هنر و مبارزه طبقاتی
به قلم الن وودز ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد اسفند ۹۶
به قلم الن وودز
ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد
اسفند ۹۶
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰<br />
Copyright © 2018 Khameneh Multimedia All rights reserved.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی<br />
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰<br />
الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
ترجمججممه شبریبررین مبریبررزانژاد
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی<br />
به قلم: الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
ج<strong>و</strong>لای ٢٠٠١<br />
ترجمججممه: شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
اسفند ١٣٩۶<br />
٢
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
٣
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
درباره ن<strong>و</strong>یسنده:<br />
الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز در سال ١٩۴۴ در س<strong>و</strong>ان سی، <strong>و</strong>لز جن<strong>و</strong> بىببىی در خان<strong>و</strong>اده ای کارگر با سنت های کم<strong>و</strong>نیسبىتبىی ق<strong>و</strong>ی به<br />
دنیا آمد. در سن ١۶ سالگی به س<strong>و</strong>سیالیست های ج<strong>و</strong>ان حزب کارگر پی<strong>و</strong>ست <strong>و</strong> مارکسیست شد. ا<strong>و</strong> در<br />
دانشگاه ساسکس <strong>و</strong> سپس در ص<strong>و</strong>فیه (بلغارستان) <strong>و</strong> دانشگاه د<strong>و</strong>لبىتبىی مسک<strong>و</strong> به بجتبجحصیل فلسفه <strong>و</strong> زبان<br />
ر<strong>و</strong>سی پرداخت. ا<strong>و</strong> بجتبججربه ی گسبرتبررده ای در جنبش های جهابىنبىی کار <strong>و</strong> همھهممبستگی دارد، خص<strong>و</strong>صاً در آمریکای<br />
لاتبنیبنن، پا کستان، ر<strong>و</strong>سیه <strong>و</strong> نبریبرز اسپانیا که در آبجنبججا در <strong>مبارزه</strong> با دیکتات<strong>و</strong>ری فرانک<strong>و</strong> شرکت کرد. ا<strong>و</strong> عض<strong>و</strong><br />
سندیکای ملی ر<strong>و</strong>زنامه نگاران انگلستان است.<br />
آلن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز در کنار تد گرنت١ یکی از تئ<strong>و</strong>ریسبنیبنن های اصلی گرایش قهرآمبریبرز در بریتانیا در دهه های ١٩٧٠ <strong>و</strong><br />
١٩٨٠ <strong>و</strong> نبریبرز سردببریبرر «میلیتنت اینبرتبررنشنال ری<strong>و</strong>ی<strong>و</strong>»٢ ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> در حال حاضر سردببریبرر سیاسی <strong>و</strong>بسایت مجممجحب<strong>و</strong>ب<br />
Ted Grant ١<br />
٤<br />
Militant International Review ٢
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
«در دفاع از مارکسیسم»٣ <strong>و</strong> دببریبرر گرایش جهابىنبىی مارکسیسبىتبىی (IMT) است. ا<strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسنده ی هزاران مقاله،<br />
جز<strong>و</strong>ه <strong>و</strong> کتاب است که طیف گسبرتبررده ای از مسائل را از جمججممله سیاست انقلابىببىی <strong>و</strong> ح<strong>و</strong>ادث جاری، اقتصاد،<br />
تارتحیتحخ، فلسفه، هبرنبرر، م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong> علم پ<strong>و</strong>شش می دهد.<br />
<strong>و</strong><strong>و</strong>دز در سال ٢٠٠٢ «کمپبنیبنن جهابىنبىی دست ها از <strong>و</strong>نز<strong>و</strong>ئلا ک<strong>و</strong>تاه!» را تأسیس کرد <strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن به شدت درگبریبرر<br />
کار کمپبنیبنن دفاعی ابجتبجحادیه های صنفی پا کستان ب<strong>و</strong>ده است. ا<strong>و</strong> ایده ی مارکسیسم انقلابىببىی را به ده ها هزار نفر<br />
در صدها کنفرانس، جلسات ابجتبجحادیه های صنفی <strong>و</strong> دانشگاه های سرتاسر جهان به علا<strong>و</strong>ه ی صدها مصاحبه با<br />
مطب<strong>و</strong>عات ارائه کرده است. ا<strong>و</strong> به چندین زبان صحبت می کند که از جمججممله ی آبهنبهها انگلیسی، اسپانیابىیبىی،<br />
فرانس<strong>و</strong>ی، آلمللممابىنبىی، ر<strong>و</strong>سی <strong>و</strong> بلغاری است.<br />
از کتاب هابىیبىی که برای <strong>و</strong>ِل رِد٤ انگلستان <strong>و</strong> <strong>و</strong>ِل رِد آمریکا ن<strong>و</strong>شته است می ت<strong>و</strong>ان به عنا<strong>و</strong>ین ذیل اشاره کرد:<br />
«لنبنیبنن <strong>و</strong> تر<strong>و</strong>تسکی: آبجنبجچه <strong>و</strong>اقعاً خ<strong>و</strong>اهانش ب<strong>و</strong>دند»؛ <strong>و</strong> «عقل در ش<strong>و</strong>رش: فلسفه ی مارکسیسم <strong>و</strong> علم<br />
مدرن» (که هر د<strong>و</strong> با همھهممکاری تد گرنت فقید به رشته ی بجتبجحریر درآمده ب<strong>و</strong>د)؛ «ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یسم: جاده ای به<br />
انقلاب»؛ «مارکسیسم <strong>و</strong> ایالات متحده ی آمریکا»؛ «تارتحیتحخ فلسفه»؛ «ایرلند: جمججممه<strong>و</strong>ری خ<strong>و</strong>اهی <strong>و</strong> انقلاب»؛<br />
«انقلاب <strong>و</strong>نز<strong>و</strong>ئلا: یک چشم انداز مارکسیسبىتبىی»؛ «اصلاح طلبىببىی یا انقلاب: مارکسیسم <strong>و</strong> س<strong>و</strong>سیالبریبرزم در<br />
قرن ٢١‐ پاسخی به هایبرنبرز دیبرتبرریش٥ ». <strong>و</strong><strong>و</strong>دز همھهممچنبنیبنن یکی از ن<strong>و</strong>یسندگان «مارکسیسم چیست؟» ب<strong>و</strong>ده <strong>و</strong><br />
بر مجممججم<strong>و</strong>عه های متعددی مقدمه ن<strong>و</strong>شته است که از جمججممله ی آبهنبهها «چهار اثر کلاسیک مارکسیسم» <strong>و</strong><br />
«مارکسیسم <strong>و</strong> آنارشیسم» است. ا<strong>و</strong> در حال حاضر مشغ<strong>و</strong>ل به پایان رساندن کتابىببىی درباره ی مارکسیسم<br />
<strong>و</strong> هبرنبرر است.<br />
سخبرنبررابىنبىی ها <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>شته های ا<strong>و</strong> به زبان های بسیاری از جمججممله اسپانیابىیبىی، ایتالیابىیبىی، پرتغالىللىی، ی<strong>و</strong>نابىنبىی، آلمللممابىنبىی،<br />
دابمنبممارکی، س<strong>و</strong>ئدی، نر<strong>و</strong>ژی، فنلاندی، ر<strong>و</strong>سی، لیت<strong>و</strong>انیابىیبىی، کانت<strong>و</strong>بىنبىی، ترکی، عر بىببىی، فارسی، ارد<strong>و</strong> <strong>و</strong> اند<strong>و</strong>نزی<br />
ترجمججممه شده است.<br />
www.marxist.com ٣<br />
: WellRed ٤ انتشارات گرایش جهابىنبىی مارکسیسبىتبىی<br />
٥<br />
Heinz Dietrich ٥
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
آبجنبجچه در اینجا منتشر کرده ابمیبمم مبنتبنن سخبرنبررابىنبىی الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز درباره ی رابطه ی میان هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> ی طبقابىتبىی است.<br />
سخبرنبررابىنبىی در مدرسه ی تابستابىنبىی مارکسیسم در بارسل<strong>و</strong>ن (اسپانیا) در ماه ج<strong>و</strong>لای سال ٢٠٠١ ابجنبججام شد.<br />
این بجنبجخستبنیبنن باری است که چنبنیبنن م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عی را در جلسه ای ببنیبنن المللممللی به بجببجحث گذاشته ابمیبمم. شاید این برای<br />
برخی مستلزم ت<strong>و</strong>جیه باشد. برخی هبرنبرر را مسئله ای ثان<strong>و</strong>ی <strong>و</strong> فاقد اهمھهممیت می دانند. با این حال هبرنبرر در <strong>و</strong>اقع<br />
یکی از اساسی ترین جنبه های <strong>و</strong>ضعیت بشری است؛ به قدری اساسی که برخی انسان شناسان معتقدند<br />
می ت<strong>و</strong>ان گفت آغاز گ<strong>و</strong>نه ی بشری با ظه<strong>و</strong>ر هبرنبرر ب<strong>و</strong>ده است.<br />
این یک حقیقت است که یکی از بجنبجخستبنیبنن نشانه های جدی ظه<strong>و</strong>ر گ<strong>و</strong>نه ی ما یعبىنبىی ه<strong>و</strong>م<strong>و</strong>سپبنیبنن سپبنیبنن <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
هبرنبرر است، یعبىنبىی بر<strong>و</strong>ز مشخص <strong>و</strong> قطعی حس زیبابىیبىی شناسی. این نظریه اخبریبرراً به خاطر کشف آثار هبرنبرری<br />
مشخصی متعلق به گ<strong>و</strong>نه ای پیش بشری یعبىنبىی انسان نئاندرتال م<strong>و</strong>رد بجببجحث قرار گرفته است. این بىببىی شک<br />
نشان دهنده ی یک مشخصه ی زیبابىیبىی شناسی است. اما آبجنبجچه در اینجا دار بمیبمم هن<strong>و</strong>ز هبرنبرر نیست، بلکه تنها<br />
نطفه ای است که هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند از آن رشد <strong>و</strong> پیشرفت کند.<br />
در <strong>و</strong>اقع ممممممکن است این استدلال مطرح ش<strong>و</strong>د که چنبنیبنن عناصری در گ<strong>و</strong>نه های جان<strong>و</strong>ری دیگر نبریبرز م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
است، حبىتبىی در گ<strong>و</strong>نه های پست تر. برای مثال مرغ کرتحیتحچ ساز چبریبرزی می سازد که می ت<strong>و</strong>ان نام سازه ی معماری<br />
بر آن بهنبههاد، چبریبرزی که لانه هم نیست. ظاهراً این سازه ها هیچ کارکرد عملی ندارند <strong>و</strong> پرنده ای که این سازه<br />
را می سازد آن را با جزئیابىتبىی ف<strong>و</strong>ق العاده پیچیده تزئبنیبنن می کند. آبهنبهها از چنان ترکیب رنگ هابىیبىی استفاده<br />
می کنند که می ت<strong>و</strong>ان استدلال کرد که نشان دهنده ی حض<strong>و</strong>ر حس زیبابىیبىی شناسی حبىتبىی در این پرندگان<br />
است.<br />
اما در <strong>و</strong>اقع سازه های مرغ کرتحیتحچ ساز بىببىی مصرف نیستند؛ آبهنبهها در <strong>و</strong>اقع سازه هابىیبىی بسیار کاربردی اند. این<br />
سازه ها به دست نرها ساخته می ش<strong>و</strong>ند تا ماده ها را به خ<strong>و</strong>د جذب کنند. به عبارت دیگر به هدف<br />
جفت گبریبرری ساخته می ش<strong>و</strong>ند. در قلمر<strong>و</strong> حی<strong>و</strong>انات می ت<strong>و</strong>ان باز هم پدیده های مشابه این را یافت. معم<strong>و</strong>لاً این<br />
نر است که در لباسی با رنگ های پرزرق <strong>و</strong>برق درمی آید تا ماده را که عم<strong>و</strong>ماً در بیشبرتبرر م<strong>و</strong>ارد چندان<br />
جذاب نیست به خ<strong>و</strong>د جلب کند. اما در هر ص<strong>و</strong>رت، تفا<strong>و</strong>بىتبىی اساسی میان این م<strong>و</strong>ارد که در گ<strong>و</strong>نه های<br />
جان<strong>و</strong>ری به <strong>و</strong>ف<strong>و</strong>ر یافت می ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> هبرنبرر انسابىنبىی یافت. این فعالیت ها در گ<strong>و</strong>نه های پست تر غریزی هستند <strong>و</strong> به<br />
لحللححاظ ژنتیک برنامه ریزی شده اند. در این م<strong>و</strong>رد مشخصاً برای نیل به هدف جفت گبریبرری.<br />
هبرنبرر به عن<strong>و</strong>ان شکلی از ارتباط<br />
این فعالیت حی<strong>و</strong>ابىنبىی ماهیتاً غریزی <strong>و</strong> انفرادی است، در حالىللىی که هبرنبرر انسابىنبىی مشخصات بمتبمماماً متفا<strong>و</strong>بىتبىی دارد.<br />
مادرزادی نیست، بلکه باید آم<strong>و</strong>خته ش<strong>و</strong>د، <strong>و</strong> ماهیتاً فعالیبىتبىی جمججممعی است. در <strong>و</strong>اقع هبرنبرر از اشکال ارتباط<br />
انسابىنبىی است، هرچند که عجیب باشد. ظه<strong>و</strong>ر هبرنبرر در کنار فعالیت ت<strong>و</strong>لیدی انسابىنبىی ظه<strong>و</strong>ر می کند: به ط<strong>و</strong>ر<br />
٦
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
مشخص با ت<strong>و</strong>لید ابزار سنگی. حال ا گر ابتدابىیبىی ترین ابزار سنگی را با ابزار سنگی د<strong>و</strong>ران جدید تر مقایسه<br />
کنید، خارق العاده ترین تفا<strong>و</strong>ت را درمی یابید. ابزارهای م<strong>و</strong>خر بسیار تکمیل شده تر، با جزئیات بیشبرتبرر <strong>و</strong><br />
بسیار کامل تر از آبجنبجچه در بمنبمم<strong>و</strong>نه های ا<strong>و</strong>لیه می ت<strong>و</strong>ان دید هستند. چنبنیبنن پیشرفبىتبىی به س<strong>و</strong>ی تکامل عظیم تر در<br />
شکل ابزار سنگی بازتاب دهنده ی تکامل ذهن انسابىنبىی است، از جمججممله آغاز حس زیبابىیبىی شناسی.<br />
درباره ی زیبابىیبىی شناسی یا<strong>و</strong>ه پردازی های عرفابىنبىی بسیاری شده است، که یعبىنبىی تشخیص این که چه چبریبرزی<br />
زیبا <strong>و</strong> چه چبریبرزی زشت است. این چبریبرزی که آن را زیبابىیبىی می نامند چیست؟ این در نگاه ا<strong>و</strong>ل ظاهراً عجیب<br />
<strong>و</strong> مرم<strong>و</strong>ز به نظر می رسد. تا به حال از خ<strong>و</strong>د پرسیده اید: زیبابىیبىی چیست؟ ما همھهممه معتقدبمیبمم که می دانیم چه<br />
چبریبرزی زیبا <strong>و</strong> چه چبریبرزی زشت است. اما آیا <strong>و</strong>اقعاً می دانیم؟ ا گر به تارتحیتحخ <strong>و</strong> ارزش های زیبابىیبىی شناسی ج<strong>و</strong>امع<br />
مجممجختلف بشری نگاهی بیانداز بمیبمم، بلافاصله مشه<strong>و</strong>د می ش<strong>و</strong>د که چبریبرزی به عن<strong>و</strong>ان مفه<strong>و</strong>م کلی هبرنبرر که قابل<br />
اعمال بر بمتبممام د<strong>و</strong>ران ها <strong>و</strong> بمتبممام ج<strong>و</strong>امع باشد <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد. ادرا ک انسابىنبىی از زیبابىیبىی تکامل یافته است؛ به<br />
همھهممان طریقی که اخلاق <strong>و</strong> مذهب با گذشت هزاران نسل تکامل یافته است. در اینجا لازم است کمی<br />
درباره ی ماتریالیسم تاربجیبجخی صحبت کنم. این تایید می کند که بهنبههایتاً ‐ بر ر<strong>و</strong>ی «بهنبههایتاً» تا کید می کنم‐<br />
رشد جامعه <strong>و</strong> فرهنگ بشری اساسی مادی دارد که می ت<strong>و</strong>ان آن را در رشد نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد جستج<strong>و</strong> کرد.<br />
از قضا نشان دادن این ارتباط در اشکال ا<strong>و</strong>لیه ی جامعه ساده تر است تا ج<strong>و</strong>امع متاخر <strong>و</strong> پیچیده تر.<br />
این ارتباط میان فرهنگ <strong>و</strong> پایه های اقتصادی جامعه در اشکال بجنبجخستبنیبنن هبرنبرر از همھهممه ر<strong>و</strong>شن تر است. قبیله ی<br />
ماسابىیبىی در شرق آفریقا را به عن<strong>و</strong>ان مثال در نظر بگبریبررید. آبهنبهها زبىنبىی را که گردن بسیار بلندی داشت،<br />
جذاب ترین زن می دانستند. برای آنکه به چنبنیبنن نتیجه ای دست یابند، گردن زنان ج<strong>و</strong>ان را تا حد بسیار<br />
غبریبررمعم<strong>و</strong>لىللىی می کشیدند تا ظاهری زرافه مانند ابجیبججاد کنند. این به نظر بسیاری از ما جذاب بمنبممی رسد. اما<br />
می ت<strong>و</strong>ان آن را ت<strong>و</strong>ضیح داد. منشاء این عمل به این ترتیب است: ثر<strong>و</strong>ت جامعه ی ماسابىیبىی از یک س<strong>و</strong> در<br />
سمشسممار گله مجممجحاسبه می شد <strong>و</strong> از س<strong>و</strong>ی دیگر در مس که بسیار نادر <strong>و</strong> به همھهممبنیبنن جهت بسیار قیمبىتبىی ب<strong>و</strong>د. زبىنبىی<br />
جذاب سمشسممرده می شد که مقادیر زیادی از حلقه های مسی به بدن خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong> خص<strong>و</strong>صاً به د<strong>و</strong>ر گردنش<br />
می آ<strong>و</strong>بجیبجخت. بنابراین زنان با کشیده شدن گردن می ت<strong>و</strong>انستند تعداد بیشبرتبرری از حلقه های مسی را به گردن<br />
بیا<strong>و</strong>یزند.<br />
این منشاء این عمل ب<strong>و</strong>د، اما با گذشت د<strong>و</strong>ره های ط<strong>و</strong>لابىنبىی منشاء چنبنیبنن اعمالىللىی فرام<strong>و</strong>ش شده است. با این<br />
حال از طریق آداب <strong>و</strong> رس<strong>و</strong>م <strong>و</strong> سنت ها مردم پذیرفتند که گردن بلند به خ<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د جذاب است.<br />
می ت<strong>و</strong>ان مثال های مشابه بسیاری را یاد کرد: مثلاً دیگر قبایل آفریقابىیبىی دندان های جل<strong>و</strong> بىیبىی را می کشیدند.<br />
این به این علت است که برخی از جان<strong>و</strong>ران نشخ<strong>و</strong>ارکننده ای که پر<strong>و</strong>رش می دادند بمنبمماینده ی ثر<strong>و</strong>ت <strong>و</strong> مقام<br />
ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> آبهنبهها هم می خ<strong>و</strong>استند خ<strong>و</strong>د را به شکل این جان<strong>و</strong>ران دربیا<strong>و</strong>رند.<br />
٧
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
پس چه نتیجه ای می گبریبرر بمیبمم؟ فقط همھهممبنیبنن: اینکه مفه<strong>و</strong>م زیبابىیبىی پدیده ای مطلق نیست، بلکه از نظر تاربجیبجخی<br />
تکامل می یابد <strong>و</strong> به دفعات بسیار تغیبریبرر کرده است. با این حال در این مقطع باید هشداری بدهیم. این<br />
خطر <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد که ر<strong>و</strong>یکرد مکانیکی در پرداخبنتبنن به این پرسش داشته باشیم. مارکس ت<strong>و</strong>ضیح<br />
می دهد که چبریبرزهابىیبىی مانند مذهب <strong>و</strong> هبرنبرر بمنبممی ت<strong>و</strong>انند مستقیماً به رشد نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد مرتبط باشند.<br />
اینجا نقل ق<strong>و</strong>لىللىی از مارکس دارم که آن را بازگ<strong>و</strong> می کنم:«قلمر<strong>و</strong>های ایدئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی که در ه<strong>و</strong>ا شنا<strong>و</strong>رند،<br />
می ت<strong>و</strong>انند در ا<strong>و</strong>ج آسمسسممان پر<strong>و</strong>از کنند، از منشاء خ<strong>و</strong>د جدا شده <strong>و</strong> حیات خ<strong>و</strong>دشان را به دست می آ<strong>و</strong>رند،<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی مستقل.»<br />
مارکس در اینجا از مذهب <strong>و</strong> فلسفه صحبت می کند اما می ت<strong>و</strong>انیم هبرنبرر را نبریبرز به آن بیافزاییم. ا<strong>و</strong> ادامه<br />
می دهد:«این ها دارای پشت<strong>و</strong>انه ی پیش تاربجیبجخی، منشاء پیش تاربجیبجخی هستند.» به عبارت دیگر ریشه هابىیبىی<br />
عمیق در آ گاهی انسابىنبىی دارند که دست کم به صدها هزار سال پیش بازمی گرد. «آبهنبهها م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د هستند <strong>و</strong> در<br />
د<strong>و</strong>ران تاربجیبجخی به تسخبریبرر درمی آیند.»<br />
به عبارت دیگر به زبان ر<strong>و</strong>انشناسی ریشه ی هبرنبرر در عمق آ گاهی جمججممعی ما بهنبههفته است؛ به د<strong>و</strong>ره های د<strong>و</strong>ر<br />
تارتحیتحخ <strong>و</strong> پیش از تارتحیتحخ بازمی گردد، درست مانند مذهب. حال ا گر به بجنبجخستبنیبنن اشکال هبرنبرر بنگر بمیبمم، ا<strong>و</strong>لبنیبنن<br />
چبریبرزی که می بینیم این است که بسیار کم از آن بافىقفىی مانده است. بجببجخش عمده ای از این هبرنبرر با استفاده از<br />
م<strong>و</strong>اد ناب<strong>و</strong>د شدبىنبىی ابجیبججاد می شد: چ<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> استخ<strong>و</strong>ان یا حبىتبىی پ<strong>و</strong>ست انسان، یعبىنبىی همھهممان خالک<strong>و</strong> بىببىی. می بینم که<br />
برخی از سمشسمما تت<strong>و</strong> دارید. مشخص است که می خ<strong>و</strong>اهید به د<strong>و</strong>ران پیش از تارتحیتحخ بازگردید! چنبنیبنن ن<strong>و</strong>عی از<br />
هبرنبرر تقریباً به ط<strong>و</strong>ر کامل ناپدید شده است، با این حال جسد تحیتحخ زده ی زبىنبىی از د<strong>و</strong>ران پیش از تارتحیتحخ را در<br />
سیبرببرری یافته اند که تت<strong>و</strong>ی پیچیده <strong>و</strong> پر از جزئیابىتبىی بر ر<strong>و</strong>ی بدنش دارد.<br />
هبرنبرر غارنشیبىنبىی<br />
امر<strong>و</strong>زه <strong>و</strong>قبىتبىی که به هبرنبرر پیش از تارتحیتحخ فکر می کنیم، بیش از همھهممه یاد نقاشی های دی<strong>و</strong>اری در غار می افتیم،<br />
مانند نقاشی های شگفت انگبریبرز منطقه ی د<strong>و</strong>رد<strong>و</strong>ن٦ فرانسه <strong>و</strong> آلتامبریبررا٧ در سمشسممال اسپانیا. این نقاشی ها قطعاً<br />
می بایست بمنبمماینده ی یکی از بالاترین مقاطع هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ بشری باشد. <strong>و</strong>یژگی های عجیبىببىی نبریبرز دارد که آن<br />
را کاملاً از هبرنبرر پس از آن تفکیک می کند. برای مثال، این ها تقریباً منحصراً نقاشی های حی<strong>و</strong>انات هستند.<br />
می ت<strong>و</strong>ابمنبمم بگ<strong>و</strong> بمیبمم عملاً هیچ انسابىنبىی نیست. اما در یکی از نقاشی های فرانس<strong>و</strong>ی نقشی بسیار مرم<strong>و</strong>ز <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
دارد که شکلی شبه انسابىنبىی دارد: بدن انسان <strong>و</strong> سر گ<strong>و</strong>زن. این به ط<strong>و</strong>ر کلی به عن<strong>و</strong>ان ساحر در نظر گرفته<br />
شده است، ن<strong>و</strong>عی جاد<strong>و</strong>گر.<br />
Dordogne ٦<br />
٨<br />
Altamira ٧
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
ا گر هیچ انسابىنبىی نیست، هیچ گلی هم نیست، هیچ گیاهی هم نیست <strong>و</strong> حی<strong>و</strong>انابىتبىی که به تص<strong>و</strong>یر کشیده<br />
شده اند تنها حی<strong>و</strong>انات مشخصی هستند. بجنبجح<strong>و</strong>ه ای که این حی<strong>و</strong>انات به تص<strong>و</strong>یر درآمده اند نبریبرز خارق العاده<br />
است. همھهممچنان به نظر ما زیبا می رسد، ده ها هزار سال بعد. این چبریبرزها به خاطر رئالیسم حبریبررت انگبریبرزشان<br />
برای ما زیبا هستند، چرا که طبیعی هستند <strong>و</strong> آ گاهی زیادی درباره ی آنات<strong>و</strong>می را نشان می دهند که بسیار<br />
قابل ت<strong>و</strong>جه است. به قدری دقیق است که هر رباط، هر رگ <strong>و</strong> هر عضله به دقت به تص<strong>و</strong>یر کشیده شده<br />
است.<br />
اما با این که این نقاشی های شگفت انگبریبرز به نظر ما زیبا می رسند، برای ما از همھهممان لحللححاظ که برای مردم آن<br />
زمان که آن را کشیده یا به آن نگاه می کردند زیبا ب<strong>و</strong>ده زیبا نیست. منظ<strong>و</strong>رم را کمی بعد ت<strong>و</strong>ضیح می دهم.<br />
اما بگذارید به نکته ای که در ابتدای بجببجحثم اشاره کردم بازگردبمیبمم <strong>و</strong> این فکر برخی از مردم که هبرنبرر<br />
امری حیابىتبىی نیست، که هبرنبرر مهم نیست، که هبرنبرر برای طبقه ی کارگر نیست. آیا این <strong>و</strong>اقعاً درست است؟<br />
خب، بگذارید ببینیم. فقط سعی کنید دنیا را بد<strong>و</strong>ن هبرنبرر تص<strong>و</strong>ر کنید، دنیابىیبىی بد<strong>و</strong>ن م<strong>و</strong>سیقی، دنیابىیبىی بد<strong>و</strong>ن<br />
رقص <strong>و</strong> آ<strong>و</strong>از، دنیابىیبىی بد<strong>و</strong>ن شعر. فقط برای یک دقیقه آن را تص<strong>و</strong>ر کنید <strong>و</strong> بلافاصله خ<strong>و</strong>اهید دید که هبرنبرر<br />
چقدر برای ت<strong>و</strong>ده ها اهمھهممیت دارد، نه فقط برای ر<strong>و</strong>شنفکران، بلکه برای همھهممه.<br />
آبجنبجچه که قطعاً حقیقت دارد این است که در جامعه ی طبقابىتبىی خص<strong>و</strong>صاً در جامعه ی غر بىببىی امر<strong>و</strong>ز هبرنبرر به<br />
ابجنبجحصار طبقات ممممممتاز درآمده است. به شکل گسبرتبررده ای خارج از دسبرتبررس ت<strong>و</strong>ده هابىیبىی قرار گرفته است که در<br />
رقت آ<strong>و</strong>رترین شرایط، نه تنها از نظر مادی بلکه از نظر معن<strong>و</strong>ی زندگی می کنند. سرمایه داری ا کبرثبرریت<br />
مردم را به شرایط زندگی زشت، بجتبجحقبریبرر شده <strong>و</strong> از خ<strong>و</strong>د بیگانه مجممجحک<strong>و</strong>م می کند. متاسفانه این حقیقت دارد<br />
که زنان <strong>و</strong> مردان می ت<strong>و</strong>انند به چنبنیبنن شرایطی عادت کنند. در <strong>و</strong>اقع ن<strong>و</strong>ع بشر می ت<strong>و</strong>اند تقریباً به همھهممه چبریبرز<br />
عادت کند.<br />
یک برده می ت<strong>و</strong>اند زبجنبججبریبررهایش را د<strong>و</strong>ست بدارد. مردم به خانه های بد، به غذای بد عادت می کنند <strong>و</strong><br />
کم کم فکر می کنند که این غذای بد، این برنامه های تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>بىنبىی بد، م<strong>و</strong>سیقی بد، خص<strong>و</strong>صاً م<strong>و</strong>سیقی بد،<br />
فیلم های بد <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>زنامه های بد را د<strong>و</strong>ست دارند. آبهنبهها کم کم با<strong>و</strong>ر می کنند که بمتبممام این ها را آزادانه انتخاب<br />
کرده اند. لایبنیتس٨ فیلس<strong>و</strong>ف جمججممله ای مشابه این گفته ب<strong>و</strong>د که ا گر یک س<strong>و</strong>زن مغناطیسی می ت<strong>و</strong>انست فکر<br />
کند، معتقد ب<strong>و</strong>د که از ر<strong>و</strong>ی اراده ی آزاد خ<strong>و</strong>د سمشسممال را نشان می دهد. در <strong>و</strong>اقع شرایط ما به گ<strong>و</strong>نه ایست که<br />
این ها <strong>و</strong> بسیاری چبریبرزهای دیگر را که حقیقت ندارند با<strong>و</strong>ر کنیم.<br />
این برای طبقه ی حا کم بسیار مناسب است. ت<strong>و</strong>ده ها تش<strong>و</strong>یق می ش<strong>و</strong>ند که این شرایط فقر مادی <strong>و</strong> فرهنگی<br />
را بپذیرند، در حالىللىی که طبقه ی حا کم در خانه های زیبا زندگی می کنند، در تئاتر بمنبممایش های بسیار خ<strong>و</strong>ب<br />
می بینند، (گاهی ا<strong>و</strong>قات) کتاب های بسیار خ<strong>و</strong>ب می خ<strong>و</strong>انند، به تعطیلابىتبىی بسیار عالىللىی می ر<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> در<br />
٩<br />
Leibnitz ٨
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
داد.<br />
رست<strong>و</strong>ران های گرانقیمت غذا می خ<strong>و</strong>رند. پس طبیعتاً معتقدند که هر آشغالىللىی برای ت<strong>و</strong>ده ها به قدر کافىففىی خ<strong>و</strong>ب<br />
است. این طبیعی است. آبجنبجچه که جای تاسف دارد این است که اعضای طبقه ی کارگر ‐حبىتبىی آبهنبهها که<br />
پیشرفته ترند‐ به این با<strong>و</strong>ر رسیده اند که این <strong>و</strong>ضعیت ام<strong>و</strong>ر طبیعی <strong>و</strong> حبىتبىی کاملاً رضایتبخش است.<br />
من معم<strong>و</strong>لاً درباره ی پیشینه ی خان<strong>و</strong>اده ی خ<strong>و</strong>دم صحبت بمنبممی کنم، اما در اینجا صحبت خ<strong>و</strong>اهم کرد. تنها<br />
یک کلام درباره ی پدربزرگم می گ<strong>و</strong> بمیبمم که مرد خ<strong>و</strong> بىببىی ب<strong>و</strong>د: یک کارگر کارخانه ی ف<strong>و</strong>لاد اهل <strong>و</strong>لز <strong>و</strong> یک<br />
کم<strong>و</strong>نیست. من در خانه ی ا<strong>و</strong> در یک ناحیه ی پر<strong>و</strong>لبرتبرری در س<strong>و</strong>ان سی٩ بزرگ شدم. همھهممیشه در آن خانه<br />
کتاب ب<strong>و</strong>د، از جمججممله کتاب های مارکسیسبىتبىی مانند آنبىتبىی د<strong>و</strong>رینگ انگلس. م<strong>و</strong>سیقی کلاسیک خص<strong>و</strong>صاً اپرای<br />
ایتالیابىیبىی هم ب<strong>و</strong>د که کارگران <strong>و</strong>لزی که معم<strong>و</strong>لاً خ<strong>و</strong>اننده های خ<strong>و</strong> بىببىی هم ب<strong>و</strong>دند بسیار طرفدارش ب<strong>و</strong>دند.<br />
پدربزرگم که <strong>و</strong>قبىتبىی هن<strong>و</strong>ز مدرسه ای ب<strong>و</strong>دم مرا با مارکسیسم آشنا کرد، یک بار چبریبرزی به من گفت که هرگز<br />
فرام<strong>و</strong>شش نکرده ام. ا<strong>و</strong> گفت:«هیچ چبریبرز برای طبقه ی کارگر زیادی خ<strong>و</strong>ب نیست.» شخصاً بسیار خشمگبنیبنن<br />
می ش<strong>و</strong>م <strong>و</strong>قبىتبىی می شن<strong>و</strong>م که مردم، خص<strong>و</strong>صاً طبقه ی مت<strong>و</strong>سط می گ<strong>و</strong>یند که کارگران به فرهنگ علاقه ای<br />
ندارند. بمتبممام تارتحیتحخ نشان می دهد که این نادرست است، خص<strong>و</strong>صاً تارتحیتحخ انقلاب ها که آن را نشان خ<strong>و</strong>اهم<br />
اما این بیگانگی، این تفکیک میان زندگی <strong>و</strong>اقعی <strong>و</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> این جدابىیبىی بزرگ که بسیاری از کارگران عادی<br />
را نسبت به هبرنبرر مظن<strong>و</strong>ن می کند را می بینید. «من این را د<strong>و</strong>ست ندارم، این م<strong>و</strong>سیقی را د<strong>و</strong>ست ندارم،<br />
اپرا را د<strong>و</strong>ست ندارم.» علتش این است که درکش بمنبممی کنند، <strong>و</strong> درکش بمنبممی کنند چ<strong>و</strong>ن فرصت آن را<br />
نداشته اند که با آن آشنا ش<strong>و</strong>ند. آبهنبهها به این هبرنبرر دسبرتبررسی کمی داشته <strong>و</strong> یا اصلاً دسبرتبررسی نداشته اند. با این<br />
حال این تفکیک میان هبرنبرر <strong>و</strong> زندگی همھهممیشه <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د نداشته است. در جامعه ی بجنبجخستبنیبنن هبرنبرر بجببجخشی از<br />
زندگی هر زن <strong>و</strong> مردی ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> بجببجخش مهمی نبریبرز ب<strong>و</strong>د.<br />
بگذارید به یک تفکر، یک تفکر بسیار غلط که از س<strong>و</strong>ی هبرنبررمندان ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ا <strong>و</strong> خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ا مطرح می ش<strong>و</strong>د<br />
ببرپبرردازم:«هبرنبرر برای هبرنبرر». این تفکری بسیار راتحیتحج است که هبرنبرر را چبریبرزی در آسمسسممان تلقی می کند که با زندگی<br />
هیچ ارتباطی ندارد، چبریبرزی که برای خ<strong>و</strong>دش <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، در انز<strong>و</strong>ابىیبىی باشک<strong>و</strong>ه از زندگی <strong>و</strong>اقعی <strong>و</strong> جامعه.<br />
همھهممان ط<strong>و</strong>ر که فیلس<strong>و</strong>ف ماتریالیست ر<strong>و</strong>س چرنیش<strong>و</strong>سکی اشاره کرده است، چنبنیبنن عباربىتبىی بىببىی معناست. به<br />
همھهممان اندازه بىببىی معناست که «بجنبججاری برای بجنبججاری».<br />
هبرنبرر برای چبریبرزی است <strong>و</strong> همھهممیشه همھهممبنیبنن ط<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>ده است. قدبمیبممی ترین هبرنبرر برای چه ب<strong>و</strong>ده است؟ نقاشی های غار<br />
برای چه ب<strong>و</strong>ده اند؟ در اینجا با ا<strong>و</strong>لبنیبنن معما ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong> بمیبمم چرا که این نقاشی ها مانند نقاشی قدبمیبممی بالای<br />
ش<strong>و</strong>مینه برای تزئبنیبنن صرف نب<strong>و</strong>ده اند. آبهنبهها به هیچ <strong>و</strong>جه تزئیبىنبىی نب<strong>و</strong>ده اند <strong>و</strong> این را به راحبىتبىی می ت<strong>و</strong>ان اثبات کرد.<br />
آبهنبهها در عمیق ترین <strong>و</strong> د<strong>و</strong>ر از دسبرتبررس ترین گ<strong>و</strong>دی های دی<strong>و</strong>ار غار در سیاهی کامل کشیده شده ب<strong>و</strong>دند، که<br />
١٠<br />
Swansea ٩
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
ا گر بت<strong>و</strong>انید تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی آن د<strong>و</strong>ران را تص<strong>و</strong>ر کنید، شگفت انگبریبرزتر هم هست. کسابىنبىی که این نقاشی ها را<br />
کشیدند باید بجتبجحت شرایطی دش<strong>و</strong>ار می خزیدند <strong>و</strong> در زیر ن<strong>و</strong>ر لرزان <strong>و</strong> پرد<strong>و</strong>د مشعلی ساخته شده از چر بىببىی<br />
حی<strong>و</strong>ابىنبىی کار می کردند که ا گر درنگ کرده تا به آن فکر کنید بسیار حبریبررت انگبریبرز است.<br />
علتش چیست؟ مردم در جابىیبىی که این نقاشی ها کشیده می شد زندگی بمنبممی کردند. احتمالاً اصلاً در غار<br />
زندگی بمنبممی کردند یا ا گر زندگی می کردند، در قسمت ببریبرر<strong>و</strong>بىنبىی آن ب<strong>و</strong>د که کمی ن<strong>و</strong>ر داشت. این هبرنبرر برای هبرنبرر<br />
نب<strong>و</strong>د، هبرنبرر برای هدفىففىی بسیار عملی، اقتصادی <strong>و</strong> اجتماعی ب<strong>و</strong>د. در <strong>و</strong>اقع می ت<strong>و</strong>ان گفت که در این مقطع هبرنبرر،<br />
علم <strong>و</strong> مذهب یکی ب<strong>و</strong>دند. آبهنبهها با هم درآمیخته ب<strong>و</strong>دند.<br />
این ها ج<strong>و</strong>امع شکارگر‐گردآ<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>دند که به شکار حی<strong>و</strong>انابىتبىی متکی ب<strong>و</strong>دند که به تص<strong>و</strong>یر کشیده می شد <strong>و</strong><br />
با<strong>و</strong>رشان این ب<strong>و</strong>د که با نقاشی حی<strong>و</strong>ان، به شکارچی قدرت غلبه بر حی<strong>و</strong>ان اعطا می شد. به عبارت دیگر<br />
هبرنبرر جاد<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>د، با جاد<strong>و</strong> درآمیخته ب<strong>و</strong>د، <strong>و</strong> جاد<strong>و</strong> نسخه ی پیش از تارتحیتحخ علم ب<strong>و</strong>د، تلاشی از س<strong>و</strong>ی مردان <strong>و</strong><br />
زنان برای درک <strong>و</strong> سلطه بر مجممجحیط. می ت<strong>و</strong>اند این هم باشد که بجببجخشی از افس<strong>و</strong>ن هبرنبرر حبىتبىی تا د<strong>و</strong>ران کن<strong>و</strong>بىنبىی<br />
همھهممبنیبنن است، که جزبىئبىی از این جاد<strong>و</strong> هن<strong>و</strong>ز بافىقفىی مانده است.<br />
همھهممبنیبنن امر درباره ی م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong> رقص هم صدق می کند. م<strong>و</strong>سیقی از رقص زاده شد <strong>و</strong> رقص های مردم<br />
باستان همھهممیشه جمججممعی ب<strong>و</strong>د، آبهنبهها افراد جدا گانه ای نب<strong>و</strong>دند که بجببجخرامند <strong>و</strong> تانگ<strong>و</strong> یا هیپ هاپ یا بمنبممی دابمنبمم، هر<br />
رقصی که امر<strong>و</strong>ز باب است را برقصند. فکر می کنم بجتبججزیه ی جامعه ی مدرن را می ت<strong>و</strong>ان در این <strong>و</strong>اقعیت<br />
دید که مردم این چنبنیبنن به تنهابىیبىی می خرامند. آبهنبهها حبىتبىی هنگام رقص به یکدیگر نگاه هم بمنبممی کنند، آبهنبهها به<br />
در<strong>و</strong>ن دنیای ک<strong>و</strong>چک خ<strong>و</strong>دشان بجتبججزیه شده اند؛ در گذشته اینط<strong>و</strong>ر نب<strong>و</strong>د. خب، احتمالاً سمشسمما با سلیقه ی من<br />
در زمینه ی م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong> رقص مجممجخالفید، اما می خ<strong>و</strong>اهم نتیجه ی مهمی در اینجا بگبریبررم.<br />
نکته این است: ا<strong>و</strong>لبنیبنن رقص ها رقص های جمججممعی ب<strong>و</strong>دند، همھهممیشه بمتبممام جامعه را در بر می گرفتند <strong>و</strong> همھهممیشه<br />
مرب<strong>و</strong>ط به یک فعالیت ت<strong>و</strong>لیدی ب<strong>و</strong>دند. رقص های ب<strong>و</strong>میان آمریکا را در نظر بگبریبررید که حرکات پرندگان <strong>و</strong><br />
ب<strong>و</strong>فال<strong>و</strong> ها <strong>و</strong> دیگر حی<strong>و</strong>انابىتبىی که شکارشان می کردند را تقلید می کردند. در اینجا یک فعالیت اجتماعی مهم<br />
<strong>و</strong> ضر<strong>و</strong>ری دار بمیبمم، نه کاری بجتبججملی.<br />
منشاء شعر چه؟ شعر احتمالاً قدبمیبممی ترین هبرنبررهاست <strong>و</strong> ریشه در ج<strong>و</strong>امعی چندان د<strong>و</strong>ر دارد که هیچ<br />
مستندی از آن به جا بمنبممانده است. این تصادفىففىی نیست، چرا که ن<strong>و</strong>شبنتبنن پدیده ای نسبتاً جدید است که تنها<br />
حد<strong>و</strong>د ۵٠٠٠ سال است که <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. امر<strong>و</strong>زه تص<strong>و</strong>ر جامعه ای بد<strong>و</strong>ن رادی<strong>و</strong>، تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن، اینبرتبررنت، کتاب،<br />
یا ر<strong>و</strong>زنامه بسیار دش<strong>و</strong>ار است. با این حال فرهنگ بشری باید از نسلی به نسل دیگر دست به دست ش<strong>و</strong>د،<br />
<strong>و</strong>گرنه از دست می ر<strong>و</strong>د. ما انسان ها مانند جان<strong>و</strong>ران پست تر نیستیم. ما متفا<strong>و</strong>تیم چ<strong>و</strong>ن همھهممه ی آبجنبجچه<br />
می دانیم، حس زیبابىیبىی شناسی <strong>و</strong> دانش مان، مذهب <strong>و</strong> علم مان، ق<strong>و</strong>اعد رفتاری مان، سنت ها <strong>و</strong><br />
١١
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
اخلاقیات مان، بمتبممام این دانش گسبرتبررده <strong>و</strong> پیچیده بمنبممی ت<strong>و</strong>اند آن گ<strong>و</strong>نه که درباره ی دیگر حی<strong>و</strong>انات صدق<br />
می کند به ص<strong>و</strong>رت ژنتیک منتقل ش<strong>و</strong>د.<br />
بمتبممام این اطلاعات می بایست آم<strong>و</strong>خته ش<strong>و</strong>د، <strong>و</strong> این بد<strong>و</strong>ن کمک ن<strong>و</strong>شبنتبنن بسیار دش<strong>و</strong>ار است. فرام<strong>و</strong>ش نکنید<br />
که ق<strong>و</strong>اعد ج<strong>و</strong>امع بجنبجخستبنیبنن که ما به غلط آن را بد<strong>و</strong>ی می نامیم، ق<strong>و</strong>اعد بسیار پیچیده ای ب<strong>و</strong>دند. ن<strong>و</strong>شبنتبنن<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د نداشت <strong>و</strong> با این حال بمتبممام این ر<strong>و</strong>ایات ق<strong>و</strong>می، این ر<strong>و</strong>ایات قبیله ای پیچیده <strong>و</strong> افسانه ها باید از نسلی<br />
به نسل بعد منتقل می شد. این چگ<strong>و</strong>نه ابجنبججام می شد؟ تنها یک راه <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت: شفاهی. این منشاء<br />
چبریبرزی است که ما آن را شعر جمحجمماسی می نامیم که در این د<strong>و</strong>ران یعبىنبىی د<strong>و</strong>ران بربریت معم<strong>و</strong>ل ب<strong>و</strong>د.<br />
بهببههبرتبررین مثال همھهممان است که به نام ه<strong>و</strong>مر ن<strong>و</strong>شته شده است، هر چند قطعیبىتبىی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد که ه<strong>و</strong>مر اصلاً<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشته است. اشعاری اعجاب انگبریبرز است <strong>و</strong> به سنت شفاهی کهن شگفت انگبریبرزی تعلق دارد. این<br />
سنت باستابىنبىی کارکردی عملی داشت. برای مثال، ا گر بجنبجخستبنیبنن کتاب ایلیاد را بجببجخ<strong>و</strong>انید، ق<strong>و</strong>اعد رفتار با<br />
زندانیان جنگی را خ<strong>و</strong>اهید یافت؛ پس از آن ق<strong>و</strong>اعد مسابقه ی ارابه رابىنبىی <strong>و</strong> نبریبرز شرح جالبىببىی از آغاز جامعه ی<br />
طبقابىتبىی را خ<strong>و</strong>اهید یافت که به ر<strong>و</strong>شبىنبىی بمتبممام بیان شده است.<br />
دنیای ایلیاد <strong>و</strong> ا<strong>و</strong>دیسه جامعه ای است که ت<strong>و</strong>سط ر<strong>و</strong>سای قبایل مانند آ گاممممممن<strong>و</strong>ن حکمرابىنبىی می ش<strong>و</strong>د، اما<br />
عناصری از دم<strong>و</strong>کراسی ابتدابىیبىی قبیله ای نبریبرز در آن حض<strong>و</strong>ر دارد. در اینجا مناظرابىتبىی می یابید که افراد در آن<br />
خ<strong>و</strong>دشان را با زبابىنبىی مستقیم <strong>و</strong> غبریبررپارلمللممابىنبىی بر<strong>و</strong>ز می دهند، مانند جابىیبىی که آشیل از رئیس قبیله اش،<br />
پادشاهش ‐نقل به مضم<strong>و</strong>ن می کنم‐ با عن<strong>و</strong>ان «سگ ص<strong>و</strong>رت» <strong>و</strong> القابىببىی از این قبیل یاد می کند. در این<br />
جامعه شخصی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت به نام رامشگر ١٠ (که اتفاقاً <strong>و</strong>اژه ای <strong>و</strong>لزی است، <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع مردم کلتیک١١<br />
این بهنبههاد را تا مدت های مدید حفظ کردند).<br />
<strong>و</strong>ظیفه ی رامشگر قبیله حفظ مبریبرزان انب<strong>و</strong>هی از اطلاعات <strong>و</strong> بازگ<strong>و</strong> کردن شان در مناسبت های خاص در<br />
مقابل بمتبممام قبیله یا طایفه ب<strong>و</strong>د. امر<strong>و</strong>زه حبىتبىی آن دسته از ما که حافظه ی بسیار خ<strong>و</strong> بىببىی دار بمیبمم هم بمنبممی ت<strong>و</strong>انیم<br />
بمتبممام آن ابیات را به خاطر بسپار بمیبمم اما در آن ر<strong>و</strong>زگار برای برخی افراد مشخص این کار بسیار معم<strong>و</strong>ل ب<strong>و</strong>د.<br />
به عن<strong>و</strong>ان راهی برای به خاطر سبرپبرردن این انب<strong>و</strong>ه اطلاعات، از ترفندهابىیبىی استفاده می کردند: ریتم هابىیبىی<br />
مشخص، تکرارهابىیبىی مشخص <strong>و</strong> <strong>و</strong>سایل مشخص دیگر، قافیه <strong>و</strong> سجع، استعاره، تشبیه همھهممگی به کار گرفته<br />
می شدند تا در به خاطر سبرپبرردن به آبهنبهها کمک کند. این منشاء شعر است.<br />
البته که ما در حال حاضر در مرحله ی جامعه ی طبقابىتبىی قرار دار بمیبمم. <strong>و</strong> در طبیعت هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ تغیبریبرری به<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د آمده است. راب س<strong>و</strong><strong>و</strong>ل١٢<br />
دیر<strong>و</strong>ز به خ<strong>و</strong> بىببىی ت<strong>و</strong>ضیح داد که چط<strong>و</strong>ر کم<strong>و</strong>نبریبرزم قبیله ای ابتدابىیبىی قدبمیبمم<br />
bard ١٠<br />
celtic ١١<br />
١٢<br />
Rob Sewell ١٢
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
سرنگ<strong>و</strong>ن شد <strong>و</strong> جامعه شر<strong>و</strong>ع به تقسیم شدن میان د<strong>و</strong> طبقه کرد. این به معنای تغیبریبرری بنیادین در همھهممه<br />
چبریبرز ب<strong>و</strong>د، در جایگاه زنان، در مذهب. در <strong>و</strong>اقع ا گر اساطبریبرر ی<strong>و</strong>نابىنبىی را به دقت مطالعه کنید خ<strong>و</strong>اهید دید که<br />
اغلب اسط<strong>و</strong>ره های ی<strong>و</strong>نابىنبىی بر اساس یک چبریبرز هستند: سرنگ<strong>و</strong>بىنبىی مادرسالاری <strong>و</strong> جایگزیبىنبىی آن با جامعه ی<br />
پدرسالار.<br />
بجنبجخستبنیبنن ج<strong>و</strong>امع خدا نداشتند، بلکه الهللهھه داشتند، می بینید که م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع قدبمیبممی ترین مجممججسمه ها همھهممگی زنان<br />
هستند، به اصطلاح <strong>و</strong>ن<strong>و</strong>س های د<strong>و</strong>ره ی پارینه سنگی. از س<strong>و</strong>ی دیگر خدایان المللممپ خدایان مذکر هستند<br />
که بازتاب دهنده ی جامعه ای است که مردان بر آن مسلط هستند.<br />
برده داری <strong>و</strong> فرهنگ<br />
بجنبجخستبنیبنن شکل جامعه ی طبقابىتبىی جامعه ی برده داری است، ت<strong>و</strong>ده ها در حد برده تقلیل یافته اند. برای ما<br />
برده داری به نظر چبریبرز بدی می رسد، چبریبرزی به غایت مبرنبرزجر کننده. اما هگل که فیلس<strong>و</strong>فىففىی بسیار اندیشمند <strong>و</strong><br />
عمیق ب<strong>و</strong>د نکته ای را که در ادامه می آید خاطرنشان کرد. ا<strong>و</strong> گفت:«انسان نه چندان از بردگی، بلکه از<br />
طریق برده داری است که آزاد می ش<strong>و</strong>د.» این کلامی بسیار پرمعناست. چرا که ا گر به پیشرفت جامعه ی<br />
بشری فکر کنید، آبجنبجچه جلب ت<strong>و</strong>جه می کند آهستگی مفرط پیشرفت ا<strong>و</strong>لیه ی ماست. برای میلی<strong>و</strong>ن ها سال، ما<br />
پیشرفبىتبىی بسیار کند ‐<strong>و</strong> به طرز دردنا کی کند‐ داشته ابمیبمم. بعد شر<strong>و</strong>ع به حرکت می کند. با چه؟ با<br />
جامعه ی برده داری. بمتبممدن ما از برده داری می آید.<br />
ارسط<strong>و</strong> تقریباً ٢۵٠٠ سال پیش گفته ب<strong>و</strong>د:«انسان زمابىنبىی به فلسفه می پردازد که نیازهای زندگی اش تامبنیبنن<br />
شده باشد.» نکته ای بسیار مهم! ا<strong>و</strong> ادامه می دهد:«در نتیجه ریاضیات <strong>و</strong> ستاره شناسی در مصر به این<br />
دلیل کشف شد که کاهنان مجممججب<strong>و</strong>ر نب<strong>و</strong>دند کار کنند.» آبهنبهها از ضر<strong>و</strong>رت کار کردن رها شده ب<strong>و</strong>دند. به ق<strong>و</strong>ل<br />
ن<strong>و</strong>یسنده ی مارکسیست، پل لافارژ<br />
١٣<br />
، بجتبجحت سلطه ی نظام سرمایه داری زنان <strong>و</strong> مردان این مهم ترین حق<br />
را به دست می آ<strong>و</strong>رند: حق بیکار ب<strong>و</strong>دن، حق این که هیچ کاری نکنند. این حق هم ا کن<strong>و</strong>ن امتیاز تعداد<br />
کمی از استثمارکنندگان ثر<strong>و</strong>بمتبممند است <strong>و</strong> استفاده ی خ<strong>و</strong> بىببىی هم از آن می کنند! برخی از آبهنبهها <strong>و</strong>قت شان را به<br />
دراز کشیدن در ساحل دریای کارائیب می گذرانند. اما نه همھهممه شان. اغلب مردم ترجیح می دهند از<br />
<strong>و</strong>قت آزادشان استفاده ی بهببههبرتبرری بکنند، <strong>و</strong> این اساس پیشرفت هبرنبرر، علم <strong>و</strong> بمتبممام فرهنگ به ط<strong>و</strong>ر کلی است.<br />
طبقه ی کاهنان در مصر باستان <strong>و</strong>قت لازم برای فکر کردن را داشتند: می ت<strong>و</strong>انستند به ستارگان نگاه کنند<br />
<strong>و</strong> ا کتشافات مهمی ابجنبججام دهند. این پایه ی فرهنگ مصری است. بر همھهممبنیبنن اساس تفکیک عمده ی جامعه به<br />
طبقات را به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د می آ<strong>و</strong>رد که در آن برای ا<strong>و</strong>لبنیبنن بار هبرنبرر از ت<strong>و</strong>ده ها جدا می ش<strong>و</strong>د، کاملاً جدای از زندگی.<br />
مبنای هبرنبرر مصر چیست؟ از س<strong>و</strong> بىیبىی بىببىی بهنبههایت بسیار پیشرفته تر از پیشرفته ترین هبرنبررهای پیشبنیبنن، اما همھهممچنان<br />
١٣<br />
Paul Lafargue ١٣
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
هبرنبرر برای هبرنبرر هم نیست: قطعاً هبرنبرر برای چبریبرزی است. هدف <strong>و</strong> علت <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی اش را دارد. اما [هدف <strong>و</strong><br />
علتش] چیست؟<br />
ا<strong>و</strong>لاً هبرنبرر مذهبىببىی است، <strong>و</strong> بنابراین هبرنبرری بسیار مجممجحافظه کار است. به علا<strong>و</strong>ه عمدتاً هبرنبرر گمنام است.<br />
آفرینش های هبرنبرری بزرگی ب<strong>و</strong>ده است، بله، اما نام آبهنبهها که خلق شان کرده اند را بمنبممی دانیم. رامبرببرراند مصری<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد، پیکاس<strong>و</strong>ی مصری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد <strong>و</strong> علتش هم این است که هبرنبرر هم اشبرتبررا کی <strong>و</strong> اجتماعی ب<strong>و</strong>د،<br />
نه فردی. این <strong>و</strong>ظیفه ی طبقه ی کاهن ب<strong>و</strong>د که هبرنبرر را کنبرتبررل کند. آبهنبهها ب<strong>و</strong>دند که مطلقاً بمتبممام ق<strong>و</strong>اعدش را تعیبنیبنن<br />
می کردند، هبرنبررمندان بمنبممی ت<strong>و</strong>انستند یک میلیمبرتبرر فراتر بر<strong>و</strong>ند. همھهممبنیبنن رژ بمیبمم بازدارنده است که فقدان عجیب<br />
رشد هبرنبرر مصر را در گذر د<strong>و</strong>ران هزار ساله ت<strong>و</strong>جیه می کند. با اینکه بهببههبرتبررین ت<strong>و</strong>لیداتش مسلماً بسیار عالىللىی<br />
هستند، اما به بجنبجح<strong>و</strong>ی فاقد آن زندگی هبرنبرر ی<strong>و</strong>نان است.<br />
این هبرنبرر است که به س<strong>و</strong>ی خلق تص<strong>و</strong>یر یک انسان هدف گبریبرری شده است: خدا‐شاه، که در آن اهرام<br />
عظیم <strong>و</strong> آن مجممججسمه های ستبرببرر گرامی داشته شده است. در م<strong>و</strong>زه ی بریتانیا می ت<strong>و</strong>انید یک دست یکی از<br />
فراعنه را بیابید <strong>و</strong> این دست به تنهابىیبىی به بزرگی یک انسان یا شاید کمی بزرگ تر است. این هبرنبرر چبریبرزی را<br />
می گ<strong>و</strong>ید. این چبریبرزی است که می گ<strong>و</strong>ید:«من شاهم، من قدربمتبممندم، سمشسمما هیچ نیستید. پس سمشسمما همھهمم<strong>و</strong>اره مرا<br />
پرستش کرده <strong>و</strong> از من اطاعت خ<strong>و</strong>اهید کرد.»<br />
همھهممبنیبنن پیام در هبرنبرر آش<strong>و</strong>ری نبریبرز یافت می ش<strong>و</strong>د که به خاطر نب<strong>و</strong>د سنگ در ببنیبنن النهرین عمدتاً نقش برجسته<br />
است. اغلب این آثار خص<strong>و</strong>صیبىتبىی جنگا<strong>و</strong>رانه دارند. اما پیام همھهممان است. نقاشی های بسیار زنده ای از شاه<br />
در حال شکار <strong>و</strong> کشبنتبنن شبریبررها از داخل ارابه <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. آبهنبهها نشان دهنده ی دانش دقیقی از آنات<strong>و</strong>می<br />
هستند. می ت<strong>و</strong>انیم بمتبممام عضلات <strong>و</strong> رباط ها را در باز<strong>و</strong>ان قدربمتبممند پادشاه که شبریبرر را بد<strong>و</strong>ن هیچ رجمحجممی<br />
سلاخی می کند ببینیم. خ<strong>و</strong>ن از شبریبرری زجمخجممی ف<strong>و</strong>ران می زند <strong>و</strong> شبریبرری دیگر با تبریبررهای متعدد بر جا<br />
میخک<strong>و</strong>ب شده است. این تص<strong>و</strong>یری از قدرت است، نامجممجحد<strong>و</strong>د <strong>و</strong> سبریبرری ناپذیر.<br />
همھهممبنیبنن تفکر در صحنه های جنگ نبریبرز جای گرفته است. شاه ارتشش را علیه یک شهر رهبرببرری می کند. شهر<br />
<strong>و</strong>یران شده است، زنان، ک<strong>و</strong>دکان <strong>و</strong> حی<strong>و</strong>انات به عن<strong>و</strong>ان غنیمت برده می ش<strong>و</strong>ند در حالىللىی که اسرای مرد بر<br />
ر<strong>و</strong>ی زان<strong>و</strong>ان شان در مقابل بجتبجخت پادشاه طلب رحم می کند. اما رجمحجممی در کار نیست. در کنار بجتبجخت<br />
پادشاهی تلّی از سرهای بریده قرار دارد <strong>و</strong> اسرای دیگر را نبریبرز می بینیم که زنده زنده پ<strong>و</strong>ست شان کنده<br />
می ش<strong>و</strong>د. این هبرنبرر سند جامعه ای مشخص است: حک<strong>و</strong>مبىتبىی بسیار نظامی <strong>و</strong> مستبد که ت<strong>و</strong>سط خدا‐شاه اداره<br />
می ش<strong>و</strong>د که همھهممچنان که دسمشسممنانش را زیر پا خرد می کند می خندد. یک تص<strong>و</strong>یر بالاتر از بمتبممام تصا<strong>و</strong>یر دیگر<br />
قرار دارد: تص<strong>و</strong>یر شاه.<br />
در عهد باستان مهم ترین پیشرفت ها را در هبرنبرر کلاسیک ی<strong>و</strong>نان می بینیم. در آتن باستان ابزار ت<strong>و</strong>لید، علم<br />
<strong>و</strong> فن به بالاترین حد ممممممکن در د<strong>و</strong>ران باستان رسید. البته بمتبممام این دستا<strong>و</strong>ردها بر اساس کار بردگان ب<strong>و</strong>د،<br />
١٤
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
اما برای جمججممعیت آزاد آتن آزادی حقیقی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت. ر<strong>و</strong>ح این آزادی به بجنبجح<strong>و</strong>ی م<strong>و</strong>جب تسری این هبرنبرر<br />
می شد، خص<strong>و</strong>صاً در مجممججسمه های اعجاب انگبریبرزش.<br />
این هبرنبرر مانند هبرنبرر مصر نیست. این چبریبرزی کاملاً متفا<strong>و</strong>ت است. در اینجا برای بجنبجخستبنیبنن بار شک<strong>و</strong>فابىیبىی عظیم<br />
بیان بشری، فرهنگ بشری <strong>و</strong> هبرنبرر بشری را می بینیم که ‐البته به شکلی نارس‐ تص<strong>و</strong>ری به ما می دهد از<br />
اینکه آینده در س<strong>و</strong>سیالبریبرزم چگ<strong>و</strong>نه خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د. در اینجا برای بجنبجخستبنیبنن بار هبرنبرر در مجممجحت<strong>و</strong>ایش حقیقتاً انسابىنبىی<br />
می ش<strong>و</strong>د. ذهن مردم فراتر از مرزهای مجممجحد<strong>و</strong>د مذهب رفته است. فلسفه ی ی<strong>و</strong>نان دیگر به خدایان نیازی<br />
ندارد تا کائنات را ت<strong>و</strong>ضیح دهد: بمتبممام معنای فلسفه ی ی<strong>و</strong>نان تلاشی است برای یافبنتبنن ت<strong>و</strong>ضیحی برای طبیعت<br />
بد<strong>و</strong>ن خدایان.<br />
فقط به دستا<strong>و</strong>ردهای خارق العاده ی مجممججسمه سازی ی<strong>و</strong>نان نگاه کنید. این نقطه ی ا<strong>و</strong>ج پیشرفت هبرنبرر انسابىنبىی<br />
برای بسیاری از مردم است. متاسفانه بجببجخش اعظم آن ناب<strong>و</strong>د شده است، البته نه به دست بربرها، بلکه به<br />
دست مسیحیابىنبىی که به عمد مبریبرزان عمده ای از این هبرنبرر را خراب کرده <strong>و</strong> از ببنیبنن بردند. اما از این هبرنبرر<br />
حبریبررت انگبریبرز هن<strong>و</strong>ز به مقدار کافىففىی در دسبرتبررس ما هست تا زیبابىیبىی <strong>و</strong> معنایش را قدردابىنبىی کنیم.<br />
به بمتبممامی سمشسمما ت<strong>و</strong>صیه می کنم، حبىتبىی به آبهنبههابىیبىی که عادت ندارند به گالری های هبرنبرری بر<strong>و</strong>ند، که به یک گالری<br />
بر<strong>و</strong>ید <strong>و</strong> مدبىتبىی در مقابل یکی از این مجممججسمه ها بایستید. برای بجنبجخستبنیبنن بار احساس خ<strong>و</strong>اهید کرد که در<br />
حض<strong>و</strong>ر یک آفرینش انسابىنبىی حقیقی، هبرنبرر انسابىنبىی حقیقی قرار دارید. به نظر می رسد که این مجممججسمه ها با ما<br />
سخن می گ<strong>و</strong>یند، با<strong>و</strong>رتان بمنبممی ش<strong>و</strong>د که این ها از سنگ ساخته شده اند. با این حال بمتبمماماً رئالیسبىتبىی نیستند،<br />
آبجنبجچه در اینجا دارید به ط<strong>و</strong>ر دقیق رئالیسم نیست. ما شکل انسان را دار بمیبمم، زیبابىیبىی بدن عریان هم<br />
مردان <strong>و</strong> هم زنان. اما <strong>و</strong>اقعاً هبرنبرر ایده آل شده است. آن بجببجخشی از تفکر <strong>و</strong> فلسفه ی ی<strong>و</strong>نان را بازتاب می دهد<br />
که ایده آلیسم در آن نقش بسیار بزرگی را در آثار افلاط<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> فیثاغ<strong>و</strong>رس ایفا می کرد. فیثاغ<strong>و</strong>رس معتقد<br />
ب<strong>و</strong>د که ریاضیات <strong>و</strong> هارم<strong>و</strong>بىنبىیِ مبتبىنبىی بر اعداد اساس همھهممه چبریبرز ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> این با<strong>و</strong>ر برای مدبىتبىی ط<strong>و</strong>لابىنبىی تاثبریبرر<br />
شگرفىففىی بر تفکر ی<strong>و</strong>نابىنبىی داشت. بنابراین هبرنبرر ی<strong>و</strong>نابىنبىی بسیار همھهمماهنگ ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> بمتبممامی نسبت ها در آن به دقت<br />
رعایت می شد. این امر درباره ی معماری کلاسیک ی<strong>و</strong>نان نبریبرز صدق می کند.<br />
هبرنبرر رم ادامه ی هبرنبرر ی<strong>و</strong>نان است اما بسیار رئالیسبىتبىی تر. در این مقطع البته با تغیبریبرری بنیادین ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> هستیم.<br />
تارتحیتحخ هبرنبرر، پیشرفت تارتحیتحخ بشری را دقیقاً بازتاب بمنبممی دهد‐ <strong>و</strong> بمنبممی ت<strong>و</strong>اند بازتاب دهد. این برداشت نادرسبىتبىی<br />
است که هیچ ارتباطی با مارکسیسم ندارد. برای مثال، نه این امر لز<strong>و</strong>ماً صادق است که چ<strong>و</strong>ن نبریبرر<strong>و</strong>های<br />
م<strong>و</strong>لد افزایش می یابند، هبرنبرر هم الزاماً جان تازه ای می گبریبررد (همھهممان ط<strong>و</strong>ر که تارتحیتحخ نیم قرن گذشته به خ<strong>و</strong> بىببىی<br />
نشان داده است)، <strong>و</strong> نه این درست است که د<strong>و</strong>ره ی بجببجحران <strong>و</strong> اف<strong>و</strong>ل اقتصادی بمنبممی ت<strong>و</strong>اند هبرنبرر عالىللىی ت<strong>و</strong>لید کند.<br />
گاه در د<strong>و</strong>ران رک<strong>و</strong>د در اجتماع با رشد عجیب دیالکتیکی ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong> بمیبمم که در آن آ گاهی انسان به<br />
در<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>د بازمی گردد <strong>و</strong> این می ت<strong>و</strong>اند نتاتحیتحج بسیار مهم هبرنبرری <strong>و</strong> فلسفی در بر داشته باشد. این حقیقت<br />
١٥
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
دارد که در بجتبجحلیل اخبریبرر، بمتبممام فرهنگ انسابىنبىی به رشد نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد بستگی دارد. <strong>و</strong> یک فر<strong>و</strong>پاشی عم<strong>و</strong>می<br />
به ناچار در پایان به معنای فر<strong>و</strong>پاشی عم<strong>و</strong>می فرهنگ انسابىنبىی نبریبرز خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د.<br />
قر<strong>و</strong>ن تاریک<br />
داستان ک<strong>و</strong>تاه شگفت انگبریبرزی از جک لندن١٤<br />
گرنت١٥<br />
ن<strong>و</strong>یسنده ی س<strong>و</strong>سیالیست آمریکابىیبىی هست که بسیار مجممجحب<strong>و</strong>ب تد<br />
است. عن<strong>و</strong>انش «طاع<strong>و</strong>ن سرخ» است <strong>و</strong> تص<strong>و</strong>یری <strong>و</strong>حشتنا ک از آینده است. جامعه ای را ت<strong>و</strong>صیف<br />
می کند که بمتبممام بیماری ها در آن ریشه کن شده است <strong>و</strong> بیماری ناشناخته ی جدیدی که دار<strong>و</strong> بمنبممی ت<strong>و</strong>اند<br />
کنبرتبررلش کند به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د آمده <strong>و</strong> بجببجخش عمده ی جمججممعیت کره ی زمبنیبنن را می کشد. در نتیجه، بمتبممدن سق<strong>و</strong>ط<br />
می کند.<br />
این یک داستان ک<strong>و</strong>چک ه<strong>و</strong>سمشسممندانه است، یک داستان ک<strong>و</strong>تاه، چرا که رابطه ی میان نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد <strong>و</strong><br />
فرهنگ را نشان می دهد. اغلب مردم این را دست کم می گبریبررند. با این حال فر<strong>و</strong>پاشی نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد ‐<br />
علم، صنعت، تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی‐ تاثبریبرری شدید دارد. تنها در یک نسل، ک<strong>و</strong>دکابىنبىی که بعد از فاجعه به دنیا آمدند<br />
معتقد ب<strong>و</strong>دند که <strong>و</strong>قبىتبىی پدربزرگ شان ‐دانشمندی که از <strong>و</strong>یرابىنبىی بزرگ جان به در برده ب<strong>و</strong>د‐ سعی می کند<br />
به آبهنبهها ت<strong>و</strong>ضیح دهد که جامعه ای <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت که در آن ماشبنیبنن <strong>و</strong> قطار <strong>و</strong> ه<strong>و</strong>اپیما ب<strong>و</strong>د، [گفته هایش]<br />
افسانه ای خیالىللىی <strong>و</strong> مسخره است. حبىتبىی خاطره ی بمتبممدن در حال بجتبجحلیل رفبنتبنن است. در حالىللىی که پدربزرگ پبریبرر<br />
همھهممچنان به زبان انگلیسی صحیح صحبت می کند، ن<strong>و</strong>ه ها دیگر به زبابىنبىی سلیس صحبت بمنبممی کنند. آبهنبهها با<br />
صداهابىیبىی گنگ ارتباط برقرار می کنند، چرا که دیگر نیازی به صحبت کردن به زبان پیچیده <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد.<br />
خط تاربجیبجخی سبریبرری صع<strong>و</strong>دی دارد، اما سبریبرر نز<strong>و</strong>لىللىی را هم می شناسد، همھهممچ<strong>و</strong>ن زمابىنبىی که امبرپبررات<strong>و</strong>ری رم<br />
سرنگ<strong>و</strong>ن شد. در پایان، رم به دست بربرها ناب<strong>و</strong>د نشد؛ آبهنبهها فقط آخرین فشار را <strong>و</strong>ارد کردند. رم به<br />
دست تضادهای داخلی خ<strong>و</strong>دش ناب<strong>و</strong>د شد. در نتیجه ی تضادهای داخلی نظام برده داری، فر<strong>و</strong>پاشی<br />
نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد رخ داد. مسیحیان بجنبجخستبنیبنن بمنبمماینده ی جنبشی انقلابىببىی <strong>و</strong> کم<strong>و</strong>نیسبىتبىی ب<strong>و</strong>دند که مدافعان نظام<br />
فاسد قدبمیبمم با انزجار از آن به عن<strong>و</strong>ان مذهب زنان <strong>و</strong> برده ها یاد می کردند. چنان که اغلب در جنبش های<br />
انقلابىببىی فقرا <strong>و</strong> مجممجحر<strong>و</strong>مان پیش می آید، مسیحیان بجنبجخستبنیبنن که به دنیا به عن<strong>و</strong>ان شر پشت کرده ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> از<br />
زندگی بجتبججملابىتبىی طبقات ثر<strong>و</strong>بمتبممند ‐«مادر هرزگی ها <strong>و</strong> پلیدی های زمبنیبنن»‐ برائت جسته ب<strong>و</strong>دند، سرشار از<br />
ر<strong>و</strong>حیه ای راسخ ب<strong>و</strong>دند که عمیقاً در برابر هبرنبرر، فرهنگ <strong>و</strong> علم خصمانه ب<strong>و</strong>د.<br />
در این د<strong>و</strong>ران، حد<strong>و</strong>د قرن پنجم، بزرگ ترین جنبش مردمی بمتبممام تارتحیتحخ بشری رخ داد. با جابجببججابىیبىی قبایل<br />
ژرمن <strong>و</strong> اسلا<strong>و</strong> به س<strong>و</strong>ی غرب، جامعه ی برده داری قدبمیبمم سق<strong>و</strong>ط کرد، هرچند که در حقیقت به هر حال در<br />
Jack London ١٤<br />
١٦<br />
Ted Grant ١٥
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
حال فر<strong>و</strong>پاشی ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> همھهممراه با این فر<strong>و</strong>پاشی، فر<strong>و</strong>پاشی کامل فرهنگ نبریبرز رخ داد. من فکر می کنم تص<strong>و</strong>ر<br />
عمق این فر<strong>و</strong>پاشی دش<strong>و</strong>ار است. بگذارید تنها یک <strong>و</strong>اقعیت به سمشسمما بگ<strong>و</strong> بمیبمم که بسیار گ<strong>و</strong>یای [<strong>و</strong>ضعیت] قر<strong>و</strong>ن<br />
<strong>و</strong>سطی است. در سال ١۵٠٠، پس از صدها سال بىببىی ت<strong>و</strong>جهی، جاده هابىیبىی که به دست رمی ها ساخته شده<br />
ب<strong>و</strong>د همھهممچنان بهببههبرتبررین جاده های قاره ی ار<strong>و</strong>پا ب<strong>و</strong>دند. سایر جاده ها اغلب چنان در <strong>و</strong>ضعیت خرابىببىی ب<strong>و</strong>دند که<br />
غبریبررقابل استفاده ب<strong>و</strong>دند. بمتبممام بنادر ار<strong>و</strong>پابىیبىی نبریبرز تا قرن ١٨ که بجتبججارت شر<strong>و</strong>ع به جان گرفبنتبنن کرد همھهممبنیبنن<br />
<strong>و</strong>ضعیت را داشتند.<br />
از جمججممله ی هبرنبررهای گمشده بنّابىیبىی ب<strong>و</strong>د. در بمتبممام آلمللممان، هلند، انگلستان <strong>و</strong> اسکاندینا<strong>و</strong>ی در ط<strong>و</strong>ل ١٠ قرن<br />
عملاً هیچ ساختمان سنگی جز کلیسا ساخته نشد. به عبارت دیگر در نتیجه ی فر<strong>و</strong>پاشی نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد،<br />
اف<strong>و</strong>ل کامل فرهنگی رخ داده ب<strong>و</strong>د. بجتبجحت شرایط چنبنیبنن فر<strong>و</strong>پاشی <strong>و</strong>حشتنا کی، چرا از <strong>و</strong>ضعیت ت<strong>و</strong>ده ها گفته<br />
ش<strong>و</strong>د؟ بگذارید چکیده ای را از ن<strong>و</strong>یسنده ی قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطابىیبىی نقل ق<strong>و</strong>ل کنم، راهبىببىی به نام الفریک١٦<br />
<strong>و</strong>ینچسبرتبرر که کتابىببىی درباره ی آم<strong>و</strong>زش مکالمللممه ی لاتبنیبنن ن<strong>و</strong>شت:<br />
استاد: مرد شخم زن، چه می کبىنبىی؟ کارت را چگ<strong>و</strong>نه ابجنبججام می دهی؟<br />
در<br />
شا گرد: من بسیار سخت کار می کنم، آقا. هنگام سحر ببریبرر<strong>و</strong>ن می ر<strong>و</strong>م تا گا<strong>و</strong>های نر را به مزرعه ببرببررم <strong>و</strong><br />
آبهنبهها را به گا<strong>و</strong>آهن ببندم. هر چه زمستان سخت باشد هم از ترس اربابمببمم جرأت بمنبممی کنم در خانه بمببممابمنبمم؛ <strong>و</strong><br />
<strong>و</strong>قبىتبىی که به گا<strong>و</strong> افسار زدم <strong>و</strong> تیغه ی خیش را آماده کردم <strong>و</strong> مجممجحکم به خیش بستم، هر ر<strong>و</strong>ز باید یک<br />
جریب یا بیشبرتبرر را شخم بزبمنبمم.<br />
استاد: آیا کسی را هم با خ<strong>و</strong>د داری؟<br />
شا گرد: پسری دارم که گا<strong>و</strong> را با مهمبریبرز می راند، <strong>و</strong> ا کن<strong>و</strong>ن به خاطر سرما <strong>و</strong> فریاد زدن صدایش گرفته<br />
است.<br />
استاد: در ط<strong>و</strong>ل ر<strong>و</strong>ز چه کار دیگری باید ابجنبججام دهی؟<br />
شا گرد: بسیار بیشبرتبرر از این. باید آخ<strong>و</strong>ر گا<strong>و</strong>ها را از کاه پر کنم <strong>و</strong> به آبهنبهها آب بدهم <strong>و</strong> سرگبنیبنن ها را ببریبرر<strong>و</strong>ن<br />
ببرببررم.<br />
استاد: <strong>و</strong> این کار سخت است؟<br />
شا گرد: بله، سخت است، چ<strong>و</strong>ن آزاد نیستم.<br />
ظه<strong>و</strong>ر نظام فئ<strong>و</strong>دالىللىی همھهممراه با د<strong>و</strong>ران ط<strong>و</strong>لابىنبىی ایستابىیبىی فرهنگی ب<strong>و</strong>د. به استثناء د<strong>و</strong> اخبرتبرراع، آسیاب آبىببىی <strong>و</strong><br />
بادی، در حد<strong>و</strong>د هزار سال <strong>و</strong>اقعاً هیچ اخبرتبرراعی ابجنبججام نشد. <strong>و</strong> حال بمتبممام فرهنگ بجتبجحت سلطه ی کلیسای<br />
کات<strong>و</strong>لیک ب<strong>و</strong>د. البته اشاره ی من به فرهنگ ار<strong>و</strong>پابىیبىی است، چرا که متاسفانه فرصت ندارم که به فرهنگ<br />
جهابىنبىی ببرپبرردازم. زمان زیادی می برد. مسئله ی فرهنگ آسیا، خا<strong>و</strong>رمیانه، آفریقا <strong>و</strong> آمریکای لاتبنیبنن را<br />
١٧<br />
Aelfric ١٦
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
می بایست در فرصت دیگری باز کنیم. همھهممبنیبنن بس که رک<strong>و</strong>د فرهنگی در ار<strong>و</strong>پای قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی در جهان<br />
اسلام صادق نب<strong>و</strong>د. هنگامی که ار<strong>و</strong>پای مسیحی غرق در بربریت ب<strong>و</strong>د، در کش<strong>و</strong>رهای اسلامی خا<strong>و</strong>رمیانه <strong>و</strong><br />
اسپانیای بجتبجحت سلطه ی مسلمانان پیشرفت های علمی <strong>و</strong> هبرنبرری چشمگبریبرری ص<strong>و</strong>رت می گرفت که بعدها به<br />
بار<strong>و</strong>ری فرهنگ ار<strong>و</strong>پا کمک کرد. بسیاری از یافته های عرب ها <strong>و</strong> ایرابىنبىی ها نبریبرز به ن<strong>و</strong>به ی خ<strong>و</strong>د ریشه در هند<br />
داشت.<br />
با این حال، در اینجا به رشد سرمایه داری می پرداز بمیبمم که به عن<strong>و</strong>ان یک پدیده ی عمدتاً ار<strong>و</strong>پابىیبىی آغاز شد.<br />
از مشخصات قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی در ار<strong>و</strong>پا، دیکتات<strong>و</strong>ری فرهنگی کلیسا است که نفی کامل فرهنگ کلاسیک ب<strong>و</strong>د.<br />
هبرنبرر ی<strong>و</strong>نان <strong>و</strong> رم شکل انسابىنبىی را گرامی می داشت. هبرنبرر مسیحی فئ<strong>و</strong>دال نه تنها شکل انسابىنبىی، بلکه جهان <strong>و</strong><br />
بمتبممام فعالیت های حیابىتبىی انسانیت را پس می زند. چشم زنان <strong>و</strong> مردان را به س<strong>و</strong>ی آسمسسممان ها می گرداند، به ما<br />
می آم<strong>و</strong>زد که این جهان، جهان اهر بمیبممنان <strong>و</strong> شیاطبنیبنن است، شر است، <strong>و</strong> بدن شر است، ر<strong>و</strong>ابط میان زن <strong>و</strong><br />
مرد شر است. زنان مشخصاً به دیده ی شر نگریسته می شدند، از همھهممان کتاب ا<strong>و</strong>ل خلقت [در ابجنبججیل] به ما<br />
می گ<strong>و</strong>ید که بمتبممام زیان های ن<strong>و</strong>ع بشر از زنان می آید («گناه بجنبجخستبنیبنن»).<br />
م<strong>و</strong>سیقی اساساً در کلیساها ممممممن<strong>و</strong>ع شد. نقل ق<strong>و</strong>لىللىی از سنت ت<strong>و</strong>ماس می آ<strong>و</strong>رم که در کتابش «س<strong>و</strong>ما تئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژیکا»<br />
درباره ی شر سازها هشدار می دهد. ا<strong>و</strong> چنبنیبنن می گ<strong>و</strong>ید:«سازها از عبادت <strong>و</strong> از کلیساها خارج شدند، چرا<br />
که شکل بدن را دارند. آبهنبهها دابمئبمماً مزاحم ذهن می ش<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> حبىتبىی انسان را به لذت جنسی تش<strong>و</strong>یق می کنند.»<br />
چه فکر <strong>و</strong>حشتنا کی، انسان را به لذت جنسی تش<strong>و</strong>یق کنند!<br />
نقطه ی ا<strong>و</strong>ج این فرهنگ، این هبرنبرر، کلیساهای قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی، کلیساهای گ<strong>و</strong>تیک، باز مانند مجممججسمه های مصری<br />
فراعنه بیانیه ای ساخته شده از سنگ است. <strong>و</strong>ارد یکی از این کلیساها می ش<strong>و</strong>ید <strong>و</strong> بلافاصله صدایتان را<br />
پایبنیبنن می آ<strong>و</strong>رید، تاریک است، ن<strong>و</strong>ر تنها از پنجره های شیشه ای گاه رنگی <strong>و</strong>ارد می ش<strong>و</strong>د، تنها رنگی که در<br />
آبجنبججا <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. تص<strong>و</strong>یری عرفابىنبىی از تاریکی ر<strong>و</strong>ح، <strong>و</strong> این بناهای عظیم که به بالا اشاره می کنند، به<br />
آسمسسممان ها اشاره می کنند، ط<strong>و</strong>ری طراحی شده اند که زنان <strong>و</strong> مردان احساس ک<strong>و</strong>چک <strong>و</strong> بىببىی اهمھهممیت ب<strong>و</strong>دن کنند.<br />
بسیاری از مردم این هبرنبرر را بجتبجحسبنیبنن می کنند ‐هر چند شخصاً برای من جالب نیست. از نظر من هبرنبرری<br />
عمیقاً غبریبررانسابىنبىی است‐ بیابىنبىی سنگی از بیگانه سازی انسانیت از <strong>و</strong>ضعیت انسابىنبىی خ<strong>و</strong>دش.<br />
بجببجحران فئ<strong>و</strong>دالیسم<br />
در بمتبممام این د<strong>و</strong>ران میلی<strong>و</strong>ن ها مرد <strong>و</strong> زن بجتبجحت سلطه ی این دیکتات<strong>و</strong>ری معن<strong>و</strong>ی به دنیا آمدند، زندگی<br />
کردند <strong>و</strong> مردند. حبىتبىی بمنبممی ت<strong>و</strong>انستند درک کنند که در کلیساها چه گفته می ش<strong>و</strong>د، چ<strong>و</strong>ن به لاتبنیبنن گفته<br />
می شد. با این حال ببریبرر<strong>و</strong>ن از کلیسا خ<strong>و</strong>رشید می درخشید، پرندگان می خ<strong>و</strong>اندند، زنان <strong>و</strong> مردان عشق<br />
١٨
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
می <strong>و</strong>رزیدند، رقص <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی ادامه یافت <strong>و</strong> بهنبههایتاً تغیبریبرری در مجممجحت<strong>و</strong>ای طبقابىتبىی جامعه با پیامدهای مهم هبرنبرری<br />
دار بمیبمم.<br />
حال در مرحله ی اخبریبرر فئ<strong>و</strong>دالیسم، ا<strong>و</strong>اخر قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی، شاید از قرن سبریبرزده به بعد جامعه <strong>و</strong>ارد بجببجحرابىنبىی<br />
جدی می ش<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> هنگامی که یک جامعه <strong>و</strong>ارد این ن<strong>و</strong>ع از بجببجحران می ش<strong>و</strong>د، می ت<strong>و</strong>اند مدبىتبىی ط<strong>و</strong>لابىنبىی د<strong>و</strong>ام<br />
بیا<strong>و</strong>رد. این فرآیند خطی مستقیم نیست، بلکه می ت<strong>و</strong>اند افت <strong>و</strong> خبریبرزهابىیبىی داشته باشد، اما همھهممگی در<br />
راستای همھهممان اف<strong>و</strong>ل کلی.<br />
در چنبنیبنن د<strong>و</strong>ره هابىیبىی، مردم احساس می کنند که جامعه در بجببجحران است، نه فقط به دلایل اقتصادی، <strong>و</strong> حبىتبىی<br />
می ش<strong>و</strong>د بگ<strong>و</strong> بمیبمم نه عمدتاً به دلایل اقتصادی. احساس عم<strong>و</strong>می فر<strong>و</strong>پاشی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، بجببجحران اخلاقیات،<br />
بجببجحران خان<strong>و</strong>اده، بجببجحران کلیسا، بجببجحران اعتقاد، بجببجحران علم، بجببجحران هبرنبرر. در ا<strong>و</strong>اخر قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی هم این امر<br />
صادق ب<strong>و</strong>د. تغیبریبرری عمده در میان رتحنتحج عم<strong>و</strong>می، سق<strong>و</strong>ط، جنگ ها، بیماری های همھهممه گبریبرر <strong>و</strong> قحطی در حال<br />
<strong>و</strong>ق<strong>و</strong>ع ب<strong>و</strong>د. بسیاری از مردم معتقد ب<strong>و</strong>دند که پایان جهان دارد فرا می رسد، <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع، داشت فرا<br />
می رسید. نه پایان جهان به معنای <strong>و</strong>اقعی کلمه، بلکه پایان فئ<strong>و</strong>دالیسم، فر<strong>و</strong>پاشی نظام فئ<strong>و</strong>دالىللىی. این فکر<br />
پایان جهان در هبرنبرر در آثار ف<strong>و</strong>ق العاده بدیع پیبرتبرر بر<strong>و</strong>گل١٧ <strong>و</strong> بیش از همھهممه هبریبرر<strong>و</strong>نیم<strong>و</strong>س ب<strong>و</strong>ش١٨ بر<strong>و</strong>ز یافته<br />
است که می ت<strong>و</strong>ان در م<strong>و</strong>زه ی پراد<strong>و</strong> در مادرید اسپانیا آن را یافت.<br />
ظه<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی<br />
البته مسئله ی تعیبنیبنن کننده در اینجا ظه<strong>و</strong>ر طبقه ی انقلابىببىی جدید ب<strong>و</strong>د که جامعه ی کهن ، نظام اجتماعی ،<br />
با<strong>و</strong>رها <strong>و</strong> مذهبش را به چالش می کشید. ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی شهرها به تدرتحیتحج، تکه به تکه مکابىنبىی برای خ<strong>و</strong>د در<br />
جامعه ی فئ<strong>و</strong>دالىللىی فتح کرد. به همھهممان ترتیبىببىی که طبقه ی کارگر مدرن از طریق سازماندهی جنبش کارگری<br />
جابىیبىی در جامعه برای خ<strong>و</strong>د حک می کند.<br />
ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی شهرها را به شکل بهنبههادهابىیبىی مجممججزا برقرار کرد، نه بر اساس کشا<strong>و</strong>رزی <strong>و</strong> مناسبات قدبمیبمم فئ<strong>و</strong>دال،<br />
بلکه بر اساس بجتبججارت، بازرگابىنبىی، پ<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> <strong>و</strong>ام. آبهنبهها سبک زندگی جدیدی را گسبرتبررش دادند <strong>و</strong> در کنار آن به<br />
تدرتحیتحج سلائق جدید <strong>و</strong> مفاهیم هبرنبرری جدید <strong>و</strong> مهم تر از همھهممه مذهبىببىی جدید یعبىنبىی پر<strong>و</strong>تستانبریبرزم ظه<strong>و</strong>ر کرد.<br />
آیا تا به حال فکر کرده اید که تفا<strong>و</strong>ت نظری بنیادین میان کات<strong>و</strong>لیسبریبرزم <strong>و</strong> پر<strong>و</strong>تستانبریبرزم چیست؟ بسیاری از<br />
مردم بمنبممی ت<strong>و</strong>انند به این پرسش پاسخ دهند، اما پاسخ بسیار ساده است. مذهب کات<strong>و</strong>لیک رستگاری از<br />
طریق اعمال را آم<strong>و</strong>زش می دهد، اما مذهب پر<strong>و</strong>تستان رستگاری از طریق ابمیبممان را آم<strong>و</strong>زش می دهد. به<br />
بیابىنبىی ناشیانه ‐اما به شی<strong>و</strong>ه ای که ماهیت طبقابىتبىی این تفا<strong>و</strong>ت را آشکار می کند‐ ابمیبممان بسیار ارزان است،<br />
Pieter Bruegel the Elder ١٧<br />
١٩<br />
Hyeronimus Bosch ١٨
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
هزینه ای ندارد، در حالىللىی که اعمال معم<strong>و</strong>لاً تا حدی گران هستند. معنای طبقابىتبىی آن چیست؟ درست در<br />
قلب تفا<strong>و</strong>ت میان ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی <strong>و</strong> اشرافیت فئ<strong>و</strong>دالىللىی جای می گبریبررد.<br />
بجتبجحت سلطه ی نظام فئ<strong>و</strong>دالىللىی، نظامی مبتبىنبىی بر کشا<strong>و</strong>رزی، نیازی به ن<strong>و</strong>آ<strong>و</strong>ری نب<strong>و</strong>د، نیازی به سرمایه گذاری بر<br />
ر<strong>و</strong>ی فنا<strong>و</strong>ری اطلاعات یا هر چبریبرز مشابه دیگری نب<strong>و</strong>د (حبىتبىی ا گر فرض کنیم که در دسبرتبررس ب<strong>و</strong>د). علت این<br />
است که زمبنیبنن داران فئ<strong>و</strong>دال انب<strong>و</strong>هی از نبریبرر<strong>و</strong>ی کار رعایای بىببىی زمبنیبنن را در اختیار داشتند که عملاً برده<br />
ب<strong>و</strong>دند، به زمبنیبنن زبجنبججبریبرر شده ب<strong>و</strong>دند، هر چند رسمسسمماً آزاد ب<strong>و</strong>دند. <strong>و</strong> ا گر نبریبرر<strong>و</strong>ی کار ارزان داشته باشید،<br />
احتیاجی به ماشبنیبنن آلات ندارید تا بهببههره <strong>و</strong>ری را افزایش دهید. پس برای چه زجمحجممت ن<strong>و</strong>آ<strong>و</strong>ری به خ<strong>و</strong>د بدهید؟<br />
در جامعه ی برده داری هم <strong>و</strong>ضعیت مشابهببههی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشت. هر چند که ی<strong>و</strong>نانیان اسکندریه م<strong>و</strong>ت<strong>و</strong>ر بجببجخاری<br />
اخبرتبرراع کرده ب<strong>و</strong>دند که <strong>و</strong>اقعاً کار می کرد، اما در حد یک اسباب بازی <strong>و</strong> کنجکا<strong>و</strong>ی بد<strong>و</strong>ن کاربرد عملی بافىقفىی<br />
ماند.<br />
اما ا گر نیازی به سرمایه گذاری مجممججدد نب<strong>و</strong>د، این س<strong>و</strong>ال پیش می آید که طبقه ی حا کم با مازاد چه می کرد؟<br />
البته که همھهممیشه می ت<strong>و</strong>ان بجببجخشش کرد، <strong>و</strong> برخی از آنان <strong>و</strong>اقعاً این کار را می کردند. برخی از این افراد<br />
بسیار سخا<strong>و</strong>بمتبممند ب<strong>و</strong>دند‐ امکانش را داشتند که باشند. یا می ت<strong>و</strong>انید آن را خرج لباس ها <strong>و</strong> ج<strong>و</strong>اهرات<br />
فخرفر<strong>و</strong>شانه <strong>و</strong> چبریبرزهابىیبىی از این قبیل کنید‐ که اغلب اشراف <strong>و</strong> همھهممسران شان این کار را می کردند. یا<br />
می ت<strong>و</strong>انید آن را به کلیسا بدهید. تا ا گر زندگی خیلی بدی داشتید، چنان که بسیاری از آبهنبهها داشتند،<br />
کشیش ها تا پانصد سال برای ر<strong>و</strong>ح تان دعا کنند، تا بلیت درجه یک به قلمر<strong>و</strong> پادشاهی بهببههشت برایتان<br />
تضمبنیبنن ش<strong>و</strong>د.<br />
به همھهممبنیبنن علت است که کلیسای قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی می ت<strong>و</strong>انست با پ<strong>و</strong>لىللىی که از اشراف می گبریبررد، از پس هزینه های<br />
ساخت کلیساهای عظیم برآید. در <strong>و</strong>اقع ابجنبججیل درباره ی اینکه کلیسا یک ساختمان باشد هیچ نگفته<br />
است. عیسی مسیح در جابىیبىی می گ<strong>و</strong>ید:«هر کجا که د<strong>و</strong> یا سه نفر از سمشسمما به نام من گرد هم آیید، من همھهممابجنبججا<br />
هستم.» این همھهممان معنابىیبىی است که کلمه ی کلیسا در زبان لاتبنیبنن دارد: ecclesia به معنای گرد آمدن، به<br />
هیچ <strong>و</strong>جه ساختمان نیست.<br />
پس هنگامی که فردی به نام ل<strong>و</strong>تر پیدا شد <strong>و</strong> ابجنبججیل را به آلمللممابىنبىی ترجمججممه کرد ‐<strong>و</strong> از قضا آلمللممابىنبىی بسیار خ<strong>و</strong> بىببىی<br />
که زبان ادبىببىی مدرن را پایه ریزی کرد‐ <strong>و</strong> مردم شر<strong>و</strong>ع به خ<strong>و</strong>اندن ابجنبججیل کردند، این آغاز انقلاب ب<strong>و</strong>د.<br />
پر<strong>و</strong>تستان ها قصد کردند که اساس را بر این ابجنبججیل قرار دهند نه هیچ چبریبرز دیگر. این کلام خدا ب<strong>و</strong>د که<br />
مستقیماً بر انسان آشکار شده ب<strong>و</strong>د. می گفتند:«ا گر ابمیبممان داشته باشیم، ا گر به عیسی مسیح اعتقاد داشته<br />
باشیم از طریق ابجنبججیل بجنبججات می یابیم». <strong>و</strong> این پیامی بسیار انقلابىببىی در آن د<strong>و</strong>ران ب<strong>و</strong>د.<br />
این جمحجممله ای ر<strong>و</strong> در ر<strong>و</strong> به کلیسا، به این دیکتات<strong>و</strong>ری معن<strong>و</strong>ی ب<strong>و</strong>د؛ این ب<strong>و</strong>ر<strong>و</strong>کراسی عظیم که بسیار پرهزینه،<br />
اسرافکار <strong>و</strong> فاسد از هر نظر ب<strong>و</strong>د؛ این ر<strong>و</strong>حانیت نفرت انگبریبرز که بىببىی دلیل از آبهنبهها مالیات می گرفت. به یاد داشته<br />
٢٠
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
باشیم که در اینجا از آبجنبجچه مارکس درباره ی د<strong>و</strong>ران انباشت بد<strong>و</strong>ی ثر<strong>و</strong>ت ت<strong>و</strong>صیف می کند حرف می زنیم.<br />
ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اها می خ<strong>و</strong>استند پ<strong>و</strong>ل شان را برای مقاصد سرمایه گذاری حفظ کنند.<br />
د<strong>و</strong> قرن بعد، شعار انقلابی<strong>و</strong>ن آمریکابىیبىی «نفی مالیات بد<strong>و</strong>ن بمنبممایندگی»١٩ ب<strong>و</strong>د، در حالىللىی که در قرن ١٩،<br />
لیبرببررال ها «د<strong>و</strong>لت ارزان!»٢٠ را طلب می کردند. اما بجنبجخستبنیبنن شعار ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اها «مذهب ارزان!»٢١ ب<strong>و</strong>د. ما به<br />
این همھهممه کلیسا <strong>و</strong> این همھهممه کشیش <strong>و</strong> این همھهممه اسقف <strong>و</strong> این همھهممه پاپ نیازی ندار بمیبمم‐ این ایده ی اصلی ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong><br />
این هم البته به خ<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د بیان زیبابىیبىی شناسی هبرنبرری هم داشت.<br />
انقلاب ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی<br />
پی<strong>و</strong>ریبنتبنن های بریتانیا لباس های مشکی بسیار ساده می پ<strong>و</strong>شیدند. این به خ<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د بیانیه ای انقلابىببىی علیه<br />
ثر<strong>و</strong>بمتبممندان، علیه بمتبممام این فخرفر<strong>و</strong>شی، این آراستگی افراطی، این ج<strong>و</strong>اهرات، این فساد ب<strong>و</strong>د. تل<strong>و</strong>تحیتحح انقلابىببىی<br />
<strong>و</strong>اضحی داشت. سرمایه داری بر خلاف فئ<strong>و</strong>دالیسم یا جامعه ی برده داری، برای بجنبجخستبنیبنن بار در تارتحیتحخ<br />
درباره ی حق<strong>و</strong>ق انسان، حق<strong>و</strong>ق فرد م<strong>و</strong>عظه می کند. فردگرابىیبىی <strong>و</strong> سرمایه داری در <strong>و</strong>اقع جدابىیبىی ناپذیرند. <strong>و</strong><br />
این نتیجه ی مهمی در هبرنبرر دارد، برای بجنبجخستبنیبنن بار در تارتحیتحخ بشر، چرا که بمتبممام یا تقریباً بمتبممام هبرنبررهای پیشبنیبنن<br />
هبرنبرر گمنام ب<strong>و</strong>دند.<br />
در اینجا ظه<strong>و</strong>ر هبرنبررمندان بزرگ را شاهدبمیبمم، کسابىنبىی که به عن<strong>و</strong>ان فرد برابمیبممان شناخته شده هستند. شر<strong>و</strong>ع<br />
آن از قرن چهاردهم <strong>و</strong> پانزدهم. در ایتالیای سمشسممالىللىی <strong>و</strong> بعدها در هلند، شاهد آغاز آن د<strong>و</strong>ران شگفت انگبریبرز<br />
تارتحیتحخ بشریت هستیم که آن را رنسانس می نامیم. این هبرنبرر چه <strong>و</strong>یژگی جدیدی دارد؟ در م<strong>و</strong>رد فلاندرها<br />
٢٢افرادی مثل برادران فان آیک٢٣<br />
را دار بمیبمم، ه<strong>و</strong>برت <strong>و</strong> ژان فان آیک که م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عات مذهبىببىی را به شی<strong>و</strong>ه ای<br />
ن<strong>و</strong> نقاشی می کردند. آبهنبهها مذهبىببىی ب<strong>و</strong>دند، اما بمتبممام مجممجحت<strong>و</strong>ای این نقاشی ها متفا<strong>و</strong>ت از هبرنبرر پیشبنیبنن ب<strong>و</strong>د.<br />
ا گر به این هبرنبرر فلاندرها نگاه کنید، زنان <strong>و</strong> مردان <strong>و</strong>اقعی را می بینید، انسان د<strong>و</strong>باره به هبرنبرر باز می گردد.<br />
در فلسفه معادل این را در ظه<strong>و</strong>ر ا<strong>و</strong>مانیسم می بینیم که همھهممان تفکر ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی حق<strong>و</strong>ق افراد را بیان می کند.<br />
این ت<strong>و</strong>سط افرادی چ<strong>و</strong>ن اراسمسسمم<strong>و</strong>س٢٤ <strong>و</strong> سر ت<strong>و</strong>ماس م<strong>و</strong>ر٢٥ ارائه شد. مکاتب فکری جدید بیش از همھهممه<br />
No taxation without representation ١٩<br />
Cheap Government ٢٠<br />
Cheap religion ٢١<br />
:Flanders ٢٢ ناحیه ای در شمال غرب ار<strong>و</strong>پا که اکن<strong>و</strong>ن میان بلژیک، فرانسه <strong>و</strong> هلند تقسیم شده است <strong>و</strong> زبان شان هلندی است.<br />
Hubert van Eyck ٢٣<br />
Jan van Eyck<br />
Erasmus ٢٤<br />
٢١<br />
Sir Thomas More ٢٥
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
مجممجحص<strong>و</strong>ل ایتالیا ب<strong>و</strong>دند که هبرنبرر در آن به بالاترین نقطه ی ا<strong>و</strong>ج خ<strong>و</strong>د پس از د<strong>و</strong>ران ی<strong>و</strong>نان رسید. این بر<strong>و</strong>ز<br />
مستقیم ظه<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی ب<strong>و</strong>د.<br />
این مفه<strong>و</strong>م انقلابىببىی انسان به عن<strong>و</strong>ان فرد در آثار کسابىنبىی چ<strong>و</strong>ن ب<strong>و</strong>تیچلی٢٦<br />
به شکلی عالىللىی بر<strong>و</strong>ز می یابد. ت<strong>و</strong>لد<br />
<strong>و</strong>ن<strong>و</strong>س یکی از بزرگ ترین نقاط ا<strong>و</strong>ج بمتبممام نقاشی هاست. این نقاشی زیبا هیچ ارتباطی به قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی یا<br />
مسیحیت ندارد. س<strong>و</strong>ژه ای صرفاً بت پرستانه است: الهللهھه ی عشق، آفر<strong>و</strong>دیت در حال زایش از میان م<strong>و</strong>ج ها.<br />
در مرکز، فرم م<strong>و</strong>نث است، بدبىنبىی عریان، م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عی که از س<strong>و</strong>ی کلیسای قر<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>سطی م<strong>و</strong>رد تکفبریبرر ب<strong>و</strong>د،<br />
کلیسابىیبىی که بدن را شر می دانست <strong>و</strong> زن را منشاء گناه بجنبجخستبنیبنن. از آن س<strong>و</strong> در اینجا گرامیداشت باشک<strong>و</strong>ه<br />
بدن انسان را دار بمیبمم. این ج<strong>و</strong>هر انسابىنبىی، خ<strong>و</strong>د زندگی، راهش را به پیش باز می کند، همھهممان گ<strong>و</strong>نه که در<br />
د<strong>و</strong>ران ی<strong>و</strong>نان باستان کرده ب<strong>و</strong>د.<br />
این نقاشی آزادی ای در خ<strong>و</strong>د دارد، آن گ<strong>و</strong>نه که جسم <strong>و</strong> ام<strong>و</strong>اج کشیده شده اند، حبىتبىی باد که در طرزی که<br />
لباس های لطیف تارمانند حرکت می کنند بجتبججلی یافته است. این یک بیانیه ی انقلابىببىی است، نفی کامل بجتبجحجر<br />
پیشبنیبنن، یا<strong>و</strong>ه های عرفابىنبىی مذهبىببىی پیشبنیبنن. تاریکی پیشبنیبنن به ط<strong>و</strong>ر کامل تبعید شده است. اینجا همھهممه ن<strong>و</strong>ر<br />
است. هیچ چبریبرز ثابت نیست، همھهممه چبریبرز حرکت می کند، می رقصد <strong>و</strong> می خندد. اینجا بالاخره غبریبررانسابىنبىی ب<strong>و</strong>دن<br />
هبرنبرر پایان می یابد، <strong>و</strong>اقعاً هبرنبرر انسابىنبىی است.<br />
این تغیبریبرری اساسی در برداشت انسان از جهان <strong>و</strong> جایگاه ما در آن را بازتاب می دهد. این همھهممان دیدگاه<br />
جس<strong>و</strong>رانه است که در علم منجر به عصر جدید بجتبجحقیقات <strong>و</strong> آزمایشات شد <strong>و</strong> در سیاست مستقیماً منجر به<br />
تضاد ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی قیام کننده علیه اربجتبججاع کات<strong>و</strong>لیک فئ<strong>و</strong>دال شد. خص<strong>و</strong>صاً در هلند، که ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی در حال<br />
ابجنبججام <strong>مبارزه</strong> ی انقلابىببىی قهرمانانه علیه قدرت اربجتبججاعی اصلی در اسپانیا ب<strong>و</strong>د که می ت<strong>و</strong>ان آن را با امبرپبرریالیسم<br />
آمریکابىیبىی کن<strong>و</strong>بىنبىی مقایسه کرد.<br />
ش<strong>و</strong>رش هلند<br />
ش<strong>و</strong>رش هلندِ اسپانیابىیبىی مانند جنگ <strong>و</strong>یتنام <strong>و</strong> انقلاب ر<strong>و</strong>سیه در یک ترکیب <strong>و</strong>احد ب<strong>و</strong>د. این جنگی بىببىی رجمحجممانه<br />
ب<strong>و</strong>د، جنگی انقلابىببىی که در مقطعی از آن پادشاه اسپانیا بمتبممام جمججممعیت هلند را با برخی استثنائات مجممجحک<strong>و</strong>م به<br />
مرگ کرد. این د<strong>و</strong>رابىنبىی ب<strong>و</strong>د که در آن داشبنتبنن ابجنبججیل در خانه جرمی ب<strong>و</strong>د که مجممججازاتش مرگ به<br />
<strong>و</strong>حشتنا ک ترین شی<strong>و</strong>ه ی ممممممکن ب<strong>و</strong>د. هر کس که مرتد شناخته می شد ‐یعبىنبىی هر کس که با کلیسای<br />
کات<strong>و</strong>لیک م<strong>و</strong>افق نب<strong>و</strong>د‐ زنده زنده س<strong>و</strong>زانده می شد، اما ا گر اعبرتبرراف کامل می کردید <strong>و</strong> ت<strong>و</strong>به می کردید <strong>و</strong> از<br />
پر<strong>و</strong>تستانبریبرزم برائت می جستید، مادر مقدس کلیسا رأفت نشان می داد. مردان سر از تن شان جدا می شد<br />
<strong>و</strong> زنان زنده به گ<strong>و</strong>ر می شدند.<br />
٢٢<br />
Botticelli ٢٦
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
پس از د<strong>و</strong>رابىنبىی ط<strong>و</strong>لابىنبىی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی هلندی م<strong>و</strong>فق شد از اسپانیا جدا ش<strong>و</strong>د. این امر، شک<strong>و</strong>فابىیبىی بجتبججارت،<br />
بازرگابىنبىی، رفاه <strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ را آغاز کرد. این هبرنبرر هلند <strong>و</strong>یژگی های خاصی داشت. بسیاری از<br />
این شاهکارهای هلندی ر<strong>و</strong>حیه ی آس<strong>و</strong>دگی کامل، صلح <strong>و</strong> آرامش را می دمیدند. این چه معنابىیبىی دارد؟ این<br />
ریشه در د<strong>و</strong>ران پیشبنیبنن دارد. ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اهای هلندی، این تاجران ق<strong>و</strong>ی بنیه <strong>و</strong> کامیاب، پس از <strong>مبارزه</strong> ی<br />
بىببىی رجمحجممانه علیه اسپانیا فضابىیبىی برای تنفس می خ<strong>و</strong>استند، د<strong>و</strong>رابىنبىی از آرامش که بت<strong>و</strong>انند از صلح، سک<strong>و</strong>ت،<br />
آرامش <strong>و</strong> آسایش جدید لذت ببرببررند. این همھهممان چبریبرزی است که اغلب این نقاشی ها می رسانند: جامعه ای<br />
کاملاً نظم یافته <strong>و</strong> باثبات.<br />
همھهممچنبنیبنن بجنبجخستبنیبنن بار در تارتحیتحخ است که هبرنبرر <strong>و</strong>اقعاً زندگی عادی را به تص<strong>و</strong>یر می کشد، <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د عادی آرام<br />
ر<strong>و</strong>زمره ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی. در اینجا زنان گیس<strong>و</strong>ان شان را شانه می زنند، ارگ ک<strong>و</strong>چک شان را می ن<strong>و</strong>ازند یا نامه ای<br />
را می خ<strong>و</strong>انند‐ همھهممانند نقاشی های <strong>و</strong>رمبریبرر<br />
٢٧<br />
، یکی از بزرگ ترین بمنبممایندگان این مکتب. ماهیت بسیار معم<strong>و</strong>لىللىی<br />
این مناظر پاسخگ<strong>و</strong>ی نیاز ر<strong>و</strong>ابىنبىی بسیار عمیقی است. ضمناً، حبىتبىی در اینجا مسئله ی اقتصاد <strong>و</strong> طبقه خ<strong>و</strong>د را<br />
نشان می دهد.<br />
ن<strong>و</strong>عی جدید از نقاشی پا به عرصه ی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د می گذارد: طبیعت بىببىی جان. این معم<strong>و</strong>لاً متشکل از مبریبرزهابىیبىی<br />
است پر از غذاهای نسبتاً خ<strong>و</strong>ب، قرقا<strong>و</strong>ل، تنگ های شراب، سیب <strong>و</strong> می<strong>و</strong>ه های لذیذ دیگر. می<strong>و</strong>ه ها به قدری<br />
زیبا هستند که به راسبىتبىی دل تان می خ<strong>و</strong>اهد دست دراز کرده، یکی از سیب ها را برداشته <strong>و</strong> آن را بجببجخ<strong>و</strong>رید.<br />
این پیام تاجر م<strong>و</strong>فق هلندی است که می گ<strong>و</strong>ید:«من اینجا هستم! من از راه رسیده ام، ببینید از پس چه<br />
هزینه هابىیبىی برمی آبمیبمم. ببینید در آشبرپبرزخانه ام چه دارم!» حبىتبىی نقاشی گل ها هم پایه ی اقتصادی دارد، چرا<br />
که این د<strong>و</strong>ره ی بجنبجخستبنیبنن بجببجحران اقتصادی احتکار است، رس<strong>و</strong>ابىیبىی لاله های هلندی، که همھهممه گل می خ<strong>و</strong>استند<br />
<strong>و</strong> گل قیمت بالابىیبىی داشت.<br />
پ<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> هبرنبرر<br />
مبنای این هبرنبرر جدید این است که طبقه ی مصرف کننده ی جدیدی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، تاجر م<strong>و</strong>فق با خانه ای<br />
بزرگ ، دی<strong>و</strong>ارهای بسیاری که نیاز داشت پ<strong>و</strong>شانده ش<strong>و</strong>د. نقاشی ها همھهممه جا ب<strong>و</strong>دند، نقاشی ها در مغازه ها،<br />
میخانه ها <strong>و</strong> مسافرخانه ها ب<strong>و</strong>دند. در اینجا هبرنبرر به دیده ی معمابىیبىی بزرگ به معنای «هبرنبرر برای هبرنبرر» نگریسته<br />
بمنبممی شد. به عن<strong>و</strong>ان یک بجتبججارت در نظر گرفته می شد، درست مانند بمتبممام بجتبججارت های دیگر. <strong>و</strong>رمبریبرر تصا<strong>و</strong>یر<br />
بسیاری را از شهر م<strong>و</strong>طن خ<strong>و</strong>د دلفت٢٨<br />
نقاشی کرد. یک نان<strong>و</strong>ای اهل دلفت <strong>و</strong>اقعاً د<strong>و</strong> نقاشی از <strong>و</strong>رمبریبرر داشت<br />
که ا کن<strong>و</strong>ن میلی<strong>و</strong>ن ها پ<strong>و</strong>ند ارزش دارد. <strong>و</strong> علت اینکه نان<strong>و</strong>ا این د<strong>و</strong> نقاشی را داشت این ب<strong>و</strong>د که [تابل<strong>و</strong>ها]<br />
Vermeer ٢٧<br />
٢٣<br />
Delft ٢٨
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
پ<strong>و</strong>ل نان را می پرداختند: <strong>و</strong>رمبریبرر ت<strong>و</strong>انابىیبىی خرید نان نداشت. ا<strong>و</strong> در فقر مرد، همھهممانند بسیاری از هبرنبررمندان، <strong>و</strong><br />
بجتبججارت بزرگ از مجممجحل نقاشی های آبهنبهها درآمد میلی<strong>و</strong>بىنبىی کسب می کند.<br />
البته که با ظه<strong>و</strong>ر سرمایه داری، عناصر مهم پ<strong>و</strong>ل، حرص <strong>و</strong> طمع <strong>و</strong> عطش بمتبمملک اشیاء را می بینید. در<br />
انگلستان در قرن ١٧ انقلاب ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی رخ داد. در اینجا همھهممان نزاع میان اندیشه ی هبرنبرری <strong>و</strong> مذهبىببىی ن<strong>و</strong> <strong>و</strong><br />
مطلق گرابىیبىی فئ<strong>و</strong>دال را می بینیم. به نقاشی های شاه چارلز ا<strong>و</strong>ل اثر <strong>و</strong>ن دایک ٢٩ نقاش هلندی نگاه کنید که<br />
بسیاری از آبهنبهها در نشنال گالری هستند. نقاشی های بسیار زیبابىیبىی هستند از شخصیت های اشرافىففىی آراسته به<br />
ج<strong>و</strong>اهرات <strong>و</strong> لباس های مرغ<strong>و</strong>ب. دسمشسممنان شان، پی<strong>و</strong>ریبنتبنن ها لباس های سیاه می پ<strong>و</strong>شیدند <strong>و</strong> ساده می زیستند.<br />
این ها د<strong>و</strong> مفه<strong>و</strong>م مجممجختلف زیبابىیبىی شناسی هستند <strong>و</strong> د<strong>و</strong> گ<strong>و</strong>نه اخلاقیات مجممجختلف، مبتبىنبىی بر د<strong>و</strong> طبقه ی متخاصم.<br />
رخدادی مشه<strong>و</strong>ر ذهنیت متفا<strong>و</strong>ت این د<strong>و</strong> طبقه را به تص<strong>و</strong>یر می کشد؛ هنگامی که الی<strong>و</strong>ر کرام<strong>و</strong>ل٣٠<br />
انقلابىببىی<br />
انگلیسی سفارش داد تص<strong>و</strong>یرش را نقاشی کنند. ا<strong>و</strong> انقلابىببىی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ای بسیار خ<strong>و</strong> بىببىی ب<strong>و</strong>د، اما خ<strong>و</strong>ش قیافه ترین<br />
مرد جهان نب<strong>و</strong>د. کرام<strong>و</strong>ل به هبرنبررمند گفت:«مرا همھهممان ط<strong>و</strong>ر که هستم بکش، با زگیل ها <strong>و</strong> همھهممه چبریبرز.»<br />
ر<strong>و</strong>حیه ی هبرنبرری جدیدی در جریان ب<strong>و</strong>د. انقلاب انگلیس ن<strong>و</strong>یسندگان بزرگی را به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د آ<strong>و</strong>رد، همھهممچ<strong>و</strong>ن<br />
جان میلت<strong>و</strong>ن٣١ ن<strong>و</strong>یسنده ی «بهببههشت گمشده»، <strong>و</strong> اندر<strong>و</strong> مار<strong>و</strong>ل٣٢ شاعر بزرگ پبریبرر پی<strong>و</strong>ریبنتبنن. اما <strong>و</strong>قت ندارم که<br />
<strong>و</strong>ارد جزئیات ش<strong>و</strong>م.<br />
رژ بمیبمم کهن <strong>و</strong> انقلاب فرانسه<br />
ا گر به فرانسه نگاه کنیم، د<strong>و</strong>باره نزاع د<strong>و</strong> طبقه را می بینیم <strong>و</strong> نزاع د<strong>و</strong> فرهنگ بر<strong>و</strong>ز یافته در هبرنبرر. البته<br />
تکرار می کنم، نباید تلاش کرد که ر<strong>و</strong>ابط دقیق برقرار کرد، این اشتباه است. با این حال گاه به شکلی<br />
عجیب <strong>و</strong> پیچیده می ت<strong>و</strong>ان خط<strong>و</strong>ط کلی کمرنگ مناسبات اجتماعی بر<strong>و</strong>ز یافته در هبرنبرر را دید. نه همھهممیشه.<br />
فقط گاهی. گاه می ت<strong>و</strong>انید این را حبىتبىی در م<strong>و</strong>اردی غبریبررمجممجحتمل چ<strong>و</strong>ن باغبابىنبىی ببینید. تا به حال به <strong>و</strong>رسای در<br />
فرانسه رفته اید؟ شاید به باغ های مشه<strong>و</strong>رش نگاه کرده باشید. فرم های هندسی، خط<strong>و</strong>ط مستقیم.<br />
این ایده چه را بازتاب می دهد؟ این یک بیانیه هم هست. پادشاهی فئ<strong>و</strong>دال مطلقه ی فرانسه تلاش<br />
می کرد همھهممه چبریبرز را سخت کنبرتبررل کند، حبىتبىی طبیعت را. باغ های <strong>و</strong>رسای ایده ای را بیان می کنند: اینکه ما<br />
می ت<strong>و</strong>انیم همھهممه چبریبرز را کنبرتبررل کنیم، می ت<strong>و</strong>انیم حبىتبىی طبیعت را کنبرتبررل کنیم، حبىتبىی درختان، حبىتبىی<br />
ر<strong>و</strong>دخانه ها، حبىتبىی جمچجممن ها باید از ما اطاعت کنند. بجتبججلی هبرنبرری این ایده کلاسیسیسم است که تلاش می کند<br />
Van Dyke ٢٩<br />
Oliver Cromwell ٣٠<br />
John Milton ٣١<br />
٢٤<br />
Andrew Marvell ٣٢
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
ق<strong>و</strong>اعد انعطاف ناپذیری را برای درام برقرار کند، بر اساس س<strong>و</strong>ءبرداشت از آبجنبجچه که ارسط<strong>و</strong> ن<strong>و</strong>شته ب<strong>و</strong>د.<br />
درام می بایست در ٢۴ ساعت، در یک مکان رخ دهد، بمنبممی ت<strong>و</strong>انید کمدی را با تراژدی در هم بیامبریبرزید.<br />
آبهنبهها به شکسپبریبرر که ا<strong>و</strong> را یک <strong>و</strong>حشی نادان می پنداشتند می خندیدند، چرا که کمدی <strong>و</strong> تراژدی را با هم<br />
درآمیخته ب<strong>و</strong>د.<br />
کمی پیش از انقلاب، د<strong>و</strong>لت فرانسه <strong>و</strong>رشکست شده ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> زمبنیبنن زیر پای پادشاهی می لرزید. بنابراین به<br />
بجنبجح<strong>و</strong>ی انتظار می رفت که خص<strong>و</strong>صیت هبرنبرر طبقه ی حا کم در این د<strong>و</strong>ران می بایست دارای مقادیر زیادی از<br />
عنصر فرار از <strong>و</strong>اقعیت باشد. دنیای غبریبرر<strong>و</strong>اقعی که در نقاشی های <strong>و</strong>ات<strong>و</strong>٣٣<br />
بازتابىببىی <strong>و</strong>فادارانه از دنیابىیبىی ر<strong>و</strong>یابىیبىی<br />
ب<strong>و</strong>د که طبقه ی حا کم فاسد <strong>و</strong> فلک زده ی فرانسه در <strong>و</strong>اقع در آن زندگی می کردند. ماری آنت<strong>و</strong>انت ٣٤<br />
دست<strong>و</strong>ر داده ب<strong>و</strong>د «مزرعه »ای در املا کش بسازند که در آن مانند یک چ<strong>و</strong>پان لباس می پ<strong>و</strong>شید. در همھهممبنیبنن<br />
حبنیبنن، در دنیای <strong>و</strong>اقعی، چ<strong>و</strong>پان های <strong>و</strong>اقعی فرانس<strong>و</strong>ی از دش<strong>و</strong>اری هابىیبىی رتحنتحج می بردند که در دنیای مصن<strong>و</strong>عی<br />
ماری آنت<strong>و</strong>انت هیچ بازتابىببىی بمنبممی یافت.<br />
همھهممان جن<strong>و</strong>ن کنبرتبررل همھهممه چبریبرز، <strong>و</strong> نبریبرز این دنیای ر<strong>و</strong>یابىیبىی در سال ١٧٨٩ فر<strong>و</strong>ربجیبجخت. انقلاب فرانسه همھهممه چبریبرز را<br />
زیر<strong>و</strong>ر<strong>و</strong> کرد. زمینه ی انقلاب فرانسه پیش تر ت<strong>و</strong>سط <strong>مبارزه</strong> ی ایدئ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژیک خص<strong>و</strong>صاً در قلمر<strong>و</strong> فلسفه آماده<br />
شده ب<strong>و</strong>د. انقلاب این <strong>مبارزه</strong> را به هبرنبرر آ<strong>و</strong>رد که بد<strong>و</strong>اً در قالب نئ<strong>و</strong>کلاسیسیسم در آثار دا<strong>و</strong>ید ٣٥ هبرنبررمند<br />
انقلابىببىی بزرگ <strong>و</strong> بعدها در رمانتیسیسم بجتبججلی یافت.<br />
ممممممکن است بگ<strong>و</strong>یید که چه تفا<strong>و</strong>بىتبىی میان کلاسیسیسم پیشبنیبنن <strong>و</strong> کلاسیسیسم جدید است؟ یک تفا<strong>و</strong>ت<br />
دارد. کلاسیسیسم سلطنبىتبىی مبتبىنبىی بر هبرنبرر فاسد امبرپبررات<strong>و</strong>ری رم ب<strong>و</strong>د، کلاسیسیسم انقلاب فرانسه به<br />
جمججممه<strong>و</strong>ری رم بازمی گشت <strong>و</strong> خصلبىتبىی انقلابىببىی داشت. از ر<strong>و</strong>حیه ی قهرمانانه <strong>و</strong> فدا کاری برای مصلحت مشبرتبررک<br />
یعبىنبىی <strong>و</strong>طن پرسبىتبىی برافر<strong>و</strong>خته می شد. این ها کیفیابىتبىی ب<strong>و</strong>د که ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی انقلابىببىی به آن نیاز داشت تا رژ بمیبمم<br />
قدبمیبمم را برانداخته <strong>و</strong> در مقابل مجممججم<strong>و</strong>ع قدرت پادشاهی های ار<strong>و</strong>پا قدرت را در دست نگه دارد.<br />
Jean-Antoine Watteau ٣٣<br />
Marie Antoinette ٣٤<br />
٢٥<br />
Jacques-Louis David ٣٥
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
آثار انقلاب فرانسه<br />
انقلاب فرانسه تاثبریبرر بسیاری داشت، نه تنها در فرانسه، بلکه در مقیاسی جهابىنبىی. در انگلستان مجممججم<strong>و</strong>عه ای<br />
بمتبممام از شعرای بزرگ، برخی از بزرگ ترین شعرای انگلستان، بایر<strong>و</strong>ن٣٦ ، شلی٣٧ ، <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث٣٨ ، ک<strong>و</strong>لرتحیتحج٣٩ ،<br />
رابرت برنز٤٠در اسکاتند، <strong>و</strong>یلیام بلیک٤١ ، ن<strong>و</strong>یسنده ای بسیار مبتکر <strong>و</strong> هبرنبررمندی که به قدری پیشرفته ب<strong>و</strong>د<br />
که در د<strong>و</strong>ران خ<strong>و</strong>د دی<strong>و</strong>انه تلقی می شد. ا گر درست به یاد بیا<strong>و</strong>رم، پایان عمرش را در آسایشگاه ر<strong>و</strong>ابىنبىی<br />
سبرپبرری کرد. <strong>و</strong> ا کن<strong>و</strong>ن به عن<strong>و</strong>ان هبرنبررمند <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسنده ای بزرگ شناخته می ش<strong>و</strong>د.<br />
بمتبممام این ن<strong>و</strong>یسندگان بزرگ مشتاقانه انقلاب فرانسه را پشتیبابىنبىی می کردند، هر چند که کاری خطرنا ک ب<strong>و</strong>د.<br />
در بریتانیا سرک<strong>و</strong>ب <strong>و</strong>حشتنا کی در جریان ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong>یلیام بلیک ن<strong>و</strong>شته ب<strong>و</strong>د که ا گر عیسی مسیح در بریتانیا<br />
زنده ب<strong>و</strong>د، به زندان انداخته می شد. <strong>و</strong>یلیام <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث در د<strong>و</strong>ران انقلاب حض<strong>و</strong>ر داشت، در فرانسه ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong><br />
در شعر عالىللىی خ<strong>و</strong>د، پیش درآمد، ابیات شگفت انگبریبرز زیر را ن<strong>و</strong>شت:<br />
«سعادبىتبىی ب<strong>و</strong>د در آن صبح زنده ب<strong>و</strong>دن، اما ج<strong>و</strong>ان ب<strong>و</strong>دن سعادبىتبىی بسیار [بیشبرتبرر].»<br />
بعدها هنگامی که م<strong>و</strong>ج انقلابىببىی فر<strong>و</strong>کش کرد <strong>و</strong> بناپارتیست های مجممجخالف قدرت را به دست گرفتند، <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث<br />
<strong>و</strong> ک<strong>و</strong>لرتحیتحج جنبش را ترک کردند. پس از دچار شدن انقلاب ر<strong>و</strong>سیه به ضدانقلاب استالیبىنبىی هم اتفافىقفىی مشابه<br />
این افتاد. اما همھهممه تسلیم نشدند. شلی شاعری شگفت آ<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د که به طرز غم انگبریبرزی ج<strong>و</strong>ان مرگ شد.<br />
مارکس، شلی را که مطلقاً بر عقاید انقلابىببىی اش است<strong>و</strong>ار ب<strong>و</strong>د، همھهممچ<strong>و</strong>ن شاعر بزرگ اسکاتلندی رابرت برنز<br />
بسیار بجتبجحسبنیبنن می کرد.<br />
تنها در بریتانیا نب<strong>و</strong>د که ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> شعرای شناخته شده از انقلاب فرانسه الهللهھام گرفتند. در آلمللممان، گ<strong>و</strong>ته<br />
<strong>و</strong> شیلر مشتاقانه انقلاب فرانسه را پذیرفتند <strong>و</strong> در عرصه ی م<strong>و</strong>سیقی، بزرگ ترین نابغه ی م<strong>و</strong>سیقی در ط<strong>و</strong>ل<br />
تارتحیتحخ، ل<strong>و</strong>د<strong>و</strong>یگ <strong>و</strong>ان بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن تا پایان عمرش هرگز در پشتیبابىنبىی از ایده آل های انقلاب فرانسه تردید نکرد.<br />
ممممممکن است ببرپبررسید که آیا امکان دارد که ایده ی آن انقلاب را در م<strong>و</strong>سیقی متجلی کرد؟ پاسخ می دهم<br />
بله. بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن یک انقلابىببىی م<strong>و</strong>سیقابىیبىی ب<strong>و</strong>د که الهللهھامش را از انقلاب بر می گرفت. هر یک از سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی های بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن را<br />
با هر آبجنبجچه پیش تر آمده مقایسه کنید، بلافاصله مت<strong>و</strong>جه می ش<strong>و</strong>ید که کاملاً جدید است. <strong>و</strong> این در ذات بمتبممام<br />
هبرنبررهای عالىللىی است که باید چبریبرزی ن<strong>و</strong> باشد، چبریبرزی که حرفىففىی ن<strong>و</strong> به ما بزند.<br />
Byron ٣٦<br />
Shelley ٣٧<br />
Wordsworth ٣٨<br />
Coleridge ٣٩<br />
Robert Burns ٤٠<br />
٢٦<br />
William Blake ٤١
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
بعضی از سمشسمما شاید داستان سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی س<strong>و</strong>م بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن را، که نامش سمسسممف<strong>و</strong>بىتبىی ار<strong>و</strong>یکا٤٢<br />
یعبىنبىی سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی یک قهرمان<br />
است، بدانید. این خ<strong>و</strong>د ر<strong>و</strong>حیه ی انقلاب فرانسه در م<strong>و</strong>سیقی است. شک دارید، فکر می کنید که از<br />
خ<strong>و</strong>دم در می آ<strong>و</strong>رم؟ اما این <strong>و</strong>اقعیبىتبىی کاملاً مستند است! بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن فکر می کرد که ناپلئ<strong>و</strong>ن ادامه ای بر<br />
انقلاب فرانسه است <strong>و</strong> می خ<strong>و</strong>است سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی س<strong>و</strong>مش را به ا<strong>و</strong> تقدبمیبمم کند. در <strong>و</strong>اقع قرار ب<strong>و</strong>د نامش سمسسممف<strong>و</strong>بىتبىی<br />
ناپلئ<strong>و</strong>ن باشد.<br />
هنگامی که در میانه ی ن<strong>و</strong>شبنتبنن آن ب<strong>و</strong>د، شنید که ناپلئ<strong>و</strong>ن به عن<strong>و</strong>ان امبرپبررات<strong>و</strong>ر تاجگذاری کرده است. به<br />
سرعت قلمش را برداشت <strong>و</strong> نام ناپلئ<strong>و</strong>ن را از صفحه ی نت خط زد. این صفحه ی کاغذ هن<strong>و</strong>ز م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د است<br />
<strong>و</strong> می ت<strong>و</strong>انید آن را در م<strong>و</strong>زه ببینید، <strong>و</strong> می ت<strong>و</strong>انید ببینید که آن قدر با عصبانیت آن را خط زده ب<strong>و</strong>د که کاغذ را<br />
س<strong>و</strong>راخ کرد. ا<strong>و</strong> نام سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی را به سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی ار<strong>و</strong>یکا تغیبریبرر داد، به یاد یک قهرمان.<br />
حال، شاید بسیاری از سمشسمما م<strong>و</strong>سیقی کلاسیک را د<strong>و</strong>ست نداشته باشید. حیف. اما دع<strong>و</strong>ت تان می کنم که<br />
فقط به د<strong>و</strong> ثانیه ی ا<strong>و</strong>ل این سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی گ<strong>و</strong>ش کنید. این انقلاب در م<strong>و</strong>سیقی است. پیش از آن مردم ‐البته<br />
مردم ثر<strong>و</strong>بمتبممند، به کنسرت سمسسممف<strong>و</strong>نیک می رفتند، می نشستند، خ<strong>و</strong>اب شان می برد، شاید، یا چند ن<strong>و</strong>ای دلنشبنیبنن<br />
را س<strong>و</strong>ت می زدند <strong>و</strong> به خانه می رفتند. این کار را با بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن بمنبممی ش<strong>و</strong>د کرد. سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی ار<strong>و</strong>یکا با د<strong>و</strong> ضربه ی<br />
سنگبنیبنن آغاز می ش<strong>و</strong>د، مانند مشبىتبىی که بر مبریبرز یا بر در می ک<strong>و</strong>بد. م<strong>و</strong>سیقی نیست، آهنگ نیست، فراخ<strong>و</strong>ابىنبىی برای<br />
ت<strong>و</strong>جه است، یا به بیان بهببههبرتبرر، فراخ<strong>و</strong>ابىنبىی برای مسلح شدن.<br />
سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی پنجم بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن شناخته شده تر است، با بمتبممی بسیار مشه<strong>و</strong>ر آغاز می ش<strong>و</strong>د. باز هم <strong>و</strong>اقعاً آهنگ نیست.<br />
نیک<strong>و</strong>لاس هارنانک<strong>و</strong>رت٤٣<br />
رهبرببرر ارکسبرتبرر آلمللممابىنبىی گفته است:«این م<strong>و</strong>سیقی نیست، آش<strong>و</strong>ب گری سیاسی است.<br />
دارد به ما می گ<strong>و</strong>ید:‘این دنیا بد است، این دنیا نادرست است، ما باید تغیبریبررش دهیم. بر<strong>و</strong> بمیبمم!‘» این<br />
هرنانک<strong>و</strong>رت است که این را می گ<strong>و</strong>ید، نه من. <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع، اخبریبرراً جان الی<strong>و</strong>ت گاردنر٤٤<br />
رهبرببرر ارکسبرتبرر انگلیسی<br />
دریافته است که سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی پنجم بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن بر اساس آهنگ های انقلابىببىی فرانسه است. بله، م<strong>و</strong>سیقی می ت<strong>و</strong>اند<br />
بجتبججلی بجببجخش انقلاب باشد، <strong>و</strong> بجتبججلی بجببجخش انقلاب هم هست.<br />
این رابطه ی میان هبرنبررمند <strong>و</strong> اجتماع رابطه ای دیالکتیکی است. هبرنبرر می بایست از فرد برآید، یا به عباربىتبىی<br />
از قلب برآید. اما ممممممکن است لحللححظابىتبىی باشد که تضادهای در<strong>و</strong>بىنبىی شخص بت<strong>و</strong>اند با تضادهای اجتماعی گسبرتبررده<br />
مصادف ش<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> این می ت<strong>و</strong>اند هبرنبرری عالىللىی به <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بیا<strong>و</strong>رد، همھهممان ط<strong>و</strong>ر که در م<strong>و</strong>رد بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن صادق ب<strong>و</strong>د.<br />
زندگی شخصی بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن پر از تراژدی ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> در سن ٢٨ سالگی شر<strong>و</strong>ع به ناشن<strong>و</strong>ا شدن کرد. تا هنگامی<br />
که سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی بهنبههم اش، سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی کر بزرگش را ساخت، کاملاً ناشن<strong>و</strong>ا ب<strong>و</strong>د.<br />
Eroica ٤٢<br />
Nicholas Harnancourt ٤٣<br />
٢٧<br />
John Elliot Gardener ٤٤
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
این یک زندگی پر از رتحنتحج ب<strong>و</strong>د، که البته در م<strong>و</strong>سیقی اش هم بازتاب یافته است. اما بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن نابغه ب<strong>و</strong>د، <strong>و</strong> در<br />
جابىیبىی که [هر] فرد دیگری به این خاطر ناب<strong>و</strong>د می شد، بته<strong>و</strong><strong>و</strong>ن نه تنها ناب<strong>و</strong>د نشد، بلکه بر <strong>و</strong>ضعیت شخصی<br />
خ<strong>و</strong>د فائق آمده <strong>و</strong> در م<strong>و</strong>سیقی اش نه تنها مشکل شخصی خ<strong>و</strong>د، بلکه بمتبممام تضادهای بزرگ <strong>و</strong> تنگناهای<br />
پیش ر<strong>و</strong>ی انسانیت رتحنتحج کشیده را بیان کرد.<br />
رمانتیسیسم<br />
گرایش هبرنبرری غالب در نیمه ی ا<strong>و</strong>ل قرن ن<strong>و</strong>زدهم رمانتیسیسم ب<strong>و</strong>د. معنای رمانتیسیسم چیست؟ بمنبمماینده ی<br />
چه چبریبرزی است؟<br />
در سال های ١٧٨٩-١٧٩٣ جهش بزرگ انقلابىببىی در فرانسه را شاهدبمیبمم که آینده ای بهببههبرتبرر برای بمتبممام ن<strong>و</strong>ع<br />
بشر را بر مبنای آزادی، برابری <strong>و</strong> برادری ن<strong>و</strong>ید می داد. این ها شعارهابىیبىی پرطمطراق هستند که ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی از<br />
آن استفاده می کرد تا ت<strong>و</strong>ده ها را به <strong>مبارزه</strong> برانگبریبرزد، اما با ت<strong>و</strong>جه به سطح عم<strong>و</strong>می نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد، انقلاب<br />
فرانسه منتهی به یک انقلاب ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی شد، <strong>و</strong> تنها می ت<strong>و</strong>انست به انقلابىببىی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی منتهی ش<strong>و</strong>د.<br />
با تثبیت حا کمیت ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی، بمتبممام ر<strong>و</strong>یاهای هبرنبررمندان <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>شنفکران که با انقلاب به هیجان آمده ب<strong>و</strong>دند بر<br />
باد رفت، <strong>و</strong> در ر<strong>و</strong>شنابىیبىی سرد ر<strong>و</strong>ز مجممجح<strong>و</strong> شد. به جای ایده آل های آزادی، برابری <strong>و</strong> برادری، حا کمیت<br />
بانکدار، تاجر <strong>و</strong> پ<strong>و</strong>ل ساز را داشتند. جامعه بجتبجحت سلطه ی طمع سنگدلانه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی ب<strong>و</strong>د، که چنان که<br />
اشاره کردم در رمان های بالزا ک به خ<strong>و</strong> بىببىی نشان داده شده اند.<br />
بسیاری از هبرنبررمندان <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان در <strong>و</strong>ا کنش به این امر تلاش کردند که آلبرتبررناتی<strong>و</strong>ی انقلابىببىی پیش ر<strong>و</strong> قرار<br />
دهند. آبهنبهها خش<strong>و</strong>نبىتبىی آشبىتبىی ناپذیر نسبت به ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی <strong>و</strong> حا کمیت پ<strong>و</strong>ل داشتند. <strong>و</strong> البته هبرنبرر همھهمم<strong>و</strong>اره باید برای<br />
آزادی بک<strong>و</strong>شد. هبرنبرر حقیقی می بایست آزادانه آبجنبجچه را بیان کند که در در<strong>و</strong>ن <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، نه آبجنبجچه را که از<br />
ببریبرر<strong>و</strong>ن از س<strong>و</strong>ی هر چبریبرزی [هر کسی] بجتبجحمیل شده باشد، چرا که چنبنیبنن هبرنبرری لز<strong>و</strong>ماً هبرنبرر بدی است. <strong>و</strong> بنابراین<br />
هبرنبرر کنبرتبررل د<strong>و</strong>لت را بمنبممی پذیرد، همھهممان گ<strong>و</strong>نه که دیکتات<strong>و</strong>ری مذهب <strong>و</strong> کلیسا را پس می زند. همھهممچنبنیبنن استبداد<br />
بازار را هم بمنبممی پذیرد، که دسمشسممن سرسخت هبرنبرر <strong>و</strong> خلاقیت است.<br />
در دهه های آغازین قرن ن<strong>و</strong>زدهم ‐تا شکست انقلاب ١٨۴٨‐ بسیاری از شعرا <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان مشه<strong>و</strong>ر<br />
فرانسه غرائز انقلابىببىی داشتند. دلا کر<strong>و</strong>ا٤٥ ، گ<strong>و</strong>تیه٤٦ ، د<strong>و</strong>میه٤٧ ، ب<strong>و</strong>دلر٤٨ ، همھهممگی با انقلاب ١٨۴٨ همھهممدل<br />
ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> در آن شرکت داشتند. ضمناً، حال که درباره ی این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع صحبت می کنیم، بگذارید مطلبىببىی<br />
Eugène Delacroix ٤٥<br />
Armand Gautier ٤٦<br />
Honoré-Victorin Daumier ٤٧<br />
٢٨<br />
Charles Pierre Baudelaire ٤٨
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
غبریبررمنتظره بگ<strong>و</strong> بمیبمم. یکی از کسابىنبىی که فعالانه در انقلاب آلمللممان شرکت داشت، آهنگساز ج<strong>و</strong>ابىنبىی به نام<br />
ربجیبجچارد <strong>و</strong>ا گبرنبرر ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> در آن زمان د<strong>و</strong>ست نزدیک با ک<strong>و</strong>نبنیبنن آنارشیست ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> مقاله ای بسیار خ<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> ط<strong>و</strong>لابىنبىی<br />
ن<strong>و</strong>شته ب<strong>و</strong>د با عن<strong>و</strong>ان «س<strong>و</strong>سیالبریبرزم <strong>و</strong> هبرنبرر» که ت<strong>و</strong>ضیح می دهد هبرنبرر <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی <strong>و</strong>اقعی با سرمایه داری<br />
سازش ناپذیرند.<br />
بله، اغلب هبرنبررمندان خلاق طرف طبقه ی کارگر ب<strong>و</strong>دند، طرف انقلاب ١٨۴٨. اما خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی طبقه ای<br />
بسیار ناپایدار است. خص<strong>و</strong>صاً ر<strong>و</strong>شنفکران ناپایدارند. هنگامی که انقلاب شکست خ<strong>و</strong>رد، آبهنبهها افسرده<br />
شدند، به سرعت بمتبممام ابمیبممان شان به طبقه ی کارگر را از دست دادند <strong>و</strong> به در<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>د فر<strong>و</strong> رفتند. این<br />
منشاء تاربجیبجخی به اصطلاح تئ<strong>و</strong>ری «هبرنبرر برای هبرنبرر» است که در ابتدا به آن اشاره کردم.<br />
جنبش م<strong>و</strong>س<strong>و</strong>م به سمسسممبلیسم اساساً ت<strong>و</strong>سط ب<strong>و</strong>دلر شاعر بزرگ خلق شد. اما ا<strong>و</strong> یکی از کسابىنبىی ب<strong>و</strong>د که بمتبممام<br />
امیدش به انقلاب را پس از سال ١٨۴٨ از دست داد، به در<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>د عقب نشیبىنبىی کرد <strong>و</strong> عمدتاً درباره ی<br />
م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عابىتبىی چ<strong>و</strong>ن سکس <strong>و</strong> عرفان می ن<strong>و</strong>شت، که این امر همھهممیشه درباره ی ر<strong>و</strong>شنفکران پس از شکست هر<br />
انقلاب صادق است. خ<strong>و</strong>اهید دید که همھهممبنیبنن پدیده بارها تکرار شده است.<br />
مثالىللىی از بجتبججربه ی شخصی خ<strong>و</strong>دم می زبمنبمم. در زمان انقلاب سال ١٩٧۵ در پرتغال ب<strong>و</strong>دم. در آن د<strong>و</strong>ران<br />
پس از ۵٠ سال دیکتات<strong>و</strong>ری فاشیسبىتبىی، جنبش عظیم کارگری در جریان ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong>ارد خیابان های لیسب<strong>و</strong>ن<br />
که می شدید، جمججممعیت صدها تن از مردم را می دیدید که با ش<strong>و</strong>ر بجببجحث های سیاسی می کردند <strong>و</strong> دکه های<br />
کتابفر<strong>و</strong>شی پر از آثار مارکس، لنبنیبنن، تر<strong>و</strong>تسکی <strong>و</strong> مائ<strong>و</strong> تسه ت<strong>و</strong>نگ ب<strong>و</strong>دند. بعدها د<strong>و</strong>باره به آبجنبججا رفتم، چند<br />
سال پس از شکست انقلاب، کتاب های چپ همھهممگی ناپدید شده ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> جایشان را پ<strong>و</strong>رن<strong>و</strong>گرافىففىی، کتاب های<br />
مذهبىببىی <strong>و</strong> کتاب های عرفابىنبىی گرفته ب<strong>و</strong>د.<br />
پس از شکست انقلاب بسیار عادی است که شاهد ظه<strong>و</strong>ر جریان های فرهنگی اربجتبججاعی باشیم. سپس<br />
هنگامی که انقلاب بجتبجحت تاثبریبرر بجببجحران عمیق اجتماعی به <strong>مبارزه</strong> بازمی گردد، همھهممان حرارت سابق را در میان<br />
ر<strong>و</strong>شنفکران می بینید. اما متاسفانه مجممججب<strong>و</strong>رم داستابمنبمم را کمی ک<strong>و</strong>تاه کنم. چرا که لازم است به جایگاه هبرنبرر<br />
در حال حاضر ببرپبررداز بمیبمم. همھهممچنبنیبنن باید سعی کنیم ببینیم که آیا ارتباطی میان هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> ی طبقابىتبىی<br />
هست؟<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> ی طبقابىتبىی<br />
ممممممکن است که به این پرسش پاسخ های مجممجختلفی داد. ا گر از من ببرپبررسید، که آیا باید بمتبممام هبرنبرر را از جایگاه<br />
تئ<strong>و</strong>ری مارکسیسم <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> ی طبقابىتبىی قضا<strong>و</strong>ت کنیم، می گ<strong>و</strong> بمیبمم مسخره است. هبرنبرر لز<strong>و</strong>ماً انقلابىببىی نیست <strong>و</strong><br />
ممممممکن است هبرنبرری عالىللىی پیدا کرد که ایده های مجممجحافظه کارانه یا اربجتبججاعی را بازتاب دهد. بگذارید یک مثال<br />
بزبمنبمم.<br />
٢٩
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
ن<strong>و</strong>یسنده ی فرانس<strong>و</strong>ی ا<strong>و</strong>ن<strong>و</strong>ره د<strong>و</strong> بالزا ک رمان ن<strong>و</strong>یس م<strong>و</strong>رد علاقه ی مارکس، مجممجحافظه کار سیاسی ب<strong>و</strong>د، در <strong>و</strong>اقع<br />
از پادشاهی جمحجممایت می کرد. با این حال مارکس اشاره می کند که ن<strong>و</strong>یسنده ی بزرگی ب<strong>و</strong>د، چنان رئالیست<br />
بزرگی که می ت<strong>و</strong>ان از آثارش درباره ی تارتحیتحخ نیمه ی ا<strong>و</strong>ل قرن ن<strong>و</strong>زده فرانسه بسیار بیشبرتبرر از هر منبع دیگری<br />
آم<strong>و</strong>خت <strong>و</strong> نتاتحیتحج انقلابىببىی گرفت.<br />
در تارتحیتحخ قرن بیستم هبرنبرر در م<strong>و</strong>اردی اندیشه های انقلابىببىی را متجلی کرده است. برای مثال، نقاشی که شاید<br />
همھهممه ی سمشسمما د<strong>و</strong>ستش نداشته باشید، پابل<strong>و</strong> پیکاس<strong>و</strong>، فردی سیاسی نب<strong>و</strong>د، اما کسی ب<strong>و</strong>د که در خا ک فرهنگی<br />
حاصلخبریبرز اسپانیا در ابتدای قرن اخبریبرر رشد کرده ب<strong>و</strong>د. این زمابىنبىی ب<strong>و</strong>د که اسپانیا در التهاب ب<strong>و</strong>د. پیکاس<strong>و</strong><br />
د<strong>و</strong>ست فدریک<strong>و</strong> گارسیا ل<strong>و</strong>رکا ب<strong>و</strong>د که گرایشات چپ داشت. ل<strong>و</strong>رکا، شاید بزرگ ترین شاعر مدرن اسپانیا،<br />
در سال ١٩٣۶ به دست فاشیست ها کشته شد.<br />
در این کش<strong>و</strong>ر [اسپانیا] مجممججم<strong>و</strong>عه ای از هبرنبررمندان، ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی دانان ب<strong>و</strong>دند که از التهاب عم<strong>و</strong>می<br />
جامعه متاثر ب<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> در انقلاب ١٩٣١-١٩٣٧ شرکت داشتند، برخی به شی<strong>و</strong>ه ی نظامی. به ط<strong>و</strong>ر مشخص<br />
به میگل هرناندز٤٩<br />
زندگی اش پایان داد.<br />
فکر می کنم، شاعر بزرگی که از طبقات زجمحجممتکش آمده ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> در زندان فاشیست ها به<br />
بگذارید لحللححظه ای به این تعصب اجمحجممقانه ی طبقه ی مت<strong>و</strong>سط بازگردبمیبمم که [می گ<strong>و</strong>ید] ت<strong>و</strong>ده ها به فرهنگ<br />
علاقمند نیستند. تا حد مشخصی فکر می کنم قدری حقیقت در این گفته <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. چرا که ت<strong>و</strong>ده ها<br />
احساس می کنند فرهنگ ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی ابجنبجحصار طبقه ی حا کم است <strong>و</strong> برای ما نیست. چبریبرزی بیگانه است، به<br />
مردم عادی تعلق ندارد. بله ، این فکر <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. <strong>و</strong> این گاه منجر به عدم پذیرش هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ از<br />
س<strong>و</strong>ی مردم عادی می ش<strong>و</strong>د. بله درست است، اما این درباره ی سیاست هم درست است. معم<strong>و</strong>لاً ت<strong>و</strong>ده ها<br />
علاقه ای به سیاست نشان بمنبممی دهند، بجتبجحت شرایط عادی جامعه ی طبقابىتبىی، ت<strong>و</strong>ده ها مسائل مهم را به کس<br />
دیگری می سپارند: عض<strong>و</strong> ش<strong>و</strong>رای مجممجحلی، مسئ<strong>و</strong>ل سندیکا، عض<strong>و</strong> پارلمللممان <strong>و</strong> غبریبرره.<br />
پس هنگامی که می گ<strong>و</strong>ییم ت<strong>و</strong>ده ها به فرهنگ علاقه ندارند، همھهممه ی آبجنبجچه می گ<strong>و</strong>ییم این است که بجتبجحت<br />
شرایط عادی جامعه ی طبقابىتبىی ت<strong>و</strong>ده ها فکر کردن به ط<strong>و</strong>ر کلی را به شخص دیگری می سپارند. اما همھهممان<br />
ط<strong>و</strong>ر که تر<strong>و</strong>تسکی ت<strong>و</strong>ضیح می دهد، ج<strong>و</strong>هره ی انقلاب دقیقاً این است که ت<strong>و</strong>ده ی عظیم زنان <strong>و</strong> مردان<br />
شر<strong>و</strong>ع به شرکت در سیاست می کنند. آبهنبهها شر<strong>و</strong>ع به تغیبریبرر می کنند، خ<strong>و</strong>د را تا سطح انسان های <strong>و</strong>اقعی بالا<br />
می کشند، کشف می کنند که نیازها <strong>و</strong> علائقی دارند که پیش تر بر آن <strong>و</strong>اقف نب<strong>و</strong>دند؛ که ذهبىنبىی دارند،<br />
شخصیبىتبىی دارند، کرامت انسابىنبىی دارند، ر<strong>و</strong>ح دارند. بمتبممام این ها در انقلاب پدیدار می ش<strong>و</strong>د.<br />
میگل هرناندز به جبهه رفت تا اشعار انقلابىببىی اش را برای سربازان جمججممه<strong>و</strong>ری خ<strong>و</strong>اه در سنگرها بجببجخ<strong>و</strong>اند. ا<strong>و</strong> همھهممه<br />
جا با ش<strong>و</strong>فىقفىی فرا<strong>و</strong>ان از س<strong>و</strong>ی کارگران <strong>و</strong> دهقانان ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> می شد. علاقه به فرهنگ در قلب <strong>و</strong> ذهن ت<strong>و</strong>ده ها<br />
٣٠<br />
Miguel Hernadez ٤٩
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
حض<strong>و</strong>ر دارد، اما به دست این جامعه ی طبقابىتبىی ناعادلانه <strong>و</strong> <strong>و</strong>حشی سرک<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> خرد شده است. <strong>و</strong> یک<br />
گرایش مارکسیسبىتبىی حقیقی باید مت<strong>و</strong>جه این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع باشد، باید مت<strong>و</strong>جه اهمھهممیت آن باشیم <strong>و</strong> آن را گرامی<br />
بدار بمیبمم.<br />
بازتاب انقلاب را به شکلی پیچیده در چبریبرزهابىیبىی چ<strong>و</strong>ن س<strong>و</strong>ررئالیسم می یابیم. جنبش دادائیسم در همھهممان<br />
زمان جنبش س<strong>و</strong>ررئالیسم را در حد<strong>و</strong>د جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل پیش بیبىنبىی کرده ب<strong>و</strong>د، خص<strong>و</strong>صاً در آلمللممان که تبىنبىی<br />
چند از هبرنبررمندان <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان برجسته ش<strong>و</strong>رشی علیه میلیتاریسم <strong>و</strong> سرمایه داری برپا کرده ب<strong>و</strong>دند. آبهنبهها<br />
آثاری برجسته خلق کردند، مشخصاً کسابىنبىی چ<strong>و</strong>ن ج<strong>و</strong>رج گر<strong>و</strong>ز٥٠ ، کرت <strong>و</strong>ایل٥١ ، برت<strong>و</strong>لت برشت٥٢ را در<br />
ذهن دارم. د<strong>و</strong> نفر اخبریبرر با همھهممکاری یکدیگر اپرای سه پ<strong>و</strong>لىللىی Dreigroschenoper) (Der را ن<strong>و</strong>شتند<br />
که با آهنگ مشه<strong>و</strong>ر Messer) Mack the Knife (Meckie آغاز می ش<strong>و</strong>د.<br />
آهنگ های این اپرا حا<strong>و</strong>ی جمججمملات شگفت انگبریبرزی هستند، خص<strong>و</strong>صاً جمججمملابىتبىی که آن را به پایان می برند:<br />
“Denn die eine sind im Dunkel,<br />
Und die and're sind im Licht,<br />
Und mann siehet die im Lichte,<br />
Die im Dunkel sieht mann nicht.”<br />
[چ<strong>و</strong>ن بعضی از مردم در تاریکی زندگی می کنند <strong>و</strong> بعضی از مردم در ر<strong>و</strong>شنابىیبىی زندگی می کنند، آبهنبههابىیبىی<br />
را که در ر<strong>و</strong>شنابىیبىی زندگی می کنند می بینید، آبهنبهها که در تاریکی زندگی می کنند را بمنبممی بینید.]<br />
جنبش دادائیست ها <strong>و</strong> س<strong>و</strong>ررئالیست ها تضادهای در<strong>و</strong>ن جامعه ی سرمایه داری را از راه مدی<strong>و</strong>م کاریکات<strong>و</strong>ر<br />
گزنده بیان می کرد. تر<strong>و</strong>تسکی پتانسیل انقلابىببىی این هبرنبرر <strong>و</strong> ادبیات را درک کرده ب<strong>و</strong>د، خص<strong>و</strong>صاً به عن<strong>و</strong>ان<br />
سلاحی علیه بمتبممامیت خ<strong>و</strong>اهی در هبرنبرر <strong>و</strong> جامعه (هم فاشیسم <strong>و</strong> هم استالینیسم). ا<strong>و</strong> علاقه ی بسیاری به<br />
جنبش س<strong>و</strong>ررئالیست نشان داد، <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع به همھهممراه آندره برت<strong>و</strong>ن٥٣<br />
درباره ی هبرنبرر <strong>و</strong> انقلاب ن<strong>و</strong>شت.<br />
س<strong>و</strong>ررئالیست فرانس<strong>و</strong>ی مانیفسبىتبىی<br />
حبىتبىی ک<strong>و</strong>بیسم هم به طریقی چبریبرزی درباره ی جامعه را بازتاب می دهد. چه را بازتاب می دهد؟ جنگ ها <strong>و</strong><br />
انقلاب ها بمنبمماینده ی تلاطمات عمده هستند که همھهممه چبریبرز را دگ<strong>و</strong>گ<strong>و</strong>ن می کنند، زندگی مردم را تغیبریبرر<br />
می دهند، <strong>و</strong> ذهنیت شان را. ک<strong>و</strong>بیسم بازتاب دهنده ی تغیبریبرری عمیق در شی<strong>و</strong>ه ای است که مردم به ط<strong>و</strong>ر<br />
کلی جهان را می دیدند. پیش از سال ١٩١۴ د<strong>و</strong>ران ط<strong>و</strong>لابىنبىی قدرت گرفبنتبنن تدربجیبججی سرمایه داری ب<strong>و</strong>د.<br />
George Grosz ٥٠<br />
Kurt Weil ٥١<br />
Berthold Brecht ٥٢<br />
٣١<br />
André Breton ٥٣
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
کمی شبیه د<strong>و</strong>رابىنبىی ب<strong>و</strong>د که ما به تازگی از آن گذشته ابمیبمم. اشتغال کامل، م<strong>و</strong>فقیت <strong>و</strong> این فکر که این <strong>و</strong>ضعیت<br />
می ت<strong>و</strong>اند تا ابد ادامه داشته باشد. <strong>و</strong> سپس نا گهان این ر<strong>و</strong>یا متلاشی می ش<strong>و</strong>د، این ت<strong>و</strong>هم به دست آسیب<br />
جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> انقلاب ر<strong>و</strong>سیه مجممجح<strong>و</strong> می ش<strong>و</strong>د. سپس انقلاب آلمللممان <strong>و</strong> انقلاب مجممججارستان <strong>و</strong> ظه<strong>و</strong>ر فاشیسم<br />
در ایتالیا از راه رسید. که بمتبممامی آبهنبهها دنیای مردم را هزارپاره می کنند. فرآیند ر<strong>و</strong>ابىنبىی حبىتبىی مجممجحافظه کارترین<br />
افراد هم تغیبریبرر کرد. چگ<strong>و</strong>نه می ش<strong>و</strong>د این در هبرنبرر بازتاب نیابد؟<br />
بیایید لحللححظه ای درباره ی هبرنبرر پیش از جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل بیاندیشیم. گرایش غالب امبرپبررسی<strong>و</strong>نیسم ب<strong>و</strong>د که در<br />
فرانسه در دهه ی آخر قرن ١٩ مت<strong>و</strong>لد شده ب<strong>و</strong>د. من شخصاً امبرپبررسی<strong>و</strong>نیسم را د<strong>و</strong>ست دارم. ایده ی جهابىنبىی<br />
آس<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> آرام را منتقل می کند، جهابىنبىی از گل ها <strong>و</strong> آفتاب <strong>و</strong> پیک نیک در علفزار. پس از جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل<br />
چگ<strong>و</strong>نه هبرنبررمندان می ت<strong>و</strong>انستند به چنبنیبنن جهابىنبىی بازگردند؟ چگ<strong>و</strong>نه می ت<strong>و</strong>انستند حبىتبىی [امکان] آن را در نظر<br />
بگبریبررند؟<br />
ا گر به نقاشی های ا<strong>و</strong>لیه ی پیکاس<strong>و</strong> نگاه کنید، به تص<strong>و</strong>یر درآمدن جهان مردم به حاشیه رانده شده ی فقبریبرر<br />
را می بینید که با کمالىللىی تکنیکی <strong>و</strong> درکی از ت<strong>و</strong>ده ها ابجنبججام شده است. یک نقاشی را در نظر دارم، از<br />
دخبرتبرری بندباز بر ر<strong>و</strong>ی یک ت<strong>و</strong>پ بزرگ. در پیش زمینه مرد عظیم الحللحجثه ی <strong>و</strong>رزشکاری با باز<strong>و</strong>ان ستبرببرر بر<br />
ر<strong>و</strong>ی یک بل<strong>و</strong>ک بزرگ نشسته است. دخبرتبرر به نظر می رسد که به بجنبجح<strong>و</strong>ی شنا<strong>و</strong>ر است، به نظر می رسد که بر<br />
جاذبه غلبه کرده است. در حالىللىی که اجزاء دیگر حس ت<strong>و</strong>ده ای سنگبنیبنن <strong>و</strong> نبریبرر<strong>و</strong>ی جاذبه را که به پایبنیبنن<br />
می کشد القاء می کنند.<br />
این <strong>و</strong>جه تکنیکی <strong>و</strong> تقریباً هندسی به تدرتحیتحج حیات خ<strong>و</strong>د را در پیش می گبریبررد <strong>و</strong> مکتبىببىی جدید می سازد.<br />
پیکر انسان به ص<strong>و</strong>ربىتبىی عادی که عادت کرده ابمیبمم آن را رئالیسم ت<strong>و</strong>صیف کنیم بمنبممایش داده بمنبممی ش<strong>و</strong>د. فرم<br />
انسابىنبىی از ز<strong>و</strong>ایای مجممجختلف نشان داده می ش<strong>و</strong>د، به بجنبجح<strong>و</strong>ی که در زندگی ر<strong>و</strong>زمره ممممممکن نب<strong>و</strong>د. ممممممکن است کسی<br />
بگ<strong>و</strong>ید که این هبرنبرر نیست. مردم این گ<strong>و</strong>نه نیستند؛ چط<strong>و</strong>ر می ش<strong>و</strong>د یک پا آبجنبججا باشد <strong>و</strong> یک دست اینجا <strong>و</strong><br />
ص<strong>و</strong>رت ر<strong>و</strong> به هر د<strong>و</strong> طرف باشد؟<br />
هرچند، هدف هبرنبرر ‐همھهممانند فلسفه‐ تنها این نیست که چبریبرزها را همھهممان ط<strong>و</strong>ر که هستند ‐یا به نظر می رسند<br />
باشند‐ منتقل کند. <strong>و</strong>ظیفه ی <strong>و</strong>اقعی هر د<strong>و</strong>، هم هبرنبرر <strong>و</strong> هم فلسفه این است که به دنیای ما<strong>و</strong>رای ظاهر<br />
رس<strong>و</strong>خ کرده، نقاب را بدرد <strong>و</strong> <strong>و</strong>اقعیت <strong>و</strong> مردم را آنگ<strong>و</strong>نه که <strong>و</strong>اقعاً هستند نشان دهد.<br />
می دانید، این پیکاس<strong>و</strong> نب<strong>و</strong>د که شر<strong>و</strong>ع به تقسیم انسان به اجزاء تشکیل دهنده اش کرد. در د<strong>و</strong>ران<br />
١٩١۴ تا ١٩١٨ میلی<strong>و</strong>ن ها انسان در پ<strong>و</strong>شش ی<strong>و</strong>نیفرم ت<strong>و</strong>سط تیغ <strong>و</strong> م<strong>و</strong>اد منفجره ی ق<strong>و</strong>ی به اجزاء تشکیل<br />
دهنده شان تکه تکه شدند. ا گر این هبرنبرر تکان دهنده است، بسیار کمبرتبرر از جامعه ی قرن ٢٠ <strong>و</strong> ٢١<br />
تکان دهنده است.<br />
٣٢
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
یک نقاشی مشخص از پیکاس<strong>و</strong> را در نظر دارم که نامش «پرتره ی یک بان<strong>و</strong>» است. لطفاً ت<strong>و</strong>جه داشته<br />
باشید، نه پرتره ی یک زن، بلکه پرتره ی یک بان<strong>و</strong>. تص<strong>و</strong>یر پیکر زبىنبىی است که اعضاء جنسی ا<strong>و</strong> به شدت<br />
اغراق شده اند، پستان ها <strong>و</strong> مابقی، <strong>و</strong> ا گر نگاه کنید، این پیکر دست ندارد. چرا این بان<strong>و</strong> دست ندارد؟<br />
چ<strong>و</strong>ن کار بمنبممی کند. تنها کارکرد یک بان<strong>و</strong> در طبقات بالای اجتماع دقیقاً به عن<strong>و</strong>ان حی<strong>و</strong>ان ت<strong>و</strong>لید مثل کننده<br />
است. ضمناً پیکاس<strong>و</strong> یک بار بر ر<strong>و</strong>ی در اتاق مطالعه اش ن<strong>و</strong>شت:«gentilhomme «.Je ne suis en<br />
من یک جنتلمن نیستم. می ت<strong>و</strong>ابمنبمم ادامه دهم، اما یک مقدار <strong>و</strong>قت زیادی می گبریبررد.<br />
بزرگ ترین نقاشی پیکاس<strong>و</strong> بىببىی شک شاهکارش گ<strong>و</strong>ئرنیکا ب<strong>و</strong>د. این شاید قدربمتبممندترین مانیفست هبرنبرری در<br />
تارتحیتحخ باشد. پیکاس<strong>و</strong> در مقطعی گفت: هبرنبرر برای تزئبنیبنن نیست، هبرنبرر باید سلاحی برای <strong>مبارزه</strong> باشد. <strong>و</strong><br />
گ<strong>و</strong>ئرنیکا که ت<strong>و</strong>صیه می کنم با دقت به آن نگاه کنید، <strong>و</strong>حشت بمببممباران باسک را بیان می کند. این بهببههبرتبررین<br />
ن<strong>و</strong>ع هبرنبرر مبارز است. این نشان می دهد که هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند مبارز باشد.<br />
هبرنبررمندان مبارزی چ<strong>و</strong>ن دیه گ<strong>و</strong> ری<strong>و</strong>را ٥٤ <strong>و</strong> دیگران در قرن بیستم ب<strong>و</strong>ده اند. آیا این مسئ<strong>و</strong>لیت ما نیست که<br />
‐در کنار فعالیت سندیکابىیبىی مان، فعالیت ج<strong>و</strong>انان <strong>و</strong> سایر فعالیت ها‐ تلاش کنیم که به هبرنبررمندان <strong>و</strong><br />
ن<strong>و</strong>یسندگان مدرن دسبرتبررسی پیدا کنیم <strong>و</strong> آبهنبهها را به متحدین مبارز طبقه ی کارگر تبدیل کنیم؟ من معتقدم<br />
که هبرنبرر می ت<strong>و</strong>اند نقشی انقلابىببىی ایفاء کند <strong>و</strong> ما باید خ<strong>و</strong>د را پذیرا <strong>و</strong> مشتاق برقراری دیال<strong>و</strong>گ با بهببههبرتبررین<br />
هبرنبررمندان نشان دهیم: تا آبهنبهها را به خدمت فعال طبقه ی کارگر درآ<strong>و</strong>ر بمیبمم.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> انقلاب ا کتبرببرر<br />
لئ<strong>و</strong>ن تر<strong>و</strong>تسکی جابىیبىی ن<strong>و</strong>شت که انقلاب نبریبرر<strong>و</strong>ی مجممجحرکه ی تارتحیتحخ است. <strong>و</strong> گ<strong>و</strong>اه شگفت انگبریبرز آن خ<strong>و</strong>د انقلاب<br />
ا کتبرببرر ب<strong>و</strong>د. انقلاب ر<strong>و</strong>سیه عملی رهابىیبىی بجببجخش برای انسان ب<strong>و</strong>د که از هر جهت زمبنیبنن را به لرزه درآ<strong>و</strong>رد. نه<br />
تنها رهابىیبىی پر<strong>و</strong>لتاریا، بلکه رهابىیبىی زنان، رهابىیبىی ملل سرک<strong>و</strong>ب شده، بهیبهه<strong>و</strong>دیان، <strong>و</strong> بله، خ<strong>و</strong>د هبرنبرر.<br />
انقلاب ا کتبرببرر هبرنبرر را رها کرد. بر خلاف بهتبههمت های دسمشسممنان ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یسم، هرگز تلاشی از س<strong>و</strong>ی ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یک ها<br />
برای بجتبجحمیل خط<strong>و</strong>ط حز بىببىی بر هبرنبرر ص<strong>و</strong>رت نگرفت. دهه ی پس از ا کتبرببرر، سال های مناظره ، بجتبججربه <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>آ<strong>و</strong>ری<br />
آزاد <strong>و</strong> پرش<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د. چه کهکشابىنبىی از استعداد هبرنبرری در سال های پس از انقلاب خص<strong>و</strong>صاً در دهه ی ١٩٢٠<br />
طل<strong>و</strong>ع کرد. شک<strong>و</strong>فابىیبىی شگفت انگبریبرزی در فرهنگ <strong>و</strong> هبرنبرر در جریان ب<strong>و</strong>د. اشعار این شاعر بزرگ انقلابىببىی<br />
مایا ک<strong>و</strong>فسکی ‐ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یکی از سال ١٩٠۵‐ دار بمیبمم که ا<strong>و</strong> را پسر طبل ن<strong>و</strong>از انقلاب می نامیدند.<br />
پس از انقلاب ا کتبرببرر، آغاز رنسانسی شگفت انگبریبرز [ب<strong>و</strong>د]. در تئاتر با مبریبرره<strong>و</strong>لد، در سینما با آیزنشتاین که<br />
شخصاً فکر می کنم بزرگ ترین کارگردان سینما در بمتبممام تارتحیتحخ است، در م<strong>و</strong>سیقی با ش<strong>و</strong>ستا ک<strong>و</strong><strong>و</strong>تحیتحچ ‐کسی<br />
٣٣<br />
Diego Rivera ٥٤
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
که بد<strong>و</strong>ن انقلاب ر<strong>و</strong>سیه هرگز یک نت م<strong>و</strong>سیقی را هم بمنبممی ن<strong>و</strong>شت <strong>و</strong> کسی که بجنبجخستبنیبنن سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی اش را در سال<br />
١٩٢٨ در سن ٢۶ سالگی ن<strong>و</strong>شت، ا گر حافظه ام یاری کند.<br />
ن<strong>و</strong>یسندگان مبتکری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د داشتند چ<strong>و</strong>ن آیزا ک بابل<br />
٥٥<br />
، ن<strong>و</strong>یسنده ی بهیبهه<strong>و</strong>دی که «س<strong>و</strong>اران سرخ» را ن<strong>و</strong>شت،<br />
اثری عالىللىی درباره ی جنگ داخلی. مایا ک<strong>و</strong>فسکی که پیش تر اشاره کردم، <strong>و</strong> افراد دیگری که ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یک<br />
نب<strong>و</strong>دند اما در [سایه ی] انقلاب رشد کردند.<br />
اما این گل زیبا <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>شب<strong>و</strong> زیر چکمه ی استالینیسم له شد. مبریبرره<strong>و</strong>لد در ارد<strong>و</strong>گاه اسرا مرد، بابل در ارد<strong>و</strong>گاه<br />
اسرا مرد، مایا ک<strong>و</strong>فسکی خ<strong>و</strong>دکشی کرد، ماندلشتام٥٦<br />
از جنایات استالینیسم در عرصه ی فرهنگ است.<br />
در ارد<strong>و</strong>گاه اسرا مرد، <strong>و</strong> الىللىی آخر. این ها تنها برخی<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> س<strong>و</strong>سیالبریبرزم<br />
حال می بینیم که نسبتاً [صحبت هابمیبمم را] زیاد ادامه داده ام <strong>و</strong> هن<strong>و</strong>ز به یک چهارم آبجنبجچه قصد داشتم هم<br />
نبرپبررداخته ام. اما می خ<strong>و</strong>اهم با یک ایده درباره ی هبرنبرر بجتبجحت حا کمیت س<strong>و</strong>سیالبریبرزم [بجببجحث را] به پایان ببرببررم.<br />
<strong>و</strong>ظیفه ی اصلی ما، مبرببررم ترین <strong>و</strong>ظیفه ی ما سرنگ<strong>و</strong>بىنبىی سرمایه داری است، چرا که ادامه ی سرمایه داری نه<br />
تنها حیات اقتصادی را بهتبههدید می کند، بلکه بهتبههدیدی مرگبار برای چشم انداز آینده ی بمتبممدن <strong>و</strong> فرهنگ انسابىنبىی<br />
نبریبرز هست. چرا که علبریبررغم بمتبممام پیشرفت های اعجاب آ<strong>و</strong>ر بمتبممدن بشری ده هزارساله، فرهنگ <strong>و</strong> بمتبممدن بشری<br />
تنها <strong>و</strong>اقعاً یک لایه ی نازک هستند.<br />
بمتبممدن در <strong>و</strong>اقع بسیار آسیب پذیر است <strong>و</strong> زیر این پ<strong>و</strong>سته ی نازک فرهنگ، نبریبرر<strong>و</strong>های بربریت بد<strong>و</strong>ی همھهممچنان<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. این را در آلمللممان هیتلر دیدید <strong>و</strong> باز هم اخبریبرراً در بالکان دیده ابمیبمم. آینده ی فرهنگ <strong>و</strong> بمتبممدن<br />
بشری در معرض خطری جدی است، مگر آنکه طبقه ی کارگر قدرت را در دستان خ<strong>و</strong>د بگبریبررد. اما این<br />
مسئله ر<strong>و</strong>ی دیگری هم دارد.<br />
در شرایط مدرن، با رشد عظیم نبریبرر<strong>و</strong>های م<strong>و</strong>لد، علم <strong>و</strong> تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی، یک انقلاب س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی به سرعت<br />
منجر به انقلاب فرهنگی می ش<strong>و</strong>د، که مشابهببههش هرگز در تارتحیتحخ بشریت دیده نشده است. یکی از<br />
بزرگ ترین جنایات سرمایه داری این است که نب<strong>و</strong>غ، خلاقیت <strong>و</strong> پتانسیل مردم عادی را سرک<strong>و</strong>ب می کند.<br />
ا کبرثبرریت مردم هرگز این فرصت را نداشته اند که خ<strong>و</strong>د را آزادانه رشد دهند. تر<strong>و</strong>تسکی گفته است:«چند<br />
ارسط<strong>و</strong> دارد خ<strong>و</strong>ک چرابىنبىی می کند؟» <strong>و</strong> می افزاید:«<strong>و</strong> چند خ<strong>و</strong>ک چران بر مسند قدرت نشسته است؟»<br />
صدها سال هبرنبرر در ابجنبجحصار افرادی معد<strong>و</strong>د ب<strong>و</strong>ده است. برای ا کبرثبرریت عمده، [هبرنبرر] به عن<strong>و</strong>ان چبریبرزی مرم<strong>و</strong>ز،<br />
دش<strong>و</strong>ار <strong>و</strong> مطلقاً غبریبرر قابل دسبرتبررسی نشان داده شده است. هبرنبررمند به عن<strong>و</strong>ان م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی خاص نشان داده<br />
Isaac Babel ٥٥<br />
٣٤<br />
Osip Emilyevich Mandelshtam ٥٦
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
می ش<strong>و</strong>د که منحصراً استعداد مادرزادی دارد <strong>و</strong> مانند بقیه ی ما نیست. حال، به هیچ <strong>و</strong>جه انکار بمنبممی کنم<br />
که عنصری ژنتیک در ساختار ما است که پتانسیل مشخصی برای رشد به ما می دهد. این هم مشخص<br />
است که هر کسی بمنبممی ت<strong>و</strong>اند مثلاً م<strong>و</strong>تزارت ش<strong>و</strong>د. اما این بیانات چبریبرزی را ت<strong>و</strong>جیه بمنبممی کند.<br />
ساختار ژنتیکی م<strong>و</strong>تزارت این پتانسیل را به ا<strong>و</strong> داد که آهنگسازی بزرگ ش<strong>و</strong>د. اما مجممجحیطی که در آن رشد<br />
کرد نقشی تعیبنیبنن کننده در بجتبجحقق این پتانسیل داشت. پدرش آهنگسازی شناخته شده ب<strong>و</strong>د، لئ<strong>و</strong>پ<strong>و</strong>لد<br />
م<strong>و</strong>تزارت که برای فرزندش آرز<strong>و</strong>های بسیاری داشت. از سنبنیبنن بسیار کم پسرش را تش<strong>و</strong>یق می کرد که به<br />
م<strong>و</strong>سیقی علاقمند ش<strong>و</strong>د. آن م<strong>و</strong>تزارت، م<strong>و</strong>تزارت ک<strong>و</strong>دک پتانسیل آن را داشت که آهنگسازی بزرگ ش<strong>و</strong>د، در<br />
این شکی نیست. اما آیا کسی جداً معتقد است که ا گر م<strong>و</strong>تزارت به جای آن که فرزند آهنگسازی م<strong>و</strong>فق<br />
مت<strong>و</strong>لد ش<strong>و</strong>د، دهقابىنبىی هندی مت<strong>و</strong>لد می شد، سمسسممف<strong>و</strong>بىنبىی می ن<strong>و</strong>شت؟ البته که نه.<br />
یک شاعر انگلیسی قرن ٥٧١٠<br />
«بسیار گ<strong>و</strong>هر ناب <strong>و</strong> درخشان را<br />
غارهای تاریک اقیان<strong>و</strong>س پنهان کرده است<br />
بسیار گل در خفا شک<strong>و</strong>فا شده<br />
این ابیات را ن<strong>و</strong>شته است:<br />
<strong>و</strong> عطرش را در ه<strong>و</strong>ای انز<strong>و</strong>ا تلف کرده است.»<br />
این بیت ها چه خ<strong>و</strong>ب اتلاف استعداد انسابىنبىی را بجتبجحت سلطه ی نظام سرمایه داری نشان می دهد!<br />
ا گر تعریفی اساسی از س<strong>و</strong>سیالبریبرزم می خ<strong>و</strong>اهید، من به سمشسمما می گ<strong>و</strong> بمیبمم. این است که بمتبممام ت<strong>و</strong>ان بالق<strong>و</strong>ه ی ن<strong>و</strong>ع<br />
بشر را مجممجحقق کنیم. ا گر به تارتحیتحخ بشریت نگاه کنیم، این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع جلب ت<strong>و</strong>جه می کند که تعداد ن<strong>و</strong>ابغی<br />
چ<strong>و</strong>ن م<strong>و</strong>تزارت بسیار کم است. از میان هزاران میلی<strong>و</strong>ن مرد <strong>و</strong> زن که در سیاره ی ما زندگی کرده اند،<br />
بمنبممی گ<strong>و</strong> بمیبمم که بمتبممام آبهنبهها باید مثل م<strong>و</strong>تزارت می شدند‐ این غلط است. اما در میان این افراد بسیاری ن<strong>و</strong>ابغ<br />
بالق<strong>و</strong>ه در عرصه های مجممجختلف <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارند، در این ک<strong>و</strong>چک ترین شکی نیست.<br />
به سال های مدرسه تان فکر کنید. چند نفر از بجببجچه های مدرسه تان را می شناسید که در شرایط متفا<strong>و</strong>ت<br />
می ت<strong>و</strong>انستند دکبرتبرر، ن<strong>و</strong>یسنده، آهنگساز، رقصنده، ف<strong>و</strong>تبالیست، م<strong>و</strong>سیقیدان ش<strong>و</strong>ند؟ <strong>و</strong> به کجا رسیدند؟ ما همھهممه<br />
با این ر<strong>و</strong>یا آغاز می کنیم، این ط<strong>و</strong>ر نیست؟ اما خیلی ز<strong>و</strong>د بر پایه ی سرمایه داری این ر<strong>و</strong>یا در مردم<br />
متلاشی می ش<strong>و</strong>د. بجتبجحقبریبرر می ش<strong>و</strong>ند، تا حدی که برخی از آبهنبهها مثل حی<strong>و</strong>انات می ش<strong>و</strong>ند. پتانسیل در<strong>و</strong>ن آبهنبهها در<br />
سن پایبنیبنن ناب<strong>و</strong>د می ش<strong>و</strong>د. معنای در<strong>و</strong>بىنبىی س<strong>و</strong>سیالبریبرزم بازگرداندن این پتانسیل انسابىنبىی به شک<strong>و</strong>فابىیبىی است.<br />
رفقا، معنای در<strong>و</strong>بىنبىی س<strong>و</strong>سیالبریبرزم این نیست که برای خرده نان بجببججنگیم، این چبریبرزی نیست که برایش <strong>مبارزه</strong><br />
می کنیم. این تنها بجنبجخستبنیبنن گام است، البته گامی بسیار مهم. ابجنبججیل می گ<strong>و</strong>ید:«انسان بمنبممی بایست تنها با نان<br />
زندگی کند.» <strong>و</strong> در <strong>و</strong>اقع انسان ها هرگز با نان تنها زندگی نکرده اند. <strong>و</strong> در جامعه ی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی، مردان <strong>و</strong><br />
٣٥<br />
Thomas Gray ٥٧
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
زنان از کمب<strong>و</strong>د، از فقر رها خ<strong>و</strong>اهند شد <strong>و</strong> زمان لازم را خ<strong>و</strong>اهند داشت تا خ<strong>و</strong>د را به عن<strong>و</strong>ان انسان های<br />
آزاد پر<strong>و</strong>رش دهند. برای بجنبجخستبنیبنن بار، آزاد خ<strong>و</strong>اهند ب<strong>و</strong>د تا شخصیت شان را پر<strong>و</strong>رش دهند، خ<strong>و</strong>د را از نظر<br />
جسمی <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ابىنبىی پر<strong>و</strong>رش دهند.<br />
فقط مقادیر عظیم ت<strong>و</strong>ان بالق<strong>و</strong>ه ی خلاقه ای را که آزاد می ش<strong>و</strong>د تص<strong>و</strong>ر کنید! کاری می کند که دستا<strong>و</strong>ردهای<br />
رنسانس امری ناچبریبرز به نظر برسند. هبرنبرر برای بجنبجخستبنیبنن بار در تارتحیتحخ د<strong>و</strong>باره بجببجخشی از زندگی خ<strong>و</strong>اهد شد، نه<br />
حبس شده در م<strong>و</strong>زه ها، تر<strong>و</strong>تسکی می گ<strong>و</strong>ید م<strong>و</strong>زه، ارد<strong>و</strong>گاه اسارت هبرنبرر است. هبرنبرر باید از این زندان آزاد<br />
شده <strong>و</strong> به زندگی <strong>و</strong>صل ش<strong>و</strong>د.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> آینده<br />
در آغاز قرن ٢١ انسانیت با مسئله ای بسیار مهم ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> است، مسئله ی به اصطلاح جهابىنبىی شدن. این امر<br />
به همھهممان اندازه ی بعد اقتصادی، بعدی فرهنگی دارد. البته ما به عن<strong>و</strong>ان مارکسیست، انبرتبررناسی<strong>و</strong>نالیست<br />
هستیم، باید از هر گ<strong>و</strong>نه آثار تعصب ملی رها باشیم. مارکس <strong>و</strong> انگلس هم در مانیفست ت<strong>و</strong>ضیح داده اند<br />
که رشد سرمایه داری گرایشی به س<strong>و</strong>ی اقتصاد جهابىنبىی ابجیبججاد می کند که از در<strong>و</strong>ن آن در بهنبههایت فرهنگی<br />
جهابىنبىی برمی خبریبرزد.<br />
این تا حدی یک <strong>و</strong>اقعیت است. در ط<strong>و</strong>ل ٢٠ یا ٣٠ سال دگرگ<strong>و</strong>بىنبىی عظیمی در مقیاس جهابىنبىی رخ داده<br />
است. عملاً ا کن<strong>و</strong>ن به هر کجا که بر<strong>و</strong>ید، خص<strong>و</strong>صاً در کش<strong>و</strong>رهای ت<strong>و</strong>سعه یافته، <strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن به ط<strong>و</strong>ر فزاینده ای<br />
در کش<strong>و</strong>رهای ت<strong>و</strong>سعه نیافته ج<strong>و</strong>انان لباس های یکسابىنبىی می پ<strong>و</strong>شند، به م<strong>و</strong>سیقی یکسابىنبىی گ<strong>و</strong>ش می کنند، <strong>و</strong><br />
گرایشی عم<strong>و</strong>می به س<strong>و</strong>ی ن<strong>و</strong>عی استانداردسازی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. این خ<strong>و</strong>ب است یا بد؟ باید مراقب باشیم که<br />
در م<strong>و</strong>قعیت ملی گرایانه <strong>و</strong> بىببىی تفا<strong>و</strong>ت به فرهنگ های دیگر قرار نگبریبرر بمیبمم. چرا که پا کسازی عرصه، پا کسازی<br />
زباله های انب<strong>و</strong>ه بهنبههایتاً باید منجر به فرهنگ انسابىنبىی جهابىنبىی بجتبجحت حا کمیت س<strong>و</strong>سیالبریبرزم ش<strong>و</strong>د. هرچند، بجتبجحت<br />
سلطه ی نظام سرمایه داری، آبجنبجچه که این «فرهنگ» جهابىنبىی از آن متشکل است، سلطه ی فرهنگی زمجممجخت بر<br />
ر<strong>و</strong>ی سیاره ت<strong>و</strong>سط امبرپبرریالیسم قدربمتبممند <strong>و</strong>احدی است که بمتبممام فرهنگ های دیگر را برای مصلحت س<strong>و</strong>د از<br />
ببنیبنن می برد. <strong>و</strong> این بمنبممی ت<strong>و</strong>اند خ<strong>و</strong>ب باشد.<br />
ضمناً، کسی به کلمات «م<strong>و</strong>سیقی کارگری» یا «هبرنبرر کارگری» اشاره کرد. در <strong>و</strong>اقع چنبنیبنن چبریبرزی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ندارد.<br />
مارکس مدت ها پیش ت<strong>و</strong>ضیح داد که اندیشه های مقدم در هر د<strong>و</strong>ران اندیشه های طبقه ی حا کم هستند.<br />
<strong>و</strong> تر<strong>و</strong>تسکی ت<strong>و</strong>ضیح داده است که پر<strong>و</strong>لتاریا به خاطر شرایط زندگی اش بجتبجحت سلطه ی نظام سرمایه داری<br />
بمنبممی ت<strong>و</strong>اند پیش از انقلاب فرهنگ خ<strong>و</strong>د را خلق کند. از س<strong>و</strong>ی دیگر، پس از انقلاب س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی فرهنگ<br />
کارگری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بجنبجخ<strong>و</strong>اهد داشت، بلکه فرهنگی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی <strong>و</strong> حقیقتاً انسابىنبىی خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د.<br />
٣٦
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
رفقا ما باید چشمان مان را بالاتر ببرببرر بمیبمم <strong>و</strong> افق هابمیبممان را کمی بازتر کنیم. ما باید مت<strong>و</strong>جه باشیم که از میان<br />
این آشفتگی کن<strong>و</strong>بىنبىی، بجببجحران کن<strong>و</strong>بىنبىی، بجتبجحلیل رفبنتبنن کن<strong>و</strong>بىنبىی سیاره ، بمتبممدن جدیدی در حال آماده شدن است. در<br />
ط<strong>و</strong>ل تارتحیتحخ، هنگامی که یک نظام اقتصادی <strong>و</strong> اجتماعی <strong>و</strong>ارد بجببجحران می ش<strong>و</strong>د، این <strong>و</strong>اقعیت خ<strong>و</strong>د را به<br />
اشکال گ<strong>و</strong>نا گ<strong>و</strong>بىنبىی نشان می دهد: به شکل بجببجحران خان<strong>و</strong>اده، بجببجحران اخلاقیات، بجببجحران مذهب، بجببجحران فرهنگ.<br />
<strong>و</strong> بمتبممام این عناصر هم ا کن<strong>و</strong>ن بجتبجحت سلطه ی نظام سرمایه داری <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارند.<br />
این یک بیماری عم<strong>و</strong>می، ن<strong>و</strong>عی اف<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> فساد است که هبرنبرر را هم بجتبجحت تاثبریبرر قرار می دهد. فقط به هبرنبرری که<br />
ا کن<strong>و</strong>ن ت<strong>و</strong>لید می کنند نگاه کنید. من فکر می کنم که ذهن بازی دارم، طرفدار بجتبججربه ی هبرنبرری هستم، به<br />
ایده های جدید علاقمندم، اما <strong>و</strong>قبىتبىی بمنبممایشگاهی هبرنبرری در لندن افتتاح می ش<strong>و</strong>د که گ<strong>و</strong>سفندی را نشان<br />
می دهد، گ<strong>و</strong>سفند مرده ای در فرمالدئید، <strong>و</strong> به عن<strong>و</strong>ان هبرنبرر ارائه می ش<strong>و</strong>د، آنگاه حبریبررت می کنم.<br />
من فکر می کنم این یکی از نشانه های فساد است <strong>و</strong> مردم پ<strong>و</strong>ل زیادی را بابت آن خرج می کنند.<br />
انگلیسی ها ضرب المللممثلی قدبمیبممی دارند که می گ<strong>و</strong>ید:«جابىیبىی که چرک باشد مس هم هست.» [م: جابىیبىی که کار<br />
کثیف برای ابجنبججام دادن باشد، پ<strong>و</strong>ل هم هست.] در دنیای هبرنبرری سرمایه داری فاسد که در آن فض<strong>و</strong>لات<br />
هست، پ<strong>و</strong>ل هم هست. ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اها مثل همھهممیشه از هر چبریبرزی پ<strong>و</strong>ل درمی آ<strong>و</strong>رند!<br />
ا گر هبرنبرر بمنبممایانگر ن<strong>و</strong>عی آینه باشد ‐که هست <strong>و</strong> جامعه بازتاب خ<strong>و</strong>د را می ت<strong>و</strong>اند در آن ببیند‐ پس این<br />
بازتاب بسیار <strong>و</strong>فادارانه ای از جامعه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ای قرن ٢١ است. این بمنبمماینده ی بجببجحران فرهنگ <strong>و</strong> تبرنبرزل بهنبههابىیبىی<br />
آن است. اما حبىتبىی همھهممبنیبنن هبرنبرر هم به بجنبجح<strong>و</strong>ی چبریبرزی به ما می گ<strong>و</strong>ید، می گ<strong>و</strong>ید که فرهنگ بجتبجحت سلطه ی نظام<br />
سرمایه داری دیگر بمنبممی ت<strong>و</strong>اند رشد کند. این پیام <strong>و</strong> به دنبال آن <strong>و</strong>ظیفه ای که ا کن<strong>و</strong>ن به عهده ی پر<strong>و</strong>لتاریا<br />
گذاشته می ش<strong>و</strong>د بسیار جدی است، همھهممانند <strong>و</strong>ظیفه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی در قر<strong>و</strong>ن ١٧ <strong>و</strong> ١٨، شامل پا کسازی بمتبممام<br />
زباله های بر سر راه <strong>و</strong> آماده کردن راه برای نظام اجتماعی جدید است.<br />
این تنها یک مسئله ی اقتصادی نیست، تا کید می کنم، بلکه چ<strong>و</strong>ن سرمایه داران بمنبممی ت<strong>و</strong>انند از پتانسیل<br />
عظیمی که برای رشد صنایع، کشا<strong>و</strong>رزی، علم <strong>و</strong> تکن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>ژی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد استفاده کنند، این <strong>و</strong>ظیفه ی طبقه ی<br />
کارگر است که کنبرتبررل جامعه را به دست بگبریبررد. همھهممبنیبنن که طبقه ی کارگر قدرت را در دستانش بگبریبررد،<br />
پتانسیلی نامجممجحد<strong>و</strong>د برای رشد انسان بر مبنای اقتصاد برنامه ریزی شده ی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی پیش ر<strong>و</strong> بمیبممان پدیدار<br />
می ش<strong>و</strong>د.<br />
این چبریبرزی است که برایش می جنگیم. می جنگیم، نه فقط برای رهابىیبىی اقتصادی پر<strong>و</strong>لتاریا، بلکه برای<br />
ر<strong>و</strong>ح ن<strong>و</strong>ع بشر می جنگیم. برای جامعه ای می جنگیم که در آن ت<strong>و</strong>ان بالق<strong>و</strong>ه ی همھهممگان بت<strong>و</strong>اند به ط<strong>و</strong>ر کامل<br />
به فعل برسد. <strong>و</strong> آزاد از <strong>و</strong>ابستگی بجتبجحقبریبررآمبریبرز به بردگی سرمایه داری، بالاخره می ت<strong>و</strong>انیم خ<strong>و</strong>د را در حد<br />
قامت حقیقی انسابىنبىی مان ارتقاء بجببجخشیم <strong>و</strong> به س<strong>و</strong>ی ستارگان دست یاز بمیبمم.<br />
٣٧
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
در یک جامعه ی س<strong>و</strong>سیالیسبىتبىی مردم شهرهای زیبا می سازند، با بجتبجخریب هی<strong>و</strong>لاهای زشت، آل<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> شل<strong>و</strong>غی<br />
که شهرهابمیبممان به آن تبدیل شده اند، آن را از ن<strong>و</strong> می سازند. مردم می ت<strong>و</strong>انند <strong>و</strong> باید حق آن را داشته باشند<br />
که در خانه های زیبا زندگی کنند، <strong>و</strong> شرایط انسابىنبىی حقیقی ابجیبججاد ش<strong>و</strong>د که در آن زندگی کنند. زندگی<br />
ر<strong>و</strong>زمره در خانه، مجممجحل کار، <strong>و</strong> حبىتبىی در خیابان ها زیبا خ<strong>و</strong>اهد شد. معماری دیگر سیندرلای هبرنبررها بجنبجخ<strong>و</strong>اهد<br />
ب<strong>و</strong>د [م: مغف<strong>و</strong>ل بجنبجخ<strong>و</strong>اهد ماند]، بلکه به شدت م<strong>و</strong>رد بجببجحث قرار خ<strong>و</strong>اهد گرفت. اعتبار <strong>و</strong> جایگاه مهمی را باز<br />
خ<strong>و</strong>اهد یافت که در ی<strong>و</strong>نان باستان از آن بهببههره می برد.<br />
هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ <strong>و</strong> علم بیش از پیش شک<strong>و</strong>فا خ<strong>و</strong>اهد شد <strong>و</strong> مهم تر از همھهممه، <strong>و</strong>الاترین هبرنبرر، مهم ترین هبرنبرر، هبرنبرر<br />
خ<strong>و</strong>د زندگی. زیبا کردن زندگی بزرگ ترینِ اهداف است، چرا که تنها یک زندگی دار بمیبمم. ما به عن<strong>و</strong>ان<br />
ماتریالیست های دیالکتیک زندگی پس از مرگ را بمنبممی پذیر بمیبمم. این به ما بستگی دارد که اطمینان حاصل<br />
کنیم که نه تنها زندگی مردم دیگر بهتبههی <strong>و</strong> بىببىی معنا نیست، بلکه همھهممه قادرند بهنبههایت بهببههره را از زندگی ببرببررند <strong>و</strong><br />
هنگامی که زمانش فرا برسد، بد<strong>و</strong>ن حسرت از آن جدا ش<strong>و</strong>ند.<br />
این به ق<strong>و</strong>ل انگلس «پرش بشریت از قلمر<strong>و</strong> ضر<strong>و</strong>رت به قلمر<strong>و</strong> آزادی» خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د. این هدفىففىی است که<br />
برایش می جنگیم، تنها هدفىففىی که ارزش جنگیدن دارد. الهللهھام گرفته <strong>و</strong> مسلح به این اندیشه ها، ما پبریبرر<strong>و</strong>ز<br />
خ<strong>و</strong>اهیم شد.<br />
بارسل<strong>و</strong>ن، ج<strong>و</strong>لای ٢٠٠١<br />
بىپبىی ن<strong>و</strong>شت:<br />
گفته های ف<strong>و</strong>ق تنها طرحی ساده از م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عی بزرگ <strong>و</strong> پیچیده است. برای اینکه حق مطلب ادا ش<strong>و</strong>د، یک<br />
ر<strong>و</strong>ز کامل <strong>و</strong>قت لازم دارم تا شر<strong>و</strong>ع کنم <strong>و</strong> یک هفته زمان نیاز دار بمیبمم که بجببجحث کنیم. اما کاملاً ممممممکن<br />
است که در پایان کتابىببىی درباره ی این م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع ابجیبججاد کنیم که آن گ<strong>و</strong>نه که شایسته است عمل کند.<br />
ارنست فیشر٥٨<br />
مارکسیست اتریشی این س<strong>و</strong>ال را مطرح کرد که هبرنبرر چه معنابىیبىی دارد. هبرنبرر چیست؟ <strong>و</strong><br />
اظهار داشت که انسانیت در هبرنبرر در بىپبىی یک زندگی بمتبممام می ک<strong>و</strong>شد. این چه معنابىیبىی دارد؟ در جامعه ی<br />
طبقابىتبىی زنان <strong>و</strong> مردان بمتبممام نیستیم. در بهببههبرتبررین م<strong>و</strong>ارد تنها انسان های نیمه ‐بجتبجحقق یافته هستیم. <strong>و</strong> با اینکه<br />
مردم <strong>و</strong>اقعاً این را درک بمنبممی کنند، اغلب مردم احساس می کنند که در زندگی ت<strong>و</strong>انابىیبىی هایشان را به ط<strong>و</strong>ر<br />
کامل به فعل نرسانده اند. آبهنبهها بمنبممی فهمند چرا، اما احساس می کنند که چبریبرزی در زندگی شان کم است، یا<br />
بهببههبرتبرر بگ<strong>و</strong> بمیبمم انگار «چبریبرزی گم کرده ام».<br />
٣٨<br />
Ernst Fischer ٥٨
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
برای ا کبرثبرریت مردم مسئله ی بزرگ این نیست که «آیا پس از مرگ زندگی هست؟» مسئله این است که<br />
«آیا پیش از مرگ زندگی هست؟» این فکری است که مردم را شکنجه می دهد. <strong>و</strong>قبىتبىی مردم درنگ<br />
می کنند تا به زندگی شان بیندیشند، از خ<strong>و</strong>د می پرسند:«آیا همھهممه اش همھهممبنیبنن است؟ آیا این بمتبممام زندگی<br />
است؟» علبىتبىی که منتظر زندگی پس از مرگ هستند این است که <strong>و</strong>اقعاً زندگی نکرده اند. این جابىیبىی است<br />
که هبرنبرر <strong>و</strong>ارد می ش<strong>و</strong>د. به مردم اجازه می دهد ر<strong>و</strong>یاپردازی کنند، افقی بازتر به آبهنبهها ارائه می کند. ر<strong>و</strong>یا<br />
می پردازند که ا<strong>و</strong>ضاع می ت<strong>و</strong>اند بهببههبرتبرر باشد، زندگی می ت<strong>و</strong>اند بهببههبرتبرر باشد.<br />
زنان <strong>و</strong> مردان که هیچ عشقی در زندگی شان ندارند به سینما می ر<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> این داستان های اجمحجممقانه را بمتبمماشا<br />
می کنند، چرا که به دنبال عشق، احساس <strong>و</strong> ش<strong>و</strong>ر انسابىنبىی حقیقی هستند. آبهنبهها به رنگ ها جذب می ش<strong>و</strong>ند<br />
چ<strong>و</strong>ن زندگی شان بىببىی رنگ است. حبىتبىی به افی<strong>و</strong>ن مذهب جذب می ش<strong>و</strong>ند چ<strong>و</strong>ن در دنیابىیبىی بىببىی ر<strong>و</strong>ح زندگی<br />
می کنند. درباره ی ت<strong>و</strong>ده ها حرف می زبمنبمم، تنها از ر<strong>و</strong>شنفکران بمنبممی گ<strong>و</strong> بمیبمم. بسیاری از مردم به سینما می ر<strong>و</strong>ند،<br />
بسیاری از مردم این برنامه های مهیب تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن را بمتبمماشا می کنند که در انگلستان با نام اپرای صاب<strong>و</strong>بىنبىی<br />
opera) (soap می شناسند. این ها جایگزین های بسیار بدی برای زندگی <strong>و</strong>اقعی هستند، که میلی<strong>و</strong>ن ها<br />
نفر آن را بمتبمماشا می کنند چ<strong>و</strong>ن برای خ<strong>و</strong>د زندگی ای ندارند.<br />
در سینما، یا در مقابل صفحه ی تل<strong>و</strong>یزی<strong>و</strong>ن حد<strong>و</strong>د یک ساعت ا کشن را می بینند، هیجان را می بینند، که به<br />
آبهنبهها کمی آسایش از کسالت ملال آ<strong>و</strong>ر صرف خا کسبرتبرری حیات شان بجتبجحت سلطه ی نظام سرمایه داری<br />
می دهد. این اهمھهممیت هبرنبرر است: ر<strong>و</strong>یابىیبىی است که هر چند مبهم، می گ<strong>و</strong>ید بشر <strong>و</strong>اقعاً می ت<strong>و</strong>اند زندگی داشته<br />
باشد <strong>و</strong> اظهار می دارد که در در<strong>و</strong>ن قلب شان، زنان <strong>و</strong> مردان در طلب ن<strong>و</strong>ع دیگری از زندگی هستند،<br />
چبریبرزی بهببههبرتبرر از آبجنبجچه که دارند.<br />
بنابراین به بجنبجح<strong>و</strong>ی بمتبممام هبرنبررها بالق<strong>و</strong>ه اصل انقلاب را در خ<strong>و</strong>د دارند چرا که بمنبممایانگر نارضایبىتبىی از آبجنبجچه <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />
دارد است. البته که مجممجحد<strong>و</strong>دیت های هبرنبرر را درک می کنیم، درک می کنیم که برای ما مجممجحد<strong>و</strong>ده ی ضر<strong>و</strong>ری<br />
<strong>مبارزه</strong> نیست. تنها یک مجممجحد<strong>و</strong>ده ی دیگر است که باید تفسبریبرر کرده <strong>و</strong> تلاش برای مداخله در آن کنیم،<br />
تلاش کنیم که ن<strong>و</strong>عی ارتباط <strong>و</strong> دیال<strong>و</strong>گ با بهببههبرتبررین هبرنبررمندان ابجیبججاد کنیم.<br />
تضادهابىیبىی که از طریق هبرنبرر مطرح می ش<strong>و</strong>ند بمنبممی ت<strong>و</strong>انند از طریق هبرنبرر حل ش<strong>و</strong>ند، چرا که این ها تضادهای<br />
جامعه هستند که در هبرنبرر بازتاب یافته اند، اما تنها می ت<strong>و</strong>انند از طریق <strong>مبارزه</strong> ی انقلابىببىی در جامعه حل<br />
ش<strong>و</strong>ند. بنابراین، جستج<strong>و</strong>ی مدا<strong>و</strong>م آزادی <strong>و</strong> حقیقت در هبرنبرر بهنبههایتاً می بایست به س<strong>و</strong>ی راه انقلاب اجتماعی <strong>و</strong><br />
اندیشه ها <strong>و</strong> برنامه ی مارکسیسم منتهی ش<strong>و</strong>د.<br />
٣٩
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
بهتبههران<br />
اسفند ماه<br />
١٣٩۶<br />
٤٠
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
•<br />
•<br />
•<br />
شبریبررین مبریبررزانژاد حق<strong>و</strong>ق دان، مبرتبررجم، پژ<strong>و</strong>هشگر <strong>و</strong> عض<strong>و</strong><br />
ثابت هیئت اجرابىیبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت می باشد.<br />
آثاری که تا کن<strong>و</strong>ن ت<strong>و</strong>سط <strong>و</strong>ی به فارسی ترجمججممه شده است<br />
عبارتند از:<br />
• ٣ بمنبممایشنامه (اما، مارکس در س<strong>و</strong>ه<strong>و</strong>، دخبرتبرر <strong>و</strong>ن<strong>و</strong>س) اثر<br />
ها<strong>و</strong>ارد زین<br />
•اندیشه های کارل مارکس اثر الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
• بمنبممایشنامه یک خاطره، یک م<strong>و</strong>ن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>گ، یک فریاد <strong>و</strong> یک<br />
نیایش گردآ<strong>و</strong>ری ای<strong>و</strong> انسلر <strong>و</strong> مالىللىی د<strong>و</strong>یل<br />
•بمنبممایشنامه من م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی احساسابىتبىی هسم اثر ای<strong>و</strong> انسلر<br />
• شازده ک<strong>و</strong>چ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong> اثر آنت<strong>و</strong>ان د<strong>و</strong>سنت ا گز<strong>و</strong>پری<br />
• ارج بهنبههادن به مقا<strong>و</strong>مت ‐ چگ<strong>و</strong>نه زنان در ر<strong>و</strong>ابط خص<strong>و</strong>صی<br />
در برابر آزار مقا<strong>و</strong>ت می کنند ، بهتبههیه شده ت<strong>و</strong>سط سرپناه<br />
اضطراری زنان کلگری ) کانادا)<br />
درباره د<strong>و</strong> برداشت ر<strong>و</strong>انکا<strong>و</strong>انه از شازده ک<strong>و</strong>چ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong> اثر آنت<strong>و</strong>ان د<strong>و</strong>سنت ا گز<strong>و</strong>پری به قلم کریستبنیبنن<br />
د<strong>و</strong>لار<strong>و</strong>ش ک<strong>و</strong>داما<br />
باز هم مبنتبنن <strong>و</strong> بسبرتبرر آن ‐ اجرای بمنبممایش «مهاجران» اسلا<strong>و</strong>مبریبرر مر<strong>و</strong>ژک در است<strong>و</strong>دی<strong>و</strong> ‐ تئاتر «چلا<strong>و</strong>ک»<br />
مسک<strong>و</strong> به قلم س<strong>و</strong>زان ک<strong>و</strong>ستانز<strong>و</strong><br />
ترجمججممه پنجاه <strong>و</strong> د<strong>و</strong> مقاله بجتبجخصصی تئاتر برای نشریه «صحنه معاصر» گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت<br />
همھهممچنبنیبنن مجممججم<strong>و</strong>عه مقالات «تئاتر در ساختار نظام سرمایه داری» را به رشته بجتبجحریر درآ<strong>و</strong>رده است.<br />
<strong>و</strong>ی برنده رتبه ا<strong>و</strong>ل ترجمججممه در مسابقه مطب<strong>و</strong>عابىتبىی ابجنبججمن منتقدان، ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> پژ<strong>و</strong>هشگران خانه تئاتر ایران در<br />
سال ١٣٩۶ گردیده است.<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
از سال ١٣٩٢ بعن<strong>و</strong>ان دستیار کارگردان در چهارده اجرای صحنه ای رپرت<strong>و</strong>ار گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت همھهممکاری داشته<br />
است که عبارتند از:<br />
مهاجران اثر اسلا<strong>و</strong>یر مر<strong>و</strong>ژک<br />
بمنبممایش همھهمملت در ر<strong>و</strong>ستای مرد<strong>و</strong>ش سفلی اثر ای<strong>و</strong><strong>و</strong> برشان<br />
مارکس در س<strong>و</strong>ه<strong>و</strong> اثر ها<strong>و</strong>ارد زین<br />
یک خاطره، یک م<strong>و</strong>ن<strong>و</strong>ل<strong>و</strong>گ، یک فریاد <strong>و</strong> یک نیایش گردآ<strong>و</strong>ری ای<strong>و</strong> انسلر <strong>و</strong> مالىللىی د<strong>و</strong>یل<br />
شازده ک<strong>و</strong>چ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong> اثر آنت<strong>و</strong>ان د<strong>و</strong>سنت ا گز<strong>و</strong>پری<br />
ماهی سیاه ک<strong>و</strong>چ<strong>و</strong>ل<strong>و</strong> اثر صمد بهببههرنگی<br />
مبرتبررسک (چهار صند<strong>و</strong>ق) اثر بهببههرام بیضابىیبىی<br />
نردبان (زا<strong>و</strong>یه) اثر غلامجممجحسبنیبنن ساعدی<br />
من م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دی احساسابىتبىی هستم اثر ای<strong>و</strong> انسلر<br />
٤١
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
٤٢
هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>مبارزه</strong> طبقابىتبىی گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
دیگر انتشارات گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت<br />
www.exittheatre.ir<br />
٤٣