صحنه معاصر - تابستان ۹۵
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
<strong>معاصر</strong><br />
<strong>صحنه</strong> گزیت<br />
ا تئاتر گروه ١٣٩۵| <strong>تابستان</strong> <br />
یوری<br />
✮ جنسی آزار با مبارزه ما: تئاتر در نه ✮ میشود اجتماعی اعبرتبرراضات وارد پنهابىنبىی صورت به شکسپبریبرر چگونه ✮ آمریکا<br />
مستقل سینمای تارتحیتحخ در تئاتر بداههپردازی تاثبریبرر ✮ روسیه رادیکال تئاتر قرن نیم از بیش بمنبمماد لیوبیموف: ✮ کوموروفسکا مایا آن: از پس و گروتوفسکی با کار ✮ چیست؟ دربارهی تئاتر ✮ نقد و بمنبممایش میان ✮رابطهی تنها<br />
سمشسمما میبرید؟ لذت استاپارد و شکسپبریبرر پینبرتبرر، کارهای از که میکنید وابمنبممود آیا ✮ بازیگری در روانشناسی دیدگاههای ✮<br />
باشیم!) باید (ما بود؟ خواهد تئاتر مدافع دبجیبججیتال عصر در کسی چه ✮ بوال گوستو آ با جدی بازی ✮ نیستید! نیایش<br />
یک و فریاد یک مونولوگ، یک خاطره، یک بمنبممایش !1
مطالب<br />
فهرست ٣ ایندکس)………….صفحه مجممججلهی (ویژهنامهی میشود اجتماعی اعبرتبرراضات وارد پنهابىنبىی صورت به شکسپبریبرر چگونه ✮ ٨ صفحه …………………………………….……… آمریکا») «تئاتر (نشریهی جنسی آزار با مبارزه ما: تئاتر در نه ✮ ١٣<br />
………………….………………صفحه گاردین) ) روسیه رادیکال تئاتر قرن نیم از بیش بمنبمماد لیوبیموف: یوری ✮ ٢١ ١٩۵٩)..…صفحه کازاوتس جان ی «سایهها» به (نگاهی آمریکا مستقل سینمای تارتحیتحخ در تئاتر بداههپردازی تاثبریبرر ✮ ٢٨<br />
تئاتر)………………….صفحه منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن (رئیس کیم قلم:یون‐چئول به نقد و بمنبممایش میان رابطهی ✮ ٣٣<br />
پرتغالىللىی)…………….….…….صفحه بازیگر و (کارگردان سینبرتبررا میگوئل لوئیس قلم: به چیست؟ دربارهی تئاتر ✮ ٣٩<br />
کوموروفسکا……………………………………………….………صفحه مایا آن: از پس و گروتوفسکی با کار ✮ ۴٧<br />
صفحه بوستون)…………………. دانشگاه ر.گلدشتاین، تالیا دکبرتبرر قلم: بازیگری(به در روانشناسی دیدگاههای ✮ ۵٢ صفحه گاردین)……… نیستید!( تنها سمشسمما میبرید؟ لذت استاپارد و شکسپبریبرر پینبرتبرر، کارهای از که میکنید وابمنبممود آیا ✮ ۵۶<br />
صفحه بکسبرتبرر)……………………………………………. ورونیکا دکبرتبرر قلم: به ) بوال گوستو آ با جدی بازی ✮ ۶١<br />
…..……….…صفحه هاتاوی) برَد قلم: به ) باشیم!) باید (ما بود؟ خواهد تئاتر مدافع دبجیبججیتال عصر در کسی چه ✮ ۶٨<br />
صفحه انسلر)…………………………. ایو قلم: (به نیایش یک و فریاد یک مونولوگ، یک خاطره، یک بمنبممایشم ✮ !2
!3
چگونه شکسپبریبرر به صورت پنهابىنبىی وارد اعبرتبرراضات اجتماعی میشود<br />
سرمقالهی ویژهنامهی مجممججلهی ایندکس (صدای آزادی بیان) به مناسبت چهارصدمبنیبنن سالگرد مرگ شکسپبریبرر<br />
به قلم سردببریبرر:ربجیبجچل جولىللىی<br />
ترجمججممهی شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
مقدمه:<br />
ربجیبجچل جولىللىی سردببریبرر مجممججلهی ایندکس در سانسور، ویژهنامهی شکسپبریبرر را معرفىففىی میکند که در آستانهی چهارصدمبنیبنن<br />
سالگرد مرگ او به بررسی چگونگی استفاده از بمنبممایشنامههای او به منظور دور زدن سانسور و درگبریبرری با مسائل دشوار<br />
در سراسر دنیا میپردازد، از اقتباسهای بالیوودی تا اتللو در دوران آپارتاید آفریقای جنو بىببىی و اجرای پیشگامانهی جدید<br />
از رومئو و ژولیت میان تئاترهای کوزوو و صربستان.<br />
تئاتر به هر شکلی که دربیاید، دربارهی اجتماع به ما میگوید. گاه داستانها راحت نیستند، اما میبایست به آنها<br />
پرداخته شود.<br />
گفبنتبنن داستانهابىیبىی که واقعیتهای اجتماعی ما را به چالش میکشد، نیازمند بازیگرابىنبىی است که راه خود را در اطراف<br />
مانع بیابند. در کشورهای اقتدارگرا و استبدادی، اجرای کارهای بمنبممایشنامهنویسان «مورد پذیرش» یا «تاربجیبجخی» میتواند<br />
این امکان را به بازیگران بدهد که به موضوعات مشخصی ببرپبرردازند که درحالت عادی به آنها اجازه داده بمنبممیشود.<br />
رابرت فراست شاعر میگوید که نوشبنتبنن شعر آزاد مانند تنیس بازی کردن بدون تور است. اما در جابىیبىی که تورها همھهممچنان<br />
بر سر جای خود هستند و کار نویسندگان جدید ممممممکن است با مجممجخالفت سرسختانهتری از سوی مسئولبنیبنن روبرو شود،<br />
اجراهای چخوف، شکسپبریبرر و سیسرو میتواند فرصتهابىیبىی هرچند اندک ابجیبججاد کند. به مناسبت چهارصدمبنیبنن سالگرد مرگ<br />
!4
اجرا<br />
جهان سرتاسر در همھهممچنان چرا اینکه و اسبرتبرراتفورد فرزند نوشتههای به بمیبمم میانداز نگاهی سمشسمماره این در شکسپبریبرر، میشوند.<br />
دیگر<br />
هرکس چه و پبریبرر چه جوان، چه باشد، درک قابل بمتبمماشاچیان برای همھهممواره باید که است این تئاتر چالشهای از یکی دلیل<br />
همھهممبنیبنن به شک بدون است. مشخص و معمول مسائل دربارهی و صرتحیتحح شجاعانه، شکسپبریبرر بمنبممایشهای دو. این میان فراموشی<br />
دست به نویسندگان دیگر که حالىللىی در است، شده واقع موثر طولابىنبىی بدینحد زمابىنبىی برای او نوشتههای که است شدهاند.<br />
سبرپبررده تئاتر<br />
در ماه چند مدت به دانشگاه، دوران از پس است. چالش یک نویسندگان برای همھهممچنان ارتباط، و جذابیت این و بمنبممایشنامهنویس گادبر، جان توسط که شدم کار به مشغول انگلستان شرق سمشسممال در افسانهای و مشهور ک» ترا «هال میکرد:«بیایید<br />
فکر آن در کسی کمبرتبرر که کارگری شهر این در گادفر که کاری میشد. اداره مجممججموعه این هبرنبرری مدیر میرسیدند<br />
نظر به که کرد کارگردابىنبىی و نوشت را بمنبممایشنامههابىیبىی که بود این داد، ابجنبججام ببینیم!» بمنبممایش یه بمیبمم بر امشب باشند.<br />
عادی مسائل و عادی مردم دربارهی بانسر<br />
[ت.م: هستند. شبانه کلوبهای ورودی درب امنیت مسئول که است کسابىنبىی دربارهی «بانسرها»، آنها، مشهورترین مسئول<br />
دردسرساز افراد اخراج و افراد ورود کنبرتبررل با و میکنند کار بارها و شبانه کلوبهای در که میگویند کسابىنبىی به مردم<br />
از بسیاری بود. عادی زندگی دربارهی خندهدار و جالب داستابىنبىی بانسرها هستند.] آنجا امنیت و نظم برقراری میزدند‐<br />
بار شبریبرر توزیع ماشبنیبنن میلیونها که جابىیبىی ‐نزدیک هال از مجممجحقری بجببجخش در تئاتر کوچک سالن به آن دیدن برای و خانوادهها به و است بىببىی خو کار هم بسیار که میکردند فکر بمنبممیرفتند تئاتر به عادی حالت در که مردمی میآمدند. گادبر<br />
بمنبممایشهای دیدن به بیشبرتبرری و بیشبرتبرر مردم ترتیب این به و است خندهداری بمنبممایش که میگفتند هم دوستانشان بمنبممایش<br />
این که بودم) کرده فراموش میکنم (فکر شدم متوجه و خواندم را بانسرها دوباره پیش ماه یک میرفتند. میکنند،<br />
زندگی چطور مردم اینکه دربارهی واقعی مسائل بمنبممایش این در بود. خندهدار بمنبممایش یک از بیشبرتبرر چبریبرزی مهم.<br />
مسائل سخت. مسائل میشود. مطرح کند تغیبریبرر باید چبریبرزی چه و میآیند کنار زندگی با چطور چیست، رویایشان شوخیها.<br />
میان در بهنبههفته اجتماعی. تفاسبریبرر هب و میترسند. آن از دولتها گاه که است دلیل این به میسازد. گاه آ شهرهابمیبممان از فراتر زندگی از را ما اینگونه تئاتر از<br />
را اجتماعیاش پیام میتواند بانسرها مانند بمنبممایشی حکومت، از دیگری نوع بجتبجحت و دیگر، جابىیبىی در که است دلیل این شبانهی<br />
کلوب یک دربان که کچل و چاق مرد چند گفتگوی جز چبریبرزی بمنبممایش این بمنبممیکنند فکر که سانسورچیابىنبىی تیغ زیر ببرببررد.<br />
در به باشد، هستند دربوداغان طور<br />
به که دارند را چبریبرزهابىیبىی گفبنتبنن و اعبرتبرراض شوراندن، قدرت آنها که است این هبرنبرر و بمنبممایشها داستانها، دیگر نقش اما لباق است، عرف از خارج و بجتبجحریکآمبریبرز عصبابىنبىیکننده، آنچه میشوند موجب داستانها گاه گفت. بمنبممیتوان معمول سروکار<br />
واقعیت با اماهمھهممچنان بمنبممیتوانند، روزنامهها که برود مکانهابىیبىی به میتواند داستان گاه برسد. نظر به پذیرش دارند.<br />
وحشت<br />
و ابهتبههامات قدرت مسئلهی به تا کرد استفاده سِیلم جادوگران کمهی مجممجحا از (١٩۵٢) آهنگری» «بوتهی بمنبممایش لیست<br />
در گرفبنتبنن قرار و نفر هزاران شدن بیکار به منجر که «کمونبریبرزبمنبمم» به ابهتبههام و مککاربىتبىی دورهی کمات مجممجحا در عمومی گروهی<br />
آن در که بود (٣-١۶٩٢) ماساچوست در کمات مجممجحا از مجممججموعهای سیلم جادوگران کمات [مجممجحا ببرپبرردازد. شد سیاه شد.][ت.م:<br />
آنها از بسیاری اعدام به منجر و دادند قرار کمه مجممجحا و بىیبىی بازجو مورد جادوگری ابهتبههام به را مردم از گسبرتبررده<br />
بىیبىی بازجو و بجتبجحقیقات طرح مبتکر ١٩۵٠-۵۴ سالهای در که بود آمریکابىیبىی جمججممهوریخواه سناتور مککاربىتبىی جوزف بهتبههیهکنندگان<br />
تا پستچیها از مردم، بود.] آن از جلوگبریبرری و آمریکا مردم عموم زندگی در کمونبریبرزم نفوذ دربارهی افراد<br />
انزوای و شناسابىیبىی آن هدف ‐که غبریبررآمریکابىیبىی فعالیتهای کمیتهی به را خود مستندات تا میشدند احضار هالیوود !5
طول<br />
در ابتدا در کمیته این [ت.م: کنند. بود‐ارائه ک خطرنا افراد عنوان به کمونیسبىتبىی دیدگاههای و چپ گرایشهای با نفوذ<br />
عناصر شناسابىیبىی هدف با جنگ از بعد اما بود شده تشکیل نازی گرایشهای با افراد شناسابىیبىی برای دوم جهابىنبىی جنگ ستارگابىنبىی<br />
که بجتبجخت»* زیر «سرخ دوران وحشت از سرشار و متشنج فضای علبریبررغم داد.] ادامه خود فعالیت به کمونبریبرزم تولید<br />
به را بمنبممایشهایش که بود قادر همھهممچنان میلر کرد، کشور از خروج به وادار را ولز اورسون و چاپلبنیبنن چارلىللىی همھهممچون و<br />
کمونیست معنای به سرخ از ترکیبىببىی بجتبجخت: زیر [*سرخ است. مرتبط همھهممچنان اما کلاسیک سال، همھهممه این از پس برساند. تفکرات<br />
علیه فضا کردن متشنج با که دارد دورابىنبىی به اشاره و است بجتبجخت زیر هیولاهای از کودکان همھهممیشگی ترس میترساندند.]<br />
خودشان نزدیکی در کمونیستها وجود از را مردم کمونیسبىتبىی، راک به که آنها گاه اما بود. روشن میکردند فکر آن به که آنها برای مککاربىتبىی و سیلم کمات مجممجحا میان شباهتهای مفید<br />
میتواند این و درمیرود. دستشان زیر از ایدهها همھهممبنیبنن برای نیستند. کردن فکر اهل شدهاند، گماشته سانسور باشد.<br />
توجه<br />
که دسته آن برای تنها دارد. بمنبممایشنامههایش میان در زیادی بسیار قدرت و الهللهھام جنجال، البته هم شکسپبریبرر مه به و ژولیده پبریبرروان روحیهی بردن بالا برای پنجم هبرنبرری فصیح و خروشان خطابهی است. روشن کمبرتبرر بمنبممیکنند، ام مردان، اندک نیست:«ما شده خارج دور از و آرام وجه هیچ به بروند بزرگتر دسمشسممبىنبىی جنگ به اینکه برای ربجیبجختهاش باشد.»<br />
من برادر میباید بریزد، را خونش من کنار در امروز آنکه هر چه، برادران، جرگهی ما سعادتمند، مردان اندک و مرتبط نظر به هم هنوز آید. کار به سربازان قوای بجتبججدید و صفآرابىیبىی در میتواند هم هنوز پنجم هبرنبرری خطابهی قرمز<br />
قلم از دیگران از بیش سخنانش و ایدهها است، شکسپبریبرر شکسپبریبرر چون وجود، این با اما میرسد. نظر به جهتدار هتشذگ تاربجیبجخش از :«سالها که میاندیشند خود با حکومتها و سانسورچیها احتمالاً میگریزد. سانسور بىببىیرحم و باشد.»<br />
داشته ضرری بمنبممیتواند است. وتو<br />
را قبیل این از چبریبرزهابىیبىی که آنها سد از را اعبرتبرراض ایدههای شکسپبریبرر بمیبممبابوه، ز جمججممله از کشورها برخی در بدینترتیب همھهممه<br />
این تئاتری کمپابىنبىیهای برای که او کشور در میگوید بمنبممایشنامهنویس، موجمچجمموا، زازا البریبرزابتا میکرد. قاچاق میکنند، لبریبرر)<br />
(شاه شاه یک کهولت داستانهای و شده رد تور سوراخهای میان از میتواند شکسپبریبرر ظاهراً دارد، وجود مجممجحدودیت کم<br />
حا یک طولابىنبىی روزهای آخرین که بمیبممبابوه ز شهروندان برای این ببرپبرروراند. را سزار) (ژولیوس رهبرببرر یک سرنگوبىنبىی و است.<br />
الهللهھامبجببجخش کارش در همھهممچنان شکسپبریبرر نوشتههای میگوید او است. مهم بسیار میکنند سبرپبرری را سالحللحخورده سال<br />
در میگریزند. قانون گسبرتبرردهی قلمرو از از تئاتری تولیدات که نیست معنا این به همھهممیشه شکسپبریبرر نشان داشبنتبنن اما که<br />
آنگونه رفت. <strong>صحنه</strong> روی به نظامی، دولت آمدن کار روی به با همھهممزمان <strong>تابستان</strong> نیمهشب رویای ترکیه، در ١٩٨١ هبرنبرری<br />
تولیدات یا شعر روزنامه، مقالهی عمومی، رویداد هرگونه میکند، بیان مجممججله این در گنچ کایا ایندکس، ترک سردببریبرر هک میرسید نظر به بمنبممایش این بود. روبرو حتمی مجممججازات با داشت، همھهممراه به نظامی مقامات با مجممجخالفبىتبىی ذرهی کوچکترین که و کنند) می بازی را بمنبممایش در بمنبممایش <strong>تابستان</strong>، نیمهشب رویای در که (ششنفری اجتماع بقیهی و الیت میان رابطهی یط بازیگری گروه از هشتنفر میکند. برجسته را میشود استفاده قدرت ابزار عنوان به اجتماعی پایگاه چگونه اینکه قرار<br />
توجه مورد نکرد. فرار سانسور تیغ زیر از بمنبممایش درآوردند. زندان از سر تراشیده سرهای با آن از پس ماه چند گرفت.<br />
مجممججلهی<br />
به است، داده ابجنبججام ترکیه در را اثر این از برداشت آخرین که آیدوغان کمال ترکیه، تئاتر پیشرو کارگردان رویای<br />
و قانون، و اشتیاق میان کشمکش او دارد. ملتش امروز مشکلات با قوی ارتباطی بمنبممایش این میگوید ایندکس میبیند.<br />
یکدیگر موازات به را حکمفرماست آن در برابری و اشتیاق که جنگل صحبت<br />
دارد و داشته شکسپبریبرر با آمریکا که عشق‐نفربىتبىی رابطهی از بلند مقالهای در کس فا ژان اخبریبرر، سمشسممارهی در نگاه<br />
اخم با آن هرزگی به و است قبول غبریبررقابل و نامناسب تئاتر که بودند معتقد پیوریبنتبنن** بنیانگذاران میکند. !6
شده<br />
اصلاح پروتستانهای از گروهی نام پارسایان یا (Puritans انگلیسی: (به **پیوریبنتبننها [ت.م: میکردند. کاتولیک<br />
رسم گونه هر از انگلستان کلیسای پالودن پشتیبان که بود میلادی هفدهم و شانزدهم سدههای در انگلیسی که<br />
بودند باور این بر پیوریبنتبننها است. شده اصلاح بىیبىی جز طور به تنها انگلستان کلیسای که داشتند اعتقاد و بودند رومی فرودستان<br />
و شود رعایت جامعه در باید فرودسبىتبىی این پس گذارده، دیگر گروه فرادست را گروهی خدا که حال کوچ<br />
با و ابجنبججامید آمریکا به شان کوچیدن به انگلستان، در پیوریبنتبننها بر گرفبنتبنن سخت باشند. فرادستان فرمانبردار شدند.]<br />
پیوریبنتبننها کانون انگلیسی نوآبادهای و شد گشوده هم آمریکا به کیش این پای مکتب، این پبریبرروان گسبرتبرردهی در<br />
بیان آزادی کشور، آن اساسی قانون اول متمم به پایبندی با که سانسور اساسی هستهی دارای است ملبىتبىی این بنابراین بمنبممایشهایش<br />
با را والدین همھهممچنان شکسپبریبرر چرا که میدهد توضیح است، لسآبجنبججلس کن سا که کس فا است. تضاد سردببریبرر<br />
پاسبرتبرر، کرن گیل میکند. ناراحت قانوبىنبىی‐ سن زیر جنسی رابطهی تا نوجوابىنبىی در خودکشی ‐از همھهممهچبریبرز دربارهی همھهممان<br />
این و میگوید مجممجحرمانهمان خود از ما به میگوید:«شکسپبریبرر کس فا ژان به کوارترلىللىی» «شکسپبریبرر آمریکابىیبىی نشریهی میترسند.»<br />
آن از مردم که است چبریبرزی هبرنبررهای<br />
وجود که کشورهابىیبىی در را اعبرتبرراض و مجممجخالفت میتواند پذیرش مورد نویسندگان بمنبممایشهای بىیبىی سو از درحالىللىیکه مجممجخاطب<br />
دموکراسی، سوی به ملتها حرکت با همھهممگام دیگر سوی از کند، قاچاق میشود، کنبرتبررل شدت به آنها در بمنبممایشی باشد،<br />
داشته چالشبرانگبریبرز علناً و بجتبجحریکآمبریبرزتر برانگبریبرزانندهتر، مجممجحتوابىیبىی طلب و انتظار تئاترش از میبایست نبریبرز عام ود این ابجتبجحاد در ما باشیم.ر زمان آن از نشانههابىیبىی چشمبهراه باید همھهممه ما است. تئاتر مجممجحرز اساتید پذیرای که همھهممچنان داد.<br />
خواهد تغیبریبرر را ٢١ قرن تئاتر چهرهی ابجتبجحاد این که مطمئنم بمیبمم، شو موفق !7
جنسی<br />
آزار با مبارزه ما: تئاتر در نه آمریکا»<br />
«تئاتر نشریهی مقاله میپیوندد.<br />
جنسی آزار با کشور سرتاسر تئاترهای مبارزهی به گو شیکا در ما» خانهی در «نه مدافع سازمان گو<br />
شیکا در هبرنبرری روزنامهنگار لوپز‐ روث قلم به مبریبررزانژاد<br />
شبریبررین ترجمججممهی صفحهی<br />
در را مطلب این طولابىنبىی، بمتبممرین روز یک از پس بىیبىی گو شیکا بازیگر مایرز لوری ٢٠١۵، ژانویهی ٣٠ روز در ام تئاتری جامعهی در جوان زنان با رابطه در جنسی سواستفادهی داستانهای مدام کرد:«شنیدن درج فیسبوکش دوست،<br />
گر ا هستند. دیگران کنبرتبررل بجتبجحت و آسیبدیده قانوبىنبىی، سن زیر گاه زنان این است. کننده دلسرد بسیار برابمیبمم میکردید؟<br />
چه میکرد، کار جنسی سواستفادهگر یک دست زیر سمشسمما همھهممکار یا دخبرتبرر، خواهر، تا<br />
او کرد. دریافت بسیاری بمتبمماسهای و پیغامها آن از پس روزهای در مایرز و کرد دریافت نظر ١٧٨ تعداد مطلب این (NIOH)<br />
ما» خانهی در «نه نام به را تئاتر در جنسی آزار قربانیان مدافع سازمان یک شد موفق فوریه نیمهی گروه<br />
یک شد. برگزار بالابىیبىی مشارکت مبریبرزان با که جنسی آزار دربارهی بود مبریبرزگردی آن، جلسهی بجنبجخستبنیبنن کند. راهاندازی یک<br />
تدوین برای مقدمابىتبىی طرحی سازمان این بعدی، جلسهی تا و شد تشکیل جنسی آزار بازماندگان برای جمحجممایبىتبىی کرد.<br />
آغاز تئاتری جامعهی در رفتاری قواعد مجممججموعهی از<br />
کنند» گریه باید «مردان بمنبممایش در بازی برای و است کرده بازی «آبىببىی» جایزهی برندهی «شهرما» بمنبممایش در ‐که مایرز شایعابىتبىی<br />
٩٠ دههی اواسط در کارش آغاز در بود‐ شده زن اصلی نقش بازیگر بهببههبرتبررین جایزهی برندهی گریفبنیبنن تئاتر ماند.<br />
بافىقفىی کلی صورت به همھهممچنان مشکل اما نرفتند، ببنیبنن از هرگز شایعات بود. شنیده تئاتر کارگردانان از بعضی دربارهی نیا «در میشد. داده قرار جوانتر بازیگران کنار در مادر نقش در میرفت، بالاتر او سن که همھهممچنان که میگفت مایرز کاری<br />
هیچکس چرا شد: کوفته صوربمتبمم به سیلی مانند بالاخره سربرمیآورد. مدام تئاتر مشخص شکل این اخبریبرر، کار سه بمنبممیکند؟»<br />
باره این در !8
میدانند<br />
همھهممه بودند. موردی یا جزبىئبىی کبرثبرراً ا که شدند فاش نبریبرز دیگری حوادث ما»، خانهی در «نه جلسهی اولبنیبنن طول در از<br />
پشتیبابىنبىی برای راهی گرفت تصمیم سازمان این و میکنند کار پشتیبابىنبىی بدون نیستند، سندیکا عضو که بازیگرابىنبىی که وارد<br />
مستقیماً بمنبممیتوابمنبمم و است نیافتاده من خود برای اتفافىقفىی هیچ گفت:« سوال مورد کارگردان دربارهی مایرز بیابد. آنها گبریبررد.<br />
قرار خودش جای سر باید چبریبرزها از بسیاری بازیگرها، بعدی نسل به کمک برای که کردم احساس اما شوم. عمل داده<br />
پوشش را تئاتریاش جامعهی ما» خانهی در «نه که شیوهای اما نیست، گو شیکا به منحصر تئاتر در جنسی آزار جردن،<br />
جولیا کند، منتشر اجتماعی شبکههای در را مطلبش مایرز آنکه از پیش هفته چند درست است. بىببىینظبریبرر است رد که سراسری جلسهای در جنسی آزار با بىیبىی رویارو اصول دربارهی را بیانیهای نیویورک کن سا بمنبممایشنامهنویس سیگل،<br />
نورمن کمک با ‐که بیانیه این از بجببجخشی کرد. ارائه میشد برگزار نیویورک شهر در جدید» «بمنبممایشنامهنویسان بود.<br />
ابجتبجحادیهها و سندیکاها میابجنبججیگری نبریبرز و شکایات شفافتر روند خواستار بود‐ شده تدوین مدافع وکیل و ابجتبجحادیهها در قابلقبول غبریبرر رفتار نوع این به رسیدگی آمدهاست:«فرآیند بیانیه این گرافهای پارا از یکی در بهعلاوه،<br />
است. غبریبررموجود یا کافىففىی نا سندیکاها و تئاترها کنش وا که میرسد نظر به است. کارآمد نا تئاتری سندیکاهای بیافتد<br />
اتفاق کار از بعد یا تئاتر از خارج آزار یا خشنوتآمبریبرز عمل گر ا که کردهاند ابجتبجخاذ را موضعی ابجتبجحادیهها و سندیکاها زیاد<br />
احتمال به بودهاند، ماجرا این درگبریبرر که نفر دو آن که هرچند نیست؛ رسیدگی برای آنها صلاحیت حوزهی در کنند.»<br />
کار هم با دیگری کار در یا بعد روز میبایست کنند<br />
صحبت که میخواستند زنان، فقط نه و نفر، چند اینکه از شد، مسئله این درگبریبرر که هنگامی میگفت جردن او<br />
شوند.» ماجرا این وارد داشتند اصرار که کردم دریافت مردابىنبىی از متعدد تلفبىنبىی «بمتبمماسهای بود. شده شگفتزده اقدامی<br />
هیچ کردند، شکایت وقبىتبىی میگفتند که بودم شگفتزده افرادی داستان شنیدن از همھهممه، از میافزاید:«بیش نشد.»<br />
ابجنبججام بتواند<br />
رسمسسممی بیانیهی این که است امیدوار او میدانند.» مردم که است چبریبرزی آن از شایعتر بسیار موضوع میکنم «فکر بمنبممیشود،<br />
رسیدگی است‐ سر» حرکت یک و چشمک «یک از فراتر ‐که مشکلابىتبىی چنبنیبنن به آن در که فضابىیبىی تغیبریبرر به کند.<br />
کمک او<br />
بود. دیگر ابجتبجحادیههای و بازیگران» برابری «ابجنبججمن تصمیم منتظر همھهممچنان نوامبرببرر ماه در بمیبممان گفتگو هنگام در جردن داشته<br />
نیازی آن به بمنبممیکنیم فکر که بود این آنها اولیهی پاسخ میکنند. فکر آن به دارند که است میگفت:«مدبىتبىی نیست.»<br />
ما ابجنبججمن مناسب اینکه و باشیم، برای<br />
امن کار مجممجحیط از جمحجممایت بر بیانیه، دربارهی نظر اظهار برای درخواست به پاسخ در بازیگران» برابری «ابجنبججمن خر موقعیتهابىیبىی گاه که میکند درک ابجنبججمن «این میگوید: ابجنبججمن اجرابىیبىی مدیر مککول، مری کرد. کید تا اعضایش کنند.<br />
تنظیم سندیکا یا کارفرما نزد شکایبىتبىی بمنبممیخواهند اعضا گاه یا ماست، صلاحیت مجممجحدودهی از خارج که میدهد افراد<br />
تا هستند بىببىیطرف و میابجنبججی ثالث بجببجخش یک ابجیبججاد صدد در که میکند همھهممکاری مدافعان از کوچکی گروه با ابجنبججمن به<br />
نبریبرز و اعضا به ابجنبججمن باشد، فعالیت آمادهی بجببجخش این که هنگامی باشند. داشته دیگری مرجع بتوانند تئاتر در حرفهای کرد.»<br />
خواهد اطلاعرسابىنبىی تئاتری جامعهی بمتبممام گرفت،<br />
بمتبمماس او با و شنید اجتماعی شبکههای در مایرز مطلب دربارهی گو شیکا کن سا بازیگر ت.فیشر، لارا که هنگامی و بجتبجحقیق با را کارش او میکند. سرپرسبىتبىی را رفتاری قواعد پروژهی فیشر بود. کی میلوا رپرتوار تئاتر در اجرا مشغول گرفت.<br />
کمک نبریبرز استخدامی امور وکیل یک از و کرد آغاز کاری مسائل بررسی !9
رفتاری<br />
قواعد مجممججموعهی تدوین و بجتبجحقیق در تا داد تشکیل را کمپابىنبىی ١٠ شامل گروهی پروژه، این سازماندهی برای فیشر اصلی<br />
گروه دارد.» وجود کار این ابجنبججام برای زیادی درست راههای و دارند قدرت میگوید:«اعداد فیشر کنند. کمک کرد.<br />
خواهند آماده را اولیه نسخهی ٢٠١۶، سال اوایل تا و میکنند برگزار جلسه یکبار هفتهای روند<br />
ندارند‐ را آن میکنم کار آنها با که تئاتری سندیکاهای حبىتبىی ‐که برنده برگ میکنم فکر میگوید:«من فیشر خصوصاً<br />
کرد، باید چه میافتد بدی اتفاق وقبىتبىی دهد نشان که ندارد وجود مشخصی الگوی هیچ است.» مشخص شکایت سندیکا<br />
عضو که بازیگرابىنبىی است. مشخصتر عمل مراحل که بجتبججاوز خلاف بر است— نامشخص و مبهم که مواردی در تا<br />
باشد داشته وجود فرآیند این این به ورود برای راهی میافزاید:«باید فیشر برخوردارند. کمی قانوبىنبىی جمحجممایت از نیستند، خود<br />
کار بتوانیم تا کنیم مطرح را مسائل باید ما کرد. حفاظت دارد وجود حرفه این در که خطرپذیری و آزادی از بتوان دهیم.»<br />
ابجنبججام را از<br />
بازیگران چطور که این و است، جنسی ک اصطکا و تنش مسئلهی میآید، میان به جلسات از بسیاری در که موضوعی میگوید:«ما<br />
فیشر ببرپبرردازند. خود حرفهی به و بگوند را داستانهایشان تا میکنند استفاده مثببىتبىی شیوهی به آن و کنند صحبت مشکلاتشان از میتوانند بیشبرتبرر کنند، امنیت احساس بیشبرتبرر افراد هرچه اما برود، ببنیبنن از این بمنبممیخواهیم نکنند.»<br />
نابود را <strong>صحنه</strong> جادوی رفتاری<br />
قواعد هدف و میشود شناخته نبریبرز میدهد آموزش جوان هبرنبررمندان به که جامعهای عنوان به ما» خانهی در «نه آمده<br />
ببریبررون مدرسه از تازه و باشید ساله ٢٠ یا ١٩ گر میگوید:«ا فیشر جوانترهاست. برای خصوصاً امن مجممجحیطی ابجیبججاد دربارهی<br />
اطلاعات و بجتبججربه مبریبرزان چه که نیست معلوم شوید، جامعه یا حرفه این وارد آموزشی هیچ بدون و باشید در<br />
که شود خواسته ساله ٢٠ بازیگر یک از است ممممممکن مثال، برای باشید. داشته زمینه این در کار نبایدهای و بایدها زنان<br />
شامل موارد این کبرثبرر ا اینکه وجود با نپذیرد. را این میتواند که نداند و شود لحللحخت بازیگر انتخاب برای مصاحبه بوده<br />
مرد یک مقابل در زبىنبىی رفتار دربارهی نبریبرز مشخص بمنبممونههای از یکی میافتد. اتفاق نبریبرز مردان برای آزار میشود، است.»<br />
و باهوشتر کمی همھهممگی ما کارکنان و ما مدیران ما، هبرنبررمندان تا بمیبمم میبر بالا همھهممه برای را فرهنگی استاندارد بجنبجحوی به «ما باشد.»<br />
پاسخگو که باشند داشته خود سر پشت زبابىنبىی و باشند راحتتر قدری استفاده<br />
مورد ادبیات و زبان در تغیبریبررابىتبىی تا است علاقمند ما» خانهی در «نه میشود، برابری ابجنبججمن از صحبت که هنگامی برابری<br />
ابجنبججمن منطقهای دفبرتبرر به راستا همھهممبنیبنن در ببیند. نبریبرز گو شیکا تئاتر قواعد کتاب در تبعیض و جنسی آزار دربارهی است.<br />
نشده ابجتبجخاذ رابطه این در قطعی تصمیم هنوز اما شده، مراجعه نبریبرز بازیگران زبان<br />
تنظیم در فبریبرزیکال، پرخطر تئاتر در بجتبججربهاش اساس بر و است جمحجممایبىتبىی گروه مسئول گو، شیکا اهل بازیگر برنان مالىللىی فرهنگ<br />
در کارم. به آماده و عمل اهل کتیویست ا یک میگوید:«من برنان میکند. مشارکت نبریبرز رفتاری قواعد مجممججموعهی نم و میخواهند. که هستند تو سر پشت نفر ده دهی، ابجنبججام را کار این بمنبممیخواهی گر ا میگوید: که است جمججمملهای رهبرببرری نباشیم.»<br />
نفر ده آن از یکی بیایید بمیبمم: میگو کار<br />
جابىیبىی در که نبود غبریبررعادی اصلاً کار، آغاز در است. وحشی غرب شبیه حدی تا اوضاع غبریبررسندیکابىیبىی، تئاتر «در چراغ<br />
دود اصطلاح به میخواستیم چون میکردبمیبمم را کار این زخم! چسب به رسد چه باشد، نداشته توالت که کنیم اند.»<br />
افتاده مسئولیتها قبال در خود از حفاظت فکر به بهتبههیهکنندگان امروز حال بکشیم. را کار سخبىتبىیهای و بمیبمم بجببجخور وجود<br />
کرد، باید چه مشکل وجود صورت در اینکه دربارهی مستندسازی و جمحجممایت از مبریبرزابىنبىی برابری، ابجنبججمن وجود با البته کمی<br />
کارکنان معمولاً کوچک کمپابىنبىیهای اما است، <strong>صحنه</strong> مدیر معمولاً شکایت تنظیم در قدم اولبنیبنن دارد—مثلاً باشند.]<br />
نداشته <strong>صحنه</strong> مدیر عنوان به را کسی است ممممممکن [و دارند. !10
سال<br />
در که کرد اشاره لوئیسویل بازیگران تئاتر به برنان مناسب، فعالیت با تئاترهابىیبىی دربارهی پرسش به پاسخ در وجود<br />
با میگوید مدیرعامل بیلشتاین جنیفر داد. قرار خود برنامهی در را جنسی آزار دربارهی اجباری آموزش ٢٠١٢ عنوان<br />
به یادگبریبرری و رشد ادامهی برای فرصبىتبىی عنوان به آموزش این اما برانگیخت، را عمل این شکایت یک تنها اینکه برای<br />
را نیازشان مورد ابزار کارکنانمان بمتبممام به که کنیم حاصل اطمینان میخواستیم «ما میشود. دیده سازمان یک اعضای<br />
از یکی با ما دادهابمیبمم. مسئله وقوع عدم از اطمینان آن از مهمتر و آن با بىیبىی رویارو چگونگی و مسئله شناسابىیبىی آوردبمیبمم.<br />
بهوجود را سالانه آموزشی دورهی و کردبمیبمم کار موضوع این روی بر دارد بجتبجخصص حوزه این در که مدیره هیئت مجممججلهی<br />
برای جنسی آزار مسئلهی دربارهی مطلبىببىی آلاباما کن سا فیلمساز و نویسنده کسلراد، ا لارا ٢٠١٢، دسامبرببرر در دربارهی<br />
داستابىنبىی از برآمده مطلب این نوشبنتبنن برای انگبریبرزهاش که داد توضیح کسلراد ا نوشت. ریپورت فیچ کلاید آنلاین فکر<br />
به را او داستان این بود. نوشته تئاتری جامعهی آن در جنسی آزار دربارهی آرچر لاریسا که بود اِریا» «بىبِبىی تئاتر بود.<br />
انداخته داشت نیویورک در کارش آغاز در بازیگر یک عنوان به خود که بجتبججربهای شبیه<br />
او داستان بود.» پیش وقت خیلی باشم. کرده صحبت اتفاق آن دربارهی هیچگاه که بمنبممیکنم میگوید:«فکر او رب مطالعهای هیچ آیا اصلاً بمیبمم. دار که است چبریبرزی بمتبممام این «اما است. روایت یک تنها میآید، اِریا» «بىبِبىی از که داستانهابىیبىی است؟»<br />
شده ابجنبججام تئاتر در جنسی آزار روی نیا به صحبت میکنند، صحبت آزادانه و میشوند جمججممع هم دور میکنند کار تئاتر در که زنابىنبىی وقت میگوید:«هر کسلراد ا روبرو<br />
<strong>صحنه</strong>ای مدیر با و بدهم دلداری را خودم برگردم، دوران آن به میتوانستم میخواست دلمللمم میکشد. موضوع نداد.»<br />
ابجنبججام را خود کار و بود زن خودش که کسی نداد؛ اهمھهممیبىتبىی گفتم، او به آزار ی درباره وقبىتبىی که شوم همھهممانند<br />
شد. منتشر ردیت وبسایت در لسآبجنبججلس در زن کمدینهای آزار دربارهی مطلب تعدادی <strong>تابستان</strong>، این در مشکل<br />
دربارهی گفتگو برای شد مجممجحفلی به تبدیل بجببجحث از رگهای اما دارد، وجود اصلی مقصر یک ظاهراً گو، شیکا سراسری.<br />
به<br />
را ابمیبممیلی سپتامبرببرر ماه در لسآبجنبججلس، در «آی.او» غرب تئاتر و گو شیکا در «آی.او» تئاتر موسسبنیبنن از یکی هالبرپبررن چارنا در<br />
<strong>تابستان</strong> در که میگوید:«مشکلی هالبرپبررن فرستاد. بازیگرانش برای «آی.او» جنسی آزار سیاست از نسخهای همھهممراه بزرگ<br />
اشتباه میداد. قرار کلامی آزار مورد را دیگران که میگشت اجمحجممق» «ناجور فرد یک مجممجحور حول بود، وقوع حال بیافتد.»<br />
اتفافىقفىی چنبنیبنن بمنبممیدادم اجازه هرگز من شوند. طرد که میترسیدند آنها نگفتند. چبریبرزی ما به که بود این دخبرتبررها احتمالىللىی<br />
شکایات به رسیدگی برای را کارکنان از فردی و کرد برقرار مشاوره خدمات مسئله این به کنش وا در «آی.او» آن<br />
به خودمان ما هست. نبریبرز قبول غبریبررقابل بلکه است، غبریبررقانوبىنبىی تنها نه جنسی میگوید:«آزار هالبرپبررن گماشت. آینده میکنیم.»<br />
رسیدگی در<br />
«نئوفوتوریست» تئاتر آنسامبل دارد، جنسی آزار قبال در غبریبرررسمسسممی سیاسبىتبىی است سالهللهھا که تئاتر کوچک کمپابىنبىی یک به<br />
کمپابىنبىی این که میدهد توضیح دردای بیلال کمپابىنبىی، هبرنبرری مدیر کرد. کار به آغاز ١٩٨٨ سال در که است گو شیکا علت<br />
از میافزاید:«بجببجخشی وی میشود. اداره آرا اتفاق با کمپابىنبىی این هبرنبرری؛ نظر از فقط نه و است، پایبند آنسامبل ایدهی سال<br />
از که دردای همھهممبنیبننجاست.» درست آنسامبل که است این تئاتر هبرنبررمند عنوان به گو شیکا در حضور به من علاقهی است.<br />
ما» خانهی در «نه در کمپابىنبىیاش بمنبممایندهی است، آنسامبل عضو ٢٠٠۴ روط به تئاتر در کار بجتبججربهی از را او مشخص تئاتری با کار در بازیگر یک بجتبججربهی میشنوم که میگوید:«هنگامی دردای میزند،<br />
آسیب بازیگران به شخصی نظر از تنها نه که چرا نیست؛ درست اصلاً که میکنم احساس میکند، دلزده کلی وگ شیکا در بمنبممیتوابمنبمم دیگر من میگوید کسی میشنوم وقبىتبىی میاندازد. ببریبررون استعدادها دریای از را استعدادی بلکه است.»<br />
شده دزدی من از که میکنم احساس کنم، کار !11
این<br />
برای است، داده پرورش سال ٢٧ مدت به را سالمللمم فرهنگی «نئوفوتوریست» اینکه علبریبررغم ما» خانهی در «نه با کار را<br />
فرهنگی که کسابىنبىی رفبنتبنن از پس حبىتبىی که است این رفتاری قواعد مجممججموعه میگوید:«فایدهی دردای دارد. اهمھهممیت کمپابىنبىی مه با همھهممه سازنده و مثبت رفتار تعریف در که میکند کمک همھهممه به این میکند. کمک فرهنگ آن حفظ به دادهاند، شکل چبریبرزی<br />
چرا اینکه دربارهی ساعته سه بجببجحبىثبىی و کنیم… اخبرتبرراع را چرخ ابتدا از که بود بجنبجخواهیم مجممججبور باشند. داشته توافق باشیم.»<br />
داشته نیست درست از<br />
شکلی بمیبمم دار میگوید:«ما او است. شده مثببىتبىی تغیبریبررات متوجه مایرز ما»، خانهی در «نه فعالیت ماه ١١ طول در معرض<br />
در را سمشسمما که کنید کاری خود حرفهی برای نیستید مجممججبور که گفت میشود آن در که میبینیم را تغیبریبرر و جابجببججابىیبىی دهد.»<br />
قرار جسمی یا روحی خطر قواعد<br />
کردن اجرابىیبىی برای راهی یافبنتبنن مشغول هنوز است.آنها شده نبریبرز چالشها برخی متوجه راه این طول در مایرز کم<br />
حا غبریبررسندیکابىیبىی تئاترهای در چگونه رفتاری قواعد میپرسد:«مجممججموعهی او هستند. یکسان صورت به رفتار مربوط<br />
هستیم درگبریبرر آن با که چالشهابىیبىی از برخی که میرسد نظر به اینطور بمیبمم، بگو میافزاید:«صادقانه او میشود؟» به<br />
را زنان که بمیبمم دار فرهنگی هنوز ما بگبریبررد.» را خلاقیتم جلوی این «بمنبممیخواهم اینکه: مانند است، قدبمیبممی فکر طرز به میکند.»<br />
سرزنش جنسیتشان خاطر پیگرد<br />
به جنسی، آزار با مقابله نام به سازمان که دارد وجود مسئله این به نسبت مجممجختصری منفی کنش وا نبریبرز طرفىففىی از ک هولنا صحبتها «این نیست. آن بىپبىی در وجه هیچ به سازمان این که کاری دارند؛ متفاوبىتبىی وجههی که ببرپبرردازد افرادی هستیم.»<br />
آنها پذیرای ما اما چالشاند؛ ما برای و هستند !12
یوری لیوبیموف: بمنبمماد بیش از نیم قرن تئاتر رادیکال روسیه<br />
به قلم مایکل کاوبىنبىی‐ روزنامهی گاردین<br />
ترجمججممهی شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
یوری پبرتبررووتحیتحچ لیوبیموف بنیانگذار تئاتر تا گانکای مسکو در ٣٠ سپتامبرببرر ١٩١٧ در مسکو زاده شد و در ۵ ا کتبرببرر ٢٠١۴<br />
در ٩٧ سالگی چشم از جهان فروبست.<br />
یوری لیوبیموف کارگردان بزرگ روس، هم تارتحیتحخ زندهی تئاتر کشورش و هم از رادیکالترین بمنبممایندگان آن بود. تئاتر<br />
تا گانکای او که در سالروز تولد شکسپبریبرر در سال ١٩۶۴ افتتاح شد، پرطرفدارترین تئاتر شهر مسکو بود. او این تئاتر را<br />
به همھهممراه شا گردانش با بمتبممرکز بر عصیان هبرنبرری در فضای فرهنگی سرکوب شده راهاندازی کرد.<br />
مقامات شوروی برای اولبنیبنن بار در سال ١٩٧۶ برای شرکت در فستیوال ببنیبننالمللممللی بیتف (BITEF) در بلگراد به تئاتر<br />
تا گانکا اجازهی سفر به خارج از کشور دادند. مدت کوتاهی پس از اولبنیبنن سفرش به بریتانیا و کارگردابىنبىی برداشبىتبىی جذاب<br />
از جنایت و مکافات در تئاتر لبریبرریک همھهممرسمسسممیت، به دنبال مصاحبههایش با رسانههای غر بىببىی ابجتبجحاد جمججمماهبریبرر شوروی از وی<br />
سلب تابعیت کرد. پیش از آنکه در سال ١٩٨٩ در دورهی پرسبرتبررویکا [دورهی اصلاحات اقتصادی و سیاسی شوروی<br />
سابق به زمامداری گورباچف] به تئاتر تا گانکا بازگردانده شود، بیشبرتبرر آن دهه را در خارج از کشور در آمریکا و اپراهای<br />
اروپا فعالیت میکرد.<br />
در سال ٢٠١١ در بىپبىی اعلام بازیگران وی مببىنبىی بر اینکه به فعالیت خود در تئاتر تا گانکا ادامه بجنبجخواهند داد مگر آنکه<br />
مزایای اضافىففىی به آنها پرداخت شود، لیوبیموف شخصاً مبلغ درخواسبىتبىی را به آنها پرداخت و بلافاصله استعفا داد. او<br />
گفته بود:«من به اندازه ی کافىففىی از این بىببىیحرمبىتبىیها، بجتبجحقبریبررها، عدم اشتیاق به کار و اشتیاق صرف به پول دیدهام.» آخرین<br />
کار او در سال ٢٠١٣ برداشبىتبىی جالب توجه از پرنس ایگور اثر بورودین در بالشوی تئاتر بود.<br />
او همھهممانند بسیاری از دیگر کارگردانان روس، کارهایش را غرق در موسیقی شورانگبریبرز میکرد، بسیاری از کارهای<br />
کلاسیک شوروی را اقتباس کرد، به شکسپبریبرر علاقه داشت و تدریس و شیوهی اجرابىیبىی ‐رئالیسبىتبىی و ا کسبرپبررسیونیسبىتبىی‐<br />
!13
همھهمملت ‐ ولادبمیبممبریبرر ویسوتسکی<br />
استانسیلاوسکی و مایرهولد را درهم آمیخته بود. اما او جذابیت انعطافپذیری از بمنبممایش را به وجود آورد که بمتبمماماً<br />
منحصر به شخص او بود. برای مثال، جنایت و مکافات سرتاسر دربارهی یک در بود که شخصیتها از آن رد میشدند،<br />
به آن تکیه میدادند، با آن رابطه برقرار میکردند و زیر آن میمردند. آن در، کلید بمنبممایش وی بود.<br />
چنبنیبنن جسارت استعاری و شاعرانهای شاید برای بسیاری از بازیگران بریتانیابىیبىی مانند لعنونفرین بود، اما مایکل<br />
پنینگتون اجرای فوقالعادهای از راسکولنیکف قاتل در لبریبرریک ارائه داد و سایر بازیگران نبریبرز شجاعانه توانابىیبىی خود را<br />
در مقابل فرهنگ تئاتری بیگانه به آزمایش گذاشتند. لیوبیموف سخاوبمتبممندانه مورد بمتبممجید قرار گرفت و جایزهی بهببههبرتبررین<br />
کارگردابىنبىی را در ایونینگ استاندارد ١٩٨٣ به دست آورد.<br />
دو سال بعد، در یک کار مشبرتبررک در آلمللممیدا (سمشسممال لندن) به همھهممراه جیورجیو اسبرتبررلر از «تئاتر دو لوروپ» در پاریس،<br />
تسخبریبررشدگان، اثر مهم دیگری از داستایووسکی را کارگردابىنبىی کرد. این بمنبممایش با طراحی خبریبررهکنندهی استفانو<br />
لازاریدیس در یک بلکبا کس در جنگلی از مواد انعطافپذیر اتفاق میافتاد که صورتها از میان آنها ظاهر میشدند<br />
و بدنها از میانشان میلغزیدند و همھهممهی اینها شهرستابىنبىی کوچک را نشان میداد که از مزاجمحجممت دستهای آنارشیست<br />
دیوانه حبریبرران شدهاند. بازتولید شیوهی تا گانکا این بار موفقتر بود.<br />
لیوبیموف فرزند میابىنبىی از سه فرزند، در یاروسلاول در سمشسممال شرق مسکو به دنیا آمد. پدرش پیوتر زاخارووتحیتحچ لیوبیموف،<br />
تاجر خواروبار و مادرش آنا الکساندروونا، معلم بود. تبار پدریاش دهقان و تبار مادریاش کولىللىی بودند. در سال<br />
!14
١٩٢٢هنگامی که خانوادهاش از کلکتیویزاسیون [سیاست ملی کردن زمبنیبنن های کشاورزی] گربجیبجختند، پدر و مادرش هر<br />
دو در مسکو دستگبریبرر شده و کمی بعد آزاد شدند. یوری در موسسهی انرژی بجتبجحصیل کرد و در سال ١٩٣۴ به تئاتر هبرنبرر<br />
یوری لیوبیموف و ولادبمیبممبریبرر ویسوتسکی<br />
مسکوی دوم مایکل چخوف پیوست. در همھهممبنیبنن دوران با مایرهولد آشنا شد و با دمیبرتبرری شوستا کووتحیتحچ آهنگساز و<br />
نیکولای اردمان بمنبممایشنامهنویس دوست شد.<br />
لیوبیموف در سال ١٩۴٠ از تئاتر واختانگوف به عنوان بازیگر و کارگردان فارغالتحصیل شد و به ارتش سرخ<br />
فراخوانده شد تا در کمیساریای دولبىتبىی سازمان امنیت به عنوان کمدین و سخنگوی گروه کر و آنسامبل رقص خدمت کند.<br />
او در سال ١٩٣۵ برندهی جایزهی دولبىتبىی شد و در سال ١٩٣۶، سالىللىی که شروع به تدریس کرد، اقتباسی شجاعانه از<br />
«زن خوب ایالت سیچوان» اثر برشت را به روی <strong>صحنه</strong> برد که با استقبال مجممجخاطبان و حبریبررت تشکیلات حا کم مواجه<br />
شد. سال بعد، او تئاتر تا گانکا را به همھهممراه بازیگر پیشتاز ولادمبریبرر ویسوتسکی، شاعر برجسته و ترانهسرای معبرتبررض (که<br />
در سال ١٩٨٠ میلیونها نفر در خیابانها در تشییع جنازهاش شرکت کردند) و آلا دمیدووا تشکیل داد.<br />
ویسوتسکی تا گانکای سال ١٩٧۶ را با آن همھهمملت بهیادماندبىنبىی به بلگراد [فستیوال ببنیبننالمللممللی تئاتر بیتف [BITEF برد.<br />
طراحی <strong>صحنه</strong> شامل یک پردهی بزرگ قلاببافىففىی بود که حرکت میکرد، از میان <strong>صحنه</strong> میگذشت و بازیگران را مانند<br />
کشبىتبىی افلاطون [ت.م: اشاره به مثالىللىی که افلاطون در کتاب پنجم جمججممهوری دربارهی ادارهی مممممملکت و تشبیه آن به کشبىتبىی<br />
!15
لیوبیموف<br />
یوری کارگردابىنبىی به همھهمملت و عبوسترین عصبابىنبىیترین، ویسوتسکی و داشت گوش واقعاً السینور دیوار میکرد. جابجببججا میزند] آن ناخدای و انقلاب<br />
داستان داد: تکان را دنیا که بود رید جان روز» «ده گانکا، تا دیگر بمنبممایش بودم. دیده که بود همھهمملبىتبىی ببریبرزارترین سحرگاه<br />
«اینجا دیگری و انقلابىببىی؛ سرودها و مجممجحرک تبلیغات سایهبازی، با دلقکها، بمنبممایش و سبریبررک صورت به بولشویکی سوگواری<br />
دوم جهابىنبىی جنگ در که روس پاسدار زنان از گروهی دربارهی گریهآور و آرام شاعرانهای است»، خاموش میکنند.<br />
در<br />
چه او است. روسیه بیستم قرن اواخر کارگردانان ترین بجتبجحسبنیبننشده از دودین لو و فومنکو پیوتر کنار در لیوبیموف حضور<br />
نبریبرز بلگراد فستیوال در که انگلیسی کارگردان بروک، پیبرتبرر بود. تاثبریبررگذار هبرنبررمندی آن، از خارج چه و روسیه دریافت<br />
داوران هیئت از را اصلی جایزهی فستیوال این در گانکا تا تئاتر گروه بود. گرفته قرار او کار تاثبریبرر بجتبجحت داشت کرد.<br />
شیوهی<br />
و باورها در که بود سفید موهای و روشن آبىببىی چشمان با عضلابىنبىی و خوشقیافه سرسخت، مردی لیوبیموف، اب دقت به را میخواست بازیگرانش از که آنچه اما نکرد، صحبت انگلیسی هرگز بود.او سازشناپذیر کاریاش میکرد.<br />
منتقل مبرتبررجم دو یکی و نوساناتش ابروهایش، حضورش، کارگردابىنبىی<br />
به سولژنیتسبنیبنن الکساندر اتوبیوگرافىففىی بمنبممایش در استالبنیبنن نقش در حضورش از میتوان او کارهای دیگر از در<br />
گوته اثر فاوست از جدید برداشبىتبىی و ٢٠٠١ سال در گو ژیوا دکبرتبرر بازسازی ١٩٩٨، سال در شاراشکا در خودش برد.<br />
نام ٢٠٠٢ سال در گانکا تا !16
تئاتر تا گانکای مسکو<br />
مصاحبهی ماریا شوتسوا با یوری لیوبیموف در ١۵ آوریل ٢٠١١<br />
در سنپبرتبررزبورگ (مجممججلهی ابجنبججمن جهابىنبىی منتقدان تئاتر)<br />
ماریا شوتسوا: سمشسمما زندگی سرشاری داشتهاید. کدام دوره را بهببههبرتبررین دورهی کار خلاقه در این زندگی میدانید؟<br />
یوری لیوبیموف: (مکث طولابىنبىی) من عمیقاً در فکرم. (مکث طولابىنبىی) احتمالاً کار «مرشد و مارگاریتا» [١٩٧٧]. طبق<br />
معمول، هیچکس باور بمنبممیکرد که از سد سانسور بگذرد و به بمنبممایش دربیاید، با این که [کتابش] منتشر شده بود. من آنها<br />
را متقاعد کردم که از نسخهی روسی با حذفیات استفاده میکنم و نه از نسخهی کامل. در همھهممبنیبنن دوران بود که با کاترینا<br />
[همھهممسر لیوبیموف] آشنا شدم. پیش خودم این کار را به او تقدبمیبمم کردم: اتفاقات اینچنبنیبنن همزمان شدند.<br />
این کار برای من به خو بىببىی پیش رفت، علبریبررغم اینکه هیچکس تا به حال موفق به ابجنبججام این کار نشده بود. همھهممیشه اتفافىقفىی<br />
برای این کار افتاده است. یا نوارها گم شدهاند، یا افراد تنها یک طرف داستان را گرفتهاند. از میان لهللهھستابىنبىیها [آندره]<br />
وایدا تنها خط وولاند را گرفت، و ظاهراً از آن راضی هم نبود.<br />
طبق معمول، بازیگران در ابتدا نسبتاً خوددار بودند، اما بعد گفتند که دوست دارند آن را بازی کنند. من اسم<br />
بمنبممیآورم، بیشبرتبرر به این خاطر که برخی از آنها هنوز زندهاند. بازیگران افراد پیچیدهای هستند؛ ناسپاس و خیانتکارند.<br />
دربارهی آنها بمنبممیشود بهببههبرتبرر از آنتوان چخوف گفت که میگوید: یک بازیگر حدوداً هفتادوپنج سال از یک فرد عادی<br />
یوری لیوبیموف<br />
!17
لیوبیموف<br />
یوری کند.<br />
بجتبجحمل را آنها بمنبممیتوانست او است. داشته چخوف همھهممانند برخوردی چنبنیبنن بازیگران با نویسندهای کمبرتبرر است. عقبتر مسکو].<br />
هبرنبرر تئاتر در چخوفا کنیبرپبرر [اولگا نبود مهربان چندان هم همھهممسرش با او مارگاریتا؟<br />
و مرشد و شوتسوا: ماریا همچنان<br />
و بمتبممرین، ۴۵ از بیش دادم— ابجنبججام آسابىنبىی به و سریع شگفتانگبریبرزی طرز به را کار این من لیوبیموف: یوری خاطر<br />
به خصوصاً است، دشوار بسیار گاه میآید. در آب از خود شیوهی به کودکی، هر مانند کاری هر اجراست. حال در نم و است؟ داده اجازه کسی چه که میپرسیدند و میزدند صدا مرا مرتب مارگاریتا، و مرشد دربارهی سانسور. نم از حالا و بودهام کار این بمتبممرین حال در من که میدانید سمشسمما همھهممهی بمنبممیکنم. غبریبررقانوبىنبىی کار هیچ من میگفتم: من<br />
انگار میکنید، صحبت دادستان مانند من با مدام سمشسمما است. عجیب است؟ داده اجازه من به کسی چه میپرسید اطلاع<br />
حزب] [ی کمیته به و بستم را کار کنم؟ اجرا را آن نتوابمنبمم من چرا پس است، شده منتشر کتاب این جنایتکارم. دهم.<br />
ابجنبججام را کار این بمنبممیتوابمنبمم که میگویید من به مدام سمشسمما اما کرد، تایید را کار هم کمیته دادم، کنار<br />
در را مردم تئاتر و بود تئاتر چون بلکه میکرد، حساس را کار که نبود مارگاریتا و مرشد موضوع تنها شوتسوا: ماریا میکند.<br />
جمججممع هم البته.<br />
لیوبیموف: یوری قدبمیبممی.<br />
تئاتر هر نه بود، گانکا تا تئاتر و شوتسوا: ماریا نبودم،<br />
آنها از و بودم متفاوت من بمنبممیآمد. خوششان من از بودند. من مزاحم همھهممیشه آنها خوب، لیوبیموف: یوری روسیه<br />
ارتدوکس کلیسای از شاخهای به قدبمیبمم پبریبرروان [ت.م: بود. قدبمیبمم» «پبریبرروان از و دهقان پدربزرگم که هرچند و<br />
دستگبریبرر هم دلیل همھهممبنیبنن به و بود ثروبمتبممند پدرم (٨١-١۶٠۵)] نپذیرفتند. را نیکون پاپ دیبىنبىی اصلاحات که میگویند همھهممانند<br />
و بودم زندان به رفتوآمد در مدام کودکی در بودند. کرده زندابىنبىی نبریبرز را خالهام و مادر آنها بود. شده زندابىنبىی مادرم<br />
بردم. می برایشان دست این از چبریبرزهابىیبىی و شکر و خشک نان میبرند، آذوقه زندانیان برای که دیگر بسیاری بازدارند<br />
کار این از مرا میکردند تلاش آنها برسم. او به تا کنم سفر آنجا به بودم مجممججبور من و بود ریبینسک متولد هب اول داشتم. باجرابىتبىی و جسور شخصیت میکنم فکر بربمنبممیداشتم. دست من اما میرسید آنجا به نیمهشب قطار چون !18
دشنام<br />
میکرد، نگاه کسی بالاخره میکردم. پرتاب سنگ بعد و میزدم لگد بعد میکوبیدم، مشت آهبىنبىی دروازهی زمان<br />
آن حبىتبىی میکرد. گریه به شروع مادرم و میدادند راه را من بعد میکرد. صدا را بالاتری مقام یا افسر و میداد جنگ<br />
دو من نکند. گریه آدمها این جلوی که میگفتم مادرم به و میدادم نشان را شخصیتم من کودکی] سنبنیبنن [در کنند<br />
جدا را ما میتوانستند بودبمیبمم. خوششانس ما برادرم. و خواهر و من بودبمیبمم، بجببجچه سه ما گذاشتم. سر پشت را جهابىنبىی نداشتیم.<br />
هیچ دیگر آنگاه و آن<br />
بعد و درآوردید بمنبممایش به خود تئاتر مدرسهی در را سیچوان ایالت خوب زن ١٩۶۴ سال در سمشسمما شوتسوا: ماریا کردید.<br />
منتقل گانکا تا به را من<br />
از هم کارگر طبقهی و مطبوعات آن دنبال به و کرد دریافت بىببىی خو نقدهای و بود موفقی کار بله. لیوبیموف: یوری میتوانست<br />
زیرا دادم ابجنبججام را کار این گاهانه آ کاملاً و کردم کار پژوهشم سال سومبنیبنن در را بمنبممایش این کردند. جمحجممایت آواز<br />
کنم، بازی بمتبمماشاچی مقابل در چطور [یادبگبریبررم] کنم، بجتبججربه تا دهد اجازه من به و باشد <strong>صحنه</strong> روی بر سال یک تئاتر<br />
بنیانگذار برشت حال هر به چیست. سیاسی تئاتر که بفهمم و کنم برقرار ارتباط بمتبمماشاچی با آوازها طریق از بجببجخوابمنبمم، نظر<br />
بجتبجحت باید میکردم، کار سیاسی تئاتر در چون و زد سیاسی تئاتر در کار برچسب من به هم شوروی بود. سیاسی میشدم.<br />
کشته صورت این غبریبرر در میکردم، خطا پا از دست نباید میگرفتم: قرار شوروی<br />
خصوصاً سوسیالیسبىتبىی کشورهای برخی در که ادبیات و هبرنبرر در سبکی [ت.م: سوسیالیسبىتبىی رئالیسم به همھهممیشه من سوسیالیسبىتبىی<br />
جامعهی ایدهآلهای تبلیغ و بازتاب میبایست هبرنبرری کار آن در که بود تایید مورد و راتحیتحج استالبنیبنن دوران در میدادند<br />
خوردمان به که استانیسلاوسکی سیستم جنس از مزخرفىففىی بود، مزخرف و خستهکننده میکردم. جمحجممله باشد.] بود.<br />
شوروی بمیبمم رژ مناسب چون کردند.<br />
مناسبش آنها خوب، شوتسوا: ماریا کمک<br />
برای راهنمابىیبىی میخواست او نبود. او سیستم مسئله بیچاره. استانیسلاوسکی کردند! که البته لیوبیموف: یوری بمنبممیتوان<br />
بمنبممیکند. کمکی هبرنبرر به این کرد. کاری چنبنیبنن بمنبممیتوان زیرا است مهمل این اما بیاورد، وجود به بازیگران به کلیشه<br />
و میآید بهوجود کلیشه و میکنند تدریس شیوه یک به را] کتاب [آن همھهممه آموخت. کتاب یک از را بازیگری همھهممهچبریبرز<br />
بجتبجخریب است. مجممجحض جمحجمماقت میافتد، اتفاق رپرتوار تئاتر خصوصاً تئاتر در ما اطراف در آنچه میکشد. را فردیت و — کنید؟ <strong>صحنه</strong> میخهای صرف هزینه میخواهید چقدر میشود]: کاغذبازی [صرف کاغذ تن چندین است. شرایطی<br />
چنبنیبنن در دادم. استعفا هم من درهمربجیبجخته اوضاع این با مناقصهها! طرف آن از و قبیل. این از چرندیابىتبىی کرد.<br />
کار بمنبممیتوان فکر<br />
نیستم. باشم میخواهند مردم که دیگری چبریبرز هر یا آن یا این من اما کردهام، استفاده برشت زیبابىیبىیشناسی از من سفر<br />
جهان بمتبممام به انداختند، ببریبررون روسیه از مرا وقبىتبىی بود. بزرگ کردم من که کاری هستم. خودم آدم من میکنم اپرا<br />
آبجنبججا در خواستند، من از ایتالیابىیبىیها وقبىتبىی گذاشتم. بمنبممایش به جهان سرتاسر گون گونا تئاترهای در اپرا سی و کردم برلینگر<br />
دوران در این بود]. آنجا [نبریبرز فوقالعاده انسابىنبىی و بااستعداد بسیار چپگرا، آهنگساز نونو لوئیجی کردم؛ اجرا هک میکردند فکر همھهممیشه ایتالیابىیبىیها بود.) ١٩٨۴ تا ١٩٧٢ سالهای در ایتالیا کمونیست حزب رهبرببرر برلینگر (انریکو بود. کمونبریبرزم<br />
از و افتاد بجنبجخواهد اتفاق متفاوبىتبىی هیچچبریبرز که میگفتم آنها به من اما ساخت، خواهند جدیدی [سیاسی] سیستم بود.<br />
غریب آرمانشهری کمونبریبرزم آمد. بجنبجخواهد در تازهای چبریبرز چهاربار<br />
حدود بریدند. می را من کارهای از بجببجخشی همھهممیشه آنها میشدم. جدال وارد سیاسی قدرتهای با همھهممیشه من او<br />
با جنگ اساس بر را ایدئولوژیکشان مبارزات میتوانستند که یافتند را کسی من در آنها انداختند. ببریبررون تئاتر از مرا بزنند.<br />
ضربه او به دابمئبمماً میتوانستند که یافتند را کسی کنند. بنا [١٩٨۴]<br />
است؟ شده سلب تابعیتتان که شنیدید کجا شوتسوا: ماریا !19
مسئولیت<br />
[به را افروس [آناتولىللىی] من جای به آنها گفتند. من به و آمدند هم بىببىیبىببىیسی از لندن. در لیوبیموف: یوری بودبمیبمم.<br />
ایستاده مقامات مقابل در هم کنار در ما میشناخت. خوب مرا او میرفت. نباید او اما کردند، منصوب گانکا] تا با<br />
کمان حا از را خود انزجار ما و کردم؛ کمک او به من بودند، کرده مجممجحروم مسکو در کار امکان از را او که هنگامی بودبمیبمم.<br />
کرده ابراز آنها به بلند صدای ار دیگری موضوعات میتوانستید سمشسمما بجتبجحریکآمبریبرزبود؟ سمشسمما تئاترهای موضوع که بگوییم میتوانیم شوتسوا: ماریا کنید.<br />
اجرا متفاوبىتبىی شیوهی به و کنید انتخاب بمنبممیتوانستم.<br />
نه لیوبیموف: یوری چرا؟<br />
شوتسوا: ماریا ما<br />
سیاسی: دلایل به بازگرداندند؟ مرا چرا اما است. اعبرتبرراض من کار باشم! معبرتبررض باید من لیوبیموف: یوری کردید.<br />
دعوت مرا سمشسمما نیافتادم. سمشسمما پای و دست به من بمیبمم]: میگو هم [من است. باز ما درهای برگرد! لطفاً پس خوبیم، میدهم.<br />
بجتبجحویل را استعفانامهام بمنبممیآید، خوشتان من از گر ا هم حالا برگردید؟<br />
روسیه به که میخواستید خودتان شوتسوا: ماریا که<br />
خواست من از گورباچف سرگئیوتحیتحچ میخائیل نبودم. هیجانزده و خوشحال بازگشت فکر این از لیوبیموف: یوری من<br />
به همھهممدیگر با شبها بودم، واشنگبنتبنن در وقبىتبىی برگردم. که خواستند من از و نوشتند نامه من به بازیگران برگردم. است.<br />
کرده تغیبریبرر چبریبرز همھهممه بود، گانکا تا مسئول زمان آن در که گوبنکو [نیکولای] با که میگفتند برابمیبمم و میزدند زنگ میکند:<br />
اضافه لیوبیموف همھهممسر کاترینا اینجا [در گوبنکو<br />
آن از پس بازگردند. روسبرتبرروپووتحیتحچ و لیوبیموف سولژنیتسبنیبنن، چون افرادی که بود ضروری گورباچف برای این یا<br />
روسبرتبرروپووتحیتحچ یا لیوبیموف برای نه و بود ضروری آنها برای این دیگر عبارت به شد. شوروی جمججمماهبریبرر ابجتبجحاد فرهنگ وزیر بازگردند.]<br />
روسیه به نامداران که بود این هدف و بود جریان در پرسبرتبررویکا سولژنیتسبنیبنن. داشتند.<br />
احتیاج ما به آنها بود. سیاسی مسئله میدهد]: ادامه [لیوبیموف پشیمانید؟<br />
برگشبنتبنن از شوتسوا: ماریا اینکه<br />
همھهممه از اول است. غبریبررممممممکن حالا و بود، مفرح اینجا در کار میدانید، است. دشوار گفتنش لیوبیموف: یوری سرم<br />
پشت کار بجتبججربهی قرن نیم از بیش من اینحال با اما نکنم. کار که کنم انتخاب میتوابمنبمم پس سال]، [٩۴ پبریبررم من هیچ<br />
بسپارم. کنند، نابود را آن بمتبممام ماه شش در که نالایق نه و لایق افرادی دست به را آن میخواهد دلمللمم و دارم میکنند.<br />
نابودش نیست: آن در شکی لندن<br />
دانشگاه تئاتر دپاربمتبممان در دراماتیک هبرنبررهای و تئاتر استاد شوتسوا ماریا ملی<br />
تئاتر طلابىئبىی ماسک سالانهی جایزهی و فستیوال منتقدین از یکی او است. است.<br />
دیگر فستیوالهای از بسیاری نبریبرز و مسکو !20
تاثبریبرر بداههپردازی تئاتر در تار تحیتحخ سینمای مستقل آمریکا<br />
نگاهی به «سایهها» ی جان کازاوتس ‐ ١٩۵٩ فیلمی پیشتاز در سینمای مستقل آمریکا<br />
به قلم: تام جارویس<br />
ترجمججممهی شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
«ما از نظر تکنیکی همھهممهچبریبرز را اشتباه ابجنبججام دادبمیبمم… تنها کار درست ما این بود که گروهی جوان و<br />
سرشار از زندگی را جمججممع کردبمیبمم که میخواستند کار معناداری ابجنبججام دهند.» —جان کازاوتس<br />
«سایهها»، فیلمی که کازاوتس خود سرمایهگذار آن بود، به عنوان یکی از اولبنیبنن فیلمهابىیبىی که خارج از سیستم<br />
استودیو بىیبىی هالیوود ساخته شد، فیلمی پیشتاز در تارتحیتحخ سینمای آمریکا به سمشسممار میرود. کازاوتس در راستای رویکردی<br />
که بجتبجحت تاثبریبرر تئاتر بود، بازیگرابىنبىی آماتور و دوستانش را در مطالعهای نیمه بداهه دربارهی سه خواهر و برادر در نیویورک<br />
در دههی ۵٠ میلادی به کار گرفت. «سایهها» با سرمایهای اندک در آپاربمتبممان کازاوتس و در خیابانهای منهبنتبنن<br />
فیلمبرداری شد، درحالىللىیکه دوستانش اطراف را میپاییدند تا مبادا پلیس بیاید و آنها را دستگبریبرر کند.<br />
!21
«از<br />
گر ا بود». بداهه کار یک کردید بمتبمماشا که میکند:«فیلمی اعلام شیطنت با کازاوتس «سایهها»، فیلم پایان تیبرتبرراژ در «سایهها»<br />
با کازاوتس باشد، داده تغیبریبرر را سینما زبان درآمد، بمنبممایش به سال همھهممان در که گدار لوک ژان افتاده»ی نفس نباشد.<br />
سینما اصلاً که ساخت فیلمی میتوان که کرد ثابت لبنیبنن<br />
برت همھهممراه به آن در کازاوتس که آرتس» «ورایبىتبىی در تئاتر بداههپردازی کارگاه در فیلم اولیهی داستان ایدهی به<br />
شروع کارگاه، برتر بازیگران از تعدادی انتخاب از پس کازاوتس گرفت. شکل میکرد برگزار بازیگری کلاسهای نظر<br />
به سفید که سیاهی دخبرتبرر دربارهی بداهه کار بجتبججربهی و کشف هنگام در کرد. آنها با مجممجختلف سناریوهای مرور فیلم<br />
در باید بداههپردازی این که گرفت جان عجیب رویای «این کازاوتس، گفتهی به گرفت. جان کار که بود میرسد پول<br />
از مهمتر خلاقانه بود:«کار معتقد که چرا دهد، ابجنبججام مستقل صورت به گرفت تصمیم که کاری شود.» ثبت است.»<br />
درآوردن قابل<br />
آثار جمججممله از میشد. ساخته هالیوود بىیبىی استودیو سیستم از مستقل صورت به معدودی فیلمهای ١٩۵٧ سال در که<br />
برد نام انگل موریس اثر کوچک» «فراری نبریبرز و انگر کنت بىببىی بجتبججر فیلم «آتشبازی»، از میتوان زمان آن در توجه گذاشت.<br />
بافىقفىی نو موج نوظهور جنبش بر عمیقی تاثبریبرر و بود شده اسکار نامزد وا باشد. خلاق فیلمبرداری بجتبججهبریبرزات و مالىللىی منابع جمججممعآوری در بود مجممججبور هبرنبرریاش استقلال حفظ برای کازاوتس توضیح<br />
فیلم ایدهی و بداههپردازی دربارهی او به و داد ترتیب شب» «مردم شبرپبررد، ژان بىیبىی رادیو برنامهی با مصاحبهای مردم<br />
گر داد:«ا پاسخ کازاوتس کند، تامبنیبنن را فیلم این ساخت سرمایهی میخواهد چطور که پرسید او از وقبىتبىی داد. هب کردند شروع شنوندگان آن، از پس کنند.» مشارکت هم آن هزینهی در باید ببینند، مردم دربارهی فیلمی میخواهند !22
پیشرفت<br />
جریان در را شنوندگان مداوم طور به شبرپبررد آن، از پس سال دو طول در رادیو. ایستگاه به پول کردن پست میداد.<br />
قرار مینامید‐ خودشان» «فیلم را آن ‐که «سایهها» فیلم ساخت «سایهها»<br />
فیلم تا کند متوقف موقتاً را تلویزیون در بازیگریاش توانست شد جمججممع رادیو ایستگاه در که پولىللىی با کازاوتس از<br />
هم پول مقداری او بسازد. دهیم»‐ ابجنبججام داشتیم دوست همھهممیشه که مفرحی کار خاطر خودش«به گفتهی ‐به را همھهممراه<br />
به کازاوتس گرفت. قرض مستقل فیلمساز کلارک، شرلىللىی از نبریبرز را فیلمبرداری بجتبججهبریبرزات و کرد جمججممع آشنایانش طریق شد.<br />
فیلم ساخت آمادهی دستیار، و همھهممکار عنوان به دوستان از کوچکی گروه و فیلمبردار عنوان به کولمللممار اریش لیلا<br />
خواهر، یک و (کاروترز) بن (هرد)، هیو برادر، دو شامل سیاهپوست و جوان خانوادهای بر متمرکز «سایهها» روایت صحببىتبىی<br />
و بمنبممیشوند دیده فیلم در والدینشان میکنند. زندگی نیویورک در کوچک آپاربمتبممابىنبىی در هم با که است (گالدوبىنبىی) بدون<br />
دقت به را فیلم چهارچوب کازاوتس حال این با هستند. یتیم که میشود فرض و بمنبممیآید میان به آنها از نبریبرز باشد.<br />
داشته خانواده گذشتهی دربارهی را خود وگمان حدس بتواند بیننده تا داد قرار توضیحی هیچگونه زا آنها از یک هر مستقل» «برداشت تا بازمیداشت نقششان دربارهی یکدیگر با صحبت از را بازیگرانش کازاوتس دستیار،<br />
و بهتبههیهکننده مکندری، موریس کنار در او شود. روایت نگاه چند از «سایهها» داستان و شده حفظ نقشهایشان این<br />
کار این علت میداد. ارائه آنها به داستابىنبىی خط از کلی طرحی و میداد توضیح بازیگران به را <strong>صحنه</strong> هر شرایط سرچشمه<br />
داستان از شخصیتها اینکه نه بگبریبررد، سرچشمه شخصیتها از داستان «روایت «سایهها» در که بود و نقش در زندگی به را آنها تا کنند استفاده فیلم در خودشان نامهای از بازیگران که داشت کید تا کازاوتس بگبریبررند.» بمنبمماید.<br />
تشویق طبیعی کنشهای وا داشبنتبنن وا میکند. کار کلوبها در روپرت برنامهاش مدیر با در که است پرتلاش موزیسیبىنبىی خانواده، رئیس و بزرگتر برادر هیو، دنبال<br />
به بىببىیقرارانه که شنوندگابىنبىی سوی از قلبش از برآمده آوازهای که درمییابد اما است، معتقد پرستبریبرژ داشبنتبنن به آنها<br />
که است معتقد همھهممچنان هیو اما میدهد دست از را امیدش روپرت میشود. گرفته نادیده هستند مبتذل سرگرمی میشوند.<br />
موفق بهنبههایت در و هستند بىببىی خو تیم میزند<br />
حرف دخبرتبررها با میرود، کافهها به بنوازد)، درسبىتبىی به که بمنبممیبینیم هرگز (هرچند است جاز ترومپت نوازندهی بن نیا کمحرفترینِ او است. فلیبىنبىی ویتلوبىنبىی» «ای یادآور که میشود دعوا وارد دنیس و تام دوستانش با <strong>صحنه</strong>هابىیبىی در و میرسد<br />
نظر به ندارد. اهمھهممیبىتبىی هیچ برایش دنیا میرسد نظر به و دارد انزواطلبىببىی و بیتنیک* ظاهر است. شخصیت سه آدمهابىیبىی<br />
خوشحالىللىی به کردن وابمنبممود خاطر به را آنها و میخورد هم به میگذرد خوش آنها به که کسابىنبىی از حالش آن<br />
یافبنتبنن به «سایهها» انتهای در که است چبریبرزی جستجوی در و است معتقد «احساس» به حال این با میبیند. متظاهر دهد.<br />
ادامه زندگی شیوهی این به بمنبممیخواهد که است مطمبنئبنن اما بمنبممیشود؛ نزدیک موسیقی<br />
و رادیکالىللىی سیاست به میلادی شصت دهه اوایل و پنجاه دهه در که جوانابىنبىی بیت، نسل به منسوب [*بیتنیک: و میشدند جمججممع بارها و شاپها کافىففىی در بود. سانفرانسیکو و نیویورک در آنها مرکز داشتند. توجه هاپ» «هیپ نظامهای<br />
برابر در میشدند.آنها سرگرم سیاهپوستان «جاز» موسیقی با و میکردند بجببجحث و میخواندند را شعرهایشان ببریبرزاری<br />
متعارف غبریبرر گفتار و رفتار و افتاده مد از و پاره لباسهای پوشیدن با و میکردند مقاومت جامعه خشن و خشک آن<br />
خشک قوانبنیبنن و کادمیک آ تصنع از را شعر میکردند تلاش بیت نسل شاعران میدادند. نشان جامعه از را خود بکشانند.]<br />
مردم ببنیبنن و خیابانها به را آن و کنند آزاد روشنفکری<br />
جستجوی در را نویسندگی تا نقاشی از را، همھهممهچبریبرز (که است بلندپرواز هبرنبررمندی لیلا آنها، خواهر کی در لیلا مییابد. راه عصیانگر روشنفکران از گروهی جمججممع به (پوکوتیلوو) دیوید دوستش طریق از و میآزماید)، !23
زا بعد و میشود آشنا (روی) توبىنبىی با میکردند بجببجحث گزیستانسیالیسم ا دربارهی که گستاخ روشنفکران از پر مهمابىنبىی آن<br />
به سخت کازاوتس که باوری از بازتابىببىی باشد، داشته عمل ابتکار لحللححظه در میتواند اینکه اثبات (برای او بوسیدن یسنج رابطهی از بعد معمول و کلیشهای <strong>صحنه</strong>ی باشد. او با شب یک برای تا میرود او خانهی به بود)، معتقد ار او توبىنبىی اما کند ترک را آنجا میگبریبررد تصمیم ناراحبىتبىی با او میریزد. هم در بجتبججربه این از لیلا ناامیدی ابراز با هالیوودی لیلا<br />
که میشود متوجه گهان نا هیو، لیلا، برادر با برخورد در توبىنبىی برود. خانهاش تا کسی تا با او همھهممراه که میکند متقاعد برخوردی<br />
میشتابد، ببریبررون به آپاربمتبممان از توبىنبىی که حال همھهممان در سفید. میکرد فکر او که آنگونه نه و است سیاهپوست پیداست.<br />
کاملاً بدنش زبان از توبىنبىی نژادی تعصب بمنبممیآید، زبانشان بر سخبىنبىی هیچ میدهد؛ رخ هیو و او میان شدید اب موضوع این با کازاوتس بهنبههابىیبىی نسخهی بود، متمرکز نژادی مسائل روی بر بود «سایهها» الهللهھامبجببجخش که اصلی بداههی گر ا بازیگران<br />
را بن و لیلا شخصیتهای دوبهپبههلو، و مبهم شکلی به بازیگر انتخاب بىپبىی در میکرد. برخورد بیشبرتبرری دشواری شخصیتهای<br />
که شخصی مسائل روی بر «سایهها» بمتبممرکز که بود مراقب کازاوتس حال این با میکنند. بازی سفیدپوست نیست.»<br />
گاندا پروپا هبرنبرر «هدف بود معتقد او که چرا گسبرتبرردهتر، سیاسی مسائل بر نه و باشد هستند روبرو آن با فیلم منحصربهفرد<br />
زیبابىیبىیهای از بسیاری و شوند همھهممگام هالیوود تولیدی معیارهای با بمنبممیتوانستند گروهش و کازاوتس قابل<br />
که اشتباهابىتبىی شدند؛ خوشایند حوادث به تبدیل سخت لبههای است. بجتبجخصص و بودجه کمبود از ناشی «سایهها» شدند.<br />
اضافه فیلم اصلی عناصر به نبودند مرمت <strong>صحنه</strong>ها<br />
بیشبرتبرر در و کرد فیلمبرداری زمان) آن در موجود فیلم (ارزانترین میلیمبرتبرری ١۶ فیلم با را «سایهها» کولمللممار اب را آن کولمللممار که شد فیلمبرداری کازاوتس آپاربمتبممان در <strong>صحنه</strong>ها از بسیاری میکرد. استفاده طبیعی نور از میبایست دلال،<br />
یک و روپرت برنامهاش مدیر هیو، از کلوزآپ یک در کولمللممار میکرد. پنهان شخصیت روی بر بسته کادرهای !24
رد بىیبىی گو میکشاند، گفتگو داخل به را بیننده نزدیکی این کرد. فیلمبرداری فوکوس تغیبریبرر با را شخصیت سه چهرهی شود.<br />
وارد آنها شخصی بمیبمم حر به که است نزدیک و است ایستاده اتاق همھهممان رسا<br />
و شفاف صدای به دستیابىببىی برای دوران آن در که (کاری بازیگران صدای دوبارهی دوبلهی جای به کازاوتس به<br />
قسمبىتبىی تا هم (این داشت. نگه را بود شده ضبط کریکو جی صدابردار توسط که را اصلی دیالوگهای بود)، مرسوم همھهممسایهها<br />
صدای و خیابان از پسزمینه صداهای نتیجه، در بربمنبممیآمدند.) آن مجممججدد ضبط هزینهی پس از که بود خاطر این فیلم<br />
واقعی زندگی اصالت بر که کرد ابجیبججاد طبیعی فضابىیبىی و کرد نفوذ صدابرداری در خانگیشان استودیوی بالای از میکرد.<br />
کید تا قرار<br />
استفاده مورد هالیوود در که بزرگ استودیوهای خلاف (بر نیویورک خیابانهای در فیلمبرداری با کازاوتس لیلا<br />
غریبه یک که حالىللىی در سکانس، یک در کرد. ثبت را میلادی ١٩۵٠ دههی اواخر در نیویورک از برشی میگرفت)، «شبىببىی<br />
همھهممچون فیلمهابىیبىی و میدرخشند شب در سینما بیلبوردهای از ردیفهابىیبىی بالا در میکند، تعقیب تابمیبممز میدان در را مینگوس<br />
چارلز باس و هادی شافىففىی کسیفون سا نالهی با «سایهها» میکنند. تبلیغ را باردو بربجیبججیت کرد» سقوط بهببههشت که !25
از<br />
بن که هنگامی فیلم، آغازین بمنبممای در خصوصاً است؛ ساخته «بیتنیک» دورهی از مهیجی مستند فیلم، موسیقی در میگذرد.<br />
آن) آغاز در نیویورک جاز (خانهی افسانهای «بردلند» کنار کاملاً<br />
نسخهی دو که شد تقسیم زمابىنبىی بازهی دو به و ابجنبججامید طول به سال سه به نزدیک «سایهها» فیلمبرداری تکمیل رب کبرثبرراً ا که بود <strong>صحنه</strong>هابىیبىی حاوی و شد فیلمبرداری ١٩۵٧ سال در نسخه اولبنیبنن آورد. بهوجود را فیلم از متفاوت ١٩۵٨<br />
نوامبرببرر در نیویورک در پاریس سالن در «سایهها» از اولیه مونتاژ این بود. اولیه شدهی بداههپردازی مفهوم اساس از<br />
یکی مکاس، یوناس اما کردند، ترک را سالن بمتبمماشاچیان بیشبرتبرر شد. روبرو متفاوبىتبىی کنشهای وا با و درآمد بمنبممایش به ی مجممججموعه در بعدها عکسهایش و میکرد سفر ک کروا جک همھهممراه به که عکاسی ‐ فرانک رابرت همھهممچنبنیبنن و منتقدان بیش<br />
اولیه مونتاژ که میکرد احساس کازاوتس حال، این با بودند. شده فیلم این مسحور شد‐ جمججممعآوری «آمریکابىیبىیها» نویسنده<br />
آرتور آلن رابرت همھهممراه به خاطر همھهممبنیبنن به بمنبممیکند»، پیدا مردم با «ارتباطی و دارد سینمابىیبىی» هبرنبرری «ذوق اندازه از شد.<br />
فیلمبرداری ١٩۵٩ بهببههار در که نوشت را جدید <strong>صحنه</strong>های از مجممججموعهای و میکرد فیلمبرداری دورببنیبنن یک نگاه از را آنها باشند، روان طبیعی شکلی به جدید <strong>صحنه</strong>های اینکه برای کازاوتس زا شده نوشته <strong>صحنه</strong>های این در نبریبرز را بداههپردازی عنصر او میکرد. اجتناب <strong>صحنه</strong> یک در زاویه چند از استفاده از میداد.<br />
بازیشان پرورش برای زمان و فضا بازیگران به این میکرد. حفظ آنها زمان کردن طولابىنبىی طریق بودند،<br />
زده را اول نسخهی جرقههای که جوابىنبىی «بجتبجخیلات شده، اضافه جدید <strong>صحنه</strong>های با که کرد اعلام بعداً کازاوتس و هیجان اوج در اول نسخهی کنند.» ثابت را خود اینکه نه کنند، روشن تا بازگشتهاند مصممتر و روشنتر قویتر، کارگاه<br />
بالقوهی توانابىیبىیهای کازاوتس، نظر در کم دست آن، ابمتبممام از پس حال این با اما شد ساخته بىیبىی ماجراجو روشنتری<br />
ایدهی بازیگران، احساسات دقیقتر ثبت بر کازاوتس بمتبممرکز با دوم نسخهی در نکرد. عملی را بداههپردازی اصلی<br />
فیلم متاسفانه که خاطر این ‐به یکدیگر با فیلم نسخهی دو کامل مقایسهی هرچند شد. جلوهگر داستان از است.<br />
غبریبررممممممکن است)‐ نشده تایید و پیدا هنوز (یا نیست دسبرتبررس در اول نسخهی ملیف این کرد، مونتاژ را «سایهها» بهنبههابىیبىی نسخهی و کرد وارد را جدید شدهی نوشته <strong>صحنه</strong>های کازاوتس اینکه مجممجحض به رابرت<br />
فیلم درآمد. بمنبممایش به ١٩۵٩ نوامبرببرر در بداهه» «سینمای برنامهی از بجببجخشی عنوان به مد صنعت گردهمھهممابىیبىی سالن در زا بجببجخشی نبریبرز شد‐ آن ساخت الهللهھامبجببجخش پاریس سالن در «سایهها» اول نسخهی ‐که بجببجچبنیبنن» را دِیزیام «گل فرانک، بود.<br />
برنامه این هب کازاوتس شد، مواجه شکست با آمریکا در «سایهها» برای بجپبجخشکننده یافبنتبنن برای گسبرتبررده تلاشهای آنکه از پس به<br />
که بدهیهابىیبىی بتواند و بگبریبررد عهده بر را [بریدهبریده] کاتو استا تلویزیوبىنبىی شوی در اصلی نقش تا بازگشت تلویزیون ببرپبرردازد.<br />
را بود آورده بالا فیلم خاطر (که<br />
مکاس برانگیخت. را منتقدان کنش وا فیلم این اما ندادند، نشان «سایهها» از جمحجممایت به بمتبممایلی بجپبجخشکنندگان گرچه ا ساند»<br />
اند «سایت در باره این در مقالابىتبىی ترتیب به جانسون، آلبرببررت و میداد) ترجیح را «سایهها» نسخهی اولبنیبنن واقع در بریتانیا<br />
ملی سینمای که شد سبب این و کردند جلب را بریتانیا ملی سینمای توجه مقالات این نوشتند. کوارترلىللىی» «فیلم و فعالیت<br />
تا بود تلاش در و بود گذاشته سر پشت را «سایهها» زمان آن در که کازاوتس کند. درخواست را فیلم بمنبممایش در<br />
بازیگری و (دستیار کسل سیمور بفرستد. برایشان را فیلم که کرد فراموش اما پذیرفت بگبریبررد، سر از را بازیگریاش اقیانوس<br />
آنسوی به را فیلم حلقهی لحللححظه آخرین در شد) ظاهر کازاوتس آیندهی فیلمهای بمتبممام در تقریباً بعدها که فیلم کرد.<br />
ارسال اطلس که<br />
عمومی روابط مسئول (ارزانترین لوستیگ جو کمک با و کرد سفر آنجا به لندن در فیلم کران ا از پس کازاوتس یافبنتبنن<br />
تکاپوی به بود)، انگستان در کازاوتس شدهی منتشر فیلمهای بمتبممام حامی بعدها که کسی و کند، پیدا میتوانست !26
بهنبههایتاً<br />
و کرد بجتبجحکیم را آن فزایندهی شهرت ونبریبرز، فیلم فستیوال مشتاقانهی کنش وا افتادند. فیلم برای توزیعکننده پرداخت.<br />
کازاوتس به پیش از نبریبرز را دلار هزار ٢٨ مبلغ و کند منتشر را فیلم تا کرد موافقت لایِن بریتیش بریتانیا<br />
مطبوعات در بىببىی خو نقدهای با که داد بمنبممایش لندن فیلم فستیوال در ١٩۶٠ کتبرببرر ا در را «سایهها» لاین بریتیش فیلم<br />
پایابىنبىی تیبرتبرراژ اعلامیهی تاثبریبرر بجتبجحت منتقدان گرفت. قرار بمتبممجید مورد نوآورانهاش خیابابىنبىی سبک خاطر به و شد مواجه هوسمشسممندانه<br />
که حالىللىی در خبرببررنگاران با گفتگو در کازاوتس بودند. گرفته قرار است بوده بداهه» کار «یک فیلم میگفت که ار فیلم جنبهی این میکرد، اجتناب بودند شده نوشته واقع در <strong>صحنه</strong>ها این از تعدادی که موضوع این به اشاره از میکرد.<br />
برجستهتر آمریکا<br />
منتقدین شد. افت دچار لاین) بریتیش آمریکا(توسط در آن کران ا از پس گرفت، اروپا در «سایهها» که شتابىببىی شد.<br />
ناپدید نظرها از دوباره فیلم و نگرفتند قرار آن کم بودجهی و شجاعانه معیارهای تاثبریبرر بجتبجحت اروپابىیبىی منتقدین همھهممانند با<br />
را خود آزادانهی کار روش نتوانست وقبىتبىی اما ساخت، دیگر بىیبىی استودیو فیلم دو «سایهها» از پس کازاوتس به<br />
و شد تروا اسب یک وارد عوض در او شد. سرخورده زودی به دهد، تطبیق «حرفهای» تولید شدید مجممجحدودیتهای و (١٩۶٨) رزماری بجببجچهی (١٩۶٧)، خبیث مرد دوازده مانند کلان بودجههای با فیلمهابىیبىی در تاخت، هالیوود داخل سیستم<br />
از خارج میخواست فیلمهابىیبىی سرمایهی بتواند وسیله این به تا کرد بازی (١٩٧۶) دقیقهای دو اخطار کند.<br />
تامبنیبنن را بسازد بىیبىی استودیو دوخ (که اسکورسبریبرزی مارتبنیبنن است. فیلمسازان نسلهای الهللهھامبجببجخش یقیناً شد، ساخته آن اساس بر «سایهها» که روشی که<br />
کرد ثابت «سایهها» نداشت.» وجود بهببههانهای هیچ «دیگر آن دیدن از پس که گفت است) کازاوتس طرفدار چبریبرزی<br />
که بود این مهم نکتهی باشد. آماده و بجنبجخورده صیقل غبریبرربجتبججاری، بداهه، کوچک، مقیاس در میتواند فیلمسازی گبریبررد.<br />
قرار داستان گفبنتبنن راه سر بر تولید تا نگذاشت و بود صادق و داشت گفبنتبنن برای که<br />
خاطر این به و بودبمیبمم؛ جوان همھهممه ما و بود اولبنیبنن که خاطر این به ماند؛«تنها بافىقفىی کازاوتس علاقهی مورد فیلم «سایهها» گذراندبمیبمم.»<br />
سر از را همھهممهچبریبرز و را یکدیگر ما سال، سه برای و بودبمیبمم؛ نادان ما و بود غبریبررممممممکن !27
نقد<br />
و بمنبممایش میان رابطهی کیم<br />
یون‐چئول قلم: به تئاتر)<br />
منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن (رئیس مبریبررزانژاد<br />
شبریبررین ترجمججممهی .١<br />
نگذشته<br />
زمابىنبىی کردهاند. تئاتر» «پایان دربارهی صحبت به شروع که میگفتند بودم، مسکو در که وقبىتبىی پیش سال چند قرار<br />
(یا میآید تئاتر از بعد همھهممیشه نقد کردند. نقد» «پایان دربارهی صحبت به شروع تئاتر منتقدان تورین، در که بود امنیت<br />
واقعیت، این برسد. راه از تئاتر پایان از پس باید نقد پایان میدابمنبمم که جابىیبىی تا پس بیاید)؛ تئاتر از بعد که است میدارد.<br />
نگه امان در را ما شغلی رد نقد و تئاتر به گر ا نیست. اینطور واقعاً اما میشوند، شناخته ایدهآل» «بمتبمماشاچیان عنوان به اغلب منتقدان هک است این بمتبمماشاچی و بمنبممایش خالق میان رابطهی اساس که ببینیم میتوانیم کنیم، نگاه مفهومشان مجممجحدودترین منتقد<br />
گرفبنتبنن نظر در مشخص، نگاه این از است. متوالىللىی منتقد و بمنبممایش خالق بجتبججربهی که حالىللىی در است، مقارن بجتبججربهشان نیست.<br />
صحیح ایدهآل بمتبمماشاچی عنوان به با<br />
تئاتر بمتبمماشاچیان چرا که سوال این به است پاسخی بمنبممایشی رویداد به کنش وا زمان گرفبنتبنن نظر در با تفاوت این دارند.<br />
منتقدان به نسبت خصمانهای موضع چنبنیبنن خود نوبهی به بمنبممایش خالقان و دارند، دوستانه برخورد آن سازندگان و <strong>صحنه</strong> میان را همھهممدلىللىی و میآورد وجود به آنها میان دوستانه فضابىیبىی مکان، یک در بمتبمماشاچیان با آنها همزمان حضور این<br />
میافتد. اتفاق دیگر مکابىنبىی در و متفاوت زمابىنبىی در نقد عمل جریان، این خلاف بر میکند. ابجیبججاد بمتبمماشاچیان جایگاه بمتبمماشاچی<br />
و بازیگر که کنندهای مسحور و گرم هیجان و میکند ابجیبججاد آن به کنش وا و بمنبممایش بمتبمماشای میان هبرنبرری فاصلهای میبرد.<br />
ببنیبنن از را شدهاند سهیم هم با آن در !28
کنش<br />
وا و بجتبججربه وقوع مکان در تفاوت از ناشی نبریبرز این که دارد وجود نقد و بمنبممایش میان تنش برای دیگری عمدهی دلیل از<br />
نه دستکم بالعکس— نه میدهد؛ قرار تاثبریبرر بجتبجحت را تئاتر نقد است. دو این میان شده ابجیبججاد تاثبریبرر جهت علت، است. تئاتر<br />
عرصهی فعالان از بسیاری است. دوطرفه درازمدت در و آن وسیع معنای در تنها تاثبریبرر این آبىنبىی. تعامل طریق منحرف<br />
را بمتبمماشاچیان برداشت و درک کار، ناعادلانهی قضاوت و سوءبرداشت با منتقدان کوتاهمدت، در که معتقدند ما<br />
باشد. داشته گیشه بر نبریبرز و بمتبمماشاچی دیدگاه بر منفی تاثبریبرر میتواند منفی نقد که چرا است، بزرگ ترسی این میکنند. نادیده<br />
سیاست بهببههبرتبررین که است این آنها اغلب موضع بمیبمم. میشنو برجسته هبرنبررمندان از را اینچنیبىنبىی گلایههای اغلب نقدهاست:<br />
گرفبنتبنن نگبریبررید.»<br />
هم نادیده را آنها حبىتبىی ندهید؛ اهمھهممیت منتقدان «به گلدوین<br />
—ساموئل بیاموزد.»<br />
را عشقبازی ژوان دون به میخواهد که است کرهای با «منتقد برنارد<br />
—تریستان است.»<br />
مردم عموم من احبرتبررام مورد منتقد «تنها دیگران<br />
و تواین مارک والاس، —ایروینگ دیگر<br />
باشد داشته احتیاج نقد به گر ا است. تقدیر نیازمند تنها او ندارد، احتیاج نقد به هبرنبررمندی «هیچ نیست.»<br />
هبرنبررمند اشتاین<br />
—گرترود فیلم<br />
احتمالاً باشد، مجممجخاطبان و منتقدان علاقهی مورد فیلمی گر ا دارم: نقد دربارهی نظریه یک «من است.<br />
خوبىببىی فیلم همھهممچنان احتمالاً باشد، منتقدان نه و مجممجخاطبان علاقهی مورد گر ا است. خوبىببىی بسیار است.»<br />
بجنبجخور بهدرد آشغال یک باشد، منتقدان علاقهی مورد تنها گر ا فردکبنیبنن<br />
ویلیام — بیشبرتبرری<br />
بد نقدهای چقدر هر هبرنبررمند یک آمریکا، در دیدهام. زندگیام در بد نقدهای حد از بیش «من کرد.»<br />
خواهد رشد سریعتر کند، دریافت جون<br />
نام —پایک که<br />
است— دشوار بسیار بدهند، نقدهایشان در منفی برخورد حق منتقدان به که برجستهای هبرنبررمندان یافبنتبنن متاسفانه دارد:<br />
وجود هم بمنبممونههابىیبىی حال این با اما است. هم درک قابل البته عالىللىی<br />
فیلمی میگوید منتقد یک وقبىتبىی کند. بمتبممجید من از تا کند جمحجممله من به منتقد میدهم ترجیح «من هک است کاری همھهممان میکنند، فیلمها با منتقدان که کاری میبرد. بالا را خود شغل اهمھهممیت تنها است، زیاد»<br />
عشق روی از «قتل نامش بمببممبریبررند. تا میدهند آب آن به آنقدر میکنند. گیاهان با گیاهدوستان است.»<br />
هافمن<br />
—داستبنیبنن گلایه<br />
به را وقتش بیشبرتبرر گر ا میکند. خدمت تئاتر به همھهممواره بىببىیکفایبىتبىی بردن سوال زیر با منتقد «یک اوست.»<br />
با حق همھهممیشه تقریباً میگذراند، بروک<br />
—پیبرتبرر میکنند<br />
فکر اینکه خاطر به نه هستند، خشن منتقدان و نقد با برخورد در تئاتر عرصهی فعالان از توجهی قابل کبرثبرریت ا کارهایشان<br />
بر باشد، شده نوشته بانفوذ منتقدان توسط نقد گر ا است؛ مهم میدانند که خاطر این به بلکه نیست، مهم نقد دوست<br />
احساس برای که کودکی همھهممچون شاید ، هبرنبررمندان این است. سادهلوحانه نقد از آنها نفرت میگذارد. تاثبریبرر !29
که<br />
بمیبمم؛ دار احتیاج سازنده» «نقد به ما میگویند دارد، بمتبممجید و تشویق به نیاز مدام مادرش سوی از شدن داشته بجتبجحسبنیبنن<br />
است! نقد چه هر به میگوید:«لعنت باره این در بمتبممام صراحت با بنکهد تلولا است. صرف» «بمتبممجید منظورشان رفتار<br />
شکل رقتانگبریبرزترین میدهند. ترجیح ارزسمشسممند ارزیابىببىیهای به را بىببىیجا بجتبجحسبنیبنن حبىتبىی برخی است.» کافىففىی من برای بمتبممام<br />
با را مثبتش نظر و نقد آن از پیش که میکنند رد را منتقدی منفی نقد که میشود دیده زمابىنبىی هبرنبررمندان کودکانهی تناقضابىتبىی<br />
چنبنیبنن گرفتار که هستم‐ آنها جزء نبریبرز خود البته ‐که میشناسم را کرهای منتقد چندین پذیرفتهاند. وجود نقدهای<br />
از درحالىللىیکه میشوند عصبابىنبىی خودشان کار دربارهی منفی نقدهای از که میبینیم را هبرنبررمندابىنبىی وقبىتبىی شدهاند. میشود.<br />
هم ناخوشایندتر روند این میبرند، لذت دیگران کار دربارهی تند و منفی هک این از ترس ناعادلانه. یا عادلانه است، بهنبههابىیبىی قضاوت میکنند فکر که است این نقد با بجتبجحقبریبررآمبریبرز برخورد دیگر علت که<br />
جابىیبىی تا میکشاند تدافعی موضعی به افراطی شکلی به را آنها شود، ثبت اساس این بر تئاتر تارتحیتحخ کتاب در کارشان آنها<br />
بدبینانهی نگاه مسئول حدی تا منتقدان ما که دارم قبول شوند. کارشان بر منتقدان قضاوت مانع میکنند تلاش کردهابمیبمم<br />
استفاده غبریبررحرفهای شکل به نقد ابزار از گاهی از هر دادهابمیبمم، دست از را آنها اعتماد ما هستیم. نقد به نسبت جایگاهی<br />
در را ما هبرنبررمندان برخی بنابراین کردهابمیبمم. آلوده و… احساسات از پبریبرروی دوسبىتبىی، جانبداری، به را کارمان و دارد.<br />
وجود نقد دربارهی نبریبرز دیگری سوءتعببریبرر حال، این با دهیم. ارائه کارشان از مفیدی ارزیابىببىی بتوانیم که بمنبممیبینند بهنبههابىیبىی<br />
قضاوت نقد، نیست. ماجرا بمتبممام این اما است، ناپذیر اجتناب حدی تا تئاتر نقد در سفید و سیاه قضاوت عناصر وجود ممممممکن<br />
حد تا آن در میکند تلاش منتقد که است ذهبىنبىی گفتمابىنبىی نقد نیست. منفی یا مثبت صورت به کار ارزش رسمسسممی و زا بجببجخشی تنها بلکه نیست: پایابىنبىی سخن میگوید:«نقد… بیلینگتون مایکل همھهممکارمان که همھهممانگونه باشد. بىببىیطرف است.»<br />
ایدهآل تئاتر طبیعت دربارهی دابمئبممی مباحثهی .٢<br />
برای<br />
بمیبمم: بگو خودم از بگذارید شود. ناشی نبریبرز نقد به ما رویکرد از میتواند منتقدان و تئاتر عرصهی فعالان میان تنش نیکول<br />
انگلیسی بازیگر با هم کاملاً من بنابراین شود. داده پاسخ آن به و شود شنیده تا مینویسم نقد من مثال، آنها<br />
هستند؛ بازیگران از وحشتزدهتر نظر یک از منتقدان میکنم میگفت:«فکر که نیستم مجممجخالف ویلیامسون برای<br />
هم تلاشی و نیستم وحشتزده اینکه وجود با من باشند». هم تاثبریبررگذار و شوند واقع پسند مورد میخواهند پاسخ<br />
و شدن شنیده یعبىنبىی ‐که بودن تاثبریبررگذار و باشم. تاثبریبررگذار که میخواهم قطعاً اما بمنبممیکنم، بودن پسند مورد شیوهی<br />
فرهنگ، سیاست، است: مشکل بسیار است پرسروصدا چبریبرز همھهممه که کره چون پرسروصدابىیبىی کشور در گرفبنتبنن‐ نظر<br />
از هم است، واداشته بودن پرسروصدا به نبریبرز را کره تئاتر منحصربهفرد، فرهنگ این میکنم فکر غبریبرره. و هبرنبرر زندگی، با<br />
من است. ماهرانه و پیچیده راهکارهابىیبىی نیازمند شرایطی چنبنیبنن در گرفبنتبنن پاسخ و شدن شنیده روابىنبىی. هم و فبریبرزیکی راه<br />
ببینم که جابىیبىی و باشد لازم نقدهابمیبمم در که جابىیبىی هستم، ملاحظهکار و متشخص فردی اوقات کبرثبرر ا اینکه وجود جابىیبىی<br />
در لهللهھجه صراحت ندارم. لهللهھجه صراحت با مشکلی ندارد، وجود بینوا مجممجخاطبان و هبرنبررمندان با ارتباط برای دیگری این<br />
با نقدی کره ملی تئاتر در بمنبممایشی دربارهی که بودم صرتحیتحح قدری به یکبار است. بودن موثر معنای به بیاید، کار به که و غبریبررهبرنبرری زیبابىیبىیشناسی به ظرافت و دقت با نقد، این در میکند». خجالتزده را ما ملی نوشتم:«تئاتر عنوان واقع<br />
در دارند. یاد به نقد آن خاطر به مرا هنوز تئاتریها از بسیاری اما بودم، صرتحیتحح من پرداختم. کار خستهکنندهی بمتبممجید<br />
من از عام ملاء در هم دارد منتقدان به را انتقاد بیشبرتبررین که کره کارگردان پرسروصداترین تائک، یون لىللىی حبىتبىی آن<br />
در را تغیبریبرر و بدهد کره تئاتر به تکابىنبىی که داشت را این قدرت من منتقدانهی و روان ارزیابىببىیهای که گفت و کرد !30
خدمت<br />
پای که هنگامی قدرت. جنگ سر از نه باشد، مباحثه راستای در صراحتم میکنم سعی همھهممیشه من اما برانگبریبرزد. است.<br />
بىببىیتفاوبىتبىی از مطلوبتر حبىتبىی و بهببههبرتبرر بسیار تنش منتقد و هبرنبررمند میان رابطهی در است، میان در تئاتر به .٣<br />
از<br />
مشخصی نوع منتقدی هر ندارد. منتقد و بازیگر رابطهی با تفاوبىتبىی چندان واقعاً نقد و بمنبممایش میان رابطهی بهنبههایت، در میکند.<br />
مشخص را هبرنبرری شیوهی دو میان رابطهی خود نوبهی به که میکند برقرار تئاتریها با را متعامل رابطهی نوع<br />
چهار کلی، طور به کنم. صحبت کره وضعیت بر بمتبممرکز با بازیگر‐منتقد رابطهی دربارهی میخواهم راستا، این در وجههی<br />
که هستند علاقمند بیشبرتبرر که میناثممممم—کسابىنبىی موشکاف منتقدان را اول گروه دارد. وجود کره در منتقد شود<br />
خوانده مطالبشان که دهند بمنبممی اهمھهممیبىتبىی اینها دهند. ارائه خود از را فرهنگی نظریات از مطلع و هوسمشسممند پژوهشگرابىنبىی ارتباطی<br />
هیچ نشود که هستند مرموز آنقدر عمد به زیرا ندارند، نیازی تئاتریها با متعامل رابطهی به شود؛ فهمیده یا قدبمیبمم<br />
استادان دستان از نقد وظیفهی که میلادی ٨٠ دههی اواخر از شیوه این که اینجاست ماجرا طبرنبرز کرد. برقرار است.<br />
شده مرسوم شد، سبرپبررده تئاتر جوان پژوهشگران به و درآمد انسابىنبىی علوم ار قضاوتشان بیابند، را بمنبممایش اجتماعی ارتباط میکنند تلاش که کسابىنبىی میناثممممم— آموزشی منتقدان را دوم دستهی میکنند،<br />
بجتبججویز منتقدان که هنگامی کنند. بجتبججویز نبریبرز کار کردن بهببههبرتبرر برای نسخههابىیبىی راحبىتبىی به لزوم صورت در و دهند ارائه احبرتبررام<br />
و پذیرش مورد زمابىنبىی تنها بجتبججویز میکنند. ابجیبججاد تئاتریها با را ناخوشایندی رابطهی که زد حدس میتوان آسابىنبىی به میتوان<br />
که است صورت این در باشد—تنها داشته وجود عملی صورت به تئاتر در کافىففىی بجتبججربهی که گرفت خواهد قرار دارم.<br />
تعلق دوم دستهی به که میکنم فکر من داشت. هبرنبررمندان با متعامل و عمیق رابطهی آن<br />
هبرنبرری جنبههای از استفاده با بمنبممایش اصلی موضوع بررسی به را خود که هستند تفسبریبرری منتقدان سوم، دستهی اب مناقشهای هیچگونه و میکنند بجتبجحلیل بجتبججویز بدون آنها میخوانند. قضاوت بدون را بمنبممایشنامهها آنها میکنند. مشغول آنها<br />
علاقهی مورد هم اساس همھهممبنیبنن بر و دارند دوستانه برخوردی هبرنبررمندان با همھهممواره آنها بمنبممیآورند. وجود به تئاتریها که<br />
رابطهای است. آمده خوششان آن از که بنویسند نقد اجراهابىیبىی بر تنها که است این آنها کار اساسی اصل هستند. آموزشی<br />
منتقدان که میبینیم کرّات به نیست. متعامل وجه هیچ به اما است دوستانه میکنند ابجیبججاد هبرنبررمندان با آنها میشوند.<br />
سوم منفعل دستهی به تبدیل سنشان رفبنتبنن بالاتر با دوم، گروه خودشان<br />
فلسفی تفکرات در شدن غوطهور برای بىیبىی سکو عنوان به تنها تئاتر از که هستند خلاق منتقدان آخر دستهی آنها<br />
نقدهای آغاز انتقادی. تا است ادبىببىی بیشبرتبرر بجتبجحلیلی، مبنتبنن یک تا است مقاله شبیه بیشبرتبرر آنها متون میکنند. استفاده قرار<br />
استقبال مورد خوانندگابىنبىی سوی از آنها بمنبممایش. پایان از دورتر بسیار پایانش و است بمنبممایش شروع از پیشتر بسیار ندارد.<br />
خارجی وجود اصلاً تقریباً تئاتریها با آنها رابطهی بمنبممیروند. تئاتر به که میگبریبررند… جابىیبىی<br />
یا بمیبمم، دار تعلق دسته سه حبىتبىی یا دو به ما بیشبرتبرر درواقع، ندارد. وجود دسته یک تنها به تعلق به اجباری کره، در ناونع به عمل شیوهی که است این کنم روشن را آن اینجا در میخواهم که نکتهای بمیبمم. میگبریبرر قرار دستهها میان در میکند.<br />
مشخص را تئاتریها با متعامل رابطهی طبیعت منتقد، یک منتقدان<br />
از یکی وایس، میشل گزارش طبق است. رفبنتبنن بجتبجحلیل حال در قدرتش و فضا نظر از جهان سرتاسر در تئاتر نقد شدن<br />
ابجنبججام حال در است مجممجحدود تئاتر از دانششان و بجتبججربه که آماتور روزنامهنگاران دست به بیشبرتبرر و بیشبرتبرر نقد تئاتر، احساسابىتبىی<br />
یا زرد روزنامهنگاری سوی به بیشبرتبرر چه هر تئاتر نقد میگوید، استفانووا کالینا همھهممکارمان که آنگونه یا است. از<br />
تاریکی تصویر دیدهام، دنیا بمتبممام در را این من است. صورت همھهممبنیبنن به وضع کمابیش هم کره در است. کرده پیدا بمتبممایل گرایشات<br />
با مجممجحرکتر، و موثرتر راههای گسبرتبررش و خودمان فضای ابجیبججاد وسیلهی به باید ما دارد. وجود تئاتر نقد بجببججنگیم.<br />
جهان سطح در اینچنیبىنبىی ضدروشنفکری !31
این<br />
در است، انتشار حال در کنون تا ٢٠٠٠ سال از که کره تئاتر نشریهی فصلنامهمان، طریق از همھهممکارابمنبمم کنار در من است.<br />
ضروری تئاتر هبرنبرری تارتحیتحخ ثبت برای نقد که بمیبمم دار راسخی باور ما کردهام. تلاش راستا رد همھهممیشه مجممجحیط در بقا راههای دربارهی بجببجحث به که است ضروری تئاتر، نقد زوال به رو حرفهی به حیات دمیدن برای دهیم.<br />
ادامه پستدراماتیک تئاتر تغیبریبرر حال تئاتر)<br />
منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن (رئیس کیم یون‐چئول تئاتر<br />
منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن دربارهی از<br />
بیش از را تئاتر منتقد ٢٠٠٠ از بیش ابجنبججمن این شد. تاسیس پاریس در ١٩۵۶ سال در تئاتر منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن طبق<br />
که است غبریبررانتفاعی و غبریبرردولبىتبىی سازمابىنبىی تئاتر، منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن است. آورده هم گرد جهان کشور ۵٠ همھهممکاریهای<br />
تروتحیتحج جهت تئاتر منتقدان آوردن گردهم ابجنبججمن این هدف میکند. فعالیت یونسکو «ب» اساسنامهی منافع<br />
جمحجممایت آن؛ اصولىللىی پایههای رشد به کمک و نظام یک عنوان به تئاتر نقد گسبرتبررش آن اصلی اهداف است. ببنیبننالمللممللی با<br />
فرهنگها میان متقابل درک و گاهی آ به کمک و آن؛ اعضای مشبرتبررک حقوق ارتقاء و حفظ و تئاتر نقد حرفهای و اخلافىقفىی سمسسممپوزیومها،<br />
کنار در تئاتر منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن است. کلی طور به تئاتر زمینهی در تبادل و ببنیبننالمللممللی جلسات برگزاری ابجنبججمن<br />
رسمسسممی زبانهای میکند. برگزار سمسسممینار جوان منتقدان برای نبریبرز سال در بار دو و جهابىنبىی کنگرهای بار یک سال دو هر است.<br />
پاریس در آن فعالیت مرکز و هستند فرانسه و انگلیسی !32
چیست؟<br />
دربارهی تئاتر سینبرتبررا<br />
میگوئل لوئیس قلم: به کورنوکوپیا<br />
تئاتر بنیانگذاران از یکی و ١٩۴٩ متولد پرتغالىللىی بازیگر و کارگردان مبریبررزانژاد)<br />
(شبریبررین گزیت ا تئاتر گروه ترجمججممهی سیاسی<br />
بیانیهی یک زندگی: از عمیقتر درک و پرمعناتر زندگی شیوهی عنوان به تئاتر دربارهی استدلال که<br />
است این نیستم، هم شرمنده آن از که من کنش وا اولبنیبنن چیست؟ دربارهی تئاتر میشود پرسیده من از که هنگامی زا را خود که میکنم تلاش من میپرسم. خود از بیشبرتبرر اما میدابمنبمم کمبرتبرر میکنم، کار تئاتر در بیشبرتبرر هرچه بمنبممیدابمنبمم! حال<br />
در چیست؟ دربارهی حاضر حال در تئاتر که باشد این پرسش میدهم ترجیح بازدارم. قطعی پاسخی دادن هک است این میپرسم تئاتر دستاندرکار عنوان به خود از آنچه حال، این با امروزه. نه و حالا همھهممبنیبنن معنای به حاضر !33
یا<br />
ببرپبررسد خود از را سوال همھهممبنیبنن تئاتر از خروج حال در <strong>معاصر</strong> بمتبمماشاچی که است خوب میکنم فکر آیا و میآید خوشم آیا بمیبمم،<br />
بگو بهببههبرتبرر یا میبینم. میاندیشند شیوهای به کدام هر که مجممجختلف انسانهای از مجممججموعهای شکل به را مجممجخاطب من خبریبرر؟ لاوس این تئاتر از شدن خارج هنگام در آنها از یک هر میخواهم دستکم میکنم فکر باشد. اینگونه باید مجممجخاطب بود؟»<br />
چه دربارهی تئاتر «این که بگبریبررد شکل ذهنشان در و ببرپبررسند، میخواهم که است معلوم که: بود این بلافاصله پاسخم کردم، تئاتر در کار به شروع که هنگامی میدابمنبمم ما<br />
جنگیدم، من میآوردم. حساب به شکست و کامی نا یک را اجرابمیبمم بیابند، آن برای پاسخی بمنبممیتوانستند گر ا که<br />
جابىیبىی در و وادارد فکر به را مردم که جنگیدبمیبمم تئاتری برای ما باشد. داشته بمتبمماشاچی برای معنابىیبىی تئاتر تا جنگیدبمیبمم میلادی<br />
١٩٧٠ دههی اواخر در ما حرفهای زندگی لحللححظات شادترین از برخی باشد. داشته سیاسی معنابىیبىی است، ممممممکن و مبنتبنن دربارهی مجممجخاطبان با و میماندبمیبمم تئاتر در اجرا از بعد ما افتاد. اتفاق انقلابىببىیمان دوران از بعد بلافاصله و قبل میکردبمیبمم.<br />
صحبت داشت اشاره آن به که واقعیبىتبىی و آن موضوع فزاینده،<br />
سرخوردگی و خستگی روی از بمنبممیدهم» اهمھهممیبىتبىی «من اینکه گفبنتبنن برای وسوسه و تردید همھهممه این از پس امروز، هچ دربارهی تئاتر این که ببرپبررسد کسی میخواهم هم هنوز من بله، «بله، که باشد این پاسخم آخر دست میکنم فکر بلیت<br />
خریدن و خانه از آمدنشان ببریبررون که است صورت این در تنها باشد. «بمنبممیدابمنبمم» پاسخ که صوربىتبىی در فقط اما بود؟» بمتبمماشاچیان<br />
که بود خوشایند برابمیبمم بسیار میآمدم، ببریبررون اخبریبررم اجراهای از یکی از وقبىتبىی داشت. خواهد را ارزشش رد که اجتماعی در میکنم فکر آمد.» خوشم خیلی اما نفهمیدم، زیادی میگفتند:«چبریبرز و میآمدند سراغم به بسیاری میبرند<br />
لذت آن از هنوز مردم از بسیاری ظاهراً که است فعالیبىتبىی برای ارتباطی فضای تهماندهی این میکنیم، زندگی آن نم است. اخبرتبرراع برای فضابىیبىی است. بزرگتر فضابىیبىی بلکه نیست، یافتهای کاهش فضای میدهند. ادامه آن پیگبریبرری به و شده<br />
مانع یک به تبدیل خود ایدهها جدال که واقعیت این ندارم. اعتقادی تئاتر در ایدهها» «جدال امکان به دیگر باشد.<br />
متفاوبىتبىی چبریبرز باید تئاتر مدعا. این بر است گواهی است، رد میدانیم، همھهممه که دلایلی به <strong>معاصر</strong>، دموکراتیک جوامع میدهد: رخ پوچی بجنبجخستبنیبنن یا مشکل، بجنبجخستبنیبنن اینجا در بمنبممیخواهند<br />
آنها باشد. کردهاند انتخاب را آنها که شهروندابىنبىی سیاسی منافع بمنبممایندهی که بمنبممیکنند ابجیبججاد را قدربىتبىی واقعیت هب پیشبرببرردی چنبنیبنن گر ا که چرا ندارند، شهروندانشان سیاسی تفکرات پیشبرببررد به علاقهای آنها کنند. چنبنیبنن بمنبممیتوانند و هب آنها میل سیستمی چنبنیبنن که است واضح پر و میبرد ببنیبنن از را آنها عملکرد فعلی روش و راه میافتاد اتفاق واقع تئاتر<br />
به دولبىتبىی سوبسید اختصاص نزدیک، آیندهای در است: این من نتیجهگبریبرری اولبنیبنن بنابراین بمنبممیکند. ارضا را سعادت و سکون طریق از اینکه مگر مجممجحلی. ملی دولتهای از چه و اروپابىیبىی بودجهی از چه گرفت، خواهد صورت سخبىتبىی به برای<br />
مجممجخفی عملیابىتبىی طریق از و صبرببرر راه از اینکه مگر کند. بودجه جذب سیاسی تبلیغات ابزار به شدن تبدیل یا انفعال از<br />
را آنها که دهد ترتیبىببىی و دهد تشکیل آنان با را گروهی دیگران، با بودن به سالمللمم فرد هر طبیعی میل بهکارگبریبرری ار مسئولیتپذیری هیچگونه و هستند آرامبجببجخش تنها که شود هدایت بمنبممایش از اشکالىللىی سوی به میل این و ببیند نزدیک از<br />
سرشار اما ندهد رخ موثر طور به سیاست جنس از اتفافىقفىی هیچ آنها در که کاذبىببىی رویدادهای برگزاری بمنبممیکنند، طلب مینامند.<br />
تفرتحیتحح و معاشرت را آن که باشد چبریبرزی و اداری مطالبات از آن کردن لبرببرریز با است: کرده نبریبرز پرهزینهتر و گرانتر آنرا اجتماع این و است پرهزینه تئاتر و زندگی بالای هزینههای یافته، افزایش مالیاتهای بازاریابىببىی، که کاری بازار عمومی چارچوب در آن ذوب و بوروکراتیک سمشسممرده<br />
پیشتر که دلایلی به راحبىتبىی به میتواند که موقعیبىتبىی ‐یعبىنبىی دولت از بودجه دریافت بدون است. غالب آن بر غبریبرره که<br />
شد خواهد مجممججبور است. نشده هنوز که بگوییم گر شد—ا خواهد بازاری تئاتر دهد‐ رخ نزدیک آیندهی در شد ار سرهایشان که میکند تشویق را مردم اقتصادی بجببجحران تا آموزشی سیستم از همھهممهچبریبرز، که همچنان بفروشد. را خود بجنبجخواهند<br />
روا خود بر را رویا» «لحللححظهای و داد خواهند ترجیح واقعیت بر را توهم مردم کبرثبرریت ا ببرببررند، فرو برف در !34
آریستوفان<br />
‐ شهر بمنبممایش ترجیح<br />
را رفاه توهم آنها باغبان». یا دریابىیبىی، دزد یا باشی، شاه اینکه میگوید:«تصور برزیلی آهنگ که آنگونه داشت، بافىقفىی<br />
که آنها فروخت. خواهند بیشبرتبرری دروغهای باشند، ظاهرفریبتر و فریبکارتر دروغگویان هرچه داد. خواهند بهببههبرتبررین<br />
که کسابىنبىی باشند، داشته را بازاریابىببىی بهببههبرتبررین کسابىنبىی باشند، داشته را تبلیغات بهببههبرتبررین که بود خواهند کسابىنبىی میمانند نگذارند.<br />
بافىقفىی تصمیمگبریبرری یا انتخاب تفکر، برای فضابىیبىی کوچکترین تا باشند داشته را هبرنبرری مهارتهای تئاتر<br />
«این که بمتبمماشاچی برای علاقهام مورد فرضی سوال به بازگشت در که دزدیدهاند خودمان از را ما آنقدر آنها کسابىنبىی<br />
چه «بازیگرانش است: داده سوالات این از یکی به را خود جای سوال این موارد، کبرثبرر ا در بود»، چه دربارهی که<br />
معناست این به اینها همھهممهی آمد؟». خوشتان کار «از حالت بهببههبرتبررین در یا بنوشیم؟»، چبریبرزی بمیبمم «برو هستند؟»، خواب<br />
به طولش در که اجرابىیبىی دربارهی بجببجخواهد اینکه تا باشد همھهممسو آنهاست با که کسابىنبىی با دارد علاقه بیشبرتبرر بمتبمماشاچی دیگری<br />
دربارهی کنجکاویمان از چبریبرزی دستکم زیرا است، توجیهپذیر بىببىیشک تغیبریبرر این بگوید. دروغ است فرورفته است.<br />
هیچ» برای بسیار بىیبىی «هیاهو دیگر چبریبرزهای بمتبممام که زمابىنبىی آنهم است، مانده جا به آنکه<br />
از پیش میگبریبررد، پیشی هم بمنبممایش خود از که است سوالىللىی میشود، پرسیده اینها بمتبممام از بیش حبىتبىی که سوالىللىی که<br />
بود معمول هم هنوز اواخر همھهممبنیبنن تا که بهنبههابىیبىی نظر یا است؟» چقدر زمانش ببینند:«مدت را بمنبممایش بمتبمماشاچیان است<br />
شده نظر اظهار این به تبدیل راتحیتحج سوال کوتاهی، بسیار زمابىنبىی بازهی در شد». بمتبممام دیر چقدر خدا میگفتند:«وای منطق<br />
توسط نیم و ساعت یک از بیش اجراهای اسپانیابىیبىیام، همھهممکار گفتهی به شد.» بمتبممام زود دستکم که:«خوب، ای طولابىنبىیتر متون جان به که است سیاه طاعوبىنبىی بمتبممایلی چنبنیبنن شدهاند. بمیبمم بجتبجحر بقاء غریزهی دیگر عبارت به یا بجتبججاری مرزهای<br />
به امروز طاعون این میکند. مثله را آنها و است افتاده نیازمندند طولابىنبىیتر نسبتاً <strong>صحنه</strong>های خلق به که کارهابىیبىی کمبرتبرر<br />
که داستان دیگر روی از من اما نیست. جدیدی موضوع اینها از یک هیچ میدابمنبمم، میشود. نزدیک پرتغال و است روبرو چشمگبریبرری افزایش با شوند بازیگر میخواهند که کسابىنبىی تعداد که میدابمنبمم باخبرببررم. نبریبرز است ناراحتکننده کمک آنها پرورش به من نسل که جوانتر بازیگران که میدابمنبمم نرفتهاند. تئاتر به هرگز آینده بازیگران این از بسیاری !35
پازولیبىنبىی<br />
پائولو پبریبرر ‐ آفابولازیون بمنبممایش هستند.<br />
بمنبممایشها درگبریبرر و علاقمند بیشبرتبرری تکنیسبنیبننهای هستند. ما دوران از آزادتر و پرتعدادتر بهببههبرتبرر، کردهاست وجود<br />
تئاتر خلق به زیادی بمتبممایل و میکنند خلق را خودشان بمنبممایشهای که هستند شکلگبریبرری حال در جدیدی گروههای سیستم<br />
حبىتبىی است. جاری تئاتر در بیشبرتبرری زندگی نبودهاند. هم تئاتر بمتبمماشاچی هرگز که آنهابىیبىی میان در حبىتبىی دارد، لئاق میسازد تئاتر را تئاتر آنچه برای را کمبرتبرری هرچه فضای که است گرفته بهکار را تکنیکیتری شیوهی هم آموزشی پایگاه<br />
با ارتباطی هیچ که هرچه دیگر عبارت به انسابىنبىی. علوم اصطلاح به هبرنبرر، ادبیات، شعر، بودن، گذرا است: باشد.<br />
نداشته ثروت انباشت یا اجتماعی بىیبىی<br />
نبریبررو کردهاند، خلق دیگران که تئاتری و کردهام خلق من که تئاتری که کنم باور میخواهم من اینها، همھهممه علبریبررغم را<br />
تئاتر که آنها واداشبنتبنن فکر به با نبریبرز و عرصه این فعالان کردن درگبریبرر با را جهان تئاتر این شکلی به و است حیابىتبىی این<br />
کنیم. زندگی آن در دیگری شیوهی به بمنبممیتوانیم که حدی تا است. داده تغیبریبرر کم بسیار هرچند مبریبرزابىنبىی به میبینند، فضای<br />
در کار به مرا که است این میکنیم. بجتبججربه را آن زندگی در ما همھهممهی که اندازهای به است، مهم بسیار هم مدلهای<br />
سیستمی چنبنیبنن وامیدارد. است کرده مصرفمجممجحور سیستم در ذوب و افتاده پیشپا عقیم، را تئاتر که اجتماعی میکند<br />
جذب را مجممجخاطبىببىی و میکنند بجتبجحمیل آن بر بوروکراتها که است مجممجحدودیتهابىیبىی به مجممجحکوم و میکند تقلید را موجود بیشبرتبرری<br />
زندگی تا میکند کار ادامهی به وادار مرا این میپردازد. بلیت برای گیشه در که است پولىللىی دغدغهاش تنها که داشتهابمیبمم.<br />
روا خود بر و دیدهاند تدارک برابمیبممان که زندگی این برای بسازم جایگزیبىنبىی یا کنم خلق رد که جامعهای کرد. منتقل فعلیاش گاهی آ و دانش ورای چبریبرزی بمتبمماشاچی به که است دشوار بسیار امروز میکنم فکر هب رفبنتبنن از را ما و میکند ابجیبججاد تدافع و ترس ما در میکند. سازماندهی را ما تفکر طرز زیادی حد تا میکنیم زندگی آن شده<br />
حبس سیستم این در تئاتر بازمیدارد. بمنبممیآورد ارمغان به جمججممعی امنیت و نیست مصرفىففىی کالای شبیه که تئاتری ای داستان فکر، هیچ بمنبممیتوابمنبمم خودم ذهن در من کند. تامبنیبنن منفعل مصرفکنندهی عنوان به را ما مداوم نقش تا است !36
بمتبمماشاچیان<br />
این میکنم فکر که دیگری چبریبرز میماند. جا به که است دیگری چبریبرز بیاورم. یاد به تئاتر از ببریبررون را صحببىتبىی افتاد.<br />
اتفاق آن از ببریبررون و <strong>صحنه</strong> روی بر شب آن در آنچه دیگر، عبارت به هستند: آن دنبال به تئاتر در جدید تقلیل<br />
خوردن مشروب و دوست یک ملاقات رفبنتبنن، ببریبررون برای زمینهای حد در تئاتری فعالیت که است ناراحتکننده اما واقعیت<br />
این با مواجهه در است. صورت این به اوضاع متاسفانه اما بود، این از بیشبرتبرر کمی که میکنم آرزو است. یافته هک این خاطر به تئاتر کار از که آنها معتقدند، تئاتری فعالیت سیاسی کارکرد به هنوز که آنهابىیبىی نقش میکنم فکر کنوبىنبىی، است<br />
این میبرند، لذت است آن در میرود انتظار ما از آنچه جز دیگری زندگی و است جاری آن در بیشبرتبرری زندگی کردند،<br />
بجتبججربه جدیدی چبریبرز رفتند تئاتر به که شبىببىی کنند احساس که کنند وادار را آنها و شوند سهیم مردم با را آن که آنها<br />
در را جدیدی احساسات و افکار و میزند برهم را تعادلشان میکند، غافلگبریبرر را آنها که متفاوت چبریبرزی سینبرتبررا<br />
میگوئل لوئیس آن<br />
در را خود بمتبمماشاچیان که بمنبممایشهابىیبىی خلق با ناآشناست. برایشان که زبابىنبىی با کردنشان روبرو با چگونه؟ برمیانگبریبرزد. هک هرچند برمیانگبریبرزد، آنها در را جدیدی تصاویر و احساس و گاهی آ و فروبمنبممیبرد خواب به را آنها بمنبممیبینند، منعکس برسد.<br />
نظر به بىببىیمعنا برایشان پرفورمنس،<br />
یا بمنبممایش <strong>معاصر</strong>، یا کلاسیک نیست. اینها میان از انتخاب به نیازی هیچ فارس، یا درام تراژدی، کمدی، ندارد.<br />
چندابىنبىی تفاوت بهنبههایت در و است زائد و بیهوده طبقهبندی از شکلی هر کلامی. تئاتر یا موزیکال تئاتر اپرا، یا رقص نکردن<br />
ریسک پرتغالىللىی بمتبممایل همھهممان به و بازمیایستد کردن فکر از شود، مجممجخاطب ذهن وارد طبقهبندی که لحللححظهای همھهممان از نکند.<br />
طبقهبندی را است دیده آنچه تا باشد نداشته دستهبندی بمتبمماشاچی بگذارید نزنید. برچسب لطفاً پس بازمیگردند. !37
این<br />
از ناشی بیافتد‐ اتفاق باید من نظر به که ‐چبریبرزی میبجببجخشد سیاسی تداوم تئاتر به همھهممچنان آنچه میکنم فکر من امکانات<br />
پرداختهی و ساخته و خودش شیوهی به تئاتری هر باشد؛ شگفبىتبىی یک دابمئبممی، خطر یک میتواند تئاتر که است روزمرهمان<br />
زندگی در که رفتارهابىیبىی تا بمتبمماشاچی، با فضا بر مبتبىنبىی رابطهی از باشد، ابزارها سادهترین از میتواند موجود. است<br />
قرار آنچه جز کاری هر تئاتر بگذارید کلمات. احساسات. کلمات. غیاب در کلی بهطور یا قافیهدار اشعار تا نیست، دارد<br />
وجود الگو روزمرهمان زندگیهای برای آنقدر نکنید. (Copy/Paste) کبىپبىی/پیست لطفاً پس بکند. را دهد ابجنبججام میشود.<br />
دروبىنبىی برابمیبممان سر آخر که دانستههایشان<br />
در تغیبریبرری تا کردهام پیدا فضابىیبىی خود سهم به من ندارند، تارتحیتحخ با چندابىنبىی آشنابىیبىی بمتبمماشاچیان که آنجا از میبینم<br />
فعالیبىتبىی برای استعاری و شاعرانه توجیهی را فضابىیبىی چنبنیبنن بیاورم. بهوجود نیستند آشنا آن با که تاربجیبجخی متون از و کند سردرگم را ما تا بردارد انسان رفتار کلیشههای یا میشناسیم که اجتماعی از تقلید از دست میبایست که فرد<br />
یک جای به <strong>صحنه</strong> روی بر بمتبمماشاچی که کنید کاری مثلاً کنیم. احساس و فکر جدیدی شیوهی به تا کند وادارمان نوع<br />
طبیعت اساس بر ببیند. معقول فردی جای به قدیس یک ببیند. زنده طور به را آرمانگرا فرد یک ک شکا و بدببنیبنن جابىیبىی<br />
در همھهممیشه بشر شدهشان. تعریف چهارچوب در تا میپسندند بیشبرتبرر هیئت این در را خود آنها که دارم یقبنیبنن بشر، باشد.<br />
داشته آن از بیش زندگیای میخواهد دارد، عمر گذران و بقا اجازهی فقط و فقط که بیشبرتبرر<br />
که بجببجخواهند این برای را آن عوض در و بجنبجخواهند شدن بجتبجحسبنیبنن برای را تئاتر کار دیگر جوان هبرنبررمندان امیدوارم در<br />
میبایست باد بگذارند. سر پشت را هستند پست و کارانه ریا که کاذب برخوردهای این بمتبممام امیدوارم کنند. زندگی حقیقی<br />
اما کوچک دستههای به مجممجخاطبان ببینیم: میخواهیم همھهممه ما است. آن لایق تئاتر که جهبىتبىی بوزد، دیگری جهت گروههای<br />
و مجممجختلف مجممجحلات میان در تئاتر امیدوارم کنیم. ترک را اصلی سالنهای بتوانیم تا شوند، تبدیل بمتبمماشاچیان تئاتر<br />
و آماتور تئاتر به بیایید ببرببررند. آن از را استفاده بهنبههایت و باشند سهیم آن در همھهممه تا شود تقسیم متفاوت اجتماعی دیگر<br />
بار یک بگذارید شود. جهابىنبىی دیگر یکبار بتواند تا شود مجممجحلی بیشبرتبرر هرچه تئاتر بگذارید بازگردبمیبمم. مشارکبىتبىی فکر<br />
آن به خود اخبرتبرراع هنگام در بشر نوع آنچه یا کرد، اخبرتبرراع را خود به تفکر آن در بشر نوع که شود مکابىنبىی میکرد.<br />
۵ سمشسممارهی تئاتر‐ منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن فصلنامهی منبع: ‐ !38
کوموروفسکا<br />
مایا آن: از پس و گروتوفسکی با کار کوموروفسکا<br />
مایا با میلکوفسکی توماس و اوسبرتبررلاف باربارا مصاحبهی اساس بر مبریبررزانژاد<br />
شبریبررین ترجمججممهی حرفهای<br />
فعالیت گسبرتبررش به گروتوفسکی، ترک از پس حبىتبىی که است بازیگری تنها ١٩٣٧، متولد کوموروفسکا مایا دانشکدهی<br />
از شدن فارغالتحصیل از پس وی است. داده ادامه تلویزیون و سینما تئاتر، بازیگر عنوان به خود چشمگبریبرر یک<br />
مدت از پس پیوست. کف کرا در گروتسک عروسک و ماسک تئاتر به کف، کرا تئاتر ملی کادمی آ عروسکگردابىنبىی او<br />
همھهممراه به نبریبرز آن از پس و شد منتقل اوپول در گروتوفسکی یرژی کارگردابىنبىی به ١٣» «ردیف تئاتر به آنجا، در کار سال اثر<br />
کوردیان چون کارهابىیبىی در و بود کار به مشغول آنجا در ١٩۶٨ سال تا او رفت. وروسلاو در تئاترش لابراتوار به درخشید.<br />
کی اسلوا اثر کارگران عبادتگاه و کلدرون اثر همھهممیشگی شاهزادهی کی، اسلووا ژولیوس در<br />
نبریبرز امروز تا و شد کار به مشغول کسر ا اروین کارگردابىنبىی به ورشو <strong>معاصر</strong> تئاتر در میلادی ١٩٧٠ دههی اوایل در اب کار دوران از بجتبججربیاتش در عمیقی ریشههای همھهممچنان او بازیگری نبریبرز لابراتوار ترک از پس حبىتبىی میکند. فعالیت همھهممانجا اثر<br />
نوامبرببرر موضوع برنارد، توماس اثر بوریس ضیافت باند، ادوارد اثر لبریبرر چون بمنبممایشهابىیبىی در او داشت. گروتوفسکی گروه نبریبرز<br />
بود اروپا تئاتر جایزهی سبریبرزدهمھهممبنیبنن برندهی که لوپا کریستبنیبنن با او یافت. حضور کی اسلووا اثر کوردیان و بریل ارنست کرد.<br />
دریافت تئاتر منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن لهللهھستابىنبىی بجببجخش از را بوی افتخاری جایزهی کوموروفسکا است. کرده همھهممکاری در<br />
که گروتوفسکی» مقابل در «بازیگری سمسسممینار از بجببجخشی عنوان به ٢٠٠٩ سال آوریل اول روز در مصاحبه این تئاتر<br />
کادمی آ استاد اوسبرتبررلاف باربارا گرفت. ابجنبججام میشد برگزار وروسلاو در اروپا تئاتر جایزهی سبریبرزدهمھهممبنیبنن چهارچوب است.<br />
شده منتشر چشمانداز نشریهی در کوموروفسکا مایا با مصاحبهاش و است ورشو !39
گروتوفسکی<br />
با کار پیشنهاد<br />
من به گروتوفسکی بودم، عروسکی تئاتر بر بمتبممرکز حال در تئاتر مدرسهی از فارغالتحصیلی از پس که هنگامی دوران<br />
میبردم. لذت کف کرا در گروتسک تئاتر در کار از زمان آن در داد. را اوپول در ١٣» «ردیف تئاتر در کار تصمیم<br />
کف کرا ترک و گروتوفسکی پیشنهاد قبول همھهممبنیبنن برای بود. زندگی از سرشار فرهنگش بود. کف کرا در زیبابىیبىی اولبنیبنن<br />
برای وقبىتبىی اما میکنم، صرف کافىففىی زمان تصمیمگبریبرری در همھهممیشه من بود. متاهل که کسی برای خصوصاً بود، سخبىتبىی پذیرفتم.<br />
بلافاصله را پیشنهاد و شد مجممجحو تردیدهابمیبمم دیدم، گروتوفسکی تئاتر در را اجرابىیبىی و رفتم اوپول به بار میکردبمیبمم<br />
بازی تئاتر خانه در که کودکیام به فکر به مرا که بود تئاتر از نوعی بودم. ندیده آن به شبیه هیچچبریبرزی برابمیبمم<br />
اما نه، یا بودم فهمیده کاملاً را آن آیا که نیست یادم بود. هم آییبىنبىی مراسم یک مانند طرفىففىی از وامیداشت. پس<br />
و کردم بازی کروپولیس آ برداشت اولبنیبنن در من شد. آغاز اینگونه گروتوفسکی با من کار بود. جذاب و خوشایند شد.<br />
منتقل وروسلاو به کمپابىنبىی میکردبمیبمم، کار همھهممیشگی شاهزادهی روی بر که دورابىنبىی در همھهممیشگی. شاهزادهی در آن از کار<br />
به شروع ما که بود آن از پس و کردند ارائه را توضیحاتشان مولیک زیگمونت و مبریبررچکا رنا ک، چسلا ربجیبجچارد ابتدا هک کودکابىنبىی میاندازد— کودکان نقاشیهای یاد به مرا دوره آن کردبمیبمم. بجتبجخیلمان همھهممه از بیش و صدا بدن، روی بر اب پیوند گرفبنتبنن پس هدف میشود. گم میان آن در چبریبرزی میبینند، آموزش وقبىتبىی و میکشند نقاشی زیبا ندیدهاند آموزش تداعیات<br />
و پیوندها بمتبممام تا کنیم کار سخت باید ما است.» حافظه میگفت:«بدن گروتوفسکی بود. جسمابىنبىیمان حافظهی قلمرو<br />
آن به که است این بکنیم باید که کاری شدهاند. کدگذاری بدبمنبممان در که پیوندهابىیبىی بیابیم، خودمان در را جسمابىنبىی کنیم.<br />
بازیابىببىی را لازم پیوندهای و کنیم نفوذ !40
رقص در آ کروپولیس<br />
بگذارید برایتان مثالىللىی بزبمنبمم. این به زمابىنبىی بازمیگردد که در حال کاوش در شخصیت راشلا در آ کروپولیس بودم.<br />
گروتوفسکی وقایع را در اردوگاه نازی در آشوویتس قرار داده بود. آ کروپولیس اردوگاه بود، این نقطهی پایان.<br />
بازیگران چکمههای سنگبنیبنن به پا داشتند، سا ک جمحجممل میکردند و کلاه بره به سر داشتند. این اولبنیبنن و آخرین باری بود<br />
که گروتوفسکی با ما بر روی میمیکهای صوربىتبىی کار میکرد که در بمتبممام طول بمنبممایش باید مانند ماسک بر صوربمتبممان نگه<br />
میداشتیم. بعدها این بجتبججربه اساس کار من در تئاتر بهاصطلاح «نرمال» قرار گرفت. وقبىتبىی که نقش مرد یا زن سالحللحخورده<br />
را در روزهای خوش و آخر بازی اثر بکت بازی میکردم، این بجتبججربه را به کار گرفتم و این برابمیبمم تبدیل به ریشهی<br />
آفرینش هبرنبرری شد. در خلق نقش، باید جستجو کنید و ببینید که هستید، چه برایتان پیش میآید و بهببههبرتبررین میمیک صورت<br />
برای ابراز افکار و احساساتتان چیست. پاسخ من ساده بود: چشمان وحشتزده با دهابىنبىی که تلاش میکند لبخند بزند.<br />
من تصمیم گرفتم که تضاد شخصیبىتبىی را در بمتبممام طول بمنبممایش بر روی صوربمتبمم نگه دارم. این چهرهی شگفتزده با<br />
ابروهای بالا رفته و چشمان وحشتزده تضاد عجیبىببىی با قسمت پاییبىنبىی صورت که لبخندی بر آن نقش بسته بود داشت.<br />
پس از آن این سوال پیش میآمد که راشلا چطور باید بمببممبریبررد. پاسخ من این بود که راشلا به زیباترین حالت ممممممکن با<br />
چکمههای سنگبنیبنن به پایش بمببممبریبررد، چرا که من به اهمھهممیت هبرنبرری تضادها معتقد بودم. ما نباید شیوهی بازیگری توضیحی که<br />
در درامهای تلویزیوبىنبىی دیده میشود را به کار گبریبرر بمیبمم. بازیگران باید مانند کودکان رفتار کنند که هنگام بازی همھهممیشه<br />
ابتکار عمل دارند و به همھهممبنیبنن دلیل باشکوهند و تنها زمابىنبىی که بجتبجخیلمان را رها کنیم ایدههای فوقالعاده به ذهنمان می<br />
رسد. گروتوفسکی اغلب میگفت که مردم در ترس، ناامیدی یا شادی مفرط رفتارهای گونا گوبىنبىی از خود نشان میدهند.<br />
من به این نتیجه رسیده بودم که راشلا با چکمههایش بر روی نوک پا برقصد تا در حال رقص بمببممبریبررد.<br />
!41
صدا<br />
همھهممهنوع<br />
و کردبمیبمم شروع اوپول در را بدن بمتبممرینهای ما ابجنبججامید. طول به سالها که بود طولابىنبىی سفری همھهممیشگی شاهزادهی مدارس<br />
الفبای جزء امروز همھهممه اینها صدا. بمتبممرین البته و سوئدی، ورزشهای بمیبممناستیک، ژ یوگا، دادبمیبمم: ابجنبججام را بمتبممریبىنبىی سر<br />
آن از زیاد من که بود مجممجحدودهای این کردبمیبمم. شروع صدا تنظیم با ما بود. انقلاب یک زمان آن در اما است، بازیگری کرد.<br />
تنظیم تشدیدکننده عنوان به دستان پشت و سینه از استفاده با را صدا میتوان که بمنبممیدانستم بمنبممیآوردم. در و کنم استفاده صدابمیبمم از چگونه که آموختم گروتوفسکی با کار نتیجهی در اما بود، گوشخراش کمی من طبیعی صدای ببخشم.<br />
بهببههبود را آن گروتوفسکی<br />
روش که<br />
دریافتم بیشبرتبرر شد، بیشبرتبرر سنم چه هر و کنم کار «نرمال» تئاتر در تا رفتم که هستم گروتوفسکی بازیگر تنها من هر<br />
بود. کرده اخبرتبرراع را آن گروتوفسکی که دارم یاد به را بمتبممریبىنبىی است. بوده مفید چقدر گروتوفسکی با بمتبممرینات این دنچ این از استفاده با میخواست ما از یک هر از او میکرد. انتخاب را ترانهای یا مبنتبنن از خط چند باید شرکتکنندهای زا استفاده با فقط را مجممجحلی ترانهای گرفتم تصمیم من کند. حرکت بدنمان اینکه بدون کنیم تعریف را داستابىنبىی خط بزرگ<br />
سپس است، معشوقش انتظار در که است دخبرتبرری ابتدا بود: زندگیاش آغاز در دخبرتبرری داستان بجببجخوابمنبمم. صدابمیبمم تا<br />
میخواند لالابىیبىی را ترانه همھهممان فرزندش برای که است مادری بعد است، فرزندش آمدن دنیا به انتظار در و میشود روزهای<br />
در بعدها بمنبممیکنم. فراموش را آن هرگز که بود شگفتانگبریبرزی بىیبىی ماجراجو سالحللحخورده. زبىنبىی دستآخر و بجببجخوابد !42
با<br />
صدابمیبمم بمتبممرین گردن. تا بعد و کمر تا اول بودم؛ شده دفن زمبنیبنن در کردم. بازی را ویبىنبىی نقش بکت اثر خوش شد.<br />
واقع مفید بسیار گروتوفسکی اما<br />
میرسید، نظر به عجیب ابتدا در بمنبممیکردبمیبمم. صحبت اجرا از پیش هرگز ما بود. حیابىتبىی بمتبممرکز گروتوفسکی، روش در همھهممهی<br />
ما گروتوفسکی تئاتر کمپابىنبىی در میگذاشتیم. جا در پشت ببریبررون را زندگیهابمیبممان میبایست که بود این معبىنبىیاش ک پا عرقهابمیبممان از را <strong>صحنه</strong> زمبنیبنن باید شود، شروع بمتبممرینهابمیبممان آنکه از پیش میدادبمیبمم. ابجنبججام خودمان را کارها آماده<br />
را همھهممهچبریبرز و میدادبمیبمم ابجنبججام را تئاتر نظافت خودمان ما خاطر همھهممبنیبنن به نداشت، وجود خدمهای هیچ میکردبمیبمم. همھهممهچبریبرز<br />
خودم باید حتماً چون میکنم، ترک را لباس تعویض اتاق که هستم نفری آخرین من هم امروز حبىتبىی میکردبمیبمم. میشناسم.<br />
که است روشی تنها این برگردابمنبمم. خودش جای سر به را «نرمال»<br />
تئاتر در در<br />
بازی با من بود. بزرگی تغیبریبرر کنم. فعالیت «نرمال» تئاتر در تا بازگشتم من کارگردان، جاروچکی، یرژی دعوت به نظر<br />
در پبریبررزن سه جاروچکی اما هست، پبریبررزن یک تنها روژوتحیتحچ بمنبممایش در کردم. شروع روژوتحیتحچ اثر پبریبررزن» «جوجههای میکردم،<br />
جمحجممل بزرگی ک سا و شدم ظاهر کلاه و دامن چندین با <strong>صحنه</strong> روی بر من بودم. آنها از یکی من و گرفت باشم<br />
داشته بمتبممرکز باید که میدانستم چون کردم، بمتبممرکز سپس باشد. شده آماده آخرش لحللححظات برای که پبریبررزبىنبىی مانند همھهممبنیبنن<br />
«ممممممنون، گفت: جاروچکی بزبمنبمم حرف کلمهای آنکه بدون که بود بالا آنچنان بمتبممرکزم و گروتوفسکی!)، (مدرسهی بىببىی<br />
من بود. ارزسمشسممند برابمیبمم جدیدم کارگردان سوی از قدردابىنبىی این بود.» همھهممبنیبنن همھهممهاش کردی. اجرا را همھهممهچبریبرز است. کافىففىی میکرد.<br />
مداخله باید کسی که بودم حرفهای قدری به گفتم، را همھهممهچبریبرز کلمهای هیچ و میکردبمیبمم، بازی بمیبمم گر بدون گروتوفسکی تئاتر در ما اینکه میکردم؛ سازگار بسیاری مسائل با را خود باید من و بودند نزدیک بسیار مردم بودند. اطرافمان در همھهممهجا بمتبمماشاچیان همھهممیشگی شاهزادهی در بمتبمماشاچی. نزدیکی مسئلهی دوب ساخته گونهای به را فضا گوراوسکی <strong>صحنه</strong>، طراح بمنبممیکردبمیبمم. نگاهشان اما میکردم، بازی آنها میان در اغلب ما که<br />
بود ساخته شکلی به را راهرو گوراوسکی همھهممیشگی، شاهزادهی و کروپولیس آ در مثلاً بود. متفاوت اجرا هر در که قرار<br />
دور فاصلهای در مردم گهان نا «نرمال» تئاتر در اما بود. نشسته بمتبمماشاچی اجرا حال در بازیگران دور تا دور باشد.<br />
سازگار جدید شرایط با تا میکردم استفاده دیگری طور هم صدابمیبمم از باید کنم. بمیبمم گر بودم مجممججبور من و داشتند بود.<br />
مشکل بسیار گروتوفسکی<br />
مبریبرراث آیبنیبننها<br />
اهمھهممیت روی بر شاید میآمد. ببریبررون چه امروزمان تئاتر دل از بود، زنده هنوز گروتوفسکی یرژی گر ا بمنبممیدابمنبمم کرده<br />
تغیبریبرر شدت به همھهممهچبریبرز اما نکنیم، نسخهبرداری سینما و تلویزیون از که میآموخت ما به همھهممیشه او میکرد. کید تا استفاده<br />
آماده و حاضر موسیقی از هرگز ما است. شده غالب تئاتر <strong>صحنه</strong>ی بر سینمابىیبىی و تلویزیوبىنبىی بازیگری امروز و است استفاده<br />
آمادهای و حاضر چبریبرز هیچ از ما میکردبمیبمم. خلق را صداها ما میساختیم، را موسیقی خودمان ما بمنبممیکردبمیبمم. باشد.<br />
اینها از عاری باید تئاتر که بود معتقد گرتوفسکی بمنبممیکردبمیبمم. بمنبممیکرد.<br />
صحبت صراحت و دقت این به او مانند هیچکس که میکنیم قول نقل او از همھهممه این خاطر این به ما میکنم فکر که<br />
هنگامی است. اندک بسیار میکنند درک را او تکنیکهای که کسابىنبىی تعداد که چند هر است، قوی بسیار هنوز او تاثبریبرر شکلی<br />
به را گروتوفسکی تکنیک که میدیدم را کسابىنبىی اغلب میشدم، حاضر تئاتری رقابت یک در داور عنوان به هب و بود صرتحیتحح و روشن کاملاً آموزشهایش در گروتوفسکی کرد. مقابله فریبهابىیبىی چنبنیبنن با باید میکنند. دنبال سطحی آموختهام.<br />
او از همھهممه این که است خاطر همھهممبنیبنن !43
بمتبممرین<br />
ما بمنبممیگذاشتم. بمتبممرین را اسمسسممش بمنبممیکردم، بمتبممرین ساعت پنج چهار روزی گر ا من شدهاند. تنبل همھهممه امروز پایانش<br />
روی ساعتها میکردبمیبمم، بمتبممرین را همھهممیشگی شاهزادهی که هنگامی بمنبممیکردبمیبمم. قطع را کارمان وقت هیچ میکردبمیبمم. اشتباه<br />
کجا بود، خوب کار کجای که مینوشتم و برمیداشتم قلم من میدیدبمیبمم. را همھهممدیگر بمتبممرین هر از پس کردبمیبمم. کار دقت<br />
لحللححظه هر در که بود جدی کاری میکرد. قضاوت را ما اجرای همھهممواره گروتوفسکی بود. شده خارج خط از کجا و بود باشید،<br />
شجاع باید بازگشتم. پیشبنیبنن کار شیوهی به من وایدا، آندره ساختهی کاتبنیبنن فیلم در کار حبنیبنن در میطلبید. بالابىیبىی است<br />
ممممممکن شد. خواهد ختم کجا به صحبت این بمنبممیدانید میکنید، صحبت کسی با وقبىتبىی بمنبممیدانید. که وقبىتبىی خصوصاً هب است ممممممکن که کرد پیشبیبىنبىی میشود بگبریبررد، خود به ذهن در احتمالىللىی شکلی میتواند کرد، پیشبیبىنبىی را پایانش بتوان باشید،<br />
داشته بىببىی خو مبنتبنن گر ا باشید، شجاع گهگاهی گر ا اما همھهممبنیبنن. فقط اما رسید، خواهد نظر به چطور باشد، ترتیب چه بداههپردازی<br />
از کارمان در ما بله، بود. خواهد چگونه پایان که بدانید نیست لازم آنگاه باشید، داشته کافىففىی بمتبممرکز گر ا نبود.<br />
میکنند فکر جوانها برخی که سادگی این به اما کردبمیبمم، استفاده !44
بداههپردازی<br />
و سینما کردم.<br />
بازی زانوسی کریستف کارگردابىنبىی به دیوار پشت نام با شد، ساخته لهللهھستان در که بداههای فیلم بجنبجخستبنیبنن در من را<br />
فیلم ابتدای گفتگوی اصلی موضوعات ما داشت. جاز به شبیه روندی و کردبمیبمم فیلمبرداری روز نه در را فیلم این آغاز<br />
به میافتاد، اتاق مکبىثبىی گر ا میافتاد. اتفاق زمینه همھهممان در باید میگرفت، شاخوبرگ گفتگو گر ا و داشتیم بآ در ماهی یک من مثلاً مییافت. بجتبجحقق میکرد فیلمبرداری دورببنیبنن که زمان همھهممان در گفتگوها از برخی بازمیگشتیم. چیه؟»<br />
میپرسید:«این من از لهللهھستابىنبىی بزرگ بازیگر زاپاسیوتحیتحچ، زبگینیف مقابلم بازیگر داشتم. ماهیه.<br />
یه ‐خوب، میکنه؟<br />
چیکار ‐اوبجنبججا میکنه.<br />
‐شنا دیالوگ<br />
اشکال دقیقترین از یکی بىیبىی بداههگو بمیبمم، بگو صادقانه اما ندارد. فایدهای هیچ پیش از دیالوگی چنبنیبنن نوشبنتبنن و<br />
هدف که بدانید و باشید آماده باید داد. ابجنبججام دیالوگ گفبنتبنن برای فقط و جزء به جزء آمادگی بدون را آن بمنبممیتوان است. کجا<br />
از و شوید وارد کجا از برسانید، پایان به چطور و کنید شروع چطور که بدانید باید چیست. بداههپردازی کارکرد شوید.<br />
خارج سیاه<br />
فیلم —یک دیوار پشت فیلم در بگویید. نه باید است، لازم واقعاً که جابىیبىی که است این هبرنبرر مهم قوانبنیبنن از یکی باشم.<br />
نداشته دوستش که باشد لباسی باید کردم فکر بجببجخرم. لباسی چه که میکردم فکر این به باید سفید— ات میتوابمنبمم میکرد، بد را حالمللمم که ک وحشتنا لباس آن با که کردم فکر کردم. فکر دوختش و اندازه رنگ، دربارهی به<br />
زیبا که دارد دوست زبىنبىی هر چون باشم؛ وفادار مبنتبنن به دارد، بدی حال که شخصیتم بازی در است ممممممکن که جابىیبىی بنجل.<br />
کیفدسبىتبىی یک و ارزان خز کت ک، وحشتنا چکمههای پوشیدم: بود آزاردهنده برابمیبمم که چبریبرزی هر من بیاید. نظر خودم<br />
کلام، یک در کنم. چه آن با بمنبممیدانستم واقعاً چون بمنبممیکردم، استفاده کیفدسبىتبىی از وقت هیچ معمول طور به هم<br />
مقابلم بازیگر و بود گرفته قرار تنگ و بسته مکابىنبىی در <strong>صحنه</strong> بهعلاوه، دادم. قرار ممممممکن وضعیت بدترین در را خجالت<br />
طبیعی طور به کنم. بازی نبودم مجممججبور اصلاً پس بودم)، ناشناس من زمان آن (در بود زاپاسیوتحیتحچ مشهور، بازیگر کنم.<br />
فکر حالابمتبمم یا نقشم به که نداشتم وقت اصلاً و شدهام گم میکردم احساس بودم، ناراحت میکشیدم، بود.<br />
شده خواسته سناریو در بود، شده باعث را اینها همھهممهی که موقعیبىتبىی که:«اَه!<br />
کردهاند فکر خود پیش حتماً کردم. دعوا خواب لباس یک سر بر خانوادگی، زندگی دیگر، فیلمی در نه<br />
اما درست، بود، فاسد زبىنبىی میکردم، بازی که شخصیبىتبىی خوب، گروتوفسکی!» بازیگر عجیبغریب! کوموروفسکای فکر<br />
خاطر همھهممبنیبنن به باشد. تصادفىففىی باید شود، دیده است قرار گر ا دهد. نشان را عریانش پاهای راحبىتبىی به که آنقدر تعیبنیبنن<br />
را نقش حقیقت که است ریزی جزئیات چنبنیبنن بلغزد. پایبنیبنن خوابمببمم لباس بگذارم نشسبنتبنن هنگام میتوابمنبمم که کردم اب کار سالها از بعد هستم. بىببىیاهمھهممیت و کوچک ظاهر به جزئیات سر بر دعوا آمادهی همھهممیشه من که است همھهممبنیبنن و میکند درآید.<br />
پرواز به آزادانه بتواند تا کنم کمک بجتبجخیلم به باید که میدابمنبمم گروتوفسکی، نیازی<br />
بدلکار به کار این برای اما هستم ساله ٧٢ من گذراندم. اسب بر سوار را زمابىنبىی مدت تاخبنتبنن، فیلمم، آخرین در بدبمنبمم<br />
داشتم، گروتوفسکی با که بمتبممرینابىتبىی نتیجهی در دارد. یاد به را آن بدبمنبمم بزبمنبمم، پشتک میتوابمنبمم هم هنوز نداشتم. نکردم.<br />
استفاده جایگزینم بازیگر از هرگز من است. کار آمادهی همھهممیشه !45
بدن<br />
به بازگشت فکری<br />
صحیح مهارتهای او که بود این گروتوفسکی با کار مزیت بزرگترین است. آن از مهمتر ذهن اما است، مهم بدن سوالات<br />
و کنم بجتبجحلیل را مبنتبنن که آموختم من است. مهمترین میکنم فکر که تئاتر دربارهی تفکری نوع آموخت، ما به را بدبمنبمم<br />
حافظهی خصوصاً دهم، قرار دسبرتبررس در را حافظهام کنم، جستجو را خود چگونه اینکه مانند ببرپبررسم؛ درست کند.<br />
گسبرتبررده را مرزهایتان میتواند آموزگارتان آموختم. او از را اینها . و… کنم پنهان را چه و بمیبمم بگو چه را، زا بمیبمم، برو ماورا به میخواهیم چون میکنیم؟ هبرنبرری کار میگفت:«چرا کنم. کار سخت که داد یاد من به گروتوفسکی بمیبمم<br />
بگو میدهم ترجیح یا ببخشیم، بجتبجحقق را خود کنیم، پر را بیهودگیهابمیبممان و خلاءهابمیبممان تا بمیبمم، شو رها گون گونا بندهای در<br />
بىببىیوقفه تلاش و کار از روندی خوب، تئاتر است. کاری هر ابجنبججام در من ذهن چهارچوب این برسیم. کمال از حسی به است.»<br />
تاریک نقاط کردن روشن ما<br />
بدن که معنا این به نه است. حافظه ما کنم:«بدن قول نقل گروتوفسکی از دیگری سخن بگذارید نتیجهگبریبرری، برای برود.»<br />
ببنیبنن از حافظه موانع تا برد ببنیبنن از را بدن موانع باید است. حافظه خود، بدن بلکه دارد؛ حافظه ١ سمشسممارهی تئاتر‐ منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن نشریهی ‐منبع: !46
بازیگری<br />
در روانشناسی دیدگاههای بوستون<br />
دانشگاه ر.گلدشتاین، تالیا کبرتبرر د قلم: به مبریبررزانژاد<br />
شبریبررین ترجمججممهی دیگری<br />
افراد که میکنند وابمنبممود بازیگران بمنبممیشود: لازم توجه آن به که پدیدهای است، عجیب پدیدهای بازیگری است<br />
انسابىنبىی صرفاً که فعالیبىتبىی و است جهابىنبىی انسابىنبىی فعالیت یک بازیگری فریب. قصد بدون و بمتبمماشاچی لذت برای هستند، و هستیم بازیگر حدی تا ما همھهممهی بجنبجخستبنیبنن. پستانداران حبىتبىی نکردهاند، خلق بمنبممایش دیگر جانوران از —هیچیک بازی<br />
بسیاری نقشهای عمرش طول در «انسان شکسپبریبرر، قول به میآزماییم. دیگران با تعامل در را مجممجختلفی نقشهای و آنهاست خود به وابسته عموماً میکنند بازی شخصیشان زندگی طول در افراد که نقشهابىیبىی حال این با میکند». زا مجممجختلفی انواع باید بازیگران اما است. خودشان احساسی طیفهای و امیال شخصیت، بر مبتبىنبىی نقشها این بیشبرتبرر ،(٢٠٠٣ (هیولا زبجنبججبریبررهای قاتل و روسبىپبىی یک نقش ترون چارلبریبرز اخبریبرر سال چند در کنند. بازی را مرتبط غبریبرر نقشهای فناناپذیر<br />
ابرقهرمان ٢٠٠۵)، کانبىتبىی (نورث برسد نتیجه به و کند شکایت جنسی آزار خاطر به شد موفق که زبىنبىی اولبنیبنن این<br />
بمتبممام میتواند چطور کرد. بازی را ٢٠٠٣) هیولا (برای اسکار جایزهی برندهی عنوان به خودش و ٢٠٠٨) ک (هنکا را<br />
کار این که دارد غبریبررمعمولىللىی عاطفی و شناخبىتبىی مهارتهای او آیا دربیاورد؟ تصویر به واقعی شکل این به را نقشها نیا آیا است؟ بوده چه کودکیاش در مهارتها این بجنبجخستبنیبنن نشانههای است، اینچنبنیبنن گر ا و میسازد؟ ممممممکن برایش است؟<br />
آموخته بازیگری آموزش حبنیبنن در را مهارتها این آنکه یا کشاندند بازیگری آموخبنتبنن به را او که بودند مهارتها معتقدم<br />
که روانشناسی مهارتهای به سپس و میکنیم بررسی را بازیگری استعداد اولیهی نشانههای ابتدا مقاله این در نظریهی<br />
بمیبمم: میپرداز میشوند داده پرورش بازیگری آموزش در احتمالاً اساس همھهممبنیبنن بر و هستند ضروری بازیگری برای هیجانات.<br />
تنظیم و همھهممدلىللىی ذهن، !47
بازیگری<br />
روانشناسی روی بر پیشبنیبنن فعالیتهای ممممممکن<br />
را بازیگری که کلامی کردهاند—مهارتهای بمتبممرکز بازیگری از جنبه یک روی بر تنها روانشناسان حال به تا خاطر<br />
به برای بازیگران که فرامیگبریبررند را تکنیکهابىیبىی نابازیگران وقبىتبىی که کردهاند ثابت نویس» و «نویس میسازد. خود—<br />
به ارجاع و دیدگاه داشبنتبنن بالا، دقت با مبنتبنن جزئیات به میکنند—پرداخبنتبنن استفاده آن از مبنتبننشان سبرپبرردن انواع<br />
و سالهها) ٨۵ تا دانشجویان (از مجممجختلف سبىنبىی ردههای شامل پیشرفبىتبىی چنبنیبنن مییابد. ارتقا حافظهشان مهارتهای رد افراد حافظهی مهارتهای که کردهاند ابجیبججاد برنامهای نویس» و «نویس میشود. دیالوگ و بمنبممایشنامه جمججممله از مبنتبنن مجممجختلف ار داستابىنبىی مدرسه در پایبنیبنن سنبنیبنن در کودکان وقبىتبىی کردهاند ثابت دیگری پژوهشگران میدهد. افزایش را سنبنیبنن بمتبممامی داستان<br />
تنها که آنها با مقایسه در نبریبرز خواندنشان و زبابىنبىی مهارتهای نبریبرز و داستانها از آنان شفاهی درک میکنند، بازی میشود.<br />
تقویت خواندهاند را آینده<br />
در بازیگری استعداد بر کی کود دوران قرائن قلب<br />
در توانابىیبىیها این من نظر از هستند، حیابىتبىی بازیگری برای کاملاً کلامی مهارتهای سایر و مبنتبنن سبرپبرردن یاد به که این با نبریبرز<br />
کلامی مهارتهای سایر از و باشد داشته درخشابىنبىی کلامی حافظهی میتواند فرد یک بمنبممیگبریبررند. جای بازیگری رد حقیقت به و دهد ارائه <strong>صحنه</strong> روی شخصیتهای از صادقانهای و قانعکننده تصویر نتواند هم باز اما باشد، برخوردار و احساسات افکار، عمیق درک توانابىیبىی بدون هیچکس که است این اینجا در من استدلال کند. زندگی بجتبجخیلی شرایط شود.<br />
شناخته خوب بازیگری عنوان به بمنبممیتواند خود، در او هیجانات تنظیم و خلق و شخصیت یک هیجانات کودکی<br />
خاطرات خبریبرر، یا دادهاند نشان خود در را مهارتها این از نشانههابىیبىی حرفهای بازیگران آیا اینکه تعیبنیبنن برای ١١ شرکتکنندگان کردبمیبمم. مقایسه گذشته دربارهی کیفی مصاحبههای ابجنبججام طریق از نابازیگران با را حرفهای بازیگران بودند.<br />
کرده کار مجممجحلی تئاترهای در هم و آفبرادوی و برادوی در هم که بودند ابجتبجحادیه عضو و حرفهای بازیگران نفر همھهممانند<br />
زیرا کردبمیبمم انتخاب سنجشی گروه عنوان به را وکلا ما پرسیدبمیبمم. نبریبرز اخبرتبرراع ثبت وکیل ١٠ از را سوالات همھهممان نقشهای<br />
در بازی توانابىیبىی به بازیگری، خلاف بر اما دارد، نیاز بالابىیبىی کلامی مهارتهای به نبریبرز حقوفىقفىی حرفهی بازیگری، کردند.<br />
شرکت مصاحبه در ابمیبممیل طریق از یا حضوری صورت به شرکتکنندگان بمتبممام ندارد. نیازی بجتبجخیلی لاوس قبیل این از پرسشهابىیبىی با هیجابىنبىیشان حساسیت و دیگران با بىیبىیشان همھهممسو دربارهی شرکتکنندگان بمتبممام از ما شناخته<br />
حساسی بسیار فرد عنوان به آیا داشتید؟ بىیبىی همھهممسو دیگران انگبریبرزهها/هیجانات با مشخص طور به آیا کردبمیبمم: لیبق این از سوالابىتبىی پوشیدن مبدل لباس و کردن بازی نقش چون بازیهابىیبىی در آنها شرکت دربارهی همھهممچنبنیبنن میشدید؟ داشتید<br />
دوست آیا میکردید؟ بازی نقش آیا میکردید؟ خیالپردازی زیاد آیا داشتید؟ خیالىللىی همھهممبازیهای آیا پرسیدبمیبمم: را<br />
کار این خودتان یا کنید بازی نقش دوستان/خانواده مقابل در که میشد خواسته سمشسمما از آیا بپوشید؟ مبدل لباسهای اب ارتباط و کتابها کردن حفظ به بمتبممایلشان دربارهی آنها از انتها در بمنبممیکردید؟ کاری چنبنیبنن اصلاً یا میکردید پرسیدبمیبمم.<br />
همھهممسالانشان یاد<br />
به را کودکی در خیالپردازی وکلا از بیش بازیگران بودند. وکلا از متفاوت توجهی قابل و متعدد جهات از بازیگران لاکو آنها خلاف بر میآورند. یاد به را فیلمها و کتابها خیالىللىی دنیاهای در درگبریبرری از بیشبرتبرری مبریبرزان آنها میآوردند. نسبت<br />
میکردند احساس که میآورند یاد به بازیگران میآوردند. یاد به بجتبجخیل مقابل در واقعیت به را بیشبرتبرری جاذبهی همھهممبنیبنن<br />
برای بمنبممیکرد، درک را تئاتر به من اشتیاق کس میگفت:«هیچ بازیگران از یکی هستند. متفاوت خود همھهممسالان به تنها،<br />
شدند، بازیگر آینده در که کودکابىنبىی زمینهها، دیگر در مستعد کودکان همھهممانند بود.» مشکل کردن برقرار ارتباط مهارتهای<br />
باید و است تکلم مستلزم که هستند حرفهای به مشغول وکلا اینکه علبریبررغم بودند. درونگرا و خجالبىتبىی کلمات<br />
و کتابها حفظ در قویتری حافظهی کودکی در که میآورند یاد به بازیگران باشند، داشته بالابىیبىی کلامی !48
هستند<br />
قادر بازیگران که میکند ثابت و دارد همھهممخوابىنبىی (١٩٩٧) نویس» و «نویس بجتبجحقیق با یافتهای چنبنیبنن اند. داشته دهند.<br />
پرورش خود در را طولابىنبىی مبنتبننهای حفظ پیچیدهی راهکارهای در<br />
بازیگوشی به مشغول چهارسالگی سن همھهممان از بازیگران در که بود این وکلا و بازیگران میان تفاوت فاحشترین یزاب بمنبممایش و میپوشیدند مبدل لباسهای که میآورند یاد به آنها شد. حرفهشان به تبدیل بعدها که شدند کاری برای<br />
آنها میشدند. کردن وابمنبممود و کردن بازی نقش مشغول مبدل لباس بدون حبىتبىی اوقات از بسیاری و میکردند آلبومهای<br />
قسمتهای بمتبممام که میآورد یاد به بازیگران از یکی میکردند. اجرا فرصبىتبىی هر در دوستان و خانواده اعضای میآورد<br />
یاد به دیگری بازیگر است. میکرده بازی خانهشان نشیمن اتاق در را داشتند والدینش که موزیکال کمدیهای ابجنبججام<br />
قبیل این از کارهابىیبىی و میرقصیدم میکردم، بازی آینه مقابل میگوید:«در او داشت. دوست را آینه چقدر که وکیلی<br />
هیچ هستم. همھهمماهنگ] رقص [گروه کتس را در میکردم وابمنبممود و میگذاشتم هم کنار آینه دو گاهی میدادم. ندارد.<br />
یاد به کودکیاش از را حقوق با مرتبط بازیگوشیهای یا و فعالیت از شکلی چنبنیبنن دنیاهای<br />
به ورود برای زودهنگام بمتبممایلی کودکی در بازیگران که رسیدبمیبمم نتیجه این به اولیه مطالعهی این یافتههای از هک هستند فعالیتهابىیبىی همھهممان فعالیت دو این دادهاند. نشان خودشان خیالىللىی دنیای خلق نبریبرز و دیگران ساختهی خیالىللىی و کنند درک را کنند خلق باید که نقشی تا میخوانند را بمنبممایشنامه آنها شدهاند: مشغول آن به بزرگسالىللىی در بازیگران بودند.<br />
بازیگری درگبریبرر عملاً چهارسالگی سن از بازیگران علاوه، به میکنند. خلق را نقش بعد ذهن<br />
نظریهی و بازیگری از<br />
عمیق بجتبجحلیلی نیازمند تلویزیوبىنبىی برنامهی در یا فیلم یک در <strong>صحنه</strong>، روی بر نقش یک خلق سپس و درک خواندن، زندگی<br />
از اصیل درکی ابتدا میبایست شخصیت یک کشیدن تصویر به برای بازیگر است. شخصیت آن دروبىنبىی زندگی رشد<br />
خود در بىببىی خو به را ذهن» «نظریهی باید بازیگران دیگر، عبارت به باشند. داشته شخص آن احساسی و ذهبىنبىی بازیگری<br />
گبریبرری فرا احتمالاً بنابراین یابند. دست بکشند تصویر به باید که شخصیبىتبىی دروبىنبىی عملکرد به بتوانند تا دهند میشود.<br />
ذهن نظریهی از پیشرفتهای سطح دستیابىببىی به منجر زبان<br />
چهره، حالت از گاهی آ به توجه با دروبىنبىی وضعیت به بردن بىپبىی یا دقیق «خوانش» توانابىیبىی به ذهن، نظریهی اینجا در آنچه<br />
بیشبرتبرر دارد. اشاره است سوال مورد شخص اختیار در که اطلاعابىتبىی از گاهی آ و شفاهی بیان گفتار، آهنگ بدن، خصوصاً<br />
است— ذهن نظریهی نقص به مبتلا افراد و سال شش زیر کودکان بر متمرکز میدانیم ذهن نظریهی دربارهی در<br />
استثنابىیبىی مهارتهای دارای بزرگسالىللىی در که افرادی دربارهی تقریباً چشمگبریبرر، تضادی در اوتیسم. به مبتلا افراد بمنبممیدانیم.<br />
هیچ هستند دارا را ذهن نظریهی از استثنابىیبىی سطوحی یا هستند ذهن نظریهی هب یا و ذابىتبىیشان ترکیب از بجببجخشی عنوان به یا دارند، بالابىیبىی ذهن نظریهی مهارتهای احتمالاً که هستند افرادی بازیگران نظریهپردازان<br />
و شوند متفاوبىتبىی شخصیتهای به تبدیل مکرراً میبایست بازیگران هردو). (یا بازیگری آموزش وسیلهی از<br />
واقعی تصویری خلق جهت بازیگر به شخصیت دروبىنبىی افکار بجتبجحلیل و درک آموزش اهمھهممیت بر بازیگری مجممجختلف مکاتب که<br />
بود معتقد روسیه، اهل بازیگری نظریهپرداز و استاد استانیسلاوسکی کنستانتبنیبنن کردهاند. کید تا بسیار شخصیت بازیگری<br />
بىببىی مر هیگن اوتا میآید. شخصیت افکار از بازیگر گاهی آ دنبال به مستقیماً شخصیت بدبىنبىی حرکات و صدا هچ میکنند بازی که شخصیتهابىیبىی از یک هر که است پرسیده گردانش شا از که میگوید براندو مارلون چون مشاهبریبرری چنبنیبنن<br />
که است واضح کنند؟ رفتار میکند رفتار شخصیت که آنگونه که میکند تشویق را آنها چبریبرزی چه و میخواهند را<br />
افرادی بازیگری آموزش که دارد وجود هم امکان این اما میدهد. پرورش را دیگران درک توانابىیبىی آموزشی شیوهی داشتهاند.<br />
پیش از را تفکری شیوهی چنبنیبنن مهارت که کند جذب خود به !49
همھهممدلىللىی<br />
و بازیگری قرار<br />
شخصیت جای به را خود بازیگران که علت این به شاید میآموزد، را همھهممدلىللىی بازیگری که میشود گفته اغلب هک میکند تشویق را بازیگران بازیگر، پرورش روشهای از برخی میکنند. حس را شخصیت آن هیجانات و میدهند کنند.<br />
منتقل را احساسات این بجتبججربهی کننده متقاعد کاملاً شکلی به بتوانند تا کنند حس را شخصیتشان احساسات به<br />
نسبت مهربابىنبىی یا همھهممدردی از را همھهممدلىللىی تعریف، این است. دیگری هیجانات کردن حس توانابىیبىی همھهممدلىللىی، از من تعریف ذهن<br />
نظریهی اصلی عامل که دیگران احساسات درک از تعریف این میسازد. متمایز اجتماعی رفتار نبریبرز و دیگر فرد این<br />
با اما گبریبررد، صورت بمنبممیتواند احساسات درک و شناخبىتبىی دیدگاه داشبنتبنن بدون همھهممدلىللىی که هرچند است. متفاوت نبریبرز است داد.<br />
بمتبممبریبرز هم از باید را دو این حال دانشآموخته<br />
بازیگران باشند. داشته بالابىیبىی همھهممدلىللىی مشخص طور به میتوانند بازیگران که میشود فرض زیادی دلایل به رد را شخصیتشان احساسات که میبینند آموزش آمریکا) در حاضر حال بازیگر پرورش اصلی (شیوهی کتینگ متدا ی و ارزشها یادگبریبرری در کودکان به میتواند تئاتر در فعالیت که بود کرده استدلال لِوی کنند. بجتبججربه <strong>صحنه</strong> روی بر لحللححظه کنش<br />
وا بیشبرتبرر شده تربیت احساسات لوی، استدلال طبق کند. کمک احساسات» برای «مدرسهای قالب در اخلاقیات همھهممدلىللىی<br />
از لوی تعریف هرچند میشود؛ همھهممدلىللىی افزایش به منجر این که نشده، تربیت احساسات تا میدهند نشان اخلافىقفىی و احساسات باید بازیگران که آنجا از میگوید نبریبرز وردوچی میناثممممم. همھهممدردی را آن من که است چبریبرزی به نزدیک بیشبرتبرر نبریبرز<br />
مشاهدابىتبىی میکنند. پیدا همھهممدلىللىی و درک دیگران به نسبت کنند، درک و بجببجخوانند را خود اطراف بازیگران دیگر رفتار که<br />
دریافت نتل میدهند. نشان خود از بیشبرتبرری همھهممدلىللىی نابازیگران به نسبت بازیگران میدهد نشان که دارد وجود کسب<br />
را (Empathy Quotient) همھهممدلىللىی» «بهببههرهی از بالاتری امتیاز عاطفی همھهممدلىللىی سنجش در حرفهای بازیگران کردهاند.<br />
هیجانات<br />
تنظیم و بازیگری برای<br />
متناسب احساسات ابجیبججاد و خلق به قادر باید بازیگر کتینگ متدا در بهویژه بازیگر پرورش روشهای اغلب در توانابىیبىی<br />
بازیگری نظریات از بسیاری کلیدی جنبههای از یکی باشد. مشخص هیجابىنبىی واقعهی یک حبنیبنن در شخصیت لىللىی<br />
است. <strong>صحنه</strong> روی بر واقعی تصویری خلق برای فرد گذشتهی از هیجابىنبىی لحللححظات از مجممججدد استفادهی و یادآوری ١٢<br />
تا ١٠ از اندوختهای باید بازیگر هر که بود معتقد استانیسلاوسکی گردان شا از یکی و بازیگری استاد اسبرتبرراسبرببررگ، هر<br />
بتوانند باید بازیگران شود. فراخوانده نقش در استفاده برای زمان هر در بتواند که باشد داشته عاطفی حافظهی دارد<br />
حسی چه واقعی زندگی در مشخص هیجان آن که بیاورند یاد به و کنند احضار خود مشخص زمان در را هیجان به<br />
<strong>صحنه</strong> روی به رفبنتبنن از پیش را نانوشته <strong>صحنه</strong>ای اغلب بازیگران همھهممچنبنیبنن کنند. بازتولید <strong>صحنه</strong> روی بر را آن بتوانند تا باشند.<br />
داشته را <strong>صحنه</strong> روی دقائق اولبنیبنن مناسب هیجابىنبىی وضعیت تا میکنند بازی بداهه صورت را<br />
فرد احساسات کنبرتبررل و درک توانابىیبىی روانشناسان باشند. داشته سلطه هیجاناتشان روی بر باید بازیگران بنابراین گاه<br />
هیجانات که وجود این با باشد. انطبافىقفىی کمبرتبرر یا بیشبرتبرر میتواند هیجانات تنظیم روشهای مینامند. هیجانات تنظیم برای<br />
که راهکارهابىیبىی و بمنبممایند تعدیل یا و دهند تغیبریبرر را هیجاناتشان افراد که است لازم نبریبرز گاه هستند، دلپذیر و مفید میتوابمنبمم<br />
میترسم، مجممجحلهمان در سگی از من گر ا مثال، برای باشد. کارآمد نا یا انطبافىقفىی میتواند میکنند انتخاب امر این نرده<br />
پشت سگ که کنم یادآوری خود به میتوابمنبمم کنم: تنظیم شناخبىتبىی تعدیل طریق از انطبافىقفىی شکلی به را ترس این را<br />
ترس دروبىنبىی روابىنبىی ابراز ترس، سرکوب کنم. سرکوب را ترسم که است آن از انطبافىقفىیتر بسیار کنشی وا چنبنیبنن است. بمتبمماشا<br />
چندشآوری فیلم که شده خواسته شرکتکنندگان از وقبىتبىی که است داده نشان گذشته بجتبجحقیقات بمنبممیدهد. کاهش را<br />
انزجارشان داشتند اجازه که کسابىنبىی از بیش سمسسممپاتیکشان اعصاب سیستم فعالیت ندهند، نشان را انزجارشان اما کنند !50
و<br />
دارد اضطراب و سلامت بر مهمی اثرات هیجان تنظیم راهکارهای مییابد. افزایش دهند نشان صورتشان حالات در زا میبایست بازیگران که آنجا از است. مهم هیجانات سرکوب جای به پذیرش تشویق برای راههابىیبىی یافبنتبنن نتیجه در مشخصاً<br />
میبایست بازیگران کنیم فرض که است منطقی کنند، استفاده کارشان در منفی، چه و مثبت چه احساساتشان، کنند.<br />
سرکوب را آنها که است ممممممکن کمبرتبرر و بپذیرند را خود هیجانات آمریکا<br />
روانشناسی ابجنبججمن ناشر: ١)، سمشسممارهی ٣، جلد (٢٠٠٩، هبرنبرر و خلاقیت زیبابىیبىیشناسی، روانشناسی ‐منبع: نویسنده:<br />
دربارهی آموزش<br />
اثرات دربارهی را متعددی کتابهای و مقالات کنون تا او است. پِیس دانشگاه استادیار ر.گلدشتاین تالیا دکبرتبرر است.<br />
کرده منتشر کردن بازی نقش از کودکان رشد حال در درک و بجتبجخیل درک بجنبجحوهی اجتماعی، مهارتهای بر بازیگری فوق<br />
دورهی و است کرده دریافت بوستون کالجللجج از را دکبرتبررایش و کرنل دانشگاه از را خود لیسانس مدرک گلدشتاین فعالیت<br />
نیویورک در رقصنده و حرفهای بازیگر عنوان به سالها او است. گذرانده ییل دانشگاه در نبریبرز را دکبرتبررایش است.<br />
میکرده !51
نیستید!<br />
تنها سمشسمما میبرید؟ لذت استاپارد و شکسپبریبرر پینبرتبرر، کارهای از که میکنید وابمنبممود آیا گاردین<br />
روزنامهی موبىنبىی‐ لارن قلم: به مبریبررزانژاد<br />
شبریبررین ترجمججممهی که<br />
بگویید مجممججبورید کنید احساس و باشید نشسته کافه در پرحرف کارشناس یک با که است آمده پیش حال به تا حتماً دارید.<br />
دوست را بمنبممیآید خوشتان او از که بمنبممایشنامهنویسی شکسپبریبرر<br />
گلوب تئاتر جدید هبرنبرری مدیر رایس، اِما که<br />
جسورانه حرکبىتبىی طی اخبریبرراً رایس بمنبممیرود. حرفهای این بار زیر شکسپبریبرر گلوب تئاتر جدید هبرنبرری مدیر رایس، اِما سیاهپوست»<br />
و آسیابىیبىی «چهرههای از بمتبمماماً شکسپبریبرر، بمنبممایشنامههای از یکی روی بر کارش در است، کرده عصبابىنبىی را عدهای با<br />
و نکرده بسنده این به تنها اما داشتند)؛ وجود سیاهپوست و آسیابىیبىی مردم پیش سال ۴٠٠ (مطمئنم است کرده استفاده خون<br />
نیایند، نظر به اجمحجممق تا میبرند لذت شکسپبریبرر از که میکنند وابمنبممود تنها مردم از برخی اینکه بر مببىنبىی اظهاراتش تعجب<br />
موضوع این از کسی که کرد تصور میتوان مشکل است. آورده جوش به بیشبرتبرر را شکسپبریبرر طرفدار الیتهای کند.<br />
کارشناس<br />
یک گبریبرر کافه در هرگز که بدهید نشان من به را کسی بتوانید گر ا نه؟ مگر میکنند، را کار همھهممبنیبنن همھهممه اینکه برای به<br />
باهوشتر اینکه برای فقط ندارد— دوست واقعاً که میآید خوشش چبریبرزهابىیبىی از که است نکرده ادعا و نیافتاده حرّاف به<br />
احتمالاً شخص این که مطمئنم برهاند— میکند اشتباه چرا اینکه سر بر مجممججادله از را خود اینکه یا برسد، نظر و بمیبمم ندار دوست که چبریبرزهابىیبىی دربارهی دانسبنتبنن به کردن وابمنبممود برای همھهممهگبریبرر اجبار این بمنبممیرود. کافه به کافىففىی اندازهی !52
انگار<br />
که احساسی بازمیدارد: تئاتر با شدن درگبریبرر از را مردم که است چبریبرزی همھهممان دقیقاً بمیبمم ببریبرزار آن از که چبریبرزهابىیبىی یک<br />
رایس اِما اینکه فکر از عدهای ندارید. راه آن به سمشسمما که است بىپبىی کلو این انگار ندادهاید. ابجنبججام را خود شب مشق بهببههبرتبررین<br />
شکسپبریبرر بمنبممیکند فکر که است جسور قدری به که وقبىتبىی هم آن هستند، خشمگبنیبنن میکند اداره را شکسپبریبرری تئاتر که<br />
بىیبىی گو است؛ افتاده اتفاق برداشتند زالو با مقارببىتبىی بیماریهای درمان از دست پزشکان که دورابىنبىی از که است چبریبرزی است.<br />
داده قرار عده همھهممبنیبنن خشم آماج را خود سهواً رایس زا مبریبرزابىنبىی یا و قبلی اطلاعات کمبود برساند: را نکتهای میخواهد چون است، بجببجحثبرانگبریبرز عمدی شکلی به کاملاً رایس تئاترها<br />
بمتبممام برای بىببىی خو بسیار عملی اصل واقعاً این باشد. کار از لذتشان برای مانعی نباید بمتبمماشاچیان میان در خودداری وابمنبممود<br />
کشور بمتبممام در امروز میبندم شرط من است. بزرگ معضل این از کوچکی بجببجخش تنها شکسپبریبرر که چرا است— میفهمند:<br />
را اینها که میکنند ١٩٨١<br />
استاپارد تام هستید؟<br />
باهوش کافىففىی قدر به آیا استاپارد: تام کافىففىی<br />
اندازهی به «آیا عنوان با مقالهای میبینید؟ چه اول صفحهی در کنید، جستجو گوگل در را استاپارد تام وقبىتبىی میدانید آیا از<br />
نبریبرز کوتاهی ورودی آزمون باید میگبریبررد را بلیتها که راهنمابىیبىی هر بىیبىی گو کنید؟»، بمتبمماشا را استاپارد تام از بمنبممایشی که هستید باهوش «جهت<br />
باشد نوشته رویش که بىیبىی تابلو مانند کند، ارزیابىببىی سالن ورودی در بمنبممودار اساس بر را مدرسهشان بمنبممرات یا بگبریبررد، بمتبمماشاچیان شاهلبریبرر<br />
خواندن با را هوش استاپارد است، شده استفاده مقاله آن در که نقلقولىللىی در باشد». اندازه این از بیشبرتبرر باید سمشسمما قد ورود بمتبمماماً<br />
دو این میان رابطهی انگار بمنبممیدانند، حالا و کیست گونریل میدانستند این از پیش بمتبمماشاچیانش که میکند گلایه و کرده تلفیق است!<br />
واقعی اجمحجممقتر<br />
روزبهروز مجممجخاطبانش که بود کرده صحبت این دربارهی دیدهام، که بازاریابىببىی شیوههای مکارانهترین از یکی در استاپارد پیدا<br />
تبرنبرزل سطح این به مردم حال بمنبممیفهمد. واقع در بمنبممیآید، خوشش او از هرکس که کرد متقاعد را مردم که جابىیبىی تا میشوند با<br />
هستند. باهوش که کنند ثابت او به تا کنند علاقه ابراز او کارهای به پرسروصداتر دیگران از میکنند تلاش یک هر که کردهاند خوشم<br />
استاپارد تام بمنبممایشهای از من شود. رد اتوماتیک درب یک از بمنبممیتوانست شخصاً او که دیدم بار یک من اینها، بمتبممام !53
شش مدت به چانهاش که مدرسهمان در دخبرتبرری ماجرای مانند درست باشد؛ داشته سبرپبرردن یاد به ارزش بمنبممیکنم فکر اما میآید، این<br />
ارزش کسی هر بپیچاند؛ و بجببجچرخاند دستش با را آن که بود گفته او به علاقهاش مورد پسر که خاطر این به فقط بود، کبود هفته کبىنبىی.<br />
ثابت او به را خودت که ندارد را ١٩۶٠<br />
پینبرتبرر هارولد میگبریبررید؟<br />
جدی را ماجرا زیادی پینبرتبرر: هارولد بىببىی<br />
خو به طولابىنبىیتر، معنادار سکوتهای با اما اورتون جو قوی طبرنبرز بمتبممام با خانه، به بازگشت لوید، جیمی اخبریبرر بمنبممایش هب و دیدهاید را پینبرتبرر کارهای از یکی گر ا است. داده جای زیادی شوخیهای بمنبممایشنامههایش در پینبرتبرر که بود این یادآور امکان<br />
این حال این با اما هستند، سمشسمما مثل هم دیگر بسیاری نیست، مشکلی است، رسیده کند و خستهکننده نظرتان زدن<br />
بلوف راهنمای باشد. گرفته جدی حد از زیاد را پینبرتبرر نداشتید، دوست که بمنبممایشی کارگردان که دارد وجود هم و لندن شرق در سکونت به مشهور دارد؛ دوست را عشقی مثلث بمنبممیدهند: زجمحجممت خود به که کسابىنبىی برای پینبرتبرر دربارهی تکان<br />
سر خردمندانه داشت، دوست را مکث پینبرتبرر که بگویید مردم به میکند. استفاده زیاد مکث از روابط؛ داشبنتبنن زدید.<br />
هدف به تیک. دهند. تکان سر هم آبهنبهها تا باشید منتظر و دهید نیست!<br />
او مال دستی کیف شاو: برنارد جرج را<br />
شاو برنارد جرج آثار توجهی قابل مبریبرزان به که کردهام اشاره ضمبىنبىی طور به بسیاری افراد با صحبت در سالها، طی در هرگز<br />
من شاو». برنارد گفتهام:«آه، دست در نوشیدبىنبىی احتمالاً و عاقلانه قیافهای با که ترتیب این به کردهام؛ مطالعه احساس<br />
تیک. دیدهام. را من زیبای بانوی موزیکال نصفی و بار یک اما بجنبجخواندهام. را او بمنبممایشنامههای از هیچیک کیف<br />
گفتم برناردشاو دربارهی صحببىتبىی میان در بودم، نوجوان وقبىتبىی بار یک که دارم ماجرا این از هم کی وحشتنا کیف<br />
که نکرد اصلاح مرا اشتباه این کس هیچ دیدگاهتان— نوع به بسته متاسفانه، یا —خوشبختانه دستی !54
از<br />
یکی دسبىتبىی کیف که میدانست هوسمشسممند و خلاق وایلد اسکار گر ا میکنم فکر (گاهی است. وایلد اسکار از دسبىتبىی میشد؟)<br />
چه است قولهایش نقل مشهورترین بجببجخورید.<br />
را ثروبمتبممندان بجببجخواهید که میکند کاری چخوف: گریه<br />
به است نزدیک او از صحبت وقت که دارند دوست را چخوف آنقدر جهان در من علاقهی مورد افراد از برخی هب اشاره [ت.م: بجببجخورم. را ثروبمتبممندان میخواستم که کرد کاری من با و دیدهام را بمنبممایشهایش از یکی تنها من بیافتند. را<br />
ثروبمتبممندان باشند، نداشته خوردن برای چبریبرزی دیگر مردم وقبىتبىی میگوید: که دارد روسو ک ژا ژان از جمججمملهای میخورند.]<br />
به<br />
بمنبممایشی. آثار پایدارترین و بهببههبرتبررین برای حبىتبىی است، شکست یا موفقیت کنندهی تعیبنیبنن عامل خوب، تولید یک بهنبههایت در گبریبرر<br />
فرا و یادماندبىنبىی به جالب، بمنبممایشهابىیبىی ساخبنتبنن به علاقمند که —کسابىنبىی رایس مانند کسابىنبىی وجود که است علت همھهممبنیبنن برآورده<br />
هست که همھهممانگونه را نیازهایشان و کنیم درگبریبرر را مردم نکنیم تلاش ما گر ا بالاخره است. حیابىتبىی هستند— [ت.م:<br />
است. نتفلیکس با ما رقابت بمنبممیکنیم. رقابت تلویزیون با فقط امروز ما میدانید، بمیبمم؟ میخور درد چه به بمیبمم، نساز امروزه<br />
که است تلویزیوبىنبىی مجممججموعههای تولیدکننده و سیال رسانه جهابىنبىی شرکت یک (Netflix انگلیسی: (به نتفلیکس، است.]<br />
همھهممگان دسبرتبررس در اینبرتبررنت طریق از نتفلیکس برنامههای دارد. جهان کشور ١٩٠ در مشبرتبررک میلیون ٧۵ از بیش ٢۴اردیبهشت١٣٩۵<br />
!55
بازی جدی با آ گوستو بوال<br />
به قلم: د کبرتبرر ورونیکا بکسبرتبرر<br />
ترجمججممهی شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
آ گوستو بوال در ٢ می ٢٠٠٩ پس از مدبىتبىی دستوپنجه نرم کردن با بیماری سرطان خون درگذشت. همھهممسرش سیسیلیا<br />
همھهممچنان در قید حیات است و در حال حاضر مشغول فعالیت در زمینهی متدهای تئاتر سرکوبشدگان و نبریبرز سردببریبرر<br />
نشریهی آنلاین «زیر فشار» است.<br />
آ گوستو بوالىللىی که تا این حد بجتبجحسینش میکردم، مرد شاعرمسلک و سخاوبمتبممندی بود که میخندید، دربارهی بیبىنبىی بزرگش<br />
شوخی میکرد و هنگام کار تئاتر بازیگوش بود. او اساساً بجتبججسم روش خودش بود؛ بازیگوش و علبریبررغم بمتبممام مسائل،<br />
خوشببنیبنن و مثبت اندیش. هنگامی که در اواخر دههی ١٩٩٠ میلادی در انتخابات شورای شهر ریودوژانبریبررو کاندید شده<br />
بود، شعار انتخاباتیش این بود:«جرات شاد بودن داشته باشید». در ابمیبممیلهای کوتاهش به من در این سالها به<br />
زندگیاش خوشببنیبنن بود. در برزیل بود و تقریباً بازنشسته شده بود اما تا جابىیبىی که سلامت جسمابىنبىیاش اجازه میداد برای<br />
سخبرنبررابىنبىی یا برگزاری کارگاه سفر میکرد. در زمان مرگش، بازخوابىنبىی آخرین کتابش «زیبابىیبىیشناسی سرکوب شدگان» را به<br />
پایان رسانده بود.<br />
در کارگاهی که در <strong>تابستان</strong> گرم ١٩٩۶ در نیویورک برای اولبنیبنن بار او را ملاقات کردم، گروه ما او را کاملاً گیج کرده<br />
بود. از همھهممان آغاز از او بمنبممرات عالىللىی میگرفتیم و ساعات کلاس را به چبریبرزی شبیه به یک روز کامل پرکار و هیجانانگبریبرز<br />
تبدیل کرده بودبمیبمم. ما گروه درهمھهممی از فارغالتحصیلان بودبمیبمم که اغلب نیویورکی بودند اما عدهی کمی هم مانند من از<br />
راه دوری آمده بودند تا در کارگاه شرکت کنند. من فکر میکردم مسنترین فرد در آن کارگاه باشم، اما در بهنبههایت<br />
!56
و سن هم دستکم که داشت حضور آنجا در هم زبىنبىی و بودند بزرگتر ساله ٣۴ منِ از آبهنبهها از بسیاری که دیدم شگفبىتبىی متعجب.<br />
و مستعد سالههای چند و بیست از بزرگی گروه بهعلاوهی بود؛ بوال سال داشت:<br />
دوست را میدادند او به پبریبرراهنها این که حسی او میپوشید. ابریشمی پبریبرراهن کلاسهایش در روز هر بوال پبریبرراهبىنبىی<br />
بر و دادبمیبمم هدیه او به مرغوب ابریشمی پبریبرراهن یک خداحافظی هدیهی عنوان به ما <strong>تابستان</strong>. شرجی در خنک، خالىللىی<br />
صندلىللىی یک کرد: آغاز بروک پیبرتبرر شیوهی به او کردبمیبمم. امضا و نوشتیم را اسمهابمیبممان لباس مجممجخصوص رنگ با ارزانتر ما<br />
به او نشست. آن روی بر و شد وارد بعد و بمیبمم شو جمججممع آن دور به همھهممه تا ماند منتظر داد، قرار استودیو از گوشهای در است<br />
بمنبممایش حال در که دراماتیکی لحللححظهی با آیا که بود این علاقهاش مورد سوال و است تئاتر این که کرد یادآوری شده<br />
پرسیده تئاتری سوالات کردن) برقرار (ارتباط همنوابىیبىی بدون که بود این استدلالش میکنید؟ همنوابىیبىی احساس نیستند.<br />
دادن پاسخ قابل ابمیبممبىنبىی<br />
حصار هیچ که بمنبممیگنجد، کارگاه فضای در که برمیانگبریبرزد را احساسات آنقدر بوال میکردند احساس که بودند کسابىنبىی درون»<br />
«پلیس یا دروبىنبىیتر تکنیکهای که هنگامی خصوصاً نداشت، وجود میکردند آسیبپذیری احساس که آنان برای بوال)<br />
درمابىنبىی و تئاتری شیوهی آرزو— رنگبنیبننکمان کتاب در شده (ذکر میکردبمیبمم. کار را !57
بود:<br />
واسطه جسمابىنبىی تصاویر مسئلهشان که گروهی مثلاً میآمد؛ غریب بسیار نظرش به شده مطرح مشکلات از برخی که<br />
هم چقدر هر اما داشت. جای نبریبرز نئولیبرببررال سرمایهداری وسواسهای در اما بود، درون در حدی تا سرکوبگر که جابىیبىی هک رقصندهای بر مثلاً میکرد؛ برخورد احبرتبررام و توجه با موضوعات آن اثرات به بمنبممیکرد، همنوابىیبىی احساس موضوعات با هک سیاسی‐اجتماعی مسائل با بوال میکنم فکر میشد. مجممجحسوب قد کوتاه که بازیگری یا میآمد حساب به چاق میکرد.<br />
برخورد راحتتر بود بجتبججسم قابل قضا از و مجممجحسوس مشخص، آن در سرکوبگر و<br />
است گرفته قرار نقد مورد هستند او کار بجتبجخریب دنبال به که کادمیکی آ و روشنفکری جایگاه از او کارهای از بسیاری که<br />
است این مسئله است. مجممجحبوس مکان و زمان در که است مصر ی ثلاثه اهرام بىیبىی گو میشود، بررسی زوایا بمتبممامی از هک زمابىنبىی تا و دارد سازگاری توانابىیبىی او روشهای که معتقدم من است. سیال و نشده حک سنگ روی بر بوال روشهای ما<br />
به ابتدا همھهممان از او میشود. واقع مفید بسبرتبرری هر در نگبریبررند کار به خطا از مصون فرمول یک یا ابجنبججیل مانند را آبهنبهها افراد فیلیپ<br />
کرد. فکر بتوان آن طریق از که است ابزاری او کار بلکه کرد، بجنبجخواهیم دریافت دستورالعمل ما که داد هشدار انتقادی<br />
فاصلهی برای لازم شرط پستمدرن فردی گسستهی «نگاه بوال روشهای بهکارگبریبرری در میگوید آسلندر میسازد».<br />
غبریبررممممممکن را انتقادی فاصلهی که شرطی نه است، شاید<br />
آن کنندگان اجرا وقبىتبىی گرفتهاند: قرار استفاده مورد اشتباه به حد از بیش همھهممگی بوال روشهای میکنم فکر من لاوب بىببىیاطلاعند. میشود انتقادی تفکر و فاصله به منجر که سقراطی پرسشگری حیابىتبىی جنبهی و مجممجحلیشان بسبرتبرر به نسبت باشد.<br />
تئاترمان در خوب سوالات پرسیدن میبایست ما کار که بود کرده کید تا ما به بارها طرح<br />
در مشارکبىتبىی راهکاری میتواند شود، استفاده درست شرایط در و صحیح شکل به بوال روشهای گر ا حال، این با مهارتهای<br />
[ت.م: بسته مهارتهای بروز به اغلب پرسشگری این من بجتبججربهی طبق باشد. پیشرفت و آموزش برای مسائل برنامهریزی<br />
پیش از را کنش وا میتوان آن در که فرد کنبرتبررل بجتبجحت و پیشبیبىنبىی قابل ثبات، با مجممجحیطی در عملکرد برای لازم !58
فریر<br />
دفاع مورد که مسئلهای طرح یا پرسشگری آموزش ماهیت نبریبرز و بوال مطلوب جهت خلاف که مییابد تقلیل کرد.] بجتبجحول<br />
از آن کید تا نگبریبررد، قرار استفاده مورد درسبىتبىی به سرکوبشدگان تئاتر روشهای که هنگامی میکند. عمل بود میرود.<br />
پیش فردی انطبافىقفىیِ یا دهنده بهببههبود ضرورت سوی به و شده برداشته مشارکبىتبىی اجتماعی راه<br />
به رسیدن که است این او کار که چرا تسهیلگر]، مقابل [در است «دشوارگر» جوکر که میکرد استدلال بوال دیگر<br />
عبارت به سازد. غبریبررممممممکن شده مطرح مشکلات برابر در را بیهوده یا بىیبىی» «جادو افتادهی پا پیش و ساده حلهای که<br />
بود شورابىیبىیمان تئاتر مجممجختلف آثار جوکر عنوان به و داشت دوست را بودن جوکر بوال است. انتقادی تربیت ابزار جوکر مشکلات<br />
با برخورد جدید راههای و میکرد بمنبممایان بازیگران و بازیگر‐بمتبمماشاچیان با تعامل در را بازیگوشش خودِ او تصویر<br />
تنها خواندهام، او دربارهی که کادمیکی آ نوشتههای بمتبممام خلاف بر خود ذهن در من میکرد. امتحان را قدبمیبممی دارم.<br />
یاد به را شورابىیبىی تئاتر اجرای حال در او خندان جابىیبىی<br />
(تا بىببىی جنو آفریقای به او سفر تنها داشت. آفریقا جنوب در تئاتر اجرای اشکال دیگر بر عمیقی تاثبریبرر بوال گوستو آ کار نزدیکی<br />
در روزه ده کارگاه یک برای آثارش) (مبرتبررجم جکسون آدریان همھهممراه به ١٩٩٨ سال در دارم) اطلاع من که تا<br />
موزامبیک از کنگو، تا مصر از بود؛ کرده نفوذ قاره این چهارگوشهی به آن از پیش او کار که هرچند بود، ژوهانسبورگ هستند.<br />
عمل در مداخله منتظر مجممجخاطبان و بازی آمادهی کنندگان اجرا میشود، مطرح شورابىیبىی تئاتر که همھهممبنیبنن بورکینافاسو. مفهوم<br />
است. بوده هنجار یک همھهممیشه مشارکت یا تعامل که است آفریقابىیبىی اجرابىیبىی سنتهای به شبیه شورابىیبىی تئاتر ماهیت سپ میکند. روشن جلسه یک در را نکتهای داستان روایت که جابىیبىی آشناست، نبریبرز مسائل دربارهی بجببجحث برای شورا نبود.<br />
سادگیها این به مسائلشان که چند هر پذیرفتند، سادگی به را بوال روش آفریقابىیبىیها که گفت میتوان !59
دیده<br />
جا همھهممه بوال تاثبریبرر میکنم، فکر هستم آشنا آن با که بىببىی جنو آفریقای سرتاسر مجممجختلف تئاتری پروژههای به وقبىتبىی گروهها،<br />
تئاترها، از بسیاری کار اعتبار بىببىی جنو آفریقای در شورابىیبىی. تئاتر از استفاده در همھهممه از بیش احتمالاً میشود، پیشگام<br />
عنوان بجتبجحت شبکههابىیبىی آفریقا، مرکزی نواحی در دورتر کمی است. شده داده نسبت بوال به هبرنبررمندان و پروژهها برای<br />
بوال روشهای از منظم طور به سلامت و تئاتر مدبىنبىی، سوادآموزی، سازمانهای آن در که دارند وجود ارتباطات الگوهای<br />
بالا از نگاهی در میکنند. استفاده مردم زندگی از جدیدی درک ابجیبججاد و اقتصادی‐اجتماعی مسائل بررسی نوبل<br />
جایزهی نامزد بوال گوستو آ ٢٠٠٨ سال در که نیست تعجب جای پس میشود. دیده نبریبرز قارهها دیگر در مشابهببههی تئاتری<br />
میان در دشوار و عجیب فضای در که کسی ببینم؛ را او شدن برنده که میشدم خوشحال بسیار شخصاً من شد. زا بیش برمیداشت. گام نیست شده نسخهپیچی که آموزشی و نیست خشونتآمبریبرز که کنشگریای نیست، ادبیات که میسازد.<br />
انسان را ما که باشد بازیگوشانهای جدی فضای گرامیداشت میتوانست جایزه این همھهممه، یک<br />
سمشسمماره تئاتر‐ منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن نشریهی ‐منبع: نویسنده:<br />
دربارهی بوده<br />
بىببىی جنو آفریقای در تئاتر طریق از شهری اطراف و روستابىیبىی آموزش در کاربردی تئاتر پژوهشگر بکسبرتبرر ورونیکا دکبرتبرر دانشگاه<br />
در حاضر حال در و بازگشته انگلستان به بىببىی جنو آفریقای در عالىللىی مقاطع در تدریس سال ٢٠ از پس او است. است.<br />
تدریس و پژوهش به مشغول وارویک !60
باشیم!)<br />
باید (ما بود؟ خواهد تئاتر مدافع دبجیبججیتال عصر در کسی چه هاتاوی<br />
برَد : قلم به مبریبررزانژاد<br />
شبریبررین ترجمججممهی نویسنده:<br />
دربارهی در<br />
این از پیش وی است. مشغول حرفه این به که است سال بیست به نزدیک تئاتر، حرفهای منتقد هاتاوی برد مقننهی<br />
شاخهی در سال سی مدت همھهممچنبنیبنن او بود. کرده اندازی راه را تئاتری جامعهی ملی صدای سی دی واشینگبنتبنن بر<br />
را اجرابىیبىی کمیتهی معاون سمسسممت آمریکا تئاتر منتقدان ابجنبججمن در کنون هما وی است. بوده کار به مشغول فدرال دولت دارد.<br />
عهده شدم<br />
تئاتر نقد وارد من هستم. تئاتر عاشق و تئاتر به معتاد تئاتر، کارشناس یک من تئاتر، خوب منتقدان بیشبرتبرر همھهممچون دوست<br />
که بمنبممایشهابىیبىی کنم کمک مجممجخاطبان به و کنم جمحجممایت را کیفیت با تئاتر تا کنم، خبرببرررسابىنبىی خوب کارهای دربارهی تا کنند.<br />
پیدا را خود دلحللحخواه مجممجخاطبان که کنم کمک بمنبممایشها به و بیابند را دارند پشتیبان<br />
همھهممواره بزرگ منتقدان هستیم. تئاتر خود و تئاتری جامعهی منافع مدافعان اغلب تئاتر منتقدان عنوان به ما هستند.<br />
تئاتر کیفیت اهمھهممیت همھهممانند بهنبههاد یک عنوان به تئاتر اهمھهممیت مسئلهی گوتنبرببررگ<br />
توسط اروپا به چاپ ماشبنیبنن معرفىففىی زمان از کمی دست که است گذاری حال در متمدن جهان که همھهممچنان امروز، ماست.<br />
صدای نیازمند پیش از بیش تئاتری جامعهی منافع ندارد، نآ در که گهابىیبىی وبلا و وبسایتها تلویزیون، و رادیو مجممججلات، روزنامهها، طریق از مردم عموم به دسبرتبررسی خاطر به ما مالکیت<br />
بر کم حا قوانبنیبنن تغیبریبرر که دورابىنبىی در میتواند که هستیم صدابىیبىی بهببههبرتبررین نباشیم، صدا تنها گر ا مینویسیم، کند.<br />
مطرح را تئاتر منافع است، راه در بیشبرتبرری تغیبریبررات یقبنیبنن و قطع طور به و است بررسی مورد معنوی !61
بجتبجحلیلهابمیبممان<br />
در و باشیم کوشا ببنیبننالمللممللی عرصهی در نبریبرز و خودمان ملت قانونگذاری روند پیشروی بر نظارت در باید ما به<br />
را آن یا و کند کمک تئاتری خلاقیت آیندهی به میتواند که را مسائلی بتوانیم تا باشیم هوشیار رویدادها این از را<br />
کم حا قدرت و مردم عموم بلکه تئاتری جامعهی تنها نه توجه صراحت، با باید ما کنیم. شناسابىیبىی بکشاند دشواری کنیم.<br />
جلب بجتبجحلیلمان و توجه بمثبممرهی سوی به قضات<br />
قانونگذاران، عنوان بجتبجحت سرمایهداری منافع حفظ برای عالىللىی حقوق با مدافعبنیبنن از لشکری که باشید داشته یاد به با<br />
مدافعابىنبىی هم جدید برنامهی یا اخبرتبرراع هر برای شد. خواهند عمل وارد دبجیبججیتال تغیبریبرر حال در عصر در ضابطبنیبنن و قدبمیبممیتر<br />
فناوریهای همھهممانند نو فناوریهای و جدید ژانرهای کشید. خواهند صف بلند اندازه همھهممان به صدابىیبىی اما کمبرتبرر حقوق داشت.<br />
خواهند را خود مدافعان یک هر شده خارج دور از تازه و گذار<br />
دوران در که کسابىنبىی دارند؛ آن منافع به زیادی توجه که است سخنگویابىنبىی داشبنتبنن شایستهی هم و نیازمند هم تئاتر است.<br />
تغیبریبرر سرعت افزایش و اساسی تغیبریبررات دوران دوران، این باشد. آن صدای چنیبىنبىی این این<br />
در جهان چقدر گرفتیم. را ازدواجمججممان سالگی وهشت سی جشن همھهممسرم و من است. شگفتآور تغیبریبرر سرعت را<br />
ویندوز مایکروسافت نه و داشت وجود اپل کامپیوتر نه کردبمیبمم ازدواج که زمابىنبىی است! کرده تغیبریبرر سال سیوهشت بافىقفىی<br />
اسپم ابمیبممیل بمنبممونهی اولبنیبنن پیدایش تا سال دو هنوز و نداشت وجود اینبرتبررنت مرورگر عنوان به چبریبرزی بود، کرده عرضه بود.<br />
مانده ما<br />
برگردانند، عقب به را چاپ پرس دستگاه اخبرتبرراع نتوانستند ١۵ قرن صومعههای در نسخهبرداران که همھهممانگونه اما بازگردانیم.<br />
عقب به را آن نوظهور فناوریهای از یک هیچ یا اینبرتبررنت کامپیوتر، اخبرتبرراع بمنبممیتوانیم هم بهنبههاد<br />
است. تغیبریبرر حال در هم آن متقاضی مجممجخاطبان و معنوی مالکیت بازار نیست. تغیبریبرر حال در پدیدهی تنها فناوری اما میکند.<br />
سازگار را خود ترتیب همھهممبنیبنن به هم تئاتر خلاقان<br />
کوچک، جوامع کمپابىنبىیهای اقتصادی، عظیم واحدهای دربرگبریبررندهی تئاتر نیست. یکپارچه پدیدهای تئاتر با<br />
اینها از یک هر است. ترکیب و همھهممکاری کت، شرا اشکال بمتبممام نبریبرز و اندک حبىتبىی مجممجخاطبىببىی جذب تکاپوی در انفرادی دارند.<br />
نبریبرز مشبرتبررکی منافع گسبرتبرردهتر جامعهی در خود، منافع مجممججموعهی داشبنتبنن وجود هچ بزرگ جامعهی آن از ما مجممجحلی بجببجخش کم دست ببینند تا مینشینند تاریک سالنهای در شب هر که ما از دسته آن میشوند<br />
جمججممع سمسسممپوزیومها و فستیوالها در خود درک حیطهی گسبرتبررش برای گاهی از هر که —همھهممانها است کرده تولید کنند.<br />
ارائه را است زمانه مقتضای که تعیبنیبننکنندهشان نظرات تا دارند قرار بىببىیهمھهممتابىیبىی موقعیت در — نه<br />
میشدند، شناخته اثر خالق عنوان به نسخهبرداران داد، رخ چابىپبىی ارتباطات در گوتنبرببررگ توسط که انقلابىببىی از پیش که<br />
بود چنبنیبنن این و بود کارآمد نا وضوح به جدید واقعیت در چبریبرزی چنبنیبنن میکرد. رونویسی نسخهبردار که کلمابىتبىی مولف رسیدبمیبمم.<br />
کبىپبىیرایت یا تالیف حق شناسابىیبىی به ممممممکن<br />
تالیف حق مالک عنوان به مولف مفهوم که باشیم متوجه باید ما هستیم. روبرو دیگری جدید واقعیت با ما حال باشد.<br />
بىببىیفایده است کنبرتبررل غبریبررقابل جز هرچه و شفاف سریع، همھهممهگبریبرر، کردن کبىپبىی که دنیابىیبىی در است و<br />
است ممممممنوع اجرا از فیلمبرداری شود گفته مردم به است نیاز که کردند احساس بار اولبنیبنن برای تئاترها که دورابىنبىی از بیاید<br />
بازار به گوگل عینکهای شبیه چبریبرزی که زمان آن بمنبممیگذرد. زیادی زمان کنند خاموش را همھهممراهشان تلفنهای باید کرد؟<br />
خواهند چه آنگاه است، چبریبرزی کردن ضبط حال در کسی فهمید نتوان حبىتبىی که توسط<br />
میتواند بمنبممایش، یا خطابه یا <strong>صحنه</strong> یا موسیقی قطعهی چه اثر، یک اجراهای بمتبممام آن در که جدیدی عصر در البته توسط<br />
که چبریبرزی عنوان به «رکورد» ایدهی برای پایابىنبىی بمنبممیتواند این آیا شود، حفظ و ضبط است آن شاهد که فرد هر باشد؟<br />
است شده بجتبججربه نسخه یک از نفر میلیونها یا هزاران !62
خواننده<br />
بازیگر، اجرای یا <strong>صحنه</strong>— یا ترانه مبنتبنن خطابه، یا —موسیقی کار زیرین لایههای با میتواند چطور تالیف حق بسیار<br />
بمنبممایشنامهنویس یک دیدگاه از که است سوالابىتبىی اینها بیاید؟ کنار طراحان کار درآوردن بمنبممایش به یا نوازنده، یا کبىپبىیرایت<br />
شامل اندازه همھهممان به کامپیوتری برنامههای اینها، همھهممهی با است. کامپیوتری برنامهی یک نویسندهی از متفاوت بمنبممایشنامهها.<br />
که میشوند بر<br />
تصمیمات تاثبریبرر چگونگی ضابطبنیبنن— و قضات قانونگذاران، —و مجممجخاطبان به باید تئاتر سخنگویان عنوان به منتقدان دهند.<br />
توضیح را تئاتر روی بمیبمم،<br />
برو پیش جدیدی مفهوم سوی به که فرارسیده آن زمان میگوید که دارد وجود جدیدی پذیرش مورد واقعیت بهنبههاد<br />
منافع مدافع کسی چه اما کرد. پردهبرداری انسانها فکری تبادل برای جدیدی ظرفیت از گوتنبرببررگ که زمابىنبىی همھهممانند ما!<br />
بود؟ خواهد جدید مفاهیم گسبرتبررش دوران در تئاتر سخنگویان<br />
عنوان —به تئاتر منتقدان ما بیابجنبججامد، پیشرفت به امیدوارم که جدید مفهومی برای جستجو با همھهممزمان تاثبریبرر<br />
از بجتبجحلیلمان در نبریبرز و قوانبنیبنن در پیشنهادی وسیع تغیبریبررات معایب و مزایا از خود ارزیابىببىی در باید تئاتری— جامعهی کاملاً<br />
که آن مگر نیستم، پایبند مشخصی مفهوم هیچ به شخصاً من باشیم. دقیق جامعه و فناوری در گسبرتبررده تغیبریبررات اخبرتبرراعات<br />
بتواند که باشد انعطافپذیر آنقدر میبایست مفهومی چنبنیبنن باشد. امروز پایان به رو دوران نیازهای با متناسب دهد.<br />
جای خود در را میآمده سمشسممار به غبریبررممممممکن کنون تا که کارهابىیبىی و نشده تصور کنون تا که نوآوریهابىیبىی و کبىپبىی<br />
و نسخهبرداری مفهوم که چرا باشد، نسخهبرداری اساس بر نباید قطعاً که میدابمنبمم اما باشد، باید چه قطعاً بمنبممیدابمنبمم با<br />
رایت کبىپبىی یا تالیف حق برای جایگزین بهببههبرتبررین باید احتمالاً جدید مفهوم که است این من ظن است. نابودی به مجممجحکوم نه<br />
و استفاده جهت فکری مجممجحصول یک تولیدکنندهی قبال در را جبرببرران ضرورت مفهوم این باشد. استفاده» «حق عنوان میکند.<br />
ابجیبججاب آن کردن کبىپبىی صرفاً جدالىللىی<br />
خلوص— و اندازه مجممجحتوا، چه و باشد بجتبججاری ارزیابىببىی —چه میشود تعریف چطور استفاده این اینکه تعیبنیبنن تئاتری<br />
جامعهی منافع شدن گم مانع میبایست میان این در ما بود. خواهد اقتصادی و فرهنگی ابرقدرتهای میان بزرگ بمیبمم.<br />
شو نبرببررد این از برخاسته ک گردوخا در بهنبههضبىتبىی<br />
به تبدیل و بجتبجخریب که کبىپبىیرایت غبریبررمرسوم حاضر حال در الگوی برای هدف دو واقع در که باشید داشته یاد به از<br />
هیچیک هبرنبررمندان. کار بمثبممرهی از جمحجممایت و حفظ و هبرنبرر برانگیخبنتبنن داشت؛ وجود است شده هبرنبرری و ادبىببىی سرقت علیه این<br />
از یک هر که هنگامی اما نیستند. بد یا خوب تئاتر برای خود خودی به ببرببررند سر به تعادل در که جابىیبىی تا اهداف این کنند.<br />
وارد تئاتری خلاقیت هدف به جدی آسیبهای که دارند را این توانابىیبىی شوند، غالب دیگری بر دو نرق ابتدای در آمریکا کبىپبىیرایت میگوید:«قانون تالیف» ناحق و «حق فوقالعادهی عنوان با کتابش در وایدهیاناتان سیوا هک توازن این به بجببجخشیدن بهببههبود برای تلاش در اما کرد، تغیبریبرر تولیدکنندگان هزینهی به و مصرفکنندگان نفع به بیست جا<br />
این در البته برگردانند.» عکس حالت به را قانون بدنهی سخاوبمتبممندانه شدند موفق مسئولان بود، تولیدکننده علیه هک شرکتهابىیبىی یا افراد فقط نه و میشود خلاقان سایر و مولفان شامل که گسبرتبرردهایست تعریف تولیدکننده از او تعریف میکشند.<br />
یدک به را تولیدکننده عنوان است.<br />
یافته بجتبجحقق نبریبرز ببنیبننالمللممللی سطح در که آمریکا، در فقط نه قانون بدنهی در تغیبریبرری چنبنیبنن میرسد نظر به فکری»<br />
تولیدات «تارتحیتحخ را آن لوونشتاین ژوزف آبجنبجچه از بگبریبررند؛ درس گذشته از باید تئاتر، سخنگویان عنوان به منتقدان کار<br />
به را آبهنبهها جابز استیو و گیتس بیل از پس دوران در باید که دارد وجود گوتنبرببررگ از پس دوران از درسهابىیبىی مینامد. بمیبمم.<br />
گبریبرر به<br />
نیازی کنیم، کنبرتبررل را استفاده گر ا که کنیم تشویق تئاتر خاطر برای را مسئله این شناسابىیبىی و پذیرش باید ما یک: بر<br />
را کنبرتبررل گر ا پس است. مسئله قلب درآمد کسب برای معنوی مالکیت از استفاده بالاخره نیست. برداری کبىپبىی کنبرتبررل !63
و<br />
یافت خواهد افزایش بودن موثر توانابىیبىی است— پیگبریبرری و شناسابىیبىی قابل بیشبرتبرر که دهید—فعالیبىتبىی قرار استفاده روی شد.<br />
خواهید دیده منطقیتر و معقولتر مصرفکننده جمججمماعت نظر از نسبت<br />
لازم سرعت با بمنبممیتواند قانوبىنبىی هیچ وجه هیچ به میدهد، رخ فناوری در سریعی تغیبریبررات چنبنیبنن که عصری در دو: حقوفىقفىی<br />
مفهوم که هنگامی میبایست تئاتر خاطر برای ما دهد. نشان کنش وا کارکرد شیوهی یا مجممجحتوا در جدید مفاهیم به بمیبمم.<br />
درآور صدا به را خطر زنگ میگبریبررد، پا معنوی مالکیت جدید حقوفىقفىی بمیبمم رژ رشد روند در انعطافناپذیری و کارآمد نا از<br />
معنوی مالکیت مدت طولابىنبىی جمحجممایت در آنها از برخی نفع که دارد بر در عناصری بهنبههاد یک عنوان به تئاتر سه: باید<br />
یقیناً اما بمیبمم، بگبریبرر را آنها از یک هیچ جانب که نیست نیازی مدت. کوتاه جمحجممایت در دیگر برخی نفع و آنهاست طبق<br />
دیگر) سال چهارده برای بمتبممدید (قابل سال چهارده از زمان طول در کبىپبىیرایت جمحجممایت دوران کنیم. فراهم را تعادلىللىی سپ سال ٧٠ یعبىنبىی آن فعلی مبریبرزان به ١٧٠٩]، کبىپبىیرایت قانون [یا انگلستان ١٧١٠ مصوبهی یعبىنبىی کبىپبىیرایت قانون اولبنیبنن آزادانه<br />
اقتباس یا تولید برای بیشبرتبرری کارهای میخواهند که آنها منافع نقطه کدام در است. یافته افزایش مولف مرگ از میرسد؟<br />
تعادل به ببرببررند سود است شده خلق قبلاً که کاری از میخواهند که آنها منافع با باشد دسبرتبررس در ژانرها<br />
بمتبممامی برای معنوی مالکیت از جمحجممایت دورهی که دارد وجود دلیلی آیا کنیم: مطرح را پرسش این باید ما چهار: رقص<br />
یک برای نقاشی، یک و بمنبممایشنامه یک برای فیلم، یک و آهنگ یک برای باید جمحجممایت سالهای تعداد آیا باشد؟ یکی حرکات،<br />
طراحی <strong>صحنه</strong>پردازی، نویسی، ترانه نویسندگی، مانند تئاتری کار یک مجممجختلف جنبههای برای یا و شعر یک و لزوماً<br />
اندازه یک میآید، میان به خلاقیت پای که هنگامی باشد؟ یکی غبریبرره و تصویر و صدا طراحی نورپردازی، <strong>صحنه</strong>، نیست.<br />
همھهممه متناسب ارزسمشسممند<br />
جامعه برای این آیا شود؟ تعیبنیبنن آن ژانر توسط میبایست تنها جمحجممایت دورهی چرا ببرپبررسیم باید همھهممچنبنیبنن ما پنج: پیدا<br />
بیشبرتبرری مجممجخاطب که کاری آیا باشد؟ آن از استفاده با مرتبط گونهای به معنوی مالکیت از جمحجممایت دورهی که بود بجنبجخواهد است<br />
بوده موفق کمبرتبرر که کاری آیا شود؟ جمحجممایت است خورده شکست مجممجخاطب یافبنتبنن در که آن از بیشبرتبرر باید است کرده منتقدان<br />
ما —یعبىنبىی تئاتر سخنگویان کند؟ مهیا برایش دیگری فرصت قانون گر ا داشت بجنبجخواهد بیشبرتبرری موفقیت شانس کم<br />
حا قدرت و عموم نظر و سمسسممع به را نتیجه سپس و کنیم بررسی دقت به تئاتر بهنبههاد بر را تغیبریبررابىتبىی چنبنیبنن تاثبریبرر باید — برسانیم.<br />
اولیه<br />
کبىپبىیرایت قانون است. شده افزون نبریبرز جمحجممایت قابل مصادیق است، یافته افزایش جمحجممایت مدت طول که همھهممچنان شش: جمحجممایت<br />
قرنها طول در میشد. مطبوعات و کتابها شامل آمریکا کبىپبىیرایت قانون اولبنیبنن میشد. کتابها شامل تنها (١٩۶۴)<br />
کامپیوتری برنامههای (١٩١٢)، فیلم (١٨٩١)، موسیقی (١٨٧٠)، مجممججسمهها و طرحها نقاشیها، به کبىپبىیرایت قایقها<br />
بدنهی طراحی حبىتبىی یافتند. قانون در را خود جای ١٩٧١ سال در نبریبرز شده ضبط صداهای و است شده داده بسط با<br />
مرتبط فکری تولیدات از دستهبندی کدام گرفتند. جای قانون در کاربردی» «آثار عنوان به ١٩٩٨ سال در نبریبرز رد را موجود مزایای و معایب باید تئاتر منتقدان میبرد؟ بهببههره آنها خروج یا سمشسممول از کسی چه و است تئاتری جامعهی بمنبممایند.<br />
ارائه است، مطرح قانون پوشش گسبرتبررهی در تغیبریبرر که هنگامی حقوق<br />
دیگر انواع به باید ما است، جریان در معنوی مالکیت جمحجممایت جدید مفهوم برای جستجو که حالىللىی در هفت: کنیم.<br />
توجه باشد سودمند تئاتر برای میتواند که جنبههابىیبىی برای مالکیت حقوق<br />
در آبجنبجچه همھهممانند مالکیت] از انصراف [یا «اِعراض» مفهوم است، دقیق توجه شایان که جنبههابىیبىی چنبنیبنن از یکی رگ ا اما میدهد. دست از را مال این بر خود سلطهی حق کند، اعراض خود مال از کسی گر ا است. میشود دیده اموال آن<br />
از استفاده از ممممممانعت بر او حق دارد، وجود کبىپبىیرایت جمحجممایت که زمابىنبىی تا بگذارد، بلااستفاده را معنویاش اموال کسی بود.<br />
خواهد پابرجا !64
اما کارهابىیبىی با شیوهی هبرنبرری همھهممکاری جمججممعی مانند تئاتر چه؟ دراینجا اغلب بسیار مشکل یا غبریبررممممممکن است که حبىتبىی کسی<br />
که مالک کبىپبىیرایت است —یا فکر میکند که مالک است— بداند که این حق را با چه کسابىنبىی شریک است و ا گر<br />
بجببجخواهد خود به تنهابىیبىی از آن استفاده کند یا اجازهی استفاده از آن را به دیگران بدهد، به چه کسی باید رجوع کند.<br />
آیا این منطقی نیست که در قانون این امکان فراهم آید که هرکس بجببجخواهد از کاری قدبمیبممی اما بجتبجحت جمحجممایت کبىپبىیرایت<br />
استفاده کند، بتواند پس از تلاشی صادقانه برای تعیبنیبنن دارندگان حقوق از آن استفاده کند؟ منظورم این نیست که<br />
استفاده کنندگان جدید حق امتیاز کار را نبرپبرردازند؛ بلکه تنها این مسئله که نشان دادن مبریبرزان مشخصی از تلاش —از<br />
روی وظیفهشناسی— از برآورد خسارات جلوگبریبرری میکند. حق امتیاز میتواند در صورت «احیای کار» با برپابىیبىی چبریبرزی<br />
شبیه به «دیوان امتیازات حق تالیف» —برای تعیبنیبنن نرخ امتیازات در چنبنیبنن مواردی— تعیبنیبنن شود.<br />
————<br />
در بازگشت به ابتدای بجببجحث، نگاهی داشته باشیم به آبجنبجچه تغیبریبررات دبجیبججیتال با دنیای منتقدان تئاتر کرده است.<br />
زمابىنبىی تشخیص اینکه چه کسی منتقد است و چه کسی منتقد نیست بسیار ساده بود— والبرتبرر کر یک منتقد بود، بروکس<br />
اتکینسون یک منتقد بود. این را میدانیم چون آنها برای نقدهایشان از سوی آنها که چاپشان میکردند حقوق<br />
دریافت میکردند. آنها منتقدان حرفهای بودند.<br />
اما آن روزها ظاهراً بجببجخشی از گذشتهاند: با بجتبجحلیل رفبنتبنن پوشش تئاتر در صنعت روزنامهنگاری در حال بجتبجحلیل، در دورابىنبىی<br />
که روزنامهها و مجممججلات همھهممانند رسانههای دیگر در شهرهای عمدهی سرتاسر جهان پدیدهی «بجتبججملابىتبىی» استخدام بمتبمماموقت<br />
منتقد را کنار گذاشتهاند.<br />
آیا ما در پایان عصر نقد تئاتر به عنوان یک حرفه هستیم؟ آیا ممممممکن است در آیندهی دبجیبججیتال منتقد حرفهای تئاتر وجود<br />
داشته باشد؟ به این معنا که آیا میتوان تنها با کار نقد تئاتر درآمد کافىففىی برای فرستادن فرزندان به دانشگاه کسب کرد؟<br />
بمنبممیدابمنبمم. من در صدد پیشبیبىنبىی آینده نیستم. تنها از چالشهابىیبىی که فناوریهای نوظهور امروز پیش پابمیبممان قرار دادهاند<br />
صحبت میکنم. اما یک نظر این است که تغیبریبررات در دنیای نقد تئاتر چالشی واقعی برای گروههابىیبىی چون ابجنبججمن جهابىنبىی<br />
منتقدان تئاتر و سازمانهای وابسته مانند بجببجخش هندوستان و ابجنبججمن منتقدان تئاتر آمریکا مطرح کرده است.<br />
چگونه هنجارهابىیبىی را برای فعالیت و کمک به گسبرتبررش رقابت و پایبندی به استانداردها در جامعهمان —که روزی آن را<br />
رفتار حرفهای مینامیدبمیبمم— مقرر میکنیم تا بتوانیم احبرتبررام جامعهی بزرگتر تئاتری —از جمججممله مجممجخاطبان و سازندگان<br />
تئاترهابىیبىی که ما از آن مینویسیم— را جلب و حفظ کرده و شایستهی آن باشیم؟<br />
ما در ابجنبججمن منتقدان تئاتر آمریکا با چنبنیبنن آغازی در سال ٢٠١٠ در حال جدال بودبمیبمم. این هنگامی بود که کمیتهی<br />
اجرابىیبىی، یک کمیتهی فرعی را برای بررسی تعریف «حرفهای» به عنوان ملا ک تعیبنیبنن صلاحیت برای عضویت در<br />
سازمان تشکیل داد. من نبریبرز عضوی از این کمیته بودم.<br />
ا کنون وبسایت ما از منتقدان با این ادبیات دعوت میکند که به ما بپیوندند:<br />
«عضویت برای بمتبممام کسابىنبىی که به صورت حرفهای، منظم و پرمجممجحتوا برای رسانههای چابىپبىی، الکبرتبررونیک و یا دبجیبججیتال نقد<br />
تئاتر مینویسند آزاد است. ابجنبججمن منتقدان تئاتر آمریکا متوجه است که حرفهای به طور معمول به این معناست که برای<br />
نقدهای نوشته شده حقوق دریافت میکنید و نظارت سردببریبرر یا اشکال دیگر نظارت بر روی کارتان وجود دارد و مثلاً<br />
تنها در وبسایت شخصی و بدون نظارت منتشر بمنبممیشود. اما حبىتبىی چنبنیبنن وبسایتهابىیبىی نبریبرز ممممممکن است پس از بررسی بیشبرتبرر<br />
توسط کمیتهی عضویت با توجه به معیارهابىیبىی چون مجممجحتوا، شهرت و پیشینه صلاحیت سمشسمما را برای عضویت احراز بمنبمماید.»<br />
همھهممچنان که دنیای تئاتر تغیبریبرر میکند و ما نبریبرز تلاش میکنیم در مقابل این تغیبریبررات مدافع تئاتر باشیم، از طرفىففىی دیگر نبریبرز<br />
تلاش میکنیم با چالش تغیبریبررات در دنیای خودمان روبرو شو بمیبمم. ما باید به سوالابىتبىی از این قبیل ببرپبررداز بمیبمم:<br />
— حقوق و وظایف شرکتکنندگان در پوشش اینبرتبررنبىتبىی تئاتر چیست؟<br />
!65
— نقش (یا جایگاه) وبلا گنویسان، کاربران توئیبرتبرر و کاربران فیسبوک چیست؟<br />
— چه چالشهابىیبىی به دنبال فناوریهابىیبىی که حبىتبىی همھهممبنیبنن امروز شروع به بجتبجحلیل بردن وبلا گنویسی، فیسبوک و توئیبرتبرر<br />
کردهاند پدید خواهد آمد؟<br />
ابجنبججمن جهابىنبىی منتقدان تئاتر و ابجنبججمن منتقدان تئاتر آمریکا میتوانند پیش از همھهممه اطمینان حاصل کنند که منتقدان تئاتر<br />
بتوانند به این پرسشها ببرپبرردازند و مسئولیتهابىیبىی که پیش از این گفته شد را با بنیان گذاشبنتبنن برنامهی آموزش حرفهای<br />
ابجنبججام دهند.<br />
این برنامه میبایست شامل دورههای معرفىففىی اولیه و نبریبرز ارائهی آموزش حرفهای مداوم باشد. چنبنیبنن برنامهای میتواند<br />
استانداردهای نقد را ارتقاء دهد و شهرت ما و توانابىیبىیمان در دفاع از جامعهی بزرگ تئاتر را بهببههبود ببخشد.<br />
‐ منبع: نشریه ابجنبججمن جهابىنبىی تئاتر، سمشسمماره ١١<br />
!66
!67
A MEMORY,<br />
A MONOLOGUE, A RANT<br />
AND A PRAYER<br />
یک خاطره،<br />
یک مونولوگ، یک فریاد<br />
و یک نیایش<br />
گرد آوری از ایو انسلر و مالىللىی دویل<br />
ترجمججممه: شبریبررین مبریبررزانژاد برای گروه تئاتر ا گزیت<br />
Copyright © 2015 Exit Theatre All rights reserved.<br />
!68
!69
مقدمه ایو انسلر بر کتاب '' یک خاطره، یک مونولوگ، یک فریاد و یک نیایش''<br />
ک,,,لمات، ک,,,لمات. ای,,,ن ک,,,تاب ق,,,طعاً درب,,,اره ک,,,لمات اس,,,ت. ص,,,حبت از ن,,,اگ,,,فته ه,,,ا. ص,,,حبت از گ,,,فته ه,,,ا ب,,,ه ش,,,کلی ج,,,دی,,,د و<br />
ک,,ارآم,,د، ص,,حبت از درد، ص,,حبت از گ,,رس,,نگی. ص,,حبت. ص,,حبت از خ,,شون,,ت ع,,لیه زن,,ان ن,,ه ب,,ه ای,,ن خ,,اط,,ر ک,,ه ت,,نها م,,سئله<br />
اس,,ت، ب,,لکه ب,,ه دل,,یل ای,,نکه م,,سئله ای اس,,ت ک,,ه در س,,راس,,ر دن,,یا وج,,ود دارد و ب,,ا ای,,ن ح,,ال از آن ص,,حبت ن,,می ش,,ود، دی,,ده<br />
ن,می ش,ود و اه,میت و ب,های,ی ب,ه آن داده ن,می ش,ود. ص,حبت ک,نیم ت,ا ک,لمات ب,ی ح,سی و ان,کار و ج,دای,ی و ف,اص,له و ف,ری,ب<br />
را بشکافند. صحبت کنیم تا متحد باشیم، آگاه باشیم و نگران باشیم.<br />
ص,,حبت از خ,,شون,,ت ع,,لیه زن,,ان ب,,ه ای,,ن دل,,یل ک,,ه در س,,ال ۲۰۰۶، دخ,,تران آم,,یش در م,,درس,,ه ب,,ا ش,,لیک گ,,لول,,ه کش,,ته میشون,,د<br />
ف,,قط ب,,ه ای,,ن خ,,اط,,ر ک,,ه دخ,,ترن,,د؛ زنها ق,,اچ,,اق میشون,,د- ه,,مچون گ,,وش,,تی ک,,ه از مح,,له ه,,ای ف,,قیرن,,شین ب,,ه م,,ردان مح,,له ه,,ای<br />
ث,روت,مند ف,روخ,ته میشود؛ زن,ان در دارف,ور ب,ر س,ر راه,شان ب,ه ج,نگل ب,رای ت,هیه ه,یزم آت,ش ی,ا ع,لوف,ه ی اح,شام م,ورد ت,جاوز<br />
ق,رار م,ی گ,یرن,د. در س,ال ۲۰۰۶ زن,ان س,وزان,ده میشون,د و ن,اق,ص میشون,د و ران,ده میشون,د و ن,اب,ود میشون,د و رد میشون,د و<br />
ص,دای,شان خ,فه میشود. ص,حبت از خ,شون,ت ب,ه ای,ن خ,اط,ر ک,ه در اوای,ل ن,وام,بر س,ال ۲۰۰۶، رئ,یس ج,مهور اس,رائ,یل پ,س<br />
از م,,تهم ش,,دن ب,,ه ت,,جاوز و آزار، ک,,ناره گ,,یری ک,,رد، و ک,,شیش اس,,ترال,,یای,,ی زن,,ان ق,,رب,,ان,,ی ت,,جاوز را ب,,ه خ,,اط,,ر ن,,وع - پ,,وش,,ش<br />
ش,ان س,رزن,ش ک,رد. ص,حبت از خ,شون,ت ع,لیه زن,ان ب,ه خ,اط,ر م,ادر، خ,واه,ر، خ,ال,ه، دخ,تر، دوس,ت دخ,تر، به,تری,ن دوس,ت و<br />
همس,ر ش,ما. ص,حبت از خ,شون,ت ع,لیه زن,ان ب,ه خ,اط,ر اینکه داس,تان زن,ان، داس,تان خ,ود زن,دگ,ی اس,ت. ه,نگام ص,حبت از<br />
آن، ن,می ت,وان از ص,حبت از ن,ژادپ,رس,تی و س,لطه گ,ری، ف,قر و پ,درس,االری، س,اخ,نت ام,پرات,وری، ج,نگ، ج,نسیت، اش,تیاق<br />
و ت,,خیل اج,,تناب ک,,رد. ع,,ملکرد خ,,شون,,ت اس,,ت ک,,ه زن,,ان را ن,,اب,,ود میکند، ک,,نترل میکند، ک,,وچ,,ک میکند و آنها را ب,,ه اص,,طالح<br />
"س,ر ج,ای خ,ود" مینشان,د. ص,حبت از خ,شون,ت، گ,فنت داس,تان ه,ا ب,ه ای,ن دل,یل ک,ه در روای,ت داس,تانها ب,ه تج,رب,یات زن,ان<br />
!70
مش,,روع,,یت م,,ی ب,,خشیم. آنچه در ت,,اری,,کی، در زی,,رزم,,ین و دور از ان,,ظار ات,,فاق میاف,,تد را ف,,اش میکنیم. زن,,ان ق,,درتشان را<br />
بازپس میگیرند. صدایشان را، حافظه شان را، و آینده شان را.<br />
ب,,,ه ع,,,نوان ب,,,خشی از ج,,,شنواره ی دوه,,,فته ای "ت,,,ا زم,,,ان,,,ی ک,,,ه خ,,,شون,,,ت م,,,توق,,,ف ش,,,ود" درت,,,ابس,,,تان ۲۰۰۶ در ن,,,یوی,,,ورک، از<br />
گ,,روه,,ی از ن,,وی,,سندگ,,ان ب,,رجس,,ته درخ,,واس,,ت ک,,ردی,,م ت,,ا خ,,اط,,رات، م,,ون,,ول,,وگ ه,,ا، ف,,ری,,اده,,ا و ن,,یای,,ش ه,,ای,,شان را درب,,اره ی<br />
م,,,وض,,,وع خ,,,شون,,,ت ع,,,لیه زن,,,ان ب,,,ه اش,,,تراک ب,,,گذارن,,,د. پ,,,یش ب,,,ینی ک,,,رده ب,,,ودی,,,م ک,,,ه ای,,,ن م,,,ون,,,ول,,,وگ ه,,,ا در م,,,راس,,,می ب,,,ا ه,,,مین<br />
م,حوری,ت ت,وس,ط ه,نرپ,یشه ه,ای ب,زرگ اج,را ش,ود. ف,کر میکردی,م ش,ای,د، ش,ای,د ت,نها ده ی,ا دوازده ن,فر از آنها پ,اس,خ ده,ند.<br />
ام,,,ا م,,,یزان م,,,شارک,,,ت ن,,,وی,,,سندگ,,,ان ع,,,میقاً ت,,,اث,,,یرگ,,,ذار ب,,,ود. ه,,,ر ن,,,وی,,,سنده ای چ,,,یزی م,,,نحصر ب,,,ه ف,,,رد و اص,,,یل آورد، ت,,,مام,,,اً<br />
ادوارد آل,,بی ک,,ه ت,,نها از ادوارد آل,,بی ب,,رم,,ی آی,,د، ت,,مام,,اً آل,,یس واک,,ر ک,,ه ت,,نها از آل,,یس واک,,ر ب,,رم,,ی آی,,د، ت,,مام,,اً اری,,ن ک,,رس,,یدا<br />
ویلسون، تماماً مایکل اریک دیسن.<br />
م,,ا در ای,,ن دوران وحش,,تناک ف,,ری,,ب و ن,,یرن,,گ ، ص,,داه,,ای ب,,ری,,ده و ح,,قای,,ق ن,,یمه ک,,اوی,,ده، در دوران,,ی ک,,ه ش,,هوت ب,,رای ق,,درت<br />
ع,,طش ب,,رای ع,,دال,,ت را م,,غلوب ک,,رده اس,,ت، در دوران ت,,بهکاران و ق,,دی,,سان، ب,,ه ن,,وی,,سندگ,,ان ن,,یازم,,ندی,,م. م,,ا ره,,بران واق,,عی<br />
چ,ندان,ی ن,داری,م، چ,ندان س,یاس,تمداران,ی ک,ه ب,توان ب,ه آن,ان اع,تماد ک,رد ن,داری,م. ام,ا ب,ه ن,وی,سندگ,ان م,ی ت,وان,یم اع,تماد ک,نیم.<br />
آنها ج,,,ای آنکه چ,,,یزی ب,,,ه م,,,ا ب,,,فروش,,,ند، ک,,,اوش میکنند. ج,,,ای مس,,,لط ش,,,دن ب,,,ر م,,,ا، ج,,,ای ب,,,رن,,,ده ش,,,دن ی,,,ا ب,,,ه دس,,,ت آوردن<br />
سِ مَت، آنها ما را به پرسش دعوت میکنند.<br />
م,اب,ه ت,ک ت,ک ن,وی,سندگ,ان، ت,ک ت,ک ه,نرم,ندان ن,یاز داری,م ت,ا ح,قای,ق را ب,ه ش,یوه ی خ,ود و آن,گون,ه ک,ه خ,ود م,ی ب,ینند ب,رای,مان<br />
ب,ازگ,و ک,نند. ب,رخ,ی از قسمتهای ای,ن ک,تاب خ,نده دار اس,ت، ب,رخ,ی اس,رارآم,یز، ب,رخ,ی ب,سیار س,خت، و ب,رخ,ی وی,رانگر، و<br />
تمام آن نو. این مجموعه برای اولین بار در جشنواره در مقابل دوهزار نفر اجرا شد. بسیار هیجان انگیز بود.<br />
ن,,وی,,سندگ,,ان ای,,ن ک,,تاب ه,,یچ درآم,,دی ب,,اب,,ت اث,,ر خ,,ود دری,,اف,,ت ن,,کردن,,د ج,,ز رض,,ای,,ت ع,,میقی ک,,ه از ان,,جام ع,,مل ب,,رای ه,,دف,,ی<br />
واالت,ر ب,دس,ت میآی,د. س,هم م,ن و ن,وی,سندگ,ان از درآم,د ح,اص,ل از ف,روش ک,تاب "ی,ک خ,اط,ره، ی,ک م,ون,ول,وگ، ی,ک ف,ری,اد و ی,ک<br />
نیایش" به وی-دِی [۱] (V-Day) تعلق خواهد گرفت.<br />
از ت,مام ن,مای,شنام,ه ن,وی,سان، ش,اع,ران، روزن,ام,ه ن,گاران و ان,دی,شمندان ب,زرگ ب,رای ای,ن ک,تاب گ,ران,بها ت,شکر میکنم، و از<br />
شما خوانندگان نیز برای قدم گذاشنت در این راه سپاسگزارم.<br />
۱- V-Day ی,,,ک ج,,,نبش ج,,,هان,,,ی م,,,بارزه ب,,,ا خ,,,شون,,,ت ع,,,لیه زن,,,ان و دخ,,,تران اس,,,ت ک,,,ه از س,,,ال ۱۹۹۸ ت,,,ا ب,,,ه ام,,,روز در ح,,,ال<br />
فعالیت است.<br />
از ج,,مله ای,,ن ف,,عال,,یت ه,,ا میتوان ب,,ه ب,,رن,,ام,,ه ری,,زی روی,,داده,,ای,,ی ب,,رای گس,,ترش آگ,,اه,,ی و ن,,یز ج,,مع آوری م,,ناب,,ع م,,ال,,ی ب,,رای<br />
کمک به زنان و دختران قربانی خشونت اشاره کرد. برای اطالعات بیشتر رجوع شود به:<br />
http://www.vday.org<br />
!71
هفت چهره ی مارگاریتا وینبرگ<br />
بFFه قFFلم: مFFویFFسس کFFافFFمن Kaufman) (Moisés - درامFFاتیسFFت و کFFارگFFردان زاده ونFFزوئFFال. از سFFال ۱۹۸۷<br />
مقیم نیویورک. مؤسس پروژه تکنوتیک تئاتر<br />
تقدیم به خاطره ی ربکا کلیشی اکرمن<br />
.۱<br />
م,ادرب,زرگ,م در اوک,رای,ن ب,ه دن,یا آم,ده، ام,ا ق,بل از ج,نگ ج,هان,ی دوم ب,ه ون,زوئ,ال م,هاج,رت ک,رده ب,ود. ای,ن داس,تان را او ب,رای,م<br />
تعریف کرد:<br />
ی,ک زن ی,هودی ج,وان ت,وس,ط ی,ک گ,روه ق,زاق در ج,ری,ان ق,تل ع,ام رب,وده ش,د. آن,ها او را ب,ه ی,ک ات,اق ب,ردن,د و ن,گهش داش,تند<br />
تا تصمیم بگیرند که کدامیک اول او را تصاحب کند.<br />
زن گفت: "اگه به من دست بزنید، نفرینتون میکنم. من جادوگرم!"<br />
قزاق ها خندیدند.<br />
!72
زن فریاد زد: "میتونم بهتون ثابت کنم که جادوگرم!"<br />
فرمانده گروه لبخندی زد و گفت: "بسیار خوب، ثابت کن!"<br />
زن گفت:" من فناناپذیرم. شما نمیتونید من را بکشید."<br />
قزاقها بیشتر خندیدند.<br />
-شما نمیتونید من را بکشید، حتی اگر به من شلیک کنید. امتحان کنید!<br />
قزاقها از خندیدن بازایستادند و به زن نگاه کردند.<br />
-بیایید، امتحان کنید!<br />
به سینه اش اشاره کرد: اینجا شلیک کنید. میبینید که من فناناپذیرم.<br />
قزاقها به یکدیگر نگاه کردند اما حرکتی نکردند.<br />
-به قلبم شلیک کنید. میبینید که من نمیمیرم. آنوقت بهتون ثابت میشه که من جادوگرم.<br />
ف,رم,ان,ده لح,ظه ای درن,گ ک,رد، س,پس ب,ه س,رع,ت ت,فنگش را ب,یرون آورد و ب,ه ق,لب زن ش,لیک ک,رد. زن ج,وان خ,ونآل,ود ب,ه زم,ین<br />
افتاد، به مردی که به او شلیک کرده بود نگاه کرد و گفت:"متشکرم ابله!"<br />
مادربزرگم داستانهای خودکشی های قهرمانانه را دوست داشت.<br />
.۲<br />
م,,,ادرب,,,زرگ,,,م وق,,,تی ج,,,وان ب,,,ود میخواس,,,ت دک,,,تر ش,,,ود. ام,,,ا در اوک,,,رای,,,ن در س,,,ال ۱۹۳۵، ت,,,نها چ,,,ند ج,,,ای,,,گاه در دان,,,شگاه ب,,,ه<br />
یهودیان اختصاص داده شده بود، و تمام آنها به مردان داده میشد. به همین خاطر پرستار شد.<br />
ه,,نگام,,ی ک,,ه در س,,ال ۱۹۳۷ ب,,ه خ,,ان,,واده اش گ,,فت ک,,ه ق,,صد دارد ب,,ه ون,,زوئ,,ال ب,,رود، ه,,مه م,,خال,,فت ک,,ردن,,د. آنها ح,,تی - نمی<br />
دانستند ونزوئال کجای نقشه است.<br />
ام,ا ن,ام,زد او ب,وری,س (پ,درب,زرگ,م)، دو س,ال ق,بل ب,ه ون,زوئ,ال آم,ده ب,ود ت,ا ث,روت,ی ب,ه ه,م ب,زن,د و میخواس,ت ک,ه م,ادرب,زرگ,م ب,ه او<br />
بپیوندد؛ کسب و کارش خوب بود و نگران شایعات درباره ی جنگ در اروپا بود.<br />
نمیدان,م ج,نگ ق,ری,ب ال,وق,وع ب,ود، ی,ا دع,وت م,عشوق از م,نطقه ی گ,رم,سیر، ی,ا ش,ای,د ه,ر دو، ام,ا م,ادرب,زرگ,م ب,ه ای,نجا آم,د.<br />
۲۲ سالش بود.<br />
داس,تان از ای,ن ق,رار ب,ود ک,ه وق,تی م,ادرب,زرگ,م ب,ه ک,اراک,اس رس,ید، آن,قدر زی,بای,ی گ,یرای,ی داش,ت ک,ه ه,مه ی م,هاج,ران - می<br />
خواس,تند ب,ا او ازدواج ک,نند. (م,ن عکسهای,ش را دی,ده ام، خ,یره ک,ننده ب,ود.) و پ,درب,زرگ,م گ,فته ب,ود:"ب,ا اینکه م,ن ت,و را - این<br />
!73
.۳<br />
جا آورده ام، ه,,,یچ اج,,,باری نیس,,,ت ک,,,ه ب,,,ا م,,,ن ازدواج ک,,,نی. م,,,ا دو س,,,ال از ه,,,م دور ب,,,وده ای,,,م و م,,,مکنه اح,,,ساس ت,,,و ت,,,غییر<br />
کرده باشه. تو میتونی هر مردی را که توی جامعه ی ما بخواهی انتخاب کنی."<br />
م,ادرب,زرگ,م ت,حت ت,اث,یر ح,رفهای او گ,ری,ه ک,رده ب,ود و گ,فته ب,ود ب,له، ت,صمیم اوس,ت. و ت,صمیمش ای,ن اس,ت ک,ه ب,ا او ازدواج<br />
کند.<br />
(ش,,,,رح دی,,,,گری از م,,,,اج,,,,را ای,,,,ن اس,,,,ت ک,,,,ه ازدواج آنها از پ,,,,یش ت,,,,وس,,,,ط وال,,,,دی,,,,نشان در اوک,,,,رای,,,,ن ب,,,,رن,,,,ام,,,,ه ری,,,,زی ش,,,,ده ب,,,,ود و<br />
درخ,واس,ت پ,درب,زرگ,م از او ب,رای اینکه ازدواج ب,ا او را "ان,تخاب" ک,ند ، گ,واه ب,ر دی,دگ,اه آزادیخواه,ان,ه ی او ب,ود. ب,ناب,رای,ن<br />
مادربزرگم با او ازدواج کرد.)<br />
وقتی اولین فرزند آنها متولد شد، مادربزرگم نام او را مارگاریتا گذاشت که گل کشور ونزوئالست. مارگاریتا وینبرگ.<br />
م,ادرب,زرگ,م ق,صه گ,وی خ,ان,واده ب,ود. ب,نا ب,ر ق,راری ک,ه م,دتها پ,یش از ت,ول,د م,ن گ,ذاش,ته ش,ده ب,ود، او وارث م,سئول,یت زن,ده<br />
نگه داشنت روایات و تاریخ خانواده شده بود.<br />
میگفت:"ب,رادرم ک,مونیس,ت ب,ود و روس,تا را ت,رک ک,رده ب,ود ت,ا ت,وی پ,اری,س ب,ه م,بارزان م,قاوم,ت ع,لیه ن,ازیها ب,پیون,دد. او ت,بدی,ل<br />
به یکی از بهترین جاسوسها شده بود. یک خیابان هم توی پاریس به نام اونه."<br />
دو سال پس از پیوسنت به مقاومت، در یک ماموریت داخل انبار مهمات آملان در حومه پاریس غافلگیر شد.<br />
ت,,,عری,,,ف میکرد:"وق,,,تی ن,,,ازیها ان,,,بار م,,,همات را م,,,حاص,,,ره ک,,,ردن، اون از ت,,,مام م,,,همات داخ,,,لش اس,,,تفاده ک,,,رد ت,,,ا از خ,,,ودش<br />
دفاع کنه. اون روز تعداد زیادی از نازیها را کشت. آخرین گلوله را هم برای خودش نگه داشت."<br />
خودکشی های قهرمانانه...<br />
من با این داستانها بزرگ شدم.<br />
.۴<br />
م,ادرم م,ارگ,اری,تا، وق,تی ک,ه ن,وزده س,ال,ش ب,ود، م,رد ج,وان,ی ب,ه ن,ام س,ای,مون را م,الق,ات ک,رد ک,ه پ,س از ج,نگ از روم,ان,ی ب,ه<br />
ون,زوئ,ال آم,ده ب,ود. او ج,نگ را ب,ا دوخ,نت و ف,روخ,نت س,تاره ه,ای زرد داوود ک,ه ی,هودی,ان م,جبور ب,ه ن,صب آن ب,ر ل,باسهای,شان<br />
ب,,ودن,,د از س,,ر گ,,ذران,,ده ب,,ود. او بیش,,تر دوران ج,,نگ را ی,,ا در ات,,اق ک,,وچ,,کی پ,,نهان ش,,ده ب,,ود و ی,,ا س,,تاره داوود میفروخ,,ت.<br />
یازده سالش بود.<br />
ک,,,ودک,,,ی م,,,ادرم در ون,,,زوئ,,,ال ب,,,ی دغ,,,دغ,,,ه ب,,,ود. ک,,,شور از ن,,,عمت گ,,,رم,,,ا و م,,,ردم,,,ی مه,,,رب,,,ان ب,,,رخ,,,وردار ب,,,ود ک,,,ه ب,,,ا روی ب,,,از از<br />
م,,,هاج,,,ران اس,,,تقبال میکردن,,,د. ج,,,نگ ی,,,ک اق,,,یان,,,وس آن س,,,و ت,,,ر ب,,,ود و م,,,ادرم ت,,,نها چ,,,یزی ک,,,ه از ج,,,نگ میشنید پ,,,چ پ,,,چ ه,,,ای<br />
پدربزرگم بود از بستگانی که مانده بودند و یا در بازداشتگاه بودند و یا مرده بودند.<br />
م,,ادرم از او خ,,وش,,ش آم,,ده ب,,ود، ام,,ا ت,,ه دل,,ش ح,,س میکرد ک,,ه ن,,بای,,د ب,,ا او ازدواج ک,,ند- س,,ای,,مون تج,,رب,,ه ی زن,,دگ,,ی س,,ختی<br />
داشت. مادرم هرگز جنگ یا گرسنگی را نشناخته بود، جز در داستانهای قهرمانانه و انتحاری مادربزرگم.<br />
!74
.۵<br />
.۶<br />
ام,,,ا پ,,,درب,,,زرگ,,,م ب,,,وری,,,س گ,,,فت:"ف,,,کر میکنی م,,,ردا پش,,,ت در ص,,,ف ک,,,شیدن ک,,,ه ب,,,ا ت,,,و ازدواج ک,,,نن؟ م,,,ا اینجا ی,,,ه ج,,,ام,,,عه ی<br />
کوچیک یهودی هستیم. اون مرد خوبیه. باید باهاش ازدواج کنی."<br />
مادربزرگم این را شنید اما هیچ نگفت. مادرم با سایمون ازدواج کرد.<br />
پ,,ررنگتری,,ن خ,,اط,,ره ی م,,ادرم از روز ع,,روس,,یش ای,,ن ب,,ود ک,,ه زی,,ر ط,,اق در ک,,نیسه ایس,,تاده ب,,ود و ف,,کر میکرد:"م,,ن اینجا چ,,ه<br />
کار میکنم؟ مثل خودکشی میمونه."<br />
ازدواج آنها فاجعه بود. حس اولیه ی مادرم درباره ی سایمون، پدرم، درست بود. آنها از دو دنیای متفاوت بودند.<br />
ت,رب,یت اروپ,ای ش,رق,ی پ,درم، ع,بوس و سختگیر، ب,ا ج,نگ ش,دت بیش,تری ب,ه خ,ود گ,رف,ته ب,ود. ع,اش,ق اس,پینوزا و ش,وپ,نهاور<br />
ب,,ود. مس,,تبد ب,,ود و تح,,مل چ,,ندان,,ی ب,,رای ه,,یچ چ,,یزی ج,,ز ب,,قا ن,,داش,,ت. ع,,الی,,ق ع,,مده اش گ,,ذران زن,,دگ,,ی، ب,,چه دار ش,,دن و<br />
رفنت به کنیسه بود.<br />
م,ادرم ع,اش,ق فیلمهای آم,ری,کای,ی، آوازخ,وان,ان ون,زوئ,الی,ی و ع,روس,ک ه,ای چ,ینی ب,ود. پ,درم دق,یق ب,ود و در ع,ادتهای روزم,ره<br />
اش م,,ثل ژرم,,ن ه,,ا ب,,ود. م,,ادرم در وق,,ت ش,,ناس,,ی و آس,,انگیری م,,ثل م,,ردم,,ان م,,ناط,,ق گ,,رم,,سیر ب,,ود. پ,,درم او را ت,,نبل و ل,,وس<br />
میدی,د و ن,ات,وان,ی اش در درک م,ادرم ب,ه زودی ت,بدی,ل ب,ه خ,شم ش,د. از آنطرف م,ادرم اغ,لب خ,ود را ب,رت,ر از او میدی,د. ج,نگ<br />
زخ,مهای ع,میقی ب,ه ج,ا گ,ذاش,ته ب,ود: آداب م,عاش,رت نمیدانس,ت، ب,یش ازح,د ب,لند میخندی,د، اس,پان,یای,ی دس,ت و پ,ا شکس,ته<br />
ح,,رف میزد و ح,,ری,,صان,,ه غ,,ذا میخورد. (ب,,ه م,,ن گ,,فته ب,,ود ک,,ه آن,,قدر گ,,رس,,نه م,,ان,,ده ب,,وده ک,,ه ف,,کر میکرده آدم هیچوق,,ت - ن,,می<br />
تواند آنقدر غذا بخورد که سیر شود.)<br />
ه,ر ج,معه ش,ب، در خ,ان,ه م,ان ش,ام ش,اب,ات[۱] داش,تیم. پ,ررن,گ ت,ری,ن خ,اط,ره ی م,ن از آن ش,ام ه,ا چه,ره ی س,رخگون پ,درم<br />
و رگهای ب,,رجس,,ته گ,,ردن,,ش ب,,ود در ح,,الیکه ب,,ا ف,,ری,,اد ال,,م ش,,نگه ب,,ه پ,,ا میکرد:"ش,,مع ه,,ای ش,,اب,,ات ب,,ه م,,وق,,ع روش,,ن نش,,ده! ت,,و<br />
اص,,الً ب,,ه ش,,اب,,ات اه,,میت نمیدی! ت,,و چ,,ه ج,,ور م,,ادری هس,,تی؟ ای,,ن غ,,ذا اف,,تضاح,,ه! ت,,و آش,,پزی ب,,لد نیس,,تی! ب,,چه ه,,ا خ,,یلی<br />
سروصدا میکنن. پس تو چی بهشون یاد دادی؟" هر حمله با صدای بلندتری از قبلی بود: فریادها، توهین ها.<br />
ب,,ا ای,,ن وج,,ود ه,,رب,,ار ک,,ه م,,ادرم م,,ی خ,,واس,,ت ج,,واب,,ش را ب,,ده,,د، پ,,درب,,زرگ,,م میگفت:"م,,ارگ,,اری,,تا، ول ک,,ن. ش,,وی,,ن!" (ش,,وی,,ن ب,,ه<br />
زب,,,,ان ی,,,,یدی,,,,ش[۲] ی,,,,عنی ک,,,,اف,,,,ی.) و اج,,,,ازه نمیداد م,,,,ادرم پ,,,,اس,,,,خ ده,,,,د. اگ,,,,ر م,,,,ادرم دوب,,,,اره س,,,,عی میکرد، او دوب,,,,اره میگفت<br />
شوین! تا مادرم را ساکت کند.<br />
ش,,ای,,د ف,,کر م,,ی ک,,رد ای,,ن به,,تری,,ن راه ب,,رای خ,,تم ک,,ردن غ,,ائ,,له اس,,ت، ش,,ای,,د خ,,ودش ه,,م از پ,,درم م,,ی ت,,رس,,ید، ش,,ای,,د ه,,م دل,,ش<br />
ب,,رای پ,,درم میسوخ,,ت. ب,,ه ه,,ر دل,,یلی ک,,ه ب,,ود، ه,,میشه ای,,ن م,,ادرم ب,,ود ک,,ه ت,,شوی,,ق ب,,ه س,,کوت میشد. ب,,ه م,,ادرم میگفت: "ب,,ذار<br />
کار خودشو بکنه، کی اهمیت میده؟"<br />
ام,,ا بیش,,تری,,ن چ,,یزی ک,,ه ب,,رای م,,ن ج,,لب ن,,ظر میکرد، ح,,تی وق,,تی ک,,ه پس,,رب,,چه ب,,ودم، ای,,ن ب,,ود ک,,ه م,,ادرب,,زرگ,,م ن,,گاه میکرد،<br />
گوش میکرد اما کالمی به زبان نمیآورد.<br />
م,,ارگ,,اری,,تا ب,,ه ط,,رز وح,,شیان,,ه ای م,,ورد ح,,مله پ,,درم ق,,رار م,,ی گ,,رف,,ت و ت,,وس,,ط پ,,درب,,زرگ,,م س,,اک,,ت م,,ی ش,,د و م,,ادرب,,زرگ,,م ه,,یچ<br />
نمیگفت – حتی یک کلمه.<br />
!75
.۷<br />
م,,ن ف,,کر میکردم م,,ادرب,,زرگ,,م روح,,یه ای قه,,رم,,ان,,ان,,ه دارد. ب,,ای,,د اینطور میبود ت,,ا اق,,یان,,وس اط,,لس را ب,,پیمای,,د و در ی,,ک شه,,ر<br />
ک,,وچ,,ک در آم,,ری,,کای الت,,ین ب,,دون اینکه زب,,ان,,شان را ب,,دان,,د س,,روس,,ام,,ان ب,,گیرد، س,,ه ب,,چه را در س,,رزم,,ین ج,,دی,,د ب,,زرگ ک,,ند و<br />
مسئولیت زنده نگهداشنت روایات ما را هم به دوش بکشد.<br />
ام,,ا روای,,ات چ,,ه ف,,ای,,ده ای دارن,,د وق,,تی ه,,مگی ب,,ه خ,,ودک,,شی م,,نتهی میشون,,د؟ چ,,طور میتوانس,,ت دخ,,ترش را ب,,بیند ک,,ه م,,ورد<br />
ح,,مله ق,,رار میگیرد و هیچکاری ن,,کند؟ ف,,کر میکرد آزار و اذی,,ت م,,توق,,ف میشود؟ م,,توج,,ه ن,,بود ک,,ه م,,ادرم ب,,ه م,,ادرش اح,,تیاج<br />
داشت تا از او دفاع کند؟<br />
مادرم بارها به خودکشی فکر کرده بود. اما سه فرزند داشت. مشکل داستانهای قهرمانانه همینجاست...<br />
م,,,ادرب,,,زرگ,,,م ه,,,فت س,,,ال پ,,,یش درگ,,,ذش,,,ت و از آن زم,,,ان ط,,,بق ق,,,راری ن,,,ان,,,وش,,,ته م,,,ن ن,,,وی,,,سنده ی خ,,,ان,,,واده و ن,,,گه دارن,,,ده ی<br />
داستان ها شده ام. اعضای خانواده سراغ من می آیند تا از گذشته بپرسند.<br />
ب,ه ه,مین خ,اط,ر م,وق,ع ن,وش,نت از گ,ذش,ته س,راغ م,ادرم میروم ت,ا از درس,تی آن م,طمئن ش,وم. از ه,مین ف,رص,ت اس,تفاده - می<br />
کنم تا از او بپرسم:"هیچ وقت از مادرت پرسیدی که چرا ازت دفاع نمیکرد؟"<br />
گ,فت:"م,ن ب,زرگ ش,ده ب,ودم. س,ه ت,ا ب,چه داش,تم. الزم ن,بود اون از م,ن دف,اع ک,نه. ض,مناً ف,کر میکنم ی,ه ق,سمت داس,تان رو<br />
اشتباه فهمیدی."<br />
مادرم روایت دیگری از آمدن مادربزرگم به ونزوئال دارد. روایتی که از خاله اش شنیده است.<br />
در ای,ن روای,ت، پ,درب,زرگ,م اوک,رای,ن را ت,رک ک,رد ت,ا ب,ه ون,زوئ,ال ب,یای,د. م,ادرب,زرگ,م دی,وان,ه وار ع,اش,ق ی,ک ان,قالب,ی ک,مونیس,ت<br />
ش,ده ب,ود. پ,درش ای,ن راب,طه را اک,یداً م,منوع ک,رد و ک,مونیس,تِ ع,اش,ق، ب,ا ق,لبی شکس,ته ب,ه اس,پان,یا رف,ت ت,ا در ج,نگ داخ,لی<br />
م,,بارزه ک,,ند. ه,,مانجا در ی,,ک ن,,برد کش,,ته ش,,د. پ,,درش ک,,ه از ج,,نگ ق,,ری,,ب ال,,وق,,وع در اروپ,,ا خ,,بردار ش,,ده ب,,ود، م,,ادرب,,زرگ,,م را<br />
مجبور کرد تا به ونزوئال بیاید و با پدربزرگم ازدواج کند.<br />
اگ,,ر ای,,ن روای,,ت درس,,ت ب,,اش,,د، اف,,سان,,ه ه,,ای قه,,رم,,ان,,ان,,ه ی م,,ادرب,,زرگ,,م ه,,دف,,ی عمیقتر از آنچه م,,ن در اب,,تدا ت,,صور میکردم<br />
داش,ت. آنها اص,ول رف,تاری ی,ا تعه,د ب,ه س,رک,شی ن,بودن,د. آنها ت,نها آرزوه,ای ی,ک دخ,تر اوک,رای,نی ن,وج,وان س,اک,ن م,ناط,ق<br />
گ,رم,سیری ب,ود. اع,مال قه,رم,ان,ان,ه ای ک,ه میتوانس,ت درب,اره ش,ان خ,یالپردازی ک,ند ام,ا ه,رگ,ز نمیتوانس,ت ج,ام,ه ی ع,مل ب,ه<br />
آن بپوشاند.<br />
درسی که در واقع از پدرش آموخت این بود: سازش کن تا زنده بمانی.<br />
ش,یرزن داس,تان م,ادرب,زرگ,م درب,اره ی ق,تل ع,ام م,مکن ب,ود زن,ده ب,مان,د اگ,ر س,ازش ک,رده ب,ود. ب,رادرش م,مکن ب,ود دس,تگیر<br />
ش,ود و ح,تی ش,ای,د چ,ند س,ال دی,گر زن,دگ,ی ک,ند اگ,ر آخ,ری,ن گ,لول,ه را ب,ه خ,ودش ش,لیک ن,کرده ب,ود. ام,ا آنها ت,صمیم دی,گری<br />
گرفتند.<br />
ای,,ن داس,,تانها راه ن,,اپ,,یموده ب,,ودن,,د. زن,,دگ,,یِ ن,,کرده. ب,,ناب,,رای,,ن، م,,ادرب,,زرگ,,م میتوانس,,ت درب,,اره ی آنها روی,,اپ,,ردازی ک,,ند، ام,,ا<br />
هرگز واقعاً نتوانست به دخترش یاد بدهد که به آنها عمل کند.<br />
!76
خ,,,ودک,,,شی در داس,,,تان ه,,,ا خ,,,وب ب,,,ود، ام,,,ا ن,,,ه در واق,,,عیت. در واق,,,عیت ب,,,ه ن,,,ظر م,,,ی رس,,,ید س,,,کوت و اط,,,اع,,,ت راه ام,,,ن زن,,,ده<br />
ماندن است.<br />
و دالوری ارزش,,,,ی ب,,,,ود ک,,,,ه در ی,,,,ک رم,,,,ان ی,,,,ا ی,,,,ک س,,,,فر ب,,,,ر پ,,,,هنه ی اق,,,,یان,,,,وس اط,,,,لس ق,,,,اب,,,,ل ت,,,,حسین ب,,,,ود، ام,,,,ا ن,,,,ه ب,,,,ه ع,,,,نوان<br />
دستورالعمل زندگی.<br />
م,ادرم ن,های,تاً از پ,درم ط,الق گ,رف,ت، دوب,اره ب,ا او ازدواج ک,رد و دوب,اره ط,الق گ,رف,ت. ای,ن ب,ه ده س,ال پ,یش ب,رمیگردد. م,ادرم<br />
میگوی,د:" خ,وش,حال,م ک,ه ای,ن رو مینوی,سی. مس,لماً ح,ال و ه,وای داس,تان ه,ای م,ادرب,زرگ,ت رو ن,داره." ل,بخند میزن,د:" خ,یلی<br />
ط,,,ول ک,,,شید، ب,,,اره,,,ا و ب,,,اره,,,ا ف,,,کر ک,,,ردم. ام,,,ا ب,,,االخ,,,ره از پ,,,درت ج,,,دا ش,,,دم. و از ای,,,ن ع,,,اق,,,بت راض,,,یم." م,,,کثی ک,,,رد: " و ب,,,ه<br />
خودکشی هم منتهی نشد."<br />
۱. ش,اب,ات در دی,ن ی,هود روز آخ,ر ه,فته اس,ت ک,ه ب,ه اس,تراح,ت و ع,بادت اخ,تصاص دارد و ط,بق ت,عال,یم ای,ن دی,ن ، ه,رگ,ون,ه<br />
ف,,,عال,,,یت دی,,,گری در ای,,,ن روز م,,,منوع اس,,,ت. ش,,,اب,,,ات روز ج,,,معه پ,,,یش از غ,,,روب آف,,,تاب آغ,,,از ش,,,ده و ت,,,ا ش,,,بان,,,گاه روز ش,,,نبه<br />
ادام,ه دارد. در اب,تدای ش,اب,ات درس,ت ۱۸ دق,یقه پ,یش از غ,روب آف,تاب ش,مع ه,ای,ی را روش,ن میکنند و س,پس ط,ی م,راس,م<br />
خاصی شام شابات را صرف میکنند. (مترجم)<br />
۲. ی,یدی,ش زب,ان,ی اس,ت ت,رک,یبی از ع,بری و آمل,ان,ی ک,ه پ,یش از ه,ول,وک,اس,ت در اروپ,ای ش,رق,ی ت,وس,ط ی,هودی,ان اس,تفاده - می<br />
شد. امروزه این زبان در روسیه، اسرائیل و آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد. (مترجم)<br />
!77
کمد<br />
به قلم: هاوارد زین Zinn) (Howard - مورخ، دراماتیست و فعال حقوق مدنی آمریکایی<br />
دوازده س,,ال,,م ب,,ود. س,,ه ت,,ا ب,,رادر ک,,وچکتر از خ,,ودم داش,,تم ک,,ه ب,,ین چ,,هار ت,,ا ده س,,ال,,شان ب,,ود. ح,,دود س,,ال ۱۹۳۴ ب,,ود. ب,,له،<br />
ب,,دت,,ری,,ن س,,الهای بح,,ران اق,,تصادی. م,,ا ت,,وی ی,,ک ب,,یغول,,ه ی اج,,اره ای زن,,دگ,,ی میکردی,,م و م,,رت,,ب از اینجا ب,,ه اونجا اس,,باب<br />
ک,,شی میکردی,,م، ه,,میشه ه,,م درس,,ت ق,,بل از پ,,یدا ش,,دن س,,روک,,له ی ص,,اح,,بخان,,ه ب,,رای گ,,رف,,نت اج,,اره. ه,,مون چ,,یزی ب,,ود ک,,ه<br />
ب,,هش میگفنت آپ,,ارت,,مان آبسرد، ی,,عنی: ی,,ک ات,,اق خ,,واب ب,,رای پ,,دروم,,ادر، ی,,ک ات,,اق خ,,واب ب,,رای ه,,مه ی ب,,چه ه,,ا، ی,,ک ت,,خت<br />
دون,فره ب,رای س,ه ب,چه ک,ه ی,ک درم,یان س,روت,ه میخواب,یدن,د ت,ا ج,ای بیش,تری ب,از ش,ود، و ی,ک ت,خت ت,اش,و ب,رای ب,چه چ,هارم.<br />
چ,,یزی ب,,ه ع,,نوان ه,,ال ی,,ا ن,,هارخ,,وری وج,,ود ن,,داش,,ت- دوروب,,ر م,,ا ک,,سی ب,,ه گ,,وش,,ش ه,,م ن,,خورده ب,,ود. ی,,ک آش,,پزخ,,ان,,ه ب,,ا ی,,ک<br />
تش,,,ت، ه,,,م ب,,,رای ل,,,باسها و ه,,,م ب,,,رای آدمها. ی,,,ک ات,,,اق,,,ک مس,,,تراح ک,,,ه ن,,,ه روش,,,وی,,,ی داش,,,ت، ن,,,ه وان و ن,,,ه دوش. ی,,,خچال ه,,,م<br />
درک,ار ن,بود (اون ه,م ب,ه گ,وش ک,سی ن,خورده ب,ود)، ام,ا ی,ک یخ,دان ب,ود ک,ه ب,ا ق,البهای ی,خی ک,ه از ی,خ ف,روش,ی مح,ل میآم,د<br />
پ,ر میشد، ت,وی ل,گن زی,ر یخ,دان آب میشد و گ,اه,ی ش,بها ل,بری,ز میشد و بح,ران,ی ج,زئ,ی ای,جاد میکرد. ی,ک اج,اق ذغ,ال,ی ک,ه<br />
وقتی الزم بود آب گرم میکرد و تنها منبع گرما برای هر سه اتاق بود.<br />
ک,,,مد ه,,,م ب,,,ود؟ ی,,,ادم نیس,,,ت، ام,,,ا ب,,,ه ای,,,ن داس,,,تان م,,,رب,,,وط اس,,,ت، چ,,,ون زمس,,,تان ب,,,ود و م,,,ادرم پ,,,درم را ف,,,رس,,,تاده ب,,,ود ب,,,یرون<br />
(ت,صمیمات خ,ان,واده را م,ادرم میگرف,ت) ت,ا ی,ک ک,مد م,قوای,ی را ک,ه در وی,تری,ن م,غازه ای اح,تماالً ده دوازده خ,یاب,ان دورت,ر<br />
دی,,ده ب,,ود، بخ,,رد. پ,,درم ق,,بالً گ,,ارس,,ن ب,,ود و در آن زم,,ان ب,,یکار ش,,ده ب,,ود، م,,هاج,,ری از ات,,ری,,ش ک,,ه ب,,ا م,,ادرم وق,,تی ک,,ه ه,,ردو<br />
ک,ارگ,ر ک,ارخ,ان,ه ای در منه,نت ب,ودن,د آش,نا ش,ده ب,ود. ق,دش ح,دوداً ۱۶۰ س,ان,ت ب,ود، ق,وی ه,یکل ب,ا دس,تان,ی ق,درت,مند و م,ردی<br />
آرام و مه,,,رب,,,ان ب,,,ود. م,,,ادرم م,,,هاج,,,ری از س,,,یبری ب,,,ود، ک,,,می ک,,,وت,,,اهتر از پ,,,درم ب,,,ود. ب,,,دن ت,,,نوم,,,ند ، م,,,وه,,,ای س,,,یاه و ص,,,ورت<br />
بیضی زیبایی داشت.<br />
!78
پ,درم ه,نگام غ,روب ب,یرون رف,ت ت,ا ق,بل از بس,نت م,غازه ب,ه آنجا ب,رس,د و ب,ا ک,مد م,ورد ن,ظر ب,ازگش,ت. در واق,ع، ب,ا بس,ته ای<br />
از ت,که ه,ای م,قوا آم,د ک,ه اگ,ر ب,ه ش,یوه ی م,عینی س,ره,م میشد، ی,ک ک,مد درس,ت میشد. ی,ک ب,رگ,ه ی راه,نما ه,م ه,مراه,ش<br />
ب,,ود ک,,ه ن,,ه ب,,رای پ,,درم ق,,اب,,ل ف,,هم ب,,ود ن,,ه م,,ادرم. پ,,درم ش,,روع ب,,ه س,,ره,,م ک,,ردن م,,قواه,,ا ک,,رد. ب,,ا ه,,ر ت,,الش گ,,یج ت,,ر میشد ام,,ا<br />
دس,ت از ت,الش ب,رنمیداش,ت و ب,ا وج,ود م,ادرم در ک,نارش ک,ه پ,یشنهادات,ش هیچیک ب,ه ن,تیجه نمیرس,ید، ه,ر آن س,رخ,وردگ,ی<br />
اش بیش,تر میشد. ای,ن م,اج,را ح,دود ی,ک س,اع,ت ادام,ه پ,یدا ک,رد و م,ا ب,چه ه,ا ه,م دم در ات,اق,مان ب,ا ل,باس زی,ر ایس,تاده و<br />
ن,,گاه میکردی,,م. پ,,درم ب,,ه م,,رز ن,,ات,,وان,,ی و بیحوص,,لگی رس,,یده ب,,ود ام,,ا م,,ادرم م,,دام از او میخواس,,ت ک,,ه ی,,ک ب,,ار دی,,گر ت,,الش<br />
ک,,ند. پ,,درم ه,,م دوب,,اره ت,,الش میکرد و دوب,,اره شکس,,ت میخورد. ب,,ه ش,,دت س,,ر خ,,ورده ش,,ده ب,,ود و وق,,تی م,,ادرم گ,,فت ک,,ه ب,,ای,,د<br />
آن را ب,,ه م,,غازه ب,,رگ,,ردان,,د، س,,رخ,,وردگ,,ی ف,,روخ,,ورده اش ت,,بدی,,ل ب,,ه خ,,شم ش,,د، ی,,کی از ت,,که ه,,ای م,,قوا را ب,,رداش,,ت و ب,,ر س,,ر<br />
م,ادرم ک,وب,ید. ف,قط ی,ک ت,که م,قوا ب,ود و نمیتوانس,ت آس,یبی ب,ه او وارد ک,ند، ام,ا دی,دن چ,نین ص,حنه ای وحش,تناک ب,ود. م,ا<br />
چ,هار پس,رب,چه ش,روع ک,ردی,م ب,ه داد زدن، س,ر پ,درم ج,یغ میزدی,م و گ,ری,ه میکردی,م. م,ادرم گ,ری,ه میکرد. پ,درم ن,اگ,هان دس,ت<br />
نگه داشت. تکه های کمد کذایی را برداشت و از خانه بیرون رفت.<br />
س,,الها ب,,عد، وق,,تی ک,,ه داس,,تان "آن پ,,تری" را ب,,ه ن,,ام "ه,,مچون ک,,فن" خ,,وان,,دم، ی,,اد ای,,ن م,,اج,,را اف,,تادم. در ای,,ن داس,,تان ی,,ک<br />
م,رد س,یاهپوس,ت ک,ه ع,اش,ق همس,رش اس,ت، ب,ا ای,نکه ه,ردو ب,رای درآم,دی ن,اچ,یز ب,ه س,ختی ک,ار میکنند، پ,س از گ,ذران,دن<br />
ی,,ک روز ب,,ا ت,,حقیر از س,,وی م,,اف,,وق س,,فیدپ,,وس,,ت و پ,,س از آن در رس,,توران ت,,وس,,ط ی,,ک گ,,ارس,,ن ب,,لون,,د ب,,ه خ,,ان,,ه ب,,ازمیگردد.<br />
وق,,تی همس,,رش میخواه,,د او را ب,,رای خ,,وردن ش,,ام ص,,دا ک,,ند، ب,,ه ش,,وخ,,ی میگوی,,د: "ت,,و ه,,یچی ج,,ز ی,,ه س,,یاه گ,,شنه ی پ,,یر<br />
نیستی!" مرد با مشتهایش به او حمله ور میشود و او را به باد کتک میگیرد.<br />
ه,مه ی اینها چ,ه م,عنای,ی دارد؟ م,ا نمیتوان,یم خ,شون,تی ک,ه ی,ک ف,رد بینوا ب,ر ی,ک بینوای دی,گر روا میدارد را ت,اب ب,یاوری,م. م,ا<br />
ب,ای,د ف,ری,اد ب,زن,یم، داد ب,زن,یم، ه,مان ک,اری ک,ه م,ن و ب,رادره,ای,م ک,ردی,م، ت,ا خ,شون,ت م,توق,ف ش,ود. همزم,ان، ب,ای,د ب,ه ف,کر ک,ار<br />
اس,اس,ی ت,ری ب,اش,یم: ت,غییر ش,رای,طی در زن,دگ,ی ک,ه ان,سان را ب,ه خ,شون,ت وا میدارد- خ,شون,ت م,ردان ع,لیه زن,ان، و ال,بته<br />
تمام خشونت هر فرد سرخورده و خشمگین علیه دیگری، خشونت مردم خشمگین و آزرده علیه یکدیگر.<br />
!79
تاریکی<br />
به قلم: بتی گیل تایسن Tyson) (Betty Gale - فعال جنبش مبارزه با خشونت علیه زنان<br />
ب,چه ک,ه ب,ودم ف,کر م,ی ک,ردم اس,م ک,وچ,یکم ه,رزه اس,ت، اس,م دوم,م زش,ت و اس,م ف,ام,یلم س,یاه. اون,قدر م,نو ه,رزه زش,ت س,یاه<br />
ص,,دا ک,,رده ب,,ودن ک,,ه ف,,کر م,,ی ک,,ردم وق,,تی ب,,ه دن,,یا اوم,,دم ای,,ن اس,,مو روم گ,,ذاش,,نت. اگ,,ه ت,,وی دی,,کشنری دن,,بال ع,,بارت ب,,چه ی<br />
داغ,ون م,ی گش,تین، ح,تماً ع,کس م,نو اون,جا م,ی دی,دی,ن. ب,تی ف,ران,سس داو. م,ی دون,ین، زن,دگ,ی ب,رام س,خت ب,ود و ه,میشه از<br />
ک,,تک ه,,ای م,,ادرم م,,ث س,,گ م,,ی ت,,رس,,یدم. ح,,اال ل,,طفاً ای,,نجارو اش,,تباه ن,,گیری,,د، ب,,عضی از ک,,تک ه,,ا ح,,قم ب,,ود، بیش,,ترش ول,,ی<br />
ط,,بق اس,,تان,,دارده,,ای ام,,روز رک و پ,,وس,,ت ک,,نده ه,,مون ک,,ودک آزاری خ,,ودم,,ون ب,,ود. م,,ن دوم,,ین ب,,چه از هش,,ت ت,,ا ب,,چه ب,,ودم و<br />
ای,ن ی,عنی ک,ه م,سئول,یت ب,زرگ ک,ردن ش,ش ت,ای دی,گه گ,ردن م,ن و خ,واه,ر ب,زرگ,م ب,ود. زن,دگ,ی آس,ون ن,بود؛ م,ا خ,یلی ف,قیر ب,ودی,م<br />
و ت,,وی زاغ,,ه ه,,ای ح,,اش,,یه ی شه,,ر زن,,دگ,,ی میکردی,,م. هش,,ت س,,ال,,م ک,,ه ب,,ود، از ف,,روش,,گاهها دزدی میکردم چ,,ون خس,,ته ش,,ده<br />
!80
ب,,ودم از ب,,س ل,,باس ه,,ای گلوگ,,شاد دس,,ت چ,,ندم خ,,واه,,رم رو میپوش,,یدم. دزدی خ,,یلی آس,,ون ب,,ود چ,,ون ه,,یچکس ب,,ه ی,,ه ب,,چه ی<br />
ه,,رزه ی س,,یاه ک,,ه ت,,وی ف,,روش,,گاه ول میگشت و راح,,ت ازش,,ون دزدی میکرد ت,,وج,,هی ن,,شون نمیداد. م,,ن همینطور دزدی - می<br />
کردم ت,ا ی,ه روز ک,ه داش,تم ی,ه ک,ت واس,ه روز م,ادر ب,رای م,ادرم م,ی دزدی,دم گ,یر اف,تادم. چ,ند ه,فته ب,عد از ای,ن ج,ری,ان رو ت,وی<br />
س,رپ,ناه گ,ذرون,دم. وق,تی ک,ه س,یزده س,ال,م بیش,تر ن,بود، ی,کی از دوس,تای خ,ان,وادگ,ی ب,هم ت,جاوز ک,رد و از ه,مین ت,جاوز م,رض<br />
ه,,م ن,,صیبم ش,,د. ه,,فده س,,ال,,م ک,,ه ش,,د، دی,,گه از ک,,تک ک,,اری دائ,,م و زن,,دگ,,ی ت,,و خ,,ون,,واده ی درب و داغ,,ون خس,,ته ش,,ده ب,,ودم.<br />
ب,,رای ه,,مین ج,,ای,,گزی,,ن پ,,یدا ک,,ردم. از آزار و اذی,,ت م,,ادرم در رف,,تم و زی,,ر دس,,ت ش,,وه,,رم، آرت,,ور ت,,ای,,سن اف,,تادم. م,,ن و آرت,,ور<br />
چ,هارم,ا م,اه ب,ا ه,م ب,ه ع,نوان زن و ش,وه,ر زن,دگ,ی ک,ردی,م. م,ن از آرت,ور ف,رار ک,ردم ت,وی ب,غل اول,ین مش,تری,م. ه,مین ک,ه ش,روع<br />
ک,ردم ب,ه مش,تری پ,یدا ک,ردن، م,عتاد ه,م ش,دم. ه,ر چ,ی بیش,تر مش,تری پ,یدا میکردم، م,واد ه,م بیش,تر م,صرف میکردم. م,واد<br />
کمک میکرد آزار و اذیتها رو فراموش کنم، تنهایی مو فراموش کنم، و درد رو فراموش کنم.<br />
آزار، ت,,,نهای,,,ی، درد، مش,,,تریها و م,,,واد در ب,,,راب,,,ر م,,,ردی ک,,,ه 25 س,,,ال از زن,,,دگ,,,یمو دزدی,,,د ه,,,یچی ن,,,بود. وی,,,لیام م,,,اه,,,ون,,,ی رئ,,,یس<br />
پ,لیس ب,ود و ب,ه خ,اط,ر ق,تلی ک,ه م,رت,کب نش,ده ب,ودم ب,رام پ,اپ,وش درس,ت ک,رد. م,نو ب,ا دس,تبند ب,ه ص,ندل,ی بس,ته ب,ودن و هش,ت ت,ا<br />
ک,,ارآگ,,اه پ,,لیس م,,رت,,ب ک,,تکم میزدن. م,,ن روس,,پی ب,,ودم، م,,عتاد ب,,ودم، ام,,ا ق,,ات,,ل ن,,بودم. ت,,وی زن,,دان س,,عی ک,,ردم خ,,ودم,,و ب,,کشم<br />
چون نمیتونستم قبول کنم که 25 سال از عمرمو باید به خاطر قتلی که انجام ندادم پشت میله ها بگذرونم.<br />
ب,,عد از اول,,ین ت,,الش,,م ب,,رای خ,,ودک,,شی، ک,,م ک,,م ف,,همیدم ک,,ه دل,,یلی داش,,ته ک,,ه خ,,دا ج,,ون,,م رو ن,,جات داده. ق,,بول ک,,ردم ک,,ه ب,,ای,,د<br />
ح,,بس م,,و ب,,کشم و ب,,ه ک,,مک دخ,,ترای,,ی رف,,تم ک,,ه ت,,ازه وارد ب,,ودن. ش,,روع ک,,ردم ت,,وی ب,,خش ای,,دز ک,,ار ک,,ردن و ک,,الس,,ای ع,,کاس,,ی<br />
گ,ذرون,دم. وق,تی ای,ن واق,عیتو ق,بول ک,ردم ک,ه ب,ای,د م,حکوم,یتم رو ب,گذرون,م، ه,دف,م رو پ,یدا ک,ردم. اگ,ه ب,ه خ,اط,ر ان,تخاب ه,ای غ,لط<br />
زن,دگ,یم ن,بود، االن ای,نجا ن,بودم. م,مکن ب,ود س,الها ق,بل ت,وی خ,یاب,ون ب,میرم. س,ال ۱۹۹۸ ح,کمم ب,رگش,ت و م,ن از زن,دان آزاد<br />
شدم. من به گفنت داستانم ادامه میدم به امید نجات جوونهای امروز.<br />
انتخاب های امروز ما تعیین میکنه که فردا چه کسی خواهیم شد.<br />
!81
واقعی<br />
بFFه قFFلم: کFFارول میشFFل کFFاپFFالن Kaplan) (Carol Michèle - درامFFاتیسFFت، کFFارگFFردان و وکFFیل دعFFاوی سFFاکFFن<br />
نیویورک<br />
سخنگو<br />
(با هیجان)<br />
م,ردی را در پ,ارک دی,دم، ص,ورت,ش از خ,شم س,رخ و م,تورم ب,ود، ب,ازوی,ش را ب,اال ب,رده ب,ود، و در ان,تهای آن مش,تی ب,ود ک,ه ب,ه<br />
س,وی ک,ودک,ی ن,شان,ه رف,ته ب,ود، ک,ودک,ی ب,ه زان,و اف,تاده ب,ه دن,بال ج,لب ت,وج,ه: ی,ک ه,اتداگ، م,ن میخوام ی,ه چ,یزی ب,خورم، - می<br />
خوام، میخوام! ام,,ا م,,رد چ,,یزی ن,,داش,,ت، ن,,ه پ,,ول، ن,,ه ح,,وص,,له و ن,,ه ه,,یچ چ,,یز دی,,گر و خ,,شم از درون,,ش میخروش,,ید گ,,وی,,ی از<br />
خود جهنم و مشت آماده ی انفجار همچون یک گلوله و دخترک فریاد میزد و التماس میکرد:"خواهش میکنم! نه! نکن!"<br />
(ضربه)<br />
و او نکرد. او ایستاد. بازویش منجمد شد گویی ایده ای او را متوقف کرده باشد.<br />
!82
(ضربه)<br />
و او ب,ه دخ,ترک ن,گاه ک,رد گ,وی,ی او را آنگون,ه ک,ه ب,ود میدی,د-ک,وچ,ک، ه,راس,ان، م,عصوم- و او را ب,لند ک,رد و ب,ه ه,وا ان,داخ,ت و<br />
صدای خنده های دخترک همچون صدای زنگ دوچرخه و پرندگان در حال پرواز در فضا به گوش میرسید.<br />
ی,ک گ,زارش خ,بری درب,اره ی دارف,ور دی,دم ک,ه ن,شان میداد ش,به ن,ظام,یان ج,نجوی,د س,وار ب,ر اس,بهای,شان ب,ه س,وی روس,تای,ی<br />
آف,,ری,,قای,,ی ک,,ه در ش,,عله ه,,ای آت,,ش میسوخ,,ت میتازن,,د و آت,,ش مس,,لسل ه,,ای,,شان را ب,,ه س,,وی روس,,تای,,یان پ,,راک,,نده - ب,,ا پش,,تی<br />
ب,ره,نه و پ,اه,ای ص,ندلپوش و ل,باسهای زم,ختی ک,ه ه,نگام دوی,دن ه,مچون ش,الق ب,ه ب,دن اس,تخوان,یشان ک,وب,یده میشد- روان,ه<br />
میکردن,,د؛ و ب,,ر س,,ر راه ی,,کی از ش,,به ن,,ظام,,یان ی,,ک زن، ی,,ک زغ,,اوی ب,,ا چ,,شمان,,ی گ,,شاده از ت,,رس، ب,,ا دس,,تی دراز ک,,رده ک,,ه<br />
گ,وی,ی میخواه,د ض,رب,ه ای را م,هار ک,ند، و ب,ر س,ینه اش ب,ینی ن,وزاد ش,ش م,اه,ه اش. و س,رب,از ب,ا مس,لسلش ن,شان,ه گ,رف,ت و<br />
به لوله ی آن خیره شد و گریه ی نجواگونه ی زن خاموش شد: "خواهش میکنم! نه! نکن!"<br />
(ضربه)<br />
و او نکرد. او ایستاد. انگشتش ثابت شد گویی که فکری آن را گرفته باشد.<br />
(ضربه)<br />
و او ب,,,ه زن ن,,,گاه ک,,,رد گ,,,وی,,,ی او را آنگون,,,ه ک,,,ه ب,,,ود میدی,,,د- ی,,,ک م,,,ادر، مس,,,تاص,,,ل، ت,,,نها- و دی,,,د ک,,,ه س,,,ای,,,ر ج,,,نجوی,,,ده,,,ا از آن,,,جا<br />
گ,ذش,ته ان,د و اس,بش را ه,ی زد و ب,ه دور زن ت,اخ,ت و ه,ق ه,ق ره,ای,ی زن ب,ه آس,مان ب,رخ,اس,ت ه,مچون ک,وف,نت ب,ر ط,بل آن,چنان<br />
که بتواند باران را از آسمان پایین بیاورد.<br />
م,,قال,,ه ای در ی,,ک مج,,له خ,,وان,,دم درب,,اره ی دخ,,تری مس,,لمان، ب,,وس,,نیای,,ی، ک,,ه ت,,نها پ,,ان,,زده س,,ال داش,,ت، از ت,,ختخواب,,ش ب,,یرون<br />
ک,,شیده ش,,د و ب,,ه اردوگ,,اه,,ی م,,ملو از م,,ردان,,ی ب,,رده ش,,د ک,,ه او را ته,,دی,,د ک,,ردن,,د ک,,ه ب,,ه او ت,,جاوز خ,,واه,,ند ک,,رد و او را دره,,م<br />
خ,واه,ند شکس,ت، او را ب,ه زی,ر مش,ت و ل,گد خ,واه,ند گ,رف,ت و او ب,ه آنها ال,تماس ک,رد:" خ,واه,ش میکنم! ن,ه! ن,کنید!" و پس,ر<br />
ن,وج,وان,ی ک,ه از آنجا میگذش,ت ص,دای گ,ری,ه ی او را ش,نید و ایس,تاد. ن,زدی,ک آم,د ت,ا ب,بیند و گ,فت:"م,ن ت,و را میشناس,م. م,ا<br />
با هم در پردور به مدرسه میرفتیم." او دختر را آنگونه که بود میدید.<br />
و ب,ه س,وی م,ردان رو ک,رد و گ,فت دخ,تر را ب,ه ح,ال خ,ود ب,گذارید، او ه,م م,درس,ه ای م,ن اس,ت ب,رای م,قال,ه اش ج,ای,زه گ,رف,ته و<br />
م,ن درخ,شش خ,ورش,ید را ب,ر دن,دانهای,ش ه,نگام,ی ک,ه ب,ا دوس,تان,ش میخندد دی,ده ام و م,ردان س,رش,ان را ب,ه زی,ر ان,داخ,تند و<br />
ک,نار رف,تند و اشکهای دخ,تر ن,وج,وان از چ,شمان,ش ه,مچون ن,یای,شی ب,ر ل,بان,ش ج,اری ش,دن,د، زی,را پس,ر ه,مچون ف,رش,ته ای<br />
ظاهر شده و وساطت کرده بود.<br />
دخ,تری را میشناخ,تم ک,ه ب, ا م, ن ب,ه ی,ک م,درس,ه میرف,ت و ه,میشه ب,رای زن,گ ورزش در ت,وال,ت ل,باسهای,ش را ع,وض میکرد و ی,ک<br />
روزکه دیر شده بود و وقت نبود، لباسهایش را همانجا درآورد و من روی پشتش خطوط متورم را دیدم.<br />
خ,طوط ق,رم,ز. خ,طوط,ی ک,ه ت,نها ش,الق میتوان,د آن را ب,ه ج,ا ب,گذارد. و او دی,د ک,ه م,ن دی,دم و چه,ره ام ب,عد از دی,دن آن، و م,ن<br />
از ک,اری ک,ه میکردم ب,ازایس,تادم، ده,ان,م را ب,از ک,ردم ت,ا ب,گوی,م ک,ه م,ن اه,میت میده,م، ک,ه ای,ن درس,ت نیس,ت، ک,ه م,ا میتوان,یم<br />
ب,,,ا م,,,ادرش روب,,,رو ش,,,وی,,,م، ت,,,رک,,,ه را از دس,,,تش ب,,,گیری,,,م و ب,,,ه زم,,,ین پ,,,رت ک,,,نیم ت,,,ا ه,,,زارت,,,که ش,,,ود و او دی,,,گر ه,,,رگ,,,ز از ب,,,ه خ,,,ان,,,ه<br />
برگشنت نخواهد ترسید.<br />
(ضربه)<br />
!83
ای کاش همه ی اتفاقات اینگونه افتاده بود؛<br />
تمام آنچه گفتم، اما اینگونه نبود، نه!<br />
پدر کتک زد، سرباز شلیک کرد، من حرف نزدم، روگرداندم و وانمود کردم که ندیدم.<br />
اینها آنگونه که گفتم اتفاق نیفتاد، اما میتوانست اتفاق بیفتد. به خاطر پسر اهل پردور.<br />
او ایستاد.<br />
او تنها کسی بود که ایستاد.<br />
!84
خز برگشته<br />
بFFه قFFلم: ایFFو انسFFلر Enslerِ) (Eve - نFFویFFسنده، بFFازیFFگر و بFFنیانFFگذار وی- دی (جFFنبش جFFهانFFی مFFبارزه بFFا<br />
خشونت علیه زنان ودختران)<br />
م,,ن میخواس,,تم ب,,ام,,زه ب,,اش,,م. میخواس,,تم آدم ب,,ام,,زه و خ,,ندان,,ی ب,,اش,,م ک,,ه ب,,ه م,,همون,,یا دع,,وت,,ش میکنن. م,,ن میخواس,,تم دخ,,تری<br />
ب,اش,م ک,می ع,شوه گ,ر، ش,ای,د ک,می ش,یطون ، ک,می ب,اش,کوه و م,رم,وز. میخواس,تم ب,اح,ال ب,اش,م- داس,تانهای ع,جیب و دی,وان,ه<br />
وار ت,,عری,,ف ک,,نم، ن,,یمه ش,,ب ب,,ره,,نه ت,,وی اس,,تخر ب,,پرم، ل,,باس ج,,ذاب ب,,پوش,,م. م,,اش,,ین ک,,روک,,ی رو ت,,وی ط,,وف,,ان ب,,ا س,,رع,,ت ت,,وی<br />
ب,زرگ,راه ب,رون,م. میخواس,تم دل,پذی,ر و ت,حسین ب,ران,گیز ب,اش,م ام,ا دمدس,تی و پ,رچ,ون,ه ن,باش,م. ح,تی ب,ه رک گ,وی,ی ه,م راض,ی<br />
ب,,ودم، ی,,ا ک,,نای,,ه زن,,ی. آدمهای رک گ,,و ه,,میشه ب,,ه م,,همون,,یا دع,,وت میشن. پ,,وچ گ,,راه,,ای رک گ,,وی,,ی ک,,ه دائ,,ماً ن,,اراح,,تند، دائ,,ماً<br />
م,,ای,,وس,,ند، غ,,م ان,,گیز. اونها ه,,میشه ب,,ا ل,,باس ه,,ای گ,,رون ق,,یمت س,,یاه ش,,ندره و ری,,ش ری,,ش ح,,ضور دارن و دوروب,,رش,,ون ه,,م<br />
ی,,,ک مش,,,ت آدم ق,,,شنگ ری,,,خته ب,,,ا م,,,وه,,,ای ق,,,شنگ ش,,,ندره و ری,,,ش ری,,,ش ک,,,ه ج,,,وری آرای,,,ش ش,,,ده ک,,,ه ان,,,گار ه,,,مین االن از ی,,,ک<br />
ات,فاق وحش,تناک ج,ون ب,ه در ب,ردن- میدون,ید، ه,مون م,وق,ع ک,ه س,وار ج,ت خ,صوص,ی ب,ودن و ش,راب,شون ت,موم ش,د. ام,ا م,ن رک<br />
گو نیستم. من تحسین برانگیز نیستم. بامزه نیستم. عصبانیم. عصبانی! دارم منفجر میشم.<br />
م,ن ب,ه م,همون,یا دع,وت نمیشم. ال,بته، دی,گه دع,وت نمیشم. اوای,ل دع,وت میشدم. ی,ه ج,ذاب,یت و ن,مک خ,اص,ی ه,م داش,تم. م,ردم<br />
اون,,,و ب,,,ا ب,,,ام,,,زگ,,,ی اش,,,تباه میگرف,,,نت، ت,,,ا اینکه ف,,,همیدن م,,,ن اون ک,,,سی ب,,,ودم ک,,,ه م,,,همون,,,یا رو خ,,,راب میکنه. خ,,,وش,,,گذرونیشون,,,و<br />
خ,راب میکنه و ب,قیه ی دن,یا رو م,ثل ب,اد بیرح,م زمس,تان,ی ش,یکاگ,و ب,ه م,یون م,یاره. م,ن ه,مون,ی هس,تم ک,ه ب,نا ب,ه دالی,لی م,جبوره<br />
ب,,,بینه، ب,,,گه و ه,,,مه رو ه,,,شیار ک,,,نه. م,,,ن ه,,,مون,,,م ک,,,ه در ج,,,واب ی,,,ه "چ,,,ه خ,,,بر؟" م,,,عمول,,,ی میگه:"خ,,,ب، م,,,ن ت,,,ازه از اف,,,غانس,,,تان<br />
!85
ب,,رگش,,تم، از م,,رک,,ز ق,,نده,,ار ک,,ه ط,,ال,,بان دوب,,اره ب,,رگش,,ته ت,,وش. ه,,مونجا ک,,ه ط,,ال,,بان در واق,,ع ه,,یچ وق,,ت ازش ب,,یرون ن,,رف,,ته ب,,ود.<br />
ام,ا ح,اال ب,ا پ,رروی,ی ت,مام ب,رگش,نت چ,ون آم,ری,کا از ب,نیادگ,راه,ای ت,بهکار ح,مای,ت ک,رده و اون,ا رو در راس ک,ار گ,ذاش,ته. ه,مون<br />
ب,نیادگ,راه,ای,ی ک,ه ت,جاوز ک,ردن و غ,ارت ک,ردن و کش,تار ک,ردن و ب,ه ج,ای اینکه ع,دال,ت درب,ارش,ون اج,را ب,شه، ت,وس,ط آم,ری,کا<br />
قدرت بهشون داده شده و االن اونقدر فساد و خشونت زیاد شده که طالبان به نظر چندان هم بد نمیرسه."<br />
م,ن آدم,ی هس,تم ک,ه ب,ه ای,ن ب,سنده نمیکنم، ک,ه ب,ای,د ادام,ه ب,دم چ,ون ب,ودن ت,وی م,همون,ی ح,تی م,نو ع,صبان,ی ت,ر ه,م میکنه. م,ن<br />
ت,قری,باً ف,رام,وش ک,رده ب,ودم ت,ا زم,ان,ی ک,ه ب,قیه ی دن,یا ادام,ه داد، ب,ه م,همون,ی رف,نت، میخندی,دن، مینوش,یدن، م,عاش,رت میکردن،<br />
خ,,وش میگذرون,,دن. اون,,ا از ات,,فاق,,ات ن,,اج,,وری ک,,ه اف,,تاده ب,,ود داغ,,ون و افس,,رده نش,,ده ب,,ودن. ن,,ه، آدم,,ی ک,,ه از م,,ن پ,,رس,,یده ب,,ود<br />
چ,ه خ,بر، واق,عاً ان,تظار ج,واب ن,داش,ت، ح,تی دن,بال ج,واب خ,اص,ی ه,م ن,بود. همینجوری ی,ه س,وال,ی پ,رس,ید، ی,ه س,وال اح,مقان,ه<br />
ی م,,همون,,ی، چ,,ون راه و رس,,م م,,همون,,ی ه,,مینه. اون,,ا گ,,وش نمیکنن، اون,,ا ب,,ه ه,,یچ ج,,اش,,ون,,م نیس,,ت، ن,,ه، ب,,رای ه,,مین ه,,م میرن<br />
م,,همون,,ی. ب,,رای ه,,مین ه,,مه ی زن,,دگیشون ه,,م ی,,ه م,,همون,,ی ک,,وف,,تیه. ت,,مام زن,,دگ,,یشون در جه,,ت دع,,وت ش,,دن ب,,ه م,,همون,,یه. ل,,باس<br />
پ,,وش,,یدن ب,,رای م,,همون,,ی. مس,,ت ک,,ردن و ه,,مخواب,,گی ت,,وی ح,,ال و ه,,وای م,,همون,,ی، و درس,,ت ه,,مونجا، م,,ن دارم ه,,مه چ,,یز رو<br />
خ,راب میکنم. چ,ه خ,بر؟ میخوای چ,ه خ,بر ب,اش,ه؟ اخ,بارو نمیخون,ی؟ دخ,ترای آم,یش ت,وی م,درس,ه ب,هشون ش,لیک ش,د ب,ه خ,اط,ر<br />
اینکه ت,وی م,درس,ه ب,ودن، ب,ه خ,اط,ر اینکه دخ,تر ب,ودن. ی,ا دخ,ترای اردوگ,اه پ,ناه,نده ه,ا ت,وی دارف,ور س,ر راه,شون ب,رای پ,یدا<br />
ک,ردن ه,یزم و ع,لوف,ه رب,وده میشن، ب,اره,ا و ب,اره,ا ب,هشون ت,جاوز میشه و ح,تی راه ب,رگش,تنشون رو ه,م گ,م میکنن. ام,ا ب,ذار<br />
از م,تجاوز دف,اع ک,نیم، م,ثل روح,ان,ی اس,ترال,یای,ی ک,ه میگفت: خ,یلی داره ب,هشون س,خت گ,رف,ته میشه. ی,ک ح,کم وحش,تناک،<br />
درح,,,ال,,,ی ک,,,ه ت,,,قصیر اص,,,لی ب,,,ه گ,,,ردن زنهاس,,,ت. اون,,,ا خ,,,ودش,,,ون ب,,,ا ن,,,داش,,,نت روس,,,ری ای,,,ن ب,,,ال رو س,,,ر خ,,,ودش,,,ون آوردن. اون,,,ا<br />
گ,وش,ت دم دس,ت ب,ودن. اگ,ه میمون,د ت,و خ,ون,ه و روس,ری س,رش میکرد، م,شکلی پ,یش ن,می اوم,د. اون روح,ان,ی ای,ن ح,رف,ارو ت,و<br />
سال ۲۰۰۶ زده. اگه مونده بودن خونه!<br />
اگ,,ه م,,ن م,,ون,,ده ب,,ودم خ,,ون,,ه، اگ,,ه ب,,یرون ن,,رف,,ته ب,,ودم، اگ,,ه ده,,نمو بس,,ته ب,,ودم. م,,ن ح,,تی ب,,ه ای,,ن م,,همون,,ی دع,,وت ه,,م نش,,ده ب,,ودم.<br />
ی,کی از دوس,تام دع,وت ش,ده ب,ود و چ,ون ک,س دی,گه ای رو پ,یدا ن,کرد، م,نو ب,ا خ,ودش ب,رده ب,ود. دع,وت مس,تقیم ن,بود، ی,ه دع,وت<br />
ک,,لی، و م,,ن دارم م,,همون,,ی رو ب,,ه ه,,م میزن,,م و خ,,جال,,ت زده ش میکنم. ن,,بای,,د از خ,,ون,,ه ب,,یرون میاوم,,دم. خ,,یلی ات,,فاق,,ای ب,,د در<br />
ج,ری,ان ب,ودن. ش,ای,د ت,قصیر زن,ی ب,ود ک,ه چ,یزی دور گ,ردن,ش ب,ود، ب,زرگ و ح,جیم، و ش,نیدم ک,ه میگفت: "ف,وق ال,عاده نیس,ت؟<br />
- خ,,,ز دوب,,,اره م,,,د ش,,,ده!" خ,,,ز ب,,,رگش,,,ته. ف,,,وق ال,,,عاده نیس,,,ت؟ ن,,,اق,,,ص س,,,ازی ب,,,رگش,,,ته. ق,,,تل ب,,,رگش,,,ته. پ,,,وس,,,ت راس,,,و ب,,,رگش,,,ته.<br />
پ,,وس,,ت راس,,و ه,,میشه م,,نو ی,,اد زن,,ا میان,,دازه. ن,,ه ف,,قط ب,,ه خ,,اط,,ر اینکه زن,,ا میپوش,,نش، ب,,لکه چ,,یزی م,,رب,,وط ب,,ه ای,,نکه زن,,ا چ,,طور<br />
ب,,,,ار اوم,,,,دن ت,,,,ا ک,,,,ار ک,,,,نن. ب,,,,ار اوم,,,,دن ک,,,,ه کش,,,,تار ب,,,,شن. اینکه اینقدر زی,,,,با ب,,,,اش,,,,ی، اینقدر گ,,,,رم و ن,,,,رم ب,,,,اش,,,,ی ک,,,,ه م,,,,ردم ب,,,,ای,,,,د<br />
ب,پوش,نت، ت,و رو دور گ,ردن,شون ب,پیچن، ن,اغ,اف,ل به,ت ت,جاوز ک,نن، ب,ه س,رت ش,لیک ک,نن ی,ا له,ت ک,نن ی,ا ب,زن,نت ی,ا به,ت گ,رس,نگی<br />
بدن.<br />
خ,,ز م,,د ش,,ده. خ,,ز ب,,رگش,,ته. ف,,وقال,,عاده نیس,,ت ک,,ه خ,,ز ب,,رگش,,ته؟ ق,,ضیه از ای,,ن ق,,راره ک,,ه م,,اج,,رای ت,,جاوزه. ت,,جاوز ب,,رگش,,ته.<br />
طالبان برگشته. گوش تا گوش سربریدن برگشته. خز برگشته. برگشته برگشته برگشته.<br />
ام,ا ک,ی ه,یچ ک,دوم از اینها رف,ته ب,ود؟ ه,یچ وق,ت ن,رف,ته ب,ود. ف,قط دف,ن میشه، ن,ادی,ده گ,رف,ته میشه و پ,ذی,رف,ته میشه، اون ه,م ب,ه<br />
دس,ت م,ردم,ی ک,ه م,همون,ی میرن و نمیتون,ن از م,همون,ی رف,نت دس,ت ب,ردارن و ف,کر میکنن زن,دگ,ی ی,ه م,همون,ی ب,زرگ,ه و ف,قط ه,م<br />
ب,,رای اون,,اس,,ت چ,,ون ه,,مه چ,,ی دارن و ث,,روت,,مندن و از ط,,بقه ی م,,متازن و ب,,ی ن,,قصن و م,,همون,,ی میرن و م,,همون,,ی میرن. ب,,س<br />
ک,,,نید! ب,,,س ک,,,نید! خ,,,واه,,,ش میکنم خ,,,واه,,,ش میکنم ب,,,س ک,,,نید! زن,,,ا دارن میمیرن. زن,,,ا دارن ت,,,وی ک,,,نگو ن,,,اق,,,ص میشن، ت,,,وی<br />
پ,,اکس,,تان ص,,ورت,,شون آب میشه، ت,,وی آت,,الن,,تا ت,,و س,,ن پ,,ای,,ین خ,,ری,,ده میشن. ب,,س ک,,نید، خ,,واه,,ش میکنم، ب,,رات,,ون م,,هم نیس,,ت؟<br />
ج,,ون اون,,ا اه,,میتی ن,,داره؟ م,,ن دارم ف,,ری,,اد میزن,,م، روی زم,,ین، روی ف,,رش مج,,للی ک,,ه س,,راس,,ر ک,,ف ات,,اق رو پ,,وش,,ون,,ده، ن,,زدی,,ک<br />
م,,یز ب,,وف,,ه ک,,ه روش ل,,قمه ی پ,,نیر ب,,ز و م,,یگوی ک,,باب,,ی و م,,ارت,,ینی ش,,کالت,,ی چ,,یده ش,,ده. م,,ن دارم روی زم,,ین ف,,ری,,اد میزن,,م، ب,,س<br />
کنید، بس کنید!<br />
!86
ب,,,س ک,,,نید، نمیتون,,,ید؟ ف,,,قط ب,,,رای ی,,,ک دق,,,یقه، دس,,,ت از ای,,,ن زن,,,دگیتون ب,,,کشید، از ای,,,ن ت,,,الش,,,تون ب,,,رای خ,,,وش,,,گذرون,,,ی دس,,,ت<br />
ب,کشید، م,همونیتون رو ن,گه داری,د. ح,اال ج,معیت داره ب,ه م,ن ن,گاه میکنه، ج,معیت م,همون,ی ب,روه,ای ح,رف,ه ای ک,ه مس,تقیم ب,ه<br />
م,,ن ن,,گاه نمیکنن چ,,ون میترس,,ن ای,,ن چ,,یزی ک,,ه دارم ب,,ه اون,,ا ه,,م س,,رای,,ت ک,,نه. م,,همون,,ی ب,,روه,,ای ح,,رف,,ه ای ب,,ه ک,,ارش,,ون ادام,,ه<br />
میدن درح,,,ال,,,ی ک,,,ه م,,,ن ب,,,ا دس,,,تبند ب,,,ه دس,,,تهام ک,,,شانکشان از م,,,همون,,,ی ب,,,ه ب,,,یرون ب,,,رده میشم. م,,,ن ت,,,کون نمیخورم، نمیتون,,,م<br />
ت,کون ب,خورم. م,ن ه,مونجا ت,وی خ,یاب,ون ک,نار س,اخ,تمون ل,م میدم و چ,شمام,و ب,از میکنم. ب,ه ب,اال ن,گاه میکنم، مس,تقیم ب,ه ب,اال.<br />
ی,ادم نمیآد ق,بالً س,تاره ه,ا رو ت,وی ای,ن شه,ر دی,ده ب,اش,م. خ,یلی زی,ادن و ی,ه ج,ور ب,خصوص,ی ب,رق میزن,ن. ح,تی نمیدون,م ک,ه<br />
واق,,,عین ی,,,ا ن,,,ه. خ,,,یلی خ,,,یلی دورن و ه,,,مین ج,,,ا ک,,,نار م,,,ن هس,,,نت. م,,,ن ه,,,مونجا ل,,,م دادم و چ,,,شمام ب,,,ازه. م,,,ن ب,,,ام,,,زه نیس,,,تم و<br />
پیراهن ابریشمی دوستم هم پاره شده.، اما من میتونم جلوی رومو ببینم. من میتونم ستاره هارو ببینم.<br />
!87
اولین بوسه<br />
به قلم: مالی دویل Doyle) (Mollie - نویسنده و ویراستار آمریکایی<br />
کوچیک بودم. شش سالم بود.<br />
اردوی ورزشی- شنا، فوتبال، سومی رو هم یادم نمیآد.<br />
اما یادمه که یکی دیگه هم بود.<br />
ما از این فعالیت به اون فعالیت میرفتیم و دونه های کوچیک عرق روی پیشونی هامون سر میخورد.<br />
من روز دومم بود.<br />
مربی فوتبال به ما گفت که قراره بریم توی زمین هاکی بازی کنیم.<br />
اونجا خنک تره.<br />
یخی در کار نبود-<br />
!88
یه بیضی سیمانی با دیوارهای سفید که توپ هاکی زخمیش کرده بود.<br />
مربی ما رو به دو گروه تقسیم کرد.<br />
واقعاً فوتبال نبود.<br />
فقط یه مشت بچه که دنبال توپ میدویدن و جیغ میزدن.<br />
آخرای اون زنگ، من افتادم و پوست زانوم کنده شد.<br />
خون روی ساق پام جاری شد.<br />
همه دست از بازی کشیدن.<br />
تکه ی بزرگ پوست زانوم که از سیمان ناهموار آویزون شده بود دست کمی از توپ چرمی نداشت.<br />
یکی از پسرها دختری رو ترغیب میکرد که بهش دست بزنه.<br />
مربی همه رو فرستاد استخر و منو برد پیش پرستار.<br />
اما پرستار اونجا نبود.<br />
برای همین خودش زانومو بست –بتادین، باند، چسب-<br />
اونقدر خوب بسته بود که میتونستم زانومو تکون بدم بدون اینکه چسب پوستمو بکشه.<br />
بهم گفت که خیلی خوب بازی کردم و زد پشتم.<br />
ازش تشکر کردم و بعدازظهرش که رفتم خونه به مادرم گفتم که من عاشق فوتبالم.<br />
روز بعد مربی گروه رو دور خودش جمع کرد و از من خواست که برم وسط پیش خودش.<br />
ازم پرسید که زانوم چطوره.<br />
گفتم خوبه.<br />
پرسید چطوری میخوام ازش تشکر کنم که زانومو برام بسته.<br />
گفتم نمیدونم.<br />
گفت:" خانوم کوچولو، تو واقعاً لطفاً و تشکر بلد نیستی؟ نظرت درباره ی یه بوس چیه؟"<br />
من گفتم که بوس حال به هم زنه.<br />
اون خندید و از گروه پرسید که فکر میکنن اون یه بوس حقش هست یا نه؟<br />
!89
البته که همه ی بچه ها فریاد زدن:"بله!"<br />
بهم گفت که روی زمین دراز بکشم.<br />
سرمو تکون داد و گفتم نمیخوام.<br />
خ,نده ی ری,زی ک,رد و م,نو پ,ای,ین ک,شید روی س,بزه ه,ای,ی ک,ه زی,ر آف,تاب زرد ش,ده ب,ود، ت,ا ک,نار ه,م وس,ط گ,روه دراز ب,کشیم،<br />
مثل ساردین های داخل قوطی کنسرو.<br />
من غلت زدم و دور شدم.<br />
دوتا از بچه ها منو به طرف اون هل دادن.<br />
مربی منو گرفت، سرمو به سرش چسبوند،<br />
و منو بوسید.<br />
زبونش رو به زور از بین لبام رد کرد.<br />
من مقاومت کردم و به خودم پیچیدم. وحشتناک بود.<br />
بچه ها خندیدن.<br />
من شلوارمو خیس کردم.<br />
مربی سرخ شد، بازومو گرفت،<br />
با دو انگشتش بازومو نیشگون گرفت،<br />
و منو به کنار زمین برد.<br />
بهم گفت که برم خونه. که برم پوشک بپوشم.<br />
من تا خونه دویدم و به مادرم گفتم که از اردو متنفرم-<br />
مخصوصاً فوتبال-<br />
و گفتم که من حتی نتونستم یه توالت پیدا کنم.<br />
روز بعد من نمیخواستم برم اونجا، اما مادرم اصرار کرد،<br />
قول داد که بهم نشون میده توالت کجاست.<br />
من بهش نگفتم چرا از اردو متنفرم – مخصوصاً فوتبال.<br />
!90
بخشی از من هنوز اونقدر کوچک بود که نمیتونست به غریزه ام اطمینان کنه:<br />
که بدونه بوسیدن قسمتی از بازی نبود.<br />
بیست و نه سال بعد، به اون زمین برگشتم<br />
و با این جمالت، بازی کردم:<br />
باشد که اولین بوسه ی دخترم،<br />
باشد که اولین بوسه ی دخترت،<br />
باشد که اولین بوسه ی همه دختران،<br />
پیش بینی شده و خواستنی باشد.<br />
!91
مادر عزیزم<br />
به قلم: شرمین عبید- چنائی Obaid-Chinoy) (Sharmeen - فیلمساز و روزنامه نگار پاکستانی<br />
مادر عزیزم،<br />
م,,ن آن,,جا نشس,,تم در ح,,الیکه ش,,ال ق,,رم,,ز و ط,,الی,,ی را ک,,ه ب,,رای,,م گ,,لدوزی ک,,رده ب,,ودی ب,,ه س,,ر داش,,تم. ک,,ه ش,,ادی خ,,ود را ب,,ر آن<br />
دوخ,,,,ته ب,,,,ودی ن,,,,ه ش,,,,ادی م,,,,را. ب,,,,ه م,,,,ن گ,,,,فتی ک,,,,ه او خ,,,,وبرو و ق,,,,دب,,,,لند اس,,,,ت. ک,,,,ه ج,,,,وان و س,,,,ال,,,,م اس,,,,ت. ب,,,,ه م,,,,ن ق,,,,ول دادی ک,,,,ه<br />
خ,وش,بخت خ,واه,م ش,د. و ب,عد او ب,ه ه,مراه خ,ان,واده اش از راه رس,ید. او همسن و س,ال م,ن ن,بود. ب,زرگتر ب,ود. خ,یلی - ب,زرگ<br />
تر. چ,شمان ری,زش ب,ه س,ینه ه,ای م,ن دوخ,ته ش,ده ب,ود. ج,ای زخ,مها را ب,ر ص,ورت,ش ن,دی,دی؟ میخواس,تم ف,ری,اد ب,زن,م ام,ا - نمی<br />
توانستم، به خاطر آبروی پدرم و شرف پدرم.<br />
نورهای درخشان. موسیقی. همه چیز سرم را گیج میکرد. تو مرا وادار کردی تا آنجا بنشینم و لبخند بزنم.<br />
ت,,و در ح,,الیکه ن,,وازن,,ده ه,,ا ط,,بل میزدن,,د، دس,,ت زدی و خ,,ندی,,دی. اض,,طراب م,,را ن,,فهمیدی، ف,,همیدی؟ ب,,ه م,,همان,,ان غ,,ذا ت,,عارف<br />
ک,ردی. ج,لوی دورب,ین ل,بخند زدی و ح,تی دام,اد آی,نده ات را ب,ه آغ,وش ک,شیدی. م,ن ب,ه س,اع,ت ن,گاه میکردم ک,ه ب,ه ک,ندی ج,لو<br />
میرفت و آزادی من را با خودش میبرد. من دیگر نه یک دختر، که فقط یک عروس بودم.<br />
ف,,رار ک,,ن! ق,,لبم میگفت ف,,رار ک,,ن! ام,,ا پ,,اه,,ای,,م ت,,وان آنرا ن,,داش,,ت. ک,,جا میرف,,تم؟ زن,,ان روس,,تا ف,,رار نمیکنند... م,,ا ج,,ای,,ی ب,,رای<br />
پنهان شدن نداریم. به هر حال، برادر مرا پیدا میکند. روستا مرا طرد میکند.<br />
!92
نمیخواه,,م آنچه ب,,ه س,,ر ن,,اه,,ید در روس,,تای ه,,مسای,,ه آم,,د ب,,ه س,,رم ب,,یای,,د. نمیخواه,,م ش,,ورای روس,,تا م,,جازات,,م را ت,,عیین ک,,ند.<br />
نمیخواه,م در ی,ک ک,لبه م,ورد ت,جاوز دس,ته ج,معی م,ردان ق,رار ب,گیرم. ه,نوز ص,دای ن,اه,ید در گ,وش,م م,ی پیچ,د ک,ه ف,ری,اد - می<br />
زند. "نجاتم بدهید! خواهش میکنم، یکی به دادم برسد!"<br />
م,,,ن داش,,,تم ب,,,ا ع,,,روس,,,کم گ,,,ودی ب,,,ازی میکردم. ق,,,رم,,,ز ب,,,ود، م,,,ثل خ,,,اک روس,,,تا. م,,,ن ع,,,اش,,,ق ای,,,ن ب,,,ودم ک,,,ه ب,,,ه او ل,,,باس ط,,,الی,,,ی<br />
ع,روس,ی ب,پوش,ان,م. ای,ن ه,مان وق,تی ب,ود ک,ه ت,و زن,دگ,ی م,را م,عام,له ک,ردی. چ,گون,ه ک,سی میتوان,د س,رن,وش,ت ک,ودک پنجسال,ه را<br />
ت,,,عیین ک,,,ند؟ ه,,,فت م,,,رد، ب,,,زرگ,,,ان روس,,,تا، ت,,,صمیم گ,,,رف,,,تند ک,,,ه ب,,,قیه ی ع,,,مرم چ,,,ه ب,,,ای,,,د ب,,,کنم. ع,,,موی,,,م ق,,,تلی م,,,رت,,,کب ش,,,ده ب,,,ود و<br />
تقاصش را من، با ازدواج با عموی مقتول باید میدادم. هفت مرد سرنوشت دخترکی پنج ساله را رقم زدند... من.<br />
تو تنها دخترت را برای دشمن نشان کردی.<br />
او پنجاه و پنج سالش است، مادر.<br />
م,,ن میتوان,,م ب,,خوان,,م و ب,,نوی,,سم، ب,,ا ای,,ن ح,,ال ه,,یچ تس,,لطی ب,,ر زن,,دگ,,ی خ,,ودم ن,,دارم. ح,,اال م,,ن دارای,,ی او هس,,تم. او م,,ال,,ک م,,ن<br />
اس,ت. م,ن خ,دم,تکار و همخواب,ه ی او خ,واه,م ب,ود. او ی,ازده س,ال آزگ,ار ص,بر ک,رده اس,ت ت,ا ان,تقام,ش را ب,گیرد، و ان,تقام,ش<br />
را خ,واه,د گ,رف,ت. او ح,ق دارد م,را ک,تک ب,زن,د، در چ,هاردی,واری خ,ان,ه ح,بسم ک,ند، ح,تی م,را بکش,د. ال,تماسها و ن,ال,ه ه,ای م,ن<br />
به گوش کسی نخواهد رسید.<br />
خنده های تو هنوز در گوشم میپیچد. عزت و آبروی تو برایت از دخترت مهمتر بود.<br />
وق,تی پ,س از م,الی ده ت,کرار ک,ردم:"خ,ود را ب,ه همس,ری ت,و درآوردم"، و ش,نیدم ک,ه:"ازدواج را پ,ذی,رف,تم." آهس,ته م,رگ خ,ود<br />
را از خدا خواستم.<br />
ت,,و گ,,فتی ک,,ه اس,,الم ب,,ه م,,ن ح,,ق داده ک,,ه همس,,رم را خ,,ودم ان,,تخاب ک,,نم، و ت,,و ای,,ن ح,,ق را از م,,ن گ,,رف,,تی. م,,ن چ,,ه ح,,قی دارم<br />
وقتی مثل گاوهای مزرعه مان به سوی صاحب جدیدم فرستاده میشوم. تو دروغ گفتی.<br />
آنها منتظرند مادر. آنها منتظرند تا عروس را به خانه ی داماد ببرند. میپرسند:"عروس کجاست؟"<br />
این عروس دیگر قرمز بر سر ندارد. این عروس سفید میپوشد.<br />
این جمعیت، این طبلها، مرا نه به خانه ی آنسوی خیابان، که به گورستان کنار رودخانه خواهد برد.<br />
من آزادی را انتخاب کردم، مادر.<br />
دوستدار تو،<br />
دخترت<br />
!93
بی نام<br />
به قلم: نیکالس دی.کریستف Kristof) (Nicholas .D - نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی<br />
ی,ک ب,عدازظه,ر ب,ی ح,ال در مح,له ی ب,دن,ام پ,نومپن در ک,ام,بوج اس,ت. ه,مراه ب,ا ی,ک م,ترج,م م,رد پ,ا ب,ه ی,کی از ف,احشهخان,ه ه,ا<br />
میگذارم، مینشینم و ش,روع ب,ه م,صاح,به ب,ا دخ,تری ب,ه ن,ام س,ری میکنم. س,ری س,یزده س,ال,ش اس,ت ام,ا ب,ه ن,ظر ی,ازده س,ال,ه<br />
میرس,,,د. لح,,,ظه ای ک,,,ودک,,,ان,,,ه میخندد و ب,,,ه خ,,,اط,,,ر ن,,,دانس,,,نت زب,,,ان خ,,,مر س,,,رب,,,ه س,,,رم میگذارد. ام,,,ا وق,,,تی ب,,,قای,,,ای س,,,وخ,,,ته ی<br />
ف,,,اح,,,شه خ,,,ان,,,ه ای آنسوت,,,ر را ن,,,شان میده,,,د، خ,,,شکش میزن,,,د، ج,,,ای,,,ی ک,,,ه دو دخ,,,تر ک,,,ه دائ,,,ماً ب,,,ه ت,,,خت ه,,,ای,,,شان زن,,,جیر ش,,,ده<br />
بودند، زنده زنده سوختند.<br />
وق,,تی از او م,,ی پ,,رس,,م چ,,طور از اینجا س,,ردرآورد، در ه,,م م,,ی ش,,کند. ب,,ا ت,,لخی ت,,عری,,ف میکند ک,,ه چ,,گون,,ه وق,,تی پ,,درش م,,رد،<br />
م,ادرش ب,ا م,ردی ازدواج ک,رد ک,ه او را ک,تک میزد و چ,طور ای,ن دو ن,فر ت,ا خ,رخ,ره در ص,ورت,حساب ه,زینههای درم,ان ف,رورف,ته<br />
بودند که تصمیم گرفتند سری را بفروشند تا پولی بدست بیاورند.<br />
بیش,,تر ک,,ینه م,,توج,,ه ن,,اپ,,دری اس,,ت، ام,,ا س,,ری اق,,رار میکند ک,,ه م,,ادرش ه,,م ن,,های,,تاً ب,,ه ف,,روش او ت,,ن در داده اس,,ت. از او - م,,ی<br />
پ,,رس,,م ک,,ه آی,,ا از م,,ادرش م,,تنفر اس,,ت؟ ب,,ه س,,ختی ج,,لوی اشکهای,,ش را میگیرد و میگوی,,د:" ن,,ه، م,,ادرم م,,ری,,ض ب,,ود و ب,,ه پ,,ول<br />
اح,,تیاج داش,,ت." س,,پس ادام,,ه میده,,د:"از او م,,تنفر نیس,,تم." ام,,ا ب,,عد ش,,روع میکند ب,,ه ب,,ازی ک,,ردن ب,,ا ی,,ک ت,,که پ,,الس,,تیک ک,,ه<br />
روی میز افتاده و با انگشتان باریکش آن را میشکند و با خشونت آن را به تکههای کوچکتر و کوچکتر خرد میکند.<br />
!94
س,,,ری م,,,ن را ب,,,ه به,,,تری,,,ن دوس,,,تش م,,,عرف,,,ی میکند، دخ,,,تری دی,,,گر در ه,,,مانجا ک,,,ه پ,,,ان,,,زده س,,,ال دارد. ب,,,رای,,,م ت,,,عری,,,ف میکند ک,,,ه<br />
چ,طور دوس,تش رب,وده ش,د و ب,ه اینجا ف,روخ,ته ش,د، ام,ا م,ادرش ه,مه ج,ا را ب,ه دن,بال او گش,ته ب,ود و ن,های,تاً ی,ک ه,فته پ,یش از<br />
رف,نت م,ن ب,ه آنجا، م,ادرش او را در آنجا پ,یدا ک,رده ب,ود. دی,دار ل,ذت ب,خشی ب,ود، ام,ا ص,اح,ب آنجا دخ,ترک را ره,ا ن,کرد چ,ون<br />
پول خوبی بابت او پرداخته بود. بنابراین مادر مجبور شد دست خالی از آنجا برود.<br />
ص,اح,ب ف,اح,شه خ,ان,ه، زن,ی ت,نوم,ند و م,یان,سال، ح,وص,له ی م,ن را ن,دارد. ب,ه م,یان میآی,د و م,ن را ت,رغ,یب میکند ک,ه دخ,تره,ا را<br />
ب,,ه ات,,اق پش,,ت ب,,برم. ل,,باس دخ,,تره,,ا را پ,,ای,,ین میکشد ت,,ا س,,ینه ش,,ان ن,,مای,,ان ش,,ود – در م,,ورد س,,ری، س,,ینه ای ک,,ه اگ,,ر ع,,مرش<br />
قد بدهد، روزی تبدیل به سینه های زنانه خواهد شد. با انگلیسی دست و پا شکسته می پرسد:" خوشت میآد؟"<br />
م,ن زن را از س,ر ب,از ک,رده و ب,ه او دوب,اره س,فارش ن,وش,یدن,ی میده,م. او ن,وش,یدن,ی ه,ا را گ,رانتر ح,ساب میکند، غ,ر میزن,د و<br />
پ,س میکشد. ت,ه ق,لبم، دل,م میخواه,د س,ری و دوس,تش را بخ,رم و آزاد ک,نم. ام,ا روزن,ام,ه ن,گاران ق,رار نیس,ت ک,ه خ,ود را درگ,یر<br />
ک,نند. م,ن ای,ن ف,کر را ب,ه اع,ماق ذه,نم پ,س میزن,م. وق,ت غ,روب، از آنجا ب,یرون م,ی آی,م و دو دخ,تر را پش,ت س,ر ج,ا میگذارم.<br />
میدان,,م داس,,تان خ,,وب,,ی از آب درآورده ام ک,,ه س,,ر از ص,,فحه ی اول ن,,یوی,,ورک ت,,ای,,مز در خ,,واه,,د آورد، ک,,ه م,,ن از ای,,ن دخ,,تران<br />
س,ود جس,ته ام، و آنها پش,ت س,ر ب,ه ج,ا م,ان,ده و از ای,دز خ,واه,ند م,رد. م,ن ف,قط ی,ک م,رد دی,گرم ک,ه ب,ه ف,اح,شه خ,ان,ه رف,ت، از<br />
سری بهره کشی کرد، آنچه می خواست از او گرفت و او را جا گذاشت.<br />
ب,هار ام,سال، ده س,ال از ای,ن م,اج,را م,ی گ,ذرد. س,ری و دوس,تش ب,ه اح,تمال زی,اد ت,ا االن م,رده ان,د، ام,ا ه,نوز ف,کرش,ان م,ن<br />
را رها نمیکند. من آنها را از خودم ناامید کردم.<br />
!95
وصل کنید: شبکه ای از کلمات<br />
به قلم: رابین مورگان Morgan) (Robin - شاعر، نویسنده، تحلیل گر سیاسی و کنش گر آمریکایی<br />
• ته,دی,د • ف,ری,اد • زی,ر • ک,تک • س,یلی • ک,وف,نت • ه,جوم • ض,رب,ه • خ,رد ک,ردن • ض,رب و ش,تم • ض,رب,ات ب,ی وق,فه • مش,ت •<br />
ب,,ری,,دن • فش,,ردن • ک,,وب,,یدن • ل,,ه ک,,ردن • چ,,کش • چ,,ماق • مش,,ت • ک,,مرب,,ند • چ,,اق,,و • ت,,فنگ • ت,,نبیه • ک,,نترل • م,,ثله ک,,ردن •<br />
خ,,ون • آم,,بوالن,,س • م,,تاس,,فم • مس,,ت • خ,,طوط ش,,الق • م,,تورم • ج,,ای زخ,,م • دروغها • م,,جبورم ک,,رد • ح,,قش ب,,ود • ت,,قصیر<br />
خ,ودش • درس گ,رف,ت • ش,رم • ه,مسای,ه ه,ا • راز • ش,یون • ت,رس • پ,اورچ,ین • بیقراری • از درد پ,یچیدن • رم,یدن • ل,رزی,دن<br />
• ارت,,عاش • ت,,کان • دوال ش,,دن • ان,,قباض • پ,,یچیدن • خ,,زی,,دن • گ,,وش ک,,ردن • ص,,بر ک,,ردن • پ,,چ پ,,چ • ک,,بودی • پ,,ان,,سمان •<br />
گ,,,ناه • خ,,,وردم ب,,,ه در • ق,,,صدش ای,,,ن ن,,,بود • م,,,تالش,,,ی ش,,,دن • زخ,,,م • شکس,,,تگی • پ,,,ارگ,,,ی • آزار • تح,,,ری,,,ک ک,,,رد • ت,,,عقیب •<br />
دع,,,وت ک,,,رد • ح,,,کم ق,,,ضای,,,ی • ت,,,شییع ج,,,نازه • ج,,,یغ • ت,,,جاوز غ,,,ری,,,به • ت,,,جاوز آش,,,نا • ت,,,جاوز در ق,,,رار م,,,الق,,,ات • ت,,,جاوز در<br />
ازدواج • ت,جاوز ب,ه ک,ودک • خ,ودش ای,نو خ,واس,ت • دل,ش میخواس,ت • اس,تحقاق • م,ردان,ه • ازخ,ودگ,ذش,تگی • زن,ان,ه • ح,ال<br />
ب,ه ه,م زن • ه,رج,ای,ی • ه,رزه • ول,نگ و واز • ف,اح,شه • ج,ادوگ,ر • ع,جوزه • بیسوادی • پ,رده • س,ات,ی[1] • ب,ری,دن ک,لیتوری,س<br />
• دوخ,,,نت دس,,,تگاه ت,,,ناس,,,لی • س,,,نگسار • وحش,,,ت • ب,,,رق,,,ع • پ,,,ورن,,,وگ,,,راف,,,ی • ب,,,ره,,,نگی اج,,,باری • ق,,,اچ,,,اق ک,,,ارگ,,,ران ج,,,نسی •<br />
گ,,,,,رس,,,,,نگی • ع,,,,,روسِ خ,,,,,ردس,,,,,ال • ع,,,,,روسِ رب,,,,,وده ش,,,,,ده • ع,,,,,روسِ پس,,,,,تی • ع,,,,,روسسوزان • ح,,,,,رم • ازدواج اج,,,,,باری • ازدواج<br />
ک,ودک,ان • ب,رده داری • ت,حقیر • اش,ک • ال,تماس • روس,پیگری • ف,قر • روس,پی • ف,اس,ق • مش,تری • ف,اح,شه خ,ان,ه • ت,نهای,ی<br />
• خ,,,,ونری,,,,زی • ب,,,,ی ع,,,,شقی • ب,,,,یم • ف,,,,رس,,,,ودگ,,,,ی • پ,,,,نهان ش,,,,دن • ف,,,,رار ک,,,,ردن • ک,,,,جا • وظ,,,,یفه • خ,,,,ان,,,,واده • م,,,,بلغ • ک,,,,شیش •<br />
خ,,,اخ,,,ام • گ,,,یراف,,,تاده • دوب,,,اره • اح,,,مق • زش,,,ت • چ,,,اق • پ,,,یر • ل,,,یفتینگ ص,,,ورت • س,,,قط ج,,,نین زی,,,رزم,,,ینی • ت,,,لفات زای,,,مان •<br />
کش,,,نت ن,,,وزاد دخ,,,تر • خ,,,ودک,,,شی • ن,,,ه • گ,,,ری,,,ه • زاری • خ,,,ون • ن,,,فسِ ب,,,ری,,,ده • ن,,,ال,,,ه • ان,,,دوه • ع,,,زاداری • رازه,,,ا • دروغها •<br />
ت,,بلیغات • ش,,کنجه • س,,طل آب • ک,,اب,,ل ب,,رق • ش,,الق • ت,,رک,,ه • ت,,ازی,,ان,,ه • س,,وزش • گ,,رس,,نگی • پس,,ر ه,,مسای,,ه ب,,غلی • ق,,ات,,ل<br />
!96
• بله<br />
زن,,جیره ای • دارودس,,ته • ف,,رق,,ه • م,,لت • ام,,پرات,,وری • ک,,وک,,تل م,,ول,,وت,,ف • ب,,مب دس,,تساز • م,,وش,,ک پ,,ات,,ری,,وت • ب,,مب ات,,می ب,,یگ<br />
ب,,,,وی[2] • ت,,,,شعشعات هس,,,,تهای • بمبهای ب,,,,ا ت,,,,وان تخ,,,,ری,,,,بی ب,,,,اال • ت,,,,وان کش,,,,تار ب,,,,اال • س,,,,یلوه,,,,ای م,,,,قاوم • س,,,,کوی پ,,,,رت,,,,اب<br />
م,وش,ک • ض,ری,ب ن,یروی پ,رت,اب • اه,داف آس,یب پ,ذی,ر • ت,فنگ اس,باب ب,ازی • ت,ان,ک اس,باب ب,ازی • م,وش,ک اس,باب ب,ازی • ن,ه<br />
• چ,گون,ه • س,یاره • چ,را • ج,نون • خ,شم • ج,یغ • گ,وشخراش • ب,له • دی,وان,ه • ام,ید • ن,ان • س,رپ,ناه • ت,و ه,م؟ • ش,ناس,ای,ی •<br />
حقیقت • قدرت • شرافت • بله • دگرگونی • انسان • باهم<br />
1.ی,کی از رس,وم ت,شییع ج,نازه ی ه,ندی ک,ه ام,روز ت,قری,باً غ,یر م,تداول اس,ت و ط,ی آن زن خ,ود را در آت,شی ک,ه ب,دن ش,وه,ر<br />
م,,,توف,,,ی در آن م,,,ی س,,,وزد ان,,,داخ,,,ته و خ,,,ود را ق,,,رب,,,ان,,,ی میکند و ی,,,ا ب,,,ه ش,,,کل دی,,,گری پ,,,س از م,,,رگ ش,,,وه,,,ر خ,,,ودک,,,شی میکند.<br />
(مترجم)<br />
2. ب,یگ ب,وی ن,ام ب,مب ات,می اس,ت ک,ه ارت,ش آم,ری,کا در 24 آوری,ل 1951 در زم,ان ج,نگ ک,ره از آن اس,تفاده ک,رد. ای,ن ب,مب ب,ر<br />
روی ی,,ک پ,,ای,,گاه ن,,ظام,,ی در چ,,ین ان,,داخ,,ته ش,,د ک,,ه م,,وج,,ب کش,,ته ش,,دن پ,,ان,,زده ه,,زار ن,,ظام,,ی چ,,ین و ک,,ره ش,,مال,,ی و ن,,یز پ,,نج<br />
هزار غیر نظامی شد. (مترجم)<br />
!97
دست های معترض<br />
به قلم: ارین کرسیدا ویلسون Wilson) -(Erin Cressida دراماتیست، سناریست و نویسنده آمریکایی<br />
زن سرباز بی دست وسط <strong>صحنه</strong> ایستاده است. نامش مایکال است.<br />
مایکال:<br />
"زن,یکه ی منح,رف!" ح,مله ی ط,رف ب,ا ای,ن ج,مله ت,موم ش,د و م,ن ب,ه ط,رف آس,ان,سور دوی,دم، دک,مه ی پ,ای,ین رو ف,شار دادم و<br />
ب,,,االخ,,,ره ازش دور ش,,,دم. خ,,,دم,,,تکارش ه,,,یچ ک,,,اری ب,,,رای ک,,,مک ب,,,ه م,,,ن ن,,,کرد، ف,,,قط وای,,,ساد و ن,,,گاه ک,,,رد درح,,,الیکه اون م,,,نو ب,,,ه<br />
ط,,رف دی,,وار ه,,ل میداد. ت,,صور میکنم ب,,رای ای,,ن ب,,ه م,,ن گ,,فت منح,,رف چ,,ون ف,,کر میکرده ه,,مجنسگرام و ب,,رای ه,,مین ب,,وده ک,,ه<br />
نمیخواس,,,تم اون ب,,,هم ت,,,جاوز ک,,,نه. اوای,,,ل ش,,,ب ب,,,ود و اون ه,,,م ب,,,ا دس,,,تیار ت,,,ماموق,,,تش ب,,,یرون رف,,,ته ب,,,ود و مش,,,روب خ,,,ورده ب,,,ود،<br />
ه,مون خ,دم,تکاری ک,ه وای,ساده ب,ود ک,نار و ت,جاوز رو ن,گاه میکرد ک,ه ب,عدش ب,یاد م,ات,حت ط,رف,و پ,اک ک,نه. میدون,ید، اون روی<br />
صندلی چرخدار بود و همین موضوع باعث شده بود من گاردمو پایین بیارم.<br />
!98
موضوع ص,ندل,ی چ,رخ,دارش ب,رمیگرده ب,ه ی,ه ت,صادف م,وت,ورس,واری پ,نج س,ال ق,بل. دی,گه از س,تاره ب,ودن اف,تاده ب,ود. میگفنت<br />
شبیه رابرت ردفورد بوده.<br />
ام,ا اون ش,ب ت,وی ی,ه راه,روی خ,ال,ی، از آس,ان,سور اوم,د ب,یرون و م,ثل ی,ه اس,پای,درم,ن دی,وان,ه ی درب و داغ,ون ک,ه االس -دی<br />
زده ب,,اش,,ه از ت,,وی ص,,ندل,,یش پ,,ری,,د روم. ف,,کر ک,,نم م,,توج,,ه ش,,دم ک,,ه داره روی ی,,ک پ,,ا م,,ی ج,,هه، ام,,ا ف,,رص,,ت ج,,مع وج,,ور ک,,ردن<br />
ماجرا توی ذهنم رو نداشتم چون داشت منو محکم بیخ دیوار فشار میداد.<br />
م,,,ن ف,,,رار ک,,,ردم. ت,,,قری,,,باً ب,,,دون ه,,,یچ ت,,,الش,,,ی. و ه,,,یچ ن,,,فهمیدم چ,,,طور ت,,,ا اینکه ب,,,رگش,,,تم و دی,,,دم ک,,,ه ن,,,صف اع,,,ضای ب,,,دن,,,ش<br />
سرجاش نیست.<br />
حاال چطور میشه بدون دست و پای راست به کسی تجاوز کرد؟<br />
ای,,,ن داس,,,تان خ,,,نده داری,,,ه ک,,,ه م,,,ن ت,,,وی ج,,,مع ه,,,ای دوس,,,تان,,,ه ت,,,عری,,,ف میکنم. ه,,,مه میخندن. ح,,,تی ب,,,ه اون ق,,,سمت "زن,,,یکه ی<br />
منح,رف" ه,م میخندی,م. ای,ن داس,تان رو م,وق,ع مش,روب خ,وری و ش,کنجه ت,وی ع,راق ه,م ت,عری,ف ک,ردم. ب,ا خ,اک ت,وی دم,اغ,م و<br />
الکل توی گلوم، جلوی مردا قلدری میکردم و چسی میاومدم. براشون جالبه وقتی میگم "منحرف".<br />
ط,نز م,اج,را اینجاس,ت ک,ه م,نم ه,م ب,ه س,هم خ,ودم ی,ه چ,یزای,ی رو از دس,ت دادم. ح,اال م,ن ف,قط ف,کر میکنم چ,طور درز زی,ر ب,غل<br />
ش,کاف,ته رو ب,دوزم، ح,اال ب,ا ای,ن ن,واره,ای ارت,ش و م,دالهای ش,جاع,ت، چ,طور دس,تهای ج,دی,د ب,ه خ,ودم ب,خیه ب,زن,م و ب,دوزم؟ ام,ا<br />
مهمتر از همه، نگرانم. موندم چطور بدون دست بچه بغل کنم.<br />
ب,ا دن,دون پش,ت گ,ردن,شو ب,گیری و ب,لند ک,نی؟ ب,عدش,م پ,وش,کشو ل,یس ب,زن,ی؟ م,ثل پ,رن,ده ه,ا ب,هش غ,ذا ب,دی و ی,اد ب,گیری ک,ه ب,ا<br />
انگش,تای پ,ا چ,ای ب,نوش,ی؟ آب ن,بات ه,ای,ی ک,ه از ط,رف رس,ان,ه ه,ای دی,وان,ه رس,یده رو ق,ورت میدی، میذاری پ,رس,تاره,ای م,رد<br />
یکی یکی بندازنش توی دهنت در حالی که از اون طرف به املپیک معلولین دعوت میشی؟<br />
وق,تی ی,ه ع,راق,ی دس,تش رو میبره ب,اال، م,عنیش ای,نه ک,ه "س,الم"، خ,وش,ام,دگ,وی,ی. همقطارم ف,کر ک,رد داره میگه "وای,سید!"،<br />
یه تهدید. بهش شلیک کرد و کشتش. همه ی خونواده ش رو. پنج گلوله به طرف اونا، و یکیش مال من بود.<br />
م,,,اش,,,ه ای ک,,,ه ت,,,وس,,,ط م,,,ن ک,,,شیده ش,,,د. از دس,,,تی ک,,,ه س,,,ه روز ب,,,عد رف,,,ت رو ه,,,وا. ی,,,ه م,,,ین. اون,,,وق,,,ت پ,,,رزی,,,دن,,,ت ب,,,وش ب,,,هم میگه<br />
قهرمان.<br />
گ,,اه,,ی ح,,س میکنم اع,,ضای ب,,دن,,م رو میشه ب,,ا ه,,م ع,,وض ک,,رد. چ,,ون ف,,کر میکنم اگ,,ه م,,ثالً دس,,تام ن,,رف,,ته ب,,ود ه,,وا ام,,ا زب,,ون,,م<br />
ب,ری,ده ش,ده ب,ود چیکار میکردم؟ اح,تماالً داس,تان,مو ت,بدی,ل ب,ه ی,ه ت,ران,ه میکردم و میرف,تم ت,وی چ,منای ک,اخ س,فید و اون ت,ران,ه<br />
رو ب,,رای پ,,رزی,,دن,,ت ب,,وش ب,,ا ی,,ه ج,,ای دی,,گه م میخون,,دم. ب,,عدش,,م آخ,,ر ت,,ران,,ه ب,,ه ن,,شان,,ه ی اع,,تراض خ,,ودم,,و ب,,ه م,,ردن میزدم. اگ,,ه<br />
پ,,اه,,ام س,,وخ,,ته ب,,ود اونوق,,ت روی دس,,تام راه میرف,,تم و ب,,ه ش,,کل ع,,الم,,ت ص,,لح، دود ب,,لند میکردم. اگ,,ر رح,,مم ب,,یرون آورده ش,,ده<br />
ب,ود، ب,ا ش,یوه ه,ای ت,بلیغیم غ,اف,لگیرش میکردم و ب,ا چ,شمام ب,اه,اش م,عاش,قه میکردم. اگ,ه چ,شمام از ح,دق,ه دراوم,ده ب,ود، ب,ه<br />
ج,,,اش س,,,تاره میذاش,,,تم و ت,,,بدی,,,ل ب,,,ه ک,,,یهان میشدم. گ,,,وشهام؟ اگ,,,ه گ,,,وشهام ب,,,ه غ,,,نیمت گ,,,رف,,,ته میشد؟ اگ,,,ه گ,,,وش,,,ام,,,و ب,,,ه ج,,,ای<br />
دس,,,تام ازم گ,,,رف,,,ته ب,,,ود؟ اونوق,,,ت ی,,,ه ت,,,ظاه,,,رات س,,,کوت ب,,,رگ,,,زار میکردم. دس,,,ت ت,,,ورو میگرف,,,تم، دس,,,ت اون,,,و، دس,,,ت اون,,,ارو ت,,,وی<br />
دس,,ت خ,,ودم. دس,,تمو ب,,اال میبردم ب,,ه ن,,شان,,ه ی س,,الم. ن,,ه ته,,دی,,د. و ره,,اش نمیکردم. چ,,ون اون,,ا نمیتون,,ن، ن,,خواه,,ند ت,,وانس,,ت و<br />
اجازه ندارن پیوند بین دست های معترض رو بشکنن.<br />
!99
جنبش جهانی وی دِی<br />
وی دی (V-Day) ی,ک ج,نبش ج,هان,ی م,بارزه ب,ا خ,شون,ت ع,لیه زن,ان و دخ,تران اس,ت ک,ه از س,ال ۱۹۹۸ ت,ا ب,ه ام,روز در ح,ال<br />
ف,عال,یت اس,ت. از ج,مله ای,ن ف,عالیتها م,ی ت,وان ب,ه ب,رن,ام,ه ری,زی روی,داده,ای,ی ب,رای گس,ترش آگ,اه,ی و ن,یز ج,مع آوری م,ناب,ع<br />
م,,,ال,,,ی ب,,,رای ک,,,مک ب,,,ه زن,,,ان و دخ,,,تران ق,,,رب,,,ان,,,ی خ,,,شون,,,ت اش,,,اره ک,,,رد. ب,,,خشی از ای,,,ن روی,,,داده,,,ا م,,,رب,,,وط ب,,,ه م,,,اه ف,,,وری,,,ه (-V<br />
(Season و علیال,,خصوص روز ۱۴ ف,,وری,,ه (V-Day) اس,,ت. ای,,ن س,,ازم,,ان ه,,ر س,,ال از گ,,روه ه,,ای ن,,مای,,شی و اف,,راد م,,ختلف<br />
دع,وت م,ی ک,ند ت,ا ب,ه ص,ورت همزم,ان در س,راس,ر ج,هان ب,ا اج,رای ب,رن,ام,ه ه,ای ن,مای,شی م,شخص ش,ده در چ,هارچ,وب ای,ن<br />
جنبش برای مبارزه با خشونت علیه زنان به پا خیزند.<br />
گروه تئاتر اگزیت و جنبش وی دی<br />
گ,,روه ت,,ئات,,ر اگ,,زی,,ت از س,,ال ۲۰۰۸ م,,یالدی ب,,ه ای,,ن ج,,نبش پ,,یوس,,ته و ت,,ا ک,,نون ه,,ر س,,ال,,ه ب,,ا اج,,رای ن,,مای,,ش ه,,ای گ,,ون,,اگ,,ون ب,,ه<br />
ک,ارگ,ردان,ی مه,رداد خ,ام,نه ای در ک,شوره,ای ن,روژ و آمل,ان، ای,ن ج,نبش را ه,مراه,ی ک,رده اس,ت. در ه,مین راس,تا ام,سال ن,یز<br />
ب,,ه ج,,مع س,,ازم,,انده,,ندگ,,ان رس,,می وی دی پ,,یوس,,ته و در ص,,دد اس,,ت ت,,ا مج,,موع,,ه م,,ون,,ول,,وگ ه,,ای «ی,,ک خ,,اط,,ره، ی,,ک م,,ون,,ول,,وگ،<br />
یک فریاد و یک نیایش» را در ماه فوریه (بهمن-اسفندماه) در تهران به روی <strong>صحنه</strong> بیاورد.<br />
چهارچوب ها<br />
ن,مای,ش اج,رای,ی م,ی ب,ایس,ت از م,یان م,تون پ,یشنهادی س,ازم,ان ان,تخاب ش,ود. اج,راک,نندگ,ان ت,نها اج,ازه ی ان,تخاب ق,طعات<br />
را دارن,د ام,ا ن,می ت,وان,ند ب,خشی از م,نت را ک,م ک,رده ی,ا ب,ه آن ب,یاف,زای,ند. اج,رای آن ال,زام,اً م,ی ب,ایس,ت در م,اه ف,وری,ه (ب,همن-<br />
اس,فند) ان,جام ش,ود. ب,رگ,زارک,نندگ,ان آن ن,می ت,وان,ند ش,خصاً از ع,وای,د م,ال,ی ای,ن اج,را به,ره م,ند ش,ون,د و میبایس,ت م,وس,سه<br />
ی,ا س,ازم,ان,ی را ک,ه ب,ه ط,ور روزم,ره ب,ه ق,رب,ان,یان خ,شون,ت ارائ,ه ی خ,دم,ات میکند، ت,عیین ن,مای,ند ت,ا ع,وای,د م,ال,ی ب,ه آن س,ازم,ان<br />
یا موسسه اختصاص یابد. اجرای اثر میتواند توسط بازیگران یا افراد عادی صورت گیرد.<br />
!100
«یک خاطره، یک مونولوگ، یک فریاد و یک نیایش»<br />
ی,کی از ب,رن,ام,ه ه,ای پ,یشنهادی ای,ن س,ازم,ان ب,رای اج,را در م,اه ف,وری,ه، اج,رای ن,مای,شی ب,خشی از ک,تاب «ی,ک خ,اط,ره، ی,ک<br />
م,,ون,,ول,,وگ، ی,,ک ف,,ری,,اد و ی,,ک ن,,یای,,ش» اس,,ت. م,,نت ح,,اض,,ر، گ,,زی,,ده ای از مج,,موع,,ه ی داس,,تانها و م,,ون,,ول,,وگها از ن,,وی,,سندگ,,ان<br />
م,ختلف اس,ت ک,ه در ک,تاب,ی ب,ا ه,مین ن,ام ت,وس,ط ای,و انس,لر و م,ال,ی دوی,ل گ,ردآوری ش,ده اس,ت. ای,ن ک,تاب در س,ال ۲۰۰۶ ب,ه<br />
چاپ رسیده است و در سال ۱۳۹۴ توسط شیرین میرزانژاد برای گروه تئاتر اگزیت به زبان فارسی ترجمه شده است.<br />
وی دی واکنشی سازماندهی شده به خشونت علیه زنان است.<br />
وی دی یک چشم انداز است: ما جهانی را میبینیم که زنان در آن آزاد و امن زندگی می کنند.<br />
وی دی یFک مFطالFبه اسFت: تFجاوز، تFعدی بFه مFحارم، ضFرب و شFتم، نFاقFص سFازی دسFتگاه تFناسFلی و بFردگFی<br />
جنسی باید همین حاال پایان یابد.<br />
وی دی یFک روحFیه اسFت: مFا مFعتقدیFم زنFان بFایFد زنFدگFی شFان را بFه جFای بFقا یFا بهFبود یFافFنت از قFساوت هFای<br />
هولناک، به خلق و پیشرفت بگذرانند.<br />
وی دی یFFک کFFاتFFالFFیزور اسFFت: بFFا گFFردآوری مFFنابFFع مFFالFFی و بFFاال بFFردن آگFFاهFFی، تFFالش هFFای ضFFد خFFشونFFت<br />
مFFوجFFود را متحFFد و قFFدرتFFمند مFFی کFFند. بFFا انFFتشار گسFFترده ی آگFFاهFFی، زمFFینه ای بFFرای تFFالش هFFای تFFازه ی<br />
آموزشی، حمایتی و قانونی در جهان ایجاد می کند.<br />
وی دی یFک رونFد اسFت: مFا تFا جFایFی کFه الزم بFاشFد کFار مFی کFنیم. مFا مFتوقFف نFمی شFویFم تFا خFشونFت مFتوقFف<br />
شود.<br />
وی دی یک جنبش و جامعه ی خشمگین، ناآرام و غیر قابل توقف است. به ما بپیوندید!<br />
!101
!102
گروه تئاتر ا گزیت به کارگردابىنبىی مهرداد خامنه ای در سال ٢٠٠۵میلادی با ایده تئاتر چندزبانه و فراملیبىتبىی،<br />
فعالیت خود را در کشور نروژ آغاز کرد و تا کنون آثار زیر را به <strong>صحنه</strong> برده است:<br />
شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنت ا گزوپری در سال ٢٠٠۵ در نروژ (لینگدال) به زبان نروژی و انگلیسی و در<br />
سال ٢٠٠٧ در آلمللممان (دوربمتبمموند) به زبان آلمللممابىنبىی<br />
مهاجران، اثر اسلاومبریبرر مروژک در سال ٢٠٠٨ در آلمللممان (دوربمتبمموند و برلبنیبنن) و از سال ٢٠١٠ تا ٢٠١٢ به زبان<br />
نروژی در نروژ (اسلو، کریستبنیبنن ساند، لینگدال، فارسوند و لیندسنس) و در سال ٢٠١٢ در فستیوال تئاتر اسلو<br />
نردبان، اقتباسی آزاد از زاویه اثر غلامجممجحسبنیبنن ساعدی در سال ٢٠٠٩ در آلمللممان (فستیوال ببنیبنن المللممللی تئاتر خیابابىنبىی شوِرته)<br />
، از سال ٢٠١٠ تا ٢٠١٢ در نروژ (اسلو، کریستبنیبنن ساند، لینگدال، فارسوند) و در سال ٢٠١١ به عنوان اثر برگزیده در<br />
فستیوال تئاتر اسلو<br />
من موجودی احساسابىتبىی هستم، اثر ایو انسلر در سال ٢٠١٢ به زبان انگلیسی در نروژ ) کریستبنیبنن ساند و فارسوند)<br />
چهار صندوق اثر بهببههرام بیضابىیبىی در سال ٢٠١٢ به زبان فارسی در نروژ ‐ اسلو<br />
ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهببههرنگی از سال ٢٠١٣ به زبان نروژی در نروژ ‐ اسلو<br />
ا گزیت در ایران<br />
بمنبممایش مهاجران اثر اسلاومبریبرر مروژک از سال ٢٠١۴ در بهتبههران، در سه اجرای متفاوت در کارگاه بمنبممایش باران ‐ اسفند<br />
١٣٩٢، سالن هبرنبرر و بجتبججربه فرهنگسرای ارسباران ‐ خرداد ١٣٩٣ و خانه بمنبممایش اداره تئاتر ‐ آبان ١٣٩٣<br />
بمنبممایش نردبان اقتباسی آزاد از زاویه اثر غلامجممجحسبنیبنن ساعدی در دی ماه ١٣٩٣، بهتبههران، تالار هبرنبرر فرهنگسرای ارسباران<br />
بمنبممایش همھهمملت در روستای مردوش سفلی اثر ایوو برشان، بهتبههران، خرداد و تبریبرر ١٣٩۴ در باغ موزه قصر، تالار فرخی<br />
یزدی<br />
بمنبممایش مارکس در سوهو اثر هاوارد زین، بهتبههران، خرداد و تبریبرر ١٣٩۴ در خانه موزه استاد انتظامی، تالار مشاهبریبرر تئاتر<br />
بمنبممایش مبرتبررسک برداشبىتبىی آزاد از چهارصندوق اثر بهببههرام بیضابىیبىی، بهتبههران، مهر ١٣٩۴ در خانه موزه استاد انتظامی، تالار<br />
مشاهبریبرر تئاتر ایران<br />
بمنبممایش یک خاطره، یک مونولوگ، یک فریاد و یک نیایش اثر ایو انسلر همھهممگام با جنبش جهابىنبىی مبارزه با خشونت<br />
علیه زنان، بهتبههران، بهببههمن و اسفند ١٣٩۴ در خانه موزه استاد انتظامی، تالار مشاهبریبرر تئاتر ایران<br />
بمنبممایش ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهببههرنگی، بهتبههران، بهببههمن و اسفند ١٣٩۴ در خانه موزه استاد انتظامی، تالار مشاهبریبرر<br />
تئاتر ایران<br />
بمنبممایش بعدی ا گزیت: همھهمملت در روستای مردوش سفلی از ٧ شهریور ١٣٩۵ در خانه موزه استاد انتظامی، تالار<br />
مشاهبریبرر تئاتر ایران<br />
!103
!104