نقد و بررسی نمایش «زخم معده» به نویسندگی و کارگردانی سجاد دستیار
گفتوگو با شبهجوکر در عمارت نوفللوشاتو به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت ارزشگذاری منتقد: بدون ستاره- فاقد ارزش
گفتوگو با شبهجوکر در عمارت نوفللوشاتو
به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت
ارزشگذاری منتقد: بدون ستاره- فاقد ارزش
- TAGS
- www.exittheatre.ir
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
تئاتر کار کند باید ریسک کند به ویژه امثال ما جوانان و دانشجویان. می دابىنبىی قیمت هر سالن
برای پانزده شب اجرا چقدر است؟! می دابىنبىی خرج و مجممجخارج گروه را باید از جیب بدهیم و
هیچ کس نیست که جمحجممایت مان کند؟! بمنبممی بیبىنبىی چگونه پا روی خرخره مان گذاشته اند و تو با
وقاحت بمتبممام یک نقد آبکی می نویسی و سردرش می چسبابىنبىی «فاقد ارزش». برایت متاسفم.
می گو بمیبمم به قول تو من که فالوئر ندارم و حبىتبىی در هیچ کجا هیچ هشتگی به ناثممممم نیست پس از
چه می ترسی؟! می گوید تنها گذاشبنتبنن هبرنبرر و تئاتر در این شرایط روا نیست. می گو بمیبمم من با
احدی پدرکشتگی ندارم. می گوید با تئاتر که داری! می گو بمیبمم به حرف هابىیبىی که زدی خوب فکر
کن، مشکل ما مشکل فرهنگی نیست که دغدغه اش را داری. مشکل تو دقیقا مشکل
اقتصادی ست. منظورم این نیست که ا گر پسر وزیرنفت بودی الان مشکلی نداشتیم. من
دارم از یک ساختار و نظام فرسوده صحبت می کنم که تئاتر را نبریبرز آلوده خود کرده است. این
نظام غلط عده قلیلی از تئاتری ها را راضی نگه داشته و عده کثبریبرری را در فقر و گرسنگی
مادی و معنوی قرار داده است. عده ی زیادی هم هستند که می خواهند به هر قیمبىتبىی که شده
خود را به سطح آن عده ی قلیل برسانند تا یک عمر دوندگی شان به خاطر تئاتر از ببنیبنن نرود و
در امنیت و صلح و صفا به فرهنگ مورد علاقه خود ببرپبرردازند. آن ها باید این امنیت خود را بیمه
کنند. چگونه؟! با پرورش دانشجویابىنبىی که حرف های آن ها را دنبال کرده و عقاید متضاد خود را
شعارهابىیبىی توخالىللىی و عبث معرفىففىی کنند. تو وقبىتبىی از عشق به تئاتر حرف می زبىنبىی دقیقا داری از چه
حرف می زبىنبىی؟! از کدام تئاتر؟! از کدام فرهنگ؟! اصلا متوجه اشبرتبررا ک مان شدی؟ من و تو
هر دو مشکل اقتصادی دار بمیبمم. من و تو کتاب می خوانیم، موسیقی خوب گوش می دهیم، جوکر
تاد فلیپس را می بینیم و درباره آن حرف می زنیم. من و تو یکدیگر را نقد کرده و حرف هم
را گوش می دهیم. اما اوضاع جیب مان چطور است؟! می گوید وحشتنا ک. می گو بمیبمم پس این
شد درد مشبرتبررک ما. با این حساب چرا از زخم معده حرف می زبىنبىی که حداقل یکی از ما آن را
بمنبممی فهمد؟! می گوید ا گر از بىببىی پولىللىی حرف می زدم سه ستاره به من می دادی؟! می گو بمیبمم گور پدر
ستاره دادن یا ندادن من! تو چه کار به اباطیل من داری! تو کاری را بکن که درست است و
می دابىنبىی مو لای درزش بمنبممی رود. می گوید خسته ام...خیلی خسته. می گو بمیبمم این یکی را
می فهمم. می گوید آیا ما شدن مان نتیجه بجببجخش است؟ می گو بمیبمم به امتحانش می ارزد.