آسیب شناسی دموکراسی بورژوایی
علیرضا محولاتی از مجموعه گفتوگوهای گروه تئاتر اگزیت دوازده بهمنماه هزاروسیصد ونود وهفت
علیرضا محولاتی
از مجموعه گفتوگوهای گروه تئاتر اگزیت
دوازده بهمنماه هزاروسیصد ونود وهفت
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>آسیب</strong> <strong>شناسی</strong> <strong>دموکراسی</strong> بورژوابىیبىی<br />
آزادی مفهوم زیبابىیبىی ست و سخن گفبنتبنن از آن به همھهممان اندازه و حبىتبىی زیباتر، استقلال ِ فردی، حق<br />
انتخاب و مشارکت در آینده ی جامعه ای که در آن زندگی می کنیم، همھهممه ی اینها خوبند خیلی خوب اما
سوال اینجاست که این تکه تکه ها در بهنبههایت چه پازلىللىی را ساخته و تصویر خوشبخبىتبىی چه کسی را<br />
نقش می زنند؟ به این معنا که بمتبممامی این مفاهیم عبارتند از مشبىتبىی جزئیات و در بهنبههایت یک کل را<br />
تشکیل می دهند. این باوری راست گرایانه است و برای بجتبجحلیل ما بسیار خطرنا ک. اینکه تصور کنیم با<br />
نگاه به جزئیات می توان به کلیت ِ یک مفهوم بىپبىی برد. باید یادمان بمببمماند که هنگام ارائه ی بجتبجحلیلی<br />
دیالکتیکی از هر مفهوم جزبىئبىی باید به سراغ امر کلی یا انضمامی رفت. به دیگر سخن باید از آبجنبجچه در<br />
زیر پنهان است شروع کرد و به جزئیات رسید. نگاهی معکوسِ آبجنبجچه در ابتدا از آن سخن گفتیم.<br />
همھهممان مفهومی که آنرا دیالکتیک می نامیم. دیالکتیک به ما یاد می دهد که هرگونه نگاه به زیبابىیبىی<br />
آزادی یا به خوب بودن آن مجممجحکوم به اخلافىقفىی شدن بجتبجحلیل و به ببریبرراهه رفبنتبنن آن است. اینکه از<br />
خودمان ببرپبررسیم فلان چبریبرز خوب است یا بد، گو بىیبىی کارِ خوب یا بد ِ یک شخص را به قضاوت<br />
نشسته ابمیبمم.<br />
ا کبرثبرریت بجتبجحلیل های دموکراتیک و لیبرببررالیسبىتبىی از امر سیاسی با همھهممبنیبنن خوب و بد پیوند خورده است و به<br />
همھهممبنیبنن خاطر است که برای خیلی از مفاهیم ببریبررون آمده از دل ِ این گفتمابهنبهها مجممججبور به تن دادن به<br />
پلورالیسم هستیم. و نتیجه اش همھهممبنیبنن است که می بینیم: <strong>دموکراسی</strong> بورژوابىیبىی که خود را در پس<br />
زمینه ی حرفها و مفاهیم به ظاهر زیبا پنهان کرده است. این مفهوم هنگامی شکل می گبریبررد که ما به<br />
<strong>دموکراسی</strong> نه به مثابه ی یک فرم که به شکل ِ امری مجممجحتوابىیبىی نگاه کنیم. به این معنا که <strong>دموکراسی</strong><br />
شکلی ایدئال از یک دولت/حکومت است تا به همھهممه ی انسابهنبههای بجتبجحت ِ آن آزادی و اختیار ببخشد، به<br />
آبهنبهها حق انتخاب و استقلال فردی را عطا کند و در بهنبههایت به هر کسی ثابت کند که خود ِ او مسئول ِ<br />
انتخابهببههایش است. با نگاهی سطحی بمتبممامی این مفاهیم زیبا و خوب هستند چرا که علم مزورانه ی<br />
معنا<strong>شناسی</strong> به ما می گوید: "بار معنابىیبىی آزادی، استقلال و حق ِ فردی همھهممگی پدیده های خو بىببىی<br />
هستند".اما مساله اینجاست که اینها بمتبمماما فقط پدیدارهای خو بىببىی هستند و در عمق خود بوی تعفن شان<br />
حال آدم را بهببههم می زند.<br />
سوالابىتبىی که یک بجتبجحلیل لیبرببررالیسبىتبىی به ما ارائه می کند عبارتند از:<br />
١‐آیا <strong>دموکراسی</strong> خوب نیست؟
٢‐آیا آزادی بیان خوب نیست؟<br />
٣‐آیا برای یک جامعه ی سالمللمم به لحللححاظ اقتصادی و رفاهی نیاز به تصمیم گبریبرری خود فرد نیست؟<br />
و هزاران هزار سوال از این دست که بجتبجحلیل را در یک دوگانگی قرار می دهند.<br />
بجتبجحلیل دیالکتیکی از دیگر سوی بمتبممامی این فرایندها را درون ِ امر کلی بررسی می کند. اینکه از خود<br />
ببرپبررسیم فلان چبریبرز بالذات خوب یا بد است، نه تنها اخلافىقفىی که کاملا بىببىی معناست.<br />
فرض کنید که عضو تیمی از سارقبنیبنن هستید که سر دسته ی آبهنبهها جوکر است. بله، همھهممان جوکر معروف<br />
که بىببىی رجمحجممانه به قتل می رساند؛ بانک می زند و هزار و یک جنایت دیگر توسط او ابجنبججام می شود. سمشسمما<br />
یکی از اعضای این باند هستید و تعداد اعضا با سمشسمما 25 نفر می شود. این باند خلافکار قرار است<br />
دسته ای از نگهبانان یک کارخانه را به قتل رسانده و سپس وارد کارخانه شده و بمتبممامی مواد خام<br />
موجود در انبارها را به سرقت ببرببررد. به سمشسمما از طرف روابط عمومی گروه سارقبنیبنن بمتبمماس گرفته شده و از<br />
سمشسمما درخواست شرکت در جلسه ی همھهمماهنگی می کنند. سمشسمما هم با کمال میل می پذیرید و به سرعت<br />
خود را به مجممجحل برگزاری میتینگ می رسانید. 25 نفر هستید و قرار است با هم و به شکلی جمججممعی<br />
تصمیم بگبریبررید که چگونه چهارنفر نگهبان کارخانه را به قتل برسانید بطوریکه آبهنبهها نتوانند به موقع<br />
آژیر خطر را به صدا درآورده و جنایت سمشسمما را لو دهند. 6 نفر به استفاده از اسلحه و صداخفه کن رای<br />
می دهند، ١۵ نفر موافق استفاده از چاقو هستند و 4 نفر رای ممممممتنع می دهند. در بهنبههایت تصمیم<br />
می گبریبررید با رای ا کبرثبرریت نگهبابهنبهها را با چاقو به قتل برسانید. به همھهممبنیبنن سادگی سمشسمما در یک کنش ِ<br />
دموکراتیک شرکت کرده اید. این مثالىللىی ا گرچه به نظر خشن، اما به هر حال گونه ای از ا کت جمججممعی و<br />
تصمیم دموکراتیک را بازبمنبممابىیبىی می کند. پس همھهممبنیبنن پس زمینه ی زیبا قادر است جزئیابىتبىی مصیبت بار را<br />
رقم بزند.<br />
<strong>دموکراسی</strong> نه یک قاعده و قانون سیاسی که فرم و روشی ست برای به سرابجنبججام رساندن یک مجممجحتوا.<br />
به دیگر سخن <strong>دموکراسی</strong> فرمِ اجرای عملی ست که در سیاست به آن کنشِ سیاسی گفته می شود.<br />
<strong>دموکراسی</strong> در لغت به معنای مشارکت حدا کبرثبرری مردم در تصمیمات مدبىنبىی و سیاسی جامعه است.
<strong>دموکراسی</strong> با مفهوم مشارکت حدا کبرثبرری مردم برای اولبنیبنن بار در قرن هجدهم میلادی مطرح شد.<br />
آبجنبججا که توتالیتاریسم مطلق اجازه سخن گفبنتبنن به هیچ کس را نداده و تک صدابىیبىی مجممجحض به شکلی<br />
عریان در بمتبممامی اروپا بمنبممایان بود. درست در همھهممبنیبنن هنگام بود که ساختار بورژوازی با تا کید بر<br />
شکل گبریبرری حکومت متشکل از خواست حدا کبرثبرری مردم به سرعت شکوفا شده و با تکیه بر همھهممبنیبنن<br />
شعار توانست گفتمان حا کم و گره گاههای آنرا به سمسسممت خود سوق دهد. ابهببههام امرِ دموکرایتک در<br />
آبجنبججابىیبىی قرار می گبریبررد که ما با واژه ی مردم و دامنه ی عملکرد آبهنبهها مواجه می شو بمیبمم. اینکه که در ابتدا<br />
منظور از مردم چیست؟ در بسیاری از مدرن ترین و به اصطلاح دموکرات ترین کشورهای همھهممبنیبنن چند<br />
سال اخبریبرر‐ و حبىتبىی ا کنون‐ مساله ی رنگبنیبنن پوستان به مثابه ی مردم جای سوال های زیادی را در<br />
ذهن بافىقفىی گذاشته است. اینکه ما چه تعریفی از مفهوم پر از ابهببههام و مناقشه ی مردم دار بمیبمم خودبجببجخود<br />
تفسبریبررپذیر بودن امر دموکراتیک را آشکار می کند. اینکه آیا زنان به عنوان جنس دوم در یک<br />
جامعه از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند، معنای صرتحیتحح واژه ی <strong>دموکراسی</strong> را زیر سوال می برد<br />
و مثالهللهھای بیشمار دیگری از این دست.<br />
برای بجتبجحلیل <strong>دموکراسی</strong> بمنبممی توان شکلی جهانشمول را متصور شد. <strong>دموکراسی</strong> خود برآیند و مازاد ِ یک<br />
امر کلی تر است که بسته به مناسبات اقتصادی هر جامعه شکل و تبعاتش متفاوت هستند. در یک<br />
جامعه ی لیبرببررال، نوع سیاست های اقتصادی به گونه ای پیکربندی می شوند که رای ا کبرثبرریت در بهنبههایت<br />
به سود حدا کبرثبرری طبقه ی اقلیت حا کم و بورژوا ختم شود. در هنگام تصمیم دولت برای ورود به<br />
جنگ با کشوری دیگر، نوع همھهممه پرسی به سمسسممبىتبىی حرکت می کند که جنگ و کشتار میلیوبهنبهها غبریبررنظامی،<br />
کودک و غبریبرره را امری توجیه پذیر جلوه می دهد (بمنبممونه ی مسلم آن جمحجممله ی آمریکا به عراق). بنابراین<br />
<strong>دموکراسی</strong> لیبرببررالىللىی به نظر بیشبرتبرر فرمی مشارکبىتبىی برای به بمثبممر رسیدن مجممجحتوابىیبىی ست که منفعت اقلیبىتبىی خاص<br />
را به مثابه ی یک کل تعیبنیبنن می کند. خوب یا بد بودن <strong>دموکراسی</strong> و نگاه کردن به مفهوم آن (همھهممانطور<br />
که در ابتدا گفته شد) به مثابه ی امری خوب یا بد ما را درون قضاوبىتبىی اخلافىقفىی قرار می دهد. اخلاق<br />
باعث می شود از بجتبجحلیل درست یک وضعیت معبنیبنن به دور بمببممانیم. <strong>دموکراسی</strong> زمابىنبىی که مطرح می شود<br />
جذابیت دارد. چرا که اولا مفهوم مشارکت مردمی را درون خود دارد و اینطور به نظر می رسد که<br />
مردم به شکلی جمججممعی در تعیبنیبنن سیاست ها و قوانبنیبنن جامعه دخیل هستند و آزادی انتخاب و تصمیم<br />
گبریبرری درباره ی سرنوشت سیاسی و اقتصادی خود را دارا هستند. پوسته هابىیبىی همھهممچون آزادی فردی و
انسانگرابىیبىی روی <strong>دموکراسی</strong> را پوشانده اند. اما باید نوع بجتبجحلیل ما از واقعیت <strong>دموکراسی</strong> به گونه ای<br />
باشد که بتوان عملکرد آنرا در چارچوب سیاست هابىیبىی که به کارش می گبریبررند بجتبجحلیل کرد.<br />
بیاییم به پیش فرض هابمیبممان درباره ی <strong>دموکراسی</strong> فکر کنیم. مفهومی که خودبجببجخود اعتدال را به ذهن ما<br />
می آورد. شبکه ی معنابىیبىی پیوند خورده با آن طرحواره هابىیبىی را در ذهن زنده می کند که بمتبمماما با امر مثبت<br />
پیوند خورده اند. طرحواره هابىیبىی همھهممچون "مشارکت جمججممعی، حق آزادی بیان، حق سخن گفبنتبنن، آزادی<br />
فردی، دخیل بودن در سرنوشت سیاسی و اجتماعی و حبىتبىی اقتصادی". این نوع بجتبجحلیل از نگاهی<br />
لیبرببررالیسبىتبىی می آید. چرا که اصولا علم معنا<strong>شناسی</strong> ساختاری لیبرببررالیسبىتبىی را همھهممانند دیگر علوم<br />
برمی تابد. اینکه هرآبجنبجچه علمی ست و کتابهببههای فراوابىنبىی در ستایش آن توسط روشنفکران و عالمللممان<br />
حوزه ی سیاست نوشته شده است، امری قابل قبول و تایید شده است. با این حال با چرخش دیدگاه<br />
به سادگی پوسته و سطحی بودن بمتبممامی این مفاهیم به امری بدبهیبههی مبدل می شوند. علم ِ بىببىی غرض در<br />
ساختاری که منافع طبقه ای خاص را توجیه و حفاظت می کند وجود ندارد. در حقیقت خودِ مساله ی<br />
بیطرف بودن و نگاه به مردم به مثابه ی مفهومی خنبىثبىی یک شیادیست. اینکه تلاش کنیم انسان را از<br />
تارتحیتحخ و منافع اقتصادی و سیاسی اش جدا کنیم؛ خود برگرفته از گفتمابىنبىی ست که قصد دارد دیکتاتوری<br />
اقتصادی صاحبان ثروت و سرمایه را پنهان کرده و با گرفبنتبنن رای از ا کبرثبرریت مهر تاییدی بر بدبهیبههی و<br />
عادی بودن این مساله در جامعه بزند. <strong>دموکراسی</strong> در مفهوم لیبرببررالیسبىتبىی آن امری سوبژکتیو و<br />
انبرتبرزاعی ست دقیقا به دلایلی که تا کنون ذکر شده است. اینکه بمتبممامی پوسته های جذاب آن هیچ معنای<br />
متعیبىنبىی را بربمنبممی تابند. وقبىتبىی از آزادی فردی سخن می گوییم دقیقا منظورمان از حد و اندازه ی آن<br />
چیست؟ تا چه حد حق سخن گفبنتبنن قادر به نقد وضعیت موجود در جامعه است؟ این مردمی که از<br />
مشارکت آبهنبهها در امر سیاسی صحبت می کنیم دقیقا چه سوژه هابىیبىی هستند و آیا جایگاه آبهنبهها بدون توجه<br />
به جنسیت، طبقه ی اجتماعی و اقتصادی، رنگ پوست و غبریبرره یکسان است؟ آیا همھهممبنیبنن جمججممعی که در<br />
تصمیم گبریبرری سیاسی و اجتماعی حق مشارکت دارند، همھهممه (در یک استاندارد مشخص) قادر به<br />
استفاده از امکانات رفاهی و تفربجیبجحی (حبىتبىی ا گر نگوییم یکسان) به شکلی حداقلی هستند؟ مثال<br />
دیگرش را می توان در حوزه ی بمنبممایش بیان کرد. آیا بمتبممامی اعضای یک ابجنبججمن بمنبممایش قادر به دسبرتبررسی<br />
یکسان به سالنهای مجممججهز برای اجرای کار خود دارند؟ آبهنبهها همھهممه در تصمیم گبریبرری های صنفی شرکت<br />
می کنند اما چرا به لحللححاظ در اختیار داشبنتبنن امکانات یکسان نیستند و ببنیبنن آنان تبعیض گذاشته
می شود؟ بنابراین همھهممانطور که پیش از این ذکر شد ما با یک فرم سروکار دار بمیبمم. همھهممچون یک بمنبممایش<br />
زیبا که دکوری فوق العاده دارد، بازیگران در آن می درخشند، گر بمیبمم ها و لباسها عالىللىی هستند اما این<br />
بمنبممایش در حال بجتبجحقبریبرر زنان و در مجممجحتوا در حال تبلیغ نظامی مردسالارانه است. می توان نام آنرا<br />
جذابیت های ظاهری بورژوازی گذاشت.<br />
در نگاه دیالکتیکی این فرم زیبا (امر جزبىئبىی) روبنای آن مجممجحتوا(کلیت)بىیبىی ست که تلاش دارد بمتبممامی<br />
امکانات و امتیازات اقتصادی و سیاسی را به نفع خود جلب کرده و تنها و تنها با استفاده از شعار<br />
مشارکت جمججممعی به یک رضایت عمومی برای زدن مهر تایید بر خود دست پیدا می کند. روبنای<br />
<strong>دموکراسی</strong> لیبرببررالىللىی و ا کنون در شکل متاخر خود نئولیبرببررالىللىی امری دموکراتیک، جذاب و با مشارکت<br />
جمججممعی ست با این حال زیربنای آن دیکتاتوری اقتصادی و سیاسی را برمی تابد. چرا که این فرم<br />
مشارکبىتبىی قرار نیست مجممجحتوابىیبىی با نام رفاه جمججممعی را برای همھهممگان به ارمغان بیاورد. قرار نیست تبعیض را<br />
نابود کند، و قرار نیست به فرایندی مبدل شود که از شکل اربجتبججاعی کنوبىنبىی اقتصاد فراتر برود.<br />
نگاهی به کشورهابىیبىی که در بمتبممام تارتحیتحخ خود به نوعی نام زیبای دموکراتیک را بر خود حل کرده اند<br />
گواه عیبىنبىی همھهممبنیبنن مساله است. اوج نژادپرسبىتبىی در آمریکا، اروپا و برخی از کشورهای آمریکای لاتبنیبنن و<br />
آسیا. بله، کاملا درست است. مشارکت جمججممعی وجود دارد و به ظاهر به آزادی بیان هم احبرتبررام<br />
گذاشته می شود، اما سوال اینجاست که چقدر این مشارکت و تصمیم گبریبرری جمججممعی به عدالت اجتماعی<br />
منجر می گردد؟ چقدر مساله ی نرخ استثمار کارگران در این کشورها صفر که هیچ حبىتبىی تا حد زیادی<br />
پایبنیبنن است؟ فرم دموکراتیک تصمیم گبریبرری های جمججممعی تا چه حد می تواند به از ببنیبنن رفبنتبنن<br />
خصوصی سازی که اقتصاد ملت ها را به یغما برده است کمک کند؟<br />
خیلی وقتها شعارهای نئولیبرببررالیسبىتبىی تا جابىیبىی پیش می رود که حکومتهای سوسیالیسبىتبىی را ضد آزادی<br />
فردی و زندگی مستقل می داند. اما باید به این نکته توجه کنیم که آزادی فردی در انتخاب زمابىنبىی<br />
مفید واقع می شود که بمتبممامی افراد جامعه فارغ از نژاد، جنسیت، ملیت و مهاجر بودنشان بتوانند از<br />
حداقل امکانات برای عینیت بجببجخشیدن به زندگی مستقل خود برخوردار باشند. مهاجرابىنبىی که به<br />
اسبرتبررالیا و کانادا می روند تا مدت طولابىنبىی شهروند درجه سه مجممجحسوب شده و حق رای ندارند. من<br />
می توابمنبمم با آزادی کامل تصمیم بگبریبررم که فلان رشته ی بجتبجحصیلی را در فلان دانشگاه بجببجخوابمنبمم و مثلا
مبدل به فلان شخص شوم. اما آیا این تصمیم من در ساختار نئوبورژوابىیبىی کنوبىنبىی چبریبرزی جز یک<br />
آرزوی واهی ست؟<br />
نئولیبرببررالیسم (همھهممان مفهوم کلی ِ زیرین) در عمل مفاهیمی را ابجیبججاد کرده است تا بتواند برای فقر عده ی<br />
کثبریبرری از اجتماع توجیه آورده و تقصبریبرر را به گردن خود طبقه ی فرودست بیندازد. مثلا برنامه های<br />
انگبریبرزشی و موفقیت را در نظربگبریبررید که چقدر تا کید می کنند همھهممه با هم برابر بوده و با تلاش قادر<br />
خواهند بود به جایگاههای والای اقتصادی و رفاهی و شغلی دست پیدا کنند، با این حال مثل روز<br />
روشن است که مساله فقط بر سر استعداد و تلاش و پشتکار نیست. آیا می توان گفت کسی که به<br />
بهببههبرتبررین امکانات دسبرتبررسی دارد برای راه انداخبنتبنن یک شغل خوب، با فردی که در روستابىیبىی دورافتاده<br />
از حبىتبىی کوچکبرتبررین امکانات برخوردار نیست یکسان بوده و هر دو شانسی یکسان برای موفقیت<br />
دارند؟ استثنائات را دور بریزید. ما درباره ی ا کبرثبرریت اجتماع صحبت می کنیم که <strong>دموکراسی</strong> نئولیبرببررال<br />
به مثابه ی فقط یک فرم رویبنیبنن و سطحی هیچ دستاوردی برای آبهنبهها نداشته و تنها از آبهنبهها استفاده کرده<br />
تا بمنبممایشی برای مشروعیت مجممجحتوای دیکتاتورگونه ی زیرین خود در معرض دیدگان قرار دهد. اما<br />
حقیقت امر این است که این مشارکت جمججممعی همھهممانطور که در ابتدای این نوشتار گفته شد قرار نیست<br />
مساله ی قتل نگهبانان و سرقت را تغیبریبرر دهد؛ مجممجحتوای عمل به قوت خود بافىقفىی ست. مشارکت جمججممعی<br />
اعضای باند سارقبنیبنن تنها و تنها نوع قتل را تغیبریبرر می دهد؛ چرا که تصمیم اصلی پیش از این توسط<br />
خود جوکر گرفته شده است. این دقیقا کاری ست که <strong>دموکراسی</strong> بورژوابىیبىی ابجنبججام می دهد. ما نیاز به<br />
علمی جدید دار بمیبمم. علمی که ا گرچه نامش را بارها شنیده ابمیبمم اما با فریب علم ِ بوژوابىیبىی درکی<br />
معکوس از آن داشته ابمیبمم. بیایید از خودمان ببرپبررسیم: لیبرببررالیسم خوب است چرا که <strong>دموکراسی</strong>،<br />
آزادی و استقلال فردی را به همھهممراه آورده است؟ یا اینکه خبریبرر؛ بمتبممامی این مفاهیم خوبند چرا که به<br />
قدرت یافبنتبنن ِ لیبرببررالیسم، به تقویت و فربه شدن ِ شکم ِ سرمایه داری کمک می کنند؟<br />
علبریبررضا مجممجحولابىتبىی<br />
از مجممججموعه گفت وگوهای گروه تئاتر ا گزیت<br />
١۶ بهببههمن ماه ١٣٩٧
منابع:<br />
١‐تارتحیتحخ مجممجختصر نئولیبرببررالیسم، نویسنده: دیوید هاروی‐ ترجمججممه ی مجممجحمود عبدالله زاده، نشر<br />
دات‐١٣٩۵<br />
٢‐طبقه ی کارگر و <strong>دموکراسی</strong> بورژوابىیبىی‐ ویلیام ایلیچ لنبنیبنن‐ مبرتبررجم ناشناس‐ نشریه<br />
کندوکاو‐ سمشسمماره هشتم‐ پایبریبرز هزار و سیصد و پنجاه و هفت<br />
٣‐آمریکای ترامپ، وال اسبرتبرریت و بیگاری کشی بر مبنای بدهی‐ مصاحبه با دیوید هاروی‐<br />
مصاحبه کننده: جرمی اسکیهیل‐ مبرتبررجم: شقایق یوسفی مقدم <br />
Marx on Democratic forms of government- Hal Draper- -۴<br />
Socialist Register 1974<br />
منابع ضمیمه:<br />
١‐نئولیبرببررالیسم ایرابىنبىی‐ جلد اول و دوم‐ اجمحجممد سیف<br />
٢‐نئولیبرببررالیسم در بوته نقد‐ خسرو صادفىقفىی بروجبىنبىی‐ چاپ اول ١٣٩٠<br />
Capitalism, Socialism and Democracy, Joseph A. Schumpeter,-٣<br />
Routledge, 2003<br />
The Rise of Neoliberalism in Advanced Capitalist Economies,-۴<br />
M.C. Howard and J.E. King, Palgrave Macmillan, 2008<br />
Neoliberalism and the Global Order, excerpted from the book-۵<br />
“ Profit over People”, Noam Chomsky, Seven Stories Press, 1999