11.07.2015 Views

ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺳﺎﺯﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺗﻴﻎ ﻧﻘﺪ - روزنامه جام جم

ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺳﺎﺯﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺗﻴﻎ ﻧﻘﺪ - روزنامه جام جم

ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺳﺎﺯﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺗﻴﻎ ﻧﻘﺪ - روزنامه جام جم

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

شماره مستقيم:‏ 23004311 پرونده پيامك:‏ 300011211 دوشنبه 29 مهر 1392media@jamejamonline.ir10با خداداد عزيزي درباره فوتبال و سينما:‏خودم لايق جايزه اسكار است!‏نقشحضور خداداد عزيزي در نقش 30 ثانيه اي خودش در فيلم سينمايي ‏«خوابم مي آد»‏ ساخته رضا عطاران آن موقع سر و صداي زيادي به پا كرد و خيلي مورد توجه قرار گرفت.‏او از نخستين فوتباليست هايي بود كه در سريال ‏«زير آسمان شهر»‏ ظاهر شد و پا به عرصه بازيگري گذاشت.‏خداداد هنوز هم گاهي مصاحبه هاي تصويريش به اندازه يك فيلم كمدي جذاب و البته آموزنده براي مردم مورد توجه است و كليپ برخي صحبت هايش در تلفن همراه خيلي هادست به دست مي چرخد.‏ خودش اما معتقد است بازيگر خوبي نيست و ترجيح مي دهد نقش خودش را بازي كند؛ نقش خداداد عزيزي.‏مسعود حكم آبادي ‏/<strong>جام</strong> <strong>جم</strong>به نظر شما مردم ما سينما و تلويزيون را بيشتر دوستدارند يا فوتبال را؟خودتان مي گوييد مردم.‏ پس مردم هم بايد پاسخبدهند،‏ مثلا من به شخصه فوتبال را دوست دارم،‏ اما يكخانم حتما سينما را بيشتر از فوتبال مي پسندد.‏به طور كلي روابط فوتبالي ها با سينمايي ها بد نيست ورفت و آمد زيادي با هم دارند.‏ چرا؟روابط فوتبالي ها با همه خوباست غيراز خودشان!‏ منهم چند دوست خوب در سينما دارم كه با آنها در ارتباطم،‏البته خودم زياداهل فيلم ديدن نيستم،اما دوستانم به منلطف دارند و وقتي به تهران مي روم همديگر را مي بينيم.‏شما يكي دو سابقه بازيگري جلوي دوربين هم داريد.‏از اين تجربه تان برايمان صحبت كنيد.‏من يك بار در زير آسمان شهر بازي كردم،البته آن موقعهنوز فوتبال همبازي مي كردم و فكر كنم در تيم پاسبودم،‏يك بار هم در فيلم سينمايي رضا عطاران كه اسمش بود...‏‏(يادش نمي آيد)‏خوابم مي آد!‏آها همين بود،‏ البته رضا اسمش را چند بارعوض كرد.‏ براي همين يادم نمانده.اما به هرحال تجربه جديدي بود.‏ رضا كه همشهريمن است از من خواست كمكش كنم و من هم‏«نه»‏ نگفتم.‏چقدر دستمزد گرفتيد؟هيچي بابا،البتهاول بنده خدا پيشنهاد داد گفتبيا يك نقش خوب بازي كن و رسمي و عرفيقرارداد ببند.اما من نه وقتش را داشتمو دارم،‏ نه هنرش را و نه حوصله اشرا.‏ براي همين گفتم در حد كارراه اندازي در خدمتم.‏يك بار اما براي فيلمبازي كردن قرارداد بستيد،‏درست است؟براي فيلم بازي كردن نبود،‏براي ساختن فيلم زندگي امبود كهاين كار را كردم،اماتهيه كننده اش پيدا نشد،‏احساس كردم روراستي دركار نيست و من هم كنار كشيدم.يك بار هم از يك شبكهخارجي آمدند مشهد.‏ بردمشان شانديز يك شيشليكيباهم زديم و فيلمي گرفتند كهاتفاقا فيلم خوبي هم شد،‏اما اسمش فيلم زندگي نبود،‏ يك جور مصاحبه تصويريمفصل بود.‏به نظر شما فوتبال سوژه خوبي براي فيلمسازياست؟قطعا همين طوراست...از همينابومسلم خودمانبه عنوان يك تيم دستهاولي و شهرستاني واتفاقاتي كهدر اين چند ساله در آن افتاده،‏ مي شود يك تراژدي بزرگساخت.‏ حالا شما برويد به رده هاي بالاي فوتبالي تا برسيدبه راس ماجرا...ببينيد چه سوژه هايي كه گير فيلمسازاننمي آيد!‏كلا با ورود فوتبالي ها به سينما موافقيد؟مشكلاصلي فوتبال ماايناست كه غيرفوتبالي ها راسكار هستند.‏ وقتي ما دوستنداريم يك غريبه در كارماندخالت كند،‏ حتما سينمايي ها هم دوست ندارند.اما يكوقت هست موقعيت ايجاب مي كند اين اتفاقبيفتد وگرنه من لزومي نمي بينمبروم به جاي محمدرضا گلزارنقش اصلي يك فيلم رابازي كنم!‏الان در سريال پژمانموقعيت ايجاب كردهيك فوتباليست باشد؟دقيقا،‏ چون داستاندرباره يك فوتباليستاست،‏ البته تاكيدمي كنم داستان درباره شخص پژمان <strong>جم</strong>شيدي است،‏نه يك فوتباليست.‏ شخصيتي را كه پژمان بازي مي كندخيلياز فوتباليست هااز <strong>جم</strong>له خود مناگر در زندگي واقعيداشتم حتما بالاي 100 بازي ملي در كارنامه ام بود.‏شما كه پژمان <strong>جم</strong>شيدي را مي شناسيد بگوييد آيا اينواقعا شخصيت خودش است؟من اين را نمي گويم.‏ او دوست من است و بازي ملي دركارنامه اش هست.‏ حضورش دراين سريال همبا هوشياريو عقل كامل خودش بوده و دوست داشتهاين طور نشانداده شود كه توسري خور است و عقده ديده شدن دارد،‏اما من يكي به هيچ عنوان اجازه نمي دهم شخصيت يكفوتباليست اين طور براي مردم نمايش داده شود.‏اما خيلي از هم صنف هاي شما از بازي پژمان تعريفمي كنند...‏مثلاين مي ماند كه ما رضا عطاران را بفرستيم براياستقلال بازي كند؛ بعد تيم مقابل به اين بنده خدا لاييبيندازد و ما بگوييم اين فوتبال بلد نيست.‏ من متخصصنيستم كه بگويم پژمان خوب بازي كرده يا نه.‏حالا شما فوتبال بازي كردن هنرمندان را ديده ايد؟بله زياد،‏ در <strong>جام</strong> رمضان هر سال كه <strong>جام</strong> ستاره ها برگزارمي شود با آنها بازي كرده ام.‏ يك بار هم تيم فوتسالستارگان به مشهد آمد و با همشهري هاي ما بازي كرد،‏البته من هم در تيم شان بودم اما باختيم ديگر...‏ خاطرمهست همين سام درخشاني كه در سريال پژمان بازيمي كند شوت هاي خوبي مي زد!‏آن قدر كه سينمايي ها عشق فوتبالند فكر كنمفوتبالي ها عشق سينما نيستند،‏ نه؟خب ورود به فوتبال آساناست،اما ورود به سينما نه،‏فوتبال يك توپ مي خواهد با 11 تا لباس فرم كه اسمشبشود يك تيم،اما يك فوتباليستاگر عشق سينما هم باشدمگر بلد است فيلم بسازد؟دوست داريد كدام نقش را بازي مي كرديد؟گفتم من زياداهل فيلم ديدننيستم،اماواقعيتشايناست كه هيچ وقتنخواسته اماصلانقشبازي كنم،‏ چهبرسدبهاين كهبخواهم نقش كسي را بازي كنم.‏همين نقش خداداد عزيزي كهمردم دوستش دارند،به خاطر همينلطف و محبت مردم،بهنظرم لايقجايزه اسكار است!‏داريوش ار<strong>جم</strong>ند در نقش مربي جوانمرد فوتبالاز بين معدود سريال هاي ايراني كه فوتبال وحاشيه هاي آن را دستمايه كار قرار داده است،‏ ‏«به سويافتخار»‏ را مي توان نخستين سريال ايراني پس از انقلاببا محوريت اين سوژه قلمداد كرد.‏اين سريال،‏ سال 77 كه شبكه سه سيما به عنوانشبكه ورزش و جوانان به <strong>جم</strong>ع كانال هاي محدودتلويزيوني اضافه شده بود،‏ از اين شبكه پخش شد وتوانست بر مخاطبان شبكه بيفزايد.‏هر چند سيروس مقدم آن روزها كارگردان نام آشنايتلويزيون نبود و تازه همكاري اش را با داوود ميرباقريدر سريال ‏«امام علي(ع)»‏ به پايان برده بود،‏ اما پا بهميدان فوتبال گذاشت تا در روزهاي اوج اين ورزش كههمه ذهن ها درگير <strong>جام</strong> جهاني فرانسه بود،‏ اثري قابلاعتنا و پرطرفدار روانه آنتن تلويزيون كند.‏به سوي افتخار كه ماجراي يك تيم محلي فوتبالبود،‏ پاي فوتباليست هاي قديمي را هم به قاب تلويزيونكشاند تا در نقش هاي فوتبالي ظاهر شوند كه از آن<strong>جم</strong>له مي توان به مرحوم مجيد سبزي و غلام فتح آباديدو بازيكن سابق پرسپوليس اشاره كرد.‏نكته جالب اين سريال در اين است كه سعيد سلطاني،‏كارگردان سريال ‏«ستايش»‏ فيلمنامه اين سريال رابراساس نوشته اي از حسين سليمي به نگارش درآوردهبود و داريوش ار<strong>جم</strong>ند نيز علاوه بر ايفاي نقش اولداستان،‏ بازنويسي فيلمنامه را به عهده داشت.‏تهيه كنندگي به سوي افتخار را مجيد اوجي به عهدهداشت كه اين روزها يكي از تهيه كنندگان تلويزيونياست و جالب آن كه همسرش،‏ فلورا سام به عنوانگريمور در اين سريال با او همكاري داشته است.‏علاوه بر داريوش ار<strong>جم</strong>ند كه نقش هادي خضوعي،‏يعني نقش اصلي داستان را به عهده داشت،‏ سياوشطهمورث،‏ مهدي فتحي،‏ اكبر عبدي،‏ افسر اسدي(همسرهادي خضوعي)،‏ الهام پاوه نژاد،‏ نعمت گرجي،‏ آتشتقي پور،‏ اميرهوشنگ هاشمي،‏ آرش تاج،‏ مهري وداديان،‏هايده حائري،‏ افسانه ناصري،‏ امين زندگاني و...‏ در اينسريال نقش ايفا كردند و بخشي از موفقيت اين سريالمرهون نقش آفريني اين هنرمندان بود.‏هر چند مقدم بعد از اين سريال ديگر در آثار خودسراغ فوتبال نرفت تا نشان دهد موفقيت به سوي افتخارفقط به مضمون فوتبالي آن نيست،‏ اما پايه گذار راهيشد تا كارگردانان نيز به اشكال مختلف پاي فوتبال وفوتباليست ها را به قاب جعبه جادويي باز كنند.‏مقدم،‏ ارديبهشت امسال در گفت وگويي با سايترجانيوز،‏ درباره اين كه چرا فوتبال را به عنوان داستاننخستين سريال تلويزيوني خود انتخاب كرده است،‏چنين مي گويد:‏ ‏«يادم مي آيد شبكه سه داشت راه اندازيمي شد و در سياست هاي تلويزيون بود كه شبكه اي برايورزش و جوانان راه اندازي شود.‏ در واقع ما جزو اولينآدم هايي بوديم كه اين شبكه با امثال ما شكل گرفت.‏ بهسوي افتخار نخستين سريال شبكه سه در بدو تاسيسو هدفش جوانان و ورزش بود.‏ آن روزها در فوتبال بحثبازيكن سالاري و دلالي مطرح شده بود و من هم سوژهفوتبال و مسائل پشت پرده آن را انتخاب كردم.‏ سريالدر زمان خودش بازتاب خوبي داشت،‏ چون مسائل تازه ايدر آن مطرح شده بود،‏ ولي به لحاظ ساختار و شكل اولينتجربه سريالي من بود و نقاط ضعف زيادي داشت.»‏كارخانه سريال سازي مقدم بعدها سراغ مشكلاتاجتماعي و حتي طنز و موضوعات ماورايي رفت و آثارماندگاري چون پليس جوان،‏ نرگس،‏ روزهاي زندگي،‏مسافر،‏ دريايي ها،‏ ريحانه،‏ پرواز در حباب،‏ اغماء،‏ پيامك ازديار باقي،‏ روز حسرت،‏ رستگاران،‏ چارديواري،‏ زير هشت،‏پايتخت،‏ تا ثريا و ديوار را روانه آنتن كرد.‏اكنون در ميان انبوه سريال هايي كه در اين سال هامقدم ساخته و پرداخته،‏ به سوي افتخار را مي توان گامنخست وي براي رسيدن به نقطه امروز اين كارگرداندانست؛ افتخاري كه از زمين هاي چمن آغاز شد و بهمدد علاقه وافر مردم به فوتبال ملي و فوتباليست هايمطرح آن روزگار از <strong>جم</strong>له خداداد عزيزي،‏ كريم باقري،‏علي دايي و...‏ ماندگار شد.‏به سوي افتخار در اين مدت بارها از شبكه هاي ديگرتلويزيوني داخلي،‏ استاني و حتي شبكه هاي برون مرزيبراي مخاطبان بازپخش شده است تا ماجراهاي دو تيماميد و خورشيد را بازخواني كند؛ تيم اميد كه داريوشار<strong>جم</strong>ند مربي آن بود و بر جوانمردي تكيه داشت و تيمخورشيد كه سياوش طهمورث به خوبي نقش ضدقهرمانآن يعني يك مربي بدطينت ورزشي را به تصوير كشيد؛داستاني كه هنوز در ورزش كشور ادامه دارد و هنوزمي طلبد دست اندركاران سينما و تلويزيون هر بار در آثارخود پرده ‏«پشت پرده هاي فوتبالي»‏ را كنار بزنند.‏نگاه سياسي به فوتبال در مستند ‏«كدام استقلال،‏ كدام پيروزي»‏مسعود ده نمكي زماني مستند ‏«كدام استقلال،‏كدام پيروزي»‏ را جلوي دوربين برده كه هنوز با‏«اخراجي ها»‏ مشهور نشده بود و همه او را به عنوانيك <strong>روزنامه</strong> نگار مي شناختند.‏ اهميت مستند به ايننكته برمي گردد كه يكي از وقايع تلخ فوتبال ايران رادر قاب تصوير ثبت كرده است.‏ در بهار سال 84 بعداز پايان بازي ايران و ژاپن،‏ هفت نفر از هموطنانمانهنگام خروج از ورزشگاه آزادي به علت ازدحام بيش ازحد جان باختند.‏ دوربين اين فيلم مستند هنگام برگزاريبازي در ورزشگاه حضور داشته و گوشه هايي از حادثهرا به تصوير كشيده است.‏ البته با ديدن فيلم مي شودفهميد بخش زيادي از نماها بازسازي تصويري شده ومتعلق به آن لحظه خاص نيست.‏ مثل جايي كه مردم بهسمت در هاي خروجي هجوم مي برند و چند نفر زمينمي خورند و...‏اما چون دوربين شور و هيجان روي سكوها را به ثبترسانده مي توان هيجان بالاي تماشاگران پسازاتمامبازي را بخوبي درك كرد.‏ دوربين در سكانس هاي بعدينشان مي دهد قربانيان حادثه چقدر راحت در هياهويفوتبال فراموش شدند و بعد از مدتي كسي از آنها يادينكرد.‏ده نمكيبا چند موضوع محوري سراغ سوژه فوتبالمي رود.او تلويحا بهاين نكتهاشاره مي كند كه عناصرفوتبال از بازيكن تا تماشاگر همگي جزئياز يكبازي بزرگ تر هستند؛ بازي اي كهاز طرف سياستمدارانترتيب داده شده تا بعضي چيزهاي ديگر مورد غفلت قراربگيرد.‏ او در چند بخش از فيلم بر اين نكته تاكيد مي كند.‏مثل جايي كه يكياز مصاحبه شوندگان مي گويد:‏ همهنقش بازي مي كنند.‏ يكياسمش را سلطان گذاشته وديگري ژنرالاست.‏ جنگاصلي بين دارا و ندار شكلمي گيرد و...‏گنجاندن بخش هايي از فيلم گلادياتور و دعوايخروس جنگي ها نيز با همين هدف شكل گرفته كهيادآوري كند سوداين جنگ و دعوا به جيبافراد ديگريمي رود.‏كارگردان در بخش هاي ديگر فيلم سراغ سوژهموردعلاقهاش يعني فقر و فاصله طبقاتي مي رود ونشان مي دهد در كنار فوتباليست هاي ميلياردي برخياز مردم در همين نزديكي هااز داشتن كمترينامكاناتمحروم اند.‏ مثل زن دستفروشي كه هر هفته در خانهمحقرش ساندويچ درست مي كند و آنها را در اطرافورزشگاه به هواداران فوتبال مي فروشد.‏ امتياز مثبت فيلمقراردادن دوربين روي سكوها وارائه تصويري واقعيازواكنش هايافراطي هواداراناست.‏ دوربين همه جر وبحث ها،‏ درگيري ها،‏ بد و بيراه ها و اشك ها و لبخندهايتماشاگران را به ثبت رسانده است.‏دغدغه كارگردان در اين فيلم بيش از هر چيز پيوندميان فوتبال و سياست است.‏ او اين سوال را مطرح مي كندكه چرا فوتبال بيش از حد به مساله مردم بدل شده و جايخيلي چيزهاي ديگر را گرفته است.‏ ساخت اين فيلم ازسال 83 آغاز شد و سال 85 به پايان رسيد.‏احسان رحيم زاده / <strong>جام</strong> <strong>جم</strong>بيشتر فوتباليست ها دل خوشياز فيلم ها و سريال هايداستاني فوتبال محورندارند.‏ كارهايبحث برانگيز موردنظرفوتباليست ها شامل مواردي مي شود كه زندگي يكبازيكنفوتبال و حواشي آن را دستمايه كار قرار داده است.اهاليفوتبال مي گويند تصويري كه كارگردان هااز ماارائهمي دهند تصويري تحريف شده و غيرواقعي است.‏ نوكتيز پيكان انتقاداتشان به سمت شخصيت هاي فوتباليستياست كه در فيلم ها و سريال ها مغرور،‏ فرصت طلب،‏پولدوست و خشن نشان داده مي شود.‏ آنها مي گويند ما درزندگي واقعي مان نسبتي بااين صفاتاخلاقي منفي نداريمو سينما و تلويزيون نبايد اين قدر ما را عجيب و غريب نشانبدهد.‏ اهالي فوتبال معتقدند خلق اين گونه شخصيت هاو نمايشي كردنشان باعث مي شود مردم تصور نادرستينسبت به ورزش فوتبال و فعالانش پيدا كنند.‏هر بار اثري با موضوع فوتبال نمايش داده مي شودتكرار همين حرف و حديث ها را شاهد هستيم.‏ مثل اينبار كه با پخش سريال ‏«پژمان»‏ صداياعتراض عده ايفوتباليست بلند شدهاست.‏ مهرداد ميناوند و نيما نكيسادو ملي پوش سابق فوتبالايران در صفاول معترضانبه پژمان هستند.‏ميناوند سريال را توهين آميز خوانده و گفتهاست:‏ ما دستروي دست گذاشته ايم تا راحت مسخره مان كنند...‏ بهروزرهبري فر چهلزومي داشت براي نشان دادن چاپلوسي رويزمين غلت بزند...‏ مي ترسم چند وقت ديگر مجبور بشويم باماسك در خيابان رفت و آمد كنيم.‏نيما نكيسا همازاين كه ديده شخصيت پژمان را بي سوادو خنگ نشان داده اند عصباني شده و گفتهاست:‏ نمي توانمتوهيني را كه دراين سريال به <strong>جام</strong>عه فوتبال شده هضم كنم.‏اگر ما رياضي بلد نباشيم و صفرهاي يك مبلغ ميليوني رانمايى از سريال به سوى افتخارسوژ ه هاي تمام نشدني فونتوانيم بشماريم،‏ پس بايد فاتحه اين فوتبال را خواند.‏غلبه شخصيت هاي منفي بر فوتباليست هايخوشنامهمه اين انتقادات در شرايطي صورت مي گيرد كهمخاطبان با كارهاي فوتبال محورارتباط برقرار مي كنند وشخصيت ها را همان طور كهنشان داده شده،‏ مي پذيرند.باورعمومي خيلي از مردم ‏(خوب يا بد)‏ نسبت به فوتباليست هاهمان چيزي است كه در قاب تصوير به نمايش درمي آيد.‏مردم وقتي مي بينند دو نفر مثل مايلي كهن و علي دايي بامشتي توهين و اتهام يكديگر را به رگبار مي بندند براحتيشخصيت هاي منفي ساختگي دنياي سينما و تلويزيون راهم باور مي كنند.‏درستاست كه فوتبال كشور ما قهرمانان بااخلاقو خوشنام زيادي را به خودش ديده است،‏ اما منطقا هرفيلمسازي كه بخواهد در روايتش به موضوعي مثل فوتبالبپردازد سراغ مهم ترين وبرجسته ترين مسائل و مشكلاتاين رشته ورزشي مي رود.‏ به همين خاطر است كه تصويرفوتباليست ها به عنوان قهرمان هايي منفياين قدر در سينماو تلويزيون برجسته شده است.‏ البته آثاري هم داشته ايم كهدر آنها بر وجوه مثبت فوتباليست ها تاكيد شدهاست.‏ برخيازاين فيلم ها به سفارشاهالي فوتبال تهيه شده و هنگامنمايش چندان مورداستقبال قرار نگرفتهاست.‏ دراين زمينهمي توان فيلم ‏«مثلث آبي»‏ را مثال زد كه با سرمايه گذاريمشترك علي فتح االله زاده(مديرعامل وقتباشگاهاستقلال)‏توليد شد.‏ جواد زرينچه در اين فيلم در نقش قهرماني ظاهرشد كه به كودكي فقير كمك مي كرد و...‏فيلم هاي اينچنيني چون روي ستاره هايي خاص تمركزمي كنند مورد پذيرش مخاطباني قرار مي گيرند كه جزوطرفداران فرد موردنظر هستند.اما مخاطبان عام كه دركو تلقي خودشان را از فوتبال و حاشيه هايش دارند دنبالفيلم هايي هستند كه حرف دلشان را بزند.‏ حرف هايي ازكارگردان هاي ايراني نمي توانند از كنار سواين قبيل كه چرا براي حل مشكلات فرهنگي فوتبالسرمايه گذاري صورت نمي گيرد و چرا فوتبال ما آن قدر كهبرايش خرج مي شود،‏ بازدهي ندارد.‏گاه نيكوكارند و گاه قاتلدر سريال ‏«در مسير زاينده رود»‏ سعيد سلطاني كهنقش پهلوان كشتي را بازي مي كند هنگام صحبت با يكفوتباليستبازداشتي خونشبه جوش مي آيد و مي گويد:‏مرده شور اون مجله رو ببرن كه امثال تورو مي كنهقهرمان.‏اين سريال بالحني صريح عواقب بي اخلاقيفوتباليست ها را هشدار مي داد و تاثيرات مخرب شهرتكاذب را يادآوري مي كرد.‏ مهران سارنگ در صحنه تصادفوقتي مي ديد فرد مقابل،‏ يك فوتباليست ملي را نمي شناسدعصباني شد واو را به قتل رساند.‏ دراين سريال با قاتليطلبكار مواجه بوديم كه حاضر به معذرت خواهي نبود و دربازداشتگاه بيشاز آن كه به جان طرف مقابل فكر كند غصهپيشرفت فوتبالي اش را مي خورد.‏اگرايناثر را تلخ ترين سريال درباره وضع فوتبالبدانيم در آن سر طيف بايد از فيلم هايي چون ‏«مثلثآبي»،‏ ‏«فوتباليست ها»‏ و ‏«ازدواج غيابي»‏ نام ببريم كهچهره موجه و مثبتيازاهالي فوتبالارائه كرده اند.‏ درفيلم فوتباليست ها،‏ پروين نقش سرمربي تيم بچه هايبي سرپرست و حميداستيلي،‏ نقش يك مددكار و عضوافتخاري سازمان بهزيستي را بازي مي كردند.‏شخصيتاصلي فيلم،‏ پسربچه اي به نام حسن رفتارياست كه در حادثه زلزله رودبار والدين خود رااز دستداده و تحت سرپرستي صاحب يك مغازه پنچرگيرياست.‏ حميد استيلي،‏ علي پروين و افشين پيرواني دراين فيلم شخصيت هاي خير و نيكوكاري بودند كه برايخوشحال كردن دل پسربچه سنگ تمام گذاشتند.‏اهالي فوتبال در سريال پژمان؛ تركيب چاپلوسي،‏ تعصدر سريال پژمان درباره سير تا پياز فوتبال ايران صحبت مي شود.‏ خيلياز بازيكنان بااسم واقعي شان در داستان حضور دارند.از آنجا كه دربارهمثبت يا منفي بودن شخصيت هاي سريال زياد بحث شدهاست به سراغ هريك از شخصيت ها مي رويم تا ببينيم اين سريال چه تصويري از مهره هايفوتبال ايران ارائه داده است.‏پژمان <strong>جم</strong>شيدي؛رفيق باز و كندذهنورزشكاري كه در سراشيبي سقوط قرار گرفتهاست،‏ وارددوران جديدي مي شود ونمي خواهداين مساله رابپذيرد.‏پژمان روز به روزاعتماد به نفسش را بيشتراز دستمي دهد و ضعيف تر مي شود،‏ وقتي خودش را درمبارزه بازنده مي بيند به چاپلوسي رو مي آورد وبه مراسم ختماقوام حميد درخشان مي رود.‏در آن مراسم سعيمي كند از نسلفوتباليست هايحميد درخشانتعريف كند،‏ ولي چون<strong>جم</strong>لاتش رااشتباه مي گويدبه هدفش نمي رسد.‏ پژماندر برخورد با اين مربيپيشكسوت صادقانه رفتارنمي كند و چيزهايي مي گويد كهاو خوشش بيايد.‏اين فوتباليست را در حال تمرين در زمين فوتبال نمي بينيم و بيشتروقتش به خوشگذراني و رفيق بازي مي گذرد.اين شخصيت تاحدودي كندذهناست و حتي در جايي مي گويد من دست راستو چپم را نمي شناسم.‏ خواهرش پريسا ‏(بهاره رهنما)‏ هماعتراف مي كند پژماندر دوران مدرسه فقط در نمره ورزش 20 مي گرفته و بقيه درس هايش را تجديدمي شدهاست.‏علي موسوي؛ زودرنجپژمان عادت دارد بازي هاي فوتبال را دسته <strong>جم</strong>عي نگاه كندو علي موسوي هم عضو ثابتاين <strong>جم</strong>ع دوستانه فوتبالياست.‏ هميشه باپژمان وارد بحث و چالشمي شود و آخر سركارشان به دعوا واختلاف مي كشد.‏بهروز رهبري فرد؛ چاق و چاپلوسشدت چاپلوسي اشاز پژمان خيلي بيشتراست.‏ چون در يكيازسكانس ها مي بينيم خريد شيريني و دسته گل مراسم خاكسپاري را بهعهده گرفتهاست.‏ بهروز هم مثل پژماناز كابوس فراموش شدن وحشتدارد و آرزويش اين است كه فصل ديگر در پرسپوليس بازي كند؛ ولي چوناضافه وزن پيدا كرده هيچ تيمي او را قبول نمي كند.‏عادل فردوسي پور؛متهماز زبان پژمان چند بارمي شنويم فردوسي پور ازفوتباليست ها براي شركتدر برنامه نود پول مي گيرد.‏تعدادي ديگر از فوتباليست هاهم چنيناعتقادي دارند؛اما حميددرخشان اين صحبت ها راتكذيب مي كند.‏حميد درخشان؛ خوش اخلاق و باتعصباز معدود فوتباليست هاي مثبت و دوست داشتني سريال پژمان استكه فيلمنامه نويس،‏ تصوير خوبي از او به عنوان فعال فوتبالي ارائه مي كند.‏او درباره غيرت و تعصب بازيكنان هم نسل خودش صحبت مي كند و اينكه برايشان پول،‏ دستمزد و قرارداد اهميت زيادينداشتهاست.او مي گويد:‏ ما با ماشين پيكان سرتمرين مي رفتيم كه صندوقعقبش رختكن بچه هاهم بود.‏ درخشان،‏مربي باشخصيتياست كه در مراسمخاكسپاري و ختم با رويباز با ديگران برخورد مي كند.‏ درسريال گفته مي شوداو بازيكن باتعصبياست كه 15 سال براي تيم پرسپوليس بازيكرده است.‏وحيدنسبنمايى از سريال پژمانمدير برنامبه همه چيخوشبين اسرابه آيندهامدلداري مي دهطآدم هاييتيپ و ظاهرمي گيرند و برافوتباليست هاايستاده اند و اديگر مردمي هخبرنگدراين سربه عنوان خبپژمان به شهستي!‏ وحيخردسال!‏ از اچاپ كند.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!