Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ماركس كه در اولين جمله "مانيفست حزب كمونيست" گفته است: ”شبحي اروپا را فرا گرفته<br />
است، شبح كمونيسم.“<br />
اولين صحنه فيلم از يك رويداد واقعي گرفته شده است: مردم اسپانيا هنگام بازگشت خاندان<br />
سلطنتي بوربنها، بر اثر نفرت از افكار آزاديخواهانهاي كه ناپلئون با زور به كشورشان آورده بود،<br />
فرياد ميزدند: ”زندهباد زنجير!“ در اين صحنه مراد از آزادي هنوز نوعي آزادي سياسي و اجتماعي<br />
است، اما به زودي تغيير ماهيت ميدهد و به آزادي هنرمندان و آفرينش هنري بدل ميشود كه<br />
مثل هر آزادي ديگري موهوم است.<br />
شبح آزادي فيلمي بود جسورانه، و ساختن آن هم براي من كاري شاق و توانفرسا بود. با اين كه<br />
برخي از بخشهاي آن ضعيف از آب در آمده، باز هم يكي از فيلمهاي محبوب من است. در فيلم<br />
صحنههاي جالبي ميبينيم، مانند عشقبازي عمه و برادرزاده اش در اتاق مسافرخانه؛ جستجوي<br />
دختربچه گمشدهاي كه پدر و مادرش دنبال او ميگردند اما او تمام وقت پيش آنهاست (از مدتها<br />
پيش دلم ميخواست اين ايده را فيلم كنم)؛ ديدار دو فرمانده پليس از گورستان (كه تا حدي<br />
يادآور مراسم مذهبي سن مارتين است)، و صحنه پاياني فيلم در باغ وحش: نگاه نافذ شترمرغي<br />
كه انگار مژههاي او مصنوعي است.<br />
حالا كه به اين سه فيلم فكر ميكنم به نظرم ميرسد كه راه شيري، جذابيت پنهان بورژوازي و<br />
شبح آزادي، با اين كه داستانها و عناصر جداگانهاي دارند، مثل اجزاي يك سهگانه (تريلوژي)<br />
هستند، يا به عبارت قرون وسطايي، با هم يك تثليث ميسازند. در هر سه فيلم تمهاي مشترك<br />
و گاه حتي جملههاي مشابه وجود دارد. هر سه فيلم از مباحث مشخصي سخن ميگويند:<br />
جستوجوي حقيقت، كه همين كه گمان ميكنيم آن را به كف آوردهايم، از چنگ ما فرار ميكند؛<br />
آيينها و سنتهاي سرسخت اجتماعي، كاوشهاي خستگيناپذير، نيروي تصادف، اخلاقيات<br />
شخصي، و رمز و رازي كه بايد بدان حرمت گذاشت.<br />
يك نكته را هم بايد به اطلاع تاريخنگاران برسانم: آن چهار اسپانيايي كه اول فيلم شبح آزادي به<br />
دست سربازان فرانسوي تيرباران ميشوند، عبارتند از: خوزه لوئيس باروس (مرد تنومند)، سرژ<br />
سيلبرمن (با نواري روي پيشاني)، خوزه برگامين (در نقش كشيش) و خودم كه زير ريش و خرقه<br />
راهبان پنهان شدهام.<br />
٣٦٧