08.08.2018 Views

عواطف سیاسی

به قلم آرمان عزیزی، منتقد گروه تئاتر اگزیت

به قلم آرمان عزیزی، منتقد گروه تئاتر اگزیت

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

کنش منسجم در تراژدی ‏(متاباسیس یا از اوج به نگون ‏بجببجخبىتبىی رسیدن شخصیت ‏بمنبممایش)‏ برانگیخته<br />

می شود موجب ‏همھهممدلىللىی و تزکیه ی نفس ‏(کاتارسیس)‏ خواهد شد.‏ ارسطو به شدت امیدوار است که<br />

این <strong>عواطف</strong> متمرکز بر رتحنتحج دیگران،‏ در ارتباط با تئاتر،‏ بر شخصیت انسان در سیاست موثر خواهد<br />

بود.‏ ‏(و به ‏همھهممبنیبنن ‏بجنبجحو شاید تاثبریبرری که شادی در ‏بمتبمماشای کمدی ابجیبججاد خواهد کرد)‏<br />

اما در دوران معاصر ما،‏ درکی عمیق تر از <strong>عواطف</strong> ‏بمتبمماشا گر تئاتر ضروری ست،‏ چرا که نه دیگر<br />

صورت بندی ارسطو ‏بىیبىی تراژدی و کمدی به راحبىتبىی در حال و روز تئاتر معاصر حکم فرماست و نه<br />

نقش <strong>سیاسی</strong> ‏بمتبمماشا گر در اجتماع امروز آبجنبجچنان مانند وضعیت جامعه ی یونان باستان است.‏ مضاف<br />

بر اینکه ‏بجببجحبىثبىی که من قصد طرح کردنش را دارم کاملا ناظر بر حال و روز ‏بمتبمماشا گر امروز تئاتر در<br />

ایران است،‏ و یا به عباربىتبىی دقیق تر،‏ هدف من،‏ بیشبرتبرر از آنکه موشکافىففىی و ‏بجتبجحلیل <strong>عواطف</strong> حاضر بر<br />

صحنه باشد،‏ پیشنهادی ست به ‏بمتبمماشا گر امروز،‏ برای تغیبریبرر جهبىتبىی آ گاهانه در درک <strong>عواطف</strong>ی که با<br />

خود از سالن ‏بمنبممایش ببریبررون می برد.‏ لذا روی صحبت من با هرکسی است که در موقعیت ‏بمتبمماشا گر در<br />

مقابل اثری ‏بمنبممایشی ‏«احساسابىتبىی»‏ می شود.‏ اما از آبجنبججا که تعببریبرر ‏«احساسابىتبىی»‏ در فرهنگ ما به<br />

<strong>عواطف</strong>ی رقیق و سطحی ارجاع می دهد باید پیش از هر چبریبرز تعریف خودم از احساسات و<br />

<strong>عواطف</strong> را شفاف تر بیان کنم.‏<br />

تعریف <strong>عواطف</strong><br />

تعریف عاطفه در علوم ‏مجممجختلف متفاوت است.‏ تعریفی که جامعه شناسی از عاطفه می دهد بسیار<br />

کلی تر است از آبجنبجچه فلسفه فکر می کند.‏ آبجنبجچه که روانشناسی به <strong>عواطف</strong> اطلاق می کند نبریبرز با تصور<br />

این دو مغایرت هابىیبىی دارد.‏ شاید هنگامی که به <strong>عواطف</strong> و احساسات می اندیشیم این پیچیدگی را<br />

احساس نکنیم،‏ چرا که <strong>عواطف</strong> ‏همھهممان چبریبرزی ست که ما در ‏لحللححظه ‏بجتبججربه می کنیم.‏ اما هنگامی که<br />

پای تعاریف به میان می آید،‏ این مساله که آیا دلواپسی،‏ وفاداری،‏ پشیمابىنبىی یا قدرت طلبىببىی نبریبرز جز<br />

<strong>عواطف</strong> به حساب می آیند یا نه،‏ دسته بندی <strong>عواطف</strong> را بسیار متفاوت می کند.‏ در این مقاله اما من<br />

به تعریف فیلسوف زبان شناس؛ زولتان کووچش متوسل می شوم که با اتکا به علوم شناخبىتبىی<br />

<strong>عواطف</strong> را ‏مجممجحدود به پنج عاطفه ی اصلی یعبىنبىی خشم،‏ ترس،‏ شادی،‏ غم و عشق می کند و معتقد<br />

است <strong>عواطف</strong> دیگر از ترکیب این ها ابجیبججاد می شوند.‏ برای مثال احساس دلواپسی از ترکیب ترس و<br />

عشق و تا حدی غم ابجیبججاد می شود،‏ یا پشیمابىنبىی از احساسات توامان غم و ترس و گاهی خشم<br />

بوجود می آید.‏ ما در این مقاله با ‏همھهممبنیبنن پنج عاطفه ی اصلی سر و کار دار ‏بمیبمم.‏<br />

این را هم اضافه کنم که در علم روانشناسی از معادل هیجانات برای <strong>عواطف</strong> استفاده می شود و<br />

هر وا کنشی به عملی ببریبرروبىنبىی یا دروبىنبىی که بتواند اختلالىللىی در رفتار سازشی فرد ابجیبججاد کند،‏ هیجانات<br />

یا <strong>عواطف</strong> نام خواهد داشت.‏ این وا کنش به عمل ببریبرروبىنبىی یا به عبارت دقیق تر پاسخ به عاملِ‏<br />

اخلال گر،‏ عباربىتبىی ست که هسته ی اصلی فرضیات من در این مقاله را تشکیل می دهد.‏ در ادامه

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!