16.06.2015 Views

Û±Û±Û¹ - Persian Cultural Center

Û±Û±Û¹ - Persian Cultural Center

Û±Û±Û¹ - Persian Cultural Center

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

زیر نور مهتاب<br />

رضا خبازيان<br />

بر اين باورم که قدرت های انسانی،‏ بخصوص در زمينه تفکر و انديشه،‏ قادرند به<br />

کمک انسان بشتابند تا نه تنها هر روز،‏ بلکه هر لحظه از زندگی انسان را سرآغازی<br />

نو ببخشند.‏ انسان انديشمند با تکيه بر سلاح ‏"خرد"‏ ميتواند هر دمی از زندگی<br />

خويش را،‏ با نيم نگاهی سازنده و جستجوگر به گذشته خويش،‏ به تصميمی راسخ<br />

برای راه آينده بدل سازد.‏ راهی که از آن پس مسير دائمی زندگی وی گردد.‏ با اين<br />

همه،‏ نميدانم به چه دليل جامعه مطبوعاتی جهان در واپسين روزهای هر سال نه<br />

تنها به اين جمع بندی مهم می پردازند بلکه خوانندگان،‏ بينندگان و شنوندگان<br />

خود را نيز تشويق می نمايند که در آغازين لحظه های حلول سال نو با تصميمی<br />

راسخ و پويا مسير حرکت سال آينده خود را بازبينی نموده و احتمالا تغيير دهند.‏<br />

من نيز به رسم اين سنت مطبوعاتی،‏ امشب را که آخرين فرصت نشستن در زير<br />

نور مهتاب سال ٢٠٠٨ می باشد بهانه می کنم تا نه تنها با شما مروری به سال<br />

٢٠٠٨ نمايم بلکه در پايان شما را به پيشباز يکی از مهمترين وقايع احتمالی سال<br />

٢٠٠٩ ببرم.‏<br />

سال ٢٠٠٨ به دو گونه کاملا متضاد در فکر تاريخ انسانی خواهد نشست:‏ سالی که<br />

انسان همچنان به سوگ انسانهای عادی و بی نام ونشانی نشست که جان خود را،‏<br />

بی گناه و مظلوم وار،‏ در زير آوارها،‏ انفجار بمب ها،‏ قتل عام های شرم آور و تنش<br />

های عبث قومی-‏ نژادی و مذهبی از دست دادند.‏ سال ٢٠٠٨ همچنان انسان را در<br />

مقابل صحنه های جان خراش مرگ کودکان معصوم در زير بار جنگ ها،‏ خونريزی<br />

ها-‏ بيداد فقر و گرسنگی و قحطی و انفجارهای ناگهانی در بازارها،‏ مدرسه ها،‏<br />

و معابر عمومی قرار داد.‏ گرچه اين تراژدی متاسفانه دست آورد محدود به سال<br />

٢٠٠٨ نبوده و زبانم لال نخواهد بود چون تجاوز به حقوق حقه انسانی تحفه يک<br />

سال و دو سال نيست.‏ بلای قرن ها است که تا تعمقی خردمندانه و ريشه دار در<br />

ريشه يابی آن صورت نگيرد بصورت تراژدی دائمی انسان باقی خواهد ماند.‏<br />

بهمان اندازه دردناک،‏ سرگذشت انسانهائی است که گرچه به ظاهر در زير آوار<br />

جنگ ها و بمباران ها و تراژدی های فاجعه آور طبيعی نيستند ولی با زندگی<br />

روزمره خود در کشورهای عقب مانده جهان و تحت فشار سيستم های ديکتاتوری<br />

سياسی و مذهبی چاره ئی جز سکوت،‏ کتمان دائم اعتقادات و باورهای خويش<br />

را ندارند.‏ آنها برای گذران امور روزانه و بدست آوردن نان سفره خويش،‏ تحقير را<br />

روزانه به خود ميخرند و چاره ئی جز سوختن و ساختن ندارند.‏<br />

چندی پيش با چراغ های قرمز و چشمک زن پليس مجبور به توقف شدم،‏ تا<br />

از کار نکردن چراغ های پشت اتوموبيل خود آگاه شوم.‏ در لحظه های طولانی<br />

انتظار بود که اضطراب شرقی ام از پليس به سراغم آمد و به يکباره تمام وجودم<br />

را در برگرفت.‏ نهيب درونی ام مرا به خود آورد تا با پليس مودبی که دليل توقفم<br />

را گوشزد ميکرد خوش و بشی نمايم.‏ در لحظه های اوليه جدائی از وی بود که<br />

به ياد انسانهائی افتادم که همين توقف ساده در سرزمين های کشورهای عقب<br />

مانده ميتواند برای آنان سرآغاز يک فاجعه مرگ آور باشد.‏ چرا که دگر انديش اند<br />

و با داشتن باورهای متفاوت سياسی و يا مذهبی خود با تفکر حاکمين جامعه<br />

سازگاری ندارند.‏ آنان هر سال را با دلهره آغاز می کنند و هر سال را با دلهره به<br />

پايان ميرسانند.‏ در چنين حال و هوائی است که روزها را پشت سر می گذارند تا<br />

با تحمل خويش لقمه نانی را به سفره خانواده برسانند.‏ آنان را فقط اميد به هوای<br />

آزادی و روزهای آينده ئی که گويا هيچ خيال رسيدن را ندارند،‏ زنده نگه ميدارد.‏<br />

آنان حق دارند که به ما بستگان هم نوع خويش غبطه ورزند که از نعمت آزادی<br />

های نسبی برخورداريم و ميتوانيم با هم به زير نور مهتاب بنشينيم و از آنچه که<br />

دل تنگمان ميخواهد بگوئيم و بنويسيم.‏ من،‏ امشب،‏ همانند شب های ديگر،‏ روانم<br />

را به آنان پيشکش می کنم تا ذره ئی از مشقات دلخراش آنان را،‏ اگر چه در خيال،‏<br />

به دوش بگيرم.‏ هيچ اتفافی در جامعه انسانی بدون ارتباط به همه انسانها نيست<br />

و نخواهد بود.‏ ما نيز،‏ چه بخواهيم و چه نخواهيم،‏ چه بدانيم و چه ندانيم،‏ مسئول<br />

خود و همگانيم.‏<br />

**********************<br />

سال ٢٠٠٨ فقط سال دردها و رنج ها نبود و همانند ديگر پديده های زندگی<br />

رنگ شادمانی را نيز با خود داشت.‏ بدون شک،‏ سال ٢٠٠٨ هميشه در خاطره<br />

تاريخ خواهد ماند.‏ سال ٢٠٠٨ سالی بود که مردم کشور ميزبان ما،‏ با همراهی<br />

جمعی از ايرانيان خارج از کشور نردبان ترقی و تعالی جامعه بشری را حداقل يک<br />

پله پيمودند و با انتخاب اولين رئيس جمهور سياه تاريخ آمريکا شگفتی آفريدند.‏<br />

انقلابی عميق،‏ موثر و آرام در پای صندوق های رای،‏ اشک شوق و پايکوبی شادی<br />

بخش را به خانه بسياری از مردم جهان هديه نمود.‏ از کوبش طبل ها و غريو شادی<br />

مردم قاره آفريقا تا ريزش مدام اشک از چهره پيش تازان تساوی حقوق انسانها در<br />

جهان،‏ از فرياد شادی مردان و زنان در پشت ميله های زندان،‏ تا لبخندهای غرور<br />

آميز بر لب های مردان و زنان از رنگ ها و نژادهای گوناگون آمريکا همه و همه<br />

گونه های متفاوت فريادی بود که سالها بود در حلقوم انسان دوستدار تساوی و<br />

دمکراسی و آزادی حبس مانده بود.‏ يک نياز ساده،‏ يک احتياج انسانی،‏ نياز به مهر<br />

تائيد به هويت انسانی و صحه گذاشتن به اين پيام که نه رنگ پوست،‏ نه اسم،‏ نه<br />

اعتقاد مذهبی،‏ نه آرمان سياسی و نه نگرش های خصوصی جنسی هيچکدام نبايد<br />

انسانی را از انسانی ديگر دون تر يا برتر بشناسد.‏<br />

اين پيام انسانی در سال ٢٠٠٨ به ذهن تاريخ نشست تا نور اميدی را که انسانها با<br />

صبر و تحمل خويش زنده نگاه داشته اند به ادامه ئی فرح انگيز ميهمان نمايد.‏<br />

*******************************<br />

در خبر است که سال ٢٠٠٩ را به ‏"فردوسی بزرگ"‏ و جاودان نامه ايرانيان<br />

‏"شاهنامه"‏ اختصاص داده اند همچنان که سال ٢٠٠٨ را به ‏"مولانا".‏ هرچند به<br />

ما فهمانده بودند که شاهنامه،‏ کتاب خشک تاريخ است که به داستان رزم آوری<br />

پادشاهان اختصاص دارد.‏ چند سال پيش بود که در اثر هم نشينی با دوستی<br />

فرهيخته عزم را جزم به خواندن شاهنامه کردم و خيلی زود به پوچی گفتارشان<br />

پی بردم.‏ شاهنامه همدم شش ماه ام شد و آنرا کتاب تاريخ تکامل انسانی،‏ کتاب<br />

اخلاق و اسطوره هنری آفرينش حماسه يافتم.‏ کتابی که نويسنده اش اخلاق<br />

والای انسانی را در لابلای خطوط اش به تکرار می آورد و از خواننده خود انتظار<br />

هيچ گونه تقدس و پرستشی نمی نمايد.‏ کتابی که پر است از جنگ ها و خون<br />

ريزی ها ولی هيچگاه بخاطرش هيچ خونی بر زمين ريخته نشده است.‏ کتابی که<br />

سراسر جنگ است و کشورگشائی ولی تاکنون هيچگاه بخاطرش هيچ لشکری به<br />

سرزمينی حمله نياورده است.‏ کتابی که پر است از اندرزهای اخلاقی انسانی ولی<br />

هيچگاه احدی را بخاطر به جای نياوردنش به مجازات و شلاق نبسته اند.‏ کتابی<br />

که انسانها را به ‏"خرد"‏ ميهمان می نمايد و اجر اين روی آوری را در منش والای<br />

دنيوی به آنان بر ميگرداند.‏ کتابی که انسانها را با معيار خرد از انسانهای ديگر برتر<br />

ميشمارد و جزای نداشتن اش را نيز به هيچ خراج و جزيه ئی منتهی نمی سازد.‏<br />

کتابی که نتيجه بيش از سی و پنج سال تحقيق عاشقانه است که نتيجه ئی جز<br />

زجر و فقر و محروميت موقت برای نويسنده اش نداشته است و نامی جاودان در<br />

تاريخ تکامل بشری.‏ کتابی که در آن دالان گذر انسان است از توحش ‏(ديو)‏ تا<br />

تکامل و ارتقاء مرتبه اجتماعی انسان ‏(سياووش).‏ کتابی از هنر والای خلق زيبائی<br />

های کلام حماسی انسان.‏ کتابی در جنگ و گريز ابليس نادانی و جهل با اهورای<br />

پاکی و نيکی.‏ کتابی برای دعوت همگان به بزرگداشت خرد:‏<br />

خرد بهتر از هرچه ايزدت داد<br />

ستايش خرد را به از راه داد<br />

خرد رهنمای و خرد دلگشای<br />

خرد دست گيرد بهر دو سرای<br />

از او شادمانی ازويت غم است<br />

ازويت فزونی ازويت کم است<br />

کسی کو خرد را ندارد ز پيش<br />

دلش گردد از کرده خويش ريش<br />

هميشه خرد را تو دستور دار<br />

بدو جانت از ناسزا دور دار<br />

کاش نه صفحات اين مجله را انتهائی بود و نه حوصله شما عزيزان را تا می توانستم<br />

از ابتدا تا انتهای اين اثر جاودانه عالم انسانی را با شما مرور نمايم.‏<br />

سال ٢٠٠٩ را برای سلامت بيشتر فکر خويش به ‏"شاهنامه"‏ اختصاص دهيم و<br />

به لذت بهره وری از نظم زيبا و مفهوم والای آن دست يابيم.‏ سال نو ميلادی بر<br />

همگان خجسته باد!‏<br />

۸ شماره ۱۱۹ بهمن - اسفند ۱۳۸۷

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!