ا ه ھ - ketab farsi

نفس باد بھاری بود آغشته به خونحاکم باغ تبردار و ھر آن سرو نگونگل سوری به چمن نامده از گلشن رفتعندليب ناله کنان روی به صحرای جنونندانيم راه پيوند در گريزيمنه با دشمن که با خود در ستيزيمببُريم دست مھر در پای جالدسرود و خوانان و شادان جان بريزيمشکست است مايه ی پيروزی و ماچو جان اين پند و حکمت را به دل جاھزاران سال تحمل ھر شکستیکه پر مايه کنيم ھنگامه بر پابه تاريخ قسمت ماھا شکست بودخرابه خانه مان از پای بست بودنفاق و تفرقه بر ما خدايیاز اين ضعف بزرگ خصم چيره دست بوداز آن روزی که ببريدند ز داراسر و با قوم مقدونی مداراخيانت پيشه بنمودند گروھیکه خون در کام شان بودی گوارابياموز طالب ار ھستی بقا رابنه اوھام و ترک ميگو دعا راربايند تا ز تو غارتگران گنجتراشيدند به صد افسون خدا را< < P