هنر و سرمایهداری
به قلم: الن وودز ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد
به قلم: الن وودز
ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
هبرنبرر <strong>و</strong> سرمایه داری<br />
به قلم: الن <strong>و</strong><strong>و</strong>دز<br />
ترجمججممه گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت ‐ شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
از س<strong>و</strong>ی مجممججله ی ایرابىنبىی «صحنه معاصر» از من درخ<strong>و</strong>است شده<br />
است که مقاله ای برای <strong>و</strong>یژه نامه ی «هبرنبرر <strong>و</strong> سرمایه « بن<strong>و</strong>یسم. من<br />
اخبریبرراً با این نشریه که نشریه ای تئ<strong>و</strong>ریک درباره ی هبرنبرر <strong>و</strong> به ط<strong>و</strong>ر<br />
مشخص هبرنبرر صحنه ای است آشنا شده ام. فکر می کنم علاقه ی<br />
ر<strong>و</strong>زافز<strong>و</strong>ن به اندیشه های مارکسیسبىتبىی در میان ج<strong>و</strong>انان، هبرنبررمندان<br />
<strong>و</strong> ر<strong>و</strong>شنفکران در ایران، پیشرفبىتبىی بسیار چشمگبریبرر است <strong>و</strong><br />
خ<strong>و</strong>شحالمللمم که می ت<strong>و</strong>ابمنبمم در این مبحث مهم سهیم باشم.<br />
!1
!<br />
یک بار تاجری به شاعر انگلیسی رابرت گری<strong>و</strong>ز١ گفت:«در شاعری پ<strong>و</strong>لىللىی نیست» <strong>و</strong> ا<strong>و</strong> در ج<strong>و</strong>اب<br />
گفته ب<strong>و</strong>د:«نه، اما در پ<strong>و</strong>ل هم شاعری نیست.» قضا<strong>و</strong>ت قاطعانه ی من این است که سرمایه داری،<br />
خص<strong>و</strong>صاً در د<strong>و</strong>ران ز<strong>و</strong>ال کهنسالىللىی اش عمیقاً نسبت به هبرنبرر دسمشسممنانه است. سرمایه دارها هبرنبرر را ط<strong>و</strong>ری<br />
می بینند که هر چبریبرز دیگری را می بینند: یک کالا. آبهنبهها قیمت یک اثر هبرنبرری را می دانند، اما نه ارزش<br />
آن را. برای آبهنبهها هبرنبرر <strong>و</strong> هبرنبررمندان مانند هر کالای دیگری قابل خرید <strong>و</strong> فر<strong>و</strong>ش هستند.<br />
هنگامی که هبرنبررمند بزرگ هلندی <strong>و</strong>رمبریبرر درگذشت، همھهممسرش مجممججب<strong>و</strong>ر شد چند نقاشی به جا مانده از ا<strong>و</strong><br />
را به نان<strong>و</strong>ا بفر<strong>و</strong>شد تا از پس هزینه ها برآید. به همھهممبنیبنن ترتیب، <strong>و</strong>ن گ<strong>و</strong>گ در بمتبممام ط<strong>و</strong>ل عمرش تنها یک<br />
نقاشی فر<strong>و</strong>خت. حال نقاشی های عالىللىی (<strong>و</strong> حبىتبىی نقاشی های نه چندان عالىللىی) به قیمت های هنگفت در<br />
حراجی های لندن <strong>و</strong> نی<strong>و</strong>ی<strong>و</strong>رک فر<strong>و</strong>خته می ش<strong>و</strong>ند. هبرنبرر در دنیای مدرن صرفاً م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع دلالىللىی است:<br />
عرصه ی سرمایه گذاری بسیار س<strong>و</strong>دآ<strong>و</strong>ر <strong>و</strong> امن.<br />
منجی جهان اثر لئ<strong>و</strong>نارد<strong>و</strong> دا<strong>و</strong>ینچی ۴۵٠ میلی<strong>و</strong>ن دلار در نی<strong>و</strong>ی<strong>و</strong>رک خریده شد<br />
در گذشته برخی افراد ثر<strong>و</strong>بمتبممند مانند خان<strong>و</strong>اده ی مدبجیبجچی در فل<strong>و</strong>رانس حامیان سخا<strong>و</strong>بمتبممند هبرنبرر ب<strong>و</strong>دند.<br />
درست است، آبهنبهها آنقدر پ<strong>و</strong>ل داشتند که بمنبممی دانستند با آن چه کنند، اما برخی از آبهنبهها دست کم<br />
علاقه ای به هبرنبرر داشتند <strong>و</strong> نسبت به آثاری که سفارش می دادند درک <strong>و</strong> قدردابىنبىی نشان می دادند.<br />
اما امر<strong>و</strong>ز، شخصیت های گمنام که تلفبىنبىی در مزایده شرکت کرده <strong>و</strong> میلی<strong>و</strong>ن ها دلار برای نقاشی<br />
پیکاس<strong>و</strong> پیشنهاد می کنند، آن را از ر<strong>و</strong>ی عشق به هبرنبرر ابجنبججام بمنبممی دهند.<br />
اغلب نقاشی هابىیبىی که به این ترتیب به دست آمده اند، هرگز ت<strong>و</strong>سط عم<strong>و</strong>م <strong>و</strong> شاید حبىتبىی خ<strong>و</strong>د خریدار<br />
دیده بمنبممی ش<strong>و</strong>ند. آبهنبهها در گا<strong>و</strong>صند<strong>و</strong>ق بانکی س<strong>و</strong>ییسی دفن می ش<strong>و</strong>ند؛ به همھهممان اندازه ی آثار باستابىنبىی<br />
!2<br />
Robert Graves ١
شگفت انگبریبرز هبرنبرری که از س<strong>و</strong>ی <strong>و</strong>حشیان داعشی در عراق <strong>و</strong> س<strong>و</strong>ریه منفجر شده <strong>و</strong> یا با خا ک<br />
یکسان شده است، برای انسانیت از دست می ر<strong>و</strong>ند. شاید بت<strong>و</strong>انیم بیافزاییم که بمتبممام این آثار از<br />
نظر فبریبرزیکی ناب<strong>و</strong>د نشده اند. بسیاری از آبهنبهها با دقت برداشته شده <strong>و</strong> به خارج از کش<strong>و</strong>ر قاچاق<br />
شده اند <strong>و</strong> در خفا به «هبرنبررد<strong>و</strong>ستان» ثر<strong>و</strong>بمتبممند آمریکابىیبىی که این آثار را همھهممچ<strong>و</strong>ن بیچارگابىنبىی که در<br />
زندان های زیرزمیبىنبىی داعش هستند، به اسارت می گبریبررند، فر<strong>و</strong>خته شده اند. <strong>و</strong>حشیان <strong>و</strong> ناب<strong>و</strong>دگران<br />
<strong>و</strong>اقعی هبرنبرر در نی<strong>و</strong>ی<strong>و</strong>رک <strong>و</strong> لندن یافت می ش<strong>و</strong>ند.<br />
ادبیات <strong>و</strong> انقلاب<br />
از نظر تاربجیبجخی ادبیات <strong>و</strong> شعر اغلب مجممجحملی برای پیشرفته ترین <strong>و</strong> انقلابىببىی ترین اندیشه ها ب<strong>و</strong>ده اند.<br />
مارکس پرسی شلی١ شاعر بزرگ انقلابىببىی انگلیسی را که به طرز دلحللحخراشی در ج<strong>و</strong>ابىنبىی درگذشت<br />
بسیار بجتبجحسبنیبنن می کرد. در میان آثارش شاهکارهابىیبىی انقلابىببىی همھهممچ<strong>و</strong>ن ش<strong>و</strong>رش اسلام <strong>و</strong> بالمللمماسکه ی<br />
آنارشی را می یابیم. اثر د<strong>و</strong>م تقبیح خشمنا ک قتل عام مردان، زنان <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دکان به دست د<strong>و</strong>لت<br />
استبدادی <strong>و</strong> اربجتبججاعی است.<br />
!<br />
اشعار انقلابىببىی پرسی شلی قدرت خ<strong>و</strong>د را امر<strong>و</strong>ز همھهممچنان حفظ کرده است<br />
در ١۶ آ گ<strong>و</strong>ست ١٨١٩ در میدان سنت پیبرتبرر منچسبرتبرر، ۶٠،٠٠٠ معبرتبررض به ص<strong>و</strong>رت صلح آمبریبرز گرد<br />
هم آمدند تا خ<strong>و</strong>استار آزادی <strong>و</strong> رهابىیبىی از فقر ش<strong>و</strong>ند. آبهنبهها در ر<strong>و</strong>یدادی که به عن<strong>و</strong>ان قتل عام پیبرتبررل<strong>و</strong><br />
شناخته شد به طرز <strong>و</strong>حشیانه ای م<strong>و</strong>رد جمحجممله ی س<strong>و</strong>اره نظام قرار گرفتند. در آن ر<strong>و</strong>ز بجتبجخمبنیبنن زده<br />
!3<br />
Percy Shelley ١
می ش<strong>و</strong>د که ١٨ نفر از جمججممله چهار زن <strong>و</strong> یک ک<strong>و</strong>دک در اثر زخم سمشسممشبریبرر <strong>و</strong> لگدمال شدن جان<br />
باختند. نزدیک به هفتصد مرد، زن <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دک به شدت زجمخجممی شدند.<br />
د<strong>و</strong>لت [حزب حا کم] ت<strong>و</strong>ری بهنبههایتاً مسئ<strong>و</strong>ل این قتل عام ب<strong>و</strong>د <strong>و</strong> <strong>و</strong>یسک<strong>و</strong>نت کَسِلرِی١ رهبرببرر حزب ت<strong>و</strong>ری<br />
در مجممججلس ع<strong>و</strong>ام مدافع اقدامات تندِ سرک<strong>و</strong>ب سیاسی که در بىپبىی آن ابجنبججام شد ب<strong>و</strong>د. شلی بالمللمماسکه ی<br />
آنارشی را به عن<strong>و</strong>ان اعبرتبرراضی پرش<strong>و</strong>ر علیه این قتل عام ن<strong>و</strong>شت. این شعر ابهتبههام نامه ای ق<strong>و</strong>ی علیه<br />
د<strong>و</strong>لت <strong>و</strong> نبریبرر<strong>و</strong>های سرک<strong>و</strong>ب است. در این شعر چنبنیبنن می خ<strong>و</strong>انیم:<br />
در راه کشتار را دیدم‐<br />
نقابىببىی همھهممچ<strong>و</strong>ن کسلری داشت‐<br />
ظاهری فریبنده، <strong>و</strong> در عبنیبنن حال عب<strong>و</strong>س<br />
هفت سگ شکاری به دنبال ا<strong>و</strong>:<br />
همھهممگی فربه ب<strong>و</strong>دند، <strong>و</strong> شاید<br />
در سرسبرپبرردگی ست<strong>و</strong>دبىنبىی<br />
چرا که تک تک، <strong>و</strong> د<strong>و</strong> به د<strong>و</strong><br />
قلب انسان ها را [برایشان] می انداخت تا بدرند<br />
[قلب هابىیبىی] که از زیر ردایش ببریبرر<strong>و</strong>ن می آ<strong>و</strong>رد.<br />
سپس فریب آمد، <strong>و</strong> بر تن داشت،<br />
همھهممچ<strong>و</strong>ن الدن٢ ، جامه ای خز د<strong>و</strong>زی شده؛<br />
اشک های درشتش، چ<strong>و</strong>ن خ<strong>و</strong>ب می گریست<br />
تبدیل به سنگ آسیاب می شدند همھهممچنان که فر<strong>و</strong>می ربجیبجخت.<br />
<strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دکان خردی که<br />
گرد پاهایش جست <strong>و</strong>خبریبرز می کردند،<br />
<strong>و</strong> فکر می کردند هر قطره اشکی ج<strong>و</strong>اهری است،<br />
مغزهایشان به <strong>و</strong>سیله ی آبهنبهها ناب<strong>و</strong>د می شد.<br />
Viscount Castlereagh ١<br />
!4<br />
Eldon ٢
امر<strong>و</strong>ز، این ابیات پس از بالغ بر ٢٠٠ سال که از ن<strong>و</strong>شته شدن شان می گذرد، به هیچ <strong>و</strong>چه قدرت<br />
خ<strong>و</strong>د را در اعجاب <strong>و</strong> برانگیخبنتبنن خشم انقلابىببىی از دست نداده اند. این تصادفىففىی نیست که همھهممبنیبنن چند<br />
ماه پیش رهبرببرر دست چبىپبىی حزب کارگر بریتانیا جرمی ک<strong>و</strong>رببنیبنن١ د<strong>و</strong> بند پایابىنبىی این شعر عالىللىی را برای<br />
جمججممعیت پرش<strong>و</strong>ر ج<strong>و</strong>انان در فستی<strong>و</strong>ال پاپ گلستنبرببرری نقل ق<strong>و</strong>ل کرد:<br />
مردان انگلستان، مبریبرراث داران افتخار،<br />
قهرمانان داستان نان<strong>و</strong>شته،<br />
شبریبررخ<strong>و</strong>ارگان یک مادرِ ت<strong>و</strong>انا،<br />
امیدهای ا<strong>و</strong>، <strong>و</strong> امیدهای یکدیگر؛<br />
به پا خبریبرزید همھهممچ<strong>و</strong>ن شبریبرر که از خ<strong>و</strong>اب برمی خبریبرزد<br />
در سمشسمماری شکست ناپذیر،<br />
زبجنبججبریبررهایتان را بر زمبنیبنن فر<strong>و</strong> ریزید همھهممچ<strong>و</strong>ن شبنم<br />
که در هنگام خ<strong>و</strong>اب بر سمشسمما نشسته است‐<br />
سمشسمما بسیارید ‐آبهنبهها اندک.<br />
هزاران ج<strong>و</strong>ابىنبىی که به این ابیات الهللهھام بجببجخش گ<strong>و</strong>ش می کردند، از ر<strong>و</strong>حیه ی انقلابىببىی خ<strong>و</strong>د غرق شادی<br />
ب<strong>و</strong>دند. آبهنبهها به فستی<strong>و</strong>ال آمده ب<strong>و</strong>دند تا به م<strong>و</strong>سیقی پاپ گ<strong>و</strong>ش کنند، اما برافر<strong>و</strong>خته از ش<strong>و</strong>ر انقلابىببىی از<br />
آبجنبججا رفتند. در اینجا به ر<strong>و</strong>شبىنبىی قدرت شعر را در برافر<strong>و</strong>خبنتبنن آتش در قلب مردان <strong>و</strong> زنان می بینیم.<br />
این قدربىتبىی است که با گذر زمان مجممجح<strong>و</strong> بمنبممی ش<strong>و</strong>د، بلکه احتمالاً ق<strong>و</strong>ی تر می ش<strong>و</strong>د.<br />
<strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث <strong>و</strong> انقلاب فرانسه<br />
چند سال پیش از آنکه شلی این ابیات را بن<strong>و</strong>یسد، شاعر شهبریبرر انگلیسی <strong>و</strong>یلیام <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث٢ شعر<br />
عالىللىی خ<strong>و</strong>د، «پیش درآمد» را سر<strong>و</strong>د. در آن زمان <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث در کنار بسیاری از ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong><br />
شعرای انگلستان، مسح<strong>و</strong>ر انقلاب کببریبرر فرانسه ب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> در ج<strong>و</strong>ابىنبىی از فرانسه ی انقلابىببىی دیدن کرد <strong>و</strong><br />
در بجتبججلیل بجتبججربه ی خ<strong>و</strong>د این ابیات را ن<strong>و</strong>شت:<br />
Jeremy Corbyn ١<br />
!5<br />
William Wordsworth ٢
!<br />
سعادبىتبىی ب<strong>و</strong>د در آن صبح زنده ب<strong>و</strong>دن،<br />
اما ج<strong>و</strong>ان ب<strong>و</strong>دن سعادبىتبىی بسیار [بیشبرتبرر]! آه! آن د<strong>و</strong>ران،<br />
که در آن شی<strong>و</strong>ه ی ضعیف، مبتذل <strong>و</strong> بازدارنده ی<br />
عرف، قان<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> مص<strong>و</strong>بات یکباره<br />
ت<strong>و</strong>جه کش<strong>و</strong>ری عاشق را به خ<strong>و</strong>د جلب کرد!<br />
<strong>و</strong>درز<strong>و</strong>رث بعدها در زندگی اش به دنبال ظه<strong>و</strong>ر ناپلئ<strong>و</strong>ن بناپارت از انقلاب فرانسه ناامید شد.<br />
بسیاری دیگر از ر<strong>و</strong>شنفکران راه ا<strong>و</strong> را دنبال کردند <strong>و</strong> حبىتبىی مجممجحافظه کارابىنبىی اربجتبججاعی شدند. اما یک<br />
نفر در تضادی آشکار، متمایز از این جریان قرار گرفته است: شاعر بزرگ اسکاتلندی رابرت برنز١ .<br />
علبریبررغم دیگر شعرا <strong>و</strong> ن<strong>و</strong>یسندگان آن د<strong>و</strong>ران، برنز از خان<strong>و</strong>اده ای ثر<strong>و</strong>بمتبممند <strong>و</strong> اشرافىففىی یا حبىتبىی طبقه ی<br />
مت<strong>و</strong>سط نب<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> که فرزند مزرعه داری خرده پا <strong>و</strong> فقبریبرر ب<strong>و</strong>د، دنیای فقر <strong>و</strong> کار سخت را می شناخت. ا<strong>و</strong><br />
از طریق نب<strong>و</strong>غ ذابىتبىی خ<strong>و</strong>د، از میان رده های شاعران بزرگ زمان خ<strong>و</strong>د، یا هر زمان دیگر، قد<br />
برافراشت.<br />
<strong>و</strong>یلیام <strong>و</strong>ردز<strong>و</strong>رث از انقلاب فرانسه الهللهھام گرفته ب<strong>و</strong>د.<br />
برنز جدا از اینکه شاعری پرش<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د، دم<strong>و</strong>کرات انقلابىببىی شجاع <strong>و</strong> ثابت قدمی نبریبرز ب<strong>و</strong>د. در آثار ا<strong>و</strong><br />
مکرراً ارجاعابىتبىی خصمانه <strong>و</strong> گزنده به م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عات م<strong>و</strong>رد تنفرش را می یابیم: زمبنیبنن داران، پادشاهان،<br />
!6<br />
Robert Burns ١
کشیش ها <strong>و</strong> <strong>و</strong>کلا. برای مثال، در شعر بلند طبرنبرزش «بمتَبمم ا<strong>و</strong>شَنبرتِبرر»١ چنبنیبنن می خ<strong>و</strong>انیم.٢ این ابیات به<br />
زبان ب<strong>و</strong>می برنز، اسکاتلندی جن<strong>و</strong> بىببىی ن<strong>و</strong>شته شده است. [ترجمججممه ی فارسی آن از] زبان انگلیسی<br />
مدرن از این قرار است:<br />
زبان سه <strong>و</strong>کیل، پشت <strong>و</strong> ر<strong>و</strong> شده،<br />
با در<strong>و</strong>غ همھهممچ<strong>و</strong>ن لباس گدایان د<strong>و</strong>خته شده؛<br />
قلب سه کشیش، گندیده، سیاه همھهممچ<strong>و</strong>ن سرگبنیبنن<br />
متعفن، زننده، نشسته در هر گ<strong>و</strong>شه.<br />
در شعر مجممجختصر اما بمتبممسخرآمبریبرز <strong>و</strong> گزنده اش «شکرگزاری برای یک پبریبرر<strong>و</strong>زی ملی» برنز ببریبرزاری بمتبممام<br />
خ<strong>و</strong>د را نسبت به تب میهن پرسبىتبىی که در ط<strong>و</strong>ل جنگ های ط<strong>و</strong>لابىنبىی علیه فرانسه ی انقلابىببىی بمتبممام بریتانیا<br />
را در بر گرفته ب<strong>و</strong>د نشان می دهد:<br />
ای ریا کاران! این است ش<strong>و</strong>خ طبعی تان؟<br />
که مردان <strong>و</strong> زنان را کشتار کنید <strong>و</strong> خدا را شکر بگ<strong>و</strong>یید!<br />
دست بردارید، به خاطر شرم! بیش از این ادامه ندهید؛<br />
خدا<strong>و</strong>ند شکرتان بابت کشتار را بمنبممی پذیرد!<br />
برخلاف <strong>و</strong>ردز <strong>و</strong>رث، برنز هیچ گاه اشتیاق خ<strong>و</strong>د را نسبت به انقلاب فرانسه از دست نداد<br />
:Tam o’Shanter ١ کالهی که اعضای جنبش راستافار بر سر می گذاشتند. جنبش راستافار جنبشی مذهبی ب<strong>و</strong>د که پادشاه<br />
<strong>و</strong>قت اتی<strong>و</strong>پی هایله سالسی را مسیح می دانست <strong>و</strong> بر این با<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د که سیاهپ<strong>و</strong>ستان ق<strong>و</strong>م برگزیده هستند که در نهایت به <strong>و</strong>طن خ<strong>و</strong>د در<br />
آفریقا بازمی گردند. -مترجم<br />
٢ در منت اصلی شعر به زبان اسکاتلندی <strong>و</strong> انگلیسی آمده است که در اینجا تنها ترجمه ی فارسی آن ن<strong>و</strong>شته شده است. -مترجم<br />
!7
رابرت برنز ابمیبممان خ<strong>و</strong>د به انقلاب فرانسه را تا پایان عمرش حفظ کرد <strong>و</strong> در دفاع از آن صرتحیتحح ب<strong>و</strong>د.<br />
تنها جمحجممایت طرفداران اشرافىففىی اش ب<strong>و</strong>د که ا<strong>و</strong> را از حبس یا بدتر از آن بجنبججات داد. با این حال، د<strong>و</strong>لت<br />
با مجممجحر<strong>و</strong>م کردن ا<strong>و</strong> از دفبرتبرری راحت در خدمات عم<strong>و</strong>می انتقامش را از ا<strong>و</strong> گرفت. ا<strong>و</strong> عمرش را در<br />
حالىللىی به پایان رساند که همھهممچ<strong>و</strong>ن پدرش در شرایط سخبىتبىی که <strong>و</strong>ضعیت آسیب پذیر سلامتش را به<br />
خطر می انداخت بر ر<strong>و</strong>ی زمبنیبنن کار می کرد <strong>و</strong> در بهنبههایت جانش را گرفت.<br />
تئاتر انقلابىببىی<br />
در تئاتر، شعر <strong>و</strong> نبرثبرر بعد <strong>و</strong> معنای جدیدی می یابند. رابطه ی میان شاعر <strong>و</strong> فرد خ<strong>و</strong>اننده، رابطه ی<br />
میان د<strong>و</strong> ابمتبمم ماهیتاً نامرتبط است. تئاتر زندگی جدیدی به کلام مکت<strong>و</strong>ب می بجببجخشد که بالاخره از<br />
بندهای مجممجحد<strong>و</strong>د ادبیات مکت<strong>و</strong>ب می گریزد <strong>و</strong> چشم ها را به خ<strong>و</strong>د خبریبرره می کند تا با مجممجخاطبىببىی گسبرتبررده تر<br />
به شی<strong>و</strong>ه ای بسیار عیبىنبىی تر <strong>و</strong> بىببىی <strong>و</strong>اسطه تر ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> ش<strong>و</strong>د.<br />
این امر برای ادبیات آزادی عمل بسیار بیشبرتبرری را نسبت به آبجنبجچه در شکل مکت<strong>و</strong>ب ممممممکن است<br />
فراهم می کند. تئاتر قدرت بسیار بیشبرتبرری در اعجاب، تاثبریبررگذاری <strong>و</strong> سرگرم کنندگی دارد.<br />
ژانرهای اصلی آن به ط<strong>و</strong>ر سنبىتبىی تراژدی <strong>و</strong> کمدی ب<strong>و</strong>د، هر چند که نابغه ای چ<strong>و</strong>ن شکسپبریبرر ت<strong>و</strong>انست<br />
این د<strong>و</strong> را با تاثبریبرری عالىللىی در هم بیامبریبرزد. بنابراین پتانسیل استفاده از تئاتر برای مقاصد سیاسی <strong>و</strong><br />
انقلابىببىی بسیار ر<strong>و</strong>شن است.<br />
حبىتبىی در کهن ترین شکل، تئاتر برای انتقال پیامی معبنیبنن استفاده می شده است. در تراژدی ی<strong>و</strong>نابىنبىی<br />
پیام ضدجنگ قدربمتبممندی را در زنان تر<strong>و</strong>ا اثر بمنبممایشنامه ن<strong>و</strong>یس ی<strong>و</strong>نابىنبىی ا<strong>و</strong>ریپید می یابیم. این بمنبممایشنامه<br />
که در سال ۴١۵ پیش از میلاد در ط<strong>و</strong>ل جنگ پل<strong>و</strong>پبرنبرزی خلق شده است، اغلب به عن<strong>و</strong>ان شرحی<br />
بر تسخبریبرر جزیره ی مل<strong>و</strong>س در دریای اژه به دست آتن <strong>و</strong> به دنبال آن کشتار <strong>و</strong> اسارت سا کنانش<br />
تفسبریبرر می ش<strong>و</strong>د. ا گر این تفسبریبرر صحیح باشد، قطعاً بیانیه ی سیاسی بسیار شجاعانه <strong>و</strong> جس<strong>و</strong>رانه ای<br />
ب<strong>و</strong>ده است. این بمنبممایشنامه تسلط <strong>و</strong> ستمگری بر زنان اسبریبرر شده را به عریان ترین <strong>و</strong> تکان دهنده ترین<br />
شکل ممممممکن نشان می دهد. همھهممانند بمتبممام بمنبممایشنامه های عالىللىی، بیش از ٢٠٠٠ سال بعد هم ذره ای<br />
از قدرت تکان دهندگی اش را از دست نداده است.<br />
!8
!<br />
زنان تر<strong>و</strong>ا اثر بمنبممایشنامه ن<strong>و</strong>یس ی<strong>و</strong>نابىنبىی ا<strong>و</strong>ریپید، یک مبنتبنن ضدجنگ کهن <strong>و</strong> قدربمتبممند است.<br />
در سطحی بمتبمماماً متفا<strong>و</strong>ت کمدی های آریست<strong>و</strong>فان پیام سیاسی به همھهممان اندازه صربجیبجحی داشت.<br />
بمنبممایشنامه هابىیبىی که به دست ما رسیده است حا<strong>و</strong>ی نقدی گزنده بر جامعه ی ی<strong>و</strong>نان عصر خ<strong>و</strong>د، آداب <strong>و</strong><br />
رس<strong>و</strong>م <strong>و</strong> سیاست <strong>و</strong> حبىتبىی فلسفه اش است. مشخص ترین پیام سیاسی آریست<strong>و</strong>فان مرب<strong>و</strong>ط به<br />
جنگ های خ<strong>و</strong>نبنیبنن <strong>و</strong> ط<strong>و</strong>لابىنبىی میان آتن <strong>و</strong> اسپارتا است. چهار بمنبممایشنامه از بمنبممایشنامه های ا<strong>و</strong><br />
درخ<strong>و</strong>است های مشتاقانه برای صلح است.<br />
با این حال، علبریبررغم بمنبممایشنامه های ا<strong>و</strong>ریپید، در آثار آریست<strong>و</strong>فان هیچ اخلاقیات یا اص<strong>و</strong>ل <strong>و</strong>الابىیبىی را<br />
بمنبممی یابیم. آریست<strong>و</strong>فان از نظر سیاسی مجممجحافظه کار <strong>و</strong> دسمشسممن سرسخت دم<strong>و</strong>کراسی آتبىنبىی ب<strong>و</strong>د که آن را<br />
منشاء بمتبممام شرها می دانست. بمنبممایشنامه های ا<strong>و</strong> حا<strong>و</strong>ی جمحجمملات ک<strong>و</strong>بنده ی بسیاری به مردم آتن ب<strong>و</strong>د که<br />
آبهنبهها را صرفاً فریب خ<strong>و</strong>ردگابىنبىی در دستان ع<strong>و</strong>ام فریبان بىببىی اخلاق می دانست. احتمالاً میل ا<strong>و</strong> به صلح<br />
با اسپارتا نشان دهنده ی ن<strong>و</strong>عی همھهممدلىللىی با نظام سیاسی مجممجحافظه کار <strong>و</strong> تندر<strong>و</strong> در آن کش<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د. در هر<br />
ص<strong>و</strong>رت، در آثار آریست<strong>و</strong>فان هبرنبرر کمدی به همھهممان ا<strong>و</strong>جی می رسد که رقبای ا<strong>و</strong>، تراژدین های صحنه ی<br />
آتن، به آن دست یافته ب<strong>و</strong>دند.<br />
!9
شکسپبریبرر <strong>و</strong> ایبسن<br />
هبرنبرر بمنبممایشی با آثار شکسپبریبرر به سطحی <strong>و</strong>اقعاً عالىللىی می رسد که تا کن<strong>و</strong>ن چبریبرزی با آن برابری نکرده<br />
است، چه رسد به آنکه از آن پیشی بگبریبررد. در اینجا شعر <strong>و</strong> تئاتر در یک فرم هبرنبرری در هم<br />
می آمبریبرزند. هر جمججممله از این بمنبممایشنامه های عالىللىی، شعری در بالاترین سط<strong>و</strong>ح است. این به هیچ <strong>و</strong>جه<br />
از تاثبریبرر دراماتیک بمنبممایشنامه ها بمنبممی کاهد. کاملاً برعکس، تاثبریبرر دراماتیک با تص<strong>و</strong>یرسازی شاعرانه<br />
حبىتبىی ق<strong>و</strong>ی تر نبریبرز شده است.<br />
این ن<strong>و</strong>شتار جای بسط بجتبجحلیل آثار شکسپبریبرر نیست (در جای دیگری به آن مبادرت کرده ام). قطعاً<br />
در این قضا<strong>و</strong>ت تزلزل ناپذیرم تنها نیستم که شکسپبریبرر بزرگ ترین ن<strong>و</strong>یسنده ی بمتبممام د<strong>و</strong>ران ها ب<strong>و</strong>ده<br />
است. اما از آبجنبججا که تکیه ی اصلی این مقاله مرب<strong>و</strong>ط به رابطه ی میان سیاست (<strong>و</strong> به خص<strong>و</strong>ص سیاست<br />
انقلابىببىی) <strong>و</strong> ادبیات است، باید اشاره کنم که چنبنیبنن رابطه ای با اینکه می ت<strong>و</strong>اند در برخی از آثار<br />
شکسپبریبرر یافت ش<strong>و</strong>د، اهمھهممیت عمده ای ندارد.<br />
درباره ی ر<strong>و</strong>یکرد شکسپبریبرر نسبت به انقلاب، می ت<strong>و</strong>ان از بعضی مت<strong>و</strong>ن مثلاً در هبرنبرری پنجم بجببجخش ٢<br />
<strong>و</strong> ژ<strong>و</strong>لی<strong>و</strong>س سزار، نتاتحیتحج مشخصی گرفت، اما چنبنیبنن نتابجیبججی می بایست خصلبىتبىی مشخصاً منفی داشته<br />
باشد. خاطرات جنگ های خ<strong>و</strong>نبنیبنن داخلی که به عن<strong>و</strong>ان جنگ های گل های سرخ شناخته می ش<strong>و</strong>د در<br />
د<strong>و</strong>ران شکسپبریبرر هن<strong>و</strong>ز در ذهن مردم حض<strong>و</strong>ری عمده داشت <strong>و</strong> مردم طبقه ی اجتماعی ا<strong>و</strong> ر<strong>و</strong>یکرد<br />
مساعدی نسبت به بازگشت به بجتبجح<strong>و</strong>لات سیاسی <strong>و</strong> اجتماعی نداشتند. از این بعد دیدگاه شکسپبریبرر<br />
مجممجحافظه کارانه ب<strong>و</strong>د، هر چند که در زمینه ی هبرنبرر <strong>و</strong> ادبیات یک انقلابىببىی بزرگ <strong>و</strong> مبتکری جس<strong>و</strong>ر ب<strong>و</strong>د.<br />
شکسپبریبرر در زمینه ی هبرنبرر انقلابىببىی ب<strong>و</strong>د، گرچه برخی از دیدگاه های سیاسی اش مجممجحافظه کارانه ب<strong>و</strong>د<br />
!10
در قرن ١٩ آثار بمنبممایشنامه ن<strong>و</strong>یس نر<strong>و</strong>ژی هبرنبرریک ایبسن را دار بمیبمم. این بمنبممایشنامه ها می ت<strong>و</strong>انند به مبریبرزان<br />
بسیاری ماهیت <strong>و</strong> مشکلات جامعه ی نر<strong>و</strong>ژ در آن د<strong>و</strong>ران <strong>و</strong> خص<strong>و</strong>صاً بىببىی فرهنگی ک<strong>و</strong>ته بینانه <strong>و</strong><br />
اخلاقیات ریا کارانه ی طبقه ی مت<strong>و</strong>سط نر<strong>و</strong>ژ را ر<strong>و</strong>شن کنند. ایبسن این مسائل را در بمنبممایشنامه های<br />
خ<strong>و</strong>د م<strong>و</strong>رد نقدی نافذ <strong>و</strong> ک<strong>و</strong>بنده قرار می دهد.<br />
این بمنبممایشنامه ها در آن زمان ار<strong>و</strong>پا را تکان داده <strong>و</strong> با نقض اخلاقیات م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د <strong>و</strong>حشت زده کرد.<br />
ایبسن در بمنبممایشنامه هابىیبىی چ<strong>و</strong>ن «خانه عر<strong>و</strong>سک» به م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع رهابىیبىی زنان می پردازد. در اینجا زبىنبىی<br />
بالاخره از بندهای خفقان آ<strong>و</strong>ر ازد<strong>و</strong>اجی نا کام می گریزد. صدای دری که پشت سر خ<strong>و</strong>د می ک<strong>و</strong>بد<br />
سمسسممبلی قدربمتبممند از زندابىنبىی است که پشت سر می گذارد. این بمنبممایشنامه مجممجحک<strong>و</strong>میت <strong>و</strong>یرانگر ارزش های<br />
ریا کارانه ی قرن ١٩ است که تلاش می کرد بردگی زنان برای مردان را در لباس <strong>و</strong>ضعیت طبیعی،<br />
غبریبررقابل تغیبریبرر <strong>و</strong> خدادادیِ ام<strong>و</strong>ر بپ<strong>و</strong>شاند.<br />
در «دسمشسممن مردم» شخصیت اصلی دکبرتبرر استکمان درمی یابد که سیستم بجتبجخلیه ی آب جمحجممام آل<strong>و</strong>ده<br />
شده است. ا<strong>و</strong> به چندین نفر از اعضای جامعه هشدار می دهد <strong>و</strong> در ابتدا بابت این یافته ی خ<strong>و</strong>د<br />
قدردابىنبىی <strong>و</strong> جمحجممایت می بیند. اما صبح فردا، برادرش که شهردار شهر نبریبرز هست، به ا<strong>و</strong> می گ<strong>و</strong>ید که باید<br />
شهادتش را پس بگبریبررد، چرا که هزینه ی تعمبریبررات بالاست <strong>و</strong> در هر حال شهردار هم از یافته ی ا<strong>و</strong><br />
متقاعد نشده است.<br />
شهردار اذهان عم<strong>و</strong>می را علیه برادرش بسیج می کند <strong>و</strong> حامیان سابقش یکی یکی ا<strong>و</strong> را ترک<br />
می کنند. از آبجنبججا که ا<strong>و</strong> بمنبممی پذیرد افکارش را انکار کند، از س<strong>و</strong>ی جامعه ی مجممجحبرتبررم طبقه ی مت<strong>و</strong>سط<br />
طرد می ش<strong>و</strong>د. خانه اش <strong>و</strong>یران می ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> به همھهممراه دخبرتبررانش اخراج می ش<strong>و</strong>د. ا<strong>و</strong> دسمشسممن مردم شده<br />
است.<br />
بمنبممایشنامه های هبرنبرریک ایبسن بسیاری از مسائل قرن ١٩ جامعه ی نر<strong>و</strong>ژ را م<strong>و</strong>رد نقد قرار می داد<br />
!11
سالهللهھا بعد، هنگامی که انقلابىببىی بزرگ لئ<strong>و</strong>ن تر<strong>و</strong>تسکی در تبعید اجباری در نر<strong>و</strong>ژ زندگی می کرد، بر<br />
ر<strong>و</strong>ی بمنبممایشنامه های عالىللىی ایبسن تامل کرد. ا<strong>و</strong> که از س<strong>و</strong>ی حزب کارگر حا کم در نر<strong>و</strong>ژ<br />
«دم<strong>و</strong>کراتیک» پذیرفته شده ب<strong>و</strong>د، به ز<strong>و</strong>دی خ<strong>و</strong>د را در شرایطی بسیار بدتر از آبجنبجچه پیش تر در<br />
فرانسه داشت یافت. با مجممجحر<strong>و</strong>میت از ارتباط با دنیای ببریبرر<strong>و</strong>ن، ممممممن<strong>و</strong>عیت از ن<strong>و</strong>شبنتبنن <strong>و</strong> یا حبىتبىی اظهار نظر<br />
درباره ی مسائل خارجی در د<strong>و</strong>رابىنبىی که استالبنیبنن مشغ<strong>و</strong>ل برپابىیبىی مجممجحا کمات مهیب مسک<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>د، عملاً در<br />
حبس خانگی به سر می برد.<br />
شی<strong>و</strong>ه ی عمیق <strong>و</strong> صادقانه ی بمنبممایشنامه ن<strong>و</strong>یس بزرگ نر<strong>و</strong>ژی قرن ١٩ در تقبیح صرتحیتحح ریا کاری ای که در<br />
کل شاخصه ی خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی اسکاندینا<strong>و</strong>ی <strong>و</strong> به ط<strong>و</strong>ر مشخص خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی «پیشر<strong>و</strong>» <strong>و</strong><br />
«لیبرببررال» (که امر<strong>و</strong>ز می ت<strong>و</strong>ان گفت س<strong>و</strong>سیال دم<strong>و</strong>کرات) ب<strong>و</strong>د، برای تر<strong>و</strong>تسکی بسیار جالب ب<strong>و</strong>د. در<br />
پس نقاب خندان لببریبررالبریبرزم، همھهمم<strong>و</strong>اره چهره ی کریه اربجتبججاع ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی را می بینیم. هر که جسارت<br />
داشته باشد که این نقاب را بدرد خ<strong>و</strong>د به خ<strong>و</strong>د به عن<strong>و</strong>ان دسمشسممن مردم مجممجحک<strong>و</strong>م می ش<strong>و</strong>د.<br />
هبرنبرر سیاسی<br />
ن<strong>و</strong>یسنده ی آلمللممابىنبىی برت<strong>و</strong>لت برشت در جابىیبىی اشاره می کند:«اینکه هبرنبرر «غبریبررسیاسی» ش<strong>و</strong>د، تنها به این<br />
معناست که با «گر<strong>و</strong>ه حا کمه» همھهممدست ش<strong>و</strong>د.» البته این برای هبرنبرر ممممممکن است که به کلی از اظهار<br />
نظر سیاسی پرهبریبرز کند، خ<strong>و</strong>د را در بسبرتبرری از گل های خ<strong>و</strong>شب<strong>و</strong> غرق کند، چشمانش را به ر<strong>و</strong>ی<br />
<strong>و</strong>اقعیت زشت سرک<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> بهببههره کشی که آن را احاطه کرده است ببندد. اما هبرنبرری که به خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong>فادار<br />
است، بیش از همھهممه، هبرنبرر عالىللىی، بمنبممی ت<strong>و</strong>اند نسبت به سرن<strong>و</strong>شت ن<strong>و</strong>ع بشر بىببىی تفا<strong>و</strong>ت باشد.<br />
این به این معنا نیست که هبرنبرر باید تا حد تبلیغات خام تبرنبرزل یابد. تبلیغات به عرصه ی سیاست<br />
تعلق دارد که در آن نقشی مهم ایفاء می کند. اما سیاست عرصه ی طبیعی هبرنبرر نیست. هبرنبررمند باید<br />
احساسات قلب <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>ح را بیان کند. این احساسات بمنبممی ت<strong>و</strong>اند از س<strong>و</strong>ی تاثبریبررات ببریبرر<strong>و</strong>بىنبىی دیکته ش<strong>و</strong>د،<br />
چه سیاسی، چه مذهبىببىی <strong>و</strong> چه پ<strong>و</strong>لىللىی. با این حال، احساسات هبرنبررمندانه می ت<strong>و</strong>اند درام <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د انسابىنبىی<br />
را در قدربمتبممندترین شکل بازتاب دهد.<br />
برای آنکه هبرنبرر بت<strong>و</strong>اند حقیقتاً آزاد ش<strong>و</strong>د، برای آنکه فرهنگ بت<strong>و</strong>اند به ملک خص<strong>و</strong>صی ب<strong>و</strong>دن عده ای<br />
اندک پایان دهد <strong>و</strong> حقیقتاً انسابىنبىی ش<strong>و</strong>د، ابتدا ضر<strong>و</strong>ری است که قی<strong>و</strong>د بردگی، بهببههره کشی <strong>و</strong> سرک<strong>و</strong>ب را<br />
متلاشی کند. به همھهممبنیبنن دلیل است که هبرنبرر ا گر بجببجخ<strong>و</strong>اهد به خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong>فادار باشد، باید هبرنبرر انقلابىببىی باشد. <strong>و</strong><br />
همھهممان گ<strong>و</strong>نه که در م<strong>و</strong>رد پیکاس<strong>و</strong> دیده ابمیبمم، هبرنبرر انقلابىببىی می ت<strong>و</strong>اند به سطح نب<strong>و</strong>غ دست یابد.<br />
در زمینه ی ادبیات <strong>و</strong> تئاتر، می ت<strong>و</strong>انیم بمنبمم<strong>و</strong>نه هابىیبىی از ن<strong>و</strong>یسندگابىنبىی را نقل کنیم که با م<strong>و</strong>فقیت کار انقلابىببىی<br />
را با دستا<strong>و</strong>رد های عالىللىی هبرنبرری ترکیب کردند. مایا ک<strong>و</strong>فسکی از سنبنیبنن ج<strong>و</strong>ابىنبىی عض<strong>و</strong> فعال حزب<br />
ب<strong>و</strong>لش<strong>و</strong>یک در ر<strong>و</strong>سیه ب<strong>و</strong>د. در شعر ا<strong>و</strong> می ت<strong>و</strong>انیم ترکیب عالىللىی ش<strong>و</strong>ر انقلابىببىی با بالاترین سط<strong>و</strong>ح ممممممکن<br />
!12
دستا<strong>و</strong>ردهای شعری را ببینیم. ا<strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن بمنبممایشنامه های م<strong>و</strong>فقی چ<strong>و</strong>ن «ساس» را ن<strong>و</strong>شت <strong>و</strong><br />
پ<strong>و</strong>سبرتبررهابىیبىی را با سبک کانسبرتبررا کتی<strong>و</strong>یست خلق کرد که این شاخه ی هبرنبرری را به بالاترین سطح<br />
دست یافته در بمتبممام زمان ها چه پیش از آن <strong>و</strong> چه تا کن<strong>و</strong>ن برد.<br />
این تصادفىففىی نیست که شعر مایا ک<strong>و</strong>فسکی به دنبال انقلاب ا کتبرببرر، تاثبریبرری ق<strong>و</strong>ی بر ذهن میلی<strong>و</strong>ن ها<br />
کارگر <strong>و</strong> دهقان عادی ر<strong>و</strong>سیه گذاشت. این عمل بزرگ رهابىیبىی بجببجخشی ت<strong>و</strong>ده ها را الهللهھام بجببجخشید تا نه تنها<br />
در سیاست، بلکه در فرهنگ نبریبرز مشارکت کنند. شک<strong>و</strong>فابىیبىی شگرف هبرنبرر، شعر <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی در دهه ی<br />
١٩٢٠ زیر بقایای سنگبنیبنن ب<strong>و</strong>ر<strong>و</strong>کراسی استالینیست خفه شد. خ<strong>و</strong>دکشی مایا ک<strong>و</strong>فسکی در سال<br />
١٩٣٠ بىببىی شک اعبرتبرراضی علیه ضدانقلاب سیاسی استالینیسبىتبىی ب<strong>و</strong>د.<br />
مثال برجسته ی دیگر م<strong>و</strong>رد برت<strong>و</strong>لت برشت ب<strong>و</strong>د. برشت همھهممچ<strong>و</strong>ن مایا ک<strong>و</strong>فسکی مارکسیسبىتبىی راسخ<br />
ب<strong>و</strong>د که از بمنبممایش هایش استفاده می کرد تا ببریبررجمحجممانه سرمایه داری را تقبیح کند. در بمنبممایش هابىیبىی چ<strong>و</strong>ن<br />
«اپرای سه پ<strong>و</strong>لىللىی»، «ماها گ<strong>و</strong>بىنبىی» <strong>و</strong> «هفت گناه کببریبرره» (که ه<strong>و</strong>سمشسممندانه به دست همھهممکار بااستعداد برشت<br />
کرت <strong>و</strong>یل١ آهنگسازی شده است)، جامعه ی ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ابىیبىی را درباره ی ریا کاری <strong>و</strong> اخلاقیات<br />
بازخ<strong>و</strong>است می کند. برشت بیش از همھهممه به خاطر تئاترهای بجتبججر بىببىی اش <strong>و</strong> نظریه ی انقلاب دراماتیک<br />
خ<strong>و</strong>د مشه<strong>و</strong>ر است. اما ا<strong>و</strong> شاعر برجسته ای نبریبرز هست که ١۵٠٠ شعر ن<strong>و</strong>شته است. در میان آبهنبهها<br />
شعر «پرسش های کارگری کتابجببجخ<strong>و</strong>ان» را می یابیم که ارزش آن را دارد که به ط<strong>و</strong>ر کامل آن را<br />
بازگ<strong>و</strong> کنیم:<br />
چه کسی شهر هفت در<strong>و</strong>ازه ی تب را ساخت؟<br />
در کتاب ها نام پادشاهان را می یابید.<br />
آیا پادشاهان بجتبجخته سنگ ها را بر د<strong>و</strong>ش کشیدند؟<br />
<strong>و</strong> بابل که بارها <strong>و</strong>یران شد.<br />
چه کسی بارها آن را برپا کرد؟ در کدام یک از خانه های<br />
شهر طلابىیبىی درخشان لیما، سازندگانش زندگی می کردند؟<br />
شبىببىی که دی<strong>و</strong>ار چبنیبنن به ابمتبممام رسید، بنایانش کجا رفتند؟ رم بزرگ<br />
پر از طاق های پبریبرر<strong>و</strong>زی است. چه کسی آبهنبهها را برپا داشت؟ بر چه کسی<br />
سزارها پبریبرر<strong>و</strong>ز شدند؟ آیا ببریبرزانس، که در سر<strong>و</strong>دها بسیار ست<strong>و</strong>ده شده است،<br />
تنها قصر برای سا کنانش داشت؟ حبىتبىی در آتلانتیس افسانه ای<br />
شبىببىی که اقیان<strong>و</strong>س آن را به کام خ<strong>و</strong>د فر<strong>و</strong> برد<br />
غریقان همھهممچنان بر سر بردگان شان فریاد می کردند.<br />
اسکندر ج<strong>و</strong>ان هند را فتح کرد.<br />
!13<br />
Kurt Weill ١
!<br />
آیا تنها ب<strong>و</strong>د؟<br />
سزار «گل»ها را مغل<strong>و</strong>ب کرد.<br />
آیا حبىتبىی یک آشبرپبرز هم همھهممراه خ<strong>و</strong>د نداشت؟<br />
فیلیپ اسپانیا اشک ربجیبجخت <strong>و</strong>قبىتبىی نا<strong>و</strong>گان دریابىیبىی اش<br />
غرق شد. آیا ا<strong>و</strong> تنها کسی ب<strong>و</strong>د که گریست؟<br />
فردریک د<strong>و</strong>م جنگ هفت ساله را پبریبرر<strong>و</strong>ز شد. چه کسی<br />
جز ا<strong>و</strong> پبریبرر<strong>و</strong>ز شد؟<br />
هر صفحه یک پبریبرر<strong>و</strong>زی.<br />
چه کسی برای پبریبرر<strong>و</strong>زمندان آشبرپبرزی می کرد؟<br />
هر ده سال یک مرد بزرگ.<br />
چه کسی بهببههایش را می پرداخت؟<br />
ر<strong>و</strong>ایات بسیار.<br />
پرسش های بسیار.<br />
با این حال، بىببىی شک برشت بیش از همھهممه به خاطر آثار دراماتیکش در یادها مانده است. ا<strong>و</strong> نظریه ی<br />
تئاتر بمتبمماماً جدیدی را بسط داد که با عن<strong>و</strong>ان اثر فاصله گذاری (به آلمللممابىنبىی<br />
(Verfremdungseffekt شناخته می ش<strong>و</strong>د، که بمنبمماینده ی شی<strong>و</strong>ه ای غبریبررمعم<strong>و</strong>ل در استفاده از<br />
تئاتر است. ا<strong>و</strong> آن را این گ<strong>و</strong>نه ت<strong>و</strong>صیف می کند:«بازی به شی<strong>و</strong>ه ای که مجممجخاطب به دش<strong>و</strong>اری بت<strong>و</strong>اند با<br />
شخصیت های بمنبممایش هم ذات پنداری کند. پذیرش یا رد اعمال <strong>و</strong> بیانات آبهنبهها به جای ناخ<strong>و</strong>دآ گاه<br />
مجممجخاطب که تا پیش از این معم<strong>و</strong>ل ب<strong>و</strong>ده است، قرار است در سطحی آ گاهانه رخ دهد.»<br />
پیام سازش ناپذیر برشت <strong>و</strong> <strong>و</strong>یل در ظه<strong>و</strong>ر <strong>و</strong> سق<strong>و</strong>ط شهر ماها گ<strong>و</strong>بىنبىی م<strong>و</strong>جب اعبرتبرراض میان مجممجخاطبان طبقه ی مت<strong>و</strong>سط شد<br />
!14
با ناب<strong>و</strong>دی ت<strong>و</strong>همھهممی که به <strong>و</strong>سیله ی آن مجممجخاطب ناخ<strong>و</strong>دآ گاه با اندیشه ها <strong>و</strong> انگبریبرزه های بازیگران بمنبممایش<br />
هم ذات پنداری می کند، برشت ما را <strong>و</strong>امی دارد که درباره ی مجممجحت<strong>و</strong>ای <strong>و</strong>اقعی آبجنبجچه برایشان بمنبممایش<br />
داده می ش<strong>و</strong>د فکر کنند. این امر گاه منجر به بجتبججربه ای ناخ<strong>و</strong>شایند می ش<strong>و</strong>د. اما برشت به عن<strong>و</strong>ان یک<br />
بمنبممایشنامه ن<strong>و</strong>یش انقلابىببىی کمبرتبرر علاقه ای به آن داشت که کاری کند که مجممجخاطب احساس راحبىتبىی کند.<br />
به یاد دارم که سال ها پیش <strong>و</strong>قبىتبىی ماها گ<strong>و</strong>بىنبىی در لندن به ر<strong>و</strong>ی صحنه آمده ب<strong>و</strong>د، فریادهای اعبرتبرراض<br />
علاقمندان تئاتر از طبقه ی مت<strong>و</strong>سط را که احساسات شان از پیام سازش ناپذیر آن جربجیبجحه دار شده<br />
ب<strong>و</strong>د برآ<strong>و</strong>رده ب<strong>و</strong>د. در جابىیبىی یکی از شخصیت های بمنبممایش در صف اعدام قرار دارد <strong>و</strong> تنها با پرداخت<br />
مبلغ مشخصی می ت<strong>و</strong>اند بجنبججات یابد. بازیگری به جل<strong>و</strong>ی صحنه آمد <strong>و</strong> مستقیماً با مجممجخاطبان ر<strong>و</strong>بر<strong>و</strong> شد <strong>و</strong><br />
از آبهنبهها خ<strong>و</strong>است که برای بجنبججات جان یک انسان ایثار مالىللىی لازم را ابجنبججام دهند.<br />
طبیعتاً هیچ اعانه ای در راه نب<strong>و</strong>د، در حالىللىی که جمججمماعت حبریبررت زده ی لندن دست در جیب شان<br />
می کردند تا مطمبنئبنن ش<strong>و</strong>ند که کیف پ<strong>و</strong>ل شان هن<strong>و</strong>ز سر جایش است. متعاقباً این ماجرا به عن<strong>و</strong>ان<br />
«ت<strong>و</strong>هیبىنبىی به ن<strong>و</strong>ع بشر» مجممجحک<strong>و</strong>م شد. ا گر قصد هرگ<strong>و</strong>نه ت<strong>و</strong>هیبىنبىی ب<strong>و</strong>د، هدف آن نه بشریت به ط<strong>و</strong>ر کلی،<br />
بلکه تنها خرده ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>اهای خسیس <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>دخ<strong>و</strong>اه تئاترد<strong>و</strong>ست لندن ب<strong>و</strong>د که جمحجممله ی خشم<br />
درستکارانه شان به من نشان داد که تبریبرر تبریبرز برشت به درسبىتبىی به هدفش زده ب<strong>و</strong>د.<br />
ادبیات، شرق <strong>و</strong> غرب<br />
از جهات بسیاری شرق از غرب فرهنگی تر است. در حالىللىی که شعر در غرب امر<strong>و</strong>زه در قرق<br />
تعدادی مجممجحد<strong>و</strong>د است <strong>و</strong> اغلب از س<strong>و</strong>ی مردم عادی با س<strong>و</strong>ءظن نگریسته می ش<strong>و</strong>د، در شرق<br />
همھهممچنان سنبىتبىی مجممجحب<strong>و</strong>ب <strong>و</strong> زنده بافىقفىی مانده است. همھهممانند شعر، تئاتر در کش<strong>و</strong>رهای مسلمان هبرنبرری است با<br />
سابقه ی ط<strong>و</strong>لابىنبىی. شعرای ر<strong>و</strong>زگار گذشته درباری ب<strong>و</strong>دند، ملازمان فئ<strong>و</strong>دالىللىی از رده ای نامشخص که<br />
<strong>و</strong>ظیفه شان این ب<strong>و</strong>د که هر گاه <strong>و</strong>لىللىی نعمت شان می خ<strong>و</strong>است با خ<strong>و</strong>ش طبعی ا<strong>و</strong> سرگرم ش<strong>و</strong>د یا سر ذ<strong>و</strong>ق<br />
بیاید دم دست باشند. در اغلب بمنبمم<strong>و</strong>نه ها شاعران دربار بردگان سلطان مطلق بر بجتبجخت ب<strong>و</strong>دند.<br />
با این حال به نظر من این گ<strong>و</strong>نه می رسد که ر<strong>و</strong>یکرد ایرانیان به شعر همھهمم<strong>و</strong>اره مجممجحت<strong>و</strong>ابىیبىی ماهیتاً<br />
اجتماعی <strong>و</strong> انتقادی داشته است. به من گفته اند که امر<strong>و</strong>ز در بمتبممام زمینه های هبرنبرر ایرابىنبىی اتفاقات<br />
بسیار جالبىببىی در حال <strong>و</strong>ق<strong>و</strong>ع است. متاسفانه باید به بىببىی خبرببرری تاسف آ<strong>و</strong>ری درباره ی جزئیات این<br />
م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع اعبرتبرراف کنم. بجببجخشی از آن ناشی از این <strong>و</strong>اقعیت است که در غرب ت<strong>و</strong>جهی نا کافىففىی به<br />
فرهنگ عالىللىی شرق شده است، نه تنها در حال حاضر، بلکه حبىتبىی در گذشته.<br />
در کتاب های درسی تا امر<strong>و</strong>ز اسکندر مقد<strong>و</strong>بىنبىی به عن<strong>و</strong>ان مردی بزرگ به تص<strong>و</strong>یر کشیده شده است<br />
که ار<strong>و</strong>پا را از بربرهای ایرابىنبىی «بجنبججات» داد. کلمه ای درباره ی هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ متعالىللىی ایران باستان<br />
گفته نشده است که به فرازهابىیبىی شگفت آ<strong>و</strong>ر دست یافته ب<strong>و</strong>د، آن هم در زمابىنبىی که مردم مقد<strong>و</strong>نیه<br />
چ<strong>و</strong>پان هابىیبىی فقبریبرر ب<strong>و</strong>دند <strong>و</strong> پدر اسکندر (که در میان ی<strong>و</strong>نانیان به عن<strong>و</strong>ان فیلیپ بربر شناخته می شد)<br />
در تقلای آم<strong>و</strong>خبنتبنن زبان ی<strong>و</strong>نابىنبىی ب<strong>و</strong>د. ف<strong>و</strong>ج های ی<strong>و</strong>نابىنبىی‐مقد<strong>و</strong>بىنبىیِ غارتگر چنان بجتبجحت تاثبریبرر عجایب<br />
!15
پرسپ<strong>و</strong>لیس قرار گرفته ب<strong>و</strong>دند که لحللححظه ای برای به آتش کشیدن آن درنگ نکردند. بمتبممام این ها برای<br />
مردم ایران به خ<strong>و</strong> بىببىی آشناست اما برای اغلب مردم غرب که اسکندر همھهممچنان برایشان «کببریبرر»<br />
است کتابىببىی نا گش<strong>و</strong>ده است.<br />
با این حال عمده مشکلی که دارم زبان است. هبرنبررهای بصری را می ت<strong>و</strong>ان بد<strong>و</strong>ن داشبنتبنن هیچ گ<strong>و</strong>نه<br />
مهارت زبابىنبىی درک کرد. لازم نیست هلندی صحبت کنیم یا بجببجخ<strong>و</strong>انیم تا نقاشی های <strong>و</strong>ن گ<strong>و</strong>گ را<br />
بجتبجحسبنیبنن کنیم. از این لحللححاظ نقاشی <strong>و</strong> مجممججسمه سازی (<strong>و</strong> همھهممچنبنیبنن م<strong>و</strong>سیقی) تقریباً در جذابیت شان فرا گبریبرر<br />
هستند. اما در ادبیات <strong>و</strong> خص<strong>و</strong>صاً شعر، عالىللىی ترین شکل ادبیات <strong>و</strong>ضع متفا<strong>و</strong>ت است.<br />
شعر بمنبممی ت<strong>و</strong>اند ترجمججممه ش<strong>و</strong>د. ترجمججممه ی شعر، ناب<strong>و</strong>د کردن آن به عن<strong>و</strong>ان شعر است. تنها د<strong>و</strong> امکان<br />
<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد. می ت<strong>و</strong>ان آن را ترجمججممه ی بجتبجحت اللفظی کرد، کلمه به کلمه، که آنگاه بمتبممام کیفیات شعری<br />
آن از ببنیبنن می ر<strong>و</strong>د. یا می ت<strong>و</strong>ان به زبابىنبىی دیگر آن را باز آفریبىنبىی کرد که در این م<strong>و</strong>رد ممممممکن است<br />
شعری خ<strong>و</strong>ب یا حبىتبىی عالىللىی خلق کرد، اما چبریبرزی بمتبمماماً متفا<strong>و</strong>ت از اصل آن است.<br />
با این حال م<strong>و</strong>فقیت هابىیبىی نسبىببىی از طریق کار معد<strong>و</strong>د مبرتبررجمججممان ت<strong>و</strong>انا به دست آمده است. برخی از<br />
زیباترین اشعار زبان انگلیسی از رباعیات عمر خیام با ترجمججممه ی دلپذیر اد<strong>و</strong>ارد فیبرتبرزجرالد است.<br />
معتقدم که جزبىئبىی از جاد<strong>و</strong>ی شعر اصلی در ترجمججممه ی فیبرتبرزجرالد منتقل شده است. اما کاملاً آ گاهم<br />
که اشعار فیبرتبرزجرالد هر چقدر هم که عالىللىی باشند، رباعیات خیام نیستند، بلکه چبریبرزی بمتبمماماً<br />
متفا<strong>و</strong>ت اند.<br />
تا جابىیبىی که می دابمنبمم، خیام شخصیبىتبىی برجسته ب<strong>و</strong>د، از بسیاری جهات شبیه ن<strong>و</strong>ابغ رنسانس غرب، اما<br />
چندین قرن پیش از آن. همھهممچ<strong>و</strong>ن لئ<strong>و</strong>نارد<strong>و</strong> دا<strong>و</strong>ینچی دانشمندی جامع الاطراف ب<strong>و</strong>د. آثار ا<strong>و</strong> در همھهممان<br />
قرن ١١ عرصه های ستاره شناسی، ریاضیات، فلسفه <strong>و</strong> شعر را پ<strong>و</strong>شش می داد.<br />
با اینکه قادر نیستم شعرش را به زبان اصلی بجببجخ<strong>و</strong>ابمنبمم، <strong>و</strong>اضح است که این شعری سرشار از زیبابىیبىی<br />
شگرف است که لذت را با حسی عمیق <strong>و</strong> تاثبریبررگذار از شکنندگی <strong>و</strong> ناپایداری عمر ترکیب کرده<br />
است. خیام در شی<strong>و</strong>ه ی طبرنبرز ه<strong>و</strong>سمشسممندانه، م<strong>و</strong>ز<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> مل<strong>و</strong>دراماتیک نه تنها احساسابىتبىی ق<strong>و</strong>ی را<br />
برمی انگبریبرزد، بلکه از طریق این ها بر فلسفه ی عقل گرا <strong>و</strong> خدانابا<strong>و</strong>رش که بسیار از زمانه ی خ<strong>و</strong>د<br />
جل<strong>و</strong>تر ب<strong>و</strong>د نبریبرز تا کید می <strong>و</strong>رزد. جدا از ارزش های ذابىتبىی شاعرانه <strong>و</strong> فلسفی، این ادبیات کهن فارسی<br />
به خاطر خصلت منتقدانه <strong>و</strong> عصیان گرش جالب است. خیام در کنار درخ<strong>و</strong>است پرش<strong>و</strong>رش از<br />
انسان ها به گرامیداشت زندگی <strong>و</strong> استفاده از این زمان مجممجحد<strong>و</strong>د بر ر<strong>و</strong>ی زمبنیبنن به بهببههبرتبررین شکل ممممممکن<br />
‐که اغلب از طریق تص<strong>و</strong>یرسازی شراب که بمنبمماد ش<strong>و</strong>ر <strong>و</strong> زندگی <strong>و</strong> نبریبرز خ<strong>و</strong>د شراب است <strong>و</strong> از س<strong>و</strong>ی<br />
ر<strong>و</strong>حانیت ممممممن<strong>و</strong>ع شده ب<strong>و</strong>د منتقل شده است‐ خاری در چشم ساختار مذهبىببىی ب<strong>و</strong>د. <strong>و</strong> شعر فارسی<br />
بد<strong>و</strong>ن عشق، شراب <strong>و</strong> میخانه کجا می ت<strong>و</strong>انست باشد؟<br />
!16
حافظ نبریبرز شاعری ب<strong>و</strong>د که از لذت عشق <strong>و</strong> شراب می سر<strong>و</strong>د اما گاه به ریا کاری مذهبىببىی نبریبرز جمحجممله<br />
می کرد. ا<strong>و</strong> به خاطر اشعارش مشه<strong>و</strong>ر است، اما درباره ی سیاست <strong>و</strong> مذهب نبریبرز می ن<strong>و</strong>شت. زبان تبریبرز ا<strong>و</strong><br />
سخت به ریا کاری مذهبی<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> قدربمتبممندان حا کم در قرن ١۴ انتقاد می کرد.<br />
از این مثال ها (باید مثال های بسیار دیگری باشد که متاسفانه اطلاعی ندارم) ر<strong>و</strong>شن است که از<br />
د<strong>و</strong>ران بسیار قدبمیبمم، ادبیات فارسی حا<strong>و</strong>ی عناصر انتقادی، سازش ناپذیر <strong>و</strong> عصیان گر ب<strong>و</strong>ده است.<br />
شعرای بزرگ فارسی استفاده از طبرنبرز را به عن<strong>و</strong>ان سلاحی سیاسی تکامل بجببجخشیدند. <strong>و</strong> این سلاح<br />
قدرت اثرگذاری اش را در ایران ر<strong>و</strong>زگار مدرن حفظ کرده است.<br />
آیا هبرنبرر آینده ای دارد؟<br />
شاید بزرگ ترین نقاشی قرن بیستم گ<strong>و</strong>ئرنیکای پیکاس<strong>و</strong> ب<strong>و</strong>د که آن را در <strong>و</strong>ا کنش به خش<strong>و</strong>نت های<br />
جنگ داخلی اسپانیا <strong>و</strong> جنایات فاشیسم کشید. هیچ کس بمنبممی ت<strong>و</strong>اند این اثر بزرگ را تبلیغات صرف<br />
ت<strong>و</strong>صیف کند. با این حال پیام سیاسی ر<strong>و</strong>شن <strong>و</strong> بسیار قدربمتبممندی را در بر دارد. این نقاشی،<br />
مستقیماً از نسل اثر سیاه قلمِ به همھهممان اندازه قدربمتبممند از نقاش بزرگ اسپانیابىیبىی گ<strong>و</strong>یا با عن<strong>و</strong>ان فجایع<br />
جنگ است.<br />
این آثارِ بسیار قدربمتبممند هبرنبرری مجممجحص<strong>و</strong>ل <strong>و</strong>ا کنش های عمیقاً احساس شده ی هبرنبررمند نسبت به سرن<strong>و</strong>شت<br />
نا گ<strong>و</strong>ار مردان زنان در جنگ های خ<strong>و</strong>نبنیبنن زمانه ی خ<strong>و</strong>د ب<strong>و</strong>ده اند. من مکرراً از خ<strong>و</strong>د می پرسم که<br />
آثار هبرنبرری هم سنگ امر<strong>و</strong>زی آن آثار کجا هستند؟ دنیای ما با جنگ های دابمئبممی، کشتارهای خ<strong>و</strong>نبنیبنن،<br />
پا کسازی ق<strong>و</strong>میبىتبىی <strong>و</strong> خش<strong>و</strong>نت در مقیاس بىببىی سابقه از هم دریده شده است. ا گر بجببجخ<strong>و</strong>اهیم تنها یک<br />
مثال را در نظر بگبریبرر بمیبمم، در جنگ های داخلی دهشتنا ک در کنگ<strong>و</strong> دست کم پنج میلی<strong>و</strong>ن مرد، زن<br />
<strong>و</strong> ک<strong>و</strong>دک کشتار شدند. با این حال این قسا<strong>و</strong>ت ها حبىتبىی در صفحه ی ا<strong>و</strong>ل ر<strong>و</strong>زنامه هم قرار بمنبممی گبریبررند.<br />
همھهممچنان که ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی در عرصه ی فلسفه حرفىففىی برای گفبنتبنن ندارد، در عرصه های هبرنبرر <strong>و</strong> م<strong>و</strong>سیقی نبریبرز<br />
بسیار پیش از این هرگ<strong>و</strong>نه ادعابىیبىی را مببىنبىی بر به ر<strong>و</strong>ز ب<strong>و</strong>دن رها کرده است، چه برسد به عالىللىی ب<strong>و</strong>دن.<br />
ا گر امر<strong>و</strong>ز هبرنبرر اصلاً معنابىیبىی داشته باشد، انتظار می ر<strong>و</strong>د که در مقابل این پرسش ها حرفىففىی برای گفبنتبنن<br />
داشته باشد. اما ما بیه<strong>و</strong>ده در هبرنبرر امر<strong>و</strong>ز به دنبال هم سنگ مدرن گ<strong>و</strong>ئرنیکای پیکاس<strong>و</strong> یا فجایع<br />
جنگ گ<strong>و</strong>یا هستیم. در ع<strong>و</strong>ض، هبرنبررمندان ما در بریتانیا <strong>و</strong>قت شان را صرف ت<strong>و</strong>لید آثاری درباره ی<br />
م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عات چنان جالبىببىی چ<strong>و</strong>ن بجتبجختخ<strong>و</strong>اب نامرتب یا ک<strong>و</strong>سه ای در فرمالدئید می کنند. هبرنبرر در د<strong>و</strong>ران ما<br />
به چنبنیبنن سط<strong>و</strong>ح پیش پاافتاده ای تبرنبرزل کرده است.<br />
!17
!<br />
گ<strong>و</strong>ئرنیکای مدرن کجاست؟<br />
آیا این یعبىنبىی هدف هبرنبرر به طرز غبریبررقابل بازگشبىتبىی از دست رفته است؟ گرفبنتبنن چنبنیبنن نتیجه ای سق<strong>و</strong>ط<br />
در ن<strong>و</strong>ع بدبیبىنبىی <strong>و</strong> نیهیلیسم هبرنبرری ای است که بىببىی شک فرا گبریبررترین حالبىتبىی است که امر<strong>و</strong>ز در رده های<br />
ب<strong>و</strong>رژ<strong>و</strong>ازی <strong>و</strong> طفیلی های طبقه ی مت<strong>و</strong>سط آن است. اما مارکسیسم بنا به ماهیتش خ<strong>و</strong>ش ببنیبنن <strong>و</strong> انقلابىببىی<br />
است. ما به د<strong>و</strong>ر از بدبیبىنبىی نسبت به چشم اندازهای هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ به ط<strong>و</strong>ر کلی، بسیار به نقشی که<br />
می ت<strong>و</strong>اند هم امر<strong>و</strong>ز <strong>و</strong> هم در آینده ایفاء کند مطمبنئبنن هستیم.<br />
مارکسیست ها به هیچ <strong>و</strong>جه دستا<strong>و</strong>ردهای بزرگ به دست آمده ت<strong>و</strong>سط هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ در ط<strong>و</strong>ل ٢٠٠٠<br />
سال اخبریبرر بمتبممدن بشری را رد بمنبممی کنند. اما مت<strong>و</strong>جهیم که در بمتبممام این د<strong>و</strong>ران راه فرهنگ به ر<strong>و</strong>ی<br />
ا کبرثبرریت غالب مردان <strong>و</strong> زنان بسته ب<strong>و</strong>ده است. در بمتبممام این د<strong>و</strong>ران هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ در ابجنبجحصار اقلیبىتبىی<br />
ممممممتاز ب<strong>و</strong>ده است، همھهممان اقلیت ممممممتازی که از مزایای ثر<strong>و</strong>ت <strong>و</strong> آم<strong>و</strong>زش بهببههره مند ب<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> در نتیجه<br />
حک<strong>و</strong>مت <strong>و</strong> سرن<strong>و</strong>شت مردم را کنبرتبررل می کردند.<br />
بمتبممام تارتحیتحخ نشان می دهد که هبرنبرر بنا به ماهیت خ<strong>و</strong>د انقلابىببىی است. زیر لایه ی ببریبرر<strong>و</strong>بىنبىی، هبرنبرر عالىللىی همھهمم<strong>و</strong>اره<br />
به دنبال آن است که خ<strong>و</strong>د را از سنت های پ<strong>و</strong>سیده رها کرده <strong>و</strong> راه هابىیبىی جدید در نگاه کردن به<br />
جهان بیابد. هبرنبرر درگبریبرر جستج<strong>و</strong>ی بىببىی پایان حقیقت است. به همھهممبنیبنن علت نسبت به بمتبممام اشکال<br />
ریا کاری، در<strong>و</strong>غ <strong>و</strong> فریب خصمانه است. ا گر هبرنبرر مدرن می خ<strong>و</strong>اهد از تنگنابىیبىی که خ<strong>و</strong>د را در آن<br />
می یابد برهد، باید با سیستم برخ<strong>و</strong>رد کند.<br />
تلاطمات سیاسی <strong>و</strong> اجتماعی اخبریبرر در ایران به ناچار الهللهھام بجببجخش نسلی جدید از شاعران،<br />
ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> بمنبممایشنامه ن<strong>و</strong>یسابىنبىی خ<strong>و</strong>اهد ب<strong>و</strong>د که آثارشان ر<strong>و</strong>یدادهای جامعه را بازتاب خ<strong>و</strong>اهد داد.<br />
امر<strong>و</strong>ز بیش از هر زمان دیگر، برای ن<strong>و</strong>یسندگان ایرابىنبىی غبریبررممممممکن است که خ<strong>و</strong>د را از <strong>و</strong>اقعیت<br />
اجتماعی جدا کنند. نسل جدید راه ها <strong>و</strong> <strong>و</strong>سائلی خ<strong>و</strong>اهد یافت تا احساسات، افکار <strong>و</strong> خ<strong>و</strong>استه های<br />
!18
ت<strong>و</strong>ده ها را بیان کند. در ابجنبججام این امر به سنت های غبىنبىی ادبىببىی <strong>و</strong> هبرنبرری گذشته باز خ<strong>و</strong>اهند گشت <strong>و</strong><br />
نفس حیابىتبىی ن<strong>و</strong> را در آن خ<strong>و</strong>اهند دمید.<br />
دیالکتیک به ما می گ<strong>و</strong>ید که دیر یا ز<strong>و</strong>د همھهممه چبریبرز برعکس خ<strong>و</strong>اهد شد. تارتحیتحخ عم<strong>و</strong>ماً می ت<strong>و</strong>اند گاه<br />
چرخه ای پایان ناپذیر به نظر برسد که در آن ر<strong>و</strong>یدادهابىیبىی که در گذشته دیده شده اند تکرار<br />
می ش<strong>و</strong>د. در این نظر عنصری از حقیقت <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د دارد، اما نابمتبممام <strong>و</strong> نتیجتاً نادرست است. چرخ تارتحیتحخ<br />
همھهمم<strong>و</strong>اره در حال چرخش است. اما در بمتبممام انقلاب هایش، هرگز به نقطه ی آغازین خ<strong>و</strong>د باز<br />
بمنبممی گردد. تارتحیتحخ تکرار می ش<strong>و</strong>د، اما همھهممیشه در سطح کیفی بالاتری پایان می پذیرد که غبىنبىی از بمتبممام<br />
مجممجحت<strong>و</strong>ای انباشته شده ی گذشته است.<br />
این ملاحظات نه تنها بر رشد ج<strong>و</strong>امع، بلکه بر هبرنبرر <strong>و</strong> فرهنگ نبریبرز قابل اطلاق است. در گذشته،<br />
ایران د<strong>و</strong>ره های دستا<strong>و</strong>ردهای هبرنبرری عالىللىی را بجتبججربه کرده است که به دنبالش د<strong>و</strong>ره های اف<strong>و</strong>ل <strong>و</strong> حبىتبىی<br />
بربریت آمده است. اما ت<strong>و</strong>ان خارق العاده ی مردم ایران <strong>و</strong> هبرنبررمندان، ن<strong>و</strong>یسندگان <strong>و</strong> ر<strong>و</strong>شنفکرانش<br />
بىببىی کم <strong>و</strong>کاست بافىقفىی می ماند. در آینده این پتانسیل ایران را قادر خ<strong>و</strong>اهد ساخت که چنان بر بلندای<br />
دستا<strong>و</strong>ردهای فرهنگی صع<strong>و</strong>د کنند که بمتبممام افتخارات گذشته را در تاریک ترین سایه ها قرار دهد.<br />
امر<strong>و</strong>ز بیش از هر زمان دیگر هبرنبررمند حقیقی به دنبال ابجتبجحاد ک<strong>و</strong>شش های خلاقه ی شخصی خ<strong>و</strong>د با<br />
ک<strong>و</strong>شش های ت<strong>و</strong>ده ی استثمار شده <strong>و</strong> مردم سرک<strong>و</strong>ب شده است تا جامعه را تغیبریبرر دهند <strong>و</strong> دنیابىیبىی بهببههبرتبرر<br />
بسازند. یقیناً هیچ فرم هبرنبرری <strong>و</strong>الاتر از این <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د بجنبجخ<strong>و</strong>اهد داشت.<br />
لندن<br />
۴ آ<strong>و</strong>ریل ٢٠١٨<br />
!19