01.03.2020 Views

NAhib

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

عفّتکیمیایی

من

تاویل و کیمیایی عفت بانو اصالحپذیر*‏

کیوان عفّتکیمیایی

ریخت

مه کمی فقط بارید

برف شاید کمی کردی،‏

معطر را خاک هم کمی ...

همین بگردم

دورت ... منردهای

که هنوز میخندی

تو میتکانم

را سیگار خاکسرت دوباره...‏

میگذارم،‏ لبت بر و جورتر

و جمع کمی خاک،‏ در حتام...‏

میشود جایمان ...

الهی مه

کمی برف

کمی عطر...‏

کمی میخندی

تو میدانیم

خودمان ما،‏ منردهای...!‏

که هنوز کمی

و برف کمی مه،‏ کمی به مرگ تقلیل با شعر این در میدهد.‏ ارزش را زندگی که است شگردهایی از یکی مرگ تقلیل آمده

مرگ شامری کوچک بازهم برای ‏»همین«‏ تاکید بکاهد.‏ واقعیت از فروتر مرتبهای به را مرگ تا است شده موفق عطر عادی

امر یک بعنوان مرگ قبول مرگ تقلیل این نیست.‏ خاص توجه شایستهی که کوچک چندان امری به مرگ تبدیل است.‏ ذهن

تا میبیند طبیعت در تغییراتی بلکه او وجود عدم نه را مرگ تبعات شاعر است!‏ مرگ وقوع نپذیرفنت بلکه نیست،‏ مستقیام

که است این شود باور او مرگ دارد امکان و نیست کافی هنوز اما بگرداند.‏ دیگری بهسوی او نبود از را خواننده شک

اندکی اگر میکند سعی کشیدن(‏ میدهند)سیگار انجام زندگان فقط که کاری انجام حتی و مرده با گفتگو طریق از . میخورد شکست مرگ برابر در شعر جا همین اما شود.‏ برطرف هست او بودن زنده در هم نشان

برای این و میکشد سیگار است مرده که آن ظاهرا اینجا .... دوباره میگذارم برلبت و میتکانم را سیگار خاکسرت خاکسرت

وجود البته و میگذارد لبش بر دوباره و میتکاند و برمیدارد لبش از راوی را سیگار اما اوست بودن زنده دادن خواهد

شدن خاکسرت سوی به شد روشن که همین نَکشند چه بِکشند،‏ چه را سیگار زیرا نیست،‏ کشیدن سیگار نشانهی و میکشد او بر را زندگی ظاهر اما میکشد بیرون منایشها و بهانهها پشت از را مرگ متامتر هرچه زیبایی به راوی رفت.‏ . میشود رشوع مرگ با گفتگو که است بعد به اینجا از میکند.‏ مرگ خود پذیرفنت از غمانگیزتر را شعر این است.‏

مرده همرسی که میدهد نشان و میکند تبدیل رختخواب به را قرب که است تصویری خاک...‏ در وجورتر جمع کمی زندگیمنایی

دست از منایش مهار قبلی بند در اما زندگی دادن نشان برای است دیگر متهیدی هم خواب به مرگ تبدیل مخفی

دنبال به خواب به مرگ و رختخواب به قرب تبدیل از خاک ذکر با بنابراین است داده نشان را خود مرگ و شده خارج . میکند تسلیم را خود و میکند عوض را آن شکل بلکه نیست،‏ مرگ کردن و

نیست ممکن دیگر اما برگردد مرگ انکار حالت به دوباره تا است نومیدانهای تالش نخست بند تکرار این کمی...‏ الهی دیگر

که است آن نشانه - میشود آشکار اینجا شعر زنانه هویت - زنانه کالمی تکیه بر عالوه الهی دادن قرار مخاطب شعر

ابتدای به کامل رجعت یک آخر بند در است.‏ مردگان ارواح صاحب بلکه مُرده،‏ نه مخاطب زیرا است شده باور مرگ چیه دیگر بند این در برگردد.‏ مرگ انکار به زندگی از کامل نشانهای با میکند سعی و میآید بهخود ناگهان راوی و است میکند.‏

بیان ایهام بدون را زنده یک نشانههای کامال بلکه نیست مرگ از نشانهای است.‏

زندگان حلقه به مرده کردن وارد طریق از تاکید این و میدانیم...‏ خودمان ‏...ما میگوید بند این در که است جالب شاهدان

دایرهی وارد مستقیام را مرده ‏...ما...‏ اینجا در اما میشود،‏ بیان راوی جانب از بودن زنده تاکید قبل بندهای در جای

که میدانیم و میدهد مرگ بودن الوقوع قریب از خرب ‏»هنوز«‏ گرچه مناند.‏ باقی شک جای تا میکند او بودن زنده بسیار

شعر دادن.‏ رخ زودی به نه و است داده رخ تازه مرگی نشانهی و میکند عمل برعکس بلکه نیست جا این هنوز است.‏

مغلوب زندگی که افسوس و عاشقانه زنانه،‏ مرثیهای است.‏ گذار اثر و حسی هوشمندانه،‏ متولد

فارسی ادبیات و زبان کارشناس و شاعر اصالحپذیر ‏*کیوان است.‏

داستان و شعر بهویژه هرنی آثار تاویلگر 1336، نشانیهاست«‏

از پر آسامن این ‏»پشت نامهای با شعر کتاب دو او از شده

منترش فراسپید(‏ شعرِ‏ و فراسپید«)تئوری سپیدتر،‏ ‏»سپید،‏ و است.‏

65

64

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!