10.07.2015 Views

ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺣﺠﺎﺝ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺧﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻏﺎﺕ ﺳﻌﻮﺩﻱ - جام جم

ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺣﺠﺎﺝ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺧﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻏﺎﺕ ﺳﻌﻮﺩﻱ - جام جم

ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺣﺠﺎﺝ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺧﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻏﺎﺕ ﺳﻌﻮﺩﻱ - جام جم

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

شماره مستقيم:‏ 23004319 پرونده پيامك:‏ 300011217 چهارشنبه 24 آبان 1391events@jamejamonline.ir10ناصر صبورى / دبير گروه حوادثدر تمامي جوامع سرقتاز <strong>جم</strong>له جرائمياست كه روزانه درمحاكم قضايي مورد رسيدگي قرار مي گيرد.‏ گاهاين سرقت هادر قالب سرقت هاي خشن مانند حمله مسلحانه،‏ تهديد وضرب و جرح صاحبان اموال است.‏ گاهي سرقت ها آنقدرعجيب و غريباست كه تا مدت ها در قالباخبار شگفتيمورد توجه رسانه ها قرار مي گيرد.‏هيچ كس هنوز تاريخاولين سرقت در <strong>جام</strong>عهبشري رابهياد نمي آورد و طبيعتا تا زماني كه زندگي اجتماعي ادامه دارد،‏سرقت نيز با شيوه و شگرد هايي كه هر روز دامنه آن پيچيده ترمي شود،ادامه خواهد داشت.‏در پروندهاين شمارهاگر مي خواستيم بهانواع سرقت هابپردازيمبه طور يقين توانايي ها وامكاناتايناجازه رانمي داد؛<strong>جم</strong>الآدخا آدمخوار،‏ سردسته يكياز مخوفت ترين باندهايكيف قاپي و سرقت از طلافروشي هاي پايتخت بود.‏ اوآخرين بار در حالي كه بالباس مبدل گدايي سرگرم زاغ زنيطلافروشي هاي مشهد بود،‏ در محاصره قرار گرفت.‏اسمش <strong>جم</strong>ال بود اما در بين خلافكاران به ‏«<strong>جم</strong>الآدمخوار»‏ معروف شده بود؛ چون در مواردي كه اعضايگروه و سارقان زيردستش پساز سرقت،اموال دزدي راتحويلش نداده بودند،‏ آنها را به سختي تنبيه كرده بود و دريكي دو مورد هم برايايجاد رعب و وحشت گوشاعضايسركش را با دندان كنده بود.‏<strong>جم</strong>ال آدمخوار آخرينباري كه ديده شدبا حملهبه ماموران قصد فرار داشت،اما در نهايت با وجود آن كهماموران پليس در تلاش بودند او را زنده دستگير كنند،‏مجبور شدند او را هدف گلوله قرار دهند.‏ كارآگاهان <strong>جم</strong>الرا زنده مي خواستند تابراي به دست آوردناطلاعات دربارهفعاليت هاي باندش مورد بازجويي قرارگيرد،‏ اما اين مجرمسابقه دار به علت شدت جراحات هنگامانتقال به بيمارستانجان باخت.‏هشتم آذر 88 سرهنگ عباسعلي محمديان رئيسپليس آگاهي تهران بزرگ بااعلام خبر مرگاين تبهكارفراري كه مدت ها تحت تعقيب بود جزئيات بيشتريازفعاليت هاي مجرمانهاو را دراختيار رسانه ها قرار داد.‏به گفته سرهنگ محمديان:‏ از ابتداي سال 80شكايت هاي زيادي در مراجعانتظامي مطرح شد كه نشانمي داد اعضاي يك گروهاز سارقان حرفه اي و سابقه داربه صورت گستردهاقدام به سرقتاز مشتريان بانك ها ياصاحبان طلافروشي ها مي كنند به طوري كه با بررسي هايبسياراز سوي پليس مشخص شد سركردهاين گروه،‏ سارقيبه نام <strong>جم</strong>الاست.‏گزارش ها حاكياز آن بود كه سارقان به طرز بسيارخشني دست به سرقتاز طعمه هاي خود مي زدند و در برخياز سرقت هانيزبراي تحقير مالباختگاني كه دربرابر آنهامقاومت مي كردندلباس هاي آنها را در خيابان درمي آوردند.‏سران<strong>جام</strong> بعداز مدت ها عمليات تحقيقاتي واطلاعاتي،‏كارآگاهان پليس پايتخت سال 83، <strong>جم</strong>ال و تعداد زياديازاعضاي باندش را دستگير كردند و با شكايت صدها مالباخته،‏قاضي شعبه 1156 مجتمعامور جنايي تهران،‏ سردستهباند رابه 12 سال زندان و رد مال در حق شاكيان محكوم كرد.‏چند ماه پس از دستگيري سردسته و اعضاي باند،‏ چندعضوباند كه پساز دستگيري همدستان خود متواري شدهبودند،با طراحينقشه اي ماهرانه وبا يك شكايت صوريباعث شدند سركرده بانداز زندان به يكياز دادگاه ها منتقلشود و بهاين ترتيب هنگام بازگشت به زندان،‏ طبق نقشهبا حمله مسلحانه به ماموران مراقب،‏ سركرده باند را فراريدادند.‏با فرار تبهكار مخوف،‏ بار ديگر تلاش براي دستگيري<strong>جم</strong>ال آدمخوار آغاز شد،اين در حاليبود كهبررسي هانشان مي داد <strong>جم</strong>ال پساز فرار،‏ با هويت جعلي به تايلندگريختهاست.‏ پساز آن تلاش براي دستگيرياين متهماز طريق پليس بين الملل ادامه يافت و مشخص شد <strong>جم</strong>ال باهويت هاي جعلي همچون جواد عباسي،‏ مجيد عبدي و...‏ باسر قت ها و ارتباط آن با هزينه مجازاتاما سعي كرديم در حد توان تنهابه چند پرونده جنجالي سرقتكه هر كدامنزد خبرنگاران ونويسندگان جنايي موردتوجه قرارگرفته است،اشاره كنيم.‏بر اين عقيده ايم كه رخداد هر سرقت اگر ريشه يابي وواكاوي شود،‏ نمايانگربسيارياز مسائلاقتصادي،‏ تربيتي،‏فاصله طبقاتي،‏ طلاق،اعتياد و....‏ خواهد بود.‏در بسيارياز كشورها هزينه سرقت به قدري سنگيناست كه فرد بزهكار براي تكرار جرم دچار ترديد مي شود؛ امادر برخي از كشورها به دليل كم هزينه بودن مجازات شاهديك سيكل تكراري جرم دراين زمينه هستيم و شايدبه هميندليلاست كهبسيارياز مجرمان در كشور خودمان دارايسوابق متعدد كيفري در زمينه سرقت هستند كه بايد دراينزمينه راهكارهاي بايسته و مناسب براي بازدارندگي از سويكارشناسان،‏ <strong>جام</strong>عه شناسان و جرم شناسان <strong>جام</strong>عهارائه شود.‏تغيير چهره بهكش كشورهايتكه تركيه،‏ تايلند،‏ پاكستان وافغانستان تردد دارد و با همكاري ديگرافراد متواري و تحت تعقيبپليس،‏ سرقت هايي را در اين كشورها ان<strong>جام</strong> داده است.‏سران<strong>جام</strong> كارآگاهان پليس،اطلاعاتيبه دست آوردند كهنشان مي داد تبهكار مخوف،‏ سال 87 بااسناد و مدارك جعليوارد كشور شده است.‏با ورود <strong>جم</strong>ال آدمخوار به كشور،‏ بار ديگر باندياز افراد جديد و همدستان قديمي گرد او <strong>جم</strong>ع شدند وسرقت ها رااز سر گرفتند.اينبار در مدت چند ماه،‏ چندطلافروشي را در مراكزاستان ها سرقت كرد.‏ همچنينطلافروشان كيفي كه طلاها را به شهرهاي مختلف حملمي كردنداز ديگر سوژه هايبانداوبودند.اعضايباندبعد از شناسايي اين طلافروشان و به دست آوردن اطلاعاتياز ساعات ترددشان،‏ در فرصت مناسباموال آنها را به سرقتمي بردند.‏با به دست آمدنايناطلاعات،‏ تحقيقات براي شناساييمخفيگاه <strong>جم</strong>ال و دستگيرياو وارد مرحله تازه اي شد و علاوهبر نظارت قاضي جعفرزاده،‏ معاون دادستان و رئيس وقتدادسراي جنايي تهران و ماموران حفاظت و اطلاعات قوهقضاييه نيز وارد پرونده شدند.‏ در مسير تحقيقات،‏ كارآگاهاندريافتند <strong>جم</strong>ال با هويت جعلي ‏«رضا حيات الغيب»‏ از تركيهوارد كشور شده و پساز آن به مشهد رفته و با تعداديازهمدستانش قصدان<strong>جام</strong> سرقت هاي گسترده اي رااز چندطلافروشي در مشهد و تهران دارد.‏دراين مرحله،‏ تيم هاي ويژه اياز كارآگاهان،‏ گروهضربت و عمليات پليس آگاهي تهران با دستور قضاييقاضي هاشميان،‏ داديار شعبه 8 دادسراي جنايي،‏ عازممشهد شدند و با همكاري كارآگاهان پليس آگاهي مشهد،‏بازار مشهد و ساير نقاطي را كهاحتمال داشت <strong>جم</strong>ال وهمدستانش در آنجا به كمين طعمه هايشاننشستهباشند،‏تحت كنترل قرار دادند.‏ سران<strong>جام</strong> ساعت 19 پنجشنبه پن<strong>جم</strong>آذر 88 كارآگاهان پليس،‏ <strong>جم</strong>ال آدمخوار را در حالي كه مقابلبازار طلافروش هاي مشهد مشغول گداييبود،‏ شناسايي ومحاصره كردند.‏ <strong>جم</strong>ال كه با وجودلباس گدايي و جراحياگر هر روزنيمنگاهيبه صفحات حوادث روزنامه ها داشتهباشيد،احتمالا چند خبر مربوطبه سرقت را مشاهده خواهيدكرد؛اگر چه شايدنگاه من و شمابهاين قبيلاخبار صرفا عاديو بعضا بي اهميت باد؛اما نبايد فراموش كرد مالباخته قربانيسرقتبا هزار و يك مشكل روبه روست و چهبسا جبرانامواليكهازاو سرقت شده شايد ديگر برايشامكانپذير نباشد.‏همان گونه كه ابتدا اشاره شد اخبار مربوط به سرقت ها درپروندهاين شماره تنهابخشبسيار كوچكيازاتفاقات ريزو درشت درارتباطبا سرقت ها محسوب مي شود؛امابراينعقيده ايم كه مي بايست بهاين قبيل رخدادها با ديده عبرت وپند آموزينگريسته شود.‏بايداعتراف كردبه هر ميزان توجهانسان هابه سمت وسويارزش ها وباور ها سوق پيدا مي كندبه همان ميزاننيزشاهد كاهش جرم به خصوص سرقت خواهيم بود.‏<strong>جم</strong>ال آدمخوار؛ دزدي كه با دندان گوش مي بريد!‏سارق شيك؛ سرقت بي دردسرصورتخ خودت تصورنمي كرد كد پليساو راشنا شناسايي كند،براي آنكهاز محاصره ماموران بگريزد،‏ با قمه اي به ماموران حمله ورشد،‏ ماموران هم مجبور به استفاده از سلاح گرم شدند كه درنهايت باعث مرگ <strong>جم</strong>ال شد.‏بهاين ترتيب،‏ پرونده <strong>جم</strong>ال آدمخوار بسته شد؛مجرمي حرفه اي كه ‎22‎سال محكوميت قطعي داشت،بااين حال تحقيقاتبراي شناسايي ساير همدستان و آخرينفعاليت هاي مجرمانه او ادامه يافت.‏ در پرونده ها و تحقيقاتپليسي معلوم شد <strong>جم</strong>ال در آخرين گروه سرقت خود حدود50 مجرم سابقه دار - كه بيشتر در زندان با آنها آشنا شده بود- را گرد هم آورده بود.افراد سابقه داري كه هركدام به علتارتكاب جرايم مختلف و عضويت در گروه هاي كيف قاپي،‏زورگيري و...‏ در سال هاي گذشته بارها دستگير و به زندانمحكوم شده انداما دوباره پسازاتمام دوران محكوميتشان وآزادي از زندان به جرايم جديد روي آورده بودند.‏ سابقه دارانمشهورياز قبيلاكبر معروف به ‏«اكبر غربتي»،‏ محمودمعروفبه ‏«محمود كله»،‏ محسن معروفبه ‏«محسنزاغول»،‏ هادي معروف به ‏«هادي شيشه بر»،‏ سعيد معروفبه ‏«سعيد دراز»‏ و محمد معروفبه ‏«پنگوئن»از معروف تريناعضاي آخرين گروه 50 نفره <strong>جم</strong>ال بودند.‏<strong>جم</strong>ال آدمخوار كه بود؟<strong>جم</strong>ال در نوجواني ساكن منطقه نظام آباد بود و در يكمغازه موتورسيكلت فروشي در خيابان 17 شهريور كار مي كرد. درنوجواني جرايم خود را با سرقت شيشهاتومبيل هايسواري آغاز كرد،امااز آنجا كه داراي جسارت بالايي بود،‏اين جسارت را در مسير سرقت از نوع زورگيري هدايت كرد.‏<strong>جم</strong>ال برخلاف بسياريازافراد خلافكار كه جرايم خود را بانوچگي يك متهم سابقه دار و سركرده گروه آغاز مي كنند،‏ازابتدا و درنوجواني،به صورتانفراديارتكاب جرايم راآغاز كرد و سال 75 اولين گروه زورگيري اش را باحدودهفت نفراز جوان هاي شرور و سابقه دار منطقه نظام آبادو ‎17‎شهريور تشكيل داد كه شخصا سركردگي آنها رابه عهده داشت.‏پساز حدود يك سالاز فعاليت باند،‏ <strong>جم</strong>ال و تمامافرادگروهش دستگير شدند و با شناسايي 70 نفراز مالباختگانكه بيشتر به صورت زورگيري مورد سرقت قرار گرفته بودند<strong>جم</strong>ال پساز رسيدگي قضايي به ده سال زندان قطعي و ردمال محكوم شد،‏ سايراعضا هم هريك به زندان و رد مال درحق شاكيان محكوم شدند.‏<strong>جم</strong>ال در زندانبا هر كس كه خلاف سنگين تري درپرونده اش بوده دوستي بيشتري داشت،‏ بهاين ترتيب زندانكه محل تأمل و تأديب بسيارياز مجرمان و خلافكاراناستبراي <strong>جم</strong>البه محل آشنايي و دوستيبا مجرمانيخطرناك و حرفه اياز قبيلناصر شيرآقا تبديل شد.ناصرسركرده گروه سارقاني موسوم به ديوار چين بود كه بعدها بهعلتارتكاب به جرايم گوناگوناز سوي دستگاه قضايي بهاعدام محكوم شد و حكم صادره در موردش به اجرا درآمد.‏به اين ترتيب،‏ <strong>جم</strong>ال با تبادل اطلاعات و تجارب با ديگرهم بندي هاي خود،‏ پساز آزادي،‏ دوباره با گستاخي بيشترموجبات سلب آسايش مردم و مشكلاتي را براي دستگاهقضايي،انتظامي و...‏ فراهم كرد.‏ماشين دزدِ‏ عشقِ‏ سرعتسارا كه بارها بهاتهام سرقت خودرو دستگير شد و پساز چند سال به سارق شناختهشده خودروهاي مدل بالا تبديل شده بود،‏ در نهايت جان خود را در يكي از خودروهايمسروقه از دست داد.‏سارااز سال 83 زماني كه حدود‎14‎ سال داشت دزدي هاي زنجيره اي خود را شروعكرد و اولين بار با شگرد خاص خود اتومبيل پسري به نام اميرحسين را سرقت كرد،‏امابعداز دستگيريبا رضايت شاكي آزاد شد.‏ آن روز هيچ كس فكرنمي كرد پسازمدتي به دختري تبديل شود كه بيشتر قضات دادسراي جنايياو را بشناسند،‏ دختريكه قرباني طلاق والدينبود.او در دزدي هايش هميشه شيوه ثابتي داشت و پسازسوار شدن به خودروي مردان با آنها طرح دوستي مي ريخت و از آنها مي خواست تابه گردش بروند.‏پساز آن كه مسافتي را با هم طي مي كردند سارا به مرد رانندهمي گفت برايش آب معدني يا سيگار بخرد،‏ وقتي طعمه را فريب مي دادتا پياده شود و داخل مغازه برود،‏ آن موقع بود كه سارا مرحله بعد نقشه خودرااجرا مي كرد:‏ ‏«بسرعت پشت فرمان مي نشستم وبا فشار روي پدال گازفرار مي كردم»اوايل چون رانندگي را بخوبي بلد نبود تصادف مي كرد.‏اما تصادف در دفعات بعد به عادتاو تبديل شد واو پساز سرقت،‏ خودرورا به جايي مي كوبيد و متواري مي شد.‏البته يكياز قضات دادسراي جنايي كه به دفعات سارا را به عنوانمتهم روبه روي خود ديده بود در مورد سارا مي گويد:‏ متاسفانه سارا بهدليل طلاق والدينش هيچ پناهگاهي نداشته،‏ پدرش به مواد مخدراعتياد پيدا كرده بود،‏ به همين دليل مادر او طلاق گرفته و ازدواج مجددكرده بود.‏ سارا هم به ناچار با مادربزرگش زندگي مي كرد،اما پساز مدتياز خانه مادربزرگمتواري شده و با قرار گرفتن در مسير خودروهاي عبوري،‏ اقدام به سرقت مي كرده است.‏او هر بار پساز سرقت خودرو،‏ همراه تعدادياز دوستانش با خودروي مسروقهتفريح و گردش مي كرد.‏ سارا كه به متهمي سابقه دار تبديل شده بود براي فريبدوستانش وانمود مي كرد خودرو را يكيازبستگانبراياو خريدهاست.‏ پساز دستگيري هم دوستان وي نسبت به سرقتي بودن خودرواظهار بي اطلاعيمي كرده اند.‏سارا در آغاز جرايمش بارها به كانون اصلاح و تربيت رفته بود و پس از چند سال بهآرسن لوپن ايران فيلم مي شودبراساس شواهد و مدارك،‏ سيدمهدي بليغ،‏ يكياز باهوش ترين و زبده ترينو در عين حال جسور ترين سارق و كلاهبردارايراناست كه پسازانقلاب توسطآيت االله صادق خلخالي بهاعدام محكوم شد و سحرگاه بيستم فروردين 1360همراه شش قاچاقچي مواد مخدر در ناصرخسرو تهران و محله معروف عرب هااعدام شد.‏بليغ پسازانقلاب سال هاي پيري خود را در خانه محقري در خياباناميريه جنوبيداشتنتهران مي گذرانيد و آخرين بار به واسطه اعتياد و به همراهمواد مخدر دستگير شد.‏ مهدي در ايام فعاليت مجرمانه در طراريكاخو كلاهبرداري تا آنجا پيش رفته بود كه يك بار ساختمان دادگستري تهران را به يك شيخ عرب فروخت!‏او حتي كلاهبرداريازاعضاي خانواده شاه و دربار همابانكرد،‏ البته او در سرقت هم بي نظير بود و بدون شك يكياز دزدان و كلاهبرداران تاريخي و منحصر به فرد تاريخ،‏ حداقلدر تاريخ قضاييايراناست كه ماجراي جرايمش بسيار جالبو خواندنياست.‏ به عنوان نمونه ماجراي سرقت يك جواهرسناريوي سرقت نيم ميليوني از بانك شهرقدس قلعه حسن خان به قدري حرفه اي بود كه هيچ يكاز دزدانتصور نمي كردند تنها دو ماه بعداز سرقت در دامي بيفتند كهقاضي پرونده و پليس برايشان پهن كرده اند.‏نقشه سارقان كاملا بي عيب و نقص بود و از فيلم هايهاليوودي چيزي كم نداشت،‏ مجريان آن هم سرايدار بانكو سه همدستش بودند كه در مدت سه ساعت،‏ 427 ميليونتومان از بانك سرقت كردند.‏ غافل از اين كه پليس و قاضيپرونده باهوش تر از آنها هستند و خيلي زود به دام خواهندافتاد.‏طراحاصلياين سرقت،‏ سرايدار بانك بود كه با همدستيسه نفر از دوستانش زنگ خطر و دوربين مداربسته بانكرااز كارانداخت،‏ پساز آن همدستانش نيمه هاي شببيست و هفتماسفند ‎89‎با تخريب گاوصندوق 2/5 تنيبانك،‏راچك و پول هاي موجود در آن به ارزش 426 ميليون تومان سرقت كردند و تحت تعقيب پليس قرار گرفتند.‏دو ماهاز ماجراي سرقت بزرگ گذشته بود كه مامورانپليس موفق شدند باندي را دستگير كنند كه با سوراخ كردنوديوار يا سقف،‏ وارد بانك هاي شهرهاي بزرگ مي شدند بعد از تخريب گاوصندوق،‏ پول هاي داخل آن را سرقتمي كردند.‏ با دستگيرياعضاياين باند،‏ فكري بهذهن پليس و قاضي پرونده رسيد تابتوانند دزدانبانكقلعه حسن خان را هم دستگير كنند.‏ خيلي زود شايعه اعترافدزدان دستگيرشدهبه سرقتازبانك قلعه حسن خان منتشرشد و وقتي خبر به گوش دزداناصلي رسيد،‏ آنها فريب پليسرا خوردند و با خيال راحتاز مخفيگاه خود خارج شدند غافلازاين كه همه اين ماجرا نقشه پليس براي دستگيري آنهاست.‏به اين ترتيب،‏ سه نفراز آنها اوايل خرداد 90 در جرياننقد كردن چك هاي مسروقه بانك،‏ شناسايي و دستگيرشدند.‏ متهمان دربازجويي هاياوليه علاوهبر همدستيباهم اعتراف كردند يك مرد معتاد به نام علي نيز در سرقت باآنها همدست بوده است.‏ به اين ترتيب،‏ چهارمين عضو باندتحت تعقيب قرار گرفت و بيست و هشتم خرداد‎90‎ در حومهتهران دستگير شد.‏آخرين متهم در بازجويي به پليس گفت:‏ يكيازاعضايباند محمد ازاقوام منبود.او در قبال پرداخت دو ميليونتومان پولاز من خواست در جريان سرقتاز بانك بهاوكمك كنم.‏ عليادامه داد:‏ شب سرقت من دكه فروش چايو سيگار را در نزديكي بانك راه اندازي كردم تا به همدستانمدر دو مرحله براي خروج پول هاي موجود درون گاوصندوقاز بانك كمك كنم.‏ نيمه شب با پايان گرفتن ماجراي سرقت،‏دكه را همان جا گذاشتم و با ديگر اعضاي باند فرار كردم.‏سرايدار 40 سالهبانك مهم ترين مهرهاين سرقتبود،‏چوناطلاعات داخل بانك را به همدستانش مي داد و بااينكاربه 20 سال خدمت خود پايان داد.اوادعا مي كندازنظر مالي،اوايل آذر سال گذشته ماموران كلانتري 137 نصراز طريقاعلام مركز فوريت هاي پليسي 110 در جريانسرقت از يك داروخانه در خيابان باقرخان غربي قرارگرفتند.‏ با حضور ماموران،‏ مدير داروخانه در خصوصسرقت داروهاي گران قيمت به آنها گفت:‏ ‏«در روزبيستو هشتم آبان شخصيحدودا سي وپنجساله تحت عنوان نماينده تبليغاتي يكياز شركت هاي معتبرداروسازي و به بهانه نصب تراكت هاي تبليغاتي شركتدر قفسه هاي دارو بهاين داروخانه آمد و باسوءاستفادهاز اعتماد من و ساير همكارانم اقدام به سرقت داروهايگران قيمت كرد.»‏داروخانه پس از حضور در كلانتري گفت:‏ ‏«بامديرتوجهتوجهبه اطلاعات كاملي كه به واسطه همكاري چندسالهباآن شركت داشتم،‏ بدون آن كه تماسي با شركتداشتهباش باشم به وي اعتماد كردم.‏ مرد جوان نيز پس ازساعتيب به صورت كاملا عادي و خونسرد از داروخانهخارجشد شد.اما فرداي آن روز براي دادن سفارش داروباشركت داروسازي تماس گرفتم و در حين صحبتبانمايندهف فروش دارو متوجه شدم كسي را برايان<strong>جام</strong>با امورتبليغات تبليغاتي به داروخانه هاي سطح شهر تهران اعزامنكردهاند.‏ بلافاصله پساز پايان تلفنبه سراغ دوربين هايمداربسته داروخانه رفته و پساز بازبيني تصاوير باتصوير صحنه سرقت داروها توسط آن جوانروبه رو شدم.»‏ ماموران تجسس تصاويربه دست آمدهاز دوربين هاي مداربستهرا مقابل نماينده حراست شركت داروسازقرار داده و او بلافاصله سارق را كه كارمنداخراجي شركت بود،‏ شناسايي كرد و گفت:‏‏«اين شخص به هويت ‏«بيژن.ع»‏ تا حدودهشت ماه پيش در اين شركت كار مي كرد،‏ اما بهسرقت داروهاي گران قيمت،اخراج شد.»‏ باعلتشناسايي هويت متهم،‏ ماموران تجسس كلانتري اقدامبه شناسايي محل سكونتش كردند،‏ اما او پس از اخراج ازشركت اقدام به نقل مكان كرده بود.‏بااين حال ماموران با توجه به شيوه و شگرداين سارقو احتمال وقوع سرقت هاي مشابه در مناطق مختلفتهران موضوع با مديران داروخانه ها در ميان گذاشتهشد و سران<strong>جام</strong> در روز سي ام دي ماموراناز حضورفردي تحت عنوان نماينده تبليغاتي شركت داروسازيدر داروخانه اي در ميدان توحيداطلاع پيدا كردند وبلافاصله متهم را دستگير كردند.‏ بيژن در تحقيقاتمقدماتي به سرقت از داروخانه خيابان باقرخان اعترافكرد و در اختيار پايگاه دوم پليس آگاهي تهران بزرگقرار گرفت.‏او دراين مرحلهاز رسيدگي نيز به سرقت دههاداروخانه در مناطق مختلف چهارراه ولي عصر،‏ ميدانفلسطين،‏ پل حافظ،باقرخان،‏ مالك اشتر،بلوار فردوس،‏فرمانيه،‏ اميريه،‏ بلوار فرحزاد،‏ خيابان طرشت و همچنينداروخانه هايي در مناطق مختلف شرق تهران به همينشيوه اعتراف كرد.‏متهم دراعترافات خودبه كارآگاهان گفت:‏ ‏«با توجهبهاطلاعاتي كهبه واسطه چند سال كار در شركت داروسازيازانواع داروها و قيمت هاي آنها پيدا كرده بودم و به عنواننماينده تبليغاتي شركت كه قبل از اخراج نيز در همينبخش مشغول به فعاليت بودم به داروخانه ها مراجعه كردهو پساز شناسايي محل نگهداري داروهاي گران قيمتآنها را سرقت مي كردم و در بازار آزاد مي فروختم.»‏مجبوريم باووضع خوبي دارد و فقط به خاطر وسوسه هاي دوستش دستبه سرقت زدهاست.اما رودستي كهاز پليس خورد باعث شداووسههمدستشبازداشتشوندوبهسرقتاعترافكنند.‏او و سه بازداشت شوند درادامه،مصاحبهبااورامي خوانيد.‏در چطورباهمدستانتآشناشدي؟ با همه چيزاز خرابي ماشينم شروع شد.محمد،‏ صاحبتعميرگاهي بود كه ماشينم را آنجا برده بودم تعميرش كنم.‏او آنقدر وسوسه ام كرد كه قبول كردم در سرقتاز بانك بااوو بقيه همدست شوم.مرتضي،‏ پسر محمد و علي هم يكيازاقوام محمد است.‏پس نقشه سرقت را محمد طراحي كرد؟بله،او آنقدر زير پايم نشست و گفت كه مو لاي درزنقشه اش نمي رود تااين كه من خام شدم و قبول كردمبا آنها همدست شوم.‏از كي به فكر دزدي افتاديد؟يك سال پيش كه با محمد دوست شدم و فهميد در بانكعنوان يك مجرم سابقه دار در بين قضات جنايي شناخته مي شد،‏ چون تعدادياز آنهاپروندهاو را مورد رسيدگي قرار داده و بقيه هم ماجراياو رااز همكارانشان شنيده بودند.‏بنابراين وقتي يك شاكي ماجراي سرقت خودرواش را تعريف مي كرد،‏ متوجه مي شدندسرقتي ديگراز سوي متهم سابقه دار و نام آشناي دادسراي جناييان<strong>جام</strong> شدهاست،‏ بهاين ترتيب بار ديگر دستگيري سارا در دستور كار پليس قرار مي گرفت.‏ سارا چند باراولبه دليل سن كم با بخشش قضات روبه رو مي شود،اما در فاصله كوتاهي بار ديگر بهاتهاميمشابه دستگير شده و به زندان مي رفت،اما زندان نيز دختر جوان را سر به راه نكرد واو بهمحض آزادي بار ديگر با شيوه خاص خودش اقدام به سرقت اتومبيل مي كرد و با برخي ازدوستانش كه آنها هم خانه و زندگي نداشتند،‏ شب ها داخل اتومبيل مي خوابيد.‏اواصرار داشت فقط عشق به رانندگي و داشتناتومبيلاو را وادار به سرقت مي كندو چون وضع مالياو و خانواده اش بسيار بداست و توانايي خريداتومبيل ندارد مجبوربه سرقتاتومبيل ها مي شود.او در يكي از مصاحبه هايش وقتي بهاتهام سرقت خودرودستگير شد از علاقه اش به سرعت گفت:‏ ‏«شيفته سرقت خودرو هستمو چون محلي براي زندگي ندارم،‏ پساز سرقت خودرو مدتي درونآن زندگي مي كنم و سپس با سرقت لوازم داخل خودرو،‏ آن را رهامي كنم.»‏او همچنين در خاطراتش به خبرنگاران گفته بود در يكياز دفعاتپساز سرقت در خيابان هاي شهرك غرب در حركت بود يكاتومبيلپاترول با سه سرنشين كه يكياز آنها صاحب پژو 405 مسروقه بودجلويش را گرفتند و بعدازاين كه به زور پياده اش كردند مي خواستنداو را بدزدند،‏ اما گشت پليساز راه رسيد و آنهااو را رها كردند و فراريشدند.‏ نكته ديگري كه در پرونده مختومه شده سارا به چشم مي خورد،‏ايناست كهاو به هيچ قيمتي حاضر به زندگي با مادربزرگ خودنبود و زندان را به حضور در كنار مادربزرگ خود ترجيح مي داد.‏ سارا دراعترافات خودنيز گفتهبود:‏ پساز جدايي والدينم،‏ هركداماز آنهابدون توجهبه سرنوشت من،‏ راهخود را در پيش گرفته و مرا فراموش كردند و مننيز مجبور به سرقت شدم.‏ هر بارپس از سرقت خودرو،‏ مدتي درون خودروهاي دزدي زندگي مي كردم و سپس با رهاكردنخودرو سوار يك خودروي ديگر مي شدم و روز از نو روزي از نو.‏سران<strong>جام</strong> جسد سارا در يكياز روزهاي بهاري سال 87 در حالي كه حدود 20 سالداشت در يكي از خودروهايي كه ربوده و با تير برق تصادف كرده بود،‏ پيدا شد و پروندهاين سارق متفاوت براي هميشه بسته شد.‏فروشي در خيابان فردوسي تهران كه سال 1333 ان<strong>جام</strong> داد نشان از نبوغ وي دارد.‏همچنين فرارهاي خارق العادهاو شايد هيچ وقت ديگر تكرار نشود،‏ يك بار موقعي كهدر كويت دستگير و بهايران منتقل مي شد در وسط خليج فارس خود را به درياانداخت وموفق شداز دست شرطه هاي كويتي و كوسه هاي هولناك و خونخوار آب هاي خليج فارسبگريزد.‏مهدي به زبان هاي عربي و انگليسي كاملا مسلط بود،‏ او كه از نبوغ و هوش سرشاريبرخوردار بود در كلاهبرداري و دزدياز ترفندهاي بسيار زيركانه و مبتكرانهاستفادهمي كرد.‏ خودش مي گفت:‏ ‏«ازان<strong>جام</strong> دزدي ها و كلاهبرداري هاي پيچيده و برنامه ريزيشده لذت مي برم.»‏ اين گفته نشان مي دهد در واقع بيشتر اين كارها را براي ارضاي روحيوروانيخود ان<strong>جام</strong> مي داد.‏و براساس اخبار منتشر شده قرار است مسعودكيميايي زندگي مهدي بليغ را در قالب فيلمي به نامخائن كشي كارگرداني كند.‏ اين فيلم به بخش هايياز زندگي مهدي بليغ،‏ خلافكار معروف دهه هاي 30 و40 مي پردازد كه به آرسن لوپن ايران معروف بود.‏كيميايي در حالي قصد دارد زندگي بليغ را به تصويربكشد كه گويا دراوايل دهه‎40‎باآرسن لوپنايرانآشناييداشته است.‏سرايدار و مجري نقشه شيطاني سرقت بآنقدر وسوسه شدم تا قكار مي كنم دوستي اش را با من بيشتر كرد و بعد از چند بارديدار نقشه سرقت را مطرح كرد.‏ اولش قبول نكردم،‏ اما او هرباركهمرامي از ديدازسرقتحرفميزدواين كهبعد ازآنم مي توانيمبراحت براحتي زندگي كنيم.همينحرفهايشمرا وسوسه كرد.‏نقشه محمد چه بود كه فكر مي كرد گير نمي افتد؟15 روز قبلاز سرقتاز من خواست هر طور شده كاتالوگگاوصندوقاصلي بانك را گير بياورم و من هماين كار راان<strong>جام</strong> دادم.‏ محمد آن را مطالعه كرد وبعداز چند روز گفتكه فهميده صندوق رااز كجابرشبزند تابشود در آن راباز كرد.‏ از طرفي من مي دانستم آخر هفته ها مبلغي حدود150 ميليون تومان به گاوصندوقاصلي منتقل مي شودو به همين دليل بهترين فرصت براي اجراي نقشه،‏آخر هفته بود.‏تجهيزات مخصوص براي تخريب گاوصندوق را چطور»

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!