dokhtari dar nime rah - ketab farsi
dokhtari dar nime rah - ketab farsi
dokhtari dar nime rah - ketab farsi
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
١٨ژنده خانهکوچک که دارد در زیر مردي چاق و بد هیکل دست و پا میزند چیزي نمیبینم.طوري که حق را به دختر تازه کار داده باشم دست از پا درازتر به اتاقمبرمیگردم و میدانم که این بچه بخاطر پول به این حال و روز افتاده است. لحظهاول که دیدمشان یاد گذشته خودم افتادم. تاریخ در واحدهاي کوچک همتکراریست و پول همیشه حرف اول و وسط و آخر را میزند و میان اینها ، اول ووسط و آخر آدمها زجر میکشند ، زجه میکشند ، انگار که همین امروز...غصه ام گرفته است. دو ساعتی میشود که در اتاقم روي این تخت جیر جیروتنها نشسته ام و مرد دیگري که وارد اتاق شد را بیرون کرده ام و صاحب ژندهخانه از دستم شاکی شده و دیگر صداي دخترك نمی آید.شب که رسیده است دارم سعی میکنم بخوابم. اما میدانم نخواهم توانست فکردخترك را از ذهنم بیرون کنم. تا سرم را روي بالش میگذارم صداي جیغهایشدر مغزم میپیچد و دوباره که بلند میشوم صداي چکه آب باران هوشیارم میکند.من تمام شده ام و در اتاقی که فقط یک دیوار با من فاصله دارد دوباره دارمکودکی مبهمم را زندگی میکنم. اما هنوز چیزي امید بخش در زندگی منوجود دارد. نقشه اي براي آینده.صبح شده است و من دارم وسایلی را که بدرد زندگی یک آدم میخورد جمعمیکنم و داخل چمدان قدیمی که از مادرم برایم مانده بود میچینم. لباسهایم رابر نمیدارم چون دیگر بدردم نخواهند خورد. اما عروسکم را از میان همان لباسسفید گلدار کودکیم بیرون میاورم و در چمدان میگذارم. به لباس سفید گلدار