نقد و بررسی نمایش «فردای شب» به نویسندگی و کارگردانی جواد اسفندیاری
پیش به سوی جاده خاکی به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت ارزشگذاری منتقد: نیمستاره- ضعیف
پیش به سوی جاده خاکی
به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت
ارزشگذاری منتقد: نیمستاره- ضعیف
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
نقد و بررسی بمنبممایش «فردای شب» به نویسندگی و کارگردابىنبىی جواد اسفندیاری
پیش به سوی جاده خا کی
به قلم مجممججید اصغری، منتقد گروه تئاترا گزیت
ارزش گذاری منتقد: نیم ستاره‐ ضعیف
بالاخره انتظار به سررسید و اولبنیبنن اثر تولیدی «رویدادهای اجرابىیبىی، پژوهشی کارگاه بمنبممایش»
مجممججموعه ی تئاترشهر که فراخوان آن در تابستابىنبىی که گذشت منتشر شده بود به روی صحنه آمد.
خب این «رویدادهای اجرابىیبىی، پژوهشی کارگاه بمنبممایش» یعبىنبىی چه؟ ما دقیقا با چه آثاری مواجه
هستیم و قرار هست این آثارچه تاثبریبرر و کارکردی در فضای تئاتری و به ویژه دانشجو بىیبىی مان
بگذارد؟ امبنیبنن عظیمی مدیرارتباطات، آموزش و پژوهش مجممججموعه ی تئاترشهر پیشبرتبرر گفته بود که
گروه هابىیبىی که در نوبت این اجرا قرار می گبریبررند قرار هست که با جدیت، پژوهش و مطالعه برای
دست یابىببىی به یک فرم اجرابىیبىی را مجممجحور کار خود قرار دهند. او همھهممچنبنیبنن اضافه کرد که فرآیند
تولیدات مهم تر از نتیجه ای است که به عنوان یک اثر اجرابىیبىی روی صحنه می رود. در واقع
شعار این پیشنهاد تازه می شود سرلوحه قرار دادن آموزش، پژوهش و نگاه جوینده و علمی در
مسبریبرر تولیدات به دور از منطق سرمایه مجممجحور.
از دور که به مساله می نگری همھهممه چبریبرز گل و بلبل است و جای دوستان خالىللىی. اما این دست
پیشنهادات در وضعیت کنوبىنبىی تئاتر ما چبریبرزی شبیه به انتخاب بد از بدترهاست، پس باید هم
خوب به نظر برسد. عرض بنده بجتبجخطئه کامل این طرح نیست چرا که لنگه کفش در بیابان
غنیمت است. اما همھهممه ما می دانیم که این گونه پیشنهادات مانند چسب زخم است و چاره ای
اساسی بر وضعیت تئاتربجتبججر بىببىی و دانشجو بىیبىی نیست. جناب عظیمی بزرگوار از آموزش و پژوهش
سخن گفتند، درود برایشان. اما به واقع کدام آموزش و پژوهش؟! این آموزش و پژوهش باید
از منابعی تامبنیبنن گردند که سال هاست در دانشکده های ما خا ک خورده اند و دیگر کارابىیبىی
چندابىنبىی ندارند؟! به کدام پژوهش گر بهببهها داده اند؟! صرفا دانشجو را به مانند فردی دیده اند که
فقط باید در دانشگاه هزینه ی بجتبجحصیلاتش را ببرپبرردازد و جیب مدیران و برخی اساتید را پر کند.
دو روز دیگر این دانشجو که به درجه رفیع استادی رسید همھهممبنیبنن کار را با دانشجویانش بجنبجخواهد
کرد؟! وقبىتبىی همھهممچنان منابع دانشگاهی ما زیرسوال است، بجتبجحقیق و پژوهش دانشگاهی را چه
سود؟! دانشجو را طوری بار آورده اند که فقط پژوهشی را ابجنبججام دهد که صرفا کاری به
سرابجنبججام رسانده باشد. فقط کافىففىی است به یکی از همھهممبنیبنن مرا کز آموزشی سر بزنید، پر است از
مقالات و پژوهش هابىیبىی که هیچ کدام در به اجرا بردن یک اثر کارابىیبىی ندارند و ا گر هم داشته
باشند، به دلیل پاره ای از مسائل هیچ گاه رنگ صحنه را به خود بمنبممی بینند. زجمخجممی که الان با آن
سروکار دار بمیبمم بسیار عمقی بوده و با علاج های سطحی از رو بجنبجخواهد رفت. البته من هم مانند
جناب عظیمی معتقدم که باید به این گونه طرح ها مهلت داد بال و پر بگبریبررند تا راه و مسبریبرر
همھهمموار خود را میان کلی چاله چوله پیدا کنند. این که این طرح مقابل تئاتر بجتبججاری و کاسب کارانه
ایستاده نبریبرز قابل تأمل است. امید که جمحجممایت های دولبىتبىی دوستان کارساز شود و راهی شود برای
جوانابىنبىی که بیش از این در این سردرگمی «هر که پولش بیش، اجرایش بیشبرتبرر» غرق نشوند.
من نبریبرز مانند جناب عظیمی(از بد روزگار) به شغل شریف منتقدی اشتغال دارم و منتقدجمججمماعت
همھهممیشه نتیجه ی کار برایش ارجح است. هرچند که ایشان فرموده اند که نتیجه ی این رویداد
مهم فعلا برابمیبممان مهم نیست اما برای حقبریبرر قضیه واژگون است. این که در مطبخ چه می گذرد
به شکم ما دخلی ندارد اما آن چه جلو بمیبممان می گذارند چرا. بمنبممایش «فردای شب» در تدارک
ساخبنتبنن وهم است و درهم آمبریبرزی تارتحیتحخ، زمان، حال و گذشته. روایت یک مادر و دو دخبرتبررش
که در این بسبرتبرر ساختگی به جان هم می افتند و گو بىیبىی توحش را به یکدیگر می آموزند و درس
پس می دهند. چرایش را از دوستابىنبىی باید پرسید که ظاهرا دست به چنبنیبنن بجتبججربه ای زده اند چرا
که ما چبریبرزی دستگبریبررمان نشد. دلیلش هم این است که دوستان متوجه این موضوع نبوده و
نیستند که ساخبنتبنن وهم نبریبرز بىببىی منطق نیست و باید چهارچوب خاص خودش را بر مبنای روایبىتبىی
که استوار می کنیم، بساز بمیبمم. گویا تلاشی صورت می گبریبررد تا توضیح دهد که خشم از نسل های
پیش به ما رسیده و اینک دامن جنبنیبنن در رحم نفیس را هم گرفته است. شیوا، دیگر دخبرتبرر
این خانواده! دچار مشکلات عدیده ای است. انگار می پندارد که زیبا نیست و مدام این
سوال را از وی می پرسد که آیا من خوشگلم. خب کشیدن پرده ای که در انتهای سالن قرار
دارد و پشتش یک آینه ی بزرگ است، افشا گر مکابىنبىی است شبیه به یک تیمارستان. گو بىیبىی ما
تا کنون در بسبرتبرر سه بیمار روابىنبىی به کندوکاو تارتحیتحخ و سه نسل پرداخته ابمیبمم. آیا در این میان
بجتبججربه ی تازه ای بهنبههفته است؟ این اجرا تا چه مبریبرزان به بسط زبان وهم ابجنبججامیده و تلفیقش با
مبریبرزانسن های اجرا به یک بیان مشبرتبررک رسیده؟ این همھهممان مساله ای است که بنده تردید دارم با
قوت از آن حرف بزبمنبمم. بدون شک برای هر اجرابىیبىی زجمحجممات زیادی کشیده می شود و ما منکرش
نیستیم. مژده دابىیبىی، مونا سهراب حقیقت و فرنوش نیک اندیش انرژی زیادی در صحنه از خود
بروز داده و بجیبجحتمل در به اجرا درآمدن «فردای شب» نقش مهمی را ایفا کرده اند اما نتیجه ی کار
آبىنبىی نیست که ما انتظارش را داشتیم. من می پذیرم که جناب اسفندیاری بمنبممی خواهد ما را به
یک جهان آرام و بىببىی دردسر دعوت کند اما کار نباید به جابىیبىی برسد که مجممجخاطب موقع ابمتبممام کار در
حال جان کندن باشد. اثر با وجود بجتبججربه گرا بودن، چنان منقبض و یک نواخت است که در
همھهممان دقایق ابتدابىیبىی روند خسته کردن مجممجخاطب را پیش می برد و اساسا انرژی میان خود و
مجممجخاطب را انکار می کند. گو بىیبىی مجممجخاطب هر چه در می زند، اثر در را به رویش باز بمنبممی کند و در
بهنبههایت چه می ماند جز کلافگی؟! بجتبججربه گرا بودن به معنای بىببىی سرابجنبججام بودن نیست، به معنای
اببرتبرر بودن نیست. اثر بجتبججربه گرا چبریبرزی را زیست کرده و حال در تلاش است که با بجتبجحقیق و
پژوهش بر روی رفتارهای انسابىنبىی، مبریبرزانسبىنبىی را خلق کند تا پلی شود برای انتقال همھهممان بجتبججربه ای
که زیست کرده. این بجتبججربه منتقل نشود، طرح مجممججموعه ی تئاترشهر ظفرنیابد و نتیجه ای نبریبرز دربر
بجنبجخواهد داشت. تعداد این اجراها و گروه ها و استقبالشان از این طرح مهم نیست. مهم کیفیت
هر یک از این آثاراست. متاسفانه اولبنیبنن اثر از این طرح به خا کی زده، امید که دیگران آن را
دوباره به جاده و مسبریبرر اصلی خود بازگردانند.
٢٩ آذر ١٣٩٨