Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
(14)<br />
ما از اقدامات خودسرانه گروه پوم نيز كه به نظريات تروتسكي گرايش داشت، وحشت<br />
داشتيم. اعضاي اين گروه كه به "فدراسيون آنارشيستها" پيوسته بودند كارشان به جايي رسيد<br />
كه در مه 1937 در خيابانهاي بارسلون در برابر ارتش جمهوري سنگربندي كردند كه پس از<br />
درگيري سنگرهاشان برچيده شد.<br />
دوست نويسندهام كلاديو دلاتوره كه من يكي از تابلوهاي ماكس ارنست را براي جشن عروسي<br />
او هديه بردم، در خانهاي پرت افتاده در حومه مادريد زندگي ميكرد. پدربزرگ او فراماسون بود<br />
كه از ديد فاشيستها گناه بزرگي به شمار ميرفت. آنها از فراماسونها هم به اندازه كمونيستها<br />
بدشان ميآمد. كلاديو قبلا نامزدي داشت كه با آنارشيستها همكاري ميكرد و به همين خاطر<br />
او ناچار شده بود آشپز خيلي ماهري استخدام كند. يك روز كه براي صرف ناهار به خانه او<br />
ميرفتم متوجه شدم كه يكي از ماشينهاي گشت افراد مسلح پوم به طرفم ميآيد. همين كه از<br />
دور آرم درشت گروه آنارشيستي پوم را روي بدنه ماشين ديدم، به وحشت افتادم. تعدادي اعلاميه<br />
سوسياليستي و كمونيستي به همراه خود داشتم كه نه تنها براي آنارشيستها كمترين ارزشي<br />
نداشت، بلكه حتي مدرك جرم بود. ماشين آنها كنار من توقف كرد. راننده از من چيزي پرسيد، به<br />
گمانم دنبال جايي مي گشتند؛ وقتي ماشين حركت كرد، نفس راحتي كشيدم.<br />
باز هم تكرار ميكنم كه در اينجا تنها برداشت شخصي خود را بيان كردهام، اما گمان ميكنم كه<br />
با برداشت افراد بيشماري كه در آن روزگار در جناح چپ قرار داشتند، همخوان است. بر اردوي<br />
ما قبل از هر چيز آشوب و ناامني سايه انداخته بود، كه همراه با درگيريهاي دروني و نزاع هاي<br />
ايدئولوژيك هر دم شديدتر ميشد، هر چند كه خطر فاشيسم بيخ گوشمان بود.<br />
من با چشم خود ديدم كه رؤياهاي ديرينم تحقق پيدا كرد، اما جز رنج و اندوه حاصلي نبردم.<br />
روزي از روزها يكي از مبارزان جمهوريخواه كه توانسته بود از خطوط جبهه عبور كند، خبر مرگ<br />
لوركا را برايمان آورد.<br />
پانوشتها:<br />
1. Élie Faure (1873-1937)<br />
2. Ontanon<br />
3. Saenz de Heredia<br />
٢٢٢