14.04.2019 Views

روزنه ای به سوی برابری جنسیتی

با نگاهی به کتاب جنس دوم سیمون دو بووار 
برگزارکننده: میلاد هیدی نوزده فروردین ماه ۱۳۹۸

با نگاهی به کتاب جنس دوم سیمون دو بووار

برگزارکننده: میلاد هیدی
نوزده فروردین ماه ۱۳۹۸

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

<strong>روزنه</strong> <strong>ای</strong> <strong>به</strong> <strong>سوی</strong> <strong>برابری</strong> جنسیبىتبىی<br />

با نگاهی <strong>به</strong> کتاب جنس دوم سیمون دو بووار


" اندیشه من <strong>ای</strong>ن است که ما ‏همھهممه،‏ اعم از مرد و زن،‏ هر چه باشیم،‏ ب<strong>ای</strong>د <strong>به</strong> مثا<strong>به</strong> افراد انسابىنبىی<br />

در نظر گرفته شو ‏بمیبمم.‏ "<br />

<strong>ای</strong>ن سخن سیمون دوبووار که در مقدمه کتاب جنس دوم آمده است،‏ <strong>به</strong> طور مشخص نشان می دهد که<br />

نیازی <strong>به</strong> مقابله کورکورانه و موضع گرفبنتبنن ه<strong>ای</strong> خصمانه در برابر آثار و رویکرده<strong>ای</strong> فمینیسبىتبىی نیست،‏ بلکه<br />

راه گریزی است از <strong>ای</strong>ن نا<strong>برابری</strong> ه<strong>ای</strong> جنسیبىتبىی موجود در جامعه،‏ از گذشته تا حال،‏ <strong>به</strong> <strong>سوی</strong> فراهم کردن<br />

بسبرتبرری جهت بالا بردن سطح آ گاهی افراد و ‏همھهممچنبنیبنن عملی ‏بمنبممودن آن ها که در صورت ‏بجتبجحقق،‏ می تواند<br />

قدم موثری در برپابىیبىی عدالت اجتماعی ‏مجممجحسوب گردد .<br />

<strong>به</strong> واسطه دوران سلطه مرد سالاری که ‏بجببجخشی از تارتحیتحخ بشریت را فرا گرفته است،‏ گاها"‏ با ادعا بر <strong>ای</strong>ن<br />

تصورغلط که امتیاز بیولوژیک <strong>به</strong> موجودات نر اجازه داده که خود را در ج<strong>ای</strong>گاه نفس حا کم بپذیرند،‏<br />

شاهد آن بودبمیبمم که زنان از تارتحیتحخ و مذهبىببىی که خاص خودشان باشد عقب ‏بمببممانند . ا گر خوش بینانه از برخی<br />

نظریات مضحک فلاسفه که در مورد زنان اظهار ‏بمنبمموده اند چشم پوشی کنیم،‏ <strong>ای</strong>ن رویه از دید برخی آیبنیبنن<br />

ها و مذاهب ج<strong>ای</strong> اغماض کمبرتبرری دارد . <strong>به</strong> طور مثال آن جا که مردان ‏<strong>به</strong>ی<strong>به</strong>هودی در دع<strong>ای</strong> صبحگاهی خود<br />

می گویند : ‏«متبرببررک باد پروردگار،‏ خداوندگار ما و خداوندگار ‏بمتبممام عالمللممیان،‏ که مرا زن نیافریده»‏ ! کتاب<br />

جامعه با عمیق ترین نفرت ها از زن سخن می گوید : ‏«زبىنبىی را که قلبش تله و دام است و دست ه<strong>ای</strong>ش<br />

بندهابىیبىی هستند تلخ تر از مرگ یافتم ... از میان هزار،‏ یک تن را مرد یافتم،‏ لیکن از میان ‏همھهممه زن ها یکی<br />

را زن نیافتم « !!<br />

ش<strong>ای</strong>د گفبنتبنن <strong>ای</strong>ن مطلب خوش<strong>ای</strong>ندمان نباشد که در گذر تارتحیتحخ،‏ مردان خود را گل ه<strong>ای</strong> سر سبد آفرینش<br />

احساس می کنند،‏ اما حقیقت امر <strong>ای</strong>ن است که مبریبرزان قابل توجهی از مردان <strong>ای</strong>ن تصور را بر<strong>ای</strong> خود قائل<br />

هستند . هر نوزاد پسری که <strong>به</strong> دنیا آمده باشد،‏ پذیرفته شده که زندگی کند،‏ در حالىللىی که عادت طرد<br />

دخبرتبرران خیلی گسبرتبررده است . در میان اعراب کودک کشی ه<strong>ای</strong> دستجمعی وجود داشته است،‏ دخبرتبرران<br />

<strong>به</strong> ‏مجممجحض تولد <strong>به</strong> درون گودال هابىیبىی افکنده می شده اند . پذیرش کودک دخبرتبرر از طرف پدر،‏ عملی آزادانه<br />

است که از سر سخاوت صورت می گبریبررد . زن فقط بر اثر لطفی که <strong>به</strong> او می شود <strong>به</strong> <strong>ای</strong>ن اجتماع قدم می<br />

گذارد،‏ نه <strong>ای</strong>ن که قانونا"‏ مانند مرد واجد <strong>ای</strong>ن حق باشد . هر چند با گذشت زمان،‏ از مبریبرزان شیب <strong>ای</strong>ن


تبعیض جنسیبىتبىی کاسته شده است اما ‏همھهممچنان ادامه دارد و حبىتبىی در برخی قب<strong>ای</strong>ل خود ما <strong>به</strong> ‏بجنبجحوی غبریبرر قابل<br />

باور در جریان است .<br />

البته ب<strong>ای</strong>د <strong>ای</strong>ن مسئله را در نظر گرفت که در ‏همھهممان دوران زنده <strong>به</strong> گور کردن نوزادان دخبرتبرر <strong>به</strong> دست<br />

اعراب،‏ بعضا"‏ زنان قدربمتبممندی نبریبرز در ‏همھهممان جامعه حضور داشته اند که <strong>به</strong> سبب مناسبات موجود،‏ از یک<br />

ج<strong>ای</strong>گاه اجتماعی رفیع برخوردار بوده اند . <strong>ای</strong>ن ‏همھهممان موضوعی است که امروزه نبریبرز مطرح است و صرفا"‏ بر<br />

اساس دستیابىببىی <strong>به</strong> چنبنیبنن شر<strong>ای</strong>طی که <strong>به</strong> موجب مناسبات شکل می گبریبررد،‏ ‏بمنبممی توان مدعی <strong>ای</strong>ن شد که زن و<br />

مرد در جامعه کنوبىنبىی ما،‏ در حالت برابر و هم تراز یکدیگر قرار دارند .<br />

سیمون دوبووار در ادامه بیان می دارد : » بشریت،‏ نر است و مرد،‏ زن را نه ‏فىففىی نفسه،‏ بلکه نسبت <strong>به</strong> خود<br />

تعریف می کند : زن <strong>به</strong> مثا<strong>به</strong> موجودی مستقل در نظر گرفته نشده است ».<br />

در جامعه ‏همھهممیشه مذکر که طبیعتا"‏ قدرت سیاسی را نبریبرز پیوسته در اختیار مردان قرار داده است،‏ زنان می<br />

ب<strong>ای</strong>ست <strong>به</strong> تلاش خود مببىنبىی بر از ببنیبنن بردن <strong>ای</strong>ن تبعیض ها مبادرت ورزند،‏ چرا که رسیدن <strong>به</strong> عدالت<br />

اجتماعی راهی جز شکسبنتبنن ساختار موجود را طلب ‏بمنبممی کند . در جامعه ما،‏ پس از شکل گبریبرری تظاهرات<br />

زنان در ١٧ اسفندماه ) ١٣۵٧ برابر با ٨ مارس روز جهابىنبىی زنان ( و روزه<strong>ای</strong> بعد از آن که از مهم ترین<br />

روزه<strong>ای</strong> تارتحیتحخ جنبش زنان در <strong>ای</strong>ران می باشد،‏ زنان ‏همھهممواره از طبیعی ترین حقوق خود ‏مجممجحروم مانده اند و<br />

با کمپبنیبنن ه<strong>ای</strong> ‏مجممجختلف که اغلب هم موضع گبریبرری سیاسی دارند،‏ در دفاع از حقوق کامل خود نا کام مانده<br />

اند . قطعا"‏ در چنبنیبنن شر<strong>ای</strong>طی کمبرتبرر مردی هم حاضر خواهد شد درباره موقعیت خاصی که مردان در<br />

جامعه دارند،‏ کتابىببىی بنویسد . دو رویداد فرهنگی و ورزشی را در نظر بگبریبررید،‏ یکی <strong>به</strong> طور مثال برگزاری<br />

کنسرت ویژه بانوان و دیگری،‏ برگزاری مسابقه فوتبال در ورزشگاه . در مقوله ورود زنان <strong>به</strong> ورزشگاه<br />

بارها شاهد وا کنش ها و اقدامابىتبىی بوده ابمیبمم که هیچ کدام هم <strong>به</strong> نتیجه نرسیده است،‏ تنها ‏بجببجخت با دخبرتبررابىنبىی<br />

یار بوده است که <strong>به</strong> اشکال ‏مجممجختلف،‏ تغیبریبرری در شکل و ‏سمشسمم<strong>ای</strong>ل خود <strong>به</strong> وجود آورده اند و توانسته اند <strong>به</strong><br />

عنوان ‏"مرد"‏ وارد ورزشگاه شوند . البته در مواردی که ‏<strong>به</strong>ن<strong>به</strong>هاده<strong>ای</strong> ببنیبنن المللممللی فوتبال <strong>به</strong> فدراسیون فوتبال<br />

ما در <strong>ای</strong>ن زمینه اولتیماتوم داده و خواستار ورود زنان هم پ<strong>ای</strong> مردان در ورزشگاه ها شده است،‏<br />

مسئولبنیبنن فدراسیون فوتبال ما که بر حسب اتفاق در گذشته سبقه سیاسی نبریبرز داشته اند،‏ با ترفنده<strong>ای</strong>


گونا گون و البته کراهت،‏ اجازه ورود عده <strong>ای</strong> از زنان را <strong>به</strong> ورزشگاه صادر کرده اند که ا کبرثبرریت آنان <strong>به</strong><br />

طور مشخص از طبقه بورژوا و بعضا"‏ سلبرببرریبىتبىی ها بوده اند . با وجود ‏همھهممه <strong>ای</strong>ن ها،‏ <strong>به</strong> نظر ‏سمشسمما بر<strong>ای</strong> رویداد<br />

اول هم،‏ مردان دست <strong>به</strong> چنبنیبنن کاری خواهند زد و بر<strong>ای</strong> رفبنتبنن کنسرت و شنیدن صد<strong>ای</strong> خواننده زن که<br />

گویا شنونده آن منجر <strong>به</strong> عقوببىتبىی سخت خواهد شد ! خود را <strong>به</strong> عنوان ‏"زن"‏ در می آورند ؟ من که بعید<br />

می دابمنبمم .<br />

ش<strong>ای</strong>د دلیل اصلی سکوت مردان در دفاع از حقوق خود،‏ <strong>ای</strong>ن است که زن ها در ‏مجممججموع،‏ امروزه پ<strong>ای</strong>بنیبنن تر از<br />

مردان هستند،‏ یعبىنبىی موقعیت آنان،‏ کمبرتبررین امکانات را در اختیارشان قرار می دهد . در اصناف و مشاغل<br />

گونا گون،‏ زنان <strong>به</strong> صورت پرا کنده در میان مردان <strong>به</strong> سر می برند . بر اثر عادت،‏ کار،‏ منافع اقتصادی و<br />

شر<strong>ای</strong>ط اجتماعی،‏ بیشبرتبرر <strong>به</strong> بعضی مردها – پدر یا شوهر – وابستگی پیدا کرده اند تا <strong>به</strong> س<strong>ای</strong>ر زنان . زن<br />

بورژوا <strong>به</strong> امتیازه<strong>ای</strong> طبقابىتبىی اش علاقه مند است و هیچ گونه احساس ‏همھهممبستگی <strong>به</strong> زنان طبقه کارگر ندارد .<br />

<strong>به</strong> شوهر خود خیلی نزدیک تر است تا <strong>به</strong> زنان کارگر . <strong>ای</strong>ن که مرد،‏ زن را از هرگونه کار دشوار و هر نوع<br />

دغدغه خاطر می رهاند،‏ دقیقا"‏ ‏همھهممان رهانیدن زن از قید هر گونه مسئولیت هم هست .<br />

چگونه ‏ممممممکن است <strong>ای</strong>ن تقابل ببنیبنن جنس ها مطرح نشده باشد که یکی از عوامل خود را <strong>به</strong> مثا<strong>به</strong> یگانه<br />

عامل اصلی آشکار کند و هرگونه وابستگی <strong>به</strong> فرد مشا<strong>به</strong> را مورد انکار قرار دهد،‏ و عامل دوم را <strong>به</strong> مثا<strong>به</strong><br />

دیگری تعریف نکند ؟<br />

دوبووار <strong>ای</strong>ن پرسش را مطرح می کند و در ادامه اظهار می کند : » زن،‏ در هر حال ا گر نه برده،‏ حداقل<br />

رعیت مرد بوده است : دو جنس،‏ هرگز <strong>به</strong> طور برابر دنیا را تقسیم نکرده اند و امروزه نبریبرز زن،‏ هر چند<br />

وضعش در شرف متحول شدن باشد،‏ <strong>به</strong> شدت از امتیاز ه<strong>ای</strong> منفی رتحنتحج می برد . تقریبا"‏ در هیچ کشوری،‏<br />

وضع حقوفىقفىی زن مشا<strong>به</strong> وضع حقوفىقفىی مرد نیست و غالبا"‏ <strong>ای</strong>ن وضع،‏ <strong>به</strong> ‏بجنبجحو قابل ملاحظه <strong>ای</strong> موجب ‏بىببىی<br />

اعتباری او می شود . از ‏لحللححاظ اقتصادی،‏ مردان و زنان،‏ تقریبا"‏ دو طبقه اجتماعی پدید می آورند . در<br />

شر<strong>ای</strong>ط کاملا"‏ برابر،‏ مردان موقعیت ه<strong>ای</strong> ‏ممممممتازتر،‏ دستمزده<strong>ای</strong> بیشبرتبرر،‏ و نسبت <strong>به</strong> رقیبان تازه از راه رسیده<br />

شان،‏ شانس موفقیت بیشبرتبرری دارند . مردان در صنعت،‏ سیاست و غبریبرره،‏ جاه<strong>ای</strong> بیشبرتبرری را اشغال می کنند


و باز مردان هستند که مهم ترین مشاغل را در اختیار دارند و در گذشته نبریبرز ‏بمتبممامی تارتحیتحخ را نرها ساخته<br />

اند ».<br />

دوران هابىیبىی که در خلال آن ها زن <strong>به</strong> مثا<strong>به</strong> ‏«دیگری»‏ در نظر گرفته می شوند،‏ ادواری هستند که <strong>به</strong><br />

شدیدترین ‏بجنبجحو از ج<strong>ای</strong> دادن زن در جامعه <strong>به</strong> مثا<strong>به</strong> موجود انسابىنبىی سر باز می زنند . بیان <strong>ای</strong>نکه زن<br />

دیگری بوده،‏ <strong>به</strong> معن<strong>ای</strong> آن است که ببنیبنن دو جنس رابطه متقابل وجود نداشته است .<br />

له وی اسبرتبرروس می گوید : رابطه متقابلی که ازدواج را ‏بىپبىی می ‏<strong>به</strong>ن<strong>به</strong>هد ببنیبنن مردان و زنان برقرار نشده،‏ بلکه با<br />

استفاده از زنان که فقط موضوع اصلی ازدواج هستند ببنیبنن مردان برقرار شده است و قدرت عمومی،‏ یا<br />

ساده تر،‏ قدرت اجتماعی،‏ ‏همھهممواره <strong>به</strong> مردان تعلق دارد . زن هیچ گاه چبریبرزی جز ‏سمسسممبول تبار خود نیست ...<br />

رابطه مادر تباری عبارت از <strong>ای</strong>ن است که دست پدر یا برادر زن تا دهکده داماد کشانده شود .<br />

امروزه برخی خانواده ها،‏ خواسته یا ناخواسته،‏ <strong>ای</strong>ن عدم <strong>برابری</strong> ببنیبنن دو جنس را شدت می ‏بجببجخشند . هنوز<br />

هم هستند پدرها و مادرهابىیبىی که دخبرتبررشان را <strong>به</strong> منظور ازدواج تربیت می کنند،‏ <strong>به</strong> وی دیکته می کنند که<br />

ب<strong>ای</strong>د مورد خوش<strong>ای</strong>ند مردان قرار بگبریبررد . نتیجه <strong>ای</strong>ن خواهد بود که زن خود را نه آن چنان که بر<strong>ای</strong> خود<br />

وجود دارد،‏ بلکه <strong>به</strong> گونه <strong>ای</strong> که مرد توصیفش می کند،‏ بشناسد و برگزیند . تقریبا"‏ ‏همھهممیشه،‏ زن <strong>به</strong> خانه<br />

شوهر رفته است . ‏همھهممبنیبنن نکته بر<strong>ای</strong> آشکار کردن برتری مرد کف<strong>ای</strong>ت می کند . زن فقط واسطه حق است نه<br />

دارنده آن . مرد از نظر اجتماعی و اقتصادی هر چه خود را تواناتر احساس کند با اقتدار بیشبرتبرری در قالب<br />

پدر خانواده فرو می رود . شوهر وقبىتبىی ثروبمتبممند باشد،‏ زن را با پوست و جواهر می پوشاند . وقبىتبىی فقبریبررتر<br />

باشد،‏ فضیلت ه<strong>ای</strong> اخلافىقفىی و استعداده<strong>ای</strong> کدبانوگری او را می ست<strong>ای</strong>د . <strong>به</strong> ‏بمتبممامی <strong>ای</strong>ن موارد،‏ مادر شدن را<br />

نبریبرزاضافه کنید . ا گر <strong>به</strong> مادر زابمیبممان ه<strong>ای</strong> متعدد ‏بجتبجحمیل شود و زن نا گزیر باشد ‏بجببجچه ه<strong>ای</strong> ‏بىببىی پناه را تغذیه و<br />

بزرگ کند،‏ مادر شدن فقط از پ<strong>ای</strong> درآمدن است .<br />

بنا بر ‏بجتبجحقیق ه<strong>ای</strong> <strong>به</strong> عمل آمده،‏ افرادی که مورد آزار و خشونت خانگی قرار گرفته اند ‏همھهممیشه از خود<br />

مقاومت نشان می دهند و هیچ کدام از آن ها <strong>به</strong> <strong>ای</strong>ن بد رفتاری ها که مواردی نظبریبرر خشونت،‏ ‏بىببىی احبرتبررامی و<br />

سرکوب را شامل می شود رض<strong>ای</strong>ت نداده اند .


‏همھهممچنان در طول تارتحیتحخ،‏ شاهد آن بودبمیبمم که زن از تدارک ه<strong>ای</strong> جنگی کنار گذاشته شده است،‏ مرد نه با<br />

اهد<strong>ای</strong> زندگی خود،‏ بلکه با <strong>به</strong> خطر افکندن آن،‏ بر حیوانات برتری می یابد،‏ از <strong>ای</strong>ن رو است که در جامعه<br />

بشری،‏ برتری نه <strong>به</strong> جنسی که <strong>به</strong> وجود می آورد،‏ بلکه <strong>به</strong> آن که می کشد،‏ داده شده است . <strong>به</strong> رغم<br />

فضیلت ه<strong>ای</strong> باروری که در زن راه می یابد،‏ باز هم مرد صاحب اختیار او می ماند،‏ ‏همھهممانطور که صاحب<br />

زمبنیبنن بارور هم هست . زن،‏ وقف <strong>ای</strong>ن شده که فرمانبرببرر باشد،‏ تصرف شود،‏ مورد ‏<strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هره برداری قرار گبریبررد .<br />

<strong>ای</strong>ن ‏همھهممان برهابىنبىی است که ناپلئون مورد استفاده قرار می دهد تا اعلام دارد که ‏همھهممان گونه که درخت<br />

گلابىببىی <strong>به</strong> مالک گلابىببىی ها تعلق دارد،‏ مرد مالک زبىنبىی است که بر<strong>ای</strong>ش فرزند <strong>به</strong> دنیا می آورد .<br />

در جامعه مردسالار ما،‏ طیف وسیعی از زنان در زندگی مشبرتبررک خود،‏ انواع آزاره<strong>ای</strong> روحی و جسمی را<br />

نا گزیر ‏بجتبججر<strong>به</strong> می کنند . بر<strong>ای</strong> تصدیق <strong>ای</strong>ن ادعا نیازی <strong>به</strong> حضور در دادگاه ه<strong>ای</strong> خانواده و یا حبىتبىی دنبال<br />

کردن اخبار مربوطه در روزنامه ها هم نیست،‏ فقط کافیست با تامل بیشبرتبرر <strong>به</strong> ‏مجممجحیط پبریبررامون خود نگاهی<br />

بینداز ‏بمیبمم . البته که <strong>ای</strong>ن موارد،‏ <strong>به</strong> ‏بجنبجحو عکس نبریبرز،‏ جریان دارد ولىللىی آن چه قابل توجه است مبریبرزان سنگیبىنبىی<br />

کفه ترازو <strong>به</strong> ‏سمسسممت مرد <strong>به</strong> عنوان"مرتکب"‏ است که در قیاس با ‏سمسسممت دیگر آن،‏ یعبىنبىی زن <strong>به</strong> عنوان ‏"قربابىنبىی"‏<br />

<strong>به</strong> طور واضح <strong>به</strong> چشم می آید . حال ا گر سرکوب زنان <strong>به</strong> دست اجتماعی که <strong>ای</strong>ن چنبنیبنن در بند مذهب<br />

‏مجممجحصور شده است را در نظر بگبریبرر ‏بمیبمم،‏ ش<strong>ای</strong>د <strong>به</strong> <strong>ای</strong>ن گمان برسیم که <strong>ای</strong>ن جامعه نبریبرز،‏ <strong>به</strong> مانند قرون دور و<br />

جغرافی<strong>ای</strong> ‏همھهممجوار،‏ در حال ابجنبججام یک مادینه کشی است البته با مقیاسی <strong>به</strong> مراتب وسیع تر ! و ما تنها نظاره<br />

گر آن . حال آن که در نروژ،‏ کشوری که <strong>به</strong> دلیل ساختار مناسب و وضع قوانبنیبنن صحیح کمبرتبررین مبریبرزان<br />

خشونت را داراست،‏ مقابله با خشونت <strong>به</strong> یک وظیفه اجتماعی بدل می شود .<br />

ب<strong>ای</strong>د <strong>به</strong> <strong>ای</strong>ن نکته نبریبرز اشاره کنیم که <strong>ای</strong>و انسلر در آثار خود،‏ زن را <strong>به</strong> عنوان ‏"قربابىنبىی"‏ در نظر ‏بمنبممی گبریبررد و آن<br />

چه از دیدگاه او دار<strong>ای</strong> اهمھهممیت است،‏ مقاومت فرد در برابر <strong>ای</strong>ن آزارها و نشان دادن اراده و قدرت زنان در<br />

مواجهه با <strong>ای</strong>ن مسائل است،‏ و نه ترحم خریدن بر<strong>ای</strong> افراد .<br />

اولنپ دوگوژ در سال ١٧٨۴، <strong>به</strong> موازات ‏«اعلامیه حقوق بشر»‏ یک ‏«اعلامیه حقوق زن»‏ پیشنهاد می کند<br />

و در آن می خواهد که کلیه امتیازه<strong>ای</strong> مردان منسوخ شود . پولن دولابار در <strong>برابری</strong> دو جنس بیان می


دارد که زنان هرگز ‏بجببجخت مساعد لازم را نداشته اند : نه آزادی ، نه آموزش . هیچ چبریبرز نشان ‏بمنبممی دهد که<br />

آن ها کمبرتبرر از مردها باشند .<br />

مارکس و انگلس،‏ ‏بمتبممام قدرت زن را می سنجند و نوید آزادی را که با رهابىیبىی ربجنبججبرببرران اعمال خواهد شد <strong>به</strong><br />

گوش زنان می رسانند . انقلاب بزرگ قرن ١٩ سرنوشت زن را دگرگون می کند و منجر <strong>به</strong> مشارکت زنان<br />

در کاره<strong>ای</strong> تولیدی می شود . کارخانه دارها غالبا"‏ آن ها را بر مردها ترجیح می دهند ‏«آن ها در قبال مزد<br />

کمبرتبرر،‏ ‏<strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هبرتبرر کار می کنند « <strong>ای</strong>ن فرمول وقیحانه،‏ روشن کننده ماجر<strong>ای</strong> غم انگبریبرز کار زن است که تا <strong>به</strong> امروز<br />

استمرار یافته است . البته ب<strong>ای</strong>د <strong>ای</strong>ن نکته را در نظر گرفت که ارجحیت زنان بر مردان <strong>به</strong> دلیل دریافت مزد<br />

کمبرتبرر،‏ مسئله <strong>ای</strong>ست که نه تنها زنان،‏ بلکه مردان را نبریبرز ‏بجتبجحت فشار قرار می دهد . چه بسیار مردابىنبىی که با<br />

وجود ش<strong>ای</strong>ستگی ه<strong>ای</strong> لازم،‏ <strong>به</strong> سبب چنبنیبنن سیاست ه<strong>ای</strong> ننگبنیبنن کارفرم<strong>ای</strong>ان خود،‏ که <strong>به</strong> نوعی ‏بمنبمم<strong>ای</strong>انگر نظام<br />

سرم<strong>ای</strong>ه داری حا کم است،‏ از پا در آمده اند و زنان نبریبرز،‏ بر<strong>ای</strong> رهانیدن خود از آزار اقتصادی که <strong>به</strong> موجب<br />

آن،‏ خود را ‏بجتبجحت سلطه مردان احساس می کنند،‏ ‏مجممججبور <strong>به</strong> تن دادن <strong>به</strong> <strong>ای</strong>ن قبیل کارها در از<strong>ای</strong> دریافت<br />

مزدی <strong>به</strong> مراتب کمبرتبرر از جنس ‏مجممجخالف خود می کند . <br />

مارکس در یکی از یادداشت ه<strong>ای</strong> ‏«سرم<strong>ای</strong>ه»‏ نقل می کند : م.ا...‏ کارخانه دار برابمیبمم فاش کرد که در<br />

کاره<strong>ای</strong> بافندگی اش فقط زنان شوهردار را <strong>به</strong> کار می گرفته،‏ و در <strong>ای</strong>ن میان هم کسابىنبىی حق تقدم داشته<br />

اند که نا گزیر بوده اند از خانواده <strong>ای</strong> نگهداری کنند،‏ زیرا <strong>ای</strong>نان توجه و فرمانبرببرری بیشبرتبرری دارند تا زن ه<strong>ای</strong><br />

‏مجممججرد،‏ و نبریبرز نا گزیرند تا جابىیبىی که قدرت دارند کار کنند تا بر<strong>ای</strong> افراد خانواده شان وسیله بافىقفىی ماندن فراهم<br />

آورند . مارکس می افز<strong>ای</strong>د : <strong>به</strong> <strong>ای</strong>ن ترتیب است که خصلت ه<strong>ای</strong> خاص زنان،‏ <strong>به</strong> زیان خود آ<strong>به</strong>ن<strong>به</strong>ها،‏ <strong>به</strong> ‏بىببىی راهه<br />

کشانده شده است و عوامل اخلافىقفىی و ظریف طبیعت زن،‏ وس<strong>ای</strong>لی بر<strong>ای</strong> <strong>به</strong> بردگی گرفبنتبنن و رتحنتحج دادن او می<br />

شود . رهابىیبىی طبقه زجمحجممتکش تا حدی رهابىیبىی زن را سبب می شود . هرگونه سوسیالیسم،‏ ضمن ابجیبججاد جدابىیبىی<br />

ببنیبنن زن و خانواده،‏ میل <strong>به</strong> آزادی زن را تسهیل می کند و <strong>ای</strong>دئولوژی ه<strong>ای</strong> سوسیالیسبىتبىی،‏ یکسابىنبىی ‏بمتبممام افراد<br />

بشری را اعلام می دارند . در جامعه رسمسسمما"‏ دموکراتیکی که مارکس بشارت می دهد ، بر<strong>ای</strong> ‏"دیگری"‏<br />

جابىیبىی وجود ندارد . انگلس در ‏«منشآ خانواده»،‏ تارتحیتحخ زن را <strong>ای</strong>ن چنبنیبنن نقل می کند : مرد که صاحب زمبنیبنن<br />

و بردگان است،‏ مالک زن هم می شود . <strong>ای</strong>ن ‏همھهممان ‏«شکست بزرگ تاربجیبجخی جنس زن»‏ است . ‏همھهممان عامل<br />

تضمبنیبنن اقتدار پیشبنیبنن زن در کاره<strong>ای</strong> خانه،‏ یعبىنبىی ‏مجممجحدود بودن او <strong>به</strong> ابجنبججام کاره<strong>ای</strong> خانگی،‏ ا کنون برتری


مرد را تضمبنیبنن می کند . کاره<strong>ای</strong> خانگی زن،‏ از <strong>ای</strong>ن هنگام در قبال کار مولد مرد،‏ ‏مجممجحو می شود . جنس<br />

مرد ‏همھهممه چبریبرز است و جنس زن فقط ضمیمه <strong>ای</strong> ناچبریبرز . آن وقت حق پدری ج<strong>ای</strong>گزین حق مادری می شود،‏<br />

انتقال دارابىیبىی از پدر <strong>به</strong> پسر صورت می گبریبررد . <strong>ای</strong>ن ‏همھهممان پید<strong>ای</strong>ش خانواده پدرسالاری است که بر اساس<br />

مالکیت خصوصی بنا شده است . در چنبنیبنن خانواده <strong>ای</strong>،‏ زن مورد ستم قرار دارد . مرد که <strong>به</strong> مثا<strong>به</strong> عامل<br />

سلطه حکمروابىیبىی می کند،‏ چند ‏همھهممسر بر میگزیند . ستم اجتماعی که زن ‏بجتبجحمل می کند،‏ نتیجه ستم<br />

اقتصادی است که بر او روا داشته می شود . <strong>برابری</strong> فقط زمابىنبىی استقرار می یابد که دو جنس از حقوق<br />

قانوبىنبىی برابر ‏<strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هره مند باشند . هنگامی که جامعه ه<strong>ای</strong> سوسیالیسبىتبىی در سراسر جهان استقرار پذیرند،‏ دیگر<br />

مرد و زبىنبىی وجود ‏بجنبجخواهد داشت،‏ بلکه فقط کارگرابىنبىی که با هم برابرند،‏ خواهند بود .<br />

آن چه مسلم است با گذشت حدود هفتاد سال از نگارش کتاب جنس دوم،‏ می توان مدعی شد که در<br />

زمان حال،‏ وضعیت زنان دستخوش تغیبریبررات فراوابىنبىی شده است اما نب<strong>ای</strong>د غافل از آن شو ‏بمیبمم که س<strong>ای</strong>ه <strong>ای</strong>ن<br />

تبعیض ها ‏همھهممچنان مانند گذشته،‏ البته با شدت کمبرتبرر،‏ ‏مجممجحیط پبریبررامون ما را فرا گرفته است .<br />

با ‏بمتبممام <strong>ای</strong>ن تفاسبریبرر،‏ آن چه امروزه،‏ بیش از پیش گریبان جامعه ما را در قبال مسائل زنان گرفته است،‏ ‏همھهممان<br />

عدم آ گاهی درمورد مطالبات <strong>ای</strong>شان وهمھهممچنبنیبنن ترس منحوسی است که ساز و کار حکومت ها،‏ درصورت<br />

ابجیبججاد <strong>برابری</strong> جنسیبىتبىی از آن مطلع اند .<br />

مساله <strong>ای</strong>ن است که آیا <strong>ای</strong>ن وضع ب<strong>ای</strong>د ادامه یابد ؟<br />

ش<strong>ای</strong>سته است که امروزه جانبداری از زن در پیش گرفته شود . تا وقبىتبىی که در زندگی ارزش واقعی زن <strong>به</strong><br />

او باز داده شود،‏ ج<strong>ای</strong> آن دارد که ‏«در هبرنبرر بدون ا<strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هام بر ضد مرد و <strong>به</strong> طرفداری از زن نظر خود را<br />

اعلام دار ‏بمیبمم «<br />

من در <strong>ای</strong>ن چند سال اخبریبرر که <strong>به</strong> عنوان ‏مجممجخاطب تئاتر،‏ ‏بمنبمم<strong>ای</strong>ش ها و فض<strong>ای</strong> حا کم بر تئاتر را در حد توان<br />

دنبال کرده ام،‏ <strong>به</strong> خاطر ندارم هبرنبررمندان ما،‏ موضع مشخصی هر چند <strong>به</strong> صورت صرفا"‏ گفتاری،‏ در<br />

خصوص مبحث فمینیسم بیان کنند چه برسد <strong>به</strong> اقدامی عملی . حبىتبىی برخی <strong>به</strong> اصطلاح مدعیان هبرنبرره<strong>ای</strong><br />

‏بمنبمم<strong>ای</strong>شی،‏ گامی رو <strong>به</strong> عقب تر از سال ١۵۴۵ که بر<strong>ای</strong> ‏بجنبجخستبنیبنن بار حضور زبىنبىی در صحنه اعلام شد،‏ برداشته


اند و از زن،‏ <strong>به</strong> مثا<strong>به</strong> یک کالا در ‏بمنبمم<strong>ای</strong>ش ه<strong>ای</strong> خود روبمنبممابىیبىی می کنند.‏ با <strong>ای</strong>ن ‏همھهممه میان آن چه نظر من را جلب<br />

و <strong>به</strong> مبحث فمینیسم علاقه مند کرد،‏ ‏بىببىی شک گروه تئاتر ا گزیت و <strong>به</strong> ویژه ‏بمنبمم<strong>ای</strong>ش ‏"من موجودی احساسابىتبىی<br />

هستم " بود که جرقه اولیه را در ذهن من زد و من را ملزم <strong>به</strong> بیشبرتبرر دانسبنتبنن کرد . آن چه مسلم است<br />

اقدامات <strong>ای</strong>ن گروه،‏ چه در زمینه <strong>برابری</strong> جنسیبىتبىی و چه در زمینه عدالت اجتماعی،‏ در نوع خود بینظبریبرر<br />

است .<br />

رویکردی مشخص،‏ ‏همھهممان گونه که سرپرست گروه نبریبرز اعلام کرده است :<br />

» در مورد ‏بمنبمم<strong>ای</strong>ش ‏"من موجودی احساسابىتبىی هستم"‏<br />

هم بدون <strong>ای</strong>نکه با ‏مجممجخاطب تعارف داشته باشیم،‏ اعلام می کنیم که گروه تئاتر<br />

ا گزیت یک گروه فمینیست است.‏ از کسابىنبىی که با تفکرات ما مشکل دارند هم دعوت میکنیم که<br />

بی<strong>ای</strong>ند ‏بمنبمم<strong>ای</strong>ش ‏"من موجودی احساسابىتبىی هستم"‏ را ببینند تا منظور ما از فمینیسم را درک کنند.‏ ما <strong>به</strong> <strong>برابری</strong><br />

حقوق مردان و زنان در اجتماع که حقوق اولیه انسا<strong>به</strong>ن<strong>به</strong>ها است باور دار ‏بمیبمم . گاهی اوقات <strong>ای</strong>ن عدم <strong>برابری</strong><br />

‏ممممممکن است مرد را هم آزار بدهد . ‏ممممممکن است جامعه طوری باشد که از مردها ‏بجببجخواهد نقش مرد سالاری<br />

را <strong>ای</strong>فا کنند ولىللىی مردها دوست نداشته باشند <strong>به</strong> چنبنیبنن چبریبرزی که <strong>به</strong> آ<strong>به</strong>ن<strong>به</strong>ها دیکته شده است تن بدهند<br />

بنابر<strong>ای</strong>ن <strong>برابری</strong> جنسیبىتبىی چبریبرزی نیست که فقط متعلق <strong>به</strong> زن ها باشد و مبارزه بر<strong>ای</strong> رسیدن <strong>به</strong> آن هم فقط<br />

کاری نیست که ب<strong>ای</strong>د توسط زن ها ابجنبججام شود.‏ نه تنها تفکر فمینیسبىتبىی،‏ بلکه حقوق کارگرها،‏ عدالت<br />

اجتماعی و داشبنتبنن یک زندگی ‏<strong>به</strong>ب<strong>به</strong>هبرتبرر هم مستلزم ‏جمحجمم<strong>ای</strong>ت هر دو جنسیت زن و مرد است و اصلاً‏ چنبنیبنن<br />

دغدغه هابىیبىی جنسیت ‏بمنبممیشناسد . «<br />

*** گفتگوی گروه تئاتر ا گزیت با خبرببررگزاری هبرنبرر آنل<strong>ای</strong>ن *** ١٠/٢۴/٩۶


میلاد هیدی<br />

از ‏مجممججموعه گفت و گوه<strong>ای</strong> گروه تئاتر ا گزیت<br />

١٩ فروردین ماه ١٣٩٨, ‏<strong>به</strong>ت<strong>به</strong>هران<br />

منابع :<br />

١‐ جنس دوم،‏ سیمون دو بووار،‏ ترجمججممه قاسم صنعوی،‏ توس،‏ ١٣٩۴<br />

٢‐ ارج ‏<strong>به</strong>ن<strong>به</strong>هادن <strong>به</strong> مقاومت،‏ چگونه زنان در روابط خصوصی در برابر آزار مقاومت می کنند ) سرپناه<br />

اضطراری زنان کلگری – کانادا ( ترجمججممه شبریبررین مبریبررزانژاد،‏ انتشارات ا گزیت،‏ ١٣٩۶

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!