشند،‏ زنا نمودي و زناک خود را افزوده،‏ خشم
مرا به هیجان آوردي.‏
در این صورت اینک من دست خود را بر تو دراز
کرده،‏ وظیفه تو را قطع نمودم و تو را به آرزوي
دشمنانت یعنی دختران فلسطینیان که از رفتار قبیح
تو خجل بودند،‏ تسلیم نمودم.‏
و چونکه سیر نشدي،‏ با پسران آشور نیز زنا
نمودي و با ایشان نیز زنا نموده،‏ سیر نگشتی.‏
و زناکاریهاي خود را از زمین کنعان تا زمین
کلدانیان زیاد نمودي و از این هم سیر نشدي.‏
یهوه میفرماید:‏ دل تو چه قدر ضعیف است
حزقیال
که تمامی ا اعمال را که کارِ‏ زنِ‏ زناکار سلیطه
میباشد،‏ بعمل آوردي.‏
که بسر هر راه بتخانه خود را بنا نمودي و در هر
کوچه عمارات بلند خود را ساختی و مثل فاحشههاي
دیگر نبودي چونکه اجرت را خوار شمردي.‏
اي زن زناکار که غریبان را به جاي شوهر خود
میگیري!‏
به همه فاحشهها اجرت میدهند.‏ اما تو به تمامی
عاشقانت اجرت میدهی و ایشان را اجیر میسازي که
از هر طرف به جهت زناکاریهایت نزد تو بیایند.‏
و عادت تو در زناک ا برعکس سایر زنان است.‏
چونکه کسی به جهت زناک از عقب تو نمیآید و تو
اجرت میدهی و کسی به تو اجرت نمیدهد.‏ پس
عادت تو بر عکس دیگران است.‏
بنابراین اي زناکار!‏ کلام یهوه را بشنو!‏
یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه نقد تو ریخته
شد و عری تو از زناک ا با عاشقانت و با همه
بتهاي قباحاتت و از خون پسرانت که به آنها دادي
آشکار گردید،‏
در این صورت هم اگنون من همه عاشقانت را که
با ایشان لذت میبردي و همه آنانی را که دوست
داشتی،‏ با همه کسانی که از ایشان نفرت داشتی جمع
خواهم نمود.‏ و ایشان را از هر طرف نزد تو فراهم
آورده،‏ برهنگی تو را به ایشان آشکار خواهم ساخت،‏ تا
تمامی عریانیت را ببینند.‏
و بر تو حکم زنانی را که زنا میکنند و خونریز
میباشند،‏ خواهم داد.‏ و خون خشم و غیرت را بر تو
وارد خواهم آورد.‏
و تو را به دست ایشان تسلیم نموده،‏ بتخانههاي
تو را خراب و عمارات بلند تو را ویران خواهند ساخت.‏
و لباست را از تو خواهند کند و زیورهاي قشنگ تو را
خواهند گرفت و تو را عریان و برهنه خواهند گذاشت.‏
و گروهی بر تو آورده،‏ تو را به سنگها سنگسار
خواهند کرد و به شمشیر خود تو را پارهپاره
خواهند نمود.‏
و خانه تو را به آتش سوزانیده،‏ در نظر زنان
بسیار بر تو مجازات خواهند رسانید.‏ پ س من تو را از
زنا ک بازخواهم داشت و بار دیگر اجرت نخواهی
داد.‏ دوم پادشاهان
و آتش خشم خود را بر تو فرو خواهم نشانید و
غیرت من از تو خواهد برگشت و آرام گرفته،‏ باردیگر
باب 29 .10 ،23
باب 24 ،23
9 ،25
.31
.32
.33
.34
.35
36. سرور
.37
.38
.39
.40
.41
.42
باب 5 ،23
داوران 1 ،13
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
30. سرور
- 754 -

نی
یم
یم
يها
نی
بک
يها
ببا
يجا
خشم نخواهم نمود.‏ باب
ایام جوانی خود را به یاد نیاورده،‏ مرا به
همه این کارها رنجانیدي،‏ از ا جهت سرور یهوه
میفرماید که اینک نیز رفتار تو را بر سرت وارد خواهم
آورد و علاوه بر تمامی قباحاتت دیگر این عمل قبیح را
مرتکب نخواهی شد.‏ باب ‎9‎ف ؛
اینک هر که مثَل میآورد این مثَل را بر تو آورده،‏
خواهد گفت که مثَل مادر،‏ مثَل دخترش میباشد.‏
تو دختر مادر خود هستی که از شوهر و پسران
خود نفرت میداشت.‏ و خواهر خواهران خود هستی
که از شوهران و پسران خویش نفرت دارند.‏ مادر
شما حتّی بود و پدر شما اَموري.‏
و خواهر بزرگ تو سامره است که با دختران خود
بطرف چپ تو ساکن باشد.‏ و خواهر کوچک تو
سدوم است که با دختران خود بطرف راست تو ساکن
میباشد.‏
اما تو در راه و روش ایشان پیروي نکردي و
مثل قباحات ایشان عمل ننمودي.‏ بلکه گویا این آسان
بود که تو در همه رفتار خود از ایشان زیاده فاسد
شدي.‏
سپ.‏ سرور یهوه میفرماید:‏ به حیات خودم قسم
که خواهر تو سدوم و دخترانش موافق اعمال تو و
دخترانت عمل ننمودند.‏
اینک گناه خواهرت سدوم ا بود که تکبر و
فراوانی نان و سعادتمندي رفاهیت براي او و دخترانش
بود و فقیران و مسکینان را دستگیري ننمودند،‏ پیدایش
حزقیال
21 ،11
10
13 ،5
باب 4 ،23
43. چونکه
.44
.45
.46
.47
48
.49
20 ،18 ؛ 13 ،13
.50
و مغرور شده،‏ در حضور من مرت قباحات
گردیدند.‏ در این صورت چنانکه صلاح دیدم ایشان را
از میان برداشتم.‏
و سامره نصف گناهانت را مرتکب نشد،‏ بلکه تو
قباحات خود را از آنها زیاده نمودي و خواهران خود را
به تمامی قباحات خویش که بعمل آوردي تبرعه
ساختی.‏ دوم پادشاهان ؛ باب 23،
سپ.‏ تو نیز که بر خواهران خود حکم دادي
خجالت خود را متحمل بشو.‏ زیرا به گناهانت که در
آنها بیشتر از ایشان قباحات نمودي ایشان از تو
عادلتر گردیدند.‏ در این صورت تو نیز خجل شو و
رسوایی خود را متحمل باش چونکه خواهران خود را
تبرعه ساختی.‏
و من اسیري ایشان یعنی اسیري سدوم و
دخترانش و اسیري سامره و دخترانش و اسیري
اسیران تو را در میان ایشان خواهم برگردانید.‏
39، باب
14 ،29 ؛ ارمیا 25
.54
تا خجالت خود را متحمل شده،‏ از هر چه کردهاي
شرمنده شوي چونکه ایشان را تسلّی دادهاي.‏
و خواهرانت یعنی سدوم و دخترانش به حالت
نخستین خود خواهند برگشت.‏ و سامره و دخترانش به
حالت نخستین خود خواهند برگشت.‏ و تو و دخترانت
به حالت نخستین خود خواهید برگشت.‏
اما خواهر تو سدوم در روز تکبر تو به زبانت آورده
نشد.‏
قبل از آنکه شرارت تو آشکار بشود.‏ مثل آن زمانی
که دختران اَرام تمسخر میکردند و همه اطرافیانش
یعنی دختران فلسطینیان که تو را از هر طرف خوار
میشمردند.‏
سپ.‏ یهوه میفرماید که تو قباحت و قباحات خود
را متحمل خواهی شد.‏
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ به نوعی که تو
عمل نمودي من با تو عمل خواهم نمود،‏ زیرا که قَسم
را خوار شمرده،‏ عهد را شکستی.‏
اما من عهد خود را که در ایام جوانیات با تو
بستم به یاد خواهم آورد و عهد جاودانی با تو استوار
خواهم داشت.‏ هوشع
و هنگامی که خواهران بزرگ و کوچک خود را
پذیرفته باشی،‏ آنگاه راههاي خود را به یاد آورده،‏
خجل خواهی شد.‏ و من ایشان را به دختران به
تو خواهم داد،‏ اما نه از عهد تو.‏
و من عهد خود را با تو استوار خواهم ساخت و
خواهی دانست که من یهوه هستم.‏
تا آنکه بهیاد آورده،‏ خجل شوي.‏ و سرور یهوه
میفرماید که چون من همه کارهاي تو را آمرزیده
باشم،‏ بار دیگر به سبب رسوایی خویش دهان خود را
نخواهی گشود.‏ باب ؛ ارمیا 3، ؛ رومیان
21 ،6
43 ،20
25
15 ،2
31 ،36
.55
.56
.57
58
.59
.60
.61
.62
.63
17
.1
.2
.3
.4
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان،‏ معمایی بیاور و مثَلی دربارة خاندان
اسرائیل بزن.‏
و بگو سرور یهوه چنین میفرماید:‏ عقاب بزرگ که
بالهاي بزرگ و نَی دراز پر از پرهاي رنگارنگ دارد
به لبنان آمد و سر سرو آزاد را گرفت.‏
و سر شاخههایش را کنَده،‏ آن را به زمین تجارت
11
7 ،17
.51
52
.53
- 755 -

يار
يها
یس
يها
يار
يار
نی
یم
آورده،‏ در شهر سوداگران گذاشت.‏
و از تخم آن زمین گرفته،‏ آن را در زمین باروري
نهاد و نزد آبهاي بسیار گذاشته،‏ آن را مثل درخت بید،‏
کاشت.‏
و آن نمو کرده،‏ موِ‏ وسیعِ‏ کوتاه قد گردید که
شاخههایش بسوي او مایل شد و ریشههایش در زیر
وي میبود.‏ پ س موي شده شاخهها رویانید و نهالها
آورد.‏ مزامیر
و عقاب بزرگ دیگري با بالهاي بزرگ و پرهاي
بسیار آمد و اینک این مو ریشه خود را بسوي او
برگردانید و شاخه خویش را از کرْتههاي بستان
خود بطرف او بیرون کرد تا او وي را سیراب نماید.‏
در زمین نیکو نزد آبهاي بسیار کاشته شد تا
شاخهها رویانیده،‏ میوه بیاورد و مو قشنگ گردد.‏
بگو که سرور یهوه چنین میفرماید:‏ پ س آیا کامیاب
خواهد شد؟ آیا او ریشههایش را نخواهد کند و
میوهاش را نخواهد چید تا خشک شود؟ تمامی برگهاي
تازهاش خشک خواهد شد و بدون قوت عظیم و خلق
بسی از ریشهها کنده خواهد شد.‏
اینک کاشته شده است اما کامیاب نخواهد شد.‏
بلکه چون باد شرقی بر آن بوزد،‏ کلاً‏ خشک خواهد شد
و در بوستانی که در آن رویید پژمرده خواهد گردید.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
به این خاندان نافرمان بگو که آیا معنی این چیزها
را نمیدانید؟ بگو که اینک پادشاه بابل به اورشلیم
آمده،‏ پادشاه و سرورانش را گرفت و ایشان را نزد خود
به بابل برد.‏ دوم پادشاهان
و از نسل پادشاهان گرفته،‏ با او عهد بست و او را
قسم داد و زورآوران زمین را برد.‏
تا آنکه مملکت پست شده،‏ سربلند نکند اما عهد
او را نگاه داشته،‏ استوار بماند.‏
و اما او به وي سرکش شده،‏ ایلچیان خود را به
مصر فرستاد تا اسبان و خلق بسی به او بدهند.‏ آیا
کسی که این کارها را کرده باشد،‏ کامیاب شود یا
رهایی یابد؟ و یا ک که عهد را شکسته است
خلاصی خواهد یافت؟
یهوه میفرماید:‏ به حیات خودم قَسم که
حتماً‏ در مکان آن پادشاه که او را به پادشاهی نصب
کرد و او قَسم وي را خوار شمرده،‏ عهد او را شکست
یعنی نزد وي در میان بابل خواهد مرد.‏
و چون سنگرها بر پا سازند و برجها بنا نمایند تا
حزقیال
جانهاي بسی را ریشهکن سازند،‏ آنگاه فرعون با
لشکر عظیم و گروه زیاد او را در جنگ یاري نخواهد
کرد.‏ اشعیا
قَسم را خوار شمرده،‏ عهد را شکست و بعد
از آنکه دست خود را داده بود،‏ همهاین کارها را بعمل
آورد،‏ پس رهایی نخواهی یافت.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ به حیات
خودمقسم که سوگند مرا که او خوار شمرده و عهد مرا
که شکسته است حتماً‏ آنها را بر سر او وارد خواهم
آورد.‏
و دام خود را بر او خواهم گسترانید و او در کمند
من گرفتار خواهد شد و او را به بابل آورده،‏ در آنجا بر
وي درباره خیانتی که به من ورزیده است محاکمه
خواهم نمود.‏ باب
و تمامی فراریانش با همه لشکرهایش از شمشیر
خواهند افتاد و بقیه ایشان بسوي هر باد پراکنده
خواهند شد و خواهید دانست که من که یهوه میباشم
این را گفتهام.‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ من سرِ‏ بلند سرو آزاد
را گرفته،‏ آن را خواهم کاشت و از سر نازك شاخه تازه
کنده،‏ آن را بر کوه بلند و رفیع خواهم کاشت.‏
اشعیا 53،
13 ،12
14 ،12
3 ،29
18. چونکه
.19
.20
.21
22. سرور
2
.23
آن را بر کوه بلند اسرائیل خواهم کاشت و آن
شاخهها رویانیده،‏ میوه خواهد آورد.‏ و سرو آزاد قشنگ
خواهد شد که هر نوع مرغان بالدار زیر آن ساکن شده،‏
در سایه شاخههایش آشیانه خواهند گرفت.‏ باب ؛
دانیال
40 ،20
9 ،4
.24
و تمامی درختان صحرا خواهند دانست که من
یهوه درخت بلند را پست میکنم و درخت پست را
بلند میسازم و درخت سبز را خشک و درخت خشک
را بارور میسازم.‏ من که یهوه هستم ا را گفتهام و
بجا خواهم آورد.‏ باب ؛ متی 23،
12
26 ،21
18
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏ شما چه کار
دارید که این مثَل را درباره زمین اسرائیل زنید و
میگویید:‏ پدران انگور تُرش خوردند و دندانهاي پسران
کند گردید.‏ ارمیا ؛ مراثی ارمیا
یهوه میفرماید:‏ به حیات خودم قَسم که بعد
از این این مثل را در اسرائیل نخواهید آورد.‏
اینک همه جانها از آن منند چنانکه جان پدر است،‏
7 ،5
29 ،31
3. سرور
.4
15 .10 ،24
9 ،80
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
16. سرور
.17
- 756 -

یق
کهون
یم
همچنین جان پسر نیز،‏ هردو آنها از آن من میباشند.‏
هر کسی که گناه ورزد او خواهد مرد.‏
و اگر کسی عادل باشد و انصاف و عدالت را بعمل
آورد،‏
و بر کوهها نخورد و چشمان خود را بسوي بتهاي
خاندان اسرائیل برنیفرازد و زن همسایه خود را بیآبرو
نکند و به زن حایض نزدیکی ننماید،‏ لاویان
و بر کسی ظلم نکند و گرو قرضدار را به او پس
دهد و مال کسی را تصاحب نکند،‏ بلکه نان خود را به
گرسنگان بدهد و برهنگان را به جامه بپوشاند،‏ مزامیر
حزقیال
،15
19 ،18
.5
.6
.7
؛ متی 10 24، ؛ تثنیه 1
12 ،22
35 ،25
.8
.9
و پول را به سود ندهد و بهره نگیرد،‏ بلکه دست
خود را از ستم برداشته،‏ انصاف حقی را در میان
مردمان اجرا دارد،‏
و به قواعد من پیروي نموده و احکام مرا نگاه
داشته،‏ به راستی عمل نماید،‏ سرور یهوه میفرماید که
آن شخص عادل است و حتماً‏ زنده خواهد ماند.‏
اما اگر او پسري ستمپیشه و خونریز تولید نماید
که یکی از این کارها را بعمل آورد،‏
و هیچکدام از آن اعمال نیکو را بعمل نیاورد بلکه
بر کوهها نیز بخورد و زن همسایه خود را بیآبرو سازد،‏
و بر فقیران و مسکینان ظلم نموده،‏ مال مردم را
تصاحب نکند و گرو را پس ندهد،‏ بلکه چشمان خود را
بسوي بتها برافراشته،‏ مرتکب قباحات بشود،‏
و پول را به سود داده،‏ بهره گیرد،‏ آیا او زنده
خواهد ماند ؟ حتماً‏ او زنده نخواهد ماند و به سبب
همه قباحاتی که بجا آورده است خواهد مرد و خونش
بر سرشخواهد بود.‏ باب
و اگر پسري تولید نماید که تمامی گناهان را که
پدرش بجا میآورد دیده،‏ بترسد و مثل آنها عمل
ننماید،‏
و بر کوهها نخورد و چشمان خود را بسوي بتهاي
خاندان اسرائیل برنیفرازد و زن همسایه خویش را
بیآبرو نکند،‏
و بر کسی ظلم نکند و گرو نگیرد و مال هیچکس
را به غصب نبرد بلکه نان خود را به گرسنگان دهد و
برهنگان را به جامه پوشاند،‏
و دست خود را از فقیران برداشته،‏ سود و بهره
نگیرد و احکام مرا بجا آورده،‏ به قواعد من پیروي
نماید،‏ او به سبب گناه پدرش نخواهد مرد،‏ بلکه حتماً‏
زنده خواهد ماند.‏
18. و اما پدرش چونکه با برادران خود به شدت ظلم
نموده،‏ مال ایشان را تصاحب نمود و اعمال قبیح را در
میان قوم خود بعمل آورد او حتماً‏ به سبب گناهانش
خواهد مرد.‏
اما شما میگویید چرا چنین است؟ آیا پسر
متحمل گناه پدرش نمیباشد؟ اگر پسر انصاف و
عدالت را بجا آورده،‏ تمامی قواعد مرا نگاه دارد و به
آنها عمل نماید،‏ او حتماً‏ زنده خواهد ماند.‏
هر که گناه کند او خواهد مرد.‏ پسر متحمل گناه
پدرش نخواهد بود و پدر متحمل گناه پسرش نخواهد
بود.‏ عدالت مرد عادل بر خودش خواهد بود و شرارت
مرد شریر بر خودش خواهد بود.‏ تثنیه ؛ اعداد
و اگر مرد شریر از همه گناهانی که ورزیده
باشد بازگشت نماید و همه قواعد مرا نگاه داشته،‏
انصاف و عدالت را بجا آورد او حتماً‏ زنده مانده
نخواهد مرد.‏
تمامی تقصیرهایی که کرده باشد به ضد او به
یاد آورده نخواهد شد بلکه درعدالتی که کرده
باشد زنده خواهد ماند.‏ ؛
یهوه میفرماید:‏ آیا من از مردن مرد
شریر خشنود میباشم؟ نه بلکه از اینکه از رفتار
خود بازگشت نموده،‏ زنده ماند.‏ ؛ دوم سموئیل
11 ،26
16 ،24
22 ،44
باب 11 ،33
اشعیا 25 ،43
.19
.20
.21
.22
23. سرور
14 ،14
9 ؛ دوم پطرس 3،
.24
و اگر مرد عادل از عدالتش برگردد و ظلم نموده،‏
موافق همه قباحاتی که شریران میکنند عمل نماید
آیا او زنده خواهد ماند؟ نه بلکه تمامی عدالت او که
کرده است به یاد آورده نخواهد شد و در خیانتی که
نموده و در گناهی که ورزیده است خواهد مرد.‏
باب 3،
20
.25
اما شما میگویید که راه خداوند صحیح نیست.‏
پس حال اي خاندان اسرائیل بشنوید:‏ آیا راه من
ناصحیح است و آیا راه شما ناصحیح نیست؟
باب .11 ،33
20
26
چ.‏ مرد عادل از عدالتش برگردد و ظلم کند
در آن خواهد مرد.‏ به سبب ظلمی که کرده است
خواهد مرد.‏
و چون مرد شریر را از شرارتی که کرده است
بازگشت نماید و انصاف و عدالت را بجا آورد،‏ جان خود
را زنده نگاه خواهد داشت.‏
تفکر نموده،‏ از تمامی تقصیرهایی که کرده
بود بازگشت کرد حتماً‏ زنده خواهد ماند و نخواهد مرد.‏
اما شما اي خاندان اسرائیل گویید که راه
خداوند صحیح نیست.‏ اي خاندان اسرائیل آیا راه من
.27
28. چونکه
.29
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
- 757 -

کسآن
يها
يها
تی
يها
يها
یم
ین
ناصحیح است و آیا راه شما غیر صحیح نیست؟
بنابراین سرور یهوه میفرماید:‏ اي خاندان اسرائیل
من بر هریک از شما موافق رفتارش داوري خواهم
نمود.‏ پس توبه کنید و از همه تقصیرهاي خود
بازگشت نمایید تا گناه موجب هلاکت شما نشود.‏ باب
حزقیال
.30
7 ،55 ؛ اشعیا 11 ،33
.31
تمامی تقصیرهاي خویش را که مرتکب
آنهاشدهاید از خود دور اندازید و دل تازه و روح تازهاي
براي خود ایجاد کنید.‏ زیرا که اي خاندان اسرائیل
براي چه بمیرید؟
زیرا سرور یهوه میفرماید:‏ من از مرگ
که میمیرد خشنود نمیباشم.‏ پس
بازگشت نموده،‏ زنده مانید.‏
.32
19
1
.2
.3
.4
سپ.‏ تو این مرثیه را براي سروراناسرائیل بخوان
و بگو:‏ مادر تو چه بود.‏ او در میان شیران شیر ماده
میخوابید و بچه خود را در میان شیران جوان
میپرورد.‏
و یکی از بچه خود را ترب نمود که شیر
جوان گردید و به دریدن شکار آموخته شد و مردمان
را خورد.‏
و چون امتها خبر او را شنیدند،‏ در حفره ایشان
گرفتار گردید و او را در غُلها به سرسرزمین مصر
بردند.‏
و چون مادرش دید که بعد از انتظار کشیدن
امیدش بریده شد،‏ پس از بچههایش دیگري را گرفته،‏
او را شیري جوان ساخت.‏
و او در میان شیران گردش کرده،‏ شیر جوان گردید
و به دریدن شکار آموخته شده،‏ مردمان را خورد.‏
و قصرهاي ایشان را ویران و شهرهاي ایشان را
خراب نمود و زمین و هرچه در آن بود از صداي غرّش
او خالی گردید.‏
و امتها از کشورها از هر طرف بر او هجوم آورده،‏
دام خود را بر او گسترانیدند که به حفره ایشان گرفتار
شد.‏
و او را در غُلْها کشیده،‏ در قفس گذاشتند و نزد
پادشاه بابل بردند و او را در قلعهاي نهادند تا صداي او
دیگر بر کوههاي اسرائیل شنیده نشود.‏ دوم تواریخ
مادر تو مثل درخت مو مانند خودت نزد آبها
کاشته شده،‏ به سبب آبهاي بسیار میوه آورد و شاخه
بسیار داشت.‏ مزامیر
و شاخه قوي براي عصاهاي سلاطین داشت.‏ و
قد آن در میان شاخه پر برگ به اندازهاي بلند شد
که از زیادي اغصانش ارتفاعش نمایان گردید.‏
اما به خشم کنده و به زمین انداخته شد.‏ و باد
شرقی میوهاش را خشک ساخت و شاخههاي قویاش
شکسته و خشک گردیده،‏ آتش آنها را سوزانید.‏ باب
،15
9 ،80
.11
.12
4
.13
و هماکنون در بیابان در زمین خشک و تشنه
کاشت است.‏
و آتش از عصاهاي شاخههایش بیرون آمده،‏
میوهاش را سوزانید.‏ به نوعی که یک شاخه قوي براي
عصاي سلاطین نمانده است.‏ این مرثیه است و مرثیه
خواهد بود.‏
.14
20
.1
و در روز دهم ماه پنجم از سال هفتم بعضی از
بزرگان اسرائیل به جهت طلبیدن یهوه آمدند و پیش
من نشستند.‏ باب
آنگاه کلام یهوه بر من نازل شد،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان بزرگان اسرائیل را خطاب کرده،‏ به
ایشان بگو:‏ سرور یهوه چنین میفرماید:‏ آیا شما براي
طلبیدن من آمدید؟ سرور یهوه میفرماید:‏ به حیات
خودم قَسم که از شما طلبیده نخواهم شد.‏
اي پسر انسان آیا بر ایشان حکم خواهی کرد؟ آیا بر
ایشان حکم خواهی کرد؟ پس قباحات پدران ایشان را
بدیشان بفهمان.‏
و به ایشان بگو،‏ سرور یهوه چنین فرماید:‏ در
روزي که اسرائیل را برگزیدم و دست خود را براي
نسل خاندان یعقوب برافراشتم و خود را به ایشان در
سرزمین مصر معروف ساختم و دست خود را براي
ایشان برافراشته،‏ فرمودم:‏ من یهوه خداي شما هستم،‏
1 ،14
.2
3
.4
.5
8 ،6 خروج
.6
در همان روز دست خود را براي ایشان برافراشتم
که ایشان را از سرسرزمین مصر به زمی که براي
ایشان بازدید کرده بودم بیرون آورم.‏ زمینی که به شیر
و عسل جاري است و فخر همه زمینها میباشد.‏
خروج 3،
17 .8
.7
؛
و به ایشان فرمودم:‏ هر سک از شما قباحات
چشمان خود را دور کند و خویشتن را به بتهاي مصر
نجس نسازد،‏ زیرا که من یهوه خداي شما هستم.‏ خروج
13 ،34 24 ،23
6 ،36
دوم پادشاهان 33 23،
.5
.6
.7
.8
.9
.10
- 758 -

يها
يها
ین
يها
يها
يها
يرو
یم
يها
.20
حزقیال
.8
.9
اما ایشان به من سرکش شده،‏ نخواستند که به من
گوش گیرند.‏ و هر کس از ایشان قباحات چشمان خود
را دور نکرد و بتهاي مصر را ترك ننمود ‏.آنگاه فرمودم
که خشم خود را بر ایشان خواهم ریخت و خشم
خویش را در میان سرزمین مصر بر ایشان به اتمام
خواهم رسانید.‏
اما محض خاطر اسم خود عمل نمودم تا آن در نظر
امتهایی که ایشان در میان آنها بودند و در نظر آنها
خود را به بیرون آوردن ایشان از سرسرزمین مصر،‏ به
ایشان شناسانیدم،‏ بیحرمت نشود.‏ باب ؛ اعداد
سپ.‏ ایشان را از سرزمین مصر بیرون آورده،‏ به
بیابان رسانیدم.‏ خروج
و قواعد خویش را به ایشان دادم و احکام خود را
که هر که به آنها عمل نماید به آنها زنده خواهد ماند،‏
به ایشان تعلیم دادم.‏ لاویان ؛ غلاطیان 3،
و نیز سبت خود را به ایشان عطا فرمودم تا
علامتی در میان من و ایشان بشود و بدانند که من
یهوه هستم که ایشان را تقدیس مینمایم.‏ خروج
اما خاندان اسرائیل در بیابان به من سرکش شده،‏
در قواعد من پیروي ننمودند.‏ و احکام مرا که هر که به
آنها عمل نماید از آنها زنده ماند،‏ خوار شمردند و
سبتهایم را بسیار بیحرمت نمودند.‏ آنگاه فرمودم که
خشم خود را برایشان ریخته،‏ ایشان را در بیابان هلاك
خواهم ساخت.‏ خروج
اما محض خاطر اسم خود عمل نمودم تا آن به
نظر امتهایی که ایشان را به حضور آنها بیرون آوردم
بیحرمت نشود.‏ اعداد
و من نیز دست خود را براي ایشان در بیابان
برافراشتم که ایشان را به زمی که به ایشان داده
بودم،‏ داخل نسازم،‏ زمینی که به شیر و عسل جاري
است و فخر تمامی زمینها میباشد.‏ اعداد
زیرا که احکام مرا خوار شمردند وبه قواعدم پیروي
ننمودند و سبت مرا بیحرمت ساختند،‏ چونکه دل
ایشان به بتهاي خود مایل میبود.‏
اما خشم من بر ایشان رقّت نموده،‏ ایشان را هلاك
نساختم و ایشان را در بیابان،‏ نابود ننمودم.‏ باب
و به پسران ایشان در بیابان فرمودم:‏ به قواعد
پدران خود پیروي منمایید و احکام ایشان را نگاه
مدارید و خویشتن را به بتهاي ایشان نجس مسازید.‏
من یهوه خداي شما هستم.‏ پس به قواعد من
پیروي نمایید و احکام مرا نگاه داشته،‏ آنها را بجا
آورید.‏
و سبت مرا تقدیس نمایید تا در میان من و
شما علامتی باشد و بدانید که من یهوه خداي شما
هستم.‏ خروج
اما پسران به من سرکش شده،‏ از قواعد من
پیروي ننمودند و احکام مرا که هر که آنها را بجا آورد
از آنها زنده خواهد ماند،‏ نگاه نداشتند و به آنها عمل
ننمودند و سبت مرا بیحرمت ساختند.‏ آنگاه
فرمودم که خشم خود را بر ایشان ریخته،‏ خشم
خویش را بر ایشان در بیابان به اتمام خواهم رسانید.‏
اما دست خود را برگردانیده،‏ محض خاطر اسم
خود عمل نمودم تا آن به نظر امتهایی که ایشان را
به حضور آنهابیرون آوردم بیحرمت نشود.‏
و من نیز دست خود را براي ایشان در بیابان
برافراشتم که ایشان را در میان امتها پراکنده نمایم و
ایشان را در کشورها پخش سازم.‏ باب
زیرا که احکام مرا بجا نیاوردند و قواعد مرا خوار
شمردند و سبت مرا بیحرمت ساختند و چشمان
ایشان بسوي بتهاي پدران ایشان نگران میبود.‏
بنابراین من نیز قواعدي را که نیکو نبود و احکامی
را که از آنها زنده نمانند به ایشان دادم.‏
و ایشان را به قربانیهاي ایشان که هر کس را که
رحم را میگشود از آتش میگذرانیدند،‏ نجس ساختم
تا ایشان را تباه سازم و بدانند که من یهوه هستم.‏ دوم
19 ،36
8 ،20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
تواریخ 6 ،33
.27
بنابراین اي پسر انسان خاندان اسرائیل را خطاب
کرده،‏ به ایشان بگو:‏ سرور یهوه چنین فرماید:‏ در
این دفعه نیز پدران شما خیانت کرده،‏ به من کفر
ورزیدند.‏
زیرا که چون ایشان را به زمینی که دست خود را
برافراشته بودم که آن را به ایشان بدهم در آوردم،‏
آنگاه به هر تپه بلند و هر درخت تنومند نظر انداختند
و قربانیها خود را در آنجا قربانی نمودند و قربانی
خشمانگیز خویش را گذرانیدند.‏ و در آنجا قربانیهاي
خوشبوي خود را آوردند و در آنجا قربانیهاي
نوشیدنی خود را ریختند.‏
و به ایشان گفتم:‏ این مکان بلند که شما به آن
میروید چیست؟ پس اسم آن تا امروز ‏"بلندي"‏
خوانده میشود.‏
بنابراین به خاندان اسرائیل بگو:‏ سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ آیا شما به رفتار پدران خود خویشتن را
نجس میسازید و قباحاتایشان را پی نموده،‏ زنا
میکنید؟
.28
.29
.30
16 ،14
8 ،20
11 ،5
21 ،36
12
12 ،14
5 ،18
1 ،20
29-27 ،16
15 ،14
10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
- 759 -

ین
یدن
يها
يها
يرو
يرو
یم
حزقیال
.31
و قربانیهاي خود را آورده،‏ پسران خویش را از
آتش میگذرانید و خویشتن را از تمامی بتهاي خود تا
امروز نجس میسازید؟ پس اي خاندان اسرائیل آیا من
از شما طلبیده بشوم؟ سرور یهوه میفرماید به حیات
خودم قَسم که از شما طلبیده نخواهم شد.‏ دوم پادشاهان
17 ،17 ؛ 3 ،16
.32
و آنچه به خاطر شما خطور میکند،‏ هرگز واقع
نخواهد شد که خیال میکنید.‏ مثل امتها و مانند
قبایل کشورها گردیده،‏ بتهاي چوب و سنگ را عبادت
خواهید نمود.‏
زیرا سرور یهوه میفرماید:‏ به حیات خودم قسم
که هرآینه با دست قوي و بازوي برافراشته و خشم
ریخته شده بر شما سلطنت خواهم نمود.‏
و شما را از میان امتها بیرون آورده،‏ به دست
قوي و بازوي برافراشته و خشم ریخته شده از
زمینهایی که در آنها پراکنده شدهاید جمع خواهم
نمود.‏
و شما را به بیابان امتها در آورده،‏ در آنجا بر شما
روبرو داوري خواهم نمود.‏
و سرور یهوه میفرماید:‏ چنانکه بر پدران شما در
بیابان سرزمین مصر داوري نمودم،‏ همچنین بر شما
داوري خواهم نمود.‏ اعداد
و شما را زیر عصا گذرانیده،‏ به بند عهد درخواهم
آورد.‏
و آنانی را که نافرمان شده و به من سرکش
گردیدهاند،‏ از میان شما جدا خواهم نمود و ایشان را از
زمین غربت ایشان بیرون خواهم آورد.‏ اما به زمین
اسرائیل داخل نخواهند شد و خواهید دانست که من
یهوه هستم.‏
اما به شما اي خاندان اسرائیل سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ همه شما نزد بتهاي خود رفته،‏ آنها را
عبادت کنید.‏ اما بعد از این حتماً‏ مرا گوش خواهید
داد.‏ و اسم مقدس مرا دیگر با قربانیها و بتهاي خود
بیآبرو نخواهید ساخت.‏
زیرا سرور یهوه میفرماید:‏ در کوه مقدس من بر
کوه بلند اسرائیل تمام خاندان اسرائیل جمیعاً‏ در آنجا
مرا عبادت خواهند کرد و در آنجا از ایشان راضی شده،‏
قربانیها جنبانی شما و نوبرهاي قربانیهاي شما را
با تمامی موقوفات شما خواهم طلبید.‏ مزامیر
و چون شما را از امتها بیرون آورم و شما را از
زمینهایی که در آنها پراکنده شدهاید جمع نمایم،‏ آنگاه
قربانیهاي خوشبوي شما را از شما قبول خواهم کرد و
به نظر امتها در میان شما تقدیس کرده خواهم شد.‏
و چون شما را به زمین اسرائیل یعنی به زمی
که دربارهاش دست خود را برافراشتم که آن را به
پدران شما بدهم بیاورم،‏ آنگاه خواهید دانست که من
یهوه هستم.‏
و در آنجا راه خود و تمامی اعمال خویش را
که خویشتن را به آنها نجس ساختهاید،‏ به یاد خواهید
آورد.‏ و از همه اعمال قبیح که کردهاید،‏ خویشتن را به
نظر خود ناپاك خواهید داشت.‏ باب ؛
و اي خاندان اسرائیل سرور یهوه میفرماید:‏
هنگامی که با شما محض خاطر اسم خود و نه به
سزاي رفتار قبیح شما و نه موافق اعمال فاسد شما
عمل نموده باشم،‏ آنگاه خواهید دانست که من یهوه
هستم.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان خود را بسوي جنوب متوجه
ساز و به سمت جنوب صحبت نما و بر جنگل صحراي
جنوب پیامبري کن.‏
و به آن جنگل جنوب بگو:‏ کلام یهوه را بشنو.‏
سرور یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من آتشی در تو
میافروزم که هر درخت سبز و هر درخت خشک را در
تو خواهد سوزانید.‏ و شعلههاي آن خاموش نخواهد شد
و همه رویها از جنوب تاشمال از آن سوخته خواهد
شد.‏ ارمیا ؛ عاموس
و تمامی بشر خواهند فهمید که من یهوه آن را
افروختهام تا خاموشی نپذیرد.‏
و من گفتم:‏ آه اي سرور یهوه،‏ ایشان درباره من
میگویند:‏ آیا او مثلها نمیآورد؟
31 ،36
61 ،16
6 ،5
27 ،17
.42
.43
.44
.45
.46
.47
.48
.49
21
.1
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان خود را بسوي اورشلیم بدار و به
مکان بلند مقدس صحبت نما.‏ و به زمین اسرائیل
پیامبري کن باب
و به زمین اسرائیل بگو:‏ یهوه چنین فرماید:‏
اینک من به ضد تو هستم و شمشیر خود را از غلافش
کشیده،‏ عادلان و شریران را از میان تو ریشهکن
خواهم ساخت.‏
و چونکه عادلان و شریران را از میان تو ریشهکن
میسازم،‏ بنابراین شمشیر من بر تمامی بشر از جنوب
تا شمال از غلافش بیرون خواهد آمد.‏
46 ،20
.3
.4
1 ،15
22 ،14
.33
.34
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
- 760 -

یش یکم
یقل
یقل
یقل
یقل
نیی
نی
نیی
نک
کی
یقل
یان
حزقیال
.5
6
.7
و تمامی بشر خواهند فهمید که من یهوه شمشیر
خود را از غلافش بیرون کشیدم تا باز به آن برنگردد.‏
سپ.‏ تو اي پسر انسان آه بکش!‏ با شکستگی کمر و
تلخی سخت به نظر ایشان آه بکش.‏
و اگر به تو گویند که چرا آه ؟ بگو:‏ به
سبب آوازهاي که میآید.‏ زیرا که همه دلها گداخته و
تمامی دستها سست گردیده و همه جانها کاهیده و
همه زانوها مثل آب بیتاب خواهد شد.‏ سرور یهوه
میفرماید:‏ همانا آن میآید و به وقوع خواهد پیوست.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان پیامبري کرده،‏ بگو:‏ یهوه چنین
میفرماید:‏ بگو که شمشیرْ،‏ شمشیرْ‏ تیز شده و نیز
صی گردیده است.‏ باب
تیز شده است تا کشتار نماید و صی گردیده تا
برّاق شود.‏ پ س آیا ما شادي نماییم؟ عصاي پسر من
همه درختان را خوار میشمارد.‏
و آن براي صی شدن داده شد تا آن را به دست
گیرند.‏ و این شمشیر تیز شده و صی گردیده است
تا به دست قاتل داده شود.‏
اي پسر انسان فریاد برآور و زاري نما زیرا که ا
بر قوم من و بر همه سروران اسرائیل وارد میآید.‏
ترسها به سبب شمشیر بر قوم من عارض شده است.‏
در این صورت بر ران خود دست بزن.‏
زیرا که امتحان است.‏ و چه خواهد بود اگر عصایی
که دیگران را خوار میشمارد،‏ دیگر نباشد ‏.قول سرور
یهوه این است:‏ اشعیا
و تو اي پسر انسان پیامبري کن و دستهاي خود
را به هم بزن و شمشیر دفعه سوم تکرار بشود.‏ شمشیر
مقتولان است.‏ شمشیر آن کشتار عظیم که ایشان را
احاطه میکند.‏
15. شمشیر برندهاي به ضد همه دروازههاي ایشان
قرار دادم تا دلها گداخته شود و هلاکتها زیاده شود.‏
آه شمشیر برّاق گردیده و براي کشتار تیز شده است.‏
شده،‏ به جانب راست برو و آراسته گردیده،‏
به جانب چپ توجه نما.‏ به هر طرف که رخسارهایت
متوجه میباشد.‏
و من نیز دستهاي خود را به هم خواهم زد و آتش
خشم خویش را ساکن خواهم گردانید.‏ من یهوه هستم
که سخن گفتهام باب ؛
و کلام سرور بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
و تو اي پسر انسان دو راه به جهت خود تع نما
تا شمشیر پادشاه بابل از آنها بیاید.‏ هر دو آنها از
زمین بیرون میآید.‏ و علامتی بر پا کن.‏ آن را بر سر
راه شهر بر پا نما.‏
راهی تع نما تا شمشیر به رب‏ّه پسران عم‏ّون و
به یهودا در اورشلیم منیع بیاید.‏
زیرا که پادشاه بابل بر شاهراه،‏ به سر دو راه
ایستاده است تا فال گیرد و تیرها را به هم زده،‏ از
فالگیر سؤال میکند و به جگر مینگرد.‏
به دست راستش فال اورشلیم است تا منجنیقها
بر پا کند و دهان را براي کشتار بگشاید و صدا را به
غرش بلند نماید و منجنیقها بر دروازهها بر پا کند و
سنگرها بسازد و برجها بنا نماید.‏
اما در نظر ایشان که قَسم براي آنها خوردهاند،‏ فال
باطل میگیرند.‏ و او گناه ایشان را به یاد میآورد تا
گرفتار شوند.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه شما
تقصیرهاي خویش را آشکار ساخته و خطایاي خود را
در همه اعمال خویش ظاهر نموده،‏ نافرمانی خود را
یاد آورانید،‏ پس چون به یاد آورده شدید دستگیر
خواهید شد.‏
و تو اي امیر شریر اسرائیل که به زخم مهلک
مجروح شدهاي و اجل تو در زمان مجازات آخر رسیده
است،‏
یهوه چنین میفرماید:‏ عمامه را دور و
تاج را بردار.‏ چنین نخواهد ماند.‏ آنچه را که پست است
بلند نما و آنچه را که بلند است پست کن.‏ باب
و من آن را سرنگون،‏ سرنگون،‏ سرنگون خواهم
ساخت.‏ و این دیگر واقع نخواهد شد تا آنکس بیاید که
حقّ‏ او میباشد.‏ و من آن را به وي عطا خواهم نمود.‏
و تو اي پسر انسان پیامبري کرده،‏ بگو:‏ سرور یهوه
درباره پسرانعمون و سرزنش ایشان چنین میفرماید:‏
بگو که شمشیر،‏ شمشیر براي کشتار کشیده شده
است و به غایت صی گردیده تا برّاق بشود.‏
براي تو پیشگوئی باطل دیدهاند و براي تو
فال دروغ گرفتهاند تا تو را بر گردنهاي مقتولان شریر
بگذارند که اجل ایشان در زمان مجازات آخر رسیده
است.‏
در این صورت آن را به غلافش برگردان و بر تو در
مک که آفریده شدهاي و در زمینی که تولّد یافتهاي
داوري خواهم نمود.‏
و خشم خود را بر تو خواهم ریخت و آتش خشم
24 ،17
.20
.21
.22
.23
.24
.25
26. سرور
.27
.28
29. چونکه
.30
.31
20 .10 ،32
12 ،30
17 ،5
13 ،9
.
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
16. جمع
.17
.18
.19
- 761 -

يها
کی
یم
خود را بر تو خواهم دمید.‏ و تو را به دست مردان
وحشی که براي هلاك نمودن چالاکند تسلیم خواهم
نمود.‏
و تو براي آتش هیزم خواهی شد و خونت در آن
زمین خواهد ماند.‏ پ س به یاد آورده نخواهی شد زیرا
من که یهوه هستم سخن گفتهام
حزقیال
.
.32
22
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان آیا داوري خواهی نمود؟ آیا بر شهر
خونریز داوري خواهی نمود؟ پس آن را از همه
قباحاتش آگاه ساز.‏
و بگو سرور یهوه چنین میفرماید:‏ اي شهري که
خون را در میان خودت میریزي تا اجل تو برسد!‏ اي
که بتها را به ضد خود ساخته،‏ خویشتن را نجس
نمودهاي!‏
به سبب خونی که ریختهاي مجرم شدهاي و به
سبب بتهایی که ساختهاي نجس گردیدهاي.‏ در این
صورت اجل خویش را نزدیک آورده،‏ به انتهاي سالهاي
خود رسیدهاي.‏ در این صورت تو را نزد امتها ننگ و
نزد همه کشورها مسخره گردانیدهام.‏
اي پلید نام!‏ و اي پر فتنه!‏ آنانی که به تو نزد و
آنانی که از تو دورند بر تو تمسخر خواهند نمود.‏
اینک امیران اسرائیل،‏ هر کس به قدر قوت خویش
مرتکب خونریزي در میان تو میبودند.‏
پدر و مادر را در میان تو اهانت نمودند.‏ و غریبان را
در میان تو مظلوم ساختند و بر یتیمان و بیوهزنان در
میان تو ستم نمودند.‏ مزامیر
و تو مقْدس مرا خوار شمرده،‏ سبتهاي مرا
بیآبرو نمودي.‏
و بعضی در میان تو به جهت ریختن خون،‏ خیانت
مینمودند و بر کوهها در میان تو غذا میخوردند و در
میان تو مرتکب قباحت میشدند.‏
و عورت پدران را در میان تو آشکار میساختند.‏ و
زنان حایض را در میان تو بیآبرو مینمودند.‏ لاویان
یکی در میان تو با زن همسایه خود عمل زشت
نمود.‏ و دیگري عروس خویش را با قصد بیآبرو کرد.‏ و
دیگري خواهرش،‏ یعنی دختر پدر خود را خوار
ساخت.‏ ؛ ارمیا ؛ لاویان
و در میان تو به جهت ریختن خون رشوه خوردند
و سود و بهره گرفتند.‏ و تو مال همسایه خود را به زور
تصاحب کردي و مرا فراموش نمودي.‏ قول سرور یهوه
این است.‏ نحمیا
در این صورت هان من به سبب حرص تو که
مرتکب آن شدهاي و به سبب خونی که در میان
خودت ریختهاي،‏ دستهاي خود را به هم میزنم.‏
سپ.‏ در ایامی که من به تو مکافات رسانم آیا دلت
قوي و دستهایت محکم خواهد بود؟ من که یهوه
هستم سخن گفتم و بعمل خواهم آورد.‏ باب
و تو را در میان امتها پراکنده و در میان کشورها
پخش ساخته،‏ نجاسات تو را از میانت نابود خواهم
ساخت.‏
و به نظر امتها بیآبرو خواهی شد و خواهی
دانست که من یهوه هستم.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان خاندان اسرائیل نزد من تفاله
شدهاند و همه ایشان مس و روي و آهن و سرب در
میان کوره و تفاله نقره شدهاند.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه همگی
شما تفاله شدهاید،‏ در این صورت من شما را در میان
اورشلیم جمع خواهم نمود.‏
نقره و مس و آهن و سرب و روي را در
میان کوره جمع کرده،‏ آتش بر آنها میدمند تا گداخته
شود،‏ همچنان من شما را در عصبانیت و آتش خشم
خویش جمع کرده،‏ در آن خواهم نهاد و شما را خواهم
گداخت.‏
و شما را جمع کرده،‏ آتش خشم خود را بر شما
خواهم دمید که در میانش گداخته شوید.‏
چنانکه نقره در میان کوره گداخته شود،‏
همچنان شما در میانش گداخته خواهید شد و
خواهید دانست که من یهوه آتش خشم خویش را بر
شما ریختهام.‏
و کلام سرور بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان او را بگو:‏ تو زمینی هستی که پاك
نخواهی شد.‏ و باران در روز خشم بر تو نخواهد بارید.‏
فتنه پیامبران آن در میانش میباشد.‏ ایشان مثل
شیر غرّان که شکار را میدرد،‏ جانها را میخورند.‏ و
گنجها و نفایس را میبرند.‏ و بیوهزنان را در میانش
زیاد میسازند.‏ باب
کاهنانش به شریعت من مخالفت ورزیده،‏
مکانمقدس مرا غیرمقدس میسازند.‏ و فرقی میان
مقدس و غیر مقدس نمیگذارند و در میان نجس و
21 ،17
7 ،5
ملاکی 3 ،3
8 ،34
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
20. چنانکه
.21
.22
.23
.24
.25
.26
7 ،18
15 ،18
5 ،94
8 ،5
باب 26 ،33
.8
.9
.10
.11
.12
- 762 -

یم
يها
یب
یریم
یم
یم
يار
يار
يها
يار
يها
يار
يار
يار
.9
پاك فرق نمیگذارند.‏ و چشمان خود را از سبتهاي
من پوشانند و من در میان ایشان حرمت
حزقیال
گردیدهام . میکاه 11 ،3
.27
امیرانش مانند گرگان درنده خون
جانها را هلاك مینمایند تا سود ناحقّ‏ ببرند.‏
زند و
میکاه 11 ،3
صفنیا 3 ،3
.28
؛
و پیامبرانش ایشان را به گلِ‏ ملاط آغشته نموده،‏
پیشگوئیهاي باطل میبینند و براي ایشان فال دروغ
گرفتهاند،‏ میگویند که سرور یهوه چنین فرموده است
با آنکه یهوه صحبت ننموده.‏ ؛ ارمیا 23،
و قوم زمین به شدت ظلم نموده و مال یکدیگر را
تصاحب کردهاند.‏ و بر فقیران و مسکینان جفا نموده،‏
غریبان را به بیانصافی مظلوم ساختهاند.‏
و من در میان ایشان کسی را طلبیدم که دیوار را
بنا نماید و براي زمین به حضور من در شکاف بایستد
تا آن را خراب ننمایم،‏ اما کسی را نیافتم.‏ ؛ اشعیا
32
باب 5 ،13
باب 6 ،13
.29
.30
7 ،64
31
سپ.‏ سرور یهوه میفرماید:‏ خشم خود را بر ایشان
ریختهام و ایشان را به آتش خشم خویش هلاك
ساخته،‏ راه ایشان را بر سر ایشان وارد آوردهام.‏ باب
،21
43 ،16 ؛ 31
23
.1
.2
.3
.4
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان،‏ دو زن دختر یک مادر بودند.‏
و ایشان در مصر زنا کرده،‏ در جوانی خود زناکار
شدند.‏ در آنجا سینه ایشان را مالیدند و پستانهاي
بکارت ایشان را افشردند.‏
و نامهاي ایشان بزرگتر اُهوله و خواهر او اُهولیبه
بود.‏ و ایشان از آن من بوده،‏ پسران و دختران زاییدند.‏
و اما نامهاي ایشان اُهوله،‏ سامره باشد و اُهولیبه،‏
اورشلیم.‏ باب ؛
و اُهوله از من رو تافته،‏ زنا نمود و بر عاشقان خود
یعنی بر آشوریان که مجاور او بودند عاشق گردید؛ باب
46 ،16
20 ،16
.5
28 ،16
.6
.7
.8
کسانی که به ابریشم آراسته بودند؛ حاکمان و
سرداران که همه ایشان جوانان دلپسند و فارسان اسب
سوار بودند.‏
و به ایشان یعنی به همه برگزیدگان پسران آشور
فاحشگی خود را بخشش نمود و خود را از همه بتهاي
آنانی که بر ایشان عاشق میبود نجس میساخت.‏
و فاحشگی خود را که در مصر مینمود،‏ ترك نکرد.‏
زیرا که ایشان در ایام جوانیاش با او همخواب
میشدند و پستانهاي بکارت او را افشرده،‏ زناک خود
را بر وي میریختند.‏
در این صورت من او را به دست عاشقانش یعنی به
دست پسران آشور که او بر ایشان عشق ورزید،‏
تسلیم نمودم.‏
که ایشان عورت او را آشکار ساخته،‏ پسران و
دخترانش را گرفتند.‏ و او را به شمشیر کشتند که در
میان زنان عبرت گردید و بر وي داوري نمودند.‏
و چون خواهرش اُهولیبه این را دید،‏ در عشقبازي
خویش از او زیادتر فاسد گردید و بیشتر از زناک
خواهرش زنا نمود.‏ باب
و بر پسران آشور عاشق گردید که همه ایشان
حاکمان و سرداران مجاور او بودند و آراسته به ابریشم
و فارسان اسب سوار و جوانان دلپسند بودند.‏
و دیدم که او نیز نجس گردیده و راه هر دو ایشان
یک بوده است.‏
سپ.‏ زناک خود را زیاد نمود،‏ زیرا صورتهاي
مردان که بر دیوارها نقش شده بود یعنی تصویرهاي
کلدانیان را که به رنگ قرمز کشیده شده بود،‏ دید.‏
که کمرهاي ایشان به کمربندها بسته و عمامهاي
رنگارنگ بر سر ایشان پیچیده بود.‏ همه آنها مانند
سرداران و به شبیه اهل بابل که محل تولد ایشان
زمین کلدانیان است،‏ بودند.‏
و چون چشم او بر آنها افتاد،‏ عاشق ایشان گردید.‏
و رسولان نزد ایشان به زمین کلدانیان فرستاد.‏
و پسران بابل نزد وي در بستر عشق بازي درآمده،‏
او را از زناک خود نجس ساختند.‏ پ س چون خود را
از ایشان نجس یافت،‏ طبع وي از ایشان متنفّر گردید.‏
و چون که زناک خود را آشکار کرد و عورت
خود را آشکار ساخت،‏ جان من از او متنفّر گردید،‏
چنانکه جانم از خواهرش متنفّر شده بود.‏
اما او ایام جوانی خود را که در آنها در سرزمین
مصر زنا کرده بود به یاد آورده،‏ باز زناک خود را زیاد
نمود.‏
و بر معشوقه ایشان عشق ورزید که گوشت
ایشان،‏ مثل گوشت الاغان و نطفه ایشان چون نطفه
اسبان میباشد.‏ ارمیا
و قباحت جوانی خود را هنگامی که مصریان
پستانهایت را به خاطر سینه جوانیات افشردند به
یاد آوردي.‏
51 ،16
8 ،5
.10
.11
.12
.13
14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
- 763 -

ي تار
يار
یم
ین
کن
يها
یزن
يار
يار
تی
يها
نی
شی
.
.34
حزقیال
.22
بنابراین اي اُهولیبه سرور یهوه چنین فرماید:‏
اینک من عاشقانت را که جانت از ایشان متنفّر شده
است به ضد تو برانگیزانیده،‏ ایشان را از هر طرف برتو
خواهم آورد.‏ باب
یعنی پسران بابل و همه کلدانیان را از فَقُود و
شُوع و قُوع.‏ و همه پسران آشور را همراه ایشان که
همه ایشان جوانان دلپسند و حاکمان و شهرداران و
امیران و نامداران هستند و تمامی ایشان اسب سوارند.‏
و با اسلحه و کالسکهها و ارابهها و گروه عظیمی بر
تو خواهند آمد و با سلاحها و سپرها و کلاهخُودها تو را
احاطه خواهند نمود.‏ و من داوري تو را به ایشان
خواهم سپرد تا تو را بر حسب احکام خود داوري
نمایند.‏ باب ؛ لوقا
و من غیرت خود را به ضد تو خواهم برانگیخت تا
با تو به خشم عمل نمایند.‏ و بی و گوشهایت را
خواهند برید و بقیه تو با شمشیر خواهند افتاد و
پسران و دخترانت را خواهند گرفت و بقیه تو به آتش
سوخته خواهند شد.‏
و لباس تو را از تو کنده،‏ زیورهاي زیبایی تو را
خواهند برد.‏
سپ.‏ قباحت تو و زناک ا را که از سرزمین
مصر آوردهاي،‏ از تو نابود خواهم ساخت.‏ و چشمان
خود را بسوي ایشان بر نخواهی افراشت و دیگر مصر را
به یاد نخواهی آورد.‏
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ ای تو را به
دست آنانی که از ایشان نفرت داري و به دست آنانی
که جانت از ایشان متنفّر است،‏ تسلیم خواهم نمود.‏
و با تو از راه بغض رفتار نموده،‏ تمامی حاصل تو را
خواهند گرفت و تو را عریان و برهنه وا خواهم
گذاشت.‏ تا آنکه برهنگی زناک تو و قباحت و
فاحشهگري تو ظاهر شود.‏ باب
و این کارها را به تو خواهم کرد،‏ از این جهت که
در عقب امتها زنا نموده،‏ خویشتن را از بتهاي ایشان
نجس ساختهاي.‏
و چونکه به راه خواهر خود پیروي نمودي،‏ جام او
را به دست تو خواهم داد.‏
و سرور یهوه چنین میفرماید:‏ جام عمیق و بزرگ
خواهر خود را خواهی نوشید و محل تمسخر و مسخره
خواهی شد که متحمل آن نتوانی شد.‏ باب
و از مستی و اندوه پر خواهی شد.‏ از جام حیرت و
خرابی یعنی از جام خواهرت سامره.‏ مزامیر ؛ اشعیا
،51
4 ،22
5 ،60
37 ،16
43 ،19
37 ،16
22 ،21
.23
.24
.25
.26
27
.28
.29
.30
.31
.32
.33
؛ ارمیا 17
و آن را خواهی نوشید و تا تَه خواهی آشامید و
خورده آن را بالا خواهی کشید و پستانهاي خود را
خواهی کند،‏ زیرا سرور یهوه میفرماید که من ا را
فرمودهام
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه مرا
فراموش کردي و مرا پشت سر خود انداختی،‏ در این
صورت تو نیز متحمل قباحت و زناک خود خواهی
شد.‏ ارمیا ؛
و یهوه مرا فرمود:‏ اي پسر انسان!‏ آیا براهوله و
اهولیبه داوري خواهی نمود؟ بلکه ایشان را از قباحات
ایشان آگاه ساز.‏
زیرا که زنا نمودهاند و دست ایشان خون آلود
است و با بتهاي خویش مرتکب زنا شدهاند.‏ و پسران
خود را نیز که براي من زاییده بودند،‏ به جهت آنها از
آتش گذرانیدهاند تا سوخته شوند.‏ باب ؛ ارمیا
و علاوه بر آن این را هم به من کردهاند که در
همانروز محل مقدس مرا بیآبرو کرده،‏ سبت مرا
بیحرمت نمودهاند.‏ خروج
زیرا چون پسران خود را براي بتهاي خویش
قربانی نموده بودند،‏ در همان روز به محل مقدس من
داخل شده،‏ آن را بیآبرو نمودند و هم اکنون این عمل
را در خانه من بجا آوردند.‏
بلکه نزد مردانی که از دور آمدند،‏ فرستادید که
نزد ایشان قاصدي فرستاده شد.‏ و چون ایشان
رسیدند،‏ خویشتن را براي ایشان غسل دادي و سرمه
به چشمانت کشیدي و خود را به زیورها آرا
دادي.‏
و بر بستر فاخري که سفره پیش آن آماده بود
نشسته،‏ بخور و روغن مرا بر آن نهادي.‏
و در آن آوازِ‏ گروه عیاشان شنیده شد.‏ و همراه آن
گروه عظیم می گساران از بیابان آورده شدند که
دستبندها بر دستها و تاجهاي فاخر بر سر هر دو آنها
گذاشتند.‏
و من دربارة آن که در زناک فرسوده شده
بود گفتم:‏ آیا ایشان هماکنون با او زنا خواهند کرد و او
با ایشان؟
و به او درآمدند به نوعی که نزد فاحشهها
درمیآیند.‏ همچنان به آن دو زن قباحت پیشه یعنی
اُهوله و اُهولیبه درآمدند.‏
سپ.‏ مردان عادل بر ایشان انتقام زنان زناکار و
خونریز را خواهند رسانید،‏ زیرا که ایشان زناکار
میباشند و دست ایشان خونآلود است.‏ باب
31 ،7
38 ،16
20 ،16
8 ،20
33 ،32
27 ،2
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.41
.42
.43
.44
45
؛ اشعیا
15 ،25
- 764 -

يوا
يها
يوا
يوا
بک
يها
نک تی
.10
حزقیال
3 ،59 ؛ 15 ،1
.46
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ من گروهی به
ضد ایشان خواهم برانگیخت.‏ و ایشان را مشوش
ساخته،‏ به تاراج تسلیم خواهم نمود.‏ ارمیا ؛
و آن گروه ایشان را به سنگها سنگسار نموده،‏ به
شمشیرهاي خود پاره خواهند کرد.‏ و پسران و دختران
ایشان را کشته،‏ خانه ایشان را به آتش خواهند
سوزانید.‏
و قباحت را از زمین نابود خواهم ساخت.‏ پس
همه زنان متنبه خواهند شد که مثل شما مرت
قباحت نشوند.‏
و سزاي قباحت شما را بر شما خواهند رسانید.‏ و
متحمل گناهان بتهاي خویش خواهید شد و خواهید
دانست که من سرور یهوه میباشم.‏ باب ؛
3 ،17
6 ،26
13 ،15
27 ،7
.47
.48
.49
24
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
و در روز دهم ماه دهم از سال نهم کلام یهوه بر من
نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان اسم امروز را براي خود بنویس،‏ اسم
همین روز را،‏ زیرا که در همین روز پادشاه بابل بر
اورشلیم هجوم آورد.‏
و براي این خاندان فتنهانگیز مثَلی آورده،‏ به ایشان
بگو:‏ سرور یهوه چنین میفرماید:‏ دیگ را بگذار.‏ آن را
بگذار و آب نیز در آن بریز.‏
قطعههایش یعنی هر قطعه نیکو و ران و دوش را در
میانش جمع کن و از بهترین استخوانها آن را پر ساز.‏
و بهترین گوسفندان را بگیر و استخوانها را زیرش
دسته کرده،‏ آن را خوب بجوشان تا استخوانهایی که
در درونش هست پخته شود.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ برآن شهر
خونریز!‏ بر آن دیگی که زنگش در میانش است و
زنگش از میانش در نیامده است!‏ آن را به قطعههایش
بیرون آور و قرعه بر آن انداخته نشود.‏
زیرا خونی که ریخت در میانش میباشد.‏ آن را بر
صخره صاف نهاد و بر زمین نریخت تا از خاك
پوشانیده شود.‏
من خون او را بر صخره صاف نهادم که پنهان نشود
تا آنکه آتش خشم را برانگیخته انتقام بکشم.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ بر آن شهر
خونریز!‏ من نیز توده هیزم را بزرگ خواهم ساخت.‏ ناحوم
؛ حبقوق 1 3،
هیزم زیاد بیاور و آتش بیفروز و گوشت را مهیا
ساز و ادویهجات در آن بریز و استخوانها سوخته بشود.‏
سپ.‏ آن را بر جرقههاي خالی بگذار تا تابیده شده
مسش سوخته گردد و نجاستش در آن گداخته شود و
زنگش نابود گردد.‏
او از سختیها خسته گردید،‏ اما زنگ بسیارش از
وي بیرون نیامد.‏ پ س زنگش در آتش بشود.‏
در نجاسات تو قباحت است چونکه تو را پاکیزه
نمودم.‏ اما پاك نشدي.‏ در این صورت تا خشم خود را
بر تو به اتمام نرسانم،‏ دیگر از نجاست خود پاك
نخواهی شد.‏ باب
من که یهوه هستم این را فرمودهام و به وقوع
خواهد پیوست و آن را بجا خواهم آورد.‏ پس
خداوند یهوه میفرماید:‏ دست نخواهم برداشت و رحم
نخواهم نمود و پشیمان نخواهم شد و بر حسب
رفتارت و بر وفق اعمالت بر تو داوري خواهند کرد.‏ باب
13 ،5
11
.12
.13
.14
34 ،23
.15
.16
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان ای کن من آرزوي چشمانت را
ناگهانی از تو خواهم گرفت.‏ ماتم و گریه منما و اشک
از چشمت جاري نشود.‏
آه بکش و خاموش شو و براي مرده ماتم مگیر.‏
بلکه عمامه بر سرت بپیچ و کفش به پا ب و
دهانت را مپوشان و نان مرده را مخور.‏
سپ.‏ بامدادان با قوم سخن گفتم و وقت عصر زن
من مرد و صبحگاهان به نوعی که مأمور شده بودم
عمل نمودم.‏
و قوم به من گفتند:‏ آیا ما را خبر نمیدهی که
این کارهایی که میکنی به ما چه نسبت دارد؟
ایشان را جواب دادم که کلام یهوه بر من نازل
شده،‏ فرمود:‏
به خاندان اسرائیل بگو:‏ سرور یهوه چنین
میفرماید که هم اکنون من محل مقدس خود را که
فخر شکوه شما و آرزوي چشمان شما و لذّت جانهاي
شما است،‏ بیآبرو خواهم نمود.‏ و پسران و دختران
شما که ایشان را ترك خواهید کرد،‏ به شمشیر
خواهند افتاد.‏
و به نوعی که من عمل نمودم،‏ شما عمل خواهید
نمود.‏ دهانهاي خود را نخواهید پوشانید و نان
مردگان را نخواهید خورد.‏
عمامه شما بر سر و کفشهاي شما در پایهاي
شما بوده،‏ ماتم و گریه نخواهید کرد.‏ بلکه به سبب
.17
18
.19
.20
.21
.22
.23
12 ،2
- 765 -

یب
یزن
یم
يها
یوب
نی
کن
تی
گناهان خود کاهیده شده،‏ بسوي یکدیگر آه خواهید
کشید.‏
و حزقیال براي شما نشانهاي خواهد بود موافق هر
آنچه او کرد،‏ شما عمل خواهید نمود.‏ و هنگامی که
این واقع شود خواهید دانست که من سرور یهوه
میباشم.‏ باب
و اما تو اي پسر انسان!‏ در روزي که من قوت و
سرور فخر و آرزوي چشمان و رفعتجانهاي ایشان
یعنی پسران و دختران ایشان را از ایشان گرفته باشم،‏
آیا واقع نخواهد شد
که در آن روز هر که رهایی یابد نزد تو آمده،‏ ا
را به گوش تو خواهد رسانید؟
پس در آن روز دهانت براي آنانی که رهایی
یافتهاند باز خواهد شد و هم صحبت شده،‏ دیگر گنگ
نخواهی بود و براي ایشان نشانهاي خواهی بود و
خواهند دانست که من یهوه میباشم.‏
حزقیال
باب 21 ،33
11 ،12
.24
.25
.26
.27
25
.1
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان نظر خود را بر پسرانعم‏ّون بدار و به
ضد ایشان پیامبري نما.‏ ارمیا
و به پسرانعمون بگو:‏ سرور یهوه را بشنوید!‏
سروریهوه چنین میفرماید:‏ چونکه دربارة مقْدسِ‏ من
هنگامی که آبرو شد و دربارة زمین اسرائیل،‏
هنگامی که ویران گردید و دربارة خاندان یهودا،‏
هنگامی که به اسیري رفتند هه گفتی،‏
بنابراین همانا من تو را به پسران مشرق تسلیم
میکنم تا در تو تصرّف نمایند.‏ و خیمه خود را در
میان تو زده،‏ مسکنهاي خویش را در تو بر پا خواهند
نمود.‏ و ایشان میوه تو را خواهند خورد و شیر تو را
خواهند نوشید.‏
و رب‏ّه را آرامگاه شتران و زمین پسران عم‏ّون را
خوابگاه گلهها خواهم گردانید و خواهید دانست که من
یهوه هستم.‏ باب
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه تو بر زمین
اسرائیل دستک می و پا بر زمین ک و به
تمامی کینه دل خود شادي مینمایی،‏
بنابراین هان من دست خود را بر تودراز خواهم کرد
و تو را تاراج امتها خواهم ساخت.‏ و تو را از میان
قومها ریشهکن ساخته،‏ از میان کشورها نابود خواهم
ساخت.‏ و چون تو را هلاك ساخته باشم،‏ آنگاه خواهی
دانست که من یهوه هستم.‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه موآب و سعیر
گفتهاند که اینک خاندان اسرائیل مانند همه امتها
میباشند،‏ اشعیا
بنابراین اینک من حدود موآب را از شهرها یعنی از
شهرهاي اطرافش که فخر زمین میباشد یعنی ب
یشیموت و بعل معون و قریه تایم باز خواهم ساخت.‏
براي پسران مشرق آن را با پسران عم‏ّون باز خواهم
ساخت و به تصرّف ایشان خواهم داد تا پسران عمون
دیگر در میان امتها یاد نشوند.‏
و بر موآب داوري خواهم نمود و خواهند دانست
که من یهوه میباشم.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ از این جهت که ادوم
از خاندان یهودا انتقام کشیدهاند و در انتقام کشیدن از
ایشان خطایی عظیم ورزیدهاند،‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ دست خود
را براَدوم دراز کرده،‏ انسان و حیوانات را از آن ریشهکن
خواهم ساخت و آن را ویران کرده،‏ از تیمان تا ددان به
شمشیر خواهند افتاد.‏
و به دست قوم خود اسرائیل انتقام خود را از اَدوم
خواهم کشید و موافق خشم و عصبانیت من به اَدوم
عمل خواهند نمود.‏ و سرور یهوه میفرماید که انتقام
مرا خواهند فهمید.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه فلسطینیان
انتقام کشیدند و با کینه دل خود انتقام سخت
کشیدند تا آن را به دشمنی ابدي خراب نمایند،‏ ارمیا
-
،47
27 ،7
1 ،15
8. سرور
.9
.10
.11
12. سرور
.13
.14
15. سرور
1
.16
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ ای من
دست خود را بر فلسطینیان دراز نموده،‏ کریتیان را
ریشهکن خواهم ساخت و باقی ماندگان ساحل دریا را
هلاك خواهم نمود.‏ اشعیا ؛ ارمیا ؛ صفنیا ؛ زکریا
،9
5 ،2
1 ،47
29 ،14
5
.17
و با سرزنش خشمآمیز انتقام سخت از ایشان
خواهم گرفت.‏ پ س چون انتقام خود را از ایشان کشیده
باشم،‏ آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.‏ باب
،24
27
26
.1
.2
و در سال یازدهم در اول ماه واقع شد که کلام یهوه
بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان چونکه صور دربارة اورشلیم میگوید
هه‏،‏ دروازه امتها شکسته شد و حال به من منتقل
1 ،49
27 ،24
.3
.4
.5
.6
.7
- 766 -

كخا
يها
تی
تی
يها
يها
یم
یم
گردیده است؛ و چون او خراب گردید من توانگر .
خواهم شد.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ هان اي صور
من به ضد تو میباشم و امت عظیم بر تو خواهم
برانگیخت به نوعی که دریا امواج خود را برمیانگیزاند.‏
حزقیال
اشعیا 1 ،23
.3
اشعیا 1 ،23
.4
.5
و حصار صور را خراب کرده،‏ برجهایش را ویران
خواهند ساخت و غبارش را از آن خواهم رفت و آن را
به صخرهاي صاف تبدیل خواهم نمود.‏
و او محل پهن کردن دامها در میان دریا خواهد
شد،‏ زیرا سرور یهوه میفرماید که من این را فرمودهام
و آن تاراج امتها خواهد گردید.‏
و دخترانش که در صحرا میباشند،‏ به شمشیر
کشته خواهند شد.‏ پ س ایشان خواهند دانست که من
یهوه هستم.‏ باب
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ ای کن من
نبوکدرصر پادشاه بابل،‏ پادشاه پادشاهان را از طرف
شمال بر صور با اسبان و ارابهها و سواران و جمعیت و
خلق عظیمی خواهم آورد.‏ دانیال
و او دختران تو را در صحرا به شمشیر خواهد
کشت.‏ و برجها به ضد تو بنا خواهد نمود.‏ و سنگرها در
برابر تو خواهد ساخت و متَرْسها در برابر تو برپا خواهد
داشت.‏
و منجنیقهاي خود را بر حصارهایت آورده،‏
برجهایت را با تبرهاي خود ویران خواهد ساخت.‏
و اسبانش آنقدر زیاد خواهد بود که گَرد آنها تو را
خواهد پوشانید.‏ و چون به دروازهها داخل شود
چنانکه به شهر رخنهدار درمیآیند،‏ حصارهایت از
صداي سواران و ارابهها و کالسکهها متزلزل خواهد
گردید.‏
و به سم اسبان خود همه کوچهها را پایمال
کرده،‏ اهل تو را به شمشیر خواهد کشت.‏ و بناهاي
فخر تو به زمین خواهد افتاد.‏
و توانگري تو را تاراج نموده،‏ تجارت تو را به یغما
خواهند برد.‏ و حصارهایت را خراب نموده،‏ خانههاي
مرغوب تو را ویران خواهند نمود.‏ و سنگها و چوب و
تو را در آب خواهند ریخت.‏
و آواز نغمههاي تو را ساکت خواهم گردانید که
صداي عودهایت دیگر شنیده نشود.‏ ارمیا ؛
و تو را به صخرهاي صاف تبدیل خواهمگردانید تا
محل پهن کردن دامها بشوي و بار دیگر بنا نخواهی
شد.‏ زیرا سرور یهوه میفرماید:‏ من که یهوه هستم این
را فرمودهام
یهوه به صور چنین میگوید:‏ آیا جزیرهها از
صداي نابودي تو متزلزل نخواهد شد هنگامی که
مجروحان ناله کشند و در میان تو کشتار عظی
بشود؟
و همه امیران دریا از تختهاي خود فرود آیند.‏ و
رداهاي خود را از خود بیرون کرده،‏ لباسهاي قلاّبدوزي
خویش را بکنند.‏ و به ترسها آراسته شده،‏ بر زمین
بنشینند و ناگهانی لرزان گردیده،‏ دربارة تو متحیر
شوند.‏
پس براي تو مرثیه خوانده،‏ تو را خواهند گفت:‏ اي
که از دریا معمور بودي چگونه تباه گشتی!‏ آن شهر
نامداري که در دریا زورآور میبود که با ساکنان خود
هیبت خویش را بر همه ساکنان دریا چیره میساخت.‏
هماکنون در روز نابودي تو جزیرهها میلرزند،‏ و
جزایري که در دریا میباشد،‏ از رحلت تو مدهوش
میشوند.‏
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چون تو را شهر
مخروب مثل شهرهاي غیرقابل سکونت گردانم و
عمقها را بر تو برآورده،‏ تو را به آبهاي بسیار پوشیده
سازم،‏
آنگاه تو را با آنانی که به جهنم فرو میروند،‏ نزد
قوم قدیم فرود آورده،‏ تو را در عمقهاي زمین در
خرابه ابدي با آنانی که به جهنم فرو میروند
ساکن خواهم گردانید تا دیگر قابل سکونت نشوي و
دیگر شکوه تو را در زمین زندگان جاي نخواهم داد.‏
15. سرور
.16
.17
.18
.19
.20
18 ،32 ؛ 14 ،31 ؛ 8 ،28 باب
.21
و سرور یهوه میفرماید:‏ تو را محلّ‏ وحشت خواهم
ساخت که نابود خواهی شد و تو را خواهند طلبید اما
تا ابد یافت نخواهی شد.‏
27
.1
.2
1 ،23
.3
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اما تو اي پسر انسان براي تیروس مرثیه بخوان!‏
اشعیا
و به تیروس بگو:‏ اي که نزد ورودي دریا ساکنی و
براي جزیره بسیار تاجر طوایف باشی!‏ سرور
یهوه چنین میفرماید:‏ اي تیروس تو گفتهاي که من
کمال زیبایی هستم.‏ هوشع
مرز تو در وسط دریا است و بنّایانت زیبایی تو را
کامل ساختهاند.‏
13 ،9
.4
.
9 ،16
34 ،7
37 ،2
17 .11 .7 ،25 ؛ 29 ،33
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 767 -

يها
يها
يها
يها
يار
يها
یم
حزقیال
.5
.6
.7
.8
.9
همه تختههایت را از صنوبر سنیر ساختند و سرو
آزاد لبنان را گرفتند تا دکلْها براي تو بسازند.‏
پاروهایت را از بلوطهاي باشان ساختند و
نشیمنهایت را از شمشاد جزایر کتیم که به عاج منبت
شده بود ترتیب دادند.‏
کتان بافته مصري بادبان تو بود تا براي تو علَمی
بشود.‏ و پتوي تو از ابریشم و ارغوان از جزایر اَلیشَه
بود.‏
اهل سیدون و اَرواد پاروزن تو بودند و حاکمان تو
اي صور که در تو بودند ناخدایان تو بودند.‏
بزرگان جبیل و حاکمانش در تو بوده،‏ نجاران تو
بودند.‏ تمامی کشتی دریا و ملاّحان آنها در تو بودند
تا براي تو تجارت نمایند.‏ اول پادشاهان
پارس و لُود و فُوط در لشکرهایت مردان جنگی تو
بودند.‏ سپرها و خودها بر تو آویزان کرده،‏ ایشان تو را
زینت دادند.‏
پسرانارواد با سپاهیانت بر حصارهایت از هر طرف
و جمادیان بر برجهایت بودند.‏ و سپرهاي خود را بر
حصارهایت از هر طرف آویزان کرده،‏ ایشان زیبایی تو
را کامل ساختند.‏
ترشیش به فراوانی هر سهم از دارائی،‏ خریداران
تو بودند.‏ نقره و آهن و روي و سرب به بازار تو آوردند.‏
یاوان و توبال و ماشک خریداران تو بودند.‏ جانهاي
مردمان و آلات مس به بازار تو آوردند.‏
اهل خاندان تُوجرْمۀ اسبان و سواران و قاطران به
بازار تو آوردند.‏
پسرانددان خریداران تو و جزایر بسیار بازارگانان
دست تو بودند.‏ شاخهاي عاج و آبنوس را با تو معامله
میکردند.‏
اَرام به فراوانی صنایع تو سوداگران تو بودند.‏
بهرَمان و اَرغَوان و پارچه قلاّبدوزي و کتان نازك و
مرجان و لعل به بازار تو آوردند.‏
یهودا و زمین اسرائیل سوداگران تو بودند،‏ گندم
منیت و حلوا و عسل و روغن و بلسان به بازار تو
آوردند.‏
دمشق به فراوانی صنایع تو و زیادي هر نوع دارائی
با شراب حلْ‏ ب ون و پشم سفید با تو داد و ستد
میکردند.‏
ودان و یاوان ریسمان به بازار تو آوردند.‏ آهن
ساخته شده و کاسیا و نیشکر از معاملات تو بود.‏
ددان با زین پوشهاي باارزش به جهت سواري
سوداگران تو بودند.‏
عرب و همه سروران کیدار بازارگانانِ‏ دست تو
بودند.‏ با برهها و قوچها و بزها با تو داد و ستد
میکردند.‏ پیدایش
تُجار شَبا و رعمه مشتریان تو بودند.‏ بهترینِ‏ همه
ادویهجات و هرگونه سنگ گرانبها و طلا به جاي
کالاهاي تو میدادند.‏
حرّان و کن َّه و عدن و تجار شبا و آشور و کلْمد
خریداران تو بودند.‏
اینان با روپوشهاي باارزش و دستمالهاي ابریشم و
قلاّبدوزي و صندوقهاي پر از رختهاي فاخر ساخته
شده از چوب سرو آزاد و بسته شده با ریسمانها در
بازارهاي تو خریداران تو بودند.‏
کشتی ترشیش حمل کننده کالاهاي تو بودند.‏
پس در وسط دریا توانگر و بسیار محترم گردیدي.‏
پاروزنانت تو را به آبهاي عظیم بردند و باد شرقی
تو را در میان دریا میشکند.‏
دارائی و اجناس و کالا و ملوانان و ناخدایان و
کشتیسازان و خریداران و همه مردان جنگی که در
تو بودند،‏ با تمامی جمعیتی که در میان تو بودند در
روز نابودي تو در وسط دریا افتادند.‏
از آواز فریاد ناخدایانت ساحلها متزلزل گردید.‏
و همه پاروزنان و ملوانان و همه ناخدایان دریا از
کشتی خود فرود آمده،‏ در زمین میایستند.‏
و براي تو آواز خود را بلند کرده،‏ به تلخی ناله
میکنند و خاك بر سر خود ریخته،‏ در خاکستر
میغلطند.‏ مکاشفه
و براي تو موي خود را کنده،‏ پلاس میپوشند و با
تلخی جان و نوحه تلخ براي تو گریه میکنند.‏ ارمیا
،48
13 ،25
19 .9 ،18
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
37
.32
و در نوحه خود براي تو مرثیه میخوانند.‏ و بر تو
نوحهگري نموده،‏ میگویند:‏ کیست مثل تیروس و
کیست مثل آن شهري که در میان دریا خاموش شده
است؟
هنگامی که بضاعت تو از دریا بیرون آمد،‏
قومهاي بسی را سیر میگردانیدي و پادشاهان
جهان را به فراوانی دارائی و کالاهاي خود توانگر
میساختی.‏
اما چون از دریا،‏ در عمق آبها شکسته شدي،‏
کالاها و تمامی جمعیت تو در میانت تلف شد.‏
همه ساکنان جزایر به سبب تو متحیر گشته و
پادشاهان ایشان به شدت تعجب کرده و پریشان حال
.33
.34
.35
18 ،5
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 768 -

یم
نی
كشو
یم
يرو
کن
گردیدهاند.‏
تجار قومها بر تو سوت میزنند و تو محل متعجب
گردیده،‏ دیگر تا به ابد نخواهی بود.‏ باب ؛ مکاشفه
حزقیال
،18
19 ،28
.36
19 .17
28
.1
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان به رئیس تیروس بگو:‏ سرور یهوه
چنین میفرماید:‏ چونکه دلت مغرور شده است و
میگویی که من خدا هستم و بر تخت خدایان در
وسط دریا نشستهام،‏ و هر چند انسان هستی و نه خدا،‏
اما دل خود را مانند دل خدایان ساختهاي.‏ دانیال ؛
اعمال رسولان
20 ،5
23 ،12
.
.3
.4
.5
.6
7
.8
.9
اینک تو از دانیال حکیمتر هستی و هیچ سرّي از تو
مخفی نیست؟
و به حکمت و دانایی خویش توانگري براي خود
اندوخته و طلا و نقره در خزینهها خود جمع نمودهاي.‏
به فراوانی حکمت و تجارت خویش ثروت خود را
افزودهاي پس به سبب توانگريات دلت مغرور گردیده
است.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه تو دل
خود را مثل دل خدایان گردانیدهاي،‏
سپ.‏ اینک من غریبان و ستم کیشان امتها را بر تو
خواهم آورد که شمشیرهاي خود را به ضد زیبایی
حکمت تو کشیده،‏ جمال تو را رسوا سازند.‏
و تو را به جهنم فرود آورند.‏ پس به مرگ آنانی که
در میان دریا کشته شوند خواهی مرد.‏
آیا به حضور قاتلان خود خواهی گفت که من خدا
هستم؟ نه بلکه در دست قاتلانت انسان خواهی بود و
نه خدا.‏
از دست غریبان به مرگ ختنه نشدندگان کشته
خواهی شد،‏ زیرا سرور یهوه میفرماید که من ا را
فرمودهام
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان،‏ براي پادشاه تیروس مرثیه بخوان
و وي را بگو سرور یهوه چنین فرماید:‏ تو خاتم
کمال و مملّو حکمت و کامل جمال هستی.‏ باب
در عدن در باغ خدا بودي و هر گونه سنگ گرانبها
از عقیقِ‏ احمر و یاقوت اصفر و عقیقِ‏ سفید و زبرجد و
جزْع و یشْب و یاقوت کبود وبهرَمان و زمرّد پوشش تو
بود.‏ و صنعت دفّها و نایهایت در تو از طلا بود که در
روز خلقت تو آنها مهیا شده بود.‏ خروج
تو کروبی مسح شده سایه گستر بودي.‏ و تو را
انتخاب نمودم تا بر کوه مقدس خدا بوده باشی.‏ و در
میان سنگهاي آتشین میخرامیدي.‏
از روزي که آفریده شدي تا وقتی که بیانصافی در
تو یافت شد به رفتار خود کامل بودي.‏
اما از زیادي تجارت درون بدن تو را از ظلم پر
ساختند.‏ پ س خطا ورزیدي و من تو را از کوه خدا
بیرون انداختم.‏ و تو را اي کروبی سایهگستر،‏ از میان
سنگهاي آتشین تلف نمودم.‏
دل تو از زیباییات م غرور گردید و به سبب
جمالت حکمت خود را فاسد گردانیدي.‏ در این صورت
تو را بر زمین میاندازم و تو را پیش پادشاهان
میگذارم تا بر تو بنگرند.‏
به زیادي گناهت و بیانصافی تجارتت،‏ محلهاي
مقدس خویش را بیآبرو ساختی.‏ پ س آتشی از میانت
بیرون میآورم که تو را بسوزاند و تو را به نظر همه
بینندگانت بر روي زمین خاکستر خواهم ساخت.‏
و همه آشنایانت از میان قومها بر تو مت حیر
خواهند شد.‏ و تو محلّ‏ تعجب شده،‏ دیگر تا به ابد
نخواهی بود.‏ باب
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان نظر خود را بر صیدون بدار و به
ضدش پیامبري نما.‏
و بگو سرور یهوه چنین فرماید:‏ ای اي
صیدون من به ضد تو هستم و خویشتن را در میان تو
تمجید خواهم نمود.‏ و هنگامی که بر او داوري کرده و
خویشتن را در ويتقدیس نموده باشم،‏ آنگاه خواهند
دانست که من یهوه هستم.‏ خروج
و وبا در او و خون در کوچههایش خواهم فرستاد.‏
و مجروحان به شمشیري که از هر طرف بر او میآید
در میانش خواهند افتاد.‏ پ س خواهند دانست که من
یهوه هستم.‏
و بار دیگر براي خاندان اسرائیل از همه اطرافیان
ایشان که ایشان را خوار میشمارند،‏ خاري گزنده و
رنج آورنده نخواهد بود.‏ پ س خواهند دانست که
من سرور یهوه میباشم.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ هنگامی که خاندان
اسرائیل را از قومهایی که در میان ایشان پراکنده
شدهاند جمع نموده،‏ خویشتن را از ایشان به نظر
امتها تقدیس کرده باشم،‏ آنگاه در زمین خودشان که
17 ،28
18 ،14
اشعیا 12 .2 ،23
36 ،27
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
25. سرور
2 ،27
.10
.11
.12
.13
- 769 -

يرو
تی
تی
يپا
یم
کن
به بنده خود یعقوب دادهام ساکن خواهند شد.‏
و در آن به امنیت ساکن شده،‏ خانهها بنا خواهند
نمود و تاکستانها خواهند کاشت.‏ و چون بر همه
اطرافیان ایشان که ایشان را حقیر میشمارند داوري
کرده باشم،‏ آنگاه به امن ساکن شده،‏ خواهند
دانست که من یهوه خداي ایشان میباشم.‏
حزقیال
.26
29
.1
.2
.3
و در روز دوازدهم ماه دهم از سال دهم کلام یهوه
بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان نظر خود را به طرف فرعون پادشاه
مصر بدار و به ضد او و تمامی مصر پیامبري نما.‏
و هم صحبت شده،‏ بگو:‏ سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ اینک اي فرعون پادشاه مصر من به ضد تو
هستم.‏ اي اژدهاي بزرگ که در میان نهرهایت
خوابیدهاي و میگویی نهر من از آن من است و من آن
را به جهت خود ساختهام!‏ باب
در این صورت قلاّبها در چانهات میگذارم و ماهیان
نهرهایت را به فلسهایت خواهم چسپانید و تو را از
میان نهرهایت بیرون خواهم کشید و تمامی ماهیان
نهرهایت به فلسهاي تو خواهند چسپید.‏ باب ؛ دوم
4 ،38
2 ،32
.4
28 ،19 پادشاهان
.5
و تو را با تمامی ماهیان نهرهایت در بیابان پراکنده
خواهم ساخت و به صحرا افتاده،‏ بار دیگر تو را
جمع نخواهند کرد و فراهم نخواهند آورد.‏ و تو را
خوراك حیوانات زمین و مرغان هوا خواهم ساخت.‏ باب
4 ،32
.6
و همه ساکنان مصر خواهند دانست که من یهوه
هستم چونکه ایشان براي خاندان اسرائیل عصاي
لولهاي بودند.‏ دوم پادشاهان ؛ اشعیا
دست تو را گرفتند،‏ خرد شدي.‏ و کتفهاي
همه ایشان را چاك زدي.‏ و چون بر تو تکیه نمودند،‏
شکسته شدي.‏ و کمرهاي همه ایشان را لرزان
گردانیدي.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ اینک من بر
تو شمشیري آورده،‏ انسان و حیوانات را از تو ریشهکن
خواهم ساخت.‏
و سرزمین مصر ویران و خراب خواهد شد.‏ پس
خواهند دانست که من یهوه هستم،‏ چونکه میفرمود:‏
نهر از آن من است و من آن را ساختهام.‏ باب
بنابراین اینک من به ضد تو و به ضد نهرها
هستم و سرزمین مصر را از مجدلْ‏ تا اَسوان و تا مرز
حبشستان کلاً‏ خراب و ویران خواهم ساخت.‏
که انسان از آن عبور ننماید و پاي حیوان از
آن گذر نکند و مدت چهل سال قابل سکونت نشود.‏
و سرزمین مصر را در میان زمینهاي ویرانْ‏ ویران
خواهم ساخت و شهرهایش در میان شهرهاي ویرانه
مدت چهل سال خراب خواهد ماند.‏ و مصریان را
درمیان امتها پراکنده و در میان کشورها پخش
خواهم ساخت.‏
زیرا سرور یهوه چنین فرماید:‏ بعد از پایان
چهل سال مصریان را از قومهایی که در میان آنها
پراکنده شوند،‏ جمع خواهم نمود.‏
و اسیران مصر را باز آورده،‏ ایشان را به زمین
فَتْرُوس یعنی به زمین محل تولد ایشان باز خواهم
گردانید و در آنجا مملکت پست خواهند بود.‏
و آن پستترین مم کال خواهد بود.‏ و بار دیگر بر
قومها برتري نخواهد نمود.‏ و من ایشان را کم خواهم
ساخت تا برامتها حکمرانی ننمایند.‏
و آن بار دیگر براي خاندان اسرائیل محل اعتماد
نخواهد بود تا بسوي ایشان متوجه شده،‏ گناه را به یاد
آورند.‏ پ س خواهند دانست که من سرور یهوه هستم.‏
.11
.12
.13
.14
.15
.16
6 ،26 باب
.17
و در روز اول ماه اول از سال بیست و هفتم کلام
سرور بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان نَبوکدرص‏ّرْ‏ پادشاه بابل از لشکر
خود به ضد تیروس خدمت عظیمی گرفت که سرهاي
همه بیمو گردید و دوشهاي همه پوست کنده شد.‏ اما
از تیروس به جهت خدمتی که به ضد آن نموده بود،‏
خودش و لشکرش هیچ مزد نیافتند.‏
در این صورت سرور یهوه چنین میفرماید:‏ ای
من سرزمین مصر را به نَبوکدرصرْ‏ پادشاه بابل خواهم
بخشید.‏ و جمعیت آن را گرفتار کرده،‏ غنیمتش را به
یغما و اموالش را به تاراج خواهد برد تا اجرت لشکرش
بشود.‏
و سرور یهوه میفرماید:‏ سرزمین مصر را به جهت
خدمتی که کرده است،‏ اجرت او خواهم داد چونکه این
کار را براي من کردهاند.‏
و در آن روز شاخی براي خاندان اسرائیل خواهم
رویانید.‏ و دهان تو را در میان ایشان خواهم گشود،‏
پس خواهند دانست که من یهوه هستم.‏
.18
.19
.20
.21
22 ،28
6 ،36
21 ،18
7. چون
.8
.9
.10
- 770 -

کی
کی
تی
.14
حزقیال
30
.1
.2
.3
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان پیامبري کرده،‏ بگو:‏ سرور یهوه
چنین میفرماید:‏ زاري کنید و بگویید واي برآن روز!‏
زیرا که آن روز نزد است و روز یهوه نزد
است!‏ روز ابرها و زمان امتها خواهد بود!‏ یوئیل
و شمشیري بر مصر فرود میآید.‏ و چون کشتگان
در مصر بیفتند،‏ آنگاه درد شدیدي بر حبشه چیره
خواهد شد.‏ و جمعیت آن را گرفتار خواهند کرد و
اساسهایش ویران خواهد گردید.‏ باب ؛ اشعیا ؛ ارمیا
1 ،2
1 ،19
2 ،29
.4
2 ،46
.5
.6
.7
.8
و حبشه و فُوط و لُود و تمامی قومهاي مختلف و
کوب و اهل زمین عهد همراه ایشان به شمشیر
خواهند افتاد.‏
و یهوه چنین میفرماید:‏ معاونان مصر خواهند افتاد
و فخر قوت آن فرود خواهد آمد.‏ و از مجدلْ‏ تا اَسوان
در میان آن به شمشیر خواهند افتاد.‏ قول سرور یهوه
این است.‏
و در میان زمینهاي ویران،‏ ویران خواهند شد و
شهرهایش در میان شهرهاي ویرانه خواهد بود.‏
و چون آتشی در مصر افروخته باشم و همه کمک
کنندگانشان شکسته شوند،‏ آنگاه خواهند دانست که
من یهوه هستم.‏ باب
در آن روز قاصدان از حضور من به کشتیها بیرون
رفته،‏ حبشیان مطمئن را خواهند ترسانید.‏ و بر ایشان
درد شدیدي مثل روز مصر چیره خواهد شد،‏ زیرا
اینک آن میآید.‏ اشعیا
و سرور یهوه چنین میفرماید:‏ من جمعیت مصر را
به دست نَبوکدرص‏ّر پادشاه بابل تباه خواهم ساخت.‏
او با قوم خود و ستمکیشان امتها آورده خواهند
شد تا آن زمین را ویران سازند.‏ و شمشیرهاي خود را
بر مصر کشیده،‏ زمین را ازکشتگان پر خواهند ساخت.‏
16 ،29
3 ،20
.9
.10
.11
ارمیا
.
13 ،44
.12
و نهرها را خشک گردانیده،‏ زمین را به دست
شریران خواهم فروخت.‏ و زمین را با هرچه در آن
است،‏ به دست غریبان ویران خواهم ساخت.‏ من که
یهوه هستم فرمودهام باب ؛
و سرور یهوه چنین میفرماید:‏ بتها را نابود
ساخته،‏ بتها را از نُوف تلف خواهم نمود.‏ و بار دیگر
امیري از سرزمین مصر نخواهد برخاست.‏ و ترس بر
سرزمین مصر چیره خواهم ساخت.‏
و فَتْروس را خراب نموده،‏ آتشی در صوعنْ‏ خواهم
افروخت.‏ و بر نُو داوري خواهم نمود.‏
و خشم خود را برسینْ‏ که پایه مصر است ریخته،‏
جمعیت نُو را ریشهکن خواهم ساخت.‏
و چون آتشی در مصر افروخته باشم،‏ سین به درد
سخت مبتلا و نُو پاره خواهد شد.‏ و دشمنان در وقت
روز بر نُوف خواهند آمد.‏
جوانان آون و فیبست به شمشیر خواهند افتاد و
اهل آنها به اسیري خواهند رفت.‏
و روز درتَحفَنحیس تاریک خواهد شد هنگامی که
یوغهاي مصر را در آنجا شکسته باشم و فخر قوتش در
آن تلف شده باشد.‏ و ابرها آن را خواهد پوشانید و
دخترانش به اسیري خواهند رفت.‏
پس چون بر مصر داوري کرده باشم،‏ آنگاه
خواهند دانست که من یهوه هستم.‏
و در روز هفتم ماه اول از سال یازدهم،‏ کلام یهوه
بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان بازوي فرعون پادشاه مصر را خواهم
شکست.‏ و اینک شکسته بندي نخواهد شد و بر آن
مرهم نخواهند گذارد و کرباس نخواهند بست تا قادر
بر گرفتن شمشیر بشود.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ هان من به
ضد فرعون پادشاه مصر هستم و هر دو بازوي او هم
درست و هم شکسته را خرد خواهم کرد و شمشیر را
از دستش خواهم انداخت.‏
و مصریان را در میان امتها پراکنده و در میان
کشورها پخش خواهم ساخت.‏
و بازوهاي پادشاه بابل را تقو نموده،‏ شمشیر
خود را به دست او خواهم داد.‏ و بازوهاي فرعون را
خواهم شکست که به حضور وي به ناله کشتگان ناله
خواهد کرد.‏
سپ.‏ بازوهاي پادشاه بابل را تقویت خواهم نمود ‏.و
بازوهاي فرعون خواهد افتاد و چون شمشیر خود را به
دست پادشاه بابل داده باشم و او آن را بر سرزمین
مصر دراز کرده باشد،‏ آنگاه خواهند دانست که من
یهوه هستم.‏
و چون مصریان را در میان امتها پراکنده و
ایشان را در کشورها پخش ساخته باشم،‏ ایشان
خواهند دانست که من یهوه هستم.‏ باب
6 ،29
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
25
.26
31
زکریا 2 ،13
17 ،21
17 ،5
.13
- 771 -

يها
يها
يها
يها
یم
تی
يها
يها
يها
يها
نی
تک
حزقیال
.1
.2
.3
.4
.5
.6
7
و در روز اول ماه سوم از سال یازدهم،کلام یهوه بر
من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان به فرعون پادشاه مصر و به جمع
او بگو:‏ کیست که در بزرگیات به او شباهت داري؟
اینک آشور سرو آزاد لبنان با شاخههاي زیبا و
برگهاي سایهگستر و قّد بلند میبود و سر او به ابرها
میبود.‏
آبها او را رشد داد.‏ و عمقها او را بلند ساخت که
نهرهاي آنها بهر طرف بوستان آن جاري شد و
جوی خویش را بطرف همه درختان صحرا روان
میساخت.‏
از این جهت قد او از همه درختان صحرا بلندتر
شده،‏ شاخههایش زیاده گردید و جوانه خود را رشد
داده،‏ آنها از زیادي آبها بلند شد.‏
و همه مرغان هوا در شاخههایش آشیانه ساختند.‏ و
تمامی حیوانات صحرا زیر جوانهاش بچه آوردند.‏ و همه
امت عظیم در سایهاش ساکن شدند.‏
سپ.‏ در بزرگی خود و در درازي شاخه خویش
خوشنما شد چونکه ریشهاش نزد آبهاي بسیار بود.‏
آزاد باغ خدا آن را نتوانست پنهان کرد.‏ و
صنوبرها با شاخههایش شباهتی نداشت.‏ و چنارها مثل
جوانهاش نبود بلکه هیچ درخت در باغ خدا به زیبایی
او شبیه نبود.‏
من او را به زیادي شاخههایش به حدي زیبایی
دادم که همه درختان عدن که در باغ خدا بود بر او
حسد بردند.‏
بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه قد
تو بلند شده است،‏ و او سر خود را در میان ابرها
برافراشته و دلش از بلندیش مغرور گردیده است،‏
از این جهت من او را به دست قويترین پادشاه
امتها تسلیم خواهم نمود و او آنچه را که میباید به
وي خواهد کرد.‏ و من او را به سبب شرارتش بیرون
خواهم انداخت.‏
و غریبان یعنی ستمکیشان امتها او را ریشهکن
ساخته،‏ ترك خواهند نمود.‏ و شاخههایش بر کوهها و
در همه درهها خواهد افتاد و جوانهها او نزد همه
دره زمین شکسته خواهد شد.‏ و همه قومهاي
زمین از زیر سایه او فرود آمده،‏ او را ترك خواهند
نمود.‏
و همه مرغان هوا بر تنه افتاده او آشیانه گرفته،‏
تمامی حیوانات صحرا بر شاخههایش ساکن خواهند
شد.‏
تا آنکه هیچکدام از درختانی که نزد آبها میباشند
قد خود را بلند نکنند و سرهاي خود را در میان ابرها
برنیفرازند.‏ و زورآوران آنها از همگانی که سیراب
میباشند،‏ در بلندي خود نایستند.‏ زیرا که همه آنها در
عمق زمین در میان پسران انسانی که به جهنم
فرود میروند به مرگ تسلیم شدهاند.‏
و سرور یهوه چنین میفرماید:‏ در روزيکه او به
دنیاي مردگان فرود میرود،‏ من ماتمی برپا مینمایم و
عمق را براي وي پوشانیده،‏ نهرهایش را باز خواهم
داشت.‏ و آبهاي عظیم باز داشته خواهد شد و لبنان را
براي وي سوگوار خواهم کرد.‏ و همه درختان صحرا
برایش ماتم خواهند گرفت.‏
و چون او را با آنانی که به جهنم فرود میروند به
دنیاي مردگان فرود آورم،‏ آنگاه امتها را از صداي
نابودياش متزلزل خواهم ساخت.‏ و همه درختان عدن
یعنی برگزیده و نیکوترین لبنان از همگانی که سیراب
میشوند،‏ در عمق زمین تسلّی خواهند یافت.‏
و ایشان نیز با مقتولان شمشیر و یاري
دهندگانش که در میان امتها زیر سایه او ساکن
میبودند،‏ همراه وي به دنیاي مردگان فرود خواهند
رفت.‏
به کدام یک از درختان عدن در شکوه و عظمت
چنین شباهت داشتی؟ اما با درختان عدن به عمقهاي
زمین تو را فرود خواهند آورد و در میان ختنهنشدهها
با مقتولان شمشیر خواهی خوابید.‏ سرور یهوه
میفرماید که فرعون و تمامی جماعتش ا است.‏
.14
.15
.16
.17
.18
7 ،82 مزامیر
32
.1
.2
و در روز اول ماه دوازدهم از سالدوازدهم واقع شد
که کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان براي فرعون پادشاه مصر مرثیه
بخوان و او را بگو تو به شیر جوان امتها شباهت
داشتی،‏ اما مانند اژدها در دریا هستی و آب را از بینی
خود میچکانی و آبها را به پای خود حر داده،‏
نهرهاي آنها را گلآلود میسازي.‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ دام خود را به واسطه
گروهی ازقوم عظیم بر تو خواهم گسترانید و
ایشان تو را در دام من بر خواهند کشید.‏ باب ؛
،17
13 ،12
2 ،27
3. سرور
20
8. سروهاي
.9
.10
.11
.12
.13
- 772 -

يها
كتر
يرو
تام
تی
يها
نی
يها
تی
حزقیال
.4
و تو را بر زمین نموده،‏ بر روي صحرا خواهم
انداخت و همه مرغان هوا را بر تو فرود آورده،‏ همه
حیوانات زمین را از تو سیر خواهم ساخت.‏ باب
و گوشت تو را بر کوهها نهاده،‏ دره ها را از لاشه تو
پر خواهم کرد.‏
و زمینی را که در آن شنا میکنی از خون تو تا به
کوهها سیراب میکنم که نهرها از تو پر خواهد شد.‏
و هنگامی که تو را نابود گردانم،‏ آسمان را خواهم
پوشانید و ستارگانش را تاریک کرده،‏ آفتاب را به ابرها
پوشیده خواهم ساخت و ماه روشنایی خود را نخواهد
داد.‏
و سرور یهوه میفرماید،‏ که تمامی نیرهاي
درخشنده آسمان را براي تو سیاه کرده،‏ تاریکی بر
زمینت خواهم آورد.‏
و چون هلاکت تو را در میان ها بر زمینهایی
که ندانستهاي آورده باشم،‏ آنگاه دلهاي قوم عظیم
را محزون خواهم ساخت.‏
و قوم عظیم را بر تو متحیر خواهم ساخت.‏ و
چون شمشیر خود را پیش ایشان جلوه دهم،‏
پادشاهان ایشان به شدت تعجب آور خواهند شد.‏ و در
روز نابودي تو هر یک از ایشان براي جان خود هر
لحظهاي خواهند لرزید.‏ پیدایش
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ شمشیر پادشاه
بابل بر تو خواهد آمد.‏
و به شمشیرهاي قدرتمندان که همه ایشان از
ستمکیشان امتها میباشند،‏ جمع تو را به زیر
خواهم انداخت.‏ و ایشان غرور مصر را نابود ساخته،‏
تمامی جمعیتش هلاك خواهند شد.‏
و تمامی حیوانات او را از کنارهاي آبهاي عظیم
هلاك خواهم ساخت.‏ و پاي انسان دیگر آنها را گلآلود
نخواهد ساخت.‏ و سم حیوانات آنها را گلآلود نخواهد
ساخت.‏
آنگاه سرور یهوه میفرماید:‏ آبهاي آنها را ساکت
گردانیده،‏ نهرهاي آنها را مانند روغن جاري خواهم
ساخت.‏
و چون سرزمین مصر را ویران کنم و آن زمین از
هرچه در آن باشد خالی شود و چون همه ساکنانش را
هلاك کنم،‏ آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.‏
5 ،29
28 ،42
اشعیا 10 ،13
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
باب
8 ،30 ؛ 29 ،33
.16
و سرور یهوه میفرماید:‏ مرثیهاي که ایشان
خواهند خواند همین است.‏ دختران امتها این مرثیه
را خواهند خواند.‏ براي مصر و تمامی جمعیتش ا
مرثیه را خواهند خواند.‏
و در روز پانزدهم ماه از سال دوازدهم واقع شد که
کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان براي جمعیت مصر زاري نما و هم
او را و هم دختران امت عظیم را با آنانی که به
جهنم فرود میروند،‏ به عمقهاي زمین فرود آور.‏ باب
،26
.17
.18
16 ،31 ؛ 20
.19
از چه کس زیباتر هستی؟ فرود بیا و با
ختنهنشدهها بخواب.‏ اشعیا
ایشان در میان مقتولان شمشیر خواهند افتاد.‏ مصر
به شمشیر تسلیم شده است.‏ پس او را و تمامی
جمعیتش را بکشید.‏ مکاشفه ؛ باب
قهرمانانِ‏ قدرتمندان از میان دنیاي مردگان او را و
کمک کننده او را خطاب خواهند کرد.‏ ایشان
ختنهنشده به شمشیر کشته شده،‏ فرود آمده،‏ خواهند
خوابید.‏
در آنجا آشور و تمامی جمعیت او هستند.‏ قبرهاي
ایشان گرداگرد ایشان است و همه ایشان کشته شده
از شمشیر افتادهاند.‏
که قبرهاي ایشان به عمقهاي جهنم قرار داده شد
و جمعیت ایشان به اطراف قبرهاي ایشاناند.‏ همه
ایشان که در زمین زندگان باعث هیبت بودند،‏ مقتول
و از شمشیر افتادهاند.‏
در آنجا عیلام و تمامی جمعیتش هستند.‏ قبرهاي
ایشان گرداگرد ایشان است و همه ایشان مقتول و از
شمشیر افتادهاند و به عمقهاي زمین ختنهنشده فرود
رفتهاند،‏ زیرا که در زمین زندگان باعث هیبت بودهاند.‏
پس با آنانی که به جهنم فرود میروند،‏ متحمل
خجالت خویش خواهند بود.‏
بستري براي او و تمامی جمعیتش در میان
مقتولان قرار دادهاند.‏ قبرهاي ایشان گرداگرد ایشان
است و همه ایشان ختنهنشده و مقتول شمشیرند.‏ زیرا
که در زمین زندگان باعث هیبت بودند.‏ پ س با آنانی
که به جهنم فرود میروند،‏ متحمل خجالت خویش
خواهند بود.‏ در میان کشتگان قرار داده شد.‏
در آنجا ماشک و توبال و تمامی جمع آنها
هستند.‏ قبرهاي ایشان گرداگرد ایشان است و همه
ایشان ختنهنشده و مقتول شمشیرند.‏ زیرا که در زمین
زندگان باعث هیبت بودند.‏
سپ.‏ ایشان با قدرتمندان و ختنهنشدههاي که
افتادهاند که با اسلحه جنگ خویش به جهنم فرود
رفتهاند،‏ نخواهند خوابید.‏ و ایشان شمشیرهاي خود را
9 ،21
11 ،14
21 ،19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
27
- 773 -

نیی
تی
یم
نی
یس
نیی
يها
.7
زیر سرهاي خود نهادند.‏ و گناه ایشان بر استخوانهاي
ایشان خواهد بود.‏ زیرا که در زمین زندگان باعث
هیبت قدرتمندان بودند.‏
و اما تو در میان ختنهنشدهها شکسته شده،‏ با
مقتولان شمشیر خواهی خوابید.‏
در آنجا اَدوم و پادشاهانش و همه امیرانش هستند
که در قدرت خود با مقتولان شمشیر قرار داده شدند.‏
و ایشان با ختنهنشدهها و آنانی که به جهنم فرود
میروند خواهند خوابید.‏
در آنجا همه امیران شمال و همه صیدونیان
هستند که با مقتولان فرود رفتند.‏ از هیبتی که به
قدرت خویش باعث آن بودند،‏ خجل خواهند شد.‏
پسبا مقتولان شمشیرْ‏ ختنهنشده خواهند خوابید و با
آنانی که به جهنم فرود میروند،‏ متحمل خجالت خود
خواهند شد.‏
و سرور یهوه میفرماید که فرعون چون ا را
بیند درباره تمامی جمع خود خویشتن را تسلّی
خواهد داد و فرعون و تمامی لشکر او به شمشیر کشته
خواهند شد.‏ اشعیا
زیرا سرور یهوه میفرماید:‏ من او را در زمین
زندگان باعث هیبت گردانیدم.‏ پس فرعون و تمامی
جمعیت او را با مقتولان شمشیر در میان ختنهنشدهها
خواهند خوابانید.‏
حزقیال
10 ،14
.28
.29
.30
.31
.32
33
.1
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان پسران قوم خود را خطاب کرده،‏ به
ایشان بگو:‏ اگر من شمشیري بر زمینی آورم و اهل آن
زمین کسی را از میان خود گرفته،‏ او را به جهت خود
به دیدهبانی تع کنند،‏ اشعیا ؛ عبرانیان 13،
و او شمشیر را بیند که بر آن زمین میآید و شیپور
را نواخته،‏ آن قوم را متنبه سازد،‏
و اگر کسی صداي شیپور را شنیده،‏ متوجه نشود،‏
آنگاه شمشیر آمده،‏ او را گرفتار خواهد ساخت و
خونش بر گردنش خواهد بود.‏
5. چونکه صداي شیپور را شنید و متوجه نگردید،‏
خون او بر خودش خواهد بود و اگر متوجه شد
جان خود را میرهانید.‏
و اگر دیدهبان شمشیر را بیند که میآید و شیپور را
ننواخته قوم را متوجه نسازد و شمشیر آمده،‏ ک را
از میان ایشان گرفتار سازد،‏ آن شخص در گناه خود
گرفتار شده است،‏ اما خون او را از دست دیدهبان
خواهم طلبید.‏
و من تو را اي پسر انسان براي خاندان اسرائیل به
دیدهبانی تع نمودهام تا کلام را از دهانم شنیده،‏
ایشان را از جانب من متوجه سازي.‏
هنگامی که من به مرد شریر گویم:‏ ايمرد شریر
حتماً‏ خواهی مرد!‏ اگر تو سخن نگویی تا آن مرد شریر
را از راهاش آگاه سازي،‏ آنگاه آن مرد شریر در گناه
خود خواهد مرد،‏ اما خون او را از دست تو خواهم
طلبید.‏
اما اگر تو آن مرد شریر را از راهاش آگاه سازي تا از
آن بازگشت نماید و او از راه خود بازگشت نکند،‏ آنگاه
او در گناه خود خواهد مرد،‏ اما تو جان خود را رستگار
ساختهاي.‏
سپ.‏ تو اي پسر انسان به خاندان اسرائیل بگو:‏ شما
با این محتوي میگویید:‏ چونکه نافرمانی و گناهان ما
بر گردن ما است و به سبب آنها کاهیده شدهایم،‏ پس
چگونه زنده خواهیم ماند؟
به ایشان بگو:‏ سرور یهوه میفرماید:‏ به حیات
خودم قسم که من از مردن مرد شریر خوش
نیستم بلکه خوش هستم که شریر از راه خود
بازگشت نموده،‏ زنده ماند.‏ اي خاندان اسرائیل
بازگشت نمایید!‏ از راه بد خویش بازگشت نمایید
زیرا چرا بمیرید؟ باب ؛ دوم سموئیل ؛ اشعیا
، 7 ،55
باب 17 ،3
14 ،14
23 ،18
.8
.9
10
.11
12 ،2 یوئیل
.12
و تو اي پسر انسان به پسران قوم خود بگو:‏ عدالت
مرد عادل در روزي که مرتکب گناه شود،‏ او را نخواهد
رهانید.‏ و شرارت مرد شریر در روزي که او از شرارت
خود بازگشت نماید،‏ باعث هلاکت وي نخواهد شد.‏ و
مرد عادل در روزي که گناه ورزد،‏ به عدالت خود زنده
نتواند ماند.‏ ؛
هنگامی که به مرد عادل گویم که حتماً‏ زنده
خواهی ماند،‏ اگر او به عدالت خود اعتماد نموده،‏
نافرمانی ورزد،‏ آنگاه عدالتش هرگز به یاد آورده
نخواهد شد بلکه در نافرمانی که ورزیده است خواهد
مرد.‏
و هنگامی که به مرد شریر گویم:‏ حتماً‏ خواهی
مرد!‏ اگر او از گناه خود بازگشت نموده،‏ انصاف و
عدالت را بجا آورد،‏
و اگر آن مرد شریر گرو را پس دهد و آنچه
دزدیده بود پس دهد و از قواعد حیات پیروي نموده،‏
مرتکب بیانصافی نشود،‏ او حتماً‏ زنده خواهد ماند و
24 ،18
باب 20 ،3
.13
.14
.15
17
6 ،62
.3
.4
.6
- 774 -

يرو
نی
بک یکنم
سک
یآیم
کی
نشا
يوا
يها
.29
نخواهد مرد.‏ لوقا
تمام گناهی که ورزیده بود بر او به یاد آورده
نخواهد شد.‏ چونکه انصاف و عدالت را بجا آورده است،‏
حتماً‏ زنده خواهد ماند.‏
اما پسران قوم تو میگویند که راه یهوه صحیح
نیست،‏ بلکه راه خود ایشان است که صحیح نیست.‏
هنگامی که مرد عادل از عدالت خود برگشته،‏
نافرمانی ورزد،‏ به سبب آن خواهد مرد.‏
و چون مرد شریر از شرارت خود بازگشت نموده،‏
انصاف و عدالت را بجا آورد به سبب آن زنده خواهد
ماند.‏
اما شما میگویید که راه یهوه صحیح نیست.‏ اي
خاندان اسرائیل من بر هر یکی از شما موافق راههایش
داوري خواهم نمود.‏ باب
و در روز پنجم ماه دهم از سال دوازدهم اسیري
ما واقع شد که کسی که از اورشلیم فرار کرده بود نزد
من آمده،‏ خبر داد که شهر تسخیر شده است.‏ باب
حزقیال
،24
25 ،18
8 ،19
.16
.17
.18
.19
.20
.21
26
.22
و در وقت شام قبل از رسیدن آن فراري دست
یهوه بر من آمده،‏ دهان مرا گشود.‏ پس چون او در
وقت صبح نزد من رسید،‏ دهانم گشوده شد و دیگر
گنگ نبودم.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان ساکنان ا خرابههاي زمین
اسرائیل میگویند:‏ ابراهیم یک نفر بود هنگامی که
وارث این زمین شد و ما بسیار هستیم که زمین به
ارث به ما داده شده است.‏ ملاکی
بنابراین به ایشان بگو:‏ سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ گوشت را با خونش میخورید و چشمان خود
را بسوي بتهاي خویش برمیافرازید و خون میریزید.‏
پس آیا شما وارث زمین خواهید شد؟
بر شمشیرهاي خود تکیه ید و مرت
قباحات شده،‏ هر کدام از شما زن همسایه خود را
نجس میسازید.‏ پ س آیا وارث این زمین خواهید شد؟
بدینطور به ایشان بگو که سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ به حیات خودم قسم حتماً‏ آنانی که در
خرابهها هستند به شمشیر خواهند افتاد.‏ و آنانی که بر
صحرااند براي خوراك به حیوانات خواهم داد.‏ و
آنانی که در قلعهها و غارهایند از وبا خواهند مرد.‏
و این زمین را ویران و محل تعجب خواهم ساخت
و غرور قوتش نابود خواهد شد.‏ و کوههاي اسرائیل به
حدي ویران خواهد شد که رهگذري نباشد.‏
و چون این زمین را به سبب همه قباحاتی که
ایشان بعمل آوردهاند ویران و محل تعجب ساخته
باشم،‏ آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.‏ باب
،35
4
.30
اما تو اي پسر انسان پسران قومت به پهلوي
دیوارها و نزد درهاي خانهها دربارة تو سخن میگویند.‏
و هر یک به دیگري و هر به برادرش خطاب
کرده،‏ میگوید بیایید و بشنوید!‏ چه کلام است که از
جانب خداوند صادر میشود؟
ونزد تو میآیند بطوري که قوم من ند.‏ و
مانند قوم من پیش تو نشسته،‏ سخنان تو را میشنوند،‏
اما آنها را بجا نمیآورند.‏ زیرا که ایشان به دهان خود
سخنان شیرین میگویند.‏ اما دل ایشان در پی حرص
ایشان میرود.‏ اشعیا
و اینک تو براي ایشان مثل سرود شیرین مطرب
خوشنوا و ن نواز هستی.‏ زیرا که سخنان تو را
میشنوند،‏ اما آنها را بجا نمیآورند.‏ اشعیا
و چون این واقع میشود و حتماً‏ واقع خواهد شد،‏
آنگاه خواهند دانست که پیامبر در میان ایشان بوده
است.‏ باب
10 ،28
20 ،42 ؛ 1 ،53
5 ،2
.31
.32
.33
34
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏ اي پسر انسان
به ضد شبانان اسرائیل پیامبري نما و پیامبري کرده،‏
به ای یعنی به شبانان بگو:‏ سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ بر شبانان اسرائیل که خویشتن را
میچرانند.‏ آیا نمیباید شبانان گله را بچرانند؟
ارمیا 1 ،23
؛ باب 3 13،
3. شما پیه را میخورید و پشم را میپوشید و پرواریها
را میکشید،‏ اما گله را نمیچرانید.‏
را تقویت نمیدهید و بیماران را معالجه
نمینمایید و شکستهها را شکسته بندي نمیکنید و
راندهشدگان را پس نمیآورید و گمشدگان را
نمیطلبید،‏ بلکه بر آنها با جور و ستم حکمرانی
مینمایید.‏ زکریا
سپ.‏ بدون شبان پراکنده میشوند و خوراك همه
حیوانات صحرا گردیده،‏ آواره میگردند.‏
گوسفندان من بر همه کوهها و بر همه تپه بلند
آواره شدهاند.‏ و گله من بر روي تمامی زمین پراکنده
گشته،‏ کسی ایشان را نمیطلبد و براي ایشان جستجو
نمینماید.‏
اشعیا 6 ،53
16 ،11
4. ضعیفان
5
.6
15 ،2
.23
.24
.25
.26
.27
.28
- 775 -

کن
يها
تی
تی
يپا
تک
یم
.
.18
حزقیال
7
8. سرور
سپ.‏ اي شبانان کلام یهوه را بشنوید!‏
یهوه میفرماید:‏ به حیات خودم قسم هر آینه
چونکه گله من به تاراج رفته و گوسفندانم خوراك
همه حیوانات صحرا گردیده،‏ شبانی ندارند.‏ و شبانان
من گوسفندانم را نطلبیدند.‏ بلکه شبانانْ‏ خویشتن را
چرانیدند و گله مرا رعایت ننمودند.‏
بنابراین اي شبانان،‏ کلام یهوه را بشنوید!‏
یهوه چنین میفرماید:‏ ای من به ضد
شبانان هستم.‏ و گوسفندان خود را از دست ایشان
خواهم طلبید.‏ و ایشان را از چرانیدن گله برکنار
خواهم کرد تا شبانانْ‏ خویشتن را دیگر نچرانند.‏ و
گوسفندان خود را از دهان ایشان خواهم رهانید تا
خوراك ایشان نباشند.‏
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ هم اکنون من
خودم گوسفندان خویش را طلبیده،‏ آنها را
میجویم.‏
12. چنانکه شبان هنگامی که در میان
گوسفندان پراکنده خود میباشد،‏ گله خویش را
میجویم،‏ همچنان من گوسفندان خویش را جسته،‏
ایشان را از هر جایی که در روز ابرها و تاریکی غلیظ
پراکنده شده بودند خواهم رهانید.‏ متی ؛ لوقا ؛
4 ،15
14 .12 ،18
.9
10. سرور
.11
16-12 ،10 یوحنا
.13
و ایشان را از میان قومها بیرون آورده،‏ از کشورها
جمع خواهم نمود.‏ و به زمین خودشان درآورده،‏ بر
کوههاي اسرائیل و در درهها و همه مکانهاي قابل
سکونت زمین ایشان را خواهم چرانید.‏
ایشان را بر مرتع نیکو خواهم چرانید و آرامگاه
ایشان بر کوههاي بلند اسرائیل خواهد بود.‏ و آنجا در
آرامگاه نیکو و مرتع پرگیاه خواهند خوابید و بر
کوههاي اسرائیل خواهند چرید.‏
یهوه میفرماید که من گوسفندان خود را
خواهم چرانید و من ایشان را خواهم خوابانید.‏
گمشدگان را خواهم طلبید و راندهشدگان را
باز خواهم آورد و شکستهها را شکستهبندي
نموده،‏ بیماران را قوت خواهم داد.‏ اما فربهان و
زورآوران را هلاك ساخته،‏ بر ایشان به انصاف
رعایت خواهم نمود.‏
و اما به شما اي گوسفندان من،‏ سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ هم اکنون من در میان گوسفند و گوسفند
و در میان قوچهاي و بزهاي نر داوري خواهم نمود.‏ متی
آیا براي شما کم بود که مرتع نیکو را چرانیدید،‏
بلکه بقیه مرتع خود را نیز به پایهاي خویش پایمال
ساختید؟ و آب زلال را نوشیدید بلکه باقیمانده را به
پای خویش گلآلود ساختید؟
و گوسفندان من آنچه را که از پاي شما پایمال
شده است،‏ میچرند و آنچه را که به شما گلآلود
گشته است،‏ مینوشند.‏
بنابراین سرور یهوه به ایشان چنین میگوید:‏ هان
من خودم در میان گوسفندان پروار و گوسفندان لاغر
داوري خواهم نمود.‏
21. چونکه شما به پهلو و کتف خود تنه زنید و
همه ضعیفان را به شاخهاي خود میزنید،‏ حتّی اینکه
ایشان را بیرون پراکنده ساختهاید،‏
سپ.‏ من گله خود را نجات خواهم داد که دیگر به
تاراج برده نشوند و در میان گوسفند و گوسفند داوري
خواهم نمود.‏
و یک شبان بر ایشان خواهم گماشت که
ایشان را بچراند یعنی بنده خود داود را که
ایشان را بچراند و او شبان ایشان خواهد بود.‏ یوحنا
.19
.20
22
.23
12 ،10
.24
و من یهوه خداي ایشان خواهم بود و بنده من
داود در میان ایشان رئیس خواهد بود.‏ من که یهوه
هستم فرمودهام
و عهد صلح را با ایشان خواهم بست.‏ و حیوانات
موذي را از زمین نابود خواهم ساخت و ایشان در
بیابان به امن ساکن شده،‏ در جنگلها خواهند
خوابید.‏ باب ؛ ارمیا
و ایشان را و اطراف کوه خود را بر خواهم
ساخت.‏ و باران را در زمانش خواهم بارانید و بارشهاي
برکت خواهد بود.‏ مزامیر ؛ اشعیا
و درختان صحرا میوه خود را خواهند آورد و
زمین حاصل خویش را خواهد داد.‏ و ایشان در زمین
خود به امن ساکن خواهند شد.‏ و هنگامی که
چوبهاي یوغ ایشان را شکسته و ایشان را از دست
آنانی که ایشان را دارائی خود ساخته بودند رهانیده
باشم،‏ آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.‏ باب
،36
3 ،44
هوشع 5 ،3
10 ،54
10 ،68
26 ،37
.25
.26
.27
30
.28
و دیگر در میان امتها به تاراج نخواهد رفت و
حیوانات صحرا ایشان را نخواهند خورد بلکه به امنیت،‏
بدون ترسانندهاي ساکن خواهند شد.‏
و براي ایشان درختستان معروفی بر پا خواهم
داشت.‏ و دیگر از قحطی در زمین تلف نخواهند شد.‏ و
.29
مزامیر 2 ،23
.14
15. سرور
.16
.17
32 ،25
- 776 -

يها
کن
یم
نی
نرا يها
یم
يها
بار دیگر سرزنش امتها را تحمل نخواهم کرد.‏ 12.
و سرور یهوه میفرماید:‏ خاندان اسرائیل خواهند
دانست که من یهوه خداي ایشان با ایشان هستم و
ایشان قوم من میباشند.‏ باب ؛ ؛ ارمیا
و سرور یهوه میفرماید:‏ شما اي گله من و اي
گوسفندان مرتع من،‏ انسان هستید و من خداي شما
میباشم.‏ مزامیر ؛ یوحنا
حزقیال
33 ،31
23 ،37
20 ،11
11 ،10
3 ،100
.30
.31
35
.1
.2
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان نظر خود را بر کوه سعیر بدار و به
ضد آن پیامبري نما!‏ باب
و آن را بگو سرور یهوه چنین میفرماید:‏ ای اي
کوه سعیر من به ضد تو هستم.‏ و دست خود را بر تو
دراز کرده،‏ تو را ویران و محل تعجب خواهم ساخت.‏
را خراب خواهم نمود تا ویران شده،‏
بدانی که من یهوه هستم.‏ باب ؛
دشمنی دائمی داشتی و فرزنداناسرائیل را
در زمان مصیبت ایشان و هنگام مجازات آخر به دم
شمشیر تسلیم نمودي،‏
در این صورت سرور یهوه چنینمیفرماید:‏ به حیات
خودم قسم که تو را به خون تسلیم خواهم نمود که
خونْ‏ تو را تعقیب نماید.‏ چون از خون نفرت نداشتی،‏
خونْ‏ تو را تعقیب خواهد نمود.‏
و کوه سعیر را محل تعجب و ویران ساخته،‏
روندگان و آیندگان را از آن ریشهکن خواهم ساخت.‏
و کوههایش را از کشتگانش مملو میکنم که
مقتولان شمشیر بر تپهها و درهها و همه صحراهاي تو
بیفتند.‏
و تو را خرابه دائمی سازم که شهرهایت
دیگر قابل سکونت نشود و بدانید که من یهوه هستم.‏
22 ،2
27 ،7
مکاشفه 10 ،13
8 ،25
.3
4. شهرهایت
5. چونکه
.6
.7
.8
.9
11 ،36 باب
10. چونکه
گفتی این دو امت و ا دو زمین از آن
من میشود و آن را به تصرّف خواهیم آورد با آنکه
یهوه در آنجا است.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ به حیات
خودم قَسم که موافق خشم و حسدي که به ایشان
نمودي،‏ از کینهاي که با ایشان داشتی با تو عمل
خواهم نمود.‏ و چون بر تو داوري کرده باشم،‏ خویشتن
را بر تو در میان ایشان معروف خواهم گردانید.‏
و خواهی دانست که من یهوه تمامی سخنان
کفرآمیز را که به ضد کوههاي اسرائیل گفتهاي،‏
شنیدهام.‏ چونکه گفتی:‏ خراب گردید و براي خوراك ما
داده شد.‏ اشعیا
و شما به دهان خود به ضد من تکبر نموده،‏
سخنان خویش را بر من افزودید و من آنها را شنیدم.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ هنگامی که تمامی
جهان شادي کنند من تو را ویران خواهم ساخت.‏
و چنانکه بر میراث خاندان اسرائیل هنگامی که
ویران شد شادي نمودي،‏ همچنان با تو عمل خواهم
نمود.‏ و تو اي کوه سعیر و تمام اَدوم جمیعاً‏ ویران
خواهید شد.‏ پ س خواهند دانست که من یهوه هستم.‏
28 ،37
.13
14. سرور
.15
36
.1
و تو اي پسر انسان به کوههاي اسرائیل پیامبري
کرده،‏ بگو:‏ اي کوههاي اسرائیل کلام یهوه را بشنوید!‏
2 ،6 باب
2. سرور
یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه دشمنان دربارة
شما گفتهاند هه‏،‏ این بلندی ابدي میراث ما شده
است،‏ باب
در این صورت پیامبري کرده،‏ بگو که سرور یهوه
چنین میفرماید:‏ از آن جهت که ایشان شما را از هر
طرف خراب کرده و بلعیدهاند تا میراث بقیه امتها
بشوید و بر لبهاي حرفگیران برآمده،‏ مورد بدبختی
گردیدهاید،‏
در این صورت اي کوههاي اسرائیل کلام سرور یهوه
را بشنوید!‏ سرور یهوه به کوهها و تپهها و نهرها و
درهها و خرابه وی و شهرهاي ترك شدهاي که
تاراج شده و مورد تمسخر بقیه امتهاي اطراف
گردیده است،‏ چنین میگوید:‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ هر آینه به
آتش غیرت خود به ضد بقیه امتها و به ضد تمامی
اَدوم سخن گفتهام که ایشان زمین مرا به شادي تمامِ‏
دل و کینه قلب،‏ ملک خود ساختهاند تا آن را به تاراج
واگذارند.‏ مزامیر
سپ.‏ دربارة زمین اسرائیل پیامبري نما وبه کوهها و
تپهها و نهرها و درهها بگو که سرور یهوه چنین
فرماید:‏ چونکه شما متحمل سرزنش امتها
شدهاید،‏ در این صورت من در غیرت و خشم خود
سخن گفتم.‏
و سرور یهوه چنین میفرماید:‏ من دست خود را
5 ،79
3 ،25
.3
.4
.5
6
.7
اشعیا 33،
.11
1
- 777 -

يها
يها
كپا
یم
برافراشتهام که امتهایی که به اطراف شمایند حتماً‏
سرزنش خود را متحمل خواهند شد.‏ خروج
و شما اي کوههاي اسرائیل شاخههاي خود را
خواهید رویانید و میوه خود را براي قوم من اسرائیل
خواهید آورد زیرا که ایشان به زودي خواهند آمد.‏
زیرا اینک من بطرف شما هستم وبر شما نظر
خواهم داشت و شیار شده،‏ کاشته خواهید شد.‏
و بر شما مردمان را خواهم افزود یعنی تمامی
خاندان اسرائیل را جمیعاً‏ و شهرها قابل سکونت و
خرابهها تعمیر خواهد شد.‏
و بر شما انسان و حیوانات بسیار خواهم آورد که
ایشان افزوده شده،‏ بارور خواهند شد.‏ و شما را مثل
ایام قدیم تعمیر خواهم ساخت.‏ بلکه بر شما بیشتر از
اولِ‏ شما احسان خواهم نمود و خواهید دانست که من
یهوه هستم.‏ باب ؛
و مردمان یعنی قوم خود اسرائیل را بر شما
خرامان خواهم ساخت تا تو را به تصرّف آورند.‏ و
میراث ایشان بشوي و ایشان را دیگر بیفرزند نسازي.‏
و سرور یهوه چنین میفرماید:‏ چونکه ایشان دربارة
تو میگویند که مردمان را میبلعی و امت خویش
را بیفرزند میگردانی،‏
پس سرور یهوه میفرماید:‏ مردمان را دیگر
نخواهی بلعید و امتهاي خویش را دیگر بیفرزند
نخواهی ساخت.‏
و سرزنش امتها را دیگر در تو شنیده نخواهم
گردانید.‏ و دیگر متحمل بدبختی طایفهها نخواهی شد
و امت خویش را دیگر نخواهی لغزانید.‏ خداوند
یهوه این را میفرماید.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان،‏ هنگامی که خاندان اسرائیل در
زمین خود ساکن میبودند آن را به راهها و به اعمال
خود نجس نمودند.‏ و راه و روش ایشان به نظر من
مثل نجاست زن حایض میبود.‏ اشعیا
در این صورت به سبب خونی که بر زمین ریختند
و آن را به بتهاي خود نجس ساختند،‏ من خشم خود
را بر ایشان ریختم.‏ باب
و ایشان را در میان امتها پراکنده ساختم و در
کشورها پخش گشتند.‏ و موافق راهها و اعمال ایشان،‏
بر ایشان داوري نمودم.‏ باب ؛
و چون به امتهایی که بطرف آنها رفتند رسیدند،‏
آنگاه اسم قدوس مرا بیحرمت ساختند.‏ زیرا درباره
حزقیال
ایشان گفتند که اینان قوم یهوه میباشند و از زمین او
بیرون آمدهاند.‏ اشعیا
اما من بر اسم قدوس خود که خاندان اسرائیل آن
را در میان امتهایی که بسوي آنها رفته بودند
بیحرمت ساختند رحم نمودم.‏ باب ؛ اعداد
بنابراین به خاندان اسرائیل بگو:‏ سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ اي خاندان اسرائیل من این را نه به خاطر
شما بلکه بخاطر اسم قدوس خود که آن را در میان
امتهایی که به آنها رفته،‏ بیحرمت نمودهاید بعمل
میآورم.‏
و اسم عظیم خود را که در میان امتها بیحرمت
شده است و شما آن را در میان آنها بیآبرو ساختهاید،‏
تقدیس خواهم نمود.‏ و سرور یهوه میفرماید:‏ هنگامی
که بنظر ایشان در شما تقدیس کرده شوم،‏ آنگاه
امتها خواهند دانست که من یهوه هستم.‏ باب ؛
8 ،30
14 ،14
9 ،20
5 ،52
.21
.22
.23
28 ،37 ؛ 15 ،32
.24
و شما را از میان امتها میگیرم و از همه
کشورها جمع کنم و شما را در زمین خود در
خواهم آورد.‏
و آب بر شما خواهم پاشید و پاك خواهید
شد.‏ و شما را از همه نجاسات واز همه بتهاي شما پاك
خواهم ساخت.‏ اشعیا ؛ زکریا 13، ؛ افسسیان
و دل تازه به شما خواهم داد و روح تازه در
درون شما خواهم نهاد.‏ و دل سنگی را از بدن
شما دور کرده،‏ دل گوشتین به شما خواهم داد.‏
26 ،5
1
3 ،44
.25
.26
7 ،24 ؛ ارمیا 19 ،11 باب
.27
و روح خود را در درون شما خواهم نهاد و
شما را به قواعد خود مطیع خواهم گردانید تا
احکام مرا نگاه داشته،‏ آنها را بجا آورید.‏ باب
،39
24 ،37 ؛ 29
.28
و در زمینی که به پدران شما دادم ساکن شده،‏
قوم من خواهید بود و من خداي شماخواهم بود.‏ باب
33 ،31 ؛ ارمیا 30 ،34
.29
و شما را از همه نجاسات شما نجات خواهم داد.‏ و
غلّه را خوانده،‏ آن را فراوان خواهم ساخت و دیگر
قحطی بر شما نخواهم فرستاد.‏
و میوه درختان و حاصل زمین را فراوان خواهم
ساخت تا دیگر در میان امتها متحمل رسوایی قحطی
نشوید.‏ زکریا
و چون راههاي قبیح و اعمال ناپسند خود را به
یاد آورید،‏ آنگاه به سبب گناهان و قباحات خود
خویشتن را در نظر خود ناپاك خواهید داشت.‏ باب
.61 ،16
12 ،8
.30
.31
8 ،6
6 ،64
15 ،22
23 ،20
6 ،37
8 ،7
4 ،35
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 778 -

نی
يها
نی
يرو
نی
نی
کن یم
نی
یم
نی
حزقیال
43 ،20 ؛ 63
.32
و سرور یهوه میفرماید:‏ بدانید که من ا را به
خاطر شما نکردهام.‏ پ س اي خاندان اسرائیل به سبب
راههاي خود خجل و رسوا شوید.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ در روزي که شما را
از تمامی گناهانتان پاك سازم،‏ شهرها را قابل سکونت
خواهم ساخت و خرابهها بازسازي خواهد شد.‏
و زمین ویران که به نظر همه عابران خراب
میبود،‏ شیار خواهد شد.‏
و خواهند گفت این زمینی که ویران بود،‏ مثل باغ
عدن گردیده است و شهرهایی که خراب و ویران و
ویران بود،‏ حصاردار و قابل سکونت شده است.‏
و امتهایی که به اطراف شما باقی مانده باشند،‏
خواهند دانست که من یهوه ویرانیها را بنا کرده و
ویرانهها را کاشتهام.‏ من که یهوه هستم سخن گفته و
بعمل آوردهام.‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ براي ا بار دیگر
خاندان اسرائیل از من درخواست خواهند نمود تا آن را
براي ایشان بعمل آورم.‏ من ایشان را با مردمان مثل
گله زیاد خواهم گردانید.‏
مثل گلههاي قربانی یعنی گله اورشلیم در
زمانهایش همچنان شهرهاي ویرانه از گله مردمان
پرخواهد شد و ایشان خواهند دانست که من یهوه
هستم.‏
24 ،17
33. سرور
.34
.35
.36
37. سرور
.38
37
.1
.2
.3
4
دست یهوه بر من فرود آمده،‏ مرا در روح یهوه
بیرون برد و در همواري قرار داد و آن از استخوانها پر
بود.‏
و مرا به هر طرف آنها گردانید.‏ و اینک آنها بر
همواري بینهایت زیاده و بسیار خشک بود.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان آیا میشود که ا
استخوانها زنده گردد؟ گفتم:‏ اي سرور یهوه تو
میدانی.‏
سپ.‏ مرا فرمود:‏ براین استخوانها پیامبري نموده،‏ به
اینها بگو:‏ اي استخوانهاي خشک کلام یهوه را بشنوید!‏
یهوه به این استخوانها چنین میفرماید:‏ اینک
من روح به شما درمیآورم تا زنده شوید.‏
و پیهها بر شما خواهم نهاد و گوشت بر شما خواهم
آورد و شما را به پوست خواهم پوشانید و در شما روح
خواهم نهاد تا زنده شوید.‏ پ س خواهید دانست که من
یهوه هستم.‏ ایوب
سپ.‏ من چنانکه مأمور شدم پیامبري کردم.‏ و چون
پیامبري نمودم،‏ شنیده شد.‏ و اینک تزلزلی واقع شد و
استخوانها به یکدیگر یعنی هر استخوانی به استخوانش
نزدیک شد.‏
و نگریستم و اینک پیهها و گوشت به آنها برآمد و
پوست آنها را از بالا پوشانید.‏ اما در آنها روح نبود.‏
سپ.‏ او مرا فرمود:‏ بر روح پیامبري نما!‏ اي پسر
انسان بر روح پیامبري کرده،‏ بگو:‏ سرور یهوه چنین
میفرماید که اي روح از بادهاي چهارگانه بیا و به ا
کشتگان بدم تا ایشان زندهشوند.‏
سپ.‏ چنانکه مرا امر فرمود،‏ پیامبري نمودم.‏ و روح
به آنها داخل شد و آنها زنده گشته،‏ بر پایهاي خود
لشکر بینهایت عظیمی ایستادند.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان ا استخوانها
تمامی خاندان اسرائیل میباشند.‏ ای کن ایشان
میگویند:‏ استخوانهاي ما خشک شد و امید ما ضایع
گردید و خودمان ریشهکن گشتیم.‏
در این صورت پیامبري کرده،‏ به ایشان بگو:‏ سرور
یهوه چنین فرماید:‏ ای من قبرهاي شما را
میگشایم.‏ و شما را اي قوم من از قبرهاي شما
درآورده،‏ به زمین اسرائیل خواهم آورد.‏
و اي قوم من چون قبرهاي شما را بگشایم و شما
را از قبرهاي شما بیرون آورم،‏ آنگاه خواهید دانست که
من یهوه هستم.‏ باب
و روح خود را در شما خواهم نهاد تا زنده شوید.‏ و
شما را در زمین خودتان مقیم خواهم ساخت.‏ پس
خواهید دانست که من یهوه سخن گفته و بعمل
آوردهام.‏ قول یهوه این است.‏
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
و تو اي پسر انسان یک عصا براي خود بگیر و بر
آن بنویس براي یهودا و براي فرزنداناسرائیل رفقاي
وي.‏ پ س عصاي دیگر بگیر و بر آن بنویس براي یوسف
عصاي افرایم و تمامی خاندان اسرائیل رفقاي وي.‏
و آنها را براي خودت با یکدیگر یک عصا ساز تا در
دستت یک باشد.‏
و چون فرزندان قومت تو را خطاب کرده،‏ گویند:‏
آیا ما را خبر نمیدهی که از ا کارها مقصود تو
چیست؟
آنگاه به ایشان بگو:‏ سرور یهوه چنین فرماید:‏
اینک من عصاي یوسف را که در دست افرایم است و
38 ،36
11 ،10
7
.8
9
10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
5. سرور
.6
- 779 -

يها
کشَ‏
کن
یم
کی
کی
یم
يها
38
.1
.2
قومهاي اسرائیل را که رفقاي وياند،‏ خواهم گرفت و
آنها را با وي یعنی با عصاي یهودا خواهم پیوست و
آنها را یک عصا خواهم ساخت و در دستم یک خواهد
شد.‏
سپ.‏ آن عصاها که بر آنها نوشتی در دست تو در
نظر ایشان باشد.‏
و به ایشان بگو:‏ سرور یهوه چنین میفرماید:‏ اینک
من فرزنداناسرائیل را از میان امتهایی که به آنها
رفتهاند گرفته،‏ ایشان را از هر طرف جمع خواهم کرد
و ایشان را به زمین خودشان خواهم آورد.‏ باب
و ایشان را در آن زمین بر کوههاي اسرائیل
امت خواهم ساخت.‏ و پادشاه بر همه ایشان
سلطنت خواهد نمود و دیگر دو امت نخواهند بود و
دیگر به دو مملکت تقسیم نخواهند شد.‏ هوشع ؛ یوحنا
حزقیال
،10
24 ،36
11 ،1
20
.21
.22
16
.23
و خویشتن را دیگر به بتها و قباحات و همه
معصیت خود نجس نخواهند ساخت.‏ بلکه ایشان
را از همه ساکنین ایشان که در آنها گناه ورزیدهاند
نجات داده،‏ ایشان را پاك خواهم ساخت.‏ و ایشان قوم
من خواهند بود و من خداي ایشان خواهم بود.‏ باب
،36
7 ،24 ؛ ارمیا 28
.24
و بنده من داود،‏ پادشاه ایشان خواهد بود.‏ و
یک شبان براي همه ایشان خواهد بود.‏ و به
احکام من پیروي نموده و قواعد مرا نگاه داشته،‏
آنها را بجا خواهند آورد.‏ باب
و در زمینی که به بنده خود یعقوب دادم و پدران
ایشان در آن ساکن میبودند،‏ ساکن خواهند شد.‏ و
ایشان و پسران ایشان و پسران پسران ایشان تا به ابد
در آن سکونت خواهند نمود و بنده من داود تا ابد امیر
ایشان خواهد بود.‏
و با ایشان عهد صلح خواهم بست که براي ایشان
عهد جاودانی خواهد بود و ایشان را مقیم ساخته،‏
خواهم افزود و مقْدس خویش را تا ابد درمیان ایشان
قرار خواهم داد.‏ باب ؛ اشعیا ؛ ارمیا
و مسکن من بر ایشان خواهد بود و من خداي
ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.‏
سپ.‏ چون محل مقدس من در میان ایشان تا به
ابد بر قرار بوده باشد،‏ آنگاه امتها خواهند دانست که
من یهوه هستم که اسرائیل را تقدیس نمایم.‏ باب
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
اي پسر انسان نظر خود را بر جو ج که از زمین
ماجوج و رئیس روش و ما و توبال است بدار و بر
او پیامبري نما.‏ باب ؛ مکاشفه
و بگو سرور یهوه چنین میفرماید:‏ ای من اي
جوج رئیس روش و ماشَک و توبال به ضد تو هستم.‏
و تو را بر گردانیده،‏ قلاّب خود را به چانهات
میگذارم و تو را با تمامی لشکرت بیرون آورم.‏
اسبان و سواران که همه ایشان با اسلحه تمام آراسته،‏
جمعیت عظیمی با سپرها و سلاحها و همگی ایشان
شمشیرها به دست گرفته،‏ باب ؛ دوم پادشاهان ؛
28 ،19
4 ،29
8 ،20
1 ،39
.3
.4
9 ،32 مزامیر
.5
.6
7
.8
.9
فارس و کوش و فُوط با ایشان و همه ایشان با س پر
و خُود،‏
جومرْ‏ و تمامی لشکرهایش و خاندان توجرْمه از
اطراف شمال با تمامی لشکرهایش و قومهاي بسیار
همراه تو.‏
سپ.‏ برخیز و تو و تمامی جمعیت که نزد تو جمع
شدهاند،‏ خویشتن را مهیا سازید و تو نگاهبان ایشان
باش.‏
بعد از روزهاي بسیار از تو بازدید خواهد شد.‏ و در
سالهاي آخر به زمینی که با شمشیر پسگرفته شده
است،‏ خواهی آمد که آن از میان قومهاي بسیار بر
کوههاي اسرائیل که به خرابه دایمی تسلیم شده بود،‏
جمع شده است و آن از میان قومها بیرونآورده شده و
تمامی اهلش به امنیت ساکن میباشند.‏
اما تو بر آن خواهی برآمد و مثل باد شدید داخل
آن خواهی شد و مانند ابرها زمین را خواهی پوشانید.‏
تو و همه لشکرهایت و قوم بسیار که همراه تو
میباشند.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ در آن روز چیزها در
دل تو خطور خواهد کرد و تدبیري زشت خواهی نمود.‏
و خواهی گفت:‏ به زمین بیحصار برمیآیم.‏ بر
کسانی که به اطمینان و امنیت ساکنند میآیم که
همه ایشان بیحصارند و پشتبندها و دروازهها ندارند.‏
تا تاراج نمایی و غنیمت را ببري و دست خود را
به خرابههایی که معمور شده است و به قومی که از
میان امتها جمع شدهاند،‏ بگردانی که ایشان گلهها و
دارائی اندوختهاند و در وسط جهان ساکنند.‏
13. شَبا و ددان و تجار تَرْشیش و همه شیران جوان
10. سرور
.11
.12
31 ،31
23 ،34
10 ،54
25 ،34
.25
.26
.27
28
36 ،36
- 780 -

کهآن
يها
یم
يار
نی
سک
يار
يرو
کن
یم
39
1
ایشان تو را خواهند گفت:‏ آیا به جهت گرفتن غارت
آمدهاي؟ و آیا به جهت بردن غنیمت جمعیت خود را
جمع کردهاي تا نقره و طلا برداري و گلهها و دارائی را
بربایی و غارت عظیمی ببري؟
بنابراین اي پسر انسان پیامبري نموده،‏ جوج را
بگو که سرور یهوه چنین میفرماید:‏ در آن روز
هنگامی که قوم من اسرائیل به امنیت ساکن باشند آیا
تو نخواهی فهمید؟
و از مکان خویش از اطراف شمال خواهی آمد تو و
قوم بسیار همراه تو که همه ایشان اسب سوار و
جمعیتی عظیم و لشکري بزرگ میباشند،‏
و بر قوم من اسرائیل مثل ابري که زمین را
پوشاند خواهی برآمد.‏ در ایام بازپسین ا به وقوع
خواهد پیوست که تو را به زمین خود خواهم آورد تا
امتها هنگامی که من خویشتنرا در تو اي جوج
به نظر ایشان تقدیس کرده باشم مرا بشناسند.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ آیا تو آن نیستی
که در ایام گذشته به واسطه بندگانم پیامبران اسرائیل
که در آن ایام دربارهسالهاي بسیار پیامبري نمودند در
خصوص تو گفتم که تو را بر ایشان خواهم آورد؟
یهوه میفرماید:‏ در آن روز یعنی در روزي
که جوج به زمین اسرائیل برمیآید،‏ همانا آتش خشم
من به بینیام خواهد برآمد.‏
زیرا در غیرت و آتش خشم خود گفتهام که
هرآینه در آن روز تزلزل عظی در زمین اسرائیل
خواهد شد.‏
و ماهیان دریا و مرغان هوا و حیوانات صحرا و
همه حشراتی که بر زمین میخزند و همه مردمانی که
بر روي جهانند به حضور من خواهند لرزید و کوهها
سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و همه
حصارهاي زمین ویران خواهد گردید.‏
و سرور یهوه میفرماید:‏ من شمشیري بر همه
کوههاي خود به ضد او خواهم خواند و شمشیر هر
کس بر برادرش خواهد بود.‏
و با وبا و خون بر او مجازات خواهم رسانید.‏ و
باران سیلآسا و تگرگ سخت و آتش و گوگرد بر او و
بر لشکرهایش و بر قومهاي بسی که با وي
میباشند خواهم بارانید.‏ مزامیر ؛ مکاشفه
و خویشتن را در نظر امتهاي بسیار معظّم و
قدوس و معروف خواهم نمود و خواهند دانست که من
یهوه هستم.‏ باب
حزقیال
سپ.‏ تو اي پسر انسان دربارة جوج پیامبري کرده،‏
بگو سرور یهوه چنین میفرماید که ای اي جوج
رئیس روش و ماشَک و توبال من به ضد تو هستم.‏ باب
8 ،20 ؛ مکاشفه 2 ،38
.2
.3
.4
و تو را برمیگردانم و رهبري نمایم و تو را از
اطراف شمال برآورده،‏ بر کوههاي اسرائیل خواهمآورد.‏
و کمان تو را از دست چپت انداخته،‏ تیرهاي تو را
از دست راستت خواهم افکند.‏
و تو و همه لشکرهایت و قومهایی که همراه تو
هستند بر کوههاي اسرائیل خواهید افتاد و تو را به هر
جنس مرغان شک و به حیوانات صحرا به جهت
خوراك خواهم داد.‏ باب ؛ ؛ مکاشفه
یهوه میفرماید که به صحرا خواهی افتاد
زیرا که من سخن گفتهام
و آتشی بر ماجوج و بر کسانی که در جزایر به
امنیت ساکنند خواهم فرستاد تا بدانند که من یهوه
هستم.‏ باب
و نام مقدس خود را در میان قوم خویش اسرائیل،‏
معروف خواهم ساخت و دیگر نمیگذارم که اسم
مقدس من بیحرمت شود تا امتها بدانند که من یهوه
مقدس اسرائیل میباشم.‏ باب ؛
اینک سرور یهوه میفرماید:‏ آن میآید و به وقوع
خواهد پیوست.‏ و این همان روز است که دربارهاش
سخن گفتهام
و ساکنان شهرهاي اسرائیل بیرون خواهند آمد و
اسلحه یعنی سلاح و س پر و کمان و تیرها و چوب
دستی و نیزهها را آتش زده،‏ خواهند سوزانید.‏ و مدت
هفت سال آتش را به آنها زنده نگاه خواهند داشت.‏
و هیزم از صحرا نخواهند آورد و چوب از جنگلها
نخواهند برید زیرا که اسلحهها را به آتش خواهند
سوزانید.‏ و سرور یهوه میفرماید که غارتکنندگانِ‏
خود را غارت خواهند کرد و تاراجکنندگانِ‏ خویش را
تاراج خواهند نمود.‏
و در آن روز جایی براي قبر در اسرائیل یعنی دره
عابرین را بطرف مشرق دریا به جوج خواهم داد.‏ و راه
عبور کنندگان را مسدود خواهد ساخت.‏ و در آنجا
جوج و تمامی جمعیت،‏ او را دفن خواهند کرد و آن را
دره صحراي جوج خواهند نامید.‏
و خاندان اسرائیل مدت هفت ماه ایشان را دفن
خواهند کرد تا زمین را پاك سازند.‏
17 ،19
23 ،38
4 ،32
27 ،7
5 ،29
.
6 ،29
.
5. سرور
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
9 ،20
6 ،11
6 ،29
.14
.15
.16
17. سرور
18. سرور
.19
.20
.21
.22
.23
- 781 -

یم
يها
يرو
يها
یس
تی
.25
حزقیال
.13
و تمامی اهل زمین ایشان را دفن خواهند کرد.‏ و
سرور یهوه میفرماید:‏ روز تمجید من نیکنامی ایشان
خواهد بود.‏
و کسانی را معین خواهند کرد که پیوسته در
زمین گردش نمایند.‏ و همراه عبورکنندگان آنانی را که
بر روي زمین باقی مانده باشند دفن کرده،‏ آن را پاك
سازند.‏ بعد از پایان هفت ماه آنها را خواهند طلبید.‏
و عبورکنندگان در زمین گردش خواهند کرد.‏ و
اگر کسی استخوان آدمی بیند،‏ نشانی نزد آن برپا کند
تا دفنکنندگانْ‏ آن را در دره صحرا جوج مدفون
سازند.‏
و اسم شهر نیز هامونَه خواهد بود.‏ پس زمین را
پاك خواهند ساخت.‏
و اما تو اي پسر انسان!‏ سرور یهوه چنین
میفرماید که به هر نوع مرغان و به همه حیوانات
صحرا بگو:‏ جمع شوید و بیایید و نزد قربانی من که آن
را براي شما قربانی نمایم،‏ فراهم آیید.‏ قربانی
عظیمی بر کوههاي اسرائیل تا گوشت بخورید و خون
بنوشید.‏ ارمیا ؛ مکاشفه ؛ یعقوب
گوشت قدرتمندان را خواهید خورد و خون امیران
جهان را خواهید نوشید.‏ از قوچها و برهها و بزها و
گاوها که همه آنها از پرواری باشان میباشند.‏
و از قربانی من که براي شما قربانی مینمایم،‏ پیه
خواهید خورد تا سیر شوید و خون خواهید نوشید تا
مست شوید.‏
و سرور یهوه میفرماید که بر سفره من از اسبان و
سواران و قدرتمندان و همه مردان جنگی سیر خواهید
شد.‏
و من شکوه خود را در میان امتها قرار خواهم
داد و همه امتها داوري مراکه آن را اجرا خواهم
داشت و دست مرا که بر ایشان فرود خواهم آورد،‏
مشاهده خواهند نمود.‏
و خاندان اسرائیل از آن روز و بعد خواهند دانست
که یهوه خداي ایشان من هستم.‏
و امتها خواهند دانست که خاندان اسرائیل به
سبب گناه خودشان ترك وطن گردیدند.‏ زیرا چونکه
به من خیانت ورزیدند،‏ من خود را از ایشان
پوشانیدم و ایشان را به دست ستمکاران ایشان تسلیم
نمودم که همه ایشان به شمشیر افتادند.‏ اشعیا
برحسب نجاسات و تقصیرات ایشان به ایشان عمل
نموده،‏ روي خود را از ایشان پوشانیدم.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ هماکنون
اسیران یعقوب را باز آورده،‏ بر تمامی خاندان اسرائیل
رحمت خواهم فرمود و بر اسم مقدس خود غیرت
خواهم نمود.‏
و هنگامی که ایشان در زمین خود به امن
ساکن شوند و ترسانندهاي نباشد،‏ آنگاه خجالت خود را
و خیانتی را که به من ورزیدهاند متحمل خواهند شد.‏
و چون ایشان را از میان امتها برگردانم و ایشان
را از زمین دشمنانشان جمع نمایم،‏ آنگاه در نظر
امت بسیار در ایشان تقدیس خواهم شد.‏
و خواهند دانست که من یهوه خداي ایشان
هستم،‏ از آن رو که من ایشان را در میان امتها ترك
وطن ساختم و ایشان را به زمین خودشان جمع کردم
و بار دیگر ک را از ایشان در آنجا باقی نخواهم
گذاشت.‏
و سرور یهوه میفرماید که من بار دیگر روي
خود را از ایشان نخواهم پوشانید زیرا که روح
خویش را بر خاندان اسرائیل خواهم ریخت.‏ باب ؛
25 ،36
.26
.27
.28
.29
3 ،44 اشعیا
40
.1
.2
.3
در سال بیست و پنجم اسیري ما در ابتداي سال،‏
در دهم ماه که سال چهاردهم بعد از تسخیر شهر
بوده،‏ در همان روز دست یهوه بر من نازل شده،‏ مرا به
آنجا برد.‏
در تصاویر خدا مرا به زمین اسرائیل آورد.‏ و مرا بر
کوه بسیار بلند قرار داد که بطرف جنوب آن مثل بناي
شهر بود.‏
و چون مرا به آنجا آورد،‏ اینک مردي که نمایش او
مثل نمایش برنج بود و در دستش ریسمانی از کتان و
نی براي پیمودن بود و نزد دروازه ایستاده بود.‏ مکاشفه
،21
15
.4
آن مرد مرا گفت:‏ اي پسر انسان به چشمان خود
ببین و به گوشهاي خویش بشنو و دل خود را به
هرچه به تو نشان دهم،‏ مشغول ساز زیرا که تو را در
اینجا آوردم تا این چیزها را به تو نشان دهم.‏ پس
خاندان اسرائیل را از هر چه میبینی آگاه ساز.‏ باب
،44
5
.5
و اینک حصاري بیرون خانه گرداگردش بود.‏ و به
دست آن مرد نی اندازه شش اندازه آرنجی بود که هر
اندازه آرنجش یک اندازه آرنج و یک وجب بود.‏ پس
عرض بنا را یک نی و بلندياش را یک نی پیمود.‏
8 ،54
5 ،5
17 ،19
9 ،12
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
- 782 -

يها
يها
يرو
ین کی
کی
کن
نی
نی
کن
یک
نی
يرو
.21
حزقیال
6
.7
سپ.‏ نزد دروازهاي که بسوي مشرق متوجه بود
آمده،‏ به پلّههایش برآمد.‏ و آستانه دروازه را پیمود که
عرضش یک نی بود و عرض آستانه دیگر را که یک نی
بود.‏
و طول هر اتاق یک نی بود و عرضش و
میان اتاقها مسافت پنج اندازه آرنج.‏ و آستانه دروازه
نزد سالن دروازه از طرف درون یک نی بود.‏
و سالن دروازه را از طرف درون یک نی پیمود.‏
سپ.‏ سالن دروازه را هشت اندازه آرنج و بالکنهاي
پنجرهدارش را دو اندازه آرنج پیمود.‏ و سالن دروازه
بطرف درون بود.‏
و اتاق دروازه بطرفشرقی،‏ سه از اینطرف و
سه از آنطرف بود.‏ و هر سه یک اندازه بودند و تیرچهها
را از اینطرف و آنطرف یک اندازه بود.‏
و عرض دهنه دروازه را ده اندازه آرنج و طول
دروازه را سیزده اندازه آرنج پیمود.‏
و اتاقی پیش اتاقها از اینطرف اندازه
آرنج و اتاقی از آنطرف یک اندازه آرنج و اتاقها از ا
طرف شش اندازه آرنج و از آنطرف شش اندازه آرنج
بود.‏
و عرض دروازه را از سقف کی اتاق تا سقف
دیگري بیست و پنج اندازه آرنج پیمود.‏ و دروازه در
مقابل دروازه بود.‏
و بالکن پنجرهدار را شصت اندازه آرنج ساخت و
سالن گرداگرد دروازه به بالکن پنجرهدار رسید.‏
و پیش دروازه ورودي تا پیش سالن دروازه درونی
پنجاه اندازه آرنج بود.‏
و اتاقها و بالکن پنجرهداري آنها را به درون
دروازه پنجره مشبک بهر طرف بود و همچنین
رواقها را.‏ و پنجرهها بطرف درون گرداگرد بود و بر
بالکن پنجرهدار نخلها بود.‏
سپ.‏ مرا به صحن بیرونی آورد و ای اطاقها و
سنگ فرشی که براي صحن از هر طرفش ساخته شده
بود.‏ و سی اطاق بر آن سنگ فرش بود.‏
و سنگ فرش یعنی سنگ فرش پائینی به جانب
دروازهها یعنی به اندازه طول دروازهها بود.‏
و عرضش را از برابر دروازه پایینی تا پیش صحن
درونی از طرف بیرون صد اندازه آرنج به سمت مشرق
و سمت شمال پیمود.‏
و طول و عرض دروازهاي را که رو شی بطرف
شمال صحن بیرونی بود پیمود.‏
و اتاقهایش سه از اینطرف و سه از آنطرف و
بالکنهاي پنجرهدارش و سالنهایش به اندازه دروازه
اول بود.‏ طولش پنجاه اندازه آرنج و عرضش بیست و
پنج اندازه آرنج.‏
وپنجرههایش و سالنهایش و نخلهایش موافق
اندازه دروازهاي که رویش به سمت مشرق است بود.‏ و
به هفت پلّه به آن برمیآمدند و سالنهایش پیش
آنها بود.‏
و صحن درونی را دروازهاي در مقابل دروازه دیگر
بطرف شمال و بطرف مشرق بود.‏ و از دروازه تا دروازه
صد اندازه آرنج پیمود.‏
سپ.‏ مرا بطرف جنوب برد.‏ و ای دروازهاي به
سمت جنوب و بالکنهاي پنجرهدارش و سالنهایش را
مثل این اندازهها پیمود.‏
و براي آن و براي سالنهایش پنجرهها مثل آن
پنجرهها گرداگردش بود.‏ و طولش پنجاه اندازه آرنج و
عرضش بیست و پنج اندازه آرنج بود.‏
راهپلههاي آن هفت پلّه داشت.‏ و سالنش پیش
آنها بود.‏ و آن را نخلها ی از اینطرف و دیگري از
آنطرف بر بالکنهاي پنجرهدارش بود.‏
و صحن درونی بطرف جنوب دروازهاي داشت و از
دروازه تا دروازه به سمت جنوب صد اندازه آرنج پیمود.‏
و مرا از دروازه جنوبی به صحن درونی آورد.‏ و
دروازه جنوبی را مثل این اندازههایش پیمود.‏
و اتاقهایش و بالکنهاي پنجرهدارش و سالنهایش
موافق این اندازهها بود.‏ و در آن و در سالنهایش
پنجرهها گرداگردش بود و طولش پنجاه اندازه آرنج و
عرضش بیست و پنج اندازه آرنج بود.‏
و طول سالنی که گرداگردش بود بیست و پنج
اندازه آرنج و عرضش پنج اندازه آرنج بود.‏
و سالنش به صحن بیرونی میرسید.‏ و نخلها بر
بالکنهاي پنجرهدارش بود و ورودیش هشت پلّه
داشت.‏
سپ.‏ مرا به صحن درونی به سمت مشرقآورد.‏ و
دروازه را مثل این اندازهها پیمود.‏
و اتاقهایش و بالکنهاي پنجرهدارش و
سالنهایش موافق ا اندازهها بود.‏ و درآن و در
سالنهایش پنجرهها به هر طرفش بود و طولش پنجاه
اندازه آرنج و عرضش بیست و پنج اندازه آرنج بود.‏
و سالنهایش بسوي صحن بیرونی و نخلها بر
بالکنهاي پنجرهدارش از ا طرف و آنطرف بود و
.22
.23
24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
32
.33
.34
.
.8
9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
17
.18
.19
.20
- 783 -

يها
يها
يها
يلاو
شی
کی
يها
يرو
نی
راهپلهاش هفت پلّه داشت.‏
و مرا به دروازه شمالی آورد و آن را مثل این
اندازهها پیمود.‏
و اتاقهایش و بالکن پنجرهدارش و سالنهایش را
نیز.‏ و پنجرهها گرداگردش بود و طولش پنجاه اندازه
آرنج و عرضش بیست و پنج اندازه آرنج بود.‏
و بالکنهاي پنجرهدارش بسوي صحن بیرونی بود.‏
و نخلها بر بالکنهاي پنجرهدارش از اینطرف و از آنطرف
بود و ورودياش هشت پلّه داشت.‏
و نزد بالکنهاي پنجرهدارش دروازهها اطاقی با
دروازهاش بود که در آن قربانیهاي سوختنی را
میشستند.‏
و در سالن دروازه دو میز از اینطرف و دو میز از
آن طرف بود تا بر آنها قربانیهاي سوختنی و
قربانی گناه و قربانی جرم را قربانی نمایند.‏
و به یک جانب از طرف بیرون نزد ورودي دهنه
دروازه شمالی دو میز بود.‏ و به جانب دیگر که نزد
سالن دروازه بود دو میز بود.‏
41. چهار میز از اینطرف و چهار میز از آنطرف به
پهلوي دروازه بود یعنی هشت میز که بر آنها قربانی
میکردند.‏
و چهار میز براي قربانیهاي سوختنی از سنگ
تراشیده بود که طول هر یک یک اندازه آرنج و نیم و
عرضش یک اندازه آرنج و نیم و بلندياش اندازه
آرنج بود و بر آنها آلاتی را که به آنها قربانیهاي
سوختنی و قربانیها را قربانی مینمودند،‏ مینهادند.‏
و کناره یک وجب قد در درون از هر طرف
نصب بود و گوشت قربانیها بر میزها بود.‏
و بیرون دروازه درونی،‏ اطاقهاي سرودخوانان در
صحن درونی به پهلوي دروازه شمالی بود و روي آنها
به سمت جنوب بود و یکی به پهلوي دروازه مشرقی
که رویش بطرف شمال میبود بود.‏
و او مرا فرمود:‏ این اطاقی که رو به سمت
جنوب است،‏ براي کاهنانی که مراقبت خانه را نگاه
میدارند میباشد.‏
و اطاقی که رویش به سمت شمال است،‏ براي
کاهنانی که مراقبت قربانگاه را نگاه میدارند میباشد.‏
اینانند پسران صادوق از پسران که نزدیک یهوه
میآیند تا او را خدمت
و طول صحن را صد اندازه آرنج پیمود و عرضش
را صد اندازه آرنج و آن مربع بود و قربانگاه در برابر
حزقیال
خانه بود.‏
و مرا به سالن خانه آورد.‏ و بالکنهاي پنجرهدار
سالن را پنج اندازه آرنج از اینطرف و پنج اندازه آرنج از
آنطرف پیمود.‏ و عرض دروازه را سه اندازه آرنج از
اینطرف و سه اندازه آرنج از آنطرف.‏
و طول سالن بیست اندازه آرنج و عرضش یازده
اندازه آرنج.‏ و نزد ورودياش که از آن برمیآمدند،‏ دو
ستون نزد ستونها یکی از اینطرف و دیگري از آنطرف
بود.‏
.48
.49
41
.1
.2
.3
.4
.5
و مرا به معبد آورد و عرض بالکنهاي پنجرهدار را
شش اندازه آرنج از اینطرف و عرض آنها را شش اندازه
آرنج از آنطرف که عرض خیمه بود پیمود.‏
و عرض ورودي ده اندازه آرنج بود و جانبهاي
ورودي از اینطرف پنج اندازه آرنج و از آنطرف پنج
اندازه آرنج بود و طولش را چهل اندازه آرنج و عرضش
را بیست اندازه آرنج پیمود.‏
و به درون داخل شده،‏ بالکنهاي پنجرهدار ورودي را
دو اندازه آرنج و ورودي را شش اندازه آرنج و عرض
ورودي را هفت اندازه آرنج پیمود.‏
و طولش را بیستاندازه آرنج و عرضش را بیست
اندازه آرنج پیش معبد پیمود و مرا گفت:‏ ا
مقدسترین است.‏
و دیوار خانه را شش اندازه آرنج پیمود.‏ و عرض
اتاقها که گرداگرد خانه بهر طرف میبود چهار اندازه
آرنج بود.‏
و اتاقها روي همدیگر سه طبقه بود و در هر
طبقهاي سی و در دیواري که به جهت اتاقها گرداگرد
خانه بود،‏ داخل میشد تا در آن محکم شود و در دیوار
خانه محکم نشود.‏
و اتاقها خانه را بالاتر و بالاتر احاطه کرده،‏ وسیعتر
میشد،‏ زیرا که خانه را بالاتر و بالاتر گرداگرد خانه
احاطه میکرد و از این جهت خانه بسوي بالا وسیعتر
میبود،‏ و همچنین از طبقه تحتانی به طبقه وسطی تا
طبقه فوقانی بالا میرفتند.‏
و بلندي خانه را از هر طرف ملاحظه نمودم و
اساس اتاقها یک نی تمام،‏ یعنی شش اندازه آرنج
بزرگ بود.‏
و بطرف بیرون عرض دیواري که به جهت اتاقها
بود پنج اندازه آرنج بود و فضاي آزاد باقی مانده مکان
باب 12 ،43
.6
.7
.8
.9
نمایند .
.35
.36
.37
.38
.39
.40
.42
.43
.44
.45
.46
.47
- 784 -

يها
يرو
کی
یان
يها
يرو
ین
يرو
يرو
يها
يرو
يها
يرو
يها
يها
يها
کشب
کی
يها
يدر
يرو
یآیم
اتاق خانه بود.‏
و در میان اتاقها،‏ عر ض بیست اندازه آرنجی
گرداگرد خانه بهر طرفش بود.‏
و درهاي اتاقها بسوي فضاي آزاد بود.‏ در
بسوي شمال و در دیگر به سوي جنوب و عرض مکان
باز پنج اندازه آرنج گرداگرد.‏
و عرض بنی که رو به مکان وصل شده بود
در گوشه سمت مغرب هفتاد اندازه آرنج و عرض دیوار
گرداگرد بنیان پنج اندازه آرنج و طولش نود اندازه آرنج
بود.‏
و طول خانه را صد اندازه آرنج پیمود و طول مکان
منفصل و بنیان و دیوارهایش را صد اندازه آرنج.‏
و عرض جلو خانه و مکان وصل شده به سمت
مشرق صد اندازه آرنج بود.‏
و طول بنیان را تا پیش مکان وصل شده که در
عقبش بود با ایوانهایش از اینطرف و آنطرف صد اندازه
آرنج پیمود و معبد درونی و سالنهاي صحنها را.‏
و آستانهها و پنجره مشَبک و ایوانها گرداگرد
در سه طبقه مقابل آستانه از زمین تا پنجرهها از هر
طرف چوب پوش بود و پنجرهها هم پوشیده بود.‏
تا بالاي درها و تا خانه درونی و بیرو و بر
تمامی دیوار گرداگرد از درون و بیرون به همین
اندازهها.‏
و کروبیان و نخلها در آن ساخته شده بود ودر
میان هر دو کروبی یک نخل بود و هر کروبی دو رو
داشت.‏
یعنی انسان بسوي نخل از اینطرف و روي
شیر بسوي نخل از آنطرف بر تمامی خانه بهر طرفش
ساخته شده بود.‏
و از زمین تا بالاي درها کروبیان و نخلها تصویر
شده بود و بر دیوار معبد هم چنین.‏
و چهارچوبهاي معبد مربع بود و ظاهر جلو محل
مقدس مثل ظاهر آن بود.‏
و قربانگاه چوبین بود.‏ بلندياش سه اندازه آرنج و
طولش دو اندازه آرنج و گوشههایش و طولش و
دیوارهایش از چوب بود.‏ و او مرا فرمود:‏ میزي که در
حضور یهوه میباشد این است.‏
و معبد و محل مقدس را دو در بود.‏
و هر در را دو لنگه بود و این دو لنگه تا میشد.‏
یک در را دو لنگه و در دیگر را دو لنگه.‏
و بر آنها یعنی بر درهاي معبد کروبیان و نخلها
حزقیال
تصویرشده بود بطوري که در دیوارها تصویر شده بود و
سالن بطرف بیرون بود.‏
آستانه چوبین پیش به اینطرف و به
م بر جانب سالن پنجره خانه و بر آستانهها.‏
آنطرف بود و همچنین بر اتاق .26
42
.1
.3
.4
.5
.7
.8
.9
و مرا به صحن بیرونی از راه سمتشمالی بیرون برد
و مرا به اتاقاي که مقابل مکان وصل شده و روبروي
بنیان بطرف شمال بود آورد.‏
2. جلو طول صد اندازه آرنجی در شمالی بود و
عرضش پنجاه اندازه آرنج بود.‏
مقابل بیست اندازه آرنج که از آن صحن درونی بود
و مقابل سنگفرشی که از صحن بیرونی بود ایوانی
روبروي ایوانی در سه طبقه بود.‏
و پیش اتاقها بطرف درون راهی به عرض ده
اندازه آرنج بود و راهی یک اندازه آرنج و درهاي آنها
بطرف شمال بود.‏
و اتاق فوقانی کوتاه بود زیرا که ایوانها از آنها
میگرفتند بیشتر از آنچه آنها از اتاقهاي تحتانی و
وسطی بنیان میگرفتند.‏
6. چونکه سه طبقه بود و ستونها مثل ستونهاي
صحنها نداشت و از این سبب،‏ طبقه فوقانی از طبقات
تحتانی و وسطی از زمین تنگتر میشد.‏
و طول دیواري که بطرف بیرون مقابل اتاقها بسوي
صحن بیرونی روبروي اتاقها بود پنجاه اندازه آرنج بود.‏
زیرا طول اتاقهایی که در صحن بیرونی بود پنجاه
اندازه آرنج بود و اینک جلو معبد صد اندازه آرنج بود.‏
و زیر این اتاقها از طرف شرقی ورودي بود که از
آن به آنها از صحن بیرونی داخل میشدند.‏
و در حجم دیوار صحن که بطرف مشرق بود پیش
مکان وصل شده و مقابل بنیان اتاقها بود.‏
و راه مقابل آنها مثل نمایش راه اتاقهاي سمت
شمال بود،‏ عرض آنها مطابق طول آنها بود و تمامی
خروجیهاي اینها مثل رسم آنها و درهاي آنها.‏
و مثل درهاي اتاق سمت جنوب بر سر
راه بود یعنی بر راهی که راست پیش دیوار
مشرقی بود جایی که به آنها داخل میشدند.‏
و مرا گفت:‏ اتاق شمالی و اتاق جنوبی که
پیش مکان وصل شده است،‏ اتاقهاي مقدس
میباشد که کاهنانی که به خداوند نزد ند
مقدسِ‏ مقدسان را در آنها میخورند و مقدسِ‏ مقدسان
.10
.11
.12
.13
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
- 785 -

يها
يها
نی
يرو
ین
کن
يها
يرو
کی
کی
نی
يها
نی
و قربانیهاي خوراکی و قربانی گناه و قربانیهاي 7.
جرم را در آنها میگذارند زیرا که ا مکانْ‏ مقدس
است.‏
و چون کاهنان داخل آنها میشوند دیگر از محل
مقدس به صحن بیرونی بیرون نمیآیند بلکه لباسهاي
خود را که در آنها خدمت میکنند در آنها میگذارند
زیرا که آنها مقدس میباشد و لباس دیگر پوشیده،‏ به
آنچه به قوم تعلّق دارد نزدیک میآیند.‏
و چون اندازه خانه درونی را به اتمام رسانید،‏
مرا بسوي دروازهاي که رویش به سمت مشرق بود
بیرون آورد و آن را از هر طرف پیمود.‏
شرقی آن را به نی اندازههایش ، پانصد نی
پیمود یعنی به نی اندازههایش آن را از هر طرف پیمود.‏
و جانب شمالی را به نی اندازه از هر طرف پانصد
نی پیمود.‏
و جانب جنوبی را به نی اندازههایش ، پانصد نی
پیمود.‏
سپ.‏ به سوي جانب غربی برگشته،‏ آن را به
اندازه پانصد نی پیمود.‏
هر چهار جانب آن را پیمود و آن را دیواري بود
که طولش پانصد و عرضش پانصد نی بود تا در میان
مقدس و غیرمقدس فرق گذارد.‏
حزقیال
.14
.15
16. جانب
.17
.18
19
.20
43
.1
.2
.3
و مرا نزد دروازه آورد،‏ یعنی به دروازهاي که به
سمت مشرق متوجه بود.‏
و اینک شکوه خداي اسرائیل از طرف مشرق آمد و
آواز او مثل صداي آبهاي بسیار بود و زمین از شکوه او
منور گردید.‏
و مثل ظاهر آن تصویر بود که دیده بودم یعنی مثل
آن تصویر که در وقت آمدن من،‏ براي ویرانی شهر
دیده بودم و تصویرها مثل آن تصویر بود که نزد نهر
خابور مشاهده نموده بودم.‏ پس به خود در
افتادم.‏ باب
سپ.‏ شکوه یهوه از راه دروازهاي که رویش به سمت
مشرق بود به خانه درآمد.‏ باب ؛
و روح مرا برداشته،‏ به صحن درونی آورد و ای
شکوه یهوه خانه را مملّو ساخت.‏ خروج ؛ اول پادشاهان
22 ،11
34 ،40
19 ،10
3 ،1
4
.5
10 ،8
.6
و صداي سخنی را شنیدم که از میان خانه به من
صحبت مینماید و مردي پهلوي من ایستاده بود.‏
و مرا فرمود:‏ اي پسر انسان این است مکان تخت
من و مکان کف پایهایم که در آن در میان
فرزنداناسرائیل تا به ابد ساکن خواهم شد و خاندان
اسرائیل هم خود ایشان و هم پادشاهان ایشان بار دیگر
به زناها و لاشههاي پادشاهان خود در مکان بلند
خویش نام مقدس مرا بیحرمت نخواهند ساخت.‏ مزامیر
13 ،132 ؛ 17 ،68 ؛ 12 ،9
.8
از اینکه آستانههاي خود را نزد آستانه من و
چهارچوبهاي خویش را به پهلوي چهارچوبهاي من
برپا کردهاند و در میان من و ایشان فقط دیواري است،‏
پس اسم مقدس مرا به قباحات خویش که آنها را
بعمل آوردهاند بیحرمت ساختهاند،‏ در این صورت من
در خشم خود ایشان را تلف نمودهام.‏
زناهاي خود و لاشههاي پادشاهان خویش را از
من دور بنمایند و من در میان ایشان تا به ابد سکونت
خواهم نمود.‏
و تو اي پسر انسان خاندان اسرائیل را از این خانه
مطلّع ساز تا از گناهان خود خجل شوند و ایشان نمونه
آن را بپیمایند.‏ باب ؛
و اگر از هر چه بعمل آوردهاند خجل شوند،‏ آنگاه
چهره خانه را و نمونه و خروجیها و ورودیها و تمامی
شکلها و همه قواعد و همه چهرهها و تمامی قانونهایش
را براي ایشان اعلام نما و به نظر ایشان بنویس تا
تمامی صورتش و همه قواعدش را نگاه داشته،‏ به آنها
عمل نمایند.‏ باب
و قانون خانه این است که تمامی مرزش بر سر
کوه از همه اطرافش مقدس مقدسان باشد.‏ اینک قانون
خانه همین است.‏
و اندازه قربانگاه به اندازه آرنجها که هر اندازه
آرنج یک اندازه آرنج و وجب باشد ا است.‏
سینهاش یک اندازه آرنج و عرضش یک اندازه آرنج و
حاشیهاي که گرداگرد لبش میباشد یک وجب و ا
پشت قربانگاه میباشد.‏
و از سینه زمین تا خروج پایینی دو اندازه
آرنج و عرضش یک اندازه آرنج و از خروج کوچک تا
خروج بزرگ چهار اندازه آرنج و عرضش اندازه
آرنج.‏
و آتشدانش چهار اندازه آرنج و از آتش دان چهار
شاخ برآمده بود.‏
و طول آتشدان دوازده و عرضش دوازده و از هر
چهار طرف مربع بود.‏
و طول خروج چهارده و عرضش چهارده بر چهار
32 ،36
63 .61 ،16
5 ،44
9. حال
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
- 786 -

يها
یب
کی
يها
نیی
يها
یم
يرو
4
طرفش بود و حاشیهاي که گرداگردش بود نیم اندازه
آرنج و دایره سینهاش یک اندازه آرنج و پلههایش به
سمت مشرق متوجه بود.‏
و او مرا فرمود:‏ اي پسر انسان سرور یهوه چنین
میفرماید:‏ این است قانونهاي قربانگاه در روزي که
آن را بسازند تا قربانی سوختی بر آن بگذرانند و
خون بر آن بپاشند.‏
و سرور یهوه میفرماید که به لاویان کاهن که از
نسل صادوق میباشند و به جهت خدمت من به من
نزدیک میآیند یک گوساله به جهت قربانی گناه بده.‏
حزقیال
.18
.19
46 ،40 باب
.20
و از خونش گرفته،‏ بر چهار شاخش و بر چهار
گوشه خروج و بر حاشیهاي که گرداگردش است بپاش
و آن را پاك ساخته،‏ برایش کفّاره کن.‏
گوساله قربانی گناه را بگیر و آن را در مکان معین
خانه بیرون از محل مقدس بسوزانند.‏ لاویان
و در روز دوم بز نر بی عی براي قربانی گناه
بگذران تا قربانگاه را به آن پاك سازند چنانکه آن را به
گوساله پاك ساختند.‏
و چون از پاك ساختن آن فارغ شدي گوساله
بیعیب و قوچی بیعیب از گله بگذران.‏
تو آن را به حضور یهوه نزد بیاور و کاهنان
نمک بر آنها پاشیده،‏ آنها را به جهت قربانی سوختنی
براي یهوه بگذرانند.‏
هر روز از هفت روز تو بز نري براي قربانی گناه
بگذران و ایشان گوسالهاي و قوچی از گله هر دو
بیعیب بگذرانند.‏
هفت روز ایشان کفّاره براي قربانگاه نموده،‏ آن را
پاك سازند و رسماً‏ افتتاح نمایید.‏
و چون این روزها را به اتمام رسانیدند،‏ پس در
روز هشتم و بعد از آن کاهنان قربانی سوختنی و
قربانیها،‏ سلامتی شما را بر قربانگاه بگذرانند و من
شما را قبول خواهم کرد.‏ قول سرور یهوه این است.‏
27 ،16
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
44
.1
.2
.3
و مرا به راه دروازه محل مقدس بیرونی که بهسمت
مشرق متوجه بود،‏ باز آورد و آن بسته شده بود.‏
و یهوه مرا فرمود:‏ این دروازه بسته بماند و گشوده
نشود وهیچ کس از آن داخل نشود زیرا که یهوه خداي
اسرائیل از آن داخل شده،‏ در این صورت بسته بماند.‏
و اما امیر،‏ چونکه او امیر است در آن به جهت
خوردن غذا به حضوریهوه بنشیند و از راه سالن دروازه
داخل شود و از همان راه بیرون رود.‏
سپ.‏ مرا از راه دروازه شمالی پیش خانه آورد و
نگریستم و اینک شکوه یهوه خانه یهوه را مملّو ساخته
بود و بروي خود درافتادم.‏ خروج
و یهوه مرا فرمود:‏ اي پسر انسان دل خود را به
هرچه تو را گویم دربارة تمامی قانون خانه یهوه و
همه قواعدش مشغول ساز و به چشمان خود ببین و
به گوشهاي خود بشنو و دل خویش را به ورودي خانه
و به همه خروجیهاي محل مقدس مشغول ساز.‏ باب
،40
34 ،40
.5
4
.6
و به این پیمان شکنان یعنی به خاندان اسرائیل
بگو:‏ سرور یهوه چنین میفرماید:‏ اي خاندان اسرائیل
از تمامی قباحات خویش باز ایستید.‏ اعداد
زیرا که شما بیگانگان ختنهنشده دل و ختنهنشده
گوشت را داخل ساختید تا در محل مقدس من بوده،‏
خانه مرا غیر مقدس سازند.‏ و چون شما غ ذاي من
یعنی پیه و خون را گذرانیدید،‏ ایشان علاوه بر همه
قباحات شما عهد مرا شکستند.‏
و شما قوانین محل مقدس مرا نگاه نداشتید،‏ بلکه
کسان به جهت خویشتن تع نمودید تا قوانین مرا
در محل مقدس من نگاه دارند.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ هیچ شخص غریبِ‏
ختنهنشده دل و ختنهنشده گوشت از همه غریبانی که
در میان فرزنداناسرائیل باشند به محل مقدس من
داخل نخواهد شد.‏
بلکه آن لاویان نیز که در هنگام آواره شدن
فرزنداناسرائیل از من دوري ورزیده،‏ از عقب بتهاي
خویش آواره گردیدند،‏ متحمل گناه خود خواهند شد،‏
زیرا خادمانِ‏ مقدس من و محافظان دروازههاي
خانه و خدمتکاران خانه هستند و ایشان قربانیهاي
سوختنی و قربانیها قوم را قربانی نمایند و به
حضور ایشان براي خدمت ایشان میایستند.‏
و از این جهت که به حضور بتهاي خویش ایشان
را خدمت نمودند و براي خاندان اسرائیل سنگ مزاحم
گناه شدند.‏ بنابراین سرور یهوه میفرماید:‏ دست خود
را به ضد ایشان برافراشتم که متحمل گناه خود
خواهند شد.‏
و به من نزدیک نخواهند آمد و به کاهنی من
نخواهند پرداخت و به هیچ چیز مقدس در
مقدسترین نزدیک نخواهند آمد،‏ بلکه خجالت خویش
و قباحات خود را که بعمل آوردند متحمل خواهند
7 ،16
.7
.8
9. سرور
.10
.11
.12
.13
- 787 -

يار
يها
يها
يها
يها
يها
کمل
يها
کمل
تی
ین
یان
کمل
شد.‏
اما ایشان را به جهت تمامی خدمت خانه و براي
هر ک که در آن کرده میشود،‏ محافظان خواهم
گماشت.‏
اما لاویان کاهن از پسران صادوق که در هنگامی
که فرزنداناسرائیل از من آواره شدند قوانین محل
مقدس مرا نگاه داشتند،‏ سرور یهوه میفرماید که
ایشان به جهت خدمت من نزدیک خواهند آمد و به
حضور من ایستاده پیه و خون را براي من خواهند
گذرانید.‏ باب
و ایشان به محل مقدس من داخل خواهند شد و
به جهت خدمت من به میز من نزدیک خواهند آمد و
قوانین مرا نگاه خواهند داشت.‏
و هنگامی که به دروازه صحن درونی داخل
شوند لباس کتانی خواهند پوشید و چون در
دروازه صحن درونی و در خانه مشغول خدمت
باشند،‏ هیچ لباس پشمین نپوشند.‏
عمامه کتانی بر سر ایشان و زیرجامه کتانی بر
کمرهاي ایشان باشد و هیچچیزي که عرق آورد در بر
نکنند.‏
و چون به صحن بیرونی یعنی به صحن بیرونی
نزد قوم بیرون روند،‏ آنگاه لباس خویش را که در آن
خدمت میکنند بیرون کرده،‏ آن را در اتاق مقدس
بگذارند و به لباس دیگر آراسته شوند و قوم را در
لباس خویش تقدیس ننمایند.‏ باب
و ایشان سر خود را نتراشند و گیسوهاي بلند
نگذارند بلکه موي سر خود را بچینند.‏ لاویان
و کاهن وقت درآمدنش در صحن درونی شراب
؛ تیطوس
ننوشد.‏ لاویان ؛
و زن بیوه یا طلاق داده شده را به زنی نگیرند،‏
بلکه باکرهاي که از نسل خاندان اسرائیل باشد یا
بیوهاي را که بیوه کاهن باشد بگیرند.‏ لاویان
و فرق میان مقدس و غیرمقدس را به قوم من
تعلیم دهند و تشخیص میان پاك و غیرپاك را به
ایشان اعلام نمایند.‏ لاویان
و چون در دعواها به جهت محاکمه بایستند،‏ بر
حسب احکام من داوري بنمایند و شریعت و قواعد مرا
در همه مواسم من نگاه دارند و سبت مرا تقدیس
نمایند.‏
و هیچکس از ایشان به مرده آدمی نزدیک نیامده،‏
خویشتن را نجس نسازد مگر اینکه به جهت پدر یا
حزقیال
مادر یا پسر یا دختر یا برادر یا خواهري که شوهر
نداشته باشد،‏ جایز است که خویشتن را نجس سازد.‏
و بعد از آنکه پاك شود هفت روز براي وي
بشمارند.‏
و سرور یهوه میفرماید در روزي که به صحن
درونی محل مقدس داخل شود تا در محل مقدس
خدمت نماید آنگاه قربانی گناه خود را بگذراند.‏
و ایشان را سهمی خواهد بود.‏ من سهم ایشان
خواهم بود.‏ پس ایشان را در میان اسرائیل
ندهید زیرا که من ایشان خواهم بود.‏ اعداد
،18
.26
.27
.28
20
.29
و ایشان قربانیهاي خوراکی و قربانیهاي گناه و
قربانی جرم را بخورند و همه تقدیمیهاي اسرائیل
از آن ایشان خواهد بود.‏
و اول تمامی نوبرهاي همه چیز و هر قربانی
داوطلبانهاي از همه چیزها از همه قربانیهاي شما از
آن کاهنان خواهد بود و خمیر اول خود را به کاهن
بدهید تا برکت بر خانه خود فرود آورید.‏
و کاهن هیچ مرده یا دریده شدهاي را از مرغ یا
حیوانات نخورد.‏ خروج ؛ لاویان
8 ،22
31 ،22
.30
.31
45
.1
.2
.3
.4
.5
.6
و چون زمین را به جهت ملک بهقرعه تقسیم
نمایید،‏ قسمت مقدس را که طولش بیست و پنج هزار
نی و عرضش ده هزار نی باشد قربانی داوطلبانهاي براي
یهوه بگذرانید و این به تمامی مرزش از هر طرف محل
مقدس خواهد بود.‏
و از این پانصد در پانصد نی از هر طرف مربع براي
محل مقدس خواهد بود و اطراف آن از هر طرفش
پنجاه اندازه آرنج.‏
و از این جا طول بیست و پنج هزار و عرض ده هزار
نی خواهی پیمود تا در آن جاي مقدس مقدسترین
باشد.‏
و این براي کاهنانی که خادمان محل مقدس باشند
و به جهت خدمت یهوه نزدیک میآیند،‏ قسمت محل
مقدس از زمین خواهد بود تا جاي خانهها به جهت
ایشان و جاي مقدس به جهت محل مقدس باشد.‏
و طول بیست و پنج هزار و عرض ده هزار به
جهت لاوی که خادمان خانه باشند خواهد بود تا
ایشان براي بیست خانه باشد.‏
و ملْک شهر را که عرضش پنجهزار و طولش بیست
27 ،19
13 .7 ،21
7 ،1
14 ،42
اول تیموتائوس 3 3،
10 ،10
11 ،48
9 ،10
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
- 788 -

ین
يفا
کمل
کملْ‏
یجِ‏
کی
حس
کی
بی
بی
بی
کی
و پنجهزار باشد موازي آن محل مقدس قرارخواهید
داد و این از آن تمامی خاندان اسرائیل خواهد بود.‏
و از اینطرف و از آنطرف محل مقدس و ملْک شهر
مقابل محل مقدس و مقابل شهر از جانب غربی
به سمت مغرب و از جانب شرقی به سمت مشرق
قسمت امیر خواهد بود و طولش موازي یکی از
قسمتها از اندازه مغرب تا اندازه مشرق خواهد بود.‏
و این در آن زمین در اسرائیل او خواهد بود
تا امیران من بر قوم من دیگر ستم ننمایند و ایشان
زمین را به خاندان اسرائیل بر حسب قومهاي ایشان
خواهند داد.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ اي امیران اسرائیل باز
ایستید و جور و ستم را دور کنید و انصاف و عدالت را
بجا آورید و ظلم خود را از قوم من رفع نمایید.‏ قول
سرور یهوه این است:‏ باب
میزان راست و ای راست و بت راست براي شما
باشد.‏ لاویان ؛ تثنیه
و ایفا و بت یکمقدار باشد به نوعی که بت به دهم
حومرْ‏ و ایفا به دهم حومرْ‏ مساوي باشد.‏ مقدار آنها بر
حسب حومرْ‏ باشد.‏ امثال
و شکل بیست رَه باشد.‏ و منّاي شما بیست
شکل و بیست و پنج شکل و پانزده شکل باشد.‏
و هدیهاي که بگذرانید این است:‏ یک سدس ایفا
از هر حومر گندم و یک سدس ایفا از هر حومر جو
بدهید.‏
و قسمت معین روغن بر حسب بت روغن یکدهمِ‏
بت از هر کر یا حومرِ‏ ده بت باشد زیرا که ده بت
حومر میباشد.‏
و یک گوسفند از دویست گوسفند از مرتعهاي
سیراب اسرائیل براي قربانی خوراکی و قربانیسوختنی
و قربانیها صلح بدهند تا براي ایشان کفّاره بشود.‏
سخن سرور یهوه این است.‏
و تمامی قوم زمین این قربانی داوطلبانه را براي
رئیس در اسرائیل بدهند.‏
و رئیس قربانیهاي سوختنی و قربانیهاي
خوراکی و قربانیهاي ریختنی را در جشنها و ماه نوها
و سبتها و همه جشنهاي خاندان اسرائیل بدهد واو
قربانی گناه و ه قربانی خورکی و قربانی سوختنی و
قربانیها صلح را به جهت کفّاره براي خاندان اسرائیل
بگذراند.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ در اول ماه اول،‏ گاوي
جوان بیعیب گرفته،‏ محل مقدس را پاك خواهی
حزقیال
نمود.‏
و کاهن قدري از خون قربانی گناه گرفته،‏ آن را بر
چهار چوب خانه و بر چهار گوشه خروج قربانگاه و بر
چهار چوب دروازه صحن درونی خواهد پاشید.‏
و همچنین در روز هفتم ماه براي هر که اشتباهاً‏
یا غفلتاً‏ خطا ورزد خواهی کرد و شما براي خانه کفاّره
خواهید نمود.‏
و در روز چهاردهم ماه اول براي شما هفت روز
عید پِ‏ خواهد بود که در آنها نان بدون خمیر ترش
خورده شود.‏
و در آن روز امیر،‏ گاو قربانی گناه را براي خود و
براي تمامی اهل زمین بگذراند.‏
و در هفت روز جشن،‏ یعنی در هر روز از آن هفت
روز،‏ هفت گاو و هفت قوچ بیع به جهت قربانی
سوختنی براي خداوند و هر روز یک بز نر به جهت
قربانی گناه بگذارند.‏
و قربانی خوراکیاش را یک ایفا براي هر گاو و یک
ایفا براي هر قوچ و هین روغن براي هر ایفا
بگذراند.‏ باب
و از روز پانزدهم ماه هفتم،‏ در وقت جشن موافق
اینها یعنی موافق قربانی گناه و قربانی سوختنی و
قربانی خوراکی و روغن تا هفت روز خواهد گذرانید.‏
لاویان 5 ،23
5 ،46
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
46
1. سرور
.2
.3
.4
.5
.6
یهوه چنین میفرماید:‏ دروازه صحن درونی که
به سمت مشرق متوجه است در شش روز شغل بسته
بماند و در روز سبت باز شود و در روز اول ماه گشاده
گردد.‏
و امیر از راه سالن دروازه بیرونی داخل شود و نزد
چهار چوب دروازه بایستد و کاهنان قربانی سوختنی و
قربانی صلح او را بگذرانند و او بر آستانه دروازه سجده
نماید،‏ پس بیرون برود اما دروازه تا شام بسته نشود.‏
و اهل زمین در سبتها و ماهاي نو نزد دهنه آن
دروازه به حضور یهوه سجده نمایند.‏
و قربانی سوختنی که امیر در روز سبت براي یهوه
بگذراند،‏ شش بره بیعیب و یک قوچ بیع خواهد
بود.‏
و قربانی خوراکیاش یک ایفا براي هر قوچ باشد و
هدیهاش براي برهها هر چه از دستش برآید و
هین روغن براي هر ایفا.‏
و در اول ماه یک گاو جوان بیع و شش بره و
6 ،44
23 ،20
13 ،25
36 ،19
.7
.8
9. سرور
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
18. سرور
- 789 -

يرو
کی
کی
بی یعب
تی
یان
يها
يار
یان
يرو
یک قوچ که بیعیب باشد.‏
و قربانی خوراکیاش یک ایفا براي هر گاو و یک ایفا
براي هر قوچ و هر چه از دستش برآید براي برهها و
یک هین روغن براي هر ایفا بگذراند.‏ باب
و هنگامی که امیر داخل شود از راه سالن دروازه
درآید و از همان راه بیرون رود.‏
و هنگامی که اهل زمین در جشنها به حضور
خداوند داخل شوند،‏ آنگاه هر که از راه دروازه شمالی
به جهت عبادت داخل شود،‏ از راه دروازه جنوبی بیرون
رود.‏ و هرکه از راه دروازه جنوبی داخل شود،‏ از راه
دروازه شمالی بیرون رود و از آن دروازه که از آن
داخل شده باشد،‏ برنگردد بلکه پیش خود بیرون
رود.‏
و چون ایشان داخل شوند رئیس در میان ایشان
داخل شود وچون بیرون روند با هم بیرون روند.‏
و قربانی خوراکیاش در جشنها و عیدها ایفا
براي هر گاو و ایفا براي هر قو چ و هر چه از
دستش برآید براي برهها و یک هین روغن براي هر
ایفا خواهد بود.‏ باب
و چون امیر قربانی داوطلبانه را خواه قربانی
سوختنی یا قربانیها صلح به جهت قربانی داوطلبانه
براي یهوه بگذراند،‏ آنگاه دروازهاي را که به سمت
مشرق است بگشایند و او قربانی سوختنی و قربانیها
سلامتی خود را بگذراند به طوري که آنها را در روز
سبت میگذراند.‏ پ س بیرون رود و چون بیرون رفت
دروازه را ببندند.‏
و یک بره یک ساله هر روز به جهت
قربانی سوختنی براي یهوه خواهی گذرانید،‏ هر صبح
آن را بگذران.‏ خروج
و هر بامداد قربانی خوراکی آن را خواهی گذرانید،‏
یعنی یک شش قسمت ایفا و یک سوم هین روغن که
بر آرد نرم پاشیده شود که قربانی خوراکی دایمی براي
خداوند به قاعده ابدي خواهد بود.‏
سپ.‏ بره و قربانی خوراکیاش و روغنش را هر صبح
به جهت قربانی سوختنی دایمی خواهند گذرانید.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ چون امیر بخششی به
یکی از پسران خود بدهد،‏ حقّ‏ ارثیت آن از آنِ‏
پسرانش خواهد بود و ملْک ایشان به رسم ارث
خواهد بود.‏
اما اگر بخششی از ملک به ارث رسیده خویش به
یکی از بندگان خود بدهد،‏ تا سال عفو،‏ از آن او خواهد
بود،‏ پس به امیر بازگشت داده خواهد شد و میراث او
حزقیال
فقط از آن پسرانش خواهد بود.‏
و امیر از میراث قوم نگیرد و ملک ایشان را
تصاحب ننماید بلکه پسران خود را از ملک خویش
میراث دهد تا قوم من هرکس از ملک خویش پراکنده
نشوند.‏
سپ.‏ مرا از ورودیی که به پهلوي دروازه بود به
اتاق مقدس کاهنان که به سمت شمال بود
درآورد.‏ و اینک در آنجا بهر دو طرف به سمت مغرب
مک بود.‏
و مرا فرمود:‏ این است مک که کاهنان،‏ قربانی
جرم و قربانی گناه را بپزید و قربانی خوراکی را
میپزند تا آنها را به صحن بیرونی به جهت تقدیس
نمودن قوم بیرون نیاورند.‏
سپ.‏ مرا به صحن بیرونی آورد و مرا به چهار زاویه
صحن گردانید و اینک در هر زاویه صحن صحنی بود.‏
یعنی در چهار گوشه صحن صحنهاي محوطهاي
بود که طول هر یک چهل و عرضش سی اندازه آرنج بود.‏
این چهار را که در زاویهها بود یک مقدار بود.‏
و به گرداگرد آنها بطرف آن چهار طاقها بود و
بخاريهاي غذاپذي زیر آن طاقها از هر طرفش ساخته
شده بود.‏
و مرا گفت:‏ اینها پختنیها میباشد که خادمان
خانه در آنها قربانیها قوم را میپزند.‏
.18
19
.20
21
.22
.23
.24
47
.1
و مرا نزد دروازه خانه آورد و اینک آبها از زیر آستانه
خانه بسوي مشرق جاري بود،‏ زیرا که خانه به
سمت مشرق بود وآن آبها اززیر جانب راست خانه از
طرف جنوب قربانگاه جاري بود.‏ مکاشفه
پس مرا از راه دروازه شمالی بیرون برده،‏ از راه
خارج به دروازه بیرونی به راهی که به سمت مشرق
است گردانید و اینک آبها از جانب راست جاري بود.‏
و چون آن مرد بسوي مشرق بیرون رفت،‏
ریسمانک در دست داشت و هزار اندازه آرنج
پیموده،‏ مرا از آب عبور داد و آبها به قوزك میرسید.‏
سپ.‏ هزار اندازه آرنج پیمود و مرا از آبها عبور داد و
آب به زانو میرسید و باز هزار اندازه آرنج پیموده،‏ مرا
عبور داد و آب به کمر میرسید.‏
سپ.‏ هزار اندازه آرنج پیمود و نهري بود که از آن
نتوان عبور کرد زیرا که آب زیاده شده بود،‏ آبی که در
آن میشود شنا کرد،‏ نهري که از آن عبور نتوان کرد.‏
1 ،22
.2
.3
4
5
24 ،45
24 ،45
38 ،29
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
15
16. سرور
.17
- 790 -

يها
سک
نی
تی
نی
نی
بی
نی
نی
حزقیال
.6
.7
.8
.9
و مرا فرمود:‏ اي پسر انسان آیا این را دیدي؟ پس
مرا از آنجا برده،‏ به کنار نهر برگردانید.‏
و چون برگشتم اینک بر کنار نهر از اینطرف و از
آنطرف درختان بینهایت بسیار بود.‏
و مرا فرمود:‏ این آبها بسوي ولا شرقی جاري
میشود و به دشت فرود شده،‏ به دریا میرود و چون
به دریا داخل میشود آبهایش شفا مییابد.‏
و واقع خواهد شد که هر موجود خزندهاي در هر
جایی که آن نهر داخل شود،‏ زنده خواهد گشت و
ماهیان از حد زیاده پیدا خواهد شد،‏ زیرا چون این آبها
به آنجا میرسد،‏ آن شفا خواهد یافت و هر جایی که
نهر جاري میشود،‏ همه چیز زنده میگردد.‏
و صیادان بر کنار آن خواهند ایستاد و از عین
جدي تا عین-عجلایم جایی براي پهن کردن دامها
خواهد بود و ماهیان آنها به حسب جنسها،‏ مثل
ماهیان دریاي بزرگ از حد زیاده خواهند بود.‏
اما مردابها و لجنزارهایش شفا نخواهد یافت بلکه
به نمک تسلیم خواهد شد.‏
و بر کنار نهر به اینطرف و آنطرف هر بخش
درخت خوراکی خواهد رویید که برگهاي آنها پژمرده
نشود و میوه آنها بدون خرابی خواهد بود و هر ماه
میوه تازه خواهد آورد زیرا که آبش از محل مقدس
جاري میشود و میوه آنها براي خوراك و برگهاي آنها
به جهت علاج خواهد بود.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ این است مرزي که
زمین را براي دوازده قوم اسرائیل به آنها تقسیم
خواهید نمود.‏ براي یوسف دو قسمت.‏ پیدایش ؛ یوشع
5 ،48
.10
.11
.12
13. سرور
17 ،17
.14
و شما هر مثل دیگري آن را به تصرّف
خواهید آورد زیرا که من دست خود را برافراشتم که
آن را به پدران شما بدهم پس این زمین به قرعه به
شما به ملکیت داده خواهد شد.‏ پیدایش ؛ خروج
و مرز زمین ا است.‏ بطرف شمال از دریاي
بزرگ بطرف ح‏ْتلُون تا ورودي صدد.‏
و بیرُوته و سبرایم که در میان مرز دمشق
و مرز حمات است و حصر وسطی که نزد مرز حوران
است.‏
و مرز از دریا حصر عینان نزد مرز دمشق و بطرف
شمال حمات خواهد بود.‏ و این است جانب شمالی.‏
و بطرف شرقی در میان حوران و دمشق و در
میان جِلْعاد و زمین اسرائیل اُردن خواهد بود و از ا
مرز تا دریاي شرقی خواهی پیمود و ا مرز شرقی
میباشد.‏
و طرف جنوبی به جانب راست از تامار تا آب
مریبوت قادش و نهر مصر و دریاي بزرگ و ا طرف
جنوبی به جانب راست خواهد بود.‏ اعداد
و طرف غربی دریاي بزرگ از مرز که مقابل
ورودي حمات است خواهد بود و ا جانب غربی
باشد.‏
سپ.‏ این زمین را براي خود بر حسب قومهاي
اسرائیل تقسیم خواهید نمود.‏
و آن را براي خود و براي غریبانی که در میان
شما ساکن شدند و در میان شما فرزندان بهم رسانند
به قرعه تقسیم خواهید کرد و ایشان نزد شما مثل
هموطنان فرزنداناسرائیل خواهند بود و با شما در
میان قومها اسرائیل میراث خواهند یافت.‏ خروج
و سرور یهوه میفرماید:‏ در هر قوم که شخصی
غر در آن ساکن باشد،‏ در همانْ‏ ملک خود را
خواهد یافت.‏
21 ،22
13 .3 ،20
.19
.20
21
.22
.23
48
.1
و این است نامهاي قومها:‏ از طرفشمال تا جانب
حتْلُون و ورودي حمات و حصر عینان نزد مرز شمالی
دمشق تا جانب حمات مرز آنها از مشرق تا مغرب.‏
براي دان یک قسمت.‏ باب
و نزد مرز دان از طرف مشرق تا طرف مغرب براي
آذر یک قسمت.‏
و نزد مرز آذر از طرف مشرق تا طرف مغرب براي
نفتالی یک قسمت.‏
و نزد مرز نفتالی از طرف مشرق تا طرف مغرب
براي منسی یک قسمت.‏
و نزد مرز منَسی از طرف مشرق تا طرف مغرب
براي افرایم یک قسمت.‏
و نزد مرز افرایم از طرف مشرق تا طرف مغرب براي
رئوبین یک قسمت.‏
و نزد مرز رئوبین از طرف مشرق تا طرف مغرب
براي یهودا یک قسمت.‏
و نزد مرز یهودا از طرف مشرق تا طرف مغرب
هدیهاي که میگذرانید خواهد بود که عرضش بیست و
پنجهزار نی و طولش از جانب مشرق تا جانب مغرب
موافق یکی از این قسمتها باشد و مقدس در میانش
خواهد بود.‏ باب
و طول این قسمت که براي یهوه میگذرانید بیست
17 .15 ،47
1 ،45
.2
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
8 ،6
18 ،15
.15
16. حمات
.17
.18
- 791 -

نی
یم
ین
ین
ین
يها
نی
يها
يها
تی
يلاو
ین
ین
ین
يا
و پنج هزار نی و عرضش ده هزار نی خواهد بود.‏ 21.
و ا قسمت مقدس براي اینان یعنی براي
کاهنان باشد و طولش بطرف شمال بیست و
پنجهزار و عرضش بطرف مغرب ده هزار و عرضش
بطرف مشرق ده هزار و طولش بطرفجنوب بیست و
پنجهزار میباشد و محل مقدس یهوه در میانش
خواهد بود.‏
و این براي کاهنان مقدس از پسران صادوق که
قوانین مرا نگاه داشتهاند خواهد بود،‏ زیرا ایشان
هنگامیکه فرزنداناسرائیل گمراه شدند و لاویان نیز
افتادند،‏ گمراه نگردیدند.‏ باب
در این صورت این براي ایشان از قسمت زمین،‏
قسمت مقدس مقدسان به پهلوي مرز لاویان خواهد
بود.‏
و مقابل مرز کاهنان سهمی که طولش بیست و
پنجهزار و عرضش ده هزار نی باشد براي لاویان خواهد
بود،‏ پس طول تمامش بیست و پنجهزار و عرضش ده
هزار نی خواهد بود.‏
و از آن چیزي نخواهند فروخت و مبادله نخواهند
نمود و نوبرهاي زمین صرف دیگران نخواهد شد زیرا
که براي یهوه مقدس میباشد.‏
و پنجهزار نی که از عرضش مقابل آن بیست و
پنجهزار باقی میماند عمومی خواهد بود،‏ به جهت
شهر و ساکنان و نواحی شهر.‏ و شهر در وسطش
خواهد بود.‏
و اندازه آن این است:‏ بطرف شمال چهار هزار
و پانصد و بطرف جنوب چهار هزار و پانصد و به طرف
مشرق چهار هزار و پانصد و به طرف مغرب چهار هزار
و پانصد اندازه آرنج.‏
و نواحی شهر بطرف شمال دویست و پنجاه و
بطرف جنوب دویست و پنجاه و بطرف مشرق دویست
و پنجاه و بطرف مغرب دویست و پنجاه خواهد بود.‏
و آنچه از طولش مقابل قسمت مقدس باقی
میماند بطرف مشرق ده هزار و بطرف مغرب ده هزار
نی خواهد بود و ا مقابل قسمت مقدس باشد و
محصولش خوراك آنانی که در شهر کار میکنند
خواهد بود.‏
و کارکنان شهر از همه قومها اسرائیل آن را کشت
خواهند کرد.‏
سپ.‏ تمامی هدیه بیست و پنجهزار در بیست
وپنجهزار باشد این قسمت مقدس را با ملک شهر
مربع خواهید گذرانید.‏
حزقیال
و بقیه آن بهر دو طرف قسمت مقدس و ملْک
شهر از آنِ‏ رئیس خواهد بود؛ و این سهم امیر نزد مرز
شرقی در برابر آن بیست و پنجهزار قسمت و نزد
مرز غربی هم برابر بیست و پنجهزار نی هدیه خواهد بود؛
و قسمت مقدس و م ح ل مقدس خانه در میانش
خواهد بود.‏
و از ملک لاویان و از ملک شهر که در میان ملک
رئیس است،‏ سهمی در میان مرز یهودا و مرز بنیامین
از آنِ‏ امیر خواهد بود.‏
و اما براي بقیه قومها از طرف مشرق تا طرف
مغرب براي بنیامین یک قسمت.‏
و نزد مرز بنیامین از طرف مشرق تا طرف مغرب
براي شمعون یک قسمت.‏
و نزد مرز شمعون از طرف مشرق تا طرف مغرب
براي یساکار یک قسمت.‏
و نزد مرز یساکار از طرف مشرق تا طرف مغرب
براي زبولون یک قسمت.‏
و نزد مرز زبولون از طرف مشرق تا طرف مغرب
براي جاد یک قسمت.‏
و نزد مرز جاد بطرف جنوب به جانب راست مرز
زمین از تامار تا آب مریبهقادش و نهر مصر و دری
بزرگ خواهد بود.‏ باب
یهوه میفرماید:‏ این است زمینی که براي
قومهاي اسرائیل به ملک تقسیم خواهید کرد و
قسمت ایشان این میباشد.‏
و این است خروجیهاي شهر بطرف شمال چهار
هزار و پانصد اندازه.‏
و دروازه شهر موافق نامهاي قومهاي اسرائیل
باشد یعنی سه دروازه بطرف شمال.‏ دروازه رئوبین یک
و دروازه یهودا یک و دروازه یک.‏
و بطرف مشرق چهار هزار و پانصد نی و سه دروازه
یعنی دروازه یوسف یک و دروازه بنیامین یک و دروازه
دان یک.‏
و بطرف جنوب چهار هزار و پانصد اندازه و سه
دروازه یعنی دروازه شمعون یک و دروازه یساکار یک و
دروازه زبولون یک.‏
و بطرف مغرب چهار هزار و پانصد و سه دروازه
یعنی دروازه جاد یک و دروازه آذر یک و دروازه نفتالی
یک.‏
و محیطش هجده هزار میباشد و اسم شهر از
آن روز،‏ یهوه شَمه یهوه اینجا است خواهد بود.‏ ؛
19 ،47
.22
.23
.24
.25
.26
.27
.28
29. سرور
.30
.31
.32
.33
.34
.35
مزامیر
باب 7 ،43
17 ،68
15 ،44
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
20
- 792 -

يها
کهآن
يها
.11
دانیال
دانیال
1
.1
در سال سوم سلطنت یهویاقیم پادشاه یهودا،‏
نَبوکدنَصر پادشاه بابل به اورشلیم آمده،‏ آن را محاصره
نمود.‏ دوم پادشاهان
و یهوه یهویاقیم پادشاه یهودا را با بعضی از ظروف
خانه خدا به دست او تسلیم نمود و او آنها را به زمین
شنْعار به خانه خداي خود آورد و ظروف را به صندوق
خداي خویش گذاشت.‏ پیدایش
و پادشاه اَشفَناز رئیس خواجه سرایان خویش را امر
فرمود که بعضی از فرزنداناسرائیل و از فرزند
پادشاهان و از شریفان را بیاورد.‏ دوم پادشاهان
که هیچ عیبی نداشته باشند و خوش چهره
و در هرگونه حکمت ماهر و به علم دانا و به فنون
فهیم باشند که قابلیت براي ایستادن در قصر پادشاه
داشته باشند و علم و زبان کلدانیان را به ایشان تعلیم
دهند.‏
و پادشاه وظیفه روزانه از غذا پادشاه و از شرابی که
او مینوشید تعیین نمود و امر فرمود که ایشان را سه سال
تربیت نمایند و بعد از پایان آن مدت در حضور پادشاه
حاضر شوند.‏
و در میان ایشان دانیال و حنَنْیا و میشائیل و عزَریا
از پسرانیهودا بودند.‏
و رئیس خواجه سرایان نامها به ایشان نهاد،‏ اما
دانیال را به بلْطَشَص‏ّر و حنَنْیا را به شَدرك و میشائیل
را به میشَک و عزَریا را به عبدنَغُو نامیده ساخت.‏
اما دانیال در دل خود قصد نمود که خویشتن را از
غذاي پادشاه و از شرابی که او مینوشید نجس نسازد.‏
پس از رئیس خواجه سرایان درخواست نمود که
خویشتن را نجس نسازد.‏
و خدا دانیال را نزد رئیس خواجه سرایان محترم و
بخشنده ساخت.‏ پیدایش
سپ.‏ رئیس خواجه سرایان به دانیال گفت:‏ من از
آقاي خود پادشاه که خوراك و مشروبات شما را تعیین
نموده است میترسم.‏ چرا چهرههاي شما را از سایر
جوانانی که هم سن و سال شما میباشند،‏ زشتتر بیند
و همچنین سر مرا نزد پادشاه در خطر خواهید
انداخت.‏
پس دانیال به رئیس ساقیان که رئیس
خواجهسرایان او را بر دانیال و حنَنْیا و میشائیل و
عزَریا گماشته بود گفت:‏
بندگان خود را ده روز تجربه نمایی
و به ما سبزیجات براي خوردن بدهند و آب به جهت
نوشیدن.‏
و چهره ما و چهره سایر جوانانی را که
غذاي پادشاه را میخورند به حضور تو ملاحظه نمایند و
به نوعی که خواهی دید با بندگانت عمل نماي.‏
و او ایشان را در این امر اجابت نموده،‏ ده روز
ایشان را تجربه کرد.‏
و بعد از پایان ده روز معلوم شد که چهرههاي
ایشان از سایر جوانانی که غذاي پادشاه را میخوردند
نیکوتر و پروارتر بود.‏
سپ.‏ رئیس ساقیان غذاي ایشان و شراب را که
باید بنوشند برداشت و سبزیجات به ایشان داد.‏
اما خدا به این چهار جوان معرفت و شعور در هر
گونه علم و حکمت عطا فرمود و دانیال در همه رؤیاها
و خوابها فهیم گردید.‏
و بعد از پایان روزهایی که پادشاه امر فرموده بود
که ایشان را بیاورند،‏ رئیس خواجه سرایان ایشان را به
حضور نَبوکدنَصر آورد.‏
و پادشاه با ایشان گفتگو کرد و از همه ایشان
کسی مثل دانیال و حنَنْیا و میشائیل و عزَریا یافت
نشد پس در حضور پادشاه ایستادند.‏
و در هر مسأله حکمت و شعور که پادشاه از ایشان
پرسید،‏ ایشان را از همه ستارهشناسان و جادوگرانی
که در تمام مملکت او بودند ده مرتبه بهتر یافت.‏
و دانیال بود تا سال اول کورش پادشاه.‏ باب
28 ،6
12. خواهش
.13
.14
.15
16
.17
.18
.19
.20
.21
2
.1
.2
.3
.4
و در سال دوم سلطنت نَبوکدنَصر،نَبوکدنَصر خوابی
دید و روحش مضطرب شده،‏ خواب از وي دور شد.‏
پس پادشاه امر فرمود که ستارهشناسان و
جادوگران و فالگیران و کلدانیان را بخوانند تا خواب
پادشاه را براي او تعبیر نمایند و ایشان آمده،‏ به حضور
پادشاه ایستادند.‏
و پادشاه به ایشان گفت:‏ خوابی دیدهام و روحم
براي فهمیدن خواب مضطرب است.‏
کلدانیان به زبان اَرامی به پادشاه عرض کردند که
پادشاه تا به ابد زنده بماند!‏ خواب را براي بندگانت
18 ،20
10 ،10
21 ،39
10 ،24
.2
.3
4. جوانانی
.5
.6
.7
.8
.9
10
- 793 -

بیان کن و تعبیر آن را خواهیم گفت.‏
پادشاه در جواب کلدانیان فرمود:‏ فرمان از من صادر
شد که اگر خواب و تعبیر آن را براي من بیان نکنید
پارهپاره خواهید شد و خانههاي شما را زباله دانی
خواهند ساخت.‏
و اگر خواب و تعبیرش را بیان کنید،‏ بخششها و
انعامها و احترام عظیمی از حضور من خواهید یافت.‏
پس خوابو تعبیرش را به من اعلام نمایید.‏
ایشان بار دیگر جواب داده،‏ گفتند که پادشاه
بندگان خود را از خواب اطلاع دهد و آن را تعبیر
خواهیم کرد.‏
پادشاه در جواب گفت:‏ یقین میدانم که شما فرصت
میجویید،‏ چون میبینید که فرمان از من صادر شده
است.‏
اما اگر خواب را به من اعلام ننمایید براي شما فقط
یک حکم است.‏ زیرا که سخنان دروغ و باطل را ترتیب
دادهاید که به حضور من بگویید تا وقت تبدیل شود.‏
پس خواب را به من بگویید و خواهم دانست که آن را
تعبیر توانید نمود.‏
کلدانیان به حضور پادشاه جواب داده،‏ گفتند،‏ که
کسی بر روي زمین نیست که مطلب پادشاه را بیان
تواند نمود،‏ در این صورت هیچ پادشاه یا حاکم یا
سلطانی نیست که چنین امري را از هر ستاره شناسی
یا جادوگر یا کلدانی بپرسد.‏
و مطلبی که پادشاه میپرسد،‏ چنان بلند است که
هیچکس غیراز خدایانی که مسکن ایشان با انسان
نیست،‏ نمیتواند آن را براي پادشاه بیان نماید.‏
از این جهت پادشاه خشم نمود و به شدت
خشمگین گردیده،‏ امر فرمود که همه حکیمان بابل را
هلاك کنند.‏
سپ.‏ فرمان صادر شد و به صدد کشتن حکیمان
برآمدند؛ و دانیال و رفیقانش را میطلبیدند تا ایشان را
به قتل رسانند.‏
آنگاه دانیال با حکمت و عقل به اَرِیوك رئیس
محافظان پادشاه که براي کشتن حکیمان بابل بیرون
میرفت،‏ سخن گفت.‏
و اَرِیوك سردار پادشاه را خطاب کرده،‏ گفت:‏ چرا
فرمان از حضور پادشاه چنین سخت است؟ آنگاه
اَرِیوك دانیال را ازکیفیت امر باخبر ساخت.‏
و دانیال داخل شده،‏ از پادشاه درخواست نمود که
مهلت به وي داده شود تا تعبیر را براي پادشاه اعلام
دانیال
نماید.‏
سپ.‏ دانیال به خانه خود رفته،‏ رفقاي خویش
حنَنْیا و میشائیل و عزَریا را از این امر اطلاع داد،‏
تا درباره این راز از خداي آسمانها رحمت بطلبند
مبادا که دانیال و رفقایش با سایر حکیمان بابل هلاك
شوند.‏
آنگاه آن راز به دانیال در رؤیاي شب کشف شد.‏
پس دانیال خداي آسمانها را متبارك خواند.‏
و دانیال سخن گفته،‏ گفت:‏ اسم خدا تا ابد
متبارك باد زیرا که حکمت و توانایی از آن وي است.‏
و او وقتها و زمانها را تبدیل میکند.‏ پادشاهان را
برکنار مینماید و پادشاهان را نصب میکند.‏ حکمت را
به حکیمان میبخشد و شعور را به دانایان.‏ باب
.22 .14 ،4
17
.18
.19
.20
.21
21 ،5 ؛ 29
.22
اوست که چیزهاي عمیق و پنهان را آشکار
مینماید.‏ به آنچه در ظلمت است عارف میباشد و نور
نزد وي ساکن است.‏ اول قرنتیان
اي خداي پدران من تو را شکر میگویم و سرود
ستایش میخوانم زیرا که حکمت و توانایی را به من
عطا فرمودي و هماکنون آنچه را که از تو درخواست
کردهایم،‏ به من اعلام نمودي،‏ چونکه ما را از مقصود
پادشاه اطلاع دادي.‏
و از این جهت دانیال نزد اَرِیوك که پادشاه او را
به جهت هلاك ساختن حاکمان بابِل مأمور کرده بود
رفت،‏ و به وي رسیده،‏ چنین گفت که حاکمان بابل را
هلاك مساز.‏ مرا به حضور پادشاه ببر و تعبیر را براي
پادشاه بیان خواهم نمود.‏
آنگاه اَرِیوك دانیال را بزودي به حضور پادشاه
رسانید و وي را چنین گفت که شخصی رااز اسیران
یهودا یافتهام که تعبیر را براي پادشاه بیان تواند نمود.‏
پادشاه دانیال را که به بلْطَشَصر نامیده شده بود
خطاب کرده،‏ گفت:‏ آیا تو میتوانی خوابی را که دیدهام
و تعبیرش را براي من بیان نمایی؟
دانیال به حضور پادشاه جواب داد و گفت:‏ رازي را
که پادشاه میطلبد،‏ نه حکیمان و نه جادوگران و نه
ستارهشناسان و نه پیشگویان میتوانندآن را براي
پادشاه حلّ‏ کنند.‏
اما خدایی در آسمان هست که کاشف اسرار
میباشد و او نَبوکدنَصر پادشاه را از آنچه در ایام آخر
واقع خواهد شد اعلام نموده است.‏ خواب تو و رؤیاي
سرت که در بِسترت دیدهاي این است:‏
اي پادشاه فکرهاي تو بر بِسترت درباره آنچه بعد
10 ،2
.23
.24
.25
.26
.27
.28
.29
باب 9 ،3
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
13
.14
.15
.16
- 794 -

يرو
يرو
از این واقع خواهد شد به خاطرت آمد و آشکاري 42.
اسرار،‏ تو را از آنچه واقع خواهد شد خبر داده است.‏
و اما این راز بر من از حکمتی که من بیشتر از
سایر زندگان دارم آشکار نشده است،‏ بلکه تا تعبیر بر
پادشاه معلوم شود و فکرهاي خاطر خود را بدانی.‏
دانیال
.30
16 ،41 پیدایش
.31
تو اي پادشاه میدیدي و اینک تمثال عظیمی بود
و این تمثال بزرگ که درخشندگی آن بینهایت و
ظاهر آن هولناك بود پیش تو برپا شد.‏
32. سر این تمثال از طلاي خالص و سینه و
بازوهایش از نقره و شکم و رانهایش از برنج بود.‏
و ساقهایش از آهن و پایهایش قدري از آهن و
قدري از گل بود.‏
و مشاهده مینمودي تا سنگی بدون دستها جدا
شده،‏ پایهاي آهنین و گلین آن تمثال را زد و آنها را
خرد ساخت.‏
آنگاه آهن و گل و برنج و نقره و طلا با هم خرد
شد و مثل کاه خرمن تابستانی گردیده،‏ باد آنها را
چنان برد که جایی به جهت آنها یافت نشد.‏ و آن
سنگ که تمثال را زده بود کوه عظیمی گردید و
تمامی جهان را پر ساخت.‏
همین است و تعبیرش را براي پادشاه بیان
خواهیم نمود.‏
اي پادشاه،‏ تو پادشاه پادشاهان هستی زیرا خداي
آسمانها سلطنت و اقتدار و قوت و احترام به تو داده
است.‏ حزقیال
و در هر جایی که فرزندانآدم سکونت دارند،‏
حیوانات صحرا و مرغان هوا را به دست تو تسلیم
نموده و تو را بر همه آنها مسلّط گردانیده است.‏ آن سرِ‏
طلا تو هستی.‏ ارمیا ؛
و بعد از تو سلطنتی دیگر پستتر از تو خواهد
برخاست و سلطنت سومی دیگر از برنج که بر تمامی
جهان سلطنت خواهد نمود.‏
و سلطنت چهارم مثل آهن قوي خواهد بود زیرا
آهن همه چیز را خرد و نرم میسازد.‏ پ س چنانکه آهن
همه چیز را نرم میکند،‏ همچنان آن نیز خرد و نرم
خواهد ساخت.‏
و چنانکه پایها و انگشتها را دیدي که قدري از گلِ‏
کوزهگر و قدري از آهن بود،‏ همچنان این سلطنت
تقسیم خواهد شد و قدري از قوت آهن در آن خواهد
ماند موافق آنچه دیدي که آهن با گل سفالین آمیخته
شده بود.‏
و اما انگشتهاي پایهایش قدري از آهن و قدري از
گل بود،‏ همچنان این سلطنت قدري قوي و قدري
زودشکن خواهد بود.‏
و چنانکه دیدي که آهن با گل سفالین آمیخته
شده بود،‏ همچنین اینها خویشتن را با نسل انسان
آمیخته خواهند کرد.‏ اما به نحوي که آهن با گل
مخلوط نمیشود،‏ همچنین اینها به یکدیگر وصل
نخواهند شد.‏
و در ایام این پادشاهان خداي آسمانها
سلطنتی را که تا ابد زایل نشود،‏ برپا خواهد نمود
و این سلطنت به قومی دیگر منتقل نخواهد شد،‏
بلکه تمامی آن سلطنتها را خرد کرده،‏ مغلوب
خواهد ساخت و خودش تاابد استوار خواهد ماند.‏
.43
.44
28 ،12 عبرانیان
؛ اول قرنتیان
24 ،15
.45
و چنانکه سنگ را دیدي که بدون دستها از کوه
جدا شده،‏ آهن و برنج و گل و نقره و طلا را خرد کرد،‏
همچنین خداي عظیم پادشاه را از آنچه بعد از این
واقع میشود خبر داده است.‏ پس خواب صحیح و
تعبیرش یقین است.‏
آنگاه نَبوکدنَصر پادشاه به خود درافتاده،‏
دانیال را سجده نمود و امر فرمود که هدایا و عطریات
براي او بگذرانند.‏
و پادشاه دانیال را خطاب کرده،‏ گفت:‏ به درستی
که خداي شما خداي خدایان و یهوه پادشاهان و
کاشف اسرار است،‏ چونکه تو قادر بر کشف این راز
شدهاي.‏ خروج ؛ مزامیر ؛ اشعیا
سپ.‏ پادشاه دانیال را عظیم ساخت و هدایاي
بسیار و عظیم به او داد و او را بر تمامی ولایت بابل
حکومت داد و رئیس رؤسا بر همه حکماي بابل
ساخت.‏
و دانیال از پادشاه درخواست نمود تا شَدرك و
میشک و عبِدنَغو را بر کارهاي ولایت بابل انتخاب کرد
و اما دانیال در دروازه پادشاه میبود.‏
8 ،42
8 ،86
11 ،15
.46
.47
48
.49
3
.1
.2
نَبوکدنَصر پادشاه تمثالی از طلا که ارتفاعش شصت
اندازهآرنج و عرضش شش اندازهآرنج بود ساخت و آن
را در همواري دورا در ولایت بابل نصب کرد.‏
و نَبوکدنَصر پادشاه فرستاد که اُمرا و امیران و
شهرداران و داوران و خزانهداران و مشاوران و وکیلان
و همه سروران ولایتها را جمع کنند تا به جهت تبرّك
14 ،28
6 ،27
7 ،26
.33
.34
.35
36. خواب
.37
.38
.39
.40
.41
- 795 -

تمثالی که نَبوکدنَصر پادشاه انتخاب نموده بود بیایند.‏ 15.
سپ.‏ اُمرا و امیران و شهرداران و داوران و خزانهداران
و مشاوران و وکیلان و همه امیران ولایتها به جهت
تبرّك تمثالی که نَبوکدنَصر پادشاه انتخاب نموده بود
جمع شده،‏ پیش تمثالی که نَبوکدنَصر انتخاب کرده
بود ایستادند.‏
و جارچی به آواز بلند ندا کرده،‏ میگفت:‏ اي قومها و
امتها و زبانها براي شما حکم است؛
که چون آواز شیپور و سرنا و عود و بربط و سنتور و
کمانچه و هر نوع آلات موسیقی را بشنوید،‏ آنگاه به رو
افتاده،‏ تمثال طلا را که نَبوکدنَصر پادشاه نصب کرده
است سجده نمایید.‏
و هر که به رو نیفتد و سجده ننماید در همان
ساعت در میان تنور آتش سوزنده افکنده خواهد شد.‏
در این صورت چون همه قومها آواز شیپور و سرنا و
عود و بربط و سنتور و هر نوع آلات موسیقی را
شنیدند،‏ همه قومها و امتها و زبانها به رو افتاده،‏
تمثال طلا را که نَبوکدنَصر پادشاه نصب کرده بود
سجده نمودند.‏
اما در آنوقت بعضی کلدانیان نزدیک آمده،‏ بر
یهودیان شکایت آوردند،‏
و به نَبوکدنَصر پادشاه عرض کرده،‏ گفتند:‏ اي
پادشاه تا به ابد زنده باش!‏
تو اي پادشاه فرمانی صادر نمودي که هر که آواز
شیپور و سرنا و عود و بربط و سنتور و کمانچه و هر
نوع آلات موسیقی را بشنود به رو افتاده،‏ تمثال طلا را
سجده نماید؛ باب
و هر که به رو نیفتد و سجده ننماید در میان تنور
آتش سوزنده افکنده شود.‏
سپ.‏ چند نفر یهود که ایشان را بر کارهاي ولایت
بابل گماشتهاي هستند،‏ یعنی شَدرك و میشک و
عبِدنَغو ‏.این اشخاص اي پادشاه،‏ تو را احترام
نمینمایند و خدایان تو را عبادت نمیکنند و تمثال طلا
را که انتخاب نمودهاي سجده نمینمایند.‏
آنگاه نَبوکدنَصر با خشم و خشم فرمود تا شَدرك
و میشک و عبِدنَغو را حاضر کنند.‏ پ س این اشخاص را
در حضور پادشاه آوردند.‏
پس نَبوکدنَصر ایشان را خطاب کرده،‏ گفت:‏
ایشَدرك و میشک و عبِدنَغو!‏ آیا شما عمداً‏ خدایان مرا
نمیپرستید وتمثال طلا را که نصب نمودهام سجده
نمیکنید؟
دانیال
هماکنون اگر تصمیم بگیرید که چون آواز شیپور
و سرنا و عود و بربط و سنتور و کمانچه و هر نوع آلات
موسیقی را بشنوید به رو افتاده،‏ تمثالی را که ساختهام
سجده نمایید،‏ پس خوب است؛ و اما اگر سجده ننمایید،‏ در
همان ساعت در میان تنور آتش سوزنده انداخته
خواهید شد و کدام خدایی است که شما را از دست
من رهایی دهد.‏
و میشک و عبِدنَغو در جواب پادشاه
گفتند:‏ اي نَبوکدنَصر!‏ درباره این امر ما را باکی نیست
که تو را جواب دهیم.‏
اگر چنین است،‏ خداي ما که او را میپرستیم قادر
است که ما را از تنور آتش سوزنده برهاند و او ما را از
دست تو اي پادشاه خواهد رهانید.‏ مزامیر ؛ اشعیا 43،
و اگر نه،‏ اي پادشاه تو را معلوم باد که خدایان تو
را عبادت نخواهیم کرد و تمثال طلا را که انتخاب
نمودهاي سجده نخواهیم نمود.‏
آنگاه نَبوکدنَصر از خشم مملو گردید و کل
چهرهاش بر شَدرك و میشک و عبِدنَغو تغییر کرد و
سخن گفته،‏ فرمود تا تنور را هفت چندان زیادهتر از
عادتش بتابند.‏
و به قویترین شجاعان لشکر خود فرمود که
شَدرك و میشک و عبِدنَغو را ببندند و در تنور آتش
سوزنده بیندازند.‏
پس این اشخاص را در رداها و کفشهاها و
عمامهها و سایر لباسهاي ایشان بستند و در میان تنور
آتش سوزنده افکندند.‏
و چونکه فرمان پادشاه سخت بود و تون بینهایت
تابیده شده،‏ شعله آتش آن کسان را که شَدرك و
میشک و عبِدنَغو را برداشته بودند کشت.‏
و این سه مرد یعنی شَدرك و میشک و عبِدنَغو در
میان تنور آتش سوزنده بسته افتادند.‏
آنگاه نَبوکدنَصر پادشاه در حیرت افتاد و بزودي
هر چه تمامتر برخاست و مشاوران خود را خطاب
کرده،‏ گفت:‏ آیا سه شخص نبستیم و در میان آتش
نینداختیم؟ ایشان در جواب پادشاه عرض کردند که
صحیح است اي پادشاه!‏
او در جواب گفت:‏ اینک من چهار مرد میبینم که
گشاده در میان آتش میخرامند و ضرري به ایشان
نرسیده است و ظاهر چهارمین،‏ شبیه پسر خدا است.‏
2
12 ،66
خروج 24 ،23
16. شَدرك
.17
.18
.19
.20
.21
.22
.23
.24
.25
اشعیا 2 ،43
26
سپ.‏ نَبوکدنَصر به دهنه تنور آتش سوزنده نزدیک
آمد و خطاب کرده،‏ گفت:‏ اي شَدرك و میشک و
12 ،6
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
12
.13
.14
- 796 -

نسا
ببا
يها
عبِدنَغو!‏ اي بندگان خداي تعالی بیرون شوید و بیایید.‏ 8.
پس شَدرك و میشک و عبِدنَغو از میان آتش بیرون
آمدند.‏
و اُمرا و رؤسا و شهرداران و مشاوران پادشاه جمع
شده،‏ آن مردان را دیدند که آتش به بدنهاي ایشان
اثري نکرده و مویی از سر ایشان نسوخته و رنگ رداي
ایشان تبدیل نشده،‏ بلکه بوي آتش به ایشان نرسیده
است.‏
آنگاه نَبوکدنَصر سخن گفته،‏ گفت:‏ متبارك باد
خداي شَدرك و میشک و عبِدنَغو که فرشته خود را
فرستاد و بندگان خویش را که بر او توکل داشتند و به
فرمان پادشاه مخالفت ورزیدند و بدنهاي خود را تسلیم
نمودند تا خداي دیگري سواي خداي خویش را عبادت
و سجده ننمایند،‏ رهایی داده است.‏ باب
بنابراین فرمانی از من صادر شد که هر قوم و امت
و زبان که حرف ناشایستهاي به ضد خداي شَدرك و
میشک و عبِدنَغو بگویند،‏ پاره پاره شوند و خانههاي
ایشان به زباله تبدیل گردد،‏ زیرا خدایی دیگر نیست
که با این روش رهایی تواند داد.‏
آنگاه پادشاه منصب شَدرك و میشک وعبِدنَغو را در
ولایت بابل برتري داد.‏ باب
دانیال
22 ،6
48 ،2
.27
.28
.29
.30
4
.1
از نَبوکدنَصر پادشاه،‏ به تمامی قومها و امتها و
زبانها که بر تمامی زمین ساکنند:‏ صلح شما افزون باد!‏
19 ،10 باب
.2
.3
من مصلحت دانستم که نشانههاي و عجایبی را که
خداي تعالی به من نموده است بیان نمایم.‏
نشانههاي او چه قدر بزرگ و عجایب او چه قدر
عظیم است.‏ ملکوت او ملکوت جاودانی است و سلطنت
او تا ابد.‏ باب ؛
من که نَبوکدنَصر هستم در خانه خود مطمئن و در
قصر خویش خُرّم میبودم.‏
دیدم که مرا ترسانید و فکرهایم در بسترم و
رؤیاهاي سرم مرا مضطرب ساخت.‏
سپ.‏ فرمانی از من صادر گردید که همه حکیمان
بابل را به حضورم بیاورند تا تعبیر خواب را براي من
بیان نمایند.‏
آنگاه ستارهشناسان و جادوگران و کلدانیان و
ستارهشنا حاضر شدند و من خواب را براي ایشان
بازگفتم اما تعبیرش را براي من بیان نتوانستند نمود.‏
بالاخره دانیال که موافق اسم خداي من به بلْطَشَصرْ‏
نامیدهشده است و روح خدایان قدوس در او میباشد،‏
درآمد و خواب را به او باز گفتم،‏ باب
که اي بلْطَشَصرْ،‏ رئیس ستارهشناسان،‏ چون میدانم
که روح خدایان مقدس در تو میباشد و هیچ سرّي
براي تو مشکل نیست،‏ پس خوابی که دیدهام و
تعبیرش را به من بگو.‏ حزقیال
رؤیاهاي سرم در بسترم این بود که نظر کردم و
اینک درختی در وسط زمین که ارتفاعش عظیم بود.‏
این درخت بزرگ و قوي گردید و بلندیاش تا به
آسمان رسید و ظاهرش تا انتهاي تمامی زمین بود.‏
برگهایش زیبا و میوهاش بسیار و آذوقه براي همه
در آن بود.‏ حیواناتصحرا در زیر آن سایه گرفتند و
مرغان هوا بر شاخههایش ساکن شدند و تمامی بشر از
آن پرورش یافتند.‏ حزقیال
در رؤیاهاي سرم در بسترم نظر کردم و اینک
پاسبانی و مقدسی از آسمان نازل شد،‏
که به آواز بلند ندا درداد و چنین گفت:‏ درخت را
ببرید و شاخههایش را قطع نمایید و برگهایش را
بیفشانید و میوههایش را پراکنده سازید تا حیوانات از
زیرش و مرغان از شاخههایش آواره گردند.‏
اما کنده ریشههایش را با بند آهن و برنج در
زمین در میان سبزه صحرا واگذارید و از شبنم
آسمان تر شود و نصیب او از علف زمین با حیوانات
باشد.‏
دل او از انسانیت تبدیل شود و دل حیوان را به او
بدهند و هفت زمان براو بگذرد.‏
این امر از فرمان پاسبانان شده و این حکم از کلام
مقدسین گردیده است تا زندگان بدانند که حضرت
متعال بر ممالک آدمیان حکمرانی میکند و آن را به
هر که میخواهد میدهد و پستترین مردمان را برآن
انتخاب مینماید.‏ ؛ اول سموئیل
این خواب را من که نَبوکدنَصر پادشاه هستم دیدم
و تو اي بلْطَشَصرْ‏ تعبیرش را بیان کن زیرا که تمامی
حکیمان مملکتم نتوانستند مرا از تعبیرش اطّلاع
دهند،‏ اما تو میتوانی چونکه روح خدایان مقدس در تو
میباشد.‏
آنگاه دانیال که به بلْطَشَصرْ‏ نامیده شده میباشد،‏
ساعتی متحیر ماند و فکرهایش او را مضطرب ساخت.‏
پس پادشاه سخن گفته،‏ گفت:‏ اي بلْطَشَصرْ‏ خواب و
تعبیرش تو را مضطرب نسازد.‏ بلْطَشَصرْ‏ در جواب
گفت:‏ اي آقاي من!‏ خواب از براي دشمنانت و تعبیرش
14 ،11 ،5
11 .1 ،16
3 ،28
23 ،17
21 ،2
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
14 ،7
26 ،6
.4
5. خوابی
6
.7
- 797 -

يها
يها
از براي مخالفانت باشد.‏
درختی که دیدي که بزرگ و قوي گردید و
ارتفاعش تا به آسمان رسید و منظرش به تمامی
زمین،‏
و برگهایش زیبا و میوهاش بسیار و آذوقه براي
همه در آن بود و حیوانات صحرا زیرش ساکن بودند و
مرغان هوا در شاخههایش ساکن شدند،‏
اي پادشاه آن درخت تو هستی زیرا که تو بزرگ و
قوي گردیدهاي و عظمت تو چنان افزوده شده است
که به آسمان رسیده و سلطنت تو تا به انتهاي زمین.‏
دانیال
.20
.21
.22
18 ،5 ؛ 37 ،2 باب
.23
و چونکه پادشاه پاسبانی و مقدسی را دید که از
آسمان نزول نموده،‏ گفت:‏ درخت را ببرید و آن را تلف
سازید،‏ اما کنده ریشههایش را با بند آهن و برنج در
زمین در میان سبزه صحرا واگذارید و از شبنم
آسمان تر شود و قسمتش با حیوانات صحرا باشد تا
هفت زمان بر آن بگذرد؛
اي پادشاه تعبیر این است و فرمان حضرت متعال
که بر آقایم پادشاه وارد شده است همین است،‏
که تو را از میان مردمان خواهند راند و مسکن تو
با حیوانات صحرا خواهد بود و تو را مثل گاوان علف
خواهند خورانید و تو را از شبنم آسمان تر خواهند
ساخت و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا بدانی که
حضرت متعال بر ممالک آدمیان حکمرانی میکند و آن
را به هر که میخواهد عطا میفرماید.‏
و چون گفتند که کنده ریشههاي درخت را
واگذارید،‏ پس سلطنت تو برایت برقرار خواهد ماند بعد
از آنکه دانسته باشی که آسمانها حکمرانی میکنند.‏
در این صورت اي پادشاه نصیحت من تو را پسند
آید و گناهان خود را به عدالت و خطایاي خویش را به
احسان نمودن بر فقیران فدیه بده که شاید باعث طول
اطمینان تو باشد.‏ امثال
این همه بر نَبوکدنَصر پادشاه واقع شد.‏
بعد از پایان دوازده ماه،‏ او بالاي قصر خسروي در
بابل میخرامید.‏
و پادشاه سخن گفته،‏ گفت:‏ آیا این بابل عظیم
نیست که من آن رابراي خانه سلطنت به توانایی قوت
و عظمت شکوه خود بنا نمودهام؟
این سخن هنوز بر زبان پادشاه بود که آوازي از
آسمان نازل شده،‏ گفت:‏ اي پادشاه نَبوکدنَصر به تو
گفته میشود که سلطنت از تو گذشته است.‏
و تو را از میان مردم خواهند راند و مسکن تو با
حیوانات صحرا خواهد بود و تو را مثل گاوان علف
خواهند خورانید و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا
بدانی که حضرت متعال بر ممالک آدمیان حکمرانی
میکند و آن را به هر که میخواهد میدهد.‏ باب
در همان ساعت این امر بر نَبوکدنَصر واقع شد و از
میان مردمان رانده شده،‏ مثل گاوان علف میخورد و
بدنش از شبنم آسمان تر میشد تا مویهایش مثل
پرهاي عقاب بلند شد و ناخنهایش مثل چنگالهاي
مرغان گردید.‏
و بعد از پایان آن ایام من که نَبوکدنَصر هستم،‏
چشمان خود را بسوي آسمان برافراشتم و عقل من به
من برگشت و حضرت متعال را متبارك خواندم و
زندگی جاودانی را ستایش و حمد گفتم زیرا که
سلطنت او سلطنت جاودانی و ملکوت او تا ابد است.‏
21 ،5
.33
.34
14 ،7 باب
.35
و همه ساکنان جهان هیچ شمرده میشوند و با
قدرت آسمان و ساکنان جهان بر وفق اراده خود عمل
مینماید و کسی نیست که دست او را باز دارد یا او را
بگوید که چه میکنی.‏
در همان زمان عقل من به من برگشت و به جهت
شکوه سلطنت قدرت و زینتم به من باز داده شد
و مشاورانم و دستورات مرا طلبیدند و بر سلطنت خود
استوار گردیدم و عظمت عظیمی بر من افزوده شد.‏
هماکنون من که نَبوکدنَصر هستم،‏ پادشاه آسمانها
را ستایش و تکبیر و حمد میگویم که تمام کارهاي او
حق و راه وي عدل است و کسانی که با تکبر
راه میروند،‏ او قادر است که ایشان را پست
نماید.‏ باب ؛ لوقا
51 ،1
من ،
20 ،5
.36
.37
5
.1
.2
.3
بلْشصر پادشاه مهمانی عظیمی براي هزار نفر از
امیران خود برپا داشت و در حضور آن هزار نفر شراب
نوشید.‏
بلْشصر در کیف شراب امر فرمود که ظروف طلا و
نقره را که جدش نَبوکدنَصر از معبد اورشلیم برده بود،‏
بیاورند تا پادشاه و امیرانش و زنانش و کنیزهایش از
آنها بنوشند.‏
آنگاه ظروف طلا را که از معبد خانه خدا که در
اورشلیم است گرفته شده بود آوردند و پادشاه و
امیرانش و زنانش و کنیزهایش از آنها نوشیدند.‏
4. شراب مینوشیدند و خدایان طلا و نقره و برنج و
6 ،16
.24
.25
.26
.27
.28
.29
.30
.31
.32
- 798 -

تک
آهن و چوب و سنگ را سرود ستایش میخواندند.‏ 16.
در همان ساعت انگشتهاي دست انسانی بیرون آمد
و در برابر شمعدان بر گچ دیوار قصر پادشاه نوشت و
پادشاه کف دست را که مینوشت دید.‏
آنگاه رنگ صورت پادشاه تغییر کرد و فکرهایش او
را مضطرب ساخت و بندهاي کمرش سست شده،‏
زانوهایش بهم میخورد.‏
پادشاه به آواز بلند صدا زد که جادوگران و کلدانیان
و پیشگویان را احضار نمایند.‏ پ س پادشاه حکیمان بابل
را خطاب کرده،‏ گفت:‏ هر که این نوشته را بخواند و
تفسیرش را براي من بیان نماید به ارغوان ملبس
خواهد شد و طوق زرین بر گردنش نهاده خواهد شد و
حاکم سوم در مملکت خواهد بود.‏ باب ؛
آنگاه همه حاکمانِ‏ پادشاه داخل شدند،‏ اما
نتوانستند نوشته را بخوانند یا تفسیرش را براي پادشاه
بیان نمایند.‏
سپ.‏ بلْشصرِ‏ پادشاه،‏ بسیار مضطرب شد و رن گ
صورتش تغییر کرد و امیرانش مضطرب شدند.‏
اما ملکه به سبب سخنان پادشاه و امیرانش به
مهمانخانه درآمد و ملکه سخن گفته،‏ گفت:‏ اي پادشاه
تا به ابد زنده باش!‏ فکرهایت تو را مضطرب نسازد و
رنگ صورت تو تغییر نکند.‏
در ممل تو هست که روح خدایان
قدوس دارد و در ایام پدرت روشنایی و شعور و حکمت
مثل حکمت خدایان دراو پیدا شد و پدرت نَبوکدنَصر
پادشاه،‏ یعنی پدر تو اي پادشاه،‏ او را رئیس
ستارهشناسان و جادوگران و کلدانیان و پیشگویان
ساخت.‏ باب
روح فاضل و معرفت و شعور و تعبیر خوابها
و حل معماها و گشودن عقدهها در این دانیال که
پادشاه او را به بلطشصر نامیده یافت شد.‏ پس حال
دانیال طلبیده شود و تفسیر را بیان خواهد نمود.‏
آنگاه دانیال را به حضور پادشاه آوردند و پادشاه
دانیال را خطاب کرده،‏ فرمود:‏ آیا تو همان دانیال از
اسیران یهود هستی که پدرم پادشاه از یهودا آورد؟
و درباره تو شنیدهام که روح خدایان در تو است و
روشنایی و شعور و حکمت فاضل در تو پیدا شده
است.‏
و هماکنون حکیمان و پیشگویان را به حضور من
آوردند تا این نوشته را بخوانند و تفسیرش را براي من
بیان کنند؛ اما نتوانستند تفسیر کلام را بیان کنند.‏
دانیال
و من درباره تو شنیدهام که به نمودن تعبیرها و
گشودن ع ق دهها قادر میباشی.‏ پس اگر بتوانی
هماکنون نوشته را بخوانی و تفسیرش را براي من بیان
کنی به ارغوان ملبس خواهی شد و طوق زرین بر
گردنت نهاده خواهد شد و در مملکت حاکم سوم خواهی
بود.‏
سپ.‏ دانیال به حضور پادشاه جواب داد و گفت:‏
عطایاي تو از آن تو باشد و انعام خود را بهدیگري بده،‏
لکن نوشته را براي پادشاه خواهم خواند و تفسیرش را
براي او بیان خواهم نمود.‏
اما تو اي پادشاه،‏ خداي تعالی به پدرت نَبوکدنَصر
سلطنت و عظمت و شکوه و قدرت عطا فرمود.‏ باب
،2
17
.18
19 ،4 ؛ 37
.19
و به سبب عظمتی که به او داده بود همه قومها و
امتها و زبانها از او لرزان و ترسان میبودند.‏ هر که را
میخواست میکشت و هر که را میخواست زنده نگاه
میداشت و هر که را میخواست بلند مینمود و هر که را
میخواست پست میساخت.‏
اما چون دلش مغرور و روحش سخت گردیده،‏
تکبر نمود آنگاه از کرسی سلطنت خویش به زیر
افکنده شد و قدرت او را از او گرفتند.‏
و از میان فرزندانآدم رانده شده،‏ دلش مثل دل
حیوانات گردید و مسکنش با گورخران شده،‏ او را مثل
گاوان علف میخورانیدند و جسدش از شبنم آسمان تر
میشد؛ تا فهمید که خداي تعالی بر ممالک آدمیان
حکمرانی میکند و هر که را میخواهد بر آن نصب
مینماید.‏ باب
و تو اي پسرش بلْشصر!‏ اگر چه این همه را
دانستی،‏ لکن دل خود را فروتن ننمودي،‏
بلکه خویشتن را به ضد یهوه آسمانها بلند ساختی
و ظروف خانه او را به حضور تو آوردند و تو و امیرانت
و زنانت و کنیزانت از آنها شراب نوشیدید و خدایان
ن ق ره و طلا و برن ج و آهن و چوب و سنگ را که
نمیبینند و نمیشنوند و هیچ نمیدانند سرود ستایش
خواندي،‏ اما آن خدایی را که روانت در دست او و
تمامی راههایت از او میباشد،‏ تمجید ننمودي.‏ مزامیر
،115
29 ،4
.20
.21
.22
.23
4
24
سپ.‏ این کف دست از جانب او فرستاده شد و این
نوشته،‏ نوشته شده است.‏
و این نوشتهاي که نوشته شده است این است:‏
منامنا ثَقیلْ‏ و فَرْسین.‏
و تفسیر کلام این است:‏ منا؛ خدا سلطنت تو را
.25
.26
3 ،4
2 ،2
15 .5 ،4
.5
.6
.7
.8
9
.10
11. شخصی
12. چونکه
.13
.14
.15
- 799 -

یم
يها
یم
.11
شمرده و آن را به انتها رسانیده است.‏
ثَقیلْ؛ در میزان سنجیده شده و ناقص درآمدهاي.‏
فَرَس؛ سلطنت تو تقسیم گشته و به مادیان و
پارسیان بخشیده شده است.‏
آنگاه بلْشصر امر فرمود تا دانیال را به ارغوان
ملبس ساختند و طوق زرین بر گردنش نهادند و
دربارهاش ندا کردند که در مملکت حاکم سوم میباشد.‏
دانیال
.27
.28
.29
43 ،41 پیدایش
.30
6
.1
.2
.3
4
5
در همان شب بلْشصر پادشاه کلدانیان کشته شد.‏
و داریوش مادي در حالی که شصت و دو ساله بود
سلطنت را یافت.‏
و داریوش مصلحت دانست که صد و بیست شهردار
بر مملکت انتخاب نماید تا بر تمامی مملکت باشند.‏
و بر آنها سه وزیر که یکی از ایشان دانیال بود تا آن
شهرداران به ایشان حساب دهند و هیچ ضرري به
پادشاه نرسد.‏
سپ.‏ این دانیال بر سایر وزرا ء و شهرداران برتري
یافت زیرا که روح فاضل در او بود و پادشاه اراده داشت
که او را بر تمامی مملکت انتخاب نماید.‏
سپ.‏ وزیران و شهرداران بهانه میجستند تا شکایتی
در امور سلطنت بر دانیال بیاورند اما نتوانستند که
هیچ علّتی یا تقصیري بیابند،‏ چونکه او امین بود و
خطایی یا تقصیري در او هرگز یافت نشد.‏ مزامیر
سپ.‏ آن اشخاص گفتند که در این دانیال هیچ علتی
پیدا نخواهیم کرد مگر اینکه آن را درباره شریعت
خدایش در او بیابیم.‏
آنگاه این وزراء و شهرداران نزد پادشاه جمع شدند
و او را چنین گفتند:‏ اي داریوش پادشاه تا به ابد زنده
باش.‏ ؛
همه وزراي مملکت و رؤسا و شهرداران و مشاوران
و حاکمان با هم مشورت کردهاند که پادشاه حک
استوار کند و قدغن غیر قابل برگشت نماید که هر
کسی که تا سی روز از خدایی یا انسانی سواي تو اي
پادشاه خواهشی نماید در چاه شیران افکنده شود.‏
سپ.‏ اي پادشاه فرمان را استوار کن و نوشته را امضا
فرما تا موافق شریعت مادیان و پارسیان که باطل
نمیشود تبدیل نگردد.‏
بنابراین داریوش پادشاه نوشته و فرمان را امضا
نمود.‏
اما چون دانیال دانست که نوشته امضا شده است
به خانه خود درآمد و پنجره بالاخانه خود را به
سمت اورشلیم باز نموده،‏ هر روز سه مرتبه زانو میزد و
دعا مینمود و چنانکه قبل از آن عادت میداشت،‏ نزد
خداي خویش دعا میکرد و سرود ستایش میخواند.‏
سپ.‏ آن اشخاص جمع شده،‏ دانیال را یافتند که
نزد خداي خود درخواست و خواهش مینماید.‏
آنگاه به حضور پادشاه نزدیک شده،‏ درباره فرمان
پادشاه عرض کردند که اي پادشاه آیا فرمانی امضا
ننمودي که هر که تا سی روز نزد خدایی یا انسانی
سواي تو اي پادشاه درخواستی نماید در چاه شیران
افکنده شود؟ پادشاه در جواب گفت:‏ این امر موافق
شریعت مادیان و پارسیان که باطل نمیشود،‏ صحیح
است.‏
پس ایشان در حضور پادشاه جواب دادند و گفتند
که این دانیال که از اسیران یهودا میباشد به تو اي
پادشاه و به فرمانی که امضا نمودهاي اعتنا نمینماید،‏
بلکه هر روز سه مرتبه درخواست خود را مینماید.‏ باب
12
.13
.14
13 ،5
.15
آنگاه پادشاه چون این سخن را شنید بر خویشتن
بسیار خشمگین گردید و دلخود را به رهانیدن دانیال
مشغول ساخت و تا غروب آفتاب براي خلاصی او سعی
مینمود.‏
آنگاه آن اشخاص نزد پادشاه جمع شدند و به
پادشاه عرض کردند که اي پادشاه بدان که قانون
مادیان و پارسیان این است که هیچ فرمان یا حک
که پادشاه آن را استوار نماید تبدیل نشود.‏
سپ.‏ پادشاه امر فرمود تا دانیال را بیاورند و او را
در چاه شیران بیندازند؛ و پادشاه دانیال را خطاب
کرده،‏ گفت:‏ خداي تو که او را پیوسته عبادت مینمایی
تو را رهایی خواهد داد.‏
و سنگی آورده،‏ آن را بر دهنه چاه نهادند و پادشاه
آن را به مهر خود و مهر امیران خویش مهر کرد تا امر
درباره دانیال تبدیل نشود.‏ متی
آنگاه پادشاه به قصر خویش رفته،‏ شب را به روزه
بسر برد و به حضور وي اسباب عیش او را نیاوردند و
خوابش از او رفت.‏
سپ.‏ پادشاه صبح زود وقت طلوع آفتاب برخاست
و با عجله به چاه شیران رفت.‏
و چون نزد چاه شیران رسید بها صداي غمگین
دانیال را صدا زد و پادشاه دانیال را خطاب کرده،‏
گفت:‏ اي دانیال،‏ بنده خداي زنده،‏ آیا خدایت که او را
66 .60 ،27
.16
17
.18
.19
20
.21
21 ،94
10 ،5
باب 9 ،3
6
.7
.8
9
.10
- 800 -

كپا
يها
يرو
.5
.6
.7
8
پیوسته عبادت مینمایی به رهانیدنت از شیران قادر
بوده است؟
آنگاه دانیال به پادشاه جواب داد که اي پادشاه تا
به ابد زنده باش!‏
من فرشته خود را فرستاده،‏ دهان شیران را
بست تا به من ضرري نرسانند چونکه به حضور وي در
من گناهی یافت نشد و هم درحضور تو اي پادشاه
تقصیري نورزیده بودم.‏ ؛ عبرانیان
آنگاه پادشاه بینهایت شادمان شده،‏ امر فرمود که
دانیال را از چاه برآورند و دانیال را از چاه برآوردند و از
آن جهت که بر خداي خود توکل نموده بود در او هیچ
ضرري یافت نشد.‏ مزامیر
و پادشاه امر فرمود تا آن اشخاص را که بر دانیال
شکایت آورده بودند حاضر ساختند و ایشان را با
پسران و زنان ایشان در چاه شیران انداختند و هنوز به
ته چاه نرسیده بودند که شیران بر ایشان حمله آورده،‏
همه استخوانهاي ایشان را خرد کردند.‏
بعد از آن داریوش پادشاه به همه قومها و امتها و
زبانهایی که در تمامی جهان ساکن بودند نوشت که
سلامتی شما افزون باد!‏
از حضور من فرمانی صادر شده است که در هر
سلطنتی از ممالک من مردمان به حضور خداي دانیال
لرزان و ترسان باشند زیرا که او خداي زنده و تا ابد
قیوم است.‏ و ملکوت او بدون نابودي و سلطنت او بی
انتها است.‏
او است که نجات میدهد و میرهاند و نشانههاي و
عجایب را در آسمان و در زمین ظاهر میسازد و اوست
که دانیال را از چنگ شیران رهایی داده است.‏
پس این دانیال در سلطنت داریوش و در سلطنت
کورش پارسی پیروز میبود.‏ باب
دانیال
33 ،11
21 ،1
باب 28 ،3
40 ،37
.22
23. خداي
.24
.25
.26
.27
.28
.29
7
.1
.2
.3
.4
در سال اول بلْشصر پادشاه بابل،‏ دانیال در بسترش
خوابی و رؤیاهاي سرش را دید.‏ پ س خواب را نوشت و
کلیه مطالب را بیان نمود
پس دانیال متکلم شده،‏ گفت:‏ شبگاهان در عالم
رؤیا شده،‏ دیدم که ناگاه چهار باد آسمان بر روي
دریاي عظیم تاختند.‏
و چهار حیوانوحشی بزرگ که مخالف یکدیگر
بودند از دریا بیرون آمدند.‏
اولِ‏ آنها مثل شیر بود و بالهاي عقاب داشت و من
نظر کردم تا بالهایش کنده گردید و او از زمین
برداشته شده،‏ بر پایهاي خود مثل انسان قرار داده
گشت و دل انسان به او داده شد.‏
و اینک حیوانوحشی دوم دیگر مثل خرس بود و
بر یک طرف خود بلند شد و در دهانش در میان
دندانهایش سه دنده بود و وي را چنین گفتند:‏ برخیز
و گوشت بسیار بخور.‏
بعد از آن نگریستم و اینک دیگري مثل پلنگ بود
که بر پشتش چهار بال مرغ داشت و این حیوانوحشی
چهار سر داشت و سلطنت به او داده شد.‏
بعد از آن در رؤیاهاي شب نظر کردم و اینک
حیوانوحشی چهارم که هولناك و مهیب و بسیار
زورآور بود و دندانهاي بزرگ آهنین داشت و باقی
مانده را میخورد و پارهپاره میکرد و به پایهاي خویش
پایمال مینمود و مخالف همه حیواناتوحشیاي که
قبل از او بودند بود و ده شاخ داشت.‏
سپ.‏ در این شاخها تأمل مینمودم که اینک از میان
آنها شاخ کوچک دیگري برآمد و پیش رویش سه شاخ
از آن شاخهاي اول از ریشه کنده شد و اینک این شاخ
چشمانی مانند چشم انسان و دهانی که ب ا سخنان
تکبرآمیز سخن میگفت،‏ داشت.‏ باب
و نظر میکردم تا تختها برقرار شد و آنپیر رویش
نشست و لباس او مثل برف سفید و موي سرش مثل
پشم و صندلی او شعله آتش و چرخهاي آن
آتش سوزنده بود.‏
نهري از آتش جاري شده،‏ از پیش او بیرون
آمد.‏ هزاران هزار او را خدمت میکردند و دههزارها
دههزار به حضور وي ایستاده بودند ‏.دیوان برپا شد و
دفترها گشوده گردید.‏ مزامیر ؛ مکاشفه
آنگاه نظرکردم به سبب سخنان تکبرآمیزي که آن
شاخ میگفت.‏ پ س نگریستم تا آن حیوانوحشی کشته
شد و جسد او هلاك گردیده،‏ به آتش مشتعل تسلیم
شد.‏
اما سایر حیواناتوحشی سلطنت را از ایشان
گرفتند،‏ لکن درازي عمر تا زمانی و وقتی به ایشان
داده شد.‏ باب
و در رؤیاي شب نگریستم و اینک مثل پسر انسان
با ابرهاي آسمان آمد و نزد آنپیر رسید و او را به
حضور وي آوردند.‏ لوقا
و سلطنت و شکوه و ملکوت به او داده شد تا همه
قومها و امتها و زبانها او را خدمت نمایند.‏ سلطنت
36 ،11
11 ،5
18 ،68
27 ،21
21 ،2
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 801 -

يرو
يرأ
او سلطنت جاودانی و بدون نابودي است و 27.
ملکوت او از بین نخواهد رفت.‏ لوقا
اما روح من دانیال در جسدم مدهوش شد و
رؤیاهاي سرم مرا مضطرب ساخت.‏
و به یکی از حاضرین نزدیک شده،‏ حقیقت این
همه امور را از وي پرسیدم و او با من سخن گفته،‏
تفسیر امور را براي من بیان کرد،‏
که این حیواناتوحشی عظیمی که عدد ایشان
چهار است چهار پادشاه میباشند که از زمین خواهند
برخاست.‏
اما مقدسان بالاترین،‏ سلطنت را خواهند یافت و
مملکت را تا به ابد و تا ابد متصرّف خواهند بود.‏
آنگاه آرزو داشتم که حقیقت امر را درباره
حیوانوحشی چهارم که مخالف همه دیگران و بسیار
هولناك بود و دندانهاي آهنین و چنگالهاي برنجین
داشت و سایرین را میخورد و پاره پاره میکرد و به
پایهاي خود پایمال مینمود بدانم.‏
و کیفیت ده شاخ را که بر سر او بود و آندیگري
را که برآمد و پیش او سه شاخ افتاد یعنی آن
شاخی که چشمان و دهانی را که سخنان تکبرآمیز
میگفت داشت و نمایش او از رفقایش سختتر بود.‏
سپ.‏ ملاحظه کردم و این شاخ با مقدسان جنگ
کرده،‏ بر ایشان تسلط یافت.‏ مکاشفه
تا هنگامی که آنپیر آمد و داوري به مقدسانِ‏
بالاترین،‏ تسلیم شد و زمانی رسید که مقدسان ملکوت
را به تصرّف آوردند.‏
سپ.‏ او چنین گفت:‏ حیوانوحشی چهارم سلطنت
چهارمین بر زمین خواهد بود و مخالف همه سلطنتها
خواهد بود و تمامی جهان را خواهد خورد و آن را
پایمال نموده،‏ پارهپاره خواهد کرد.‏
و ده شاخ از این مملکت،‏ ده پادشاه میباشند که
خواهند برخاست و دیگري بعد از ایشان خواهد
برخاست و او مخالف اولین خواهد بود و سه پادشاه را
به زیر خواهد افکند.‏ مکاشفه
و سخنان به ضد بالاترین،‏ خواهد گفت و مقدسان
بالاترین،‏ را خوار خواهد ساخت و قصد تبدیل نمودن
زمانها و شریعتها خواهد نمود و ایشان تا زمانی و دو
زمان و نصف زمان به دست او تسلیم خواهند شد.‏
دانیال
33 ،1
7 ،11
12 ،17
.15
.16
.17
.18
.19
.20
21
.22
23
.24
.25
مکاشفه 6 ،13
26
سپ.‏ دیوان برپا خواهد شد و سلطنت او را از او
گرفته،‏ آن را تا به انتها تباه و تلف خواهند نمود.‏
و ملکوت و سلطنت و قدرت مملکتی که زیر
تمامی آسمانهاست به قوم مقدسانِ‏ بالاترین،‏
داده خواهد شد که ملکوت او ملکوت جاودانی
است و همه ممالک او را عبادت و اطاعت خواهند
نمود.‏ مکاشفه
انتهاي امر تا به اینجا است.‏ فکرهاي من دانیال
مرا بسیار مضطرب نمود و رنگ صورتم در من تغییر
کرد،‏ اما این امر را در دل خود نگاه داشتم.‏
15 ،11
.28
8
.1
.2
3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
در سال سوم سلطنت بلْشصر پادشاه،رؤیایی بر من
دانیال ظاهر شد بعد از آنکه اول به من ظاهر شده بود.‏
و در رؤیا نظر کردم و میدیدم که من در قلعه
شوشن که در ولایت عیلام میباشد بودم و در عالم رؤیا
دیدم که نزد نهر اولاي میباشم.‏
سپ.‏ چشمان خود را برافراشته،‏ دیدم که ناگاه
قوچی نزد نهر ایستاده بود که دو شاخ داشت و
شاخهایش بلند بود و یکی از دیگري بلندتر و بلندترین
آنها آخر برآمد.‏
و قوچ را دیدم که به سمت مغرب و شمال و جنوب
شاخ میزد و هیچ حیوانوحشیاي با او مقاومت
نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی دهد و
برحسب خود عمل نموده،‏ بزرگ میشد.‏
و حینی که متفکر میبودم اینک بز نري از طرف
مغرب بر روي تمامی زمین میآمد و زمین را لمس
نمیکرد و در میان چشمان بز نر شاخی معتبر بود.‏
و به سوي آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را نزد نهر
ایستاده دیدم آمد و بشدت قوت خویش نزد او دوید.‏
و او را دیدم که چون نزد قوچ رسید با او بشدت
خشمگین شده،‏ قوچ را زد و هر دو شاخ او را شکست و
قوچ را یاراي مقاومت با وي نبود پس وي را به زمین
انداخته،‏ پایمال کرد و کسی نبود که قوچ را از دستش
رهایی دهد.‏
و بز نر بینهایت بزرگ شد و چون قوي گشت آن
شاخ بزرگ شکسته شد و در جایش چهار شاخ معتبر
بسوي بادهاي اربعه آسمان برآمد.‏
و از یکی از آنها یک شاخ کوچک برآمد و به سمت
جنوب و مشرق و فخر زمینها بسیار بزرگ شد.‏ باب
و به ضد لشکر آسمانها قوي شده،‏ بعضی از لشکر
و ستارگان را به زمین انداخته،‏ پایمال نمود.‏
و به ضد سردار لشکر بزرگ شد و قربانی دایمی از
16 ،11
.10
.11
- 802 -

يرأ
يرأ
يرو
يرو
يرو
او گرفته شد و مکان مقدسِ‏ او ویران گردید.‏
و لشکري به ضد قربانی دایمی،‏ به سبب عصیان
قوم به وي داده شد و آن لشکر راستی را به زمین
انداختند و او موافق خود عمل نموده،‏ کامیاب گردید.‏
و مقدسی را شنیدم که سخن میگفت و مقدس
دیگري از آن یک که سخن میگفت،‏ پرسید که رؤیا
درباره قربانی دایمی و اشتباهی هلاكکننده که
محلمقدس و لشکر را به پایمال شدن تسلیم میکند،‏
تا بکی خواهد بود؟
و او به من گفت:‏ تا دو هزار و سیصد شام و صبح،‏
آنگاه محلمقدس پاکیزه خواهد شد.‏
و چون من دانیال رؤیا را دیدم و معنی آن را
طلبیدم،‏ ناگاه شبیه مردي نزد من بایستاد.‏
و آواز آدمی را از میان نهر اولاي شنیدم که ندا
کرده،‏ میگفت:‏ اي جبرائیل این مرد را از معنی این
رؤیا مطلّع ساز.‏
سپ.‏ او نزد جایی که ایستاده بودم آمد و چون آمد
من ترسان شده،‏ به خود درافتادم و او مرا گفت:‏
اي پسر انسان بدانکه این رؤیا براي زمان آخر میباشد.‏
دانیال
.12
.13
.14
.15
.16
17
9 ،10 باب
.18
و حینی که او با من سخن میگفت،‏ من بر روي
خود بر زمین در خواب سنگین میبودم و او مرا لمس
نموده،‏ در جایی که بودم برپا داشت.‏ متی
و گفت:‏ اینک من تو را از آنچه در آخر خشم واقع
خواهد شد اطّلاع میدهم زیرا که انتها در زمان معین
واقع خواهد شد.‏
اما آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را دیدي
پادشاهان مادیان و پارسیان میباشد.‏
و آن بز نر حیوانوحشیاي پادشاه یونان میباشد و
آن شاخ بزرگی که در میان دو چشمش بود پادشاه
اول
و اما آن شکسته شدن و چهار در جایش برآمدن،‏
چهار سلطنت از قوم او اما نه از قوت او برپا خواهند
شد.‏
و در آخر سلطنت ایشان چون گناه سرکشان به
اتمام رسیده باشد،‏ آنگاه پادشاهی سخت و در
مکرها ماهر،‏ خواهد برخاست.‏ تثنیه
و قوت او عظیم خواهد شد،‏ اما نه از توانایی
خودش؛ و خرابیهاي عجیب خواهد نمود و کامیاب
شده،‏ موافق خود عمل خواهد نمود و قدرتمندان و قوم
مقدسان را هلاك خواهد نمود.‏
و از مهارت او مکر در دستش پیش خواهد رفت و
در دل خود مغرور شده،‏ بسیاري را ناگهانی هلاك
خواهد ساخت و با امیر امیران مقاومت خواهد نمود،‏
اما بدون دست،‏ شکسته خواهد شد.‏
سپ.‏ رؤیایی که درباره شام و صبح گفته شد یقین
است اما تو رؤیا را بر هم نه زیرا که بعد از ایام بسیار
واقع خواهد شد.‏ باب
آنگاه من دانیال تا اندك زمانی ضعیف و بیمار
شدم.‏ پس برخاسته،‏ به کارهاي پادشاه مشغول
گردیدم،‏ اما درباره رؤیا متحیر ماندم و هیچکس معنی
آن را نفهمید.‏
4 ،12
26
.27
9
.1
در سال اول داریوش پسر اَخْشورش خشایارشاه که از
نسل مادیان و بر مملکت کلدانیان پادشاه شده بود،‏ باب
31 ،5
.2
در سال اول سلطنت او،‏ من دانیال،‏ عدد سالهایی را
که کلام یهوه درباره آنها بهارمیاي پیامبر نازل شده بود
از کتابها فهمیدم که هفتاد سال در خرابی اورشلیم
تمام خواهد شد.‏ ارمیا
سپ.‏ خود را بسوي سرور خدا متوجه ساختم
تا با دعا و خواهش و روزه و پلاس و خاکستر
درخواست نمایم؛
و نزد یهوه خداي خود دعا کردم و اعتراف نموده،‏
گفتم:‏ اي سرور خداي عظیم و مهیب که عهد و
رحمت را با دوستداران خویش و آنانی که قواعد تو را
حفظ مینمایند نگاه میداري!‏
ما گناه و سرکشی و شرارت ورزیده و پیمان شکنی
نموده و از دستورات و احکام تو تجاوز کردهایم.‏
و به بندگانت پیامبرانی که به اسم تو به پادشاهان و
سروران و پدران ما و به تمامی قوم زمین سخن گفتند
گوش نگرفتهایم.‏
اي یهوه عدالت از آن تو است و رسوایی از آن ما
است.‏ چنانکه امروز شده است از مردان یهودا و
ساکنان اورشلیم و همه اسرائیلیان چه نزدیک و چه
دور در همه زمینهایی که ایشان را به سبب خیانتی که
به تو ورزیدهاند در آنها پراکنده ساختهاي.‏ عزرا ؛ لوقا
6 ،9
11 ،25
3
.4
.5
.6
.7
13 ،18
.8
اي یهوه رسوایی از آن ما و پادشاهان و سروران و
پدران ما است زیرا که به تو گناه ورزیدهایم.‏ نحمیا ؛
34 ،9
اشعیا 27 ،43
9. سرور
خداي ما را رحمتها و بخششها است هر چند
بدو گناه ورزیدهایم.‏ مزامیر
4 ،130
7 ،17
50 ،28
.19
.20
.21
است .
.22
.23
.24
.25
- 803 -

کهآن
.20
دانیال
.10
و کلام یهوه خداي خود را نشنیدهایم تا در
شریعت او که به وسیلهبندگانش انبیا پیش ما گذارد
پیروي نماییم.‏
و تمامی اسرائیل از شریعت تو تجاوز نموده و
روگردان شده،‏ به آواز تو گوش نگرفتهاند بنابراین
لعنت و سوگندي که در تورات موسی بنده خدا نوشته
شده است بر ما چیره گردیده،‏ چونکه به او گناه
ورزیدهایم.‏ تثنیه
و او کلام خود را که به ضد ما و به ضد داوران ما
که بر ما داوري مینمودند گفته بود،‏ استوار نموده،‏ و
بلاي عظیمی بر ما وارد آورده است،‏ زیرا کهزیر
تمامی آسمان حادثهاي واقع نشده،‏ مثل آنکه بر
اورشلیم واقع شده است.‏
تمامی این بلا بر وفق آنچه در تورات موسی
نوشته شده است بر ما وارد شده است؛ با این حال نزد
یهوه خداي خود درخواست ننمودیم تا از اشتباهات
خود بازگشت نموده،‏ راستی تو را بفهمیم.‏
بنابراین یهوه بر این بلا مراقب بوده،‏ آن را بر ما
وارد آورد زیرا که یهوه خداي ما در همه کارهایی که
میکند عادل است اما ما به آواز او گوش نگرفتیم.‏ ارمیا
15 ،28
.11
.12
.13
.14
12 ،1
15
سپ.‏ هماکنون اي سرور خداي ما که قوم خود را
به دست قوي از زمین مصر بیرون آورده،‏ اسمی براي
خود پیدا کردهاي،‏ چنانکه امروز شده است،‏ ما گناه
ورزیده و شرارت نمودهایم.‏
اي یهوه درخواست برحسب تمامی عدالت
خود خشم و خشم خویش را از شهر خود اورشلیم و از
کوه مقدس خود برگردانی زیرا به سبب گناهان ما و
معصیتهاي پدران ما اورشلیم و قوم تو نزد همه
اطرافیان ما رسوا شده است.‏
پس حال اي خداي ما دعا و خواهش بنده خود را
اجابت فرما و روي خود را بر محل مقدس خویش که
خراب شده است به خاطر خواست یهوه.‏
اي خدایم گوش خود را فراگیر و بشنو و چشمان
خود را باز کن و به خرابیهاي ما و شهري که به اسم
تو نامیده است نظر فرما،‏ زیرا که ما خواهشهاي خود
را نه براي عدالت خویش بلکه براي رحمتهاي
عظیم تو به حضور تو مینماییم.‏
اي یهوه بشنو!‏ اي یهوه بیامرز!‏ اي یهوه شنیده،‏
به عمل آور!‏ اي خداي من به خاطر خودت تأخیر
منما زیرا که شهر تو و قوم تو به اسم تو نامیده
میباشند.‏
و چون من هنوز سخن میگفتم و دعا مینمودم و
به گناهان خود و گناهان قوم خویش اسرائیل اعتراف
میکردم و خواهشهاي خود را براي کوه مقدس خدایم
به حضور یهوه خداي خویش بیان میکردم،‏
هنوز در دعا سخن میگفتم،‏ آن مرد جبرائیل
که او را در رؤیاي اول دیده بودم بسرعت پرواز نموده،‏
به وقت قربانی شام نزد من رسید،‏ باب
و مرا اعلام نمود و با من سخن گفته،‏ گفت:‏ اي
دانیال هماکنون من بیرون آمدهام تا تو را شعور و فهم
بخشم.‏
در ابتداي خواهشهاي تو امر صادر گردید و من
آمدم تا تو را خبر دهم زیرا که تو بسیار محبوب
هستی،‏ پس در این کلام تأمل کن و رؤیا را فهم نما.‏
16 ،8
21. چون
.22
.23
13 ،1 لوقا
.24
هفتاد هفته براي قوم تو و براي شهر مقدست
مقرر میباشد تا تقصیرهاي آنها تمام شود و گناهان
آنها به انجام رسد و کفّاره به جهت سرکشی کرده شود
و عدالت جاودانی آورده شود و رؤیا و پیامبري مهر
گردد و مقدس مقدسین مسح شود.‏ مرقس
سپ.‏ بدان و بفهم که از صدور فرمان به جهت
تعمیر نمودن و بناکردن اورشلیم تا ظهور مسح شده،‏
امیر،‏ هفت هفته و شصت و دو هفته خواهد بود و
اورشلیم با کوچهها و حصار در زمانهاي تنگی تعمیر و بنا
خواهد شد.‏
و بعد از آن شصت و دو هفته،‏ مسح شده ریشه
کن خواهد گردید و از آن او نخواهد بود،‏ بلکه قوم آن
امیر که میآید شهر و محل مقدس را خراب خواهند
ساخت و آخر او در آن سیلاب خواهد بود و تا آخر
جنگ خرابیها معین است.‏ لوقا
و او با اشخاص بسیار در یک هفته عهد را استوار
خواهد ساخت و درنصف آن هفته قربانی و قربانی
خوراکی را موقوف خواهد کرد و بر بال قباحات
خرابکنندهاي خواهد آمد و تا آخرت آنچه مقدر است
بر خرابکننده ریخته خواهد شد.‏ باب ؛ متی
15 ،24
24 ،1
11 ،2
24 ،21
25
.26
.27
10
.1
در سال سوم کورش پادشاه پارس،‏ امري بر دانیال
که به بلْطَشَصر نامیده شده بود کشف گردید و آن امر
صحیح و سختی عظیمی بود.‏ پ س امر را فهمید و رؤیا
را دانست.‏
2. در آن ایام من دانیال سه هفته تمام ماتم گرفتم.‏
.16
.17
.18
.19
- 804 -

يرو
یس
نک
يرو
سنف
کهآن
تک
باب
دانیال
7 ،1
.3
.4
.5
.6
خوراك لذیذ نخوردم و گوشت و شراب به دهانم
داخل نشد و تا پایان آن سه هفته خویشتن را تدهین
ننمودم.‏
و در روز بیست و چهارم ماه اول من بر کنار نهر
عظیم یعنی دجله بودم.‏
و چشمان خود را برافراشته دیدم که ناگاه مردي
ملبس به کتان که کمربندي از طلاي اوفاز بر کمر
خود داشت،‏
و جسد او مثل زبرجد و روي وي مانند برق و
چشمانش مثل شعلههاي آتش و بازوها و پایهایش
مانند رنگ برنج صیقلی و صداي کلام او مثل صداي
گروه عظیمی بود.‏ مکاشفه
و من دانیال تنها آن رؤیا را دیدم و کسانی که
همراه من بودند رؤیا را ندیدند اما لرزش عظیمی بر
ایشان چیره شد و فرار کرده،‏ خود را پنهان کردند.‏
و من تنها ماندم و آن رؤیاي عظیم را مشاهده
مینمودم و قوت در من باقی نماند و خرّمی من به
پژمردگی مبدل گردید و دیگر هیچ طاقت نداشتم.‏
اما آواز سخنانش را شنیدم؛ و چون آواز کلام او را
شنیدم،‏ به خود بر زمین افتاده،‏ بیهوش گردیدم.‏
15 ،1
.7
.8
.9
17 ،8 باب
.10
که ناگاهدستی مرا لمس نمود و مرا بر دو زانو و
کف دستهایم برخیزانید.‏
و او مرا فرمود:‏ اي دانیال مرد بسیار محبوب!‏
کلامی را که من به تو میگویم فهم و بر پایهاي
خود بایست زیرا که هماکنون نزد تو فرستاده شدهام.‏ و
چون این کلام را به من گفت لرزان بایستادم.‏
و مرا فرمود:‏ اي دانیال مترس زیرا از روز اول که
دل خود را بر آن نهادي که بفهمی و به حضور خداي
خود فروتنی نمایی سخنان تو مستجاب گردید و من
به سبب سخنانت آمدهام.‏
اما رئیس مملکت پارس بیست و یک روز با من
مقاومت نمود و میکائیل که یکی از رؤساي اولین است
به اعانت من آمد و من در آنجا نزد پادشاهان پارس
ماندم.‏
و من آمدم تا تو را از آنچه در ایام آخر بر قوم تو
اتفاق خواهد افتاد اطّلاع دهم زیرا که این رؤیا براي
روزهاي دور است.‏ باب
و چون اینگونه سخنان را به من گفته بود به
خود بر زمین افتاده،‏ گنگ شدم.‏
که ناگاه ک به شبیه فرزندانآدم لبهایم را
لمس نمود و من دهان خود را گشوده،‏ سخن گفتم و
به آن کسی که پیش من ایستاده بود گفتم:‏ اي آقایم
از این رؤیا درد شدیدي مرا در گرفته است و دیگر
هیچ قوت نداشتم.‏
سپ.‏ چگونه بنده آقایم بتواند با آقایم گفتگو نماید
و حال از آن وقت هیچ قوت در من برقرار نبوده،‏
بلکه هم در من باقی نمانده است؟
سپ.‏ شبیه انسانی بار دیگر مرا لمس نموده،‏
تقویت داد،‏
و گفت:‏ اي مرد بسیار محبوب مترس!‏ سلام بر تو
باد و دلیر و قوي باش!‏ چون این را به من گفت تقویت
یافتم و گفتم:اي آقایم بگو زیرا که مرا قوت دادي.‏
سپ.‏ گفت:‏ آیا میدانی که سبب آمدن من نزد تو
چیست؟ و هماکنون برمیگردم تا با رئیس پارس جنگ
نمایم و به مجرّد بیرون رفتنم،‏ اینک رئیس یونان
خواهد آمد.‏
اما تو را از آنچه در کتاب حق مرقوم است اطّلاع
خواهم داد و کسی غیر از رئیس شما میکائیل نیست
که مرا به ضد اینها مدد کند.‏
17
18
.19
20
.21
11
.1
.2
و در سال اول داریوش مادي،‏ من نیز ایستاده بودم
تا او را استوار سازم و قوت دهم.‏
و هماکنون تو را به راستی اعلام مینمایم.‏ اینک سه
پادشاه بعد از این در پارس خواهند برخاست و
چهارمین از همه ثروتمندتر خواهد بود.‏ و چون به
سبب توانگري خویش قوي گردد،‏ همه را به ضد
مملکت یونان برخواهد انگیخت.‏ باب
و پادشاهی قدرتمند خواهد برخاست و بر ممل
عظیمی سلطنت خواهد نمود و برحسب اراده خود
عمل خواهد کرد.‏
و چون برخیزد سلطنت او شکسته خواهد شد و
بسوي بادهاي چهارگانه آسمان تقسیم خواهد گردید.‏
اما نه به نسل او و نه موافق استقلالی که او میداشت،‏
زیرا که سلطنت او از ریشه کنده شده و به دیگران غیر
از ایشان داده خواهد شد.‏ باب
و پادشاه جنوب با یکی از سرداران خود قوي شده،‏
بر او غلبه خواهد یافت و سلطنت خواهد نمود و
سلطنت او سلطنت عظیمی خواهد بود.‏
و بعد از پایان سالها ایشان همداستان خواهند شد و
دخترپادشاه جنوب نزد پادشاه شمال آمده،‏ با او صلح
21 ،10
8 ،8
.3
.4
.5
.6
22 ،9
.11
.12
.13
.14
.15
.16
- 805 -

يها
تک
يها
خواهد نمود.‏ اما قوت بازوي خود را نگاه نخواهد داشت
و او و بازویش برقرار نخواهد ماند و آن دختر و آنانی
که او را خواهند آورد و پدرش و آنکه او را تقویت
خواهد نمود در آن زمان تسلیم خواهند شد.‏
و کسی از جوانه ریشههایش در جاي او خواهد
برخاست و با لشکري آمده،‏ به قلعه پادشاه شمال
داخل خواهد شد و با ایشان جنگ نموده،‏ غلبه خواهد
یافت.‏
و خدایان و بتهاي ریخته شده ایشان را نیز با
ظروف گرانبهاي ایشان از طلا و نقره به مصر به اسیري
خواهد برد و سالهایی چند از پادشاه شمال دست
خواهد برداشت.‏
و به مملکت پادشاه جنوب داخل شده،‏ باز به ولایت
خود باز خواهد گشت.‏
و پسرانش جنگ خواهند نمود و گروهی از
لشکرهاي عظیم را جمع خواهند کرد و ایشان داخل
شده،‏ مثل سیل خواهند آمد و عبور خواهند نمود و
برگشته،‏ تا به قلعه او جنگ خواهند کرد.‏
و پادشاه جنوب خشمناك شده،‏ بیرون خواهد آمد
و با وي یعنی با پادشاه شمال جنگ خواهد نمود و وي
گروه عظیمی برپا خواهد کرد و آن گروه به دست وي
تسلیم خواهند شد.‏
و چون آن گروه برداشته شود،‏ دلش مغرور خواهد
شد و دههزارها را هلاك خواهد ساخت اما قوت
نخواهد یافت.‏ باب
سپ.‏ پادشاه شمال مراجعت کرده،‏ لشکري عظیمتر
از اول برپا خواهد نمود و بعد از پایان مدت سالها با
لشکر عظیمی و ثروت فراوانی خواهد آمد.‏
و در آنوقت بسیاري با پادشاه جنوب مقاومت
خواهند نمود و بعضی از ستمکیشان قوم تو خویشتن
را خواهند برافراشت تا رؤیا را ثابتنمایند اما ایشان
خواهند افتاد.‏
سپ.‏ پادشاه شمال خواهد آمد و سنگرها برپا
نموده،‏ شهر حصاردار را خواهد گرفت و نه لشکرهاي
جنوب و نه برگزیدگان او یاراي مقاومت خواهند داشت
بلکه وي را هیچ یاراي مقاومت نخواهد بود.‏
و آنکس که به ضد وي میآید،‏ برحسب رضامندي
خود عمل خواهد نمود و کسی نخواهد بود که با وي
مقاومت تواند نمود.‏ پ س در فخر زمینها توقّف خواهد
نمود و آن به دست وي تلف خواهد شد.‏ باب
و عزیمت خواهد نمود که با قوت تمامیِ‏ ممل
خویش داخل بشود و با وي صلح خواهد کرد و او
دانیال
دختر زنان را به وي خواهد داد تا آن را هلاك کند.‏ اما
او ثابت نخواهد ماند و از آن او نخواهد بود.‏
سپ.‏ بسوي جزیرهها توجه خواهد نمود و بسیاري
از آنها را خواهد گرفت.‏ اما سرداري سرزنش او را باطل
خواهد کرد،‏ بلکه انتقام سرزنش او را از او خواهد
گرفت.‏
سپ.‏ بسوي قلعه زمین خویش توجه خواهد
نمود اما لغزش خواهد خورد و افتاده،‏ ناپدید خواهد
شد.‏
سپ.‏ در جاي او عاملی خواهد برخاست که شکوه
سلطنت را از میان خواهدبرداشت،‏ اما در اندك ایامی
او نیز هلاك خواهد شد نه به خشم و نه به جنگ.‏
و در جاي او حقیري خواهد برخاست،‏ اما شکوه
سلطنت را به وي نخواهند داد و او ناگهان داخل شده،‏
سلطنت را با حیلهها خواهد گرفت.‏
و سیل لشکرها و رئیس عهد نیز از حضور او رفته
و شکسته خواهند شد.‏
و از وقتی که ایشان با وي همداستان شده باشند،‏
او به حیله رفتار خواهد کرد و با جمعی کم افراشته و
بزرگ خواهد شد.‏
و ناگهان به برومندترین بِلاد وارد شده،‏ کارهایی را
که نه پدرانش و نه پدرانپدرانش کرده باشند بجا
خواهد آورد و غارت و غنیمت و اموال را به ایشان
بخشش خواهد نمود و به ضد شهرهاي حصاردار
تدبیرها خواهد نمود،‏ اما اندك زمانی خواهد بود.‏
و قوت و دل خود را با لشکر عظیمی به ضد
پادشاه جنوب برخواهد انگیخت و پادشاه جنوب با
لشکري بسیار عظیم و قوي تهیه جنگ خواهد دید؛ اما
یاراي مقاومت نخواهد داشت زیرا که به ضد او تدبیرها
خواهند نمود.‏
و آنانی که خوراك او را میخورند او را شکست
خواهند داد و لشکر او تلف خواهد شد و بسیاري کشته
خواهند افتاد.‏
و دل این دو پادشاه به بدي مایل خواهد شد و بر
یک سفره دروغ خواهند گفت؛ اما پیش نخواهد رفت
زیرا که هنوز انتها براي وقت معین خواهد بود.‏
سپ.‏ با دارائیهاي بسیار به زمین خود باز خواهد
گشت ودلش به ضد عهد مقدس تصمیم خواهد داشت
پس برحسب اراده خود عمل نموده،‏ به زمین خود خواهد
برگشت.‏
29. و در وقت معین باز گشته،‏ به زمین جنوب وارد
یوحنا 18 ،13
18
19
20
.21
.22
.23
.24
.25
.26
.27
28
9 ،8
20 ،5
.7
.8
.9
.10
.11
.12
13
.14
15
.16
.17
- 806 -

يها
يها
يها
نک
بک
خواهد شد اما آخرش مثل اولش نخواهد بود.‏ 41.
و کشتیها از کتّیم به ضد او خواهند آمد.‏ در این
صورت مأیوس شده،‏ خواهد برگشت و به ضد عهد
مقدس خشمناك شده،‏ برحسب اراده خود عمل خواهد
نمود و برگشته به آنانی که عهد مقدس را ترك
میکنند توجه خواهد نمود.‏
و لشکر از جانب او برخاسته،‏ محل مقدس
مستحکم را نجس خواهند نمود و قربانی سوختنی
دایمی را قطع کرده،‏ ناپاکی ویرانی را برپا خواهند
داشت.‏
و آنانی را که به ضد عهد شرارت میورزند،‏ با
مکرها گمراه خواهد کرد.‏ اما آنانیکه خداي خویش را
میشناسند قوي شده،‏ کارهاي عظیم خواهند کرد.‏
و حکیمان قوم بسیاري را تعلیم خواهند داد،‏ اما
ایامی چند به شمشیر و آتش و اسیري و تاراج خواهند
افتاد.‏
و چون بیفتند،‏ یاري کمی خواهند یافت و
بسیاري با فریب به ایشان ملحق خواهند شد.‏
و بعضی از حکیمان به جهت امتحان ایشان لغزش
خواهند خورد که تا وقت آخر پاکیزه و سفید بشوند
زیرا که زمان معین هنوز نیست.‏
و آن پادشاه موافق اراده خود عمل نموده،‏
خویشتن را بر همه خدایان افراشته و بزرگ خواهد
نمود و به ضد خداي خدایان سخنان عجیب خواهد
گفت و تا انتهاي خشم کامیاب خواهد شد زیرا آنچه
مقدر است به وقوع خواهد پیوست.‏ باب
و به خداي پدران خود و به خوبیهاي زنان اعتنا
نخواهد نمود،‏ بلکه به هیچ خدا اعتنا نخواهد نمود زیرا
خویشتن را از همه بلندتر خواهد شمرد.‏ اول تیموتائوس
دانیال
،4
8 ،7
.30
.31
.32
.33
.34
.35
.36
.37
2
.38
و در جاي او خداي قلعهها را احترام خواهد نمود
و خدایی را که پدرانش او را نشناختند با طلا و نقره و
سنگهاي گرانبها و نفایس احترام خواهد نمود.‏
و با قلعه مستحکم مثل خداي بیگانه عمل
خواهد نمود و آنانی را که بدو اعتراف نمایند در شکوه
ایشان خواهد افزود و ایشان را بر اشخاص بسیار تسلّط
خواهد داد و زمین را براي اجرت ایشان تقسیم خواهد
نمود.‏
و در زمان آخر پادشاه جنوب با وي مبارزه خواهد
نمود و پادشاه شمال با ارابهها وسواران و کشتیهاي
بسیار مانند گردباد به ضد او خواهد آمد و به زمینها
طغیان کرده،‏ از آنها عبور خواهد کرد.‏
و به فخر زمینها وارد خواهد شد و بسیاري
خواهند افتاد،‏ اما اینان یعنی ادوم و موآب و رؤساي
پسرانعمون از دست او خلاصی خواهند یافت.‏
و دست خود را بر کشورها دراز خواهد کرد و
زمین مصر رهایی نخواهد یافت.‏
و بر خزانه طلا و نقره و بر همه نفایس مصر
تسلط خواهد یافت و لُبیان و حبشیان در مو او
خواهند بود.‏
اما اخبار از مشرق و شمال او را مضطرب خواهد
ساخت،‏ در این صورت با خشم عظیمی بیرون رفته،‏
اشخاص بسیاري را تباه کرده،کلاً‏ هلاك خواهد
ساخت.‏
و خیمه ملوکانه خود را در کوه مجید مقدس
در میان دو دریا برپا خواهد نمود،‏ اما به اَجل خود
خواهد رسید و معینی نخواهد داشت.‏
.42
.43
.44
.45
12
.1
و در آن زمان میکائیل،‏ امیر عظیمی کهبراي پسران
قوم تو ایستاده است،‏ خواهد برخاست و چنان زمان
تنگی خواهد شد که از هنگامی که امتی به وجود آمده
است تا امروز نبوده،‏ و در آنزمان هر یک از قوم تو که
در دفتر نوشته شده یافت شود رستگار خواهد شد.‏ متی
3 ،4 ؛ فیلیپیان 21 ،24
.2
و بسیاري از آنانی که در خاك زمین
خوابیدهاند بیدار خواهند شد،‏ اما اینان به جهت
حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت
جاودانی.‏ یوحنا ؛
و حکیمان مثل روشنایی آسمانها خواهند
درخشید و آنانی که بسیاري را به راهعدالت
رهبري مینمایند،‏ مانند ستارگان خواهند بود تا
ابد.‏ ؛ اول قرنتیان
اما تو اي دانیال کلام را مخفی دار و کتاب را تا
زمان آخر مهر بسیاري بسرعت رفت و آمد
خواهند نمود و علم افزوده خواهد گردید.‏ مکاشفه
سپ.‏ من دانیال نظر کردم و اینک دو نفر دیگر یکی
به اینطرف نهر و دیگري به آنطرف نهر ایستاده بودند.‏
و یکی از ایشان به آن مرد ملبس به کتان که بالاي
آبهاي نهر ایستاده بود گفت:‏ انتهاي این عجایب تا به
کی خواهد بود؟ مکاشفه
و آن مرد ملبس به کتان را که بالاي آبهاي نهر
ایستاده بود شنیدم که دست راست و دست چپ خود
4 ،10
41 ،15
24 ،11
.
5 ،10
29 ،5
متی 43 ،13
.3
.4
5
.6
.7
.39
.40
- 807 -

کهآن
را بسوي آسمان برافراشته،‏ به زندگی ابدي قسم خورد
که براي زمانی و دو زمان و نصف زمان خواهد بود و
چون پراکندگی قوت قوم مقدس به انجام رسد،‏ آنگاه
همه این امور به اتمام خواهد رسید.‏ پیدایش ؛ تثنیه
دانیال
22 ،14
14 ،12 ؛ مکاشفه 25 ،7 ؛ دانیال 40 ،32
.8
.9
و من شنیدم اما درك نکردم.‏ پ س گفتم:‏ اي آقایم
آخر این امور چه خواهد بود؟
او جواب داد که اي دانیال برو زیرا این کلام تا زمان
آخر مخفی و مهر شده است.‏
بسیاري پاکیزه و سفید و شفاف خواهند
گردید و شریران شرارت خواهند ورزید و هیچ
کدام از شریران نخواهند فهمید،‏ اما حکیمان
خواهند فهمید.‏
و از هنگام قطع شدن قربانی دایمی و انتخاب
نمودن قباحت ویرانی،‏ هزار و دویست و نود روز خواهد
بود.‏ متی
حال انتظار کشد و به هزار و سیصد
و سی و پنج روز برسد.‏
اما تو تا به آخرت برو زیرا که آرامش خواهی یافت
و در آخر این ایام در سهم خود قایم خواهی بود.‏
15 ،24
.10
.11
12. خوشابه
.13
- 808 -

یزن
لی
یان
یم
لی
شی
هوشع
هوشع
1
.1
کلام یهوه که در ایام عزّیا و یوتام و آحاز و حزقیا
پادشاهان یهودا و در ایام یربعام پسر یوآش پادشاه
اسرائیل،‏ بر هوشع پسر بئیري نازل شد.‏ دوم پادشاهان
،14
1 ،1 ؛ عاموس 23
.2
ابتداي کلام یهوه به هوشع.‏ یهوه به هوشع فرمود:‏
برو و فاحشه و فرزندان زناکار براي خود بگیر زیرا
که این زمین از یهوه برگشته،‏ سخت زناکار شدهاند.‏
3 ،57 اشعیا
3
.4
سپ.‏ رفت و جومر دختر دبلایم را گرفت و او حامله
شده،‏ پسري برایش زایید.‏
و یهوه به وي فرمود:‏ او را یزرعیل نام گذار زیرا که
بعد از اندك زمانی انتقام خون یزرع را از خاندان
یهو خواهم گرفت و مملکت خاندان اسرائیل را تلف
خواهم ساخت.‏ دوم پادشاهان
و در آن روز کمان اسرائیل را در وادي یزرعیل
خواهم شکست.‏ مزامیر
سپ.‏ بار دیگر حامله شده،‏ دختري زایید و او وي را
گفت:‏ او را لُوروحامه نام بگذار،‏ زیرا بار دیگر بر خاندان
اسرائیل رحمت نخواهم فرمود،‏ بلکه ایشان را از میان
کلاً‏ خواهم برداشت.‏
اما بر خاندان یهودا رحمت خواهم فرمود و ایشان را
به یهوه خداي ایشان نجات خواهم داد و ایشان را به
کمان و شمشیر و جنگ و اسبان و سواران نخواهم
رهانید.‏
و چون لُوروحامه را از شیر بازداشته بود،‏ حامله
شده،‏ پسري زایید.‏ اشعیا ؛
و او گفت:‏ نام او را لُوعمی بخوان زیرا که شما قوم
من نیستید و من خداي شما نیستم.‏ باب
اما شماره فرزنداناسرائیل مثل ریگ دریا خواهد
بود که نتوان پیمود و نتوان شمرد و در مک که به
ایشان گفته میشد شما قوم من نیستید،‏ در آنجا گفته
خواهد شد پسران خداي زنده باشید.‏ ؛
پیدایش 16 ،13
23 ،2
17 ،45
30 ،10
7 ،44
4 ،35
.5
6
.7
.8
.9
.10
26 ،9 رومیان
.11
و پسرانیهودا و فرزنداناسرائیل با هم جمع
خواهند شد و یک رئیس به جهت خود انتخاب نموده،‏
از آن زمین برخواهند آمد زیرا که روز یزرع
عظیمی خواهد بود.‏
13 ،11 اشعیا
22 37، ؛ حزقیال 18 ؛ ارمیا 3،
!
16 ،10
2
.1
.2
.3
؛ یوحنا
به برادران خود ‏"قوم من"‏ بگویید و به خواهران
خویش ‏"رحمت"‏
محاکمه نمایید!‏ با مادر خود محاکمه نمایید زیرا که
او زن من نیست و من شوهر او نیستم.‏ بدین دلیل
زناي خود را از پیش رو و فاحشگی خویش را از
میان پستانهایش رفع بنماید.‏
مبادا رخت او را کنده،‏ وي را برهنه نمایم و او را
مثل روز تولدش گردانیده،‏ مانند بیابان واگذارم و مثل
زمین خشک گردانیده،‏ به تشنگی بکشَم.‏ حزقیال
و بر پسرانش رحمت نخواهم فرمود چونکه فرزندان
زنا میباشند.‏
زیرا مادر ایشان زنا نموده و پدر و مادر ایشان
بیشرمی کردهاست که گفت:‏ در عقب عاشقان خود
که نان و آب و پشم و کتان و روغن و شربت به من
دادهاند خواهم رفت.‏ ارمیا
بنابراین،‏ راه تو را به خارها خواهم بست و گرد او
دیواري بنا خواهم نمود تا راههاي خود را نیابد.‏
و هر چند عاشقان خود را تعقیب نماید به ایشان
نخواهد رسید و هر چند ایشان را بطلبد نخواهد یافت.‏
پس خواهد گفت:‏ میروم و نزد شوهر نخستین خود
برمیگردم زیرا در آنوقت از کنون مرا خوشتر
میگذشت.‏
اما او نمیدانست که من بودم که گندم و شیره و
روغن را به او میدادم و نقره و طلایی را که براي بعل
صرف میکردند برایش میافزودم.‏
سپ.‏ من گندم خود را در فصلش و شیره خویش را
در وقتش باز خواهم گرفت و پشم و کتان خود را که
میبایست برهنگی او را بپوشاند برخواهم داشت.‏
و هماکنون قباحت او را به نظر عاشقانش آشکار
خواهم ساخت و هیچکس او را از دست من نخواهد
رهانید.‏
و تمامی شادي او و جشنها و اول ماهها و سبتها
و همه زمانهایش را به پایان رسانم.‏
و موها و انجیرهایش را که گفته بود اینها اجرت
من میباشد که عاشقانم به من دادهاند،‏ ویران خواهم
ساخت و آنها را جنگل خواهم گردانید تا حیوانات
صحرا آنها را بخورند.‏
4 ،16
17 ،44
.4
.5
.6
.7
.8
9
.10
.11
.12
، روز
- 809 -

لی
یش
یم
شی
يار
کی
کهون
يار
2
.3
.4
هوشع
.13
و یهوه میفرماید که انتقام روزهاي بعلیم را از او
خواهم کشید که براي آنها بخور میسوزانید و
خویشتن را به گوشوارها و زیورهاي خود آرا داده،‏
از عقب عاشقان خود میرفت و مرا فراموش کرده بود.‏
بنابراین اینک او را فریب داده،‏ به بیابان خواهم
آورد و سخنان دلاویز به او خواهم گفت.‏ داوران ؛
3 ،19
.14
2 ،40 اشعیا
9 ؛ صفنیا 3،
.15
و تاکستانهایش را ازآنجا به وي خواهم داد و دره
عخور را به دروازه امید مبدل خواهم ساخت و در آنجا مانند
ایام جوانیاش و مثل روز بیرون آمدنش از زمین مصر
خواهد سرایید.‏
و یهوه میفرماید که در آن روز مرا ای یعنی
شوهر من خواهد خواند و دیگر مرا بعلی نخواهد گفت،‏
زیرا که نامهاي بعلیم را از دهانش دور خواهم کرد
که بار دیگر به نامهاي خود خوانده نشوند.‏ ؛
خروج 13 ،23
.16
.17
3 ،12 تثنیه
.18
و در آن روز به جهت ایشان با حیوانات صحرا و
مرغان هوا و حشرات زمین عهد خواهم بست و کمان
و شمشیر و جنگ را از زمین خواهم شکست و ایشان
را به امنیت خواهم خوابانید.‏ ایوب ؛ اشعیا
و تو را تا به ابد نامزد خود خواهم ساخت و
تو را به عدالت و انصاف و رأفت و رحمانّیت نامزد
خود خواهم گردانید.‏
و چون تو را به امانت نامزد خود ساختم
آنگاه یهوه را خواهی شناخت.‏ ارمیا
و یهوه می فرماید:‏ من خطاب خواهم کرد،‏
آسمانها را خطاب خواهم کرد و آنها زمین را خطاب
خواهند کرد.‏
و زمین گندم و شیره و روغن را خطاب خواهد
کرد و آنها یزْرعیل را خطاب خواهند کرد.‏
و او را براي خود در زمین خواهم کشت و بر لُو-‏
روحامه رحمت خواهم فرمود و به لُو-‏ عمی خواهم
گفت تو قوم من هستی و او جواب خواهد داد تو
خداي من میباشی.‏ رومیان ؛ اول پطرس
6 ،11
34 ،31
10 ،2
23 ،5
26 ،9
.19
.20
.21
.22
.23
3
.1
و یهوه مرا فرمود:‏ بار دیگر برو و زنی را که محبوبه
شوهر خود و فاحشه میباشد دوست بدار،‏ چنانکه یهوه
فرزنداناسرائیل را دوست میدارد با آنکه ایشان به
خدایان غیر ما باشند و قرصهاي کشمش را
دوست میدارند.‏
سپ.‏ او را براي خود به پانزده شکل نقره و
حومر و نصف حومر جو خریدم،‏
و او را گفتم:‏ براي من روزهاي بسیار توقّف خواهی
نمود و زنا مکن و از آن مرد دیگر مباش و من نیز از
آن تو خواهم بود.‏
زیرا که فرزنداناسرائیل ایام بسی بدون پادشاه و
بدون رئیس و بدون قربانی و بدون تمثال و بدون ایفود
و ترافیم خواهند ماند.‏ دوم تواریخ
و بعد از آن فرزنداناسرائیل بازگشت نموده،‏ یهوه
خداي خویش و پادشاه خود داود را خواهند طلبید.‏ و
در ایام بازپسین بسوي یهوه و احسان او با ترس
خواهند آمد.‏ ارمیا ؛ مزامیر ؛ ؛ حزقیال
23 ،34
4 ،89
3 ،15
6 ،2
21 .9 ،30
.5
4
.1
.2
.3
.4
.5
.6
.7
اي فرزنداناسرائیل کلام یهوه را بشنوید زیرا یهوه
را با ساکنان زمین محاکمهاي است؛ چ نه راستی
و نه رأفت و نه معرفت خدا در زمین میباشد.‏
بلکه قسم و دروغ و قتل و دزدي و زناک ؛ و
افزوده میشود،‏ و خونریزي به خونریزي ملحق میشود.‏
بنابراین،‏ زمین ماتم میکند و همه ساکنانش با
حیوانات صحرا و مرغان هوا کاهیده میشوند و ماهیان
دریا نیز تلف میگردند.‏
اما هیچکس مجادله ننماید و هیچکس توبیخ نکند،‏
زیرا که قوم تو مثل مبارزهکنندگان با کاهنان
میباشند.‏
و تو در وقت روز خواهی لغزید و پیامبر نیز با تو در
وقت شب خواهد لغزید و من مادر تو را هلاك خواهم
ساخت.‏
قوم من از عدم معرفت هلاك شدهاند.‏ چونکه تو
معرفت را ترك نمودي،‏ من نیز تو راترك نمودم که
براي من کاهن نشوي؛ و چونکه شریعت خداي خود را
فراموش کردي من نیز فرزندان تو را فراموش خواهم
نمود.‏
هر قدر که ایشان افزوده شدند،‏ همان قدر به من
گناه ورزیدند.‏ پ س شکوه ایشان را به رسوایی تبدیل
خواهم ساخت.‏
گناه قوم مرا خوراك خود ساختند و دل خویش را
به سرکشی ایشان مشغول نمودند.‏
و کاهنان مثل قوم خواهند بود و عاقبت راههاي
ایشان را بر ایشان خواهم داد و جزاي اعمال ایشان را
به ایشان خواهم داد.‏ اشعیا
2 ،24
فیلیپیان 19 ،3
.8
.9
- 810 -

كتر
يها
يها
نی
یکم
یم
بک
يار
يار
يرو
یم
تی
.4
هوشع
.10
و خواهند خورد اما سیر نخواهد شد و زنا خواهند
کرد،‏ اما افزوده نخواهند گردید زیرا که عبادت یهوه را
نمودهاند.‏
زنا و شراب و شیره دل ایشان را میرباید.‏
قوم من از چوب خود مسألت نند و عصاي
ایشان بدیشان خبر میدهد.‏ زیرا که روح زناک
ایشان را گمراه کرده است و از اطاعت خداي خود زنا
کردهاند.‏ باب
بر قلّه کوهها قربانی میگذرانند و بر تپهها زیر
درختان بلوط و زیرفون و زان،‏ چونکه سایه خوب دارد،‏
بخور میسوزانند.‏ از ا جهت دختران شما زنا
میکنند و عروسهاي شما فاحشهگري مینمایند.‏ حزقیال
4 ،5
.11
.12
.13
13 ،6
.14
و من دختران شما را هنگامی که زنا میکنند و
عروسهاي شما را هنگامی که فاحشهگري نمایند،‏
سزا نخواهم داد زیرا که خود ایشان با فاحشهها
دوستی میکنند و با فاحشهها قربانی میگذرانند.‏ پس
قومی که فهم ندارند خواهند افتاد.‏
اي اسرائیل اگر تو زنا میکنی،‏ یهودا مرتکب جرم
نشود.‏ پ س به جلجال نروید و به بیت-‏ آون برنیایید و
به حیات یهوه قسم نخورید.‏
به درستی که اسرائیل مثل گاوِ‏ سرکش،‏
سرکشینموده است.‏ هماکنون یهوه ایشان را مثل
برهها در مرتع وسیع خواهد چرانید.‏
افرایم به بتها پیوسته؛ پس او را واگذارید.‏
هنگامی که بزم ایشان تمام شود مرت زنا
میشوند و حاکمان ایشان افتضاح را بسیار دوست
میدارند.‏
باد ایشان را در بالهاي خود فرو خواهد پیچید و
ایشان از قربانی خویش خجل خواهند شد.‏
.15
.16
.17
.18
.19
5
.1
اي کاهنان این را بشنوید و اي خانداناسرائیل
توجه نمایید و اي خاندان پادشاهان گوش گیرید،‏ زیرا
که این دستوري براي شماست چونکه شما در مصفَه
دام شدید و توري گسترده شده،‏ بر تابور.‏ اشعیا
مرتدان در کشتار افراط نمودهاند؛ پس من همگی
ایشان را تنبیه خواهم نمود.‏
من افرایم را میشناسم و اسرائیل از من مخفی
نیست زیرا که حال،‏ تو اي افرایم مرتکب زنا شدهاي و
اسرائیل خویشتن را نجس ساخته است.‏
کارهاي ایشان مانع میشود که بسوي خدا بازگشت
نمایند چونکه روح زناک در قلب ایشان است و یهوه
را نمیشناسند.‏ باب
و فخر اسرائیل پیش ایشان شهادت دهد.‏
اسرائیل و افرایم در گناه خود میلغزند و یهودا نیز
همراه ایشان خواهد لغزید.‏
گوسفندان و گاوان خود را میآورند تا یهوه را
بطلبند،‏ اما او را نخواهند یافت چونکه خود را از ایشان
دور ساخته است.‏
به یهوه خیانت ورزیدهاند زیرا فرزندان بیگانه تولید
نمودهاند.‏ هماکنون اول ماههاي ایشان را با ملکهاي
ایشان خواهد بلعید.‏
در جبعه شیپور و در رامه سرنا بنوازید و در ب
آون صدا بزنید در عقب تو اي بنیامین.‏
افرایم در روزِ‏ تنبیه خراب خواهد شد.‏ در میان
قومها اسرائیل به یقین اعلام نمودم.‏
امیران اسرائیل مثل جابجاکنندگان مرز میباشند.‏
پس خشم خویش را مثل آب بر ایشان خواهم ریخت.‏
افرایم تحت فشار قرار کرفته و در داوري کوفته
گردیده است زیرا که از تقلید کردن خرسند میباشد.‏
بنابراین من براي افرایم مثل بید شدهام و براي
خاندان یهودا مانند پوسیدگی.‏
افرایم بیماري خود را و یهودا جراحت
خویش را دیدند،‏ افرایم به آشور رفته و نزد پادشاهی
که دشمن بود فرستاده است.‏ اما او شما را شفا
نمیتواند داد و جراحت شما را التیام نتواند نمود.‏
و من براي افرایم مثل شیر و براي خاندان یهودا
مانند شیر ژیان خواهم بود.‏ من خودم خواهم درید و
رفته خواهم ربود و رهانندهاي نخواهد بود.‏ ؛
-
،6
باب 7 ،13
12 ،4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
13. چون
.14
1
.15
من روانه شده،‏ به مکان خود خواهم برگشت تا
ایشان به سرکشی خود اعتراف نموده،‏ روي مرا
بطلبند.‏ در تنگی خود صبح زود مرا خواهند طلبید.‏
16 ،26 اشعیا
6
.1
بیایید نزد یهوه بازگشت نماییم زیرا که او دریده
است و ما را شفا خواهد داد؛ او زده است و ما را
شکستهبندي خواهد نمود.‏ باب
بعد از دو روز ما را زنده خواهد کرد.‏ در روز سوم ما
را خواهد برخیزانید و در ح ض ور او زیست خواهیم
14 ،5
.2
10 ،1
.2
.3
- 811 -

بک
يها
بک
یم
یم
بی
يها
يوا
یم شی
.5
نمود.‏ تثنیه
پس یهوه را بشناسیم و به خاطر معرفت او را
تعقیب نماییم.‏ طلوع او مثل خورشید یقین است و بر
ما مثل باران و مانند باران آخر که زمین را سیراب
میکند خواهد آمد.‏ تثنیه
اي افرایم با تو چه کنم؟ اي یهودا با تو چه کنم؟
زیرا نیکویی تو مثل ابرهاي صبح و مانند شبنم است
که بزودي میگذرد.‏ باب ؛ میکاه
بنابراین من ایشان را بوسیله پیامبران قطع نمودم و
به سخنان دهان خود ایشان را کشتم و داوري من
مثل نور روشن میشود.‏
زیرا که رحمت را پسند کردم و نه قربانی را،‏ و
معرفت خدا را بیشتر از قربانی سوختنی.‏ اول
هوشع
6 ،5
14 ،11
6 ،14
ارمیا 29 ،23
39 ،32
.3
.4
.5
.6
7 ،12 ؛ 13 ،9 ؛ متی 22 ،15 سموئیل
.7
اما ایشان مثل آدم از عهد تجاوز نمودند و درآنجا
به من خیانت ورزیدند.‏
8. جلعاد شهر گناهکاران و خونآلود است.‏ باب
و چنانکه رهزنان براي مردم در کمین باشند،‏
همچنان جمعیت کاهنان در راه شکیم میکشند زیرا
که ایشان مرتکب قباحت شدهاند.‏
در خاندان اسرائیل عملی هولناك دیدم:‏ افرایم در
آنجا مرت زنا شده،‏ اسرائیل خویشتن را نجس
ساخته است.‏ باب
و براي تو نیز اي یهودا پایانی معین شده است
هنگامی که اسیري قوم خود را خواهم برگردانید.‏ تثنیه
12 ،12
پیدایش 6 ،3
3 ،5
.9
.10
.11
23 ،31 ؛ 14 ،29 ؛ ارمیا 3 ،30
7
1. چون
اسرائیل را شفا میدادم،‏ آنگاه گناه افرایم و
شرارت سامره آشکار گردید،‏ زیرا که مرت فر
شدهاند.‏ دزدان داخل شوند و رهزنان در بیرون
تاراج مینمایند.‏ باب
و در دل خود تفکر نمیکنند که من تمامی شرارت
ایشان را به یاد آوردهام.‏ هماکنون اعمالشان ایشان را
احاطه مینماید و آنها در نظر من واقع شده است.‏ باب
1 ،12
.2
3 ،5
.3
.4
پادشاه را به شرارت خویش و امیران را به دروغهاي
خود شادمان میسازند.‏
همه ایشان زناکارند مثل تنوري که نانوا آن را
مشتعل سازد که بعد از سرشتن خمیر تا مخمر
شدنش از برانگیختن آتش باز میایستد.‏
در روز پادشاه ما،‏ امیران از گرمی شراب،‏ خود را
بیمار ساختند و او دست خود را به مسخرهکنندگان
دراز کرد.‏ خروج
زیرا که دل خود را به مکر خویش مثل تنور نزدیک
آوردند؛ و تمامی شب نانوا ایشان میخوابد و
صبحگاهان آن مثل آتش سوزنده مشتعل میشود.‏
همه ایشان مثل تنور گرم شده،‏ داوران خویش را
میبلعند و همه پادشاهان ایشان میافتند و در میان
ایشان کسی نیست که مرا بخواند.‏
افرایم با قومها مخلوط شده است.‏ افرایم قرص نانی
است که برگردانیده نشده است.‏
غریبان قوتش را خوردهاند و او نمیداند.‏ سفیدي بر
موی او پاشیده شده است و او نمیداند.‏
فخر اسرائیل پیش رو شهادت دهد اما
ایشان به یهوه خداي خود بازگشت نمینمایند و با
وجود این همه او را نمیطلبند.‏
افرایم مانند کبوترِ‏ سادهدل،‏ بیفهم است.‏ مصر را
میخوانند و بسوي آشور میروند.‏
و چون میروند من دام خود را بر ایشان
میگسترانم و ایشان را مثل مرغان هوا به زیر میاندازم
و ایشان را بر وفق اخباري که به جماعت ایشان رسیده
است،‏ نصیحت مینمایم.‏ دوم پادشاهان
بر ایشان زیرا که از من فرار کردند ‏.هلاکت بر
ایشان باد زیرا که به من سرکشی ورزیدند.‏ اگر چه من
ایشان را فدیه دادم،‏ لکن به ضد من دروغ گفتند.‏ باب
،9
4 ،17
5 ،32
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
15 ،81 ؛ مزامیر 12
.14
و از دل خود نزد من التماس نمینمایند بلکه بر
بسترهاي خود ولوله میکنند.‏ براي روغن و شراب
جمع شده،‏ بر من فتنه میانگیزند.‏ مزامیر
و اگر چه من بازوهاي ایشان را تعلیم دادم و
تقویت نمودم اما با من بداندیشی نمودند.‏
ایشان بازمیگردند اما نه به والاترین.‏ مثل کمانِ‏
خطاکننده شدهاند.‏ امیران ایشان به سبب عصبانیت
زبان خویش به شمشیر میافتند و به سبب همیندر
سرزمین مصر ایشان را مسخره خواهند نمود.‏ مزامیر
،78
4 ،14
.15
.16
57
8
1. شیپور
را به دهان خود بگذار.‏ او مثل عقاب به ضد
خانه یهوه میآید،‏ زیرا که از عهد من تجاوز نمودند و
به شریعت من سرکشی ورزیدند.‏ اشعیا
1 ،58
- 812 -

نیی
يها
يها
یآم
يها
کو
يها
یم
یم
يوا
هوشع
.2
اسرائیل نزد من فریاد مینمایند که اي خداي ما تو
را میشناسیم.‏
اسرائیل نیکویی را ترك کرده است.‏ پ س دشمنْ‏ او
را تعقیب خواهد نمود.‏
ایشان پادشاهان انتخاب نمودند،‏ اما نه از جانب من.‏
امیران تع کردند،‏ اما ایشان را نشناختم.‏ از نقره و
طلاي خویش بتها براي خود ساختند تا ریشه کن
بشوند.‏ تثنیه
اي سامره او گوساله تو را باز گردانده است.‏ خشم
من بر ایشان افروخته شد.‏ تا به کی نمیتوانند پاکیزه
بشوند؟
زیرا که این نیز از اسرائیل است و صنعتگرْ‏ آن را
ساخته است،‏ بدین دلیل خدا نیست.‏ البته گوساله
سامره خرد خواهد شد.‏
به درستی که باد را کاشتند،‏ پس گردباد را درو
خواهند کرد.‏ آن را محصول نیست و خوشههایش آرد
نخواهد داد و اگر هم بدهد،‏ غریبان آن را خواهند
بلعید.‏ ارمیا ؛ میکاه
اسرائیل بلعیده خواهد شد و هماکنون در میان
امتها مثل ظرف ناپسندیده میباشند.‏ مزامیر
زیرا که ایشان مثل گورخر تنها و منفرد به آشور
رفتهاند و افرایم عاشقان اجیر کرده است.‏ باب ؛
اگر چه ایشان در میان امتها اجرت میدهند،‏ من
هماکنون ایشان را جمع خواهم کرد و به سبب ستم
پادشاه و امیران بزودي خسته خواهند شد.‏
افرایم قربانگاه بسیار براي گناه ساخت
پس قربانگاهها برایش باعث گناه شد.‏
احکام بسیارِ‏ شریعت خود را براي او نوشتم اما آنها
را مثل چیز غریب شمردند.‏ مرقس
قربانی سوختنی مرا قربانی کردند تا گوشت
بخورند و یهوه آنها را قبول نکرد.‏ هماکنون سرکشی
ایشان را به یاد میآورد و نتیجه گناه را بر ایشان
میرساند و ایشان به مصر خواهند برگشت.‏
اسرائیل خالق خود را فراموش کرده،‏ قصرها بنا
میکند و یهودا شهرهاي حصاردار بسیار میسازد.‏ اما
من آتش به شهرهایش خواهم فرستاد که قصرهایش
را بسوزاند.‏ ارمیا
1 ،7
13 ،31
13 ،5
27 ،1
ارمیا 4 ،3
15 ،6
27 ،17
19 ،8
13 ،12
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
11. چونکه
.12
.13
.14
9
.1
اي اسرائیل مثل قومها شادي و وجد منما زیرا از
خداي خود زنا نمودي و در همه خرمنها اجرت را
دوست داشتی.‏
2. خرمنها و چرخشتها ایشان را پرورش نخواهد داد و
شیره در آن ضایع خواهد شد.‏
در زمین یهوه ساکن نخواهند شد بلکه افرایم به
مصر خواهد برگشت و ایشان در آشور چیزهاي نجس
خواهند خورد.‏
براي یهوه شراب نخواهند ریخت و پسندیده او
نخواهند شد.‏ قربانی ایشان مثل خوراك ماتمیان
خواهد بود و هرکه از آنها بخورد نجس خواهد شد،‏
زیرا خوراك ایشان براي اشتهاي ایشان است.‏ پس آن
در خانه یهوه داخل نخواهد شد.‏
پس در ایام عید و در ایام جشن یهوه چه
خواهید کرد؟
زیرا اینک از ترسِ‏ هلاکت رفتهاند،‏ اما مصرْ‏ ایشان را
جمع خواهد کرد و موف ایشان را دفن خواهد نمود.‏
مکانهاي نفیسه نقره ایشان را خارها به تصرّف خواهند
گرفت و در منازل ایشان ش ها خواهد بود.‏
روزهاي انتقام ید.‏ ایام مکافات رسد و
اسرائیل این را خواهند دانست.‏ پیامبر احمق گردید
وصاحب روح دیوانه شد،‏ به سبب زیادي گناه و فراوانی
دشمنی تو.‏ ارمیا ؛
افرایم از جانب خداي من دیدهبان بود.‏ دام صیاد بر
تمامی راههاي پیامبران گسترده شد.‏ در خانه خداي
ایشان عداوت است.‏ باب
مثل ایام فساد را به نهایت رسانیدهاند؛ پس
سرکشی ایشان را بیاد میآورد و گناه ایشان را مکافات
خواهد داد.‏ داوران ؛
اسرائیل را مثل انگورها در بیابان یافتم.‏ پدران
شما را مثل نوبر انجیر در ابتداي زمانش دیدم.‏ اما
ایشان به بعلْ‏ فَغُور رفتند و خویشتن را براي رسوایی
نذیره ساختند و مانند معشوقه خود مکروه شدند.‏ اعداد
مزامیر 27 ،73
27 ،50
1 ،5
13 ،20
21 ،46
15 ،19
جِبعه ،
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
3 ،25
11. شکوه
افرایم مثل مرغ پرد.‏ زاییدن و حامله
شدن و در رحم قرار گرفتن نخواهد شد.‏
و اگر فرزندان را بپرورانند ایشان را بیفرزند
خواهم ساخت به حدي که انسانی نخواهد ماند.‏
بر ایشان هنگامی که من نیز از ایشان دور شوم.‏
افرایم حینی که او را برگزیدم،‏ مثل صور در مرتع
نیکو کاشته شده بود،‏ اما افرایم پسران خود را براي
قاتل بیرون خواهد آورد.‏ حزقیال
اي یهوه به ایشان بده.‏ چه بدهی؟ رحم
سقطکننده و پستانهاي خشک به ایشان بده.‏
3 ،27
.12
.13
.14
- 813 -

يها
يها
لی
یگیم
لی
تی
لی
يها
قی
يها
يرو
هوشع
.15
تمامی شرارت ایشان در جلجال است زیرا که در
آنجا از ایشان نفرت داشتم.‏ پس ایشان را به سبب
اعمال زشت ایشان از خانه خود خواهم راند و ایشان را
دیگر دوست نخواهم داشت چونکه همه امیران ایشان
فتنهانگیزند.‏ اشعیا
افرایم خشک شده است و ریشه ایشان خشک
گردیده،‏ میوه نمیآورند و اگر نیز بزایند نتایج مرغوب
رحم ایشان را خواهم کشت.‏
من ایشان را ترك خواهد نمود،‏ چونکه او
رانشنیدند؛ پس در میان امتها آواره خواهند شد.‏
23 ،1
.16
17. خداي
10
.1
اسرائیل موِ‏ برومند است که میوه براي خود
میآورد.‏ هر چه میوه زیاد میآورد،‏ قربانگاهها را زیاد
میسازد و هر چه زمینش نیکوتر میشود،‏ تماث را
نیکوتر بنا میکند.‏ باب
دل ایشان پر از نفاق است.‏ هماکنون مجرم میشوند
و او قربانگاه ایشان را خراب و تماث ایشان را
ویران خواهد ساخت.‏
زیرا که اکنون میگویند:‏ پادشاه نداریم چونکه از
یهوه نمیترسیم؛ پس پادشاه براي ما چه تواند کرد؟
12 ،12
.2
.3
15 ،19 ؛ یوحنا 9 ،4 میکاه
.4
ایشان قسمهاي دروغ خورده و عهدها بسته،‏
سخنان باطل میگویند و عدالت مثل زرداب در
شیارهاي زمین میروید.‏ باب
5. ساکنان سامره براي گوسالههاي بیت-‏ آون
میترسند زیرا که قومش براي آن ماتم رند و
کاهنانش به جهت شکوه او میلرزند زیرا که از آن دور
شده است.‏ باب
و آن را نیز به آشور به جهت هدیه براي پادشاه
دشمن خواهند برد.‏ افرایم خجالت خواهد کشید و
اسرائیل از مشورت خود رسوا خواهد شد.‏ باب
پادشاه سامره مثل کف بر روي آب نابود میشود.‏
و مکانهاي بلند آون که گناه اسرائیل میباشد ویران
خواهد شد و خار و خس بر قربانگاه ایشان خواهد
رویید و به کوهها خواهد گفت که ما را بپوشانید و به
تپهها که بر ما بیفتید.‏
اي اسرائیل از ایام جبعه گناه کردهاي.‏ در آنجا
ایستادند و جنگ با فرزندان شرارت در جبعه به ایشان
نرسید.‏ داوران
هر گاه بخواهم ایشان را ادب خواهم نمود و قومها
به ضد ایشان جمع خواهند شد،‏ هنگامی که به دو
گناه خود بسته شوند.‏
و افرایم گوساله آموخته شده است کهکوفتن
خرمن را دوست میدارد و من بر گردن نیکوي او گذر
کردم و من بر افرایم یوغ میگذارم.‏ یهودا شخم خواهد
زد و یعقوب خوارکن پشت خود خواهد کشید.‏
براي خود به عدالت بکارید و به حسب رحمت درو
نمایید و زمین ناکاشته را براي خود شخم بزنید زیرا
که وقت است که یهوه را بطلبید تا بیاید و بر شما
عدالت را بباراند.‏ اشعیا ؛
شرارت را شخم زدید و ظلم را درو نمودید و ثمره
دروغ را خوردید،‏ چونکه به طر خود و به زیادي
قدرتمندان خویش اعتماد نمودید.‏ ارمیا ؛ باب
بدین دلیل فاجعهاي در میان قوم تو خواهد
برخاست و تمامی قلعهها خراب خواهد شد به
نهوي که شلمان،‏ بیت-اَرب را در روز جنگ خراب
کرد که مادر با فرزندانش خرد شدند.‏
همچنین بیتئیل به سبب شدت شرارت شما به
شما عمل خواهد نمود.‏ در وقت طلوع خورشید پادشاه
اسرائیل کلاً‏ هلاك خواهد شد.‏
7 ،8
3 ،4
8 ،45
6 ،55
.11
.12
.13
.14
.15
11
.1
هنگامی که اسرائیل طفل بود،‏ او را دوست داشتم و
پسر خود را از مصر خواندم.‏ متی
هر قدر که ایشان را بیشتر دعوت کردند،‏ بیشتر از
ایشان دور رفتند و براي بعلیم قربانی گذرانیدند و به
جهت بتهاي تراشیده بخور سوزانیدند.‏
و من راه رفتن را به افرایم تعلیم دادم و او را به
بازوها برداشتم،‏ اما ایشان ندانستند که من ایشان را
شفا دادهام.‏
ایشان را به ریسمانهاي انسان و به بندهاي محبت
جذب نمودم و به جهت ایشان مثل کسانی بودم که
یوغ را از گردنایشان برمیدارند و خوراك پیش
ایشان نهادم.‏
به زمین مصر نخواهد برگشت،‏ اما آشور پادشاه
ایشان خواهد شد چونکه از بازگشت نمودن خودداري
کردند.‏
6. شمشیر بر شهرهایش هجوم خواهد آورد و پشت
بندهایش را به سبب مشورت ایشان معدوم و نابود
خواهد ساخت.‏ باب
و قوم من تصمیم گرفتند که از من مرتد گردند.‏ و
15 ،2
1 ،14
.2
.3
.4
.5
.7
9 ،5
2 ،4
لوقا 30 ،23
15 ،4
25 ،19
.6
.7
.8
.9
.10
- 814 -

يها
يها
يرو
یم
بی
نک
یم
.9
هر چند ایشان را بسوي بالاترین،‏ دعوت نمایند،‏ ل
کسی خویشتن را برنمیافرازد.‏
اي افرایم چگونه تو را ترك کنم و اي اسرائیل
چگونه تو را تسلیم نمایم؟ چگونه تو را مثل اَدمه نمایم
و تو را مثل صبوئیم سازم؟ دل من در اندرونم منقلب
شده و رقّت من با هم مشتعل شده است.‏ پیدایش
هوشع
،19
.8
20 ،31 ؛ ارمیا 26-24
.9
آتش خشم خود را جاري نخواهم ساخت و بار دیگر
افرایم را هلاك نخواهم نمود زیرا خدا هستم و انسان
نه و در میان تو قدوس هستم،‏ پس به خشم نخواهم
آمد.‏
ایشان یهوه را پی خواهند نمود.‏ او مثل شیر
غرّش خواهد نمود و چون غرّش نماید فرزندان از
مغرب به لرزه خواهند آمد.‏
مثل مرغان از مصر و مانند کبوتران از زمین آشور
لرزان خواهند آمد.‏ یهوه گوید که ایشان را در
خانه ایشان ساکن خواهم گردانید.‏
افرایم مرا به دروغها و خاندان اسرائیل به مکرها
احاطه کردهاند و یهودا هنوز با خدا و با قدوس امین
ناپایدار است.‏ ایوب
9 .3 ،2
اعداد 19 ،23
.10
.11
.12
12
.1
.2
.3
افرایم باد را میخورد و باد شرقی را تعقیب میکند.‏
تمامی روز دروغ و خرابی را میافزاید و ایشان با آشور
عهد میبندند و روغن به جهت هدیه به مصر برده میشود.‏
یهوه را با یهودا دشمنی است و یعقوب را برحسب
راههایش عاقبت آن را دیده،‏ بر وفق اعمالش او را جزا
خواهد داد.‏
او پاشنه برادر خود را در رحم گرفت و در حین
قوتش با خدا مبارزه نمود.‏ پیدایش ؛
با فرشته مبازره نموده،‏ غالب آمد.‏ گریان شده،‏ نزد
وي خواهش نمود.‏ در بیتئیل او را یافت و در آنجا با
ما سخن گفت.‏
اما یهوه لشکرهاست و یادگاري او یهوه
است.‏ خروج
اما تو بسوي خداي خود بازگشت نما و رحمت و
راستی را نگاه داشته،‏ دائماً‏ منتظر خداي خود
باش.‏
او سوداگري است که میزان فر در دست او
میباشد و ظلم را دوست میدارد.‏
و افرایم میگوید:‏ به درستی که ثروتمند شدهام
و توانگري را براي خود تحصیل نمودهام و در تمامی
کسب من بیانصافیاي که گناه باشد،‏ در من
نخواهند یافت.‏
اما من از زمین مصر تا حال یهوه خداي تو هستم و
تو را بار دیگر مثل روزهاي خاص در خیمهها ساکن
خواهم گردانید.‏
به پیامبران نیز سخن گفت و رؤیاها افزودم و
بواسطه پیامبران مثَلْها زدم.‏
به درستی که ایشان در جلعاد محض گناه و
بطالت گردیدند و در جلجال گاوها قربانی کردند.‏ و
قربانگاههاي ایشان نیز مثل تودههاي سنگ در
شیارهاي زمین میباشد.‏
و یعقوب به زمین اَرام فرار کرد و اسرائیل به
جهت زن خدمت نمود و براي زن شبانی کرد.‏
و یهوه اسرائیل را بواسطه پیامبر از مصر برآورد و
او به دست پیامبر محفوظ گردید.‏ خروج
افرایم خشم بسیار تلخی به هیجان آورد،‏ پس
یهوه خون او را بر سرش واگذاشت و عار او را بر وي
رد نمود.‏
37 ،12
.10
.11
.12
.13
.14
13
.1
.2
.3
هنگامی که افرایم به لرزه سخن گفت،‏ خویشتن را
در اسرائیل مرتفع نمود؛ اما چون در امر بعل مجرم
شد،‏ بمرد.‏
و هماکنون گناهان میافزایند و از نقره خود بتهاي
ریخته شده و تماثیل موافق عقل خود میسازند که
همه آنها عمل صنعتگران باشد و درباره آنها
میگویند که اشخاصی که قربانی میگذرانند گوسالهها
را ببوسند.‏
بنابراین،‏ ایشان مثل ابرهاي صبح و مانند شبنمی
که بزودي میگذرد،‏ هستند.‏ و مثل کاه که از خرمن
پراکنده شود و مانند دود که از روزن برآید.‏ مزامیر
اما من از زمین مصر تا حال یهوه خداي تو هستم و
غیر از من خداي دیگر را نمیشناسی و سواي من
نجاتدهندهاي نیست.‏ خروج
من تو را در بیابان در زمین بسیار خشک شناختم.‏
4 ،1
2 ،20
.4
.5
تثنیه
تثنیه
10 ،32 ؛ 15 ،8
6. چون چریدند،‏ سیر شدند و چون سیر شدند،‏ دل
ایشان مغرور گردید و از این جهت مرا فراموش کردند.‏
15 ،32
.7
پس من براي ایشان مثل شیر خواهم بود و مانند
24 ،32
26 .22 ،25
، خداي
3 ،15
.4
.5
.6
.7
.8
- 815 -

یم
یم
يها
پلنگ به سر راه در کمین خواهم نشست.‏ باب
و مثل خرسی که بچههایش را از وي ربوده باشد،‏
برایشان حمله خواهم آورد و پرده دل ایشان را
خواهم درید و مثل شیر ایشان را در آنجا خواهم
خورد و حیوانات صحرا ایشان را خواهند درید.‏
اي اسرائیل هلاك شدي،‏ اما همراهی تو با من
است.‏ ؛ ارمیا
هماکنون پادشاه تو کجاست تا تو را در تمامی
شهرهایت معاونت کند و داورانت کجایند که درباره آنها
گفتی پادشاه و سروران به من بده؟ اول سموئیل
از خشمِ‏ خود،‏ پادشاهی به تو دادم و از خشمِ‏
خویش او را برداشتم.‏
افرایم بسته شده و گناه او ذخیره
گردیده است.‏
دردهاي زایمان مثل زنی که زاید بر وي
آمده است و او پسري نادانشمند است زیرا در
وقتش،‏ در جاي تولد فرزندان نمیایستد.‏ میکاه ؛ مزامیر
هوشع
14 ،5
7-5 ،8
10 ،4
17 ،2
اشعیا 9 ،3
.8
.9
.10
.11
12. سرکشی
.13
7 ،48
.14
من ایشان را از دست جهنم فدیه خواهم
داد و ایشان را از مرگ نجات خواهم بخشید.‏ اي
مرگ ضربات تو کجاست و اي جهنم هلاکت تو
کجا است؟ پشیمانی از چشمان من پنهان شده
است.‏ اول قرنتیان ؛ دوم تیموتائوس
اگر چه در میان برادرانش ثمر آورد‏،‏ اما باد
شرقی وزد و باد یهوه از بیابان برمیآید و
منبع او خشک میگردد و چشمهاش میخشکد و او
گنجِ‏ تمامی اسبابِ‏ باارزش وي را تاراج مینماید.‏
متحمل گناه خود خواهد شد،‏ زیرا به
خداي خود فتنه انگیخته است.‏ ایشان به شمشیر
خواهند افتاد و اطفال ایشان خرد و زنان حامله ایشان
شکم دریده خواهند شد.‏ باب ؛ زکریا
نخواهیم گفت که شما خدایان ما هستید چونکه از تو
یتیمان رحمت مییابند.‏ ارمیا
پیمانشکنی ایشان را شفا داده،‏ ایشان را مجاناً‏
دوست خواهم داشت زیرا خشم من از ایشان برگشته
است.‏
براي اسرائیل مثل شبنم خواهم بود و او مانند
سوسنها گل خواهد کرد و مثل لبنان ریشه خود را
خواهد دوانید.‏ باب
منتشر شده،‏ زیبایی او مثل درخت
زیتون و عطرش مانند لبنان خواهد بود.‏
آنانی که زیر سایهاش ساکن میباشند،‏ مثل گندم
زیست خواهند کرد و مانند موها گل خواهند آورد.‏
انتشار او مثل شراب لبنان خواهد بود.‏
افرایم خواهد گفت:‏ مرا دیگر با بتها چه کار است؟ و
من او را اجابت کرده،‏ منظور خواهم داشت.‏ من مثل
صنوبر تر و تازه میباشم.‏ میوه تو از من یافت میشود.‏
کیست مرد حکیم که این چیزها را بفهمد و فهیمی
که آنها را بداند؟ زیرا طریقهاي یهوه مستقیم
است و عادلان در آنها پیروي مینمایند،‏ اما
خطاکاران در آنها لغزش میخورند.‏ مزامیر ؛ اشعیا
10 ،25
5 ،17
4 ،6
.4
.5
6. شاخههایش
.7
.8
.9
14 ،8
4 ،1
10 ،1
7 ،12
54 ،15
.15
16. سامره
- 816 -
14
.1
.2
اي اسرائیل بسوي یهوه خداي خود بازگشت نما
زیرا به سبب گناه خود لغزیدهاي.‏
با خود سخنان گرفته،‏ بسوي یهوه بازگشت نمایید
و او را گویید:‏ تمامی گناه را عفو فرما و ما را به لطف
مقبول فرما،‏ پس گوسالههاي لبهاي خویش را ادا
خواهیم نمود.‏
آشور ما را نجات نخواهد داد و بر اسبان سوار
نخواهیم شد و بار دیگر به عمل دستهاي خود
عبرانیان 15 ،13
.3

یگم
يها
يها
يوا
يها
يرو
نیی
يرو
یم
يها
یوئیل
یونیل
1
1
.2
کلام یهوه که بر یوئیل پسر فَتُوئیل نازل شد.‏
اي بزرگان این را بشنوید!‏ و اي همه ساکنان زمین
این را گوش گیرید!‏ آیا مثل این در ایام شما یا در ایام
پدران شما واقع شده است؟
3. شما از این به پسران خود و پسران شما به پسران
خویش و پسران ایشان به طبقه بعد خبر بدهید.‏ مزامیر
3 ،78
.4
.5
.6
آنچه از کرم درخت باقی مانَد‏،‏ ملخ میخورد و آنچه
از ملخ باقی مانَد‏،‏ خرچسنه میخورد و آنچه از
خرچسنه باقی ماند،‏ سوس میخورد.‏
اي مس تان بی دار ش ده،‏ گری ه کنی د و اي هم ه
میگساران به جهت شیره انگور ولوله نمایید زیرا که از
دهان شما ریشه کن شده است.‏
زیرا که امتی قوي و بیشمار به زمین من هجوم
میآورند.‏ دندانهاي ایشان دندانهاي شیر است و فَک
ایشان فَک شیر ماده است.‏ باب
تاکستان مرا ویران و انجیرهاي مرا خراب کرده و
پوست آنها را کلاً‏ کنده،‏ بیرون انداختهاند و شاخه
آنها سفید شده است.‏
مثل دختري که براي شوهر جوانی خود پلاس
میپوشد،‏ ماتم بگیر.‏
قربانی خوراکی و هدیه ریختنی از خانه یهوه ریشه
کن شده است.‏ کاهنانی که خادمان یهوه هستند ماتم
میگیرند.‏ باب
10. صحرا خشک شده و زمین ماتم یرد زیرا
گندم تلف شده و شیره خشک گردیده و روغن ضایع
شده است.‏
اي کشاورزان شرمنده شوید،‏ و اي باغبانان ولوله
نمایید،‏ به جهت گندم و جو زیرا محصول زمین تلف
شده است.‏
موها خشک و انجیرها ضایع شده؛ انار و خرما و
سیب و همه درختان صحرا خشک گردیده،‏ زیرا
خوشی از فرزندان انسان رفع شده است.‏
اي کاهنان لباس کهنه در بر کرده،‏ نوحهگري
نمایید و اي خادمان قربانگاه ولوله کنید و اي خادمان
خداي من داخل شده،‏ در لباس کهنه شب را بسر برید،‏
زیرا که قربانی خوراکی و قربانی نوشیدنی از خانه
خداي شما باز داشته شده است.‏
روزه را تع نمایید و جمع مقدسین را صدا
کنید!‏ بزرگان و تمامی ساکنان زمین را به خانه یهوه
خداي خود جمع نموده،‏ نزد یهوه خواهش نمایید.‏
بر آن روز زیرا روز یهوه نزدیک است و مثل
هلاکتی از قادر مطلق میآید.‏ باب ؛ اشعیا 13،
آیا آذوغه در نظر ما برده نشد و خوشحالی و
شادمانی از خانه خداي ما؟ تثنیه
دانهها زیر کلوخها پوسید.‏ مخزنها ویران و انبارها
خراب شد زیرا گندم تلف گردید.‏
18. حیوانات چه قدر ناله میکنند و گوساله گاوان
شوریده احوالند،‏ چونکه مرتعی ندارند و گلههاي
گوسفند نیز تلف شدهاند.‏ اشعیا
اي یهوه نزد تو خواهش مینمایم زیرا که آتش
مرتع صحرا را سوزانیده و شعله همهدرختان صحرا
را افروخته است.‏ باب
20. حیوانات صحرا بسوي تو لَه لَه زنند زیرا که
جوی آب خشک شده و آتش مرتعهاي صحرا را
سوزانیده است.‏ مزامیر
6
1 ،2
11 ،16
7 ،24
3 ،2
11 ،104
.14
.15
.16
.17
.19
2
.1
در صهیون شیپور بنوازید و در کوه مقدس من صدا
بلند کنید!‏ تمامی ساکنان زمین بلرزند زیرا روز یهوه
میآید و نزدیک است.‏ باب
روز تاریکی و ظلمت‏،‏ روز ابرها و ظلمت غلیظ مثل
خورشید منبسط بر کوهها!‏ امتی عظیم و قوي که
مانند آن از ازل نبوده و بعد از این تا سالها و نسلهاي
بسیار نخواهد بود.‏ خروج
پیش ایشان آتش میسوزاند و در عقب ایشان
شعله سوزنده میگردد.‏ پیش ایشان،‏ زمین مثل
باغ عدن و در عقبِ‏ ایشان،‏ بیابانِ‏ بایر است و نیز از
ایشان هیچ کس رهایی نمییابد.‏ باب
ایشان مثل ظاهرِ‏ اسبان است و مانند اسب
سواران میتازند.‏
مثل صداي ارابهها بر قله کوهها جست و خیز
میکنند؛ مثل صداي شعله آتش که کاه را میسوزاند؛
مانند امت عظیمی که براي جنگ صف بسته باشند.‏
از حضور ایشان قومها میلرزند.‏ تمامی رویها
رنگپریده میشود.‏
مثل قدرتمندان میدوند،‏ مثل مردان جنگی بر
19 ،1
15 ،1
14 ،10
.2
.3
4. ظاهرِ‏
.5
.6
.7
2 ،2
14 ،2
.7
.8
.9
.11
.12
.13
- 817 -

يرو
یم
يها
حصارها برمیآیند و هر کدام به راه خود میآیند و
روشهاي خود را تبدیل نمیکنند.‏
بر یکدیگر ازدحام نمیکنند،‏ زیرا هرکس به راه خود
میخرامد.‏ از میان سلاحها هجوم میآورند و صف
خود را نمیشکنند.‏
بر شهر میجهند،‏ به حصارها میدوند،‏ به
خانهها برمیآیند.‏ مثل دزدان از پنجرهها داخل
میشوند.‏ ارمیا
از حضور ایشان زمین متزلزل و آسمانها مرتعش
میشود؛ آفتاب و ماه سیاه شوند و ستارگان نور
خویش را باز میدارند.‏
و یهوه آواز خود را پ یش لشکر خویش بلند
میکند،‏ زیرا اردوي او بسیار عظیم است و آنکه سخن
خود را بجا میآورد،‏ قدیر است.‏ زیرا روز یهوه عظیم و
بینهایت مهیب است و کیست که طاقت آن را داشته
باشد.‏ ارمیا
و لکن هماکنون یهوه میگوید با تمامی دل و با
روزه و گریه و ماتم بسوي من بازگشت نمایید.‏
یونیل
اشعیا 10 ،13
21 ،9
7 ،30
.8
.9
.10
.11
.12
حزقیال 11 ،33
.13
و دل خود را چاك کنید نه رخت خویش را،‏ و
به یهوه خداي خود بازگشت نمایید زیرا که او
رئوف و رحیم است و دیرخشم و زیادي احسان و
از بلا پشیمان میشود.‏ خروج
که میداند که شاید برگردد و پشیمان شود و در
عقب خود برکتی واگذارد،‏ یعنی قربانی خوراکی و
قوربانی نوشیدنی براي یهوه خداي شما.‏ ؛
در صهیون شیپور بنوازید و روزه را تعیین کرده،‏
جمع مقدسین را ندا کنید.‏
قوم را جمع کنید،‏ جماعت را تقدیس نمایید،‏
پیران و کودکان و شیرخوارگان را فراهم آورید.‏ داماد
از حجره خود و عروس از حجله خویش بیرون آیند.‏
کاهنانی که خادمان یهوه هستند در میان سالنها
و قربانگاه گریه کنند و بگویند:‏ اي یهوه بر قوم خویش
شفقت فرما و میراث خویش را به عار مسپار،‏ مبادا
امتها بر ایشان حکمرانی نمایند.‏ چرا در میان قومها
بگویند که خداي ایشان کجا است؟ مزامیر
سپ.‏ یهوه براي زمین خود به غیرت خواهد آمد و
بر قوم خویش شفقت خواهد نمود.‏
و یهوه قوم خود را اجابت نموده،‏ خواهد گفت:‏
اینک من گندم و شیره و روغن را براي شما میفرستم
تا از آنها سیر شوید و شما را بار دیگر در میان امتها
عار نخواهم ساخت.‏
و لشکر شمالی را از شما دور کرده،‏ به زمین
خشک ویران خواهم راند که مقدمه آن بر دریاي
شرقی و ساقهاش بر دریاي غربی خواهد بود و بوي
بدش بلند خواهد شد و عفونتش برخواهد آمد زیرا
کارهاي عظیم کرده است.‏
اي زمین مترس!‏ وجد و شادي بنما زیرا یهوه
کارهاي عظیم کرده است.‏
اي چهارپایان صحرا مترسید زیرا که مرتعهاي
بیابان سبز شد و درختانْ‏ میوه خود را آورد و انجیر و
مو قوت خویش را دادند.‏
اي پسران صهیون در یهوه خداي خویش وجد و
شادي نمایید،‏ زیرا که باران اولین را به اندازهاش به
شما داده است و باران اول و آخر را در وقت براي شما
بارانیده است.‏ اشعیا ؛ لاویان
سپ.‏ خرمن از گندم پر خواهد شد و معصرهها از
شیره و روغن لبریز خواهد گردید.‏
و سالهایی را که ملخ و خرچسنه و سوس و کرم
درخت یعنی لشکر عظیم من که بر شما فرستاده بودم
خوردند به شما باز پس خواهم گرفت.‏ باب
و غذاي بسیار خورده،‏ سیر خواهید شد و اسم
یهوه خداي خود را که براي شما کارهاي عجیب کرده
است،‏ سرودستایش خواهید خواند و قوم من تا به ابد
خجل نخواهند شد.‏ تثنیه ؛
و خواهید دانست که من در میاناسرائیل میباشم
و من یهوه خداي شما هستم و دیگري نیست و قوم
من خجل نخواهند شد تا ابد.‏ تثنیه
و بعد از آن روح خود را بر همه بشر خواهم
ریخت و پسران و دختران شما پیامبري خواهند
نمود و پیران شما و جوانان شما رؤیاها خواهند
دی د.‏ اشعیا ؛ حزقیال ؛ اعمال رسولان ؛ ؛
44 ،10
4 ،1
16 ،2
امثال 10 ،3
17 ،31
4 ،26
15 ،32
10 ،8
29 ،39
9 ،21
10 ،61
3 ،44
.20
.21
.22
.23
24
.25
.26
.27
.28
تیطوس 6 ،3
.29
؛ اعمال رسولان
و در آن ایام روح خود را بر غلامان و کنیزان نیز
خواهم ریخت.‏
و نشانهها را از خون و آتش و ستونهاي دود در
آسمان و زمین ظاهر خواهم ساخت.‏
آفتاب به تاریکی و ماه به خون تبدیل خواهند
شد،‏ پیش از ظهور روز عظیم و مهیب یهوه.‏
و واقع خواهد شد هر که نام یهوه را بخواند نجات
یابد زیرا در کوه صهیون و در اورشلیم،‏ چنانکه یهوه
گفته است،‏ باقی ماندهاي خواهد بود و در میان
.30
.31
.32
2 ،4
یونس 9 ،3
4 ،42
6 ،34
.14
.15
.16
.17
18
.19
- 818 -

يها
يبا
یم
کی
باقیماندگان
رومیان
آنانی که یهوه ایشان را خوانده است.‏
یونیل
13 ،10
3
.1
.2
.3
زیرا اینک در آن ایام و در آن زمان چون اسیري
یهودا و اورشلیم را برگردانیده باشم،‏
آنگاه همه امتها را جمع کرده،‏ به دره یهوشافاط
فرود خواهم آورد و در آنجا با ایشان درباره قوم خود و
میراث خویش اسرائیل محاکمه خواهم نمود زیرا که
ایشان را در میان امتها پراکنده ساخته و زمین مرا
تقسیم نمودهاند.‏
و بر قوم من قر ع ه انداخته و پسري در ع وض
فاحشهاي داده و دختري به شراب فروختهاند تا
بنوشند.‏
و حال اي صور و صیدون و تمامی دیار فلسطینیان
شما را با من چه کاراست؟ آیا شما به من بدي
میرسانید؟ و اگر به من بدي برسانید من جزاي شما
را بزودي هر چه تمامتر به سر شما رد خواهم نمود.‏
،
ناحوم 10 ،3
.4
22 10، اول قرنتیان
5. چونکه
.6
.7
.8
.9
نقره و طلا و نفایس زی مرا گرفته،‏ آنها را
به معبد خود درآوردید.‏
و پسران یهودا و پسران اورشلیم را به پسران
یونانیان فروختید تا ایشان را از مرز ایشان دور کنید.‏
اینک من ایشان را از مکانی که ایشان را به آن
فروختید،‏ خواهم برانگیزانید و اعمال شما را به سر
شما خواهم برگردانید.‏
و پسران و دختران شما را به دست پسرانیهودا
خواهم فروخت تا ایشان را به سبائیان که امتی بعید
میباشند،‏ بفروشند زیرا یهوه این را گفته است.‏
این را در میان امتها ندا کنید.‏ تدارك جنگ بینید
و جباران را برانگیزانید.‏ تمامی مردان جنگی نزد
شده،‏ برآیند.‏
گاوآهنهاي خود را ب راي شمشیرها و ارهه اي
خویش را براي نیزهها خرد کنید و مرد ضعیف بگوید:‏
من قوي هستم.‏
اي همه امتها بشتابید و بیایید و از هر طر ف
جمع شوید!‏ اي یهوه شجاعان خود را به آنجا فرود آور!‏
امتها برانگیخته شوند و به دره یهوشافاط برآیند
زیرا که من در آنجا خواهم نشست تا بر همه امتهایی
که به اطراف آن هستند داوري نمایم.‏
داس را پیش آورید زیرا که حاصل رسیده است.‏
بیایید پایمال کنید زیرا که معصرهها پر شده و
چرْخُشْتها لبریز گردیدهاست چونکه شرارت شما عظیم
است.‏ مکاشفه
14. جماعتها،‏ جماعتها در دره قضا!‏ زیرا روز یهوه در
دره قضا نزدیک است.‏
آفتاب و ماه سیاه میشوند و ستارگان تابش خود
را بازمیدارند.‏ باب
و یهوه از صهیون نعره زند و آواز خود را از
اورشلیم بلند میکند و آسمان و زمین متزلزل
میشود،‏ اما یهوه پناهگاه قوم خود و قلعه محکم
فرزنداناسرائیل خواهد بود.‏ عاموس
سپ.‏ خواهید دانست که من یهوه خداي شما در
کوه مقدس خویش صهیون ساکن میباشم و اورشلیم
مق دس خواه د ب ود و بیگانگ ان دیگ ر از آن عب ور
نخواهند نمود.‏ حزقیال
و در آن روز کوهها شیره انگور را خواهند چکانید
و کوهها به شیر جاري خواهد شد و تمامی درههاي
یهودا به آب جاري خواهد گردید و چشمهاي از خانه
یهوه بیرون آمده،‏ دره شطّیم را سیراب خواهد ساخت.‏
2 ،1
10 ،2 ؛ 4 ،3
30 ،34
18 .15 ،14
.15
.16
17
.18
3 ،12 ؛ اشعیا 27 ،68 ؛ مزامیر 13 ،9 عاموس
.19
مصر ویران خواهد شد و اَدوم به بیابان بایر تبدیل
خواهد گردید،‏ به سبب ظلمی که بر پسرانیهودا
نمودند و خون بیگناهان را در زمین ایشان ریختند.‏
و یهودا تا ابد قابل سکونت خواهد شد و اورشلیم
براي همیشه.‏
و خونریزي ایشان را که پاکیزه نساخته بودم،‏ پاك
خواهم ساخت و یهوه در صهیون ساکن خواهد
شد.‏ تثنیه ؛ حزقیال
3 ،48
43 ،32
.20
.21
.10
.11
.12
.13
- 819 -

يرو
عاموس
عاموس
1
.1
کلمات عاموس که از شبانان تفُوع بود و آنها را در
ایام عزّیا،‏ پادشاه یهودا و ایام یرُبعام پسر یوآش،‏ پادشاه
اسرائیل در سال قبل از زلزله درباره اسرائیل دید.‏ باب
5 ،14 ؛ زکریا 14 ،7
.2
پس گفت:‏ یهوه از صیهون صدا میزند و صداي خود
را از اورشلیم بلند میکند و مرتع هاي شبانان ماتم
میگیرند و کوه کَرمل خشک میگردد.‏ ارمیا ؛ یوئیل
30 ،25
؛ 21 ،3
1 ،17
5 .2 ،2
یوئیل 9 ،3
10 ،1
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
یهوه چنین میفرماید:‏ به خاطر سه و چها تقصیر
دمشق مجازاتش را نخواهم برگردانید زیرا که جلعاد را
به خرمن کوب آهنین کوفتند.‏ اشعیا
پس آتش در خاندان حزائیل خواهم فرستاد تا
قصرهاي بنهدد را بسوزاند.‏
و پشت بندهاي دمشق را خواهم شکست و ساکنان
را از صحراي اَون و صاحب عصا را از بیت-عدن ریشه
کن خواهم ساخت و یهوه مفرماید که قوم آرام به کیر
به اسیري خواهند رفت.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ به سبب سه و چهار تقصیر
غَز ُّه مجازاتش را نخواهم برگردانید زیرا که تمام قوم را
به اسیري بردند تا ایشان را به اَدوم تسلیم نمایند.‏
پس آتش به حصارهاي غَز ُّه خواهم فرستاد تا
قصرهایش را بسوزاند.‏ باب
و ساکنان را از اشدود و صاحب عصا را از اَشقَلُون
ریشه کن ساخته،‏ دست خود را بر عقرُون فرود خواهم
آورد و سرور یهوه میفرماید که باقی ماندگان
فلسطینیان هلاك خواهند شد.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ به سبب سه و چهار تقصیر
تیروس را نخواهم برگردانید زیرا که تمامی قوم را به
اسیري برده،‏ ایشان را به اَدوم تسلیم نمودند و عهد
برادران را به یاد نیاوردند.‏
پس آتش بر حصارهاي تیروس خواهم فرستاد تا
قصرهایش را بسوزاند.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ به سبب سه و چهار تقصیر
اَدوم مجازاتش را نخواهم برگردانید زیرا که برادر خود
را به شمشیر تعقیب نمود و رحمهاي خویش را تباه
ساخت و خشم او پیوسته مدرید و عصبانیت خود را
دایماً‏ نگاه میداشت.‏
پس آتش بر تیمان خواهم فرستاد تا قصرهاي
بصرَه را بسوزاند.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ به سبب سه و چهار تقصیر
پسرانعمون مجازاتش را نخواهم برگردانید زیرا که
زنان حامله جلعاد را شکم پاره کردند تا مرز خویش را
وسیع گردانند.‏
پس آتش در حصارهاي ربه مشتعل خواهم
ساخت تا قصرهایش را با صداي عظیمی در روز جنگ
با تندبادي در روز طوفان بسوزاند.‏
و یهوه میفرماید که پادشاه ایشان به اسیري
خواهد رفت.‏ او و امیرانش جمیعاً.‏
.12
.13
.14
.15
2
.1
یهوه چنین میفرماید:‏ به سبب سه وچهار تقصیرِ‏
موآب،‏ مجازاتش را نخواهم برگردانید زیرا که
استخوانهاي پادشاه اَدوم را آهک پختند.‏ اشعیا
سپ.‏ آتش بر موآب میفرستم تا قصرهاي قَرْیوت را
بسوزاند و موآب با هنگامه و خروش و صداي شیپور
خواهد مرد.‏
و یهوه میفرماید که داور را از میانش ریشه کن
خواهم ساخت و همه سرورانش را با وي خواهم کُشت.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ به سبب سه و چهار تقصیرِ‏
یهودا،‏ مجازاتش را نخواهم برگردانید زیرا که شریعت
یهوه را ترك نموده،‏ قواعد او را نگاه نداشتند و
دروغهاي ایشان که پدرانشان آنها را پی نمودند
ایشان را گمراه کرد.‏ هوشع
سپ.‏ آتش بر یهودا خواهم فرستاد تا قصرهاي
اورشلیم را بسوزاند.‏ باب
یهوه چنین میفرماید:‏ به سبب سه و چهار تقصیرِ‏
اسرائیل،‏ مجازاتش را نخواهم برگردانید زیرا که مرد
عادل را به نقره و مسکین را به جفت نعلین فروختند.‏
1 ،17
6 ،4
10 .7 .4 ،1
2
.3
.4
5
.6
6 ،8 باب
8 ؛ بوئیل 3،
.7
و به غبار زمین که بر سر مسکینان است،‏ حرص
دارند و راه حلیمان را منحرف میسازند و پسر و پدر
به یک دختر همبستر شدند،‏ اسم مقدس مرا بیحرمت
میکنند.‏ باب
و بر رختی که گرو میگیرند،‏ نزد هر قربانگاه
میخوابند و شراب جریمهشدگان را در خانه خدایان
خود مینوشند.‏
4 ،8
.8
.10
.11
- 820 -

يرو
يها
نیی
يها
لی
یم
کی
عاموس
.9
و حال آنکه من اَموریان را که قامت ایشان مانند قد
سرو آزاد بود و ایشان مثل بلوط تنومند بودند،‏ پیش
ایشان هلاك ساختم و میوه ایشان را از بالا و
ریشه ایشان را از پا تلف نمودم.‏ اعداد
و من شما را از زمین مصر برآورده،‏ چهل سال در
بیابان گردش دادم تا زمین اَموریان را به تصرّف آورید.‏
24 .21 ،21
.10
51 ،12 خروج
.11
و بعضی از پسران شما را پیامبران و بع ض ی از
جوانان شما را ناصري قرار دادم.‏ یهوه میفرماید:‏ اي
فرزنداناسرائیل آیا چنین نیست؟ اعداد
اما شما ناصریها را شراب نوشانیدید و پیامبران را
منع نموده،‏ گفتید که پیامبري مکنید.‏ ؛
اینک من شما را تنگ خواهم گذارد چنانکه
ارابهاي که از بافهها پر باشد،‏ تنگ گذارده میشود.‏
و کسی تندرو میباشد نمیتواند فرار کند و تنومند
به توانایی خویش غالب نخواهد آمد و قدرتمند جان
خود را نخواهد رهانید.‏
و تیرانداز نخواهد ایستاد و تیزپا خود را نخواهد
رهانید و اسبسوار جان خود را خلاصی نخواهد داد.‏
و یهوه میفرماید که شجاعترین قدرتمندان در آن
روز عریان خواهند گریخت.‏
13 ،7
13-2 ،6
باب 8 ،3
.12
.13
.14
.15
.16
3
.1
این کلام را بشنوید که یهوه آن را به ضد شما اي
فرزنداناسرائیل و به ضد تمامی خاندانی که از زمین
مصر بیرون آوردم،‏ سخن گفته و فرموده است:‏ خروج
،12
37
.2
من شما را فقط از تمامی قبایل زمین شناختم پس
مجازات تمام گناهان شما را بر شما خواهم رسانید.‏ تثنیه
34 ،4
.3
.4
آیا دو نفر با هم راه میروند جز آنکه متّفق شده
باشند؟ آیا شیر در جنگل غرّش میکند هنگامی که
شکار نداشته باشد؟ آیا شیر جوان آواز خود را از
بیشهاش میدهد هنگامی که چیزي نگرفته باشد؟
آیا مرغ به دام زمین میافتد،‏ جایی که تله براي او
نباشد؟ آیا دام از زمین برداشته میشود،‏ هنگامی که
چیزي نگرفته باشد؟ اشعیا
آیا شیپور در شهر نواخته میشود و خلق نترسند؟
آیا بلا بر شهر وارد بیاید و یهوه آن را نفرموده
باشد؟ اشعیا ؛ مراثی ارمیا 3،
زیرا سرور یهوه کاري نمیکند جز اینکه سرّ‏ خویش
را به بندگان خود پیامبران آشکار میسازد.‏ مزامیر
شی.‏ ر غرّش کرده است؛ کیست که نترسد؟ سرور
یهوه سخن فرموده است؛ کیست که پیامبري ننماید؟
بر قصرهاي اَشْدود و بر قصرهاي سرزمین مصر ندا
کنید و بگویید بر کوههاي سامره جمع شویدو ملاحظه
نمایید که چه اتفاقهاي عظیم در وسط آن و چه
ظلمها در میانش واقع شده است.‏
زیرا یهوه میفرماید:‏ آنانی که ظلم و غارت را در
قصرهاي خود ذخیره میکنند،‏ راستکرداري را
نمیدانند.‏
بنابراین سرور یهوه چنین میفرماید:‏ دشمن به هر
طرف زمین خواهد بود و قوت تو را از تو به زیر خواهد
آورد و قصرهایت تاراج خواهد شد.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ چنانکه شبان دو ساق یا
نرمه گوش را از دهان شیر رها میکند،‏ همچنان
فرزنداناسرائیل که در سامره در گوشۀ بستري و در
دمشق بر تختی راحت ساکنند،‏ رهایی خواهند یافت.‏
یهوه خداي لشکرها میفرماید:‏ بشنوید و به
خاندان یعقوب شهادت دهید.‏
زیرا در روزي که مجازات تقصیرهاي اسرائیل را
به وي رسانم،‏ بر قربانگاههاي بیتئ نیز مجازات
خواهم رسانید و شاخهاي قربانگاه قطع شده،‏ به زمین
خواهد افتاد.‏
و یهوه میفرماید که خانه زمستانی را با خانه
تابستانی خراب خواهم کرد و خانههاي عاج تلف
خواهد شد و خانه عظیم ویران خواهد گردید.‏ باب
14 ،25
8
.9
.10
.11
.12
13. سرور
.14
.15
4 ،6
4
.1
اي گاوان باشان که بر کوههاي سامره میباشید و بر
مسکینان ظلم نموده،‏ فقیران را ستم کنید و به
آقایان ایشان میگویید بیاورید تا بنوشیم،‏ این کلام را
بشنوید!‏
یهوه به قدوسیت خود قسم خورده است که
اینک ایامی بر شما میآید که شما را با قلابها خواهند
کشید و باقیماندگان شما را با قلاّبهاي ماهی.‏
و یهوه میفرماید که هر از شما از شکافهاي
روبروي خود بیرون خواهد رفت و شما به هرْمون
افکنده خواهید شد.‏
به بیتئیل بیایید و نافرمانی بورزید و به جلجال
آمده،‏ سرکشی را زیاد کنید و هر بامداد قربانیهاي
2. سرور
.3
.4
4 ،31
37
7 ،45
.5
.6
.7
- 821 -

يار
يها
يها
کی
یم
يها
یم
.2
.3
.4
خود را بیاورید و هر سه روز دهم خود را.‏
و قربانی تشکر با خمیرمایه ترش بسوزانید و
قربانیهاي داوطلبانه را ندا کرده،‏ اعلان نمایید زیرا اي
فرزنداناسرائیل همین پسندیده شما است ! سرور یهوه
اینگونه فرموده است.‏
و من نیز نظافت دندان را در همه شهرهاي شما و
احتیاج نان را در همه مکانهاي شما به شما دادم.‏ با
این همه یهوه میفرماید بسوي من بازگشت ننمودید.‏
و من نیز هنگامی که سه ماه تا درو مانده بود،‏ باران
را از شما منع نمودم و بر یک شهر بارانیدم و بر شهر
دیگر نبارانیدم و بر یک قطعه باران آمد و قطعه دیگر
که باران نیافت خشک شد.‏ اول پادشاهان
سپ.‏ اهل دو یا سه شهر بسوي شهر براي
نوشیدن آب آواره شدند،‏ اما سیراب نگشتند و یهوه
میفرماید که بسوي من بازگشت ننمودید.‏
و شما را به باد سمی و یرقان مبتلا ساختم و ملخْ‏
بسی از باغها و تاکستانها و انجیرها و زیتونهاي شما
را خورد.‏ با این همه یهوه میفرماید بسوي من
بازگشت ننمودید.‏ حجی
و وبا را به رسم مصر بر شما فرستادم و جوانان
شما را به شمشیر کشتم و اسبان شما را بردند و
عفونت اردوهاي شما به بینی شما برآمد.‏ با این همه
یهوه میفرماید بسوي من بازگشت ننمودید.‏ خروج
و بعضی از شما را به نهوي که خدا سدوم و عموره
را واژگون ساخت سرنگون نمودم و مانند مشعلی که از
میان آتش گرفته شود بودید.‏ با این همه یهوه
میفرماید بسوي من بازگشت ننمودید.‏ پیدایش ؛
عاموس
3 ،9
26-24 ،19
1 ،17
11 ،1
.5
.6
.7
8
.9
.10
.11
یهودا 23
.12
بنابراین اي اسرائیل به اینطور با تو عملخواهم
نمود و چونکه به اینطور با تو عمل خواهم نمود،‏ پس
اي اسرائیل خویشتن را مهیا ساز تا با خداي خود
ملاقات نمایی.‏
زیرا اینک آن که کوهها را ساخته و باد را آفریده
است و انسان را از فکرهاي خودش اطلاع دهد و
خورشید را به تاریکی تبدیل میسازد و بر بلندی
زمین میخرامد،سرور یهوه خداي لشکرها اسم او
میباشد.‏ متی
19 ،10
.13
5
.1
اي خاندان اسرائیل این کلام را که براي مرثیه بر
شما میخوانم بشنوید.‏
دختر باکره اسرائیل افتاده است و دیگر نخواهد
برخاست.‏ بر زمین خود انداخته شده،‏ و هیچکس
نیست که او را برخیزاند.‏
زیرا سرور یهوه چنین میفرماید:‏ شهري که با هزار
نفر بیرون رفت،‏ صد نفر را براي خاندان اسرائیل باقی
خواهد داشت و شهري که با صد نفر بیرون رفت،‏ ده
نفر را باقی خواهد داشت.‏
زیرا یهوه به خاندان اسرائیل چنین گوید:‏ مرا
بطلبید و زنده بمانید.‏ اول تواریخ
اما بیتئیل را مطلبید و به جلجال داخل مشوید و
به بئرشبع مروید،‏ زیرا جلجال حتماً‏ به اسیري خواهد
رفت و بیتئیل نیست خواهد شد.‏ باب
یهوه را بطلبید و زنده مانید،‏ مبادا او مثل آتش در
خاندان یوسف افروخته شده،‏ بسوزاند و کسی در
بیتئیل نباشد که آن را خاموش کند.‏ اشعیا ؛ ارمیا
،17
6 ،55
4 ،4
9 ،29
.5
.6
27
.7
اي شما که انصاف را به ورموت تبدیل میسازید و
عدالت را به زمین میاندازید،‏ اشعیا ؛ باب
آن که ثُریا و جبار را آفرید و خورشید را به سایه
مرگ تبدیل ساخت و روز را مثل شب تاریک گردانید
و آبهاي دریا را خوانده،‏ آنها را بر روي زمین ریخت،‏
یهوه اسم او میباشد؛ ایوب ؛ باب
آنکه خرابی را بر زورآوران میرساند چنانکه خرابی
بر قلعههاوارد میآید؛
ایشان از آنانی که در دادگاه حکم میکنند،‏ نفرت
دارند و راستگویان را مکروه میدارند.‏
بنابراین چونکه مسکینان را پایمال کردید و
هدایاي گندم از ایشان گرفتید،‏ خانهها را از سنگهاي
تراشیده بنا خواهید نمود اما در آنها ساکن نخواهید
شد و تاکستانهاي دلپسند خواهید کاشت و لیکن
شراب آنها را نخواهید نوشید.‏ صفنیا
زیرا تقصیرهاي شما را میدانم که بسیار است و
گناهان شما را که عظیم میباشد،‏ زیرا عادلان را به
تنگ میآورید و رشوه میگیرید و فقیران را در دادگاه
از حق ایشان منحرف میسازید.‏
بدین دلیل هر که عاقل باشد در آن زمان خاموش
خواهد ماند زیرا که زمان بد خواهد بود.‏
نیکویی را بطلبید و نه بدي را تا زنده بمانید و
بدین منوال یهوه خداي لشکرها با شما خواهد بود،‏
چنانکه میگویید.‏ مزامیر
از بدي نفرت کنید و نیکویی را دوست دارید و
انصاف را در دادگاه ثابت نمایید،‏ شاید که یهوه خداي
12 ،6
6 ،9
20 ،5
13 ،1
32 .31 ،38
10 ،97
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
- 822 -

يوا
يوا
يها
يها
يوا
یم
یم
یم
يها
لشکرها بر بقیه یوسف رحمت نماید.‏
رومیان
مزامیر
عاموس
10 ،97 ؛ 15 ،34
9 ،12
.16
؛
بنابراین،‏ سرور یهوه خداي لشکرها چنین
میفرماید:‏ در همه چهارسوها نوحهگري خواهد بود و
در همه کوچهها واي خواهند گفت و کشاورزان را
براي ماتم و آنانی را که مرثیهخوانی آموخته شدهاند،‏
براي نوحهگري خواهند خواند.‏
و در همه تاکستانها نوحهگري خواهد بود،‏
زیرا یهوه میفرماید که من در میان تو عبور خواهم
کرد.‏ یوئیل
بر شما که مشتاق روز یهوه باشید.‏ روز
یهوه براي شما چه خواهد بود؟ تاریکی و نه روشنایی!‏
11 ،1
.17
.18
15 ،1 ؛ صفنیا 11 ،2 ؛ یوئیل 7 ،30 ارمیا
.19
مثلکسی که از شیري فرار کند و خرسی بدو
برخورد،‏ یا کسی که به خانه داخل شده،‏ دست خود را
بر دیوار بنهد و ماري او را بگزد.‏ اشعیا
آیا روز یهوه تاریکی نخواهد بود و نه روشنایی و
ظلمت غلیظی که در آن هیچ درخشندگی نباشد؟ یوئیل
18 ،24
.20
2 ،2
.21
من از جشن شما نفرت و کراهت دارم و
محفل مقدس شما را استشمام نخواهم کرد.‏
عطر
1، اشعیا
3 ،2 ؛ ملاکی 11
.22
و اگر چه قربانیهاي سوختنی و قربانیهاي
خوراکی خود را براي من بگذرانید،‏ آن را قبول نخواهم
کرد و قربانیهاي صلح پرواریهاي شما را منظور
نخواهم داشت.‏
آهنگ سرودهاي خود را از من دور کن زیرا نغمه
بربطهاي تو را گوش نخواهم کرد.‏
و انصاف مثل آب و عدالت مانند نهر دایمی جاري
بشود.‏
اي خاندان اسرائیل آیا شما قربانیها و قربانیهاي
خوراکی براي من مدت چهل سال در بیابان
گذرانیدید؟ اعمال رسولان
نه بلکه خیمه ملکوم خود و تمثال تصاویر خویش
و کوکب خدایان خود را که به جهت خویشتن ساخته
بودید برداشتید.‏
سپ.‏ یهوه که نام او خداي لشکرها میباشد،‏
میفرماید که من شما را به آن طرف دمشق ترك
وطن خواهم ساخت.‏
42 ،7
.23
.24
.25
.26
27
6
.1
بر آنانی که در صهیون ایمن و درکوهستان
سامره مطمئّن هستند که شریفان امت
خاندان اسرائیل نزد آنها آمدند،‏ میباشند.‏
ارمیا
اولی که
،48 ؛ 17 ،5
7
.2
به کَلْنَه عبور کنید و ملاحظه نمایید و از آنجا به
حمات بزرگ بروید و به جت‏ّ‏ فلسطینیان فرود آیید؛
آیا آنها از این ممالک نیکوتر است یا مرز ایشان از مرز
شما بزرگتر؟ پیدایش
3. شما که روز بلا را دور میکنید و تخت ظلم را
نزدیک میآورید.‏ مزامیر
که بر تختهاي عاج خوابید و بر بسترها دراز
میشوید و برهها را از گله و گوسالهها را از میان
طویلههايپروار میخورید.‏
که با نغمه بربط میسرایید و آلات موسیقی را مثل
داود براي خود اختراع میکنید.‏
و شراب را از کاسهها مینوشید و خویشتن را به
بهترین عطریات تدهین نمایید،‏ اما به جهت
مصیبت یوسف غمگین نمیشوید.‏
بنابراین ایشان هماکنون با اسیران اول به اسیري
خواهند رفت و صداي عیشکنندگان دور خواهد شد.‏
یهوه به ذات خود قسم خورده و یهوه خداي
لشکرها فرموده است که من از شکوه یعقوب نفرت
دارم و قصرهایش نزد من مکروه است.‏ پ س شهر را با
هر چه در آن است تسلیم خواهم نمود
و اگر ده نفر در یک شهر باقی مانده باشند ایشان
خواهند مرد.‏
و چون خویشاوندان و دفنکنندگان کسی را
بردارند تا استخوانها را از خانه بیرون برند آنگاه به
کسی که در اندرون خانه باشد خواهند گفت:‏ آیا
دیگري نزد تو هست؟ او جواب خواهد داد که نیست.‏
پس خواهند گفت:‏ ساکت باش زیرا نام یهوه نباید ذکر
شود.‏
زیرا اینک یهوه امر میفرماید و خانه بزرگ به
خرابیها و خانه کوچک به شکافها تلف میشود.‏
آیا اسبان بر صخره میدوند یا آن را با گاوان شیار
میکنند؟ زیرا که شما انصاف را به زردآب و میوه
عدالت را به ورموت تبدیل ساختهاید.‏ باب
و به ناچیز شادي میکنید و میگویید آیا با قوت
خویش شاخها براي خود پیدا نکردیم؟
زیرا یهوه خداي لشکرها میفرماید:‏ اینک اي
خاندان اسرائیل من به ضد شما امتی برمیانگیزانم که
شما را از ورودي حمات تا نهر عرَبه به تنگ خواهند
آورد.‏
7 ،5
5 ،10
10 ،10
.4
.5
.6
.7
8. سرور
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 823 -

ین
يها
نی
يها
.15
عاموس
7
1. سرور
.2
.3
یهوه به من چنین نمودار ساخت که اینک در
ابتداي روییدن حاصل سري دوم،‏ ملخها آفرید و هان
حاصل سري دوم،‏ بعد از چیدن پادشاه بود.‏
و چون تمامی گیاه زمین را خورده بودند،‏ گفتم:‏ اي
سرور یهوه خواهش آنکه عفو فرمایی!‏ چگونه یعقوب
برخیزد چونکه کوچک است؟
و یهوه از این پشیمان شد و یهوه فرمود:‏ نخواهد
شد.‏ پیدایش
یهوه به من چنین نمودار ساخت و اینک
سرور یهوه آتش را خواند که محاکمه بکند.‏ پ س عمقی
عظیم را بلعید و زمین را سوزانید.‏
سپ.‏ گفتم:‏ اي سرور یهوه از این باز ایست!‏ یعقوب
چگونه برخیزد چونکه کوچک است؟ اعداد
و یهوه از این پشیمان شد و سرور یهوه فرمود:‏ ا
نیز نخواهد شد.‏
و به من چنین نمودار ساخت که یهوه بر دیوار
قایمی ایستاده بود و شاقولی در دستش بود.‏
و یهوه مرا فرمود:‏ اي عاموس چه میبی ؟ گفتم:‏
شاقولی.‏ یهوه فرمود:‏ اینک من شاقولی در میان قوم
خود اسرائیل میگذارم و بار دیگر از ایشان درنخواهم
گذشت.‏ باب
و مکانهاي بلند اسحاق ویران و مقدس اسرائیل
خراب خواهد شد و به ضد خاندان یرُبعام با شمشیر
خواهم برخاست.‏
و اَمصیاي کاهنِ‏ بیتئیل نزد یرُبعام پادشاه اسرائیل
فرستاده،‏ گفت:‏ عاموس در میان خاندان اسرائیل بر تو
فتنه میانگیزد و زمین سخنان او را متحمل نتواند
شد.‏
زیرا عاموس چنین میگوید:‏ یرُبعام به شمشیر
خواهد مرد و اسرائیل از زمین خود حتماً‏ به اسیري
خواهد رفت.‏
و اَمصیا به عاموس گفت:‏ اي پیشگو برو و به زمین
یهودا فرار کن و در آنجا نان بخور و در آنجا پیامبري
کن.‏
اما در بیتئیل بار دیگر پیشگوئی منما چونکه آن
مقْدس پادشاه و خانه سلطنت میباشد.‏
عاموس در جواب اَمصیا گفت:‏ من نه پیامبر هستم
و نه پسر پیامبر بلکه رمهبان بودم و انجیرهاي برّي را
میچیدم.‏
و یهوه مرا از عقب گوسفندان گرفت و یهوه مرا
فرمود:‏ برو و بر قوم من اسرائیل پیامبري نما.‏
سپ.‏ حال کلام یهوه را بشنو:‏ تو میگویی به ضد
اسرائیل پیامبري مکن و به ضد خاندان اسحاق سخن
مگو.‏ میکاه
بدین دلیل یهوه چنین میفرماید:‏ زن تو در شهر
مرتکب زنا خواهد شد و پسران و دخترانت به شمشیر
خواهند افتاد و زمینت به ریسمان تقسیم خواهد شد و
تو در زمین نجس خواهی مرد و اسرائیل از زمین خود
حتماً‏ به اسیري خواهد رفت.‏
6 ،2
16
.17
8
1. سرور
.2
یهوه به من چنین نمودار ساخت و اینک
سبدي پر از میوهها.‏
و فرمود:‏ اي عاموس چه میبینی؟ من جواب دادم
که سبدي از میوه.‏ و یهوه به من فرمود:‏ انتها بر قوم
من اسرائیل رسیده است و از ایشان دیگر درنخواهم
گذشت.‏
یهوه میفرماید که در آن روز سرودهاي معبد
به ولوله تبدیل خواهد شد و جسدهاي بسیار خواهد
بود و آنها را در هر جا به خاموشی بیرون خواهند
انداخت.‏
اي شما که میخواهید فقیران را ببلعید و مسکینان
زمین را هلاك کنید این را بشنوید.‏ باب
و میگویید که اول ماه کی خواهد گذشت تا غلّه را
بفروشیم و روز سبت تا انبارهاي گندم را بگشاییم و
ایفا را کوچک و شکل را بزرگ ساخته،‏ ترازوها را
جهت کلاهبرداري نامیزان نماییم.‏ نحمیا
و مسکینان را به نقره و فقیران را به نعلین بخریم و
پسمانده گندم را بفروشیم.‏ باب
یهوه به شکوه یعقوب قسم خورده است که
هیچکدام از اعمال ایشان را هرگز فراموش نخواهم
کرد.‏
آیا به این سبب زمین متزلزل نخواهد شد و همه
ساکنانش ماتم نخواهند گرفت و تمامش مثل نهر
برنخواهد آمد و مثل نیل مصر سیلان نخواهد کرد و
فرو نخواهد نشست؟ باب
و سرور یهوه میفرماید:‏ که در آن روز آفتاب را در
وقت ظهر فرو خواهم برد و زمین را در روز روشن
تاریک خواهم نمود.‏ ارمیا ؛ لوقا 23،
و جشن شما را به ماتم و همه سرودهاي شما
7 ،2
31 ،10 ؛ 15 ،13
44
6 ،2
5 ،9
9 ،15
3. سرور
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
2 ،11
26 ،18
2 ،8
4. سرور
5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 824 -

یام
لی
یگیم
يرو
ارمیا
را به مرثیهها تبدیل خواهم ساخت.‏ و بر هر کمر پلاس
و بر هر سر کچلی برخواهم آورد و آن را مثل ماتم
پسر یگانه و آخرش را مانند روز تلخی خواهم گردانید.‏
عاموس
10 ،12 ؛ زکریا 26 ،6
.11
اینک سرور یهوه میفرماید:‏ ای میآید که
گرسنگی بر زمین خواهم فرستاد نه گرسنگی از
نان و نه تشنگی از آب بلکه از شنیدن کلام
یهوه.‏
و ایشان از دریا تا دریا و از شمال تا مشرق
پراکنده خواهند شد و گردش خواهند کرد تا
کلام یهوه را بطلبند اما آن را نخواهند یافت.‏
در آن روز دوشیزگان زیبا و جوانان از تشنگی
ضعف خواهند کرد.‏
آنانی که به گناه سامره قسم خورده،‏ میگویند که
اي دان به حیات خداي تو و به راه و روش بئرشَبع
قسم میخوریم،‏ خواهند افتاد و بار دیگر نخواهند
برخاست.‏
.12
.13
.14
9
.1
.2
یهوه را دیدم که نزد قربانگاه ایستاده بود و فرمود:‏
تاجهاي ستونها را بزن تا آستانهها بلرزد و آنها را بر سر
همه مردم بینداز و باقیماندگان ایشان را به شمشیر
خواهم کشت و فرارياي از ایشان نخواهد گریخت و
باقیماندهاي از ایشان نخواهد رست.‏
اگر به جهنم فرو روند،‏ دست من ایشان را از آنجا
خواهد گرفت و اگر به آسمان صعود نمایند،‏ ایشان را
از آنجا فرود خواهم آورد.‏ مزامیر
و اگر به قله کرمل پنهان شوند ایشان را تفتیش
کرده،‏ از آنجا خواهم گرفت و اگر از نظر من در قعر
دریا خویشتن را مخفی نمایند،‏ در آنجا مار را امر
خواهم فرمود که ایشان را بگزد.‏ عبودا
و اگر پیش دشمنان خود به اسیري روند،‏ شمشیر را
در آنجا امر خواهم فرمود تا ایشان را بکشد و نظر خود
را بر ایشان براي بدي خواهم داشت و نه براي نیکویی.‏
4
8 ،139
.3
.4
11 ،44 ارمیا
5. سرور
یهوه صبایوت که زمین را لمس میکند و آن
گداخته میگردد و همه ساکنانش ماتم رند و
تمامش مثل نهر برمیآید و مانند ن مصر فرو
مینشیند؛ باب
آن که اتاقکهاي خود را در آسمان بنا میکند و
طاقهاي خود را بر زمین بنیاد مینهد و آبهاي دریا را
ندا در داده،‏ آنها را به زمین میریزد،‏ نام او یهوه
میباشد.‏ باب ؛ خروج
یهوه میفرماید:‏ اي فرزنداناسرائیل آیا شما براي
من مثل پسران حبشیان نیستید؟ آیا اسرائیل را از
زمین مصر و فلسطینیان را از کَفتُور و ارامیان را از کیر
برنیاوردم؟ ارمیا
اینک چشمان سرور یهوه بر مملکت گناهکار
میباشد و من آن را از روي زمین هلاك خواهم
ساخت لیکن یهوه میفرماید که خاندان یعقوب را کلاً‏
هلاك نخواهم ساخت.‏
زیرا اینک من امر فرموده،‏ خاندان اسرائیل را در
میان همه امت ها خواهم ریخت،‏ چنانکه غلّه درغربال
ریخته میشود و دانهاي بر زمین نخواهد افتاد.‏
همه گناهکاران قوم من که میگویند بلا به ما
نخواهد رسید و ما را درنخواهد گرفت،‏ به شمشیر
خواهند مرد.‏ باب
در آن روز خیمه داود را که افتاده است برپا
خواهم نمود و شکافهایش را باز سازي خواهم
کرد و خرابیهایش را برپا نموده،‏ آن را مثل ایام
گذشته بنا خواهم کرد.‏ اعمال رسولان ؛ ارمیا ؛
،31
6 ،24
16 ،15
3 ،6
8 ،5
4 ،47
3 ،6
.7
.8
.9
.10
.11
38
.12
تا ایشان بقّیه اَدوم و همه امت ها را که اسم من
بر ایشان نهاده شده است،‏ به تصرّف آورند.‏ یهوه که
این را بجا میآورد سخن فرموده است.‏
اینک یهوه میفرماید:‏ ایامی میآید که شیارکننده
به دروکننده خواهد رسید و پایمالکننده انگور به
کارنده تخم.‏ و کوهها شیره انگور را خواهد چکانید و
تمامی تپهها به سیلان خواهد آمد.‏
و اسیري قوم خود اسرائیل را خواهم برگردانید و
شهرهاي ویرانه را بنا نموده،‏ در آنها ساکن خواهند شد
و تاکستانها کاشته،‏ شراب آنها را خواهند نوشید و
باغها ساخته،‏ میوه آنها را خواهند خورد.‏ تثنیه ؛ اشعیا
3 ،30
یوئیل 23 ،3
.13
.14
21 ،65
.15
و یهوه خدایت میفرماید:‏ من ایشان را در زمین
ایشان خواهم کاشت و بار دیگر از زمینی که به ایشان
دادهام،‏ کنده نخواهند شد.‏
8 ،8
.6
- 825 -

تی
بی
يها
کی
عبودیا
عبودیا
1
1. سرور
یهوه درباره اَدوم چنین میفرماید:‏ از
جانب یهوه خبري شنیدیم که رسولی نزد امتها
فرستاده شده،‏ میگوید:‏ برخیزید و با او در جنگ مقاومت
نماییم.‏ ارمیا
هان من تو را کوچکترین امتها گردانیدم و تو
بسیار خوار هستی.‏
اي که در شکافهاي صخره ساکن هستی و مسکن
تو بلند میباشد و در دل خود میگویی کیست که مرا
به زمین فرود بیاورد،‏ تکبرِ‏ دلت،‏ تو را فریب داده است،‏
14 ،49
.2
.3
21 ،24 اعداد
.4
یهوه میفرماید:‏ اگرچه خویشتن را مثل عقاب بلند
سازي و آشیانه خود را در میان ستارگان بگذاري،‏ من
تو را از آنجا فرود خواهم آورد.‏ ارمیا ؛ عاموس
اگر دزدان یا غارتکنندگانِ‏ شب نزد تو آیند،‏ چگونه
هلاك شدي ؟ آیا بقدر کفا غارت نمیکنند؟ و اگر
انگورچینان نزد تو آیند آیا بعضی خوشهها را
نمیگذارند؟
چیزهاي عیسو چگونه تفتیش شده و چیزهاي
مخفی او چگونه تحقیق گردیده است؟
همه آنانی که با تو هم عهد بودند،‏ تو را به سرحد
فرستادند و صلحاندیشان تو،‏ تو را فر داده،‏ بر تو
غالب آمدند و خورندگان نان تو دامی زیر تو گستردند.‏
در ایشان شعور نیست.‏ مزامیر
یهوه میفرماید:‏ یا در آن روز حکیمان اَدوم را و فهم
را از کوه عیسو نابود نخواهم گردانید؟
و قدرتمندان تو اي تیمان هراسان خواهند شد تا
هر کس از کوه عیسو به قتل ریشه کن شود.‏
به سبب ظلمی که بر برادرت یعقوب نمودي،‏
خجالت تو را خواهد پوشانید و تا به ابد ریشه کن
خواهی شد.‏ پیدایش
در روزي که به مقابل وي ایستاده بودي،‏ هنگامی
که غریبان دارائی او را غارت نمودند و بیگانگان به
دروازههایش داخل شدند و بر اورشلیم قرعه انداختند،‏
تو نیز مثل یکی از آنها بودي.‏
بر روز برادر خود هنگام مصیبتش نگاه مکن و بر
پسرانیهودا در روز هلاکت ایشان شادي منما و در روز
تنگی ایشان لاف مزن.‏ میکاه
و به دروازه قوم من در روز بلاي ایشان داخل
مشو و تو نیز بر بدي ایشان در روز بلاي ایشان منگَر و
دست خود را بر دارائی ایشان در روز بلاي ایشان دراز
مکن.‏
و بر سر دو راه مایست تا فراریان ایشان را ریشه
کن سازي و باقیماندگان ایشان را در روز تنگی تسلیم
منما.‏
زیرا که روز یهوه بر همه امتها نزد است؛ و
چنانکه عمل نمودي همچنان به تو عمل کرده خواهد
شد و اعمالت بر سرت خواهد برگشت.‏ خروج ؛ لاویان
24 ،21
11 ،4
.13
.14
.15
19 ،24
38 6، ؛ لوقا
.16
زیرا چنانکه بر کوه مقدس من نوشیدید،‏ همچنان
همه امتها خواهند نوشید و آشامیده،‏ خواهند بلعید و
چنان خواهند شد که گویا نبودهاند.‏ مزامیر
اما بر کوه صهیون نجات خواهد بود و مقدس
خواهد شد و خاندان یعقوب میراث خود را به تصرّف
خواهند آورد.‏
و خاندان یعقوب آتش و خاندان یوسف شعله و
خاندان عیسو کاه خواهند بود و در میان ایشان
مشتعل شده،‏ ایشان را خواهد سوزانید و براي خاندان
عیسو باقی ماندهاي نخواهد ماند زیرا یهوه سخن
نفرموده است.‏
و اهل جنوب کوه عیسو را و اهل هامون
فلسطینیان را به تصرّف خواهند آورد و صحراي افرایم
و صحراي سامره را به تصرّف خواهند آورد و بنیامین
جِلْعاد را متصرّف خواهد شد.‏
واسیران این لشکر فرزنداناسرائیل ملک
کنعانیان را تا صرْفَه به تصرّف خواهند آورد و اسیرانِ‏
اورشلیم که در صفارِد هستند،‏ شهرهاي جنوب را به
تصرّف خواهند آورد.‏
و نجات دهندگان به کوه صهیون برآمده،‏ بر کوه
عیسو داوري خواهند کرد و ملکوت از آن یهوه خواهد
شد.‏
9 ،75
.17
.18
.19
.20
.21
3 ،9
16 ،49
10 ،41
41 ،27
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
- 826 -

کی
يها
نی
یونس
یونس
1
.1
.2
.3
و کلام یهوه بر یونس پسر اَمتّاي نازل شده،‏ فرمود:‏
برخیز و به نینوا شهر بزرگ برو و بر آن ندا کن زیرا
که شرارت ایشان به حضور من برآمده است.‏
اما یونس برخاست تا از حضور یهوه به تَرْشیش فرار
کند و به یافا فرود آمده،‏ کشتیاي یافت که عازم
تَرْشیش بود.‏ پ س کرایهاش را داده،‏ سوار شد تا همراه
ایشان از حضور یهوه به تَرْشیش برود.‏ یوشع ؛ مزامیر
46 ،19
9 ،139
.4
و یهوه باد شدیدي بر دریا وزانید که تلاطم عظیمی
در دریا پدید آمد چنانکه نزد بود که کشتی
شکسته شود.‏ متی
و ملوانان ترسان شده،‏ هر کدام نزد خداي خود
التماس نمودند و اسباب را که در کشتی بود به دریا
ریختند تا آن را براي خود سبک سازند.‏ اما یونس در
اندرون کشتی فرود شده،‏ دراز شد و خواب سنگینی او
را در ربود.‏ دوم پادشاهان
و ناخداي کشتی نزد او آمده،‏ وي را گفت:‏ اي که
خوابیدهاي،‏ تو را چه شده است؟ برخیز و خداي خود
را بخوان؛ شاید که خدا ما را بخاطر آورد تا هلاك
نشویم.‏
و به یکدیگر گفتند:‏ بیایید قرعه بیندازیم تا بدانیم
که این بلا به سبب چه کس بر ما وارد شده است؟
پس چون قرعه انداختند،‏ قرعه به نام یونس درآمد.‏
سپ.‏ به او گفتند:‏ ما را اطّلاع ده که این بلا به سبب
چه کس بر ما عارض شده؟ شغل تو چیست و از کجا
آمدهاي و وطنت کدام است و از چه قوم هستی؟
او ایشان را جواب داد که:‏ من عبرانی هستم و از
یهوه خداي آسمان که دریا و خشکی را آفریده است
ترسان میباشم.‏ پیدایش
پس آن مردمان سخت ترسان شدند و او را
گفتند:‏ چه کردهاي؟ زیرا که ایشان میدانستند که از
حضور یهوه فرار کرده است چونکه ایشان را اطلاّع داده
بود.‏
و به او گفتند:‏ با تو چه کنیم تا دریا براي ما
ساکن شود؟ زیرا دریا در تلاطم همی افزود.‏
او به ایشان گفت:‏ مرا برداشته،‏ به دریا بیندازید
و دریا براي شما ساکن خواهد شد،‏ زیرا میدانم ا
تلاطم عظیم به سبب من بر شما وارد آمده است.‏
اما آن مردمان سعی نمودند تا کشتی را به
خشکی برسانند اما نتوانستند زیرا که دریا به ضد
ایشان زیاده و زیاده تلاطم مینمود.‏
سپ.‏ نزد یهوه دعا کرده،‏ گفتند:‏ آه اي یهوه به
خاطر جان این شخص هلاك نشویم و خون بیگناه را
بر ما مگذار زیرا تو اي یهوه هر چه میخواهی میکنی.‏
سپ.‏ یونس را برداشته،‏ در دریا انداختند و دریا از
تلاطمش آرام شد.‏ متی
و آن مردمان از یهوه سخت ترسان شدند و براي
یهوه قربانیها گذرانیدند و نذرها نمودند.‏
و اما یهوه ماهی بزرگی پیدا کرد که یونس را فرو
برْد و یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی ماند.‏ متی
26 ،8
.13
14
15
.16
.17
4 ،16 ؛ 40 ،12
2
.1
.2
و یونُس از شکم ماهی نزد یهوه خداي خود دعا
نمود
و گفت:‏ در تنگی خود یهوه را خواندم و مرا
مستجاب فرمود.‏ از شکم جهنم خواهش نمودم و آواز
مرا شنیدي.‏ مزامیر ؛
زیرا که مرا به اعماق در دل دریاها انداختی و سیلها
مرا احاطه نمود.‏ همه خیزابها و موجهاي تو بر من
گذشت.‏
و من گفتم از پیش چشم تو انداخته شدم.‏ اما معبد
محل مقدس تو را باز خواهم دید.‏
آبها مرا تا به جان احاطه نمود و اعماق دور مرا
گرفت و علف دریا به سر من پیچیده شد.‏
به بنیان کوهها فرود رفتم و زمین به بندهاي خود
تا به ابد مرا در گرفت.‏ اما تو اي یهوه خدایم حیات مرا
از حفره برآوردي.‏
جان من در اندرونم بیتاب شد،‏ یهوه را بیاد
آوردم و دعاي من نزد تو به معبد محل مقدست رسید.‏
آنانی که بیهودگی دروغ را منظور میدارند،‏
احسان خویش را ترك مینمایند.‏
اما من به آواز تشکّر براي تو قربانی خواهم گذرانید،‏
و به آنچه نذر کردم وفا خواهم نمود.‏ نجات از آن یهوه
است.‏ مزامیر ؛
سپ.‏ یهوه ماهی را امر فرمود و یونس را بر خشکی
استفراغ کرد.‏
1 ،130
1 ،120
17 ،116
14 ،50
.3
.4
.5
.6
7. چون
.8
.9
10
29 ،17
9 ،1
24 ،8
.5
.6
.7
8
.9
.10
.11
.12
- 827 -

نی
یونس
3
1
.2
سپ.‏ کلام یهوه بار دوم بر یونُس نازل شده،‏ فرمود:‏
برخیز و به نینوا شهر بزرگ برو و آن خبر را که من
به تو خواهم فرمود به ایشان ندا کن.‏ باب
آنگاه یونُس برخاسته،‏ برحسب فرمان یهوه به نینوا
رفت.‏ و نینوا بسیار بزرگ بود که مسافت سه روز
داشت.‏
و یونس به مسافت یک روز داخل شهر شده،‏ به ندا
کردن شروع نمود و گفت:‏ بعد از چهل روز نینوا
سرنگون خواهد شد.‏
و مردمان نینوا به خدا ایمان آوردند و روزه را ندا
کرده،‏ از بزرگ تا کوچک پلاس پوشیدند.‏
و چون پادشاه نینوا از این امر اطّلاع یافت،‏ از تخت
خود برخاسته،‏ رداي خود را از برکند و پلاس پوشیده،‏
بر خاکستر نشست.‏
و پادشاه و بزرگانش فرمان دادند تا در نینوا ندا در
دادند و امر فرموده،‏ گفتند که مردمان و حیوانات و
گاوان و گوسفندان چیزي نخورند و نچرند و آب
ننوشند.‏
و مردمان و چهارپایان به پلاس پوشیده شوند و نزد
خدا بشدت التماس نمایند و هرکس از راه بد خود و از
ظلمی که در دست او است بازگشت نماید.‏
کیست بداند که شاید خدا برگشته،‏ پشیمان شود و
از آتش خشم خود بازگردد تا هلاك نشویم؟ دانیال
24 ،4
2 ،1
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
14 2، ؛ یوئیل
10
سپ.‏ چون خدا اعمال ایشان را دید که از راه زشت
خود بازگشت نمودند،‏ آنگاه خدا از بلایی که گفته بود
که به ایشان برساند پشیمان گردید و آن را بعمل
نیاورد.‏ ارمیا
مردن از زنده ماندن براي من بهتر است.‏
یهوه فرمود:‏ آیا صواب است که خشمگین شوي؟
و یون سُ‏ از شهر بیرون رفته،‏ بطرف شرقی شهر
نشست و در آنجا سایهبانی براي خود ساخته زیر
سایهاش نشست تا ببیند بر شهر چه واقع خواهد شد.‏
و یهوه خدا کدویی رویانید و آن را بالاي یونُس
رشد داد تا بر سر وي سایه افکنده،‏ او را از غمش
آسایش دهد و یونُس از کدو بینهایت شادمان شد.‏
اما در فرداي آن روز در وقت طلوع خورشید خدا
کرْمی پیدا کرد که کدو را زد و خشک شد.‏
و چون آفتاب برآمد خدا باد شرقی گرم وزانید و
آفتاب بر سر یونُس تابید به حدي که بیتاب شده،‏
براي خود مسألت نمود که بمیرد و گفت:‏ مردن از
زنده ماندن براي من بهتر است.‏ مزامیر
9. خدا به یونُس جواب داد:‏ آیا صواب است که به
جهت کدو خشمگین شوي؟ او گفت:‏ صواب است که
تا به مرگ خشمگین شوم.‏
یهوه گفت:‏ دل تو براي کدو بسوخت که براي آن
زحمت نکشیدي و آن را رشد ندادي که در یک شب
بوجود آمد و در یک شب ضایع گردید.‏
و آیا دل من به جهت نینوا شهر بزرگ نسوزد که
در آن بیشتر از صد و بیست هزار کس میباشند که در
میان راست و چپ تشخیص نتوانند داد و نیز حیوانات
بسیار؟
6 ،121
باب 3 ،3
.4
.5
.6
.7
.8
.10
.11
7 ،18
- 828 -
4
.1
.2
اما این امر یونُس را به خیلی ناپسند آمد و
عصبانیتش افروخته شد،‏
و نزد یهوه دعا نموده،‏ گفت:‏ آه اي یهوه ، آیا ا
سخن من نبود،‏ هنگامی که در ولایت خود بودم.‏ و از
این سبب به فرار کردن به تَرشیش اقدام نمودم زیرا
میدانستم که تو خداي کریم و رحیم و دیر خشم
و زیاده احسان هستی و از بلا پشیمان میشوي؟
خروج
سپ.‏
6 ،36
3
حال،‏ اي یهوه
، جانم
را از من بگیر زیرا که

يها
يها
يها
شآت
یم
تی
يوا
نی
میکاه
میکاه
1
کلام یهوه که بر میکاه مورشَتی در ایام یوتام و آحاز و
حزْقیا،‏ پادشاهان یهودا نازل شد و آن را درباره سامره
و اورشلیم دید.‏ ارمیا
اي همه قومها بشنوید و اي زمین و هر چه در آن
است گوش بدهید،‏ و سرور یهوه یعنی سرور از معبد
محل مقدسش بر شما شاهد باشد.‏ تثنیه ؛ اشعیا
زیرا اینک یهوه از مکان خود بیرون میآید و پایین
آمده،‏ بر مکان بلند زمین خرامد.‏ اشعیا ؛
2 ،1
21 ،26
1 ،32
18 ،26
.2
.3
13 ،4 عاموس
.4
و کوهها زیر او گداخته میشود و درهها دو قسمت
میگردد،‏ مثل موم پیش و مثل آب که به نشیب
ریخته شود.‏ مزامیر
این همه به سبب نافرمانی یعقوب و گناه خاندان
اسرائیل است.‏ نافرمانی یعقوب چیست؟ آیا سامره
نیست؟ و مکان بلند یهودا چیست؟ آیا اورشلیم
نمیباشد؟
سپ.‏ سامره را به توده سنگ صحرا و مکان کاشتن
موها تبدیل خواهم ساخت و سنگهایش را به دره
ریخته،‏ بنیادش را آشکار خواهم نمود.‏
و همه بتهاي تراشیده شده آن خرد و همه
مزدهایش به آتش سوخته خواهد شد و همه تماثیلش
را خراب خواهم کرد زیرا که از مزد فاحشه آنها را
جمع کرد و به مزد فاحشه خواهد برگشت.‏ هوشع
به این سبب ماتم گرفته،‏ وِلْولَه خواهم نمود و برهنه
و عریان راه خواهم رفت و مثل شغالها ماتم خواهم
گرفت و مانند شتر مرغها نوحهگري خواهم نمود.‏ ایوب
12 .5 ،2
5 ،97
ارمیا 13 ،23
.5
6
.7
.8
28 ،30
.9
زیرا که جراحتهاي وي علاجپذیر نیست چونکه به
یهودا رسیده و به دروازه قوم من یعنی به اورشلیم
داخل گردیده است.‏
در جت خبر مرسانید و هرگز گریه منمایید.‏ در
خانه عفْرَه،‏ در غبار خویشتن را غلطانیدم.‏ دوم سموئیل
اي زن ساکنِ‏ شافیر عریان و خجل شده،‏ بگذر.‏
زن ساکنِ‏ صأنان بیرون نمیآید.‏ ماتم ب یا صلْ‏
مکانش را از شما میگیرد.‏
زیرا که زن ساکنِ‏ ماروت به جهت نیکویی درد
زایمان میکشد،‏ چونکه بلا از جانب یهوه به دروازه
اورشلیم فرود آمده است.‏ اشعیا ؛ عاموس 3،
اي زن ساکنِ‏ لاکیش اسب تندرو را به ارابه ببند.‏
او ابتداي گناه دختر صهیون بود،‏ چونکه نافرمانی
اسرائیل در تو یافت شده است.‏
بنابراین طلاق نامهاي به مورشَت جت خواهی داد.‏
خانههاي اَکْذیب،‏ چشمه فریبنده براي پادشاهان
اسرائیل خواهد بود.‏ یوشع ؛
اي زن ساکنِ‏ مریشَه بار دیگر مالکی بر تو خواهم
آورد.‏ شکوه اسرائیل تا به عدلاّم خواهد آمد.‏
را براي فرزندان نازنین خود کچل ساز و
موي خود را بتراش.‏ گري سر خود را مثل کرکس زیاد
کن زیرا که ایشان از نزد تو به اسیري رفتهاند.‏ اشعیا
،22
6
7 ،45
29 ،19
44 ،15
.13
.14
.15
16. خویشتن
12
2
.1
بر آنانی که بر بسترهاي خود ظلم را تدبیر
مینمایند و مرتکب شرارتمیشوند.‏ در روشنایی صبح
آن را بجا میآورند،‏ چونکه در قوت دست ایشان است.‏
5 ،36 مزامیر
.2
.3
بر زمینها طمع میورزند و آنها را تصاحب مینمایند
و بر خانهها نیز و آنها را میگیرند و بر مرد و خانهاش
و شخص و میراثش ظلم مینمایند.‏
بنابراین یهوه چنین می فرماید:‏ هان من بر ا
قبیله بلایی را تدبیر مینمایم که شما گردن خود را از
آن نتوانید بیرون آورد و متکبرانه نخواهید خرامید زیرا
که آن زمان زمان بد است.‏ عاموس
در آن روز بر شما مثَل خواهند زد و مرثیه سوزناك
خواهند خواند و خواهند گفت کلاً‏ هلاك شدهایم.‏
سهم قوم مرا به دیگران داده است.‏ چگونه آن را از من
دور میکند و زمینهاي مرا به مرتدان تقسیم مینماید.‏
بنابراین براي تو کسی نخواهد بود که ریسمان را به
قرعه در جماعت یهوه بکَشَد‏.‏
ایشان نبوت کرده،‏ میگویند نبوت مکنید.‏ اگر به
اینها نبوت ننمایند،‏ رسوایی دور نخواهد شد.‏ عاموس
اي که به خاندان یعقوب نامیده شده هستی آیا روح
یهوه بیصبر شده است و آیا اینها اعمال او میباشد؟
آیا کلام من براي هر که به استقامت پایبند
میباشد،‏ نیکو نیست؟
لکن قوم من در این روزها به دشمنی برخاستهاند.‏
شما ردا را از رخت آنانی که به اطمینان میگذرند و از
جنگ روگردانند،‏ میکَنید.‏
16 ،7
13 ،5
.4
.5
.6
.7
.8
20 ،1
-
.10
.11
.12
- 829 -

کی
يرو
يرو
لی
يها
يها
يها
يها
يها
يها
.7
میکاه
.9
و زنان قوم مرا از خانههاي مرغوب ایشان بیرون
میکنید و زینت مرا از اطفال ایشان تا به ابد
میگیرید.‏
برخیزید و بروید زیرا که این آرامگاه شما نیست
چونکه نجس شده است.‏ شما را به هلاکت سخت
هلاك خواهد ساخت.‏
اگر کسی به بطالت و دروغ سالک باشد و کاذبانه
گوید که من براي تو دربارةشراب و مستیآورها
پیامبري خواهم نمود،‏ هرآینه او پیامبر این قوم خواهد
بود.‏ ارمیا ؛ عاموس
اي یعقوب،‏ من حتماً‏ تمامی اهل تو را جمع
خواهم نمود و بقیه اسرائیل را فراهم آورده،‏ ایشان را
مثل گوسفندان بصرَه در جا خواهم گذاشت.‏
ایشان مثل گلهاي که در آغل خود باشد،‏ به سبب
زیادي مردمان غوغا خواهند کرد.‏ رومیان
رخنه کننده پیش روي ایشان برآمده است.‏
ایشان رخنه نموده و از دروازه عبور کرده،‏ از آن بیرون
رفتهاند و پادشاه ایشان پیش ایشان و یهوه بر سر
ایشان پیش رفته است.‏ باب
26 ،11
7 ،4
5 ،4
متی 14 ،23
13 ،5
.10
.11
.12
.13
3
.1
و گفتم:‏ اي امیران یعقوب و اي داوران خاندان
اسرائیل بشنوید!‏ آیا بر شما نیست که انصاف را بدانید؟
10 ،1 اشعیا
.2
.3
.4
آنانی که از نیکویی نفرت دارند و بر بدي ما
میباشند و پوست را از تن مردم و گوشت را از
استخوانهاي ایشان میکَنَنْد،‏
و کسانی که گوشت قوم مرا میخورند و پوست
ایشان را از تن ایشان میکنند و استخوانهاي ایشان را
خُرد کرده،‏ آنها را گویا در دیگ و مثل گوشت در دیگ
میریزند،‏
آنگاه نزد یهوه التماس خواهند نمود و ایشان را
اجابت نخواهد نمود،‏ بلکه خود را در آنزمان از
ایشان خواهد پوشانید چونکه مرتکب اعمال زشت
شدهاند.‏ اشعیا
یهوه درباره پیامبرانی که قوم مرا گمراه میکنند و
به دندانهاي خود میگزند و صلح را ندا میکنند،‏ و اگر
کسی چیزي به دهان ایشان نگذارد با او تدارك جنگ
میبینند،‏ چنین میفرماید:‏
از اینجهت براي شما شب خواهد بود که رؤیا
نبینید و ظلمت براي شما خواهد بودکه فالگیري
ننمایید.‏ آفتاب بر پیامبران غروب خواهد کرد و روز بر
ایشان تاریک خواهد شد.‏
و پیشگویان شرمنده و فالگیران رسوا شده،‏ همه
ایشان لبهاي خود را خواهند پوشانید چونکه از جانب
خدا جواب نخواهد بود.‏
و لیکن من از قوت روح یهوه و از انصاف و توانایی
مملّو شدهام تا یعقوب را از نافرمانی او و اسرائیل را از
گناهش خبر دهم.‏ اعمال رسولان
اي رؤساي خاندان یعقوب و اي داوران خاندان
اسرائیل این را بشنوید!‏ شما که از انصاف نفرت دارید و
تمامی راستی را منحرف میسازید،‏ عاموس
و صهیون را به خون و اورشلیم را به ظلم بنا
مینمایید،‏ حبقوق
امیران ایشان براي رشوه داوري مینمایند و
کاهنان ایشان براي اجرت تعلیم میدهند و پیامبران
ایشان براي نقره فال میگیرند و بر یهوه توکّل نموده،‏
میگویند:‏ آیا یهوه در میان ما نیست؟ پس بلا به ما
نخواهد رسید.‏
بنابراین صهیون به سبب شما مثل مزرعه شیار
خواهد شد و اورشلیم به توده سنگ و کوه خانه به
بلندی جنگل مبدل خواهد گردید.‏ ارمیا ؛
18 ،26
7 ،5
11 ،9
لاویان 45 ،13
8 ،1
12 ،2
صفنیا 3 ،3
.8
.9
.10
.11
.12
4
.1
و در ایام آخر،‏ کوه خانه یهوه بر قلّه کوهها ثابت
خواهد شد و بر روي تپهها برافراشته خواهد گردید و
قومها بر آن روان خواهند شد.‏ اشعیا
و امت بسیار عزیمت کرده،‏ خواهند گفت:‏
بیایید تا به کوه یهوه و به خانه خداي یعقوب برآییم تا
روش خویش را به ما تعلیم دهد و به راههاي وي
پیروي نماییم زیرا که شریعت از صهیون و کلام
یهوه از اورشلیمصادر خواهد شد.‏ اشعیا ؛ لوقا
5 .3 ،60
2 ،2
.2
47 ،24
.3
و او در میان قوم بسیار داوري خواهد نمود و
امت عظیم را از جاي دور تنبیه خواهد کرد و
ایشان شمشیرهاي خود را براي گاوآهن و نیزههاي
خویش را براي ارهها خواهند شکست و امتی بر امتی
شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند
آموخت.‏ اشعیا
و هر کس زیر موِ‏ خود و زیر انجیر خویش خواهد
نشست و ترسانندهاي نخواهد بود زیرا که دهان یهوه
صبایوت سخن فرموده است.‏
4 ،2
.4
حزقیال 10 ،13
2 ،59
.5
.6
- 830 -

یزن
يها
يها
یزن
يها
يها
يها
یم
میکاه
.5
.6
.7
زیرا که همه قومها هر کدام به اسم خداي خویش
پیروي مینمایند اما ما به اسم یهوه خداي خود تا ابد
پیروي خواهیم نمود.‏
یهوه میفرماید که در آن روز لنگان را جمع خواهم
کرد و رانده شدگان و آنانی را که مبتلا ساختهام فراهم
خواهم آورد.‏
و لنگان را باقیماندهاي و دور شدگان را قوم قوي
خواهم ساخت و یهوه در کوه صهیون برایشان از
هماکنون تا ابدالا´باد سلطنت خواهد نمود.‏ عبودا ؛ لوقا
،1
21
33
.8
و تو اي برج گله و اي کوه دختر صهیون این به تو
خواهد رسید و سلطنت اول یعنی مملکت دختر
اورشلیم خواهد آمد.‏ اشعیا
هماکنون چرا فریاد برمیآوري؟ آیا در تو پادشاهی
نیست و آیا مشاور تو نابود شده است که درد تو را
مثل که میزاید گرفته است؟ هوشع
اي دختر صهیون مثل که میزاید درد زایمان
کشیده،‏ وضع حمل نما زیرا که هماکنون از شهر
بیرون رفته،‏ در صحرا خواهی نشست و به بابل رفته،‏
در آنجا رهایی خواهی یافت و در آنجا یهوه تو را از
دست دشمنانت رهایی خواهد داد.‏ دوم پادشاهان
و هماکنون امتهاي بسیار بر تو جمع شده،‏
میگویند که صهیون نجس خواهد شد و چشمان ما
بر اوخواهد نگریست.‏
اما ایشان تدبیرات یهوه را نمیدانند و مشورت او
را نمیفهمند زیرا که ایشان را مثل بافهها در خرمنگاه
جمع کرده است.‏ ارمیا
اي دختر صهیون برخیز و پایمال کن زیرا که شاخ
تو را آهن خواهم ساخت و سمهاي تو را برنج خواهم
نمود و قوم بسیار را خواهی کوبید و حاصل ایشان
را براي یهوه و ثروت ایشان را براي یهوه تمامی زمین
وقف خواهی نمود.‏
3 ،19
3 ،10
26 ،1
33 ،51
.9
.10
.11
.12
.13
5
.1
اي دخترِ‏ لشکرها،‏ هماکنون در لشکرها جمع
خواهی شد!‏ ایشان به ضد ما سنگرها بستهاند.‏ با عصا
بر رخسار داور اسرائیل خواهند زد.‏ یوحنا
و تو اي یب ت‏-‏ لَحمِ‏ اَفْراتَه اگر چه در هزاره
یهودا کوچک هستی،‏ از تو براي من کسی بیرون
خواهد آمد که بر قوم من اسرائیل حکمرانی
خواهد نمود و طلوع او از قدیم و از روزهاي
ازل بوده است.‏
عبودا
6 .5 ،2 متی
19 24، ؛ اعداد
29 ،22 ؛ 7 ،8 ؛ مزامیر
21
.3
.4
.5
.6
.7
؛
بنابراین ایشان را تا زمانی که زن حامله بزاید تسلیم
خواهد نمود و بقیه برادرانش با فرزنداناسرائیل
بازخواهند گشت.‏
و او خواهد ایستاد و در قوت یهوه و در عظمت اسم
یهوه خداي خویش گله خود را خواهد چرانید و ایشان به
آرامی ساکن خواهند شد زیرا که او هماکنون تا اقصاي
زمین بزرگ خواهد شد.‏
و او صلح خواهد بود.‏ هنگامی که آشور به زمین ما
داخل شده،‏ بر قصرهاي ما قدم نهد،‏ آنگاه هفت شبان
و هشت سرورِ‏ آدمیان را به مقابل او برپا خواهیم
داشت.‏
و ایشان سرزمین آشور و داخل سرزمین نمرُود با
شمشیر حکمرانی خواهند نمود و او ما را از آشور
رهایی خواهد داد،‏ هنگامی که به زمین ما داخل شده،‏
مرز ما را پایمال کند.‏
و بقیه یعقوب در میان قوم بسیار مثل شبنم از
جانب یهوه خواهد بود و مانند بارشی که بر گیاه
میآید که براي انسان انتظار نمیکشد و به جهت
فرزندان انسان صبر نمینماید.‏ مزامیر
و بقیه یعقوب در میان امتها و در وسط قومهاي
بسیار،‏ مثل شیر در میان جانوران جنگل و مانند شیر
جوان در میان گله گوسفندان خواهند بود که
چون عبور مینماید،‏ پایمال کند و میدرد و
رهانندهاي نمیباشد.‏ مزامیر
و دست تو بر دشمنانت بلند خواهد شد و همه
دشمنانت ریشه کن خواهند گردید.‏
و یهوه میفرماید که در آن روز اسبان تو را از
میانت ریشه کن و ارابههایت را ار بین خواهم برد.‏
و شهرهاي ولایت تو را خراب نموده،‏ همه
قلعههایت را ویران خواهم ساخت.‏
و جادوگري را از دست تو تلف خواهم نمود که
فالگیران دیگر در تو یافت نشوند.‏
و بتهاي تراشیده و تمثالهاي تو را از میانت نابود
خواهم ساخت که بار دیگر به صنعت دست خود
سجده ننمایی.‏ اشعیا ؛ ؛ زکریا 13،
و اَشیرههایت را از میانت کَنده،‏ شهرهایت را ویران
خواهم ساخت.‏
و با خشم و عصبانیت از امتهایی که نمیشنوند
انتقام خواهم کشید.‏
3 ،110
2
6 .3 ،7
22 ،30
9 ،21
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
.15
22 ،18
.2
- 831 -

يرو
يها
نیی
يفا
يوا
میکاه
6
.1
.2
.3
.4
.5
آنچه یهوه میفرماید،‏ بشنوید!‏ برخیز و نزد کوهها
دشمنی نما و تپهها آواز تو را بشنوند.‏
اي کوهها عصبانیت یهوه را بشنوید و اي اساسهاي
جاودانی زمین!‏ زیرا یهوه را با قوم خود دشمنیاي
است و با اسرائیل محاکمه خواهد کرد.‏
اي قوم من به تو چه کردهام و به چه چیز تو را
خسته ساختهام؟ به ضد من شهادت بده.‏
زیرا که تو را از زمین مصر برآوردم و تو را از خانه
بندگی فدیه دادم و موسی و هارون و مریم را پیش
تو ارسال نمودم.‏
اي قوم من آنچه را که بالاق پادشاه موآب مشورت
داد و آنچه بلْعام پسر بعور او را جواب فرستاد،‏ بیاد آور
و آنچه را که از شطّیم تا جِلْجال واقع شد به خاطر دار تا
عدالت یهوه را بدانی.‏ اعداد
با چه چیز به حضور یهوه بیایم و نزد خداي تعالی
زانو بزنم؟ آیا با قربانی سوختنی و با گوسالههاي
یک ساله به حضور وي بیایم؟
آیا یهوه از هزارها قو چ و از ده هزارها نهر روغن
راضی خواهد شد؟ آیا نخستزاده خود را به عوض
تقصیراتم و ثمره بدن خویش را به عوض گناه جانم
بدهم؟
اي مرد از آنچه نیکو است تو را اخبار نموده
است؛ و یهوه از تو چه چیز را میطلبد غیر از
اینکه انصاف را بجا آوري و رحمت را دوست
بداري و در حضور خداي خویش با فروتنی
پیروي نمایی؟ تثنیه
آواز یهوه به شهر ندا میدهد و حکمت اسم او را
مشاهده مینماید.‏ عصا و تع کننده آن را بشنوید.‏
آیا تا به حال گنجهاي شرارت و ای ناقصِ‏ لعنت
شده در خانهشریران میباشد؟
آیا من با میزانهاي شرارت و با کیسه سنگهاي
ناراست بري خواهم شد؟
زیرا که ثروتمندانِ‏ او از ظلم فراوآنند و ساکنانش
دروغ میگویند و زبان ایشان در دهانشان فریب محض
است.‏
پس من نیز تو را به سبب گناهانت به جراحات
شدید مجروح ساخته،‏ خراب خواهم نمود.‏
تو خواهی خورد اما سیر نخواهی شد و گرسنگی
تو در درونت خواهد ماند و بیرون خواهی برد اما
رستگار نخواهی ساخت و آنچه را که رستگار نمایی
من به شمشیر تسلیم خواهم نمود.‏
تو خواهی کاشت اما نخواهی دروید؛ تو زیتون را
به پا خواهی فشرد اما خویشتن را به روغن تدهین
نخواهی نمود؛ و شیره انگور را اما شراب نخواهی
نوشید.‏ تثنیه ؛ حجی ؛ باب
زیرا که قوانین عمرِي و همه اعمال خاندان اَخْآب
نگاه داشته میشود و به مشورتهاي ایشان پیروي
مینمایید تا تو را به ویرانی و ساکنانش را ب ا مسخرگی
تسلیم نمایم،‏ پس عار قوم مرا متحمل خواهید شد.‏
17 ،2
6 ،1
38 ،28
.15
.16
اول پادشاهان
29 .25 ،16
7
.1
.2
.3
.4
.5
بر من زیرا که مثل جمع کردن میوهها و مانند
چیدن انگورهایی شدهام که نه خوشهاي براي خوراك
دارد و نه نوبر انجیري که جان من آن را میخواهد.‏
مرد پارسا از جهان نابود شده،‏ و راست کردار از
میان آدمیان از بین خواهند رفت.‏ همه ایشان براي
خون کمین میگذارند و یکدیگر را به دام صید
مینمایند.‏
دستهاي ایشان براي شرارت آماده است؛ رئیس
طلب میکند و داور رشوه میخواهد و مرد بزرگ به
هواي نفس خود سخن میگود؛ پس ایشان آن را به هم
میبافند.‏
نیکوترین ایشان مثل خار میباشد و راست کردار
ایشان از خاربست بدتر.‏ روز پاسبانانت و روز عاقبت تو
رسیده است،‏ هماکنون اضطراب ایشان خواهد بود.‏
بر یار خود اعتماد مدار و بر دوست خالص خویش
توکّل منما و درِ‏ دهان خود را از هم آغوش خود نگاه
دار.‏ مزامیر ؛
زیرا که پسر،‏ پدر را افتضاح میکند و دختر با
مادر خود و عروس با مادرشوهر خویش مقاومت
مینمایند و دشمنان شخص اهل خانه او
میباشند.‏ ارمیا ؛ متی
اما من بسوي یهوه نگرانم و براي خداي نجات خود
انتظار میکشم و خداي من مرا اجابت خواهد نمود.‏
اي دشمن،‏ بر من شادي منما زیرا اگر چه بیفتم
خواهم برخاست و اگرچه در تاریکی بنشینم،‏ یهوه نور
من خواهد بود.‏ امثال ؛ مزامیر
یهوه را متحمل خواهم شد زیرا به او
گناه ورزیدهام تا او دعوي مرا پایان دهد و داوري مرا
بجا آورد.‏ پ س مرا به روشنایی بیرون خواهد آورد و
1 ،27
35 .21 ،10
17 ،24
3 ،146
4 ،9
9 ،118
.6
.7
.8
9. خشم
5 ،22
12 ،10
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 832 -

يها
یم
عدالت او را مشاهده خواهم نمود.‏
دشمنم این را خواهد دید و خجالت او را خواهد
پوشانید زیرا به من میگوید:‏ یهوه خداي تو کجا است؟
چشمانم بر او خواهد نگریست و او هماکنون مثل گل
کوچهها پایمال خواهد شد.‏
در روز بنا نمودن دیوارهایت در آن روز
شریعتدور خواهد شد.‏
در آن روز از آشور و از شهرهاي مصر و از مصر تا
نهر فرات و از دریا تا دریا و از کوه تا کوه نزد تو خواهند
آمد.‏
و زمین به سبب ساکنانش،‏ به جهت نتیجه
اعمالشان ویران خواهد شد.‏
قوم خود را به عصاي خویش شبانی کن و
گوسفندان میراث خود را که در جنگل و در میان
کَرْملْ‏ به تنهایی ساکن باشند.‏ ایشان مثل ایام
سابق در باشان و جِلْعاد بچرند.‏ باب ؛ مزامیر 23،
مثل ایامی که از مصر بیرون آمدي کارهاي عجیب
به او نشان خواهم داد.‏
امتها چون این را بینند،‏ از تمامی توانایی خویش
خجل خواهند شد و دست بر دهان خواهند گذاشت و
گوشهاي ایشان کر خواهد شد.‏ ایوب
مثل مار خاك را خواهند لیسید و مانند حشرات
زمین از سوراخهاي خود با لرزه بیرون خواهند آمد و
بسوي یهوه خداي ما با ترس خواهند آمد و از تو
خواهند ترسید.‏ مزامیر
کیست خدایی مثل تو که نافرمانی را
میآمرزد و از تقصیر بقیه میراث خویش
درمیگذرد.‏ او خشم خود را تا به ابد نگاه
نمیدارد زیرا رحمت را دوست میدارد.‏ خروج ؛
میکاه
4
6 ،34
3 ،5
5 ،21
9 ،72
.10
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
مزامیر 11 .8 .3 ،103
.19
او باز برگشت،‏ بر ما رحمت خواهد نمود و
نافرمانی ما را پایمال خواهد کرد و تو همه گناهان
ایشان را به عمق دریا خواهی انداخت.‏
امانت را براي یعقوب و رأفت را براي ابراهیم بجا
خواهی آورد چنانکه در روزهاي قدیم براي پدران ما
قَسم خوردي.‏ ؛ لوقا
73 ،1
مزامیر‎89‎‏،‏ 29 .3
.20
- 833 -

يپا
هرا
یم
یم
یم
يها
يها
يها
يها
یم
يها
ناحوم
ناحوم
1
.2
یهوه خداي غیور و انتقام گیرنده است.‏ یهوه
انتقام گیرنده و صاحب خشم است.‏ یهوه از
دشمنان خویش انتقام میگیرد و براي دشمنان
خود خشم را نگاه میدارد.‏ خروج
یهوه دیر خشم و نیرومند است و گناه را هرگز
بیسزا نمیگذارد.‏ یهوه در تند باد و طوفان است و
ابرها خاك او میباشد.‏ خروج
دریا را سرزنش میکند و آن را میخشکاند و همه
نهرها را خشک سازد.‏ باشان و کَرْملْ‏ کاهیده
میشوند و گُلِ‏ لُبنان پژمرده میگردد.‏ خروج
کوهها از او متزلزل و تپهها گداخته شوند و
جهان از حضور وي متحرّك میگردد و زمین و همه
ساکنانش.‏ مزامیر
پیش خشم وي که تواند ایستاد؟ و در آتش خشم او
که تواند برخاست؟ خشم او مثل آتش ریخته میشود
و صخْرهها از او خرد میگردد.‏ تثنیه
یهوه نیکو است و در روز تنگی پناهگاه
میباشد و متوکّلان خود را میشناسد.‏ مزامیر
و به سیل سرشار،‏ مکان آن را کلاً‏ خراب خواهد
ساخت و تاریکی دشمنان او را تعقیب خواهد نمود.‏
کدام تدبیر را به ضد یهوه توانید نمود؟ او پایان
خواهد داد و مصیبت دفعه دیگر بر پا نخواهد شد.‏
زیرا اگرچه مثل خارها به همپیچیده و مانند
میگساران مست بشوند،‏ لیکن چون کاه خشک کلاً‏
سوخته خواهند شد.‏
مشاور شرور که به ضد یهوه بد میاندیشد،‏ از تو
بیرون آمده است.‏
یهوه چنین میفرماید:‏ اگرچه ایشان در قوت سالم
و در شماره نیز بسیار باشند اما ریشه کن شده،‏ در
خواهند گذشت.‏ و اگر چه تو را خوار ساختم،‏ لیکن بار
دیگر تو را خوار نخواهم نمود.‏
و هماکنون یوغ او را از گردن تو خواهم شکست و
بندهاي تو را خواهم گسیخت.‏
و یهوه درباره تو امر فرموده است که بار دیگر
نسلی به نام تو نخواهد بود و از خانه خدایانت بتهاي
تراشیده و تصاویر ریخته شده را ریشه کن خواهم
نمود و قبر تو را خواهم ساخت زیرا خوار شدهاي.‏
اینک بر کوهها پایهاي مبشّر که صلح را ندا
میکند!‏ اي یهودا عیدهاي خود را نگاه دار و نذرهاي
خود را وفا کن زیرا که مرد شرور بار دیگر از تو نخواهد
گذشت بلکه کلاً‏ ریشه کن خواهد شد.‏ اشعیا
7 ،52
.15
2
1. خراب
.2
کننده در مقابل تو برمیآید.‏ حصار را حفظ
کن،‏ راه را دیدبانی نما،‏ کمر خود را قوي گردان و قوت
خویش را بسیار زیاد کن.‏
زیرا یهوه عظمت یعقوب را مثل عظمت اسرائیل باز
میآورد و تاراجکنندگانْ‏ ایشان راتاراج کنند و
شاخه موهاي ایشان را تلف مینمایند.‏
قدرتمندان او سرخ شده و مردان جنگی به
قرمز ملبس و ارابهها در روز تهیه مانند آتش
درخشنده است و نیزهها متحرّك میباشد.‏
ارابهها را در کوچهها بتندي میرانند،‏ در چهارسوها
بهم برمیخورند.‏ نمایش آنها مثل مشعلها است و مانند
برقها میدوند.‏
او بزرگان خود را به یاد میآورد و ایشان در راه
رفتن لغزش میخورند.‏ دوان دوان به حصار میآیند و
منجنیق را حاضر میسازند.‏
دروازههاي نهرها گشاده است و قصر گداخته
میگردد.‏
و حص ب برهنه شده،‏ به اسیري برده میشود و
کنیزانش مثل ناله کبوترها سینهزنان ناله میکنند.‏
و نینوا از روزي که به وجود آمد،‏ مانند دریاچه آب
میبود.‏ اما اهلش فرار میکنند،‏ و اگر چه صدا میزنند که
بایستید!‏ بایستید!،‏ لیکن هیچ کس درك نمیکند.‏
نقره را غارت کنید و طلا را به یغما برید زیرا که
اندوخته او را و زیادي هرگونه چیزهاي باارزشاش
را انتهایی نیست.‏
او خالی و ویران و خراب است و دلش گداخته و
زانوهایش لرزان و در همه کمرها درد شدید میباشد و
رنگ روی همه پریده است.‏
بیشه شیران و مرتع شیران جوان کجا است که در
آن شیر نر و شیر ماده و شیر بچه خرامیدند و
ترسانندهاي نبود؟
شیر نر براي حاجت بچه خود میدرید و به
جهت شیرهاي مادهاش خفه میکرد و غار خود را
اشعیا 7 ،13
3. سپر
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
6 ،1
21 ،14
5 ،20
7 ،34
22 ،32
5 ،97
.3
.4
.5
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
.14
- 834 -

يوا
يها
يها
يدا
بسب
يها
یب
از شکار و بیشه خویش را از صید پر میساخت.‏
اما هماکنون یهوه صبایوت میفرماید:‏ من به ضد
تو هستم و ارابههایش را به دود خواهم سوزانید و
شمشیرْ،‏ شیران جوان تو را هلاك خواهد ساخت
وشکار تو را از زمین ریشه کن خواهم نمود و آواز
ایلچیانت دیگر شنیده نخواهد شد.‏
ناحوم
.13
3
.1
بر شهر خونریز که تمامش از دروغ وقتل مملّو
است و غارت از آن دور نمیشود!‏ حزقیال ؛ حبقوق
،2
9 .6 ،24
12
.2
آواز تازیانهها و ص غرغر چرخها و جهیدن اسبان
و جستن ارابهها.‏
هجوم میآورند و شمشیرها برّاق و نیزهها
لامع میباشد و زیادي مجروحان و فراوانی مقتولان و
جنازهها را انتها نیست.‏ بر لاشهاي یکدیگر میافتند.‏
از زیادي زناي فاحشه خوش چهره که صاحب
سحرها است و امتها را به زناهاي خود و قبایل را به
جادوگری خویش میفروشد.‏ مکاشفه
اینک یهوه صبایوت میفرماید:‏ من به ضد تو هستم
و دامنهایت را بر روي تو آشکار ساخته،‏ آلت تناسلی
تو را بر امتّها و رسوایی تو را بر مملکتها ظاهر خواهم
ساخت.‏ اشعیا
و نجاسات بر تو ریخته تو را خوار خواهم ساخت و
تو را عبرت خواهم گردانید.‏
و واقع خواهد شد که هر که تو را بیند از تو فرار
کرده،‏ خواهد گفت:‏ نینوا ویران شده است!‏ کیست که
براي وي ماتم گیرد و از کجا براي تو تعزیه کنندگان
بطلبم؟
آیا تو از نُو‏-‏ آمون بهتر هستی که در میان نهرها
ساکن بوده،‏ آبها او را احاطه میداشت که دریا حصار او
و بحرها دیوار او میبود؟
و مصر قوتش میبودند و آن انتها نداشت،‏
پوط و لیبی از معاونت کنندگان تو میبودند.‏
با این همه ترك وطن شده و به اسیري رفته است
و کودکانش نیز بر سر هر کوچه کوبیده شدهاند و بر
شریفانش قرعه انداختهاند و همه بزرگانش به زنجیرها
بسته شدهاند.‏
سپ.‏ تو نیز مست شده،‏ خویشتن را پنهان خواهی
کرد و پناهگاهی به دشمن خواهی جست.‏
همه قلعههایت به درختان انجیر با نوبرها مشابه
خواهد بود که چون تکانیده شود به دهان خورنده
میافتد.‏
اینک اهل تو در اندرونت زنان میباشند.‏
دروازه زمینت براي دشمنانت کلاً‏ گشاده شده،‏
آتش پشتبندهایت را میسوزاند.‏
براي محاصرهات آب بیاور.‏ قلعههاي خود را
مستحکم ساز.‏ به گل،‏ داخل شو و ملاط را پا بزن و
کوره آجر پزي را باز سازي نما.‏
در آنجا آتش تو را خواهد سوزانید و شمشیر تو را
ریشه کن ساخته،‏ تو را مثل کرم خواهد خورد،‏
خویشتن را مثل کرْم زیاد کن و مثل ملخ شمار
گردان.‏
تاجرانت را از ستارگان آسمان زیادتر کردي.‏ مثل
کرمها تاراج میکنند و میپرند.‏
تاجداران تو مانند ملخهایند و سردارانت مانند
انبوه خرچسنه اند که در روز سرد بر دیوارها فرود
میآیند،‏ اما چون آفتاب گرم شود میپرند و جاي
ایشان معلوم نیست که کجاست.‏
اي پادشاه آشور شبانانت به خواب رفته و
شریفانت خوابیدهاند و قوم تو بر کوهها پراکنده شده،‏
کسی نیست که ایشان را جمع کند.‏
براي شکستگی تو التیامی نیست و جراحت تو
علاج نمیپذیرد و هر که آوازه تو را میشنود براي تو
دست میزند،‏ زیرا کیست که شرارت تو بر او دائماً‏ وارد
نمیآمد؟
.13
.14
.15
.16
.17
.18
.19
1 ،17
3 ،47
اشعیا 18 ،13
3. سواران
.4
.5
.6
.7
.8
9. حبشه
.10
11
.12
- 835 -

يرو
یم
یم
یآیم
گی
يرو
يوا
یم
حبقوق
حبقوق
1
.2
اي یهوه تا به کی فریاد برمیآورم و نمیشنوي؟ تا
به کی نزد تو از ظلم فریاد برمیآورم و نجات
نمیدهی؟ ؛
3. چرا بیانصافی را به من نشان میدهی و بر ستم
نظر مینمایی و خشم و ظلم پیش من میباشد؟
دعوا پدید میآید و دشمنی سر خود را بلند میکند.‏
از این سبب،‏ شریعت سست شده است و عدالت
هرگز صادر نمیشود.‏ چونکه شریران عادلان را احاطه
مینمایند.‏ بنابراین عدالت برعکس شده صادر
میگردد.‏
در میان امتها نظر کنید و ملاحظه نمایید و
بشدت متحیر شوید.‏ زیرا که در ایام شما کاري میکنم
که اگر شما را هم از آن خبر دهند،‏ باور نخواهید کرد.‏
زیرا که اینک آن امت تلخ و تندخو،‏ یعنی کلدانیان
را برمیانگیزانم که در وسعت جهان خرامند تا
مسکنهایی را که از آن ایشان نیست به تصرّف آورند.‏
ایشان هولناك و مهیب باشند.‏ حکم و شکوه
ایشان از خود ایشان صادر میشود.‏
اسبان ایشان از پلنگها چالاکتر و از گرگانِ‏ شب
تیزروترند و سوارانایشان جست و خیز میکنند.‏ و
سواران ایشان از جاي دور آمده،‏ مثل عقابی که براي
خوراك بشتابد میپرند.‏ ؛ متی
ایشان براي ظلم ند ‏.عزیمت
ایشان بطرف پیش است و اسیران را مثل ر جمع
میکنند.‏
و ایشان پادشاهان را مسخره مینمایند و سرورانْ‏
مسخره ایشان میباشند.‏ بر همه قلعهها میخندند و
خاك را توده نموده،‏ آنها را تسخیر میکنند.‏
سپ.‏ مثل باد بشتاب رفته،‏ عبور میکنند و مجرم
میشوند.‏ این قوت ایشان خداي ایشان است.‏
اي یهوه خداي من!‏ اي قدوس من!‏ آیا تو از ازل
نیستی؟ پس نخواهیم مرد.‏ اي یهوه ایشان را براي
داوري معین کردهاي و اي صخْره،‏ ایشان را براي ادب
کردن برگزیدي.‏ ارمیا
تو پاکتر است از اینکه به بدي بنگري و
به بیانصافی نظر نمیتوانی کرد.‏ پ س چرا خیانتکاران
را ملاحظه مینمایی و هنگامی که شریر کسی را که از
خودش عادل تر است میبلعد،‏ خاموش میمانی؟ ایوب
1 ،12 ؛ ارمیا 7 ،21
.14
و مردمان را مثل ماهیان دریا و مانند حشراتی که
حاکمی ندارند میگردانی؟ اعداد
او همگی ایشان را به قّلاب برمیکشد و ایشان را
به دام خود میگیرد و در تور خویش آنها را جمع
مینماید.‏ از اینجهت،‏ خوشحال و شادمان میشود.‏
بنابراین،‏ براي دام خود قربانی گذراند وبراي
تور خویش بخور میسوزاند.‏ چونکه نصیب او از آنها
فربه و خوراك وي لذیذ میشود.‏
آیا از اینجهت دام خود را خالی خواهد کرد و
از پیوسته کُشتنِ‏ امتها دریغ نخواهد نمود؟
17 ،27
.15
.16
.17
2
.1
بر دیدهبانگاه خود میایستم و بر برج برپا میشوم.‏ و
مراقب خواهم شد تا ببینم که او به من چه خواهد
گفت و درباره شکایتم چه جواب خواهد داد.‏ اشعیا
سپ.‏ یهوه مرا جواب داد و گفت:‏ رؤیا را بنویس و آن
را بر لوحها چنان نقش نما که دونده آن را بتواند
خواند.‏
زیرا که رؤیا هنوز براي وقت معین است و به
مقصد میشتابد و دروغ نمیگوید.‏ اگر چه تأخیر
نماید برایش منتظر باش زیرا که حتماً‏ خواهد آمد
و درنگ نخواهد نمود.‏ مزامیر ؛
اینک جان مرد متکبر در او راست نمیباشد،‏
اما مرد عادل به ایمان خود زیست خواهد نمود.‏
8 ،21
6 ،42
14 ،27
2
.3
.4
17 ،1 رومیان
.5
6
.7
به درستی که شراب فریبنده است و مرد مغرور
آرامی نمیپذیرد،‏ که شهوت خود را مثل عالم مردگان
میافزاید و خودش مثل مرگ،‏ سیر نمیشود.‏ بلکه
همه امتها را نزد خود جمع میکند و تمامی قومها را
براي خویشتن فراهم میآورد.‏
سپ.‏ آیا همه ایشان بر وي مثَلی نخواهند زد و
معماي طعنآمیز بر وي نخواهند آورد ؟ و نخواهند گفت:‏
بر کسی که آنچه را که از آن وي نیست
میافزاید؟ تا به کی؟ و خویشتن را زیر بار گرو
مینهد.‏
آیا گزندگان بر تو ناگهان برنخواهند خاست و
آزارندگانت بیدار نخواهند شد و تو را تاراج نخواهند
نمود؟
28 ،24
صفنیا 3 ،3
2 ،22
24 ،10
مزامیر 2 ،13
.4
.5
.6
.7
.8
9. جمیع
.10
11
.12
13. چشمان
- 836 -

يوا
يوا
يوا
يوا
يها
ي سها
یم
يار
فی
يها
يرو
يها
يها
يها
حبقوق
8. چونکه
.9
تو امت ب ی را غارت کردهاي،‏ تمامی
بقیه قومها تو را غارت خواهند نمود،‏ به سبب خون
مردمان و ظلمی که بر زمین و شهر و همه ساکنانش
نمودهاي.‏
بر کسی که براي خانه خود بدي را کسب
نموده است تا آشیانه خود را بر جاي بلند ساخته،‏
خویشتن را از دست بلا برهاند.‏
رسوایی را به جهت خانه خویش تدبیر کردهاي به
اینکه قوم بسیار را قطع نموده و بر ضد جان
خویش گناه ورزیدهاي.‏
زیراکه سنگ از دیوار فریاد برخواهد آورد و تیر از
میان چوبها آن را جواب خواهد داد.‏
بر کسی که شهري به خون بنا میکند و
قریهاي به بیانصافی استوار مینماید.‏ ارمیا ؛ میکاه 3،
13 ،22
.10
.11
.12
10
.13
آیا این از جانب یهوه صبایوت نیست که قومها
براي آتش مشقّت کشند و طوا براي بطالت
خویشتن را خسته مینمایند؟
زیرا که جهان از معرفت شکوه یهوه مملّو
خواهد شد به نحوي که آبها دریا را مستور
میسازد.‏ اشعیا
بر کسی که همسایه خود را مینوشاند و بر تو
که زهر خویش را ریخته،‏ او را نیز مست میسازي تا
برهنگی او را بنگري.‏
تو از رسوایی به عوض شکوه سیر خواهی شد.‏ تو
نیز بنوش و پوست زاید آلت تناسلی ختنه نشده
خویش را آشکار ساز.‏ کاسه دست راست یهوه بر تو
وارد خواهد آمد و استفراغ رسوایی بر شکوه تو خواهد
بود.‏ مزامیر ؛ ؛ اشعیا
زیرا ظلمی که بر لُبنان نمودي و هلاکت حیوانات
که آنها را ترسانیده بود،‏ تو را خواهد پوشانید.‏ به سبب
خون مردمان و ظلمی که بر زمین و شهر و بر همه
ساکنانش رسانیدي.‏
از بت تراشیده چه فایدهاست که سازنده آن،‏ آن را
بتراشد یا از بت ریخته شده و معلّم دروغ،‏ که سازنده
آن بر صنعت خود توکّل بنماید و بتهاي گُنگ را
بسازد.‏
بر کسی که به چوب بگوید بیدار شو و به
سنگ گنگ که برخیز!‏ آیا میشود که آن تعلیم دهد؟
اینک به طلا و نقره پوشیده میشود لکن در درونش
مطلقاً‏ روح نیست.‏ اول پادشاهان ؛ مزامیر
اما یهوه در معبد محل مقدس خویش است پس
تمامی جهان به حضور وي خاموش باشد.‏
،46 ؛ 4 ،11 مزامیر
11
3
.1
.2
دعاي حبقُوق پیامبر بر شُجونُوت.‏
اي یهوه چون خبر تو را شنیدم ترسان گردیدم.‏ اي
یهوه عمل خویش را در میان سالها زنده کن!‏ در میان
سالها آن را معروف ساز و در هنگام خشم رحمت را
بیاد آور.‏
3. خدا از تیمان آمد و قدوس از کوه فاران،‏ سلاه.‏ شکوه
او آسمانها را پوشانید و زمین از ستایش او مملّو
گردید.‏ مزامیر ؛ اشعیا
پرتُوِ‏ او مثل نور بود و از دست وي درخشندگی
ساطع گردید.‏ و پوشش قوت او در آنجا بود.‏
پیش وي وبا میرفت و آتش تب نزد پای او
میبود.‏
او بایستاد و زمین را پیمود.‏ او نظر افکند و امتها را
پراکنده ساخت و کوههاي ازلی جستند و تپههاي
ابدي خم شدند.‏ طریق او جاودانی است.‏
خی.‏ مه کوشان را در بلا دیدم.‏ و چادرهاي زمین
مدیان لرزان شد.‏
اي یهوه آیا بر نهرها خشم تو افروخته شد یا خشم
تو بر نهرها و خشم تو بر دریا وارد آمد،‏ که بر اسبان
خود و ارابه پیروزي خویش سوار شدي؟
کمان تو تماماً‏ برهنه شد،‏ موافق قَسمهایی که در
کلام خود براي قومها خوردهاي،‏ سلاه.‏ زمین را ب ا نهرها
تقسیم ساختی.‏
کوهها تو را دیدند و لرزان گشتند و سیلابها
جاري شد.‏ اعماق آواز خود را داد و دستهاي خویش را
به بالا برافراشت.‏
آفتاب و ماه در برجهاي خود ایستادند.‏ از نور
تیرهایت و از پرتو نیزه برّاق تو برفتند.‏ یوشع
با خشم در جهان سیر کردي،‏ و با خشم،‏ امتها را
پایمال نمودي.‏
براي نجات قوم خویش و خلاصی مسح شدههاي
خود بیرون آمدي.‏ سر را از خاندان شریران زدي و
اساس آن را تا به گردن عریان نمودي،‏ سلاه.‏
14. سر سرداران ایشان را به عصاي خودشان مجروح
ساختی،‏ هنگامی که مثل گردباد آمدند تا مرا پراکنده
سازند.‏ خوشی ایشان در این بود که مسکینان را در
پنهانی ببلعند.‏
13 ،10
3 ،6
19 ،72
.4
.5
.6
7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
4 ،115
26 ،18
17 ،51
9 ،11
9 ،75
5 ،60
.14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
- 837 -

يها
يها
حبقوق
.15
با اسبان خود بر دریا و بر انبوه آبهاي بسیار
خرامیدي.‏
16. چون شنیدم جهازهاضمهام بلرزید و از آواز آن
لبهایم بجنبید،‏ و پوسیدگی به استخوانهایم داخل
شده،‏ در جاي خود لرزیدم،‏ که در روز تنگی استراحت
یابم هنگامی که آن که قوم را خوار خواهد ساخت،‏ بر
ایشان حمله آورد.‏
اگرچه انجیر شکوفه نیاورد و میوه در موها یافت
نشود و حاصل زیتون ضایع گردد و مزرعهها آذوقه
ندهد،‏ و گلهها از آغل بریده شود و گوسالهها در
طویلهها نباشد،‏
لیکن من در یهوه شادمان خواهم شد و در
خداي نجات خویش وجد خواهم نمود.‏ اشعیا
یهوه قوت من است و پایهایم را مثل پای
آهو میگرداند و مرا بر مکان بلندم خرامان خواهد
ساخت.‏ براي سالار سرودخوانان بر سیم آلات
موسیقی.‏
10 ،61
.17
.18
19. سرور
- 838 -

يرو
یم
يها
کی کی
یم
یم
یم
يوا
صفنیا
صفنیا
1
.1
.2
.3
کلام یهوه که در ایام یوشّیا پسران آمون،‏ پادشاه
یهودا،‏ بر صفَنْیا پسران کوشی پسران جدلْیا پسران
اَمرْیا پسر حزْقیا نازل شد.‏
یهوه میفرماید که همه چیزها را از روي زمین کلاً‏
هلاك خواهم ساخت.‏
انسان و حیوانات را هلاك میسازم.‏ مرغان هوا و
ماهیان دریا و سنگهاي مضاحم را با شریران هلاك
میسازم.‏ و انسان را از روي زمین ریشه کن مینمایم.‏
یهوه اینگونه فرموده است.‏
و دست خود را بر یهودا و بر همه ساکنان اورشلیم
دراز مینمایم.‏ و بقیه بعل و اسم بتپرستان و
کاهنان را از این مکان ریشه کن سازم.‏ دوم پادشاهان
متی 41 ،13
.4
5 ،23
.5
.6
.7
و آنانی را که لشکر آسمان را بر بامها میپرستند،‏ و
آن پرستندگان را که به یهوه قَسم میخورند و آنانی را
که به ملْکوم سوگند میخورند،‏
و آنانی را که از پی یهوه مرتَد شدهاند،‏ و آنانی را
که یهوه را نمیطلبند و از او مسألت نمینمایند.‏
در حضور سرور یهوه خاموش باش،‏ زیرا که روز
یهوه نزدیک است،‏ چونکه یهوه قربانیاي مهیا کرده
است و دعوتشدگان خود را تقدیس نموده است.‏ مزامیر
11 ،46
.8
و در روز قربانی یهوه واقع خواهد شد که من بر
سروران و پسران پادشاه و همه آنانی که لباس بیگانه
میپوشند عقوبت خواهم رسانید.‏ اشعیا
و در آن روز بر همه آنانی که بر آستانه جهند
عقوبت خواهم رسانید و بر آنانی که خانه یهوه خود را
از ظلم و فریب پر میسازند.‏
و یهوه میفرماید که در آن روز صداي فریادي از
دروازه ماهی و هیاهویی از محلّه دوم و شکستگی
عظیمی از تپهها شنیده خواهد شد.‏
اي ساکنان مکْتیش زاري نمایید زیرا که تمامی
قوم کنعان تلف شده و همه آنانی که نقره را برمیدارند
ریشه کن گردیدهاند.‏
و در آنوقت اورشلیم را به چراغها تفتیش خواهم
نمود و بر آنانی که بر دردهاي خود نشستهاند و در
دلهاي خود میگویند یهوه نه نیکویی کند و نه
بدي،‏ عقوبت خواهم رسانید.‏
بنابراین،‏ ثروت ایشان تاراج و خانههاي ایشان
خراب خواهد شد؛ و خانهها بنا خواهند نمود،‏ اما در
آنها ساکن نخواهند شد و تاکستانها خواهند کاشت،‏ اما
شراب آنها را نخواهند نوشید.‏ عاموس ؛ تثنیه
روز عظیم یهوه نزد است،‏ نزد است و
بزودي هرچه تمامتر میرسد.‏ آواز روز یهوه را شنیده
است و مرد زورآور در آن به تلخی فریاد برخواهد آورد.‏
39 ،28
11 ،5
.13
.14
15 ،1 یوئیل
.15
آن روز،‏ روز خشم است،‏ روز تنگی و اضطراب،‏ روز
خرابی و ویرانی،‏ روزِ‏ تاریکی و ظلمت،‏ روز ابرها و
ظلمت غلیظ،‏ ارمیا
روز شیپور و هنگامه جنگ به ضد شهرهاي
حصاردار و به ضد برجهاي بلند.‏
ومردمان را چنان به تنگ میآورم که کورانه راه
خواهند رفت زیرا که به یهوه گناه ورزیدهاند.‏ پ س خون
ایشان مثل غبار و گوشت ایشان مانند ادرار ریخته
خواهد شد.‏
در روز خشمِ‏ یهوه نه نقره و نه طلاي ایشان را
تواند رهانید و تمامی جهان از آتش غیرت او سوخته
خواهدشد،‏ زیرا که بر تمامی ساکنان جهان هلاکتی
هولناك وارد خواهد آورد.‏ حزقیال ؛ باب 3،
8
19 ،7
7 ،30
.16
.17
.18
2
.1
.2
اي امتی که حیا ندارید،‏ فراهم آیید و جمع بشوید!‏
قبل از آنکه حکم نتاج بیاورد و آن روز مثل کاه
بگذرد؛ قبل از آنکه آتش خشم یهوه بر شما وارد آید؛
قبل از آنکه روز خشم یهوه بر شما برسد.‏ مزامیر
اي همه حلیمانِ‏ زمین که احکام او را بجا میآورید،‏
عدالت را بطلبید و فروتنی را بجویید،‏ شاید که در روز
خشم یهوه در پناه باشید.‏
زیرا که غَز َّه متروك شود و اَشْقَلُون ویران
میگردد و اَهل اَشْدود را در وقت ظهر اخراج مینمایند
و عقْرُون از ریشه کنده میشود.‏
بر امت کَریتیان که بر ساحل دریا ساکنند.‏ اي
کنعان،‏ اي زمین فلسطینیان کلام یهوه به ضد شما
است و من تو را چنان هلاك میکنم که کسی در تو
ساکن نخواهد بود،‏ ارمیا
و ساحل دریا موضع مرتعهاي شبانان و آغلهاي
گوسفندان خواهد بود،‏
و ساحل دریا براي بقیه خاندان یهودا خواهد بود تا
4 ،1
1 ،47
.3
.4
.5
.6
.7
25 ،30
.9
.10
.11
.12
- 839 -

يوا
يها
يها
نیی
يها
یم
نی
در آن بچرند.‏ شبگاهان در خانه اَشْقَلون خواهند 3. سرورانش
خوابید زیرا یهوه خدایشان به ایشان رحم نموده،‏
اسیران ایشان را باز خواهد آورد.‏ ارمیا ؛ باب 3،
ملامت موآب و سرزنش پسرانعمون را شنیدم که
چگونه قوم مرا ملامت میکنند و بر محدوده ایشان
فخر مینمایند.‏
بنابراین،‏ یهوه صبایوت خداي اسرائیل میفرماید:‏ به
حیات خودم قَسم که موآب مثل سدوم و پسرانعمون
مثل عموره خواهد شد.‏ محل خارها و حفره نمک
و ویرانی ابدي خواهد شد.‏ بقیۀ قوم من آنها را غارت
خواهند نمود و بقیه امت من ایشان را به تصرّف
خواهند آورد.‏ پیدایش
این به سبب تکبر ایشان بر ایشان وارد خواهد آمد
زیرا که قوم یهوه صبایوت را ملامت نموده،‏ بر ایشان
فخر کردند.‏
سپ.‏ یهوه به ضد ایشان مهیب خواهد بود زیرا که
تمامی خدایان جهان را نابود خواهد ساخت و
همه جزایر امتها هر کدام از جاي خود او را
عبادت خواهند کرد.‏
و شما نیز اي حبشیان به شمشیر من کشته
خواهید شد.‏
و دست خود را بر زمین شمال دراز کرده،‏ آشور را
هلاك خواهد کرد و نینوي را به ویرانی و به زمین
خشک مثل بیابان تبدیل خواهد نمود.‏
و گلهها و تم امی حیوانات امته ا در
میانشخواهند خوابید و مرغ سقّا و خارپشت بر
تاجهاي ستونهایش منزل خواهند گرفت و آواز
سراینده از پنجرههایش شنیده خواهد شد و خرابی بر
آستانههایش خواهد بود زیرا که چوب سرو آزادش را
برهنه خواهد کرد.‏ ؛ مزامیر ؛ اشعیا
این است شهر فرحناك که در اطمینان ساکن
میبود و در دل خود میگفت:‏ من هستم و غیر از من
دیگري نیست؛ من هستم و غیر از من دیگري نیست.‏
چگونه خراب شد!‏ خوابگاه حیوانات گردیده است!‏ هر
که از آن عبور کند آنرا مسخره کرده،‏ دست خود را
خواهد جنبانید!‏
صفنیا
20
11 ،34
14 ،29
7 ،102
24 ،19
اشعیا 21 ،13
.8
.9
.10
11
.12
.13
.14
.15
3
.1
.2
بر شهر فتنه انگیزِ‏ نجسِ‏ ظلم کننده!‏
آواز را نمیشنود و نصیحت را نمیپذیرد و بر یهوه
توکّل نمینماید و به خداي خود نزدیک نمیشود.‏
در اندرونش شیران غرّان و داورانش
گرگان شب که چیزي تا صبح باقی نمیگذارند.‏ حزقیال
27 ،22
11 ؛ میکاه 3،
.4
.5
.6
.7
پیامبرانش مغرور و خیانتکارند.‏ کاهنانش محل
مقدس را ن ج س میسازند و به شریعت مخالفت
میورزیدند.‏
یهوه در میانش عادل است و بیانصافی نمینماید.‏
هر بامداد حکم خود را روشن سازد و کوتاهی
نمیکند،‏ اما مرد ظالم حیا را نمیداند.‏
امتها را ریشه کن ساختهام که برجهاي ایشان
خراب شده است و کوچه ایشان را چنان ویران
کردهام که عبور کنندهاي نباشد.‏ شهرهاي ایشان چنان
ویران گردیده است که نه انسانی و نه ساکنی باقی
مانده است.‏
و گفتم:‏ کاش که از من میترسیدي و نصیحت را
میپذیرفتی.‏ تا آنکه مسکن او از بین نمیرفت،‏ موافق
هر آنچه بر او تع نموده بودم.‏ اما ایشان صبح زود
برخاسته،‏ اعمال خود را فاسد گردانیدند.‏ ارمیا
بنابراین یهوه میفرماید:‏ براي من منتظر باشید تا
روزي که به جهت غارت برخیزم زیرا که قصد من ا
است که امتها را جمع نمایم و ممالک را فراهم آورم
تا خشم خود و تمامی آتش خشم خویش را بر ایشان
بریزم زیرا که تمامی جهان به آتش غیرت من سوخته
خواهد شد.‏
زیرا که در آن زمان،‏ زبان پاك به امتها باز
خواهم داد تا همه ایشان اسم یهوه را بخوانند و
به یک دل او را عبادت نمایند.‏ اشعیا ؛ هوشع
از آن طرف نهرهاي حبشه پرستندگانم یعنی
دختر پراکندگانم قربانیاي براي من خواهند آورد.‏
14 ،2
22 ،4
2 ،40
.8
.9
.10
اعمال رسولان
27 ،8
.11
در آن روز از همه اعمالت که به من سرکشی
ورزیدهاي خجل نخواهی شد زیرا که در آن زمان آنانی
را که از تکبر تو مسرورند،‏ از میانت دور خواهم کرد و
بار دیگر در کوه مقدس من تکبر نخواهی نمود.‏ ارمیا
اما در میان تو قومی ضعیف و فقیر باقی
خواهم گذاشت و ایشان بر اسم یهوه توکّل
خواهند نمود.‏ اشعیا ؛ حزقیال
و بقیه اسرائیل بیانصافی نخواهند نمود و درو غ
نخواهند گفت و در دهان ایشان زبان فریبنده یافت
نخواهد شد زیرا که ایشان چرا کرده،‏ به آرامی خواهند
خوابید و ترسانندهاي نخواهد بود.‏ مکاشفه
اي دختر صهیون شادي نما!‏ اي اسرائیل آواز
4 ،7
5 ،14
8 ،6
9 ،1
.12
.13
.14
- 840 -

يها
يها
شادمانی بده!‏ اي دختر اورشلیم به تمامی دل شادمان
شو و وجد نما زکریا
یهوه عاقبت تو را برداشته و دشمنانت را
دور کرده است.‏ یهوه پادشاه اسرائیل در میان تو
است پس بار دیگر بلا را نخواهی دید.‏ اشعیا ؛
صفنیا
10 ،41
9 ،9
!
.15
1 ،43
.16
در آن روز به اورشلیم گفته خواهد شد که مترس!‏
اي صهیون دستهاي تو سست نشود!‏
یهوه خدایت در میان تو قدیر است و نجات خواهد
داد او بر تو شادي بسیار خواهد نمود و در محبت خود
آرامی خواهد یافت و با سرودها بر تو شادي خواهد
نمود.‏ اشعیا
آنانی را که به جهت عیدها غمگین میباشند و از
آن تو هستند،‏ جمع خواهم نمود که عار بر ایشان بار
سنگین میبود.‏
اینک در آن زمان برهمه آنانی که بر تو ظلم
میکردند،‏ مکافات خواهم رسانید و لنگان را خواهم
رهانید و رانده شدگان را جمع خواهم کرد و آنانی را
که عار ایشان در تمامی زمین میبود محل ستایش و
اسم خواهم گردانید.‏ میکاه
در آن زمان شما را در خواهم آورد و در آن زمان
شما را جمع خواهم کرد زیرا یهوه میفرماید:‏ هنگامی
که اسیران شما را بنظر شما باز آورم،‏ آنگاه شما را در
میان تمامی قوم زمین محلّ‏ اسم و ستایش خواهم
گردانید.‏ اشعیا ؛ زکریا ؛ تثنیه ؛ ارمیا ؛ هوشع
11 ،6
14 ،29
3 ،30
7 ،4
16 ،1
7 ،62
5 ،62
.17
.
.18
.19
.20
7 2، ؛ باب
- 841 -

یلئ
یم
یم
يها
نی
نی
حجی
حجی
1
.1
در روز اول ماه ششم از سال دومِ‏ داریوش پادشاه،‏
کلام یهوه به واسطه حجیپیامبر و به زربابِل پسر
شألْتی شهردار یهودا و به یوشع پسر یهوصادق
رئیس کاهنان رسیده،‏ گفت:‏ عزرا
یهوه صبایوت سخن گفته،‏ چنین فرماید:‏ ا
قوم میگویند وقت آمدن ما یعنی وقت بنا نمودن خانه
یهوه نرسیده است.‏
سپ.‏ کلام یهوه به واسطه حجیپیامبر نازل شده،‏
فرمود:‏
آیا وقت شماست که شما در خانههاي سقف دار
خود ساکن شوید و این خانه خراب بماند؟
سپ.‏ حال یهوه صبایوت چنین میفرماید دل خود را
به راههاي خویش مشغول سازید.‏
بسیار کاشتهاید و اندك حاصل میکنید.‏ میخورید
اما سیر نمیشوید و مینوش ید لیکن س یراب
نمیگردید.‏ رخت میپوشید اما گرم نمیشوید و آنکه
مزد میگیرد،‏ مزد خویش را در کیسه سوراخدار
میگذارد.‏ باب ؛ تثنیه
پس یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ دل خود را به
راههاي خود مشغول سازید.‏
به کوه برآمده وچوب آورده،‏ خانه را بنا نمایید و
یهوه میفرماید:‏ از آن راضی شده،‏ شکوه خواهم یافت.‏
منتظر بسیار بودید و اینک کم شد و چون آن را به
خانه آوردید من بر آن دمیدم.‏ یهوه صبایوت میپرسد
که سبب این چیست؟ سبب این است که خانه من
خراب ماند و هرکدام از شما به خانه خویش
میشتابید.‏
از این سبب،‏ آسمانها بخاطر شما از شبنم باز
داشته میشود و زمین از محصولش بازداشته میگردد.‏
1 ،5
38 ،28
17 ،2
.2
3
.4
5
.6
.7
.8
.9
.10
1 17، اول پادشاهان
.11
و من بر زمین و بر کوهها و بر غلّه و شیره انگور و
روغن زیتون و بر هر آنچه زمین میرویاند و بر انسان و
چهارپایان و تمامی دشواري دستها خشکسالی را
خواندم.‏ باب ؛ عاموس
آنگاه زربابِل پسر شَأَلْتَیئیل و یوشع پسر یهو
صادق رئیس کاهنان و تمامی بقیه قوم به قول یهوه
خداي خود و به کلام حجیپیامبر چنانکه یهوه خداي
ایشان او را فرستاده بود گوش دادند،‏ و قوم از یهوه
ترسیدند.‏
و حجی،‏ پیامبرِ‏ یهوه،‏ پیغام یهوه را براي قوم بیان
کرده،‏ گفت:‏ یهوه میفرماید که من با شما هستم.‏
و یهوه روح زربابِل پسر شَأَلْتَیئیل شهردار یهودا و
روح یوشع پسر یهوصادق،‏ رئیس کاهنان،‏ و روح تمامی
بقیه قوم را برانگیزانید تا بروند و در خانه یهوه صبایوت
خداي خود به کار پردازند.‏
در روز بیست و چهارم ماه ششم از سال دومِ‏
داریوش پادشاه،‏ این واقع شد.‏
.13
.14
.15
2
.1
در روز بیست و یکمِ‏ ماه هفتم،‏ کلام یهوه بواسطه
حج‏ّی پیامبر نازل شده،‏ فرمود:‏ باب
زربابِل پسر شَأَلْتَیئیل شهردار یهودا و یوشع پسر
یهوصادق رئیس کاهنان،‏ و بقیه قوم را خطاب کرده،‏
بگو:‏
کیست در میان شما که باقی مانده و ا خانه را
در شکوه نخستینش دیده باشد؟ پس هماکنون در نظر
شما چگونه مینماید؟ آیا در نظر شما ناچیز
نمینماید؟
اما هماکنون یهوه میفرماید:‏ اي زربابِل قوي دل
باش و اي یوشع پسر یهوصادق رئیس کاهنان قوي دل
باش و اي تمامی قوم زمین قوي دل باشید و یهوه
میفرماید که مشغول بشوید زیرا که من با شما هستم.‏
قول یهوه صبایوت این است.‏ باب
برحسب کلام آن عهدي که در هنگام بیرون آوردن
شما از مصر با شما بستم و چونکه روح من در میان
شما قایم میباشد،‏ ترسان مباشید.‏ خروج
زیرا که یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ یک دفعه
دیگر و آن نیز بعد از اندك زمانی،‏ آسمانها و
زمین و دریا و خشکی را متزلزل خواهم ساخت.‏
5 ،19
1 ،1
13 ،1
عزرا 12 ،3
.2
.3
.4
.5
.6
26 ،12 عبرانیان
.7
و تمامی امتها را متزلزل خواهم ساخت و
خوبی همه امتها خواهند آمد و یهوه صبایوت
میفرماید که این خانه را از شکوه پر خواهم
ساخت.‏ اشعیا
یهوه صبایوت میفرماید:‏ نقره از آن من و طلا از آن
من است.‏
یهوه صبایوت میفرماید:‏ شکوه آخرِ‏ این خانه
6 ،49
.8
.9
9 ،4
18 ،2
.12
- 842 -

یم
از شکوه نخستینش عظیمتر خواهد بود و در این
مکان،‏ صلح را خواهم بخشید.‏ قول یهوه صبایوت
این است.‏
در روز بیست و چهارم ماه نهم از سال دومِ‏
داریوش یهوه بواسطه حجیپیامبر نازل شده،‏
فرمود:‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ از کاهنان درباره
شریعت سؤال کن و بپرس.‏
اگر کسی گوشت مقدس را در دامن جامه خود
بردارد و دامنش به نان یا آش یا شراب یا روغن یا به
هر نوع خوراك دیگر برخورد‏،‏ آیا آن مقدسخواهد
شد؟ و کاهنان جواب دادند که نه.‏
سپ.‏ حجی پرسید:‏ اگر کسی که از مردهاي نجس
شده باشد،‏ یکی از اینها را لمس نماید،‏ آیا آن نجس
خواهد شد؟ و کاهنان در جواب گفتند که نجس
خواهد شد.‏ لاویان ؛
سپ.‏ حجی سخن گفته،‏ گفت:‏ یهوه میفرماید این
قوم همچنین هستند و این امت به نظر من همچنین
میباشند و همه اعمال دستهاي ایشان چنین است و
هر هدیهاي که در آنجا میبرند نجس میباشد.‏
و هماکنون دل خود را مشغول سازید از این روز و
قبل از این،‏ پیش از آنکه سنگی برسنگی در معبد یهوه
گذاشته شود.‏
در تمامی این ایام چون کسی به توده بیست اندازه
میآمد فقط ده اندازه بود و چون کسی به میخانه
میآمد تا پنجاه سطل از آن بکشَد‏،‏ فقط بیست سطل
بود.‏ باب
و شما را و تمامی اعمال دستهاي شما را به باد
سموم و یرَقان و تگرگ زدم.‏ لیکن یهوه فرماید
بسوي من بازگشت ننمودید.‏ باب ؛ عاموس
هماکنون دل خود را مشغول سازید از این روز به
بعد،‏ یعنی از روز بیست و چهارم ماه نهم،‏ از روزي که
بنیاد معبد یهوه نهاده شد،‏ دل خود را مشغول سازید.‏
آیا تخم هنوز در انبار است و مو و انجیر و انار و
درخت زیتون هنوز میوه خود را نیاوردهاند؟ از این روز
برکت خواهم داد.‏
و کلام یهوه بار دوم در بیست و چهارم ماه بر
حجی نازل شده،‏ فرمود:‏
زربابِل شهردار یهودا را خطاب کرده،‏ بگو:‏ من
آسمانها و زمین را متزلزل خواهم ساخت.‏
و کرسی ممالک راواژگون خواهم نمود و قوت
حجی
ممالک امتها را هلاك خواهم ساخت و ارابهها و
سواران آنها را سرنگون خواهم کرد و اسبها و سواران
آنها به شمشیر یکدیگر خواهند افتاد.‏
یهوه صبایوت میفرماید:‏ در آن روز اي بنده من
زربابِل پسر شَاَلْتیئیل،‏ تو را خواهم گرفت و یهوه
میفرماید که تو را مثل نگین خاتم خواهم ساخت زیرا
که من تو را برگزیدهام . یهوه صبایوت اینگونه فرموده
است.‏
.23
9 ،4
11 ،1
39 .36 .24 ،11
ملاکی 1 ،3
2 ،5
، کلام
6 ،1
.10
.11
.12
13
14
.15
.16
.17
.18
.19
.20
.21
.22
- 843 -

یم
یم
يها
يرو
یم
.12
زکریا
زکریا
، کلام
1
.1
عزرا
در ماه هشتم از سال دوم داریوش یهوه بر
زکَرّیا پسر برَکیا پسر عدوي پیامبر نازل شده،‏ فرمود:‏
1 ،5
.2
3
یهوه بر پدران شما بسیار خشمگین بود.‏
سپ.‏ به ایشان بگو:‏ یهوه صبایوت چنین فرماید
بسوي من بازگشت کنید.‏ قول یهوه صبایوت این است.‏
و یهوه صبایوت میفرماید:‏ من به سوي شما رجوع
خواهم نمود.‏ ؛ یعقوب
4. شما مثل پدران خود مباشید که پیامبران پیشین
ایشان را صدا کرده،‏ گفتند یهوه صبایوت چنین
میفرماید از راههاي زشت خود و از اعمال بد خویش
بازگشت نمایید،‏ اما یهوه میفرماید که ایشان نشنیدند
و به من گوش ندادند.‏ اشعیا ؛ ؛ ارمیا 3، ؛ حزقیال
12
22 ،45
8 ،4
6 ،31
ملاکی 7 ،3
11 ،33
.5
.6
.7
پدران شما کجا هستند و آیا پیامبران همیشه زنده
میمانند؟
اما کلام و قواعد من که به بندگان خود پیامبران
امرفرموده بودم،‏ آیا پدران شما را در نگرفت؟ و چون
ایشان بازگشت نمودند،‏ گفتند چنانکه یهوه صبایوت
قصد نمود که موافق راهها و اعمال ما به ما عمل نماید
همچنان به ما عمل نموده است.‏
در روز بیست و چهارم ماه یازدهم که ماه سبت
باشد،‏ از سال دوم داریوش یهوه بر زکَریا پسر
برَکیا پسر عدوي پیامبر نازل شده،‏ فرمود:‏
در وقت شب دیدم که اینک مردي بر اسب سرخ
سوار بود و در میان درختان موره که در دره بود
ایستاده و در عقب او اسبان سرخ و زرد و سفید بود.‏
و گفتم:‏ اي آقایم اینها چیستند؟ و فرشتهاي که با
من سخن میگفت،‏ مرا گفت:‏ من تو را نشان دهم
که اینها چیستند.‏
سپ.‏ آن مرد که در میان درختان موره ایستاده
بود،‏ جواب داد و گفت:‏ اینها کسانی میباشند که یهوه
ایشان را براي رفت و امد نمودن در جهان فرستاده
است.‏
و ایشان به فرشته یهوه که در میان درختان آس
ایستاده بود جواب داده،‏ گفتند:‏ ما در جهان رفت و امد
نمودهایم و اینک تمامی جهان درآرامش و آرام است.‏
و فرشته یهوه جواب داده،‏ گفت:‏ اي یهوه صبایوت
تا به کی بر اورشلیم و شهرهاي یهودا که در این هفتاد
سال خشمگین میبودي رحمت نخواهی نمود؟ مزامیر
14 ،102
.13
و یهوه با سخنان نیکو و کلام تسلّیآمیز آن
فرشتهاي را که با من سخن میگفت جواب داد.‏
سپ.‏ فرشتهاي که با من سخن میگفت مرا گفت:‏
ندا کرده بگو یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ در باره
اورشلیم و صهیون غیرت عظیمی داشتم.‏
و برامت مطمئن سخت خشمگین شدم زیرا
که اندك خشمگین میبودم اما ایشان بلا را زیاده
کردند.‏
بنابراین یهوه چنین فرماید:‏ به اورشلیم با
رحمتها باز خواهم گشت و خانه من در آن بنا
خواهد شد.‏ یهوه صبایوت اینگونه میفرماید و
ریسمانکاري براورشلیم کشیده خواهد شد.‏ باب
بار دیگر صدا کرده،‏ بگو که یهوه صبایوت چنین
میفرماید:‏ شهرهاي من بار دیگر به سعادتمندي لبریز
خواهد شد و یهوه صهیون را باز تس یلّ‏ خواهد داد و
اورشلیم را بار دیگر خواهد برگزید.‏ اشعیا
سپ.‏ چشمان خود را برافراشته،‏ نگریستم و اینک
چهار شاخ بود.‏
و به فرشتهاي که با من سخن میگفت گفتم:‏ اینها
چیستند؟ او مرا گفت:‏ اینها شاخها میباشند که یهودا
و اسرائیل و اورشلیم را پراکنده ساختهاند.‏
و یهوه چهار آهنگر به من نشان داد.‏
و گفتم:‏ اینان براي چه کار میآیند؟ او در جواب
گفت:‏ آنها شاخها میباشند که یهودا را چنان پراکنده
نمودهاند که هیچکس سر خود را بلند نمیتواند کرد.‏ و
اینها میآیند تا آنها را بترسانند و شاخهاي امتهایی را
که شاخ خود را بر زمین یهودا برافراشته،‏ آن را
پراکنده ساختهاند بیرون افکنند.‏
3 ،8
1 ،14
14
.15
.16
.17
18
.19
.20
.21
2
.1
.2
.3
و چشمان خود را برافراشته،‏ نگریستم و مردي که
ریسمانکاري به دست خود داشت دیدم.‏
و گفتم که کجا می ؟ او مرا گفت:‏ به جهت
پیمودن اورشلیم تا ببینم عرضش چه و طولش چه
میباشد.‏
و اینک فرشتهاي که با من سخن میگفت بیرون
رفت و فرشته دیگر براي ملاقات وي بیرون آمده،‏
، کلام
.8
.9
10
.11
- 844 -

يها
یب
يها
یک
.4
زکریا
.4
.5
وي را گفت:‏ بشتاب و این جوان را خطاب کرده،‏
بگو:‏ اورشلیم به سبب زیادي مردمان و چهارپایانی که
در اندرونش خواهند بود،‏ مثل دهات حصار قابل
سکونت خواهد شد.‏
و یهوه میفرماید که من به اطرافش دیواري
آتشین خواهم بود و در درونش شکوه خواهم
بود.‏ باب
هان هان یهوه میفرماید از زمین شمال بگریزید
زیرا که شما را مثل چهار باد آسمان پراکنده ساختهام.‏
قول یهوه این است.‏
هان اي صهیون که با دختر بابل ساکن هستی،‏
خویشتن را رستگار ساز.‏
زیرا یهوه صبایوت که مرا بعد از شکوه نزد امتهایی
که ش ما را غ ارت کردن د فرس تاده است،‏ چن ین
میفرماید که هر که شما را لمس نماید مردمک چشم
او را لمس نموده است.‏ مزامیر
زیرا اینک من دست خود را بر ایشان خواهم افشاند
و ایشان غارت بندگان خودشان خواهند شد و شما
خواهید دانست که یهوه صبایوت مرا فرستاده است
اي دختر صهیون خوشحالی نما و شادي کن زیرا
یهوه میفرماید که اینک میآیم و در میان تو ساکن
خواهم شد.‏
و در آن روز امت بسیار به یهوه پیوسته،‏ قوم
من خواهند شد و من در میان تو ساکن خواهم شد و
خواهی دانست که یهوه صبایوت مرا نزد تو فرستاده
است.‏ پیدایش
و یهوه یهودا را در زمین مقدس براي ملک خود
به تصرّف خواهد آورد و اورشلیم را بار دیگر خواهد
برگزید.‏ باب
اي تمامی بشر به حضور یهوه خاموش باشید زیرا
که او از مسکن مقدس خود برخاسته است.‏
.
8 ،17
10 ،49
17 ،1
8 ،9
.6
.7
.8
.9
.10
.11
.12
.13
3
.1
.2
به حضور فرشته یهوه ایستاده بود وشیطان به دست
راست وي ایستاده،‏ تا با او دشمنی نماید.‏
و یهوه به شیطان فرمود:‏ اي شیطان یهوه تو را
سرزنش نماید!‏ یهوه که اورشلیم را برگزیده است تو را
سرزنش نماید.‏ آیا این نیمسوزي نیست که از میان
آتش ربوده شده است؟ یهودا
و یوشع به لباس پلید ملبس بود و به حضور فرشته
ایستاده بود.‏
و آنانی را که به حضور وي ایستاده بودند خطاب
کرده،‏ گفت:‏ لباس پلید را از برش بیرون کنید.‏ و او را
گفت:‏ ببین سرکشیات را از تو بیرون کردم و لباس
فاخر به تو پوشانیدم.‏ دوم سموئیل ؛ اشعیا ؛
و من گفتم که پیشانیبند پاکیزه بر سرش بگذارند.‏
پس پیشانیبند پاکیزه بر سرش گذاردند و او را به
لباس پوشانیدند و فرشته یهوه ایستاده بود.‏
و فرشته یهوه یوشع را اعلام نموده،‏ گفت:‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ اگر به روشهاي
من پیروي نمایی و وعدههاي مرا نگاه داري تو نیز
خانه مرا داوري خواهی نمود و صحن مرا محافظت
خواهی کرد و تو را در میان آنانی که نزد من
میایستند بار خواهم داد.‏ مزامیر
پس اي یوشع رئیس کاهنان بشنو تو و رفقایت که
به حضور تو مینشینند،‏ زیرا که ایشان مردان علامت
هستند.‏ بشنوید زیرا که اینک من بنده خود شاخه را
خواهم آورد.‏ اشعیا ؛ ؛
و همانا آن سنگی که به حضور یوشع میگذارم،‏ بر
یک سنگ هفت چشم میباشد.‏ اینک یهوه صبایوت
میفرماید که من نقش آن را رقم خواهم کرد و
نافرمانی این زمین را در یک روز رفع خواهم نمود.‏ باب
3 ،61
7 ،6
13 ،12
11 ،91
1 ،11
2 ،4
18 ،8
.5
.6
.7
.8
.9
10 ،4
.10
و یهوه صبایوت میفرماید که هر کدام از شما
همسایۀ خود را زیر مو و زیر انجیر خویش دعوت
خواهید نمود.‏ اول پادشاهان ؛ میکاه
4 ،4
25 ،4
4
.1
.2
و فرشتهاي که با من سخن میگفت،‏ برگشته،‏ مرا
مثل شخصی که از خواب بیدار شود بیدار کرد،‏
و به من گفت:‏ چه چیز میبینی؟ گفتم:‏ نظر کردم و
اینک شمعدانی که تمامش طلاست و روغندانش بر
سرش و هفت چراغش بر آن است و هر چراغ که بر
سرش میباشد هفت لوله دارد.‏ ارمیا ؛ عاموس
و به پهلوي آن دو درخت زیتون که ی بطرف
راست روغندان و دیگري بطرف چپش میباشد.‏
و من توجه نموده،‏ فرشتهاي را که با من سخن
میگفت خطاب کرده،‏ گفتم:‏ اي آقایم اینها چه
میباشد؟
و فرشتهاي که با من سخن میگفت مرا جواب داد و
گفت:‏ آیا نمیدانی که اینها چیست؟ گفتم:‏ نه اي
آقایم.‏
2 ،8
13 .11 ،1
.3
.4
.5
9
.3
- 845 -

ین
نی
نی
نی
نی
یم
کلَ‏
نی
یم
ببا
5
.6
.7
.8
9
زکریا
.6
.7
او در جواب من گفت:‏ این است کلامی که یهوه به
زربابِل میفرماید:‏ نه به قدرت و نه به قوت بلکه به روح
من.‏ قول یهوه صبایوت این است.‏
اي کوه بزرگ تو چیستی؟ در حضور زربابِل به
همواري تبدیل خواهی شد و سنگ سر آن را بیرون
خواهد آورد و صدا خواهند زد وجد،‏ وجد،‏ بر آن باشد.‏
6 ،12 مزامیر
.8
.9
و کلام یهوه بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
دستهاي زربابِل این خانه را بنیاد نهاد و دستهاي
وي آن را تمام خواهد کرد و خواهی دانست که یهوه
صبایوت مرا نزد شما فرستاده است.‏ باب
زیراکیست که روزِ‏ امورِ‏ کوچک را خوار شمارد زیرا
که این هفت شاد خواهند شد هنگامی که شاقول را در
دست زربابِل میبینند.‏ و اینها چشمان یهوه هستند که
در تمامی جهان رفت و امد مینمایند.‏ ؛ مکاشفه
،5
11 .9 ،2
باب 9 ،3
.10
6
11
سپ.‏ من او را خطاب کرده،‏ گفتم:‏ ا دو درخت
زیتون که بطرف راست و بطرف چپ شمعدان هستند
چه میباشند؟
و بار دیگر او را خطاب کرده،‏ گفتم که ا دو
شاخه زیتون به پهلوي دو لوله زرینی که روغن طلا را
از خود میریزد چیستند؟
او مرا جواب داده،‏ گفت:‏ آیا نمیدانی که اینها
چیستند؟ گفتم:‏ نه اي آقایم.‏
گفت:‏ اینها پسران روغن زیت میباشند که نزد
مالک تمامی جهان میایستند.‏
.12
.13
.14
5
.1
و باز چشمان خود را برافراشته،‏ نگریستم و طوماري
پرّان دیدم.‏ باب
و او مرا گفت:‏ چه چیز میبی ؟ گفتم:‏ طوماري
پرّان میبینم که طولش بیست اندازه آرنج و عرضش
ده اندازه آرنج میباشد.‏ ارمیا
او مرا گفت:‏ این است آن لعنتی که بر روي تمامی
جهان بیرون میرود،‏ زیرا که از ا طرف هر دزد
موافق آن ریشه کن خواهد شد و از آن طرف هر که
سوگند خورد موافق آن ریشه کن خواهد گردید.‏
یهوه صبایوت میفرماید:‏ من آن را بیرون خواهم
فرستاد و به خانه دزد و به خانه هر که به اسم من
قسم دروغ خورد داخل خواهد شد و در میان خانهاش
قرار گرفته،‏ آن را با چوبهایش و سنگهایش ویران
خواهد ساخت.‏
سپ.‏ فرشتهاي که با من سخن میگفت بیرون آمده،‏
مرا گفت:‏ چشمان خود را برافراشته ببین که اینکه
بیرون میرود چیست؟
گفتم:‏ ا چیست؟ او جواب داد:‏ ا است آن
ایفایی که بیرون رود و گفت نمایش ایشان در
تمامی جهان این است.‏
و اینک وزنهاي از سرب برداشته شد.‏ و زنی در میان
ایفا نشسته بود.‏
و او گفت:‏ این شرارت است.‏ پ س وي را در میان ایفا
انداخت و آن سنگ سرب را بر دهنهاش نهاد.‏
سپ.‏ چشمان خود را برافراشته،‏ نگریستم و اینک دو
زن بیرون آمدند و باد در بالهاي ایشان بود و بالهاي
ایشان مثل بالهاي کلَ‏ بود و ایفا را به میان زمین
و آسمان برداشتند.‏ باب ؛ ؛
سپ.‏ به فرشتهاي که با من سخن میگفت گفتم:‏
اینها ایفا را کجا میبرند؟
او مرا جواب داد:‏ تا خانهاي در زمین شنْعار براي
وي بنا نمایند و چون آن مهیا شود آنگاه او در آنجا بر
پایه خود بر قرار خواهد شد.‏
1 ،5
1 ،2
18 ،1
10
.11
6
.1
.2
و بار دیگر چشمان خود را برافراشته،‏ نگریستم و
اینک چهار ارابه از میان دو کوه بیرون رفت و
کوهها کوههاي مسین بود.‏
در ارابۀ اول اسبان سرخ و در ارابه دوم اسبان سیاه،‏
4 ،6 مکاشفه
.3
.4
و در ارابۀ سوم اسبان سفید و در ارابۀ چهارم اسبان
ابلقِ‏ قوي بود.‏
و فرشته را که با من سخن میگفت خطاب کرده،‏
گفتم:‏ اي آقایم اینها چیستند؟ باب
فرشته در جواب من گفت:‏ اینها چهار روح آسمانها
میباشند که از ایستادن به حضور مالک تمامی جهان
بیرون میروند.‏ باب
اما آنکه اسبان سیاه را دارد،‏ اینها بسوي زمین
شمال بیرون میروند و اسبان سفید در عقب آنهابیرون
میروند و ابلقها به زمین جنوب بیرون میروند.‏
و آن اسبان قوي بیرون رفته،‏ آرزو دارند که بروند و
در جهان گردش نمایند؛ و او گفت:‏ بروید و در جهان
گردش نمایید.‏ پ س در جهان گردش کردند.‏
و او به من ندا در داد و مرا خطاب کرده،‏ گفت:‏
10 ،1
19 ،1
14 ،4
.5
.6
.7
.8
13 .11 ،1
18 ،1
.2
.3
.4
- 846 -

نی
يها
یم
ببین آنهایی که به زمین شمال بیرون رفتهاند،‏ خشم 7.
مرا در زمین شمال فرو نشانیدند.‏
و کلام یهوه به من نازل شده،‏ فرمود:‏
از اسیران یعنی از حلْداي و طُوبیا و یدعیا که از
بابِل آمدهاند بگیر و در همان روز بیا و به خانه یوشیا
پسر صفَیا داخل شو.‏
سپ.‏ نقره و طلا بگیر و تاجی ساخته،‏ آن را بر سر
یهوشَع پسر یهوصادق رئیس کاهنان بگذار.‏
و او را خطاب کرده،‏ بگو:‏ یهوه صبایوت چنین
میفرماید و میگوید:‏ اینک مردي که به شاخه
نامیده شده است و از مکان خود خواهد رویید و
معبد یهوه را بنا خواهد نمود.‏
سپ.‏ او معبد یهوه را بنا خواهد نمود و شکوه را
متحمل خواهد شد و بر تخت او نشسته،‏ حکمرانی
خواهد کرد و بر تخت او کاهن خواهد بود و مشورت
صلح در میان هر دو ایشان خواهد بود.‏
و آن تاج براي حالَم و طوبیا و یدعیا و هنگام پسر
صفَنْیا به جهت یادگاري در معبد یهوه خواهد بود.‏
و آنانی که دورند خواهند آمد و در معبد یهوه بنا
خواهند نمود و خواهید دانست که یهوه صبایوت مرا
نزد شما فرستاده است.‏ و اگر گفته یهوه خداي خویش
را بکلّی اطاعت نمایید این واقع خواهد شد.‏
زکریا
باب 8 ،3
.9
.10
11
.12
13
.14
.15
7
.1
.2
.3
و در سال چهارم داریوش پادشاه واقع شد که کلام
یهوه در روز چهارم ماه نهم که ماه کسلُو باشد بر زکریا
نازل شد.‏
و اهل بیتئیل یعنی شَراصرْ‏ و رجِم ملَک و کسان
ایشان فرستاده بودند تا از یهوه درخواست نمایند.‏
و به کاهنانی که در خانه یهوه صبایوت بودند و به
پیامبران سخن گفته،‏ گفتند:‏ آیا در ماه پنجم میباید
که من گریه کنم و خودداري نمایم،‏ چنانکه در ا
سالها کردم؟
سپ.‏ کلام یهوه صبایوت به من نازل شده،‏ فرمود:‏
تمامی قوم زمین و کاهنان را خطاب کرده،‏ بگو:‏
چون در این هفتاد سال در ماه پنجم و ماه هفتم روزه
داشتید و نوحهگري نمودید،‏ آیا براي من هرگز روزه
میداشتید؟
و چون میخورید و چون مینوشید،‏ آیا به جهت
خود نمیخورید و براي خود نمینوشید؟ باب ؛ اشعیا
آیا کلامی را که یهوه به واسطه پیامبرانی پیشین
ندا کرد،‏ هنگامی که اورشلیم قابل سکونت و امن
میبود و شهرهاي مجاورش و جنوب و هامون قابل
سکونت میبود نمیدانید ؟
و کلام یهوه بر زکَریا نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه صبایوت امر فرموده،‏ چنین میفرماید:‏ براستی
داوري نمایید و با یکدیگر احسان و لطف معمول
دارید.‏ باب ؛ هوشع
و بر بیوه زنان و یتیمان و غریبان و فقیران ظلم
منمایید و در دلهاي خود بریکدیگر بدي میندیشید.‏
7 ،12
16 ،8
.8
.9
.10
23-21 ،22 خروج
.11
اما ایشان از گوش گرفتن خودداري نمودند و
سرکشی کرده،‏ گوشهاي خود را از شنیدن سنگین
ساختند.‏ اشعیا
بلکه دلهاي خویش را مثل الماس سخت نمودند
تا شریعت و کلامی را که یهوه صبایوت به روح خود به
واسطه پیامبران گذشته فرستاده بود نشنوند،‏ بنابراین
خشم عظیمی از جانب یهوه صبایوت صادر شد.‏ اشعیا
،48
23 ،42
.12
4
13
سپ.‏ واقع خواهد شد چنانکه او صدا کرد و ایشان
نشنیدند،‏ همچنان یهوه صبایوت فرماید ایشان
فریاد خواهند برآورد و من نخواهم شنید.‏
و ایشان را بر روي تمامی امتهایی که نشناخته
بودند،‏ به گردباد پراکنده خواهم ساخت و زمین در
عقب ایشان چنان ویران خواهد شد که کسی در آن
عبور و رفت و امد نخواهد کرد.‏ پ س زمین مرغوب را
ویران ساختهاند.‏
.14
8
.1
.2
و کلام یهوه صبایوت بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ براي صهیون غیرت
عظیمی دارم و با خشم سخت برایش غیور هستم.‏ باب
16 ،1
14 ،1
.3
.4
یهوه چنین میفرماید:‏ به صهیون مراجعت نمودهام
و در میان اورشلیم ساکن خواهم شد و اورشلیم به
شهر حقّ‏ و کوه یهوه صبایوت به کوه مقدس نامیده
خواهد شد.‏ باب
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ مردان پیر و زنان
پیر باز در کوچه اورشلیم خواهند نشست و هر
یکی از ایشان به سبب زیادتی عمر عصاي خود را در
دست خود خواهد داشت.‏
5. و کوچههاي شهر از پسران و دختران که در
19 ،8
4
.5
.6
5 ،58
- 847 -

نی
یم
يها
نی
يها
یم
یم
یص
يها
کوچههایش بازي میکنند،‏ پر خواهد شد.‏ 17.
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ اگر این امر در ا
روزهابه نظر بقیه این قوم عجیب نماید آیا در نظر من
عجیب خواهد نمود؟ قول یهوه صبایوت این است.‏ لوقا
زکریا
،1
.6
37
.7
.8
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ اینک من قوم خود
را از زمین مشرق و از زمین م غ رب آفتاب خواهم
رهانید.‏
و ایشان را خواهم آورد که در اورشلیم سکونت
نمایند و ایشان قوم من خواهند بود و من براستی و
عدالت خداي ایشان خواهم بود.‏ ارمیا ؛
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ دست شما قوي
شود،‏ اي کسانی که در این ایام ا کلام را از زبان
پیامبران شنیدید که آن در روزي که بنیاد خانه یهوه
صبایوت را براي بنا نمودن معبد نهادند،‏ واقع شد.‏ اشعیا
33 ،31
7 ،24
.9
3 ،35
.10
زیرا قبل از این ایام مزدي براي انسان نبود و نه
مزدي به جهت حیوان؛ و به سبب دشمن براي هر که
خروج و دخول میکرد هیچ صلح نبود و من همه
کسان را به ضد یکدیگر واداشتم.‏
اما هماکنون یهوه صبایوت میفرماید:‏ من براي
بقیه این قوم مثل ایام سابق نخواهم بود.‏
زیرا که کشاورزي سلامتی خواهد بود و مو میوه
خود را خواهد داد و زمین محصول خود را خواهد آورد
و آسمان شبنم خویش را خواهد بخشید و من بقیه
این قوم را مالک همه این چیزها خواهم گردانید.‏
.11
.12
4 ،26 لاویان
.13
و واقع خواهد شد چنانکه شما اي خاندان
یهودا و اي خاندان اسرائیل در میان امتها مورد
لعنت شدهاید،‏ همچنان شما را نجات خواهم داد تا
مورد برکت بشوید؛ پس مترسید و دستهاي شما قوي
باشد.‏
زیرا که یهوه صبایوت چنین فرماید:‏ چنانکه
قصد نمودم که به شما بدي برسانم هنگامی که
پدران شما خشم مرا به هیجان آوردند و یهوه
صبایوت میفرماید که از آن پشیمان نشدم.‏
همچنین دراین روزها بازگشته،‏ قصد خواهم نمود
که به اورشلیم و خاندان یهودا احسان نمایم.‏ پس
ترسان مباشید.‏
و این است کارهایی که باید بکنید:‏ با یکدیگر
راست گویید و در دروازههاي خود انصا ف و داوري
سلامتی را اجرا دارید.‏ افسسیان
و در دلهاي خود براي یکدیگر بدي میندیشید و
قَسم دروغ را دوست مدارید،‏ زیرا یهوه فرماید از
همه این کارها نفرت دارم.‏ باب
و کلام یهوه صبایوت بر من نازل شده،‏ فرمود:‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید:‏ روزه ماه چهارم و
روزه ماه پنجم و روزه ماه هفتم و روزه ماه دهم براي
خاندان یهودا به شادمانی و خوشحالی و جشنهاي
خوش تبدیل خواهد شد.‏ پس راستی و سلامتی را
دوست بدارید.‏ باب ؛ اشعیا
یهوه صبایوت چنین فرماید:‏ بار دیگر واق ع
خواهد شد که قومها و ساکنان شهرهاي بسیار خواهند
آمد.‏
و ساکنان یک شهر به شهر دیگر رفته،‏ خواهند
گفت:‏ بیایید برویم تا از یهوه سئوال نماییم و یهوه
صبایوت را بطلبیم و من نیز خواهم آمد.‏ اشعیا
و قوم بسیار و امت عظیم خواهند
آمد تا یهوه صبایوت را در اورشلیم بطلبند و از
یهوه سئوال نمایند.‏
یهوه صبایوت چنین میفرماید در آن روزها ده
نفر از همه زبانهاي امتها به دامن شخص یهودي
چنگ زده،‏ و خواهند گفت همراه شما میآییم زیرا
شنیدهایم که خدا با شما است.‏
3 ،2
10 ،7
5 ،58
5 ،7
.18
.19
.20
.21
.22
.23
9
.1
کلام یهوه بر سرزمین حدراخ نازل میشود و دمشق
محل آن میباشد،‏ زیرا که نظر انسان و نظر تمامی
قومهاي اسرائیل بسوي یهوه است.‏ مزامیر
و بر حمات نیز که هم مرز آن است و بر تیروس و
دون اگر چه بسیار دانشمند میباشد.‏ ؛
،47
2 ،14
اشعیا 1 ،23
.2
3 ،26 ؛ حزقیال 4
.3
.4
.5
و تیروس براي خود بنائی ساخت و نقره را مثل
غبار و طلا را مانند گلِ‏ کوچهها انباشت.‏
اینک یهوه او را اخراج خواهد کرد و قوتش را که در
دریا میباشد،‏ تلف خواهد ساخت و خودش به آتش
سوخته خواهد شد.‏
اَشْقَلُون چون این را بیند خواهد ترسید و غَز َّه بسیار
دردناك خواهد شد و عقْرون نیز زیرا که اعتماد او
خجل خواهد گردید و پادشاه از غَز َّه هلاك خواهد شد
و اَشْقَلُون قابل سکونت نخواهد گشت.‏ ارمیا
و حرامزادهاي در اَشْدود خواهد نشست و قدرت
فلسطینیان را ریشه کن خواهم ساخت.‏
1 ،47
.6
25 ،4
.14
.15
.16
- 848 -

يها
تی
يها
یم
تی
.1
زکریا
.7
.8
و خون او را از دهانش بیرون خواهم آورد و
وقاحاتش را از میان دندانهایش؛ و بقیه او نیز به جهت
خداي ما خواهد بود و خودش مثل امیري در یهودا و
عقْرُون مانند یبوسی خواهد شد.‏
و من گرداگرد خانه خود به ضد لشکر اُردو خواهم
زد تا کسی از آن عبور و مرور نکند و ظالم بار دیگر از
میان آنها گذر نخواهد کرد زیرا که حال به چشمان
خود مشاهده نمودهام.‏ باب
اي دختر صهیون بسیار وجد بنما و ايدختر
اورشلیم آواز شادمانی بده!‏ اینک پادشاه تو نزد
تو میآید.‏ او عادل و صاحب نجات و حلیم
میباشد و بر الاغ و بر کُرّه بچه الاغ سوار است.‏
5 ،2
.9
11 ،62 اشعیا
15 12، ؛ یوحنا 5 21، ؛ متی 14 ؛ صفنیا 3،
.10
و من ارابه را از اَفْرایم و اسب را از اورشلیم ریشه
کن خواهم ساخت و کمان جنگی شکسته خواهد شد
و او با امتها با صلح سخن خواهد گفت و سلطنت او
از دریا تا دریا و از نهر تا انتهاي زمین خواهد بود.‏
و اما من اسیران تو را نیز به واسطه خون عهد تو
از چاهی که در آن آب نیست رها کردم.‏
اي اسیرانِ‏ امید،‏ به آن بنا بازگردید.‏ امروز نیز خبر
میدهم که به شما سهم دوبرابر بازپس خواهم داد.‏ اشعیا
.11
.12
2 ،40
.13
زیرا که یهودا را براي خود زه خواهم کرد و افرایم
را تیرکمان خواهم ساخت و پسران تو را اي صهیون
به ضد پسران تو اي یاوان خواهم برانگیخت و تو را
مثل شمشیر قدرتمند خواهم گردانید.‏
و یهوه بالاي ایشان ظاهر خواهد شد و تیر او
مانند برق خواهد جست و سرور یهوه شیپور را نواخته،‏
بر گردبادهاي جنوبی خواهد تاخت.‏
یهوه صبایوت ایشان را حما خواهد کرد و
ایشان غذا خورده،‏ سنگهاي فلاخن را پایمال خواهند
کردو نوشیده،‏ مثل از شراب نعره خواهند زد و مثل
جامها و مانند گوشه قربانگاه پر خواهند شد.‏
و یهوه خداي ایشان ایشان را در آن روز مثل
گوسفندانِ‏ قوم خود خواهد رهانید زیرا که مانند
جواهرِ‏ تاج بر زمین او خواهند درخشید.‏
زیرا که حسن و زیبایی او چه قدر عظیم است.‏
گندم جوانان را و شیره انگور دوشیزگان را خرّم خواهد
ساخت.‏
باران را در زمان بارانِ‏ آخر از یهوه بطلبید.‏ از یهوه
که برقها را میسازد و او به ایشان باران فراوان هرکس
در زمینش گیاه خواهد بخشید.‏ ارمیا ؛ یوئیل
زیرا که تَرافیم سخن باطل گویند و فالگیران
رؤیاهاي دروغ میبینند و خوابهاي باطل بیان میکنند
و تسلّی بیهوده میدهند،‏ از این جهت مثل گوسفندان
آواره میباشند و از نبودن شبان هلاك میگردند.‏ متی
،9
23 ،2
24 ،5
.2
36
3. خشم
.4
.5
.6
.7
.8
.9
من بر شبانان مشتعل شده است و به بزهاي
نر عاقبت خواهم رسانید زیرا که یهوه صبایوت از گله
خود یعنی از خاندان یهودا رحم خواهد نمود و ایشان
را مثل اسب جنگی شکوه خود خواهد گردانید.‏
از او سنگ زاویه و از او میخ و از او کمان جنگی و
از او همه ستمکاران با هم بیرون میآیند.‏
و ایشان مثل قدرتمندان دشمنان خود را در گل
کوچهها در عرصه جنگ پایمال خواهند کرد و مبارزه
خواهند نمود زیرا یهوه با ایشان است و اسب سواران
خجل خواهند گردید.‏
و من خاندان یهودا را تقویت خواهم کرد و خاندان
یوسف را خواهم رهانید و ایشان را به امن ساکن
خواهم گردانید،‏ زیرا که بر ایشان رحمت دارم و چنان
خواهند بود که گویا ایشان را ترك ننموده بودم،‏ زیرا
یهوه خداي ایشان من هستم؛ پس ایشان را اجابت
خواهم نمود.‏
و پسرانافرایم مثل قدرتمندان شده،‏ دل ایشان
گویا از شراب مسرور خواهد شد و پسران ایشان چون
این را بینند،‏ شادي خواهند نمود و دل ایشان در یهوه
وجد خواهد کرد.‏
و ایشان را صدا زده،‏ جمع خواهم کرد زیرا که
ایشان را فدیه دادهام و افزوده خواهند شد،‏ چنانکه در
قبل افزوده شده بودند.‏
و ایشان را در میان قومها خواهم کاشت و مرا در
مکان بعید بیاد خواهند آورد و با پسران خود
زیست نموده،‏ باز خواهند گشت.‏
و ایشان را از زمین مصر باز خواهم آورد و از اَشّور
جمع خواهم نمود و به زمین جِلْعاد و لبنان داخل
خواهم ساخت و آن گنجایش ایشان را نخواهد داشت.‏
و او از دریاي سختی عبور نموده،‏ امواج دریا را
خواهد زد و همه عمقهاي نهر خشک خواهد شد و
قدرت اَشّور از بین خواهد رفت و عصاي مصر نیست
خواهد شد.‏ خروج
و ایشان را در یهوه قوي خواهم ساخت و در نام او
16 ،14
.10
.11
.12
.14
.15
.16
.17
10
- 849 -

یم
نی
نی
يوا
يها
نی
نی
یس
یم
پایدار خواهند ماند.‏ و یهوه اینگونه میفرماید.‏
زکریا
11
.1
.2
اي لبنان درهاي خود را باز کن تا آتش،‏ سروهاي
آزاد تو را بسوزاند.‏
اي صنوبر ولوِلَه نما زیرا که سرو آزاد افتاده است و
درختان بلند خراب شده.‏ اي بلوطهاي باشان ولوله
نمایید زیرا که جنگل شلوغ افتاده است.‏
وِلْوِلَه شبانان است زیرا که شکوه ایشان
خراب شده؛ صداي غرّش شیران جوان است زیرا که
شوکت اُردنّ‏ ویران گردیده است.‏ ناحوم
یهوه خداي من چنین فرماید که گوسفندان
قربانی را بچران
که خریداران ایشان آنها را قربانی مینمایند و مجرم
شمرده نمیشوند و فروشندگان ایشان میگویند:‏ یهوه
متبارك باد زیرا که ثروتمند شدهایم.‏ و شبانان آنها
برایشان رحم ندارند.‏
زیرا یهوه میفرماید:‏ بر ساکنان این زمین بار دیگر
ترحم نخواهم نمود و اینک من هر کس از مردمان را
به دست همسایهاش و به دست پادشاهش تسلیم
خواهم نمود و زمین را ویران خواهند ساخت و از
دست ایشان رهایی نخواهم بخشید.‏
سپ.‏ من گله قربانی یعنی ضعیفترین گله را
چرانیدم و دو عصا براي خود گرفتم که یکی از آنها را
نَعمه نامیدم و دیگري را حبال نام نهادم و گله را
چرانیدم.‏
و در یک ماه سه شبان را ریشه کن ساختم و جان
من از ایشان بیزار شد و جان ایشان نیز از من متنفّر
گردید.‏
سپ.‏ گفتم شما را نخواهم چرانید.‏ آنکه مردنی است
بمیرد و آنکه هلاك شدنی است هلاك شود و
باقیماندگان گوشت یکدیگر را بخورند.‏
سپ.‏ عصاي خود نَعمه را گرفته،‏ آن را شکستم تا
عهدي را که با تمامی قومها بسته بودم شکسته باشم.‏
سپ.‏ در آن روز شکسته شد و آن ضعیفترین گله
که منتظر من میبودند فهمیدند که ا کلام یهوه
است.‏
و به ایشان گفتم:‏ اگر در نظر شما پسند آید مزد
مرا بدهید در غیر این صورت ندهید.‏ پ س به جهت مزد
من،‏ سی پاره نقره وزن کردند.‏ خروج ؛ ؛ متی
و یهوه مرا فرمود:‏ آن را نزد کوزهگر بینداز،‏ ا
قیمت گران را که مرا به آن قیمت کردند.‏ پس
پاره نقره را گرفته،‏ آن را در خانه یهوه نزد کوزهگر
انداختم.‏ متی
و عصاي دیگر خود حبال را شکستم تا برادري را
که در میان یهودا و اسرائیل بود شکسته باشم.‏
و یهوه مرا فرمود:‏ بار دیگر آلات شبان احمق را
براي خود بگیر.‏
زیرا اینک من شبانیرا در ا زمین خواهم
برانگیخت که به پراکندهشدگان رحم نخواهد نمود و
گمشدگان را نخواهد طلبید و مجروحان را معالجه
نخواهد کرد و ایستادگان را نخواهد پرورد بلکه گوشت
فربهان را خواهد خورد و سمهاي آنها را خواهد کَنْد.‏
بر شبان باطل که گله را ترك نماید.‏
شمشیر بر بازویش و بر چشم راستش فرود خواهد آمد
و بازویش کلاً‏ خشک خواهد شد و چشم راستش بکلّی
تار خواهد گردید.‏
9 ،27
.14
.15
.16
.17
12
1. سخنِ‏
کلام یهوه درباره اسرائیل.‏ قول یهوه است که
آسمانها را گسترانید و بنیاد زمین را نهاد و روح انسان
را در اندرون او ساخت.‏ مزامیر
اینک من اورشلیم را براي همه قومهاي اطرافش
کاسه سرگیجش خواهم ساخت و ا بر یهودا نیز
هنگامی که اورشلیم را محاصره میکنند خواهد شد.‏
2 ،104
.2
22 ،51 اشعیا
.3
و در آن روز،‏ اورشلیم را براي همه قومها سنگی
گرانبار خواهم ساخت و همه کسانی که آن را بر خود
بار کنند،‏ سخت مجروح خواهند شد و همه امتهاي
جهان به ضد او جمع خواهند گردید.‏ باب
یهوه میفرماید در آن روز من همه اسبان را به
حیرت و سواران آنها را به جنون مبتلا خواهم ساخت.‏
و چشمان خود را بر خاندان یهودا باز نموده،‏ همه
اسبان قومها را به کوري مبتلا خواهم کرد.‏ اول پادشاهان
2 ،14
.4
29 ،8
.5
.6
و سروران یهودا در دل خود خواهند گفت که
ساکنان اورشلیم در خداي خود یهوه صبایوت قوت من
میباشند.‏
در آن روز سروران یهودا را مثل آتشدانی در میان
هیزم ومانند شعله آتش در میان بافهها خواهم گردانید
و همه قوم اطراف خویش را از طرف راست و چپ
خواهند سوزانید و اورشلیم بار دیگر در مکان خود
15 ،26
12 ،2
32 ،21
3. صداي
.4
.5
.6
7
.8
9
10
11
.12
.13
- 850 -

يلاو
یآم
یم
یم
يها
یعنی در اورشلیم قابل سکونت خواهد شد.‏
و یهوه خیمههاي یهودا را اول خواهد رهانید تا
غرور خاندان داود و غرور ساکنان اورشلیم بر یهودا
فخر ننماید.‏
در آن روز یهوه ساکنان اورشلیم را حمایت خواهد
نمود و ضعیفترین ایشان در آن روز مثل داود خواهد
بود و خاندان داود مانند خدا مثل فرشته یهوه در
حضور ایشان خواهند بود.‏
و در آن روز قصد هلاك نمودن همه امتهایی که
به ضد اورشلیم میآیند،‏ خواهم نمود.‏
و بر خاندان داود و بر ساکنان اورشلیم روح
رحمت و دعا را خواهم ریخت و بر من که نیزه
زدهاند خواهند نگریست و براي من مثل
نوحهگري براي پسر یگانه خود،‏ نوحهگري
خواهند نمود و مانند کسی که براي نخستزاده
خویش ماتم گیرد،‏ براي من ماتم تلخ خواهند گرفت.‏
زکریا
.7
.8
.9
.10
یوئیل 1 ،3
37 19، ؛ یوحنا
.11
در آن روز،‏ ماتم عظیمی مانند ماتم هدد‏-‏ رِمون
در همواري مجِدون در اورشلیم خواهد بود.‏ دوم تواریخ
22 ،35
.12
و اهل زمین ماتم خواهند گرفت هر قبیله
جداگانه،‏ قبیله خاندان داود جداگانه،‏ و زنان ایشان
جداگانه،‏ قبیله خاندان ناتان جداگانه،‏ و زنان ایشان
جداگانه.‏
قبیله خاندان جداگانه،‏ و زنان ایشان
جداگانه،‏ قبیله شمعی جداگانه،‏ و زنان ایشان جداگانه،‏
و همه قبایلی که باقی مانده باشند هر قبیله
جداگانه،‏ وزنان ایشان جداگانه.‏
.13
.14
13
.1
در آن روز براي خاندان داود و ساکنان
اورشلیم چشمهاي به جهت گناه و نجاست افتتاح
خواهد شد.‏ اشعیا ؛ یوحنا
و یهوه صبایوت میفرماید در آن روز نامهاي بتها را
از روي زمین ریشه کن خواهم ساخت که بار دیگر آنها
رابیاد نخواهند آورد و پیامبران و روح پلید را نیز از
زمین دور خواهم کرد.‏ حزقیال ؛ میکاه
و هر که بار دیگر پیامبري نماید پدر و مادرش که
او را تولید نمودهاند،‏ وي را خواهند گفت که زنده
نخواهی ماند زیرا که به اسم یهوه دروغ گویی.‏ و
چون پیامبري نماید پدر و مادرش که او را تولید
نمودهاند،‏ وي را به تیغ خواهند سپرد.‏
و در آن روز هر کدام از آن پیامبران چون پیامبري
میکنند،‏ از رؤیاهاي خویش خجل خواهند شد و جامه
پشمین به جهت فریب دادن نخواهند پوشید.‏
و هر یک خواهد گفت:‏ من پیامبر نیستم،‏ بلکه
کشاورز زمین میباشم زیرا که از کودکی خود به
غلامی فروخته شدهام.‏
و او را خواهند گفت:‏ این جراحات که در دستهاي
تو میباشد چیست؟ و او جواب خواهد داد آنهایی است
که در خانه دوستان خویش به آنها مجرو ح شدهام.‏
یهوه صبایوت میفرماید:‏ اي شمشیر به ضد شبان
من و به ضد آن مردي که همدوش من است برخیز!‏
شبان را بزن و گوسفندان پراکنده خواهند شد و من
دست خود را بر کوچکان خواهمبرگردانید.‏ مرقس
و یهوه میفرماید که در تمامی زمین دو قسمت
ریشه کن شده خواهند مرد و قسمت سوم در آن باقی
خواهد ماند.‏
و قسمت سوم را از میان آتش خواهم گذرانید و
ایشان را مثل سیقلی کردن نقره ، سیقلی خواهم داد و
مثل جلا دادن طلا ایشان را جلا خواهم داد و اسم مرا
خواهند خواند و من ایشان را اجابت نموده،‏ خواهم
گفت که ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت
که یهوه خداي ما میباشد.‏
27 ،14
تثنیه 5 ،13
.4
.5
.6
.7
.8
.9
14
.1
اینک روز یهوه ید و غنیمت تو در میانت
تقسیم خواهد شد.‏ اشعیا
و همه امتها را به ضد اورشلیم براي جنگ جمع
خواهم کرد و شهر را خواهند گرفت و خانهها را تاراج
خواهند نمود و زنان را بیآبرو خواهند کرد و نص ف
اهل شهر به اسیري خواهند رفت و بقیه قوم از شهر
ریشه کن نخواهند شد.‏ باب
و یهوه بیرون آمده،‏ با آن قومها نبرد خواهد نمود
چنانکه در روز جنگ نبرد نمود.‏
و در آن روز پای او بر کوه زیتون که از طرف
مشرق به مقابل اورشلیم است خواهد ایستاد و کوه
زیتون در میانش از مشرق تا مغرب دو قسمت شده،‏
دره بسیار عظی خواهد شد و نص ف کوه بطرف
شمال و نصف دیگرش بطرف جنوب منتقل خواهد
گردید.‏ اعمال رسولان
و بسوي دره کوههاي من فرار خواهید کرد زیرا که
3 ،12
6 ،39
12 ،1
.2
.3
.4
.5
12 ،5
37 ،7
13 ،30
1 ،55
.2
.3
- 851 -

يها
یم
نی
لی
نی
يها
دره کوهها تا به آصل خواهد رسید و شما خواهید
گریخت،‏ چنانکه در ایام عزّیا پادشاه یهودا از زلزله فرار
کردید و یهوه خداي من خواهد آمد و همه مقدسان
همراه تو خواهند آمد.‏ عاموس
و در آن روز نور آفتاب نخواهد بود و ستارههاي
درخشنده،‏ گرفته خواهند شد.‏
و آن یک روز معروف یهوه خواهد بود.‏ نَه روز و نَه
شب،‏ اما در وقت شام روشنایی خواهد بود.‏
و در آن روز،‏ آبهاي زنده از اورشلیم جاري خواهد
شد که نصف آنها بسوي دریاي شرقی و نصف دیگر
آنها بسوي دریاي غربی خواهد رفت.‏ در تابستان و در
زمستان چنین واقع خواهد شد.‏
و یهوه بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود.‏ در
آن روز یهوه واحد خواهد بود و اسم او واحد.‏ مزامیر
زکریا
1 ،1
.6
.7
.8
.9
1 ،97
.10
و تمامی زمین از جبع تا رِمون که بطرف جنوب
اورشلیم است تبدیل شده،‏ مثل عرَبه خواهد گردید و
اورشلیم مرتفع شده،‏ در مکان خود از دروازه بنیامین
تا جاي دروازه اول و تا دروازه زاویه و از برج حنَنْئ
تا چرخشت پادشاه قابل سکونت خواهد شد.‏
و در آن ساکن خواهند شد و دیگر لعنت نخواهد
بود و اورشلیم به امنیت قابل سکونت خواهد شد.‏ مکاشفه
.11
3 ،2
16 ؛ ارمیا 33،
.12
و این بلایی خواهد بود که یهوه بر همه قومهایی
که با اورشلیم جنگ کنند وارد خواهد آورد.‏ گوشت
ایشان در حالتی که بر پایهاي خود ایستاده باشند
کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته
خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهیده
خواهد گشت.‏
و در آن روز اضطراب عظی از جانب یهوه در
میان ایشان خواهد بود و دست یکدیگر را خواهند
گرفت ودست هر کس به ضد دست دیگري بلند
خواهد شد.‏
و یهودا نیز نزد اورشلیم جنگ خواهد نمود و
ثروت همه امت اطراف آن از طلا و نقره و لباس از
حد زیاده جمع خواهد شد.‏
و بلاي اسبان و قاطران و شتران و الاغها و تمامی
حیواناتی که در آن اُردوها باشند همچنان مانند ا
بلا خواهد بود.‏
و واقع خواهد شد که همه باقیماندگان از همه
امتهایی که به ضد اورشلیم آیند،‏ هر سال برخواهند
آمد تا یهوه صبایوت پادشاه را عبادت نمایند و عید
خیمهها را نگاه دارند.‏ ملاکی
و هرکدام از قبایل زمین که به جهت عبادت یهوه
صبایوت پادشاه برنیایند،‏ بر ایشان باران نخواهد شد.‏
و اگر قبیله مصر برنیایند و حاضر نشوند بر ایشان
نیز باران نخواهد شد.‏ ا است بلایی که یهوه وارد
خواهد آورد بر امتهایی که به جهت نگاه داشتن
جشن خیمهها برنیایند.‏ اشعیا
این است انتقام از مصر و انتقام از همه امتهایی
که به جهت نگاه داشتن جشن خیمهها برنیایند.‏
و در آن روز بر زنگهاي اسبانْ،‏ مقدسِ‏ یهوه نوشته
خواهد شد و دیگها در خانه یهوه مثل کاسه پیش
قربانگاه خواهد بود.‏
بلکه همه دیگهایی که در اورشلیم و یهودا
میباشد،‏ مقدسِ‏ یهوه صبایوت خواهد بود و همه
کسانی که قربانی میگذرانند آمده،‏ از آنها خواهند
گرفت و در آنها خواهند پخت و در آنوقت بار دیگر
هیچ کنعانی در خانه یهوه صبایوت نخواهد بود.‏
14 ،1
6 ،5
.17
.18
.19
.20
.21
.13
.14
.15
.16
- 852 -

یم
یم
یوب
یم
یم
یم
يها
يار
نی
يها
ملاکی
ملاکی
1
.1
.2
وحی کلام یهوه درباره اسرائیل به واسطه ملاکی.‏
یهوه میفرماید که شما را دوست داشتهام.‏ اما شما
میگویید:‏ چگونه ما را دوست داشتهاي؟ آیا عیسو
برادر یعقوب نبود؟ و یهوه فرماید که یعقوب را
دوست داشتم،‏ پیدایش ؛ رومیان
و از عیسو نفرت نمودم و کوههاي او را ویران و
میراث وي را نصیب شغالهاي بیابان گردانیدم.‏ اشعیا
،34
10 ،9
33 ،25
.3
13
4. چونکه
.5
.6
اَدوم میگوید:‏ ویران شدهایم اما خواهیم
برگشت و مخروبهها را بنا خواهیم نمود.‏ یهوه صبایوت
چنین میفرماید:‏ ایشان بنا خواهند نمود،‏ اما من ویران
خواهم ساخت و ایشان را به سرحد شرارت و به قومی
که یهوه بر ایشان تا به ابد خشمگین باشد،‏
نامیدهشده خواهند ساخت.‏
و چون چشمان شما این را بیند خواهید گفت:‏ یهوه
از محدوده اسرائیل عظیم باد!‏
پسر،‏ پدر خود و غلام،‏ آقاي خویش را احترام
مینماید.‏ پ س اگر من پدر هستم احترام من کجا
است؟ و اگر من آقا هستم ترس از من کجا است؟
یهوه صبایوت با شما سخن میگوید.‏ اي کاهنانی که
اسم مرا حقیر میشمارید و میگویید چگونه اسم تو را
حقیر شمردهایم؟ خروج ؛ یوحنا
نان نجس بر قربانگاه من میگذرانید و میگویید
چگونه تو را بیحرمت نمودهایم؟ از اینکه گویید
میز یهوه حقیر است.‏
و چون کور را براي قربانی گذرانید،‏ آیا ننگ
نیست؟ و چون لنگ یا بیمار را میگذرانید،‏ آیا ننگ
نیست؟ آن را به حاکم خود قربانی بگذران و آیا او از
تو راضی خواهد شد یا تو را پسندیده خواهد داشت؟
قول یهوه صبایوت این است.‏ لاویان
و هماکنون از خدا مسألت نما تا بر ما رحم نماید.‏
یهوه صبایوت میفرماید این از دست شما واقع شده
است،‏ پس آیا هیچ کدام از شما را مستجاب خواهد
فرمود؟
کاش که یکی از شما میبود که درها را ببندد تا
آتش بر قربانگاه من بیجا نیفروزید.‏ یهوه صبایوت
میفرماید:‏ در شما هیچ خوشی ندارم و هیچ قربانی از
دست شما قبول نخواهم کرد.‏ باب
زیرا که از طلوع آفتاب تا غروبش اسم من در میان
امتها عظیم خواهد بود؛ و بخُور و قربانی پاکیزه در هر
جا به اسم من گذرانیده خواهد شد،‏ زیرا یهوه صبایوت
میفرماید که اسم من در میان امتها عظیم خواهد
بود.‏
اما شما آن را بیحرمت میسازید چونکه
میگویید که میز یهوه نجس است و ثمره آن یعنی
غذایش حقیر است.‏
و یهوه صبایوت میفرماید که شما میگویید اینک
این چه زحمت است و آن را اهانت کنید و چون
حیوانات دریده شده و لنگ و بیمار را آورده،‏ آنها را براي
قربانی میگذرانید آیا من آنها را از دست شما قبول
خواهم کرد؟ قول یهوه این است.‏
سپ.‏ لعنت شده باد هر که فریب دهد و با آنکه
نري در گله خود دارد معی براي یهوه نذر کرده،‏ آن
را قربانی نماید.‏ زیرا که یهوه صبایوت میفرماید:‏ من
پادشاه عظیم میباشم و اسم من در میان امتها
مهیب خواهد بود.‏
13 ،2
.11
.12
.13
14
2
.1
.2
و هماکنون اي کاهنان این دستور براي شما است!‏
یهوه صبایوت میفرماید که اگر نشنوید و آن را در
دل خود جا ندهید تا اسم مرا تمجید نمایید،‏ من بر
شما لعنت خواهم فرستاد و بر برکات شما لعنت
خواهم کرد،‏ بلکه آنها را لعنت کردهام چونکه آن را در
دل خود جا ندادید.‏ تثنیه
اینک من کشاورزي را به سبب شما سرزنش خواهم
نمود و بر روی شما مدفوع یعنی مدفوع جشن
شما را خواهم پاشید و شما را با آن خواهند برداشت.‏
و خواهید دانست که من ا دستور را بر شما
فرستادهام تا عهد من با لاوي باشد.‏ قول یهوه صبایوت
این است.‏
عهد من با وي عهد حیات و صلح میبود و آنها را
به سبب ترسی که از من میداشت،‏ به وي دادم و به
سبب آنکه از اسم من هراسان میبود.‏
6. شریعت حقّ‏ در دهان او میبود و بیانصافی بر
لبهایش یافت نمیشد،‏ بلکه در صلح و استقامت با من
پیروي مینمود و بسی را از گناه برمیگردانید.‏ صفنیا
15 ،28
.3
.4
.5
13 ،3
20 ،22
49 ،8
12 ،20
.7
.8
.9
.10
- 853 -

يار
یزن
يها
يها
نی
يلاو
یعن
یم
ملاکی
.7
زیرا که لبهاي کاهن میباید معرفت را
حفظنماید تا شریعت را از دهانش بطلبند چونکه
او رسول یهوه صبایوت میباشد.‏ حزقیال ؛ غلاطیان
26 ،7
14 ،4
.8
.9
اما یهوه صبایوت میفرماید که شما از روش تجاوز
نموده،‏ بسی را در شریعت لغزش دادید و عهد لاوي
را شکستید.‏
بنابراین من نیز شما را نزد تمامی این قوم خوار و
پست خواهم ساخت زیرا که راه مرا نگاه نداشته و در
اجراي شریعت طرفداري نمودهاید.‏
آیا همه ما را یک پدر نیست و آیا یک خدا ما را
نیافریده است؟ پس چرا عهد پدران خود را بیحرمت
نموده،‏ با یکدیگر خیانت میورزیم؟ ایوب
یهودا خیانت ورزیده است و وقاحات را در اسرائیل
و اورشلیم بعمل آوردهاند زیرا که یهودا مقْدس یهوه را
که او آن را دوست میداشت بیحرمت نموده،‏ دختر
خداي بیگانه را به گرفته است.‏
سپ.‏ یهوه هر کس را که چنین عمل نماید،‏ هم
خواننده و هم جواب دهنده را از خیمههاي یعقوب
ریشه کن خواهد ساخت و هر کس را نیز که براي
یهوه صبایوت قربانی بگذراند.‏
و این را نیز بار دیگر بعمل آوردهاید که قربانگاه
یهوه را با اشکها و گریه و ناله پوشانیدهاید و از
اینجهت قربانی را باز منظور نمیدارد و آن را از دست
شما پسندیده نمیفرماید.‏ باب
اما شما میگویید سببِ‏ این چیست؟ سبب ا
است که یهوه در میان تو و همسر زن جوانیات شاهد
بوده است و تو به وي خیانت ورزیدهاي،‏ با آنکه او یار
تو و همسر زن هم عهد تو میبود.‏
و آیا او یکی را نیافرید با آنکه بقیه روح را
میداشت و از چه سبب یک را فقط آفرید ؟ از این جهت
که نسل خدایی را طلب میکرد.‏ پ س از روح خود
به دور باش و آگاه باش هیچ کس به همسر زن جوانی
خود خیانت نورزد.‏ اشعیا ؛
زیرا یهوه خداي اسرائیل میفرماید که از طلاق
نفرت دارم و نیز از اینکه کسی ظلم را به لباس خود
یهوه صبایوت میفرماید:‏ پس از روح خود
به دور بوده،‏ هرگز خیانت نورزید.‏
یهوه را به سخنان خود خسته نمودهاید و
میگویید:‏ چگونه او را خسته نمودهایم؟ از اینکه
گفتهاید همه بدکاران به نظر یهوه پسندیده میباشند
واو از ایشان شاد است یا اینکه خدایی که داوري کند
کجا است؟
باب 13 ،3
3
.1
اینک من پیامبر خود را خواهم فرستاد و او
راه را پیش روي من مهیا خواهد ساخت؛ و
یهوهاي که شما طالب او میباشید،‏ ناگهان به
معبد خود خواهد آمد،‏ ی آن پیامبر عهدي که
شما از او شاد میباشید.‏ هان او میآید!‏ قول یهوه
صبایوت این است.‏ متی ؛ مرقس ؛ لوقا
اما کیست که روز آمدن او را بتواند تحمل کند؟ و
کیست که در هنگام ظهور وي تواند ایستاد؟ زیرا که او
مثل آتش ذوب طلا و مانند صابون شوینده خواهد بود.‏
17 ،1
2 ،1
10 ،11
.2
25 ،1 اشعیا
.3
و مثل آتش ذوب طلا و جلا دهنده نقره خواهد
نشست و پسران را طاهر ساخته،‏ ایشان را مانند
طلا و نقره جلا خواهد داد تا ایشان قربانیاي براي
یهوه به عدالت بگذرانند.‏ مزامیر
آنگاه قربانی یهودا و اورشلیم پسندیده یهوه خواهد
شد چنانکه درایام قدیم و سالهاي پیشین میبود.‏
و من براي داوري نزد شما خواهم آمد و به ضد
جادوگران و زناکاران و آنانی که قَسم دروغ میخورند و
کسانی که بر روزمزد در مزدش و بیوهزنان و یتیمان
ظلم مینمایند و غریب را از حقّ‏ خودش دور میسازند
و از من نمیترسند،‏ بزودي شهادت خواهم یهوه
صبایوت اینگونه میفرماید.‏
زیرا من که یهوه میباشم،‏ تبدیل نمیپذیرم و از
این سبب شما اي پسران یعقوب هلاك نمیشوید.‏
7. شما از ایام پدران خود از قواعد من تجاوز نموده،‏
آنها را نگاه نداشتهاید.‏ اما یهوه صبایوت فرماید:‏
بسوي من بازگشت نمایید و من بسوي شما بازگشت
خواهم کرد،‏ اما شما میگویید به چه چیز بازگشت
نماییم.‏ زکریا
آیا انسان خدا را گول زند؟ اما شما مرا گول زدهاید
و میگویید در چه چیز تو را گول زدهایم؟ در دهمها و
قربانیها.‏
9. شما سخت لعنت شدهاید زیرا که شما یعنی تمامی
این امت مرا گول زدهاید.‏ حجی
تمامی دهمها را به مخزنهاي من بیاورید تا در
خانه من خوراك باشد و یهوه صبایوت میفرماید مرا
به اینطور امتحان نمایید که آیا روزنههاي آسمان را
براي شما نخواهم گشاد و چنان برکتی بر شما نخواهم
داد .
10 ،66
6 ،1
3 ،1
.4
.5
.6
.8
.10
15 ،31
10 ،1
2 ،51 حزقیال 24 ،33
.10
.11
12
.13
.14
.15
.16
بپوشاند .
17. شما
- 854 -

يها
نیی
يها
یم
نیی
یآم
.4
ریخت که گنجایش آن نخواهد بود؟
و یهوه صبایوت میفرماید:‏ خورنده را به جهت
شما منع خواهم نمود تا ثمرات زمین شما را ضایع
نسازد و موِ‏ شما در صحرا بیبار نشود.‏
و همه امتها شما را خوشحال خواهند خواند زیرا
یهوه صبایوت میفرماید که شما زمین مرغوب خواهید
بود.‏
یهوه میفرماید:‏ به ضد من سخنان سخت گفتهاید
و میگویید به ضد تو چه گفتهایم؟
گفتهاید:‏ بیفایده است که خدا را عبادت نماییم و
چه سود از اینکه دستورات او را نگاه داریم و بحضور
یهوه صبایوت با غم پیروي نماییم؟
و حال متکبران را سعادتمند میخوانیم و بدکاران
نیز پیروز میشوند و ایشان خدا را امتحان میکنند و با
این همه ناجی میگردند.‏
آنگاه ترسندگان یهوه با یکدیگر گفتگو کردند و
یهوه گوش گرفته،‏ ایشان را گوش نمود و کتاب
یادگاري به جهت ترسندگان یهوه و به جهت آنانی که
اسم او را عزیز داشتند نوشته شد.‏
و یهوه صبایوت میفرماید که ایشان در آن روزي
که من تع نمودهام،‏ ملْک خاص من خواهند بود و
بر ایشان رحم خواهم نمود،‏ چنانکه کسی بر پسرش
که او را خدمت میکند رحم مینماید.‏
و شما برگشته،‏ در میان عادلان و شریران و در
میان کسانی که خدا را خدمت مینمایند و کسانی که
او را خدمت نمینمایند،‏ تشخیص خواهید نمود.‏
ملاکی
تورات بنده من موسی را که آن را با قواعد و احکام
به جهت تمامی اسرائیل در حوریب امر فرمودم بیاد
آورید.‏ خروج
اینک من ایلیاي پیامبر را قبل از رسیدن روز
عظیم و مهیب یهوه نزد شما خواهم فرستاد.‏ متی
،11
1 ،20
.5
10 ،17 ؛ 14
.6
و او دل پدران را بسوي پسران و دل پسران را
بسوي پدران خواهد برگردانید،‏ مبادا بیایم و
زمین را به لعنت بزنم.‏
.11
.12
.13
.14
.15
.16
.17
.18
4
.1
.2
زیرا اینک آن روزي که مثل تنور مشتعل میباشد،‏
خواهد آمد و همه متکبران و همه بدکاران کاه خواهند
بود.‏ و یهوه صبایوت فرماید:‏ آن روز که ید
ایشان را چنان خواهد سوزانید که نه ریشه و نه
شاخهاي براي ایشان باقی خواهد گذاشت.‏
اما براي شما که از اسم من میترسید،‏ آفتاب
عدالت طلوع خواهد کرد و بر بالهاي وي شفا
خواه د بود و شما بیرون آمده،‏ مانند
گوساله پرواري جست و خیز خواهید کرد.‏ لوقا
2 ،55 ؛ اشعیا 78 ،1
.3
و یهوه صبایوت میفرماید:‏ شریران را پایمال
خواهید نمود زیرا در آن روزي که من تع نمودهام،‏
ایشان زیر کف پای شما خاکستر خواهند بود.‏
- 855 -