25.03.2017 Views

صحنه معاصر - تابستان ۹۵

مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت

مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

<strong>معاصر</strong><br />

<strong>صحنه</strong> گزیت<br />

ا تئاتر گروه ١٣٩۵| <strong>تابستان</strong> <br />

یوری<br />

✮ جنسی آزار با مبارزه ما:‏ تئاتر در نه ✮ میشود اجتماعی اعبرتبرراضات وارد پنهابىنبىی صورت به شکسپبریبرر چگونه ✮ آمریکا<br />

مستقل سینمای تارتحیتحخ در تئاتر بداههپردازی تاثبریبرر ✮ روسیه رادیکال تئاتر قرن نیم از بیش ‏بمنبمماد لیوبیموف:‏ ✮ کوموروفسکا مایا آن:‏ از پس و گروتوفسکی با کار ✮ چیست؟ دربارهی تئاتر ✮ نقد و ‏بمنبممایش میان ‏✮رابطهی تنها<br />

‏سمشسمما میبرید؟ لذت استاپارد و شکسپبریبرر پینبرتبرر،‏ کارهای از که میکنید وابمنبممود آیا ✮ بازیگری در روانشناسی دیدگاههای ✮<br />

باشیم!)‏ باید ‏(ما بود؟ خواهد تئاتر مدافع دبجیبججیتال عصر در کسی چه ✮ بوال گوستو آ با جدی بازی ✮ نیستید!‏ نیایش<br />

یک و فریاد یک مونولوگ،‏ یک خاطره،‏ یک ‏بمنبممایش !1


مطالب<br />

فهرست ٣ ایندکس)………….صفحه ‏مجممججلهی ‏(ویژهنامهی میشود اجتماعی اعبرتبرراضات وارد پنهابىنبىی صورت به شکسپبریبرر چگونه ✮ ٨ صفحه …………………………………….……… آمریکا»)‏ ‏«تئاتر ‏(نشریهی جنسی آزار با مبارزه ما:‏ تئاتر در نه ✮ ١٣<br />

‏………………….………………صفحه گاردین)‏ ) روسیه رادیکال تئاتر قرن نیم از بیش ‏بمنبمماد لیوبیموف:‏ یوری ✮ ٢١ ‎١٩۵٩‎‏)..…صفحه کازاوتس جان ی ‏«سایهها»‏ به ‏(نگاهی آمریکا مستقل سینمای تارتحیتحخ در تئاتر بداههپردازی تاثبریبرر ✮ ٢٨<br />

تئاتر)………………….صفحه منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن ‏(رئیس کیم قلم:یون‐چئول به نقد و ‏بمنبممایش میان رابطهی ✮ ٣٣<br />

پرتغالىللىی)…………….….…….صفحه بازیگر و ‏(کارگردان سینبرتبررا میگوئل لوئیس قلم:‏ به چیست؟ دربارهی تئاتر ✮ ٣٩<br />

کوموروفسکا……………………………………………….………صفحه مایا آن:‏ از پس و گروتوفسکی با کار ✮ ۴٧<br />

صفحه بوستون)………………….‏ دانشگاه ر.گلدشتاین،‏ تالیا دکبرتبرر قلم:‏ بازیگری(به در روانشناسی دیدگاههای ✮ ۵٢ صفحه گاردین)………‏ نیستید!(‏ تنها ‏سمشسمما میبرید؟ لذت استاپارد و شکسپبریبرر پینبرتبرر،‏ کارهای از که میکنید وابمنبممود آیا ✮ ۵۶<br />

صفحه بکسبرتبرر)…………………………………………….‏ ورونیکا دکبرتبرر قلم:‏ به ) بوال گوستو آ با جدی بازی ✮ ۶١<br />

‏…..……….…صفحه هاتاوی)‏ برَد قلم:‏ به ) باشیم!)‏ باید ‏(ما بود؟ خواهد تئاتر مدافع دبجیبججیتال عصر در کسی چه ✮ ۶٨<br />

صفحه انسلر)………………………….‏ ایو قلم:‏ ‏(به نیایش یک و فریاد یک مونولوگ،‏ یک خاطره،‏ یک ‏بمنبممایشم ✮ !2


!3


چگونه شکسپبریبرر به صورت پنهابىنبىی وارد اعبرتبرراضات اجتماعی میشود<br />

سرمقالهی ویژهنامهی ‏مجممججلهی ایندکس ‏(صدای آزادی بیان)‏ به مناسبت چهارصدمبنیبنن سالگرد مرگ شکسپبریبرر<br />

به قلم سردببریبرر:ربجیبجچل جولىللىی<br />

ترجمججممهی شبریبررین مبریبررزانژاد<br />

مقدمه:‏<br />

ربجیبجچل جولىللىی سردببریبرر ‏مجممججلهی ایندکس در سانسور،‏ ویژهنامهی شکسپبریبرر را معرفىففىی میکند که در آستانهی چهارصدمبنیبنن<br />

سالگرد مرگ او به بررسی چگونگی استفاده از ‏بمنبممایشنامههای او به منظور دور زدن سانسور و درگبریبرری با مسائل دشوار<br />

در سراسر دنیا میپردازد،‏ از اقتباسهای بالیوودی تا اتللو در دوران آپارتاید آفریقای جنو ‏بىببىی و اجرای پیشگامانهی جدید<br />

از رومئو و ژولیت میان تئاترهای کوزوو و صربستان.‏<br />

تئاتر به هر شکلی که دربیاید،‏ دربارهی اجتماع به ما میگوید.‏ گاه داستانها راحت نیستند،‏ اما میبایست به آنها<br />

پرداخته شود.‏<br />

گفبنتبنن داستانهابىیبىی که واقعیتهای اجتماعی ما را به چالش میکشد،‏ نیازمند بازیگرابىنبىی است که راه خود را در اطراف<br />

مانع بیابند.‏ در کشورهای اقتدارگرا و استبدادی،‏ اجرای کارهای ‏بمنبممایشنامهنویسان ‏«مورد پذیرش»‏ یا ‏«تاربجیبجخی»‏ میتواند<br />

این امکان را به بازیگران بدهد که به موضوعات مشخصی ببرپبرردازند که درحالت عادی به آنها اجازه داده ‏بمنبممیشود.‏<br />

رابرت فراست شاعر میگوید که نوشبنتبنن شعر آزاد مانند تنیس بازی کردن بدون تور است.‏ اما در جابىیبىی که تورها ‏همھهممچنان<br />

بر سر جای خود هستند و کار نویسندگان جدید ‏ممممممکن است با ‏مجممجخالفت سرسختانهتری از سوی مسئولبنیبنن روبرو شود،‏<br />

اجراهای چخوف،‏ شکسپبریبرر و سیسرو میتواند فرصتهابىیبىی هرچند اندک ابجیبججاد کند.‏ به مناسبت چهارصدمبنیبنن سالگرد مرگ<br />

!4


اجرا<br />

جهان سرتاسر در ‏همھهممچنان چرا اینکه و اسبرتبرراتفورد فرزند نوشتههای به ‏بمیبمم میانداز نگاهی ‏سمشسمماره این در شکسپبریبرر،‏ میشوند.‏<br />

دیگر<br />

هرکس چه و پبریبرر چه جوان،‏ چه باشد،‏ درک قابل ‏بمتبمماشاچیان برای ‏همھهممواره باید که است این تئاتر چالشهای از یکی دلیل<br />

‏همھهممبنیبنن به شک بدون است.‏ مشخص و معمول مسائل دربارهی و صرتحیتحح شجاعانه،‏ شکسپبریبرر ‏بمنبممایشهای دو.‏ این میان فراموشی<br />

دست به نویسندگان دیگر که حالىللىی در است،‏ شده واقع موثر طولابىنبىی بدینحد زمابىنبىی برای او نوشتههای که است شدهاند.‏<br />

سبرپبررده تئاتر<br />

در ماه چند مدت به دانشگاه،‏ دوران از پس است.‏ چالش یک نویسندگان برای ‏همھهممچنان ارتباط،‏ و جذابیت این و ‏بمنبممایشنامهنویس گادبر،‏ جان توسط که شدم کار به مشغول انگلستان شرق ‏سمشسممال در افسانهای و مشهور ک»‏ ترا ‏«هال میکرد:«بیایید<br />

فکر آن در کسی کمبرتبرر که کارگری شهر این در گادفر که کاری میشد.‏ اداره ‏مجممججموعه این هبرنبرری مدیر میرسیدند<br />

نظر به که کرد کارگردابىنبىی و نوشت را ‏بمنبممایشنامههابىیبىی که بود این داد،‏ ابجنبججام ببینیم!»‏ ‏بمنبممایش یه ‏بمیبمم بر امشب باشند.‏<br />

عادی مسائل و عادی مردم دربارهی بانسر<br />

‏[ت.م:‏ هستند.‏ شبانه کلوبهای ورودی درب امنیت مسئول که است کسابىنبىی دربارهی ‏«بانسرها»،‏ آنها،‏ مشهورترین مسئول<br />

دردسرساز افراد اخراج و افراد ورود کنبرتبررل با و میکنند کار بارها و شبانه کلوبهای در که میگویند کسابىنبىی به مردم<br />

از بسیاری بود.‏ عادی زندگی دربارهی خندهدار و جالب داستابىنبىی بانسرها هستند.]‏ آنجا امنیت و نظم برقراری میزدند‐‏<br />

بار شبریبرر توزیع ماشبنیبنن‏ میلیونها که جابىیبىی ‏‐نزدیک هال از ‏مجممجحقری ‏بجببجخش در تئاتر کوچک سالن به آن دیدن برای و خانوادهها به و است ‏بىببىی خو کار هم بسیار که میکردند فکر ‏بمنبممیرفتند تئاتر به عادی حالت در که مردمی میآمدند.‏ گادبر<br />

‏بمنبممایشهای دیدن به بیشبرتبرری و بیشبرتبرر مردم ترتیب این به و است خندهداری ‏بمنبممایش که میگفتند هم دوستانشان ‏بمنبممایش<br />

این که بودم)‏ کرده فراموش میکنم ‏(فکر شدم متوجه و خواندم را بانسرها دوباره پیش ماه یک میرفتند.‏ میکنند،‏<br />

زندگی چطور مردم اینکه دربارهی واقعی مسائل ‏بمنبممایش این در بود.‏ خندهدار ‏بمنبممایش یک از بیشبرتبرر چبریبرزی مهم.‏<br />

مسائل سخت.‏ مسائل میشود.‏ مطرح کند تغیبریبرر باید چبریبرزی چه و میآیند کنار زندگی با چطور چیست،‏ رویایشان شوخیها.‏<br />

میان در ‏بهنبههفته اجتماعی.‏ تفاسبریبرر هب و میترسند.‏ آن از دولتها گاه که است دلیل این به میسازد.‏ گاه آ شهرهابمیبممان از فراتر زندگی از را ما اینگونه تئاتر از<br />

را اجتماعیاش پیام میتواند بانسرها مانند ‏بمنبممایشی حکومت،‏ از دیگری نوع ‏بجتبجحت و دیگر،‏ جابىیبىی در که است دلیل این شبانهی<br />

کلوب یک دربان که کچل و چاق مرد چند گفتگوی جز چبریبرزی ‏بمنبممایش این ‏بمنبممیکنند فکر که سانسورچیابىنبىی تیغ زیر ببرببررد.‏<br />

در به باشد،‏ هستند دربوداغان طور<br />

به که دارند را چبریبرزهابىیبىی گفبنتبنن و اعبرتبرراض شوراندن،‏ قدرت آنها که است این هبرنبرر و ‏بمنبممایشها داستانها،‏ دیگر نقش اما لباق است،‏ عرف از خارج و ‏بجتبجحریکآمبریبرز عصبابىنبىیکننده،‏ آنچه میشوند موجب داستانها گاه گفت.‏ ‏بمنبممیتوان معمول سروکار<br />

واقعیت با اماهمھهممچنان ‏بمنبممیتوانند،‏ روزنامهها که برود مکانهابىیبىی به میتواند داستان گاه برسد.‏ نظر به پذیرش دارند.‏<br />

وحشت<br />

و ابهتبههامات قدرت مسئلهی به تا کرد استفاده سِیلم جادوگران کمهی ‏مجممجحا از (١٩۵٢) آهنگری»‏ ‏«بوتهی ‏بمنبممایش لیست<br />

در گرفبنتبنن قرار و نفر هزاران شدن بیکار به منجر که ‏«کمونبریبرزبمنبمم»‏ به ابهتبههام و مککاربىتبىی دورهی کمات ‏مجممجحا در عمومی گروهی<br />

آن در که بود (٣-١۶٩٢) ماساچوست در کمات ‏مجممجحا از ‏مجممججموعهای سیلم جادوگران کمات ‏[مجممجحا ببرپبرردازد.‏ شد سیاه شد.][ت.م:‏<br />

آنها از بسیاری اعدام به منجر و دادند قرار کمه ‏مجممجحا و ‏بىیبىی بازجو مورد جادوگری ابهتبههام به را مردم از گسبرتبررده<br />

‏بىیبىی بازجو و ‏بجتبجحقیقات طرح مبتکر ١٩۵٠-۵۴ سالهای در که بود آمریکابىیبىی ‏جمججممهوریخواه سناتور مککاربىتبىی جوزف ‏بهتبههیهکنندگان<br />

تا پستچیها از مردم،‏ بود.]‏ آن از جلوگبریبرری و آمریکا مردم عموم زندگی در کمونبریبرزم نفوذ دربارهی افراد<br />

انزوای و شناسابىیبىی آن هدف ‏‐که غبریبررآمریکابىیبىی‏ فعالیتهای کمیتهی به را خود مستندات تا میشدند احضار هالیوود !5


طول<br />

در ابتدا در کمیته این ‏[ت.م:‏ کنند.‏ بود‐ارائه ک خطرنا افراد عنوان به کمونیسبىتبىی دیدگاههای و چپ گرایشهای با نفوذ<br />

عناصر شناسابىیبىی هدف با جنگ از بعد اما بود شده تشکیل نازی گرایشهای با افراد شناسابىیبىی برای دوم جهابىنبىی جنگ ستارگابىنبىی<br />

که ‏بجتبجخت»*‏ زیر ‏«سرخ‏ دوران وحشت از سرشار و متشنج فضای علبریبررغم داد.]‏ ادامه خود فعالیت به کمونبریبرزم تولید<br />

به را ‏بمنبممایشهایش که بود قادر ‏همھهممچنان میلر کرد،‏ کشور از خروج به وادار را ولز اورسون و چاپلبنیبنن چارلىللىی ‏همھهممچون و<br />

کمونیست معنای به سرخ از ترکیبىببىی ‏بجتبجخت:‏ زیر ‏[*سرخ‏ است.‏ مرتبط ‏همھهممچنان اما کلاسیک سال،‏ ‏همھهممه این از پس برساند.‏ تفکرات<br />

علیه فضا کردن متشنج با که دارد دورابىنبىی به اشاره و است ‏بجتبجخت زیر هیولاهای از کودکان ‏همھهممیشگی ترس میترساندند.]‏<br />

خودشان نزدیکی در کمونیستها وجود از را مردم کمونیسبىتبىی،‏ راک به که آنها گاه اما بود.‏ روشن میکردند فکر آن به که آنها برای مککاربىتبىی و سیلم کمات ‏مجممجحا میان شباهتهای مفید<br />

میتواند این و درمیرود.‏ دستشان زیر از ایدهها ‏همھهممبنیبنن برای نیستند.‏ کردن فکر اهل شدهاند،‏ گماشته سانسور باشد.‏<br />

توجه<br />

که دسته آن برای تنها دارد.‏ ‏بمنبممایشنامههایش میان در زیادی بسیار قدرت و الهللهھام جنجال،‏ البته هم شکسپبریبرر مه به و ژولیده‏ پبریبرروان روحیهی بردن بالا برای پنجم هبرنبرری فصیح و خروشان خطابهی است.‏ روشن کمبرتبرر ‏بمنبممیکنند،‏ ام مردان،‏ اندک نیست:«ما شده خارج دور از و آرام وجه هیچ به بروند بزرگتر دسمشسممبىنبىی جنگ به اینکه برای ربجیبجختهاش باشد.»‏<br />

من برادر میباید بریزد،‏ را خونش من کنار در امروز آنکه هر چه،‏ برادران،‏ جرگهی ما سعادتمند،‏ مردان اندک و مرتبط نظر به هم هنوز آید.‏ کار به سربازان قوای ‏بجتبججدید و صفآرابىیبىی در میتواند هم هنوز پنجم هبرنبرری خطابهی قرمز<br />

قلم از دیگران از بیش سخنانش و ایدهها است،‏ شکسپبریبرر شکسپبریبرر چون وجود،‏ این با اما میرسد.‏ نظر به جهتدار هتشذگ تاربجیبجخش از ‏:«سالها که میاندیشند خود با حکومتها و سانسورچیها احتمالاً‏ میگریزد.‏ سانسور ‏بىببىیرحم و باشد.»‏<br />

داشته ضرری ‏بمنبممیتواند است.‏ وتو<br />

را قبیل این از چبریبرزهابىیبىی که آنها سد از را اعبرتبرراض ایدههای شکسپبریبرر ‏بمیبممبابوه،‏ ز ‏جمججممله از کشورها برخی در بدینترتیب ‏همھهممه<br />

این تئاتری کمپابىنبىیهای برای که او کشور در میگوید ‏بمنبممایشنامهنویس،‏ موجمچجمموا،‏ زازا البریبرزابتا میکرد.‏ قاچاق میکنند،‏ لبریبرر)‏<br />

‏(شاه شاه یک کهولت داستانهای و شده رد تور سوراخهای میان از میتواند شکسپبریبرر ظاهراً‏ دارد،‏ وجود ‏مجممجحدودیت کم<br />

حا یک طولابىنبىی روزهای آخرین که ‏بمیبممبابوه ز شهروندان برای این ببرپبرروراند.‏ را سزار)‏ ‏(ژولیوس رهبرببرر یک سرنگوبىنبىی و است.‏<br />

الهللهھامبجببجخش کارش در ‏همھهممچنان شکسپبریبرر نوشتههای میگوید او است.‏ مهم بسیار میکنند سبرپبرری را سالحللحخورده سال<br />

در میگریزند.‏ قانون گسبرتبرردهی قلمرو از از تئاتری تولیدات که نیست معنا این به ‏همھهممیشه شکسپبریبرر نشان داشبنتبنن اما که<br />

آنگونه رفت.‏ <strong>صحنه</strong> روی به نظامی،‏ دولت آمدن کار روی به با ‏همھهممزمان <strong>تابستان</strong> نیمهشب رویای ترکیه،‏ در ١٩٨١ هبرنبرری<br />

تولیدات یا شعر روزنامه،‏ مقالهی عمومی،‏ رویداد هرگونه میکند،‏ بیان ‏مجممججله این در گنچ کایا ایندکس،‏ ترک سردببریبرر هک میرسید نظر به ‏بمنبممایش این بود.‏ روبرو حتمی ‏مجممججازات با داشت،‏ ‏همھهممراه به نظامی مقامات با ‏مجممجخالفبىتبىی ذرهی کوچکترین که و کنند)‏ می بازی را ‏بمنبممایش در ‏بمنبممایش <strong>تابستان</strong>،‏ نیمهشب رویای در که ‏(ششنفری اجتماع بقیهی و الیت میان رابطهی یط بازیگری گروه از هشتنفر میکند.‏ برجسته را میشود استفاده قدرت ابزار عنوان به اجتماعی پایگاه چگونه اینکه قرار<br />

توجه مورد نکرد.‏ فرار سانسور تیغ زیر از ‏بمنبممایش درآوردند.‏ زندان از سر تراشیده سرهای با آن از پس ماه چند گرفت.‏<br />

‏مجممججلهی<br />

به است،‏ داده ابجنبججام ترکیه در را اثر این از برداشت آخرین که آیدوغان کمال ترکیه،‏ تئاتر پیشرو کارگردان رویای<br />

و قانون،‏ و اشتیاق میان کشمکش او دارد.‏ ملتش امروز مشکلات با قوی ارتباطی ‏بمنبممایش این میگوید ایندکس میبیند.‏<br />

یکدیگر موازات به را حکمفرماست آن در برابری و اشتیاق که جنگل صحبت<br />

دارد و داشته شکسپبریبرر با آمریکا که عشق‐نفربىتبىی رابطهی از بلند مقالهای در کس فا ژان اخبریبرر،‏ ‏سمشسممارهی در نگاه<br />

اخم با آن هرزگی به و است قبول غبریبررقابل و نامناسب تئاتر که بودند معتقد پیوریبنتبنن**‏ بنیانگذاران میکند.‏ !6


شده<br />

اصلاح پروتستانهای از گروهی نام پارسایان یا (Puritans انگلیسی:‏ ‏(به ‏**پیوریبنتبننها ‏[ت.م:‏ میکردند.‏ کاتولیک<br />

رسم گونه هر از انگلستان کلیسای پالودن پشتیبان که بود میلادی هفدهم و شانزدهم سدههای در انگلیسی که<br />

بودند باور این بر پیوریبنتبننها است.‏ شده اصلاح ‏بىیبىی جز طور به تنها انگلستان کلیسای که داشتند اعتقاد و بودند رومی فرودستان<br />

و شود رعایت جامعه در باید فرودسبىتبىی این پس گذارده،‏ دیگر گروه فرادست را گروهی خدا که حال کوچ<br />

با و ابجنبججامید آمریکا به شان کوچیدن به انگلستان،‏ در پیوریبنتبننها بر گرفبنتبنن سخت باشند.‏ فرادستان فرمانبردار شدند.]‏<br />

پیوریبنتبننها کانون انگلیسی نوآبادهای و شد گشوده هم آمریکا به کیش این پای مکتب،‏ این پبریبرروان گسبرتبرردهی در<br />

بیان آزادی کشور،‏ آن اساسی قانون اول متمم به پایبندی با که سانسور اساسی هستهی دارای است ملبىتبىی این بنابراین ‏بمنبممایشهایش<br />

با را والدین ‏همھهممچنان شکسپبریبرر چرا که میدهد توضیح است،‏ لسآبجنبججلس کن سا که کس فا است.‏ تضاد سردببریبرر<br />

پاسبرتبرر،‏ کرن گیل میکند.‏ ناراحت قانوبىنبىی‐‏ سن زیر جنسی رابطهی تا نوجوابىنبىی در خودکشی ‏‐از ‏همھهممهچبریبرز دربارهی ‏همھهممان<br />

این و میگوید ‏مجممجحرمانهمان خود از ما به میگوید:«شکسپبریبرر کس فا ژان به کوارترلىللىی»‏ ‏«شکسپبریبرر آمریکابىیبىی نشریهی میترسند.»‏<br />

آن از مردم که است چبریبرزی هبرنبررهای<br />

وجود که کشورهابىیبىی در را اعبرتبرراض و ‏مجممجخالفت میتواند پذیرش مورد نویسندگان ‏بمنبممایشهای ‏بىیبىی سو از درحالىللىیکه ‏مجممجخاطب<br />

دموکراسی،‏ سوی به ملتها حرکت با ‏همھهممگام دیگر سوی از کند،‏ قاچاق میشود،‏ کنبرتبررل شدت به آنها در ‏بمنبممایشی باشد،‏<br />

داشته چالشبرانگبریبرز علناً‏ و ‏بجتبجحریکآمبریبرزتر برانگبریبرزانندهتر،‏ ‏مجممجحتوابىیبىی طلب و انتظار تئاترش از میبایست نبریبرز عام ود این ابجتبجحاد در ما باشیم.ر زمان آن از نشانههابىیبىی چشمبهراه باید ‏همھهممه ما است.‏ تئاتر ‏مجممجحرز اساتید پذیرای که ‏همھهممچنان داد.‏<br />

خواهد تغیبریبرر را ٢١ قرن تئاتر چهرهی ابجتبجحاد این که مطمئنم ‏بمیبمم،‏ شو موفق !7


جنسی<br />

آزار با مبارزه ما:‏ تئاتر در نه آمریکا»‏<br />

‏«تئاتر نشریهی مقاله میپیوندد.‏<br />

جنسی آزار با کشور سرتاسر تئاترهای مبارزهی به گو شیکا در ما»‏ خانهی در ‏«نه مدافع سازمان گو<br />

شیکا در هبرنبرری روزنامهنگار لوپز‐‏ روث قلم به مبریبررزانژاد<br />

شبریبررین ترجمججممهی صفحهی<br />

در را مطلب این طولابىنبىی،‏ ‏بمتبممرین روز یک از پس ‏بىیبىی گو شیکا بازیگر مایرز لوری ٢٠١۵، ژانویهی ٣٠ روز در ام‌ تئاتری جامعهی در جوان زنان با رابطه در جنسی سواستفادهی داستانهای مدام کرد:«شنیدن درج فیسبوکش دوست،‏<br />

گر ا هستند.‏ دیگران کنبرتبررل ‏بجتبجحت و آسیبدیده قانوبىنبىی،‏ سن زیر گاه زنان این است.‏ کننده دلسرد بسیار برابمیبمم میکردید؟<br />

چه میکرد،‏ کار جنسی سواستفادهگر یک دست زیر ‏سمشسمما ‏همھهممکار یا دخبرتبرر،‏ خواهر،‏ تا<br />

او کرد.‏ دریافت بسیاری ‏بمتبمماسهای و پیغامها آن از پس روزهای در مایرز و کرد دریافت نظر ١٧٨ تعداد مطلب این (NIOH)<br />

ما»‏ خانهی در ‏«نه نام به را تئاتر در جنسی آزار قربانیان مدافع سازمان یک شد موفق فوریه نیمهی گروه<br />

یک شد.‏ برگزار بالابىیبىی مشارکت مبریبرزان با که جنسی آزار دربارهی بود مبریبرزگردی آن،‏ جلسهی ‏بجنبجخستبنیبنن کند.‏ راهاندازی یک<br />

تدوین برای مقدمابىتبىی طرحی سازمان این بعدی،‏ جلسهی تا و شد تشکیل جنسی آزار بازماندگان برای ‏جمحجممایبىتبىی کرد.‏<br />

آغاز تئاتری جامعهی در رفتاری قواعد ‏مجممججموعهی از<br />

کنند»‏ گریه باید ‏«مردان ‏بمنبممایش در بازی برای و است کرده بازی ‏«آبىببىی»‏ جایزهی برندهی ‏«شهرما»‏ ‏بمنبممایش در ‏‐که مایرز شایعابىتبىی<br />

٩٠ دههی اواسط در کارش آغاز در بود‐‏ شده زن اصلی نقش بازیگر ‏بهببههبرتبررین جایزهی برندهی گریفبنیبنن تئاتر ماند.‏<br />

بافىقفىی کلی صورت به ‏همھهممچنان مشکل اما نرفتند،‏ ببنیبنن از هرگز شایعات بود.‏ شنیده تئاتر کارگردانان از بعضی دربارهی نیا ‏«در میشد.‏ داده قرار جوانتر بازیگران کنار در مادر نقش در میرفت،‏ بالاتر او سن که ‏همھهممچنان که میگفت مایرز کاری<br />

هیچکس چرا شد:‏ کوفته صوربمتبمم به سیلی مانند بالاخره سربرمیآورد.‏ مدام تئاتر مشخص شکل این اخبریبرر،‏ کار سه ‏بمنبممیکند؟»‏<br />

باره این در !8


میدانند<br />

‏همھهممه بودند.‏ موردی یا جزبىئبىی کبرثبرراً‏ ا که شدند فاش نبریبرز دیگری حوادث ما»،‏ خانهی در ‏«نه جلسهی اولبنیبنن طول در از<br />

پشتیبابىنبىی برای راهی گرفت تصمیم سازمان این و میکنند کار پشتیبابىنبىی بدون نیستند،‏ سندیکا عضو که بازیگرابىنبىی که وارد<br />

مستقیماً‏ ‏بمنبممیتوابمنبمم و است نیافتاده من خود برای اتفافىقفىی هیچ گفت:«‏ سوال مورد کارگردان دربارهی مایرز بیابد.‏ آنها گبریبررد.‏<br />

قرار خودش جای سر باید چبریبرزها از بسیاری بازیگرها،‏ بعدی نسل به کمک برای که کردم احساس اما شوم.‏ عمل داده<br />

پوشش را تئاتریاش جامعهی ما»‏ خانهی در ‏«نه که شیوهای اما نیست،‏ گو شیکا به منحصر تئاتر در جنسی آزار جردن،‏<br />

جولیا کند،‏ منتشر اجتماعی شبکههای در را مطلبش مایرز آنکه از پیش هفته چند درست است.‏ ‏بىببىینظبریبرر است رد که سراسری جلسهای در جنسی آزار با ‏بىیبىی رویارو اصول دربارهی را بیانیهای نیویورک کن سا ‏بمنبممایشنامهنویس سیگل،‏<br />

نورمن کمک با ‏‐که بیانیه این از ‏بجببجخشی کرد.‏ ارائه میشد برگزار نیویورک شهر در جدید»‏ ‏«بمنبممایشنامهنویسان بود.‏<br />

ابجتبجحادیهها و سندیکاها میابجنبججیگری نبریبرز و شکایات شفافتر روند خواستار بود‐‏ شده تدوین مدافع وکیل و ابجتبجحادیهها در قابلقبول غبریبرر رفتار نوع این به رسیدگی آمدهاست:«فرآیند بیانیه این گرافهای پارا از یکی در بهعلاوه،‏<br />

است.‏ غبریبررموجود یا کافىففىی نا سندیکاها و تئاترها کنش وا که میرسد نظر به است.‏ کارآمد نا تئاتری سندیکاهای بیافتد<br />

اتفاق کار از بعد یا تئاتر از خارج آزار یا خشنوتآمبریبرز عمل گر ا که کردهاند ابجتبجخاذ را موضعی ابجتبجحادیهها و سندیکاها زیاد<br />

احتمال به بودهاند،‏ ماجرا این درگبریبرر که نفر دو آن که هرچند نیست؛ رسیدگی برای آنها صلاحیت حوزهی در کنند.»‏<br />

کار هم با دیگری کار در یا بعد روز میبایست کنند<br />

صحبت که میخواستند زنان،‏ فقط نه و نفر،‏ چند اینکه از شد،‏ مسئله این درگبریبرر که هنگامی میگفت جردن او<br />

شوند.»‏ ماجرا این وارد داشتند اصرار که کردم دریافت مردابىنبىی از متعدد تلفبىنبىی ‏«بمتبمماسهای بود.‏ شده شگفتزده اقدامی<br />

هیچ کردند،‏ شکایت وقبىتبىی میگفتند که بودم شگفتزده افرادی داستان شنیدن از ‏همھهممه،‏ از میافزاید:«بیش نشد.»‏<br />

ابجنبججام بتواند<br />

رسمسسممی بیانیهی این که است امیدوار او میدانند.»‏ مردم که است چبریبرزی آن از شایعتر بسیار موضوع میکنم ‏«فکر ‏بمنبممیشود،‏<br />

رسیدگی است‐‏ سر»‏ حرکت یک و چشمک ‏«یک از فراتر ‏‐که مشکلابىتبىی چنبنیبنن به آن در که فضابىیبىی تغیبریبرر به کند.‏<br />

کمک او<br />

بود.‏ دیگر ابجتبجحادیههای و بازیگران»‏ برابری ‏«ابجنبججمن تصمیم منتظر ‏همھهممچنان نوامبرببرر ماه در ‏بمیبممان گفتگو هنگام در جردن داشته<br />

نیازی آن به ‏بمنبممیکنیم فکر که بود این آنها اولیهی پاسخ میکنند.‏ فکر آن به دارند که است میگفت:«مدبىتبىی نیست.»‏<br />

ما ابجنبججمن مناسب اینکه و باشیم،‏ برای<br />

امن کار ‏مجممجحیط از ‏جمحجممایت بر بیانیه،‏ دربارهی نظر اظهار برای درخواست به پاسخ در بازیگران»‏ برابری ‏«ابجنبججمن خر موقعیتهابىیبىی گاه که میکند درک ابجنبججمن ‏«این میگوید:‏ ابجنبججمن اجرابىیبىی مدیر مککول،‏ مری کرد.‏ کید تا اعضایش کنند.‏<br />

تنظیم سندیکا یا کارفرما نزد شکایبىتبىی ‏بمنبممیخواهند اعضا گاه یا ماست،‏ صلاحیت ‏مجممجحدودهی از خارج که میدهد افراد<br />

تا هستند ‏بىببىیطرف و میابجنبججی ثالث ‏بجببجخش یک ابجیبججاد صدد در که میکند ‏همھهممکاری مدافعان از کوچکی گروه با ابجنبججمن به<br />

نبریبرز و اعضا به ابجنبججمن باشد،‏ فعالیت آمادهی ‏بجببجخش این که هنگامی باشند.‏ داشته دیگری مرجع بتوانند تئاتر در حرفهای کرد.»‏<br />

خواهد اطلاعرسابىنبىی تئاتری جامعهی ‏بمتبممام گرفت،‏<br />

‏بمتبمماس او با و شنید اجتماعی شبکههای در مایرز مطلب دربارهی گو شیکا کن سا بازیگر ت.فیشر،‏ لارا که هنگامی و ‏بجتبجحقیق با را کارش او میکند.‏ سرپرسبىتبىی را رفتاری قواعد پروژهی فیشر بود.‏ کی میلوا رپرتوار تئاتر در اجرا مشغول گرفت.‏<br />

کمک نبریبرز استخدامی امور وکیل یک از و کرد آغاز کاری مسائل بررسی !9


رفتاری<br />

قواعد ‏مجممججموعهی تدوین و ‏بجتبجحقیق در تا داد تشکیل را کمپابىنبىی ١٠ شامل گروهی پروژه،‏ این سازماندهی برای فیشر اصلی<br />

گروه دارد.»‏ وجود کار این ابجنبججام برای زیادی درست راههای و دارند قدرت میگوید:«اعداد فیشر کنند.‏ کمک کرد.‏<br />

خواهند آماده را اولیه نسخهی ٢٠١۶، سال اوایل تا و میکنند برگزار جلسه یکبار هفتهای روند<br />

ندارند‐‏ را آن میکنم کار آنها با که تئاتری سندیکاهای حبىتبىی ‏‐که برنده برگ میکنم فکر میگوید:«من فیشر خصوصاً‏<br />

کرد،‏ باید چه میافتد بدی اتفاق وقبىتبىی دهد نشان که ندارد وجود مشخصی الگوی هیچ است.»‏ مشخص شکایت سندیکا<br />

عضو که بازیگرابىنبىی است.‏ مشخصتر عمل مراحل که ‏بجتبججاوز خلاف بر است—‏ نامشخص و مبهم که مواردی در تا<br />

باشد داشته وجود فرآیند این این به ورود برای راهی میافزاید:«باید فیشر برخوردارند.‏ کمی قانوبىنبىی ‏جمحجممایت از نیستند،‏ خود<br />

کار بتوانیم تا کنیم مطرح را مسائل باید ما کرد.‏ حفاظت دارد وجود حرفه این در که خطرپذیری و آزادی از بتوان دهیم.»‏<br />

ابجنبججام را از<br />

بازیگران چطور که این و است،‏ جنسی ک اصطکا و تنش مسئلهی میآید،‏ میان به جلسات از بسیاری در که موضوعی میگوید:«ما<br />

فیشر ببرپبرردازند.‏ خود حرفهی به و بگوند را داستانهایشان تا میکنند استفاده مثببىتبىی شیوهی به آن و کنند صحبت مشکلاتشان از میتوانند بیشبرتبرر کنند،‏ امنیت احساس بیشبرتبرر افراد هرچه اما برود،‏ ببنیبنن از این ‏بمنبممیخواهیم نکنند.»‏<br />

نابود را <strong>صحنه</strong> جادوی رفتاری<br />

قواعد هدف و میشود شناخته نبریبرز میدهد آموزش جوان هبرنبررمندان به که جامعهای عنوان به ما»‏ خانهی در ‏«نه آمده<br />

ببریبررون مدرسه از تازه و باشید ساله ٢٠ یا ١٩ گر میگوید:«ا فیشر جوانترهاست.‏ برای خصوصاً‏ امن ‏مجممجحیطی ابجیبججاد دربارهی<br />

اطلاعات و ‏بجتبججربه مبریبرزان چه که نیست معلوم شوید،‏ جامعه یا حرفه این وارد آموزشی هیچ بدون و باشید در<br />

که شود خواسته ساله ٢٠ بازیگر یک از است ‏ممممممکن مثال،‏ برای باشید.‏ داشته زمینه این در کار نبایدهای و بایدها زنان<br />

شامل موارد این کبرثبرر ا اینکه وجود با نپذیرد.‏ را این میتواند که نداند و شود ‏لحللحخت بازیگر انتخاب برای مصاحبه بوده<br />

مرد یک مقابل در زبىنبىی رفتار دربارهی نبریبرز مشخص ‏بمنبممونههای از یکی میافتد.‏ اتفاق نبریبرز مردان برای آزار میشود،‏ است.»‏<br />

و باهوشتر کمی ‏همھهممگی ما کارکنان و ما مدیران ما،‏ هبرنبررمندان تا ‏بمیبمم میبر بالا ‏همھهممه برای را فرهنگی استاندارد ‏بجنبجحوی به ‏«ما باشد.»‏<br />

پاسخگو که باشند داشته خود سر پشت زبابىنبىی و باشند راحتتر قدری استفاده<br />

مورد ادبیات و زبان در تغیبریبررابىتبىی تا است علاقمند ما»‏ خانهی در ‏«نه میشود،‏ برابری ابجنبججمن از صحبت که هنگامی برابری<br />

ابجنبججمن منطقهای دفبرتبرر به راستا ‏همھهممبنیبنن در ببیند.‏ نبریبرز گو شیکا تئاتر قواعد کتاب در تبعیض و جنسی آزار دربارهی است.‏<br />

نشده ابجتبجخاذ رابطه این در قطعی تصمیم هنوز اما شده،‏ مراجعه نبریبرز بازیگران زبان<br />

تنظیم در فبریبرزیکال،‏ پرخطر تئاتر در ‏بجتبججربهاش اساس بر و است ‏جمحجممایبىتبىی گروه مسئول گو،‏ شیکا اهل بازیگر برنان مالىللىی فرهنگ<br />

در کارم.‏ به آماده و عمل اهل کتیویست ا یک میگوید:«من برنان میکند.‏ مشارکت نبریبرز رفتاری قواعد ‏مجممججموعهی نم و میخواهند.‏ که هستند تو سر پشت نفر ده دهی،‏ ابجنبججام را کار این ‏بمنبممیخواهی گر ا میگوید:‏ که است ‏جمججمملهای رهبرببرری نباشیم.»‏<br />

نفر ده آن از یکی بیایید ‏بمیبمم:‏ میگو کار<br />

جابىیبىی در که نبود غبریبررعادی اصلاً‏ کار،‏ آغاز در است.‏ وحشی غرب شبیه حدی تا اوضاع غبریبررسندیکابىیبىی،‏ تئاتر ‏«در چراغ<br />

دود اصطلاح به میخواستیم چون میکردبمیبمم را کار این زخم!‏ چسب به رسد چه باشد،‏ نداشته توالت که کنیم اند.»‏<br />

افتاده مسئولیتها قبال در خود از حفاظت فکر به ‏بهتبههیهکنندگان امروز حال بکشیم.‏ را کار سخبىتبىیهای و ‏بمیبمم ‏بجببجخور وجود<br />

کرد،‏ باید چه مشکل وجود صورت در اینکه دربارهی مستندسازی و ‏جمحجممایت از مبریبرزابىنبىی برابری،‏ ابجنبججمن وجود با البته کمی<br />

کارکنان معمولاً‏ کوچک کمپابىنبىیهای اما است،‏ <strong>صحنه</strong> مدیر معمولاً‏ شکایت تنظیم در قدم اولبنیبنن دارد—مثلاً‏ باشند.]‏<br />

نداشته <strong>صحنه</strong> مدیر عنوان به را کسی است ‏ممممممکن ‏[و دارند.‏ !10


سال<br />

در که کرد اشاره لوئیسویل بازیگران تئاتر به برنان مناسب،‏ فعالیت با تئاترهابىیبىی دربارهی پرسش به پاسخ در وجود<br />

با میگوید مدیرعامل بیلشتاین جنیفر داد.‏ قرار خود برنامهی در را جنسی آزار دربارهی اجباری آموزش ٢٠١٢ عنوان<br />

به یادگبریبرری و رشد ادامهی برای فرصبىتبىی عنوان به آموزش این اما برانگیخت،‏ را عمل این شکایت یک تنها اینکه برای<br />

را نیازشان مورد ابزار کارکنانمان ‏بمتبممام به که کنیم حاصل اطمینان میخواستیم ‏«ما میشود.‏ دیده سازمان یک اعضای<br />

از یکی با ما دادهابمیبمم.‏ مسئله وقوع عدم از اطمینان آن از مهمتر و آن با ‏بىیبىی رویارو چگونگی و مسئله شناسابىیبىی آوردبمیبمم.‏<br />

بهوجود را سالانه آموزشی دورهی و کردبمیبمم کار موضوع این روی بر دارد ‏بجتبجخصص حوزه این در که مدیره هیئت ‏مجممججلهی<br />

برای جنسی آزار مسئلهی دربارهی مطلبىببىی آلاباما کن سا فیلمساز و نویسنده کسلراد،‏ ا لارا ٢٠١٢، دسامبرببرر در دربارهی<br />

داستابىنبىی از برآمده مطلب این نوشبنتبنن برای انگبریبرزهاش که داد توضیح کسلراد ا نوشت.‏ ریپورت فیچ کلاید آنلاین فکر<br />

به را او داستان این بود.‏ نوشته تئاتری جامعهی آن در جنسی آزار دربارهی آرچر لاریسا که بود اِریا»‏ ‏«بىبِبىی تئاتر بود.‏<br />

انداخته داشت نیویورک در کارش آغاز در بازیگر یک عنوان به خود که ‏بجتبججربهای شبیه<br />

او داستان بود.»‏ پیش وقت خیلی باشم.‏ کرده صحبت اتفاق آن دربارهی هیچگاه که ‏بمنبممیکنم میگوید:«فکر او رب مطالعهای هیچ آیا اصلاً‏ ‏بمیبمم.‏ دار که است چبریبرزی ‏بمتبممام این ‏«اما است.‏ روایت یک تنها میآید،‏ اِریا»‏ ‏«بىبِبىی از که داستانهابىیبىی است؟»‏<br />

شده ابجنبججام تئاتر در جنسی آزار روی نیا به صحبت میکنند،‏ صحبت آزادانه و میشوند ‏جمججممع هم دور میکنند کار تئاتر در که زنابىنبىی وقت میگوید:«هر کسلراد ا روبرو<br />

<strong>صحنه</strong>ای مدیر با و بدهم دلداری را خودم برگردم،‏ دوران آن به میتوانستم میخواست دلمللمم میکشد.‏ موضوع نداد.»‏<br />

ابجنبججام را خود کار و بود زن خودش که کسی نداد؛ اهمھهممیبىتبىی گفتم،‏ او به آزار ی درباره وقبىتبىی که شوم ‏همھهممانند<br />

شد.‏ منتشر ردیت وبسایت در لسآبجنبججلس در زن کمدینهای آزار دربارهی مطلب تعدادی <strong>تابستان</strong>،‏ این در مشکل<br />

دربارهی گفتگو برای شد ‏مجممجحفلی به تبدیل ‏بجببجحث از رگهای اما دارد،‏ وجود اصلی مقصر یک ظاهراً‏ گو،‏ شیکا سراسری.‏<br />

به<br />

را ابمیبممیلی سپتامبرببرر ماه در لسآبجنبججلس،‏ در ‏«آی.او»‏ غرب تئاتر و گو شیکا در ‏«آی.او»‏ تئاتر موسسبنیبنن از یکی هالبرپبررن چارنا در<br />

<strong>تابستان</strong> در که میگوید:«مشکلی هالبرپبررن فرستاد.‏ بازیگرانش برای ‏«آی.او»‏ جنسی آزار سیاست از نسخهای ‏همھهممراه بزرگ<br />

اشتباه میداد.‏ قرار کلامی آزار مورد را دیگران که میگشت اجمحجممق»‏ ‏«ناجور فرد یک ‏مجممجحور حول بود،‏ وقوع حال بیافتد.»‏<br />

اتفافىقفىی چنبنیبنن ‏بمنبممیدادم اجازه هرگز من شوند.‏ طرد که میترسیدند آنها نگفتند.‏ چبریبرزی ما به که بود این دخبرتبررها احتمالىللىی<br />

شکایات به رسیدگی برای را کارکنان از فردی و کرد برقرار مشاوره خدمات مسئله این به کنش وا در ‏«آی.او»‏ آن<br />

به خودمان ما هست.‏ نبریبرز قبول غبریبررقابل بلکه است،‏ غبریبررقانوبىنبىی تنها نه جنسی میگوید:«آزار هالبرپبررن گماشت.‏ آینده میکنیم.»‏<br />

رسیدگی در<br />

‏«نئوفوتوریست»‏ تئاتر آنسامبل دارد،‏ جنسی آزار قبال در غبریبرررسمسسممی سیاسبىتبىی است سالهللهھا که تئاتر کوچک کمپابىنبىی یک به<br />

کمپابىنبىی این که میدهد توضیح دردای بیلال کمپابىنبىی،‏ هبرنبرری مدیر کرد.‏ کار به آغاز ١٩٨٨ سال در که است گو شیکا علت<br />

از میافزاید:«بجببجخشی وی میشود.‏ اداره آرا اتفاق با کمپابىنبىی این هبرنبرری؛ نظر از فقط نه و است،‏ پایبند آنسامبل ایدهی سال<br />

از که دردای ‏همھهممبنیبننجاست.»‏ درست آنسامبل که است این تئاتر هبرنبررمند عنوان به گو شیکا در حضور به من علاقهی است.‏<br />

ما»‏ خانهی در ‏«نه در کمپابىنبىیاش ‏بمنبممایندهی است،‏ آنسامبل عضو ٢٠٠۴ روط به تئاتر در کار ‏بجتبججربهی از را او مشخص تئاتری با کار در بازیگر یک ‏بجتبججربهی میشنوم که میگوید:«هنگامی‏ دردای میزند،‏<br />

آسیب بازیگران به شخصی نظر از تنها نه که چرا نیست؛ درست اصلاً‏ که میکنم احساس میکند،‏ دلزده کلی وگ شیکا در ‏بمنبممیتوابمنبمم دیگر من میگوید کسی میشنوم وقبىتبىی میاندازد.‏ ببریبررون استعدادها دریای از را استعدادی بلکه است.»‏<br />

شده دزدی من از که میکنم احساس کنم،‏ کار !11


این<br />

برای است،‏ داده پرورش سال ٢٧ مدت به را سالمللمم فرهنگی ‏«نئوفوتوریست»‏ اینکه علبریبررغم ما»‏ خانهی در ‏«نه با کار را<br />

فرهنگی که کسابىنبىی رفبنتبنن از پس حبىتبىی که است این رفتاری قواعد ‏مجممججموعه میگوید:«فایدهی دردای دارد.‏ اهمھهممیت کمپابىنبىی مه با ‏همھهممه سازنده و مثبت رفتار تعریف در که میکند کمک ‏همھهممه به این میکند.‏ کمک فرهنگ آن حفظ به دادهاند،‏ شکل چبریبرزی<br />

چرا اینکه دربارهی ساعته سه ‏بجببجحبىثبىی و کنیم…‏ اخبرتبرراع را چرخ ابتدا از که بود ‏بجنبجخواهیم ‏مجممججبور باشند.‏ داشته توافق باشیم.»‏<br />

داشته نیست درست از<br />

شکلی ‏بمیبمم دار میگوید:«ما او است.‏ شده مثببىتبىی تغیبریبررات متوجه مایرز ما»،‏ خانهی در ‏«نه فعالیت ماه ١١ طول در معرض<br />

در را ‏سمشسمما که کنید کاری خود حرفهی برای نیستید ‏مجممججبور که گفت میشود آن در که میبینیم را تغیبریبرر و جابجببججابىیبىی دهد.»‏<br />

قرار جسمی یا روحی خطر قواعد<br />

کردن اجرابىیبىی برای راهی یافبنتبنن مشغول هنوز است.آنها شده نبریبرز چالشها برخی متوجه راه این طول در مایرز کم<br />

حا غبریبررسندیکابىیبىی تئاترهای در چگونه رفتاری قواعد میپرسد:«مجممججموعهی او هستند.‏ یکسان صورت به رفتار مربوط<br />

هستیم درگبریبرر آن با که چالشهابىیبىی از برخی که میرسد نظر به اینطور ‏بمیبمم،‏ بگو میافزاید:«صادقانه او میشود؟»‏ به<br />

را زنان که ‏بمیبمم دار فرهنگی هنوز ما بگبریبررد.»‏ را خلاقیتم جلوی این ‏«بمنبممیخواهم اینکه:‏ مانند است،‏ قدبمیبممی فکر طرز به میکند.»‏<br />

سرزنش جنسیتشان خاطر پیگرد<br />

به جنسی،‏ آزار با مقابله نام به سازمان که دارد وجود مسئله این به نسبت ‏مجممجختصری منفی کنش وا نبریبرز طرفىففىی از ک هولنا صحبتها ‏«این نیست.‏ آن ‏بىپبىی در وجه هیچ به سازمان این که کاری دارند؛ متفاوبىتبىی وجههی که ببرپبرردازد افرادی هستیم.»‏<br />

آنها پذیرای ما اما چالشاند؛ ما برای و هستند !12


یوری لیوبیموف:‏ ‏بمنبمماد بیش از نیم قرن تئاتر رادیکال روسیه<br />

به قلم مایکل کاوبىنبىی‐‏ روزنامهی گاردین<br />

ترجمججممهی شبریبررین مبریبررزانژاد<br />

یوری پبرتبررووتحیتحچ لیوبیموف بنیانگذار تئاتر تا گانکای مسکو در ٣٠ سپتامبرببرر ١٩١٧ در مسکو زاده شد و در ۵ ا کتبرببرر ٢٠١۴<br />

در ٩٧ سالگی چشم از جهان فروبست.‏<br />

یوری لیوبیموف کارگردان بزرگ روس،‏ هم تارتحیتحخ زندهی تئاتر کشورش و هم از رادیکالترین ‏بمنبممایندگان آن بود.‏ تئاتر<br />

تا گانکای او که در سالروز تولد شکسپبریبرر در سال ١٩۶۴ افتتاح شد،‏ پرطرفدارترین تئاتر شهر مسکو بود.‏ او این تئاتر را<br />

به ‏همھهممراه شا گردانش با ‏بمتبممرکز بر عصیان هبرنبرری در فضای فرهنگی سرکوب شده راهاندازی کرد.‏<br />

مقامات شوروی برای اولبنیبنن بار در سال ١٩٧۶ برای شرکت در فستیوال ببنیبننالمللممللی بیتف (BITEF) در بلگراد به تئاتر<br />

تا گانکا اجازهی سفر به خارج از کشور دادند.‏ مدت کوتاهی پس از اولبنیبنن سفرش به بریتانیا و کارگردابىنبىی برداشبىتبىی جذاب<br />

از جنایت و مکافات در تئاتر لبریبرریک ‏همھهممرسمسسممیت،‏ به دنبال مصاحبههایش با رسانههای غر ‏بىببىی ابجتبجحاد ‏جمججمماهبریبرر شوروی از وی<br />

سلب تابعیت کرد.‏ پیش از آنکه در سال ١٩٨٩ در دورهی پرسبرتبررویکا ‏[دورهی اصلاحات اقتصادی و سیاسی شوروی<br />

سابق به زمامداری گورباچف]‏ به تئاتر تا گانکا بازگردانده شود،‏ بیشبرتبرر آن دهه را در خارج از کشور در آمریکا و اپراهای<br />

اروپا فعالیت میکرد.‏<br />

در سال ٢٠١١ در ‏بىپبىی اعلام بازیگران وی مببىنبىی بر اینکه به فعالیت خود در تئاتر تا گانکا ادامه ‏بجنبجخواهند داد مگر آنکه<br />

مزایای اضافىففىی به آنها پرداخت شود،‏ لیوبیموف شخصاً‏ مبلغ درخواسبىتبىی را به آنها پرداخت و بلافاصله استعفا داد.‏ او<br />

گفته بود:«من به اندازه ی کافىففىی از این ‏بىببىیحرمبىتبىیها،‏ ‏بجتبجحقبریبررها،‏ عدم اشتیاق به کار و اشتیاق صرف به پول دیدهام.»‏ آخرین<br />

کار او در سال ٢٠١٣ برداشبىتبىی جالب توجه از پرنس ایگور اثر بورودین در بالشوی تئاتر بود.‏<br />

او ‏همھهممانند بسیاری از دیگر کارگردانان روس،‏ کارهایش را غرق در موسیقی شورانگبریبرز میکرد،‏ بسیاری از کارهای<br />

کلاسیک شوروی را اقتباس کرد،‏ به شکسپبریبرر علاقه داشت و تدریس و شیوهی اجرابىیبىی ‏‐رئالیسبىتبىی و ا کسبرپبررسیونیسبىتبىی‐‏<br />

!13


‏همھهمملت ‐ ولادبمیبممبریبرر ویسوتسکی<br />

استانسیلاوسکی و مایرهولد را درهم آمیخته بود.‏ اما او جذابیت انعطافپذیری از ‏بمنبممایش را به ‏وجود آورد که ‏بمتبمماماً‏<br />

منحصر به شخص او بود.‏ برای مثال،‏ جنایت و مکافات سرتاسر دربارهی یک در بود که شخصیتها از آن رد میشدند،‏<br />

به آن تکیه میدادند،‏ با آن رابطه برقرار میکردند و زیر آن میمردند.‏ آن در،‏ کلید ‏بمنبممایش وی بود.‏<br />

چنبنیبنن جسارت استعاری و شاعرانهای شاید برای بسیاری از بازیگران بریتانیابىیبىی مانند لعنونفرین بود،‏ اما مایکل<br />

پنینگتون اجرای فوقالعادهای از راسکولنیکف قاتل در لبریبرریک ارائه داد و سایر بازیگران نبریبرز شجاعانه توانابىیبىی خود را<br />

در مقابل فرهنگ تئاتری بیگانه به آزمایش گذاشتند.‏ لیوبیموف سخاوبمتبممندانه مورد ‏بمتبممجید قرار گرفت و جایزهی ‏بهببههبرتبررین<br />

کارگردابىنبىی را در ایونینگ استاندارد ١٩٨٣ به دست آورد.‏<br />

دو سال بعد،‏ در یک کار مشبرتبررک در آلمللممیدا ‏(سمشسممال لندن)‏ به ‏همھهممراه جیورجیو اسبرتبررلر از ‏«تئاتر دو لوروپ»‏ در پاریس،‏<br />

تسخبریبررشدگان،‏ اثر مهم دیگری از داستایووسکی را کارگردابىنبىی کرد.‏ این ‏بمنبممایش با طراحی خبریبررهکنندهی استفانو<br />

لازاریدیس در یک بلکبا کس در جنگلی از مواد انعطافپذیر اتفاق میافتاد که صورتها از میان آنها ظاهر میشدند<br />

و بدنها از میانشان میلغزیدند و ‏همھهممهی اینها شهرستابىنبىی کوچک را نشان میداد که از مزاجمحجممت دستهای آنارشیست<br />

دیوانه حبریبرران شدهاند.‏ بازتولید شیوهی تا گانکا این بار موفقتر بود.‏<br />

لیوبیموف فرزند میابىنبىی از سه فرزند،‏ در یاروسلاول در ‏سمشسممال شرق مسکو به دنیا آمد.‏ پدرش پیوتر زاخارووتحیتحچ لیوبیموف،‏<br />

تاجر خواروبار و مادرش آنا الکساندروونا،‏ معلم بود.‏ تبار پدریاش دهقان و تبار مادریاش کولىللىی بودند.‏ در سال<br />

!14


‎١٩٢٢‎هنگامی که خانوادهاش از کلکتیویزاسیون ‏[سیاست ملی کردن زمبنیبنن های کشاورزی]‏ گربجیبجختند،‏ پدر و مادرش هر<br />

دو در مسکو دستگبریبرر شده و کمی بعد آزاد شدند.‏ یوری در موسسهی انرژی ‏بجتبجحصیل کرد و در سال ١٩٣۴ به تئاتر هبرنبرر<br />

یوری لیوبیموف و ولادبمیبممبریبرر ویسوتسکی<br />

مسکوی دوم مایکل چخوف پیوست.‏ در ‏همھهممبنیبنن دوران با مایرهولد آشنا شد و با دمیبرتبرری شوستا کووتحیتحچ آهنگساز و<br />

نیکولای اردمان ‏بمنبممایشنامهنویس دوست شد.‏<br />

لیوبیموف در سال ١٩۴٠ از تئاتر واختانگوف به عنوان بازیگر و کارگردان فارغالتحصیل شد و به ارتش سرخ<br />

فراخوانده شد تا در کمیساریای دولبىتبىی سازمان امنیت به عنوان کمدین و سخنگوی گروه کر و آنسامبل رقص خدمت کند.‏<br />

او در سال ١٩٣۵ برندهی جایزهی دولبىتبىی شد و در سال ١٩٣۶، سالىللىی که شروع به تدریس کرد،‏ اقتباسی شجاعانه از<br />

‏«زن خوب ایالت سیچوان»‏ اثر برشت را به روی <strong>صحنه</strong> برد که با استقبال ‏مجممجخاطبان و حبریبررت تشکیلات حا کم مواجه<br />

شد.‏ سال بعد،‏ او تئاتر تا گانکا را به ‏همھهممراه بازیگر پیشتاز ولادمبریبرر ویسوتسکی،‏ شاعر برجسته و ترانهسرای معبرتبررض ‏(که<br />

در سال ١٩٨٠ میلیونها نفر در خیابانها در تشییع جنازهاش شرکت کردند)‏ و آلا دمیدووا تشکیل داد.‏<br />

ویسوتسکی تا گانکای سال ١٩٧۶ را با آن ‏همھهمملت بهیادماندبىنبىی به بلگراد ‏[فستیوال ببنیبننالمللممللی تئاتر بیتف [BITEF برد.‏<br />

طراحی <strong>صحنه</strong> شامل یک پردهی بزرگ قلاببافىففىی بود که حرکت میکرد،‏ از میان <strong>صحنه</strong> میگذشت و بازیگران را مانند<br />

کشبىتبىی افلاطون ‏[ت.م:‏ اشاره به مثالىللىی که افلاطون در کتاب پنجم ‏جمججممهوری دربارهی ادارهی ‏مممممملکت و تشبیه آن به کشبىتبىی<br />

!15


لیوبیموف<br />

یوری کارگردابىنبىی به ‏همھهمملت و عبوسترین عصبابىنبىیترین،‏ ویسوتسکی و داشت گوش واقعاً‏ السینور دیوار میکرد.‏ جابجببججا میزند]‏ آن ناخدای و انقلاب<br />

داستان داد:‏ تکان را دنیا که بود رید جان روز»‏ ‏«ده گانکا،‏ تا دیگر ‏بمنبممایش‏ بودم.‏ دیده که بود ‏همھهمملبىتبىی ببریبرزارترین سحرگاه‏<br />

‏«اینجا دیگری و انقلابىببىی؛ سرودها و ‏مجممجحرک تبلیغات سایهبازی،‏ با دلقکها،‏ ‏بمنبممایش و سبریبررک صورت به بولشویکی سوگواری<br />

دوم جهابىنبىی جنگ در که روس پاسدار زنان از گروهی دربارهی گریهآور و آرام شاعرانهای است»،‏ خاموش میکنند.‏<br />

در<br />

چه او است.‏ روسیه بیستم قرن اواخر کارگردانان ترین ‏بجتبجحسبنیبننشده از دودین لو و فومنکو پیوتر کنار در لیوبیموف حضور<br />

نبریبرز بلگراد فستیوال در که انگلیسی کارگردان بروک،‏ پیبرتبرر بود.‏ تاثبریبررگذار هبرنبررمندی آن،‏ از خارج چه و روسیه دریافت<br />

داوران هیئت از را اصلی جایزهی فستیوال این در گانکا تا تئاتر گروه بود.‏ گرفته قرار او کار تاثبریبرر ‏بجتبجحت داشت کرد.‏<br />

شیوهی<br />

و باورها در که بود سفید موهای و روشن آبىببىی چشمان با عضلابىنبىی و خوشقیافه سرسخت،‏ مردی لیوبیموف،‏ اب دقت به را میخواست بازیگرانش از که آنچه اما نکرد،‏ صحبت انگلیسی هرگز بود.او سازشناپذیر کاریاش میکرد.‏<br />

منتقل مبرتبررجم دو یکی و نوساناتش ابروهایش،‏ حضورش،‏ کارگردابىنبىی<br />

به سولژنیتسبنیبنن الکساندر اتوبیوگرافىففىی ‏بمنبممایش در استالبنیبنن نقش در حضورش از میتوان او کارهای دیگر از در<br />

گوته اثر فاوست از جدید برداشبىتبىی و ٢٠٠١ سال در گو ژیوا دکبرتبرر بازسازی ١٩٩٨، سال در شاراشکا در خودش برد.‏<br />

نام ٢٠٠٢ سال در گانکا تا !16


تئاتر تا گانکای مسکو<br />

مصاحبهی ماریا شوتسوا با یوری لیوبیموف در ١۵ آوریل ٢٠١١<br />

در سنپبرتبررزبورگ ‏(مجممججلهی ابجنبججمن جهابىنبىی منتقدان تئاتر)‏<br />

ماریا شوتسوا:‏ ‏سمشسمما زندگی سرشاری داشتهاید.‏ کدام دوره را ‏بهببههبرتبررین دورهی کار خلاقه در این زندگی میدانید؟<br />

یوری لیوبیموف:‏ ‏(مکث طولابىنبىی)‏ من عمیقاً‏ در فکرم.‏ ‏(مکث طولابىنبىی)‏ احتمالاً‏ کار ‏«مرشد و مارگاریتا»‏ [١٩٧٧]. طبق<br />

معمول،‏ هیچکس باور ‏بمنبممیکرد که از سد سانسور بگذرد و به ‏بمنبممایش دربیاید،‏ با این که ‏[کتابش]‏ منتشر شده بود.‏ من آنها<br />

را متقاعد کردم که از نسخهی روسی با حذفیات استفاده میکنم و نه از نسخهی کامل.‏ در ‏همھهممبنیبنن دوران بود که با کاترینا<br />

‏[همھهممسر لیوبیموف]‏ آشنا شدم.‏ پیش خودم این کار را به او تقدبمیبمم کردم:‏ اتفاقات اینچنبنیبنن همزمان شدند.‏<br />

این کار برای من به خو ‏بىببىی پیش رفت،‏ علبریبررغم اینکه هیچکس تا به حال موفق به ابجنبججام این‏ کار نشده بود.‏ ‏همھهممیشه اتفافىقفىی<br />

برای این کار افتاده است.‏ یا نوارها گم شدهاند،‏ یا افراد تنها یک طرف داستان را گرفتهاند.‏ از میان ‏لهللهھستابىنبىیها ‏[آندره]‏<br />

وایدا تنها خط وولاند را گرفت،‏ و ظاهراً‏ از آن راضی هم نبود.‏<br />

طبق معمول،‏ بازیگران در ابتدا نسبتاً‏ خوددار بودند،‏ اما بعد گفتند که دوست دارند آن را بازی کنند.‏ من اسم<br />

‏بمنبممیآورم،‏ بیشبرتبرر به این خاطر که برخی از آنها هنوز زندهاند.‏ بازیگران افراد پیچیدهای هستند؛ ناسپاس و خیانتکارند.‏<br />

دربارهی آنها ‏بمنبممیشود ‏بهببههبرتبرر از آنتوان چخوف گفت که میگوید:‏ یک بازیگر حدوداً‏ هفتادوپنج سال از یک فرد عادی<br />

یوری لیوبیموف<br />

!17


لیوبیموف<br />

یوری کند.‏<br />

‏بجتبجحمل را آنها ‏بمنبممیتوانست او است.‏ داشته چخوف ‏همھهممانند برخوردی چنبنیبنن بازیگران با نویسندهای کمبرتبرر است.‏ عقبتر مسکو].‏<br />

هبرنبرر تئاتر در چخوفا کنیبرپبرر ‏[اولگا نبود مهربان چندان هم ‏همھهممسرش با او مارگاریتا؟<br />

و مرشد و شوتسوا:‏ ماریا همچنان<br />

و ‏بمتبممرین،‏ ۴۵ از بیش دادم—‏ ابجنبججام آسابىنبىی به و سریع شگفتانگبریبرزی طرز به را کار این من لیوبیموف:‏ یوری خاطر<br />

به خصوصاً‏ است،‏ دشوار بسیار گاه میآید.‏ در آب از خود شیوهی به کودکی،‏ هر مانند کاری هر اجراست.‏ حال در نم و است؟ داده اجازه کسی چه که میپرسیدند و میزدند صدا مرا مرتب مارگاریتا،‏ و مرشد دربارهی سانسور.‏ نم از حالا و بودهام کار این ‏بمتبممرین حال در من که میدانید ‏سمشسمما ‏همھهممهی ‏بمنبممیکنم.‏ غبریبررقانوبىنبىی کار هیچ من میگفتم:‏ من<br />

انگار میکنید،‏ صحبت دادستان مانند من با مدام ‏سمشسمما است.‏ عجیب است؟ داده اجازه من به کسی چه میپرسید اطلاع<br />

حزب]‏ ‏[ی کمیته به و بستم را کار کنم؟ اجرا را آن نتوابمنبمم من چرا پس است،‏ شده منتشر کتاب این جنایتکارم.‏ دهم.‏<br />

ابجنبججام را کار این ‏بمنبممیتوابمنبمم که میگویید من به مدام ‏سمشسمما اما کرد،‏ تایید را کار هم کمیته دادم،‏ کنار<br />

در را مردم تئاتر و بود تئاتر چون بلکه میکرد،‏ حساس را کار که نبود مارگاریتا و مرشد موضوع تنها شوتسوا:‏ ماریا میکند.‏<br />

‏جمججممع هم البته.‏<br />

لیوبیموف:‏ یوری قدبمیبممی.‏<br />

تئاتر هر نه بود،‏ گانکا تا تئاتر و شوتسوا:‏ ماریا نبودم،‏<br />

آنها از و بودم متفاوت من ‏بمنبممیآمد.‏ خوششان من از بودند.‏ من مزاحم ‏همھهممیشه آنها خوب،‏ لیوبیموف:‏ یوری روسیه<br />

ارتدوکس کلیسای از شاخهای به قدبمیبمم پبریبرروان ‏[ت.م:‏ بود.‏ قدبمیبمم»‏ ‏«پبریبرروان از و دهقان پدربزرگم که هرچند و<br />

دستگبریبرر هم دلیل ‏همھهممبنیبنن به و بود ثروبمتبممند پدرم (٨١-١۶٠۵)] نپذیرفتند.‏ را نیکون پاپ دیبىنبىی اصلاحات که میگویند ‏همھهممانند<br />

و بودم زندان به رفتوآمد در مدام کودکی در بودند.‏ کرده زندابىنبىی نبریبرز را خالهام و مادر آنها بود.‏ شده زندابىنبىی مادرم<br />

بردم.‏ می برایشان دست این از چبریبرزهابىیبىی و شکر و خشک نان میبرند،‏ آذوقه زندانیان برای که دیگر بسیاری بازدارند<br />

کار این از مرا میکردند تلاش آنها برسم.‏ او به تا کنم سفر آنجا به بودم ‏مجممججبور من و بود ریبینسک متولد هب اول داشتم.‏ باجرابىتبىی و جسور شخصیت میکنم فکر بربمنبممیداشتم.‏ دست من اما میرسید آنجا به نیمهشب قطار چون !18


دشنام<br />

میکرد،‏ نگاه کسی بالاخره میکردم.‏ پرتاب سنگ بعد و میزدم لگد بعد میکوبیدم،‏ مشت آهبىنبىی دروازهی زمان<br />

آن حبىتبىی میکرد.‏ گریه به شروع مادرم و میدادند راه را من بعد میکرد.‏ صدا را بالاتری مقام یا افسر و میداد جنگ<br />

دو من نکند.‏ گریه آدمها این جلوی که میگفتم مادرم به و میدادم نشان را شخصیتم من کودکی]‏ سنبنیبنن ‏[در کنند<br />

جدا را ما میتوانستند بودبمیبمم.‏ خوششانس ما برادرم.‏ و خواهر و من بودبمیبمم،‏ ‏بجببجچه سه ما گذاشتم.‏ سر پشت را جهابىنبىی نداشتیم.‏<br />

هیچ دیگر آنگاه و آن<br />

بعد و درآوردید ‏بمنبممایش به خود تئاتر مدرسهی در را سیچوان ایالت خوب زن ١٩۶۴ سال در ‏سمشسمما شوتسوا:‏ ماریا کردید.‏<br />

منتقل گانکا تا به را من<br />

از هم کارگر طبقهی و مطبوعات آن دنبال به و کرد دریافت ‏بىببىی خو نقدهای و بود موفقی کار بله.‏ لیوبیموف:‏ یوری میتوانست<br />

زیرا دادم ابجنبججام را کار این گاهانه آ کاملاً‏ و کردم کار پژوهشم سال سومبنیبنن در را ‏بمنبممایش این کردند.‏ ‏جمحجممایت آواز<br />

کنم،‏ بازی ‏بمتبمماشاچی مقابل در چطور ‏[یادبگبریبررم]‏ کنم،‏ ‏بجتبججربه تا دهد اجازه من به و باشد <strong>صحنه</strong> روی بر سال یک تئاتر<br />

بنیانگذار برشت حال هر به چیست.‏ سیاسی تئاتر که بفهمم و کنم برقرار ارتباط ‏بمتبمماشاچی با آوازها طریق از ‏بجببجخوابمنبمم،‏ نظر<br />

‏بجتبجحت باید میکردم،‏ کار سیاسی تئاتر در چون و زد سیاسی تئاتر در کار برچسب من به هم شوروی بود.‏ سیاسی میشدم.‏<br />

کشته صورت این غبریبرر در میکردم،‏ خطا پا از دست نباید میگرفتم:‏ قرار شوروی<br />

خصوصاً‏ سوسیالیسبىتبىی کشورهای برخی در که ادبیات و هبرنبرر در سبکی ‏[ت.م:‏ سوسیالیسبىتبىی رئالیسم به ‏همھهممیشه من سوسیالیسبىتبىی<br />

جامعهی ایدهآلهای تبلیغ و بازتاب میبایست هبرنبرری کار آن در که بود تایید مورد و راتحیتحج استالبنیبنن دوران در میدادند<br />

خوردمان به که استانیسلاوسکی سیستم جنس از مزخرفىففىی بود،‏ مزخرف و خستهکننده میکردم.‏ ‏جمحجممله باشد.]‏ بود.‏<br />

شوروی ‏بمیبمم رژ مناسب چون کردند.‏<br />

مناسبش آنها خوب،‏ شوتسوا:‏ ماریا کمک<br />

برای راهنمابىیبىی میخواست او نبود.‏ او سیستم مسئله بیچاره.‏ استانیسلاوسکی کردند!‏ که البته لیوبیموف:‏ یوری ‏بمنبممیتوان<br />

‏بمنبممیکند.‏ کمکی هبرنبرر به این کرد.‏ کاری چنبنیبنن ‏بمنبممیتوان زیرا است مهمل این اما بیاورد،‏ وجود به بازیگران به کلیشه<br />

و میآید بهوجود کلیشه و میکنند تدریس شیوه یک به را]‏ کتاب ‏[آن ‏همھهممه آموخت.‏ کتاب یک از را بازیگری ‏همھهممهچبریبرز<br />

‏بجتبجخریب است.‏ ‏مجممجحض ‏جمحجمماقت میافتد،‏ اتفاق رپرتوار تئاتر خصوصاً‏ تئاتر در ما اطراف در آنچه میکشد.‏ را فردیت و — کنید؟ <strong>صحنه</strong> میخهای صرف هزینه میخواهید چقدر میشود]:‏ کاغذبازی ‏[صرف کاغذ تن چندین است.‏ شرایطی<br />

چنبنیبنن در دادم.‏ استعفا هم من درهمربجیبجخته اوضاع این با مناقصهها!‏ طرف آن از و قبیل.‏ این از چرندیابىتبىی کرد.‏<br />

کار ‏بمنبممیتوان فکر<br />

نیستم.‏ باشم میخواهند مردم که دیگری چبریبرز هر یا آن یا این من اما کردهام،‏ استفاده برشت زیبابىیبىیشناسی از من سفر<br />

جهان ‏بمتبممام به انداختند،‏ ببریبررون روسیه از مرا وقبىتبىی بود.‏ بزرگ کردم من که کاری هستم.‏ خودم آدم من میکنم اپرا<br />

آبجنبججا در خواستند،‏ من از ایتالیابىیبىیها وقبىتبىی گذاشتم.‏ ‏بمنبممایش به جهان سرتاسر گون گونا تئاترهای در اپرا سی و کردم برلینگر<br />

دوران در این بود].‏ آنجا ‏[نبریبرز فوقالعاده انسابىنبىی و بااستعداد بسیار چپگرا،‏ آهنگساز نونو لوئیجی کردم؛ اجرا هک میکردند فکر ‏همھهممیشه ایتالیابىیبىیها بود.)‏ ١٩٨۴ تا ١٩٧٢ سالهای در ایتالیا کمونیست حزب رهبرببرر برلینگر ‏(انریکو بود.‏ کمونبریبرزم<br />

از و افتاد ‏بجنبجخواهد اتفاق متفاوبىتبىی هیچچبریبرز که میگفتم آنها به من اما ساخت،‏ خواهند جدیدی ‏[سیاسی]‏ سیستم بود.‏<br />

غریب آرمانشهری کمونبریبرزم آمد.‏ ‏بجنبجخواهد در تازهای چبریبرز چهاربار<br />

حدود بریدند.‏ می را من کارهای از ‏بجببجخشی ‏همھهممیشه آنها میشدم.‏ جدال وارد سیاسی قدرتهای با ‏همھهممیشه من او<br />

با جنگ اساس بر را ایدئولوژیکشان مبارزات میتوانستند که یافتند را کسی من در آنها انداختند.‏ ببریبررون تئاتر از مرا بزنند.‏<br />

ضربه او به دابمئبمماً‏ میتوانستند که یافتند را کسی کنند.‏ بنا [١٩٨۴]<br />

است؟ شده سلب تابعیتتان که شنیدید کجا شوتسوا:‏ ماریا !19


مسئولیت<br />

‏[به را افروس ‏[آناتولىللىی]‏ من جای به آنها گفتند.‏ من به و آمدند هم ‏بىببىیبىببىیسی از لندن.‏ در لیوبیموف:‏ یوری بودبمیبمم.‏<br />

ایستاده مقامات مقابل در هم کنار در ما میشناخت.‏ خوب مرا او میرفت.‏ نباید او اما کردند،‏ منصوب گانکا]‏ تا با<br />

کمان حا از را خود انزجار ما و کردم؛ کمک او به من بودند،‏ کرده ‏مجممجحروم مسکو در کار امکان از را او که هنگامی بودبمیبمم.‏<br />

کرده ابراز آنها به بلند صدای ار دیگری موضوعات میتوانستید ‏سمشسمما ‏بجتبجحریکآمبریبرزبود؟ ‏سمشسمما تئاترهای موضوع که بگوییم میتوانیم شوتسوا:‏ ماریا کنید.‏<br />

اجرا متفاوبىتبىی شیوهی به و کنید انتخاب ‏بمنبممیتوانستم.‏<br />

نه لیوبیموف:‏ یوری چرا؟<br />

شوتسوا:‏ ماریا ما<br />

سیاسی:‏ دلایل به بازگرداندند؟ مرا چرا اما است.‏ اعبرتبرراض من کار باشم!‏ معبرتبررض باید من لیوبیموف:‏ یوری کردید.‏<br />

دعوت مرا ‏سمشسمما نیافتادم.‏ ‏سمشسمما پای و دست به من ‏بمیبمم]:‏ میگو هم ‏[من است.‏ باز ما درهای برگرد!‏ لطفاً‏ پس خوبیم،‏ میدهم.‏<br />

‏بجتبجحویل را استعفانامهام ‏بمنبممیآید،‏ خوشتان من از گر ا هم حالا برگردید؟<br />

روسیه به که میخواستید خودتان شوتسوا:‏ ماریا که<br />

خواست من از گورباچف سرگئیوتحیتحچ میخائیل نبودم.‏ هیجانزده و خوشحال بازگشت فکر این از لیوبیموف:‏ یوری من<br />

به ‏همھهممدیگر با شبها بودم،‏ واشنگبنتبنن در وقبىتبىی برگردم.‏ که خواستند من از و نوشتند نامه من به بازیگران برگردم.‏ است.‏<br />

کرده تغیبریبرر چبریبرز ‏همھهممه بود،‏ گانکا تا مسئول زمان آن در که گوبنکو ‏[نیکولای]‏ با که میگفتند برابمیبمم و میزدند زنگ میکند:‏<br />

اضافه لیوبیموف ‏همھهممسر کاترینا اینجا ‏[در گوبنکو<br />

آن از پس بازگردند.‏ روسبرتبرروپووتحیتحچ و لیوبیموف سولژنیتسبنیبنن،‏ چون افرادی که بود ضروری گورباچف برای این یا<br />

روسبرتبرروپووتحیتحچ یا لیوبیموف برای نه و بود ضروری آنها برای این دیگر عبارت به شد.‏ شوروی ‏جمججمماهبریبرر ابجتبجحاد فرهنگ وزیر بازگردند.]‏<br />

روسیه به نامداران که بود این هدف و بود جریان در پرسبرتبررویکا سولژنیتسبنیبنن.‏ داشتند.‏<br />

احتیاج ما به آنها بود.‏ سیاسی مسئله میدهد]:‏ ادامه ‏[لیوبیموف پشیمانید؟<br />

برگشبنتبنن از شوتسوا:‏ ماریا اینکه<br />

‏همھهممه از اول است.‏ غبریبررممممممکن حالا و بود،‏ مفرح اینجا در کار میدانید،‏ است.‏ دشوار گفتنش لیوبیموف:‏ یوری سرم<br />

پشت کار ‏بجتبججربهی قرن نیم از بیش من اینحال با اما نکنم.‏ کار که کنم انتخاب میتوابمنبمم پس سال]،‏ [٩۴ پبریبررم من هیچ<br />

بسپارم.‏ کنند،‏ نابود را آن ‏بمتبممام ماه شش در که نالایق نه و لایق افرادی دست به را آن میخواهد دلمللمم و دارم میکنند.‏<br />

نابودش نیست:‏ آن در شکی لندن<br />

دانشگاه تئاتر دپاربمتبممان در دراماتیک هبرنبررهای و تئاتر استاد شوتسوا ماریا ملی<br />

تئاتر طلابىئبىی ماسک سالانهی جایزهی و فستیوال منتقدین از یکی او است.‏ است.‏<br />

دیگر فستیوالهای از بسیاری نبریبرز و مسکو !20


تاثبریبرر بداههپردازی تئاتر در تار ‏تحیتحخ سینمای مستقل آمریکا<br />

نگاهی به ‏«سایهها»‏ ی جان کازاوتس ‐ ١٩۵٩ فیلمی پیشتاز در سینمای مستقل آمریکا<br />

به قلم:‏ تام جارویس<br />

ترجمججممهی شبریبررین مبریبررزانژاد<br />

‏«ما از نظر تکنیکی ‏همھهممهچبریبرز را اشتباه ابجنبججام دادبمیبمم…‏ تنها کار درست ما این بود که گروهی جوان و<br />

سرشار از زندگی را ‏جمججممع کردبمیبمم که میخواستند کار معناداری ابجنبججام دهند.»‏ ‏—جان کازاوتس<br />

‏«سایهها»،‏ فیلمی که کازاوتس خود سرمایهگذار آن بود،‏ به عنوان یکی از اولبنیبنن فیلمهابىیبىی که خارج از سیستم<br />

استودیو ‏بىیبىی هالیوود ساخته شد،‏ فیلمی پیشتاز در تارتحیتحخ سینمای آمریکا به ‏سمشسممار میرود.‏ کازاوتس در راستای رویکردی<br />

که ‏بجتبجحت تاثبریبرر تئاتر بود،‏ بازیگرابىنبىی آماتور و دوستانش را در مطالعهای نیمه بداهه دربارهی سه خواهر و برادر در نیویورک<br />

در دههی ۵٠ میلادی به کار گرفت.‏ ‏«سایهها»‏ با سرمایهای اندک در آپاربمتبممان کازاوتس و در خیابانهای منهبنتبنن<br />

فیلمبرداری شد،‏ درحالىللىیکه دوستانش اطراف را میپاییدند تا مبادا پلیس بیاید و آنها را دستگبریبرر کند.‏<br />

!21


‏«از<br />

گر ا بود».‏ بداهه کار یک کردید ‏بمتبمماشا که میکند:«فیلمی اعلام شیطنت با کازاوتس ‏«سایهها»،‏ فیلم پایان تیبرتبرراژ در ‏«سایهها»‏<br />

با کازاوتس باشد،‏ داده تغیبریبرر را سینما زبان درآمد،‏ ‏بمنبممایش به سال ‏همھهممان در که گدار لوک ژان افتاده»ی نفس نباشد.‏<br />

سینما اصلاً‏ که ساخت فیلمی میتوان که کرد ثابت لبنیبنن<br />

برت ‏همھهممراه به آن در کازاوتس که آرتس»‏ ‏«ورایبىتبىی در تئاتر بداههپردازی کارگاه در فیلم اولیهی داستان ایدهی به<br />

شروع کارگاه،‏ برتر بازیگران از تعدادی انتخاب از پس کازاوتس گرفت.‏ شکل میکرد برگزار بازیگری کلاسهای نظر<br />

به سفید که سیاهی دخبرتبرر دربارهی بداهه کار ‏بجتبججربهی و کشف هنگام در کرد.‏ آنها با ‏مجممجختلف سناریوهای مرور فیلم<br />

در باید بداههپردازی این که گرفت جان عجیب رویای ‏«این کازاوتس،‏ گفتهی به گرفت.‏ جان کار که بود میرسد پول<br />

از مهمتر خلاقانه بود:«کار معتقد که چرا دهد،‏ ابجنبججام مستقل صورت به گرفت تصمیم که کاری شود.»‏ ثبت است.»‏<br />

درآوردن قابل<br />

آثار ‏جمججممله از میشد.‏ ساخته هالیوود ‏بىیبىی استودیو سیستم از مستقل صورت به معدودی فیلمهای ١٩۵٧ سال در که<br />

برد نام انگل موریس اثر کوچک»‏ ‏«فراری نبریبرز و انگر کنت ‏بىببىی ‏بجتبججر فیلم ‏«آتشبازی»،‏ از میتوان زمان آن در توجه گذاشت.‏<br />

بافىقفىی نو موج نوظهور جنبش بر عمیقی تاثبریبرر و بود شده اسکار نامزد وا باشد.‏ خلاق فیلمبرداری ‏بجتبججهبریبرزات و مالىللىی منابع ‏جمججممعآوری در بود ‏مجممججبور هبرنبرریاش استقلال حفظ برای کازاوتس توضیح<br />

فیلم ایدهی و بداههپردازی دربارهی او به و داد ترتیب شب»‏ ‏«مردم شبرپبررد،‏ ژان ‏بىیبىی رادیو برنامهی با مصاحبهای مردم<br />

گر داد:«ا پاسخ کازاوتس کند،‏ تامبنیبنن را فیلم این ساخت سرمایهی میخواهد چطور که پرسید او از وقبىتبىی داد.‏ هب کردند شروع شنوندگان آن،‏ از پس کنند.»‏ مشارکت هم آن هزینهی در باید ببینند،‏ مردم دربارهی فیلمی میخواهند !22


پیشرفت<br />

جریان در را شنوندگان مداوم طور به شبرپبررد آن،‏ از پس سال دو طول در رادیو.‏ ایستگاه به پول کردن پست میداد.‏<br />

قرار مینامید‐‏ خودشان»‏ ‏«فیلم را آن ‏‐که ‏«سایهها»‏ فیلم ساخت ‏«سایهها»‏<br />

فیلم تا کند متوقف موقتاً‏ را تلویزیون در بازیگریاش توانست شد ‏جمججممع رادیو ایستگاه در که پولىللىی با کازاوتس از<br />

هم پول مقداری او بسازد.‏ دهیم»‐‏ ابجنبججام داشتیم دوست ‏همھهممیشه که مفرحی کار خاطر خودش«به گفتهی ‏‐به را ‏همھهممراه<br />

به کازاوتس گرفت.‏ قرض مستقل فیلمساز کلارک،‏ شرلىللىی از نبریبرز را فیلمبرداری ‏بجتبججهبریبرزات و کرد ‏جمججممع آشنایانش طریق شد.‏<br />

فیلم ساخت آمادهی دستیار،‏ و ‏همھهممکار عنوان به دوستان از کوچکی گروه و فیلمبردار عنوان به کولمللممار اریش لیلا<br />

خواهر،‏ یک و ‏(کاروترز)‏ بن ‏(هرد)،‏ هیو برادر،‏ دو شامل سیاهپوست و جوان خانوادهای بر متمرکز ‏«سایهها»‏ روایت صحببىتبىی<br />

و ‏بمنبممیشوند دیده فیلم در والدینشان میکنند.‏ زندگی نیویورک در کوچک آپاربمتبممابىنبىی در هم با که است ‏(گالدوبىنبىی)‏ بدون<br />

دقت به را فیلم چهارچوب کازاوتس حال این با هستند.‏ یتیم که میشود فرض و ‏بمنبممیآید میان به آنها از نبریبرز باشد.‏<br />

داشته خانواده گذشتهی دربارهی را خود وگمان حدس بتواند بیننده تا داد قرار توضیحی هیچگونه زا آنها از یک هر مستقل»‏ ‏«برداشت تا بازمیداشت نقششان دربارهی یکدیگر با صحبت از را بازیگرانش کازاوتس دستیار،‏<br />

و ‏بهتبههیهکننده مکندری،‏ موریس کنار در او شود.‏ روایت نگاه چند از ‏«سایهها»‏ داستان و شده حفظ نقشهایشان این<br />

کار این علت میداد.‏ ارائه آنها به داستابىنبىی خط از کلی طرحی و میداد توضیح بازیگران به را <strong>صحنه</strong> هر شرایط سرچشمه<br />

داستان از شخصیتها اینکه نه بگبریبررد،‏ سرچشمه شخصیتها از داستان ‏«روایت ‏«سایهها»‏ در که بود و نقش در زندگی به را آنها تا کنند استفاده فیلم در خودشان نامهای از بازیگران که داشت کید تا کازاوتس بگبریبررند.»‏ ‏بمنبمماید.‏<br />

تشویق طبیعی کنشهای وا داشبنتبنن وا میکند.‏ کار کلوبها در روپرت برنامهاش مدیر با در که است پرتلاش موزیسیبىنبىی خانواده،‏ رئیس و بزرگتر برادر هیو،‏ دنبال<br />

به ‏بىببىیقرارانه که شنوندگابىنبىی سوی از قلبش از برآمده آوازهای که درمییابد اما است،‏ معتقد پرستبریبرژ داشبنتبنن به آنها<br />

که است معتقد ‏همھهممچنان هیو اما میدهد دست از را امیدش روپرت میشود.‏ گرفته نادیده هستند مبتذل سرگرمی میشوند.‏<br />

موفق ‏بهنبههایت در و هستند ‏بىببىی خو تیم میزند<br />

حرف دخبرتبررها با میرود،‏ کافهها به بنوازد)،‏ درسبىتبىی به که ‏بمنبممیبینیم هرگز ‏(هرچند است جاز ترومپت نوازندهی بن نیا کمحرفترینِ‏ او است.‏ فلیبىنبىی ویتلوبىنبىی»‏ ‏«ای یادآور که میشود دعوا وارد دنیس و تام دوستانش با <strong>صحنه</strong>هابىیبىی در و میرسد<br />

نظر به ندارد.‏ اهمھهممیبىتبىی هیچ برایش دنیا میرسد نظر به و دارد انزواطلبىببىی و بیتنیک*‏ ظاهر است.‏ شخصیت سه آدمهابىیبىی<br />

خوشحالىللىی به کردن وابمنبممود خاطر به را آنها و میخورد هم به‏ میگذرد خوش آنها به‏ که کسابىنبىی از حالش آن<br />

یافبنتبنن به ‏«سایهها»‏ انتهای در که است چبریبرزی جستجوی در و است معتقد ‏«احساس»‏ به حال این با میبیند.‏ متظاهر دهد.‏<br />

ادامه زندگی شیوهی این به ‏بمنبممیخواهد که است مطمبنئبنن اما ‏بمنبممیشود؛ نزدیک موسیقی<br />

و رادیکالىللىی سیاست به میلادی شصت دهه اوایل و پنجاه دهه در که جوانابىنبىی بیت،‏ نسل به منسوب ‏[*بیتنیک:‏ و میشدند ‏جمججممع بارها و شاپها کافىففىی در بود.‏ سانفرانسیکو و نیویورک در آنها مرکز داشتند.‏ توجه هاپ»‏ ‏«هیپ نظامهای<br />

برابر در میشدند.آنها سرگرم سیاهپوستان ‏«جاز»‏ موسیقی با و میکردند ‏بجببجحث و میخواندند را شعرهایشان ببریبرزاری<br />

متعارف غبریبرر گفتار و رفتار و افتاده مد از و پاره لباسهای پوشیدن با و میکردند مقاومت جامعه خشن و خشک آن<br />

خشک قوانبنیبنن و کادمیک آ تصنع از را شعر میکردند تلاش بیت نسل شاعران میدادند.‏ نشان جامعه از را خود بکشانند.]‏<br />

مردم ببنیبنن و خیابانها به را آن و کنند آزاد روشنفکری<br />

جستجوی در را نویسندگی تا نقاشی از را،‏ ‏همھهممهچبریبرز ‏(که است بلندپرواز هبرنبررمندی لیلا آنها،‏ خواهر کی در لیلا مییابد.‏ راه عصیانگر روشنفکران از گروهی ‏جمججممع به ‏(پوکوتیلوو)‏ دیوید دوستش طریق از و میآزماید)،‏ !23


زا بعد و میشود آشنا ‏(روی)‏ توبىنبىی با میکردند ‏بجببجحث گزیستانسیالیسم ا دربارهی که گستاخ روشنفکران از پر مهمابىنبىی آن<br />

به سخت کازاوتس که باوری از بازتابىببىی باشد،‏ داشته عمل ابتکار ‏لحللححظه در میتواند اینکه اثبات ‏(برای او بوسیدن یسنج رابطهی از بعد معمول و کلیشهای <strong>صحنه</strong>ی باشد.‏ او با شب یک برای تا میرود او خانهی به بود)،‏ معتقد ار او توبىنبىی اما کند ترک را آنجا میگبریبررد تصمیم ناراحبىتبىی با او میریزد.‏ هم در ‏بجتبججربه این از لیلا ناامیدی ابراز با هالیوودی لیلا<br />

که میشود متوجه گهان نا هیو،‏ لیلا،‏ برادر با برخورد در توبىنبىی برود.‏ خانهاش تا کسی تا با او ‏همھهممراه که میکند متقاعد برخوردی<br />

میشتابد،‏ ببریبررون به آپاربمتبممان از توبىنبىی که حال ‏همھهممان در سفید.‏ میکرد فکر او که آنگونه نه و است سیاهپوست پیداست.‏<br />

کاملاً‏ بدنش زبان از توبىنبىی نژادی تعصب ‏بمنبممیآید،‏ زبانشان بر سخبىنبىی هیچ میدهد؛ رخ هیو و او میان شدید اب موضوع این با کازاوتس ‏بهنبههابىیبىی نسخهی بود،‏ متمرکز نژادی مسائل روی بر بود ‏«سایهها»‏ الهللهھامبجببجخش که اصلی بداههی گر ا بازیگران<br />

را بن و لیلا شخصیتهای دوبهپبههلو،‏ و مبهم شکلی به بازیگر انتخاب ‏بىپبىی در میکرد.‏ برخورد بیشبرتبرری دشواری شخصیتهای<br />

که شخصی مسائل روی بر ‏«سایهها»‏ ‏بمتبممرکز که بود مراقب کازاوتس حال این با میکنند.‏ بازی سفیدپوست نیست.»‏<br />

گاندا پروپا هبرنبرر ‏«هدف بود معتقد او که چرا گسبرتبرردهتر،‏ سیاسی مسائل بر نه و باشد هستند روبرو آن با فیلم منحصربهفرد<br />

زیبابىیبىیهای از بسیاری و شوند ‏همھهممگام هالیوود تولیدی معیارهای با ‏بمنبممیتوانستند گروهش و کازاوتس قابل<br />

که اشتباهابىتبىی شدند؛ خوشایند حوادث به تبدیل سخت لبههای است.‏ ‏بجتبجخصص و بودجه کمبود از ناشی ‏«سایهها»‏ شدند.‏<br />

اضافه فیلم اصلی عناصر به نبودند مرمت <strong>صحنه</strong>ها<br />

بیشبرتبرر در و کرد فیلمبرداری زمان)‏ آن در موجود فیلم ‏(ارزانترین میلیمبرتبرری ١۶ فیلم با را ‏«سایهها»‏ کولمللممار اب را آن کولمللممار که شد فیلمبرداری کازاوتس آپاربمتبممان در <strong>صحنه</strong>ها از بسیاری میکرد.‏ استفاده طبیعی نور از میبایست دلال،‏<br />

یک و روپرت برنامهاش مدیر هیو،‏ از کلوزآپ یک در کولمللممار میکرد.‏ پنهان شخصیت روی بر بسته کادرهای !24


رد ‏بىیبىی گو میکشاند،‏ گفتگو داخل به را بیننده نزدیکی این کرد.‏ فیلمبرداری فوکوس تغیبریبرر با را شخصیت سه چهرهی شود.‏<br />

وارد آنها شخصی ‏بمیبمم حر به که است نزدیک و است ایستاده اتاق ‏همھهممان رسا<br />

و شفاف صدای به دستیابىببىی برای دوران آن در که ‏(کاری بازیگران صدای دوبارهی دوبلهی جای به کازاوتس به<br />

قسمبىتبىی تا هم ‏(این داشت.‏ نگه را بود شده ضبط کریکو جی صدابردار توسط که را اصلی دیالوگهای بود)،‏ مرسوم ‏همھهممسایهها<br />

صدای و خیابان از پسزمینه صداهای نتیجه،‏ در بربمنبممیآمدند.)‏ آن ‏مجممججدد ضبط هزینهی پس از که بود خاطر این فیلم<br />

واقعی زندگی اصالت بر که کرد ابجیبججاد طبیعی فضابىیبىی و کرد نفوذ صدابرداری در خانگیشان استودیوی بالای از میکرد.‏<br />

کید تا قرار<br />

استفاده مورد هالیوود در که بزرگ استودیوهای خلاف ‏(بر نیویورک خیابانهای در فیلمبرداری با کازاوتس لیلا<br />

غریبه یک که حالىللىی در سکانس،‏ یک در کرد.‏ ثبت را میلادی ١٩۵٠ دههی اواخر در نیویورک از برشی میگرفت)،‏ ‏«شبىببىی<br />

‏همھهممچون فیلمهابىیبىی و میدرخشند شب در سینما بیلبوردهای از ردیفهابىیبىی بالا در میکند،‏ تعقیب تابمیبممز میدان در را مینگوس<br />

چارلز باس و هادی شافىففىی کسیفون سا نالهی با ‏«سایهها»‏ میکنند.‏ تبلیغ را باردو بربجیبججیت کرد»‏ سقوط ‏بهببههشت که !25


از<br />

بن که هنگامی فیلم،‏ آغازین ‏بمنبممای در خصوصاً‏ است؛ ساخته ‏«بیتنیک»‏ دورهی از مهیجی مستند فیلم،‏ موسیقی در میگذرد.‏<br />

آن)‏ آغاز در نیویورک جاز ‏(خانهی افسانهای ‏«بردلند»‏ کنار کاملاً‏<br />

نسخهی دو که شد تقسیم زمابىنبىی بازهی دو به و ابجنبججامید طول به سال سه به نزدیک ‏«سایهها»‏ فیلمبرداری تکمیل رب کبرثبرراً‏ ا که بود <strong>صحنه</strong>هابىیبىی حاوی و شد فیلمبرداری ١٩۵٧ سال در نسخه اولبنیبنن آورد.‏ بهوجود را فیلم از متفاوت ١٩۵٨<br />

نوامبرببرر در نیویورک در پاریس سالن در ‏«سایهها»‏ از اولیه مونتاژ این بود.‏ اولیه شدهی بداههپردازی مفهوم اساس از<br />

یکی مکاس،‏ یوناس اما کردند،‏ ترک را سالن ‏بمتبمماشاچیان بیشبرتبرر شد.‏ روبرو متفاوبىتبىی کنشهای وا با و درآمد ‏بمنبممایش به ی ‏مجممججموعه در بعدها عکسهایش و میکرد سفر ک کروا جک ‏همھهممراه به که عکاسی ‐ فرانک رابرت ‏همھهممچنبنیبنن و منتقدان بیش<br />

اولیه مونتاژ که میکرد احساس کازاوتس حال،‏ این با بودند.‏ شده فیلم این مسحور شد‐‏ ‏جمججممعآوری ‏«آمریکابىیبىیها»‏ نویسنده<br />

آرتور آلن رابرت ‏همھهممراه به خاطر ‏همھهممبنیبنن به ‏بمنبممیکند»،‏ پیدا مردم با ‏«ارتباطی و دارد سینمابىیبىی»‏ هبرنبرری ‏«ذوق اندازه از شد.‏<br />

فیلمبرداری ١٩۵٩ ‏بهببههار در که نوشت را جدید <strong>صحنه</strong>های از ‏مجممججموعهای و میکرد فیلمبرداری دورببنیبنن یک نگاه از را آنها باشند،‏ روان طبیعی شکلی به جدید <strong>صحنه</strong>های اینکه برای کازاوتس زا شده نوشته <strong>صحنه</strong>های این در نبریبرز را بداههپردازی عنصر او میکرد.‏ اجتناب <strong>صحنه</strong> یک در زاویه‏ چند از استفاده از میداد.‏<br />

بازیشان پرورش برای زمان و فضا بازیگران به این میکرد.‏ حفظ آنها زمان کردن طولابىنبىی طریق بودند،‏<br />

زده را اول نسخهی جرقههای که جوابىنبىی ‏«بجتبجخیلات شده،‏ اضافه جدید <strong>صحنه</strong>های با که کرد اعلام بعداً‏ کازاوتس و هیجان اوج در اول نسخهی کنند.»‏ ثابت را خود اینکه نه کنند،‏ روشن‏ تا بازگشتهاند مصممتر و روشنتر قویتر،‏ کارگاه<br />

بالقوهی توانابىیبىیهای کازاوتس،‏ نظر در کم دست آن،‏ ابمتبممام از پس حال این با اما شد ساخته ‏بىیبىی ماجراجو روشنتری<br />

ایدهی بازیگران،‏ احساسات دقیقتر ثبت بر کازاوتس ‏بمتبممرکز با دوم نسخهی در نکرد.‏ عملی را بداههپردازی اصلی<br />

فیلم متاسفانه که خاطر این ‏‐به یکدیگر با فیلم نسخهی دو کامل مقایسهی هرچند شد.‏ جلوهگر داستان از است.‏<br />

غبریبررممممممکن است)‐‏ نشده تایید و پیدا هنوز ‏(یا نیست دسبرتبررس در اول نسخهی ملیف این کرد،‏ مونتاژ را ‏«سایهها»‏ ‏بهنبههابىیبىی نسخهی و کرد وارد را جدید شدهی نوشته‏ <strong>صحنه</strong>های کازاوتس اینکه ‏مجممجحض به رابرت<br />

فیلم درآمد.‏ ‏بمنبممایش به ١٩۵٩ نوامبرببرر در بداهه»‏ ‏«سینمای برنامهی از ‏بجببجخشی عنوان به مد صنعت گردهمھهممابىیبىی سالن در زا ‏بجببجخشی نبریبرز شد‐‏ آن ساخت الهللهھامبجببجخش پاریس سالن در ‏«سایهها»‏ اول نسخهی ‏‐که ‏بجببجچبنیبنن»‏ را دِیزیام ‏«گل فرانک،‏ بود.‏<br />

برنامه این هب کازاوتس شد،‏ مواجه شکست با آمریکا در ‏«سایهها»‏ برای ‏بجپبجخشکننده یافبنتبنن برای گسبرتبررده تلاشهای آنکه از پس به<br />

که بدهیهابىیبىی بتواند و بگبریبررد عهده بر را ‏[بریدهبریده]‏ کاتو استا تلویزیوبىنبىی شوی در اصلی نقش تا بازگشت تلویزیون ببرپبرردازد.‏<br />

را بود آورده بالا فیلم خاطر ‏(که<br />

مکاس برانگیخت.‏ را منتقدان کنش وا فیلم این اما ندادند،‏ نشان ‏«سایهها»‏ از ‏جمحجممایت به ‏بمتبممایلی ‏بجپبجخشکنندگان گرچه ا ساند»‏<br />

اند ‏«سایت در باره این در مقالابىتبىی ترتیب به جانسون،‏ آلبرببررت و میداد)‏ ترجیح را ‏«سایهها»‏ نسخهی اولبنیبنن واقع در بریتانیا<br />

ملی سینمای که شد سبب این و کردند جلب را بریتانیا ملی سینمای توجه مقالات این نوشتند.‏ کوارترلىللىی»‏ ‏«فیلم و فعالیت<br />

تا بود تلاش در و بود گذاشته سر پشت را ‏«سایهها»‏ زمان آن در که کازاوتس کند.‏ درخواست را فیلم ‏بمنبممایش در<br />

بازیگری و ‏(دستیار کسل سیمور بفرستد.‏ برایشان را فیلم که کرد فراموش اما پذیرفت بگبریبررد،‏ سر از را بازیگریاش اقیانوس<br />

آنسوی به را فیلم حلقهی ‏لحللححظه آخرین در شد)‏ ظاهر کازاوتس آیندهی فیلمهای ‏بمتبممام در تقریباً‏ بعدها که فیلم کرد.‏<br />

ارسال اطلس که<br />

عمومی روابط مسئول ‏(ارزانترین لوستیگ جو کمک با و کرد سفر آنجا به لندن در فیلم کران ا از پس کازاوتس یافبنتبنن<br />

تکاپوی به بود)،‏ انگستان در کازاوتس شدهی منتشر فیلمهای ‏بمتبممام حامی بعدها که کسی و کند،‏ پیدا میتوانست !26


‏بهنبههایتاً‏<br />

و کرد ‏بجتبجحکیم را آن فزایندهی شهرت ونبریبرز،‏ فیلم فستیوال مشتاقانهی کنش وا افتادند.‏ فیلم برای توزیعکننده پرداخت.‏<br />

کازاوتس به پیش از نبریبرز را دلار هزار ٢٨ مبلغ و کند منتشر را فیلم تا کرد موافقت لایِن بریتیش بریتانیا<br />

مطبوعات در ‏بىببىی خو نقدهای با که داد ‏بمنبممایش لندن فیلم فستیوال در ١٩۶٠ کتبرببرر ا در را ‏«سایهها»‏ لاین بریتیش فیلم<br />

پایابىنبىی تیبرتبرراژ اعلامیهی تاثبریبرر ‏بجتبجحت منتقدان گرفت.‏ قرار ‏بمتبممجید مورد نوآورانهاش خیابابىنبىی سبک خاطر به و شد مواجه هوسمشسممندانه<br />

که حالىللىی در خبرببررنگاران با گفتگو در کازاوتس بودند.‏ گرفته قرار است بوده بداهه»‏ کار ‏«یک فیلم میگفت که ار فیلم جنبهی این میکرد،‏ اجتناب بودند شده نوشته واقع در <strong>صحنه</strong>ها این از تعدادی که موضوع این به اشاره از میکرد.‏<br />

برجستهتر آمریکا<br />

منتقدین شد.‏ افت دچار لاین)‏ بریتیش آمریکا(توسط در آن کران ا از پس گرفت،‏ اروپا در ‏«سایهها»‏ که شتابىببىی شد.‏<br />

ناپدید نظرها از دوباره فیلم و نگرفتند قرار آن کم بودجهی و شجاعانه معیارهای تاثبریبرر ‏بجتبجحت اروپابىیبىی منتقدین ‏همھهممانند با<br />

را خود آزادانهی کار روش نتوانست وقبىتبىی اما ساخت،‏ دیگر ‏بىیبىی استودیو فیلم دو ‏«سایهها»‏ از پس کازاوتس به<br />

و شد تروا اسب یک وارد عوض در او شد.‏ سرخورده زودی به دهد،‏ تطبیق ‏«حرفهای»‏ تولید شدید ‏مجممجحدودیتهای و (١٩۶٨) رزماری ‏بجببجچهی (١٩۶٧)، خبیث مرد دوازده مانند کلان بودجههای با فیلمهابىیبىی در تاخت،‏ هالیوود داخل سیستم<br />

از خارج میخواست فیلمهابىیبىی سرمایهی بتواند وسیله این به تا کرد بازی (١٩٧۶) دقیقهای دو اخطار کند.‏<br />

تامبنیبنن را بسازد ‏بىیبىی استودیو دوخ ‏(که اسکورسبریبرزی مارتبنیبنن است.‏ فیلمسازان نسلهای الهللهھامبجببجخش یقیناً‏ شد،‏ ساخته آن اساس بر ‏«سایهها»‏ که روشی که<br />

کرد ثابت ‏«سایهها»‏ نداشت.»‏ وجود ‏بهببههانهای هیچ ‏«دیگر آن دیدن از پس که گفت است)‏ کازاوتس طرفدار چبریبرزی<br />

که بود این مهم نکتهی باشد.‏ آماده و ‏بجنبجخورده صیقل غبریبرربجتبججاری،‏ بداهه،‏ کوچک،‏ مقیاس در میتواند فیلمسازی گبریبررد.‏<br />

قرار داستان گفبنتبنن راه سر بر تولید تا نگذاشت و بود صادق و داشت گفبنتبنن برای که<br />

خاطر این به و بودبمیبمم؛ جوان ‏همھهممه ما و بود اولبنیبنن که خاطر این به ماند؛«تنها بافىقفىی کازاوتس علاقهی مورد فیلم ‏«سایهها»‏ گذراندبمیبمم.»‏<br />

سر از را ‏همھهممهچبریبرز و را یکدیگر ما سال،‏ سه برای و بودبمیبمم؛ نادان ما و بود غبریبررممممممکن !27


نقد<br />

و ‏بمنبممایش میان رابطهی کیم<br />

یون‐چئول قلم:‏ به تئاتر)‏<br />

منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن ‏(رئیس مبریبررزانژاد<br />

شبریبررین ترجمججممهی .١<br />

نگذشته<br />

زمابىنبىی کردهاند.‏ تئاتر»‏ ‏«پایان دربارهی صحبت به شروع که میگفتند بودم،‏ مسکو در که وقبىتبىی پیش سال چند قرار<br />

‏(یا میآید تئاتر از بعد ‏همھهممیشه نقد کردند.‏ نقد»‏ ‏«پایان دربارهی صحبت به شروع تئاتر منتقدان تورین،‏ در که بود امنیت<br />

واقعیت،‏ این برسد.‏ راه از تئاتر پایان از پس باید نقد پایان میدابمنبمم که جابىیبىی تا پس بیاید)؛ تئاتر از بعد که است میدارد.‏<br />

نگه امان در را ما شغلی رد نقد و تئاتر به گر ا نیست.‏ اینطور واقعاً‏ اما میشوند،‏ شناخته ایدهآل»‏ ‏«بمتبمماشاچیان عنوان به اغلب منتقدان هک است این ‏بمتبمماشاچی و ‏بمنبممایش خالق میان رابطهی اساس که ببینیم میتوانیم کنیم،‏ نگاه مفهومشان ‏مجممجحدودترین منتقد<br />

گرفبنتبنن نظر در مشخص،‏ نگاه این از است.‏ متوالىللىی منتقد و ‏بمنبممایش خالق ‏بجتبججربهی که حالىللىی در است،‏ مقارن ‏بجتبججربهشان نیست.‏<br />

صحیح ایدهآل ‏بمتبمماشاچی عنوان به با<br />

تئاتر ‏بمتبمماشاچیان چرا که سوال این به است پاسخی ‏بمنبممایشی رویداد به کنش وا زمان گرفبنتبنن نظر در با تفاوت این دارند.‏<br />

منتقدان به نسبت خصمانهای موضع چنبنیبنن خود نوبهی به ‏بمنبممایش خالقان و دارند،‏ دوستانه برخورد آن سازندگان و <strong>صحنه</strong> میان را ‏همھهممدلىللىی و میآورد وجود به‏ آنها میان دوستانه فضابىیبىی مکان،‏ یک در ‏بمتبمماشاچیان با آنها همزمان حضور این<br />

میافتد.‏ اتفاق دیگر مکابىنبىی در و متفاوت زمابىنبىی در نقد عمل جریان،‏ این خلاف بر میکند.‏ ابجیبججاد ‏بمتبمماشاچیان جایگاه ‏بمتبمماشاچی<br />

و بازیگر که کنندهای مسحور و گرم هیجان و میکند ابجیبججاد آن به کنش وا و ‏بمنبممایش ‏بمتبمماشای میان هبرنبرری فاصلهای میبرد.‏<br />

ببنیبنن از را شدهاند سهیم هم با آن در !28


کنش<br />

وا و ‏بجتبججربه وقوع مکان در تفاوت از ناشی نبریبرز این که دارد وجود نقد و ‏بمنبممایش میان تنش برای دیگری عمدهی دلیل از<br />

نه دستکم بالعکس—‏ نه میدهد؛ قرار تاثبریبرر ‏بجتبجحت را تئاتر نقد است.‏ دو این میان شده ابجیبججاد تاثبریبرر جهت علت،‏ است.‏ تئاتر<br />

عرصهی فعالان از بسیاری است.‏ دوطرفه درازمدت در و آن وسیع معنای در تنها تاثبریبرر این آبىنبىی.‏ تعامل طریق منحرف<br />

را ‏بمتبمماشاچیان برداشت و درک کار،‏ ناعادلانهی قضاوت و سوءبرداشت با منتقدان کوتاهمدت،‏ در که معتقدند ما<br />

باشد.‏ داشته گیشه بر نبریبرز و ‏بمتبمماشاچی دیدگاه بر منفی تاثبریبرر میتواند منفی نقد که چرا است،‏ بزرگ ترسی این میکنند.‏ نادیده<br />

سیاست ‏بهببههبرتبررین که است این آنها اغلب موضع ‏بمیبمم.‏ میشنو برجسته هبرنبررمندان از را اینچنیبىنبىی گلایههای اغلب نقدهاست:‏<br />

گرفبنتبنن نگبریبررید.»‏<br />

هم نادیده را آنها حبىتبىی ندهید؛ اهمھهممیت منتقدان ‏«به گلدوین<br />

‏—ساموئل بیاموزد.»‏<br />

را عشقبازی ژوان دون به میخواهد که است کرهای با ‏«منتقد برنارد<br />

‏—تریستان است.»‏<br />

مردم عموم من احبرتبررام مورد منتقد ‏«تنها دیگران<br />

و تواین مارک والاس،‏ ‏—ایروینگ دیگر<br />

باشد داشته احتیاج نقد به گر ا است.‏ تقدیر نیازمند تنها او ندارد،‏ احتیاج نقد به هبرنبررمندی ‏«هیچ نیست.»‏<br />

هبرنبررمند اشتاین<br />

‏—گرترود فیلم<br />

احتمالاً‏ باشد،‏ ‏مجممجخاطبان و منتقدان علاقهی مورد فیلمی گر ا دارم:‏ نقد دربارهی نظریه یک ‏«من است.‏<br />

خوبىببىی فیلم ‏همھهممچنان احتمالاً‏ باشد،‏ منتقدان نه و ‏مجممجخاطبان علاقهی مورد گر ا است.‏ خوبىببىی بسیار است.»‏<br />

‏بجنبجخور بهدرد آشغال یک باشد،‏ منتقدان علاقهی مورد تنها گر ا فردکبنیبنن<br />

ویلیام — بیشبرتبرری<br />

بد نقدهای چقدر هر هبرنبررمند یک آمریکا،‏ در دیدهام.‏ زندگیام در بد نقدهای حد از بیش ‏«من کرد.»‏<br />

خواهد رشد سریعتر کند،‏ دریافت جون<br />

نام ‏—پایک که<br />

است—‏ دشوار بسیار بدهند،‏ نقدهایشان در منفی برخورد حق منتقدان به که برجستهای هبرنبررمندان یافبنتبنن متاسفانه دارد:‏<br />

وجود هم ‏بمنبممونههابىیبىی حال این با اما است.‏ هم درک قابل البته عالىللىی<br />

فیلمی میگوید منتقد یک وقبىتبىی کند.‏ ‏بمتبممجید من از تا کند ‏جمحجممله من به منتقد میدهم ترجیح ‏«من هک است کاری ‏همھهممان میکنند،‏ فیلمها با منتقدان که کاری میبرد.‏ بالا را خود شغل اهمھهممیت تنها است،‏ زیاد»‏<br />

عشق روی از ‏«قتل نامش ‏بمببممبریبررند.‏ تا میدهند آب آن به آنقدر میکنند.‏ گیاهان با گیاهدوستان است.»‏<br />

هافمن<br />

‏—داستبنیبنن گلایه<br />

به را وقتش بیشبرتبرر گر ا میکند.‏ خدمت تئاتر به ‏همھهممواره ‏بىببىیکفایبىتبىی بردن سوال زیر با منتقد ‏«یک اوست.»‏<br />

با حق ‏همھهممیشه تقریباً‏ میگذراند،‏ بروک<br />

‏—پیبرتبرر میکنند<br />

فکر اینکه خاطر به نه هستند،‏ خشن منتقدان و نقد با برخورد در تئاتر عرصهی فعالان از توجهی قابل کبرثبرریت ا کارهایشان<br />

بر باشد،‏ شده نوشته بانفوذ منتقدان توسط نقد گر ا است؛ مهم میدانند که خاطر این به بلکه نیست،‏ مهم نقد دوست<br />

احساس برای که کودکی ‏همھهممچون شاید ، هبرنبررمندان این است.‏ سادهلوحانه نقد از آنها نفرت میگذارد.‏ تاثبریبرر !29


که<br />

‏بمیبمم؛ دار احتیاج سازنده»‏ ‏«نقد به ما میگویند دارد،‏ ‏بمتبممجید و تشویق به نیاز مدام مادرش سوی از شدن داشته ‏بجتبجحسبنیبنن<br />

است!‏ نقد چه هر به میگوید:«لعنت باره این در ‏بمتبممام صراحت با بنکهد تلولا است.‏ صرف»‏ ‏«بمتبممجید منظورشان رفتار<br />

شکل رقتانگبریبرزترین میدهند.‏ ترجیح ارزسمشسممند ارزیابىببىیهای به را ‏بىببىیجا ‏بجتبجحسبنیبنن حبىتبىی برخی است.»‏ کافىففىی من برای ‏بمتبممام<br />

با را مثبتش نظر و نقد آن از پیش که میکنند رد را منتقدی منفی نقد که میشود دیده زمابىنبىی هبرنبررمندان کودکانهی تناقضابىتبىی<br />

چنبنیبنن گرفتار که هستم‐‏ آنها جزء نبریبرز خود البته ‏‐که میشناسم را کرهای منتقد چندین پذیرفتهاند.‏ وجود نقدهای<br />

از درحالىللىیکه میشوند عصبابىنبىی خودشان کار دربارهی منفی نقدهای از که میبینیم را هبرنبررمندابىنبىی وقبىتبىی شدهاند.‏ میشود.‏<br />

هم ناخوشایندتر روند این میبرند،‏ لذت دیگران کار دربارهی تند و منفی هک این از ترس‏ ناعادلانه.‏ یا عادلانه است،‏ ‏بهنبههابىیبىی قضاوت میکنند فکر که است این نقد با ‏بجتبجحقبریبررآمبریبرز برخورد دیگر علت که<br />

جابىیبىی تا میکشاند تدافعی موضعی به افراطی شکلی به را آنها شود،‏ ثبت اساس این بر تئاتر تارتحیتحخ کتاب در کارشان آنها<br />

بدبینانهی نگاه مسئول حدی تا منتقدان ما که دارم قبول ‏شوند.‏ کارشان بر منتقدان قضاوت مانع میکنند تلاش کردهابمیبمم<br />

استفاده غبریبررحرفهای شکل به نقد ابزار از گاهی از هر دادهابمیبمم،‏ دست از را آنها اعتماد ما هستیم.‏ نقد به نسبت جایگاهی<br />

در را ما هبرنبررمندان برخی بنابراین کردهابمیبمم.‏ آلوده و…‏ احساسات از پبریبرروی دوسبىتبىی،‏ جانبداری،‏ به را کارمان و دارد.‏<br />

وجود نقد دربارهی نبریبرز دیگری سوءتعببریبرر حال،‏ این با دهیم.‏ ارائه کارشان از مفیدی ارزیابىببىی بتوانیم که ‏بمنبممیبینند ‏بهنبههابىیبىی<br />

قضاوت نقد،‏ نیست.‏ ماجرا ‏بمتبممام این اما است،‏ ناپذیر اجتناب حدی تا تئاتر نقد در سفید و سیاه قضاوت عناصر وجود ‏ممممممکن<br />

حد تا آن در میکند تلاش منتقد که است ذهبىنبىی گفتمابىنبىی نقد نیست.‏ منفی یا مثبت صورت به کار ارزش رسمسسممی و زا ‏بجببجخشی تنها بلکه نیست:‏ پایابىنبىی سخن میگوید:«نقد…‏ بیلینگتون مایکل ‏همھهممکارمان که ‏همھهممانگونه باشد.‏ ‏بىببىیطرف است.»‏<br />

ایدهآل تئاتر طبیعت دربارهی دابمئبممی مباحثهی .٢<br />

برای<br />

‏بمیبمم:‏ بگو خودم از بگذارید شود.‏ ناشی نبریبرز نقد به ما رویکرد از میتواند منتقدان و تئاتر عرصهی فعالان میان تنش نیکول<br />

انگلیسی بازیگر با هم کاملاً‏ من بنابراین شود.‏ داده پاسخ آن به و شود شنیده تا مینویسم نقد من مثال،‏ آنها<br />

هستند؛ بازیگران از وحشتزدهتر نظر یک از منتقدان میکنم میگفت:«فکر که نیستم ‏مجممجخالف ویلیامسون برای<br />

هم تلاشی و نیستم وحشتزده اینکه وجود با من باشند».‏ هم تاثبریبررگذار و شوند واقع پسند مورد میخواهند پاسخ<br />

و شدن شنیده یعبىنبىی ‏‐که بودن تاثبریبررگذار و باشم.‏ تاثبریبررگذار که میخواهم قطعاً‏ اما ‏بمنبممیکنم،‏ بودن پسند مورد شیوهی<br />

فرهنگ،‏ سیاست،‏ است:‏ مشکل بسیار است پرسروصدا چبریبرز ‏همھهممه که کره چون پرسروصدابىیبىی کشور در گرفبنتبنن‐‏ نظر<br />

از هم است،‏ واداشته بودن پرسروصدا به نبریبرز را کره تئاتر منحصربهفرد،‏ فرهنگ این میکنم فکر غبریبرره.‏ و هبرنبرر زندگی،‏ با<br />

من است.‏ ماهرانه و پیچیده راهکارهابىیبىی نیازمند شرایطی چنبنیبنن در گرفبنتبنن پاسخ و شدن شنیده روابىنبىی.‏ هم و فبریبرزیکی راه<br />

ببینم که جابىیبىی و باشد لازم نقدهابمیبمم در که جابىیبىی هستم،‏ ملاحظهکار و متشخص فردی اوقات کبرثبرر ا اینکه وجود جابىیبىی<br />

در ‏لهللهھجه صراحت ندارم.‏ ‏لهللهھجه صراحت با مشکلی ندارد،‏ وجود بینوا ‏مجممجخاطبان و هبرنبررمندان با ارتباط برای دیگری این<br />

با نقدی کره ملی تئاتر در ‏بمنبممایشی دربارهی که بودم صرتحیتحح قدری به یکبار است.‏ بودن موثر معنای به بیاید،‏ کار به که و غبریبررهبرنبرری زیبابىیبىیشناسی به ظرافت و دقت با نقد،‏ این در میکند».‏ خجالتزده را ما ملی نوشتم:«تئاتر عنوان واقع<br />

در دارند.‏ یاد به نقد آن خاطر به مرا هنوز تئاتریها از بسیاری اما بودم،‏ صرتحیتحح من پرداختم.‏ کار خستهکنندهی ‏بمتبممجید<br />

من از عام ملاء در هم دارد منتقدان به را انتقاد بیشبرتبررین که کره کارگردان پرسروصداترین تائک،‏ یون ‏لىللىی حبىتبىی آن<br />

در را تغیبریبرر و بدهد کره تئاتر به تکابىنبىی که داشت را این قدرت من منتقدانهی و روان ارزیابىببىیهای که گفت و کرد !30


خدمت<br />

پای که هنگامی قدرت.‏ جنگ سر از نه باشد،‏ مباحثه راستای در صراحتم میکنم سعی ‏همھهممیشه من اما برانگبریبرزد.‏ است.‏<br />

‏بىببىیتفاوبىتبىی از مطلوبتر حبىتبىی و ‏بهببههبرتبرر بسیار تنش منتقد و هبرنبررمند میان رابطهی در است،‏ میان در تئاتر به .٣<br />

از<br />

مشخصی نوع منتقدی هر ندارد.‏ منتقد و بازیگر رابطهی با تفاوبىتبىی چندان واقعاً‏ نقد و ‏بمنبممایش میان رابطهی ‏بهنبههایت،‏ در میکند.‏<br />

مشخص را هبرنبرری شیوهی دو میان رابطهی خود نوبهی به که میکند برقرار تئاتریها با را متعامل رابطهی نوع<br />

چهار کلی،‏ طور به کنم.‏ صحبت کره وضعیت بر ‏بمتبممرکز با بازیگر‐منتقد رابطهی دربارهی میخواهم راستا،‏ این در وجههی<br />

که هستند علاقمند بیشبرتبرر که میناثممممم—کسابىنبىی موشکاف منتقدان را اول گروه دارد.‏ وجود کره در منتقد شود<br />

خوانده مطالبشان که دهند ‏بمنبممی اهمھهممیبىتبىی اینها دهند.‏ ارائه خود از را فرهنگی نظریات از مطلع و هوسمشسممند پژوهشگرابىنبىی ارتباطی<br />

هیچ نشود که هستند مرموز آنقدر عمد به زیرا ندارند،‏ نیازی تئاتریها با متعامل رابطهی به شود؛ فهمیده یا قدبمیبمم<br />

استادان دستان از نقد وظیفهی که میلادی ٨٠ دههی اواخر از شیوه این که اینجاست ماجرا طبرنبرز کرد.‏ برقرار است.‏<br />

شده مرسوم شد،‏ سبرپبررده تئاتر جوان پژوهشگران به و درآمد انسابىنبىی علوم ار قضاوتشان بیابند،‏ را ‏بمنبممایش اجتماعی ارتباط میکنند تلاش که کسابىنبىی میناثممممم—‏ آموزشی منتقدان را دوم دستهی میکنند،‏<br />

‏بجتبججویز منتقدان که هنگامی کنند.‏ ‏بجتبججویز نبریبرز کار کردن ‏بهببههبرتبرر برای نسخههابىیبىی راحبىتبىی به لزوم صورت در و دهند ارائه احبرتبررام<br />

و پذیرش مورد زمابىنبىی تنها ‏بجتبججویز میکنند.‏ ابجیبججاد تئاتریها با را ناخوشایندی رابطهی که زد حدس میتوان آسابىنبىی به میتوان<br />

که است صورت این در باشد—تنها داشته وجود عملی صورت به تئاتر در کافىففىی ‏بجتبججربهی که گرفت خواهد قرار دارم.‏<br />

تعلق دوم دستهی به که میکنم فکر من داشت.‏ هبرنبررمندان با متعامل و عمیق رابطهی آن<br />

هبرنبرری جنبههای از استفاده با ‏بمنبممایش اصلی موضوع بررسی به را خود که هستند تفسبریبرری منتقدان سوم،‏ دستهی اب مناقشهای هیچگونه و میکنند ‏بجتبجحلیل ‏بجتبججویز بدون آنها میخوانند.‏ قضاوت بدون را ‏بمنبممایشنامهها آنها میکنند.‏ مشغول آنها<br />

علاقهی مورد هم اساس ‏همھهممبنیبنن بر و دارند دوستانه برخوردی هبرنبررمندان با ‏همھهممواره آنها ‏بمنبممیآورند.‏ وجود به تئاتریها که<br />

رابطهای است.‏ آمده خوششان آن از که بنویسند نقد اجراهابىیبىی بر تنها که است این آنها کار اساسی اصل هستند.‏ آموزشی<br />

منتقدان که میبینیم کرّات به نیست.‏ متعامل وجه هیچ‏ به اما است دوستانه میکنند ابجیبججاد هبرنبررمندان با آنها میشوند.‏<br />

سوم منفعل دستهی به تبدیل سنشان رفبنتبنن بالاتر با دوم،‏ گروه خودشان<br />

فلسفی تفکرات در شدن غوطهور برای ‏بىیبىی سکو عنوان به تنها تئاتر از که هستند خلاق منتقدان آخر دستهی آنها<br />

نقدهای آغاز انتقادی.‏ تا است ادبىببىی بیشبرتبرر ‏بجتبجحلیلی،‏ مبنتبنن یک تا است مقاله شبیه بیشبرتبرر آنها متون میکنند.‏ استفاده قرار<br />

استقبال مورد خوانندگابىنبىی سوی از آنها ‏بمنبممایش.‏ پایان از دورتر بسیار پایانش و است ‏بمنبممایش شروع از پیشتر بسیار ندارد.‏<br />

خارجی وجود اصلاً‏ تقریباً‏ تئاتریها با آنها رابطهی ‏بمنبممیروند.‏ تئاتر به که میگبریبررند…‏ جابىیبىی<br />

یا ‏بمیبمم،‏ دار تعلق دسته سه حبىتبىی یا دو به ما بیشبرتبرر درواقع،‏ ندارد.‏ وجود دسته یک تنها به تعلق به اجباری کره،‏ در ناونع به عمل شیوهی که است این کنم روشن را آن اینجا در میخواهم که نکتهای ‏بمیبمم.‏ میگبریبرر قرار دستهها میان در میکند.‏<br />

مشخص را تئاتریها با متعامل‏ رابطهی طبیعت منتقد،‏ یک منتقدان<br />

از یکی وایس،‏ میشل گزارش طبق است.‏ رفبنتبنن ‏بجتبجحلیل حال در قدرتش و فضا نظر از جهان سرتاسر در تئاتر نقد شدن<br />

ابجنبججام حال در است ‏مجممجحدود تئاتر از دانششان و ‏بجتبججربه که آماتور روزنامهنگاران دست به بیشبرتبرر و بیشبرتبرر نقد تئاتر،‏ احساسابىتبىی<br />

یا زرد روزنامهنگاری سوی به بیشبرتبرر چه هر تئاتر نقد میگوید،‏ استفانووا کالینا ‏همھهممکارمان که آنگونه یا است.‏ از<br />

تاریکی تصویر دیدهام،‏ دنیا ‏بمتبممام در را این من است.‏ صورت ‏همھهممبنیبنن به وضع کمابیش هم کره در است.‏ کرده پیدا ‏بمتبممایل گرایشات<br />

با ‏مجممجحرکتر،‏ و موثرتر راههای گسبرتبررش و خودمان فضای ابجیبججاد وسیلهی به باید ما دارد.‏ وجود تئاتر نقد ‏بجببججنگیم.‏<br />

جهان سطح در اینچنیبىنبىی ضدروشنفکری !31


این<br />

در است،‏ انتشار حال در کنون تا ٢٠٠٠ سال از که کره تئاتر نشریهی فصلنامهمان،‏ طریق از ‏همھهممکارابمنبمم کنار در من است.‏<br />

ضروری تئاتر هبرنبرری تارتحیتحخ ثبت برای نقد که ‏بمیبمم دار راسخی باور ما کردهام.‏ تلاش راستا رد ‏همھهممیشه ‏مجممجحیط در بقا راههای دربارهی ‏بجببجحث به که است ضروری تئاتر،‏ نقد زوال به رو حرفهی به حیات دمیدن برای دهیم.‏<br />

ادامه پستدراماتیک تئاتر تغیبریبرر حال تئاتر)‏<br />

منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن ‏(رئیس کیم یون‐چئول تئاتر<br />

منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن دربارهی از<br />

بیش از را تئاتر منتقد ٢٠٠٠ از بیش ابجنبججمن این شد.‏ تاسیس پاریس در ١٩۵۶ سال در تئاتر منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن طبق<br />

که است غبریبررانتفاعی و غبریبرردولبىتبىی سازمابىنبىی تئاتر،‏ منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن است.‏ آورده هم گرد جهان کشور ۵٠ ‏همھهممکاریهای<br />

تروتحیتحج جهت تئاتر منتقدان آوردن گردهم ابجنبججمن این هدف میکند.‏ فعالیت یونسکو ‏«ب»‏ اساسنامهی منافع<br />

‏جمحجممایت آن؛ اصولىللىی پایههای رشد به کمک و نظام یک عنوان به تئاتر نقد گسبرتبررش آن اصلی اهداف است.‏ ببنیبننالمللممللی با<br />

فرهنگها میان متقابل درک و گاهی آ به کمک و آن؛ اعضای مشبرتبررک حقوق ارتقاء و حفظ و تئاتر نقد حرفهای و اخلافىقفىی ‏سمسسممپوزیومها،‏<br />

کنار در تئاتر منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن است.‏ کلی طور به تئاتر زمینهی در تبادل و ببنیبننالمللممللی جلسات برگزاری ابجنبججمن<br />

رسمسسممی زبانهای میکند.‏ برگزار ‏سمسسممینار جوان منتقدان برای نبریبرز سال در بار دو و جهابىنبىی کنگرهای بار یک سال دو هر است.‏<br />

پاریس در آن فعالیت مرکز و هستند فرانسه و انگلیسی !32


چیست؟<br />

دربارهی تئاتر سینبرتبررا<br />

میگوئل لوئیس قلم:‏ به کورنوکوپیا<br />

تئاتر بنیانگذاران از یکی و ١٩۴٩ متولد پرتغالىللىی بازیگر و کارگردان مبریبررزانژاد)‏<br />

‏(شبریبررین گزیت ا تئاتر گروه ترجمججممهی سیاسی<br />

بیانیهی یک زندگی:‏ از عمیقتر درک و پرمعناتر زندگی شیوهی عنوان به تئاتر دربارهی استدلال که<br />

است این نیستم،‏ هم شرمنده آن از که من کنش وا اولبنیبنن چیست؟ دربارهی تئاتر میشود پرسیده من از که هنگامی زا را خود که میکنم تلاش من میپرسم.‏ خود از بیشبرتبرر اما میدابمنبمم کمبرتبرر میکنم،‏ کار تئاتر در بیشبرتبرر هرچه ‏بمنبممیدابمنبمم!‏ حال<br />

در چیست؟ دربارهی حاضر حال در تئاتر که باشد این پرسش میدهم ترجیح بازدارم.‏ قطعی پاسخی دادن هک است این میپرسم تئاتر دستاندرکار عنوان به خود از آنچه حال،‏ این با امروزه.‏ نه و حالا ‏همھهممبنیبنن معنای به حاضر !33


یا<br />

ببرپبررسد خود از را سوال ‏همھهممبنیبنن تئاتر از خروج حال در <strong>معاصر</strong> ‏بمتبمماشاچی که است خوب میکنم فکر آیا و میآید خوشم آیا ‏بمیبمم،‏<br />

بگو ‏بهببههبرتبرر یا میبینم.‏ میاندیشند شیوهای به کدام هر که ‏مجممجختلف انسانهای از ‏مجممججموعهای شکل به را ‏مجممجخاطب من خبریبرر؟ لاوس این تئاتر از شدن خارج هنگام در آنها از یک هر میخواهم دستکم میکنم فکر باشد.‏ اینگونه باید ‏مجممجخاطب بود؟»‏<br />

چه دربارهی تئاتر ‏«این که بگبریبررد شکل ذهنشان در و ببرپبررسند،‏ میخواهم که است معلوم که:‏ ‏بود این بلافاصله پاسخم کردم،‏ تئاتر در کار به شروع که هنگامی میدابمنبمم ما<br />

جنگیدم،‏ من میآوردم.‏ حساب به شکست و کامی نا یک را اجرابمیبمم بیابند،‏ آن برای پاسخی ‏بمنبممیتوانستند گر ا که<br />

جابىیبىی در و وادارد فکر به را مردم که جنگیدبمیبمم تئاتری برای ما باشد.‏ داشته ‏بمتبمماشاچی برای معنابىیبىی تئاتر تا جنگیدبمیبمم میلادی<br />

١٩٧٠ دههی اواخر در ما حرفهای زندگی ‏لحللححظات شادترین از برخی باشد.‏ داشته سیاسی معنابىیبىی است،‏ ‏ممممممکن و مبنتبنن دربارهی ‏مجممجخاطبان با و میماندبمیبمم تئاتر در اجرا از بعد ما افتاد.‏ اتفاق انقلابىببىیمان دوران از بعد بلافاصله و قبل میکردبمیبمم.‏<br />

صحبت داشت اشاره آن به که واقعیبىتبىی و آن موضوع فزاینده،‏<br />

سرخوردگی و خستگی روی از ‏بمنبممیدهم»‏ اهمھهممیبىتبىی ‏«من اینکه گفبنتبنن برای وسوسه و تردید ‏همھهممه این از پس امروز،‏ هچ دربارهی تئاتر این که ببرپبررسد کسی میخواهم هم هنوز من بله،‏ ‏«بله،‏ که باشد این پاسخم آخر دست میکنم فکر بلیت<br />

خریدن و خانه از آمدنشان ببریبررون که است صورت این در تنها باشد.‏ ‏«بمنبممیدابمنبمم»‏ پاسخ که صوربىتبىی در فقط اما بود؟»‏ ‏بمتبمماشاچیان<br />

که بود خوشایند برابمیبمم بسیار میآمدم،‏ ببریبررون اخبریبررم اجراهای از یکی از وقبىتبىی داشت.‏ خواهد را ارزشش رد که اجتماعی در میکنم فکر آمد.»‏ خوشم خیلی اما نفهمیدم،‏ زیادی میگفتند:«چبریبرز و میآمدند سراغم به بسیاری میبرند<br />

لذت آن از هنوز مردم از بسیاری ظاهراً‏ که است فعالیبىتبىی برای ارتباطی فضای تهماندهی این میکنیم،‏ زندگی آن نم است.‏ اخبرتبرراع برای فضابىیبىی است.‏ بزرگتر فضابىیبىی بلکه نیست،‏ یافتهای کاهش فضای میدهند.‏ ادامه آن پیگبریبرری به و شده<br />

مانع یک به تبدیل خود ایدهها جدال که واقعیت این ندارم.‏ اعتقادی تئاتر در ایدهها»‏ ‏«جدال امکان به دیگر باشد.‏<br />

متفاوبىتبىی چبریبرز باید تئاتر مدعا.‏ این بر است گواهی است،‏ رد میدانیم،‏ ‏همھهممه که دلایلی به <strong>معاصر</strong>،‏ دموکراتیک جوامع میدهد:‏ رخ پوچی ‏بجنبجخستبنیبنن یا مشکل،‏ ‏بجنبجخستبنیبنن اینجا در ‏بمنبممیخواهند<br />

آنها باشد.‏ کردهاند انتخاب را آنها که شهروندابىنبىی سیاسی منافع ‏بمنبممایندهی که ‏بمنبممیکنند ابجیبججاد را قدربىتبىی واقعیت هب پیشبرببرردی چنبنیبنن گر ا که چرا ندارند،‏ شهروندانشان سیاسی تفکرات پیشبرببررد به علاقهای آنها کنند.‏ چنبنیبنن ‏بمنبممیتوانند و هب آنها میل سیستمی چنبنیبنن که است واضح پر و میبرد ببنیبنن از را آنها عملکرد فعلی روش و راه میافتاد اتفاق واقع تئاتر<br />

به دولبىتبىی سوبسید اختصاص نزدیک،‏ آیندهای در است:‏ این من نتیجهگبریبرری اولبنیبنن بنابراین ‏بمنبممیکند.‏ ارضا را سعادت و سکون طریق از اینکه مگر ‏مجممجحلی.‏ ملی دولتهای از چه و اروپابىیبىی بودجهی از چه گرفت،‏ خواهد صورت سخبىتبىی به برای<br />

‏مجممجخفی عملیابىتبىی طریق از و صبرببرر راه از اینکه مگر کند.‏ بودجه جذب سیاسی تبلیغات ابزار به شدن تبدیل یا انفعال از<br />

را آنها که دهد ترتیبىببىی و دهد تشکیل آنان با را گروهی دیگران،‏ با بودن به سالمللمم فرد هر طبیعی میل بهکارگبریبرری ار مسئولیتپذیری هیچگونه و هستند آرامبجببجخش تنها که شود هدایت ‏بمنبممایش از اشکالىللىی سوی به میل این و ببیند نزدیک از<br />

سرشار اما ندهد رخ موثر طور به سیاست جنس از اتفافىقفىی هیچ آنها در که کاذبىببىی رویدادهای برگزاری ‏بمنبممیکنند،‏ طلب مینامند.‏<br />

تفرتحیتحح و معاشرت را آن که باشد چبریبرزی و اداری مطالبات از آن کردن لبرببرریز با است:‏ کرده نبریبرز پرهزینهتر و گرانتر آنرا اجتماع این و است پرهزینه تئاتر و زندگی بالای هزینههای یافته،‏ افزایش مالیاتهای بازاریابىببىی،‏ که کاری بازار عمومی چارچوب در آن ذوب و بوروکراتیک ‏سمشسممرده<br />

پیشتر که دلایلی به راحبىتبىی به میتواند که موقعیبىتبىی ‏‐یعبىنبىی دولت از بودجه دریافت بدون است.‏ غالب آن بر غبریبرره که<br />

شد خواهد ‏مجممججبور است.‏ نشده هنوز که بگوییم گر شد—ا خواهد بازاری تئاتر دهد‐‏ رخ نزدیک آیندهی در شد ار سرهایشان که میکند تشویق را مردم اقتصادی ‏بجببجحران تا آموزشی سیستم از ‏همھهممهچبریبرز،‏ که همچنان بفروشد.‏ را خود ‏بجنبجخواهند<br />

روا خود بر را رویا»‏ ‏«لحللححظهای و داد خواهند ترجیح واقعیت بر را توهم مردم کبرثبرریت ا ببرببررند،‏ فرو برف در !34


آریستوفان<br />

‐ شهر ‏بمنبممایش ترجیح<br />

را رفاه توهم آنها باغبان».‏ یا دریابىیبىی،‏ دزد یا باشی،‏ شاه اینکه میگوید:«تصور برزیلی آهنگ که آنگونه داشت،‏ بافىقفىی<br />

که آنها فروخت.‏ خواهند بیشبرتبرری دروغهای باشند،‏ ظاهرفریبتر و فریبکارتر دروغگویان هرچه داد.‏ خواهند ‏بهببههبرتبررین<br />

که کسابىنبىی باشند،‏ داشته را بازاریابىببىی ‏بهببههبرتبررین کسابىنبىی باشند،‏ داشته را تبلیغات ‏بهببههبرتبررین که بود خواهند کسابىنبىی میمانند نگذارند.‏<br />

بافىقفىی تصمیمگبریبرری یا انتخاب تفکر،‏ برای فضابىیبىی کوچکترین تا باشند داشته را هبرنبرری مهارتهای تئاتر<br />

‏«این که ‏بمتبمماشاچی برای علاقهام مورد فرضی‏ سوال به بازگشت در که دزدیدهاند خودمان از را ما آنقدر آنها کسابىنبىی<br />

چه ‏«بازیگرانش است:‏ داده سوالات این از یکی به را خود جای سوال این موارد،‏ کبرثبرر ا در بود»،‏ چه دربارهی که<br />

معناست این به اینها ‏همھهممهی آمد؟».‏ خوشتان کار ‏«از حالت ‏بهببههبرتبررین در یا بنوشیم؟»،‏ چبریبرزی ‏بمیبمم ‏«برو هستند؟»،‏ خواب<br />

به طولش در که اجرابىیبىی دربارهی ‏بجببجخواهد اینکه‏ تا باشد ‏همھهممسو آنهاست با که کسابىنبىی با دارد علاقه‏ بیشبرتبرر ‏بمتبمماشاچی دیگری<br />

دربارهی کنجکاویمان از چبریبرزی دستکم زیرا است،‏ توجیهپذیر ‏بىببىیشک تغیبریبرر این بگوید.‏ دروغ است فرورفته است.‏<br />

هیچ»‏ برای بسیار ‏بىیبىی ‏«هیاهو دیگر چبریبرزهای ‏بمتبممام که زمابىنبىی آنهم است،‏ مانده جا به آنکه<br />

از پیش میگبریبررد،‏ پیشی هم ‏بمنبممایش خود از که است سوالىللىی میشود،‏ پرسیده اینها ‏بمتبممام از بیش حبىتبىی که سوالىللىی که<br />

بود معمول هم هنوز اواخر ‏همھهممبنیبنن تا که ‏بهنبههابىیبىی نظر یا است؟»‏ چقدر زمانش ببینند:«مدت را ‏بمنبممایش ‏بمتبمماشاچیان است<br />

شده نظر اظهار این به تبدیل راتحیتحج سوال کوتاهی،‏ بسیار زمابىنبىی بازهی در شد».‏ ‏بمتبممام دیر چقدر خدا میگفتند:«وای منطق<br />

توسط نیم و ساعت یک از بیش اجراهای اسپانیابىیبىیام،‏ ‏همھهممکار گفتهی به شد.»‏ ‏بمتبممام زود دستکم که:«خوب،‏ ای طولابىنبىیتر متون جان به که است سیاه طاعوبىنبىی ‏بمتبممایلی چنبنیبنن شدهاند.‏ ‏بمیبمم ‏بجتبجحر بقاء غریزهی دیگر عبارت به یا ‏بجتبججاری مرزهای<br />

به امروز طاعون این میکند.‏ مثله را آنها و است افتاده نیازمندند طولابىنبىیتر نسبتاً‏ <strong>صحنه</strong>های خلق به که کارهابىیبىی کمبرتبرر<br />

که داستان دیگر روی از من اما نیست.‏ جدیدی موضوع اینها از یک هیچ میدابمنبمم،‏ میشود.‏ نزدیک پرتغال و است روبرو چشمگبریبرری افزایش با شوند بازیگر میخواهند که کسابىنبىی تعداد که میدابمنبمم باخبرببررم.‏ نبریبرز است ناراحتکننده کمک آنها پرورش به من نسل که جوانتر بازیگران که میدابمنبمم نرفتهاند.‏ تئاتر به هرگز آینده بازیگران این از بسیاری !35


پازولیبىنبىی<br />

پائولو پبریبرر ‐ آفابولازیون ‏بمنبممایش هستند.‏<br />

‏بمنبممایشها درگبریبرر و علاقمند بیشبرتبرری تکنیسبنیبننهای هستند.‏ ما دوران از آزادتر و پرتعدادتر ‏بهببههبرتبرر،‏ کردهاست وجود<br />

تئاتر خلق به زیادی ‏بمتبممایل و میکنند خلق را خودشان ‏بمنبممایشهای که هستند شکلگبریبرری حال در جدیدی گروههای سیستم<br />

حبىتبىی است.‏ جاری تئاتر در بیشبرتبرری زندگی نبودهاند.‏ هم تئاتر ‏بمتبمماشاچی هرگز که آنهابىیبىی میان در حبىتبىی دارد،‏ لئاق میسازد تئاتر را تئاتر آنچه برای را کمبرتبرری هرچه فضای که است گرفته بهکار را تکنیکیتری شیوهی هم آموزشی پایگاه<br />

با ارتباطی هیچ که هرچه دیگر عبارت به انسابىنبىی.‏ علوم اصطلاح به هبرنبرر،‏ ادبیات،‏ شعر،‏ بودن،‏ گذرا است:‏ باشد.‏<br />

نداشته ثروت انباشت یا اجتماعی ‏بىیبىی<br />

نبریبررو کردهاند،‏ خلق دیگران که تئاتری و کردهام خلق من که تئاتری که کنم باور میخواهم من اینها،‏ ‏همھهممه‏ علبریبررغم را<br />

تئاتر که آنها واداشبنتبنن فکر به با نبریبرز و عرصه این فعالان کردن درگبریبرر با را جهان تئاتر این شکلی به و است حیابىتبىی این<br />

کنیم.‏ زندگی آن در دیگری شیوهی به ‏بمنبممیتوانیم که حدی تا است.‏ داده تغیبریبرر کم بسیار هرچند مبریبرزابىنبىی به میبینند،‏ فضای<br />

در کار به مرا که است این میکنیم.‏ ‏بجتبججربه را آن زندگی در ما ‏همھهممهی که اندازهای به است،‏ مهم بسیار هم مدلهای<br />

سیستمی چنبنیبنن وامیدارد.‏ است کرده مصرفمجممجحور سیستم در ذوب و افتاده پیشپا عقیم،‏ را تئاتر که اجتماعی میکند<br />

جذب را ‏مجممجخاطبىببىی و میکنند ‏بجتبجحمیل آن بر بوروکراتها که است ‏مجممجحدودیتهابىیبىی به ‏مجممجحکوم و میکند تقلید را موجود بیشبرتبرری<br />

زندگی تا میکند کار ادامهی به وادار مرا این میپردازد.‏ بلیت برای گیشه در که است پولىللىی دغدغهاش تنها که داشتهابمیبمم.‏<br />

روا خود بر و دیدهاند تدارک برابمیبممان که زندگی این برای بسازم جایگزیبىنبىی یا کنم خلق رد که جامعهای کرد.‏ منتقل فعلیاش گاهی آ و دانش ورای چبریبرزی ‏بمتبمماشاچی به که است دشوار بسیار امروز میکنم فکر هب رفبنتبنن از را ما و میکند ابجیبججاد تدافع و ترس ما در میکند.‏ سازماندهی را ما تفکر طرز زیادی حد تا میکنیم زندگی آن شده<br />

حبس سیستم این در تئاتر بازمیدارد.‏ ‏بمنبممیآورد ارمغان به ‏جمججممعی امنیت و نیست مصرفىففىی کالای شبیه که تئاتری ای داستان فکر،‏ هیچ ‏بمنبممیتوابمنبمم خودم ذهن در من کند.‏ تامبنیبنن منفعل مصرفکنندهی عنوان به را ما مداوم نقش تا است !36


‏بمتبمماشاچیان<br />

این میکنم فکر که دیگری چبریبرز میماند.‏ جا به که است دیگری چبریبرز بیاورم.‏ یاد به تئاتر از ببریبررون را صحببىتبىی افتاد.‏<br />

اتفاق آن از ببریبررون و <strong>صحنه</strong> روی بر شب آن در آنچه دیگر،‏ عبارت به هستند:‏ آن دنبال به تئاتر در جدید تقلیل<br />

خوردن مشروب و دوست یک ملاقات رفبنتبنن،‏ ببریبررون برای زمینهای حد در تئاتری فعالیت که است ناراحتکننده اما واقعیت<br />

این با مواجهه در است.‏ صورت این به اوضاع متاسفانه اما بود،‏ این از بیشبرتبرر کمی که میکنم آرزو است.‏ یافته هک این خاطر به تئاتر کار از که آنها معتقدند،‏ تئاتری فعالیت سیاسی کارکرد به هنوز که آنهابىیبىی نقش میکنم فکر کنوبىنبىی،‏ است<br />

این میبرند،‏ لذت است آن در میرود انتظار ما از آنچه جز دیگری زندگی و است جاری آن در بیشبرتبرری زندگی کردند،‏<br />

‏بجتبججربه جدیدی چبریبرز رفتند تئاتر به که شبىببىی کنند احساس که کنند وادار را آنها و شوند سهیم مردم با را آن که آنها<br />

در را جدیدی احساسات و افکار و میزند برهم را تعادلشان میکند،‏ غافلگبریبرر را آنها که متفاوت چبریبرزی سینبرتبررا<br />

میگوئل لوئیس آن<br />

در را خود ‏بمتبمماشاچیان که ‏بمنبممایشهابىیبىی خلق با ناآشناست.‏ برایشان که زبابىنبىی با کردنشان روبرو با چگونه؟ برمیانگبریبرزد.‏ هک هرچند برمیانگبریبرزد،‏ آنها در را جدیدی تصاویر و احساس و گاهی آ و فروبمنبممیبرد خواب به را آنها ‏بمنبممیبینند،‏ منعکس برسد.‏<br />

نظر به ‏بىببىیمعنا برایشان پرفورمنس،‏<br />

یا ‏بمنبممایش <strong>معاصر</strong>،‏ یا کلاسیک نیست.‏ اینها میان از انتخاب به نیازی هیچ فارس،‏ یا درام تراژدی،‏ کمدی،‏ ندارد.‏<br />

چندابىنبىی تفاوت ‏بهنبههایت در و است زائد و بیهوده طبقهبندی از شکلی هر کلامی.‏ تئاتر یا موزیکال تئاتر اپرا،‏ یا رقص نکردن<br />

ریسک پرتغالىللىی ‏بمتبممایل ‏همھهممان به و بازمیایستد کردن فکر از شود،‏ ‏مجممجخاطب ذهن وارد طبقهبندی که ‏لحللححظهای ‏همھهممان از نکند.‏<br />

طبقهبندی را است دیده آنچه تا باشد نداشته دستهبندی ‏بمتبمماشاچی بگذارید نزنید.‏ برچسب لطفاً‏ پس بازمیگردند.‏ !37


این<br />

از ناشی بیافتد‐‏ اتفاق باید من نظر به که ‏‐چبریبرزی میبجببجخشد سیاسی تداوم تئاتر به ‏همھهممچنان آنچه میکنم فکر من امکانات<br />

پرداختهی و ساخته و خودش شیوهی به تئاتری هر باشد؛ شگفبىتبىی یک دابمئبممی،‏ خطر یک میتواند تئاتر که است روزمرهمان<br />

زندگی در که رفتارهابىیبىی تا ‏بمتبمماشاچی،‏ با فضا بر مبتبىنبىی رابطهی از باشد،‏ ابزارها سادهترین از میتواند موجود.‏ است<br />

قرار آنچه جز کاری هر تئاتر بگذارید کلمات.‏ احساسات.‏ کلمات.‏ غیاب در کلی بهطور یا قافیهدار اشعار تا نیست،‏ دارد<br />

وجود الگو روزمرهمان زندگیهای برای آنقدر نکنید.‏ (Copy/Paste) کبىپبىی/پیست لطفاً‏ پس بکند.‏ را دهد ابجنبججام میشود.‏<br />

دروبىنبىی برابمیبممان سر آخر که دانستههایشان<br />

در تغیبریبرری تا کردهام پیدا فضابىیبىی خود سهم به من ندارند،‏ تارتحیتحخ با چندابىنبىی آشنابىیبىی ‏بمتبمماشاچیان که آنجا از میبینم<br />

فعالیبىتبىی برای استعاری و شاعرانه توجیهی را فضابىیبىی چنبنیبنن بیاورم.‏ بهوجود نیستند آشنا آن با که تاربجیبجخی متون از و کند سردرگم را ما تا بردارد انسان رفتار کلیشههای یا میشناسیم که اجتماعی از تقلید از دست میبایست که فرد<br />

یک جای به <strong>صحنه</strong> روی بر ‏بمتبمماشاچی که کنید کاری مثلاً‏ کنیم.‏ احساس و فکر جدیدی شیوهی به تا کند وادارمان نوع<br />

طبیعت اساس بر ببیند.‏ معقول فردی جای به قدیس یک ببیند.‏ زنده طور به را آرمانگرا فرد یک ک شکا و بدببنیبنن جابىیبىی<br />

در ‏همھهممیشه بشر شدهشان.‏ تعریف چهارچوب در تا میپسندند بیشبرتبرر هیئت این در را خود آنها که دارم یقبنیبنن بشر،‏ باشد.‏<br />

داشته آن از بیش زندگیای میخواهد دارد،‏ عمر گذران و بقا اجازهی فقط و فقط که بیشبرتبرر<br />

که ‏بجببجخواهند این برای را آن عوض در و ‏بجنبجخواهند شدن ‏بجتبجحسبنیبنن برای را تئاتر کار دیگر جوان هبرنبررمندان امیدوارم در<br />

میبایست باد بگذارند.‏ سر پشت را هستند پست و کارانه ریا که کاذب برخوردهای این ‏بمتبممام امیدوارم کنند.‏ زندگی حقیقی<br />

اما کوچک دستههای به ‏مجممجخاطبان ببینیم:‏ میخواهیم ‏همھهممه ما است.‏ آن لایق تئاتر که جهبىتبىی بوزد،‏ دیگری جهت گروههای<br />

و ‏مجممجختلف ‏مجممجحلات میان در تئاتر امیدوارم کنیم.‏ ترک را اصلی سالنهای بتوانیم تا شوند،‏ تبدیل ‏بمتبمماشاچیان تئاتر<br />

و آماتور تئاتر به بیایید ببرببررند.‏ آن از را استفاده ‏بهنبههایت و باشند سهیم آن در ‏همھهممه تا شود تقسیم متفاوت اجتماعی دیگر<br />

بار یک بگذارید شود.‏ جهابىنبىی دیگر یکبار بتواند تا شود ‏مجممجحلی بیشبرتبرر هرچه تئاتر بگذارید بازگردبمیبمم.‏ مشارکبىتبىی فکر<br />

آن به خود اخبرتبرراع هنگام در بشر نوع آنچه یا کرد،‏ اخبرتبرراع را خود به تفکر آن در بشر نوع که شود مکابىنبىی میکرد.‏<br />

۵ ‏سمشسممارهی تئاتر‐‏ منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن فصلنامهی منبع:‏ ‐ !38


کوموروفسکا<br />

مایا آن:‏ از پس و گروتوفسکی با کار کوموروفسکا<br />

مایا با میلکوفسکی توماس و اوسبرتبررلاف باربارا مصاحبهی اساس بر مبریبررزانژاد<br />

شبریبررین ترجمججممهی حرفهای<br />

فعالیت گسبرتبررش به گروتوفسکی،‏ ترک از پس حبىتبىی که است بازیگری تنها ١٩٣٧، متولد کوموروفسکا مایا دانشکدهی<br />

از شدن فارغالتحصیل از پس وی است.‏ داده ادامه تلویزیون و سینما تئاتر،‏ بازیگر عنوان به خود چشمگبریبرر یک<br />

مدت از پس پیوست.‏ کف کرا در گروتسک عروسک و ماسک تئاتر به کف،‏ کرا تئاتر ملی کادمی آ عروسکگردابىنبىی او<br />

‏همھهممراه به نبریبرز آن از پس و شد منتقل اوپول در گروتوفسکی یرژی کارگردابىنبىی به ١٣» ‏«ردیف تئاتر به آنجا،‏ در کار سال اثر<br />

کوردیان چون کارهابىیبىی در و بود کار به مشغول آنجا در ١٩۶٨ سال تا او رفت.‏ وروسلاو در تئاترش لابراتوار به درخشید.‏<br />

کی اسلوا اثر کارگران عبادتگاه و کلدرون اثر ‏همھهممیشگی شاهزادهی کی،‏ اسلووا ژولیوس در<br />

نبریبرز امروز تا و شد کار به مشغول کسر ا اروین کارگردابىنبىی به ورشو <strong>معاصر</strong> تئاتر در میلادی ١٩٧٠ دههی اوایل در اب کار دوران از ‏بجتبججربیاتش در عمیقی ریشههای ‏همھهممچنان او بازیگری نبریبرز لابراتوار ترک از پس حبىتبىی میکند.‏ فعالیت ‏همھهممانجا اثر<br />

نوامبرببرر موضوع برنارد،‏ توماس اثر بوریس ضیافت باند،‏ ادوارد اثر لبریبرر چون ‏بمنبممایشهابىیبىی در او داشت.‏ گروتوفسکی گروه نبریبرز<br />

بود اروپا تئاتر جایزهی سبریبرزدهمھهممبنیبنن برندهی که لوپا کریستبنیبنن با او یافت.‏ حضور کی اسلووا اثر کوردیان و بریل ارنست کرد.‏<br />

دریافت تئاتر منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن ‏لهللهھستابىنبىی ‏بجببجخش از را بوی افتخاری جایزهی کوموروفسکا است.‏ کرده ‏همھهممکاری در<br />

که گروتوفسکی»‏ مقابل در ‏«بازیگری ‏سمسسممینار از ‏بجببجخشی عنوان به ٢٠٠٩ سال آوریل اول روز در مصاحبه این تئاتر<br />

کادمی آ استاد اوسبرتبررلاف باربارا گرفت.‏ ابجنبججام میشد برگزار وروسلاو در اروپا تئاتر جایزهی سبریبرزدهمھهممبنیبنن چهارچوب است.‏<br />

شده منتشر چشمانداز نشریهی در کوموروفسکا مایا با مصاحبهاش و است ورشو !39


گروتوفسکی<br />

با کار پیشنهاد<br />

من به گروتوفسکی بودم،‏ عروسکی تئاتر بر ‏بمتبممرکز حال در تئاتر مدرسهی از فارغالتحصیلی از پس که هنگامی دوران<br />

میبردم.‏ لذت کف کرا در گروتسک تئاتر در کار از زمان آن در داد.‏ را اوپول در ١٣» ‏«ردیف تئاتر در کار تصمیم<br />

کف کرا ترک و گروتوفسکی پیشنهاد قبول ‏همھهممبنیبنن برای بود.‏ زندگی از سرشار فرهنگش بود.‏ کف کرا در زیبابىیبىی اولبنیبنن<br />

برای وقبىتبىی اما میکنم،‏ صرف کافىففىی زمان تصمیمگبریبرری در ‏همھهممیشه من بود.‏ متاهل که کسی برای خصوصاً‏ بود،‏ سخبىتبىی پذیرفتم.‏<br />

بلافاصله را پیشنهاد و شد ‏مجممجحو تردیدهابمیبمم دیدم،‏ گروتوفسکی تئاتر در را اجرابىیبىی و رفتم اوپول به بار میکردبمیبمم<br />

بازی تئاتر خانه در که کودکیام به فکر به مرا که بود تئاتر از نوعی بودم.‏ ندیده آن به شبیه هیچچبریبرزی برابمیبمم<br />

اما نه،‏ یا بودم فهمیده کاملاً‏ را آن آیا که نیست یادم بود.‏ هم آییبىنبىی مراسم یک مانند طرفىففىی از وامیداشت.‏ پس<br />

و کردم بازی کروپولیس آ برداشت اولبنیبنن در من شد.‏ آغاز اینگونه گروتوفسکی با من کار بود.‏ جذاب و خوشایند شد.‏<br />

منتقل وروسلاو به کمپابىنبىی میکردبمیبمم،‏ کار ‏همھهممیشگی شاهزادهی روی بر که دورابىنبىی در ‏همھهممیشگی.‏ شاهزادهی در آن از کار<br />

به شروع ما که بود آن از پس و کردند ارائه را توضیحاتشان مولیک زیگمونت و مبریبررچکا رنا ک،‏ چسلا ربجیبجچارد ابتدا هک کودکابىنبىی میاندازد—‏ کودکان نقاشیهای یاد به مرا دوره آن کردبمیبمم.‏ ‏بجتبجخیلمان ‏همھهممه از بیش و صدا بدن،‏ روی بر اب پیوند گرفبنتبنن پس هدف میشود.‏ گم میان آن در چبریبرزی میبینند،‏ آموزش وقبىتبىی و میکشند نقاشی زیبا ندیدهاند آموزش تداعیات<br />

و پیوندها ‏بمتبممام تا کنیم کار سخت باید ما است.»‏ حافظه میگفت:«بدن گروتوفسکی بود.‏ جسمابىنبىیمان حافظهی قلمرو<br />

آن به که است این بکنیم باید که کاری شدهاند.‏ کدگذاری بدبمنبممان در که پیوندهابىیبىی بیابیم،‏ خودمان در را جسمابىنبىی کنیم.‏<br />

بازیابىببىی را لازم پیوندهای و کنیم نفوذ !40


رقص در آ کروپولیس<br />

بگذارید برایتان مثالىللىی بزبمنبمم.‏ این به زمابىنبىی بازمیگردد که در حال کاوش در شخصیت راشلا در آ کروپولیس بودم.‏<br />

گروتوفسکی وقایع را در اردوگاه نازی در آشوویتس قرار داده بود.‏ آ کروپولیس اردوگاه بود،‏ این نقطهی پایان.‏<br />

بازیگران چکمههای سنگبنیبنن به پا داشتند،‏ سا ک ‏جمحجممل میکردند و کلاه بره به سر داشتند.‏ این اولبنیبنن و آخرین باری بود<br />

که گروتوفسکی با ما بر روی میمیکهای صوربىتبىی کار میکرد که در ‏بمتبممام طول ‏بمنبممایش باید مانند ماسک بر صوربمتبممان نگه<br />

میداشتیم.‏ بعدها این ‏بجتبججربه اساس کار من در تئاتر بهاصطلاح ‏«نرمال»‏ قرار گرفت.‏ وقبىتبىی که نقش مرد یا زن سالحللحخورده<br />

را در روزهای خوش و آخر بازی اثر بکت بازی میکردم،‏ این ‏بجتبججربه را به کار گرفتم و این برابمیبمم تبدیل به ریشهی<br />

آفرینش هبرنبرری شد.‏ در خلق نقش،‏ باید جستجو کنید و ببینید که هستید،‏ چه برایتان پیش میآید و ‏بهببههبرتبررین میمیک صورت<br />

برای ابراز افکار و احساساتتان چیست.‏ پاسخ من ساده بود:‏ چشمان وحشتزده با دهابىنبىی که تلاش میکند لبخند بزند.‏<br />

من تصمیم گرفتم که تضاد شخصیبىتبىی را در ‏بمتبممام طول ‏بمنبممایش بر روی صوربمتبمم نگه دارم.‏ این چهرهی شگفتزده با<br />

ابروهای بالا رفته و چشمان وحشتزده تضاد عجیبىببىی با قسمت پاییبىنبىی صورت که لبخندی بر آن نقش بسته بود داشت.‏<br />

پس از آن این سوال پیش میآمد که راشلا چطور باید ‏بمببممبریبررد.‏ پاسخ من این بود که راشلا به زیباترین حالت ‏ممممممکن با<br />

چکمههای سنگبنیبنن به پایش ‏بمببممبریبررد،‏ چرا که من به اهمھهممیت هبرنبرری تضادها معتقد بودم.‏ ما نباید شیوهی بازیگری توضیحی که<br />

در درامهای تلویزیوبىنبىی دیده میشود را به کار گبریبرر ‏بمیبمم.‏ بازیگران باید مانند کودکان رفتار کنند که هنگام بازی ‏همھهممیشه<br />

ابتکار عمل دارند و به ‏همھهممبنیبنن دلیل باشکوهند و تنها زمابىنبىی که ‏بجتبجخیلمان را رها کنیم ایدههای فوقالعاده به ذهنمان می<br />

رسد.‏ گروتوفسکی اغلب میگفت که مردم در ترس،‏ ناامیدی یا شادی مفرط رفتارهای گونا گوبىنبىی از خود نشان میدهند.‏<br />

من به این نتیجه رسیده بودم که راشلا با چکمههایش بر روی نوک پا برقصد تا در حال رقص ‏بمببممبریبررد.‏<br />

!41


صدا<br />

‏همھهممهنوع<br />

و کردبمیبمم شروع اوپول در را بدن ‏بمتبممرینهای ما ابجنبججامید.‏ طول به سالها که بود طولابىنبىی سفری ‏همھهممیشگی شاهزادهی مدارس<br />

الفبای جزء امروز ‏همھهممه اینها صدا.‏ ‏بمتبممرین البته و سوئدی،‏ ورزشهای ‏بمیبممناستیک،‏ ژ یوگا،‏ دادبمیبمم:‏ ابجنبججام را ‏بمتبممریبىنبىی سر<br />

آن از زیاد من که بود ‏مجممجحدودهای این کردبمیبمم.‏ شروع صدا تنظیم با ما بود.‏ انقلاب یک زمان آن در اما است،‏ بازیگری کرد.‏<br />

تنظیم تشدیدکننده عنوان به دستان پشت و سینه از استفاده با را صدا میتوان که ‏بمنبممیدانستم ‏بمنبممیآوردم.‏ در و کنم استفاده صدابمیبمم از چگونه که آموختم گروتوفسکی با کار نتیجهی در اما بود،‏ گوشخراش کمی من طبیعی صدای ببخشم.‏<br />

‏بهببههبود را آن گروتوفسکی<br />

روش که<br />

دریافتم بیشبرتبرر شد،‏ بیشبرتبرر سنم چه هر و کنم کار ‏«نرمال»‏ تئاتر در تا رفتم که هستم گروتوفسکی بازیگر تنها من هر<br />

بود.‏ کرده اخبرتبرراع را آن گروتوفسکی که دارم یاد به را ‏بمتبممریبىنبىی است.‏ بوده مفید چقدر گروتوفسکی با ‏بمتبممرینات این دنچ این از استفاده با میخواست ما از یک هر از او میکرد.‏ انتخاب را ترانهای یا مبنتبنن از خط چند باید شرکتکنندهای زا استفاده با فقط را ‏مجممجحلی ترانهای گرفتم تصمیم من کند.‏ حرکت بدنمان اینکه بدون کنیم تعریف را داستابىنبىی خط بزرگ<br />

سپس است،‏ معشوقش انتظار در که است دخبرتبرری ابتدا بود:‏ زندگیاش آغاز در دخبرتبرری داستان ‏بجببجخوابمنبمم.‏ صدابمیبمم تا<br />

میخواند لالابىیبىی را ترانه ‏همھهممان فرزندش برای که است مادری بعد است،‏ فرزندش آمدن دنیا به انتظار در و میشود روزهای<br />

در بعدها ‏بمنبممیکنم.‏ فراموش را آن هرگز که بود شگفتانگبریبرزی ‏بىیبىی ماجراجو سالحللحخورده.‏ زبىنبىی دستآخر و ‏بجببجخوابد !42


با<br />

صدابمیبمم ‏بمتبممرین گردن.‏ تا بعد و کمر تا اول بودم؛ شده دفن زمبنیبنن در کردم.‏ بازی را ویبىنبىی نقش بکت اثر خوش شد.‏<br />

واقع مفید بسیار گروتوفسکی اما<br />

میرسید،‏ نظر به عجیب ابتدا در ‏بمنبممیکردبمیبمم.‏ صحبت اجرا از پیش هرگز ما بود.‏ حیابىتبىی ‏بمتبممرکز گروتوفسکی،‏ روش در ‏همھهممهی<br />

ما گروتوفسکی تئاتر کمپابىنبىی در میگذاشتیم.‏ جا در پشت ببریبررون را زندگیهابمیبممان میبایست که بود این معبىنبىیاش ک پا عرقهابمیبممان از را <strong>صحنه</strong> زمبنیبنن باید شود،‏ شروع ‏بمتبممرینهابمیبممان آنکه از پیش میدادبمیبمم.‏ ابجنبججام خودمان را کارها آماده<br />

را ‏همھهممهچبریبرز و میدادبمیبمم ابجنبججام را تئاتر نظافت خودمان ما خاطر ‏همھهممبنیبنن به نداشت،‏ وجود خدمهای هیچ میکردبمیبمم.‏ ‏همھهممهچبریبرز<br />

خودم باید حتماً‏ چون میکنم،‏ ترک را لباس تعویض اتاق که هستم نفری آخرین من هم امروز حبىتبىی میکردبمیبمم.‏ میشناسم.‏<br />

که است روشی تنها این برگردابمنبمم.‏ خودش جای سر به را ‏«نرمال»‏<br />

تئاتر در در<br />

بازی با من بود.‏ بزرگی تغیبریبرر کنم.‏ فعالیت ‏«نرمال»‏ تئاتر در تا بازگشتم من کارگردان،‏ جاروچکی،‏ یرژی دعوت به نظر<br />

در پبریبررزن سه جاروچکی اما هست،‏ پبریبررزن یک تنها روژوتحیتحچ ‏بمنبممایش در کردم.‏ شروع روژوتحیتحچ اثر پبریبررزن»‏ ‏«جوجههای میکردم،‏<br />

‏جمحجممل بزرگی ک سا و شدم ظاهر کلاه و دامن چندین با <strong>صحنه</strong> روی بر من بودم.‏ آنها از یکی من و گرفت باشم<br />

داشته ‏بمتبممرکز باید که میدانستم چون کردم،‏ ‏بمتبممرکز سپس باشد.‏ شده آماده آخرش ‏لحللححظات برای که پبریبررزبىنبىی مانند ‏همھهممبنیبنن<br />

‏«ممممممنون،‏ گفت:‏ جاروچکی بزبمنبمم حرف کلمهای آنکه بدون که بود بالا آنچنان ‏بمتبممرکزم و گروتوفسکی!)،‏ ‏(مدرسهی ‏بىببىی<br />

من بود.‏ ارزسمشسممند برابمیبمم جدیدم کارگردان سوی از قدردابىنبىی این بود.»‏ ‏همھهممبنیبنن ‏همھهممهاش کردی.‏ اجرا را ‏همھهممهچبریبرز است.‏ کافىففىی میکرد.‏<br />

مداخله باید کسی که بودم حرفهای قدری به گفتم،‏ را ‏همھهممهچبریبرز کلمهای هیچ و میکردبمیبمم،‏ بازی ‏بمیبمم گر بدون گروتوفسکی تئاتر در ما اینکه میکردم؛ سازگار بسیاری مسائل با را خود باید من و بودند نزدیک بسیار مردم بودند.‏ اطرافمان در ‏همھهممهجا ‏بمتبمماشاچیان ‏همھهممیشگی شاهزادهی در ‏بمتبمماشاچی.‏ نزدیکی مسئلهی دوب ساخته گونهای به را فضا گوراوسکی <strong>صحنه</strong>،‏ طراح ‏بمنبممیکردبمیبمم.‏ نگاهشان اما میکردم،‏ بازی آنها میان در اغلب ما که<br />

بود ساخته شکلی به را راهرو گوراوسکی ‏همھهممیشگی،‏ شاهزادهی و کروپولیس آ در مثلاً‏ بود.‏ متفاوت اجرا هر در که قرار<br />

دور فاصلهای در مردم گهان نا ‏«نرمال»‏ تئاتر در اما بود.‏ نشسته ‏بمتبمماشاچی اجرا حال در بازیگران دور تا دور باشد.‏<br />

سازگار جدید شرایط با تا میکردم استفاده دیگری طور هم صدابمیبمم از باید کنم.‏ ‏بمیبمم گر بودم ‏مجممججبور من و داشتند بود.‏<br />

مشکل بسیار گروتوفسکی<br />

مبریبرراث آیبنیبننها<br />

اهمھهممیت روی بر شاید میآمد.‏ ببریبررون چه امروزمان تئاتر دل از بود،‏ زنده هنوز گروتوفسکی یرژی گر ا ‏بمنبممیدابمنبمم کرده<br />

تغیبریبرر شدت به ‏همھهممهچبریبرز اما نکنیم،‏ نسخهبرداری سینما و تلویزیون از که میآموخت ما به ‏همھهممیشه او میکرد.‏ کید تا استفاده<br />

آماده و حاضر موسیقی از هرگز ما است.‏ شده غالب تئاتر <strong>صحنه</strong>ی بر سینمابىیبىی و تلویزیوبىنبىی بازیگری امروز و است استفاده<br />

آمادهای و حاضر چبریبرز هیچ از ما میکردبمیبمم.‏ خلق را صداها ما میساختیم،‏ را موسیقی خودمان ما ‏بمنبممیکردبمیبمم.‏ باشد.‏<br />

اینها از عاری باید تئاتر که بود معتقد گرتوفسکی ‏بمنبممیکردبمیبمم.‏ ‏بمنبممیکرد.‏<br />

صحبت صراحت و دقت این به او مانند هیچکس که میکنیم قول نقل او از ‏همھهممه این خاطر این به ما میکنم فکر که<br />

هنگامی است.‏ اندک بسیار میکنند درک را او تکنیکهای که کسابىنبىی تعداد که چند هر است،‏ قوی بسیار هنوز او تاثبریبرر شکلی<br />

به را گروتوفسکی تکنیک که میدیدم را کسابىنبىی اغلب میشدم،‏ حاضر تئاتری رقابت یک در داور عنوان به هب و بود صرتحیتحح و روشن کاملاً‏ آموزشهایش در گروتوفسکی کرد.‏ مقابله فریبهابىیبىی چنبنیبنن با باید میکنند.‏ دنبال سطحی آموختهام.‏<br />

او از ‏همھهممه این که است خاطر ‏همھهممبنیبنن !43


‏بمتبممرین<br />

ما ‏بمنبممیگذاشتم.‏ ‏بمتبممرین را اسمسسممش ‏بمنبممیکردم،‏ ‏بمتبممرین ساعت پنج چهار روزی گر ا من شدهاند.‏ تنبل ‏همھهممه امروز پایانش<br />

روی ساعتها میکردبمیبمم،‏ ‏بمتبممرین را ‏همھهممیشگی شاهزادهی که هنگامی ‏بمنبممیکردبمیبمم.‏ قطع را کارمان وقت هیچ میکردبمیبمم.‏ اشتباه<br />

کجا بود،‏ خوب کار کجای که مینوشتم و برمیداشتم قلم من میدیدبمیبمم.‏ را ‏همھهممدیگر ‏بمتبممرین هر از پس کردبمیبمم.‏ کار دقت<br />

‏لحللححظه هر در که بود جدی کاری میکرد.‏ قضاوت را ما اجرای ‏همھهممواره گروتوفسکی بود.‏ شده خارج خط از کجا و بود باشید،‏<br />

شجاع باید بازگشتم.‏ پیشبنیبنن کار شیوهی به من وایدا،‏ آندره ساختهی کاتبنیبنن فیلم در کار حبنیبنن در میطلبید.‏ بالابىیبىی است<br />

‏ممممممکن شد.‏ خواهد ختم کجا به صحبت این ‏بمنبممیدانید میکنید،‏ صحبت کسی با وقبىتبىی ‏بمنبممیدانید.‏ که وقبىتبىی خصوصاً‏ هب است ‏ممممممکن که کرد پیشبیبىنبىی میشود بگبریبررد،‏ خود به ذهن در احتمالىللىی شکلی میتواند کرد،‏ پیشبیبىنبىی را پایانش بتوان باشید،‏<br />

داشته ‏بىببىی خو مبنتبنن گر ا باشید،‏ شجاع گهگاهی گر ا اما ‏همھهممبنیبنن.‏ فقط اما رسید،‏ خواهد نظر به چطور باشد،‏ ترتیب چه بداههپردازی<br />

از کارمان در ما بله،‏ بود.‏ خواهد چگونه پایان که بدانید نیست لازم آنگاه باشید،‏ داشته کافىففىی ‏بمتبممرکز گر ا نبود.‏<br />

میکنند فکر جوانها برخی که سادگی این به اما کردبمیبمم،‏ استفاده !44


بداههپردازی<br />

و سینما کردم.‏<br />

بازی زانوسی کریستف کارگردابىنبىی به دیوار پشت نام با شد،‏ ساخته ‏لهللهھستان در که بداههای فیلم ‏بجنبجخستبنیبنن در من را<br />

فیلم ابتدای گفتگوی اصلی موضوعات ما داشت.‏ جاز به شبیه روندی و کردبمیبمم فیلمبرداری روز نه در را فیلم این آغاز<br />

به میافتاد،‏ اتاق مکبىثبىی گر ا میافتاد.‏ اتفاق زمینه ‏همھهممان در باید میگرفت،‏ شاخوبرگ گفتگو گر ا و داشتیم بآ در ماهی یک من مثلاً‏ مییافت.‏ ‏بجتبجحقق میکرد فیلمبرداری دورببنیبنن که زمان ‏همھهممان در گفتگوها از برخی بازمیگشتیم.‏ چیه؟»‏<br />

میپرسید:«این من از ‏لهللهھستابىنبىی بزرگ بازیگر زاپاسیوتحیتحچ،‏ زبگینیف مقابلم بازیگر داشتم.‏ ماهیه.‏<br />

یه ‏‐خوب،‏ میکنه؟<br />

چیکار ‏‐اوبجنبججا میکنه.‏<br />

‏‐شنا دیالوگ<br />

اشکال دقیقترین از یکی ‏بىیبىی بداههگو ‏بمیبمم،‏ بگو صادقانه اما ندارد.‏ فایدهای هیچ پیش از دیالوگی چنبنیبنن نوشبنتبنن و<br />

هدف که بدانید و باشید آماده باید داد.‏ ابجنبججام دیالوگ گفبنتبنن برای فقط و جزء به جزء آمادگی بدون را آن ‏بمنبممیتوان است.‏ کجا<br />

از و شوید وارد کجا از برسانید،‏ پایان به چطور و کنید شروع چطور که بدانید باید چیست.‏ بداههپردازی کارکرد شوید.‏<br />

خارج سیاه<br />

فیلم ‏—یک دیوار پشت فیلم در بگویید.‏ نه باید است،‏ لازم واقعاً‏ که جابىیبىی که است این هبرنبرر مهم قوانبنیبنن از یکی باشم.‏<br />

نداشته دوستش که باشد لباسی باید کردم فکر ‏بجببجخرم.‏ لباسی چه که میکردم فکر این به باید سفید—‏ ات میتوابمنبمم میکرد،‏ بد را حالمللمم که ک وحشتنا لباس آن با که کردم فکر کردم.‏ فکر دوختش و اندازه رنگ،‏ دربارهی به<br />

زیبا که دارد دوست زبىنبىی هر چون باشم؛ وفادار مبنتبنن به دارد،‏ بدی حال که شخصیتم بازی در است ‏ممممممکن که جابىیبىی بنجل.‏<br />

کیفدسبىتبىی یک و ارزان خز کت ک،‏ وحشتنا چکمههای پوشیدم:‏ بود آزاردهنده برابمیبمم که چبریبرزی هر من بیاید.‏ نظر خودم<br />

کلام،‏ یک در کنم.‏ چه آن با ‏بمنبممیدانستم واقعاً‏ چون ‏بمنبممیکردم،‏ استفاده کیفدسبىتبىی از وقت هیچ معمول طور به هم<br />

مقابلم بازیگر و بود گرفته قرار تنگ و بسته مکابىنبىی در <strong>صحنه</strong> بهعلاوه،‏ دادم.‏ قرار ‏ممممممکن وضعیت بدترین در را خجالت<br />

طبیعی طور به کنم.‏ بازی نبودم ‏مجممججبور اصلاً‏ پس بودم)،‏ ناشناس من زمان آن ‏(در بود زاپاسیوتحیتحچ مشهور،‏ بازیگر کنم.‏<br />

فکر حالابمتبمم یا نقشم به که نداشتم وقت اصلاً‏ و شدهام گم میکردم احساس بودم،‏ ناراحت میکشیدم،‏ بود.‏<br />

شده خواسته سناریو در بود،‏ شده باعث را اینها ‏همھهممهی که موقعیبىتبىی که:«اَه!‏<br />

کردهاند فکر خود پیش حتماً‏ کردم.‏ دعوا خواب لباس یک سر بر خانوادگی،‏ زندگی دیگر،‏ فیلمی در نه<br />

اما درست،‏ بود،‏ فاسد زبىنبىی میکردم،‏ بازی که شخصیبىتبىی خوب،‏ گروتوفسکی!»‏ بازیگر عجیبغریب!‏ کوموروفسکای فکر<br />

خاطر ‏همھهممبنیبنن به باشد.‏ تصادفىففىی باید شود،‏ دیده است قرار گر ا دهد.‏ نشان را عریانش پاهای راحبىتبىی به که آنقدر تعیبنیبنن<br />

را نقش حقیقت که است ریزی جزئیات چنبنیبنن بلغزد.‏ پایبنیبنن خوابمببمم لباس بگذارم نشسبنتبنن هنگام میتوابمنبمم که کردم اب کار سالها از بعد هستم.‏ ‏بىببىیاهمھهممیت و کوچک ظاهر به جزئیات سر بر دعوا آمادهی ‏همھهممیشه من که است ‏همھهممبنیبنن و میکند درآید.‏<br />

پرواز به آزادانه بتواند تا کنم کمک ‏بجتبجخیلم به باید که میدابمنبمم گروتوفسکی،‏ نیازی<br />

بدلکار به کار این برای اما هستم ساله ٧٢ من گذراندم.‏ اسب بر سوار را زمابىنبىی مدت تاخبنتبنن،‏ فیلمم،‏ آخرین در بدبمنبمم<br />

داشتم،‏ گروتوفسکی با که ‏بمتبممرینابىتبىی نتیجهی در دارد.‏ یاد به را آن بدبمنبمم بزبمنبمم،‏ پشتک میتوابمنبمم هم هنوز نداشتم.‏ نکردم.‏<br />

استفاده جایگزینم بازیگر از هرگز من است.‏ کار آمادهی ‏همھهممیشه !45


بدن<br />

به بازگشت فکری<br />

صحیح مهارتهای او که بود این گروتوفسکی با کار مزیت بزرگترین است.‏ آن از مهمتر ذهن اما است،‏ مهم بدن سوالات<br />

و کنم ‏بجتبجحلیل را مبنتبنن که آموختم من است.‏ مهمترین میکنم فکر که تئاتر دربارهی تفکری نوع آموخت،‏ ما به را بدبمنبمم<br />

حافظهی خصوصاً‏ دهم،‏ قرار دسبرتبررس در را حافظهام کنم،‏ جستجو را خود چگونه اینکه مانند ببرپبررسم؛ درست کند.‏<br />

گسبرتبررده را مرزهایتان میتواند آموزگارتان آموختم.‏ او از را اینها . و…‏ کنم پنهان را چه و ‏بمیبمم بگو چه را،‏ زا ‏بمیبمم،‏ برو ماورا به میخواهیم چون میکنیم؟ هبرنبرری کار میگفت:«چرا کنم.‏ کار سخت که داد یاد من به گروتوفسکی ‏بمیبمم<br />

بگو میدهم ترجیح یا ببخشیم،‏ ‏بجتبجحقق را خود کنیم،‏ پر را بیهودگیهابمیبممان و خلاءهابمیبممان تا ‏بمیبمم،‏ شو رها گون گونا بندهای در<br />

‏بىببىیوقفه تلاش و کار از روندی خوب،‏ تئاتر است.‏ کاری هر ابجنبججام در من ذهن چهارچوب این برسیم.‏ کمال از حسی به است.»‏<br />

تاریک نقاط کردن روشن ما<br />

بدن که معنا این به نه است.‏ حافظه ما کنم:«بدن قول نقل گروتوفسکی از دیگری سخن بگذارید نتیجهگبریبرری،‏ برای برود.»‏<br />

ببنیبنن از حافظه موانع تا برد ببنیبنن از را بدن موانع باید است.‏ حافظه خود،‏ بدن بلکه دارد؛ حافظه ١ ‏سمشسممارهی تئاتر‐‏ منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن نشریهی ‏‐منبع:‏ !46


بازیگری<br />

در روانشناسی دیدگاههای بوستون<br />

دانشگاه ر.گلدشتاین،‏ تالیا کبرتبرر د قلم:‏ به مبریبررزانژاد<br />

شبریبررین ترجمججممهی دیگری<br />

افراد که میکنند وابمنبممود بازیگران ‏بمنبممیشود:‏ لازم توجه آن به که پدیدهای است،‏ عجیب پدیدهای بازیگری است<br />

انسابىنبىی صرفاً‏ که فعالیبىتبىی و است جهابىنبىی انسابىنبىی فعالیت یک بازیگری فریب.‏ قصد بدون و ‏بمتبمماشاچی لذت برای هستند،‏ و هستیم بازیگر حدی تا ما ‏همھهممهی ‏بجنبجخستبنیبنن.‏ پستانداران حبىتبىی نکردهاند،‏ خلق ‏بمنبممایش دیگر جانوران از ‏—هیچیک بازی<br />

بسیاری نقشهای عمرش طول در ‏«انسان شکسپبریبرر،‏ قول به میآزماییم.‏ دیگران با تعامل در را ‏مجممجختلفی نقشهای و آنهاست خود به وابسته عموماً‏ میکنند بازی شخصیشان زندگی طول در افراد که نقشهابىیبىی حال این با میکند».‏ زا ‏مجممجختلفی انواع باید بازیگران اما است.‏ خودشان احساسی‏ طیفهای و امیال شخصیت،‏ بر مبتبىنبىی نقشها این بیشبرتبرر ،(٢٠٠٣ ‏(هیولا زبجنبججبریبررهای قاتل و روسبىپبىی یک نقش‏ ترون چارلبریبرز اخبریبرر سال چند در کنند.‏ بازی را مرتبط غبریبرر نقشهای فناناپذیر<br />

ابرقهرمان ٢٠٠۵)، کانبىتبىی ‏(نورث برسد نتیجه به و کند شکایت جنسی آزار خاطر به شد موفق که زبىنبىی اولبنیبنن این<br />

‏بمتبممام میتواند چطور کرد.‏ بازی را ٢٠٠٣) هیولا ‏(برای اسکار جایزهی برندهی عنوان به خودش و ٢٠٠٨) ک ‏(هنکا را<br />

کار این که دارد غبریبررمعمولىللىی عاطفی و شناخبىتبىی مهارتهای او آیا دربیاورد؟ تصویر به واقعی شکل این به را نقشها نیا آیا است؟ بوده چه کودکیاش در مهارتها این ‏بجنبجخستبنیبنن نشانههای است،‏ اینچنبنیبنن گر ا و میسازد؟ ‏ممممممکن برایش است؟<br />

آموخته بازیگری آموزش حبنیبنن در را مهارتها این آنکه یا کشاندند بازیگری آموخبنتبنن به را او که بودند مهارتها معتقدم<br />

که روانشناسی مهارتهای به سپس و میکنیم بررسی را بازیگری استعداد اولیهی نشانههای ابتدا مقاله این در نظریهی<br />

‏بمیبمم:‏ میپرداز میشوند داده پرورش بازیگری آموزش در احتمالاً‏ اساس ‏همھهممبنیبنن بر و هستند ضروری بازیگری برای هیجانات.‏<br />

تنظیم و ‏همھهممدلىللىی ذهن،‏ !47


بازیگری<br />

روانشناسی روی بر پیشبنیبنن فعالیتهای ‏ممممممکن<br />

را بازیگری که کلامی کردهاند—مهارتهای ‏بمتبممرکز بازیگری از جنبه یک روی بر تنها روانشناسان حال به تا خاطر<br />

به برای بازیگران که فرامیگبریبررند را تکنیکهابىیبىی نابازیگران وقبىتبىی که کردهاند ثابت نویس»‏ و ‏«نویس میسازد.‏ خود—‏<br />

به ارجاع و دیدگاه داشبنتبنن بالا،‏ دقت با مبنتبنن جزئیات به میکنند—پرداخبنتبنن استفاده آن از مبنتبننشان سبرپبرردن انواع<br />

و سالهها)‏ ٨۵ تا دانشجویان ‏(از ‏مجممجختلف سبىنبىی ردههای شامل پیشرفبىتبىی چنبنیبنن مییابد.‏ ارتقا حافظهشان مهارتهای رد افراد حافظهی مهارتهای که کردهاند ابجیبججاد برنامهای نویس»‏ و ‏«نویس میشود.‏ دیالوگ و ‏بمنبممایشنامه ‏جمججممله از مبنتبنن ‏مجممجختلف ار داستابىنبىی مدرسه در پایبنیبنن سنبنیبنن در کودکان وقبىتبىی کردهاند ثابت دیگری پژوهشگران میدهد.‏ افزایش را سنبنیبنن ‏بمتبممامی داستان<br />

تنها که آنها با مقایسه در نبریبرز خواندنشان و زبابىنبىی مهارتهای نبریبرز و داستانها از آنان شفاهی درک میکنند،‏ بازی میشود.‏<br />

تقویت خواندهاند را آینده<br />

در بازیگری استعداد بر کی کود دوران قرائن قلب<br />

در توانابىیبىیها این من نظر از هستند،‏ حیابىتبىی بازیگری برای کاملاً‏ کلامی مهارتهای سایر و مبنتبنن سبرپبرردن یاد به که این با نبریبرز<br />

کلامی مهارتهای سایر از و باشد داشته درخشابىنبىی کلامی حافظهی میتواند فرد یک ‏بمنبممیگبریبررند.‏ جای بازیگری رد حقیقت به و دهد ارائه <strong>صحنه</strong> روی شخصیتهای از صادقانهای و قانعکننده تصویر نتواند هم باز اما باشد،‏ برخوردار و احساسات افکار،‏ عمیق درک توانابىیبىی بدون هیچکس که است این اینجا در من استدلال کند.‏ زندگی ‏بجتبجخیلی شرایط شود.‏<br />

شناخته خوب بازیگری عنوان به ‏بمنبممیتواند خود،‏ در او هیجانات تنظیم و خلق و شخصیت یک هیجانات کودکی<br />

خاطرات خبریبرر،‏ یا دادهاند نشان خود در را مهارتها این از نشانههابىیبىی حرفهای بازیگران آیا اینکه تعیبنیبنن برای ١١ شرکتکنندگان کردبمیبمم.‏ مقایسه گذشته دربارهی کیفی مصاحبههای ابجنبججام طریق از نابازیگران با را حرفهای بازیگران بودند.‏<br />

کرده کار ‏مجممجحلی تئاترهای در هم و آفبرادوی و برادوی در هم که بودند ابجتبجحادیه‏ عضو و حرفهای بازیگران نفر ‏همھهممانند<br />

زیرا کردبمیبمم انتخاب سنجشی گروه عنوان به را وکلا ما پرسیدبمیبمم.‏ نبریبرز اخبرتبرراع ثبت وکیل ١٠ از را سوالات ‏همھهممان نقشهای<br />

در بازی توانابىیبىی به بازیگری،‏ خلاف بر اما دارد،‏ نیاز بالابىیبىی کلامی مهارتهای به نبریبرز حقوفىقفىی حرفهی بازیگری،‏ کردند.‏<br />

شرکت مصاحبه در ابمیبممیل طریق از یا حضوری صورت به شرکتکنندگان ‏بمتبممام ندارد.‏ نیازی ‏بجتبجخیلی لاوس قبیل این از پرسشهابىیبىی با هیجابىنبىیشان حساسیت و دیگران با ‏بىیبىیشان ‏همھهممسو دربارهی شرکتکنندگان ‏بمتبممام از ما شناخته<br />

حساسی بسیار فرد عنوان به آیا داشتید؟ ‏بىیبىی ‏همھهممسو دیگران انگبریبرزهها/هیجانات با مشخص طور به آیا کردبمیبمم:‏ لیبق این از سوالابىتبىی پوشیدن مبدل‏ لباس و کردن بازی نقش چون بازیهابىیبىی در آنها شرکت دربارهی ‏همھهممچنبنیبنن میشدید؟ داشتید<br />

دوست آیا میکردید؟ بازی نقش آیا میکردید؟ خیالپردازی زیاد آیا داشتید؟ خیالىللىی ‏همھهممبازیهای آیا پرسیدبمیبمم:‏ را<br />

کار این خودتان یا کنید بازی نقش دوستان/خانواده مقابل در که میشد خواسته ‏سمشسمما از آیا بپوشید؟ مبدل لباسهای اب ارتباط و کتابها کردن حفظ به ‏بمتبممایلشان دربارهی آنها از انتها در ‏بمنبممیکردید؟ کاری چنبنیبنن اصلاً‏ یا میکردید پرسیدبمیبمم.‏<br />

‏همھهممسالانشان یاد<br />

به را کودکی در خیالپردازی وکلا از بیش بازیگران بودند.‏ وکلا از متفاوت توجهی قابل و متعدد جهات از بازیگران لاکو آنها خلاف بر میآورند.‏ یاد به را فیلمها و کتابها خیالىللىی دنیاهای در درگبریبرری از بیشبرتبرری مبریبرزان آنها میآوردند.‏ نسبت<br />

میکردند احساس که میآورند یاد به بازیگران میآوردند.‏ یاد به ‏بجتبجخیل مقابل در واقعیت به را بیشبرتبرری جاذبهی ‏همھهممبنیبنن<br />

برای ‏بمنبممیکرد،‏ درک را تئاتر به من اشتیاق کس میگفت:«هیچ بازیگران از یکی هستند.‏ متفاوت خود ‏همھهممسالان به تنها،‏<br />

شدند،‏ بازیگر آینده در که کودکابىنبىی زمینهها،‏ دیگر در مستعد کودکان ‏همھهممانند بود.»‏ مشکل کردن برقرار ارتباط مهارتهای<br />

باید و است تکلم مستلزم که هستند حرفهای به مشغول وکلا اینکه علبریبررغم بودند.‏ درونگرا و خجالبىتبىی کلمات<br />

و کتابها حفظ در قویتری حافظهی کودکی در که میآورند یاد به بازیگران باشند،‏ داشته بالابىیبىی کلامی !48


هستند<br />

قادر بازیگران که میکند ثابت و دارد ‏همھهممخوابىنبىی (١٩٩٧) نویس»‏ و ‏«نویس ‏بجتبجحقیق با یافتهای چنبنیبنن اند.‏ داشته دهند.‏<br />

پرورش خود در را طولابىنبىی مبنتبننهای حفظ پیچیدهی راهکارهای در<br />

بازیگوشی به مشغول چهارسالگی سن ‏همھهممان از بازیگران در که بود این وکلا و بازیگران میان تفاوت فاحشترین یزاب ‏بمنبممایش و میپوشیدند مبدل لباسهای که میآورند یاد به آنها شد.‏ حرفهشان به تبدیل بعدها که شدند کاری برای<br />

آنها میشدند.‏ کردن وابمنبممود و کردن بازی نقش مشغول مبدل لباس بدون حبىتبىی اوقات از بسیاری و میکردند آلبومهای<br />

قسمتهای ‏بمتبممام که میآورد یاد به بازیگران از یکی میکردند.‏ اجرا فرصبىتبىی هر در دوستان و خانواده اعضای میآورد<br />

یاد به دیگری بازیگر است.‏ میکرده بازی خانهشان نشیمن اتاق در را داشتند والدینش که موزیکال کمدیهای ابجنبججام<br />

قبیل این از کارهابىیبىی و میرقصیدم میکردم،‏ بازی آینه مقابل میگوید:«در او داشت.‏ دوست را آینه چقدر که وکیلی<br />

هیچ هستم.‏ ‏همھهمماهنگ]‏ رقص ‏[گروه کتس را در میکردم وابمنبممود و میگذاشتم هم کنار آینه دو گاهی میدادم.‏ ندارد.‏<br />

یاد به کودکیاش از را حقوق با مرتبط بازیگوشیهای‏ یا و فعالیت از شکلی چنبنیبنن دنیاهای<br />

به ورود برای زودهنگام ‏بمتبممایلی کودکی در بازیگران که رسیدبمیبمم نتیجه این به اولیه مطالعهی این یافتههای از هک هستند فعالیتهابىیبىی ‏همھهممان فعالیت دو این دادهاند.‏ نشان خودشان خیالىللىی دنیای خلق نبریبرز و دیگران ساختهی خیالىللىی و کنند درک را کنند خلق باید که نقشی تا میخوانند را ‏بمنبممایشنامه‏ آنها شدهاند:‏ مشغول آن به بزرگسالىللىی در بازیگران بودند.‏<br />

بازیگری درگبریبرر عملاً‏ چهارسالگی سن از بازیگران علاوه،‏ به میکنند.‏ خلق را نقش بعد ذهن<br />

نظریهی و بازیگری از<br />

عمیق ‏بجتبجحلیلی نیازمند تلویزیوبىنبىی برنامهی در یا فیلم یک در <strong>صحنه</strong>،‏ روی بر نقش یک خلق سپس و درک خواندن،‏ زندگی<br />

از اصیل درکی ابتدا میبایست شخصیت یک کشیدن تصویر به برای بازیگر است.‏ شخصیت آن دروبىنبىی زندگی رشد<br />

خود در ‏بىببىی خو به را ذهن»‏ ‏«نظریهی باید بازیگران دیگر،‏ عبارت به باشند.‏ داشته شخص آن احساسی و ذهبىنبىی بازیگری<br />

گبریبرری فرا احتمالاً‏ بنابراین یابند.‏ دست بکشند تصویر به باید که شخصیبىتبىی دروبىنبىی عملکرد به بتوانند تا دهند میشود.‏<br />

ذهن نظریهی از پیشرفتهای سطح دستیابىببىی به منجر زبان<br />

چهره،‏ حالت از گاهی آ به توجه با دروبىنبىی وضعیت به بردن ‏بىپبىی یا دقیق ‏«خوانش»‏ توانابىیبىی به ذهن،‏ نظریهی اینجا در آنچه<br />

بیشبرتبرر دارد.‏ اشاره است سوال مورد شخص اختیار در که اطلاعابىتبىی از گاهی آ و شفاهی بیان گفتار،‏ آهنگ بدن،‏ خصوصاً‏<br />

است—‏ ذهن نظریهی نقص به مبتلا افراد و سال شش زیر کودکان بر متمرکز میدانیم ذهن نظریهی دربارهی در<br />

استثنابىیبىی مهارتهای دارای بزرگسالىللىی در که افرادی دربارهی تقریباً‏ چشمگبریبرر،‏ تضادی در اوتیسم.‏ به مبتلا افراد ‏بمنبممیدانیم.‏<br />

هیچ هستند دارا را ذهن نظریهی از استثنابىیبىی سطوحی یا هستند ذهن نظریهی هب یا و ذابىتبىیشان ترکیب از ‏بجببجخشی عنوان به یا دارند،‏ بالابىیبىی ذهن نظریهی مهارتهای احتمالاً‏ که هستند افرادی بازیگران نظریهپردازان<br />

و شوند متفاوبىتبىی شخصیتهای به تبدیل مکرراً‏ میبایست بازیگران هردو).‏ ‏(یا بازیگری آموزش وسیلهی از<br />

واقعی تصویری خلق جهت بازیگر به شخصیت دروبىنبىی افکار ‏بجتبجحلیل و درک آموزش اهمھهممیت بر بازیگری ‏مجممجختلف مکاتب که<br />

بود معتقد روسیه،‏ اهل بازیگری نظریهپرداز و استاد استانیسلاوسکی کنستانتبنیبنن کردهاند.‏ کید تا بسیار شخصیت بازیگری<br />

‏بىببىی مر هیگن اوتا میآید.‏ شخصیت افکار از بازیگر گاهی آ دنبال به مستقیماً‏ شخصیت بدبىنبىی حرکات و صدا هچ میکنند بازی که شخصیتهابىیبىی از یک هر که ‏است پرسیده گردانش شا از که میگوید براندو مارلون چون مشاهبریبرری چنبنیبنن<br />

که است واضح کنند؟ رفتار میکند رفتار شخصیت که آنگونه که میکند تشویق را آنها چبریبرزی چه و میخواهند را<br />

افرادی بازیگری آموزش که دارد وجود هم امکان این اما میدهد.‏ پرورش را دیگران درک توانابىیبىی آموزشی شیوهی داشتهاند.‏<br />

پیش از را تفکری شیوهی چنبنیبنن مهارت که کند جذب خود به !49


‏همھهممدلىللىی<br />

و بازیگری قرار<br />

شخصیت جای به را خود بازیگران که علت این به شاید میآموزد،‏ را ‏همھهممدلىللىی بازیگری که میشود گفته اغلب هک میکند تشویق را بازیگران بازیگر،‏ پرورش روشهای از برخی میکنند.‏ حس را شخصیت آن هیجانات و میدهند کنند.‏<br />

منتقل را احساسات این ‏بجتبججربهی کننده متقاعد کاملاً‏ شکلی به بتوانند تا کنند حس را شخصیتشان احساسات به<br />

نسبت مهربابىنبىی یا ‏همھهممدردی از را ‏همھهممدلىللىی تعریف،‏ این است.‏ دیگری هیجانات کردن حس توانابىیبىی ‏همھهممدلىللىی،‏ از من تعریف ذهن<br />

نظریهی اصلی عامل که دیگران احساسات درک از تعریف این میسازد.‏ متمایز اجتماعی رفتار نبریبرز و دیگر فرد این<br />

با اما گبریبررد،‏ صورت ‏بمنبممیتواند احساسات درک و شناخبىتبىی دیدگاه داشبنتبنن بدون ‏همھهممدلىللىی که هرچند است.‏ متفاوت نبریبرز است داد.‏<br />

‏بمتبممبریبرز هم از باید را دو این حال دانشآموخته<br />

بازیگران باشند.‏ داشته بالابىیبىی ‏همھهممدلىللىی مشخص طور به میتوانند بازیگران که میشود فرض زیادی دلایل به رد را شخصیتشان احساسات که میبینند آموزش آمریکا)‏ در حاضر حال بازیگر پرورش اصلی ‏(شیوهی کتینگ متدا ی و ارزشها یادگبریبرری در کودکان به میتواند تئاتر در فعالیت که بود کرده استدلال لِوی کنند.‏ ‏بجتبججربه <strong>صحنه</strong> روی بر ‏لحللححظه کنش<br />

وا بیشبرتبرر شده تربیت احساسات لوی،‏ استدلال طبق کند.‏ کمک احساسات»‏ برای ‏«مدرسهای قالب در اخلاقیات ‏همھهممدلىللىی<br />

از لوی تعریف هرچند میشود؛ ‏همھهممدلىللىی افزایش به منجر این که نشده،‏ تربیت احساسات تا میدهند نشان اخلافىقفىی و احساسات باید بازیگران که آنجا از میگوید نبریبرز وردوچی میناثممممم.‏ ‏همھهممدردی را آن من که است چبریبرزی به نزدیک بیشبرتبرر نبریبرز<br />

مشاهدابىتبىی میکنند.‏ پیدا ‏همھهممدلىللىی و درک دیگران به نسبت کنند،‏ درک و ‏بجببجخوانند را خود اطراف بازیگران دیگر رفتار که<br />

دریافت نتل میدهند.‏ نشان خود از بیشبرتبرری ‏همھهممدلىللىی نابازیگران به نسبت بازیگران میدهد نشان که دارد وجود کسب<br />

را (Empathy Quotient) ‏همھهممدلىللىی»‏ ‏«بهببههرهی از بالاتری امتیاز عاطفی ‏همھهممدلىللىی سنجش در حرفهای بازیگران کردهاند.‏<br />

هیجانات<br />

تنظیم و بازیگری برای<br />

متناسب احساسات ابجیبججاد و خلق به قادر باید بازیگر کتینگ متدا در بهویژه بازیگر پرورش روشهای اغلب در توانابىیبىی<br />

بازیگری نظریات از بسیاری کلیدی جنبههای از یکی باشد.‏ مشخص هیجابىنبىی واقعهی یک حبنیبنن در شخصیت ‏لىللىی<br />

است.‏ <strong>صحنه</strong> روی بر واقعی تصویری خلق برای فرد گذشتهی از هیجابىنبىی ‏لحللححظات از ‏مجممججدد استفادهی و یادآوری ١٢<br />

تا ١٠ از اندوختهای باید بازیگر هر که بود معتقد استانیسلاوسکی گردان شا از یکی و بازیگری استاد اسبرتبرراسبرببررگ،‏ هر<br />

بتوانند باید بازیگران شود.‏ فراخوانده نقش در استفاده برای زمان هر در بتواند که باشد داشته عاطفی حافظهی دارد<br />

حسی چه واقعی زندگی در مشخص هیجان آن که بیاورند یاد به و کنند احضار خود مشخص زمان در را هیجان به<br />

<strong>صحنه</strong> روی به رفبنتبنن از پیش را نانوشته <strong>صحنه</strong>ای اغلب بازیگران ‏همھهممچنبنیبنن کنند.‏ بازتولید <strong>صحنه</strong> روی بر را آن بتوانند تا باشند.‏<br />

داشته را <strong>صحنه</strong> روی دقائق اولبنیبنن مناسب هیجابىنبىی وضعیت تا میکنند بازی بداهه صورت را<br />

فرد احساسات کنبرتبررل و درک توانابىیبىی روانشناسان باشند.‏ داشته سلطه هیجاناتشان روی بر باید بازیگران بنابراین گاه<br />

هیجانات که وجود این با باشد.‏ انطبافىقفىی کمبرتبرر یا بیشبرتبرر میتواند هیجانات تنظیم روشهای مینامند.‏ هیجانات تنظیم برای<br />

که راهکارهابىیبىی و ‏بمنبممایند تعدیل یا و دهند تغیبریبرر را هیجاناتشان افراد که است لازم نبریبرز گاه هستند،‏ دلپذیر و مفید میتوابمنبمم<br />

میترسم،‏ ‏مجممجحلهمان در سگی از من گر ا مثال،‏ برای باشد.‏ کارآمد نا یا انطبافىقفىی میتواند میکنند انتخاب امر این نرده<br />

پشت سگ که کنم یادآوری خود به میتوابمنبمم کنم:‏ تنظیم شناخبىتبىی تعدیل طریق از انطبافىقفىی شکلی به را ترس این را<br />

ترس دروبىنبىی روابىنبىی ابراز ترس،‏ سرکوب کنم.‏ سرکوب را ترسم که است آن از انطبافىقفىیتر بسیار کنشی وا چنبنیبنن است.‏ ‏بمتبمماشا<br />

چندشآوری فیلم که شده خواسته شرکتکنندگان از وقبىتبىی که است داده نشان گذشته ‏بجتبجحقیقات ‏بمنبممیدهد.‏ کاهش را<br />

انزجارشان داشتند اجازه که کسابىنبىی از بیش ‏سمسسممپاتیکشان اعصاب سیستم فعالیت ندهند،‏ نشان را انزجارشان اما کنند !50


و<br />

دارد اضطراب و سلامت بر مهمی اثرات هیجان تنظیم راهکارهای مییابد.‏ افزایش دهند نشان صورتشان حالات در زا میبایست بازیگران که آنجا از است.‏ مهم هیجانات سرکوب جای به پذیرش تشویق برای راههابىیبىی یافبنتبنن نتیجه در مشخصاً‏<br />

میبایست بازیگران کنیم فرض که است منطقی کنند،‏ استفاده کارشان در منفی،‏ چه و مثبت چه احساساتشان،‏ کنند.‏<br />

سرکوب را آنها که است ‏ممممممکن کمبرتبرر و بپذیرند را خود هیجانات آمریکا<br />

روانشناسی ابجنبججمن ناشر:‏ ١)، ‏سمشسممارهی ٣، جلد (٢٠٠٩، هبرنبرر و خلاقیت زیبابىیبىیشناسی،‏ روانشناسی ‏‐منبع:‏ نویسنده:‏<br />

دربارهی آموزش<br />

اثرات دربارهی را متعددی کتابهای و مقالات کنون تا او است.‏ پِیس دانشگاه استادیار ر.گلدشتاین تالیا دکبرتبرر است.‏<br />

کرده منتشر کردن بازی نقش از کودکان رشد حال در درک و ‏بجتبجخیل درک ‏بجنبجحوهی اجتماعی،‏ مهارتهای بر بازیگری فوق<br />

دورهی و است کرده دریافت بوستون کالجللجج از را دکبرتبررایش و کرنل دانشگاه از را خود لیسانس مدرک گلدشتاین فعالیت<br />

نیویورک در رقصنده و حرفهای بازیگر عنوان به سالها او است.‏ گذرانده ییل دانشگاه در نبریبرز را دکبرتبررایش است.‏<br />

میکرده !51


نیستید!‏<br />

تنها ‏سمشسمما میبرید؟ لذت استاپارد و شکسپبریبرر پینبرتبرر،‏ کارهای از که میکنید وابمنبممود آیا گاردین<br />

روزنامهی موبىنبىی‐‏ لارن قلم:‏ به مبریبررزانژاد<br />

شبریبررین ترجمججممهی که<br />

بگویید ‏مجممججبورید کنید احساس و باشید نشسته کافه در پرحرف کارشناس یک با که است آمده پیش حال به تا حتماً‏ دارید.‏<br />

دوست را ‏بمنبممیآید خوشتان او از که ‏بمنبممایشنامهنویسی شکسپبریبرر<br />

گلوب تئاتر جدید هبرنبرری مدیر رایس،‏ اِما که<br />

جسورانه حرکبىتبىی طی اخبریبرراً‏ رایس ‏بمنبممیرود.‏ حرفهای این بار زیر شکسپبریبرر گلوب تئاتر جدید هبرنبرری مدیر رایس،‏ اِما سیاهپوست»‏<br />

و آسیابىیبىی ‏«چهرههای از ‏بمتبمماماً‏ شکسپبریبرر،‏ ‏بمنبممایشنامههای از یکی روی بر کارش در است،‏ کرده عصبابىنبىی را عدهای با<br />

و نکرده بسنده این به تنها اما داشتند)؛ وجود سیاهپوست و آسیابىیبىی مردم پیش سال ۴٠٠ ‏(مطمئنم است کرده استفاده خون<br />

نیایند،‏ نظر به اجمحجممق تا میبرند لذت شکسپبریبرر از که میکنند وابمنبممود تنها مردم از برخی اینکه بر مببىنبىی اظهاراتش تعجب<br />

موضوع این از کسی که کرد تصور میتوان مشکل است.‏ آورده جوش به بیشبرتبرر را شکسپبریبرر طرفدار الیتهای کند.‏<br />

کارشناس<br />

یک گبریبرر کافه در هرگز که بدهید نشان من به را کسی بتوانید گر ا نه؟ مگر میکنند،‏ را کار ‏همھهممبنیبنن ‏همھهممه اینکه برای به<br />

باهوشتر اینکه برای فقط ندارد—‏ دوست واقعاً‏ که میآید خوشش چبریبرزهابىیبىی از که است نکرده ادعا و نیافتاده حرّاف به<br />

احتمالاً‏ شخص این که مطمئنم برهاند—‏ میکند اشتباه چرا اینکه سر بر ‏مجممججادله از را خود اینکه یا برسد،‏ نظر و ‏بمیبمم ندار دوست که چبریبرزهابىیبىی دربارهی دانسبنتبنن به کردن وابمنبممود برای ‏همھهممهگبریبرر اجبار این ‏بمنبممیرود.‏ کافه به کافىففىی اندازهی !52


انگار<br />

که احساسی بازمیدارد:‏ تئاتر با شدن درگبریبرر از را مردم که است چبریبرزی ‏همھهممان دقیقاً‏ ‏بمیبمم ببریبرزار آن از که چبریبرزهابىیبىی یک<br />

رایس اِما اینکه فکر از عدهای ندارید.‏ راه آن به ‏سمشسمما که است ‏بىپبىی کلو این انگار ندادهاید.‏ ابجنبججام را خود شب مشق ‏بهببههبرتبررین<br />

شکسپبریبرر ‏بمنبممیکند فکر که است جسور قدری به که وقبىتبىی هم آن هستند،‏ خشمگبنیبنن میکند اداره را شکسپبریبرری تئاتر که<br />

‏بىیبىی گو است؛ افتاده اتفاق برداشتند زالو با مقارببىتبىی بیماریهای درمان از دست پزشکان که دورابىنبىی از که است چبریبرزی است.‏<br />

داده قرار عده ‏همھهممبنیبنن خشم آماج را خود سهواً‏ رایس زا مبریبرزابىنبىی یا و قبلی اطلاعات کمبود برساند:‏ را نکتهای میخواهد چون است،‏ ‏بجببجحثبرانگبریبرز عمدی شکلی به کاملاً‏ رایس تئاترها<br />

‏بمتبممام برای ‏بىببىی خو بسیار عملی اصل واقعاً‏ این باشد.‏ کار از لذتشان برای مانعی نباید ‏بمتبمماشاچیان میان در خودداری وابمنبممود<br />

کشور ‏بمتبممام در امروز میبندم شرط من است.‏ بزرگ معضل این از کوچکی ‏بجببجخش تنها شکسپبریبرر که چرا است—‏ میفهمند:‏<br />

را اینها که میکنند ١٩٨١<br />

استاپارد تام هستید؟<br />

باهوش کافىففىی قدر به آیا استاپارد:‏ تام کافىففىی<br />

اندازهی به ‏«آیا عنوان با مقالهای میبینید؟ چه اول صفحهی در کنید،‏ جستجو گوگل در را استاپارد تام وقبىتبىی میدانید آیا از<br />

نبریبرز کوتاهی ورودی آزمون باید میگبریبررد را بلیتها که راهنمابىیبىی هر ‏بىیبىی گو کنید؟»،‏ ‏بمتبمماشا را استاپارد تام از ‏بمنبممایشی که هستید باهوش ‏«جهت<br />

باشد نوشته رویش که ‏بىیبىی تابلو مانند کند،‏ ارزیابىببىی سالن ورودی در ‏بمنبممودار اساس بر را مدرسهشان ‏بمنبممرات یا بگبریبررد،‏ ‏بمتبمماشاچیان شاهلبریبرر<br />

خواندن با را هوش استاپارد است،‏ شده استفاده مقاله آن در که نقلقولىللىی در باشد».‏ اندازه این از بیشبرتبرر باید ‏سمشسمما قد ورود ‏بمتبمماماً‏<br />

دو این میان رابطهی انگار ‏بمنبممیدانند،‏ حالا و کیست گونریل میدانستند این از پیش ‏بمتبمماشاچیانش که میکند گلایه و کرده تلفیق است!‏<br />

واقعی اجمحجممقتر<br />

روزبهروز ‏مجممجخاطبانش که بود کرده صحبت این دربارهی دیدهام،‏ که بازاریابىببىی شیوههای مکارانهترین از یکی در استاپارد پیدا<br />

تبرنبرزل سطح این به مردم حال ‏بمنبممیفهمد.‏ واقع در ‏بمنبممیآید،‏ خوشش او از هرکس که کرد متقاعد را مردم که جابىیبىی تا میشوند با<br />

هستند.‏ باهوش که کنند ثابت او به تا کنند علاقه ابراز او کارهای به پرسروصداتر دیگران از میکنند تلاش یک هر که کردهاند خوشم<br />

استاپارد تام ‏بمنبممایشهای از من شود.‏ رد اتوماتیک درب یک از ‏بمنبممیتوانست شخصاً‏ او که دیدم بار یک من اینها،‏ ‏بمتبممام !53


شش مدت به چانهاش که مدرسهمان در دخبرتبرری ماجرای مانند درست باشد؛ داشته سبرپبرردن یاد به ارزش ‏بمنبممیکنم فکر اما میآید،‏ این<br />

ارزش کسی هر بپیچاند؛ و ‏بجببجچرخاند دستش با را آن که بود گفته او به علاقهاش مورد پسر که خاطر این به فقط بود،‏ کبود هفته کبىنبىی.‏<br />

ثابت او به را خودت که ندارد را ١٩۶٠<br />

پینبرتبرر هارولد میگبریبررید؟<br />

جدی را ماجرا زیادی پینبرتبرر:‏ هارولد ‏بىببىی<br />

خو به طولابىنبىیتر،‏ معنادار سکوتهای با اما اورتون جو قوی طبرنبرز ‏بمتبممام با خانه،‏ به بازگشت لوید،‏ جیمی اخبریبرر ‏بمنبممایش هب و دیدهاید را پینبرتبرر کارهای از یکی گر ا است.‏ داده جای زیادی شوخیهای ‏بمنبممایشنامههایش در پینبرتبرر که بود این یادآور امکان<br />

این حال این با اما هستند،‏ ‏سمشسمما مثل هم دیگر بسیاری نیست،‏ مشکلی است،‏ رسیده کند و خستهکننده نظرتان زدن<br />

بلوف راهنمای باشد.‏ گرفته جدی حد از زیاد را پینبرتبرر نداشتید،‏ دوست که ‏بمنبممایشی کارگردان که دارد وجود هم و لندن شرق در سکونت به مشهور دارد؛ دوست را عشقی مثلث‏ ‏بمنبممیدهند:‏ زجمحجممت خود به که کسابىنبىی برای پینبرتبرر دربارهی تکان<br />

سر خردمندانه داشت،‏ دوست را مکث پینبرتبرر که بگویید مردم به میکند.‏ استفاده زیاد مکث از روابط؛ داشبنتبنن زدید.‏<br />

هدف به تیک.‏ دهند.‏ تکان سر هم آبهنبهها تا باشید منتظر و دهید نیست!‏<br />

او مال دستی کیف شاو:‏ برنارد جرج را<br />

شاو برنارد جرج آثار توجهی قابل مبریبرزان به که کردهام اشاره ضمبىنبىی طور به بسیاری افراد با صحبت در سالها،‏ طی در هرگز<br />

من شاو».‏ برنارد گفتهام:«آه،‏ دست در نوشیدبىنبىی احتمالاً‏ و عاقلانه قیافهای با که ترتیب این به کردهام؛ مطالعه احساس<br />

تیک.‏ دیدهام.‏ را من زیبای بانوی موزیکال نصفی و بار یک اما ‏بجنبجخواندهام.‏ را او ‏بمنبممایشنامههای از هیچیک کیف‏<br />

گفتم برناردشاو دربارهی صحببىتبىی میان در بودم،‏ نوجوان وقبىتبىی بار یک که دارم ماجرا این از هم کی وحشتنا کیف‏<br />

که نکرد اصلاح مرا اشتباه این کس هیچ دیدگاهتان—‏ نوع به بسته متاسفانه،‏ یا ‏—خوشبختانه دستی !54


از<br />

یکی دسبىتبىی کیف که میدانست هوسمشسممند و خلاق وایلد اسکار گر ا میکنم فکر ‏(گاهی است.‏ وایلد اسکار از دسبىتبىی میشد؟)‏<br />

چه است قولهایش نقل مشهورترین ‏بجببجخورید.‏<br />

را ثروبمتبممندان ‏بجببجخواهید که میکند کاری چخوف:‏ گریه<br />

به است نزدیک او از صحبت وقت که دارند دوست را چخوف آنقدر جهان در من علاقهی مورد افراد از برخی هب اشاره ‏[ت.م:‏ ‏بجببجخورم.‏ را ثروبمتبممندان میخواستم که کرد کاری من با و دیدهام را ‏بمنبممایشهایش از یکی تنها من بیافتند.‏ را<br />

ثروبمتبممندان باشند،‏ نداشته خوردن برای چبریبرزی دیگر مردم وقبىتبىی میگوید:‏ که دارد روسو ک ژا ژان از ‏جمججمملهای میخورند.]‏<br />

به<br />

‏بمنبممایشی.‏ آثار پایدارترین و ‏بهببههبرتبررین برای حبىتبىی است،‏ شکست یا موفقیت کنندهی تعیبنیبنن عامل خوب،‏ تولید یک ‏بهنبههایت در گبریبرر<br />

فرا و یادماندبىنبىی به جالب،‏ ‏بمنبممایشهابىیبىی ساخبنتبنن به علاقمند که ‏—کسابىنبىی رایس مانند کسابىنبىی وجود که است علت ‏همھهممبنیبنن برآورده<br />

هست که ‏همھهممانگونه را نیازهایشان و کنیم درگبریبرر را مردم نکنیم تلاش ما گر ا بالاخره است.‏ حیابىتبىی هستند—‏ ‏[ت.م:‏<br />

است.‏ نتفلیکس با ما رقابت ‏بمنبممیکنیم.‏ رقابت تلویزیون با فقط امروز ما میدانید،‏ ‏بمیبمم؟ میخور درد چه به ‏بمیبمم،‏ نساز امروزه<br />

که است تلویزیوبىنبىی ‏مجممججموعههای تولیدکننده و سیال رسانه جهابىنبىی شرکت یک (Netflix انگلیسی:‏ ‏(به نتفلیکس،‏ است.]‏<br />

‏همھهممگان دسبرتبررس در اینبرتبررنت طریق از نتفلیکس برنامههای دارد.‏ جهان کشور ١٩٠ در مشبرتبررک میلیون ٧۵ از بیش ‎٢۴‎اردیبهشت‎١٣٩۵‎<br />

!55


بازی جدی با آ گوستو بوال<br />

به قلم:‏ د کبرتبرر ورونیکا بکسبرتبرر<br />

ترجمججممهی شبریبررین مبریبررزانژاد<br />

آ گوستو بوال در ٢ می ٢٠٠٩ پس از مدبىتبىی دستوپنجه نرم کردن با بیماری سرطان خون درگذشت.‏ ‏همھهممسرش سیسیلیا<br />

‏همھهممچنان در قید حیات است و در حال حاضر مشغول فعالیت در زمینهی متدهای تئاتر سرکوبشدگان و نبریبرز سردببریبرر<br />

نشریهی آنلاین ‏«زیر فشار»‏ است.‏<br />

آ گوستو بوالىللىی که تا این حد ‏بجتبجحسینش میکردم،‏ مرد شاعرمسلک و سخاوبمتبممندی بود که میخندید،‏ دربارهی بیبىنبىی بزرگش<br />

شوخی میکرد و هنگام کار تئاتر بازیگوش بود.‏ او اساساً‏ ‏بجتبججسم روش خودش بود؛ بازیگوش و علبریبررغم ‏بمتبممام مسائل،‏<br />

خوشببنیبنن و مثبت اندیش.‏ هنگامی که در اواخر دههی ١٩٩٠ میلادی در انتخابات شورای شهر ریودوژانبریبررو کاندید شده<br />

بود،‏ شعار انتخاباتیش این بود:«جرات شاد بودن داشته باشید».‏ در ابمیبممیلهای کوتاهش به من در این سالها به<br />

زندگیاش خوشببنیبنن بود.‏ در برزیل بود و تقریباً‏ بازنشسته شده بود اما تا جابىیبىی که سلامت جسمابىنبىیاش اجازه میداد برای<br />

سخبرنبررابىنبىی یا برگزاری کارگاه سفر میکرد.‏ در زمان مرگش،‏ بازخوابىنبىی آخرین کتابش ‏«زیبابىیبىیشناسی سرکوب شدگان»‏ را به<br />

پایان رسانده بود.‏<br />

در کارگاهی که در <strong>تابستان</strong> گرم ١٩٩۶ در نیویورک برای اولبنیبنن بار او را ملاقات کردم،‏ گروه ما او را کاملاً‏ گیج کرده<br />

بود.‏ از ‏همھهممان آغاز از او ‏بمنبممرات عالىللىی میگرفتیم و ساعات کلاس را به چبریبرزی شبیه به یک روز کامل پرکار و هیجانانگبریبرز<br />

تبدیل کرده بودبمیبمم.‏ ما گروه درهمھهممی از فارغالتحصیلان بودبمیبمم که اغلب نیویورکی بودند اما عدهی کمی هم مانند من از<br />

راه دوری آمده بودند تا در کارگاه شرکت کنند.‏ من فکر میکردم مسنترین فرد در آن کارگاه باشم،‏ اما در ‏بهنبههایت<br />

!56


و سن هم دستکم که داشت حضور آنجا در هم زبىنبىی و بودند بزرگتر ساله ٣۴ منِ‏ از آبهنبهها از بسیاری که دیدم شگفبىتبىی متعجب.‏<br />

و مستعد سالههای چند و بیست از بزرگی گروه بهعلاوهی بود؛ بوال سال داشت:‏<br />

دوست را میدادند او به پبریبرراهنها این که حسی او میپوشید.‏ ابریشمی پبریبرراهن کلاسهایش در روز هر بوال پبریبرراهبىنبىی<br />

بر و دادبمیبمم هدیه او به مرغوب ابریشمی پبریبرراهن یک خداحافظی هدیهی عنوان به ما <strong>تابستان</strong>.‏ شرجی در خنک،‏ خالىللىی<br />

صندلىللىی یک کرد:‏ آغاز بروک پیبرتبرر شیوهی به او کردبمیبمم.‏ امضا و نوشتیم را اسمهابمیبممان لباس ‏مجممجخصوص رنگ با ارزانتر ما<br />

به او نشست.‏ آن روی بر و شد وارد بعد و ‏بمیبمم شو ‏جمججممع آن دور به ‏همھهممه تا ماند منتظر داد،‏ قرار استودیو از گوشهای در است<br />

‏بمنبممایش حال در که دراماتیکی ‏لحللححظهی با آیا که بود این علاقهاش مورد سوال و است تئاتر این که کرد یادآوری شده<br />

پرسیده تئاتری سوالات کردن)‏ برقرار ‏(ارتباط همنوابىیبىی بدون که بود این استدلالش میکنید؟ همنوابىیبىی احساس نیستند.‏<br />

دادن پاسخ قابل ابمیبممبىنبىی<br />

حصار هیچ که ‏بمنبممیگنجد،‏ کارگاه فضای در که برمیانگبریبرزد را احساسات آنقدر بوال میکردند احساس که بودند کسابىنبىی درون»‏<br />

‏«پلیس یا دروبىنبىیتر تکنیکهای که هنگامی خصوصاً‏ نداشت،‏ وجود میکردند آسیبپذیری احساس که آنان برای بوال)‏<br />

درمابىنبىی و تئاتری شیوهی آرزو—‏ رنگبنیبننکمان کتاب در شده ‏(ذکر میکردبمیبمم.‏ کار را !57


بود:‏<br />

واسطه جسمابىنبىی تصاویر مسئلهشان که گروهی مثلاً‏ میآمد؛ غریب بسیار نظرش به شده مطرح مشکلات از برخی که<br />

هم چقدر هر اما داشت.‏ جای نبریبرز نئولیبرببررال سرمایهداری وسواسهای در اما بود،‏ درون در حدی تا سرکوبگر که جابىیبىی هک رقصندهای بر مثلاً‏ میکرد؛ برخورد احبرتبررام و توجه با موضوعات آن اثرات به ‏بمنبممیکرد،‏ همنوابىیبىی احساس موضوعات با هک سیاسی‐اجتماعی مسائل با بوال میکنم فکر میشد.‏ ‏مجممجحسوب قد کوتاه که بازیگری یا میآمد حساب به چاق میکرد.‏<br />

برخورد راحتتر بود ‏بجتبججسم قابل قضا از و ‏مجممجحسوس مشخص،‏ آن در سرکوبگر و<br />

است گرفته قرار نقد مورد هستند او کار ‏بجتبجخریب دنبال به که کادمیکی آ و روشنفکری جایگاه از او کارهای از بسیاری که<br />

است این مسئله است.‏ ‏مجممجحبوس مکان و زمان در که است مصر ی ثلاثه اهرام ‏بىیبىی گو میشود،‏ بررسی زوایا ‏بمتبممامی از هک زمابىنبىی تا و دارد سازگاری توانابىیبىی او روشهای که معتقدم من است.‏ سیال و نشده‏ حک سنگ روی بر بوال روشهای ما<br />

به ابتدا ‏همھهممان از او میشود.‏ واقع مفید بسبرتبرری هر در نگبریبررند کار به خطا از مصون فرمول یک یا ابجنبججیل مانند را آبهنبهها افراد فیلیپ<br />

کرد.‏ فکر بتوان آن طریق از که است ابزاری او کار بلکه کرد،‏ ‏بجنبجخواهیم دریافت دستورالعمل ما که داد هشدار انتقادی<br />

فاصلهی برای لازم شرط پستمدرن فردی گسستهی ‏«نگاه بوال روشهای بهکارگبریبرری در میگوید آسلندر میسازد».‏<br />

غبریبررممممممکن را انتقادی فاصلهی که شرطی نه است،‏ شاید<br />

آن کنندگان اجرا وقبىتبىی گرفتهاند:‏ قرار استفاده مورد اشتباه به حد از بیش ‏همھهممگی بوال روشهای میکنم فکر من لاوب ‏بىببىیاطلاعند.‏ میشود انتقادی تفکر و فاصله به منجر که سقراطی پرسشگری حیابىتبىی جنبهی و ‏مجممجحلیشان بسبرتبرر به نسبت باشد.‏<br />

تئاترمان در خوب سوالات پرسیدن میبایست ما کار که بود کرده کید تا ما به بارها طرح<br />

در مشارکبىتبىی راهکاری میتواند شود،‏ استفاده درست شرایط در و صحیح شکل به بوال روشهای گر ا حال،‏ این با مهارتهای<br />

‏[ت.م:‏ بسته مهارتهای بروز به اغلب پرسشگری این من ‏بجتبججربهی طبق باشد.‏ پیشرفت و آموزش برای مسائل برنامهریزی<br />

پیش از را کنش وا میتوان آن در که فرد کنبرتبررل ‏بجتبجحت و پیشبیبىنبىی قابل ثبات،‏ با ‏مجممجحیطی در عملکرد برای لازم !58


فریر<br />

دفاع مورد که مسئلهای طرح یا پرسشگری آموزش ماهیت نبریبرز و بوال مطلوب جهت خلاف که مییابد تقلیل کرد.]‏ ‏بجتبجحول<br />

از آن کید تا نگبریبررد،‏ قرار استفاده مورد درسبىتبىی به سرکوبشدگان تئاتر روشهای که هنگامی‏ میکند.‏ عمل بود میرود.‏<br />

پیش فردی انطبافىقفىیِ‏ یا دهنده ‏بهببههبود ضرورت سوی به و شده برداشته مشارکبىتبىی اجتماعی راه<br />

به رسیدن که است این او کار که چرا تسهیلگر]،‏ مقابل ‏[در است ‏«دشوارگر»‏ جوکر که میکرد استدلال بوال دیگر<br />

عبارت به سازد.‏ غبریبررممممممکن شده مطرح مشکلات برابر در را بیهوده یا ‏بىیبىی»‏ ‏«جادو افتادهی پا پیش و ساده حلهای که<br />

بود شورابىیبىیمان تئاتر ‏مجممجختلف آثار جوکر عنوان به و داشت دوست را بودن جوکر بوال است.‏ انتقادی تربیت ابزار جوکر مشکلات<br />

با برخورد جدید راههای و میکرد ‏بمنبممایان بازیگران و بازیگر‐بمتبمماشاچیان با تعامل در را بازیگوشش خودِ‏ او تصویر<br />

تنها خواندهام،‏ او دربارهی که کادمیکی آ نوشتههای ‏بمتبممام خلاف بر خود ذهن در من میکرد.‏ امتحان را قدبمیبممی دارم.‏<br />

یاد به را شورابىیبىی تئاتر اجرای حال در او خندان جابىیبىی<br />

‏(تا ‏بىببىی جنو آفریقای به او سفر تنها داشت.‏ آفریقا جنوب در تئاتر اجرای اشکال دیگر بر عمیقی تاثبریبرر بوال گوستو آ کار نزدیکی<br />

در روزه ده کارگاه یک برای آثارش)‏ ‏(مبرتبررجم جکسون آدریان ‏همھهممراه به ١٩٩٨ سال در دارم)‏ اطلاع من که تا<br />

موزامبیک از کنگو،‏ تا مصر از بود؛ کرده نفوذ قاره این چهارگوشهی به آن از پیش او کار که هرچند بود،‏ ژوهانسبورگ هستند.‏<br />

عمل در مداخله منتظر ‏مجممجخاطبان و بازی آمادهی کنندگان اجرا میشود،‏ مطرح شورابىیبىی تئاتر که ‏همھهممبنیبنن بورکینافاسو.‏ مفهوم<br />

است.‏ بوده هنجار یک ‏همھهممیشه مشارکت یا تعامل که است آفریقابىیبىی اجرابىیبىی سنتهای به شبیه شورابىیبىی تئاتر ماهیت سپ میکند.‏ روشن جلسه یک در را نکتهای داستان روایت که جابىیبىی آشناست،‏ نبریبرز مسائل دربارهی ‏بجببجحث برای شورا نبود.‏<br />

سادگیها این به مسائلشان که چند هر پذیرفتند،‏ سادگی به را بوال روش آفریقابىیبىیها که گفت میتوان !59


دیده<br />

جا ‏همھهممه بوال تاثبریبرر میکنم،‏ فکر هستم آشنا آن با که ‏بىببىی جنو آفریقای سرتاسر ‏مجممجختلف تئاتری پروژههای به وقبىتبىی گروهها،‏<br />

تئاترها،‏ از بسیاری کار اعتبار ‏بىببىی جنو آفریقای در شورابىیبىی.‏ تئاتر از استفاده در ‏همھهممه از بیش احتمالاً‏ میشود،‏ پیشگام<br />

عنوان ‏بجتبجحت شبکههابىیبىی آفریقا،‏ مرکزی نواحی در دورتر کمی است.‏ شده داده نسبت بوال به هبرنبررمندان و پروژهها برای<br />

بوال روشهای از منظم طور به سلامت و تئاتر مدبىنبىی،‏ سوادآموزی،‏ سازمانهای آن در که دارند وجود ارتباطات الگوهای<br />

بالا از نگاهی در میکنند.‏ استفاده مردم زندگی از جدیدی درک ابجیبججاد و اقتصادی‐اجتماعی مسائل بررسی نوبل<br />

جایزهی نامزد بوال گوستو آ ٢٠٠٨ سال در که نیست تعجب جای پس میشود.‏ دیده نبریبرز قارهها دیگر در مشابهببههی تئاتری<br />

میان در دشوار و عجیب فضای در که کسی ببینم؛ را او شدن برنده که میشدم خوشحال بسیار شخصاً‏ من شد.‏ زا بیش برمیداشت.‏ گام نیست شده نسخهپیچی که آموزشی و نیست خشونتآمبریبرز که کنشگریای نیست،‏ ادبیات که میسازد.‏<br />

انسان را ما که باشد بازیگوشانهای جدی فضای گرامیداشت میتوانست جایزه این ‏همھهممه،‏ یک<br />

‏سمشسمماره تئاتر‐‏ منتقدان جهابىنبىی ابجنبججمن نشریهی ‏‐منبع:‏ نویسنده:‏<br />

دربارهی بوده<br />

‏بىببىی جنو آفریقای در تئاتر طریق از شهری اطراف و روستابىیبىی آموزش در کاربردی تئاتر پژوهشگر بکسبرتبرر ورونیکا دکبرتبرر دانشگاه<br />

در حاضر حال در و بازگشته انگلستان به ‏بىببىی جنو آفریقای در عالىللىی مقاطع در تدریس سال ٢٠ از پس او است.‏ است.‏<br />

تدریس و پژوهش به مشغول وارویک !60


باشیم!)‏<br />

باید ‏(ما بود؟ خواهد تئاتر مدافع دبجیبججیتال عصر در کسی چه هاتاوی<br />

برَد : قلم به مبریبررزانژاد<br />

شبریبررین ترجمججممهی نویسنده:‏<br />

دربارهی در<br />

این از پیش وی است.‏ مشغول حرفه این به که است سال بیست به نزدیک تئاتر،‏ حرفهای منتقد هاتاوی برد مقننهی<br />

شاخهی در سال سی مدت ‏همھهممچنبنیبنن او بود.‏ کرده اندازی راه را تئاتری جامعهی ملی صدای سی دی واشینگبنتبنن بر<br />

را اجرابىیبىی کمیتهی معاون ‏سمسسممت آمریکا تئاتر منتقدان ابجنبججمن در کنون هما وی است.‏ بوده کار به مشغول فدرال دولت دارد.‏<br />

عهده شدم<br />

تئاتر نقد وارد من هستم.‏ تئاتر عاشق و تئاتر به معتاد تئاتر،‏ کارشناس یک من تئاتر،‏ خوب منتقدان بیشبرتبرر ‏همھهممچون دوست<br />

که ‏بمنبممایشهابىیبىی کنم کمک ‏مجممجخاطبان به و کنم ‏جمحجممایت را کیفیت با تئاتر تا کنم،‏ خبرببرررسابىنبىی خوب کارهای دربارهی تا کنند.‏<br />

پیدا را خود دلحللحخواه ‏مجممجخاطبان که کنم کمک ‏بمنبممایشها به و بیابند را دارند پشتیبان<br />

‏همھهممواره بزرگ منتقدان هستیم.‏ تئاتر خود و تئاتری جامعهی منافع مدافعان اغلب تئاتر منتقدان عنوان به ما هستند.‏<br />

تئاتر کیفیت اهمھهممیت ‏همھهممانند ‏بهنبههاد یک عنوان به تئاتر اهمھهممیت مسئلهی گوتنبرببررگ<br />

توسط اروپا به چاپ ماشبنیبنن معرفىففىی زمان از کمی دست که است گذاری حال در متمدن جهان که ‏همھهممچنان امروز،‏ ماست.‏<br />

صدای نیازمند پیش از بیش تئاتری جامعهی منافع ندارد،‏ نآ در که گهابىیبىی وبلا و وبسایتها تلویزیون،‏ و رادیو ‏مجممججلات،‏ روزنامهها،‏ طریق از مردم عموم به دسبرتبررسی خاطر به ما مالکیت<br />

بر کم حا قوانبنیبنن تغیبریبرر که دورابىنبىی در میتواند که هستیم صدابىیبىی ‏بهببههبرتبررین نباشیم،‏ صدا تنها گر ا مینویسیم،‏ کند.‏<br />

مطرح را تئاتر منافع است،‏ راه در بیشبرتبرری تغیبریبررات یقبنیبنن و قطع طور به و است بررسی مورد معنوی !61


‏بجتبجحلیلهابمیبممان<br />

در و باشیم کوشا ببنیبننالمللممللی عرصهی در نبریبرز و خودمان ملت قانونگذاری روند پیشروی بر نظارت در باید ما به<br />

را آن یا و کند کمک تئاتری خلاقیت آیندهی به میتواند که را مسائلی بتوانیم تا باشیم هوشیار رویدادها این از را<br />

کم حا قدرت و مردم عموم بلکه تئاتری جامعهی تنها نه توجه صراحت،‏ با باید ما کنیم.‏ شناسابىیبىی بکشاند دشواری کنیم.‏<br />

جلب ‏بجتبجحلیلمان و توجه ‏بمثبممرهی سوی به قضات<br />

قانونگذاران،‏ عنوان ‏بجتبجحت سرمایهداری منافع حفظ برای عالىللىی حقوق با مدافعبنیبنن از لشکری که باشید داشته یاد به با<br />

مدافعابىنبىی هم جدید برنامهی یا اخبرتبرراع هر برای شد.‏ خواهند عمل وارد دبجیبججیتال تغیبریبرر حال در عصر در ضابطبنیبنن و قدبمیبممیتر<br />

فناوریهای ‏همھهممانند نو فناوریهای و جدید ژانرهای کشید.‏ خواهند صف بلند اندازه ‏همھهممان به صدابىیبىی اما کمبرتبرر حقوق داشت.‏<br />

خواهند را خود مدافعان یک هر شده خارج دور از تازه و گذار<br />

دوران در که کسابىنبىی دارند؛ آن منافع به زیادی توجه که است سخنگویابىنبىی داشبنتبنن شایستهی هم و نیازمند هم تئاتر است.‏<br />

تغیبریبرر سرعت افزایش و اساسی تغیبریبررات دوران دوران،‏ این باشد.‏ آن صدای چنیبىنبىی این این<br />

در جهان چقدر گرفتیم.‏ را ازدواجمججممان سالگی وهشت سی جشن ‏همھهممسرم و من است.‏ شگفتآور تغیبریبرر سرعت را<br />

ویندوز مایکروسافت نه و داشت وجود اپل کامپیوتر نه کردبمیبمم ازدواج که زمابىنبىی است!‏ کرده تغیبریبرر سال سیوهشت بافىقفىی<br />

اسپم ابمیبممیل ‏بمنبممونهی اولبنیبنن پیدایش تا سال دو هنوز و نداشت وجود اینبرتبررنت مرورگر عنوان به چبریبرزی بود،‏ کرده عرضه بود.‏<br />

مانده ما<br />

برگردانند،‏ عقب به را چاپ پرس دستگاه اخبرتبرراع نتوانستند ١۵ قرن صومعههای در نسخهبرداران که ‏همھهممانگونه اما بازگردانیم.‏<br />

عقب به را آن نوظهور فناوریهای از یک هیچ یا اینبرتبررنت کامپیوتر،‏ اخبرتبرراع ‏بمنبممیتوانیم هم ‏بهنبههاد<br />

است.‏ تغیبریبرر حال در هم آن متقاضی ‏مجممجخاطبان و معنوی مالکیت بازار نیست.‏ تغیبریبرر حال در پدیدهی تنها فناوری اما میکند.‏<br />

سازگار را خود ترتیب ‏همھهممبنیبنن به هم تئاتر خلاقان<br />

کوچک،‏ جوامع کمپابىنبىیهای اقتصادی،‏ عظیم واحدهای دربرگبریبررندهی تئاتر نیست.‏ یکپارچه پدیدهای تئاتر با<br />

اینها از یک هر است.‏ ترکیب و ‏همھهممکاری کت،‏ شرا اشکال ‏بمتبممام نبریبرز و اندک حبىتبىی ‏مجممجخاطبىببىی جذب تکاپوی در انفرادی دارند.‏<br />

نبریبرز مشبرتبررکی منافع گسبرتبرردهتر جامعهی در خود،‏ منافع ‏مجممججموعهی داشبنتبنن وجود هچ بزرگ جامعهی آن از ما ‏مجممجحلی ‏بجببجخش کم دست ببینند تا مینشینند تاریک سالنهای در شب هر که ما از دسته آن میشوند<br />

‏جمججممع ‏سمسسممپوزیومها و فستیوالها در خود درک‏ حیطهی گسبرتبررش برای گاهی از هر که ‏—همھهممانها است کرده تولید ‏کنند.‏<br />

ارائه را است زمانه مقتضای که تعیبنیبننکنندهشان نظرات تا دارند قرار ‏بىببىیهمھهممتابىیبىی موقعیت در — نه<br />

میشدند،‏ شناخته اثر خالق عنوان به نسخهبرداران داد،‏ رخ چابىپبىی ارتباطات در گوتنبرببررگ توسط که انقلابىببىی از پیش که<br />

بود چنبنیبنن این و بود کارآمد نا وضوح به جدید واقعیت در چبریبرزی چنبنیبنن میکرد.‏ رونویسی نسخهبردار که کلمابىتبىی مولف رسیدبمیبمم.‏<br />

کبىپبىیرایت یا تالیف حق شناسابىیبىی به ‏ممممممکن<br />

تالیف حق مالک عنوان به مولف مفهوم که باشیم متوجه باید ما هستیم.‏ روبرو دیگری جدید واقعیت با ما حال باشد.‏<br />

‏بىببىیفایده است کنبرتبررل غبریبررقابل جز هرچه و شفاف سریع،‏ ‏همھهممهگبریبرر،‏ کردن کبىپبىی که دنیابىیبىی در است و<br />

است ‏ممممممنوع اجرا از فیلمبرداری شود گفته مردم به است نیاز که کردند احساس بار اولبنیبنن برای تئاترها که دورابىنبىی از بیاید<br />

بازار به گوگل عینکهای شبیه چبریبرزی که زمان آن ‏بمنبممیگذرد.‏ زیادی زمان کنند خاموش را ‏همھهممراهشان تلفنهای باید کرد؟<br />

خواهند چه آنگاه است،‏ چبریبرزی کردن ضبط حال در کسی فهمید نتوان حبىتبىی که توسط<br />

میتواند ‏بمنبممایش،‏ یا خطابه یا <strong>صحنه</strong> یا موسیقی قطعهی چه اثر،‏ یک اجراهای ‏بمتبممام آن در که جدیدی عصر در ‏البته توسط<br />

که چبریبرزی عنوان به ‏«رکورد»‏ ایدهی برای پایابىنبىی ‏بمنبممیتواند این آیا شود،‏ حفظ و ضبط است آن شاهد که فرد هر باشد؟<br />

است شده ‏بجتبججربه نسخه یک از نفر میلیونها یا هزاران !62


خواننده<br />

بازیگر،‏ اجرای یا <strong>صحنه</strong>—‏ یا ترانه مبنتبنن خطابه،‏ یا ‏—موسیقی کار زیرین لایههای با میتواند چطور تالیف حق بسیار<br />

‏بمنبممایشنامهنویس یک دیدگاه از که است سوالابىتبىی اینها بیاید؟ کنار طراحان کار درآوردن ‏بمنبممایش به یا نوازنده،‏ یا کبىپبىیرایت<br />

شامل اندازه ‏همھهممان به کامپیوتری برنامههای اینها،‏ ‏همھهممهی با است.‏ کامپیوتری برنامهی یک نویسندهی از متفاوت ‏بمنبممایشنامهها.‏<br />

که میشوند بر<br />

تصمیمات تاثبریبرر چگونگی ضابطبنیبنن—‏ و قضات قانونگذاران،‏ ‏—و ‏مجممجخاطبان به باید تئاتر سخنگویان عنوان به منتقدان دهند.‏<br />

توضیح را تئاتر روی ‏بمیبمم،‏<br />

برو پیش جدیدی مفهوم سوی به که فرارسیده آن زمان میگوید که دارد وجود جدیدی پذیرش مورد واقعیت ‏بهنبههاد<br />

منافع مدافع کسی چه اما کرد.‏ پردهبرداری انسانها فکری تبادل برای جدیدی ظرفیت از گوتنبرببررگ که زمابىنبىی ‏همھهممانند ما!‏<br />

بود؟ خواهد جدید مفاهیم گسبرتبررش دوران در تئاتر سخنگویان<br />

عنوان ‏—به تئاتر منتقدان ما بیابجنبججامد،‏ پیشرفت به امیدوارم که جدید مفهومی برای جستجو با ‏همھهممزمان تاثبریبرر<br />

از ‏بجتبجحلیلمان در نبریبرز و قوانبنیبنن در پیشنهادی وسیع تغیبریبررات معایب و مزایا از خود ارزیابىببىی در باید تئاتری—‏ جامعهی کاملاً‏<br />

که آن مگر نیستم،‏ پایبند مشخصی مفهوم هیچ به شخصاً‏ من باشیم.‏ دقیق جامعه و فناوری در گسبرتبررده تغیبریبررات اخبرتبرراعات<br />

بتواند که باشد انعطافپذیر آنقدر میبایست مفهومی چنبنیبنن باشد.‏ امروز پایان به رو دوران نیازهای با متناسب دهد.‏<br />

جای خود در را میآمده ‏سمشسممار به غبریبررممممممکن کنون تا که کارهابىیبىی و نشده تصور کنون تا که نوآوریهابىیبىی و کبىپبىی<br />

و نسخهبرداری مفهوم که چرا باشد،‏ نسخهبرداری اساس بر نباید قطعاً‏ که میدابمنبمم اما باشد،‏ باید چه قطعاً‏ ‏بمنبممیدابمنبمم با<br />

رایت کبىپبىی یا تالیف حق برای جایگزین ‏بهببههبرتبررین باید احتمالاً‏ جدید مفهوم که است این من ظن است.‏ نابودی به ‏مجممجحکوم نه<br />

و استفاده جهت فکری ‏مجممجحصول یک تولیدکنندهی قبال در را جبرببرران ضرورت مفهوم این باشد.‏ استفاده»‏ ‏«حق عنوان میکند.‏<br />

ابجیبججاب آن کردن کبىپبىی صرفاً‏ جدالىللىی<br />

خلوص—‏ و اندازه ‏مجممجحتوا،‏ چه و باشد ‏بجتبججاری ارزیابىببىی ‏—چه میشود تعریف چطور استفاده این اینکه تعیبنیبنن تئاتری<br />

جامعهی منافع شدن گم مانع میبایست میان این در ما بود.‏ خواهد اقتصادی و فرهنگی ابرقدرتهای میان بزرگ ‏بمیبمم.‏<br />

شو نبرببررد این از برخاسته ک گردوخا در ‏بهنبههضبىتبىی<br />

به تبدیل و ‏بجتبجخریب که کبىپبىیرایت غبریبررمرسوم حاضر حال در الگوی برای هدف دو واقع در که باشید داشته یاد به از<br />

هیچیک هبرنبررمندان.‏ کار ‏بمثبممرهی از ‏جمحجممایت و حفظ و هبرنبرر برانگیخبنتبنن داشت؛ وجود است شده هبرنبرری و ادبىببىی سرقت علیه این<br />

از یک هر که هنگامی اما نیستند.‏ بد یا خوب تئاتر برای خود خودی به ببرببررند سر به تعادل در که جابىیبىی تا اهداف این کنند.‏<br />

وارد تئاتری خلاقیت هدف به جدی آسیبهای که دارند را این توانابىیبىی شوند،‏ غالب دیگری بر دو نرق ابتدای در آمریکا کبىپبىیرایت میگوید:«قانون تالیف»‏ ناحق و ‏«حق فوقالعادهی عنوان با کتابش در وایدهیاناتان سیوا هک توازن این به ‏بجببجخشیدن ‏بهببههبود برای تلاش در اما کرد،‏ تغیبریبرر تولیدکنندگان هزینهی به و مصرفکنندگان نفع به بیست جا<br />

این در البته برگردانند.»‏ عکس حالت به را قانون بدنهی سخاوبمتبممندانه شدند موفق مسئولان بود،‏ تولیدکننده علیه هک شرکتهابىیبىی یا افراد فقط نه و میشود خلاقان سایر و مولفان شامل که گسبرتبرردهایست تعریف تولیدکننده از او تعریف میکشند.‏<br />

یدک به را تولیدکننده عنوان است.‏<br />

یافته ‏بجتبجحقق نبریبرز ببنیبننالمللممللی سطح در که آمریکا،‏ در فقط نه قانون بدنهی در تغیبریبرری چنبنیبنن میرسد نظر به فکری»‏<br />

تولیدات ‏«تارتحیتحخ را آن لوونشتاین ژوزف آبجنبجچه از بگبریبررند؛ درس گذشته از باید تئاتر،‏ سخنگویان عنوان به منتقدان کار<br />

به را آبهنبهها جابز استیو و گیتس بیل از پس دوران در باید که دارد وجود گوتنبرببررگ از پس دوران از درسهابىیبىی مینامد.‏ ‏بمیبمم.‏<br />

گبریبرر به<br />

نیازی کنیم،‏ کنبرتبررل را استفاده گر ا که کنیم تشویق تئاتر خاطر برای را مسئله این شناسابىیبىی و پذیرش باید ما یک:‏ بر<br />

را کنبرتبررل گر ا پس است.‏ مسئله قلب درآمد کسب برای معنوی مالکیت از استفاده بالاخره نیست.‏ برداری کبىپبىی‏ کنبرتبررل !63


و<br />

یافت خواهد افزایش بودن موثر توانابىیبىی است—‏ پیگبریبرری و شناسابىیبىی قابل بیشبرتبرر که دهید—فعالیبىتبىی قرار استفاده روی شد.‏<br />

خواهید دیده منطقیتر و معقولتر مصرفکننده ‏جمججمماعت نظر از نسبت<br />

لازم سرعت با ‏بمنبممیتواند قانوبىنبىی هیچ وجه هیچ به میدهد،‏ رخ فناوری در سریعی تغیبریبررات چنبنیبنن که عصری در دو:‏ حقوفىقفىی<br />

مفهوم که هنگامی میبایست تئاتر خاطر برای ما دهد.‏ نشان کنش وا کارکرد شیوهی یا ‏مجممجحتوا در جدید مفاهیم به ‏بمیبمم.‏<br />

درآور صدا به را خطر زنگ میگبریبررد،‏ پا معنوی مالکیت جدید حقوفىقفىی ‏بمیبمم رژ رشد روند در انعطافناپذیری و کارآمد نا از<br />

معنوی مالکیت مدت طولابىنبىی ‏جمحجممایت در آنها از برخی نفع که دارد بر در عناصری ‏بهنبههاد یک عنوان به تئاتر سه:‏ باید<br />

یقیناً‏ اما ‏بمیبمم،‏ بگبریبرر را آنها از یک هیچ جانب که نیست نیازی مدت.‏ کوتاه ‏جمحجممایت در دیگر برخی نفع و آنهاست طبق<br />

دیگر)‏ سال چهارده برای ‏بمتبممدید ‏(قابل سال چهارده از زمان طول در کبىپبىیرایت ‏جمحجممایت دوران کنیم.‏ فراهم را تعادلىللىی سپ سال ٧٠ یعبىنبىی آن فعلی مبریبرزان به ١٧٠٩]، کبىپبىیرایت قانون ‏[یا انگلستان ١٧١٠ مصوبهی یعبىنبىی کبىپبىیرایت قانون اولبنیبنن آزادانه<br />

اقتباس یا تولید برای بیشبرتبرری کارهای میخواهند که آنها منافع نقطه کدام در است.‏ یافته افزایش مولف مرگ از میرسد؟<br />

تعادل به ببرببررند سود است شده خلق قبلاً‏ که کاری از میخواهند که آنها منافع با باشد دسبرتبررس در ژانرها<br />

‏بمتبممامی برای معنوی مالکیت از ‏جمحجممایت دورهی که دارد وجود دلیلی آیا کنیم:‏ مطرح را پرسش این باید ما چهار:‏ رقص<br />

یک برای نقاشی،‏ یک و ‏بمنبممایشنامه یک برای فیلم،‏ یک و آهنگ یک برای باید ‏جمحجممایت سالهای تعداد آیا باشد؟ یکی حرکات،‏<br />

طراحی <strong>صحنه</strong>پردازی،‏ نویسی،‏ ترانه نویسندگی،‏ مانند تئاتری کار یک ‏مجممجختلف جنبههای برای یا و شعر یک و لزوماً‏<br />

اندازه یک میآید،‏ میان به خلاقیت پای که هنگامی باشد؟ یکی غبریبرره و تصویر و صدا طراحی نورپردازی،‏ <strong>صحنه</strong>،‏ نیست.‏<br />

‏همھهممه متناسب ارزسمشسممند<br />

جامعه برای این آیا شود؟ تعیبنیبنن آن ژانر توسط میبایست تنها ‏جمحجممایت دورهی چرا ببرپبررسیم باید ‏همھهممچنبنیبنن ما پنج:‏ پیدا<br />

بیشبرتبرری ‏مجممجخاطب که کاری آیا باشد؟ آن از استفاده‏ با مرتبط گونهای به معنوی مالکیت از ‏جمحجممایت دورهی که بود ‏بجنبجخواهد است<br />

بوده موفق کمبرتبرر که کاری آیا شود؟ ‏جمحجممایت است خورده شکست ‏مجممجخاطب یافبنتبنن در که آن از بیشبرتبرر باید است کرده منتقدان<br />

ما ‏—یعبىنبىی تئاتر سخنگویان کند؟ مهیا برایش دیگری فرصت قانون گر ا داشت ‏بجنبجخواهد بیشبرتبرری موفقیت شانس کم<br />

حا قدرت و عموم نظر و ‏سمسسممع به را نتیجه سپس و کنیم بررسی دقت به تئاتر ‏بهنبههاد بر را تغیبریبررابىتبىی چنبنیبنن تاثبریبرر باید — برسانیم.‏<br />

اولیه<br />

کبىپبىیرایت قانون است.‏ شده افزون نبریبرز ‏جمحجممایت قابل مصادیق است،‏ یافته افزایش ‏جمحجممایت مدت طول که ‏همھهممچنان شش:‏ ‏جمحجممایت<br />

قرنها طول در میشد.‏ مطبوعات و کتابها شامل آمریکا کبىپبىیرایت قانون اولبنیبنن میشد.‏ کتابها شامل تنها (١٩۶۴)<br />

کامپیوتری برنامههای (١٩١٢)، فیلم (١٨٩١)، موسیقی (١٨٧٠)، ‏مجممججسمهها و طرحها نقاشیها،‏ به کبىپبىیرایت قایقها<br />

بدنهی طراحی حبىتبىی یافتند.‏ قانون در را خود جای ١٩٧١ سال در نبریبرز شده ضبط صداهای و است شده داده بسط با<br />

مرتبط فکری تولیدات از دستهبندی کدام گرفتند.‏ جای قانون در کاربردی»‏ ‏«آثار عنوان به ١٩٩٨ سال در نبریبرز رد را موجود مزایای و معایب باید تئاتر منتقدان میبرد؟ ‏بهببههره آنها خروج یا ‏سمشسممول از کسی چه و است تئاتری جامعهی ‏بمنبممایند.‏<br />

ارائه است،‏ مطرح قانون پوشش گسبرتبررهی در تغیبریبرر که هنگامی حقوق<br />

دیگر انواع به باید ما است،‏ جریان در معنوی مالکیت ‏جمحجممایت جدید مفهوم برای جستجو که حالىللىی در هفت:‏ کنیم.‏<br />

توجه باشد سودمند تئاتر برای میتواند که جنبههابىیبىی برای مالکیت حقوق<br />

در آبجنبجچه ‏همھهممانند مالکیت]‏ از انصراف ‏[یا ‏«اِعراض»‏ مفهوم است،‏ دقیق توجه شایان که جنبههابىیبىی چنبنیبنن از یکی رگ ا اما میدهد.‏ دست از را مال این بر خود سلطهی حق کند،‏ اعراض خود مال از کسی گر ا است.‏ میشود دیده اموال آن<br />

از استفاده از ‏ممممممانعت بر او حق دارد،‏ وجود کبىپبىیرایت ‏جمحجممایت که زمابىنبىی تا بگذارد،‏ بلااستفاده را معنویاش اموال کسی بود.‏<br />

خواهد پابرجا !64


اما کارهابىیبىی با شیوهی هبرنبرری ‏همھهممکاری ‏جمججممعی مانند تئاتر چه؟ دراینجا اغلب بسیار مشکل یا غبریبررممممممکن است که حبىتبىی کسی<br />

که مالک کبىپبىیرایت است ‏—یا فکر میکند که مالک است—‏ بداند که این حق را با چه کسابىنبىی شریک است و ا گر<br />

‏بجببجخواهد خود به تنهابىیبىی از آن استفاده کند یا اجازهی استفاده از آن را به دیگران بدهد،‏ به چه کسی باید رجوع کند.‏<br />

آیا این منطقی نیست که در قانون این امکان فراهم آید که هرکس ‏بجببجخواهد از کاری قدبمیبممی اما ‏بجتبجحت ‏جمحجممایت کبىپبىیرایت<br />

استفاده کند،‏ بتواند پس از تلاشی صادقانه برای تعیبنیبنن دارندگان حقوق از آن استفاده کند؟ منظورم این نیست که<br />

استفاده کنندگان جدید حق امتیاز کار را نبرپبرردازند؛ بلکه تنها این مسئله که نشان دادن مبریبرزان مشخصی از تلاش ‏—از<br />

روی وظیفهشناسی—‏ از برآورد خسارات جلوگبریبرری میکند.‏ حق امتیاز میتواند در صورت ‏«احیای کار»‏ با برپابىیبىی چبریبرزی<br />

شبیه به ‏«دیوان امتیازات حق تالیف»‏ ‏—برای تعیبنیبنن نرخ امتیازات در چنبنیبنن مواردی—‏ تعیبنیبنن شود.‏<br />

————<br />

در بازگشت به ابتدای ‏بجببجحث،‏ نگاهی داشته باشیم به آبجنبجچه تغیبریبررات دبجیبججیتال با دنیای منتقدان تئاتر کرده است.‏<br />

زمابىنبىی تشخیص اینکه چه کسی منتقد است و چه کسی منتقد نیست بسیار ساده بود—‏ والبرتبرر کر یک منتقد بود،‏ بروکس<br />

اتکینسون یک منتقد بود.‏ این را میدانیم چون آنها برای نقدهایشان از سوی آنها که چاپشان میکردند حقوق<br />

دریافت میکردند.‏ آنها منتقدان حرفهای بودند.‏<br />

اما آن‏ روزها ظاهراً‏ ‏بجببجخشی از گذشتهاند:‏ با ‏بجتبجحلیل رفبنتبنن پوشش تئاتر در صنعت روزنامهنگاری در حال ‏بجتبجحلیل،‏ در دورابىنبىی<br />

که روزنامهها و ‏مجممججلات ‏همھهممانند رسانههای دیگر در شهرهای عمدهی سرتاسر جهان پدیدهی ‏«بجتبججملابىتبىی»‏ استخدام ‏بمتبمماموقت<br />

منتقد را کنار گذاشتهاند.‏<br />

آیا ما در پایان عصر نقد تئاتر به عنوان یک حرفه هستیم؟ آیا ‏ممممممکن است در آیندهی دبجیبججیتال منتقد حرفهای تئاتر وجود<br />

داشته باشد؟ به این معنا که آیا میتوان تنها با کار نقد تئاتر درآمد کافىففىی برای فرستادن فرزندان به دانشگاه کسب کرد؟<br />

‏بمنبممیدابمنبمم.‏ من در صدد پیشبیبىنبىی آینده نیستم.‏ تنها از چالشهابىیبىی که فناوریهای نوظهور امروز پیش پابمیبممان قرار دادهاند<br />

صحبت میکنم.‏ اما یک نظر این است که تغیبریبررات در دنیای نقد تئاتر چالشی واقعی برای گروههابىیبىی چون ابجنبججمن جهابىنبىی<br />

منتقدان تئاتر و سازمانهای وابسته مانند ‏بجببجخش هندوستان و ابجنبججمن منتقدان تئاتر آمریکا مطرح کرده است.‏<br />

چگونه هنجارهابىیبىی را برای فعالیت و کمک به گسبرتبررش رقابت و پایبندی به استانداردها در جامعهمان ‏—که روزی آن را<br />

رفتار حرفهای مینامیدبمیبمم—‏ مقرر میکنیم تا بتوانیم احبرتبررام جامعهی بزرگتر تئاتری ‏—از ‏جمججممله ‏مجممجخاطبان و سازندگان<br />

تئاترهابىیبىی که ما از آن مینویسیم—‏ را جلب و حفظ کرده و شایستهی آن باشیم؟<br />

ما در ابجنبججمن منتقدان تئاتر آمریکا با چنبنیبنن آغازی در سال ٢٠١٠ در حال جدال بودبمیبمم.‏ این هنگامی بود که کمیتهی<br />

اجرابىیبىی،‏ یک کمیتهی فرعی را برای بررسی تعریف ‏«حرفهای»‏ به عنوان ملا ک تعیبنیبنن صلاحیت برای عضویت در<br />

سازمان تشکیل داد.‏ من نبریبرز عضوی از این کمیته بودم.‏<br />

ا کنون وبسایت ما از منتقدان با این ادبیات دعوت میکند که به ما بپیوندند:‏<br />

‏«عضویت برای ‏بمتبممام کسابىنبىی که به صورت حرفهای،‏ منظم و پرمجممجحتوا برای رسانههای چابىپبىی،‏ الکبرتبررونیک و یا دبجیبججیتال نقد<br />

تئاتر مینویسند آزاد است.‏ ابجنبججمن منتقدان تئاتر آمریکا متوجه است که حرفهای به طور معمول به این معناست که برای<br />

نقدهای نوشته شده حقوق دریافت میکنید و نظارت سردببریبرر یا اشکال دیگر نظارت بر روی کارتان وجود دارد و مثلاً‏<br />

تنها در وبسایت شخصی و بدون نظارت منتشر ‏بمنبممیشود.‏ اما حبىتبىی چنبنیبنن وبسایتهابىیبىی نبریبرز ‏ممممممکن است پس از بررسی بیشبرتبرر<br />

توسط کمیتهی عضویت با توجه به معیارهابىیبىی چون ‏مجممجحتوا،‏ شهرت و پیشینه صلاحیت ‏سمشسمما را برای عضویت احراز ‏بمنبمماید.»‏<br />

‏همھهممچنان که دنیای تئاتر تغیبریبرر میکند و ما نبریبرز تلاش میکنیم در مقابل این تغیبریبررات مدافع تئاتر باشیم،‏ از طرفىففىی دیگر نبریبرز<br />

تلاش میکنیم با چالش‏ تغیبریبررات در دنیای خودمان روبرو شو ‏بمیبمم.‏ ما باید به سوالابىتبىی از این قبیل ببرپبررداز ‏بمیبمم:‏<br />

— حقوق و وظایف شرکتکنندگان در پوشش اینبرتبررنبىتبىی تئاتر چیست؟<br />

!65


— نقش ‏(یا جایگاه)‏ وبلا گنویسان،‏ کاربران توئیبرتبرر و کاربران فیسبوک چیست؟<br />

— چه چالشهابىیبىی به دنبال فناوریهابىیبىی که حبىتبىی ‏همھهممبنیبنن امروز شروع به ‏بجتبجحلیل بردن وبلا گنویسی،‏ فیسبوک و توئیبرتبرر<br />

کردهاند پدید خواهد آمد؟<br />

ابجنبججمن جهابىنبىی منتقدان تئاتر و ابجنبججمن منتقدان تئاتر آمریکا میتوانند پیش از ‏همھهممه اطمینان حاصل کنند که منتقدان تئاتر<br />

بتوانند به این پرسشها ببرپبرردازند و مسئولیتهابىیبىی که پیش از این گفته شد را با بنیان گذاشبنتبنن برنامهی آموزش حرفهای<br />

ابجنبججام دهند.‏<br />

این برنامه میبایست شامل دورههای معرفىففىی اولیه و نبریبرز ارائهی آموزش حرفهای مداوم باشد.‏ چنبنیبنن برنامهای میتواند<br />

استانداردهای نقد را ارتقاء دهد و شهرت ما و توانابىیبىیمان در دفاع از جامعهی بزرگ تئاتر را ‏بهببههبود ببخشد.‏<br />

‐ منبع:‏ نشریه ابجنبججمن جهابىنبىی تئاتر،‏ ‏سمشسمماره ١١<br />

!66


!67


A MEMORY,<br />

A MONOLOGUE, A RANT<br />

AND A PRAYER<br />

یک خاطره،‏<br />

یک مونولوگ،‏ یک فریاد<br />

و یک نیایش<br />

گرد آوری از ایو انسلر و مالىللىی دویل<br />

ترجمججممه:‏ شبریبررین مبریبررزانژاد برای گروه تئاتر ا گزیت<br />

Copyright © 2015 Exit Theatre All rights reserved.<br />

!68


!69


مقدمه ایو انسلر بر کتاب '' یک خاطره،‏ یک مونولوگ،‏ یک فریاد و یک نیایش''‏<br />

ک,,,لمات،‏ ک,,,لمات.‏ ای,,,ن ک,,,تاب ق,,,طعاً‏ درب,,,اره ک,,,لمات اس,,,ت.‏ ص,,,حبت از ن,,,اگ,,,فته ه,,,ا.‏ ص,,,حبت از گ,,,فته ه,,,ا ب,,,ه ش,,,کلی ج,,,دی,,,د و<br />

ک,,ارآم,,د،‏ ص,,حبت از درد،‏ ص,,حبت از گ,,رس,,نگی.‏ ص,,حبت.‏ ص,,حبت از خ,,شون,,ت ع,,لیه زن,,ان ن,,ه ب,,ه ای,,ن خ,,اط,,ر ک,,ه ت,,نها م,,سئله<br />

اس,,ت،‏ ب,,لکه ب,,ه دل,,یل ای,,نکه م,,سئله ای اس,,ت ک,,ه در س,,راس,,ر دن,,یا وج,,ود دارد و ب,,ا ای,,ن ح,,ال از آن ص,,حبت ن,,می ش,,ود،‏ دی,,ده<br />

ن,می ش,ود و اه,میت و ب,های,ی ب,ه آن داده ن,می ش,ود.‏ ص,حبت ک,نیم ت,ا ک,لمات ب,ی ح,سی و ان,کار و ج,دای,ی و ف,اص,له و ف,ری,ب<br />

را بشکافند.‏ صحبت کنیم تا متحد باشیم،‏ آگاه باشیم و نگران باشیم.‏<br />

ص,,حبت از خ,,شون,,ت ع,,لیه زن,,ان ب,,ه ای,,ن دل,,یل ک,,ه در س,,ال ۲۰۰۶، دخ,,تران آم,,یش در م,,درس,,ه ب,,ا ش,,لیک گ,,لول,,ه کش,,ته میشون,,د<br />

ف,,قط ب,,ه ای,,ن خ,,اط,,ر ک,,ه دخ,,ترن,,د؛ زنها ق,,اچ,,اق میشون,,د-‏ ه,,مچون گ,,وش,,تی ک,,ه از مح,,له ه,,ای ف,,قیرن,,شین ب,,ه م,,ردان مح,,له ه,,ای<br />

ث,روت,مند ف,روخ,ته میشود؛ زن,ان در دارف,ور ب,ر س,ر راه,شان ب,ه ج,نگل ب,رای ت,هیه ه,یزم آت,ش ی,ا ع,لوف,ه ی اح,شام م,ورد ت,جاوز<br />

ق,رار م,ی گ,یرن,د.‏ در س,ال ۲۰۰۶ زن,ان س,وزان,ده میشون,د و ن,اق,ص میشون,د و ران,ده میشون,د و ن,اب,ود میشون,د و رد میشون,د و<br />

ص,دای,شان خ,فه میشود.‏ ص,حبت از خ,شون,ت ب,ه ای,ن خ,اط,ر ک,ه در اوای,ل ن,وام,بر س,ال ۲۰۰۶، رئ,یس ج,مهور اس,رائ,یل پ,س<br />

از م,,تهم ش,,دن ب,,ه ت,,جاوز و آزار،‏ ک,,ناره گ,,یری ک,,رد،‏ و ک,,شیش اس,,ترال,,یای,,ی زن,,ان ق,,رب,,ان,,ی ت,,جاوز را ب,,ه خ,,اط,,ر ن,,وع - پ,,وش,,ش<br />

ش,ان س,رزن,ش ک,رد.‏ ص,حبت از خ,شون,ت ع,لیه زن,ان ب,ه خ,اط,ر م,ادر،‏ خ,واه,ر،‏ خ,ال,ه،‏ دخ,تر،‏ دوس,ت دخ,تر،‏ به,تری,ن دوس,ت و<br />

همس,ر ش,ما.‏ ص,حبت از خ,شون,ت ع,لیه زن,ان ب,ه خ,اط,ر اینکه داس,تان زن,ان،‏ داس,تان خ,ود زن,دگ,ی اس,ت.‏ ه,نگام ص,حبت از<br />

آن،‏ ن,می ت,وان از ص,حبت از ن,ژادپ,رس,تی و س,لطه گ,ری،‏ ف,قر و پ,درس,االری،‏ س,اخ,نت ام,پرات,وری،‏ ج,نگ،‏ ج,نسیت،‏ اش,تیاق<br />

و ت,,خیل اج,,تناب ک,,رد.‏ ع,,ملکرد خ,,شون,,ت اس,,ت ک,,ه زن,,ان را ن,,اب,,ود میکند،‏ ک,,نترل میکند،‏ ک,,وچ,,ک میکند و آنها را ب,,ه اص,,طالح<br />

‏"س,ر ج,ای خ,ود"‏ مینشان,د.‏ ص,حبت از خ,شون,ت،‏ گ,فنت داس,تان ه,ا ب,ه ای,ن دل,یل ک,ه در روای,ت داس,تانها ب,ه تج,رب,یات زن,ان<br />

!70


مش,,روع,,یت م,,ی ب,,خشیم.‏ آنچه در ت,,اری,,کی،‏ در زی,,رزم,,ین و دور از ان,,ظار ات,,فاق میاف,,تد را ف,,اش میکنیم.‏ زن,,ان ق,,درتشان را<br />

بازپس میگیرند.‏ صدایشان را،‏ حافظه شان را،‏ و آینده شان را.‏<br />

ب,,,ه ع,,,نوان ب,,,خشی از ج,,,شنواره ی دوه,,,فته ای ‏"ت,,,ا زم,,,ان,,,ی ک,,,ه خ,,,شون,,,ت م,,,توق,,,ف ش,,,ود"‏ درت,,,ابس,,,تان ۲۰۰۶ در ن,,,یوی,,,ورک،‏ از<br />

گ,,روه,,ی از ن,,وی,,سندگ,,ان ب,,رجس,,ته درخ,,واس,,ت ک,,ردی,,م ت,,ا خ,,اط,,رات،‏ م,,ون,,ول,,وگ ه,,ا،‏ ف,,ری,,اده,,ا و ن,,یای,,ش ه,,ای,,شان را درب,,اره ی<br />

م,,,وض,,,وع خ,,,شون,,,ت ع,,,لیه زن,,,ان ب,,,ه اش,,,تراک ب,,,گذارن,,,د.‏ پ,,,یش ب,,,ینی ک,,,رده ب,,,ودی,,,م ک,,,ه ای,,,ن م,,,ون,,,ول,,,وگ ه,,,ا در م,,,راس,,,می ب,,,ا ه,,,مین<br />

م,حوری,ت ت,وس,ط ه,نرپ,یشه ه,ای ب,زرگ اج,را ش,ود.‏ ف,کر میکردی,م ش,ای,د،‏ ش,ای,د ت,نها ده ی,ا دوازده ن,فر از آنها پ,اس,خ ده,ند.‏<br />

ام,,,ا م,,,یزان م,,,شارک,,,ت ن,,,وی,,,سندگ,,,ان ع,,,میقاً‏ ت,,,اث,,,یرگ,,,ذار ب,,,ود.‏ ه,,,ر ن,,,وی,,,سنده ای چ,,,یزی م,,,نحصر ب,,,ه ف,,,رد و اص,,,یل آورد،‏ ت,,,مام,,,اً‏<br />

ادوارد آل,,بی ک,,ه ت,,نها از ادوارد آل,,بی ب,,رم,,ی آی,,د،‏ ت,,مام,,اً‏ آل,,یس واک,,ر ک,,ه ت,,نها از آل,,یس واک,,ر ب,,رم,,ی آی,,د،‏ ت,,مام,,اً‏ اری,,ن ک,,رس,,یدا<br />

ویلسون،‏ تماماً‏ مایکل اریک دیسن.‏<br />

م,,ا در ای,,ن دوران وحش,,تناک ف,,ری,,ب و ن,,یرن,,گ ، ص,,داه,,ای ب,,ری,,ده و ح,,قای,,ق ن,,یمه ک,,اوی,,ده،‏ در دوران,,ی ک,,ه ش,,هوت ب,,رای ق,,درت<br />

ع,,طش ب,,رای ع,,دال,,ت را م,,غلوب ک,,رده اس,,ت،‏ در دوران ت,,بهکاران و ق,,دی,,سان،‏ ب,,ه ن,,وی,,سندگ,,ان ن,,یازم,,ندی,,م.‏ م,,ا ره,,بران واق,,عی<br />

چ,ندان,ی ن,داری,م،‏ چ,ندان س,یاس,تمداران,ی ک,ه ب,توان ب,ه آن,ان اع,تماد ک,رد ن,داری,م.‏ ام,ا ب,ه ن,وی,سندگ,ان م,ی ت,وان,یم اع,تماد ک,نیم.‏<br />

آنها ج,,,ای آنکه چ,,,یزی ب,,,ه م,,,ا ب,,,فروش,,,ند،‏ ک,,,اوش میکنند.‏ ج,,,ای مس,,,لط ش,,,دن ب,,,ر م,,,ا،‏ ج,,,ای ب,,,رن,,,ده ش,,,دن ی,,,ا ب,,,ه دس,,,ت آوردن<br />

سِ‏ مَت،‏ آنها ما را به پرسش دعوت میکنند.‏<br />

م,اب,ه ت,ک ت,ک ن,وی,سندگ,ان،‏ ت,ک ت,ک ه,نرم,ندان ن,یاز داری,م ت,ا ح,قای,ق را ب,ه ش,یوه ی خ,ود و آن,گون,ه ک,ه خ,ود م,ی ب,ینند ب,رای,مان<br />

ب,ازگ,و ک,نند.‏ ب,رخ,ی از قسمتهای ای,ن ک,تاب خ,نده دار اس,ت،‏ ب,رخ,ی اس,رارآم,یز،‏ ب,رخ,ی ب,سیار س,خت،‏ و ب,رخ,ی وی,رانگر،‏ و<br />

تمام آن نو.‏ این مجموعه برای اولین بار در جشنواره در مقابل دوهزار نفر اجرا شد.‏ بسیار هیجان انگیز بود.‏<br />

ن,,وی,,سندگ,,ان ای,,ن ک,,تاب ه,,یچ درآم,,دی ب,,اب,,ت اث,,ر خ,,ود دری,,اف,,ت ن,,کردن,,د ج,,ز رض,,ای,,ت ع,,میقی ک,,ه از ان,,جام ع,,مل ب,,رای ه,,دف,,ی<br />

واالت,ر ب,دس,ت میآی,د.‏ س,هم م,ن و ن,وی,سندگ,ان از درآم,د ح,اص,ل از ف,روش ک,تاب ‏"ی,ک خ,اط,ره،‏ ی,ک م,ون,ول,وگ،‏ ی,ک ف,ری,اد و ی,ک<br />

نیایش"‏ به وی-دِی [۱] (V-Day) تعلق خواهد گرفت.‏<br />

از ت,مام ن,مای,شنام,ه ن,وی,سان،‏ ش,اع,ران،‏ روزن,ام,ه ن,گاران و ان,دی,شمندان ب,زرگ ب,رای ای,ن ک,تاب گ,ران,بها ت,شکر میکنم،‏ و از<br />

شما خوانندگان نیز برای قدم گذاشنت در این راه سپاسگزارم.‏<br />

۱- V-Day ی,,,ک ج,,,نبش ج,,,هان,,,ی م,,,بارزه ب,,,ا خ,,,شون,,,ت ع,,,لیه زن,,,ان و دخ,,,تران اس,,,ت ک,,,ه از س,,,ال ۱۹۹۸ ت,,,ا ب,,,ه ام,,,روز در ح,,,ال<br />

فعالیت است.‏<br />

از ج,,مله ای,,ن ف,,عال,,یت ه,,ا میتوان ب,,ه ب,,رن,,ام,,ه ری,,زی روی,,داده,,ای,,ی ب,,رای گس,,ترش آگ,,اه,,ی و ن,,یز ج,,مع آوری م,,ناب,,ع م,,ال,,ی ب,,رای<br />

کمک به زنان و دختران قربانی خشونت اشاره کرد.‏ برای اطالعات بیشتر رجوع شود به:‏<br />

http://www.vday.org<br />

!71


هفت چهره ی مارگاریتا وینبرگ<br />

بFFه قFFلم:‏ مFFویFFسس کFFافFFمن Kaufman) (Moisés - درامFFاتیسFFت و کFFارگFFردان زاده ونFFزوئFFال.‏ از سFFال ۱۹۸۷<br />

مقیم نیویورک.‏ مؤسس پروژه تکنوتیک تئاتر<br />

تقدیم به خاطره ی ربکا کلیشی اکرمن<br />

.۱<br />

م,ادرب,زرگ,م در اوک,رای,ن ب,ه دن,یا آم,ده،‏ ام,ا ق,بل از ج,نگ ج,هان,ی دوم ب,ه ون,زوئ,ال م,هاج,رت ک,رده ب,ود.‏ ای,ن داس,تان را او ب,رای,م<br />

تعریف کرد:‏<br />

ی,ک زن ی,هودی ج,وان ت,وس,ط ی,ک گ,روه ق,زاق در ج,ری,ان ق,تل ع,ام رب,وده ش,د.‏ آن,ها او را ب,ه ی,ک ات,اق ب,ردن,د و ن,گهش داش,تند<br />

تا تصمیم بگیرند که کدامیک اول او را تصاحب کند.‏<br />

زن گفت:‏ ‏"اگه به من دست بزنید،‏ نفرینتون میکنم.‏ من جادوگرم!"‏<br />

قزاق ها خندیدند.‏<br />

!72


زن فریاد زد:‏ ‏"میتونم بهتون ثابت کنم که جادوگرم!"‏<br />

فرمانده گروه لبخندی زد و گفت:‏ ‏"بسیار خوب،‏ ثابت کن!"‏<br />

زن گفت:"‏ من فناناپذیرم.‏ شما نمیتونید من را بکشید."‏<br />

قزاقها بیشتر خندیدند.‏<br />

‏-شما نمیتونید من را بکشید،‏ حتی اگر به من شلیک کنید.‏ امتحان کنید!‏<br />

قزاقها از خندیدن بازایستادند و به زن نگاه کردند.‏<br />

‏-بیایید،‏ امتحان کنید!‏<br />

به سینه اش اشاره کرد:‏ اینجا شلیک کنید.‏ میبینید که من فناناپذیرم.‏<br />

قزاقها به یکدیگر نگاه کردند اما حرکتی نکردند.‏<br />

‏-به قلبم شلیک کنید.‏ میبینید که من نمیمیرم.‏ آنوقت بهتون ثابت میشه که من جادوگرم.‏<br />

ف,رم,ان,ده لح,ظه ای درن,گ ک,رد،‏ س,پس ب,ه س,رع,ت ت,فنگش را ب,یرون آورد و ب,ه ق,لب زن ش,لیک ک,رد.‏ زن ج,وان خ,ونآل,ود ب,ه زم,ین<br />

افتاد،‏ به مردی که به او شلیک کرده بود نگاه کرد و گفت:"متشکرم ابله!"‏<br />

مادربزرگم داستانهای خودکشی های قهرمانانه را دوست داشت.‏<br />

.۲<br />

م,,,ادرب,,,زرگ,,,م وق,,,تی ج,,,وان ب,,,ود میخواس,,,ت دک,,,تر ش,,,ود.‏ ام,,,ا در اوک,,,رای,,,ن در س,,,ال ۱۹۳۵، ت,,,نها چ,,,ند ج,,,ای,,,گاه در دان,,,شگاه ب,,,ه<br />

یهودیان اختصاص داده شده بود،‏ و تمام آنها به مردان داده میشد.‏ به همین خاطر پرستار شد.‏<br />

ه,,نگام,,ی ک,,ه در س,,ال ۱۹۳۷ ب,,ه خ,,ان,,واده اش گ,,فت ک,,ه ق,,صد دارد ب,,ه ون,,زوئ,,ال ب,,رود،‏ ه,,مه م,,خال,,فت ک,,ردن,,د.‏ آنها ح,,تی - نمی<br />

دانستند ونزوئال کجای نقشه است.‏<br />

ام,ا ن,ام,زد او ب,وری,س ‏(پ,درب,زرگ,م)،‏ دو س,ال ق,بل ب,ه ون,زوئ,ال آم,ده ب,ود ت,ا ث,روت,ی ب,ه ه,م ب,زن,د و میخواس,ت ک,ه م,ادرب,زرگ,م ب,ه او<br />

بپیوندد؛ کسب و کارش خوب بود و نگران شایعات درباره ی جنگ در اروپا بود.‏<br />

نمیدان,م ج,نگ ق,ری,ب ال,وق,وع ب,ود،‏ ی,ا دع,وت م,عشوق از م,نطقه ی گ,رم,سیر،‏ ی,ا ش,ای,د ه,ر دو،‏ ام,ا م,ادرب,زرگ,م ب,ه ای,نجا آم,د.‏<br />

۲۲ سالش بود.‏<br />

داس,تان از ای,ن ق,رار ب,ود ک,ه وق,تی م,ادرب,زرگ,م ب,ه ک,اراک,اس رس,ید،‏ آن,قدر زی,بای,ی گ,یرای,ی داش,ت ک,ه ه,مه ی م,هاج,ران - می<br />

خواس,تند ب,ا او ازدواج ک,نند.‏ ‏(م,ن عکسهای,ش را دی,ده ام،‏ خ,یره ک,ننده ب,ود.)‏ و پ,درب,زرگ,م گ,فته ب,ود:"ب,ا اینکه م,ن ت,و را - این<br />

!73


.۳<br />

جا آورده ام،‏ ه,,,یچ اج,,,باری نیس,,,ت ک,,,ه ب,,,ا م,,,ن ازدواج ک,,,نی.‏ م,,,ا دو س,,,ال از ه,,,م دور ب,,,وده ای,,,م و م,,,مکنه اح,,,ساس ت,,,و ت,,,غییر<br />

کرده باشه.‏ تو میتونی هر مردی را که توی جامعه ی ما بخواهی انتخاب کنی."‏<br />

م,ادرب,زرگ,م ت,حت ت,اث,یر ح,رفهای او گ,ری,ه ک,رده ب,ود و گ,فته ب,ود ب,له،‏ ت,صمیم اوس,ت.‏ و ت,صمیمش ای,ن اس,ت ک,ه ب,ا او ازدواج<br />

کند.‏<br />

‏(ش,,,,رح دی,,,,گری از م,,,,اج,,,,را ای,,,,ن اس,,,,ت ک,,,,ه ازدواج آنها از پ,,,,یش ت,,,,وس,,,,ط وال,,,,دی,,,,نشان در اوک,,,,رای,,,,ن ب,,,,رن,,,,ام,,,,ه ری,,,,زی ش,,,,ده ب,,,,ود و<br />

درخ,واس,ت پ,درب,زرگ,م از او ب,رای اینکه ازدواج ب,ا او را ‏"ان,تخاب"‏ ک,ند ، گ,واه ب,ر دی,دگ,اه آزادیخواه,ان,ه ی او ب,ود.‏ ب,ناب,رای,ن<br />

مادربزرگم با او ازدواج کرد.)‏<br />

وقتی اولین فرزند آنها متولد شد،‏ مادربزرگم نام او را مارگاریتا گذاشت که گل کشور ونزوئالست.‏ مارگاریتا وینبرگ.‏<br />

م,ادرب,زرگ,م ق,صه گ,وی خ,ان,واده ب,ود.‏ ب,نا ب,ر ق,راری ک,ه م,دتها پ,یش از ت,ول,د م,ن گ,ذاش,ته ش,ده ب,ود،‏ او وارث م,سئول,یت زن,ده<br />

نگه داشنت روایات و تاریخ خانواده شده بود.‏<br />

میگفت:"ب,رادرم ک,مونیس,ت ب,ود و روس,تا را ت,رک ک,رده ب,ود ت,ا ت,وی پ,اری,س ب,ه م,بارزان م,قاوم,ت ع,لیه ن,ازیها ب,پیون,دد.‏ او ت,بدی,ل<br />

به یکی از بهترین جاسوسها شده بود.‏ یک خیابان هم توی پاریس به نام اونه."‏<br />

دو سال پس از پیوسنت به مقاومت،‏ در یک ماموریت داخل انبار مهمات آملان در حومه پاریس غافلگیر شد.‏<br />

ت,,,عری,,,ف میکرد:"وق,,,تی ن,,,ازیها ان,,,بار م,,,همات را م,,,حاص,,,ره ک,,,ردن،‏ اون از ت,,,مام م,,,همات داخ,,,لش اس,,,تفاده ک,,,رد ت,,,ا از خ,,,ودش<br />

دفاع کنه.‏ اون روز تعداد زیادی از نازیها را کشت.‏ آخرین گلوله را هم برای خودش نگه داشت."‏<br />

خودکشی های قهرمانانه...‏<br />

من با این داستانها بزرگ شدم.‏<br />

.۴<br />

م,ادرم م,ارگ,اری,تا،‏ وق,تی ک,ه ن,وزده س,ال,ش ب,ود،‏ م,رد ج,وان,ی ب,ه ن,ام س,ای,مون را م,الق,ات ک,رد ک,ه پ,س از ج,نگ از روم,ان,ی ب,ه<br />

ون,زوئ,ال آم,ده ب,ود.‏ او ج,نگ را ب,ا دوخ,نت و ف,روخ,نت س,تاره ه,ای زرد داوود ک,ه ی,هودی,ان م,جبور ب,ه ن,صب آن ب,ر ل,باسهای,شان<br />

ب,,ودن,,د از س,,ر گ,,ذران,,ده ب,,ود.‏ او بیش,,تر دوران ج,,نگ را ی,,ا در ات,,اق ک,,وچ,,کی پ,,نهان ش,,ده ب,,ود و ی,,ا س,,تاره داوود میفروخ,,ت.‏<br />

یازده سالش بود.‏<br />

ک,,,ودک,,,ی م,,,ادرم در ون,,,زوئ,,,ال ب,,,ی دغ,,,دغ,,,ه ب,,,ود.‏ ک,,,شور از ن,,,عمت گ,,,رم,,,ا و م,,,ردم,,,ی مه,,,رب,,,ان ب,,,رخ,,,وردار ب,,,ود ک,,,ه ب,,,ا روی ب,,,از از<br />

م,,,هاج,,,ران اس,,,تقبال میکردن,,,د.‏ ج,,,نگ ی,,,ک اق,,,یان,,,وس آن س,,,و ت,,,ر ب,,,ود و م,,,ادرم ت,,,نها چ,,,یزی ک,,,ه از ج,,,نگ میشنید پ,,,چ پ,,,چ ه,,,ای<br />

پدربزرگم بود از بستگانی که مانده بودند و یا در بازداشتگاه بودند و یا مرده بودند.‏<br />

م,,ادرم از او خ,,وش,,ش آم,,ده ب,,ود،‏ ام,,ا ت,,ه دل,,ش ح,,س میکرد ک,,ه ن,,بای,,د ب,,ا او ازدواج ک,,ند-‏ س,,ای,,مون تج,,رب,,ه ی زن,,دگ,,ی س,,ختی<br />

داشت.‏ مادرم هرگز جنگ یا گرسنگی را نشناخته بود،‏ جز در داستانهای قهرمانانه و انتحاری مادربزرگم.‏<br />

!74


.۵<br />

.۶<br />

ام,,,ا پ,,,درب,,,زرگ,,,م ب,,,وری,,,س گ,,,فت:"ف,,,کر میکنی م,,,ردا پش,,,ت در ص,,,ف ک,,,شیدن ک,,,ه ب,,,ا ت,,,و ازدواج ک,,,نن؟ م,,,ا اینجا ی,,,ه ج,,,ام,,,عه ی<br />

کوچیک یهودی هستیم.‏ اون مرد خوبیه.‏ باید باهاش ازدواج کنی."‏<br />

مادربزرگم این را شنید اما هیچ نگفت.‏ مادرم با سایمون ازدواج کرد.‏<br />

پ,,ررنگتری,,ن خ,,اط,,ره ی م,,ادرم از روز ع,,روس,,یش ای,,ن ب,,ود ک,,ه زی,,ر ط,,اق در ک,,نیسه ایس,,تاده ب,,ود و ف,,کر میکرد:"م,,ن اینجا چ,,ه<br />

کار میکنم؟ مثل خودکشی میمونه."‏<br />

ازدواج آنها فاجعه بود.‏ حس اولیه ی مادرم درباره ی سایمون،‏ پدرم،‏ درست بود.‏ آنها از دو دنیای متفاوت بودند.‏<br />

ت,رب,یت اروپ,ای ش,رق,ی پ,درم،‏ ع,بوس و سختگیر،‏ ب,ا ج,نگ ش,دت بیش,تری ب,ه خ,ود گ,رف,ته ب,ود.‏ ع,اش,ق اس,پینوزا و ش,وپ,نهاور<br />

ب,,ود.‏ مس,,تبد ب,,ود و تح,,مل چ,,ندان,,ی ب,,رای ه,,یچ چ,,یزی ج,,ز ب,,قا ن,,داش,,ت.‏ ع,,الی,,ق ع,,مده اش گ,,ذران زن,,دگ,,ی،‏ ب,,چه دار ش,,دن و<br />

رفنت به کنیسه بود.‏<br />

م,ادرم ع,اش,ق فیلمهای آم,ری,کای,ی،‏ آوازخ,وان,ان ون,زوئ,الی,ی و ع,روس,ک ه,ای چ,ینی ب,ود.‏ پ,درم دق,یق ب,ود و در ع,ادتهای روزم,ره<br />

اش م,,ثل ژرم,,ن ه,,ا ب,,ود.‏ م,,ادرم در وق,,ت ش,,ناس,,ی و آس,,انگیری م,,ثل م,,ردم,,ان م,,ناط,,ق گ,,رم,,سیر ب,,ود.‏ پ,,درم او را ت,,نبل و ل,,وس<br />

میدی,د و ن,ات,وان,ی اش در درک م,ادرم ب,ه زودی ت,بدی,ل ب,ه خ,شم ش,د.‏ از آنطرف م,ادرم اغ,لب خ,ود را ب,رت,ر از او میدی,د.‏ ج,نگ<br />

زخ,مهای ع,میقی ب,ه ج,ا گ,ذاش,ته ب,ود:‏ آداب م,عاش,رت نمیدانس,ت،‏ ب,یش ازح,د ب,لند میخندی,د،‏ اس,پان,یای,ی دس,ت و پ,ا شکس,ته<br />

ح,,رف میزد و ح,,ری,,صان,,ه غ,,ذا میخورد.‏ ‏(ب,,ه م,,ن گ,,فته ب,,ود ک,,ه آن,,قدر گ,,رس,,نه م,,ان,,ده ب,,وده ک,,ه ف,,کر میکرده آدم هیچوق,,ت - ن,,می<br />

تواند آنقدر غذا بخورد که سیر شود.)‏<br />

ه,ر ج,معه ش,ب،‏ در خ,ان,ه م,ان ش,ام ش,اب,ات[‏‎۱‎‏]‏ داش,تیم.‏ پ,ررن,گ ت,ری,ن خ,اط,ره ی م,ن از آن ش,ام ه,ا چه,ره ی س,رخگون پ,درم<br />

و رگهای ب,,رجس,,ته گ,,ردن,,ش ب,,ود در ح,,الیکه ب,,ا ف,,ری,,اد ال,,م ش,,نگه ب,,ه پ,,ا میکرد:"ش,,مع ه,,ای ش,,اب,,ات ب,,ه م,,وق,,ع روش,,ن نش,,ده!‏ ت,,و<br />

اص,,الً‏ ب,,ه ش,,اب,,ات اه,,میت نمیدی!‏ ت,,و چ,,ه ج,,ور م,,ادری هس,,تی؟ ای,,ن غ,,ذا اف,,تضاح,,ه!‏ ت,,و آش,,پزی ب,,لد نیس,,تی!‏ ب,,چه ه,,ا خ,,یلی<br />

سروصدا میکنن.‏ پس تو چی بهشون یاد دادی؟"‏ هر حمله با صدای بلندتری از قبلی بود:‏ فریادها،‏ توهین ها.‏<br />

ب,,ا ای,,ن وج,,ود ه,,رب,,ار ک,,ه م,,ادرم م,,ی خ,,واس,,ت ج,,واب,,ش را ب,,ده,,د،‏ پ,,درب,,زرگ,,م میگفت:"م,,ارگ,,اری,,تا،‏ ول ک,,ن.‏ ش,,وی,,ن!"‏ ‏(ش,,وی,,ن ب,,ه<br />

زب,,,,ان ی,,,,یدی,,,,ش[‏‎۲‎‏]‏ ی,,,,عنی ک,,,,اف,,,,ی.)‏ و اج,,,,ازه نمیداد م,,,,ادرم پ,,,,اس,,,,خ ده,,,,د.‏ اگ,,,,ر م,,,,ادرم دوب,,,,اره س,,,,عی میکرد،‏ او دوب,,,,اره میگفت<br />

شوین!‏ تا مادرم را ساکت کند.‏<br />

ش,,ای,,د ف,,کر م,,ی ک,,رد ای,,ن به,,تری,,ن راه ب,,رای خ,,تم ک,,ردن غ,,ائ,,له اس,,ت،‏ ش,,ای,,د خ,,ودش ه,,م از پ,,درم م,,ی ت,,رس,,ید،‏ ش,,ای,,د ه,,م دل,,ش<br />

ب,,رای پ,,درم میسوخ,,ت.‏ ب,,ه ه,,ر دل,,یلی ک,,ه ب,,ود،‏ ه,,میشه ای,,ن م,,ادرم ب,,ود ک,,ه ت,,شوی,,ق ب,,ه س,,کوت میشد.‏ ب,,ه م,,ادرم میگفت:‏ ‏"ب,,ذار<br />

کار خودشو بکنه،‏ کی اهمیت میده؟"‏<br />

ام,,ا بیش,,تری,,ن چ,,یزی ک,,ه ب,,رای م,,ن ج,,لب ن,,ظر میکرد،‏ ح,,تی وق,,تی ک,,ه پس,,رب,,چه ب,,ودم،‏ ای,,ن ب,,ود ک,,ه م,,ادرب,,زرگ,,م ن,,گاه میکرد،‏<br />

گوش میکرد اما کالمی به زبان نمیآورد.‏<br />

م,,ارگ,,اری,,تا ب,,ه ط,,رز وح,,شیان,,ه ای م,,ورد ح,,مله پ,,درم ق,,رار م,,ی گ,,رف,,ت و ت,,وس,,ط پ,,درب,,زرگ,,م س,,اک,,ت م,,ی ش,,د و م,,ادرب,,زرگ,,م ه,,یچ<br />

نمیگفت – حتی یک کلمه.‏<br />

!75


.۷<br />

م,,ن ف,,کر میکردم م,,ادرب,,زرگ,,م روح,,یه ای قه,,رم,,ان,,ان,,ه دارد.‏ ب,,ای,,د اینطور میبود ت,,ا اق,,یان,,وس اط,,لس را ب,,پیمای,,د و در ی,,ک شه,,ر<br />

ک,,وچ,,ک در آم,,ری,,کای الت,,ین ب,,دون اینکه زب,,ان,,شان را ب,,دان,,د س,,روس,,ام,,ان ب,,گیرد،‏ س,,ه ب,,چه را در س,,رزم,,ین ج,,دی,,د ب,,زرگ ک,,ند و<br />

مسئولیت زنده نگهداشنت روایات ما را هم به دوش بکشد.‏<br />

ام,,ا روای,,ات چ,,ه ف,,ای,,ده ای دارن,,د وق,,تی ه,,مگی ب,,ه خ,,ودک,,شی م,,نتهی میشون,,د؟ چ,,طور میتوانس,,ت دخ,,ترش را ب,,بیند ک,,ه م,,ورد<br />

ح,,مله ق,,رار میگیرد و هیچکاری ن,,کند؟ ف,,کر میکرد آزار و اذی,,ت م,,توق,,ف میشود؟ م,,توج,,ه ن,,بود ک,,ه م,,ادرم ب,,ه م,,ادرش اح,,تیاج<br />

داشت تا از او دفاع کند؟<br />

مادرم بارها به خودکشی فکر کرده بود.‏ اما سه فرزند داشت.‏ مشکل داستانهای قهرمانانه همینجاست...‏<br />

م,,,ادرب,,,زرگ,,,م ه,,,فت س,,,ال پ,,,یش درگ,,,ذش,,,ت و از آن زم,,,ان ط,,,بق ق,,,راری ن,,,ان,,,وش,,,ته م,,,ن ن,,,وی,,,سنده ی خ,,,ان,,,واده و ن,,,گه دارن,,,ده ی<br />

داستان ها شده ام.‏ اعضای خانواده سراغ من می آیند تا از گذشته بپرسند.‏<br />

ب,ه ه,مین خ,اط,ر م,وق,ع ن,وش,نت از گ,ذش,ته س,راغ م,ادرم میروم ت,ا از درس,تی آن م,طمئن ش,وم.‏ از ه,مین ف,رص,ت اس,تفاده - می<br />

کنم تا از او بپرسم:"هیچ وقت از مادرت پرسیدی که چرا ازت دفاع نمیکرد؟"‏<br />

گ,فت:"م,ن ب,زرگ ش,ده ب,ودم.‏ س,ه ت,ا ب,چه داش,تم.‏ الزم ن,بود اون از م,ن دف,اع ک,نه.‏ ض,مناً‏ ف,کر میکنم ی,ه ق,سمت داس,تان رو<br />

اشتباه فهمیدی."‏<br />

مادرم روایت دیگری از آمدن مادربزرگم به ونزوئال دارد.‏ روایتی که از خاله اش شنیده است.‏<br />

در ای,ن روای,ت،‏ پ,درب,زرگ,م اوک,رای,ن را ت,رک ک,رد ت,ا ب,ه ون,زوئ,ال ب,یای,د.‏ م,ادرب,زرگ,م دی,وان,ه وار ع,اش,ق ی,ک ان,قالب,ی ک,مونیس,ت<br />

ش,ده ب,ود.‏ پ,درش ای,ن راب,طه را اک,یداً‏ م,منوع ک,رد و ک,مونیس,تِ‏ ع,اش,ق،‏ ب,ا ق,لبی شکس,ته ب,ه اس,پان,یا رف,ت ت,ا در ج,نگ داخ,لی<br />

م,,بارزه ک,,ند.‏ ه,,مانجا در ی,,ک ن,,برد کش,,ته ش,,د.‏ پ,,درش ک,,ه از ج,,نگ ق,,ری,,ب ال,,وق,,وع در اروپ,,ا خ,,بردار ش,,ده ب,,ود،‏ م,,ادرب,,زرگ,,م را<br />

مجبور کرد تا به ونزوئال بیاید و با پدربزرگم ازدواج کند.‏<br />

اگ,,ر ای,,ن روای,,ت درس,,ت ب,,اش,,د،‏ اف,,سان,,ه ه,,ای قه,,رم,,ان,,ان,,ه ی م,,ادرب,,زرگ,,م ه,,دف,,ی عمیقتر از آنچه م,,ن در اب,,تدا ت,,صور میکردم<br />

داش,ت.‏ آنها اص,ول رف,تاری ی,ا تعه,د ب,ه س,رک,شی ن,بودن,د.‏ آنها ت,نها آرزوه,ای ی,ک دخ,تر اوک,رای,نی ن,وج,وان س,اک,ن م,ناط,ق<br />

گ,رم,سیری ب,ود.‏ اع,مال قه,رم,ان,ان,ه ای ک,ه میتوانس,ت درب,اره ش,ان خ,یالپردازی ک,ند ام,ا ه,رگ,ز نمیتوانس,ت ج,ام,ه ی ع,مل ب,ه<br />

آن بپوشاند.‏<br />

درسی که در واقع از پدرش آموخت این بود:‏ سازش کن تا زنده بمانی.‏<br />

ش,یرزن داس,تان م,ادرب,زرگ,م درب,اره ی ق,تل ع,ام م,مکن ب,ود زن,ده ب,مان,د اگ,ر س,ازش ک,رده ب,ود.‏ ب,رادرش م,مکن ب,ود دس,تگیر<br />

ش,ود و ح,تی ش,ای,د چ,ند س,ال دی,گر زن,دگ,ی ک,ند اگ,ر آخ,ری,ن گ,لول,ه را ب,ه خ,ودش ش,لیک ن,کرده ب,ود.‏ ام,ا آنها ت,صمیم دی,گری<br />

گرفتند.‏<br />

ای,,ن داس,,تانها راه ن,,اپ,,یموده ب,,ودن,,د.‏ زن,,دگ,,یِ‏ ن,,کرده.‏ ب,,ناب,,رای,,ن،‏ م,,ادرب,,زرگ,,م میتوانس,,ت درب,,اره ی آنها روی,,اپ,,ردازی ک,,ند،‏ ام,,ا<br />

هرگز واقعاً‏ نتوانست به دخترش یاد بدهد که به آنها عمل کند.‏<br />

!76


خ,,,ودک,,,شی در داس,,,تان ه,,,ا خ,,,وب ب,,,ود،‏ ام,,,ا ن,,,ه در واق,,,عیت.‏ در واق,,,عیت ب,,,ه ن,,,ظر م,,,ی رس,,,ید س,,,کوت و اط,,,اع,,,ت راه ام,,,ن زن,,,ده<br />

ماندن است.‏<br />

و دالوری ارزش,,,,ی ب,,,,ود ک,,,,ه در ی,,,,ک رم,,,,ان ی,,,,ا ی,,,,ک س,,,,فر ب,,,,ر پ,,,,هنه ی اق,,,,یان,,,,وس اط,,,,لس ق,,,,اب,,,,ل ت,,,,حسین ب,,,,ود،‏ ام,,,,ا ن,,,,ه ب,,,,ه ع,,,,نوان<br />

دستورالعمل زندگی.‏<br />

م,ادرم ن,های,تاً‏ از پ,درم ط,الق گ,رف,ت،‏ دوب,اره ب,ا او ازدواج ک,رد و دوب,اره ط,الق گ,رف,ت.‏ ای,ن ب,ه ده س,ال پ,یش ب,رمیگردد.‏ م,ادرم<br />

میگوی,د:"‏ خ,وش,حال,م ک,ه ای,ن رو مینوی,سی.‏ مس,لماً‏ ح,ال و ه,وای داس,تان ه,ای م,ادرب,زرگ,ت رو ن,داره."‏ ل,بخند میزن,د:"‏ خ,یلی<br />

ط,,,ول ک,,,شید،‏ ب,,,اره,,,ا و ب,,,اره,,,ا ف,,,کر ک,,,ردم.‏ ام,,,ا ب,,,االخ,,,ره از پ,,,درت ج,,,دا ش,,,دم.‏ و از ای,,,ن ع,,,اق,,,بت راض,,,یم."‏ م,,,کثی ک,,,رد:‏ " و ب,,,ه<br />

خودکشی هم منتهی نشد."‏<br />

۱. ش,اب,ات در دی,ن ی,هود روز آخ,ر ه,فته اس,ت ک,ه ب,ه اس,تراح,ت و ع,بادت اخ,تصاص دارد و ط,بق ت,عال,یم ای,ن دی,ن ، ه,رگ,ون,ه<br />

ف,,,عال,,,یت دی,,,گری در ای,,,ن روز م,,,منوع اس,,,ت.‏ ش,,,اب,,,ات روز ج,,,معه پ,,,یش از غ,,,روب آف,,,تاب آغ,,,از ش,,,ده و ت,,,ا ش,,,بان,,,گاه روز ش,,,نبه<br />

ادام,ه دارد.‏ در اب,تدای ش,اب,ات درس,ت ۱۸ دق,یقه پ,یش از غ,روب آف,تاب ش,مع ه,ای,ی را روش,ن میکنند و س,پس ط,ی م,راس,م<br />

خاصی شام شابات را صرف میکنند.‏ ‏(مترجم)‏<br />

۲. ی,یدی,ش زب,ان,ی اس,ت ت,رک,یبی از ع,بری و آمل,ان,ی ک,ه پ,یش از ه,ول,وک,اس,ت در اروپ,ای ش,رق,ی ت,وس,ط ی,هودی,ان اس,تفاده - می<br />

شد.‏ امروزه این زبان در روسیه،‏ اسرائیل و آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد.‏ ‏(مترجم)‏<br />

!77


کمد<br />

به قلم:‏ هاوارد زین Zinn) (Howard - مورخ،‏ دراماتیست و فعال حقوق مدنی آمریکایی<br />

دوازده س,,ال,,م ب,,ود.‏ س,,ه ت,,ا ب,,رادر ک,,وچکتر از خ,,ودم داش,,تم ک,,ه ب,,ین چ,,هار ت,,ا ده س,,ال,,شان ب,,ود.‏ ح,,دود س,,ال ۱۹۳۴ ب,,ود.‏ ب,,له،‏<br />

ب,,دت,,ری,,ن س,,الهای بح,,ران اق,,تصادی.‏ م,,ا ت,,وی ی,,ک ب,,یغول,,ه ی اج,,اره ای زن,,دگ,,ی میکردی,,م و م,,رت,,ب از اینجا ب,,ه اونجا اس,,باب<br />

ک,,شی میکردی,,م،‏ ه,,میشه ه,,م درس,,ت ق,,بل از پ,,یدا ش,,دن س,,روک,,له ی ص,,اح,,بخان,,ه ب,,رای گ,,رف,,نت اج,,اره.‏ ه,,مون چ,,یزی ب,,ود ک,,ه<br />

ب,,هش میگفنت آپ,,ارت,,مان آبسرد،‏ ی,,عنی:‏ ی,,ک ات,,اق خ,,واب ب,,رای پ,,دروم,,ادر،‏ ی,,ک ات,,اق خ,,واب ب,,رای ه,,مه ی ب,,چه ه,,ا،‏ ی,,ک ت,,خت<br />

دون,فره ب,رای س,ه ب,چه ک,ه ی,ک درم,یان س,روت,ه میخواب,یدن,د ت,ا ج,ای بیش,تری ب,از ش,ود،‏ و ی,ک ت,خت ت,اش,و ب,رای ب,چه چ,هارم.‏<br />

چ,,یزی ب,,ه ع,,نوان ه,,ال ی,,ا ن,,هارخ,,وری وج,,ود ن,,داش,,ت-‏ دوروب,,ر م,,ا ک,,سی ب,,ه گ,,وش,,ش ه,,م ن,,خورده ب,,ود.‏ ی,,ک آش,,پزخ,,ان,,ه ب,,ا ی,,ک<br />

تش,,,ت،‏ ه,,,م ب,,,رای ل,,,باسها و ه,,,م ب,,,رای آدمها.‏ ی,,,ک ات,,,اق,,,ک مس,,,تراح ک,,,ه ن,,,ه روش,,,وی,,,ی داش,,,ت،‏ ن,,,ه وان و ن,,,ه دوش.‏ ی,,,خچال ه,,,م<br />

درک,ار ن,بود ‏(اون ه,م ب,ه گ,وش ک,سی ن,خورده ب,ود)،‏ ام,ا ی,ک یخ,دان ب,ود ک,ه ب,ا ق,البهای ی,خی ک,ه از ی,خ ف,روش,ی مح,ل میآم,د<br />

پ,ر میشد،‏ ت,وی ل,گن زی,ر یخ,دان آب میشد و گ,اه,ی ش,بها ل,بری,ز میشد و بح,ران,ی ج,زئ,ی ای,جاد میکرد.‏ ی,ک اج,اق ذغ,ال,ی ک,ه<br />

وقتی الزم بود آب گرم میکرد و تنها منبع گرما برای هر سه اتاق بود.‏<br />

ک,,,مد ه,,,م ب,,,ود؟ ی,,,ادم نیس,,,ت،‏ ام,,,ا ب,,,ه ای,,,ن داس,,,تان م,,,رب,,,وط اس,,,ت،‏ چ,,,ون زمس,,,تان ب,,,ود و م,,,ادرم پ,,,درم را ف,,,رس,,,تاده ب,,,ود ب,,,یرون<br />

‏(ت,صمیمات خ,ان,واده را م,ادرم میگرف,ت)‏ ت,ا ی,ک ک,مد م,قوای,ی را ک,ه در وی,تری,ن م,غازه ای اح,تماالً‏ ده دوازده خ,یاب,ان دورت,ر<br />

دی,,ده ب,,ود،‏ بخ,,رد.‏ پ,,درم ق,,بالً‏ گ,,ارس,,ن ب,,ود و در آن زم,,ان ب,,یکار ش,,ده ب,,ود،‏ م,,هاج,,ری از ات,,ری,,ش ک,,ه ب,,ا م,,ادرم وق,,تی ک,,ه ه,,ردو<br />

ک,ارگ,ر ک,ارخ,ان,ه ای در منه,نت ب,ودن,د آش,نا ش,ده ب,ود.‏ ق,دش ح,دوداً‏ ۱۶۰ س,ان,ت ب,ود،‏ ق,وی ه,یکل ب,ا دس,تان,ی ق,درت,مند و م,ردی<br />

آرام و مه,,,رب,,,ان ب,,,ود.‏ م,,,ادرم م,,,هاج,,,ری از س,,,یبری ب,,,ود،‏ ک,,,می ک,,,وت,,,اهتر از پ,,,درم ب,,,ود.‏ ب,,,دن ت,,,نوم,,,ند ، م,,,وه,,,ای س,,,یاه و ص,,,ورت<br />

بیضی زیبایی داشت.‏<br />

!78


پ,درم ه,نگام غ,روب ب,یرون رف,ت ت,ا ق,بل از بس,نت م,غازه ب,ه آنجا ب,رس,د و ب,ا ک,مد م,ورد ن,ظر ب,ازگش,ت.‏ در واق,ع،‏ ب,ا بس,ته ای<br />

از ت,که ه,ای م,قوا آم,د ک,ه اگ,ر ب,ه ش,یوه ی م,عینی س,ره,م میشد،‏ ی,ک ک,مد درس,ت میشد.‏ ی,ک ب,رگ,ه ی راه,نما ه,م ه,مراه,ش<br />

ب,,ود ک,,ه ن,,ه ب,,رای پ,,درم ق,,اب,,ل ف,,هم ب,,ود ن,,ه م,,ادرم.‏ پ,,درم ش,,روع ب,,ه س,,ره,,م ک,,ردن م,,قواه,,ا ک,,رد.‏ ب,,ا ه,,ر ت,,الش گ,,یج ت,,ر میشد ام,,ا<br />

دس,ت از ت,الش ب,رنمیداش,ت و ب,ا وج,ود م,ادرم در ک,نارش ک,ه پ,یشنهادات,ش هیچیک ب,ه ن,تیجه نمیرس,ید،‏ ه,ر آن س,رخ,وردگ,ی<br />

اش بیش,تر میشد.‏ ای,ن م,اج,را ح,دود ی,ک س,اع,ت ادام,ه پ,یدا ک,رد و م,ا ب,چه ه,ا ه,م دم در ات,اق,مان ب,ا ل,باس زی,ر ایس,تاده و<br />

ن,,گاه میکردی,,م.‏ پ,,درم ب,,ه م,,رز ن,,ات,,وان,,ی و بیحوص,,لگی رس,,یده ب,,ود ام,,ا م,,ادرم م,,دام از او میخواس,,ت ک,,ه ی,,ک ب,,ار دی,,گر ت,,الش<br />

ک,,ند.‏ پ,,درم ه,,م دوب,,اره ت,,الش میکرد و دوب,,اره شکس,,ت میخورد.‏ ب,,ه ش,,دت س,,ر خ,,ورده ش,,ده ب,,ود و وق,,تی م,,ادرم گ,,فت ک,,ه ب,,ای,,د<br />

آن را ب,,ه م,,غازه ب,,رگ,,ردان,,د،‏ س,,رخ,,وردگ,,ی ف,,روخ,,ورده اش ت,,بدی,,ل ب,,ه خ,,شم ش,,د،‏ ی,,کی از ت,,که ه,,ای م,,قوا را ب,,رداش,,ت و ب,,ر س,,ر<br />

م,ادرم ک,وب,ید.‏ ف,قط ی,ک ت,که م,قوا ب,ود و نمیتوانس,ت آس,یبی ب,ه او وارد ک,ند،‏ ام,ا دی,دن چ,نین ص,حنه ای وحش,تناک ب,ود.‏ م,ا<br />

چ,هار پس,رب,چه ش,روع ک,ردی,م ب,ه داد زدن،‏ س,ر پ,درم ج,یغ میزدی,م و گ,ری,ه میکردی,م.‏ م,ادرم گ,ری,ه میکرد.‏ پ,درم ن,اگ,هان دس,ت<br />

نگه داشت.‏ تکه های کمد کذایی را برداشت و از خانه بیرون رفت.‏<br />

س,,الها ب,,عد،‏ وق,,تی ک,,ه داس,,تان ‏"آن پ,,تری"‏ را ب,,ه ن,,ام ‏"ه,,مچون ک,,فن"‏ خ,,وان,,دم،‏ ی,,اد ای,,ن م,,اج,,را اف,,تادم.‏ در ای,,ن داس,,تان ی,,ک<br />

م,رد س,یاهپوس,ت ک,ه ع,اش,ق همس,رش اس,ت،‏ ب,ا ای,نکه ه,ردو ب,رای درآم,دی ن,اچ,یز ب,ه س,ختی ک,ار میکنند،‏ پ,س از گ,ذران,دن<br />

ی,,ک روز ب,,ا ت,,حقیر از س,,وی م,,اف,,وق س,,فیدپ,,وس,,ت و پ,,س از آن در رس,,توران ت,,وس,,ط ی,,ک گ,,ارس,,ن ب,,لون,,د ب,,ه خ,,ان,,ه ب,,ازمیگردد.‏<br />

وق,,تی همس,,رش میخواه,,د او را ب,,رای خ,,وردن ش,,ام ص,,دا ک,,ند،‏ ب,,ه ش,,وخ,,ی میگوی,,د:‏ ‏"ت,,و ه,,یچی ج,,ز ی,,ه س,,یاه گ,,شنه ی پ,,یر<br />

نیستی!"‏ مرد با مشتهایش به او حمله ور میشود و او را به باد کتک میگیرد.‏<br />

ه,مه ی اینها چ,ه م,عنای,ی دارد؟ م,ا نمیتوان,یم خ,شون,تی ک,ه ی,ک ف,رد بینوا ب,ر ی,ک بینوای دی,گر روا میدارد را ت,اب ب,یاوری,م.‏ م,ا<br />

ب,ای,د ف,ری,اد ب,زن,یم،‏ داد ب,زن,یم،‏ ه,مان ک,اری ک,ه م,ن و ب,رادره,ای,م ک,ردی,م،‏ ت,ا خ,شون,ت م,توق,ف ش,ود.‏ همزم,ان،‏ ب,ای,د ب,ه ف,کر ک,ار<br />

اس,اس,ی ت,ری ب,اش,یم:‏ ت,غییر ش,رای,طی در زن,دگ,ی ک,ه ان,سان را ب,ه خ,شون,ت وا میدارد-‏ خ,شون,ت م,ردان ع,لیه زن,ان،‏ و ال,بته<br />

تمام خشونت هر فرد سرخورده و خشمگین علیه دیگری،‏ خشونت مردم خشمگین و آزرده علیه یکدیگر.‏<br />

!79


تاریکی<br />

به قلم:‏ بتی گیل تایسن Tyson) (Betty Gale - فعال جنبش مبارزه با خشونت علیه زنان<br />

ب,چه ک,ه ب,ودم ف,کر م,ی ک,ردم اس,م ک,وچ,یکم ه,رزه اس,ت،‏ اس,م دوم,م زش,ت و اس,م ف,ام,یلم س,یاه.‏ اون,قدر م,نو ه,رزه زش,ت س,یاه<br />

ص,,دا ک,,رده ب,,ودن ک,,ه ف,,کر م,,ی ک,,ردم وق,,تی ب,,ه دن,,یا اوم,,دم ای,,ن اس,,مو روم گ,,ذاش,,نت.‏ اگ,,ه ت,,وی دی,,کشنری دن,,بال ع,,بارت ب,,چه ی<br />

داغ,ون م,ی گش,تین،‏ ح,تماً‏ ع,کس م,نو اون,جا م,ی دی,دی,ن.‏ ب,تی ف,ران,سس داو.‏ م,ی دون,ین،‏ زن,دگ,ی ب,رام س,خت ب,ود و ه,میشه از<br />

ک,,تک ه,,ای م,,ادرم م,,ث س,,گ م,,ی ت,,رس,,یدم.‏ ح,,اال ل,,طفاً‏ ای,,نجارو اش,,تباه ن,,گیری,,د،‏ ب,,عضی از ک,,تک ه,,ا ح,,قم ب,,ود،‏ بیش,,ترش ول,,ی<br />

ط,,بق اس,,تان,,دارده,,ای ام,,روز رک و پ,,وس,,ت ک,,نده ه,,مون ک,,ودک آزاری خ,,ودم,,ون ب,,ود.‏ م,,ن دوم,,ین ب,,چه از هش,,ت ت,,ا ب,,چه ب,,ودم و<br />

ای,ن ی,عنی ک,ه م,سئول,یت ب,زرگ ک,ردن ش,ش ت,ای دی,گه گ,ردن م,ن و خ,واه,ر ب,زرگ,م ب,ود.‏ زن,دگ,ی آس,ون ن,بود؛ م,ا خ,یلی ف,قیر ب,ودی,م<br />

و ت,,وی زاغ,,ه ه,,ای ح,,اش,,یه ی شه,,ر زن,,دگ,,ی میکردی,,م.‏ هش,,ت س,,ال,,م ک,,ه ب,,ود،‏ از ف,,روش,,گاهها دزدی میکردم چ,,ون خس,,ته ش,,ده<br />

!80


ب,,ودم از ب,,س ل,,باس ه,,ای گلوگ,,شاد دس,,ت چ,,ندم خ,,واه,,رم رو میپوش,,یدم.‏ دزدی خ,,یلی آس,,ون ب,,ود چ,,ون ه,,یچکس ب,,ه ی,,ه ب,,چه ی<br />

ه,,رزه ی س,,یاه ک,,ه ت,,وی ف,,روش,,گاه ول میگشت و راح,,ت ازش,,ون دزدی میکرد ت,,وج,,هی ن,,شون نمیداد.‏ م,,ن همینطور دزدی - می<br />

کردم ت,ا ی,ه روز ک,ه داش,تم ی,ه ک,ت واس,ه روز م,ادر ب,رای م,ادرم م,ی دزدی,دم گ,یر اف,تادم.‏ چ,ند ه,فته ب,عد از ای,ن ج,ری,ان رو ت,وی<br />

س,رپ,ناه گ,ذرون,دم.‏ وق,تی ک,ه س,یزده س,ال,م بیش,تر ن,بود،‏ ی,کی از دوس,تای خ,ان,وادگ,ی ب,هم ت,جاوز ک,رد و از ه,مین ت,جاوز م,رض<br />

ه,,م ن,,صیبم ش,,د.‏ ه,,فده س,,ال,,م ک,,ه ش,,د،‏ دی,,گه از ک,,تک ک,,اری دائ,,م و زن,,دگ,,ی ت,,و خ,,ون,,واده ی درب و داغ,,ون خس,,ته ش,,ده ب,,ودم.‏<br />

ب,,رای ه,,مین ج,,ای,,گزی,,ن پ,,یدا ک,,ردم.‏ از آزار و اذی,,ت م,,ادرم در رف,,تم و زی,,ر دس,,ت ش,,وه,,رم،‏ آرت,,ور ت,,ای,,سن اف,,تادم.‏ م,,ن و آرت,,ور<br />

چ,هارم,ا م,اه ب,ا ه,م ب,ه ع,نوان زن و ش,وه,ر زن,دگ,ی ک,ردی,م.‏ م,ن از آرت,ور ف,رار ک,ردم ت,وی ب,غل اول,ین مش,تری,م.‏ ه,مین ک,ه ش,روع<br />

ک,ردم ب,ه مش,تری پ,یدا ک,ردن،‏ م,عتاد ه,م ش,دم.‏ ه,ر چ,ی بیش,تر مش,تری پ,یدا میکردم،‏ م,واد ه,م بیش,تر م,صرف میکردم.‏ م,واد<br />

کمک میکرد آزار و اذیتها رو فراموش کنم،‏ تنهایی مو فراموش کنم،‏ و درد رو فراموش کنم.‏<br />

آزار،‏ ت,,,نهای,,,ی،‏ درد،‏ مش,,,تریها و م,,,واد در ب,,,راب,,,ر م,,,ردی ک,,,ه 25 س,,,ال از زن,,,دگ,,,یمو دزدی,,,د ه,,,یچی ن,,,بود.‏ وی,,,لیام م,,,اه,,,ون,,,ی رئ,,,یس<br />

پ,لیس ب,ود و ب,ه خ,اط,ر ق,تلی ک,ه م,رت,کب نش,ده ب,ودم ب,رام پ,اپ,وش درس,ت ک,رد.‏ م,نو ب,ا دس,تبند ب,ه ص,ندل,ی بس,ته ب,ودن و هش,ت ت,ا<br />

ک,,ارآگ,,اه پ,,لیس م,,رت,,ب ک,,تکم میزدن.‏ م,,ن روس,,پی ب,,ودم،‏ م,,عتاد ب,,ودم،‏ ام,,ا ق,,ات,,ل ن,,بودم.‏ ت,,وی زن,,دان س,,عی ک,,ردم خ,,ودم,,و ب,,کشم<br />

چون نمیتونستم قبول کنم که 25 سال از عمرمو باید به خاطر قتلی که انجام ندادم پشت میله ها بگذرونم.‏<br />

ب,,عد از اول,,ین ت,,الش,,م ب,,رای خ,,ودک,,شی،‏ ک,,م ک,,م ف,,همیدم ک,,ه دل,,یلی داش,,ته ک,,ه خ,,دا ج,,ون,,م رو ن,,جات داده.‏ ق,,بول ک,,ردم ک,,ه ب,,ای,,د<br />

ح,,بس م,,و ب,,کشم و ب,,ه ک,,مک دخ,,ترای,,ی رف,,تم ک,,ه ت,,ازه وارد ب,,ودن.‏ ش,,روع ک,,ردم ت,,وی ب,,خش ای,,دز ک,,ار ک,,ردن و ک,,الس,,ای ع,,کاس,,ی<br />

گ,ذرون,دم.‏ وق,تی ای,ن واق,عیتو ق,بول ک,ردم ک,ه ب,ای,د م,حکوم,یتم رو ب,گذرون,م،‏ ه,دف,م رو پ,یدا ک,ردم.‏ اگ,ه ب,ه خ,اط,ر ان,تخاب ه,ای غ,لط<br />

زن,دگ,یم ن,بود،‏ االن ای,نجا ن,بودم.‏ م,مکن ب,ود س,الها ق,بل ت,وی خ,یاب,ون ب,میرم.‏ س,ال ۱۹۹۸ ح,کمم ب,رگش,ت و م,ن از زن,دان آزاد<br />

شدم.‏ من به گفنت داستانم ادامه میدم به امید نجات جوونهای امروز.‏<br />

انتخاب های امروز ما تعیین میکنه که فردا چه کسی خواهیم شد.‏<br />

!81


واقعی<br />

بFFه قFFلم:‏ کFFارول میشFFل کFFاپFFالن Kaplan) (Carol Michèle - درامFFاتیسFFت،‏ کFFارگFFردان و وکFFیل دعFFاوی سFFاکFFن<br />

نیویورک<br />

سخنگو<br />

‏(با هیجان)‏<br />

م,ردی را در پ,ارک دی,دم،‏ ص,ورت,ش از خ,شم س,رخ و م,تورم ب,ود،‏ ب,ازوی,ش را ب,اال ب,رده ب,ود،‏ و در ان,تهای آن مش,تی ب,ود ک,ه ب,ه<br />

س,وی ک,ودک,ی ن,شان,ه رف,ته ب,ود،‏ ک,ودک,ی ب,ه زان,و اف,تاده ب,ه دن,بال ج,لب ت,وج,ه:‏ ی,ک ه,اتداگ،‏ م,ن میخوام ی,ه چ,یزی ب,خورم،‏ - می<br />

خوام،‏ میخوام!‏ ام,,ا م,,رد چ,,یزی ن,,داش,,ت،‏ ن,,ه پ,,ول،‏ ن,,ه ح,,وص,,له و ن,,ه ه,,یچ چ,,یز دی,,گر و خ,,شم از درون,,ش میخروش,,ید گ,,وی,,ی از<br />

خود جهنم و مشت آماده ی انفجار همچون یک گلوله و دخترک فریاد میزد و التماس میکرد:"خواهش میکنم!‏ نه!‏ نکن!"‏<br />

‏(ضربه)‏<br />

و او نکرد.‏ او ایستاد.‏ بازویش منجمد شد گویی ایده ای او را متوقف کرده باشد.‏<br />

!82


‏(ضربه)‏<br />

و او ب,ه دخ,ترک ن,گاه ک,رد گ,وی,ی او را آنگون,ه ک,ه ب,ود میدی,د-ک,وچ,ک،‏ ه,راس,ان،‏ م,عصوم-‏ و او را ب,لند ک,رد و ب,ه ه,وا ان,داخ,ت و<br />

صدای خنده های دخترک همچون صدای زنگ دوچرخه و پرندگان در حال پرواز در فضا به گوش میرسید.‏<br />

ی,ک گ,زارش خ,بری درب,اره ی دارف,ور دی,دم ک,ه ن,شان میداد ش,به ن,ظام,یان ج,نجوی,د س,وار ب,ر اس,بهای,شان ب,ه س,وی روس,تای,ی<br />

آف,,ری,,قای,,ی ک,,ه در ش,,عله ه,,ای آت,,ش میسوخ,,ت میتازن,,د و آت,,ش مس,,لسل ه,,ای,,شان را ب,,ه س,,وی روس,,تای,,یان پ,,راک,,نده - ب,,ا پش,,تی<br />

ب,ره,نه و پ,اه,ای ص,ندلپوش و ل,باسهای زم,ختی ک,ه ه,نگام دوی,دن ه,مچون ش,الق ب,ه ب,دن اس,تخوان,یشان ک,وب,یده میشد-‏ روان,ه<br />

میکردن,,د؛ و ب,,ر س,,ر راه ی,,کی از ش,,به ن,,ظام,,یان ی,,ک زن،‏ ی,,ک زغ,,اوی ب,,ا چ,,شمان,,ی گ,,شاده از ت,,رس،‏ ب,,ا دس,,تی دراز ک,,رده ک,,ه<br />

گ,وی,ی میخواه,د ض,رب,ه ای را م,هار ک,ند،‏ و ب,ر س,ینه اش ب,ینی ن,وزاد ش,ش م,اه,ه اش.‏ و س,رب,از ب,ا مس,لسلش ن,شان,ه گ,رف,ت و<br />

به لوله ی آن خیره شد و گریه ی نجواگونه ی زن خاموش شد:‏ ‏"خواهش میکنم!‏ نه!‏ نکن!"‏<br />

‏(ضربه)‏<br />

و او نکرد.‏ او ایستاد.‏ انگشتش ثابت شد گویی که فکری آن را گرفته باشد.‏<br />

‏(ضربه)‏<br />

و او ب,,,ه زن ن,,,گاه ک,,,رد گ,,,وی,,,ی او را آنگون,,,ه ک,,,ه ب,,,ود میدی,,,د-‏ ی,,,ک م,,,ادر،‏ مس,,,تاص,,,ل،‏ ت,,,نها-‏ و دی,,,د ک,,,ه س,,,ای,,,ر ج,,,نجوی,,,ده,,,ا از آن,,,جا<br />

گ,ذش,ته ان,د و اس,بش را ه,ی زد و ب,ه دور زن ت,اخ,ت و ه,ق ه,ق ره,ای,ی زن ب,ه آس,مان ب,رخ,اس,ت ه,مچون ک,وف,نت ب,ر ط,بل آن,چنان<br />

که بتواند باران را از آسمان پایین بیاورد.‏<br />

م,,قال,,ه ای در ی,,ک مج,,له خ,,وان,,دم درب,,اره ی دخ,,تری مس,,لمان،‏ ب,,وس,,نیای,,ی،‏ ک,,ه ت,,نها پ,,ان,,زده س,,ال داش,,ت،‏ از ت,,ختخواب,,ش ب,,یرون<br />

ک,,شیده ش,,د و ب,,ه اردوگ,,اه,,ی م,,ملو از م,,ردان,,ی ب,,رده ش,,د ک,,ه او را ته,,دی,,د ک,,ردن,,د ک,,ه ب,,ه او ت,,جاوز خ,,واه,,ند ک,,رد و او را دره,,م<br />

خ,واه,ند شکس,ت،‏ او را ب,ه زی,ر مش,ت و ل,گد خ,واه,ند گ,رف,ت و او ب,ه آنها ال,تماس ک,رد:"‏ خ,واه,ش میکنم!‏ ن,ه!‏ ن,کنید!"‏ و پس,ر<br />

ن,وج,وان,ی ک,ه از آنجا میگذش,ت ص,دای گ,ری,ه ی او را ش,نید و ایس,تاد.‏ ن,زدی,ک آم,د ت,ا ب,بیند و گ,فت:"م,ن ت,و را میشناس,م.‏ م,ا<br />

با هم در پردور به مدرسه میرفتیم."‏ او دختر را آنگونه که بود میدید.‏<br />

و ب,ه س,وی م,ردان رو ک,رد و گ,فت دخ,تر را ب,ه ح,ال خ,ود ب,گذارید،‏ او ه,م م,درس,ه ای م,ن اس,ت ب,رای م,قال,ه اش ج,ای,زه گ,رف,ته و<br />

م,ن درخ,شش خ,ورش,ید را ب,ر دن,دانهای,ش ه,نگام,ی ک,ه ب,ا دوس,تان,ش میخندد دی,ده ام و م,ردان س,رش,ان را ب,ه زی,ر ان,داخ,تند و<br />

ک,نار رف,تند و اشکهای دخ,تر ن,وج,وان از چ,شمان,ش ه,مچون ن,یای,شی ب,ر ل,بان,ش ج,اری ش,دن,د،‏ زی,را پس,ر ه,مچون ف,رش,ته ای<br />

ظاهر شده و وساطت کرده بود.‏<br />

دخ,تری را میشناخ,تم ک,ه ب,‏ ا م,‏ ن ب,ه ی,ک م,درس,ه میرف,ت و ه,میشه ب,رای زن,گ ورزش در ت,وال,ت ل,باسهای,ش را ع,وض میکرد و ی,ک<br />

روزکه دیر شده بود و وقت نبود،‏ لباسهایش را همانجا درآورد و من روی پشتش خطوط متورم را دیدم.‏<br />

خ,طوط ق,رم,ز.‏ خ,طوط,ی ک,ه ت,نها ش,الق میتوان,د آن را ب,ه ج,ا ب,گذارد.‏ و او دی,د ک,ه م,ن دی,دم و چه,ره ام ب,عد از دی,دن آن،‏ و م,ن<br />

از ک,اری ک,ه میکردم ب,ازایس,تادم،‏ ده,ان,م را ب,از ک,ردم ت,ا ب,گوی,م ک,ه م,ن اه,میت میده,م،‏ ک,ه ای,ن درس,ت نیس,ت،‏ ک,ه م,ا میتوان,یم<br />

ب,,,ا م,,,ادرش روب,,,رو ش,,,وی,,,م،‏ ت,,,رک,,,ه را از دس,,,تش ب,,,گیری,,,م و ب,,,ه زم,,,ین پ,,,رت ک,,,نیم ت,,,ا ه,,,زارت,,,که ش,,,ود و او دی,,,گر ه,,,رگ,,,ز از ب,,,ه خ,,,ان,,,ه<br />

برگشنت نخواهد ترسید.‏<br />

‏(ضربه)‏<br />

!83


ای کاش همه ی اتفاقات اینگونه افتاده بود؛<br />

تمام آنچه گفتم،‏ اما اینگونه نبود،‏ نه!‏<br />

پدر کتک زد،‏ سرباز شلیک کرد،‏ من حرف نزدم،‏ روگرداندم و وانمود کردم که ندیدم.‏<br />

اینها آنگونه که گفتم اتفاق نیفتاد،‏ اما میتوانست اتفاق بیفتد.‏ به خاطر پسر اهل پردور.‏<br />

او ایستاد.‏<br />

او تنها کسی بود که ایستاد.‏<br />

!84


خز برگشته<br />

بFFه قFFلم:‏ ایFFو انسFFلر Enslerِ) (Eve - نFFویFFسنده،‏ بFFازیFFگر و بFFنیانFFگذار وی-‏ دی ‏(جFFنبش جFFهانFFی مFFبارزه بFFا<br />

خشونت علیه زنان ودختران)‏<br />

م,,ن میخواس,,تم ب,,ام,,زه ب,,اش,,م.‏ میخواس,,تم آدم ب,,ام,,زه و خ,,ندان,,ی ب,,اش,,م ک,,ه ب,,ه م,,همون,,یا دع,,وت,,ش میکنن.‏ م,,ن میخواس,,تم دخ,,تری<br />

ب,اش,م ک,می ع,شوه گ,ر،‏ ش,ای,د ک,می ش,یطون ، ک,می ب,اش,کوه و م,رم,وز.‏ میخواس,تم ب,اح,ال ب,اش,م-‏ داس,تانهای ع,جیب و دی,وان,ه<br />

وار ت,,عری,,ف ک,,نم،‏ ن,,یمه ش,,ب ب,,ره,,نه ت,,وی اس,,تخر ب,,پرم،‏ ل,,باس ج,,ذاب ب,,پوش,,م.‏ م,,اش,,ین ک,,روک,,ی رو ت,,وی ط,,وف,,ان ب,,ا س,,رع,,ت ت,,وی<br />

ب,زرگ,راه ب,رون,م.‏ میخواس,تم دل,پذی,ر و ت,حسین ب,ران,گیز ب,اش,م ام,ا دمدس,تی و پ,رچ,ون,ه ن,باش,م.‏ ح,تی ب,ه رک گ,وی,ی ه,م راض,ی<br />

ب,,ودم،‏ ی,,ا ک,,نای,,ه زن,,ی.‏ آدمهای رک گ,,و ه,,میشه ب,,ه م,,همون,,یا دع,,وت میشن.‏ پ,,وچ گ,,راه,,ای رک گ,,وی,,ی ک,,ه دائ,,ماً‏ ن,,اراح,,تند،‏ دائ,,ماً‏<br />

م,,ای,,وس,,ند،‏ غ,,م ان,,گیز.‏ اونها ه,,میشه ب,,ا ل,,باس ه,,ای گ,,رون ق,,یمت س,,یاه ش,,ندره و ری,,ش ری,,ش ح,,ضور دارن و دوروب,,رش,,ون ه,,م<br />

ی,,,ک مش,,,ت آدم ق,,,شنگ ری,,,خته ب,,,ا م,,,وه,,,ای ق,,,شنگ ش,,,ندره و ری,,,ش ری,,,ش ک,,,ه ج,,,وری آرای,,,ش ش,,,ده ک,,,ه ان,,,گار ه,,,مین االن از ی,,,ک<br />

ات,فاق وحش,تناک ج,ون ب,ه در ب,ردن-‏ میدون,ید،‏ ه,مون م,وق,ع ک,ه س,وار ج,ت خ,صوص,ی ب,ودن و ش,راب,شون ت,موم ش,د.‏ ام,ا م,ن رک<br />

گو نیستم.‏ من تحسین برانگیز نیستم.‏ بامزه نیستم.‏ عصبانیم.‏ عصبانی!‏ دارم منفجر میشم.‏<br />

م,ن ب,ه م,همون,یا دع,وت نمیشم.‏ ال,بته،‏ دی,گه دع,وت نمیشم.‏ اوای,ل دع,وت میشدم.‏ ی,ه ج,ذاب,یت و ن,مک خ,اص,ی ه,م داش,تم.‏ م,ردم<br />

اون,,,و ب,,,ا ب,,,ام,,,زگ,,,ی اش,,,تباه میگرف,,,نت،‏ ت,,,ا اینکه ف,,,همیدن م,,,ن اون ک,,,سی ب,,,ودم ک,,,ه م,,,همون,,,یا رو خ,,,راب میکنه.‏ خ,,,وش,,,گذرونیشون,,,و<br />

خ,راب میکنه و ب,قیه ی دن,یا رو م,ثل ب,اد بیرح,م زمس,تان,ی ش,یکاگ,و ب,ه م,یون م,یاره.‏ م,ن ه,مون,ی هس,تم ک,ه ب,نا ب,ه دالی,لی م,جبوره<br />

ب,,,بینه،‏ ب,,,گه و ه,,,مه رو ه,,,شیار ک,,,نه.‏ م,,,ن ه,,,مون,,,م ک,,,ه در ج,,,واب ی,,,ه ‏"چ,,,ه خ,,,بر؟"‏ م,,,عمول,,,ی میگه:"خ,,,ب،‏ م,,,ن ت,,,ازه از اف,,,غانس,,,تان<br />

!85


ب,,رگش,,تم،‏ از م,,رک,,ز ق,,نده,,ار ک,,ه ط,,ال,,بان دوب,,اره ب,,رگش,,ته ت,,وش.‏ ه,,مونجا ک,,ه ط,,ال,,بان در واق,,ع ه,,یچ وق,,ت ازش ب,,یرون ن,,رف,,ته ب,,ود.‏<br />

ام,ا ح,اال ب,ا پ,رروی,ی ت,مام ب,رگش,نت چ,ون آم,ری,کا از ب,نیادگ,راه,ای ت,بهکار ح,مای,ت ک,رده و اون,ا رو در راس ک,ار گ,ذاش,ته.‏ ه,مون<br />

ب,نیادگ,راه,ای,ی ک,ه ت,جاوز ک,ردن و غ,ارت ک,ردن و کش,تار ک,ردن و ب,ه ج,ای اینکه ع,دال,ت درب,ارش,ون اج,را ب,شه،‏ ت,وس,ط آم,ری,کا<br />

قدرت بهشون داده شده و االن اونقدر فساد و خشونت زیاد شده که طالبان به نظر چندان هم بد نمیرسه."‏<br />

م,ن آدم,ی هس,تم ک,ه ب,ه ای,ن ب,سنده نمیکنم،‏ ک,ه ب,ای,د ادام,ه ب,دم چ,ون ب,ودن ت,وی م,همون,ی ح,تی م,نو ع,صبان,ی ت,ر ه,م میکنه.‏ م,ن<br />

ت,قری,باً‏ ف,رام,وش ک,رده ب,ودم ت,ا زم,ان,ی ک,ه ب,قیه ی دن,یا ادام,ه داد،‏ ب,ه م,همون,ی رف,نت،‏ میخندی,دن،‏ مینوش,یدن،‏ م,عاش,رت میکردن،‏<br />

خ,,وش میگذرون,,دن.‏ اون,,ا از ات,,فاق,,ات ن,,اج,,وری ک,,ه اف,,تاده ب,,ود داغ,,ون و افس,,رده نش,,ده ب,,ودن.‏ ن,,ه،‏ آدم,,ی ک,,ه از م,,ن پ,,رس,,یده ب,,ود<br />

چ,ه خ,بر،‏ واق,عاً‏ ان,تظار ج,واب ن,داش,ت،‏ ح,تی دن,بال ج,واب خ,اص,ی ه,م ن,بود.‏ همینجوری ی,ه س,وال,ی پ,رس,ید،‏ ی,ه س,وال اح,مقان,ه<br />

ی م,,همون,,ی،‏ چ,,ون راه و رس,,م م,,همون,,ی ه,,مینه.‏ اون,,ا گ,,وش نمیکنن،‏ اون,,ا ب,,ه ه,,یچ ج,,اش,,ون,,م نیس,,ت،‏ ن,,ه،‏ ب,,رای ه,,مین ه,,م میرن<br />

م,,همون,,ی.‏ ب,,رای ه,,مین ه,,مه ی زن,,دگیشون ه,,م ی,,ه م,,همون,,ی ک,,وف,,تیه.‏ ت,,مام زن,,دگ,,یشون در جه,,ت دع,,وت ش,,دن ب,,ه م,,همون,,یه.‏ ل,,باس<br />

پ,,وش,,یدن ب,,رای م,,همون,,ی.‏ مس,,ت ک,,ردن و ه,,مخواب,,گی ت,,وی ح,,ال و ه,,وای م,,همون,,ی،‏ و درس,,ت ه,,مونجا،‏ م,,ن دارم ه,,مه چ,,یز رو<br />

خ,راب میکنم.‏ چ,ه خ,بر؟ میخوای چ,ه خ,بر ب,اش,ه؟ اخ,بارو نمیخون,ی؟ دخ,ترای آم,یش ت,وی م,درس,ه ب,هشون ش,لیک ش,د ب,ه خ,اط,ر<br />

اینکه ت,وی م,درس,ه ب,ودن،‏ ب,ه خ,اط,ر اینکه دخ,تر ب,ودن.‏ ی,ا دخ,ترای اردوگ,اه پ,ناه,نده ه,ا ت,وی دارف,ور س,ر راه,شون ب,رای پ,یدا<br />

ک,ردن ه,یزم و ع,لوف,ه رب,وده میشن،‏ ب,اره,ا و ب,اره,ا ب,هشون ت,جاوز میشه و ح,تی راه ب,رگش,تنشون رو ه,م گ,م میکنن.‏ ام,ا ب,ذار<br />

از م,تجاوز دف,اع ک,نیم،‏ م,ثل روح,ان,ی اس,ترال,یای,ی ک,ه میگفت:‏ خ,یلی داره ب,هشون س,خت گ,رف,ته میشه.‏ ی,ک ح,کم وحش,تناک،‏<br />

درح,,,ال,,,ی ک,,,ه ت,,,قصیر اص,,,لی ب,,,ه گ,,,ردن زنهاس,,,ت.‏ اون,,,ا خ,,,ودش,,,ون ب,,,ا ن,,,داش,,,نت روس,,,ری ای,,,ن ب,,,ال رو س,,,ر خ,,,ودش,,,ون آوردن.‏ اون,,,ا<br />

گ,وش,ت دم دس,ت ب,ودن.‏ اگ,ه میمون,د ت,و خ,ون,ه و روس,ری س,رش میکرد،‏ م,شکلی پ,یش ن,می اوم,د.‏ اون روح,ان,ی ای,ن ح,رف,ارو ت,و<br />

سال ۲۰۰۶ زده.‏ اگه مونده بودن خونه!‏<br />

اگ,,ه م,,ن م,,ون,,ده ب,,ودم خ,,ون,,ه،‏ اگ,,ه ب,,یرون ن,,رف,,ته ب,,ودم،‏ اگ,,ه ده,,نمو بس,,ته ب,,ودم.‏ م,,ن ح,,تی ب,,ه ای,,ن م,,همون,,ی دع,,وت ه,,م نش,,ده ب,,ودم.‏<br />

ی,کی از دوس,تام دع,وت ش,ده ب,ود و چ,ون ک,س دی,گه ای رو پ,یدا ن,کرد،‏ م,نو ب,ا خ,ودش ب,رده ب,ود.‏ دع,وت مس,تقیم ن,بود،‏ ی,ه دع,وت<br />

ک,,لی،‏ و م,,ن دارم م,,همون,,ی رو ب,,ه ه,,م میزن,,م و خ,,جال,,ت زده ش میکنم.‏ ن,,بای,,د از خ,,ون,,ه ب,,یرون میاوم,,دم.‏ خ,,یلی ات,,فاق,,ای ب,,د در<br />

ج,ری,ان ب,ودن.‏ ش,ای,د ت,قصیر زن,ی ب,ود ک,ه چ,یزی دور گ,ردن,ش ب,ود،‏ ب,زرگ و ح,جیم،‏ و ش,نیدم ک,ه میگفت:‏ ‏"ف,وق ال,عاده نیس,ت؟<br />

- خ,,,ز دوب,,,اره م,,,د ش,,,ده!"‏ خ,,,ز ب,,,رگش,,,ته.‏ ف,,,وق ال,,,عاده نیس,,,ت؟ ن,,,اق,,,ص س,,,ازی ب,,,رگش,,,ته.‏ ق,,,تل ب,,,رگش,,,ته.‏ پ,,,وس,,,ت راس,,,و ب,,,رگش,,,ته.‏<br />

پ,,وس,,ت راس,,و ه,,میشه م,,نو ی,,اد زن,,ا میان,,دازه.‏ ن,,ه ف,,قط ب,,ه خ,,اط,,ر اینکه زن,,ا میپوش,,نش،‏ ب,,لکه چ,,یزی م,,رب,,وط ب,,ه ای,,نکه زن,,ا چ,,طور<br />

ب,,,,ار اوم,,,,دن ت,,,,ا ک,,,,ار ک,,,,نن.‏ ب,,,,ار اوم,,,,دن ک,,,,ه کش,,,,تار ب,,,,شن.‏ اینکه اینقدر زی,,,,با ب,,,,اش,,,,ی،‏ اینقدر گ,,,,رم و ن,,,,رم ب,,,,اش,,,,ی ک,,,,ه م,,,,ردم ب,,,,ای,,,,د<br />

ب,پوش,نت،‏ ت,و رو دور گ,ردن,شون ب,پیچن،‏ ن,اغ,اف,ل به,ت ت,جاوز ک,نن،‏ ب,ه س,رت ش,لیک ک,نن ی,ا له,ت ک,نن ی,ا ب,زن,نت ی,ا به,ت گ,رس,نگی<br />

بدن.‏<br />

خ,,ز م,,د ش,,ده.‏ خ,,ز ب,,رگش,,ته.‏ ف,,وقال,,عاده نیس,,ت ک,,ه خ,,ز ب,,رگش,,ته؟ ق,,ضیه از ای,,ن ق,,راره ک,,ه م,,اج,,رای ت,,جاوزه.‏ ت,,جاوز ب,,رگش,,ته.‏<br />

طالبان برگشته.‏ گوش تا گوش سربریدن برگشته.‏ خز برگشته.‏ برگشته برگشته برگشته.‏<br />

ام,ا ک,ی ه,یچ ک,دوم از اینها رف,ته ب,ود؟ ه,یچ وق,ت ن,رف,ته ب,ود.‏ ف,قط دف,ن میشه،‏ ن,ادی,ده گ,رف,ته میشه و پ,ذی,رف,ته میشه،‏ اون ه,م ب,ه<br />

دس,ت م,ردم,ی ک,ه م,همون,ی میرن و نمیتون,ن از م,همون,ی رف,نت دس,ت ب,ردارن و ف,کر میکنن زن,دگ,ی ی,ه م,همون,ی ب,زرگ,ه و ف,قط ه,م<br />

ب,,رای اون,,اس,,ت چ,,ون ه,,مه چ,,ی دارن و ث,,روت,,مندن و از ط,,بقه ی م,,متازن و ب,,ی ن,,قصن و م,,همون,,ی میرن و م,,همون,,ی میرن.‏ ب,,س<br />

ک,,,نید!‏ ب,,,س ک,,,نید!‏ خ,,,واه,,,ش میکنم خ,,,واه,,,ش میکنم ب,,,س ک,,,نید!‏ زن,,,ا دارن میمیرن.‏ زن,,,ا دارن ت,,,وی ک,,,نگو ن,,,اق,,,ص میشن،‏ ت,,,وی<br />

پ,,اکس,,تان ص,,ورت,,شون آب میشه،‏ ت,,وی آت,,الن,,تا ت,,و س,,ن پ,,ای,,ین خ,,ری,,ده میشن.‏ ب,,س ک,,نید،‏ خ,,واه,,ش میکنم،‏ ب,,رات,,ون م,,هم نیس,,ت؟<br />

ج,,ون اون,,ا اه,,میتی ن,,داره؟ م,,ن دارم ف,,ری,,اد میزن,,م،‏ روی زم,,ین،‏ روی ف,,رش مج,,للی ک,,ه س,,راس,,ر ک,,ف ات,,اق رو پ,,وش,,ون,,ده،‏ ن,,زدی,,ک<br />

م,,یز ب,,وف,,ه ک,,ه روش ل,,قمه ی پ,,نیر ب,,ز و م,,یگوی ک,,باب,,ی و م,,ارت,,ینی ش,,کالت,,ی چ,,یده ش,,ده.‏ م,,ن دارم روی زم,,ین ف,,ری,,اد میزن,,م،‏ ب,,س<br />

کنید،‏ بس کنید!‏<br />

!86


ب,,,س ک,,,نید،‏ نمیتون,,,ید؟ ف,,,قط ب,,,رای ی,,,ک دق,,,یقه،‏ دس,,,ت از ای,,,ن زن,,,دگیتون ب,,,کشید،‏ از ای,,,ن ت,,,الش,,,تون ب,,,رای خ,,,وش,,,گذرون,,,ی دس,,,ت<br />

ب,کشید،‏ م,همونیتون رو ن,گه داری,د.‏ ح,اال ج,معیت داره ب,ه م,ن ن,گاه میکنه،‏ ج,معیت م,همون,ی ب,روه,ای ح,رف,ه ای ک,ه مس,تقیم ب,ه<br />

م,,ن ن,,گاه نمیکنن چ,,ون میترس,,ن ای,,ن چ,,یزی ک,,ه دارم ب,,ه اون,,ا ه,,م س,,رای,,ت ک,,نه.‏ م,,همون,,ی ب,,روه,,ای ح,,رف,,ه ای ب,,ه ک,,ارش,,ون ادام,,ه<br />

میدن درح,,,ال,,,ی ک,,,ه م,,,ن ب,,,ا دس,,,تبند ب,,,ه دس,,,تهام ک,,,شانکشان از م,,,همون,,,ی ب,,,ه ب,,,یرون ب,,,رده میشم.‏ م,,,ن ت,,,کون نمیخورم،‏ نمیتون,,,م<br />

ت,کون ب,خورم.‏ م,ن ه,مونجا ت,وی خ,یاب,ون ک,نار س,اخ,تمون ل,م میدم و چ,شمام,و ب,از میکنم.‏ ب,ه ب,اال ن,گاه میکنم،‏ مس,تقیم ب,ه ب,اال.‏<br />

ی,ادم نمیآد ق,بالً‏ س,تاره ه,ا رو ت,وی ای,ن شه,ر دی,ده ب,اش,م.‏ خ,یلی زی,ادن و ی,ه ج,ور ب,خصوص,ی ب,رق میزن,ن.‏ ح,تی نمیدون,م ک,ه<br />

واق,,,عین ی,,,ا ن,,,ه.‏ خ,,,یلی خ,,,یلی دورن و ه,,,مین ج,,,ا ک,,,نار م,,,ن هس,,,نت.‏ م,,,ن ه,,,مونجا ل,,,م دادم و چ,,,شمام ب,,,ازه.‏ م,,,ن ب,,,ام,,,زه نیس,,,تم و<br />

پیراهن ابریشمی دوستم هم پاره شده.،‏ اما من میتونم جلوی رومو ببینم.‏ من میتونم ستاره هارو ببینم.‏<br />

!87


اولین بوسه<br />

به قلم:‏ مالی دویل Doyle) (Mollie - نویسنده و ویراستار آمریکایی<br />

کوچیک بودم.‏ شش سالم بود.‏<br />

اردوی ورزشی-‏ شنا،‏ فوتبال،‏ سومی رو هم یادم نمیآد.‏<br />

اما یادمه که یکی دیگه هم بود.‏<br />

ما از این فعالیت به اون فعالیت میرفتیم و دونه های کوچیک عرق روی پیشونی هامون سر میخورد.‏<br />

من روز دومم بود.‏<br />

مربی فوتبال به ما گفت که قراره بریم توی زمین هاکی بازی کنیم.‏<br />

اونجا خنک تره.‏<br />

یخی در کار نبود-‏<br />

!88


یه بیضی سیمانی با دیوارهای سفید که توپ هاکی زخمیش کرده بود.‏<br />

مربی ما رو به دو گروه تقسیم کرد.‏<br />

واقعاً‏ فوتبال نبود.‏<br />

فقط یه مشت بچه که دنبال توپ میدویدن و جیغ میزدن.‏<br />

آخرای اون زنگ،‏ من افتادم و پوست زانوم کنده شد.‏<br />

خون روی ساق پام جاری شد.‏<br />

همه دست از بازی کشیدن.‏<br />

تکه ی بزرگ پوست زانوم که از سیمان ناهموار آویزون شده بود دست کمی از توپ چرمی نداشت.‏<br />

یکی از پسرها دختری رو ترغیب میکرد که بهش دست بزنه.‏<br />

مربی همه رو فرستاد استخر و منو برد پیش پرستار.‏<br />

اما پرستار اونجا نبود.‏<br />

برای همین خودش زانومو بست ‏–بتادین،‏ باند،‏ چسب-‏<br />

اونقدر خوب بسته بود که میتونستم زانومو تکون بدم بدون اینکه چسب پوستمو بکشه.‏<br />

بهم گفت که خیلی خوب بازی کردم و زد پشتم.‏<br />

ازش تشکر کردم و بعدازظهرش که رفتم خونه به مادرم گفتم که من عاشق فوتبالم.‏<br />

روز بعد مربی گروه رو دور خودش جمع کرد و از من خواست که برم وسط پیش خودش.‏<br />

ازم پرسید که زانوم چطوره.‏<br />

گفتم خوبه.‏<br />

پرسید چطوری میخوام ازش تشکر کنم که زانومو برام بسته.‏<br />

گفتم نمیدونم.‏<br />

گفت:"‏ خانوم کوچولو،‏ تو واقعاً‏ لطفاً‏ و تشکر بلد نیستی؟ نظرت درباره ی یه بوس چیه؟"‏<br />

من گفتم که بوس حال به هم زنه.‏<br />

اون خندید و از گروه پرسید که فکر میکنن اون یه بوس حقش هست یا نه؟<br />

!89


البته که همه ی بچه ها فریاد زدن:"بله!"‏<br />

بهم گفت که روی زمین دراز بکشم.‏<br />

سرمو تکون داد و گفتم نمیخوام.‏<br />

خ,نده ی ری,زی ک,رد و م,نو پ,ای,ین ک,شید روی س,بزه ه,ای,ی ک,ه زی,ر آف,تاب زرد ش,ده ب,ود،‏ ت,ا ک,نار ه,م وس,ط گ,روه دراز ب,کشیم،‏<br />

مثل ساردین های داخل قوطی کنسرو.‏<br />

من غلت زدم و دور شدم.‏<br />

دوتا از بچه ها منو به طرف اون هل دادن.‏<br />

مربی منو گرفت،‏ سرمو به سرش چسبوند،‏<br />

و منو بوسید.‏<br />

زبونش رو به زور از بین لبام رد کرد.‏<br />

من مقاومت کردم و به خودم پیچیدم.‏ وحشتناک بود.‏<br />

بچه ها خندیدن.‏<br />

من شلوارمو خیس کردم.‏<br />

مربی سرخ شد،‏ بازومو گرفت،‏<br />

با دو انگشتش بازومو نیشگون گرفت،‏<br />

و منو به کنار زمین برد.‏<br />

بهم گفت که برم خونه.‏ که برم پوشک بپوشم.‏<br />

من تا خونه دویدم و به مادرم گفتم که از اردو متنفرم-‏<br />

مخصوصاً‏ فوتبال-‏<br />

و گفتم که من حتی نتونستم یه توالت پیدا کنم.‏<br />

روز بعد من نمیخواستم برم اونجا،‏ اما مادرم اصرار کرد،‏<br />

قول داد که بهم نشون میده توالت کجاست.‏<br />

من بهش نگفتم چرا از اردو متنفرم – مخصوصاً‏ فوتبال.‏<br />

!90


بخشی از من هنوز اونقدر کوچک بود که نمیتونست به غریزه ام اطمینان کنه:‏<br />

که بدونه بوسیدن قسمتی از بازی نبود.‏<br />

بیست و نه سال بعد،‏ به اون زمین برگشتم<br />

و با این جمالت،‏ بازی کردم:‏<br />

باشد که اولین بوسه ی دخترم،‏<br />

باشد که اولین بوسه ی دخترت،‏<br />

باشد که اولین بوسه ی همه دختران،‏<br />

پیش بینی شده و خواستنی باشد.‏<br />

!91


مادر عزیزم<br />

به قلم:‏ شرمین عبید-‏ چنائی Obaid-Chinoy) (Sharmeen - فیلمساز و روزنامه نگار پاکستانی<br />

مادر عزیزم،‏<br />

م,,ن آن,,جا نشس,,تم در ح,,الیکه ش,,ال ق,,رم,,ز و ط,,الی,,ی را ک,,ه ب,,رای,,م گ,,لدوزی ک,,رده ب,,ودی ب,,ه س,,ر داش,,تم.‏ ک,,ه ش,,ادی خ,,ود را ب,,ر آن<br />

دوخ,,,,ته ب,,,,ودی ن,,,,ه ش,,,,ادی م,,,,را.‏ ب,,,,ه م,,,,ن گ,,,,فتی ک,,,,ه او خ,,,,وبرو و ق,,,,دب,,,,لند اس,,,,ت.‏ ک,,,,ه ج,,,,وان و س,,,,ال,,,,م اس,,,,ت.‏ ب,,,,ه م,,,,ن ق,,,,ول دادی ک,,,,ه<br />

خ,وش,بخت خ,واه,م ش,د.‏ و ب,عد او ب,ه ه,مراه خ,ان,واده اش از راه رس,ید.‏ او همسن و س,ال م,ن ن,بود.‏ ب,زرگتر ب,ود.‏ خ,یلی - ب,زرگ<br />

تر.‏ چ,شمان ری,زش ب,ه س,ینه ه,ای م,ن دوخ,ته ش,ده ب,ود.‏ ج,ای زخ,مها را ب,ر ص,ورت,ش ن,دی,دی؟ میخواس,تم ف,ری,اد ب,زن,م ام,ا - نمی<br />

توانستم،‏ به خاطر آبروی پدرم و شرف پدرم.‏<br />

نورهای درخشان.‏ موسیقی.‏ همه چیز سرم را گیج میکرد.‏ تو مرا وادار کردی تا آنجا بنشینم و لبخند بزنم.‏<br />

ت,,و در ح,,الیکه ن,,وازن,,ده ه,,ا ط,,بل میزدن,,د،‏ دس,,ت زدی و خ,,ندی,,دی.‏ اض,,طراب م,,را ن,,فهمیدی،‏ ف,,همیدی؟ ب,,ه م,,همان,,ان غ,,ذا ت,,عارف<br />

ک,ردی.‏ ج,لوی دورب,ین ل,بخند زدی و ح,تی دام,اد آی,نده ات را ب,ه آغ,وش ک,شیدی.‏ م,ن ب,ه س,اع,ت ن,گاه میکردم ک,ه ب,ه ک,ندی ج,لو<br />

میرفت و آزادی من را با خودش میبرد.‏ من دیگر نه یک دختر،‏ که فقط یک عروس بودم.‏<br />

ف,,رار ک,,ن!‏ ق,,لبم میگفت ف,,رار ک,,ن!‏ ام,,ا پ,,اه,,ای,,م ت,,وان آنرا ن,,داش,,ت.‏ ک,,جا میرف,,تم؟ زن,,ان روس,,تا ف,,رار نمیکنند...‏ م,,ا ج,,ای,,ی ب,,رای<br />

پنهان شدن نداریم.‏ به هر حال،‏ برادر مرا پیدا میکند.‏ روستا مرا طرد میکند.‏<br />

!92


نمیخواه,,م آنچه ب,,ه س,,ر ن,,اه,,ید در روس,,تای ه,,مسای,,ه آم,,د ب,,ه س,,رم ب,,یای,,د.‏ نمیخواه,,م ش,,ورای روس,,تا م,,جازات,,م را ت,,عیین ک,,ند.‏<br />

نمیخواه,م در ی,ک ک,لبه م,ورد ت,جاوز دس,ته ج,معی م,ردان ق,رار ب,گیرم.‏ ه,نوز ص,دای ن,اه,ید در گ,وش,م م,ی پیچ,د ک,ه ف,ری,اد - می<br />

زند.‏ ‏"نجاتم بدهید!‏ خواهش میکنم،‏ یکی به دادم برسد!"‏<br />

م,,,ن داش,,,تم ب,,,ا ع,,,روس,,,کم گ,,,ودی ب,,,ازی میکردم.‏ ق,,,رم,,,ز ب,,,ود،‏ م,,,ثل خ,,,اک روس,,,تا.‏ م,,,ن ع,,,اش,,,ق ای,,,ن ب,,,ودم ک,,,ه ب,,,ه او ل,,,باس ط,,,الی,,,ی<br />

ع,روس,ی ب,پوش,ان,م.‏ ای,ن ه,مان وق,تی ب,ود ک,ه ت,و زن,دگ,ی م,را م,عام,له ک,ردی.‏ چ,گون,ه ک,سی میتوان,د س,رن,وش,ت ک,ودک پنجسال,ه را<br />

ت,,,عیین ک,,,ند؟ ه,,,فت م,,,رد،‏ ب,,,زرگ,,,ان روس,,,تا،‏ ت,,,صمیم گ,,,رف,,,تند ک,,,ه ب,,,قیه ی ع,,,مرم چ,,,ه ب,,,ای,,,د ب,,,کنم.‏ ع,,,موی,,,م ق,,,تلی م,,,رت,,,کب ش,,,ده ب,,,ود و<br />

تقاصش را من،‏ با ازدواج با عموی مقتول باید میدادم.‏ هفت مرد سرنوشت دخترکی پنج ساله را رقم زدند...‏ من.‏<br />

تو تنها دخترت را برای دشمن نشان کردی.‏<br />

او پنجاه و پنج سالش است،‏ مادر.‏<br />

م,,ن میتوان,,م ب,,خوان,,م و ب,,نوی,,سم،‏ ب,,ا ای,,ن ح,,ال ه,,یچ تس,,لطی ب,,ر زن,,دگ,,ی خ,,ودم ن,,دارم.‏ ح,,اال م,,ن دارای,,ی او هس,,تم.‏ او م,,ال,,ک م,,ن<br />

اس,ت.‏ م,ن خ,دم,تکار و همخواب,ه ی او خ,واه,م ب,ود.‏ او ی,ازده س,ال آزگ,ار ص,بر ک,رده اس,ت ت,ا ان,تقام,ش را ب,گیرد،‏ و ان,تقام,ش<br />

را خ,واه,د گ,رف,ت.‏ او ح,ق دارد م,را ک,تک ب,زن,د،‏ در چ,هاردی,واری خ,ان,ه ح,بسم ک,ند،‏ ح,تی م,را بکش,د.‏ ال,تماسها و ن,ال,ه ه,ای م,ن<br />

به گوش کسی نخواهد رسید.‏<br />

خنده های تو هنوز در گوشم میپیچد.‏ عزت و آبروی تو برایت از دخترت مهمتر بود.‏<br />

وق,تی پ,س از م,الی ده ت,کرار ک,ردم:"خ,ود را ب,ه همس,ری ت,و درآوردم"،‏ و ش,نیدم ک,ه:"ازدواج را پ,ذی,رف,تم."‏ آهس,ته م,رگ خ,ود<br />

را از خدا خواستم.‏<br />

ت,,و گ,,فتی ک,,ه اس,,الم ب,,ه م,,ن ح,,ق داده ک,,ه همس,,رم را خ,,ودم ان,,تخاب ک,,نم،‏ و ت,,و ای,,ن ح,,ق را از م,,ن گ,,رف,,تی.‏ م,,ن چ,,ه ح,,قی دارم<br />

وقتی مثل گاوهای مزرعه مان به سوی صاحب جدیدم فرستاده میشوم.‏ تو دروغ گفتی.‏<br />

آنها منتظرند مادر.‏ آنها منتظرند تا عروس را به خانه ی داماد ببرند.‏ میپرسند:"عروس کجاست؟"‏<br />

این عروس دیگر قرمز بر سر ندارد.‏ این عروس سفید میپوشد.‏<br />

این جمعیت،‏ این طبلها،‏ مرا نه به خانه ی آنسوی خیابان،‏ که به گورستان کنار رودخانه خواهد برد.‏<br />

من آزادی را انتخاب کردم،‏ مادر.‏<br />

دوستدار تو،‏<br />

دخترت<br />

!93


بی نام<br />

به قلم:‏ نیکالس دی.کریستف Kristof) (Nicholas .D - نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی<br />

ی,ک ب,عدازظه,ر ب,ی ح,ال در مح,له ی ب,دن,ام پ,نومپن در ک,ام,بوج اس,ت.‏ ه,مراه ب,ا ی,ک م,ترج,م م,رد پ,ا ب,ه ی,کی از ف,احشهخان,ه ه,ا<br />

میگذارم،‏ مینشینم و ش,روع ب,ه م,صاح,به ب,ا دخ,تری ب,ه ن,ام س,ری میکنم.‏ س,ری س,یزده س,ال,ش اس,ت ام,ا ب,ه ن,ظر ی,ازده س,ال,ه<br />

میرس,,,د.‏ لح,,,ظه ای ک,,,ودک,,,ان,,,ه میخندد و ب,,,ه خ,,,اط,,,ر ن,,,دانس,,,نت زب,,,ان خ,,,مر س,,,رب,,,ه س,,,رم میگذارد.‏ ام,,,ا وق,,,تی ب,,,قای,,,ای س,,,وخ,,,ته ی<br />

ف,,,اح,,,شه خ,,,ان,,,ه ای آنسوت,,,ر را ن,,,شان میده,,,د،‏ خ,,,شکش میزن,,,د،‏ ج,,,ای,,,ی ک,,,ه دو دخ,,,تر ک,,,ه دائ,,,ماً‏ ب,,,ه ت,,,خت ه,,,ای,,,شان زن,,,جیر ش,,,ده<br />

بودند،‏ زنده زنده سوختند.‏<br />

وق,,تی از او م,,ی پ,,رس,,م چ,,طور از اینجا س,,ردرآورد،‏ در ه,,م م,,ی ش,,کند.‏ ب,,ا ت,,لخی ت,,عری,,ف میکند ک,,ه چ,,گون,,ه وق,,تی پ,,درش م,,رد،‏<br />

م,ادرش ب,ا م,ردی ازدواج ک,رد ک,ه او را ک,تک میزد و چ,طور ای,ن دو ن,فر ت,ا خ,رخ,ره در ص,ورت,حساب ه,زینههای درم,ان ف,رورف,ته<br />

بودند که تصمیم گرفتند سری را بفروشند تا پولی بدست بیاورند.‏<br />

بیش,,تر ک,,ینه م,,توج,,ه ن,,اپ,,دری اس,,ت،‏ ام,,ا س,,ری اق,,رار میکند ک,,ه م,,ادرش ه,,م ن,,های,,تاً‏ ب,,ه ف,,روش او ت,,ن در داده اس,,ت.‏ از او - م,,ی<br />

پ,,رس,,م ک,,ه آی,,ا از م,,ادرش م,,تنفر اس,,ت؟ ب,,ه س,,ختی ج,,لوی اشکهای,,ش را میگیرد و میگوی,,د:"‏ ن,,ه،‏ م,,ادرم م,,ری,,ض ب,,ود و ب,,ه پ,,ول<br />

اح,,تیاج داش,,ت."‏ س,,پس ادام,,ه میده,,د:"از او م,,تنفر نیس,,تم."‏ ام,,ا ب,,عد ش,,روع میکند ب,,ه ب,,ازی ک,,ردن ب,,ا ی,,ک ت,,که پ,,الس,,تیک ک,,ه<br />

روی میز افتاده و با انگشتان باریکش آن را میشکند و با خشونت آن را به تکههای کوچکتر و کوچکتر خرد میکند.‏<br />

!94


س,,,ری م,,,ن را ب,,,ه به,,,تری,,,ن دوس,,,تش م,,,عرف,,,ی میکند،‏ دخ,,,تری دی,,,گر در ه,,,مانجا ک,,,ه پ,,,ان,,,زده س,,,ال دارد.‏ ب,,,رای,,,م ت,,,عری,,,ف میکند ک,,,ه<br />

چ,طور دوس,تش رب,وده ش,د و ب,ه اینجا ف,روخ,ته ش,د،‏ ام,ا م,ادرش ه,مه ج,ا را ب,ه دن,بال او گش,ته ب,ود و ن,های,تاً‏ ی,ک ه,فته پ,یش از<br />

رف,نت م,ن ب,ه آنجا،‏ م,ادرش او را در آنجا پ,یدا ک,رده ب,ود.‏ دی,دار ل,ذت ب,خشی ب,ود،‏ ام,ا ص,اح,ب آنجا دخ,ترک را ره,ا ن,کرد چ,ون<br />

پول خوبی بابت او پرداخته بود.‏ بنابراین مادر مجبور شد دست خالی از آنجا برود.‏<br />

ص,اح,ب ف,اح,شه خ,ان,ه،‏ زن,ی ت,نوم,ند و م,یان,سال،‏ ح,وص,له ی م,ن را ن,دارد.‏ ب,ه م,یان میآی,د و م,ن را ت,رغ,یب میکند ک,ه دخ,تره,ا را<br />

ب,,ه ات,,اق پش,,ت ب,,برم.‏ ل,,باس دخ,,تره,,ا را پ,,ای,,ین میکشد ت,,ا س,,ینه ش,,ان ن,,مای,,ان ش,,ود – در م,,ورد س,,ری،‏ س,,ینه ای ک,,ه اگ,,ر ع,,مرش<br />

قد بدهد،‏ روزی تبدیل به سینه های زنانه خواهد شد.‏ با انگلیسی دست و پا شکسته می پرسد:"‏ خوشت میآد؟"‏<br />

م,ن زن را از س,ر ب,از ک,رده و ب,ه او دوب,اره س,فارش ن,وش,یدن,ی میده,م.‏ او ن,وش,یدن,ی ه,ا را گ,رانتر ح,ساب میکند،‏ غ,ر میزن,د و<br />

پ,س میکشد.‏ ت,ه ق,لبم،‏ دل,م میخواه,د س,ری و دوس,تش را بخ,رم و آزاد ک,نم.‏ ام,ا روزن,ام,ه ن,گاران ق,رار نیس,ت ک,ه خ,ود را درگ,یر<br />

ک,نند.‏ م,ن ای,ن ف,کر را ب,ه اع,ماق ذه,نم پ,س میزن,م.‏ وق,ت غ,روب،‏ از آنجا ب,یرون م,ی آی,م و دو دخ,تر را پش,ت س,ر ج,ا میگذارم.‏<br />

میدان,,م داس,,تان خ,,وب,,ی از آب درآورده ام ک,,ه س,,ر از ص,,فحه ی اول ن,,یوی,,ورک ت,,ای,,مز در خ,,واه,,د آورد،‏ ک,,ه م,,ن از ای,,ن دخ,,تران<br />

س,ود جس,ته ام،‏ و آنها پش,ت س,ر ب,ه ج,ا م,ان,ده و از ای,دز خ,واه,ند م,رد.‏ م,ن ف,قط ی,ک م,رد دی,گرم ک,ه ب,ه ف,اح,شه خ,ان,ه رف,ت،‏ از<br />

سری بهره کشی کرد،‏ آنچه می خواست از او گرفت و او را جا گذاشت.‏<br />

ب,هار ام,سال،‏ ده س,ال از ای,ن م,اج,را م,ی گ,ذرد.‏ س,ری و دوس,تش ب,ه اح,تمال زی,اد ت,ا االن م,رده ان,د،‏ ام,ا ه,نوز ف,کرش,ان م,ن<br />

را رها نمیکند.‏ من آنها را از خودم ناامید کردم.‏<br />

!95


وصل کنید:‏ شبکه ای از کلمات<br />

به قلم:‏ رابین مورگان Morgan) (Robin - شاعر،‏ نویسنده،‏ تحلیل گر سیاسی و کنش گر آمریکایی<br />

• ته,دی,د • ف,ری,اد • زی,ر • ک,تک • س,یلی • ک,وف,نت • ه,جوم • ض,رب,ه • خ,رد ک,ردن • ض,رب و ش,تم • ض,رب,ات ب,ی وق,فه • مش,ت •<br />

ب,,ری,,دن • فش,,ردن • ک,,وب,,یدن • ل,,ه ک,,ردن • چ,,کش • چ,,ماق • مش,,ت • ک,,مرب,,ند • چ,,اق,,و • ت,,فنگ • ت,,نبیه • ک,,نترل • م,,ثله ک,,ردن •<br />

خ,,ون • آم,,بوالن,,س • م,,تاس,,فم • مس,,ت • خ,,طوط ش,,الق • م,,تورم • ج,,ای زخ,,م • دروغها • م,,جبورم ک,,رد • ح,,قش ب,,ود • ت,,قصیر<br />

خ,ودش • درس گ,رف,ت • ش,رم • ه,مسای,ه ه,ا • راز • ش,یون • ت,رس • پ,اورچ,ین • بیقراری • از درد پ,یچیدن • رم,یدن • ل,رزی,دن<br />

• ارت,,عاش • ت,,کان • دوال ش,,دن • ان,,قباض • پ,,یچیدن • خ,,زی,,دن • گ,,وش ک,,ردن • ص,,بر ک,,ردن • پ,,چ پ,,چ • ک,,بودی • پ,,ان,,سمان •<br />

گ,,,ناه • خ,,,وردم ب,,,ه در • ق,,,صدش ای,,,ن ن,,,بود • م,,,تالش,,,ی ش,,,دن • زخ,,,م • شکس,,,تگی • پ,,,ارگ,,,ی • آزار • تح,,,ری,,,ک ک,,,رد • ت,,,عقیب •<br />

دع,,,وت ک,,,رد • ح,,,کم ق,,,ضای,,,ی • ت,,,شییع ج,,,نازه • ج,,,یغ • ت,,,جاوز غ,,,ری,,,به • ت,,,جاوز آش,,,نا • ت,,,جاوز در ق,,,رار م,,,الق,,,ات • ت,,,جاوز در<br />

ازدواج • ت,جاوز ب,ه ک,ودک • خ,ودش ای,نو خ,واس,ت • دل,ش میخواس,ت • اس,تحقاق • م,ردان,ه • ازخ,ودگ,ذش,تگی • زن,ان,ه • ح,ال<br />

ب,ه ه,م زن • ه,رج,ای,ی • ه,رزه • ول,نگ و واز • ف,اح,شه • ج,ادوگ,ر • ع,جوزه • بیسوادی • پ,رده • س,ات,ی[‏‎1‎‏]‏ • ب,ری,دن ک,لیتوری,س<br />

• دوخ,,,نت دس,,,تگاه ت,,,ناس,,,لی • س,,,نگسار • وحش,,,ت • ب,,,رق,,,ع • پ,,,ورن,,,وگ,,,راف,,,ی • ب,,,ره,,,نگی اج,,,باری • ق,,,اچ,,,اق ک,,,ارگ,,,ران ج,,,نسی •<br />

گ,,,,,رس,,,,,نگی • ع,,,,,روسِ‏ خ,,,,,ردس,,,,,ال • ع,,,,,روسِ‏ رب,,,,,وده ش,,,,,ده • ع,,,,,روسِ‏ پس,,,,,تی • ع,,,,,روسسوزان • ح,,,,,رم • ازدواج اج,,,,,باری • ازدواج<br />

ک,ودک,ان • ب,رده داری • ت,حقیر • اش,ک • ال,تماس • روس,پیگری • ف,قر • روس,پی • ف,اس,ق • مش,تری • ف,اح,شه خ,ان,ه • ت,نهای,ی<br />

• خ,,,,ونری,,,,زی • ب,,,,ی ع,,,,شقی • ب,,,,یم • ف,,,,رس,,,,ودگ,,,,ی • پ,,,,نهان ش,,,,دن • ف,,,,رار ک,,,,ردن • ک,,,,جا • وظ,,,,یفه • خ,,,,ان,,,,واده • م,,,,بلغ • ک,,,,شیش •<br />

خ,,,اخ,,,ام • گ,,,یراف,,,تاده • دوب,,,اره • اح,,,مق • زش,,,ت • چ,,,اق • پ,,,یر • ل,,,یفتینگ ص,,,ورت • س,,,قط ج,,,نین زی,,,رزم,,,ینی • ت,,,لفات زای,,,مان •<br />

کش,,,نت ن,,,وزاد دخ,,,تر • خ,,,ودک,,,شی • ن,,,ه • گ,,,ری,,,ه • زاری • خ,,,ون • ن,,,فسِ‏ ب,,,ری,,,ده • ن,,,ال,,,ه • ان,,,دوه • ع,,,زاداری • رازه,,,ا • دروغها •<br />

ت,,بلیغات • ش,,کنجه • س,,طل آب • ک,,اب,,ل ب,,رق • ش,,الق • ت,,رک,,ه • ت,,ازی,,ان,,ه • س,,وزش • گ,,رس,,نگی • پس,,ر ه,,مسای,,ه ب,,غلی • ق,,ات,,ل<br />

!96


• بله<br />

زن,,جیره ای • دارودس,,ته • ف,,رق,,ه • م,,لت • ام,,پرات,,وری • ک,,وک,,تل م,,ول,,وت,,ف • ب,,مب دس,,تساز • م,,وش,,ک پ,,ات,,ری,,وت • ب,,مب ات,,می ب,,یگ<br />

ب,,,,وی[‏‎2‎‏]‏ • ت,,,,شعشعات هس,,,,تهای • بمبهای ب,,,,ا ت,,,,وان تخ,,,,ری,,,,بی ب,,,,اال • ت,,,,وان کش,,,,تار ب,,,,اال • س,,,,یلوه,,,,ای م,,,,قاوم • س,,,,کوی پ,,,,رت,,,,اب<br />

م,وش,ک • ض,ری,ب ن,یروی پ,رت,اب • اه,داف آس,یب پ,ذی,ر • ت,فنگ اس,باب ب,ازی • ت,ان,ک اس,باب ب,ازی • م,وش,ک اس,باب ب,ازی • ن,ه<br />

• چ,گون,ه • س,یاره • چ,را • ج,نون • خ,شم • ج,یغ • گ,وشخراش • ب,له • دی,وان,ه • ام,ید • ن,ان • س,رپ,ناه • ت,و ه,م؟ • ش,ناس,ای,ی •<br />

حقیقت • قدرت • شرافت • بله • دگرگونی • انسان • باهم<br />

‎1‎‏.ی,کی از رس,وم ت,شییع ج,نازه ی ه,ندی ک,ه ام,روز ت,قری,باً‏ غ,یر م,تداول اس,ت و ط,ی آن زن خ,ود را در آت,شی ک,ه ب,دن ش,وه,ر<br />

م,,,توف,,,ی در آن م,,,ی س,,,وزد ان,,,داخ,,,ته و خ,,,ود را ق,,,رب,,,ان,,,ی میکند و ی,,,ا ب,,,ه ش,,,کل دی,,,گری پ,,,س از م,,,رگ ش,,,وه,,,ر خ,,,ودک,,,شی میکند.‏<br />

‏(مترجم)‏<br />

2. ب,یگ ب,وی ن,ام ب,مب ات,می اس,ت ک,ه ارت,ش آم,ری,کا در 24 آوری,ل 1951 در زم,ان ج,نگ ک,ره از آن اس,تفاده ک,رد.‏ ای,ن ب,مب ب,ر<br />

روی ی,,ک پ,,ای,,گاه ن,,ظام,,ی در چ,,ین ان,,داخ,,ته ش,,د ک,,ه م,,وج,,ب کش,,ته ش,,دن پ,,ان,,زده ه,,زار ن,,ظام,,ی چ,,ین و ک,,ره ش,,مال,,ی و ن,,یز پ,,نج<br />

هزار غیر نظامی شد.‏ ‏(مترجم)‏<br />

!97


دست های معترض<br />

به قلم:‏ ارین کرسیدا ویلسون Wilson) -(Erin Cressida دراماتیست،‏ سناریست و نویسنده آمریکایی<br />

زن سرباز بی دست وسط <strong>صحنه</strong> ایستاده است.‏ نامش مایکال است.‏<br />

مایکال:‏<br />

‏"زن,یکه ی منح,رف!"‏ ح,مله ی ط,رف ب,ا ای,ن ج,مله ت,موم ش,د و م,ن ب,ه ط,رف آس,ان,سور دوی,دم،‏ دک,مه ی پ,ای,ین رو ف,شار دادم و<br />

ب,,,االخ,,,ره ازش دور ش,,,دم.‏ خ,,,دم,,,تکارش ه,,,یچ ک,,,اری ب,,,رای ک,,,مک ب,,,ه م,,,ن ن,,,کرد،‏ ف,,,قط وای,,,ساد و ن,,,گاه ک,,,رد درح,,,الیکه اون م,,,نو ب,,,ه<br />

ط,,رف دی,,وار ه,,ل میداد.‏ ت,,صور میکنم ب,,رای ای,,ن ب,,ه م,,ن گ,,فت منح,,رف چ,,ون ف,,کر میکرده ه,,مجنسگرام و ب,,رای ه,,مین ب,,وده ک,,ه<br />

نمیخواس,,,تم اون ب,,,هم ت,,,جاوز ک,,,نه.‏ اوای,,,ل ش,,,ب ب,,,ود و اون ه,,,م ب,,,ا دس,,,تیار ت,,,ماموق,,,تش ب,,,یرون رف,,,ته ب,,,ود و مش,,,روب خ,,,ورده ب,,,ود،‏<br />

ه,مون خ,دم,تکاری ک,ه وای,ساده ب,ود ک,نار و ت,جاوز رو ن,گاه میکرد ک,ه ب,عدش ب,یاد م,ات,حت ط,رف,و پ,اک ک,نه.‏ میدون,ید،‏ اون روی<br />

صندلی چرخدار بود و همین موضوع باعث شده بود من گاردمو پایین بیارم.‏<br />

!98


موضوع ص,ندل,ی چ,رخ,دارش ب,رمیگرده ب,ه ی,ه ت,صادف م,وت,ورس,واری پ,نج س,ال ق,بل.‏ دی,گه از س,تاره ب,ودن اف,تاده ب,ود.‏ میگفنت<br />

شبیه رابرت ردفورد بوده.‏<br />

ام,ا اون ش,ب ت,وی ی,ه راه,روی خ,ال,ی،‏ از آس,ان,سور اوم,د ب,یرون و م,ثل ی,ه اس,پای,درم,ن دی,وان,ه ی درب و داغ,ون ک,ه االس ‏-دی<br />

زده ب,,اش,,ه از ت,,وی ص,,ندل,,یش پ,,ری,,د روم.‏ ف,,کر ک,,نم م,,توج,,ه ش,,دم ک,,ه داره روی ی,,ک پ,,ا م,,ی ج,,هه،‏ ام,,ا ف,,رص,,ت ج,,مع وج,,ور ک,,ردن<br />

ماجرا توی ذهنم رو نداشتم چون داشت منو محکم بیخ دیوار فشار میداد.‏<br />

م,,,ن ف,,,رار ک,,,ردم.‏ ت,,,قری,,,باً‏ ب,,,دون ه,,,یچ ت,,,الش,,,ی.‏ و ه,,,یچ ن,,,فهمیدم چ,,,طور ت,,,ا اینکه ب,,,رگش,,,تم و دی,,,دم ک,,,ه ن,,,صف اع,,,ضای ب,,,دن,,,ش<br />

سرجاش نیست.‏<br />

حاال چطور میشه بدون دست و پای راست به کسی تجاوز کرد؟<br />

ای,,,ن داس,,,تان خ,,,نده داری,,,ه ک,,,ه م,,,ن ت,,,وی ج,,,مع ه,,,ای دوس,,,تان,,,ه ت,,,عری,,,ف میکنم.‏ ه,,,مه میخندن.‏ ح,,,تی ب,,,ه اون ق,,,سمت ‏"زن,,,یکه ی<br />

منح,رف"‏ ه,م میخندی,م.‏ ای,ن داس,تان رو م,وق,ع مش,روب خ,وری و ش,کنجه ت,وی ع,راق ه,م ت,عری,ف ک,ردم.‏ ب,ا خ,اک ت,وی دم,اغ,م و<br />

الکل توی گلوم،‏ جلوی مردا قلدری میکردم و چسی میاومدم.‏ براشون جالبه وقتی میگم ‏"منحرف".‏<br />

ط,نز م,اج,را اینجاس,ت ک,ه م,نم ه,م ب,ه س,هم خ,ودم ی,ه چ,یزای,ی رو از دس,ت دادم.‏ ح,اال م,ن ف,قط ف,کر میکنم چ,طور درز زی,ر ب,غل<br />

ش,کاف,ته رو ب,دوزم،‏ ح,اال ب,ا ای,ن ن,واره,ای ارت,ش و م,دالهای ش,جاع,ت،‏ چ,طور دس,تهای ج,دی,د ب,ه خ,ودم ب,خیه ب,زن,م و ب,دوزم؟ ام,ا<br />

مهمتر از همه،‏ نگرانم.‏ موندم چطور بدون دست بچه بغل کنم.‏<br />

ب,ا دن,دون پش,ت گ,ردن,شو ب,گیری و ب,لند ک,نی؟ ب,عدش,م پ,وش,کشو ل,یس ب,زن,ی؟ م,ثل پ,رن,ده ه,ا ب,هش غ,ذا ب,دی و ی,اد ب,گیری ک,ه ب,ا<br />

انگش,تای پ,ا چ,ای ب,نوش,ی؟ آب ن,بات ه,ای,ی ک,ه از ط,رف رس,ان,ه ه,ای دی,وان,ه رس,یده رو ق,ورت میدی،‏ میذاری پ,رس,تاره,ای م,رد<br />

یکی یکی بندازنش توی دهنت در حالی که از اون طرف به املپیک معلولین دعوت میشی؟<br />

وق,تی ی,ه ع,راق,ی دس,تش رو میبره ب,اال،‏ م,عنیش ای,نه ک,ه ‏"س,الم"،‏ خ,وش,ام,دگ,وی,ی.‏ همقطارم ف,کر ک,رد داره میگه ‏"وای,سید!"،‏<br />

یه تهدید.‏ بهش شلیک کرد و کشتش.‏ همه ی خونواده ش رو.‏ پنج گلوله به طرف اونا،‏ و یکیش مال من بود.‏<br />

م,,,اش,,,ه ای ک,,,ه ت,,,وس,,,ط م,,,ن ک,,,شیده ش,,,د.‏ از دس,,,تی ک,,,ه س,,,ه روز ب,,,عد رف,,,ت رو ه,,,وا.‏ ی,,,ه م,,,ین.‏ اون,,,وق,,,ت پ,,,رزی,,,دن,,,ت ب,,,وش ب,,,هم میگه<br />

قهرمان.‏<br />

گ,,اه,,ی ح,,س میکنم اع,,ضای ب,,دن,,م رو میشه ب,,ا ه,,م ع,,وض ک,,رد.‏ چ,,ون ف,,کر میکنم اگ,,ه م,,ثالً‏ دس,,تام ن,,رف,,ته ب,,ود ه,,وا ام,,ا زب,,ون,,م<br />

ب,ری,ده ش,ده ب,ود چیکار میکردم؟ اح,تماالً‏ داس,تان,مو ت,بدی,ل ب,ه ی,ه ت,ران,ه میکردم و میرف,تم ت,وی چ,منای ک,اخ س,فید و اون ت,ران,ه<br />

رو ب,,رای پ,,رزی,,دن,,ت ب,,وش ب,,ا ی,,ه ج,,ای دی,,گه م میخون,,دم.‏ ب,,عدش,,م آخ,,ر ت,,ران,,ه ب,,ه ن,,شان,,ه ی اع,,تراض خ,,ودم,,و ب,,ه م,,ردن میزدم.‏ اگ,,ه<br />

پ,,اه,,ام س,,وخ,,ته ب,,ود اونوق,,ت روی دس,,تام راه میرف,,تم و ب,,ه ش,,کل ع,,الم,,ت ص,,لح،‏ دود ب,,لند میکردم.‏ اگ,,ر رح,,مم ب,,یرون آورده ش,,ده<br />

ب,ود،‏ ب,ا ش,یوه ه,ای ت,بلیغیم غ,اف,لگیرش میکردم و ب,ا چ,شمام ب,اه,اش م,عاش,قه میکردم.‏ اگ,ه چ,شمام از ح,دق,ه دراوم,ده ب,ود،‏ ب,ه<br />

ج,,,اش س,,,تاره میذاش,,,تم و ت,,,بدی,,,ل ب,,,ه ک,,,یهان میشدم.‏ گ,,,وشهام؟ اگ,,,ه گ,,,وشهام ب,,,ه غ,,,نیمت گ,,,رف,,,ته میشد؟ اگ,,,ه گ,,,وش,,,ام,,,و ب,,,ه ج,,,ای<br />

دس,,,تام ازم گ,,,رف,,,ته ب,,,ود؟ اونوق,,,ت ی,,,ه ت,,,ظاه,,,رات س,,,کوت ب,,,رگ,,,زار میکردم.‏ دس,,,ت ت,,,ورو میگرف,,,تم،‏ دس,,,ت اون,,,و،‏ دس,,,ت اون,,,ارو ت,,,وی<br />

دس,,ت خ,,ودم.‏ دس,,تمو ب,,اال میبردم ب,,ه ن,,شان,,ه ی س,,الم.‏ ن,,ه ته,,دی,,د.‏ و ره,,اش نمیکردم.‏ چ,,ون اون,,ا نمیتون,,ن،‏ ن,,خواه,,ند ت,,وانس,,ت و<br />

اجازه ندارن پیوند بین دست های معترض رو بشکنن.‏<br />

!99


جنبش جهانی وی دِی<br />

وی دی (V-Day) ی,ک ج,نبش ج,هان,ی م,بارزه ب,ا خ,شون,ت ع,لیه زن,ان و دخ,تران اس,ت ک,ه از س,ال ۱۹۹۸ ت,ا ب,ه ام,روز در ح,ال<br />

ف,عال,یت اس,ت.‏ از ج,مله ای,ن ف,عالیتها م,ی ت,وان ب,ه ب,رن,ام,ه ری,زی روی,داده,ای,ی ب,رای گس,ترش آگ,اه,ی و ن,یز ج,مع آوری م,ناب,ع<br />

م,,,ال,,,ی ب,,,رای ک,,,مک ب,,,ه زن,,,ان و دخ,,,تران ق,,,رب,,,ان,,,ی خ,,,شون,,,ت اش,,,اره ک,,,رد.‏ ب,,,خشی از ای,,,ن روی,,,داده,,,ا م,,,رب,,,وط ب,,,ه م,,,اه ف,,,وری,,,ه (-V<br />

(Season و علیال,,خصوص روز ۱۴ ف,,وری,,ه (V-Day) اس,,ت.‏ ای,,ن س,,ازم,,ان ه,,ر س,,ال از گ,,روه ه,,ای ن,,مای,,شی و اف,,راد م,,ختلف<br />

دع,وت م,ی ک,ند ت,ا ب,ه ص,ورت همزم,ان در س,راس,ر ج,هان ب,ا اج,رای ب,رن,ام,ه ه,ای ن,مای,شی م,شخص ش,ده در چ,هارچ,وب ای,ن<br />

جنبش برای مبارزه با خشونت علیه زنان به پا خیزند.‏<br />

گروه تئاتر اگزیت و جنبش وی دی<br />

گ,,روه ت,,ئات,,ر اگ,,زی,,ت از س,,ال ۲۰۰۸ م,,یالدی ب,,ه ای,,ن ج,,نبش پ,,یوس,,ته و ت,,ا ک,,نون ه,,ر س,,ال,,ه ب,,ا اج,,رای ن,,مای,,ش ه,,ای گ,,ون,,اگ,,ون ب,,ه<br />

ک,ارگ,ردان,ی مه,رداد خ,ام,نه ای در ک,شوره,ای ن,روژ و آمل,ان،‏ ای,ن ج,نبش را ه,مراه,ی ک,رده اس,ت.‏ در ه,مین راس,تا ام,سال ن,یز<br />

ب,,ه ج,,مع س,,ازم,,انده,,ندگ,,ان رس,,می وی دی پ,,یوس,,ته و در ص,,دد اس,,ت ت,,ا مج,,موع,,ه م,,ون,,ول,,وگ ه,,ای ‏«ی,,ک خ,,اط,,ره،‏ ی,,ک م,,ون,,ول,,وگ،‏<br />

یک فریاد و یک نیایش»‏ را در ماه فوریه ‏(بهمن-اسفندماه)‏ در تهران به روی <strong>صحنه</strong> بیاورد.‏<br />

چهارچوب ها<br />

ن,مای,ش اج,رای,ی م,ی ب,ایس,ت از م,یان م,تون پ,یشنهادی س,ازم,ان ان,تخاب ش,ود.‏ اج,راک,نندگ,ان ت,نها اج,ازه ی ان,تخاب ق,طعات<br />

را دارن,د ام,ا ن,می ت,وان,ند ب,خشی از م,نت را ک,م ک,رده ی,ا ب,ه آن ب,یاف,زای,ند.‏ اج,رای آن ال,زام,اً‏ م,ی ب,ایس,ت در م,اه ف,وری,ه ‏(ب,همن-‏<br />

اس,فند)‏ ان,جام ش,ود.‏ ب,رگ,زارک,نندگ,ان آن ن,می ت,وان,ند ش,خصاً‏ از ع,وای,د م,ال,ی ای,ن اج,را به,ره م,ند ش,ون,د و میبایس,ت م,وس,سه<br />

ی,ا س,ازم,ان,ی را ک,ه ب,ه ط,ور روزم,ره ب,ه ق,رب,ان,یان خ,شون,ت ارائ,ه ی خ,دم,ات میکند،‏ ت,عیین ن,مای,ند ت,ا ع,وای,د م,ال,ی ب,ه آن س,ازم,ان<br />

یا موسسه اختصاص یابد.‏ اجرای اثر میتواند توسط بازیگران یا افراد عادی صورت گیرد.‏<br />

!100


‏«یک خاطره،‏ یک مونولوگ،‏ یک فریاد و یک نیایش»‏<br />

ی,کی از ب,رن,ام,ه ه,ای پ,یشنهادی ای,ن س,ازم,ان ب,رای اج,را در م,اه ف,وری,ه،‏ اج,رای ن,مای,شی ب,خشی از ک,تاب ‏«ی,ک خ,اط,ره،‏ ی,ک<br />

م,,ون,,ول,,وگ،‏ ی,,ک ف,,ری,,اد و ی,,ک ن,,یای,,ش»‏ اس,,ت.‏ م,,نت ح,,اض,,ر،‏ گ,,زی,,ده ای از مج,,موع,,ه ی داس,,تانها و م,,ون,,ول,,وگها از ن,,وی,,سندگ,,ان<br />

م,ختلف اس,ت ک,ه در ک,تاب,ی ب,ا ه,مین ن,ام ت,وس,ط ای,و انس,لر و م,ال,ی دوی,ل گ,ردآوری ش,ده اس,ت.‏ ای,ن ک,تاب در س,ال ۲۰۰۶ ب,ه<br />

چاپ رسیده است و در سال ۱۳۹۴ توسط شیرین میرزانژاد برای گروه تئاتر اگزیت به زبان فارسی ترجمه شده است.‏<br />

وی دی واکنشی سازماندهی شده به خشونت علیه زنان است.‏<br />

وی دی یک چشم انداز است:‏ ما جهانی را میبینیم که زنان در آن آزاد و امن زندگی می کنند.‏<br />

وی دی یFک مFطالFبه اسFت:‏ تFجاوز،‏ تFعدی بFه مFحارم،‏ ضFرب و شFتم،‏ نFاقFص سFازی دسFتگاه تFناسFلی و بFردگFی<br />

جنسی باید همین حاال پایان یابد.‏<br />

وی دی یFک روحFیه اسFت:‏ مFا مFعتقدیFم زنFان بFایFد زنFدگFی شFان را بFه جFای بFقا یFا بهFبود یFافFنت از قFساوت هFای<br />

هولناک،‏ به خلق و پیشرفت بگذرانند.‏<br />

وی دی یFFک کFFاتFFالFFیزور اسFFت:‏ بFFا گFFردآوری مFFنابFFع مFFالFFی و بFFاال بFFردن آگFFاهFFی،‏ تFFالش هFFای ضFFد خFFشونFFت<br />

مFFوجFFود را متحFFد و قFFدرتFFمند مFFی کFFند.‏ بFFا انFFتشار گسFFترده ی آگFFاهFFی،‏ زمFFینه ای بFFرای تFFالش هFFای تFFازه ی<br />

آموزشی،‏ حمایتی و قانونی در جهان ایجاد می کند.‏<br />

وی دی یFک رونFد اسFت:‏ مFا تFا جFایFی کFه الزم بFاشFد کFار مFی کFنیم.‏ مFا مFتوقFف نFمی شFویFم تFا خFشونFت مFتوقFف<br />

شود.‏<br />

وی دی یک جنبش و جامعه ی خشمگین،‏ ناآرام و غیر قابل توقف است.‏ به ما بپیوندید!‏<br />

!101


!102


گروه تئاتر ا گزیت به کارگردابىنبىی مهرداد خامنه ای در سال ‎٢٠٠۵‎میلادی با ایده تئاتر چندزبانه و فراملیبىتبىی،‏<br />

فعالیت خود را در کشور نروژ آغاز کرد و تا کنون آثار زیر را به <strong>صحنه</strong> برده است:‏<br />

شازده کوچولو،‏ اثر آنتوان دو سنت ا گزوپری در سال ٢٠٠۵ در نروژ ‏(لینگدال)‏ به زبان نروژی و انگلیسی و در<br />

سال ٢٠٠٧ در آلمللممان ‏(دوربمتبمموند)‏ به زبان آلمللممابىنبىی<br />

مهاجران،‏ اثر اسلاومبریبرر مروژک در سال ٢٠٠٨ در آلمللممان ‏(دوربمتبمموند و برلبنیبنن)‏ و از سال ٢٠١٠ تا ٢٠١٢ به زبان<br />

نروژی در نروژ ‏(اسلو،‏ کریستبنیبنن ساند،‏ لینگدال،‏ فارسوند و لیندسنس)‏ و در سال ٢٠١٢ در فستیوال تئاتر اسلو<br />

نردبان،‏ اقتباسی آزاد از زاویه اثر غلامجممجحسبنیبنن ساعدی در سال ٢٠٠٩ در آلمللممان ‏(فستیوال ببنیبنن المللممللی تئاتر خیابابىنبىی شوِرته)‏<br />

، از سال ٢٠١٠ تا ٢٠١٢ در نروژ ‏(اسلو،‏ کریستبنیبنن ساند،‏ لینگدال،‏ فارسوند)‏ و در سال ٢٠١١ به عنوان اثر برگزیده در<br />

فستیوال تئاتر اسلو<br />

من موجودی احساسابىتبىی هستم،‏ اثر ایو انسلر در سال ٢٠١٢ به زبان انگلیسی در نروژ ) کریستبنیبنن ساند و فارسوند)‏<br />

چهار صندوق اثر ‏بهببههرام بیضابىیبىی در سال ٢٠١٢ به زبان فارسی در نروژ ‐ اسلو<br />

ماهی سیاه کوچولو اثر صمد ‏بهببههرنگی از سال ٢٠١٣ به زبان نروژی در نروژ ‐ اسلو<br />

ا گزیت در ایران<br />

‏بمنبممایش مهاجران اثر اسلاومبریبرر مروژک از سال ٢٠١۴ در ‏بهتبههران،‏ در سه اجرای متفاوت در کارگاه ‏بمنبممایش باران ‐ اسفند<br />

١٣٩٢، سالن هبرنبرر و ‏بجتبججربه فرهنگسرای ارسباران ‐ خرداد ١٣٩٣ و خانه ‏بمنبممایش اداره تئاتر ‐ آبان ١٣٩٣<br />

‏بمنبممایش نردبان اقتباسی آزاد از زاویه اثر غلامجممجحسبنیبنن ساعدی در دی ماه ١٣٩٣، ‏بهتبههران،‏ تالار هبرنبرر فرهنگسرای ارسباران<br />

‏بمنبممایش ‏همھهمملت در روستای مردوش سفلی اثر ایوو برشان،‏ ‏بهتبههران،‏ خرداد و تبریبرر ١٣٩۴ در باغ موزه قصر،‏ تالار فرخی<br />

یزدی<br />

‏بمنبممایش مارکس در سوهو اثر هاوارد زین،‏ ‏بهتبههران،‏ خرداد و تبریبرر ١٣٩۴ در خانه موزه استاد انتظامی،‏ تالار مشاهبریبرر تئاتر<br />

‏بمنبممایش مبرتبررسک برداشبىتبىی آزاد از چهارصندوق اثر ‏بهببههرام بیضابىیبىی،‏ ‏بهتبههران،‏ مهر ١٣٩۴ در خانه موزه استاد انتظامی،‏ تالار<br />

مشاهبریبرر تئاتر ایران<br />

‏بمنبممایش یک خاطره،‏ یک مونولوگ،‏ یک فریاد و یک نیایش اثر ایو انسلر ‏همھهممگام با جنبش جهابىنبىی مبارزه با خشونت<br />

علیه زنان،‏ ‏بهتبههران،‏ ‏بهببههمن و اسفند ١٣٩۴ در خانه موزه استاد انتظامی،‏ تالار مشاهبریبرر تئاتر ایران<br />

‏بمنبممایش ماهی سیاه کوچولو اثر صمد ‏بهببههرنگی،‏ ‏بهتبههران،‏ ‏بهببههمن و اسفند ١٣٩۴ در خانه موزه استاد انتظامی،‏ تالار مشاهبریبرر<br />

تئاتر ایران<br />

‏بمنبممایش بعدی ا گزیت:‏ ‏همھهمملت در روستای مردوش سفلی از ٧ شهریور ١٣٩۵ در خانه موزه استاد انتظامی،‏ تالار<br />

مشاهبریبرر تئاتر ایران<br />

!103


!104

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!