04.01.2015 Views

دریافت مقالات این شماره

دریافت مقالات این شماره

دریافت مقالات این شماره

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

36<br />

فيزيك و ورزش-‏ برتري<br />

تجهيزات؟<br />

ترجمه:‏ پريسا سالاري<br />

1<br />

سرمقاله<br />

شيوا شريفپور<br />

40<br />

استاندارد<br />

هيگز و مدل<br />

2 ‏(مصاحبه حضوري با جان اليس)‏<br />

پرونده<br />

مقدمه<br />

تخمين :<br />

سبا پارسا-‏ سپر قاضينظامي<br />

3<br />

تحليل ابعادي<br />

43<br />

دور بين!‏<br />

گروه خبر<br />

حل معادلات ديفرانسيل با استفاده از روش 7<br />

تحليل ابعادي<br />

11<br />

فرمي<br />

مسئله يها<br />

47<br />

پژواك<br />

سعيد بدري<br />

فاطمه بنياسد-‏ رويا شريفپور-‏ اميرعلي عباسپور ماني<br />

ماهان غفاري -<br />

16<br />

19<br />

تخمينها يها<br />

جالب در فيزيك<br />

در گردش ددر ايران<br />

حجم دلارهاي<br />

تخمين 61<br />

انجمن شاعران دانشجو<br />

شهره انجمشعاع<br />

26<br />

الكتريكي-‏ مغناطيسي<br />

دوگانگي<br />

فاروق موسويان<br />

62<br />

پنجم!‏<br />

تكانهي دوره<br />

الهام مختاري<br />

29<br />

شيشه<br />

سيدعلائي<br />

سيدحميد<br />

63<br />

تهمقاله<br />

آبتين كريمي<br />

33<br />

آخرين گذر قرن<br />

غزل محمودي


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

سرمقاله<br />

بهنام خدا<br />

برخلاف هميشه كه در سرمقالههاي تكانه معمولاً‏ صحبت با گلايه از كملطفي بچهها نسبت به نشريهي دانشكده شروع<br />

ميشود؛ بهتر ديدم كه حرفم را با تشكر شروع كنم.‏ تشكر از دوستاني كه در اين شماره با همكاري خوب و ايدههاي جديدشان<br />

همراه هم بوديم و كار را پيش برديم.‏ و تشكر از كمي قديميترها كه با علاقه و پشتكار تكانه را به جاي فعلي خود رساندند.‏<br />

و البته باز هم اهميت چنين فعاليتهايي را يادآوري ميكنيم؛ اهميت بهدستآوردن تجربه و مهارتهايي كه شايد بهترين<br />

فرصت بهدستآوردنشان در چنين گروههايي پيدا ميشود.‏<br />

بعد از آن لازم ميدانم راجع به تغييرات كلي و جزئي كه در نشريه ايجاد شده است توضيحاتي داده بشود.‏ از اين شماره<br />

به بعد سعي خواهد شد كه بخشهاي نشريه به طور مشخصتري مجزا بشوند و هر بخش را بهطور تخصصيتر پيگيري كنيم.‏<br />

اينكار به بالاتر بردن كيفيت نشريه كمك ميكند.‏ بخشهاي علمي،‏ فرهنگي،آموزشي،‏ نجوم،‏ شوراي صنفي،‏ خبر و...‏<br />

در اين شماره براي بخش علمي هم ساختار جديدي تعريف شده است.‏ در واقع در هر شماره علاوه بر مقالات علمي يك<br />

موضوع مهم انتخاب ميشود و موضوع موردنظر را به صورت يك ‏"پرونده"‏ بررسي ميكنيم.‏ بررسي از زواياي مختلف.‏ سعي<br />

داريم بخشهاي فرهنگي و شوراي صنفي نيز پررنگتر از قبل بشوند.‏<br />

و اما پژواك،‏ پژواك كه خوشبختانه از شمارهي قبل فعاليت خود را با يك نظرسنجي گسترده از دانشجوها در زمينهي آموزشي<br />

شروع كرد و در اين شماره هم كار با نظرسنجي از اساتيد ادامه پيدا كرد.‏ شايد لازم باشد به اين نكته اشاره كنم كه انتظار توجه<br />

بيشتري از اساتيد نسبت به اين نظرسنجي داشتيم،‏ نظرسنجياي كه با هدف پيگيري دغدغههاي آموزشي دانشجوها طرح<br />

شدهبود.‏ گرچه خيلي از اساتيد نيز وقت گذاشتند و انصافا همكاري خوبي داشتند.‏<br />

به عنوان حرف آخر از طرف خودم و همهي اعضاي نشريه تكانه به وروديهاي جديدمان خوشآمد ميگويم.‏ ميدانم كه<br />

هر كدام از ما ممكن است با انگيزههاي مختلفي وارد اين دانشگاه و دانشكده شدهباشيم،‏ اما اميدوارم با هر انگيزهاي كه وارد<br />

شدهايد،‏ به اين نوع فعاليتها هم علاقه نشان بدهيد و بهزودي شما را در نشريه فعال ببينيم.‏<br />

شيوا شريفپور<br />

1


مقدمه<br />

مينا دوستي<br />

زندگي روزمره تخمينهاي زيادي<br />

همهي ما در<br />

زمان،‏ هزينههايمان و ... همه و<br />

ميزنيم.‏ تخمين مسافت،‏ مكالمات روزمرهمان را<br />

همه بخشي زيادي از برنامهها و<br />

تشكيل ميدهند.‏ بسياري از اوقات علاقهمند به شنيدن<br />

آمار و ارقام دقيق نيستيم و فقط دانستن تقريبي يك<br />

مقدار يا يك كميت براي ما كافي است.‏ اما از اين<br />

علوم،‏ چه علوم<br />

تخمينهاي روزمره كه بگذريم،‏ در اكثر مثل فيزيك،‏ تخمين زدن اهميت<br />

مهندسي و چه علوم پايه ويژهاي دارد.‏ اگر يك مهندس باشيد،‏ اين كه بتوانيد منابع،‏<br />

هزينه و زمان لازم براي طرحتان را تخمين بزنيد،‏ يك<br />

مهارت مهم براي شما محسوب ميشود.‏ اگر يك<br />

تخمين كلي از<br />

بايد بتوانيد يك<br />

باشيد،‏ همواره فيزيكدان و در ضمن بايد<br />

خود داشته باشيد<br />

نتايج و پيامدهاي تئوري بتوانيد كميتهاي دلخواهتان كه اندازهگيري دقيق آنها<br />

را به دست آوريد.‏<br />

مشكل است<br />

در<br />

بارها از شما قطعا به عنوان يك دانشجوي فيزيك كلاسهاي گگوناگون خواسته شده تا كميتي را تخمين<br />

بزرگي كميت<br />

دارند تا مرتبه<br />

بزنيد.‏ معمولا از شما انتظار<br />

هم براي اين كار<br />

آوريد و حتما شما به دست<br />

مورد نظر را<br />

از هرچه دستتان آمده استفاده كردهايد،‏ از نظريههاي<br />

تحليل ابعادي و احتمال گرفته تا<br />

فيزيكي و روابط رياضي و در<br />

ماشين پيكان!!‏ ‏(اين مورد اخير جدا شهود و حتي<br />

دانشكده مشاهده شده!!)‏<br />

دلايل زيادي براي<br />

اما چرا ما تخمين ميزنيم؟ البته كه اين است كه گاهي<br />

از اين دلايل<br />

اين كار وجود دارد.‏ يكي<br />

به دست آوردن جواب دقيق وجود<br />

اطلاعات كافي براي<br />

ندارد و حتي شايد راهي براي رسيدن به آنها نيست.‏<br />

كه پيش از شروع كار<br />

لازم است بعضي اوقات هم<br />

زد تا از افزايش هزينهها و اتلاف<br />

تخمينهاي مناسبي<br />

چون به يك ديد كلي و<br />

منابع جلوگيري كرد و گاهي هم داريم.‏ اما علاوه بر اين دلايل،‏ دليل<br />

پيشبيني نياز<br />

يك<br />

گاهي اين<br />

ديگري هم براي اين كار وجود دارد:‏ كنجكاوي!‏ كنجكاوي براي دانستن جواب سوالي كه نميتوانيم به آن<br />

تخمين زدن ميكند.‏ به<br />

پاسخ دقيق بدهيم ، ما را وادار به شايد همين كنجكاوي باعث شده كه اين<br />

همين سادگي!‏ و ارضاي<br />

كنيم و حت ي شده براي<br />

موض ضوع را انتخاب<br />

را ياد بگيريم.‏<br />

كنجكاوي خودمان،‏ تخمين زدن كرديم<br />

در اين شماره ما ‏(ما يعني گروه علمي)‏ سعي<br />

مقالاتي را با موضوع تخمين آماده كنيم.‏ شايد بتوان گفت<br />

كه اين مقالات به صورت يك پرونده علمي هستند.‏ در اين<br />

زدن و كاربردهاي آن در<br />

مقالهها ما روشهاي تخمين مجموعه<br />

بررسي كنيم.‏ در اين<br />

حوزههاي مختلف فيزيك را<br />

ابعادي،‏ حل معادلات<br />

مثل تحليل<br />

شما با موضوعاتي<br />

تحليل ابعادي،‏ مسئله هاي فرمي،‏<br />

ديفرانسيل به روش<br />

در حوزههاي مختلف فيزيك و همچنين<br />

مسائلي تخميني آن در اقتصاد آشنا ميشويد.‏<br />

نمونه كاربرد يك<br />

كردن به صورت پروندهاي)‏ در<br />

كار ‏(كار<br />

هدف ما از اين<br />

شمايي كه تكانه را ورق<br />

اين بود كه اين شماره از تكانه<br />

ميزنيد،‏ با يك مجموعهي متمركز و مفيد درباره يك<br />

موضوع خاص روبهرو شويد و بتوانيد در آن زمينه مطالب<br />

بيشتر و مفيدتري ياد بگيريد.‏ البته ايده اوليه اين كار از<br />

كه پيشنهاد داد از اين شماره اين كار را<br />

ايمان مهيائه بود شايد اين كار به جنبه<br />

فكر كرديم شروع كنيم،‏ و ما آموزشي مجله كمك كند.‏ به هر حال اميدوارم اين<br />

مجموعه به كمك كنجكاوي شما بيايد!‏<br />

گروه علمي از اساتيد<br />

در پايان ميخواهم از طرف<br />

دكتر اجتهادي،‏ دكتر بهمن<br />

محترم،‏ آقايان دكتر مقيمي،‏<br />

تهيه اين<br />

آبادي و دكتر محمد لشكري تشكر كنم كه در راهنماييهايشان بسيار استفاده كرديم.‏<br />

مقالات از كمكها و<br />

مينا دوستي<br />

2


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

تحليل ابعادي<br />

ايمان مهيائه<br />

كارشناسي ارشد 91<br />

iman.mahyaeh24@gmail.com<br />

... خُب...‏ سلام<br />

بذاريد ببينيم خوبه از كجا شروع كنيم؟!‏<br />

من به نظرم صورت ‏«حميد سيد علائي»‏ جاي مناسبي<br />

است،‏ هميشه ميخنده،‏ سرحالِ‏ و اصن عاليييي...‏ آدم<br />

درجه يك،‏ اما اگر شما تازه وارد به دانشكده نباشيد،‏ شايد<br />

شانس اين رو داشتيد كه حميد حل‏ّتتون بوده و خب<br />

يحتمل برگه هم تصحيح كرده براتون،‏ تا اين جاش خيلي<br />

هم خوبه،‏ ولي شايد اون روي ديگهي خندون حميد رو هم<br />

ديده باشيد كه شاد و خندون واي ميسه و به شما جواب<br />

آخرتون رو با انگشت اشارهش نشون ميده و با يه مهربوني<br />

خاصي نگاهتون ميكنه و ميگه<br />

:<br />

شما به صرافت ميافتيد كه بهتر بريد<br />

ببين ‏...بعدش غلط‏...‏ و<br />

...<br />

يه مثال معروف هست در بين فيزيكيها كه ممكن<br />

نوع تصحيح سوال از استاد به استاد فرق كنه كه اين<br />

طبيعي است،‏ اما يه چيزي مشترك بين همه:‏ اگه جواب<br />

آخرتون بعدش اشتباه باشه<br />

هم نوشته باشيد)‏ اشتباه<br />

متاسفيم واقعا<br />

... ‏(ميخواهيد<br />

...ِ<br />

...<br />

پنجاه صفحه<br />

هيچ راهي براتون نميمونه،‏<br />

يه كار ديگه هم ميتونيد انجام بديد،‏ آزمايشش كنيد،‏<br />

يه دوري هم ميزنيد تو دانشكده،‏ يه گپ هم با اساتيد<br />

ميزنيد،‏ خوش<br />

ميگذره ... <br />

يه رابطه عجيب و غريب<br />

برداريد ببريد جلوي يه فيزيكي بذاريد،‏ ميشه با احتمال<br />

نزديك به يك گفت كه اولين كاري كه ميكنه تا يه<br />

چيزي دستگيرش بشه اينه كه بعد كميتهاي فيزيكي<br />

توش رو در مياره و ميبينه كه اينا اصلا چي هستن يا<br />

چطوري كنار هم نشستن؟<br />

در دوران دبيرستان هميشه معلم رياضيهامون با<br />

فيزيكيها بد بودن،‏ هي كنايه و اينا،‏ حرص ميخوردن كه<br />

از روشهايي جز روشهايي كه ميخوان سوال رو حل<br />

ميكردن و بيخيال ميشدن.‏ مثلا سر حد و مشتق،كه<br />

خب خوراك فيزيكي جماعت كافي بود بسط تيلور بديد...‏<br />

مثلا تستها،‏ سوال رو با تحليل ابعادي حل ميكرديد،‏<br />

نگاه ميكرديد كدوم گزينه بعدش ميشه مساحت...‏ واقعيت<br />

اينه كه فكر ميكرديم بيايم دانشگاه و با رياضي كارها در<br />

دانشگاه آشنا بشيم احتمالا مشكلاتي از اين دست<br />

نخواهيم داشت،‏ اما بسي خيال باطل.‏ به ياد دارم كه يك<br />

بار ايرادي به حل مسئلهاي گرفته شد از همين جنس كه<br />

آقا...‏ اين چيه شما حساب كرديد؟!‏ بعدش اشتباه است.‏<br />

پاسخ شان دندانشكن بود:‏ ‏(با حالتي تلفيقي از تعجب و<br />

تحقير و برو بابااااااا به طرف ديگر<br />

مشكلشان بنيادي است<br />

با<br />

(<br />

...<br />

بعد يني چي؟ به نظر<br />

باز هم اگر چندان تازه وارد نباشيد احتمالا سر<br />

كلاسها به اين برخوردهايد كه وقتي مسئله حل نميشده<br />

يا مثلا با اطلاعاتي كه در آن درس ارائه شده بوده،‏ حلش<br />

سخت بوده،‏ استاد درس با تحليل ابعادي رابطه احتمالي<br />

حاصل از محاسبات را به دست آورده است.‏ اين يكي از<br />

راحتترين و مفيدترين كارها است كه بتوانيد تشخيص<br />

دهيد احتمالا چه چيزهايي در مسئله مهم هستند و چه<br />

چيزهايي مهم نيستند.‏<br />

... خُب<br />

براي شروع به صحبت درباره تحليل ابعادي<br />

فرض ميكنيم كه شما با كميتهاي اصلي آشنا هستيد<br />

‏(چه شروعي؟ اينطوريه ديگه...‏ شروعمون يه<br />

فرضِ‏ ).<br />

هفت كميت اصلي عبارتاند از زمان،‏ طول،‏ جرم،‏ دما،‏<br />

مقدار ماده،‏ جريان الكتريكي،‏ شدت نور.‏ به طور معمول<br />

كميتهاي زمان،‏ جرم و طول بيش از ساير موارد ظاهر<br />

ميشوند و در اين نوشتار طبق قرارداد معمول بعد زمان را<br />

را با<br />

،(T)<br />

بعد طول را با<br />

،(L)<br />

بعد جرم را با<br />

(M)<br />

(I)<br />

نشان ميدهيم.‏<br />

و بعد جريان<br />

مي توان بعد كميتهاي فيزيكي ديگر را برحسب بعد<br />

اين كميتها نوشت ‏(جدول<br />

را نگاه كنيد):‏ 1<br />

3


تحليل ابعادي<br />

ايمان مهيائه<br />

بعد كميت<br />

L T -1<br />

M L T -2<br />

M L 2 T -2<br />

M -1 L 3 T -2<br />

M L 2 T -1<br />

M -1 L -3 T 4 I 2<br />

كميت فيزيكي<br />

سرعت<br />

نيرو<br />

انرژي<br />

ثابت گرانش(‏G‏)‏<br />

ثابت پلانك(‏ h)<br />

ثابت گذردهي خلا(‏<br />

(ε 0<br />

M -1 L -2 T 4 I 2<br />

جدول<br />

M L 2 T -2 I -2<br />

:1<br />

...<br />

ظرفيت خازن<br />

القائيدگي<br />

بعد فيزيكي برخي از كميتهاي فيزيكي<br />

خُب...‏ اجازه دهيد كه چند جملهاي كه ممكن است در<br />

ارتباطات روزانهمان از آن ها استفاده كرده باشيم را در نظر<br />

بگيريم:‏ اين بنزِ‏ خيلي گرونِ،‏ چه قدر تمرين داده بابا،‏ الان<br />

ترافيكه دير ميرسي.‏ در تمامي اين جملات به نوعي<br />

يك مقايسه انجام ميشود:‏ قيمت بنز از متوسط قيمت<br />

خودروهايي كه ميبينيم خيلي بيشتر است ‏(طبعا قيمت<br />

بنز را با فاصله تهران-‏ شيراز مقايسه نميكنيد)،‏ تعداد<br />

تمرينهاي اين سري از متوسط تعداد تمرينهاي<br />

سريهاي قبلي خيلي بيشتر ‏(طبعا با وزن خودتون<br />

مقايسهش نميكنيد)‏ و در مورد آخر به دليل ترافيك زمان<br />

لازم براي رسيدن به مقصد از زمان معمول لازم براي اين<br />

مسير بيشتر است.‏ وقتي صحبت از مولكول و اتم ميشود<br />

حس ميكنيم كه از چيزهايي خيلي كوچك صحبت<br />

ميكنيم،‏ چون در واقع داريم آن را با طولهاي معمول در<br />

زندگيمان مقايسه ميكنيم،‏ مثلا با اندازه ليوان دستمان.‏<br />

عدد نسبت دادن به كميتها براي مقايسه كردن است،‏<br />

عدد نسبت ميدهيم تا بتوانيم تمييز دهيم،‏ بتوانيم بين<br />

جسم الف و ب تفاوتي بگذاريم.‏ از آنجا كه همه ما احتياج<br />

به انتقال اطلاعات و دادهها داريم و ميخواهيم كه با هم<br />

ديگر ارتباط داشته باشيم بايد بتوانيم جملاتي معنادار<br />

بگوييم،‏ به اين معنا كه همگان آن را يكسان درك كنند و<br />

در ضمن بتوانند صحت آن را بررسي كنند.‏ فرض كنيد كه<br />

شخصي در آزمايشگاه تهران ميگويد:‏ كميت الف براي<br />

مس از كميت ب براي آهن بزرگتر است.‏ فرض كنيم كه<br />

در همه جاي دنيا مس و آهن تمييزپذير هستند و بر سر<br />

اين مورد اتفاق نظر وجود دارد.‏ در آزمايشگاه تهران همه<br />

كميتها در دستگاه آحاد يك ‏(مثلا<br />

SI<br />

كه در آن طول بر<br />

حسب متر است)‏ بيان ميشود.‏ حال شخصي در آزمايشگاه<br />

مسكو كه از دستگاه آحاد دو ‏(مثلا<br />

cgs<br />

كه درآن طول<br />

برحسب سانتيمتر است)‏ استفاده ميكند ميخواهد اين<br />

ادعا را بررسي كند.‏ در چه حالتي اين امكان وجود دارد كه<br />

او همان گزاره را گزارش كند؟ او هم بگويد كه ‏"كميت<br />

الف براي مس از كميت ب براي آهن بزرگتر است".‏ تنها<br />

امكان براي اين كه نتيجه آزمايشگاه مستقل از دستگاه<br />

آحاد آن باشد يا به بياني ديگر مستقل از دستگاههاي<br />

اندازهگيري باشد و يك گزاره در مورد طبيعت باشد،‏ اين<br />

است كه كميتهاي الف و ب هم بعد باشند.‏ در غير اين<br />

صورت با تغيير دستگاه آحاد اين امكان وجود دارد كه<br />

نتيجهاي كاملا متفاوت به دست آيد،‏ چرا كه با تغيير<br />

دستگاه آحاد اعداد يكسان تغيير نكنند و اين منجر به<br />

تفاوت در نتيجه نهايي شود.‏ براي مثال فرض كنيد در<br />

كميت ب،‏ كميتي فيزيكي با بعد طول وجود دارد كه<br />

كميت ب به طور خطي با آن افزايش مييابد ولي در<br />

كميت الف هيچ كميت فيزيكي با بعد طول نداريم.‏<br />

آزمايشگاه يك گزارش كرده كه در واحدهاي خودش<br />

كميت الف براي مس<br />

3<br />

و كميت ب براي آهن<br />

است.‏ 1 / 6<br />

فرض كنيم كه تفاوت دستگاه آحاد دو آزمايشگاه تنها بر<br />

سر استفاده از متر و سانتيمتر باشد.‏ به اين ترتيب<br />

آزمايشگاه مسكو پس از اندازهگيريهاياش اعلام ميكند<br />

كه كميت الف براي مس در واحدهاي خودش<br />

ب براي آهن<br />

3<br />

160<br />

و كميت<br />

است.‏ به اين ترتيب او ميگويد كه<br />

كميت ب براي آهن از كميت الف براي مس بزرگتر است.‏<br />

پس اگر دو كميت هم بعد نباشند نميتوان آنها را با هم<br />

مقايسه كرد،‏ چرا كه با تغيير دستگاه آحاد ميتوان هر<br />

كدام از اين دو كميت را به دلخواه كوچك يا بزرگ كرد به<br />

طوري كه ديگر رابطه بزرگي،‏ كوچكي يا تساوي كه در<br />

دستگاه آحاد اوليه برقرار بود از ميان برود.‏<br />

به همين ترتيب براي جمع كردن دو كميت بايد تنها<br />

به سراغ كميتهاي همبعد رفت.‏ فرض كنيد ميخواهيد<br />

3<br />

دانه سيب را با مسافت كرج-‏ چالوس جمع بزنيد.‏ ميتوانيد<br />

مسافت را بگوييد<br />

200<br />

جمع بزنيد.‏ مي شود<br />

كيلومتر.‏ بعد آن را با<br />

3<br />

203 چي؟<br />

203 دونه؟ 203<br />

كيلومتر-‏ دونه؟<br />

دانه سيب<br />

يني واحدش چي ميشه؟<br />

تا چي؟ 203<br />

4


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

يا اين كه واحد طولتان را بگيريد<br />

واحد جديد را<br />

50<br />

لالا»‏ »<br />

ميناميم.‏ پ س<br />

200<br />

7<br />

4<br />

كيلومتر.‏ اين<br />

كيلومتر ميشود<br />

لالا.‏ حالا جمع برنيم.‏ در مجموع تا سيب داريد؟ 7<br />

لالا داريد؟ چي داريد الآن آخه؟؟؟؟ د بگو ببينم چييييي<br />

دارييييي آخه ‏(اسمايلي عصبانيت)!!!‏<br />

حال برويم به سراغ استفاده از تحليل ابعادي در يك<br />

مسئله.‏ فرض كنيد كه يك مسئله به شما دادهاند ن ) لاا<br />

مسئله را به شما ميدهيم).‏ اولين كاري كه ميكنيد اين<br />

است كه پارامترهاي درگير در مسئله را مييابيد.‏ دو<br />

مسئله را با هم جلو ببريم:‏ ‏(مسئله ي اول را يك رياضي<br />

كار داده و مسئله دوم را يك فيزيكپيشه.)‏<br />

مسئله اول:‏ يك مثلث قائمالزاويه داريم كه اندازه وتر آن<br />

(a)<br />

و يك زاويه حاده آن<br />

(Θ)<br />

است.‏ مساحت آن را بيابيد.‏<br />

مسئله دوم:‏ مقدار انتظاري شعاع اتم هيدروژن را در حالت<br />

پايه محاسبه كنيد.‏<br />

در مورد مسئله اول كميتهايي كه در مسئله وارد شدهاند<br />

‏(چه آنها كه بهعنوان معلومات اوليه داده شدهاند و چه<br />

مساحت كه ميخواهيم بيابيماش)‏ عبارتند از مساحت<br />

مثلث،‏ اندازه وتر و زاويه حادهاي كه داده شده.‏<br />

(S)<br />

(Θ)<br />

(a)<br />

مسئلهي اول،‏ حلاش را بلديم و ميتوانيم راحت حلش<br />

كنيم،‏ بازيبازي است كه دستمان در تحليل ابعادي راه<br />

بيافتد.‏ اما حل كامل و دقيق مسئله دوم نقل يك ترم<br />

مكانيك كوانتوم خواندن است.‏ اما با راهنمايي كوچك<br />

ميتوانيم مسئله را با تحليل ابعادي حل كنيم.‏ خب اتم<br />

هيدروژن ميشه يه الكترون و يه پروتون.‏ فرض كنيم<br />

پروتون ثابت و الكترون دورش داره ميچرخه ‏(كوانتوم بلد<br />

نيستيم هنوز كه بدونيم نميچرخه!).‏ خب يه نيروي<br />

كولني بينشون هست.‏ پ س يني ثابت نيروي كولن<br />

وارد ميشود.‏ بار الكترون و پروتون هم كه است بايد<br />

بيايد.‏ جرم الكترون<br />

(e)<br />

(K)<br />

،(m e )<br />

هم كه داره ميچرخه در نظر<br />

ميگيريم ‏(براي دقت بيشتر بايد بگوييم كه در واقع جرم<br />

كاهيده را بايد در نظر گرفت،‏ كه در اين مورد جرم پروتون<br />

تقريبا برابر جرم الكترون است،‏ جرم كاهيده همان<br />

جرم الكترون ميشود).‏ از آنجايي كه ميدانيم اين مسئله<br />

كوانتومي است و به عنوان راهنمايي مي گوييم كه بدانيد<br />

كه يك ثابت ديگر به نام ثابت پلانك هم وارد مسئله<br />

،(h)<br />

2000<br />

ميشود.‏ اين دقيقا مثل ساير ثابتها است،‏ چطور است كه<br />

اگر مسئله نسبيتي باشد انتظار داريد سرعت نور بيايد،‏<br />

چهطور است كه اگر گرانش در كار باشد انتظار داريد ثابت<br />

گرانش بيايد،‏ مسئله ماهيت كوانتومي دارد،‏ پس ثابت<br />

پلانك هم بايد ظاهر شود.‏<br />

كميتهاي بيبعد كميتهايي هستند كه هر<br />

آزمايشگري مقدار عددي يكساني در موردشان گزارش<br />

ميكند.‏ پس همگان در مورد آنها اتفاق نظر دارند ‏(در<br />

تبديل واحدها يا همان تغيير دستگاه آحاد اين كميتها<br />

تغييري نميكنند).‏ پس اگر قانون فيزيكي بخواهد نوشته<br />

شود كه اطلاعاتي در مورد طبيعت بدهد،‏ لاجرم بايد بر<br />

حسب كميتهاي بيبعد قابل بيان باشد.‏ كميتهايي كه<br />

همگان در مورد آنها هم نظر هستند ‏(اين مثل اندازه يك<br />

بردار است،‏ چطور است كه بردار در دستگاههاي مختصات<br />

مختلف مولفههاي مختلفي دارد،‏ اما بر سر اندازهاش<br />

همگان اتفاق نظر دارند،‏ كميتهاي بعد دار شبيه مولفهها<br />

هستند و كميت بيبعد شبيه اندازه بردار،‏ همه<br />

آزمايشگاهها آن را يكسان گزارش ميكنند).‏ اگر توجه<br />

كرده باشيد معمولا در كتابها يا مقالات علمي وقتي<br />

ميخواهند محورها را نامگذاري كنند بر حسب كميتهاي<br />

بيبعد نامگذاري ميكنند؛ مثلا در محاسباتي كه دما وارد<br />

⁄<br />

ميشود صحبت از <br />

اگر در مسئله كميتهاي<br />

ميشود كه بيبعد است.‏<br />

بيبعدي چون…,‏ , <br />

را بسازيم هر چه بخواهيم در مورد مسئله بگوييم به اين<br />

شكل خواهد بود:‏<br />

( , ,…) =0 (1)<br />

يني رابطهاي است بين كميتهاي بيبعد.‏ كه ميتوان آن<br />

را مثلا براي<br />

و Θ.<br />

حل كرد و آن را به اين شكل نوشت:‏<br />

= ( , ,…) (2)<br />

⁄<br />

خُب...‏ در مسئله اول دو كميت بيبعد داريم:‏ <br />

پس پاسخ مسئله اين چنين خواهد بود:‏<br />

<br />

=(Θ) (3)<br />

و در واقع اگر مساله را حل كنيد () را ميتوان به<br />

دست آورد:‏<br />

(Θ) = 1 2<br />

(4) Θ sin Θ cos<br />

خُب ... (4) Θ sin Θ cos<br />

همينجا ميتوانيم يك نتيجه خوب از آنچه در<br />

مورد مساحت ميدانيم به دست آوريم.‏ ارتفاع وارد بر وتر<br />

را رسم كنيم.‏ ‏(شكل<br />

.(1<br />

5


چآن<br />

تحليل ابعادي<br />

ايمان مهيائه<br />

<br />

αγ<br />

δ=0<br />

2α δ=0<br />

است.‏ اما ميتوان بر<br />

حل كامل كم<br />

تعداد معادلات براي<br />

α =γ=ρ<br />

كه بيبعد باشد،‏ پس<br />

آنجا كه را طوري ساختيم<br />

از چه در پرانتز آمده بايد بيبعد باشد وگرنه وقتي به توان<br />

خودتان بعد<br />

بعد دار ميماند ‏(ميتوانيد ميرسد باز هم<br />

آنچه در داخل پرانتز آمده را محاسبه كنيد).‏<br />

يك پارامتر بيبعد به دست آمد.‏ ممكن<br />

در اين مسئله تنها<br />

پارامترهاي بيبعد بيش از يكي باشند.‏ اما اينجا<br />

است<br />

پس براي استفاده از رابطه در سمت<br />

همين يكي است.‏ بيبعد<br />

كه يك ثابت<br />

ميگذاريم<br />

راست آن يك ثابت<br />

است.‏ تلفيق و<br />

شعاع اتم<br />

يك است،‏<br />

از مرتبه<br />

هم خوب.‏<br />

هيدروژن يك آنگستروم بهدست مميآيد...‏ خيلي آن را به<br />

در پايان قضيهاي را ميآوريم كه البته اثبات<br />

خواننده واگذار ميكنيم ؛).‏ اين قضيه به<br />

عنوان تمرين به تا در پايان يافتن پارامترهاي بيبعدتان<br />

شما كمك ميكند<br />

مطمئن باشيد كه همه چيز را يافته ايد.‏<br />

ب (n-m)<br />

سه متغير<br />

در مسئله اول پارامتر بيبعد توصيف كرد.‏ مثلا<br />

و تنها يك بعد<br />

داشتيم:‏<br />

كه همين طور بود.در<br />

دو پارمتر بيبعد داشته باشيم<br />

بايد<br />

چهار بعد فيزيكي.‏ پس<br />

مسئله دوم پنج متغير داشتيم و باشيم.‏<br />

يك كميت بيبعد بايد داشته<br />

تنها<br />

(L). پس<br />

L T C <br />

=1 (9)<br />

داريم:‏<br />

پس<br />

&<br />

=2<br />

=( <br />

<br />

2<br />

& 3α 2δρ=0<br />

2α β =0 (10)<br />

ساير مجهولات را يافت:‏<br />

=2<br />

است :<br />

اين چنين<br />

اگر فرض كنيم كه<br />

) <br />

<br />

12 ميدهد:‏<br />

<br />

= <br />

(13)<br />

:(Buckingham’s<br />

Pi)<br />

<br />

اگر<br />

قضيهي پاي باكينگهام<br />

سيستمي با متغير توصيف شود و m بعد فيزيكي در<br />

مسئله را برحسب<br />

باشد،‏ ميتوان مسئله ظاهر شده پس‎3‎‏=‏ (,,Θ)<br />

سب <br />

پس<br />

(12)<br />

(X)<br />

2<br />

n<br />

(X)<br />

<br />

شكل<br />

ميتوان بر حسب<br />

كل مثلث را شكل مساحت<br />

مطابق مساحت مثلثهاي قائمالزاويه كوچكتر<br />

و نوشت.‏<br />

را هم ميتوان بر حسب وترهايشان نوشت . توجه كنيد كه<br />

در اين مثلثها همان مقدار مثلث اصلي را دارد و تابع<br />

تشكر ميكنيم <br />

سيدعلايي<br />

انتها از حميد در كاري به مثلث ندارد :<br />

هم تنها وابسته به زاويه است و<br />

= ()<br />

مساحتهاي كوچك با هم جمع ميشوند<br />

كه<br />

و ميدانيم تا مساحت مثلث بزرگ را بسازند.‏ عالي است،‏ قضيه<br />

فيثاغورث اثبات شد:‏<br />

بريم سراغ مسئله دوم:‏ خب در اينجا پارامتر بيبعد<br />

يك روش داريم<br />

قبلي نيست.‏ اما<br />

سادگي مسئله<br />

ساختن به با استفاده از اون پارامتر بيبعد رو به دست<br />

كه ميتونيم<br />

بياريم.‏ پارامتر بيبعد را ميتوان با ضربكردن كميتهاي<br />

بهدست آورد.‏ پس بياييم<br />

مختلف با توانهايي مختلف<br />

رو انجام بديم.‏ ممسئلهمون يك پارامتر بيبعد<br />

همين كار داره بينيم با چه تواني بايد كميتهايي كه به<br />

هم ضرب كنيم تا پارامتر بيبعد<br />

بودن رو در نظرمون مهم<br />

يه هم چين شكلي داشته باشه:‏<br />

ساخته شه.‏ پس بايد :<br />

كه به دنبال آن هستيم و از آنجا<br />

شعاع است كه همان<br />

كه معمولا در كوانتوم ظاهر ميشود از نماد<br />

معمول آن استفاده ميكنيم<br />

به جاي جريان<br />

ابتدا بعد كميتهامون رو بنويسيم ‏(ميتوان<br />

=ML T C <br />

پس بايد جمع توان<br />

از آنجا كه قرار است بيبعد باشد،‏<br />

در سمت راست صفر شود،‏ تا<br />

هر كدام از كميتهاي اصلي<br />

آنچه در سمت راست آمده بيبعد باشد.‏ يعني:‏<br />

حس<br />

شماره (1)<br />

= → = <br />

خيلِ‏ خُب...‏ كلي چيز از مسئله اول در اومد.‏<br />

= (7)<br />

م:‏‎2 =⁄<br />

آن را با C نشان ميدهيم):‏<br />

اصلي گرفت.‏ بار را كميت<br />

=<br />

= = (8)<br />

(X) ي<br />

1<br />

(X)<br />

(Θ)<br />

(a)<br />

(Θ)<br />

(G)<br />

= () = ()<br />

(6)<br />

(X). بب<br />

(r)<br />

⁄<br />

2<br />

=<br />

6


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

حل معادلات ديفرانسيل با استفاده از روش تحليل ابعادي<br />

غزل محمودي<br />

كارشناسي 88<br />

ghazal.mahmoudi@gmail.com<br />

.1<br />

مقدمه<br />

هر مدل فيزيكي ممكن است،‏ از يك يا چند معادله<br />

ديفرانسيل معمولي يا جزئي تشكيل شده باشد.‏ در نتيجه،‏<br />

براي اينكه بتوانيم مساله مورد نظر را حل كنيم،‏ بايد اين<br />

دستگاه معادلات ديفرانسيل را حل كنيم.‏ در حالتي كه<br />

اين معادلات خطي باشند،‏ روشهاي زيادي براي حل آن<br />

وجود دارد.‏ حتي در صورت وجود پيچيدگي بيشتر،‏ هنوز<br />

ميتوان براي حل آنها چارهاي انديشيد.‏ يكي از سادهترين<br />

روشها،‏ استفاده از تحليل ابعادي است.‏<br />

ابتدا مراحلي را كه براي حل يك مدل فيزيكي به روش<br />

تحليل ابعادي بايد انجام دهيم،‏ ارائه مي نماييم و سپس<br />

مثالهايي با همين روش حل ميكنيم.‏ براي به دست<br />

آوردن جواب مدل مورد نظر،‏ مراحل زير را طي ميكنيم:‏<br />

معادلات مدل مورد نظر را به صورت بي بعد مينويسيم.‏<br />

الف)‏ با توجه به اين معادلات،‏ كميتهاي موثر در مساله،‏<br />

شامل؛ كميتها مشخصه مساله،‏ ثابتهاي جهاني مربوط<br />

به مساله و كميتهاي اصلي مساله را تعيين ميكنيم.‏<br />

, ,…, <br />

ب)‏ كميتهاي بي بعدي را كه از آنها به دست ميآيند،‏<br />

تعيين ميكنيم.‏<br />

, ,…, <br />

.2<br />

با توجه به قضيه باكينگهام،‏ مجموعه پارامترهاي<br />

كامل و مستقل،‏ براي ساخت بعد تمام كميتهاي مساله،‏<br />

−<br />

.3<br />

عضو دارد.‏<br />

از قضيه باكينگهام،‏ كه در نوشته قبلي توضيح داده<br />

شده است،‏ براي ادامه حل مساله استفاده ميكنيم.‏<br />

1<br />

1. كيهانشناسي ، مدل فريدمن-‏ روبرتسون-‏ واكر<br />

تابش غالب<br />

يك مدل كيهانشناسي،‏ مدلي است كه با استفاده از<br />

فرضها و اصول موضوعهاي كه تعيين ميكند،‏ بتواند<br />

تحول عالم را در طول زمان توضيح دهد و شواهد رصدي<br />

را كه تاكنون به دست آمده،‏ توجيه كند.‏ همچنين<br />

پيشبينيهايي ارائه دهد تا صحت آن در آينده مورد<br />

بررسي قرار گيرد.‏<br />

در كيهانشناسي مدلهاي گوناگوني وجود دارد،‏ يكي<br />

از آنها،‏ مدل<br />

(FRW)<br />

.1<br />

.2<br />

نسبيت عام اينشيتين<br />

همگني و همسانگردي عالم<br />

است كه بر چند اصل استوار است:‏<br />

با استفاده از فرض همگني و همسانگردي متريك<br />

فريدمن-‏ روبرتسون-‏ واكر نتيجه ميشود و با قراردادن اين<br />

متريك در معادله اينيشتين،‏ دو معادله به دست ميآيد،‏<br />

2<br />

كه همان معادلات فريدمن هستند :<br />

<br />

= 8 − <br />

3 + Λ<br />

3<br />

<br />

=−4 3<br />

+<br />

3<br />

+Λ 3<br />

1<br />

2<br />

كه در اين معادلات،‏<br />

<br />

ضريب مقياس است،‏ كه<br />

معياري از شعاع در حال انبساط عالم است.‏ و به<br />

ترتيب،‏ چگالي و فشار عالم است.‏ انحناي فضازمان است<br />

كه ميتواند مقادير<br />

−1,0,1<br />

را داشته باشد.‏ و نهايتاً‏ Λ<br />

ثابت كيهانشناسي است.‏ حل اين مدل،‏ عبارت است از به<br />

دست آوردن<br />

ثابتهاي مساله.‏<br />

،<br />

و برحسب تابعي از زمان و<br />

1 Friedman-Robertson-Walker<br />

2 Eric V. Linder, First Principles of Cosmology<br />

7


از روش تحليل ابعادي<br />

حل معادلات ديفرانسيل با استفاده<br />

غزل محمودي<br />

گوناگون براي فضا-‏ زمان،‏ با توجه به پارامتر<br />

ششكل‎1‎‏-‏ هندسههاي<br />

اين هندسههاي گوناگون فقط در اندازههاي قابل<br />

چگاليهاي گوناگون.‏<br />

مقايسه با كيهان قابل تشخيصاند.‏<br />

ميخواهيم مدل فريدمن را براي حالت تابش-‏ غالب،‏<br />

به روابط<br />

آوريم.‏ با توجه<br />

بدون ثابت كيهانشناسي،‏ به دست<br />

را از هم<br />

كه اين سه حالت<br />

تنها پارامتري مشخص است كه را براي<br />

متمايز ميسازد،‏ است.‏ پس ابتدا معادله حالت<br />

دست ميآوريم.‏ با استفاده<br />

‏(نسبيتي)‏ به حالت تابش-‏ غالب<br />

از نظريه جنبش گازها ميتوان رابطه فشار و چگالي را به<br />

دست<br />

〈 〉 =<br />

= 〈 〉 <br />

=<br />

3 3<br />

نسبيتي بودن سرعت<br />

كه در آن از فرض<br />

<br />

همچنين با توجه به قانون تابش جسم سياه استفان-‏<br />

بولتزمن،‏ هم ارزي ماده-‏ انرژي و غلبه تابش،‏ ميتوان براي<br />

<br />

=<br />

= 4 <br />

≅7.56× 10 <br />

و ن-‏<br />

بولتزمن است.‏<br />

رايط مورد نظر مساله<br />

و 2 ش را قرار ميدهيم و از معادله حالت<br />

استفاده ميكنيم:‏<br />

a<br />

2<br />

( ) =<br />

a<br />

a<br />

= −<br />

a<br />

<br />

استفاده كرديم.‏<br />

ذرات<br />

<br />

:<br />

6<br />

حال در معادلات<br />

ثابت استفان<br />

1<br />

8πGρ<br />

3<br />

8πGρ<br />

3<br />

5<br />

<br />

=0,Λ= 0<br />

8<br />

3<br />

آورد :<br />

چگالي عالم نوشت<br />

<br />

7<br />

<br />

(5)<br />

انحناي فضا-‏ زمان را كدام يك از<br />

با توجه به اينكه<br />

مقادير −1,0‎در نظر بگيريم،‏ مدلهاي گوناگوني به<br />

كروي،‏ تخت و<br />

منجر به،‏ عالم<br />

دست ميآيند،‏ كه به ترتيب<br />

هذلولوي ميشوند.‏ همچنين،‏ انحناي عالم داراي يك تناظر<br />

كه:‏ ‏(شكلهاي<br />

يك به يك با چگالي عالم است به صورتي<br />

نمودار‎1‎‏-‏ ضريب مقياس بر حسب پارامتر چگالي،‏ پارامترهاي چگالي<br />

گوناگون،‏ آيندههاي متفاوتي براي عالم پيشبيني ميكنند.‏<br />

نمودار از جزوه كيهانشناسي دكتر منصوري)‏<br />

و سه مجهول<br />

مشاهده ميكنيد،‏ دو معادله<br />

همانطور كه<br />

كنيم،‏ بايد يك<br />

اينكه بتوانيم مساله را حل داريم و براي<br />

هم اضافه كنيم.‏ سادهترين كاري كه ميتوان<br />

معادله ديگر<br />

دماي عالم و<br />

و <br />

در نتيجه،‏ با استفاده از اين<br />

ثابت تناسب است.‏<br />

دست آورد.‏<br />

مورد نظر را به توان پارامتر معادله مي تحول عالم،‏ سه<br />

با توجه به دادههاي رصدي،‏ در طول<br />

در<br />

دوره اصلي وجود داشته است.‏ دوره تابش-‏ غالب،‏ كه<br />

مولفههاي نسبيتي،‏ مثل فوتون و نوترينو بر<br />

آن چگالي<br />

برتري داشته است و به همين ترتيب<br />

ساير مولفههاي عالم<br />

دورههاي ماده-‏ غالب و دوره غلبه انرژي تاريك.‏<br />

3 كه<br />

1 −1<br />

Ω =1→k=<br />

0<br />

1 1<br />

يك رابطه خطي بين <br />

انجام داد،‏ اين است كه تعريف كنيم:‏<br />

= <br />

4<br />

3<br />

3<br />

Ω <br />

,1<br />

و 1<br />

) من<br />

(2<br />

كه در آن پارامتر چگالي است كه معياري از چگالي<br />

كنوني عالم است.‏<br />

كه <br />

3<br />

به كتاب هاي مربوط به مكانيك آماري مراجعه كنيد.‏<br />

8


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

از معادله اول يك بار نسبت به زمان مشتقگيري كرده،‏ با<br />

انجام كمي محاسبات داريم:‏<br />

a<br />

ρ 4<br />

− 4 = a ρ = K<br />

a ρ<br />

9<br />

كه در آن يك ثابت است.‏<br />

P<br />

كميتهايي كه بايد به دست بياوريم<br />

a<br />

T<br />

ρ r<br />

G<br />

A<br />

كميتهاي مشخصه و ثوابت جهاني مربوط به مساله<br />

K<br />

c<br />

t: كميت اصلي<br />

جدول‎1‎‏-‏ دستهبندي كميتهاي مساله<br />

با توجه به پنج معادله بالا،‏ ميتوان پنج كميت بي بعد<br />

به دست آورد،‏ و با توجه به آن ميتوان چهارعضو مجموعه<br />

كامل و مستقل كميتها را براي ايجاد هر بعد دلخواه را به<br />

دست آورد:‏<br />

, ,,~, , , <br />

ميتوانيم ضريب مقياس<br />

دما ،<br />

، چگالي<br />

فشار ، <br />

,, ,,<br />

فقط نمونه،‏<br />

را در اين مدل،‏ بر حسب<br />

به دست آوريم.‏ در اينجا به عنوان<br />

را به دست ميآوريم:‏<br />

در رابطه با مسأله تعيين ضريب مقياس،‏ كميتهاي<br />

مربوط به مسأله<br />

, , , , <br />

, , <br />

و بعدهاي اصلي آن<br />

هستند.‏ با توجه به مسأله ميتوان دو كميت<br />

بي بعد از آنها ساخت،‏ براي به دست آوردن كميتهاي<br />

بيبعد،‏ ميتوانيم از ماتريس ابعاد استفاده كنيم.‏<br />

a t G C K<br />

L 1 0 3 1 1<br />

M 0 0 -1 0 1<br />

T 0 1 -2 -1 0<br />

جدول‎1‎‏-‏ به دست آوردن كميتهاي بيبعد.‏<br />

بينهايت جواب دارد كه ميتوان دو تا از آنها را به عنوان<br />

پايه انتخاب كرد.‏ ‏(بقيه حالتها از حاصلضرب اين دو<br />

كميت بي بعد نتيجه ميشوند.)‏ زيرفضاي كميتهاي<br />

بيبعد توسط دو عدد δ و ε به صورت زير پارامتريزه<br />

ميشوند:‏<br />

α<br />

π = a t<br />

β<br />

G<br />

γ<br />

c<br />

δ<br />

K<br />

ε<br />

α<br />

= −4ε<br />

−δ<br />

<br />

β<br />

= 2ε<br />

+ δ<br />

<br />

γ<br />

= ε<br />

α<br />

+ 3γ<br />

+ δ + ε = 0<br />

<br />

−γ<br />

+ ε = 0<br />

<br />

β<br />

− 2γ<br />

−δ<br />

= 0<br />

10<br />

اما پايهها را بايد طوري انتخاب كنيم كه براي ما سودمند<br />

باشند،‏ يعني بايد در يكي از آنها مجهول مورد نظر ما با<br />

توان يك وجود داشته باشد<br />

=1<br />

دوم اين كميت وجود نداشته باشد<br />

ميتوان نوشت:‏<br />

و در كميت بيبعد<br />

=0<br />

پس<br />

=1→ , = 0, −1 → = <br />

=0→ , = 1, −4 → = <br />

<br />

10 <br />

≈<br />

3×10 1.8 × 10 ≈1.8×10<br />

≈ 6.67 × 10 7.56 × 10 2.7 × 10 <br />

3×10 1.8 × 10 <br />

≈1.13×10 <br />

11<br />

11<br />

2 حالا<br />

<br />

كميت بيبعد داريم.‏ ميتوان فرض كرد كه كميت<br />

تابعي از كميت<br />

كه در آن،‏ تابع <br />

است.‏ به صورت زير:‏<br />

π = ϕ( 2<br />

)<br />

1<br />

π<br />

12<br />

4<br />

نامعلوم است.با توجه به معيار بارنبلات ،<br />

ميتوان اين تابع را به تابع تواني در نظر گرفت،‏ كه توان<br />

آن را بايد با توجه به روشهاي عددي تعيين كرد:‏<br />

π 1<br />

= ( π 2<br />

)<br />

n<br />

13<br />

logπ<br />

n =<br />

logπ<br />

4 Barenblatt's criterion<br />

1<br />

≈<br />

2<br />

1<br />

4<br />

14<br />

با توجه به جدول بالا ميتوان يك دستگاه خطي،‏ شامل<br />

معادله و<br />

3<br />

5<br />

مجهول به دست آورد كه جواب آن در نهايت<br />

برحسب دو كميت آزاد تعين ميشود،‏ در واقع اين دستگاه<br />

9


از روش تحليل ابعادي<br />

حل معادلات ديفرانسيل با استفاده<br />

غزل محمودي<br />

L<br />

T<br />

C D t<br />

X<br />

-3 2 0 1<br />

0 -1<br />

1 0<br />

جدول‎3‎‏-‏ تعيين پارامترهاي بيبعد<br />

روشي كه در مثال قبل استفاده كرديم<br />

با استفاده از همان<br />

در نظر گرفته بوديم،‏<br />

كه براي پايهها<br />

شروط مناسبي و ميتوان پايهها را تعيين كرد:‏<br />

c(<br />

Dt<br />

π1<br />

=<br />

N'<br />

x<br />

π<br />

2<br />

=<br />

(Dt)<br />

N'<br />

c(x<br />

, t)<br />

=<br />

( Dt)<br />

1<br />

2<br />

1<br />

) 2<br />

1<br />

2<br />

x<br />

Φ(<br />

( Dt)<br />

18<br />

1<br />

2<br />

حالا عبارتي را كه براي غلظت به دست آوردهايم در معادله<br />

مشتقگيري جزيي از اين عبارت به<br />

پخش قرار ميدهيم.‏ با<br />

نتيجه زير ميرسيم:‏<br />

d<br />

2 Φ(<br />

ζ ) ζ dΦ(<br />

ζ ) 1<br />

+ + Φ(<br />

ζ ) = 0 20<br />

2<br />

dζ<br />

2 dζ<br />

2<br />

=⁄<br />

<br />

N'<br />

-2<br />

0<br />

19<br />

در آن<br />

كه<br />

⁄<br />

<br />

خواهيم داشت:‏<br />

در نتيجه ماده ميتوان<br />

با استفاده از ولگشت و فرض پايستگي<br />

غلظت يك محلول،‏ در معادله پخش يك<br />

نشان داد كه<br />

غلظت محلول است.‏<br />

و<br />

كه در آن ضريب پخش<br />

اين معادله يك معادله ديفرانسيل جزئي است.‏ در اينجا<br />

محلول يك بعدي،‏ كه<br />

ميخواهيم اين معادله را براي يك<br />

آن خيلي كوچك<br />

به نسبت طول<br />

مساحت سطح مقطع آن<br />

است ‏(شكل 1)، با استفاده از تحليل ابعادي،‏ ساده كرده و<br />

به اين معني كه را با در نظر گرفتن شرايط<br />

حل كنيم.‏ هر زمان به دست آوريم.‏ براي<br />

در هر نقطه و<br />

مرزي مساله<br />

ميگيريم كه ذره مشابه را<br />

سادگي،‏ حالتي را در نظر مكان رها ميكنيم.‏<br />

در لحظه و در عبارت است از:‏<br />

همچنين شرط پايستگي تعداد ذرات<br />

ترتيب<br />

ااست.‏ به اين<br />

معادله<br />

ميتوان معادله ديفرانسيل جزئي را تبديل به يك<br />

حل كرد.‏<br />

مورد نظر را كرد و مساله ديفرانسيل ساده معادله ديفرانسيل كامل<br />

خآ(‏ خرين معادله ديفرانسيل،‏ يك قابل حل است.‏ با استفاده از شرايط<br />

و به راحتي<br />

است<br />

مرزي مساله،‏ ميتوان مساله را به طور كامل حل كرد.)‏<br />

a(t) ∝ ( GK )<br />

t<br />

دقيق،‏ سازگار است.‏<br />

كه با نتيجه حاصل از حل <br />

=0<br />

+∞ ∞<br />

1<br />

4<br />

يك بعدي<br />

2. حل معادله پخش<br />

2<br />

∂c<br />

∂ c<br />

= D<br />

2<br />

∂t<br />

∂x<br />

<br />

<br />

1<br />

2<br />

15<br />

ميكند<br />

بعدي صدق<br />

c( ( x , t)<br />

d(<br />

Ax)<br />

= N 17<br />

−<br />

:<br />

5<br />

16<br />

<br />

=0<br />

استوانه بينهايت<br />

شكل‎3‎‏-‏ يك<br />

طويل،‏ Ν ذره را<br />

در<br />

مبدأ رها كرديم.‏<br />

همانطور كه گفته شد،‏ ابتدا كميتهاي مساله را<br />

دستهبندي ميكنيم.‏ در اينجا<br />

كميت جديد ⁄<br />

مسالهاند،‏ كميتهاي اين مساله<br />

كه ميتوان از روي آن<br />

مساله فقط<br />

كميتهاي اصلي<br />

تعريف ميكنيم.‏<br />

و كميتهاي مستقل<br />

, <br />

و <br />

′ = ⁄<br />

, , ,<br />

<br />

, <br />

را به دست ميآوريم:‏<br />

را ساخت،‏<br />

‏(بعدهاي<br />

هستند)‏ هستند.‏ ابتدا بعد اين كميتها<br />

5 N<br />

Nelson, Biological Physics<br />

10


شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

دانشگاه صنعتي شريف<br />

تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك<br />

مسئلههاي فرمي<br />

مينا دوستي<br />

كارشناسي 89<br />

minadoosti@gmail.com<br />

تصحيح:‏ عباس عليزاده<br />

ويرايش و<br />

تكه كاغذ و مسافتي كه به دليل موج انفجار طي<br />

يك<br />

بمب اتمي را تخمين بزند.‏ او بلافاصله<br />

ميكند،‏ قدرت اين<br />

اين مقدار را برابر انفجار<br />

TNT كيلو تن<br />

تخمين ميزند.‏<br />

سه هفته طول ميكشد تا قدرت دقيق آن محاسبه و اعلام<br />

كه برابر<br />

شود<br />

(<br />

10<br />

كيلو تن<br />

TNT<br />

فرمي را در آن لحظه تصور كنيد!)‏<br />

قيافهي<br />

ببوده!‏ ‏(ميتوانيد<br />

معروفترين مسئلههاي فرمي مسئله پيانو<br />

يكي ديگر از كوككنهاست:‏ ‏«چند نفر پيانو ككوككن در شيكاگو وجود<br />

در يكي از كلاسهايش<br />

دارد؟»‏ گويا فرمي اين مسئله را گذاشته!‏<br />

را سر كار<br />

مطرح كرده و حسابي دانشجوهايش<br />

حل اين مسئله فرمي به اين شكل عمل ميكند:‏<br />

براي<br />

تقريبا<br />

5000000<br />

3 تا 2<br />

18<br />

.1<br />

.2<br />

مقدمه<br />

هستند كه پيدا كردن<br />

‏"مسئلههاي فرمي"‏ سوالهايي<br />

گاهي غيرممكن<br />

براي آنها سخت يا حتي<br />

جواب دقيق<br />

مسئلهها معمولا مي توان تخميني از جواب<br />

است.‏ در اين<br />

به تحليل ابعادي،‏<br />

نهايي را به دست آورد و براي حل آنها<br />

تخمين زدن<br />

تقريبهاي رياضي مناسب و توانايي خوب<br />

البته كمي خلاقيت و شهود و نمك و فلفل به<br />

نياز است،‏ و<br />

ميزان دلخواه!‏ تيپ اين مسئلهها طوري است كه اطلاعات<br />

اوليه خيلي كمي براي حل در اختيار است و محاسبه<br />

نظر ميرسد و به<br />

غيرممكن به<br />

دقيق با اين اطلاعات تقريبا<br />

تكنيكهاي متفاوتي حل<br />

با<br />

همين دليل اين مسائل را<br />

در اين مقاله نگاهي مياندازيم به فرمي و<br />

ميكنند.‏<br />

ما<br />

معروفش و ببينيم آيا فرمي مي تواند به<br />

مسئلههاي<br />

زدن را ياد بدهد؟!‏<br />

خوب تخمين<br />

درباره فرمي<br />

فرمي فيزيك دان برنده جايزه نوبل در سال<br />

انريكو<br />

در فيزيك هستهاي،‏ مكانيك<br />

كه نقش مهمي<br />

است<br />

به جز اينها<br />

كوانتومي و فيزيك ذرات داشته است.‏ ولي<br />

جالبش معروف است.‏<br />

فرمي به خاطر تخمينهاي سريع و<br />

به<br />

بسيار كم و<br />

تخمين زدن با دادههاي<br />

او توانايي زيادي در<br />

داشته و همين باعث شده كه اين دسته از<br />

طور ذهني<br />

مسئلهها را به نام او بشناسيم.‏<br />

در<br />

يكي از جالبترين و سرسريعترين تخمينهاي فرمي،‏ ترينيتي<br />

اتمي<br />

حين آزمايش<br />

بود.‏ او توانست با استفاده از<br />

ترينيتي به اين وبگاه سر بزنيد:‏<br />

براي اطلاعات بيشتر از آزمايش<br />

بهطور ميانگين<br />

نفر در شيكاگو زندگي ميكنند<br />

ميكنند.‏<br />

يك خانه زندگي<br />

نفر در The Trinity Test, History, Los Alamos National<br />

Laboratory official website:<br />

http://www.lanl.gov/history/story<br />

1<br />

1938<br />

1<br />

11


مسئلههاي فرمي<br />

مينا دوستي<br />

.3<br />

ميتوانيم فرض كنيم كه از هر 20 خانه يك خانه پيانو<br />

دارد و بايد بهطور منظم كوك شود.‏<br />

.4<br />

.5<br />

اين پيانوها حدوداً‏ سالي يك بار كوك ميشوند.‏<br />

براي هر پيانو كوككن حدوداً‏<br />

ميگيرد تا يك پيانو را كوك كند<br />

3 تا 2<br />

.6<br />

ساعت وقت<br />

كوككننده پيانو ‏(اگر اين شغل ثابتش باشد)‏ بايد روزي<br />

8 ساعت و<br />

روز در هفته و 5<br />

50<br />

هفته در سال كار كند.‏<br />

با اين تخمينها ميتوان تعداد پيانو كوككنها در يك<br />

سال در شيكاگو را حساب كرد:‏<br />

پيانو كوككن در يك سال در شيكاگو =<br />

‏(پيانو در هر خانه)‏ * ‏(نفر در هر خانه)‏ * ‏(نفر در شيكاگو)‏<br />

5000000 * 2 * 1 /20 = 125000<br />

حالا اگر عدد بالا را بر اين عدد تقسيم كنيم تعداد پيانو<br />

كوككنها در شيكاگو به دست ميآيد كه برابر است با<br />

125<br />

پيانو كوككن!‏ ‏(البته اينها فقط به شرطي است كه<br />

فرض كنيم در زمان فرمي هنوز آنقدر تورم نبوده و مردم<br />

شيكاگو آنقدر پول داشتند كه سالي يك بار پول كوك<br />

پيانويشان را بدهند!!!)‏<br />

خب اميدوارم به اندازه كافي با فرمي آشنا شده باشيد.‏<br />

احتمالاً‏ شما هم مثل من به اين نتيجه رسيديد كه فرمي<br />

آدم بيكار و مردمآزار جالبي بوده!‏ اگر به نظر شما<br />

سربهسرگذاشتن فرمي و پيانو كوككنهايش كافي است<br />

برويم سر وقت اين كه چطور اين مسئلهها را حل كنيم.‏<br />

روش حل مسئلههاي فرمي:‏<br />

براي حل يك مسئله فرمي مثل مسئلهاي كه در بالا<br />

ديديد،‏ بايد ابتدا مسئله را به چند مسئله كوچك و سادهتر<br />

شكست و سپس اطلاعات لازم براي حل مرحله را تخمين<br />

زد.‏ اولين چيزي كه بايد بدانيد اين است كه يك مسئله<br />

فرمي را نميتوان يكضرب حل كرد.‏ ويژگي جالب اين<br />

سوالها اين است كه در لحظه اول به نظر ميرسد كه غير<br />

قابل حل هستند و يا ممكن است پيش خودتان بگوييد كه<br />

اطلاعات بيشتري لازم دارم ‏(و احتمالاً‏ فرمي هم در پاسخ<br />

يك لبخند موذيانه ميزند و ميگويد:‏ متاسفم!)‏<br />

بهترين راهحل اين تيپ سوالها اين است كه ابتدا<br />

سعي كنيم حدس بزنيم پاسخ سوال ما به چه چيزهايي<br />

ميتواند وابسته باشد.‏ بايد سعي كنيم كه ارتباط منطقي<br />

بين جواب سوال و اطلاعاتي كه داريم يا ميتوانيم تخمين<br />

بزنيم پيدا كنيم.‏ براي هر موردي كه يافتيم سوالي طرح<br />

ميكنيم و به آن جواب ميدهيم.‏ به اين ترتيب مسئله ما<br />

تبديل به چند مسئله سادهتر ميشود.‏ براي هر بخش بايد<br />

بين پارامترهاي مرتبط رابطه فيزيكي مناسبي پيدا كرد.‏<br />

اينجاست كه تحليل ابعادي به كمكمان ميآيد.‏ در حل<br />

اين مسئلهها معمولاً‏ لازم نيست كه از رابطهها و ثوابت<br />

دقيق استفاده كرد.‏ از تحليل ابعادي استفاده ميكنيم و<br />

روابطمان را به دست ميآوريم.‏ به همين سادگي!‏<br />

فرمي به ما ياد ميدهد كه براي خوب تخمين زدن<br />

بايد نسبت به اعداد حس داشته باشيم و از موجودي به نام<br />

‏«شهود»‏ ‏(البته در صورت وجود!)‏ بيشترين استفاده را<br />

بكنيم.‏ خلاصه اگر از آن دست آدمهايي هستيد كه وزن<br />

توپ فوتبال را<br />

4 -3<br />

كيلو تخمين ميزنند،‏ بهتر است<br />

بيشتر با فرمي وقت بگذرانيد.‏<br />

بياييد به جاي اين حرفها يك مسئله فرمي جالب<br />

طرح كنيم و با هم حل كنيم.‏ سوال اين است:‏ ‏«چه<br />

سرعتي بايد داشته باشيم تا بتوانيم بدون غرق شدن<br />

روي آب بدويم؟»‏<br />

خب از آنجايي كه پاسخ مسئله يك سرعت است و<br />

واحد آن متر بر ثانيه،‏ به نظر ميرسد كه بايد يك زمان و<br />

يك فاصله را تخمين بزنيم.‏ براي اين كه بتوانيم روي آب<br />

بدويم بايد هر قدمي كه روي آب قرار ميگيرد زمان كافي<br />

براي فرو رفتن در آب را نداشته باشد.‏ بنابراين ما بايد اين<br />

حداكثر زمان تماس با آب را تخمين بزنيم.‏ علاوهبر آن بايد<br />

فاصله هر دو قدم را تخمين بزنيم.‏ سرعت راه رفتن ما برابر<br />

است با اين فاصله تقسيم بر زمان تماس.‏<br />

خب بياييد ببينيم كه اين زمان تماس به چه چيزهايي<br />

بستگي دارد.‏ وقتي كه روي آب قدم ميگذاريم نيرويي به<br />

طرف پايين به آب وارد ميشود و حجمي از آب را جابهجا<br />

ميكند.‏ اين نيرو را با توجه به وزن شخص حساب<br />

ميكنيم،‏ و با استفاده از حداكثر فاصلهاي كه آب جابهجا<br />

ميشود ميتوان زمان تماس را حساب كرد.‏<br />

بيايد ابتدا جرم يك انسان معمولي را تخمين بزنيم.‏<br />

جرم يك انسان حدوداً‏ بين<br />

100 تا 50<br />

كيلوگرم است.‏<br />

چون ما اينجا تنها با مرتبه بزرگي كار داريم،‏ اين جرم را از<br />

100 مرتبه<br />

كيلوگرم در نظرميگيريم.‏ نيرويي كه پاي ما<br />

12


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

به آب وارد ميكند طبق قانون ارشميدس باعث جابهجايي<br />

حجمي از آب ميشود.‏ بياييد جرم اين مقدار آب را كه با<br />

نيروي پاي ما شتاب ميگيرد،‏ تخمين بزنيم.‏ پا را ميتوانيم<br />

به طور تقريبي يك مستطيل<br />

20 در 10<br />

سانتيمتر بگيريم.‏<br />

تحت فشار نيروي پا،‏ اين سطح ارتفاعي از آب را جابهجا<br />

ميكند كه ميتوانيم آن را تقريبا برابر<br />

حالا ميتوانيم جرم آب را به دست آوريم:‏<br />

5 سانتيمتر<br />

بگيريم.‏<br />

==10 ×0.1×0.2×0.05=1<br />

پس جرم آب از مرتبه<br />

1<br />

كيلوگرم است.‏ اگر اعداد مربوط<br />

به مساحت پا و ارتفاع آب را هم كمي تغيير دهيد عدد<br />

حاصل باز هم از مرتبه<br />

1<br />

ميشود.‏ حال ببينيم اين جرم<br />

تحت نيرويي كه پا وارد ميكند،‏ چه شتابي ميگيرد:‏<br />

= <br />

= 100 × 10 <br />

1<br />

=10 <br />

حداكثر ارتفاعي را كه پا ميتواند در آب فرو برود بدون<br />

اينكه غرق شود را d و آن را از مرتبه<br />

1<br />

سانتيمتر تخمين<br />

ميزنيم.‏ حالا با داشتن اين فاصله و شتابي كه به دست<br />

آورديم حداكثر زمان تماس را حساب ميكنيم:‏<br />

= 1 2 → = 2<br />

<br />

= 2 × 10<br />

10 ≈4 × 10 <br />

تنها چيزي كه باقي مانده است تخمين فاصلهي گامهاست<br />

كه ميتوانيم آن را تقريبا<br />

50<br />

ميتوان اين عدد را از مرتبه<br />

به دست آمده برابر است با:‏<br />

1<br />

سانتيمتر بگيريم.‏ در كل<br />

متر در نظر گرفت.‏ سرعت<br />

= 5 × 10<br />

=1.25 ×10<br />

4 × 10<br />

سرعت حاصل از مرتبه 100<br />

در حدود<br />

حدود<br />

≈ 10 /<br />

100 تا 30<br />

360 تا 100<br />

متر بر ثانيه است،‏ يعني چيزي<br />

متر بر ثانيه كه ميشود چيزي در<br />

كيلومتر بر ساعت!‏ براي اين كه كاملا<br />

فكر روي آب دويدن را از سرتان خارج كنيد بايد بگويم كه<br />

بيشترين سرعتي كه يك دونده تا كنون دويده<br />

44 / 72<br />

كيلومتر بر ساعت است،‏ كه اين ركورد توسط بولت<br />

(Usain Bolt)<br />

المپيك در دو<br />

100<br />

دونده جاماييكايي برنده مدال طلاي<br />

متر به ثبت رسيدهاست!‏<br />

ميتوانيد اين مسئله را به طور دقيقتر براي وزن و ابعاد<br />

خودتان حل كنيد و سرعت لازم براي دويدن بر روي آب<br />

را براي خودتان به دست آوريد.‏<br />

مرتبه خطا در مسائل فرمي:‏<br />

تقريبهايي كه در هر مرحله از يك مسئله فرمي<br />

ميزنيم،‏ ميتواند كمتر يا بيشتر از مقدار واقعي باشند.‏<br />

معمولا اين تخمينهاي رو به بالا و رو به پايين يكديگر را<br />

پوشش ميدهند.‏ وقتي شما متغيري را تخمين ميزنيد،‏<br />

اين تخمين به طور رندوم ميتواند با احتمالي از مقدار<br />

واقعي كمتر و يا بيشتر باشد.‏ ميتوانيد اين حالت را به يك<br />

مسئله قدمهاي تصادفي Walk) (Random شبيه كنيد<br />

كه شما با احتمالي به سمت راست و با احتمال ديگر به<br />

سمت چپ ميرويد.‏ بنابراين يك متغير تصادفي داريم كه<br />

2<br />

طبق قضيه حد مركزي براي nهاي به حد كافي بزرگ<br />

توزيع ميانگين آن توزيع نرمال خواهد شد.‏ در اينجا n يا<br />

همان تعداد اعضاي نمونه در واقع مراحلي است كه شما<br />

براي تخمين يك متغير تصادفي طي ميكنيد.‏<br />

مثلاً‏ فرض كنيد كه ميخواهيد تعداد اتمهاي يك تكه<br />

آهن را تخمين بزنيد.‏ اگر به يك باره عددي را حدس<br />

بزنيد اين عدد احتمال خطاي بسيار بالايي دارد.‏ در حالي<br />

كه اگر مرحله به مرحله پيش برويد و از روي ابعاد جسم و<br />

ابعاد اتم و ... عدد مورد نظر را تخمين بزنيد،‏ اين عدد قطعا<br />

2<br />

قضيه حد مركزي بيان ميكند كه اگر x 1 , x 2 , … x n متغيرهاي<br />

مستقل تصادفي با احتمال دلخواه باشند و S n مجموع اين متغيرها<br />

باشد و μ ميانگين و σ انحراف معيار باشد،‏ توزيع احتمال اين عبارت<br />

وقتي n به سمت بينهايت ميل كند به توزيع نرمال ميل ميكند:‏<br />

lim S − nμ<br />

→∞<br />

σ√n = (x)<br />

در اينجا متغيرهاي تصادفي ، متغيرهايي هستند كه تخمين ميزنيم،‏<br />

كه با يك احتمال دلخواه با مقدار دقيق اختلاف دارند.‏ بنابراين براي<br />

nهاي به اندازه كافي بزرگ،‏ توزيع تقريبا نرمال خواهد بود و خطاي<br />

استاندارد آن را ميتوان مشابه يك توزيع نرمال به دست آورد.‏<br />

13


مسئلههاي فرمي<br />

مينا دوستي<br />

دقت بالاتري خواهد داشت.‏ طبق قضيه حد مركزي،‏<br />

خطاي استاندارد<br />

(Standard Error)<br />

σ كه σ/√<br />

برابر است با:‏<br />

همان انحراف معيار از ميانگين است.‏<br />

از طرف ديگر اگر شما مسئله فرمي را به چند قسمت<br />

شكسته باشيد،‏ خطاي اين قسمتها با فاكتور لگاريتمي با<br />

هم جمع ميشود.‏ مثلا اگر مسئله فرمي شما<br />

مرحله 9<br />

باشد،‏ خطاي شما با مرتبه نمايي 3= 9√ رشد ميكند؛<br />

يعني با فاكتور 8= 3 2. اين يعني ميتوان با درست تقسيم<br />

كردن يك مسئله تخمين مانند مسائل فرمي،‏ خطاي آن را<br />

به شدت كاهش داد و تخمين بهتري زد.‏<br />

پارادوكس فرمي:‏<br />

پارادوكس فرمي يكي از مسئلههاي بسيار معروف<br />

فرمي درباره احتمال وجود تمدنهاي فرازميني است.‏<br />

همان فرمي عزيز خودمان در سال<br />

1950<br />

اين سوال را<br />

مطرح ميكند كه:‏ ‏«با وجود اين كه به نظر ميرسد در راه<br />

شيري احتمال زيادي براي وجود تمدنهاي فرازميني<br />

وجود دارد چرا ما تاكنون آنها را نديدهايم و حتي مدركي<br />

براي اثبات وجودشان نداريم؟ آنها كجا هستند؟»‏<br />

بله درست فهميديد قضيه درست شبيه فيلمهاي<br />

علمي-‏ تخيلي است!‏ گويا فرمي زياد از اين فيلمها ميديده<br />

و خود درگيري پيدا كرده!‏ خب بياييد با فرمي پيش برويم<br />

و ببينيم به كجا ميرسيم.‏ اول اين كه تقريبا<br />

بيليون<br />

400 تا 200<br />

-4×10 11 )<br />

2) ستاره در راه شيري و حدود<br />

10 23<br />

ستاره در جهان وجود دارد.‏ فرض كنيم از هر يك ميليون<br />

ستاره يكي توانسته باشد شرايطي مشابه زمين در يكي از<br />

سيارهها ايجاد كند ‏(كه البته حدس زياد خوش بينانهاي<br />

نيست!)‏ باز هم به نظر ميرسد در راه شيري<br />

10 5 حيات<br />

هوشمند مانند ما ميتواند وجود داشته باشد كه عدد كمي<br />

نيست!‏ اين سوال را از جنبهي ديگري هم ميتوانيم<br />

بررسي كنيم و آن از نظر مقياس زماني است.‏ ميتوانيم<br />

مدت زماني را كه لازم است يك تمدن مشابه ما به تكامل<br />

برسد و تكنولوژي لازم براي ارتباط را پيدا كند،‏ تخمين<br />

بزنيم.‏ با تخمين اين زمان ميبينيم كه به نظر عجيب<br />

ميرسد كه با توجه به سن<br />

13 / 7<br />

بيليون سالي كيهان<br />

تمدن ديگري به جز ما شكل نگرفته باشد!‏ زمان كافي<br />

براي شكلگيري تمدنهاي بسياري وجود داشته.‏<br />

علاوهبر آن در كهكشان خودمان اگر اين تمدنها وجود<br />

داشته باشند و قادر به سفر يا فرستادن سيگنالي در فضا<br />

باشند،‏ هر چند هم كند،‏ اين سفر براي تمدني با تكنولوژي<br />

مانند زمين بين<br />

50 تا 5<br />

ميليون سال طول ميكشد كه<br />

اين عدد در مقياسهاي كيهانشناسي عدد كوچكي<br />

محسوب ميشود و عجيب به نظر ميرسد كه ما تا حالا<br />

هيچ تماس و نشانهاي از تمدني غير زميني دريافت<br />

نكردهايم.‏ انگار كمكم به اين نتيجه ميرسيم كه فرمي حق<br />

داشته به اين تناقض برسد كه چرا تا به حال نتوانستهايم<br />

دوست فضايي پيدا كنيم!‏<br />

جالب است بدانيد كه تقريبا يك دهه بعد از فرمي،‏<br />

شخصي به نام فرنك دريك<br />

(Frank Drake)<br />

راهي براي<br />

حل عددي سوال فرمي پيدا ميكند.‏ او معادلهاي به دست<br />

ميآورد كه به معادله دريك<br />

(Drake Equation)<br />

معروف است و پارامترهايي مثل سرعت تشكيل ستارهها<br />

در كهكشان،‏ كسر ستارههاي داراي سياره،‏ سرعت<br />

شكلگيري يك حيات هوشمند،‏ سرعت رشد تكنولوژي،‏<br />

مدت زمان لازم براي مشاهده اين ستارهها و ... در آن<br />

وجود دارد.‏ معادله دريك،‏ هم با تخمينهاي دست بالا و<br />

هم دست پايين حل عددي شدهاست.‏ دكتر كارل سيگان<br />

(Carl Sagan)<br />

1966 در سال<br />

با اعداد خوشبينانه تعداد<br />

حيات هوشمند و قابل ارتباط برقراركردن در راه شيري را<br />

حدود يك ميليون تخمين زد.‏ كه البته عددگذاريهاي<br />

بعدي نشان داد كه اين عدد از عدد معقول بيشتر است<br />

ولي حتي عددگذاريهاي بدبينانه هم،‏ عدد قابل توجهي<br />

براي اين احتمال به دست ميدهند و نتوانستهاند<br />

پارادوكس فرمي را حل كنند.‏<br />

اين همه راجع به فرمي و سوالهايش حرف زديم ولي<br />

نگفتيم كه اصلا چرا به خودمان زحمت بدهيم و<br />

مسئلههاي فرمي حل كنيم؟ همه ما كه مثل فرمي بيكار<br />

نيستيم(!!!)‏ اما واقعيت اين است كه اين مسائل به ظاهر<br />

ساده نقش مهمي در زندگي ما دارند.‏ توانايي تخمين زدن<br />

براي يك محقق و مخصوصاً‏ يك فيزيكدان توانايي مهمي<br />

است.‏ گاهي تخمين از اين جهت مهم است كه راه عملي<br />

براي محاسبه وجود ندارد و يا بسيار سخت و هزينه بر<br />

است.‏ معمولاً‏ بسيار مهم است كه قبل از شروع يك طرح و<br />

يا يك پژوهش تخمين خوبي از زمان،‏ منابع،‏ موانع و ...<br />

14


1391<br />

تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

[3] - The Art of Approximation in Science<br />

and Engineering taught by Sanjoy Mahajan<br />

at the Massachusetts Institute of<br />

Technology (MIT), 6.055J / 2.038J<br />

[4] - Fermi Questions Gide - Lloyd<br />

Abrams,<br />

http://www.soinc.org/sites/default/files<br />

[5] - Philip M. Anderson and Cherie Ann<br />

Sherman, “A Simplified Method of Fermi<br />

Estimation for the Student Innovator”,<br />

Ramapo College of New Jersey<br />

[6] - Fermi paradox- Wikipedia, the free<br />

encyclopedia<br />

[7] - Geoffrey A. Landis, NASA Lewis<br />

Research Center, “The Fermi Paradox: An<br />

Approach Based on Percolation Theory”,<br />

Journal of the British Interplanetary<br />

Society, London, Volume 51, page 163-<br />

166 (1998)<br />

داشته باشيم.‏ همچنين يك فيزيكدان براي بررسي تئوري<br />

خود بايد با تخمينهاي مناسب معقول و غيرمعقول بودن<br />

آن را بسنجد.‏ در ضمن هميشه پيدا كردن محدودهاي كه<br />

انتظار داريم جواب در آن باشد بسيار مفيد و مهم است.‏<br />

همهي اينها را گفتم كه بگويم تخمين بسيار مهارت<br />

خوب و مهمي است.‏ مسئلههاي فرمي به ما ياد ميدهند<br />

كه چگونه خوب تخمين بزنيم و خلاق باشيم.‏ گاهي ما را<br />

به چالش ميكشند و كسي چه ميداند شايد اگر مسئله<br />

فرمي خوبي طرح كنيم بتوانيم به جوابهاي<br />

هيجانانگيزي برسيم كه تا به حال كسي به آنها نرسيده!‏<br />

مراجع<br />

[1] - http://www.physics.uwo.ca/science_<br />

olympics<br />

[2] - Fermi problem - Wikipedia, the free<br />

encyclopedia<br />

15


فيزيك<br />

جالب در تخمينهاي<br />

مينا دوستي<br />

غزل محمودي-‏<br />

عليزاده-‏<br />

ايمان مهيائه-‏ عباس<br />

در فيزيك<br />

جالب تخمينهاي<br />

ايمان مهيائه<br />

iman.mahyaeh24@gmail.com<br />

عليزاده<br />

عباس<br />

a.alizadeh70@gmail.com<br />

محمودي<br />

غزل<br />

ghazal.mahmoudi@gmail.com<br />

مينا دوستي<br />

minadoosti@gmail.com<br />

مسائل،‏ استفاده از تخمين را در<br />

داريم چند مسئله جالب از كاربردهاي تخمين را بررسي كنيم.‏ اين<br />

در اين نوشته قصد<br />

دهند و ميتوانند ديد بهتري براي استفاده از تخمين در مسائل فيزيكي و همچنين<br />

زمينههاي مختلف فيزيك نشان مي استفاده از تحليل ابعادي به شما بدهد.‏<br />

هر مكعب واحد و چگالي ميتوانيم اندازهي هر مكعب<br />

جرم<br />

در حدود نانومتر.‏<br />

واحد را به دست آوريم؛ ميشود شكل (1): سمت راست شكل بهتر است!،‏ سمت چپ خراب است،‏<br />

برابر كنيد.‏<br />

ميتوانيد طول شكستگيهاي سمت راست را حساب و دو<br />

شيشه<br />

طول شكستگيها و ضخامت<br />

با توجه به آوريم و<br />

ميتوانيم مساحت بخشهاي جدا شده را به دست<br />

از آنجا با استفاده از مساحت وجه مكعب واحد مان،‏ تعداد<br />

از مرتبه<br />

دست آوريم،‏ اين هم<br />

پيوندهاي شكسته شده را به<br />

به دست ميآيد.‏<br />

10<br />

-19<br />

1<br />

انرژي نوعي هر پيوند مولكولي از مرتبه<br />

ژول<br />

است.‏ پس كل انرژي كه صرف شكستن پيوندها شده است<br />

شيشه در<br />

است.‏ انرژي اوليه قطعهي ژول<br />

حدود ژول است.‏ پس تنها درصد از انرژي اوليه<br />

از انرژي<br />

است درصد<br />

صرف شكستن پيوندها شده<br />

صوت و است.‏<br />

اوليه صرف گرما،‏ 0/1<br />

99 / 9<br />

... شده<br />

10<br />

مرتبه<br />

از -3<br />

10<br />

1<br />

0 16<br />

شيشه شكست!‏<br />

ميزان انرژي تلف<br />

از مدلي ساده،‏ ميخواهيم با استفاده قطعه شيشه را بهدست آوريم.‏ اين<br />

شده در شكستن يك<br />

اطلاعات نسبتا زيادي احتياج دارد،‏ اما به<br />

محاسبات به<br />

سبب جذابيتشان،‏ آن را مطرح ميكنيم.‏<br />

يك آمورف است،‏ به اين معنا كه اگر آن را<br />

شيشه در<br />

طور تصادفي تعدادي ذره بگيريد،‏ ذرهها به متشكل از بر آنها حاكم<br />

ساختار كريستالي<br />

كنار هم قرار گرفتهاند و ندهيم،‏ يك ساختار بلوري ساده براي<br />

حالا گير<br />

نيست.‏ اما شيشه در نظر بگيريم.‏ شيشه را مكعبهايي ميگيريم كه<br />

گرفتهاند و شيشه را ساختهاند.‏<br />

كنار هم قرار وجه به وجه<br />

شماره ه شيشهاي مكعبي شكل به ابعاد<br />

شكل است،‏ كه از ارتفاع<br />

طول شكستگيها<br />

سانتيمتري سطح زمين رها شده است.‏ است كه ابتدا<br />

مسير حل از اين قرار<br />

متر است.‏<br />

از مرتبه<br />

شده را به دست ميآوريم و انرژي<br />

تعداد پيوندهاي شكسته شكستن پيوندها شده است را محاسبه ميكنيم.‏<br />

كه صرف تلف شده است.‏<br />

بقيه انرژي به طور معمول<br />

جرم مولي مواد سازنده شيشه كه جرم هر مكعب<br />

است گرم بر مول است.‏ پس در<br />

مرتبه كيلوگرم است.‏ چگالي شيشه واحد ما از متر مكعب است.‏ با استفاده از<br />

حدود كيلوگرم بر المپياد فيزيك<br />

طرح سوال از دكتر اجتهادي،‏ مرحله دوم<br />

30<br />

1<br />

(1)، قطعه<br />

(100mm*100mm*2mm)<br />

-25<br />

10<br />

60 ،<br />

1<br />

2000<br />

SiO 2<br />

1<br />

16


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

2<br />

اندازه بين مولكولي در قرن 18-17<br />

ميخواهيم نشان دهيم كه با مدلي ساده ميتوان<br />

اندازه بين مولكولي را يافت و از طريق آن ميتوان تمامي<br />

پارامترهاي درگير ديگر را به راحتي اندازهگيري كرد.‏<br />

وقتي دو مولكول از مايع در كنار هم قرار ميگيرند<br />

انرژي شان<br />

(U–) است كه (U)<br />

مقداري مثبت است.‏ از<br />

آنجا كه مولكولهاي روي سطح مايع همسايه كمتري<br />

دارند،‏ هنگامي كه يك توده مايع با شكل دلخواه بيرون از<br />

مايع است با هنگامي كه در درون مايع است،‏ انرژياش<br />

متفاوت است.‏ اين اختلاف انرژي را،‏ انرژي سطحي<br />

مينامند كه برابر است با<br />

(τS)<br />

(τ)<br />

كشش سطحي است.‏<br />

كه (S) سطح مايع است و<br />

اين اختلاف انرژي ناشي از كم<br />

شدن تعداد همسايههاي مولكولهاي روي سطح است.‏<br />

ميتوانيم در مدلي ساده فرض كنيم كه انرژي حجمي از<br />

ماده به ضخامت<br />

(a) و سطح (S)<br />

زياد شده است ‏(وقتي<br />

در مايع هستند انرژيشان منفي است و كلي همسايه<br />

دارند)‏ اين همان چيزي است كه در كشش سطحي ظاهر<br />

ميشود.‏ احتمالا<br />

(a)<br />

معياري از فاصلهي بين مولكولي در<br />

مايع باشد.‏ فرض ميكنيم اين بخش از توده مايع انرژياش<br />

صفر شده است . ساير بخشهاي مايع تغييري نكردهاند.‏<br />

اگر چگالي تعداد ذرات در مايع را بگيريم،‏ و تعداد<br />

(n)<br />

همسايهها را وقتي در مايع هستند (N)، ميتوان كشش<br />

سطحي را بر حسب اين پارامترها به دست آورد:‏<br />

= <br />

2<br />

L<br />

از سويي ديگر ميتوان گرماي نهان تبخير مايع،‏ يعني<br />

را نيز بر حسب اين پارامترها و چگالي ماده نوشت ‏(اين<br />

انرژي است كه لازم است تا تمامي مولكول هاي ماده از<br />

هم جدا شوند):‏<br />

= 2<br />

با استفاده از دو رابطه اخير به دست ميآيد كه:‏<br />

براي آب كشش سطحي<br />

گرماي نهان تبخير آن<br />

اعداد<br />

= <br />

0 / 07<br />

2000<br />

0 / 1 از مرتبه (a)<br />

نيوتون بر متر است و<br />

ژول بر گرم است.‏ با اين<br />

آنگستروم به دست ميآيد ‏(درست<br />

٢<br />

طرح سوال از دكتر خرمي،‏ مرحله دوم المپياد فيزيك<br />

است كه با مقدار واقعي متفاوت است ولي خب با اين مدل<br />

ماكروسكوپيك و قرن 18 خوب است،‏ حسي از دنياي<br />

كوچك ميدهد)‏<br />

3<br />

قطره چرخان<br />

ميخواهيم حساب كنيم كه يك قطره را حداكثر با چه<br />

سرعتي ميتوان چرخاند.‏ اگر سرعت چرخش را بسيار زياد<br />

كنيم،‏ قطره از هم پاشيده و به قطرات ريز تبديل ميشود.‏<br />

قطره<br />

پارامترهاي درگير در مسئله،‏ شعاع قطره<br />

(R)، چگالي<br />

(ρ)<br />

و كشش سطحي<br />

(τ)<br />

هستند.‏ دو مورد اول را<br />

كه به طور طبيعي مينويسيم ، مورد آخر هم در واقع از<br />

آنجا ميآيد كه هنگام دوران قطره اين نيروي كشش<br />

سطحي است كه شتاب جانب به مركز را تامين ميكند.‏ با<br />

استفاده از تحليل ابعادي ميتوان رابطه زير را يافت:‏<br />

كه در آن<br />

<br />

=<br />

<br />

(A)<br />

1<br />

يك ثابت بي بعد است كه فرض ميكنيم<br />

از مرتبه است.‏ اگر براي آب سرعت زاويهاي را محاسبه<br />

كنيد از مرتبه راديان بر ثانيه به دست ميآيد ‏(در<br />

حدود<br />

100<br />

دور بر ثانيه)‏ 20<br />

4<br />

انرژي مغناطيسي زمين<br />

ميخواهيم حساب كنيم كه اگر كل انرژي مغناطيسي<br />

زمين را تبديل به انرژي الكتريكي كنيم براي چند وقت<br />

كل زمين كافي است؟ ‏(ممكن است نسبت به واقعي بودن<br />

حدودي اين تخمين هم ايراداتي بگيريد كه ما حق را به<br />

شما مي دهيم!)‏<br />

چگالي انرژي مغناطيسي را ميدانيم.‏ فرض ميكنيم<br />

ميدان مغناطيسي تنها درون كره زمين وجود دارد و خارج<br />

آن نيست.‏ ميدان مغناطيسي در اين كره را هم ده برابر<br />

ميدان در سطح زمين بگيريم.‏ شعاع زمين كيلومتر<br />

است و ميدان مغناطيسي در سطح زمين<br />

انرژي از مرتبه<br />

-4<br />

10 تسلا.‏<br />

6400<br />

10 19<br />

ژول به دست ميآيد.‏<br />

براي به دست آوردن مصرف سرانه هر فرد هم بايد<br />

كمي تخمين بزنيم.‏ ايران را در نظر گرفته و فرض ميكنيم<br />

٣<br />

منبع سوال از سايت:‏<br />

http://ajp.dickinson.edu/Readers/backEnv.html<br />

4 منبع سوال از سايت:‏<br />

http://ajp.dickinson.edu/Readers/backEnv.html<br />

17


تخمينهاي جالب در فيزيك<br />

ايمان مهيائه-‏ عباس عليزاده-‏ غزل محمودي-‏ مينا دوستي<br />

دنيا هم همين است ‏(مرتبه بزرگيها را داريم بررسي<br />

ميكنيم!).‏ نيروگاه شهيد رجايي قزوين<br />

است.‏ فرض كنيم كل ايران را<br />

1000<br />

30<br />

مياندازد.‏ براي هر ايراني در حدود<br />

مگاواتي<br />

نيروگاه معادل راه<br />

400<br />

وات به دست<br />

ميآيد.‏ اما از آنجا كه در ساير كشورها بريز و بپاش زياد<br />

است،‏ ميگوييم<br />

1000<br />

كل آدمهاي زمين را بگيريم<br />

مورد نياز در كل دنيا ميشود<br />

وات،‏ خدا بده بركت!‏<br />

10<br />

10 13<br />

ميليارد.‏ پس توان<br />

وات.‏ پس با توجه به<br />

10 6<br />

انرژي كه به دست آورديم،‏ ميتوان ثانيه دنيا را تامين<br />

انرژي كنيم.‏ سال از مرتبه ثانيه است.‏ پس ميتوان<br />

10 7<br />

در حدود يك ماه كل زمين را تأمين كرد.‏<br />

5<br />

ولگشت فوتون<br />

فوتوني كه در مركز يك ستاره در اثر فرآيند جوش<br />

هستهاي به وجود ميآيد،‏ آزادانه به سمت سطح ستاره<br />

حركت نميكند.‏ فوتون به وجود آمده در مركز ستاره در<br />

ابتدا انرژياي در حد X دارد.‏ اما به دليل برخورد با ذرات<br />

انرژي از دست ميدهند و به صورت نور مرئي از ستاره<br />

خارج ميشود.‏ ادينگتون براي اولين بار به اين اثر توجه<br />

كرد.‏ به دليل وجود اين برخوردها مدت زماني كه طول<br />

ميكشد كه فوتون از ستاره خارج شود خيلي بيش تر از<br />

<br />

⁄ <br />

است.‏ قصد داريم اين زمان را تخمين بزنيم.‏<br />

براي تخمين اين مقدار فرض ميكنيم كه حركت<br />

فوتون در راستاي شعاعي يك حركت رندوم يك بعدي<br />

است.‏ ميتوان نشان داد كه براي ولگشت يك بعدي داريم:‏<br />

〈 〉 = <br />

كه در آنN تعداد گامها،‏ طول گامها ‏(طول پويش آزاد<br />

فوتونها)‏ است.‏ در رابطه با اين مسأله،‏<br />

پويش آزاد فوتون و N را<br />

=⁄<br />

<br />

⁄<br />

<br />

طول<br />

در نظر گرفت.‏ در اين<br />

رابطهها زمان پويش آزاد فوتون است.‏ با توجه به اين<br />

روابط داريم:‏<br />

≈ <br />

<br />

در رابطه با طول پويش آزاد،‏ چون چگالي در مركز ستاره<br />

-3<br />

خيلي زياد است،‏ اين مقدار در مرتبه 10 متر است.‏ براي<br />

ستارهاي در مرتبه خورشيد،‏ اين مقدار<br />

6<br />

تخمين شعاع كوتوله سفيد<br />

وقتي يك ستاره در رشته اصلي قرار دارد،‏ فشار<br />

گرانشي آن كه تمايل دارد آن را به سمت مركز برمباند،‏<br />

توسط فشار گرمايي حاصل از برهمكنشهاي هستهاي<br />

تأمين ميشود.‏ پس از اينكه سوخت ستاره تمام ميشود،‏<br />

ستاره شروع به رمبيدن ميكند.‏ اما اين اتفاق تا جايي<br />

ادامه پيدا ميكند كه ستاره تبديل به يك كوتوله سفيد<br />

شود.‏ دليل به وجود آمدن اين تعادل،‏ فشار حاصل از گاز<br />

فرميوني الكترونهاي موجود در ستاره است.‏ در اينجا<br />

ميخواهيم،‏ شعاع تقريبي يك كوتوله سفيد را با توجه به<br />

اين موضوع تخمين بزنيم.‏<br />

ابتدا فشار گرانشي را تعيين ميكنيم.‏ با توجه به قانون<br />

گأوس و ويريال براي گرانش،‏ داريم:‏ ) اين رابطه را ميتوان<br />

با استفاده از تحليل ابعادي هم تعيين كرد.)‏<br />

≈ <br />

<br />

≈ <br />

<br />

.1<br />

.2<br />

براي به دست آوردن فشار گاز فرمي به اين نكته توجه<br />

ميكنيم كه اين فشار حاصل از دو اصل در كوانتوم<br />

مكانيك است:‏<br />

اصل عدم قطعيت،‏ كه با توجه به آن:‏ ∆∆ ≈ ħ<br />

فرميون بودن الكترونها و اصل طرد پأولي.‏<br />

هم چنين با توجه به تحليل ابعادي براي فشار داريم:‏<br />

≈ <br />

با توجه به دو رابطه اخير،‏ مشخص است كه اين فشار به<br />

سه پارامتر جرم الكترون،‏ چگالي تعداد الكترون ها و ثابت<br />

پلانك بستگي دارد.‏ پس با استفاده از تحليل ابعادي داريم:‏<br />

≈ ħ <br />

<br />

<br />

با فرض برقراري تعادل بين اين دو فشار،‏ رابطه ي روبرو<br />

براي شعاع كوتوله بدست ميآيد:‏<br />

≈ ħ <br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

با توجه به اين رابطه،‏ شعاع كوتولهاي به جرم خورشيد،‏ در<br />

مرتبه شعاع زمين خواهد بود.‏<br />

10 5 سال است.‏<br />

5<br />

منبع سوال از دكتر بهمن آبادي<br />

6<br />

منبع سوال از دكتر بهمن آبادي<br />

18


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

تخمين حجم دلارهاي در گردش در ايران<br />

آبتين كريمي<br />

(1390 -1338)<br />

دانشگاه صنعتي شريف-‏ دانشكده مديريت و اقتصاد<br />

abtin.karimi@gmail.com<br />

در اين مقاله سعي ميكنيم از طريق توابع تقاضاي پول داخلي و خارجي،‏ حجم دلارهاي در گردش در ايران را محاسبه و<br />

به عبارت صحيحتر تخمين بزنيم.‏ فرض مقاله اين است كه تابع تقاضاي پول داخلي نسبت به متغيرهاي خارجي و تابع<br />

تقاضاي پول خارجي نسبت به متغيرهاي داخلي حساس است.‏ فرض ديگر صعودي بودن روند درجه جانشيني پول در<br />

،(Steven B. Kamin)<br />

و اريكسون<br />

ايران است.‏ نتايج درست بودن فرضيات را تأييد ميكند.‏ براي اين كار از روش كمين<br />

Ericsson) (Neil .R كه در سال 2001 حجم دلارهاي در گردش آرژانتين را برآورد نمودهاند استفاده خواهيم كرد.‏<br />

مقدمه<br />

موضوع اين مقاله تخمين حجم دلارهاي در گردش در<br />

ايران است.‏ در گام بعدي ميتوان درجه جانشيني پول<br />

خارجي به جاي پول ملي را محاسبه كرد،‏ يعني بهطور<br />

متوسط حجم دلارهاي در گردش نزد ساكنين كشور به<br />

كل حجم پول در گردش ‏(پول خارجي و پول داخلي)‏<br />

چقدر است؟ در نظريه جانشيني پول فرض ميشود كه<br />

تقاضا براي پول داخلي نه تنها به متغيرهاي نرخ بهره<br />

داخلي،‏ درآمد<br />

1<br />

ملي<br />

2<br />

و نرخ تورم<br />

داخلي بستگي دارد،‏ بلكه<br />

3<br />

به متغيرهاي نرخ بهره خارجي،‏ نرخ تورم خارجي و نرخ<br />

ارز نيز بستگي دارد.‏<br />

بهطور كلي براي پول در اقتصاد<br />

3<br />

وظيفه مبادلاتي،‏<br />

سنجش و ذخيره ارزش فرض ميشود.‏ اگر پول ملي در<br />

يك كشور به علل مختلف از جمله تورم،‏ كاهش ارزش پول<br />

ملي و بيثباتي اقتصادي و سياسي وظايف خود را به خوبي<br />

ايفا نكند و ارزهاي معتبر خارجي عهدهدار تمام يا بخشي<br />

از اين وظايف شده باشد اصطلاحاً‏ ميگويند جانشيني پول<br />

صورت گرفته است.‏<br />

پديده جانشيني پول،‏ اثرات متفاوتي بر اقتصاد<br />

كشورهاي مختلف داشته است.‏ مطالعات تجربي نشان داده<br />

است كه اين پديده چه به صورت رسمي و با اراده دولت،‏<br />

چه به صورت غيررسمي و بدون اراده دولت موجب<br />

تضعيف ارزش پول ملي در داخل و خارج كشور ميشود.‏<br />

همچنين سياستگذاران اقتصادي كشور تسلط خود را<br />

روي آن بخش از منابع پولي كه به صورت ارزهاي خارجي<br />

درآمده است از دست خواهند داد.‏<br />

جانشيني پول<br />

1936 در سال<br />

4<br />

كينز در كتاب ‏"نظريه عمومي،‏<br />

اشتغال،‏ بهره و پول"‏ نوشت:‏ اگر وضعي پيش آيد كه پول<br />

در جريان كشور خاصيت نقدينگي خود را از دست دهد،‏<br />

جانشينهاي فراواني پاي خود را در كفش پول ميكنند،‏<br />

مثل بدهيهاي كوتاه مدت،‏ پول خارجي،‏ جواهرات،‏ انواع<br />

فلزات گرانقيمت و جريانات اعتباري بانك كه خلق پول<br />

بدون اسكناس است و به آن پول اعتباري ميگويند.‏<br />

در ادبيات اقتصادي دو كلمه جانشيني پول و دلاري<br />

شدن اقتصاد،‏ به يك مفهوم به كار ميروند.‏ بعضي از<br />

پژوهشگران بين اين دو كلمه تفكيك قائل شدهاند و<br />

دلاري شدن را براي استفاده از پول خارجي با انگيزه<br />

ذخيره ارزش و جانشيني پول را براي استفاده از پول<br />

خارجي با انگيزه معاملاتي به كار بردهاند.‏ چون اندازهگيري<br />

حجم دلارهاي در گردش كار مشكلي است،‏ لذا تفكيك<br />

حجم دلارها با انگيزه ذخيره ارزش و انگيزه معاملاتي با<br />

اطلاعات موجود تقريبا غيرممكن است،‏ به اين علت در اين<br />

مقاله واژه جانشيني پول و دلاري شدن به يك معني مورد<br />

استفاده قرار ميگيرد.‏<br />

4 John Maynard Keynes<br />

1 National Income<br />

2 Inflation Rate<br />

3 Interest Rate<br />

19


تخمين حجم دلارهاي در گردش در ايران (1338- 1390)<br />

آبتين كريمي<br />

5<br />

گيرتون و راپر ابتدا نظريه سنتي پول را كه فرض<br />

ميكند در هر كشور ‏(منطقه)‏ تنها يك پول واحد استفاده<br />

ميشود،‏ مورد بررسي قرار ميدهند،‏ سپس اظهار ميدارند<br />

كه در اغلب مناطق مرزي كشورهاي كمتر توسعه يافته<br />

جهان چند پول مورد استفاده قرار ميگيرد.‏<br />

6<br />

آرنگو و نديري نشان دادهاند هنگامي كه پول داخلي<br />

ضعيف ميشود،‏ يا به عبارت ديگر نرخ برابري ارز افزايش<br />

مييابد،‏ به احتمال زياد تقاضا براي پول داخلي كاهش و<br />

تقاضا براي پول خارجي افزايش خواهد يافت.‏ بهمني<br />

7<br />

اسكويي و ملكسي نشان دادهاند كه در كوتاه مدت كاهش<br />

نرخ برابري ارز ممكن است تقاضا براي پول را افزايش يا<br />

كاهش دهد،‏ ولي در بلند مدت اين امر منجر به كاهش<br />

تقاضا براي پول داخلي خواهد شد.‏<br />

8<br />

ميلز در مطالعات خود راجع به نگهداري ارز خارجي و<br />

هزينههاي مبادلاتي خريدهاي خارجي به اين نتيجه رسيد<br />

كه نگهداري ارزهاي خارجي هزينههاي مبادلاتي<br />

خريدهاي خارجي را كاهش ميدهد و اختلاف بين نرخ<br />

تورم كشورها،‏ درجه جانشيني پولها را تعيين ميكند.‏<br />

9<br />

فيشر به بررسي كشورهايي كه نرخ تورم بالايي دارند<br />

و در آنها نوعاً‏ گرايش به سمت استفاده از پول خارجي<br />

وجود دارد پرداخته است.‏ او هزينهها و منافع استفاده از<br />

پول داخلي را با تأكيد بر چشمپوشي از حقالضرب استفاده<br />

از پول خارجي تحليل ميكند.‏ به نظر او همراه با افزايش<br />

نرخ تورم در يك كشور نوعاً‏ گرايشي از پول داخلي به پول<br />

خارجي به عنوان واحد سنجش و وسيله مبادله وجود دارد.‏<br />

10<br />

كمين و اريكسون دلاري شدن مدام اقتصاد آرژانتين را<br />

كه كاهش سريع تورم را از ابر تورم دهه 1980 خود تجربه<br />

كرده است،‏ تحليل ميكنند.‏ تحليل آنها نشان ميدهد كه<br />

تقاضاي پزو در آرژانتين با تورم يك رابطه برگشتناپذير<br />

منفي دارد.‏ آنها تابع تقاضاي پول بلند مدت را خطي<br />

فرض نموده و آن را تابعي از نرخ بهره،‏ نرخ ارز،‏ نرخ تورم و<br />

متغير كاهش ارزش پول ملي در نظر گرفتهاند.‏<br />

تاريخچه دلاري شدن اقتصاد ايران<br />

روند حجم دلارهاي در گردش نشان ميدهد كه<br />

تاريخچه دلاري شدن اقتصاد ايران با تغيير عمده در حجم<br />

دلارهاي در گردش از سال<br />

1353<br />

همزمان با افزايش<br />

قيمت نفت آغاز شده است.‏ اين روند به صورت كند ادامه<br />

يافت و از اواخر دهه<br />

1360<br />

و اوايل دهه<br />

به علت 1370<br />

خريد و فروشهاي دلاري و بهطور كلي ارزي به پيشنهاد<br />

سازمانها و موسسات دولتي مختلف گسترش يافت و به<br />

تدريج در بيشتر فعاليتهاي اقتصادي رسوخ نمود.‏<br />

هنگامي كه پول ملي از پس كاركردهاي سنتي خود<br />

برنميآيد،‏ به ناچار حوزه نفوذ خود را در اقتصاد ملي به<br />

پولهاي خارجي ميسپارد و جانشيني پول صورت<br />

ميگيرد.‏ بر اثر جانشيني ارز به جاي پول ملي اجراي<br />

سياستهاي پولي،‏ بودجهاي و ارزي در اقتصاد ملي<br />

نافرجام ميماند.‏ علت اصلي دلاري شدن اقتصاد ايران در<br />

سالهاي پس از انقلاب،‏ تفاوت چشمگير نرخ رسمي ارز با<br />

نرخ بازار سياه ارز و افزايش نااطميناني و ناپايداري اقتصاد<br />

ايران است.‏ از دلايل ديگر دلاري شدن اقتصاد ايران<br />

ميتوان به كاهش ارزش ريال،‏ محدوديتهاي بازارهاي<br />

11<br />

مالي و سرمايه،‏ ممنوعيت انتشار اوراق قرضه ، كم رونق<br />

بودن بازار بورس و تورم،‏ بيثباتي اقتصادي،‏ منفي بودن<br />

نرخهاي واقعي بهره،‏ خروج سرمايه به علت مهاجرتهاي<br />

قانوني و غيرقانوني،‏ گسترش فعاليتهاي قاچاق كالا اشاره<br />

كرد.‏ از اواخر دهه بر اثر افزايش شديد نرخ تورم<br />

1380<br />

داخلي،‏ كاهش بيسابقه نرخ برابري پول ملي در مقابل<br />

ارزهاي خارجي،‏ و تحريمهاي نفتي و بانكي در<br />

سال 2<br />

گذشته كه باعث سختتر شدن مبادلات ارزي كشور و<br />

افزايش ميزان تقاضاي احتياطي ارز گرديد،‏ اين روند<br />

تشديد شده است.‏<br />

تابع تقاضاي پول<br />

در تابع تقاضاي سنتي پول متغيرهاي نرخ بهره داخلي<br />

و نرخ تورم يا شاخص قيمت مصرفكننده داخلي به عنوان<br />

متغيرهاي هزينه فرصت نگهداري پول و متغير درآمد يا<br />

توليد ملي به عنوان متغير مقياس وارد تابع تقاضا ميشود.‏<br />

11 Bond<br />

5 Lance Girton, D. Roper<br />

6 Sebastian Arango, M. Ishaq Nadiri<br />

7 Mohsen Bahmani-Oskooee<br />

8 Marc A. Miles<br />

9 Stanley Fisher<br />

10 Steven B. Kamin, Neil R. Ericsson<br />

20


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

12<br />

در مقاله حاضر با استفاده از مدل بوردو و چودري ، علاوه<br />

بر متغير نرخ بهره داخلي،‏ نرخ بهره خارجي را براي آزمون<br />

وجود پديده جانشيني پول وارد تابع تقاضاي پول داخلي<br />

مينماييم.‏ در تابع تقاضاي پول خارجي نيز نرخ بهره<br />

داخلي را وارد ميكنيم.‏ دستاورد علمي اين كار اين است<br />

كه علاوه بر متغيرهاي نرخ بهره داخلي و خارجي از<br />

متغيرهاي شاخص قيمت داخلي و خارجي،‏ نرخ ارز در<br />

بازار موازي و متغير وابسته با وقفه نيز براي تخمين<br />

تقاضاي پول داخلي و خارجي استفاده شده است.‏ مدل<br />

بوردو و چودري به صورت زير ميباشد:‏<br />

كه در آن<br />

داخلي،‏<br />

= + + + <br />

= + + + <br />

( = ⁄ )<br />

<br />

تقاضاي حقيقي براي پول<br />

تقاضاي حقيقي براي پول خارجي،‏<br />

سطح <br />

قيمت داخلي و درآمد حقيقي داخلي است.‏ چون در<br />

13<br />

شرايط معاملات ارز با آربيتراژ كامل بهره و نشان<br />

دهنده قيمت نگهداري ‏(هزينه فرصت)‏ و براي<br />

<br />

<br />

يك دوره هستند،‏ معادلات بالا را ميتوان به سادگي اين<br />

چنين تفسير كرد كه تقاضاي هركدام از پولها به متغير<br />

مقياس،‏ قيمت خودش و قيمت پول جانشين بستگي دارد.‏<br />

اينگونه توابع تقاضا ميتواند به سادگي از يك مدل<br />

14<br />

حداكرسازي مطلوبيت به دست آيد.‏ اگر جانشيني پول<br />

و بين<br />

وجود نداشته باشد،‏ ظرايب<br />

‏(كه و <br />

اثر متقاطع جانشيني را نشان ميدهند)‏ در معادلههاي بالا<br />

صفر خواهد بود.‏<br />

تقاضاي پول خارجي توسط ساكنين كشور با نتغير<br />

مقياس GDP)<br />

واقعي)،‏ با نرخ بهره داخلي و شاخص قيمت<br />

داخلي رابطه مستقيم،‏ با نرخ بهره خارجي و با شاخص<br />

قيمت خارجي رابطه معكوس دارند.‏ تمام ضرايب تأييد<br />

ميكنند كه جانشيني پول در تابع تقاضاي پول خارجي<br />

12 Michael D. Bordo, Ehsan Choudri<br />

13<br />

آربيتراژ (Arbitrage) به معناي بهرهبرداري از تفاوت قيمت يك<br />

نيز وجود دارد.‏ يعني با افزايش هزينهفرصت نگهداري پول<br />

داخلي مردم ترجيح ميدهند كه پول داخلي را به پول<br />

خارجي تبديل كنند.‏<br />

روش اندازهگيري حجم دلارهاي در گردش در ايران<br />

و درجه جانشيني پول<br />

براي اندازهگيري حجم دلارهاي در گردش،‏ از روش<br />

كمين و اريكسون استفاده شده است.‏ آنها فرض ميكنند<br />

كه تقاضا براي كل پول داخلي و خارجي تابعي از متغير<br />

مقياس ثروت يا ،GDP شاخص قيمت مصرفكننده،‏ نرخ<br />

ارز،‏ نرخ بهره و حداكثر نرخ تورم تا تاريخ مورد بررس<br />

( )<br />

ميباشد.‏ آنها فرض ميكنند<br />

ارزش <br />

دلارهاي در گردش است كه تفاوت بين كل حجم پول<br />

داخلي و خارجي با كل حجم پول داخلي در گردش است<br />

و به صورت زير محاسبه ميشود:‏<br />

= <br />

<br />

−1<br />

<br />

مدل آنها به اين شرح است:‏<br />

لگاريتم حجم كل پول داخلي و خارجي بر حسب ريال<br />

ln <br />

= (1)<br />

لگاريتم حجم واقعي كل پول خارجي بر حسب ريال<br />

ln <br />

−ln <br />

= (2)<br />

لگاريتم حجم واقعي كل پول داخلي<br />

ln <br />

=− (3)<br />

حجم كل پول داخلي و خارجي بر حسب ميليارد ريال<br />

= + × (4)<br />

اگر مقدار را از رابطه (4) در رابطه (2) قرار دهيم<br />

خواهيم داشت:‏<br />

<br />

كالا بين دو يا چند بازار براي كسب سود است.‏<br />

14 Klein, Benjamin (1974); “Competitive Interest<br />

Payments on Book Deposits and the Long-Run<br />

Demand for Money”, The American Economic<br />

Review, Vol.64, No.6, PP.:931-949.<br />

21


تخمين حجم دلارهاي در گردش در ايران (1338- 1390)<br />

آبتين كريمي<br />

نماد<br />

متغير<br />

توليد ناخالص داخلي به قيمت ثابت سال<br />

1361<br />

نرخ بهره داخلي ‏(سود سپردههاي بلند مدت)‏<br />

حجم پول داخلي ‏(ميليارد ريال)‏<br />

حجم پول خارجي ‏(ميليارد دلار)‏<br />

حجم كل پول داخلي و خارجي ‏(ميليارد ريال)‏<br />

نرخ دلار آمريكا در بازار موازي<br />

حداكثر نرخ تورم تا تاريخ مورد نظر<br />

نرخ تورم داخلي<br />

بردار متغيرهاي درآمد،‏ نرخ بهره،‏ نرخ انتظاري<br />

تورم،‏ و عرض از مبدأ<br />

نرخ انتظاري كاهش ارزش پول داخلي و نرخ<br />

انتظاري از آسيب تورم بالا<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

ln + × <br />

−ln <br />

=<br />

ln + × − ln − ln <br />

+ln=<br />

ln + ×<br />

= (5)<br />

ln 1 + ×<br />

<br />

1+ ×<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

= <br />

= <br />

×<br />

<br />

<br />

= −1<br />

= <br />

−1 (6)<br />

براي تخمين<br />

()<br />

از تابع تقاضاي پول داخلي در<br />

معادله رگرسيون زير استفاده ميكنيم.‏ در معادله<br />

رگرسيون زير<br />

و همان <br />

همان <br />

حداكثر نرخ تورم را تا تاريخ مورد نظر نشان ميدهد:‏<br />

است كه<br />

ln = + + + ln <br />

+ + ln <br />

در نهايت به معادله زير براي تخمين حجم دلارهاي در<br />

گردش دست خواهيم يافت:‏<br />

= <br />

<br />

. −1 (8)<br />

<br />

براي اندازهگيري درجه جانشيني پول روشهاي<br />

مختلفي ارائه شده است.‏ يكي از روشهاي معمول استفاده<br />

از فرمول زير است:‏<br />

توليد ناخالص داخلي :() جامعترين اندازهگيري<br />

محصول كل در اقتصاد يك كشور توليد ناخالص داخلي<br />

است.‏ توليد ناخالص داخلي ارزش تمامي كالاها و خدمات<br />

نهايي در بازار يك كشور است كه در طول يك سال توليد<br />

ميشوند.‏<br />

نرخ بهره ‏(قيمت پول):‏ بهره،‏ پرداختي است كه در قبال<br />

استفاده از پول انجام ميگيرد.‏ نرخ بهره،‏ مقدار بهرهاي<br />

است كه در واحد زمان به صورت درصدي از مبلغ<br />

استقراض شده پرداخت ميشود.‏<br />

نرخ بهره اسمي:‏ نرخ بهره پول براساس پول است.‏ در<br />

مقابل نرخ بهره واقعي با توجه به نرخ تورم اندازهگيري و<br />

مساوي است با نرخ بهره اسمي منهاي نرخ تورم.‏<br />

نرخ تورم:‏ تورم عبارت است از افزايش ميانگين قيمتها.‏<br />

نرخ تورم عبارت است از نرخ رشد شاخص قيمتها.‏ تورم<br />

يك رقمي را تورم ملايم،‏ تورم دو رقمي را تورم خزنده،‏<br />

تورم سه رقمي را تورم تازنده يا لجامگسيخته مينامند.‏<br />

نرخ تورم سال <br />

قيمت در سال قيمت در سال −−1‎شاخص شاخص<br />

شاخص قيمت در سال 1−<br />

=<br />

× 100<br />

= ×<br />

<br />

+ ×<br />

(9)<br />

22


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

اطلاعات عمومي!:‏ شاخص بدبختي برابر است با مجموع<br />

نرخ بيكاري و نرخ تورم.‏ معمولاً‏ گفته ميشود كه اگر اين<br />

شاخص كمتر از %10 باشد،‏ نشانه وضعيت خوب اقتصاد<br />

است،‏ اگر بين<br />

%10 تا<br />

.1<br />

%30 باشد،‏ اقتصاد دچار مشكل<br />

است و اگر اين شاخص بالاي %30 باشد،‏ نشانه بحران و<br />

مشكل شديد در اقتصاد ميباشد.‏<br />

پول معاملاتي ) ) : تمامي انواع پولي را كه عملاً‏ در<br />

معاملات مورد استفاده قرار ميگيرد،‏ شامل ميشود:‏<br />

15<br />

مسكوكات<br />

اسكناس 2.<br />

3. حسابهاي جاري ‏(پول بانكي):‏ اين پول،‏ وجود يا<br />

سپردههايي است كه در بانكها يا ديگر موسسات مالي<br />

نگهداري ميشود و ميتوان به پشتوانه آن چك صادر كرد.‏<br />

اين نوع سپردهها به لحاظ فني به عنوان ‏"سپردههاي<br />

16<br />

ديداري و ديگر سپردههاي جاري"‏ شناخته ميشود.‏<br />

اسكناس و مسكوكات در دست مردم = پول<br />

سپرده هاي ديداري +<br />

مسكوكات و اسكناس ‏(كه مجموع آنها پول ناميده<br />

ميشود)‏ در حدود يكسوم از كل پول معاملاتي را تشكيل<br />

ميدهد.‏ اگر چه<br />

<br />

مناسبترين مقياس اندازهگيري پول<br />

به عنوان وسيله پرداخت است،‏ اما مقدار كل ديگري نيز<br />

وجود دارد،‏ كه به عنوان پول گسترده<br />

17<br />

ميشود.‏ كه گاه پولدارايي،‏ شبهپول يا نقدينگي<br />

شناخته<br />

<br />

ناميده ميشود،‏ شامل<br />

<br />

به علاوه حسابهاي پسانداز<br />

در بانكها و داراييهاي مشابهي است كه جايگزين بسيار<br />

نزديكي براي پول معاملاتي به حساب ميآيد.‏ مانند<br />

حسابهاي شركت سرمايهگذار در بازارهاي پولي كه<br />

توسط معاملهگران سهام گرداننده ميشود.‏<br />

سپرده هاي<br />

غيرديداري + پول = نقدينگي<br />

نتايج تحقيق حاضر در مورد حجم دلارهاي در گردش<br />

و درجه جانشيني پول (1338- 1390)<br />

دوره<br />

‏(ميليارد دلار)‏<br />

ساليانه *<br />

0 / 074<br />

1339 -1345<br />

در گردش<br />

حجم دلارهاي<br />

درجه جانشيني<br />

‏(درصد)‏<br />

10<br />

10<br />

16<br />

25<br />

25<br />

28<br />

32<br />

38<br />

39<br />

42<br />

0 / 135<br />

0 / 960<br />

4 / 929<br />

3 / 734<br />

3 / 050<br />

5 / 559<br />

8 / 308<br />

11 / 570<br />

23 / 164<br />

1346 -1350<br />

1351 -1355<br />

1356 -1360<br />

1361 -1365<br />

1366 -1370<br />

1371 -1375<br />

1376 -1380<br />

1381 -1384<br />

1385 -1390<br />

*<br />

فراواني تجمعي از سال<br />

1338<br />

مشاهده ميشود كه روند درجه جانشيني پول در<br />

اقتصاد ايران در دورههاي مورد بررسي همواره صعودي<br />

بوده است.‏ علت آن اين است كه همزمان با كاهش تقاضا<br />

براي دلار،‏ تقاضا براي ريال نيز كاهش يافته است،‏ چون<br />

تقاضا براي هر دو پول تابعي از درآمد ملي و هزينه فرصت<br />

نگهداري پول است.‏ جانشيني پول در ايران نامتقارن<br />

‏(يكطرفه)‏ است و درجه آن با نرخ ارز در بازار موازي<br />

رابطه مستقيم دارد.‏<br />

آثار منفي جانشيني پول بر متغيرهاي كلان اقتصادي<br />

عبارتند از:‏<br />

1. جانشيني پول حقالضرب داخلي و استفاده از ماليات<br />

تورمي را كاهش ميدهد.‏<br />

2. جانشيني پول موجب افزايش كشش تقاضا براي پول<br />

نسبت به نرخ تورم انتظاري ميگردد،‏ زيرا انتظار تورم<br />

بيشتر موجب ميشود كه مردم كشور پول خارجي را<br />

جايگزين پول داخلي كنند.‏<br />

15 Coins<br />

16 Demand Deposit<br />

17 Liquidity<br />

23


تخمين حجم دلارهاي در گردش در ايران (1338- 1390)<br />

آبتين كريمي<br />

.3<br />

.4<br />

3. چون دولتها فقط ميتوانند حجم پول داخلي را كنترل<br />

كنند،‏ جانشيني پول سبب كاهش تأثير سياستهاي پولي<br />

توسط مقامات پولي ميشود.‏<br />

.6<br />

.8<br />

.1<br />

.2<br />

.3<br />

.2<br />

4. جانشيني پول سبب انتقال اضافه رفاه بابت خلق پول<br />

پايه از كشور داخلي به كشور خارجي ميشود.‏<br />

5. جانشيني پول خارجي جاي پول داخلي توسط عوامل<br />

اقتصادي مشكلات تراز پرداختها را وخيمتر ميكند.‏<br />

ممكن است پول عامل مهمي در تابع توليد يك كشور<br />

باشد،‏ بنابراين اگر پول خارجي نتواند تمام وظايف پول<br />

داخلي را انجام دهد،‏ كاهش در موجودي واقعي پول<br />

داخلي اثرات منفي بر توليد واقعي كشور خواهد داشت.‏<br />

7. جانشيني پول استقلال پولي را كاهش ميدهد،‏ بنابراين<br />

مشكلات مقامات پولي را در اجراي برنامههاي تثبيت<br />

افزايش و شانس موفقيت آنها را كاهش ميدهد.‏<br />

كاهش در موجودي واقعي پول داخلي سطح واقعي<br />

درآمدهايي را كه دولت ميتواند از طريق خلق پول و<br />

تأمين مالي كسري بودجه به دست آورد،‏ كاهش ميدهد.‏<br />

از آثار مثبتي كه براي جانشيني پول ذكر شده عبارتند:‏<br />

تورم در كشورهاي دلاري شده نسبت به كشورهاي<br />

دلاري نشده كمتر است.‏ ‏(در بيشتر موارد تجربي تأييد<br />

شده است)‏<br />

كشورهاي دلاري شده رشد سريعتري دارند.‏ ‏(در بيشتر<br />

موارد تجربي رد شده است)‏<br />

وقتي از پول داخلي استفاده ميشود هزينههاي اضافي<br />

مبادله پولها سبب زيان ميشود،‏ ولي اگر پول خارجي<br />

استفاده شود اين زيان وجود ندارد.‏<br />

در مجموع آثار منفي جانشيني پول خارجي از آثار مثبت<br />

آن بيشتر است.‏ بنابراين توصيه ميشود مقامات پولي و<br />

مالي كشور كه در تصميمگيريهاي كلان نقش اساسي<br />

دارند تدابير زير را براي جلوگيري از گسترش پديده<br />

مذكور اتخاذ نمايند:‏<br />

1. سياست مهار تورم را در اولويت قرار دهند.‏<br />

براي جبران كسري بودجه،‏ دولت از انتشار اسكناس<br />

جديد خودداري كنند و از سياستهاي موثر ديگر از جمله<br />

انتشار اوراق مشاركت استفاده كنند.‏<br />

فرصتهاي مناسبتري براي سرمايهگذاري ايجاد كنند<br />

تا پولهاي مازاد به جاي تبديل شدن به دلار و ساير<br />

ارزهاي خارجي،‏ در بخشهاي اقتصادي سودآور<br />

سرمايهگذاري شوند.‏<br />

تا حد امكان نوسانات نرخ ارز را كاهش دهند تا انگيزه<br />

جانشيني پول داخلي كاهش يابد.‏<br />

.5<br />

ريسك سرمايهگذاري را با اتخاذ سياستهاي مدبرانه<br />

كاهش دهند.‏<br />

.6<br />

.8<br />

تدابيري انديشيده شود كه نرخ سود در سيستم بانكي با<br />

توجه به نرخ تورم مثبت باشد.‏<br />

7. جلوگيري از گسترش فعاليتهاي غيرقانوني از طريق<br />

بالا بردن ريسك اين فعاليتها.‏<br />

بالا بردن فرهنگ عمومي نسبت به آثار زيانبار قاچاق<br />

ارز و كالا.‏<br />

با سپاس فراوان از آقاي دكتر محمد لشكري كه تحقيقات<br />

و راهنماييهاي ايشان پايه اصلي اين نوشته بود.‏<br />

منابع<br />

[1]<br />

لشكري،‏ محمد؛ فرزينوش،‏ اسداله (1382)، ‏"تخمين<br />

حجم دلارهاي در گردش و اندازهگيري درجه<br />

جانشيني پول"،‏ مجله تحقيقات اقتصادي،‏ دانشگاه<br />

تهران.‏<br />

[2] ساموئلسون،‏ پل؛ هاوس،‏ نورد؛ ‏"اصول علم اقتصاد"،‏<br />

مرتضي محمدخان ، تهران،‏ علمي فرهنگي،‏<br />

.1384<br />

[3]<br />

بهمني اسكويي،‏ محسن (1372)، ‏"اثرات كلان<br />

اقتصادي كاهش ارزش خارجي ريال ايران در دوران<br />

پس از انقلاب اسلامي"،‏ گزارش سومين سمينار<br />

سياستهاي پولي و ارزي،‏ موسسه تحقيقات پولي و بانكي<br />

بانك مركزي ج.ا.‏ ايران،‏ صص<br />

.120 -87<br />

[4]<br />

بهمني اسكويي،‏ محسن (1380)، ‏"نرخ ارز بازار<br />

سياه و تقاضا براي پول در ايران"،‏ پژوهشها و<br />

سياستهاي اقتصادي،‏ معاونت امور اقتصادي وزارت<br />

دارايي،‏ شماره<br />

،19 صص -3 .9<br />

[5]<br />

پورمقيم،‏ جواد (1378)، ‏"عوامل تعيينكننده نرخ<br />

ارز در ب ازار س ياه ارز در اي ران"،‏ مجله تحقيقات<br />

اقتصادي،‏ دانشگاه تهران،‏ شماره<br />

،54 صص -83 .104<br />

24


1391<br />

تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

[12] Kamin Steven B. and Neil R. Ericsson<br />

(1993), “Dollarization in Argentina”,<br />

Board of Governors of the Federal Reserve<br />

System International Finance Discussion<br />

paper460.<br />

[13] Kamin Steven B. and Neil R. Ericsson<br />

(1994), “Dollarization in Posthyperinflationary<br />

Argentina”, Journal of<br />

International and Finance, Revised:<br />

November 2011.<br />

[14] Berg,Andrew and Eduardo<br />

Borensztein (2000), “The Choice of<br />

Exchange Rate Regime and Monetary<br />

Target in Highly Dollarized Economies”,<br />

IMF; Wp/00/29, February, PP:1-29.<br />

[15] Cohen, Benjamin J (2000);<br />

“Dollarization: Pros and Cons”, Paper<br />

Prepared for the Workshop, Los Angeles,<br />

CA, May; PP: 1-13.<br />

[16] Bordo, Michael D and Ehsan Choudri<br />

(1982); “Currency Substitution and the<br />

Demand for Money: Some Evidence for<br />

Canada”, Journal of Money Credit and<br />

Banking, Vol.14, PP: 48-57.<br />

[6] Keynes, John Maynard (1936), “The<br />

General Theory of Employment, Interest<br />

and Money”, New York: Harcourt, Brace<br />

and Company.<br />

[7] Miles, Marc A (1978), “Currency<br />

Substitution, Flexible Exchange Rates and<br />

Monetary Independence”, American<br />

Economic Review, No: 68, June, PP: 428-3.<br />

[8] Girton, Lance and Don. Roper (1981),<br />

“Theory and Implications of Currency<br />

Substitution”, Journal of Money, Credit<br />

and Banking, Vol: 13, No: 1, February, PP:<br />

12-29.<br />

[9] Arango, Sebastian and M . Ishaq Nadiri<br />

(1981), “Demand for Money in Open<br />

Economies”, Journal of Monetary<br />

Economics, Vol: 7, PP:69-83.<br />

[10] Fisher, Stanley (1982), “Seigniorage<br />

and the Case for a National Money”,<br />

Journal of Political Economy, Vol:90, No. 2,<br />

April, PP: 295- 313.<br />

[11] Bahmani-Oskooee,Mohsen and<br />

Margaret Malixi (1991), “Exchange Rate<br />

Sensitivity of Demand for Money in<br />

Developing Countries”, Applied<br />

Economics, Vol: 23, PP: 1377-1384.<br />

زماني كه ميتوانيد آنچه را كه در موردش صحبت ميكنيد،‏ اندازه بگيريد و در قالب اعداد و ارقام بيان<br />

كنيد،‏ چيزهايي در مورد آن ميدانيد.‏ زماني كه نميتوانيد آن را انداره بگيريد،‏ زماني كه نميتوانيد آن<br />

را در قالب اعداد و ارقام بيان كنيد،‏ دانش شما بسيار ناچيز و ناكافي است،‏ شايد نقطهي شروع دانش<br />

باشد،‏ اما مسلماً‏ در تفكرتان به حيطهي علم پاي نگذاشتهايد.‏ ‏(لرد كلوين)‏<br />

25


دوگانگي الكتريكي-‏ مغناطيسي<br />

فاروق موسويان<br />

دوگانگي الكتريكي-‏ مغناطيسي<br />

فاروق موسويان<br />

كارشناسيارشد 89<br />

fmoosavian1989@gmail.com<br />

<br />

. =0<br />

. =0<br />

(1)<br />

(2)<br />

<br />

× + <br />

<br />

(3)<br />

<br />

× − <br />

(4)<br />

=0<br />

هر نظريه فيزيكي براي توصيف دنيا نيازمند<br />

پارامترهايي است.‏ دو پارامتري كه در جريان توسعه<br />

فيزيك نقش اساسي را بازي ميكنند،‏ طول و سرعت<br />

ميباشند.‏ اجماع كنوني ميان فيزيكدانان آن است كه هيچ<br />

نظريه فيزيكي در تمامي طولها و تمامي سرعتها<br />

درست نيست.‏ با توجه به مقادير گوناگون اين پارامترها،‏<br />

حوزههاي گوناگون مطالعه فيزيك را ميتوان به صورت زير<br />

در نظر گرفت:‏<br />

مكانيك كلاسيك نسبيتي مكانيك كلاسيك طول<br />

مكانيك كوانتومي نسبيتي مكانيك كوانتومي<br />

↑<br />

سرعت →<br />

كه در آن مقياس طول،‏ مقياس اتمي و مقياس سرعت،‏<br />

سرعت نور در خلأ ميباشد.‏ با توجه به اين تقسيمبندي<br />

الكتروديناميك،‏ به عنوان يك نظريه ميدان كلاسيك در<br />

ردهي ‏«مكانيك كلاسيك نسبيتي»‏ و به عنوان نظريه<br />

ميدان كوانتومي در ردهي ‏«مكانيك كوانتومينسبيتي»‏<br />

جاي ميگيرد.‏<br />

در الكتروديناميك،‏ به عنوان نظريه ميدان كلاسيك،‏<br />

كميتهاي بنيادي،‏ ميدانهاي الكتريكي و مغناطيسي<br />

ميباشند كه بارهاي الكتريكي مولد ميدانهاي الكتريكي<br />

بوده و با ميدانهاي توليد شده بهوسيله ساير بارهاي<br />

الكتريكي برهمكنش دارند.‏ حركت اين بارها نيز ميتواند<br />

جريان الكتريكي بوجود آورد كه منشأ ميدان مغناطيسي<br />

است و اين ميدان نيز به نوبه خود مولد ميدان الكتريكي<br />

ميباشد.‏ از اين رو تقريباً‏ كليه مسائل الكتروديناميك را<br />

ميتوان به يافتن ميدانهاي الكتريكي و مغناطيسي و<br />

شرايط مرزي مناسب تبديل كرد كه بايد بر روي معادلات<br />

ديفرانسيلي كه به ‏«معادلات ماكسول»‏ شهرت دارند،‏ و<br />

در خلأ به صورت زير هستند،‏ اعمال كرد:‏<br />

اين معادلات تحت تبديلات<br />

ناوردا ميباشند.‏ اين دوگانگي را<br />

→ و →−<br />

1<br />

‏«دوگانگي الكتريكي-‏<br />

مغناطيسي»‏ و اين تبديلات را ‏«تبديلات الكتريكي-‏<br />

مغناطيسي»‏ گويند.‏ از آنجا كه در فيزيك كلاسيك خلأ<br />

فضايي بدون ذره است،‏ مفهوم دوگانگي الكتريكي-‏<br />

مغناطيسي آن است كه نظريه خلأ براي دو جفت<br />

) ( , و ) ( = , =− داراي فيزيك<br />

يكساني است.‏ از انجا كه تكقطبي مغناطيسي تاكنون در<br />

طبيعت مشاهده نشده است،‏ از اين رو اين وجود اين<br />

دوگانگي عجيب به نظر ميرسد.‏ به عبارتي در طبيعت<br />

مشاهدات با معادلات زير مطابقت دارد :<br />

<br />

(5)<br />

<br />

. =0<br />

(6 )<br />

× + <br />

<br />

(7)<br />

<br />

× − <br />

<br />

(8)<br />

كه در آنها،‏ و<br />

<br />

به ترتيب نشاندهنده چگالي بار و<br />

جريان الكتريكي است.‏ اين معادلات نشان ميدهند كه در<br />

صورت عدم وجود تكقطبي مغناطيسي،‏ دوگانگي<br />

الكتريكي-‏ مغناطيسي وجود ندارد و به زبان فيزيكدانان<br />

1<br />

دوگانگي در اينجا به معني نوعي تقارن است كه دو نظريه فيزيكي را<br />

كه به ظاهر جدا هستند،‏ به گونهاي به هم پيوند ميدهد كه هر دو<br />

فيزيك يكساني را توصيف ميكنند.‏<br />

26


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

تقارن شكسته است،‏ به عبارتي معادلات ماكسول تحت<br />

تبديلات الكتريكي-‏ مغناطيسي ناوردا نيستند.‏<br />

→<br />

→−<br />

(13)<br />

(14)<br />

<br />

, → , (15)<br />

<br />

, → − ,− (16)<br />

براي نمونه ميتوان دو جهان 1 و 2 را در نظر گرفت كه در<br />

1 جهان<br />

بار الكتريكي فراوان و بار مغناطيسي اندك است<br />

ولي در جهان 2، بار مغناطيسي فراوان ولي بار الكتريكي<br />

اندك است:‏<br />

در اين صورت نيروي الكتريكي وارد بر ذرهاي با بار<br />

در <br />

جهان 1، در شرايط خارجي يكسان،‏ برابر نيروي وارد بر<br />

ذرهاي با بار مغناطيسي<br />

=−<br />

اين رو وجود دوگانگي الكتريكي<br />

2 در جهان<br />

–<br />

است.‏ از<br />

مغناطيسي به معني<br />

يكسان بودن نظريه الكترومغناطيس است،‏ مستقل از اينكه<br />

در كدام جهان بررسي گردد.‏<br />

در نظريه كوانتومي الكترومغناطيس،‏ براي توصيف<br />

پديدهها از جفت پتانسيل،‏ ) ,) به جاي جفت<br />

2<br />

ميدانها،‏ (,) استفاده ميشود.‏ از سوي ديگر اگر تك<br />

قطبي مغناطيسي وجود داشته باشد ‏(رابطه (10)) در اين<br />

صورت نميتوان از رابطه معمول زير استفاده كرد:‏<br />

=∇ ×<br />

(17)<br />

چرا كه در اين صورت داريم:‏<br />

∇. =0≠4 <br />

(18)<br />

از اين رو به نظر ميرسد نميتوان مفاهيم پتانسيل برداري<br />

و تكقطبي<br />

مغناطيسي را همزمان در نظريه وارد كرد.‏<br />

براي رفع اين مشكل بايد<br />

<br />

همزمان دو شرط زير را بر آورده كند:‏<br />

(19)<br />

را به گونهاي تعريف كرد كه<br />

=∇ ×<br />

∇. =4<br />

(20)<br />

كه در آن ، بار تكقطبي مغناطيسي است.‏ بنابراين بايد<br />

ميدان مغناطيسي را به شكل زير تعريف كرد:‏<br />

=∇ × +<br />

(21)<br />

كه در آن<br />

(22)<br />

به صورت زير تعريف ميشود:‏<br />

∇. =4<br />

از اين رو در جاهايي كه رابطه (17) برقرار است،‏<br />

است.‏ ديراك اين موضوع را مطرح كرد كه<br />

صفر<br />

در همهجاي <br />

سطحي كه انتگرالگيري شرط دوم بالا و رابطه (20) در<br />

حجمي كه آن را احاطه كرده است،‏ صورت ميگيرد بجز<br />

در يك نقطه صفر است و مقدارش در آن نقطه بينهايت<br />

3<br />

است.‏ از آنجا كه حجمي كه انتگرالگيري شرط دوم بالا و<br />

رابطه (20) در آن صورت ميگيرد،‏ دلخواه است،‏<br />

روي <br />

خمي كه تكقطبي مغناطيسي را به بينهايت متصل<br />

ميكند،‏ بينهايت است.‏ اين خم تكينگي را ‏«ريسمان<br />

ديراك»‏ مينامند.‏ چون ميدان مغناطيسي نبايد در هيچ<br />

نقطهاي بينهايت باشد،‏<br />

<br />

باشد تا اثر بينهايت<br />

نميتوان<br />

بايد روي ريسمان ديراك تكينه<br />

<br />

<br />

و <br />

را خنثي كند.‏ از اين رو<br />

را در همهجا تعريف كرد و بايد از دو پتانسيل<br />

استفاده كرد كه با استفاده از تبديلاتي به<br />

يكديگر مربوطند.‏ تكقطبي مغناطيسي با اين خم<br />

بينهايت تكينگي،‏<br />

» كت<br />

<br />

قطبي ديراك»‏ ناميده ميشود.‏<br />

ديراك با استفاده از اين روش توانست كوانتش بار<br />

الكتريكي را توضيح دهد.‏ او دريافت كه اگر ذرهاي با بار<br />

الكتريكي و بار مغناطيسي داشته باشيم در اين<br />

صورت داريم:‏<br />

جهان 2<br />

, <br />

جهان 1<br />

, <br />

2<br />

اين به دليل برخي از پديدههاي كوانتومي مانند آهارونوف-‏ بوهم<br />

است كه نميتوان آنها را با در نظرگرفتن ميدانها به عنوان كميتهاي<br />

بنيادي توصيف كرد.‏<br />

3<br />

اگر مقدارش در آن نقطه متناهي باشد،‏ انتگرال سطحي آن صفر<br />

ميشود.‏<br />

27


دوگانگي الكتريكي-‏ مغناطيسي<br />

فاروق موسويان<br />

8<br />

‏«سوليتون»‏<br />

.1<br />

.2<br />

= <br />

; = 1,2,3, …<br />

(23)<br />

اين شرط براي تمامي ذرات الكتريكي و مغناطيسي برقرار<br />

است.‏ بنابراين با استفاده از فرض وجود تكقطبي<br />

مغناطيسي،‏ ديراك توانست علت كوانتش بار الكتريكي را<br />

توضيح دهد.‏ با در دست داشتن شرط كوانتش ديراك<br />

ميتوان تبديلات دوگانگي الكتريكي-‏ مغناطيسي براي<br />

بارهاي الكتريكي و مغناطيسي را به صورت دو رابطه زير<br />

→= <br />

→= <br />

<br />

4<br />

بيان كرد :<br />

(24)<br />

(25)<br />

4<br />

5<br />

در نظريه ميدانهاي كوانتومي،‏ دستهاي از بارهاي<br />

نظريه نشاندهنده قدرت برهمكنشهاست.‏ بنابراين<br />

دوگانگي الكتريكي-‏ مغناطيسي و شرط كوانتش ديراك،‏<br />

تقارني را ميان نظريهاي با اندركنشهاي قوي و نظريهاي<br />

ديگر با اندركنشهاي ضعيف بدست ميدهد كه در<br />

آنها ثوابت جفت شدگي،‏ تا به اندازهي يك ضريب ثابت،‏<br />

معكوس يكديگرند.‏ براي نمونه اگر دوگانگي مشابهي مانند<br />

آنچه در بالا آمد،‏ براي نيروهاي ضعيف و قوي هستهاي<br />

وجود داشته باشد،‏ اين دو نيرو صورتهاي گوناگون اصول<br />

فيزيك يكساني هستند.‏<br />

در نظريه ميدانهاي كلاسيك و كوانتومي،‏ تقارن به<br />

اين معني است كه تبديلي تابع لاگرانژي سيستم را تغيير<br />

5<br />

ندهد.‏ اگر اين تبديلات موضعي باشند،‏ براي حفظ تقارن<br />

نظريه بايد ميدانهاي جديدي را وارد كرد كه نشاندهنده<br />

برهمكنش ميان ذرات است و آنها را ‏«ميدانهاي<br />

7 6<br />

پيمانهاي»‏ نامند . در مورد لاگرانژي نظريه<br />

الكتروديناميك،‏ ناوردايي تحت تبديلات موضعي،‏ ميدان<br />

پيمانهاي فوتون را به دست ميدهد كه عامل<br />

اندركنشهاي الكترومغناطيسي است.‏ بنابر قضيه نوتر،‏ اين<br />

تقارن،‏ كميتي پايسته بهدست ميدهد كه در مورد نظريه<br />

الكتروديناميك،‏ بار الكتريكي است.‏ همچنين تكقطبي<br />

مغناطيسي در برخي از نظريههاي ميدان به شكل<br />

در اينجا براي سادگي=1‎ را در نظر گرفتهايم.‏<br />

تبديلات براي نقاط گوناگون فضا – زمان،‏ متفاوت باشد.‏<br />

6<br />

Gauge Fields<br />

7<br />

اين اصل را ‏«اصل ناوردايي پيمانهاي»‏ گويند.‏<br />

ظاهر ميشود كه ظاهرشدن آنها در نتيجه<br />

9<br />

تقارن توپولوژيك نظريه است.‏ بنابراين در نظريه ميدان،‏<br />

بارهاي الكتريكي و مغناطيسي داراي منشأ متفاوتي<br />

هستند.‏ در نظريه ميدانهايي كه تكقطبي مغناطيسي<br />

به شكل سوليتون ظاهر ميشود،‏ دوگانگي الكتريكي-‏<br />

مغناطيسي به صورت زير وجود دارد:‏<br />

نقش بار الكتريكي در يك نظريه را بار مغناطيسي در<br />

نظريه ديگر دارد.‏<br />

با توجه به شرط كوانتش ديراك،‏ ثابت<br />

جفتشدگي نظريهها،‏ تا به اندازه يك ثابت،‏ معكوس<br />

يكديگرند و اين رو برهمكنشها در يكي قوي و در ديگري<br />

ضعيف است.‏<br />

مونتونن و اُليو اين حدس را مطرح كردند كه اين دو<br />

نظريه دقيقاً‏ يكسان هستند.‏ اهميت اين تقارن آن است كه<br />

بدليل نداشتن ابزار محاسباتي مناسب،‏ بررسي ويژگيهاي<br />

نظريهاي با ثابت جفتشدگي قوي مشكل است،‏ و اين<br />

تقارن،‏ چنين نظريهاي را به نظريهي همارزي با ثابت<br />

جفتشدگي ضعيف مينگارد كه بررسي ويژگيهاي آن<br />

سادهتر است و از اين طريق ميتوان به خواص نظريه با<br />

ثابت جفتشدگي قوي دست يافت.‏<br />

دوگانگي الكتريكي-‏ مغناطيسي و صورت تعميم يافته<br />

آن ‏(حدس مونتونن-‏ اُليو براي نظريههاي پيمانهاي<br />

غيرآبلي)،‏ به مفاهيم رياضياي مانند دوگانگي لَنگلَندز كه<br />

يكي از پيچيدهترين حدسهاي نظريه اعداد است،‏<br />

مرتبطاند.‏ ميتوان نشان داد كه دوگانگي لَنگلَندز حالت<br />

بسيار خاصي از حدس مونتونن-‏ اُليو است.‏<br />

[1] Theory of Magnetic Monopoles and<br />

Electric-Magnetic Duality<br />

www.hcs.harvard.edu/~jus/0302/song.pdf<br />

[2] Electric-Magnetic Duality And The<br />

Geometric Langlands Program<br />

Anton Kapustin, Edward Witten<br />

http://arxiv.org/abs/hep-th/0604151<br />

8<br />

از ديد كلاسيك،‏ سوليتونها برخلاف ذرات داراي جرم توزيعي<br />

هستند و ميتوان آنها را به صورت تركيب دو يا چند ذره در نظر<br />

گرفت.‏<br />

9<br />

تقارن توپولوژيك ناشي از ناوردايي تحت تبديلات توپولوژيك است.‏<br />

براي نمونه در نگاشت ميان دو دايره،‏ شمار گردش دايره نخست به<br />

دور دايره دوم،‏ تحت اين نگاشت ناورداست.‏<br />

28


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

شيشه<br />

سيدحميد سيدعلايي<br />

دكتري 89<br />

allaei@physics.sharif.edu<br />

مقدمه<br />

عموم مردم دو معني براي شيشه قائل هستند،‏ يكي<br />

شيشههاي پنجره و ظروف و ديگري ماده خانمانسوز<br />

متاآمفتامين است!‏ اما در اين مقاله ميخواهيم معني سوم<br />

را ياد بگيريم كه يك مفهوم فيزيكي است.‏ شيشه به حالتي<br />

از مواد اطلاق داده ميشود.‏ واضحترين مثال شيشه همان<br />

شيشهاي است كه در ظروف و يا پنجره به كار ميرود.‏<br />

تركيب اصلي اين نوع شيشهها<br />

SiO 2<br />

است.‏ اين تركيب<br />

ميتواند يك بلور تشكيل دهد كه همان كوارتز است،‏ اما<br />

با افزودن ناخالصي ميتوان از بلور شدن اين تركيب<br />

جلوگيري كرد و آن را به حالت شيشه برد.‏ مهمترين<br />

خاصيت شيشهها كند تغيير و غير تعادلي بودن آنها است.‏<br />

در آشپزخانه بيشتر از آن چيزي كه به نظر ميرسد شيشه<br />

وجود دارد.‏ شايد بتوانم بگويم كه به غير از ظروف فلزي،‏<br />

بقيهي مواد شيشه هستند.‏ خوراكيهايي مانند آبنبات يا<br />

بستني در فاز شيشه قرار دارند [1]. ايده اصلي ساخت<br />

بستني هم زدن مايع آن در هنگام يخ زدن است.‏ اين كار<br />

باعث ميشود تا از تشكيل كريستالهاي يخ در بستني<br />

جلوگيري شود و در نهايت به يك شيشه ي نرم رسيد.‏<br />

در اين مقاله ابتدا حالت شيشه را از دو زاويهي متفاوت<br />

مورد مطالعه قرار ميدهيم.‏ اولين نگاه تغييرات گرانروي در<br />

گذار شيشهها و دومي بررسي آن از لحاظ ترموديناميكي<br />

است.‏ سپس به سراغ خواص ريز مقياس شيشهها خواهيم<br />

رفت.‏ در نهايت سوالهاي كليدي اين شاخهي فيزيك را<br />

مطرح مينماييم.‏<br />

گرانروي<br />

مايع جذابي به اسم گليسرين وجود دارد كه در<br />

كرمهاي پوست استفاده ميشود.‏ اين ماده گرانرو است.‏ از<br />

خود كلمهي گرانرو معناي آن واضح است،‏ اين كميت<br />

نشان ميدهد كه مايع چه قدر گران حركت ميكند يا به<br />

سختي سيلان پيدا ميكند و در چه مدت زماني به دليل<br />

اصطكاك از حركت باز ميايستد.‏ مثلا عسل گرانروي<br />

خيلي بيشتري از آب دارد،‏ و آب هم گرانروي بيشتري از<br />

هوا دارد.‏ واحد گرانروي پويز<br />

اصلي به شكل<br />

صورت واحد و<br />

نشان ميدهد!‏<br />

<br />

⁄ . <br />

است كه با واحدهاي<br />

است.‏ از قرار گرفتن<br />

<br />

<br />

در<br />

در مخرج آن،‏ نام گرانروي بهتر خودش را<br />

ميزان گرانروي گليسرين ثابت نيست و شديدا به دما<br />

وابسته است.‏ اگر گلسيرين را سرد كنيد،‏ گرانروي آن<br />

افزايش خواهد يافت،‏ اين افزايش رفتار نمايي داشته و به<br />

طوري است كه در يك دما گرانروي واگرا خواهد شد.‏ اما<br />

واگرايي در آزمايشگاه قابل ديدن نيست،‏ يعني هيچ<br />

وسيلهاي براي اندازهگيري كميتهاي بينهايت وجود<br />

ندارد.‏ در آزمايشگاهها معمولا ميتوانند گرانروي را تا مرتبه<br />

10 14 اندازهگيري كنند كه به اندازه ي كافي<br />

بزرگ هست.‏ اما تعبير اين گرانروي بالا چيست؟ نتيجهي<br />

گليسرين سرد شده بيشتر شبيه يك جامد است.‏ يعني<br />

خواص مكانيكي جامدگونه دارد،‏ مثلا شكل ظرف را به<br />

خود نميگيرد و ميتواند مانند يك خمير شكل بگيرد،‏ به<br />

همين دليل گرانروي بسيار بزرگي دارد.‏ اگر دقت كرده<br />

باشيد،‏ بستني هم هنگامي كه سرد است شكل ظرف را<br />

نميگيرد،‏ اما با سختي خاصي قابل شكل دادن است.‏ بر<br />

خلاف رفتار جامدگونهي گليسرين سرد شده،‏ در باطن يك<br />

مايع هست!‏ در واقع نحوهي قرار گيري مولكولهاي<br />

گليسرين كنار يكديگر در اين حالت با حالت مايع قابل<br />

تمايز نبوده و بينظمي يك مايع بر پيكربندي شيشه هم<br />

1<br />

حاكم است . بنا بر اين ميتوان گفت كه به حالت جديدي<br />

1<br />

البته نتايج شبيهسازي تفاوتهاي جزئياي بين پيكربندي<br />

مولكولهاي شيشه و مايع نشان ميدهد [2].<br />

29


شيشه<br />

سيدعلائي<br />

سيدحميد گرانروي آن از معادله ي آرنيوس تبعيت ميكند و اگر<br />

ي آن تا<br />

بوده و معادله<br />

شيشه ضعيف<br />

نمودار منحني شود<br />

حد خوبي از رابطه ي تبعيت ميكند.‏<br />

1: لگاريتم گرانروي مايع بر حسب عكس ددما.‏ محور<br />

شكل<br />

دارد.‏<br />

عمودي معمولا مقياسي در حدود<br />

افزايش<br />

كاهش دما گرانروي مايع به شدت<br />

طبق اين نمودار با خط پيوسته ‏(قرمز رنگ)‏ رفتار گرانروي<br />

پيدا ميكند.‏ منحني<br />

آرنيوس<br />

ميدهد كه از قاعده ي<br />

را نشان<br />

يك شيشه ي قوي پيروي ميكند ‏(رابطه ي خطچين ‏(آبي ررنگ)‏ هم<br />

ي<br />

گرانروي يك شيشه ي ضعيف را نشان ميدهد ‏(رابطه<br />

.(2<br />

<br />

0 / 01 تا 10 14<br />

1). منحني<br />

2<br />

مايع و درشت<br />

رسيديم كه از لحاظ ريز مقياس شبيه<br />

مقياس شبيه جامد است.‏<br />

براي درست كردن شيشه راههاي مختلفي وجود دارد.‏<br />

ماده و سرد<br />

ناخالصي به يك<br />

يكي از آنها اضافه كردن كردن يك مايع بوده و<br />

سريع سرد<br />

كردن آن است.‏ راه ديگر شدن از بلور شدن<br />

هم زدن مايع در حال سرد يا ميتوان با<br />

كرد.‏ در همه ي اين روشها بايد بتوانيم<br />

آن جلوگيري<br />

مرزي براي شيشه شدن مايع تعيين كنيم.‏ تعريفهاي<br />

مختلفي ميتوان براي دمايي كه شيشه داريم ارائه كرد.‏<br />

ماده به مقدار<br />

كه گرانروي اين است يك تعريف<br />

نشان دهيم،‏ رابطه ي آرنيوس به شكل زير است:‏<br />

گذار شيشه از ديد ترموديناميكي<br />

گذار است،‏ اين گذار در كميتهاي<br />

اگر شيشه يك<br />

ترموديناميكي چگونه ظاهر ميشود؟ اين گذار در حجم<br />

ماده قابل مشاهده است.‏ هر دوي اين<br />

‏(چگالي)‏ و آنتروپي<br />

كميتها به راحتي قابل اندازهگيري هستند.‏ روش<br />

اندازهگيري حجم كه واضح است و براي پيدا كردن<br />

چون با<br />

آنتروپي بايد ظرفيت گرمايي را اندازه گرفت<br />

دانستن ظرفيت گرمايي آنتروپي به دست ميآيد.‏ بايد<br />

يك گذار فاز به مفهوم<br />

كه اين گذار،‏ توجه داشته باشيم<br />

ترموديناميكي كه ما ميشناسيم ننيست.‏ اين گذار دماي<br />

يك مايع<br />

سردسازي بسته به سرعت<br />

مشخصي ندارد و متغير است.‏ بنا بر اين دماي گذار خوشتعريف نيست.‏<br />

ابرسرد شدگي<br />

نظر بگيريد كه آن را سرد مميكنيم.‏<br />

يك مايع را در<br />

حدي سرد<br />

ميتوان با استفاده از روشهايي اين مايع را تا پايينتر بيايد در حالي<br />

كرد كه دماي آن از نقطه ي ذوب<br />

مايع در<br />

حالت كه يك<br />

كه هنوز جامد نشده است.‏ به اين<br />

سرد شدگي مميگويند.‏<br />

ذوبش باشد ابر<br />

پايينتر از نقطه ي<br />

و <br />

طبق اين رابطه<br />

‏(انرژي فعالسازي)‏ هم ثوابتي هستند.‏ دما به شكل<br />

بر حسب عكس<br />

نمودار نيملگاريتمي گرانروي<br />

شيشههاي ضعيف هم طبق رابطه ي فُگل-‏<br />

گرانروي<br />

ن رابطه به شكل<br />

و بقيه ي پارامترها با معادله<br />

يك ثابت است<br />

در صورت خط<br />

آن قوي بوده و<br />

مربوط به بودن اين نمودار شيشه ي<br />

2 V<br />

<br />

<br />

exp 1<br />

ماده،‏<br />

ثابت بولتزمن،‏ دماي<br />

ميكند<br />

با دما رفتار تامن-‏ فولخر<br />

[3]. اين<br />

Vogel-Tammann-Fulcher<br />

2<br />

مشخص ميشود ‏(شكل<br />

عكس دما .(1<br />

1<br />

تعريف ديگري هم وجود دارد كه بعدا<br />

0 13 برسد.‏<br />

به آن ميپردازيم.‏<br />

شيشه شكننده و قوي<br />

دو<br />

شيشهها را بر حسب رفتار گرانروي آنها با دما به قوي و شيشههاي<br />

ميكنند.‏ شيشههاي<br />

دسته تقسيم<br />

به شكل رابطه<br />

گرانروي شيشههاي قوي<br />

شكننده يا ضضعيف.‏<br />

با<br />

كاهش دما زياد ميشود.‏ اگر گرانروي ماده را آرنيوس با <br />

يك خط است ‏(شكل<br />

.(1<br />

<br />

exp <br />

<br />

<br />

2<br />

<br />

<br />

<br />

كه در آن<br />

زير است:‏<br />

كه در آن<br />

آرنيوس يكسان هستند.‏<br />

تفاوت اين دو رابطه در نمودار گرانروي بر حسب<br />

30


شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

دانشگاه صنعتي شريف<br />

تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك<br />

نظر گرفته ميشود.‏ دوباره<br />

نقطه به عنوان گذار شيشه در<br />

و<br />

تأكيد ميكنم كه اين گذار،‏ گذار فاز نيست<br />

به <br />

سرعت سردسازي بستگي دارد.‏ اين عدم قطعيت دماي<br />

به اندازهي<br />

گذار شيشه معمولا<br />

در پايين چه ميگذرد؟<br />

2<br />

.[4]<br />

براي اين كار مايع بايد يكنواخت و همگون باشد،‏ مثلا<br />

دانه ي شن داخل آب باعث ميشود كه آب به<br />

وجود يك كردن مايعات<br />

بزند.‏ نكته ي دوم در ابر سرد<br />

راحتي يخ كردن آنها است.‏ هر چه شما سريعتر دماي<br />

سريع سرد زمان كمتري براي<br />

بياوريد،‏ مولكولهاي آن<br />

مايع را پايين<br />

خود در يك بلور خواهند داشت و در نتيجه از<br />

منظم كردن<br />

ميشود.‏ هنگامي كه دماي<br />

‏(يخ)‏ جلوگيري<br />

تشكيل بلور<br />

سرد به اندازه ي كافي پايين بيايد گذار<br />

يك مايع ابر<br />

شيشه رخ مميدهد.‏<br />

شكل<br />

آنتروپي براي سردسازي مايع كه<br />

يرات حجم و يا حالت شيشه و يا جامد برود.‏ منحني خط پيوسته<br />

ميتواند به را نشان ميدهد.‏ منحنيهاي<br />

گذار مايع به جامد<br />

‏(آبي رنگ)‏ شيشه با سرعت<br />

خطچين ‏(قرمز رنگ)‏ نشاندهنده ي گذار متفاوت هست<br />

سردسازيهاي<br />

دماي ذوب ماده است،‏<br />

ي متفاوت هستند كه به سرعت<br />

دو دماي شيشه<br />

سرسازي ماده بستگي دارند<br />

هم دماي كازمن است.‏<br />

ميشود هنگام گذار مايع به جامد<br />

از شكل ديده همانگونه كه<br />

صورت نا پيوسته و ناگهاني كاهش مييابد.‏ اما<br />

حجم ماده به<br />

حالت شيشه ميرود تغيير حجم ناگهاني پيدا<br />

وقتي ماده به<br />

قابل مشاهده است.‏ در اين<br />

دما رسم شده<br />

ماده بر حسب<br />

نمودار آنتروپي يا حجم يك<br />

هم<br />

به جامد بدهد،‏ گذار فاز مايع<br />

است.‏ در صورتي كه ماده صورت گسسته تغيير پيدا<br />

هم حجم ماده به<br />

آنتروپي و كرد،‏ گسستگي<br />

ميكند.‏ اما اگر بتوان از جامد شدن فرار روند قبلي خود<br />

مشاهده نميشود،‏ آنتروپي و حجم طبق تغيير ميكنند تا اينكه در دمايي كه با<br />

مشخص<br />

تغييرات حجم و آنتروپي عوض ميشود.‏ اين<br />

ميشود شيب<br />

درجهي سانتيگراد است<br />

مقياس در<br />

تا الان ما فهميديم كه خواص درشت چگونه است.‏ اما در ريز مقياس ماجرا<br />

شيشه و گذار آن مورد رفتار ريز مقياس<br />

چگونه است؟ كنجكاوي ما در نحوه ي شكلگيري<br />

است.‏ اولين آن<br />

مربوط به دو پديده<br />

حركت كردن آنها است.‏<br />

دومي نحوهي مولكولها بوده و شكلگيري مولكولها بايد از روشهاي<br />

ديدن نحوه ي<br />

براي<br />

امواج الكترومغناطيس<br />

پراكندگي الكترون،‏ نوترون و يا<br />

و امواج<br />

استفاده كرد.‏ در مورد شيشهها پراكندگي نوترون<br />

الكترومغناطيس مورد استفاده قرار ميگيرد.‏ نميخواهم<br />

روشهاي ميكروسكوپي صحبت كنم و<br />

راجعبه جزئيات اين<br />

طبق نتايج پراكندگي از<br />

به نتيجه اشاره ميكنم.‏ تنها<br />

مايع و شيشه تفاوتي<br />

شيشهها بين نحوه ي شكلگيري<br />

اين حالات فاصله با<br />

مشاهده نميشود.‏ در هر دوي<br />

نزديكترين همسايه برابر بوده و هيچ نظم ببلندبردي<br />

مشاهده نميشود.‏ اما تفاوت شيشه و مايع در تحول آنها<br />

به راحتي<br />

مايع به دليل زياد بودن دما است.‏ مولكولها در<br />

ميتوانند جابجا شوند اما در شيشه اين جابجايي اصلا<br />

راحت نيست.‏<br />

حالا به ياد دوست قديمي سياوش ياسيني اتفاقي كه<br />

ديگري روايت ميكنم.‏<br />

در پايين ميگذرد را به گونه ي<br />

فرض كنيد كه شما در پايين و داخل مترو هستيد.‏ شما<br />

كه مترو خلوت است.‏<br />

ساعتي در آنجا حضور داريد در ايستگاه ميايستد و شما ميخواهيد<br />

هنگامي كه قطار باز وجود دارد و شما در<br />

پياده شويد به راحتي يك مسير از قطار خارج شويد.‏ اما حالا فرض<br />

چند ثانيه ميتوانيد<br />

قطارها هم با تأخير<br />

مترو است و<br />

كنيد ساعت شلوغي<br />

ميآيند،‏ و واگنها اشباع شدهاند.‏ در چنين شرايطي آدمها<br />

منظم نميايستند و آرنج يكي داخل چشم ديگري است.‏<br />

به مايع و<br />

شلوغ مترو را<br />

از لحاظ ساختار ميتوان واگن<br />

پس<br />

جا اگر<br />

شيشه نسبت داد.‏ اما تحول هم مهم است.‏ در اين<br />

قبل سعي<br />

حتما يك ايستگاه بخواهيد از قطار پياده شويد<br />

<br />

تند.‏ <br />

<br />

پيوسته تغيير حجم پيدا<br />

به صورت<br />

نميكند ‏(جامد نميشود)‏ و ميكند تا به حالت شيشه برسد.‏<br />

نكات بالا در شكل<br />

تمامي 2<br />

2: تغيي<br />

و <br />

<br />

31


شيشه<br />

سيدحميد سيدعلائي<br />

ميكنيد خود را به دم در برسانيد.‏ پس تحول بسيار كند<br />

است.‏ اين يعني همان اتفاقي كه داخل شيشه ميافتد.‏<br />

هيچ مسير بازي وجود ندارد،‏ اما آدمها با جابجا شدن<br />

ميتوانند كمك كنند تا مسيري براي كسي پيدا شود.‏<br />

همين طور كه شما با ببخشيد گفتن و عذرخواهي جلو<br />

ميرويد،‏ آدمها دانه دانه خود را كمي جابجا ميكنند يا<br />

جايشان را با شما عوض ميكنند تا شما بتوانيد خارج<br />

شويد.‏ گاهي اين جابجايي بايد دستهجمعي هم باشد و نياز<br />

به همراهي عده ي بيشتري دارد و در نتيجه سختتر و<br />

در زمان طولانيتري قابل انجام است.‏ اما متروي ما چه<br />

هنگامي شبيه به مايع ميشود؟ فرض كنيد در همين<br />

متروي شلوغ انسان نا متمدن و قويهيكلي هست.‏ هنگام<br />

خروج از واگن،‏ او به صورت خشن و با زور دانهدانه آدمها<br />

را به اين طرف و آن طرف هل داده و پرت ميكند تا راه را<br />

باز كند.‏ اين آدم در زمان خيلي كمي ميتواند خود را به<br />

در واگن برساند و از قطار خارج شود.‏ اين هم رفتار<br />

مولكولهاي مايع است.‏ دماي مايع و افت و خيزهاي<br />

گرمايي ‏(تنه زدن)‏ بيشتر است و مولكولها راحت جابجا<br />

ميشوند.‏ در واقع در مايع به دليل زيادتر بودن دما<br />

مولكولها راحتتر ميتوانند با عبور از سدهاي پتانسيل<br />

جابجا شوند اما در شيشه افت و خيز گرمايي كمتر شده<br />

است و عبور از اين سدهاي پتانسيل راحت نخواهد بود و<br />

لذا تحول كندي خواهد داشت.‏<br />

سوالها<br />

اين فقط دانشمندان فيزيك بنيادي و ذرات نيستند<br />

كه به فكر متحد كردن و ارائه ي يك مدل كامل هستند.‏<br />

در شيشه هم اين مشكل وجود دارد.‏ در واقع هنوز هيچ<br />

نظريهاي در اين زمينه ارائه نشده است كه بتواند تمامي<br />

جنبههاي شيشهها را توصيف كند.‏ علاوه بر اين مانند<br />

نظريه ي ريسمان تئوريهاي متفاوتي براي مدلسازي يك<br />

پديده در شيشهها موجود است.‏ براي مثال كند تغيير<br />

4<br />

3<br />

بودن شيشه با مدل آنتروپي ، مدل جفت شده و<br />

نظريهي جفتشدگي حالتها<br />

5<br />

توجيه ميشود [5].<br />

مشكل ديگر قدرت پيشبيني رفتار شيشههاي مختلف<br />

با دانستن ساختار مولكولي آنها است.‏ در اين زمينه<br />

شبيهسازي خيلي جوابگو نيست چون شيشهها كند<br />

تغييرند و بايد شبيهسازي در مقياس زماني غير قابل<br />

حصولي انجام شود.‏ بنا بر اين بايد به روشهاي ديگري<br />

مانند مطالعه ي منظره ي انرژي و مدلهاي تئوري<br />

پرداخت.‏<br />

منابع<br />

[1] White, G. W. and Cakebread, S. H. The<br />

glassy state in certain sugar-containing<br />

food products. International Journal of<br />

Food Science and Technology, 1(1):73–82,<br />

June 2007.<br />

[2] Jónsson, Hannes and Andersen, Hans<br />

C. Icosahedral ordering in the lennardjones<br />

liquid and glass. Phys. Rev. Lett .,<br />

60(22):2295–2298, May 1988<br />

[3] Fulcher, G. S. Analysis of recent<br />

measurements of the viscosity of glasses.<br />

Journal of the American Ceramic Society,<br />

762–952:014 ,1992<br />

[4] Debenedetti, Pablo G. and Stillinger,<br />

Frank H. Supercooled liquids and the glass<br />

transition. Nature , 952:014 – 762, March<br />

2001<br />

[5] Heuer, Andreas. Exploring the<br />

potential energy landscape of glassforming<br />

systems: from inherent structures<br />

via , metabasins to macroscopic transport.<br />

Journal of Physics: Condensed Matter ,<br />

20:373101, 2008.<br />

3 Entropy Model<br />

4 Coupling Model<br />

5 Mode Coupling Theory<br />

32


شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

دانشگاه صنعتي شريف<br />

تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك<br />

قرن<br />

آخرين گذر<br />

محمودي<br />

غزل<br />

كارشناسي 88<br />

ghazal.mahmoudi@gmail.com<br />

هلالي زهره ‏(تقريباً‏ 8 سال)‏ خواهد بود ‏(شكل‎3‎‏).‏ اما<br />

همانطور كه گفته شد اينگونه نيست.‏ دليل آن اين است<br />

بودن مدار زمين و حركت گرهها،‏<br />

كه به دليل بيضوي<br />

راستاي گرههاي مداري زهره همواره ثابت نيستند.‏ اين<br />

زهره با<br />

جفت گذر متوالي<br />

موضوع باعث ميشود كه هر دو فاصله تقريباً‏<br />

1<br />

100<br />

مقدمه<br />

گذر زهره از مقابل خورشيد هنگامي اتفاق ميافتد كه<br />

در راستايي قرار بگيرد كه از<br />

ناظر زميني زهره از ديد<br />

خورشيد عبور كند(!).‏ اگر مدار گردش زهره<br />

مقابل قرص<br />

به دور خورشيد در صفحه دايرة البروج قرار داشت،‏ اين<br />

يعني حدوداً‏ هر‎86‎<br />

هلالي زهره،‏<br />

دوره تناوب پديده در هر<br />

سال اتفاق ميافتند.‏<br />

58<br />

روز يك بار در هر مقارنه داخلي اتفاق ميافتاد.‏ اين پديده<br />

نادر با دورهاي به صورت شك<br />

شكل (1)<br />

اتفاق مميافتد.‏<br />

شكل (1)-<br />

دوره وقوع گذر ‏(سال)‏<br />

ش<br />

8 ساله<br />

فاصله شكل (3):<br />

يك ماه<br />

گذر متوالي كه در<br />

بين دو<br />

اتفاق ميافتد<br />

8 سال پيش در تاريخ<br />

ژوئن<br />

2004، ش<br />

اهد عبور<br />

توجه به سيكل وقوع اين<br />

زهره از مقابل خورشيد بوديم.‏ با پديده،‏ گذر بعدي در سال<br />

افتاد،‏ گذر امسال،‏ در تاريخ<br />

زهره در قرن<br />

2117<br />

ژوئن<br />

خواهد<br />

ميلادي اتفاق<br />

2012، آخ<br />

8<br />

6<br />

21<br />

رين گذر<br />

محسوب ميشد.‏ تيمهاي رصدي آماتور<br />

پديده و<br />

دنيا خود را براي رصد اين<br />

گوناگون در سراسر<br />

دادهها آماده ساختند.‏ به همين منظور<br />

جمعآوري و تحليل<br />

گروه نجوم دانشكده فيزيك هم برنامه رصدي براي<br />

مراجعه كنيد:‏<br />

ميتوانيد به اين لينك<br />

http://www.lunarplanner.com/HCpages/Venus.html<br />

1<br />

گذر گرفتيم.‏<br />

از عكسهايي كه در طول<br />

دليل نادر بودن اين پديده آن است كه زهره داراي<br />

درجه نسبت به صفحهي دايرة<br />

زمين را در نقاطي به نام گره<br />

و صفحه مداري<br />

البروج است<br />

قطع ميكند.‏ اگر فرض كنيم كه راستاي اين گرهها جهت<br />

را نشان ميدهد،‏ ميتوان نشان داد كه مدت<br />

ثابتي از فضا<br />

متوالي زمين-‏ زهره<br />

طول ميكشد تا دو مقارنه<br />

زماني كه<br />

راستا اتفاق بيافتد،‏ برابر با<br />

دقيقاً‏ در يك<br />

5<br />

شكل (2): يكي<br />

ميل مداري تقريباً‏<br />

3 / 4<br />

دوره تناوب<br />

33


آخرين گذر قرن<br />

غزل محمودي<br />

مشاهده اين پديده ترتيب داد.‏ در ادامه گزارشي از<br />

ارائه ميشود.‏<br />

جمعآوري شد<br />

دادههايي كه<br />

(4- ب):‏ محاسبه زاويه ϴ<br />

شكل<br />

در نتيجه،‏ براي به دست آوردن يكاي نجومي تنها چيزي<br />

كه لازم داريم،‏ تعيين زاويه بين دو مسير زهره،‏ است.‏ <br />

با توجه به اينكه دادههاي هر دو ناظر نسبت به زمان<br />

زهره از مركز<br />

جهاني گرفته شده اند،‏ مجذور فاصله تصوير<br />

رسم ميكنيم.‏ با<br />

سهمي<br />

نقاط بر روي يك<br />

دادهها مشاهده ميشود كه رسم<br />

با استفاده از معادلهاي كه بر دادهها<br />

فاصله را<br />

كرديم،‏ ميتوانيم كمترين مقدار مجذور<br />

536<br />

/ 1<br />

ي UTC<br />

مقدار براي دادههاي ما<br />

تعيين كنيم.‏ اين 4<br />

574<br />

، نيوزلند،‏ / 3<br />

ثانيه<br />

ثانيه<br />

ه:‏ 38.2<br />

به دست<br />

و اختلاف زاويه اندازه b<br />

<br />

زمان جهاني<br />

خورشيد را بر حسب<br />

.(1<br />

قوسي و براي دادههاي ولينگتون<br />

قوسي به دست آمدهاند.‏ در نتيجه<br />

با توجه به رابطههاي قسمت<br />

براي دو محل<br />

و ( 35: 15: 18<br />

52:43: 51)<br />

به دست<br />

است.‏ در نتيجه واحد نجومي<br />

ميآيد،‏ كه به مقدار واقعي آن نزديك است.‏<br />

6<br />

7.901×<br />

10<br />

1AU<br />

. =<br />

38.2<br />

× π × 0.2845<br />

3600 × 180<br />

4 Wellington<br />

3<br />

و همچنين 2<br />

( 174: 46: 41 و 42: 17: 20)<br />

-3<br />

تعيين زاويه<br />

منطبقاند ‏(نمودار<br />

Fit<br />

-4<br />

نتايج عددي<br />

آمده در قسمت<br />

رصدي ده نمك:‏<br />

و ولينگتون:‏<br />

7.901 10 <br />

ري دادهها<br />

جمعآوري دادهها انجام داديم،‏<br />

تنها كاري كه ما براي هر سه دقيقه يك<br />

از گذر بود.‏ ‏(بهطور ميانگين عكسبرداري<br />

عكس گرفتيم.)‏ از اين عكسها براي تعيين مكان زهره<br />

فاصله زمين-‏<br />

خورشيد و در نتيجه،‏ تعيين<br />

روي قرص خورشيد استفاده كرديم<br />

فاصله زمين-‏ خورشيد<br />

محاسبه<br />

كه با استفاده از آن فاصله زمين-‏ خورشيد را<br />

روشي تعيين ميكنيم را ابتدا ادموند هالي<br />

گذر<br />

الف):‏ هندسه مربوط به<br />

براي تعيين اين<br />

زير را نوشت:‏<br />

اين موضوع ميتوان روابط<br />

با استفاده از<br />

<br />

3 E<br />

<br />

Edmond Hally<br />

2<br />

3<br />

فاصله پيشنهاد كرد.‏ اما خود او قبل مشاهده گذر از دنيا<br />

رفت(!)‏ و نتوانست اين فاصله را تعيين كند.‏ اين روش<br />

با استفاده از آن،‏<br />

بوده است.‏<br />

روش تا آن زمان<br />

دقيقترين اگر دو ناظر از دو نقطه متفاوت اين پديده را مشاهده كنند<br />

دو مسير متفاوت براي زهره<br />

به دليل اختلاف منظر ميبينند ‏(شكل‎4‎‏).‏<br />

<br />

<br />

&<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

شكل (4-<br />

<br />

<br />

1<br />

ي AU<br />

1- جمعآور<br />

-2<br />

<br />

<br />

<br />

2<br />

يكاي نجومي<br />

34


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

1 AU . ≈ (1.50 ± 0.01) × 10<br />

11<br />

m<br />

2<br />

براي خطا:‏ هرچقدر كه مكان زهره را نسبت به مركز<br />

خورشيد دقيقتر تعيين كنيم،‏ دقت ما بيشتر ميشود.‏ كه<br />

اين مستلزم اين است كه بزرگنمايي ما بيشتر باشد.‏<br />

با تشكر از جان تالبوت<br />

(John Talbot)<br />

براي در<br />

اختيار قرار دادن دادههاي ولينگتون،‏ و سورنا فاطمي براي<br />

كمك در جمعآوري دادههاي رصد دهنمك.‏<br />

نمودار y = 3.25E+07x 2 - 3.64E+07x + 1.05E+07 x^2-t<br />

R² = 1.00E+00<br />

1,000,000<br />

900,000<br />

800,000<br />

700,000<br />

600,000<br />

500,000<br />

400,000<br />

300,000<br />

d2<br />

200,000<br />

Poly. (d2)<br />

100,000<br />

-<br />

9:00:00 10:00:00 11:00:00 12:00:00 13:00:00 14:00:00 15:00:00 16:00:00 17:00:00<br />

نمودار (1):<br />

مجذور فاصله تصوير زهره از مركز خورشيد،‏ نسبت به زمان<br />

35


فيزيك و ورزش-‏ برتري تجهيزات؟<br />

ترجمه:‏ پريسا سالاري<br />

فيزيك و ورزش-‏ برتري تجهيزات؟<br />

استيو هاك Haake) (Steve<br />

ترجمه:‏ پريسا سالاري-‏ كارشناسي 88<br />

paris.salari@gmail.com<br />

در سالهاي اخير دوندگان سرعت بسيار سريعتر از گذشته ميدوند،‏ اما چرا پرتابكنندگان نيزه به همان نسبت دورتر<br />

پرتاب نميكنند و شناگران سريعتر شنا نميكنند؟ استيو هاك تاثير تكنولوژي و تغييرات قوانين را بر عملكرد ورزشكاران<br />

بررسي ميكند.‏<br />

مقدمه<br />

ممكن است فكر كنيم كه تنها لازمهي عملكرد خوب<br />

در ورزش دوچرخه براق،‏ كفش دوي طلايي و لباس شناي<br />

ضدآب است.‏ من بسيار از مردم ميشنوم كه:"اين روزها<br />

همه چيز به تجهيزات بستگي دارد".‏ اما واقعا تكنولوژي<br />

چقدر بر ورزش تاثير گذاشته؟ ما ميتوانيم جديدترين<br />

تجهيزات را در آزمايشگاه،‏ در زمين مسابقه يا در تونل باد<br />

آزمايش كنيم تا ثابت شود يكي از ديگري برتر است.‏ اما<br />

براي دانستن تاثيراتشان بر عملكرد واقعي ورزشكار،‏ بايد به<br />

نتايج مسابقات در طول ساليان گذشته مراجعه كنيم.‏<br />

به دنبال يافتن اينكه دقيقا چگونه تكنولوژي برعملكرد<br />

ورزشي تاثير ميگذارد بايد روابط فيزيكي دخيل،‏ مورد<br />

آزمايش قرار گيرد.‏ در اين صورت ميتوانيم تاثيرات را<br />

كمي بررسي كنيم و ببينيم آيا واقعا همه چيز در گرو<br />

تجهيزات است يا خير.‏<br />

بسياري از محققين-‏ از جمله من-‏ بررسي عملكرد<br />

ورزشكاران را با توجه به ركوردهاي ورزشي يا نتايج<br />

المپيك شروع ميكنند.‏ مشكل ركوردهاي جهاني اين<br />

است كه ممكن است چند دهه بين نتايج فاصله باشد و<br />

اگر برخي تجهيزات در اين فاصله اوضاع را بدتر كرده باشد<br />

نميتوان به درستي تشخيص داد.‏ نتايج المپيك اطلاعات<br />

بهتري هستند چرا كه چهار سال يكبار اتفاق ميافتند.‏ اما<br />

از سوي ديگر اطلاعات المپيك بسيار به شرايط وابستهاند؛<br />

يك روز بادي يا باراني يا يك شروع اشتباه،‏ به اين معني<br />

است كه اطلاعات به دست آمده،‏ عملكرد در آن دورهي<br />

چهار ساله را به درستي ارائه نميكنند.‏<br />

لئون فاستر<br />

Foster) ،(Leon دانشجوي دكتراي<br />

مهندسي ورزش در دانشگاه شفيلد در انگلستان از ميانگين<br />

،2010<br />

1891<br />

25<br />

بهترين عملكرد برتر هر سال،‏ از سال تا<br />

استفاده كرده است تا تاثير تكنولوژي بر ورزشهاي مختلف<br />

را مشاهده كند.‏ او بهترين عملكرد ورزشكار مختلف را<br />

25<br />

به صورتي كه هر ورزشكار تنها يكبار انتخاب شده باشد،‏<br />

مد نظر قرار داده است.‏ اين اطلاعات<br />

3<br />

مزيت عمده دارند:‏<br />

دادههاي پرت را به حداقل ميرساند چرا كه بهترين افراد<br />

مورد مطالعه قرار ميگيرند.‏ اطلاعات مربوط به يك دورهي<br />

120<br />

ساله است و ميتواند علاوه بر پيشرفتها،‏ افت نتايج<br />

را هم آشكار سازد.‏ بر اين اساس،‏ فاستر دريافت كه در بازه<br />

2010 تا 1891<br />

دوي صد متر حدود<br />

1<br />

ثانيه سريعتر شده<br />

‏(شكل‎1‎‏)،‏ در حالي كه ركورد پرتاب نيزه آقايان حدود<br />

متر بهبود يافته است ‏(شكل بهترين اطلاعات<br />

در دسترس از شنا-ميانگين<br />

كرال زنان-‏ از سالهاي<br />

كه در اين بازه حدود<br />

60<br />

.(2 شكل 3<br />

3<br />

1948<br />

نتايج برتر شناي صد متر<br />

2010 تا<br />

13<br />

را نشان ميدهد،‏<br />

ثانيه كاهش يافته است.‏ در هر<br />

سه ورزش نتايج بهطور كلي بهتر شدهاند اما در اين بازه<br />

افتهايي نيز پيدا كردهاند؛ از جمله جنگ جهاني اول و<br />

دوم به طور دراماتيكي عملكرد را تضعيف كرده است.‏<br />

يك گام رو به جلو براي يافتن مبناي عمومي پيشرفت<br />

2008 در سال<br />

،(Mark Denny)<br />

برداشته شد،‏ هنگامي كه مارك دني<br />

استاد بيومكانيك دانشگاه استنفورد<br />

آمريكا،‏ تاثيرات افزايش جمعيت بر سرعت دويدن بين<br />

سگهاي تازي،‏ اسبهاي مسابقه و انسانها را مورد بررسي<br />

قرار داد.‏ او با اين اصل كه هرچه جمعيت بيشتر باشد،‏<br />

احتمال وقوع عملكرد استثنايي افزايش مييابد،‏ شروع كرد<br />

36


شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

دانشگاه صنعتي شريف<br />

تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك<br />

ميانگين<br />

انتظار و برابر با<br />

در سال<br />

عملكرد برتر ثانيه و در حدود<br />

1 خارج از<br />

كمتر از<br />

ثانيه<br />

ركوردها<br />

نگاه به كتاب<br />

سالهاي قبل و بعد است.‏ با المپيك<br />

كه ميتوان دداد اين است كه<br />

واضحترين توضيحي<br />

متر بالاتر<br />

در ارتفاع<br />

مكزيكوسيتي<br />

آن سال در شهر سطح دريا برگزار شده است.‏ براي فهميدن پيامد اين<br />

از جسمي<br />

اتفاق بهتر است بدانيم كه نيروي بازدارنده براي<br />

كه در سيال با چگالي ، با سرعت ميكند،‏<br />

سطح مقطع جسم و<br />

است.‏ برابر<br />

ضريب بازدارندگي ورزشكار است.‏ چگالي هوا<br />

مكزيكوسيتي % سطح دريا است،‏ پس نيروي بازدارنده<br />

يافته و دويدن سريعتر خواهد بود.‏ اگر<br />

تناسب كاهش به مسابقاتي بود كه در سال<br />

يكي از<br />

چه المپيك،‏ تنها آمادگي براي آن،‏ در<br />

برگزار شد،‏ اما ورزشكاران جهت<br />

كرده و مسابقه دادهاند و نتايج دوي<br />

ارتفاع مشابه تمرين<br />

شده است.‏<br />

بهطور قابل ملاحضهاي بهتر صدمتر در آن سال<br />

<br />

در ارتفاع<br />

1968<br />

1968<br />

0 / 06<br />

همه اين<br />

حدس بزنيد مايل باشيد كه حاضر شد.‏ شايد تغيير به علت ركورد ثانيهاي او در المپيك پكن<br />

باشد.‏ اما با حذف او و ميانگين گرفتن از ساير دونده،‏<br />

كه ممكن<br />

را خواهيم ديد عمده در نتايج باز هم اين تغيير با حضور<br />

به اين دليل باشد كه ساير ورزشكاران است<br />

در سطح بسيار بالاتري نسبت به<br />

يوسين بولت ناگهان<br />

گذشته مسابقه ميدهند.‏<br />

24<br />

نيزه آقايان تغيير ناگهاني آن<br />

آشكارترين ويژگي پرتاب<br />

بيش از<br />

در ميانه دهه است.‏ زماني كه ميانگين پرتاب<br />

متر بوده،‏ با پرتاب خيره كننده يو هون<br />

فاصله متر.‏ با اين وجود مسالهاي در آن زمان<br />

به (UweHohn)<br />

0 / 1<br />

2300<br />

حركت<br />

ثانيه در<br />

در حدود همچنين يك تغير ناگهاني بعد ديده ميشود،‏ سالي<br />

به<br />

( جامائيكايي بر صحنه<br />

سال<br />

ميانگين عملكرد از<br />

كه يوسين بولت<br />

2008<br />

(1) شكل<br />

10 / 04<br />

(Usain Bolt)<br />

9 / 69<br />

25<br />

ر با ⁄ 2 <br />

پرتاب نيزه<br />

%80<br />

80<br />

104 / 8<br />

90<br />

دو،‏ با افزايش جمعيت جهان<br />

و نشان داد كه اگرچه نتايج<br />

بهتر ميشود،‏ اما عملكرد سگهاي تازي و<br />

به طور كلي<br />

كه<br />

اسبهاي مسابقه به حد ثابتي رسيدهاند.‏ او معتقد است در<br />

تمركز بر اصلاح نژاد باعث شده بالاترين كيكيفيت عملكرد اين گونهها به دست بيايد.‏ اما عملكرد انسانها تاكنون به<br />

كه پيشرفت<br />

به اين معني است<br />

نرسيده،‏ كه<br />

حالت پايدار<br />

تاثيرات جنگ<br />

بيشتري مشاهده خواهد ششد.‏ بر اين اساس<br />

جهاني اول و دوم در شكل<br />

ديده ميشود؛ زماني كه<br />

دهه<br />

تكنولوژي در ميانهي دخالت<br />

چيست؟ با تغييرات<br />

متر آقايان اتفاق افتاد.‏ اما نه<br />

آشكاري در نتايج دوي صد<br />

آنطور كه احتمالاً‏ انتظار دداريد.‏ با معرفي ساعتهاي اتمي،‏<br />

!<br />

ثانيه اندازهگيري ميكنند.‏ تخته استارت،‏<br />

در بازهي كمتر از<br />

كه ورزشكار شروع نادرست را در صورتي<br />

كمترين زمان<br />

هفت تير ‏(كه<br />

ثانيه بعد از شليك پنداشته ميشود)،‏ حركت كند،‏ تشخيص<br />

واكنش بدن<br />

(IAAF)<br />

0 /<br />

70<br />

دهم ثانيه طولانيتر ثبت شد<br />

نزديك به دو<br />

زمان دوندگي<br />

در سالهاي قبل،‏ زمان توسط داوران اندازهگيري<br />

با<br />

را همزمان ميشد،‏ به اين صورت كه آنها كرنومتر<br />

ورزشكار از خط<br />

و زماني كه به كار انداخته<br />

شليك گلوله<br />

پايان ميگذشت،‏ آن را متوقف ميكردند.‏ اما زمان واكنش<br />

شليك و به كار<br />

تعويق ميان زمان طبيعي بدن،‏ موجب<br />

انداختن كرنومتر ميشود.‏ اگرچه در پايان خط داوران<br />

ميتوانند دقيقتر عمل كنند،‏ چراكه مغز،‏ عبور ورزشكاران<br />

را ميتوانند پيشبيني كند،‏ اما بهطور كلي<br />

از خط پايان<br />

فاصله زماني واقعي است.‏<br />

شده كوتاهتر از زمان ثبت تا<br />

شليك هفت تير اتمي زمان بين<br />

ساعتهاي<br />

اكنون كه منطبق بر خط پايان است<br />

عبور ورزشكار از پرتو نوري<br />

ميداني<br />

جهاني دو و ميدهد.‏ در واقع فدراسيون<br />

كه دستي اندازهگيري شده باشند<br />

به زمĤنهايي<br />

/24<br />

1<br />

همچين مسابقات برگزار شده<br />

كنندگان و تعداد رقابت<br />

است.‏ اما پيشرفت كلي در تغذيه،‏ مربيگري و<br />

كاهش يافته<br />

جمعيت موجب<br />

تجهيزات همزمان با افزايش دسترسي به<br />

پيشرفت ضمني در تمامي ورزشها شده است.‏<br />

متر<br />

دوي صد دو<br />

بر مسابقات با وجود اين،‏ تاثير پيشرفت تكنولوژي<br />

0 / 01 را با دقت<br />

0 / 1<br />

زمانهايي كه الكتريكي<br />

ثانيه اضافه ميكند تا با<br />

شوند.‏<br />

اندازهگيري شدهاند مقايسه<br />

37


فيزيك و ورزش-‏ برتري تجهيزات؟<br />

ترجمه:‏ پريسا سالاري<br />

شناي يك پارچه با پوشش<br />

همزمان با معرفي لباسهاي<br />

پولي اورتان<br />

رخ داد.‏<br />

فرمول نيروي بازدازنده<br />

همانطور كه قبلاً‏ اشاره شد،‏ لباس شناهاي جديد<br />

ميتواند توضيح دهد كه چگونه<br />

عملكرد را ارتقا ميدهند.‏ آنها به نسبت تنگتر هستند و<br />

فشردن بدن و نزديكتر كردن آن به شكل استوانهاي،‏<br />

با سطح مقطع بدن<br />

ميدهند.‏ همچنين پوشش<br />

را كاهش پولي اورتان بر چگونگي شناور شدن آب در اطراف بدن<br />

تاثيرگذاشته و<br />

با كاهش اصطكاك سطح پوست،‏ كاهش<br />

بدن انسان است:‏ در<br />

آن بر ديناميك<br />

مييابد.‏ تاثير ديگر<br />

بافت پارچه وجود ندارد<br />

لغزشهاي اندك<br />

لباسهاي سخت،‏ شنا تغيير نميكنند.‏ همچنين ادعا<br />

در حين<br />

ميشود كه اين لباسها هوا را محبوس ميكنند كه در<br />

امكان را<br />

به شناگر اين<br />

را افزايش داده و<br />

نتيجه غوطهوري آب شناور شود.‏<br />

افقيتر روي<br />

ميدهد كه بالاتر و<br />

استفاده از لباسهاي<br />

كرد،‏ كه تاثير آن در<br />

را ممنوع اعلام<br />

يكپارچه پلياورتان<br />

است.‏ همچنين در سالهاي<br />

نمودار كاملاً‏ مشخص<br />

1970<br />

(PolyUrethane)<br />

(A)<br />

FINA ،2010<br />

C d<br />

و و<br />

در اول ژانويه<br />

1976<br />

داوري مسابقات را مشكل مميساخت.‏ نيزه هنگام فرود روي<br />

سر نيزه ابتدا كجا با<br />

زمين كشيده ميشد و تشخيص اينكه<br />

مسابقات پرتاب<br />

زمين برخورد كرده ‏(كه مهمترين شرط در<br />

مساله<br />

نيزه است)‏ بسيار سخت بود.‏ براي حل اين<br />

پيشرفت سريعي در نتايج مشاهده ميشود و<br />

كه اين روزها كمتر مورد بحث قرار<br />

دليل آن،‏ چيزيست<br />

موهاي<br />

كلاه و عينك شنا و امر تراشيدن<br />

ميگيرد:‏ معرفي براي كاهش اصطكاك و نيروي بازدارنده.‏<br />

بدن<br />

IAAF<br />

تغيير دهد از جمله<br />

نيزهها را<br />

خصوصيات تصميم گرفت<br />

اينكه مركز ثقل آن<br />

نوك نيزه جابهج<br />

تيمتر به سمت نيزه و كاهش<br />

نگه داشتن سر<br />

شود.‏ تاثير اين تغيير پايين<br />

در هوا است كه در نتيجه ابتدا<br />

هنگام حركت خيزش آن در حدود<br />

سرِ‏ نيزه،‏ اما<br />

آمد.‏ از آنجايي كه پرتابهاي بيش از<br />

قبل،‏ فرود خواهد<br />

متر نزديكتر از متر تماشاچيان<br />

خطر قرار ميداد،‏ چرا كه نيزهها تقريبا تمام<br />

را در معرض<br />

ميپيمودند،‏ اين تغيير از سوي<br />

طول استاديوم ورزشي را قلمداد شد.‏<br />

موفقيت آميز<br />

در<br />

جايگزيني اين تغيير قانون،‏ نيزههاي<br />

به دنبال<br />

طراحي شد كه داراي دنبالههاي ناهموار و<br />

استفاده از چنين<br />

قابل مشاهده است)‏<br />

عملكرد<br />

تا<br />

100<br />

تا<br />

گلف)‏ بود داراي فرورفتگي ‏(شبيه ناهمواريهاي توپ<br />

كار نتايج را<br />

را تغيير دهد.‏ اين<br />

مشخصه نيروي بازدارنده پيشين داشت.‏<br />

بهبود بخشيد و تاثيراتي عكس تغيير قوانين<br />

سال<br />

در انتهاي اما در نهايت<br />

در شكل<br />

نيزههايي ممنوع شد.‏ ‏(كه قوانين ميانگين<br />

در حال حاضر پس از تغيير<br />

25<br />

1991<br />

2<br />

4 سانتي<br />

9<br />

1990<br />

برتر در حدود<br />

84 / 5<br />

IAAF<br />

ابتداي<br />

متر،به حالت پايدار رسيده است.‏<br />

(3) شكل<br />

كردن عملكرد<br />

كَمي<br />

يكي از بديهيترين مشكلات در مقايسهي عملكرد در<br />

رويدادهاي مختلف،‏ متفاوت بودن يكاي اندازهگيريها،‏ از<br />

جمله متر و ثانيه ااست.‏ براي مثال ركورد دوي صدمتر در<br />

بازه 120 ساله،‏ حدود<br />

10<br />

در حدود<br />

پرتاب نيزه طول<br />

حالي كه<br />

كاهش يافته،‏ در<br />

درصد 160<br />

شناي صدمتر كرال<br />

در سالهاي<br />

شك<br />

تا 2010 شنا دوران پر تلاطمي را<br />

درصد افزايش يافته است.‏<br />

به دست نميدهند.‏<br />

مقايسه معتبري<br />

اما اين اعداد لزوماً‏<br />

عادلانه<br />

در يك ورزش<br />

عملكرد مختلف<br />

سخت است كه دو<br />

و تاثير<br />

دو ورزش مختلف<br />

مقايسه شوند،‏ لذا مقايسه نتايج 47<br />

25<br />

2009<br />

شكل (2)<br />

پشت سر گذاشت:‏ بهطور بيسابقهاي<br />

هاي<br />

در سال<br />

ركورد جهاني<br />

و 2008<br />

ركورد از<br />

شكسته شد!‏<br />

عامل اصلي آن<br />

است كه تكنولوژيهاي جديد<br />

اين در حالي<br />

متر كرال بانوان اگرچه از سال<br />

به نظر ميرسند.‏ ركورد صد<br />

12 / 6<br />

2008<br />

2008<br />

1948<br />

در سال<br />

تا<br />

09<br />

در حدود<br />

ثانيه كاهش يافته بود،‏ اما<br />

20، كاهش ناگهاني پيدا كرده است.‏ اين اتفاق<br />

38


شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

دانشگاه صنعتي شريف<br />

تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك<br />

مساوي با<br />

شاخصي<br />

معادل با در انتظار المپيك<br />

به اين ترتيب،‏ شاخص<br />

52<br />

درصد<br />

ميتواند مقايسه تغييرات<br />

سازد و<br />

عملكرد در ميان ورزشهاي مختلف را ممكن<br />

را نشان<br />

موثر ديگري<br />

تاثيرات تكنولوژي و يا هر عامل<br />

سه رشته<br />

براي مقايسه شكل ميدهد.‏ براي مثال<br />

ذكر شده را نشان مميدهد.‏<br />

اما براي اين تابستان چه پيشبيني ميكنيم ؟ در ميان<br />

نظر ميرسد پرتاب نيزه<br />

رشتههايي كه بررسي كرديم،‏ به سالهاي<br />

را داراد،‏ چون در<br />

كمترين احتمال پيشرفت ركورد رسيده است.‏ در شنا نيز احتمالاً‏ تعداد<br />

اخير به حد پايداري<br />

شد مگر در مسافتهاي<br />

شكسته خواهد از ركوردها كمي<br />

گذاشت<br />

تاثير كمتري خواهد<br />

طولاني،‏ جايي كه لباس شنا<br />

‏(احتمالا به اين دليل كه سختي آنها در طولاني مدت<br />

خستگي ميشود).‏ در دوي صد متر نيز تا<br />

منجر به احساس زير ده 2012<br />

شديد و<br />

در شرايط مناسب هوا،‏ رقابت<br />

بوده است،‏ پس<br />

ثانيه<br />

1<br />

شدن ركوردها پيشبيني ميشود.‏<br />

احتمال شكسته Physics World, volume 25, No 7, July 2012<br />

طبق آنچه در المپيك شاهد بوديم،‏ در دوي صدمتر،‏ يوسين<br />

بر<br />

و در پرتاب نيزه ركوردي<br />

بولت باز هم ركورد جديدي بر جا گذاشت<br />

شنا با وجود منع لباسهاي يكپارچه،‏<br />

شكسته نشد.‏ اما در شد،‏ از جمله ركورد جديد ثانيه كه در<br />

مواد مختلف جابهج<br />

در 25 ركورد<br />

،<br />

1 / 52<br />

PII<br />

شكل (4)<br />

در سال<br />

ورزشكار برتر<br />

شفيلد هالم انگلستان)‏<br />

استيو هاك ‏(دانشگاه<br />

يا<br />

53 / 05<br />

PII<br />

4<br />

25<br />

تغييرات قوانيين بر آنها غير ممكن مينمايد.‏ 2010<br />

تكنولوژي و<br />

براي اينكه از عهده اين مساله برآييم،‏ در سال من<br />

با<br />

را مطرح كردم كه با معادله سادهاي<br />

در يك اجرا،‏<br />

مفيد انجام شده<br />

تعيين كار مثال،‏ در يك پرش با نيزه آنچه اندازهگيري<br />

به عنوان<br />

براي پرش برابر<br />

و انرژي پتانسيل<br />

ميشود،‏ ارتفاع ميله است<br />

با وزن است . اگر ما ارتفاع<br />

براي ورزشكاري بگيريم،‏ ساير<br />

مبنا براي مقايسه در نظر<br />

را ارتفاع<br />

پرشها به ارتفاع ميتوانيم با استفاده از معادله زير<br />

مقايسه كنيم:‏<br />

ورزشكار استفاده ميكنيم،‏<br />

از ميانگين از آنجايي كه<br />

صرف نظر كرده و در اين صورت<br />

ميتوانيم از تغييرات وزن خواهد بود.‏ براي مثال ميانگين<br />

برابر با نسبت با<br />

برابر نيزه در سال<br />

عملكرد برتر در پرتاب<br />

متر بوده است،‏<br />

ميآيد ‏(كه<br />

به دست<br />

برابر با<br />

برابر با<br />

متر و در سال<br />

شاخص<br />

در نتيجه است).‏<br />

درصد پيشرفت<br />

معادل با به صورت<br />

مسافت پرتاب<br />

نيزه<br />

براي يك رويداد پرتابي مانند پرتاب<br />

طوري كه<br />

تعريف ميشود،‏ به<br />

است.‏ ميانگين<br />

شده در مقايسه با مسافت مبناي در<br />

متر و<br />

برابر با پرتاب نيزه آقايان در سال است كه در اين صورت<br />

برابر با سال پيشرفت).‏<br />

درصد<br />

به دست ميآيد.‏ ‏(معادل با نيروي بازدارنده حاضر<br />

دو،‏ نيروي مخالف،‏ غالباً‏<br />

در مسابقات<br />

دو<br />

مسافت)‏ براي شده ‏(نيرو كار انجام است.‏ نسبت<br />

مجذور عكس نسبت زمان دويدن ساده ميشود<br />

رويداد،‏ به چگالي هوا و مسافت ثابت<br />

با اين فرض كه<br />

در طول زمان<br />

ورزشكار<br />

براي<br />

است و ميانگين ركورد در دوي<br />

ميانگين ثابت ميماند.‏ براي مثال<br />

ثانيه است و<br />

19، برابر با صدمتر آقايان در سال برابر<br />

ثانيه در سال با ميانگين در مقايسه درصد پيشرفت)‏ به دست ميآيد.‏<br />

‏(يا با مشابه به دست ميآيد.‏ در صد متر<br />

شنا بهطور<br />

براي تا<br />

ثانيه كاهش زمان،‏ از سال<br />

كرال بانوان،‏ پيشرفت است.‏<br />

كنون ميانگين<br />

منبع:‏<br />

1<br />

بهبود عملكرد<br />

ايده شاخص<br />

به دست ميآيد.‏<br />

ثبت رسيد.‏<br />

كرال‎100‎ متر بانوان به<br />

25<br />

،PII<br />

2009<br />

2010<br />

PII<br />

84 / 78<br />

25<br />

10/42<br />

PII ،2010<br />

1948<br />

<br />

4 / 26<br />

×<br />

<br />

(PII)<br />

1 / 23<br />

35<br />

2010<br />

25<br />

25<br />

9 / 96<br />

را <br />

<br />

<br />

<br />

<br />

⁄<br />

1948<br />

<br />

PII<br />

68 / 81<br />

948<br />

<br />

23<br />

10<br />

12 / 4 ،<br />

با <br />

<br />

<br />

PII<br />

25<br />

5 / 76<br />

⁄<br />

<br />

1948<br />

1 / 35<br />

. ⁄ <br />

1 / 1<br />

،PII<br />

39


هيگز و مدل استاندارد ‏(مصاحبه حضوري با جان اليس)‏<br />

سپهر قاضينظامي<br />

هيگز و مدل استاندارد<br />

‏(مصاحبه حضوري با جان اليس)‏<br />

سبا پارسا ‏(كارشناسي 87)- سپهر قاضينظامي ‏(كارشناسي 88)<br />

sepehr.ghazi@gmail.com - sbparsa@gmail.com<br />

(Jonathan R. Ellis)<br />

فيزيكدان نظري انگليسي است.‏ او تحصيلات آكادميك خود را در زمينهي<br />

جان اليس<br />

فيزيك نظري و رياضيات كاربردي در دانشگاه كمبريج گذرانده است.‏ وي استاد كالج سلطنتي لندن و همچنين عضوي<br />

فعال در موسسه تحقيقاتي سرن در ژنو سوئيس است.‏<br />

علايق تحقيقاتي او در زمينه پديدار شناسي فيزيك ذرات است،‏ گرچه سهم زيادي نيز در اخترفيزيك،‏ كيهانشناسي و<br />

گرانش كوانتومي داشته<br />

است.‏ وي يكي از چهرههاي كليدي و از مدافعان نظريه ابرتقارن ميباشد.‏ او همواره از مشوقان<br />

ساخت شتابدهندههاي جديد بوده است،‏ از برخورد دهنده بزرگ الكترون-‏ پوزيترون<br />

2<br />

(LEP) و برخورد دهنده بزرگ<br />

هادروني(‏LHC‏)‏ ‏(كه كشف اخير در آن صورت گرفت)‏ گرفته تا بسياري از ايدههاي نوآورانه ديگر كه هنوز ساخته<br />

نشدهاند.‏ فعاليت او در سرن بسيار گسترده است.‏ او بار بهعنوان نايب رئيس بخش تئوري سرن و بار هم بهعنوان<br />

رئيس آن مشغول به كار بوده است.‏ به صورت خاص اليس در مورد ذرهي هيگز نيز كارهاي زيادي انجام داده است و<br />

نقشي مهم در كشف اخير دارد.‏ اليس برنده مدال ماكسول در سال<br />

است.‏ در سال<br />

2<br />

1982<br />

و جايزه ارزشمند ديراك در سال<br />

2005<br />

،2004<br />

SPIRES وي را بهعنوان دومين فيزيكدان نظري پرارجاع معرفي كرد.‏<br />

شده<br />

جان اليس به علت تلاش براي درگير كردن كشورهاي غيراروپايي در سرن شناخته شده است.‏ او به ايران نيز براي<br />

مشاركت در برنامههاي LHC<br />

كمك كرده است.‏ اولين تلاشها براي همكاري ايران در سال<br />

1990<br />

با تلاش پيگيرانه دكتر<br />

اردلان و اليس آغاز شد.‏ در آن سالها كه امكان شركت مستقيم ايران فراهم نبود با همكاري اليس قرار بر اين شد كه دو<br />

دانشجوي ايراني از طريق دانشگاههايي در كشورهاي اروپايي در فعاليتهاي سرن همكاري كنند،‏ كه با وجود تلاش<br />

پيگيرانه دكتر اردلان و جان اليس،‏ اين برنامه مورد حمايت دانشكده و دانشگاه قرار نگرفت.‏ 10 سال بعد در سال<br />

2000<br />

اليس كه شرايط را براي همكاري ايران مناسب ديده بود پيگيري موضوع را از سر گرفت و طرح همكاري ايران در سرن<br />

مجددا مطرح شد.‏ اين بار تلاشها موفقيتآميز بود،‏ و طي جلسهاي با حضور رئيس وقت سرن،‏ معاون وي و اليس،‏ آقاي<br />

دكتر معين ‏(وزير وقت علوم)‏ و دكتر منصوري ‏(معاون پژوهشي وزارت علوم)‏ تفاهمنامهاي تنظيم گرديد و بنا شد كه ايران<br />

. ما از طريق آي.‏ يپ<br />

(IPM) به صورت رسمي در سرن فعاليت كند كه اين همكاري تاكنون ادامه دارد.‏<br />

جان اليس به همراه كامران وفا،‏ الكساندر بلاوين،‏ ورنر نم و اشوك سن از اعضاي فعال كميته مشاوره بينالمللي<br />

(International Advisory Committee)<br />

.<br />

آي.‏ يپ<br />

- لطفا كمي بيشتر در مورد كشف ذره هيگز بگوييد.‏<br />

چيزي كشف شده است.‏ در واقع يك ذره جديد كشفشده<br />

است كه به وضوح نوع آن با ذراتي كه تاكنون ميشناختيم<br />

تفاوت دارد.‏ اين ذره بايد بوزون باشد چرا كه به يك جفت<br />

از ذرات يكسان واپاشي ميكند.‏ تمامي بوزونهايي كه<br />

تاكنون ميشناسيم اسپين يك دارند به عنوان مثال فوتون<br />

دو حالت قطبيدگي دارد،‏ چرا كه اسپين يك دارد.‏ ذره<br />

هيگز بايد اسپين نداشته باشد ‏(اسپين صفر باشد).‏ چيزي<br />

كه ما بهطور قطع در اين لحظه ميدانيم اين است كه اين<br />

بوده است.‏ . ما<br />

ذره جديد اسپين يك ندارد.‏ نمي تواند اسپيني مانند<br />

اسپين فوتون داشته باشد.‏ ممكن است اسپين صفر داشته<br />

باشد يا اسپين دو،‏ ما هنوز نميدانيم.‏ لذا اين يكي از اولين<br />

مواردي هست كه بايد بررسي شود،‏ آيا اين ذره اسپين<br />

صفر دارد يا دو.‏ مورد ديگري كه بايد بررسي شود اين<br />

است كه آيا ضرايب جفتشدگي آن با ساير ذرات متناسب<br />

با جرم آن ذرات هست يا خير.‏ جفتشدگي ذره هيگز با<br />

ساير ذرات متناسب با جرم آنهاست و همين اندكي پيش<br />

به همراه دانشجوي خود اين موضوع را مطالعه كرديم و<br />

40


شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

دانشگاه صنعتي شريف<br />

تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك<br />

من فكر ميكنم بايد در ذهن داشته باشيم كه پيش از ال.‏<br />

اچ.سي،‏ ما هيچ نظر يا شاهد خيلي قاطعي نداشتيم كه<br />

چه ميتواند<br />

ذرات در مدلهاي فراتر از مدل استاندارد جرم<br />

داشت كه اميدوار باشيم كه بهعنوان<br />

باشد.‏ دلايلي وجود<br />

مثلا كمتر<br />

جرم باشند.‏<br />

بايد نسبتا كم<br />

ذرات ابرتقارن<br />

مثال<br />

ولت .(TeV) اما اين بحث<br />

حدود يك ترا الكترون<br />

از كه ال.‏ چا ‏.سي تاكنون انجام<br />

نبود.‏ كاري<br />

هيچگاه خيلي قوي<br />

سناريوها اين بازهي يك<br />

داده اين است كه در بسياري از هنوز مشاهده نشده<br />

را بررسي كرده است.‏ چيزي<br />

اين ذرات<br />

شواهد وجود به علايم و است.‏ مردم هنوز<br />

تاكنون<br />

‏(كانالهاي مختلف)‏ نگاه ميكنند ولي چيزي<br />

آغاز است.‏<br />

مشاهده نشده است.‏ اما اين تنها نميكند؟<br />

اين كسي را نگران<br />

خوب،‏ من متوجه شدهام كه بعضيها از اينكه ما هنوز هيچ<br />

ميكنم با<br />

چيزي مشاهده نكردهايم،‏ نااميد ششدند.‏ من فكر دادهاي كه ما امسال داريم ميگيريم،‏ كمي انرژي مركز<br />

از رويدادها ‏(در شتاب<br />

بسيار بيشتري<br />

بيشتر و تعداد<br />

جرم<br />

صورت گروهگروه به هم برخورد ميكنند.‏<br />

دهنده ذرات به هر برخورد دو گروه را رويداد=‏<br />

event<br />

TeV<br />

-<br />

جفتشدگي<br />

نشان داديم كه دادهها با اين كه ضرايب<br />

جرم ذرات باشد،‏ سازگار است،‏ اما بررسيهاي<br />

متناسب با شد كه اين ذره<br />

بيشتري لازم است.‏ پس اگر مشخص<br />

آن با ساير ذرات<br />

دارد و اگر جفت شدگي<br />

اسپين صفر<br />

جرم آن ذرات باشد همه ميپذيرند كه آن را<br />

متناسب با اينكه آن ذره،‏<br />

ذره هيگز بنامند.‏ با اين وجود براي<br />

مدل استاندارد ناميده شود بايد آزمايشهاي<br />

ذره هيگز لااقل احتمال خوبي وجود دارد<br />

بسيار دقيق انجام بگيرد.‏ تعيين اسپين و<br />

كه ما امسال ميگيريم و كه با دادهاي<br />

ضرايب جفت<br />

كمي اطلاعات بيشتر در مورد<br />

همينطور كنيم كه آيا اين ‏"يك"‏ بوزون هيگز<br />

شدگي؛ بتوانيم تعيين<br />

هست يا خير.‏<br />

فراتر از مدل<br />

- در درسهاي در مورد فيزيك استاندارد ميشنويم كه ال.‏ چا ‏.سي تا انرژيهاي<br />

چيزي مشاهده نشده است.‏<br />

بررسي كرده و<br />

خاصي را هنوز هيج شاهدي براي مدلهايي مانند<br />

در نتيجه است و وجود<br />

مشاهده نشده<br />

ابعاد اضافي ابرتقارن يا<br />

در<br />

كردهاند اين مدلها پيشبيني<br />

ذراتي كه به نظر شما آيا<br />

نفي شده است.‏ از جرمها<br />

محدودهاي<br />

در<br />

را دارند كه نظريات شانس اين هيچ كدام از اين<br />

يا رد شوند؟<br />

آينده بهطور كلي تاييد مينامند)،‏ ممكن<br />

خواهد بود كه كاوشي بيش از آنچه تاكنون انجام شده<br />

و البته بعد از خاموش كردن ال.‏ چا ‏.سي<br />

را انجام دهيم<br />

است<br />

خواهد يافت همينطور<br />

زيادي افزايش<br />

انرژي آن به ميزان<br />

" كي "<br />

41


هيگز و مدل استاندارد ‏(مصاحبه حضوري با جان اليس)‏<br />

سپهر قاضينظامي<br />

نرخ برخوردها هم زياد خواهد شد.‏ لذا من فكر ميكنم كه<br />

فعلا بايد به ايدههاي پيشين پايبند ماند.‏ اما اگر بعد از دو<br />

TeV 14<br />

13<br />

سال كار كردن با انرژي مركز جرم يا چيزي<br />

مشاهده نشد،‏ ما بايستي مجددا شروع به فكر كردن بكنيم.‏<br />

- چه بر سر همه فيزيكدانهايي ميآيد كه روي<br />

مدلهاي غلط كار ميكردند؟<br />

خوب چيز ديگري براي كار كردن پيدا ميكنند.‏ خيلي<br />

چيزها براي كار كردن وجود دارد.‏<br />

- شما درباره آينده نظريه ريسمان و نظريه گرانش<br />

حلقهاي چه فكر ميكنيد؟<br />

خوب...‏ من هيچگاه علاقهمند به نظريه گرانش حلقهاي<br />

نبودهام و فكر نميكنم نظريه خيلي جالبي باشد.‏ اما نظريه<br />

ريسمان را نظريهاي بسيار جالب و بسيار قدرتمند يافتم.‏<br />

نظريه ريسمان يك جعبه ابزار خارقالعاده براي بررسي<br />

همه نوع مسايل است و تا به حال فهميدهايم كه ميتواند<br />

در فيزيك ماده چگال،‏ بررسي پلاسماي كوارك-گلوئون<br />

توليد شده در برخورد يونهاي سنگين و بسياري موارد<br />

ديگر،‏ به كار گرفته شود.‏ لذا من فكر ميكنم كه نظريه<br />

ريسمان هماكنون به عنوان يك ابزار مفيد شناخته شده<br />

است.‏ اما اينكه چيزي مانند ريسمان بتواند به عنوان نظريه<br />

همه چيز عمل كند،‏ قطعاً‏ هنوز يك سوال باز است.‏ در اين<br />

لحظه پيدا كردن راهي براي آزمودن اين نظريه دشوار است،‏<br />

اما من هنوز معتقدم كه نظريه ريسمان با فاصلهاي زياد<br />

بهترين كانديدا براي نظريه همهچيز است،‏ بسيار بهتر از<br />

نظريه گرانش حلقهاي.‏ هر چند كه هيچ شاهدي به نفع آن<br />

وجود ندارد.‏ در حقيقت اين بسيار دشوار است كه بدانيم<br />

چه آزمايشهايي يا تستهايي را بايد پيشنهاد كنيم.‏ لذا<br />

من هر چند وقت يك بار به نظريه ريسمان بر ميگردم و<br />

مقداري روي آن كار ميكنم.‏ اما بعد به پروژههاي ديگرم<br />

برميگردم و به چيزهاي دنيويتر فكر ميكنم!‏<br />

- مهمترين چيز و لذتبخشترين چيز فيزيكدان<br />

بودن چيست؟<br />

من فكر ميكنم هيجان انگيزترين و لذتبخشترين چيز<br />

در مورد فيزيكدان بودن وقتي است كه شما چيزي جديد<br />

كشف ميكنيد.‏ اين ميتواند يك كشف آزمايشگاهي باشد،‏<br />

مانند كشف يك ذره جديد،‏ يا ميتواند وقتي باشد كه<br />

مشغول يك محاسبه نظري هستيد و ناگهان كشف<br />

ميكنيد چطور بايد آن را محاسبه كنيد و اينكه شما<br />

ميتوانيد چيزي را محاسبه كنيد كه هيچكس ديگري در<br />

مورد آن فكر هم نكرده است.‏ فكر ميكنم براي من هيجان<br />

انگيزترين لحظه بهعنوان يك فيزيكدان وقتي بود كه<br />

فهميدم ايدهاي براي مشاهده گلوئون-‏ ذرهاي كه كواركها<br />

را كنار هم نگه ميدارد-‏ دارم و هيچكس ديگري جز من<br />

آن ايده را نداشت!‏ بسيار هيجانانگيز بود.‏<br />

- و آيا حرفي داريد كه به دانشجويان ايراني بزنيد؟<br />

بهترين چيز براي دانشجويان چيست؟<br />

من فكر ميكنم چه چيزي براي دانشجويان بهتر است؟<br />

ذهن خود را باز نگه داريد!‏ هميشه كنجكاو باشيد و<br />

هيچگاه چيزي را قبول نكنيد تنها به خاطر اين كه كسي<br />

به شما گفته است كه بايد اينطور باشد.‏ گفتهاي هست كه<br />

من اخيراً‏ خواندهام:‏ ‏"اگر يك فيزيكدان پير به شما گفت<br />

چيزي ممكن نيست،‏ احتمالا اشتباه ميكند،‏ اگر يك<br />

فيزيكدان پير به شما گفت چيزي ممكن است،‏ احتمالا<br />

حق با اوست."‏ پس اگر كسي به شما گفت چيزي<br />

غيرممكن است او دارد شما را از انجام كاري دلسرد<br />

1<br />

ميكند.‏ به ايدههاي خودتان بچسبيد!‏<br />

با تشكر از آقاي دكتر اردلان و همچنين بهزاد ثابتي و<br />

پريسا سالاري كه در تدوين اين مصاحبه ما را همراهي<br />

كردند.‏<br />

1<br />

متن انگليسي مصاحبه در سايت تكانه قرار داده شده است.‏<br />

http://physics.sharif.edu/~takaneh/<br />

42


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

بين!‏ دور<br />

بماند.‏ وقتي كه گروه كاپاسو نور ليزر را بر اين عدسي<br />

مسطح ميتاباند،‏ اين نانو ساختارها مانند نانو آنتنهايي<br />

لنزهاي مسطح تصاوير بينقصي را عرضه<br />

1<br />

ميكنند!‏<br />

مترجم:‏ سپهر قاضينظامي<br />

nezami@physics.sharif.edu<br />

محققان فيزيك كاربردي در مدرسه مهندسي و علوم<br />

2<br />

كاربردي هاروارد لنز ابر نازك و مسطحي ساختهاند كه<br />

ميتواند نور را بدون اعوجاجهاي لنزهاي معمولي كانوني<br />

60<br />

كند.‏ اين عدسي مسطح تنها نانومتر ضخامت دارد و<br />

كاملا دو بعدي است؛ با اين حال قدرت كانوني كردن آن<br />

به بيشترين حدي رسيده است كه قوانين فيزيكي حاكم بر<br />

پراش اجازه ميدهند.‏ اين عدسي كه هم اكنون در طول<br />

3<br />

موج تلكام كار ميكند ‏(همان محدودهاي است كه غالبا<br />

براي ارتباطات فيبر نوري استفاده ميشود)،‏ قابل استفاده<br />

در ساير طول موجها،‏ از نزديك فروسرخ تا موجهايي با<br />

فركانس در مرتبه تراهرتز نيز هست و در عين حال ساخت<br />

آن نيز به سادگي امكان پذير است.‏ نتايج اين تحقيق به<br />

4<br />

صورت آنلاين در نشريه نانو لترز منتشر شده است.‏<br />

محقق اصلي،‏ فدريكو كاپاسو،‏ ميگويد:‏ ‏"عدسيهاي<br />

مسطح ما شاخه جديدي از فناوري را به وجود ميآورد.‏ ما<br />

روش جديدي براي توليد عدسي ارايه ميدهيم.‏ به جاي<br />

ايجاد تاخير در فاز به هنگام عبور نور از ميان ماده شما<br />

ميتوانيد يك تغيير فاز ناگهاني درست در سطح عدسي<br />

ايجاد كنيد.‏ اين بسيار هيجان انگيز است."‏ كاپاسو و<br />

همكاران وي در با اندودن يك ورقه بسيار نازك<br />

سيليكون با لايهاي از طلا،‏ با ضخامتي در حد نانومتر،‏<br />

عدسي مسطح را ساختهاند.‏ سپس بخشهايي از لايه طلا<br />

را لايهبرداري كرده،‏ تا آرايهاي با ساختاري كه<br />

(V) شكل،‏<br />

،SEAS<br />

فاصلهاي برابر بين خطوط آن وجود دارد،‏ در سطح باقي<br />

عمل ميكنند كه نور تابيده را جذب كرده،‏ براي مدت<br />

كوتاهي آن را نگهداشته و سپس آزاد ميكنند.‏ اين<br />

تاخيرها كه به دقت در سطح عدسي تنظيم شدهاند،‏ جهت<br />

نور را همانند عدسيهاي ضخيم تغيير ميدهند،‏ اما با يك<br />

تفاوت مهم:‏ عدسي مسطح ابيراهيهاي نوري مانند<br />

اثر"چشم-‏ ماهي"‏ كه در عدسيهاي با دامنه ديد زياد<br />

‏(لنزهاي وايد)‏ مشاهده ميشوند را برطرف ميكند.‏<br />

همچين آستيكماتيسم و ابيراهي كما نيز در اين عدسيها<br />

رخ نميدهد.‏ لذا تصوير نهايي و سيگنال گرفته شده كاملا<br />

دقيق بوده و نيازمند تصحيحهاي پيچيدهاي نيست.‏ آرايهي<br />

5<br />

نانوآنتنها كه متاسرفيس ، ناميده ميشود،‏ ميتواند به<br />

سادگي با تغيير اندازه،‏ زاويه و فاصلهي بين آنتنها براي<br />

طول موج خاصي از نور تنظيم شود.‏<br />

سرپرست مولفان فرانچسكو ايتا دانشجوي تحصيلات<br />

تكميلي Marche) (Università Politecnica delle<br />

در ايتاليا ميگويد:‏ ‏"در آينده به صورت بالقوه ميتوانيم<br />

تمامي اجزاي داخلي اكثر سيستمهاي نوري را با سطوحي<br />

صاف جايگزين كنيم.‏ اين قطعا در حد تخيل است!"‏<br />

زمانسنجي تپاخترها بر ساعتهاي اتمي<br />

6<br />

غالب شدند!‏<br />

مترجم:‏ پريسا سالاري<br />

Paris.salari@gmail.com<br />

گروهي بينالمللي از ستارهشناسان،‏ رصد مجموعهاي<br />

از تپاخترها را به عنوان راه جديدي براي زمان سنجي<br />

ارائه كردند.‏ تپاخترها ستارگاني هستند كه با سرعت<br />

بسيار زياد به دور خود ميچرخند و در بازههاي زماني<br />

بسيار منظم،‏ از خود پالسهاي راديويي گسيل ميكنند.‏<br />

گرچه هدف نهايي اين تحقيق آشكارسازي امواج گرانشي<br />

5 Meta Surface<br />

6 http://physicsworld.com/cws/article/news/2012/<br />

aug/24/pulsar-timekeepers-measure-up-to-atomicclocks<br />

1 http://www.seas.harvard.edu/news-events/press<br />

-releases/flat-lens-offers-perfect-image<br />

2 SEAS<br />

3 Telecom<br />

4 Nano Letters<br />

43


دور بين!‏<br />

گروه خبر<br />

19<br />

پروژهي ، PPTA<br />

19<br />

يا TT(PPTA11)<br />

11<br />

1990<br />

2011<br />

TT(TAI)<br />

به كمك زمانبندي تپاخترها است،‏ اما اين گروه نشان<br />

دادهاست كه با مقياسبندي زماني بر اساس تپاخترها،‏<br />

ميتوان ناهماهنگيهاي موجود در مقياسبندي بر اساس<br />

ساعتهاي اتمي را آشكار نمود.‏<br />

تپاخترها ستارههاي نوتروني هستند كه با سرعت<br />

بسيار زيادي به دور خود ميچرخند.‏ به نظر ميرسد كه<br />

اين ستارگان،‏ در بازههاي فوقالعاده منظمي پالسهاي<br />

راديويي گسيل ميكنند.‏ در واقع اين پالسها همان چيزي<br />

است كه از يك پرتوي راديويي ميبينيم.‏ اين پرتوهاي<br />

راديويي،‏ توسط ميدان مغناطيسي ستاره كانوني شده و<br />

فضاي پيرامون ستاره را درست مانند يك فانوس دريايي<br />

ميروبند.‏ ستارهشناسان به كمك يك تلسكوپ راديويي<br />

ميتوانند اختلاف زماني ميان دو پالس پيدرپي را با دقتي<br />

در حدود نانو ثانيه در طول يك زمانگيري<br />

يكساعته،‏ اندازهگيري كنند.‏ هرچند كه اين ميزان دقت<br />

به طور چشمگيري كمتر از دقت ساعتهاي اتمي است،‏ اما<br />

ميتوان تپاخترها را به عنوان يك مقياس زماني در نظر<br />

گرفت كه در طول دههها و قرن ها و شايد طولانيتر،‏ ثابت<br />

هستند.‏ بنابراين ميتوان نوسانهاي ساعتهاي زميني<br />

مانند ساعتهاي اتمي يا اپتيكي را تعيين كرد،‏ چراكه<br />

چنين ساعتهايي معمولاً‏ در اين بازههاي زماني طولاني<br />

7<br />

عمل نميكنند.‏ اين گروه كه توسط جرج هابز از بخش<br />

ستارهشناسي و علوم فضايي سازمان CSIRO در استراليا<br />

سرپرستي ميشوند،‏ دادههاي بهدست آمده از پروژهي<br />

بررسي كردند.‏ هدف اصلي اين پروژه آن است<br />

در استراليا و با<br />

كه با استاده از تلسكوپ<br />

بررسي يك مجموعهي تايي از تپاخترهاي موجود در<br />

راديويي Parkes<br />

20<br />

100<br />

(PPTA) 8 را<br />

قسمتهاي مختلف كهكشان راه شيري،‏ امواج گرانشي را<br />

آشكارسازي كنند.‏ ايدهي اين است كه هرگاه يك موج<br />

گرانشي از كهكشان ما بگذرد،‏ حضورش فضازمان را<br />

خميده كرده و فواصل ميليثانيهاي ميان پالسهايي كه از<br />

تپاخترهاي متفاوت دريافت ميشوند،‏ به طرز خاص و<br />

متفاوتي تحت تاثير قرار ميگيرند.‏<br />

مقياس زماني بسيار دقيق<br />

هابز و همكارانش در<br />

در پيشرفت<br />

استراليا،‏ آلمان،‏ آمريكا و چين دريافتند كه با اطلاعات<br />

مربوط به زمانگيري از چند تپاختر از اواسط دههي<br />

تا كنون،‏ ميتوان مقياس زماني بينهايت دقيقي<br />

ساخت.‏ تعريف يك مقياس زماني يعني نشانهگذاريهاي<br />

پيدرپي در زمان كه هريك به اندازهي بازهي زماني<br />

مشخصي،‏ از هم فاصله دارند.‏ دقيقترين مقياس زماني كه<br />

امروزه در دسترس است توسط ساعتهاي اتمي يا اپتيكي<br />

تعريف ميشود كه با استفاده از بسامد گذارهاي اتمي<br />

معيني،‏ مقياس زمان را تعريف ميكنند.‏<br />

اين گروه يك مقياس زماني بر اساس تپاختر<br />

تعريف كردهاند.‏ چندين عامل متفاوت در اندازهگيري<br />

بازهي زماني ميان پالس ها موثر هستند كه بايد اصلاح<br />

شوند.‏ از جمله خطاهاي ناشي از وسايل اندازهگيري،‏<br />

حركت زمين در منظومهي شمسي و نيز اثرات پلاسماي<br />

بين ستارهاي.‏ همچنين بسامد يك تپاختر با گذشت زمان<br />

كاهش مييابد چرا كه از انرژي دوراني ستاره با تابش<br />

امواج كاسته مي شود و اين اثر نيز بايد اصلاح شود.‏ اين<br />

گروه دادههاي مربوط به تپاختر را بهكار برده و<br />

را تعريف كردهاند،‏<br />

مقياس زماني زمين<br />

عدد دراين مخففسازي بيانگر آن است كه جديدترين<br />

دادههاي بهكار رفته در اين مقياسبندي مربوط به سال<br />

است.‏ براي نشان دادن اينكه چگونه ميتوان از اين<br />

مقياسبندي جهت ارزيابي مقياسبندي ساعتهاي اتمي<br />

استفاده كرد،‏ اين پژوهشگران مقياسبندي جديد را با<br />

زمان زميني كنوني كه همان زمان اتمي بينالمللي<br />

است مقايسهكردند.‏ مقياس زماني كنوني به<br />

كمك مجموعهي نتايج بهدستآمده از چندصد ساعت<br />

اتمي موجود در جهان تعريف ميشود.(‏TT(TAI هرگز<br />

بازنگري نشده است و بنابراين يك بايگاني از عملكرد<br />

ساعتهاي اتمي از ابتدا تا كنون را فراهم ميآورد.‏ در<br />

عوض با تجديد نظر و تحليل استاندارد زمان،‏ مقياسبندي<br />

زماني توسط ساعتهاي اتمي به آرامي به سوي<br />

زمانسنجي هرچه بهتر هدايت ميشود.‏<br />

7 George Hobbs<br />

8 Parkes Pulsar Timing Array<br />

44


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

اگر مقياس زماني تپاخترها واقعاً‏ دقيق باشد،‏ بايد<br />

بتواند نقصهاي موجود در مقياسبندي زماني ساعتهاي<br />

اتمي در طول تاريخ را آشكار كند،‏ اين همان كاري بود<br />

كه اين گروه توانست انجام دهد.‏ پژوهشگران اين دو<br />

مقياسبندي را از حدود سال مقايسه و در سال<br />

اختلافي آشكار مشاهده كردند.‏ اين گروه همچنين<br />

مقايسهي همانندي را ميان مقياسبندي ساعتهاي اتمي<br />

و نسخهي اصلاحشده زمان زميني ‏(كه هرساله توسط اداره<br />

تعيين<br />

بينالمللي اوزان و<br />

ميشود)‏ انجام دادند كه در اين مورد نيز در حدود سال<br />

اختلافي آشكار و مشابهي مشاهده شد.‏ اين نتيجه<br />

نشان ميداد كه مقياس زماني مبني بر تپاخترها نيز به<br />

1994<br />

مقياسها TT(BIPM11)<br />

1998<br />

1998<br />

خوبيِ‏ TT(BIPM11)<br />

ميتواند ناسازگاريهاي موجود در<br />

مقياسبندي زماني توسط ساعتهاي اتمي را نشان دهد.‏<br />

گروه را<br />

همانندي<br />

به اين نتيجه رساند كه هيچ خطاي بزرگ و پيشبيني<br />

ميانِ‏ TT(PPTA11) و TT(BIPM11)<br />

در TT(BIPM11)<br />

وجود ندارد.‏ علاوهبر اين،‏<br />

نشدهاي<br />

نتايج بهدستآمده پژوهش قبلي را تاييد ميكرد كه نشان<br />

زماني TT(TAI)<br />

براي كاربردهايي كه<br />

ميداد مقياسبندي<br />

نيازمند اندازهگيريهاي زمانيِ‏ تپاخترها هستند ‏(مانند<br />

آشكارسازي امواج گرانشي)،‏ به اندازهي كافي دقيق نيست.‏<br />

بنابراين در چنين مواردي همواره بايد نسخهي<br />

اصلاحشدهي TT(BIPM11)<br />

را بهكار گرفت.‏<br />

9<br />

ديويد چمپين از بخش اخترشناسي راديويي در<br />

موسسهي ماكس پلانك واقع در بن و يكي از اعضاي اين<br />

گروه ميگويد كه گام بعدي در پروراندن اين مقياسبندي<br />

نوين براي زمان،‏ يكسانسازي دادههايي است كه در بازهي<br />

زماني مشابه توسط تلسكوپهاي ديگر بهدست آمدهاند.‏<br />

10<br />

ستنام شمر از گروه بسامد و زمان در آزمايشگاه ملي<br />

فيزيك انگلستان،‏ اين تحقيق را با اينگونه توصيف ميكند:‏<br />

دادههاي PPTA<br />

را ميتوان<br />

‏"برهاني براي اين اصل كه<br />

براي يافتن ناهنجاريهاي موجود در برخي<br />

مقياسبنديهاي اتمي كنوني براي زمان،‏ بهكار برد."گرچه<br />

وي بر اين باور است كه اين امكان وجود دارد كه در<br />

طولانيمدت،‏ مقياسبندي زمان بر اساس تپاخترها،‏ حتي<br />

بهترين مقياس اتمي كنوني براي زمان را بهبود بخشد،‏ اما<br />

اضافه ميكند كه براي بيان اين موضوع هنوز زود است.‏<br />

شمر ميگويد كه اگر همان طور كه او انتظار دارد<br />

پيشرفتها در فنآوري ساعتهاي اتمي و اپتيكي،‏ از<br />

پيشرفتها در زمانبندي به كمك تپاخترها پيشي بگيرد،‏<br />

آنگاه مقياسبندي زماني بر اساس تپاخترها ميتواند در<br />

جستوجوي امواج گرانشي كارآمدتر باشد تا به عنوان<br />

ابزاري براي بررسي مقياسبندي اتمي.‏<br />

تفكيكپذيري بالا در تصاوير ميكروسكوپي<br />

بدون استفاده از<br />

مترجم:‏ پريسا سالاري<br />

11<br />

لنز<br />

در سالهاي گذشته در زمينهي تكنولوژي تصويرنگاري<br />

گرفته<br />

بدون لنز پيشرفتهاي عمدهاي در<br />

12<br />

انگاري<br />

(UCLA) صورت<br />

است؛ خصوصا در طراحي ميكروسكوپهاي تمام<br />

بدون لنز كه به علت اندازهي كوچك،‏ توان و انعطافپذيري<br />

بيشتر،‏ مزايايي نسبت به ميكروسكوپهاي اپتيكي مرسوم<br />

دارند.‏ در تحقيقات جديد،‏ آيدوگان<br />

13<br />

اوزكان و همكارانش<br />

نتايجي از ميكروسكوپ تكتراشهاي با ميدان ديد گسترده<br />

و تفكيكپذيري بالا را به نمايش گذاشتهاند و ضمن<br />

توصيف چالشهاي پيش روي اين تكنولوژي،‏ كاربردهاي<br />

آينده آن را روشن ساختهاند.‏<br />

محققان تصويرهاي اپتيكي با بالاترين تفكيكپذيري<br />

ايجاد شده تا اين زمان را،‏ با استفاده از يك ميكروسكوپ<br />

بدون لنز و تك تراشهاي ثبت كرده و به گشودگي عددي<br />

14<br />

(NA) برابر با 0/9، درميدان ديدي به بزرگي بيش از 20<br />

ميليمتر مربع دست يافتهاند.‏<br />

11 http://newsroom.ucla.edu/portal/ucla/highresolution-computational-237847.aspx<br />

12 Holography<br />

13 Aydogan Ozcan<br />

14 Numerical Aperture<br />

9 David Champion<br />

10 Setnam Shemar<br />

45


دور بين!‏<br />

گروه خبر<br />

توانايي ابزارهاي تصويربرداري محاسباتي،‏ براي خلق<br />

تصاوير ميكروسكوپي ميدان گسترده از نمونه هاي<br />

آزمايشي شفاف،‏ بسيار قويتر شده است و اكنون ميتوانند<br />

در حدود يك تا دو ميليارد پيكسل مفيد در هر تصوير<br />

ثبت كنند.‏ به علاوه،‏ دانشمندان خاطر نشان كردهاند كه<br />

روند جاري در صنعت ساخت حسگرهاي تصويري كه<br />

منجر به اندازهي پيكسلهاي كوچكتر و تراشههاي<br />

تصويرگر بزرگتر ميشود،‏ به بهبود تفكيكپذيري و ميدان<br />

ديد در ميكروسكوپهاي محاسباتي بدون لنز منجر خواهد<br />

شد و به توليد پلتفرمهاي تك تراشهاي منحصر به فردي<br />

كه در آن ميدان ديد و تفكيكپذيري لزوما به هم وابسته<br />

نيستند،‏ كمك خواهد كرد.‏<br />

گروه تحقيقاتي اوزكان تكنولوژيهاي<br />

تصويربرداري محاسباتي بدون لنز را براي استفادههاي<br />

متنوع توسعه دادهاند.‏ خصوصا در زمينه پزشكي از راه دور،‏<br />

جايي كه تكنولوژي اين پتانسيل را داراست كه مراقبت از<br />

سلامت را بهبود بخشيده و قسمتهاي مشاهده نشده از<br />

در UCLA<br />

گلبولها را به تصوير بكشد.‏ اوزكان ميگويد:‏ ‏"ما معتقديم<br />

كه در آينده كاربردهاي فراگيري در علوم طبيعي و<br />

بيوپزشكي خصوصاً‏ در مواردي كه تصاوير با حداكثر<br />

ظرفيت اطلاعات نياز است،‏ پيدا خواهد شد."‏<br />

15<br />

موج هاي الفبا!‏<br />

مترجم:‏ پريسا سالاري<br />

در حالي كه بسياري از ساحلگردها تنها با مقداري<br />

صدف و آفتابسوختگي راهي خانه ميشوند،‏ دو محقق از<br />

اوقاتشان در ميان امواج استفادهاي سازنده كردهاند!‏ آنها<br />

دريافتهاند كه نوعي الگوهاي غيرخطي از امواج كه بهطور<br />

منحصر به فردي به شكل<br />

X و Y<br />

هستند در دو ساحل از<br />

اقيانوس آرام در كاليفرنيا و مكزيك بهطرز عجيبي معمول<br />

17<br />

16<br />

است.‏ همانطور كه مارك ابلويتز و داگلاس بالدوين از<br />

دانشگاه كلرادو<br />

در Physical Review<br />

گزارش دادهاند<br />

ممكن است اين دسته از امواج در شكلگيري امواج<br />

سونامي شركت داشته باشند.‏<br />

مدلسازي رياضياتي امواج آب بسيار دشوار است،‏ چرا<br />

كه معادلات اساسي آن شديداً‏ غير خطي هستند.‏ در<br />

شرايط مشخص اين عوامل غيرخطي ميتوانند منجر به<br />

18<br />

توليد نوعي امواج منزوي شوند كه ساليتون ناميده<br />

ميشوند و ميتوانند بدون از دست دادن شكلشان فواصل<br />

طولاني را طي كنند.‏ بيشتر ساليتونها درجهت جبههي<br />

موج يك بعدي منتشر ميشوند.‏ اما اگر دو موج تحت<br />

زاويهاي با هم تركيب شوند،‏ الگوهاي دو بعدي پيچيدهاي<br />

شكل ميگيرد.‏ اين برهمكنش غيرخطي ميتواند امواج<br />

بلندي،‏ بسيار بلندتر از برخي از امواج منفرد ايجاد كند و<br />

قدرت تخريب كنندهي سونامي را افزايش دهد.‏ پيش از<br />

اين تصور ميشد كه اين برهم كنشها بسيار نادر هستند.‏<br />

در حالي كه محققان هزاران موج X و<br />

Y<br />

را در زمان كمي<br />

قبل و بعد از جزر دريا،‏ در دو ساحل تخت،‏ جايي كه عمق<br />

آب كمتر از 20 سانتيمتر است،‏ مشاهده كردهاند.‏<br />

محققان نشان دادهاند كه امواج كم عمقي كه در<br />

عكسها و فيلمهايشان ثبت كردهاند،‏ ميتوانند توسط<br />

معادلهي موج غيرخطيِ‏ دو بعدي به دقت توصيف شوند.‏<br />

فيلم و تصاوير نمونه در لينك مندرج در پاورقي موجود<br />

است.‏<br />

15 http://physics.aps.org/synopsis for/10.1103/<br />

PhysRevE.86.036305<br />

18 Soliton<br />

16 Mark Ablowitz<br />

17 Douglas Baldwin<br />

46


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

پژواك<br />

ميتوان گامي در جهت بهبود روند آموزشي دانشكده برداشت!!‏<br />

فاطمه بنياسد كارشناسي 88<br />

رويا شريفپور - كارشناسي 88<br />

سعيد بدري-‏ كارشناسي 89<br />

ماهان غفاري-‏ كارشناسي 89<br />

اميرعلي عباسپور ماني - كارشناسي 89<br />

گروه پژواك از شمارهي قبل تكانه كار خود را با<br />

اعضاي جديد و رويكردي متفاوت آغازكرد.‏ هدف ما در اين<br />

گروه بررسي مسائل آموزشي دانشكده و در نتيجه ارائه<br />

راهكارهايي براي بهبود روند آموزشي ميباشد.‏ در مرحلهي<br />

اول اينكار،‏ با توجه به مسائل و دغدغههاي عمدهي<br />

دانشجويان پرسشنامه اي طرح و در بين<br />

نفر از آنان 250<br />

توزيع گرديد.‏ نتايج بهدست آمده نيز در شمارهي قبل<br />

تكانه به چاپ رسيد.‏<br />

در اين شماره تصميم گرفتيم براي داشتن تحليلي<br />

دقيقتر از نتايج بدست آمده از مرحلهي قبل،‏<br />

پرسشنامهاي با محتواي مشابه آنچه كه براي دانشجويان<br />

طرح شد،‏ براي اساتيد دانشكده طرح كنيم تا با طرز تفكر<br />

ايشان در مورد دغدغههاي دانشجويان و نيز چارچوب<br />

كاريشان آشنا شويم.‏<br />

در اين مرحله،‏ پرسشنامهها كه به دو صورت كتبي و<br />

الكترونيكي تنظيم شدهبودند بين بيستوهشت نفر از<br />

اساتيد توزيع شد كه در نهايت شانزده نفر از ايشان آن را<br />

پر نمودند.‏ متاسفانه ساير استادها با وجود پيگيريهاي<br />

مكرر با آوردن دلايلي مثل ‏"نداشتن وقت،‏ حجم كاري<br />

..." زياد و<br />

از پركردن پرسشنامه سر باز زدند.‏<br />

از جمله موضوعات بررسي شده در پرسشنامه عبارت<br />

است از:‏ چگونگي برگزاري كلاسهاي درس،‏ روش گزينش<br />

دستياران آموزشي،‏ نحوه ي ارزشيابي و مسايل ديگر كه در<br />

ادامه به شرح آنها پرداختهايم.‏<br />

به اميد آن كه توانسته باشيم گامي هرچند كوچك اما<br />

مفيد در راستاي بهبود عملكردهاي كمي و كيفي بخش<br />

آموزشي دانشكده برداشته باشيم.‏<br />

در پايان جا دارد از استاد گرامي دكتر سامان مقيمي<br />

به خاطر كمك و همراهي بي دريغشان با اعضاي گروه<br />

پژواك،‏ آقاي سهراب شيخاني براي تهيه و تنظيم<br />

پرسشنامه الكترونيكي و آقاي امين صفدري تشكر نماييم.‏<br />

گروه پژواك-‏ تابستان 1391<br />

47


پژواك<br />

فاطمه بنياسد-‏ رويا شريفپور-‏ سعيد بدري-‏ ماهان غفاري-‏ اميرعلي پورماني<br />

80%<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

68.75%<br />

25.00%<br />

6.25%<br />

1 2 3<br />

نحوه ارائه درس<br />

مهمترين معيار شما در انتخاب يك منبع درسي<br />

مناسب كدام است؟<br />

1. ساده<br />

.2<br />

.3<br />

.4<br />

.5<br />

وقابل فهم بودن كتاب<br />

اعتبار علمي نويسنده<br />

بهرهمندي از مثالها و تمرينهاي راهگشا در فهم درس<br />

منطبق بودن با منابع آزمون ارشد<br />

معيارهاي ديگر<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

35%<br />

31.42%<br />

عموما ترجيح ميدهم منبع جديدي معرفي كنم،‏ اما<br />

30%<br />

اگر منبع قبلي مناسب باشد از همان استفاده ميكنم.‏<br />

25%<br />

22.85%<br />

22.85%<br />

كداميك از شاخصههاي يك استاد را در امر تدريس<br />

مهمتر ارزيابي ميكنيد؟<br />

.1<br />

.2<br />

توانمندي علمي استاد ‏(تسلط استاد بر مطالب درسي)‏<br />

توانمندي استاد در تفهيم مباحث و مطالب<br />

) نف<br />

.3<br />

نحوهي تعامل و برخورد استاد با دانشجويان<br />

4. شاخصههاي<br />

ديگر<br />

بيان)‏<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

17.14%<br />

5.71%<br />

1 2 3 4 5<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

.1<br />

.2<br />

كليه مباحث را پوشش دهد.‏<br />

به روز،‏ جذاب و استاندارد باشد.‏<br />

با سطح درس ارائه شده منطبق باشد.‏<br />

داراي موضوعات و سرفصلهاي مناسب باشد.‏<br />

كامل بوده و شامل برخي از پيش نيازهاي درس ارائه<br />

شده باشد.‏<br />

كدام يك از روشهاي زير را در انتخاب منبع درسي<br />

به كار ميبريد؟<br />

منبع جديدي معرفي نميكنم و از منابعي كه سالهاي<br />

گذشته تدريس شده استفاده ميكنم.‏<br />

علاوه بر منابعي كه سالهاي گذشته تدريس شده،‏ يك<br />

يا چند منبع جديد معرفي ميكنم.‏<br />

3. خود<br />

يك يا چند منبع جديد معرفي ميكنم.‏<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

<br />

<br />

<br />

تدريس،‏ اولين اولويت استاد باشد.‏<br />

استاد به تدريس كردن علاقهمند باشد.‏<br />

50%<br />

45%<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

44.82%<br />

31.03%<br />

17.24%<br />

6.89%<br />

1 2 3 4<br />

استاد بايد داراي انضباط و برنامهريزي مشخص در<br />

روند تدريس خود باشد.‏<br />

48


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

تا چه اندازه حضور دانشجويان در كلاس درس براي<br />

شما اهميت دارد؟ ‏(لطفا علت انتخاب خود را توضيح<br />

دهيد.)‏<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

كلاس تصميم بگيرند.‏ به اين معنا اجباري براي<br />

حضور در كلاس ندارم.‏ اما خوب هر استادي دوست<br />

دارد كه كلاسش پر رونق باشد و به اين معنا حضور<br />

دانشجويان براي من مهم است.‏<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

نظر استادهايي كه حضور دانشجويان در كلاس برايشان<br />

مهم بود:‏<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

تدريس براي دانشجو انجام ميشود.‏<br />

در حضور دانشجويان،‏ مفاهيم بهتر منتقل ميشود.‏<br />

دانشجويي كه سر كلاس حاضر نميشود<br />

نتيجه مطلوب بگيرد.‏<br />

نميتواند<br />

به علت تجربه بالاي استاد در امر تدريس،‏ حضور<br />

دانشجو باعث تفهيم بيشتر درس خواهد شد.‏<br />

برخي مطالبي كه در كلاس ارائه مي شوند در كتاب<br />

وجود ندارند،‏ بنابراين بهتر است كه دانشجويان در<br />

كلاس حضور داشته باشند.‏<br />

اگر دانشجو سر كلاس نباشد،‏ چگونه ميتوان گفت<br />

كه درس را به چه ترتيب و با چه كيفيتي دنبال<br />

ميكند؟ حضور دانشجو سر كلاس و نحوه علمي<br />

واكنش هاي او به مطالب درس نظير سوال كردن يا<br />

بحث كردن و يا مراجعه دانشجو بعد از كلاس براي<br />

رفع اشكال،‏ همه كمك ميكند كه دانشجو در درس<br />

با استاد همراه شود و استاد با دانشجو.‏<br />

به نظرم دانشجويان ما اينقدر رشد يافته و هوشمند<br />

هستند كه خودشان بتوانند در مورد حضورشان در<br />

نظر استادهايي كه حضور دانشجويان در كلاس برايشان از<br />

اهميت كمتري برخوردار بود:‏<br />

<br />

<br />

<br />

حضور در كلاس براي دانشجوي خوب ضرورتي ندارد.‏<br />

اگر كلاس خوب و جذاب باشد،‏ دانشجو خود سر<br />

كلاس حاضر ميشود.‏<br />

كلاس كمجمعيت ولي علاقهمند<br />

پرجمعيت ولي بيعلاقه است.‏<br />

،<br />

كارآمدتر از كلاس<br />

براي حضور بيشتر دانشجويان در كلاس درس كدام<br />

يك از راهكارهاي زير را مناسب ميدانيد؟<br />

1. حضور<br />

.2<br />

و غياب ‏(نمره اضافه داشته باشد)‏<br />

كوئيز گرفتن سر كلاس ‏(نمره اضافه داشته باشد)‏<br />

3. حضور<br />

.4<br />

.5<br />

و غياب ‏(بخشي ازنمره درس باشد)‏<br />

كوئيز گرفتن سر كلاس ‏(بخشي از نمره درس باشد)‏<br />

راهكارهاي ديگر<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

31.25%<br />

18.75%<br />

0.00% 0.00%<br />

50.00%<br />

1 2 3 4 5<br />

<br />

<br />

در صورت عدم حضور دانشجو از او نمره كسر ميشود.‏<br />

سعي ميكنم مطالب مفيدي را در كلاس ارائه كنم تا<br />

دانشجويان براي حضور در كلاس ترغيب شوند.‏<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

12.50%<br />

0.00%<br />

18.75%<br />

37.50%<br />

31.25%<br />

1 2 3 4 5<br />

49


يها<br />

پژواك<br />

فاطمه بنياسد-‏ رويا شريفپور-‏ سعيد بدري-‏ ماهان غفاري-‏ اميرعلي پورماني<br />

اگر جذاب بودن كلاس از نظر شما مهم است،‏ چه<br />

كارهايي را براي جذابيت بخشيدن به آن انجام<br />

ميدهيد؟ ‏(توضيح دهيد)‏<br />

<br />

<br />

بررسي مسائل داغ فيزيكي،‏ استفاده از وسايل كمك<br />

آموزشي،‏ استفاده از امكانات بصري،‏ انجام آزمايش،‏<br />

ايجاد بحث در بين دانشجويان،‏ استفاده از مثالهاي<br />

جذاب،‏ طرح سوال براي شروع مطلبهاي درسي و<br />

نيز مطرح كردن كاربردها در هر بخش از درس.‏<br />

جذاب بودن كلاس براي من تعريفش اين است كه<br />

بتوانم به عنوان بخشي از هدفگذاري درس،‏ مسايل<br />

تحقيقاتي روز را به دانشجويان معرفي نمايم و هيجان<br />

و انگيزه آنها را براي پرداختن به چنين مسايلي<br />

تحريك و تقويت كنم.‏ به اين معنا هيچ فرصتي را<br />

براي صحبت كردن از مسايل تحقيقاتي و آزمايشهاي<br />

جديد از دست نميدهم.‏<br />

آيا با گرفتن كوئيز در سر كلاس درس موافقيد؟(لطفا<br />

دليل خود را توضيح دهيد)‏<br />

بله 1.<br />

2. خير<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

نظر استادهايي كه با گرفتن كوييز موافق بودند:‏<br />

<br />

<br />

<br />

به فهم بيشتر درس كمك ميكند.‏<br />

به همراهي بهتر دانشجويان با كلاس كمك ميكند.‏<br />

باعث ميشود دانشجويان بهطور مداوم درس بخوانند.‏<br />

نظر استادهايي كه با گرفتن كوييز موافق نبودند:‏<br />

<br />

<br />

<br />

بله 1.<br />

كوئيز بايد در كلاس حل تمرين گرفته شود.‏<br />

تاريخ هرگونه ارزشيابي بايد از قبل مشخص باشد.‏<br />

كوئيز<br />

متداوم،‏ نتيجه مطلوبي نخواهد داشت.‏<br />

در صورت توافق،‏ آيا با تخصيص نمره درس به<br />

كوئيزهاي كلاسي موافقيد؟<br />

2. خير.كوئيز<br />

3. خير.كوئيز<br />

نبايد هيچگونه نمرهاي داشته باشد.‏<br />

بايد نمره اضافي داشته باشد.‏<br />

به نظر شما تا چه اندازه برنامهريزي براي ارائه درس<br />

قبل از شروع ترم ضروري است؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

50%<br />

45%<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

58.33%<br />

6.25%<br />

0.00%<br />

41.66%<br />

1 2 3<br />

0.00%<br />

12.50%<br />

37.50%<br />

43.75%<br />

1 2 3 4 5<br />

اين برنامه ريزي براي استادي كه براي اولين بار<br />

درسي را ارائه ميدهد،‏ ضرورت دارد.‏<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

61.11%<br />

38.88%<br />

1 2<br />

50


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

.1<br />

تا چه اندازه براي زمان مورد نيازِ‏ تدريسِ‏ هر بخش از<br />

درس خود،‏ برنامه ريزي ميكنيد؟ ‏(به هر يك از<br />

بخشهاي درس چند هفته را اختصاص ميدهيد.)‏<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

بستگي به حجم و اهميت درس دارد،‏ براي اصول<br />

اوليه نياز به وقت بيشتر است ولي براي كاربردها<br />

بسته به آنكه در ساير درسها چه مطلبهايي ارائه<br />

شده است ميتوان برنامهريزي كرد.‏<br />

به نظر شما تا چه اندازه مطالعه اساتيد قبل از هر<br />

جلس ه م يتوان د در اف زايش س طح ي ادگيري<br />

دانشجويان موثر باشد؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

بله<br />

آيا شما با متفاوت بودن دروس فيزيك پايه براي<br />

دانشجويان فيزيك موافقيد؟ ‏(لطفا دليل انتخاب<br />

خود را توضيح دهيد)‏<br />

2. خير<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

نظر استادهايي كه مخالف اين امر بودند:‏<br />

<br />

<br />

از نظر اجرايي بسيار مشكل است.‏<br />

عده اي از دانشجويان علاقه به تغيير رشته دارند<br />

بنابراين نبايد تفاوت وجود داشته باشد تا اين امكان<br />

فراهم آيد.‏<br />

نظر استادهايي كه موافق اين امر بودند:‏<br />

<br />

<br />

<br />

به دليل عمق و نگاه دقيقتر بايد متفاوت باشد.‏<br />

براي آمادگي بيشتر در ترم هاي آينده بهتر است<br />

درسهاي پايه فيزيك متفاوت باشند.‏<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

50.00% 50.00%<br />

1 2<br />

يك عده از مشتريان درسهاي پايه دانشجويان<br />

مهندسي هستند كه اساسا درسهاي فيزيك اولويت<br />

بالايي برايشان ندارد و فقط به عنوان پيشنياز يا<br />

ضرورت درسهاي بعدي مهندسيشان به اين درسها<br />

نگاه ميكنند.‏ اما نگاه ما فيزيكيها به قضيه اين است<br />

كه آن را به عنوان مفاهيمي كه بايد مغز خود را به<br />

آنها مسلح كنيم،‏ ميبينيم.‏ بدين معنا بايستي نوع<br />

اين دو آموزش متفاوت و مجزا باشد.‏<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

7.14%<br />

0.00%<br />

21.42%<br />

53.57%<br />

21.42%<br />

1 2 3 4 5<br />

0.00%<br />

6.25%<br />

18.75%<br />

12.50%<br />

62.50%<br />

1 2 3 4 5<br />

51


پژواك<br />

فاطمه بنياسد-‏ رويا شريفپور-‏ سعيد بدري-‏ ماهان غفاري-‏ اميرعلي پورماني<br />

بله 1.<br />

آيا با انجام كارهاي علمي-پژوهشي براي دانشجويان<br />

در كنار درس موافقيد؟ ‏(دليل خود را توضيح دهيد)‏<br />

2. خير<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

نظر استادهايي كه با انجام كارهاي علمي-‏ پژوهشي موافق<br />

بودند:‏<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

سبب ايجاد علاقه به مفاهيم فيزيكي ميشود.‏<br />

تصميمگيري دانشجو در امور اجرايي تقويت ميشود.‏<br />

كارهاي پژوهشي مطالب درسي را از موضوعات مجرد<br />

خارج كرده و به زندگي روزمره ارتباط ميدهد.‏<br />

مخصوصا تعريف پروژههاي تجربي و يا شبيهسازي<br />

براي دوره كارشناسي ميتواند ديد درستي از فيزيك<br />

را در دانشجو ايجاد كند.‏<br />

پژوهش حتي<br />

در سادهترين سطوح خود نيازمند درك<br />

عميقتر مفاهيم است و براي يك پژوهش ساده نياز<br />

خواهد بود كه طيفي از مباحث و نكات ظريف با دقت<br />

بالايي آموخته شوند.‏ بدين معنا دانشجوياني كه<br />

جسارت و انگيزه انجام چنين كاري را دارند،‏ مفاهيم<br />

درسي و حتي بيش از آن را نيز با عمق بيشتري<br />

ميآموزند.‏<br />

نظر استادهايي كه با انجام كارهاي علمي-‏ پژوهشي<br />

مخالف بودند:‏<br />

در دوران كارشناسي فرصتي براي اين كار نيست،‏<br />

بهتر است كه مباني خوب و عميق ياد گرفته شوند.‏<br />

آيا با اختصاص دادن بخشي از نمره درس به كارهاي<br />

علمي و پژوهشي موافقيد؟ ‏(دليل انتخاب خود را<br />

توضيح دهيد)‏<br />

بله 1.<br />

2. خير<br />

پاسخ تشريحي از اساتيد:‏<br />

<br />

<br />

آموزش حتي مستقل از پژوهش نيز قايم به ذات خود<br />

است.‏ پژوهش مرحلهاي بعد از آموزش است و نبايد از<br />

عموم انتظار داشت كه در مرحله آموزش دست به كار<br />

پژوهش نيز بزنند.‏ اما در عين حال براي دانشجوياني<br />

كه مايلند نيز نبايد مسير مسدود باشد.‏<br />

در درس هاي پايه موافق نيستم،‏ در درسهاي كاملا<br />

تخصصي كمي موافقم مشروط به اينكه تعداد<br />

دانشجويان زياد نباشد.‏<br />

به نظر شما تا چه اندازه برنامه فعلي پيشنهاد شده<br />

توسط دانشكده براي گذراندن درسهاي الزامي-‏<br />

تخصصي مناسب است؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

42.85%<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

57.14%<br />

1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

1 2<br />

14.28%<br />

7.14% 7.14%<br />

64.28%<br />

7.14%<br />

1 2 3 4 5<br />

90%<br />

80%<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

85.67%<br />

14.28%<br />

1 2<br />

52


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

پاسخ تشريحي برخي از اساتيد:‏<br />

<br />

اساتيد بايد،‏ برنامه بهتري تنظيم كنند و اين برنامه<br />

هر چند سال يكبار بازنگري و اصلاح شود.‏<br />

تا چه اندازه پيش نيازها و هم نيازهاي درنظر گرفته<br />

شده توسط دانشكده براي دروس مختلف را مناسب<br />

ارزيابي ميكنيد؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

تاچه اندازه با انجام كارهاي غيردرسي موافقيد؟<br />

‏(ورزش-‏ هنر ...)<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

53.33%<br />

به نظر شما اگر دانشجو بخواهد تا حد مورد انتظار<br />

استاد براي درس هايش وقت بگذارد،‏ تا چه اندازه<br />

ميتواند به انجام كارهاي فوق برنامه بپردازد؟<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

13.33%<br />

6.66% 6.66%<br />

26.66%<br />

1 2 3 4 5<br />

80%<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

75.00%<br />

6.25% 6.25% 6.25% 6.25%<br />

1 2 3 4 5<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

حجم درس<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

به چه ميزان انتظار دانشكده مبني بر گذراندن 135<br />

واحد در 4 سال را انتظار به جايي ميدانيد؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

پاسخ تشريحي برخي از اساتيد:‏<br />

17<br />

<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

هر ترم بايد واحد به طور متوسط اخذ شود اما<br />

ترم مناسبتر است.‏<br />

آيا وجود امتحان ميان ترم را مهم ارزيابي ميكنيد؟<br />

‏(لطفأ دليل خود را توضيح دهيد.)‏<br />

بله 1.<br />

45%<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

21.42%<br />

14.28%<br />

42.84%<br />

21.42%<br />

0.00%<br />

1 2 3 4 5<br />

2. خير<br />

9<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

0.00% 0.00%<br />

13.33%<br />

60.00%<br />

26.66%<br />

1 2 3 4 5<br />

53


پژواك<br />

فاطمه بنياسد-‏ رويا شريفپور-‏ سعيد بدري-‏ ماهان غفاري-‏ اميرعلي پورماني<br />

90%<br />

80%<br />

70%<br />

76.47%<br />

120%<br />

100%<br />

100.00<br />

%<br />

60%<br />

80%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

23.52%<br />

60%<br />

40%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

1 2<br />

20%<br />

0%<br />

0.00%<br />

1 2<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

نظر استادهايي كه با امتحان ميانترم موافق بودند:‏<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

هر چه تعداد امتحانات بيشتر باشد،‏ دقت ارزيابي<br />

بيشتر ميشود.‏<br />

به دانشجو كمك ميكند كه با درس همراه شود و از<br />

تلنبار شدن مطالب درسي جلوگيري ميشود.‏<br />

اين شانس به دانشجو داده ميشود كه با گذراندن<br />

نيمي از درس كسر قابل توجهي از نمره پايان ترم را<br />

كسب كند.‏<br />

به دانشجو ايدهاي ميدهد از اين كه چقدر در درس<br />

پيشرفت داشته است و آيا نياز به تغيير برنامه و رويه<br />

دارد يا خير.‏<br />

نظر استادهايي كه با امتحان ميانترم مخالف بودند:‏<br />

<br />

براي تمام دانشجويان مفيد نيست و به سطح دانشجو<br />

بستگي دارد.‏ ‏(براي دانشجوي متوسط خوب،‏ مفيد<br />

است.)‏<br />

ارزشيابي<br />

كدام يك ازروش هاي زير را براي ارزيابي دانشجويان<br />

مناسبتر مي دانيد؟ ‏(لطفأ دليل انتخاب خود را<br />

توضيح دهيد)‏<br />

1. نمره<br />

2. نمره<br />

دادن به روش كيفي<br />

دادن به روش كمي<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

<br />

<br />

<br />

در كلاسهايي با تعداد دانشجوي زياد،‏ ارزيابي به<br />

روش كيفي غيرممكن است.‏<br />

ارزشيابي به روش كيفي دردسر بعد از اعلام نمرات را<br />

چندين برابر ميكند.‏<br />

با كيفي شدن نمرات،‏ فاصلهي نمرات كم،‏ بيشتر<br />

(B=17<br />

A=16/9<br />

<br />

مي شود ‏(مثلا و كه در اينصورت<br />

به نوعي ارزشهاي واقعي كم ميشوند.‏<br />

هر فرد باكيفيت كه نتواند مطالبش را به ديگران<br />

انتقال دهد،‏ نميتواند تاثيرگذاري علمي داشته باشد و<br />

امتحان كمي معيار خوبي براي اين شاخصه دانشجو<br />

است.‏<br />

اگر با نمره دادن به روش كمي موافقيد،‏ به نظر شما<br />

دقت آن بهتر است تا چه اندازهاي باشد؟ ‏(لطفا دليل<br />

نظر خود را توضيح دهيد)‏<br />

<br />

<br />

دقت نمره به صورت<br />

±2 يا ±1<br />

0/5<br />

<br />

است.‏<br />

نمرات را به گرد ميكنم،‏ زيرا اگر به يك گرد<br />

كنم موجب نارضايتي برخي از دانشجويان خواهد شد.‏<br />

قطعا دقت نمره دادن نمي تواند بهتر از باشد،‏ 1/20<br />

اما اعتقاد دارم كه نمره ها بايد به گونه باشد كه<br />

دانشجويي كه موفق به گذراندن درس نشده نمره<br />

باشد.‏ اما<br />

بگيرد و مرات قبولي هم<br />

متأسفانه اين روش در دانشگاه جا نيفتاده است.‏<br />

9<br />

20 ،17 ،14 ،10<br />

54


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

به نظر شما ارتباط ميان سطحِ‏ امتحان و سطحِ‏ درسِ‏<br />

ارائه شده بهتر است چگونه باشد؟<br />

1. سطح<br />

2. سطح<br />

.3<br />

امتحان بالاتر از سطح درس ارائه شده باشد.‏<br />

امتحان پايينتر از سطح درس ارائه شده باشد.‏<br />

امتحان و درس ارائه شده در يك سطح باشند.‏<br />

تا چه اندازه در پايان هر ترم با توجه به نمراتي كه<br />

دانشجويان گرفتهاند،‏ روند كاري خود را در طول آن<br />

ترم ارزيابي ميكنيد؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

35.71% 35.71%<br />

90%<br />

80%<br />

70%<br />

83.33%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

21.42%<br />

7.14%<br />

0.00%<br />

1 2 3 4 5<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

5.55%<br />

11.11%<br />

1 2 3<br />

براي طرح سوالات امتحاني خود از كدام يك از<br />

گزينههاي زير استفاده ميكنيد؟<br />

.1<br />

كتاب تدريس شده در كلاس<br />

2. جزوه<br />

.3<br />

.4<br />

درس<br />

كتابهاي ديگر<br />

از كتاب و منبع خاصي استفاده نميكنم و سوالات را<br />

خودم طراحي ميكنم.‏<br />

پاسخ تشريحي برخي از اساتيد:‏<br />

<br />

با توجه به اينكه سطح كلاس در سالهاي مختلف<br />

يكسان نيست،‏ اين ارزيابي نميتواند دقيق باشد.‏<br />

14<br />

معدلهاي كلاسهاي من در حدود است و اگر در<br />

يك ترم به مقدار زيادي اين ميانگين تغيير كند،‏ به<br />

چرايي اين موضوع فكر خواهم كرد.‏<br />

ميانگين قابل قبول براي شما در درسهايي كه ارئه<br />

ميدهيد در چه بازهاي قرار دارد؟<br />

10 - 12 .1<br />

12 - 14 .2<br />

14 - 16 .3<br />

16 - 18 .4<br />

18 - 20 .5<br />

.6<br />

زدهاند.‏<br />

ميانگين<br />

درس همان خواهد بود كه دانشجويان رقم<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

30.30%<br />

21.21%<br />

18.18%<br />

30.30%<br />

1 2 3 4<br />

55


پژواك<br />

فاطمه بنياسد-‏ رويا شريفپور-‏ سعيد بدري-‏ ماهان غفاري-‏ اميرعلي پورماني<br />

تحت چه شرايطي براي بالا بردن نمرهي ميانگين<br />

درسي كه ارائه دادهايد،‏ نمودارميزنيد؟<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

تحت شرايط سياسي نمودار ميزنم.‏<br />

اگر ميانگين كمتر از ميانگين مورد نظرم باشد،‏ نمودار<br />

ميزنم.‏<br />

به شرايط كلاس و برداشتي كه از دانشجويان در طول<br />

ترم داشتهام،‏ بستگي دارد.‏<br />

اگر اطمينان حاصل كنم كه امتحان خيلي سختتر از<br />

آنچه كه بايد بوده است،‏ نمودار ميزنم.‏<br />

عمدتا در حد يك نمره آن هم براي گرد كردن نمرات<br />

و پوشش خطاهاي احتمالي نمودار ميزنم.‏<br />

نظر برخي از استادها هم بدين صورت بود:‏<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

تحت هيچ شرايطي نمودار نميزنم.‏<br />

نمودار نميزنم،‏ زيرا در طول ترم سعي ميكنم كاري<br />

كنم كه خود دانشجو براي بالا بردن نمره اش تلاش<br />

كند.‏<br />

معمولا نمودار نميزنم زيرا سطح سوالات را به دقت<br />

انتخاب ميكنم و دانشجو بايد آن حد مورد نظر را<br />

كسب كند.‏<br />

اگر هيچ يك از دانشجويان نتوانند سوالي را جواب<br />

دهند،‏ نمره آن سوال را در نظر نمي گيرم ولي به<br />

هيچ دليلي نمودار نميزنم.‏<br />

به چه ميزان در طرح سوالات امتحاني از دستياران<br />

آموزشي خود كمك ميگيريد؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

.6<br />

از دستياران آموزشي كمك نميگيرم.‏<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

آيا قبل از امتحان سوالات را براي رفع اشكال هاي<br />

احتمالي حل ميكنيد؟<br />

بله 1.<br />

2. خير<br />

3<br />

نحوه توزيع نمره بين سطوح مختلف ‏(سخت،‏<br />

متوسط،‏ آسان)‏ سوالات را چگونه تنظيم ميكنيد؟<br />

<br />

<br />

<br />

نمره متوسط،‏ 5 نمره سخت،‏<br />

12<br />

متوسط،‏ 80%<br />

50%<br />

45%<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

90%<br />

80%<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

12.50%<br />

43.75%<br />

18.75%<br />

20% سخت،‏ 10%<br />

6.26%<br />

0.00%<br />

18.75%<br />

1 2 3 4 5 6<br />

82.35%<br />

17.64%<br />

1 2<br />

نمره استاندارد.‏<br />

هم چالشي تشويقي<br />

تقريبا نمرات را بين سطوح مختلف سوالات به طور<br />

يكسان در نظر ميگيرم.‏<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

0.00%<br />

29.41%<br />

35.29%<br />

5.88%<br />

0.00%<br />

29.41%<br />

1 2 3 4 5 6<br />

56


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

<br />

<br />

پس از طرح سوالات،‏ به طور تصادفي از ميان آنها<br />

چند سوال را انتخاب ميكنم.‏<br />

16<br />

نمره را طوري طرح ميكنم كه انتظار دارم<br />

دانشجوياني كه سر كلاس بوده اند،‏ آن را بگيرند و<br />

نمره باقيمانده را هم به سوالات سخت اختصاص<br />

ميدهم<br />

4<br />

كدام يك از گزينه هاي زير،‏ روش شما در تصحيح<br />

اوراق امتحاني ميباشد؟<br />

1. خودم<br />

.2<br />

.3<br />

.1<br />

تصحيح ميكنم.‏<br />

دستياران آموزشي تصحيح ميكنند.‏<br />

در تصحيح اوراق از دستياران مشاركت ميگيرم.‏<br />

بله<br />

آيا با گرفتن امتحان به صورت Take Home<br />

موافقيد؟<br />

پاسخ تشريحي برخي از اساتيد:‏<br />

<br />

اين امتحان فقط براي دانشجويان دكتري مناسب<br />

است،‏ آن هم به اين دليل كه تعداد آنها كم است و<br />

امكان مصاحبه حضوري وجود دارد.‏<br />

در صورت موافقت،‏ اگر امتحان را به صورت Take<br />

Home برگزاركنيد،‏ سطح آن در مقايسه با يك امتحان<br />

معمولي چگونه خواهد بود؟<br />

<br />

بله 1.<br />

سوالات بايد گستردهتر و عميقتر و نيازمند صرف<br />

وقت و دقت بيشتري باشند.‏<br />

آيا با گرفتن امتحان به صورت Open Book<br />

موافقيد؟<br />

2. خير<br />

در صورت موافقت،‏ اگر امتحاني را به صورت open<br />

book برگزاركنيد،‏ سطح آن در مقايسه با يك امتحان<br />

معمولي چگونه خواهد بود؟ ‏(لطفا دليل انتخاب خود را<br />

توضيح دهيد)‏<br />

<br />

<br />

<br />

تاثيري در سطح سوالات نخواهد داشت.‏<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

42.85%<br />

57.14%<br />

1 2<br />

سوالات را به گونهاي طرح ميكنم كه بيشتر نياز به<br />

توانايي در حل داشته باشد تا حافظه.‏<br />

اگر امتحان به نحوي باشد كه از كتاب صرفا براي<br />

بهره مندي از فرمولها و روابط استفاده شود،‏ در اين<br />

گونه امتحانات حداكثر همراه داشتن برگه اي را مجاز<br />

ميدانم آن هم با تاييد خودم<br />

50%<br />

45%<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

47.05%<br />

17.64%<br />

35.29%<br />

1 2 3<br />

43.75%<br />

56.25%<br />

1 2<br />

2. خير<br />

57


پژواك<br />

فاطمه بنياسد-‏ رويا شريفپور-‏ سعيد بدري-‏ ماهان غفاري-‏ اميرعلي پورماني<br />

دستياران آموزشي<br />

.1<br />

آيا وجود دستيار آموزشي را مهم ارزيابي ميكنيد؟<br />

‏(لطفا دليل انتخاب خود را توضيح دهيد)‏<br />

بله<br />

2. خير<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

<br />

<br />

<br />

يكي از اركان اصلي آموزش هستند.‏<br />

با وجود كلاس حل تمرين،‏ كيفيت آموزش بالا خواهد<br />

رفت.‏<br />

براي دروس پايه مانند الكترومغناطيس و مكانيك<br />

تحليلي وجود دستيار آموزشي ضروري است اما رفته<br />

رفته با تخصصي شدن دروس،‏ نقش دستيار آموزشي<br />

كم رنگ خواهد شد و دانشجو خود به عنوان محور<br />

اصلي قرار ميگيرد.‏<br />

در صورت ضروري دانستن وجود دستيار آموزشي،‏<br />

كدام يك از مسئوليتهاي زير را به عهده وي<br />

ميگذاريد؟<br />

.1<br />

.2<br />

تصحيح اوراق امتحاني<br />

ارائه بخشي از درس<br />

3. حل<br />

.4<br />

تمرين هاي بيشتر براي دانشجويان<br />

مسئوليتهاي ديگر<br />

پاسخ تشريحي اساتيد:‏<br />

<br />

<br />

بله 1.<br />

كمك به دانشجويان براي رفع اشكال<br />

مشورت دادن به استاد،‏ جهت بهبود روند آموزش<br />

آيا با واگذار كردن بخشي از نمره درس به دستيار<br />

آموزشي موافقيد؟ ‏(در صورت موافقت ميزان نمره<br />

مورد نظر خود را بنويسيد)‏<br />

2. خير<br />

پاسخ تشريحي برخي از اساتيد:‏<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

3 تقريبا<br />

4<br />

4<br />

نمره<br />

6 تا<br />

حداقل<br />

نمره<br />

نمره<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

100%<br />

90%<br />

80%<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

23.07%<br />

7.69%<br />

57.69%<br />

50 %<br />

11.53%<br />

1 2 3 4<br />

88.23%<br />

11.77%<br />

1 2<br />

100%<br />

90%<br />

80%<br />

70%<br />

60%<br />

50%<br />

40%<br />

30%<br />

20%<br />

10%<br />

0%<br />

94.11%<br />

5.88%<br />

1 2<br />

58


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

20<br />

5<br />

<br />

.1<br />

.2<br />

.3<br />

.4<br />

.5<br />

.6<br />

در ترمهاي گذشته حداقل نمره از نمره را به<br />

دستيار آموزشي اختصاص ميدادم،‏ اما رفته رفته و با<br />

كسب تجربه اين نمره را به دو تا سه كاهش دادهام.‏<br />

معيار شما براي انتخاب دستيار آموزشي چيست؟<br />

نمره او در آن درس<br />

معدل كل<br />

توانمندي او در تفهيم مطالب<br />

مقطع تحصيلي ‏(كارشناسي،‏ كارشناسيارشد،‏ دكتري)‏<br />

نحوه تعامل و برخورد او با دانشجويان<br />

مسئوليتپذيري<br />

تا چه اندازه به هماهنگي مطالب ارائه شده توسط<br />

دستياران آموزشي و آنچه خود در كلاس تدريس<br />

ميكنيد اهميت ميدهيد؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

تا چه اندازه بر روي مسئوليتهاي واگذار شده به<br />

دستيار آموزشي خود نظارت داريد؟<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

به نظر شما چرا برخي از دانشجويان براي حل<br />

تمارين خود وقت نميگذارند و نهايتا تمارين خود را<br />

از روي دوستان و يا كتاب حل تمرين مينويسند؟<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

<br />

به دليل آموزش رايگان<br />

به دليل آينده شغلي و شرايط اجتماعي<br />

نداشتن وجدان كاري،‏ علاقه و وقت كافي<br />

نداشتن انگيزه كافي براي يادگيري عميق درس<br />

نبود كنترل كافي بر روي تمارين دانشجويان<br />

اگر بخشي از امتحان از تمرينها باشد و تمرينها هم<br />

مفيد و در چارچوب مطالب كلاس باشند ديگر اين<br />

اتفاق نخواهد افتاد.‏<br />

اين قضيه منشأ فرهنگي دارد و به بي اخلاقي هاي<br />

رايج در جامعه باز مي گردد،‏ لطفا اين سوال را از يك<br />

جامعه شناس بپرسيد و به اساتيد هم بگوئيد.‏<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

6.25%<br />

18.75%<br />

25.00% 25.00% 25.00%<br />

1 2 3 4 5<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

50%<br />

45%<br />

40%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

20%<br />

15%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

11.11%<br />

6.66%<br />

28.88%<br />

8.88%<br />

13.33%<br />

31.11%<br />

1 2 3 4 5 6<br />

5.88%<br />

11.76% 11.76%<br />

47.05%<br />

23.52%<br />

1 2 3 4 5<br />

59


پژواك<br />

فاطمه بنياسد-‏ رويا شريفپور-‏ سعيد بدري-‏ ماهان غفاري-‏ اميرعلي پورماني<br />

تا چه اندازه به تعامل با دانشجويان ‏(خارج از مطالب<br />

درسي)‏ اهميت ميدهيد؟<br />

تا چه اندازه وقت خود را به رفع مشكلات و<br />

دغدغههاي دانشجويان اختصاص ميدهيد؟<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

1<br />

5<br />

4<br />

3<br />

2<br />

‏(بسيار كم)‏ 1<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

‏(بسيار كم)‏<br />

‏(بسيار زياد)‏<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

29.41%<br />

23.50%<br />

35%<br />

30%<br />

25%<br />

31.25%<br />

31.25%<br />

25.00%<br />

20%<br />

17.64%<br />

17.64%<br />

20%<br />

15%<br />

11.76%<br />

15%<br />

12.50%<br />

10%<br />

10%<br />

5%<br />

0%<br />

1 2 3 4 5<br />

5%<br />

0%<br />

0.00%<br />

1 2 3 4 5<br />

60


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

عشق فيزيكي<br />

شهره انجمشعاع كارشناسي<br />

88<br />

Shohre.anjomshoaa90@gmail.com<br />

تا كه ميبينم تو را حالي به حالي ميشوم<br />

/ شاعر ديوانِ‏ اشعاري چناني ميشوم<br />

گم شدم در پلههاي فرعي دانشكده<br />

/ وارد فازِ‏ جديد بيخيالي ميشوم<br />

اي در"آشوبت"‏ تمامِ‏ روزها و ماهها<br />

/ گر نباشي چون ‏"عملگرهاي فاني"‏ ميشوم<br />

گر درون چشمِ‏ تو پيدا شده ردي ز ‏"هيگز"؟!‏<br />

/ كز ‏"تقارن"هايِ‏ هستي پوچ و خالي ميشوم<br />

بيسر و بيپا و بيدل ميپرم در كويتان<br />

گرد تو يك كهكشان مارپيچي ميشوم<br />

من همان ريسمانِ‏ موهوم و خيالي ميشوم<br />

در ميان بسط تو من متريك ‏"جي"‏ ميشوم<br />

/<br />

/<br />

"<br />

اي منِ‏ بي تو همان موجود غرقِ‏ اختيار<br />

با غمت در بند جبري همچنان<br />

" يل ميشوم<br />

/<br />

تا كه ميبينم تورا اصلن من عالي ميشوم<br />

آخرش هم ميروم ‏"ماده چگالي"‏ ميشوم**‏<br />

61


تكانهي دوره پنجم<br />

الهام مختاري<br />

تكانهي دوره پنجم<br />

قرار بود درباره تكانهي دورهپنجم بنويسم.‏ خلاصهاش<br />

ميشود اين:‏<br />

از ديد يك ‎86‎ي متوسطالعلاقه به تكانه:‏<br />

يك مجلهاي بود ظاهرا به اسم تكانه!‏ ما كه آمديم<br />

دانشگاه اعلاميههاي جلسههاي گروه علميش رو به در و<br />

ديوار ميديدم و چند جلسهاي هم رفتيم،‏ اي بدك نبود و<br />

بعد هم مدتي جلسهاي و شمارهي جديدي انگار در كار<br />

نبود و بعد باز اواسط سال دوم بود كه جلسهها و شمارههاي<br />

جديد آمدند و ما البته دلمشغولي اصليمان كلاس درس<br />

‏(كه تنها راه سعادت و باسواد شدن همين است.)‏ باز چند<br />

جلسهاي را شركت كرديم و اي بدك نبود و ...<br />

از ديد من:‏<br />

آمدم دانشگاه.‏ رشته تحصيلي:‏ مكانيك،‏ علاقه:‏ فيزيك.‏ و<br />

اينجوري شد كه سر و گوشم در دانشكده فيزيك جنبيدن<br />

گرفت!‏ و فهميدم مجلهاي دارند به اسم تكانه و براي هر<br />

شمارهشان يك سري جلسهي گروه علمي ميگذارند كه من<br />

البته به علت كمبود اعتماد به نفس در فيزيك ‏(چون<br />

رشتهام نبود!‏ و ماحصل سيستم آموزشي نوزادي تا آن زمانم<br />

به من ياد دادهبود كه تنها راه ورود اطلاعات به مغز من<br />

كلاسهاي دقيقا مربوط به همان رشته،‏ همان درس<br />

است!)در هيچ كدامشان شركت نكردم!‏ ولي مردم ميرفتند<br />

و تعريف ميكردند و من دلم ميرفت!‏ و از آنجايي كه آن<br />

اتفاقي كه بايد بيفتد هميشه ميافتد ‏(حالا كمي ديرتر<br />

مثلا)،‏ من تغيير رشته دادم به فيزيك و ديگر مشكل ورود<br />

اطلاعات فيزيكي نداشتم لابد با تعاريف مدرسه-پسندانه!‏<br />

ولي تكانهاي در كار نبود ديگر.‏ و من هم مرد عمل!‏ مرحله<br />

سردبير فعلي را پيدا كردن و اعلام قبول مسئوليت گروه<br />

علمي تكانه شماره جديد و برگزاري جلسهي اول گروه<br />

علمي جديد با همراهي گروه،‏ انصافا با پشتكاري از بچهها،‏<br />

خيلي سريع انجام شد.‏ بعد هم جلسههاي بعدي گروه<br />

علمي،‏ ذوق من از پا گرفتن دوباره تكانه،‏ و چند شمارهي<br />

ديگر.‏ و بعد هم ما تقريبا همه با هم رفتيم!‏ و قبل از رفتن،‏<br />

براي آنكه ماجراي فاصله افتادن بين شمارههاي تكانه تكرار<br />

نشود،‏ سرقفلي تكانه را به گروه جديدي سپرديم:‏ با قلبي<br />

مالامال از خاطره و دلتنگي و نگراني!‏<br />

ولي اين خلاصهي خلاصهي ماجرا بود.‏ من هم بيشتر<br />

نمينويسم چون كلمهها حداكثر تواناييشان در انتقال<br />

اطلاعات همين است!‏ ولي اين گفتن دارد كه من وقتي در<br />

پاييز تصميم گرفتم قسمتي از وقتم رو براي دوباره<br />

سرپا شدن تكانه بگذارم،‏ از روي علاقهام به كار علمي<br />

88<br />

فوقبرنامه بود.‏ ولي نگراني جلسهي تفويض(!)‏ تكانه به گروه<br />

جديد هيچ ربطي به نگراني از دور افتادن از كار علمي و اين<br />

حرفها نداشت.‏ گفتن دليل اين نگراني،‏ باعث شد من<br />

نوشتن اين نوشته را يك ماه عقب بيندازم!‏ و نهايتا باز از<br />

آنجايي كه آن اتفاقي كه بايد بيفتد هميشه ميافتد ‏(حالا<br />

كمي ديرتر مثلا!)‏ من فهميدم چهجوري بايد بنويسم!‏ چند<br />

روز پيش در كنفرانسي حميدرضا كاوياني و سايه رجبي را<br />

ديدم.‏ اينها را شايد شما هم بشناسيد يا اسمشان را شنيده<br />

باشيد.‏ از سر و سامان بخشندگان نسلهاي قبلي تكانه<br />

هستند.‏ سايه خيلي قديميتر است.‏ از دورهاي ميگفت كه<br />

تكانه حتي جلد نداشت و اينها همه زندگيشان شدهبود<br />

اين مجله!‏ بايد ميديديد خوشحاليش را وقتي فهميد من<br />

هم روزهاي مشابهاي داشتم و تجربههاي مشابهاي داشتم و<br />

حرفهاي مشابهاي بعد از اين همه مدت كه گذشته ...<br />

فقط اينها نبودند.‏ گاهي كه دوستان ديگري را كه<br />

بعضيشان را فقط از روي اسمشان در مقالهاي قديمي تكانه<br />

ميشناسم ميبينم،‏ حس صميميت عجيب و غريبي بهشان<br />

دارم:‏ نيما همداني،‏ فاخته قنبرنژاد و ...<br />

چند ماه پيش به دوستي گفتم گاهي حس مادر موقت<br />

بودن دارم نسبت به تكانه!‏ ولي هربار كه يك تكانه-آشنا<br />

ميبينم،‏ بيشتر ميفهمم كه شايد حس بچه بودن نزديكتر<br />

باشد به حس واقعيم!‏<br />

قرار بود كوتاه باشد!‏ همينقدر بگويم كه نگراني آن روز<br />

جلسهي آخر،‏ چيزي از اين جنس بود كه اگر تكانه باز<br />

بخوابد...‏ چقدر بچهها كم خواهند داشتش!‏ نه اينكه تكانه<br />

ديگر انتهاي خوبيها!‏ ولي انصافا به همهي ما خوب ياد داد<br />

كه اگر خودمان را از دستهي آدمهاي متوسطالعلاقه به<br />

همهچيز (~<br />

بيتفاوت)‏ بيرون بكشيم،‏ ديگر نه آنچه باعث<br />

محدوديت و بيانگيزگيمان ميشد لزوما محدوديت است،‏<br />

نه آنچه راه باسواد شدن ميپنداشتيم،‏ لزوما راه سعادت!‏<br />

چند سال دانشجو بودن و اين را حس نكردن...‏ شايد<br />

بدترين اتفاقي باشد كه ميتواند براي كسي بيفتد و عاقل<br />

كسيست كه پند بگيرد!‏ :)<br />

الهام مختاري<br />

62


تكانه نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف<br />

شماره ‎20‎ پاييز<br />

1391<br />

تهمقاله!‏<br />

نزديك سه صبح شده.‏ طبق عادت كمكم وقت<br />

خوابيدن.‏ ميرم توي تختم...‏ تو ذهنم كلي سوال دارم...‏<br />

فردا بازار سهام سبزه يا قرمز؟!‏ دلار كه تكليفش معلومه.‏<br />

تنها ظرف يك سال قدرت خريدمون يكچهارم شده!...‏<br />

چيزي در مورد تركمانچاي ارزي ميدونم؟<br />

اي بابا بخواب ديگه ...<br />

...<br />

خونه كناري مشغول گودبرداريِ‏ و يه غول آهني در<br />

حال چنگزدن به خاك...‏ خدا به خير كنه!‏ اين<br />

گودبرداريها كم كار دست مردم نداده.‏ با كلي اصرار<br />

خانواده رو فرستاديم چند روزي برن جايي ديگه ساكن<br />

بشن تا آبها از آسياب بيفته!‏ عسلُ‏ هم با خودشون بردن.‏<br />

عسل اسم گربهمِ!‏ امسال‎10‎ ساله ميشه.‏ فك كنم از گربه<br />

دكتر مصفا يك سال كوچيكتر باشه.‏ اينو گفتم چون<br />

عسل معمولا شبها پابهپاي من بيدارِ‏ و تو مسائل مختلف<br />

با من همفكري ميكنه.‏ انصافا اكثر اوقات هم نظرات<br />

كارشناسي شدهاي ميده.‏<br />

نه.‏ انگار قرار نيست خوابم ببره.‏ بلند ميشم يه مداد و چند<br />

ورق كاغذ برميدارم...‏<br />

قرار شده الهام،‏ رامين و من ‏(به اصطلاح نسل<br />

قبليهاي تكانه)‏ راجع به خودمون و تكانه چيزهايي<br />

بنويسيم.‏ رامين گفت كه حس و حال نوشتهاش مثه<br />

خودش تعريفي نداشته،‏ بيخيال شده!‏ ولي الهام طبق<br />

معمول با قدرت آماده سخنراني!‏ و فقط من موندم.‏<br />

چند كلمه مينويسم،‏ خطخطي ميكنم،‏ دوباره چند<br />

كلمه،‏ دوباره خطخطي.‏ كلي حرف دارم بزنم از اين چند<br />

سال.‏ الهام بيشتر حرفهاي مهم رو زدي،‏ ديگه من چي<br />

بگم؟!...‏ تقريبا بيشتر حرفهاي من شبيه الهام ميمونه،‏<br />

البته با اين تفاوت كه من از اول فيزيكي بودم ‏(و حالا<br />

ديگه فيزيكي نيستم!)،‏ احساس مادر بودن نسبت به تكانه<br />

هم نداشتم!!!‏ در ضمن مثه الهام درگير سيستم آموزشي<br />

نبودم چون اصلا درس نميخوندم!‏ <br />

... اما از اونجا كه تاريخ نشون داده هيچ ديكتاتوري تا ابد<br />

باقي نمونده.‏ اين قاعده در مورد من هم صادق بود!‏ قرار<br />

بود كه منم از شماره قبلي نباشم ‏(د آخه ول كن اين تكانه<br />

رو.‏ تو كه بارتو بستي خب بذار يه چيزي هم به بقيه<br />

برسه!).‏ اما با صحبتهايي كه با دكتر مقميي و چندتن از<br />

كهنسالان تكانه داشتيم،‏ بهترين و كمريسكترين راه،‏<br />

انتقال آروم قدرت بود!‏ ‏(فيلم پدرخوانده يك هم خوبه!)‏<br />

زمستون گذشته با كمك عدهاي از بچهها كه به نظر<br />

جنم تكانهاي شدنُ‏ داشتن،‏ تكانه نوزدهم چاپ شد.‏ آخرين<br />

شماره من بهعنوان سردبير...‏ و تو اين شماره فقط<br />

كنارشون بودم تا از وجود راهنماييهاي پير خردمندي مثه<br />

من بينصيب نباشن!‏ به نظر انتخابهاي خوبي داشتم<br />

و حالا با خيال راحت بازنشسته ميشم.‏<br />

حرف آخر<br />

زماني كه ما تكانهاي شديم دغدغه اصليمان انتشار<br />

مرتب و مستمر تكانه همراه با ارتقاء كميت و كيفيت اون<br />

بود،‏ كه به نظر بچهها و اساتيد تا حد زيادي تو اين راه<br />

موفق بوديم.‏ و حالا نوبت شماست تا علاوهبر تداوم اين<br />

روند،‏ دست به نوآوريهاي خودتون بزنيد تا يادتون به<br />

تكانه گره بخوره و در حافظه دانشكده فيزيك باقي بمونيد.‏<br />

4 حدود<br />

سال با تكانه بودم،‏ تقريبا تمام بچههايي كه<br />

به نسل پنجم معروف بودن از تكانه رفتن،‏ و حالا نوبت<br />

منه!‏ تكانه براي من تجربه خوبي بود،‏ و چيزهاي خوبي به<br />

من داد:‏ دوستان خوب،‏ تجربههاي جديد،‏ ... و شايد در<br />

آينده...؟!‏ اميدوارم براي شما هم تكرار بشه.‏<br />

ساعت نزديك شش شده،‏ غول آهني هم از صدا افتاده...‏<br />

دلم گرفته...‏ گمونم وقت خداحافظيِ‏<br />

...<br />

بدرود بر شما و بر آن روزگاري كه با شما به سر بردم.‏<br />

همين ديروز بود كه ما يكديگر را در رويا ديديم.‏<br />

آبتين كريمي<br />

63

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!