27.08.2019 Views

روزنامه‌نگاری انتقادی و مطالعات اجرا

سید حسین رسولی، کارشناس ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر؛ روزنامه‌نگار و منتقد تئاتر و سینما از مجموعه گفت و گوهای گروه تئاتر اگزیت چهار شهریور ۱۳۹۸، تهران

سید حسین رسولی، کارشناس ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر؛ روزنامه‌نگار و منتقد تئاتر و سینما
از مجموعه گفت و گوهای گروه تئاتر اگزیت
چهار شهریور ۱۳۹۸، تهران


SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

ر<strong>و</strong>زنامه نگاری <strong>انتقادی</strong> <strong>و</strong> <strong>مطالعات</strong> <strong>اجرا</strong><br />

ما در جستج<strong>و</strong>ی نظریه <strong>و</strong> فرم ر<strong>و</strong>زنامه نگاری <strong>انتقادی</strong> در م<strong>و</strong>اجهه با <strong>اجرا</strong>های ر<strong>و</strong>ی صحنه<br />

هستیم پس با این هدف کلیدی به دنبال چهار فا کت<strong>و</strong>ر اصلی در هنگام ‏بمتبمماشای <strong>اجرا</strong> هستیم<br />

که به ترتیب پیش ر<strong>و</strong> است:‏<br />

‎١‎ دغدغه <strong>اجرا</strong>؛<br />

‎٢‎ انضمامی ب<strong>و</strong>دن <strong>و</strong> امر ر<strong>و</strong>زمره؛<br />

‎٣‎ فرم <strong>اجرا</strong> ‏(رئالیسم <strong>و</strong> نات<strong>و</strong>رالیسم در برابر فرمالیسم به مثابه ماشبنیبنن ت<strong>و</strong><br />

خالىللىی)؛<br />

‎۴‎ امر سیاسی ‏(اختگی سیاسی یا بازگشت امر سیاسی).‏


از س<strong>و</strong>ی دیگر،‏ باید ببنیبنن ان<strong>و</strong>اع نقد <strong>و</strong> ‏همھهممچنبنیبنن درام،‏ تئاتر <strong>و</strong> <strong>اجرا</strong> تفا<strong>و</strong>ت قائل شد <strong>و</strong> با<br />

چارچ<strong>و</strong>ب نظری مشخص،‏ مداخله ای جدی در <strong>اجرا</strong>ها کرد زیرا که فضای رسانه <strong>و</strong> نقد به<br />

شدت خنبىثبىی <strong>و</strong> اخته شده <strong>و</strong> در بیشبرتبرر م<strong>و</strong>اقع در خدمت طبقه تن آسا <strong>و</strong> فلسفه پ<strong>و</strong>ل درآمده<br />

است.‏ شر<strong>و</strong>ع ‏بجببجحث با سه ‏جمججممله قابل تامل <strong>و</strong> مهم از سه ن<strong>و</strong>یسنده <strong>و</strong> کارگردان تئاتر است:‏<br />

گ<strong>و</strong>ته:‏<br />

‏«دش<strong>و</strong>ارترین کار چیست؟ آن چه آسان ترین کار پنداشته می ش<strong>و</strong>د:‏ دیدنِ‏<br />

آن چه در برابر دیدگان ماست.»‏<br />

داری<strong>و</strong> ف<strong>و</strong>:‏<br />

‏«تئاتر بیش از هر چبریبرز باید نسبت به زمانه خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong> اتفاقابىتبىی که بیخ گ<strong>و</strong>شش رخ<br />

می دهد،‏ احساس مس<strong>و</strong><strong>و</strong>لیت کرده <strong>و</strong> <strong>و</strong>ا کنش نشان بدهد».‏ ا<strong>و</strong> به هنگام دریافت<br />

ن<strong>و</strong>بل ادبیات هم گفت:‏ ‏«به تئاتر نیامدم که ‏همھهمملت بازی کنم بلکه آمدم که<br />

تلخک باشم.»‏<br />

آنت<strong>و</strong>نن آرت<strong>و</strong>:‏<br />

‏«تص<strong>و</strong>ر <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د اثری هبرنبرری جدا از زندگی <strong>و</strong>اقعی غبریبرر ‏ممممممکن است».‏<br />

پرسش های اساسی:‏<br />

‏«<strong>و</strong>ظیفه ر<strong>و</strong>زنامه نگاری <strong>انتقادی</strong> در قبال <strong>اجرا</strong>های تئاتری چیست؟»‏ <strong>و</strong> ‏«آیا تناسبىببىی از نظر<br />

مناسبات اجتماعی ت<strong>و</strong>لید در قبال نقدها <strong>و</strong> <strong>اجرا</strong>ها در ایران <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد؟»‏<br />

نکته:‏ نظریه <strong>انتقادی</strong> <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>زنامه نگاری <strong>انتقادی</strong> چیست؟<br />

‏جمججممع گزاره هابىیبىی مشخص <strong>و</strong> دسته بندی شده درباره یک م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع را نظریه می دانند <strong>و</strong> هدف<br />

کلی ‏همھهممه گزاره ها نیل به دانش نظام مند عام است.‏ س<strong>و</strong>مبنیبنن اصل ر<strong>و</strong>ش دکارت ‏(گفتار در<br />

ر<strong>و</strong>ش)‏ چنبنیبنن است:‏ ‏«تاملات خ<strong>و</strong>د را با نظم <strong>و</strong> ترتیب ‏بىپبىی بگبریبرر ‏بمیبمم...‏ در میان چبریبرزهابىیبىی که<br />

نسبت به یکدیگر ت<strong>و</strong>الىللىی طبیعی ندارند،‏ نظمی بیابیم،‏ حبىتبىی ا گر خیالىللىی باشد».‏ ‏بجتبججربه گرایان<br />

هم اعتقاد دارند که فقط استقراهای کامل <strong>و</strong> ‏بىببىی نقص می ت<strong>و</strong>انند گزاره های ا<strong>و</strong>لیه <strong>و</strong> اساسی <strong>و</strong><br />

برای یک نظریه را در اختیار ما بگذارند.‏ مثلا نظریه نشانه شناسی ساختارگرای س<strong>و</strong>س<strong>و</strong>ر بر


اساس اصل ‏«نظامی از تفا<strong>و</strong>ت های قراردادی»‏ شکل گرفته است <strong>و</strong> در آن چند د<strong>و</strong>گانه سازی<br />

اساسی مانند دال <strong>و</strong> مدل<strong>و</strong>ل،‏ ‏همھهممنشیبىنبىی <strong>و</strong> جانشیبىنبىی،‏ در زمابىنبىی <strong>و</strong> هم زمابىنبىی اتفاق می افتد که<br />

فمینیست ها هم بر ‏همھهممبنیبنن اساس د<strong>و</strong>گانه مرد/زن <strong>و</strong> طرفداران نظریه پسااستعماری <strong>و</strong><br />

شرق شناسی هم د<strong>و</strong>گانه های مرکز/حاشیه،‏ شرق/غرب <strong>و</strong> اصیل/مهاجر را ساختند <strong>و</strong><br />

طرفداران نظریه سیاه هم سفید/سیاه را.‏ اغلب آنان تلاش کردند ‏بجتبجحت تاثبریبرر اندیشه های<br />

ژا ک دریدا <strong>و</strong> نظریه ساخت گشابىیبىی <strong>و</strong> دکانسبرتبررا کشن این د<strong>و</strong>گانه ها را معک<strong>و</strong>س کنند <strong>و</strong> ‏بجببجخش<br />

مغف<strong>و</strong>ل را مرجح بپندارند.‏<br />

ما کس ه<strong>و</strong>رکهابمیبممر در ‏بىپبىی ن<strong>و</strong>شت ‏«نظریه سنبىتبىی <strong>و</strong> نظریه <strong>انتقادی</strong>»‏ می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«در مقاله پیشبنیبنن به<br />

د<strong>و</strong> شی<strong>و</strong>ه ی شناخت اشاره کردم:‏ یکی مبتبىنبىی است بر گفتار در ر<strong>و</strong>ش ‏[دکارت]،‏ دیگری بر<br />

نقد مارکس از اقتصاد سیاسی.‏ نظریه در معنای سنبىتبىی آن،‏ که دکارت آن را ‏بىپبىی ریزی کرد <strong>و</strong><br />

در ‏همھهممه جا در تعقیب عل<strong>و</strong>م ‏بجتبجخصصی شده به کار رفت،‏ ‏بجتبججربه را در پرت<strong>و</strong> پرسش هابىیبىی سامان<br />

می ‏بجببجخشد که از دل زندگی در جامعه امر<strong>و</strong>زی ببریبرر<strong>و</strong>ن می آیند...‏ از طرف دیگر،‏ نظریه<br />

<strong>انتقادی</strong> جامعه،‏ انسان ها را در مقام ت<strong>و</strong>لید کنندگان شی<strong>و</strong>ه ی زندگی تاربجیبجخی خاصشان در<br />

‏بمتبممامیت آن،‏ ابژه <strong>و</strong> م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع خ<strong>و</strong>د قرار می دهد.‏ <strong>و</strong>ضعیت های <strong>و</strong>اقعی ای که نقطه شر<strong>و</strong>ع علم اند<br />

صرفا به مبرنبرزله آن داده هابىیبىی تلقی ‏بمنبممی ش<strong>و</strong>ند که بنا است تایید ش<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> طبق ق<strong>و</strong>انبنیبنن احتمال<br />

پیش بیبىنبىی گردند.»‏ <strong>و</strong>ی در ادامه تا کید می کند:‏ ‏«کار در جامعه ‏همھهممان فعالیت بنیادی است،‏ <strong>و</strong><br />

شکل طبقابىتبىی این کار،‏ مهر خ<strong>و</strong>د را بر کل الگ<strong>و</strong>های <strong>و</strong>ا کنش بشری،‏ از ‏جمججممله نظریه می زند.»‏<br />

نظریه <strong>انتقادی</strong> بر اساس این ‏جمججممله پایابىنبىی <strong>و</strong> نقد ر<strong>و</strong>ش دکارت <strong>و</strong> اندیشه پ<strong>و</strong>زیتی<strong>و</strong>یسبىتبىی<br />

ر<strong>و</strong>شنگری شکل گرفته است.‏ ه<strong>و</strong>رکهابمیبممر در ادامه تا کید می کند:‏ ‏«نه تنها قیاس نظریه<br />

<strong>انتقادی</strong> با اقتصاد سیاسی بلکه مقایسه آن با اقتصادگرابىیبىی در عمل نبریبرز خصلت فلسفی اش را<br />

آشکار می کند.‏ نبرببررد علیه ‏همھهمماهنگی های م<strong>و</strong>ه<strong>و</strong>م لیبرببررالیسم <strong>و</strong> افشای تناقضات در<strong>و</strong>بمنبمماندگار آن<br />

<strong>و</strong> نبریبرز افشای تناقضات در<strong>و</strong>بىنبىی خصلت انبرتبرزاعی تص<strong>و</strong>ر لیبرببررالیسبىتبىی آزادی،‏ شفاها در اقصی نقاط<br />

عالمللمم شر<strong>و</strong>ع شده <strong>و</strong> به شعارهابىیبىی اربجتبججاعی بدل گشته اند.‏ اقتصاد باید بنده بشر باشد،‏ نه بشر<br />

بنده اقتصاد:‏ این شعار دقیقا از دهان ‏همھهممان کسابىنبىی ببریبرر<strong>و</strong>ن می آید که مرادشان از <strong>و</strong>اژه اقتصاد<br />

<strong>و</strong>لىللىی نعمتان خ<strong>و</strong>دشان است.»‏ حالا ا گر ‏بجببجخ<strong>و</strong>اهیم ر<strong>و</strong>زنامه نگاری <strong>انتقادی</strong> را شناساسی کنیم<br />

باید به پیگبریبرری نظریه <strong>انتقادی</strong> در شی<strong>و</strong>ه نگارش <strong>و</strong> اندیشه یک ر<strong>و</strong>زنامه نگار نظر بینداز ‏بمیبمم که<br />

سه کار اساسی دارد:‏ پرسه زبىنبىی،‏ مشاهده،‏ بیان ‏بجتبججربه زندگی ر<strong>و</strong>زمره <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ایت شکل طبقابىتبىی<br />

کار.‏ در ابتدای امر،‏ به نظریه <strong>انتقادی</strong> <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ایت شکل طبقابىتبىی کار پرداخیتم اجازه بدهید تا<br />

کمی ‏بجببجحث پرسه زبىنبىی را باز کنم <strong>و</strong> سپس در میان جلسه به زندگی ر<strong>و</strong>زمره ببرپبررداز ‏بمیبمم.‏


به منظ<strong>و</strong>ر شناخت نظریه پرسه زبىنبىی <strong>و</strong> پرسه زدن چهار کتاب را پیشنهاد می دهم<br />

که خ<strong>و</strong>اندن آبهنبهها راهگشاست:‏<br />

‎١‎‏-«نقاش زندگی مدرن»‏ ن<strong>و</strong>شته شارل ب<strong>و</strong>دلر که در ‏بجببجخشی از کتاب آمده است:‏ ‏«برای یک<br />

پرسه زن،‏ برای یک ناظر احساسابىتبىی،‏ سکبىنبىی گزیدن در میان اجتماع،‏ <strong>و</strong> در فراز <strong>و</strong> فر<strong>و</strong>د<br />

هیاه<strong>و</strong>،‏ جریان شتابان <strong>و</strong> ‏بىببىی کران آن،‏ منبع لایتناهی لذت <strong>و</strong> سعادت است؛ اینکه به رغم<br />

د<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>دن از خانه ‏همھهممه جا را خانه خ<strong>و</strong>د بداند...‏ ‏بمتبمماشا گر،‏ شاهزاده ای است که هر کجا<br />

می ر<strong>و</strong>د از ناشناس ب<strong>و</strong>دن خ<strong>و</strong>یش لذت می برد»؛<br />

‎٢‎‏‐مارشال برمن در فصلی به نام ‏«ب<strong>و</strong>دلر:‏ مدرنیسم در خیابان»‏ در کتاب ‏«بجتبججربه مدرنیته؛<br />

یا هر آبجنبجچه سخت <strong>و</strong> است<strong>و</strong>ار است د<strong>و</strong>د می ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> به ه<strong>و</strong>ا می ر<strong>و</strong>د»‏ به ‏بجتبججربه پرسه زبىنبىی<br />

می پردازد.‏ ا<strong>و</strong> می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«شارل ب<strong>و</strong>دلر...‏ هبرنبررمندی است که بیش از هر کس دیگر در قرن<br />

ن<strong>و</strong>زدهم در آ گاه ساخبنتبنن زنان <strong>و</strong> مردان عصر خ<strong>و</strong>یش به ه<strong>و</strong>یت مدرنشان نقش داشت.‏<br />

مدرنیته،‏ زندگی مدرن،‏ هبرنبرر مدرن‐این ها اصطلاحابىتبىی است که پی<strong>و</strong>سته در آثار ب<strong>و</strong>دلر تکرار<br />

می ش<strong>و</strong>د؛ د<strong>و</strong> ‏بمنبمم<strong>و</strong>نه از مقالات عالىللىی ا<strong>و</strong>،‏ مقاله ک<strong>و</strong>تاه ‏«قهرمان گری زندگی مدرن»‏ <strong>و</strong> مقاله بلندتر<br />

‏«نقاش زندگی مدرن»‏ ‏(منتشر شده در ١٨۶٣) سرفصل ها <strong>و</strong> دست<strong>و</strong>ر ‏بجببجحث را برای برای<br />

اندیشه <strong>و</strong> هبرنبرر ١٠٠ سال بعدی معبنیبنن ساخت»؛<br />

‎٣‎‏-«پاساژها»‏ ن<strong>و</strong>شته <strong>و</strong>البرتبرر بنیامبنیبنن <strong>و</strong> ‏بجتبجحلیل آن ت<strong>و</strong>سط تری ایگلت<strong>و</strong>ن در کتاب ‏«<strong>و</strong>البرتبرر بنیامبنیبنن یا<br />

به س<strong>و</strong>ی نقدی انقلابىببىی».‏ در ‏بجببجخشی از کتاب ایگلت<strong>و</strong>ن آمده است:‏ ‏«پرسه زن ‏[فلان<strong>و</strong>ر]‐‏ آن<br />

بازمانده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ای در حال ز<strong>و</strong>ال که ‏بىببىی هدف قدم می زند <strong>و</strong> از نظر بنیامبنیبنن در پس پشت<br />

مت<strong>و</strong>ن ب<strong>و</strong>دلر این چنبنیبنن بزرگ جل<strong>و</strong>ه گر می ش<strong>و</strong>د‐برخ<strong>و</strong>ردی با ام<strong>و</strong>ر دارد که تا حد<strong>و</strong>دی شبیه<br />

‏بمتبممثیل گر است»؛<br />

‎۴‎‏-«پرسه زبىنبىی <strong>و</strong> زندگی ر<strong>و</strong>زمره ایرابىنبىی»‏ ن<strong>و</strong>شته عباس کاظمی.‏ در ‏بجببجخشی از کتاب آمده است:‏<br />

‏«قدم زدن،‏ اتلاف <strong>و</strong>قت است <strong>و</strong> پرسه زدن،‏ نفس زندگی»‏ یا ‏«بد<strong>و</strong>ن پاساژ،‏ پرسه زن<br />

ناخشن<strong>و</strong>د خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> بد<strong>و</strong>ن پرسه زن،‏ پاساژی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ‏بجنبجخ<strong>و</strong>اهد داشت».‏<br />

انکار نگاه خ<strong>و</strong>ش باشانه نسبت به <strong>و</strong>ضعیت م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د در نظریه <strong>انتقادی</strong><br />

تئ<strong>و</strong>د<strong>و</strong>ر آد<strong>و</strong>رن<strong>و</strong> می گ<strong>و</strong>ید:‏ ‏«پس از فجایعی مثل آش<strong>و</strong>یتس،‏ این با<strong>و</strong>ر خنده دار می ‏بمنبمماید که<br />

تارتحیتحخ،‏ طبق طرحی <strong>و</strong>احد به س<strong>و</strong>ی جهابىنبىی ‏بهببههبرتبرر به پیش می ر<strong>و</strong>د.‏ پس از این حادثه،‏ دیگر از<br />

‏«اثبات»‏ ‏بمنبممی ت<strong>و</strong>ان سخن گفت!»‏ فریدریش د<strong>و</strong>ربمنبممات هم می گ<strong>و</strong>ید:‏ ‏«تنها کمدی می ت<strong>و</strong>اند


ت<strong>و</strong>جیه کننده م<strong>و</strong>قعیت ما باشد.‏ دنیا ما را به <strong>و</strong>رطه عجیب <strong>و</strong> مسخره کشانده است.‏ راه ما<br />

‏همھهممان ط<strong>و</strong>ر که در سیاست به ‏بمببممب ابمتبمم رسیده،‏ در تئاتر نبریبرز به کمدی ختم می ش<strong>و</strong>د.»‏ ج<strong>و</strong>رج<strong>و</strong><br />

آ گامبنببنن هم می گ<strong>و</strong>ید:‏ ‏«د<strong>و</strong>ب<strong>و</strong>ر ‏همھهمم<strong>و</strong>اره به نقل ق<strong>و</strong>لىللىی از مارکس ارجاع می داد.‏ مارکس می گفت:‏<br />

‏«شرایط ناامیدانه جامعه ای که من در آن زندگی می کنم،‏ در<strong>و</strong>بمنبمم را سرشار از امید کرده<br />

است».‏ هر تفکر رادیکالىللىی،‏ در منتهاالیه <strong>و</strong>ضعیت ناامیدی قرار دارد.‏ ‏«سیم<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>ی»‏ می گفت:‏<br />

‏«مردمی که قلبشان را با امیدهای <strong>و</strong>اهی گرم نگاه می دارند د<strong>و</strong>ست ندارم».‏ برای من،‏ این<br />

حرف درباره اندیشه <strong>و</strong> تفکر هم صادق است:‏ شجاعتِ‏ ناامیدی.‏ آیا این بالا ترین مرتبه<br />

امید <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>ش بیبىنبىی نیست؟».‏<br />

‎١‎‏‐فرم نقد‎١‎<br />

علمی تر شدن نقد ‏(یا ر<strong>و</strong>زنامه نگاری)،‏ از نیمه د<strong>و</strong>م قرن بیستم،‏ در دانشگاه ها رشد کرد.‏<br />

نقد در قرن بیستم بیشبرتبرر امری ‏مجممجحافظه کارانه ب<strong>و</strong>د،‏ آرت<strong>و</strong>ر دانت<strong>و</strong> ارزشیابىببىی را <strong>و</strong>ظیفه گالری دار<br />

می دانست نه منتقد.‏<br />

گاهی سه فرم برای نقد مشخص شده است:‏<br />

در ن<strong>و</strong>ع ا<strong>و</strong>ل،‏ جزئیات در نظر گرفته ‏بمنبممی ش<strong>و</strong>د،‏ بیشبرتبرر از اینکه ‏بجتبجحلیلی باشد بر پایه ت<strong>و</strong>صیف <strong>و</strong><br />

ارزشیابىببىی است<strong>و</strong>ار است؛<br />

در ن<strong>و</strong>ع د<strong>و</strong>م،‏ ارزشیابىببىی به اختصار ص<strong>و</strong>رت می گبریبررد؛<br />

در ن<strong>و</strong>ع س<strong>و</strong>م،‏ نقد بر ‏مجممجح<strong>و</strong>ریت مبنتبنن ‏(به مثابه هر چبریبرز <strong>و</strong> <strong>اجرا</strong>بىیبىی)‏ شکل می گبریبررد.‏ این نقد س<strong>و</strong>م<br />

به کارکرد کلاسیک نقد لطمات جدی <strong>و</strong>ارد کرده است زیرا که در این ن<strong>و</strong>ع،‏ کار منتقد این<br />

است که اثر را د<strong>و</strong>باره کشف؛ معابىنبىی <strong>و</strong> کارکرد های جدیدی را هم از آن استخراج کند.‏<br />

‎٢‎‏‐فرم نقد‎٢‎<br />

چنان چه هبرنبررمند،‏ ‏مجممجخاطب،‏ اثر هبرنبرری <strong>و</strong> مناسبات اجتماعی ت<strong>و</strong>لید اثر هبرنبرری را چهار ضلع مربع<br />

ت<strong>و</strong>لید <strong>و</strong> ادراك هبرنبرر بدانیم ، در یك بررسی تاربجیبجخی ، با چهار گر<strong>و</strong>ه از منتقدان ر<strong>و</strong>به ر<strong>و</strong><br />

می ش<strong>و</strong> ‏بمیبمم :<br />

1. منتقدابىنبىی كه در جست <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>ی پیام هبرنبررمند ب<strong>و</strong>ده اند؛<br />

2. منتقدابىنبىی كه به ساختار <strong>و</strong> <strong>و</strong>یژگی های ص<strong>و</strong>ری اثر هبرنبرری ت<strong>و</strong>جه داشته اند ‏(دغدغه یافبنتبنن<br />

قصد هبرنبررمند را نداشته اند)؛


3. منتقدابىنبىی كه به آن چه هبرنبررپذیر ‏(خ<strong>و</strong>اننده ، بیننده <strong>و</strong> شن<strong>و</strong>نده ( از اثر هبرنبرری درك می كند،‏<br />

اهمھهممیت داده اند؛<br />

۴. منتقدابىنبىی که در جستج<strong>و</strong>ی زمینه اجتماعی مبنتبنن هبرنبرری هستند <strong>و</strong> گاهی می پرسند آن اثر چه<br />

چبریبرزهابىیبىی را نگفت <strong>و</strong> <strong>و</strong>ابسته به چه جریان خاصی است ‏(خدای پنهان گلدمن،‏ آلت<strong>و</strong>سر،‏<br />

پبریبررماشری <strong>و</strong> گرامشی).‏<br />

منتقد نباید خ<strong>و</strong>د را در مقام راهنما <strong>و</strong> مشا<strong>و</strong>ر هبرنبررمند تص<strong>و</strong>ر كند.‏ گفتمان نقد هبرنبرری در ‏بهببههبرتبررین <strong>و</strong><br />

مطل<strong>و</strong>ب ترین شكل خ<strong>و</strong>د آشكاركردن ژرفای پی<strong>و</strong>ند با اثر هبرنبرری است . هدفِ‏ نقدِ‏ هبرنبرری فقط<br />

شناساندن اثر هبرنبرری نیست ، بلكه ن<strong>و</strong>عی مداخله <strong>و</strong> گفت <strong>و</strong>گ<strong>و</strong> در آفرینش اثر هبرنبرری<br />

است . ی<strong>و</strong>لی<strong>و</strong>س ر<strong>و</strong>پ ، پدربزرگ كَته كُل<strong>و</strong>یتس ، از ‏همھهممان زمابىنبىی كه ن<strong>و</strong>ه اش مداد به دست گرفت <strong>و</strong><br />

طراحی كرد،‏ به ا<strong>و</strong> هشدار داد كه مهارت تعهد می آ<strong>و</strong>رد.‏ منتقد نیمه مستقل امر<strong>و</strong>ز باید هم<br />

تاب <strong>و</strong>ت<strong>و</strong>ان دشنام شنیدن از س<strong>و</strong>ی اجتماع را داشته باشد <strong>و</strong> هم از س<strong>و</strong>ی هبرنبررمندان را.‏<br />

آد<strong>و</strong>رن<strong>و</strong> می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«هبرنبرر به معنای آشبىتبىی نیست».‏ گرایش به تسامح <strong>و</strong> ‏بىببىی انسجامی در نقد <strong>و</strong> هبرنبرر<br />

رشد چشم گبریبرری داشته است که ر<strong>و</strong>زنامه نگار تئاتر باید در این زمینه پژ<strong>و</strong>هش کند.‏<br />

‎٣‎‏‐چرا می گ<strong>و</strong>ییم تئاتر مثلا خص<strong>و</strong>صی ایران با مشکلات فرا<strong>و</strong>ابىنبىی ر<strong>و</strong>به ر<strong>و</strong> است<br />

<strong>و</strong> این پر<strong>و</strong>بلم ها در کجاست؟<br />

مصرف متظاهرانه <strong>و</strong> فراغت افراطی،‏ افی<strong>و</strong>ن طبقه تن آسا شده است ‏(انب<strong>و</strong>هی از<br />

<strong>اجرا</strong>های فرمالیسبىتبىی <strong>و</strong> مفرح تئاتری <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>جه به عاملان <strong>و</strong> ‏مجممجخاطبان)‏<br />

٣-١ ت<strong>و</strong>رستبنیبنن <strong>و</strong>بلن:‏ طبقه تن آسا <strong>و</strong> مصرف متظاهرانه<br />

ت<strong>و</strong>رستبنیبنن <strong>و</strong>بلن در ا<strong>و</strong>اخر قرن ن<strong>و</strong>زدهم،‏ برخلاف آن،‏ دیدگاه دیگری را مطرح کرد.‏ ا<strong>و</strong> در<br />

نظریه اش با نام ‏«نظریه طبقه ی تن آسا»‏ (1898)، جامعه ای را به تص<strong>و</strong>یر می کشد که<br />

سرچشمه های اصلی مصرف در آن،‏ تظاهر <strong>و</strong> تقلید است که در بالای آن،‏ طبقه ی مالکان قرار<br />

دارد،‏ طبقه ای عقیم که از کار کردن دیگران لذت می برد <strong>و</strong> ناز <strong>و</strong> نعمت خ<strong>و</strong>دش را به<br />

<strong>و</strong>سیله ی مصرف ‏بمنبممایش می دهد،‏ این ‏بمنبممایش از طریق ج<strong>و</strong>اهرات <strong>و</strong> لباسهای گران قیمت <strong>و</strong><br />

آخرین مُد <strong>و</strong> یا ت<strong>و</strong>سط سبک زندگی <strong>و</strong> تفربجیبجحابىتبىی ‏همھهممچ<strong>و</strong>ن مسافرت،‏ کلاس زبان <strong>و</strong> یا<br />

اسب س<strong>و</strong>اری نشان داده می ش<strong>و</strong>د.‏ به نظر <strong>و</strong>بلن،‏ مصرف چشمگبریبرر،‏ تن آسابىنبىی چشمگبریبرر <strong>و</strong> ‏بمنبممایش<br />

چشمگبریبرر ‏بمنبممادهای بلندپایگی،‏ <strong>و</strong>سایلی هستند که انسان ها با آبهنبهها می ک<strong>و</strong>شند تا در چشم<br />

‏همھهممسایگان شان برتر جل<strong>و</strong>ه کنند <strong>و</strong> در ضمن برای خ<strong>و</strong>دشان نبریبرز ارزش بیشبرتبرری قائل ش<strong>و</strong>ند.‏


‏«آداب <strong>و</strong> شی<strong>و</strong>ه های زندگی اشراف منشانه با ضابطه تن آسابىنبىی <strong>و</strong> مصرف چشمگبریبرر سازگاری<br />

دارند،‏ مصرف چشمگبریبرر کالاهای گران قیمت،‏ <strong>و</strong>سیله کسب آبر<strong>و</strong>مندی برای ‏بجنبججیب زادگان<br />

تن آسان است.‏ فراغت خ<strong>و</strong>دبمنبممایانه <strong>و</strong> مصرف خ<strong>و</strong>دبمنبممایانه که مصرف خ<strong>و</strong>دبمنبممایانه م<strong>و</strong>قعیبىتبىی است<br />

که در شهرهای بزرگ ‏ممممممکن است،‏ جابىیبىی که گمینشافت که در آن هرکسی دیگری را<br />

می شناسد،‏ با گزلشافت که در آن کسی دیگری را ‏بمنبممی شناسد،‏ جایگزین شده است.‏ مصرف<br />

خ<strong>و</strong>دبمنبممایانه ی کالاها شی<strong>و</strong>ه ی مناسبىببىی برای ارائه ی ثر<strong>و</strong>ت به دیگران است.‏<br />

٣-٢ ‏بجببجحث د<strong>و</strong>لت <strong>و</strong> شکل دهی فضای عم<strong>و</strong>می تئاتر<br />

به ق<strong>و</strong>ل ‏بهببههر<strong>و</strong>ز صفدری در مقاله ‏«<strong>و</strong>رزش،‏ افی<strong>و</strong>ن ت<strong>و</strong>ده ها»:‏<br />

‏«ف<strong>و</strong>تبال،‏ ‏بمنبممایش یک ‏«بازیِ‏ ‏جمججممعی»‏ صرف نیست،‏ بلکه سیاسبىتبىی است برای قالب دهیِ‏<br />

رانش های ت<strong>و</strong>ده ها،‏ ابزاری است برای کنبرتبررل اجتماعی <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>عی مسم<strong>و</strong>م سازی ایده ئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ریک<br />

است که ‏بمتبممامی فضای جامعه را اشباع کرده است.»‏ تئاتر هم چنبنیبنن شده است؛ پس باید ضد<br />

تئاترهای تن آسا <strong>و</strong> رانبىتبىی با اندیشه ای شُل ب<strong>و</strong>د.‏ اندیشه شُل چیست؟ صفدری می ن<strong>و</strong>یسد:‏<br />

‏«کلمه ‏«شُل»‏ (molle) تلمیحی است از عبارتِ‏ les grandes têtes molles که<br />

ل<strong>و</strong>تره آم<strong>و</strong>ن در یکی از نامه هایش به کار برده ب<strong>و</strong>د.‏ بعدها کاربرد این عبارت در مبنتبنن های نقد<br />

رادیکال معنای طعنه آمبریبرز خاصی به این اصطلاح ‏بجببجخشید.‏ پیش تر در زیرن<strong>و</strong>یسی در کتاب<br />

فرتحنتحچ تئ<strong>و</strong>ری <strong>و</strong> آ<strong>و</strong>اتارهایش آن را چنبنیبنن ت<strong>و</strong>ضیح داده ب<strong>و</strong>دبمیبمم:‏ ‏«عبارت ت<strong>و</strong>صیفی ‏«کله گنده های<br />

<strong>و</strong>ارفته»‏ با بارِ‏ ‏بجتبجحقبریبررآمبریبرز نسبت به ر<strong>و</strong>شنفکران پرمدعا <strong>و</strong> سست عنصر به کار می ر<strong>و</strong>د.‏ در این جا<br />

نبریبرز ‏«تبارشناسی اندیشه شل»،‏ تداعی کننده ‏همھهممان شُل <strong>و</strong> <strong>و</strong>ِل ب<strong>و</strong>دن،‏ <strong>و</strong>ارفتگی <strong>و</strong> ‏بىببىی انسجامی<br />

در تفکر جریانِ‏ پست مدرن است.‏ آغازگر ‏بجتبجحلیل این مفه<strong>و</strong>م هم میگل یا میکل اَم<strong>و</strong>ر<strong>و</strong>س،‏<br />

مت<strong>و</strong>لد ١٩۴٩، تارتحیتحخ شناس <strong>و</strong> تئ<strong>و</strong>ریسبنیبننِ‏ آنارشیست اسپانیابىیبىی است که م<strong>و</strong>ضعی نزدیک به نقدِ‏<br />

سیت<strong>و</strong>اسی<strong>و</strong>نیسبىتبىی <strong>و</strong> جریان های ضدصنعبىتبىی دارد.»‏<br />

‎۴‎‏‐صنعت فرهنگی<br />

از نظر آد<strong>و</strong>رن<strong>و</strong> صنایع فرهنگی علا<strong>و</strong>ه بر اینکه انسان هابىیبىی شبیه به مردگان متحرک ‏(بجببجخ<strong>و</strong>انید<br />

‏بمتبمماشا گران تئاتر)‏ ابجیبججاد می کنند <strong>و</strong> جامعه ای ت<strong>و</strong>ده ای به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د می آ<strong>و</strong>رند که بط<strong>و</strong>ر<br />

خستگی ناپذیر سرگرم ش<strong>و</strong>نده است،‏ ایدئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی های طرفدار سرمایه داری را نبریبرز اشاعه<br />

می دهند.‏ پیام هابىیبىی درباره لز<strong>و</strong>م ‏همھهممرنگ ‏جمججمماعت ب<strong>و</strong>دن،‏ مصرف کردن،‏ سختک<strong>و</strong>شی در<br />

کسب <strong>و</strong> کار <strong>و</strong> دستا<strong>و</strong>رد انفرادی ، از <strong>و</strong>یژگی های ‏مجممجحص<strong>و</strong>لات فرهنگی هستند ‏(آد<strong>و</strong>رن<strong>و</strong> <strong>و</strong><br />

ه<strong>و</strong>رکهابمیبممر،‏ 39) 1384، انسان ها این حقیقت را دریافته اند که <strong>و</strong>سایل تبلیغابىتبىی <strong>و</strong> تداببریبرر


سیاسی به راه ص<strong>و</strong>اب ‏بمنبممی ر<strong>و</strong>ند ، هرچند انسان ها نا گزیر از شنیدن <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>اندن آن هستند.‏ این<br />

<strong>و</strong>سایل ارتباط ‏جمججممعی به ط<strong>و</strong>ر ‏مجممجخفی ببنیبنن هبرنبرر،‏ سیاست،‏ مذهب،‏ فلسفه <strong>و</strong> ‏بجتبججارت ‏همھهمماهنگی ابجیبججاد<br />

کرده اند؛ از این قرار ارزش های فرهنگی به شکل کالای ر<strong>و</strong>زمره در آمده،‏ به ابتذال گراییده<br />

است <strong>و</strong> آن آهنگ ر<strong>و</strong>حابىنبىی به فر<strong>و</strong>ش س<strong>و</strong>دا گرانه مبدل گردیده است.‏ در این شرایط تنها<br />

چبریبرزی که به حساب می آید،‏ ارزش های مبادلابىتبىی ‏(بجببجخ<strong>و</strong>انید پشت پرده تئاتر زیرا که در برابر<br />

صحنه پ<strong>و</strong>لىللىی نیست)‏ است ) مارک<strong>و</strong>زه،‏‎1359‎‏،‏ 89(<br />

‎۵‎‏‐متافبریبرزیک مرگ<br />

گئ<strong>و</strong>رگ ز ‏بمیبممل می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«در هر عصری پر<strong>و</strong>رش در<strong>و</strong>بىنبىی ترین بعد زندگی در پی<strong>و</strong>ند نزدیک<br />

است با معابىنبىی که آن عصر به مرگ می دهد.‏ اینکه ما چگ<strong>و</strong>نه مرگ <strong>و</strong> زندگی را درک<br />

می کنیم،‏ صرفا د<strong>و</strong> جنبه از نگرشی اساسا <strong>و</strong>احد است.»‏ ‏(ز ‏بمیبممل،‏ ٣۵٣) ‏همھهممچنبنیبنن ‏«مرزهای<br />

این م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د صرفا مکابمنبممند نیست،‏ زمابمنبممند هم هست.»‏ ‏(ز ‏بمیبممل،‏ ٣۵۴) این ‏بجببجحث دقیقا ‏همھهممان<br />

اصل ‏«انضمامی ب<strong>و</strong>دن»‏ را مطرح می کند.‏ آیا تئاترهای ما به زندگی ر<strong>و</strong>زمره انسان ایرابىنبىی امر<strong>و</strong>ز<br />

می پردازد <strong>و</strong> زندگی <strong>و</strong> مرگ ا<strong>و</strong> را در زمان <strong>و</strong> مکان مشخص هدف می گبریبررد یا به قاجار <strong>و</strong><br />

‏بهپبههل<strong>و</strong>ی <strong>و</strong> ایران باستان <strong>و</strong> مکابىنبىی انبرتبرزاعی نظر دارند؟ فلسفه هبرنبرر ز ‏بمیبممل در ‏بجببجحث <strong>مطالعات</strong> <strong>اجرا</strong><br />

به شدت کارگشا است.‏ ا<strong>و</strong> مقالات <strong>و</strong> کتاب های مهمی مانند ‏«رامبرببرراند:‏ جستاری فلسفی درباره<br />

هبرنبرر»‏ (١٩١٧)، ‏«گ<strong>و</strong>ته»‏ (١٩١٣)، ‏«دگرگ<strong>و</strong>بىنبىی های فرم فرهنگی»‏ (١٩١۶)، ‏«فرهنگ<br />

زنانه»‏ (١٩٠٢) <strong>و</strong>...‏ تارتحیتحخ به مثابه دگرگ<strong>و</strong>بىنبىی فرم های فرهنگی در نظریه ز ‏بمیبممل مهم است؛ ا<strong>و</strong><br />

حبىتبىی فرهنگ جنسیت زده را مطرح کرده است <strong>و</strong> می گ<strong>و</strong>ید فرهنگ سرشبىتبىی مردانه دارد.‏ ز ‏بمیبممل<br />

در ١٩١۴ در زمینه ‏«ضر<strong>و</strong>رت بازاندیشی در عل<strong>و</strong>م انسابىنبىی»‏ ‏بجببجحث های مهمی مطرح کرده<br />

است.‏ <strong>و</strong>ی به جای بررسی تابل<strong>و</strong>ها،‏ قاب تابل<strong>و</strong>ها <strong>و</strong> دستگبریبرره درها را هم بررسی کرده است.‏<br />

بنابراین می ت<strong>و</strong>ان در کنار پرسش جان برجر:‏ ‏«شی<strong>و</strong>ه های دیدن»؛ بگ<strong>و</strong>ییم:‏ ‏«شی<strong>و</strong>ه های<br />

ندیدن»‏ هم مهم است.‏<br />

‎۶‎‏‐جامعه ‏بمنبممایش<br />

صفدری در مصاحبه ای می گ<strong>و</strong>ید:‏ ‏«باید معادلِ‏ فارسی نسبتا مناسبىببىی برای کلمه ی<br />

‏«سیت<strong>و</strong>اسی<strong>و</strong>نیست»‏ به کار ببرببرر ‏بمیبمم.‏ درست است که situation را می ت<strong>و</strong>انیم <strong>و</strong>ضعیت،‏ جایگاه


<strong>و</strong> م<strong>و</strong>قعیت ترجمججممه کنیم.‏ اما من معادلِ‏ ‏«م<strong>و</strong>قعیت»‏ را ترجیح می دهم <strong>و</strong> بنابراین<br />

‏«م<strong>و</strong>قعیت ساز»‏ را هم معادل مناسب تری برای ‏«سیت<strong>و</strong>اسی<strong>و</strong>نیست»‏ به فارسی می دابمنبمم.‏ <strong>و</strong><br />

‏«جنبشِ‏ م<strong>و</strong>قعیت سازان»‏ معادل ‏بهببههبرتبرری است زیرا معنای ‏«<strong>و</strong>ضعیت گرا»‏ چبریبرزی مثل ‏«کنار<br />

آمدن با <strong>و</strong>ضع»‏ را به ذهن متبادر می کند،‏ در ص<strong>و</strong>ربىتبىی که سیت<strong>و</strong>اسی<strong>و</strong>نیست ها،‏ کاملا برعکس،‏<br />

خ<strong>و</strong>اهانِ‏ ساخبنتبننِ‏ م<strong>و</strong>قعیت <strong>و</strong> <strong>و</strong>ضعیتِ‏ یکسره متفا<strong>و</strong>بىتبىی ب<strong>و</strong>دند.‏ ‏بمنبممایش ‏همھهممچ<strong>و</strong>ن پدیده ای که هم<br />

از ‏لحللححاظ ر<strong>و</strong>ان شناسی <strong>و</strong> هم از ‏لحللححاظِ‏ اجتماعی مستقیما در ‏بجتبجخاصم با م<strong>و</strong>قعیت است تعریف<br />

شده است.‏ الگ<strong>و</strong>ی ‏بمنبممایش رابطه ای است که آثار هبرنبرری به ط<strong>و</strong>ر سنبىتبىی با ‏مجممجخاطب برقرار می کنند،‏<br />

یعبىنبىی اثری را به ‏بمتبمماشا <strong>و</strong> در معرض امعان گذاشبنتبنن.‏ <strong>و</strong>اژگان <strong>و</strong> ارجاع های د<strong>و</strong>ب<strong>و</strong>ر بیان گر این<br />

م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع است که کهن الگ<strong>و</strong>ی ‏بمنبممایش را بازبمنبمم<strong>و</strong>دِ‏ تئاتری می داند،‏ یعبىنبىی représentation<br />

.théatrale دُب<strong>و</strong>ر در ‏همھهممبنیبنن گزارش می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«فقط ‏بجتبججربه ابجنبججام شده ت<strong>و</strong>سط برت<strong>و</strong>لت برشت<br />

است که،‏ به خاطر زیر س<strong>و</strong>ال بردنِ‏ مضم<strong>و</strong>نِ‏ کلاسیکِ‏ ‏بمنبممایش،‏ به م<strong>و</strong>قعیت سازی هابىیبىی که امر<strong>و</strong>زه<br />

مدِ‏ نظرِ‏ ماست نزدیک است.»‏ <strong>و</strong>ی سپس ادامه می دهد:‏ ‏«ساخبنتبننِ‏ م<strong>و</strong>قعیت در فراس<strong>و</strong>ی<br />

جریانِ‏ مدرنِ‏ مضم<strong>و</strong>نِ‏ ‏بمنبممایش آغاز می ش<strong>و</strong>د.‏ به آسابىنبىی می ت<strong>و</strong>ان دید که تا چه حد خ<strong>و</strong>دِ‏ اصلِ‏<br />

‏بمنبممایش،‏ یعبىنبىی اصلِ‏ عدمِ‏ دخالت،‏ به ازخ<strong>و</strong>دبیگانگیِ‏ جهانِ‏ کهنه <strong>و</strong>ابسته است.»‏ گئ<strong>و</strong>رگ<br />

ل<strong>و</strong>کاچ در کتاب ‏«تارتحیتحخ <strong>و</strong> آ گاهی طبقابىتبىی»‏ در سال ١٩٢٣ ن<strong>و</strong>شت که مکانیکی شدنِ‏ ت<strong>و</strong>لید<br />

‏«کارگر را تبدیل می کند به ‏بمتبمماشا گرِ‏ نات<strong>و</strong>انِ‏ هر آن چه بر سر زندگابىنبىی اش می آید».‏ ل<strong>و</strong>کاچ <strong>و</strong>اژه<br />

‏بمتبمماشا گر spectateur را چندین بار در این کتاب به کار می برد.‏<br />

رائ<strong>و</strong>ل <strong>و</strong>نه گم ‏(م<strong>و</strong>قعیت گرا <strong>و</strong> نزدیک به گی دُب<strong>و</strong>ر)‏ در ‏«رساله زندگی دابىنبىی»‏ می ن<strong>و</strong>یسد:‏<br />

‏«به نظر می رسد خ<strong>و</strong>ب است خلطِ‏ معنای عالمللمما برقرارمانده میان تئاتر <strong>و</strong> زندگی،‏ م<strong>و</strong>رد ‏بجببجحث<br />

قرار نگبریبررد؛ گ<strong>و</strong> ‏بىیبىی طبیعی است که من صد بار در ر<strong>و</strong>ز از این که خ<strong>و</strong>دم باشم دست بردارم<br />

<strong>و</strong> در پ<strong>و</strong>ستِ‏ شخصیت هابىیبىی ‏بجببجخزم که ‏بمنبممی خ<strong>و</strong>اهم نه دل مشغ<strong>و</strong>لىللىی ها <strong>و</strong> نه معنایشان را برعهده<br />

گبریبررم.‏ […] در زندگیِ‏ ر<strong>و</strong>زمره،‏ نقش ها فرد را اشباع می کنند،‏ ا<strong>و</strong> را از آن چه هست <strong>و</strong> از<br />

آن چه می خ<strong>و</strong>اهد به راسبىتبىی باشد د<strong>و</strong>ر می سازند؛ نقش ها ازخ<strong>و</strong>دبیگانگیِ‏ حک شده در زیسته<br />

فرد هستند.»‏<br />

‎٧‎‏‐مفه<strong>و</strong>م امر سیاسی<br />

دغدغه اصلی اسمشسممیت،‏ فلسفیدن در باب ‏«امر سیاسی»‏ است.‏ در حالیکه عم<strong>و</strong>م جریان<br />

نظری غر ‏بىببىی متاثر از اندیشه ی<strong>و</strong>نان باستان با طبیعت بشر <strong>و</strong> جامعه آغاز به اندیشیدن


می کند،‏ اسمشسممیت،‏ کاری به کار این د<strong>و</strong> ندارد <strong>و</strong> از <strong>و</strong>اقعیت نظم <strong>و</strong> ضر<strong>و</strong>رت حا کمیت برای حفظ<br />

آن صحبت به میان می آ<strong>و</strong>رد.‏ ‏فىففىی ال<strong>و</strong>اقع،‏ <strong>و</strong>ضعیت مدرن <strong>و</strong> انسان مدرن برای ا<strong>و</strong> مفر<strong>و</strong>ض<br />

انگاشته شده است.‏ <strong>و</strong>ی امر سیاسی را ذاتا مبتبىنبىی بر ‏بمتبممایز د<strong>و</strong>ست/دسمشسممن می داند.‏ این یعبىنبىی<br />

امر سیاسی در یک امر رقاببىتبىی بلکه فراتر از آن،‏ در امر حیابىتبىی ‏(مرب<strong>و</strong>ط به تنازع بقا)‏ معنا می<br />

یابد.‏ زمابىنبىی که ‏«دیگری»‏ تبدیل به بازیگری ش<strong>و</strong>د که حض<strong>و</strong>ر ا<strong>و</strong> مانع دسبرتبررسی یا ‏بهببههب<strong>و</strong>د منافع<br />

فرد،‏ یا تدا<strong>و</strong>م ‏«ه<strong>و</strong>یت»‏ را در خطر اندازد به عن<strong>و</strong>ان دسمشسممن شناسابىیبىی می گردد.‏ از منظر ا<strong>و</strong><br />

دع<strong>و</strong>ت مسیح به ‏بجببجخشیدن مرب<strong>و</strong>ط به نظم در<strong>و</strong>بىنبىی کش<strong>و</strong>رهاست <strong>و</strong> این عاقلانه نیست که در<br />

<strong>و</strong>ضعیت ببنیبنن المللممللی که ‏بجببجخشیدن بالق<strong>و</strong>ه مسا<strong>و</strong>ی با ناب<strong>و</strong>دی است،‏ ‏بجببجخشیدبىنبىی در کار باشد.‏ د<strong>و</strong>ست<br />

<strong>و</strong> دسمشسممن ما کدام ن<strong>و</strong>ع تئاتر است؟ پس دیگر مفاهیمی چ<strong>و</strong>ن م<strong>و</strong>لف <strong>و</strong> اندیشه فردگرای لیبرببررال<br />

<strong>و</strong> نسبىببىی گرابىیبىی مهم نیست.‏ اینجا دسمشسممنابىنبىی هستند که ما را به مثابه دیگری می بینند <strong>و</strong> در تلاش<br />

هستند با اغ<strong>و</strong>ا <strong>و</strong> پ<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> رانت مسبریبرر ر<strong>و</strong>زنامه نگاری <strong>انتقادی</strong> را منحرف کنند.‏ به نظر اسمشسممیت<br />

‏همھهممبنیبنن که گر<strong>و</strong>ه بندی سیاسی شکل می گبریبررد احتمال <strong>و</strong>ق<strong>و</strong>ع جنگ نبریبرز به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د می آید <strong>و</strong><br />

استخدام مفاهیم ارزشی <strong>و</strong> ‏مجممجحرک مانند حقیقت <strong>و</strong> عدالت بیشبرتبرر یک حقه است.‏ <strong>و</strong>ی از این<br />

ر<strong>و</strong> دست اندازی لیبرببررالیسم مداخله گر به مفاهیمی مانند آزادی <strong>و</strong> انسانیت را در آن سالهللهھا<br />

‏(دهه های ‏بجنبجخست قرن بیستم)‏ بر ‏همھهممبنیبنن اساس مرد<strong>و</strong>د <strong>و</strong> خطرنا ک می ‏سمشسممرد.‏<br />

٨‐ زیبابىیبىی شناسی امر ر<strong>و</strong>زمره<br />

فهرسبىتبىی از اشیا <strong>و</strong> فعالیت ر<strong>و</strong>زمره <strong>و</strong> ‏«سیاست های کارخانه ‏مجممجحس<strong>و</strong>سات»‏ ‏(مفه<strong>و</strong>م م<strong>و</strong>رد استفاده<br />

ژا ک رانسبریبرر در کتاب سیاست <strong>و</strong>رزی زیبابىیبىی شناسی)‏ را در نظر بگبریبررید که درباره ت<strong>و</strong>زیع امر<br />

‏مجممجحس<strong>و</strong>س است.‏ در <strong>و</strong>اقع،‏ ساختار قدرت تعیبنیبنن می کند صدای افرادی خاص شنیده <strong>و</strong><br />

تص<strong>و</strong>یرشان هم دیده ش<strong>و</strong>د.‏ مفاهیمی مانند ‏«سلبرببرریبىتبىی»‏ <strong>و</strong> ‏«ستاره»‏ <strong>و</strong> ‏«استاد ‏(اعطابىیبىی ‏بهنبههاد<br />

قدرت)»‏ اینجا معنا می یابد.‏ اینجا باید به ق<strong>و</strong>ل فرمالیسبىتبىی چ<strong>و</strong>ن شکل<strong>و</strong>فسکی در مقاله ‏«هبرنبرر<br />

چ<strong>و</strong>نان شگرد»،‏ آشنابىیبىی زدابىیبىی از امر ر<strong>و</strong>زمره <strong>و</strong> کارخانه ‏مجممجحس<strong>و</strong>سات ص<strong>و</strong>رت بگبریبررد <strong>و</strong> صداها <strong>و</strong><br />

تصا<strong>و</strong>یر <strong>و</strong> اشیابىیبىی دیگر ه<strong>و</strong>یدا ش<strong>و</strong>د.‏ مثلا به جای چگ<strong>و</strong>نه دیدن ‏(کتاب جان برگر)‏ به پرسش<br />

چگ<strong>و</strong>نه ندیدن ببرپبررداز ‏بمیبمم یا جای خ<strong>و</strong>انش <strong>و</strong> مطالعه تابل<strong>و</strong>های نقاشی رامبرببرراند به قاب تابل<strong>و</strong>های<br />

ا<strong>و</strong> نظر بینداز ‏بمیبمم <strong>و</strong> حبىتبىی هبرنبررمندابىنبىی گم نام را معرفىففىی <strong>و</strong> ‏بجتبجحلیل کنیم.‏ در حقیقت،‏ ملال <strong>و</strong><br />

یکن<strong>و</strong>اخبىتبىی در زندگی ر<strong>و</strong>زمره رخنه کرده <strong>و</strong> باید آن را ساخت گشابىیبىی کرد نه اینکه در دام<br />

آن افتاد.‏ ‏«زیبابىیبىی شناسی منفی»‏ هم مطرح می ش<strong>و</strong>د که زشبىتبىی،‏ انزجار <strong>و</strong> گر<strong>و</strong>تسک در آن کلید<br />

‏بجببجحث است.‏ آیا <strong>اجرا</strong>های زشت ‏(از منظر جامعه سرمایه سالار)‏ دار ‏بمیبمم؟ آیا قهرمان مبرنبرزجر کننده<br />

دار ‏بمیبمم؟ ‏(مانند کارا کبرتبرر ‏«پر<strong>و</strong>فس<strong>و</strong>ر»‏ در سریال سرقت پ<strong>و</strong>ل heist» («money که ق<strong>و</strong>انبنیبنن


جامعه سرمایه داری را به هم می ریزد <strong>و</strong> حالا باید با ا<strong>و</strong> ‏همھهممذات پنداری کنیم؟ آیا قهرمان<br />

منفی است؟ ‏(مانند فیلم ‏«ست<strong>و</strong>ان بد»‏ به کارگردابىنبىی آبل فرارا).‏<br />

٨-١ امر ر<strong>و</strong>زمره در جامعه پسا انقلابىببىی<br />

آیا اشیابىیبىی مانند کرا<strong>و</strong>ات <strong>و</strong> پیکان <strong>و</strong> مفاهیمی مانند اضطراب مرگ پدر ‏(برنامه ک<strong>و</strong>دک ‏«هاچ<br />

زنب<strong>و</strong>ر عسل»‏ <strong>و</strong> اتفاقات د<strong>و</strong>ران دفاع مقدس)‏ <strong>و</strong> ‏همھهممچنبنیبنن سرک<strong>و</strong>ب شادی،‏ به تبع آن افزایش<br />

خش<strong>و</strong>نت <strong>و</strong> مرگ انگاری به <strong>و</strong>اسطه خ<strong>و</strong>دکشی در جامعه ما در دهه ١٣۶٠ مهم ب<strong>و</strong>د؟ ا گر<br />

مهم ب<strong>و</strong>د جایگاه آن در <strong>اجرا</strong>ها چط<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د؟ در حال حاضر چه اشیا <strong>و</strong> مفاهیمی در دهه<br />

١٣٩٠ مهم شده است؟ بنابراین مطالعه کتاب ‏«امر ر<strong>و</strong>زمره در جامعه پسا انقلابىببىی»‏ ن<strong>و</strong>شته<br />

عباس کاظمی بسیار راهگشاست.‏<br />

<strong>و</strong>یلیام هَزلیت می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«بد<strong>و</strong>ن کمک پیش دا<strong>و</strong>ری <strong>و</strong> عادت قادر ‏بجنبجخ<strong>و</strong>اهم ب<strong>و</strong>د از این س<strong>و</strong>ی<br />

اتاق به س<strong>و</strong>ی دیگر آن بر<strong>و</strong>م».‏<br />

نیکلاس اَبِرکرامبىببىی هم در کتاب ‏«درآمدی بر جامعه شناسی»‏ در ‏بجببجخش ‏«<strong>و</strong>اقعیت زندگی<br />

ر<strong>و</strong>زمره»‏ می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«برای تک تک شخصیت های فیلم ‏«ر<strong>و</strong>ز م<strong>و</strong>ش خرما»‏ هر ر<strong>و</strong>ز دقیقا مثل<br />

ر<strong>و</strong>زهای قبل است.‏ تنها قهرمان فیلم از این امر خبرببرر دارد.‏ اما دیگران ‏بىببىی آن که ر<strong>و</strong>یدادهای<br />

ر<strong>و</strong>زهای قبل را به خاطر داشته باشند،‏ تص<strong>و</strong>ر می کنند که ر<strong>و</strong>ز جدیدی آغاز کرده اند.‏ نتیجه<br />

این است که هیچ چ<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>چرابىیبىی در زندگی ر<strong>و</strong>زمره ‏بمنبممی ش<strong>و</strong>د.»‏ ‏(َبِرکرامبىببىی،‏ ١۵) ١٣٩٣، آیا در<br />

تئاترها شاهد زندگی ر<strong>و</strong>زمره هستیم؟ نگاه <strong>انتقادی</strong> به زندگی ر<strong>و</strong>زمره <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد؟<br />

آشنابىیبىی زدابىیبىی می ش<strong>و</strong>د؟ ر<strong>و</strong>یدادهای سر<strong>و</strong>نشت ساز ‏(از نظر آلن بدی<strong>و</strong>)‏ شکل می گبریبررد؟ قهرمان به<br />

آخر خط رسیده است <strong>و</strong> باید کار کند؟ ‏بهنبههاد خان<strong>و</strong>اده چه؟ <strong>انتقادی</strong> به زمینه اجتماعی مطرح<br />

می ش<strong>و</strong>د؟ امر سیاسی کجای کار است؟ فرم <strong>اجرا</strong> به خ<strong>و</strong> ‏بىببىی طراحی شده <strong>و</strong> چیدمان اطلاعات<br />

ر<strong>و</strong>ابىیبىی چگ<strong>و</strong>نه است؟ ر<strong>و</strong>زنامه نگار <strong>انتقادی</strong> در جهان چبریبرزی را کشفی ‏بمنبممی کند <strong>و</strong> با <strong>و</strong>یر<strong>و</strong>س ها <strong>و</strong><br />

اعداد ریاضی هم کاری ندارد بلکه در میانه زندگی ر<strong>و</strong>زمره،‏ ببریبرر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> در<strong>و</strong>ن <strong>اجرا</strong> را<br />

کند<strong>و</strong>کا<strong>و</strong> می کند <strong>و</strong> آن را بدبهیبههی ‏بمنبممی ‏سمشسممارد؛ پس کلید ‏بجببجحث ‏«مداخله <strong>و</strong> سپس رهابىیبىی از امر<br />

بدبهیبههی <strong>و</strong> آ گاهی کاذب»‏ است.‏<br />

‎٩‎‏‐کتاب دست های آل<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> مفه<strong>و</strong>م ‏«نقدی گزنده به اخلاقیات»‏ ن<strong>و</strong>شته<br />

سی.ک<strong>و</strong>دی


آنت<strong>و</strong>بىنبىی ترالِپ رمابىنبىی با عن<strong>و</strong>ان ‏«طریقی که ا کن<strong>و</strong>ن زندگی می کنیم»‏ دارد که ‏«نقدی گزنده»‏ به<br />

اخلاقیات ا<strong>و</strong>اخر د<strong>و</strong>ره <strong>و</strong>یکت<strong>و</strong>ریاست.‏ در آبجنبججا لیدی کاربِری ‏(شخصیت اصلی)‏ اعتقاد دارد<br />

‏«کردارهای ست<strong>و</strong>دبىنبىی افراد قدربمتبممند،‏ تن به مق<strong>و</strong>لات راتحیتحج اخلاق ‏بمنبممی دهد.»‏ ‏(ک<strong>و</strong>دی،‏ ١٣٩۵،<br />

١٢) طرفداران نظریه دست های آل<strong>و</strong>ده اعتقاد دارند برخی غایات خ<strong>و</strong>ب مستلزم پبریبرر<strong>و</strong>ی از<br />

اعمال شر است.‏ ‏(این مفه<strong>و</strong>م خ<strong>و</strong>د دیالکتیکی است <strong>و</strong> ا گر با اندیشه هگل مببىتبىی بر ‏«ر<strong>و</strong>یابىیبىی<br />

د<strong>و</strong> حق در تراژدی»‏ آمیخته ش<strong>و</strong>د شاهد درامی قدربمتبممند خ<strong>و</strong>اهیم ب<strong>و</strong>د.)‏ پس پرسش این<br />

است که مفه<strong>و</strong>م دست های آل<strong>و</strong>ده در درام <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد؟ آیا برخی شخصیت ها باید با<br />

dilemma ‏(د<strong>و</strong> راهی حاداخلافىقفىی <strong>و</strong> انتخاب ببنیبنن د<strong>و</strong> حق)‏ م<strong>و</strong>اجه می ش<strong>و</strong>ند؟ در ‏«<strong>مطالعات</strong><br />

درام»‏ این مفه<strong>و</strong>م بسیار مهم است <strong>و</strong> باید فن شعر ارسط<strong>و</strong> <strong>و</strong> فلسفه هبرنبرر هگل بازخ<strong>و</strong>ابىنبىی <strong>و</strong><br />

‏بجتبجحلیل ش<strong>و</strong>د.‏<br />

‎١٠‎‏‐فلسفه پ<strong>و</strong>ل به زعم گئ<strong>و</strong>رگ ز ‏بمیبممل <strong>و</strong> چیسبىتبىی کارگردان در <strong>مطالعات</strong> <strong>اجرا</strong><br />

گئ<strong>و</strong>رگ ز ‏بمیبممل در کتاب ‏«فلسفه پ<strong>و</strong>ل»‏ می ن<strong>و</strong>یسد:‏<br />

‏«درست ‏همھهممان ط<strong>و</strong>ر که ما گزاره هابىیبىی را صادق تص<strong>و</strong>ر می کنیم در حالىللىی که می دانیم صدقشان<br />

خارج از تص<strong>و</strong>ر ماست ‏همھهممانط<strong>و</strong>ر هم ما حس می کنیم که اشیا،‏ افراد <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>یدادها نه تنها از نظر<br />

ما ارزسمشسممند شناخته می ش<strong>و</strong>ند بلکه ‏همھهممچنان ارزسمشسممند هستند ا گر هیچ کس هم قدر آبهنبهها را<br />

نشناسد»‏ یا ‏«ارزشی که به هر شیبىئبىی،‏ شخصی،‏ رابطه ای ضمیمه می ش<strong>و</strong>د مقتضی تایید <strong>و</strong><br />

تصدیق است.»‏ در <strong>مطالعات</strong> <strong>اجرا</strong> باید به ارزش اشیاء،‏ افراد <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>یدادها در یک پی<strong>و</strong>ستار<br />

کلی ت<strong>و</strong>جه کرد <strong>و</strong> پرسش کرد که ارزش به خ<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد یا تایید <strong>و</strong> صدفىقفىی ص<strong>و</strong>رت<br />

گرفته است؟ ز ‏بمیبممل می ن<strong>و</strong>یسد که باید به جای چیسبىتبىی فلسفه از چیسبىتبىی فیلس<strong>و</strong>ف سخن به<br />

میان بیا<strong>و</strong>ر ‏بمیبمم.‏ ا گر این گزاره را درباره تئاتر به کار ببرببرر ‏بمیبمم،‏ چنبنیبنن می ش<strong>و</strong>د:‏ ‏«به جای چیسبىتبىی<br />

تئاتر از چیسبىتبىی کارگردان سخن به میان بیا<strong>و</strong>ر ‏بمیبمم.»‏ زیرا به ق<strong>و</strong>ل ز ‏بمیبممل:‏ ‏«فیلس<strong>و</strong>ف ‏(بجببجخ<strong>و</strong>انید<br />

کارگردان <strong>اجرا</strong>)‏ است که مساله <strong>و</strong> پاسخ آن را تعیبنیبنن می کند.»‏ بنابراین،‏ کارگردان مس<strong>و</strong><strong>و</strong>ل <strong>و</strong><br />

پاسخگ<strong>و</strong>ی اصلی <strong>اجرا</strong> است.‏ ‏(این ‏بجببجحث،‏ یک دیالکتیک جدی با مفه<strong>و</strong>م کلیت جامعه مصرفىففىی<br />

را شکل می دهد <strong>و</strong> اینجا کارگردان در برابر مناسبات ت<strong>و</strong>لید اجتماعی تئاتر قرار می گبریبررد.)‏<br />

١٠-١ د<strong>و</strong>ن ژ<strong>و</strong>ان شناخت<br />

هانری ل<strong>و</strong>فه <strong>و</strong>ر <strong>و</strong> درباره مفه<strong>و</strong>م ‏«د<strong>و</strong>ن ژ<strong>و</strong>انِ‏ شناخت»‏ صحبت کرده است <strong>و</strong> این امر برای<br />

ر<strong>و</strong>زنامه نگار <strong>انتقادی</strong> <strong>و</strong> مطالعه کننده <strong>اجرا</strong> مهم است.‏ این عن<strong>و</strong>انِ‏ پیش درآمدی است که


میشل تره بیچ Michel Trébitsch بر کتابِ‏ ‏«نیچه»‏ هانری ل<strong>و</strong>فه <strong>و</strong>ر ن<strong>و</strong>شته است.‏ د<strong>و</strong>ن<br />

ژ<strong>و</strong>انِ‏ شناخت،‏ صفبىتبىی است که استفان تس<strong>و</strong>ایک به نیچه داده <strong>و</strong> هانری ل<strong>و</strong> فه <strong>و</strong>ر با علاقه ی<br />

خاصی آن را به کار می برده است.‏ تس<strong>و</strong>ایگ سبکِ‏ نیچه را در تقابل با سبکِ‏ فیلس<strong>و</strong>فانِ‏ آلمللممابىنبىیِ‏<br />

پیش از ا<strong>و</strong> قرار می دهد <strong>و</strong> نظرش این است که ا گر امان<strong>و</strong>ئل کانت <strong>و</strong> پس از ا<strong>و</strong> شلینگ،‏ فیشته،‏<br />

هگل <strong>و</strong> ش<strong>و</strong>پنها<strong>و</strong>ر،‏ رابطه ای با شناخت برقرار کرده اند که قابل قیاس با رابطه ای زناش<strong>و</strong> ‏بىیبىی<br />

است،‏ نیچه را می ت<strong>و</strong>ان به یک د<strong>و</strong>ن ژ<strong>و</strong>انِ‏ شناخت تشبیه کرد که برایش ‏«آن چه مهم است<br />

سرزندگیِ‏ جا<strong>و</strong>دانه است <strong>و</strong> نه زندگیِ‏ جا<strong>و</strong>دانه».‏ از نظر تس<strong>و</strong>ایگ،‏ <strong>و</strong>یژگی کانت <strong>و</strong> دیگران<br />

عشق به حقیقت است،‏ ‏«عشقی صادقانه،‏ باد<strong>و</strong>ام،‏ کاملا <strong>و</strong>فادارانه.‏ اما این عشق از<br />

ار<strong>و</strong>تیسم،‏ از میلِ‏ مشتعلِ‏ گداخبنتبنن <strong>و</strong> گداخته شدن یکسره عاری است؛ آن ها در حقیقت،‏<br />

در حقیقتِ‏ متعلق به خ<strong>و</strong>دشان،‏ ‏همھهممسر <strong>و</strong> نعمبىتبىی تضمبنیبنن شده می بینند که تنها به <strong>و</strong>قتِ‏ مرگ از<br />

آن جدا می ش<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> هرگز به آن ‏بىببىی <strong>و</strong>فابىیبىی ‏بمنبممی کنند.‏ رابطه کانت با <strong>و</strong>اقعیت رابطه ای مبتبىنبىی بر<br />

یقبنیبننِ‏ زناش<strong>و</strong> ‏بىیبىی است.‏ چبریبرزی که یادآ<strong>و</strong>ر خان<strong>و</strong>ار <strong>و</strong> ام<strong>و</strong>رِ‏ خانگی است.‏ کانت <strong>و</strong> فیلس<strong>و</strong>فانِ‏ آلمللممابىنبىیِ‏<br />

پس از ا<strong>و</strong> خانه خ<strong>و</strong>دشان را ساخته اند؛ <strong>و</strong> نامزدشان را در آن جا داده اند.‏ آن ها با چبریبرره دسبىتبىی<br />

برای ارزسمشسممندکردن زمبنیبنن های اطرافِ‏ خانه کار می کنند.‏ در نقطه ی مقابل،‏ نیچه از طبع <strong>و</strong><br />

سرشبىتبىی دیگر است.‏ برای ا<strong>و</strong> احساسِ‏ شناخبنتبنن در قطبِ‏ مقابلِ‏ احساسِ‏ زناش<strong>و</strong> ‏بىیبىی است.‏<br />

ر<strong>و</strong>یکردِ‏ ا<strong>و</strong> در رابطه با حقیقت ر<strong>و</strong>یکردی جن زده <strong>و</strong> دی<strong>و</strong>آسا است.‏ شیفتگیِ‏ مرتعشی است<br />

‏«با نفَسی س<strong>و</strong>زان،‏ حریص <strong>و</strong> عصبىببىی،‏ که هیچ گاه ارضا ‏بمنبممی ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> ته ‏بمنبممی کشد،‏ با رسیدن به<br />

هیچ نتیجه ای بازبمنبممی ایستد <strong>و</strong> پرسمسسممانِ‏ ‏بىببىی صبرببررانه <strong>و</strong> سرکش اش را فراس<strong>و</strong>ی هر پاسخی دنبال<br />

می کند.‏<br />

١٠-٢ هبرنبرر <strong>و</strong> قدرت<br />

در مطالبىببىی که ‏بهببههر<strong>و</strong>ز صفدری ن<strong>و</strong>شته است به نکات جالبىببىی بر می خ<strong>و</strong>ر ‏بمیبمم؛ در حقیقت،‏ با اتکا به<br />

‏«تارتحیتحخِ‏ هبرنبررِ‏ مدرن <strong>و</strong> حرفه ای،‏ به مثابه ‏بهنبههادِ‏ رسمسسممیِ‏ مستقر در دانشگاه ها،‏ مطب<strong>و</strong>عات <strong>و</strong> م<strong>و</strong>زه ها<br />

خیلی ز<strong>و</strong>د مت<strong>و</strong>جه می ش<strong>و</strong> ‏بمیبمم که ‏«هبرنبرر ‏همھهممیشه طرفِ‏ قدرت را گرفته است.»‏ در ار<strong>و</strong>پا،‏ از زمان<br />

ی<strong>و</strong>نان باستان تا کن<strong>و</strong>ن،‏ قدرتِ‏ حک<strong>و</strong>مبىتبىی هیچ گاه قدرتِ‏ حک<strong>و</strong>متِ‏ مردم نب<strong>و</strong>ده است بلکه<br />

قدرتِ‏ امبرپبررات<strong>و</strong>ران،‏ پادشاهان،‏ اربابان،‏ پاپ ها،‏ <strong>و</strong> سپس بانک داران <strong>و</strong> ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازیِ‏ کات<strong>و</strong>لیک ب<strong>و</strong>ده<br />

است.‏ م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دیتِ‏ هبرنبرر ‏همھهمم<strong>و</strong>اره به اقتصادِ‏ کالابىیبىیِ‏ جامعه ای که در آن می بالیده <strong>و</strong>ابسته ب<strong>و</strong>ده<br />

است،‏ ‏«هبرنبرر هیچ گاه بد<strong>و</strong>ن قیمت نب<strong>و</strong>ده است.»‏ <strong>و</strong> به دش<strong>و</strong>اری می ت<strong>و</strong>ان آثارِ‏ هبرنبرری ای را تص<strong>و</strong>ر


کرد که به هیچ ر<strong>و</strong> کالا نباشن...‏ اما ‏«آن چه تازگی دارد این نیست که هبرنبرر یک کالاست،‏ بلکه<br />

این است که امر<strong>و</strong>زه هبرنبرر آ گاهانه <strong>و</strong> عامدانه خ<strong>و</strong>د را چنبنیبنن بازمی شناسد».‏<br />

‎١١‎‏‐<strong>مطالعات</strong> <strong>اجرا</strong><br />

مارك ف<strong>و</strong>رتبريبرر در كتاب ‏«نظريه در تئاتر»‏ اعتقاد دارد كه درام در حكم <strong>و</strong>اژگان ر<strong>و</strong>ي كاغذ<br />

است <strong>و</strong> تئاتر به مثابه ‏بمنبممايش ر<strong>و</strong>ي صحنه،‏ اما جايگاه <strong>اجرا</strong> گسبرتبررده تر است؛ <strong>اجرا</strong> به مفه<strong>و</strong>م<br />

كش دار آن به هر فعاليت <strong>اجرا</strong>بىيبىي انسان چ<strong>و</strong>ن اعبرتبرراضات خيابابىنبىي،‏ دادگاه هاي جنابىيبىي،‏<br />

انتخابات،‏ آيبنيبنن هاي مذهبىببىي <strong>و</strong>...‏ دلالت دارد.‏ اغلب <strong>اجرا</strong>ها بر بدن انسان،‏ رخداد <strong>و</strong> د<strong>و</strong>ري از<br />

مبنتبنن مي پردازند.‏ با اين تفاسبريبرر بايد درام را ‏بجببجخشي از تئاتر <strong>و</strong> تئاتر را هم ‏بجببجخشي از <strong>اجرا</strong> به<br />

مفه<strong>و</strong>م گسبرتبررده آن بدانيم.‏ تفكر راديكال <strong>اجرا</strong>بىيبىي هم به انديشه آنت<strong>و</strong>نن آرت<strong>و</strong> برمي گردد كه<br />

مي گ<strong>و</strong>يد:‏ ‏«همھهممه ن<strong>و</strong>شته ها آشغال هستند.»‏<br />

١١-١ آنت<strong>و</strong>نن آرت<strong>و</strong><br />

جن<strong>و</strong>ن،‏ دلیل ب<strong>و</strong>دن آرت<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> احساس می کرد که <strong>و</strong>ظیفه دارد جامعه را ز خ<strong>و</strong>اب غفلت<br />

نسبت به حقایق متعالىللىی بیدار کند <strong>و</strong> معتقد ب<strong>و</strong>د این امر تنها از طریق تئاتر عملی می ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong><br />

تئاتر را درمانگاه،‏ مکتب <strong>و</strong> رسانه انقلاب خ<strong>و</strong>د می دانست.‏ ا<strong>و</strong> می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«تئاتر تنها مامن <strong>و</strong><br />

آخرین ابزار ‏جمججممعی بافىقفىی مانده ما برای تاثبریبررگذاری مستقیم بر ساختار جسمابىنبىی است.‏ در<br />

د<strong>و</strong>ران ر<strong>و</strong>اج لذت ج<strong>و</strong> ‏بىیبىی های پست <strong>و</strong> بیمارگ<strong>و</strong>ن ‏(نظبریبرر آبجنبجچه ما را اسبریبرر کرده)،‏ تئاتر از راه بدن<br />

می ت<strong>و</strong>اند بر این کامجممجج<strong>و</strong> ‏بىیبىی پست ‏جمحجممله کند <strong>و</strong> قدرت مقا<strong>و</strong>مت را از آبهنبهها بگبریبررد.»‏<br />

طغیان آرت<strong>و</strong> علیه ‏«دیکتات<strong>و</strong>ری کلمات»‏ ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«ما تئاتر را صرفا بازبابىتبىی مادی از<br />

مبنتبنن می دانیم،‏ تا جابىیبىی که هر چبریبرزی خارج از مبنتبنن را...‏ متعلق به کار <strong>اجرا</strong> <strong>و</strong> چبریبرزی فر<strong>و</strong>تر از<br />

مبنتبنن می پندار ‏بمیبمم».‏ به ق<strong>و</strong>ل مارتبنیبنن اسلبنیبنن،‏ ایده اصلی آرت<strong>و</strong> ‏«درهم شکسبنتبنن زبان برای ‏لمللممس<br />

زندگی»‏ است.‏<br />

ر<strong>و</strong>برت لیچ در کتاب ‏«<strong>مطالعات</strong> تئاتر»‏ در فصل <strong>اجرا</strong> می ن<strong>و</strong>یسد:‏<br />

پیبرتبرر بر<strong>و</strong>ک کتاب معر<strong>و</strong>ف خ<strong>و</strong>د یعبىنبىی ‏«فضای خالىللىی»‏ را با این ‏جمججممله مبهم به پایان می برد:‏<br />

‏«بمنبممایش بازی است».‏ <strong>و</strong> بازی جای خ<strong>و</strong> ‏بىببىی برای آغاز ت<strong>و</strong>جه به <strong>اجرا</strong> است،‏ چرا که بازی چبریبرزی


است که ‏همھهممه ‏بجتبججربه کرده ابمیبمم <strong>و</strong> ‏همھهممسابىنبىی شگفت آ<strong>و</strong>ری با درام <strong>و</strong> تئاتر دارد.»‏ ا<strong>و</strong> در جای<br />

دیگری می گ<strong>و</strong>ید:‏ ‏«ما نقش های گ<strong>و</strong>نا گ<strong>و</strong>بىنبىی در م<strong>و</strong>قعیت های ‏مجممجختلف بازی می کنیم.»‏<br />

اریکا فیشبرتبرر‐لیچ هم سه مفه<strong>و</strong>م <strong>اجرا</strong>،‏ امر <strong>اجرا</strong>بىیبىی <strong>و</strong> <strong>اجرا</strong>بىیبىی ب<strong>و</strong>دن را ص<strong>و</strong>رت بندی کرد.‏ <strong>و</strong>ی<br />

نظراتش را به عرصه مد،‏ طراحی،‏ ل<strong>و</strong>ازم آرایش <strong>و</strong> تبلیغات که در ذات امری <strong>اجرا</strong>بىیبىی اند؛<br />

تعمیم داد،‏ این عرصه ها نیاز به شکلی از صحنه دارند.‏ جشن<strong>و</strong>اره های خیابابىنبىی،‏ کارنا<strong>و</strong>ال ها،‏<br />

ر<strong>و</strong>یدادهای <strong>و</strong>رزشی <strong>و</strong> اجتماعات سیاسی ‏همھهممه مثال هابىیبىی از ام<strong>و</strong>ر <strong>اجرا</strong>بىیبىی هستند <strong>و</strong> این ها<br />

فضاهای ‏همھهممگابىنبىی را دست کم در برهه ای از زمان تغیبریبرر می دهند <strong>و</strong> اجتماعات خ<strong>و</strong>د را<br />

می آفرینند.‏ بنابراین،‏ به سخبىتبىی می ت<strong>و</strong>ان <strong>اجرا</strong>های هبرنبرری <strong>و</strong> غبریبرر هبرنبرری را از هم جدا کرد.‏<br />

ر<strong>و</strong>برت لیچ می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«<strong>اجرا</strong> ‏مجممجخالف ر<strong>و</strong>ال ‏بمنبممایش مبتبىنبىی بر مبنتبنن ب<strong>و</strong>د».‏<br />

جان کیج گفته است:‏ ‏«تئاتر در ذهن بیننده است».‏<br />

در ‏بهنبههایت ر<strong>و</strong>برت لیچ درباره مبنتبنن ‏بمنبممایش می ن<strong>و</strong>یسد:‏ ‏«مبنتبنن ‏بمنبممایشی راهی س<strong>و</strong>ی برپابىیبىی ‏بمنبممایش<br />

است».‏<br />

١١-٢ گئ<strong>و</strong>رگ ل<strong>و</strong>کاچ<br />

ل<strong>و</strong>کاچ در نامه ای درباره شکسپبریبرر به یان کات ‏(ن<strong>و</strong>یسنده کتاب شکسپبریبرر معاصر ما)‏ می ن<strong>و</strong>یسد:‏<br />

‏«در ‏بجتبجحلیل ‏سمشسمما امر ن<strong>و</strong>‐اخلاق ن<strong>و</strong> <strong>و</strong> تص<strong>و</strong>یر انسان ن<strong>و</strong> از انسان رُنسانسی‐یکسره نادیده گرفته<br />

شده است...‏ ‏بجتبجحلیلی زنده <strong>و</strong> پرش<strong>و</strong>ر از ‏همھهمملت به دست داده اید ‏بىببىی آنکه نامی از ه<strong>و</strong>راشی<strong>و</strong><br />

ببرببررید...‏ تصادفىففىی نیست که در ‏بجتبجحلیل تان از ‏بمنبممایش های ر<strong>و</strong>می ، ژ<strong>و</strong>لی<strong>و</strong>س سزار یکسره غایب<br />

است،‏ چرا که شخصیت بر<strong>و</strong>ت<strong>و</strong>س در فهم <strong>و</strong> درک شکسپبریبرر از رنسانس،‏ هم در زمینه<br />

سیاست <strong>و</strong> هم در زمینه د<strong>و</strong>سبىتبىی <strong>و</strong> عشف،‏ سهمی اساسی دارد؛ <strong>و</strong> نبریبرز در ‏بجتبجحلیل ‏سمشسمما سبریبرر ‏بجتبجح<strong>و</strong>ل<br />

نگرش شکسپبریبرر نسبت به مردم <strong>و</strong> طبقات فر<strong>و</strong>دست به کلی نادیده انگاشته شده است.‏ این<br />

نگرش در شاه لبریبرر جل<strong>و</strong>ه گر شده است.‏<br />

<strong>و</strong>ی در کتاب گفت <strong>و</strong>گ<strong>و</strong>هابىیبىی با ل<strong>و</strong>کاچ اشاره می کند:‏ ‏«ا گر بک<strong>و</strong>شیم کارا کبرتبررهای ه<strong>و</strong>مر را در<br />

مقام انسان های معاصر بفهمیم،‏ صرفا مهمل ‏مجممجحض ت<strong>و</strong>لید خ<strong>و</strong>اهیم کرد؛ بر عکس،‏ ما ه<strong>و</strong>مر <strong>و</strong><br />

دیگر شاعران باستان را به مثابه گذشته خ<strong>و</strong>دمان ‏بجتبججربه می کنیم.»‏


در پایان باید اشاره کنم ما باید به کتاب ‏«چرا باید کلاسیک ها را خ<strong>و</strong>اند»‏ ن<strong>و</strong>شته ایتال<strong>و</strong> کال<strong>و</strong>ین<strong>و</strong><br />

هم رج<strong>و</strong>ع کنیم تا تفا<strong>و</strong>ت آثار کلاسیک سنبىتبىی با کلاسیک مدرن را دریابیم <strong>و</strong> آبهنبهها را از آثار<br />

آ<strong>و</strong>انگارد <strong>و</strong> ‏بجتبججربه گرا جدا کنیم <strong>و</strong> مطالعه هر کدام از این دسته ها احتیاج به ریزه کاری ها <strong>و</strong><br />

شرایط خاصی دارد.‏<br />

سید حسبنیبنن رس<strong>و</strong>لىللىی،‏ کارشناس ارشد کارگردابىنبىی تئاتر از دانشگاه هبرنبرر؛ ر<strong>و</strong>زنامه نگار <strong>و</strong> منتقد<br />

تئاتر <strong>و</strong> سینما<br />

از ‏مجممججم<strong>و</strong>عه گفت <strong>و</strong> گ<strong>و</strong>های گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت<br />

۴ شهری<strong>و</strong>ر ١٣٩٨، ‏بهتبههران


منابع اصلی در ‏بجببجخش نظریه اجتماعی <strong>و</strong> سیاسی:‏<br />

آد<strong>و</strong>رن<strong>و</strong>،‏ تئ<strong>و</strong>د<strong>و</strong>ر <strong>و</strong> ه<strong>و</strong>رکهابمیبممر،‏ ما کس (١٣٨٩)، دیالکتیک ر<strong>و</strong>شنگری،‏ ترجمججممه:‏ مراد فرهادپ<strong>و</strong>ر<br />

<strong>و</strong> امید مهرگان،‏ ‏بهتبههران:‏ گام ن<strong>و</strong>.‏<br />

اسمشسممیت،‏ کارل (١٣٩٣)، مفه<strong>و</strong>م امر سیاسی،‏ ترجمججممه:‏ یاشار جبریبررابىنبىی <strong>و</strong> رس<strong>و</strong>ل ‏بمنبممازی،‏ ‏بهتبههران:‏<br />

انتشارات ققن<strong>و</strong>س.‏<br />

پاترس<strong>و</strong>ن،‏ مارک (١٣٩٨)، مصرف <strong>و</strong> زندگی ر<strong>و</strong>زمره،‏ ترجمججممه:‏ ‏جمججممال ‏مجممجحمدی <strong>و</strong> نرگس ابمیبممان،‏<br />

‏بهتبههران:‏ نشر ‏بىنبىی.‏<br />

دُب<strong>و</strong>ر،‏ گی (١٣٩٢)، جامعه ‏بمنبممایش،‏ ترجمججممه:‏ ‏بهببههر<strong>و</strong>ز صفدری،‏ چاپ د<strong>و</strong>م،‏ ‏بهتبههران:‏ نشر آ گه.‏<br />

ز ‏بمیبممل،‏ گئ<strong>و</strong>رگ (١٣٩۵)، ‏«متافبریبرزیک مرگ»‏ در کتاب گئ<strong>و</strong>رگ ز ‏بمیبممل؛ گزیده مقالات،‏ ترجمججممه:‏<br />

شاپ<strong>و</strong>ر ‏بهببههیان،‏ ‏بهتبههران:‏ انتشارات دنیای اقتصاد.‏<br />

-(١٣٩۶)، فلسفه پ<strong>و</strong>ل،‏ ترجمججممه:‏ شهناز مسمی پرست،‏ ‏بهتبههران:‏ بنگاه ترجمججممه <strong>و</strong> نشر کتاب پارسه.‏<br />

سایت<strong>و</strong>،‏ ی<strong>و</strong>ریک<strong>و</strong> (١٣٩۶)، زیبابىیبىی شناسی امر ر<strong>و</strong>زمره،‏ ترجمججممه:‏ کا<strong>و</strong>ه ‏بهببههبهابىنبىی،‏ ‏بهتبههران:‏ انتشارات<br />

ققن<strong>و</strong>س.‏<br />

کاظمی،‏ عباس (١٣٩۶)، امر ر<strong>و</strong>زمره در جامعه پسا انقلابىببىی،‏ چاپ س<strong>و</strong>م،‏ ‏بهتبههران:‏ فرهنگ<br />

جا<strong>و</strong>ید.‏<br />

ک<strong>و</strong>دی،سی.آ.ج (١٣٩۵)، دست های آل<strong>و</strong>ده،‏ ترجمججممه:‏ مر ‏بمیبمم خدادادی،‏ ‏بهتبههران:‏ انتشارات<br />

ققن<strong>و</strong>س.‏<br />

گدار،‏ فیلیپ <strong>و</strong> دیگرا (١٣٩۶)، در ستایش تن آسابىیبىی،‏ ترجمججممه:‏ ‏بهببههر<strong>و</strong>ز صفدری <strong>و</strong> س<strong>و</strong>سن نیازی،‏<br />

‏بهتبههران:‏ انتشارات کلاغ.‏<br />

مارکس،‏ کارل (١٣٨٧)، گزیده ن<strong>و</strong>شته های کارل مارکس،‏ گرینش ت.ب.‏ بات<strong>و</strong>م<strong>و</strong>ر،‏ ترجمججممه:‏<br />

پر<strong>و</strong>یز بابابىیبىی،‏ ‏بهتبههران:‏ انتشارات نگاه.‏<br />

مارک<strong>و</strong>زه،‏ هربرت (١٣۶٢)، انسان تک ساحبىتبىی،‏ ترجمججممه:‏ ‏مجممجحسن م<strong>و</strong>یدی،‏ ‏بهتبههران:‏ امبریبررکببریبرر.‏<br />

<strong>و</strong>بلن،‏ ت<strong>و</strong>رستبنیبنن،‏ (١٣٩۶)، طبقه تن آسا،‏ ترجمججممه : فرهنگ ارشاد،‏ چاپ ششم،‏ ‏بهتبههران:‏ نشر ‏بىنبىی.‏


منابع <strong>مطالعات</strong> <strong>اجرا</strong>:‏<br />

آرت<strong>و</strong>،‏ آنت<strong>و</strong>ن (١٣٨٨)، تئاتر <strong>و</strong> ‏همھهممزادش،‏ ترجمججممه:‏ نسرین خطاط،‏ ‏بهتبههران:‏ نشر قطره.‏<br />

آرت<strong>و</strong>،‏ آنت<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> دیگران (١٣٩٢)، تئاتر <strong>و</strong> هبرنبرر <strong>اجرا</strong>،‏ ترجمججممه:‏ علبریبررضا امبریبررحاجبىببىی،‏ ‏بهتبههران:‏ نشر<br />

قطره.‏<br />

آلت<strong>و</strong>سر،‏ ل<strong>و</strong> ‏بىیبىی <strong>و</strong> دیگران (١٣٩٨)، دفبرتبرر <strong>مطالعات</strong> تئاتر‎١‎‏،‏ ‏بهتبههران:‏ اداره کل هبرنبررهای ‏بمنبممایشی.‏<br />

بنیامبنیبنن،‏ <strong>و</strong>البرتبرر (١٣٩۴)، فهم برشت،‏ ترجمججممه:‏ نیما عیسی پ<strong>و</strong>ر،‏ ‏بهتبههران:‏ نشر بیدگل.‏<br />

پینک<strong>و</strong>س،‏ تئ<strong>و</strong> (١٣٩٣)، گفتگ<strong>و</strong>هابىیبىی با ل<strong>و</strong>کاچ،‏ ترجمججممه:‏ امید مهرگان،‏ ‏بهتبههران:‏ نشر ثالث.‏<br />

تر<strong>و</strong>تسکی،‏ لئ<strong>و</strong>ن (١٣٩۵)، ‏«ادبیات <strong>و</strong> انقلاب»‏ در مقاله ‏«اهمھهممیت خ<strong>و</strong>دآیبنیبنن ب<strong>و</strong>دن؛ به س<strong>و</strong>ی<br />

دفاع مارکسیسبىتبىی از هبرنبرر برای هبرنبرر»،‏ ن<strong>و</strong>شته:‏ جکس<strong>و</strong>ن ‏تحپتحچ،‏ ترجمججممه:‏ فریبرببررز ‏همھهممابىیبىی،‏ سایت<br />

پر<strong>و</strong>بلماتیکا.‏<br />

ف<strong>و</strong>رتیه،‏ مارک (١٣٨٨)، نظریه در تئاتر،‏ ترجمججممه:‏ فرزان سج<strong>و</strong>دی <strong>و</strong> نر ‏بمیبممان افشاری،‏ ‏بهتبههران:‏<br />

انتشارات س<strong>و</strong>ره مهر.‏<br />

کال<strong>و</strong>ین<strong>و</strong>،‏ ایتال<strong>و</strong> (١٣٨٩)، چرا باید کلاسیک ها را خ<strong>و</strong>اند،‏ ترجمججممه : آزیتا ‏همھهممپارتیان،‏ ‏بهتبههران:‏ نشر<br />

قطره.‏<br />

ل<strong>و</strong>کاچ،‏ جرج (١٣٩۴)، ‏«نامه ای درباره شکسپبریبرر»‏ ‏(به یان کات)‏ در کتاب جرج ل<strong>و</strong>کاچ؛<br />

ن<strong>و</strong>یسنده،‏ نقد <strong>و</strong> فرهنگ،‏ ترجمججممه:‏ علی ا کبرببرر معص<strong>و</strong>م بیگی،‏ ‏بهتبههران:‏ انتشارات نگاه.‏<br />

فیشر لیشته،‏ اریکا (١٣٩٧)، درآمد راتلج بر <strong>مطالعات</strong> تئاتر <strong>و</strong> <strong>اجرا</strong>،‏ ترجمججممه شبریبررین بزرگمهر<br />

<strong>و</strong> سحر مشگبنیبنن قلم،‏ ‏بهتبههران:‏ دانشگاه هبرنبرر.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!