Û±Û³Ûµ - Persian Cultural Center
Û±Û³Ûµ - Persian Cultural Center
Û±Û³Ûµ - Persian Cultural Center
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
در حاشیه سخنرانیدکتر آرش نراقی در سن دیگوگزارشگر و نویسنده--------------------------دکتر احمد فتاحی پورمعنای "عشق"از دیدگاه های عارفان و دانشمنداندکتر آرش نراقی استادیار دانشگاه موراویان در رشته فلسفه و مذهب،سخنرانی جالبی در جلسه انجمن متخصصین در روز چهارشنبه ۲۹ جون ایرادنمودند که مورد توجه حاضرین قرار گرفت. متاسفانه به علت کمبود وقتمیسر نشد که به همه سوالها پاسخ داده شود. امید است که در آینده انجمنمتخصصین جلسه بحث و انتقادی در این زمینه ترتیب دهد تا عده بیشترینظرات خود را ابراز دارند و با یکدیگر گفتگو کنند. در ابتدا دکتر نراقی نظراتمولانا را مختصرا توضیح داد و سپس به اشاعه اگزیستانسیالیسم در مغربزمین توجه کرد:"از دیده گاه عارفان گذشته گوهر ایمان معنوی نوعی تجربه عاشقانه بودهاست. از نظر آنها غایت تجربه عاشقانه در باختن "من" و در آمیختن با "تو"یعنی مجبوب بود. اما تلقی انسان مدرن از مقوله عشق تحولی بنیادین یافتهاست به نظر می رسد که تجربه های عاشقانه مورد نظر عارفان پیشین برایانسان مدرن دست یافتنی نیست. اگر هم آوای عارفی چون مولانا را دروازهتجربه های معنوی بدانیم، آیا امتناع با بحران عشق در روزگار مدرن بهمعنای امتناع با تجربه های معنوی، و انسدادی از طریق معنا نیست"؟نظر حکیمان اگزیستانسیالیست چون ژان پل سارتر با این نظر عارفان قبلیتفاوت دارند و معتقدند این "امتناع با بحران عشق" پدیده ای است که بهمعنای امتناع درتجربه های معنوی است." به عبارت ساده تر اگر عشق دربین عارفان گذشته به معنای "از خود بیخود شدن" و "وحدت با محبوب" بوددر دنیای امروز واقعیت ندارد زیرا در ذات خود با شرایط زمان و مکان در عصرحاضر مطابقت ندارد.یکی از شرکت کنندگان یک سوال بسیار اساسی را مطرح کرد و آن مسئلهعرفان در مقابل علم است. به نظر ایشان و بسیاری از حاضران در جلسهتفاوتهای بین گذشته ایران و دنیای امروز ناشی از رشد علوم و فنون و آگاهیبیشتر تعداد زیادتری از انسانها به آنچه که واقعا در دنیا می گذرد است.عرفان بر مبنای فلسفی و تصوری و تخیلی ماوراء طبیعی( متافیزیکی) قراردارد ولی علوم بر پایه شک و تردید، استدلال، آزمایش و تجربه های مکرر قراردارند. علوم بر این اساس متکی هستند که حقیقت مطلق و ثابت نیست بلکهواقعیات دائما در حال تغییر هستند و ثابت نیستند. آنچه که دیروز به عنوانواقعیت و یا حقیقت تلقی می گردید ممکن است با آزمایش و نوآوری هایجدید کاملا باطل و نادرست به شمار آید. برخلاف عشق افلاطونی، انسانها درقرن بیست و یکم عشق را به صورت فیزیکی و قابل لمس تلقی می کنند و آنرالازم و محترم می شمارند. احساس شرم و گناه از عشق ورزیدن نامطلوب وغیر لازم محسوب می شود.یکی از حضار در آن جلسه متذکر شد که همه عارفان یکسان نیاندیشیده اند.عمر خیام و مولوی و شمس تبریزی و باباطاهر و شیخ عطار و حافظ همه درپی آن بوده اند که بفهمند رمز هستی و نیستی در چیست و چرا آدمها به دنیامی آیند و از این "جهان فانی" وداع می کنند و می روند. آنها از خود پرسیدهاند که غرض از آمدن و رفتن من چه بوده است. پاسخ های آنها به اینپرسش ها بر اساس تفکرات واستدلال های ذهنی "متافیزیکی" تلقی می شونددر حالی که دانشمندان می خواهند با تجربه های عینی واقعیات را آنچنانکه هست بصورت حقیقت بیان کنند. بسیاری از دانشمندان خود را منکروجود خدا می دانند به این معنی که اذعان می کنند پاسخ به این سئوالاترا نمی دانند. آنها به وجود خدای مخلوق انسانها معتقد نیستند و امیدوارندروزی این معماهای دیرینه از طریق پیشرفتهایی در علوم تجربی مخصوصانجوم و فیزیک و زیست شناسی حل شوند.یکی از حضار در آن جلسه از سخنران آن شب پرسید که چگونه می توان بهوجود یک خدای عادل ایمان آورد در حالیکه این همه ظلم در این جهانوجود دارد. اگر این خدای "قادر متعال" می خواست که به "بندگان" یامخلوقات خود کمک کند چرا آنرا انجام نمی دهد؟ دکتر نراقی پاسخ داد کهاین نکات جنبه مذهبی دارند نه علمی. انسان که طبعا ذره ای است در ایناقیانوس بیکران حیات قادر نیست که علل هر پدیده ای را بیان کند و از اینجهت روی به مذاهب می آورد که به طرز ساده ای کنجکاوی وی را ارضاءمی کنند. این مذاهب را افراد در زمان کودکی در جامعه خود فرا می گیرندو در صورتی که پاسخ علمی برای سئوالات خود پیدا نکنند از آن "اطلاعات"مذهبی استفاده کرده و کنجکاوی های خود را تا حدودی ارضاء می کنند.سیاست پیشه گان اغلب از این نقطه ضعف انسانها استفاده می نماید و باترویج مذهب به استمرار قدرت خود کمک می کنند. از این نظر برای پیشبردعلوم لازم است که سیاست و مذهب از یکدیگر جدا شوند. سیاست بایدکارش تنظیم و اجرای مسائل روزمره انسانها باشد و مذهب باید پایگاهی برایآرامش انسانها در مواقع اضطراری یا برای "معنا بخشیدن" به وجود هستی وزندگی و مرگ باشد.شخص دیگری پرسید که چگونه می شود که عشق به نفرت یا خشونت وقهر مبدل می شود. چرا آدمهائی که یکدیگر را شدیدا دوست دارند و خود راعاشق دیگری می پندارند پس از چندی آنچنان از طرف دیگر متنفر می شوندکه می خواهند وی را بکشند و یا به نحوی نابود کنند؟ در پاسخ به این سوالسخنران گفت که در بطن عشق خشونت وجود دارد و رابطه زن و مرد بهنحوی خشونت را در بر دارد که ممکن است با ارضای تمایلات جنسی تسلییا تسکین یابد. اگر این احساس تصاحب دیگری یا غلبه بر جنس مخالفصورت نگیرد آتش عشق نیز رو به زوال می گذارد. برای عده ای از آدمهاممکن است عشق تحول یابد و به صورت دیگری انسانها را ارضاء کند. فرویددر بحث مکانیسم های دفاعی به این نکته اشاره می کند که در صورت عدمارضاء جنسی آدمها ممکن است به یکی از شیوه های دفاعی از قبل جبران یاترفیع و والاتر ساختن خود متوسل شوند.دکتر آرش نراقی بیانات خود را به این شرح خاتمه داد که اگر در دنیای قرنبیست و یکم شخص ادعا کند که چون عاشق معشوق یا معشوقه شخصدیگری است می خواهد خود را قربانی وی کند یک روانشناس وی را مجنونتلقی خواهد کرد و به روانشناسی تجزیه و تحلیلی وی خواهد پرداخت.برای نویسنده این مقاله توجه به عوامل محیطی و فرهنگی و اجتماعی حائزاهمیت بسیار است. در ایران نهاد خانواده فوق العاده اساسی است و چوناز افراد انتظار می رود که حتما ازدواج کنند و به تکثیر نسل بپردازند. چهارعمل انسانها را با یکدیگر تلفیق کرده و انتظار دارند که نتیجه این اختلاطاعمال موجب خوشبختی یا سعادت مرد و زن گردد: نیاز جنسی، عشق،ازدواج و تشکیل خانواده و تولید فرزندان. این طرز فکر خاص جوامع بستهاست که به میل و حقوق افراد توجه ندارند. تحول بینادین که آرش نراقی ازآن یاد می کند این چهار فعل انسانها را از یکدیگر جدا می کند و برای هرزن و مردی این حق را قائل می شود که براساس یک یا دو یا سه یا چهارفعل مذکور روابط خود را تنظیم کنند و بیمی از آن نداشته باشند که جامعهآنها را مطرود یا توبیخ کند. دادگاه های مدنی (نه شرعی) در مورد روابط زنو مرد تصمیم می گیرند. ریشه اصلی بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعیایران در این نکته نهفته است که پدرها و مادرها و خواهران و برادران و سایراعضا خانواده با هم چگونه رفتار می کنند. تغییرات بینادی در نهاد خانوادهبه زمان احتیاج دارد بنابر این تغییر رژیم های استبدادی به نظام آزاد ودموکراتیک به این زودی ها و آسانی ها انجام نخواهد گرفت.شماره ۱۳۵ مهر - آبان ۱۳۹۰۲۸