12.07.2015 Views

dokhtari dar nime rah - ketab farsi

dokhtari dar nime rah - ketab farsi

dokhtari dar nime rah - ketab farsi

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

٨ژنده خانهو تخلیه نکرده ام . سوراخی اضافی براي تخلیه نمانده.‏ از وقتی که باید یادمبیاید همه سوراخها اشغال هستند و من خیلی مسدود.‏مرد دستان پیري دارد و حالا دور کمرم را گرفته و مرا بالا میبرد و به پایینمیکشد.چشمانم را میبندم و تجسم میکنم که در اتاقم شهر بازي کوچکی دارمو حالا هم سوار یکی از وسایل بازي شده ام تا لذت ببرم.نمیدانم اگر اینشهربازي چیزي شبیه آکروجت یا رنجر داشت چه بلایی سرم می آمد.‏ به هرحال من یک وسیله بیش نیستم که دارم مستهلک میشوم و اگر نجنبم نمیدانمکی روي همین تخت دنبال شوهر خواهم مرد.‏حالا حس میکنم از درون دارم پر تر میشوم . چیزي که سرد هم نیست دارد درمن سرچشمه میگیرد.‏ مرد دارد نعره میکشد و نمیدانم چرا چشمهاي من خیسشده اند.‏ دردي حس نمیکنم که دادم را در بیاورد.‏ دردي که من دارم فقط آدمرا ساکت میکند.آنقدر ساکت که روزي سکوت ابدي نامیده شود.‏ بعد از آنخدا هم خجالت میکشد بپرسد که من در این ژنده خانه چه میکردم.مرد مرا روي تخت رها میکند و میرود.‏ دوباره تنها هستم و اتاقم ساکت استاما از اتاق بغل صداي آخ اووخ می آید.‏ تازه کار است.بزرگ شده اینجا نیست و خیلی ها که تازه به اینجا می آیندحرفه اي میشوندکتاب بخوانم.‏،.اینجا کسی مثل منهمینجا هماگر کمی آرامتر این آواز را بخواند شاید من هم بتوانم کمیبازش میکنم . نامش داستان سیاه و جلدش هم مثل نامش سیاه است.‏ جمله اولرا که میخوانم نوشته:

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!