ï®Ø¯Ø§Ù اï»ïºï¯¾ïºØ¯Ø - ketab farsi
ï®Ø¯Ø§Ù اï»ïºï¯¾ïºØ¯Ø - ketab farsi
ï®Ø¯Ø§Ù اï»ïºï¯¾ïºØ¯Ø - ketab farsi
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
بخشيد. اين شيوه داد و ستد ھرگز دورانی پر<br />
رونق تر از دوران بنيان گذاری امپراتوری<br />
پارس تا نخستين قيصرھا ی روم به خود نديده<br />
است. تغيير راه ھا ی تجاری گرچه به فلسطين<br />
ضربه سختی زد اما به بازرگانی بعدی جھانی<br />
بخشيد. خانوادھای بازرگان به سودھائی آنچنان<br />
کالن دست می يافتند که محدود کردن زاد و ولد<br />
در خانواده ھای خود را الزم نمی ديدند.<br />
اما باال بودن باروری در ميان يھوديان به ھيچ<br />
رو نمی تواند افزايش شتابان جمعيت يھوديان را<br />
تو ضيح دھد. قدرت تبليغات بود که آن را رشدی<br />
تصاعدی می بخشيد.<br />
اين واقعيت که ملتی از رھگذر تبليغات بتواند<br />
افزايش يابد به ھمان اندازه شگفت آور است که<br />
موقعيت تاريخی خود يھوديت.<br />
يھوديان را در اصل، ھمچون ديگر خلق ھا،<br />
پيوند ھا ی خونی بود که گرد ھم نگه می داشت.<br />
در پی تحوالت تاريخی، سلطنت با وحدت مبتنی<br />
بر قلمروش جايگزين سازمان عشيره ای و<br />
وحدت مبتنی برپيوندھای خونی شد. اما با<br />
فرستاده شدن يھوديان به تبعيد اين وحدت- يعنی<br />
وحدت مبتنی بر قلمرو- از ميان رفت. بخش<br />
بزرگتر يھوديان اکنون برای ھميشه در تبعيد<br />
زندگی می کرد. در نتيجه گونه ای ديگر از<br />
پيوند ملی، يعنی اشتراک زبان، نيز از ميان<br />
رفت. تبعيديان ناگزير بودند که به زبان مللی که<br />
در ميانشان می ذيستند سخن گويند. حتی در خود<br />
فلسطين نيز يھوديان نتوانستند زبان عبری را<br />
حفظ کنند و زبان آرامی را اقتباس کردند.<br />
اکنون مذھب و روابط تجاری تبديل به تنھا پيوند<br />
استوارميان يھوديان شده بود.<br />
اما خدای آنھا اکنون خدائی در ميان ديگر خدايان<br />
نبود. تنھا خدای جھان بود؛ خدائی برای ھمه<br />
انسان ھا. ھر کس که او را می شناخت و از<br />
فرامينش پيروی می کرد يھودی بود و در شمار<br />
برگزيدگان خدا.<br />
اين گونه از يھوديت اين امکان را يافت که حيطه<br />
نفوذ خود را از راه تبليغات گسترش<br />
بخشد.يھوديان در جريان تاريخ شوربختی ھای<br />
بسياری را از سر گذراندند اما اکنون موفق شده<br />
بودند که در گوناگون ترين مناطق شروع به<br />
کسب ثروت و قدرت کنند.اما، به رغم گسترش<br />
شعاع بازرگانيشان، نيک می دانستند که<br />
موقعتيشان به خاطر شمار اندکشان يأس آور<br />
است. از ھمين رو يھوديت در قرن ھای پيش از<br />
ويران شدن اورشليم گرايشی نيرومند به گسترش<br />
يافت.<br />
برای يھوديان ساکن در فلسطين مستقيم ترين راه،<br />
گرواندن قھرآميز بود. تحت سلطه درآوردن<br />
قھرآميز امری نامعمول نبود. يھوديان تحميل<br />
مذھب خود را نيز به آن افزودند. اين امر در<br />
طی سلھای تا پيش از ميالد صورت<br />
گرفت. با سقوط امپراتوری سوريه، يھوديان نه<br />
تنھا ا ز يوغ سوری ھا رھائی يافتند بلکه<br />
توانستند قلمرو خود را نيز وسعت بخشند.<br />
کشورگشائی برای يھوديان به معنی بسط مذھب<br />
نيز بود. و اين در آن زمان امری غير عادی<br />
بود. ختنه کردن و ذيارت اورشليم برای پرستش<br />
يھوه در مناطق تازه مفتوح برای ھمه اجباری<br />
شد.<br />
چنين روشھائی در جھان باستان يکسره بی سابقه<br />
بود. ديگر فاتحان به گرفتن خراج اکتفا می کردند<br />
و ملت مغلوب را در امر مذھب و آداب ورسوم<br />
کامأل آزاد می گذاشتند. فتح بيت المقدس بدست<br />
روميان به اين سياست تغيير اجباری مذھب و<br />
تحميل يھوديت از سوی يھوديان پايان بخشيد.<br />
از اين پس روشھای مسالمت آميز و انگيزه ھای<br />
13<br />
Rowshangar Volume. 2 No. 26 June 2009<br />
:<br />
مادی جانشين<br />
تکيه به شمشير شد. و کم نبودند کسانی که<br />
آزمندانه، به بوی جيفه دنيوی، به يھوديت می<br />
گرويدند.<br />
ديديم که زندگی شھری به ذھنيتی گراينده به تک<br />
خدائی ميدان می دھد. فيلسوفان در اين زمينه<br />
پيشگام بودند. اما تک خدائی آنھا ضد مذاھب<br />
سنتی بود. آنھا ھوادار آزاد انديشی و انديشه<br />
مستقل بودند. اما ھمان تحوالت اجتماعيی که به<br />
انديشه ھای تک خدايانه ميدان می داد، ھمان<br />
طور که ديديم، به تباھی دولت و جامعه می<br />
انجاميد و به طور روز افزونی احساس فقدان<br />
امنيت را و احساس نيازی فزاينده به اقتداری با<br />
ثبات را در افراد تشديد می کرد. روشن است که<br />
در ذھن افراد عادی با ثبات ترين وبرترين<br />
اقتدار ذات الھی بود که تدوين تئوريک خود را<br />
در مذھب می يافت و نه در فلسفه که انسان را<br />
متکی به خود می خواست و نه به فدرتی فرا<br />
انسانی.<br />
در ميان ملل دارای تمدنی باستانی تنھا ايرانيان و<br />
يھودی ھا بودند که، به علت شرايطی خاص، به<br />
تک خدائی نه به صورت فلسفه بلکه به صورت<br />
مذھب نائل شدند. ھر دوی اين مذاھب به پيشرفت<br />
ھای قابل توجھی ھم در ميان يونانيان و ھم در<br />
امپراتوری روم دست يافتند.<br />
به اين ترتيب يھوديت توانست آنچه را که جھان<br />
باستان در حال انقراض خواھان آن بود به آنھا<br />
عرضه کند: يک خدای قادر مطلق و نجات دھنده<br />
ای که خواھد آمد تا جھان را از ظلم و فساد<br />
برھاند. و اين چيزی بود که ھمه تشنه اش بودند.<br />
گسترش يھوديت در جھان باستان به حدی بود که<br />
در بعضی از مناطق، مثل اسکندريه، از سلطه<br />
کامل برخوردار شد. و اين مقارن با ظھور<br />
مسيح بود.<br />
يھوديان حتی از استفاده از زنھای زيبا رو برای<br />
گرواندن پادشاھان و ديگر افراد با نفوذ به دين<br />
خود روگردان نبودند. شاه عزيز، پادشاه امسه،<br />
برای ازدواج با دروسيال، خواھر اگريپه دوم به<br />
يھويت گرويد. اما دروسيال به او خيانت کرد و با<br />
فليکس، سررشته دار رومی، روی ھم ريخت.<br />
خواھرش ھم وضع بھتری نداشت. شاه پولمون<br />
خودش را به خاطر او ختنه کرد اما بی عفتی اين<br />
زن نه تنھا اورا از اين خانم بلکه از يھوديت ھم<br />
متنفر کرد. از اين زن برای گرواندن مردھا به<br />
يھوديت استفاده می شد. اين خانم اول با مردی<br />
به اسم مارکوس ازدواج کرد و پس ا ز مرگ او<br />
ھمسر عمويش ھرود شد. وقتی که ھرود مرد،<br />
ھمين برنيسه خانم با برادر ھرود ھمخوابه بود تا<br />
به ازدواج شاه پولمون فوق الذکر در آمد.<br />
سرانجام به مقام معشوقگی امپراتور تيتوس نائل<br />
شد.<br />
گفتيم که در سال يھوديان به خاطر<br />
فعاليت ھای تبلغاتی شديدشان و گرواندن مردم به<br />
يھوديت از روم رانده شدند. به گفته يوسفوس<br />
مردم دمشق نيز کمر به امحاء يھوديان بستند و<br />
ھمزمان با قيام يھوديان بر عليه نرون ده<br />
ھزار نفر از آنھا را در عرض يک ساعت<br />
به قتل رساندند. قبيله گرائی و مراسم سخت<br />
يھوديان امکان حشر و نشر آنان با ديگر<br />
مردم را بسيار دشوار می کرد. اکثريت نو<br />
مذھبان تنھا به انديشه خدای يکتا و مسيحا-<br />
يعنی نجات دھنده ای که خواھد آمد- می<br />
گرويدند و از آداب و رسوم سخت يھوديت<br />
روگردان بودند.<br />
ھمه اين ھا زمينه را برای پيدايش و گسترش<br />
مسيحيت آماده می کرد.<br />
ادامه دارد<br />
139 پ.م.<br />
63<br />
165<br />
.<br />
دوم. يھوديان پس<br />
از تبعيد<br />
يھوديت آواره<br />
کورش، درسال پيش از ميالد، به يھوديان<br />
بابل اجازه داد که به اورشليم برگردند. اما ھمه<br />
آنھا از اين فرصت استفاده نکردند؛ چرا که اين<br />
شھر ويرانه ای بيش نبود. حتی در صورت<br />
تعمير شھر ھمه يھوديان نمی توانستند اميدی به<br />
تأمين معاش خود در آنجا داشته باشند. يھوديه،<br />
نيز، به خودگردانی دست نيافت و به فاتحان<br />
خارجی وابسته ماند: نخست به ايرانی ھا، سپس<br />
به اسکندر مقدونی، بعد از آن به يونانی ھا و<br />
سرانجام به رومی ھا.<br />
تنھا حرفه ای که يھودی ھا در آن خبره بودند<br />
بازرگانی بود و از مھارت چندانی در صنعت<br />
وکشاورزی برخوردار نبودند. اما بازرگانی،<br />
برعکس کشاورزی دھقانی و صنايع دستی، به<br />
خاطر رقابت ناگزير از نو آوری است.<br />
بازرگانی است که کشاورزی وصنايع دستی را<br />
متحول می کند. بازرگانی، و بويژه بازرگانی<br />
دريائی، تنھا عنصر انقالبی اقتصاد پيشا سرمايه<br />
داری است.<br />
فنيقی ھا (لبنانی ھای کنونی) نخستين دريانوردان<br />
راه ھای پرمسافت بودند. کوھستانی بودن<br />
سرزمين و کمبود زمين ھای کشاورزی آنھا را<br />
تبديل به حمل کنندگان کاالھای مصری، عربی،<br />
بابلی و ھندی می کرد. بزودی يونانی ھا به<br />
خاطر قرار داشتن در وضعيتی مشابه رقيب<br />
سرسخت فنيقی ھا در دريانوردی شدند. آنھا، در<br />
مدتی کوتاه، موفق شدند که بازرگانی مصر را<br />
قبضه کنند. اما مصر، ھمانند بابل، در فاصله ای<br />
کوتاه (در سال به تصرف ايرانی ھا<br />
در آمد. مصريھا، در کمتر از يک قرن، به کمک<br />
يونانی ھا توانستند استقالل خود را بدست آورند<br />
و اسکندر مقدونی امپراتوری ايران را در سال<br />
مورد ھجوم قرار داد و توانست آن<br />
را متصرف شود و در نتيجه به شکوه شھرھا و<br />
به رونق بازرگانی فنيقی ھا که دست نشاندگان<br />
ايرانی ھا بودند خاتمه دھد.<br />
بازرگانی فلسطين، از اين رھگذر، حتی بيش از<br />
بازرگانی فنيقيه صدمه ديد. توسعه ھر چه بيشتر<br />
بازرگانی دريائی راه ھای زمينی را از اھميت<br />
انداخت و موقعيت ممتاز فلسطين به خاطر<br />
جايگاه مرکزيش از اعتبار افتاد. اکنون بازرگانی<br />
بابل، عربستان، ھند و مصر به حوزه بازرگانی<br />
دريائی پيوسته بود. در ھمان حال توده ھای<br />
يھودی بيش از پيش مجبور بودند که به عنوان<br />
تنھا ممر معاششان به بازرگانی رو آورند زيرا<br />
فرصت ھای کسب وکار در کشور خودشان مدام<br />
کاھش می يافت.<br />
از آنجا که کسب وکار به سوی آنھا نمی آمد آنھا<br />
مجبور بودند که به دنبال کسب وکار در خارج<br />
از وطن، در ميان ملت ھائی که خودشان طبقه<br />
بازرگان از ميان خود توليد نمی کردند بروند. و<br />
اين قبيل ملتھا زياد بودند. ملت ھائی که می<br />
توانستند زندگيشان را از راه کشاورزی بگذرانند<br />
ھی پشت سرھم در داخل کشتزارھای بزرگ<br />
درست می کردند و در خارج جنگ راه می<br />
اندختند. اين ھا ترجيح می دادند به جای اين که<br />
خودشان در خارج دنبال کاالھای مورد نيازشان<br />
بگردند بازرگان ھائی از خارج به ميان آن ھا<br />
بيايند. مصری ھا و رومی ھا چنين گرايشی<br />
داشتند. بازرگان ھای اين دو کشور يا يھودی<br />
بودند يا يونانی.<br />
اکنون، درست پس از تبعيد به بابل، با پراکنده<br />
شدن دوباره<br />
يھوديان به خارج از وطنشان روبرو ھستيم. و<br />
اين ناشی از تغيير راه ھای بازرگانی بود. اين<br />
گروه ھا عمدتأ در ثروتمند ترين جاھا، مثل<br />
اسکندريه و روم، متمرکز بودند؛ يعنی در مراکز<br />
بازرگانی جھان رومی و ھلنی. جمعيت يھوديان<br />
در اسکندريه به ھمان اندازه جمعيتشان در<br />
اورشليم بود: يک مليون يھودی در ميان ھشت<br />
مليون مصری. به اين ترتيب يھوديان تبديل به<br />
جماعتی بين المللی شدند برخوردار از يک<br />
ھمبستگی درونی شديد که اعضائش به شدت از<br />
ھمديگر پشتيبانی می کردند. يھوديان اسکندريه<br />
و روم نه تنھا به ثروتی کالن دست يافتند بلکه از<br />
نفوذی عظيم در ميان حاکمان جھان نيز<br />
برخوردار شدند: انبان پول اين حاکمان بودند و<br />
بستانکار آنھا. آنھا در پايتخت ھای جھان متمدن<br />
از استقالل و از موقعيتی ممتاز برخوردار بودند.<br />
اين يھوديان عاملی تاريخی در گردش رويدادھا<br />
بودند. قومی جھان وطن بودند که زير جلکی بر<br />
جھان حکومت می کردند. قيصر روم از يھوديان<br />
حمايت می کرد و به آنھا امتياز می داد زيرا به<br />
پول آنھا احتياج داشت. اما ھمه يھوديان ساکن<br />
در غربت بازرگان نبودند بعضی از آنھا<br />
متخصص و صاحب حرفه بودند.<br />
تبليغات يھوديان<br />
حمعيت يھوديان پس از تبعيد به نحو حيرت<br />
انگيزی افزايش يافت. استرابون، جغرافی دان<br />
شھير در باره يھوديان چنين می نويسد: "اين<br />
مردم اکنون در ھر شھری ھستند، و مشکل است<br />
که بتوان جائی را در ارض مسکون يافت که اين<br />
ملت را نپذيزفته باشد و [ازنظر مالی] زير سلطه<br />
آن نباشد." .<br />
ھرشکلی از جامعه، ھمچنان که ھر طبقه ای در<br />
درون يک جامعه معين، قانون جمعيت خاص<br />
خود را دارد. قانون افزايش جمعيت در مورد<br />
دھقانان با کارگران متفاوت است. پرولتاريای<br />
معاصر خيلی زود به استقالل اقتصادی دست<br />
يافت فرزندانش، نيز، از امکان اشتغال در<br />
سنين پائين برخوردارند. اين به آنھا امکان می<br />
دھد که از نرخ زاد و ولد باالئی برخوردار<br />
باشند. در جامعه ای که تقسيم ميراث حاکم<br />
است، مالکيت خصوصی بر زمين به محدود<br />
کردن زاد و ولد در ميان طبقه مالک می انجامد.<br />
اين يکی از علل جمعيت زدائی از امپراتوری<br />
روم است، که اساسأ جامعه ای مبتنی بر<br />
کشاورزی بود.<br />
زاد و ولد خانواده ھای يھودی درست در نقطه<br />
مقابل اين قرار داشت. يھوديان عمدتأ کشاورز<br />
نبودند بلکه به داد و ستد اشتغال داشتند و سرمايه<br />
دار بودند. سرمايه، بر خالف زمين می تواند<br />
افزايش يابد. اگر تجارت رونق داشته باشد،<br />
سرمايه می تواند سريعتر از زاد و ولد در ميان<br />
کاسبکارھا افزايش يابد. قرن ھای پس از تبعيد تا<br />
سال ھای نخست امپراتوری روم، دورانی بود که<br />
طی آن بازرگانی گسترشی شگرف داشت.<br />
استثمار شاغالن در کشاورزی وبھره برداری از<br />
معادن سريعأ شدت يافت. اما اين ھر دو رواج<br />
ھرچه گسترده تر برده داری وفور وتداوم جنگ<br />
ھا را می طبيد تا به بتوان به منابع جديدی از<br />
برده ھا دست يافت. سرانجام، ھمين خود به<br />
اضمحالل کشاورزی، عاطل ماندن معادن،<br />
جمعيت زدائی از سرزمين و فرسوده شدن<br />
نيروی نظامی روم انجاميد. باری، تمرکز ثروت<br />
در دست عده ای معدود به قيمت خانه خرابی<br />
توده مردم، به بازرگانی که در آن زمان مبتنی بر<br />
داد وستد اقالم تجملی بود رونق ويژه ای می<br />
دفتر سوم: يھود يان<br />
برگردان احمد خزاعی<br />
588<br />
525 پ.م.)<br />
334 پ.م.