16.06.2015 Views

Û±Û±Û¹ - Persian Cultural Center

Û±Û±Û¹ - Persian Cultural Center

Û±Û±Û¹ - Persian Cultural Center

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

باشد در شهر يا کشور ديگری باشد دست از فعاليت و تلاش<br />

برنمی دارد،‏ به همين دليل است که می بينيم ايشان در ايام<br />

معالجه،‏ در دهمين کنگره بين المللی زنان که به منظور گرفتن<br />

‏«حق رای زنان»‏ در پاريس تشکيل شده بود فعالانه شرکت می<br />

کنند و چه نامه شيرينی از اين رويداد برای مادرم نوشته اند.‏ در<br />

آن زمان اولين باری است که يک زن از طرف مملکت ايران در<br />

يک کنگره بين المللی شرکت می کند.‏ بيرق ايران را نشان می<br />

دهد.‏ افزون بر اين فعاليت ها،‏ به ادامه تحصيل می پردازد و با<br />

جديت درس می خواند و پس از گرفتن ديپلم دارالفنون،‏ باز در<br />

نامه ديگری می نويسد که اول به ايران برمی گردم اگر نشد هر<br />

جای ديگر دنيا به من کار می دهند.‏<br />

- قبل از اين که صديقه دولت آبادی از شوهرشان جدا بشوند چه کارهايی می کردند<br />

منظورم چه نوع فعاليت های اجتماعی و فرهنگی داشتند؟<br />

مهدخت صنعتی:‏ بين سال های‎١٣٠٢‎‏-‏ ١٢٩٦ شمسی زندگی صديقه دولت آبادی<br />

بسيار پربار است.‏ او که فرزند مجتهد و پيش نماز شهر بوده و می دانيد که مذهبيون<br />

آن زمان با فرستادن دختر به مدرسه مخالف بوده اند.‏ در اصفهان اول ‏«مکتب خانه<br />

شرعيات»‏ و سپس ‏«ام المدارس»‏ را برای دختران تاسيس می کند.‏ در خاطرات<br />

برادرزاده ايشان ملک تاج انصاری می خوانيم که ‏«پدرم اجازه نمی دادند من مدرسه<br />

بروم.‏ عقيده شون اين بود که دختر نبايد مدرسه برود.‏ آقا حاج ميرزا يحيی از من<br />

پرسيدند:‏ عمو جون چقدر درس خوانده ايد؟ آقا حاج ميرزا احمد که پدربزرگم بودند،‏<br />

گفتند:‏ ‏«حاجی سر به سر اين نذار.‏ اين نوه اول منه،‏ درس نمی خواد.»‏<br />

او در چنين فضايی اقدام به باز کردن مدرسه برای دختران می کند.‏ مدرسه اول که<br />

بسته می شود،‏ دومی را می گشايد.‏ در اصفهان با کمک گروهی از زنان انجمنی به نام<br />

‏«شرکت خواتين اصفهان»‏ باز می کنند.‏ دو بند از اساسنامه اين انجمن در باره تشويق<br />

خانم ها در نخريدن پارچه های خارجی و حمايت از توليدات داخلی است و بند ديگر<br />

اساسنامه در مورد لزوم جلوگيری از ازدواج دختران قبل از سن پانزده سالگی.‏<br />

در سال ١٢٩٨ بالاخره امتياز روزنامه ‏«زبان زنان»‏ را می گيرد.‏ اين روزنامه،‏ ماهی دو<br />

شماره منتشر می شده.‏ اولين روزنامه ای است که در اصفهان توسط يک زن اداره می<br />

شد و سخنگوی زنان بوده است.‏ طبيعتا با مخالفت شديد عده ای از مردمان متعصب<br />

که خود تحمل وجود زنان را در کارهای اجتماعی نداشتند روبرو شده است.‏ حتا تهديد<br />

به قتل او کرده اند.‏ [٥] عاقبت به خاطر سر مقاله ای که نوشت و با قرارداد وثوق الدوله<br />

مبنی بر قرضه گرفتن از خارجيان مخالفت کرد،‏ پس از سه سال انتشار،‏ نشريه زبان<br />

زنان توقيف می شود.‏<br />

دولت آبادی در سال ١٣٠٠ از اعتضاد جدا می شود و به تهران باز می گردد.‏ در تهران<br />

در مجمع فارغ التحصيلان مدرسه امريکايی درباره ترقی نسوان از ديدگاه تاريخی و از<br />

نظر تمرين و ممارست و نقش آگاهی،‏ سخنرانی می کند.‏<br />

- صديقه دولت آبادی چند سال شان بود که ازدواج می کنند؟<br />

مهدختصنعتی:‏ جواباينسئوال آساننيست.زيرادرموارد ومنابعمختلف،‏ سنينمتفاوت<br />

ذکرشده.‏ بهنظرمیرسدکهحدودسنبيستسالگیبهحقيقتنزديک ترباشد.‏<br />

- به لحاظ وضعيت مالی خانم دولت آبادی چگونه تامين می شدند؟<br />

مهدخت صنعتی:‏ ايشان به آنچه عقيده داشند عمل می کردند.‏ ارث پدرشان بين<br />

برادران و خودشان به طور مساوی تقسيم شد.‏ دو خواهری هم که از مادر جدا بودند<br />

نصف ديگران ارث بردند.‏ تصور می شود که فعاليت های فرهنگی و مطبوعاتی ايشان<br />

با بودجه شخصی خودش تامين می شده،‏ و به نظرم بخشی از آن نيز صرف مداوا و<br />

تحصيل در خارج شده باشد.‏ در اواخر اقامت در پاريس دچار مضيقه مالی می شوند که<br />

از طرف دولت به ايشان کمک مالی می شود قبل از مسافرت از طريق روزنامه زبان<br />

زنان درباره لزوم ايجاد مدرسه دخترانه با بودجه ای که از محل ماليات برای دولت به<br />

وجود آمده مطالبی نوشته اند.‏ در اين مدارس هم تدريس می کرده اند و هم مفتش<br />

‏(بازرس مدرسه)‏ بوده اند.‏ پس از بازگشت از اروپا در وزارت معارف استخدام می شوند<br />

و تا پايان هم مسئول کانون بانوان و مدارس ابتدايی و متوسطه برای زنان بزرگسال که<br />

در محل کانون داير بود،‏ برعهده داشته اند.‏<br />

- چگونه و بر اثر چه رويداهايی ايشان سرانجام به کانون بانوان می روند؟<br />

مهدخت صنعتی:‏ دولت آبادی پس از بازگشت از اروپا ديگر پوشش سنتی را نمی پذيرد.‏ در<br />

گفتگويی که با شمس الملوک جواهرکلام<br />

داشته،‏ عکسی از او چاپ شده که روز<br />

دوم ورود در ميدان سپه سابق برداشته<br />

شده و ايشان را با کلاه و دامن بلند<br />

نشان می دهد.‏ همان روز در ديداری<br />

که با رئيس شهربانی وقت داشته<br />

است از او اجازه خواسته که با<br />

همين لباس مشغول خدمت باشد<br />

وگرنه به اروپا برمی گردد.‏<br />

کانون بانوان هم که می دانيد در<br />

سال ١٣١٤ برای همکاری بيشتر<br />

و منسجم تر زنان به وجود آمد<br />

و خانم تربيت به سرپرستی آنجا<br />

انتخاب شده بود.‏ خانم دولت آبادی مشخصا ١٧ دی که<br />

روز آزادی زنان بوده را در خانه خود جشن گرفته و به آن ارج گذاشته بودند.‏<br />

از طرف ديگر می دانيم که ايشان از زمانی که رضاشاه وزير جنگ بود و بعدا در زمان<br />

نخست وزيری او از طريق مکاتبه و نامه نگاری با رضاشاه در ارتباط بوده اند.‏ يکی از<br />

اقدامات اساسی پس از به سلطنت رسيدن رضاشاه،‏ اجباری کردن تحصيل ابتدايی<br />

برای کودکان ٦ تا ١٣ ساله بود.‏ اين قانون مشمول دختران هم می شد.‏ به وجود آمدن<br />

سازمان پيش آهنگی،‏ برداشتن حجاب،‏ متحدالشکل کردن دانش آموزان،‏ شکل ظاهر<br />

و لباس پوشيدن ايشان همه و همه موجب می شود که رضاشاه کانون بانوان را به<br />

ايشان بسپارد.‏ به نظر می رسد پذيرفتن اين مسئوليت در آن زمان کار سختی نبود،‏<br />

زيرا هدف ايشان و دولت در يک راستا بود.‏<br />

- به نظر شما گرفتن مسئوليت کانون بانوان باعث به وجود آمدن چالشی در ذهن<br />

او نشده بود؟<br />

مهدخت صنعتی:‏ در زمانی که صديقه دولت آبادی سرپرستی کانون بانوان را برعهده<br />

گرفت يعنی قبل از شهريور ١٣٢٠، دختران پادشاه يعنی شمس و اشرف دختران<br />

جوانی بودند که از خودشان زياد مطمئن نبودند.‏ سال های بعد بود که خصوصا اشرف<br />

داعيه رهبری زنان را به دست گرفت.‏ اما می دانيد که هرگز کانون بانوان به آنها<br />

نپيوست.‏ در دوران ملی شدن صنعت نفت و نخست وزيری دکتر مصدق هم،‏ صديقه<br />

دولت آبادی و تمام کسانی که با او کار می کردند به جنبش ملی پيوستند.‏<br />

- خانم صنعتی،‏ به نظر شما دغدغه اصلی خانم دولت آبادی بيشتر حول چه نوع<br />

فعاليت هايی در حوزه زنان بود؟<br />

مهدخت صنعتی:‏ ببينيد،‏ فعاليت های ايشان بسيار گسترده بود.‏ او با نوشتن سفرنامه<br />

و چاپ آن در روزنامه های آن زمان،‏ همچنين نوشتن و اعتراض کردن در مورد خرابی<br />

راه ها و جاده ها،‏ و از رشوه گرفتن مامورين،‏ کهنه پرستی،‏ پول دوستی،‏ و حتا از رفتار<br />

و مواضع ژنرال و سرکنسول ايران در بغداد و شام صحبت می کند تا برگزار کردن يک<br />

دوره کلاس درس برای پرستاران به منظور آگاه کردن شاغلان جوان از مسئوليت هاو<br />

اخلاق لازم برای پرستار بودن . پس می بينيد که فعاليت ها و دغدغه هايش واقعا<br />

گسترده بوده است.‏<br />

ايشان بنابر آنچه در روزنامه ايران آن زمان آمده است برای برپايی ‏«کنگره نسوان<br />

شرق»‏ بسيار فعاليت و دوندگی کرد و از تمام زنان مسلمان دعوت کرد تا به ايران<br />

بيايند و با هم متحد شوند.‏ با شرکت در کنگره صلح نيز پيشنهاد می دهد که فصلی<br />

درباره استقرار صلح در عالم و صلح طلبی افراد در برنامه دبيرستان ها گنجانده شود.‏<br />

صديقه دولت آبادی نه فقط برای مادر و خانواده واقعا مادری کرده است بلکه هر<br />

جا که به کودکی بی سرپرست برمی خورد سعی در حفاظت و مراقبت از او داشت.‏<br />

پيوسته پشت و پناه کسانی بود که در مضيقه بودند و تا آن جا که از دستش برمی<br />

آمد،‏ از هيچ چيز دريغ نمی کرد.‏<br />

سرآخر باز هم به شما و خوانندگان محترم تان توصيه می کنم که پی گفتار خانم افسانه نجم آبادی<br />

را در مورد صديقه دولت آبادی بخوانيد تا بهتر با ايشان و خدمات و آرزوهايش برای زن ايرانی،‏<br />

آشنا شويد.‏<br />

شماره ۱۱۹ بهمن - اسفند ۱۹ ۱۳۸۷

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!