11.10.2019 Views

نقد و بررسی نمایش «اصل ۴۴ قانون اساسی» به کارگردانی مریم اسماعیلی

انتقام دموکراسی از دموکراسی به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت ارزش‌گذاری منتقد: بدون ستاره - فاقد ارزش

انتقام دموکراسی از دموکراسی
به قلم مجید اصغری، منتقد گروه تئاتراگزیت
ارزش‌گذاری منتقد: بدون ستاره - فاقد ارزش

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

<strong>نقد</strong> <strong>و</strong> <strong>بررسی</strong> ‏بمنبممایش ‏<strong>«اصل</strong> <strong>۴۴</strong> قان<strong>و</strong>ن <strong>اساسی»</strong>‏ <strong>به</strong> کارگردابىنبىی مر ‏بمیبمم اسمسسمماعیلی<br />

انتقام دم<strong>و</strong>کراسی از دم<strong>و</strong>کراسی<br />

<strong>به</strong> قلم ‏مجممججید اصغری،‏ منتقد گر<strong>و</strong>ه تئاترا گزیت<br />

ارزش گذاری منتقد:‏ بد<strong>و</strong>ن ستاره‐‏ فاقد ارزش


برخی آثار ‏بمنبممایشی هستند که تا مدت ها پس از ‏بمتبمماشایشان نبریبرز گلب<strong>و</strong>ل های سفید بدن را در حالت<br />

آماده باش قرار می دهند.‏ یا ا گر مثل حقبریبرر خرافابىتبىی باشید،‏ ‏بجیبجحتمل یقبنیبنن می کنید که ‏بمتبمماشای این<br />

آثار <strong>به</strong> سبب گناه <strong>و</strong> یا معصیبىتبىی ب<strong>و</strong>ده که در مکان <strong>و</strong> زمان مشخصی از ‏سمشسمما سر زده <strong>و</strong> این گ<strong>و</strong>نه<br />

تقاص آن خطای نابجببجخش<strong>و</strong>دبىنبىی را پس می دهید.‏ آخر با هر مبرتبرر <strong>و</strong> معیاری که بش<strong>و</strong>د مبریبرزان<br />

ارزش گذاری یک اثر را سنجید <strong>و</strong> درباره اش <strong>به</strong> ‏بجببجحث <strong>و</strong> <strong>بررسی</strong> پرداخت نبریبرز ‏بمنبممی ت<strong>و</strong>ان <strong>به</strong> شناخبىتبىی<br />

دقیق <strong>و</strong> درست از این م<strong>و</strong>ج<strong>و</strong>دات عجیب الحللحخلقه که نامش را ‏«تئاتر»‏ گذاشته اند برسیم.‏ در<br />

ت<strong>و</strong>صیف دقیق تر باید عارض ش<strong>و</strong>م که ‏مجممجحت<strong>و</strong>ازده ترین منتقدان <strong>و</strong> رجلان ژ<strong>و</strong>رنالیسبىتبىی،‏ اساتید علم<br />

نشانه شناسی <strong>و</strong> بدی<strong>و</strong> بازان حرفه ای،‏ آنان که نشئه فلسفه در تئاترهستند ‏(منظ<strong>و</strong>رم د<strong>و</strong>ستابىنبىی<br />

هست که در عرصه فلسفه <strong>و</strong> جامعه شناسی <strong>و</strong> غبریبرره ذلکش هیچ پ<strong>و</strong>خی نشده اند <strong>و</strong> اینک نشخ<strong>و</strong>ار<br />

اراجیف <strong>و</strong> اباطیل شان را <strong>به</strong> صحنه تئاتر آ<strong>و</strong>رده اند.‏ ‏همھهممان حضرابىتبىی که اندازه سر س<strong>و</strong>زن <strong>به</strong> مدی<strong>و</strong>م<br />

تئاتر اشراف نداشته،‏ قدرتش را حقبریبرر ‏سمشسممرده <strong>و</strong> آن را تا حد یک ابزار ساده جهت سخبرنبررابىنبىی های<br />

تارتحیتحخ انقضا گذشته شان پایبنیبنن کشانیده اند)‏ <strong>و</strong> دابمئبمما از فقر ‏مجممجحت<strong>و</strong>ا در تئاتر!‏ دم می زنند نبریبرز ‏بمنبممی ت<strong>و</strong>انند<br />

مضم<strong>و</strong>ن <strong>و</strong> نشانه ای برای کنش های دی<strong>و</strong>انه <strong>و</strong>ار ربجیبجخته شده در این آثار یافته <strong>و</strong> برایش علبىتبىی م<strong>و</strong>جه <strong>و</strong><br />

معق<strong>و</strong>ل ببرتبرراشند.‏ <strong>و</strong>قبىتبىی کاری از این د<strong>و</strong>ستان بربمنبممی آید،‏ تکلیف زبان بریده هابىیبىی چ<strong>و</strong>ن ما که دیگر<br />

مشخص است.‏ ما می مانیم <strong>و</strong> غازچرابىنبىی های مان در <strong>نقد</strong> <strong>و</strong> تئاتر.‏<br />

در <strong>نقد</strong>های پیشبنیبنن <strong>به</strong> ص<strong>و</strong>رت مبس<strong>و</strong>ط ت<strong>و</strong>ضیح دادم که حقبریبرر <strong>به</strong> شدت از ر<strong>و</strong>حیه ی آ<strong>و</strong>انگارد <strong>و</strong><br />

ساختارشکنانه بسیار لذت برده <strong>و</strong> ا گر این ر<strong>و</strong>حیه <strong>به</strong> ص<strong>و</strong>رت الکن هم از شخص هبرنبررمند <strong>به</strong><br />

شخصیت تئاتر ر<strong>و</strong>ی صحنه تزریق ش<strong>و</strong>د نبریبرز <strong>به</strong> ‏بجتبجحسبنیبنن <strong>و</strong> ‏بمتبممجیدش می پردازم.‏ اما این را گفتیم<br />

که هیچ اثری ‏بمنبممی ت<strong>و</strong>اند بر ه<strong>و</strong>ا است<strong>و</strong>ار ش<strong>و</strong>د <strong>و</strong> باید جهابىنبىی برای آن متص<strong>و</strong>ر شد که این مهم از<br />

دستان ت<strong>و</strong>ابمنبممند هبرنبررمندی برمی آید که ساختارهای پیشبنیبنن را یک جا ق<strong>و</strong>رت داده <strong>و</strong> اینک <strong>به</strong> مدل<br />

جدید با ر<strong>و</strong>حیه <strong>و</strong> منش افسارگسیخته خ<strong>و</strong>د دست پیدا کرده است.‏ چنبنیبنن هبرنبررمندی نه تنها از<br />

خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong> جامعه اش بیگانه نیست بلکه <strong>به</strong> ر<strong>و</strong>زترین فردی ست که نقاط حساس <strong>و</strong> کلیدی معضلات<br />

خ<strong>و</strong>یش <strong>و</strong> جامعه اش را <strong>به</strong> شی<strong>و</strong>اترین شکل ‏ممممممکن <strong>به</strong> فرم رسانده است.‏ اما این مدال افتخار <strong>به</strong><br />

آسابىنبىی بر گردن هر تازه از راه رسیده ای آ<strong>و</strong>بجیبجخته ‏بجنبجخ<strong>و</strong>اهد شد.‏ صبرببرر <strong>و</strong> تلاش <strong>و</strong> آ گاهی لازم است<br />

که عجیب نایاب شده در این <strong>و</strong>رطه ی ه<strong>و</strong>لنا ک فرهنگی.‏


عن<strong>و</strong>ان ‏<strong>«اصل</strong> <strong>۴۴</strong> قان<strong>و</strong>ن <strong>اساسی»</strong>‏ عن<strong>و</strong>ان دهان پرکبىنبىی است.‏ حداقل این عن<strong>و</strong>ان برای حقبریبرر <strong>به</strong><br />

سبب مسائلی که در طی سال های گذشته در آن ب<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> هست کمی دردنا ک است.‏ این قان<strong>و</strong>ن<br />

<strong>به</strong> ط<strong>و</strong>ر مشخص <strong>به</strong> ‏بجببجحث مالکیت د<strong>و</strong>لبىتبىی،‏ تعا<strong>و</strong>بىنبىی <strong>و</strong> خص<strong>و</strong>صی می پردازد که در تفسبریبرر جدید آن،‏<br />

مبریبرزان سهم ‏بجببجخش خص<strong>و</strong>صی از مالکیت منابع <strong>و</strong> صنایع مادر <strong>به</strong> حدا کبرثبرر خ<strong>و</strong>د می رسد.‏ یعبىنبىی ا گر<br />

در گذشته ‏بجببجخش خص<strong>و</strong>صی <strong>به</strong> عن<strong>و</strong>ان ‏بجببجخش مکمل د<strong>و</strong>لبىتبىی <strong>و</strong> تعا<strong>و</strong>بىنبىی مطرح می شد،‏ اینک <strong>به</strong> ‏بجببجخش<br />

اصلی در ‏بجببجحث مالکیت درآمده است.‏ این ‏بجببجحث م<strong>و</strong>افقان <strong>و</strong> ‏مجممجخالفان بسیاری دارد <strong>و</strong> هم اینک نبریبرز از<br />

‏جمججممله ‏بجببجحث های داغ ر<strong>و</strong>ز <strong>به</strong> ‏سمشسممار آمده <strong>و</strong> ‏همھهممچنان یکی از معضلات امر<strong>و</strong>ز اقتصاد افلیج ماست.‏<br />

حال ما با این خیال که ‏بجیبجحتمل مسئله ای <strong>به</strong> این مهمی <strong>به</strong> دغدغه ن<strong>و</strong>یسنده <strong>و</strong> کارگردابىنبىی درآمده <strong>و</strong><br />

در ‏بمتبمماشاخانه انتظامی <strong>به</strong> ر<strong>و</strong>ی صحنه آ<strong>و</strong>رده شده،‏ ر<strong>و</strong>انه خانه هبرنبررمندان شده <strong>و</strong> دل مان را صاب<strong>و</strong>ن<br />

زده ابمیبمم که کاری خ<strong>و</strong>اهیم دید کارستان.‏ ن<strong>و</strong>ر آمده <strong>و</strong> اثر را ر<strong>و</strong>شن می کند.‏ چه می بینیم؟!‏ یک<br />

مبریبرز نسبتا بزرگ <strong>و</strong> چند صندلىللىی.‏ دخبرتبرر خانه با رنگ <strong>و</strong>ر<strong>و</strong> ‏بىیبىی مرده <strong>به</strong> نا گه کِل می کشد.‏ یکی از<br />

پسران خانه پایش درد کرده <strong>و</strong> آن یکی عملی است.‏ پدر از خانه گربجیبجخته <strong>و</strong> صدای <strong>و</strong>ق <strong>و</strong>ق زبىنبىی<br />

از پشت صحنه می آید که می فهمیم صدای مادر خان<strong>و</strong>اده است.‏ این ‏همھهممه ی آن چه قرار ب<strong>و</strong>د در<br />

‏<strong>«اصل</strong> <strong>۴۴</strong> قان<strong>و</strong>ن <strong>اساسی»</strong>‏ ببینید است!‏ البته خرده ر<strong>و</strong>ایات <strong>و</strong> دیال<strong>و</strong>گ های پرت <strong>و</strong>پلا،‏ طراحی ن<strong>و</strong>ر<br />

ا<strong>و</strong>تیسم <strong>و</strong>ار که مانند تالارهای پذیرابىیبىی عر<strong>و</strong>سی ‏بىببىی خ<strong>و</strong>د <strong>و</strong> ‏بىببىی جهت از زرد <strong>به</strong> آبىببىی <strong>و</strong> سپس <strong>به</strong> قرمز<br />

تغیبریبرر می کنند،‏ شخصیت هابىیبىی که حبىتبىی تیپ هم ‏بمنبممی ش<strong>و</strong>ند <strong>و</strong> مسئله شان مشخص نیست را هم <strong>به</strong><br />

افتخاراتش بیافزایید.‏ ‏بمنبممایشنامه که قربانش بر<strong>و</strong>م که هیچ،‏ اصلا ‏سمسسممتش نر<strong>و</strong> ‏بمیبمم که لک برداشته <strong>و</strong><br />

از هیبت می افتد.‏ این که کارگردان در مصاح<strong>به</strong> با آ<strong>و</strong>ای تی<strong>و</strong>ال فرم<strong>و</strong>ده اند که در این ‏بمنبممایش<br />

مسئله شان در رابطه با مالکیت بدن است <strong>و</strong> این که ما چه سهمی از این مالکیت دار ‏بمیبمم،‏ کفر<br />

آدم را درمی آ<strong>و</strong>رد.‏ یکی نیست بگ<strong>و</strong>ید آخر کدام بدن؟!‏ کدام مالکیت؟!‏ کدام سهم؟!‏ کدام<br />

م<strong>و</strong>رد از این ها در ‏بمنبممایش فاخرتان ب<strong>و</strong>د که چشمان حقبریبررمان <strong>به</strong> التفات شان نائل نیامدند؟!‏<br />

این جاست که بزرگی فرم<strong>و</strong>ده اند آخر گاف چه ربطی <strong>به</strong> شبنیبنن دارد،‏ <strong>به</strong> راسبىتبىی حق مطلب را ادا<br />

می کند.‏ فکر کردید خرده ر<strong>و</strong>ایبىتبىی درباره خ<strong>و</strong>دکشی یکی از دخبرتبرران خ<strong>و</strong>ابگاه بگ<strong>و</strong>یید <strong>و</strong> یا <strong>به</strong><br />

‏<strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هانه پادرد اربىثبىی احسان ‏(پسر بزرگ خان<strong>و</strong>اده)‏ <strong>به</strong> مسئله مالکیت بدن پرداخته اید؟!‏ ‏بمنبممایش جای<br />

صحبت درباره دغدغه ها نب<strong>و</strong>ده بلکه جای ساخبنتبنن آن هاست.‏ از ساخبنتبنن تا حرف زدن<br />

فاصله ای ست از زمبنیبنن تا آسمسسممان که ‏<strong>«اصل</strong> <strong>۴۴</strong> قان<strong>و</strong>ن <strong>اساسی»</strong>‏ در زیرزمبنیبنن آن قرار دارد.‏ ا گر


‏بمنبممایش مدعی مطرح کردن مالکیت بدن است،‏ از طرفىففىی دارد نان سیاسی عن<strong>و</strong>انش را می خ<strong>و</strong>رد<br />

که کاملا م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>عی پرت است نسبت <strong>به</strong> چبریبرزی که در ‏بمنبممایش <strong>به</strong> ‏مجممجخاطب عرضه می ش<strong>و</strong>د.‏ <strong>و</strong>امصیبتا<br />

ا گر کسی از این اصل قان<strong>و</strong>ن اساسی خبرببرر نداشته باشد <strong>و</strong> فکر کند که این اصل ‏همھهممبنیبنن است که<br />

در مقابل چشمانش <strong>به</strong> ‏بمنبممایش گذاشته اند.‏ اهمھهممیت ‏همھهممه ی مباحبىثبىی که ‏بجیبجحتمل در رسانه های ‏مجممجختلف<br />

در این باره دیده <strong>و</strong> یا شنیده <strong>به</strong> ‏همھهممبنیبنن مبریبرزان ‏بمنبممایش برای <strong>و</strong>ی تقلیل یافته است.‏ من ‏همھهمم<strong>و</strong>اره<br />

ضدسانس<strong>و</strong>ر <strong>به</strong> هر شکلی ب<strong>و</strong>ده ام.‏ هر اثری با هر کیفیبىتبىی باید <strong>به</strong> صحنه بیاید <strong>و</strong> کسی حق<br />

کشتارش را ندارد.‏ اثر باید با <strong>نقد</strong> م<strong>و</strong>اجه ش<strong>و</strong>د نه با کنبرتبررل چی یا مام<strong>و</strong>ر سانس<strong>و</strong>ر.‏ این ‏همھهممان اعتقاد<br />

<strong>به</strong> دم<strong>و</strong>کراسی است،‏ هرچند که ا گر این مهم <strong>به</strong> ضد خ<strong>و</strong>د نبریبرز تبدیل ش<strong>و</strong>د.‏ این است انتقام<br />

دم<strong>و</strong>کراسی از دم<strong>و</strong>کراسی.‏ چشم مان ک<strong>و</strong>ر <strong>و</strong> دندمان نرم.‏ ‏مجممجخلص ‏<strong>«اصل</strong> <strong>۴۴</strong> قان<strong>و</strong>ن <strong>اساسی»</strong>‏ نبریبرز<br />

هستیم!‏<br />

١٩ مهر ١٣٩٨


اصل <strong>۴۴</strong> قان<strong>و</strong>ن اساسی

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!