NAhib
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
کند.
آمادهاش پخش برای که میرود و منیخواهد نظری ما از و جدید« ببینم«
رو تاریکی لبهی میخوام نه! میزنم:»حاال داد رفتوبرگشت
در سیمین و من بین چشمهاش نگاهش. برمیگردد تیز میبینیمش.«
شام از بعد »باشه! رسجایش. مینشیند است. حاال
من. شانهی روی افتاده و شده رد سیمین گردن پشت از دستش میکند.
نگاهم زیرچشمی رسجایش، برگشته رنگش دیگر رو
قسمتایی اون کردم سفارش باشه، شده خوب خداکنه هرحال »به بذاره«
امروزیتر آهنگ یه میرقصی، باهام تو که بستهام.
را چشمهایم دوباره و مبل به دادهام تکیه را رسم بابا
دلخواهتر. و بود پهنتر ابروهام که وقتها آن میبینم. را خودم میشد
کلوش نیم دامنش که بود خریده را کمحال صورتی حریر هامن مریلین
میگفت بابا میشد. چرت چرخزدن، موقع و میآمد پایین تا و از
رقص وقت هامنجا بود. من میخ همینطور سعید تو! منی مونروی هامهنگ
خوب چه »تو موها موج زیر رفت دستش یواشکی گوشهای رقص!«
توی میشی فرش.
روی شده پخش الک به میافتد سیمین چشم دخرت!«
کردی نابودش زدی بودم، گلبِهی رنگ این عاشق »من عشوه
را صداش میدهد. تکان رس سیمین میرود. پایین و باال رسم تکان
چندش با را رسم دوباره« برام بخر همینو عین میدهد:»سعید! بادبزن
را انگشتها اِما سعید. زیرچشمیِ نگاهِ جواب در میدهم اب میکشد. بو و میبندد چشم پدرش کریون. صورت روی میکند یولج میشود ردیف گلبِهیها میکشد. بو ممکن نفس عمیقترین آخر
روزهای آن بابا نفسش. همهی با میکشید بو بابا سعید. چشم خودش
ناخنهای میشود. محرش باشد فرنچ ناخنهات میگفت و
ناخن برق و سوهان با غسالخانه توی که داشت ظرافت آنقدر انگشتهای
مثل کردم. فرنچ را چندتاییشان و جانشان به افتادم الک همینها.
جفت بود؛ شده خودم پیِ
بیرون میفرستد را سعید سیمین سعید
شام« واسه بگیر چیزیام خرید:»یه من
به نیمنگاهی و میماند منتظر در دم در
من ببیند اینکه برای البد میاندازد، سیمین
نه. یا میدهم نظری شام مورد چیزی
کبابی »یه میکند راحت را خیالش بیار«.
بگیر بلندش
و خیس موهای به میکشد را شانه با
جلوش؟ چاییبذاری یه »منیتونستی گرفتهام.
دستم دو بین را رسم توام؟« که
فیلمی و شامم از بعد فکر به االن از کدام
منیدانم بدهند. خوردم به میخواهند پیشاش
چهارسال عروسیِ فیلم عاقلی آدم دوباره؟
میکس میدهد را کرتی
زیر و آشپزخانه میرود و میشود بلند میخورد
تکان موبایلم میکند. روشن را میخوری؟«
چی »نگفتی داده پیام سعید »کوفت«
میدهم جواب مانیکور
ست یه باید مونده، پا »ناخنهای برات«
بخرم جدید »خفه!«
برات«
بودم گرفته هم پوستپیازی الک نشو! »بیذوق کردی؟«
پیدا جدید میکند:»دوست نگاهام چپچپ سیمین است.
وان توی کریون میزند. لبخند نشسته. حامم وان پای اِما من
به فقط آخر روزهای آن بابا دخرتش. با میزند حرف چشمبسته رشوع
بریزم.سیمین آب پشتاش روی و بشویم را رسش میسپرد داری؟«
زدن»بروفن حرف وایکیکیاش سی ال خریدهای از میکند پیششان
ماه استانبول سفر از اِما. خیرهی نگاه آن و است من خیالِ بی لباس
خریدن توی گذاشت متام سنگ برایش سعید که این میگوید. که
بود پوشیده را پلیوری هامن سعید برگشتند وقتی اما لِت. اوت از هیچجا
را طوسی این میگفت سیمین بودم. خریده تولدش برای من نکرده.
پیدا از
او مثل مامان فرش. جان به میافتد دستامل با و میآورد استون کریون
چشم بود. قاچ قاچ دستش پوست بود کرده کار وایتکس با بس دوست
مخملی رز طور این هم بابا گلدان. توی سیاه رُزهای به افتاده که
من مهامنی پیراهن مثل سیاهی. به بزند زرشکی از که داشت، میرفت
که سیمین آستینهاش. روی میخورد رسُ سعید انگشتهای آستین
مخمل روی میکشید راه سعید صورت مهامنها بدرقهی برای گردن.
چین تا میآمد و ریچی
نینا فقط سیمین کشید. بو را اِما آستین همینطور هم کریون برمیگردد.
سعید.سعید زور به هم بعد و بابا زور به هم آن میزد. پوست
الک شیشهی چشمها از دور میکند. آشوب را دمل کباب بوی این
شده. رشوع باز دل زیر زُقِ زُق کیفم. توی میدهد ش رسُ را پیازی میگذاشت
زیره عرق و داغ نبات و بروفن بابا همیشه موقعها طور و برمیدارم را مانتوام بخورم. تکان جام از منیگذاشت و رسم باالی میاندازم.
شانه روی کفشم
که!« ندیدیم رو عروسی فیلم هنوز منیخوری؟ شام مگه »کجا؟ برسوندت«
سعید بذار اقال »پس پوشیدهام هم را آسانسور
با و برمیدارد را سوئیچ کند چرایی و چون بیآنکه سعید پارکینگ.
میرود میبری؟«
سعید جلو منو آبروی همیشه رست؟ به زده باز شده؟ »چی میاری؟«
برام بروفن »یه معوج
و کج آسانسور استیل در روی قیافهام دست
به آب لیوان در دم سیمین است. آب.
بدون میبلعم را ایستاده،قرص منو
منیخواد بگو بهش میرم، خودم »من برسونه«
گلبهیِ
میشومپایین. رسازیر پلهها از پیازی
پوست شده. پخش کوچک انگشتِ وسط
میکنم پرت و میآورم در کیفم از را رد موج میشود. خرد شیشهاش پیادهرو. انعکاس
با تیرهوروشن پوستپیازیِ موج روی
میشود پخش آسامن تیرهی آبی خیابان.
حاشیهی آسفالت تاریکی
روشنِ لبهی کاغذچی*
الهامه میان
در معمولی اتفاقاتی تصویرگر فکری، رضا اثر روشنایی ی لبه داستان که
میانه و خاکسرتی شخصیتهای است. نافرجام نسل دو دغدغههای ضدقهرمان
شخصیت سعید، . است بیامرگونه مواردی در حتا و ناکام و اخته تجاربی عشق، از کدامشان هر تجربهی داستان
اصلی شخصیت دارد. )همرسش( سیمین خواهر به ظمع چشم و است رس سبک و هوسران مردی داستان، گذشته
خاطرات اش، مرده پدر با مردان مقایسهی حال در مدام نوستالژیک، دنیایی در منیشود، فاش نامش هرگز که میکند.
آشنا راوی درخشان چندان نه زندگی چون و چند از را مخاطب بک، فالش با نویسنده و میکند مرور را میشود.
روایت شخص اول زبان از تاریکی( )لبهی انگلیسی رسیال اسم از کنایه با روشنایی( ی )لبه کوتاه داستان )شوهر
سعید ناخوشایند ظاهر که میکنند پیدا اهمیت ظواهر و کلیشهها آنقدر داستان، قهرمانِ تنهای دنیای در به
که است خیانتی حس از ناخوشایندتر آمیخته، هم در وی عرق با که مرد ادکلنِ زنندهی بوی مثال یا و خواهر( دغدغهی
درگیر است. تنهایی و رسگردانی دایرهی در آویخته شخصی داستان قهرمان است. شکلگیری حال در آرامی ...
و شوهر برادر، پدر، دارند. حامیتگر شخصیت یک وجود به نیاز امور گذران برای که جامعه مجرد زنان اکرثیت وا استفادهی که میکند پیدا راه آنها نشانهشناسی و زنان دنیای به جایی تا بودن، مرد وجود با داستان نویسندهی چالش
به نویسنده جنسیت مورد در را مخاطب ذهنِ زنانه، ریاکشنهای و افکار حاالت، اصطالحات، برخی از دنیای
میتواند راحتی به و دارد آگاهی پدرهاشان به نسبت دخرتان قهرمانپروری و عشق از روشنی به او میکشد. کند.
ترسیم را زنانه منفعتطلب
گاها و خسته معمولی، مردمانی آنها ندارند. کاریزماتیک جنبهی کدام هیچ شخصیتها حارض داستان در یک
روی بر چیز همه و نیست برانگیز جنجال داستان فرود و فراز میزنند. پا و دست عادت برزخ در که هستند و میگذراند حامم در را زیادی وقت داستان مکمل شخصیتِ سیمین، میگیرد. شکل بسته در اتاق یک در و کاناپه عوض
در و بزند نفهمیدن به را خودش میدهد ترجیح مرد درشت و ریز خیانتهای از داشنت آگاهی وجود با بعد، هک میکشد تصویر به را صحنهای نویسنده هوشمندانه، کنایهای با داستان از قسمتی در کند. حفظ را زندگیاش از
و کند پاک است، مرد خیانت نشانهی که را الک شدهی پخش قطرات تا افتاده فرش جان به وسواس با سیمین بخرد!
برایش رنگ همین با الکی تا میخواهد شوهرش و است تاریکی( لبهی تلوزیونی رسیال مکمل )شخصیت اِما با پنداری همذات به عالقهمند داستان اصلی کارکرت قرار
خطاب مورد را دخرت نگرانی با و میشود ظاهر پدرش نقش در رسیال، قهرمان )کریوین( بحرانی لحظات در ادامه
سیمین شخصیت او نظر از است. خویش گذشتهی با رسیال کارکرتهای بین کنکاش حال در مدام وی میدهد. مدام
که باشد مطیع زنی مادرش و خواهر مثل ندارد دوست او و است مادر بار کسالت و سطحی زندگی دهندهی بزند!
نفهمی به را خودش است مجبور دح در اما است، بیبهره داستان در واقعه شدن جذابتر برای الزم هیجانات ایجاد طراحی از روشنایی لبهی داستان میکند.
همراه خود با راوی راز کشف برای را مخاطب قبول قابل میکند،
فرار میزند موج انزوا و تنهایی آن در که خانهای از میکند، رها را چیز همه داستان، قهرمان نهایت در میشود!
گم تیرهای آبیِ در و میکوبد زمین به را است دنیوی ظواهر و خیانت سمبل که الک شیشهی صنفی
انجمن عضو است. نقاش و داستاننویسی مدرس منتقد، نویس، داستان تهران، 1355 بهمن متولد کاغذچی *الهامه .1379 سال در معامری و هرن دانشکدهی از گرافیک فارغالتحصیل آمریکاست. نقاشان انجمن و نویسان داستان »خاطرات
آموت( )نرش مرد« نصفه که زنی »خاطرات چشمه(, )نرش دیوانه« ی »چهارشنبه داستان مجموعه کنون تا وی از »کسی
)آموت(، نرش ) داستان تحلیل و نقد باب )در »نوزده« کتاب چلچله(، )نرش دیگر« های داستان و مرد نصفه که زنی آگه(
نرش ( قربانعلی« سگ ابرک، ی »مکاشفه و کوچه( )کتاب نرش ایران( معارص زن نویسندگان از جمعی با ( نیست« خانه .
است رسیده چاپ به دوران،
نظیر: مجالتی و فرهیختگان ابتکار، همشهری، ملی، آرمان رشق، ی روزنامه جمله: از گوناگون نرشیات با 1380 سال از است.
بوده همکاری مشغول ... و هفته کتاب رودکی, ، تجربه کرگدن، صدا، 29
28