19.06.2019 Views

ضرورت نقد

از مجموعه گفت و گو های گروه تئاتر اگزیت برگزارکننده: مجید اصغری ۲۷ خرداد ماه ۱۳۹۸، تهران

از مجموعه گفت و گو های گروه تئاتر اگزیت
برگزارکننده: مجید اصغری
۲۷ خرداد ماه ۱۳۹۸، تهران

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

‏«<strong>ضرورت</strong> <strong>نقد</strong>»‏<br />

‏مجممججالىللىی برای آسیب شناسی <strong>نقد</strong> و منتقدان<br />

مسبریبرر گفت وگو ‏همھهممواره به شکل مطلوب و مورد رضایت هر فرد پیش ‏بجنبجخواهد رفت و این روند<br />

‏همھهممیشه هم بد نیست و می تواند جوانب مثببىتبىی نبریبرز داشته باشد.‏ این پیش درآمدی است برای یک


چالش دوطرفه ببنیبنن کسی که موضوع گفت وگو را پیش می کشد و آن که این مباحث مساله اش<br />

هست و با وی ‏همھهممراه شده یا با نقطه نگاهش ‏مجممجخالفت می کند.‏ این نکته ای بود که دقیقا در پلاتو<br />

چاپلبنیبنن درباره مبحث ‏«<strong>ضرورت</strong> <strong>نقد</strong>»‏ روی داد و به نظر حقبریبرر سازوکار ما برای <strong>نقد</strong> و نوع<br />

نگاهمھهممان به این مقوله در گروه تئاتر ا گزیت را شفاف تر کرد.‏<br />

تعریف <strong>نقد</strong> یا تعریف فاصله مان با آن؟<br />

من به هیچ عنوان ‏بمنبممی خواستم وقت این جلسه را به تعریف ما از <strong>نقد</strong> یا <strong>نقد</strong> چیست و منتقد<br />

کیست یا چه چبریبرزی <strong>نقد</strong> است و چه چبریبرزی <strong>نقد</strong> نیست تلف کنم.‏ ‏همھهممه مساله من این بود که وقبىتبىی<br />

ما ابزاری به نام <strong>نقد</strong> در اختیار دار ‏بمیبمم،‏ چگونه می توانیم از آن استفاده کرده و در این مسبریبرر<br />

بسبرتبرری برای کند شدن تیغ سانسور و استحکام پایه های آزادی بیان بساز ‏بمیبمم.‏ اما من فکر<br />

می کنم که منتقدان در عرصه فرهنگ تا حد زیادی می توانند روی فرهنگ ‏همھهممگابىنبىی درباره <strong>نقد</strong> و<br />

مساله آن تاثبریبررگذار باشند.‏ این که ما چگونه می توانیم تکلیف مان را با <strong>نقد</strong> روشن کرده و از آن<br />

به عنوان ابزار سرکوب یا سانسور و یا تقدس سازی استفاده نکنیم.‏ دقیقا در ‏همھهممبنیبنن جای ‏بجببجحث<br />

بود که از سوی چند نفر با این دیدگاه بنده ‏مجممجخالفت شد و دوستان به شرح دلایل شان به موضع<br />

حقبریبرر پرداختند.‏ نظر یکی از حضار این بود که منتقد به هیچ وجه نباید خود را در این وادی<br />

بیاندازد و نقش معلم را برای مردم بازی کند.‏ اساسا این مقوله هیچ ارتباطی به کار منتقد<br />

ندارد چرا که منتقد صرفا با کارش است که معنا پیدا کرده و ‏ممممممکن است که جرسان ساز شود.‏<br />

بعد از این که کارش گرفت و تا حدی تاثبریبررش را گذاشت،‏ خودش دیگر مساله نیست بلکه<br />

<strong>نقد</strong>ش است که کار را جلو برده و سیستم های فرهنگی،‏ آموزشی،‏ اجتماعی و سیاسی را به<br />

چالش می کشد.‏ یکی دیگر از دوستان با تایید این <strong>نقد</strong> اضافه می کند که ‏ممممممکن است این<br />

چرخه فرآیندی معکوس پیدا کرده و به تقدس سازی منتقد در عرصه فرهنگ بدل شود که این<br />

نبریبرز خود معضلی دیگر است.‏ <strong>نقد</strong> نباید ‏بهببههانه ای شود برای خودبزرگ بیبىنبىی منتقد.‏ در این تئاتر<br />

پوسیده که بیش از نودوشش درصد مردم با آن ارتباطی ندارند،‏ <strong>نقد</strong> تئاتر چه اهمھهممیبىتبىی می تواند<br />

برای این اجتماع داشته باشد؟ اما منتقد با زیرکی می تواند ریشه های هر اجرا را شناسابىیبىی کرده


و پیوندهای اجتماعی آن را برای مردم بازگو کند.‏ این جاست که <strong>نقد</strong> می تواند مفید و موثر واقع<br />

شود.‏<br />

بنده ‏مجممجخالفبىتبىی با نظر دوستان نداشته و آن ها را تایید می کنم اما معتقدم ‏همھهممیشه هم ‏بمنبممی توان تا<br />

این اندازه به فضای فرهنگی بدببنیبنن بود.‏ در دل ‏همھهممبنیبنن فضاست که گروه هابىیبىی چون ا گزیت قد<br />

علم کرده و مقابل سیستم و جریان اصلی تئاتر امروز ما می ایستد.‏ در ‏همھهممبنیبنن فضاست که <strong>نقد</strong><br />

ا گزیت شکل می گبریبررد و بیش از دو سال است که به طور مستمر و پیوسته به کارش ادامه داده<br />

و جسته وگربجیبجخته تاثبریبررات خود را روی کار کارگردانان گذاشته است.‏ صرفا ‏همھهممه تقصبریبررات گردن<br />

هبرنبررمند نیست که چرا فقط چهار درصد این اجتماع به ‏بمتبمماشای تئاتر می روند و از آن ‏بهببههره<br />

می گبریبررند.‏ در طی شصت سال گذشته این تئاتر به اشکال ‏مجممجختلف مورد هجوم گروه های فشار و<br />

سرکوب قرار گرفته است.‏ افراد زیادی زندابىنبىی و حبىتبىی کشته شده اند.‏ تعداد زیادی از این<br />

هبرنبررمندان برای ‏همھهممیشه از کار بیکار شده اند و دیگر هیچ گاه رنگ صحنه و ‏مجممجخاطب را ندیده اند.‏<br />

این ها روضه خوابىنبىی برای هبرنبررمندان نیست اما ‏همھهممه تقصبریبررات را گردن هبرنبررمند انداخبنتبنن نبریبرز کمی<br />

‏بىببىی انصافىففىی ست.‏ اما وجه تقدس سازی منتقد نبریبرز به اندازه اسطوره سازی از هبرنبررمندان خطرنا ک<br />

است.‏ منتقد نبریبرز می تواند تبدیل به بلندگوی حکومبىتبىی شود که به راه های ‏مجممجختلف دست به ‏بجتبجحریف<br />

و تثبیت هبرنبرر به شکل مورد نظر خود زده است.‏ قبول دارم که جایگاه هبرنبررمند و منتقد در این<br />

بازی از پیش باخته تفاوبىتبىی نکرده و هر دو پیاده نظام ساختاری هستند که از ریشه با آزادی<br />

بیان به معنای واقعی کلمه مشکل دارد و آن را مانع رسیدن به اهداف خود می داند.‏ پس برای<br />

شکسبنتبنن و رو کردن دست های پنهان این هژموبىنبىی ست که وجود سنگری به نام <strong>نقد</strong> اهمھهممیت پیدا<br />

می کند نه صرفا خود منتقد.‏ تئاتر امروز ما در شرایط فعلی کمبرتبررین تاثبریبرر را روی اجتماع<br />

می گذارد و شاید وارد شدن در این عرصه به عنوان منتقد خود به یک عمل ‏بىببىی تاثبریبرر و شاید به<br />

بازی از پیش باخته تعببریبرر شود.‏ اما کار منتقد این جا اهمھهممیت پیدا می کند که به واسطه تئاتر بتواند<br />

‏بهببههانه ای پیدا کند برای بررسی مسائلی مهم تر که سرکوب فضای تئاتر نبریبرز می تواند زیرمجممججموعه آن<br />

قرار بگبریبررد.‏ شاید <strong>نقد</strong> به تنهابىیبىی نتواند قفل میان توده مردم و تئاتر را بشکند اما به صورت مفرد<br />

می تواند در این مسبریبرر گام بردارد و منتظر حضور اشخاص دیگر ‏بمنبمماند.‏ تا زمابىنبىی که ‏ممممممبریبرزی و


سانسور در این فضا حا کم است،‏ منتقد نباید سا کت نشسته و باید پیوند خواسته یا ناخواسته<br />

برخی هبرنبررمندان با نظام سانسور را منهدم کند.‏<br />

اول <strong>نقد</strong> و بعد آزادی یا اول آزادی و بعد <strong>نقد</strong>؟<br />

از نگاه ژورنالیسبىتبىی تعریف و ساختار خاصی برای <strong>نقد</strong> و منتقد وجود دارد.‏ البته این تعاریف در<br />

فضای رسمسسممی رسانه ای به شکلی ثابت وجود داشته و گاه چبریبرزی از آن کم نشده بلکه اضافه<br />

می شود.‏ بسته به شرایط موجود فرهنگی و سیاسی از منتقدان ‏مجممجختلف با نگاه خاص خودشان<br />

دعوت می شود که <strong>نقد</strong>شان را ارائه دهند و بابتش مبلغ ناچبریبرزی دریافت کنند(‏ البته این<br />

حق الزجمحجممه بسته به تاثبریبررات آن می تواند بسیار هنگفت نبریبرز باشد).‏ تا چند سال پیش برای بنده که<br />

در این فضای رسانه ای رشد کرده بودم،‏ <strong>نقد</strong> را وابسته به ‏مجممجختصر بسبرتبرری از آزادی بیان<br />

می پنداشتم که وجودش برای <strong>نقد</strong> کردن الزامی بود.‏ در واقع اشتباهی که من می کردم این<br />

بود که <strong>نقد</strong> را وابسته به آزادی بیان رسانه ای می دانستم که در ا کبرثبرر موارد به مانعی برای<br />

رسیدن به آزادی بیان بدل می شد.‏ این شکل از آموزش ناسالمللمم از ما منتقدابىنبىی ساخته بود که<br />

‏همھهممواره باید منتظر می بودبمیبمم تا رسانه های رسمسسممی میکروفبىنبىی مقابل دهابمنبممان بگذارند و<br />

بگویند:«حالا نوبت ‏سمشسمماست که <strong>نقد</strong> کنید!».‏ در واقع رسیدن این تریبون به ما و حبىتبىی مبارزه<br />

برای رسیدن به آن را ‏بجببجحشی از ‏بجتبجحقق آزادی بیان در فضای رسانه ای می دانستیم.‏ تلاش برای<br />

دستیابىببىی به این که ما نبریبرز نقطه نظرابىتبىی دار ‏بمیبمم که باید به گوش ‏مجممجخاطب برسد و ‏همھهممیشه نباید<br />

اشخاصی مشخص به <strong>نقد</strong> آثار ببرپبرردازند را عملی مبارزه جویانه می پنداشتیم.‏ اما ما به این مساله<br />

واقف نبودبمیبمم که تا وقبىتبىی آن ها به ما اجازه صحبت ‏بمنبممی دادند ما هیچ نبودبمیبمم.‏ ما ‏مجممجحلی از اعراب<br />

نبودبمیبمم وقبىتبىی از ما دعوت به صحبت و نگارش <strong>نقد</strong> ‏بمنبممی شد.‏ این ساختار به ما ‏بجتبجحمیل کرده بود که<br />

‏همھهممواره باید از ‏سمشسمما دعوت به صحبت شود تا موثر واقع شوید.‏ سیستم رسانه ای هم آن قدر<br />

باهوش بود که از ما و <strong>نقد</strong> ما در جهت اهداف خاص خودش استفاده کند نه این که صرفا برای<br />

آزادی بیان اجروقر ‏بىببىی قائل شده باشد.‏ حالاست که می فهمیم آزادی چبریبرزی نیست که به شکل<br />

هدیه با یک پاپیون روی آن به ما ‏بجتبجحویل دهند و بگویند ‏«قابل ‏سمشسمما را ندارد».‏ آزادی<br />

گرفتبىنبىی ست.‏ به هر ‏بجنبجحو و شکلی که می توان باید آن را گرفت.‏ <strong>نقد</strong> واقعی در بسبرتبرری از آزادی


بیان واقعی است که شکل می گبریبررد و این گونه است که تاثبریبررگذار می شود.‏ ا گر قرار است<br />

مبارزه ای برای <strong>ضرورت</strong> <strong>نقد</strong> صورت گبریبررد،‏ ابتدا باید این مبارزه به اشکال ‏مجممجختلف درباره آزادی<br />

بیان صورت پذیرد.‏ <strong>نقد</strong> و آزادی دو مقوله ای ست که به شدت به یکدیگر وابسته اند.‏ زمابىنبىی که<br />

آزادی در قفس باشد،‏ مبارزه انتقادی و رادیکال باید به پشتیبابىنبىی از آزادی درآمده و برای<br />

استمرار <strong>نقد</strong>،‏ آزادی بیان است که به پشتوانه اصلی آن بدل می شود.‏<br />

ناامیدی و یأس،‏ آفت <strong>نقد</strong> و منتقد<br />

یکی از مباحبىثبىی که در جلسه مطرح شد این بود که منتقد نباید ‏همھهممواره منتظر بازخوردها و تایید<br />

‏مجممجخاطب نسبت به کارش باشد.‏ چرا که ا گر این اتفاق نیفتد،‏ منتقد را وارد هاله ای از توهم می<br />

کند که در مسبریبررش تنهاست و ‏بمنبممی تواند به جریابىنبىی موثر تبدیل شود.‏ برای ‏همھهممبنیبنن مدام در<br />

جایگاهی قرار می گبریبررد که ‏همھهممواره از آدم و عالمللمم توقع ‏جمحجممایت و پشتیبابىنبىی پیدا می کند.‏ این موضع<br />

منتقد رفته رفته باعث تضعیف کارش می شود تا جابىیبىی که دیگر از عملگرابىیبىی خارج شده و تبدیل<br />

به حرّافىففىی می شود که در کنج خانه خود به یأس و گلایه مشغول است.‏ از طرفىففىی استمرار<br />

ورزیدن برای منتقد در کارش به یک نوع ورزش روحی و ذهبىنبىی تبدیل می شود.‏ هر چه بیشبرتبرر<br />

به کارش ‏بمتبممرکز کند و کاری به کار نظرات دیگران نداشته باشد(‏ چرا که می داند کاری که می<br />

کند درست است)‏ سالمللمم تر مانده و ورزیده تر از قبل می شود.‏ متاسفانه ما بیشبرتبرر از آن که عمل<br />

کنیم،‏ حرف می زنیم و ‏همھهممبنیبنن امر باعث ناامیدی ما می شود.‏ منتقد فعال با راهکارهای خلاقانه و<br />

زیرکانه نه تنها می تواند این ناامیدی و یأس شبه روشنفکرانه را از خود دور کند بلکه می تواند<br />

فضای اطراف خود را از این آفت پا کسازی و امن سازد.‏<br />

‏مجممججید اصغری<br />

از ‏مجممججموعه گفت و گو های گروه تئاتر ا گزیت<br />

٢٧ خرداد ماه ١٣٩٨، ‏بهتبههران

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!