07.08.2014 Views

ﻣﺮاﺟﻊ - The Stimson Center

ﻣﺮاﺟﻊ - The Stimson Center

ﻣﺮاﺟﻊ - The Stimson Center

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

:<br />

2011


بلولا بين الملل<br />

استمسون<br />

معلول:‏ افراد حقوق پيشبرد<br />

حقوق ،<br />

گفت و شنود<br />

دادخواهی<br />

ايران و امريکا<br />

درباره<br />

و سياست،‏<br />

سردبيران:‏<br />

آلن مور<br />

سارا کرنبلت<br />

2011 نوامبر<br />

1


Copyright © 2011<br />

<strong>The</strong> Henry L. <strong>Stimson</strong> <strong>Center</strong><br />

Cover and book design/layout by Lacey Rainwater and Alison Yost<br />

All rights reserved. No part of this publication may be reproduced or transmitted<br />

in any form or by any means without prior written consent from<br />

the <strong>Stimson</strong> <strong>Center</strong>.<br />

<strong>Stimson</strong> <strong>Center</strong><br />

1111 19th Street, NW, 12th Floor<br />

Washington, DC 20036<br />

Telephone: 202.223.5956<br />

Fax: 202.238.9604<br />

www.stimson.org<br />

2


فهرست مطالب<br />

مقدمه و<br />

-- مقدمه پروژه<br />

تشکر و قدردانی........................................................................................‏ 5<br />

ايران و آمريکا<br />

آلن مور و سارا کرنبلت<br />

:<br />

بررسی اجمالی از وضعيت معلول در<br />

محمد کمالی<br />

گفتگو در مورد<br />

تصويب پيمان نامه حمايت از حقوق افراد معلول توسط ايالت متحده:‏<br />

ناتوانی....................................................‏ 7<br />

ايران.................................................................‏ 17<br />

آيا تغييری ايجاد خواهد شد؟..................................................................................‏ 23<br />

جنت ای لرد و مايکل اشلی استين<br />

معاهده بين المللی حقوق افراد دارای معلوليت وکاربرد آن<br />

علی صابری<br />

دنيای جديد فرصتهای تحصيلی برابر:‏ نگاهی بر پيمان نامه حمايت از حقوق<br />

درنظام داخلی ايران........................‏ 31<br />

افراد دارای معلوليت و تجربيات امريکايی.................................................................‏ 37<br />

اليسون دی فرانکو<br />

چطور است که خانمها را بيشتر محدود کنيم؟ نقش جنسيت در حقوق<br />

افراد معلول در ايران.........................................................................................‏ 45<br />

هنگامه صابری<br />

رويکردی مقايسه ای به سياست ها و گفتمان اتيسم و<br />

اری نعمان<br />

نقش سازمانهای غيردولتی در اينه جنبش اجتماعی معلولان ايران<br />

دستاوردها<br />

سهيل معينی<br />

معلوليت............................................‏ 53<br />

و موانع............................................................................................‏ 63<br />

3


بررسی تفاوت سياستها ميان معلولين عادی و معلولين جنگی در امريکا................................‏ 69<br />

مايکل ای واترسون و مايکل اشلی اشتان<br />

در باره نويسند گان...........................................................................................‏ 75<br />

مرکز<br />

استمسن.................................................................................................‏ 79<br />

4


یها<br />

:<br />

،<br />

مقدمه<br />

يک گفت و شنودی است در مورد معلوليت ‏("گفتگو")،‏ با<br />

ايران و آمريکا پروژه مرکز استمسون شرکت بين الملل بلو لا،‏ و سازمان های<br />

همکاری دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد پروژه های معلوليت،‏ همکار ايرانی،‏ تشکيل رهبران جامعه مدنی،‏ دانشگاهيان،‏ و ديگر کارشناسان گفتگوميان فرهنگی بين<br />

اين گفت و گو ها<br />

ايالات متحده و ايران در مورد قانون معلولان و حقوق متقابل فرهنگی برگزار شد.‏ زمينه را برای تبادل پايدار حجم اطلاعاتی جامعه به اوج خود رسانده،‏ ‏"پيشبرد حقوق افراد دارای<br />

معلوليت:‏ يک گفت و شنود بين ايالات متحده و ايران در مورد قانون،‏ سياست ، و دادخواهی"‏ با مقالات<br />

نوشته شده توسط شرکت کنندگان و برای استفاده توسط هر دو کشور در نظر گرفته شده که آنها بهترين<br />

حقوق افراد دارای معلوليت تعيين ميکنند<br />

سازمان ملل متحد از روش را برای اجرای کنوانسيون ‏("کنوانسيون").‏<br />

اين گفتگوها يک فرصت منحصر به فرد فراهم کرده که،‏ پلت فرمی است برای تفکر خلاق در مورد<br />

ادغام چگونگی محتوای کنوانسيون و سياست يک کشور و نظام حقوقی ان . شرکت کنندگان در طی يک<br />

دوره يک ساله به مدت دو جلسه در استانبول،‏ ترکيه ملاقات کردند.‏ اولين جلسه برنامه ريزی در ماه<br />

اوت سال و دومين در ماه مارس سال بود.‏ در کارگاه مارس،‏ يازده ايرانی و امريکائی<br />

طرفدار حقوق معلوليت و کارشناسان دانشگاهی،‏ سازمان های غير دولتی،‏ و سازمانهای قانون و<br />

سياست،‏ برای بحث عميق در مورد مسائل اطراف حقوق معلوليت و وضعيت و آينده کنوانسيون در هر<br />

دو کشور گردهم جمع شدند.‏ جلسه ماه مارس با ارائه زمينه سابقه حقوق از کار افتادگی درهر دو کشور<br />

آغاز شد،‏ از جمله وضعيت فعلی حق و حقوق.‏<br />

2011<br />

،2010<br />

در اين دوره از جلسات،‏ شرکت کنندگان از هر دو کشوراز تجربيات شخصی و حرفه ای خويش سخن<br />

گفتند؛ حساب های صادقانهای از چالشها با توجه به عوامل گوناگونی مطرح کردند،‏ مثل جهل از قانون<br />

در جمعيت عمومی،‏ ضعف قوانين،‏ عدم اجرای قانونی؛ فقدان منابع لازم برای اجرای تغييرات ‏"مورد<br />

نياز".‏ چندين موضوع مورد خطاب قرار گرفت،‏ از جمله شباهت ها و تفاوت قوانين و شيوه های پياده<br />

سازی در ميان کشورها؛ بحث های اجتماعی در اطراف حقوق معلوليت از طريق لنز زندگی حرفه ای<br />

يک فرد،‏ آموزش و پرورش،‏ و يا خانواده و اثرات جنگ بر اشخاص دارای معلوليت،‏ از جمله دريافت<br />

مزايای متمايز که سربازان معلول جنگی در هر دو جوامع نسبت به ساير افراد معلول.‏ مکانيسم حمايت<br />

معلوليت يکی ديگر از موضوع ها مورد بحث بود.‏ به طور خاص،‏ نگاه به ساختارهای در حال حاضر<br />

در محل،‏ و بررسی اثر بخشی جعل همکاری های جديد با حمايت سازمان کار محلی،‏ منطقه ای و<br />

جهانی در مورد مسائل اطراف حقوق معلوليت.‏<br />

فراتر از دو جلسه در استانبول،‏ شرکت کنندگان به استفاده از ايده های مهم و درس های آموخته شده به<br />

منظور گسترش دانش و آگاهی به ديگران ادامه دادند.‏ اين کتاب که محصول نهايی اين پروژه است که<br />

در هر دو نسخه انگليسی و فارسی توليد شده است.‏<br />

5


مرکز استيمسن از مشارکت خود با بلولا بين الملل و مدرسه حقوق دانشگاه هاروارد پروژه های در مورد<br />

معلوليت و پشتيبانی ارائه شده توسط موسسه صلح ايالات متحده سپاسگزاراست.‏ کارشناسان از اين<br />

سازمان ها همچنان به ارائه ارزشمند دانش ادامه ميدهند و کمک به گسترش شبکه پروژها و افزايش ديد<br />

در تلاش های گفتگو.‏ اين نظرات،‏ يافته ها،‏ نتيجه گيری و يا توصيههای بيان شده در اين نشريه متعاق<br />

به نويسنده ‏(ها)‏ است و از اينرو لزوما منعکس کننده ديدگاه ها از موسسه صلح ايالات متحده نيست.‏<br />

6


یها<br />

یها<br />

ايران و امريكا<br />

گفتگويي در باب معلوليت<br />

آلن مور و سارا آُرنبلِت<br />

خبرگانی در زمينه سياستهای مربوط به معلولين از ايران و امريكا گرد هم آمدهاند تا درباره چگونگی<br />

پيشبرد منافع و حقوق افراد معلول در دو آشور و جاهای ديگر دنيا به تبادل تجربه و ديدگاه بپردازند.‏<br />

علائق مشترك اين دو گروه از اين موضوع ناشی ميشود آه تقريبا در همه جا،‏ افراد معلول درگير<br />

مسائلی از جمله انزوای از جامعه،‏ ننگ نابهنجاری،‏ تبعيض و انواع اجحاف هستند.‏ موانع گوناگونی سر<br />

راه معلولين قرار دارد آه در زمينه شمول همهجانبه،‏ آموزش،‏ اشتغال،‏ و پذيرفته شدن آنان<br />

گريبانگيرشان میشود و ميتواند فيزيكی،‏ نگرشی،‏ حقوقی يا اقتصادی باشد.‏<br />

دهها سال است آه تلاشهايی براي بهبود حقوق معلولين صورت میگيرد،‏ اما در دهه هفتاد ميلادی اين<br />

آوششها شتاب بيشتری پيدا آرد.‏ اغلب آشورها در زمينه بهبود دسترسی و فرصتها برای افراد معلول<br />

پيشرفت آردهاند اما نتايجی آه بدان رسيدهاند بسيار با هم متفاوت است.‏ توجه بيشتر به اين موضوع از<br />

يك سو و پيشرفت ناهماهنگ در زمينه مرتبط با موضوع از سوی ديگر،‏ مستقيما منجر به ايجاد<br />

پيماننامه سازمان ملل متحد در زمينه حقوق افراد معلول<br />

(CRPD) شد.‏<br />

2008<br />

CRPD<br />

جديدترين معاهده حقوقبشری سازمان ملل است آه در می وارد عمل شده و مدت لازم<br />

برای آغاز اجرای آن به طور بیسابقهای آوتاه بوده است.‏ اين معاهده خود گواه گرايش زياد به بهبود<br />

حقوق افراد معلول در سطح بينالمللی است.‏ ايالات متحده سی ارپی دی را پذيرفته و امضا آرده است اما<br />

هنوز آنرا به طور داخلی تصويب ننموده است؛ حال آنكه ايران در سال آنرا تصويب نمود.‏ ايالات<br />

متحده مجموعهای توسعه يافته از قوانين دارد آه حقوق افراد معلول را تعريف و از آنها محافظت ميكند،‏<br />

در حاليكه ايران در آغاز راه تقويت نظام حقوقی و تنظيمي خود است.‏ هردو آشور درگير آشمكشی<br />

ادامهدار برای پيشرفت بيشتر هستند.‏ CRPD عامل موثری در تسريع گفتمان ميان ايران و امريكا بود.‏<br />

2009<br />

شرآتآنندگان در اين گفتگو فرصتی يافتند تا دانش و تجربيات خودرا در زمينه انزوای<br />

ايده تدابيری به اشتراك بگذارند آه می تواند شايط را در چارچوب CRPD عوض آند.‏<br />

معلولين و<br />

2011<br />

پس از پايان دو نشست اين گفتگوها،‏ گزارش مشترك مهمی در ژوئن توسط سازمان بهداشت<br />

جهانی و بانك جهاني منتشر شد.‏ يكی از علل تهيه اين گزارش جهانی درباره معلوليت آمك به<br />

بود.‏ در اين گزارش آمده است آه قريب يك ميليارد نفر در دنيا دچار<br />

آشورها برای<br />

معلوليت بوده و همبستگي ميان معلوليت و فقر موجود است.‏ تقريبا %20 از فقيرترين مردم دنيا معلول<br />

هستند و تقريبا %80 افراد معلول در آشورهايی آه درآمد پايين دارند زندگی می آنند.‏ در اين گزارش<br />

روی اين موضوع تاآيد شده آه پيشرفت بزرگ براي رسيدن به اهداف توسعه هزاره سازمان ملل<br />

نيازمند عمل و توجه بيشتر در زمينه بهداشت،‏ آموزش،‏ اشتغال و ساير نيازهای افراد معلول<br />

است<br />

7<br />

(WHO)<br />

پيادهسازی CRPD<br />

(MDGs)<br />

. (WHO, 2011)


پيشزمينه<br />

طبق تخمين سازمان بهداشت جهانی،‏ تقريبا %14 جامعه جهانی دچار نوعی معلوليت فيزيكی،‏ روانی يا<br />

تكاملی/توسعهای است.‏ اما تعاريف و روشهاي ارزيابی متفوت است و آمار معلوليت در امريكا بين تا<br />

. آنچه در<br />

درصد و در ايران طبق گزارشات دولتی درصد جمعيت معلول است<br />

هيچ جا تفاوتی ندارد،‏ سابقه به حاشيه رانده شدن افراد معلول است.‏ تنها چيزی آه فرق ميآند جزئيات<br />

است و چگونگی تكامل سياستهای عمومی است.‏<br />

13<br />

(WHO, 2011)<br />

4<br />

16<br />

حقوق معلولين در ايالات متحده<br />

در امريكا،‏ حقوق افراد معلول در طی تاريخ اين آشور با افت و خيز رشد آرده است و مانند بسياری<br />

آشورهای ديگر مسئوليت مراقبت از معلولين با اعضای خانواده است.‏ در قرن هفدهم در امريكا چنين<br />

بود و همچنان اينگونه است.‏<br />

اما خانوادههايی آه با چالشهاي خاص اين مسئله درگير بودند،‏ شروع به گردهمآمدن آردند تا راهآارهای<br />

اجتماعی موثرتر و بيشتری دريافت آنند.‏ در 1817، مدرسه امريكايی ناشنوايان در هارتفورد آانتيكات<br />

تاسيس شد آه اولين مدرسه ويژه آودآان معلول در نيمكره غرب بود ‏(تاريخچه معلوليت<br />

آنگره امريكا به اولين آالج خاص آموزش افراد معلول،‏ يعني موسسه آموزش افراد ناشنوا،‏ نابينا<br />

و ناگويای آلمبيا آه بعدها به دانشگاه گالادِت تبديل شد مجوز تاسيس داد ‏(تاريخچه معلوليت<br />

2002). در<br />

-<br />

–<br />

1918<br />

1864<br />

.(2002<br />

در سال لزوم توجه به سربازانی آه از جنگ جهانی اول باز گشته بودند منجر به تدوين قانون<br />

اسميت سيرز در زيمنه بازتوانی جانبازان،‏ اولين قانون فدرال برای تامين خدمات توانبخشی و حقوق<br />

اشتغال مدنی براي اين افراد شد(تاريخچه معلوليت 2002). شايان توجه است آه تنها جانبازان جنگي<br />

معلول تحت پوشش اين قانون قرار می گرفتند و اين موضوع باعث بروز و شدت گرفتن تمايز ميان<br />

معلولين جانباز و ساير معلولين شد،‏ مسئلهای آه براي حاميان افراد معلول هم چالش و هم فرصت ايجاد<br />

می آند.‏<br />

1970<br />

به اعتقاد برخی افراد،‏ دهه زمان فرا رسيدن بلوغ جنبش حقوق معلولين در ايالات متحده است،‏<br />

اما آشكار است آه زمينهسازی برای بسياري از پيشرفتهای پس از 1970، قبل از اين سالها صورت<br />

گرفته بود.‏ ذيلا برخی از وقايع مهم مربوطه آمده است:‏<br />

1935<br />

مصوبه تامين اجتماعي در به قانون تبديل شد.‏ اين قانون آه هدف بدوی از آن ارائه<br />

خدمات به افراد سالخورده بود،‏ بودجههايی را نيز برای افراد نابينا و آودآان معلول تامين می<br />

آرد.‏<br />

<br />

8


یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

1940<br />

چندين نهاد حمايتی در دهه تاسيس شد:‏ فدراسيون ملی نابينايان،‏ فدراسيون امريكايی برای<br />

معلولين جسمی،‏ بنياد ملی سلامت روانی،‏ انجمن جانبازان ناتوان امريكا،‏ و بنياد ملی امور فلج.‏<br />

اين گروهها به دنبال پايان دادن به تبعيض اشتغالی،‏ به چالش آشاندن نگهداری معلولين در<br />

موسسات مجزا،‏ و پيگيری حقوق مرتبط با افراد تحت حمايت خود بودند.‏ نهادهای پيشگفته به<br />

طور جمعی و انفرادی در تغييرات حقوقی موثر بودهاند.‏<br />

1960، برنامه<br />

1950<br />

توانبخشی اشتغالی موجود گسترش يافته و برنامه<br />

در دهه و<br />

جديد به آنها اضافه شد.‏ نظام تامين اجتماعی نيز به طور پلكانی گسترش يافت تا امتيازاتی را<br />

برای آارگران معلول در بر گيرد.‏ برنامه تبليغی مختلفی آه بر موضوع اشتغال تاآيد داشتند،‏<br />

نقش مهمی در اين جريان ايفا آردند.‏<br />

رئيس جمهور آندی آه تحت تاثير معضلات تكاملی خواهر خود بود،‏ در جهت خارج آردن افراد<br />

معلول از موسسات خاص اقدام آرد و مشوق قانونی بود آه هدف از آن تسهيل سرمايه گزاری<br />

برای ايجاد مراآز سلامت روانی محلی به عنوان جايگزينی برای تيمارستانها بود.‏ در سال<br />

قانون جديدی تصويب شد آه به موجب آن آموزش آليه آودآان معلول اجباری بوده و به<br />

همين هدف آمك مالی دولتی در اختيار آنان قرار ميگرفت (1963).<br />

1963<br />

<br />

<br />

<br />

مديکر و مديکيت تاسيس شد و از اين راه آمكهای<br />

سالخورده و معلول قرار گرفت<br />

درمانی<br />

يارانهای<br />

در اختيار امريكاييهای<br />

.(1965)<br />

<br />

پيرو تصويب قانون موانع معماری (1968) آليه ساختمانهای<br />

قابل دسترسی باشد.‏ ‏(تاريخچه معلوليت<br />

دولتی<br />

میبايست برای<br />

معلولين<br />

.(2002<br />

<br />

1970<br />

در ابتدای دهه گروههای حامی حقوق معلولين با گرفتن الهام از پيروزيهای گذشته و با دانش<br />

به دست آمده از جنبش حقوق مدنی در صدد آسب قدرت در تعداد افراد خود برآمدند.‏ نقطه عطفی<br />

در افزايش همكاری ميان گروههای مختلف معلولين در سال حادث شد.‏ در اين واقعه،‏ صدها<br />

تظاهرآننده بيرون ساختمان دفتر جوزف آاليفانو،‏ وزير بهداشت،‏ آموزش و سلامت جمع و خواستار<br />

آن شدند آه وزير مقرراتی را برای پيادهسازی يك قانون مصوب امضا آند آه به توسعه<br />

برنامهها و حقوق توانبخشی آاری ميانجاميد.‏ ‏(تاريخچه معلوليت 2002) موفقيت اين حرآت خود<br />

انگيزه فعاليت بيشتر شد.‏ اين پيشرفتها در دهه ادامه يافت و باعث تغييرات حقوقی متعددی شد آه<br />

متضمن دسترسی بيشتر به برنامهها و امتيازات بود و احكام دادگاهی به نفع افراد معلول و اخبار<br />

گسترده ای را در پی داشت آه باعث افزايش آگاهی عمومی شد.‏<br />

1973<br />

1977<br />

80<br />

9


18<br />

دستيابی به آموزش،‏ اشتغال و زندگی مستقل باعث ايجاد اتحاد بيشتر اين افراد وگروهها شد.‏ معلولين<br />

جسمی بر دسترسي و ايمنی فيزيكی تاآيد داشتند؛ افراد دارای معلوليتهای تكاملی بر پذيرفته شدن در<br />

محل آار و جامعه به طور آل،‏ و معلولين ذهنی ‏(و حاميان آنان)‏ بر تعريف خود و زندگی مستقل<br />

تمرآز آردند.‏<br />

در نهايت قوه محرآه حاصله از به هم پيوستن جنبشهای آوچكتر،‏ در يك لحظه سرنوشت ساز منجر<br />

به تصويب قانون معلولين امريكا ‏(ا دی ا)‏ شد.‏ اين قانون متضمن حفاظت از حقوق جامع مدنی برای<br />

معلولين بود،‏ همانگونه آه قانون حقوق مدنی اين حقوق را برای اقليتهای مذهبی و نژادی تضمين می<br />

آرد.‏ ا دی ا چنين الزام میآند آه آليه برنامه ها و امكانات دولتی و نظامهای حمل و نقل عمومی و<br />

ارتباطاتی قابل دسترس باشند و اغلب آار و آسبها به استثنای موارد خيلی آوچك در ‏«حد معقول»‏<br />

تغييراتی در ساز و آار خود دهند تا قابل دسترسی باشند.‏<br />

در سالی آه از ان زمان گذشته،‏ پيشرفتهای بسيار زيادی حاصل آمده است.‏ مقررات ساختمانی<br />

به گونهای تغيير يافت تا در ساخت و سازهای جديد،‏ دسترسی حاصل شود.‏ ساختمانهای قديمیتر با<br />

در نظرگرفتن الزامات ا دی ا بازسازی شدند.‏ آارفرمايان عوض شدند.‏ مدارس تغيير آرد.‏ قوانينی<br />

آه تامين آننده دسترسی برخی آودآان معلول به آموزش بود،‏ توسعه داده شد و تبديل به قانون<br />

آموزش افراد معلول ‏(ای دی ايی ا)‏ شد.‏<br />

ا دی ا طی سالهای بعد،‏ دعاوی زيادی را در دادگاهها به دنبال داشت و احكام برخی از اين موارد<br />

باعث محدود شدن تعريف واجد شرايط بودن افراد براي بسياری از برنامهها و خدمات شد.‏ در نهايت<br />

برای بازنگری ا دی ا حمايت و ادله آافی جمع شد و اصلاحيه سال بر ا دی ا باعث بازتر<br />

شدن تعريف فرد معلول شد.‏<br />

2008<br />

ايالات متحده هم اآنون دارای يك نظام حقوقی و تنظيمی است آه مطلوب خيلی از آشورهای ديگر<br />

است،‏ اما همچنان نواقص و عيوب زيادی دارد.‏ يكی از چالشهای عمده،‏ آمبود منابع لازم برای<br />

موارد مختلف است؛ از جمله می توان از مراقبتهای خاص از آودآان معلول برای موفقيتشان در<br />

تحصيل،‏ شرايط اسكان با مراقبين برای تحقق مقوله زندگی مستقل برای افراد دچار معلوليتهای<br />

توسعه ای،‏ خدمات حمايتی برای افراد دارای معلوليت جسمی برای زندگی مستقل و خدمات حمايتی<br />

برای کارفرمايان يا مربيانی که مايلند کاملا مطيع قانون باشند.‏<br />

حقوق معلولين در ايران<br />

راه رسيدن به حقوق برابر برای افراد معلول در جمهوری اسلامی ايران نيز مانند بسياری از<br />

کشورها،‏ يک مسير پرسراشيبی بوده است.‏ انزوای معلولان و عدم شناخت کامل نيازهای آنان توسط<br />

جامعه و دولت،‏ موانع عمده بر سر راه تغيير است.‏ اما ايران سالهاست که در اين زمينه پيشرفتهای<br />

عمده به خود ديده است.‏<br />

10


1920<br />

يکی از اولين پيشرفتهای مهم در رخ داد،‏ زمانی که يک کشيش مبلغ آلمانی اولين مرکز<br />

آموزش نابينايان را تاسيس کرد ‏(صالح پور و اديب سرشکی ( پس از آن چند مرکز ويژه<br />

معلولين راه اندازی و بنای کوشش افراد معلول،‏ خانواده هايشان و جامعه مدنی برای پی گيری حقوق<br />

مدني آنان گذاشته شد.‏<br />

2001<br />

قانون اساسي ايران اشاره عامي به حقوق معلولان ندارد اما در بخش حقوق بهزيستي ‏(مصوب<br />

و اصلاح شده در 1989) آمده است که معلولين بايد از نظام تامين اجتماعی ايران بهره مند<br />

شوند.‏ منشا اين حقوق در مصوبات سال است که در آن برای اولين بار حقوق بازتوانی کاری<br />

برای افرادی که به سبب ناتوانی فيزيکی و ذهنی از امکانات به مراتب کمتری برای بدست آوردن<br />

و نگه داشتن يک شغل ثابت برخوردارند"‏ در نظر گرفته شده است ‏(سازمان جهانی کار<br />

.(2011<br />

1959<br />

"<br />

1979<br />

مانند اکثر کشورها،‏ ايران نيز درگير چالش تعريف ناتواني هايی است که افراد را واجد شرايط حقوق<br />

معلوليت مي کند.‏ سازمان بهزيستی کشور از سوی دولت مسئول ارائه خدمات به واجدين شرايط<br />

بوده،‏ و تنها چهار نوع معلوليت تعريف مي کند:‏ جسمی،‏ شنوايی،‏ بينايی،‏ و ذهنی.‏ ‏(علاءدينی<br />

پس از جنگ ايران و عراق،‏ دولت دسته جديدی به نام ‏"جانباز"‏ تعريف و بنياد جانبازان<br />

را برای کمک به معلولان جنگی تاسيس کرد(علاءدينی 2004). همانگونه که در جاهای ديگر نيز<br />

مرسوم است،‏ به جانبازان و معلولان جنگی امکانات خاص تعلق می گرفت.‏<br />

.(2004<br />

1959<br />

16<br />

از تاکنون قوانين و مقررات گوناگونی در باره مسائل ويژه معلولان مدون شده تا اينکه در<br />

سال 2003، قانون حمايت از معلولين به تصويب رسيد.‏ اين قانون،‏ که جامعترين و پيشرفته ترين<br />

مصوبه ايران در زمينه حقوق معلولين است به طور مشخص ملهم از قوانين کشورهای ديگر بوده و<br />

در ماده تدوين گرديد.‏ از جمله الزامات آن عبارت است از حمايت قانونی از افراد معلول در<br />

فضاها و ابنيه عمومی،‏ دسترسی ها،‏ آموزش،‏ اسکان و مسائل مالی.‏ مثلا سازمانهايی که بودجه<br />

دولتی دريافت مي کنند موظفند %3 کارمندان خودرا از ميان معلولان و %10 از جانبازان استخدام<br />

کنند.‏ ‏(علاءالدينی 2004) وسعت عمل قانون زياد است اما نظام پايشی برای سنجش انطباق و اعمال<br />

سياستهای تنبيهی وجود ندارد.‏ مثلا طبق قانون بايد ساختمانها کاملا برای معلولين قابل دسترسی باشد<br />

اما در عمل در اين زمينه کار اندکی شده است.(بحرينی 2007) همچنين اکثر وسايط نقليه عمومی<br />

نيز برای معلولان قابل دسترسی نيست.‏<br />

وجود يک نظام حقوقی بسيار مهم است،‏ ولو اينکه به طور معناداری اعمال نشود.‏ در حال حاضر،‏<br />

خدمات بهزيستی مهمتر است که در سه رسته ارائه می شود:‏ حمايت اجتماعی،‏ پيشگيری و<br />

توانبخشی.‏ متاسفانه کاغذبازيهای اداری،‏ محدوديتهای مالی و مانع ديگر باعث محدود شدن تعداد<br />

دريافت کنندگان اين خدمات می شود ‏(بحرينی 2007) و توجه دولتی بيشتری لازم است.‏ حاميان<br />

معلولان در اين بخش فرصتهای مهمی برای تاثيرگذاری بر اوضاع و وقايع دارند.‏<br />

11


نهادهای حامی پيشتاز،‏ از جمله انجمن توانبخشی ايران و انجمن ملی حمايت کودکان که هردو در<br />

سال تاسيس شدند،‏ تاثير به سزايی در بهبود اوضاع داشته اند و انگيزه تاسيس نزديک به<br />

سازمان غيردولتی در زمينه مسائل معلولان در ايران شده اند.‏ ‏(صالح پور و اديب سرشکی<br />

1969<br />

250<br />

.(2004<br />

73<br />

اشتغال هم مثل همه جای دنيا معضل بزرگی است اما در ايران اوضاع بسيار پيچيده تر هم هست.‏<br />

جمعيت ميليونی ايران جوان و سن ميانه در اين کشور سال است.‏ نرخ بيکاری در آن حدود<br />

%15 بوده که برای افراد معلول اين مقدار دو برابر است.‏ هرچقدر هم که تمايل به کمک به افراد<br />

معلول وجود داشته باشد،‏ در يک بازار کار بسيار رقابتی نمی توان فرض را بر اين گذاشت که افراد<br />

جوان بيکار و خانواده هايشان سعه صدر خيلی زياد از خود نشان دهند.‏ از اين گذشته به رغم وجود<br />

قوانينی که ايجاد دسترسی بهتر به ساختمانهای دولتی،‏ مدارس و خانه ها را اجباری کرده،‏ عدم<br />

اطاعت از اين قوانين جلو پيشرفت معلولان را ميگيرد.‏<br />

25<br />

رويکرد کارفرمايان نيز مانع درخور توجهی است.‏ مطالعات نشان ميدهند که در مورد کيفيت کاری<br />

که ميتوان از يک فرد معلول داشت هنوز پيش داوری ها و سوء تفاهماتی وجود دارد.‏ در اين ميان،‏<br />

معلولين ذهنی که فرصتهای آموزشی شان بسيار محدود است از همه منزوی تر هستند و اين<br />

موضوع احتمال استخدام اين افراد را در آينده تضعيف مي کند.‏ کارفرمايان اغلب اطلاعی از<br />

الزامات حقوقی ‏(که همانطور که پيشتر گفته شد،‏ اجرا نمی شود)‏ و نيز انگيزه های استخدام معلولين<br />

ندارند.‏ پيشرفت در اين زمينه کند است اما وجود دارد که تا اندازه ای مرهون وجود جانبازان جنگ<br />

ايران و عراق است.‏<br />

مسئله تعريف مفهوم:‏ چه کسي معلول است؟<br />

اين سوال گريبان گير سياستگذاران و محققين است و هيچگونه مقايسه بين المللی بدون وجود يک<br />

تعريف مشترک امکان ندارد.‏ اينکه %15 امريکاييها و تنها %4 ايرانيان معلول باشند منطقي به<br />

نظر نمی رسد.‏ تنها توجيه معقول اين تفاوت،‏ اختلاف در تعاريف است.‏<br />

1970<br />

سازمان بهداشت جهانی زمانی که در اوايل دهه در حال تخمين نياز جهاني به خدمات<br />

توانبخشي بود،‏ با اين مسئله درگير شد که خود سوالات زيادی را بر مي انگيخت:‏ آيا سوء تغذيه هم<br />

معلوليت حساب مي شود؟ از چه زمانی بايد فرد سالخورده ای که هم از لحاظ ذهنی و هم جسمی<br />

توان خود را از دست مي دهد معلول فرض کنيم؟ تکليف اختلالات روانی شديد،‏ اعتياد به الکل يا<br />

مواد مخدر يا چاقی مفرط چه مي شود؟ با شرايط ناتوان کننده ای که بهبود مي يابد يا درمان مي شود<br />

چه می توان کرد؟ اولين تخمينهای سازمان بهداشت جهاني آن بود که %10 کل جمعيت دنيا معلول<br />

است.‏ ارقام مربوط به بيماريهای روانی اساسا در اين آمار اوليه حساب نشده بود.‏ ‏(هيلندر<br />

در گزارش جديد جهانی در مورد معلوليت با بکارگيری يک تعريف نسبتا جامع و وسيعتر ‏،تخمين<br />

(2006<br />

12


زده مي شود که %15 جمعيت دنيا معلول است.‏ اين تخمين به طور قابل ملاحظه ای<br />

مقدار منتشر شده پيشين است ‏(سازمان بهداشت جهاني<br />

بالاتر از<br />

.(2011<br />

هرگاه کشوری قصد اعطای حقوق و امتيازات داشته باشد،‏ مسئله تعاريف اهميت زيادی پيدا مي کند.‏<br />

برنامه های تخصيص کمکهای مالي به گونه ای با دقت طراحی مي شوند که سياستگذاران بدانند<br />

هزينه ها بر چقدر بالغ می شود.‏ شرايط دريافت خدمات نيز وابسته به تعريف است،‏ بنابراين تعاريف<br />

در برنامه ريزی بسيار مهم هستند.‏ برنامه بيمه معلولان در نظام تامين اجتماعی،‏ بخصوص از زمان<br />

بحران اقتصادی 2008، به نسبت سريعترين رشد را در سيستم دارد.‏ وعده های مبنی بر اعطای<br />

کمکهای مالی دولتی در قانون ا دی ايی ا هيچوقت محقق نشد زيرا نياز به آن از بودجه های موجود<br />

هميشه بيشتر بوده است.‏ وقتی که ا دی ا به قانون مصوب تبديل شد،‏ توجه زيادی به تعيين مسئوليت<br />

صاحبان کار و کارفرمايان شد.‏<br />

ا دی ا از راه مقررات،‏ روشها و ديدگاهها تکامل يافت.‏ سلسله ای از دعاوی حقوقی باعث بسته تر<br />

شدن تعريف معلوليت شد و اين در حالی بود که جامعه متوجه وجود شرايط ناتوان کننده در حالاتی<br />

مي شد که پيش از آن تعريف نشده بود،‏ مانند کودکانی که مورد آزار يا مسامحه قرار می گيرند يا<br />

افراد مسن سال از کار افتاده.‏ از اينرو در اصلاحيه ا دی ا تعريف جامعتری از معلوليت مطرح و در<br />

قانون لحاظ شد.‏<br />

اصلاحيه فوق در تعريف معلوليت موارد زير را هم به شمار مي آورد:‏<br />

داشتن اختلالی روحی يا جسمی که اساسا يک يا چند فعاليت اصلی حياتی را محدود کند.‏<br />

داشتن سابقه چنين اختلالی:‏ يا<br />

وجود اين نگرش که فرد دچار اختلالی مانند تعريف فوق است.‏<br />

<br />

<br />

<br />

اين اصلاحيه همچنين تعريف فعاليتهای اصلي حياتي را طوری گسترش داد که مراقبت از خود،‏<br />

انجام کارهای دستي،‏ ديدن،‏ شنيدن،‏ غذا خوردن،‏ خوابيدن،‏ راه رفتن،‏ ايستادن،‏ بلند کردن اشيا،‏ خم<br />

شدن،‏ حرف زدن،‏ نفس کشيدن،‏ سادگيری،‏ خواندن،‏ تمرکز،‏ تفکر،‏ برقراری ارتباط،‏ و کار کردن را<br />

در برگيرد.‏ علاوه بر اين بخشی جديد تحت عنوان کارکردهاي بدنی اصلی نيز در آن اضافه شد که<br />

شامل فعاليت سيستم ايمنی،‏ گوارش،‏ مثانه و روده،‏ مغز و اعصاب،‏ تنفس و گردش خون و توليد مثل<br />

مي شد.‏ ضمن اينکه اين مفاهيم با فرض اين تبيين شد که هيچ راه اصلاحی مثل دارو،‏ وسايل طبی،‏<br />

اعضا و اندامهای مصنوعی،‏ سمعک و غيره وجود ندارد.‏<br />

اين تعاريف جديد در ژانويه 2009<br />

شود.‏<br />

اجرايی<br />

شد و همچنان در دادگاهها بر جزئيات آن افزوده می<br />

13


معاهده سازمان ملل درباره حقوق افراد معلول ) سی ار پی دی)‏<br />

2001<br />

2006<br />

مطرح شد و طي پنج سال توسط يک کميته ويژه توسعه يافت.‏<br />

سی ار پی دی ابتدا در سال توسط مجمع عمومی سازمان ملل پذيرفته شد و اسناد آن در<br />

پيشنويس نهايی آن در دسامبر کشور به آن اجرا<br />

به دنبال پيوستن آماده امضا گرديد.‏ اين معاهده در می مارچ گرديد.‏<br />

103<br />

20<br />

2008<br />

153<br />

2007<br />

طبق اطلاع سازمان ملل،‏ تاکنون کشور معاهده را امضا و از ميان اين تعداد،‏ کشور آنرا<br />

بطور داخلی نيز تصويب کرده اند.‏ ايران يکی از کشوری است که بدون طي مرحله امضا آنرا<br />

تصويب کرده حال آنکه ايالات متحده آنرا امضا کرده ولی به تصويب داخلی نرسانده است.‏ يک<br />

پروتوکل اختياری نيز همزمان با سی ار پی دی تدوين شد که کشور آنرا امضا نموده و<br />

کشور آنرا تصويب کرده اند.‏ ايران و ايالات متحده در اين گروه دوم قرار ندارند.‏<br />

63<br />

90<br />

9<br />

2009<br />

ايالات متحده در اکتبر سی ار پی دی را امضا کرد.‏ رييس جمهور اوباما تاکنون درخواست<br />

رسمی تصويب را به سنا نفرستاده اما انتظار مي رود پيش از انتخابات چنين کند.‏ مجلس<br />

ايران سی ار پی دی را در اکتبر به تصويب رساند.‏ لازم به ذکر است که کشورهای<br />

مختلف از جمله ايران ملاحظات يا حق رزروهايی را در تصويب معاهده در نظر گرفته اند.‏ رزرو<br />

ايران بدين شرح است:‏ بازگشت به بند 46، جمهوري اسلامی ايران اعلام می دارد که مقيد به<br />

اجراي هيچيک از مفاد معاهده که با قوانين جاری آن در تضاد باشد،‏ نيست.».‏ اين ملاحظه موجب<br />

نگرانيهايي شده است که مبادا گزاره اي اينچنين کلي موجب نقض اثر حقوقی معاهده در ايران شود.‏<br />

ايالات متحده در زمان تهيه سی ار پی دی بيشتر خودرا در حاشيه نگه داشت.‏ دولت جرج دابليو<br />

بوش معتقد بود که بهتر است اين مسائل به دولتها سپرده شود تا اينکه روندی مانند يک پيمان<br />

چندجانبه را طی کند.‏ از اين گذشته،‏ با توجه به وجود يک نظام گسترده حقوقی در رابطه با حقوق<br />

معلولان،‏ دولت فايده چنداني در يک معاهده سازمان ملل نديد.‏ اين انفعال ايالات متحده باعث<br />

سرخوردگی زياد نهادهای حامی معلولان شد.‏<br />

2012<br />

2009<br />

23<br />

...»<br />

در همان اثنا طيف وسيعی از کشورها گرد هم آمدند تا در مدت زمانی بسيار کوتاه سی ار پی دی را<br />

مدون کنند.‏ اين معاهده اولين پيمان حقوق بشری بود که کشورهاي اسلامی در روند توسعه اش<br />

مشارکت فعال داشته و و از آن حمايت کردند.‏ ايران يکي از اين کشورها بود.‏<br />

اساس سی ار دی پی بر هشت اصل استوار است:‏<br />

احترام به کرامت،‏ خودمختاری و استقلال کليه انسانها;‏<br />

14


جلوگيری از تبعيض بر عليه همگان;‏<br />

پذيرفته بودن و مشارکت مفيد و کامل در اجتماع;‏<br />

حفظ احترام برای تفاوتها و پذيرفتن معلوليت به عنوان بخشی از گوناگونی بشری و ماهيت<br />

انسان;‏<br />

فرصتهای برابر;‏<br />

قابليت دسترسی;‏<br />

برابری جنسيتی;‏ و<br />

احترام برای توانمنديهای در حال تکامل کودکان معلول و رعايت حق آنها برای حفظ هويتشان.‏<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

اميد است اين اصول در قوانين و رفتار جوامع و مردم ايران،‏ ايالات متحده و ساير جاهايی<br />

گفتگوی ميان ايران و امريکا را فراهم کردند،‏ يکپارچه شود.‏<br />

که انگيزه<br />

15


مراجع<br />

‏"تاريخچه معلوليت"،‏ (2002)، جمعی از مولفين،‏ مرکز آموزش و تحقيقات توانبخشی در زمينه<br />

مديريت زندگی،‏ انجمن ملی معلولان و تحقيقان توانبخشی:‏<br />

http://isc.temple.edu/neighbor/ds/disabilityrightstimeline.htm<br />

علاءالدينی،‏ پ.‏ (2004) آموزش و به کارگيری معلولان:‏ ايران 2003 ‏(مطالعه ای در باب توانايی ها<br />

در کشورهای آسيايی)‏ بانکوک،‏ تايلند:‏ اداره بين المللی کار.‏<br />

بحرينی،‏ ر.‏ (2007) درک معلوليت به عنوان بک مسئله حقوق بشر.‏ گذار:‏ چشم اندازی برای حقوق<br />

بشر و دموکراسی در ايران:‏<br />

http://www.gozaar.org/english/articlesen/Understanding-Disability-as-a-Human-Rights-Issue.html.<br />

هيلندر،‏ ا.‏ (2006) اساس توانبخشی مبتنی بر جوامع،‏ دوره معلوليت و بازتوانی سازمان بهداشت<br />

جهانی،‏ ژنو،‏ سوييس<br />

مجموعه پايش بين المللی حقوق معلولان_‏ ايران . دريافت شده در تاريخ<br />

10<br />

(2011) IDEAnet<br />

فوريه 2011 از http://www.ideanet.org/content.cfm?id=5B5D7F<br />

سازمان جهانی<br />

در تاريخ<br />

توصيه برای توانبخشي اشتغالی<br />

از<br />

R99 ‏(معلولان)‏ 1955، . دريافت شده<br />

کار (2011)<br />

10 فوريه 2011<br />

http://www.ilo.org/ilolex/cgi-lex/convde.pl?R099.<br />

سلامتی،‏ پ.،‏ کاربخش،‏ م.،‏ صادقيان،‏ س.،‏ طغي،‏ م.‏ رستمی،ر.،‏ صادقي،‏ م.‏ (2009) وضعيت<br />

بهداشت در ايران،‏ مجله مغرب،‏ دوره<br />

صالح پور،‏ ی.‏ و اديب سرشکي،‏ ن.‏ (2001) معلوليت و فرهنگ ايرانی،‏ دانشگاه بهداشت و علوم<br />

توانبخشی،‏ گروه نيازهای ويژه،‏ تهران،‏ ايران<br />

،34 شماره 1<br />

گزارش سازمان ملل متحد (2010) وضعيت حقوق بشر در جمهوری اسلامي ايران،‏<br />

سازمان ملل،‏ مجمع عمومی:‏<br />

http://www.un.org/ga/search/view_doc.asp?symbol=a%2F65%2F370&Lan<br />

g=E.<br />

سازمان بهداشت جهانی (2011) گزارش جهانی در باره معلوليت:‏<br />

(A/65/370)<br />

http://www.who.int/disabilities/world_report/2011/en/index.html<br />

16


نگاهی گذرا بر وضعيت توانبخشی و معلولان در ايران<br />

محمد کمالی<br />

سرآغاز<br />

سازمان جهانی بهداشت و سازمان ملل متحد برآوردی درصدی از جمعيت هر کشور را به نوعی از<br />

ناتوانی و معلوليت مبتلا می دانند.‏ بواسطه تفاوت هايی که در روش های جمع آوری اطلاعات اعم از<br />

سرشماری،‏ مطالعات موردی و آمارهای ثبتی وجوددارد،‏ برآورد دقيق تعداد افراد دارای ناتوانی با<br />

معلوليت به سختی امکان پذير است.‏ از همين رو آمارهای اعلام شده در کشورهای توسعه يافته به مراتب<br />

بيشتر ازکشورهای در حال توسعه است.‏ حضور تعداد بيشتری از سالمندان در اين کشور ها از جمله<br />

دلايل مهم اين موضوع می باشد.‏<br />

2006<br />

1996 ،1986<br />

10<br />

مهمترين<br />

و برآوردها در ايران از دو منبع سرچشمه گرفته اند.‏ سرشماری سال<br />

منابع از برآورد جمعيت معلولان در ايران است که متاسفانه از اعتبار کافی برخوردار نمی باشند.‏ در<br />

نفر جمعيت برآورد شده است.‏ از<br />

تعداد افراد دارای ناتوانی حدود يک درصد سال آنجا که افراد دارای ناتوانی ذهنی و روانی پرسش نشده اند وصرفا موارد بارز و قابل رويت سرشماری<br />

نيز بجای سرشماری افراد،‏ خانوارهای<br />

شده اند و از روائی و اعتماد برخوردار نيست.‏ در سال درصد از خانوارهای کشور 479,590 خانوار<br />

واجد فرد معلول شمرده شده اند.‏ بر اين اساس حدود اين<br />

در اين سال هم وجود دارد.‏ در سال برآورد شده است.‏ ايرادت ذکر شده در سرشماری سوی استفاده از پرسش هايی که منطبق بر<br />

کار از وضعيت بهتری برخوردار گرديده است.‏ تمايل به طبقه بندی جديد عملکرد،‏ ناتوانی و سلامت ای سی اف هستند،‏ در اين سرشماری ديده شد و از همين<br />

منظر بر تعداد افراد شمارش شده افزوده گرديد.‏ مطابق اين سرشماری مجموع افراد دارای ناتوانی حدود<br />

درصد آنان ساکن شهرها و مابقی در روستا زندگی می<br />

نفر برآورد گرديد که بيش از کنند.‏ پرسش از افراد دارای اختلال ذهنی نکته بارز اين سرشماری است که در سرشماری های قبلی<br />

وجود نداشته است.‏ در اين ميان اگر کمی واقعی تر به مسئله بپردازيم می توان از شيوه پروفسور هلاندر<br />

استفاده نمود.‏ در اين روش ضريبی برای هر يک از گروههای جمعيتی در نظر گرفته شده است<br />

که با ضرب آن در جمعيت آن گروه تعداد افراد معلول مشخص خواهد شد.‏ بر اين اساس حدود‎5‎ درصد<br />

از جمعيت کشور دارای معلوليت يا ناتوانی شديد و متوسط خواهند بود که جمعيتی بيش از<br />

نفر را شامل خواهد شد.‏ اين تعداد به واقعيت ها نزديکتر است.‏<br />

2006<br />

3,600,000<br />

453,090<br />

1996<br />

3.9<br />

65<br />

17<br />

60<br />

1986<br />

1,100,000<br />

1994<br />

دو نکته مهم در اين بحث بايد ذکر شود.‏ اول اينکه تعداد افراد دارای ناتوانی رو به افزايش است.‏ اين امر<br />

به دليل افزايش اميد زندگی،‏ بهبود مراقبت های بهداشتی درمانی،‏ بهبود تغذيه و وضعيت معيشتی در<br />

جوامع می باشد.‏ دلايل فوق باعث آن می گردد که افراد بيشتری عليرغم داشتن ناتوانی و معلوليت امکان


ادامه حيات داشته باشند.‏ افزايش تعداد سالمندان در کشورهای مختلف خود دليل ديگری برای ازدياد تعداد<br />

افراددارای ناتوانی در جوامع است.‏ از سوی ديگر،‏ دور باطل بين فقر و ناتوانی ديده می شود که از يک<br />

سو ناتوانی سببی برای ازدياد افراد فقير است که بلحاظ اقتصادی امکان تامين معيشت خويش را ندارند<br />

واز طرف ديگر افراد فقير بيشتر به معلوليت دچار می شوند.‏ اين تسلسل،‏ معضلات پديده ای در جوامع<br />

باعث می گردد و معمولا تلاش نظام های رفاه اجتماعی بر حل اين مورد تمرکز می يابد.‏<br />

ناتوانی،‏ معلوليت و توانبخشی<br />

ناتوانی يکی از مفاهيم کليدی در حيطه علوم اجتماعی و حوزه توانبخشی است.‏ ناتوانی يک اصطلاح<br />

نسبی است که مانعی در برابر توانائی انسان برای انجام يک فعاليت در موقعيت طبيعی.‏ در حال حاضر<br />

در مباحث و ادبيات توانبخشی در ايران ناتوانی معمولا مترادف معلوليت بکار برده می شود.‏ افراد<br />

دارای ناتوانی اغلب افراد معلول ناميده می شوند.‏ اين در حالی است که با توجه به ماهيت نسبی ناتوانی<br />

می توان گفت هر کس در طول عمر خويش به درجات مختلف می تواند ناتوانی را تجربه نمايد.‏ از اين<br />

رو فرد معلول يا دارای ناتوانی،‏ ‏"فردی است که در جامعه اش به دليل ظاهر يا رفتار متفاوت و داشتن<br />

محدوديت عملکردی و يا فعاليتی،‏ معلول تلقی می گردد و يا به صورت رسمی چنين شناسايی می شود."‏<br />

افراد دارای معلوليت،‏ بيش از آنكه بعنوان معلول شناخته شوند،‏ بايد بعنوان انسانهايی همنوع در جامعه<br />

در نظر گرفته شوند،‏ انسانهايي آه تنها در رفتار ، ظاهر با عملكرد خود با ديگران متفاوتند و آارهايشان<br />

را به گونه اي ديگر نسبت به افراد عادي انجام مي دهند،‏ اما از نظر انساني شايسته برخورداري از<br />

امكانات جامعه و حضوري فعال و پرنشاط در اجتماع مي باشند.‏ متأسفانه،‏ نگاه تبعيض آميز از گذشته تا<br />

بحال مانع حضور و بهره مندي آنان از امكانات جامعه،‏ حتي در حداقل گرديده است.‏ اين بدان واسطه<br />

رخ داده است آه در برنامه ريزيها،‏ تصويب قوانين،‏ آموزش ، مسكن،‏ تنها نيازهاي افراد سالم مورد<br />

توجه قرار گرفته است.‏ آنچه در اين ميان باعث اين امر گرديده است ، وجود نگرش منفي و آمبود آگاهي<br />

از توانمنديهاي بالقوه و بالفعل افراد داراي معلوليت است.‏<br />

توانبخشی در مفهوم دانشگاهی شامل اقداماتی است که برای بازگرداندن فرد دارای ناتوانی به جامعه اش<br />

انجام می گيرد.‏ تعريف توانبخشی نيز در طول زمان دستخوش تغييراتی شده است ليکن در حال حاضر<br />

يکی از جامع ترين تعريف را هلاندر ارائه نموده است.‏ در اين تعريف ‏«توانبخشی شامل تمام اقدامات<br />

هدفمند دارای محدوديت زمانی برای کاهش اثر معلوليت بر فرد،‏ قادر ساختن وی برای دستيابی به<br />

استقلال،‏ در هم آميزی اجتماعی،‏ کسب کيفيت زندگی بهتر و خود شکوفائی است.‏ توانبخشی نه تنها شامل<br />

آموزش افراد معلول،‏ بلکه شامل مداخله در ساختار عمومی جامعه به منظور متناسب سازی محيط و<br />

حفظ رعايت حقوق انسانی افراد دارای ناتوانی است.‏ رعايت حقوق بشر تعهدی از سوی دولت هر<br />

کشور،‏ جوامع و هر شهروند آن است.‏ معلولان برای زندگی همچون ساير افراد جامعه دارای حقوق<br />

مشابه هستند و هيچگونه استثنايی نبايد وجود داشته باشد.‏ برای حصول اطمينان از برخورداری افراد<br />

معلول از موارد زير ممکن است توجه ويژه ای نياز باشد.‏ مانند دسترسی به خدمات بهداشتی و اجتماعی،‏<br />

فرصت های آموزشی و شغلی،‏ مسکن،‏ حمل و نقل،‏ دسترسی به اطلاعات و برخورداری از زندگی<br />

18


اجتماعی،‏ فرهنگی مثل تسهيلات ورزشی،‏ تفريحی،‏ حضور در جامعه و مداخله کامل سياسی در تمامی<br />

موضوعات مربوط به آنان.‏<br />

بدين ترتيب،‏ توانبخشی به عنوان يکی از مهمترين موضوعات مورد توجه برای افراد دارای ناتوانی<br />

بجای ماهيتی کلنيکی و پزشکی،‏ دارای ماهيتی اجتماعی و انسانی شد که بر اساس آن حتی در تعريف<br />

خود،‏ خواستار مداخله در نظامهای اجتماعی برای بستر سازی حضور افراد معلول در جوامع گرديد و<br />

از دولتها خواست تا در برخی موارد از جمله در حيطه آموزش،‏ سلامت،‏ توانبخشی،‏ ارتباطات،‏ اياب و<br />

ذهاب،‏ زندگی مدنی و استقلال و خودکفايی اقتصادی توجه ويژه ايی به افراد دارای ناتوانی معمول دارند<br />

تا آنها نير بدين وسيله به سطح افراد عادی حامعه برسند.‏ گاهی اين توجه ويژه از سوی برخی مورد<br />

سوال قرار ميگيرد،‏ اما پاسخ آن است که در صورت اعمال اين چنين توجهاتی،‏ تازه افراد دارای ناتوانی<br />

و افراد عادی در جوامع ، در سطحی يکسان از خدمات قرار خواهند گرفت.‏<br />

توانبخشی در ايران<br />

حضور توانبخشی در ايران با تصويب قانونی برای ايجاد انجمن توانبخشی وابسته به وزارت کار و امور<br />

اجتماعی در سال رسميت يافت.‏ البته پيش از آن هم فعاليت های موردی در اين حيطه در ارتش<br />

يا جمعيت شير و خورشيد سرخ ايران انجام پذيرفته بود.‏ بر اساس اين قانون،‏ دولت مکلف شد تا<br />

درجهت تجديد فعاليت و حرفه آموزی و تقويت روحی کسانی که به علت نقص عضو و يا از دست دادن<br />

قسمتی از توانائی خود،‏ قادر به انجام کار نيستند،‏ انجمن توانبخشی را تشکيل دهد.‏ در سال<br />

بيمارستان توانبخشی شفايحيائيان به انجمن توانبخشی واگذار شد.‏ در سال با تشکيل وزارت رفاه<br />

اجتماعی،‏ انجمن توانبخشی به اين وزارت منتقل گرديد هر چند با انحلال وزارت رفاه اجتماعی در سال<br />

1976 بار ديگر انجمن به وزارت بهداری و بهزيستی انتقال يافت.‏<br />

1969<br />

1974<br />

1980<br />

19<br />

1968<br />

به دنبال پيروزی انقلاب اسلامی،‏ در اوايل سال با تصويب شورای انقلاب اسلامی،‏ انجمن<br />

توانبخشی از جمله انجمن ها،‏ سازمانها و نهادهايی بود که با هم ادغام و سازمان بهزيستی کشور را<br />

تشکيل دادند.‏ از اين زمان فعاليت های توانبخشی در قالب حوزه معاونت امور توانبخشی سازمان<br />

بهزيستی به انجام می رسد.‏ فعاليت های علمی برای تربيت نيروی متخصص اين حوزه نيز باتشکيل<br />

مدارس عالی توانبخشی در سال در رشته های فيزيوتراپی،‏ کار درمانی و گفتار درمانی آغاز<br />

گرديد.‏ هم اکنون تعداد دانشگاههايی که رشته های توانبخشی در آنها تدريس می شوند به بيش از<br />

دانشگاه افزايش يافته است.‏<br />

10<br />

1973<br />

به دنبال جنگ تحميلی و لزوم رسيدگی به افراد جانباری که معلوليت های مختلفی ناشی از جنگ روبرو<br />

شده بودند،‏ فعاليت های توانبخشی در ابعاد مختلف در بنياد امورجانبازان شکل گرفت که باعث گسترش<br />

مراکز توانبخشی و توجه بيش از پيش به اين امر گرديد.‏ از سوی ديگر فعاليت های که برای آموزش<br />

کودکان استثنايی در حيطه های محدودی صورت می گرفت با تشکيل سازمان آموزش و پرورش<br />

استثنايی کشور در سال با خدمات توانبخشی تلفيق گرديد.‏ ارائه همزمان خدمات توانبخشی<br />

1991


یها<br />

یها<br />

آموزشی،‏ پزشکی و اجتماعی موجبات بهبود وضعيت دانش آموزان دارای ناتوانی و معلوليت را فراهم<br />

کرد.‏<br />

در حال حاضر،‏ عمده خدمات توانبخشی در کشور توسط سازمان بهزيستی کشور ارائه می گردد.‏ بر<br />

اساس آخرين آمار،‏ جمعيتی بيش از‎650,000‎ هزار نفر از معلولان تحت پوشش اين خدمات هستند.‏<br />

همچنين خدمات توانبخشی در سازمان امور جانبازان،‏ سازمان آموزش وپرورش استثنايی،‏ هلال احمر،‏<br />

کميته امداد امام خمينی و ديگران و نيز بخش غير دولتی به جامعه ارائه می گردد.‏ باتصويب مجلس<br />

شوراي اسلامي در ارديبهشت ماه ايران هم به جمع حدود آشوری پيوست آه دارای قانونی<br />

براي امور معلولان خود هستند.‏ اين رقم در مقايسه با بيش از آشور عضو سازمان ملل متحد،‏<br />

بسيار پايين است.‏ ‏«قانون جامع حقوق معلولان»‏ با وجود آنكه از ديد تخصصی براي ‏«جامع»‏<br />

ناميده شدن با مشكل مواجه است ليكن به عنوان قانونی آه می تواند راه را برای رسيدن معلولان ايرانی<br />

به برخی از حقوق ناديده انگاشته شده شان هموار سازد،‏ بسيار مهم است.‏ عليرغم گذشت چند سال از<br />

تصويب آن متاسفانه هنوز در پيچ و خم های مختلفی دست به گريبان است و متاسفانه در مسير خوبی<br />

پيش نمی رود.‏<br />

50<br />

200<br />

20<br />

،2004<br />

17<br />

روندتصويب پيماننامه جهانی حقوق معلولان در ايران متأسفانه با تاخير فراوانی همراه شد.‏ با وجود<br />

حضور به موقع واطلاع رساني مناسبي آه از سوي آارشناسان امر و سازمانهاي غير دولتی معلولان<br />

انجام گرفت،‏ ليكن فعاليت دولتی روندي آند در پيش گرفت.‏ انتظار میرفت با توجه به نظرات<br />

موافقی آه از سوی وزارت امور خارجه،‏ آميسيون حقوق بشر اسلامی،‏ مرآز پژوهش مجلس،‏<br />

سازمان بهزيستی آشور و بسياری از صاحبنظران ابراز شده بود،‏ اين روند از سرعت بيشتري<br />

برخوردار شود آه متأسفانه بيش از ماه به طول انجاميد.‏ به هر شکل اين کار در سال به<br />

انجام رسيد و اميد است نقطه عطف مهمي درتاريخ زندگي معلولان ايراني باشد چه تلاشهاي فراواني آه<br />

براي تحقق حقوق ناديده گرفته شده آنان انجام شده است به ثمر خواهد نشست و معلولان ايراني همانند<br />

سايرمعلولان در جهان بايك زبان مشترك در مسيرتحقق حقوقشان گام برخواهند داشت.‏<br />

چشم انداز آتی<br />

2009<br />

معلولان درايران بهرغم توسعه مناسبی که در امر شناسايی و ارائه برخی خدمات توانبخشی بهوجودآمده<br />

است،‏ ليکن هنوز در بسياری از موارد برای حضوری ساده در جامعه نيز از امکانات اوليه برخوردار<br />

نيستند و خانوادهها يا خود ايشان ترجيح میدهند در منزل بمانند.‏ دردسترس نبودن ساختمانها و<br />

محيطهای مختلف به همراه فقدان مناسبسازی معابر و اماکن شهری،‏ ساختمانهای آموزشی،‏<br />

درمانی،اداری،‏ مراکزخريد،‏ مراکزفرهنگی،‏ ورزشی و تفريحی ومراکز ديگر موقعيتی را آفريده است<br />

که با وضعيت نسبتا مطلوب هم سالها فاصله دارد.‏ خانوادهها و افراد دارای ناتوانی ومعلوليت از<br />

وضعيت مسکن،‏ اشتغال،‏ وسايل حمل و نقل عمومی،‏ فقدان،‏ کمبود،‏ گرانی وپايين بودن کيفيت وسايل<br />

کمک توانبخشی متاسفانه هنوز هم گلايهمندند.‏ نحوه برخورد سازمانهای حمايتی با موضوع مشکلات<br />

اقتصادی خانواده های نيازمند در ايران،‏ اصولا بر پايه پرداخت مستمری استوار بوده است که متاسفانه


یها<br />

با توجه به پايين بودن ميزان مستمری پرداخت شده به نظر می رسد هيچگاه نتوانسته است راه حل قابل<br />

اعتمادی باشد.‏ بويژه در مورد خانواده های دارای فرد معلول که در اين پرداخت ها،‏ اغلب عوامل مرتبط<br />

با معلوليت به طور موثری در نظر گرفته نمی شود.‏ بهنظرميرسد نگرش منفی نسبت به معلوليت باز هم<br />

دليل خوبی برای عدم اختصاص بودجه آافی است؛ همان حرفهايی آه زياد شنيدهايم و از آنهايی آه<br />

معتقدند مگرنيازهاي افرادعادی حل شده است آه انتظارحل مشكلات معلولان را داريد؟ اين مطلب را<br />

دستكم نگيريد آه مشکلی بزرگ است.‏<br />

فعاليت های توانبخشی نيز از جمله اموری است که نقش مشارکت های بخش غير دولتی در آن بخوبی<br />

می تواند مطرح باشد.‏ هر چند با گسترش مناسبی که در اين بخش فراهم شده است ليکن لزوم حمايت<br />

جدی از سرمايه گذاران اين حوزه احساس می شود که اخيرا با برخی از بی مهری ها روبرو شده اند.‏<br />

در کشورهای توسعه يافته استفاده از داوطلبان در ارائه خدمات به افراد دارای ناتوانی به شدت گسترش<br />

يافته است.‏ در بازيهای پاراالمپيک سيدنی و آتن شاهد حضور دهها هزار نفر از داوطلبين برای همراهی<br />

و کمک به افراد معلول شرکت کننده در بازيها بوده ايم.‏ فرهنگ خدمت داوطلبانه بايد به صورت بنيادين<br />

در حوزه توانبخشی مد نظر دست اندرکاران قرار گيرد.‏<br />

خدمات توانبخشی به نظر اينجانب اقدامی تخصصی است که قابليت تهيه سازی حول سه محور فوق را<br />

داراست.‏ تجربه ارائه خدمات توانبخشی بر جامعه ما بيش از سال سابقه اجرائی به خوبی نشان داد<br />

که امکان سطح بندی خدمات توانبخشی وجود دارد.‏ همچنين نوع خدمات باتوجه به ناتوانی های مختلف<br />

افراد قابل ارائه است.‏ از سوی ديگر چنانچه سياست های اجرائی حول برنامه توانبخشی مبتنی بر جامعه<br />

تدوين شوند،‏ امکان اعمال تمرکز زدايی ذکر شده در قانون نيز به خوبی وجود خواهد داشت.‏ در اين<br />

ميان استفاده از اعضای خانواده ها و داوطلبان برای ارائه خدمات توانبخشی به خوبی قابل حصول<br />

خواهد بود.‏ در اين زمينه،‏ هماهنگی لازم با حوزه سلامت در وزارت بهداشت برای ادغام توانبخشی<br />

مبتنی بر جامعه درون نظام مراقبتهای بهداشتی اوليه ضروری است.‏<br />

10<br />

از جمله مشکلات حوزه توانبخشی در کشور فقدان پايگاه اطلاعات جمعيتی از افراد دارای ناتوانی و<br />

معلوليت است.‏ بيش از اين اشاره کردم که آمارهای ارائه شده از سوی مرکز آمار ايران به دلايل مختلف<br />

قابليت استناد ندارند.‏ مطالعات نمونه ای اندکی هم امکان تعليم ندارند.‏ فقدان يک برنامه بانک اطلاعاتی<br />

جامع،‏ مانع از آن بوده است که آمارهای ثبتی نيز بتوانند در اين ميان کارگشا باشند.‏ به نظر می رسد<br />

دراين مورد لازم است با هماهنگی مرکز آمار ايران و استفاده از آخرين طبقه بندی جهانی ناتوانی و<br />

معلوليت ‏(ای سی اف)‏ زمينه تحقق چنين پايگاه ارزشمندی را فراهم نمود.‏<br />

يک موضوع نيز حضور هرچه بيشتر و گستردهتر معلولان ونهادهای غير دولتی آنان است ونقشی آه<br />

میتوانند در اجرای قانون جامع و کنوانسيون بين المللی جامع حقوق معلولان برعهده بگيرند.‏ نبايد از<br />

نظر دور داشت آه معلولان اگر موقعيتی مناسب در دنيا آسب آردهاند و به ويژه نقش مهمي آه در تهيه،‏<br />

تدوين و تصويب آنوانسيون جامع حقوق معلولان داشته اند،‏ صرفا به واسطه حضور بیبديل و شايسته<br />

آنها در صحنه اجتماعی و پيگيری مداوم امور بوده است.‏<br />

21


یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

یها<br />

–<br />

به نظر می رسد نقش اساسی معلولان و انجمن آنان در پيگيري تحقق قانون جامع حقوق معلولان،‏<br />

بايد از سوی خود آنها مجددا مورد ارزيابی قرار گيرد.‏ در اين مسير راه هاي مختلفی میتواند وجود<br />

داشته باشد؛ از حضوردر برنامه آگاهسازی و تغيير نگرش تا پيگيري حقوقی وحتی ‏،شكايت نسبت<br />

به عدم اجرای قانون...‏ سابقه فعاليت حقوقی در ايران نشان میدهد آه می توان اميد داشت تا با آمك<br />

قوه قضائيه نسبت به سهل انگاری،‏ قصور و عدم اجرای قانون اقامه دعوی آرد وتا احقاق حق آنرا ادامه<br />

داد ومطمئن بود آه حق ناديده انگاشته شده در طول ساليان گذشته،‏ محقق خواهد شد.‏<br />

برای توسعه فرهنگ حضور افراد دارای ناتوانی در جامعه می توان تدبيری انديشيد که کودکان دارای<br />

ناتوانی نيز در مکانهايی همچون مدارس فراگير با کودکان عادی همراه شوند.‏ آنچه از آن به عنوان نگاه<br />

بخشی يا يکجانبه می توانيم نام ببريم،‏ می تواند به آسيب جدی در هريک از حوزهها منجر شود.‏<br />

همکاري و هماهنگی بين حوزه ای را در شرايط فعلی می توان به عنوان يک ضرورت جديد و عام<br />

مطرح کرد.‏ در اينجا می خواهم به يک تعبير جديد در حوزه علوم توانبخشی اشاره کنم.‏ اصطلاح<br />

‏"توانبخشی کل نگر"‏ چند سالی است که به عنوان يک راهبرد اساسی در برنامه توانبخشی مطرح<br />

شده است.‏ در سال گذشته،‏ حتی درون برنامه توانبخشی،‏ اقدام به جداساختن برنامه توانبخشی<br />

پزشکی،آموزشی،‏ حرفهای واجتماعی امري عادی بود.‏ امروز اما اين تعبير درست نيست و توانبخشی<br />

همه جانبه را از لحظه بروز ناتوانی برای فرد و خانواده مطرح ميکنند.از اين رو در بدو بروز<br />

سانحهای که منجر به ضايعه نخاعی ميشود،‏ لازم است تا مددکار اجتماعی و روانشناس در کنار تيم<br />

پزشکي حضور داشته باشند و همينطور فيزيوتراپيست.‏ در برنامه توانبخشی اعتياد نيز لازم است در<br />

کنار فرد معتاد و خانواده او،‏ ازآاردرمانگر هم کمک گرفت و همينطور از روانشناس و روانپزشک<br />

وتيمهای پزشکی چنانچه موضوع ‏"کلي نگری"‏ به برنامه سازمان،‏ نه فقط برنامه جداگانه در هر<br />

حوزه مورد بحث وتبادل نظر جدی و کارشناسی قرار گيرند،‏ ميتوان ازتفرق در برنامهها،‏ اتلاف منابع<br />

و همپوشانيها جلوگيری کرد.‏<br />

22


نامه پيمان داخلی تصويب<br />

حمايت از حقوق افراد معلول<br />

توسط<br />

ايالات متحده:‏<br />

آيا تغييری ايجاد<br />

اشتاين،‏ مايکل اشلی<br />

خواهد شد؟<br />

و جَنِت ای لُرد<br />

مقدمه<br />

2010<br />

30<br />

آيالات متحده آمريکا ، در جولای ، معاهده حمايت از حقوق افراد معلول (CRPD) را<br />

امضاء و دولت اوباما قول حمايت و ارجاع بسته تصويب آن را به مجلس سنا در اسرع وقت داده است.‏<br />

آمريکا مدتهاست که خود را سردمدار قوانين و سياستهای مربوط به معلولين می داند اما در عين حال<br />

همواره برای قبول عهدنامه های حقوق بشر سازمان ملل درنگ نموده است.‏ به همين دليل،‏ تاييد احتمالي<br />

معاهده حمايت از حقوق معلولين نه فقط برای حقوق افراد معلول بلکه آلا برای سياستهای خارجی حقوق<br />

بشر ايالات متحده قدم بزرگ و بسيار مهمی خواهد بود.‏<br />

شرايط حقوقی و سياسی مورد نياز برای تصويب پيمان<br />

در ايالات متحده،‏ موافقت دو سوم مجلس سنا برای تصويب يک معاهده لازم است.‏ قدم اول در اين راستا<br />

بررسی کلی پيمان توسط دولت وقت برای اطمينان از همخوانی و تجانس آن با قوانين و سياستهای کشور<br />

است.‏ اين بررسی غالبا توسط وزارت کشور برگزار می شود البته به کليه نهادها و ارگانهای مربوطه<br />

فرصت داده می شود تا پيمان را بررسی کرده و نظرات و پيشنهادات خود را در مورد پيامدهای تصويب<br />

پيمان و شناسايی کاستيهای حقوقی و سياسی ارايه نمايند.‏ وزارت کشور پيشنهادی را بر اساس<br />

گزارشات نهادهای داخلی و بررسی های قانونی در رابطه با رد يا تصويب پيمان برای ارايه به رييس<br />

جمهور و همچنين نقد حقوقی موشکافانه ای برای ارايه به مجلس سنا جهت درخواست تصويب پيمان<br />

آماده ميکند.‏ آخرين مرحله بازبينی اسناد توسط دفتر رياست جمهوری انجام ميشود.‏ چنانچه رييس جمهور<br />

تصويب پيمان را همراستا با منافع کشور ببيند،‏ اين اسناد،‏ که اصطلاحا بسته تصويبی پيمان نامه ناميده<br />

ميشود،‏ به سنا ارجاع داده شده و مراحل تصويب آغاز خواهد شد.‏<br />

پيمان نامه ای که برای تصويب به سنا ارجاع داده ميشود اختصصا به کميته امور خارجه سنا فرستاده<br />

ميشود.‏ معمولا نشستی برای گفتگو درباره پيمان،‏ تشخيص پيامدهای عمومی آن و يا نياز به تغييرات در<br />

قانون برای آن،‏ برگزار ميشود.سپس رييس کميته امور خارجه مجلس سنا روند مناسب سياسی در هر قدم<br />

برای پيمان را انتخاب ميکند.‏ رييس کميته ميتواند از قدرت خود برای قرار دادن پيمان نامه در تقويم<br />

سياسی وايجاد تاخير در مراحل قانونی تصويب آن،‏ حتی برای چندين سال،‏ به صورت غير علنی استفاده<br />

کند.‏ آخرين گامهای تصويب سنا شامل توصيه های کميته امور خارجه سنا و رای مثبت سنا ميباشد.‏<br />

کميته جوابگوی سوالات و پذيرای حمايتهای مثبت مردمی است.‏ نهادهای حقوق بشر،‏ ارگانهای<br />

خصوصی و ديگر نهادها ميتوانند برای دريافت پاسخ و ابراز حمايت خود با کميته تماس حاصل کنند.‏<br />

23


ارجاع بسته پيمان نامه علاوه بر تحليل های قانونی موشکافانه معمولا شامل ملاحظات پيشنهادی،‏<br />

تفاهمات و اعلانات يا بيانيه ها ‏(م.ت.ا)‏ نيز ميشود.‏ م.ت.ا.‏ جهت رفع هرگونه مشکلات احتمالی و<br />

مخالفت در راستای تصويب پيمان نامه طرح ميشود.‏ به طور مثال برخی قوانين ايالات متحده بايد برای<br />

پذيرش پيمان نامه تغيير پيدا کنند.‏ با اينکه دولت ميتواند با ارايه يک لايحه و دنبال کردن مراحل قانونی<br />

به طور قوانين جديد در کنگره،‏ اين تغيير را ميسر سازد اما ممکن است باعث به طول انجاميدن مراحل<br />

تصويب آن شود.‏ در اين گونه موارد م.ت.ا.‏ برای جلوگيری از درگير شدن در مراحل مقننه پيچيده<br />

کارايی خواهد داشت.‏ ملاحظات برای تغييرات جزيی در مفاد پيمان نامه تنظيم ميشوند و از اين طريق<br />

مسؤليت قانونی تصويب کنندگان تغيير ميابد.‏ تفاهمات و اعلانات برای روشن سازی و تفسير برخی از<br />

مفاد پيمان مطرح ميشوند ‏(بورگنتال مثلا اين کار ممکن است برای همسو سازی مفاد پيمان با<br />

مفاهيم قانون اساسی کشور انجام گيرد.‏<br />

24<br />

(1995<br />

پس از تصويب سنا،‏ پيمان نامه دوباره به رياست جمهوری برگردانده ميشود و به اين ترتيب مراحل پس<br />

از تصويب و امضای رييس جمهور و کسب اجازه مجلس سنا تکميل ميگردد.‏ امضای رييس جمهور بر<br />

اوراق پيمان نامه به منزله مسؤوليت ايالات متحده در قبال مفاد پيمان نامه با استناد به ملاحظات،‏<br />

تفاهمات و اعلانات است.‏<br />

مروری بر قوانين حقوق معلولين در آمريکا<br />

پيمان حمايت از حقوق افراد معلول اهدافی هماهنگ با قوانين حمايت از حقوق معلولين در آمريکا دارد.‏<br />

قوانين ايالات متحده به طور کلی يا با پيمان نامه همسو هستند و يا از طرق محتلف همچون اعمال<br />

محکمتر قانون و يا عملکردهای نهاد قانونگذاری می توانند به چنين همسويی برسند.‏ در واقع اساسی<br />

ترين قواعد پيمان نامه عميقا ريشه در قوانين حقوق معلولين آمريکا،‏ احترام به شرافت انسانی،‏ عدم<br />

تبعيض و حفاظت از آبرو،‏ شرايط زندگی قابل قبول و فعاليت اجتماعی دارد ‏(اشتاين و لرد 2008).<br />

اختلاف ميان دو اساسنامه قانونی به اين دليل رخ ميدهد که قوانين حقوق شهری و شهروندی ايالات<br />

متحده و قوانين بين المللی حقوق بشر در دو جبهه جداگانه قرار دارند که اگرچه در تناقض نيستند اما<br />

هماهنگی کامل نيز ندارند.‏ سياستها وقوانين مربوط به معلولين در آمريکا و نيز پيمان حمايت از حقوق<br />

معلولين ريشه در الگوی اجتماعی معلوليت دارد.‏ بر طبق اين الگوی اجتماعی،‏ عواملی غير از ناتوانی<br />

فرد نشان دهنده ميزان ناتوانی اجتماعی است.‏ حاميان حقوق افراد معلول در ايالات متحده قضاوت<br />

نادرست در مورد معلولين را بزرگترين مانع اجتماعی ميدانند و الگوی ضد تبعيض بر طبق اساسنامه<br />

شهروندی پيشين را در پی گرفته اند که يکی از مهمترين اين الگوبرداريها بند از اساسنامه حقوق<br />

شهروندی سال 1964 است.‏ شاخصترين مورد از تلاشهای حمايتی آنان تنظيم قطعنامه معلولين آمريکايی<br />

در سال ميباشد که نشانه پيروزی الگوی اجتماعی در قنون گذاری ايالات متحده است ‏(اشتاين و<br />

اشتاين<br />

7<br />

1990<br />

.(2007<br />

دستورکار ضد تبعيض معلولين آمريکا تاثير به سزايی دراعمال تغيير در روند برخورد نظامهای حقوقی<br />

با افراد معلول داشته اما در بدست آوردن امکانات برای برابری اجتماعی همچنان محدود است.‏ علت اين


قضيه آن است که رويکرد آمريکا به حقوق معلولين ريشه در مفاهيم رسمی و محکم عدالت دارد که در<br />

واقع برخورد مشابه با افراد در موقعيتهای مشابه را شديدا دنبال ميکند.‏ يکی از نتايج اين تمرکز شديد<br />

تکميل حقوق شهروندی و سياسی از راه دستورکار ضد تبعيض است که به طور کامل شامل حقوق<br />

اقتصادی،‏ اجتماعی و فرهنگی نميشوند.‏ از اين رو قطعنامه معلولين آمريکا از حقوق شهروندی حمايت<br />

ميکند بدون اينکه امکانات برابری و عدالت اجتماعی را زيرپا گذاشته باشد.‏ به بيانی ديگر،‏ قوانين<br />

حقوق شهروندی برای حمايت ازبرابری اجتماعی به منظور حفظ عدالت در برخورد با افراد است نه<br />

ارايه فرصت برابر اجتماعی به افراد يا بطور جامعتر،‏ برابری معنادارو درست . در نتيجه،‏ قطعنامه<br />

معلولين آمريکايی و ديگر قوانين حامی در آمريکا قادر به فراهم آوردن کامل و مطلق امکانات برابر<br />

اجتماعی برای معلولين نيستند ‏(اشتاين و اشتاين<br />

.(2007<br />

5<br />

به عنوان مثال،موضوع کاريابی را در نظر بگيريد که خلأ بزرگی در رابطه با آن در سياستها و قوانين<br />

ملی آمريکا برای معلولين و همچنين پيمان نامه حمايت از حقوق معلولين نيز وجود دارد.‏ درعين حال<br />

دليلی ندارد که ايجاد امکانات حمايتی از مواضع قاطعانه قطعنامه معلولين آمريکايی در مواجهه با<br />

تبعيض،‏ ايالات متحده به نگرش نيرومند پيمان نامه حمايت از حقوق معلولين دست نيابد.‏ آماده سازيهای<br />

ضروری شامل ايجاد فرصتهای کسب مهارتهای شغلی،‏ يارانه های مالياتی بر وسايل رفاهی بيشتر،‏<br />

فعاليت مثبت،‏ در نظر گرفتن فرصتهای شغلی خاص يا تامين قراردادها ميباشد.‏ ‏(اشتاين و واترستون<br />

.(2008<br />

به جز مقوله اشتغال زمينه های ديگری نيز وجود دارند که پيمان نامه حمايت از حقوق معلولين درتامين<br />

آنها کوتاهی کرده است.‏ دليل اين خلأ ديد عمومی آمريکاست که حمايت از قوانين شهری و سياسی در<br />

زمينه اقتصاد،‏ فرهنگ و اجتماع را ورای حدود عادی و قانونی آن قرار ميدهد.‏ با اينکه قانون حمايت از<br />

حقوق معلولين آمريکا برخی جوانب اقتصادی،‏ اجتماعی و فرهنگی را شامل ميشود،‏ اختلاف درپيمان<br />

نامه در جاهايی که به برابری اجتماعی و فعاليت عملی مربوط ميشود به وضوح آشکار است.‏ اين مسأله<br />

‏(افزايش آگاهی)،‏<br />

) برابری و عدم تبعيض)،‏ ماده<br />

، به طور مثال،‏ در مفاد ‏(مشارکت در زندگی<br />

‏(شرايط مطلوب زندگی و حمايت اجتماعی)‏ و ماده ‏(تحرک شخصی)،‏ فرهنگی،‏ اوقات فراغت،‏ تفريح و ورزش)‏ مشاهده ميشود.‏ در ديگر مفاد پيمان آنگونه در ايالات متحده<br />

اعمال ميشود خلأيی بين نيازمنديها-‏ که از جهات ديگر کافی هستند-‏ و واقعيت به وجود می آيد.‏ اين<br />

‏(مواقع مخاطره آميز و<br />

‏(دسترسی)،‏ موضوع در مفاد ذيل به وضوح بيان شده است:‏ ماده ‏(فعاليت در زمينه های سياسی و زندگی<br />

‏(دسترسی به عدالت)‏ و ماده ضروری بشری)‏ ، اجتماعی).‏ در مورد گروه ديگری از مفاد،‏ از آنجا که اساس آنها در قوانين ايالتی است و نه قوانين ملی،‏<br />

) عدالت و برابری در مقابل قانون)،‏<br />

می توان در مورد ميزان و نوع حمايت از آنها مردد بود.‏ ماده ‏(سلامتی)‏ شامل اين گروه آخر ميشوند.‏ به طور<br />

‏(احترام به خانه و حريم خانواده)‏ و ماده ماده به نظر آشکار است که ماهيت پيشرو يک چارچوب تصميم گيری حمايت شده<br />

مثال با توجه به ماده به تغييرات قانون و سياست در اکثر کشورهای جهان نيازمند است ‏(اشتاين و واترستون 2008).<br />

20<br />

) 6 بانوان معلول)‏ ، 8<br />

30<br />

11<br />

12<br />

9<br />

29<br />

25<br />

28<br />

13<br />

12<br />

23<br />

25


البته لازم به تاکيد است که هرگونه کمبود در قوانين و سياستهای معلولين آمريکا در قبال پيمان نامه<br />

حمايت از حقوق معلولين از طريق ايجاد تغييرات اساسی در قوانين و سياستهای ايالات متحده و يا تغيير<br />

در قانون اساسی از طريق قوه مقننه قابل حل و فصل بوده و مهمتر اينکه هيچ يک از اين کمبودها مانع<br />

بزرگی بر سر راه تصويب پيمان نامه توسط ايالات متحده محسوب نميشوند ‏(اشتاين و واترستون<br />

.(2008<br />

اهميت توجه به تصويب پيمان<br />

توجه ايالات متحده به تصويب پيمان باعث بررسی و مرور قوانين،‏ سياستها و فرايندهای مربوط به<br />

معلوليت شده است.‏ يکی از نتايج مثبت اين امر درک بهتر فضای عمومی قوانين و سياستهای معلولين<br />

است.‏ حتی اگر ايالات متحده در آينده نزديک پيمان حمايت از حقوق معلولان را تصويب نکند،‏ روند<br />

امضای پيمان و آغاز روند تصويب،‏ باعث باز شدن بحث در دولت فدرال ايالات متحده جهت بهبود<br />

شرايط و پيشرفت شده است.‏ اين گفتگوها برای تصويب پيمان می توانند تغييرات سريع سياسی و برنامه<br />

ای را در فوانين و سياستهای معلولين ايجاد کنند و به نوبه خود خدمتی در راستای بهبود و پيشرفت<br />

مشکلات خاص قوانين حقوق بشر در رابطه با معلولين انجام دهد.‏<br />

نشانه ها حاکی از آن است که چنين مباحثاتی در حال انجام است.‏ همزمان با تصويب پيمان نامه توسط<br />

ايالات متحده،‏ والری جارت،‏ مشاور ارشد دولت اوباما،‏ تشکيل يک مقام جديد با عنوان مشاور<br />

مخصوص قوانين بين المللی معلولين در ادازه دموکراسی وزارت کشور ، مجموعه حقوق بشر و کار،‏ را<br />

اعلام کرد که نشانه شامل شدن امور معلولين در مسائل حقوق بشر وسياستهای خارجی مربوطه<br />

( دوماه بعد مجمع ملی ايالات متحده برای معلولين که يک نهاد خودمختار ملی<br />

و طرف مشورت رييس جمهور در امور معلولين است،‏ شروع به مطالعه ميزان شمول معلوليت در<br />

سياستهای حمايت خارجی ايالات متحده و تبعات احتمالی تصويب معاهده حمايت از حقوق معلولين کردو<br />

در اين ارزيابی توجه ويژه ای به الزامات ماده در رابطه با همکاريهای بين المللی معطوف شد<br />

(2011 .(NCD رييس جمهور يک مشاور ارشد در مسائل معلولين را در آژانس فدرال مديريت بحران<br />

،FEMA) که بخشی از وزارت امنيت داخلی است)‏ منسوب کرده است که اين موضوع نيز باب گفتگوها<br />

را بيش از پيش گشوده،‏ تا بدانجا کهFEMA در حال بررسی تبعات ماده در برنامه<br />

ريزی بين المللی کمکهای انسان دوستانه و واکنش به بحران اين آژانس است.‏ ‏(کاخ سفيد<br />

انتساب اخير مسئول هماهنگی امور معلولين و توسعه همه شمول در آژانس توسعه بين المللی ايالات<br />

متحده امريکا توسط رييس جمهور نيز شايان توجه است.‏ ‏(سرويس خبری کشور،‏ 2011) به طور<br />

مشابه،‏ بازنگری سالانه ديپلوماسی و توسعه وزارت کشور با همين نگرش به شمول مسائل معلولين<br />

برگزار شده و متعهد به تضمين آن است که معلوليت در سرلوحه همه امور ديپلوماتيک و توسعه ای قرار<br />

گيرد.(بازنگری ‎4‎سالانه ديپلوماسی و توسعه وزارت کشور 2010).<br />

11<br />

2011) و<br />

32<br />

است.(‏‎2010‎ AAPD<br />

4<br />

درباره CRPD<br />

26


اهميت تصويب فرای مرزهای ايالات متحده<br />

دولت اوباما با امضای CRPD در جولای 2009، اعلام حمايت از تصويب آن و ارائه کمک فنی<br />

(2009 (UN Enable نشان داده است که ايالات متحده متعهد به پيوستن مجدد به جامعه جهانی<br />

‏(اگيلوی و يا لون 94-193) و ادامه مسير به عنوان سردمدار حقوق و سياستهای مربوط به<br />

معلولين است.‏ در فوريه 2011، رئيس جمهور اوباما جامعه معلولين امريکا را از چگونگی و پيشرفت<br />

کار دولتش در زمينه تصويب مطلع کرد و اعلام کرد که بسته تصويبی به پايان کار خود<br />

نزديک بوده و به زودی جهت دريافت موافقت و نظرات به سنا ارسال می شد.‏ اطلاع رسانی فوق<br />

همچنين شامل خلاصه ای از بسته تصويبی بود که در آن سه ملاحظه ‏(رزرو)‏ قيد شده بود که به موجب<br />

انها می بايست به سبب اختلاف يا کاستهايی در قوانين مربوط به معلوليت امريکا،‏ برخی از الزامات<br />

معاهده تغيير داده می شد.‏ علاوه بر اين،‏ پنج توافق در باره تفسيرهای ممکن از مفاد مختلف CRPD و<br />

يک بيانيه برای توضيح بکارگيری معاهده در دادگاههای داخلی نيز در آن گنجانده شده بود.‏ ملاحظات،‏<br />

توافقات و اعلانات اين بسته نشان می دهد که اين روند بازنگری ميان آژانسهای مختلف به اين نتيجه<br />

منتهی شده که اجرای CRPD کاملا ممکن است.‏<br />

27<br />

30<br />

CRPD<br />

،2009<br />

بسياری از جنبشهای حقوق بشری ايالات متحده به قولهای رييس جمهور اوباما در تبليغات انتخاباتی خود<br />

مبنی بر امضا و حمايت از تصويب معاهدات حقوق بشر از جمله ،CRPD اميدوارند.‏ در عين حال<br />

شايان ذکر است که مقاومت امريکا در مقابل مشارکت در پيمانهای حقوق بشر ‏(نش 2009) و حقوق بين<br />

الملل به طور عام به بيش از نيم قرن پيش باز می گردد.‏ ‏(فوت 720) و اين موضوع امريکا را<br />

به محيطی بسيار پرچالش برای تصويب CRPD تبديل کرده است.‏ اما دو عامل وجود دارد که<br />

را از ساير معاهدات حقوق بشری متمايز کرده و در شرايط بهتری قرار می دهند.‏ نخست آنکه حقوق<br />

معلولان از جمله مسائلی پنداشته می شود که کل احزاب سياسی با آن درگير بوده و از اينرو از کمک<br />

هردو حزب بهره جسته است.‏ ‏(بگنستوس،‏ 2003) دوم آنکه بر خلاف ساير مسائل حقوق بشر،‏ حقوق<br />

معلولان از جمله موضوعاتی است که ايالات متحده در آن خودرا سردمدار می داند ‏(اشتاين و لرد،‏<br />

.(2011<br />

CRPD<br />

،2008<br />

بدين جهت تصويب معاهده برای تعقيب اهدافی که توسط رييس جمهور جرج اچ دابليو بوش در هنگام<br />

امضای قانون معلوليت امريکا بيان شد،‏ لازم است:‏ اينکه امريکا ميتواند الگويی برای گزينه ها و<br />

فرصتهای نسلهای آينده در سراسر دنيا باشد ‏(بوش،‏<br />

نتيجه گيری<br />

.(1990<br />

با توجه به وضعيت پيشرفته و توسعه يافته قوانين و سياستهای مربوط به معلولان در امريکا،‏ حضور<br />

هردو حزب سياسی از قديم در فعاليتهای مربوطه و همچنين تعهد ايالات متحده برای پيشبرد حقوق<br />

معلولان در سياست خارجی حود،‏ تصويب CRPD بوضوح و با سهولت امکان پذير می نمايد.‏ با اين<br />

وجود،‏ اختلافات سياسی در امريکا نسبت به معاهدات حقوق بشر بطور جزئی و معاهدات بطور کلی،‏<br />

مانعی است که طرفداران تصويب نمی توانند آنرا ناديده بگيرند.‏ اينکه دولت اوباما حاضر است توان


سياسی زيادی را صرف پافشاری برای تصويب CRPD کند يا نه جای سوال دارد و اينکه آيا جامعه<br />

معلولين امريکا حاضر است وقت و توجه لازم برای تحت فشار قرار دادن شصت و هفت عضو سنای<br />

اين کشور کند تا در يک معاهده بين المللی مشارکت کنند نيز به همان اندازه نامعلوم است.‏<br />

28


مراجع<br />

وبلاگ<br />

ژوئن<br />

‏"رهبر حقوق معلولين،‏ جودی هيومن،‏ وارد وزارت کشور می شود."‏<br />

آخرين تغييرات در<br />

4<br />

،AAPD<br />

http://jfactivist.typepad.com/jfactivist/2010/06/disability-rights-leader-2010<br />

judy-heumann-joining-state-department.html<br />

بگنستوس،‏ ساموئل ر.‏<br />

قانون معلولين امريکا در جايگاه اصلاح امور<br />

<strong>The</strong> Americans with Disabilities Act as Welfare Reform.2003<br />

بهزيستی.‏‎1007-1008‎ Review: William. & Mary Law<br />

بورگنتال،‏ توماس.‏<br />

بشر بين المللی).‏ ويرايش دوم.‏ انتشارات<br />

Nutshell.1995 International Human Rights in a ‏(درآمدی خلاصه بر حقوق<br />

310 -276 .West<br />

بوش،‏ جرج.‏ 1990. بيانيه مربوط به امضای قانون 1990 معلولين امريکا:‏<br />

http://www.presidency.ucsb.edu/ws/index.php?pid=18712#ixzz1HY2FLgOs<br />

CRS<br />

‏(سرويس پژوهشی کنگره امريکا).‏ 2001. معاهدات و ساير توافقات بين المللی:‏ نقش مجلس سنای ايالات<br />

متحد.‏ واشينگتون:‏<br />

http://www.senate.gov/reference/reference_index_subjects/Treaties_vrd.htm<br />

صفحات 12-6<br />

Exceptionalism Again: <strong>The</strong> Bush Administration, the “Global .2008<br />

War on Terror”, and Human Rights.<br />

.<br />

فوت،‏ رزماری.‏<br />

‏(و باز هم تصور برتری:‏ دولت بوش،‏ ‏«نبرد جهانی بر عليه<br />

تروريسم»‏ و حقوق بشر).‏ نقدنامه حقوق و تاريخ‎707-726‎ Law and History Review :26<br />

نش،‏ کيت.‏<br />

‏(سياستهای فرهنگی حقوق بشر:‏ مقايسه امريکا و انگليس)‏<br />

<strong>The</strong> Cultural Politics of Human Rights: Comparing the US and UK .2009<br />

Cambridge University Press.<br />

شورای فرهنگی معلولين<br />

دسترسی در 201, “Newsroom: Current Issues,” March 23,<br />

http://www.ncd.gov/newsroom/publications/current_issues.htm<br />

اُگيلوی،‏ گراهام و بلهاس و يائلون.‏ 2009<br />

<strong>The</strong> Case for a Jus Cogens Exception to the<br />

Act. Foreign‏(طرح Sovereign Immunities موضوع استثنا قاعده آمره بر قانون مصونيت اتباع<br />

خارجی)‏ 169-195. Journal of International Business and Law 8:<br />

Quadrennial Diplomacy and Development Review<br />

توسعه).‏ Power. 90.2010 . Leading Through Civilian<br />

‏(بازنگری چهارسالانه ديپلوماسی و<br />

‏(رهبری از طريق قدرت غير نظامی)‏<br />

“Conversations with America: International خبری ملی)‏ ‏(سرويس State News Service<br />

Disability Rights”,<br />

آخرين تغيير در February ,17 2011<br />

http://www.state.gov/r/pa/prs/ps/2011/02/156748.htm<br />

‏(گفتگوهايی با امريکا:‏ حقوق بين المللی معلولان)‏ .2011<br />

29


California Law<br />

Disability Human Rights<br />

2007<br />

Review 95: 75-121.<br />

اشتاين،‏ مايکل اشلی.‏<br />

‏(حقوق بشر معلولان)‏<br />

Jacobus tenBroek, Participatory Justice, and .2008<br />

‏(جکوبوس تِنبروک،‏ عدالت Disabilities. the UN Convention on the Rights of Persons with<br />

Texasمشارکتی Journal on Civil Liberties & Civil و معاهده سازمان ملل درباری حقوق معلولان)‏<br />

Rights 13: 167-185.<br />

اشتاين،‏ مايکل اشلی<br />

و جَنِت ای لُرد.‏<br />

Beyond Disability Civil Rights .2007<br />

Hastings Law Journal 58: 1203-1240.<br />

Finding the Gaps: A Comparative .2008<br />

Analysis of Disability Laws in the United States to the United Nations Convention<br />

on the Rights of Persons with Disabilities.<br />

National Council on Disability (May 12). Online. Available:<br />

http://www.ncd.gov/newsroom/publications/2008/pdf/ncd_crpd_analysis.pdf<br />

اشتاين،‏ مايکل اشلی<br />

بشر معلولان)‏<br />

اشتاين،‏ مايکل اشلی<br />

ايالات متحده<br />

و پنلوپه جی اس اشتاين.‏<br />

و مايکل ای واترستون.‏<br />

‏(فرای حقوق<br />

‏(يافتن فاصله ها:‏ تحليل مقايسه ای قوانين معلولان در<br />

ليست مراسم جانبی Second Session of<br />

2008 . U.N. Enable<br />

the Conference of States Parties List of Side-Events. Online. Available:<br />

http://www.un.org/disabilities/documents/COP/CSP2-SideEvents1Aug09-<br />

Website.doc.<br />

‏.جلسه دوم کنفرانس کشورهای عضو–‏<br />

معاهده سازمان ملل درباره حقوق معلولان.‏ 2006. U.N. General Assembly Resolution .61/106<br />

Doc A/RES/61/106 (December 13).<br />

http://www.un.org/disabilities/default.asp?id=259<br />

قانون اساسی امريکا:‏ ماده 2، بند 2، بخش 2<br />

“<strong>The</strong> White House Celebrates Emergency Preparedness for People<br />

with Disabilities,”<br />

by Heidi Avery, March 11, 2011,<br />

http://www.whitehouse.gov/blog/2011/03/11/white-house-celebrates-emergencypreparedness-people-disabilities<br />

وبلاگ کاخ سفيد:‏<br />

30


معاهده بين المللی حقوق افراد دارای معلوليت وکاربرد آن درنظام داخلی ايران<br />

علی صابری<br />

چکيده<br />

پيوستن هردولت به معاهدات بين المللی باتوجه به نظام داخلی هرکشور راهکارخاص خودرا دارد.‏<br />

دربرخی نظام ها،‏ معاهده به محض الحاق دولت مانند قانونی داخلی دردادگاهها قابل استناد بوده درسيستم<br />

قانونگذاری نيزموثر است دربرخی ديگر بويژه نظام های دو مجلسی دست کم بعضی ازمعاهدات برای<br />

تبديل شدن به قانون داخلی می بايست مراحل تقنينی ديگری را پيمايند.‏ دراين مقاله نظام حقوقی ايران که<br />

ازجمله کشورهای دسته اول است رابه پژوهش خواهيم نشست تا اثرپيوستن ايران به معاهدات بين المللی<br />

به ويژه معاهده حقوق افراد دارای معلوليت را به صورت عملی وواقعی بررسی کنيم.‏ کليدواژه های اين<br />

تحقيق عبارتند از:‏ حقوق معلولين،‏ معاهده بين المللی حقوق افراد دارای معلوليت،‏ تعارض قوانين در<br />

زمان،‏ تعارض قوانين داخلی و بين المللی<br />

پيش گقتار<br />

.(CRPD)<br />

درحالی که تشريفات شکلی اعلام برای پيوستن به معاهدات وامضای آنها در صحنه بين المللی تقريبا<br />

يکسان است ، تبديل شدن معاهده به جزئی واقعی از حقوق داخلی هر کشور راهکار خاص خود را دارد.‏<br />

اين راهکار از يک سو جدا از نمودهای سياسی وفشارهای اجتماعی شکل حقوقی ناب وصرف خود<br />

رادارد وازسوی ديگر درتطابق با ديگر قوانين مصوبه پارلمان هر کشور دراجرا با مسائل خاص خويش<br />

روبرو است.‏ دردادگاهها نيز اين بحث که کنوانسيون به عنوان معاهده بين المللی مورد استناد قرارگيرد<br />

يا آنکه زيرمجموعه قوانين داخلی تلقی شود کم اهميت نيست بنابراين گفتن اين عبارت که معاهدات بين<br />

المللی به محض تصويب مجلس قانون داخلی هر کشورتلقی ميشوند،‏ آغاز بحثی است حقوقی؛ آيا به واقع<br />

درصورت تعارض مواد آنها با قوانين پيشين دولت ملحق،‏ قوانين داخلی قبلی خود به خود نسخ شده تلقی<br />

می شوند و يا می بايست درجهت اجرای آن معاهده،‏ قوانين ديگری تصويب نمود.‏ دراين صورت فايده<br />

الحاق به معاهده چيست ؟<br />

معاهده بين المللی حقوق افراد دارای معلوليت،‏ که ازاين پس به اختصار آن را معاهده عنوان ميکنيم<br />

هشتمين سند حقوق بشری سازمان ملل واولين سند حقوق بشری قرن بيست ويک است.‏ در ميان اين<br />

هشت سند،‏ دولت جمهوری اسلامی ايران به دليل حساسيت های مذهبی به برخی از آنها ملحق نشده اما<br />

شايد به دليل نبود فشارهای فرهنگی مذهبی،‏ پيوستن ايران به معاهده مورد نظرما با مشکلات کمتری<br />

روبرو شد،‏ به همين دليل با روندی نسبتا ساده الحاق به آن صورت گرفت.‏ اين معاهده به نظر طراحان<br />

وتنظيم کنندگان آن،‏ حقوق جديدی برای افراد دارای معلوليت ايجاد نمی کند بلکه هدف آن است که دولت<br />

های عضو پس ازقبول معاهده،‏ با لحاظ نظام داخلی به گونه ای عمل کنند که تبعيض عليه معلولين رفع<br />

گردد.‏ بنابراين هنگام تفسير مقررات داخلی خواه تفسيرقانونی وخواه تفسيرقضايی آن گونه عملکردی<br />

31


مورد نظراست که به محض پيوستن به معاهده ، هم قوانين تبعيض آميز پيشين بدون اثرولغو شده انگاشته<br />

وهم از اين پس دردادگاه ها هنگام طرح دعاوی رفع تبعيض بتوان با استناد مستقيم به معاهده،‏ بدون نياز<br />

به هرگونه قانون داخلی ديگر با ابطال احتمالی تصميمات اجرايی ويا حکم به جبران خسارت به واقع<br />

مفاد معاهده را اجرا،‏ به هدف مورد نظر آن نزديک شد.‏<br />

درنظام حقوقی ايران ماده قانون مدنی که پيشينه هشتادساله دارد برموضوع مورد بحث ما حاکم است<br />

اين ماده که درسال خورشيدی(‏‎1928‎ميلادی)‏ تصويب شده بيان ميدارد:‏ مقررات عهد نامه که<br />

برطبق قانونی اساسی بين دولت ايران وسايردول منعقد شده باشد درحکم قانون است.‏ مقررات قانون<br />

اساسی وسنجش قانون کنونی باقانون حاکم در رژيم سياسی گذشته اکنون مورد بحث ما نيست آنچه مدّ‏<br />

نظراست اينکه به محض طی شدن تشريفات وتصويب الحاق دولت جمهوری اسلامی ايران به يک<br />

معاهده بين المللی درمجلس شورای اسلامی،‏ مفاد آن به منزله قانون داخلی تلقی می شود،‏ بنابراين بايد<br />

بطور کامل همچون قانونی که در کشور تصويب شده بدان عمل نمود.‏ از اين روی اگراين قانون يا<br />

درواقع همان معاهده بين المللی،‏ درتعارض با قوانين داخلی باشد که ازپيش موجود بوده اند بايد بر آن بود<br />

که معاهده بين المللی،‏ حکم يک قانون داخلی را پيدا کرده و قوانين معارض خودرا نسخ می کند وبدين<br />

منظور نيازبه قانونگذاری جديد هم نيست.‏ افزون بر مقررات حقوقی صرف،‏ منطق متعارف نيز چنين<br />

تفسيری را پذيراست.‏ اگر قرارباشد پس ازملحق شدن دولتی به يک معاهده وتلقی شدن آن به مثابه قانون<br />

داخلی،‏ برای نسخ قوانينی که با معاهده درتعارض هستند دوباره تشريفات تقنين را پيمود،‏ درواقع<br />

ودرعمل معاهده ارزش حقوقی خود را از دست داده،‏ بدون ضمانت اجرا می ماند وبيشتر درحکم توصيه<br />

به دولت ها خواهد بود تا مقررات حقوقی،‏ دراين حالت تلقی کردن آن به عنوان قانون داخلی به نظام<br />

حقوقی نيزلطمه می زند.‏ چه،‏ امری را به عنوان قانون داخلی پذيرفته ايم که هيچ ضمانت اجرايی نداشته<br />

و ناسخ قوانين معارض پيشين نيست.‏ بديهی است هيچ نظام حقوقی اين وضعيت غيرمنطقی را نمی<br />

پذيرد.‏ لازم به يادآوری است نظام حقوقی ايران مقررات معاهدات بين المللی را به محض تصويب<br />

درمجلس وطی تشريفات درحکم قانون داخلی ميداند،‏ برخلاف نظام هايی که ورود اين مقررات به صحنه<br />

حقوق داخلی ايشان مستلزم تصويب مرجع ديگری نيزهست.‏ نظام های حقوقی دسته دوم بيشترمختصّ‏<br />

کشورهای دو مجلسی است.‏<br />

32<br />

9<br />

1307<br />

اما کافی نيست بايک مجلسی دانستن نظام حقوقی ايران واينکه درآن،‏ هر معاهده ای پس از الحاق درحکم<br />

قانون داخلی است موضوع را تمام شده پنداشت،‏ مسائل حقوقی گوناگونی مطرح است بابرگزيدن يک<br />

مثال از معاهده،‏ خواهيم پژوهيد که مشکلات نظری وعملی کدامند؛ در معاهده بيان شده که دولتها مکلفند<br />

با رفع تبعيض وبرداشتن موانع،‏ معلولين را ازجهت انتخاب شغل دروضعيت مشابه ديگر افراد جامعه<br />

قراردهند،‏ اين رفع تبعيض همه مشاغل را در برميگيرد.‏ از سوی ديگر ماده قانون انتخابات ايران،‏<br />

نابينايان وناشنوايان را از انتخاب شدن به عنوان نماينده مجلس محروم ميکند.‏ گفتيم که با الحاق ايران به<br />

معاهده می بايست خود به خود قوانين تبعيض آميز نسخ شود ولی درايران مرجعی داريم که علاوه<br />

برتطبيق قوانين با شرع وقانون اساسی صلاحيت داوطلبان شرکت درانتخابات مجلس رانيز مورد بررسی<br />

قرار ميدهد بنابراين حتی اگر ماده قانون انتخابات را در صحنه قانونگذاری واجرايی کشور نسخ شده<br />

ببينيم شورای نگهبان(همان نهاد پيش گفته)‏ مشخص نيست دربرخورد با داوطلبين نابينا وناشنوا چه<br />

28<br />

28


خواهد کرد.‏ نکته ديگر آنکه تصميم اين شورا غيرقابل شکايت واعتراض است ونمی توان نزد مرجعی<br />

ديگر با تکيه بر نسخ آن ماده،‏ نظر شورای نگهبان را رد کرد اين يکی از نمونه های مشکلات نظری<br />

واجرايی معاهده در ايران است.‏ گرچه همچنان معتقدم قاعده حقوقی،‏ با تلقی معاهده به عنوان مقررات<br />

داخلی از آن در برابر قوانين معارض حمايت می کند.‏<br />

9<br />

همه آنچه گفتيم منوط بدان است که با اين تفسير لفظی از ماده قانون مدنی مخالف بوده وآن را نپذيريم<br />

که منظورازمعاهده نامه های بين المللی،‏ معاهدنامه های دو يا چند جانبه است،‏ معاهدات بين المللی يا<br />

منطقه ای را دربرنمی گيرد.‏ البته چنين تفسيری طرفداران زيادی ندارد وحقوق دانان بيشتر تمايل دارند<br />

مقررات عهود را چنان تفسيرکنند همه آنچه را که در صحنه بين المللی رخ می دهد در برگيرد.‏ تلقی<br />

نمودن معاهده حقوق افراد دارای معلوليت به عنوان قانون داخلی ايران وخالی کردن پشتوانه بين المللی<br />

آن با توجه به آنچه پيش ازاين درباره ديگرمعاهدات بين المللی رخ داده عملا خطری را در بردارد که در<br />

اين نوشته ناچار نگاهی گذرا به آن داريم؛ پيش ازپيوستن دولت ايران به معاهدات حقوق مدنی سياسی<br />

وحقوق اجتماعی اقتصادی فرهنگی درسال خورشيدی ‏(‏‎1975‎ميلادی ( دولت ايران کوشيد<br />

مقررات داخلی را برای اين الحاق آماده کند.‏ بنابراين منع بازداشت بدهکاران مدنی تصويب شد.‏<br />

مقررات معاهدات نيزچنين منعی را تجويزمی کرد وبا تصويب آنها درمجلس قاعده حقوقی محکم ترشد.‏<br />

اما سال بعد ‏(‏‎1998‎ميلادی)قانونی تصويب شد که به صراحت بازداشت بدهکاران مدنی را تجويز<br />

ميکند!‏ بسا گفته شود معاهدات پس از تصويب مجلس وپيوستن دولت،‏ قانون داخلی محسوب می شوند<br />

وقانونگذار حق دارد قانون داخلی خود راتغيير دهد.‏ اين نمونه را ازآن رو آوردم که بيان کنم معاهده<br />

حقوق معلولين با تلقی شدن به عنوان قانون داخلی تضمين زيادی برای رفع تبعيض ورعايت حقوق اين<br />

گروه بدست نمی دهد.‏ حتی اگربا اين تلقی قوانين معارض پيشين را نسخ شده دانسته ومثلا معتقد باشيم<br />

ماده‎28‎ قانون انتخابات درممنوع کردن نابينايان وناشنوايان از نامزدی نمايندگی مجلس ملغی وبی اثر<br />

است وباز حتی اگراثروجود نهادی به نام شورای نگهبان در تعيين صلاحيت داوطلبين وغيرقابل<br />

اعتراض بودن تصميمات آن را ناديده بگيريم ممکن است قانونگذار خود راسا ماده ای تصويب کند که<br />

مبيّن اين منع باشد ودرصحنه حقوقی چنين دفاع شود که اين ماده ناسخ قانون داخلی است وارتباطی با<br />

تعهدات بين المللی دولت ندارد.‏ بنابراين پذيرفتن مقررات معاهده به عنوان قانون داخلی ومنسوخ دانستن<br />

خودبه خود قوانين معارض پيشين بدون نياز به قانونگذاری جديد را بايد شمشيری دولبه دانست که نبايد<br />

اجازه داد لبه منفی آن باروح حاکم با تعهدات بين المللی دولت ستيزکند،‏ اين ممکن نيست مگربا حفظ جنبه<br />

بين المللی معاهدات،‏ دست کم دربعد تعهد اجرايی دولت ها.‏<br />

1354<br />

23<br />

شايدحساسيت های سياسی وبيش ازآن شايد اينکه هرمعاهده ای پس از تصويب درحکم قانون داخلی است<br />

ودرصورت پايبندی به اصول حقوقی می بايست قوانين معارض آن را نسخ شده دانسته وپس ازتصويب<br />

نيزقانون معارضی برای آن طراحی نکنيم،‏ موجب شده تا دولت ايران مانند ديگر معاهدات حقوق بشری<br />

که بعضا بدانها پيوسته،‏ درباره معاهده حقوق افراد دارای معلوليت نيزبا احتياط رفتارکرده وآن را با<br />

اعمال حق رزرو ‏(حق شرط ياتحفظ ( بپذيرد؛ با آوردن عبارت کلی که درديگر اسناد حقوق بشری<br />

نيزموجود است بدين شرح:‏ به شرط عدم مخالفت با قوانين داخلی.‏<br />

33


معاهده جديد که دنباله اسناد حقوق بشری سازمان ملل است،‏ بنا به نظرطراحان ومدافعان آن درصحنه<br />

بين الملل شايد هيچ حق جديدی برای معلولين ايجاد نکند،‏ بلکه تمرکز وهدف اصلی آن رفع تبعيض است.‏<br />

حال اگرقرارباشد معاهده به شرط عدم مخالفت با قوانين تبعيض آميز موجود درنظام حقوقی ما پذيرفته<br />

شود هدف اصلی گم خواهد شد.‏ افزون برآنکه خود معاهده رزرو را منع نموده واين به تحقيق از ويژگی<br />

حقوق بشری ورفع تبعيضی آن ناشی می شود.‏ حقوق دانان برآن بوده وهستند که درج چنين حق شرط<br />

کلی درمعاهدات بين المللی معتبرنبوده واثرحقوقی ندارد.‏ با اين تحليل چالش اصلی معلولين درنظام<br />

حقوقی ما آن است که دولت را وادارند،‏ رزرو کلی فاقد اثرحقوقی نگاشته شده در قانونی که پيوستن<br />

ايران به معاهده را اجازه داده ناديده انگاشته شود ومانع اجرای آن نشود.‏ اين تلاش صد البته همراه<br />

فعاليت هايی خواهد شد که مشکلات عملی واجرايی معاهده مذکوردربندهای پيشين را رفع خواهد کرد.‏<br />

نکته ديگری که بيشتربه صورت نظری چالش برانگيز است اينکه ايران به برخی ازمعاهدات حقوق<br />

بشری از جمله رفع تبعيض نسبت به زنان نپيوسته است،‏ اين درحالی است که در معاهده مورد بحث ما<br />

به رفع تبعيض عليه زنان معلول به صراحت اشاره شده است تحليل اين دوگانگی ريشه ها ونتايج آن از<br />

حوصله اين نوشته خارج بوده،‏ درپژوهشی ديگرمی بايست آن را جستجو کرد.‏<br />

اکنون اززاويه ديگری معاهده را درنظام حقوقی ايران مورد بررسی قرارمی دهيم وآن چيزی نيست جز<br />

امکان وچگونگی استناد به معاهدات بين المللی درنظام قضايی ايران.‏ متاسفانه پژوهش دراين عرصه<br />

آسان نيست چه،‏ دسترسی به آراء دادگاهها کمترممکن است واين شايدهم به دليل نظام رومی ژرمنی<br />

حقوق ما است وهم کمترتوسعه يافته بودن آن.‏ گرچه فراوانی استناد به معاهدات بين المللی آنچنان نيست<br />

که بتوان وقت زيادی صرف آن کرد،‏ اما اين کاردرحال شکل گرفتن است.‏ البته معاهده حقوق افراد<br />

دارای معلوليت تازه وارد نظام حقوقی ما شده وهيچ نمونه ای از استناد بدان در رويه قضايی به چشم<br />

نمی خورد،‏ اما با آوردن نمونه های ديگر ذهنيت دادرسان دراين باره را ملاحظه می کنيم:‏ قاضی<br />

‏(يزدانی)‏ دريکی از آراء خود،‏ شايد بدان دليل که نظام ما نظام حقوق نوشته است وآراء دادگاهها نقش<br />

اصلی در تبيين نظام حقوقی ندارند روال بر آن قرارگرفته که پرونده ها مگر در موارد بسيار مهم با اسم<br />

خاص مورد استناد قرار نمی گيرد،‏ به استناد معاهده حقوق کودک ويا تاکيد برآنکه اين معاهده جزء<br />

حقوق داخلی است وبا لحاظ حق کودکان بر آموزش،‏ دبستانی را درتهران مجبوربه ثبت نام طفلی ميکند<br />

که شناسنامه ندارد ودعوی نسب وی درجريان رسيدگی است وممکن است اين رسيدگی طولانی شده<br />

وطفل فرصت آموزش را از دست بدهد،‏ ايشان در رای خود تاکيد ميکند:‏ برطبق مفاد معاهده،‏ آموزش<br />

حق کودک است اعم از آنکه نسب وی مشروع باشد يا نامشروع.‏ درپرونده ديگری قاضی(نصيرايی)‏<br />

هنگام رسيدگی به دادخواهی کسانی که در اثر مصرف فرآورده های خونی آلوده به بيماری های<br />

ايدزوهپاتيت مبتلا شده بودند،پرونده موسوم به هموفيلی ها،‏ به استناد معاهدات حقوق مدنی سياسی<br />

واقتصادی اجتماعی فرهنگی وباتاکيد برآنکه پس از پيوستن ايران،‏ آنها جزءحقوق داخلی هستند،‏ دولت<br />

را به جبران خسارت مادی ومعنوی آلوده شدگان محکوم می کند.‏ با توجه به پشتوانه کم تجربه دراين<br />

باره وبا لحاظ شناخت خويش از نظام قضايی به نظر می رسد آن بخش از رفع تبعيض ها که درباره<br />

حقوق مدنی سياسی معلولين هستند به احتمال کمترتوسط دادگاههای ايرانی مورد استناد قرارخواهند<br />

گرفت.‏ اما دربخش اقتصادی اجتماعی فرهنگی ورفع تبعيض درباره امور رفاهی با درنظرگرفتن آنکه<br />

34


2004<br />

62<br />

نظام حقوقی ايران از سال ميلادی به اين سو دارای قانون جامع حمايت ازحقوق معلولين است<br />

‏(اين قانون کاملاجنبه رفاهی دارد)‏ وبه استناد اين قانون کم و بيش دادنامه هايی ازدادگاهها به ويژه ديوان<br />

عدالت اداری صادرشده می توان تصورکرد که بخش هايی ازمعاهده که ناظربه اين امورهستند مورد<br />

استناد دادگاهها قرارگيرد.‏ به هرحال باتوجه به نفس استناد به معاهدات که تا کنون درحقوق ما رخ داده،‏<br />

تلاش وپيگيری معلولين می تواند دراين عرصه نيزپشتوانه مناسب ودارای ضمانت اجرا برای تحقق مفاد<br />

معاهده ايجاد کند.‏<br />

شايد نپيوستن دولت ايران به پروتکل الحاقی ‏(باتوجه به اختياری بودن پروتکل،‏ دولت از اين موقعيت<br />

استفاده وآن را امضاء ننموده)‏ دربعد نظارتی مشکلاتی را برای اجرای معاهده ايجاد کند.‏ درمقدمه متنی<br />

که درمجلس ايران تصويب شده والحاق دولت ايران به معاهده حقوق افراد دارای معلوليت را اجازه داده<br />

نهاد های مجری آن با نهادهای ناظر يکی هستند،‏ چنين به نظر می رسد که توسعه نيافتن سازمانهای<br />

مردم نهاد،‏ تاثير گزارش های غيررسمی را نيز کم رنگ ميکند.‏ البته آسيب شناسی سازمان های مردم<br />

نهاد مربوط به افراد دارای معلوليت وارائه راهکار درشکل کلی به ويژه با رويکرد به نقش معاهده<br />

موضوعی است که در نوشته ديگری مورد پژوهش قرار گرفته است.‏<br />

ترجيح می دهم به جای نتيجه گيری ونوشتن فشرده بندهای پيشين با اشاره قانونی که به تازگی درايران<br />

تصويب شده موضوعی را مطرح کنم که درباره معاهدات بين المللی درحقوق ايران دارای اهميت است<br />

وچه بسا اشاره بدان موجب می شود که مقاله با پرسشی گشوده پايان يابد،‏ اميد می رود منشاء پژوهش<br />

های ديگری قرارگيرد.‏ ماده قانون ثبت اختراعات،طرح های صنعتی وعلائم تجاری مصوب سال<br />

خورشيدی ‏(‏‎2007‎ميلادی)‏ اينگونه مقررمی دارد:‏ درصورت تعارض مفاد اين قانون بامقررات<br />

مندرج درمعاهدات بين المللی راجع به مالکيت صنعتی که دولت جمهوری اسلامی ايران به آنها پيوسته<br />

ويا می پيوندد،‏ مقررات معاهدات مذکورمقدم است.‏ ناگفته نماند که معاهدات مربوط به مالکيت صنعتی<br />

وامورتجاری،‏ جنبه اقتصادی دارد وحساسيتی که درباره اسناد حقوق بشری درهمه جای دنيا به ويژه<br />

ايران حاکم است برآنها حاکم نيست،‏ به هرروی درحقوق ايران اين پرسش مطرح است که آيا ماده<br />

بيان قاعده ای است کلی که همواره درحقوق ما وجود داشته واکنون قانونگذار آن را بيان کرده؟ يا<br />

ناظربه قانون خاص است؟ حقوق دانان با گرد آوری ره يافت های خويش که برپايه اصول حقوقی<br />

تنظيم شده اند وبا گسترش دادن روح حاکم برماده به همه قراردادها ومعاهدات بين المللی می توانند<br />

دراين موضع پافشاری کنند که يک معاهده پس ازتصويب درحقوق داخلی،‏ ناسخ قوانين معارض پيش از<br />

خود است وازاين پس قانون ديگری نيز نمی تواند تصويب شود که مخالف تعهدات بين المللی باشد وبه<br />

فرض تصويب نيز اثرحقوقی نخواهد داشت.‏ می دانيم که حساسيت دولت ايران درباره معاهده حقوق<br />

افراد دارای معلوليت کمترازديگراسناد حقوق بشری بود وبه همين دليل زمان کمتری سپری شد تا دولت<br />

با حرکت وجنبش سازمان های مردم نهاد درامور معلولين وادار به پذيرش معاهده شود.‏ دلائل اين<br />

حساسيت کمتر وآثار آن از بحث کنونی خارج است اما هرچه هست می توان با تکيه براصول حقوقی<br />

حاکم بر ماده قانون پيش گفته دست کم در موضوع مورد بحث ما يعنی معاهده ناظر برحقوق<br />

معلولين،‏ براين باور بود که درعالم نظر وآموزه حقوقی،‏ معاهده قوانين معارض خويش را در گذشته<br />

62<br />

62<br />

62<br />

1386<br />

35


وآينده بی اثر کرده،‏ رفع تبعيض تحقق خواهد يافت صد البته که هميشه ازعالم نظر تا تحقق عملی فاصله<br />

بسيار است شکافی که هم حقوق دانان وهم فعالين حقوقی ‏(باتاکيد بر دومی)‏ آن را پرخواهند کرد.‏<br />

36


جديد دنياي<br />

فرصتهاي تحصيلي برابر:‏<br />

نگاهي بر پيمان نامه<br />

حمايت از حقوق افراد داراي معلوليت و تجربيات آمريکايي<br />

آليسون دي فرانکو<br />

24<br />

24<br />

پيش گفتار<br />

کودکان داراي معلوليت در سراسر جهان اغلب در حاشيه و از جريان اجتماع به دور قرار ميگيرند.‏ در<br />

برخی خي کشورها کودکان داراي معلوليت براي همه عمر به موسساتي فرستاده ميشوند که در آنها<br />

تحصيلاتي بدست نمي آورند و از اجتماع منزوي ميشوند.‏ در برخی خي کشورهاي ديگر کودکان داراي<br />

معلوليت مجبور ميشوند به مدارسي جدا از مدارس عادي بروند.‏ موانع بسياری که بر سر راه کودکان<br />

معلول در دسترسي به فرصتهاي تحصيلي در برخي جوامع وجود دارد که منجر به آمار پايين اشتغال<br />

معلولين و آمار بالاي فقر شده است.‏ پيمان نامه حمايت از حقوق افراد داراي معلوليت به اين مشکلات<br />

پرداخته و و منحصرا حق معلولين براي دسترسي به فرصتهاي تحصيلي را مد نظر قرار داده است.‏ اين<br />

مقاله به تحصيلات همه شمول و مزاياي آن مي پردازد و سپس به بررسي قوانين تحصيلات استثنايي در<br />

ايالات متحده براي گردآوردن آموزه هايي از تجربيات در آمريکا مي پردازد.‏<br />

حق دسترسي به تحصيلات همه شمول<br />

ماده پيمان نامه مفهوم تحصيلات ‏"همه شمول"‏ را براي نخستين بار در قوانين بين الملي مطرح کرده<br />

و کشورهاي عضو را مکلف دانسته که شرايط تحصيلات همه شمول را براي افراد داراي معلوليت<br />

فراهم کنند.‏ در بخش مربوطه ماده چننين آمده است:‏<br />

کشورهاي عضو بايد حق دسترسي افراد داراي معلوليت به تحصيلات را به رسميت بشناسند.‏ اين<br />

آشورها با ديدگاهي تبعيض زدا و بر اساس ايجاد فرصتهاي برابر،‏ بايد نظام تحصيلي همه شمول<br />

در کليه سطوح و آموزش مداوم را در راستاي موارد ذيل تامين کنند:‏<br />

(1<br />

پيشرفت کامل توانمنديهاي بالقوه انسان و شرافت و عزت نفس،‏ وتقويت احترام به حقوق<br />

بشر،‏ آزاديهاي اساسي و گوناگوني بشري؛<br />

ايجاد امکان رشد شخصيت افراد معلول،‏ پرورش استعدادها،‏ نوآوري و توانمنديهاي<br />

ذهني و جسمي آنها در حد اعلي؛<br />

ايجاد امکان فعاليت افراد معلول در جامعه آزاد.‏<br />

<br />

<br />

<br />

2) با پذيرفتن اين حقوق،‏ کشورهاي عضو متعهد مي شوند که:‏<br />

افراد داراي معلوليت به دليل معلوليت از نظام کلي تحصيلي مستثنا<br />

سبب معلوليتشان از دسترسي به آموزش ابتدايي رايگان و الزامي<br />

محروم نشوند؛<br />

نشده و کودکان معلول به<br />

و نيز آموزش دبيرستاني<br />

37


ييت<br />

افراد معلول بايد امکان دسترسي به تحصيلات همه شمول با کيفيت و رايگان در مقاطع ابتدايي و<br />

دبيرستان با مبنايي برابر با اجتماع محل زندگي خود داشته باشند؛<br />

نيازهاي آنها مورد توجه معقولي قرار گيرد؛<br />

افراد معلول از حمايت لازم از سوي نظام کلي آموزشي جهت تسهيل آموزش موثر برخوردار<br />

مي شوند؛<br />

اقدامات حما موثر انفرادي در محيط آموزش براي افزايش توسعه علمي و اجتماعي در<br />

راستاي هدف تحصيلات همه شمول فراهم مي شود.‏<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

الزام تحصيلات مشمول براي اکثر متخصصين<br />

بوده و نيازمند بررسي بيشتر است.‏<br />

حقوق<br />

بين المللي و نيز<br />

خبرگان در زمينه<br />

تحصيل نا آشنا<br />

مزاياي تحصيلات همه شمول<br />

پيمان نامه کشورهاي عضو را مکلف به ايجاد نظام آموزشي همه شمول ميداند که تا توجه معقولي به<br />

کودکان معلول نضمين شود.‏ آموزش همه شمول موجب بيشتر شدن ورود کودکان معلول به برنامه هاي<br />

آموزش عمومي ميشود.‏ تحقيقات حاکي از آن است که همه کودکان از مزاياي آموزش همه شمول سود<br />

برده و در نتيجه هر کودک به نحو احسن از حق اساسي خود براي آموزش استفاده خواهد کرد.‏<br />

تحصيلات همه شمول با فراهم کردن اطلاعات پيرامون مسايل معلوليت و امکان درک آن،‏ به نفع<br />

جوامع،‏ خانواده ها،‏ مربيان و دانش آموزان خواهد بود.‏ آموزش همه شمول تضمين ميکند که کودکان<br />

معلول همگام با ديگر کودکان به مدرسه بروند و به آنها مهارتهاي زندگي مي آموزد<br />

جوامع نيز با درک و کسب اطلاعات درباره معلوليت و ناتواني از مزاياي مدارس همه شمول<br />

بهره مند ميشوند.‏ وارد شدن کودکان معلول در مدارس معمولي آنان را به درون جامعه محل زندگيشان<br />

مي برد و به از ميان برداشتن ديدگاه هاي منفي و از بين بردن موانع کمک خواهد کرد.‏ اجتماعات<br />

کوچک راحت تر پذيراي تفاوتها هستند و همه از وجود محيطي دوستانه و آزاد بهره مند خواهند بود<br />

2008). مدارس نيز از وجود برنامه هاي همه شمول منفعت مي برند.‏<br />

،CRS) ويتنام،‏<br />

.(2008<br />

،CRS) ويتنام،‏<br />

مفهوم آموزش همه شمول متمرکز بر تواناييهاي خاص هر کودک به جاي برخورد يکسان با همه آنها<br />

است.‏ مربيان قادر خواهند بود که آموزش ها را به صورت انفرادي به هر کودک ارايه دهند.‏ همه<br />

کودکان چه داراي معلوليت و چه بدون آن از مزاياي روش تدريسي که براي نحوه يادگيري شخصي آنها<br />

طراحي شده باشد سود ميبرند.‏ آموزش همه شمول همچنين شامل روشهاي تدريس مختلفي از قبيل نقاشي،‏<br />

آواز و فعاليتهاي عملي ميشود.‏ مطالاعات نشان ميدهد که کودکان در سنين پايين زماني که به صورت<br />

عملي با مطالب سر و کار دارند بيشتر مي آموزند تا اينکه معلم برايشان فقط نطق کند.‏ آموزش همه<br />

شمول همچنين به معلمان اين امکان را ميدهد که در کلاس پوياتر بوده و در نتيجه حضور در مدرسه<br />

براي معلمان و دانش آموزان لذت بخشتر خواهد بود ‏(سي.‏ آر.‏ اس،‏ ويتنام،‏<br />

طرح ايالات متحده براي شمول کودکان معلول در آموزش<br />

.(2008<br />

38


20<br />

ايالات متحده مطالعه مورد جالبي را براي مفهومي سازي تحصيلات همه شمول بر اساس تعاريف پيمان<br />

نامه ارايه کرده است.‏ در ايالات متحده قوانين و سياستهاي ‏"آموزش استثنايي"‏ جهت حمايت از حقوق<br />

دانش آموزان داراي معلوليت براي حضور در مدارس در سي سال گذشته پياده شده است.‏ با اينکه<br />

آموزش کودکان معلول درامريکا نسبت به کشورهاي ديگر سابقه زيادي دارد،‏ هنوز در آن ايجاد نظام<br />

همه شمول نشده است.‏ به همين دليل پيمان نامه وسيله اي مهم جهت هدايت توسعه يک نظام کامل همه<br />

شمول در ايالات متحده است.‏ تجربه آمريکايي علاوه بر بازنگري تصوير خود براي درک بهتر تاکيد<br />

پيمان نامه بر آموزش همه شمول،‏ به عنوان عدسي کارآمدي براي مرور و تامل کشورهاي ديگر در<br />

اجراي نظام آموزشي همه شمول همسو با قوانين بين المللي ايفاي نقش ميکند.‏ درک بنيادين توسعه<br />

کاستيهاي اجتناب ناپذير سيستم آمريکا ميتواند کمکي به کشورهاي ديگر در ايجاد يک نظام جامع براي<br />

آموزش همه شمول باشد که به مشکلات فعلي سيستم آموزش آمريکا دچار نيست.‏<br />

نگاهي کوتاه بر قوانين و سياستهاي آمريکا در آموزش کودکان داراي معلوليت<br />

1954<br />

در سال دادگاه عالي ايالات متحده در برجسته خود در رابطه با پرونده شکايت براون عليه<br />

انجمن آموزش شهر توپکا چنين مقرر داشت : ‏"برخورد جداگانه اما برابر در زمينه آموزش عمومي به<br />

طور ماهوي نابرابر محسوب ميشود."‏ ‏(براون 1954). علي رغم اينکه حقايق در پرونده براون مربوط<br />

به تفکيک نژادي در مدارس عمومي ميشد،‏ تفسير دادگاه از قانون اساسي به عنوان اساس حقوقي حمايت<br />

از حقوق کودکان داراي معلوليت براي حضور در مدارس عمومي همگام با ديگر همرده هاي خود در<br />

ايالات متحده عمل ميکند.‏ حدود سال پس از پرونده براون،‏ دو پرونده مشابه دادخواهي سنخي در<br />

رويارويي با قوانين محلي و ايالتي که کودکان داراي معلوليت را از فرصت حضور در مدارس عمومي<br />

محروم ميکرد،‏ با استناد به حکم براون و چالشي که با تفسير قانون اساسي مطرح کرد منجر به موفقيت<br />

و ميلز 1972).<br />

شد<br />

1975<br />

IDEA<br />

‏(پارک 1971<br />

پيرو اين دو پرونده،‏ کنگره معاهده آموزش براي همه کودکان استثنايي (EHA) را در سال اجرا<br />

کرد که بعدا به معاهده آموزش براي افراد داراي ناتواني تغيير داد.‏ معاهده مدارس<br />

عمومي را ملزم به فراهم کردن آموزش متناسب و رايگان براي دانش آموزان واجد شرايط در محيطي<br />

با حداقل محدوديت مي نمايد.‏ ‏"محيط با حداقل محدوديت"‏ مدارس مناطق را مکلف ميکند تا با حمايت<br />

معقول دانش آموزان داراي ناتواني را در کلاسهاي عادي تا حد ممکن آموزش دهد.‏ مناطق آموزشی<br />

بايد با همکاري والدين و دانش آموزان نسبت به ايجاد طرح آموزش انفرادي براي تامين نيازها و حمايت<br />

از کودکان داراي ناتواني اقدام کنند.‏ پذيرش و اجراي معاهده گام مهمي براي آموزش کودکان<br />

معلول در ايالات متحده محسوب ميشود ، اما هنوز جاي زيادي براي پيشرفت دارد تا بتوان واژه ‏"جدا اما<br />

برابر"‏ را حذف نمود و به جاي آن نظام آموزشي همه شمول را که براي همه کورکان يکسان است در<br />

مدارس آمريکا جايگزين کرد.‏<br />

آموزش فراگير در ايالات متحده<br />

(IDEA)<br />

IDEA<br />

39


براي درک بهتر معناي آموزش همه شمول در ايالات متحده،‏ دانستن تفاوت ميان آموزش ‏"همه شمول"‏ و<br />

‏"فراگير"‏ بسيار مهم است.‏ آموزش فراگير تنها به معناي قراردادن کودکان معلول در کلاسهاي<br />

عمومي با همرده هاي خود به جاي کلاسهاي مخصوص يا فرستادن آنها به مدارس استثنايي است<br />

‏(فرگوسن 1995). با اينکه آموزش فراگير نسبت به طرح هاي پيشين جداسازي کودکان معلول يا بدتر<br />

از آن،‏ کلا آموزش ندادن کودکان معلول،‏ پيشرفت محسوب ميشود،‏ اما حمايت کافي براي موفقيت دانش<br />

آموزان در کلاسهاي عادي را فراهم نميکند.‏ در مقابل،‏ نظام هاي آموزش فراگير بسياري در ايالات<br />

متحده اين امکان براي دانش آموزان را فراهم ميکند که بتوانند در مواقع مختلف از کلاس بيرون برده<br />

شوند و تقويتي را که در دروسي مثل رياضي و خواندن نيازدارند دريافت کنند.‏<br />

امکان ترک کلاس براي دانش آموزان مشکلساز است چراکه بين کودکان معلول و همرده هاي آنها در<br />

برهه هاي زماني متفاوت و به دلايل مختلف ايجاد جدايي ميکند.‏ دانش آموزان معلول در برخي موارد به<br />

دلايل بسيار غير معقولي نظير يادگرفتن استفاده از مداد پاک کن و از اين قبيل ناچار به ترک کلاسهاي<br />

فراگير ميشوند.‏ به علاوه بسياري از دانش آموزان معلول هنوز زمان زيادي از وقت خود را جداگانه<br />

خارج از کلاس صرف يادگيري مهارتهاي اوليه ميکنند.‏ معاهده IDEA دانش آموزان را مستحق آموزش<br />

در محيطي با حداقل محدوديت ميداند و اين امر به مناطق آموزشي اين انتخاب را ميدهد که با در نظر<br />

گرفتن صلاح دانش آموز وي را در کلاسهاي جداگانه قرار دهند.‏ وجود کلاسهاي جداگانه مشکل آفرين و<br />

در منافات با طرح آموزش فراگير است چراکه صرف قرار دادن کودک معلول در يک ساختمان با<br />

کودکان ديگر به هيچ وجه فراگير نيست.‏ به علاوه کلاسهاي جداگانه گام تاسف آوري در جهت مخالف<br />

پيشرفت به سوي نظام آموزشي همه شمول محسوب ميشود.‏<br />

آموزش همه شمول در ايالات متحده<br />

در مقابل روش فراگير،‏ آموزش همه شمول دانش آموزان معلول را در کلاسهاي عادي قرار ميدهد تا<br />

همگام با همرده هاي خود آموزش ببينند و حمايت لازم براي فعاليت و يادگيري آنها در کلاس عادي را<br />

فراهم ميکند.‏ منابع و کمک هايي که سابقا در کلاسهاي استثنايي و خاص در دسترس بود ميتواند در<br />

کلاسهاي عادي هم در دسترس باشد.‏ به طور مثال،‏ اگر کودکي نابينا در حال يادگيري خط بريل در<br />

مدرسه است،‏ آموزگار بريل براي ياد دادن به کودک در کلاس عادي حاضر ميشود.‏ براي توضيح<br />

بيشتر،‏ اگر کودکي با ناتواني يادگيري نياز به معلم کمکي براي يادگيري رياضي دارد،‏ سابقا او بايد<br />

کلاس را براي رفتن به کلاس تقويتي ترک ميکرد اما حالا معلم کمکي به کلاس عادي او مي آيد و با او<br />

و کودکان ديگر کار ميکند.‏ اين امر به همه کودکان در يادگيري کمک ميکند چراکه کمک بيشتري براي<br />

مربي در کلاس عادي موجود است.‏<br />

درک اين روش فراهم کردن حمايت کافي در داخل کلاس به جاي خارج کردن کودکان از کلاس براي<br />

تقويت برخي مهارتها براي آمريکايي ها دشوار است.‏ در مدارس آمريکا،‏ کودکان بسياري که ناتواني<br />

ندارند از کلاس خارج فرستاده ميشوند تا برخي مهارتها مثل خواندن و نوشتن را تقويت کنند و به همين<br />

دليل اجتماع آمريکا هيچ ايرادي در بيرون کشيدن دانش آموزان از کلاس عادي براي کلاس تقويتي نمي<br />

40


بينند.‏ اين عدم درک نتيجه اين فلسفه قديمي آمريکايي است که هيچ اشکالي ندارد اگر يک يا دو کودک را<br />

براي تقويت مهارتهايشان از کلاس خارج کنند ، چه معلول باشند چه نباشند.‏ محيطی که در آن کودک،‏<br />

بجاي تقويت مهارتهايش درون کلاس به همراه دوستان و هم کلاسيهايش،‏ ناچار شود اين کار را بيرون<br />

از آلاس انجام دهد،‏ محيط يادگيري همه شمول نيست.‏ کودکان رفتارهاي يکديگر را تقليد کرده و از هم<br />

مي آموزند.‏ هر کودک به شيوه اي متفاوت از ديگري و با سرعتي مخصوص خودش ياد ميگيرد.‏<br />

براي همه شمولي واقعي،‏ اجتماع بايد درک کند که اين تفاوتها واقعي و جزيي از تجربيات انساني هستند<br />

و اينکه خارج کردن کودک از محيط آموزشي مناسبش به هيچ وجه ثمربخش نيست.‏ با ديد افزايش عزت<br />

نفس اگر به قضيه نگاه آنيم،‏ هيچ آس دوست ندارد از هم رده هاي خود ‏"متفاوت"‏ انگاشته شود و ناچار<br />

شدن به ترك آلاس در ميان درس براي رفتن به اطاقي ديگر نه تنها به آسي اعتماد به نفس نميدهد بلكه<br />

اغلب از نظر علمي يا اجتماعي هم آمكي نميآند.‏ احساس مورد تمسخر قرار گرفتن کودک زماني که<br />

کلاس را ترک ميکند محيط يادگيري مثبت و همه شمولي ايجاد نميآند،‏ بلکه در عزت و اعتماد به نفس<br />

کودک تاثير منفي ميگذارد.‏ موفق ترين طرح آموزش همه شمول در ايالات متحده از بالا به پايين<br />

‏(ازطريق افراد مسؤول در موقعيتهاي مهم به موسسات)‏ القا شده است.‏ اگر مدير يک مدرسه برنامه<br />

آموزش همه شمول را در مدرسه اش اجرا کند،‏ معلمين و کادر آموزشي نيز استراتژيهاي همه شمول<br />

اجرا خواهند آرد.‏ مسؤلين مدارسي که مفهوم همه شمولي را درک ميکنند ميتوانند شرايط آموزشي<br />

بهتري را براي همه دانش آموزان فراهم کنند.‏<br />

چارچوبي براي مشکلات حقوقي دانش آموزان داراي ناتواني در ايالات متحده<br />

درك و آگاهي اجتماع درباره تحصيلات همه شمول براي اجراي يک چارچوب آموزشي مناسب حياتي<br />

است اما اين چارچوب به خودي خود ساخته قوانين آموزشي است.‏ اين بخش مروري بر مشکلات حقوقي<br />

دارد تا نشان دهد که چرا ايالات متحده هيچ چارچوب همه شمولي همراستا با پيمان نامه<br />

حمايت از حقوق افراد داراي معلوليت ندارد.‏ شايان توجه است که معاهده IDEA همانطور که در پيمان<br />

نامه ذکر شده بر اهميت ديدن هر دانش آموز به عنوان فردي مستقل تاکيد دارد.‏ اما همانطور که در ذيل<br />

بحث خواهد شد،‏ مشکلاتي در زمينه پياده کردن طرح کارنامه شخصي براي دانش آموزان برخاسته و<br />

در طول سالها بر آنها افزوده شده است.‏ بررسي اين مشکلات ميتوانند براي کشورهاي ديگر در راستاي<br />

تکميل نظام آموزشي همه شمول با تمرکز بر نيازهاي انفرادي دانش آموزان راهگشا باشد.‏<br />

معاهده IDEA<br />

يکي از اساسي ترين مشکلات شايان توجه اين است که معاهده IDEA امکان دريافت آموزش متناسب و<br />

رايگان را براي کودکان معلول در مدارس عمومي فراهم ميکند.‏ اما واضح نيست آنچه به عنوان<br />

‏"آموزش متناسب"‏ معرفی ميشود چيست.‏ اين سؤال عميقا در ايالات متحده مورد بحث است.‏ زمانی که<br />

کودک در مدرسه نمرات متوسط ميگيرد و از آلاسي به آلاس بالاتر ميرود آيا واقعا ‏"آموزش متناسب"‏<br />

دريافت کرده است؟ يا اينکه آيا کودک داراي معلوليت بايد تمام وسايل مورد نياز خود را براي رسيدن به<br />

نهايت توانمندي خود در اختيار داشته باشد؟<br />

41


IDEA<br />

سؤالي که به موازات اين مسايل در مورد مطرح ميشود اين است که چه کسي واجد شرايط<br />

محسوب ميشود.‏ قانون گروه هاي خاصي از معلوليت را ذآر ميآند که چنانچه کودک به گونه اي ديگر<br />

واچد شرايط باشد ميتواند از حمايت قانون بهرهمند شود.‏ مفهوم ‏"گونه اي ديگر"‏ از مشمول بودن براي<br />

کودکان معلولي که در مدرسه نمرات قابل قبولي دريافت ميکنند مشکل ساز است.‏ در يک مورد،‏ کودکي<br />

که دچار اوتيسم بود با اينکه براي موفقيت در تحصيل به تسهيلات و خدمات آموزشي نياز داشت واجد<br />

گونه اي ديگر"‏ از شرايط نميشد.‏ اين کودک در امتحانات موفق بود اما از انجام هرگونه تکليف در منزل<br />

يا در کلاس سر باز ميزد.‏ مدرسه به دليل نمرات بالاي اين آودك در امتحانات از فراهم کردن طرح<br />

آموزش انفرادي براي او اجتناب ميکرد و به همين دليل اين دانشآموز واجد شرايط حمايتها و التزامات<br />

نميشد.‏ روانشناس مدرسه پس از ارزيابي او اعلام کرد که توجه انفرادي بسيار براي او<br />

مفيد خواهد بود اما پيشنهادي براي برنامه آموزش انفرادي ارايه نداد.‏ اخيرا اين کودک در درسهاي خود<br />

به دليل انجام ندادن تکاليف رد شده است و حالا مدرسه ناچار است براي ارزيابي او از طريق يك<br />

ارزياب شخص ثالث متحمل هزينه شود.‏ اگر تفسير معاهده با ديدگاه همه مشمول تري انجام<br />

ميگرفت،‏ از طريق قانون مي شد تضمين آرد آه امكانات معقول در اختيار آودآان داراي معلوليت قرار<br />

گيرد تا نه تنها مدرسه را بگذرانند،‏ بلكه از نظر تحصيلي و اجتماعي هم موفق باشند.‏<br />

"<br />

IDEA<br />

IDEA<br />

42<br />

معاهده IDEA<br />

همچنين محدوديتهاي واضحي براي ساز و کار پياده سازي معاهده وجود دارد.‏ در معاهده هيچ<br />

راهي براي شكايت آه تغييرات سيستماتيک در پي داشته باشد پيشبيني نشده و تنها زمينه تغيير در مقياس<br />

موارد منفرد و جداگانه است.‏ اين موضوع بدين معناست که اگر دو کودک با شرايط نامساعد مشابه وجود<br />

داشته باشند،‏ راهي براي حل مشکلات آنها به صورت آلي و گروهي وجود ندارد و بايد به صورت<br />

انفرادي با آن برخورد شود.‏ اين از قلمافتادگي مهم و شايان توجهي است چراکه هر دو پرونده اي که منشا<br />

اين معاهده بودند نتيجه شکايت انفراد از زير پا گذاشته شدن قانون اساسي بود.‏ زماني که کنگره پيش<br />

را آماده ميکرد،‏ تمهيداتي براي اقدامات انفرادي در قانون در نظر گرفته شد،‏ اما اين امر<br />

باعث شد تا در مواردي که کنگره آنرا پيش بيني نکرده بود در ارايه خدمات به دانش آموزان داراي<br />

ناتواني،اهمال صورت گيرد.‏ پرونده ها به صورت تک به تک بررسي ميشوند که از ديدگاه نظري<br />

معقول به نظر ميرسد اما در عمل کاستي هاي بسيار دارد.‏ مثلا،‏ کودکان نابينا در ايالات متحده کتابهاي<br />

خود را هفته ها بعد از شروع از ترم در دسترس دارند و هميشه از کلاس و همکلاسي هاي خود عقب<br />

تر هستند.‏ به رغم اينكه شکايتهاي انفرادي بيشماري بر عليه کوتاهي در ارايه خدمات شده است،‏ اين<br />

مشکل از اساسي ترين آنها در ايالات متحده است و بر اساس معاهده IDEA راهي براي حل اين معضل<br />

بطور گروهي و کلي وجود ندارد.‏ نبود امکان ايجاد تغييرات سيستماتيک،‏ تبديل سريع نظام آموزشي فعلي<br />

آمريکا را به يك نظام همه شمول که در آن،‏ همه کودکان به تسهيلات مورد نيازشان جهت موفقيت همگام<br />

با همرده هاي خود دسترسي دارند،‏ بسيار دشوار مينمايد.‏<br />

نويس IDEA<br />

نتيجه گيری<br />

پيمان نامه حمايت از حقوق افراد داراي معلوليت بحث مهمي را در عرصه جهاني در رابطه با آموزش<br />

همه شمول براي کودکان معلول بر انگيخته است.‏ در حال حاضر هيچ طرح عملي کاملي براي پياده


سازي آموزش همه شمول وجود ندارد و کشورهاي بسياري هستند که هيچ برنامه آموزشي براي کودکان<br />

داراي معلوليت ندارند؛ بنابراين جاي بسياري براي پيشرفت در الزامات برنامه هاي آموزش همه شمول<br />

براي کودکان داراي معلوليت وجود دارد.‏ ايالات متحده مدتهاست که در تامين امکانات تحصيلي عمومي<br />

براي کودکان داراي معلوليت پيشتاز است.‏ ساختار قانونی آمريکا و سابقه عملي آن تجربيات زيادي در<br />

مبحث آموزش همه شمول براي ارائه در سطح جهاني دارد.‏<br />

43


منابع<br />

(1954) 483 U.S. ‎347‎پرونده قضايي براون عليه انجمن آموزشي شهر توپکا،‏<br />

، 44/25 جي يدنت 1990 ژانويه<br />

(1989), A/44/736 GAORسازمان 61. plen. mtg. at 166, U.N. Doc. ملل،‏<br />

reprinted in 28 I.L.M. 1448 (1989) with corrections at 29 I.L.M. 1340 (1990)<br />

. آي.‏ رز<br />

‎26‎پيمان نامه حقوق کودک،‏ شروع الحاق<br />

Conventionپيمان on the Rights of Persons with نامه حمايت از حقوق افراد داراي معلوليت،‏<br />

Disabilities, G.A. Res. 61/106, 76th plen. mtg., U.N. Doc A/RES/61/106<br />

(Dec. 13, 2006)<br />

CRS/Vietnam, Inclusive Education For Children With Disabilities, available at<br />

http://www.crin.org/docs/CRS%20VN%20Matrix4%20Web.pdf<br />

فرگوسن،‏ دايان ل.‏ ، مشکل بزرگ همه شمولي:‏ اعترافات يک طرفدار همه شمولي (1995 (<br />

‏.‏G.Aقراداد Res. ,2200A U.N. GAOR, 21st بين المللي حقوق اقتصادي،‏ اجتماعي و فرهنگي،‏<br />

Sess., Supp. No. 16, 49, U.N. Doc. A/6316 (1966)<br />

ف ‎348‎پرونده قضايي ميلز عليه انجمن آموزشي منطقه کلمبيا و غيره،‏<br />

1257 ف . ساپورت ‎334‎پرونده قضايي پ.‏ آ.‏ ر.‏ ک.‏ عليه مشترکالمنافع پنسيلوانيا،‏<br />

1972) ( 866 . ساپورت<br />

.<br />

(1971)<br />

يي(‏<br />

دي.‏ پ.‏ اي.‏<br />

(1948) 71 ‏.‏G.Aاعلاميه res. 217A (III), U.N. Doc A/810 at بين المللي حقوق بشر<br />

44


چطور است خانم ها را بيشتر محدود کنيم ؟<br />

نقش جنسيت در حقوق افراد معلول در ايران<br />

هنگامه صابری<br />

پيش گفتار:‏ طرح پرسش<br />

نظامهاي امروزي حقوق بشر،‏ گزينههاي هويتي بسيار زيادي را به عنوان چارچوبهاي احقاق حق<br />

درسطح بومی و بين المللی براي افراد قايل ميشوند.‏ تنوع چنين مطالباتي در مقياس بين المللی براي<br />

حق داشتن زندگی آبرومند و سالم به معنای شيوههاي منكسر و مطوري از تعامل ميان هويت و شناخت<br />

است.‏ برخی مواقع،‏ مطالبات يک هويت واحد ميتواند مشمول چندين قانون و ضابطه از مجموعه حقوق<br />

بشر بشود و در مواردی ديگر ميتواند موجبات پيدايش و ظهور چندين استناد متفاوت به قوانين مختلف<br />

حقوق بشر را فراهم آورد.‏ خاصيت سيال هويتها،‏ که به موجب آن ميتوان برای يک فرد درخواست<br />

احقاق حقوق در موارد متفاوت آرد،‏ گواه پيشرفت مطلوبی در زمينه حقوق بشر ايجاد کرده است.‏ البته<br />

وقتی نقاب نيکوکاری از چهره جهانی حمايت از افراد برگرفته ميشود،‏ اين اختلاط مسايل دشواری را<br />

پيرامون پيامدهاي نفوذ حقوق برای همان افرادی مطرح ميکند آه بايد توسط اين قوانين پاس داشته<br />

شود.‏<br />

اين نوشتار نگاه گذرايی بر رابطه ميان جنسيت و ناتوانی است،‏ دو هويتی که زنان معلول را بطور بالقوه<br />

بيشتر در معرض تبعيض قرار ميدهد.‏ اينجانب به طور خاص به بررسی حقوقي حمايت از حقوق زنان<br />

معلول در جمهوری اسلامی ايران با استناد به موارد دو قانون بين المللی حقوق بشر پرداخته ام.‏ ايران با<br />

يکی از اين دو-‏ يعني پيمان نامه حذف کليه انواع تبعيض عليه بانوان-‏ مصممانه مخالفت نموده و اما به<br />

ديگری،‏ پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت،‏ در اکتبر ملحق شده است.‏ هويت<br />

نافذ ميان اين دو،‏ جنسيت و تعريف زن است،‏ چراکه پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت<br />

اشاره ميکند که زنان،‏ به دليل درآميزی دو عامل جنسيت و معلول بودن،‏ بيشتر در معرض تبعيض<br />

اجتماعی قرار ميگيرند.‏<br />

2009<br />

23<br />

دقيقا به دليل همين پيش فرض تبعيض مرآب است که اينجانب به طريق ذيل به مساله پرداخته ام:‏ جنسيت<br />

و ناتوانی در زنان معلول،‏ همانند ديگر همسوييهای هويتهاي مفروض در يک فرد،‏ ممكن است همبري<br />

داشته و موجبات بروز انواع گوناگون تبعيض را ايجاد کند.‏ البته اين همبري هويتها لزوما باعث تشديد<br />

ميزان تبعيضی که به وجود می آورد نيست.‏ چگونگي و پيامدهاي همبر شدن دو هويت جنسيت و<br />

معلوليت در بافتارهاي فرهنگی،‏ اقتصادی و حقوقي متفاوت،‏ فرق ميآند.‏ مقررات خاص جنسيت در<br />

پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت،‏ در واقع،‏ بر پايه اين فرض کلی بنا شده که جنسيت و<br />

معلوليت همواره به شيوه ای ترکيبی عمل کرده و موجب ايجاد تبعيض چندبرابر عليه زنان ميشود.‏ باور<br />

اينجانب اين است که اين فرض جاي سوال دارد.‏<br />

45


در نبود آمار موثق نمی توان مشخص کرد که جنسيت،‏ اگر موثر باشد،‏ تا چه اندازه در مرآب شدن<br />

وجود تبعيض در بافتارهاي بوميگوناگون با خواص فرهنگی،‏ اقتصادی و حقوقي مختلف نقش دارد.‏ دليل<br />

اين امر آن است که قوای تاريخی و جهانی مرتبط با جنسيت و تاثيرات علنی آنها مطلق نبوده و آثار<br />

ناتوانی و تبعيض نيز منوط به شرايط است.‏ بنابراين،‏ هر يك از اثرات مجزاي معلوليت بر زنان بايد<br />

اثبات شود و نميتوان آن را مفروض شمرد.‏<br />

البته شک اينجانب نسبت به نقش ترکيبی جنسيت و معلوليت ناقض اين امر نيست که زنان دارای معلوليت<br />

به گونهاي بيتناسب نسبت به مرداني با شرايط مشابه در محروميت بيشتر قرار دارند؛ اما حتی اگر<br />

شواهد تجربی حاکی از وجود اختلاف در شرايط تحصيلی،‏ شغلی و بهداشتی و غيره در ميان افراد<br />

معلول بر حسب جنسيتشان باشد،‏ خود به خود مقدّم اين نيست که معلوليت و جنسيت در ترکيب با هم تاثير<br />

منفی در موقعيت زنان معلول دارد و آنها را در شرايطي به مراتب بدتر از افراد عادی اجتماع و يا<br />

مردان معلول قرار ميدهد.‏<br />

به بيانی واضح تر،‏ با توجه به تاريخ طولانی محروميت و واپسراني بر مبناي هر دو معيار جنسيت و<br />

معلوليت،‏ تعجبی نيست که ترکيب اين دو به صورت کلی و قطعی مرآب و مضر تصور شود و زنان<br />

معلول را در آسيب پذيرترين موقعيت در اجتماع قرار دهد،‏ در يكي از چهار قطبي آه با تقسيم ميان<br />

جنسيت و معلوليت شامل مردان عادی،‏ زنان عادی و مردان معلول نيز ميشود.‏ اما زمانی که اين فرضيه<br />

در مورد تاثير ترکيبی جنسيت و معلوليت رها شود بهتر متوجه ميشويم که مصالح و منافع واقعی گروه<br />

مورد نظر تنها در قياس با ساير قطبهاي متاثر از اين تقسيمبندي معنادار است و به عنوان واآنشي<br />

انتزاعی برای جبران آنچه آه به طور سنتي آسيب پذيری اين گروه فرض شده است،‏ قابل قبول نيست.‏<br />

در مورد ايران،‏ اين ديدگاه به طور خاص داراي اهميت تجربی و نظری بسيار است.‏ اگر اين مطلب<br />

درک شود که حقوق خاص جنسيت و معلوليت نه لزوما ضروری و نه مطلوب هستند،‏ از نقطه نظر<br />

تجربی،‏ رزرو و عدم تمايل آلي ايران به پذيرفتن آامل پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت<br />

به دليل تناقض با قوانين داخلی ايران و مسائل حقوق زنان،‏ جاي تاسف کمتري از آن خواهد شد آه<br />

امروزه در محافل حقوق بشر ابراز ميشود.‏<br />

در همين راستا،‏ از ديدگاهی اساسی تر و البته با تاثيرات عملی،‏ قرار دادن زنان معلول در انتهاي آسيب<br />

پذيری در طيف جنسيت و معلوليت به طور پيشفرض،‏ امکان پذيرش آنها به عنوان يک عامل اجتماعی<br />

و حقوقي سلب نموده و درک مصالح آنان را به عنوان چيزي آه در تعامل با منافع ساير قطبها غيرممكن<br />

ميآند.‏ گفتمان حقوق بشر با قصد گسترش حمايت از حقوق انواع هويت ها،‏ به گونهاي کوته بينانه<br />

مصالح زنان معلول را تنها در مقايسه با قطب مخالف آن يعنی مردان معلول ميبيند و پيچيدگی روابط<br />

مستقيم يا غير مستقيم زنان معلول با دو قطب ديگر،‏ زنان و مردان عادی،‏ را ناديده ميگيرد.‏ با اين عمل،‏<br />

زنان معلول دچار انفعال بيشتر ميشوند و به عنوان افرادی در نظر گرفته ميشوند که کمترين عملکردی<br />

در فرايند پويای داشتن شكل دادن به منافع،‏ مطالبات و استحقاقات خود ندارند.‏<br />

46


مابقی اين نوشتاربه بررسی موارد خاص جنسيت در پيمان نامه حمايت از حقوق افراد معلول ميپردازد و<br />

اينکه ايران تا چه اندازه آنچه را آه در پيمان نامه حذف همه انواع تبعيض عليه بانوان رد کرده،‏ با حق<br />

رزرو پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت نيز ناديده گرفته است.‏<br />

با توجه به عدم اعمال مفاد خاص جنسيت جزو قطعی از پيمان نامه و اعمال سايرمفاد آن ، اين سوال<br />

مطرح ميشود که آيا پيمان نامه بدون اين مفاد حمايت از جنسيت واقعا با کمبودی مواجه است؟ در<br />

مواجهه با هم جواری مصالح زنان معلول با ديگر افراد در قطب های اجتماع،‏ سه نکته بايد به خاطر<br />

سپرده شود تا بتوان به اين پرسش پاسخ داد و ثابت آرد آه احتمال عملکرد ترکيبی بودن اثر جنسيت و<br />

معلوليت برای قرار دادن زنان معلول در انتهای نمودار آسيب پذيری اندك است.‏ باز کردن گره کور ميان<br />

اثر جنسيت و معلوليت و تبعيض،‏ همچنين ميتواند ديد عميقتري از برخی شيوه ها به دست دهد که در آن<br />

تاآيد بيشتری بر جنسيت و معلوليت شده و در واقع دستاوردها و ضررهاي ديگر عوامل و بالاخص زنان<br />

معلول را که هدف اصلی اين حمايتها هستند پنهان ميسازد.‏<br />

جنسيت در پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت:‏ راهحل آمينهاي در غياب پيمان نامه حذف<br />

کليه انواع تبعيض عليه بانوان؟<br />

حمايت از پيوستن ايران به پيمان نامه حذف انواع تبعيض عليه بانوان پروژه در جريان جنبشهاي<br />

سکولار فمنيستی ايران است.‏ صدای اين جنبشها،‏ گاهي از همراهي برخی از سازمانهای معتدل مذهبي<br />

بهره بردهاند که بر اساس فقه پوياي اسلامی معتقدند آه " تغييرات در رابطه با قوانين تبعيضآميز بلامانع<br />

است...‏ و اينکه قوانين فعلی موجود در فقه شيعه مطلق نبوده و قابل تغيير هستند."......‏ ‏(آيةاالله<br />

بجنوردی،‏ روزنامه آزاد،‏ بهمن مسؤلين امر تحليلهاي مختلفی در رابطه با سازگاری پيمان<br />

نامه با قوانين اسلامی در نظر گرفته اند،‏ اما رويکرد رسمی دولت به اين مساله از اواخر دهه نود<br />

همچنان تقريبا مخالف بوده است.‏ در سال 2001، دولت اصلاح طلب رييس جمهور خاتمی تا حد<br />

تصويب لايحه برای پيوستن ايران به پيمان نامه به شرط مغايرت نداشتن آن با قوانين اسلامی نيز پيش<br />

با اينکه کميسيون فرهنگی مجلس ششم ‏(مجلس اصلاح طلبان)‏<br />

رفت.‏ ‏(مجله زنان،‏ شماره<br />

متعاقبا لايحه پيوستن به پيمان را تاييد کرد،‏ اين لايحه هرگز تصويب نشد.‏ در بهترين شرايط،‏ پيمان نامه<br />

به طور مشروط و با رزرو پذيرفته ميشد.‏ به الارغم وجود نظرات مخالف ‏،فعالان خبره مطلقا باور<br />

نداشتند که پيمان نامه محدود شده باعث حذف تبعيض جنسيتی ميشود و يا اينکه دولت را از زير<br />

فشارهای شديد بين المللی خارج ميآند.‏<br />

47<br />

(1380<br />

17<br />

،84 ص (18<br />

3<br />

2<br />

شايان توجه است که ماده و پيمان نامه حذف کليه انواع تبعيض عليه بانوان نيازمند اصلاحات عمده<br />

اساسی،‏ مدنی و قضايی بر پايه ديدگاهی نو به قوانين اسلامی است.‏ همين بس که قانون اساسی ايران<br />

حتی به طور لفظي نيز اشاره ای به برابری زن و مرد هم نکرده است.‏ ماده 19، که متضمن برابريست<br />

برای همه صرفنظر از رنگ،‏ نژاد و زبان و تنها با عبارت گنگ ‏"و امثالهم"‏ ختم ميشود،‏ هيچ اشاره ای<br />

به جنسيت نکرده است.‏ قانون اساسی با اشاره به ماده بند ‏"تامين امنيت حقوق گوناگون شهروندان،‏<br />

اعم از زن و مرد،‏ و فراهم کردن حمايت قانونی برای همگان و نيز برابری همه در مقابل قانون"‏ را<br />

14<br />

3


20<br />

مسؤليت دولت دانسته و در ماده بر برابری همه شهروندان،‏ اعم از مرد و زن،‏ در بهره مندی از<br />

‏"تمام حقوق انسانی،‏ سياسی،‏ اقتصادی،‏ اجتماعی و فرهنگی"‏ تاکيد ميکند که البته بايد با پيوستگی به<br />

بخش آخر شروط همان ماده خوانده شود که برابری را در صورت ‏"مطابقت با دستورات اسلام"‏ موجه<br />

ميداند.‏<br />

همين درگيريهای داخلی در رابطه با برابری جنسيتی در زمينه پيمان نامه حمايت از حقوق معلولين نيز<br />

بوجود آمد.‏ البته اين بار حقوق معلولين،‏ به دليل بار سياسی کمتر نسبت به حقوق زنان،‏ کاملا نقض نشد<br />

و فقط با اتكاي به حق رزرو آلي در هاله ای از ابهام قرارگرفت.‏ پيمان نامه حمايت از حقوق معلولين،‏<br />

جنسيت را به دو دليل اساسی مبناي حمايت بيشتر قرار داده است:‏ اول،‏ به عنوان هويتی که در واقع<br />

تبعيض بر اساس ناتوانی را تشديد ميکند و اينجانب آنرا نتيجه اثر ترآيبي دو هويت ميدانم و دوم،‏ به<br />

عنوان يک اساس کلی تبعيض که نيازمند حمايت حقوق بشر بيشتری است.‏ هر دو ديدگاه فوق به گونه ای<br />

مشخص در مقدمه پيمان نامه معرفی شده است:‏ اولی در پاراگراف ‏"با قبول اينکه زنان و دختران<br />

معلول در معرض خطر بيشتری قرار دارند،‏ مثل خشونت،‏ آسيب ديدگی،‏ سوء استفاده،‏ غفلت،‏ اهمال<br />

درمان،‏ سوءرفتار و بدرفتاری"‏ و پاراگراف ‏"تاکيد بر نياز به تفکيک جنسيتی در کليه فعاليتها برای<br />

بهره مندی کامل افراد دارای معلوليت از حقوق بشر و آزاديهای اساسی".‏ در نگاه اول به نظر ميرسد<br />

تاکيد متوازنی بر هر دو ديدگاه در پيمان نامه وجود دارد.‏ در حالی که ‏"برابری ميان زن و مرد"‏ يکی از<br />

اصول کلی پيمان نامه است ‏(ماده )، و اشاره دارد که مسؤلين بايد اطلاع رسانی را در مورد<br />

‏"کليشهها،‏ پيش فرضها،‏ و عملکردهای مضر در رابطه با افراد معلول شامل مواردي که مرتبط به<br />

جنسيت و سن است."‏ ‏(ماده ). تنها ماده در پيمان نامه که منحصرا مربوط به بحث زنان است،‏<br />

اشاره ميکند " زنان و دختران دارای معلوليت در معرض تبعيض چندگانه قرار دارند..."‏ ‏(ماده بند<br />

. واضح است که اشاره به ‏"تبعيض چندگانه"‏ به خودی خود حاکی از تاثير ترکيبی جنسيت و معلوليت<br />

نيست.‏ اما در خواندن پيوست بند Q مقدمه پيمان نامه،‏ در آخرين تحليل،‏ سخن از اهدف پيمان نامه برای<br />

نشانه رفتن تبعيض ناشی از ترکيب تاثيرات جنسيت و معلوليت دارد.‏<br />

(1<br />

6<br />

46<br />

Q<br />

S<br />

3 بند G<br />

8 بند 1B<br />

19<br />

رزرو ايران بر پيمان نامه حاآي از اين است که "... با توجه به ماده ‏(که ممنوعيت رزرو را به<br />

دليل عدم هماهنگی با اهداف پيمان نامه قرار داده)،‏ جمهوری اسلامی ايران اعلام ميکند که خود را<br />

مکلف به هيچ کدام از مفاد مذکور در پيمان نامه که با قوانين داخلی مغايرت دارد،‏ نميداند."‏ بنابراين،‏<br />

برابری جنسيتی هيچ پيچيدگی جديدی برای قوانين داخلی به جز زمينه ای نو برای انتقاد فعالان حقوق<br />

بشر داخلی و بين المللی ايجاد نکرده است.‏ درست مثل رزروهای ديگر،‏ اصل بحث حول محور تبعات<br />

آن است.‏ اگر رزرو ايران،‏ آنگونه که بلژيک ادعا ميکند،‏ خلاف اهداف پيمان نامه باشد،‏ بر طبق ماده<br />

46(1) پيمان نامه و همچنين ماده (C) عهدنامه وين بر قوانين معاهده،‏ اين رزرو بيهوده و ممنوع<br />

است.‏ واکنشهای ممکن در مقابل رزرو ايران ميتواند 1) پذيرش رزرو به جهت همسويی با اصل معاهده<br />

و 2) بيهوده انگاشتن رزرو و مکلف کردن طرف مربوطه به کل مفاد از جمله مواردي که با توسل به<br />

رزرو از آنها سر باز زده و يا 3) اينكه طرف معترض رزرو را رد کند و کلا ارتباط طرف مربوطه و<br />

رزرو از طريق معاهده را منحل منسوب کند.‏<br />

48


يافتن جوابی برای اين مساله در حيطه اين بحث نيست.‏ در واقع طرح خود همين سؤال بايد به چالش<br />

آشيده تا بتوان فرای رسميت برابری جنسيتی را ديد.‏ اين يک ديد است که سرسختی ايران را در مقابل<br />

تلاشهای پيمان نامه برای استقرار برابری جنسيتی به عنوان يک اصل کلی محكوم آرد،‏ گرچه انتظار<br />

عملکرد ديگری از ايران با توجه به سابقه آن با پيمان نامه حذف کليه انواع تبعيض عليه بانوان نميرفت.‏<br />

اما ديدی متفاوت که سؤالات زيادی را بر ميانگيزد،‏ اين است که قوانين خاص جنسيت ناشی از پيش<br />

فرضهايی در مورد ترکيب جنسيت و معلوليت آيا واقعا در بهبود شرايط زنان معلول موثرند؟ در يک<br />

بررسی اقلی گرا ميتوان نتيجه گرفت که پيمان نامه حذف کليه انواع تبعيض عليه بانوان به حد نا<br />

اميدکننده ای سياسی شده و تنها راه نجات حقوق متمدکز بر جنسيت در پيمان نامه،‏ حمايت از حقوق افراد<br />

دارای معلوليت است.‏ اما همانطور که در ذيل نشان خواهم داد،‏ رسيدن به اين نتيجه بسيار دشوار و اميد<br />

به آن تقريبا واهی است و هر طرحي در اين زمينه بالقوه زيانآور خواهد بود.‏<br />

چه چيزی در معرض خطر است؟ آسيب پذيری و توانمندسازی<br />

همانطور که پيشتر گفته شد،‏ بررسی جامعه شناختی دقيق درباره شدت تبعيض عليه بانوان معلول<br />

نيازمند آماری است که به دست آوردن آن در جوامع سياسی که شفافيت نهادينه در آنها آمياب است،‏<br />

بسيار دشوار ميباشد.‏ اما حتی با وجود شواهد موثق تبعيض چندبرابر عليه زنان دارای معلوليت،‏ تا جايی<br />

که از لحاظ مفهومی امکان پذير است بايد عوامل تبعيض شناسايی شود . در فرهنگي آه به لحاظ حقوقی<br />

تبعيض جنسيتی معتني بهي موجود است،‏ احتمالا اشکال معلوم و متفاوتی برای تبعيض تنها بر اساس<br />

جنسيت مشاهده ميشود.به علاوه ، نميتوان اين موضوع را انکار کرد که به رغم پيوستن ايران به پيمان<br />

نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت،‏ برابری اساسی و حقيقی برای افراد معلول همچنان يک<br />

آرمان دست نيافتنی است.‏ در نتيجه زن معلول،‏ خواه ناخواه،‏ دستخوش عواقب منفی غير منصفانه و<br />

مستقلي است آه ريشه در هر دو هويت او به عنوان يک زن و يک معلول دارد.‏ اما آنچه زير سوال قرار<br />

ميگيرد،‏ فرض پايه اين گفتمان حقوق بشر است که ترکيب اين دو شکل از تبعيض لزوماُ‏ به طور<br />

ترآيبي موجب مضرات بيشتری ميشوند تا مجموع اين آسيبها به طور جداگانه.‏ فرض اثر ترآيبي بيشتر<br />

در تبعيض عليه زنان معلول،‏ آنان را در موقعيتی قرار ميدهد آه گويي تبعيضهاي چند برابري عليه آنها<br />

صورت ميگيرد آه دست به دست هم داده و مانند يك تبعيض بسيار بزرگ به اين گروه آسيب مي<br />

رساند.‏<br />

آنچه برای گشودن دريچههای جديد به روی تعاملات دقيق و منحصر به فرد جنسيت و معلوليت در<br />

صحنه اجتماع نياز است،‏ مشاهدات فرهنگی و انسان شناختی،‏ درك عميق مسايل و چشم اندازهاي<br />

پيشرفت اجتماعی و اقتصادی ، بينش دقيق نسبت به جزييات حقوقی در ساختار قوانين فعلی داخلی و بين<br />

المللی،‏ و شناخت موانع و امكانات بالقوه در مسير تغييرات پيشرونده سياسی ميباشد.‏<br />

ايران نيزاز اين قاعده مستثنی نيست.‏ به طور مثال،‏ امتزاج منحصر به فرد سنت و مدرنيته،‏ فقه اسلامی<br />

و آرمان گرايی غربی،‏ فمنيزم سکولار و اصلاح طلبی مذهبی،چگونه بر زندگی زنان معلول تاثير<br />

ميگذارد؟ هنجارهای اجتماعی که ريشه در فرهنگ اسلامی دارند ولی لزوما جزو فقه اسلامی نيستند،؟ به<br />

49


چه صورتهايی موجب آسيب پذيری جسمی،‏ ذهنی و اجتماعی زنان و معلولين به آن دامن ميزنند؟ و<br />

اينکه چگونه احساس مسؤليت مردان سالم برای حفاظت ‏(و اداره کردن)‏ کامل زنان در کل،‏ بر آارآرد<br />

زنان معلول تاثير ميگزارد؟ چطور ميتوان به اين فرهنگ مسؤليت در قبال آسيب پذيری،‏ که تصادفا<br />

ممكن است در معاش روزمره به نفع زنان معلول و ضرر مردان معلول باشد،‏ نزديک شد؟ متغيرهای<br />

اقتصادی،‏ مثل آمار بالای بيکاری در معلولين و در نتيجه انتخاب آنها برای ادامه تحصيلات تا مقاطع<br />

بالاتر به چه ترتيب روی تعادل توانمندی ميان زنان و مردان معلول و نيز ميان معلولين و افراد عادی<br />

تاثير گذار است؟ در مورد آمار بالاتر استخدام زنان معلول و زنان بطور کل اين فرض که درخواست<br />

دستمزد آنها کمتر است و آثار اين امر بر نظام اجتماعی و روابط قدرت،‏ چه ميتوان گفت؟<br />

اين ها تنها نمونه ای از اين سؤالات است.‏ اما اين پرسشها تا زمانی که فرض عمومی تاثير ترکيبی<br />

جنسيت و معلوليت زير سؤال نرود ناديده گرفته ميشوند.‏ اگر از مسايل پديده شناختی علوم جنسيت و<br />

معلوليت به سوي حوزه قانون و حقوق حرآت آنيم ، ذره ای از پيچيدگی اين فعل و انفعالات کم نخواهد<br />

شد.‏ در هر مرحله از زمان،‏ سياستهای برخورد ترجيهی با زنان معلول برای آم آردن اثرات تبعيض<br />

مرآب ممکن است اقدامی معقول برای ايجاد تعادل به نظر برسد.‏ اما اين سياستها و مقررات مي تواند<br />

نشانگر و تقويت آننده ديدگاهي محدود از منافع دراز مدت همه ذينفعان من جمله زنان معلول باشد.‏<br />

به عنوان مثال،‏ اصلاحات بعد از انقلاب در قوانين خانواده ايران را در نظر بگيريد.‏ سلسله افت و<br />

خيزهاي موجود در حقوق زنان در جريان تکامل قوانين خانواده نمايانگر تصوير سؤال برانگيزی از<br />

حداقل برابری جنسيتی در قوانين خانواده بدون در نظر گرفتن موفقيتها،‏ هر چند جزيی،‏ در طول اين راه<br />

است.‏ تمرکز کوته نظرانه بر تصوري آرماني از برابری،‏ هزينه های احتمالی بلند مدت آن برای زنان<br />

را در سايه غفلت قرار داده،‏ و اين آسيب،‏ از هزينه هايی است که ريشه در اصلاح طلبی به اصطلاح<br />

مترقی دارد.‏ نمونه مشهود آن مهريه است که از ابتدای دهه نود بيش از گذشته به تعهدی التزامی و<br />

اجباری برای شوهر در قبال زن بدل شده است.‏ مهريه به عنوان يک ضمانت حقوقي،‏ برای ازدياد<br />

امنيت اقتصادی زن و ايجاد توازن در مقابل حق طلاق مرد بوجود آمده است.‏ اما در واقع ميتواند به<br />

عنوان سلاح مالی محکمی برای استفاده به صورت عندالمطالبه در دست زن قرار گيرد و قدرت را به<br />

سوی زن،‏ بدون هرگونه تعادل،‏ برگرداند.‏ نتيجه،‏ بروز طرح جديدو پيچيده ای از اقتصاد خانواده است<br />

که در آن تعيين برنده و بازنده رقابت مالی اسان تر از طرح هايی است که در آن توزيع واقعی برابری و<br />

نهايتا کرامت مد نظر قرار دارد.‏<br />

با توجه به نگرانيها درباره تاثير ترکيبی تبعيض عليه زنان و آسيب پذيری آنها در روابط خانوادگی،‏<br />

فعالين حقوق معلولين درخواست دارند که مقررات مهريه بايد با در نظر گرفتن نابربری سنتي باشد آه<br />

از قديم به نفع مردان،‏ معلول يا عادی،‏ بوده تا زنان.‏ هين پيشنهاد نه تنها پيچيدگيهای قبلی در رابطه با<br />

نقش مهريه در بنيان خانواده را ناديده ميگيرد،‏ بلکه در واقع اقتصاد ازدواج با زنان معلول را در مقايسه<br />

با زنان عادی به گونه ای تغيير ميدهد که به ضرر زنان معلول بوده و موقعيتهاي آنان را برای ازدواج<br />

کمتر ميکند(‏ آه اين موضوع در ماده پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت تاييد شده<br />

است).‏ به جای در نظر گرفتن منافع زنان معلول به عنوان يک مسئله قطعی،‏ از پيش تعيين شده و<br />

50<br />

23


مفروض،‏ بايد به اين مصالح در تعامل و در آنار سه قطب ديگر اجتماع پيرامون جنسيت و معلوليت<br />

نگريست.‏<br />

داستان مهريه و معلوليت يک مثال نظري است اما روح و حقيقت اين نوع حمايتها واقعی است.‏ با در<br />

نظر گرفتن مشکلات فعلی زنان معلول برای ازدواج،‏ در قانون فعلی ايران در رابطه با حقوق افراد<br />

دارای معلوليت يعني قانون جامع حمايت از حقوق افراد معلول در الحاقيه ماده چنين آمده است:‏<br />

‏"همسرانی که کفالت همسر دارای معلوليت خود را به عهده دارند،‏ مادامی که اين کفالت را عهده دار<br />

هستند،‏ از خدمت سربازی معاف خواهند بود."‏ تنها هدف اين قانون توهين آميز اين است که با ارايه<br />

معافيت از خدمت که در اجتماع فعلی ايران مهم تلقی ميشود به مردان،‏ تنها مخاطبين خدمت سربازی،‏ و<br />

عموم مردم انگيزه ای بدهد تا زنان معلول بتوانند شانس ازدواج داشته باشند.‏<br />

6<br />

اين مثال آخر،‏ نيازی به توضيح ندارد چراکه نمونه بارزی از پيامدهای ناخواسته ولی غيرقابل اجتناب از<br />

قوانين خاص جنسيت در قوانين معلوليت است که برای پاسخگويی به عوارض ناشی از مرآب شدن<br />

تبعيض طراحی شده است.‏ برای پيچيدگی بيشتر مسايل،‏ تعريف ناتوانی در پيوست مفهومی حمايت از<br />

حقوق افراد معلول منحصرا به تعريف پزشکی آن محدود ميشود:‏ ‏"ناتوانی به عنوان اختلالي جسمی،‏<br />

ذهنی و يا روانی،‏ يا هر سه گفته ميشود که تاثيری معتني به و دايمی در فعاليت عمومی و سلامت آن<br />

فرد و استقلال اجتماعی و اقتصادی وی داشته باشد."‏ ‏(ماده 1، الحاقيه).‏ پس از تصويب،‏ پيما نامه<br />

مشابهی با قانون جامع حمايت از حقوق افراد معلول دارد و با توجه به تاُخري آه دارد بايد در اولويت<br />

قانونی قرار گيرد،‏ بنابراين تعريف کلی تر پيمان نامه نيز جايگزين تعريف فعلی خواهد شد.‏ البته اگر<br />

پيوست ماده پيمان نامه شامل افراد با تعريف جزيی تر ناتوانی ميشد،‏ عده کثيری از زنان ناتوان با<br />

تعريف قانونی پيمان نامه مشمول شرايط ازدواج مشابه با زنانی نخواهند بود که بر طبق پيوست ماده<br />

قانون جامع دارای معلوليت پزشکی محسوب ميشوند.‏ با وجود دامنه گسترده تر نابرابری جنسيتی و<br />

تبعيض عليه معلولين،‏ اين مسله غفلت تلقی ميشود و نه قصور،‏ اين سؤال از ديدگاه نظری تا جايی که<br />

عواقب قوانين خاص جنسيت در متون معلولين مطرح ميشود،‏ حل شده نيست.‏<br />

6<br />

2<br />

6<br />

51<br />

6<br />

نهايتا تمام اين مسايل،‏ درباره توانمندسازيست همچنان که ماده بند پيمان نامه اشاره ميکند،‏ حول<br />

محور توانمندسازی ميگردد.‏ تعيين اينکه دقيقا چه ميزان حفاظت موجب پشرفت ميشود و چه ميزان ايجاد<br />

مانع ميکند تنها از راه آزمون و خطا ميسر ميگردد.‏ اگر ديدگاه گفتمان حقوق بشر در رابطه با معلولين<br />

با اين موضع همسو بود،‏ محتوای اين نوشتار چيزی جز يادآوری ساده محسوب نميشد.‏ اما حقيقت امر<br />

اين است که که ما آنقدر در هويت های سيال و حقوق چندگانه ريشه دوانده ايم که يادآوری های اين چنين<br />

درباره سود و زيان طرفين ذينفع ناگزير است.‏ اين تنها اعتراضي عليه مردسالاری نيست،‏ بلکه سؤالی<br />

درباره هنجارهای آارآردي است و قابليتي آه در برآوردن وعده های خود را دارند.‏ اگرچه نهادينه<br />

کردن حفاظت بيش از حد شرايط را برای حفاظت شوندگان بدتر ميکند و توانمنديشان را آمتر،‏ ناديده<br />

گرفتن حفاظت به دليل نگراني از طرح پيچيده ای از برد و باختها در ميان حفاظت شوندگان ، منعكس<br />

آننده نياز برای يافتن جواب پيش از شروع به اقدام است.‏ جواب درست فقط در عمل آردن است،‏ مادام<br />

که دری برای رهايی ما از زندان پيش فرضهای قديمی وجود داشته باشد.‏


رويكردي مقايسه ای به سياست ها و گفتمان اتيسم و معلوليت<br />

آری نعِمان<br />

پيشگفتار<br />

در طول دهه گذشته،‏ وجه اجتماعی اتيسم به عنوان يکی از انواع معلوليت رشد چشمگيرتری نسبت به<br />

ديگر انواع معلوليت داشته است.‏ بر اساس اطلاعات دريافتی از سازمان پيشگيری و درمان بيماريها<br />

پيرامون نمودار رشد وقايع مربوط به اتيسم،‏ اعلاميه های خدمات عمومی،‏ مراسم خيريه توسط افراد<br />

مشهور،‏ راه پيمايی برای جمع آوری اعانه و روشهای ديگر برای تامين مالی و فرهنگسازی مربوط به<br />

اتيسم روند روزافزونی داشته اند.‏ به سختی می توان برنامه ای در تلويزيون را به ياد آورد که يکی از<br />

قسمتهای خود را به ‏"بيماريهای خاص"‏ اختصاص نداده باشد و يا هنرپيشه مشهوری را نام برد که از<br />

شهرت خود به نوعی برای کمک به اهداف خيريه استفاده نکرده باشد.‏ در طی ده سال گذشته،‏ ميليونها<br />

دلار از سرمايه های ملی و خصوصی در تحقيقات مربوط به اتيسم سرمايه گزاری شده و تشخيص اتيسم<br />

يکی از انواع معدود معلوليتها است که در کنگره لايحه تصويبي دارد.‏<br />

با اين حال،‏ علی رغم توجه بی سابقه عموم به اين معلوليت خاص،‏ مباحث ملی و بين المللی درباره اتيسم<br />

عمدتا از انواع ديگر معلوليت جداسازی شده است.‏ همچنان که وجه اجتماعی اتيسم بيشتر شناخته ميشود،‏<br />

امکان جداسازی مشکلات اتيسم از ديگر ناتوانی های رشد و پيشرفت به گونه ای نگران کننده بيشتر<br />

ميشود.‏ اين امر موجب بروز سوالاتی از اين قبيل ميشود که آيا فرهنگ سازی و شناساندن اجتماعی<br />

بيماری اتيسم بيش از ديگر ناتوانی های رشدی در اجتماع موجب ايجاد کيفيت بهتر زندگی برای افراد<br />

مبتلا گرديده است؟ اين نوشتار با هدف پاسخگويی به برخی از اين سوالات از طريق يادآوری تفاوتهای<br />

عمده در سياستهای آمريکا و مباحث عمومی پيرامون اتيسم در مقايسه با سياستها و مباحث مرتبط با<br />

ديگر انواع ناتوانی نوشته شده و ميکوشد پاسخي به اين سوال بدهد که آيا افراد مبتلا به انواع اتيسم به<br />

موجب اين تفاوتها از شرايط زندگی بهينه ای برخوردارند.‏<br />

چطور مباحث اتيسم از مباحث کلی ناتوانی در ايالات متحده متفاوت است؟<br />

2011<br />

،(IACC) در 18<br />

1<br />

ژانويه آه مسوليت ارايه پيشنهادات<br />

کميته هماهنگی بين سازمانی اتيسم<br />

سازنده در زمينه اتيسم به وزير سلامت و خدمات انسانی را عهده دار است،‏ در راکويل مريلند تشكيل<br />

جلسه داد.‏ از جمله وظايف اين کميته در روز مذکور،‏ ارايه برنامه استراژيهای ساليانه برای تحقيقات<br />

اتيسم بود . اين يکی از مسئوليتهای معدود اين سازمان است که به موجب مصوبه مبارزه با اتيسم آه<br />

اين نهاد به موجب آن تشكيل شده ‏-به صورت الزامی به آنها ديکته شده است.‏ در جريان اين مباحث،‏ يکی<br />

از مشکلات مورد بحث اين بود که آيا خوداختياری-‏ يعني اين تفکر که افراد معلول بايد اختيار تصميم<br />

گيری برای خدمات دريافتی خود پشتيبانی و سياستهای اجتماعی را داشته باشند-‏ بايد در آليه برنامهها<br />

–<br />

53<br />

1<br />

. لازم به توضيح است آه مولف خود عضو کميته هماهنگی بين سازمانی اتيسم است و اين موضوع از صورتجلسه مربوط به آن روز نيز<br />

آشكار است.‏


لحاظ شود يا خير.‏ اصل خوداختياری در ميان در مجامع معلولين کاملا پذيرفته شده است.‏ لايحه حقوقی<br />

پيشبرد خدمات مددکاری برای معلولين در سراسر متن قانونی خود به اين موضوع اشاره کرده است.‏ با<br />

اين وجود اين اصل توسط چند تن از مسولين کميته رد شده است.‏ در حقيقت،‏ رای گيری نهايی تقريبا<br />

منجر به مردوديت اين اصل شد:‏ اين اصل با اختلافی جزيی پذيرفته شد که اگر دو رای از اين آراء<br />

جابجا ميشد نتيجه به برابری منجر ميشد.‏ چطور اصلی که به سادگی در جايي دنيای معلولين پذيرفته<br />

شده ميتواند در يك جاي ديگر آنقدر مشکلساز باشد؟<br />

-12<br />

54<br />

8<br />

شايد بررسی تفاوتهای ميان مباحث اجتماعی اتيسم و مباحث اجتماعی ناتوانی های رشدي/تكاملي به<br />

صورت کلی بتواند توضيحی برای اين مشکل فراهم کند.‏ مباحث ملی پيرامون اتيسم در ايالات متحده در<br />

رويکرد خود نسبت به ارزشها و به خصوص جمعيتی که مورد بحث قرار دارد،‏ بسيار واضح هستند.‏<br />

اين تفاوتها در سياستها و مراحل قانونگذاری در سياستهای آمريکا و نيز رويکرد کلی مباحث اتيسم و<br />

معلوليت در سازمان ملل به وضوح مشاهده ميشود.‏<br />

يکی از مثال روشنآننده موضوع تفاوتهای رويکرد معلوليتهای کلی و اتيسم در بازخوانی پرونده های<br />

موفق و ناموفق در قانونگذاری کنگره آمريکا است.قانون معلولان امريكا سال به عنوان<br />

يکی از ستونهای اساسی قوانين حقوق معلولين نه تنها به وضوح حمايت های عدم تبعيض قانونی برای<br />

معلولين من جمله حق زندگی در مسکن مناسب را قايل ميشود بلکه چهارچوب مناسبی را نيز برای<br />

سياستهای معلوليت به طور کلی فراهم ميکند.‏ يافتههاي ADA هدف کنگره برای برخورد با معلوليت به<br />

عنوان يکی از مشکلات حقوق شهروندی را به وضوح نشان ميدهد.‏ دو مورد از مشاهدات متن پيمان<br />

نامه در رونوشت اوليه به شرح ذيل است:‏<br />

1990<br />

(ADA)<br />

8) اهداف ملی برخورد با افراد دارای معلوليت شامل تضمين برابری فرصتها،‏ فعاليت کامل،‏<br />

زندگی مستقل،‏ و استقلال اقتصادی برای اين افراد خواهد بود،‏ و<br />

9) وجود تبعيض بی مورد و غير عادلانه و پيشداوريها برای افراد معلول در رقابت برای<br />

فرصتهای مختلف در شرايط برابر ‏-که جامعه آزاد ما به آن ميبالد-‏ برای به دست آوردن آن<br />

فرصتها محدوديت ايجاد ميکند و برای ايالات متحده مخارج بيمورد و هنگفتی در فراهم سازی<br />

خدمات به سبب وابستگي و عدم سازندگي ايجاد ميکند.‏<br />

اين رويکردها زمينه تغيير را بر عهده اجتماع قرار داده و مشکلات معلوليت را بر اساس تبعيض و<br />

پيشفرض به جای مشکلات خاص پزشکی ميداند.‏ اين ديدگاهها را با آنچه مربوط به اتيسم است مقايسه<br />

کنيد.‏ در سال کنگره قوانينی موسوم به مبارزه با اتيسم مصوب کرد که بودجه عمده ای را به<br />

سازمان ملی سلامت برای تحقيقات پزشکی در راستای يافتن درمانی برای انواع اتيسم اختصاص داد.‏ به<br />

قول يکی از طرفداران پروپا قرص اين قوانين،‏ آه بنيان گذار يک بنياد ملی به نام ‏"همين حالا اتيسم را<br />

درمان آنيم"‏ است:‏ ‏"اين لايحه يک اعلان ملی جنگ بر بيماری اتيسم است".‏ اين لايحه تماما به تحقيق و<br />

بررسی آسيب شناسی و سرمايه گزاری جزيی در فراهم سازی خدمات بهتر اختصاص دارد.‏ لااقل بخشی<br />

از توجيهات برای اين توجه به خصوص بر درمان پزشکی ميتواند در ديدگاه طرفداران مبارزه با اتيسم<br />

،2006


35<br />

ديده شود.‏ به گفته وب سايت ‏"صدای اتيسم"‏ : ‏"اتيسم ساليانه مخارجی برابر با ميليارد دلار برای<br />

مملکت دارد،‏ مبلغی که پيشبينی ميشود در دهه های آينده بيشتر نيز بشود."‏ بر خلاف رويکرد قانون<br />

معلولان امريكا که مخارج را ناشی از"وجود تبعيض و پيشداوريهاي بی مورد و ناعادلانه"‏ ميداند ،<br />

ديدگاه پشت اين لايحه منجر به تاکيد بی دليل بر از ميان بردن اتيسم به جای بهينه سازی شرايط زندگی و<br />

ارايه فرصت برای خدمت متقابل آنها به اجتماع ميشود.‏ در حالی که رويکردهای قانونی مختلف برای<br />

ايجاد حقوق مدني مثل مصوبه گسترش توانمنيهاي بالقوه افراد مبتلا به اتيسم در سال 2007، معرفی شده<br />

بود،‏ موفق نشد در کنگره به نتيجه برسد.‏ دليل اين موضوع تا حدی نبود رغبت سازمان های غير<br />

سوددهی برای توسعه فراتر از تحقيقات پزشکی بوده است.‏<br />

برای بيشتر گشودن اين مقايسه،‏ شايد ارزش آن را داشته باشد که لايحه مبارزه با اتيسم (CAA) و لايحه<br />

يک لايحه مالی<br />

حقوق مددکاری معلولين رشد (DDA) را با هم مقايسه کنيم.‏ بر خلاف<br />

طرح بودجه است نه لايحه ای برای ايجاد حقوق قانونی _ که لايحه مبارزه با اتيسم نيز همينگونه است.‏<br />

به علاوه،‏ هم اتيسم و هم ديگر معلوليتها تكاملي دربرگيرنده عده کثيری از افراد گوناگون با ناتوانی های<br />

خاص ارتباطی و ذهنی است.‏ در واقع،‏ مجموعه اتيسم زير مجموعه ای از دسته بندی کلی ناتوانی های<br />

تكاملي محسوب ميشود.‏ DDA که نخستين بار در سال تصويب شد،‏ باعث ايجاد شبکهای شد آه<br />

از مجامع حقوقي عامالمنفعه،‏ شوراهاي برنامه ريزی و برنامههاي تحقيقاتي دانشگاهی شد آه بر بهينه<br />

سازی شرايط زندگی افراد دارای معلوليت های رشد از کودکی تا بزرگسالی متمرآز بوده است.‏ DDA<br />

همچنين منابع مالی مورد نياز اين ‏"پروژه های با اهميت ملی"‏ را تامين ميکند که عموما برای تحقيقات<br />

مبتکرانه و خدمات پشتيبانی با در نظر گرفتن توان پيشرت الگوهايی که تاثير عملی بر زندگی افراد مبتلا<br />

و خانواده هايشان دارد.‏ خلاصه اينکه،‏ DDA هم بر تحقيقات و هم بر خدمات متمرکز شده و به وضوح<br />

نياز افراد دارای معلوليت رشد را در طول زندگيشان مدنظر قرار ميدهد.‏<br />

DDA<br />

،ADA<br />

1970<br />

در مقام مقايسه،‏ لايحه مبارزه با اتيسم در اهداف و منظور خود بسيار محدودتر است.‏ آار اين لايحه در<br />

وهله اول تامين بودجه تحقيقات و فعاليتهاي پايشي با اهداف شناسايی عوامل بيرونی و موروثی انواع<br />

اتيسم است و تنها در جايی به خدمات ‏(از طريق توسعه مجموعه برنامههاي مديريت و آموزش در برنامه<br />

اختلالات عصبی-تكاملي)‏ می پردازد که پاي کودکان و خردسالان در ميان باشد.‏ در حقيقت فعاليتهای<br />

مربوط به اتيسم سازمان مديريت خدمات پزشکی در حيطه بخش سلامت مادر و فرزند انجام ميشود يعنی<br />

تامين نيازهای بزرگسالان مبتلا به اتيسم از حيطه مسوليت آنها خارج است.‏ اين يک تفاوت عمده با<br />

جهات سياستگذاري مشخص شده توسط DDA است.‏<br />

اين مباحث در زمينه بين المللی نيز رخ داده اند.‏ پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت<br />

سازمان ملل (CRPD) پيرامون هشت اصل اساسی بنا شده:‏<br />

1) احترام به کرامت،‏ خودمختاري و استقلال کليه انسانها از جمله ازادی ايجاد انتخاب<br />

(2<br />

جلوگيري از تبعيض بر عليه همگان<br />

55


پذيرفته بودن و مشارکت مفيد و کامل در اجتماع<br />

حفظ احترام براي تفاوتها و پذيرفتن معلوليت به عنوان بخشي از گوناگوني بشري و ماهيت انسان<br />

فرصتهاي برابر<br />

قابليت دسترسي<br />

برابري جنسيتي<br />

احترام براي توانمنديهاي در حال تکامل کودکان معلول و رعايت حق آنها براي حفظ هويتشان<br />

(3<br />

(4<br />

(5<br />

(6<br />

(7<br />

(8<br />

- 8<br />

اين مضامين انتزاعی در مفاد مختلف پيمان نامه جز به جز مطرح شده من جمله ماده آه بر اهميت<br />

فرهنگسازی برای تشويق ديدگاه عموم به پذيرش بهتری از توانايی و مهارتهای افراد معلول اشاره دارد<br />

و ماده تشويق سازمانها برای به کار گيری افراد معلول در نهادهای غير دولتی و نهادهای خود<br />

مختار که توسط افراد معلول برای حمايت از افراد معلول اداره ميشود.‏ با اينکه بخش عمده پيمان نامه به<br />

مسايل سياسی همچون وجود مسکن مناسب و خدمات پشتيبانی ميپردازد،‏ اما به اهميت شرکت دادن افراد<br />

معلول در تمام جوانب فعاليت اجتماعی نيز ميپردازد و بر نياز به وجود مباحث اجتماعی پيرامون<br />

معلوليت به گونه ای احترامآميز،‏ بدون تبعيض ، و همگام با ارزشهای پيمان نامه تاکيد ميکند.‏<br />

56<br />

-<br />

29<br />

در مقابل،‏ مباحث اتيسم در سازمان ملل از چهارچوب ديگری برخواسته است.‏ در حالی که مجمع کلی<br />

تصميم گيری همراستای پيمان نامه حقوق کودک و حقوق افراد دارای معلوليت روز دوم آوريل را روز<br />

جهانی اتيسم معرفی کرد،‏ مضمون اکثر مباحث اتيسم در سازمان ملل بر اساس بهداشت و سلامت<br />

عمومی بوده و نه با مبناي حقوق مدنی.علاوه بر اين،‏ به نظر ميرسد استانداردهاي گفتمان احترامآميز در<br />

موضوع اتيسم کاملا با مباحث ديگر انواع معلوليت تفاوت دارد.‏ به طور مثال،‏ در سپتامبر<br />

نشستی با حضور بانوان اول آمريکا،‏ ويديويی که توسط گروه ‏"صدای اتيسم"،‏ که بهترين بودجه را در<br />

ميان گروه های حامی در ايالات متحده برخوردار است،‏ با نام ‏"من اتيسم هستم"‏ ‏(اتيسم سخن ميگوييد<br />

نشان داده شد.‏ اين ويديو شامل صدای بدون چهره ای بود که چنين اعلام ميکرد:‏<br />

2009، در<br />

(2009<br />

‏"من اتيسم هستم.‏ مرا در کودکانتان ميتوانيد ببينيد.‏ اما اگر بتوانم آنقدر مخفی می مانم تا ديگر خيلی دير<br />

شود...‏ من به خوبی به زبان شما حرف ميزنم.‏ و با هر صدايی که ميگيرم،‏ زبان ديگری نيز می<br />

آموزم...‏ من خيلی سريع عمل ميکنم.‏ من سريعتر از ايدز کودکان،‏ سرطان و ديابت هم عمل ميکنم.‏ و<br />

اگر به خوبی و خوشی ازدواج کرده ايد،‏ من کاری ميکنم که ازدواجتان حتما به هم بخورد.‏ پولهايتان به<br />

چنگ من خواهد افتاد،‏ و من شما را برای منفعت خودم ورشکسته خواهم کرد.‏ من هرگز نمی خوابم و<br />

کاری ميکنم که شما هم نخوابيد.‏ من کاری ميکنم که خانواده شما هيچوقت نتوانند بدون زجر،‏ بدون


شرمندگی و با خيال راحت به جشن تولد،‏ محل عبادت يا پارک عمومی بروند...‏ من اتيسم هستم.‏ من<br />

علاقه به درست و غلط ندارم.‏ من از تنهايی شما لذت ميبرم...‏ ميجنگم تا هر اميدی را از شما سلب کنم.‏<br />

هميشه نقشه ميکشم تا فرزندانتان،‏ عزيزانتان و آرزوهايتان را از شما بگيرم."‏ ‏(شبکه خودحمايتي افراد<br />

اتيستيک 2009).<br />

اين ويديو با عکس العملهای وحشت زده از سوی مبتلايان به اتيسم از پير و جوان مواجه شد و راه<br />

پيمايی ها و مراسم خيريه،‏ کمپين های حمايت،‏ رسانه های اجتماعی و بلاگهای بسياری تحت نام صدای<br />

اتيسم را در بر گرفت که در نهايت حذف اين ويديو از دنيای مجازی را منجر شد.‏ اما بسيار جالب توجه<br />

و آموزنده است که ميبينيم ويديويی که با هدف حمايت از افراد دارای معلوليت تهيه شده بود توسط خود<br />

همان افراد تحت الحمايه و جامعه بين المللی مورد بحث و جدل قرار گيرد.‏ يک دليل قانع کننده برای اين<br />

موضوع مسيرهای متفاوتی هستند که اتيسم و معلوليتهای ديگر در سازمان ملل طی کرده اند.‏ در حالی<br />

که سازمانهای غير دولتی گوناگونی برای حمايت از حقوق معلولين همراستا با پيمان نامه توسط معلولين<br />

برای معلولين وجود دارد،‏ برنامه های اتيسم تنها از طريق يک سازمان والد،‏ صدای اتيسم،‏ اداره ميشود<br />

که افراد اتيستيک هيچ نقشی در اداره آن ندارند ‏(ويليس<br />

.(2009<br />

اين امار ها چه اطلاعاتی درباره آينده افراد اتيستيک در ايالات متحده به ما ميدهند؟<br />

مرکز ملی شاخصههاي پايه ،(NCI) گزارشي را به منظور فراهم سازی داده ها در مورد افراد معلول و<br />

ناتوانی ذهنی وتكاملي که از دولت ممدکاری اجتماعی و مالی دريافت ميکنند،‏ تنظيم آرده است.‏ اين<br />

گزارش ارزيابي مصرف کنندگان،‏ تفاوتهاي درخور توجهي را در ارايه خدمات به بزرگسالان دارای<br />

اتيسم در مقايسه با معلولين ديگر نشان ميدهد.‏ به طور مثال،‏ با اينکه درصد افراد اتيستيک با تشخيص<br />

توام بيماری ذهنی (%18) کمتر از آمار درصدی افراد بدون تشخيص اتيسم (%28) است،‏ احتمال<br />

مصرف انواع داروهای روان گردان توسط افراد اتيستيک بسيار محتمل تر است.‏ درصد بزرگسالان<br />

اتيستيک دارای قيم بيست و يک درصد بيشتر از افراد دارای معلوليتهای ذهنی ديگر است.‏ احتمال<br />

بيشتری وجود دارد آه برچسبهايي نظير ‏"عدم همکاری"‏ و ‏"رفتار مخرب"‏ به بزرگسالان اتيستيک زده<br />

شود تا افراد دارای ديگر معلوليتهای ذهنی و کنترل کمتری بر تصميم گيری و انتخاب های ساده زندگی<br />

روزمره خود نشان داده اند.(گزارش<br />

.(2011 NCI<br />

نابرابريهاي های مذکور در مورد افراد جوانتر دارای اتيسم هم وجود دارد.‏ بر اساس داده های وزارت<br />

آموزش ايالات متحده،‏ بيش از يک سوم دانش آموزان اتيستيک زمانی بيش از چهل درصد از وقت خود<br />

را درون کلاس به سر ميبرند در حالی که اين زمان برای دانش آموزان دارای معلوليتهای ديگر کمتر از<br />

ده درصد است.‏ در واقع،‏ يک آمار ملی از دبيرستانهای دارای دانش آموزان معلول نشان ميدهد که دانش<br />

آموزان دارای اتيسم هفتاد درصد از زمان آموزشی خود را در محيط جداگانه به سر ميبرند.‏ علی رغم<br />

توجه بيشتر اجتماع و سياستهای کلی،‏ بزرگسالان و جوانان اتيستيک شرايط تحصيلی و تسحيلی به<br />

مراتب بدتری نسبت به معلولين انواع ديگر در ايالات متحده دارند.‏ چيزی که ميتواند توجيهآننده اين<br />

نابرابری باشد،‏ در تفاوت ميان ديدگاه اجتماعی حاکم بر اتيسم و ديگر انواع معلوليت نهفته است؟<br />

57


چه عواملی موجب تفاوتها گفتمان،‏ سياستها و نتايج اتيسم و ديگر انواع معلوليت شده است؟<br />

در اين مرحله،‏ شايد مناسب باشد که به روشهايی شكلگيري سياستهای اتيسم و معلوليتهای ديگر اشاره<br />

خصوصا اهدافی که بايد به آن ميرسيدند.تصويب ،ADA و پيش از آن قطعنامه توانبخشی،‏ نتيجه<br />

کنيم تلاشی فراگير از جانب خانوادهها،‏ متخصصين و تعداد بيشماری از حاميان آنهاست که سرمدارشان خود<br />

رونوشت اوليه ای که تنها شامل دريافت<br />

از مصوبه توانبخشی معلولين بودند.‏ بخش کنندگان کمک مالی ميشد و در ادامه منجر به ADA شد که شامل تمامی اجتماع ميشود–‏ تنها از طريق<br />

به منظور اجبار دولت در تکميل و ايجاد قوانين<br />

فشارهای مستقيم گروه های معلولين در سال بيشتر به دليل حمايت خانواده ها،‏ اجتماع و به<br />

مربوطه تصويب شد.(شاپيرو)‏ در حالی که خصوص افرادی که معلولين رشدی بزرگسال،‏ و نه خردسال،‏ در خانواده يا تحت الحمايه داشتند،‏<br />

تصويب شد.‏<br />

–<br />

1973<br />

1977<br />

DDA<br />

58<br />

504<br />

–<br />

تصويب پيمان مبارزه با اتيسم به زمان پايه گذاری صدای اتيسم بر ميگردد،‏ که قبلا در اين مقاله به آن<br />

اشاره شده است.‏ يک گروه مدافع که قبلا در اين مقاله ذکر شد نزديک منحصرا توسط پدر و مادر در<br />

داخل جامعه اوتيسم اجرا می شود.‏ صدای اتيسم در سال توسط نايب رييس وقت جنرال الکتريک<br />

و مدير عامل يونيورسال آقای باب رايت و همسرش سوزان بنيان گذاری شد.‏ انگيزه آنها بيشتر درمان<br />

نوه شان بود که به تازگی مبتلا به اتيسم شده بود.‏ يکی از اولين سخنرانيهای رايت در پی تاسيس<br />

صدای اتيسم اين بود : ‏"من دوست دارم نوه ام را پس بگيرم!"‏ ‏(رايت)‏ مروري بر يکی از گفته های بنيان<br />

گذاران صدای اتيسم علاوه بر اقدامات برای کودکان نشان دهنده توجه بسيار خاص به تحقيقات و علل<br />

درمانی و پزشکی است.‏ علاوه بر اين،‏ راهبردهاي ثروتمندترين نهاد جنبش اتيسم بسيار با روشهاي<br />

جنبش وسيعتر معلوليتهاي تكاملي متفاوت است و بيشتر شبيه رويكردهاي شرآتي و راهكارهايي است آه<br />

در اطاقهاي جلسات شرآتهاي بزرگ مثل شرآتهاي باب رايت مطرح است.‏ اندك زماني پس از<br />

تاسيس،صداي اتيسم دو نهاد بزرگ تحقيقاتي ديگر يعني ‏"همين حالا اوتيسم را درمان آنيم"‏ و ‏"نهاد<br />

مشارآت ملي براي پژوهش درباره اتيسم"‏ را در خود ادغام نمود.‏ ‏(گروس و ستروم)‏ مدت آمي بعد<br />

تلويزيون و مطبوعات در نقش صداي رسايي براي پيام اين نهاد آغاز به آار آرد و به طور<br />

خاص بر تجربه و نظرات موسسين آن تاآيد داشت:‏ مثلا ‏"سوزان رايت در باره برنامه تبليغي افزايش<br />

آگاهي صداي اتيسم در برنامه امروز از شبكه MSNBC سخن ميگويد."‏ اين بمباران رسانهاي صداي<br />

اتيسم براي پيشبرد اتيسم به عنوان مهمترين تشخيص در ديدگاه عوام وتوان لابي و جلب آراي اين نهاد<br />

از سوي ديگر منجر به تصويب CAA شد.‏<br />

2005<br />

–<br />

NBC<br />

اين تاريخچه به روشن شدن علت قطع ارتباطي آه قبلا به آن اشاره شد،‏ کمک ميکند.‏ بيشتر اختلاف<br />

ميان اتيسم و معلوليتهای ديگر در ايالات متحده ميتواند نتيجه عدم دخالت افراد اتيستيک در امور سياسی<br />

و مقننه مربوط به خودشان باشد.‏ در مقابل سياستهای کلی و جهانی مربوط به معلوليتهای ديگر کاملا با<br />

حضور و دخالت مستقيم خود آنها صورت ميگيرد.‏ افراد دارای معلوليت بر اساس تجربه خود مبتنی<br />

بر زندگی کردن در دنيايی که اغلب برای افراد غير معلول طراحي شده است قابليت بيشتری برای به<br />

دست آوردن شرايط بهينه زندگی از طريق خقوق مدنی و انسانی خود مصوب پيممان نامه حمايت از<br />

–<br />


حقوق افراد دارای معلوليت دارند.‏ در مقابل،‏ والدين،‏ به خصوص والدين بچه های کوچکتر،‏ که در زمينه<br />

اتيسم بيشتر از معلوليت کلی نشانداده شدهاند،‏ بيشتر در پی تحقيقات و درمان پزشکی و خدمات ممکاری<br />

متمرکز بر سالهای اوليه رشد هستند.‏ جداسازی سابقهدار سازمانهای خودمختار از سياستهای اتيسم منجر<br />

به شکلگيری سياستهای فعلی به دور از نيازهای کنونی افراد اتيستيک،‏ به استثناي کودکان خردسال،‏ و<br />

تمرکز بر علل و پيشگيری بيماری شده است.‏ اين امر چه در برنامه کلی سياستهای اتيسم،‏ همانگونه که<br />

قبلا در اين مقاله آمده،‏ و چه در برنامه های تحقيقی اتيسم،‏ جايی که ديدگاه يکجانبه به وضوح آشکار<br />

ميشود،‏ تاثير گزار است.‏<br />

IACC<br />

2009<br />

‏،آه گزارشي است ساليانه در باره بودجه تحقيقاتی دولتی و<br />

آارنامه تحقيقاتی سال<br />

خصوصی ويژه اتيسم ، نشان ميدهد که %3 از بودجه تحقيقاتی سال به بهبود خدمات و پشتيبانی<br />

برای افراد مبتلا اختصاص دارد.‏ در همين گزارش آمده است که کمتر از %1 از اين بودجه به بهبود<br />

شرايط زندگی بزرگسالان دارای اتيسم اختصاص دارد که رقم ناچيزی در مقايسه با درصدی است<br />

که به تحقيقات پيرامون علت و علل و درمان و پيشگيری را شامل ميشود.‏ با توجه به اين گزارش تعجبی<br />

ندارد که شمار درصدی از جوانان مبتلا به اتيسم از عدم ارائه هرگونه خدماتی رنج ميبرند،‏ و اين<br />

درحالی است که توجه عموم به موضوع اختلالات طيف اتيسم در بالاترين حد است.‏ در واقع با مديريت<br />

واحدی که در سياستهای اتيسم وجود دارد،‏ تعداد انگشت شمار قوانين و سياستهای موجود در سالهای<br />

اخير متمرکز بر قوانين بيمه و تشخيص بيماری در سالهای نخستين کودکی بوده و نه آنطور که بايد در<br />

بهبود ارايه خدمات و مددکاری مادام العمر.‏<br />

32<br />

2009<br />

40<br />

در خاتمه،‏ تحليلی از نتايج عملی نشان مي دهد آه توجه عمده جامعه به انواع اتيسم در ايالات متحده<br />

منجر به دستاوردهای ناهمگونی در راستای بهينه سازی شرايط زندگی موثر و کيفيت زندگی برای<br />

جوانان و بزرگسالان مبتلا به اتيسم شده است.‏ تفاوت ميان تلاشهای اجتماعی و سياسی و نتايج به دست<br />

آمده ميتواند به دليل انزوای بخش خودمختار درمباحث سياسی اتيسم در ايالات متحده و در نتيجه بروز<br />

تفاوت ميان تمرکز،‏ اولويتها،‏ و ارزشها از فعاليتهای کلی معلولين باشد.‏ در حالی که فعالان اتيسم در<br />

ايالات متحده و سراسر جهان بيشتر شده و پيشرفت ميکنند،‏ جمعيت متغييری را منعکس ميکنند که<br />

نيازهای آنها مستلزم بنيادهای خودمختار برای نظردهی بهتر بوده و نفع در اين است که توجه بيشتری به<br />

نقش مثبت،‏ و مباحث همه شمول برای افراد اتيستيک شود همانطور که برای ديگر انواع معلوليتها توسط<br />

فعالان و حقوق و سياستهايشان فراهم شده است.‏<br />

59


منابع<br />

پايگاه اينترنتی پيمان نامه حمايت از حقوق افراد دارای معلوليت .<br />

www.ada.gov<br />

شبکه خودمختار صدای اتيسم،‏ متن ‏"من اتيسم هستم"‏ چاپ<br />

سپتامبر 2009. در دسترس<br />

20<br />

23<br />

. 2011<br />

www.autisticadvocacy.org/modules/smartsection/item.php?itemid=58<br />

سپتامبر<br />

صدای اتيسم،‏ ‏"درمان فوری اتيسم و تشويق علنی صدای اتيسم برای لايحه مبارزه با اتيسم توسط مجلس نمايندگان<br />

در دسترس<br />

ايالات متحده"‏ 6<br />

دسامبر 9 .2006 اکتبر ، 2011<br />

www.autismspeaks,org/about-us/press-releases/cure-autism-now-andautism-speaks-applaud-approval-comabting-autism-act-unit.<br />

صدای اتيسم،‏ ‏"شبکه ان بی سی تمرکز به اتيسم " در دسترس<br />

9 اکتبر . 2011<br />

http://www.autismspeaks.org/news/news-item/nbc-networks-focus-autism<br />

صدای اتيسم ‏"شرط<br />

اکتبر‎2011‎<br />

100<br />

ميليون دلاری منجر به دهه اتيسم شد"‏<br />

20 سپتامبر . 2009<br />

9 در دسترس<br />

باور،‏ کلست.‏ ‏"شاعرانه ‏'فيلم اوتيسم تقسيم مبارزان است."‏ دانشمند نو.‏ 29 سپتامبر<br />

اکتبر<br />

2009. در دسترس 9<br />

.<br />

http://www.autismspeaks.org/about-us/press-releases/100-million-challengekicks-global-decade-autism<br />

2011<br />

http://www.newscientist.com/article/dn17878-poetic-autism-film-dividescampaigners.html.<br />

‏"قانون مبارزه با<br />

دفتر چاپ دولت ايالات متحده.‏ دسترسی<br />

9 اکتبر‎2011‎ .<br />

اوتيسم 2006."<br />

http://www.gpo.gov/fdsys/pkg/PLAW-109publ416/html/PLAW-109publ416.htm.<br />

‏"نمو کمک به معلولين و قانون حقوق"‏<br />

‏"حقيقت درباره اوتيسم."‏ اوتيسم سخن ميگويد.‏<br />

دسترسی<br />

9 اکتبر‎2011‎‏.‏<br />

http://www.autismspeaks.org/what-autism/facts-about-autism<br />

گروس،‏ جين،‏ و استفنی ستورم.‏ ‏"بحث اوتيسم وفشاران برخانواده و خيره ان."‏ نيويورک تايمز،‏‎18‎<br />

9 2007. دسترسی اکتبر‎2011‎‏.‏<br />

http://www.nytimes.com/2007/06/18/us/18autism.html?pagewanted=all.<br />

جون<br />

‏"اطلاعات فکر"مرکز جوابگويی امار.‏ دسترسی<br />

9 اکتبر‎2011‎ .<br />

https://www.ideadata.org/default.asp<br />

60


کميته هماهنگی بين اوتيسم،‏ دقيقه جلسه کميته<br />

اکتبر‎2011‎<br />

هماهنگی اوتيسم در‎9‎<br />

هماهنگی اوتيسم.‏<br />

.<br />

ژانويه 2011.<br />

. 9<br />

http://iacc.hhs.gov/events/2011/full-committee-mtg-minutes-jan18.shtml.<br />

2009<br />

2 اکتبر . 2011<br />

http://iacc.hhs.gov/portfolio analysis/2009/index.shtml<br />

اختلال طيف اوتيسم گزارش تحليل تحقيقات نمونه کارها.‏<br />

هماهنگی اوتيسم،‏ IACC کميته دسترسی<br />

خلاصه داده ها<br />

خدمات موسسه تحقيقاتی،‏<br />

" --<br />

NCI چه ، NCI<br />

. 2011 9 . 2011 4<br />

http://www.hsri.org/publication/what-does-nci-tell-us-about-people-with-autism<br />

در مورد افرادی که مبتلا به اوتيسم به ما بگوييد؟<br />

اوريل دسترسی اکتبر<br />

بروز رسانی<br />

موسسه علوم آموزش و پرورش،‏ ‏"تجارب دبيرستان از دانش آموزان مبتلا به اوتيسم است.‏ اوريل<br />

دسترسی<br />

.2007<br />

9 اکتبر . 2011<br />

http://www.nlts2.org/fact_sheets/2007_04.html<br />

شپيرو،‏ جوزف پ.‏ افراد معلول جعل جنبش جديد حقوق مدنی.‏ نيويورک<br />

رودخانه : سه<br />

مطبوعات،‏ . 1994<br />

دسترسی<br />

شتتاک،‏ پال ت.،‏ مری واگنر،‏ سارا نرندروف،‏ پال استرزنگ،‏ و مليسا هنزلی.‏ ‏"استفاده از سرويس بعد از<br />

دبيرستان در ميان نوجوانان با طيف اوتيسم."‏ آرشيو پزشکی کودکان و نوجوانان.(‏‎2011‎‏)‏ دسترسی<br />

اکتبر<br />

9<br />

.165.2<br />

. 2011<br />

http://archpedi.ama-assn.org/cgi/content/abstract/165/2/141.<br />

‏"سوزان رايت در مورد کمپين آگاهی اوتيسم در نمايش امروز جديد سخن می گويد<br />

سخن می گويد،‏ شرکت.‏ دسترسی<br />

،<br />

9 اکتبر . 2011<br />

http://www.autismspeaks.org/news/news-item/[title-raw]-214.<br />

سازمان ملل متحد.‏ کنوانسيون حقوق اشخاص دارای معلوليت.‏<br />

9 .2008 دسترسی<br />

http://www.un.org/disabilities/convention/conventionfull.shtml.<br />

ام اس ان بی سی."‏ اوتيسم<br />

اکتبر . 2011<br />

ايالات متحده آمريکا وزارت بهداشت ، درمان و اداره خدمات بشر برای کودکان و خانواده ها.‏ توسعه کمک به<br />

معلولان و منشور حقوق قانون دسترسی اکتبر<br />

. 2011 9 . 2000<br />

http://www.acf.hhs.gov/programs/add/ddact/DDA.html.<br />

کتابخانه کنگره ايالات متحده آمريکا.‏ خلاصه مشخصات بيل و<br />

قانون دسترسی اکتبر<br />

وضعيت :<br />

. 2011 9 . .2007<br />

http://thomas.loc.gov/cgi-bin/bdquery/z?d110:S937:#.<br />

ولاس کلاديا.‏ ‏"من هستم اوتيسم<br />

اکتبر<br />

ويدئو های حمايتی جرقه اعتراض<br />

گسترش وعده برای افراد با اوتيسم.‏<br />

مجله تايم.‏<br />

9 دسترسی<br />

" 6 نوامبر . 2011<br />

:<br />

. 2011<br />

http://www.time.com/time/health/article/0,8599,1935959,00.html<br />

61


رايت،‏ باب.‏ ‏"باب رايت":‏ ‏"من نوه ام را می خواهم "<br />

ام اس ان بی سی.‏<br />

.2005 فوريه 25<br />

9 دسترسی<br />

. 2011<br />

http://today.msnbc.msn.com/id/7024923/ns/today/t/bob-wrighti-want-mygrandson-back/.<br />

اکتبر<br />

62


نقش سازمانهای غير دولتی در آينه جنبش اجتماعی معلولان ايران :<br />

افراد معلول ايران،‏ گذشته و حال<br />

دستاوردها ، چالش ها<br />

سهيل معينی<br />

بررسی تاريخ تحولات جنبش اجتماعی افراد معلول در سطح جامعه جهانی مبين دو دسته از شاخص ها<br />

و عوامل اجتماعی و فرهنگی در اين جنبش هاست که درک علمی چگونگی اين تحولات بدون توجه<br />

همزمان و هم سنگ به اين دو دسته شاخص ها امکان پذير نيست.‏ نخست ريشه ها ، مراحل مختلف رشد<br />

نسبتا مشابه که فراتر از خصوصيات متمايز کننده ملی نشانگر تطبيق تحولات جنبش اجتماعی افراد<br />

معلول با تحولات عمومی جامعه بشری است دوم خصوصيات و عوامل منحصر به فرد ملی و بومی که<br />

بازتاب دهنده ويژگی های جوامع مختلف در سطح ملی و محلی است در اين نوشتار که روی بررسی<br />

تاثير سازمانهای غير دولتی فعال در حوزه معلولان ايران است نيز به هر دو دسته عوامل مشترک و<br />

منحصربه فرد جامعه ايران توجه شده است در بخش نخست به بيان چگونگی تحول زندگی اجتماعی<br />

معلولان ايران و شکل گيری سازمانهای غير دولتی در اين بخش پرداخته ايم طبيعتا در اين بخش عمدتا<br />

به بررسی دستاوردهای سازمانهای غير دولتی در بهبود سطح زندگی معلولان ايران توجه شده است در<br />

بخش دوم کوشش شده است به جالش های رويا روی فعاليت بهينه سازمانهای غير دولتی بپردازيم که<br />

بيشتر عوامل ويژه جاامعه ايران و سطح تجربه ويژه فعاليت اجتماعی معلولان ايران را بازتاب می دهد.‏<br />

معلولان ايران از گذشته تا حال<br />

بررسی تاريخ زندگی افراد معلول در ايران تا اندازه زيادی با شهروندان معلول جامعه جهانی مشابه<br />

است.‏ در مرحله اول افراد معلول به عنوان تجليات نوعی نقص در دستگاه آفرينش يا در نهايت افرادی<br />

نيازمند به مراقبت دائم در نظر گرفته می شدند طبعا اين وظيفه بر عهده والدين افراد معلول بود که<br />

گريزی از نگهدار ی فرزندان معلول نداشتند.‏ در اين مرحله رفع نيازهای اوليه انسانهای معلول وقف<br />

توجه به آنها را تشکيل می داد معلولان در اين مرحله معلولان در امور اجتماعی شرکت نکرده يا امکان<br />

شرکت نداشتند.‏ در مرحله دوم رشد زندگی افراد معلول اين افراد امکان يافتند تحت توجه نهادهای دينی و<br />

خيريه از خانه خارج شوند و تحت آموزشهای ابتدايی روحانيون و افراد خير قرار گيرند.‏ حضور افراد<br />

معلول در روستاها و واحدهای کوچک تمرکز جوامع محلی در مکتب خانه ها برای فراگيری قران يا<br />

حفظ بخشس هايی از شاهنامه ‏(اثر حماسه سرای بزرگ ايران ، فردوسی)،‏ تجلی اين حضور اجتماعی<br />

بود.‏<br />

در مرحله سوم رشد اجتماعی،‏ افراد معلول امکان يافتند از سوی مراکز خيريه مورد حمايت و<br />

آموزشهای ابتدايی استاد شاگردی يا انواعی از حِرَف ساده صنايع دستی قرار گيرند.‏ در مرحله چهارم<br />

که زمان نسبی آغاز آن را می توان بين تا سال گذشته ذکر کرد نخستين سازمانهای غير دولتی<br />

مدرن در کشور شکل می گيرند.‏ اين سازمانها با شناسايی حقوق افراد معلول برای کسب مهارتهای فنی<br />

و برخورداری از زندگی آبرومند و قابل قبول برای جامعه حمايت و آموزَش افراد معلول را در دستور<br />

کار قرار دادند.‏ خصوصيت عمده اين سازمانها به دست افراد متمول و يا خيرين متخصص برای معلولان<br />

63<br />

50<br />

40<br />


70<br />

60<br />

بود و افراد دارای معلوليت نقشی در اداره آنها نداشتند.‏ درمرحله پنجم تحول زندگی اجتماعی معلولان<br />

ايران بود که نخستين تشکلهای خوديار معلولان با همت نخستين تحصيل کردگان اين گروه شکل می<br />

گيرند ‏(دهه ميلادی).‏ اما از دهه ميلادی است که اين جريان به شکلی بازگشت ناپذير شکل می<br />

گيرد ‏(تشکيل جامعه معلولان ايران).‏<br />

حتی در اين دوران علارغم جهش درآمدهای نفدی دولت ايران عمده حضور اجتماعی افراد معلول<br />

منوط به حضور در مدارس تازه تاسيس آموزش استثنايی و مراکز توانبخشی دولتی است و هنوز زمينه<br />

ای عينی رشد و توسعه سازمانهای غير دولتی معلول به وجود نيامده است.‏ از اواخر دهه ميلادی<br />

است که با افزايش افراد معلول تحصيل کرده و مناسب بودن شرايط فرهنگ عمومی روند شکل گيری<br />

سازمانهای غير ودولتی به دست معلولان آغاز وبه جريانی مستمرو رو به رشد تبديل می شود.‏ ‏(تاسيس<br />

موسسه عصای سفيد انجمن نابينايان ايران 1995) در نيمه دوم دهه قرن بيستم است که شاهد<br />

جهش چشمگير در تاسيس سازمانهای غير دولتی متشکل از معلولان فعال هستيم که ظرف سال تعداد<br />

ثبت شده اين سازمانها را به تشکل البته عمدتا تشکل های محلی در سطح شهرستان يا استان می<br />

رسد قطعا شکل گيری اين سازمانها تاثيری کيفی بر سطح فعاليت معلولان اسران برجای گذاشت که در<br />

زير به مهمترين آنها اشاره می کنيم.‏<br />

دستاوردها:‏<br />

80<br />

5<br />

250<br />

1990<br />

(1<br />

(2<br />

(3<br />

مهمترين تاثيرات مستقيم سازمانهای غير دولتی بر روحيه و زندگی اجتماعی معلولان را مپی توان به اين<br />

شرح برشمرد.‏<br />

شکل گيری هويت گروهی معلولان:‏ تشکيل اين سازمانهای موجب شکل گيری نوعی هويت<br />

گروهی در ميان معلولان به عنوان افرادی دارای حقوق مشترک و نيازهای مشترک جمعی شد<br />

که نخستين لازمه شکل گيری فعاليت های اجتماعی آگاهانه توسط يک گروه است.‏<br />

افزايش اعتماد به نفس و خودباوری جمعی:‏ با تشکيل اين سازمانها معلولان به اين باور جمعی<br />

رسيدند که می توانند با اراده خود به بهبود زندگی شان کمک کنند و در تعيين سرنوشت خويش<br />

موثر باشند.‏<br />

امکان سازی حضور اجتماعی گروههای معلولان:‏ تشکيل تشکلهای معلولان امکان داد تعداد<br />

بيشتری از معلولان دلايل قابل قبولی برای خروج از خانه و حضور اجتماعی پيدا کنند عمدتا<br />

زنان و دختران معلول که در جوامع محلی به دليل محدود يتهای فرهنگی و سنتی امکان حضور<br />

اجتماعی نداشتند.‏<br />

-<br />

پرکردن خلاء سيستم خدمات دولتی:‏ يکی از دستاوردهای بارز تشکل های خوديارمعلولان<br />

ايران ارائه يهبود خدماتی بود که سازمانهای حمايتی يا ارائه نمی دهند يا از کميت و کيفيت<br />

مطلوب برخوردار نيست آموزش خط بريل و جهت يابی به نابينايان ، اعطای صندلی چرخدار و<br />

وسايل کمک تواتبخشی به معلولان جسمی حرکتی و حرفه آموزی به کم توانان ذهنی نمونه<br />

هايی از اين خدمات است.‏<br />

(4<br />

64


(5<br />

(6<br />

(7<br />

انتقال نيازهای گروه هدف به تصميم گيران:‏ يکی از مهم ترين دستاوردهای تشکلهای معلولان<br />

ايران انتقال نيازهای گروه هدف تحت پوشش به مسئولان اجرايی يا نهاد های تدصميم گير مانند<br />

مجلس شورای اسلامی است.‏<br />

ارائه مشاوره های تخصصی به وزارتاخانه ها و نهادهای عمومی:‏ يکی از دستاوردهای<br />

سازمانهای غير دولتی معلولان ايران ارائه مشاوره های تخصصی در رفع نيازهای معلولان و<br />

بهبود مديريت امور اين گروه است مانند تعسيين اولويت های مناسب سازی محيط شهری و<br />

ارجعيت های تخصيص بودجه حمايتی در بخش رفاه اجتماعی.‏<br />

فرهنگ سازی عمومی:‏ يکی از مهمترين دستاوردهای سازمانهای اجتماعی معلولان آموزش<br />

عمومی جامعه از طرق گوناگون از جمله رسانه های گروهی در خصوصيت شناسايی نيازهای<br />

معلولان و معرفی حقوق اين گروه است.‏<br />

در اينجا با تکيه بر دستاوردهای تشريح شده دستاورد مشخص اجتماعی و حقوقی را که در سازمانهای<br />

غير دولتی معلولان ايران شکل گرفته است بيان می کنيم تصويب:‏<br />

5<br />

قانون جامع حقوق معلولان در ايران.‏ فعاليت فعالين حقوق معلولان و پيگيری سازمانهای غير<br />

دولتی آنان قانون جامع حقوق معلولان ايران طرح و پس از تدوين پيش نويس آن توسط کميته<br />

ای نفره متشکل از فعالين معلول و تدکميل آن در مراحل بعد قانون جامعه حقوق معلولان به<br />

عنوان مهمترين سند دفاع از حقوق معلولان ايران در سال به تصويب پارلمان ايران رسيد<br />

که پس از آن مهمترين مرجع پيگيری حقوق معلولان ايران شده است.‏<br />

2004<br />

تصويب پيمان نامه حقوق انسانی افراد معلول در ايران پس از تصويب پيمان نامه حقوق<br />

انسانی افراد معلول توسط سازمان ملل متحد ترجمه و انتشار اين دستااورد جهانی معلولان در<br />

دستور کار سازمانهای غير دولتی معلولان ايران قرار گرفت و تلاش برای متقاعد کردن دولت<br />

برای امضای اين سند و الحاق به آن آغاز شد که در نهايت منجر به تصويب آن در هيات دولت<br />

و تاييد آن در پارلمان ايران در سال شد تصويب پيمان نامه های بين المللی در پارلمان<br />

ايران به معنای تبديل مفاد آن پيمان نامه به قانون داخلی ايران است.‏<br />

2008<br />

<br />

<br />

2<br />

65<br />

<br />

موانع<br />

تشکيل ستاد مناسب سازی شهر تهران پيگيری اجرای ماده قانون جامع حقوق معلولان ايران<br />

از سوی تشکل های معلولان منجر به تشکيل ستاد مناسب سازی شهر تهران توئسط شهردار<br />

فعلی تهران و با حضور نمايندگان سازمانهای غير دولتی معلولان جهت اجرا و هدايت امر<br />

مناسب سازی محيط شهری تهران شده است.‏<br />

در بخمش نخست به بيان مراحل رشد زندگی اجتماعی شهروندان معلول ايران و چگونگی رشد و تحول<br />

سازماهای غير دولتی آنان پرداختيم که مشابهت های بسياری با اين تحولات در بسياری از کشورهای<br />

جهان داشت دستاوردهای اين سازمانها را به شکل فشرده بر شمرديم و به نتيجه مشخص اجتماعی<br />

فعاليت اين سازمانها اشاره کرديم در اين بخش به بررسی مهمترين چالش های فراروی تشکل های<br />

معلولان ايران می پردازيم نقاط ضعف عملکرد درونی اين سازمانها و مرور برخی عوامل محدود کننده


(1<br />

(2<br />

(3<br />

بيرونی تعامل اين سازمانها با دولت و نهاد های تصميم گير و اجرايی اين چالش ها قطعا شامل تک تک<br />

سازمانهای غير دولتی معلولان ايران نيست و در واقع محدود کننده اين سازمانها را از نگاهی کلی بيان<br />

می کند.‏<br />

ضعف سرمايه های انسانی متخصص:‏ هر چند تشکيلات سازمانهای خوديار معلولان ايران<br />

توسط فعالين اين گروه مبين رشد اجتماعی غملکرد معلولان ايران است اما تصميم به تشکيل<br />

سازمانهای اجتماعی است و اداره بهينه آنها يا داشتن توانمدی مديريت امر ديگری.‏ بسياری از<br />

مديران سازمانهای مردم نهاد معلولان ايران از دانش تخصصی مديريتی بی بهره اند که موجب<br />

کاهش کيفيتی عملکرد مورد انتظار از آنهاست.‏<br />

فقدان ساختار حرفه ای:‏ بسياری از تشکل های معلولان ايران از ساختار حرفه ای تشکيلاتی و<br />

منطبق با عملکرد حرفه ای برخوردار نيستند لذا کيفيت عملياتی اين سازمانها بيش از يک نمودار<br />

تشکيلاتی منسجم و علمی متکی بر بضاغت دانش گردانندگان آنها است که در صورت موجود<br />

بودن نيز نمی توانند در طول زمان باقی بماند.‏<br />

فقدان منابع مالی پايدار:‏ بسياری از شکل های خودساخته معلولان ايران فاقد منابع مالی پايدارند<br />

لذا سطح عملکرد آنها دچار نوسان شديد است ومهمتر از آن فقدان اين منابع موجب از دست دادن<br />

سرمايه های انسانی متخصص دراين انجمن هاست.‏<br />

فقدان روند دمکراتيک انتقال مديريت : بسياری از سازمانهای غير دولتی معلولان ايران از<br />

نبود نظامی دمکراتيک برای انتخاب هيئت مديره و تضمين انتقال مديريت آنها به افرادی صالح<br />

و شايسته رنج می برند اين امر موجب کناره گيری بسياری از فعالين معلول از روند فعاليت در<br />

چارچوب سازمانهای غير دولتی معلولان ايران شده است.‏<br />

(4<br />

66<br />

(5<br />

(6<br />

(7<br />

عدم شفافيت عملکرد و حسابرسی:‏ به دليل نبود روند منسجم ارزيابی و پايش فعاليت تشکل های<br />

معلولان ايران بسياری از اين سازمانها از گزارش دهی پايدار و شفاف عملکرد سازمانی و مالی<br />

بی بهره اند اين نقيصه موجپ شده است برخی مديران غير معتقد به فعاليت های غير انتفاعی<br />

سازمانهای غير دولتی عملا آنها را تبديل به شرکتهای پول ساز کرده که از يک سو موجب<br />

اتلاف منابع مالی مقرر برای بهبود زندگی معلولان شده و از سوی ديگر به انسجام و يک دستی<br />

همبستگی سازمانهای غير دولتی معلولان با يکديگر و پيگيری حقوق معلولان لطمه وارد می<br />

کند.‏<br />

وابستگی اکثريت سازمانها به بودجه دولتی:‏ تمرکز درآمدهای نفتی در دست دولت موجب شده<br />

است بسياری از تشکل های معلولان ايران به جای تلاش برای طراحی روند مستقل درآمد زايی<br />

و بهره گيری از ظرفيت های دولت بهره نبرده است که علاوه بر کاهش سطح عملکرد حرفه<br />

ای معضل عمده بعدی را موجب می شود.‏<br />

کنترل غير معمول دولت بر عملکرد تشکل های معلولان ايران:‏ وابستگی اکثريت تشکل های<br />

مردم نهاد معلولان ايران به بودجه موجب افزايش غير معمول قدرت دولت برای کنترل


(8<br />

نتيجه<br />

سازمانهای غير دولتی معلولان می شود که در نهايت به پيگيری مستقل حقوق معلولان از سوی<br />

اين تشکل ها لطمه وارد می کند.‏<br />

فقدان شبکه های ملی پيوند دهنده:‏ علی رقم افزايش چشمگير که در تشکل های معلولان ايران<br />

و حتی بهبود کيفيت عملکرد و مديريت برخی از آنها ، تشکل های معلولان ايران فاقد<br />

ساختارهای ملی پيوند دهنده يا شبکه های ملی هستند که انسجام فعاليت آنها را در سطح ملی و<br />

توان اثر گذاری و چانه زنی يک پارچه آنها را با نهادهای تصميم گير و دستگاه های اجرايی<br />

کاهش می دهد.‏<br />

در اين نوشتار کوشش شد به کلی ترين دستاوردهای حاصل فعاليت سازمانهای غير دولتی معلولان ايران<br />

و چالش های فرا روی آنها اشاره شود اما در يک استنتاج کلی بايد اذعان کرد جنبش اجتماعی معلولان<br />

ايران و سازمانهای غير دولتی اين گروه از رشد قابل توجهی به ويژه در دو دهه اخير برخور دار بوده<br />

است که دستاوردهای ملموس آن موجب ترويج اين باور عمومی در ميان معلولان ايران شده است که<br />

بايد برای پيگيری حقوق خود به فعاليت متشکل وسازمان يافته بپردازند.‏ دو عامل رشد دهنده ديگر<br />

فعاليت های سازمانهای غير دولتی معلولان ايران را محدوديت توان دولت در پاسخ دهی به کليه نيازهای<br />

افراد معلول او اتکای به الاجبار دولت و سازمانهای حمايتی به توان تشکل های خود شاخته معلولان از<br />

يک سو و ورود روز افزون فعالين تحصيل کرده و آگاه معلولان به عرصه فعاليتهای اجتماعی و مديريت<br />

سازمالنهای غير دولتی و آسيب شناسی سازمانها از سوی افراد نامبرده تشکيل می دهد.‏<br />

67


بررسي تفاوت سياستها ميان معلولين عادي و معلولين جنگي در آمريکا<br />

مايکل اي.‏ واترستون و مايکل اشلي اشتاين<br />

جانبازان و معلولين جنگي همواره در طول تاريخ مشمول مزاياي اجتماعي شده و به عنوان بخش جدايي<br />

ناپذير از جامعه و در مرحله اي برتر از گروه عمومي معلولين قرار داشته اند ‏(جربر 2000). در حال<br />

حاضر در اکثر کشورها،‏ علي رغم تنوع سياستها در قبال معلولين،‏ اين ترجيح و اولويت در برخورد به<br />

دليل احساس مسؤليت اخلاقي نسبت به افرادي است که سلامت خود را در راه وطن فدا کرده اند ‏(کوهن<br />

2001). اين واگرايي در برخورد ناشي از پيش فرضي است که بر اساس منشا معلوليت ‏"شايستگي"‏ آن<br />

را تعيين ميکند و در اين باور عميق ريشه دارد که جانبازان جنگي به نيروي کار باز خواهند گشت در<br />

متحده آمريکا نظام سياسي<br />

حالي که معلولين از کار کردن مستثنی هستند(واترستون<br />

دوگانه اي درمورد قوانين معلوليت دارد،‏ يکي براي معلولين جنگي و ديگري براي معلولين اجتماعي.‏<br />

چارچوب دولت در برخورد با جانبازان انسجام بهتري نسبت به ديگري دارد هرچند که درسهاي مهمي<br />

از هر دو طرح ميتوان گرفت.‏<br />

نظام دو رتبهای<br />

2009). ايالات<br />

قوانين و سياستهاي ملي براي افراد داراي معلوليت چند وجهي هستند.‏ مهمترين آنها معاهده معلولين<br />

آمريکا ‏(ا د ا)،‏ قانوني عليه تبعيض است که در سال پذيرفته شد و معلولين را مشمول حقوق<br />

برابر علي رغم معلوليت ميداند ‏(ا د ا 1990). يکي از اساسي ترين و شايد مهمترين اولويتهاي م.م.آ<br />

ايجاد شرايطي بود که معلولين بتوانند در آن کار کنند.‏ پيوستن معلولين به نيروي کار جزو پيشنهاداتي بود<br />

که هر دو جناح سياسي در مورد آن توافق نظر داشتند ‏(بگنستوس 2003). اهميت اشتغال براي گروهي<br />

که سابقا در حاشيه قرار داشت،‏ بسترهاي آلي در مقررات عدم تبعيض است،‏ و ديدگاهي که اخيرا<br />

حمايت علمي بسياري را به خود جلب کرده است ‏(شولتز<br />

1990<br />

.(2000<br />

شيوه هاي مستقيم تري وجود دارد که جدا از قوانين عدم تبعيض،‏ و با اساس و پايه بسيار متفاوتي،‏<br />

دولت از آن طرق مساعدت را فراهم ميکند.‏ آنچه به طور کلي ‏"شبکه امنيت اجتماعي"،‏ ‏"سياست رفاه<br />

اجتماعي"‏ و يا ‏"حقوق مثبت"‏ طبقه بندي ميشود،‏ تمرکز مثبت دولت بر روشهاي ياري رساندن به افراد<br />

معلول است.‏ اين قوانين و برنامه هاي کشوري به طور مستقيم و يا غير مستقيم محصولات و خدمات<br />

گوناگون مثل پرداختهاي نقدي،‏ محصولات دارويي،‏ و ساير خدمات را براي افراد و به خصوص براي<br />

معلولين،‏ فراهم مي آورد.‏ اين برنامه ها بر اساس تعيين شمول اداره ميشوند آه مبناي آن ارزيابي<br />

پزشکي وضعيت فرد است.‏ شرکت کنندگان توسط پزشکان متخصص و بوروکرات هاي دولتي مورد<br />

بررسي قرار ميگيرند که به نوبه خود مشخص ميآنند که ايا اوضاع پزشکي فرد او را واجد شرايط<br />

دريافت مزايا ميآند يا خير.‏ عمده بودجه مالي کشور براي رفاه معلولين به چهار بخش منتقل ميشود:‏<br />

بيمه تامين اجتماعي معلولين (SSDI) ، درآمد تامين تکميلي (SSI) ، مدی کر و مدی کيد ‏(واترستون<br />

و براي تامين درآمد مالي و مدی کر و مدی کيد براي خدمات پزشكي هستند.‏<br />

و مدی کيد تنها به افراد داراي درآمد ناکافي تعلق ميگيرد؛ تنها از آن افرادي است که<br />

SSDI<br />

69<br />

SSI<br />

SSDI<br />

.(2009<br />

SSI


داراي سابقه کاري هستند و سپس معلول يا ناتوان شده اند.‏ مديکر برنامه بيمه سلامت ملي افراد بالاي<br />

سال است اما افرادي که از مزاياي به مدت دوسال استفاده آردهاند نيز مشمول آن ميشوند.‏<br />

70<br />

SSDI<br />

65<br />

اين مفهوم و مدل سنتي معلوليت،‏ که به عنوان مدل پزشکي شناخته ميشود،‏ معلولين را به عنوان<br />

اعضاي منفعل جامعه که همواره نيازمند ياري اجتماع و خيريه هستند معرفي ميکند.‏ بيشتر اين برنامه<br />

ها،‏ به دليل ترس از متقلبين و کلاهبرداران و يا اينکه دامنه شبکه خدمات اجتماعي را از حد پذيرفته<br />

سياسي آن بيشتر شود،‏ طوري طراحي ميشوند که تنها در اختيار افرادي قرار بگيرد آه ناتواني آنان به<br />

طور آامل مانع از آار آردنشان باشد.‏ به همين دليل اين افراد بايد يا ناتواني اشتغالي چشمگيري داشته<br />

باشند و يا از بازار کار فاصله زيادي داشته باشند تا بتوانند وارد اين سيستم بشوند.‏ از اين رو،‏ اين چهار<br />

برنامه خدمات رساني و تعامل بين آنها به جهت ايجاد انگيزه منفي در افراد براي کار کردن مورد انتقاد<br />

بسيار قرار گرفته اند ‏(بورکهاوزر 1997).<br />

براي پاسخ به تاکيد منتقدين بر کار نکردن افراد،‏ قانونگذاران تصميم به بازنگريهايي گرفته اند.‏ در سال<br />

1999، کنگره لايحه بهبود اشتغال و انگيزه کار را تاييد کرد که به معلوليني که از سيستم خارج<br />

ميشوند اين امکان را ميدهد تا به مدت هشت سال و نيم از خدمات پزشکي بهرهمند شوند(معاهده بهبود<br />

اشتغال 2006) و بعد از اين زمان،‏ مديکر نيز شامل حالشان نميشود.‏ اين لايحه همچنين امکان بازگشت<br />

سريعتر به سيستمهاي مدی کر يا مدی کيد را براي افرادي که پس از مدتي دوباره ناتوان از کار<br />

ميشوند،‏ ايجاد کرده است.‏ و آخر اينکه لايحه اشتغال ميزاني را که کارکرد ميتواند در اثبات از کار<br />

افتادگي موثر باشد،‏ محدود ميکند.‏ به طور مشابه،‏ اگر دريافت کننده داراي معلوليت دوباره مشغول<br />

به کار شود،‏ خدمات مدی کيد تا زماني که درآمد ماهيانه شخص از مجموع ميزان سود نقدي ماهيانه<br />

هاي کاري مختص به معلوليت فرد،‏ مخارج ماهيانه مدی کيد و هرگونه کمک دولتي براي<br />

وي بيشتر شود،‏ قطع نخواهد شد(واترستون 2009). هر چند اين اقدامات پراآنده براي اصلاحات<br />

اساسي،‏ رويه مثبت داشته اند،‏ هنوز موفق نشده اند شمار زيادي از افراد را از دريافت خدماتSSI<br />

منصرف کند.‏ اين امر تا اندازه زيادي به اين دليل است که آموزش مهارتهاي شغلي و حمايت<br />

از گذشته جايگاه مهمي در برنامه سياستهاي آمريکا نداشته است و در عمل برنامهاي براي آموزش<br />

مهارتهاي شغلي به معلولين وجود ندارد ‏(اشتاين و اشتاين 2007).<br />

SSDI<br />

SSI<br />

، SSI هزينه<br />

يا SSDI<br />

در مقابل،‏ ايالات متحده آمريکا از زمان تاسيس خود در قبال سربازان جانباز خود مسؤل و مکلف دانسته<br />

است.‏ جانبازان جنگي در طول تاريخ به عنوان معلولين ‏"شايسته"‏ شناخته شده اند ‏(هوبارد<br />

اخيرا داستانهايي در مورد جانبازان جنگ که به زندگي عادي خود باز ميگردند در رسانه ها بيشتر ديده<br />

ميشود.‏ همگام با ديدگاه عموم،‏ سياستمداران و سياستگذاران مبناي اقدامات اجرايي خود را بر حمايت و<br />

نگهداري از جانبازان و سربازاني که از جنگ باز ميگردند قرار داده اند ‏(لياخويتز 1988). شايد اصلي<br />

ترين بيانيه درباره جانبازان جنگي در زمان سخنراني دوم مراسم تحليف رييس جمهور لينکن بود که<br />

کشور متفرق شده امريكا را مخاطب قرار داد و از مردم آن خواست تا ‏"زخم هاي ملت را ببندند،‏ و از<br />

آن آزاده مردان جنگ و زنان بيوه و فرزندان يتيمشان مراقبت آنند"‏ ‏(لينکن 1865). اين بيانيه همچنان<br />

دستور کار اصلي اداره امور جانبازان جنگ قرار دارد.‏ سياستمداران و سياستگذازان هرگز نخواسته اند<br />

2006) و


یمل<br />

یها<br />

SSI<br />

که مخالف منافع جانبازان باشند.‏ در نتيجه جانبازان و معلولين جنگي دسترسي مناسبي به منافع حقوقي،‏<br />

برنامه ها،‏ و خدماتي دارند که به عموم افراد داراي معلوليت ارايه نميشود ‏(ژربر 2001).<br />

معلولين جنگي ميتوانند با استناد به معاهده معلولين آمريکا ‏(م.م.آ)‏ در زمنيه تبعيضات شغلي شكايت کنند.‏<br />

البته آنها حمايتهاي اضافه و گسترده تري نيز تحت قانون حمايت از حقوق افراد نظامي و اشتغال مجدد<br />

آنها (USERRA) نيز دارند که شامل طبقه بندي کلي تري از شرايط زندگي قابل قبول و التزام<br />

آارفرمايان براي آموزش شغلي براي استخدام و استخدام مجدد است .(2006USERRA) مزاياي<br />

جانبازان بهتر از مزاياي و ، بدون نياز به پرداخت ماليات است و در صورت اشتغال در<br />

آينده کم يا منحل نميشود ‏(قانون جانبازان 2007). به علاوه،‏ نظام نظارت بر پرداخت حقوق جانبازان،‏<br />

جانبازان کم درآمد را مشمول پرداخت کمکهای مالي ميداند؛ سازمان نظارت بر سلامت جانبازان خدمات<br />

بهداشتی و درماني فراهم ميکند؛ و جانبازانی که به خدمات اجتماعي نياز دارند مشمول تسهيلات حمل و<br />

نقل ميشوند ‏(واترستون 2010). و نهايتا،‏ جانبازان معلول به برنامه های توان بخشی حرفه ای و اشتغال<br />

دسترسی دارند که جانبازان دارای معلوليتهای خدماتی را در يافتن مشاغل و اشتغال به کار ياری ميدهد<br />

‏(واترستون 2010). در مجموع،‏ جانبازان معلول دسترسی بهتری به قوانين مطلوب،‏ برنامه ها و<br />

خدماتی دارند که مختص رتبه و گروه خودشان بوده و مشمول قوانين عدم تبعيض و سياستهای رفاه<br />

اجتماعی پايدارتری نسبت به معلولين عادی هستند.‏<br />

آموزه ها<br />

SSDI<br />

جانبازان معلول گروه اقليتی در ايالات متحده هستند که ملت و دولت در مورد حمايت و کفالت از آنها<br />

قسم خورده اند.‏ در مقابل،‏ معلولين عادی گروه بزرگتر و متنوع تری هستند.‏ با اينکه در مقاطع متفاوت<br />

دولت مسؤليت ايجاد فرصت برابر برای اين گروه بزرگتر را عهده دار شده اما بخش مهمی از رفاه<br />

آنها به بر مسئولان ايالتهای آنها رها شده و يا کاملا ناديده گرفته شده است.‏<br />

البته منظور اين نيست که مقام جانبازان به عنوان معلولين ‏"شايسته"‏ و استراتژی هاي اشتغالزايی برای<br />

آنها بی نقص بوده است.‏ حتی جانبازان معلول نيز قادر به گريز از برخی مشکلات جامع و مشترک<br />

معلولين عادی نبوده اند.‏ برنامه های خدمات جانبازان به طور مزمن گرفتار کمبود بودجه،‏ سوء مديريت<br />

، و آاغذبازی و بيآفايتی است.‏ جانبازان از شرمساری و انگشت نما شدن هم مستثنی نيستند.‏ متاسفانه<br />

حقيقت تلخ در مورد جانبازان آن است که سياستگزاران نيازهای آنها را ناديده ميگيرند غفلتی آه<br />

قدمت آن خيلی بيشتر از توجه مردم به خدمات اين افراد است.‏<br />

–<br />

در هر صورت،‏ برنامه های جانبازان ميتواند در زمينه سياستهايی که ميتوانند برای بازگرداندن معلولين<br />

به نيروي آار موثر باشد،‏ ديدگاههای مهميبه دست دهد.‏ اين هدفی است که دولت مرتبا آن را لايق توجه<br />

معرفی ميکند.‏ برنامه های جانبازان در همين راستا حمايت لازم را برای طرح مفهوم گسترده تری<br />

از قوانين عدم تبعيض و برنامه های رفاه اجتماعی مربوط به آن فراهم ميکنند که باعث کم شدن موانع<br />

بر سر راه اشتغال ميشوند.‏<br />

71


یوي<br />

با اينکه پياده سازی آلي بعيد به نظر میرسد،‏ اقدامات صورت گرفته برای معلولين جنگی در برخی<br />

موارد به نفع کل جامعه معلولين بوده است.‏ در سطح سيستماتيک،‏ برنامه های جانبازان ميتواند الگ<br />

باشد آه با تغيير و تصرف برای جامعه کلی معلولين قابل استفاده است.‏ به همين سبب،‏ به طور مثال،‏<br />

اولين اقدامات ايالات متحده براي پرداخت غرامت به کارگران مشابه غرامتهايی بود که سابقا به جانبازان<br />

ممعلول پرداخت ميشده است ‏(اسکاچ 1993). به طريق مشابه،‏ ابتدا وابسته به جنبه های طرح<br />

جنگ داخلی بود ‏(استون 1984). با اينکه توان بخشی حرفه ای شايد ريشه در ميل به کمک به<br />

کارگرانی داشته باشد که در محل کار مجروح شده اند،‏ پيشرفت کلی آن نيز به همان اندازه متاثر از<br />

تمايل به بازگرداندن جانبازان به نيروی کار بود ‏(دريمر<br />

SSDI<br />

.(1993<br />

جانبازان معلول همچنين ميتوانند ديدگاه عمومي نسبت به معلوليت را تغيير دهند.‏ جانبازانی که به اجتماع<br />

باز ميگردند به طور کلي پذيرش معلولين را توسط اجتماع و سياستگزاران آسان تر کرده اند ‏(لياخويتز<br />

1988). تغيير نقطه نظر عموم درباره معلولين به عنوان وبال دولت و جلب توجه جامعه به توان بخشی<br />

در اصل مرهون سربازان بازگشته از جنگ جهاني اول است ‏(اسکاچ 1993). جنگ ويتنام و خليج<br />

باعث افزايش شناخت درباره معلوليتهای جنگی شده است ازجمله اختلال تنشزای پس از حادثه ‏(پی تی<br />

اس تی)‏ و بيماريهايی که از طريق مواجهه با محيط بوجود می آيد،‏ که با درك بيماريهای مزمن در افراد<br />

غير نظامي تسهيل شد ‏(هوبارد 2006). در نگاهي کلی تر جانبازان معلول به پذيرش معلولين در قالب<br />

اجتماعی معلوليت کمک کردند که با تصويب م.م.آ به عنوان يک سياست اجتماعي براي همه افراد<br />

دارای معلوليت پا گرفت ‏(اشتاين و اشتاين 2007).<br />

نهايتا،‏ از آنجا که محبوبيت جانبازان بر اثر مرور زمان و امتزاج آنها با گروه معلولين عادی اجتماع<br />

کمتر ميشود،‏ نفع شخصی اين افراد در آن است که از شرايط سياسی خاص خود برای حمايت از اقداماتی<br />

استفاده آنند آه به بهبود شرايط اجتماعی کليه افراد دارای معلوليت منتهی گردد.‏<br />

72


مراجع<br />

قانون معلولين آمريکا،‏ (2006) 255 USC. 47<br />

بگنستوس،‏ سامويل آر.‏ . 2003 معاهده معلولين آمريکا براي اصلاحات رفاهي.‏ ويليام و ماري بازخواني قانوني<br />

. 921 :44<br />

بورکهاوزر،‏ ريچارد وي.‏ 1997. پس از الحاق به م.م.آ:‏ آيا از معلولين انتظار کار کردن ميرود؟ سالنامه آکادمي<br />

علوم سياسي و اجتماعي آمريکا<br />

:549 صفحات -71 83<br />

کوهن،‏ دبورا.‏ 2001. جنگ به خانه مي آيد:‏ معلولين جنگي در بريتانيا و آلمان،‏ 1939-1914 .<br />

دريمر،‏ جاناتان سي.‏ 1993. افليجها،‏ غلبه،‏ و قوانين مدني:‏ پيگيري تکامل قانونگزاري ملي و سياستهاي<br />

اجتماعي براي افراد داراي معلوليت.‏ دانشگاه لوس آنجلس بازخواني قانون<br />

. 1341 :40<br />

ژربر،‏ ديويد اي.‏ 2001. جانبازان معلول و رفاه عمومي:‏ ديدگاه فراملي و مقايسه اي از کشورهاي غربي در<br />

قرن بيستم.‏ ترجمان قانون و مشکلات معاصر<br />

:11 صفحه‎77‎ .<br />

ژربر،‏ ديويد اي.‏ 2001. جانبازان معلول و رفاه عمومي.‏<br />

هوبارد،‏ آن.‏ 2006. ائتلاف نظامي و غير نظامي براي حقوق معلولين.‏ مجله قانون مي سي سي پي<br />

75: صفحه<br />

. 975<br />

لياخويتز،‏ کلير اچ.‏<br />

. 1998 معلوليت به عنوان يک مفهوم اجتماعي.‏<br />

لينکن،‏ آبراهام.‏ 1865. دومين مراسم سخنراني تحليف.‏ آنلاين.‏<br />

www.bartleby.com/124/press32.html.<br />

شولتز،‏ ويکي.‏<br />

2000. مجموعه آثار.‏ مجله قانون کلمبيا 100: صفحه . 1881<br />

اسکاچ،‏ ريچارد.‏ ک.‏ . 1984 از نيت خير تا قانون مدني:‏ تغيير سياستهاي ملي معلولين.‏<br />

اشتاين،‏ مايکل اشلي و پنلوپه جي.‏ سي.‏ اشتاين.‏ 2007. فراي قوانين مدني معلوليت.‏ مجله قانون هيستينگز<br />

:58<br />

صفحات 1240-1203 .<br />

استون،‏ دبورا.‏ اي.‏<br />

. 1984 موقعيت معلوليت.‏<br />

لايحه بهبود اشتغال و انگيزه اشتغال،‏ (2006) (b) 42 USC. 426§<br />

معاهده اشتغال و به کارگيري مجدد افراد نظامی،‏<br />

دستورالعمل مزايای<br />

38 USC. §§ 4301 (2006)<br />

جانبازان ‏(بارتون ف.‏ استيچمن و رونالد ب.‏ آبرامز / چاپ ( 2007<br />

واترستون،‏ مايکل.‏ 2010. جانبازان بازگشته و قوانين معلوليت.‏ مجله مرور حقوقي نوتردام<br />

85 صفحه . 1081<br />

73


در مورد نويسندگان<br />

اليسون دی فرانکو<br />

مدير شرکت بين الملل بلو لا ال ال پی<br />

خانم دی فرانکو مدير پروژه های حقوق بشر و همه مناطق توسعه عملياتی است.‏ خانم دی فرانکو با<br />

اهدا کننده ها وسازمانهای بزرگ همکاری کرده است بطورمثال:‏ سازمان بازسازی بين الملل،‏ سازمان<br />

مشاور ملی معلوليت،‏ سازمان بين الملل حقوق معلولان،‏ سازمان بين الملل مردمان معلول،‏ و پروژه<br />

معلوليت دانشگاه حقوق هاروارد،‏ برای طراحی و پياده سازی معلوليت که فراگير دمکراسی وحکومت،‏<br />

بهداشت عمومی،‏ و برانامه اموزش در سراسر جهان<br />

.<br />

محمد کمالی<br />

دين،‏ مرکز پژوهش های توان بخشی،‏ دانشگاه علوم پزشکی ايران<br />

دکتر کمالی متخصص در توانبخشی و مدرس دوره های مختلف دانشگاه در ايران است.‏ او سابقا معاون<br />

امور توانبخشی در سازمان بهزيستی ايران،‏ همچنين به عنوان مشاور سازمان بهداشت جهانی.‏<br />

سارا کرنبلت<br />

همکار تحقيقاتی،‏ درمرکز استمسون<br />

تحقيقات خانم سارا کرنبلت متمرکز است در پياده سازی مقررات بهداشت بين المللی،‏ تقويت نظام های<br />

بهداشت و ديپلماسی بهداشت جهانی.‏ قبل از پيوستن به استمسون او در يک سازمان غير انتفاعی در<br />

مناطق روستايی هند جايی که در بهبود از برنامه های اجتماعی با هدف در سلامت و تمرکزدرتوسعه<br />

مخصوصا برای خانمها مشغول به کاربوده اند.‏<br />

جنت ای لرد<br />

شريک ارشد،‏ شرکت بين<br />

هاروارد در امور معلوليت<br />

الملل بلولا،‏<br />

دانشيار تحقيقاتی<br />

پی ال ال<br />

پروژه های مدرسه<br />

حقوق دانشگاه<br />

خانم لرد يک کارشناس بين المللی و به رسميت شناخته شده در قانون حقوق معلوليت بين المللی سياست<br />

ها و برنامه نويسی است وايشان به طور گسترده ای در اين زمينه مطالبی به چاپ رسانده اند.‏ ايشان با<br />

75


تعداد وسيعی از سازمان های بين المللی کار کرده اند.‏ از جمله دفتر سازمان ملل متحد کميساريای عالی<br />

ای يو،‏ بانک جهانی،‏ مردمان معلول<br />

حقوق بشر سازمان ملل متحد برنامه<br />

بين المللی،‏ معلوليت بين المللی فرانسه،‏ مرکز بين المللی توانبخشی،‏ و بنياد بين المللی برای سيستم های<br />

انتخاباتی ‏(ای اف ای اس).‏<br />

معلوليت ، USAID ،UNDP<br />

سهيل معينی<br />

هيئت مديره،‏ انجمن های فيزيکی و تحرک<br />

باور<br />

،<br />

آقای معينی متخصص در حقوق معلولين در ايران است و در اين زمينه تقريبا برای دو دهه مشغول بکار<br />

او سردبير ايران سپيد اولين روزنامه بريل در کل منطقه است.‏ ايشان برای وزارت رفاه و تامين<br />

هستند.‏ به عنوان مشاور با سازمان های غير دولتی مختلف<br />

ايشان اجتماعی کارمی کرده اند.‏ در حال حاضر در ايران همکاری ميکنند.‏<br />

الن مور<br />

چهره ی شناخته شده از مرکز استمسون<br />

سخنران بهداشت جهانی،‏<br />

دانشگاه جورج واشنگتن<br />

)<br />

35<br />

آقای مورمشاور و کارشناس بهداشت جهانی که به عنوان مدير پروژه مذاکرات ايران و امريکا خدمت<br />

کردند.‏ مور بيش از سال تجربه ارشد در سطح دولتی و بخش خصوصی دارد،‏ از جمله اين<br />

خدمات،‏ معاون وزير بازرگانی برای تجارت بين المللی ‏(ريگان،‏ رئيس جمهور)،‏ رئيس مشاور سياسی<br />

به سناتورهای ايالات متحده جان دنفورد و بيل فرست ام.‏ دی،‏ مدير ستاد کميته بازرگانی مجلس سنا،‏<br />

مشاور سياسی داخلی کاخ سفيد رئيس جمهور فورد)،‏ و رئيس انجمن تجاری<br />

.<br />

اری نعيمان<br />

رئيس،‏ شبکه<br />

خود حمايتی اوتيسم<br />

آقای نعيمان رئيس و يکی از بنيانگذاران شبکه های خود حمايتی اوتيسم است،‏ که يکی از سازمانهای<br />

حمايتی است که بوسيله وبرای بزرگسالان مبتلا به اوتيسم برای افزايش نمايندگی افراد مبتلا به اوتيسم<br />

در سراسر جامعه است.‏ او يک فرد بالغ مبتلا به اوتيسم است و يکی از مدافعان و پيشگامان در جنبش<br />

خود طرفداری وتنوع اعصاب است.‏ در سال پرزيدنت اوباما آری را به نامزدی شورای ملی<br />

معلوليت،‏ يک سازمانهای دولتی مسئول راهنمائی کنگره و رئيس جمهور در مورد مسائل مربوط به<br />

،2009<br />

76


سياست معلولان.‏ او در جولای 2010<br />

سياسی برنامه ارزيابی است.‏<br />

سنا توسط<br />

در تاييد شده و<br />

حال حاضر<br />

کميته شورای رياست<br />

علی صابری<br />

وکيل و فعال در حقوق معلوليت<br />

،<br />

آقای صابری وکيل معروف شبه جرائم،‏ مستقر در ايران است.‏ اوبطور فعالانه درگير جنبش حقوق<br />

معلولين و با شيوه های جديد درگير موارد دادگاه های مرتبط با معلوليت است.‏ يک مدافع حقوق قانونی<br />

و اجرائی معلولان از سی ار پی دی،‏ او به نمايندگی بيش از يک هزار بيمار مبتلا به اچ آی وی و<br />

اماس آبدي سی بزرگترين مورد عمل جمعی در تاريخ قضايی ايران رابا موفقيت مورد تعقيب قانوني<br />

قرار داد.‏<br />

هنگامه صابری<br />

مديرپروگرام خاور نزديک،‏<br />

حقوق و سياست.‏<br />

معلولان پروژه هاروارد حقوق دانشگاه<br />

وعضو فوق<br />

جهانی موسسه دکترا،‏<br />

خانم صابری در ايران متولد و بزرگ شده با درجات اوليه و فوق ليسانس در رشته حقوق از دانشگاه<br />

دانشگاه مک گيل و مدرسه حقوق هاروارد.‏ موضوع های مورد علاقه و بورس تحصيلی ايشان<br />

در مورد قوانين بين المللی،‏ نظريه حقوقی و سياسی فلسفه عملگرايی،‏ سياست خارجی ايالات متحده و<br />

سابقه ديپلماتيک،‏ ا فکار حقوقی آمريکا،‏ قانون معلولان و حقوق بشر،‏ قانون و جنگ،‏ مطالعات ايرانی و<br />

سياست در خاور ميانه است.‏<br />

،<br />

تهران ،<br />

مايکل اشلی استين<br />

مدير اجرايی،‏ پروژه های مدرسه<br />

دانشگاه حقوق ويليام و مری.‏<br />

حقوق دانشگاه هاروارد در<br />

و معلوليت<br />

پرفسور پژوهش های کيبل،‏<br />

پروفسور استين کرسهای قانون معلوليت را در دانشگاه هاروارد،‏ ان وای يو،‏ استن فورد،و ويليام و<br />

مری تدرس کرده است.‏ بعلاوه بر ايفای نقش برجسته ای در تهيه پيش نويس سی ار دی پی،‏ او مشاور<br />

دولت درامور سياست و قانون معلولان است،‏ نماينده سازمانهای حقوق بين الملل معلولان،‏ قطار ناتوانی<br />

مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان،‏ و همچنين خدمت در چندين کميته های حقوق معلولان و مشاور<br />

پژوهشی.‏<br />

77


مايکل واتراستون<br />

معاونت پژوهش و مراکز علمی،‏ مدرسه حقوق لويلا<br />

آقای واتراستون متخصص شناخته شده در سراسر کشور در امور معلولان و قانون حقوق مدنی است.‏ او<br />

يکی از نويسندگان پيشرو مجموعه علمی در قانون معلولان است.‏ او يکی از همکاران دانشکده حقوق<br />

دانشگاه هاروارد پروژه های معلوليت،‏ پژوهشگر وابسته به موسسه برتون بلات،‏ و مشاور پروژه های<br />

مشورت بشر اروپا،‏ شورای ملی معلوليت،‏ بانک جهانی ، و کمک به ويتنام برای معلولين.‏<br />

78


اختصاص داده شده<br />

غير انتفاعی و غير حزبی در واشنگتن دی سی که است در مورد مرکز استمسون<br />

مرکز استمسون،‏ موسسه<br />

تاسيس شده،‏ و کارش متمرکز است در<br />

به افزايش بين المللی صلح و امنيت.‏ اين مرکز در سال کاهش سلاحهای کشتار جمعی و تهديدهای فراملی،‏ بنياد امنيت منطقه ای،‏ تقويت نهادها.‏ روش عملگرا<br />

به دنبال درک و روشن ساختن مسائل پيچيده،‏ توسعه دانش جديد،‏ و تعامل سياستگذاران،‏<br />

مرکز استمسون اطلاعات بيشتر<br />

غير دولتی با توصيه های که عملی و موثر است.‏ نهادهای سياست،‏ و مجريان درwww.stimson.org<br />

1989<br />

79

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!