%D9%82%D9%84%D9%85%D8%B1%D9%88%DB%B1-%DB%B1%DB%B2-%20%DA%A9%D9%85%20%D8%AD%D8%AC%D9%85
%D9%82%D9%84%D9%85%D8%B1%D9%88%DB%B1-%DB%B1%DB%B2-%20%DA%A9%D9%85%20%D8%AD%D8%AC%D9%85
%D9%82%D9%84%D9%85%D8%B1%D9%88%DB%B1-%DB%B1%DB%B2-%20%DA%A9%D9%85%20%D8%AD%D8%AC%D9%85
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
95<br />
بود.<br />
آلمانیها تصنیفِ و تألیف موجود، ایرلندیِ زبانِ فرهنگهای و دستورها تنها دوبلین، شمارهناپذیر<br />
نامهای است. ضروری آن تاریخی مبنای تبیین و حکیمان« و »جزیرهقدّیسان عنوانِ دربارهی کمیتوضیح خیلِ<br />
ردّپای تا کنید همراهیام دقیقهای چند میگذاریم. کنار را میکردند کار ملّی چارچوب در منحصراً که کلیسائیانی بدهم.<br />
نشانتان گذاشتهاند، جا بر کشوری هر در تقریباً که را سلتیای مبلّغان مدرسهای<br />
به توانست چگونه فرهنگ، مرکزِ از دورافتادگی عین در ایرلند مانند جزیرهای اینکه میرسد نظر به غریب ملّتی<br />
ایرلندیها اگر که داد خواهد نشان نیز شتابزده بررسی یک حتی اینهمه، با شود. بدل مبلّغانمسیحی برای منابع<br />
بر تکیهانحصاری با توسعهفرهنگی بر تأکیدشان بودند، سر در اروپا کاروانِ با فعّال همدوشی سودای با جوان چنین<br />
بر دارد، نو قالبهای در را گذشته تمدنِ افتخارات احیای آهنگ که باستانی ملّتی فقط نمینمود. معقول بومی، میفشارد.<br />
پا رویّهای و رویکرد تازهای<br />
سِلتی نژادِ اکنون، اروپائیاند. ملتهای به گذشته تمدنِ واالیی و سترگی یادآورانِ ایرلند آسمان ستارگانِ واپسین حالِ<br />
و شورِ نورمن. و آنلگو-ساکسون اسکاندیناوی، نژادهای و کهن سِلتی عناصرِ از آمیخته نژادی است؛ ظهور حال در باستانی<br />
هویّت کالبدِ در و میآمیزد هم به را رنگارنگ پارههایی که گرفته جان کهن ملّی روحیّه بنیادِ بر دیگری ملّی میدمد.<br />
نو جانی هک شده متقاعد ناظری اگر شود. گرفته یکی واقعیتها بر عافیتطلبانه بستنِ چشم با میتواند آسانی به بیطرفی اهریمنی<br />
انبانی ایرلند پیت، ویلیام دوران در و شکافت شرحه شرحه را ایرلند پیکر خونین، تنشهای دوم هنری دورانِ در مرتکب<br />
مکافات خورِ در چندانی جنایات ایرلند در انگلستان که برسد نتیجه بدین نمیتواند شد، اخالقستیزی و تباهی از کمندِ<br />
و کام به را دیگر کشور کشوری، که آنگاه خطاست. سراپا استنتاجی چنین آینده، هم امروز، هم است. نشده شدهاند.<br />
سرشته اینگونه آدمها انگاشت. ناروا را شکستخورده کشورِ شورشِ نمیتوان دیگر میکشد، خودکامگی استعمارگر<br />
کشورِ که نمیکند باور کس هیچ زمانه، و عصر این در زرنگبازی، یا شخصی منافعِ فریفته آدمهای جز برادرانشان<br />
که زنند کاری همان به دست نتوانند اکنون کشور داخل ایرلندیهای اگر دارد... مسیحی ناب نیّاتِ تنها جورج<br />
از انگلیسی تاریخنگاران ستایشِ یا نمیکنند چنین هرگز که بود نخواهد آن معنای به دادهاند، انجام آمریکا در جمهوریخواهاش<br />
و سوسیالیست اکثریتِ با استرالیا مانند جایی در استقالل پیشرفت از خشنودی به تظاهرشان و واشنگتن شود.<br />
ارزیابی معقول و منطقی میتواند کردن، رفتار مجنون مشتی چونان ایرلند جدائیخواهان با و سو، یک از سرچشمه<br />
تاریخی تحوالت در نیز حدّی تا و نژادی خاستگاهی اندازهای تا انگلیسیها... و ایرلندیها روحیّاتِ میان تفاوت اروپای<br />
ستیزهجویانهمردمان منش آمیزگاریِ و آشتی برآمدِ و است متنوع عناصری پودِ و تار از تافته و بافته ما تمدنِ دارد. رشتههای<br />
جوی و جست بساطی، و بستر چنین در سوریایی. دینی مردهریگِ و تازه بورژوائی آداب رومی، حقوق شمالی، بَر<br />
و بیبار باشد، مانده ناب، و بکر که دیگر- نزدیک و دور بُنپارهای و بافهها دیگر تأثیرِ از پیراسته - پاک پیوندی چنین<br />
حقّ دیگران از بیش نیز ایرلند ساکن نژاد نیست؟ سخریّه سزاوار زبان یا نژاد کدام اصالتِ الفِ امروزه، است. واقعاً<br />
بریده، را آنها نفسِ امروزی دانشمندانِ جرّاحی چاقوی که دیگر امور بسیاری مانند اگر ملیّت، ندارد. را گزافگویی دگرگونشوندهای<br />
امور از واالتر و فراتر بسی شالودهآن که مینماید ه موجّ هنگامی تنها درنیاید، آب از خوش و خام خیالی مالئکه<br />
به را ملل میان مرز رسم »خداوند میگوید که میشود پیدا عارفی متألهِ باشد. انسانی زبانِ و خون چون است.<br />
عرفانی بُنمایهیناب از بری و بیگانه تصوّری چنین یقین، به قریب احتمالِ به وانهاده«. چیه میدانم. سادهلوحانه کاری را ایرلند در کارنامهیننگیناش خاطر به انگلستان به دشنامها کردن انبار هم روی من بود.<br />
نیز زیرک سنگدلیاش، عمق همان با انگلستان نمیشود؛ فاتح تصادف سر از فاتحی خارج<br />
به ایرلندی شهروند وقتی که میشود ایرلند از کنونی منفی تصویرِ جایگزینِ واقعیت این کاربردی، امور گستره در حاکم<br />
فکری و اقتصادی وضعیتِ میشود. بدل محترمی فرد به اغلب میگیرد، قرار دیگر محیطی در و میرود کشور از ایرلند<br />
روحِ از رمق سلسلهپیمانشکنیها، و پوچ پیکارِ سدهها نمیدهد. او فردیّتِ به شکفتن و بالیدن رخصتِ کشور، بر و پلیس اینها، بر افزون است. کشته را فردی عمل ابتکارِ توان کلیسا از صادره ممنوعیتهای و منعها است. ربوده دیگر<br />
است، برخوردار نفس عزّتِ از که کسی بستهاند. وی دستانِ بر محکمیتری دستبندهای هم پادگان و مالیات اداره ژوپیترِ<br />
گذار گویی که میگیرد پیش در را سرزمینها دورترین راهِ شتابان و هراسان چنان بلکه نمیماند؛ ایرلند در است.<br />
افتاده وی زادبوم به آذرخش، خدای خشمگین، صاحبِ<br />
ثروتمند، مردمانی میرسد؛ تن میلیون شانزده به متحده ایاالت در ایرلندی مهاجرانِ جامعه جمعیّتِ امروزه، خیالی<br />
]ایرلند، زوالیافته تمدنیِ شکوهِ احیا[ی رؤیای که گرفت آن گواهِ بتوان را نکته همین شاید صنعتپیشه. و اقتدار نیست!<br />
خام یکسر باید<br />
کشور این داخلِ کنونی وضعیتِ در پس درآورد، دیگران خدمت در را خویش کاربردی استعدادهای توانسته ایرلند اگر فرزندان<br />
سعیِ حاصلِ نثارِ راهِ در مانعی که باشد داشته وجود آزادیکش و یأسپرور نامساعد، بازدارنده، و آزارنده چیزی و<br />
رد خُ ایرلندِ دارد. ادامه وحشی قوهای این کوچ همچنان، امروزه، است. میهن] به خدمت [و خویش زادبومِ به ایرلند امروز،<br />
تا 1850 سال از میدهد. دست از را خود فرزند هزار شصت ساله، هر باز تباهی، آسیب و ویرانی آوار زیر خوار دعوتنامهای<br />
روز هر که یافت نمیتوان ایرلند در پُستی اداره شدهاند. آمریکا رهسپار ایرلندی مهاجر میلیون پنج از بیش به<br />
محکوم بینوایان و کودکان و فاسدند کشور پیرهای نرساند. خانهشان در جامانده دوستان و بستگان دست به مهاجران از مرگِ<br />
بستر پیرامونِ که آنجا میبندند؛ دیگر یوغی را مطیع گردنِ بر آویخته آهنجفتِ آن، در که سرزمینی در ماندن کارگزارِ<br />
کشیشان، و فرماناند صدور گرم حاکمان درمانناپذیر، دردِ در پیچیده و فشرده نفس، و نا از تهیشونده تنیِ انسان.<br />
بالینِ آیین واپسین نزدیک<br />
رقیب جزیرهای اقتصادی: نظر از یافت. خواهد شمایلی و شکل چه ما بازساخته تمدنِ ببینیم است جالب یکایکِ<br />
در کشور کنسولگریهای و مستقّل بازرگانی پایگاههای با ق، خالّ و خودبنیاد دوزبانه، جمهوری یک انگلستان، که<br />
اندیشمندانی و هنرمندان کهن- اروپای در ایرلندی اندیشمندِ و هنرمند برافراشتنِ قدّ اخالقی: منظر از جهان. بندرهای آرمان،<br />
و آرزو از سرشار هنری، و جنسی تربیت و تعلیم از بیبهره پژمرده، و پریشان شیدایانی غریبهاند، ارواحی اکنون قول<br />
به طنزپرداز؛ و زرنگبازی خصلت کودکانه، روحیّههایی مغلوبِ آن، سمتِ به برداشتن گامی عزمِ از عاجز دریغا ولی القلب.«<br />
قسیّ »ایرلندیهای معروف خودکامگیِ<br />
علیه خیزش و شورش در است، رومی خودکامگیِ چیرگیِ چنگِ در ما جانِ کاخ وقتی تا که میکنم اعتراف نمیبینم.<br />
سودی انگلیسیها همیشه<br />
برای بار یک ایرلند تا سرآمده فرصت بس و فرارسیده آن وقت است. روز روشنی به چیز یک تنها من برای ... بهتر<br />
همان وگرنه شود؛ بیدار که باید است، دوباره زایشی یارای را ایرلند راستی، به اگر بیاید. کنار ناکامیهایش با دوستان<br />
از یکی به بار یک وایلد اسکار بیارمد. خویش گورِ در دلواپسی و بیدلهره و بپوشاند کَفَنی و کَنَف در سر که ایرلندیها<br />
هستیم.« قهّاری حرّافهای باستان یونان دوران از ولی نمیکنیم؛ کاری هیچ ایرلندیها »ما بود: گفته من تسا دیری ایرلند کرد. انقالب نمیتوان مماشاتجوییها و آدمها بازدم و دم با ولی فصاحتاند، میدانِ چابکسوارانِ نمایشی<br />
آغاز برای پرده باالکشیدن پی در جدّ به کشور، این اگر است. فرآورده تفاهم سوء و کلیبافی از گزافی انبوهِ که این<br />
با درآید. صحنه به استوار و تمامقامت یکپارچه، باید بار، این نشستهایم، تماشایش انتظار در دیرباز از که است دادند:<br />
آنان به ما پدرانِ دور، چندان نه روزگاری که میدهیم را اندرزی همان نمایش ایرلندی گردانندگانِ به همه، آخرین<br />
با من موقع، آن تا چون دید، نخواهم را پرده باالرفتن خودم چشم به هرگز من حدّاقل که مطمئنام »بجنبید! برگشتهام.«<br />
خانه به قطار 94