dokhtari dar nime rah - ketab farsi
dokhtari dar nime rah - ketab farsi
dokhtari dar nime rah - ketab farsi
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
٣٤ژنده خانهوارد شدیم و کتابهاي زیر را خریدیم:شنگول منگول ، یه توپ دارم قلقلیه و جک و لوبیاي سحرآمیزخارج میشدیم که پري گفت :حالا باید یک خانه هم بخریم ولی باید نه روي خانه هاي دیگر سوار شده باشد ونه خیلی بزرگ باشد که در آن گم شویم .گفتم :پس چطور خانه اي باشد؟گفت :نهآنقدر باشد که اینها و خودمان در آن آرام بگیریم و من بتوانم همیشه تو را ببینم.جلوتر رفتیم... جایی که خانه ها نه بزرگ بودند و نه روي هم سوار شده بودندخیابانها کوچک بودند و آدمها صورتهایی لاغر و چشمانی درشت داشتند.پري درب یکی از خانه ها را کوبید. کسی باز نکردپري گفت :خودش هست این همان خانه هست که میگفتم...،درب را که باز کردم دختر کوچکی تنها در خانه نشسته بود.پري گفت :دختر جان خانه ات را به ما میفروشی؟دختر خندید و گفت :نمی توانم بفروشم ، فقط میتوانم آن را ببخشم.